تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

حضرت محمد(ص) . لیلة المبیت . ترور پیامبر . تبعات رحلت پیامبر و شهادت سروران بهشت . داستان افک ، پنج دشمن اصلی و برنامه پیامبر

فلسفه و اهداف بعثت . بشارت عیسوی . مجموعه شعر بعثت

محمد (ص)الگوئی تمام عیار. رحمت رحمانی پیامبر. تقلید محض از پیامبر. رموز موفقیت

بیعت با پیامبر . فضائل اخلاقی و حکومتی . خاتمیت . پیامبر از زبان قرآن کریم . قرآن و عصمت . توبه پیامبران ! خطابهای خداوند به پیامبر . مقامات . علت برتری پیامبر

فلسفه ازدواج های پیامبر(ص) شیطنت های استکبار جهانی

بعثت و اشعار . جمال محمد (ص) . شعری بدون نقطه در وصف پیامبر

معراج ؛ سفری اعجازآمیز

                            کپی و تبدیل به جزوه و کتاب با اطلاع مجاز است 

اخلاق نبوی صلی الله علیه وآله وسلم     

خصال اخلاقی والا، شخصیت انسانی عزیز، صبر و تحمل فراوان و آشنا با دردها و رنج هایی که ممکن است برای یک انسان در کودکی پیش بیاید، شخصیت در هم تنیده عظیم و عمیقی را در این کودک زمینه سازی کرد

در همان دوران کودکی به اختیار و انتخاب خود، شبانی گوسفندان ابوطالب را به عهده گرفت و مشغول شبانی شد، این ها عوامل مکمل شخصیت است

با جناب ابی طالب به سفر تجارت رفت. به تدریج این سفرهای تجارت تکرار شد، تا به دوره جوانی و دوره ی ازدواج با جناب خدیجه و به دوران چهل سالگی که دوران پیامبری است، رسید

تمام خصوصیات مثبت یک انسان والا در او جمع بود، اخلاق پیامبر را به «اخلاق شخصی» و «اخلاق حکومتی» تقسیم می کنیم; به عنوان یک انسان، خلقیات او، و به عنوان یک حاکم، خصوصیات و خلقیات و رفتار او

اخلاق فردی

جوانمرد بود; از ستمدیدگان در همه ی شرایط دفاع می کرد جوانمردی او طوری بود که دشمنان شخصی خود را مورد عفو و اغماض قرار می داد. اگر در جایی ستمدیده ای بود، تا وقتی به کمک او نمی شتافت، دست بر نمی داشت

خوش سخن بود، تله زبان و گزنده گو نبود. سخن خود را به صراحت و صدق بیان می کرد. پاکدامن بود; در آن محیط فاسد اخلاقی عربستان قبل از اسلام، در دوره جوانی، آن بزرگوار، معروف به عفت و حیا بود و پاکدامنی او را همه قبول داشتند، آلوده نشد

اهل نظافت و تمیزی ظاهر بود، لباس، نظیف، سر و صورت، نظیف; رفتار، رفتار با نظافت . شجاع بود و هیچ جبهه ی عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمی کرد

در زندگی، زهد و پارسایی پیشه او بود. بخشنده بود; هم بخشنده مال، هم بخشنده انتقام، یعنی انتقام نمی گرفت، گذشت و اغماض می کرد

بسیار با ادب بود; هرگز پای خود را پیش کسی دراز نکرد، هرگز به کسی اهانت نکرد . بسیار با حیا بود. وقتی کسی او را بر چیزی که او بجا می دانست، ملامت می کرد از شرم و حیا سرش را به زیر می انداخت. بسیار مهربان و پر گذشت و فروتن و اهل عبادت بود .

امین بودن و امانتداری

آن چنان بود که در دوران جاهلیت او را به «امین» نامگذاری کرده بودند و مردم هر امانتی که برایش خیلی اهمیت قایل بودند، دست او می سپردند و خاطرجمع بودند که این امانت به آن ها سالم بر خواهد گشت

حتی بعد از آن که دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمنی و نقار با قریش بالا گرفت، در همان احوال هم باز همان دشمن ها اگر می خواستند چیزی را در جایی امانت بگذارند، می آمدند و به پیامبر می دادند!

وقتی پیامبر اکرم به مدینه هجرت کردند، امیرالمؤمنین را در مکه گذاشتند تا امانتهای مردم را به آن ها برگرداند. نه امانت مسلمانان بلکه امانت کفار و همان کسانی که با او دشمنی می کردند!

آن بزرگوار، امین، راستگو، صبور و بردبار بود.

بردباری

صبر او به این اندازه بود که چیزهایی که دیگران از شنیدنش بی تاب می شدند، در آن بزرگوار بی تابی به وجود نمی آورد

گاهی دشمنان آن بزرگوار در مکه رفتارهایی با او می کردند که وقتی جناب ابی طالب در یک مورد شنید، به قدری خشمگین شد که شمشیرش را کشید و با خدمتکار خود به آن جا رفت و آن جسارتی که آن ها با پیامبر کرده بودند، همان را با یکایک آن ها انجام داد; گفت: هر کدام اعتراض کنید، گردنتان را می زنم، اما پیامبر همین منظره را با بردباری تحمل کرده بود

ابی جهل اهانت سختی به پیامبر کرد، اما آن حضرت سکوت کرد و بردباری نشان داد. یک نفر رفت به حمزه خبر داد که ابی جهل این طور با برادرزاده ی تو رفتار کرد، حمزه بی تاب شد و رفت با کمان بر سر ابی جهل زد و سر او را خونین کرد، بعد هم آمد تحت تاثیر این حادثه، اسلام آورد

استقامت آن چنان استقامتی به خرج داد که توانست این بنای مستحکم خدایی را که ابدی است، پایه گذاری کند. مگر بدون استقامت، ممکن بود؟ با استقامت او ممکن شد. با استقامت او، یاران آن چنانی تربیت شدند. با استقامت او، در آن جایی که هیچ ذهنی گمان نمیبرد، خیمه ی مدنیت ماندگار بشری در وسط صحراهای عربستان برافراشته شد فلذلک فادع و استقم کما امرت. این ها اخلاق شخصی پیامبر است

 حلف الفضول

 در جاهلیت، یک نفر غریب وارد مکه شد و جنسش را فروخت. کسی که جنس را خریده بود، «عاص بن وائل» بود، او مرد گردن کلفت قلدری از اشراف مکه بود. جنس را که خرید، پولش را نداد. آن مرد غریب به هر کس هم که مراجعه کرد، نتوانست کمکی دریافت کند

لذا بالای کوه ابوقبیس رفت و فریاد زد: ای اولاد فهر! به من ظلم شده است. پیامبر و عمویش زبیر آن فریاد را شنیدند، لذا دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که از حق او دفاع کنند، بلند شدند پیش عاص رفتند و گفتند: پولش را بده; او هم ترسید و مجبور شد پولش را بدهد

این پیمان بین اینها برقرار ماند و تصمیم گرفتند. بعد از اسلام سال ها گذشته بود، پیامبر می فرمود که من هنوز هم خود را به آن پیمان متعهد می دانم

- بارها با دشمنان مغلوب خود رفتاری کرد که برای آن ها قابل فهم نبود. در سال هشتم هجری، وقتی که پیامبر مکه را با آن عظمت و شکوه فتح کرد، گفت: الیوم یوم المرحمه; امروز، روز گذشت و بخشش است لذا انتقام نگرفت; این، جوانمردی آن بزرگوار بود .

درست کرداری

در دوران جاهلیت تجارت میکرد، به شام و یمن میرفت، در کاروان های تجارتی سهیم میشد و شرکایی داشت یکی از شرکای دوران جاهلیت او بعدها میگفت که او بهترین شریکان بود، نه لجاجت میکرد

نه جدال میکرد، نه بار خود را بر دوش شریک میگذاشت، نه با مشتری بدرفتاری میکرد، نه به او زیادی میفروخت، نه به او دروغ میگفت، درستکردار بود. همین درستکرداری او بود که جناب خدیجه را شیفته ی او کرد

نظافت و پاکیزگی

از دوران کودکی، موجود نظیفی بود. بر خلاف بچه های مکه، بر خلاف بچه های قبایل عرب، نظیف و تمیز و مرتب بود. در دوران نوجوانی، سرشانه کرده، بعد در دوران جوانی، محاسن و سرشانه کرده. گیسوان عزیزش که تا بناگوش می رسید، تمیز; محاسن زیبایش تمیز و معطر بود

در خانه ی خود خم آبی داشت; آن وقت چون آینه خیلی مرسوم و رایج نبود وقتی می خواست نزد مسلمانان و رفقا و دوستانش بیاید، حتما عمامه و محاسن را مرتب و تمیز می کرد

 همیشه با عطر. هر روز چند مرتبه مسواک می کرد لباس پیامبر وصله زده و کهنه بود، اما لباس و سر و رویش تمیز بود. این ها در معاشرت، در رفتارها، در وضع خارجی و در بهداشت خیلی موثر است. این چیزهای به ظاهر کوچک، در باطن خیلی مؤثر است

در جمع مردم، همیشه بشاش بود; تنها که میشد، آن وقت غم ها و حزن ها و همومی که داشت، آن جا ظاهر میشد. هموم و غم های خودش را در چهره ی خودش جلوی مردم آشکار نمیکرد، بشاش بود. به همه سلام میکرد. اگر کسی او را آزرده میکرد، در چهره ی او آزردگی دیده میشد، اما زبان به شکوه باز نمیکرد

اجازه نمیداد در حضور او به کسی دشنام بدهند و از کسی بدگویی کنند، کودکان را مورد ملاطفت قرار میداد; با زنان مهربانی میکرد; با ضعفا کمال خوشرفتاری را داشت. با اصحاب خود شوخی میکرد و با آنها مسابقه اسب سواری میگذاشت.

ساده زیستی

هرگز سه روز پشت سر هم از نان گندم نه غذاهای رنگارنگ شکم خود را سیر نکرد. عایشه میگوید گاهی یک ماه از مطبخ خانه ی ما دود بلند نمیشد

سوار مرکب بی زین و برگ میشد. آن روزی که اسب های قیمتی را با زین و برگ های مجهز سوار می شدند و تفاخر می کردند، آن بزرگوار در بسیاری از جاها سوار بر درازگوش میشد

حالت تواضع به خود میگرفت. با دست خود، کفش خود را وصله میزد; در حالیکه تحصیل مال از راه حلال را جایز میدانست نعم العون علی تقوی الله الغنی بروید از طریق حلال نه از راه حرام، نه با دروغ و کلک کسب مال بکنید، اما در عین حال خود او اگر مالی هم از طریقی به دستش میرسید صرف فقرا می کرد

زیراندازش یک حصیر بود، بالش او از چرمی بود که از لیف خرما پر شده بود. قوت غالب او نان جو و خرما بود

عبادت

 او آن چنان عبادتی بود که پاهای او از ایستادن در محراب عبادت ورم می کرد. بخش عمده ای از شبها را به بیداری و عبادت و تضرع و گریه واستغفار و دعا می گذرانید

با خدای متعال راز و نیاز و استغفار می کرد. غیر از ماه رمضان، در ماه شعبان و ماه رجب و در بقیه یی اوقات سال هم آن طوری که شنیدم در آن هوای گرم، روز درمیان، روزه می گرفت

اصحاب او به او عرض کردند: یا رسول الله! تو که گناهی نداری، غفرالله لک ما تقدم من ذنبک و ما تاخر در سوره ی فتح لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر این همه دعا و عبادت و استغفار چرا؟ میفرمود: ا فلا اکون عبدا شکورا آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم که این همه به من نعمت داده است؟!

 خصوصیات فردی

شیخ صدوق در معانی الاخبار : پیامبر اکرم در چشم هر بیننده ای با عظمت و موقر بود

روی نیکویش چون ماه تابان درخشنده، قامتش متوسط ، سری بزرگ و متناسب، مویی پیچیده، صورتی سفید و نورانی، پیشانی پهن و فراخ، ابروانی کمانی و کشیده، محاسن پرپشت

گونه های برجسته، دهان کوچک و متناسب، دندانها چون مروارید سفید و منظم، گردن نقره فام، اعضا و جوارح متناسب، و دست و پایش کشیده بود

قدمها را از زمین آهسته بلند میکرد و به آرامی بر زمین می گذاشت

چشمهای مبارکش به زمین بیشتر متوجه بود و به کسی خیره نمیشد

هر کس را میدید ابتدا سلام میکرد. سخن گفتن آن حضرت متفکرانه به نظر میرسید و اکثر اوقات ساکت بود.

خواب آن حضرت:

حضرت امام باقر (ع) فرموده اند: رسول خدا (ص هیچ گاه از خواب برنخاستند مگر آنکه بر زمین می افتادند و برای خدا سجده می کردند

در کتاب خصال از امام صادق (ع) بیداری آخر شب نزدیک اذان صبح باعث تندرستی و نیز خرسندی پروردگار است و باعث می شود انسان در معرض رحمت حق قرار گیرد. علاوه بر آن تمسک به شیوه پیامبران است

از امام صادق (ع رسول خدا (ص) هنگام خوابیدن آیة الکرسی را می خواندند و سپس می فرمودند خدایا! ایمانم را به تو سپردم و نسبت به طاغوت، کافر هستم. بارالها! در خواب و بیداری مرا حفظ فرما.

در کتاب فلاح السائل از امام هادی (ع) ما اهل بیت هنگام خوابیدن ده کار انجام می دهیم؛ طهارت داشتن، صورت را بر کف دست راست نهادن، سی و سه مرتبه سبحان الله گفتن، سی و سه مرتبه الحمد لله گفتن، سی و چهار مرتبه الله اکبر گفتن

صورت را رو به قبله نمودن، سوره حمد را خواندن، آیة الکرسی را خواندن، آیه شهد الله انه لا اله الا هو را تا آخر خواندن، و هر کس به آنها عمل کند بهره کافی خود را از شب گرفته است

در کتاب تهذیب از امام صادق (ع : بر شما باد که نماز شب را هرگز ترک نکنید زیرا سنت پیامبران است.

اخلاق حکومتی

اخلاق حکومتی پیامبر این ها بود: عادل و با تدبیر بود

کسی که تاریخ ورود پیامبر به مدینه را بخواند، آن جنگ های قبیله ای، آن حمله کردن ها، آن کشاندن دشمن از مکه به وسط بیابان ها، آن ضربات متوالی، آن برخورد با دشمن عنود، انسان آن چنان تدبیر قوی و حکمت آمیز و همه جانبه ای در خلال این تاریخ مشاهده می کند که حیرت آور است و مجال نیست که من حالا بخواهم آن را بیان کنم .

او حافظ و نگهدارنده ی ضابطه و قانون بود; نمی گذاشت قانون نقض بشود، چه توسط خودش و چه توسط دیگران. خودش هم محکوم قوانین بود، آیات قرآن هم بر این نکته ناطق است

بر طبق همان قوانینی که مردم باید عمل می کردند، خود آن بزرگوار هم دقیقا و به شدت برطبق آن قوانین عمل می کرد و اجازه نمی داد تخلفی بشود

وقتی که در جنگ بنی قریظه مردهای آن طرف را گرفتند و خائن هاشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنی قریظه را آوردند، چند نفر از همسرانش به پیامبر عرض کردند که: یا رسول الله! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بده

اما پیامبر اکرم با این که زن ها مورد علاقه اش بودند و به آن ها محبت داشت و نسبت به آن ها بسیار خوش رفتار بود، ولی حاضر نشد به خواسته ی آنها عمل کند. یک ماه از زنان خودش دوری کرد که از او چنان توقعی کردند

بعد آیات شریفه ی سوره ی احزاب نازل شد: «یا نساء النبی لستن کاحد من النساء» ، «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا . و ان کنتن تردن الله و رسوله والدار الاخرة فان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما

پیامبر فرمود: اگر می خواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است و تخطی از قانون ممکن نیست. از دیگر خلقیات حکومتی او این بود که عهد نگهدار بود

هیچ وقت عهد شکنی نکرد. قریش با او عهد شکنی کردند، اما او نکرد; یهود بارها عهد شکنی کردند، او نکرد. او همچنین رازدار بود. وقتی برای فتح مکه حرکت می کرد، هیچ کس نفهمید پیامبر کجا می خواهد برود. همه ی لشکر را بسیج کرد و گفت: بیرون برویم

گفتند: کجا؟ گفت: بعد معلوم خواهد شد. به هیچ کس اجازه نداد که بفهمد او دارد به سمت مکه می رود، کاری کرد که تا نزدیک مکه قریش هنوز خبر نداشتند که پیامبر دارد به مکه می آید! دشمنان را یک طور نمی دانست، این از نکات مهم زندگی پیامبر است .

بعضی از دشمنان، دشمنانی بودند که دشمنی شان عمیق بود، اما پیامبر اگر می دید که این ها خطر عمده ای ندارند، با این ها کاری نداشت و نسبت به آن ها آسان گیر بود. بعضی ها هم بودند که خطر داشتند، اما پیامبر آن ها را مراقبت می کرد و زیر نظر داشت، مثل عبدالله بن ابی علیه پیامبر هم توطئه می کرد

لیکن پیامبر چون او را زیر نظر داشت، کاری به کار او نداشت و تا اواخر عمر پیامبر هم بود . اندکی قبل از وفات پیامبر، عبدالله ابی از دنیا رفت، اما پیامبر او را تحمل می کرد

این ها دشمنانی بودند که از ناحیه آن ها حکومت و نظام اسلامی و جامعه اسلامی مورد تهدید جدی واقع نمی شد، اما پیامبر با دشمنانی که از ناحیه آنها خطر وجود داشت، به شدت سختگیر بود

همان آدم مهربان، همان آدم دل رحم، همان آدم پرگذشت و با اغماض، دستور داد که خائنان بنی قریظه را که چند صد نفر می شدند در یک روز به قتل رساندند و بنی نظیر و بنی قینقاع را بیرون کردند و خیبر را فتح کردند; چون این ها دشمنان خطرناکی بودند، پیامبر با آن ها اول ورود به مکه کمال مهربانی را به خرج داده بود، اما این ها در مقابل خیانت کردند و از پشت خنجر زدند و توطئه و تهدید کردند

اینها اخلاق حکومتی آن بزرگوار است . در مقابل وسوسه های دشمن، هوشیار; در مقابل مؤمنین، خاکسار; در مقابل دستور خدا، مطیع محض و عبد به معنای واقعی; درمقابل مصالح مسلمانان، بی تاب برای اقدام و انجام . این، خلاصه ای از شخصیت آن بزرگوار است

رموز موفقیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)

خوش برخوردی
انس خادم رسول خداص می گوید: وقتی آن حضرت به کسی روی می کرد، صورت خود را از او بر نمی گرداند تا آنکه مخاطب او، وی را ترک می گفت

هر گاه کسی قصد آن داشت تا با آن حضرت رازی در میان نهد، سر خود را به سوی او خم می کرد و همچنان می ماند تا وقتی که آن شخص از ایشان بخواهد که راست شود." ( خاتم پیامبران، محمد ابوزهره ج1، ص370-371)

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى‏تکبّر بر زمین راه می ‏روند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى‏گویند (و با بى‏اعتنایى و بزرگوارى می ‏گذرند) (فرقان63)
عفو و گذشت
عفو و گذشت یکی از صفات الهی هست که اولیا و مقربان درگاه حق خود را به این صفت الهی متصف میکنند

وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمى‏دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (نور22

عایشه در وصف اخلاق رسول خداص می گوید:

او نه بد اخلاق بود و نه دشنام گوی و نه پرخاشگر و غوغاگر در کوچه و بازار. او بدی را با بدی مقابله نمی کرد، بلکه عفو و گذشت داشت. (خاتم پیامبران، محمد ابوزهره ج1 ص364)

غزالی می گوید: رسول خدا (ص) بخشنده‌ترین مردم بود. هرگز شبی نمی گذشت که درهم و دیناری نزد او بماند و اگر چیزی زیاد می آمد و تا شب کسی را نمی یافت که به او ببخشد، به خانه نمی رفت تا آن را به مستحقّش برساند

از آنچه خداوند روزی‌اش کرده بود، بیش از آذوقه همان سال برنمی داشت و بقیه را در راه خدا مصرف می کرد. آذوقه او از میسرترین چیزی بود که می یافت؛ مانند خرما و جو. هرچه از او می‌خواستند، عطا می کرد. او با فقرا می نشست و با تهی دستان هم‌غذا می شد. (سنن النبی ص46)

مهرورزی در دعوت
اساس دعوت رسول اکرم بر مبنایی انسان دوستی و صلح و محبت بوده به طوری که پیامبر اکرم ص در طول 23 سال تبلیغ اسلام، پایه دعوت اسلامی خویش را بر اساس اصل مهرورزی قرار داده بود.
وَ ما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. انبیاء107.
محبت سرشار و اخلاق نیکو :
یکی از خصوصیات بارز و ملکوتی حضرت محبت سر شار و فراوانی ایشان به دوستان و اطرافیان بلکه تمام انسانها می باشد

حضرت با توجه به این که خود معدن اخلاق و محبت و مصداق اصلی آیه کریمه رُحَماءُ بَیْنَهُمْ و در میان خود (فتح29) حضرت نه تنها خود بلکه دیگران را هم به این اخلاق و خصیصه الهی تشویق می نمودند
پیامبر ص :
ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق‏تر، نرم‏خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى‏اش دوست‏دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده‏تر و با گذشت‏تر و در خرسندى و خشم با انصاف ‏تر باشد. (کافى ج2، ص240، ح35)
محبت فاتح قلوب :
به یقین یکی ازاسراری که باعث پیروزی و موفقیت حضرت رسول اکرم (ص) بود ، محبت و اخلاق نیکو همراه با نرم خویی و احسان به دیگران بود، چرا که ما شاهد آن هستیم قرآن کریم و رسالت نبوی در سرزمینی طلوع می کند که خشن ترین و بی باکترین و جاهل ترین انسان های زمان در آن زیست می کرده اند

برای هر انسانی در مرحله اول روشن است که رخنه کردن در قلوب این چنین انسانهای کار ساده ای نیست ، چرا که سالیان سال مردم آن سرزمین با خرافات و کج اندیشی و خون ریزی اجین شده اند، در این بین شاهد هستم که حضرت محمد مصطفی(ص) قبل از تبلیغ علنی آیین پاک الهی به خوش خولقی و امانت داری شهرت داشتند

به طوری که این اخلاق نیکو باعث اعتماد و ستایش آن مردم قرار می گیرد

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏شدند

پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد (آل عمران159) عایشه در وصف اخلاق رسول خداص می گوید: او نه بد اخلاق بود و نه دشنام گوی و نه پرخاشگر و غوغاگر در کوچه و بازار. او بدی را با بدی مقابله نمی کرد، بلکه عفو و گذشت داشت. محبت حضرت محمد (ص) داری زوایا و نمونه های فراوانی بود از جمله :
محبت حضرت به مشرکان مکه
زمان فتح مکه رسول خدا ص فرمود: من آنچه را برادرم یوسف در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان می کنم و همانند او می گویم: لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ (یوسف92)؛ امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خداوند گناهان شما را می بخشد و او مهربان ترین مهربانان است. هنگامی که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام نمود، اضافه کرد که: امروز روز نبرد و انتقام نیست، بلکه اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ امروز روز رحمت و محبت است.
زوایای مختلف محبت حضرت :
محبت ایشان را اگر بخواهیم به طور خلاصه و تیتر وار بیان کنیم باید محبت ایشان را نسبت به خانواده ، نسبت به همسایه ،‌نسبت به همسر ،‌نسبت به فرزندان ،‌ نسبت به اسیران ،‌نسبت به اهل کتاب ،‌نسبت به حیوانات بر شمرد که توضیح و شرح هر کدام از این موارد خود مقالات متعددد را می طلبد. سخن پایانی امیدوارم که همه ما با تمسک به سیره اخلاقی و الهی حضرت رسول اکرم ص موجبات سعادت دنیا وآخرت خودمان را مهیا کینم

سیره اجتماعی :

1-ساده زیستی و اجتناب از تشریفات در مقام رهبری:

داشتن زندگی عادی و بدون هیچ گونه تشریفات، یکی از مهم ترین ویژگی هایی است که خداوند در آیاتی از جمله 7 و 8 فرقان و 4 و 5 حجرات به ترسیم و تبیین آن می پردازد

از نظر قرآن، پیامبر(ص) اسوه و سرمشق ساده زیستی رهبران اجتماعی جامعه است. بدون هرگونه تشریفات، رهبری جامعه را به عهده داشت و مردم به سادگی و آسانی می توانستند با ایشان ارتباط برقرار کرده و مسائل و مشکلات شخصی و اجتماعی خود را بیان و راهکار مناسب تقاضا کنند.
2-امانت داری: هر کسی که در موقعیت برتر اجتماعی قرار گیرد، از مناسبات قدرت و ثروت بهره مند می شود و اموال بسیاری به سبب مسئولیت اجتماعی در اختیار وی قرار می گیرد. دراین حالت امانت داری و اجتناب از خیانت و هرگونه مکر و حیله برای عدم استفاده از اموال کلان و هنگفت بسیار سخت است (آل عمران161)
3- همدردی با مردم: در مشکلات و سختی های آنان است. خداوند در آیه 128 توبه بیان می کند که آن حضرت(ص) به سبب این که مردم در سختی و رنج به سر می بردند، خود را به رنج و سختی می افکند تا با مردم همدردی کند.
4-امر به معروف و نهی از منکر: از جمله مسئولیت اجتماعی هر انسانی دستگیری از دیگران است. این دستگیری به اشکال مختلف انجام می گیرد. از جمله راهنمائی دیگران به کارهای نیک و پسندیده و پرهیز دادن از کارهای زشت و ناپسند است چرا که عمل به معروف و ترک منکر، آثار مثبت و منفی در شخص و جامعه به جا می گذارد و انسان سالم و کامل آن است که می کوشد تا همان گونه که خود از آثار کار خوب و نیک و پسندیده بهره مند می شود، دیگران نیز با انجام آن از فواید و آثار آن بهره مند شوند

از این رو مساله نظارت بر رفتار دیگران برای چنین افرادی، اصالت می یابد. هر پدر و مادری چنین حالتی نسبت به فرزندان خود دارد و می کوشد تا آنان نیکوکار باشند و از بدکاری پرهیز نمایند. جامعه برای انسان مومن این گونه است و هر کسی خود را همانند والدین، ولی جامعه می داند. پیامبر(ص) نیز سیره دایمی اش این گونه بود که همواره بر رفتار جامعه نظارت ولایت و محبت داشت و امر به معروف و نهی از منکر می کرد. (اعراف 157)
5- اجرای عدالت

از مهم ترین خواسته های هر پیامبری، دعوت و اجرای عدالت در جامعه بوده و خداوند در آیه25 حدید آن را مسئولیت و فلسفه بعثت پیامبران از جمله پیامبر(ص) بیان می کند

خداوند در آیه15 شوری، اجرای عدالت در میان مردم به دور از هرگونه تحمیل را از سیره های عملی آن حضرت(ص) معرفی می کند. این بدان معناست که آن حضرت(ع) همواره دغدغه عدالت داشته و دمی از آن غفلت نورزیده است.
6- انتقادپذیری و گوش شنوا داشتن:

 آن حضرت به همه سخنان مردم از دوستان و دشمنان گوش فرا می داد و حتی سخنان منافقان را می شنید به گونه ای که دشمنان وی را متهم به سادگی می کردند و می گفتند که وی همه حرفها و سخنان ما را می شنود و می پذیرد

این در حالی بود که او تنها سخنان آنان می شنید و نسبت به آنان واکنش تند نشان نمی داد؛ چرا که هدف، جلب و جذب قلوب مردم و راهنمایی آنان به حقیقت بود و این گونه رفتار در راستای این هدف انجام می شد. (توبه61)

سیره اخلاقی :

1 - خوش اخلاقی: خداوند پیامبر(ص) را به خوش اخلاقی می ستاید. این بدان معناست که پیامبر(ص) در سیره عملی خویش به گونه ای بود که می توان او را در این حوزه، حمید و ستوده شمرد، چنان که خداوند ایشان را به خلق عظیم و خوی و منش بزرگ می ستاید. (آل عمران159 قلم4)
2-
نرمخویی و پرهیز از خشونت: از دیگر ویژگی های آن حضرت(ص) در سیره اخلاقی می توان به نرمی خویی و پرهیز از خشونت در رفتار و گفتار با دیگران اشاره کرد که خداوند این مطلب را در آیه159 آل عمران به عنوان یکی از ویژگی های آن حضرت مطرح می کند.
3-
دعا برای مردگان: توجه آن حضرت(ص) مختص به زندگان نبود. ایشان حتی برای مردگان نیز توجه خاص مبذول می داشتند و برای دعای جهت اموات به قبرستان ها می رفت و با حضور بر سر قبرشان برایشان دعا می کرد و از خداوند طلب مغفرت و رحمت می کرد. (توبه84)
4-
معاشرت با فقیران: آن حضرت(ص) به همه اقشار اجتماعی بویژه فقیران و بینوایان توجه داشت. خداوند در آیاتی از جمله 52 سوریه انعام و 28 کهف از سیره اخلاقی آن حضرت نسبت به فقیران و معاشرت و هم نشینی با بینوایان مؤمن خبر می دهد.
5-
دلسوزی و مهربانی: خداوند پیامبر(ص) را به عنوان رحمت برای جهانیان می ستاید و او را رحمه للعالمین می خواند. آن حضرت(ص) البته نسبت به مؤمنان از هر جهت دلسوزی و مهربانی می کردند و مهرورزی ایشان از نظر قرآن یک سیره دایمی و همیشگی بوده است. (توبه128)
6-
حرص بر سعادت دیگران: انسان کامل کسی است که تنها گلیم خویش را از آب برنیارد بلکه بکوشد تا دستگیر دیگران شود. پیامبر(ص) از آن جایی که رحمت برای جهانیان بود نسبت به هدایت و سعادت بشر حساسیت ویژه ای داشت و حرص آن حضرت(ص) چنان بود که خداوند وی را از این که خود را به رنج افکند برحذر می داشت؛ چرا که این دلسوزی و حرص موجب می شد تا پیامبر(ص) اذیت شود. خداوند در آیات 128 توبه، 37 نحل، 6 کهف و 3 شعراء ازحرص آن حضرت(ع) نسبت به سعادت و هدایت و خوشبختی مردم سخن می گوید و آن را از سیره اخلاقی ایشان برمی شمارد.
7.
فروتنی و تواضع: از دیگر ویژگی های اخلاقی آن حضرت(ص) فروتنی در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به ایشان است. (انعام54) این درحالی است که آن حضرت در اوج تعالی و قدرت بود و نیازمند تواضع نبود، ولی از آنجایی که تواضع و فروتنی عین ادب و اخلاق است ایشان بر این سیره زندگی می کردند.
8.
غم خوری: ایشان همواره از کفر و بی دینی و عاقبت به شرشدن مردم در اندوه و غم بود. خداوند در آیاتی از قرآن به حزن و اندوه ایشان اشاره می کند که به سبب دلسوزی نسبت به کافران بوده است. آن حضرت(ص) از این که می دید برخی از مردم با کفر، خود را به آتش دوزخ می افکنند بسیار اندوهگین می شد و نسبت به آنان غم می خورد. (کهف6 و نمل70 و لقمان 23 و فاطر8)
9.
تشویق دوستان: از جمله سیره اخلاقی آن حضرت(ص) تشویق دوستان و مومنان بود تا به رفتار و کارشان خشنود شوند و دلگرم به آن، گام های بزرگتری را بردارند. از آیات 218 و 219 شعراء برمی آید که آن تلاش داشت برای تشویق دوستان و مومنان، آنان را نسبت به وضعیت خودشان آگاه کند و با حضور در میانشان، آنان را به کار، دلگرم و تشویق نماید.

سیره عبادی :

1. شب زنده داری و تهجد شبانه که گاه به دو سوم شب نیز می رسید و تنها یک سوم شب را استراحت می کرد. (شعرا128 و نیز کشاف، ج3، ص341) چرا که مراد از قیام، همان تهجد شبانه است چنان که در آیه 20 مزمل نیز به آن اشاره شده و در سوره اسراء بر آن تاکید شده است.
2.
اقامه نماز به جماعت: از دیگر سیره های عبادی آن حضرت(ص) توجه به نماز جماعت است. برخی از مفسران از جمله زمخشری در کشاف بر این باور است که پیامبر(ص) نماز را با دیگران به جماعت می خواند (همان) البته با توجه به سیره پیامبر(ص) که در روایات گزارش شده این معنا مورد تصدیق و تاکید است.
3.
عبادت شبانه روز: از جمله سیره دایمی آن حضرت(ص) تهجد و عبادت درشبانه روز است. ایشان بیشتر شب را به عبادت می پرداخت و در روز نیز هرگز چیزی چون کار و جهاد و مانند آن وی را از عبادت محض چون نماز و روزه باز نمی داشت. (مزمل 20 و آیات دیگر)
4.
تشویق دیگران به عبادت : حضور در تهجد شبانه اصحاب و نمازگذاری با آنان در مسجد و عبادت از جمله سیره های آن حضرت(ص) است که در آیاتی از جمله 20مزمل گزارش شده است. (کشاف، ج3، ص341)

سیره سیاسی

1. استقامت در برابر فشارها: آن حضرت(ص) در برابر خواسته های دشمنان و بهانه جویی ها و فشارهای بیرونی استقامت می ورزید و هرگز دربرابر آنان تسلیم نمی شد و براین باور بود که وظیفه اش انجام مأموریت است و نتیجه آن به دست خداوند است؛ چرا که خود را مأمور به انجام وظیفه می دانست نه رسیدن به هدف در هر صورت. از این رو سیره اش بر استقامت در برابر هرگونه فشار و تحمل آن سامان یافته بود. (یونس 15)
2-
اجرای عدالت: چنان که گفته شد اجرای عدالت در همه ابعاد، از جمله وظایف ایشان بود و آن حضرت(ص) به خوبی در سیره اخلاقی و اجتماعی و سیاسی خویش اجرای آن را به نمایش گذاشت. (شوری 15)
3-
مبارزه با شرک و کفر: از دیگر سیره های دایمی در حوزه عمل سیاسی می توان به مبارزه همه جانبه با مظاهر شرک و کفر اشاره کرد که در آیاتی از جمله 26 سوره انبیاء به آن پرداخته است.
4-
انتقادپذیری: گوش دادن به سخنان موافقان و مخالفان از جمله ویژگی های آن حضرت(ص) در حوزه عمل سیاسی است که در آیه 61 سوره توبه به آن توجه داده شده است.

سیره تبلیغی

1- اخلاص: اخلاص و اجتناب از هرگونه درخواست اجرت در قبال تبلیغ و رسانیدن پیام الهی و احکام شرعی از جمله سیره آن حضرت است که در آیاتی از جمله 104 سوره یوسف و 72 سوره مؤمنون و 57 سوره فرقان و 86 سوره ص به آن اشاره شده است.
2-
پرهیز از تکلف: ایشان از هرگونه تکلف و تصنع و ظاهرسازی در حوزه عمل تبلیغی پرهیز داشت و اجازه نمی داد تا تبلیغ دین به تظاهر و تکلف و تصنع در عمل آلوده شود (ص86 المیزان، ج 17، ص 228 که تکلف را به معنای ظاهرسازی و آراستن امر به چیز غیرواقعی معنا کرده)
3-
سازش ناپذیری در اصول: از جمله سیره های آن حضرت که فراگیر در حوزه های مختلف از جمله سیاسی و تبلیغی است، قاطعیت و سازش ناپذیری نسبت به اصول اعتقادی و راهبردی است. ایشان هرگز به خود اجازه نمی داد تا نسبت به اصول از جمله اصول اعتقادی عقب نشینی کرده و نسبت به آن تکاهل و تسامح و تساهل روا دارد

اینگونه است که همه چیز را فدای اصول می کرد و ذره ای از آن عقب نشینی نمی کرد (یونس104 یوسف108 زمر11 تا15کافرون1 تا 6) این ها گوشه هایی از سیره آن حضرت در ابعاد گوناگون است. البته مطالعه آیات قرآنی این امکان را می دهد تا دیگر سیره های آن حضرت در هر بابی شناخته شده و امکان پیروی فراهم آید.

   خصوصیاتی از پیامبر اکرم(ص)

اگر کسانی در زندگی خود به دنبال الگویی مطمئن باشند، نمی‌توانند الگویی مناسب‌تر از پیامبر اعظم(ص) برای زندگی خود بیابند، این الگو می‌تواند ما را برای دست‌یابی به حیات طیّبه در رفتارهای فردی و اجتماعی رهنمون شود و الگوی تربیتی بی‌بدیلی برای ارتباط ما با جامعه به شمار آید

چرا که قرآن کریم ایشان را بهترین الگو و اسوه اخلاق و رفتار انسان‌ها معرفی کرده است که همگان باید به آن حضرت تأسّی کنند: لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

با نگاه به قرآن کریم در می‌یابیم که آیات متعددی در سیره و روش پیامبر اکرم(ص) در چگونگی ارتباط ایشان با جامعه وجود دارد :

عشق و محبت به جامعه
از جمله علل و اسباب ارتباط مؤثر با جامعه، محبت ورزی است؛ زیرا اگر مردم با یکدیگر برخوردی از روی محبت و صفا داشته باشند، هرگز با یکدیگر دچار مشکل نخواهند شد. لَقَدْ جَاءَکمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیم پیامبر اکرم(ص) از صمیم جان دلسوز مردم بود و تمام آرزویش هدایت مردم بود، در این آیه شریفه نهایت سوز و عشق پیامبر(ص) به مردم با واژه‌های ذیل بیان شده است:
-
مِّنْ أَنفُسِکمْ؛ پیامبری برخاسته از بین شما و دارای روح انسانی همانند شما، این واژه گویای شدّت ارتباط پیامبر(ص) با مردم است، گویی که پاره‌ای از جان مردم در شکل پیامبر(ص) ظاهر شده .
-
عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ؛ رنج و گرفتاری شما مایه رنج و تأثر شدید اوست، او غمخوار شماست، یعنی او نه تنها از ناراحتی شما خشنود نمی‌شود که بی‌تفاوت هم نخواهد بود، او به شدّت از رنج‌های شما رنج می‌برد و اگر اصرار بر هدایت شما و جنگ‌های طاقت فرسا و پر زحمت دارد، آن هم برای نجات شما و برای رهایی‌تان از چنگال ظلم و ستم و گناه و بدبختی است.
-
حَرِیصٌ عَلَیْکم؛ او در سعادت و سربلندی شما سر از پا نمی‌شناسد، «حرص» در لغت به معنای شدّت علاقه به چیزی است، در آیه متعلّق حرص حذف شده و این دلیل بر عموم است، یعنی او به هرگونه خیر و سعادت شما عشق می‌ورزد، حریص بر هدایت شماست، حریص بر تعلیم شماست.
-
بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَّحِیم؛ او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است، «رئوف» است نسبت به فرمانبرداران، «رحیم» است نسبت به گنهکاران.
*
رفق و مدارا با جامعه
نرم‌خویی و ملاطفت با مردم، در سیره رفتاری پیامبر(ص) فراوان به چشم می‌خورد، برخوردهای نرم و ملاطفت آمیز آن حضرت با دیگران، مایه قوام مناسبات اجتماعی و عنصری مهم در اصلاح جامعه بوده است، رسول خدا(ص) با رفتار نرم و ملاطفت آمیز، توانست جامعه را دگرگون کند و وحدت و همدلی را در میان مردم برقرار سازد که در غیر آن امکان ایجاد پیوند اجتماعی میسر نمی‌شد

فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْلَهُمْ پیامبر دارای اخلاقی خوش و اهل مدارا با مردم و به دور از هرگونه سنگدلی و خشونت بود و سرچشمه این خلق و خوی رحمت الهی بود که خداوند در دل پیامبر(ص) نهاده بود و این از عوامل گرایش مردم به حضرت بوده و این ویژگی یک رهبری موفق است.

* تواضع و ساده زیستی پیامبر(ص)
بر روی خاک نشستن و با محرومان دمساز بودن از جمله رفتارهای متواضعانه‌ای است که در سیره پیامبر اعظم(ص) فراوان دیده می‌شود، رسول خدا(ص) نمونه کامل فروتنی بود، ایشان در عین آن که از منصب والایی برخوردار بود، عالی‌ترین تواضع را داشت

او در حقیقت امر خداوند را امتثال می‌کرد که: وَ اخْفِضْ جَنَاحَک لِلْمُؤْمِنِین، وَ اخْفِضْ جَناحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنین تعبیر خفض جناح کنایه زیبایی از تواضع و محبت و ملاطفت است

همان‌گونه که پرندگان به هنگامیکه می‌خواهند نسبت به جوجه‌های خود اظهار محبت کنند، آنها را زیر بال و پر خود می‌گیرند و هیجان انگیزترین صحنه عاطفی را مجسم می‌سازند، آن‌ها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ می‌کنند و از پراکندگی نگه می‌دارند

تواضع راز رفعت و محبوبیت است، رسول اکرم(ص) : انّ التواضع یزید صاحبه رفعة فتواضعوا یرفعکم اللّه تواضع و فروتنی وسیله سربلندی و سرافرازی است، تواضع کنید تا خدای متعال مقام شما را بلند گرداند.

پیامبر(ص) به هر کس برخورد می‌کرد، آغازگر سلام بود، حضرت عنایتی خاص به سلام بر کودکان داشت تا به امّت بیاموزد که شخصیّت کودکان نیز پاس داشتنی است*

 ابن شهر آشوب می‌نویسد: : پنج خصلت را تا هنگام مرگ ترک نخواهم کرد... از جمله آن‌ها سلام کردن بر کودکان است تا پس از من روش عمومی باشد و به عنوان سنت اسلامی مردم به آن رفتار کنند، او با همگان غذا می‌خورد و دعوت همگان را برای این امر می‌پذیرفت، ولو فقیرترین باشند، کارهای شخصی درون خانه را خودش انجام می‌داد، شتر را تغذیه می‌کرد، خانه را جارو می‌زد، شیر گوسفند را می‌دوشید، کفشش را تعمیر می‌کرد، لباسش را وصله می‌زد.

* مشورت با یاران
«مشورت» نوعی حرمت گذاشتن به شخصیت مشورت شده است، افزون بر آن، در پرتو مشورت، استفاده از عقل و اندیشه دیگران شکل می‌گیرد
خداوند خطاب به پیامبر(ص) وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ رسول خدا(ص) در کارها با مسلمانان مشورت می‌کرد، با اینکه حضرت «عقل کل» بود، ولی با دو انگیزه مشورت را پیشه ساخته بود: یکی تکریم شخصیت اصحاب و دیگری اسوه قرار گرفتن این مهم، تا آنها که در رأس حکومت قرار دارند، مشورت را دون شأن و مقام خویش ندانند

در مشورت‌ها تصمیم گیرنده نهایی شخص نبی اکرم(ص) بود، فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ.. به هنگام تصمیم نهایی باید توکّل بر خدا داشته باشی
این گویای آن است که بررسی مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعی باید به صورت دست جمعی انجام گیرد، اما هنگامی که طرحی تصویب شد، باید اجرای آن اراده واحدی به کار افتد، در غیر اینصورت هرج و مرج پدید خواهد آمد

زیرا اگر اجرای یک برنامه به وسیله رهبران متعدد بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد به همین جهت در دنیای امروز نیز مشورت را به صورت دست جمعی انجام می‌دهند، اما اجرای آن را به دست دولت‌هایی می‌سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره می‌شود

* با مردم بودن
خداوند در سوره فرقان ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم، مگر اینکه غذا می‌خوردند و در بازارها راه می‌رفتند و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی دیگر قرار دادیم، آیا صبر و شکیبایی می‌کنید (و از عهده امتحان بر می‌آیید)؟!

از این آیه چند درس می‌توان گرفت:
الف) تمام انبیا، زندگی مردمی داشتند، لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ ...
ب) مربّی باید با مردم حشر و نشر داشته باشد، یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ
ج) زندگی ساده انبیا، برای مردم آزمایش است، وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً
آری! اگر پیامبران، زندگی مرفّه و کاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنیا طلبی، گرد آنان جمع می‌شدند که چنین گرایشی ارزش نداشت

ارزش در این است که انسان از فردی در ظاهر عادّی، اطاعت کند، بنابراین مربی بایستی با مردم حشر و نشر داشته باشد و برای خود امتیازی قائل نباشد تا بتواند مردم را به خود جلب کند

سیمای پیامبر اعظم (ص)

واژه اسوه سه بار در قرآن آمده است؛ دو بار در مورد حضرت ابراهیم (ع) (ممتحنه 4 و 6) و یک بار در مورد حضرت محمد (ص) به کار رفته است

پیامر اعظم (ص) سرمشق و الگوی نیکو در امور دنیا و آخرت است. آن حضرت در ایمان و اخلاص، زهد و تقوا، صبر و استقامت، توکل و فداکاری، شجاعت و دلاوری، نظم و پاکیزگی، عبادت و خودسازی و در تمام کردارها و گفتارها، کاملترین سرمشق برای انسانها به شمار می رود.

رأفت پیامبر: پیامبر اسلام اشتیاق فراوانی به هدایت بندگان خداوند داشت و از گمراهی آنان به شدت رنج میبرد لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم؛ همانا پیامبری از خودتان آمد که رنج بردن شما بر او گران است و به ایمان و نجات شما بسیار حریص است (توبه 128)

آن حضرت چنان به هدایت مردم حریص بود که احتمال می رفت حتی جان خود را در این راه از دست بدهد. از این رو، این آیه نازل شد لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین؛ شاید به خاطر آنکه آنها ایمان نیاوردند، خود را به هلاکت افکنی (شعراء 3)

بخشندگی: روزی پیغمبر اکرم(ص) دوازده درهم به حضرت علی(ع) داد تا پیراهنی برای او بخرد. امام علی (ع) پیراهنی را به همان قیمت خرید و به خانه بازگشت. حضرت رسول فرمود: اگر پیراهنی با قیمت کمتر می خریدی، بهتر بود

بیا با هم به بازار برویم و اگر صاحب جنس قبول کرد، جنس ارزان تری بخریم. حضرت رسول با مولای متقیان به سوی بازار راه افتادند. بعد از پس دادن پیراهن، در راه کنیزی را دیدند که می‌گریست. علت را پرسیدند.

گفت: مولای من چهار درهم به من داده بود تا چیزی بخرم، امّا من آن را گم کردم و اکنون می ترسم که به خانه برگردم. پیامبر اکرم (ص) چهار درهم به او داد و آن‌گاه پیراهنی به قیمت چهار درهم خرید. هنگام بازگشت، برهنه ای را دیدند. لباس را به او بخشیدند و بار دیگر به بازار برگشتند و پیراهن دیگری خریدند.

در راه بازگشت به منزل، دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و می گوید: چون برگشتن به خانه طول کشیده، می‌ترسم مرا بزنند. پیامبر (ص) همراه کنیز به منزل مولای او رفت. صاحب خانه به احترام تشریف فرمایی پیامبر اکرم (ص)، کنیز را بخشید و او را آزاد کرد.

رسول اکرم فرمود: چه دوازده درهم با برکتی بود که دو برهنه را پوشاند و یک نفر را آزاد کرد (بحار الانوار ج16 ص215)

لباس و پوشش در سیره نبوى

لباس براى پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگى و مایه آبرو و آراستگى انسان است. تبدیل آن به وسیله تفاخر و تجمل و ارزش را در کیفیت جامه دانستن، نوعى انحراف از فلسفه وجودى لباس است

از این رو ساده پوشى به عنوان یکى از مظاهر ساده زیستى و رهایى از تعلقات مادى است. پیامبر اکرم ص این گونه به زندگى و دنیا می نگریست و این گونه نیز می زیست و هرگز ارزش را در لباس نمی دید.
1ـ جنس و رنگ لباس رسول خدا ص هم به سلامت و عافیت جسمى، هم به سادگى لباس پنبه ‌اى سفید مورد علاقه آن حضرت بود من اتخذ ثوبا فلینظفه

لباس سفید، خود به خود طورى است که چرک و آلودگى زودتر در آن معلوم می شود و انسان مقید به سنت حسنه نظافت، به شستن و تمیز کردن آن روى می آورد به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحیه نیز از فواید پوشیدن لباس روشن و سفید است.

2ـ اندازه و کیفیت جامه ‌اى که انسان را مغرور و سرمست کند یا تکبر و خودبرتربینى آورد، ناپسند است. مقید بودن به نوع خاصى از جامه نیز، اسارت آور است

در روایت آمده است که چون جامه نو به تن می کرد، دعا می کرد و می فرمود: خدایى را سپاس که بر تن من چیزى پوشاند تا پوشش من باشد و میان مردم آراسته باشم. جامه بلندى که بر زمین کشیده شود، نشان تکبر است و در جاهلیت، شیوه اشراف بوده است. رسول خدا ص ضمن آنکه از پوشیدن آن گونه جامه ‌ها نهى می کرد، خود جامه ‌اى می پوشید که از نظر بلندى به قوزک پاهایش نمی رسید.

3ـ ساده پوشى ساده زیستى رسول خدا ص و وابسته نبودن به جلوه‌هاى فریبنده دنیا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوه‌هاى مادى دل خوش نداشتن، در همه شئون زندگى وى متجلى بود از جمله در کیفیت و نوع لباس و فرش و زیر انداز و... مهم، مباح و پاکیزه بودن جامه بود که براى رسول خدا اهمیت داشت، نه قیمت و جنس و دوخت و جذاب بودن!

وقتى در خانه بود، لباس خود را می دوخت و بر کفش خویش وصله می زد. روزى عُمَر خدمت آن حضرت رسید، در حالى که وى بر روى حصیرى خفته بود و حصیر بر پهلوهاى آن حضرت خط انداخته بود گفت: یا رسول الله! کاش بسترى گسترده بودید. فرمود: دنیا را مى خواهم چه کنم؟ مَثل من و دنیا مَثل رهگذرى است که در یک روز گرم، ساعتى از روز را زیر سایه درختى به استراحت پرداخته، سپس آنجا را وانهاده و رفته است.

4ـ لباسهاى ویژه کلاه، عمامه، دستار و عرقچین، گر چه پوشاننده بدن نیست، ولى در ردیف جامه به شمار می آید. از سنتهاى اسلامى، پوشاندن سر است، چه هنگام عبادت و نماز، چه در مواقع دیگر. پوشش  آراستگى آن حضرت، بخصوص هنگام حضور در جمع مسلمانان در مسجد و براى خطبه و نماز، گوشه دیگرى از سیره ایشان را نشان می دهد

لباس نماز جمعه هایشان مخصوص بود. در بعضى روایات آمده که غیر از لباسى که در روزهاى غیر جمعه می پوشید، دو جامه مخصوص براى جمعه داشت.

5ـ آداب لباس پوشى گرچه لباس پوشیدن، کارى ساده و روزمره و عادى است، ولى روش و سیره اولیاى دین در این زمینه ‌ها هم براى ما مهم است. هر کس در دنیا لباس شهرت بپوشد (لباسى غیر معمول که به خاطر آن انگشت نما شود) خداوند در روز قیامت جامه ذلت و خوارى بر او می پوشاند

امام صادق ع از پدران خویش روایت کرده است که رسول خدا ص نهى می کرد که مردان، در لباس پوشیدن، خود را شبیه زنان سازند و نهى می کرد که زنان، در لباس، شبیه مردان شوند.

پیامبر(ص) در چه حال بودند و ما در چه حال؟!

الف: خوب است قدرى در حال آن‏حضرت(ص) که اشرف خلیقه و معصوم از خطا و نسیان و لغزش و طغیان هستند، تفکر کنیم و بفهمیم که ما در چه حال هستیم و (ایشان) در چه حال بودند

حضرت ختمى مرتبت(ص) به قدرى ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدمهاى مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدس حق جل و جلاله آیه نازل شد: طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقى.
پیغمبر اکرم(ص) به این ملت چشم دوخته است‏ اولیاى خدا براى خدا زحمت‏ها کشیدند، اسلام با خون پیش رفت، با زحمت پیش رفت، با فداکارى پیش رفت و ما باید با فداکارى پیشرفت کنیم

اسلام محتاج به فداکارى است، ما همه زنده‏ایم براى احیاى سنت پیغمبر اسلام(ص) و احیاى قرآن کریم*
ب: مقصد ما باید همان مقصد پیامبر(ص) باشد

نهضت‏هایى که به وسیله انبیا و اولیا(ع) واقع شده قابل مطالعه است. مقصد انبیا چه بوده است؟

آیا دعوت انبیا فقط براى این بوده است که مزاحمین با مستضعفین را کنار بزنند و همین که بر آن‏ها غلبه کردند و کار را به پیروزى رساندند کار تمام است؟

آیا مقصد انبیا این است که ظالم نباشد فقط یا مقصد بالاتر از این است؟ ما هم که تابع انبیا هستیم و تابع مکتب اسلام هستیم، باید به تبعیت از آن بزرگانِ دین و دنیا، مقصدمان همان مقاصد باشد

انبیا آمده‏اند تا ترتیبى بدهند که مردم و جامعه، رفاه زندگى مادى (داشته) باشند یا مقصد بالاتر از این‏ها است؟ رفتن مستکبرین مقدمه است، رفاه مستضعفین یکى از مقاصد اسلام است، (اما) اسلام مقصدش بالاتر از این‏ها است

مکتب اسلام یک مکتب مادى نیست، یک مکتب مادى معنوى است، مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد؛ معنویات، اخلاق، تهذیب نفس

اسلام براى تهذیب انسان آمده، براى انسان‏سازى آمده است. مقصد اسلام و مقصد همه انبیا این است که آدم‏ها را تربیت کنند، صورت‏هاى آدمى را آدم معنوى و واقعى کنند مهم در نظر انبیا این که انسان درست بشود، اگر انسان تربیت شد، همه مسائل حل است.

مقامات دنیوی و اخروی پیامبر(ص)

1- تسلیم خداوند در آیاتی بسیار، مقاماتی را برای پیامبر(ص) در دنیا و آخرت بیان میکند که از جمله می توان به مقام تسلیم در برابر خداوند اشاره کرد

آن حضرت(ع) از چنان مرتبه ای از تسلیم محض برخوردار بوده که خداوند خود، او را به این مقام میستاید (آل عمران20 انعام14 و71 و163)
2-
رسالت و نبوت مقام رسالت و نبوت از دیگر مقامات حقیقت محمدی است که پیش از این بخشی از آن مطرح شده و به همان اندازه در این جا بسنده می شود (بقره101  119و151) مقام رضا از دیگر مقامات حقیقت محمدی(ص) است

این مقام در گرو صبر، تسبیح و تحمید مدام پروردگاری است که در آیه طه برای پیامبر(ص) اثبات شده

3- شفاعت مقام شفاعت از دیگر مقامات رسول الله است که در آیه 79خداوند به آن اشاره کرده و می فرماید که این مقام از طریق تهجد و نافله شب برای مردمان دیگر قابل دسترسی است

با این تفاوت که شفاعت پیامبر(ص) شفاعت مطلقی است که برتر و گسترده تر از آن نمی توان تصور کرد (تفسیر نورالثقلین ج 3،ص112 ح204)

خداوند در آیه 5 ضحی به پیامبر(ص) وعده داده که در این مقام چنان به وی اجازه شفاعت داده می شود که آن حضرت(ع) راضی و خشنود شود (بحارالانوار، ج 8، ص 75، ح27 مجمع البیان، ج9 و10ص567)

4- عصمت مطلق مقام عصمت مطلق نیز از دیگر مقامات پیامبر(ص) است که در آیاتی از جمله آیه 143سوره بقره بیان شده است؛ چرا که شهادتی که از سوی خداوند در روز قیامت اقامه می شود می بایست به گونه ای باشد که هیچ مناقشه ای در آن نباشد و این خود، گواهی بر عصمت الهی آن حضرت(ص) دارد که هیچگونه دروغ و اشتباه، سهو، گزاف و خطایی در آن راه نخواهد یافت (المیزان، ج 21، ص 323)
همچنین خداوند در آیه 23 و 231 سوره آل عمران و آیات دیگر بر وجوب مطلق اطاعت از آن حضرت(ص) تاکید کرده و اطاعت از وی را اطاعت خویش برمی شمارد. این بدان معناست که ایشان از عصمت مطلق و کامل برخوردار است

چرا که اگر این چنین نبود می بایست اطاعت را مقید می کرد؛ درحالی که اطاعت پیامبر(ص) را همانند اطاعت خویش، مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرطی آورده است، این نحوه بیان خود به خود دلالت بر این معنا دارد که عصمت ایشان مطلق و کامل است و ایشان از هرگونه خطا و اشتباه و سهو و مانند آن در امان است، وگرنه چنین فرمانی جایز نیست. (المیزان، ج 5، ص 983)

از ابن تیمیه نقل می شود که در انکار روایت غدیر بویژه نسبت به بخش دوم آن، که پیامبر(ص) می فرماید اللهم وال من والاه و عاد من عاداه؛ خداوندا هر که او را دوست می دارد و ولایت و حکومت و حکمش را می پذیرد دوست بدار و ولی خود بدان و دشمن بدار هرکه او را دشمن دارد، گفته است که این بخش را نمی توانیم بپذیریم، زیرا این عبارت بیانگر عصمت است و اطاعت او عین اطاعت پیامبر(ص) و خدا دانسته شده است

از این رو نمی توانم بپذیرم که چنین عصمت و اطاعتی برای علی(ع) گفته شده باشد.
5-
قضاوت از مقامات دنیوی و آخروی آن حضرت(ع) قضاوت و داوری است که به دو شکل داوری در موضوعات دنیوی (نساء45 و 105و مائده42 و 43) و قضاوت و داوری در آخرت به شکل قسیم النار والجنه برای آن حضرت(ص) اثبات شده است

خداوند در سوره اعراف به صراحت می فرماید که آن حضرت(ص) و انوار معصومان(ع) در قیامت بر اعراف قرار می گیرند و به داوری و قضاوت می پردازند و بهشت و دوزخ انس و جن را مشخص می کنند.
6-
ولایت از دیگر مقامات دنیوی و اخروی پیامبر(ص) می توان به ولایت اشاره کرد. ولایت و امامت بر خلاف خلافت، اختصاص به دنیا ندارد و با برپایی قیامت، ولایت و امامت پایان نمی پذیرد، هرچند امر خلافت الهی مختص به دنیاست.

این ولایت از آن حقیقت محمدی(ص) است و لذا خداوند آن را برای دیگر معصومان(ع) نیز اثبات کرده و میفرماید انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانیکه ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند (مائده 55)

بنابراین برای رسیدن به مقام ولایت الله، باید از ولایت حقیقت محمدی(ص) گذشت. و من یتول الله و رسوله والذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون؛ چرا که هرگونه تولی دیگران به معنای تولی طاغوت و خروج از حزب الله به حزب شیطان، مردود می باشد (مائده56) خداوند می فرماید که ولایت حقیقت محمدی(ص) بر همه ولایت ها حاکمیت و حکومت دارد و کسی نمی تواند با توجه به ولایت خدا و حقیقت محمدی بر جان و مال و عرض خویش، سخنی از ولایت طبیعی خود بر این امور کند

از این رو به صراحت می فرماید: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (احزاب 6) چرا که ولایت محمدی(ص) ولایتی همانند ولایت خالق است که ولایت مالکانه مطلق است.

7- عبودیت ازدیگر مقامات بلند و رفیع پیامبر و حقیقت محمدی(ص) باید به مقام عبودیت ایشان اشاره کرد که خداوند ایشان را فراتر از عبدالله و مظهر کمال تمامی اسماء و صفات بارز الهی، مظهر عبده یعنی مظهر اسما و صفات غیبی نیز برمی شمارد که اگر نگوییم شامل اسم مستأثر نیز می شود ولی دست کم بسیاری از صفات غیبی را دربرمی گیرد که هنوز مظاهر شهودی نیافته است

به سخن دیگر، چون حقیقت محمدی در مقام تدلی او ادنی، در مقام عمائیه است دربردارنده مظهریت غیبی الهی نیز می باشد تا ظهور اول در غیب و ظهور نیز همانند اظهارکننده خود باشد.
خداوند بارها حقیقت محمدی را به
عبده و عبدنا و مانند آن می ستاید که از جمله می توان به آیاتی چون آیه 1 اسراء و کهف و 32 بقره به عنوان نمونه اشاره کرد

پیامبر(ص) در مظهریت، به تمام و کامل است و چون حقیقت محمدی با نفس و باطن خود می باشد، براین اساس می توان حکم مشابهی برای باطن وی یعنی انوار معصومان نیز کرد و گفت که آنان نیز در مقام مظهریت مطلق هستند.
بی گمان بیان این مطلب درباره حقیقت محمدی از آن روست تا با تدبر در این آیات و روایات ضمن شناخت حقیقت هستی و قطع و یقین به این حقیقت، زمینه تاثرپذیری و عاطفی و احساسی پدید آید و با ایجاد محبت نسبت به این حقیقت، ایمان و باور و عقیده در دل، زنده و باور شود و اجازه دهد تا ایمان ما را به اطاعت محض و ولایت مطلق ایشان رهنمون گرداند

چرا که ایمان چیزی جز حب نیست و اگر کسی به این محبت نرسد هرگز مفهوم اطاعت و ولایت و مانند آن را درک نخواهدکرد و درمسیر شدن های کمالی درست قرار نخواهد گرفت و به سرمقصد منزل به جذبه عشق محمدی گام برنخواهد داشت.

از این رو خداوند به مؤمنان متاله خواه فرمان می دهد که اگر می خواهند محبوب خداوند شوند از محبت و اطاعت حقیقت محمدی اشباع شوند: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا محبوب خداوند شوید (آل عمران31) باشد با این شناخت به سوی حقیقت محمدی و علوی رفته و اطاعت و ولایت عاشقانه و محبانه خویش را ابراز و اظهار نماییم و متاله و خدایی شویم.

علت برتری پیامبر(ص) بر تمام بشریت

تنها پیامبر خاتم(ص) در قرآن به اول المسلمین توصیف شده و دیگر پیامبران به این صفت توصیف نشده‌اند، از اینرو مفسران چنین نتیجه می‌گیرند که حضرت رسول در عبودیت و تسلیم از همه انسان‌ها و پیامبران الهی برتر است.
حضرت محمد نخستین مسلمان
آیه اول :
قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ بگو تمام نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است، همتایی برای او نیست و به همین امر مأمور شده‌ام و من نخستین مسلمانم.
آیه دوم : قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ، وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ بگو من مأمورم خدا را پرستش کنم در حالیکه دینم را برای او خالص کرده باشم و مأمورم که نخستین مسلمان باشم
آیه سوم : قُلْ إِنِّیَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکَینَ بگو من مأمورم که نخستین مسلمان باشم و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباشم. در اینکه مقصود از نخستین مسلمان چیست، میان اندیشمندان اسلامی سه نظر است:
الف) نخستین مسلمان از امت خاتم بسیاری از مفسران شیعه و سنی مانند طبرسی، ابن جریر طبری و جصّاص بر این باورند که مراد از نخستین مسلمان این است که آن حضرت در امت خاتم، نخستین مسلمان است. در برخی از احادیث یاد شده آمده یا علی أنت أول المومنین إیماناً و أنت أول المسلمین إسلاماً ای علی، تو از حیث ایمان نخستین مومن و از حیث اسلام، نخستین مسلمان هستی

بر این اساس بسیاری از فقیهان شیعه نیز مانند شیخ طوسی، علامه حلی، مروارید و ... بر این باورند که در مستحبات تکبیر، وقتی نمازگزاری غیر از پیامبر (ص) آیه یاد شده را به عنوان دعا می‌خواند، باید بجای و انا اول المسلمین بگوید و انا من المسلمین زیرا از امت اسلام، پیامبر خاتم (ص) نخستین مسلمان است.
ب) نخستین مسلمان در عالم ذر برخی مانند فیض کاشانی و عبدالله شبر، این معنا را نقل کرده‌اند که مراد از «اول المسلمین» در آیه مقام نخستین تسلیم در عالم ذر است؛ و برخی مانند ابواللیث سمرقندی از عالم ذر به یوم‌المیثاق تعبیر کرده، گفته‌اند: پیامبر (ص) نخستین مسلمان در روز میثاق بوده است، بر این اساس،‌ اسلام پیامبر بر اسلام همه انسان‌ها در عالم ذر مقدم است

پیامبر (ص) با توجه به تکالیف عالم ماده و جسم و اخلاص در آن، نخستین مسلمان است. بدین سبب نماز و عبادت‌های آن حضرت و زندگی و مرگ آن حضرت مربوط به همین عالم است
ج) نخستین مقام تسلیم آن حضرت نه تنها در عبادت‌ها بلکه در زندگی، مرگ و همه شئون مربوط به آن، به صورت خالصانه تسلیم امر خداوند بوده است. بنابراین از میان همه انسان‌ها، پیامبر اسلام (ص) از حیث بندگی به صورت کامل و همه جانبه نخستین مسلمان است

وی می‌گوید: در قرآن برای حضرت نوح آمده که گفت من مأمور شده‌ام که از مسلمانان باشم وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ و درباره حضرت ابراهیم نیز آمده که گفت: من تسلیم پروردگار عالمیانم أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ و ... . پیامبر خاتم در عبودیت و تسلیم از همه انسان‌ها و پیامبران الهی برتر است زیرا: اولا، اگر مراد از «أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ

 نخستین مسلمان از امت اسلام باشد و اینکه هر پیامبری نخستین مسلمان از امت خودش بوده است، باید درباره نوح (ع) می‌فرمود: «وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ» حال آنکه آن حضرت را به عنوان یکی از مسلمانان توصیف کرده است و درباره حضرت ابرهیم(ع) فرموده است که آن حضرت خالص و مسلمان بود «کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا» و نفرمود: «کانَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ»
ثانیا، افزون بر آن در احادیث آمده است که پیامبر (ص) علی (ع) را به «أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ» توصیف کرده است،
جمع میان آیات قرآن که پیامبر (ص) را نخستین مسلمان می‌داند و روایاتی که علی (ع) را نخستین مسلمان می‌داند، به این است که آیات قرآن بر مقام نخستین از حیث تسلیم و عبودیت در برابر خداوند حمل شود. بر این اساس پیامبر (ص) از میان همه انسان‌ها و پیامبران، نخستین مسلمان است، و مراد از نخستین مسلمان در روایات و احادیث یاد شده، که درباره علی وارد شده است، نخستین مسلمان شدن به دین اسلام است.

      فضایل اختصاصی و غیراختصاصی محمد(ص) از زبان خدای حمید

بی گمان بهترین راه شناخت پیامبر(ص) آیات قرآنی است که خداوند در آن به صفات و فضایل پیامبر(ص) پرداخته است. شناخت این صفات و فضایل تاثیرات گوناگونی در زندگی هر انسان به جا می گذارد؛ زیرا افزون بر شناخت جایگاه پیامبری و منزلت و مقام رفیع آن، موجب می شود تا انسان به این مطلب برسد که رسیدن به بسیاری از مقامات و فضایل، امکان پذیر و قابل دسترسی برای همگان است

بی گمان یکی از علل تاکید خداوند بر صفات و فضایل پیامبر(ص) این است تا مردم شناخت از اسوه و سرمشق خویش، در این مسیر گام بردارند و در اندیشه تحقق این صفات و فضایل در خود باشند؛ هرچند که برخی از صفات، طبیعی و برخی از فضایل اختصاصی است؛ زیرا بسیاری از آنها این گونه نیست و هدف از طرح آنها ازسوی خداوند توجه دادن به امکان آن برای همگان و نشان دادن اسوه و سرمشقی برای الگوبرداری است.

پیامبر(ص) اسوه کامل بشریت

حضرت محمد(ص) انسانی شگفت است و از این رو، به نظر می رسد که دور از دسترس بشر باشد. با این همه تاکید آن حضرت(ص) و خداوند بر بشر بودن ایشان به این معناست که نمی بایست این شگفتی ها را به دور از دایره انسانیت دید و اگر اختصاصات آن حضرت(ص) را به سبب پیامبری(ص) و یا صدور نخستین نوری و عقلی ایشان و یا مظهریت نخست و آغازین وی را به کنار بگذاریم، می توانیم بگوییم که آن حضرت(ص) اسوه بشریت است و هر انسانی می تواند با بهره گیری از ایشان و اتصال به حضرتش از طریق اطاعت، به کمالاتی برسد که ایشان به آن رسیده است

این که خداوند او را مظهر تمام و کمال خویش دانسته است، به این معنا نیست که انسان های دیگر نمی توانند به این مقام برسند، بلکه به این معناست که این مظهریت برای همه به شکل تبعی فراهم است، از این رو به صراحت از همگان می خواهد تا از ایشان تبعیت کرده و به مقام محمود و محبوبی برسند که ایشان رسیده قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم والله غفور رحیم؛ این پیامبر! به مردم بگو! اگر خدا را دوست می دارید، پس از من تبعیت و پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و از گناهان شما بگذرد؛ چرا که خداوند غفور و رحیم است. (آل عمران31)

بنابراین، هرکسی می تواند با رجوع به سوی خداوند محمدی(ص) در مسیر بازگشتی قرارگیرد که منتهای آن سیر و بازگشت، خداوند محمدی است. (نجم42 علق8) کسی که به خدای محمدی(ص) می رسد، در حقیقت توانسته است در جایگاهی قرار گیرد که حضرت محمد(ص) در آن قرار دارد که در آیات قرآنی از آن به مقام تدلی یا قاب قوسین او ادنی (نجم9) تعبیر کرده

حضرت محمد(ص) همان صراط مستقیم، همان مقصد و مقصود بشر است؛ چرا که فراتر و برتر از ایشان نمی توان تصور کرد و مقامی برتر از آن نیست تا کسی از آفریده ها بدان برسد. اگر انسان، اشرف آفریده های الهی است و برتر از وی آفریده ای نیست؛ همچنین در میان همه آفریده ها نمی توان اشرف و برتر از حضرت محمد(ص) یافت که در مقام مظهریت نخست و مظهریت تمام و کمال الهی نشسته است. این بدان معناست که سیر رجعی و بازگشت باید به ایشان ختم شود که همان منتهای رجعت و سیر بشر و بلکه همه هستی است. خداوند پیامبر(ص) را به عنوان اسوه کامل و تمام بشریت معرفی کرده .

و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه و به تحقیق که برای شما در پیامبر خدا، اسوه نیک و کامل قرار داده شده. هرکسی بخواهد به هر فضیلت و مقامی برسد، می بایست به او توجه داشته و به او متصل گردد و اطاعت او را عین اطاعت خداوند بداند: و أطیعوا الله و الرسول (آل عمران 32 و 132 انفال 1 و 20 و46)

براین اساس، شناخت پیامبر(ص) و صفات و فضایل او به معنای آشنایی با راه و مقصد است؛ چرا که به یک معنا آن حضرت (ص) خودش راه و به یک معنا خودش همان مقصد است؛ زیرا مسیر بازگشت به خدای مطلق اوست و منتهای سیر بشر نیز خدای او می باشد و کسی را نرسد که از غیر راه ایشان که همان صراط مستقیم و اسلام حقیقی است به سوی خداوند بازگردد و یا فراتر از ایشان برود و نزدیک تر از ایشان به خداوند از نظر قرب معنوی برسد. شناخت ایشان به معنای شناخت حقیقت راه و مقصدنهایی بشر و کائنات است.

فضایل و صفات اختصاصی پیامبر

برخی از صفات و فضایل پیامبر، اختصاصی است و نمی توان با هرگونه تلاش و کوشش به آن رسید؛ زیرا این دسته از صفات و فضایل، اختصاصی و ذاتی آن حضرت (ص) است. ایشان نخستین صادر و یا نخستین مظهر الهی است و خداوند اولین ظهور و بروزش را در ایشان تحقق بخشیده اول ما خلق الله نوری و یا درجای دیگر با توجه به یگانگی وجود نوری اهل بیت (ع) با ایشان، اهل بیت(ع) می فرمایند: نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا؛ ما صنعت و سازه مستقیم خداوندی و همه آفریده ها صنعت و سازه ما هستند که در مقام بعدیت قرار دارند

ان الله معنا و لافاقه بنا الی غیره و الحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنا ونحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا؛ خداوند با ماست و بجز ذات پروردگار به چیزی نیاز نداریم و حق با ماست. اگر کسانی با ما نباشند، هرگز در ما وحشتی ایجاد نمیشود، ما سازه های پروردگارمان و مردمان، سازه های ما هستند. (غیبت طوسی ص172)

 این دسته از صفات همان چیزی است که درآیه به عنوان مشیت خاص الهی از آن یاد شده و درباره رسالت به عنوان یکی از اختصاصات می فرماید: الله یعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند خود میداند که رسالتش را کجا قرار دهد. برخی صفات و فضائل دیگر نیز از اختصاصات پیامبر است که از جمله آن ها وجوب نماز شب و تهجد شبانه است و یا جواز تعدد ازدواج با بیش از چهار زن عقدی دایم در یک زمان که از اختصاصات آن حضرت به شمار می آید. از جمله اختصاصات دیگر نبی می توان به امی بودن، خاتمیت و مانند آن اشاره کرد.

فضایل غیر اختصاصی پیامبر

اما غیر از این ها می توان صفات و فضایلی را شناسایی کرد که هر انسانی باید آنها را سرمشق خود قرار دهد. از جمله این صفات می توان به اخلاص در همه امور (آل عمران20 انعام162) خصوصاً اخلاص در عبادت و پرستش (انعام56 و 162)، تبلیغ و فعالیت های اجتماعی (بقره139 انعام90 شوری23) اشاره کرد. آن حضرت(ع) در اخلاص چنان سرآمد بود که همه چیزش برای خداوند بود. از این رو از همه بریده و به خدا پیوسته بود (مزمل8) چرا که تبتل به معنای انقطاع و بریدن در همه چیز از جمله در عبادت و نیت (مفردات الفاظ قرآن کریم ص107)
آن حضرت(ص) چنان در این امر موفق بود که شبانه روز خود را وقف خدا کرده بود (مزمل6) و هرگز خواب کامل به چشم آن حضرت نمی آمد. دیگر صفات احسان است که در آیاتی از جمله 37 سوره احزاب به نمونه ای از آن در آزادسازی زید از بردگی توجه داده شده (مجمع البیان، ج7و 8، ص563)
ادب و رعایت آن در همه امور، از جمله صفات پیامبر(ص) است که در آیاتی از جمله 54 انعام و 125 نحل به آن اشاره شده

آن حضرت(ص) در هنگام مناظره با مخالفان، دریافت وحی (طه 114 و قیامت 16تا18) و دریافت زکات و همچنین دیدار با مؤمنان (انعام54) مراعات ادب می کرد. در برخی از موارد خداوند ادب خاص را به ایشان تعلیم می داد تا مراعات نماید که از آن جمله چگونگی ادب دریافت وحی است که در آیات پیش گفته به آن حضرت تعلیم داده شده و ایشان به آن عمل می کرده است

و نیز جمع آوری و تقسیم غنایم (آل عمران 161 و نیز مجمع البیان، ج1 و 2، ص872) معروف به امانت داری و فرار از هرگونه خیانت بود.
از دیگر صفات آن حضرت(ص) می توان به
استقامت و پایداری در کارها بویژه تبلیغ در شرایط سخت و دشوار اشاره کرد که دشمنان همه گونه توطئه و تحقیر و استهزاء و اذیت و آزار را در پیش گرفته بودند. این که آن حضرت از مواضع به حق خود کوتاه نمی آمد و همواره بر حق و اجرای آن تأکید داشت، خود بیانگر این معناست که استقامت در اوج را ایشان در خود پدید آورده بود. (هود112 و زمر39 و اسراء74 و انعام 135) بزرگواری و کرامت طبع از دیگر صفات آن حضرت است آیات2 و 4 قلم به آن اشاره شده .

این خلق عظیم (مجمع البیان، ج9 و 10، ص500) به خوبی نشان می دهد که همه کمالات در حد نهایی و تمام و کمال آن، در آن حضرت(ص) جمع است. از این رو به عنوان اسوه کامل الهی برای بشریت معرفی شده است. (احزاب 21 و بقره143)

تقواپیشگی (انعام 71 و 72) بصیرت (انعام50 و یوسف108)، پیشی گرفتن در کارهای نیک و پسندیده اخلاقی چون سلام (انعام 54 و نمل59)، تضرع در برابر خداوند (انشراح8 و اعراف205) انابه (شوری 7و10)، تبری از زشتی های اعتقادی و رفتاری (توبه 1و 3 و نیز یونس41)، دلسوزی نسبت به همگان حتی مشرکان (هود3) و همچنین دلسوزی نسبت به امت و گرفتاری های آنان (توبه128) و رافت و مهربانی برای مومنان (انبیاء107)، رحمت نسبت به همه جهانیان (همان)، زهد و قناعت در زندگی (احزاب 28 و 29) مهرورزی در برابر دوستان و سخت گیری در برابر دشمنان (بقره 135 و 139)

استفاده از بهترین و نیکوترین سخن در مواجهه با مردم (فصلت33)، شجاعت و شهامت (اعراف 195 توبه 40)، شرح صدر و شکیبایی و صبر در برابر مشکلات و فشارها (انشراح 1 تا 8 و توبه61)، شکرگزاری (کوثر 1 و 2 و انشراح1 تا 8)، صداقت و صبر و نیز عبودیت محض در برابر خداوند (فرقان 1 اسراء1 کهف 1) رعایت عدالت در میان همه گروه ها و مردم از همه ادیان و شرایع (شوری 15) و اراده برای ایجاد عدالت و رفع ظلم از همه جهان (همان)، عفو و گذشت نسبت به گناهکاران و خطاکاران (اعراف199 مائده 12تا15)

فصاحت و بلاغت در گفتار (زخرف 39) نیکی و کرامت نسبت به دیگران (علق 3)، عزت مداری و پرهیز از ذلت (منافقون 8 و تحریم 8)، مدارا و ملایمت نسبت به دیگران حتی کافران (مومنون 96 و سبا 50)، مهربانی در حق مردم (آل عمران 159 و توبه 128)، هدایتگری مردم به حق و رستگاری (مائده 16و41 نمل 91 و 92) از جمله صفاتی است که خداوند در قرآن برای آن حضرت بیان کرده است.

نماد خلق عظیم نبوی
خداوند در آیه 4 قلم در توصیف پیامبر(ص) می‌فرماید: و انک لعلی خلق عظیم؛ تو ای پیامبر دارای اخلاق عظیم و بزرگی هستی. این توصیف الهی خود به تنهایی بیانگر مقام و منزلت پیامبر(ص) و نیز بیانگر معیار ارزش‌گذاری افراد در پیشگاه خداوند است

به این معنا که خداوند در میان همه صفات الهی پیامبر(ص) به اخلاق ایشان اشاره می‌کند؛ از نظر خداوند اخلاق چنان برجسته و اساسی است که می‌بایست آن را تنها معیار سنجش افراد قرار داد. از همین روست که پیامبرش را براساس این معیار سنجیده و ارزش و جایگاه و منزلت وی را تعیین می‌کند

البته آیات دیگر قرآنی نیز بیانگر این معناست که اخلاق تنها معیار سنجش و ارزیابی انسان‌هاست و اگر انسانی فاقد اخلاق یا دارای اخلاق پست و رذل باشد، از دایره انسانیت خارج بوده و به همان میزان فقدان، از قرب الهی دور خواهد شد و در دوزخ فراق قرار می‌گیرد.
این خداوند در آیه 13 حجرات معیار تقوا را به عنوان معیار سنجش و ارزیابی کرامت انسانی معرفی می‌کند، در چارچوب همان معیار اصلی اخلاق قابل تحلیل و تبیین است

زیرا تقوا به معنای پرهیز از هرگونه پلیدی و زشتی و ناپسندی که عقل و وحی حکم بدان می‌کند، خود جلوه‌ای از جلوه‌های اخلاق است. انسانی دارای تقوا خواهد بود که متخلق به صفات نیک بوده و در رفتار و کردار خویش اصول اخلاقی را مراعات کرده و از هرگونه پلیدی و زشتی و بدی دوری کند

خدوند در آیات قرآنی بر آن است تا بهترین الگوهای اخلاقی را معرفی کرده و نیکوترین خلق و خوی را به انسان‌ها نشان دهد؛ چنان که هرگاه به امور ضداخلاقی می‌پردازد می‌خواهد انسان را نسبت به آن‌ها هوشیار و بیدار کرده و از آنان بخواهد تا از این امور اجتناب کنند

زیرا این‌ها موانع تخلق آدمی به اخلاق نیک و پسندیده است و اجازه نمی‌دهد تا انسان در مسیر کمالی قرار گیرد و به صفات الهی تخلق یابد.
پیامبر(ص) که خود دارای خلق عظیم است و همه ‌جنبه‌ها و ابعاد اخلاقی را در تمامیت اوج آن داراست، به عنوان اسوه حسنه (احزاب21) و مقتدای مردم، در بیان فلسفه و هدف بعثت و رسالت خود می‌فرماید:
انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده‌ام.

از همین‌رو می‌توان گفت که آموزه‌های قرآنی بیانگر اتمام مکارم اخلاقی است؛ چرا که در این آیات، اوج هر فضیلت اخلاقی و کمال الهی بیان شده که انسان می‌تواند بدان متلبس و متخلق شود و جامه و لباس خلق الهی را برتن آدمیت خویش کند

در حقیقت، تمامیت مکارم اخلاقی در آیات قرآنی بیان شده و انسان ها از این قابلیت و ظرفیت برخوردار هستند تا بدان تخلق پیدا کنند و در این حد و مرز خدایی و متاله شوند؛ چراکه خداوند به تعلیم اسمایی، همه صفات الهی را که انسان قابلیت تخلق به آن را دارد، به انسان آموخته است؛ (بقره31) و همین تخلق انسان به این صفات و فعلیت‌یابی آن‌ها در صراط مستقیم عبودیت است که او را شایسته مقام خلافت کرده است. (بقره30 و 31)
در این میان برخی از انسان‌ها به عنوان انسان‌های کامل معرفی شده‌اند؛ زیرا توانسته‌اند به فضل الهی در مقام تخلق به تمامیت برسند و همه کمالات الهی را در خود به فعلیت رسانند و مظهر اسما و صفات الهی شوند.
اینکه خداوند پیامبر(ص) را به عظمت اخلاقی می‌ستاید از آن روست که ایشان در همه ابعاد و جهات در اوج تمامیت اخلاقی قرار داشت و این‌گونه نبود که مثلا نسبت به دوستان یا در حالت خوش و در هنگامه شادی و سرور و در زمان دارایی و ثروت و قدرت و مانند آنها، خلق نیک و خوش‌خو باشد، بلکه در همه احوال و در همه زمان‌ها و مکان‌ها این‌گونه بود و همین است که او را عظیم ساخته است. عظمتی که فراتر از همه است و بزرگی است که در اوج نشسته است.

                                           اخلاق نبوی حاج محمد اسماعیل دولابی (ره)
یک یهودی هر شب که پیغمبر خدا (ص) از بغل دیوار منزلش رد می شد یک سطل خاکستر آتش دار از اجاقش بر می داشت و از بالا روی سرحضرت می ریخت . یهودی بودند و نفوذ داشتند و زیاد هم بودند. آن زمان پیغمبر خدا (ص) تازه حرکت کرده بود. هروقت حضرت ازمسجد می آمدند که به طرف منزل بروند او این کار را می‌کرد. یک شب همین طوری که اصحاب نشسته بودند، حضرت خبرگیری کرد حضرت از روی مزاح فرمود : یک رفیقی داشتیم شب ها یاد ما می کرد یعنی با خاکستر یاد ما می‌کرد

آن وقت جواب دادند : مریض شده در رختخواب است حضرت فرمود: پس بلند شوید عیادتش برویم و بلند شدند . اخلاق این جور است . وقتی رفت و در را زد ، آن مریض در اتاق بود . یکباره شنید که محمد به عیادت آمده است! شما ببین و فکر کن که به آن مرد یهودی که در اتاقش مریض افتاده بود چه گذشت ! ازته اتاق صدا زد اَشْهَدُ اَنَّکَ مُحَمَدٌ رَسُولُ الله » شهادت می دهم که تو رسول خدایی. این طور است . اخلاق خوب اشخاص را مضطر می کند ، تسلیم می کند انسان می‌کند. کتاب طوبای محّبت ج۶

                                               الگوی برخورد پیامبر با یکی از سران منافقین
ایجاد و رشد نفاق در درون یک مسلمان پدیده ای است که در عمر طولانی حکومت اسلامی از مهاجرت رسول گرامی اسلام (ص)، آغاز و بارها تکرار شده است. مطالعه رفتار یکی از اولین منافقین و عملکرد خیانت بار وی و سیاست های پیامبر گرامی اسلام (ص) برای کاهش آثار سوء رفتار وی، دوستان او و نحوه برخورد با منافقین :
1- جامعه یثرب همانند بسیاری از مناطق عربستان جاهلی، درگیر جنگ های داخلی است. پس از گفتگوهای بسیار میان طرفین دعوا (خزرجی ها و اوسی ها) و در آستانه آشنایی مردم یثرب با پیامبر اکرم (ص)، تصمیم می گیرند «عبدالله بن أبی» را به ریاست یثرب انتخاب کنند. امید می رفت انتخاب یک رئیس برای شهر، درگیری های داخلی را کاهش دهد.
2- در ذیحجه سال سیزدهم بعثت، 75 نفر از مردان و زنان یثرب در حاشیه مراسم حج بدون اطلاع عبدالله بن أبی با رسول خدا (ص) بیعت کرده و آماده پذیرایی از ایشان در یثرب می شوند. عبدالله بن أبی در زمان بیعت در مکه حضور داشت، اما از سوی مسلمانان اولیه یثرب واجد صلاحیت برای حضور و بیعت محرمانه با پیامبر گرامی اسلام (ص) شناخته نمی شد.
3- با مهاجرت پیامبر گرامی اسلام (ص) به یثرب و پس از استقبال پرشکوه مردم، پیمانی عمومی بین ساکنان مدینه النبی (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) منعقد و برطبق آن رسول خدا (ص) به ریاست شهر مدینه انتخاب می شود. انتخاب رئیس جدید مدینه برای رئیس قبیله که هنوز فعالیت خود را رسما آغاز نکرده، ناخوشایند بود.
4- در جریان اولین توطئه گروهی از یهودیان ساکن مدینه (یهود بنی قینقاع) پس از جنگ بدر و شکست توطئه گران، عبدالله بن أبی به دفاع از هم پیمانان پیشین خود (یهودیان بنی قینقاع) پرداخت. با اصرار عبدالله بن أبی، پیامبر گرامی اسلام (ص) مجازات آنان را تخفیف داد و از مدینه بیرون رانده شدند. مطابق نقل برخی مورخین در این جریان، آیه 51 سوره مائده به مسلمانان دستور داد: «ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را دوستان خود نگیرید».
5- در سال سوم هجرت 3000 جنگجوی قریش برای جنگ با مسلمانان از مکه عازم مدینه می شوند. گروهی از مسلمانان معتقد به دفاع در درون شهر هستند و اکثریت تقاضای خروج از مدینه برای جنگ با مشرکین را دارند. پیامبر گرامی اسلام (ص) با توجه به رأی اکثریت از شهر خارج می شوند.
عبدالله بن أبی با 300 نفر از همراهان خود قبل از رسیدن به صحنه نبرد در اعتراض به آن حضرت، با بهانه توجه نکردن به رأی آنان، لشکر را ترک و لشکر 1000 نفری مسلمانان را به 700 نفر می رساند. این جنگ با شکست مسلمانان و شهادت جمعی از آنان به پایان رسید.

6- در سال چهارم هجری گروه دیگری از یهودیان ساکن مدینه به نام «بنی نضیر» برای کشتن رسول خدا (ص) توطئه کردند. پیامبر گرامی اسلام (ص) و مسلمانان برای مقابله آماده شدند. عبدالله بن أبی و جمعی دیگر از منافقین یهودیان را به منظور ایستادگی در مقابل مسلمانان تحریک کردند که این درگیری با پیروزی مسلمانان خاتمه یافت.
7- در سال ششم هجری، بعد از پیکار مسلمانان با گروهی از مشرکین بنام «بنی المصطلق» و پیروزی مسلمانان در این جنگ و در پی درگیری لفظی تند میان یکی از مهاجرین و یک نفر از انصار که با وساطت مردانی از مهاجرین و انصار خاتمه یافت، عبدالله بن أبی تصمیم به ایجاد یک درگیری جدید میان انصار و مهاجرین با تمسک به این حادثه گرفت.

پیامبر گرامی اسلام (ص) با اتخاذ تدابیر مناسب و مسلمانان با تحمل برخی سختی ها، نقشه منافقان را خنثی کردند

دراین جریان عمربن الخطاب به پیامبر گرامی اسلام (ص) پیشنهاد قتل عبدالله بن أبی را داد، اما رسول خدا (ص) این پیشنهاد را نپذیرفت

در همین ایام خداوند با نزول سوره منافقین، مسلمانان را راهنمایی کرد و عبدالله فرزند عبدالله بن أبی آمادگی خود را برای اجرای حکم قتل پدرش در صورت صلاحدید رسول خدا (ص) اعلام کرد. اما پیامبر (ص) فرمودند: «با وی مدارا می کنیم».
8- در سال نهم هجری و در جریان لشکرکشی به تبوک، عبدالله بن أبی تلاش ناموفق دیگری را برای توطئه دنبال کرد و سرانجام در پایان همان سال درگذشت. در حالی که دیگر هیچ پایگاه مردمی و طرفداری نداشت.

                                                  فضائل اخلاقی رسول اکرم (ص)

......... نبی مکرم اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتصال به غیب و آن مراتب و درجات، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یک انسان فوق العاده طراز اول و بی نظیر است

یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بی نهایت و با خلق و رفتار وکردار بی نظیر، در صدر سلسله ی انبیا و اولیا قرار گرفته و ما مسلمانان موظف شده ایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم

که فرمود و لکم فی رسول الله اسوة حسنة ما باید به پیامبر اقتدا و تاسی کنیم، نه فقط در چند رکعت نماز خواندن، در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و معامله مان هم باید به او اقتدا کنیم، پس باید او را بشناسیم

خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند*

پیامبر عالی‌ترین نمونه سخاوت و انفاق حقوقی برای فقرا در اموال اغنیاء

هیچ دین و آیینی به اندازه اسلام حقوقی برای فقرا در اموال اغنیاء مقرر نداشته تا آنجا که دستور عام اسلام در این مورد چنین است

خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها و قتل علیهم ان صلوتک سکن لهم و الله سمیع علیهم ای پیامبر، بگیر از اموال ایشان (مالداران) صدقه‌ای که ایشان را پاک می‌سازد و با آن صدقه خالص می‌گردانی و بر ایشان دعای خیر فرست

که دعای خیر تو آرامش نفوس ایشان است و خداوند شنوا و داناست

وقتی مال‌دار با صدقه و انفاق فقرا را در مال خود سهیم کرد اضطراب و نگرانی او از نفرت نسبت به فقرا و مستمندان بر طرف می‌شود زیرا عضو محبوب جامعه می‌شود و آرامش واقعی همین است

پیامبر(ص) خود عالی‌ترین نمونه سخاوت و انفاق بود. عطایای ایشان را تنها در قریش بالغ بر 600 میلیون درهم نوشته‌اند*

به عنوان نمونه ایشان سهم یکی از افراد قبیله بنی غفار را از غنائم خیبر در برابر مشتری خریدند بعد فرمودند: «گوی آنچه از تو گرفته‌ام بهتر است از آنچه به تو داده‌ام، اگر خواهی بگیر، و اگر خواهی رها کن» و آن شخص گفت: آن را پس می‌گیرم و پیامبر(ص) سهم او را پس داد

دو گوسفند قربانی می‌کردند. مقداری را به اهلش و بقیه را به مساکین می‌دادند و گوسفند یکی از طرف خود و اهل بیت و دیگری از طرف امت خود قربانی می‌کردند و می‌فرمودند: خداوندا ! این از طرف همه امتم، هر کس که برای یگانگی تو شهادت دهد و برای من گواهی دهد و این بیانگر این مطلب است که اگر افراد جامعه مساکین اطراف خود را از یاد نبرند و همواره آنان را یاد و یاری نمایند. رفته رفته از تعداد آنان کاسته خواهد شد

هنگام برگشتن از جنگ حنین، اعراب برای بخشش سر راه او را گرفتند تا آنجا که عبا را از دوش ایشان ربودند. ایشان فرمودند: آیا بر من از بخل می‌ترسید اگر به اندازه ریگ بیابان شتر داشته باشم. همه را میان شما تقسیم خواهم کرد و خواهید دید من نه بخیلم و نه ترسو. شخصی نزد پیامبر آمد و گفت: مرا وصیت کن

 ایشان فرمودند: به عدالت سخن بگو و اضافه مال خود را ببخش. گفت نمی‌توانم، فرمودند: مال داری؟ گفت: شتر دارم فرمودند: با یکی از آنها آبکشی کن و به خانواده‌هایی که یک روز در میان آب می‌نوشند آب بده و این گواه این است که حتی اگر توان مالی خوبی نداری از هر راه حلال که می‌توانی برای کمک به نیازمندان تلاش کن!

بسیار سفارش می‌کردند که فقرا را فراموش نکنید در جایی می‌فرمایند: بدترین غذا، غذای مهمانی است که اغنیا در آن دعوت شده باشند و فقرا فراموش شده باشند آنهایی را که آرزومندند، مانع شوند و آنهایی را که بی‌تفاوتند دعوت کنند

*ایشان هیچگاه فقیری را به خاطر فقر یا بیماری‌اش تحقیر نکردند و از هیچ سلطانی به خاطر ملکش نترسیدند قیر و سلطان را به یک نحو به سوی خدا دعوت می‌فرمودند و این و آن در نظرشان یکسان بودند

هیچ گاه چیزی از رسول خدا(ص) درخواست نشد که آن حضرت در جواب به آن «نه» بگویند و هیچ گاه حاجت نیازمندی را رد نکردند و تا آنجا که برایشان امکان داشت نیاز او را برآورده می‌ساختند و گر نه با زبان نرم و شیرین خویش او را راضی می‌نمودند.

امام صادق(ع): کسی از رسول خدا(ص) چیزی نمی‌خواست جز اینکه آن حضرت می‌ بخشیدند تا اینکه یک بار زنی پسرش را خدمت رسول خدا(ص) فرستاد و به او گفت: نزد پیامبر(ص) برو و از او چیزی بخواه، اگر حضرت فرمودند: چیزی نزد ما نیست، بگو پیراهنت را به من بده، رسول خدا(ص) پیراهن خود را در آوردند و به او دادند*

*در این هنگام خداوند پیامبرش را به میانه‌روی سفارش نمود و این آیه را نازل کرد: دست خود را بسته به گردن خویش میفکن و کلا هم باز مگذار تا اینکه ملول و تهیدست گردی» عشق و علاقه رسول خدا(ص) به فقرا به حدی بود که می‌فرمودند: بار الها! در حال فقر و نداری مرا زنده بدار، در حال نداری بمیران و مرا با کسانی که دارا نیستند محشور نما» امام صادق(ع) می‌فرمایند: رسول خدا(ص) از چیدن خرما و درو کردن زراعت در شب اکراه داشتند. به این دلیل که فقرا و مساکین بی‌بهره نمانند

هر کس سیر بخوابد و در شهر و یا همسایگی او کسانی گرسنه‌ باشند از ما نیست و به خدا و روز قیامت ایمان نیاورده است. رسول خدا(ص) به طبقات محروم و زحمتکش احترام می‌گذاشتند. در برابر مفت‌خورها و انگل‌ها موضع می‌گرفت و می‌فرمودند: ملعون ملعون من القی کله و علی الناکس نفرین به آنان که بار زندگی خود را بر دوش دیگران می‌اندازند و بدون خدمات مادی و معنوی به جامعه، امکانات جامعه را مصرف می کنند*

در جنگ تبوک که از جبهه بر می‌گشتند؛ مردم به استقبال آمده بودند، زن‌ها، پیرها و از جمله پیرمردی به نام سعد انصاری به استقبال پیامبر(ص) و مجاهدین آمده بودند و با ایشان مصافحه کرد

پیامبر(ص) دیدند که دستش خیلی زبر است و چاک چاک، فرمودند: دست‌هایت چقدر خشن است

البته پیامبر(ص) هم آدم ناز پرورده نبودند. آن پیرمرد گفت: من کارگرم، کار می‌کنم، بیل می‌زنم. خانواده‌ام را تامین می کنم. توجه کنید، پیامبر(ص) از جبهه بر می‌گردند، همه مردم و مجاهدین آنجا حاضرند

ایشان دست این پیرمرد زارع کارگر را می‌گیرد و طوری که همه ببینند بلند می کنند و پایین می‌آورند و می‌بوسند و سپس بالا می‌برند و خطاب به همه جمعیت می‌گویند: مردم به خدا سوگند این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد

این است برخورد پیامبر خدا(ص) با مستضعفین و قشر محروم جامعه ایشان همواره امت خود را به تلاش و کوشش و کسب روزی حلال سفارش می‌کردند*

                                   محمد (ص)الگوئی تمام عیار برای حال و آینده

پیامبر(ص) مظهر اتم و اکمل الوهیت و ربوبیت الهی است، از این رو حقیقت وجودی ایشان بر همه هستی، فرشتگان، پیامبران و کتب آسمانی دیگر هیمنه دارد و از سوی خداوند به عنوان سرمشق نیکو و صراط مستقیم رسیدن به این مقامات بلند انسانی معرفی شده است

بنابراین، شناخت آن حضرت(ص) و آشنایی با افکار، اندیشه ها، کنش ها و واکنش های ایشان، به عنوان سبک زندگی کامل و درست، ضروری است. بهترین منبع شناختی که هیچ شک و تردیدی در صحت آن راه نمی یابد، قرآن است که از سوی خداوند وحی شده است.

هیمنه پیامبر(ص) بر هستی
بی گمان پیامبر(ص) در اوج انسانیت قرار دارد؛ چرا که او در مقام تدنی و قرب الهی تا آنجا پیش رفته که در مقام تدلی، قاب قوسین او ادنی (نجم8 و 9) قرار گرفته به گونه ای که هیچ کس در مقام مظهر الوهیت و ربوبیت، این گونه متاله و ربانی نشده است

بر همین اساس خداوند او را سرمشق و اسوه کامل بشریت قرار داده و از همگان خواسته تا از وی پیروی کنند (احزاب21) تا در مسیر بازگشت در دایره از اویی به سوی اویی (بقره156) رجعت خویش را با پروردگاری او (علق8) در چارچوب حبی و اطاعتی ایشان بروند (آل عمران31 انفال1) و منتهای سیر خویش را در هستی با مظاهر ربوبیت او طی کنند (نجم42)

بنابراین، آن حضرت(ص) در کمالیت و فعلیت بخشی به تمام اسمای سرشته در ذات خویش (بقره31) به تمامیت رسیده و متاله و ربانی تمام میباشد که فراتر و برتر از آن قابل تصور نیست

از این روست که به مقام بلند عبده ستوده میشود و سیر زمینی و آسمانی، زمانی و مکانی را طی میکند (اسراء1) و با تلاش خویش و عنایت الهی به ملاقات خداوندی در مقام فنای صفاتی و اسمایی میرسد (انشقاق6) و با ذات هو پیوند میخورد (اسراء1 نجم9)
بر این اساس، وجود او در همه هستی، اتم و اکمل مظهر الهی است و خود او و کتابی که آورده مهیمن بر همه هستی بوده و از هیمنه سلطه، شهود، رقابت و حفاظت برخوردار میباشد.

پیامبر(ص) به عنوان خلیفه اتم و اکمل الهی (بقره30) بر همه هستی افزون بر تسخیر تکوینی دارای هیمنه تکوینی و تشریعی بوده و همه موجودات می بایست بر ایشان سجده اطاعت و خلافت برند تا بتوانند تحت هیمنه او به کمال برسند

خداوند در قرآن به صراحت از هیمنه قرآن سخن به میان آورده و و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه؛ ما این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم، درحالی که کتب پیشین را تصدیق میکند و مهیمن، مسلط، شاهد، حافظ و نگهبان آنهاست (مائده48)
همانگونه که پیامبر(ص) مصداق اسم الهی مهیمن و مظهر اتم و اکمل آن است، (حشر23) قرآن ایشان نیز مهیمن بر همه کتاب الهی است (مائده48) خداوند درباره شهادت و گواهی آن حضرت(ص) حتی نسبت به پیامبران دیگر می فرماید که اگر پیامبران، شاهدان و گواهان امت خویش هستند

پیامبر(ص) شاهد شاهدان و گواه بر این پیامبران است (نحل89) پس آن حضرت(ص) همان گونه که بر آنان شاهد و گواه است و او شهید بر آنان میباشد و همه هستی برای او از باب علم شهودی، حضور دارد، همچنین مراقب است تا ایشان براساس اهداف آفرینش حرکت کرده و براساس آن در آنان تصرف ربوبی میکند تا آنها را به مقام بایسته و شایسته کمالی شان برساند.

راه های شناخت زندگی مادی و معنوی پیامبر(ص)
راه شناخت حقیقت محمدی(ص) نیز بهره گیری از توصیفات الهی و بندگان مخلص خداوند است (صافات159 و 160) که اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان نفس آن حضرت (آل عمران61) و بندگان مطهر و مکرم الهی (احزاب33، واقعه79) در این مقام نشسته اند.

سیره شخصی پیامبر(ص) ذکرالله اقامه نماز
پیامبر(ص) به سبب آنچه به عنوان هیمنه آن حضرت(ص) گفته شده، نه تنها عروه الوثقی الهی(بقره256 لقمان22) و حبل الله (آل عمران103و 112) و صراط مستقیم خداوندی است که انسان را به خدا میرساند، بلکه بهترین و کامل ترین و نیکوترین سرمشق و اسوه ای است که خداوند برای ربانی شدن در میان بشر قرار داده و برانگیخته است.
از جمله نکات مهم در زندگی شخصی آن حضرت(ص) میتوان به مسأله عبادت های آن حضرت(ص) به عنوان
ذکرالله اشاره کرد؛ چرا که نماز به معنای کامل ترین و زیباترین نماد و شیوه عبادت از سوی خداوند در قرآن معرفی شده.

از این رو اهتمام آن حضرت(ص) به این ذکر الهی بسیار دایمی بود. آن حضرت(ص) از سوی خداوند مأمور میشود تا نماز را برپا دارد (هود114؛ اسراء78؛ عنکبوت2)

نمازهای آن حضرت(ص) به نمازهای یومیه در اوقات مقرر خود (مجمع البیان ج5 و 6ص306) و نمازهای واجب شب (اسراء79) و نمازهای مستحب تقسیم میشد

آن حضرت(ص) نمازهای خویش را با مراعات تمام آداب و شرایط به جا می آورد و مراعات جهر و اخفات را نیز می کرد (اسراء10)
با آنکه مخالفان تلاش میکردند تا از اقامه نماز در مراکز عمومی و عبادتگاهی چون کعبه و مسجد الحرام جلوگیری کنند، ولی آن حضرت به نحو مستمر و مکرر نمازهایش را در حضور و در برابر مخالفان و دشمنان خویش اقامه میکرد و از نهی و ممانعت آنان نمی هراسید (علق9 و 10 مجمع البیان ج9و10 ص782)*

ایشان تا زمانی که مأمور بود به طرف بیت المقدس نماز گزارد، به این فرمان عمل میکرد و زمانی که تغییر قبله به سوی کعبه و مسجد الحرام از سوی خداوند ابلاغ شد، ایشان با همه تعریض ها و نکوهش ها، بر حکم خداوند عمل کرد و از هیچ هیاهو و جنگ روانی نهراسید و از حقیقت ابلاغی گامی عقب نشینی نکرد (بقره142تا144)
نماز برای پیامبر(ص) زمینه ساز دریافت وحی (مزمل2 تا 6) و برای دیگران بسترساز دریافت الهام و وحی غیر تشریعی میشود
زیرا آثار آن در انسانهای دیگر به شکل عمومی ظهور خواهد یافت؛ چرا که وحی اگر به صورت تشریعی پس از پیامبر(ص) تمام میشود (احزاب40)

ولی نبوت عامه و وحی غیر تشریعی همواره بوده و ادامه خواهد یافت؛ چنانکه پیش از این نیز به افرادی از جمله حضرت مریم(ص) و مادر موسی(ع) وحی غیرتشریعی نازل شده (قصص7) و الهامات تقوایی از سوی خداوند همواره ادامه داشته (شمس8)*

نماز همچنین موجب دستیابی پیامبر (ص) به مقام شفاعت و مقام محمود شده (اسراء79) و برای دیگران نیز چنین خواهد بود. نماز موجب دوری انسان از ناپسندها، فحشاء و منکرات میشود (عنکبوت 45) و مهمترین ذکر الهی می باشد (المیزان ج16 ص142)

پیامبر(ص) خود همواره بر حفظ آداب نماز توجه و اهتمام ویژه ای داشت. از این رو خداوند بیان می کند که او در هنگام تکبیرات نماز، دست های خویش را بالا می برد تا این ادب نماز را به درستی به جا آورد. (کوثر2؛ مجمع البیان ج 9 و 10، ص837)

اقامه نماز جماعت حتی در میدان جنگ و در حالت خوف به امامت خود آن حضرت(ص)، بیانگر توجه و ارزش و جایگاه نماز جماعت از دیدگاه آن حضرت(ص) و تاثیر فردی و اجتماعی آن دارد. (نساء 102) ایشان به نماز جمعه نیز بسیار اهمیت میداد (جمعه9 و 11) چنانکه به نمازهای عید قربان و عیدفطر توجه داشت (کوثر1؛ مجمع البیان، 9 و 10، ص 837) بر جنازه مومنان حاضر شده و نماز میت را اقامه میکرد و نسبت به منافقان از نمازگزاری بر جسدشان خودداری میکرد (توبه84)

در آیات قرآنی درباره سیره های شخصی دیگر چون خواب (انفال43؛ مزمل1و 2)، خوراک (انبیاء7 و 8؛ فرقان7 و 9)، لباس و پوشش (مدثر4)، همسرگزینی و ازدواج (رعد38؛ احزاب6 و 28 و 29) و امور دیگر نیز پرداخته شده است

خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص):

بردباری ، وقار و مهربانی خدا سبب شد تا گناهان بزرگ و کارهای‏ زشت مردم، مانع نشود که دوست‏ ترین و شریف‏ ترین پیغمبرانش ، یعنی ‏محمد بن عبدالله(ص) را برای مردم برگزیند. در حریم عزت تولد یافت، در خاندان شرافت ‏اقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیان ‏کردند و حکیمان در وصفش اندیشه نمودند. او پاکدامنی بی نظیر، هاشمی نسبی و بی مانندی از اهل مکه بود. «حیا» صفت او بود و «سخاوت» طبیعتش ، به متانت‏ها و اخلاق نبوت سرشته‏ شده بود.

اوصاف خویشتنداری‏های رسالت‏ بر او مهر شده بود تا آن ‏گاه که مقدرات و قضا و قدر الهی عمر او را به پایان رسانید و حکم حتمی پروردگار او را به سرانجامش منتهی ساخت. هر امتی ، امت‏ پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تا پدر بزرگوارش، تحویل داد

ولادتش در بهترین طایفه ، گرامی‏ترین نواده (بنی‏هاشم)، شریف‏ ترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظ ترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانتدارترین دامن بود. خدا او را برگزید ، پسندید و انتخاب کرد ، سپس کلیدهای دانش و سرچشمه ‏های حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت ‏بر بندگان و بهار جهانیان باشد.

پیامبر اکرم (ص) از نگاه امام صادق (ع

امام صادق (ع) به نقل از سلمان فارسی : پیامبر اکرم (ص) فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگی نور خویش آفرید خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (ص) فرمود: ای محمد! قبل از اینکه آسمان‏ها ، زمین ، عرش و دریا را خلق کنم، نور تو و علی را آفریدم...

ثقة ‏الاسلام کلینی (ره) می‏نویسد: امام صادق (ع) فرمود: «هنگام ولادت ‏حضرت رسول اکرم (ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامی پیامبر) بود.

یکی از آن دو به دیگری گفت: آیا می‏بینی آنچه را من‏ می‏بینم؟ دیگری گفت: چه می‏بینی؟ او گفت: این نور ساطع که مشرق و مغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب (ع) وارد شد و به ‏آنها گفت: چرا در شگفتید؟

فاطمه بنت اسد ماجرا را گفت. ابوطالب به او گفت: می‏خواهی بشارتی به تو بدهم؟ او گفت: آری. ابوطالب گفت: از تو فرزندی به وجود خواهد آمد که وصی این نوزاد خواهد بود*

سیمای پیامبر اکرم (ص): رسول خدا (ص) در دیده ‏ها با عظمت می‏نمود و در سینه ‏ها محبتش وجود داشت. قامتش رسا، مویش ‏نه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانیش گشاده، ابروانش پرمو و کمانی و از هم گشاده، در وسط بینی برآمدگی ‏داشت، ریشش انبوه، سیاهی چشمش شدید، گونه هایش نرم و کم ‏گوشت، دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود

آن حضرت هنگام راه‏ رفتن با وقار حرکت می‏کرد. وقتی به چیزی توجه می‏کرد، به طور عمیق‏ به آن می‏نگریست. به مردم خیره نمی‏شد، به هر کس می‏رسید سلام ‏می‏کرد؛ همواره هادی و راهنمای مردم بود. برای از دست دادن امور دنیایی خشمگین نمی‏شد. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود، برترین مردم نزد وی کسی بود که، بیشتر مواسات و احسان و یاری ‏مردم نماید

برترین مخلوق : امام صادق (ع) فرمود: یهودی خدمت رسول خدا (ص) رسید و به دقت او را نگریست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای یهودی! چه حاجتی داری؟ یهودی گفت: آیا تو برتری یا موسی بن عمران؛ آن پیامبری که خدا با او تکلم ‏کرد و تورات را بر او نازل نمود و به وسیله عصایش ‏دریا را برای او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟

پیامبر(ص) فرمود: خوشایند نیست که بنده خود ستایی کند، ولکن (در جوابت) می‏گویم که حضرت آدم (ع) وقتی خواست از خطای خود توبه ‏کند، گفت: اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لی ‏خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو می‏خواهم که مرا عفو نمایی. خداوند نیز توبه ‏اش را پذیرفت.

حضرت نوح (ع) وقتی از غرق شدن در دریا ترسید گفت: اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی من الغرق ‏خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست‏ می‏کنم. مرا از غرق شدن نجات بدهی. خداوند نیز او را نجات داد. حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت: اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی منها خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو می‏خواهم که مرا از آتش نجات دهی. خداوند نیز آتش را برای اوسرد و گوارا نمود.

حضرت موسی(ع) وقتی عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترس ‏نمود گفت: اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست می ‏نمایم که مرا ایمن گردانی. خداوند متعال به او فرمود: قلنا لا تخف انک انت الاعلی (طه68) نترس. مسلماً تو برتری.

ای یهودی، اگر موسی(ع) امروز حضور داشت و مرا درک می‏کرد و به ‏من و نبوت من ایمان نمی‏آورد، ایمان و نبوتش هیچ نفعی به حال او نداشت. ای یهودی! از ذریه من شخصی ظهور خواهد کرد به نام مهدی (عج) که در ‏زمان خروجش، عیسی بن مریم برای یاری او فرود می‏آید و پشت‏ سر او نماز می‏خواند

پیامبر و بچه های کوچه بچه ها توی کوچه بازی می کردند. پیامبر (ص) که برای نماز راهی مسجد بود، به بچه ها نزدیک شد و سلام کرد. بچه ها که اخلاق پیامبر را می شناختند دویدند جلو و عبای پیامبر را گرفتند و اصرار کردند که با ما بازی کن. پیامبر لبخندی زد و با بچه ها مشغول بازی شد. بچه ها دوست داشتند شتر بازی کنند. پیامبر اکرم بچه ها را نوبتی پشت خودش سوار میکرد و توی کوچه راه میبرد.

تا اینکه یکی از یاران پیامبر که در جستجوی آن حضرت بود، حضرت را در حال شتربازی با بچه ها یافت و گفت یا رسول الله! همه در مسجد منتظر شما هستند، وقت نماز دیر میشود. پیامبر دوست نداشت با بی توجهی به میل بچه ها بازی را رها کند و به مسجد برود

به همین خاطر فکری کرد و به صحابی خودش (یار پیامبر) فرمود به خانه من برو و برای بچه ها گردو بیاور.‏ پیامبر به بچه ها گفت قبول می کنید شترتان را به این گردوها بفروشید؟ بچه ها گردو ها را گرفتند و پیامبر را رها کردند.‏
توجه به کودکان : روزی پیامبر در مسجد مشغول خواندن نماز بود ناگهان امام حسین(ع) به سوی محراب دوید و به هنگام سجده پیامبر بر پشت آن حضرت سوار شد

هنگامی که پیامبر(ص) سر از سجده برداشت، حسین (ع) را با دست هایش ‏گرفت و در کنار خود بر زمین ‏نهاد وقتی که به سجده دوم رفت باز حسین(ع) بر پشت آن حضرت سوار شد. این صحنه چندین بار تکرار شد تا پیامبر از نماز فارغ گردید

یک نفر یهودی از دور، این منظره را دید. نزدیک آمد و به پیامبر عرض کرد شما با فرزندان خود به گونه ‏ای رفتار می ‏کنید که در میان ما چنین رفتاری نیست

پیامبر به او فرمود: اگر شما به خدا و رسولش ایمان بیاورید، به کودکان مهر و محبت می‏ورزید. همین صحنه و گفتار موجب شد که آن یهودی مسلمان شود*.

رحمت رحمانی پیامبر(ص)
براساس آموزه های قرآنی، هستی به سبب رحمت الهی آفریده شده و همگان از دوست و دشمن از این سفره گسترده و خوان رحمت الهی در وجود و بقا بهره مند هستند، به گونه ای که ابلیس متمرد، مستکبر، رجیم، رانده شده و ملعون و شیاطین تحت ولایت او از جنس جن و انس نیز از این رحمت الهی بهره مند می باشند. هر چند که در آخرت خداوند تنها رحمت خاص خود را به مؤمنان ارزانی می دارد.

رحمت رحمانی او فراگیر است و کسی بیرون از دایره رحمت رحمانی الهی قرار نمی گیرد؛ زیرا خروج یا بیرون بودن از این دایره به معنای نیستی است؛ چرا که همه تحت حاکمیت و در دایره ملک و حکومت او هستند. پیامبر(ص) به عنوان مظهر اکمل و اتم الوهیت و ربوبیت الهی و به عنوان انسان متاله و ربانی، برخوردار از این رحمت رحمانی فراگیر است. از این رو خداوند ایشان را به عنوان رحمه للعالمین یعنی رحمت برای همه هستی و جهانیان توصیف و معرفی کرده است. (انبیاء107)
به سبب همین فراگیری رحمت پیامبر(ص) است که آن حضرت خود را برای هدایت همگان حتی ابلیس رانده شده به رنج می افکند تا همگان از جن و انس ایمان آورده و تحت مظهریت ربوبیت ایشان به کمال برسند و متخلق به اخلاق الله، متاله و ربانی شوند

خداوند در بسیاری از آیات بیان می کند که آن حضرت(ص) برای هدایت مردم تحت همین رحمت رحمانی خویش، بسیار اذیت و آزار دید و رنج و شقاوتی سخت را از سوی انسان و جنیان تحمل کرد. (طه1؛ شعراء3) آن حضرت(ص) خود در این باره می فرماید: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری مانند من در راه رسالت، آزار و رنج ندید.

خوش خلقی
از دیگر شاخصه های اخلاق محمدی(ص) خوش خلقی است که زیر مجموعه همین رحمت رحمانی است؛ ولی به سبب آنکه مهمترین شاخصه در رفتار اجتماعی است مورد توجه ویژه قرار می گیرد

آن حضرت(ص) خوش خویی را به جایی می رساند که حتی دشمنان و منافقان از آن سوءاستفاده می کنند؛ زیرا به سخنان آنها با آنکه می دانست یاوه گو و بیهوده گو هستند گوش می داد تا ایشان را به سوی حق دعوت کند و از گمراهی رهایی بخشد.

از این رو دشمنان وی را با تمسخر و استهزاء اذن می نامیدند، هر چند حضرت با این خوش خویی می خواست خیری به آنان برساند (توبه16) خلق عظیم (قلم4) آن حضرت به گونه ای بود که هرگز تبسم از لبهایش محو نمی شد و با همگان با گشاده رویی برخورد می کرد و ترشرویی نداشت.

خداوند به سبب اینکه آن حضرت حیا می ورزد و در رودربایستی قرار می گیرد و حرفی از خستگی و مشقت نمی زند، به مومنان گوشزد می کند که رعایت حال آن حضرت را بکنند؛ (احزاب35) زیرا او نیز همانند شما بشری است که نیازمند خورد و خوراک و خواب و استراحت است(فرقان7) برخی از همسران پیامبر نیز از این خوش خویی حضرت(ص) سوء استفاده می کردند و ایشان را در خانه مورد اذیت و آزار قرار می دادند.

به گونه ای که خداوند به آن حضرت(ص) اختیار می دهد که آنها را طلاق بدهد تا افراد مؤمن و پاکی را خداوند جایگزین این همسران بدخو و بدخلق کند. (تحریم) چنان که گفته شد، اصل عدالت اصل حاکم بر همه هستی است. اعتدال ریشه در همین عدالت دارد که خداوند از پیامبر(ص) می خواهد که این گونه باشد و آن حضرت(ص) نیز بر اعتدال بود و از هر گونه افراط و تفریط پرهیز می کرد

بر این اساس، با آنکه اصل خوشخویی اقتضا می کرد که گاه احسانی کند که بر خلاف اعتدال است؛ ولی براساس آنچه قرآن گزارش و فرمان می دهد و پیامبر(ص) اطاعت می کند، ایشان در احسان نیز رویه اعتدال را مراعات می کرد و از هرگونه افراط و تفریط به دور بود. (اسراء92)

اینگونه است که حضرت اهل اسراف و زیاده روی (انعام141 اعراف13) یا تبذیر و ریخت و پاش (اسراء72) نبود و همواره بر عدالت و اعتدال عمل میکرد و فرمان میداد (مائده8 انعام152) حتی اگر به ضرر خودش یا خویشان خودش بود. امتی که ایشان ساخت امت معتدل و میانه رو بود و هرگز از دایره عدالت و میانه روی بیرون نمی رفت. (بقره143)

عقلانیت
می توان دین محمدی(ص) و سبک زندگی ایشان را که به جامعه جهانی ارایه داده، دین معروف دانست که از هر منکر و نابهنجاری به عنوان ضدارزش ها پرهیز می داد. اصول اخلاقی محمدی را می توان در چارچوب هنجارهای ارزشی عقل و شرع شناسایی و تعریف کرد

براین اساسی خداوند ایشان را مصداق عقل مطلق معرفی می کند که به احکام عقلانی و عقلایی پایبند و وفادار بود و از جاهلان یعنی غیرعاقلان پرهیز می کرد و رفتار ضدعقلانی ایشان را تقبیح می نمود. (اعراف199)

امام صادق(ع) در روایتی، عفو در این آیه را به معنای اعتدال و حد وسط می گیرد (تفسیر نورالثقلین، ج2، ص111، حدیث 407) بنابراین می توان گفت که عقل، حکم به عدالت و اعتدال می کند و پیامبر(ص) نیز آن را به عنوان یک هنجار و معروف اجتماعی پذیرفته و در تمام زندگی خویش به کار می گیرد

اینکه ایشان اهل برهان و جدال احسن و پند و اندرز بود در همین چارچوب کلی اصول اخلاقی تعریف می شود. (نحل125) بر همین اساس است که به دور از هرگونه تبعیض و تفاوت و با نگاهی یکسان، مردم را به حق و عدالت و ایمان دعوت می کرد و میان آنها تفاوتی نمی گذاشت؛

                                  فرصت‌سازی در سیره پیامبر اعظم (ص

پیامبر عظیم الشان اسلام، نهاد نمازجمعه را بنیانگذاری فرمود. حضرت این فرصت را با الهام از وحی الهی اخذ نمود و به توسعه آن همت گمارد

بررسی سیره رفتاری رسول اعظم (ص) به عنوان اولین امام جمعه عالم اسلام، می‌تواند افق‌های نورانی این فریضه الهی را تبیین نماید

یکی از فرصت‌هایی که پیامبر اکرم (ص) ایجاد می‌کرد این بود که فضای مهربانی و سرشار از مهر و محبت بسازد، تا همه مردم در آن نسبت به یکدیگر محبت داشته و با حسن ظن و خوشبینی به یکدیگر نگاه کنند

مسلمانان نسبت به یکدیگر باید با علاقه و دلسوزی و بدون ذره‌ای بی‌تفاوتی سر و کار داشته باشند این‌طور نیست که اگر شما دیدید مسلمانی دچار حادثه‌ای شد از کنار او بی‌تفاوت بگذرید همکاری و همدردی و دلسوزی و محبت متقابل بین مسلمانان، یکی از کارهای بزرگ رسول اکرم (ص) بود

رسول اعظم (ص) با خلق محمدی، تمامی تهدیدها را به فرصت تبدیل می‌سازد و از تمامی فرصت‌ها به نحو شایسته و بایسته‌ای بهره گرفته تا مخاطب عنود و جمول خود را در پرتو نور هدایت قرار دهد. فرصت‌سازی و استفاده از فرصت‌ها، از ویژگی‌های پیامبر اکرم (ص) است که هجرت به مدینه و تاسیس حکومت اسلامی از مهمترین فرصت‌سازی‌های پیامبر خاتم و درخشان‌ترین دوره حکومت در تاریخ بشر است.*

پیامبر اعظم (ص) که آخرین فرستاده خدا وخاتم‌الانبیا است، در سراسر حیات پر برکت اما نه چندان طولانی خود، کوشید تا در عرصه‌های مختلف زندگی چگونه زیستن را با گفتار، رفتار و کردار خود به بشریت (آن هم نه فقط انسان‌های زمان خود که بشریت همه اعصار و قرون بعد از خود) بیاموزد و در این راه،‌چه رنج‌ها و مرارت‌ها کشید که قلم تاب شرح آن را ندارد

محمد مصطفی (ص) آینه تمام نمای همه خوبی‌هاست، فصاحتش، فصاحت موهوب بود و نه فصاحت مصنوع، به جز معجزه‌المعجزات قرآن و اهل بیت مکرمش- این دو میراث حیات‌بخش و انسان‌ساز جاوید، میراث گران سنگ دیگری چه از گفتار، چه از شیوه‌های سلوک و رفتار و چه از منش و شخصیت و کردار،‌ از خود بر جای نهاد تا نه تنها مسلمانان که همه بشریت، در مسیر روشن سلامت و سعادت گام بردارند

او که اساس حکومتش را بر دل‌های طالبان نور و روشنایی و رحمت نهاده بود، این حکومت را با تایید خدا، به نیروی سخن، با اعجاز قرآن و قدرت بیان، به گونه‌ای عرضه داشت که جان‌های شیفته را مسخر خود ساخت. اکنون پس از قرن‌ها آن دولت پاینده خلل نیافته، که: الاسلام یعلو و لا یعلی علیه (1)
یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا و بشر المومنین بان لهم من الله فضلا کبیرا (2) ای پیامبر! تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و اندرزکننده و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغی روشن بخش و مومنان را بشارت ده، که برای آنان از سوی خدا فضل بزرگی است.
وجود مکرم نبی بزرگوار اسلام، بزرگترین انسان تاریخ و عظیم‌ترین پدیده عالم وجود و مظهر اسم اعظم ذات اقدس الهی است یا به تعبیری،‌خود اسم اعظم الهی وجود مبارک اوست؛ از این جهت که آن ماموریتی که بر دوش این انسان بزرگ گذاشته شده، هدایت مردم به سوی نور، برداشتن بار‌های سنگین از دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسب است

هدایت انسان و دیگر وظایف لایتناهی بعثت انبیاء، وظیفه بسیار بزرگی بود؛ یعنی هم مخاطب و هم وظیفه بزرگترین است.
ما در اینجا اخلاق پیامبر را به اخلاق شخصی و اخلاق حکومتی تقسیم می‌کنیم. پیامبر اسلام (ص) به عنوان یک انسان، خلقیات و رفتارش، گوشه‌ای از آن عظمتی است که در وجودش متجلی است. رفتاری که در هر عرصه، در راه انجام رسالت او ایجاد فرصت می‌کند، تا بتواند پیام جاودانه خویش را به بشریت، در طول اعصار و قرون برساند.
پیامبر (ص) در آن محیط فاسد اخلاقی عربستان قبل از اسلام و در دوره جوانی، معروف به عفت و حیا می‌شود و پاکدامنی او را همه قبول دارند. اهل نظافت و تمیزی ظاهر، رفتار با عظمت و شجاعت بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمی‌کرد. صریح بود و سخن را با صراحت و صدق بیان می‌کرد. در زندگی زهد و پارسایی پیشه او بود، بخشنده بود؛ هم بخشنده مال هم بخشنده انتقام، یعنی انتقام نمی‌گرفت و گذشت و اغماض می کرد. (3)

بسیار مهربان و پرگذشت و فروتن و اهل عبادت بود و تمام زندگی آن بزرگوار، از دوران نوجوانی تا هنگام وفات، در شصت و سه سالگی این خصوصیات را در آن حضرت می‌توان دید. اینجاست که خداوندگار عالم خطاب به ایشان می‌فرماید: و انک لعلی خلق عظیم (4) (تو صاحب خلق عظیمی هستی)
هدف پیامبر (ص) از هجرت به مدینه مبارزه با محیط ظالمانه و فاسد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان آن روز بود. هدف پیامبر (ص) فقط مبارزه با کفار نبود، بلکه دغدغه پیامبر (ص) جهانی بود و این هدف را دنبال می‌کرد

هرجا که زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقاید را می‌پاشید، با این امید که در زمان مساعد ، این بذر سبز خواهد شد و به ثمر خواهد رسید. هدف این بود که پیام آزادی و بیداری و خوشبختی انسان به همه دل‌ها برسد و این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو، امکان‌پذیر نبود. این یک فرصت است که باید ایجاد شده و از آن استفاده نمود. قرآن کریم چنین تصویری را ارائه می‌دهد: اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا (5)
(مردم فوج، فوج و دسته دسته به پیامبر اسلام ایمان آورده و مسلمان می‌شدند.) رسول اکرم (ص) به هیچ عنوان نمی‌خواهد که در فضای زندگی جامعه اسلامی و در میان مسلمانان، اندکی کینه و حقد و دشمنی باشد.
او در ایجاد محبت و صمیمیت بین مردم سعی داشت،‌حتی آن وقتی که دایره اسلام وسیع‌تر شد و رسول اکرم (ص) مکه مکرمه را فتح نمود ، مردم آن شهر را عفو کرد. مردم مکه همان کسانی بودند که پیامبر (ص) را از شهر خود بیرون کرده بودند. پیامبر از اهالی مکه، سیزده سال ناراحتی را تحمل کرده بودند و چقدر از مسلمانان و نزدیکان پیامبر را به شهادت رسانده بودند، البته مسلمانان هم متقابلا از آنها کشته بودند

اگر آنها با همان وضعیت، میزبان لشکر فاتح رسول خدا (ص) می‌شدند، تا سال‌های متمادی،‌امکان اینکه بین آنها آشتی برقرار شود، وجود نداشت لذا به محض اینکه پیامبر (ص) وارد مکه شد، اعلام عفو عمومی کرد که: "انتم الطلقاء؛ یعنی من همه شما را عفو کرده و آزاد ساختم" فضای جامعه اسلامی باید از این خصوصیات پر باشد و آیین ما سرشار از مولفه‌هایی است که نبی مکرم اسلام (ص) با روش‌ها و تعلیمات و حضور خود در میان قشرهای مختلف انجام می‌داد، همه اینها نمونه‌هایی از تبدیل تهدید به فرصت است.
همکاری و همدردی و دلسوزی و محبت متقابل بین مسلمانان،‌یکی از کارهای بزرگ رسول اکرم (ص) بود. آن بزرگوار تا حد ممکن نمی‌گذاشت درجامعه اسلامی،‌مسلمان‌ها- حتی در یک مورد- نسبت به کسی بغض و کینه و عداوت داشته باشند؛ یعنی پیامبر (ص) با حکمت و علم خود، حقیقتا یک محیط شیرین و سالم و فضای سرشار از محبت را به وجود می‌آورد.

یک وقت شخصی دستور می‌دهد یا توصیه می‌کند که مثلا مردم حسن خلق و گذشت و صبر و استقامت در راه خدا داشته باشند و ظلم نکنند و دنبال اقامه عدل و داد باشند؛ یعنی توصیه و دستور دادن مطرح است که البته کار لازمی است و پیامبر اسلام (ص) هم تعلیم می‌داد و درس معرفت و زندگی به مردم می‌آ‌موخت اما یک وقت مطلب از آموزش و یاد دادن بالاتر است، ایجاد یک فرهنگ و سنت و منش است، با عقاید غلط مردم به مبارزه بر می‌خیزد

با احساسات جاهلی و ته مانده‌های رسوب کرده اخلاق غیر اسلامی مبارزه می‌کند و رو به رو می‌شود، به جامعه و مردم شوک وارد می‌کند و در مقاطع مناسب و با روش‌های مناسب، کاری می‌کند که فضای جامعه و محیط زندگی مردم، با این صفت و روش خوب کاملا ممزوج می‌شود. قرآن درباره معاشرت و اخلاق فردی پیامبر (ص) می‌فرماید: فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک (6)
خداوند پیامبر(ص) را به خاطر نرمش او و به خاطر منش و رفتار در برخورد با مردم ستایش می‌کند و می‌فرماید: تو غلیظ و خشن نیستی. قرآن کریم در جای دیگر خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید:

یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماواهم جهنم و بئس المصیر (7) ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر، جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی است.
می‌فرماید: با کفار و منافقان با خشونت رفتار کن. همان ماده "غلظ" که در آیه قبلی بود، در اینجا هم هست، منتهی آنجا با مومنین است، در معاشرت است،‌ در رفتار فردی است اما اینجا در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظر است. آنجا غلظت بد است، اینجا غلظت خوب است

آنجا خشونت بد است، ‌اینجا خشونت خوب است. پیامبر اکرم (ص) در حدیبیه، با کفار قریش قرارداد بست، حتی با بعضی از کفار، قراردادهای بلند مدت داشتند؛ یعنی هیچ انگیزه دعوایی در کار نبود، این موضوع در خود قرآن هم مشخص است: لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم (8) (خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امور دین با شما پیکار نکردند و شما را از شهرهایتان بیرون نراندند، نهی نمی‌کند. شما می‌توانید با آنها ارتباطات حسنه داشته باشید.)
آن کفاری که با شما دعوا و سابقه سوئی ندارند و به شما ظلم نکردند و اخراجتان نکردند، شما می‌توانید با آنها ارتباطات حسنه داشته باشید

پیامبر اکرم (ص) درباره جوانان توصیه کرده با جوانان انس گرفته و از نیروی جوانان برای کارهای بزرگ استفاده کرده است. امیر‌المومنین (ص) را فقط به عنوان یک چهره دوران چهل ساله و پنجاه ساله و شصت ساله نبینیم، درخشش آن حضرت در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است که همه جوانان می‌توانند آن را سرمشق خودشان قرار دهند

پیامبر اکرم (ص) نه فقط از کسی مثل علی (ع) بلکه در دوران ده سال و چند ماه حکومت خود، از عنصر جوان و نیروی جوان، حداکثر استفاده را کرده است

پیامبر اکرم (ص) در یکی از حساس‌ترین لحظات عمر خود، مسئولیت بزرگی را به یک جوان هجده ساله داد. درجنگ‌ها خود پیامبر اکرم (ص) فرماندهی را عهده‌دار می‌شد اما آن‌وقت که در آخرین هفته‌های زندگی احساس کرد از این عالم خواهد رفت و لشکرکشی به سرزمین امپراتوری روم به وسیله خود او امکان ندارد-

چون کار بسیار بزرگ و دشواری بود و لازم بود نیرویی برای این کار برگزیده شود که هیچ مانعی نتواند جلوی آن را بگیرد- این مسئولیت را به یک جوان هجده ساله داد. پیامبر (ص) می‌توانست فرماندهی را به یکی از اصحاب پنجاه ساله ، شصت ساله و دارای سابقه جبهه و جنگ واگذار کند اما یک جوان هجده ساله را انتخاب کرد، او "اسامه بن زید" بود.

پیامبر (ص) از ایمان و سابقه فرزند شهید بودن او هم استفاده کرد. آن نقطه‌ای که اسامه را فرستاد، همان نقطه‌ای بود که پدر اسامه بن زید- یعنی زید بن حارث- دو سال قبل از آن، در آن نقطه به شهادت رسیده بود. پیامبر (ص) فرماندهی سپاهی بزرگ و گران را به آن جوان هجده ساله داد که همه اصحاب بزرگ و پیرمرد و سرداران سابقه‌دار پیامبر (ص) در آن سپاه عضو بودند

پیامبر (ص) به او فرمود تا آن محلی را که پدرت در آنجا شهید شد؛ یعنی در موته که محلی در امپراتوری روم آن روز و در کشور شام امروز بود، می‌روی و آنجا را اردوگاه قرار می‌دهی و دستورات جنگی را به او داد

از نظر پیامبر (ص) نیروی جوان این‌قدر حائز اهمیت است. تشکیل مجالس مقننه به شکل فعلی، در کشورهای اسلامی در یک قرن اخیر رایج شده؛ ولی در اصل، اسلام منادی و پیشرو، بر پایه حکومت‌های مردمی و شورایی در چهارچوب وحی و قوانین الهی است

پیامبر گرامی اسلام(ص) به فرمان الهی: و شاورهم فی الامر (9)در مهمات حکومتی اسلام، مشورت می‌فرمودند و حتی در صورت غلبه رای جمع بر نظر مبارک ایشان، در مواردی به نظر اصحاب عمل می‌کردند. شاید بتوان گفت که این امر، یکی از رموز پیشرفت سریع و بی‌سابقه مسلمین در آغاز تاریخ اسلام بوده است.
پی نوشتها: 1- وسایل الشیعه، ج 26، ص 14 2- احزاب 47-45 3- خطبه‌های مقام معظم رهبری،‌23/2/79 4- قلم، 4 5- نصر، 1 و 2 6- آل عمران،‌159 7- توبه، 73 و تحریم 9     8- ممتحنه، 8 9- آل عمران159،

                                                       اسوه هایی برای انفاق‏

انفاق نیز مانند دیگر اعمال صالح اسوه ها و الگوهایی ممتاز دارد که در تاریخ ماندگار است. از شیوه های موثر در تربیت، معرفی الگوهایی است که خود مراحل کمال را طی کرده اند و میتوانند سرمشق دیگران باشند. انفاق های ایثارگونه رسول خدا (ص) بر کسی پوشیده نیست. پیامبر (ص) تا آن گاه که از دنیا رحلت کرد هیچ گاه سه روز پیایی سیر غذا نخورد. اگر چه می توانست این کار را انجام دهد، ولی ایثار می نمودند.‏

امیر مومنان علی (ع) نیز دومین الگوی زندگی مسلمانان بخصوص در عرصه انفاق و بخشش است. پس از نماز جبرئیل نازل شد انّما ولیکم الله و رسوله والّذین آمنوا یقیمون الّصلوه و یوتون الزّکاه و هم راکعون. داستان انفاق ایثارگونه خانواده علی (ع) در سه روز پی در پی و نزول سوره دهر در شان آنان نیز، برگ زرین دیگری از تاریخ است.‏ امامان معصوم (ع) خاندان عصمت (ع) طی زندگانی پر برکت خود، زیباترین جلوه های انسانیت و جوانمردی را فرا روی جهانیان به تصویر کشیدند.

                                    پیامبر(ص)؛ اسوه حسنه از کلام علی علیه السلام

صحابیان ایثارگر و تربیت یافتگان مکتب نبوی (ص) نیز با درس آموزی از سیره عملی پیامبر اکرم (ص) گاهی با دلی سرشار از عشق و اخلاص، اموال با ارزش و مورد علاقه خویش در راه خدا می بخشیدند. به طوری که یکی از اصحاب نزدیک پیامبر نخلستان بزرگ و آباد خود را که در مدینه زبانزد مردم بود، بعد از نزول آیه لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون در راه خدا انفاق کرد. علاوه بر این، همواره تاریخ اسلام سرشار از مسلمانان دینداری است که در راه خدا از دارایی خود انفاق کرده اند

امیرالمومنین علی (ع): برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام (ص) را اطاعت نمایی، تا رهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی‏ها و عیب‏های دنیا و رسوایی‏ها و زشتی‏ های آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر(ص) باز داشته و برای غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد و از زیورهای آن فاصله گرفت

پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که در راه و رسم او الگویی است برای الگو طلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.

نبیّ اکرم (ص) از همان دوران کودکی تحت تربیت ویژه الهی بوده‌اند، علی(ع) می‌فرمایند: از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ‌ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد (نهج‌البلاغه خ 192)

امام صادق(ع) : ان‌ الله ادب محمداً(ص) فاحسن تأدیبه؛ خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد (بحارالانوار ج16، ص210)*

پایداری و استقامت در راه اهداف و آرمان مقدس رسالت الهی، از صفات بارز نبی گرامی اسلام (ص) است

در بخشی از خطبه116: خداوند پیامبر(ص) را فرستاد تا به سوی حق دعوت نماید و گواه اعمال خلق باشد. او بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانید و در راه خدا با دشمنانش بدون عذر نبرد کرد.

همان‌گونه که سنگینی بار رسالت بر عهده او قرار داده شد با تمام قدرت به انجام آن پرداخت و به فرمانت قیام کرد و به سرعت در راه رضا و خشنودی‌‌ات گام برداشت و حتی یک قدم هم عقب‌گرد نکرد و اراده محکمش سست نشد. وحی و رسالت تو را به خوبی دریافت و پیمان رسالتت را حافظ و نگهدار بود. آن‌چنان در اجرای فرمانت کوشش کرد که شعله فروزان حق را آشکار و راه را برای جاهلان و گمراهان روشن ساخت و دلهایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند به واسطه او هدایت گردیدند. پرچمهای حق را برافراشت و احکام زنده اسلام را برپا نمود (خطبه72).

1 -عبادت و تهجد خداوند سبحان، رسول گرامی (ص) را به شب زنده‌داری امر فرمود تا از این طریق به مقام محمود باریابد: و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا(اسراء79)

از آن پس، آن حضرت بدان حد در اقامه این عبادت به خود زحمت می‌داد که خداوند فرمود: و ما انزلنا علیک القرآن لتشقی؛ قرآن نیامده تا خود را به زحمت بیندازی (طه2)

در کیفیت نماز شب رسول اکرم (ص) آمده که وی آب وضو و مسواک خود را از قبل مهیا می‌کرد و مانند یک رزمنده سنگر نشین، خواب ممتد و طولانی نداشت و همواره پاسدار حرم دل بود تا مبادا غفلت در آن راه پیدا کند.

2 -ساده‌زیستی و وارستگی از دنیا رسول گرامی (ص) امور عادی و غیر عبادی زندگی خود را همانند مسایل عبادی، بر اساس توجه به قرآن تنظیم می‌کرد

درباره بی‌توجهی به دنیا و ساده زیستی آن حضرت، بستر خواب حضرت، حصیر زبری بود که هرگاه بر روی آن استراحت می‌کردند، آثار تار و پود درشت و خشن حصیر در صورت مبارک آن حضرت نمایان می‌شد*

به آن حضرت عرض شد: چرا قیصر و کسری باید در چنان آسایشی باشند و شما بر روی چنین حصیر زبری بخوابید تا آن که تار و پودش در رخسارتان اثر گذارد؟

پیامبر (ص) فرمودند: آیا نمی‌پسندید که دنیای زودگذر برای آنان باشد و سرای جاویدان آخرت برای ما

شکی نیست که من از آنان برترم و نزد خداوند گرامی‌تر، لکن مرا با تعلقات دنیوی کاری نیست، زیرا زندگی ما در دنیا به مسافری می‌ماند که لحظاتی در سایه درختی می‌آرمد و آنگاه که سایه زایل شد آن مسافر برخاسته، به سوی مقصد خود رهسپار می‌شود( بحارالانوار256 :16)

این وارستگی و بی‌رغبتی به مظاهر دنیا، بیانگر توجه تام رسول اکرم(ص) به معارف قرآنی و از جمله آیاتی است که آن حضرت را به ساده‌زیستی ترغیب می‌کند، و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحیوه الدنیا لنفتنهم فیه (طه131)

ای پیامبر چشمانت به سوی متمکنان گشوده نشود، زیرا زرق و برق دنیا در حد شکوفه است و برای کسی میوه نخواهد شد

سیره اجتماعی پیامبر (ص)
مجموعه آیات بسیاری از سبک زندگی اجتماعی آن حضرت (ص) گزارش داده است. اصولا پیامبر(ص) براساس فطرت و عقل، انسان معتدلی بود و هرگز راه افراط و تفریط را طی نمی کرد. ایشان را میتوان الگوی تمام و کمال عدالت و اعتدال و میانه روی معرفی کرد؛ زیرا افزون بر فطرت و عقل، به حکم امضایی خداوند مامور بود که این گونه عمل کند (اسراء29) تا نشان دهد دین اسلام جز دین فطرت و عقل نیست (روم30)

از این رو در انفاق و احسان به دیگران همواره راه اعتدال را در پیش می گرفت(اسراء29) در برابر حق خاضع و در مقابل باطل مقاوم بود و هیچ کوتاه نمی آمد. لذا بر حقانیت راهی که به او وحی شده اعتماد داشته (کهف25 تا 27) با استقامت و صبر تمام به ابلاغ دین و گسترش آن اقدام میکرد (هود112 شوری15)

مردم را به کارهای معروف و پسندیده دعوت و از کارهای زشت و منکر باز می داشت، چنانکه خود عامل به معروف و تارک منکر بود (اعراف157 و 199) نسبت به مخالفان از در مدارا و مماشات وارد می شد تا ایشان را به سوی حق دعوت کند و با پناهندگی به آنان اجازه می داد تا سخن حق را بشنوند (توبه 6) گاه از طریق مبارزه منفی با مخالفان و دشمنان و بی اعتنایی به شبهات و دروغ پردازی های آنان (انعام 70 و 112 و 137، حجر2 و3)*

هدف آن حضرت(ص) بیدار کردن فطرت و توجه دادن انسانها به توحید و راه و روش خدایی و متاله و ربانی شدن و قرار گرفتن در موقعیت خلافت الهی بود (انعام 40 تا 46 و63 و 64)

آن حضرت(ص) خود را موظف به پاسخ گویی نسبت به همه پرسش های منطقی و معقول مردم می دانست و با گشاده رویی به همه پرسش ها پاسخ میداد و تلاش میکرد تا ایشان را به سوی حق و راه آن رهنمون سازد (بقره189 و 215 و 219 و 220)

و گاه با به کارگیری بهترین روش ها یعنی نیکی به جای بدی (مومنون 92 و 96) و گاه با موضع گیری های سختگیرانه و حتی جهاد علیه آنان می کوشید (توبه73) تا راه حق را برای مردم باز کند و سلطه دشمنان را از گرده مردم بردارد (اعراف157)

آن حضرت(ص) همواره در پی حق بود و برای او زمانی اکثریت معنا و مفهوم داشت که در این مسیر گام بردارند، بنابراین به صرف اکثریت و یا اقلیت بودن از چیزی پیروی یا مقابله نمی کرد*

و آنچه ملاک و معیار بود حق و حقانیت بود نه اکثریت یا اقلیت (انعام 114 و 116) بر همین اساس، از حق هر جا یافت میشد پیروی میکرد و با باطل در هر جایی که باشد مبارزه میکرد

حتی اگر باطل در میان خویشان و همسران و فرزندان ایشان نمود می یافت و از کفر و نفاق و شرک و دیگر مظاهر باطل به شدت پرهیز و با آنها و مظاهرش مبارزه میکرد (انعام 56 و 150 و احزاب 1 و 48) فطرت سالم و عقل سلیم همواره به حق دعوت میکند و هواهای نفسانی به باطل میخواند. از این رو ایشان

با هواهای نفسانی و خواسته های آن مبارزه می کرد و هرگز پیروی از هواهای نفسانی را نمی پذیرفت (نجم 3 و 4)

از طلاق پرهیز داشت و با آن که مجاز بود، به آن اقدام نمی کرد (احزاب52)

به خانواده و همسر احترام می گذاشت و آنان را تکریم میکرد با آنکه گاه موجبات اذیت و آزار او را به شدت فراهم می کردند و اسرار خانوادگی را افشا می نمودند(سوره تحریم) نسبت به مال و منال دیگران چشم نداشت و به زندگی و امکانات مادی و رفاهی بی توجه بود (حجر 88طه 131)

مردم را به تزکیه نفس دعوت میکرد و خود در این راه پیشگام بود و مردم را آموزش می داد و تربیت میکرد (جمعه2، بقره 129 و 151، آل عمران 164)

اهل تفکر و تدبر بود و مردمان را نیز بدان میخواند (یونس101)

با برگزیده برترین روش ها در مباحثه و مناظره مسایل اعتقادی، راه و روش حق را بیان میکرد (نحل125، کهف 9 و 22)

اهل عفو و گذشت بود (مائده 12 و 13) ولی به حمایت از ظالم و خائن نمی پرداخت (نساء107)*

مصلحت اندیش بود ولی هرگز این مصلحت اندیشی جز برای رفاه و آسایش و حل و فصل امور اجتماعی مردم نبود (نور 62)

نه آنکه با این مصلحت اندیشی احکام صریح خداوند چون متعه و قصاص و مانند آن را تعطیل کند و برخلاف احکام الهی برای رضایت ملت ها و دولت های بیگانه عمل کند و از آنان پیروی نماید (بقره120)

ایشان به عنوان رحمت برای جهانیان (انبیاء107) براساس آموزه های فطری و عقلانی، فطرت مردم را بیدار و عقل ایشان را فعال می ساخت تا زنجیرهای بردگی و بندگی دیگران را از گرده خویش بردارند (اعراف157)

و خود را از ظلم نفس و دیگران رهایی بخشند و حیات و زندگی سعادتمند را در دنیا و آخرت تجربه کنند و از حیات طیب و پاک برخوردار شوند (نحل97)

بنابراین، ایشان با نگاهی انسانی با ایثار هستی خویش (شعراء3) بر آن بود تا انسانیت را از رنج دایمی رهایی بخشد. پس سیره ما نیز در زندگی شخصی و اجتماعی می بایست این گونه باشد تا اگر محمد(ص) نشدیم دست کم محمدی شویم

شرح صدر، شرط پیامبری و نبوت
شرح صدر به معنای سعه صدر و گشادگی سینه با نور الهی و آرامش و رحمت خاص الهى، یک اصطلاح قرآنی است (مفردات الفاظ قرآن) و استعداد دریافت معارف و حقایق الهی ( فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى ص503)
بشر برای اینکه به مقام نبوت برسد به نوعی سعه وجودی نیاز دارد که از آن به شرح صدر یاد می شود تا بتواند معارف سنگین الهی را دریافت کند (مزمل5)

براساس آیات تفسیری، وحی ،آنچنان سنگین است که هر کسی نمی تواند آن را تحمل کند
پیامبر هنگام نزول وحی مستقیم، بر خود احساس سنگینی می کرد و از شدت سنگینی که بر او وارد می شد بدنش داغ می شد و از پیشانی مبارکش عرق سرازیر می گشت. اگر بر شتری یا اسبی یا حیوان دیگری سوار بود، کمر حیوان خم می شد و به نزدیک زمین می رسید*
امیرمومنان امام علی (ع) می فرماید: "هنگامی که سوره مائده بر پیامبر نازل شد، ایشان بر استری به نام "شهباء” سوار بودند ، وحی بر ایشان سنگینی کرد به طوری که حیوان ایستاد و شکمش پایین آمد ( التمهید فی علوم القرآن، ج
۱، ص ۱۰۱)*

                                            سیره اعتدالی و عقلانی حضرت محمد(ص)

دین اسلام چنانکه قرآن بیان و بر آن تأکید کرده، همان راه روشن فطرت است. (روم30) از این رو، همواره بر عقل سلیم به عنوان یک منبع اصیل تأکید و بلکه آن را به عنوان مبنای تشخیص حق از باطل معرفی کرده است؛ زیرا ایمان واقعی در چارچوب عقل شکل می گیرد و این عقل است که حکم می کند خدایی، پیامبری و دینی هست لذا در روایات از جدایی ناپذیری دین و حیا از عقل سخن به میان آمده و گفته شده که هر جا عقل حضور یافت دین و حیا نیز در آنجا حاضر است. (اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل، حدیث دوم)

بر این اساس، عقل و فطرت بر عدالت و فطرت می رود و حکم می کند. از این رو فلاسفه، حسن عدل و قبح ظلم را امری عقلانی دانسته اند؛ زیرا فطرت بر اعتدال است و هنگامی که عقل در آدمی بر فطرت سالم فعال می شود آن نیز حکم به عدل و اعتدال می کند. آیین اسلام در آیات بسیاری بر عدالت و اعتدال فرمان می دهد. آیه 90 نحل ان الله یأمر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشان فرمان می دهد و از فحشاء و زشتی و تجاوز نهی می کند. خداوند شما را موعظه و پند می دهد شاید متذکر شوید.

بر اساس همین مبنای اصیل عقل و فطرت است که هرگونه ظلم، تجاوز، بغی، افراط، تفریط، اسراف، تبذیر و مانند آن به عنوان رفتارهای غیرعادلانه مردود و مذموم شناخته شده و حکم نهی و عذاب بر آن بار شده است. (اسراء 27؛ کهف 28؛ انعام 141؛ اعراف 31؛ غافر 43 و آیات دیگر) پیامبر در سیره اعتقادی که خداوند گزارش می کند جز در مدار حق و عدالت نمی گردد و از هرگونه ظلمی از جمله ظلم بزرگ شرک (لقمان 13) اجتناب کرده و دیگران را فرمان به پرهیز از آن می دهد. (یوسف 108)

از آن جایی که آن حضرت(ص) متاله و ربانی و در عصمت مطلق و در اعتدال عقلانیت محض است، خداوند بر پیروی از سیره آن حضرت (ص) و اجتناب از پیشتازی بر آن حضرت(ص) در رفتار و گفتار تأکید می کند (حجرات 1) و خواهان پیروی و اطاعت از ایشان می شود و راه او را تنها راه نجات بیان می کند. (یوسف 801) از این رو ایشان به عنوان اسوه حسنه برای کسانی که خواهان سعادت دنیوی و اخروی هستند معرفی می شود. (احزاب 21)

پیامبر(ص) در تمام زندگی اش بر عدالت و اعتدال بود و او در زندگی اجتماعی مانند مردمان عادی می زیست و از هرگونه تشریفات پرهیز می کرد (فرقان 7 و 8؛ حجرات 4 و 5) اهل تصنع و تکلف و ظاهرسازی در هیچ چیز نبود و بر اعتدال و عدالت کامل حرکت می کرد. (ص، آیه 68؛ المیزان، ج 71، ص 822) سیره آن حضرت(ص) عمل به هنجارهای عقلانی و شرعی و اجتناب از هرگونه ناهنجاری هایی بود که عقل و عقلاء و شریعت از آن نهی می کرد. از این رو دیگران را نیز به سبک زندگی ای دعوت می کرد که مبتنی بر اعتدال و عدالت بود. (اعراف 751)

او از هرگونه خیانت در امانت از جمله امانت الهی ولایت و خلافت الهی پرهیز می کرد (احزاب27) و همواره از خیانت به عنوان یک ظلم بزرگ یاد می کرد و دیگران را نیز به امانت داری و پرهیز از خیانت دعوت می کرد. (آل عمران 161) البته وی در اجرای عدالت میان مردم به گونه ای عمل می کرد که مردم متحمل هیچ گونه تحمیلی نشوند بلکه آنان را به اجرای آن ترغیب می نمود. (حدید 52؛ شوری 15)

در سیره اخلاقی آن حضرت(ص) جز خوش اخلاقی و خوشخویی چیزی گزارش نشده است. (آل عمران159 قلم4) از این رو انسانی نرمخو و به دور از هرگونه خشونت غیرعقلانی و منطقی در گفتار و رفتار بود. (آل عمران159) با همگان از فقیر و غنی چنان رفتار می کرد که مردم را این روش پسند می افتاد. (انعام25 کهف82) برای هدایت و سعادت مردم دلسوزی می کرد و بر آن حریص بود (توبه128 نحل 73 کهف6) به سبب کفر و بی دینی مردم اندوهگین می شد (کهف6 شعراء3) و این دلسوزی و مهربانی را حتی نسبت به کافران و دشمنان و منافقان داشت،

البته تا زمانی که آنان به جنگ نمی پرداختند و خیانت نمی ورزیدند و اسرار امنیتی و نظامی را افشا نمی کردند؛ زیرا آن حضرت(ص) در امور اعتقادی دارای قاطعیت بود و سازش ناپذیرانه عمل می کرد و هرگز در این باره کوتاه نمی آمد. (یونس 104، یوسف 108، کافرون 1 تا 6) لذا در برابر خواسته های دشمنان و کافران بهانه جو کوتاه نمی آمد و تسلیم نمی شد و بر انجام وظایف الهی پافشاری می کرد. (یونس 15)

چرا که حکم عقل و فطرت و شریعت بر آن است. پیامبر(ص) در برابر مردم اهل تواضع بود و هرگز تکبر و استکبار نمی ورزید. (انعام 54) بی گمان بزرگ ترین نعمتی که خداوند به انسان می دهد توفیق است چنان که بزرگ ترین عملی که از زمین به آسمان می رود، اخلاص است. آن حضرت(ص) مظهر اتم و اکمل اخلاص بود و جز خداوند به هیچ چیز نمی اندیشید و دلبستگی نشان نمی داد. (یوسف401؛ مؤمنون27)

در سیره و سبک زندگی حضرت(ص) می توان همه نشانه های عقلانیت، عدالت و اعتدال را یافت. از این رو به عنوان برترین موجود و اشرف مخلوقات الهی معرفی شده و خداوند خواهان آن شده است که همه از طریق پیروی و اطاعت از ایشان به مقام عدالت و اعتدال اتم و اکمل برسند و اگر کسی در جهان به حکم تکوین نتواند محمد(ص) شود، می تواند محمدی شود؛ چنان که اگر خدا نتوان شد ولی خدایی و متأله می توان شد و آثار آن را در ربوبیت و خلافت در خود و دیگران یافت

این فرمان الهی است که می بایست با اطاعت از پیامبر(ص) و اسوه قرار دادن سبک زندگی و سیره ایشان، خدایی و ربانی شد. (آل عمران97) پس هرگونه تخطی از سیره و سنت آن حضرت(ص) به معنای انحراف از صراط مستقیم انسانیت و عدول از خدایی شدن و هبوط و سقوط در ولایت شیطان است.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">