تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

اخلاق در قرآن. سلام . ریا

نیکی کردن به دیگران و بدی هم

حیا و شرم در قرآن. انواع حیا. حیا لباس دین

اخلاق اداری انضباط اسلامی و اجتماعی . آداب معاشرت اجتماعی

وفای به عهد . تعهد . امانت داری . بدقولی . تعهد مسئولین

شادی و لذت و شوخی در اسلام . سعادت و نیکبختی

تزکیه نفس . آثار و بسترها . تهذیب و خودسازی

اخلاق نبوی (ص) . اسوه کامل بشریت . سیره سیاسی . انسان سازی

تربیت دینی سبک زندگی. رانندگی ورزش در اسلام . حیات طیبه. اصلاح و اصلاحگری

شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. بایدها و نبایدها قرآن و عترت

دید و بازدید و آثار صله ارحام. معانی زیارت و آداب میهمانی. حقوق همسایه. بی احترامی

خانواده و ازدواج در اسلام . مهریه در قرآن . 100 خصلت سبک زندگی پیامبر (ص)

نشانه های مومن چیست؟ قلب مومن و قلب کافر

عباد الرحمن صفات بندگان خوب خدا

تقوی و صفات متقین . تقوای اجتماعی و سیاسی . نشانه های بی تقوائی

انتقاد و انتقاد پذیری . عذر خواهی. عفو گذشت . لهو لعب لغو لهو الحدیث

نفس انسانى و انواع نفس . خود سازی . محاسبه نفس ؛ تربیت نفس

صبر . آثار صبر . انواع صبر . استمداد از صبر . صبر جمیل . مقام صبر

گناه چشمی . چشم زخم . نگاه سحری. چشم و هم چشمی

مقام مادر . شیر مادر . پدر و عالمان در نگاه اسلام

اخلاص در قرآن مخلص . صفات مخلصین

نکات اخلاقی سوره لقمان و حجرات

سبک زندگی ؛ حیات طیبه

  

 

صفات برجسته مؤمنان

نشانه های مومن چیست؟

مومن انسانی است که دین در جان و دلش نشسته و اعمالش رنگ خدایی یافته و آن ها را مطابق خواست الهی انجام می دهد. روایات متعددی در این باره بیان شده که هر کدام از زاویه ای، بعضی از خصائص مومن را بیان کرده و صاحب آن ویژگی ها را مومن خوانده است

پیامبر خدا(ص) را از نشانه مؤمن و منافق پرسیدند، فرمود: همّت مؤمن نماز و روزه و عبادت است، ولى همّت منافق مانند چهار پایان خوردن و آشامیدن! [الحکم الزاهرة ص463]

کسى خدمت حضرت على(ع) عرض کرد: اى أمیرمؤمنان نشانه مؤمن در این زمان چیست؟ فرمود: به دوست خدا نگریسته و از او تبعیّت کند، و به دشمن خدا نظر کرده و از او تبرّى و بیزارى جوید هر چند که او دوست و خویش او باشد. عرض کرد: بخدا سوگند که راست گفتى اى أمیرمؤمنان! این را گفت و از دیده پنهان شد. حضرت فرمود: او برادرم خضر ع بود!. [الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏1 ص259]
از على (ع) نقل شده : مؤمن داراى سه نشانه است راستگوئى، یقین، و کوتاهى آرزو. [الحکم الزاهرة ص460]

راوی مى ‏گوید: از امام رضا (ع) شنیدم که مى ‏فرمود: مؤمن، مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت در او وجود داشته باشد: خصلتى از پروردگارش و خصلتى از پیامبرش و خصلتى از امامش. امّا خصلتى که از پروردگار باید داشته باشد راز دارى است، خداوند فرموده: داناى غیب است و هیچ کس را از غیب خود آگاه نمى‏ کند مگر پیامبرى را که مورد رضایت او باشد

و امّا خصلتى را که از پیامبر باید داشته باشد خوشرفتارى با مردم است، زیرا خداوند پیامبرش را به خوشرفتارى با مردم دستور داده و فرموده: راه عفو را در پیش گیر و به نیکوکارى فرمان ده. و امّا خصلتى که از امام باید داشته باشد شکیبائى در سختى و گرفتارى است [الحکم الزاهرة ص460]
طاوس یمانى مى‏گوید: از على بن الحسین(ع) شنیدم که فرمود: نشانه‏ هاى مؤمن پنج چیز است، خداترسى در خلوت، و صدقه دادن در حال تنگدستى، و شکیبایى در مصیبت، و بردبارى در حال غضب، و راستگویى در حال ترس [خصال ج‏1 ص269]

امام صادق(ع) فرموده اند: آن کسى که از کار نیک خود مسرور شود و از کار بد خود شرمنده و غمین گردد، مؤمن است [کافی ج‏2 ص233]

امام باقر(ع) فرموده اند: آن کسى مؤمن است که چون شاد و خرم شود، شادى و خرمى او را بسوى گناه نکشاند. و چون در خشم و ستیز شود، از گفتار حق بیرون نرود. و چون صاحب قدرت شود، دست تعدى و تجاوز دراز نکند [کافی ج‏2 ص233]

نشانه مومن حقیقی
رُوِیَ عَن الصّادِقِ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: لاتَکُونُ مُؤمِناً حَتّی تَکُونَ خَائِفاً رَاجِیاً وَ لاتَکُونُ خَائِفاً رَاجِیاً حَتّی تَکُونَ عامِلاً لِما تَخافُ وَ تَرجُو [بحار الانوار، ج75، ص253]

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: مؤمن نیستید، مگر اینکه خوف و رجاء داشته باشید و شما خوف و رجاء ندارید، مگر اینکه به آنچه به خاطر آن می ­ترسید یا به آن امیدوار هستید، عمل کنید.
شرح حدیث: در باب اینکه حقیقت ایمان چیست، روایات زیادی هست. امّا این روایت مؤمن حقیقی را مطرح می ­نماید که دو نشانه دارد.

اگر این دو نشانه در او نباشد، بداند مؤمن نیست. اوّل خوف به معنای بیم، و دوّم رجا به معنای امید. اگر فقط بیم باشد و امید نباشد و یا فقط امید باشد ولی بیم نباشد، انسان بداند که حقیقت ایمان در او نیست.
خوف و رجاء دو صفت درونی و جوانحی می‌­باشد، یعنی انسان در قلب خود خوف و رجاء داشته باشد.

حالا این سؤال مطرح می­ شود: بیم از چه کسی و امید به چه چیزی؟ خوف، بیم و ترس از کیفر و امید به پاداش و ثواب الهی. این دو امر درونی باید در اعمال بیرونی انسان آشکار شود؛ به این معنا که انسانی که از کیفر و عذاب الهی یعنی جهنم می ­ترسد آنچه را خداوند حرام کرده است انجام نمیدهد که ترک واجبات و انجام گناه و معصیت و محرّمات است

از طرف دیگر، امید به پاداش، ثواب و بهشت خداوند دارد؛ به این معنا که اوامر الهی و واجبات را انجام می­ دهد. البته انسان مؤمن بعد از ترک حرام و انجام واجبات به مرتبه و درجه بالاتر، یعنی ترک مکروهات و حتّی شبهات و انجام مستحبّات میرسد.

انسان اگر به اعمال خود نگاه کند، بدون هیچ پیچیدگی و به راحتی می ­تواند بفهمد که حقیقتاً مؤمن است یا اینکه اسم مؤمن روی خود گذاشته است.
* پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

 اِنَّما المُؤمِنونَ الّذینَ یَخافُونَ اللّهَ و یُشْفِقُونَ اَن یُسْلَبوا ما اُعطُوا مِنَ الهُدى فَإِذا ذَکَرُوا اللّهَ وَ نَعْمائَهُ وَجِلُوا و اَشْفَقُوا وَ اِذا تُلیَتْ علیْهِم ایاتُهُ زادَتْهُم اِیماناً مِمّا اَظْهَرَهُ مِنْ نَفاذِ قُدرتِه وَ على ربِّهم یَتوَکَّلونَ 

در این بخش از فرمایشات امام صادق (ع) به عبدالله بن جندب حضرت در مقام توضیح ایمان حقیقی و آثار آن است؛ آثاری که می‌توان از راه آنها مؤمن حقیقی را شناخت. بعضی افراد که فکر سطحی دارند، تصور می‌کنند که انسان یا کافر است یا مؤمن، و اگر کافر و منکر خدا و قیامت نبود مؤمن است

مؤمن هم که شد با دیگر مؤمنان فرقی ندارد و همه آثار و فواید ایمان برای او وجود دارد؛ در صورتی که چنین نیست. از روایات و بحث‌های تاریخی چنین بر می‌آید که این نوع کج‌اندیشی‌ها از صدر اسلام وجود داشته است

برخی از آیات قرآن در مقام معرفی ایمان واقعی به مردم است و آنها را ترغیب می‌کند که آن را به دست آورند و سعی کنند ایمانشان کامل‌تر شود و به مراتب نازل ایمان اکتفا نکنند.

یکی از این آیات آیه دوم سوره انفال است: إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم إیمانًا وَعَلىٰ رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ﴿انفال۲ اولین نشانه مؤمن واقعی آن است که وقتی یاد خدا می‌شود یا خودش به یاد خدا می‌افتد، دلش می‌لرزد.

یا سوره حجرات قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ ما هم می‌توانیم خودمان را بیازماییم تا بدانیم که چقدر این نشانه در ما وجود دارد

قلب در اصطلاح قرآن، هم مرکز معرفت انسان است و هم مرکز احساسات و عواطف. جای یقین، ایمان، محبت، بغض، کینه، ترس، امید و قلب است. به تعبیر علمی، جای معارف احساسات و عواطف در قلب است. اگر در چنین ظرفی ایمان وجود داشته باشد باید آن احساس که لازمه ایمان است، به موقع پدید بیاید

اگر انسان واقعاً کسی را دوست داشته باشد و اتفاقاً به یاد او بیفتد یا کسی نامش را بیاورد، تغییر حالی در انسان پیدا می‌شود. یکی از مصادیق مهم این قاعده، یاد خداست. کسانی که خدا را به عنوان یک عظمت بی‌نهایت می‌شناسند و این معرفت در دلشان وجود دارد، بسته به درجه معرفتشان، به هنگام یاد خدا حالشان تغییر می‌کند.

این همان است که در آیات کریمه قرآن با تعبیراتی از قبیل خشیت، خوف، وَجَل و مانند اینها از آن یاد شده است. همه این تعابیر معنایی واحد دارند و یا لوازم و توابع یک حقیقت هستند.

در آیات بسیاری می‌فرماید، هدایت یا انذار پیغمبر ص یا قرآن فقط شامل کسانی می‌شود که خشیت داشته باشند:إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ (تو) تنها کسانی را که از پروردگارشان در نهان می‌ترسند، هشدار می‌دهی (فاطر18)

اینان با آنکه خدا را نمی‌بینند نسبت به او خشیت دارند، و تا آن خشیت نباشد، انسان از هدایت قرآن استفاده نمی‌کند. لذا به پیامبر(ص) می‌فرماید: تو تنها کسانی را بیم می‌دهی و در آنها اثر می‌گذاری که این حالت خشیت در آنها باشد. در آیه دیگری می‌فرماید:  إِنَّ اَلَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (انبیاء28)

در آیه مورد بحث می‌فرماید: إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم. وَجَل حالت لرزش و تکان است. اگر چنین حالتی نباشد، انسان چه به یاد خدا باشد، چه نباشد برایش فرقی نمی کند، بنابراین نمی‌شود گفت ایمان واقعی به خدا دارد. پس اولین اثر ایمان این است که هنگام توجه به خدا تغییر حالی در درون انسان پیدا شود.
سپس می‌فرماید:
  وَ إِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم إیمانًا نشانه دیگر ایمان واقعی آن که ساکن و جامد نیست؛ به اصطلاح پویا و متحرک است، رشد یابنده است

وقتی آیات الهی برای چنین کسی خوانده می‌شود، ایمان دارد، بر ایمانش افزوده هم می‌شود. چنین کسی که مرتبه‌ای از ایمان را دارد، خدای متعال از لطف خودش برای هدایت او وسیله‌ای فرستاده و آن، قرآن است

نشانه سومی که در قلب انسان مؤمن ظاهر می‌شود این است که: وَ عَلىٰ رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ وقتی ایمان انسان اضافه شد و خدا را این گونه شناخت که کلید همه کارها به دست اوست، سر سلسله اسباب و علل به ید قدرت اوست، بر همه چیز احاطه دارد و همه چیز به اذن او تاثیر می‌کند؛ اعتمادش فقط به خدا خواهد بود

ما معمولا حلقه‌های سلسله اسباب و مسببات را می‌بینیم، اما عامل اصلی را، که سلسله جنبان است، نمی‌بینیم. او است که همه سلسله‌ها به دست اوست و همه چیز به اراده او به حرکت در می‌آید. اگر این را درک کنیم اعتمادمان به او بیشتر خواهد شد. اینها سه نشانه از نشانه‌های قلبی و باطنی مؤمنان است

در آیه بعد، دو نشانه عملی و ظاهری نیز ذکر کرده است: اقامه نماز و انفاق:  اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون در پایان هم می‌فرماید:  أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا؛ آنان هستند که حقاً مؤمنند.

ویژگی های اخلاقی مومنان :

در قرآن و روایات اسلامی، درباره مومنان و اوصاف اهل ایمان، تعبیرات بسیار ارزشمندی به چشم می خورد. از جمله این اوصاف، خشنودی به رضای الهی است.

رضایت به مقدرات الهی عبارت است از اینکه انسان پس از انجام وظیفه و تلاش در عرصه های مختلف، هر گاه در برابر حوادث تلخ و مقدرات ظاهرا نامناسب الهی قرار گرفت، به آن خشنود باشد و مصلحت الهی را بر مصلحت ظاهری خویش ترجیح دهد و آنچه را خدا پسندید، همان را بپسندد

شخصی از پیامبر(ص) درباره معنای رضا سوال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: جبرئیل از سوی خدا، مقام رضا را چنین بیان کرد: راضی به رضای خدا کسی است که از مولایش (خدا) ناخشنود نشود، خواه روزگار خوبی داشته باشد و خواه روزگار خوبی نداشته باشد و برای کارهای نیک اما اندک خود خشنود نشود (بحارالانوار ج69 ص373)

خشنودی به رضایت الهی بیانگر نهایت خضوع و تسلیم در برابر حضرت حق است و حقیقت بندگی، همان تسلیم همه جانبه در برابر خدا و مقدرات الهی است که در روایات، از آن به عنوان راس اطاعت خدا یاد شده است، چنان که امام صادق (ع) می فرماید: راس و سرآمد اطاعت خدا، صبر و خشنودی از خداست، خواه در مواردی که بنده آن را دوست دارد و یا دوست ندارد (اصول کافی ج2 ص60)

در روایات رضا از نشانه های اهل ایمان معرفی شده. رسول خدا (ص): پنج چیز از لوازم ایمان است و هر کس یکی از آنها در او نباشد ایمان ندارد: تسلیم به فرمان خدا، رضا به قضای الهی، تفویض و واگذاری کارها به خدا، توکل به خدا و صبر هنگام صدمه (نهج الفصاحه حدیث1462 )

حضرت علی (ع): از نشانه های اهل ایمان خشنودی از خداست... بر آنچه از دست می دهند متاثر نمی شوند و از مصیبت های پیش آمده غمگین نمی شود (اصول کافی ج2 ص366).

اوصاف مومنان راستین
قرآن برجسته ترین اوصاف مومنان راستین را در چه چیزهایی بیان می کند؟ این سوال را می توان با توجه به آیات 15-16 سوره سجده پاسخ داد.

خدای متعال در این دو آیه به بیان صفات برجسته مومنان راستین می پردازد، و اصول عقیدتی و برنامه های عملی آنها را به طور فشرده با ذکر هشت صفت، بیان می کند

نخست می فرماید: تنها کسانی به آیات ما ایمان می آورند که هر وقت این آیات به آنها یادآوری شود، به سجده می افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا می آورند و تکبر نمی کنند انَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ «سجده15».

تعبیر به انما که معمولا برای حصر است، بیانگر این نکته است که هرگاه کسی دم از ایمان می زند، و دارای ویژگی هائی که در این آیات آمده نیست در صف مومنان راستین نمی باشد، او فردی ضعیف الایمان است که نمی توان وی را به حساب آورد. در این آیه چهار قسمت از صفات آنها بیان شده:
1- به محض شنیدن آیات الهی به سجده می افتند، تعبیر به خروا به جای سجدوا اشاره به نکته لطیفی است که این گروه مومنان بیدار دل، به هنگام شنیدن آیات قرآن، چنان شیفته و مجذوب سخنان پروردگار می شوند که بی اختیار به سجده می افتند، و دل و جان را در این راه از دست می دهند. آری، نخستین ویژگی آنها همان عشق سوزان و علاقه آتشینشان به کلام محبوب و معبودشان است

همین ویژگی در بعضی دیگر از آیات قرآن به عنوان یکی از برجسته ترین صفات انبیاء ذکر شده است، چنان که خداوند درباره گروهی از پیامبران بزرگ می گوید إِذَا تُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا هنگامی که آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد، به خاک می افتادند و سجده می کردند و گریه شوق سر می دادند (مریم58) گرچه آیات در اینجا به طور مطلق ذکر شده، ولی پیدا است که منظور از آن، بیشتر آیاتی است که دعوت به توحید و مبارزه با شرک می کند.

2و3- نشانه دوم و سوم آنها تسبیح و حمد پروردگار است، از یکسو، خدا را از نقائص پاک و منزه می شمرند، و از سوی دیگر، او را به خاطر صفات کمال و جمالش، حمد و ستایش می نمایند.
4- تواضع و فروتنی : وصف دیگر آنها تواضع و فروتنی و ترک هرگونه استکبار است؛ چرا که کبر و غرور نخستین پله نردبان کفر و بی ایمانی است، و تواضع و فروتنی در مقابل حق و حقیقت، نخستین گام ایمان است! آنها که در راه کبر و خودبینی، گام بر می دارند، نه در برابر خدا سجده می کنند، نه تسبیح و حمد او را به جا می آورند، و نه حق بندگان او را به رسمیت می شناسند، آنها بت بزرگی دارند و آن خودشان است! آن گاه به اوصاف دیگر آنها اشاره کرده می گوید: پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود به پا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند و به راز و نیاز با او می پردازند
 تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ (سجده16)

آری، آنها به هنگامی که چشم غافلان در خواب است، مقداری از شب را بیدار می شوند، و در آن هنگام که برنامه های عادی زندگی تعطیل است و مشغله های فکری به حداقل می رسد، و آرامش و خاموشی، همه جا را گرفته و خطر آلودگی عبادت به ریا کمتر وجود دارد،

و خلاصه، بهترین شرائط حضور قلب فراهم است، با تمام وجودشان رو به درگاه معبود می آورند، و سر بر آستان معشوق می سایند، و آنچه در دل دارند، با او در میان می گذارند، با یاد او زنده اند و پیمانه قلب خود را از مهر او لبریز و سرشار دارند. سپس می افزاید: آنها پروردگار خود را با «بیم» و «امید» می خوانند بدعون ربهم خوفا و طمعا

آری، دو وصف دیگر آنها «خوف» و «رجا» یا «بیم» و «امید» است. نه از غضب و عذاب او ایمن می شوند، و نه از رحمتش مایوس می گردند، توازن این بیم و امید، که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است، همواره در وجودشان حکمفرما است

چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یاس و سستی می کشاند. و غلبه رجاء و طمع، انسان را به غرور و غفلت وا می دارد، و این هر دو دشمن حرکت تکاملی انسان در سیر او به سوی خدا است. آخرین ویژگی آنها از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون. نه تنها از اموال خویش، به نیازمندان می بخشند که از علم و دانش، نیرو و قدرت، رای صائب و تجربه و اندوخته های فکری خود، از نیازمندان مضایقه ندارند

کانونی از خیر و برکتند، و چشمه جوشانی از آب زلال نیکیها که تشنه کامان را سیراب و محتاجان را به اندازه توانائی خویش بی نیاز می سازند. آری، اوصاف آنها مجموعه ای است از: عقیده محکم، ایمان قوی، عشق سوزان به الله، عبادت و اطاعت، کوشش و حرکت، و کمک در تمام ابعاد به بندگان خدا. 1- تفسیر نمونه ج15 ص161

١۵ توصیه حاج میرزا اسماعیل دولابی برای یک زندگی مومنانه که فوق العاده است:*

١. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است

. ٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

٣. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم .

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است ، حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه .

۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظرت کوچک می کند و آخرت را بزرگ. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن .

۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد .

٧. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند

. ٨. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود .

٩. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی وخدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی وکار محبت همین است .

١٠. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود .

١١. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است ؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم .

١٢. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود .

١٣. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست . اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن . بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله بگو "

١۴. دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود ، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل ! است شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند "

١۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا" تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند . 📲 اشتراک این پیام صدقه جاریه است .

سوره مؤمنون ـ از آیـه قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿1 تا چندین آیه بعد بیانگر صفاتى است که مایه فلاح و رستگارى مؤمنان است. در آغاز این سوره به سرنوشت لذت بخش و پرافتخار مؤمنان پیش از بیان صفات آنها اشاره شده تا شعله هاى شوق و عشق را در دلها براى رسیدن به این افتخار بزرگ زنده کند.

مـى فـرمـایـد: مـؤمنان رستگار شدند قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ و به هدف نهایى خود در تمام ابعاد رسیدند. فلاح و رستگارى معنى وسیعى دارد که هم پیروزیهاى مادى را شامل میشود, و هم معنوى را, و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است .
(آیـه ) سـپس به بیان صفات پرداخته و قبل از هر چیز انگشت روى نماز گذارده, آنها که در نمازشان خشوع دارند
 الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲ اشـاره به این که نماز آنها الفاظ و حرکاتى بى روح و فاقد معنى نیست, بلکه به هنگام نماز آن چنان حـالـت تـوجـه به پروردگار و حضور قلب در آنها پیدا مى شود که از غیر او جدا مى گردند و به او مى پیوندند

پیامبر(ص) مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مى کند, فرمود: اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نیز خاشع مى شد . اشاره به این که خشوع یک حالت درونى است که در برون اثر مى گذارد.
(آیه ) دومین صفتى را که بعد از صفت خشوع در نماز براى مؤمنان بیان مى کند این است که و آنها که از لغو و بیهودگى روى گردانند
 وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿۳﴾ در واقع تمام حرکات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مى کند, هدفى مفید و سازنده چرا که لغو به معنى کارها, سخنان و افکار بى هدف و بدون نتیجه مفید است .
(آیـه) سـپـس بـه سـومـیـن صفت مؤمنان راستین که جنبه اجتماعى و مالى دارد اشاره کرده, آنها که زکات را انجام مى دهند
 وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿۴.
(آیـه ) چـهـارمین ویژگى مؤمنان را مساله پاکدامنى و عفت کامل, و پرهیز از هرگونه آلودگى جـنـسـى قرار داده, و آنها که دامان خود را از آلوده شدن به بى عفتى حفظ میکنند وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۵ .
(آیـه ) و تـنـها آمیزش جنسى به همسران و کنیزانشان دارند, که در بهره گیرى از آنان ملامت نمى شوند اإِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿۶ .

(آیـه) از آنـجا که غریزه جنسى سرکش ترین غرائز انسان است و خویشتن دارى در برابر آن نیاز به تقوا و پرهیزکارى فراوان و ایمان قوى و نیرومند دارد, در این آیه بار دیگر روى همین مساله تاکید کـرده, و کسانى که غیر ازاین طریق را طلب کنند, تجاوزگرند فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿۷ تـعـبـیـر به محافظت فروج گویا اشاره که اگر مراقبت مستمر و پى گیر در این زمینه نباشد, بیم گلودگى فراوان است .
(آیـه) در این آیه به پنجمین و ششمین صفت برجسته مؤمنان اشاره کرده, و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت مى کنند
 وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴿۸ حـفـظ و اداى امـانـت و همچنین پایبند بودن به عهد و پیمان در برابر خالق وخلق از صفات بارز مؤمنان است

در مـفـهـوم وسیع امانت امانتهاى خدا و پیامبران الهى و همچنین امانتهاى مردم جمع است, نعمتهاى مختلف خدا هر یک امانتى از امانات او هستند, آیین حق, کتب آسمانى, دستورالعملهاى پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پستها و مقامها, همه امانتهاى اویند که مؤمنان در حفظ و اداى حق آنها مى کوشند همچنین حکومت از مهمترین ودیعه هاى الهى است که باید آن را به اهلش سپرد.

(آیـه) در ایـن آیه آخرین ویژگى مؤمنان را که محافظت بر نمازهاست بیان کرده, و آنها بر نمازشان مواظبت مى نمایند  وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ﴿۹ جالب این که نخستین ویژگى مؤمنان را خشوع در نماز و آخرین صفت آنها را محافظت بر نـمـاز شمرده است, از نماز شروع مى شود و به نماز ختم مى گردد چرا که نماز مهمترین رابطه خـلـق و خـالـق است که هرگاه با آدابش انجام گیرد زمینه مطمئنى براى همه خوبیها و نیکیها خواهد بود.
(آیـه) بـعـد از ذکـر این صفات ممتاز, نتیجه نهایى آن را به این صورت بیان میکند: آرى ! آنها وارثانند
 أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿۱۰

(آیـه) هـمـان وارثانى که بهشت برین را به ارث مى برند و جاودانه در آن خواهند ماند الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۱۱ فـردوس بـه مـعـنـى بهشت برین و برترین باغهاى بهشت مى باشد, که طبق ظاهر آیات فوق مخصوص مؤمنانى است که داراى صفات بالا هستند به این ترتیب دیگر بهشتیان در مراحل پایین تر قرار دارند.

وصف ایمان و توکل درباره مؤمنان

آیـه) سوره شوری : بـعـد از وصف ایمان و توکل درباره مؤمنان به هفت قسمت از برنامه هاى عملى آنها اشاره مى کند, برنامه اى که بیانگر ارکان یک جامعه سالم با حکومت صالح و قدرتمند است

نـخستین وصف را از پاک سازى شروع مى کند, مى فرماید: پاداش الهى و آنچه نزد خداست براى کـسـانـى (بـهتر و پایدارتر است) که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى ورزند و الذین یجتنبون کبائر الا ثم و الفواحش در روایـات اهـل بیت(ع) کبائر به این صورت تفسیر شده : گناهان کبیره گناهانى است که خداوند مجازات آتش براى آن مقرر داشته است به این ترتیب نخستین نشانه هاى ایمان و توکل پرهیز و اجتناب از گناهان کبیره است

در تـوصـیـف دوم که آن نیز جنبه پاکسازى دارد درباره تسلط بر نفس به هنگام خشم و غضب که بـحـرانـیـ ترین حال انسان است سخن مى گوید, و هنگامى که خشمگین شوند عفو مى کنند و اذا مـا غضبوا هم یغفرون نـه تـنـها در موقع غضب زمام اختیار از کفشان ربوده نمى شود, و دست به اعمال زشت و جنایات نـمـى زنند, بلکه با آب عفو و غفران قلب خود و دیگران را از کینه ها شستشو مى دهند و این صفتى است که جز در پرتو ایمان راستین و توکل بر حق پیدانمى شود

در حـدیـثـى از امـام بـاقـر(ع ) : کسى که به هنگام شوق و علاقه , و به هنگام ترس و وحـشـت, و هـنگام خشم و غضب مالک نفس خویشتن باشد خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام مى کند .
(آیـه) در ایـن آیـه بـه سـومین تا ششمین اوصاف آنها اشاره کرده, و آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده, و فرمانهاى او را از جان و دل پذیرفته اند و الذین استجابوا لربهم و نماز را برپا داشته اند و اقاموا الصلوة و کار آنها به طریق شورى و مشورت در میان آنها صورت مى گیرد و امرهم شورى بینهم و از آنچه به آنها روزى داده ایم, در راه خداوند انفاق میکنند و مما رزقناهم ینفقون

در آیـه قـبـل سـخن از پاک سازى وجودشان از گناهان و غلبه بر خشم و غضب بود, اما در این آیه سخن از بازسازى وجودشان در جنبه هاى مختلف است که از همه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسلیم در برابر فرمان اوست .
آیـه) در تـوصـیـف دیـگـر که هفتمین توصیف مؤمنان راستین است مى فرماید: و کسانى که هـرگـاه سـتـمـى بـه آنان رسد تسلیم ظالم نمى شوند و ازدیگران یارى مى طلبند و الذین اذا اصابهم البغى هم ینتصرون هـم مـظـلوم موظف به مقاومت در برابر ظلم و فریاد برآوردن است, و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخگویى او هستند این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار مى دهد که اگر دست به ستم بیالایند مؤمنان ساکت نـمـى نـشـینند, و در برابر آنها به پا مى خیزند, و هم به مظلومان اعتماد مى بخشد که اگر استغاثه کنند دیگران به یارى آنها مى شتابند.
(آیـه) ولـى از آنـجـا که یارى کردن یکدیگر نباید از مسیر عدالت خارج شود, و به انتقامجویى , و کـیـنـه توزى, و تجاوز از حد منتهى گردد, در این آیه فورا آن را مشروط ساخته, مى افزاید: توجه داشته باشید کیفر بدى, مجازاتى همانند آن است و جزاؤ سیئة سیئة مثلها

البته کار ظالم باید سیئه و بدى نامیده شود, اما کیفر او مسلما سیئه نیست, و اگر در آیه از آن تـعـبـیـر به سیئه شده, به خاطر این است که مجازات, آزار و ایذا است و آزار و ایذا ذاتا بد است, هر چند به هنگام قصاص و کیفر ظالم کارخوبى محسوب مى شود.
ولـى به هر حال این تعبیر مى تواند مقدمه اى باشد براى دستور عفو که درجمله بعد آمده, گویى مـى فـرمـاید: مجازات هرچه باشد یک نوع آزار است, و اگرطرف پشیمان شده باشد شایسته عفو است. در این گونه موارد عفو کنید چرا که هرکس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او بر خداست فمن عفا و اصلح فاجره على اللّه و خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد انه لا یحب الظالمین

عفو و مجازات هر کدام جاى ویژه اى دارد, عفو در جایى است که انسان قدرت بر انتقام دارد, و اگر مى بخشد از موضع ضعف نیست, این عفو سازنده است. و کیفر و انتقام و مقابله به مثل در جایى است که هنوز ظالم از مرکب شیطان پیاده نشده, مظلوم پایه هاى قدرت خود را محکم نکرده, و عفو از موضع ضعف است, اینجاست که باید اقدام به مجازات کند.
یارى طلبیدن عیب نیست , ظلم کردن عیب است :.

باز براى تاکید آیات گذشته, در زمینه انتصار, و مجازات ظالم, و عفو و گذشت در موارد مناسب مـى فـرمـاید: و کسى که بعد از مظلوم شدن یارى بطلبد ایرادى بر او نیست و لمن انتصر بعد ظـلـمـه فـاولئک مـا علیهم من سبیل چرا که انتصار و استمداد, حق مسلم هر مظلومى است, و یارى مظلومان وظیفه هر انسان آزاده و بیدارى است .
(آیه) تنها ایراد و مجازات بر کسانى است که به مردم ستم مى کنند, و در زمین بنا حق ظلم روا مى دارند انما السبیل على الذین یظلمون الناس و یبغون فى الا رض بغیر الحق آنها علاوه بر کیفر و مجازات در دنیا, در آخرت نیز عذاب دردناکى درانتظارشان است اولئک لهم عذاب الیم .
(آیـه) در این آیه باز به سراغ مساله صبر و شکیبایى و عفو مى رود تا بار دیگر بر این حقیقت تاکید کـنـد کـه حـق انـتـقـام گیرى و قصاص و کیفر براى مظلوم در برابر ظالم هرگز مانع از مساله گـذشـت و عفو و بخشش نیست, مى فرماید: اما کسانى که شکیبایى کنند, و طرف را مورد عفو قرار دهند این از کارهاى پر ارزش است و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الا مور. تـعـبیر به عزم الامور ممکن است اشاره به این باشد که این از کارهایى است که خداوند به آن فـرمـان داده و هـرگـز نـسخ نمى شود و یا از کارهایى است که انسان باید نسبت به آن عزم راسخ داشته باشد.
آیا راه بازگشتى وجود دارد؟.

در آیـات گـذشـتـه سـخن از ظالمان و بیدادگران و متجاوزان بود در اینجا به سرانجام کار این گروه و گوشه هایى از مجازاتهاى آنان اشاره مى کند. نـخـست آنها را از گمراهانى مى شمرد که هیچ ولى و سرپرستى ندارند,مى فرماید: کسى را که خدا گمراه کند ولى و یاورى بعد از او نخواهد داشت و من یضلل اللّه فما له من ولی من بعده نه هدایت جنبه اجبارى دارد, نه ضلالت, بلکه نتیجه مستقیم اعمال انسانهاست, گاه انسان کارى انـجـام مـى دهد که خدا توفیقش را از او سلب کرده و نور هدایت را از قلب او مى گیرد, و او را در ظلمات گمراهى رها مى سازد

به هرحال این یکى از دردناکترین مجازاتهاى این ظالمان است . ظالمان را در روز قیامت مى بینى که وقتى عذاب الهى را مشاهده مى کنند (سخت پشیمان مى شوند, و مى گویند: آیا راهى به سوى بازگشت (و جبران این بدبختیها) وجود دارد ؟!

قلب مومن و قلب کافر

قلب مؤمن، پاک است، و به خواست خدا، تطهیر شده امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ حجرات3)، ولی قلب کافر، مدام، گیر می‌دهد و انکار می‌کند، و از سر ناپاکی، دنیا را نیز ناپاک و دروغ می‌انگارد أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ صف5)

قلب مؤمن زنده است أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ انعام122، ولی قلب کافر از فرط ناراستی و تناقض، خوب کار نمی‌کند و به صاحب خود راست نمی‌گوید فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ بقره10، مائده52، انفال49، توبه125، حج53، احزاب12، احزاب60، محمد20 و29، مدثر31

قلب مؤمن، با صبر و حوصله و مستظهر به سعه صدر است رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی طه25)، اما قلب کافر مُهر خورده است و انگار سخن حق دیگران را نمی‌شنود طَبَعَ اللَّهُ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ توبه93، نحل108، محمد16‏

قلب مؤمن، اول حق را دیده است و دنیا را به عینک حق می‌بیند و خلاصه، ایمان دارد کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الایمانَ مجادله22)، ولی قلب کافر گرفتار حجاب‌های ریز و درشت است جَعَلْنا عَلی‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً انعام25، کهف57‏
قلب مؤمن‏ را خدا به راه راست هدایت می‌کند مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ تغابن11)، ولی ظلمت، به قلب کافر مسلط گردیده است رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ مطففین4

بر قلب مؤمن، آرامش و سکون و سکینه مستولی گشته است السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ فتح4)، و قلب کافر قفل شده و کوشش روانشناسان و روانپزشکان نیز برای تسکین آن فایده‌ای ندارد أَمْ عَلی‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها محمد24
قلب مؤمن‏ متحد با قلوب دیگر مؤمنان است وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ انفال63)، ولی قلب کافران گرفتار تفرقه و بی‌اعتمادی و زوال سرمایه اجتماعی است تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُون بقره7)

قلب مؤمن، به آنچه باید نظر کند، نظر کرده است. آن را به عین الیقین زیارت کرده، و با حق الیقین به آن اطمینان یافته است أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ رعد28، ولی قلب کافر را انگار برگردانده‌اند. روشنفکر است. خیلی چیزها را می‌فهمد. ولی آن چیز را که باید بفهمد، نمی‌فهمد. اینکه او مرکز دنیا نیست. عالم، خدایی دارد و روشنفکر باید روی خود را به سوی او کند و از دیگران روی بگرداند. این را نمی‌فهمد و در عذاب است که چرا دنیا به کام او نمی‌گردد صرف الله القلوب توبه127

فی‌الجمله، قلب مؤمن، آکنده از شفا و سلامت است وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ توبه14) و قلب کافر، گرفتار قساوت و دیرباوری جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً مائده13).‏

انصاف؛ خُلق نیکان

یکی از ویژگیهای بارز اهل ایمان، رعایت عدالت و انصاف است؛ همچنانکه رسول خدا (ص) در توصیف مؤمنان حقیقی، چنین فرمودند: کسی که با فقیر همدردی کند و درباره مردم با انصاف باشد، مومن واقعی است. برخی از مردم در مقام سخن یا ادای شهادت چنانچه منافع خود یا نزدیکان خود را در معرض خطر ببینند، به سادگی حاضر نیستند حقیقت را بگویند؛ از این رو قرآن کریم با تاکید بر اهمیت رعایت عدالت و انصاف، چنین سفارش می‌کند و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی و بعهدالله اوفوا ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون؛ هنگامی که سخن می‌گویید، عدالت (و انصاف) را رعایت کنید، حتی اگر در مورد نزدیکانتان بوده باشد، و به عهد خدا وفا کنید (انعام152)

حضرت علی(ع) درباره آیه ان الله یامر بالعدل و الاحسان (نحل90) فرمودند: عدل، انصاف دادن است و احسان، دست بخشش گشودن. همچنین از ایشان روایت شده: دایره حق در مقام توصیف و تعریف از هر چیز گسترده تر است، اما هنگام عمل (یعنی ادای حق) از هر چیز تنگ تر و محدودتر است .

منظور حضرت آن است که بسیاری از مردم، حق را خوب توصیف می کنند اما در مقام عمل، هنگامی که خود را در تنگنا می بینند، به آسانی حاضر نیستند به حق عمل کرده و حق را به حق دار بسپارند. بی‌گمان این افراد از خلق نیکوی انصاف به‌دورند و مطابق مفهوم روایت نبوی فوق، از ایمان حقیقی برخوردار نیستند

رعایت انصاف ب‌قدری دارای اهمیت است که امیرالمومنین(ع) در فرمان خود به مالک اشتر، عدم رعایت انصاف را، ظلم به بندگان خدا دانسته و می‌فرماید: نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان و خانواده و زیردستانت انصاف داشته باش، که اگر انصاف پیشه خود نسازی، ستم کرده‌ای و کسی که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و کسی که خدا دشمن او باشد دلیلش را باطل می سازد (عذرش را نمی پذیرد) و چنین شخصی با خدا در جنگ است، مگر آنکه دست از ستم بردارد و توبه کند. در بیان پیشوایان دین، رعایت انصاف مایه عزتمندی انسان؛ افزایش دوستان؛ الفت دلها؛ دوام روابط و پیوندها و موجب خیر و سعادت انسان دانسته شده

رعایت انصاف مقتضی آن است که انسان آنچه را برای خود می پسندد برای دیگران نیز بخواهد و آنچه را برای خود نمی پسندد، برای دیگران نیز نپسندد. امام علی(ع) در وصیت خود به امام حسن مجتبی(ع) درباره رعایت انصاف، فرمودند: پسرم، نفس خود را مابین خویشتن و مردم، میزان قرار بده، پس دوست بدار بر دیگری آنچه را که برای خود دوست داری و آنچه که برای تو ناملایم و ناگوار است، بر دیگران نیز کراهت بار تلقـی کن. ظلم مکن چنانکه نمـی‌‌خواهـی ظلمـی به تو برسد و نیکویـی کن همانگونه که دوست داری به تو نیکویـی شود و زشت بشمار از خویشتن آنچه را که از دیگران زشت مـی‌شماری

از امام صادق(ع) نیز روایت شده است: از جمله سخت ترین تکالیف الهی درباره بندگان خدا سه چیز است که یکی از آنها رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، به‌ طوری‌ که با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار کند که دوست دارد او با وی چنان رفتاری داشته باشد .

رفع حوایج مؤمنین

لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلوه و اتی الزکاه و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون (بقره177)

بعضی از مردم گمان می‌کنند که عبادت تنها به نماز خواندن و روزه گرفتن است و پاره‌ای از اینان به حدی در غفلت و نادانی و خودخواهی فرو رفته‌اند که اگر در برابر دیدگانشان مردم از گرسنگی جان دهند هیچ متاثر نمی‌شوند. در حالی که این تصور برخلاف منطق قرآن است، همچنان که در آیه صدر بحث آمده است:

نیکی تنها این نیست که (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب کنید بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران، ایمان آورده، و مال (خود) را، با همه علاقه‌ای که به به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق می‌کند، نماز را بر پا می‌دارد و زکات را می‌پردازد، و (همچنین) کسانی که به عهد خود، به هنگامی که عهد بستند، وفا می‌کنند و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ استقامت به خرج می‌دهند، اینها کسانی هستند که راست می‌گویند (و گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و اینها هستند پرهیزکاران.‏

یکی از اسباب سلوک، حسن سلوک با مردم و حس خیرخواهی نسبت به بندگان خداست و این احساس، انسان را از خودخواهی و خودبینی باز می‌دارد و به اخلاق الهی و ملکوتی متخلق می‌سازد.

خداوند متعال می‌فرماید: همچنان که خداوند با فضل و رحمت با شما رفتار می‌کند، شما نیز نسبت به یکدیگر دارای فضل و نیکی باشید و لا تنسوا الفضل بینکم مبادا این رابطه فطری و الهی را فراموش کنید از قرآن مجید استفاده می‌شود که آنچه به سود مردم باشد، پایدار و جاوید خواهد بود و آنچه سودمند نباشد، مانند کف روی آب بزودی از میان می‌رود و اثری از آن باقی نمی‌ماند فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال اما کفها به بیرون پرتاپ می‌شوند، ولی آنچه به مردم سود می‌رساند (آب یا فلز خالص) در زمین می‌ماند خداوند این‌چنین مثال می‌زند (رعد17).

امام صادق (ع) در تفسیر آیه و جعلنی مبارکا این ما کنت (مریم31) که درباره حضرت عیسی (ع) نازل گشته می‌فرماید: مقصود از جعلنی مبارکا؛ جعلنی نفاعاً می‌باشد، یعنی خداوند عیسی را برای مردم بسیار سودمند قرار داد. در حدیث دیگری آمده: آنگاه که از رسول خدا (ص) پرسیدند: محبوبترین مردم کیست؟ فرمود: آن کس که وجودش برای مردم سودمندتر باشد

امام صادق (ع) می‌فرماید: هر کس هفت بار خانه خدا را طواف کند خداوند عز و جل برای او ثواب شش هزار حسنه می‌نویسد و شش هزار گناه از نامه عمل او محو می‌کند و شش هزار درجه به او می‌دهد (آن‌گاه اسحاق بن عمار اضافه می‌کند که امام فرمود: خدا شش هزار حاجت او را برمی‌آورد) و سپس امام صادق (ع) فرمود: برآوردن حاجت مومن برتر از ده طواف است (بحارالانوار ج71 ص326). از رسول خدا(ص) نیز روایت شده: بنده‌ای از بندگان خدا در اثر اینکه شاخه خاری را از سر راه مسلمین برداشت، اهل بهشت شد (سفینه البحار ج3 ص82).‏

خداوند، مدافع مومنان
ان الله یدافع عن الذین آمنوا ان الله لایحب کل خوان کفور. همانا خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند، که خدا هیچ خیانت پیشه ناسپاس را دوست ندارد (حج38) این دفاع خداوندی از مومنان به اشکال گوناگون صورت می گیرد.

خداوند کسانی را که محبوب و مرضی او باشند، همان گونه که ازجان و مال ایشان محافظت می کند و عنایت خاصی به آنان دارد، همچنین حریم حرمت ایشان را نیز حفظ می کند و دلها را به سوی آنان می کشاند. این گونه است که دوستداران وی به عنوان مدافعان الهی عمل می کنند، زیرا همه هستی جنود و سربازان الهی هستند و در مسیر اراده و مشیت او حرکت می کنند

امام خمینی (ره) از مومنان واقعی بود و لذا همه ملت های جهان مدافع حریم حرمت او بودند. شیخ محسن علی نجفی از علمای پاکستان نقل می کند: روزی به منطقه بلتستان پاکستان رفتم و دیدم مغازه ها تعطیل است. فکر کردم شهادت یکی از ائمه (ع) است. تقویم خود را دیدم. اما مناسبتی نبود.

سوال کردم: چرا مغازه ها تعطیل است؟ گفتند مردم به مسجد رفته اند. گفتم: برای چه؟ گفتند: ایران در جبهه های عراق عملیاتی انجام داده، مردم به مسجد رفته اند تا برای پیروزی رزمندگان اسلام و ارتش ایران دعا کنند. بنابراین اگر انسان به خداوند متصل شود و محبوب او گردد، همه جهان برای او بسیج می شوند تا از حریم او دفاع کنند.

کسب محبوبیت انسان چگونه می تواند از خود یک محبوب بسازد، کسی که محبوب خدا، محبوب خود و محبوب مردم و در یک کلام محبوب دل ها باشد؟ بسیاری از انسان ها دوست دارند محبوب دیگران باشند و قلعه دل ها را به تسخیر خود درآورند از این رو همواره این سؤال در بین آنان مطرح است که چرا بعضی از افراد، شخصیتی محبوب دارند؟ چگونه می توان در قلب دیگران نفوذ کرد و جاذبه رفتاری خود رابالا برد؟
مفهوم محبوبیت واژه «محبوبیت» معمولا به جایگاه و موقعیتی که فرد در نزد دیگران دارد و به دلیل آن مورد احترام قرار می گیرند، اطلاق می شود. محبوبیت یعنی اینکه دیگران از بودن با ما احساس خرسندی کنند. بنابراین وقتی احساس محبوب بودن می کنیم، نیاز طبیعی انسان به تعلق و دلبستگی تامین می شود.
اقسام محبوبیت
الف) محبوب خدا
محبت بنده و خدا، دو طرفه است. بنابراین وقتی انسان، محبوب خدا خواهد شد که خدا محبوب او شده باشد و زمانی که بنده بخواهد دریابد محبوب خدا هست یا نه، می تواند به قلبش بنگرد. براین اساس برای دوستان خدا ویژگی هایی ذکر شده که مهمترین آنها :
1- یاد یار کسی که محبوبش خداست، همواره به یاد اوست. همیشه از وی سخن می گوید، با یاد او زندگی می کند و لحظه ای غافل نمی ماند. خداوند به موسی(ع) فرمود: ای پسر عمران! دروغ می گوید آن کسی که گمان می کند مرا دوست دارد، اما چون شب فرا می رسد، چشم از عبادت من فرو میبندد. مگر نه این است که هر دلداده ای دوست دارد، با دلدار خود خلوت کند (امالی صدوق ص438)
2- فرمان بری دوست حقیقی خداوند، اراده و خواست او را بر اراده خویش مقدم می دارد و در حد امکان برای کسب رضایت مندی محبوب خود می کوشد. قرآن مجید می فرماید: بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید، تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را ببخشاید (آل عمران31)

بعضی ادعا می کنند که خدا را دوست دارند، ولی از معصیت او امتناعی ندارند. بی شک این محبت دروغین است. امام صادق(ع) می فرماید: خدا را نافرمانی می کنی در حالیکه اظهار عشق و محبت به او داری، این عمل، چیز شگفتی است. اگر محبت تو صادقانه بود، از او اطاعت می کردی، چرا که دوست، مطیع و فرمان بردار کسی است که دوستش می دارد (بحارالانوار ج70 ص15)

3- دوست داشتن مرگ دوست دار حقیقی، مشتاق دیدار محبوب خویش است. مرگ، تنها راه ملاقات و رؤیت جمال خداوند نیست، ولی به طور عموم تحقق این امر با عبور از گذرگاه مرگ میسر است. قرآن کریم می فرماید: بگو ای کسانی که یهودی شده اید! اگر می پندارید که دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس اگر راست می گویید درخواست مرگ کنید (جمعه6)
4- رضا به قضای الهی عاشق، هرآنچه را که از معشوق صادر گردد زیبا می بیند. کسی که خدا را دوست دارد به آنچه که خداوند مقرر داشته است، در ظاهر و باطن و در گفتار و رفتار، احساس رضایتمندی می کند و در نزد او، فقیر و غنی، راحتی و سختی، تندرستی و بیماری، مرگ و زندگی، یکسان است؛ زیرا همه را از جانب محبوب می بیند و می گوید:
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
5- خدا را بر محبوب های دیگر ترجیح دادن عاشق خدا، او را از همه محبوب های خود بالاتر می داند. امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: چگونه مدعی حب خداوند است، کسی که حب دنیا را در قلبش سکونت داده است (میزان الحکمه ج2 ص228)
ما را سر سودای کس دیگر نیست در عشق تو پروای کس دیگر نیست
جز تو دگری جای نگیرد در دل دل جای تو شد جای کس دیگر نیست

از آنجا که دوستی و محبت خدا و بندگانش دو سویه است، تمام تشابه هایی را که در محبت بنده به خداوند، مطرح کردیم می توان از علامت های محبت خدا به انسان نیز به شمار آوریم، زیرا این محبت خدا به بنده است که توفیق آن اعمال برای انسان حاصل می شود.
ب) محبوب خود کسی می تواند محبوب خود باشد که از مقام ارجمند و کرامت و شرافت خود مواظبت کند. این مهم جز با شناخت نقاط ضعف خویش حاصل نمی شود. امام علی(ع) می فرماید: عارف حقیقی، کسی است که خود را بشناسد و از قید و بند اسارت آزاد سازد و آن را از هرچیز که او را از سعادت دور می کند، پاک نماید (غررالحکم و درالکلم ج2 ص48)
ج) محبوب مردم همه ما بخش عمده ای از اوقات خود را در ارتباط با دیگران سپری می کنیم، یا در فکر آن بسر می بریم. تحقیقات نشان داده است که 75 درصد اوقات روزانه ما صرف ارتباط با دیگران می شود و شاید بتوان گفت: 75 درصد از موفقیت ها نیز به روابط ما با دیگران وابسته است.

پس باید در کارکرد تعامل اجتماعی و عوامل تاثیرگذار بر آن، پژوهش دقیق انجام گیرد و رفتاری از ما صادر شود که برآیند آن محبوبیت مردمی باشد .

آثار محبوبیت وقتی که انسان توانست نظر دیگران را جلب و محبوب آنان واقع شود، چه آثار و برکاتی بر رفتار او مترتب می شود؟ محبوبیت به عنوان یک ارزش والای انسانی که ناشی از لطف و عنایت پروردگار است، آثار و برکاتی بر آن مترتب می شود که شخص را در مسیر رشد و تعالی قرار داده و روند حرکت فردی و اجتماعی او را دائماً رو به رشد، بالنده و تکامل بخش می نماید.

به طور کلی مهم ترین آثار رفتاری یک فرد محبوب به نحو اجمال به شرح زیر می باشد:
1. عزت نفس یکی از نتایج محبوبیت، عزت نفس است. به هر اندازه که انسان بیشتر مورد محبت قرار گیرد، از عزت نفس بالاتری برخوردار می گردد. برعکس، اگر نیاز به برخورداری از محبت و تمایل محبوبیت خواهی، تأمین نشود، خود کم بینی و تشویش و اضطراب برای وی پدید خواهد آمد.
2. اعتماد به نفس در روان شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان چنین آمده است: زمانی که نیاز به احترام به خود ارضا شود، انسان احساس خوش آیندی از اعتماد به نفس، خود ارزش مندی، توانایی، قابلیت، لیاقت و کفایت پیدا می کند و وجود خود را در زندگی، مفید، مأثر و مولد می یابد.

بالطبع در این شرایط، انگیزه های حیاتی او تقویت شده، از بی تفاوتی ها، گوشه گیری ها، اضطراب و افسردگی مصون می ماند .
.3 شادی کسی که احساس کند محبوب دیگران واقع شده است، شادمان می شود. خانم «الیزابت هارلوک»، روان شناس معاصر، سه میم را عوامل اصلی شادی می داند: محبوبیت، مقبولیت و موفقیت. محبوبیت، یعنی دیگران را دوست داشته باشیم و دوستمان داشته باشند.

مقبولیت یعنی مورد پذیرش دیگران بودن و موفقیت، یعنی موفق بودن در کارها. (ابراهام مزلو، روان شناسی شخصیت سالم ص93)
.4 سلامت روان اطمینان هر انسانی از موقعیتی که نزد دیگران دارد، سلامت روحی و شادابی او را فراهم می نماید. وقتی کسی فکر کند آدم دوست داشتنی است، با دیگران ارتباط برقرار می کند و به افسردگی یا گوشه گیری مبتلا نمی شود.
.5 غلبه بر خود شیفتگی غالب افراد به ویژه جوانان به لحاظ شرایط سنی، مجذوب خویش هستند و چه بسا از دگر دوستی غفلت می ورزند؛ اما مقبولیت اجتماعی باعث می شود بر این احساس غلبه کنند و به دیگران بیندیشند.
.6 مثبت نگری رویکرد انسان ها به ویژه جوانان به زندگی و آینده، برآیند تجربیات و خاطرات گذشته آنهاست. احساس مقبولیت اجتماعی، دریچه مطمئنی را بر مثبت نگری این نسل خواهد گشود. هر نوع رفتار مثبت، مبتنی بر پذیرش عاطفی نسل جوان است. ابتدا آنها باید احساس کنند که از مقبولیت لازم برخوردارند؛ تا بر اساس آن بتوانند رفتار مثبت دیگران را به خوبی تفسیر نمایند.

علائم مومنان در کلام حضرت علی علیه السلام

در نهج البلاغه می‌فرماید: لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس والاستغنا عنهم؛ باید در قلبت دو حالت «احتیاج به مردم» و «استغنا از مردم» جمع شود. فیکون افتقارک علیهم فی لین کلامک و حسن وجهک؛ با داشتن روحیه نیازمندی، کلامت نرم و رویت گشاده می‌شود. همان طور که انسان اگر از کسی چیزی بخواهد و احساس احتیاج کند، هم سخنش نرم می‌شود و هم چهره‌اش باز و شکفته می‌شود

همچنین است اگر در دلت استغنا از ناس هم باشد، زیرا: فی نزاحه عرضک و بقا عزک؛ آبرویت و عزتت را حفظ کنی. در این روایت، جنبه‌های اجتماعی مورد نظر است. اما در بُعد معنوی امام باقر ع می‌فرماید: ثلاثة هن فخر المومن و زینة فی الدنیا والاخرة ؛ سه چیز افتخار و زینت مومن در دنیا و آخرت است.

الصلوة فی آخر اللیل ؛ نماز در آخر شب؛ و یأسه مما فی ایدک الناس؛ مایوس بودن از آنچه در دست مردم است. کنایه از استغنا از مردم است؛ و ولایة الامام من آل محمد (1)؛ و پذیرش ولایت و امامت ائمه اطهار علیهم السلام.
حال تصور شود آنچه در دست دیگران است، در اختیار کسی باشد، چه فایده‌ای برای شخص به بار می‌آورد اهل دنیا همه همتشان این است که بهتر بخورند و شهوترانی کنند و یک حیوان تمام عیار شوند. اما مومن چگونه است مومن دنیا را مزرعه‌ای برای جهان دیگر می‌داند.

امام حسین ع فرمودند: ابن آدم انک لم تزل فی دم عمرک منذ سقطت من بطن امک؛ ای فرزند آدم، از روزی که از بطن مادر خارج شده‌ای، عمرت در حال نزول و سقوط است فخذ مما فی یدیک لا بین یدیک فان المومن یتزود؛ مومن در این دنیا برای سفرش زاد و راحله تهیه می‌کند

اما کافر چه سرنوشتی دارد. فو الکافر یتمتع؛ پس کافر در کشتزار طبیعت می‌چرد. البته مومن و کافر هر دو، از دنیا بهره‌مند می‌شوند اما نگرش این دو، به دنیا مختلف است. از نظر مومن دنیا ابزار برای تحصیل آخرت است اما کافر به دنیا به عنوان هدف و غایت می‌نگرد

ولا یصرف اللعب حکمة؛ مومن از کارهای بیهوده دوری می‌گزیند، به دلیل بینش حکیمانه‌ای که دارد.
این معنا در صورتی است که حکم را به معنی حکمت بگیریم. اما می‌توان آن را به معنای قضاوت هم گرفت . یعنی امور دنیوی قضاوت‌های وی را تغییر نمی‌دهد. مومن به حق حکم می‌کند و دنیا او را از حق بازنمی‌دارد.
ولا یطلع الجاهل علمه؛ و مرد نادان به دانشش پی نبرد. این معنا در روایتی دیگر آمده است: کلم الناس علی قدر عقولهم (2)؛ با مردم به مقدار فهمشان تکلم کنید. سیره انبیا و اولیا این بود که وضع مخاطب را در گفتن حقایق در نظر می‌گرفتند، چون در غیر این صورت، هم علم ضایع می‌شد و هم مخاطب

کسی که قابلیت و ظرفیت ندارد، ممکن است با شنیدن حقیقت به گمراهی و ضلالت بیفتد. برخی در این روایت، جاهل را به کسی که علمش اندک است، اطلاق کرده‌اند. بعضی هم غرض از جاهل را در این روایت، مخالفان ائمه ع گرفته‌اند و مسئله «تقیه» را مطرح کرده‌اند. البته معنای دوم بعید است و مراد همان معنای اول است.

قوال عمال عالم حازم؛ بسیار گوینده عمل کننده است، دانشمندی دوراندیش است. در اینجا به نسبت میان قول و عمل در مومن اشاره شده. آنچه را که از نیکی می‌گوید، خود به آن عامل است

حزم به معنی دوراندیشی و هوشیاری است. مومن حساب شده کار می‌کند. مومن آن نیست که تسبیحی در دست بگیرد و برود و گوشه‌ای بنشیند و ذکر بگوید. مومن در روایات چنین توصیف نشده. این چنین کسی، تنبل است و فریب شیطان را خورده است. لا بفحاش ولا بطیاش؛ ناسزاگو و سبک نیست. فحش به معنای از حد گذراندن بدی است

فحش یعنی بدی زیاد کرد، و وقتی به کلام و الفاظ تعلق می‌گیرد به معنای بدزبانی است . طیاش به انسان سبکی گویند که قدرت تصمیم‌گیری در امور ندارد. این معنا خیلی ظریف است. آدم طیاش همواره در تردید و دو دلی است. اما مومن فکر می‌کند. تدبیر به خرج می‌دهد و تصمیم می‌گیرد. برخی از افرادی که دائما در مسائل ریز و درشت زندگی استخاره می‌کنند، مصداق این حالت هستند.
وصول فی غیر عنف؛ مومن معاشرتی است بدون زحمت. وصول به کسی گویند که زیاد معاشرت می‌کند اما در معاشرت مراقب است که افراد را در زحمت و تعب نیندازد. اصولا در باب صله ارحام، بهترین صله رحم، دستگیری از ارحام است و الا رفتن و مزاحمت صله نیست.

امام رضا ع فرموده‌اند: صل رحمک و لو بشربة من الماء (3) صله ارحام کن اگر چه به دادن شربتی از آب . و افضل ما توصل به الرحم کف الاذی عنها (4) و با فضیلت‌ترین چیزی که با آن می‌توان صله رحم کرد، این است که ارحام را آزار ندهی .
بدول فی غیر سرف؛ اهل بذل و بخشش است بدون آنکه به اسراف دچار شود. برای روشن شدن روایت، توضیح مطلبی ضروری است. به بخل که اقتار هم گفته می‌شود، نقطه مقابل اسراف است. بخل، صفت شخصی است که در جایی که واجب است مصرف کند، نمی‌کند. اسراف مصرف مواهب الهی است در جایی که لازم و شایسته نیست .حد وسط اسراف و اقتار، جود و سخاوت است

سخاوت ملکه انسانی است که مواهب الهی را در جایی که لازم است و سزوار، خرج می‌کند. بعضی فکر می‌کنند کسی که بریز و بپاش دارد، انسان سخاوتمندی است. در حالی که چنین نیست و برای تشخیص سخاوت از اسراف باید موقعیت، موارد، مقدار و ضرورت مصرف ملحوظ گردد. امام رضا ع در ضمن روایتی فرموده‌اند که انسان به کمال ایمان نمی‌رسد مگر آن که در وی سه خصلت باشد:
التفقه فی الدین؛ دین شناس باشد. و حسن التقدیر فی المعیشة؛ در معیشت و زندگیش، اهل اندازه‌گیری باشد. و الصبر علی الرزایا (5) در گرفتاری‌ها صابر باشد. حال ممکن است سئوال شود که موارد مصرف و محل شایسته برای انفاق کجاست پاسخ را باید از فقه جویا شد. و ابتدا باید از واجب النفقه شروع کرد.

امام رضا ع فرمودند: صاحب النعمة یجب ان یوسع علی عیاله؛ کسی که خداوند به وی نعمت مادی داده واجب است که بر خانواده‌اش وسعت و توسعه دهد. این وجوب، وجوب استحبابی است. متاسفانه، برخی به نام ریاضت و خودسازی بر خانواده خود تنگ می‌گیرند

مقدس بازی‌ها گاهی به چنین انحرافاتی منجر می‌شود. آدمی نمی‌فهمد که دارد به سوی جهنم سیر می‌کند. گاهی هم بعضی فقط خود و خانواده‌شان را می‌بینند و از دیگران غافلند، این هم درست نیست. باید در انفاق، هر کس به وضع مالی خویش نظر کند و مطابق با درآمدش انفاق کند.
لا بختال ولا بغدار؛ نیرنگ باز و حیله گر نیست . ختل در لغت، زشت‌ترین حیله‌ها را گویند. ختال هم به معنی فریب دادن است. اهل لغت می‌گویند «ختل رعت الصید»؛ یعنی گرگ پنهان شد تا فریب دهد. معنی روایت این است که مومن نسبت به مومنان، مکر و حیله نمی‌کند. غدار هم نیست. غدار به معنی پیمان شکن است

پیمان شکنی هم ریشه در حیله و مکر دارد. البته مکر کردن در جنگ واجب است و مومن باید زیرک باشد. در تاریخ نوشته‌اند وقتی مسلم بن عقیل در خانه هانی بود، عبیدالله به عیادت هانی آمد. هانی به مسلم گفت از پشت پرده بیرون بیا و عبیدالله را به قتل برسان .

عبیدالله آمد و رفت و مسلم او را نکشت. وقتی مورد اعتراض واقع شد، فرمود، ما در صحنه جنگ نبودیم و من این عمل را با مروت سازگار ندانستم . به تعبیر ما، این کار نامردی بود.

و لا یقتفی اثرا ولا یخیف بشرا؛ مومن در جستجوی عیوب مردم نیست و بر هیچ کس ستم نکند. کسانی که عیب‌جو هستند از نظر روایات، از ایمان خارج می‌شوند. امام صادق ع فرمودند: ادنی ما یخرج به الرجل من الایمان ان یواخی الرجل علی دینه فیحصی علیه عتراته و زلاته لیعنفه بها یوما ما (6)؛ نزدیک‌ترین کاری که شخص را از ایمان خارج می‌کند نزدیکی شخص به مومن برای جستجو از عیوب ایشان است، برای آن که مدرک و مستندی از ایشان برای کوبیدنش داشته باشد.

پیامبر ص فرموده‌اند: یا معشر من اسلم بلسانه و لم یخلص الایمان الی قلبه لا تزموا المسلمین ای کسانی که به زبان اسلام آورده‌اید و در قلبتان وارد نشده، مسلمان‌ها را مذمت نکنید.
ولا تتبعوا عوراتهم ؛ و لغزش‌های آنها را جستجو نکنید.
فانه من تتبع عوراتهم تتبع الله عورته و من تتبع الله عورته یفضحه ولو فی بیته (7) هر کسی جستجو کند عیوب دیگران را، خداوند جستجو می‌کند عیوب او را و کسی را که خدا جستجو کند عیوبش را، رسوایش می‌گرداند اگر چه در درون خانه‌اش باشد.

رفیق بالخلق؛ با نرمی برخورد می‌کند. روحیه نرم دارد و با خلق با لطافت برخورد می‌کند. مومن دشمن ساز نیست. غلظت و خشونت ندارد. در «وسایل الشیعه» در باب «مدارا با مردم»، روایاتی بسیاری در این باب موجود است

پیامبرص فرمودند: مداراه الناس نصف الایمان (8)؛ مدارا کردن با مردم نیمی از ایمان است. در روایت «ناس» که عام است و اختصاص به مسلمان و مومن ندارد آمده: الرفق بهم نصف العیش (9) برخورد نرم با مردم نصف زندگی است. در این روایت به زیبایی، هم به جنبه معنوی و هم مادی، اشاره شده. هم نصف ایمان تامین می‌شود هم نصف معیشت دنیوی. در نقطه مقابل فرموده‌اند: الانقباض من الناس مکسبة للعدواة (10) تنگ نظری با مردم وسیله کسب دشمنی است .
این روایات با آنچه قرآن در نسبت ارتباط مومن با مومنان، منافقان و کفار مطرح می‌کند منافاتی ندارد. این روایات از بُعد اخلاقی مدنظر است و آیاتی همچون؛ اشداء علی الکفار رحما بینهم، مصداق مسائل حقوقی است.

مثلا اگر در مسئله‌ای حقوقی، طرف تو مومن باشد با رفق و محبت و گذشت و اگر کافر بود، با غلظت و خشونت برخورد کن . ساع فی الارض؛ کوشش کننده است در زمین. مومن اهل کار و تلاش است

دلبستگی مومن به خدا وی را از کار باز نمی‌دارد. برعکس، ایمان، انسان را به تلاش وامی‌دارد. از طرفی مومن خودخواه نیست و صرفا برای خود تلاش نمی‌کند، بلکه برای جامعه می‌کوشد.

در جمله بعد به این مطلب اشاره می‌فرمایند: عون للضعیف، غوث للملهوف؛ کمک کار ضعیف و پناه بی‌کسان است. و لا یهتک سترا ولا یکشف سرا ؛ مومن پرده در نیست و اسرار مردم را افشا نمی‌کند. ستر به معنی پرده و هتک به معنای دریدن است

مومن نه پرده را می‌درد و نه پرده را بالا می‌زند. مسئله هتک در روابط اجتماعی موضوعی با اهمیت است. گاهی به قصد اصلاح ناخواسته، افساد می‌کنند. محور تربیت، پرده‌داری است نه پرده‌دری. خلق مومن، خلق الله است. خدای تعالی پرده‌در نیست و مومن که با حق تعالی پیوند خورده است، متصف به صفات اوست،
مومن، ستارالعیوب است نه کشّاف العیوب

شخصی به امام صادق ع عرض کرد: عورة المومن علی المومن حرام ؛ عورت مومن بر مومن حرام است. حضرت فرمود: بله. از حضرت سئوال کرد مقصودتان از عورت پایین تنه است؟ قال «لیس حیث تَذهب فِکرُک» فرمودند آن طور که فکر کردی نیست.

سپس حضرت فرمودند: مقصودم از حرمت عورت مومن، حرمت افشای اسرار مومن است . خوار کردن مومن، آدمی را از ولایت خداوند خارج و در سایه ولایت شیطان قرار می‌دهد

مفضل می‌گوید حضرت صادق ع به من فرمودند: من روی علی مومن روایة یرید بها شینه و هدم مروته من اعین الناس، اخرجه الله من ولایته الی ولایة الشیطان؛ اگر کسی از مومنین چیزی نقل کند که وی را خوار و سبک و پیش مردم کوچک کند، خداوند او را از ولایت خویش خارج می‌کند و در ولایت شیطان قرار می‌دهد.

یعنی، تو لیاقت نداری که من خدا حاکم بر تو باشم . جالب است بدانیم که شیطان هم وی را نمی‌پذیرد. فلا یقبله الشیطان (11)
گاهی مسئله عیب هم در کار نیست. مومنی است که اهل یک سنخ عبادات است و نمی‌خواهد دیگران بفهمند.«اضاعة السّر» مطلق است. امام کاظم ع فرمودند: المجالسُ بالامانات (12) مجالس خصوصی در حکم امانات است. یعنی اگر در مجلسی چند نفر مومن سخن خصوصی با یکدیگر می‌گفتند، نقل آن صحیح نیست

مومن خیر برادرش را می‌گوید و سّرش را مستور می‌کند. یعنی مومن اصولا خوبی‌های مومن را می‌بیند و زشتی‌ها را می‌پوشاند. در روایات متعدد آمده است که خداوند عملی را از مومن می‌نگرد و به ملائکه مباهات می‌کند اما هیچ گاه در برابر عمل زشت مومن، فرشته‌ها را خبر نمی‌کند که بیایید نگاه کنید. کثیر البلوی، قلیل الشکوی؛ ابتلائات مومن زیاد است ولی شکایت و گلایه‌اش کم است.
ان رای خیرا ذکره و ان عاین شرا ستره؛ اگر عمل خیر و پسندیده‌ای را ببینید آن را متذکر میشود، اما کارهای زشت و ناپسند را بازگو نمی‌کند. یستر العیب و یحفظ الغیب ؛ عیب را می‌پوشاند و حفظ غیب می‌کند. حفظ غیب این است که در غیاب مومن، بیشتر احترامش را حفظ می‌کند. یقیل العثرة (13) خطاها را نادیده می‌گیرد

«اقاله» به معنای برگرداندن است. در فقه، در باب بیع، می‌فرمایند طرفین می‌توانند معامله را اقاله کنند، یعنی معامله را به هم بزنند. در اینجا امیرالمومنین ع جنبه اخلاقی بدان داده‌اند. می‌فرمایند اگر خطایی نسبت به مومن شد، اقاله می‌کند یعنی نادیده می‌گیرد. انگار چیزی نشده و وضع به حال اول خود است. و یغفر الزلة ؛ پوزش پذیر است. مومن نه تنها خطاها را اقاله می‌کند که اگر شخصی عذرخواست، فورا می‌پذیرد

در وصایای پیامبر ص آمده : من لم یقبل من متنصل عذرا صادقا کان او کاذبا. لم ینل شفاعتی (14) اگر کسی عذر خواهی کسی را چه راست و چه دروغ نپذیرد، شفاعت من شامل حالش نمی‌شود.
چه رابطه‌ای میان شفاعت و پذیرش عذر در این دنیا است . انسان در این عالم باید نمونه‌ای از صفات و افعال الهی را نشان بدهد. افرادی به انسان تعدی کرده‌اند و برای عذرخواهی هم نیامده‌اند لکن او همه شان را بخشیده است. اما چه نفعی عاید اولیاء از عذرخواهی می‌شود. این افراد قادرند روز قیامت سخن بگویند

زبان حالشان این است که خدایا من که بنده بودم، گذشت کردم تو هم که خالق من هستی از من بگذر. یعنی یک نمونه از صفات الهی را در عالم بارز کرده است و لذا حق تعالی درخواستش را رد نمی‌فرماید. لا یطلع علی نصح فیذره ولا یدع جنح حیف فیصلحه به نصیحتی آگاه نشود که آن را رها کند و هیچ کجروی را اصلاح نکرده نگذارد. معنای دیگر این است که ممکن است اصلا جرمی از مومن صادر نشود تا محتاج اصلاح شود.
امین رصین تقی نقی زکی رضی یقبل العذر؛ امین با وفا، پرهیزکار پاکدامن، بی‌عیب، پسندیده نسبت به مردم و خدا و عذرپذیر است. مومن در جامعه به گونه‌ای رفتار می‌کند که مردم به او اعتماد می‌کنند

رصین است یعنی، در همه چیز یا در امانت داریش محکم است. تقی است و از آلودگی‌ها مبراست. نقی است. چه بسا نقی اشاره به ذمائم اخلاقی است. نه تنها تقی است یعنی، افعالش به معصیت آلوده نیست که ملکاتش نیز آلوده به نفسانیات نیست

یعنی، اهل کبر و حقد و حسد و رذایل اخلاقی نیست

زکی است یعنی، اهل تزکیه نفس است. در دو صفت تقی و نقی جنبه سلبی مطرح است و در دو صفت بعد، جنبه اثباتی است. تزکیه نفس، مومن را رشد می‌دهد. راضی است یعنی، رضایت خالق را جلب کرده است و مرضی است یعنی، هم خالق از او راضی است و هم خلق .

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن مومن مطلب بالاتری می‌جوید. نه تنها نمی‌رنجد بلکه همواره خشنود است. رضی الله عنهم و رضوا عنه آنقدر دلش با محبوب وابسته است که از تادیب محبوب، لذت می‌برد.
اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
او با اولیاء سر و کار دارد و آنها را هدف گیری کرده است. اگر چه این وادی، وادی دیگری است که بهتر است مکتوم بماند. و یجمل الذکر؛ مومن در وقت یادآوری مومن، زیبا توصیف می‌کند. مومن آنگاه که می‌خواهد دیگران را توصیف کند، زیبا و آراسته وصف می‌کند. و یحسن بالناس الظن ؛ گمانش به دیگران نیک است

سوء ظن، بیماری است. بدگمان‌ها معیوب‌اند، در جامعه‌ای که صلاح بر فساد غلبه دارد اگر کسی به برادر یا خواهر مومنش بدگمان شود این شخص بیمار روحی است. منشا سوءظن، جبن و حقارت نفس است. به دلیل ضعف نفس، شیطان در روح ضعیف نفوذ و او را وسوسه کرده و خواطر شیطانی را به او القا می‌کند.
مومن اهل حسن ظن به دیگران است و اجازه نمی‌دهد شیطان در زوایای روحش لانه کند. دو جمله‌ای که مولا فرمودند کاملا به یکدیگر مربوطند.

آنگاه که یادآور دیگران است، با زیبایی یادآوری می‌کند و گمان نیک به دیگران دارد. وقتی که مومن در روابط اجتماعی از برادر یا خواهر مومنش ذکر جمیل داشت، پیوندهای اجتماعی وثیق و محکم می‌شود. اصولا مومن مقید و متعهد است که پیوندهای اجتماعی مومنان را تحکیم بخشد

از نظر زبانی، خوب وصف می‌کند و از نظر درونی حسن ظن دارد. اساسی‌ترین عامل حفظ هر جامعه حسن اعتماد عمومی است. ریشه این حفظ در حسن ظن است. به دلیل حسن ظن، اعتماد می‌کنیم و اگر اعتماد نباشد، در جامعه از هم می‌گسلد، مومن باید به روابط اجتماعی استحکام ببخشد و مسائلی همچون ذکر جمیل نمونه‌ای از ایجاد حسن اعتماد عمومی است

نیکی به مومنان

تعالیم دین اسلام خدمت به انسان از جهت همنوع بودن بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. این تاکید در باب نیکی به برادران دینی با غلظت بیشتری مطرح شده است تا جایی که در حدیث قدسی از انسانها به عیال الله تعبیر شده که محبوب ترین انسا نها نزد خدا نافعترین آنها برای دیگر مردمان است. در سیره پیامبر)ص( و ائمه اطهار)ع( نیز این نوع نگاه بسیار به چشم میخورد

ابن عباس نقل میک‌ند: با امام حسن بن علی در مسجدالحرام بودم و او در حالی که معتکف بود و طواف کعبه میک‌رد مردی از شیعیان به او گفت: ای پسر پیامبر! به فلانی بدهکارم، آیا قرض مرا میپردازی؟ آن امام فرمود: به خدای این کعبه سوگند امروز چیزی نزدم نیست. آن مرد گفت: اگر صلاح میدانی از او برای من مهلت بگیر زیرا او مرا به زندان تهدید کرده است.

ابن عباس میگوید: امام حسن طواف خود را رها کرد و با آن مرد برای تامین نیازش حرکت کرد. گفتم: ای پسر رسول خدا مگر در حال اعتکاف نیستی؟ فرمود: چرا ولی از پدرم شنیدم که به نقل از رسول خدا میفرمود: هر کس نیاز برادر مومن خود را برآورد همانند کسی است که نه هزار سال با روزه داری روزها و نمازش بهایش خدا را عبادت کرده است.)مفاتیح الحیات ص297 به نقل از عده الداعی ص224 و225 (

نکته قابل توجه در این روایت اهمیت فعل امام حسن )ع( در ترک اعتکاف و برآوردن نیاز یک انسان مومن است که خود گویای عمق نگاه انسان دوستانه در مکتب اسلام است

همچنین در روایات بسیاری بر مفاهیمی این چنینی تاکید شده و به عواقب ترک آن نیز اشاره شده است. امام صادق )ع( در حدیثی درباره تامین نیاز اسکان یک مومن میفرمایند: هر کس خانه ای دارد که مومنی به سکونت در آن نیازمند است و صاحبخانه او را محروم کند خدا به فرشتگان میفرماید: ای فرشتگان! بنده من بر بنده دیگرم درباره سکونت دنیا بخل ورزید، به عزتم سوگند هرگز او در بهشت من جای نخواهد داشت) ثواب الاعمال ص۲۴۱

برترین همت برای مؤمن قال‌الامام‌الحسن(ع): اعظم الناس هماً المؤمن، یهتم بامر دنیاه و امر آخرته : برترین مردم از نظر همت بلند، مؤمن است که هم برای اصلاح امر دنیا و هم کسب سعادت آخرت همت می‌کند.( میزان‌الحکمه ج3 ص448)

خیر و سعادت همیشگی مومن

قال الامام موسی الکاظم (ع)! المومن بعرض کل خیر، لو قطع  انملهًْ انمله کان خیرا له، ولو ولی شرقها و غربها کان خیرا له
مومن (همیشه و در همه حالات) در معرض خیر و سعادت خواهد بود، چنانچه (در سختی قرار گیرد) و بندهای بدنش قطعه قطعه گردد، برایش خیر و خوشبختی است  و اگر هم تمام شرق و غرب دنیا در اختیارش قرار گیرد، باز هم برایش خیر و سعادت است. بحارالانوار، ج 64، ص  242

 سیمای شب و روز یک مومن

رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ اَمیرِالمُوْمِنینَ (ع) فی َوصْفِ اَهْلِ التَّقْوی قالَ:یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکّرُ وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ یَبیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحْ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ . نهج البلاغه، خ193
  ترجمه حدیث: حضرت امیر المؤمنین علی(ع) فرمودند: انسانی که مؤمن و اهل تقوا و پرهیزکاری است، کسی است که روز خود را در حالی شب می‌کند که تمام همّ او سپاسگزاری و شکر خداوند است و شب خود را در حالی صبح می‌کند که تمام همّ و غمّ او ذکر و یاد خداست

مؤمنِ متّقی روز خود را شب می‌کند در حالی که از چیزهایی که او را به غفلت و فراموشی خداوند بکشاند ترسان و هراسناک است و شب خود را صبح می‌کند در حالی که خوشحال و شادمان است و این خوشحالی او به خاطر فضل و رحمتی است که خداوند به او عنایت کرده است.
 شرح: انسان‌هایی که ایمان به خداوند دارند و انجام اوامر و فرامین الهی و دوری از محرّمات و گناهان برای آنها ملکه شده است، به راحتی فرامین الهی را انجام و گناهان را ترک می­‌کنند و در حالی روز را سپری می‌کنند که هرچه را می‌بینند نعمت­های بی­شمار الهی است که به آنها عطا فرموده است. آنان به سپاس و شکر قلبی و زبانی و عملی می‌پردازند و از شروع صبح به یاد و ذکر، دعا و اعمال خیرمشغولند

 ذکر و یاد خداوند به این معنا که همه اعمال عبادی و معیشتی، کسب و کار، تحصیل، تفریح، ورزش، همسرداری، دوستی و رفاقت و... را با یاد خداوند و برای او با اخلاص انجام می‌دهد و در روز، نگران و ترسان و هراسناک است نکند چیزی او را به غفلت بکشاند و خداوند را فراموش کند و کار و امورات دنیایی او را منحرف نماید و شب را که به صبح می‌رساند خوشحال و مسرور است از اینکه احسان، فضل و کرم الهی شامل او شده و او زنده است تا بتواند توشه­‌ای برای خود فراهم کند و یا اگر نعوذبالله خطا و گناهی انجام داده، توبه و جبران کند و مورد غفران و بخشش الهی قرار بگیرد.
 مؤمن اهل شکر است و اهل شکایت نیست. عده‌­ای اهل شکایت هستند و خودشان هم نمی‌دانند. با کم شدن و یا نرسیدن موارد مادی و خواسته‌های خودشان (به‌خاطر مصلحت و امتحان الهی یا بر اثر دوری از خداوند و انجام گناه می‌باشد) لب به گِله و شکایت می‌گشایند که همین ناسپاسی، توفیقات زیادی را از انسان سلب می‌کند

بالاترین مصیبت دنیا و آخرت این است که خداوند یاد خود را از بنده‌اش گرفته و او را مشغول و سرگرم به دنیای خود کند که این بلای جهنّمی مصیبت در دین است. ان شاءالله خداوند مصیبت ما را در دین قرار ندهد!
* پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

 

                                              قلب سلیم، سرمایه نجات بخش

قرآن کریم، قلب سلیم را به عنوان سرمایه نجات بخش در روز رستاخیز معرفی نموده و از زبان پیامبر بزرگ خدا، ابراهیم خلیل(ع) فرموده است: «یوم لا ینفع مال و لابنون¤ الا من اتی الله بقلب سلیم؛ (شعراء 89-88)

روزی که ]در آن[ مال و فرزندان سودی نمی بخشد، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید

بر طبق این آیه، سرمایه های مهم زندگی دنیا که در رأس آنها اموال و فرزندان هستند، در صورتی که انسان از گوهر گرانبهای قلب سلیم بی بهره باشد، کوچک ترین فایده ای برای او نخواهند داشت؛ چه اینکه اجازه ورود به رواق روح افزای قرب الهی، تنها به کسانی داده می شود که قلبشان خالص و مطهر از آلودگی ها و مزین به انوار توحیدی باشد

به قول سعدی : قلب زر اندود نستانند در بازار * حشر خالصی باید که بیرون آید از آتش سلیم

امام صادق(ع) در توضیح آیه فوق فرمود: «القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه قال و کل قلب فیه شرک او شک فهو ساقط؛8 قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات می کند، در حالی که غیر از او در آن نباشد و هر قلبی که شرک یا شکی در آن است، فرومایه و بی ارزش می باشد

رسول اکرم(ص) نیز در پاسخ به کسی که درباره قلب سلیم پرسیده بود، فرمود: «دین بلاشک و هوی، و عمل بلاسمعه و ریاء؛9 ]قلب سلیم[ دین بدون شک و هوای نفس، و کردار بدون شهرت طلبی و ریاء است

امام خمینی(س) با توجه به روایات فوق و نظایر آنها در تعریف قلب سلیم می فرماید: «عبارت از آن قلبی است که در آن غیر خدا نباشد و از شک و شرک خالص باشد. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی ص.406)

به همین جهت است که قرآن کریم، قلب سلیم را به قهرمان توحید، حضرت ابراهیم(ع) نسبت می دهد؛ چرا که با خلوص نیت و تنها به خاطر جلب رضای پروردگارش با شرک و بت پرستی به مبارزه برخاست: «و ان من شیعته لابراهیم¤ اذ جاء ربه بقلب سلیم¤ اذ قال لابیه و قومه ما ذات تعبدون؛ (صافات 85-83) و از پیروان او (نوح) ابراهیم بود

به خاطر بیاور[ هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد؛ زمانی که به پدر (عمویش) و قومش گفت: اینها چیست که می پرستید!» بنابراین، با عنایت به اینکه «قلب» در اصطلاح قرآن به معنی روح و عقل است، (تفسیر نمونه، ج19، ص97)

در یک جمع بندی می توان گفت: صاحب قلب سلیم کسی است که روح و عقلش از هرگونه شرک و شک در حیطه عقیده و هرگونه گناه و فساد در مرحله عمل پاک و مبرا باشد

آری، همان طور که سلامتی قلب ظاهری، باعث سلامتی سایر قوای جسمانی، و بیماری آن سبب بیماری همه اعضای جسم است؛ چرا که قلب، غذا و اکسیژن را به وسیله خون به تمام نقاط بدن می رساند، همین گونه، سلامت و فساد برنامه های زندگی آدمی بازتاب و جلوه ای است از سلامت و فساد عقیده و اخلاق انسان در محدوده قلب باطنی (روح و عقل).

به راستی اگر بوستان سرسبز دل از طوفان های بنیان کن شرک صیانت گردد و از علف هرزه های رذائل نفسانی زدوده شود، انواع میوه های فضائل روحانی در آن پرورش می یابد و نه تنها خود فرد بلکه خانواده و سایر افراد جامعه از آن بهره مند می گردند. قلب سلیم، نعمتی بزرگ است که نصیب هر کس شود، از تمامی شرک و شک، ریاء و تردید، کفر و نفاق، کینه و حسد، حب دنیا و خلاصه همه آلایش ها پیراسته و پاک می گردد

امام باقر(ع) فرمود: «لا سلامه کسلامه القب؛ (تحف العقول ص .286) هیچ سلامتی همچون سلامتی قلب نیست.» و امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «اذا احب الله عبدا رزقه قلبا سلیما و خلقا قویما؛ (غررالحکم و درر الکلم ح.4112) هرگاه خدا بنده ای را دوست داشته باشد، به او قلب سلیم و اخلاق استوار ]و نیک[ روزی می دهد

قرآن کریم، اوصاف مختلفی برای قلب ها ذکر نموده که برخی از آنها عبارت اند از: «سخت»،(مائده 13) «ناپاک»،(مائده41) «بیمار»،(بقره6) «مردد»(توبه45) «منحرف»(تحریم4) «متعصب»،(فتح26) «گناهکار»(بقره283) و «مهر خورده»(توبه 87).

و در برابر این قلوب، قلب سلیم را مطرح نموده که هیچ یک از این عیوب در آن نیست؛ یعنی همان قلبی که در روایات اهل بیت(ع) «حرم خدا» نامیده شده است. صادق آل عصمت و طهارت(ع) در این باره می فرماید: «القلب حرم الله فلاتسکن حرم الله غیرالله؛ (بحارالانوار ج 07 ص 52 ح 72) دل، حرم خدا است، پس غیر خدا را در حرم خدا ساکن مکن!» چون بماند از خلق گردد او یتیم انس حق را قلب می باید سلیم (مثنوی معنوی دفتر دوم ص 333) همان قلبی که در صورت پاک ماندن می تواند به ملکوت جهان نظر کند و به رؤیت اسرار و حقایق غیبی بنشیند؛ چنان که در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم: «لو لا ان الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی الملکوت؛ اگر شیاطین، قلب های فرزندان آدم را احاطه نکنند، می توانند به ملکوت ]آسمان و زمین[ نظر افکنند.»

امام، صاحب قلب سلیم

به جرأت می توان گفت: امام خمینی(س)، این بزرگ مرد تاریخ معاصر، در پرتو عمل به رهنمودهای قرآن و سنت، و تزکیه و تهذیب نفس به مقصد متعالی قرآن کریم بار یافت و ابراهیم وار در طریق توحید به مبارزه با بت های پوشالی دوران پرداخت

و با «قلب سلیم» و بصیرت سرشار از یقین خود پرده های پندار را درید و حجاب های ظلمانی و نورانی را یکی پس از دیگری خرق نمود و با انقطاع از ما سوی الله به لقای محبوب ازلی نایل آمد و روح مطهرش متصل به معدن عظمت رحمانی و معلق به عز قدس الهی گردید.

بارها این فراز از مناجات شعبانیه را از زبان مبارک حضرت امام شنیدیم که: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک (اقبال الاعمال ص687) خدایا! کمال بریدن به سوی خودت را به من ببخش و دیده دل های ما را به تابش نظرش به سوی خود روشن نما تا دیده های دل، پرده های نور را پاره کند و به سرچشمه عظمت و بزرگواری برسد و ارواح ما به مقام عز قدست آویزان گردد

 

نظرات  (۲۰)

بسیار عالی بسیار بهره بردم
ممنون خیلی عالی بود - اجرکم عند الله
عااااالی بود خسته نباشید التماس دعا
امکان کبی هست>؟؟؟؟؟؟؟

  • مطهره پوررضا
  • سلام کار بسیار عالی بود قسمتی کپی شد اجرکم عندالله

     

    سلام
    اگه این مطالب رو گذاشتین تو وبلاگتون که دیگران استفاده کنن لطف کنین رنگ قلم رو مشکی کنین مخصوصا که هجم مطالبتون خیلی زیاده و بیسار ریز نوشته شده دیگه چشمی برای مخاطب نمی مونه. اگر هم هدف پر کردن صفحات وبلاگتونه که به همین رویه ادامه بدی
    سلام کپی شد
    سلام علیکم
    با اجازتون کپی شد.
    البته متاسفانه تمام منابع و پاورقی ها بصورت کامل نیامده و نیست!

    موفق باشید.
    یا علی
    سلام خداقوت عالی بود خیییلی مطالب خوب واموزنده بود
    بااجازه کپی کردم
    یسیار عالی و مفید.
    با اجازه بخشی استفاده شد.
    اجرکم عندالله
    سلام با اجازه کپی شد
    با عرض سلام بنده قصد کپی برداری دارم-گفتید اطلاع بدید

    سلام بر شما. خداوند خیر دنیا و اخرت عطا کنه
    با اجازتون میخوام مطالبتونو واسه مقالم کپی کنم.
    سپاس
    با سلام
    از سایت خوبتون ممنونم،راستش از مطالب فقط برای خودم استفاده کردم(کپی کردم)،یعنی برای کسب اطلاعات، و در رابطه با جزوه یا چیز دیگه ای استفاده نکردم.
    میخواستم به هر حال گفته باشم.
    ممنون
    سلام با اجازتون کپی کردم
    استفاده زیادی کردم
    سلام
    خیلی ممنون از مطالبتون و اینکه هم مستند بود و بهتر از اون مستندات از قرآن و احادیث ائمه بود.
    من درحال حاضر او شک اینم که میتونم بگم هیچکدوم از این ویژگی ها رو نداشتم
    خدا به دادم برسه :-D
  • سید محمد مهدیان
  • بااجازه جهت تدریس درمسجد کپی گرفتم

    سلام  با تشکر از مطالب مفیدتون با اجازه من این متنو برای مقاله کپی کردم امیدوارم  حلال کنید.

     

    مطالبتون عالی بود ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">