حیا و شرم در قرآن. انواع حیا. حیا لباس دین
اخلاق اداری انضباط اسلامی و اجتماعی . آداب معاشرت اجتماعی
وفای به عهد . تعهد . امانت داری . بدقولی . تعهد مسئولین
شادی و لذت و شوخی در اسلام . سعادت و نیکبختی
تزکیه نفس . آثار و بسترها . تهذیب و خودسازی
اخلاق نبوی (ص) . اسوه کامل بشریت . سیره سیاسی . انسان سازی
تربیت دینی سبک زندگی. رانندگی ورزش در اسلام . حیات طیبه. اصلاح و اصلاحگری
شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. بایدها و نبایدها قرآن و عترت
دید و بازدید و آثار صله ارحام. معانی زیارت و آداب میهمانی. حقوق همسایه. بی احترامی
خانواده و ازدواج در اسلام . مهریه در قرآن . 100 خصلت سبک زندگی پیامبر (ص)
آبرو در آموزه های قرآن. حریم خصوصی. آزار رسانی. نمامی و سخن چینی. خاموشی زبان
مسئولیت اعضاء بدن. گناه چشمی. چشم زخم. نگاه سحری. چشم و هم چشمی
تقوی و صفات متقین . تقوای اجتماعی و سیاسی . نشانه های بی تقوائی
انتقاد و انتقاد پذیری . عذر خواهی. عفو گذشت
لهو . لعب . لغو . لهو الحدیث . دوری از مجالس باطل
نفس انسانى و انواع نفس . خود سازی . محاسبه نفس ؛ تربیت نفس
صبر . آثار صبر . انواع صبر . استمداد از صبر . صبر جمیل . مقام صبر
مقام مادر . شیر مادر . پدر و عالمان در نگاه اسلام
نشانه های مومن چیست؟ قلب مومن و قلب کافر
عباد الرحمن صفات بندگان خوب خدا. بهترینها
آشتی دادن، صدقهای برتر از نماز و روزه
اخلاص در قرآن مخلص . صفات مخلصین
نکات اخلاقی سوره لقمان و حجرات
سبک زندگی ؛ حیات طیبه
تزکیه نفس؛ آثار و بسترها اهمیت تزکیه
اگر اهداف پیامبران را به اهداف ابتدایی، میانی و نهایی دسته بندی کنیم، تزکیه و تعلیم بی گمان در حوزه اهداف نهایی جای می گیرد، زیرا هدف از خلقت آدمی خلافت الهی انسان بر زمین بوده است و این مهم در صورتی تحقق می یابد که انسان به کمال اسمایی دست یابد و اسمای ودیعه در ذات خویش را به فعلیت رساند؛ بنابراین ضروری است که به مسئله تعلیم و تزکیه به عنوان دو امر مهم در راه رسیدن و فعلیت بخشیدن به کمال اسمایی و دست یابی به خلافت الهی توجه ویژه ای مبذول دارد
از میان تعلیم و تزکیه، نمی توان نقش هر دو را در یک حد و اندازه تلقی کرد، بلکه تعلیم و تعلم نسبت به تزکیه نقش ابزاری دارد. به این معنا که انسان برای رسیدن به تزکیه نیاز به شناخت و معرفت مسایل و امور دارد تا با بصیرت وچشمانی باز حق را از باطل بازشناسد و مفید از مضر را جدا کند. از این رو به شناخت و دانشی نیاز دارد تا راه را از چاه و هدایت را از ضلالت باز شناساند.
بر این اساس می توان از جهت ابزاری بودن، تعلیم و تعلم را بر تزکیه و تطهیر مقدم داشت و از جهت غایی و ارزشی، تزکیه را بر تعلیم برتر و مهم تر قلمداد کرد. در آیات قرآنی می توان هر دو نگرش ابزاری و ارزشی را در مسئله تبیین تعلیم و تزکیه مشاهده کرد. در آیه 129 بقره تعلیم بر تزکیه مقدم داشته شده و این تنها موردی است که این گونه بیان شده است رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ
در این آیه تعلیم به جهت نقش مقدمی و ابزاری آن بر تزکیه مقدم شده است و خداوند در بیان هدف فرستادن پیامبران از زبان حضرت ابراهیم(ع) در حق حضرت اسماعیل(ع) و فرزندان و نوادگانش می فرماید: «ای پروردگار ما! و برانگیز در میان ایشان رسول و پیامبری از خودشان تا بر ایشان آیات تو را برخواند و کتاب و حکمت را به ایشان تعلیم دهد. به درستی که تو خود عزیز و فرزانه ای.»
در آیات 151 بقره و 164 آل عمران و نیز آیه 2 جمعه تزکیه بر تعلیم از نظر ذکری مقدم شده است تا بر اهمیت و ارزش واقعی آن تاکید شود. در این آیات تزکیه از نظر ارزشی و اهمیت، بر تعلیم مقدم شده است تا دانسته شود که تزکیه به عنوان هدف و غایت حرکت انسانی از ارزش و جایگاه ویژه ای برخوردار است. در همه این آیات تزکیه و تطهیر نفوس به عنوان یکی از اهداف مهم رسالت و بعثت مورد تاکید و توجه قرار گرفته است
سوگندهای متعدد در بیان مسئله تزکیه خود دلیل و شاهدی دیگر بر اهمیت تزکیه و جایگاه ارزشی تطهیر نفوس از دیدگاه قرآن است. خداوند در 9 آیه نخست شمس با تکرار سوگند ها می کوشد تا به اهمیت مساله تزکیه توجه دهد. در اهمیت تزکیه همین بس که نخستین درخواست حضرت ابراهیم پس از بنای کعبه این بوده است که فرزندانش تحت عنایت ویژه حق تعالی از هرگونه آلودگی هایی پاک و پیراسته گردند و خداوند خود عهده دار تزکیه و تطهیر ذریه وی گردد وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (بقره 127 و 129)
اهمیت و ضرورت بحث تهذیب
امام خمینی(ره)، احیاگر اسلام راستین و ادامه دهنده راه انبیاء و اولیای الهی، از همان آغاز تزکیه را در کنار تعلیم، بلکه بیش از آن مورد توجه قرار دادند و در تمام دوران زندگانی خویش و بویژه در دوران انقلاب اسلامی به آن توجه کردند. امام(ره)، خود مهذب، مربی و معلم اخلاق بودند و اهمیت این مسئله را به خوبی دریافته و مشکلات انسان را از نبوذ تهذیب میدانستند و با تمام تلاش به آن پرداخته و همگان را به اخلاق و تهذیب دعوت میکردند. «تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی(ره)»
تزکیه در اصطلاح قرآنی به معنای تزکیه نفس در مورد نظر و توجه ویژه است. تزکیه نفس در اصطلاح قرآنی، تلاش برای دست یابی به سبب هایی است که به پاکی نفس انسانی می انجامد:
1- تزکیه نفس که با عمل شایسته حاصل می شود و آدمی میکوشد تا درعمل، منش و کنش و واکنش های خویش، شایسته و معروف را به جا آورد و از ناشایست پرهیز کند. این گونه تزکیه نفس که عمل درست و مورد ستایش و پذیرش قرآن و پیامبران است، تزکیه ای است که از سوی همگان مورد ستایش قرار گرفته و مومنان خواهان دست یابی به آن هستند و اصطلاحاً تزکیه و تطهیر عملی می باشد
2- تزکیه گفتاری که ستایش از خویش و در حقیقت از حوزه عمل بیرون است. این گونه تزکیه نفس، امری ناپسند و مذموم است؛ زیرا شخص به جای آن با عمل و کارهای نیک و پسندیده، خود را تطهیر و پاک نماید با کلام و گفتار میکوشد تا خود را پاک و مطهر بنمایاند. چنین تزکیه نفسی نه تنها مقبول و پسندیده شرع و شارع نیست بلکه خداوند آن را امری مذموم دانسته (مفردات ص380) آنچه مورد توجه و تاکید است، تزکیه عملی نفس است
نتایج و آثار چنین تزکیه ای به خود انسان بر میگردد و او از آن بهره مند میشود وَ مَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ و هر کس پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مىجوید و فرجام [کارها] به سوى خداست (فاطر18) قرآن برای تزکیه عملی نفس و تطهیر آن از سوی مومنان، آثار و نتایجی را برمی شمارد :
بی گمان هدف از همه تلاش های انسانی، دوری از نقص و رسیدن به کمال است. انسان از همان کودکی در تلاش است تا به مطالب و خواسته هایی که در نظرش مهم و ارزشی است دست یابد. رهایی از نقص و دست یابی به کمال موجب میشود تا انسان همه حرکت ها و تلاش و کوشش خود را در این راستا سامان دهی و هدایت کند. شناخت اینکه چه چیزی کمال است شاید برای فطرت سالم و پاک، دشوار نباشد ولی از آن جایی که انسان در معرض تعلیم و تربیت غلط قرار میگیرد و عوامل محیطی و بیرونی و حتی برخی از تمایلات و خواهش های درونی، وی را به سوی دیگر سوق میدهد، امکان اینکه در دام اشتباه و غلط بیفتد بسیار است
اینگونه است که امور و مطالبی را کمالی و یا کمال میشمارد که در حقیقت کمال نماست و چیزی از کمال در خود ندارد. از این رو نیاز به تعلیم و تربیت درست دارد تا وی را به سوی کمال واقعی و کمال مطلق راهنمایی و هدایت کند.
3- رستگاری نهایی نقش پیامبران در حقیقت بازنمایی حقیقت و نشان دادن کمال واقعی و حقیقی به انسان است. یکی از کمالاتی که قرآن و پیامبران به طور عموم به بشر نشان داده اند رستگاری است. رستگاری به معنای رهایی از همه نقص ها و رسیدن به کمال مطلق است. بی گمان خداوند به عنوان مصداق اتم و کامل کمال مطلق می تواند به عنوان هدف انسانی مورد توجه و اهتمام قرار گیرد
رسیدن به این کمال به معنای رستگاری نهایی است؛ زیرا هنگامی که انسان به کمال مطلق رسید از آسایش و آرامشی برخوردار می گردد که قابل تصور و تصویر نیست. قرآن، رستگاری را به عنوان کمال انسانی مورد تأکید قرار میدهد و از انسان میخواهد بدان سو حرکت و تلاش کند. این گونه است که رستگاری و فلاح به عنوان هدفی بزرگ مورد تأکید قرآن قرار میگیرد و به انسان مؤمن می نمایاند که در این راه تلاش کند. در آیه 7 و 9 شمس به این مهم اشاره می شود که تنها راه رسیدن به این کمال (رستگاری) تزکیه نفس است: و نفس و ما سویها قد افلح من زکیها سوگند به نفس و آنچه نفس را تسویه و متعادل ساخت. به درستی کسانی رستگار شدند که تزکیه نفس کردند.
تزکیه نفس موجب میشود که رضایت خداوند به عنوان آفریدگار، پروردگار و مالک و صاحب اختیار انسانی جلب شود الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّى ..... وَ لَسَوْفَ یَرْضَى همان که مال خود را مىدهد [براى آنکه] پاک شود .... قطعا بزودى خشنود خواهد شد (لیل18 و21) لذا شخص مورد توجه و عنایت ویژه خداوندی قرار گرفته و تحت ربوبیت و پروردگار او پرورش می یابد و امکان فهم درست حقایق وجودی و نیز آیات قرآن نصیب او می گردد و با شناخت بهتر و بیشتر در مسیر کمالی حرکت می کند. (واقعه 77 و 79) و هرچه عمل تزکیه در انسان تشدید شود، راههای تازه ای پیش روی وی گشوده میشود و به مقامات جدیدی دست می یابد.
|
||
که این [پیام] قطعا قرآنى است ارجمند |
|
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿77﴾ |
در کتابى نهفته |
|
فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ ﴿78﴾ |
که جز پاکشدگان بر آن دست ندارند |
|
لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿79﴾ |
رسیدن به هر مقامی مستلزم آن است که فرد، خود را از نظر ظرفیتی و توانایی پذیرش، آماده سازد. این ممکن نمیشود مگر آن که شخص در یک حرکت جوهری آنچه را از علم حقی و رشدی دریافته است عمل کند و دانش الهی خود را به شکل علم وجودی در خود ثابت گرداند. علمی که از طریق عمل، جوهر ذات انسان می شود موجب می شود تا وجودش به سوی کمالی بالا رود. این گونه است که کلمه طیب و دانش رشدی او که در شکل و قالب ایمانی خودنمایی میکند به کمک و یاری عمل صالح بالا میرود و او را به مقامات برتر سوق میدهد. از جمله این مقامات می توان به مقام محمود و مقام تسلیم اشاره کرد.
4- مقام تسلیم
قرآن در تبیین آثار تزکیه بیان می دارد که چگونه شخص مؤمن و عالم با پاکیزگی و تطهیر باطنی از آلودگی ها می تواند به مقام تسلیم دست یابد. این مقام هم می تواند فردی باشد و هم جمعی. بدین معنا که تزکیه نفس اگر به صورت فردی باشد، انسان به مقام تسلیم دست مییابد که مقام رهایی از هرگونه شرک و بت پرستی است و به آن چه خداوند در حق وی اعمال میکند تسلیم است و از هرگونه پلیدی سالم است. مقام تسلیم به معنای مقام سلامت نیز میباشد؛ زیرا انسان تسلیم در برابر خدا از هرگونه عذاب و آتش و پلیدی سالم و در سلامت است. نشانه این تسلیم می تواند قلب سلیم باشد که در برخی از آیات بدان اشاره شده .
همچنین مقام تسلیم می تواند مقامی جمعی باشد؛ به این معنا که اگر انسان ها خود را تزکیه نمایند، به امتی تبدیل میشوند که از هر پلیدی و رنجی رهایی می یابند. خداوند در آیات 128 و 129 بقره با اشاره به مسأله تزکیه نفس جمعی می فرماید ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امه مسلمه لک... و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم؛ ای پروردگار ما! و قرار ده ما را مسلم و اهل تسلیم خودت و نیز از فرزندان ما امتی مسلم برای تو...
در این آیه سخن از امت تسلیم است، امتی که آیات الهی را میخوانند و کتاب و حکمت را تعلیم می گیرند و تزکیه نفس می کنند. از آن جایی که بعثت و هدف های آن (تعلیم و تزکیه) از ضروریات بنیادی برای تشکیل امت مسلمه است میتوان گفت که مایه رسیدن امت ها به مقام تسلیم در برابر خداوند، تزکیه و تطهیر از آلودگی هاست. نقش و کارکرد تزکیه را نمی توان در حوزه فردی خلاصه کرد، بلکه آثار اجتماعی تزکیه که به اشکال مختلف و متنوع بروز و ظهور میکند، نشان میدهد که تزکیه دارای چه اهمیت و ارزشی در حوزه مسایل اجتماعی جوامع بشری دارد و مسئولان امور اجتماعی تا چه حد و اندازه می بایست به این مهم توجه کرده و برای رسیدن و ایجاد آن برنامه ریزی و هزینه کنند.
در آیه 151 بقره 164 آل عمران به جایگاه رفیع و ارزشمند تزکیه در مسایل اجتماعی جامعه توجه داده شده و بیان میشود که چگونه خداوند بر امت اسلام منت نهاده و آنان را به کمک پیامبر اسلام(ص) تزکیه نموده و از ناپاکی ها رهایی بخشیده و امتی سالم و مسلم ایجاد کرده است. بنابراین ضروری است تا برای ایجاد جامعه سالم و کمالی و امت نمونه و شاهد به اصل تزکیه توجه ویژه ای مبذول شود. این مهم تحقق نخواهد یافت مگر آن که صاحبان امور اجتماعی و آموزشی و پرورشی جامعه دراین راستا برنامه ریزی و تلاش کنند.
زمینه ها و بسترهای تزکیه نفس
برای رسیدن به تزکیه نفس زمینه ها، عوامل و بسترهای مناسبی لازم است تا شخص در فضای مناسب بتواند خود و جامعه را تزکیه نماید. تزکیه عملی است که نیازمند شرایط و مقتضیات است. در آیات قرآن به این مسئله نیز توجه داده شده تا اشخاص و نیز مدیران اجتماعی و آموزشی خود و جامعه را تزکیه نمایند. قرآن ایمان را راهی برای تزکیه و رشد آدمی برمی شمارد و می فرماید: و من آیاته مومنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی، جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء من تزکی (طه 75 و76)
ایمان به عنوان عامل و بستری مهم برای تزکیه به شمار می آید؛ زیرا کسی که از ایمان برخوردار نباشد انگیزه ای برای تزکیه نفس نمی یابد و راهی را به سوی کمال واقعی نمی جوید؛ چون که انسان هر چند به خاطر فطرت خود به سوی کمال گرایش دارد، ولی کمال را به درستی نمی شناسد و تحت تاثیر محیط و تربیت ممکن است اموری را کمالی یابد که نقص و ضدکمال است، از این رو تنها کسانی که اهل ایمان هستند، با یاری و راهنمایی وحی میتوانند به درستی کمال را بشناسند و در راستای آن خود را تزکیه کنند و اموری را که ناشایست و ضدکمالی است از خود طرد نموده و تزکیه کنند.
از این جا نقش تعلیم در مساله تزکیه، خود را به عنوان بستر و مقتضی مهم نشان میدهد؛ زیرا تزکیه درست و واقعی از امور نیازمند دانش است. تا انسان حق را از باطل و خیر را از شر و کمال را از نقص باز نشناسد نمی تواند خود را تزکیه کند. زیرا اموری را کمالی می یابد که در حقیقت نقص است و یا امری را قابل تزکیه میداند که برای نفس و رسیدن به کمال مفید است. از این رو قرآن، تعلیم را به عنوان ابزار و بستری برای تزکیه صحیح نفس برشمرده و بر مقدمی بودن آن تاکید ورزیده است. (بقره 129)
تعلیم کتب آسمانی که در همین آیه به عنوان بستری برای تزکیه ذکر شده است از باب بیان مصداقی تعلیم است؛ به این معنا که در کتب آسمانی و وحیانی راه حق از باطل و نقص از کمال بازشناخته شده است و اشخاص می توانند با بهره گیری از کتب آسمانی راه را بازشناسند و خود را در مسیر درست و حق، تزکیه کنند. تعلیم حکمت نیز این گونه توجیه پذیر می شود، چنان که تشریع احکام نیز در همین مسیر تبیین و تحلیل میگردد؛ زیرا انسان، خود به همه مسایلی که وی را به کمال برساند آگاه نیست و نیازمند آگاهی و تعلیم خداوندی است که خالق و پروردگار اوست.
آموزه های دستوری و احکام تشریعی خداوندی که از طریق وحی به بشر رسیده به انسان کمک می کند تا با عمل به آنها خود را به سرعت و آسانی به کمال برساند و نفس خویش را تزکیه کند و از آلودگی ها نجات دهد. در برخی از آیات قرآن که در بیان تشریع احکام وارد شده به فلسفه و حکمت احکام اشاره شده است. به عنوان نمونه در تبیین تشریع حکمت روزه آمده است که هدف از تشریع روزه تطهیر می باشد
در حقیقت احکام الهی به منظور دست یابی انسان به کمال و رهایی از نقص(تزکیه) جعل و تشریع شده است. در آیه 6 مائده به این مساله اشاره شده که تشریع احکام و واجبات برای این بوده است که انسان به کمک عمل به احکام و قوانین، خود را تزکیه کند. تاکید بر عمل از آن روست که تزکیه گفتاری هیچ گونه تاثیر و نقشی در تزکیه واقعی ندارد؛ انسان با گفتار نمی تواند ذات و ماهیت و شاکله وجودی اش را تزکیه کرده و به کمال رساند.
تهذیب و خود سازی
برای تهذیب نفس و خودسازی چه اقداماتی را باید انجام داد و چه مراحلی را باید طی کرد؟
تهذیب نفس و خودسازی یکی از بنیادی ترین رسالت های زندگی هر انسانی است که درصورت موفقیت در انجام آن، سعادتمندی دنیا و آخرت را تحصیل خواهد کرد درغیراین صورت انسانیت انسان نه تنها به فعلیت نخواهد رسید بلکه سیرت حیوانی در صورت انسانی او غلبه پیدا کرده و او را از مسیر رشد، تعالی و تکامل و عبودیت حق بازمی دارد. در این راستا به نظر می رسد اقدامات و مراحل زیر ضروری است:
1- تعیین هدف انسان باید درون خود را نظاره کند، جهت دل را بنگرد و تمایلات و علاقه های روحی و جسمی خود را بررسی کند و ببیند آهنگ کجا دارد و به کجا ره می پوید و اعضای بدن و افکار خود را در راه چه اهدافی به کار می گیرد. تمایلات و کشش های گوناگون برآیند مستقیم نخواهند داشت و افتان و خیزان رفتن، شخص را به مقصد نمی رساند! اگر مقصود خودسازی شد به این هدف نمیرسد، مگر اینکه رسیدن به مقصود واقعی و محبوب حقیقی را هدف اصلی قرار دهد و آهنگ و اراده کوی دوست کند. بعد از قصد و اراده به سوی هدف، نوبت به عمل می رسد. برای رسیدن به لقا و قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است، چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف عبودیت حق تعالی قرار دهد.
2- ظرفیت سازی برای عمل این ظرفیت دارای دو مرحله زیر است:
الف) قرب فرایض: یعنی ایجاد ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارت دیگر ظرف تحصیل تقوا است.
ب) قرب نوافل: که به معنی انجام مستحبات و ترک مکروهات و به عبارت دیگر، ظرف تحصیل ورع است.
توضیح اینکه انسان به وسیله نوافل و مستحبات، به اوج کمال می رسد، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوا و انجام واجبات، به اطمینان رسیده باشد، زیرا مرتبه نافله بعد از واجب است و بدون تقوا، و رنج حاصل نمی شود.
3- برطرف کردن موانع ظرف عبودیت ظرف عبودیت با سه مانع بزرگ روبه روست که تا این سه مانع از سر راه انسان برداشته نشود، موفقیتی حاصل نمی گردد.
مانع اول: خلقیات و ملکات اخلاقی رذیله رذایل اخلاقی مانع از این می شوند که شخص بتواند به وظایف عبادی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید، به طور مثال، کسی که دارای صفت بخل است، هرگز قادر نخواهد بود به واجبات مالی خود عمل کند.
مانع دوم: وابستگی ها و اسارت های انسان عادت های بد، دلبستگی ها به لذات و شهوات دنیوی، مجموعه وابستگی ها و برخی گرایش های افراطی مادی، مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند هستند و بدین منظور، سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد، باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی، تلاش کند و خود را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند. اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارت ها و ملکات رذیله موفق شود، آن گاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
مانع سوم: عدم تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت عقل معاد تمامی مراحل خودسازی، وابسته و مشروط به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت عقل معاد است. در روایتی از امام صادق(ع) چنین آمده است: عقل آن چیزی است که به وسیله آن خدا عبادت می شود و بهشت به دست می آید (اصول کافی ج3، ص11) هرکس به مقدار تلاش های عقلانی خود در این مسیر موفق می شود، و حتی ملاک سنجش انسان ها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال در قیامت، به مقدار عقل انسان بستگی دارد.
راه های پرورش عقل عقل انسان با تحقق امور زیر پرورش یافته و تقویت می شود:
1- تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی: موضوعاتی ازجمله انسان شناسی، خداشناسی، دین شناسی، جهان شناسی و معادشناسی و... می تواند عقل معاد انسان را پرورش داده و تقویت نماید.
2- کسب تجربه عملی : انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت و لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس کند، عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانی اش به سوی خداوند و قرب او قوت میگیرد.
مراحل عملی تهذیب نفس
مربیان اخلاق و ارباب سلوک برای تهذیب نفس و حرکت از نقص به کمال مراحلی را ذکر کرده اند، که این مراحل در کتاب «چهل حدیث» امام راحل (ره) عبارتند از یقظه، تفکر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه و تذکر .
مشارطه آن است که شرط و تعهد کنی که به وظایف الهی و انسانی خود عمل کنی و این پیمان را برخود ببندی که آنچه را وظیفه و مسئولیت تو نسبت به خدا و مردم می باشد، انجام دهی.
مراقبه آن است که در مقابل وسوسه ها و جاذبه های دنیا از خود مراقبت کرده و به دام نیافتد .
محاسبه آن است که از نفس خود حساب بکشی ببینی طبق وظیفه ات عمل کرده ای یا نه اگر عمل کردی که بسیار خوب گامی به سوی کمال برداشته ای و اگر نکرده ای محزون و ناراحت شوی و تصمیم بگیری که گذشته ات را جبران کنی.
یقظه یقظه در لغت یعنی بیداری و تنبه خروج از غفلت و خود فراموشی که بدون آن آدمی هیچگاه به فکر تزکیه نخواهد افتاد. همان گونه که بیمار اگر به بیماری خود توجه نکند به فکر درمان نخواهد بود. با این تفاوت که بیماری جسم چون غالباً توأم با درد است، بدن حساسیت نشان داده شخص درصدد معالجه بر می آید، اما بیماری های نفس ناپیدا است و اغلب توأم با لذت و در عین حالی که تاثیر آن عمیق تر و خطر آن دیرپای تر است، انسان به دلیل گرایش شدید به مادیات و عرصه مادی که در آن زندگی می کند، کمتر به فکر چاره بر می آید. و این خصلت طبیعی انسان است که قرآن بدان اشاره می کند: ان هؤلاء یحبون العاجله و یذرون و رائهم یوما ثقیلاً (انسان27)
از این رو مربیان الهی برانگیخته شدند تا پرده های غفلت را کنار زده و انسان را به خدا و به خویش و به عوامل رشد و انحطاطش توجه دهند. رمز این که قرآن در نخستین آیات دعوت از «انذار» سخن می گوید، در همین نکته نهفته است. یا ایها المدثر قم فانذر (مدثر1و 2) و انذر عشیرتک الاقربین (شعراء 214) همچنان که مسئولیت خود انسان را در این بیداری و تنبه نباید نادیده گرفت. علی (ع) می فرماید: سستی دل را با پایداری و خواب غفلت را در دیده ات با بیداری درمان کن: (نهج البلاغه، خ 233)
و امام صادق (ع) خاطر نشان می سازد که هر کس قلب خویش را از غفلت مراقبت و نفس را از شهوات بازدارد و عقل را از جهل برهاند نامش در دیوان آگاهان ثبت گردد. امام راه حل (ره) می فرماید: تمام صفات نفسانیه قابل اصلاح است لکن در اول امر کمی زحمت دارد، آن هم بعد از ورود در اصلاح، سهل و آسان می شود. عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن
منزل او انسانیت «یقظه» است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و توشه می طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است.(چهل حدیث ص86 .85 ) توصیه هایی که در خصوص سیر فی الارض و عبرت از سرنوشت گذشتگان و تفکر در عواقب اعمال و زیارت اهل قبور و عیادت بیماران و تشییع جنائز و امثال آن شده، علاوه بر بعد اخلاقی و اجتماعی، عامل تنبه و بیداری است. پیامبر اعظم(ص) می فرماید: کفی بالموت واعظا.
ضرورت محاسبه و مراقبه
امام هادی (ع)میفرمایند که ما باید از هر موقعیتی در زندگی برای خودسازی و تزکیه نفس بهره گیریم و اگر بخواهیم در هر کاری از جمله تزکیه نفس موفق باشیم و اندکاندک خود را پاکسازی کنیم، باید به مراقبه و محاسبه بپردازیم؛ زیرا این کار موجب می شود تا نقاطقوت و ضعف خود را بشناسیم و به شکلی در اندیشه درمان و چارهجویی آن باشیم. امام هادی(ع) درباره نقش محاسبه در بهبود وضعیت شخص فرمودهاند: المقادیر تریک ما لم یخطر ببالک؛ حسابرسیها، آنچه را که به ذهنت خطور نمیکند به تو نشان خواهد داد. (همان، ص368)
آدم باید حساب آخر کار و آخرت کارش را داشته باشد. اگر ترس از قیامت و معاد و بازخواست در فکر و اندیشه و جان آدمی رسوخ کند بسیاری از کارها را انجام نمیدهد و به تزکیه نفس میپردازد. امام(ع) برای اینکه رویه حسابرسی و حساب آخر کار را داشتن در جان آدمی رسوخ کند میفرماید: اذکر مصرعک بین یدی اهلک و لاطبیب یمنعک و لاحبیب ینفعک؛ به یادآور لحظهای را که در مقابل بستگانت جان میدهی، که نه طبیب، کاری میتواند بکند و نه از دوست کاری ساخته است. (بحارالانوار،ج78 ص370)
کلید خودسازی از نظر امام باقر(ع)
خودسازی به معنای فراهم آوردن بستری مناسب برای تأثیر فعل الهی در شخص و تجلی انوار خداوندی در انسان، مانند زنگار زدایی از آینه است. قلبی که زنگار گرفته و تیره شده نمی تواند نوری را بتاباند و مظهر و جلوه گاه جلوه های الهی از صفات و اسمای خداوندی باشد. از این رو، هرگز دل زنگار گرفته از گناه و زشتی نمی تواند خدایی شود. پیامبران و کتب آسمانی، دستورالعمل وحیانی را برای زنگارزدایی و بسترسازی و فراهم آوری زمینه های تابش انوار اسماء و صفات الهی بیان کرده اند. امامان معصوم(ع) خود به عنوان متالهان و ربانیون برای راهنمایی و دستگیری مردم آمده اند. امام باقر(ع) به حکم خلیفه بودن در مقام مظهر ربوبیت، تلاش می کند تا ضمن راهنمایی و دستگیری انسانها آنان را بر مدار متاله شدن تربیت و پرورش دهد.
انسان، صنعت خود
هر انسان خردمندی می کوشد تا ضمن شناخت خود از نظر توانایی ها و ناتوانی ها، ناتوانی های خویش را به توانایی تبدیل کند. خودسازی در حقیقت، صنعت سازی است تا سازه ای کامل از خود به نمایش گذارد که هیچ نقص و عیبی در آن راه ندارد و این گونه است که به عنوان انسان کامل مظهر اسم سبحان می شود.
خداوند در آیات بسیاری از قرآن، به انسان ها هشدار می دهد که هر کسی خود را برای ابدیت می سازد و این صنعت و سازه ای که هرکسی از خود ارائه می دهد با افکار و عمل خود شخص ساخته می شود. همچنین خداوند به انسان یادآور می شود که سازه کامل و بی نقص و عیب همان چیزی است که از آن به متاله (ربانی) شدن یاد می شود.
خداوند در آیه5 سوره تکویر از حشر وحوش در قیامت سخن به میان می آورد وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ و آنگه که وحوش را همى گرد آرند، برخی از مفسران بر آن هستند که این وحوش همان انسان هایی هستند که ماهیت وحوش انسان یافته اند و تجسم آخرتی ماهیت خود را می بینند که صنعت و سازه خودشان است. برترین انسان ها که از آنان در آیات قرآنی به نام های بزرگی چون ربانیین یاد می شود، کسانی هستند که «خدا انسان» شده اند و تمام اسماء و صفات الهی سرشته در ذات خود را (بقره31) به ظهور و فعلیت رسانیده اند
آنان به سبب فعلیت بخشی به صفات و اسمای تعلیمی در ذات خود، صنعت و سازه ای را به نمایش می گذارند که از آن به انسان خدا یا همان متاله یاد می شود؛ خداوند به صراحت فلسفه آفرینش و هدف خلقت انسان را ربانی شدن بیان می کند و راه رسیدن به آن را نیز نشان می دهد. از این رو می فرماید: کونوا ربانیین؛ باید ربانی شوید ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِن کُونُواْ رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَ بِمَا کُنتُمْ تَدْرُسُونَ سپس او به مردم بگوید به جاى خدا بندگان من باشید بلکه [باید بگوید] به سبب آنکه کتاب [آسمانى] تعلیم مىدادید و از آن رو که درس مىخواندید علماى دین باشید (آل عمران79)
راهکار ربانی شدن
در این آیه خدا از زبان پیامبران می فرماید که مسیر رسیدن به این هدف، عبودیت خداوند است کسی که بر مدار آموزه های عقلانی و وحیانی، فکر و عمل می کند، صنعت خویش را به بهترین وجه می سازد. گل وجود آدمی تنها در کوره عبودیت و اطاعت الهی است که شکل درست می یابد و سازه ای کامل می شود. خداوند به صراحت از افکار و اعمال انسان در دنیا به صنعت یاد می کند و برخی از مردمان را به سبب آنکه بدترین صنعت را می سازند سرزنش می کند و می فرماید: لبئس ما کانوا یصنعون (مائده63)
اینکه از افکار و اعمال انسان در دنیا به صنعت یاد شده گواه این مطلب است که این سازه ای که انسان از خودش می سازد آگاهانه و از سر اختیار و آزادی و همچنین با دقت و توجه خاص است. خداوند خود در آیه41 سوره طه درباره حضرت موسی(ع) می فرماید: و اصطنعتک لنفسی؛ من تو را برای خود ساخته ام. در حقیقت حضرت موسی(ع) صنعت و سازه مستقیم الهی برای خودش و مأموریت الهی است. هر انسانی گل وجود و مایه نخستین ماهیت ابدی خویش را در دنیا با افکار و اعمال خود شکل و ماهیت می بخشد
از این رو خداوند از انسان ها می خواهد تا به درستی گل وجود خویش را ماهیت بخشند به گونه ای که متاله و ربانی شود. این افکار و اعمال اگر در ساختار آموزه های عقلانی و وحیانی اسلام شکل گیرد، بهترین شکل خود را خواهد یافت. لذا مأموریت همه پیامبران این بود که مردم را به عبودیت خداوند و اطاعت از او بخوانند تا متاله و ربانی شوند.
بدترین و بهترین صنعت اما مشکلی که در مسیر انسان قرار دارد تا ماهیت مطلوب خود یعنی انسان خدا و ربانی شدن را با افکار و اعمال صالح و خدایی بسازد، هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی است. مشکل عمده انسان ها در دنیا این است که یا هدف را نمی شناسند و گمراه شده اند یا آنکه می شناسند، ولی عزم جدی برای تحول و رسیدن به هدف مظهریت خدایی و ربانی شدن ندارند و حتی آنانی که هدف را شناخته، راه را دانسته و گام دراین راه برداشته اند، لنگ می زنند و گام های استوار را برنمی دارند.
امام باقر(ع) مشکل بیشتر مردم را در فقدان صداقت به معنای عام می داند و کلید رهایی و گام نهادن در مسیر شدن های کمالی را صداقت بر می شمارد؛ چرا که آنچه انسان را می سازد دوری از بدی هاست که از آن به تقوای الهی نیز یاد می شود. از نظر آموزه های قرآنی انسان لازم نیست بسیار تلاش کند تا کارهای خوب کند، بلکه تنها لازم است از کارهای زشت دوری و پرهیز کند تا کارهای خوب و صالح انجام پذیرد.
283 بقره به صراحت بیان می کند که اگر انسان تقوای الهی پیشه کند و از کارهای زشت و افکار پلید پرهیز نماید خداوند مواهب زیادی به او می بخشد که یکی از آنها علم و دانش است. همچنین در 28انفال می فرماید که تقوا داری انسان موجب می شود تا خداوند قدرت تشخیص میان حق و باطل و بصیرت را به او عنایت کند.
به هرحال، مشکل عمده ای که انسان ها با آن مواجه هستند، بی تقوایی است که دارای مصادیق بسیاری است. در این میان بدترین مصداق بی تقوایی در عدم صداقت و دروغگویی انسان است؛ چرا که دروغ ریشه همه بدی ها و زشتی هاست؛ اگر کسی از دروغ برهد، از بسیاری از زشتی ها و بدی ها که نشانه بی تقوایی است رهیده و گام در فعلیت بخشی به اعمال و اسمای الهی می گذارد.
تزکیه؛ عامل تعالی
حضرت علی ع فرمودند: کسیکه نفس خویش را در عرصه لذاتش آزاد بگذارد و به صلاح و فسادش توجّه ننماید بدبخت و دور افتاده از فیض الهی خواهد شد (غررالحکم ص644). در قرآن کریم هدف از بعثت انبیا، به خصوص پیامبر اسلام (ص) تعلیم و تزکیه بیان شده است: و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه تزکیه نفس یعنی مراقب آفتهای نفس بودن. نفس به مانند نهالی است که وقتی باغبان آن را غرس کرد، شب و روز از آن مراقبت میکند. مواظب است کرمها، حشرات و سایر آفتها این نهال را فاسد نکنند و از بین نبرند. نفس نیز همین گونه است
انسان باید از نفس خویش آفتزدایی کند. علمای اخلاق به این کار تخلیه میگویند؛ یعنی انسان باید خود را از آفات تخلیه کند و آنها را از صفحه ضمیر و نفس خود بیرون بریزد. در مرحله بعد و پس از تخلیه، انسان باید مراقب باشد آنچه را برای سلامت نفس و رشد آن مفید است جذب کند. در این مرحله است که باید نیرو و انرژی لازم را برای پرواز نفس تحصیل نماید. امیرالمؤمنین (ع) به همه انسانها توصیه میفرمایند: نفس هایتان را از شهوات و آلودگیِ خواستههای نفسانی پاک کنید تا پلّههای بلند مراتب والای منزلت انسانی را دریابید. این کلام حضرت مبین آن است که تا انسان نفس خویش را از آفات و پلیدیها تخلیه نکند به مراتب کمال انسانی نائل نمیشود.
آفت نفس گناه و مایه حیات و رشد و تغذیه آن یاد خدا و توجه به معنویات است. قرآن میفرماید خدا و پیامبر شما را به چیزی میخوانند که حیات شما در آن است: استحبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم (انفال24). انذار پیامبر برای کسی مفید است که قلب و دلش حیات داشته باشد؛ چرا که فرمود: لینذر من کان حیّاً؛ تا بیم دهد آن که را زنده است (یس70). و در آیه دیگر فرمود: انما تنذر من اتبع الذکر و خشی الرحمن بالغیب؛ تو فقط کسی را بیم میدهی که در نهان از خدا خوف دارد (یس11)
این آیه در واقع تفسیر حیّاً در آیه قبل است. در آن آیه فرمود انذار برای کسی است که زنده باشد، نه زنده جسم که زنده روح و جان. در این آیه انذار را مختص کسانی میداند که خشیت الهی در دل و جان دارند؛ یعنی آنچه جان و دل را حیات میبخشد، خشیت الهی و یاد خدا در نهان و آشکار است. دل بیخشیت دل مرده است و حیات ندارد و داروی انذار پیامبر در آن اثری نمیکند.
تزکیه نفس که موجب حیات نفس و صفای باطن میگردد به اندازهای اهمیت دارد که خداوند قبل از بیان آن، یازده قسم یاد میکند. در هیچ کجای قرآن نداریم که برای بیان مطلبی یازده قسم خورده باشد. تنها در همین یک مورد است که یازده قسم میخورد؛ و این نشان از اهمیت بالای این مسئله دارد(شمس1-9). قرآن میفرماید: ای انسان؛ اگر طالب رستگاری و نجاتی، بدان که راه آن تزکیه نفس است. تزکیه نفس به چه حاصل میشود؟ به اینکه آفتها را از آن جدا کنی، وسایل تغذیهاش را فراهم سازی و با تمرین و تکرار، آن را قوی و توانا نمایی. تمرین نفس چیست؟ ذکر خدا، که فرمود: اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و عشیاً؛ خدا را یاد کنید یادی بسیار؛ و صبح و شام او را به پاکی بستایید (احزاب 42-41).
جان آدمی به تزکیه زنده میگردد و تزکیه نیز با یاد خدا و دوری از گناه حاصل میشود و آن نیز نیاز به تمرین و تکرار دارد؛ و مسیر خاص تزکیه نفس و تکامل روح انسانی را خدای متعال به فضل خودش از طریق انبیا در اختیار ما قرار داده است.
اوج تا خدا اگر کسی به زبان «لا اله الا الله» بگوید و به توحید تکلم کند اما در مقام عمل رفتاری مشرکانه داشته باشد، عمل او بر خلاف قول اوست و این عمل مشرکانه نمیتواند آن کلمه طیبه را به سوی خدا صعود دهد و مورد قبول حضرت باری تعالی گرداند.
علاوه بر «لا اله الا الله» همه سخنان نیک، اندرزهای بجا، تذکرات لازم، امر به معروف و نهی از منکر، همه و همه کلمه طیب میباشند و هر یک کلمهای مقدس و پاک است اما این کلمات پاک باید با عمل منطبق باشد تا اعمال گوینده، آن کلمات مقدس را به سوی حق تعالی بالا ببرد و مورد قبول ذات اقدس الهی بنماید و اگر بر خلاف آن باشد آن کلمه طیبه نمیتواند به آن مقام مقدس خود برسد
در این باره از رسول خدا (ص) روایت شده: ان لکل قول مصداقا من عمل یصدقه و یکذبه ... ؛ برای هر قولی، مصداقی است از عمل که آن قول را تصدیق یا تکذیب میکند اگر فرزند آدم سخنی بگوید و گفتار او در رفتار او متجلی شود و عملش با گفتهاش منطبق باشد سخن او بهوسیله عملش بالا میرود و به پیشگاه الهی میرسد ولی اگر سخنی بگوید و گفته او بر خلاف عملش باشد گفتارش رد میشود و عمل خبیث و آلوده او در آتش سرنگونش میسازد (بحارالانوار ج66، ص64).
بیگمان اساسیترین شرط عمل صالح، خلوص نیت است. این معنی در حدیث امام صادق علیه السلام با جملهای کوتاه بیان شده است: العمل الخالص الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله تعالی؛ عمل خالص آن است که در انجام آن توقع نداشته باشی که احدی غیر خدا تو را سپاس گوید و تحسین و تمجید نماید (اصول کافی ج2، ص16)
پس بهجا آوردن عمل خالصانه مشکل است، اما اصل عمل یا خلوص نیت در عمل را در طول زندگانی و تا پایان عمر محافظت نمودن بسیار مشکلتر. از امام صادق علیه السلام روایت شده: باقی نگاهداشتن عمل و ابقای خلوص نیت از خود عمل مشکلتر است (همان). بنابراین آنچه در عمل صالح و حسنات مهم است بردن این عمل تا آستان حضرت دوست است نه نفس انجام دادن. چه بسا انسان بهترین هدیه را برای محبوب خود تهیه کند اما در بین راه از گزند حوادث محفوظ نماند و به آن آسیب رسد.
باید بندگی خدا را کرد
کسانی که ایمان به خدا آوردهاند، عملشان برای خداست و آن عمل برای آنان سازندگی دارد. نماز آنها سازنده است، مومن را میسازد. به گونهای که از رذایل و منکرات فاصله پیدا میکند. روزه آنها سازنده است. مومن اگر صائم (روزه دار) شد، مخصوصاً صومی که غیر از امساک از خوردن و آشامیدن و سایر چیزهایی که باید ترک کند، است، زبان، چشم و قلبش هم صائم باشد، چنین صومی سازنده است.
راه رسیدن به مقامات عالی انسانی که حد نهایت ندارد، در سایه بندگی است. انسان به میزانی که حرکتش الهی شود و خالص گردد، به خداوند و اولیای او نزدیک میشود. انسان باید از انبیا(ع) تبعیت کند و راه آنان را برود، تا به کمالاتی که برای او آماده کردهاند برسد. نبی اکرم(ص) خود را پاک کرده بود و به مقام طهارت نفس رسیده بود، تا به مقام خاتمیت و معراج و نبوت و ولایت رسید. خود را اصلاح کنید، خود را تزکیه کنید، خود را تهذیب کنید، با خدا ارتباط پیدا کنید
ارتباط خدا به معنی کناره گیری از مردم نیست، بلکه باید کار مردم را برای خدا انجام دهید. معاشرت و کسب برای خدا باشد. اگر با خدا ارتباط پیدا کنید، دیگر رها نمیکنید. همه بدیها به خاطر این است که رابطه برقرار نمیشود. اگر انسان دستگاه توحید را فهمید، اگر فهمید همه چیز در دستگاه خدا هست، نمیتواند از دستگاه خدا صرف نظر کند.
تزکیه، نتیجه اراده الهی
هنگامی که به آموزه های قرآنی مراجعه می شود، تحلیل و تبیین قرآنی به گونه ای است که اگر مشیت و اراده الهی به تزکیه نفس ایشان تعلق نمی گرفت، هیچ گاه چراغ دوستی خدا در درونشان فروزان نمی شد و دل هایشان به اسلام و ایمان آراسته نمی گشت. خداوند در آیه 21 نور می فرماید: ولو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا؛ اگر فضل و رحمت خدا بر شما نمی بود، هیچ یک از شما تا ابد پاکیزه نمی گشت.
بنابراین ادعای تزکیه نفس از سوی انسان و فعال دانستن خود، ادعای کذب و دروغی بیش نیست. آنچه انسان انجام می دهد، پرهیز و تقوایی است که با ترک برخی از پلیدی های عقلانی و عقلایی انجام می دهد و این زمینه و بستری را برای آدمی فراهم می آورد تا هدایت الهی در قلب او جای گیرد و آموزه های وحیانی را بفهمد و در راستای آن عمل کند (بقره3 تا 5) خودسازی که انسان انجام میدهد در همین حد ترک و اجتناب از کار پلید و زشت و دوری از آنهاست
در حقیقت تنها با فعل خود که چیزی جز ترک فعل نیست، نه فعل حقیقی و واقعی، بستری را برای بروز و ظهور فعل الهی فراهم می آورد تا هدایت انجام گیرد. هرچه انسان در این مسیر بیشتر گام بردارد، درهای بیشتر و بزرگتری بر روی او گشوده می شود. از این رو در آیات قرآنی، تقوا یعنی ترک، پرهیز، اجتناب و دوری از زشتی ها و پلیدی ها را دری به سوی شناخت و معرفت، قدرت و توانایی تشخیص حق از باطل، یافتن علم و افزایش آن و بهره مندی از فضل، منت، رحمت و هدایت الهی، خروج از مشکلات زندگی و نیز رهایی از مصیبت های جهل و بسیاری از امور دیگر دانسته است. (انفال 29؛بقره 282، طلاق 2)
عشق واقعی در تقواست
هر انسانی که میان فجور و تقوا، تقوا پیشه گیرد و از پلیدی پرهیز کند، خداوند او را به عنوان مصطفی و محبوب خویش برمی گزیند و کاری می کند تا این بنده نیز معنا و مفهوم عشق و محبت را بچشد و با خدایش عشق ورزی کند. حب و دوستی و عشق، جلوه ای از رحمت و فضل الهی به بندگان متقی خود است. اگر تحبیب الهی و دوست گردانیدن خداوندی در حق انسان نبود، انسان، مفهوم و معنای عشق و محبت را نمی فهمید و تنها زمانی این امر را می فهمد که تقوا پیشه کند. دراین صورت است که خداوند مشیت و اراده اش را به این تعلق می دهد که این بنده را با عشق و محبت و دوستی آشنا سازد و دل بنده را برباید. عشق واقعی را می بایست در تقوا جست.
دکانی در عرض مقام امامت
مشکلی که در طول تاریخ وجود داشت و دارد این است که برخی خواسته و ناخواسته بدون در نظر گرفتن جایگاه و موقعیت خویش، خود را در مقامی در عرض مقام والای خلیفه خداوند و انسان کامل دارای عصمتی می گذارند که از مقام مخلصین به کسر لام به مقام مخلصان به فتح لام به فضل و عنایت الهی رسیده اند. آنانی که خداوند ایشان را به اراده و مشیت خویش تطهیر کرده و به عنوان انسان ها و الگوهای کامل معرفی نموده است
آنانی که به ربوبیت طولی خویش بر همه هستی تسلط دارند و هر چه را خواهند بدانند می دانند و هر چه را بخواهند انجام دهند به حکم ما تشاء انجام می دهند. اگر در بهشت برای بهشتیان بما تشتهیه الانفس و خواسته های جان و روان، همه چیز فراهم است، ایشان در دنیا و زمین چنین مقام و منزلتی دارا هستند. آنان به اذن الهی یعنی همان ربوبیت طولی می توانند هر کاری را انجام دهند و هر چه را خواهند تحقق بخشند و هر کسی را به مقام شایسته کمالی خویش رسانند.
ضرورت تمسک به اهل بیت(ع)
عده ای گمان باطل برده اند که آنان را نیز در پیشگاه خداوندی همان مقام و منزلت است. از این رو منافقان در عصر پیامبر(ص) استغفار پیامبر(ص) را همانند استغفار خویش می شمردند که شاید طریق قبول را بپیماید. این توهم و خیال باطل موجب شد تا خداوند به مقام و منزلت پیامبر(ص) اشاره کند و بفرماید که استغفار وی را همانند استغفار خویش نشمارید و به ایشان توسل جسته و او را وسیله رهایی و نجات خویش قرار دهید و دست به دامان کرامت و شرافت ایشان دراز کنید تا به مقام محبوبیت در نزد خدا برسید. هر کسی که می خواهد محبوب خداوند شود تنها از طریق تمسک به خاندان عصمت و طهارت می تواند به این درجه نائل آید چنانکه در قرآن می فرماید: هر که می خواهد محبوب خدا شود از من پیروی کند و همو می فرماید که طریق من عشق و دوستی به اهل بیت(ع) است و این که هل الایمان الاالحب.
با این همه برخی در همان عصر برای خود دکانی در عرض ایشان می ساختند و در زمان امامان(ع) بودند کسانی که برای یادگیری احکام دین به خانه اهل بیت(ع) نرفته و راه به بیراهه رفتند و به ابوهریره ها و دیگرانی که خود چیزی در انبان تهی خویش نداشتند تمسک می جستند. شیخ صدوق محمدبن علی بن بابویه قمی در کتاب شریف علل الشرایع حدیثی را آورده که بسیار شگفت و جالب است و نشان می دهد چگونه برخی ره گم کرده اند و به جای اینکه به اصل، تمسک جویند به فرع و بلکه حتی به برگ های ریخته تمسک می جستند. در روایت است که پیامبر(ص) روزی در مسجد نشسته بود و به اصحاب گفت: اکنون مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود. همه نگریستند دیدند که ابوذر وارد شد.
پس از پایان جلسه هنگامی که ابوذر از مسجد بیرون رفت برخی از اصحاب نیز در پی او رفتند و از او خواستند که برای عاقبت به خیری آنان دعا کند. ابوذر نگاهی به ایشان کرد و گفت: وقتی در چهره شما می نگرم، شما را عاقبت به خیر نمی یابم. گفتند: چرا؟ ابوذر گفت: چه کسی به شما خبر داد که من اهل بهشت هستم؟ گفتند: پیامبر(ص). گفت: شما پیامبری که از بهشت و دوزخ و آسمان ها خبر دارد و حتی این خبر را به شما داده رها کرده اید و به سراغ من آمده اید. شما باید اصل را می گرفتید و نه مرا.
رجب، شعبان و رمضان» فرصتی برای تهذیب
بعضی از فرصت ها برای تهذیب و اصلاح نفس، ممتاز هستند بزرگان در سه ماه رجب، شعبان و رمضان به شکل ویژه با خداوند خلوت داشتند. بعضی از بزرگان از عید فطر تلاش می کردند تا در سال بعد، ماه رمضان و شب قدری بهتر و شایسته تری داشته باشند و برای رسیدن به این مقصود، مراقبه های کاملی انجام می دادند. در این بین برای فرصت های از دست رفته جز استغفار و التجاء به خدای متعال برای جبران گذشته هیچ چاره ای نیست.
امام سجاد(ع) در دعای وداع ماه رمضان، فضیلت های از دسته رفته ماه رمضان را می شمارند: اللهم لک الحمد اقراراً بالاسائه و اعترافاً بالاضاعه؛ خدایا کار تو ستودنی است؛ نعمت را تو دادی؛ آنهایی که رسیدند با همین نعمت ها رسیدند؛ عیب از تو نیست؛ ما بد عمل کردیم که نتوانستیم به نتیجه برسیم؛ ما نعمت را تضییع کردیم. این اقرار و اعتراف باید با ندامت های داخلی پیوند خورده و زبان، صادقانه عذرخواهی کند؛ انسان باید به دلیل این اتلاف وقت ها و تضییع نعمت ها اعتذار حقیقی داشته باشد. انسان اگر به چنین نقطه ای برسد، درهای فضل الهی به روی او گشوده خواهد شد.
اگر خدا بخواهد با عدل خود رفتار و قضاوت کند هرگز هیچ کس نمی تواند به مقصد برسد؛ محاسبه یک ترک اولی کافی است که خدای متعال آدم را از بهشت بیرون کند و تا قیامت او و نسلش را در دنیا گرفتار نماید؛ بنابراین تنها راهی که باقی می ماند، فضل خدای متعال است. کسانی که فضل الهی را مشاهده می کنند، به امید و رجاء می رسند و سپس با این سرمایه خدادادی به مقصد دست می یابند
در حقیقت، سرمایه انسان برای سلوک، رجاء به خدای متعال و توکل به او است که آن هم با مشاهده فضل خدا واقع می شود. در حدیثی از معصوم(ع) آمده است که اگر انسان مشاهده فضل کند در او امید پیدا می شود؛ تا هنگامی که فضل الهی شهود نشود، امید پدید نمی آید. البته مشاهده فضل نیز مقدماتی می طلبد که به آن اشاره شد.
استغفار و جبران فرصت های از دست رفته به هر حال عده ای که از فرصت ها استفاده کردند، باید شاکر باشند؛ آنها هم که فرصت را از دست دادند باید در فرصت های بعدی به حمد و اقرار و استغفار مشغول شوند تا درهای فضل الهی به روی آنها گشوده و با فضل خدای متعال همه آنها جبران شود. کسی که فرصت را از دست داده مانند کسی است که می خواهد در شب امتحان، دروس یک سال را با هم بخواند. این کار در ظاهر شدنی نیست مگر آنکه محاسبه دیگری پیش آید.
اگر محاسبه دیگری پیش آمد ممکن است آنچه در ظاهر محصول یک سال تلاش است، در یک لحظه به دست آید. در احوالات یکی از علما است که می گوید زمانی در نجف نوعی بیماری فراگیر شد؛ همه ساکنین نجف مهاجرت کردند و فقط من و یک نفر دیگر ماندیم
تا اینکه روزی به آقایی بزرگوار برخورد کردم که تا آن زمان در نجف ایشان را ندیده بودم؛ ایشان به من فرمود: خدای متعال به دلیل این کار، علم توحید را به شما عنایت می کند. ایشان می گوید: در خواب دیدم دو ملک با الواحی در دست از آسمان پایین آمدند؛ یکی از این دو ملک به دیگری گفت: ما مأموریم این الواح را به این آقا نشان دهیم.
سپس ایشان می گوید: آن لوح را به من نشان دادند؛ وقتی از خواب بیدار شدم به قدری از معارف توحید به من عنایت شده بود که اگر هزار سال تحصیل علم می کردم این قدر از معارف را به دست نمی آوردم! پس، اینکه خدای متعال فرصت هایی را گذاشته است که انسان جبران کند و آنچه را که آرام آرام از دست رفته، تدارک کند، امکان پذیر است؛ البته این عنایت، مخصوص کسانی است که به مقام مشاهده فضل می رسند. فضل الهی اگر شامل حال کسی شد، اندازه و حساب ندارد. «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر». کسانی که در گذشته کوتاهی کرده اند می توانند با حمد خداوند، اقرار و اعتراف به گناه و اظهار و ابراز ندامت و اعتذار صادقانه، به مشاهده فضل الهی رسیده و به واسطه فضل خداوند، جبران همه فرصت های از دست رفته را درخواست کنند.
در حدیثی معروف، اباصلت از وجود مبارک حضرت ثامن الحجج(ع) چنین نقل می کند: آخرین جمعه ماه شعبان در محضر حضرت بودم؛ ایشان فرمودند: فرصت ها گذشته و این آخرین جمعه ماه شعبان است؛ حضرت دستوراتی دادند که انجام دهم. سپس فرمودند: کوتاهی هایی که در طول این ماه شده را جبران کن. حضرت چند دستور به ایشان دادند که یکی از آنها کثرت در استغفار است؛ استغفار خود را زیاد کنید؛ تلاوت قرآن و دعا را زیاد کنید، تا پاک و مطهر وارد ماه بعد شوید.
گاهی همه ریاضت های انسان به خاطر یک گناه به نتیجه نمی رسد؛ در نهایت هم تا هنگامی که آن گناه صاف نشود، انسان به نتیجه نمی رسد؛ برطرف کردن گناه نیز نیازمند توبه و توجه است. حضرت همچنین فرمودند: اگر امانتی از مردم به عهده دارید به صاحبش برگردانید
انسان باید به انواع امانات و دیونی که بر عهده دارد توجه کند؛ گاهی یکی از آنها، مانع بهره مندی [از فیوضات الهی] می شود؛ حضرت در ادامه فرمودند: بر ترک و رهایی از گناهانی که مرتکب شده اید، مصمم باشید. البته هر کسی باید متناسب با احوال خود عمل کند؛ ممکن است کسی گناه کبیره مرتکب شده باشد و دیگری اهل مکروه هم نباشد؛ اما بی تردید همه در درگاه خدای متعال، مذنب هستند. سپس فرمودند: برای ترک گناهان تصمیم بگیرید و سعی کنید به خوف الهی روی آورید؛ ترس از خدای متعال را در خود ایجاد کنید و به او توکل داشته باشید که این وادی بدون توکل پیمودنی نیست.
ضرورت خواندن ادعیه و قرآن
در نهایت باید به دو نکته توجه داشت: یکی خواندن ادعیه و دیگری تلاوت قرآن است. خداوند درباره قرآن می فرماید: لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیه الله (حشر12) اگر خدای متعال یک تجلی از این قرآن را بر قلب انسان وارد کند اگر کوه هم باشد متلاشی و خاشع می شود؛ خشوع قلبی با تجلیات قرآن واقع می شود. به تعبیر قرآن، تجلی عظمت الهی در قرآن قابل مشاهده است
آیت الله بهجت (رض) فرمودند: اگر چنین کتابی (قرآن) در چین هم بود و ما وصفش را می شنیدیم باید آن را پیدا می کردیم و با آن مأنوس می شدیم؛ حال که این کتاب در اختیار ماست، باید استفاده کنیم.
کثرت تلاوت این کتاب، با ادب حضور و به خصوص در خلوت، بسیار مؤثر است؛ از امام سجاد(ع) ادعیه لطیفی مانند مناجات شعبانیه و صلوات شعبانیه نقل شده که معارف بلندی است؛ تداوم در خواندن این صلوات و مناجات حتی در غیر ماه شعبان هم آثار عجیبی دارد. حقیقت این دعا مانند حقیقت قرآن است. حقیقت قرآن در منزلت بالایی است که قلب بشر ظرف دریافت تجلیات آن نیست، حقیقت این دعا، حالی است که تنها بین امام(ع) و خدای متعال است؛ حالی که در دسترس و قابل دریافت برای بشر نیست؛ امام(ع) این حال را تنزل داده و آن را قابل دریافت و درک کرده اند.
دعا در حقیقت حال استکانت، تضرع، بندگی، فقر، افتقار، احساس نیاز و تمام حالات بین امام(ع) و خدای متعال است؛ اگر امام(ع) این حال را در عالم تنزل نمی دادند دست کسی به حقیقت آن نمی رسید. از کارهای امام سجاد(ع) که در صحیفه سجادیه ظهور دارد، تنزل آن حقایق در عالم است. حضرت از طریق این ادعیه عالم را وارد فضای درک آن حقایق کرده اند. همچنان که اگر حقایق قرآن، نازل نمی شد همیشه در پرده حجاب باقی بود اما نبی اکرم(ص) واسطه تنزل حقیقت قرآن به عالم انسانی شدند؛ به همین ترتیب، حقیقت دعا نیز به واسطه حال امام سجاد(ع) در عالم انسانی تنزل یافته است
دعا از خزاین غیب الهی که در محضر خدای متعال است از نیازها و ظرفیت های انسان، از ضعف ها و عقوبت هایی که در انتظار انسان است و از جمال و جلال الهی و افتقار انسان به این جلال و جمال الهی سخن می گوید. اگر معصوم(ع) آن تلقی خود از خدای متعال، افتقار خویش، سختی راه و مراحل سلوک و مانند آن را، به عالم انسانی تنزل نمی دانند، هیچ گاه باب دعا به روی بشریت گشوده نمی شد و کسی نمی توانست با خدای متعال مناجات کند، بی تردید مناجات با حضرت حق به واسطه معصوم(ع) واقع شده و تنزل یافته است. حقیقت حال مناجات مؤمن نیز، تنزل حال معصوم(ع) در او و تجلی آن حقیقت در قلب اوست.
تهذیب نفس، بهترین و شایسته ترین عمل است
بین کارهای خیر و اعمال و افعال شایسته صادر از انسان در زندگانی بهترین و شایستهترین آنها تهذیب نفس است چنانکه در کتاب خداست: قد افلح من زکها تزکیه نفس سبب آسایش و فلاح دو عالم است که چون انسان نفس خود را تربیت کند، از شهوت و غضب حیوانی پاک و پاکیزه دارد و از صفات رذیله بخل و حسد و کبر و خودبینی و غرور و حرص بهمادیات و عادات وخیمه منزه شود و بهصفت ایمان و معرفت و حکمت و عدالت و سخاوت بیاراید چنین کسی بهترین شغل و شایستهترین کار عالم را پیش گرفته است
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ردوهم ورود الهیم العطاش یعنی شتران تشنه را میبینید که وقتی چشمشان به نهر آب افتاد چگونه میکوشند و میشتابند و از یکدیگر سبقت میگیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایی که گنجهای رحماناند این چنین باشید. بیایید به سوی این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقتخیلی کم است و ما خیلی کار داریم. امروز و فردا نکنید.
ریاضت نفس در سلوک عارفان
(بدان ای عزیز سالک!) ریاضت منع کردن نفس حیوانی است از پیروی شهوت و غضب و آنچه متعلق به این دو قوه است، و منع کردن نفس ناطقه است از متابعت قوای حیوانیه یعنی رذائل اخلاقی، و اعمال حیوانی، تعریف جامع آن تبدیل کردن حال مذموم است به حال محمود. تقویت جسم چون تبدیل حال مذموم است به حال محمود. از این جهت به آن اعمال و افعالی هم که موجب تقویت جسم است ریاضت گفته می شود. تعریفی که خواجه (عبدالله انصاری) برای ریاضت نموده غیر از معانی فوق است. او می گوید: «تمرین دادن نفس برای قبولی صدق ریاضت است
تعریفی که خواجه برای ریاضت دارد، تعریفی است که با حال عشاق تطبیق می کند چه فقط این عده هستند که برای قبولی صدق به ریاضت و مجاهده برمی خیزند. در مراحل سلوک ریاضت و جهاد با نفس برای رسیدن به صدق است، تا صدق نفس را برساند به جایی که تسلیم خواست حق شود... تا سالک ریاضت و مجاهده نداشته باشد به کمال نمی رسد. ریاضت در تمام مراحل و موارد برای سالک لازم است. خداوند متعال اراده فرموده است که نفوس به کمال برسند، اما این کمال بدون ریاضت فراهم نمی شود. آیه شریفه 69 سوره عنکبوت «والذین جاهدوافینالنهدینهم سبلنا» کسانی که در راه ما کوشش و مجاهده می کنند، ما راه را به آنها نشان می دهیم، مؤید این نظر است. ریاضت و مجاهدات در مراحل سلوک برحسب درجات افراد مختلف است. ریاضاتی که در بدایات هست غیر ریاضاتی است که در نهایات هست. عامه، خاصه و خاصه الخاصه هر یک ریاضاتی مخصوص به خود دارند - مقامات معنوی، محسن بینا، ج1، ص85
سیر الی الله، هجرت از منزلی به منزل دیگر
به طور کلی هر انسانی اگر بخواهد به کمال وجودی اش برسد، باید حرکت کند. هجرت او هم باید با قدم ریاضت و تقوا باشد. بدون ارتیاض و تقوای کامل، انسان به هیچ مقامی از مقامات معنوی نخواهد رسید. باید رنج بکشد و تمرین کند تا آن ملکه تقوا برایش حاصل شود. این ملکه موجب می شود تعلقاتی را که مانع از حرکتش هستند، کنار بگذارد و درنهایت این مسافر بتواند حرکت کند، وگرنه این وابستگی ها مانع از کوچ کردن و سفر او است
باید این ریاضت ها را بکشد تا بتواند حرکت کند. لذا آغاز و انجام هجرت، با قدم ریاضت و تقوا است. مهاجر الی الله به هر منزلی از منازل معنوی که بخواهد برسد و از آن هم کوچ کند و بالاتر رود، غیر از این راهی ندارد و فقط منحصر در این راه است. ارتیاض موجب می شود که تعلقات کاسته شود و با کاسته شدن از تعلقات است که حرکت آغاز می گردد. البته فشار و مشقت ریاضت مربوط به ابتدای آن است و به تدریج از فشار آن کاسته می گردد تا تبدیل به ملکه شود.( 1- سلوک عاشورایی، منزل سوم، هجرت و مجاهدت، آیه الله شیخ مجتبی تهرانی، ص 138
حد و اندازه دنیا طلبی سالک نفس زیاده طلب است، یعنی طلب و خواسته اش نامتناهی است. ولی ما اشتباه می کنیم و خیال می کنیم این طلب نامتناهی را می توانیم با امور محدود متناهی دنیایی پاسخ دهیم. کسی که سیری ناپذیر باشد با یک کاسه غذا که نمی توانی او را سیر کنی! این نفس هم سیری ناپذیر است و طلبش نامتناهی است. خواسته های نفسانی ما سقف ندارد. از همین جا کشف می کنیم که یک موجود نامتناهی وجود دارد که این نفس، آن بی نهایت را می طلبد و این ماده و این دنیا که متناهی است او را سیر نمی کند. پس راحت باش و این قدر برای رسیدن به دنیا تلاش نکن و فقط به مقدار ضرورت از این دنیا بردار. - سلوک عاشورایی، منزل سوم، هجرت و مجاهدت، آیت الله مجتبی تهرانی، ص162
دشواری تزکیه نفس
(بدان ای سالک راه حق!) باید متاسف باشیم که خانه جانمان به تصرف غیر خدا درآمده و در آن جایی برای خدا باقی نمانده است. با اینکه بزرگان دین هشدار داده بودند که القلب حرمالله فلا تسکن فی حرمالله غیر الله دل خانه مختص به خداست، در خانه (مخصوص) خدا، غیر خدا را ننشان. (بحارالانوار ج67، ص25) پس وای بر من که چه خیانت بسیار بزرگی مرتکب شدهام که خانه خدا را به تصرف غیر خدا داده و خود را مستحق عذاب خالد جهنم ساختهام
حال که به خود آمده میخواهم خانه قلبم را از هر چه غیر خداست تخلیه کنم، و خانه را به صاحبش بسپارم، میبینم کار بسیار دشواری است، در یک گوشه دل زنم حکومت میکند، در گوشه دیگرش فرزندانم، ناحیهای از آن تحت سیطره پول های انباشته در بانک قرار گرفته و ناحیه دیگرش خانههای پرتجمل شهری و ییلاقی و پستهای حساس مقام و ریاست و... است
در چنین شرایطی جدا قدرت ایمانی و توحیدی فوقالعاده قوی لازم است که دل از همه اینها کنده و یکجا به خدا بپیوندد که الهی هب لی کمال الانقطاع الیک تا روز خروج از این دنیا با قلب سلیم وارد بر خدا گردد که فرمودهاند: القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند درحالی که احدی جز او در آن وجود ندارد (کافی ج2 ص16) بنای بندگی صفای زندگی آیتالله ضیاء آبادی ص270
روش تزکیه تشریعی امام دهم
امام هادی(ع) در طول زندگی خود بر آن بوده تا به اشکال گوناگون و در قالبهای مختلف به تعلیم و تزکیه مردم بپردازند. از آنجایی که حوزه اخلاقی بیشترین مسئله را برای مردم و جامعه ایجاد میکند و نقص در این حوزه به دیگر حوزهها از جمله حوزههای اجتماعی و اقتصادی و حقوقی و سیاسی و نظامی و مانند آن سرایت میکند، تزکیه نفس و ارتقای اخلاق از اصلیترین و مهمترین برنامههای اسلام و رهبران آن قرار گرفته است
البته بسیاری از مردم به تزکیه نفس خود به معنای ناپسند میپردازند.به این معنا که خود را به اخلاق پسندیده مدح و ستایش کرده و هرگونه عیب و نقص اخلاقی را از خود دور میدانند. چنین نگرشی نسبت به خود، مهمترین عامل در ترک پرورش وتزکیه نفس واقعی است؛ زیرا کسی که خود را جامع اخلاق و محاسن و مکارم میداند و نقص و عیبی را در خود نمیبیند به بازسازی اخلاقی و تربیت خود نمیپردازد و همین عجب و خودپسندی مانع جدی در سر راه تزکیه واقعی نفس خواهد بود. از این رو امام هادی(علیهالسلام)فرمودند: العجب صارف عن طلب العلم، داع الی الغمط و الجهل؛ خودپسندی، آدمی را از طلب دانش باز میدارد و به ناسپاسی و انکار حق میخواند(بحارالانوار، ج72، ص199)
کسی که سیر است و یا خود را عالم کامل میداند، در پی غذا و علم نمیرود. اما اگر کسی گرسنه بود و این احساس گرسنگی را داشته باشد و یا از جهل خود آگاه باشد و بخواهد این نقص را به کمال تبدیل کند، آنگاه اقدام اساسی برای تأمین تغذیه مناسب جسم و روح انجام میدهد. لذا آن امام همام(ع) فرمودند: السهر الذللمنام و الجوع یزید فیطیب الطعام؛ بیخوابی، خواب را لذیذتر میکند و گرسنگی، خوراک را گواراتر میسازد. (بحارالانوار، ج78 ص 369)
امام(ع) میفرماید: الجهل و البخل أذم الاخلاق؛ جهل و بخل بدترین صفات اخلاقی است. (مآثر الکبراء، ج3 ص222) ولی مصیبت این است که بسیاری از مردم از این حقیقت گریزان هستند و رفتار مناسبی در برابر جهل و نقص خود پیش نمیگیرند. از همینرو وقتی در مشکلات و مصیبتی قرار میگیرند براساس نقص و جهل خود عمل میکنند و در ایشان از حلم و صبر خبری نیست
اگر بخواهیم حقیقت و نیز اخلاق و منش خودمان را دریابیم میبایست به حالات خود در بحرانها و مصیبتها توجه کنیم؛ زیرا در این حالت است که خود واقعی خودمان را بروز میدهیم. کسی که نفسش را تزکیه نکرده، در برابر بحرانها نه تنها واکنش مثبتی ندارد، بلکه مصیبت خود را مضاعف میکند؛ زیرا یکی اصل مصیبت است و دیگری بیتابی و ناله بر مصیبت. امام(ع) در اینباره فرمودند: المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنتان؛ مصیبت برای کسی که صبر میکند، یک مشکل بیش نیست، ولی برای کسی که بیتابی میکند، دو تاست. (بحارالانوار، ج78 ص369)
پس انسان باید از خودش شروع کند تا بتواند در جامعه در بحرانها و مشکلات کم نیاورد. برخی به جای اینکه خودشان را اصلاح کنند همواره به نقد رفتار دیگران میپردازند و همان خودپسندی آنها مانع از آن می شود که عیب خود را ببینند انسان میبایست در جامعه بگونهای باشد که نخست عیب خود را ببیند تا دیگر سرگرم عیب دیگران نشود
کسی که اینگونه شد دیگر به سرزنش دیگران نمیپردازد که چرا چنین و چنان گردید؟ او با سرگرم شدن به عیب خود از عیب دیگران باز میماند و دیگر عتاب و سرزنش نیز از او رخت برمیبندد و در نهایت دیگران هم به او کینه نخواهند داشت؛ اما خودپسندی و عیبجویی به عتاب میانجامد و همین موجبات آزار دیگران را فراهم آورده و در نتیجه به دشمنی دیگران نسبت به او منجر خواهد شد.از طرف دیگر اگر گاهی مورد اعتراض دیگران قرار میگیریم و یا عتاب و سرزنشی در حق ما روا میشود، به اعمال ما باز میگردد. پس باید همواره مراقبت کنیم و نشانهها را ردگیری نماییم و بدانیم که ریشه این کنش دیگران چیست؟ زیرا ممکن است که خودمان زمینه و بستر این رفتار را فراهم آورده باشیم.
انسان عاقل همانطور که خود و رفتارش را در نظر دارد، به رفتارها و افکار دیگران توجه دارد و به محاسبه و تحلیل آن میپردازد تا بهترین کنش و واکنش را نسبت به دیگران داشته باشد. وقتی کسی به خودش احترام نمیگذارد به طریق اولی احترامی برای دیگران قایل نیست. پس نمیبایست به چنین افرادی نزدیک شد و یا به گونهای رفتار کرد که دهانش باز شود. از همینرو خداوند در قرآن میفرماید که از کنار جاهل به کرامت عبور کنید و اجازه ندهید که او با سفاهت و بیعقلی اش موجب مزاحمت و اهانت و آزار شما شود وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا و کسانىاند که گواهى دروغ نمىدهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند (فرقان72)
امام(ع) نیز در سخنی به این نکته اشاره میکند و میفرماید:من هانت علیه نفسه فلا تأمل شره؛ هرکس قدر خودش را نداند و در نظر خودش بی مقدار باشد، از شرش ایمن مباش. (تحفالعقول، ص774) پس اگر بخواهیم از شر دیگران در امان باشیم باید موقعیتسنج و مردمشناس باشیم و با هر کسی که میزان درک و فهم و عقل و ایمان و خلق و خویاش ارتباط و تعامل داشته باشیم و گاهی باید اصولا به آنها نزدیک نشد تا از شر آنان در امان ماند. پس همیشه اجتماع و مردمداری خوب نیست؛ چرا که ارتباط میبایست سنجیده و معقول و مطلوب باشد.
آشنایى با رذایل اخلاقى
براى طبیب روح، درست مانند آشنایى با سموم براى طبیب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به دیگران نیز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان کند. از این رو بسیارى از بزرگان علم اخلاق گفتهاند: ترک رذایل و اجتناب از آن تخلیه، یعنى خالى کردن نفس از رذایل اخلاقى است و بر تحلیه، یعنى آراستن نفس به زیورهاى فضایل اخلاقى، مقدم است. این سخن گرچه تام است؛ ولى باید توجه کرد که تخلیه از رذایل با تحلیه به فضایل کاملاً فرق دارد؛ زیرا فضایل در نهاد آدمى ریشهدار است، لیکن رذایل، امرى عارضى است؛ در حالى که انسان از نظر علوم حصولى، نادان به دنیا آمده است و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئ (نحل78)
در علوم حضورى و شهودى مانند معرفت حق و اسماء و تعینات او با سرمایه فطرت توحیدى آفریده شده فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها (روم30) در زمینه مسائل عملى نیز چنین است. هنگامى که روح انسان به بدنش تعلق گرفت، اگر چه منزه از رذایل اخلاقى بود ولى تهى از فضایل نبود؛ بلکه با فضایل گرایش به حق آفریده شد که از آن به فطرت توحیدى یاد مىشود و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها (شمس7-8)
بنابراین، روح انسان در عین حال که ملهم به فجور و تقواست گرایش به تقوا هم دارد؛ در نتیجه اگر این رذایل عارضى زدوده شود، آن فضایل فطرى، شکوفا مىگردد و خود را بهتر نشان مىدهد و در عین حال انسان مىتواند آن را تحصیل و تکمیل کند. در فن اخلاق، غفلت به عنوان مانع و بیدارى به عنوان شرط لازم تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده است. کسى که عازم سفر است اگر نداند که مسافر است و حرامى و راهزن در کمین اوست، اگر بخوابد، یقیناً گرفتار غارت راهزنان خواهد شد و اگر نخوابد و حرکت کند، به مقصد مىرسد. شیطان صریحاً گفت من در کمینم لاقعدن لهم صراطک المستقیم (اعراف16).
مست کسى است که مِى، عقلش را پوشانده است و بنابراین، جوانى و یا مقام و غرور و مال هم از آن جهت که چهره عقل را مىپوشاند و نمىگذارد انسان بیدار شود و حرکت کند مست کننده است.