تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

                                                بسم اللّه الرّحمن الرّحیم                                                                          

مثلها ،  مثالها   (امثال قرآنی)

با     شرح      و تفسیر

مولّف : محمود زارع‌پور

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

                بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه    

  واژه قرآنی مَثل به معانی گوناگون آمده است: مانند، شبیه، صفت، گفتاری که میان مردم شایع است و بدان مَثَل میزنند، عبرت، پند و تنبیه از حال گذشتگان                             .     

قرآن کریم که کتاب هدایت و معجزه جاوید و مشتمل بر عالی­ترین درجه فصاحت و بلاغت است، با به کارگیری اعجازآمیز تشبیه به‌عنوان یکی از ابزارهای ایجاد انگیزش، ابتهاج، خوف، تشویق، ترغیب، انذار و در راستای تشبیه غیر محسوس به محسوس و افزایش تأثیر خطابات قرآنی در جهت تربیت انسان در مسیر مقام خلیفه الهی از «تشبیه» استفاده کرده است.    

 اساساً هدف قرآن هدایت و رساندن انسان به کمال است و این مهم از طریق نیل آدمی به سوی تربیت و رهنمون کردنش به اوصاف والای اخلاقی محقق می شود. و همچنانکه در آیات بیان شده این مثل ها برای تعقل و اندیشه در قرآن می باشد. و در تمام سوره­ های قرآن و در تک تک آیات گران­ سنگش و در تمامی جملاتش پندهای عمیق تربیتی نهفته است و علاوه بر این نگرش، اهمیت قرآن به امور ادبی و قواعدی دیده می­شود که از آن جمله پرداختن به صنایع همچون تشبیه و ضرب­ المثل است و همین کار هنری یکی از جنبه‌های اعجاز لفظی و معنوی قرآن را تشکیل داده است 

 در کتاب ابتدا به مثل ها و مثال های قرآنی با استفاده از تفاسیر نور و نمونه پرداخته شده سپس ضرب المثل های قرآنی را که در زبان فارسی و ترجمه به نظم هم بیان گردیده و حتی الامکان از تصویر هم استفاده شده است.          مولّف : محمود زارع‌پور

نقش مثالهاى قرآنى در اثبات معارف الهى

مَثلهاى تعلیمى و تربیتى قرآن، در موضوعات مختلف عقیدتى، اخلاقى، تاریخى، سیاسى و اجتماعى

تعداد 144 مَثَل ، مثال و ضرب المَثَل از مطالب تعلیمى و تربیتى قرآن مجید، در موضوعهاى مختلف، عقیدتى، اخلاقى، تاریخى،  سیاسى و اجتماعى ؛

در مثلهاى قرآن، نوعاً مسائل معنوى، عقلى و عقیدتى که غیر قابل دیدن با چشم سر است، به محسوسات و چیزهاى قابل رؤیت تشبیه شده تا آن مطالب معنوى، در ذهن جایگزین و اطمینان بخش گردد. زیرا اُنس و اُلفت انسان بیشتر با محسوسات و اشیاى دیدنى است

و حقایق پیچیده عقلى از دسترس افکار تا اندازه اى دورتر مى باشد. علاوه بر این، مثال هماهنگ و منطبق با مقصود، نقش به سزایى در مجاب کردن و خاموش ساختن افراد لجوج دارد. بنابراین مثل در توضیح و تفهیم و اثبات حقایق و مغلوب کردن لجوجان نقش انکار ناپذیرى دارد.

بطور کلی مثال، براى تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد. مسائل معقول را محسوس و بدینوسیله راه را نزدیک و عمومى مى‌کند، درجه اطمینان را بالا مى‌برد و لجوجان را خاموش مى‌سازد.

 سفره گسترده و غذاى آماده الهى 

رسول اکرم صلی الله علیه و آله طى گفتارى، قرآن کریم را به طعام گسترده الهى تشبیه نموده و فرمودند  اِنَّ هذَا الْقُرانَ مَاْدُبَةُ اللّهِ فَتَعَلَّموا مِنْ مَاْدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ؛ این قرآن غذاى آماده الهى است، لذا آنچه توان دارید، از خوان نعمت خداوند بهره جویید. قرآن مجید طعام گسترده و سفره پر نعمت الهى است که هر کس به اندازه ظرفیت وجودى خودش، از این خوان پر برکت برخوردار مى گردد؛ دانشمندان ، فیلسوفان ، عارفان و افراد عامّى هر کدام به اندازه توان و پیمانه تفکّر و معرفت خویش از آن بهره مند مى گردند.

در همین گفتار تبیّ مکرّم صلی الله علیه و آله ، مثالی به کار گرفته برای تفهیم مطلب (قرآن را به غذایی و نعمتی فراهم برای انسان تشبیه نموده است ).

 در قرآن مثال‌هاى فراوانى آمده است از جمله :

مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روى آب. مثال حقّ به شجره‌ى طیّبه و باطل به شجره‌ى خبیثه.

تشبیه اعمال کفّار به خاکسترى در برابر تندباد. و یا تشبیه کارهاى آنان، به سراب. تشبیه بت‌ها و طاغوت‌ها به خانه عنکبوت.

مثال پشه و مگس و عجایب خلقت. آفرینش انسان .

مثال از منظومه شمسی . تمثیل دانشمند بى‌عمل به الاغى که کتاب حمل مى‌کند.  و تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى که مرده است و  ....

هدف از تمثیل در زبان قرآن در آیاتی از قرآن، هدف از مثالهای قرآنی بیان شده است:

 1- تذکر (... وَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکرُون... و خداوند براى مردم مثلها مى‌زند، شاید متذکر شوند (و پند گیرند)

2-  تفکر (...وَ تِلْک الْأَمْثَالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون‌  اینها مثالهایى است که براى مردم مى‌زنیم، شاید در آن بیندیشید

3-  ادراک...)  وَ تِلْک الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُون  اینها مثالهایى است که ما براى مردم مى‌زنیم، و جز دانایان آن را درک نمى‌کنند.

از آیات یاد شده نتیجه گرفته می‌شود که سه مرحله را در تأثیرگذاری مثلها بر انسان می توان شناخت:                                         .
اول؛ مرحله تذکر و یادآوری است که حقیقت پیام الهی در خاطر مرور میشود.
دوم؛ مرحله اندیشه و تفکر است که به موضوع مثل و حکمت آن اندیشیده می‌شود.
سوم؛ مرحله ادراک است که با تفکر، حقایق شناخته و درک می شود .در آیات فراوانی از قرآن کریم به آوردن مَثَل و تمثیل تصریح شده؛ مانند

  وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ و همانا ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثال آوردیم (تا مگر هدایت شوند) (اسراء 89)  وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَل و ما در این قرآن برای (هدایت) مردم هر گونه مثلهای روشن آوردیم، باشد که خلق متذکر (حقایق آن) شوند. (زمر 27) کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَال خدا مثلها را بدین روشنی بیان می‌کند. (رعد 17)

با وجود مثال ، انکار حقایق وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبى‌ أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً (اسراء 89) و همانا در این قرآن، از هرگونه مثال براى مردم آوردیم، ولى بیشتر مردم سرباززده، و جز انکار کارى نکردند یکى از بهترین شیوه‌هاى تعلیم و تربیت، ضرب‌المثل و بیان تمثیلى است. صَرَّفْنا لِلنَّاسِ‌ ... مِنْ کُلِّ مَثَلٍ‌

مردم متفاوتند و مثال‌هاى متنوّع، هر کدام مى‌تواند براى گروهى روشنگر باشد. صَرَّفْنا لِلنَّاسِ‌ ... مِنْ کُلِّ مَثَلٍ‌

دلیل انکار مردم، لجاجت آنان است، نه آنکه حجّت براى آنان نیامده است. فَأَبى‌ أَکْثَرُ النَّاسِ‌  ....          اکثریّت، نشانه‌ى حقّانیت نیست. فَأَبى‌ أَکْثَرُ النَّاسِ 

مثال برای هدایت و همانا ما در این قرآن (براى هدایت مردم) از هر مثالى آوردیم، تا شاید متذکّر شوند. قرآنى عربى (و فصیح)، بى‏ هیچ کجى، شاید مردم پرهیزکار شوند.

۱- آنچه مهم است راهنمایى و تذکّر دادن ، خواه با استدلال باشد یا با مَثَل. ضَرَبْنَا
۲ - تأثیر مثال در عموم مردم، از استدلال بیش‏تر است. للناس
۳- هر نوع مثالى که در رابطه با تذکّر به انسان و غفلت زدایى از اوست، در قرآن آمده است. کلّ مثل - یتذکّرون
۴- انسان داراى فطرت پاک و باورهاى درونى است، ولى از آنها غافل مى‏ شود و غفلت زدایى، ضرورى است. «یتذکّرون
5- تکرار کلمه‏ قرآن در دو آیه پى در پى، رمز آن است که قرآن کتابى خواندنى، پندآموز و نجات‏ بخش است.

  مَثَل های گوناگون قرآنی

وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِن جِئْتَهُم بِآیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ   و به راستى در این قرآن براى مردم از هر گونه مثلى آوردیم و چون براى ایشان آیه‏اى بیاورى آنان که کفر ورزیده‏اند حتما خواهند گفت‏شما جز بر باطل نیستید. ﴿روم ۵۸ 

  . 1- قرآن، کتاب ارشاد و هدایت است و مثال، از بهترین شیوه‌هاى فهماندن حقایق، لذا خداوند براى زمینه‌هاى مختلف مثال آورده است. ضَرَبْنا ... مِنْ کُلِّ مَثَلٍ‌                  

  2- مطالب قرآن، سبب اتمام حجّت است و کسى که حقّ را بفهمد و حجّت بر او روشن شود، دیگر عذرش پذیرفته نیست. فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ . ... وَ لَقَدْ ضَرَبْنا 

3- کافران لجوج، هیچ گونه دلیل و نشانه‌اى را نمى‌پذیرند. بِآیَةٍ                               »

 4- باید اهداف و سخنان کفّار و دشمنان را پیش بینى کرد. لَیَقُولَنَّ 

  5- عناد و سرسختى کفّار، باید براى ما درس باشد و در راه حقّ، مقاوم‌تر باشیم.     .     

 6- انسانى که در مدار کفر و لجاجت قرار گیرد، باطل را حقّ مى‌بیند و حقّ را باطل

7- کافران، چون استدلال ندارند، حقّ را تحقیر مى‌کنند. إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ                  نه تنها حقّ را نمى‌پذیرند، بلکه نسبت باطل هم به آن مى‌دهند إِلَّا مُبْطِلُونَ. نه تنها پیامبر، بلکه تمام انبیا یا تمام مومنان را بر باطل مى‌دانند.

مَثَل های حشرات و حیوانات    1 . مَثَل پشه

إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ (بقره 26)

 خداى را از اینکه به پشه‏اى یا فروتر [یا فراتر] از آن مثل زند شرم نیاید پس کسانى که ایمان آورده‏اند مى‏دانند که آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى کسانى که به کفر گراییده‏اند مى‏گویند خدا از این مثل چه قصد داشته است [خدا] بسیارى را با آن گمراه و بسیارى را با آن راهنمایى مى‏کند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‏کند.

وجه تشبیهظرفیت آفرینش را برای مومنان به خلقت پشه ی بی ارزش در نظر کافران تشبیه شده است  

نباشد خداوند را باک از آن                    که آرد مثل در کلام و بیان   

اگر پشه ای را بیارد مثال                        چه چیزی فراتر به قدر و کمال  

پس افراد مومن به آن کبریا                    بگویند باشد مثل از خدا 

ولی جمله ناباوران اله                           که سرگشته مانند در تیره راه 

بگویند خود ایزد از این مثل                 چه مقصود جسته ست اندر عمل 

بدینسان مثل ها که یکتا خدا               بیان می نماید برای شما 

گروهی کند از راه راست                     گروهی هدایت نماید به خواست

بجز فاسقان را یگانه اله                     نکرده ست گمراه از راست راه  

شاءن نزول : جمعى از مفسّران از ابن عباس / منافقین گفتند: خداوند برتر و بالاتر از این است که چنین مثالهایى بزند، و به این طریق در وحى بودن قرآن اظهار تردید کردند.

هنگامى که در آیات قرآن، مثالهایى به ذباب مگس و عنکبوت نازل گردید، جمعى از مشرکان این موضوع را بهانه قرار داده، زبان به اعتراض گشودند و مسخره کردند که این چگونه وحى آسمانى است که سخن از عنکبوت و مگس مى گوید؟ آیه فوق نازل شد و با تعبیراتى زنده به آنها جواب داد.

خداوند مى خواهد با این مثال ظرافت آفرینش را براى مؤ منان بیان کند، تفکّر در باره این موجود ظاهراً ضعیف که خدا آن را شبیه فیل آفریده است، انسان را متوجه عظمت آفریدگار مى سازد.

براى اینکه خرطوم پشه همانند خرطوم فیل، تو خالى است و با نیروى مخصوصى خون را به خود جذب مى کند؛ این لوله ظریفترین سرنگهاى دنیاست و سوراخ درون آن فوق العاده باریک است 

اصولًا چرا خداوند از مثال زدن به پشه، شرم کند؟ مگر آفریدن پشه، شرم داشت که مثال زدن به آن نیز شرم داشته باشد؟ کوچکى پشه نباید مورد بهانه باشد . از امام صادق علیه السلام نقل شده است که به کوچکى پشه ننگرید که هرچه فیل دارد او هم دارد، به علاوه دو بال که فیل ندارد. (تفسیر مجمع‌البیان)

مثال زدن به پشه و یا آنچه بالای اوست عکسهایی از پشه که گرفته شده برپشت این پشه حشره ای قرار دارد که از پشه کوچکتر و از خون بدن پشه تغذیه می کند (بَعُوضَةً فَمَا ‏فَوْقَهَا).. (پشه و آنچه بربالای اوست)                                          . ...
قرآن کلام همان خدایی است که پیدا و پنهان را می داند و او همان کسی است که پشه را خلق کرده ‏و اسرار خلقت آن و عجائبش را می داند و نه تنها از نام بردن این حشره در کتابش ابایی ندارد ‏بلکه این حشره را مستحق و شایسته ی نام بردن می داند.‏
از همین رو شگفتیهای خیره کننده ای را که پشه در خلقت خود مخفی دارد مستحق این است که برای ‏مدتها به آن پرداخته شود و این حشره خلقتی بسیار پیچیده دارد که دقت بکار رفته در خلقت آن ‏بر قدرت خالق آن شهادت می دهد .

چرا خداوند در قرآن مجید از پشه صحبت به میان آورده است

زیرا پشه از لحاظ خلقت بسیار عجیب و غریب است،که علم امروزی تازه اندک نکاتی را از خلقت پشه کشف نموده است،واین نکات عبارتند از:

همه موجودات دنیا سی و اندی دندان دارند، اما پشه ۴۸ دندان دارد. همه موجودات دنیا از یک فیل گرفته تا یک مگس، همه وهمه یک قلب دارند، اما پشه سه قلب دارد . همه موجودات دنیا دو چشم دارند، مگر گه گاهی بصورت خارق العاده ای موجودی سه یا چهار چشم داشته باشد. و این در حالی است که پشه با وجود اینکه بسیار کوچک است۱۰۰چشم دارد.   

پشه دو نوع پا دارد، نوعی برای حرکت کردن بر جاهای زِبر، و نوعی برای حرکت نمودن بر جاهای لیز همانند شیشه، که معمولا راه رفتن برآن غیر ممکن است.  برای تشخیص نوع خون، راداری دارد که هواپیماهای امروزی، با این همه پیشرفت علم باز هم  کمتر از آن برخوردار هستند. نیش او در قابی همانند کیف قرار گرفته است تا به میکروب آلوده  نگردد، و بعد از نیش زدن آن را پاک نموده و بار دیگر در قاب موجود قرار می دهد. این پشه هایِ ماده هستند که انسان را نیش میزنند، اما پشه های نر هرگز انسان را نیش نمی زنند، و این نکته را از کلمه "بعوضة" که در آخر آن "تاء" تأنیث وجود دارد ، می توان استنباط کرد.  پشه های ماده بخاطر تهیه نمودن پروتئین برای تخم هایی که در شکم، و یا رَحَمِ خود دارند انسان را نیش می زنند، و کسانی که می گویند پشه ها ما را نیش نمی زنند راست می گویند چرا که پروتئین مورد نظر در خون انها موجود نیست، تا پشه آن خون را بمکد.  از فاصله ای دور، و در اوج تاریکی از طریق حرارت موجود در بدن، توان تشخیص دادن رگی را که خون در آن جاری است دارد.

 هنگامی که دستمان را بجایی می بریم که فکر می کنیم پشه بر آن نشسته است، زمانی است که دیگر پشه کار خود را انجام داده، و خون لازم را کشیده است و بی حسی قبلا صورت گرفته توسط پشه، کم کم از بین رفته است. چون نیش پشه نازک و شبیه سوزن آمپول است، ماده ای را با خون انسان مخلوط می کند و خون را رقیق می سازد، تا به آسانی خونِ مکیده شده، از منفذ موجود در نیش او جاری گردد. پشه موجودی پاک خور است ، و غالبا از گل و گیاهِ پاک تغذیه می نماید، گرچه بسیاری از مردم فکر می کنند پشه خون خوار است، و کما اینکه قبلا هم اشاره نمودم بخاطر برطرف کردنِ نیازِ تخم هایی که در شکم دارد، که همانا پروتئین است، خون می مکد.

در هر یک ثانیه ۶۰۰  بار بالهایش را به هم می زند، و بر اثر سرعت جهش بالهایش صدایی تولید می شود، که معمولا به آسانی قابل سمع است. با پاهایش، تخم گلهای گوناگون را جابجا می نماید و باعث بارور شدن گلهایِ ماده می گردد.        فکر نکنیم که پشه مستقیما ، و در مرحله اول نیش خود را وارد رگ می نماید بلکه در هنگام نیش زدن، قبل از نیش زدن، محل مورد نظر را همانند دکتری جراح با دندانهای خود شکافته، و سپس با وارد کردنِ نیش از رگ خون می گیرد.

 سبحان الله !‏  شاید اکنون ‏بتوانیم دقت کلام خداوند بلند مرتبه را در قرآن کریم به درستی درک کنیم فسبحان الله خالق کل شیء... و الحمدلله رب العالمین ‏‏...‏سبحان الله ‼️  هذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ . فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ  تفکر در خلقت این موجود ریز یکی از میلیاردها میلیارد موجودات موجود ناشناخته و عجیب و الخلقه انسان را به تفکر وامیدارد. تفکر و ایمان به خالق جهان را بدنبال دارد.

پیام های آیه

- حیا و شرم در مواردى است که کار شرعاً، عقلًا یا عرفاً مذموم باشد. امّا در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست  - حقایق والا و مهم را مى‌توان با زبان ساده و مثال بیان نمود  - مؤمن کلام خدا را باور دارد و مطیع آن است

- مثال‌هاى قرآن، وسیله تربیت و رشد است - مثال‌هاى قرآن، حقّ و در مقام بیان حقایق است  - انسانِ حقیقت‌جو، از هر نورى راه را مى‌یابد، ولى شخص بهانه‌گیر و اشکال‌تراش، به هر چراغى خرده مى‌گیرد - کفر و لجاجت، عامل بهانه‌گیرى است 

- فسق، موجب گمراهى ومانع شناخت حقایق است - مثال‌هاى قرآن، وسیله هدایت یا ضلالت است. «یُضِلُّ بِهِ، یَهْدِی بِهِ» - خداوند، پیمان‌شکن را فاسق و فاسق را گمراه مى‌کند. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ»

2 - مَثَل عنکبوت

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿41

 وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ (عنکبوت 43)

داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کرده اند همچون عنکبوت است که [با آب دهان خود] خانه ‏اى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر مى‏دانستند سست‏ترین خانه‏ ها همان خانه عنکبوت است 

و این مثلها را براى مردم مى‏زنیم ولى جز دانشوران آنها را درنیابند.

وجه تشبیه : رهبران غیر الهى، به خانه ی سست عنکبوت تشبیه شده است.  

هر آن کس که او برد یزدان ز یاد               به غیر خداوند دل بر نهاد 

مثل میزند حالشان را خدا                       بر آن عنکبوتی که سازد سرا 

هرآنچه کند عنکبوتی درست             از آن سست تر خانه ای نیست سست  

نشاید ز خاطر برید این مثل                    ببینید این خانه را در عمل  

نمائیم ما این مثلها بیان                         مگر مردمان پند گیرند از آن   

ولیکن جز افراد صاحب خرد                  به کار خدا کس نکو ننگرد

در این جا معبودهاى باطل و اولیا و رهبران غیر الهى، به خانه عنکبوت تشبیه که سست ترین و بى پایه ترین خانه هاست، زیرا نه دیوار دارد و نه سقف و نه در و پیکر که بتواند صاحبش را از گرما و سرما و غیره حفظ کند و به اندازه اى سست است که با اندک بادى مى لرزد و تار و پودش در هم مى ریزد .

بنابراین، وجه شباهت در این تشبیه سستى و بى اعتبارى است. علم امروزی ثابت کرده که فقط عنکبوت ماده میتواند تار بتند، در حالی که عنکبوت مذکر (نر) از تارهای خود فقط برای جابجایی بین درختان و اماکن استفاده میکند و قادر به تنیدن تار نیست.

عنکبوت مونث بعد از به دنیا آوردن فرزندان، عنکبوت مذکر را میکشد و به خارج از منزل می اندازد. بعد از اینکه فرزندان عنکبوت بزرگ شدند، مادر خود را میکشند و به خارج از خانه می اندازند! خانواده عجیبی ست، از بدترین خانواده ها به معنای واقعی.

خداوند در قرآن کریم در این سوره اولین و آخرین آیات در مورد فتنه آمده و منظور سوره از ذکر داستان خانواده و تار عنکبوت این است که فتنه ها همچون تار عنکبوت پیچیده و گرفتار کننده هستند .

 1.  بناى شرک، مانند خانه‌ى عنکبوت سست و بى‌اساس است. 

2.  عنکبوت، در اماکن متروکه خانه مى‌سازد؛ شرک نیز در روح‌هاى دور از خدا جا گرفته و تأثیر مى‌گذارد.   

 3.  خانه‌ى عنکبوت، تنها اسم خانه را دارد؛ غیر خدا نیز اسم‌هایى بیش نیستند. 

4. عنکبوت، در عالم خود خیال مى‌کند که خانه دارد و خانه‌اش در برابر حوادث مقاوم است؛ مشرک نیز به چنین توهّمى دچار است.

ولایت الهى، بنیانى مرصوص و بنایى آهنین دارد، کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ  امّا ولایت غیر خدا، بسیار سست است. 

أَوْهَنَ الْبُیُوتِ. مشرکان از سر جهل و بى‌خبرى به سراغ غیر خدا مى‌روند. لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ 

3. مَثَل مگس

یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ (حج 73)

اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهید کسانى را که جز خدا مى‏خوانید هرگز [حتى] مگسى نمى‏آفرینند هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع کنند و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمى‏توانند آن را بازپس گیرند هر دو ناتوانند.

وجه تشبیهناتوانی مردم بت پرست را به خلقت مگس ساده تشبیه کرده.

اگر آنکه دارید عقلی و هوش                 بدارید بر این مثل نیز گوش   

بتانی که خواندیشان کردگار                  پرستش نمودید در روزگار     

اگر جمع گردند هر شخص و کس         نباشند قادر به خلق مگس  

چو چیزی از آنها ستاند مگس              نباشند قادر که گیرند پس   

چو معبود و عابد ذلیلند و خوار          ندارند قدرت بر انجام کار

- خداوند متعال در این مثل، شدّت ضعف و ناتوانى بتان و بت پرستان را ترسیم نموده،

- این بتهایى که آنها را حاکم بر سرنوشت خویش و حلاّل مشکلات خود مى دانید، ناتوان هستند،

- فرعون ها و نمرودها و حتى همه دانشمندان و متفکّران و مخترعان دست به دست هم بدهند، قادر بر آفرینش مگسى نیستند

- نحوه خطاب باید با مخاطبان تناسب داشته باشد

- اگر انسان‌ها، همه‌ى توان خود را هم به کار گیرند، نمى‌توانند موجود زنده‌اى خلق کنند.

4. مثل خانه ی زنبور

وَ أَوْحى‌ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ  (نحل6 )

و پروردگارت به زنبور عسل وحى (و الهام غریزى) کرد که از بعضى کوه‌ها و درختان و از دار بست‌هایى که مردم مى‌سازند خانه‌هایى بساز. 

خداوند در آیه مثالی از الهام و وحی به زنبور عسل زده است.     

 به زنبور وحی آمده از خدا                          خداوند اینسان بر او زد ندا 

که در کوه و اشجار و جای بلند                  بیابند جائی نکو بی گزند

بنوشید شیره ز شیرین ثمر                         بپوئید راه خدای بشر

که از آن یکی شربت آید برون                     بود رنگ و اقسام آن گونه گون 

که بر مدمان ست همچون شفا                 بسی دردها را نماید دوا 

بر آنان که هستند اهل خرد                      بس آید در این امر پیدا بود

وحى به معناى اشاره و انتقال سریع و مخفى است که علاوه بر وحى الهى به انبیا، هم شامل غریزه و الهام ها مى‌شود،

وَ أَوْحَیْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ که خداوند به مادر موسى الهام کرد، و هم شامل وسوسه‌هاى شیطانى إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِیائِهِمْ    تلاش و حرکت حیوانات و انتخاب مسکن آنها بر اساس غریزه‌اى است که خداوند در نهاد آنها قرار داده.

- بهترین نوع عسل، عسلِ زنبورهاى کوهستان است (نه مواد قندى مصنوعى که در نزدیکى کندو قرار دهند!)

- همان گونه که بهترین گوشت، گوشت تازه است نه منجمد « لَحْماً طَرِیًّا » (نحل14)

ضمنا این آیه یکی از معجزات علمی در بحث حشره شناسی می باشد که دانشمندان ساعت ها از زنبور ملکه و زنبور کارگر و ... فیلم تهیه کرده و از نوع خود شگفتی های دنیای حشرات می باشد.

از طرفی موضوع لفظ « اتَّخِذِی » که برای فعل مونث به کار میرود و برای زنبور ماده استفاده شده و از طرف دیگر محصول این زنبور عسل که نوعی داروی شفا بخش بوده است.

5. مثال ملخ پراکنده و سَردَرگُم

خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ  قمر ۷   

در حالى که دیدگان خود را فروهشته ‏اند چون ملخهاى پراکنده از گورهاى [خود] برمى‏آیند                          

تشبیه مجرمان در قیامت به ملخ‌هاى پراکنده، بیانگر سردرگمى و حیرت‌زدگى آنان به هنگام خروج از قبرهاست.

که از بیم آن کافران نژند                       به خواری همی چشم بر هم نهند

سر از گور بیرون کنند آن زمان              ملخ وار گردند هر سو روان  

در آن حال آنان اطاعت کنند               سرود منادی اجابت کنند

بگویند کفار بس تیره بخت                 همین است آنروز بسیار سخت

«اجداث» جمع جدث به معناى قبر است. فروافتادن چشم یا از شدّت ترس است و یا شدّتِ شرمسارى که موجب ذلّت و خوارى مى‌شود.

پیام های آیه

1. حالات روحى وروانى انسان در جسم و ظاهر او أثر مى‌گذارد. «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ »

2. معاد، جسمانى است. «یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ   »

 3. از شیوه‌هاى تربیت ، استفاده از مثال و تمثیل است «کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ » بهترینِ مثال‌ها، ملموس‌ترین آن‌هاست‌.

مردم در قیامت، مانند پروانه هاى ریز و پراکنده در هوا، هراسان و بى سامان به هر طرف روى خواهند آورد.

ملخ هایى باشد که بر زمین گسترده شده، درهم مى لولند. مردم در نخستین مراحل رستاخیز، سردرگم و حیرت زده خواهند بود.

حمله ی ملخ ها را در مزارع کشاورزی بسیار وحشتناک است.

و انسان در مبارزه با آن سر در گم می شود و تا بیاید بجنبد آفت همه جا پخش شده است.

مَثَل حیوانات               6-  مَثَل دانشمند غیر متعهّد

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ )جمعه 5

مثل کسانى که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل خرى است که کتابهایى را برپشت مى‏کشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى‏نماید

وجه تشبیه : عالمان یهود را به دراز گوشى تشبیه کرده که کتابهایى بر پشت آن حیوان بار کنند.

هر آن کس که تورات خواند و عمل          نکردی بر آن هست اندر مثل

حماری که بر پشت گیرد کتاب                نجوید ولی بهره ای از صواب

بلی آن گروهی که اندر حیات                  چنین ند در راه و رسم و صفات

دروغین بخواندند قول خدا                    بکردند انکار آن بر خطا 

هدایت نخواهد کند کردگار                   گروهی بدینسان ستم پیشه کار

خداوند متعال در این آیه، قوم از خود راضى یهود را که از کتاب چیزى جز سنگینى احساس نمى کند، و برایش تفاوت ندارد که سنگ و چوب بر پشت دارد یا کتابهایى که دقیق ترین اسرار آفرینش و بهترین برنامه هاى زندگى در آن است.

وجه شباهت حماقت و نادانى که این حیوان در این جهت ضرب المثل خاصّ و عام است.

گرچه آیه خطاب به یهودیان است، اما در واقع کنایه‌اى است به مسلمانان که مبادا شما نیز قرآن را بشنوید، ولى به آن عمل نکنید.

علم چندان که بیشتر خوانى‌    /        چون عمل در تو نیست نادانى‌ 

 نه محقق بود نه دانشمند      /        چارپایى بر او کتابى چند  

 آن تهى مغز را چه علم و خبر  /       که بر او هیزم است یا دفتر

7-  تشبیه قوم یهود به خر

کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ   فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (مدثر51)  گویا آنان گورخرانى هستند که از شیر مى‌گریزند.

وجه تشبیه : شخص جاهل و نادان را به حیوانات و گاهی هم به درازگوشی تشبیه کرده .

تو گوئی که هستند همچون حمار                 که سازند از شیر وحشی فرار

در گفت‌وگو و محاورات عرفی، به شخصی که خیلی احمق است می‌گویند خیلی خر است؛

 زیرا درست است که حیوانات به‌طور کلی فاقد عقل و شعورند، ولی آن‌ها هم مابین خودشان به درجاتی تقسیم می‌شوند؛  

مثلاً در بین چهارپایان اسب به فراست و سگ به هوش، البته به‌طور نسبی مشهورند؛ چنان‌که به آن‌ها تعالیمی می‌دهند و استفاده‌هایی می‌نمایند؛ اما در بین این طبقه حیوانات در نزد انسان، نوع الاغ به حماقت و کودنی مشهور است؛

1.  اعراض کنندگان از سخن حق، از عقل و خرد بهره‌اى ندارند. «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ   » 

2. داشتن توقّعات نابجا از خداوند (نظیر درخواست نامه از خداوند)، نشانه حماقت است. «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ ... یُرِیدُ   » 

3. کفّار مغرورند و انتظار دارند که براى هدایت هریک از آنان به راه حق،دعوت نامه‌اى خاص فرستاده شود

8 - مثل صدای بلند به صدای دراز گوش

وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ ﴿لقمان ۱۹﴾ و در راه‏ رفتن خود میانه ‏رو باش (سنگین و با تواضع) و صدایت را آهسته‏ ساز که بدترین آوازها بانگ خران است

 وجه تشبیه : صدای بلند و مزاحم به عرعر خران تشبیه شده است.

میانه روی کن به رفتار خویش            رهی معتدل را تو می گیر پیش 

سخنگوی آرام بانکی مدار                  بود بدترین صوت صوت حمار

در این آیه صدای مزاحم و مشمئز کننده (آلودگی صوتی) را زشت دانسته و از قول حضرت لقمان به فرزندش در قالب وصیت و نصیحت و موعظه بیان می دارد واقعیتی تلخ در قالب تشبیه و تنظیر بیان شده است.

اسلام، دین جامعى است و حتّى براى راه رفتن دستور و برنامه دارد.  در آیین الهى، عقاید و اخلاق در کنار هم مطرح است. «لا تُشْرِکْ... فِی مَشْیِکَ‌»

 - میانه‌روى، دورى از افراط و تفریط، و متانت در راه رفتن، سفارش قرآن است  - نه فقط در راه رفتن، بلکه در همه‌ى کارها میانه روى را مراعات کنیم

 - صداى خود را کوتاه کنیم، از فریاد بیهوده بپرهیزیم و بیانى آرام داشته باشیم

- بلند کردن صدا، امرى ناپسند و نکوهیده است. چون بدترین صداها، صداى بلند خران است

- در اسلام، سلب آسایش و مزاحمت و وارد کردن استرس، به عنوان ضایع کردن حق النّاس است.

9.  مَثَل سگ هار (مثال دین ستیزان)

وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ  ( اعراف176 ) و اگر مى‏خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى‏بردیم اما او به زمین [دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد

وجه تشبیهانسان هوی پرست و مکذّب آیات، به سگ هار تشبیه کرده

اگر میل مى داشت یکتا خدا                   بر او نعمتى خاص مى شد عطا

و لیکن فروماند از این مقام                    که از نفس خود راه جستى مدام

بود در مثل همچو یک سگ که گر       نمائى تو تعقیب او در گذر

   و یا واگذاریش بر حال خویش           به هر حال عوعو کند کم و بیش

بلى این مثل حال آن مردم است           که بر کذب آیات یازند دست

بر ایشان بخوانید این داستان              فزاید مگر عبرتى نو از آن 

درباره دانشمندى است که نخست در صف مؤمنان بوده و حامل آیات و علوم الهى گشته اند. دانشمند دنیاپرست، مثل سگ حریص است دانشمند بى‌عمل، منفور است.

10. مثال خلقت شتر

أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ (غاشیه 17) آیا به شتر نمى‌نگرند که چگونه آفریده شده؟ خداوند متعال مثال خلقت عجیب شتر را به انسان توجه داده.

ندارند آیا به اشتر نگاه                             که چون آفریدست آن را اله 

اگر روحیه تفکر در انسان باشد، همه هستى کلاس درس است. یک چوپان در بیابان هم گویى در بزرگترین کتابخانه‌هاى دنیاست ؛ زیر پایش زمین است، بالاى سرش آسمان، در اطرافش کوهها و جلوى رویش شترها، و اگر در هر یک دقت کند، اسرار بسیارى را کشف مى‌کند.

مثلًا شتر از اسب بیشتر مى‌دود، از الاغ بیشتر بار مى‌برد.     

در میان حیوانات بعضى براى سوارى، بعضى براى گوشت و بعضى براى شیر مورد استفاده قرار مى‌گیرند، ولى شتر همه چیزش قابل استفاده است 

پلک‌هایش در برابر باد و خاک بیابان مقاوم است، در کوهان خود چربى و غذا را ذخیره کرده و در برابر تشنگی و گرسنگى مقاوم است، راه را مى‌داند، چنان رام است که صدها شتر تسلیم یک ساربان مى‌شوند،

کف پاى او براى ریگزار آفریده شده، گردن او پله سوار شدن و اهرم بار برداشتن . و خلاصه به قول عربها، شتر کشتى بیابان هاست. قوى‌ترین، کم خرج‌ترین، پرفایده‌ترین و آرام‌ترین و بردبارترین حیوان است.

کسانى که در کشف حقایق هستى عمیق نمى‌شوند، مورد سرزنش خدا هستند «أَفَلایَنْظُرُونَ»از محسوسات عبور کنید تا به معقولات برسید - در معاد و نعمت‌هاى ویژه بهشتیان شک نکنید.

11.  سوراخ سوزن خیاط

إِنَّ الَّذِینَ کذَّبُواْ بَایاتِنَا وَ اسْتَکبرُواْ عَنهَا لَا تُفَتَّحُ لهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ لَا یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتىَ‌ یلِجَ الجَمَلُ فىِ سَمّ‌ِ الخِیاطِ  ( اعراف 40)

کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، (هرگز) درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى‌شود و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد.                        .

وجه تشبیه : کافران و مستکبران را که توقع پاداش دارند به گذشتن شتر از سوراخ سوزن تشبیه کرده و توقع بی جا دانسته است.

کسانی که از کبر فرط غرور                         نمودند تکذیب آیات نور  

بر آن قوم ناراستکار آن زمان                       نگردد دری باز از آسمان  

نیایند هرگز به باغ بهشت                      که امری محال ست این سرنوشت

چو سوراخ سوزن تنگ ست و خرد             طنابی در آن کی توانی ببرد؟        

بر اینگونه افراد برگشته بخت                   مجازات رانیم بسیار سخت

جمل، یا به‌معناى شتر است، یا طناب ضخیمى که با آن کشتى را در ساحل مهار مى‌کنند.

امّا در اینجا چون مقصود بیان محال بودن ورود کفّار به بهشت است، معناى شتر و عبور شتر از سوراخ سوزن، مناسب‌تر است.

ورود شتر به سوراخ سوزن، آسان‌تر از ورود سرمایه‌داران و دولت‌مردان به ملکوت اعلى است.

 بر خلاف آنکه درهاى رحمت آسمان و زمین به روى مؤمنان با تقوا باز مى‌شود،

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ،

درهاى آسمانى به روى کافران معاند و تکذیب‌گر بسته شده و گشوده نمى‌شود. «لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ »

12. مثال تخم شتر مرغ

وَ عِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ ۴۸ 

و نزدشان [دلبرانى] فروهشته‏ نگاه و فراخ ‏دیده باشند

 کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ صافات ۴۹

[از شدت سپیدى] گویى تخم شتر مرغ [زیر پر] ند

 وجه تشبیه: چشم همسران بهشتی، به سپیدی تخم شتر مرغ تشبیه شده.   .

 چه حوران آهوی چشم نکوی          که کس را نبینند الا که شوی

همه حوریان راست رنگی سفید                 که گردند چون بیض مکنون پدید  

 طرف: به معناى پلک چشم است و «قاصِراتُ الطَّرْفِ» کنایه از آن است که همسران بهشتى نسبت به دیگران چشم خود را فرو مى‌نشانند و یا با چشم نیمه باز که جاذبه خاصى دارد نگاه مى‌کنند

و شاید مراد آن باشد که زنان. بهشتى به قدرى زیبا هستند که چشم شوهر را تنها در اختیار خود مى‌گیرند، یعنى در اثر زیبایى، شوهرانشان تنها به آنان چشم دوخته‌اند.

عِینٌ چشمان درشت و زیبا و مشکى است.

 بَیْضٌ جمع بیضه به معناى تخم شتر مرغ است که سفید و درخشنده و کمى متمایل به زردى؛ که حیوان آن را زیر پر خود مى‌پوشاند. عرب، زنان زیبا را به آن تشبیه مى‌کند. 

 لذّت‌هاى جسمى مربوط به شکم و شهوت، در قیامت نیز خواهد بود - کامیابى در بهشت محدود به جهت خاصّى نیست، بلکه نعمت‌ها از هر سو گرد بهشتیان چرخانده مى‌شود - رنگ سفید از رنگ‌هاى بهشتى است که نشانه‌ى روشنى، زیبایى، بهداشت و رنگى دلنواز است - چشم از غیر دوختن، از ویژگى‌هاى زنان بهشتى است.

13. شراره های بلند چون شتران زرد مو

 لا ظَلِیلٍ وَ لا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ 31 إِنَّها تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ 32 کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ 33 (سوره مرسلات 31 - 33)

نه خنک است و نه از شعله آتش مصون مى‌دارد. همانا دوزخ، شراره هایى به اندازه کاخ پرتاب مى‌کند، گویى شترانى زرد مویند.

وجه تشبیه: دود ناشی از شراره های آتش دوزخ به موی شتر زرد تشبیه شده.

نیائید آنجا یکی سایگاه                                    از آتش ندارید هرگز پناه 

تو گوئی که آن شعله آتش چو گوی                بماند چنان اشتر زرد موی

سایه‌اى که از دود عظیم آتش دوزخ ایجاد مى‌شود، امّا روشن است که این سایه نه فقط آرامش بخش نیست بلکه سوزنده و آزار دهنده است.

 این دود به قدرى متراکم و عظیم است که شاخه شاخه مى‌شود، زبانه‌هایى که از آتش دوزخ برمى‌خیزد، همانند قصرهاى بلند دنیوى است و همچون شترانِ زرد رنگ است جرقه‏هاى آتش زرد متمایل به سرخ است.

 گویا قرآن، کاخ‌نشینان و زراندوزان را تهدید مى‌کند که مراقب باشید گرفتار شراره هاى قصرگونه دوزخ نشوید.

 قهر الهى از همه سو مجرمان را احاطه مى‌کند به نحوى که راه فرارى در کار نیست و تنها راه به سوى دوزخ باز است .

1- کاخ‌ها و سرمایه‌هایى که در دنیا به ناحق به دست مى‌آیند، در قیامت به شراره‌هاى دوزخ تبدیل مى‌شوند.

2- وقتى زبانه‌هاى آتش دوزخ مانند قصر بلند و مانند شتر عظیم باشد، خود آتش چگونه خواهد بود! 

3- ریشه همه جرم‌ها، عقاید فاسد است. زیرا کسى که اعتقاد ندارد و حق را تکذیب مى‌کند، به هر کار خلافى دست مى‌زند.

مثل های عوامل طبیعی           14  . مَثَل آتش

أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَ مَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ 16 مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ 17 صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ (بقره 18 )

کسانی که گمراهى را به [بهاى] هدایت‏ خریدند در نتیجه داد و ستدشان سودی نیاورد و هدایت‏ یافته نبودند مثل آنان همچون مثل کسانى است که آتشى افروختند و چون پیرامون آنان را روشنایى داد خدا نورشان را برد و در میان تاریکی هایى که نمی ‏بینند رهایشان کردند. کرند لالند کورند بنابراین به راه نمى‏ آیند.

وجه تشبیهگمراهی به تاریکی و هدایت به نور تشبیه شده و وجه شباهت در این تشبیه حیرت زدگى و سرگردانى است .                        

کنون کار آن کافران در عمل                      همانند جمعی ست در مثل

که افروختند آتشی گرد خود                    چو اطرافشان نیک روشن بشد

خدا کرد خاموش آن شعله نور               رها ساخت ایشان به ظلمات دور

رها کرد در ظلمتی پایدار                        که چیزی نبینند خود آشکار

خداوند متعال طى هشت آیه قبل، ویژگیهاى منافقان را بر شمرده، آنان را به عنوان آدمهاى دو چهره، بى ایمان، خدعه گر، بى شعور، داراى مرض قلبى و روحى، دروغگو، مفسد، مغرور، خود برتربین، سفیه، نادان، همکار شیاطین، استهزاگر، طغیانگر، و بالاخره مشترى و خریدار ضلالت و گمراهى معرفى مى کند، ولى در این آیه آنان را به مسافرى تشبیه کرده است.

آرى، کسى که با خدا و مؤمنان، حیله گرى و نیرنگ بازى کند، ثمره کارش و نتیجه معامله و تجارتش جز تحیّر و سرگردانى نخواهد بود.

منافقان همواره خود را زرنگ و باهوش و فهیم مى دانند و مؤمنان راستین و یکدل را سفیه و نادان مى شمرند و روى همین پندار غلط، راه نفاق و دورویى را پیشه خود مى سازند تا از منافعى که به دو طرف مى رسد، برخوردار شوند!

و هر دسته که غالب گردند، آنها را از خود بدانند؛ اگر مؤمنان پیروز شوند، در صف مؤمنان و اگر غلبه با کافران باشد، با آنها باشند و به اصطلاح هم از توبره بخورند، و هم از آخور!

آنان نمى دانند که نفاق و دورویى براى مدّت طولانى نمى تواند مؤ ثّر واقع شود. این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعه‌اى از روحیّات و حالاتِ منافقان است.

آنان، آتش مى‌افروزند، ولى خداوند نورش را مى‌برد و دود و خاکستر و تاریکى براى آنان باقى مى‌گذارد

امام رضا علیه السلام فرمودند: معناى آیه‌ «تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ ...» آن است که خداوند آنان را به حال خود رها مى‌کند. 

منافق براى رسیدن به نور، از نار (آتش) استفاده مى‌کند که خاکستر و دود و سوزش نیز دارد

- نور اسلام عالم‌گیر است، ولى نورى که منافقان در سایه‌ى آن تظاهر به اسلام مى‌کنند، در شعاعى کمتر و روشنایى آن ناپایدار است

- اسلام نور و کفر تاریکى است

- کسى که از یک نور بهره‌مند نشود، در ظلمات متعدّد باقى مى‌ماند

- نقشه‌ها و توطئه‌هاى منافقان، به اراده الهى ناتمام مى‌ماند «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»

- طرف مقابل منافقان، خداست

- عاقبت و آینده‌ى منافقان، تاریک است

- منافقان دچار وحشت و اضطراب، و در تصمیم‌گیرى‌هاى دراز مدّت، سردرگم هستند. « فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ»- گاهى در آغاز، ایمان واقعى است، ولى کم‌کم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق مى‌شود. کلمه «نورِهِم»  در این آیه و جمله «لایرجعون» در آیه بعد نشان مى‌دهد که آنان نورى داشتند، ولى به سوى آن نور برنگشتند

15 .  مَثَلِ باران و رگبار

أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ و اللّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ 19  یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِیهِ وَ إِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُواْ وَ لَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بقره 20 )

یا چون [کسانى که در معرض] رگبارى از آسمان که در آن تاریکیها و رعد و برقى است [قرار گرفته‏ اند] از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند ولى خدا بر کافران احاطه دارد (19) نزدیک است که برق چشمانشان را برباید هر گاه که بر آنان روشنى بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را تاریک کند [بر جاى خود] بایستند و اگر خدا مى‏ خواست ‏شنوایى و بینایى‏شان را برمى‏گرفت که خدا بر همه چیز تواناست (20)

وجه تشبیه : مؤمنان به سیل خروشان و باران پر برکت و مسلمانان به رعد و صاعقه که بر سر منافقان فرود می آیند.

بلى کافران را مرام و خصال                       همانند اینست اندر مثال

که در زیر بارانى از آسمان                        که بارد به تاریک جا، بى امان

به جایى که رعدست و برق و تگرگ        ز ترس صواعق، ز اندوه مرگ

دو انگشت در گوش خود مى نهند        بدان شوق کز چنگ مُردن رهند

محیط است بر کافران کردگار              به هرگونه اندیشه اى نیز کار      

نماندست چیزى که گردند کور              ز تابنده برق و فروزنده نور

چو بینند راهى بگشته منیر                   قدم مى گذارند در آن مسیر

چو بینند تاریک گشت و سیاه              درنگى نمایند در طى راه

تواناست آن قادر عیب پوش             کز ایشان رباید همه چشم و گوش

بر انجام هر کار پرودگار                       تواناست با قدرت و اقتدار

 آرى، منافقان درست به چنین مسافرى مى مانند، آنها در میان مؤمنان روز افزون که همچون سیل خروشان و باران پر برکتى به هر سو پیش مى روند، قرارگرفته اند.

افسوس که به پناهگاه مطمئن ایمان، پناه نبرده اند تا از شرّ صاعقه هاى مرگبار مجازات الهى نجات یابند جهاد مسلّحانه مسلمانان در برابر دشمنان، همانند خروش رعد و صاعقه، بر سر منافقین فرود مى آمد، آنها گاه گاه فرصتهایى براى پیدا کردن راه حقّ پیدا مى کردند و اندیشه هایشان بیدار مى گشت.

ولى افسوس که این بیدارى همچون برق آسمان دوام نمى یافت و آنان تا مى خواستند چند گامى بردارند، خاموش و تاریکى غفلت و سپس توقّف و سرگردانى جاى آن را مى گرفت. 

پیشرفت سریع اسلام همچون برق آسمانى چشم منافقان را خیره کرده بود و آیات قرآن که پرده از رازهاى نهانشان برمى داشت، همچون صاعقه ها آنها را هدف قرار مى داد، لذا هر دَم احتمال مى دادند آیه اى نازل گردد و پرده ازرازهاى دیگرى بردارد و رسواتر شوند.

خداوند، منافق را به شخصِ در باران مانده‌اى تشبیه کرده که مشکلات بارانِ تند، شب تاریک، غرّش گوش خراش رعد، نور خیره کننده‌ى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فراگرفته است، امّا او براى حفظ خود از باران، نه پناهگاهى دارد و نه براى تاریکى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ.

  منافقان غرق در مشکلات و نگرانى‌ها مى‌شوند، و در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایى و ذلّت دامن گیرشان مى‌شود - منافقان از مرگ مى‌ترسند -  منافقان بدانند که خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید، اسرار و توطئه‌هاى آنها را افشا مى‌کند. دو نفر از منافقین مدینه فرار نموده در میان راه به طوفان و باران شدیدى که داراى رعد و برق ترسناکى بود گرفتار شدند و قصد ایشان از فرار، رفتن نزد مشرکین مکّه بود.

اینان بالأخره نزد رسول خدا برگشتند و داراى اسلامى قوى شدند و خدا موضوع این منافقین را بعنوان ضرب المثل آورده.

16. مثال تندباد و درخت خرما

تَنزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ (قمر)۲۰

(تندبادى که) مردم را همچون تنه‌هاى درخت خرماى ریشه‌کن شده از جا بر مى‌کند. پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ 

 وجه تشبیه : مردم عاد و ثمود که خانه هایی از سنگ در دل کوه ساخته بودند به تندباد در مقابل درخت خرما تشبیه شده است . 

 یکی تندباد آمد از کردگار                        یکی روز نخسی که بُد پایدار  

چنان تندباد عظیم وزید                        که از جای برکند هر چه رسید

چو نخلی که آن را ببرند سخت             بروی زمین افکنند آن درخت

«یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» آن است که این تندباد در چند روز پى در پى بوده، چنانکه در سوره‌ى فصّلت آیه‌ى 16 مى‌فرماید: باد را در چند روز شوم بر آنان وزاندیم.

در آیه 7 سوره حاقّه، این ایام شوم هفت شب و هشت روز بیان شده سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیَّامٍ        

بدى یا خوبى زمان، یا به خاطر حوادث خوب و بدى است که در آن‌ها واقع مى‌شود. و یا در جوهر زمان نحسى، یا خیرى است که ما از آن خبر نداریم.  با اراده‌ى خداوند باد هم مى‌تواند عامل رویش باشد « أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ » و هم مى‌تواند عامل ریزش باشد.

  قوم عاد، مردمى تنومند و قوى بودند که از بن ریشه‌کن شدند .

 - در نقل تاریخ، هدف اصلى (عبرت‌گرفتن) فراموش نشود .

 - بشر، هرکه باشد، در برابر قهر الهى خار و خسى بیش نیست.

17. صیحه الهی و گیاه خردشده

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿قمر ۳۱﴾ 

(به کیفر این جنایت) ما صیحه (و صاعقه‌اى مرگبار) را فرو فرستادیم،

پس آنان مثل گیاه خشک و خردشده‌اى گشتند که صاحب چهارپایان در آغل مى‌ریزد.

وجه تشبیه : صاعقه ی مرگ بار برای مجرمان، به برگ گیاه کوبیده شده تشبیه شده.

 یکی صیحه آمد ز یکتا اله          همه خشک گشتند همچون گیاه

«کَهَشِیمِ الْمحْتَظِرِ» یعنی مانند چوب خشک شدند و آن، [شاخه‌های] شکسته شده از درخت است که با شکستن جدا شده است و ریزه‌هایی است که صاحب آغل آن را جمع می‌کند تا برای گوسفندانش آغل بسازد و آن‌ها را از سرمای باد حفظ کند .

و معنای آیه این است که آن‌ها از بین رفتند و هلاک شدند و مانند درخت خشکی گردیدند که متلاشی شده و شکسته است.  

1. اگر از نعمتى که فرستاده شد قدردانى نکنیم «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ عذاب »، فرستاده مى‌شود.

2. در نقل مطالب تاریخى قرآن، زمان و مکان و شخص مهم نیست، انگیزه و نتیجه مطرح است.

در این آیات، نه نام کسى‌که ناقه را کشت برده شده و نه زمان و مکان حادثه مشخص شده است ، گرچه قاتل یکى بود ولى به خاطر رضایت دیگران به کار او، همه نابود شدن.  

با اراده‌ى خداوند یک امت با یک صیحه محو مى‌شوند.

قهر الهى، افراد تنومند و غول پیکر را همچون گیاه خرد شده مى‌کند.

18. مثال آذرخش

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ (فصلت ۱۳ )

 پس اگر روى برتافتند بگو شما را از آذرخشى چون آذرخش عاد و ثمود بر حذر داشتم. 

وجه تشبیه : صاعقه ی منکران حقیقت، به عذاب قوم عاد و ثمود تشبیه شده 

چو کفار از ایزد بتابند رو                   تو ای مصطفی خود بر آنان بگو      

از آن آذرخشی که آمد فرو                 بر اصحاب عاد و قوم ثمود 

بترسانم و بیم دارم هنوز                    رسد بر شما آتشی خانه سوز

  یکى از بهانه‌هاى کفّار و مشرکان در برابر پیامبران این بوده که مى‌گفتند:

 اگر خداوند مى‌خواست ما را هدایت کند، یکى از فرشتگان را به عنوان پیامبر براى ما مى‌فرستاد، نه آنکه انسانى همانند خودمان را پیامبر ما قرار دهد.

صاعقه، صیحه جبرائیل بود که همه به آن هلاک گردیدند، به سبب آنچه کرده بودند، از تکذیب صالح (ع) و کشتن ناقه. صاعقه، به آتشى گفته مى شود که از آسمان فرود مى آید و همه چیز را مى سوزاند و صداى بسیار شدیدى است که در فضا بپیچد و به دنبالش یا آتش باشد، یا مرگ، و یا عذابى.

در نتیجه معنا و مفهوم صاعقه هرچه باشد و کمیت و کیفیت آن هرطورى که باشد، رهبران الهى باید انحراف مردم را پیش‌بینى کنند و در فکر درمان آن باشند

- براى اصلاح متکبّر، انذار ضرورى است

- انبیا هر بشارت و انذارى که داشتند از طرف خدا بود

- همه‌ى کیفرها در آخرت نیست.  تاریخ داراى سنّت‌هاى ثابتى است.

19. مَثَل بذر پر برکت

مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (بقره 261) 

مَثَل (صدقات‏) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند همانند دانه‏اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه‏اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر مى‏کند، و خداوند گشایشگر داناست. 

وجه تشبیه : مالى که در راه خدا انفاق شود، به بذر گندمى تشبیه شده .

کسانی که در راه ایزد ز مال                      نمایند انفاق اندر مثال 

بود همچو دانه که چون کاشت رست   ز هر دانه شد هفت خوشه درست   

که صد دانه باشد به هر خوشه ای      چه باشد از این نیک تر توشه ای

ز رحمت از آن بیشتر هم خدا              به هر که بخواهد نماید عطا  

که لطف خداوند بی انتهاست             به هر چیز آگاه یکتا خداست

مـسـاله انفاق یکى از مهمترین مسائلى است که اسلام روى آن تاکید دارد و شاید ذکر آیات آن پشت سـر آیات مربوط به معاد از این نظر باشد که یکى از مهمترین اسباب نجات در قیامت, انفاق و بخشش در راه خداست. 

بـا دقـت در آیـات قـرآن مـجـیـد آشـکـار مى شود که یکى از اهداف اسلام این است که اختلافات غـیرعادلانه اى که در اثر بى عدالتی هاى اجتماعى در میان طبقه غنى و ضعیف پیدا مى شود از بین بـرود و سطح زندگى کسانى که نمى توانند نیازمندیهاى زندگیشان را بدون کمک دیگران رفع کـنـنـد بـالا بیاید و حداقل لوازم زندگى را داشته باشند.

عمل انفاق یک عمل بسیار مؤثر است، یعنی وقتی یک فرد از جامعه یا عضوی از اعضای پیکر اجتماع دچار نقص و فقر شد اگر اغنیاء و اعضای سالم وضع او را اصلاح کنند هم قلب او را از رذائل فقر پاک کرده اند، و هم چراغ محبت در دلش افروخته اند و هم او را در ارائه عملکرد صحیحش نشاط و توان بخشیده اند، و در واقع این انفاق باعث اصلاح وضع همه اجتماع می شود و اگر انسان برای رضای خدا انفاق کند، فواید معنوی بسیار عاید او می گردد.

هدف اسلام از انفاق، تنها سیر کردن شکم فقرا نیست، بلکه این کار زیبا باید بدست افراد خوب، یا شیوه خوب و همراه با اهداف خوبى باشد.

 گاهى انسان گامى براى خدا بر مى‌دارد و کارى را به نیکى شروع مى‌کند، ولى به خاطر عوارضى از قبیل غرور یا منّت یا توقّع و یا امثال آن ارزش کار را از بین مى‌برد.

 با منّت، اثر انفاق از بین مى‌رود، چون هدف از انفاق تطهیر روح از بخل است، ولى نتیجه‌ى منّت، آلوده شدن روح مى‌باشد. 

منّت‌گذار، یا در صدد بزرگ کردن خود و تحقیر دیگران است و یا مى‌خواهد نظر مردم را به خود جلب کند که در هر صورت از اخلاص بدور است.

مگر خداوند به خاطر همه‌ى نعمت‌هایى که به ما داده بر ما منّت گذاشته تا ما با بخشیدن جزئى از آن بر نیازمندان آبرومند منّت بگذاریم.

رسول اکرم(ص) فرمودند: خداوند در قیامت به منّت گذاران، نگاه لطف آمیز نمى‌کند.

- شروع نیکو کافى نیست، اتمام نیکو هم شرط است

- اسلام حافظ شخصیّت محرومان و فقراست و کوبیدن شخصیّت فقرا از طریق منّت را سبب باطل شدن عمل مى‌داند

- اعمال انسان، در یکدیگر تأثیر دارند، یعنى یک عمل مى‌تواند عمل دیگر را خنثى کند.

انفاق براى درمان فقر است، ولى منّت‌گذارى آنرا مایه‌ى درد فقرا مى‌گرداند

- خدا، آینده انفاق کننده را تضمین کرده است.

20. مثل محصول دو باغ

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً (کهف 32)

(اى پیامبر!) براى آنان (سرگذشت) دو مردى را مثَل بزن که براى یکى از آن دو، دو باغ انگور قرار دادیم و دور آنها را با نخل پوشاندیم و میان آن دو باغ را کشتزار قرار دادیم.

کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً

هر دو باغ، محصول خود را داد و چیزى از آن نکاست و میان آن دو، نهرى روان ساختیم.  

مثال : خداوند در این آیه اصول باغداری را مثال زده است .

حکایت نما، داستان دو مرد                 یکى مؤمن و دیگرى گشته طرد

به یکتن از آن دو در این تیره خاک        بدادم دو باغى مصفّا ز تاک

به خرما بپوشاندم اطراف آن               بشد کشتزارى نکو در میان

از این آیات مى‌توان اصول باغدارى یا احداث باغهاى نمونه و دلربا را استفاده کرد، که عبارت است از

الف: درختان کوتاه در وسط «أَعْنابٍ» و درختان بلند در اطراف باغ باشد. نخل

ب: باغها با هم فاصله داشته و اطرافشان باز باشد. «جَعَلْنا بَیْنَهُما»

ج: زمین‌هایى که در فاصله میان باغهاست کشت شده باشد. «بَیْنَهُما زَرْعاً»

د: میان باغها آب جارى باشد. «فَجَّرْنا خِلالَهُما»

ه: باغها سست و ضعیف و آفت‌زا نباشد. «لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً»

این آیات، گویا پاسخى به درخواست کفّار سرمایه‌دار است که مى‌خواستند پیامبر، فقرا را از دور خویش براند تا آنان به گرد حضرت آمده و ایمان آورند،

خداوند در پاسخ آنان مى‌فرماید نه فقر نشانه‌ى ذلّت است و نه ثروت نشانه‌ى عزّت انسان.

21.  مَثَل باران و سنگ صاف

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الأذَى کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لاَّ یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِّمَّا کَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ  (بقره264 )

اى اهل ایمان، صدقه ‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید، مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم‏، انفاق مى‏کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.

پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارایى است که بر روى آن‏، خاکى (نشسته‏) است‏، و رگبارى به آن رسیده و آن (سنگ‏) را سخت و صاف بر جاى نهاده است‏. آنان (ریاکاران‏) نیز از آنچه به دست آورده ‏اند، بهره ‏اى نمى‏برند؛ و خداوند، گروه کافران را هدایت نمى‏کند.

 وجه تشبیه : اعمال ریا کارانه و انفاقهاى آمیخته با منّت و آزار انسانهاى سنگدل و قسى القلب را به قشر خاکى تشبیه کرده است.

مبادا دهید اجر انفاق را                  به آزار و منت به باد فنا

همانند آن کس که اندر مثال          به صرف ریا کرد انفاق مال

نشد هیچ مؤمن به پروردگار          نیاورد ایمان به روزِ شمار

چنین کس که ورزید نیرنگ و رنگ      بپاشید خود دانه را روى سنگ

فروریخت بارانى و دانه شست          نگردید محصولى از آن درست

که بر کافران کردگار جهان                ره رستگارى نداده نشان

 اعمال ریاکارانه و انفاقهاى آمیخته با منت و آزار که از دل هاى سخت و قساوتمند سرچشمه مى گیرد و صاحبانش هیچ بهره اى از آن نمى برند و تمام زحماتشان بر باد مى رود.

ظاهر عمل اینان مانند خاک، نرم ولى باطن آن چون سنگ، سفت است که قابلیّت نفوذ ندارد.

ریا، نشانه عدم ایمان واقعى به پروردگار و قیامت است.

 انفاق مهم نیست، انگیزه و روحیّه‌ى انفاق کننده مهم است. اعمال منّت گذار، ریاکار و کافر، تباه است.

ریاکار، عاقبت رسوا مى‌شود و حوادث، کاشف حقایق است.

22 مَثَل باغ حاصلخیز

وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَ تَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (بقره265)

و مَثَل (صدقات‏) کسانى که اموال خویش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى‏کنند، همچون مَثَل باغى است که بر فراز پشته‏اى قرار دارد (که اگر) رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ریزى (براى آن بس است‏)، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید بیناست 

 وجه تشبیه: انفاقهاى خالص را به باغ مرتفع و حاصلخیزى تشبیه کرده که در برابر نسیم آزاد و آفتاب قرار گرفته باشد.

کسانى که کردند انفاق مال             بجستند خشنودى ذوالجلال

به قلبى سراسر پُر از اعتماد             دل از لطف اللّٰه دارند شاد

چو باغیست بر تپّه اى بس بلند     که از هیچ آفت نیابد گزند

چو باران بسیار آید فرود              دوچندان شود حاصلش ز آنچه بود

اگر هم نبارید باران زیاد                ز بارانى اندک شود نیز شاد

خدا هست بر کار خوبان بصیر      بداند چه دارند اندر ضمیر

 در واقـع قـرآن مـى گوید:

ما منابع اینها را در اختیار شما گذاشتیم بنابراین نباید از انفاق کردن بخشى از طیبات و پاکیزه ها و (سرگل) آن در راه خدا دریغ کنید و به خاطر بلند بودن مکان, از هواى آزاد و نور آفتاب به حد کافى بهره گیرد و آن چنان رشد و نمو کند که  مـیـوه خـود را دو چندان دهد.

در نقطه مقابل، آنها کسانى ند که در راه خدا از روى ایمان و اخلاص, انفاق مى کنند.

 اگر هدف، تحصیل رضاى خداوند و رشد و کمال روحى باشد، کارها بارور مى‌شود.

23. مَثَل گردباد آتشبار

أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ أَصَابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ﴿بقره266﴾ 

آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر آنها نهرها روان است‏، و براى او در آن (باغ‏) از هر گونه میوه ‏اى (فراهم‏) باشد، و در حالى که او را پیرى رسیده و فرزندانى خردسال دارد، (ناگهان‏) گردبادى آتشین بر آن (باغ‏) زند و (باغ یکسر) بسوزد؟ این گونه‏، خداوند آیات (خود) را براى شما روشن مى‏گرداند، باشد که شما بیندیشید 

وجه تشبیه  : باغ پر ثمر به ثروتهایى از طـریـق ربـاخـوارى جمع آورى کرده و از آن در راه خدا انفاق مى کردند.

بخواهید آیا یکى از شما                       بود صاحب جنتى با صفا

کز انگور و خرماست اشجار آن که       در زیر آنهاست جویى روان

همه گونه میوه در آنجا رسد              «که از قلب هرکس برآرد حسد»

«چو طى شد زمانى دگر زود و دیر»     شود صاحب باغ فرتوت و پیر

نیاید ز دستش دگر هیچ کار                ورا ناتوان طفلها در کنار

نماید در آن باغ آتش اثر                     بسوزاند آن باغ را سربه سر

کسى کز ریا کرد انفاق مال                  چنین است او را سرانجام حال

خداوند این سان سلیس و عیان           نمودست آیات خود را بیان

سزد گر در آنها تفکر کنید                   در اسرار هریک تدبر کنید

 سـرچـشـمه بدبختیهاى انسان مخصوصا کارهاى ابلهانه اى همچون منت گذاردن و ریا که سودش ناچیز و زیانش سریع و عظیم است ترک اندیشه و تفکر است، و خداوند همگان را به اندیشه و تفکر دعوت مى کند.

انسان هنگامى که پیر و عیالمند شد، توان تولیدش از بین مى‌رود، ولى نیاز و مصرفش شدید مى‌شود. حال اگر منبع درآمدش نیز نابود شود، به ذلّت کشیده مى‌شود.

انسان در قیامت، از یک‌سو توان عمل صالح ندارد و از سوى دیگر نیازش شدید. در این حال اگر کارهاى صالحش با منّت و ریا محو شده باشد، چه ذلّتى مى‌رسد.

 خرما و انگور، از مفیدترین میوه‌ها مى‌باشند و در قرآن نام آنها به کرّات آمده است

1. منّت و آزار بعد از انفاق، همچون باد سوزانى است بر باغى سرسبز، و آتشى بر بوستانى خرّم

2. رشد یافتن، تدریجى است، ولى تخریب و حبط عمل در یک لحظه است

3. مثال‌هاى قرآن، براى فکر کردن است.

4. اخلاص، ساده بدست نمى‌آید، باید به سراغ آن رفت.

5. کارهاى خالص، همچون مزرعه‌اى در نقطه‌اى مرتفع است که از خرابى سیل محفوظ است

6. اگر هدف خدا باشد، از جلوه‌ها و جمال‌ها هم محروم نمى‌شویم. مخلصین در جامعه محبوب‌تر از ریاکارانند.

7. انفاق خالص، همانند مزرعه‌ى در دامنه کوه و زمین مرتفع است، که همه مردم آنرا مى‌بینند و از آن لذّت مى‌برند

8.  مهم‌تر از امکانات، بهره‌گیرى از امکانات است. بارانِ ریز یا درشت مهم نیست، مهم آن است که زمین بتواند آن را جذب کند.

24 مَثَل باد سموم و کشتزار

مَثَلُ مَا یُنفِقُونَ فِی هِذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلَکِنْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ  (آل عمران117 )

مثل آنچه [آنان] در زندگى این دنیا [در راه دشمنى با پیامبر] خرج مى‏کنند همانند بادى است که در آن سرماى سختى است که به کشتزار قومى که بر خود ستم نموده ‏اند بوزد و آن را تباه سازد و خدا به آنان ستم نکرده بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کرده‏ اند.

وجه تشبیه : انفاق و بخشش هاى مشرکان و کافران و یا ریاکاران را به باد سمومى تشبیه کرده.

هرآنچه نمایند انفاق آن                    به قصد هدفهاى پست جهان

نیارند از آن نصیبى بدست                 چنین است فرجام هر خودپرست

چو بادى که سردست و باشدشدید      به کشت ستمکار مردم،وزید

که نابود سازد همه کشتزار                 کزان میوه اى هیچ ناید به بار

نکرده خداوند بر کس ستم              که خود ظلم کردند بر خویش هم

 افـراد بـى ایـمـان و آلـوده چـون انـگیزه صحیحى در انفاق خود ندارند روح خودنمایى و ریاکارى همچون باد سوزان و خشک کننده اى بر مزرعه انفاق آنها مى وزد و آن را بى اثر مى سازد.

 و تشبیه فوق در حقیقت در میان دو چیز است :

 یکى تشبیه انفاق به زراعت بى موقع و در غیر محل مناسب

و دیگرى تشبیه انگیزه هاى انفاق به بادهاى سرد و سوزان.

 به هر صورت وجه شباهت در این تشبیه ضایع شدن و هدر رفتن زحمت است.

 بارها قرآن اعلام کرده تمام تلاش‌ها و بودجه‌هایى که کفّار در راه باطل صرف مى‌کنند، همچون بذری که نابود مى‌شود.

 از ابتداى ظهور اسلام تاکنون، هرگونه توطئه، تهاجم و تبلیغات علیه اسلام با شکست روبرو شده و دین الهى هر روز رشد و گسترش یافته است و سرانجام پیروزى با اسلام است . عقیده، در عمل تأثیرگذارست. کفر، سبب محرومیّت از برکات انفاق‌ مى‌گردد.

25 مَثَل زندگى و آب

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ ...کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ  (یونس24)

در حقیقت مثل زندگى دنیا بسان آبى است که آن را از آسمان فرو ریختیم پس گیاه زمین از آنچه مردم و دامها مى‏خورند با آن درآمیخت تا آنگاه که زمین پیرایه خود را برگرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند شبى یا روزى فرمان [ویرانى] ما آمد و آن را چنان در ویده کردیم که گویى دیروز وجود نداشته است این گونه نشانه‏هاى خود را براى مردمى که اندیشه مى‏کنند به روشنى بیان مى‏کنیم.

وجه تشبیه :  زندگى زود گذر و پر زرق و برق دنیا به آب بارانى تشبیه شده.

بود زندگانى دنیا چو آن                          که آبى فرستیم از آسمان

گیاهان برویند روى زمین                       نباتات رویند ز آن همچنین   

تناول نمایند آن را تمام                        ز انسان و حیوان و هرگونه دام   

ببندد زمین زیور از خرمى                         که مغرور گردد از آن آدمى 

به ناگاه روزى رسد یا که شب                  که فرمانى آید ز درگاه رب

که ناگاه آن خرمى سربه سر                      درو گردد از آن نماند اثر 

تو گویى که دیروز خاک بلاد                  نبودست آباد و سرسبز و شاد 

خداوند آیات خود کرده ذکر                  براى کسانى که دارند فکر

آب بارانى که بر سرزمین هاى آماده فرو ریزد و انواع گیاهان از آن بروید آرى، چنین است ماجراى زندگى انسان ها به خصوص در عصر و زمان ما که گاه یک زلزله یا یک جنگ چند ساعته، چنان یک شهر آباد و خرّم را در هم مى کوبد که چیزى جز یک ویرانه یا یک مشت اجساد قطعه قطعه شده باقى نمى گذارد. وه! چه غافلند مردمى که به چنین زندگى ناپایدار دل خوش کرده اند؟! آیه‌ى قبل، دنیا را متاعى ناچیز شمرد و این آیه با تمثیلى زیبا، آن را ترسیم مى‌کند. در برخى روایات، این آیه رمز ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) به شمار آمده که هرگاه زمین غرق در زرق، برق و مادیّات شد، با امر الهى و انقلاب مکتبى همه چیز عوض مى‌شود.

بهترین مثال‌ها آن است که از طبیعت گرفته شود و زمین و زمان آن را کهنه نسازد. امام کاظم (ع) : به دنیا همچون زاهدى بنگرید که از آن جدا خواهد شد، که او مقیم و ساکن را [از خود] براند و کسی را که در رفاه و امن زندگی می‌کند بناگاه به وضعیت دردآوری گرفتار آرد. آنچه از دنیا روى گرداند و پشت کرد، دیگر امیدى در برگشت آن نیست؛ و کسى نمى‏داند که چه چیزی در پیش است تا آماده‌اش باشد.

آسایش آن به بلا وصل شود، و ماندگارى آن به فنا انجامد. شادمانى آن به حزن آمیخته است و بقای در آن، با ضعف و سستى، همراه. چونان باغى است که چراگاهش سرسبز و آباد است، و هر کس آن را ببیند در شگفت آید.

آبش خوشگوار است و خاکش طرب‌انگیز، ریشه‌هایش نم و رطوبت را به خود کشیده؛ اما چون گیاهش به ثمر رسد و شاخه‏هاى آن اعتدال یابد ناگاه طوفانى بوزد و شاخ و برگ هایش را از هم بپاشاند چنان شود که خداوند مى‏فرماید:

 پس یک شبه هیزمی شد [که] بادها آن را بردارند، پس دنیا را به عنوان چیزی بنگرید که آنچه از آن شما را شگفت زده مى‏کند بی‌شمار است و آنچه از آن به شما سودی دهد کم‌شمار.          

. مثال، از بهترین شیوه‌هاى تبلیغ و آموزش است - در بهره‌گیرى از مواهب مادّى طبیعت، انسان و حیوان یکسانند، ولى ارزش انسان به بهره‌گیرى از معنویّات است.   تناسب داشتن سبزه‌ها با نیازهاى انسان و حیوانات، از الطاف الهى است - زینت انسان، ایمان است‌  و زینت زمین، گیاهان هستند

- دنیا، انسان را فریب داده و به خیال و گمان وامى‌دارد - دنیا و جلوه‌هاى آن، در معرض انواع حوادث است - عمر انسان در دنیا همچون عمر سبزه‌ها و گل ها کوتاه و گذراست.

26  مَثَل خاکستر و تندباد

مَّثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَى شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِیدُ  ( ابراهیم17 ) 

مثل کسانى که به پروردگار خود کافر شدند کردارهایشان به خاکسترى مى‏ماند که بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد از آنچه به دست آورده ‏اند هیچ [بهره‏ اى] نمى‏توانند برد این است همان گمراهى دور و دراز.

 وجه تشبیه : اعمال کافران را به خاکستر تشبیه کرده که در برابر تندباد در یک روز طوفانى قرار گرفته باشد.

از آن جرعه جرعه همى نوشد او         که نتواند آن را برد در گلو

ز هر سو بر او مرگ روى آورد              همى شعلۀ خویش بر، وى برد

و لیکن نمیرد که تا جاودان                  معذب شود در عذابى گران

همانگونه که باد خاکستر را پراکنده مى سازد و جمع آورى آن براى هیچ کس مقدور نیست، همین گونه اعمال کافران پراکنده و نابود مى گردد و اثرى از آن باقى نمى ماند. تشبیه اعمال آنها به خاکستر، با توجه به این که مانند خاک و بار، موجودى مفید نیست، بلکه باقیمانده یک مشت آتش است نشان مى دهد:

اعمال آنها ممکن است ظاهرى داشته باشد، اما فقط همان ظاهر است و محتوائى ندارد، و حتى با کمک آب نیز نمى توان آنها را به هم پیوند داد، و هر ذرّاى به سرعت، دیگرى را رها مى سازد گوئى اشاره به این واقعیت است که :

 آنها بر خلاف مؤمنان که اعمالشان منسجم و به هم پیوسته و هر عملى، عمل دیگر را تکمیل مى کند و روح توحید و وحدت نه تنها در میان مؤمنان که در میان اعمال یک فرد با ایمان نیز وجود دارد، اثرى از این انسجام و توحید عمل در کار افراد بى ایمان نیست.

27. مَثَل مراحل انسان و گیاه

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (حدید20)

بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است [مثل آن ها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست.

وجه تشبیه : زندگى دنیا را در پنج مرحله بازى، سرگرمى، تجمّل پرستى، تفاخر و تکاثر ترسیم نموده و آنگاه آن را به بارانى تشبیه نموده.

الا ایکه دارید عقلى و هوش            بگیرید پند خدا را به گوش

که این زندگانى دنیاى خوار             فقط هست بازیچه اى طفل وار

نشاید که بارش به خوارى کشى         بود لعبى و لهو و آرایشى

پس از آن تفاخر بیاید ز پى                ره خودستائى نمایید طى

فزون تر نمایید اندر حساب              زن و مال و فرزند را با شتاب

که این کار دنیاست اندر مثل            چو باران که بارد بوقت و محل

گیاهى برآرد خود از خاک سر             که در حیرت آرد همى برزگر

بزودى ببینى بخشکد گیاه                  بپوسد شود زرد و گردد تباه

عذابى رسد سخت از سوى رب           به عقبى بر افراد دنیاطلب

همه مؤمنان راست غفران نصیب        بیابند آن را به اجر شکیب

بلى زندگانى دار الفنا                            نباشد به غیر از فریب و ریا

 از جمع بندى آیات قرآن در مورد دنیا بتوان این گونه استفاده کرد که هرگاه دنیا را به عنوان هدف و مقصد بنگریم، دنیا وسیله اغفال و غرور خواهد بود. ولى اگر دنیا را مزرعه آخرت، مقدّمه و وسیله رسیدن به کمال بنگریم، دنیا و نعمت‌هاى آن ارزشمند و سازنده خواهند بود؛ بنابراین از همین زندگانى دنیا، گروهى آن گونه بهره مى‌گیرند که مغفرت و رضوان الهى را دریافت مى‌نمایند و گروهى آن گونه که گرفتار عذاب شدید مى‌شوند.

این آیه به دوران مختلف زندگى انسان (کودکى و نوجوانى، جوانى و بزرگسالى) اشاره داشته‌ و بیان مى‌کند که در هر دوره‌اى از عمر، یکى از جلوه‌هاى دنیا، انسان را مشغول مى‌کند؛ دوران کودکى و نوجوانى، مشغول لهو و لعب است، دوره جوانى، در فکر زینت و زیبایى و دوره میانسالى و پیرى، گرفتار تفاخر و تکاثر است.

1. شناخت حقیقت دنیا، به دقّت و ژرف نگرى نیاز دارد. «اعْلَمُوا»

2. قرآن، دیدگاه انسان را نسبت به دنیا تصحیح مى‌کند. «و اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا»

3. زیبایى‌هاى دنیا زودگذر است. «وَ زِینَةٌ ... فَتَراهُ مُصْفَرًّا  »  

4. دنیا، همواره بهار و پاییز دارد و هرچه رنگ دنیا داشته باشد، گرفتار برگ‌ریزان. 

5. بازى و سرگرمى، ویژگى زندگى دنیاست ولى اگر در مسیر درست قرار نگیرد، به عذاب آخرت مى‌رسد. «لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ... أَعْجَبَ الْکُفَّارَ ... وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ » 

6. زینت‌هاى دنیا مثل زیورهاى شخصى و خانه و ماشین، اگر موجب فخرفروشى و تفاخر گردد، انسان را به دوزخ مى‌کشاند. «زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ ... فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ»

7. کثرت فرزند و افزایش جمعیّت، در صورتى ارزش است که به کثرتِ دوزخیان منجر نشود و فرزندان، با تربیت درست بزرگ شوند.

8. دنیا براى عده‌اى موجب فریب و کیفر است، «فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ »براى مؤمن، اسباب رشد و تکامل و کسب مغفرت و رضوان الهى است ... «وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ‌»

9. تا لغزش‌ها برطرف نشود، دست‌یابى به رضوان الهى سخت خواهد بود.

10.  باید انسان بین بیم و امید باشد. «عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ.»

 

ادامه دارد 

دنباله مطلب

http://m5736z.blog.ir/post/MasalQ2

http://m5736z.blog.ir/post/MASAL3

http://m5736z.blog.ir/post/Masal.Q1

http://m5736z.blog.ir/post/Masal4

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۱۸)

با عرض سلام و خسته نباشید. از مطالب سایتتان برای تهیه پاور پوینت درسی استفاده کردم.بسیار عالی بود ممنون...
باسلام و خسته نباشید، مطالب وبلاگ عالی است اگراجازه بدهید بنده از مطالبتان کپی و استفاده خواهم کرد تادرجهت آموزش سایر عزیزان اقدام شود
با سلام خدمت شما
مطلب بسیار مفیدی بود و با اجازه مطلب تمثیل های قرانی رو کپی کردم
ممنونم
موفق باشید
با سلام
مطالب بسیار مفیدی بود با اجازه تمثیل های قرآنی رو برای تحقیقم کپی کردم
سپاسگذارم.
موفق و موید باشید.
سلام استاد گرامی
لطفا منابعی که استفاده نمودید ذکر بفرمایید.
چون مطالب بسیار زیبا هستند اما منبع ندارند و نمی توانم از آن ها استفاده کنم
تشکر
پاسخ:
سلام و با تشکر
منابع
قرآن کریم
تفسیر نمونه
تفسیر نور
سلام علیکم 
با اجازه از مطالب فوق با اجازتون من در یک کتاب  با هدف فرهنگ سازی و نه تجاری استفاده می کنم با تشکر فراوان 
اجرکم عندالله
باسلام وتشکر از مطالب استفاده شخصی کردم با اجازتون.
 سلام علیکم 
با اجازه حضرتعالی 
از مطالبتان یادداشت و جزوه برداشتم

قرآن برای تمام بشر هست و کلا بصورت مثال وتمثیل گفته مانند عالم ملکوت واشاره به بهشت وجهنم وحور و میوه های بهشتی و آتش و... عالم غیرماده که شکل وحجم ورنگ  وسایرویژگیهای ماده وذهنی بشر را ندارد یا عالم لاهوت وبهشت عرفا که اشاره به حور و میوه ورود  ...شده است درعالم لاهوت فقط لذتهای روحی هست وشکل وزمان و...وجودندارد حال سوال مهم از برخی علما این هس چگونه این تمثیلات را پاسخ دهند؟ و آیا این تمثیلات اشاره بههفت بطن قرآن ندارد واین آیه سوره واقعه که میگوید جز پاکان به بطن قرآن دست پیدا نمیکنندوچگونه عالم غیر ماده را با مثالهای مادی توجیه وتفسیر میکنند؟
پاسخ:
با تشکر
کلا در ارتباط با قرآن این فقط تعبیرات و برداشت هایی از قرآن است و تنها راسخون در علم و معصومین به حقیقت قرآن آشنا هستند
از طرفی انسان از بیان و تفسیر و براشت از قرآن منع نشده و با رعایت شرائطی در مورد قرآن می تواند مالبی را بیان کند و نبایستی کلا منع کرد و ....
سلام
با اجازه از مطالب استفاده می کنیم
تشکر
سلام بسیار عالی بود با اجازتون از مثال هاتون کپی می کنم
  • حسین زاده
  • با سلام .با اجازتون من از نوشته های مفید شما یک کپی گرفتم .انشاله در حال تهیه مثال ها ی قرآن در قالب یک کتاب جهت استفاده عموم هستم.
    با تشکر
    باسلام  وتشکر  جهت مطالعه کپی شد انشاءالله ماجورباشید.
    سلتم علیکم با اجازه مطالب راکپی کردم.در پناه حق
    با سلام
    بسیار زیبا زحمت کشیدید جزاکم الله خیرالجزاء. استفاده کردم
    سلام با تشکر از مطالب خوبتون برای بخشی از مقاله م حتما از اثر شما استفاده می برم خدا در دنیا و آخرت خیرتون بده
    باسلام و تشکر از شما استاد گرامی با اجازه شما بنده از مطالب شما یک کپی گرفتم اجرکم عندالله

    عرض ادب و احترام ممنون از مطالب جامع و کاملتون

    من از بیشترین موضوعات ارسالیتون برای سایتی که توش فعالیت دارم

    کپی برداری کردم انشالله که راضی باشید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">