تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

اخلاق در قرآن. سلام . ریا

نیکی کردن به دیگران و بدی هم

حیا و شرم در قرآن. انواع حیا. حیا لباس دین

اخلاق اداری انضباط اسلامی و اجتماعی . آداب معاشرت اجتماعی

وفای به عهد . تعهد . امانت داری . بدقولی . تعهد مسئولین

شادی و لذت و شوخی در اسلام . سعادت و نیکبختی

تزکیه نفس . آثار و بسترها . تهذیب و خودسازی

اخلاق نبوی (ص) . اسوه کامل بشریت . سیره سیاسی . انسان سازی

تربیت دینی سبک زندگی. رانندگی ورزش در اسلام . حیات طیبه. اصلاح و اصلاحگری

شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. بایدها و نبایدها قرآن و عترت

دید و بازدید و آثار صله ارحام. معانی زیارت و آداب میهمانی. حقوق همسایه. بی احترامی

خانواده و ازدواج در اسلام . مهریه در قرآن . 100 خصلت سبک زندگی پیامبر (ص)

نشانه های مومن چیست؟ قلب مومن و قلب کافر. عباد الرحمن صفات بندگان خوب خدا

تقوی و صفات متقین . تقوای اجتماعی و سیاسی . نشانه های بی تقوائی

انتقاد و انتقاد پذیری . عذر خواهی. عفو گذشت . لهو لعب لغو لهو الحدیث

نفس انسانى و انواع نفس . خود سازی . محاسبه نفس ؛ تربیت نفس

صبر . آثار صبر . انواع صبر . استمداد از صبر . صبر جمیل . مقام صبر

گناه چشمی . چشم زخم . نگاه سحری. چشم و هم چشمی

مقام مادر . شیر مادر . پدر و عالمان در نگاه اسلام

اخلاص در قرآن مخلص . صفات مخلصین

نکات اخلاقی سوره لقمان و حجرات

سبک زندگی ؛ حیات طیبه

   

شادی و لذت در اسلام

یکی از نیازهای اساسی و فطری انسان، شاد زیستن است. همانگونه که انسان فطرتا از غم و اندوه گریزان و به سرور و نشاط و فرح تمایل دارد. در این میان جوانان که به مرحله شکفتگی، پویایی و نشاط دوران بلوغ پا نهاده بیش از دیگران به شادی می اندیشند و به انحای مختلف سعی می کنند آن را در حیات فردی و اجتماعی خود محقق سازند

در این راستا به طور قطع، اسلام که دینی فطری و تأمین کننده نیازها و صلاح دنیا و آخرت انسان است نه تنها مخالف شادی و فرح نیست، بلکه حامی و پشتیبان آن نیز می باشد. شناخت الگوهای رفتاری از منظر اسلام می تواند نقش مهمی را در مهندسی فرهنگی جامعه ایفا کند. یکی از موضوعات مهم در این حوزه، فرهنگ چگونگی تفریح، شادی و لذت بردن از زندگی است.
اهمیت شادی و لذت در زندگی بشر

انسان سعادت و خوشبختی را در دو مؤلفه آرامش و آسایش می جوید. هر انسانی جوینده خوشبختی است و بر آن است تا از نظر روانی و روحی در امنیت و آرامش باشد و از نظر مادی، به همه نیازهای جسمی او پاسخ مناسب داده شود. از این رو همه همت و تلاش خویش را مصروف این معنا می کند. البته ممکن است انسان در مصادیق آرامش و آسایش به خطا برود و چیزی را که موجب آرامش و آسایش نیست به خطا عامل آن بداند یا آرامش و آسایش را در چیزی بداند که خود نفی کننده آن دو است.
شادی به معنای سرور و خوشحالی و حتی فرح و خنده، بازتاب هایی از معنای وجود عنصر خوشبختی روانی در شخص است. حتی هنگامی که شخص از زندگی لذت می برد و آسایش خویش را مورد دقت و لحاظ قرار می دهد، نوعی احساس خشنودی و خرسندی در خود می یابد که بیانگر خوشبختی است.
شادی و سرور در قلب پدید می آید و در چهره و رفتار، خود را نشان می دهد. گشاده رویی و نشاط و بشاش بودن از آثار طبیعی شادی و سرور درونی و روانی است. از آن جایی که شادی دارای مراتبی است، بازتاب و آثار آن نیز متفاوت است. شادی و سروری که انسان از خوشبختی خود دارد، یک نشاط دایمی و آرامش روانی را در درون شخص موجب می شود و از اضطراب و تشویش در امان است. هنگامی که با چنین اشخاصی مواجه می شویم، آرامش را از همه وجودشان احساس می کنیم و در کلام و رفتار و کردارشان نشانه های آن را می یابیم. تبسم، جلوه چنین سرور و آرامش و شادی باطنی است.
اگر عامل شادی، عامل هیجانی باشد، به طور طبیعی واکنش ها و آثار و بازتاب های آن نیز هیجانی خواهد بود؛ از این رو خنده یا حتی رقص و حرکات موزون و یا خواندن و قهقهه زدن می تواند باتوجه به سطح هیجان زایی عامل، از آثار و بازتاب های شادی و سرور باشد

از آنجایی که عوامل هیجانی می تواند شخص را از حالت عادی و طبیعی و اعتدال بیرون برد، آموزه های اسلامی و قرآنی بر مدیریت آن تأکید می کند و خواهان آن است که شخص هنگام مواجهه با عوامل هیجانی سرور و شادی، خود را کنترل کند و آن را به شکل فرح و حرکات های رفتاری غیرارادی و نامناسب مانند خنده بلند و قهقهه و رقص و مانند آن نشان ندهد. ذَلِکُم بِمَا کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَمْرَحُونَ این [عقوبت] به سبب آن است که در زمین به ناروا شادى و سرمستى مى‏ کردید و بدان سبب است که [سخت به خود] مى ‏نازیدید (غافر75)
خداوند در این آیه با مقید کردن «فرح» و سرور به بغیر الحق به این مسئله توجه می دهد که «فرح» و شادمانی گاهی به حق و پسندیده است و گاهی دیگر امری باطل و مورد سرزنش است (مجمع البیان ج7-8 ص828) شادی و نشاط نیاز طبیعی انسان است و در همه افراد وجود دارد و باید به درستی به آن پاسخ داده شود

استاد مطهری، نیاز به شادی و نشاط را مانند نیاز به غذا می داند که ضرورتی اساسی برای ادامه حیات و سلامت جسم و روان انسان است. به هر حال، انسان بطور طبیعی نیازمند شادی و سرور است و اصولا شادی و سرور چه از نوع هیجانی یا غیرهیجانی آن، بیانگر وجود عناصر خوشبختی در زندگی است.
شادی و سرور، نیاز زندگی
براساس آموزه های قرآنی، سرور غیر هیجانی که ریشه در احساس خوشبختی دارد برخاسته از ایمان به خدا، اتصال به او، اخلاص، خشنودی خداوند، عمل صالح و مانند آن است فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا وَیَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا بزودى ‏اش حسابى بس آسان کنند و شادمان به سوى کسانش باز گردد (انشقاق7 تا9) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ لِسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ در آن روز چهره‏هایى شادابند از کوشش خود خشنودند (غاشیه8و 9) و (انسان8 تا 11) 

 

 

و به [پاس] دوستى [خدا] بینوا و یتیم و اسیر را خوراک مى‏دادند

 

وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا ﴿8

ما براى خشنودى خداست که به شما مى‏خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهیم

 

إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَ لَا شُکُورًا ﴿9

ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت هراسناکیم

 

إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا ﴿10

پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت

 

فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا ﴿11

امام علی(ع) درباره این نوع از سرور و شادی می فرماید: شادی انسان از بدست آوردن چیزی است که هرگز آن را از دست ندهد. تنها چیزی که انسان همواره با آن شاد است و هرگز آن را از دست نمی دهد و به همین سبب اندوهی از گذشته و ترسی از آینده ندارد، شادی وصال الهی و خدایی شدن و خشنودی و رضایت اوست.
از نظر امیرمؤمنان علی(ع) اهل ایمان دارای فرح و شادی ظهور یافته ای هستند که از فضل و رحمت الهی به ایشان می رسد. (نهج البلاغه خ192) شادی، زندگی را خوشایند می سازد و اشتیاق برای پرداختن به فعالیت های اجتماعی را آسان می کند. انسان در زندگی روزمره خود نیازمند شادی و سرور است.

امیرمؤمنان علی(ع) درباره اهمیت لذت و شادی در زندگی روزمره انسان در دنیا می فرماید: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار؛ زمانی برای تأمین هزینه های زندگی؛ و زمانی برای واداشتن نفس به لذت هایی که حلال و زیباست. خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی؛ یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذتهای حلال (نهج البلاغه حکمت390)
برای دست یابی به عوامل شادی، روش هایی وجود دارد که از جمله آنها می توان به سخنان حکیمانه اشاره کرد. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید که دلها مانند جسمها خسته می شود و برای نشاط آن و رهایی از خستگی روح می بایست به سخنان حکیمانه رو آورد و آن را گوش داد تا جانها نشاط خود را باز یابند (نهج البلاغه حکمت 197) از دیگر روش های دست یابی به نشاط روحی و شادی می توان به مزاح و لطیفه گویی حلال و به دور از غیبت و تهمت اشاره کرد


نکته ای که بارها در اسلام مورد تاکید قرار گرفته، ادخال سرور در دلهای مومنان است. این بدان معناست که نوعی شادی می بایست در میان جمع مؤمنان تحقق یابد که ایشان را از درون شاد و مسرور کند و غم و اندوه را بزداید. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: هر کسی دلی را شاد کند خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند. (نهج البلاغه حکمت 257)

جلوه شادی در سیره معصومان(ع)

اسلام هرگز مخالف شادی و فرح نبوده و نیست. البته از آن جایی که قهقهه و خنده های باصدا و بلند، شخصیت انسانی را تحت تاثیر منفی خود قرار می دهد، از مؤمنان خواسته شده که اعتدال را نگه دارند و با صدای بلند خنده نکنند. در این باره حضرت علی(ع) می فرماید و ان ضحک لم یعل صوته مؤمن اگر می خندد صدای او به خنده بلند نمی شود. (نهج البلاغه خ193) انسان مسلمان انسانی است که اندوه را در دل و سرورش را در چهره نشان می دهد

امام علی(ع) در ضرورت گشاده رویی می فرماید بشر المؤمن فی وجهه و حزنه فی قلبه شادی و گشادگی مؤمن در چهره او آشکار و غمش در دل او مخفی است. موضوع شادی به عنوان یکی از نیازهای اساسی آدمی و عنصری تأثیر گذار در زندگی، همواره مورد توجه پیشوایان دینی قرار گرفته است، به طوری که علی(ع) این حالت عاطفی را به فرصت تعبیر کرده است. اوقات السرور خلسه (غررالحکم و دررالکلم ج1 ص272) مواقع شادمانی فرصت است

یعنی فرصت اندوختن توانایی و نشاط بیشتر. آن حضرت یکی از صفات مومنان را چهره بشاش و شاد داشتن . یگانه عیبی که برای خلافت به علی(ع) گرفتند این بود که عمر گفت: عیب علی(ع) این است که خنده رو است و مزاح می کند. مردی باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند (سیری در سیره نبوی ص240)

پیشوایان دین در تقسیم بندی اوقات و نظم روزانه، برای مسرت و شادی جایگاه خاصی در نظر گرفته اند. امام رضا(ع) می فرماید: «کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتی برای عبادت و مناجات با خدا، ساعتی برای تامین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذائذ اختصاص دهید و با این بخش از زندگی، قادر خواهید بود، آن سه بخش دیگر را به خوبی انجام دهید. (بحارالانوار ج75)

ملاک هاى شادى پسندیده ، اقسام شادی نکته مهم آن است که اسلام هرگونه شادی را تایید نمی کند، بلکه برای آن حد و مرزی قائل است. هر چند شادی هیجان طبیعی برای انسان قلمداد می شود و از این حیث نمی توان آن را به انواع مختلف تقسیم کرد، اما باتوجه به عامل پدید آورنده انگیزه شادی، موقعیت زمانی و مکانی و عوارض دیگر، چه بسا بار مثبت و منفی پیدا می کند از این رو با نگرش دینی، شادی به دو قسم پسندیده و ناپسند تقسیم می شود:

الف) شادی پسندیده از منظر دینی، شادی پسندیده آن است که جهت گیری الهی داشته باشد و یا مقدمه ای برای ادای وظایف شرعی باشد؛ چون طبق نظام ارزشی اسلام، مطلوب واقعی تقرب به خداست، و همه حرکات، سکنات و افعال انسان باید در راستای آن انجام گیرد تا تکامل حاصل گردد

با توجه به معیار کلی برای شادی پسندیده ویژگی های زیرا می توان برشمرد: 1- همراه با گناه نباشد 2- با غفلت از خدا مقرون نشود 3- اعتدال و میانه روی در آن رعایت گردد

اینک به چند نمونه از شادی های پسندیده اشاره می کنیم:

1-شادی در وقت اطاعت خدا علی(ع) می فرماید: سرور المومن بطاعه ربه و حزنه علی ذنبه غررالحکم و دررالکلم، ج4 ص136) شادی مومن، به طاعت پروردگارش و غمش بر گناه و عصیان است. پیامبر اعظم(ص) در وصیت خود به امام علی فرمود: ای علی! برای مومن در دنیا سه خوشحالی است: دیدار با برادران دینی، افطار از روزه و شب زنده داری در آخر شب (بحارالانوار ج77 ص25)

شخصی شادمان و مسرور خدمت امام جواد(ع) رسید. حضرت فرمود: چیست که تو را شاد می بینم؟ عرض کرد: از پدرت شنیدم که می فرمود: بهترین روزی که سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد، روزی است که توفیق خدمت و دستگیری از برادران مومن نصیب او گردد و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقیر بخشش نمایم. حضرت فرمود: به جان خودم سوگند! تو شایسته این شادی هستی. اگر آن اتفاق خود را به وسیله منت گذاشتن نابود نکرده باشی.

2- شادی برای احیای حق علی(ع) در نامه خود به عبدالله بن عباس می فرماید شادی تو باید برای احیای حق یا نابودی باطل باشد. (نهج البلاغه نامه166)

3- شاد کردن دیگران اگر کسی بتواند با چهره گشاده و لبخندی صمیمی، غمی را از دل دوستش بزداید، با این کار علاوه بر اینکه خود به نشاط رسیده، عبادت خدا را نیز به جا آورده است. امام کاظم(ع) به یکی از کارگزاران می نویسد: به درستی که زیر عرش خدا سایه ای است که ساکن نمی شود در آن، مگر کسی که کار خیری را برای برادر دینی اش انجام دهد، یا گرفتاری او را رفع و یا قلبش را شاد نماید. (بحارالانوار ج84 ص174) در روایتی دیگر امام باقر(ع) می فرماید: در نزد خدا، عبادتی محبوب تر از شاد کردن مومنان نیست (وسایل الشیعه ج11، ص569)

4- شادی در روزهای فرح معصومان یکی از شادی های پسندیده تشکیل مجالس جشن و سرور به مناسبت ولادت های ائمه معصومین(ع) است. امام رضا(ع) به ریان بن شبیب فرمود: اگر دوست داری به درجات عالی بهشت با ما باشی، به حزن ما محزون و به شادی ما شاد باش (بحارالانوار ج44 ص286)

ملاک هاى شادى ناپسند بعضی شادی ها که با هدف تکاملی انسان سنخیت ندارد یا با گناه، لهو و لعب، اتلاف وقت، هیجان کاذب و اذیت و آزار دیگران توأم است، از نظر شرع مقدس، مذموم و ناپسند است.

1- شادی از طریق گناه کسی که با گناه و معصیت خدا به شادی بپردازد با این کار دو عمل زشت انجام داده است: یکی خود معصیت و دیگری، شادی به گناه. امام علی(ع) می فرماید: شادی به گناه، از انجام دادن آن زشت تر است (میزان الحکمه ج3 ص463)

2- شادی در برابر افراد محزون امام حسن عسکری(ع) شادی در برابر فرد مصیبت زده و غصه دار، دور از ادب و جوانمردی است (بحارالانوار ج75)

3- شادی تمسخرآمیز یکی از شیوه های مستکبران در برابر حق طلبان، شادی تحقیرآمیز به منظور تضعیف روحیه آنان است، همان گونه که فرعون در مواجهه با معجزات روشن حضرت موسی(ع) خندید و شادی ظاهری خویش را اظهار کرد (زخرف47)

4- شادی در برابر لغزش دیگران علی(ع) در این زمینه می فرماید: به لغزش دیگران خوشحال مشو، زیرا تو نمی دانی که زمانه با تو چه خواهد کرد (میزان الحکمه ج، ص149)

5- شادی مغرورانه قرآن کریم در مذمت افراد کم ظرفیت که با دست یابی به مال و ثروت و مقام چنان به شادی می پردازند که از خود بی خود می شوند، می فرماید: اگر آدمی را پس از محنت به نعمتی رساندیم، می گوید: دوران زحمت و رنج به سر آمد و در این حال، سرگرم شادمانی و فخرفروشی می گردد وَ لَئنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (هود10)

6- شادی با حرکات موزون یکی دیگر از شادی های ناروا، شادی با رقص، سوت و دست زدن در مجالس لهو و لعب و شهوت آمیز و همراه با مفاسد و گناهان دیگر است.

ضرورت شادی

شادی برای انسان امری ضروری و مفید است. در سایه شادی و نشاط، زندگی معنا و مفهوم خاصی پیدا کرده و دل ها به هم نزدیک، و ترس و بدگمانی و ناکامی و نگرانی بی اثر می گردد شادی نه تنها بر روح و روان انسان تأثیر می گذارد، بلکه جسم او را نیز تحت تأثیر قرار می دهد، به طوری که گفته اند: حتی از رشد و نمو بیماری سرطان جلوگیری می کند. و به قول «ارسطو» شادی بهترین چیزها است و آن قدر اهمیت دارد که سایر چیزها برای کسب آن هستند.

نظرات : اوصاف افراد بانشاط

ارسطو می گوید : مردم عادی، لذت را شادی فرض می کنند. افراد مومن، عملکرد خوب را برابر با شادی می شمارند و دانشمندان، زندگی متفکرانه و جستجو گرانه را معادل شادی می دانند

زنوسیتیومی، بنیان گذار فلسفه رواقی می گوید: شادی معادل با برآورده شدن آرزوهاست. «جان لاک» معتقد است که شادی بستگی به تعداد لذات زندگی دارد. پروفسور مک گیل شادی را به لذت های تمایلات ارضا شده مربوط دانسته است. برتراندراسل می گوید: رغبت همگانی ترین نشانه انسان شاد است. برخی از مردم هم، خندیدن دائمی و بگو مگو نداشتن در زندگی را شادی می دانند

شاید بتوان گفت: قدر مشترک همه تعبیرهای فوق، احساس خوشبختی در زندگی شخصی و رضایتمندی از زنده بودن است که در اصول زیر تجلی می کند.

1-قدردانی از خوبی های دیگران 2- دیگران را به خوبی یاد کردن 3- اعتراف به ارزش های خود 4- دوست شدن با مردم خوب و شاد 5- لذت بردن از مواهب الهی 6- انتظار شادی از خود و دیگران 7- دوست داشتن دیگران 8- چهره گشاده داشتن 9- خودآرایی و آراستگی ظاهر 10- وقت شناس بودن 11- مسئولیت پذیری 12- انتقادپذیری 13- رضایت از زندگی 4- عفو و گذشت

دین دارى و شادی

برخی تصور می کنند دین داری و شاد بودن با هم جمع نمی شود. از این رو ناگزیر باید یکی را برگزید. شهید مطهری (ره) در وصف این افراد می گوید: بعضی از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ برمی خیزند شعارشان این است که اگر می خواهی دین داشته باشی، به همه چیز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حیثیت و مقام را ترک کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر و مایه گمراهی است. شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر و... (امدادهای غیبی ص56) وی این نظر را خلاف منطق اسلام می داند و می گوید: یکی از مختصات دین اسلام؛ همه تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته و هیچکدام را از قلم نیانداخته است، و معنای فطری بودن قوانین اسلامی، هماهنگی آن قوانین و عدم ضدیت آنها با فطریات بشر است.

برداشت نادرست از آیه فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون (توبه82) آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند، این جزای کارهایی است که انجام می دهند، باعث شده که عده ای تصور کنند اسلام با خنده و مظاهر شادی مخالف و طرفدار گریه و اندوه است؛ درحالی که آیه فوق در مورد شادی خاصی است که منافقان به منظور تضعیف اراده مسلمانان از خود نشان می دادند، کسانی که از شرکت در جنگ تبوک سرپیچی کردند و با عذرهای واهی در خانه های خود نشستند و دیگران را هم دلسرد و منصرف می نمودند و می گفتند: در این گرمای سوزان تابستان به سوی میدان نبرد حرکت نکنید

آنان از این عمل خود، خوشحال بودند. قهقهه سر میدادند و بسیار میخندیدند. قرآن مجید به منافقان اخطار میکند که باید کم بخندند و بسیار بگریند؛ گریه برای آینده تاریکی که در پیش دارند. از این رو در آخر آیه می فرماید: این جزای اعمالی است که آنها انجام می دادند (تفسیر نمونه ج9 ص63)

نتیجه اینکه آیه فوق درصدد نفی شادی به صورت مطلق نیست. آیه دیگری که ممکن است شاهدی برای مذمت شادی تلقی شود، درباره داستان قارون است که از زبان قومش می فرماید اذ قال له قومه لاتفرح ان الله لایحب الفرحین (قصص76) به خاطر بیاور هنگامی که قوم قارون به او گفتند: این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد. درحالی که این آیه نیز، شادی خاصی را نکوهش کرده و آن، شاد مستانه و مغرورانه است که با گناه، غفلت و فساد همراه است.

راهکارهای شادی آفرین

شادی و سرور یکی از نیازهای حیاتی انسان و جوامع بشری است. در این رابطه چه راهکارهایی برای تحقق شادی و سرور، در فرد و جامعه وجود دارد؟ شادی و سرور یکی از مهم ترین متغیرهای موثر در شادابی و نشاط روحی و فیزیکی انسان است درباره اینکه چه عوامل و راهکارهایی موجبات شادی و سرور انسان را فراهم می آورد دیدگاهها و نظرات متفاوت و ناهمگونی وجود دارد که در اینجا ما به برخی از مهم ترین متغیرها و راهکارهای شادی آفرین و سرورانگیز از دیدگاه آیات و روایات به نحو اجمال اشاره خواهیم کرد.
1- ایمان
قرآن مجید رسیدن به اطمینان قلبی را منحصرا در یاد خدا می داند، این اطمینان اساس هر نوع شادی است پژوهش های روان شناسی غربی نیز نشان می دهد که افراد معتقد به خدا، جهان آخرت و تعالیم کتاب مقدس، شادتر و برای زندگی، پرانگیزه ترند. هم چنین افرادی که به طور مرتب به معابد برای پرستش خدای واحد می روند، شادتر از کسانی هستند که به دنبال کلیسا نمی روند.
2. رضایت و تحمل یکی از راه های مهم شادی، کنار آمدن با مشکلات و رضایت مندی از مقدرات الهی است. امام صادق(ع) می فرماید: نشاط و شادی، در پرتو راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست می آید و اندوه و غم، در شک و ناخشنودی به مقدرات الهی حاصل می شود. (بحارالانوار، ج68، ص 159).
3. عبادت
یکی از اسباب شادی و نشاط، نماز و ارتباط و مناجات با خداست. افرادی که به دعا و نماز میپردازند، کمتر دچار نگرانی و اندوه میشوند. امام صادق(ع) به یکی از یارانش فرمود: چه عاملی شما را مانع شده در وقتی که غم و اندوه دنیوی برایتان ایجاد گردید، وضو بگیرد و داخل مسجد شود و دو رکعت نماز بخواند و خداوند بزرگ را صدا بزند و از او کمک بخواهد!؟ آیا نشنیده ای کلام خدا را که فرموده: از نماز و روزه کمک بگیرید. (همان ج66 ص342)

کسی که گناهی مرتکب شده و عذاب وجدان او را غمگین کرده، با توبه و استغفار، از احساس گناه رهایی می یابد و نشاط اولیه را به دست می آورد. پیامبراکرم(ص) می فرماید: کسی که بسیار استغفار کند، خداوند او را از هر اندوهی، گشایشی و از هر تنگنایی، راه نجاتی می بخشد (نهج الفصاحه ح2941) ذکر خدا، آرام بخش دل و نشاط دهنده روح است. امام صادق(ع) می فرماید: ای سفیان! زمانی که چیزی تو را محزون ساخت لا حول و لا قوه الابالله زیاد بگو؛ زیرا این جمله، کلید شادی است (بحارالانوار ج57 ص201)

4- هدف مندی در زندگی
کسی که در زندگی هدف متعالی و معقولی دارد، در پی یافتن معنا در زندگی است. تلاش برای یافتن معنا در زندگی، انسان را به حرکت درمی آورد، در او شور و شوق وصف ناپذیری ایجاد می کند و انرژی وی را مضاعف می سازد. روان شناس شهیر «ویکتور فرانکل» که در اسارت نازی ها به کشف معنا درمانی نایل گردید، در همان زمان همه نزدیکان خود را از دست داد. پدر، برادر و همسرش در تنورهای آتش از بین رفتند

همه اعضای خانواده اش از بیماری جان دادند؛ اما گرسنگی، سرما و شکنجه هرگز زانوان پرتوان فرانکل را خم نکرد. او در این باره می گوید: آن چه انسان را از پای درمی آورد، رنج ها و سرنوشت نامطلوب نیست، بلکه بی معنا شدن زندگی است که مصیبت بار است. معنا تنها در لذت و شادمانی و خوشی نیست، بلکه در رنج و مرگ هم میتوان معنایی یافت (ویکتور فرانکل انسان در جستجوی معنی ص225)
5- مثبت نگری
خوش بینی که نشانه سلامت روان است، می تواند شادی را افزایش دهد: ما تصمیم می گیریم که دیگران را چگونه ببینیم. وقتی می خواهیم کسی را دوست داشته باشیم، می توانیم بسیار صبور و شکیبا باشیم. وقتی تصمیم می گیریم که از آدم ها برنجیم، بر اشتباهات آنها دقیق می شویم. پس نوع احساسی که درباره دیگران داریم به رفتارهای آنها بستگی ندارد، بلکه به نگرش خود ما مربوط است. اکثر آدم ها بیشترین وقت خود را صرف جست وجوی عیب های دیگران می کنند و کمتر به خوبی های آنها می پردازند. زندگی ما بازتاب کامل اعتقادتمان است

باورها و اعتقادات انسان، تعیین کننده کیفیت زندگی او هستند: مثلا اعتقاد شما این است که پدرها باید فرزندان خود را تشویق کنند و برای آنها هدیه بخرند. هرگاه پدرتان مطابق این اعتقاد شما رفتار نمی کند، غمگین و افسرده می شوید و در نتیجه تصمیم می گیرید که پدرتان را تغییر دهید. اکثر مردم هیچ وقت فکر نمی کنند که راه حل دیگری هم وجود دارد. آیا بهتر نیست که به جای پدر، باورهای خود را تغییر دهیم؟ بعضی ها هرگز توقع ندارند که یک رفتار خاصی را از دیگران ببینند و در نتیجه از آرامش ذهنی بیشتری برخوردارند.
پس برای به دست آوردن شادی، باید یاد بگیریم که اندیشه هایمان را کنترل کنیم؛ چون آن چه مایه خوش بختی و شادی انسان می شود، درون اوست، نه عوامل بیرونی. البته این را نیز باید به یاد داشته باشید که: آن چه شما را آزرده است، نفس حادثه نیست، بلکه تفکرات شما درباره آن حادثه است. منفی بافان همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند و با عینک بدبینی، به اطراف خود می نگرند. اشتباه های کوچک را بزرگ می شمارند، از کاه کوهی می سازند و زندگی را در کام خود و دیگران تلخ می کنند

اما مثبت اندیشان، همیشه نیمه پر لیوان را می بینند؛ خطاها و لغزش های دیگران را نادیده می گیرند و زندگی را نشاط انگیز می نمایند. «آندرو متیوس» به مراجعان خود که از افسردگی رنج می برند، چنین توصیه می کرد: اولین کار برای رهایی از افسردگی و ناراحتی این است: دهانت را هنگامی بازکن که حرفی مثبت و سازنده برای گفتن داشته باشی. (آخرین راز شاد زیستن ص83) پرورش حالات روحی مثبت، مانند مهربانی، هم دردی، کمک به دیگران و... به سلامت و شادی روحی منجر می شوند. اعمال و واکنش های ما نتیجه افکار ما هستند. پس اگر افکار مثبت و شاد داشته باشیم، زندگی مان شاد خواهد بود.

6- در زمان حال زیستن
شادی در گرو زندگی کردن در زمان حال است. متأسفانه برخی مردم به دیروز و فردا به صورت افراطی می نگرند، یا حسرت دیروز را می خورند یا خود را در آرزوهای دست نیافتنی فردا غرق می کنند و نشاط و آرامش را از خود سلب می نمایند. اگر به آینده نگری و دوراندیشی اهمیت داده شده، برای ساختن آینده است؛ اما نه به قیمت از دست دادن امروز، از طرفی، آینده مجموعه ای از امروزهاست. پس به دست آوردن آینده در صورتی است که امروز را ذخیره کنیم

از این رو، اشتباه است اگر امروز را فدای آینده کنیم که در این صورت، آینده ای نیز نخواهد بود؛ چون مهمترین آفت آینده، از دست دادن اجزای آن، یعنی امروز است. هر وقت توانستیم از امروز استفاده کنیم، به آینده نیز خواهیم رسید. پیشوایان دین، همواره بر این نکته مهم تأکید داشته اند امام علی(ع) می فرماید: گذشته عمر تو رفته است و باقی مانده آن محل تردید است؛ پس زمانی که در آن بسر می بری، برای عمل، غنیمت شمار. (میزان الحکمه ج8 ص4036)

در جای دیگر می فرماید: قلبت را از اندوه گذشته آکنده مساز که تو را از آمادگی برای آینده باز می دارد. (غررالحکم و دررالکلم ج6 ص345) همچنین فرموده است: نگرانی های سال را بر نگرانی امروزت اضافه مکن، برای امروز مشکلات خودش کافی است. (همان ص329)
7- تبسم و خنده
یکی از اسباب مسرت و شادی، تبسم و لبخند می باشد. این موضوع از نظر علمی نیز ثابت شده است. متخصصان می گویند: در یک قهقهه، شانه ها، گلو، گردن و دیافراگم تکان می خورند، به طوری که عضلات بعضی از افراد که عادت به خنده درست و حسابی ندارند، دچار گرفتگی می شود، قلب تندتر می زند، فشار خون بالا می رود و سطح اکسیژن خون افزایش می یابد؛ همچنان که تعداد دفعات تنفس بیشتر می شود. احتمالاً مهمتر از همه، اندروفین، داروی مغزی، ترشح می شود که نه فقط در انسان احساس سرخوشی به وجود می آورد بلکه از نظر بسیاری از پزشکان، یکی از بهترین داروهای طبیعی است.

هرکس در روابط اجتماعی خود با دیگران به کارکرد خنده و اهمیت آن در ایجاد شادی پی برده است. پیشوایان دین به خصوص پیامبر اکرم(ص) خنده رو بودند. در روایتی آمده است: رسول خدا(ص) هنگام سخن گفتن تبسم می کرد (مکارم الاخلاق ج1 ص20) البته خندیدن باید به گونه ای باشد که شخصیت انسان آسیب نبیند و با وقار و متانت در تضاد نباشد. در این صورت، خنده، به موقع و متعادل خواهد بود. امام علی(ع) در توصیف پرهیزگاران میفرماید: اگر بخندد، صدایش به قهقهه (خنده صدادار) بلند نمیشود (نهج البلاغه خ184)
8. شوخی

با مزاح و شوخی، خاطرات غم انگیز فراموش می شود و طراوت و شادی جایگزین آن می شود. اغلب اتفاق ها و حادثه های ناراحت کننده زندگی را می توان با روح شوخی و بذله گویی به اموری خوش آیند و قابل تحمل تبدیل کرد. بر این اساس، اسلام شوخی و بذله گویی را به منظور به دست آوردن نشاط روحی تجویز کرده و برای زدودن کسالت و ملالت، در چارچوب نظم اخلاقی، مطلوب شمرده است

پیامبر اکرم(ص) یکی از صفات مومن را شوخ طبعی و زنده دل بودن دانسته اند (بحارالانوار ج74 ص153) امام صادق(ع) به یکی از یارانش فرمود: شوخی شما اصحاب با یک دیگر چه مقدار است؟ گفت: کم است. حضرت فرمود: این گونه نباشید، به درستی که شوخ طبعی از حسن خلق است. شما بدین وسیله برادرتان را شاد می کنید؛ همان گونه که رسول خدا(ص) اهل شوخی و مزاح بودند، تا سرور و شادی را در قلب اصحاب ایجاد کنند. (اصول کافی ج2 ص663)
البته از نظر اسلام، شوخی باید معقول و منطقی باشد و از حد اعتدال خارج نشود. روایاتی که از شوخی کردن نهی کرده اند، ناظر به مواردی است که اصول اخلاقی در آن رعایت نشده باشد. امام علی(ع) می فرماید: کسی که زیاد مزاح کند، شکوه و وقار او کم می شود. (غررالحکم و درالکلم ج4 ص591)

9. خودآرایی
آراستگی ظاهری، جذابیت به همراه دارد؛ ناخواسته توجه دیگران را به سوی انسان جلب می کند و ارتباط صمیمانه ای را ایجاد می نماید که در پرتو آن شادمانه زیستن پرورش خواهد یافت.

۱۰. رویکرد به ادبیات و شعر
شعر و شادی، هر دو منشأ درونی دارند و بین آنها رابطه مستقیم برقرار است. از این رو هرگاه انسان بخواهد احساسات و عواطف خود را بروز دهد، از شعر استفاده می کند. وقتی کسی غمگین می شود، اقدام به آوازخوانی می کند. اگر علتش را جویا شوید، می گوید: دلم گرفته است و می خواهم غم هایم را فراموش کنم.
۱۱. اعتماد به نفس
یکی از اسباب شادی، اطمینان به خود و تجربه آن در عمل است. خانم «الیزابت هارلوک»، روان شناس معاصر «سه میم» را عوامل اصلی شادی می داند: 1.محبوبیت؛ 2.مقبولیت؛ 3.موفقیت. این «سه» وقتی حاصل میشود که انسان به خود اعتماد داشته باشد.
تکنیک های تقویت اعتماد به نفس و کسب شادی
الف)
خود را سرزنش نکنید: سرزنش و سرکوفت زدن به خود، نشاط و شادمانی را از شما سلب میکند؛ زیرا نسبت های ناروا به خود دادن، در ضمیر ناخودآگاه باقی میماند و از ضمیر ناخودآگاه پیام های منفی به ذهن مخابره میشود و در این شرایط، احساس میکنید که توان انجام دادن کاری را ندارید. البته این گفته بدان معنا نیست که اشتباه ها را نادیده بگیرید؛ بلکه نشان میدهد که راجع به نقاط ضعف و قدرت، باید قضاوت منصفانه داشت.
ب) خود را تشویق کنید: انتظار نداشته باشید که دیگران از شما تعریف کرده یا شما را تشویق کنند. چه بسا بی توجهی یا حسادت و نظایر آن، باعث می شود که دیگران کمتر شما را تشویق کنند؛ ولی خودتان را هر چند وقت یک بار تحسین کنید و پاداش بدهید. این امر، وجودتان را از شور و شوق و شادمانی لبریز میکند.
ج) بر نقاط قوت خود پافشاری کنید: بالیدن به توانایی های خود، برچسب منفی به خود نزدن و برجسته کردن امتیازات، احساس رضایت و خرسندی به شما خواهد داد. پس با هر نوع تفکر منفی برخورد کنید، تا غم و غصه شما را فرا نگیرد.
د) محدودیت ها و کمبودهای خود را بپذیرید و با آنها کنار بیایید: از مشکلات نهراسید و به شکست ها نیندیشید، بلکه به موفقیت ها فکر کنید و بدانید فقط شما نیستید که دارای این مشکل هستید. از این طریق، جرئت پیش روی و مسئولیت پذیری پیدا می کنید و شادی بر زندگی تان حاکم خواهد شد.

۱۲. حضور در جمع افراد شاد بعضی محققان، برقراری ارتباط با خویشاوندان، تشکیل اجتماعات خانوادگی، محافل دوستانه و صمیمی و بحث و گفت وگو با آنان را در ایجاد شور و نشاط درونی مؤثر می دانند؛ همچنان که آدم عبوس و غمگین، دیگران را اندوهگین می کند، انسان متبسم و خنده رو نیز دیگران را به شادی وامی دارد.
13. خوش سخنی در همه زیبایی ها، سخن زیبا از جای گاه خاصی برخوردار است؛ زیرا از یک طرف، سخن زیبا شادی ساز است و از سویی دیگر، سایر زیبایی های عالم به وسیله سخن بیان می شود. سخن و کلام، هم در کمال و شادی انسان مؤثر است و هم در سقوط و غم و اندوه وی اثر دارد و این، بستگی به انتخاب کلمات و طرز ادای آن دارد. مسائلی که در این باره باید مورد توجه قرار گیرد، تا سخن زیبا تأثیر خود را در شاد زیستن حفظ کند، عبارت اند از: 1. سخن، گزنده و نیش دار نباشد. 2. همراه با ادب اسلامی باشد. 3. با تبسم همراه گردد. 4. آهنگ متنوع داشته باشد. 5. با گرمی و صمیمت درونی همراه باشد.

شادی هایمان را زود از دست ندهیم

میتوان زندگی روزانه را شادتر کرد. این موضوع به انتخاب ما بستگی دارد. این طرز نگرش ماست که موجب احساس شادی یا غم میشود. درست است، ما با انواع موقعیت ها طی روز برخورد می کنیم که برخی از آنها موجب شادی ما نمی شوند. می توانیم به فکر کردن در مورد حوادث غم انگیز ادامه دهیم یا از تفکر در مورد آنها خودداری کنیم و در عوض از لحظه های شاد لذت ببریم. همه ما با موقعیت های مختلفی روبه رو می شویم، ولی نباید به آنها اجازه دهیم بر عکس العمل ها و احساسات ما تأثیر بگذارند

اگر اجازه دهیم حوادث بیرونی بر احساس های ما تأثیر بگذارند، اسیر آنها خواهیم شد و آزادی خود را از دست خواهیم داد. ما اجازه می دهیم نیروها و عوامل بیرونی خوشحالی ما را تعیین کنند. از طرف دیگر ما می توانیم خود را از عوامل دیگر آزاد کنیم. ما می توانیم انتخاب کنیم که شاد باشیم و می توانیم کارهای بسیاری برای اضافه کردن شادی به زندگی مان انجام دهیم.
شادی چیست؟ شادی احساس آرامش درونی و رضایت باطنی است و معمولا وقتی شادی را احساس می کنیم که هیچ نوع نگرانی، ترس و افکار ناراحت کننده ای وجود نداشته باشد و این اتفاق معمولا وقتی می افتد که ما کاری را که دوست داریم، انجام بدهیم یا به آنچه دوست داریم برسیم و برنده شویم یا به هدفی که ارزش بسیاری برای ما دارد دست یابیم

به نظر می رسد که این شادی نتیجه اتفاق های مثبت خارجی است ولی در واقع همه آنها از درون ما نشأت گرفته اند که با اتفاق های خارجی تحریک می شوند. برای بسیاری از افراد، شادی فرار و گریز پا است زیرا آنها اجازه می دهند حوادث خارجی متغیر بر آن تأثیر بگذارد. یکی از بهترین راه ها برای تداوم شادی، به دست آوردن آرامش درونی روزانه است. وقتی ذهن به آرامش بیشتری دست می یابد انتخاب عادت شاد بودن آسان تر می شود.
نکاتی را برای افزایش شادی در زندگی روزانه ؛
1- تلاش کنید نوع نگاه تان را به مسائل تغییر دهید. همیشه به قسمت روشن نگاه کنید. شاید ذهن تان شما را به سمت منفی فکر کردن و توجه به مشکلات سوق دهد. نگذارید این کار را انجام دهد. به بخش های خوب و مثبت هر وضعیت فکر کنید.
2- به راه حل ها بیندیشید نه به مشکلات.
3- به نوای قرآن که دوست دارید گوش کنید
4- کمدی های شادی را که موجب خنده می شوند، تماشا کنید.
5- هر روز ساعتی را به خواندن صفحاتی از یک کتاب یا مطالعه ای الهام بخش اختصاص دهید.
6- مراقب افکارتان باشید. هرگاه خود را در موقعیتی یافتید که دارید با افکار منفی سر می کنید، فکر کردن به مسائل شادی بخش را از سر بگیرید.
7- همیشه به آنچه انجام داده اید نگاه کنید و انجام نداده ها را فراموش کنید.
8- هر روز کار خوبی برای خودتان انجام دهید. این کار می تواند کوچک باشد، مانند؛ خریدن یک کتاب و یا خوردن غذایی که دوست دارید، تماشای یک برنامه تلویزیونی مورد علاقه، رفتن به سینما و حتی قدم زدن کوتاه در اطراف پارک.
9- هر روز حداقل یک کار انجام دهید که موجب شادی فرد دیگری شود مثل؛ گفتن سخنان مهربانانه، کمک به همکاران، متوقف کردن ماشین در چهارراه برای عبور پیاده ها، دادن صندلی تان در اتوبوس به فردی دیگر یا دادن هدیه ای کوچک به فردی که دوست دارید. این مثال ها بی نهایت هستند، وقتی شما فرد دیگری را خوشحال می کنید، خودتان نیز خوشحال می شوید، در این صورت افراد دیگر سعی در خوشحال ساختن شما می کنند.
10- همیشه شاد بودن را انتظار داشته باشید.
11- نسبت به افراد شاد حسادت نکنید، برعکس از شادی آنها شاد شوید.
12- با افراد شاد همراه شوید و سعی کنید شاد بودن را از آنها بیاموزید. به یاد داشته باشید که شادی مسری است.
13- هنگامی که کارها مطابق انتظارتان پیش نمی روند، نهایت تلاش تان را برای حفظ خونسردی به عمل بیاورید. خونسردی به شما کمک می کند تا آرام بوده و خلق و خو و عکس العمل هایتان را کنترل کنید. خونسردی به معنای بی تفاوتی نیست، این کار به معنای پذیرش خوب و بد و حفظ تعادل است. خونسردی کمک زیادی به آرامش درونی می کند و آرامش درون موجب شادی است.
14- بیشتر مواقع لبخند بزنید.

خیرات منشا شادی و آرامش

خدمت به مستضعفین و محرومین جامعه یکی از شیرین ترین عبادتها محسوب می شود و افراد جامعه اسلامی برای رضای خدا و کم کردن بارغم از دوش یتیمان و بیچارگان بی ریا بدون منت نهادن وبه صورت ناشناس که نشان از تبلور نوع دوستی و مهر ورزی است به آنها کمک می کنند و روز به روز بر گسترش فعالیتهای خود دراین زمینه که سرشار از مهر و عاطفه است می افزایند

اماکنی توسط افراد خیر برای اشتغال و آموزش در رشته ها و بخش های مختلف به منظور آمادگی برای استخدام یا شروع کسب و کار درآمد زا ایجاد می شود تا از این طریق افراد بی سرپرست و بی بضاعت بتوانند به راحتی امرار معاش نمایند چنانچه پیامبر(ص) می فرمایند : اگر می خواهی فقیری را یک شب سیر کنی به او ماهی بده و اگر می خواهی بی نیازش کنی به او ماهیگیری یاد بده . هدایا علاوه بر بعد اجتماعی از بعد معنوی نیز ارزش به سزایی داشته وموجب تقویت تقوی و ایمان قلبی فرد می شود وچه کاری بهتر از این که در آخرت به خاطر این اعمال پسندیده پیش خداوند متعال روسفید بوده و از نعمتهای فراوان بهشتی بهره مند شویم .

بقره 112: بلی من اسلم وجهه لله وهو محسن فله اجره عند ربه ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون (آری کسی که از هر جهت تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت مسلما اجرش نزد خدا بزرگ خواهد بود و او را هیچ خوف و اندیشه و هیچ حزن و اندوهی در دنیا و آخرت نخواهد بود

یاری رساندن به همنوعان به تنهایی نشانه نفوذ کامل صفت عالی سخاوت در اعماق روح انسان نیست بلکه کسانیکه در تمام عمر به دیگران بخشش کرده اند این صفت نیک در آنان نفوذ کرده و روح گذشت را که مقابل بخل و خساست قرار دارد افزایش میدهد . امام جعفر صادق (ع) در مورد آیه هل جزا الاحسان الا الاحسان که بین همه عمومیت دارد می فرماید پاسخ نیکی را باید به نیکی داد و هر کس به او نیکی شود باید جبران کند و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکی کنی بلکه باید بیش از آن باشد زیرا اگر همانند آن باشد نیکی او برتر است چرا که او آغازگراین نیکی بوده است. در بین شیعیان امیرالمومنین علی (ع) برترین اسوه احسان و ایثار است که با وجود روزه داری قوت روزانه خود را به مسکین و یتیم می بخشید

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند. افراد جامعه وقتی کار پسندیده و نیکویی بر اساس اعتقاد و ایمان قلبی انجام می دهند چون صدفی می مانند که وقتی دهانش را باز کند گوهر گرانبهایش به چشم خورده وهمگان را شیفته خود می سازد. احسان و نیکوکاری تعالی روح فاعل را نشان می دهد و نیکوکار کسی است که واجد کمالات اخلاقی و عرفانی است که در راه بسط و گسترش عدالت قدم برداشته ومعتقد است اگر عدالت اجتماعی نبود هرگز انگیزه همیاری و نوع دوستی در فرد ایجاد نمی شد و به چیزی جز بهتر زیستن و در رفاه کامل بودن نمی اندیشید.

شوخی در اسلام

مزاح و مداعبه در زبان عربی و شوخی در زبان فارسی نوعی رفتار اجتماعی است که موجب سرور و شادی انسان می شود. از آن جایی که شادی و سرور برای انسان مطلوب است و آثار و برکات بسیاری دربردارد، توجه به اسباب سرور و شادی از جمله شوخی نیز مطلوب است، هرچند که در اسلام، آنچه پسندیده است حفظ تعادل و اعتدال بویژه در رفتار است تا به دور از هرگونه افراط و تفریط، شرایط بگونه ای در آید که ضمن بهره مندی مثبت از هرگونه ظلم و ستم جلوگیری شود؛ زیرا افراط در شادی به شکل فرح و خوشحالی مستانه افزون بر آسیب روحی و روانی به شخص، به دیگران نیز آسیب وارد می سازد.
سرور و شادی سعادتمندان
سعادت و خوشبختی، همه مطلوب انسان است و رسیدن به آن را فوز عظیم و رستگاری و فلاح بزرگ بر میشمارد. از این رو هر کسی بر آن است تا خوشبختی را به عنوان نه تنها یک فضیلت بلکه یک هدف غایی و متعالی به دست آورد. مولفه های سعادت را در آسایش و آرامش پایدار و ماندگار می بیند و با آنکه می داند در دنیا چنین امکان و ظرفیتی نیست تا به خوشبختی پایدار و ماندگار برسد، اما همان پایداری و ماندگاری نسبی اش را نیز غنیمت می داند. تمام تلاش های انسان ها در زندگی، به هدف رسیدن به آن سامان می یابد.
در این میان مومنان به سبب فلسفه ویژه و هستی شناختی خاص خود، هرچند که سعادت درسایه عدالت را در دنیا مطلوب میدانند (حدید25)، اما سعادت همیشگی و ماندگار را در آخرت می جویند و بر آن هستند تا به هر وسیله و ابزاری آن را به دست آورد. از این رو در شرایطی که امکان رسیدن به سعادت اخروی جز با ایثار و گذشت از سعادت دنیوی، شدنی نیست، سعادت ابدی را بر سعادت ناپایدار دنیوی ترجیح می دهند

پس برای کسب سعادت اخروی که در آن خوفی از آینده و حزنی برگذشته نیست و همه چیز درآن فراهم است و در آسایش و آرامش مطلق به سر خواهند برد، جان و مال را در طبق اخلاص می گذارند و آن را به پیشگاه سعادت اخروی و ابدی تقدیم می دارند. (بقره62، 112، 262، 274 و 277 آل عمران170)

انسان سعادتمند به سبب آسایش و آرامشی که دراختیار دارد، درون خود شاد و مسرور است. لذا از مهمترین ویژگی های اهل بهشت (این سعادتمندان ابدی) سرور و شادی است، بگونه ای که سرور شادی باطنی و قلبی آنان در چهره های بشاش و شاد ایشان به خوبی نمایان میشود (توبه111 انسان10و 11) و (آل عمران169 تا171)

 

 

هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مپندار بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند 

 

وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿169

به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏شادمانند و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادى مى‏کنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى‏شوند

 

فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿170

بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‏گرداند شادى مى‏کنند

 

یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿171

اینان در روز قیامت پیش از ورود به بهشت هنگامی که کارنامه قبولی را در دست راست می گیرند، چنان خوشحال و مسرور هستند که گویی می خواهند بال در آورند و پرواز کنند. حالت خوش ایشان چنان است که وقتی به سوی خویشان بازمی گردند نور چهره های بشاش آنان بهشت را روشن میکند و منافقون درتاریکی به خواهش و گدایی انوارشان می آیند (حدید13) و (انشقاق7تا9)

 

 

اما کسى که کارنامه‏اش به دست راستش داده شود

 

فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ ﴿7

بزودى‏اش حسابى بس آسان کنند

 

فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا ﴿8

و شادمان به سوى کسانش باز گردد 

 

وَ یَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿9

بنابراین، اهل سعادت، اهل سرور و شادی هستند؛ چون هیچ غم و غصه ای ندارند و همه چیز از وسایل سعادت یعنی آسایش و آرامش فراهم است و در امنیت کامل و پایدار و ماندگار روزگار خوش خویش را می گذرانند.

شادی به دور از افراط
براساس آموزه های اسلامی، شادی خوب و پسندیده است؛ اما شادی همواره باید مانند هر عمل و رفتار اجتماعی به دور از افراط و تفریط باشد؛ چرا که افراط در رفتارهای اجتماعی تأثیرات زیانبار و منفی بر شخص و جامعه به جا می گذارد. از این رو خداوند در آیه 75 غافر (مومن) سرور به حق و به دور از افراط را امری مقبول و پسندیده معرفی می کند

خداوند در این آیه با مقید کردن فرح به بغیر الحق بر آن است تا شکل افراطی شادی و سرور را نقد کرده و آن را مطلوب نشمارد؛ چرا که فرح و شادمانی گاهی به حق است و مورد ستایش، و گاهی باطل است و مورد سرزنش. (مجمع البیان ج7-8 ص828)

به سخن دیگر، واژه فرح نوع رفتاری است که شخص هنگام سرور بروز می دهد که می تواند به حق و یا ناحق یعنی همراه اعتدال و به دور از افراط و باطل یا همراه با باطل و افراطی باشد. خداوند رفتارهای افراطی را به عنوان باطل معرفی کرده و آن را ناپسند و مذموم دانسته است.
شادی و اندوه در انسان ها تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی رخ می دهد. در این میان آسایش و رفاه یا فقدان آن نقش تعیین کننده ای در ایجاد شادی و اندوه در انسان ایفا می کند. بسیاری از مردم تحت تأثیر وضعیت آسایشی خود، به آرامش می رسند یا آرامش خود را از دست می دهند

خداوند در آیات 9 و 10 هود و آیه 48 شوری به تغییر پذیری احوال روحی و روانی انسان از جهت نومیدی و شادمانی، با کمترین سختی و رفاه توجه می دهد و ضمن بیان این حالت انسانی به نقد آن می پردازد ....إِذَا أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ کَفُورٌ﴿48 چون رحمتى از جانب خود به انسان بچشانیم بدان شاد و سرمست گردد و چون به [سزاى] دستاورد پیشین آنها به آنان بدى رسد انسان ناسپاسى مى‏کند

 

 

و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم سپس آن را از وى سلب کنیم قطعا نومید و ناسپاس خواهد بود

 

وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُوسٌ کَفُورٌ ﴿9

و اگر پس از محنتى که به او رسیده نعمتى به او بچشانیم حتما خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد بى‏گمان او شادمان و فخرفروش است

 

وَ لَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ﴿10

از این آیات به دست می آید که انسان ها خواسته و ناخواسته تحت تأثیر وضعیت آسایشی و رفاهی خود قرار می گیرند و شادی و اندوه متأثر از آن وضعیت، در آدمی ایجاد می شود. هر چند که انسان ها نباید ارتباط این چنین قوی و استوار میان آسایش و آرامش برقرار کنند؛ چرا که آسایش و رفاه در دنیا مسئله ای است که نمی توان آن را با آرامش پیوند زد

به سخن دیگر، از نظر قرآن آرامش تنها در سایه سار آسایش و رفاه پدید نمی آید که انسان ها پیوند استواری میان آرامش و آسایش زده اند و هرگاه وضعیت آسایشی ایشان تغییر کرد وضعیت آرامشی آنان تغییر کند؛ چرا که می توان آرامش را در نداری و فقدان آسایش و رفاه نیز به دست آورد؛ چنانکه آسایش همیشه به معنای تحقق آرامش نیست؛ چه بسا انسان های مرفهی که از آرامشی برخوردار نیستند یا انسان های فقیری که در آرامش کامل زندگی می کنند

پس نمی بایست در تحلیل مسئله آرامش به متغیر آسایش توجه بسیار کرد و آن را از عوامل کلیدی آرامش برشمرد که مسئله ای نادرست است. جالب این است که این افراد باچنین تحلیل نادرست و ارتباط استوار میان آسایش و آرامش، سفارش هایی مطرح می کنند و به جامعه و انسان ها می قبولانند که برای رسیدن به آرامش می بایست به رفاه رسید که در حقیقت نشانی غلط دادن است.

خداوند در بیان علت پرهیز از هرگونه شادی و سرور افراطی یعنی فرح باطل به آثار خروج از اعتدال و گرایش به افراط اشاره میکند و میفرماید که اینگونه رفتارهای نامناسب موجب غفلت از خدا (غافر73 تا 75)، گمراهی (همان)، شرک (همان) و هلاکت در دنیا و آخرت (قصص28) میشود. از این رو ضمن ناپسند شمردن افراط درشادی و فرح باطل (لقمان18 اسراء37 و 38) از اینگونه رفتارهای سرخوشانه و مستانه نهی میکند (انفال47 و 48 لقمان17و 18) و برای افراط بدکاران درشادی و خوشحالی، کیفر دوزخ را وعده میدهد. (غافر72 تا 76 انشقاق10تا 13)

شوخی و مزاح

در موضوع روابط اجتماعی افراد یکی از مواردی که در دین به آن توجه داده شده بحث از شوخی و مزاح و به طور کلی شاد کردن دیگران با این وسیله است. از مجموع روایات و سیره پیامبر)ص( و ائمه اطهار)ع( میتوان این گونه جمعبندی کرد که اصل شوخی در صورت ابتنای برحق و اعتدال، ستایش شده تا جایی که موجب تحقیر و توهین برای دیگران نگردد پیامبر گرامی اسلام)ص( فرمود: انی لا مزح و لا اقول الا الحق: همانا من مزاح میکنم و جز حق چیزی بر زبان نمیآورم )جامع السادات ج2 ص301 (

از امام باقر)ع( نقل است که در این باره فرموده اند: خداوند متعال آن کس را که در میان جمع شوخی کند دوست دارد به شرطی که شوخی او آمیخته با فحش نباشد) اصول کافی ج2 ص663 ( از پیامبر اکرم)ص( نیز در نشانه مومن و منافق این گونه نقل شده که: مؤمن شوخ طبع و خوش مشرب است و منافق گرفته و خشم آلود )سنن النبی ص 60 (. البته این موارد همواره باید با اعتدال همراه باشد چرا که در روایات از شوخی زیاد نهی شده است. مانند این روایت از علی)ع( که میفرماید: شوخی بسیار آبرو را میبرد و موجب دشمنی و کینه توزی میگردد )غررالحکم ج2 ص625(

در مورد فلسفه و چرایی شوخی با دیگران نیز یونس بن شیبانی میگوید امام صادق به من فرمود: محدوده شوخی شما با هم تا چه اندازه است؟ عرض کردم: کم است ایشان فرمودند این گونه نباشید زیرا شوخی از خوش خلقی است و تو با شوخی برادرت را شادمان میکنی همانا رسول خدا با کسی که شوخی میکرد هدفش شادکردن او بود )اصول کافی ج2 ص663 ( همچنین این مسئله در سیره پیامبر)ص( و ائمه اطهار )ع( نیز به چشم میخورد به عنوان مثال روزی پیرزنی به پیامبر عرض کرد. دعا کن خدا مرا اهل بهشت کند. پیامبر فرمود. پیرزن وارد بهشت نمیشود آن پیرزن ناراحت شد

پیامبر خندید و به او گفت: آیا نشنیده ای که خداوند در قرآن میفرماید: ما آنان را آفرینش جدیدی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم )واقعه 35 و 36 ) شرح نهج البلاغه ابن اب یالحدید ج 6 ص 330 (

در نمونه دیگری آمده است که روزی پیامبر)ص( و علی)ع( خرما میخوردند پیامبر از هسته های خرماهایی که میخورد مقابل علی)ع( مینهاد وقتی خرماها تمام شد همه هسته ها مقابل علی)ع( جمع شده بود. پیامبر)ص( فرمود: ای علی تو پرخور هستی! علی )ع( در پاسخ و از روی مزاح گفت: پرخور کسی است که خرما را با هسته اش میخورد) آموزه های اخلاقی رفتاری امامان شیعه،

پرهیز از شوخی های ناروا

حضرت علی(ع)، همواره از شوخی های زشت و بی معنا برحذر می داشت بطوری که عمروعاص را در مورد پخش این گونه شایعات مورد نکوهش قرار داد و در خطبه ای مرز میان شوخی های ناروا و روا را روشن ساخته و فرمود: شگفتا از عمر و عاص پسر نابغه! میان مردم شام گفت من اهل شوخی و خوش گذرانی بوده و عمر، بیهوده می گذرانم!! حرفی باطل است و گناه را در میان شامیان انتشار داده است

مردم! آگاه باشید که بدترین گفتار، دروغ است. عمرو عاص سخن می گوید، پس دروغ می بندد. وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود. درخواست می کند و اصرار می ورزد. اما اگر چیزی از او بخواهند، بخل می ورزد. به پیمان خیانت می کند و پیوند خویشاوندی را قطع می کند. پیش از آغاز نبرد در هیاهو و امر و نهی، بی مانند است تا آنجا که دستها به سوی قبضه شمشیرها نرود. اما در آغاز نبرد و برهنه شدن شمشیرها، بزرگ ترین نیرنگ او این است که فرار نماید.
آگاه باشید! به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده بازمی دارد، ولی عمروعاص را فراموشی آخرت، از سخن حق بازداشته است. با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد و در برابر ترک دین خویش، رشوه ای تسلیم او کند. (نهج البلاغه خ48) حضرت علی(ع) در حکمت
۴۵۰ نهج البلاغه ضرر شوخی های ناروا را تذکر می دهد و می فرماید: «هیچ کس شوخی بیجا نکرد مگر آنکه مقداری از عقل خویش را از دست داد

روزی ابوبکر و عمر، دو طرف حضرت علی(ع) راه می رفتند، چون قد آن دو نفر کمی بلندتر از آن حضرت بود، عمر جملاتی را به شوخی و طنز مطرح کرد و خطاب به حضرت گفت: انت فی بیننا کنون «لنا». علی! تو در میان ما، مثل حرف «نون» در لنا هستی. حضرت بلافاصله پاسخ داد که: ان لم اکن انا انتم «لا». یعنی اگر من نباشم، شما چیزی نیستید چون «لا» یعنی «هیچ». روزی یکی از دوستان امام علی(ع) حلوایی تهیه کرد و از آن حضرت خواست تا تناول فرماید. امام فرمود: مناسبت آن چیست؟ جواب داد: امروز نوروز است. (روز عید است). حضرت از آن حلوا میل فرمود، خندید و چنین شوخی کرد که: اگر می توانی همه روز را نوروز قرار ده. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج11 ص472

معانی شوخی :
انسان ها هنگام شادی شوخی می کنند و همچنین برای اینکه سرور و شادی را در دیگران و جمع ایجاد کنند یا بیفزایند از شوخی بهره می گیرند. در فرهنگ معین برای شوخی معانی چندی بیان شده که از جمله می توان به معنای

1. گستاخی، بی شرمی 2.- خوشی، عشرت. 3- مزاح، هزل در مقابل جدی اشاره کرد. در فرهنگ عامیانه، شوخی خرکی کنایه از شوخی دور از ادب و نزاکت است. وقتی می گوییم که با کسی شوخی داشتیم به معنای این است که

الف- با او صمیمی هستیم، ب- یا این که سر به سر او گذاشتیم

البته در ادبیات کهن فارسی، شوخ به معنای چرک نیز آمده است شوخ به رخ کشیدن، یعنی دلاک چرک را از تن درگرمابه بیرون کشد و به رخ طرف بکشد که هم نشانه آن است که کاربلد است و هم این که طرف مدتی است که تن به آب گرمابه نسپرده و از حمام و شست و شو و گرمابه گریزان است. در فرهنگ دهخدا آمده است: شوخ:چرک (فرهنگ جهانگیری). شوخ:چرک جامه که به تازی آن را وسخ گویند... گاه شوخ در معنی مطلق چرک و پلیدی به کار می رود

مداعبه و مزاح کردن درزبان عربی، به معنای شوخی کردن است. هزل نوع افراطی شوخی و مزاح است که در بسیاری از موارد همراه با بی ادبی است؛ چنانکه مداعبه نیز بیشتر، رفتاری است تا کلامی؛ همچنین مزاح بیشتر با کلام انجام می گیرد تا با رفتار.

شوخی در اسلام جایز دانسته شده و حتی بابی در کتب روایی ما به آن اختصاص یافته است (شیخ حر عاملی ج2، وسائل الشیعه ص112 باب استحباب مزاح و ضحک)؛ زیرا شوخی یا ریشه درسرور باطنی فرد قرار دارد که میخواهد به جمع منتقل کند یا اینکه برای تغییر ذائقه جمع صورت می گیرد تا از حالت جدی خارج شده یا از اندوه و غمی رهایی یابند. بنابر این، شوخی را نمی توان از مصادیق لهو و لعب باطل برشمرد، مگر اینکه از حالت اعتدال خارج شود و از هدف حکمیانه ای چون ایجاد شادی و سرور درجمع به ابتذال و غیبت و تمسخر کشیده شود

در این صورت است که به عنوان لهو، مذموم و ناپسند خواهد بود. امیرمومنان علی (ع) شوخی کردن را عامل ایجاد سرور دربرادر ایمانی می داند که دچار اندوهی است که می توان با شوخی او را از آن حالت خارج کرد. آن حضرت (ص) در این باره به سیره عملی پیامبر(ص) اشاره میکند و می فرماید: کان رسول الله (ص) لیسر الرجل من اصحابه اذا راه مغموما بالمداعبه و کان یقول: ان الله یبغض المعبس فی وجه اخوانه؛ هرگاه رسول اکرم یکی از اصحاب خود را غمگین می دیدند، با شوخی، او را خوشحال می کردند و می فرمودند: خداوند، کسی را که با برادران (دینی)اش با ترشرویی و چهره عبوس روبرو شود، دشمن می دارد. (رسائل شهید ثانی ص326)
از آنجایی که سرور، امری مطلوب و پسندیده و از صفات بهشتیان است و بیانگر آرامش روحی و روانی می باشد، از نظر اسلام عواملی که در ایجاد آن نقش داشته باشد نیز مطلوب دانسته شده است. از این رو در روایات، شوخی در جمع به دور از هرگونه افراط و دشنام و ناسزا و تمسخر به عنوان امری محبوب الهی دانسته شده و شوخی کننده به عنوان محبوب خداوند معرفی گشته است. امام باقر(ع) می فرماید: ان الله عزوجل یحب المداعب فی الجماعه بلا رفث؛ خداوند عزوجل دوست دارد کسی را که در میان جمع شوخی کند به شرط آنکه ناسزا نگوید. (کافی ج2 ص366 ح4)

از آنجایی که هر چیزی که محبوب خداوند است، محبوب حبیب خداوند یعنی حضرت محمد مصطفی(ص) است، آن حضرت(ص) اهل شوخی و مزاح بود. رسول اکرم(ص) میفرماید: انی أمزح و لا أقول الا حقا؛ من شوخی میکنم، اما جز حق نمیگویم. (شرح نهج البلاغه ج6 ص۳۳۰) در سیره رسول اکرم(ص) است که ایشان با دیگران شوخی می کرد از جمله آمده که: پیر زنی نزد پیامبر آمد. حضرت به او فرمودند: پیر به بهشت نمیرود. پیر زن گریست. حضرت فرمودند: تو در آن روز پیر نخواهی بود. خدای متعال می فرماید: ما آنان را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم (تنبیه الخواطر ج1 ص211)

امام کاظم(ع) نیز در بیان سیره عملی پیامبر(ص) نمونه ای از شوخی آن حضرت(ص) را گزارش میکند: بادیه نشینی بود که نزد رسول خدا می آمد و برای آن حضرت هدیه می آورد و همان جا می گفت: پول هدیه ما را بده و رسول خدا می خندیدند. آن حضرت هرگاه اندوهگین می شدند، می فرمودند: آن بادیه نشین چه شد؟ کاش نزد ما می آمد. (کافی ص366 ح1) سرور از صفات بهشتی ها و مومنان است. اهل ایمان نیز سرور خویش را در اشکال گوناگون به نمایش می گذارند که از جمله آنها شوخی است.

امام صادق(ع) در بیان صفات مؤمن می فرمایند: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در او دعابه باشد. راوی سؤال کرد دعابه چیست؟ حضرت فرمودند مزاح (کلینی اصول کافی ج2 ص466) از صفات مؤمن بلکه از مهم ترین و اصلی ترین صفات اهل ایمان، خوشرفتاری و حسن خلق است که جلوه های بسیاری دارد که از آن جمله شوخی با دوستان است. یونس شیبانی از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن حضرت(ع) از او پرسید: چگونه است شوخی و مزاح کردن شما با دیگران؟ گفتم: اندک است. حضرت(ع) با لحنی عتاب آمیز فرمود: چرا با دیگران مزاح و شوخی ندارید؟! شوخی و مزاح، بخشی از خوشرفتاری و حسن خلق است

آن حضرت(ع) در ادامه به سیره عملی پیامبر(ص) اشاره کرده و فرمودند: پیامبر(ص) هم با افراد شوخی می کرد و می خواست که آنها را شادمان کند. (وسایل الشیعه، ج21، ص 411، حدیث 15794 و سنن النبی، علامه طباطبایی، ص۶۰) با نگاهی به نمونه هایی که از مزاح ها و رفتارهای لطیفه آمیز حضرت رسول(ص) روایت شده، می توان به روشنی دریافت که آن حضرت(ص) درعین حالی که خوش اخلاق و گشاده رو و بذله گو بودند، هرگز از مرز حق فراتر نمی رفتند و شوخی های حضرت باطل و لغو و ناروا نبود. چنانکه فرمودند: من مزاح می کنم ولی جز حق نمی گویم (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج61، ص 711)

آداب، شرایط و آثار شوخی
اعتدال در اسلام بسیار سفارش شده است؛ چرا که نظام هستی و جامعه بر اعتدال نهاده شده و هرگونه افراط و تفریط به معنای خروج از اعتدال و ظلم معرفی شده است. لذا نباید انسان همیشه در کارهای حتی خوب و سرورانگیزی چون شوخی افراط کند. شوخی اندازه ای دارد که اگر از حد بگذرد دل را می میراند و خستگی و دلمردگی را به دنبال می آورد. احکام اسلامی نیز شوخی بردار نیست؛ به این معنا که می بایست همه آنها را مراعات کرد و از حد اعتدال خارج نشد

اگر شوخی از حد بگذرد همانند هر امر لهو و لعب و لغوی می شود که پسندیده عقل نیست و شریعت نیز آن را برنمی تابد و مجوزی برای آن صادر نمی کند. همان طوری که استراحت و کار و عبادت به میزان متعادل خوب است؛ افراط در هرکاری حتی عبادت خاص مانند نماز می تواند دلسردکننده روح و روان آدمی باشد؛ از این رو در آیات قرآنی بر ذکر به دوام تأکیدشده که بازدارنده غفلت است نه برنماز دایمی که خود شکلی از اشکال عبادت و ذکر است

از این رو حضرت علی(ع) به فرزندش می فرماید: فرد با ایمان کسی است که شبانه روز خود را در سه وقت قرارداده باشد، بخشی از آن را به معنویات بپردازد و با پروردگارش مناجات کند، قسمتی را برای معاش و امورات دنیا بگذارد و قسمتی را اختصاص به لذتهای حلال و مشروع بدهد (نجفی خمینی تفسیر آسان ج8 ص۷۰ میزان الحکمه ج۱۰ ص637-۳۸۶) جالب اینکه در حدیث دیگری این جمله اضافه شده که این سرگرمی و تفریح سالم کمکی است برای سایر برنامه ها.

اما مهم این است که این تفریح و سرگرمی باید سالم باشد وگرنه مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد. چه بسیار تفریحات ناسالمی که روح و اعصاب انسان را چنان میکوبد که قدرت کار و فعالیت را تا مدتی از او میگیرد. امام علی(ع) در بیان زیاده روی و افراط در شوخی کردن به تأثیرات اجتماعی آن اشاره می کند و می فرماید: کثره المزاح تذهب البهاء و توجب الشحناء؛ شوخی زیاد ارج و احترام را می برد و موجب دشمنی می شود. (غررالحکم ج4 ص795 ح7126) امیرمؤمنان علی(ع) همچنین در سخنی دیگر از تأثیرات زیاده روی و افراط در شوخی به ایجاد جهالت و نادانی توجه میدهد و می فرماید: من کثر مزاحه استجهل؛ هر کس زیاد شوخی کند، نادان شمرده می شود. (غررالحکم ج۵ ص381 ح7883)
در شوخی کردن باید مواظب باشید که دیگران تفسیر نادرستی از آن نداشته باشند و موجبات دردسر را فراهم نیاورد. امام علی(ع) به شوخی کنندگان هشدار میدهد که مراقب این مسئله باشند؛ چرا که به سادگی ممکن است از شوخی به جدی افتد و محیط از حالت عادی خارج شود. آن حضرت(ع) می فرماید: رب هزل عاد جدا؛ چه بسا شوخی ای که جدی میشود. (تحف العقول ص58) امام صادق(ع) با توجه به شخصیت مخاطب و موقعیت اجتماعی و مکانی سفارش میکند که بعضی اوقات باید از مزاح پرهیز کرد؛ در حقیقت هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد

آن حضرت می فرماید: اذا احببت رجلا فلا تمازحه و لا تماره؛ هر گاه کسی را دوست داشتی، با او نه شوخی کن نه مجادله. (کافی ج2 ص66 ح9) اینکه امام موسی کاظم(ع) برخلاف روایاتی که می گوید شوخی کردن از صفات مؤمن است، از شوخی پرهیز میدهد به سبب این است که مبادا شخص، گرفتار عادت زیاده روی در شوخی شود و به باطل گرایش یابد

از این رو می فرماید: ایاک و المزاح فانه یذهب بنور ایمانک؛ از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی، نور ایمان تو را میبرد. (بحارالانوار ج87 ص123) در حقیقت شوخی های بی مورد و نسنجیدن موقعیت مکانی و مقامی و یا زیاده روی در این امر یا گرایش به شوخی های باطل و نارواست که باعث می شود شوخی کردن امری مذموم شمرده می شود.

بر همین اساس امام حسن عسکری نیز می فرماید: لاتمار فیذهب بهاوک و لاتمازح فیجترا علیک؛ جدال مکن که ارزشت میرود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند. (تحف العقول ص684) برخی از رفتارها حتی به شکل سخن موجب میشود تا آدمی از مسیر درست زندگی خارج شود. از آن جایی که راستی و صداقت کلید هر خیر و دروغ کلید هر شری است؛ پیامبر(ص) از دروغ حتی به شوخی پرهیز میدهد و میفرماید: انا زعیم ببیت فی ربض الجنه و بیت فی وسط الجنه و بیت فی اعلی الجنه ، لمن ترک المراء و ان کان محقا و لمن ترک الکذب و ان کان هازلا و لمن حسن خلقه؛ من برای کسی که بگو مگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و برای کسی که دروغ گفتن را اگر چه به شوخی باشد، ترک گوید و برای کسی که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه ای در حومه بهشت و خانه ای در مرکز بهشت و خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم. (خصال ص144 ح۱۷۰)

در شوخی کردن باید از اموری چون تمسخر دیگران، بیان سخنان یاوه و غیبت و جدال و افترا پرهیز کرد. تمسخر دیگران همانند دروغ به هر دلیلی جایز نیست حتی اگر به قصد شوخی و ادخال سرور در دل برادران ایمانی باشد. جوک و لطیفه گویی یا لطیفه سازی درباره اقوام و قبایل مسلمان جایز نیست و از گناهان است و نمی توان به صرف شوخی و مزاح کردن، چنین جوکهائی را رد و بدل کرد

و به صرف ادخال سرور یا شادکردن دیگران، مجوزی برای گناه درست کرد. اگر همه شرایط و آداب شوخی کردن مراعات شود می توان امید داشت که شوخی به عنوان یک امر مثبت و سازنده اجتماعی دارای کارکردهای هنجاری در جامعه باشد و زمینه را برای ایجاد یا بروز آرامش روحی و روانی فراهم سازد.

مفهوم سعادت و نیکبختی در آموزه ‌های دینی

بدون شک هر انسان عاقلی به دنبال دستیابی به سعادت و خوشبختی است. پدران و مادران علاوه بر خود امید دارند که فرزندانشان نیز به خوشبختی دست بیابند؛ ولی خوشبختی از دید افراد، متفاوت می باشد. عده‌ای خوشبختی را ارضای نیازهای مادی و دنیوی می دانند و عده‌ای بخصوص افراد دینی، آن را رسیدن به سعادت اخروی یا همان بهشت برین، می دانند. آنهایی که سعادت را در مسائل مادی می دانند، افزایش پول را بیشتر موجب خوشبختی می دانند و معتقدند که پول و ثروت می تواند همه مشکلات را حل بکند، پس آدم ثروتمند خوشبخت به حساب می‌آید و هیچ مشکل و مسئله‌ای ندارد

عده‌ای نیز سعادت را در کسب شهرت و قدرت می دانند و به همین جهت در سعی و تلاش‌اند که هر چه بیشتر به ثروت و مکنت دست یابند. دسته‌ای سعادت و خوشبختی را در تکمیل اخلاق نفسانی می دانند و از سقراط نقل می کنند که گفته است: «انسان فقط در صورتی می تواند خوشبخت باشد که به مقتضای شرافت، حکمت و عدالت زندگی کند و کسی که این سه اصل را در زندگی منظور دارد، مسلماً به خوشبختی خواهد رسید».

ثروت نه تنها خوشبختی نمی آورد بلکه موجبات سختی و زحمت را نیز فراهم می کند. حضرت علی (ع) می فرماید: «مال فرا خواننده سختی و مرکبی برای ناراحتی‌‌ها است». خوشبختی در سایه مقام و قدرت نیز به دست نمی آید، همچنانکه حضرت علی (ع) می فرماید: «ریاست موجب هلاکت و تباهی است». لازم به ذکر است در جامعه نیاز به ریاست و رهبری در تمام صحنه‌‌ها و عرصه‌ها وجود دارد و این یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد، اما باید ریاست برای انجام تکلیف باشد و جنبه جاه طلبی و برتری جویی و نام آوری در آن نباشد. حضرت علی (ع) در فراز خطبه 23 می فرماید: «از خداوند منازل شهیدان و همزیستی سعادتمندان و همدمی پیامبران را مسئلت داریم.»

همچنین، حضرت علی (ع) در پایان عهدنامه مالک اشتر می فرمایند: «از خدا می خواهیم که زندگی من و تو را با سعادت و شهادت پایان دهد». امام علی (ع) در ضمن خطبه 85 می گویند: «السَّعیدُ مَن وُعِظَ بِغَیره و الشَّقیُ مَنِ انخَدَعَ لِهَواهُ و غُرُورِهِ؛ سعادتمند کسی است که از سرنوشت دیگران پند گیرد و بدبخت کسی است که فریفته هوی و غرور خویش شود». ایشان همچنین، اسلام را راه رسیدن به سعادت و خوشبختی به معنای کامل و جامع می داند و بیان می دارد که اگر کسی غیر از دین اسلام دینی را انتخاب کند، بدبختی و شقاوتش تحقق می یابد. همچنین این حضرت استفاده از منفعت عقل و تجربه را نشانه خوشبختی می داند و شقاوت را برای کسی می داند که از سود داده‌ های عقل و تجربه محروم باشد و از آن استفاده نبرد.

کسانی می توانند در روز قیامت خود را سعادتمند بیابند که از بسیاری از مظاهر خوشبختی رفاه زدگان دنیا دست بردارند و خود را از آنها وارسته و رها سازند. علی (ع) با تکیه بر این سخن می فرمایند که : «سعادتمندان به واسطه دنیا در قیامت کسانی هستند که امروز از زرق و برق آن فرار می کنند». ایشان راز سعادت و شقاوت را در آغاز عهد نامه خود به مالک اشتر بیان می کنند: «نخست او را به تقوا و ترس از خداوند و گزینش طاعت او و پیروی از آنچه در کتاب خدا، قرآن به آن امر شده است فرمان می دهد؛ به متابعت دستوراتی که در کتاب خدا آمده، چه فرایض و واجبات و چه سنت‌‌ها اثر می کند. همان دستوراتی که هیچ‌کس جز با متابعت آنها روی سعادت نمی بیند و جز با انکار و ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختی واقع نمی شود».

آیا سعادت فقط جنبه روحی دارد؟

از آنجا که انسان تنها جسم یا روح نیست ، بلکه حقیقت وجود او از هر دو قسمت تشکیل یافته ، بنابراین سعادت را هم باید در هر دو قسمت جستجو کند و مسلماً هر برنامه اى که تنها به یک قسمت از وجود انسان توجه داشته باشد متضمن سعادت او نخواهد بود چون با واقعیات خارجى تطبیق نمى کند منتها جنبه مقدماتى جسم و ماده و ذى المقدمه بودن روح و معنى را نباید فراموش کرد

این حقیقت در آیات متعددى از قرآن و بیانات پیشوایان بزرگ ما منعکس است و شعار اسلام در این زمینه در آیات زیر خلاصه مى شود : ( فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَمالَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ خَلاق * وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ * اُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمّا کَسَبُوا وَاللهُ سَرِیعُ الْحِسابِ)(1) بعضى از مردم مى گویند : خداوندا ! به ما در دنیا (نیکى) عطا کن ، ولى در آخرت بهره اى ندارند و بعضى مى گویند :پروردگارا ! به ما در دنیا نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما ! و ما را از عذاب آتش نگاه دار ! آنها از کار ( و دعاى ) خود نصیب وبهره اى دارند و خداوند سریع الحساب است .
توشه آخرت

نکته اى که باید به آن در اینگونه بحثها کاملا توجه داشت این است که رابطه و پیوستگى روح و جسم بقدرى به هم نزدیک است که هرگونه انحراف در یکى از آن دو ، اثرش در دیگرى آشکار مى گردد . علم روانکاوى امروز ثابت کرده که قسمتى از انحرافات اخلاقى و فکرى ، مولود عدم اشباع صحیح غرایز جسمى و مادى است . امیال و غرایز سرکوفته و واپس زده همیشه بصورت عقده هاى روحى خودنمایى مى کنند . اینگونه عقده ها مشکل بزرگى براى علماى اخلاق بوجود مى آورند و راه گشودن این عقده ها از طرقى که دانشمندان اخلاق براى تربیت نفوس دارند ، معمولا میسر نیست ، بلکه باید از همان راهى که بوجود آمده معالجه شود یعنى غرایز جسمى بصورت صحیحى اشباع گردد .
بسیارند اشخاصى که مبتلا به بدبینى ، ترس ، حسد ، تکبر ، کینه و مانند آن از صفات رذیله هستند و عامل آن محرومیتها و سرخوردگى در اشباع صحیح یکى از غرایز جسمى آنهاست . لذا امروز بر تمام دانشمندان اخلاق و مربیان روحى لازم است که براى درمان بیماریهاى اخلاقى ، وضع جسمى و روحى را هر دو همراه یکدیگر در نظر بگیرند تا در کار خود پیروز گردند

از آنجا که انسان تنها جسم یا روح نیست ، بلکه حقیقت وجود او از هر دو قسمت تشکیل یافته ، بنابراین سعادت را هم باید در هر دو قسمت جستجو کند و مسلماً هر برنامه اى که تنها به یک قسمت از وجود انسان توجه داشته باشد متضمن سعادت او نخواهد بود چون با واقعیات خارجى تطبیق نمى کند منتها جنبه مقدماتى جسم و ماده و ذى المقدمه بودن روح و معنى را نباید فراموش کرد
اسلام با نظر موشکاف خود این مسأله حساس را نیز بررسى کرده و صریحاً مى گوید : قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا (2) بگو : چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و روزی هاى پاکیزه را حرام کرده است ! بگو : اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده اند. و در کلمات قصار على (ع) مى خوانیم : لِلْمُ
ۆْمِنِ ثَلاثُ ساعات : فَساعَةٌ یُناجِی فِیها رَبَّهُ وَساعَةٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ وَساعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَبَیْنَ لَذَّتِها فِیما یَحِلُّ وَیَجْمُلُ (3) انسان مۆمن ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسیم مى کند : قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى نماید قسمت دیگرى را در طریق اصلاح معاش و زندگیش به کار مى گیرد و قسمت سوم براى بهره گیرى از لذتهاى حلال و دلپسند. 1 . بقره200 تا 202 2 . اعراف32 3 . نهج البلاغه کلمات قصار

ر دوران سختی و چه در ایام خوشی با خدا ارتباط دارند. استعداد کسب علم از سوی خداست و علم وسیله ی امتحان الهی است. چنانکه مال، مقام و نعمت های دیگر، وسیله ی امتحان الهی هستند

خنده از دیدگاه قرآن

  سبک درست زندگی

اسلام به عنوان دین خاتم و برتر، بر آن است تا ضمن تبیین حقایق هستی و فلسفه آن، اصولی را به عنوان جهان‌بینی در اختیار انسان قرار دهد که سبک زندگی درست و راستین نامیده می‌شود. سبک زندگی اسلامی، مبتنی بر این هستی‌شناسی و جهان‌بینی، هرگز بر آن نیست تا اراده انسانی را از او سلب کند و یا بر خلاف فطرت و طبیعت انسانی او را به امری وادار سازد که می‌تواند در روند تکاملی او خدشه و خللی ایجاد کند. از این‌رو مبتنی بر فطرت و طبیعت آدمی، سبک زندگی اسلامی را شکل داده است. (روم30)
اسلام بر آن است تا زندگی انسان در چارچوب آفرینش و اهداف آن شکل گیرد. لذا همه ابعاد زندگی مردم را در دستور کار قرار داده و برای آن احکامی به شکل پنج‌گانه واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح بیان می‌کند. توجه اسلام به افکار و رفتار آدمی در جزئی‌ترین امور بیانگر آن است که نمی‌توان هیچ‌ کاری را در زندگی جز در چارچوب فلسفه زندگی انجام داد.

مدیریت و مهار عواطف در چارچوب فلسفه زندگی
یکی از امور طبیعی و فطری بشر، داشتن هیجانات عاطفی است. از جمله هیجانات عاطفی بشر می‌توان به خنده و گریه اشاره کرد. این هیجانات هرچند که گاه انسان را از دایره سلامت بیرون می‌برد، ولی لازم ذاتی انسان و طبیعت اوست و نمی‌توان آن را نادیده گرفت یا سرکوب کرد؛ از این‌رو خداوند در آیه 43 سوره نجم آن را به خود نسبت می‌دهد؛ زیرا نسبت دادن امری به خود به معنای آن است که آن چیز جزو طبیعت و فطرت است و بیرون از دایره عدالت تکوینی خداوند و مسیر کمالی آفریده‌ها نیست

خداوند به صراحت در این آیه می‌فرماید: و انه هو اضحک و ابکی؛ و هم اوست که می‌خنداند و می‌گریاند.
البته در تحقق حالت‌های هیجانی گریه و خنده و مانند آن عوامل مادی و معنوی دخالت دارد که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد، ولی در اینجا بر این نکته تأکید می‌شود که هر امر طبیعی و فطری می‌بایست در چارچوب اهداف و فلسفه اصلی و غایی آفرینش از جمله آفرینش انسان به کار گرفته شود؛ چراکه غایت و فلسفه آفرینش انسان، به عهده گرفتن مسئولیت خلافت الهی پس از تحقق صفات خداوندی است

دستیابی به این مقام تنها با شناخت حقایق و اجرای برنامه‌هایی از سوی انسان امکان‌پذیر است که از آن به سبک زندگی اسلامی و صراط مستقیم یاد می‌شود. بنابراین لازم است تا انسان سبک زندگی خود را در همه زمینه‌ها و عرصه‌ها از جمله بهره‌گیری از عواطف انسانی بگونه‌ای سامان دهد که این هدف آفرینش انسان را تحقق بخشد.
شاید گفته شود که امور طبیعی و تکوینی و فطری، امور در اختیار نیست و این‌گونه نیست که اراده شخص بتواند آن را مدیریت و جهت‌دهی کند؛ زیرا اینها اموری است که اراده و اختیار انسانی در آن نقش ندارد؛ مثلاً برای تحقق عوامل خنده و گریه، انسان اختیاری ندارد و به‌طور طبیعی به هر دلیل فیزیکی و شیمیایی که در بدن و روان آدمی رخ می‌دهد، خنده و گریه بروز و ظهور می‌کند؛

اما باید توجه داشت که می‌توان عواطف و احساسات و عوامل آن را نیز در اختیار گرفت و بر عملکرد آنها مدیریت کرد؛ چراکه عواطف و احساسات در دایره روان و نفس حیوانی است و نفس الهی می‌تواند آن را تحت مدیریت و کنترل خود درآورد و رفتارهایش را مهار کند؛ چنانکه نفس الهی و وجه روح‌اللهی انسان، قوای غضبی و شهوانی نفس را مهار می‌کند و راه و چاه را به او نشان می‌دهد.
اینکه در عرف از خنده و گریه، امر و نهی می‌شود و مثلاً می‌گویند: مخند! یا گریه کن! خود بیانگر این معناست که مهار خنده و مدیریت آن در دست انسان است. پس با آنکه خنده و گریه به شکل امر غیراختیاری و متأثر از عوامل درونی و بیرونی ایجاد هیجانات است، اما این‌گونه نیست که به‌طور کامل خنده و گریه و دیگر هیجانات عاطفی و احساسی قابلیت مدیریت و مهار نباشد، وگرنه امر و نهی به آن تعلق نمی‌گرفت

خداوند نیز در آیه 82 سوره توبه به منافقان فرمان می‌دهد: فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا؛ کم بخندید و بسیار بگریید. این امر و نهی نیز خود بهترین گواه بر امکان مدیریت و مهار هیجانات عاطفی و احساسی است.
خنده، سر الهی
در تفسیر فی ظلال القرآن آمده که خنده اسراری از اسرار تکوینی خداوند است که ما چگونگی آنها را نمی‌دانیم.
همچنین عواملی که ایجاد خنده و گریه در انسان می‌کند در شعور او ثبت نمی‌شود، زیرا عواملی که امروز باعث خنده ما می‌شود، شاید فردا باعث گریه ما شود. و این دو حالت در ذات انسان می‌باشند و کاملاً غیرقابل شناخت هستند. (سید قطب، فی‌ظلال القرآن، دار احیاء الکتب العربیه، الطبعه الاولی)

تعجب، عامل خنده‌های طبیعی
اما پیامبر(ص) می‌فرماید: ایاک ان تضحک من غیر عجب، او تمشی و تتکلم فی غیر ادب؛ از خندیدن بی‌تعجب و بی‌جا یا راه رفتن و سخن گفتن بی‌ادبانه بپرهیزید. (بحارالأنوار- ج75، ص8، ح63)
از این حدیث به دست می‌آید که تعجب، از مهم‌ترین عوامل طبیعی خنده در انسان است؛ به این معنا که انسان وقتی در برابر امری قرار می‌گیرد که انتظار آن را نداشته باشد، حالت تعجب در او شکل می‌گیرد و همین عاملی است که انسان را به خنده وامی‌دارد. از این‌رو پیامبر(ص) می‌فرماید که تنها در شرایط تعجب، خنده، امری طبیعی است و بیرون از این حالت، خنده، رفتاری نادرست است. ازنظر پیامبر(ص) خنده جدا از حالت تعجب همانند سخن گفتن، دور از ادب است.
امام حسن عسکری(ع) نیز براساس همین طبیعت و عامل اصلی خنده می‌فرماید:
من الجهل الضحک من غیر عجب؛ خنده‌ای که از روی تعجب نباشد نشانه نادانی است. (تحف‌العقول، ح487- منتخب میزان الحکمه، ص120) پس از نظر اسلام، خنده‌ای که برخاسته از تعجب نباشد، خنده‌ای سفیهانه است و انسان خردمند جز در زمان تعجب نمی‌خندد.
لقمان حکیم(ع) که سفارش های حکیمانه‌ای را به فرزند خود داشته و خداوند بخشی را در آیات سوره لقمان بیان کرده، در سخنی که در روایات نقل شده در بیان خنده طبیعی و عامل فطری آن به پسرش می‌فرماید:
قال لقمان لابنه: یا بنی، لا تضحک من غیر عجب، لا تمش فی غیر أرب، و لا تسأل عما لا یعنیک؛ پسرم! بدون تعجب و بی‌جا خنده مکن و بی‌هدف، راه مرو و از چیزی مپرس که به تو مربوط نیست. (فیض ‌القدیر، ج1، ص162)
همچنین از رسول‌الله(ص) روایت است که فرمود:
کبر مقتا عندالله الأکل من غیر جوع، والنوم من غیر سهر، والضحک من غیر عجب، و صوت الرنه عند المصیبه؛ و المزمار عند النعمه؛ خوردن از سر سیری، خواب بی‌شب بیداری، خنده بی‌تعجب و بی‌موجب شگفتی، ناله و مویه بلند به هنگام مصیبت، و بانگ نای در هنگام نعمت و شادمانی، نزد خدا سخت ناپسند است. (کنز العمال، ج16، ص80، ح44011)
خنده عاقلانه و خنده سفیهانه
از سخنان معصومان(ع) این معنا به دست آمده که خنده باتوجه به عوامل ایجادی آن می‌تواند دو گونه باشد: 1- خنده با تعجب که خردمندانه و طبیعی و فطری است؛ 2- خنده بی‌تعجب که سفیهانه است.
در قرآن بارها از خنده‌هایی که مبتنی بر تعجب بوده گزارش‌هایی آمده است. از جمله این خنده‌ها می‌توان به خنده حضرت سلیمان(ع) پس از شنیدن سخن شگفت‌آور ملکه مورچگان و نیز خنده ساره(س) پس از شنیدن خبر بچه‌دار شدن اشاره کرد.
خداوند در آیه19 سوره نمل گزارش می‌کند که حضرت سلیمان(ع) به سبب تعجب از کلام مورچه خندید:
فتبسم ضاحکا من قولها و قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحا ترضاه و ادخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین؛ سلیمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای سپاس بگزارم و به کار شایسته‌ای که آن را می‌پسندی بپردازم، مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته‌ات داخل کن.»
البته باید یادآور شد که در فرهنگ عربی واژه ضحک به معنای خنده به کار می‌رود و در آیات قرآن بارها از خنده افرادی در دنیا و آخرت سخن به میان آمده است. از جمله اینکه در قیامت مؤمنان اهل بهشت «ضاحکه مستبشره؛ مسرور و خندان هستند». (عبس، آیه39).
اما نوعی از خنده است که می‌توان آن را خنده با ادبانه تعبیر کرد. این خنده همان لبخند و به تعبیر قرآنی تبسم است. در روایات آمده که پیامبر(ص) همواره لبخند و تبسم بر لب داشت و هرگز با صدا نمی‌خندید که همان ضحک باشد. امام علی(ع) نیز تبسم و لبخند را بهترین نوع خنده دانسته و می‌فرماید:
خیر الضحک التبسم؛ بهترین خنده، تبسم است. (غررالحکم و درر الکلم، ح4964)
در تفسیر المیزان آمده که تبسم، کمترین حد خنده و «ضحک» خنده معمولی است. و اگر در جمله مورد بحث هر دو کلمه با هم بکار برده شده، استعمال مجازی است که می‌فهماند، تبسم آن جناب (سلیمان(ع)) نزدیک به خنده بود. (علامه طباطبایی، المیزان، ج15، ص502)
در بیشتر تفاسیر از جمله مجمع‌البیان، نمونه، منهج‌ الصادقین و مخزن‌ العرفان و... دلیل اصلی خنده حضرت سلیمان را نتیجه تعجب دانسته‌اند. از آن جهت که مورچه‌ای یاران خود را از لشکر عظیم ایشان برحذر می‌دارد و این آینده‌نگری و مصلحت‌اندیشی مورچه باعث تعجب و خندان شدن حضرت سلیمان گردیده است. در بعضی دیگر از تفاسیر، علت خنده ایشان را شادی بیان کرده‌اند، به خاطر اینکه خداوند علاوه بر نبوت، ملک، سلطنت و لشکریانی از جن و انس و طیر، شناخت زبان پرندگان و حیوانات را نیز به او عطا فرموده است و یا شادی به خاطر اینکه حتی مورچگان هم به عدالت‌گستری ایشان پی‌برده‌اند. (طبرسی، مجمع البیان، ج18، ص92 و تفسیر نمونه،
  ج15، ص43)
البته باتوجه به مقام شامخ نبوت در رابطه با حضرت سلیمان(ع) و شخصیت والای آن حضرت و برخی احادیث رسیده از ائمه اطهار(ع) که تنها خنده حاصل از تعجب را نیکو شمرده‌اند، می‌توان گفت که تعجب، علت اصلی خنده آن حضرت(ع) بوده است.
مورد دیگر همان داستان فرشتگان(ع) و ساره(س) درباره بشارت فرزند است که در آیاتی از جمله آیه71 سوره هود، آمده است: «و امرأته قائمه فضحکت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب؛ و زن حضرت ابراهیم(ع) که آنجا ایستاده بود، خندید. پس وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم.
در رابطه با خنده همسر حضرت ابراهیم(ع)، ساره و علت آن، نظرات متفاوتی وجود دارد، اما در بیشتر تفاسیر از جمله مجمع البیان این خنده را به دلایل مختلف ناشی از تعجب دانسته‌اند؛ از جمله تعجب از اینکه قوم لوط از عذابی غافل هستند که به زودی به آن دچار می‌شوند و یا تعجبی که از مشاهده آن اوضاع به او دست داد، زیرا ساره می‌دید، با اینکه از مهمان‌ها یعنی فرشتگانی که برای بشارت آمده بودند، پذیرایی می‌کند، آنها از غذا نمی‌خورند.
در تفسیر نمونه نیز علت خنده ساره(س) را تعجب حاصل از این می‌داند که مگر پیرزنی در این سن و سال می‌شود که برای شوهر پیرش فرزند آورد. زیرا ساره نود و هشت یا نود و نه ساله بود و شوهرش، حضرت ابراهیم نیز نود و نه یا صد سال داشت. (تفسیر نمونه، ج9، ص171)
در مفردات الفاظ قرآن کریم نیز آمده که خنده همسر حضرت ابراهیم(ع) از تعجب و شگفتی بوده است. دلیل آن نیز آیات از جمله آیه72 سوره هود است:
قالت یا ویلتی أألد و انا عجوز و هذا بعلی شیخا ان هذا لشیء عجیب؛ گفت وای بر من، آیا فرزندی را به دنیا می‌آورم درحالی که من پیر و فرتوت هستم و این همسرم نیز پیرمرد است؟ به راستی که این چیزی شگفت است. (هود، 72) و دلالت دیگر براین سخن خود ساره است که گفت: «أألد و انا عجوز؛ آیا، من که پیرم فرزندی خواهم داشت. (هود، 72)
پس باتوجه به دلایل تفسیری و لغوی ارائه شده می‌توان به این نتیجه رسید که، خنده ساره (همسر حضرت ابراهیم) از روی تعجب بوده است.
براساس آنچه بیان شد می‌توان گفت که خنده از جهت عامل آن می‌تواند به دو قسم برخاسته از تعجب و غیرتعجب دسته‌بندی شود؛ همچنین از جهت نوع خندیدن به دو قسم خنده (ضحک) یا لبخند (تبسم) تقسیم کرد.

دلمردگی ناشی از خنده
باید گفت که ازنظر اسلام، خنده‌ای که برخاسته از تعجب نباشد، عامل دلمردگی است. پس اینکه برخی می‌گویند که خنده بر هر دردی درمان است، سخنی ناروا و بی‌پایه است؛ زیرا اگر خنده دارای عامل طبیعی چون تعجب نباشد و شخص بیهوده و بی‌عامل تعجب بخندد، نه‌تنها این خنده‌ها درمانگر نخواهد بود، بلکه موجب دلمردگی و افسردگی شخص خواهد شد

امام صادق(ع) زیادی خنده را موجب دلمردگی دانسته و می‌فرماید: کثره الضحک تمیت القلب؛ خنده بسیار، دل را می‌میراند. (کافی، ج2، ص664) چرا که عامل طبیعی خنده مانند تعجب کم اتفاق می‌افتد و این‌گونه نیست که انسان خردمند هر دم با امری شگفت‌آور مواجه شود که انتظار آن را نداشته است. البته انسان سفیه و بی‌خرد، این‌گونه است و موجبات تعجب در او بسیار است، پس می‌توان گفت که خنده زیاد نشانه سفاهت شخص است و از طرفی موجب غفلت او از خداوند و آخرت می‌شود و لذا بشدت مذموم است.
به هرحال، انسان خردمند و حکیم تنها در زمانی می‌خندد که امری، موجب تعجب و شگفتی او شده باشد و براساس آن می‌خندد، اما کسی که بسیار می‌خندد، انسان سفیهی است که بی‌علت و عامل می‌خندد و این‌گونه خنده‌ها موجب شادی دل و رهایی از افسردگی و غم و اندوه نیست بلکه خود عامل دلمردگی است.
اگر خنده مبتنی بر عاملی چون تعجب باشد به‌طور طبیعی در مسیر فطرت و کمالات انسانی است و سرور و شادی مثبت خواهد بود که مورد رضایت خداوند و خشنودی اوست؛ اما اگر این‌گونه نبود، شکی نیست که موجبات خشم الهی است و آدمی را در دنیا و آخرت در تنگنا قرار خواهد داد و به جای آنکه سعادت و خوشبختی را برای او به همراه آورد و آرامش و آسایش را سبب شود، او را بدبخت می‌کند

از این‌رو پیامبر(ص) ضمن دسته‌بندی خنده‌ها به خنده خداپسندانه و غیر خداپسندانه می‌فرماید: الضحک ضحکان ضحک یحبه الله و ضحک یمقته الله فأما الضحک الذی یحبه الله فالرجل یکشر فی وجه أخیه شوقا الی رؤیته، و أما الضحک الذی یمقته الله تعالی فالرجل یتکلم بالکلمه الجفاء و الباطل لیضحک أو یضحک یهوی بها فی جهنم سبعین خریفا؛ خنده دو قسم است؛ خنده‌ای که خدا آن را دوست دارد؛ و خنده‌ای که خدا آن را دشمن دارد؛ اما خنده‌ای که خدا آن را دوست دارد، آن است که مرد به روی برادر خویش از شوق دیدار وی لبخند زند؛ اما خنده‌ای که خدای والا آن را دشمن دارد آن است که مرد، سخن خشن و ناروا گوید که بخندد یا بخنداند پس به سبب آن هفتاد پائیز در جهنم سرنگون شود. (نهج‌الفصاحه، ح1892)
همین خنده‌های بیهوده و بی‌ریشه و خاستگاه طبیعی، موجب می شود که ایمان (امالی الصدوق، ص223، حدیث4) و هیبت و وقار آدمی (تحف العقول، ص96) از میان برود. خنده با صدای بلند که از آن به قهقهه تعبیر می‌شود نیز رفتاری به دور از عقل و ادب است و به شیطان نسبت داده می‌شود. (محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج7، باب ضحک)
از آنجایی که عامل خنده، تعجب است، برداشتن این عامل به معنای محو خنده از شخص است. لذا وقتی انسان با شوک دیگری در تقابل با عامل شوک خنده مواجه می‌شود، خنده از لبانش محو می‌شود. چنان‌که خداوند در قرآن بیان می‌کند که چگونه کافران با شوکی که بر آنان وارد می‌شود، خنده از لبان آنان محو شده و گرفتار غم و اندوه شدیدی می‌شوند. (توبه81 و 82؛ و نیز نجم57 تا 60)

 

 

[وه چه] نزدیک گشت قیامت

 

أَزِفَتْ الْآزِفَةُ ﴿57

جز خدا کسى آشکارکننده آن نیست 

 

لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ کَاشِفَةٌ ﴿58

آیا از این سخن عجب دارید

 

أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ ﴿59

و مى‏خندید و نمى‏گریید

 

وَ تَضْحَکُونَ وَلَا تَبْکُونَ ﴿60

خنده‌های استهزایی و بیهوده و مانند آن ریشه در غفلت آدمی دارد. از این‌رو در آیات قرآنی از این‌گونه رفتار به دور از عقلانیت پرهیز داده شده و آن را رفتاری سفیهانه می‌داند. (نجم59 تا 61)

 

نظرات  (۲۳)

  • امیریاسین
  • با اجازه برداشته شد
    با سلام از مقاله کپی برداشتم ممنون
    بسیار عالی و ممنون از مقاله ی شما استفاده خواهم کرد.
    ممنون
    پاسخ:

    لطفا کپی فرمایید.

    موفق باشید

    با اجازه قسمت های کوچکی را برای وایبر کپی نمودم و قصد پرینت از کل این صفحه (تهیه جزوه) را دارم .

    با اجازه کپی برداشتم

    سلام .قسمتی از متن را کپی خواهم کرد.ممنون
    سلام با اجازه برای پایان نامه ام قسمتی از متن کپی شد و حتما وبلاگ شما رفرنس داده خواهد شد ولی ای کاش شما هم مطالبتون با رفرنس بود نه فقط قرآن و روایات بلکه همه مطالب با رفرنس بود مخصوصا مطلب مربوط به شادی و شوخی
    باسلام.عالی بود.با اجازه کپی برداشتم.
  • فاطمه احمدی
  • باسلام با اجازتون از قسمتی از مطالب که در مورد شادی در اسلام بود کپی برداشتم..کاش رفرنس هم داشتند.باسپاس
  • نوشین نقیب زاده
  •  با سلام عالی بود با اجازه کپی برداشتم
    سلام ممنون از مطالب مفیدتان.از مقاله شما با اجازه کپی برداشتم .
    با اجازه شما کپی برداشتم . خیلی ممنون بسیار عالی بود متشکرم 
    عالی بود من با اجازه کپی کردم
    سلام با اجازه کپی کردم
    با سلام وسپاس از زحمت تان اگه اجازه می فرمایید از قسمتهایی از متن تصویر بردداشتم تا در مقتاله ام استفاده کنم.
  • مظاهر محمدی
  • سلام با اجازه شما کپی کردم خیلی عالی بود خداوند خیرتان بدهد

    سلام با اجازه شما کپی کردم خیلی عالی بود خداوند خیرتان بدهد

    برگرفته شده از m5736z.blog.ir زارع پور
    سلام.از مطالب عالیتون ممنون.با اجازه شما کپی برداری شد
    سلام . جهت استفاده در پایانه نامه میخواستم قسمت های را استفاده کنم .تشکر
    سلام خدا قوت
    برای پایان نامه می خواستم 
    چه سالی نوشته شده برای رفرنس دهی از بعضی از مطالب می خواستم
    با اجازه

    با سلام و اجازه

    یک صفحه از مطالب استفاده کردم

    اجازه کپی برداری می خواهم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">