پیام های کوتاه قرآنی (اعجاز، سیاست، مَثَل ها و ....)
ghuraan@
پیام رسان تلگرام . سروش و بله
شیوه ها و راه کارهای تبلیغ، در میان کودکان و نوجوانان. بایدها و نبایدها
شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. انتقال محبت اهل بیت
شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان
شناخت ویژگیهای کودکان
برای آموزش دین به کودکان اولین چیزی که باید مد نظر داشت و نسبت به آن آگاهی پیدا کرد شناخت روحیات و ویژگیهای کودکان و همچنین شناخت مراحل رشد آنهاست
باید توجه داشت که وجود گرایش دینی در کودکان غیر قابل انکار است
آنها سرشت خداجوی دارند و مفاهیم اساسی دین اسلام نیز اموری هستند که با سرشت کودک سازگاری بوده و اکتسابی نیستند و وظیفه تعلیم و تربیت شکوفا کردن این گرایشات فطری است
پس تمایلات فطری کودک کمک کننده است و باید به تفاوتهای فردی کودکان نیز توجه داشت که برخی در یادگیری مطالب سریع تر بوده و برخی کندتر و سطح تفکر کودکان نیز مختلف است
برخی در پاسخ به سئوالی به تفکر شهودی برمی گردند و برخی در سطح عملیات عینی قرار دارند (اصول و روشهای آموزش مفاهیم دینی به کودکان ص78 ـ379)
دو دوره کلی آموزش :
در آموزش کودکان دو دوره کلی وجود دارد : سنین 5 تا 9 سال و 9 تا 13 سال
در دوره خردسالی ( 5- 9 سال ) باید خام بودن تفکر وی را در ارتباط با مفاهیم دینی تصفیه نمود به این صورت که در برخورد با برداشتهای خام و پاسخگویی به سئوالات کودکان درباره خدا و سایر موجودات مجرد و مفاهیم فوق طبیعی به گونه ای عمل شود که جلوه های خام و مادی تصور خردسالان نفی گردد
اما چون آنها ظرفیت درک مفاهیم انتزاعی را ندارند نباید به ویژگیها و صفات این مفاهیم پرداخت. مثلا در برخورد با کودکی که خدا را مثل انسان تصور می کند باید گفت که خدا مثل ما نیست، دست و پا ندارد، مثل ما زندگی نمی کند ...
و در سنین بالاتر می توان دیده نشدن خداوند را به برخی تجربه های آنها از حقایق موجود ولی نادیدنی مثل فکر ، جریان برق و ...تشبیه کرده ضمنا باید توجه داشت که دین کودک باید کودکانه باشد و اینکه هدف عمده در این مرحله جذب برای آموزش است نه صرف آموزش
کودک در دوره دوم (9-13سالگی ) در مرحله عملیات عینی قرار دارد . از این رو نمی توان مفاهیم انتزاعی شود و آنها را به احساسات و تجربیات خود ارجاع داد
اما خامیهای تفکر کودکان را باید زدود و از طریق جنبه های اثباتی به حقیقت نزدیک کرد؛ مثلا وقتی خدا را از داشتن والدین منزه می کنیم می توانیم به آنها تذکر دهیم که وجود همه چیز از خداست اما وجود خدا از آن خود اوست همان گونه که رطوبت همه چیز از آب است اما رطوبت آب از آن خودش می باشد (ص172ـ173 )
عوامل موثر بر تربیت دینی :
محبت : از عوامل موثر بر تربیت ، محبت است که نیاز اساسی کودکان و غذای روح آنها می باشد . کودک به محبت کننده علاقه مند شده خود را شبیه وی ساخته و از او حرف شنوی دارد
حضرت امام (ره) به کودکان بسیار محبت می نمودند : « بچه ها به خدا نزدیک ترند و پاکیزه تریند » و می فرمودند : « بچه جدید العهد و ملکوتی است و به مبدأ نزدیک تر
معلم: معلم از جمله کسانی است که کودک تأثیر پذیری بسیار از او دارد و دو عامل اصلی جذب او برای کودک مقبولیت و محبوبیت است که از این دو عنصر می توان استفاده مطلوب نمود
تشویق و تنبیه: عوامل دیگری چون تشویق و تنبیه نیز مؤثرند که هر یک باید اصولی و با طی نمودن مراحل مخصوص آن مورد استفاده قرار گیرد .
مراقبتهای پدر و مادر : مراقبات مادر هنگام بارداری و شیر دهی از عوامل بسیار تأثیر گذار بر سرنوشت کودک است . گناه بر بچه اثر می گذارد ؛ غذای حرام یا غیبت کردن مادر و ... می تواند از عوامل زمینه ساز شقاوت کودک در آینده باشد تقوای مادر در دوران شیردهی ، با وضو شیر دادن ، زمینه ساز سعادت فرزند می باشند
مادر و پدر نقش مهمی در تربیت دینی فرزند دارند که به علت گسترده بودن این بحث شما خوانندگان عزیز را به دو کتاب دکتر علی قائمی که بسیار مفید فایده است ، ارجاع می دهیم (محبت نیاز اساسی کودکان ش119 ص62ـ 65)
اصول تربیت دینی :
هر مطلب علمی دارای اصولی است که بدون آن ورود در آن علم بی اثر یا کم اثر است، علم تربیت نیز اصولی دارد که موارد زیر از آن جمله اند :
1ـ اصل سهولت : طبق این اصل از سخت گیری و خشونت نسبت به کودک باید پرهیز نمود چرا که آسان گیری کودک را علاقه مند و سخت گیری او را به اصل دین بدبین می کند .
2ـ اصل تدریج : همان طور که خداوند نیز آیات و احکام را تدریجا نازل فرموده در آموزش به کودکان نیز اصل تدریج باید رعایت شود تا کودک متناسب با رشد و شکوفایی استعدادش مطالب را درک کند .
3ـ اصل مداومت و استمرار: آموزش در اسلام امری مستمر و مداوم است . اهمیت آموزش به کودک از سویی و طولانی بودن دوره ساختار ذهنی و روانی کودکی از سوی دیگر استمرار و مداومت در آموزش را می طلبد و باید به موازات رشد عقلی و تحول روانی کودک مفاهیم اعتقادی را به وی انتقال داد و از شتاب و فشار پرهیز نمود .
4ـ اصل آگاهی بخشی : هدف تعلیم باید رشد فکری و یادگیری دانش آموز باشد که براساس تفکر و فعالیت فکری ، سودمندتر از تکرار و مرور آن است .
5ـ اصل تفاوتهای فردی : در آموزش کودکان نمی توان به طور یکسان عمل کرد و باید متناسب با ویژگیهای شناختی عاطفی، انگیزش و سوابق خانوادگی از روشهای گوناگون و موثر استفاده کرد ، برخی با شعر، بعضی با داستان و برخی با پرسش و پاسخ بهتر درک می کنند، برخی زودتر و بعضی دیرتر . پس باید تفاوتهای فردی را در نظر داشت
نمونه ای از روشهای تربیتی قرآن
قرآن کریم کتاب انسان سازی است. این بحر بیکران علم و معرفت و کتاب جاوید حضرت حق تعالی، سرشار از روشهای متعدد تربیتی برای کمال انسان است .
مفهوم تربیت
تربیت به معنای پرورش انسانها در راستای ایجاد و تصحیح رفتارهای اجتماعی است. از این رو، هرچند که از برخی جهات ارتباط تنگاتنگی با حوزه اخلاقی نیز پیدا می کند که ایجاد فضایل و منش های پسندیده عقلانی و عقلایی و شرعی در خود شخص است ولی توجه به دیگری و اجتماع و رفتارهای اجتماعی در آن اصالت می یابد
از این روست که تربیت را به معنای پرورش دیگری و فعلیت بخشیدن استعدادها و قوای درونی دانسته اند . مربی می کوشد تا با توجه به استعدادها و قوای موجود در شخص از راه به کارگیری روش های خاص آن را به فعلیت برساند .خداوند در آیات بسیاری خود را به عنوان رب العالمین معرفی می کند که به معنای پرورش دهنده است
خداوند افزون بر آفریدگاری به نقش پروردگاری نیز توجه می دهد؛ زیرا پروردگاری به معنای تربیت و پرورش هر آفریده ای به گونه ای است تا به کمال شایسته و لایق خویش دست یابد. این روش ها شامل مجموعه ای از کنش ها و واکنش های تکوینی و یا آموزه های دستوری است.روش هایی که می توان آن را از حوزه فتنه ها و بلاها و ابتلائات تا حوزه های امتحان و آزمایش و مانند آن ردگیری و شناسایی کرد .
کمال طلبی انسان
انسان در حوزه اخلاقی می کوشد منش های خویش را به گونه ای درآورد که از نقص به دور و فضیلت های انسانی را در خود نهادینه کند. و به کمال برسانند. هرچند که ممکن است که در شناخت مصداقی امر کمالی و یا غیرکمالی اشتباه کرده و به خطا روند
بخشی از امور اخلاقی و فضایل منشی انسان اختصاصی و مربوط به ذات آدمی است ولی برخی از آن ها ارتباط با حوزه اجتماعی می یابد و تنها اختلاف میان فضایل اخلاقی و تربیتی در آن است که شخص در علم اخلاق می کوشد تا فضایل را شناسایی و آن را در خود نهادینه کرده و به شکل منش خویش درآورد که در حوزه خودسازی قرار می گیرد.
اما اصول تربیتی ناظر به رفتارهای اجتماعی آدمی است و از این روست که دیگر سازی و یا مسایل و اصول اخلاقی مرتبط با جامعه و رفتاری مراد و منظور در علوم تربیتی است .
دانش رشدی
در قرآن داستان هایی از پیامبران گزارش شده است که آنان برای آموزش رفتارهای اجتماعی و کمال یابی به سراغ دیگرانی رفته اند که به نظر ایشان الگوهای عینی و عملی بودند
هنگامی که سخن از آموزش به میان می آید تنها دانش های نظری مراد نیست بلکه از دانش رشدی و کمالی نیز یاد می شود. حضرت موسی(ع) برای دست یابی به رفتارهای درست اجتماعی همراه و همگام با عالم ربانی (حضرت خضر) می شود که از دانش رشدی و لدنی برخوردار بوده است
آن حضرت(ع)نشان می دهد که تغییر رفتاری تنها اختصاص به زمان خاصی ندارد و انسان در هر سن و یا سطح علمی باشد نیازمند بهره گیری از دانش های رفتاری و مربیان و استادانی است که بتوانند با کنترل و نظارت نزدیک رفتاری آن را شناسایی و ارزیابی و تحلیل خود را از رفتار بیان دارند
و انسان همواره می بایست نیازمندی خویش را به آموزش و پرورش تقویت کند
رابطه علم و عمل
علامه حسن زاده آملی: کسی که به این باور رسیده باشد که دیگر نیازی به آموزش و پرورش ندارد به بیماری کم اشتهایی و بی اشتهایی معنوی دچار شده و می بایست او را درمان کرد؛ زیرا انسان آفریده و عمل خداوندی است که او بی نهایت است و حد و اندازه ای را نمی توان تصور کرد که در آن پایانی است
خداوند می فرماید: کل یعمل علی شاکلته؛ هر کسی براساس شخصیت و ذات خویش عمل می کند که این حکم و قانون شامل خداوند نیز می شود و از آن جایی که خداوند بی نهایت است عمل او که وجود انسانی است نیز بی نهایت است و آدمی می بایست همواره در جست وجوی بیش تر کمالات علمی و عملی باشد و حدیقفی را برای خود تصور نکند
امیرمؤمنان علی(ع) به فرزند خویش محمد حنفیه می فرماید: ارق فارق؛ بخوان و بالا رو؛ به این معنا که عمل کتبی خداوند که قرآن است را بخوان و بر درجات شناختی و ذاتی خویش بیافزا؛ زیرا قرآن نیز عمل خداوندی است که بی نهایت است و انسان می تواند با خواندن آن هر دم به معنا و درجه و مرتبه ای برسد که پیش از آن نرسیده است
این خواندن و خوانش می بایست همراه با عمل باشد؛ زیرا عمل است که دانش را به شکل علم حضوری جزو ذات بشر می سازد. هرگاه دانشی ذاتی شود و از راه عمل صعود کند: العمل الصالح یرفعه، در آن زمان دریچه دیگری از معرفت و شناخت به روی او گشوده می شود و به معرفت تازه ای دست می یابد و این گونه است که با هر دانش و عمل به آن در حوزه رفتاری می توان دریچه ای دیگر از دانش گشود و به زاویه تازه ای دست یافت که پیش از آن بر آن نایستاده بود
به سخن دیگر هر دانشی با رفتار و عمل است که آدمی را به درجه ای بالاتر می برد و در آن جاست که آدمی می تواند امور دیگری را ببیند و بشناسد .
رابطه ابتلا با پرورش استعدادها
در حقیقت هرگونه بلا و ابتلایی را نمی بایست شر دانست و با آن معامله شر نمود؛ بلکه از جمله بلایا و ابتلائات آن دسته از بلایایی هستند که در راستای پرورش استعدادها و ظهور و بروز آن انجام می شود
چنان که این مسئله برای حضرت ابراهیم(ع)پیش آمده و خداوند در آیه 124 بقره به آن اشاره کرده. بسیاری از مردم نسبت به آزمون ها برخورد منفی و سلبی داشته و واکنش درستی در برابر آن انجام نداده و موضع گیری منفی بروز می دهند؛ زیرا به نظر ایشان هرگونه آزمونی در راستای خوار و ذلیل کردن وی است که در سوره فجر به این نگرش منفی مردمان نسبت به آزمون ها اشاره شده است
درهمین سوره بیان می شود که برخی آزمون هایی را کرامت و تکریم خویش می شمارند که آن ها نیز این گونه نیست؛ زیرا هدف از آزمون ها حتی اگر به شکل خیر و کرامت باشد و یا به شکل از دست دادن نعمتی صورت گیرد به قصد اهانت و یا تکریم نیست بلکه هدف اصلی از آزمون دست یابی اشخاص به کمالات و بروز و ظهور قوا و استعدادهای ایشان است
به نظر می رسد که حتی آن دسته از بلایا که در دنیا به شکل مجازات و تنبیهات می باشد نیز برای بازگردان شخص به مسیر تکاملی است
براین اساس است که خداوند تنبیهات و مجازاتی را به عنوان مجازات پرورشی یاد می کند. از این رو نمی توان هرگونه مجازاتی را مجازات تعذیبی شمرد بلکه می توان آن را در دسته تنبیهات و تذکرات الهی دسته بندی کرد
هر مربی می بایست در هنگام خطا تربیت شونده او را آگاه و متنبه کند که مجازات محدود و متعین یکی از راه های بیدار کردن و هوشیار نمودن شخص است
روش تشویق از دیگر روش هایی است که قرآن برای تربیت افراد از آن بهره می گیرد و به دیگران می آموزد که از آن بهره گیرند. در روش های تربیتی قرآن تشویق بر تنبیه و انذار مقدم است. فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ [اى پیامبر] پس اگر تو را تکذیب کردند بگو پروردگار شما داراى رحمتى گسترده است و [با این حال] عذاب او از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد (انعام147) و (فصلت43)
از مربیان نیز می خواهد که نسبت به تربیت شوندگان در عمل رفتاری را نشان دهند تا آنان از آن پند گیرند. در حقیقت آموزش و پرورش عملی بسیار مفید و سازنده است .
پرورش عملی
اگر به روش خضر(ع) نیز توجه شود این گونه بوده است که وی به جای این که آموزش رشدی خویش را به مجموعه ای از دانش های مفهومی و انتقال آن به شکل علم حصولی اکتفا و بسنده کند، حضرت موسی(ع) را با خود به میان جامعه می برد و در عمل هم خود کارها و رفتارهای خاص آموزشی را در پیش می گیرد و هم شاگرد را به کار عملی وادار می سازد.
حضرت موسی(ع ) ناچار می شود که تن به کار سپارد و کارگری مجانی و رایگان بکند و بی مزدی به دستور استاد دیواری را بنا گذارد. این پرورش عملی بو دکه روش خضری(ع) و حضرت موسی(ع) از آن به آموزش و پرورش رشدی و الهی یاد می کند
آموزش ها در هر علم و دانشی می بایست افزون بر دانش های نظری که از راه گفت وگو و جدل احسن و استدلال انجام می شود به شکل عملی صورت گیرد. آن چه دانشی را پایدار و به شکل علم حضوری و ذاتی در می آورد شکل عملی آن است. به نظر می رسد که در حوزه ها و مراکز آموزشی کنونی کم تر به آموزش های عملی توجه می شود. آن چه در دانشگاه ها و حوزه های کنونی تدریس می شود علم اخلاق و علم تربیت است نه پرورش اخلاقی و تربیتی افراد
استاد علامه حسن زاده آملی: آن چه در کلاس ها آموخته می شود مفاهیم عرفانی است که دانش تعلیمی است و آن چه باید تحقق یابد و انسان را محقق به عرفان کند دانش رشدی و پرورشی است که می بایست زیر نظر استاد انجام شود
روشهای تربیت دینی :
مقصود از روشها ، فنون ، شیوه ها و دستور العملهای جزئی است که اهداف آموزش را به ثمر می رسانند .برخی از این روشها عبارتند از :
1ـ روش غیر مستقیم
نتایج استفاده از روشهای غیر مستقیم بسیار مفید تر از روش مستقیم است چرا که در روش مسقیم تذکرات زیاد و متوالی سبب لجاجت و مقاومت منفی می شود و بیان ایرادات و نصایح. احساسات کودک را جریحه دار می کند . علاوه بر این احساس غرور ، خودخواهی و احساس خفت ناشی از پذیرش خطا سبب مقاومت روحی فراگیر می شود (قائمی ، علی ؛ نقش مادر در تربیت فرزند)
روش الگویی ، روش استفاده از مثال ، قصه گویی ، یادآوری نعمات الهی ، نمایشی از جمله روشهای غیر مستقیم هستند.10 در سیره بزرگانی چون آیت ا... بهجت نیز روش غیر مستقیم بسیار دیده می شود . ایشان هیچ گاه به طور مستقیم به شخص نمی فرمایند این کار را بکن یا نه .بلکه در ضمن داستان یا حدیثی قصور و اشتباه اطرافیان را گوشزد می نمایند.11
2ـ استفاده از روشهای فعال
در این روش مشارکت کودکان مد نظر است و مزیت آن تأثیر عمقی آن است ، فعالیت گروهی بچه ها ، واگذاری مسئولیت به ایشان ، وضع قوانین توسط آنها و نظارت و قضاوتشان در مورد افراد خاطی از موارد مهم و موثر است.12
3ـ روش تربیت تلقینی
تلقین مثبت به خود و دیگران از روشهای مورد استفاده در تربیت اسلامی است، حضرت امام خمینی(ره ) در این مورد می فرمایند : یکی از چیزهایی که برای انسان مفید است تلقین است ... یک مطلبی که باید در نفس انسان تاثیر بکند با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می کند به همین جهت اگر استفاده از روش تلقین در تعلم و تربیت به صورت منفی و تحمیل نباشد بلکه به شیوه مثبت، آگاهانه و آزادانه انجام پذیرد بسیار مطلوب و موثر خواهد بود (فریادگر توحید، ص56)
شیوه آموزش برخی مفاهیم دینی :
مفهوم دین : در سالهای اول دبستان از پرداختن به معنا و مفهوم واژه دین باید اجتناب کرد زیرا کودکان در این دوره علاقه ای به طرح این مباحث ندارند و فقط باید به تعریف ساده ای بسنده کرد .
مفهوم دعا : در مورد دعا باید چند نکته را در نظر داشت : دعاها باید متناسب با سن و حوزه درک کودک باشد تا لذت بیشتری ببرد . همچون دعاهای کوتاه و دسته جمعی مثل سرود و مناجات که در روح کودکان موثر است. دیگر اینکه دعاها هر چند وقت یکبار عوض شوند تا تازگی و تأثیر داشته باشند. در ضمن باید عوامل عدم استجابت دعا را برای کودکان بیان کرد تا شبهه ایجاد نشود که چرا دعایشان مستجاب نمی شود .
مفهوم نماز : زمینه نماز در روح پاک کودکان و فطرت سلیم آنها موجود است و باید آن را باور کنیم . از سنین نخست دبستان باید کودکان را به تدریج با نماز آشنا کرد و آنها را به گزاردن نماز تشویق و ترغیب نمود . قبل از تعلیم باید مفهوم خدا و دعا برای کودک تبیین شده باشد و علت نماز خواندن را نیز بداند
برای این کار می توان از آموزشهای ساده استفاده کرد البته پرداختن به آموزش برخی دیگر از مفاهیم دینی شیوه های خاص خود را دارند که باید از نظم خاصی برخوردار باشند .آموزش اصول دین و دلایل ساده ای برای آنها،پرداختن به خداشناسی، معاد ،وقوع و ضرورت آن ،نبوت و نیاز انسان به آن از مسائل مهم علاقه مند کردن کودک به خدا و پیامبران و امامان است (باهنر، ناصرص146)
نتیجه : هر چه والدین ، معلم یا مربی که تربیت یا قسمتی از تربیت کودک را بر عهده دارند با ویژگیهای کودکان ، نکات روانشناسی و تربیتی آنان آشناتر باشند در امر آموزش موفق تراند . شیوه های آموزش باید اصولی و علمی کاربردی باشند . در آموزش مفاهیم دینی باید عوامل تأثیر گذار را شناخت و آنها را در راستای بهتر شدن امر آموزش جهت داد و از سخنان معصومین ـ علیهم السلام ـ بهره جست
چرا که اگر دیر شود قلب او مشغول به چیزهای دیگر شده و سخت می گردد و دیگر تربیت او امکان پذیر نبوده یا بسیار مشکل و کم اثر خواهد شد . الگوهای رفتاری کودک باید در درجه اول خودشان مسائل اخلاقی و دینی را رعایت کنند چرا که کودکان الگو پذیران خوبی هستند و معمولا از پدر و مادر خود الگو می گیرند. در آموزش بیشتر باید از روشهای غیر مستقیم استفاده کرد تا موجب مقاومت روحی در کودک نشود و همچنین روشهای فعال بسیار موثر هستند .
یاد دادن فرایض دینی به کودک
یکی از وظایف بسیار مهم هر پدر و مادری برای فرزندش یاددادن فرایض و واجبات دینی از قبیل نماز – روزه و....است اگر این کار بصورت اصولی و منطقی صورت گیرد همین دستورات دینی به عنوان عامل مثبت و موثر در ممانعت و بازدارندگی او از انحرافات اخلاقی و عاطفی کاملآ تاثیر بسزایی خواهد داشت و زمانیکه بزرگ شد فردی متدین و انسانی با شخصیت عالی می شود پس برای اینکه این فرایض درست به کودک یاد داده شود رعایت نکاتی الزامی است که تنها به چند مورد مهم آن اشاره می شود:
۱- با توجه باینکه کودک از اعمال ما تاثیر پذیرفته و از آن تقلید نموده و درس می گیرد پس الگوی مناسب و خوبی برای او باشید بعبارت دیگر اگر فرایض دینی را در خانواده و نزد کودک رعایت کنید فرزندتان نیز با مشاهده رفتار و اعمال شما شیوه صحیح و درست را از شما یاد گرفته و در انجام آن کارها عادت خواهد کرد و دیگر نیازی به مراقبت های بعدی شما نخواهد داشت و در اینصورت یقین بدانید او با صبر و پایداری در صراط مستقیم قدمی را برای کار خلاف بر نخواهد داشت.
۲- سعی کنید به سوالات فرزندتان در مسائل دینی در خور درک و فهم و عقل او پاسخ دهید و حدالمقدور جوابتان بسیار ساده و کوتاه باشد نیازی نیست هرچه معلومات دارید جستجو کرده و به خورد او بدهید چون هنوز کودکتان با اندازه کافی به رشد عقلی و ذهنی لازم خود نرسیده است لذا بسیاری از مطالب شما را درک نکرده و از آنها چیزی نخواهد فهمید در نتیجه دچار احساس زبونی و حقارت شده و این عمل شما تاثیر بدی را روی روحیه او می گذارد.
۳- برای اینکه فرایض دینی را کودکتان یاد بگیرد سعی کنید مفهوم و نیز هدف از آنها را متناسب با فهم کودک به او تفهیم کنید هرگز او را به اجبار به این کار وادار نکنید زیرا قطعآ نتیجه نمی دهد چون شما با ترسی که در دل لطیف و کوچک فرزندتان ایجاد می کنید باعث می شوید او انجام این فرایض را به عنوان وظیفه تحمیلی از طرف شما به خودش قلمداد نموده و تنها به جهت ترس و برای ریا و تزویر به شما به این کارها اقدام کند و معلوم است با این چنین کارهایی هرگز نتیجه مثبت از تربیت دینی عاید او نشده و کودک نخواهد توانست از روشهای سازنده و موثر آن بهره ببرد
بنابراین والدین عزیز در تربیت فرزندتان باید طوری به آموزش دهید که فرایض دینی را تنها با اختیار باطنی و با رغبت درونی انجام دهد تا تاثیرات مثبت مکتب انسان ساز اسلام را پذیرا گردد.
۴- والدین گرامی روش اشتباه مطمئنآ نتیجه بی ثمر دارد. یادتان باشد آینده کودک به دوران کودکی او بستگی دارد پس چه بهتر است زیز بنای تربیتی فرزندتان را طوری پی ریزی کنید که وقتی بزرگ شد خیالتان از همه لحاظ راحت باشد پس سعی نمایید در تربیت کودکتان احکام و قوانین دینی و در راس همه آنها خداوند متعادل را آنطوریکه شایسته است به فرزندتان بشناسانید
اگر به فرزندتان بیآموزید که خداوند دوستدار ما بوده و در همه حال ناظر بر اعمال و حتی نیات ما است و به تمامی اعمال نیک ما پاداش میدهد و تمامی دستورات و قوانین الهی نیز که توسط پیامبران الهی به بشر فرستاده قطعآ برای خیر و صلاح و سعادت جسمانی و روحانی ما است
5- اگر به کودکتان تفهیم نمایید که وظیفه ما نیز در قبال این همه نعمت که خداوند به ما ارزانی نموده سپاسگزاری و سر تسلیم فرود آوردن در مقابل او وعمل به دستورات او است یقین داشته باشید در سایه چنین تربیت درست و منطقی کودک از ته دل به خالق هستی و دستورات دین علاقه مند می شود و برای تشکر از نعمات خدا و سلامت روحی و روانی خود هرگز گرد گناه نخواهد رفت و در نتیجه براحتی در جامعه جلوی هر گونه خلاف و کار های ناشایست گرفته می شود و اینجاست که روش تربیتی شما در مورد فرزندتان جواب مثبت خواهد داد.
راههای آموزش خداشناسی به کودکان
برای آشنا کردن کودک با مقوله خداشناسی ، ده شیوه روانشناسانه را پیشنهاد می شود.
شناخت خدا برای کودک امر مهمی است. برای آموزش خداشناسی به کودکان روشهای متعددی وجود دارد که میتوان از آنها در راه معرفی صحیح خداوند و صفات او به کودکان بهره گرفت. در سیرهتربیتی معصومین(ع) نیز چهار کلید اصلی مشاهده میشود که عبارتند از:
مفروض گرفتن اصل وجود خدا؛ استفاده از دلایل روشن و قابل فهم؛ تاکید بر معرفی خدا از راه صفات؛ ایجاد ارتباط با خدا و حفظ آن (که آثاری چون تقویت، رشد و ارتقای ایمان به خدا و انس با خدا و محبت او را در پی دارد)
1- اهمیت داستان
کودکان الفتی شیرین و باور نکردنی با داستان دارند. برخی از مشکلات بزرگ رفتاری کودکان را میتوان با طرح داستان تغییر داد یا آمادگی ذهنی تغییر را در آنها به وجود آورد. همچنین میتوان از داستان برای انتقال بهتر مفاهیم بهره گرفت؛ شیوهای که عملاً در قرآن توصیه شده است
در معرفی خدا به کودکان نیز زمینهاستفاده از این روش بسیار مهیاست. سورههای مختلف قرآن، سیره و روش زندگی پیشوایان دینی، روش بزرگان و دانشمندان و نیز منش انسانهای بزرگی که با تکیه بر قدرت خداوند توانستهاند کارهای بسیار مهمی در زندگی خود داشته باشند، میتوانند در خدمت خداشناسی کودکان قرار گیرند
در اجرای موفق این روش، توجه به چند نکته سودمند است:
- کودکان تا سن سه سالگی و برخی دورههای دیگر، بین واقعیت و افسانههای خیالی تفاوتی قائل نیستند. آنها هر داستانی را که درباره ادیان و انبیا(ع)گفته شود، باور خواهند کرد. حتی ممکن است وانمود کنند که خود یکی از شخصیتهای داستان هستند، چرا که تفکیک میان واقعیت و آنچه در خیال او میگذرد، برای کودک مشکل است
داستانهای جذاب و شخصیتهای آن برای کودکان بسیار قابل باورتر و واقعیتر از توصیههای اخلاقی و تربیتی مجرد و ذهنی هستند. برای آموزش درسهای بزرگ زندگی به فرزند خود، از داستان استفاده کرده و از هر گونه موعظه و سخنرانی اجتناب کنید.
- در طرح داستانهای دینی باید دقت کرد که از بیان وقایعی که مربوط به عذابها و سختگیریهای خداوند بر بندگانش میشود، خودداری کرده و بیشتر به بازگویی داستانهایی پرداخته شود که چهرهای صمیمی و مهربان از پروردگار را به نمایش میگذارند.
- سعی کنید از داستانهای فرهنگ و مذهب خودتان استفاده کنید. مانند داستان حضرت یونس(ع) که مفاهیمی چون ناامید نشدن از رحمت خداوند و توبه کردن پس از آگاه شدن از اشتباه و خطای خود در آن نهفته است.
2- محبوب خدا بودن
کودک وقتی بداند که مورد علاقهخداوند است و هدایای فراوانی از سوی خداوند مانند پدر و مادر مهربان، دوستان خوب، بدن سالم و بانشاط و خوراکیهای لذید و...، به او داده شده است، ارتباط بهتری با او برقرار کرده، زمینهاولیهشناخت بهتر خداوند در او شکل میگیرد
ضروری است که این تصور در ذهن کودک استقرار یابد که خدا او را دوست دارد و میخواهد او فردی شایسته و خوشبخت گردد، او دوست داشتنی، مهربان و صمیمیتر از پدر و مادر است.
3- استفاده از مثال
تمثیلهای مناسب به وجود آورید. مثلاً میتوانید خوبی را به روشنایی و بدی را به تاریکی تشبیه کنید چون کودکان شب را دوست ندارند. برای کودکان بزرگ تر، خدا را به نوری تشبیه کنید که بر همه چیز میتابد و آنها را روشن میکند و همه جا حضور دارد. تمثیل باعث عینی و ملموستر شدن مفهوم خدا برای فرزندتان خواهد شد.
معانی و محتوای تمثیلها را مورد تاکید قرار دهید. برای درک مفهوم حضور خدا در همه جا، نور، تمثیلی بسیار غنی است.
4- استفاده از تجربیات روزمره
اگر میخواهید آموزش اعتقادات بنیادین را برای فرزندتان جذاب نمایید و نیاز او را تقویت کنید، آنها را با زندگی روزمرهفرزندتان پیوند دهید، راههای متعددی برای این کار وجود دارد:
- مفاهیم بدیهی و یقینی را در اوایل دوران کودکی فرزندتان پایه ریزی کنید.
- هیچ گاه نظریهای رسمی را برای فرزندتان تکرار نکنید مگر اینکه توانایی درک آن را دارا باشد.
- اگر فرزندتان کمتر از هشت سال سن دارد، به صورت ساده، مطلق و غیررسمی فکر میکند. او ممکن است بتواند فقط کمی فراتر از معنی ظاهری جملات را درک کند. کودکان در این سن نیاز به تذکر و تکرار دارند. همیشه باید به آنها گفت:«خدا به تو کمک میکند که کارهای خوب را انجام دهی».
- اگر فرزندتان در سن نوجوانی قرار دارد، قادر به درک معانی توصیههای شما خواهد بود، زیرا ذهن منطقی او شکل گرفته است.
- اصول اعتقادی را با تجربهروزمرهفرزندتان مرتبط کنید. تجربهروزمرهفرزندتان را مدخلی برای ورود به بحث دربارهاصول اعتقادی قرار دهید.
- احساسات و عواطف کودکان را باید با استدلال منطقی او همراه کرد. از فرزندتان بپرسید وقتی که میفهمد خدا کیست، چه انتظاری از او دارد و در مورد خدا چه احساسی به او دست میدهد؟
- مثالها و موارد تجربی را به سمت دستیابی به اصول اعتقادی هدایت کنید.
- برای آموزش یک اصل، از داستانهای مختلفی استفاده کرده، در نهایت با طرح سؤالاتی او را راهنمایی کنید تا قادر به درک اصول مورد نظر از متن داستانها باشد. مثلاً بپرسید:در همه این داستانها، خدا چه کار واحدی انجام داد؟ ارتباط بین خدا و انسانها در این داستانها، چه چیزی را به ما میآموزد؟
5-آشنایی با نمونه های ایمان
مقصود اصلی از خداشناسی، نشان دادن تجلیات خداپرستی در زندگی انسان است. پس باید صحنههایی از زندگی یک خداپرست واقعی متناسب با سنین کودکان هر دوره نشان داده شود
فرزندتان را با نمونههای عالی ایمان محکم و قوی آشنا سازید. چنین نمونههایی را میتوانید در میان مؤمنانی که در قید حیات هستند، بیابید. همچنین میتوانید نمونههایی را در داستانهای گذشتگان و زندگینامه مؤمنان پیدا کنید.
6- الگوی موفق از ایمان
شما بهترین مثال و الگو برای فرزندتان هستید.کودکان بخصوص در خردسالی، به شدت تحت تأثیر رفتارها و باورهای والدین خود قرار داشته، از آنها تقلید میکنند و آنچه را در این دوران فرا میگیرند تا آخر عمر همراه خواهند داشت. لذا برای آموزش فرزندتان دربارهخدا، بهتر است از خودتان آغاز کنید. اعتقاد و ارتباط خود با خدا را مورد بررسی قرار دهید، زیرا هر نوع رابطهای که داشته باشید به طور ناخودآگاه به فرزندتان منتقل خواهد شد
شما میتوانید الگوی خوبی برای رشد و پرورش ایمان فرزندتان باشید، به شرطی که در لحظات تردید و ناامیدی زندگیتان بتوانید با خردمندی، صداقت و تواضع در راه ایمان قدم بردارید.
اگر کودکی والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای چنین صفاتی تصور خواهد کرد. والدین در نحوهدرک فرزندشان از خدا بیشترین تأثیر را دارند. روابط تنگاتنگ و روزمرهکودکان با والدین، تأثیر زیادی در نحوه درک آنها از خداوند دارد. عکس این رابطه نیز وجود دارد.
شما میتوانید با روشهای زیر برای فرزندتان الگویی موفق از ایمان باشید:
- تلاش برای آموختن دربارهخدا: فرزندتان باید مشاهده کند که شما دربارهخدا میاندیشید، به مطالعهکتابهایی در این زمینه علاقه دارید و خدا را عبادت میکنید.
- متواضع بودن در اعتقادات مذهبی: فرزندتان با مشاهدهسعهصدر شما در تحمل عقاید دیگران، عدم تعصب در عین داشتن یقین و احترام به نظرات مخالف، حتماً به اعتقادات شما علاقهمند خواهد شد، زیرا رفتار جذاب شما را مصداق باورهایتان میداند.
- گفتوگو با فرزند خود دربارهمشکلات زندگی در فرصتهای مناسب و اعتماد به خداوند به صورت عملی در حل مشکلات زندگی.
- الگو بودن در رفتار: بیان صفات خداوند برای کودکان اگر چه آموزنده است، اما کافی نیست. رفتار و طرز تلقی شما، تأثیری بیش از گفتههایتان بر باور فرزندتان دارد. قضاوتها، عقاید، شوخیها، نوع دوستانی که دارید و یا نوع توجه شما به مسائل، توسط فرزندتان دریافت و جذب شده، شخصیت او را شکل میدهد.
- مشارکت دادن فرزندان در کمک به دیگران: بخشندگی به دیگران و استمداد از دیگران را به فرزندتان بیاموزید. انبیا(ع)، انسانهایی بودند که زندگی خود را وقف دیگران کردند، با این وجود برای آب، غذا و جلب حمایت، از دیگران کمک میطلبیدند.
7- ارتباط با طبیعت
رحمت خدا با مشاهدهپدیدههایی چون بازگشت پروانهها پس از پروازی طولانی، راه رفتن ضعیف گوساله پس از تولد و زنده ماندن پرندگان در زمستانی سرد، قابل درک است. قدرت خدا در عظمت کهکشانها و پیچیدگی حیات دیده میشود. محبت و زیبایی خدا در رنگهای طبیعت و مناظر طبیعی متجلی است
لذت خدا از آفرینش خود(2) را میتوان در تنوع و گوناگونی موجودات مشاهده کرد. لطیف بودن خداوند و توجه او به کوچکترین جزئیات را میتوان در آفرینش انسان مشاهده کرد. با آمدن برف و باران، با شکفتن گلها، با دیدن نوزاد حیوانات و با هر جلوه و زیبایی که در طبیعت به چشم میخورد، باید یاد خدا را در خاطر فرزندان زنده کرد.
با روشهای زیر ارتباط فرزندتان را با طبیعت افزایش دهید:
- با فرزندتان پیادهروی کرده، از مشاهده گیاهان و سایر موجودات زنده لذت ببرید.
- با فرزند خود به پارکها و دشت و صحرا بروید.
- از تماشای آسمان و طلوع و غروب آفتاب لذت ببرید.
- از باغ وحش و آکواریوم دیدن کنید.
- به کوهنوردی و ماهیگیری بروید و در حیاط منزل خودتان باغبانی کنید.
- توجه به طبیعت را به فرزندتان بیاموزید.
- گاهی اوقات با فرزند خود در مکانی آرام نشسته و محو تماشای طبیعت شوید.
- رنگهای گوناگون طبیعت مثل قرمز، زرد، آبی، نارنجی و طیف متنوع رنگ سبز را جستوجو کرده، به تنوعی که دارند، توجه کنید.
- به صداهای متنوع گوش کنید. صدای پرندگان، به هم خوردن برگ درختان و حرکت آب و...
- به تماشای محل زندگی موجودات مختلف بروید: آشیانه پرندگان، کندوی زنبورها، لانه مورچهها، محل زندگی ماهیان
- مجموعهای از دانههای گیاهی، برگ درختان، پر پرندگان و صدف یا ماهیان را تهیه کنید.
- برای آشنا شدن با انواع پرندگان و گلها از کتابهای راهنما استفاده کنید.
- انواع پرندگانی را که میتوانید ببینید مورد توجه قرار دهید و هر مورد را یادداشت کنید.
- از مناظر طبیعی عکس بگیرید و یا آنها را نقاشی کنید.
- با استفاده از ذرهبین، میکروسکوپ و یا تلسکوپ به مطالعه جزئیتر طبیعت بپردازید.
- بین خدا و طبیعت ارتباط برقرار سازید.
- به کودک توضیح بدهید که خدا، تنوع موجودات را دوست دارد. خدا طراح بزرگی است.خدا قدرت فوق العادهای دارد. خدا به کوچکترین ذرات نیز اهمیت میدهد و خدا باعظمت است.
- از فرزندتان بپرسید که هنگام مشاهده غروب آفتاب، جنگل، آبشار و پرندگان چه تصویری از خدا به دست میآورد.
- آیاتی از قرآن را بخوانید که در زمان و شرایط شما مصداق داشته باشد. مثلاً وقتی که از مشاهده ستارگان در حیرت فرو میروید، به آیاتی مراجعه کنید که درباره خلقت آسمانها و زمین توضیح دهند.
- حتی دیدن یک فیلم از شگفتیهای آفرینش، فرصتی برای گفتوگو درباره خدا و قدرت اوست.
8- طرح سوالات
آموزش همیشه از طریق نصیحت یا توصیه امکانپذیر نیست؛ گاهی از طریق طرح سؤالات مختلف و فرصت دادن به کودک برای یافتن پاسخ آنها ممکن میشود. مؤثرترین و تحول آفرینترین روش آموزش این است که ذهن یادگیرنده را بر تفکر، تجربه، سؤال و کشف متمرکز کنیم و صرفاً نقشی کمکی برای خود قائل باشیم
با اعتقاد به این روش، سؤالات کودکان برای ما ارزش پیدا میکنند و به آنها اهمیت خواهیم داد و خود نیز با طرح سؤالات آموزنده به فرزندانمان آموزش میدهیم. اما:
- از افراط در طرح این سؤالات خودداری کنید تا فرزندتان خسته نشود.
- سؤالات را جدی طرح کنید و به فرزندتان وقت کافی بدهید تا درباره آنها فکر کند و سنجیده پاسخ دهد. سؤالی که با تمام وجود پرسیده شود و شنونده را به تفکر وا دارد.
- سؤالات را با متانت طرح کنید، گویی برای خود سؤال طرح میکنید، چرا که خود نیز در حال یادگیری هستید.
- انتظار نداشته باشید فرزندتان همان پاسخی را ارائه دهد که مورد نظر شماست، زیرا هر شخصی درک خاصی از یک سؤال دارد و عقاید خود را به نحو ویژهای ابراز میکند.
- سؤالات را طوری مطرح کنید که فرزندتان با زبان و درک خودش به آنها پاسخ دهد. از او انتظار ارائهپاسخهای آماده و کلیشهای نداشته باشید.
- به پاسخ فرزندتان با دقت و توجه فراوان گوش دهید و در برابر نظر او جبههگیری نکنید تا نوعی اعتماد و درک متقابل بین شما ایجاد شود.
- سؤالاتی طرح کنید که متناسب با سن و درک و موقعیت فرزندتان باشد.
- مهمترین نکته در طرح سؤال این است که هدف از طرح آنها ارائهپاسخهای آماده به فرزندتان نیست بلکه وادار کردن وی به تأمل و تفکر و در نتیجه، رشد ایمان و ادراک اوست.
9- اهمیت تفکر
سعی کنید برای فرزندتان شرایطی را فراهم آورید که عادت تفکر در سکوت و تنهایی در وی پرورش یابد. پیشنهادهای زیر به شما کمک میکند تا شرایطی را برای آموزش فرزندتان در خصوص تفکر در آرامش و تنهایی فراهم آورید:
- زمان و مکان ثابتی را برای تفکر در خلوت و آرامش تعیین کنید. اوقات نماز زمان منظم و مناسبی برای خلوت کردن با خود و خداست.
- تفکر در تنهایی را به فعالیتی خانوادگی تبدیل کنید.
- روش تفکر در اوقات تنهایی، باید متناسب با سن و علائق فرزندتان باشد.
- شاید بهترین روش برای بچههای چهار تا پنج ساله این است که آنها را با اسباببازیهایشان تنها بگذارید تا با آنها ارتباط برقرار کنند. میتوانید داستانی برای آنها تعریف کنید، کتابی را برای نقاشی کردن در اختیارشان قرار دهید و یا او را با نوار قصه مناسبی تنها بگذارید تا خودش به آن گوش کند.
- وقتی که فرزندتان قادر به نوشتن شد، حتی اگر انشای خوبی ندارد یا کلمات را اشتباه مینویسد، یکی از مفیدترین کارها این است که از او بخواهید تا دربارهفعالیتهای روزانهاش یادداشتی تهیه کرده، دفتر خاطراتی برای خود درست کند
به او توضیح دهید که در دفتر خاطرات باید داستان خودش را بنویسد. او میتواند احساساتش را درباره رویدادهای زندگیاش و چیزهایی را که به نظر او مهم بوده و ارزش به یاد ماندن دارند، در این دفتر بنویسد
بچههای بزرگتر را تشویق کنید که از خلاصهنویسی اجتناب کرده و جزئیات بیشتری را در یادداشتهای خودشان توضیح دهند. از آنها بخواهید که در نوشتههایشان صادق بوده، مطمئن باشند که بدون اجازه آنها هرگز نوشتههایشان را نخواهید خواند. به این قول خود، حتی در غیاب فرزندتان وفادار باشید.
- علاوه بر تشویق فرزندتان به تهیه یادداشت روزانه، کتابهایی در اختیار او قرار دهید تا مطالعه کند و وسایلی برای او تهیه کنید تا به کارهای هنری بپردازد.
10-عبادت دسته جمعی
از توصیههای مهم اسلام، اهتمام به عبادت(3)و سفارش اعضای خانواده به آن است. در مرحلهاول،فرد باید خود به رفتارهای عبادی اهتمام ورزد تا الگویی مناسب برای سایر اعضا باشد. در متون دینی آمده است که فرزندان خود را در هفت سالگی به نماز سفارش کنید (اصول کافی، ج3، ص409) این سفارش میتواند به شیوههای گوناگونی اجرا شود که برخی از آنها مانند روش الگوگیری، تأثیرگذارتر خواهد بود (نهج البلاغه، حکمت73)
بر این اساس و در راستای معنوی سازی زندگی روزمره خود، اوقات ثابتی را به عبادت خانوادگی اختصاص دهید. از طریق عبادت دستهجمعی میتوانید فرزندتان را با درک خود از خدا آشنا ساخته، او را در ارزشها، امیدها و ناامیدیها، سؤالها و پاسخها و تواناییهای معنوی خود مشارکت دهید. در این اوقات میتوانید تکیه گاههای معنوی خود و منابعی را که به شما قدرت میدهند به او نشان دهید.
میتوانید در محیط خانواده به صورت جماعت، نماز بخوانید. اگر فرصت یا امکان برپایی نماز جماعت روزانه را در منزل ندارید، لااقل میتوانید در اوقاتی مثل سر سفرهغذا، به شکرگزاری دستهجمعی بپردازید.شما میتوانید مراسم و سالگردهایی را که به مناسبتهای مختلف برگزار میکنید، به ایامی برای تفکر و اندیشیدن تبدیل کنید.
عبادت یا فعالیت معنوی دستهجمعی اعضای یک خانواده، تأثیر پایداری در رشد معنوی کودکان دارد. این نوع فعالیتها موجب میشوند تا محیط خانه به مکانی معنوی و مقدس تبدیل شود.
الگو های تربیت کودک
والدین برای تربیت نمودن فرزندان خود از چهار شیوه و الگوی تربیتی استفاده می کنند که خصوصیات هریک بطور خلاصه به شرح ذیل می باشد:
۱- الگوی عدم محبت و سخت گیری به کودک: در این نوع شیوه ی تربیتی والدین قوانین و مقرات بسیار سخت و نا عادلانه ای را برای کودک وضع می کنند مقراتی که کاملآ غیر منصفانه بوده و سبب ایجاد نوعی ترس غیر منطقی از قبیل ترس از تاریکی ، ترس از شکست و عدم موفقیت و.... در نهاد کودک می شود کودکی که در چنین محیط ناجور و ناسالم رشد و پرورش می یابد
اولآ: از محبت و نوازش و توجه والدین خود محروم می ماند ثانیآ: مدام باید سرزنش ها ، تحقیر ها، خشونت ها، و سخت گیریهای پدر و مادرش را تحمل کند
ثالثآ: هرگز در مقابل رفتار پسندیده و خوب خود تشویق و تمجید نمی شود. لذا بیش از اندازه مطیع، سر بزیر و سلطه پذیر، و ترسو بار می آید اضطراب و استرس و نگرانیهای بی جا و افسردگی و حتی خودکشی را باید از خصوصیات عاطفی این کودکان بر شمرد.
۲- الگوی محبت و عدم قاطعیت: محبت با ید به کودک به اندازه باشد و اگر از حد خود گذشت و افراط شد باعث می شود کودک پر توقع، لوس و ضعیف النفس و وابسته به والدینش بار بیآید و این برای آینده کودک بسیار تاثیر بدی را خواهد گذاشت در این شیوه چون قاطعیت والدین وجود ندارد کودک همیشه از زیر بار وظایف و مسئو لیت های خود فرار می کند کودک در چنین خانواده ای هر چه را که اراده کند و دلش بخواهد فورآ بدست می آورد و قهر و گریه بهترین ابزار کودک برای رسیدن به خواسته های نا معقولش تلقی می شود
والدین نیز اگر بخواهند گاهآ برای فرزندشان سخت گیری کنند چون قاطعیت ندارند صبر می کنند تا کاملآ عصبانی شوند سپس از کوره در رفته و کودک را با شدت تنبیه می کنند تنبیهی که نا عادلانه بوده و با رفتار بد کودک هرگز همخوانی ندارد و این رفتار نسنجیده والدین به روان و روح لطیف کودک آسیب و ضربه مهلکی را وارد می سازد.
۳- الگوی عدم محبت و عدم قاطعیت والدین: این شیوه را باید بدترین و مخرب ترین الگو دانست که در آن
اولآ: هیچ نوع رابطه عاطفی و محبت و صفا و صمیمیت بین والدین و کودک وجود ندارد
ثانیآ: کودک کاملآ به حال خود رها گشته و از سوی والدینش طرد و رانده شده محسوب می شود و اگر رفتار خوبی نیز از کودک سر بزند مورد تشویق واقع نمی گردد و نتیجه بد اینگونه ا لگو سر خوردگی و ناکامی و عصیان و سر کشی در کودک است
زمانیکه نیاز کودک به محبت و توجه والد ینش از طریق اصولی و درست اقناع نشود کودک مجبور می شود با رفتار نا درست و نا شایست خود توجه آنها را بسوی خود جلب کند ولی از سوی والدینش بخاطر رفتارش مدام سرزنش و تنبیه می شود کودک به مرور با خودش می اندیشد که حتمآ مقصر اصلی این تنبیهات و بی توجهی ها خودش است پس به احساس گناه گرفتار آمده و مدام خودش را سرزنش می کند و این ضربه محکمی از لحاظ روحی به کودک معصوم وارد می سازد و سبب بوجود آمدن انواع نابسامانیهای روانی در روح پاک او می شود.
۴- الگوی محبت همراه با قاطعیت پدر و مادر: اگر والدین عزیز بتوانند بر احساسات عاطفی بی مورد و نا بجای خود غلبه کنند و این شیوه را بدرستی در تربیت کودک خود اعمال نمایند قطعآ بهترین و موثر ترین الگوی تربیتی است که در آن والدین برای اصلاح و بهبود رفتار و تقویت استعداد های مثبت کودکشان هم از محبت استفاده می کنند که نیاز و عطش روحی کودک را بر طرف می کند و هم از قاطعیت که جلوی رفتار نا شایست کودک را می گیرد
در این شیوه چون والدین به اصول درست تربیتی آگاه هستند اولآ: شخصیت کودک را که بزرگترین سرمایه او است تخریب نساخته و زیر سوال نمی برند دومآ:اگر هم برای رفتار بد کودکشان تنبیهی در نظر می گیرند( منظور تنبیه بدنی نیست) هرگز طوری رفتار نمی کنند که تمام تقصیر ها را گردن کودک بی دفاع باندا زند و او را مقصر جلوه دهند بلکه با باز خواست اصولی کودک و با محبت به او تفهیم می کنند که تنبیه فقط برای تغییر و بهبود رفتار خود او است تا رفتار نادرست اوبطور صحیح اصلاح شود و مهارتهای لازم را برای زندگی کسب نماید.
راه های تربیت کودک از نظر اسلام
مراحل سه گانه تربیت کودک
از پیامبر (ص) روایت است که فرمود: فرزند هفت سال سرور، هفت سال فرمانبردار و هفت سال وزیر است. (مکارم الاخلاق، ص 222) این بدان معناست که انسان درهر سنی نوعی واکنش نشان تربیت امری فرآیندی است و در تمام مدت عمر اتفاق می افتد؛ اما هر چیزی دارای بهترین زمان است و بهترین زمان تربیت، دوران کودکی و نوجوانی است. دراین دوره کودک همانند خشت خام است که هر نقشی را به خود می گیرد
از این رو سفارش بسیاری برای تادیب کودکان دراین دوره بیان شده است. امیرمومنان علی (ع) به امام حسن (ع) سفارش می کند که این زمان بهترین زمان تربیت و تادیب کودکان است؛ چنان که شیوه و سیره تربیت آن حضرت (ع) این بوده که در کودکی اقدام به تربیت و تادیب فرزندانش کرده است
آن حضرت در وصیت به فرزندش امام حسن (ع) می فرماید: دل جوان، مانند زمین کشت نشده است، آنچه در آن افکنده شود، می پذیرد. از این رو، پیش از آنکه دلت سخت گردد و عقلت سرگرم شود، به تربیت تو همت گماشتم. (نهج البلاغه، نامه31).
از پـیامبر (ص) روایت است که تربیت پیش از تولد آغاز می شود: ادبو الولادکم فی بطون امهاتهم قیل: وکیف ذلک یا رسول الله؟فقال: باطعامهم الحلال؛ فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید. سؤال شد: این چگونه است، ای رسول خدا؟ فرمودند:با خوراندن غذای حلال به مادرش. (جنگ مهدوی ص132). آن حضرت (ص) همچنین فرمان می دهد که: من ولد له مولود فیلوداً فی ادنه الیمنی باذان الصلاه ولیقم فی الیسری فانها عصمه من الشیطان الرجیم؛ به هر کس فرزندی داده شود، باید درگوش راست او اذان و درگوش چپ او اقامه بگوید؛ چرا که مایه ایمنی از شیطان رانده شده است. (کافی ج6 ص 42 ح6)
بنابراین نباید گذاشت شخصیت کودک شکل گیرد و آن گاه اقدام به تربیت وتادیب کرد.این سادگی است که کودک را رها کنیم تا به حال خودش باشد و آن گاه پس از شکل گیری شخصیت اقدام به تربیت و تادیب کنیم. برخی از مردم حتی مومنان، دختران خردسال را با وضعی نامناسب به اجتماعات می برند و لباس های نامناسب به می دهد
اگر درکودکی مسلط است و با طنازی و شیرین زبانی خود بر شما حکومت می کند. در هفت سال دوم موجودی فرمانبردار است. دراین دوره است که می بایست آموزش های تربیتی دقیق ببیند؛ چون جامعه پذیری و رفتارهای اجتماعی را از طریق تقلید و پیروی از شما در این دوره یاد می گیرد پس باید دراین دوره به او آموزش های دقیق داد تا در دوره وزارت در کنار شما همان رفتارهای مناسب و هنجاری را در پیش گیرد.
امام صادق(ع) درباره شیوه تربیتی که خودشان بر آن عمل می کردند و سیره خاندان ایشان بود، می فرماید: انا نامرصبیاننا بالصلاه و الصیام ما اطاقوا اذا کانوا أبناء سبع سنین؛ ما هنگامی که کودکانمان هفت ساله می شوند به اندازه ای که طاقت دارند آنان را به انجام نماز و روزه فرمان می دهیم
این بدان معناست که تربیت کودک و تأدیب آنان نسبت به هنجارهای دینی و اجتماعی و آداب قومی و مذهبی می بایست از همان آغاز با توجه به توان و قدرت آنها شروع شود و این گونه نباشد که آنان را تا زمان بلوغ کامل رها کرده و سپس یک شبه از آدم بالغ بخواهیم همه این تکالیفی که تا دیروز ترک کرده بود، انجام دهد و به چیزی که عادت نداشته عمل کند و پایبند آن باشد
امام سجاد(ع) بر این باور است که تربیت کودک بسیار سخت و دشوار است. از این رو تنها با یاری خداوند است که می توان تربیت هنجاری را انجام داد. آن حضرت(ع) می فرماید: اللهم.. اعنی علی تربیتهم و تأدیبهم و برهم؛ خدایا مرا بر تربیت، ادب آموزی و نیکی کردن به فرزندانم یاری فرما. (صحیفه سجادیه، دعای 52) همه تلاش والدین و اولیای مربیان باید بر این قرار باشد که کودک را در دوره کودکی و نوجوانی به خوبی تربیت کنند. پیامبر(ص) می فرماید: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم یغفرلکم؛ فرزندان خود را گرامی بدارید و خوب تربیتشان کنید تا گناهان شما آمرزیده شود. (مکارم الاخلاق، ص222)
دوری از خشونت در تربیت
برای تربیت نیاز نیست که از روش های خشونت بار استفاده کرد زیرا این روش همواره نتیجه عکس می دهد، بلکه باید با روش محبت و تکریم و احترام به آنان، در تربیت و تأدیب آن کوشید. پیامبر(ص) دراین باره میفرماید: لاتضربه واهجره ولاتطل؛ کودک را نزن، بلکه با او قهرکن، ولی نه به مدت طولانی. (عده الداعی، ص97)
امیرمؤمنان دراین باره می فرماید: لا ادب مع غضب؛ با خشم، تربیت ممکن نیست(غررالحکم حدیث 92501 پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این شیوه آموزش را درپیش گرفته بودند. در روایت است که پیامبر هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانشان دست نوازش می کشیدند. (بحارالانوار، ج410، ص99، ح 57)
ایشان دیگران را نیز سفارش می کرد که این شیوه را برای تربیت کودکان خود درپیش گیرند: احبوا الصبیان وارحموهم و اذا وعدتموهم شیئا ففوا لهم فانهم لایدرون الا انکم ترزقونهم؛ کودکان را دوست بدارید و به آنان مهربانی کنید و هرگاه به آنها وعده دادید وفا کنید؛ زیرا آنها شما را روزی دهنده خود می دانند. (کافی، ج6، ص94، حدیث3)
اگر قرار است چیزی را به کودکان آموزش دهیم، بهترین آنها اموری است که رسول اکرم(ص) می فرماید: ایشان در این باره می گوید: ادبوا اولادکم علی ثلاث خصال: حب نبیکم و حب اهل بیته و قراءه القرآن؛ فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان و دوستی خاندانش و قرائت قرآن. (غررالحکم، حدیث 8844 و نیز کنزالعمال، ج16، ص654، حدیث 90454
انتقال محبت حضرت مهدی (عج) به فرزندان
محبت به امام زمان (عج) یکی از ارزشهای مهم در فرهنگ اسلامی به شمار میآید. این ارزش، افزون بر واجب بودن در آموزههای دینی، کارکردهای مثبتی برای جامعه اسلامی به ارمغان میآورد. در این فرایند، نقش خانواده در انتقال محبت امام زمان (عج) از نهادها و سازمانهای دیگر برجستهتر مینماید
این مهم، راهکارهای ویژهای را طلب میکند، که توجه به وراثت زیستی و طبیعی، الگوهای نقش، فرهنگسازی، ارزشانگاری و ... را میتوان از آن جمله دانست. فرایند انتقال محبت امام زمان(عج) ، آسیبهایی را نیز فرا روی خود دارد؛ که سطحینگری در معنای محبت، به وجود نیاوردن انگیزه در فرزندان، عدم ارزشانگاری محبت امام زمان(عج)، نظاممند نبودن و افراط و تفریط در انتقال آن از جمله این آسیبهاست
نهاد خانواده از نهادهای مهم جوامع بشری است که بسیاری از نیازهای زیستی و روانی انسانها را برآورده میکند. انتقال ارزشها و باورداشتهای جامعه به فرزندان از مهمترین کارکردهای خانواده است. از سوی دیگر، محبت و دوستی اهلبیت، بویژه محبت امام زمان(عج) ، از ارزشهای برجسته جامعه دینی به شمار میآید که انتقال این ارزش مهم، همانند ارزشهای دیگر از کارکردهای نهاد خانواده است
شناخت این راهکارها و آسیبها، به خانوادهها کمک میکند تا بتوانند محبت اهلبیت (ع) را با تأثیرگذاری بیشتری به فرزندان خود هدیه دهند و نیکبختی دنیوی و اخروی آنها را تضمین کنند.
مطالبی در بحث ضرورت انتقال محبت بیان شده که اهداف را نیز تا حدی روشن میکند، ولی به طور مشخص اهداف ذیل را در طرح این موضوع میتوان برشمرد:
۱. خانوادهها به یکی از مهمترین وظایف خویش در امر تربیت فرزندان أدَّبوا أولادَکم علی ثلاث خصالٍ، حبّ نبیِّکم و حبِّ اهلِ بیته و قرائةِ القرآنِ بپردازند که متأسفانه پرداختن به مشکلات زندگی و تلاش برای رفاه و لذت بیشتر، بسیاری از والدین را از وظایف مهم تربیتی دور کرده است. آشنا کردن والدین با این وظیفه، و معرفی کردن راهکارهای عملی به آنها که در بحث راهکارها میآید.
۲. پرورش نسلی منتظر که در سایه محبت به حضرت، زمینه ظهور را فراهم آورند.
۳. مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب که تمام توجهاش به عشقهای زودگذر به انسان، لوازم، لباس و ... است و جایگزین کردن عشق و محبت به حضرت که تمام ویژگیهای معشوق حقیقی را داراست.
۴. ارایه راهکاری آسان و کارآمد به والدین برای انتقال محبت حضرت تا زمینه انتقال دیگر ارزشهای دینی و هنجارهای رفتاری در فرزندان نیز فراهم آید.
۵. جلوگیری از گرایش شدید مراکز مشاوره به سمت و سوی راهکارهای غیربومی و دینی برای برطرف ساختن مشکلات تربیتی و ارایه راهحلی آسان و عملی که با آموزههای دینی هماهنگ باشد. متأسفانه در برخی مراکز مشاوره خانواده، گاه راه حلهایی برای رفع مشکلات تربیتی فرزندان ارایه میشود که نه با فرهنگ دینی و نه با فرهنگ بومی ما هماهنگی دارد.
۶. شواهد متعددی نشان میدهد که بسیاری از انسانها در سرتاسر دنیا، تشنه معارف دینی و الهی هستند. این مساله، از گریز از فرهنگ مادی غرب سرچشمه میگیرد که با فطرت انسانها ناسازگار است و نمیتواند نیازهای وجودی آنها را برطرف سازد.ازاینرو، روز به روز به تعداد افرادی که خواهان راهکارهای دینی در اداره جامعه، خانواده و... هستند، افزوده میشود. از طرفی ما وظیفه داریم پاسخی به آن نیازها بدهیم؛
ضرورت انتقال محبت اهلبیت (ع) به فرزندان
در هر جامعهای، مسائل و معضلات فراوانی وجود دارد که برخی از آنها حساستر و مبناییتر است. ابتدا آنها را باید حل کرد، سپس به سراغ بقیه رفت. در این بخش، به ضرورت پرداختن به این موضوع میپردازیم.
۱. اهمیت و نقش محبت اهلبیت(ع) و سعادتمندی انسانها
بر اساس جهانبینیما، در ورای این دنیا، آخرتی در پیش است که نیکبختی ما در آنجا، در همین دنیا رقم میخورد.پس این ما هستیم که میتوانیم آیندهای روشن و پر از نیکی برای خودمان آماده کنیم.بر اساس مبانی دینی، محبت اهلبیت(ع) و ارادت به ایشان، از جمله راههای میانبُر و سریع برای رسیدن به سعادت اخروی است. چه بسا بتوان ادعا کرد که اگر محبت اهلبیت(ع)در دل کسی نباشد، بعید است بتواند در آخرت نجات یابد؛ البته حساب جاهل قاصر جداست؛ یعنی کسی که نمیداند و زمینه برایش فراهم نیست. از میان روایات متعدد، به چند مورد اشاره میکنیم:
الف) «زمخشری» از مفسران اهلسنت، در تفسیر معروف خود به نام الکشاف در ذیل آیه قُل لَّا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى میفرماید: عن النبیِ[ص] إنه قال: من مات علی حبِّ آل محمد مات شهیداً، ألا و من مات علی حب آل محمدٍ مات مغفوراً له، ألا و من مات علی حب آل محمد مات تائباً... ؛ : کسی که بر محبت آل محمد بمیرد، شهید است، آمرزیده میشود، توبهکننده به شمار میآید، با ایمان کامل مرده است، ملک الموت او را به بهشت بشارت میدهد و... .
ب) از پیامبر اکرم (ص)فرموده است: [دوستی من] و اهلبیتم، در هفت منزل سخت و خطرناک برای شما سودمند است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام نشور، هنگام حساب و کتاب، نزد میزان و هنگام عبور از صراط.
شاید بر همین اساس، یکی از وظایف والدین، انتقال محبت اهلبیت (ع) به فرزندان شمرده شده است؛ چنانکه علی(ع) از پیامبر (ص) نقل میفرماید: فرزندان خود را بر سه صفت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، محبت اهلبیت او و قرائت قرآن. حال که محبت اهلبیت(ع)اینقدر مهم است و نقش مهمی در رستگاری انسانها دارد، ضرورت دارد والدین و نظام تربیتی ـ آموزشی جامعه ما، تلاشی دو چندان برای انتقال این محبت به فرزندان از خود نشان دهند.
۲. مانع بروز ناهنجاریهای اجتماعی و فردی
سالانه هزینههای مالی و زمانی بسیاری در جوامع و خانوادهها، صرف کنترل نابسامانیهای اخلاقی و اجتماعی میشود که نتایج آن معمولاً چندان رضایتبخش نیست؛ مثل برخورد با مجرمان، تقویت پلیس، زندان، جریمه و... . در جوامع غربی عموماً کنترل بیرونی شدید است و افراد از ترس قانون، جرات خلاف ندارند یا کمتر خلاف میکنند؛ اما وقتی کنترل برداشته شود، آمار جرایم بالا میرود
در مکتب اسلام، گرچه برای جلوگیری از انحرافات به کنترل بیرونی مثل حد، قصاص، امر به معروف و نهی از منکر و... اشاره شده، عمده توجه به کنترل درونی است؛ یعنی افراد باید طوری تربیت شوند که مانع درونی در خودشان بیابند و حتی در نبود ناظر بیرونی، مرتکب خطا نشوند. محبت اهلبیت(ع)، بویژه محبت وجود حضرت ولیعصر(عج)، یکی از عوامل عمده در ترک اعمال ناشایست است؛ چراکه وقتی انسان به حضرت محبت داشت، سعی میکند از اعمالی که این محبت را از بین میبرد بپرهیزد و هماهنگ با میل محبوب خود حرکت کند. بنابراین، اگر عشق و محبت به حضرت حجت(عج) در سطح خانوادهها و جامعه گسترش یابد، بسیاری از معضلات اجتماعی و فردی حل خواهد شد و لازم نیست هزینههای گزافی صرف جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی شود.
۳. از منتظران شدن
ما به منتظر بودن مأمور شدهایم.امام علی(ع) میفرماید: انْتَظَرُوا الْفَرَجَ... فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ؛ منتظر فرج باشید و بدانید که محبوبترین اعمال نزد خدا، انتظار فرج است. از طرفی، انتظار، صرف ادعا نیست، بلکه امری است مشکل. امیر مؤمنان میفرماید:کسی که منتظر امر ماست، مثل شهیدی است که در خون خود شناور است
بنابراین، باید در عمل ثابت کرد که منتظر هستیم؛ مثل شهیدی که عملاً وارد عرصه جهاد میشود و سختیها را تحمل میکند. به نظر میرسد یکی از راههای اثبات ادعای منتظر بودن، انتقال محبت حضرت به فرزندان است (صداقت در انتظار)؛ به طوری که این جزء برنامه زندگی باشد و در رأس نیازهای فرزندان بدان توجه شود. در آن صورت، از برکات دعای امام صادق(ع) بهرهمند خواهیم شد که فرمود: خداوند بندهای را رحمت کند که ما را نزد مردم محبوب سازد.
۴. محبت، زمینه پذیرش دیگر احکام و اخلاق دینی
از راه محبت اهل بیت(ع)، بویژه حضرت امام زمان (عج) می توان دیگر احکام دینی و آموزه های اخلاقی را به فرزندان منتقل کرد؛ چون وقتی امام خوبی ها نزد آنها محبوب شد، در عمل به سوی او گرایش می یابند و او را الگو و مرجع خود قرار می دهند
این از ویژگی های انسان است که اگر کسی نزد او محبوب شد، سعی می کند در گفتار و رفتار به او توجه کند و از او الگو گیرد. شاید حضرت علی (ع) براساس همین نکته می فرماید: مَن أحَبَّ شیئاً لَهِجَ بذکرِه؛ کسی که چیزی را دوست داشته باشد، همواره به یاد اوست. بنابراین، محبت حضرت، بستری فراهم می آورد که فرزندان به سمت خوبی ها گرایش یابند.
۵. اهمیت خانواده
الف) خانواده، نخستین کانون و مدرسه ای است که فرزند بیشترین روزهای عمر کودکی خود را در آن می گذراند (مدت زمان ارتباط).
ب) فرزند، بهترین دوران عمر تربیتی را در خانواده می گذراند. حضرت علی (ع) فرموده است: قلب نونهال، مثل زمین خالی می ماند که هرچه در آن بکاری می پذیرد.
ج) بهترین نوع ارتباط در خانواده حاکم است (عاطفه محوری). با توجه به اهمیت شگفت خانواده و وجود زمینه در فرزند، شایسته است خانواده ها و والدین در تربیت دینی فرزند که انتقال محبت حضرت حجت یکی از مصادیق آن است، بسیار بکوشند.
۶. نجات خانواده از آسیب ها
فرهنگ غرب که رفاه و لذت فردی را اصل می داند، باعث شده خانواده در معرض فروپاشی قرار بگیرد. این مساله، مهمترین دلیل بالا رفتن آمار طلاق در کشورهای غربی است.از طرفی، سرعت ارتباطات و انتقال فرهنگ ها، باعث شده این فرهنگ به کشورهای اسلامی نیز سرایت کند، و در نتیجه، خانواده جایگاه والای خود (یعنی اساسی ترین بنیان در اسلام که در روایات به آن اشاره شده) را کمی از دست بدهد
از پیامدهای این مساله، بازماندن والدین از تربیت فرزندان است؛ چون در پرتوی تفکر غربی، پرداختن به جسم فرزند در اولویت قرار می گیرد، و به تبع آن، مشکلات ناشی از کمبودهای تربیتی دامنگیر خانواده و خود فرزندان می شود. اما انتقال محبت حضرت به فرزندان، هم فضای خانه را نورانی و خوشبو می کند، هم پایه های خانواده را مستحکم می سازد و هم آینده خانواده فرزندان را بیمه می کند.
۷. نیاز خانواده ها
بسیاری از والدین در امر تربیت فرزندان به مشکل برمی خورند. نشانه وجود این مشکلات، فراوانی مراکز مشاوره در سطح کشور، پرداختن مراکز ارتباطی و رسانه ای به این مهم و نیز چاپ کتاب ها و مقاله های علمی فراوان دراین باره است. به جرات می توان ادعا کرد که اگر والدین بکوشند محبت اهل بیت (ع)، بویژه حضرت مهدی (عج) را از راه صحیح به فرزندان خود انتقال دهند، بسیاری از مشکلات تربیتی فرزندان را حل خواهند کرد و نیازی به اضطراب، دغدغه خاطر و صرف هزینه های فراوان نخواهند داشت. البته راه صحیح تربیت و انتقال محبت مهم است که در بخش راهکارها به آن خواهیم پرداخت.
آنان می پوشانند و موهای ایشان را برهنه می گذارند. سپس توقع دارند که در هنگام بلوغ شکل و ظاهری دیگری به خود گیرد و حجاب داشته باشد، درحالی که تا بیش از این نیمه عریان در اجتماع رفت و آمد داشته است. این دختر که شخصیت او این گونه شکل گرفته و به این وضعیت عادت کرده است، دیگر به سادگی تحت پوشش حجاب نمی رود؛ چون عادت به این پوشش جدید ندارد و نسبت به آن مقاومت می کند؛ زیرا در زمان فرمانبرداری و تقلید که دوست داشت مانند مادرش چادر بر سرکند، اجازه داده نشده تا با تقلید این سنت و جامعه پذیری به وی منتقل شود، اکنون که دوره نوجوانی او دوره وزارت است، دیگر وزیر نخواهد بود و خود مدعی راه دیگری است و پوشش خود را که به آن عادت کرده ادامه می دهد.
مفاهیم کلیدی
برای روشن شدن فضای مفهومی بحث، لازم است چند واژه کلیدی را تعریف کنیم:
خانواده: جامعه شناسان، خانواده را بر گروهی از انسان ها اطلاق می کنند که از راه خون، زناشویی یا فرزندپذیری با یکدیگر ارتباط می یابند و طی یک دوره زمانی نامشخص با هم زندگی می کنند. خانواده، اولین و کوچک ترین جامعه ای است که افراد در آن پرورش می یابند و نیروهای درونی و استعدادهای طبیعی خود را شکوفا می سازند. خانواده، آمادهگاهی برای ورود بهتر و موفق تر به جامعه بزرگ انسانی است
بی شک عوامل بسیاری در شکلدهی به شخصیت انسان ها مؤثر است؛ محیط طبیعی، وراثت، جامعه و ...، اما در این میان، نقش خانواده برجستگی ویژه ای دارد. بخش مهمی از شخصیت انسان در خانواده شکل می گیرد و گزافه نیست اگر بگوییم پایه های خوشبختی و بدبختی هر فرد در جامعه کوچک خانواده بنا نهاده می شود. انسان ها، الفبای زندگانی و چگونه زیستن را ابتدا از خانواده می آموزند و این از واقعیت دور نیست؛ زیرا بخش زیادی از دوران شکلگیری شخصیت انسان (دوران کودکی) در ارتباط با اعضای خانواده سپری می شود.
از نظر جامعه شناسان، خانواده دو گونه است: خانواده گسترده و خانواده هسته ای.خانواده گسترده، بر رابطه خونی تعداد گسترده ای از افراد و گروهی مرکّب از سه نسل یا بیشتر مبتنی است که در یک مسکن یا در نزدیکی هم زندگی می کنند. خانواده هسته ای، به یک واحد خانوادگی بنیادی که از همسر، شوهر و فرزندانشان ترکیب شده، اطلاق می شود. خانواده با هر کدام از از این ساختارها، کارکردهایی دارد که نیازهای اساسی اعضای خود را برآورده می-سازد. :
۱. تنظیم رفتار جنسی و زاد و ولد؛
۲. مراقبت و محافظت از کودکان، ناتوانان و سالمندان؛
۳. امنیت اقتصادی اعضا؛
۴. اجتماعی کردن فرزندان.
با صنعتی شدن جوامع، خانواده بخشی از کارکردهای خود را به نهادهای اجتماعی دیگر واگذار کرد. با این همه، هنوز هم در بسیاری از جوامع، خانواده از مهم ترین عوامل اجتماعی کردن فرزندان است. اجتماعی کردن، یکی از کارکردهای مهم خانواده، جامعه پذیر کردن یا اجتماعی کردن کودکان است. جامعهپذیری، فرایندی است که انسان ها از راه آن، شیوه های زندگی را فرا می گیرند، شخصیت مییابند و آمادگی عملکرد در جامعه را به دست میآورند
انسان ها از راه درونی ساختن فرایند اجتماعی شدن، یاد می گیرند چگونه باید نیازهای زیستی بنیادی شان را به شیوه ای از نظر اجتماعی مقبول، برآورده سازند. جامعه شناسان، چند چیز را از عوامل اجتماعی شدن برشمرده اند:خانواده، مدرسه، گروه همسالان و رسانه های همگانی. خانواده از مهم ترین عوامل فرایند اجتماعی شدن است؛ زیرا این فرایند از درون خانواده آغاز می شود. خانواده، نماینده تمامی جهان پیرامون کودکان است. تصویری که کودکان از خود دارند، به این بستگی دارد که اعضای خانواده، چه احساسی درباره آنان دارند
به همین دلیل، برداشت آنها از خودشان، جهان و مردم پیرامونشان، تحتتأثیر رویکرد و باورداشت های خانواده شکل می گیرد. به عبارت روشن تر، ارزش هایی که فرد می پذیرد و نقش های گوناگونی که از او انتظار می رود، همه و همه در چارچوب محیط خانواده آموخته می شود
نخستین وابستگی های عاطفی، در خانه برای کودک شکل می گیرد و زبان را در خانه می آموزد پس نقطه آغازینِ درونی شدن ارزش ها و هنجارها برای کودک، خانه است. شاید به همین دلیل در روایات پیشوایان دینی ما، خانواده، بهترین و محکم ترین بنا معرفی شده است. حضرت رسول (ص) می فرماید: مَا بُنِیَ فِی الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِیج؛ در اسلام بنایی، در نزد خدا محبوبتر و محکمتر از ازدواج، بنا نشده است.
حضرت امام خمینی (ره) درباره نقش مهم خانواده در جامعهپذیر کردن و تربیت فرزندان می فرماید: نقش خانواده و بخصوص مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان، بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمایت پدران متعهد به طور شایسته و با آموزش صحیح تربیت شده و به مدارس فرستاده شوند، کار معلمان نیز آسان تر خواهد بود
اساساً تربیت از دامان پاک مادر و جوار پدر شروع می شود و با تربیت اسلامی و صحیح آنان، استقلال و آزادی و تعهد به مصالح کشور پایه ریزی می شود. ذکر این نکته نیز شایسته است که فرایند اجتماعی شدن، ویژه دوران کودکی نیست بلکه این فرایند از همان ماه های اولیه تولد آغاز میشود و تا پایان عمر انسان ادامه می یابد. البته سرعت، شدت و تأثیرگذاری این فرایند در دوران خردسالی، یعنی دورانی تأثیرپذیری فرد از خانواده، بیش از مراحل دیگر زندگی است.
پیش از این گفتیم که یکی از کارکردهای مهم نهاد خانواده، اجتماعی کردن فرزندان است. نیز بیان کردیم که اجتماعی کردن، فرایندی است که در آن، افراد جامعه، ارزش ها، عقاید و الگوهای فکری و عملی جامعه خویش را فرا می گیرند. یکی از ارزش های مهم جامعه اسلامی ما که خانواده باید آن را به فرزندان انتقال دهد، محبت و دوستی پیامبر (ص) و اهلبیت(ع) او، بویژه امام زمان (عج) است. محبت حضرت مهدی،(عج) ارزشی است که میتواند از راه خانواده به فرزندان انتقال یابد
اصولاً انتقال محبت آن حضرت (عج)، در راستای کارکرد اجتماعی کردن و انتقال ارزش های جامعه به فرزندان است. محبت اهل بیت (ع) در جامعه ما ارزش بوده، وظیفه انتقال این ارزش به نسل های بعد، بر عهده عوامل اجتماعی کننده، بویژه خانواده است.
محبت، از ماده حب و به معنای دوستی، دوست داشتن و علاقه است. وقتی گفته می شود، من به فلان شخص محبت دارم، بدان معناست که او را دوست می دارم. در محبت سه عنصر مهم وجود دارد: محب و دوستدار، یعنی کسی که دیگری را دوست می دارد؛ محبوب، یعنی کسی که دیگری او را دوست دارد؛ حب، یعنی علاقه و دوستی. >br> محبت ورزیدن، از اموری است که در نهاد انسان ها به امانت نهاده شده است
اگر دوستی و محبت بین افراد اجتماع نبود، زندگی با یکدیگر امکان نداشت. محبت، گوهری است که نوع انسانی را به همدیگر نزدیک می سازد. در روایات دینی ما، محبت روی دیگر دین است. امام صادق (ع) می فرماید: هَل الدّینُ الّا الحُبُّ؟ آیا دین چیزی جز دوستی است؟ نیز از آن حضرت است که: الدّینُ هو الحُبُّ و الحُبُّ هو الدّینُ؛ دین، دوستی است و دوستی، دین است. این روایات، نقش برجسته محبت و محبت ورزی را در اجتماع دینی و کارکردهای مثبت آن در بقا و حفظ همبستگی اجتماعی بیان می کند. در این میان، محبت ورزیدن به اهل بیت (ع)، ویژگی خاص خود را دارد و در روایات پیشوایان دینی ما، نشانه ایمان شمرده شده است.
پیامبر(ص) می فرماید: لایُؤمنُ احدُکم حتّی أکُونَ احبَّ الیه من نفسِه وَ أهلی أحَبَّ الیه من اهلِه؛ هیچکدام از شما ایمان کامل ندارد، مگر اینکه مرا از خودش و اهل بیتم را از اهلبیت خودش بیشتر دوست داشته باشد. نیز محبت اهلبیت، نشانه دستیازی به خیر دنیا و آخرت دانسته شده است: مَن رَزَقَه الله حُبُّ الائمةِ من اهلِ بیتی فقد أصابَ خیرَ الدنیا و الآخرةِ، فلایَشُکَنَّ أنَّه فی الجَنَّةِ؛ خداوند به هر کس محبت اهلبیتم را روزی دهد، او خیر دنیا و آخرت را به دست آورده و نباید شک کند که از اهل بهشت است. نیز از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود: حُبّی و حبُّ اهلِ بیتی نافعٌ فی سبعةِ مواطنَ أهوالُهنَّ عظیمةٌ: عند الوفاةِ و فی القبرِ و عندَ النشورِ و عندَ الکتابِ و عندَ الحسابِ و عندَ المیزانِ و عندَ الصّراطِ؛ دوستی من و دوستی خاندانم در هفت جا که وحشت آن زیاد است، به شما نفع می رساند: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برانگیخته شدن، هنگام نوشتن اعمال، هنگام حساب، هنگام سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط.روایات دراینباره بسیار است. ما به همین مقدار بسنده میکنیم و خواننده گرامی را دعوت می کنیم در کتاب های مفصل، دیگر روایات را مطالعه کند.
اخلاص در تربیت
نکته اول پیش از پرداختن به بحث راهکارها که می تواند نوع نگاه ما را عوض کند و راهکارها را کارآمد و مؤثر سازد، توجه به بحث اخلاص است. گرچه در مکتب های مختلف تربیتی چنین بحثی جایگاهی ندارد، در مکتب اسلام یکی از شاخص های مطلوبیت امور، اخلاص است
لذا می توان به آن در امور تربیتی و بویژه انتقال محبت حضرت به فرزندان توجه کرد تا از برکات فراوان آن بهره مند شد. در ابتدا به چند روایت در مورد اخلاص توجه کنید: ?. امام صادق(ع) می فرماید: لابدَّ للعبدِ مِن خالصِ النّیةِ فی کلِّ حرکةٍ و سکونٍ، اذ لولم یکن بهذا المعنی یکونُ غافلا و الغافلون قد وصفهم اللهُ بقولِه ان هم کالانعامِ بَل هم أضَلَّ سبیلا؛ بنده باید نیت خود را در هر حرکت و سکونش، خالص کند. در غیر اینصورت، از غافلان شمرده می شود؛ غافلانی که خداوند آنها را مثل چارپایان، بلکه گمراه تر معرفی کرده است.
۱. امام علی(ع) می فرماید: طوبی لِمَن أخلص لله عَمَلَه و علمَه و حبَّه و بغضَه و اخذَه و ترکَه و کلامَه و صمتَه و فعلَه و قولَه؛ خوشا به حال آنکه عمل، علم، حب، بغض، انجام، ترک، کلام، سکوت، کردار و گفتارش را فقط برای خدا انجام دهد.
۲. حضرت علی(ع) میفرماید: العملُ کلُّه هباءاً الّا ما أخلص فیه؛ هر عملی بر باد است، جز مقداری که در آن خلوص نیت باشد. بنابراین، والدین محترم باید بر اساس این روایات، اخلاص در تربیت را رعایت کنند و هدفشان، افتخار و بالیدن به فرزند خود نزد دیگران یا امور مادی و دنیوی نباشد
اگر هدف و نیت فقط خدا بود و اینکه فرزند امانت الهی است که من وظیفه دارم او را خوب پرورش دهم تا نزد خدا و اولیای او سرافراز باشم، برکات بسیاری در دنیا و آخرت از این فرزند نصیب والدین و جامعه میگردد که در روایات به برخی از آنها اشاره شده است:
۳. امام علی (ع)میفرماید: فی اخلاصِ النیّاتِ نَجاحُ الامورِ؛ موفقیت کارها در اخلاص است.
۴. حضرت علی(ع) فرموده است: مَن اخلص بَلَغ الآمالَ؛ کسی که اخلاص داشت، به آرزوهای خود خواهد رسید. نکته آخر اینکه کار خالصانه اندک، بهتر از کارهای فراوان بدون این صفت است.لذا اگر در امر تربیت و به ویژه انتقال محبت حضرت به فرزندان اخلاص باشد، تلاش کم والدین، اثر بخشتر از تلاشهای بسیار بدون اخلاص خواهد بود. حضرت نبی اکرم (ص) میفرماید: أخلص دینَکَ یَکفیکَ القلیلُ من العملِ؛ قلبت را خالص کن که همان عمل کم برای تو کافی است.
استمرار در تربیت
نکته دوم بحث استمرار در تربیت دینی و انتقال محبت حضرت است. کودک باید از کوچکی تا بزرگسالی، محبت حضرت را نوش جان کند و با تمام وجود آن را لمس نماید.همانطور که فرزند به غذا احتیاج دارد و والدین بر خود فرض میدانند همواره نیازهای جسمی او را برآورده سازند، در امور دینی و محبت اهلبیت(ع) نیز این باید همیشگی باشد؛ البته این کار در هر سنی به شیوه خاص خود و متناسب با توانایی فرزندان است
در بحث آسیبها بیشتر به این بحث میپردازیم. شاهد این مدعا که استمرار شرط لازم در امور تربیتی است، افزون بر اعتراف هر صاحب خرد و تجربههای فراوان، حقوق متقابل والدین و فرزندان بر یکدیگر است. بر این اساس، هنگامی که فرزند کوچکتر است، حق او بر والدین بیشتر است و به مرور زمان که رشد میکند و بزرگتر میشود، حق والدین بر او بیشتر میشود
در هر حال، هر دو بر یکدیگر حق دارند. از این رو، امیر مؤمنان علی(ع) هنگام بازگشت از صفین، در نامهای به فرزند خود امام حسن(ع)، حق فرزند بر پدر را بیان میکند. شایسته است این نامه تحت عنوان منشور تربیتی برای خانوادهها مطرح شود.
راهکارهای انتقال محبت حضرت
پس از بیان نقش مهم خانواده در جامعهپذیر کردن فرزندان و اینکه انتقال محبت حضرت، یکی از کارکردهای خانواده اسلامی است، نوبت به بیان راهکارهای انتقال محبت به فرزندان میرسد؛ راهکارهایی که رعایت آنها، حضرت را محبوب فرزندان خواهد کرد.البته نکته اینجاست که شیوههای رفتاری پیشنهادی، غالباً بر اساس روایات بوده و منحصر در این موارد نیست
پس این هنر والدین است که بتوانند با شیوههای جذاب، عشق و محبت را در وجود فرزندان خویش نهادینه سازند.
۱. عامل وراثت و زیستشناختی (انتقال ویژگیهای جسمی و روانی پدر و مادر به فرزندان) نقش وراثت و انتقال خلق و خویهای والدین به فرزندان بر کسی پوشیده نیست. وراثت با وجود اختیار فرزندان، زمینه و بستر مناسبی برای پذیرش و حرکت فرزندان به سمت و سوی خاص را فراهم میآورد. مواردی که به نوعی به تأثیر وراثت در روایات آمده: .
الف) دقت در انتخاب همسر و مادر فرزندان پیش از ازدواج.
پیامبر اسلام (ص) فرمود: تَزَوَّجُوا فی الحِجزِ الصالح، فانَّ العِرقَ دسّاسٌ؛ با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید، زیرا خون اثر دارد. نیز آن حضرت میفرماید: تخیّروا لِنُطفِکُم فانّ النساء یَلِدنَ اشباهَ اخوانِهِنَّ و اَخَواتِهنَّ؛ برای نطفههای خود گزینش کنید، زیرا زنان، بچههایی همانند برادران و خواهران خود به دنیا میآورند. همچنین بعضی از روایات، از ازدواج با افرادی نهی کرده است؛ مثل زن زیبارویی که در خانواده فاسد رشد کرده است، زن احمق، زن بد زبان، مرد شرابخوار، بد اخلاق و ... . این روایات در حقیقت به نوعی نقش وراثت را در انتقال ویژگیها از والدین به فرزندان بیان میکنند
از این رو، برخی از دانشمندان نقش وراثت را در ناهنجاریهای اجتماعی و تبهکاران برجسته کردهاند. در تأثیر وراثت در تربیت، به نفرین حضرت نوح در قرآن توجه کنید که از خدا میخواهد کسی از کافران را برجای نگذارد تا دیگر نسل پلید و کافرزاده نشود: وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنْ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا؛ نوح گفت: پروردگارا! هیچکس را از کافران بر روی زمین مگذار، چرا که اگر تو آنان را باقی نهی، بندگانت را گمراه میکنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند.
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید: حُسنُ الاَخلاقِ بُرهانُ کَرَمِ الاَعراقِ؛ خوی نکو، نشان وراثت نیکوست. تأثیر وراثت، به معنای اختیار نداشتن انسان نیست؛ بلکه بیان روند طبیعی انتقال صفات از اصل به فرع است. در حقیقت سعادت، شقاوت، کفر، ایمان و ... در کودک حالت تعلیقی دارد که چون در محیط مساعد قرار گیرد، به فعلیت میرسد. به بیان دیگر، «نقش وراثت آن است که زمینههای سرشتی را قویتر میکند و ضریب امکان تحقق آنها را در شرایط محیطی مناسب افزایش میدهد». پس اگر انسان در انتخاب همسر دقت کند و عوامل دینی و اخلاقی را در اولویت قرار دهد، زمینه و بستری فراهم میآورد تا در آینده بتواند به آسانی محبت حضرت مهدی(ع) را به فرزند خود انتقال دهد.
ب) لقمه حلال خوردن و آشامیدن، شرط حیات انسان و امری است که امر ونهی نمیپذیرد. اما اینکه انسان چه چیزی را بخورد و چه چیزی را نخورد، مهم است. از این رو مکتب اسلام، برای این مساله اهمیت فراوان قایل شده و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد: فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّبًا؛ نیز در حدیث شریف است که پیامبر (ص)فرمود: طَلبُ الحلالِ فریضةٌ علی کلِّ مسلمٍ؛ طلب روزی حلال بر هر مسلمانی واجب است
همچنین مسلمانان از پیامدهای بد غذای حرام برحذر شدهاند: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ؛ ای اهل ایمان! مال یکدیگر را به ناحق نخورید. بنابراین، والدین پیش از به دنیا آمدن فرزند، باید بدانند چه غذایی میخورند تا بستری مناسب را آماده کنند که در آینده فرزندشان آمادگی پذیرش محبت اهلبیت (ع) را بیابند.
ج) آداب زمان بسته شدن نطفه در این زمینه سفارشهای بسیاری شده است؛ از جمله خواندن دعاهای وارده، با طهارت بودن، زمان خاص و رعایت مکان. حتی کنترل افکار و خطورات ذهنی هم میتواند نطفه فرزندی را شکل دهد که در آینده دستورات دینی و محبت حضرت حجت را به راحتی بپذیرد.
د) آداب بارداری همه رفتار و گفتار انسان، مثل رفت و آمدها، شنیدنیها، گفتنیها، نگاهها، اندیشهها، خواندنیها و ...، همه به نحوی در نوزاد اثر میگذارد.
هـ) آداب شیردادن شیردادن نوزادان آدابی دارد؛ مثل با وضو بودن، رو به قبله بودن و ... . یکی از رمزهای موفقیت بزرگان دین که به مقامات عالی دینی رسیدند، رعایت همین مسایل از سوی مادران و پدران ایشان بوده است. الگوهای نقش منظور از الگوهای نقش، کسانی هستند که فرزند رفتار آنها را سرمشق خویش قرار میدهد و برای او الگو به شمار میآیند؛ مثل والدین، دوستان و ... . والدین در اینباره دو نقش برعهده دارند:
الف) خودشان همانند الگو، در گفتار و کردار محبت حضرت را در دل فرزند به وجود آورند. در این صورت، ابتدا باید خودشان حضرت را دوست بدارند و این محبت در کردار و گفتارشان بروز یابد.بنابراین، والدین که الگوی کودکان هستند، باید عاشق حضرت باشند و این عشق را نشان دهند؛ برای مثال، هنگام شنیدن نام حضرت، ادای احترام کنند و ... .
ب) پدر و مادر باید الگوهای خوب را به فرزند معرفی کنند. به بیان دیگر، زمینهای فراهم آورند تا فرزندشان به سمت الگوهای مثبت گرایش یابد. این الگوها عبارتاند از: دوستان، محیط آموزشی و تربیتی( ثبتنام در مدرسهای مناسب یا مراکز فرهنگی خاص) و خویشان و آشنایان.
خلاصه، فرزند باید با کسانی ارتباط داشته باشد که عاشق حضرت حجتاند تا در نتیجه، فرزند در ارتباط با آنها، بر اثر الگوپذیری، محبت حضرت در درونش نهادینه شود.البته این امر نباید حالت تحمیلی یابد که کودک را مجبور به دوستی با کسی کنیم بلکه با شیوههای نرم و مناسب، زمینه دوستی فرزند با افراد، گروهها و مراکز مناسب را فراهم آوریم تا خودش با میل و رغبت به سمت آنها برود
کودک، مدرسه و اجتماعی شدن
ارتباط با همسالان، موضوعی است که کودک در محیط خانواده آن را نمی آموزد، این در حالی است که با حضور در مدرسه، در کنار همسالان خویش قرار میگیرد و نحوه ارتباط با دیگر افراد را می آموزد. کودکان باید شیوه صحیح رقابت با همسالان را بیاموزند و والدین و معلمان مدارس هم باید در این زمینه به آنها کمک کنند
هر کودکی دارای ویژگیهای خاصی است و معلمان باید پس از شناسایی این ویژگیها، هر کدام از کودکان را در کاری خاص مشارکت دهند. در محیط مدرسه نباید تنها به درس پرداخت و در کنار آن، باید کودکان را در انجام کارهای جمعی و بازیهای متنوع زنگ تفریح مشارکت داد. شروع ارتباط کودک از سال اول دبستان تا آغاز نوجوانی (بلوغ) و بعد از آن ادامه خواهد داشت. کودک وارد جامعه جدیدی به نام مدرسه می شود. او در این مرحله از لحاظ شناختی، شخصیتی، عاطفی، اجتماعی، رشد یافته تر می شود. به طور کلی و خلاصه، او در این مرحله دارای خصوصیات زیر می باشد:
- شخصیتش در این مرحله رشد پیدا کرده و تحت نفوذ خانواده وهمسالان، درگیر مسائـلی چون رشد وجدان و معیارهای اخلاقی، همانند سازی، نقش جنسیتی و... می باشد.
- محیط اجتماعی کودک در این دوره گسترش می یابد. او در این دوره با مسائل زیادی از جمله استقلال و خودمختاری، معیارهای اخلاقی، سازگاری با محیط مدرسه و قانون مواجه است.
- کودک از لحاظ شناختی، توانمندیهای زیادی راکسب می کند. توانایی هایی همچون درک مفهوم بقا، وزن -حجم - شکل - تعداد، مفهوم عدد و کار کردن با اعداد، استدلال منطقی بر حسب اشیاء و امور محسوس و عینی، توجه و درک دیدگاه دیگران و...
چند پیشنهاد به اولیاء در تعلیم و تربیت فرزندان در دوره ابتدایی:
1- سعی کنید زمانی که فرزندتان از لحاظ رشد جسمی و روانی به حدی رسیده که آمادگی لازم برای حضور در دبستان را دارد، نسبت به ثبت نام او اقدام کنید و از گذاشتن کودکان در دبستان، قبل از رسیدن به سن لازم، خودداری نمایید
2- به منظور آماده کردن کودک برای ورود به دبستان و تحمل دوری از محیط خانواده، فرزند خود را در دوره آمادگی ثبت نام کنید
3- سعی کنید از وابستگی کودک به خود و خانواده، به تدریج کم کنید
4- از مدرسه، برنامه ها و رفتار کارکنان آن، در مقابل کودک به نیکی یاد کنید
5- نزدیک ترین دبستان را برای تحصیل فرزندتان انتخاب نمایید
6- اگر کودک از نظر حضور در مدرسه بویژه کلاس اول مشکل دارد، به آرامی او را به حضور در مدرسه تشویق کنید
7- با معلمان کلاس اول تماس بیشتری برقرار کنید و با آنان تفاهم و همکاری نمایید
8- به سئوالات کودک با حوصله جواب دهید و نسبت به روشهای جدید تدریس، آگاهی حاصل کنید و امر آموزش را به معلم واگذار نمایید
9- به معلمان فرزندتان احترام بگذارید و این امر را به کودک آموزش دهید
10- اگر کودک با ضعف تحصیلی رو به رو شد، به شیوه ای که معلم تجویز می کند، در منزل به فرزند کمک کنید
11- امکانات مناسبی برای انجام تکالیف شب فراهم نمایید، عادات صحیح مطالعه و تحصیل را در کودک ایجاد کنید
12- لازم است به تقویت روحیه فرزند خود بپردازید و اعتماد به نفس او را تقویت کنید
13- کودک را از امتحان و شکست در آن نترسانید و راههای آماده شدن برای توفیق در امتحان را به او یاد دهید. در صورت ضعف تحصیلی، باید به ریشه یابی و شناخت علت یا علل بپردازید و سپس راه حل مناسب را انتخاب کنید
14- سعی شود به تدریج مسئولیت اموری نظیر نظافت فردی و نگهداری از وسایل شخصی بر عهده کودک دبستانی قرار داده شود و آنان به انجام مسئولیت های مختلف تشویق گردند
15- در مورد دریافت نمره 20 در دروس مختلف توسط فرزند خود اصرار نورزید و کودک را وسیله رقابت قرار ندهید
16- در اوقات فراغت خود و فرزندان، برنامه های بازدید از مراکز مذهبی، علمی، ورزشی و هنری را انجام دهید
17- سعی کنید در ارتباط با فرزند خود، رفتاری متعادل داشته باشید و از وارد آوردن فشار و داشتن انتظاری بیش از توانایی او، خودداری کنید
18- سعی کنید با مقررات آموزشی، امتحانی و انضباطی مدارس ابتدایی آشنا شوید تا کودک را در انجام آنها یاری دهید.
زنگ تفریح نیز جزئی از زندگی و برنامه روزمره هر مدرسه و بر اساس نظر اکثر دانش آموزان، بهترین زمان حضور در مدرسه است. در این فرصت کوتاه و پر هیجان، کودکان از محیط جدی و خشک کلاس با سروصدای فراوان به حیاط می روند؛ برخی با توپ بازی، کشتی، دویدن یا انجام فعالیت های پرهیجان دیگر، انرژی جسمانی خود را تخلیه می کنند. برخی دیگر هم دست در دست یکدیگر راه می روند تا داستان های تمام نشدنی خود را برای دوستانشان نقل کنند
بعضی نظاره گر خاموش بازی های سایرین هستند و... این زنگ، فرصتی مناسب برای استراحت و رفع خستگی کودکان است و از طرفی مهمترین موقعیت اجتماعی شدن دانش آموزان به شمارمی رود.تجربیاتی که کودکان در زنگ تفریح به دست می آورند می تواند در نگرش آنان نسبت به خود، مدرسه و تحصیل، اثر بگذارد. زنگ تفریح، فرصتی است تا دانش آموزان گروه های سنی مختلف ضمن بازی گروهی، با هم دوست شوند.
اما با توجه به اینکه مدرسه، خانه دوم فرزندان ما به شمار می آید؛ زندگی در مدرسه همانند سایر برنامه های آموزشی و پرورشی به خاطر اثراتی که در زندگی عاطفی و اجتماعی دانش آموزان دارد، نیازمند توجهی خاص است. در نتیجه ناظم مدرسه باید مراقب بازی های شلوغ و پرهیجان زنگ تفریح باشد. این زنگ برای ایجاد دوستی و انجام بازی های مختلف به کودکان فرصتی دوباره می دهد. نوع بازی های دانش آموزان در حیاط مدرسه نشان دهنده آن است که بازی های کودکان در مقاطع مختلف تحصیلی با هم متفاوتند. دانش آموزان ابتدایی بیشتر علاقه مند به بازی های دسته جمعی و پرهیجان هستند که محیط مدرسه را زنده و شاداب می کند.
در حالی که در دانش آموزان دوره دبیرستان، میل به بازی های گروهی تقلیل می یابد و تمایل بیشتری به محبت و راه رفتن با دوستان پیدا می کنند. نقش بازی در دوره ابتدایی بیشتر تسهیل برقراری رابطه اجتماعی است. در حالی که در سال های بعدی نقش آن حمایت و حفظ دوستیها می باشد که در این حمایت بخصوص به هنگام امتحانات و آماده شدن برای ورود به زندگی اجتماعی پس از دوران مدرسه، باز می باشد
بنابر این دوستی هایی که در زنگ تفریح پایه گذاری می شود، زنگ تفریح، فرصت ارزشمندی برای تقویت مهارت های اجتماعی دانش آموزان و استقلال آنان از بزرگسالان است. از طرفی وجود مسائل انضباطی در زنگ تفریح، این گرایش را در بعضی از مسئولین به وجود می آورد که با کاهش این زمان یا کنترل بیشتر دانش آموزان، آرامش و امنیت بهتری را در مدرسه تضمین نمایند
در نتیجه، نوآوری هایی در زمینه بهبود زنگ تفریح در سالهای اخیر در کشورهای پیشرفته در جهت بهبود رفتار دانش آموز در کلاس و حیاط مدرسه انجام شده که به برخی از آنها اشاره می شود:
1- بهبود رفتار در سطح سازمان، کلاس و درس
2- بهبود رفتار دانش آموزان از طریق جلب مشارکت آنان در بازسازی حیاط و محوطه بازی
3- بهبود رفتار از طریق بهبود روابط بین دانش آموزان
4-بهبود رفتار دانش آموزان از طریق آموزش معلمان و بهبود جوّ مدرسه
بنابر این با توجه به زمان کم زنگ تفریح در مدارس، این زنگ می تواند اثرات بسیاری در بالا بردن روحیه دانش آموزان داشته باشد و این هدف زمانی محقق می شود که از یک پشتوانه قوی مدیریتی برخوردار باشد
به طورخلاصه؛ لازمه مدیریت صحیح زنگ تفریح، اتخاذ سیاست کلی انضباطی با مشارکت همه عوامل ذینفع در مدرسه است که این امر نیز در اجتماعی شدن هر چه بیشتر کودکان، مؤثراست.
منابع: 1- عسکریان، مصطفی؛ سازمان مدیریت آموزش و پرورش، 2-فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش، 3- صافی، احمد، مدیریت و مرحله آموزشگاهی
ضرورت های تربیتی فرزندان
هنوز این سئوال وجود دارد که آیا رشد کودک تحتتأثیر وراثت قرار دارد یا تربیت؟براساس تحقیقات، جریان رشد کودک میتواند به وسیله عوامل ژنتیک، حوادث پیش از تولد، تأثیرات محیطی متنوع و نیز از طریق رفتار خود کودک و یادگیریاش تحتتأثیر قرار گیرد. تمام این عوامل از راههای پیچیدهای بر یکدیگر اثر متقابل میگذارند. اگر بخواهیم عامل تأثیرگذار مهم از بدو تولد کودک را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که از دیدگاههای مختلف، کیفیت تعاملات اولیه پدر و مادر با کودک است که شخصیت کودک را در سراسر زندگیاش تحتتأثیر قرار میدهد
خانه و خانواده از اهمیت خاصی در شکل گیری و تعیین رفتار بارز و آشکار کودک، واکنشهای عاطفی، ادراک، نگرش ها وارزشهای کودک دارد و حتی اگر بپذیریم که رفتار اکتسابی است و یادگیری حداقل در آغاز متاثر از تقویت و پاداش محیطی است باز خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است.هر چند شخصیت در سنین و مراحل مختلف تغییرپذیر است، ولی نخستین اثرات، مبنای اولیه دیدگاه کلی و انتظارات کودک را معین می کند و به بیان دیگر خانه جایی است که زندگی در آن آغاز می گردد و علیرغم تمایل جوانان در اوان نوجوانی به رهایی از قیود و محدودیت های خانوادگی، نبودن روابط مطلوب و همبستگی های خانوادگی، اثرات مخربی به ویژه در سنین دوازده و سیزده سالگی روی نوجوانان بر جای می گذارد.
با توجه به شرایط پیچیده زندگی والدین به جهت نداشتن فرصت کافی برای تربیت و آموزش فرزندان خود تربیت و آموزش آنها را به نهادهای آموزشی سپردهاند تا علاوه بر آموزش مهارتهای تحصیلی، آموزش مهارتهای زندگی راهم بیاموزند.آیا میتوان گفت دانش آموزی که صرفاَ در فعالیتهای تحصیلی موفق است از نظر روانی، سلامت کاملی را دارا میباشد؟
آیا میتوان نقش خانواده را در سلامت روان این فرزندان که خود سرمایههای این مرز و بوم هستند، نادیده گرفت؟.سرمایههایی که در صورت برخورداری از سلامت کامل میتوانند منجر به نوآوری و اندیشه کار درجامعه شوند. باید بتوان نسلی خود آغازگر، خود مشاهدهگر، خود قضاوت کننده، خود راهبر مدیر و خود تغییر دهنده تربیت کرد و آنها را قادر ساخت تا ظرفیتهای جدیدی در خود بوجود آورند و آگاهانه، مستمرانه و سریع تغییرات ایجاد نموده و پاسخگوی سریع در جامعه در حال یادگیری باشند.
این زمانی مؤثر است که این سرمایهها در سلامت کامل روانی باشند.مخاطب قرار گرفتن در برابر کودک و شنیدن حرف های او در ظاهر مهارتی آسان به نظر می رسد، ولی انجام این کار به شایستگی و تمرین و خویشتنداری نیاز دارد، چرا که گوش کردن به حرف های کودک مثل گوش کردن طبیعی و معمولی به حرف های دیگران نیست.یکی از مهارت های ویژه والدین این است که معمولا شنونده خوبی باشند و این امر می تواند منافع بسیاری برای خانواده داشته باشد. شنیدن سخنان کودکان به ویژه به رشد حرمت نفس در آنها کمک می کند. اگر خوب و با دقت به حرفهای کودک گوش دهیم در واقع پیام مهمی به او داده ایم؛
اینکه آنقدر برایش ارزش قائلیم و آنقدر مراقب او هستیم که دوست داریم و می خواهیم که شنونده حرف های او باشیم. علاوه بر این، گوش کردن مشتاقانه به حرف های کودک راهی بسیار عالی برای کمک به اوست تا خودش مشکلات روزمره اش را حل کند، خواه این مشکلات کوچک باشد، خواه بزرگ.بدرفتاری با کودک مانند ناسزا گفتن و بیتوجهی هر دو میتوانند بلافاصله یا در طولانی مدت اثرات منفی روانشناختی، جسمی و رفتاری بر کودک بگذارند. کودکانی که نسبت به آنها بیتوجهی میشود در کنار آمدن با درخواستهای زندگی احساس حقارت میکنند و از اینرو نسبت به دیگران بدگمان و متخاصم میشوند.
در نتیجه، ممکن است سبک زندگی آنان شامل انتقامجویی، بیزاری از موفقیت دیگران و انجام دادن هر آنچه احساس میکند سزاوار آنهاست، باشد. کودکانی که مورد بیتوجهی قرار میگیرند و به آنان ناسزا گفته میشود به احتمال خیلی زیاد در دلبستگی و عشق دچار مشکل میشوند و عزت نفس پایینی خواهند داشت. وابستگی زیادی به دیگران پیدا میکنند و عصبی خواهند شد.
بدرفتاریکردن با خردسالان میتواند از رشد مغزشان جلوگیری کند و پیامدهای درازمدتی داشته باشد بهطوریکه توانایی پاسخدهی به مهربانی و حمایت در کودکانی که به باد ناسزا گرفته میشوند بهطور محدودی رشد میکند. همچنین آنان ممکن است در برخورد با استرس، تمرکز، توجه و کنترل تکانهها و حرکات ظریف مشکل داشته باشند
خردسالانی که به آنها ناسزا گفته میشود ممکن است مستعد بیش فعالی، اضطراب و اختلالات خواب باشند.خردسالانی که به آنها بیتوجهی میشود نمرات کمتری در تواناییهای شناختی، اجتماعی و عاطفی دریافت میکنند. به احتمال زیاد در زبان بیانی و دریافتی تأخیر خواهند داشت و در آزمون هوش نمرات پایینی میگیرند. به علاوه کودکانی که از بدرفتاری رنج میبرند در خطر بیشتری قرار دارند که بعدها در زندگیشان خشونت را به کار برند و به احتمال زیاد چرخه بیتوجهی به کودک را با بدرفتاریکردن با کودکان خودشان ادامه میدهند.
منشور تربیتی اسلام
تا قبل از ورود اسلام در عربستان دختران زنده به گور می شدند و پسران از آن رو که اسباب کار بودند زنده می ماندند. اسلام نه تنها دختران را از مرگ نجات داد بلکه هم به دختران هم به پسران اعتباری انسانی بخشید.
نیازهای کودک
رسول اکرم (ص): همانطور که پدران و مادران حقوقی برفرزندان خود دارند و در صورت ترک آن حقوق فرزندان عاق والدین می شوند فرزندان نیز بروالدین خود حقوقی دارند که در صورت عدم رعایت آنها عاق فرزندان می شوند (محجةالبیضاء ج2)
زندگانی کودک از زمان تولد و حتی بیش از آن آغاز می شود. این کودک نورس از همان ابتدا نیازهایی دارد که باید توسط والدین ارضا شوند. لذا برای اینکه والدین از این موارد آگاه باشند تا بتوانند به آن توجه کنند به آنها اشاره ای می شود:
نیازهای جسمی کودک:
الف) تغذیه: رشد و نمو جسمانی کودک نیازمند غذا، بهداشت، آب و هوا، مسکن، خواب،بازی و.... است. هر کودک برحسب سن، سالم یا بیماربودن و ... نوع و میزان غذا و خواب متفاوتی را نیاز دارد. در تعالیم اسلامی سفارش های زیادی در طرز تغذیه ی کودک – از دوران جنینی تا شیرخوارگی و پس از آن – شده است
از آن جمله:امام صادق(ع) می فرمایند: "به کودکان خود در کودکی شان سویق(غذایی که از آرد گندم و جو تهیه می شود) بخورانید زیرا گوشت بدن را می رویاند و استخوان را محکم می کند" . بحارالانوار، ج14، ص845 و یا اینکه در اسلام توصیه فراوان شده است که زن آبستن حتما روزانه سبزی و میوه ی زیادی بخورد و شیرو گوشت بخورد زیرا فرزند در رحم مادر از غذایی که او میخورد تغذیه می کند و مادر حق ندارد او را از چیزی محروم نماید.
ب) ورزش و بازی: رابطه بین عقل و جسم قابل انکار نیست. در روایات اسلامی داریم که "عقل سالم در بدن سالم است" و لذا توصیه به ورزش کردن برای داشتن بدنی سالم و نیرومند در اسلام وارد شده است . امام صادق(ع) می فرمایند: "کودک در هفت سال اول زندگی باید آزادانه بازی کند و جنبش بدنی داشته باشد"در منطق اسلام کودک در دوران اولیه زندگی برای انجام ورزش و بازی آزاد است والدین نباید برای کودکان دراین دوره محیط جدی ایجاد کنند و او را وادار به کارکردن نمایند
جالب است که اسلام نه تنها کودک را در این دوره آزاد می گذارد بلکه به والدین نیز توصیه می کند که با کودک همگام شوند. رسول اکرم (ص) فرمودند:آن کس که نزد او کودکی است باید در پرورش وی، کودکانه رفتار کند. ( وسائل الشیعه، ج 5، ص 126 )
در سیره پیامبر رحمت (ص) می خوانیم که با کودکان همبازی می شدند و در بازی با آنها بچه گانه رفتار می کردند و مقام و موقعیت خود را مانع از این همبازی شدن و همکاری با کودکان نمی دانستند و این مسئله الگویی خوب برای ما مسلمانان است که به اهمیت بازی کودکان پی ببریم. ورزش هایی که در اسلام پیشنهاد شده است علاوه برتقویت روحی و بدنی برای حوادث زندگی مثل جنگ و غرق شدن و ... نیز مفیدند.
2- نیازهای روانی کودک:
الف) انتخاب نام زیبا: پیامبراکرم(ص) نیز می فرمایند: "از جمله حقوق فرزند بر پدرش سه چیز است. انتخاب نام نیکو، آموزش نوشتن به وی و فراهم کردن ازدواجش پس از بلوغ." بحار الانوار، ج6،ص24، محجة البیضاء، ج2،ص237.
ب) احترام به کودک: پیامبر رحمت(ص) می فرمانید: "به شخصیت کودکانتان احترام بگذارید و آداب رفتار خویش را نیکو گردانید تا مشمول آموزش خدا گردید." وسائل الشیعه، ج15، ص195
روانشناسان پس از تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیده اند که رفتار نامحترمانه با کودک باعث بروز عقده های روانی در او می شود که در آینده برای وی مشکلات روحی و رفتاری فراوانی را به دنبال خواهد داشت.پیامبر اکرم به والدین توصیه می کند که: "وقتی نام فرزندتان را می برید او را گرامی دارید و جای نشستن او را در مجلس توسعه دهید و نسبت به او رو ترش نکنید." جامع الاخبار، ص124.
ج) محبت به کودک: پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: کودکان را دوست بدارید و به آنان رحم کنید و هنگامی که به آنها وعده ای دادید وفا کنید." وسائل الشیعه، ج3، ص135، محجة البیضاء، ج2،ص237
نیاز به محبت نیازی فطری و ضروری است انسان دوست دارد که محبت کند و مورد محبت واقع شود و رفع این نیاز در مراحل اولیه زندگی –یعنی کودکی– در رشد روانی و شخصیتی کودک اهمیت به سزایی دارد از جمله مظاهر محبت به کودک بوسیدن وی است رسول اکرم(ص) می فرمایند: "فرزندان خود را زیاد ببوسید زیرا با هر بوسه ای برای شما مقامی در بهشت فراهم می شود که فاصله ی میان آنها پانصد سال است." محجة البیضاء"
د) وفای به قول: به طور کلی وفای به عهد ویژگی مۆمنین است و در اسلام امری واجب شمرده شده است. این امر درباره کودکان اهمیت ویژه ای دارد پیامبر اکرم(ص)فرمودند: "هنگامیکه به کودکان وعده ای می دهید به آن عمل کنید زیرا آنها شما را روزی دهنده ی خود می دانند" وسائل الشیعه، ج3،ص134.
هـ) عدم تحمیل به کودک: اجازه دهید کودکتان کودکی کند. پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: "خدا بیامرزد کسی را که در نیکی فرزندش او را یاری می کند.پرسید:چگونه او را در نیکی کمک کند؟ فرمود: از کودکش کم را بپذیرد و از آنچه درحد توان او نیست، صرف نظر کند، به او دروغ نگوید و کارهای غیر عاقلانه انجام ندهید."الحدیث جلد 3
و) تعلیم کودک: همانطور که گفته شد آموختن علم –حداقل نوشتن و خواندن– یکی از حقوق کودک است که اسلام بردوش پدر نهاده است.
ز) تربیت اخلاقی: امام سجاد (ع) در رساله ی حقوق خود می فرمایند: "و اما حق فرزند این است که بدانی او از توست و پیوسته به تو درخیر و شر أمر دنیاست و تو برای تربیت و نیکو ادب کردن وی و راهنمایی اش به سوی خدا و کمک به طاعت وی، مسئول او هستی پس درباره ی فرزندت مانند کسی عمل کن که می داند در احسان به او اجر می برد و در بدی نسبت به او کیفر می بیند." صحیفه سجادیه
نتیجه گیری کودک در اسلام دارای حقوق جسمی و روحی متعددی است که والدین ملزم به رعایت آن هستند و در صورت کوتاهی کردن در ادای آن حقوق گناه کار بوده و هم مورد حقوق فرزندان و هم مورد مجازات و کیفر الهی قرار خواهند گرفت.
ارکان تربیت
آنچه که هدف تربیت است بطور خلاصه این است که همه استعدادهای مثبت انسان را بصورت کاملآ هماهنگ شده با هم و تدریجآ رشد دهد به گونه ای که این رشد همه جنبه های شخصیت او را در بر بگیرد . تربیت نیز برای خودش دارای ارکانی است که بطور خلاصه به شرح ذیل می باشد:
۱-مربی یا راهنما : مربی قصد دارد در فردی که تربیت روی آن اعمال می شود تاثیر بگذارد و در نتیجه بتواند ذهنیت و رفتار و اعمال او را دگرگون و تغییر دهد حالا حتمآ الزامی نیست که این مربی برای انسان حتمآ یک انسان تحصیل کرده یا یک روانشناس یا والدین انسان و ....باشد بلکه یک حادثه ناگهانی میتواند انسان را از این رو به آن رو بکند و او را از خواب چندین ساله بیدار کرده و ذهنیت او را به قضایا و جهان تغییر دهد یا یک سخن و گفتار که میتواند ما را به تامل و اندیشه واداشته و دیدگاه و بینش ما را کاملآ عوض نماید و سبب ایجاد تغییرات رفتاری در ما شود.
۲-پذیرنده تربیت یا متربی: یکی از ارکان مهم دیگر در تربیت همیت است بعبارت دیگر یک روی سکه مربی و روی دیگرش متربی است که بدون آن تربیت محقق نشده و امکان پذیر نخواهد شد البته پذیرنده تربیت نیز همانند مورد بالا فقط مختص انسان نیست بلکه حیوانات و حتی گیاهان نیز مشمول امر تربیت قرار می گیرند.
۳- عمل تربیت: منظور از آن فراهم نمودن و بوجود آوردن شرایط و موقعیتها و برداشتن مانع ها ی پیش روی پذیرنده تربیت است تا متربی قادر باشد به راه صحیح و درست زندگی دست یافته و در نتیجه به منش و کنش درست آراسته شده و به کمال مطلوب و مورد نظر تربیت دست یابد.
۴-اثر گذاری و تغییر رفتار: موقعی می توانیم بگوییم تربیت انجام شده است که عمل راهنما یا مربی تاثیر ذهنی خود را به نحو کاملآ درست و منطقی بر روی پذیرنده تربیت گذاشته باشد و ذهنیت و رفتار او را در جهت مورد نظر تغییر داده باشد البته این پذیرش تربیت و تاثیر گذاری آن حتمآ باید از روی اختیار و با قبول نمودن متربی همراه باشد چون هرگز نمی توان کسی را به زور و اجبار و یا با تنبیه و تطمیع و... مورد تربیت قرار داد چون نتیجه بخش نخواهد بود.
۵-مداومت و استمرار در تربیت: آنچه مهم است این است که تربیت در مورد انسان فقط اختصاص به دوره خاصی از زندگانی او ( کودکی و نوجوانی ) نیست بلکه تربیت باید مستمر و دائمی باشد چون شکل گیری شخصیت در انسان نیز تدریجی است و انحرافات اخلاقی و عاطفی نیز در رفتار انسان بصورت تدریجی است نه دفعی و آنی. پس اگر تربیت مداومت نداشته باشد به مرور شخصیت منفی تقویت شده و انسان به بیراهه سوق داده می شود.
۶-تر بیت باید همه جانبه باشد: هدف و مقصود نهایی تربیت باید جنبه های گوناگون شخصیت انسان باشد چرا که همه ابعاد و استعداد های او باید یکنواخت و هماهنگ با هم باید رشد پیدا کنند در غیر اینصورت هدف تربیت حاصل نشده و رشد شخصیت انسان ناقص و معیوب خواهد شد
فرهنگهای جامعه جهانی سکاندار تربیت فرزندان
کودکان و فرزندان ما چگونه تربیت میشوند و پرورش مییابند، عوامل تاثیرگذار در شکلگیری شخصیت افراد جامعه چیست؟ سهم والدین، زمان و اجتماع در شکلگیری شخصیت و آموزش و پرورش نسل آینده تا چه میزان است؟
در جهان امروز کدام عامل نقش پررنگتر و تاثیرگذارتری در تربیت کودکان و آموزش و پرورش آنان دارد؟ مطلب حاضر نقش جامعه بویژه رسانهها و فنآوریهای جدید در شکلگیری شخصیت مورد بررسی قرار گرفته است.
اهتمام اسلام به آموزش و پرورش کودکان
اسلام دینی است که به آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت و تزکیه بسیار اهمیت داده است؛ (بقره آیات 129 و 151؛ آلعمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2؛ حدید، آیه 25) به عنوان نمونه خداوند در آیه 2 سوره جمعه میفرماید: هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمهًْ و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین؛ اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب حکمت به آنها بیاموز و آنان قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
در این میان تعلیم و تربیت کودکان مهمترین وظیفه والدین و رهبران جامعه دانسته شده است. خداوند به مومنان فرمان میدهد و میفرماید: یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارهًْ علیها ملائکهًْ غلاظ شداد لا یعصون الله ما امر هم و یفعلون ما یومرون؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان وکسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید، بر آن آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گمارده شدهاند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچی نمیکنند و آنچه را که مامورند انجام میدهند.
پس والدین و رهبران اجتماعی نخستین وظیفهای که بر عهده دارند، ایجاد دیواری از تقواست تا خانواده از آتش خشم الهی در امان ماند. این دیوار با تعلیم و تربیت ایجاد میشود؛ زیرا باید فرزندان وکودکان با خوب و بد آشنا شده و ادب رفتاری و گفتاری را بیاموزند. اینگونه است که میتوانند خود را از آتش دوزخ در امان نگه دارند
البته وظایف والدین و رهبران جامعه سختتر و دشواتر است؛ زیرا آنان باید افزون بر حفظ خود از آتش، اهل و خانواده ایمانی را نیز حفظ کنند.
در روایات بسیاری به آموزش و پرورش کودکان و شیوهها و روشهای تربیتی اشاره شده است. در روایتی از پیامبر(ص) دوران زندگی کودکان تا پیش از استقلال و شخصیتیابی مستقل، به سه دوره حساس هفت ساله دستهبندی شده است. پیامبر(ص) میفرماید: الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین؛ دوران هفت سال اول کودک، دوران سیادت و آقایی اوست، دوران هفت سال دوم دوران اطاعت و هفت سال سوم دوران وزارت (معاونت و یاری) است. (وسائل الشیعهًْ، ج 21، ص 474
کودک از همان آغاز زندگی میبایست تحت تعلیم و تربیت قرار گیرد که البته شیوههای پرورش و آموزش در هر دوران با دوران دیگر فرق دارد. مثلا در دوران کودکی با اسباببازی و مانند آنها، کودک تحت تعلیم و تربیت قرار میگیرد. و در دورانهای بعدی با روشهای متناسب با همان دوران تربیت میشود.
نقش پررنگ جامعه و رسانه در تربیت
در آموزههای اسلامی این معنا مورد تاکید است که شخصیت انسان تحت تاثیر عواملی چون وراثت، محیط و زمان شکل میگیرد. از همین رو در انتخاب همسر به خانواده و اصل و نسب او توجه داده شده است
البته عوامل دیگری چون تغذیه نیز در شکلگیری شخصیت کودک چه در دوره جنینی و چه پس از آن نقش دارد؛ زیرا غذا در طبیعت انسان تاثیرگذار است؛ یعنی همان طوری که حلال و حرام بودن لقمه در شخصیت انسان نقش دارد، اصالتهای خانوادگی نیز در شکلگیری شخصیت موثر است.
در روایات به نقش زمان نیز اشاره شده و گفته شده که کودکان به زمانه خود شبیهتر از والدین خود هستند. امیر مومنان علی(ع) در این باره میفرماید: «مردم به زمانهشان شبیهترند تا به پدرانشان». (خصائص الائمهًْ ص 115) این بدان معناست که نقش زمان در شکلگیری شخصیت افراد بیشتر از نقش والدین است.
در همین رابطه محیط اجتماعی و جامعه نیز نقش کلیدی و اساسی دارد؛ شاید بتوان گفت که در میان عوامل تاثیرگذار در شخصیت، بیشترین نقش را محیط اجتماعی و سپس زمان و سپس والدین و وراثت دارد.
فشار جامعه و زمانبر فرد تا آنجاست که هرگونه مخالفت با آن موجب خروج از مدار اجتماعی میشود. امیرمومنان علی(ع) در این باره میفرماید: هر که با زمان دشمنی ورزد، زمان، او را به خاک خواهد نشاند. (غرر الحکم و دررالکلم، ح 9054)
این بدان معناست که نمیتوان به جنگ زمانه و مقتضیات آن رفت و باید با آن کنار آمد و آن را مدیریت و مهار کرد. شنا کردن برخلاف جریان زمان و مقتضیات آن جز خستگی و افزایش هزینهها چیزی ندارد.
در حقیقت امامعلی(ع) میخواهد بفرماید که نقش زمانه و محیط اجتماعی در شکلگیری شخصیت افراد بسیار مهم و اساسی است و کسی نمیتواند به مخالفت با این عوامل و عناصر برود و سربلند بیرون آید.
تغییر مراجع و اولیای تربیتی
اگر در گذشته شخصیتها در محیطهای کوچک و محدود روستا و محله و شهر شکل میگرفت و قابل کنترل و مهار بود و والدین نقش بسیار مهم و مستقیمی در تربیت فرزندان داشتند، در این امر تغییراتی رخ داده و مراجع و عوامل و اولیای تربیتی و تعلیمی کاملا دگرگون شده است.
در جهان امروز جامعه و زمان نقش تعیین کننده در شکلگیری شخصیت کودکان ایفا میکند. اگر در گذشته شخصیت آنان در دامان والدین شکل میگرفت؛ اما امروز دیگر این گونه نیست؛ بلکه این جامعه بلکه جامعه جهانی و زمانه معاصر است که در شکلگیری شخصیت نقش کلیدی و اساسی ایفا میکند.
مهمترین عوامل تعلیمی و تربیتی در جامعه امروز عبارتند از: 1. جامعه جهانی؛ 2. رسانهها
چنانکه گفته شد، محیط اجتماعی نقش اساسی در شکلگیری شخصیت افراد دارد. البته در گذشته محیط اجتماعی محدود به محله و شهر میشد، اما امروز محیط اجتماعی در دایره جهان معنا میشود؛ زیرا جهان چون دهکدهای شده است و رسانهها و ابزارها و فنآوریهای نوین به گونهای عمل میکنند که دیگر محدودیت جغرافیایی معنا و مفهوم ندارد، بلکه انسانها در یک محدوده جغرافیایی کل زمین با هم ارتباط و تعامل دارند
امروزه دهکده جهانی همان محیط اجتماعی است که در تعلیم و تربیت و شکلگیری شخصیت نقش ایفا میکند.
ما همیشه بر این باور بودیم که والدین شخصیت کودک را رنگ میدهند،خط و مشی و رفتار او را در زندگی معین میکنند و این والدین هستند که بر اساس روش تربیتی خود، کودکی آرام یا نامتعال میپرورانند؛ چرا که جغرافیای محدود روستا و محله و شهر موجب میشد تا محیط اجتماعی، آنچنان پررنگ عمل نکند و خانواده در کنار عامل محیط و زمان عمل کند؛ هر چند که باز محیط و زمان قوی بودند ولی یکهتاز میدان تعلیم و تربیت و شکلگیری شخصیت نبودند؛ چرا که در گذشته محور تربیت و شکلگیری شخصیت همان خانواده بود و جامعه کمترین نقش را در تربیت افراد ایفا میکرد.
اما در جهان امروز به سبب گسترش و بهبود فنآوریهای ارتباطی، خانواده به طور کامل به کنار نهاده شد و از همان آغاز کودکی، کودکان با رسانهها و تبلیغات و تعلیمات و آموزههای آنان آشنا شده و رشد میکنند. به سخن دیگر، هرچه دامنه ارتباط و ابزارهای ارتباطی بیشتر و قویتر شد، به همان میزان نقش جامعه پررنگتر و نقش والدین و خانواده کمرنگتر شد.
سبک زندگی انسانی، تحت تاثیر ابزارهای امروزی
باید توجه داشت که ابزارها و فنآوریها تنها در آسان کردن امور زندگی و آسایش انسان و جامعه نقش ایفا نمیکند، بلکه سبک زندگی انسانی را نیز تحت تاثیر قرار میدهند و آن را دگرگون میکنند. امروزه ابزارهای ارتباطی و فنآوریهای پیشرفته و گوناگون آن، سبک زندگی انسان را دگرگون کرده است
حضور تلفن همراه چه صوتی و چه تصویری آن، ماهوارهها و اینترنت و مانند آنها، نوع ارتباط انسانی را تغییر داده است. این تحولات و تغییرات چنان اساسی است که کودک در یک محیط اجتماعی جهانی رشد میکند. کلمات و تصاویر از سراسر جهان با چنان سرعتی انتقال مییابد که با شنیدن و دیدن مستقیم تفاوتی ندارد.
مادر کودک شیرخوار را در کنار تلویزیون میپروراند و شیر میدهد؛ کودک از همان آغاز با صداها و تصاویری که از قاب کوچک به خانه منتقل میشود، ارتباط برقرار میکند و واژگان و تصاویر را از آن دریافت میکند. محدودیتهای والدین و اشتغال آنان به انواع کارها در بیرون و درون خانه، بیشترین فرصت آموزش و پرورش را به رسانههای دیداری و شنیداری میدهد و کودکان سخن و رفتار را از آنها میآموزند.
فنآوری همان طوری که به ما فرصت بهتر و شتاب بیشتر و امکانات و آسایش داده، به همان میزان سبک زندگی ما را دگرگون کرده و پیامدهای آن تا همه ابعاد سطحی و عمقی جود ما را در بر گرفته است. اگر وسایل و ابزارهای گرمایشی و سرمایشی. معماری خانهها و ساختمانها را تغییر داده، به همان میزان در نوع سبک زندگی ما تاثیرگذار بوده است
از این رو نما و ظاهر درونی و بیرونی خانهها تغییر کرده و به همان میزان مباحث و مسایل اخلاقی و اجتماعی را چون حریم خصوصی، امنیت اخلاقی، حجاب خانه و منزل و بسیاری از امور دیگر را تحتتاثیر شدید خود قرار داده است.
در گذشته فلسفه زندگی و هستیشناسی و جهانشناسی بود که سبک زندگی مردم را تغییر میداد و یا تحت تاثیر مستقیم داشت، اما امروزه با توجه به گسترش فنآوریها، بهرهمندی انسان از آنها، سبک زندگی تحتتاثیر فنآوری قرار گرفته و به همان میزان فلسفه زندگی نیز متاثر از آن شده است. در چنین شرایطی نمیتوان تنها از فلسفه زندگی گفت که سبک زندگی را تعیین میکند یا تغییر میدهد، بلکه نوعی تعامل و کنش و واکنش مستقیم میان سبک زندگی و فلسفه زندگی و ابزارها و سازهها و فنآوریهای نوین موجب میشود که هر یک از دیگری تاثیر بپذیرند
نیاز انسان به تلفن همراه و ماهواره و اینترنت موجب میشود که نتواند آن را در زندگی خود وارد نکند. ورود این ابزارها به معنای تغییر فرهنگ، رفتار و تربیت است.
اگر در گذشته کودک تنها زمانی که در کوچه، بازار و خیابان یا حتی مدرسه بود، تحت تاثیر فرهنگ و فلسفه و سبک زندگی دیگری قرار اداشت و وقتی به خانه میآمد در فضای فرهنگی و تربیتی خانواده محصور و محدود بود و والدین میتوانستند بر روی او کار کرده و تاثیرات مثبت بگذارند، امروز دیگر چنین شرایطی وجود ندارد، چرا که تربیت از حالت تربیت فردی و خانوادگی به تربیت اجتماعی و جهانی متحول شده است؛ زیرا ابزارها و فنآوریها همان فرهنگ جامعه و کوی و برزن و بازار را به درون خانهها آورده است.
امروزه کودک بیش از آنکه در جامعه و مدرسه بازار و خیابان متاثر از فرهنگ و رفتارها و تربیت اجتماعی و عمومی باشد، در خانه از راه ماهواره و اینترنت و تلفن همراه با تربیت عمومی و فرهنگ و گفتمان حاکم بر جامعه تحت تاثیر قرار میگیرد. والدین حتی در خانه نیز دیگر دور از دسترس هستند یا بلکه باید گفت که کودک در خانه دور از دسترس اولیای تربیتی خود میباشد؛ زیرا یا در حال نگاه کردن به تلویزیون است یا با اینترنت خود را مشغول کرده است یا آنکه سر در گریبان تلفن همراه دارد و پیامک میخواند و میفرستد و بازی میکند و یا کارهای دیگری که فرهنگهای جامعه جهانی را به او منتقل میکند و او را تربیت و تحت تاثیر مستقیم رفتاری و گفتاری قرار میدهد.
ضرورت تغییر مسئولیتهای دولت و جامعه
امروز مسئولیت تربیت را باید به جای والدین به دولت و جامعه سپرد. بر همین اساس از آن جایی که تمام فرصت و وقت کودکان در اختیار نهادهای وابسته به دولت و جامعه چون مدرسه، صدا و سیما، اینترنت و مانند آنهاست، باید دولت نقش جایگزینی والدین را به عهده گیرد.
پس باید اینترنت و تلفن همراه را تحت مهار و مدیریت قرار دهد. هرچند که کاری بسیار دشوار و گاه«شدنی است ولی این امر از مسئولیت دولتها و نهادهای مدنی و اجتماعی نمیکاهد.
اکنون این دولتها و نهادهای اجتماعی و مدنی هستند که به سبب اشغال جایگاه والدین حتی در خانواده و اشتغال کودکان به خود باید، آنان را به درستی تحت تربیت قرار دهند و اجازه ندهند که گفتمانها و رفتارهای نادرست و نابهنجار، مدیریت کودکان را به عهده گرفته و آنان را تربیت کنند.
در گذشته بر فردگرایی تاکید میشد و لیبرالیزم، مدافع بیچون و چرای آن بود، اما دموکراسی امروزی به این باور رسیده است که در جمع میان فردیت و اجتماع باید منافع عمومی چون امنیت عمومی، عدالت عمومی و تعلیم و تربیت اخلاقی در اولویت قرار گیرد. از همین رو حتی در جوامع غربی مدعی لیبرالیسم، منافع و مصالح عمومی مقدم میشود و محدودیتهایی برای فعالیتهای اینترنت و ماهوارهها و تلفنهای همراه وضع میشود
البته در آنجا بیشتر منافع سرمایهداران و دولتها ملاحظه و مقدم میشود، اما در جامعه اسلامی میبایست این محدودیت برای ارتقای فرهنگی هنجاری جامعه انجام گیرد. بنابراین، باید طرحهایی برای محدودیت و مقابله با ناتوی فرهنگی تهاجم فرهنگی و تغییر سبک زندگی مورد اجرا قرار گیرد.
البته منظور این نوشتار، تقابل با جامعه جهانی و گفتمان جهانی نیست اما وادادگی در برابر آن و بالا بردن دست به نشانه تسلیم در برابر تهاجم و ناتوی فرهنگی، خود ذلت و زبونی بیشتری است که باید به کنار نهاد. مسئولیت جامعه و دولت برای آموزش و تربیت کودکان و نسلهای آینده به سبب آنچه بیان شد چند برابر شده و باید برنامهها و سیاستهایی برای این مسائل طراحی و به مورد اجرا گذاشته شود.
1. محمد داوودی، سیرهتربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، ج2، ص46-47.
2. مؤمنون، 14. 3.بقره،238 و نساء،103.
خیلی خوب بود
در صورت امکان منابع را نیز ذکر کنید