تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

 

اخلاق در قرآن و روایات

اسلام چیزی جز اخلاق نیک و خلق خوش نیست؛ زیرا اسلام به کمال مطلق دعوت میکند که همان دعوت به خدایی شدن و متاله گشتن است و این جز با خوش خلقی و نیک خلقی به دست نمی آید.

دین مبین اسلام بسان شجره طیبه‌ای است که آموزه‌های اعتقادی به منزله ریشه، احکام و موازین فقهی به مثابه شاخ و برگ و اخلاق به منزله میوه آن است.

اینکه در ارتباط با خدا، افراد جامعه، طبیعت و دیگر پدیده‌های عالم هستی چگونه باید فکر و عمل کرد، از جمله مباحثی است که اخلاق را در جایگاه مهمترین امور زندگی بشری قرار می‌دهد

روایت معروف نبوی «اِنّی بُعِثتُ لِاُتِمِمَ مَکارِمَ الاَخلاق» حکایت از اهمیت اخلاق در جهت‌گیری دعوت انبیاء دارد. اهل بیت عصمت (علیهم السلام) آیین فکر کردن را نیز به ما آموخته و گفته‌اند: حسن ظن به خدا امیدوار و خوش گمان به خداوند، پس از لغزیدن و اشتباه امید عفو و بخشش دارد ‌و با این امید از خواب برمی‌خیزد.

دعای کمیل «ما هکَذَا الظّنُّ بِکَ  وَ لَا المَعروفُ مِن فَضلِکَ» در دنیا هم جا دارد و اختصاصی ‌به آخرت ندارد. حسن ظنّ به خدا این است که انسان، با کریم، ستّار و غفّار روبروست

در این صورت، سعی می‌کند که به جنگ کریم نرود و اگر اشتباهی مرتکب شد، از جامه کرامت کریم، مددی بگیرد و خود را با آن‌ بپوشاند و به این ترتیب، این حُسن ظنّ، مایه نجات انسان است.

خوش خلقی در روایات : پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، اسلام را همان اخلاق نیک و حسن خلق معرفی میکند «الاِسلام ُحَسنُ الخُلق» خداوند پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به خلق عظیم می ستاید «انِّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم هُوَ الاِسلام»

امام علی (علیه السلام) «رب عزیز اذله خلقه و رب ذلیل اعزه خلقه» چه بسیار عزیزی که خلق او ذلیلش کرد و چه بسا ذلیلی که با حسن خلق عزیز شد
امام حسن: «اِن ّاَحسَنِ الحُسنِ الخُلقُ الحَسَن» زیباترین زیبایی ها خوش خلقی است
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) «حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره» خوش اخلاق، خیر دنیا و آخرت را برده
امام علی (علیه السلام) «لاقرین کحسن الخلق »هیچ همنشینی مثل اخلاق خوب نیست
امام علی (علیه السلام) «حسن الخلق رأس کل بر» خوش خلقی در رأس همه نیکی هاست
امام علی(علیه السلام) «الخلق المحمود من ثمار العقل» خلق پسندیده از میوه های عقل است
امام علی(علیه السلام) «عنوان صحیفه المومن حسن خلقه» سیمای مومن خوش خلقی اوست
رسول الله(صلی الله علیه و آله) «ما حسن الله خلق امرء و خلقه فیطعمه النار» خداوند نیکو نکرد خلق و خلق کسی را که در عین حال طعمه آتش شود

رسول الله(صلی الله علیه و آله) «ما یوضح فی میزان امرء یوم القیامه افضل من حسن الخلق» هیچ چیز در قیامت در میزان اعمال انسان موثرتر و بالاتر از حسن خلق نیست

امام صادق (علیه السلام) «لاعیش اهنا من حسن الخلق» هیچ عیشی گواراتر از خوش اخلاقی نیست (میزان الحکمه ج3 ص130تا153)

خلق عظیم، هدف آفرینش

خداوند هدف از آفرینش انسان را بندگی و عبودیت در برابر خداوند یکتا دانسته است. مهمترین و اساسی ترین فلسفه و هدف آفرینش انسان تخلق به خلق عظیم می باشد، زیرا بر اساس آموزه های قرآنی هدف از آفرینش انسان این است که انسان به عنوان خلیفه الهی مسئولیت ربوبیت موجودات هستی را به عهده گیرد

و از فرش تا عرش از خاکی تا افلاکی یعنی پست ترین موجودات تا عالی ترین و قدسی ترین آنان یعنی فرشتگان را تربیت کرده و چنان که سزاوار و شایسته آنان است آنان را پرورش دهد (وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ‌) (بقره30)

چو پروردگارت خداى مهین               به جمع ملائک بگفت این چنین

همانا نمایم من کردگار                          به روى زمین جانشین برقرار

بگفتند آیا به روى زمین                        کسانى بخواهى کنى جانشین

که بسیار ورزند کار فساد                        بریزند همواره خون در بلاد

اگرچه که ما خویشتن روز و شب           نماییم تسبیح و تقدیس رب

خدا گفت از رمز خلقت همى              ندانید چیزى که من دانمى

از این رو خداوند همه صفات خویش را به شکل قوه در ذات انسان به ودیعت نهاده تا نسبت میان خلیفه و مستخلف عنه یعنی خدا، نسبتی کامل و تمام باشد (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)  (بقره31)

خداوند چون خوان خلقت نهاد             به آدم همه اسم ها یاد داد

سپس اسم ها را به جمع ملک              بیان کرد یکتا خدا تک به تک

بفرمود آنگه که اسماء و نام                  بیان مى نمائید اینک تمام

بیان مى نمائید اینک شما                            اگر راستگوئید در ادعا

دست یابی به خلافت و مظهریت در ربوبیت که همان مقام ربانیون است، زمانی برای انسان ممکن و شدنی است که انسان بتواند اسما و صفات الهی سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد این همان چیزی است که از آن به متاله (خدایی) شدن یاد می شود.

خداوند به انسان ها توجه ویژه و اهتمام خاصی را حتی پس از هبوط داشته و راهنمایانی را معرفی کرده تا به انسان در پیمودن این مسیر یاری رسانند فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌ (بقره37)

بیاموخت آدم ز پروردگار                     کلام و سخن هاى بس استوار

که گردید باعث که یکتا خدا              پذیرد از او توبه را از خطا

خداى رحیمست توبه پذیر                بسى مهربان است آن بى نظیر

این هدایت و راهنمایی از سوی خداوند توسط انسان های کاملی تحقق می یابد که از آنان به ولی الله یاد میشود. اولیای الهی کسانی هستند که متخلق به اخلاق الهی شده و متاله و خدایی شده اند.

کاملترین اولیای الهی در تمام طول تاریخ بشریت چهارده معصوم (علیه السلام) هستند. اینان به سبب آنکه مسیر کمالی را به تمام و کمال پیموده اند می توانند راهنمایان و اسوه های عینی خوبی برای همه بشریت باشند

خداوند درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله)  در آیاتی از جمله آیه4 قلم میفرماید: (اِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم) این خلق عظیم، همان معنای دیگر متخلق به اخلاق عظیم الهی شدن و متاله (خدایی) شدن حضرت(صلی الله علیه و آله)  است

از این رو ایشان قابلیت آن را یافته تا اسوه کامل و حسنه تمام بشریت در طول تاریخ باشد (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) (احزاب21)

به پیغمبر حق کنید اقتدا                     پسندیده کاریست نزد خدا

 امامان معصوم (علیهم السلام) به حکم آیاتی از جمله 33 احزاب و مانند آن نیز به حکم نفس و جان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودن، از همان ویژگی ها و صفت خلق عظیم برخوردار میباشند. (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)  

که از اهل بیت نبوت، اله              بخواهد کند دور رجس و گناه

شما را ز هر عیب سازد برى         کند پاک و تطهیر از هر بدى                             .
پیامبر(صلی الله علیه و آله)  مأموریت خود و امامان معصوم (علیهم السلام) را به عنوان اتمام مکارم اخلاقی برمی شمارد. اتمام مکارم اخلاقی به این معناست که هر مکرمت اخلاقی و امر پسندیده اخلاقی از نظر عقل و عرف و شرع را به شکل تمامی آن بیان کند این همان متخلق به خلق عظیم شدن است

 از نظر آموزه های اسلامی، انسان مؤمن، انسان اخلاقی است و اگر کسی حتی کوچک ترین مشکل اخلاقی داشته باشد، از دایره ایمان به همان اندازه بیرون و از قرب الهی یعنی متاله و متخلق به خلق الهی شدن دور می باشد. بخش بزرگی از آموزه های اسلامی به مسأله ادب پرداخته است؛ زیرا ادب به یک معنا بیان تمامیت یک مکرمت و کمال اخلاقی و هنجاری است..

پیامبر(صلی الله علیه و آله) : خداوند ایمان را آفرید. ایمان گفت: مرا تقویت کن خدا هم ایمان را با حسن خلق و سخاوت تقویت فرمود : همین که خداوند کفر را آفرید. کفر گفت: مرا تقویت کن خدا هم کفر را با بخل و بدخلقی تقویت فرمود: ایمان واقعی چیزی جز اخلاق نیک نیست؛ چنانکه کفر نیز چیزی جز بدخلقی نیست.

پس اولین گام در ایمان و مسلمانی آن است که انسان رنگ خدایی بگیرد و صبغه الله شود و نمایشی از اخلاق خوب را به نمایش گذارد و در نهایت حقیقت اخلاق خوب باشد.

در حدیثی از حضرت علی(علیه السلام) در یک تعبیر جامع و جالب میخوانیم که درباره نقش خوش خویی در ایمان می فرماید: «عنوان صحیفه المؤمن حسن خلقه؛» سرلوحه نامه عمل انسان با ایمان، حسن خلق او است (بحار الانوار ج86 ص392)

بندگی ؛ هدف آفرینش انسان

پیامبران (علیه السلام) نخستین پیام خدا را عبودیت انسان و بندگی او معرفی کرده اند. یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (بقره21) و (نساء36؛ اعراف59 و 65 و 73 و 83؛ توبه31؛ هود2 و 22 و 26 و 50 و 61 و 84؛ یوسف40)

پرستید اى مردمان آن خدا                که پیشینیان آفرید و شما

بود آنکه گردید پرهیزکار                  بیابید راهى به پروردگار

این عبادت با نفی طاغوت و غیر خدا در عبودیت همراه است. از این رو اسلام در یک جمله «قولوا لا اله الا الله تفلحوا » راه رستگاری و فلاح را تبیین می کند؛ یعنی بگویید غیر از خدا، معبودی نیست تا رستگار شوید.

این مطلب در آیات قرآنی به شکل توحید محض در همه مراتب الوهیت و ربوبیت مطرح شده تا هر گونه شرک نفی شود و حتی سببیت اسباب به اراده و مشیت خدا رقم بخورد. بنابراین نفی شرک و طاغوت امری بدیهی در توحید محض است

إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَ تَخْلُقُونَ إِفْکًا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (عنکبوت 17)

هرآنچه پرستید جز کردگار                 نباشند الا که بتهاى خوار

که خود ساختید آن بتان را بدست   شگفتا که گشتید خود بت پرست

هرآنچه بخوانید غیر از خدا                شما را نه روزى نهد نه غذا

ز یزدان بخواهید روزى خویش              ره طاعت او بگیرید پیش

کنون شکر نعمت به جاآورید             که بار دگر روى بر او برید

اسلام فطری، راه بندگی و عبودیت

انسان برای اینکه «عبد الله» شود باید از مسیری بگذرد که خداوند از طریق فطرت و اسلام مطابق با فطرت فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّٰهِ الَّتِی فَطَرَ النّٰاسَ عَلَیْهٰا لاٰ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّٰهِ ذٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النّٰاسِ لاٰ یَعْلَمُونَ (روم 30) بیان کرده.

تو با هرکه مؤمن بود بر خدا             به اسلام روآور اى مصطفى

ز آیین یزدان بکن پیروى                    ز دین خداوند کن رهروى

خدا آفریده بشر را چنین                   که فطریست در او، نیاز به دین

که در آفرینش ز یکتا خدا                   نبودست تغییر هرگز روا

همین است آیین بس استوار            ولى خلق بر غفلت خود دچار

البته در این میان عقل به عنوان چراغی در دست بشر است تا بتواند این دو راه فطرت درون و اسلام بیرون را ببیند و از صراط مستقیم آن به مقصد و مقصود برسد.

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌ صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ فاتحه6 و 7؛ بقره142 و 213؛ آل عمران51 و 101؛ نساء61)

بشو هادى ما به راه درست             نه آنها که هستند گمره ز راست

ره آنکه منعم ز نعمات توست        به آنان که خشمت بر ایشان رواست

آیات قرآنی بیانگر تمامی کلیاتی است که یک بنده بخواهد بندگی کند و به کمال در آن دست یابد. جزئیات این کلیات به وسیله پیامبر(صلی الله علیه و آله)  به عنوان مفسر و بیان کننده قرآن و سپس امامان معصوم (علیهم السلام)   توضیح و تشریح شده است.

 از این روست که پیامبر و امامان (علیهم السلام) را شریک قرآن می گویند و خداوند اطاعت ایشان را واجب دانسته است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (آل عمران31 و 32 حشر7؛ نساء59)

پس اى مؤمنان با رضا و قبول              اطاعت کنید از خدا و رسول

همین گونه با رغبت و با رضا               اطاعت نمایید اولى الامر را

چهارده معصوم (علیهم السلام) به اعتبار عصمت در تلقی، حفظ و بیان، می توانند هر آنچه را که مقتضای بندگی است از خداوند گرفته و به بندگان بیاموزند. (وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ . إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‌) و نه از روى هواى نفس سخن مى‌گوید. سخن او جز وحى که به او نازل مى‌شود، نیست. (نجم3 و 4)           . لذا پیشوایان معصوم (علیه السلام)   در قول و فعل و تقریر راه بندگی را هم نشان داده و هم بیان کرده و این گونه اسلام را به تمام و کمال رسانیده اند. (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا) (مائده3)

 کنون دینتان را به حد کمال              رساندم بدین اقتدار و جلال

ادا کرده ام نعمتم را تمام                  ببخشیده ام بر شما این مقام

کنون بهرتان دین اسلام ناب           که والاترین است شد انتخاب

حقایقی از راه بندگی در کلام امام حسین علیه السلام

در این مطلب نمی توان همه حقایق را درباره راه بندگی و عبودیت بیان کرد؛ اما می توان گوشه هایی از آن را مرور کرد.

امام حسین (علیه السلام) در یک کلام بسیار جامع، بندگی و عبودیت بندگان را به سه دسته اصلی تقسیم کرده و فرموده است: «إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ»

عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى کنند که عبادت تجار و بازرگانان است که همه چیز را معامله و تجارت میدانند؛ و عدّهاى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت مىکنند که همانند عبادت و اطاعت بردگان زرخرید از ارباب است؛ و طائفهاى هم به عنوان شکر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را ستایش مى کنند که این عبادت آزادگان و بهترین نوع آن است. (بحارالأنوار ج 75)

پس از نظر آن حضرت (علیه السلام)  بندگی می بایست بر اساس شناخت خداوند غنی حمید است؛ یعنی خداوندی که در ذات خود غنی و بی نیاز است و نسبت به دیگران بی هیچ منت و توقع و در خواستی می بخشد و به همین دلیل غنایش ستوده است. (فاطر15)

وقتی شخص، خداوند را این گونه شناخت، شاکر و سپاسگزار نعمت بی منت او می شود و حق بندگی را به جا می آورد؛ نه آنکه به اشکال گوناگون کفران نعمت کند و نسبت به آفریدگار و پروردگارش کفر گوید؛ زیرا شکر نعمت وجود و دیگر نعمت ها همان راه مستقیم الهی است

 (إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا) (انسان3؛ نحل121؛ نساء147)

برای اینکه چنین بندگی صورت گیرد باید معبود و حقایق بندگی را شناخت. قرآن و روایات معصومان تنها منابع شناختی نسبت به خدا راه بندگی است.

 

 

 

 

 

صفات ویژه مومنان : عباد الرّحمن سوره فرقان

صفات ویژه بندگان خاص پروردگار که تحت عنوان «عـبـاد الـرحمن» آمده, و دوازده صفت از صفات ویژه آنان را در آیات انتهایی سوره فرقان بیان مى کند و در حـقـیقت تکمیلى است براى آیات گذشته که مشرکان لجوج هنگامى که نام خداوند رحمان برده مى شد از سر استهزا و غرور مى گفتند: رحمان چیست ؟ این صفات بعضى اعتقادى، بعضى اجتماعى و بعضى اخلاقى است. جایى که بندگان او این قدر عالى مقام و با شخصیت هستند عظمت خداى رحمان را بهتر مى توان درک کرد.

1- مشی فروتنانه و بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و بى تکبر بر روى زمین راه مى روند «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا»

عباد خداوند رحمان کیند؟                              کسانى که اندر تواضع زیند

گذارند چون در زمین گام خویش               رهى از تواضع بگیرند پیش

نـخـستین توصیف نفى کبر و غرور و خودخواهى است که در تمام اعمال انسان و حتى در کیفیت راه رفتن او آشکار مى شود زیرا ملکات اخلاقى همیشه خود را در لابلاى اعمال و گفتار و حرکات انـسـان نـشـان مى دهند, تا آنجا که از چگونگى راه رفتن یک انسان مى توان با دقت و موشکافى به قسمت قابل توجهى از اخلاق او پى برد. آرى ! آن ها متواضعند, و تواضع کلید ایمان است .

این ویژگی بندگان رحمان است که روی زمین فروتنانه راه می روند؛ با سبکی، با آرامی، بی تکلف. این وصف اول آن هاست. شاید مراد از .مشى. و حرکت آرام در زمین، تنها نحوه‌ى راه رفتن نباشد،

بلکه شیوه‌ى زندگى متعادل را هم شامل شود. «هون» هم به معناى تواضع و مدارا و نرم خویى است و هم به معناى سکینه و وقار. امام صادق (علیه السلام)   فرمود: مراد از «هَوْناً» ، زندگى کردن بر اساس فطرت و هماهنگ با روحیه‌اى است که خداوند آفریده است. یعنى بندگان خدا، خود را به تکلّف و رنج و تعب نمى‌اندازند.

2- برخورد سالم با جاهلان سپس می فرماید( وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا)

چو شخصى بر ایشان براند عقاب           به گفتار خوش مى دهندش جواب

 دومین وصف آنها حلم و بردبارى است و هنگامى که جاهلان آن ها را مورد خطاب قرار مى دهند (و به جهل و جدال و سخنان زشت مى پردازند)

در پاسخ آنـ هـا سـلام مى گویند سلامى که نشانه بى اعتنایى توام با بزرگوارى است, نه ناشى از ضعف, نه سلام تحیت که نشانه محبت و پیوند دوستى است .

کلمه‌ى سلام ، در این جا به معناى سلامِ وداع با یاوه‌ها و برخورد مسالمت‌آمیز است.

چنانکه درباره‌ى حضرت ابراهیم (علیه السلام)   مى‌خوانیم: همین که عمویش او را طرد کرد و گفت: از من دور شو، ابراهیم گفت: (سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ) خداحافظ، به زودى براى تو از پیشگاه خداوند طلب آمرزش خواهم کرد.

به طور طبیعی، پیش می آید که بندگان شایسته خدا در جامعه با کسانی مواجه می شوند که شایسته نیستند و آن ها با انگیزه هایی با این ها برخورد می کنند،

بی احترامی می کنند، توهین می کنند، حتی تهمت می زنند، استهزا می کنند، تحقیر می کنند و حتی گاهی هم فحش می دهند و یا بالاتر از آن.

در چنین موقعیت هایی که با افراد نابخرد مواجه می شوند و مورد خطاب آنها قرار می گیرند، این ها سخنی سالم، بی تنش و بدون پرخاشگری بر زبان می آورند، یا لفظ «سلام» را می گویند؛ مثلا، احترام می کنند؛

یکى از نامهاى بهشت «دار السلام»‏ است که به نوبه خود اهمیت موضوع سلام و سلامتى و امنیت را اثبات مى‏کند. آیاتى داریم که وقتى مؤمنین وارد بهشت مى‏شوند از طرف ملائکه به ایشان سلام داده مى‏شود و تحیت‏ خود مؤمنان هم در هشت ‏سلام است (46اعراف، 32نحل، 24رعد، 23 ابراهیم 46 ‏یس، 62 مریم و 26 واقعه)

از چیزهایى که اهمیت موضوع سلام و را اثبات مى‏کند همین است که خود اسلام، «سلام» تلقى شده و برنامه‏هاى اسلام سبل السلام‏ نامیده شده (یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ )

وقتى قرآن مى‏خواهد اهمیت اسلام و قرآن را بیان کند مى‏فرماید: خداى به وسیله قرآن راه هاى سلام را به مردم نشان مى‏دهد، و یکى از بزرگترین اوصاف قرآن این است که به سوى راه هاى سلام هدایت مى‏کند.

در اسلام تاکید شده که مؤمنان به یکدیگر سلام کنند و پیغمبر اکرم‏ (صلی الله علیه و آله) حتى به زنان و کودکان هم سلام مى‏کردند و روایات زیادى درباره احکام و فضیلت ‏سلام وارد شده.

خصوصیات روحی عباد الرّحمن یکی از اصطلاحات قرآنی، عباد الرّحمن است. در آیات قرآنی گاه سخن از عبادالله و عبدالله است و گاهی سخن از عبادالرّحمن است. هر دو، اسم خاص خواهند بود. از این رو نمی‌توان نام کسی را الرّحمن گذاشت چنان که جایز نیست کسی را الله نامید بلکه باید عبدالله و عبدالرحمن نامید. در حقیقت الرحمن ناظر به حوزه رحمانیت و ربوبیت است.

پس عبدالرّحمن کسی است که با سکینه، تواضع و وقار حرکت می‌کند و سبکبال نه سبک‌سر است. اینان وقتی با برخورد جاهلانه و جاهلیت‌آمیز و ضداخلاقی مواجه می‌شوند، عاقلانه و کریمانه می‌گذرند: «مَرّوا کِرامًا» و با سلامت و گفتن سلام خداحافظی، از جاهلان دور می‌شوند.

پس با آنان هم سخن و دهن به دهن نمی‌شوند، بلکه با گذشت و احسان از آنان می‌گذرند به آنان می‌گویند: «لَنا اَعمالَنا وَلَکُم اَعمالُکُم؛» شما کارتان را انجام بدهید ما کارمان را انجام می‌دهیم.

این خط‌ مشی عمومی عبادالرّحمن و رفتار بهشتی‌هاست.إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا سخنى جز سلام و درود نیست (واقعه 26)

 3. عبادت خالصانه ـ در این آیه به سومین ویژگى آنها که عبادت خالصانه پروردگاراست پرداخته, مى گوید: و آنـهـا کسانى هستند که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مى کنند «وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا»

همه شب به شوقند اندر نماز                        نمایند سجده برآن بى نیاز

در ظلمت شب که چشم غافلان در خواب است و جایى براى تظاهر و ریا وجود ندارد خواب خوش را بـر خـود حـرام کـرده و بـه خـوشـتر از آن ذکر خدا و قیام و سجود در پیشگاه با عظمت اوست مـى پـردازد, پاسى از شب را به مناجات با محبوب مى گذرانند, و قلب و جان خود را با یاد و نام او روشن مى کنند.

عبادالرّحمن اهل بیتوته و تهجد و شب زنده‌داری هستند و عبادت‌های مستحب خود را درخلوت انجام می‌دهند و اهل ریا نیستند و به دعا و نیایش می‌پردازند و از خدا در زندگی توفیق می‌طلبند.

«بیتوته» به معناى شب‌زنده‌دارى است، خواه تمام شب یا نیمى یا بخشى از آن. چنان که یکى از اعمال حج، بیتوته‌ى زائران و حاجیان در شب یازدهم و شب دوازدهم ذى‌الحجه در سرزمین منى‌ است و فقها مقدار بیتوته در آن مکان را نیمى از شب دانسته‌اند.

حضرت على (علیه السلام) در وصف پارسایان مى‌فرماید: اما اللیل فصافون اقدامهم . آنان شب‌ها در حال قیام و شب زنده‌دارى‌اند، آنان عابدان شب، و شیران روزند.

 4. خوف و ترس ـ چهارمین صفت ویژه آنان خوف و ترس از مجازات و کیفرالهى است و آن ها کسانى هستند که پیوسته مى گویند:

پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و شدید و پردوام است وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا

بگویند دائم به حال دعا                            عذاب جهنم بگردان ز ما

که بسیار مهلک بود آن عذاب              همیشه است جاوید آن سوز و تاب

کلمه‌ى «غرام»، در اصل به معناى مصیبتى است که انسان در برابر آن راه فرار ندارد و نوعى التزام و تعهّد بر دوش او قرار مى‌دهد که در زبان فارسى به آن تاوان مى‌گویند. فکر نجات از آتش هم باید از طریق عبادت باشد و هم از طریق دیگر اعمال نیک.

حضرت على (علیه السلام) آن گاه که اموالى را در راه خدا وقف مى‌کردند، در وقف نامه‌ى خود مى‌نوشتند: این اموال را وقف کردم، تا بدین وسیله از آتش دوزخ در امان باشم و آتش دوزخ نیز از من دور باشد.

1. اگر شب زنده‌دار هم هستید، مغرور نشوید. «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ‌» .

2. یاد معاد از ویژگى‌هاى بندگان خاصّ خداست. «عَذابَ جَهَنَّمَ »

3. بندگان خاصّ خدا، بیش از آنکه طمع بهشت داشته باشند، از آتش دوزخ خوف دارند.

چرا که جهنم بد جایگاه و بد محل اقامتى است «إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا»

که منزلگهى هست بسیار بد                     چه بد پایگاه و مقرى بود

 با این که آن ها شب ها به یاد خدا هستند و به عبادتش مشغول, و روزها در مسیر انجام وظیفه گام بر مـى دارنـد بـاز هـم قـلوبشان مملو از ترس مسؤولیت هاست, همان ترسى که عامل نیرومندى براى حرکت به سوى انجام وظیفه بیشتر و بهتر است .

5. میانه روی ـ سـپـس بـه پنچمین صفت ممتاز عباد الرحمن که اعتدال و دورى از هرگونه افراط و تـفریط در کارها مخصوصا در مساله انفاق است اشاره کرده مى فرماید: و آنها کسانى هستند که بـه هـنـگام انفاق , نه اسراف مى کنند و نه سخت گیرى, بلکه در میان این دو حد اعتدال را رعایت مى کنند «وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا» جالب توجه این که سخن را روى کیفیت انفاق آنان مى برد .

چنین مردمان وقت انفاق مال                               بپویند بر شیوۀ اعتدال

نورزند اسراف در این طریق                               نه در خست و بخل هردم غریق

انـفـاقـى عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سخت گیرى دارند, نه آن چنان بذل و بـخـشـشـى کـنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند, و نه آن چنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آن ها بهره نگیرند.

کلمه‌ى «قَوام» به معناى حد وسط و کلمه‌ى «قِوام» به معناى وسیله‌ى قیام است.

امام رضا (علیه السلام) : مقدار هزینه و انفاق معتدل را همان مقدار معروفى دانستند که در سوره بقره آمده: عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ یعنى توانگر در شأن توانمندى خود و تهیدست در حدّ توان خود مطابق عُرف پسندیده و شأن خود بدهد.

امام صادق (علیه السلام)  فرمود: بخشش در راه باطل، اسراف است (گرچه کم باشد). و بخل در راه حقّ، اقتار است امام مقدارى سنگریزه از زمین برداشت و مشت خود را بست و فرمود: این اقتار (سختگیرى و بخل ورزیدن) است، سپس مشت دیگرى برداشت و دست خود را چنان گشود که همه‌ى سنگریزه‌ها به زمین ریخت، آن گاه فرمود: این اسراف است.

بار سوّم مشت دیگرى برداشت و دست خود را  کمى باز کرد به طورى که مقدارى از سنگریزه‌ها ریخت و مقدارى در دستش باقى ماند، سپس فرمود: این، قَوام و اعتدال و حد وسط است.

در سوره اسراء نیز مى‌خوانیم: لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ نه دستت را به گردنت غل و زنجیر کن و بخیل باش و نه کاملًا آن را باز بگذار و ولخرجى و اسراف کن.

1. انفاق براى عباد الرّحمن، یک وظیفه و مسأله‌ى قطعى است. «إِذا أَنْفَقُوا» . 2. نماز شب و ترس از جهنّم و خوف الهى، باید در کنار رسیدگى به محرومان جامعه باشد. «یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ‌- أَنْفَقُوا»

3- انسان مالک است، ولى در خرج کردن محدودیّت دارد. «لَمْ یُسْرِفُوا»

4- اسراف جایز نیست، حتّى در انفاق. «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا»

5- بندگان خاصّ خداوند، از بخل بدورند. «لَمْ یَقْتُرُوا »

6- امّت میانه و وسط، باید برنامه‌هاى معتدل داشته باشد. وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً

7- میانه‌روى در عبادت و انفاق، ارزش است. «قَواماً»

6. توحید خالص ـ ششمین ویژگى عباد الرّحمن توحید خالص است که آن ها را از هرگونه شرک و دوگانه و یا چندگانه پرستى دور مى سازد. مـى فرماید: و آن ها کسانى هستند که معبود دیگرى را با خداوند نمى خوانند وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ نـور تـوحـید سراسر قلب آنها و زندگى فردى و اجتماعیشان را روشن ساخته ظلمت شرک از آسمان فکر و روح آنها بکلى رخت بربسته است

شریکى نخوانند بر کردگار                  بگویند یکتاست پروردگار
7. پاکى آنها از آلودگى به خون بى گناهان است هـفـتـمـیـن صـفت,: و آن ها هرگز انسانى را که خـداوند خونش را حرام شمرده جز به حق به قتل نمى رسانند «وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ »

و نکشته ست ناروا کس را                            که حرام است آن به نزد خدا

از آیـه فـوق به خوبى استفاده مى شود که تمام نفوس انسانى در اصل محترمند و ریختن خون آن ها مـمـنـوع است, مگر عواملى پیش آید که این احترام ذاتى را تحت الشعاع قرار دهد و مجوز ریختن خون گردد.
8. پاکدامنی : هـشـتـمین وصف آنها این است که : دامان عفتشان هرگز آلوده نمى شود و زنا نمى کنند «وَ لَا یَزْنُونَ»

نگردند هرگز به گِردِ زنا                              بمانند پاکیزه از این خطا

آنـهـا بر سر دوراهى کفر و ایمان, ایمان را انتخاب مى کنند, و بر سر دوراهى امنیت و ناامنى جان ها, امنیت را, و بر سر دوراهى پاکى و آلودگى , پاکى را, آن ها محیطى خالى از هرگونه شرک و ناامنى و بى عفتى و ناپاکى با تلاش و کوشش خودفراهم مى سازند .                                                                               9. در پـایـان آیـه براى تاکید هر چه بیشتر اضافه مى کند: و هر کس یکى از این امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد دید وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا

که هرکس بر این کار آلود دست      بر او گَردِ کیفر بخواهد نشست

اثم گناه و اثام کیفر گناه است. در این آیات در کنار کارهاى مثبتِ بندگان ویژه‌ى خدا، کارهاى منفى که از آن دورى مى‌کنند نیز ذکر شده است.

در این آیه شرک، قتل و زنا مطرح شده که در روایات از بزرگ‌ترین گناهان شمرده شده‌اند. قتل نفس، از گناهان کبیره است، ولى جمله‌ى‌  إِلَّا بِالْحَقِّ مى‌گوید :     قتل، در مواردى لازم و حقّ است از جمله:

1. قصاص قاتل. 2. زناى با محارم. 3. زناى کافر با زن مسلمان. 4.  زناکارى که زن را مجبور کند. 5. زناى کسى که همسر دارد. 6. مدعى نبوّت. 7. سَبّ و توهین و دشنام به پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار (علیهم السلام)   . 8. مسلمان ساحر. 9. مُفسد و محارب. 10-  مرتد. 11. کسى که بر امام عادل زمان خروج کند. 12. مشرکِ محارب.

الف. خطرناک‌ترین غریزه‌اى که انسان را به گناه وادار مى‌کند، غریزه غضب و شهوت است و مؤمن باید بر غرائز خود مسلط باشد. «لا یَقْتُلُونَ‌- لا یَزْنُونَ »

ب. خداوند در برخى از موارد به قتل و کشته شدن بعضى از انسان‌ها راضى است.

«إِلَّا بِالْحَقِّ» ولى به هیچ عنوان و در هیچ شرایطى رضایت نمى‌دهد که فردى به شرک و زنا آلوده شود. «لا یَزْنُونَ»

ج. دستور قرآن در زمینه‌ى دورى از شرک، زنا وقتل، تنها یک موعظه نیست، قانونى است که تخلّف از آن کیفرى شدید دارد. .«وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً »

د. کیفرهاى الهى استثنابردار نیست، هر کس تخلّف کند کیفر مى‌شود. «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً»

10. عذاب مضاعف ـ از آنجا که این سه گناه نهایت اهمیت را دارد باز در این آیه روى آن تکیه کرده, مى گوید: کـسـانى که مرتکب این امور شوند عذاب آن ها در قیامت مضاعف مى گردد, و با خوارى, جاودانه در عذاب خواهند ماند «یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا»

عذابش مضاعف شود در جزا                           مخلد بماند به دوزخ سرا

 مـنـظور از مضاعف شدن عذاب این است که بر هر یک از گناهان سه گانه که در آیه قبل مذکور است مجازات جداگانه اى خواهد شد که مجموعا عذاب مضاعف است. از این گذشته گاه یک گناه سرچشمه گناهان دیگر مى شود, مانند کفر که سبب ترک واجبات و انجام محرمات مى گردد, و این خود موجب مضاعف شدن مجازات الهى است .

چند برابر شدن عذاب مجرمین، با عدل الهى مخالفتى ندارد، زیرا عذاب مضاعف در شرایطى است که گناه، آثار شوم و چند برابر داشته باشد. مثلًا زناکار هم گناه مى‌کند و هم دیگرى را به گناه وادار مى‌سازد و هم چه بسا از این گناه، فرزند حرامزاده‌اى به دنیا مى‌آورد که گرایش‌هاى منفى دارد.

در قتل نفس نیز قاتل، فردى را مى‌کشد، ولى افرادى را داغدار، بى‌سرپرست و یتیم و جامعه را نا امن مى‌کند. هریک از این عناوین به تنهایى قابل کیفر است، همان‌گونه که اگر کسى سنّت بدى را در جامعه بنا نهد در طول تاریخ هر کس به آن سنّت عمل کند، براى مؤسّس آن نیز گناهى ثبت مى‌شود.

امام رضا (علیه السلام) فرمود: به پیامبر (صلى الله علیه و آله) گفته شد: فلانى انسان بدبختى است، زیرا بسیارى از گناهان را مرتکب شده است.

پیامبر فرمود: هرگز چنین نیست که شما مى‌گویید، بلکه او نجات یافت و به حسن عاقبت رسید و گناهانش از بین رفت و به حسنات تبدیل شد.

عواملى وجود دارد که کیفر را چند برابر مى‌کند:

1. گاهى داشتن شخصیّت اجتماعى، کیفر مجرم را دو برابر مى‌کند. خداوند به زنان پیامبر (صلى الله علیه و آله) مى‌فرماید: «مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ» هر کس از شما همسران پیامبر کار زشت انجام دهید، دو برابر کیفر دارید.

2. گاهى زمان، گناه را دو برابر مى‌کند. مثل گناه در روز جمعه، چنانکه در روایات آمده است که کار خیر و یا شر در روز جمعه دو برابر سنجیده مى‌شود.

3. گاهى گناهِ کلیدى است، یعنى علاوه بر انحراف شخص، دیگران را نیز منحرف مى‌کند الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً . یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ‌

11. تبدیل سیئات به حسنات : ولى از آن جا که قرآن مجید هیچ گاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمى بندد و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه مى کند, در این آیه چنین مى گوید: مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورنـد و عمل صالح انجام دهند که خداوند (گناهان آنان را) به حسنات مبدل مى کند, و خداوند هـمـواره آمـرزنـده و مـهربان بوده است «إِلَّا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ  وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا»

بجز توبه کاران بر کردگار                             که صالح بگردند و پرهیزگار

خدا عفو سازد بر ایشان عذاب   گناهانشان را نماید ثواب

همانا غفورست پروردگار                          رحیم است بر بندگان کردگار

در اینجا چند تفسیر است که همه مى تواند قابل قبول باشد:

هـنـگـامـى کـه انسان توبه مى کند و ایمان به خدا مى آورد, سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات مى شود, اگر در گذشته مرتکب قتل نفس مى شد در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مى گذارد.                       .
دیـگر این که خداوند به لطف و کرم و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محو مى کند, و به جاى آن حسنات مى نشاند.                    .
سـومـین تفسیر این که منظور از سیئات آثار سوئى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته , هـنگامى که توبه کند و ایمان آورد آن آثار سؤ از روح و جانش برچیده مى شود, و تبدیل به آثار خیر مى گردد.

12. توبه و عمل صالح این آیه در حقیقت چگونگى توبه صحیح را تشریح کرده : و کسى که توبه کند و عـمـل صالح انجام دهد, بسوى خدا بازگشت مى کند و پاداش خود را از او مى گیرد وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً

هرآن کس کند توبه از هر گناه                        به پرهیزکارى کند طى راه

رسد توبه او به درگاه رب                                که بسیار کردست او را طلب

 یـعـنى, توبه و ترک گناه باید تنها به خاطر زشتى گناه نباشد بلکه علاوه بر آن انگیزه اش خلوص نیت و بازگشت به سوى پروردگار باشد.  توبه‌ى واقعى آن است که با عمل صالح همراه باشد. توبه کننده، مهمان خداست.

8. شهادت آگاهانه ـ هشتمین صفت برجسته عباد الرحمن احترام و حفظ حقوق دیگران است آن ها کسانى هستند کـه هرگز شهادت به باطل نمى دهند «وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ » و در مجالس باطل نیز حضور پیدا نمى کنند.

به ناحق شهادت نخواهند داد                         که این کار از مؤمنان دور باد

کلمه شهد دو معنا دارد؛ یکى حضور یافتن است و دیگرى خبر و گواهى دادن . یعنى آنان نه در مجالس بد حاضر مى‌شوند و نه بر باطل گواهى مى‌دهند. کلمه‌ى «زور» به معناى کار باطلى است که در قالب حقّ باشد و در تفاسیر به معناى گواهى باطل، دروغ و غنا آمده است.

در روایتى از امام‌ صادق (علیه السلام)   مراد از زور، در «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» غنا شمرده شده ‌است.

حاضر نشدن در مجلس گناه و بى‌اعتنایى به گناهکاران، نوعى نهى از منکر است.

شرکت در مجالس فاسد، حتّى در بندگان واقعى خدا اثر مى‌کند.

به این ترتیب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ مى دهند, و نه در مجالس لهو و بـاطـل و گـنـاه حـضـور مى یابند, چرا که حضور در این مجالس علاوه بر امضاى گناه, مقدمه آلودگى قلب و روح است. در حقیقت آنها نه در مجلس باطل حضور پیدا مى کنند و نه آلوده لغو و بیهودگى مى شوند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند بر گوش واجب نمود که از شنیدن هرچه حرام است دورى نماید، نه تنها انجام گناه حرام است، بلکه شرکت در جلسه‌ى گناه و شاهد بودن بر گناه نیز ممنوع است.

 هر نوع آگاهى و اطلاع و حضور در صحنه‌اى، ارزش نیست. (گاهى انزوا و گوشه‌گیرى از اجتماع، ارزش است) در تفسیر

مجمع البیان. مى‌خوانیم: مرور با کرامت، آن است که هرگاه ناچار شدند نام چیز زشتى را ببرند، با کنایه نام مى‌برند.

9. دوری از لغو سـپـس در ذیـل آیه به نهمین صفت برجسته آنان که داشتن هدف مثبت در زندگى است اشاره کـرده, مـى گـویـد: و آنـها هنگامى که با لغو و بیهودگى برخوردکنند, بزرگوارانه از کنار آن مى گذرند «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»

گر از کس ببینند بیهوده کار                          کریمانه عفوش کنند آشکار

هرگونه لغو در کلام، عمل و آرزو ممنوع است. «مَرُّوا بِاللَّغْوِ» (بندگان خدا، هدف معقول و مفیدى دارند و عمر خود را صرف امور بیهوده نمى‌کنند)

انسان، این آفریده شگفت الهی در مقام خلافت الهی باید کارهای خویش را به گونه ای ساماندهی کند که به مسئولیت خود به خوبی عمل نماید. هرگونه رفتار و کرداری که بیرون از دایره مسئولیت باشد، امری لغو و بیهوده است.

هرگونه کار لغو و بیهوده ای در این فرصت کوتاه، به معنای خسران و زیان بزرگ از سرمایه وجودی و فرصت های تکرار ناشدنی است.

چرا که مقصد و مقصود از آفرینش انسان، خلافت الهی او از طریق عبودیت و تقرب به خدا از راه تحقق و فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات انسانی است.

10. بصیرت ـ دهـمـیـن صفت این گروه از بندگان خاص خدا, داشتن چشم بینا, و گوش شنوا به هـنـگـام بـرخـورد بـا آیـات پـروردگار است, مى فرماید: و آن ها کسانى هستند که هرگاه آیات پـروردگارشان به آن ها یادآورى شود کر و کور روى آن نمى افتند! وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً

چو آیات حق را به یاد آورند               کر و کور در آیه ها ننگرند

به دقت نمایند برآن نظر                  نمانند چون جاهلان بى خبر

مسلما منظور اشاره به عمل کفار نیست, چرا که آنها به آیات الهى اصلا اعتنایى ندارند, بلکه منظور گـروه مـنـافقان یا به ظاهر مسلمانان قشرى است که چشم و گوش بسته بر آیات خدا مى افتند بى آنکه حقیقت آن را درک کنند, و در عمل از آن الهام گیرند.

اصولا درک آگاهانه از مذهب سرچشمه اصلى مقاومت و پایدارى و ایستادگى است, چرا که چشم و گوش بستگان را به آسانى مى توان فریب داد, و با تحریف مذهب از مسیر اصلى منحرف ساخت , و آنها را به وادى کفر و بى ایمانى و ضلالت کشاند.

11. خانواده خوب ـ یازدهمین ویژگى این مؤمنان راستین آن است که توجه خاصى به تربیت فرزند و خانواده خـویـش دارنـد و براى خود در برابر آن ها مسؤولیت فوق العاده اى قائلند و آن ها پیوسته از درگاه خدا مى خواهند و مى گویند:

پروردگارا! از همسران و فرزندان ما کسانى قرار ده که مایه روشنى چشم ما گردند «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»

بگویند از ازواجمان طفل نیک                        به ما بخش اى ایزد بى شریک

که روشن نمایند چشمان ما                          فزایند بر مهر و ایمان ما

بـدیـهـى است منظور این نیست که تنها در گوشه اى بنشینند و دعا کنند, بلکه دعا دلیل شوق و عشق درونیشان بر این امر است , و رمز تلاش و کوشش .

12. پیشوای متقی و بالاخره دوازدهمین وصف برجسته این بندگان خالص خدا که از یک نظر مهم ترین این اوصاف اسـت ایـن کـه آنـ هـا هرگز به این قانع نیستند که خود راه حق را بسپرند بلکه همتشان آن چنان والاست که مى خواهند امام و پیشواى جمعیت مؤمنان باشند و دیگران را نیز به این راه دعوت کنند.

آنـهـا چـون زاهـدان گـوشـه گـیر و منزوى , تنها گلیم خویش را از آب بیرون نمى کشند, بلکه سعیشان این است که بگیرند غریق را!.

لـذا در پـایـان آیه مى فرماید: آن ها کسانى هستند که مى گویند: پروردگارا! ما را امام و پیشواى پرهیزکاران قرار ده «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً»

هم از بهر مردان پرهیزکار                 تو ما را بکن پیشوا در دیار

آرى ! آنـ هـا بـنـدگـان خاص رحمانند, و همان گونه که رحمت عام خدا همگان را فرا مى گیرد, رحـمت این بندگان خدا نیز از جهاتى عام است , علم و فکر و بیان و قلم و مال و قدرتشان پیوسته در مسیر هدایت خلق خدا کار مى کند آنها سرمشقهایى براى پرهیزکاران محسوب مى شوند.

13. پاداش بهشت اشاره به این بندگان خاص خدا با تمام این ویژگی ها کـرده, و در یک جمع بندى کوتاه پاداش الهى آنان را چنین بیان مى کند: آن ها کسانى هستند که درجـات عـالـى بـهشت در برابر صبر و استقامتشان به آن ها پاداش داده مى شود أُولَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَ سَلَامًا

چنین بندگانى که بردیم نام                             بگفتیم اوصافشان را تمام

به پاداش آن صبر اندر بهشت                     بر ایشان خداوند قصرى نوشت

ملاقات سازند هم را به کام                        به ذکر تحیت به قول سلام
14. صـبـر وصـف تـازه اى نـیست بلکه ضامن اجراى تمام اوصاف گذشته است و در اینجا مفهوم وسـیـعى دارد که شکیبایى و استقامت در برابر مشکلات راه اطاعت پروردگار و جهاد و مبارزه با هوس هاى سرکش و ایستادگى در مقابل عوامل گناه همه در آن جمع است. سـپـس اضـافه مى کند: در آن غرفه هاى بهشتى با تحیت و سلام روبرومى شوند وَ یُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَ سَلَامًا بهشتیان به یکدیگر تحیت و سلام مى گویند و فرشتگان به آنها, و از همه بالاتر خداوند به آن ها سلام و تحیت مى گوید.

 نتیجه صبر و تقوی و حرص و شهوت چون حضرت یوسف(علیه السلام) عزیز مصر گردید، روزی زلیخا با دل خسته بر سر راه او را گرفته و گفت: ای یوسف! به درستی که حرص و شهوت، پادشاهانی را بنده گردانیده و به درستی که صبر و تقوا بنده‌ها را به مرتبه پادشاهان رسانیده است. إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ البته هرکس تقوا و صبر پیشه کند، (نیکوست) و خداوند اجر یصبر نیکوکاران را ضایع نمی‌کند. (یوسف90) مجموعه ورام،‌ج 1، ص 97

15. جاودانه ماندن سپس براى تاکید بیشتر مى فرماید: جاودانه در آن خواهند ماند, چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت زیبایى؟ خَالِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا

چه نیکوست آن منزل پُر ز نور                    مخلد بیابند آنجا حضور

16. اگر دعاى شما نبود ارزشى نداشتید!. ایـن آیـه در حقیقت نتیجه اى است براى تمام سوره, و براى بحث هایى که در زمینه اوصاف عباد الرحمن در آیات گذشت. روى سـخـن را بـه پـیامبر(ص) مى گوید: بگو: پروردگار من براى شما ارج و وزنى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ        کنون اى پیمبر به امت بگو               چنین ساز با مردمان گفتگو                 نباشد اگر توبه هاى شما                                  خداوندتان کى کند اعتنا                          بـنـابـراین آنچه به شما وزن و ارزش و قیمت در پیشگاه خدا مى دهد همان ایمان و دعا و توجه به پروردگار و بندگى اوست.

کلمه‌ى‌ «دُعاؤُکُمْ» دو نوع معنا شده یکی دعا کردن شما به درگاه خداوند، که همین ناله‌ها و تضرّع‌ها و دعاها سبب عنایت خداوند به شماست.

و دیگری، دعوت خداوند از مردم، زیرا سنّت الهى دعوت از مردم براى پذیرفتن حقّ و اتمام حجّت بر آنان است و اگر این دعوت نباشد؛ «لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» مردم ارزشى ندارند.

آنچه آنان را موجود برتر و ارزشمند مى‌کند، همان پذیرش دعوت خدا مى‌باشد، ولى شما دعوت الهى را نپذیرفتید و تکذیب نمودید، پس امید خیرى در شما نیست. دعا وسیله‌ى تحصیل ارزش‌هاست.

انسان منهاى هدایت و عبادت ناچیز است - دعوت به حقّ، از شئون ربوبیّت خداوند است - محور هستى معنویات است. زیرا هستى براى انسان آفریده شده و انسان براى پذیرش‌حقّ و عبادت خدا      

سپس مى افزاید: شما تکذیب آیات پروردگار و پیامبران خدا کردید, و این تکذیب دامان شما را خواهد گرفت, و از شما جدا نخواهد شد فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا یعنى شما در گذشته آیات خدا و پیامبران او را تکذیب کردید اگر بسوى خدا نیایید و راه ایمان و بندگى او را.

چو کردید تکذیب آیات حق                   بگردید بر کیفرش مستحق

صفات ویژه مومنان : عباد الرحمن سوره مومنون

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌  قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ 1 الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون 2 وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ 3 وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکٰاةِ فٰاعِلُونَ 4 وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حٰافِظُونَ 5

سرآغاز گفتار نام خداست                 که رحمتگر و مهربان خلق راست

همه مؤمنان به پروردگار                  بگشتند فیروز و هم رستگار

که هستند خاشع به وقت نماز         ز باطل سخن مى کنند احتراز

چو هستند زنده به دور حیات          ببخشند از ثروت خود زکات

کسانى که اندام و تن را مدام             بدارند باز، از امور حرام

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود: این آیات درباره رسول خدا و امام على  و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین (علیهم ‌السلام)  نازل گردیده است

در قرآن، یازده مورد کلمه‌ى فلاح (رستگارى) با کلمه‌ى‌ «لَعَلَّ» شاید همراه است: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» لکن در سه مورد بدون این کلمه و به طور حتمى مطرح شده است، یکى در همین سوره و یکى در سوره‌ى شمس: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» و دیگرى در سوره‌ى اعلى: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى». از مقایسه این سه مورد با یکدیگر، روشن مى‌شود که ایمان و تزکیه داراى جوهر واحدى هستند.

برترین و آخرین هدف تمام برنامه‌هاى اسلام، فلاح و رستگارى است. در بسیارى از آیات قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احکام دین هم رسیدن به تقواست: لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ و آخرین هدف تقوا نیز فلاح است: وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ جالب است که مهم‌ترین و آخرین هدف دین اسلام در اوّلین شعار آن آمده است: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» به یگانگى خداوند ایمان آورید و   بگویید تا رستگار شوید.

هر شبانه روز، در اذان و اقامه‌ى نمازهاى یومیّه جمله‌ى «حى على الفلاح» را بیست بار بر زبان مى‌آوریم و هدف نهائى را با فریاد رسا اعلام مى‌کنیم، تا راه را گم نکنیم.

اسلام مى‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» کسانى رستگارند که ایمان و تزکیه‌ى نفس داشته باشند، ولى کفر مى‌گوید: قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌ فرعون مى‌گفت: امروز هر کس زور و برترى دارد رستگار است.

آرى، انسان هم براى رهایى خود و رسیدن به فضاى باز توحید و نجات از تاریکى‌هاى مادّیات و هوس ها و طاغوت‌ها باید مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد:

اوّل: ریشه‌ى عقاید خود را از طریق استدلال محکم کند.

دوّم: از امکانات خدادادى آنچه را براى تکامل و رشد معنوى اوست جذب کند. سوّم : تمام دشمنان و مزاحمان را کنار زند و هر معبودى جز خدا را با کلمه .لا اله. دفع کند تا به فضاى باز توحیدى برسد.

شخصى در حال نماز با ریش خود بازى مى‌کرد، پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: اگر او در دل خشوع داشت، در عمل این گونه نماز نمى‌خواند.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است.

چه کسانى رستگارند؟

1. عابدان وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ پروردگارتان را پرستش کنید، شاید رستگار شوید

پس اى مؤمنان پیش آن کان جود           نمایید هردم رکوع و سجود

نکویى کند هرکه در روزگار                    سرانجام خواهد شدن رستگار

2. اعمال ارزشمند و سنگین فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

هرآن کس وزین است اعمال وى      ره رستگارى نمودست طى

3.  دورى کنندگان از بخل وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

هرآن کس که خست ز باطن براند       یقین رستگار دوعالم بماند

4. حزب اللّه ( أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )حزب خدا رستگارند.

بدانید خود حزب پروردگار             همیشه بود مفلح و رستگار

5.  اهل ذکر کثیر یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذٰا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّٰهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 45انفال

پس اى مؤمنان هر زمان روبرو           بگشتید با لشکرى از عدو

بمانید ثابت قدم در جهاد                 خدا را نمایید پیوسته یاد

بود آنکه گردید خود رستگار            رسد شاهد بختتان در کنار

6.  تقوا پیشگان فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ اى خردمندان! تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید. مائده100

پس اى اهل دانش ز پروردگار           بترسید و باشید شایسته کار

امیدست گردید از مفلحان              درآئید در زمره صالحان

7. مجاهدان یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جٰاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ مائده35

بترسید اى مؤمنان از خدا              توسل نمایید بر کبریا

بجنگید در راه پروردگار  بود       آنکه گردید خود رستگار

8. توبه کنندگان تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ اى اهل ایمان! همگى توبه کنید تا رستگار شوید.

پس اى اهل ایمان جمیع شما           نمایید توبه به یکتا خدا

بود آنکه گردید خود رستگار           چو جویید راهى به پروردگار

رستگارى مؤمنان حتمى است.  ایمان، شرایط و نشانه‌هایى دارد الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ‌. نماز، در رأس برنامه‌هاى اسلامى است. فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ

«خَاشِعُونَ» مراد کسانی است که دل به خدا می‌دهند و می‌دانند چه می‌گویند و چه می‌کنند. انگار در برابر پروردگار ایستاده‌اند و مؤدّبانه او را می‌ستایند و متواضعانه از بارگاه کبریائی رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت را می‌طلبند .‏     وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏ و کسانی اند که از (کردار) بیهوده و (گفتار) یاوه رویگردانند (و زندگی را جدّی می‌گیرند ؛ نه شوخی) .‏

اللَّغْوِ  : کردار بیهوده و گفتار یاوه . اعمال و اقوالی که در آن خیر و سودی نباشد.‏  وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ و کسانی اند که زکات مال بدر می‌کنند .‏                  . فَاعِلُونَ : انجام دهندگان . در اینجا پرداخت کنندگان مراد است .‏

لغو : به کار و سخن بیهوده مى‌گویند. دورى و پرهیز از لغو، مخصوص مسلمانان نیست، قرآن درباره‌ى خوبان اهل کتاب نیز مى‌فرماید: «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ‌». اهل کتاب با ایمان، از لغو گریزانند                                     

زکات در لغت، به معناى رشد و نموّ و پاکیزگى است و در اصطلاح، یک نوع مالیات شرعى و از ارکان و واجبات دین است در جامعه اسلامى، پاسدارى از نماز و ناموس، بسیار مهم است. در همین چند آیه، نسبت به ناموس با تعبیر «حافِظُونَ» و درباره نماز با جمله‌ «عَلى‌ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ» یاد شده است. دورى از لغو در دنیا، بهره‌اش، محفوظ ماندن از لغو در قیامت است. عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ. لا تَسْمَعُ فِیها لاغِیَةً. اعراض از لغو، نباید با بدگویى و تندخویى همراه باشد، زیرا در آیه‌ى دیگر مى‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»               در روایات براى لغو، نمونه‌هایى آمده است از جمله: سخنى که در آن یاد خدا نباشد و یا غنا و لهویّات باشد.

اهمیّت زکات‌

زکات، یکى از پنج چیزى است که بناى اسلام بر آن استوار است. در قرآن 32 بار کلمه و 32 بار واژه برک آمده، گویا زکات مساوى با برکت است. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) افرادى را که زکات نمى‌دادند، از مسجد بیرون کرد.                     . حضرت مهدى (علیه‌السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تارکین زکات مى‌جنگد کسى که زکات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مى‌شود: یهودى بمیر یا مسیحى . تارک زکات در لحظه‌ى مرگ از خداوند مى‌خواهد که او را به دنیا باز گرداند تا کار نیک انجام دهد، امّا مهلت او پایان یافته است.                                                          . امام صادق (علیه‌السلام) : اگر مردم زکات بدهند، هیچ فقیرى در زمین باقى نمى‌ماند.

9. امانتداران و عهد و پیمان : «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ» ‏و کسانی اند که در امانت داری خویش امین و در عهد خود بر سر پیمانند.                                                           . به پیمان و عهد و امانات خویش           گرفتند راه وفا را به پیش               أَمَانَاتِهِمْ مراد از امانت، هر آن چیزی است که شخص را بر آن امین دانسته باشند، اعم از تکالیف شرعی خدا یا اموال سپرده مردم .                                 . «عَهْدِهِمْ» پیمان با خدا با پذیرش دین او، و پیمان با مردم در مصالح جامعه مراد است رَاعُونَ رعایت‌کنندگان . امانت داران و نگاه‌دارندگان عهد و پیمان.                  اهمّیت امانت در روایات‌ به نماز و روزه و حجّ مردم ننگرید، به صداقت و امانتدارى آنان بنگرید. پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله)در آخرین لحظه‌هاى عمر خود به حضرت على (علیه‌السلام) فرمود: اد الامانة الى البر و الفاجر فیما قل و جل حتى الخیط و المخیط .

 امانت را به صاحبش برگردان، چه نیکوکار باشد و چه گناهکار، ارزشمند باشد یا ناچیز، اگر چه مقدارى نخ باشد و یا پارچه و لباسى دوخته شده است. همه‌ى نعمت‌هاى مادّى، معنوى و سیاسى، امانت الهى هستند.

امام خمینى قدس سره فرمود جمهورى اسلامى امانت الهى است. قرآن کریم برخى از اهل کتاب را که امانت دار هستند، ستوده است. .وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ. اگر به برخى از اهل کتاب، مال فراوانى به امانت بسپارى، آن را به تو برمى‌گرداند.

1. مؤمن، متعهّد است. عَهْدِهِمْ راعُونَ خلف وعده، نشانه‌ى ضعف ایمان است. 2. مراعات پیمان لازم است، گرچه در عمل نتوانیم وفا کنیم راعُونَ نه موفون  10. محافظان نماز : وَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ و کسانی اند که مواظب نمازهای خود می‌باشند (و پیوسته آن ها را در وقت خود اداء، و ارکان و اصول و خشوع و خضوع لازم را مراعات می‌نمایند)  

کسانى که همواره با اعتزاز                 حفاظت نمایند خود از نماز

عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ : مداوم بر نمازهای خود در اوقات معیّن بوده و شروط لازم آن را مراعات می‌دارند .‏در معرّفى سیماى مؤمنان، نماز هم در ابتدا مطرح شد: فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ  و هم در پایان‌ عَلى‌ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ این تکرار و تأکید، نشان اهمیّت نماز است.

سوره مؤمنون آیه 57 الی 61   

11. دلسوزان إِنَّ الَّذِینَ هُم مِّنْ خَشْیَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ

کسانى که از ترس پروردگار               به خوف و هراسند اینک دچار

مُشْفِقُونَ .. اشخاص بیمناک و در هراس. مراد کسانی است که با انجام خوبی ها خویشتن را سخت از عذاب خدا به دور می‌دارند .‏

 12.مومنان وَ الَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ‏                                                            کسانى که هستند مؤمن بر او              به آیات یزدان خود موبه مو

 ‌ایَات‌ آیه‌های خواندنی کتابهای یزدان، و نشانه‌های دیدنی در کتاب دیدنی جهان

13. موحدان وَ الَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لَا یُشْرِکُونَ                                                                  کسانى که از بهر پروردگار              ندادند هرگز شریکى قرار

«خَشِیتُ». ترسى است که برخاسته از علم و شناخت باشد و «اشفاق» ترسى است که با محبّت و احترام آمیخته باشد. «خشیت»، بیشتر جنبه‌ى قلبى دارد و «اشفاق» جنبه‌ى عملى. مؤمنان و سبقت گیرندگان در خیرات، کسانى هستند که در دل آنان ترس آمیخته با عظمت خدا جاى کرده و در عمل، حریم خدا را حفظ مى‌کنند و حیا دارند.

1. ترس از روى آگاهى و توجّه به عظمت خداوند، مایه‌ى رشد است. مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ                                                                                       . 2. ایمان آوردن به هر قانونى که خداوند مى‌فرستد و دور شدن از انواع شرک‌ها، وظیفه‌ى دائمى ماست. کلمه‌ى‌ یُؤْمِنُونَ و لا یُشْرِکُونَ فعل مضارع و نشانه‌ى دوام و استمرار است)  

14. مضطربان وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ‏اشخاصی که عطا می‌کنند و می‌بخشند آنچه را که در توان دارند، در حالی که دل هایشان ترسان و هراسان است (از این که نکند صدقات و حسنات آنان پذیرفته نگردد) و به علّت این که به سوی خدایشان (برای حساب و کتاب) برمی‌گردند .‏

هرآنچه بود شرط بر بندگى                            عمل مى نمایند در زندگى

بترسند در دل ز روز لقا                                      ز روزى که آیند نزد خدا

 یُؤْتُونَ مَآ ءَاتَوْا می‌دهند و عطاء می‌کنند آنچه را که عطاء کرده و در توان دارند. مراد دادن زکات و صدقات و ادای حقوق مردم و حق پروردگار است .«وَجِلَةٌ» ترسان و هراسان (حجر 52 و 53 ) .‏ «وجل» به معناى اضطراب و نگرانى است. تکامل معنوى انسان در چند مرحله صورت مى‌پذیرد که در این آیات مطرح شده:

مرحله‌ى اوّل؛ علم و شناختى که مایه‌ى خشیت شود. «مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ»

مرحله‌ى دوم؛ ایمان عمیق و دائمى به آنچه درک کرده است.« یُؤْمِنُونَ»

مرحله‌ى سوم؛ دورى از انواع شرک‌ها، مخفى و آشکار. «لا یُشْرِکُونَ»

مرحله‌ى چهارم؛ انفاق از آنچه خدا عطا نموده است. «یُؤْتُونَ‌»                     .                       مرحله‌ى پنجم؛ مغرور نشدن و دغدغه داشتن که مبادا کارم ناقص یا عملم مردود یا وظیفه‌ام چیزى دیگرى باشد و در قیامت پاسخ‌گو نباشم. «قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»   1. به انفاق خود مغرور نشویم. «یُؤْتُونَ‌ . وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»

2. ترس مؤمن از خداوند به خاطر حضور او در محضر پروردگار در روز قیامت است. «وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‌ رَبِّهِمْ راجِعُونَ»

15. سابقان أُوْلَئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ چنین کسانی ( که صفات چهارگانه ایشان گذشت ) در خیرات و حسنات ( با دیگران ) مسابقه سرعت می‌دهند و در انجام آن ها ( بر سایرین ) پیشی می‌گیرند .‏

چنین بندگانى که در مرتبت                 بدین گونه دارند وصف و صفت

نمایند تعجیل در کار خیر                  به نیکى بگیرند پیشى ز غیر

یُسَارِعُونَ : بر هم دیگر سرعت و سبقت می‌گیرند. وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ : از دیگران زودتر حسنات و خیرات انجام می‌دهند و جلوتر بدان می‌رسند . بلی ! مسابقه مؤمنان در انجام خوبی ها و نیکی ها است و مسابقه بی‌دینان در انجام بدی ها و زشتی ها .‏

در آیه 56 بیان شد که برخى از مردم تنها داشتن مال و فرزند را مایه‌ى سعادت و نشانه‌ى سرعت در خیر مى‌دانند، امّا این آیه مى‌فرماید: سرعت در خیر، علم و ایمان و اخلاص و انفاق همراه با خوف و خشیت است، نه آنچه آنان مى‌پندارند.

1. ترس از خدا و قیامت، سبب شتاب در کارهاى خیر استخَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ‌

2. نشانه‌ى ایمان واقعى، سرعت دائمى در کارهاى خیر است.  

3. سرعت و سبقت در کار خیر، یک ارزش است. «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»

صفات ویژه عباد الرّحمن : سوره شورى آیه 37

1. پرهیز از گناهان و خشونت : وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ

همانا که افراد نیکوسرشت                       که سازند پرهیز از کار زشت

چو خواهند بر کس بگیرند خشم     ببخشند بر او و پوشند چشم

 و کسانی اند که از گناهان بزرگ، و اعمال بسیار زشت و ناپسند می‌پرهیزند، و هنگامی که خشمناک می‌گردند (زمام اختیار از دست نمی‌دهند و پرت و پلا نمی‌گویند و آلوده گناه نمی‌شوند، و بلکه نفس خود را مهار می‌کنند و بخشم آورندگان را ) می‌بخشند .‏

 کَبَآئِرَ الإِثْمِ : گناهان کبیره گناهانی است که از آن ها بیم داده شده، و یا این که حدّ و تعزیری در برابر آن ها واجب گشته است .                                                .  الْفَوَاحِشَ : گناهانی است‌ که بسیار زشت و پلشت باشند. بسیاری کَبَآئِرَ الإِثْمِ  را گناهان کبیره ، و الْفَوَاحِشَ را شرک و زنا و هرگونه گناهی دانسته‌اند که دارای حدّ باشد .

 گناهان کبیره چیست؟ امام خمینى قدس سره در تحریر الوسیله در شرایط امام جماعت مى‌فرماید: امام جماعت باید از گناهان کبیره پرهیز کند و آن: هر گناهى است که در قرآن وعده عذاب بر آن داده شده، یا شدیداً با آن برخورد شده، یا دلیلى داشته باشیم که هم وزن یا بدتر از گناهان کبیره شناخته شده، یا عقل آن را کبیره بداند، یا در افکار عمومى مؤمنان کبیره شمرده شود، یا دلیل خاصّى بر کبیره بودن آن داشته باشیم. سپس نمونه‌هایى را مى‌شمرد از جمله :                 . یاس از رحمت خدا، نسبت دروغ به خدا و رسول، قتل، نسبت ناروا به زن شوهردار، فرار از جنگ، عاق والدین، قطع رحم، سِحر، زنا، لواط، خوردن مال یتیم، کتمان حقّ، گواهى باطل، پیمان شکنى، شراب خورى، تجاوز در وصیّت، رباخوارى، قمار، کم فروشى، خوردن گوشت مردار و خوک، کمک به ظالم و تکیه بر او، اسراف و تبذیر، حبس حقوق مردم، دروغ، تکبّر، خیانت، غیبت، سخن چینى، سبک شمردن حج، ترک نماز، منع زکات، اصرار بر گناهان صغیره، سرگرمى به لهو و لعب.

1. اولین گام اصلاحات، پاک سازى است، سپس خودسازى و جامعه سازى «یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ»

2. منشأ بسیارى از گناهان شهوت و غضب است، اول دورى از شهوت را مطرح کرد بعد دورى از غضب را. «یَجْتَنِبُونَ‌ . الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا»

3. با تقواى الهى و اجتناب از گناهان رابطه خود را با خدا و با عفو در هنگام غضب رابطه خود را با مردم محکم کنیم.« یَجْتَنِبُونَ‌ . یَغْفِرُونَ‌»

4. کمالات زمانى ارزش بیشترى دارد که سیره و روش انسان شود.« یَجْتَنِبُونَ‌» .

5. مؤمن بر نفس خود تسلّط دارد.« یَجْتَنِبُونَ‌ . یَغْفِرُونَ‌»

6. غضب یک غریزه است لکن کنترل آن لازم است. « غَضِبُوا»

7. مؤمنان به هنگام غضب خودشان عفو مى‌کنند، نه به خاطر وساطت دیگران

2. نماز مشورت انفاق : وَ الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ

اجابت نمودند امر خدا                                   بخوانند دائم نماز و دعا

در اعمال خود در همه مرتبت                   نمایند با یکدگر مشورت

ز رزقى که دادست رب جهان                   به انفاق و بخشش نهادند خوان

 ‏و کسانی اند که دعوت پروردگارشان را پاسخ می‌گویند ، و نماز را چنان که باید می‌خوانند ، و کارشان به شیوه رایزنی و بر پایه مشورت با یکدیگر است ، و از چیزهائی که بدیشان داده‌ایم ( در کارهای خیر ) صرف می‌کنند .‏

« أَمْرُهُمْ شُورَیا بَیْنَهُمْ » : کار و بارشان شورائی است . مهم ترین مسأله اجتماعی همان اصل شوری است و یک برنامه عمومی و همگانی مسلمانان است .‏

3. ظلم ستیزی وَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ و کسانی اند که اگر ستمی بدیشان شد ، خویشتن را یاری می‌دهند ( و زیر بار ظلم نمی‌روند ) .‏

کسانى که چون ظلم و بیداد شوم          بر آنان بیارد ز هر سو هجوم

ز پرهیزکاران مؤمن به رب                          نمایند یارى و نصرت طلب

 الْبَغْیُ : ظلم و تعدّی . یَنتَصِرُونَ .. یاری می‌طلبند . به یاری یکدیگر می‌شتابند .طلحه و زبیر به حضرت على (علیه‌السلام) گفتند: ما به شرطى با تو هستیم که در هر کار با ما مشورت کنى، زیرا حساب ما از دیگران جداست، حضرت فرمودند: من در کتاب خدا و سنّت رسول او نگاه مى‌کنم هر چه بود پیروى مى‌کنم و نیازى به رأى و مشورت شما و دیگران ندارم ولى هرگاه امرى بود که در کتاب و سنّت برهانى بر آن نداشتم و نیاز به مشورت بود با شما مشورت خواهم کرد.

فواید مشورت :

-  احتمال خطا را کم مى‌کند.

-  استعدادها را شکوفا مى‌کند.

-  مانع استبداد مى‌شود.

-  مانع حسادت دیگران است. اگر با مشورت کامیاب شدیم چون دیگران رشد ما را در اثر فکر و مشورت خودشان مى‌دانند نسبت به ما حسادت نمى‌ورزند. فرزندى که رشد مى‌کند هرگز پدرش به او حسادت نمى‌ورزد، چون رشد او را بازتابى از رشد خود مى‌داند.

-  امداد الهى را به دنبال دارد، در فرهنگ دینى ماست که «.ید الله مع الجماعه

- استفاده از آراى دیگران طرح را پخته و جامع مى‌کند «من شاورالرجال شارک فى عقولها»

-  مشورت نوعى احترام به مردم است، ممکن است در مشورت حرف تازه‌اى به دست نیاید ولى احترام به شخصیّت مردم است.

-  وسیله شناخت دیگران است. تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد با مشورت مى‌توان درجه علمى و فکرى و تعهّد و برنامه ریزى افراد را شناخت.

سؤال: آیا مشورت پیامبر با مردم جنبه ظاهرى داشت؟

پاسخ: هرگز، زیرا اگر مشورت مى‌فرمود و خلاف آن را انجام مى‌داد نه تنها به امّت احترام نگذاشته بود، بلکه به نوعى روح آنان را جریحه‌دار مى‌کرد.

پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در جنگ‌هاى بدر، احد، خندق، حدیبیه، جنگ با بنى‌قریظه و بنى‌نظیر و فتح مکّه و جنگ تبوک با مسلمانان مشورت فرمود.

مشورت در مسائلى است که مربوط به مردم باشد، ولى در امورى که مربوط به خداوند است نظیر بعثت، امامت و عبادت، جاى مشورت نیست. نماز پیمان الهى است، «الصلاة عهد الله».

عهد خدا را باید انجام داد و نیازى به مشورت ندارد. امامت و رهبرى امّت نیز عهد الهى است، زیرا همین که حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که نسل او رهبر جامعه شود، خداوند فرمود: رهبرى و امامت پیمان و عهد من است و سپردن آن مربوط به‌گزینش من است نه دعاى تو و اگر از شخصى ظلمى سربزند لایق رهبرى نیست، «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.» پس در رهبرى امّت، باید تسلیم او باشیم، چنان که قرآن مى‌فرماید: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» امامت به انتخاب من است.

اسلام دین جامع و کامل است و در همه امور پرداخته است :

-  در مسائل اعتقادى:  «آمَنُوا و یَتَوَکَّلُونَ.»

-  در مسائل اخلاقى: « یَجْتَنِبُونَ‌، یَغْفِرُونَ.»

-  در مسائل اجتماعى:  «شُورى‌ بَیْنَهُمْ

-  در مسائل عبادى: « أَقامُوا الصَّلاةَ.»

-  در مسائل اقتصادى: «یُنْفِقُونَ».

-  در مسائل سیاسى و نظامى: «یَنْتَصِرُونَ

جالب است این صفات در قالب فعل مضارع آمده که نشان استمرار است. .  1. شیفتگان نماز و انفاق، از نعمت‌هاى برتر و ابدى قیامت برخوردارند. «ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى‌ .  وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا

2. توجّه به ربوبیّت خداوند سبب شیفتگى انسان نسبت به انجام دستورات است.  «اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ.»

3. اجابت دعوت خدا، باید با عمل باشد نه ادّعا. «اسْتَجابُوا . أَقامُوا»         . 4. غرائز را کنترل و موانع را برطرف کنیم تا راه بندگى خدا باز شود. « یَجْتَنِبُونَ‌- یَغْفِرُونَ‌- اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ.»

5. مؤمن استبداد ندارد، اهل انزوا نیست و به رأى دیگران احترام مى‌گذارد. وَ أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَیْنَهُمْ

6. آنچه مورد سفارش است، اقامه نماز است نه فقط خواندن نماز. (یعنى انجام باشکوه نماز با تمام شرایط)  «أَقامُوا الصَّلاةَ.»

7. حساب نماز از سایر عبادات جداست (با اینکه نماز جزو امور موجب‌ استجابت ربّ

است، ولى نام آن جداگانه آمده است.) «اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ.»

8. شورى و مشورت، مربوط به امور اجتماعى مردم است، نه احکام و دستورات دینى.  «أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَیْنَهُمْ.»

9. از بیگانگان نظریه نخواهید. « بَیْنَهُمْ

10. انفاق مخصوص مال نیست بلکه از علم و آبرو و قدرت نیز باید به دیگران کمک کرد. « مِمَّا رَزَقْناهُمْ.»

11. انفاق کننده بداند آنچه دارد از خودش نیست، رزق خداست.  «رَزَقْناهُمْ.»

12. نماز، تکبّر را؛ مشورت، استبداد را و انفاق، بخل را در جامعه محو مى‌کند. « الصَّلاةَ، شُورى‌، یُنْفِقُونَ

13. دفاع لازم است گرچه با استمداد از مؤمنان باشد و سکوت و ظلم پذیرى ممنوع است. « یَنْتَصِرُونَ

14. در برابر خودى‌ها گذشت و بخشش و در برابر ستمکاران، استمداد و دفاع لازم است.  «یَغْفِرُونَ‌- یَنْتَصِرُونَ

4. گذشت : وَ جَزَاء سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ

اگر کس نماید بدى در مقام                    همان قدر بر او سزد انتقام

ولى گر کسى عفو سازد عدو                    به صلح اندر آید به راه نکو

بود اجر او با یگانه خدا                               چه نیکوست پاداش آن کبریا

براند خدا آن جماعت ز خویش        که راه ستم را گرفتند پیش

 ‏ولی از آن جا که یاری کردن نباید از مسیر مساوات و عدالت خارج شود و به انتقام جوئی و کینه‌توزی و تجاوز از حدّ منتهی گردد ، باید توجّه داشته باشند که کیفر هر بدی ، کیفری همسان آن است . اگر کسی ( به هنگام قدرت ، برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی از بدکار ) گذشت کند ( و میان خود و میان او ) صلح و صفا به راه اندازد ، پاداش چنین کسی با خدا است . خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمی‌دارد .‏

 «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ »: این نکته قابل ذکر است که تسلیم شونده ظلم ، و دفاع‌کننده از ظلم ، و کننده ظلم ، و کمک‌کننده ظلم ، همه محکوم و بزهکارند.‏

1. انتقام عادلانه در مقابل خشونت جایز است. وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها                  2. عفو و اصلاح از کسى که قدرت انتقام دارد، پاداش بزرگى در پى خواهد داشت.  فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ

3. قصاص و مجازات باید مطابق جنایت باشد (نه متفاوت با آن که موجب افراط و تفریط شود). جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها

4. مقدّمه و بستر اصلاح گذشت است، در شرایط انتقام و کیفر، اصلاح زمینه‌اى ندارد. فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ

5. عفو از بدى دیگران کافى نیست باید او را اصلاح کرد. « عَفا وَ أَصْلَحَ »              . 6. تنها برخورد قانونى کافى نیست، بلکه اخلاق و عاطفه نیز لازم است. «سَیِّئَةٌ مِثْلُها» قانون است و «عَفا وَ أَصْلَحَ »عاطفه و اخلاق است.

7. دریافت الطاف الهى مشروط به عفو و اصلاح است نه انتقام. فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ       8. در انتقام پاداش نیست ولى در عفو پاداش است. فَمَنْ عَفا . فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‌                   9. تشویق به عفو و اصلاح، براى دفاع از ظالم نیست. إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ              10. ظالم محبوب خدا نیست خواه در ابتدا ظلم کند یا در انتقام پا را از حقّ فراتر گذارد. «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»

توضیح این که در آیه 39 همین سوره مومن و عباد الرحمن را از بی تفاوتی نسبت به دیگران را نهی و باز می دارد و او را مسئول در دفاع از حق و یاری رساندن به مظلوم را تاکید می کند «وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ» و کسانى که هرگاه به آنان ستمى رسد (تسلیم نمى‌شوند و) یارى مى‌طلبند.

1. دفاع لازم است گرچه با استمداد از مؤمنان باشد و سکوت و ظلم پذیرى ممنوع است. «یَنْتَصِرُونَ »

2. در برابر خودى‌ها گذشت و در برابر ستمکاران، استمداد و دفاع لازم است.      در نظام جمهوری اسلامی طبق آیه قرآن، بی تفاوتی در فلسطین، سوریه، عراق، میانمار و حتی ظلم به غیر مسلمانان جایز نیست. و باید یاری رساند.

صفات ویژه عباد الرّحمن : سوره معارج آیات 19 تا 35

1. بی تاب و حریص : إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً 19. إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً 20                   وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً 21  إِلَّا الْمُصَلِّینَ 22 الَّذِینَ هُمْ عَلى‌ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ 23 همانا انسان، بى‌تاب و حریص آفریده شده است. هرگاه بدى به او رسد، نالان است. و هرگاه خیرى به او رسد، بخیل است. مگر نماز گزاران. آنان که بر نمازشان مداومت دارند. 

که در طبع انسان بود این صفات        حریص است و بى صبر اندر حیات

کند بى قرارى چو بیند زیان                      کند ناله و بانگ از دست آن

چو بر او کند روى مال زیاد                      کند منعِ احسان و دست گشاد

جز آنان که خوانند دائم نماز                    بسى پایدارند در این نیاز        

«هلوع»  به معناى انسان بى‌صبر و حریص است.                                           . سؤال: خداوند در برخى آیات، آفرینش انسان را بهترین:.. «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.» و خود را بهترین خالق برشمرده است:« أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» امّا در این آیات، تصریح شده که انسان، حریص و بخیل آفریده شده است. این دو چگونه با یکدیگر قابل جمع است؟

پاسخ: در آفرینش انسان، امور متضادّ قرار داده شده و این رمز تکامل است. نفس، انسان را به بدى سوق مى‌دهد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ.» ولى عقل، انسان را از آن باز مى‌دارد : «نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‌». و رشد انسان در انتخاب میان این تقابل‌هاست که به تربیت و تزکیه انسان مى‌انجامد.

بر اساس روایات، بهترین عمل آن است که تداوم داشته باشد عَلى‌ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ

روایات زیادى در مورد حرص وارد شده‌ :

الحرص لا یزید فى الرزق حرص، رزق را زیاد نمى‌کند.

من کثر حرصه ذل قدره‌کسى که حرصش بیشتر باشد، خوار و ذلیل مى‌شود.

رب حریص قتله حرصه چه بسا انسان حریص که حرصش او را بکشد.

لیس لحریص غناء حریص، هرگز بى نیاز نمى‌شود.

الحرص یرزى بالمروة حریص، مروّت و جوانمردى خود را از دست مى‌دهد.

الحرص مطیة التعب حرص، بستر رنج‌هاست.

لا حیاء لحریص حریص، به خاطر رسیدن به مال، عفّت و حیا را کنار بگذارد.

الحریص الاسیر حریص، اسیر است.

الحرص علامة الفقر حرص، نشانه فقر است.

الحرص یفسد الایقان حرص، یقین به مقدّرات الهى را فاسد مى‌کند.

الحرص موقع فى کثیر العیوب حرص، انسان را در عیوب بسیارى قرار مى‌دهد.

لا یلقى الحریص مستریحا انسان حریص، آسایش و راحتى ندارد.

1. نشانه حریص بودن دو چیز است : جَزَع به هنگام سختى و بُخل به هنگام کامیابى... هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً

2. ریشه بسیارى از ناهنجارى‌ها، حرص و بخل است. «جَزُوعاً . مَنُوعاً»                        3. انسان بسیار کم ظرفیّت است، با تماس با سختى فریاد مى‌زند و بخل مى‌ورزد

4. راه نجات از اخلاق ناپسند، مداومت به نماز است. خُلِقَ هَلُوعاً . إِلَّا الْمُصَلِّینَ‌  5. طبع مادّى انسان به سوى حرص و بخل میل دارد و نماز و یاد خدا آن را مهار مى‌کند. إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً . إِلَّا الْمُصَلِّینَ‌

6. انسان بدون نماز مضطرب است. جَزُوعاً . مَنُوعاً . إِلَّا الْمُصَلِّینَ»

7. آثار نماز در گرو مداومت بر آن است... «الَّذِینَ هُمْ عَلى‌ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ

2. محرومان شفقت : وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ 24 لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ 25. وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ 26 وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ 27 إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ 28

کسانى که از مال خود در خفا                          نمودند حقى معین جدا

که بر سائلینش ببخشند باز                        بر آنها که دارند چیزى نیاز

 کسانى که گویند روز شمار                          بود راست مى آید از کردگار

ز قهر خدایند در لرز و تاب                         بترسند از سخت روز عذاب

کسى نیست ایمن ز قهر خدا                       ز خشم خداوند روز جزا

به گفته مفسّران، این آیه قبل از فریضه خمس و زکات نازل شد.

از امام صادق (علیه السلام) درباره‌.. حَقٌّ مَعْلُومٌ سؤال شد، فرمود: این حق غیر از زکات واجب است و مراد آن است که خداوند به انسان ثروتى داده و او بخشى از آن را جدا کرده و با آن صله‌رحم مى‌کند و مشقّت را از خویشان خود بر مى‌دارد..

از امام باقر (علیه السلام) نیز درباره این آیه فرمود:.. حَقٌّ مَعْلُومٌ غیر از زکات است.

در نهج البلاغه مى‌خوانیم: انّ اللّه سبحانه فرض فى اموال الاغنیاء اقوات الفقراء فما جاع‌ فقیر الّا بما متّع به غنىّ و اللّه تعالى سائلهم عن ذلک.. همانا خداوند قوت فقرا را در اموال اغنیا قرار داده است و هیچ گرسنه‌اى نیست مگر آن که ثروتمندى از حقّ او بهره‌بردارى مى‌کند و خداوند از آنان بازخواست خواهد کرد.

عبارتِ‌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ نشان مى‌دهد که برخى از نیازمندان جامعه، سؤال نمى‌کنند و محروم بودن خود را نشان نمى‌دهند، لذا بر اغنیاست که به سراغ کشف و شناسایى آنان بروند و حقوق آنان را ادا کنند.

3. عفت و پاکدامنی : وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ 29 إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ 30 فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ31         

کسانى که از شهوت و از گناه                         بدارند اندام خود را نگاه

بجز بر زنان و کنیزان خویش                     کز آنها ملالى نیاید به پیش

هرآن کس که بنمود کارى جز این        ستمکار گردیده اندر زمین

در برابر آداب و رسوم و حسّاسیّت‌هاى نابجا، باید مقاومت کرد و حلال الهى را حرام جلوه نداد. در جامعه، برخى آداب و رسوم است که مانع ازدواجِ به هنگام دختر و پسر و یا در کنار هم بودن عروس و داماد مى‌شود و اگر ازدواج در آغاز جوانى انجام گیرد، مردم ملامت و سرزنش مى‌کنند. در حالى که از نظر قرآن، نباید این افراد مورد ملامت قرار گیرند و کسانى که از راهى غیر ازدواج اقدام مى‌کنند باید مورد سرزنش قرار گیرند                                                                                             .. حضرت على (علیه السلام) به فرزندش مى‌فرماید: آن گونه از خدا خوف داشته باش که اگر تمام خوبى‌ها را داشته باشى، احتمال بده از تو نپذیرند و آن گونه امید داشته باش که اگر تمام بدى‌هاى مردم زمین را داشته باشى، احتمال بده تو را ببخشند... ایمان به قیامت و بیم از عذاب، زمینه توجّه به نماز و انفاق است. 

پیام های آیات معارج : .1. هلوع، جزع و بخل دارد، امّا مصلّى، نماز و انفاق دارد. هَلُوعاً إِلَّا الْمُصَلِّینَ‌

2. نماز و رسیدگى به محرومان، پیوند ناگسستنى دارند.

3. انفاق، تعدیل کننده روحیه حرص و بخل است.

4. مؤمن و نمازگزار واقعى، خود را مالک همه دارایى‌هاى خود نمى‌داند و سهمى از آن را حق دیگران مى‌داند... «فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ »

5. نیازمندان، در اموال توانگران حق دارند و شریکندحَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ 6. در فقرزدایى تنها به ظاهر افراد ننگرید، گروهى از محرومان صورت خود را با سیلى سرخ نگه مى‌دارند و سؤال نمى‌کنند... «وَ الْمَحْرُومِ»

7. سعادت فرد، از سعادت جامعه جدا نیست. «الْمُصَلِّینَ‌ . لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ‌»                  8. نیازمندى، شرط دریافت است، مؤمن باشد یا نباشد... لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ              9. دینِ جامع آن است که هم به مسائل اجتماعى توجّه کند، حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ و هم به مسائل اعتقادى الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ

10. اسلام، دینى فطرى است. هم باید غرائز از راه درست ارضا شود و هم جلوى فحشا و منکر گرفته شود. الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ‌ . إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ‌                    11. اسلام با طرد غریزه جنسى، مخالف است...« إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ او ما ملکت »                           12. خطر، همیشه در کمین است: خطر انحراف و سوء عاقبت و بدون توبه مردن، خطر پذیرفته نشدن اعمال، خطر حبط اعمال، وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ  13. در ازدواج مشروع، از هر کس، در هر زمان و مکان، از هر سن و سال، نباید ملامتى باشد... «فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ»

14. ارضاى غریزه جنسى از راه هاى حرام، نوعى تجاوزگرى است... «فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ.»

4. امانت عهد و پیمان شهادت نماز : وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ32 وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ 33 وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى‌ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ 34 أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ 35 و آنان که رعایت کننده امانت‌ها و قراردادهاى خویشند. و آنان که به (اداى) شهادت‌هاى خود قیام مى‌کنند. و آنان که بر نمازشان مراقبت دارند. اینان در بهشت‌ها گرامى داشته مى‌شوند.

کسانى که عهد و امانات خویش           مراعات سازند بى کم و بیش

نمایند بهر شهادت قیام                                 که احقاق سازند حق را تمام

حفاظت نمایند خود از صلات                 بخوانند با بهترین صفات

کسانى که دارند این سان سرشت      به عزت درآرندشان در بهشت

در آیات 22 تا 35 سوره معارج، سیماى امّت اسلامى و جامعه ایده‌آل ترسیم شده است : رابطه دائمى و کامل با خداوند از طریق نماز دارند. به مشکلات محرومان توجّه دارند و بخشى از مال خود را حق آنان مى‌دانند. به خاطر ایمان به معاد و ترس از حساب، بر افکار و گفتار و رفتارشان تقوا حاکم است. به امانات و تعهّداتشان پایبندند.

نسبت به حقوق مردم قیام مى‌کنند و اگر براى شهادت و گواهى دعوت شوند ردّ نمى‌کنند. در ارضاى غریزه جنسى، به دنبال راه حلال و تشکیل خانواده و نسلِ پاک هستند. امانت شامل امانت معنوى نیز مى‌شود، همچون مسئولیّت‌ها، اسرار مردم و آبروى آنان. هر عهد و پیمانى لازم الاجرا مى‌باشد: با مردم، با خدا، با رهبران دینى، با همسر و شاید مراد از عبارتِ‌.. «عَلى‌ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ...» ترک نکردن و مراد از..« عَلى‌ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ.» جدّى گرفتن نماز باشد. همچون انتظار نماز، وضو گرفتن قبل از رسیدن وقت، با جماعت و در مسجد خواندن نماز و مراعات شرایط صحّت و قبولى و کمال نماز.  در روایتى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) ، خیانت در امانت، عدم وفاى به عهد و دروغ‌گویى، از نشانه‌هاى نفاق شمرده شده است.

1. نشانه ایمان، تنها نماز و انفاق نیست، رعایت عهد و پیمان‌هاى اجتماعى نیز شرط ایمان است... وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ                            . 2.  سکوت آگاهان، جرم و گواهى به حق، نشانه ایمان است بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ 3.  آغاز و پایان تمام کمالات، توجّه به نماز است. در آغاز فرمود: الَّذِینَ هُمْ عَلى‌ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ و در پایان نیز مى‌فرماید: وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى‌ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ 4. بهشتیان از نظر مادّى،.. فِی جَنَّاتٍ و معنوى‌.. مُکْرَمُونَ تأمین هستند.                5. متقین : در آیه سوم سوره بقره  الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (متّقین) کسانى هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى‌دارند و از آن چه به آنان روزى داده‌ایم، انفاق مى‌کنند.                                         . کسانى که دارند ایمان به غیب                            نمازى بخوانند «عارى ز عیب

ز رزقى که ایزد بر ایشان نهاد                     نمایند انفاق و بخشش زیاد

1. ایمان، از عمل جدا نیست. در کنار ایمان به غیب، وظایف و تکالیف عملى مؤمن بازگو شده.

2. پس از اصل ایمان، اقامه‌ى نماز و انفاق از مهم‌ترین اعمال است. یُؤْمِنُونَ .. یُقِیمُونَ... یُنْفِقُونَ (در جامعه‌ى الهى که حرکت و سیر الى اللّه دارد، اضطراب‌ها و ناهنجارى‌هاى روحى و روانى و کمبودهاى معنوى، با نماز تقویت و درمان مى‌یابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانى‌هاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مى‌گردد.)

3. برگزارى نماز، باید مستمر باشد نه موسمى و مقطعى یُقِیمُونَ الصَّلاةَ (فعل مضارع بر استمرار و دوام دلالت دارد.) نماز ارتباط با خداست و انفاق ، امانت داری و ... ارتباط با مخلوق خداوند است

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh2

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh3

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh1

http://m5736z.blog.ir/post/Akhlagh4

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۱)

  • پیمان محمدی فرد
  • سلام خدمت شما؛

    فکر کنم قبلاً هم نظر گذاشته بودم. ماشاالله تو همه نتایج جستجو هستید.

    خدا خیرتان دهد.

    اللهم عجل لولیک الفرج.

    http://mahdaviat-12.blog.ir

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">