تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

اخلاق در قرآن. سلام . ریا

نیکی کردن به دیگران و بدی هم

قرآن و عیوب . عیبجوئی . تمسخر

حیا و شرم در قرآن. انواع حیا. حیا لباس دین

اخلاق اداری انضباط اسلامی و اجتماعی . آداب معاشرت اجتماعی

وفای به عهد . تعهد . امانت داری . بدقولی . تعهد مسئولین

شادی و لذت و شوخی در اسلام . سعادت و نیکبختی

تزکیه نفس . آثار و بسترها . تهذیب و خودسازی

اخلاق نبوی (ص) . اسوه کامل بشریت . سیره سیاسی . انسان سازی

تربیت دینی سبک زندگی. رانندگی ورزش در اسلام . حیات طیبه. اصلاح و اصلاحگری

شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. بایدها و نبایدها قرآن و عترت

دید و بازدید و آثار صله ارحام. معانی زیارت و آداب میهمانی. حقوق همسایه. بی احترامی

خانواده و ازدواج در اسلام . مهریه در قرآن . 100 خصلت سبک زندگی پیامبر (ص)

آبرو در آموزه های قرآن. حریم خصوصی. آزار رسانی. نمامی و سخن چینی. خاموشی زبان

مسئولیت اعضاء بدن. گناه چشمی. چشم زخم. نگاه سحری. چشم و هم چشمی

تقوی و صفات متقین . تقوای اجتماعی و سیاسی . نشانه های بی تقوائی

انتقاد و انتقاد پذیری . عذر خواهی. عفو گذشت

لهو . لعب . لغو . لهو الحدیث . دوری از مجالس باطل

نفس انسانى و انواع نفس . خود سازی . محاسبه نفس ؛ تربیت نفس

صبر . آثار صبر . انواع صبر . استمداد از صبر . صبر جمیل . مقام صبر

مقام مادر . شیر مادر . پدر و عالمان در نگاه اسلام

نشانه های مومن چیست؟ قلب مومن و قلب کافر

عباد الرحمن صفات بندگان خوب خدا. بهترینها

«تواضع» ویژگی عباد الرحمن

آشتی دادن، صدقه‌ای برتر از نماز و روزه

اخلاص در قرآن مخلص .  صفات مخلصین

نکات اخلاقی سوره لقمان و حجرات

سبک زندگی ؛ حیات طیبه

 

دستورالعمل دوازده گانه خداوند برای خودسازی

پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) پس از مبعوث شدن به رسالت از غار حرا به خانه بازگشتند. باری سنگین بر دوش آن حضرت آمده بود: «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» جبرئیل نازل شد و آیات اول تا دهم سوره مزمل را آورد. در حقیقت با یک دستورالعمل دوازده گانه که بهترین ابزار کار برای تحمل آن بار سنگین بود.

خداوند متعال در این آیات شریفه می فرماید: ای رسولی که عبای نبوت به دوش تو آمده است! از این دستورالعمل کمک بگیر!

اول: شب زنده داری؛ قم اللیل الا قلیلا».

دوم: نماز شب (تهجد)؛ .«ان ناشئه اللیل هی اشد و طئاً و اقوم قیلا».

سوم: تمسک به قرآن: .«و رتل القران ترتیلا».

چهارم: اراده: .«ان ناشئه اللیل هی اشد وطئاً».

پنجم: قاطعیت در گفتار: .«و اقوم قیلا».

ششم: فعالیت مدام؛ .«ان لک فی النهار سبحاً طویلا».

هفتم: ذکر مدام؛ .«و اذکر اسم ربک».

هشتم و نهم: دعا و انقطاع الی الله: .«و تبتل الیه تبتیلا».

دهم: .توکل: رب المشرق و المغرب لااله الا هو فاتخذه وکیلا».

یازدهم: صبر؛ .«فاصبر علی ما یقولون».

دوازدهم: سعه صدر؛ «و اهجرهم هجراً جمیلا».

در واقع خدای سبحان با ابلاغ این دستور العمل، برنامه رسالت پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) را تدوین فرموده است. برنامه جامعی که نقشی اساسی و حساس در امر رسالت برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)  داشت.

و آن حضرت با استفاده از این دستورالعمل، فعالیت تبلیغی و رسالت خویش را آغاز کرد و پس از تحمل شداید و پشت سر نهادن موانع فراوان و فشارهای کفار، توانست در مدت کوتاهی جامعه عرب جاهلی را متحول و دگرگون سازد و با یک انقلاب درونی، افرادی مهذب و باتقوا تربیت کند.

تفسیر حضرت آیت الله حسین مظاهری،

پنج درس زندگى و ترک شبهات سبک رندگی

قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله : اَیُّها النّاس! لاتُعْطُوا الْحِکْمَةَ غَیْرَ اَهْلِها فَتَظْلِمُوها، وَ تَمْنَعُوها اَهْلَها فَتَظْلِمُوهُمْ، وَ لاتُعاقِبُوا ظالِماً فَیَبْطُلَ فَضْلُکُمْ، وَ لاتُراُوا النّاسَ فَیَحْبَطَ عَمَلُکُمْ، وَ لاَتَمْنَعُوا الْمَوْجُودَ فَیَقِلَّ خَیْرُکُمْ، اَیُّها النّاس! اِنَّ اْلاَشْیاءَ ثَلاثَةٌ: اَمْرٌ اسْتَبانَ رُشْدُهُ فَاتَّبِعُوهُ، وَ اَمْرٌ اسْتَبانَ غَیُّهُ فَاجْتَنِبُوهُ، وَ اَمْرٌ اخْتُلِفَ عَلَیْکُمْ فَرُدُّوهُ اِلىَ اللهِ. (بحار،ج 77،ص 179)

 اى مردم! به نااهل، حکمت (و دانش) نیاموزید، زیرا به حکمت ستم مى شود و علم را از اهلش (و شایستگان) مضایقه نکنید، براى این که به شایستگان ستم مى شود. از ستمگر (که حق شخصى شما را نادیده گرفته است) انتقام نگیرید مبادا که ارزشتان از بین برود. اعمالتان را خالص گردانید و براى (جلب رضایت) مردم کارى نکنید، چرا که اگر ریا کنید عملتان از بین مى رود. از انفاق آنچه دارید خودارى نکنید که اگر مضایقه کنید خدا خیرش را کم مى کند.

اى مردم! امور بر سه قسم است: بعضى از امور رشد (و درستى) آن روشن است پس از آن بیرون کنید بعضى از آن ها بطلانش آشکار است پس از آن ها بپرهیزید و بعضى از آن ها که بر شما مشتبه است، براى شناخت آن امور، آن ها را به خدا برگردانید.

نور هدایت این حدیث، از دو قسمت تشکیل شده که در قسمت اوّل پیامبر(صلی الله علیه و آله)  پنج دستور مى دهد و در قسمت دوم، راجع به ترک شبهات بحث مى فرماید.

1ـ به نااهل دانش نیاموزید پیامبر(صلی الله علیه و آله) : کسى که لایق دانش اندوزى نیست به او چیزى نیاموزید، چرا که وقتى علم به دست او بیفتد در راههاى انحرافى استفاده مى کند و دنیایى را ویران مى سازد.

در همین عصرِ حاضر، کسانى که دنیا را به فساد مى کشند، عالمند. سرکرده هاى دولتهاى استعمارى جزء علما و دانشمندان هستند

2 ـ علم را از اهلش مضایقه نکنید چرا که به آنان ظلم مى شود قرآن تعبیرات مختلفى دارد، آیه2 بقره «هُدًى لِلْمُتَّقِین»

یا 67 یونس: «اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یَسْمَعُون» در شب و روز نشانه هایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند. که مى فهماند علم بى تهذیب ثمرى ندارد.

معلوم مى شود هدایت مخصوص کسانى است که زمینه هاى قبلى داشته باشند. در قدیم علما به هر شاگردى اجازه نمى دادند که در محضر درس آنان حاضر شود امتحان اخلاقى مى کردند که این فرد چه مرحله از تقوا را داراست

3- اگر ظالمى به شما ظلم کرد شما انتقام نگیرید اگر انتقام بگیرید، ارزشتان از بین مى رود و مثل او مى شوید. البته این در جایى است که ظالم از آن عفو، سوء استفاده نکند یا این بخشش، عکس العمل نامطلوبى در جامعه نداشته باشد «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی الله»

4- اعمالتان را خالص و بدون ریا انجام دهید چنین کارى بسیار مشکل است، چون ریا، فقط یکى از سرچشمه هاى فساد عمل است و عوامل دیگرى چون عُجْب، شهوات نفسانى و.

نیز هست که عمل را تباه مى گرداند. مثلاً، گاهى نماز شب به جا مى آورم تا از دیگران برتر باشم و .، که این انگیزه ها نیز عمل را فاسد مى گرداند.

5 ـ اگر کسى از شما چیزى خواست، از آنچه دارید مضایقه نکنید چرا که اگر خوددارى ورزید خدا خیرش را قطع مى کند،

زیرا «کَمالُ الْجُودِ بَذْلُ الْمَوْجُودِ » است. میزبان اگر آنچه دارد براى میهمان نیاورد ظلم کرده و میهمان هم اگر بیش از آنچه میزبان دارد تقاضا کند ظالم است.

بخشش اگر انسان بخواهد واقعاً حال و نشاط داشته باشد باید از غذاهاى مشتبه، جلسات و حرفهاى مشتبه بپرهیزد و واقعاً باید در مقام عمل، احتیاط کند.

هشت موعظه از قرآن

روزی امام صادق (علیه السلام)  به یکی از شاگردان خود فرمودند: در تمام این مدت که از من تعلّم نمودی، چه چیز از مکتب من آموخته‌ای؟ آن شخص عرض کرد: هشت مسئله از شما آموخته‌ام.

1. فهمیدم هر کسی هنگام مرگ، از آنچه دوست دارد جدا می‌شود. سعی کردم تا دوستم کسی باشد که در وقت مرگ از من جدا نشود، بلکه در تنهایی مونس من باشد و آن دوست، کارهای نیک و خیر است، «من یعمل سوءا یجز به و لا یجد له من دون الله ولیّا و لا نصیرا» ؛ هر کس عمل بدی انجام دهد کیفر داده می‌شود، (و هرکه نیکی کند پاداش آن را می‌گیرد) (نساء123). حضرت فرمود: «احسنت  والله»

2. دیدم گروهی به داشتن مال افتخار می‌کنند و گروهی به نیاکان و طایفه خود مباهات می‌نمایند، و حال آنکه خداوند متعال، افتخار عظیم را در تقوا و پرهیزکاری، قرار داده «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم» ؛ گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست (حجرات13) پس کوشیدم نزد خدا گرامی و کریم باشم. حضرت فرمود: «احسنت  والله»

3 . دیدم مردم در میان لهو و لعب و هواپرستی غوطه‌ور هستند، اما از قرآن شنیدم که «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»‌ ؛ آنان که از خدا ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند، بهشت جای آن هاست (نازعات 40و 41) سعی نمودم تا در مقابل خواهش های نفسانی ایستاده و جلب رضایت و خشنودی خداوند نمایم. حضرت فرمود: «احسنت  والله»

4- دیدم هر کسی که چیز نفیسی به دستش می‌رسد، می‌کوشد تا آن را حفظ کند، ولی از خدا شنیدم که «مَّن ذُا الَّذی یُقرضُ اللهَ قرضاً حسناً فیُضاعِفَهُ لهُ اضعافاً کثیرةً» ؛ کیست که وام به خدا (در راه خدا انفاق یا قرض الحسنه) بدهد تا خدا چندین برابر به او عنایت فرماید (بقره245) من پاداش دو برابر را برگزیدم و صندوقی محفوظ‌تر از صندوق خدا نیافتم. همت گماشتم که هر چیز نفیس و گرانبهایی که به دستم رسید، در راه خدا بدهم تا برای روز حاجت من (قیامت)، ذخیره گردد.

5- دیدم مردم بر سر رزق و روزی حسادت می‌ورزند، و حال آنکه «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ »؛ ما در دنیا رزق و روزی انسان را تقسیم و تقدیر کردیم و بعضی را بر بعض دیگر بیشتر دادیم (زخرف/32) بنابراین بر احدی حسد نبردم و نسبت به مالی که از دستم رفت، افسوس نمی‌خورم.

6- دیدم برخی از مردم به خاطر کینه‌هایی که در دل دارند با بعض دیگر دشمنی می‌کنند، در حالی که «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» ؛ شیطان دشمن شماست، شما نیز او را دشمن قرار دهید (فاطر 6) بنابراین مشغول شدم به دشمنی با شیطان و دیگر با مردم دشمنی نمی‌کنم. حضرت فرمود: «احسنت و الله»

7- دیدم مردم در راه به دست آوردن روزی بسیار تلاش و پافشاری می‌کنند (هر چند از راه حرام باشد)، با اینکه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ما أُریدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما اُریدُ أن یُطعِمون َإن َّاللهَ هُو َالرَّزّاق َذو القُوّه المَتین» نیافریدم جنیان و انسان را مگر برای پرستش خدا، ما از آنان روزی نخواسته‌ایم و طعامی اراده نکرده‌ایم یعنی روزی دهنده ما هستیم نه آن ها ، خداوند روزی دهنده تواناست (ذاریات56 تا 59)

دانستم که وعده خدا حق است و گفتارش راست، اطمینان به وعده او پیدا کردم و راضی به گفتارش شدم، از این راه به عطای خداوند دل بستم، نه به مالم که در نزد غیر خداست.

دیگر به سراغ روزی از راه حرام نرفتم و همت را در انجام وظیفه گماشتم. حضرت فرمود: «احسنت  و الله»

8- دیدم بعضی از افراد، به بدن و پیکر سالم خود، اعتماد دارند و برخی به مال زیاد خویش دل بسته‌اند، و گروهی به افرادی مانند خودشان، تکیه و اعتماد نموده‌اند،

و شنیدم قول خداوند را که می‌فرماید: «‏‏وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»کسی که پرهیزکار باشد، خداوند او را از گرفتاری‌ها بیرون آورده و روزی او را از راهی که گمان به آن ندارد، می‌رساند، کسی که به خدا توکل نماید، خدا او را کافی است..

 (طلاق2و3) با توجه به این آیه، به خدا توکل و اعتماد نمودم و از دیگران چشم پوشیدم. حضرت فرمود: «احسنت والله»؛ به خدا سوگند، تعالیم تورات، انجیل، زبور، قرآن و دیگر کتب آسمانی به این هشت مسئله برمی‌گردد (المواعظ العددیه ص 208 )

شانزده خصلت نیکو

حضرت شیث فرزند حضرت آدم (علیه السلام)  در یکی از بیانات خود فرمود: سزاوار است در شخص مومن شانزده خصلت باشد.

1- شناخت خدا و فرشتگان و اهل طاعت او.

2- شناخت خیر و شر، در کار خیر علاقه نشان دهد و در کار شر دوری گزیند.

3- گوش کردن و اطاعت نمودن از زمامدار رحیم و مهربانی که خدا او را به عنوان خلیفه و جانشین در روی زمین برگزید و امور شهرها و بندگان را به او واگذار کرد.

4  - نیکی به پدر و مادر.              5-  یاری و کمک به فقر.

6- کارهای خیر را به اندازه وسعت و طاقت خود انجام دادن.

7-  نسبت به غریب ها تعصب نشان دادن .

8-  در اطاعت و فرمانبرداری از خدا شجاع باشد.

9- خود نگهداری از فسق و فجور و گناه.

10- شکیبایی به وسیله ایمان و یقین.

11-راستگویی.          12- دادگری           13- پرهیز و برکناری از دنیا.

14- قربانی کردن به عنوان سپاس از خدا که نعمت را برخلق خود ارزانی داشت.

15- بردباری و شکرگزاری خدای تعالی بر مصائب و گرفتاری های دنیا بدون ناراحتی.

16- شرم و حیا و کم مجادله کردن – (محبوب القلوب، ص 37 )

15 توصیه اخلاقی حاج اسماعیل دولابی

1. هر وقت در زندگی‌ات، گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می‌شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال‌ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه‌دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن، صاحبش را اذیت می‌کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه‌دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه‌ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه‌ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5. موت را که بپذیری، همه غم و غصه‌ها می‌رود و بی‌اثر می‌شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه‌هایت کم می‌شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می‌کند و آخرت را بزرگ.

6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می‌گذارد.

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه تب‌ها و طوفان‌ها و زلزله‌ها با یک سر سوزن از آن آرام می‌شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8. هر وقت غصه‌دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده‌ها و مرده‌ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین‌ها باز می‌شود.

9. تا می‌گویم شما آدم خوبی هستید، شما می‌گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می‌گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می‌فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… کار محبت همین است.

10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می‌شود. بعد عادت به عبادت منجر می‌شود.عبادت هم معرفت ایجاد می‌کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می‌آید و نهایتا به ولایت منجر می‌شود.

11. خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال‌های بعد را هم می‌خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می‌گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو.حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم‌کم بر تو معلوم شود که به‌راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می‌کردی، فی‌الواقع راست می‌گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ‌تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می‌آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن.

بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همان‌طور که امیرالمؤمنین (علیه السلام)  در دعای دهه‌ اول ذیحجه می‌فرماید: «به عدد همه چیزهای عالم لااله الا‌الله».

14. دل‌های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی (علیه السلام)  متّصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می‌شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی‌شود، بلکه متنجس را هم پاک می‌کند.

15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در .الا.، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود.

آن گاه .الله. را بگو همه دلت را تصرف کند.

تواضع. به عنوان ویژگی عباد الرّحمن

در لغت به معنای تذلل و فروتنی یکی از خصوصیات و صفات عالی انسانی است که آثار آن در ارتباط اجتماعی بروز و ظهور می‌کند. انسان متواضع کسی است که بهتر از آنچه انتظار دارد دیگری با او تعامل داشته باشد، با دیگران تعامل دارد. پس فراتر از دایره عدالت با برخوردهای احسانی خویش، همگان را مجذوب رفتار خود می‌سازد و از آن‌جایی که تواضع از صفاتی است که کسی بدان حسد نمی‌ورزد، از مشکلات حسادت نیز در امان خواهد بود

از این رو بهترین صفت انسانی و کامل‌ترین رفتار اجتماعی را می‌بایست از شخص متواضع انتظار داشت. با توجه به اینکه جامعه اسلامی بر مدار مکارم اخلاقی می‌گردد، انتظار می‌رود که این صفت در مسلمانان و مومنان به بهترین شکل وجود داشته باشد تا جامعه نمونه و برتری را به جهانیان معرفی کند.

«تواضع» از جمله صفاتی است که برای عبدالرحمان ذکر شده است. این صفت، با عبودیت پروردگار تناسب تام دارد. در مقابل تواضع، .تکبر. قرار دارد که قرآن آن را موجب رانده شدن ابلیس از درگاه خداوند برشمرده است

ملاک واقعی ارزشمندی تواضع تأثیر آن در تقرب انسان به خداست، نه پذیرش و خواست مردم. راه تقرب به خدا هم تنها عبودیت پروردگار است.

تواضع بندگی تقرب به خدا

«راه تقرب به خدا» اگر کسی بخواهد قرب به خدا پیدا کند باید خدا را بپرستد؛ عبادت خدا. آن ها هم که بت پرستند پرستش را دارند؛ می گویند: اگر آدم بخواهد به آن قرب برسد باید پرستش کند. مفهوم .پرستش و عبادت. چیزی است که در همه ادیان وجود دارد.

بنابراین، .تواضع. به عنوان یک ارزش عام مطرح می شود؛ صفتی ممدوح و یک حالت نفسانی؛ صفتی است که با بنده بودن سازگاری دارد. این آدم را به طرف بندگی می کشاند. اما اگر آدم گردن شق باشد و دایم من. بگوید و خود را برتر از همه ببیند و خودش را یک سر و گردن بلندتر از دیگران تصور کند؛ بخواهد همه را مرتبه مادون خود قرار دهد، این با پرستش سازگار نیست. چنین آدمی خداپرست نمی شود.

پس سرّ اینکه تواضع یک ارزش الهی است، یعنی کاری بکن که مردم دوستت بدارند. آن ارزش حقیقی نیست. اما مؤمن موحد نظرش به این است که چه کند خدا خوشش بیاید. هرکس دیگر می خواهد خوشش بیاید یا نیاید

پس ملاک ارزش نباید تعریف مردم باشد. ملاک ارزش چیست؟ آنچه انسان را آماده پرستش می کند چیست؟ کسی آماده پرستش می شود و با پرستش عبدالرحمان می شود که حالت .تواضع. داشته باشد. با تکبر، چنین چیزی میسر نخواهد شد

تناسب عبودیت با فروتنی

بحثی که وجود دارد این است که این دو صفت چه خصوصیتی دارند که در صدر این اوصاف ذکر شده اند و ارزشی که برای این گونه رفتار استفاده می شود- فروتنی کردن، آرام حرکت کردن؛ یعنی بدون تکلف و بدون تکبر برخورد متواضعانه داشتن، و حتی با نابخردان مؤدبانه رفتار کردن- چه خصوصیتی دارد که به عنوان اوصاف عبادالرحمان ذکر شده است؟

در اینجا، این سؤال مطرح می شود که عبادالرحمان حتما مفلحان هستند، پس چرا در اوصاف مفلحان، که جاهای دیگر ذکر شده، بیشتر بر نماز و عبادت و ایمان آنها تکیه شده مانند: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ . الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ، اما این جا ابتدا تواضع و فروتنی آن ها ذکر شده؟ چرا نفرموده عبادالرحمان کسانی هستند که ایمان به غیب دارند و نمازشان را با خشوع می خوانند- آن گونه که در اول سوره .مومنون. آمده است؟

متواضع هستند، آرام راه می روند، آرام سخن می گویند. حالا هر کدام از اینها که باشد، .راه رفتن. به عنوان نمادی از تواضع مورد استفاده قرار گرفته است. مسئله .تواضع. در قرآن کریم و به نظر اولیای دین، صفت بسیار ممدوحی است. به همین دلیل، در آیات مزبور، به عنوان اولین وصف عبادالرحمان ذکر شده است.

تواضع کامل‌ترین رفتار اجتماعی،

«حقیقت تواضع» آن است که انسان با مردم بهتر از آن رفتار کند که خود دوست دارد دیگران با او رفتار کنند. تواضع با ذلت منفی که مانع جدی در سر راه کمال انسانیت است تفاوت ماهوی دارد؛ چرا که خداوند رای انسان بویژه مسلمان و مومن، ذلت را نمی‌پذیرد و همه عزت را از آن خود و مومنان می‌داند الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا همانان که غیر از مؤمنان کافران را دوستان [خود] مى‏گیرند آیا سربلندى را نزد آنان مى‏جویند [این خیالى خام است] چرا که عزت همه از آن خداست (نساء139) «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا » هر کس سربلندى مى‏خواهد سربلندى یکسره از آن خداست ‏(فاطر10) و (منافقون8)

از نظر اسلام فروتنی در برابر متکبر و غنی به دلیل ثروتش نادرست است؛ چرا که این تواضع نیست، بلکه ذلت و خواری است که شخص به سبب ثروت دیگری بر خود تحمیل می‌کند. امام‌علی (علیه السلام)  در این باره هشدار می‌دهد که نباید ذلت را با تواضع یکسان دانست. ایشان می‌فرماید: «من اتی غنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه»؛ هرکس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند دو سوم دینش از بین برود. (نهج‌البلاغه، حکمت 228)

پس مراد از تذلل و ذلت‌پذیری در مفهوم تواضع همان جنبه مثبت آن است. به این معنا که نفس متواضع از تکبر و عزت بی‌پایه رهایی یافته و برای اینکه از کمالات بیشتری بهره‌مند شود، خود را نرم و لطف می‌کند تا با افتادگی و شکستگی، همچون زمین پست، آب بیشتری را کسب کرده و فضایل  افزون‌تری در خود تجلی دهد

امام کاظم (علیه السلام)  در جایی می‌فرماید: زراعت در زمین هموار می‌روید، نه بر سنگ سخت، و چنین است حکمت که در دل‌های متواضع‌ جای می‌گیرد نه در دل‌های متکبر، خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است. (تحف‌العقول، ص 396)

از نظر آموزه‌های اسلامی، انسان دارای کمالات از جمله علم اهل تواضع است. پیامبرگرامی(صلی الله علیه و آله)  درباره نشانه‌های عالم می‌فرماید: «یا علی و للعالم ثلاث علامات: صدق الکلم و اجتناب‌الحرام و ان یتواضع للناس کلهم» ؛ یا علی دانشمند سه نشانه دارد: راستگویی، حرام گریزی و فروتنی در برابر همه مردم. (التوحید ص127) پس باید گفت که یکی از راه‌های شناخت دارا بودن کمالات و فضایل در اشخاص، داشتن فروتنی است؛ چرا که هر انسانی که دارای فضایل بیشتری باشد، همچون درخت پربار و غنی از میوه‌های فضایل، فروتنی بیشتری دارد؛

پس اینکه در اصطلاح علم اخلاق، تواضع را به شکستگی و فروتنی نفس تفسیر و تبیین کرده‌اند، به معنای ذلت منفی نیست. از این رو متواضع در درون خود حالتی دارد که او را متذلل می‌کند به گونه‌ای که برای خود هیچ‌گونه برتری و امتیازی نسبت به دیگران قائل نبوده و همواره در رفتار و گفتار خود دیگران را بزرگ و گرامی می‌دارد. (جامع‌السعادات نراقی ج1 ص394)

منابع :

تفسیر المیزان علامه طباطبایی

تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

تفسیر نور استاد حجت الاسلام قرائتی

ترجمه به نظم آیات صفات مومنین به نظم (امید مجد)

مؤلّف : محمود زارع پور

عباد الرحمن و دوری از : لهو، لعب و لغو

لغو ، در فرهنگ قرآنی به معنای چیزی که به آن اعتنا نمی شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد

لعب، کاری است که دارای انتظام و پیوستگی است، اما هدف و نتیجه آن همانند بازی کودکان، خیالی و خالی از حقیقت است

لهو، به چیزی گفته می شود که انسان را از کارهای مفید و مهم باز دارد. .تکاثر در اموال و اولاد. به معنای آن است که شخصی به دیگری فخر بفروشد که من مال و فرزند بیشتری دارم .

 زندگی دنیا عرضی است زائل و سرابی است باطل که از یکی از خصال پنجگانه زیر خالی نیست: یا لعب و بازی است، یا لهو و سرگرم کننده، یا زینت است، یا تفاخر است و یا تکاثر؛ و همه اینها همان موهوماتی است که نفس آدمی بدان و یا به بعضی از آنها علاقه می بندد، و اموری خیالی و زائل است که برای انسان باقی نمی ماند و هیچ یک از آنها برای انسان کمالی نفسانی و خیری حقیقی جلب نمیکند. إِنَّمَا الحَیَاةُ الدُّنْیَا َلَهْوٌ ولَعِبٌ و تفاخر بینکم و تکثر فی الاموال  ... سوره فتح

از شیخ بهایی نقل شده : این پنج خصلتی که در آیه شریفه ذکر شده، از نظر سنین عمر آدمی و مراحل حیاتش مترتب بر یکدیگرند، چون تا کودک است حریص در لعب و بازی است، همین که به حد بلوغ می رسد و استخوان بندی اش محکم می شود، علاقه مند به لهو و سرگرمی می شود، پس از آنکه بلوغش به حد نهایت رسید، به آرایش خود و زندگی اش می پردازد و همواره به فکر این است که لباس فاخری تهیه کند، مرکب جالب توجهی سوار شود،

منزل زیبایی بسازد و همواره به زیبایی و آرایش خود بپردازد، بعد از این سنین به حد کهولت میرسد و آن وقت است که (دیگر به این گونه امور توجهی نمی کند، و برایش قانع کننده نیست، بلکه) بیشتر به فکر تفاخر به حسب و نسب می افتد و چون سالخورده شد همه کوشش و تلاشش در بیشتر کردن مال و اولاد صرف میشود (تفسیر المیزان ج19 ص289)

هرکسی که به دنیا به عنوان ابزاری برای رشد و کمال نظر نکند، زندگی خویش را به لهو گذرانده إِنَّمَا الحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَلَا یَسْأَلْکُمْ أَمْوَالَکُمْ زندگى این دنیا لهو و لعبى بیش نیست و اگر ایمان بیاورید و پروا بدارید [خدا] پاداش شما را مى‏دهد و اموالتان را [در عوض] نمى‏خواهد (محمد36)

از این رو اهل ایمان و تقوا هرگز به دنیا به عنوان یک ارزش و هدف نمی نگرند، بلکه می کوشند تا از این فرصت دنیا، بیشترین و بهترین بهره را برند و خدایی شوند وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست و قطعا سراى بازپسین براى کسانى که پرهیزگارى مى‏کنند بهتر است آیا نمى‏اندیشید (انعام32)

از این رو خداوند به انسانها هشدار میدهد تا در زندگی دنیا تعقل کنند و بدانند که اگر همت خویش را دنیا قرار دهند، در حقیقت در پی بیهودگی و لهوی رفته اند که هیچ سودی برای آنان در آخرت ندارد.

اشتغال به دنیا و مقصد و مقصود قرار دادن آن یکی از مهم ترین مصادیق اشتغال به لهویات است که در این آیه و همچنین و 36 محمد و 20 حدید به آن اشاره شده .

 

لهو الحدیث (باطل گرایی)

لهو الحدیث: برخی از افراد، در اوقات مختلف به جای این که سخنان استوار بر زبان جاری سازند، اوقات شریف خود و دیگران را با بیهوده گوئی و برنامه هایی چون طنز کلامی و جوک و لطیفه گویی بی معنا و زشت، تباه می سازند. پیامک هایی بی محتوا و جوک های عفت سوز و حیابر، از کارهایی است که در قرآن به عنوان لهو الحدیث از آن یاد شده و از عمل به آن نهی شده است

هر سخنی است که وقت آدمی را به پوچی و بطالت تباه می سازد و اندیشه و فکری را منتقل نمی کند. داستان های خرافی و افسانه های باطل و نیز سرگذشت هایی که به فساد و فجور منتهی می شود و شعرهای یاوه ای که فکر و دل را تیره و تار می سازد و نیز هرگونه سخنان گمراه کننده و سخنرانی های تبلیغی بی برهان و استدلال و کفرگونه و شرک آمیز، از جمله مصادیق لهو الحدیث است که انسان می بایست از آن اجتناب کند

هر سخن، شعر، داستان غیر واقعی و آهنگ بیهوده و مضر و گمراه کننده ای است که انسان را از حق باز دارد و به سوی باطل سوق دهد. سخن یا حرف حق است یا حرفی است که باعث کوبیدن باطل و نفاق میشود! وگرنه، بهتر است انسان ساکت باشد. که گفته اند: ساکت باش، سالم باش! راغب اصفهانی در مفردات:

لهو: آن چیزی است که انسان را از آنچه برای او لازم و مهم است باز می دارد. مجمع البحرین. لهو را به معنی سرگرم شدن به باطل دانسته که انسان را از ذکر خدا باز میدارد. قاموس قرآن درباره : لهو مشغول شدن به چیزی توأم با غفلت است. امام علی علیه السلام  درباره لهو فرموده: لهو چیزی است که موجب سخط و خشم پروردگار رحمان و رضایت شیطان و فراموشی انسان می شود.

بنابراین گفتار و سخنی است که انسان را از توجه به حق بازداشته و به خود مشغول سازد. اینجاست که سکوت حکمت است و انسان حکیم کسی است که جز برای آموزش یا حمایت از حق سخن نمی گوید و جز برای مقابله و کوبیدن باطل، حرفی بر زبان نمی آورد.

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ و برخى از مردم کسانى‏اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى[هیچ] دانشى از راه خدا گمراه کنند و [راه خدا] را به ریشخند گیرند براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود (لقمان 6) از نظر قرآن، زندگی دنیا برای انسان یک فرصت بسیار استثنایی است که نباید آن را به بیهودگی تباه ساخت و زیانکار شد.

زمینه های لهو

گرایش انسان به لهو میتوان به آرزوهای باطل اشاره کرد که زمینه اشتغال انسان به لهو و باز ایستادن از هدایت میشود. این مطلب در آیات 2 و 3 حجر بیان شده. دلبستگی به اموال دنیوی از دیگر زمینه های اشتغال آدمی به لهو و غفلت از یاد خدا میباشد؛ از این رو خداوند در 9 منافقون، مومنان را از مشغول شدن به لهو و سرگرمی به وسیله اموال باز می دارد و به آنان هشدار میدهد که سرمایه فرصت کوتاه عمر و زندگی در دنیا را این گونه با سرگرم شدن به مال از دست ندهند تا در گروه زیانکاران و خاسران قرار گیرند

تجارت و داد و ستد اقتصادی از دیگر زمینه های بس خطرناک است که موجبات سقوط آدمی در دام لهو می شود و غفلت از یاد خدا را به همراه دارد. بسیاری از مردم به سبب افتادن در دام تجارت پرسود نه تنها از خدا غافل میشوند، بلکه عشق به تجارت، آنان را از دادن زکات باز میدارد و اجازه نمیدهد تا به وظایف ابتدایی خود نسبت به فقیران و نیازمندان جامعه عمل کنند. (نور37)

از دیگر زمینه هایی که خداوند در قرآن برای افتادن در دام لهو و سرگرمی های بیهوده مطرح میکند، تکاثر و زیاده طلبی بر دیگران در ثروت، قدرت، قبیله و مانند آن است که در آیات 1تا 4 تکاثر به عنوان عاملی خطرناک از آن یاد و به مؤمنان هشدار داده شده که از آن اجتناب کنند. دلبستگی به فرزند از دیگر زمینه های لهو و غفلت از یاد خداست. خداوند قرار گرفتن در لهو و سرگرمی به وسیله فرزند را موجب فرجامی خسارتبار بر می شمارد و مؤمنان را از افتادن در دام دلبستگی بی حد و مرز باز می دارد؛ زیرا چنین دلبستگی و سرگرم شدن به آن موجب میشود تا از یاد خدا غافل شود و در مسیر متاله و خدایی شدن گام برندارد

مسلمانان در صدر اسلام به سبب عدم درک درست مسایل و تشخیص اهم و مهم و مفید و بیهوده، گاهی کارهایی را انجام میدادند که خداوند ایشان را از انجام آن بازمی دارد. به عنوان نمونه در آیه 11جمعه بیان شده که مسلمانان در هنگام ایراد خطبه های نماز جمعه از سوی پیامبرصلی الله علیه و آله  با دیدن کاروان های تجاری و داستان سرایان افسانه های کهن، از مسجد بیرون میروند و پیامبر را به حال خود رها میکنند.

مصادیق لهو الحدیث

حرافی های زیاد، سخن های بیهوده و بی فایده، حرف های مفت، غنا و آوازهای غنایی، موسیقی های مطرب داستان های شهوانی، افسانه های پوچ، اشعار خالی از حکمت و. . مفسر تفسیر نمونه : لهوالحدیث عبارت است از سخنان باطل و بیهوده، افسانه های خرافی، خوانندگی در مجالس لهو و باطل و غفلت زا، داستان های غیر واقعی، سخنان طعنه آمیز، دروغ، سخنان و آهنگهایی که در مجالس فسق و فجور گفته و خوانده میشود، سخن، صوت و لحن و آوازهایی که قوای شهوانی انسان را تحریک میکند، اشعار فساد انگیز و منحرف کننده و هر سخن و آهنگ و آوازی که انسان را از یاد خدا غافل کند

سریال ها، نمایشنامه ها و فیلم هایی که جز پوچی در جیب حواس تماشاگران نمی ریزند، بازیهایی که جز وقت گذرانی و تلف کردن وقت مردم هنری ندارند! و. بر این اساس، کسی که می خواهد از آفات زبان در امان بماند و گرفتار انواع و اقسام .لهو الحدیث. نشود، باید مراقب باشد که زبان خویش را جز در عرصه بیان حقایق و معارف الهی، دفاع از حق و مبارزه با نفاق و ظلم و کفر و رذایل اخلاقی به سخن باز نکند. کارهای لهوی نه تنها برای فرد مفید نیست، بلکه جامعه نیز از آن سود نمی برد و بر شکوفایی تمدنی و اقتصادی جامعه چیزی نمی افزاید. سرمایه هایی که بیهوده به باد می رود و فرصت هایی که به سادگی می سوزد و تباه می شود، بی آن که تحولی مثبت در شخص و جامعه پدیدار شود.

لزوم حفظ زبان با نگاهی اجمالی به کار کرد زبان می توان فهمید که این عضو کوچک اما پر اهمیت بدن، میتواند بیش از 60 نوع گناه کبیره و صغیره نظیر دروغ، غیبت، تهمت، لقب زشت، مسخره کردن، باطل گویی، حرافی بی مورد، شهادت ناحق، غنا و. انجام دهد. که هر یک از این گناهان، به تنهایی برای بدبخت کردن انسان کافی است! مفسران تفاسیر نمونه، نور و المیزان ذیل آیه مذکور نوشته اند: کلمه .لهو. به معنای چیزی است که انسان را از هدف مهم باز دارد

در آیات دیگر قرآن، به برخی دیگر از عوامل گمراه کننده مردم اشاره شده است که عبارتند از:

الف: طاغوت، که گاهی با تحقیر استخف قومه (زخرف 54) و گاهی با تهدید مردم را منحرف میکند. لاجعلنک من المسجونین (شعرا29)

ب: شیطان، که با وسوسه هایش انسان را گمراه می کند. یرید الشیطان ان یضلهم (نساء60)
ج: عالم و هنرمند منحرف که با استفاده از دانش و هنرش دیگران را منحرف می سازد. و اضلهم السامری (طه85)

د: صاحبان قدرت و ثروت، که با استفاده از قدرت و ثروت ، مردم را از حق بازمی دارند. انا اطعنا سادتنا و کبراءنا فاضلونا السبیلا (احزاب67)

ه: گویندگان و خوانندگانی که مردم را سرگرم کرده و آنان را از حق و حقیقت باز می دارند. یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله

1- سرمایه گذاری برای مبارزه و تهاجم فرهنگی علیه حق، سابقه ای طولانی دارد.
2- هر آنچه در مقابل حکمت قرار گیرد، لهو و مانع رسیدن به کمال است. تعجب از افرادی است که حکمت رایگان پیامبر معصوم را رها کرده و به دنبال خرید لهو از افراد لاابالی می باشند.

3- ابزار مخالفان راه خدا، منطق و حکمت نیست، سخنان لهو و بی پایه است.
4- خرید وسایل لهو و اموری که انسان را از کمال بازمی دارد، نشانه جهالت و نادانی است.
5- تناسب کیفر با عمل، نشانه عدالت است، آنها که بغیر با تمسخر به حق اهانت می کنند، عذابشان اهانت آور و ذلت بار است.

نکوهش و تحریم لهو

عقل انسانی، امور لهوی را نکوهش میکند و از انسان می خواهد تا به کارهایی اقدام کند که سودی داشته باشد و یا هدف اصلی را برآورده نماید و درجایی که امری مهم و با اهمیت است به کارهای بی اهمیت و سرگرم کننده و یا حتی کم اهمیت اشتغال نورزد

شریعت نیز این حکم عقلانی را امضا و تأیید کرده و انسان لازم است زندگی دنیوی خویش را به عنوان کارخانه و مزرعه آخرت در نظر گیرد و خود را چنان بسازد که از زندگی برتر آخرت بهره برد، چنان که متقین به سبب این پرهیز از کارهای لهوی خود به این درجه می رسند و خود را با خدایی شدن برای زندگی برتر اخروی در بهشت آماده می سازند. (انعام32)

خداوند در آیه فوق اشتغال به سرگرمی و لهویات زندگی دنیوی را موجب باز ماندن انسان از خیرات آخرت بر می شمارد و در آیات 2 و 3 حجر یکی از عوامل پشیمانی مردم در آخرت را اشتغال به این گونه کارها معرفی می کند.

رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ کَانُواْ مُسْلِمِینَ چه بسا کسانى که کافر شدند آرزو کنند که کاش مسلمان بودند

ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان کند پس به زودى خواهند دانست

 از این روست که به آنان هشدار می دهد تا از این گونه کارها اجتناب کنند و خود را به اموری مشغول نسازند که ایشان را از آخرت و یاد خدا باز می دارد و اجازه نمی دهد تا شخص چنان که باید و شاید از فرصت عمر کوتاه بهره برد. خداوند در آیه 20 سوره حدید به صراحت هرگونه اشتغال به لهوهای فریبنده دنیایی را حرام و موجب عذاب آخرتی برمی شمارد و با اشاره به غنا و نغمه های مفسده انگیزی که از امور لهوی است، حرمت آن را بیان می کند

و از انسان ها می خواهد تا با تعقل و مقایسه دو سرای دنیا و آخرت و ارزش گذاری درست، کارهایی انجام دهند که آنان را به سوی خدا و بهره مندی از آخرت و پاداش های آن می برد. وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا و کسانى را که دین خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنیا آنان را فریفته است رها کن (انعام70) و (اعراف50 و 51 و عنکبوت64 و آیات دیگر)

برخی از اهل لهو، نه تنها متذکر پندهای قرآن و پیامبرصلی الله علیه و آله  نیستند (انعام70 حجر2 و 3) بلکه دیگران را نیز به سوی کارهای لهوی می کشانند و با سرمایه گذاری در این زمینه به ترویج و گسترش کارهای لهو می پردازند تا این گونه مردم را از مسیر خدایی شدن منحرف و گمراه سازند. برخی پا از این فراتر نهاده و دین خداوند را به سرگرمی و لهو تبدیل می کنند (انعام 70 اعراف 51) و به جای تمسک به آیین الهی، آن را بازیچه خواهش ها و امیال خود می سازند و براساس هواها و خواسته های نفسانی، محتوای دین را تغییر می دهند و براساس احوال مختلف در دین تصرف می کنند. (المیزان، ج7، ص142)

خداوند در آیات 50 و 51 به چنین افرادی که دین را ابزار سرگرمی و لهوی خویش قرار می دهند هشدار می دهد که این گونه رفتار نه تنها محرومیت از بهشت و مواهب آن را موجب می شود بلکه عذاب سخت اخروی را برای آنان به دنبال خواهد داشت. گرفتار شدن به عذاب و محرومیت از شفاعت (انعام، 70 و کشاف، ج2، ص36)

و عذاب های اخروی است که در این آیات برای تغییر لهوی دین بیان شده است. با توجه به عطف جمله غرتهم در آیه 51 اعراف می توان احتمال داد که بسیاری از بازی کنندگان با دین کسانی هستند که فریفته و دلبسته به دنیا شدند و آخرت و حساب و کتاب آن را فراموش کردند الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُواْ بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ همانان که دین خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار مى‏کردند ما [هم] امروز آنان را از یاد مى‏بریم.

ثروت، مایه لهو و بیهودگی

ثروت برای کسانی که دنیا و زندگی آن اصل می باشد، هدف غایی شناخته می شود و تمام تلاش این کسان مصروف آن می گردد تا ثروتی را جمع آورند و با آن خوشبختی خود را در دنیا تضمین کنند. این گونه است که تمام توانایی ها و استعدادهای سرشته در ذات خویش را برای تولید بیشتر ثروت و انباشت آن مصروف می دارند. اینان از آن جایی که برای آخرت اصالتی قایل نیستند و هدف دیگری را در نظر ندارند، به هرچیزی تمسک می جویند تا به انباشت ثروت و درحقیقت تضمین سعادت و خوشبختی خود کمک کنند. لذا تجاوز به حقوق دیگران و مصادره ثروت آنان از راه های ستمگرانه و بیدادگرایانه امری طبیعی جلوه گر می شود

البته برای اینکه به نوعی از امنیت برسند، برخی قوانین را مراعات می کنند. اما تدوین این قوانین و عمل و اجرای آنها تنها تا زمانی است که مصلحت اقتضا می کند و هرگاه شرایط رابه گونه ای تحلیل کنند، که تجاوز و تعدی به حقوق دیگران، حریم امنیت آنان را مخدوش نمی سازد، به این کار ادامه می دهند و تنها زمانی به قانون پای بندی خود را اعلام می دارند که تنها دراین چارچوب می توانند سعادت خویش را تامین و تضمین کنند.

                            برخورد کریمانه با لغو و اهل لغو

این که مؤمنان به سبب ایمانشان از امور لغو پرهیز میکنند، از آن روست که ایشان به هدف آفرینش، بصیرت یافته و با بینش و نگرش الهی به مسائل هستی و موضوعات آن می نگرند و کارهای خویش را براساس این هدف و فلسفه آفرینش سامان می دهد و درنتیجه آن هرگز گرایش به امور بیهوده و لغو پیدا نمیکنند که آنان را از هدف و مقصد و مقصود هستی و آفرینش یعنی خدایی و متاله شدن باز می دارد.

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به راستى که مؤمنان رستگار شدند

 

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿1

همانان که در نمازشان فروتنند 

 

الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿2

و آنان که از بیهوده رویگردانند 

 

وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿3

(مؤمنون 1و3 )و (قصص52 تا 55) نتیجه ایمان و بینش و نگرش الهی و عقلانی بشر به موضوعات و مسائل دنیا، این خواهد بود که خود را از هرگونه کار بیهوده و لغو دور نگه میدارد و اجازه نمیدهد تا دیگران و یا شرایط بیرونی زندگی او را مدیریت کند، بلکه خود با عقل خویش به مدیریت خود و محیط پیرامونی میپردازد و لذا در برابر رفتارها و گفتارهای لغو و بیهوده بی خردان، کریمانه میگذرد و خود را درگیر آن نمیکند تا وقت خود را به بطالت و بیهودگی تباه کند و فرصت شدن عمر خود را بر باد دهد.

برخورد کریمانه اهل ایمان و خرد به گونه ای است که بزرگوارانه از لغو دیگران چشم پوشی میکنند و وقت خود را به دفاع از خود و یا موضوعی تباه نمیسازند، در حالیکه میدانند مخاطب، انسانی بی خرد و لغو گرا و بیهوده گو است. عبور از هرگونه اعمال و رفتار لغوی که شرایط بیرونی میکوشد تا بر انسان مؤمن و خردمند تحمیل کند، تنها با برخورد کریمانه ممکن و شدنی است و این همان مدیریت درست و مناسب زندگی است که انسان می بایست یاد بگیرد و بدان عمل کند. (فرقان63 و72 جامع البیان ج11 جزء19 ص63)

با اجتناب از اهل لغو و مجالس ایشان، اجازه نمیدهد تا شرایط به گونه ای رقم بخورد که درگیر اهل لغو یا کارهای لغو گردد. (فرقان72 المیزان ج15 ص244) انسان لازم است که همان گونه که از لغو پرهیز و اعراض میکند، همچنین از اهل لغو نیز اعراض و اجتناب نماید. از این رو خداوند تبری جویی مومنانی از اهل کتاب از لغو و اهل لغو را ستایش میکند. هر که به کار خویش. یا هر کسی کار خودش، بار خودش. (قصص52 و 53) الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ کسانى که قبل از آن کتاب [آسمانى] به ایشان داده‏ایم آنان به [قرآن] مى‏گروند.

وَإِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ و چون بر ایشان فرو خوانده مى‏شود مى‏گویند بدان ایمان آوردیم که آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست ما پیش از آن [هم] از تسلیم‏شوندگان بودیم. 

ریشه لغو  از نظر قرآن، ریشه و خاستگاه لغو را باید در جهل و نادانی و بی خردی مردم اهل لغو جست. چرا تنها عباد الرحمن از اعراض کنندگان واقعی و کامل لغو و کارها و رفتارهای بیهوده هستند؛ زیرا ایشان نه تنها خردمند و اولوالالباب هستند بلکه در مقام دانایی و آگاهی و بصیرت می باشند و از اهل لغو و هر کار بیهوده ای پرهیز میکنند (فرقان63 و72) مومنانی که اهل خشوع و نماز هستند و وقت خویش را به عبادت و نماز میگذرانند، ایشان نیز از لغو پرهیز میکنند

زیرا میدانند که هر عمل لغو و بیهوده ای به معنای فرصت سوزی از عمر بی تکرار و بی بازگشت و خسران و زیان بزرگ است. (مومنون2 و3) برخی از مومنان اهل کتاب نیز این گونه هستند و بجای آن که خود را سرگرم مجادله کنند به کارهای پسندیده و مطلوب شریعت می پردازند و سرگرمی به لغو را رفتاری جاهلانه و پیروی از جهل و نادانی برمی شمارند (قصص52 و53)

مصادیق لغو

مراد از لغو هر کار باطل و ناحقی است. تهمت و نسبت دادن گفتارهای باطل یا عملی ناروا به افراد از دیگر مصادیق لغو است. امام صادق  علیه السلام  : نسبت دادن گفتار باطل یا عملی ناروا از سوی کسی بر تو که حقیقتی ندارد، لغو است (نورالثقلین ج3، ص529، ح16) دروغ از دیگر مصادیق لغو و بیهوده گویی در سخن است (مومنون1 و3) همچنین سخن بی فایده و بیهوده را از مصادیق لغو برشمرد. هرعمل بی فایده از مصادیق دیگر لغو است. همچنین آمیختن زندگی به اعمال و رفتار لغو نشانه ای از ضعف ایمان است

غنا و موسیقی مطرب و غنایی از دیگر مصادیق لغو می باشد هم چنین سوگند و قسم ها از مصادیق لغو دانسته شده (مائده87تا89) هرچند که خداوند در آیه 89 می فرماید، مومنان را به سوگندهای لغوشان مواخذه نمی کند، باید هوشیارانه عمل کرد و از هرگونه سوگند و .به خدا قسم. کردن درهرکاری خودداری کرد. در روایت است که امام زین العابدین  علیه السلام  حتی حاضر نشد برای اثبات حق خویش سوگند راست بخورد، پس چگونه به خود اجازه می دهیم که سوگند دروغ یا بیهوده بخوریم تا امری را به کرسی بنشانیم. (فروع کافی 790/ص 435، کتاب ایمان).

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ اى کسانى که ایمان آورده‏اید چیزهاى پاکیزه‏اى را که خدا براى [استفاده] شما حلال کرده حرام مشمارید و از حد مگذرید که خدا از حدگذرندگان را دوست نمى‏دارد

وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلاَلًا طَیِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ و از آنچه خداوند روزى شما گردانیده حلال و پاکیزه را بخورید و از آن خدایى که بدو ایمان دارید پروا دارید

لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ خدا شما را به سوگندهاى بیهوده‏تان مؤاخذه نمى‏کند ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مى‏خورید [و مى‏شکنید] شما را مؤاخذه مى‏کند (مائده87تا89)

لغو : بیهودگی در رفتار و دروغ گویی در گفتار،

منشأ بدخلقی ها اگر بخواهیم دو عامل مهم در زندگی بشر را شناسایی و معرفی نماییم که خاستگاه و منشأ همه بدخلقی ها و بداخلاقی هاست و زندگی بشر را به دوزخ تبدیل می کند، بیهودگی در رفتار (که به آن لغو می گویند) و دروغ گویی در گفتار است. خداوند در بیان دو ویژگی مهم بهشت، به فقدان لغو و دروغ در آنجا اشاره می کند. لغو به معنای چیزی است که به آن اعتنایی نمی شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 742) در کاربردهای واژه لغو در زبان عربی می توان به این نکته دست یافت که لغو افزون بر کلام در عمل یا موضوع خارجی نیز تحقق می یابد

پس افزون بر کلام غیرمفید که آن را لغو می گویند، به عملی که سودی بر آن مترتب نیست عمل لغو گفته می شود. (التحقیق، المصطفوی، ج10، ص 208) خداوند در بیان صفات بهشتی ها به این نکته توجه می دهد که بهشتی ها در آن جهان آخرت، هرگز لغوی را نمی شنوند. به این معنا که آنان نه تنها لغوی را نمی گویند و یا انجام نمی دهند بلکه حتی از دیگری نیز لغوی را نمی شنوند. (مریم، 61و 62؛ طور17 و 23؛ واقعه11 و 12 و 25؛ نباء، 35؛ غاشیه،11) در بهشت حتی شرابی که استفاده می شود، شرابی پاک و خوش گوار است که در آن لغو و بیهودگی نیست. (طور23)

فقدان لغو و بیهودگی در بهشت از آن روست که آخرت، حیات پاک و طیبی است که از هر گونه خباثت، پلیدی، نقصان، زشتی، بدی و مانند آن پاک است. از این رو خداوند زندگی بهشتی را حیات محض معرفی می کند. (عنکبوت،64) لذا در چنین محیطی، هیچ نقص و زشتی و لغوی نخواهد بود. اینکه بهشت و بهشتی ها فاقد لغو هستند؛ از آن روست که لغو از مصادیق باطل است و بهشت از هرگونه باطلی پاک است و اهل باطل در دوزخ قرار می گیرند و از اهل حق جدا می افتند.

دلیل دیگر آنکه کارهای لغو تنها از انسان های بی خرد صادر می شود و انسان خردمند همه کارهایش براساس حکمت و هدفی است و هرگز کاری بیهوده و بی هدف انجام نمی دهد و از آن اعراض می کند. (مؤمنون1 تا 3)

لغو که به معنای گفتار و عمل بیهوده و باطل و بی هدف است، نمی تواند اخلاق بهشتی باشد؛ لذا خداوند یکی از نشانه های ضعف ایمان در زندگی بشر را آمیختگی زندگی او با اعمال و گفتار لغو و بیهوده می داند. از این رو عباد الرحمان و کسانی که دارای مکارم اخلاقی هستند، هرگز گرایش به لغو و بیهودگی در گفتار و رفتار ندارند و از عوامل بیهودگی چون شراب و خمر پرهیز می کنند. وقتی این انسان های خدایی و متاله، لغو و بیهودگی در گفتار و رفتار دیگران را می بینند با کرامت و بزرگواری از کنار آن می گذرند تا خود را در چنین محیط آلوده ای از باطل قرار ندهند و از آثار زشت و پیامدهای آن در امنیت قرار گیرند. (فرقان، 63و 72)

اگر کسی به ایشان فحش و ناسزا گفت یا سخنی بیهوده بر زبان آورد، یا آهنگ غنایی به گوشش رسید، یا تهمت و بهتانی شنید، از آنها و از آن محیط آلوده پرهیز می کند و اجازه نمی دهد تا آن فضای مسموم، او را آلوده کند و از خداوند و خدایی شدن دور سازد. (مریم62؛ قصص، آیه55؛ مؤمنون1 تا 3؛ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص529؛ تفسیر قمی، ج2، ص 348)

لزوم دوری از مجالس باطل

از دیدگاه اسلام، آهنگ هایی که متناسب با مجالس فسق و فجور و گناه باشد و قوای شهوانی انسان را تحریک نماید، حرام است، اما اگر آهنگی این مفاسد را نداشته باشد، مشهور فقها می گویند: شنیدن آن مجاز است. شرکت در مجالسی هم که حضور در آنها موجب سوق یافتن انسان به سمت و سوی گناه و آلودگی او می شود، عاقلانه نیست، اصولا از آنچه موجب تخریب شخصیت انسان شود و سلامتی روح و روان او را به خطر اندازد، باید دوری کرد. امام باقر علیه السلام  فرموده اند: غنا، از جمله گناهانی است که خداوند برای آن وعده آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: و من الناس من یشتری لهو الحدیث.

بنابراین غنا، از گناهان کبیره است، زیرا گناه کبیره به گناهی گفته می شود که در قرآن به آن وعده عذاب داده شده است. در سوره حج آمده است: و اجتنبوا قول الزور (حج30) از سخن باطل دوری کنید. امام صادق علیه السلام  فرمود: مراد از قول زور آواز خوانی و غناست. از امام صادق و امام رضا علیهما السلام نیز نقل شده که یکی از مصادیق .لهو الحدیث. در سوره لقمان، غنا می باشد.

در روایات دیگر هم آمده است: 

¤ غنا، روح نفاق را پرورش می دهد و فقر و بدبختی می آورد                      . 
¤ زنان آواز خوان و کسی که به آنها مزد می دهد و کسی که آن پول را مصرف می کند، مورد لعنت قرار گرفته اند، همان گونه که آموزش زنان خواننده حرام است و خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک در امان نیست، دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن خانه نمی شوند.

حیف از انسان که آلوده شود

خداوند، جهان را برای بشر و بشر را برای تکامل و رشد و قرب معنوی آفریده است. او جهان آفرینش را مسخر ما نمود و فرشتگان را به تدبیر امور ما وادار کرد. انبیا و اولیا را برای هدایت ما فرستاد و آنان تا سرحد مرگ و شهادت پیش رفتند. فرشتگان را برای آدم به سجده وا داشت، روح الهی را در انسان دمید و بهترین صورت و سیرت را به انسان عطا کرد، قابلیت رشد تا بی نهایت را در او به ودیعه نهاد. او را با عقل، فطرت، و انواع استعدادها مجهز نمود و فقط در آفرینش او، به خود آفرین گفت. فتبارک الله أحسن الخالقین (مؤمنون14) آیا این گل سرسبد هستی، با آن همه امتیازات مادی و معنوی، باید خود را در اختیار هرکسی قرار دهد؟ امام کاظم علیه السلام  در این باره فرموده اند: به هر صدایی اگر گوش فرا دهی، برده او هستی. آیا حیف نیست ما برده یک خواننده کذایی باشیم؟!

عمر، فکر و مغز، امانت هایی است که خداوند به ما داده تا در راهی که خودش مشخص کرده صرف کنیم و اگر هر یک از این امانت ها را در غیر راه خدا صرف کنیم به آن امانت خیانت کرده ایم و در قیامت باید پاسخگو باشیم. ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا (اسراء36) گوش و چشم و دل همگی مورد سؤال قرار میگیرند. انسان عاقل و فهمیده باید نگهبان چشم و گوش و دل خود باشد و اجازه ندهد هر ندایی وارد آن شود

در حدیثی آمده است: دل، حرم خداست، نگذارید غیر خدا وارد آن شود. البته اسلام، برای برطرف کردن خستگی و ایجاد نشاط، راه های مناسب و سالمی را به ما ارائه کرده است؛ ما را به سیر و سفر، ورزش و شنا، کارهای متنوع و مفید، دید و بازدید، گفتگوهای علمی و انتقال تجربه، رابطه با فرهیختگان و مهم تر از همه ارتباط با آفریدگار هستی و یاد او که تنها آرام بخش دل هاست، سفارش کرده است. چرا خود را سرگرم لذت هایی(کاذب) کنیم که پایانش، ذلت و آتش باشد؟!

حضرت علی علیه السلام  در این خصوص فرموده اند: در لذتهایی که پایانش دوزخ است خیری نیست  هر کس با گناه و از طریق آن لذت جویی کند، خداوند او را خوار و ذلیل می نماید.

سخن انسان ثبت و ضبط می شود! مایلفظ من قول الالدیه رقیب عتید هیچ سخنی را انسان نمی گوید مگر اینکه فرشته ای آماده برای ثبت و ضبط آن است (ق18) بر خلاف آنکه عده ای از مردم ساده اندیش، حرف را .باد هوا. می پندارند و برای گفته ها و سخنان خود ارزش چندانی قائل نمی شوند و هرچه می رسند می گویند و. در منطق قرآن کریم و احادیث معصومین علیه السلام ، حرف عمل است!

مگر نه اینکه بوسیله زبان و سخن:

- شهادتین را گفته ایم و اقرار به وحدانیت حق می کنیم؟
- زن و شوهر به هم محرم می شوند یا از هم طلاق می گیرند و به هم نامحرم می شوند؟
- با شهادت جرم کسی ثابت می شود و حتی مستحق مرگ می گردد.
- انسانها با هم رابطه برقرار می کنند.
- بشر حوایج خویش را برطرف می کند.
- علوم انتقال می یابد.
- حب و بغض نشان داده می شود.
- فرهنگ منتقل می شود و.
بنابراین، حرف و سخن عامل کارهای حیاتی و اساسی در زندگی انسانهاست و نباید اهمیت آن را دست کم گرفت!

تفسیر نمونه ذیل آیه 18 ق : در این آیه روی مسئله فرشتگان ثبت اعمال تکیه کرده، می گوید: هیچ سخنی را انسان تلفظ (بیان) نمیکند، مگر این که نزد آن فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت است ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید در آیه گذشته، سخن از ثبت تمامی اعمال آدمی بود، و در این آیه روی خصوص الفاظ و سخنان او تکیه میکند، و این به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثری است که گفتار، در زندگی انسانها دارد، تا آنجا که گاهی یک جمله، مسیر اجتماعی را به سوی خیر یا شر تغییر می دهد! و هم به خاطر این که بسیاری از مردم، سخنان خود را جزء اعمال خویش نمی دانند، و خود را در سخن گفتن آزاد می بینند، در حالی که مؤثرترین و خطرناک ترین اعمال آدمی، همان سخنان او است!

بنابراین، ذکر این آیه بعد از آیه گذشته، از قبیل ذکر خاص بعد از عام است.
رقیب به معنی مراقب، و عتید به معنی کسی است که مهیای انجام کار است. در این که این دو فرشته چه سخنانی را می نویسند؟ تمامی الفاظ و گفتار آدمی ثبت می شود. در تفسیر نور نیز ذیل آیه مذکور آمده است: (در این آیه) در میان اعضای بدن، زیر نظر بودن زبان مطرح شده است، شاید به خاطر آنکه عمل زبان، از همه اعضاء بیشتر، آسان تر، عمومی تر، عمیق تر، دائمی تر و پرحادثه تر است. با این که خداوند متعال، خود شاهد بر اعمال و افکار انسان است، اما تشکیلات الهی حساب و کتاب دارد و فرشتگانی دائما در حال ثبت اعمال انسانها هستند. انسان نه فقط در برابر کردار، بلکه در برابر گفتار خود هم مسئول است و مورد محاسبه قرار می گیرد!

آثار سخن باطل و بیهوده

انحراف گوینده و شنونده از مسیر حق - تضییع وقت خود و دیگران - تخریب شخصیت گوینده و هدردادن نیرو و انرژی خود و دیگران - سوق دادن مذاق عمومی جامعه به امور واهی و باطل و گسترش سطحی نگری در جامعه - تضعیف بعد معنوی .روح جامعه - ایجاد مانع بر سر راه مردم در مسیر کمال - انسان را گرفتار گناهان کبیره می کند - مانع اجابت دعا می شود - فرشتگان را از نزدیک شدن به انسان دور کرده و شیاطین را به انسان نزدیک می سازد - پرونده اعمال انسان را سیاه می کند. - موجب ترویج بی بندوباری شهوت رانی و فساد در جامعه می شود - انسانها را بی مسئولیت، بی تفاوت و بی خیال می کند! - به غیرت فردی و عمومی افراد جامعه لطمه می زند - انسان را در دنیا و آخرت بدبخت می کند! - به اعتماد عمومی جامعه لطمه شدید وارد می سازد - موجب تضعیف عفاف کلام در جامعه می شود.

محورهای اساسی سبک زندگی پیامبرصلی الله علیه و آله عبد الرحمن

بیان 100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله  است که بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت می‌باشد. بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه‌‌ و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.

1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
11-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
12-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
13-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
14-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
15-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
16-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
18-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
19-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
20-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
22-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
25-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ. چرا فلانی چنین گفت. بلکه می فرمود . بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟.
26-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
27-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
28-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
29-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
30-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
31-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
33-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
38-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
40-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
41-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
43-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
45-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
46-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
51-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
52-احدی از محضر او نا امید نبود و فرمود:برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند..
53-کسی از او حاجتی میخواست اگر مقدور بود روا میفرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی میکرد.
54-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
55-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
56-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
57-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
58-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
59-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
61-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
62-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
63-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
65-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
68-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
69-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .
70-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
71-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
72- روی زمین می خوابید.
73-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
74-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
75-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
76-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
77-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
78-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
79-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.
81-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.
82-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
83-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
84-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
85-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
89-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
90-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.
91-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
92-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
93-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
94-در غذا هرگز آروغ نزد.
95-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
96-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
98-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
99-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
100- اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
  

منابع: کتاب .منتهی الآمال. محدث قمی و کتاب .مکارم الاخلاق. طبرسی

دستورالعمل دوازده گانه خداوند برای خودسازی

پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله  پس از مبعوث شدن به رسالت از غار حرا به خانه بازگشتند

باری سنگین بر دوش آن حضرت آمده بود: انا سنلقی علیک قولا ثقیلا جبرئیل نازل شد و آیات اول تا دهم سوره مزمل را آورد. در حقیقت با یک دستورالعمل دوازده گانه که بهترین ابزار کار برای تحمل آن بار سنگین بود

خداوند متعال در این آیات شریفه می فرماید: ای رسولی که عبای نبوت به دوش تو آمده است! از این دستورالعمل کمک بگیر!

اول: شب زنده داری؛ .قم اللیل الا قلیلا.

دوم: نماز شب (تهجد)؛ .ان ناشئه اللیل هی اشد و طئاً و اقوم قیلا.

سوم: تمسک به قرآن: .ورتل القران ترتیلا.

چهارم: اراده: .ان ناشئه اللیل هی اشد وطئاً.

پنجم: قاطعیت در گفتار: .واقوم قیلا.

ششم: فعالیت مدام؛ .ان لک فی النهار سبحاً طویلا.

هفتم: ذکر مدام؛ .واذکر اسم ربک.

هشتم و نهم: دعا و انقطاع الی الله: .وتبتل الیه تبتیلا.

دهم: .توکل: .رب المشرق و المغرب لااله الا هو فاتخذه وکیلا.

یازدهم: صبر؛ .فاصبر علی ما یقولون.

دوازدهم: سعه صدر؛ واهجرهم هجراً جمیلا.

در واقع خدای سبحان با ابلاغ این دستور العمل، برنامه رسالت پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله را تدوین فرموده است. برنامه جامعی که نقشی اساسی و حساس در امر رسالت برای پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله  داشت

و آن حضرت با استفاده از این دستورالعمل، فعالیت تبلیغی و رسالت خویش را آغاز کرد و پس از تحمل شداید و پشت سر نهادن موانع فراوان و فشارهای کفار، توانست در مدت کوتاهی جامعه عرب جاهلی را متحول و دگرگون سازد و با یک انقلاب درونی، افرادی مهذب و باتقوا تربیت کند. تفسیر حضرت آیت الله حسین مظاهری،

پنج درس زندگى و ترک شبهات سبک رندگی

قالَ رَسُولُ اللهِصلی الله علیه و آله : اَیُّها النّاس! لاتُعْطُوا الْحِکْمَةَ غَیْرَ اَهْلِها فَتَظْلِمُوها، وَ تَمْنَعُوها اَهْلَها فَتَظْلِمُوهُمْ، وَ لاتُعاقِبُوا ظالِماً فَیَبْطُلَ فَضْلُکُمْ، وَ لاتُراُوا النّاسَ فَیَحْبَطَ عَمَلُکُمْ، وَ لاَتَمْنَعُوا الْمَوْجُودَ فَیَقِلَّ خَیْرُکُمْ، اَیُّها النّاس! اِنَّ اْلاَشْیاءَ ثَلاثَةٌ: اَمْرٌ اسْتَبانَ رُشْدُهُ فَاتَّبِعُوهُ، وَ اَمْرٌ اسْتَبانَ غَیُّهُ فَاجْتَنِبُوهُ، وَ اَمْرٌ اخْتُلِفَ عَلَیْکُمْ فَرُدُّوهُ اِلىَ اللهِ. (بحار،ج 77،ص 179) اى مردم! به نااهل، حکمت (و دانش) نیاموزید، زیرا به حکمت ستم مى شود و علم را از اهلش (و شایستگان) مضایقه نکنید، براى این که به شایستگان ستم مى شود. از ستمگر (که حق شخصى شما را نادیده گرفته است) انتقام نگیرید مبادا که ارزشتان از بین برود. اعمالتان را خالص گردانید و براى (جلب رضایت) مردم کارى نکنید، چرا که اگر ریا کنید عملتان از بین مى رود. از انفاق آنچه دارید خودارى نکنید که اگر مضایقه کنید خدا خیرش را کم مى کند

اى مردم! امور بر سه قسم است: بعضى از امور رشد (و درستى) آن روشن است پس از آن بیرون کنید بعضى از آنها بطلانش آشکار است پس از آنها بپرهیزید و بعضى از آنها که بر شما مشتبه است، براى شناخت آن امور، آنها را به خدا برگردانید. نور هدایت این حدیث، از دو قسمت تشکیل شده که در قسمت اوّل پیامبرصلی الله علیه و آله  پنج دستور مى دهد و در قسمت دوم، راجع به ترک شبهات بحث مى فرماید.

1ـ به نااهل دانش نیاموزید پیامبرصلی الله علیه و آله : کسى که لایق دانش اندوزى نیست به او چیزى نیاموزید، چرا که وقتى علم به دست او بیفتد در راههاى انحرافى استفاده مى کند و دنیایى را ویران مى سازد. در همین عصرِ حاضر، کسانى که دنیا را به فساد مى کشند، عالمند. سرکرده هاى دولتهاى استعمارى جزء علما و دانشمندان هستند

2 ـ علم را از اهلش مضایقه نکنید چرا که به آنان ظلم مى شود قرآن تعبیرات مختلفى دارد، آیه2 بقره هُدًى لِلْمُتَّقِین یا 67 یونس: اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یَسْمَعُون در شب و روز نشانه هایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند. که مى فهماند علم بى تهذیب ثمرى ندارد. معلوم مى شود هدایت مخصوص کسانى است که زمینه هاى قبلى داشته باشند. در قدیم علما به هر شاگردى اجازه نمى دادند که در محضر درس آنان حاضر شود امتحان اخلاقى مى کردند که این فرد چه مرحله از تقوا را داراست

3- اگر ظالمى به شما ظلم کرد شما انتقام نگیرید اگر انتقام بگیرید، ارزشتان از بین مى رود و مثل او مى شوید. البته این در جایى است که ظالم از آن عفو، سوء استفاده نکند یا این بخشش، عکس العمل نامطلوبى در جامعه نداشته باشد فمن عفی و اصلح فاجره علی الله

4- اعمالتان را خالص و بدون ریا انجام دهید چنین کارى بسیار مشکل است، چون ریا، فقط یکى از سرچشمه هاى فساد عمل است و عوامل دیگرى چون عُجْب، شهوات نفسانى و. نیز هست که عمل را تباه مى گرداند. مثلاً، گاهى نماز شب به جا مى آورم تا از دیگران برتر باشم و .، که این انگیزه ها نیز عمل را فاسد مى گرداند
5 ـ اگر کسى از شما چیزى خواست، از آنچه دارید مضایقه نکنید چرا که اگر خوددارى ورزید خدا خیرش را قطع مى کند، زیرا کَمالُ الْجُودِ بَذْلُ الْمَوْجُودِ است. میزبان اگر آنچه دارد براى میهمان نیاورد ظلم کرده و میهمان هم اگر بیش از آنچه میزبان دارد تقاضا کند ظالم است. بخشش اگر انسان بخواهد واقعاً حال و نشاط داشته باشد باید از غذاهاى مشتبه، جلسات و حرفهاى مشتبه بپرهیزد و واقعاً باید در مقام عمل، احتیاط کند.

هشت موعظه از قرآن

روزی امام صادق  علیه السلام  به یکی از شاگردان خود فرمودند: در تمام این مدت که از من تعلّم نمودی، چه چیز از مکتب من آموخته‌ای؟ آن شخص عرض کرد: هشت مسئله از شما آموخته‌ام.

1. فهمیدم هر کسی هنگام مرگ، از آنچه دوست دارد جدا می‌شود. سعی کردم تا دوستم کسی باشد که در وقت مرگ از من جدا نشود، بلکه در تنهایی مونس من باشد و آن دوست، کارهای نیک و خیر است، من یعمل سوءا یجز به و لا یجد له من دون الله ولیّا و لا نصیرا؛ هر کس عمل بدی انجام دهد کیفر داده می‌شود، (و هرکه نیکی کند پاداش آن را می‌گیرد) (نساء123). حضرت فرمود: احسنت والله

2. دیدم گروهی به داشتن مال افتخار می‌کنند و گروهی به نیاکان و طایفه خود مباهات می‌نمایند، و حال آنکه خداوند متعال، افتخار عظیم را در تقوا و پرهیزکاری، قرار داده ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست (حجرات13) پس کوشیدم نزد خدا گرامی و کریم باشم. حضرت فرمود: احسنت والله

3 . دیدم مردم در میان لهو و لعب و هواپرستی غوطه‌ور هستند، اما از قرآن شنیدم که و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ آنان که از خدا ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند، بهشت جای آنهاست (نازعات/40و 41) سعی نمودم تا در مقابل خواهشهای نفسانی ایستاده و جلب رضایت و خشنودی خداوند نمایم. حضرت فرمود: احسنت والله

4- دیدم هر کسی که چیز نفیسی به دستش می‌رسد، می‌کوشد تا آن را حفظ کند، ولی از خدا شنیدم که من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره؛ کیست که وام به خدا (در راه خدا انفاق یا قرض الحسنه) بدهد تا خدا چندین برابر به او عنایت فرماید (بقره245) من پاداش دوبرابر را برگزیدم و صندوقی محفوظ‌تر از صندوق خدا نیافتم. همت گماشتم که هر چیز نفیس و گرانبهایی که به دستم رسید، در راه خدا بدهم تا برای روز حاجت من (قیامت)، ذخیره گردد.

5- دیدم مردم بر سر رزق و روزی حسادت می‌ورزند، و حال آنکه نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات؛ ما در دنیا رزق و روزی انسان را تقسیم و تقدیر کردیم و بعضی را بر بعض دیگر بیشتر دادیم (زخرف/32) بنابراین بر احدی حسد نبردم و نسبت به مالی که از دستم رفت، افسوس نمی‌خورم.

6- دیدم برخی از مردم به خاطر کینه‌هایی که در دل دارند با بعض دیگر دشمنی می‌کنند، در حالیکه إنّ الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدواً؛ شیطان دشمن شماست، شما نیز او را دشمن قرار دهید (فاطر6  بنابراین مشغول شدم به دشمنی با شیطان و دیگر با مردم دشمنی نمی‌کنم. حضرت فرمود: احسنت و الله

7- دیدم مردم در راه به دست آوردن روزی بسیار تلاش و پافشاری می‌کنند (هر چند از راه حرام باشد)، با اینکه و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ما أرید منهم من رزق و ما ارید أن یطعمون إن الله هو الرزاق ذو القوه المتین؛ نیافریدم جنیان و انسان را مگر برای پرستش خدا، ما از آنان روزی نخواسته‌ایم و طعامی اراده نکرده‌ایم یعنی روزی دهنده ما هستیم نه آنها ، خداوند روزی دهنده تواناست(ذاریات56 تا 59) دانستم که وعده خدا حق است و گفتارش راست، اطمینان به وعده او پیدا کردم و راضی به گفتارش شدم، از این راه به عطای خداوند دل بستم، نه به مالم که در نزد غیر خداست. دیگر به سراغ روزی از راه حرام نرفتم و همت را در انجام وظیفه گماشتم. حضرت فرمود: احسنت و الله

8- دیدم بعضی از افراد، به بدن و پیکر سالم خود، اعتماد دارند و برخی به مال زیاد خویش دل بسته‌اند، و گروهی به افرادی مانند خودشان، تکیه و اعتماد نموده‌اند، و شنیدم قول خداوند را که می‌فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه کسی که پرهیزکار باشد، خداوند او را از گرفتاری‌ها بیرون آورده و روزی او را از راهی که گمان به آن ندارد، می‌رساند، کسی که به خدا توکل نماید، خدا او را کافی است.. (طلاق2و3) با توجه به این آیه، به خدا توکل و اعتماد نمودم و از دیگران چشم پوشیدم. حضرت فرمود: احسنت والله؛ به خدا سوگند، تعالیم تورات، انجیل، زبور، قرآن و دیگر کتب آسمانی به این هشت مسئله برمی‌گردد المواعظ العددیه ص208

شانزده خصلت نیکو

حضرت شیث فرزند حضرت آدم علیه السلام  در یکی از بیانات خود فرمود: سزاوار است در شخص مومن شانزده خصلت باشد.

1- شناخت خدا و فرشتگان و اهل طاعت او

2- شناخت خیر و شر، در کار خیر علاقه نشان دهد و در کار شر دوری گزیند

3- گوش کردن و اطاعت نمودن از زمامدار رحیم و مهربانی که خدا او را به عنوان خلیفه و جانشین در روی زمین برگزید و امور شهرها و بندگان را به او واگذار کرد

4  - نیکی به پدر و مادر

5- کارهای خیر را به اندازه وسعت و طاقت خود انجام دادن

6-  یاری و کمک به فقر

7-  نسبت به غریب ها تعصب نشان دادن 

8-  در اطاعت و فرمانبرداری از خدا شجاع باشد.

9- خود نگهداری از فسق و فجور و گناه

10- شکیبایی به وسیله ایمان و یقین

11-راستگویی

12- دادگری 

13- پرهیز و برکناری از دنیا

14- قربانی کردن به عنوان سپاس از خدا که نعمت را برخلق خود ارزانی داشت

15- بردباری و شکرگزاری خدای تعالی بر مصائب و گرفتاری های دنیا بدون ناراحتی

16- شرم و حیا و کم مجادله کردن - محبوب القلوب، ص 37

15 توصیه اخلاقی حاج اسماعیل دولابی

1. هر وقت در زندگی‌ات، گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و نکن و آن را سالم به بعدی برسان.

اگر این کار را بکنی، دائمی می‌شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال‌ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه‌دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن، صاحبش را اذیت می‌کند.

بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه‌دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه‌ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه‌ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه

5. موت را که بپذیری، همه غم و غصه‌ها می‌رود و بی‌اثر می‌شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه‌هایت کم می‌شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می‌کند و آخرت را بزرگ.

6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می‌گذارد.

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه تب‌ها و طوفان‌ها و زلزله‌ها با یک سر سوزن از آن آرام می‌شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8. هر وقت غصه‌دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده‌ها و مرده‌ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین‌ها باز می‌شود

9. تا می‌گویم شما آدم خوبی هستید، شما می‌گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می‌گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی وخدا می‌فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و کار محبت همین است.

10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می‌شود. بعد عادت به عبادت منجر می‌شود.عبادت هم معرفت ایجاد می‌کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می‌آید و نهایتا به ولایت منجر می‌شود.

11. خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال‌های بعد را هم می‌خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می‌گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو.حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم‌کم بر تو معلوم شود که به‌راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می‌کردی، فی‌الواقع راست می‌گفتی و خدا خوب خدایی بود

13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ‌تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می‌آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن.

بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همان‌طور که امیرالمؤمنین علیه السلام  در دعای دهه‌ اول ذیحجه می‌فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لااله الا‌الله.

14. دل‌های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السلام  متّصل شد، به دریا وصل شده است.

شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می‌شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی‌شود، بلکه متنجس را هم پاک می‌کند.

15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در .الا.، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود.

آن گاه .الله. را بگو همه دلت را تصرف کند.

بخش 6 :                   تواضع. به عنوان ویژگی عبادالرحمن

در لغت به معنای تذلل و فروتنی یکی از خصوصیات و صفات عالی انسانی است که آثار آن در ارتباط اجتماعی بروز و ظهور می‌کند. انسان متواضع کسی است که بهتر از آنچه انتظار دارد دیگری با او تعامل داشته باشد، با دیگران تعامل دارد. پس فراتر از دایره عدالت با برخوردهای احسانی خویش، همگان را مجذوب رفتار خود می‌سازد و از آن‌جایی که تواضع از صفاتی است که کسی بدان حسد نمی‌ورزد، از مشکلات حسادت نیز در امان خواهد بود

از این رو بهترین صفت انسانی و کامل‌ترین رفتار اجتماعی را می‌بایست از شخص متواضع انتظار داشت. با توجه به اینکه جامعه اسلامی بر مدار مکارم اخلاقی می‌گردد، انتظار می‌رود که این صفت در مسلمانان و مومنان به بهترین شکل وجود داشته باشد تا جامعه نمونه و برتری را به جهانیان معرفی کند.

تواضع از جمله صفاتی است که برای عبدالرحمان ذکر شده است. این صفت، با عبودیت پروردگار تناسب تام دارد. در مقابل تواضع، .تکبر. قرار دارد که قرآن آن را موجب رانده شدن ابلیس از درگاه خداوند برشمرده است

ملاک واقعی ارزشمندی تواضع تأثیر آن در تقرب انسان به خداست، نه پذیرش و خواست مردم. راه تقرب به خدا هم تنها عبودیت پروردگار است.

تواضع بندگی تقرب به خدا

راه تقرب به خدا اگر کسی بخواهد قرب به خدا پیدا کند باید خدا را بپرستد؛ عبادت خدا. آنها هم که بت پرستند پرستش را دارند؛ می گویند: اگر آدم بخواهد به آن قرب برسد باید پرستش کند. مفهوم .پرستش و عبادت. چیزی است که در همه ادیان وجود دارد.

بنابراین، .تواضع. به عنوان یک ارزش عام مطرح می شود؛ صفتی ممدوح و یک حالت نفسانی؛ صفتی است که با بنده بودن سازگاری دارد. این آدم را به طرف بندگی می کشاند. اما اگر آدم گردن شق باشد و دایم من. بگوید و خود را برتر از همه ببیند و خودش را یک سر و گردن بلندتر از دیگران تصور کند؛ بخواهد همه را مرتبه مادون خود قرار دهد، این با پرستش سازگار نیست. چنین آدمی خداپرست نمی شود.

پس سرّ اینکه تواضع یک ارزش الهی است، یعنی کاری بکن که مردم دوستت بدارند. آن ارزش حقیقی نیست. اما مؤمن موحد نظرش به این است که چه کند خدا خوشش بیاید. هرکس دیگر می خواهد خوشش بیاید یا نیاید

پس ملاک ارزش نباید تعریف مردم باشد. ملاک ارزش چیست؟ آنچه انسان را آماده پرستش می کند چیست؟ کسی آماده پرستش می شود و با پرستش عبدالرحمان می شود که حالت .تواضع. داشته باشد. با تکبر، چنین چیزی میسر نخواهد شد

تناسب عبودیت با فروتنی

بحثی که وجود دارد این است که این دو صفت چه خصوصیتی دارند که در صدر این اوصاف ذکر شده اند و ارزشی که برای این گونه رفتار استفاده می شود- فروتنی کردن، آرام حرکت کردن؛ یعنی بدون تکلف و بدون تکبر برخورد متواضعانه داشتن، و حتی با نابخردان مؤدبانه رفتار کردن- چه خصوصیتی دارد که به عنوان اوصاف عبادالرحمان ذکر شده است؟

در اینجا، این سؤال مطرح می شود که عبادالرحمان حتما مفلحان هستند، پس چرا در اوصاف مفلحان، که جاهای دیگر ذکر شده، بیشتر بر نماز و عبادت و ایمان آنها تکیه شده مانند: قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون)، اما اینجا ابتدا تواضع و فروتنی آنها ذکر شده؟ چرا نفرموده عبادالرحمان کسانی هستند که ایمان به غیب دارند و نمازشان را با خشوع می خوانند- آن گونه که در اول سوره .مومنون. آمده است؟
متواضع هستند، آرام راه می روند، آرام سخن می گویند. حالا هر کدام از اینها که باشد، .راه رفتن. به عنوان نمادی از تواضع مورد استفاده قرار گرفته است. مسئله .تواضع. در قرآن کریم و به نظر اولیای دین، صفت بسیار ممدوحی است. به همین دلیل، در آیات مزبور، به عنوان اولین وصف عبادالرحمان ذکر شده است.

تواضع کامل‌ترین رفتار اجتماعی،

حقیقت تواضع آن است که انسان با مردم بهتر از آن رفتار کند که خود دوست دارد دیگران با او رفتار کنند. تواضع با ذلت منفی که مانع جدی در سر راه کمال انسانیت است تفاوت ماهوی دارد؛ چرا که خداوند رای انسان بویژه مسلمان و مومن، ذلت را نمی‌پذیرد و همه عزت را از آن خود و مومنان می‌داند الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا همانان که غیر از مؤمنان کافران را دوستان [خود] مى‏گیرند آیا سربلندى را نزد آنان مى‏جویند [این خیالى خام است] چرا که عزت همه از آن خداست (نساء139) مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا هر کس سربلندى مى‏خواهد سربلندى یکسره از آن خداست ‏(فاطر10) و (منافقون8)

از نظر اسلام فروتنی در برابر متکبر و غنی به دلیل ثروتش نادرست است؛ چرا که این تواضع نیست، بلکه ذلت و خواری است که شخص به سبب ثروت دیگری بر خود تحمیل می‌کند. امام‌علی علیه السلام  در این باره هشدار می‌دهد که نباید ذلت را با تواضع یکسان دانست. ایشان می‌فرماید: من اتی غنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه؛ هرکس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند دو سوم دینش از بین برود. (نهج‌البلاغه، حکمت 228)

پس مراد از تذلل و ذلت‌پذیری در مفهوم تواضع همان جنبه مثبت آن است. به این معنا که نفس متواضع از تکبر و عزت بی‌پایه رهایی یافته و برای اینکه از کمالات بیشتری بهره‌مند شود، خود را نرم و لطف می‌کند تا با افتادگی و شکستگی، همچون زمین پست، آب بیشتری را کسب کرده و فضایل  افزون‌تری در خود تجلی دهد

امام کاظم علیه السلام  در جایی می‌فرماید: زراعت در زمین هموار می‌روید، نه بر سنگ سخت، و چنین است حکمت که در دل‌های متواضع‌ جای می‌گیرد نه در دل‌های متکبر، خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است. (تحف‌العقول، ص 396)

از نظر آموزه‌های اسلامی، انسان دارای کمالات از جمله علم اهل تواضع است. پیامبرگرامیصلی الله علیه و آله  درباره نشانه‌های عالم می‌فرماید: یا علی و للعالم ثلاث علامات: صدق الکلم و اجتناب‌الحرام و ان یتواضع للناس کلهم؛ یا علی دانشمند سه نشانه دارد: راستگویی، حرام گریزی و فروتنی در برابر همه مردم. (التوحید ص127) پس باید گفت که یکی از راه‌های شناخت دارا بودن کمالات و فضایل در اشخاص، داشتن فروتنی است؛ چرا که هر انسانی که دارای فضایل بیشتری باشد، همچون درخت پربار و غنی از میوه‌های فضایل، فروتنی بیشتری دارد؛

پس اینکه در اصطلاح علم اخلاق، تواضع را به شکستگی و فروتنی نفس تفسیر و تبیین کرده‌اند، به معنای ذلت منفی نیست. از این رو متواضع در درون خود حالتی دارد که او را متذلل می‌کند به گونه‌ای که برای خود هیچ‌گونه برتری و امتیازی نسبت به دیگران قائل نبوده و همواره در رفتار و گفتار خود دیگران را بزرگ و گرامی می‌دارد. (جامع‌السعادات نراقی ج1 ص394)

منابع :

تفسیر المیزان علامه طباطبایی

تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

تفسیر نور استاد حجت الاسلام قرائتی

ترجمه به نظم آیات صفات مومنین به نظم (امید مجد)

مؤلّف : محمود زارع پور

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

کتاب هایی که از مؤلّف به چاپ رسیده است :

1 و2 مثل ها، مثال ها و تمثیل، ضرب المثل های قرآن   

3. انواع و اوصاف قلب در قرآن   

4. سلام های قرآن       5. انس با قرآن، تدبر در قرآن، مهجوریت از قرآن        

6 . اعجاز در قرآن : حشرات، بدن انسان، آسمان ها، شگفتی ها و پیشگویی ها

7. فلسفه سوگندها                     8. فلسفه قصه در قرآن

9. آشنایی و شناخت قرآن            10. استدراج مهلت دادن

11. رسانه ها و ماهواره ها، گوساله های زرین سامری

12. تولی و تبری و آیات                13. استکبار ستیزی و قرآن

14. اعتداال در قرآن                  15. مرگ در دنیا، برزخ و قیامت                    16. مناظرات در قرآن انسان، فرشته، ابلیس، دوزخیان و بهشتیان                                              17. اصول و فروع و آیات

18 آیاتِ  سیاسی اجتماعی حقوقی اقتصادی قرآن

19. ابتهالات و ربّنا های قرآن          20 رهبری و ولایت پذیری و آیات                      21.  اخلاق در قرآن (عباد الرحمن)     22. حجاب و آیات 

23. سبک زندگی مؤمنانه                 24. اسلام ایرانیان ، آیات قرآن                   25 فراموشی غدیر و خلافت قبیله ای خلفای بنی امیه و بنی عباس

26. چهل حدیث ها از معصومین      27. فاطمه زهراء راز قبر مخفی                28. سکوت مولود کعبه، ثروت اندوزی خواص

29 غدیر در مسلخ کودتای سقیفه

30. امام حسن  مجتبی معزّ المومنین، صلح حسنی

31. امام حسین علیه السلام و آیات   32. امام حسین عاشورا پیامدهای نهضت

33. حضرت ابـوالفـضـل العباس       34. امام سجاد و زینب پیام رسان حماسه عاشورا                                        

35. امام باقر انقلاب فرهنگی، امام صادق جهش فرهنگی، امام کاظم (زین المجتهدین)

36. امام رضا مدیریت فرهنگی در مسیر خراسان، ولایتعهدی، سلسله الذهب، آموزه های 

37 امام جواد   امام هادی   امام عسکری (علیهم السلام) 

 38. وجود منجی و ظهور امام زمان

39.  آیا ظهور اتفاق افتاده، دجال زمانه                                           

40. مجموعه اشعار  آیت الله سید نورالدین  طاهری

منابع :

تفسیر المیزان علامه طباطبایی

تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

تفسیر نور استاد حجت الاسلام قرائتی

مولف » محمود زارع پور

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh3

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh1

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh4

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh2

نظرات  (۲۲)

با سلام می خواستم مطالب مفید شما را بصورت جزوه رایگان جهت کارمندان یکی از ادارات منتشر کنیم در این خصوص اجازه می فرمایید.
پاسخ:
سلام. خدا خیرت بده
خیلی عالی بود اسصتفاده کردم .سپاسگزارم
123
  • اصلاح طرح لبخند
  • 
    عالی است مطلب ایجاد الفت
    کردن شده توسط شما بی حد متحسن گردآوری شده
    شده است و من مطمئن هستم
    که این پست درخصوص فراوان از وبلاگ نویسان ستوده است
  • http://www.matchpointnetwork.mx/UserProfile/tabid/42/UserID/2961670/language/en-US/Default.aspx
  • 
    من آسوده خاطری هستم که اندر طولانی اینترنت پیام مانند
    به این نبا حیات ندارد زیرا
    مطلب کامل و کمال یافته ی پیرامون این مبحث است
  • اقامت دائم ترکیه
  • 
    مضمون ی این مطلب از نظر بسی از افراد ارزان و کامل نیست ولی فدایی از محتویات سکوی پرتاب موشک ها و بلاگ ها
    پیرامون این مطلب در وب وجود دارند که می توان
    از آنها استفاده بهتری داشت
    
    عبد نمی توانم با این مقاله مشاجره یا موافقت کنم برای این که خرد مکفی تو زمینه این مقاله و بلاگ ندارم
  • اصلاح طرح لبخند
  • 
    کهتر نمی توانم با این مقاله ضدیت خواه موافقت
    کنم چون شیوه تفکر کافی درون زمینه این مقاله و بلاگ
    ندارم
  • خرید آنلاین بلیط ازمیر
  • 
    مضمون ی این پیغام از نظر بی شمار از
    افراد مناسب و کامل نیست ولی
    ازخودگذشته از محتویات کارخانه ها و
    بلاگ ها پیرامون این مطلب در وب وجود
    دارند که می توان از آنها استفاده بهتری داشت
  • mobile-carecenter.net/
  • 
    مضمون ی این مطلب از نظر بی حد از افراد رخیص و کامل نیست ولی جان نثار از محتواها مرکز مجازی
    در اینترنت ها و بلاگ ها پیرامون این مطلب در وب وجود
    دارند که می توان از آنها استفاده بهتری داشت
  • سنگ دهبید ارزان
  • 
    عالی است مطلب تالیف شده توسط شما بی شمار لثه
    نوشته شده است و من مطمئن هستم که این پست به خاطر هنگفت
    از وبلاگ نویسان مطبوع است
    
    من بی تشویش هستم که داخل تمام اینترنت یادداشت مشابه به
    این پیام وجود ندارد چون مطلب طولانی و تمامیت ی پیرامون این مبحث است
  • خرید آنلاین بلیط ارمنستان
  • 
    عالی است مطلب تدوین شده توسط شما
    بی مر نیک ایجاد الفت کردن شده
    است و من مطمئن هستم که این پست به خاطر متعدد از وبلاگ نویسان دلپذیر است
    
    من نمی توانم با این مقاله مشاجره یا موافقت
    کنم چون علم مکفی داخل زمینه این مقاله
    و بلاگ ندارم
  • ترا اونیکس
  • 
    این پیام مشاوره و پیشنهاد مناسب به خاطر کسانی است که می خواهند
    کران ها محتویات شبیه بوسیله این مطلب
    مطالعه بیشتری داشته باشند
  • رزرو بلیط هواپیما ترکیه
  • 
    من آسوده خاطر هستم که تو تمام اینترنت پیام قرین بوسیله این نبا بود ندارد چون مطلب کامل و جامع ی پیرامون این مبحث است
    
    سلام . کنیز قسم می خورم که این مطلب گویا است و محتملاً هیچوقت کس نتواند پیام مشابه به این مطلب
    را داخل وبلاگ محسوس کند چون عدیده کامل است
  • طراحی سایت فروش بلیط هواپیما
  • 
    عبد تا بوسیله اوضاع مطلب به این نظم در اینترنت نخوانده بودم بسیار جذاب و طولانی بود و مقاله جالب ایشان درخصوص کثیر از ویزیت کنندگان اینترنت ارزان قیمت است
    
    من این پیام را خواندم و می توانم این
    مطلب را به دیگران کرب پیشنهاد کنم
  • نرم افزار رزرواسیون
  • 
    من درخصوص رک کردن این مطلب ورق
    های زیادی را جستجو کردم و به نظرم این مطلب می
    تواند از باب فراوان از بازدید کنندگان مناسب باشد
    
    من این نبا را خواندم و می توانم این
    پیغام را به سایرین اندوه پیشنهاد کنم
  • سنگ ساختمانی
  • 
    این مطلب مشاوره و پیشنهاد مناسب از باب کسانی
    است که می خواهند پیرامون مطالب مانسته به این مطلب مطالعه بیشتری داشته باشند

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">