تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

اخلاق در قرآن. سلام . ریا

نیکی کردن به دیگران و بدی هم

حیا و شرم در قرآن. انواع حیا. حیا لباس دین

اخلاق اداری انضباط اسلامی و اجتماعی . آداب معاشرت اجتماعی

وفای به عهد . تعهد . امانت داری . بدقولی . تعهد مسئولین

شادی و لذت و شوخی در اسلام . سعادت و نیکبختی

تزکیه نفس . آثار و بسترها . تهذیب و خودسازی

اخلاق نبوی (ص) . اسوه کامل بشریت . سیره سیاسی . انسان سازی

تربیت دینی سبک زندگی. رانندگی ورزش در اسلام . حیات طیبه. اصلاح و اصلاحگری

شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. بایدها و نبایدها قرآن و عترت

دید و بازدید و آثار صله ارحام. معانی زیارت و آداب میهمانی. حقوق همسایه. بی احترامی

خانواده و ازدواج در اسلام . مهریه در قرآن . 100 خصلت سبک زندگی پیامبر (ص)

نشانه های مومن چیست؟ قلب مومن و قلب کافر. عباد الرحمن صفات بندگان خوب خدا

تقوی و صفات متقین . تقوای اجتماعی و سیاسی . نشانه های بی تقوائی

انتقاد و انتقاد پذیری . عذر خواهی. عفو گذشت . لهو لعب لغو لهو الحدیث

نفس انسانى و انواع نفس . خود سازی . محاسبه نفس ؛ تربیت نفس

صبر . آثار صبر . انواع صبر . استمداد از صبر . صبر جمیل . مقام صبر

گناه چشمی . چشم زخم . نگاه سحری. چشم و هم چشمی

مقام مادر . شیر مادر . پدر و عالمان در نگاه اسلام

اخلاص در قرآن مخلص . صفات مخلصین

نکات اخلاقی سوره لقمان و حجرات

سبک زندگی ؛ حیات طیبه

وفای به عهد

یکی از مفاهیم بیان کننده ارتباط انسان با انسان های دیگر و ارزش های اخلاق اسلامی در قرآن وفای به عهد است

فا بیشتر همراه با قید عهد و پیمان ذکر می شود. وفا عبارت از انجام اعمالی است انسان تعهد کرده باشد و عبارت از وقوف به امر الهی است و نیز عبارت از عنایت ازلی است... وفا غایت وفاقت است و غایت میثاق است و وفا دستگاه مشتاق است و پایگاه عشاق و مایه اخلاص و پیرایه اهل اختصاص است و سرخویش نهفتن است و سردوست باگفتن است. (فرهنگ معارف اسلامی ج3 ص595)
وفا در قرآن
در قرآن کریم سه نوع وفا بیان شده است:
1- وفای به عهد از سوی بنده

2- وفای به عهد از طرف خدا

3- وفای به عهد در انسان ها در قبال یکدیگر
وفای به عهد مانند اکثر واژه های اخلاقی، متقابل و طرفینی است. وفا ممکن است بین خدا و بنده باشد، یا میان دو انسان، یا بین دو گروهی که با هم پیمانی امضا کرده اند
*

الف) وفای به عهد مشروط از سوی خدا : عهد و پیمان انسان با خدا می تواند دو گونه باشد:

1- پیمانی که انسان با پذیرش ایمان متقبل می شود، مانند رعایت دستورهای اخلاقی دین و عمل به احکام فقهی اسلام که از جمله پیمان های فرد باخداست .

2- پیمان هایی که انسان به صورت «عهد» «نذر»، «قسم» و... متقبل میشود. در هر صورت، خداوند متعال در سوره بقره آیه 40 در برابر ادای این تعهدات از سوی انسان ها خود را متعهد کرده که آنها را به سعادت و موفقیت در دنیا و آخرت نایل کند. و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان خود با شما وفا کنم. نکته اصلی این است که تردیدی در وفای خداوند به وعده خود وجود ندارد، ولی این وفا مشروط به وفای انسان ها است.
ب) چگونگی ادای وفای به عهدالله از سوی انسان ها : یکی از مواردی که قرآن وفای به عهد را توصیه میکند، ادای تعهداتی است که فرد به عنوان مسلمان و بنده خدا پذیرفته است. گویاترین آیه در این زمینه آیه 91 نحل میباشد: و به عهدالهی چون پیمان بستید، وفا کنید و سوگندهایتان را پس از موکد داشتن آنها، مشکنید، حال آنکه خداوند را بر خود (در آن سوگندها) ضامن گرفته اید.
سؤال این است که انسان چه تعهداتی را در قبال خدای متعال پذیرفته است که باید به آنها وفادار باشد؟ فخر راضی در تفسیر کبیر ج7 ص263 مینویسد: بهتر آن است که این عهد را به تعهداتی که ما با اختیار آن را پذیرفته ایم حمل کنیم. در این صورت چند تعهد به عهده ما میباشد:
1- بیعتی که با آوردن ایمان بین ما و خدا و رسولش برقرار شده که عهد جهاد نیز در همین راستا قرار گیرد.
2- وفای به عهد در چیزهایی که ما خود را به آن ملزم کرده ایم، مانند نذورات و چیزهایی که با قسم آنها را تاکید نموده ایم.

ج) وفای به عهد بین انسانها : این قسم از وفای به عهد بیشتر صبغه اخلاقی دارد تا اعتقادی و کلامی

آیات و روایات درباره میثاق و پیمان های میان انسان ها که به صورت مکتوب یا شفاهی انجام گرفته فوق العاده سفارش کرده اند

خداوند در آیه 177 بقره که اوصاف ابرار را می شمرد، وفای به عهد را یکی از اوصاف ابرار و نیکان قلمداد می کند:

والموفون بعهدهم اذا عاهدوا هنگامی که عهد و پیمان می بندند رعایت می کنند

والذینهم لاماناتهم و عهدهم راعون مومنان کسانی اند که در عهد و اماناتشان مراعات کننده اند

گرچه ممکن است بعضی وفای به عهد را واجب اخلاقی بدانند نه واجب فقهی

از دیدگاه قرآن، ناقض عهد و پیمان، انسانی اخلاقی نیست

بر همین اساس نقطه مقابل وفا، غدر و نیرنگ است که دلالت بر نقض پیمان و عهدشکنی دارد. چنین اعمالی متأثر از صفت رذیله درونی افراد است*

وفای به عهد، طلایه دار آیین آسمانی اسلام

انسان موجودی اجتماعی بوده و زندگی در اجتماع و جامعه جزء لاینفک حیات بشری است

و برای آنکه از قوام و دوام برخوردار باشد نیازمند یک سری قوانین و اصول است که برخی از آنها در قالب قوانین مصوب و مکتوب جای میگیرند و برخی دیگر اگر چه در قانون مدون و مصوبی ثبت و ضبط نشده اند ولی قوانین فطری هستند که در نهاد آدمی قرار داشته و آدمی بالفطره خود را ملزم به رعایت آنها دانسته و تجاوز از آنها را برای خود جایز نمیداند

زیرا میداند که هرگونه تخطی از این قوانین فطری میتواند حیات توام با آرامش او را در دنیا به مخاطره انداخته و با نابودی مواجه سازد

قوانینی همچون:

راستگویی، ادای امانت، احترام به حقوق دیگران و... از جمله این قوانین فطری یکی هم قانون )وفاء به عهد( است

قانونی الهی و انسانی که همگی انسانها فارغ از هر دین و آ یینی خود را ملزم به رعایت آن میدانند تا جایی که بنا به فرموده امیر مومنان علی)ع( حتی مشرکان جاهلی نیز خود را ملزم برعایت آن دانسته و تجاوز از آن را برای خود گناهی نابخشودنی میدانست*

هیچ کی از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست که همه مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند در آن اتفاق نظر داشته باشند تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند زیرا آینده ناگوار پیمان شکنی را می دانستند

 اما با نهایت تاسف و تاثر باید اذعان کنیم که این قانون الهی، اسلامی در جامعه ما طی سالیان اخیر کمرنگ شده و ما علیرغم تا کیدات فراوان آیین آسمانیمان، در عمل به آن سستی کرده و خود را چندان پایبند عمل به آن نمیدانیم

و بالا رفتن آمار دعواها اعم از طلاق و تعداد چکهای برگشتی و ... گواهی بر این مدعاست

در گذشته های نه چندان دور پدران و نیاکان ما برای حرف و سخن شفاهی خود چنان ارج و ارزشی قائل بودند که حرکت در مسیر خلاف گفته های خود را به منزله گناهی کبیره تلقی کرده و توبه از آن را امری ضروری می دانستند

ولی در حال حاضر با دور افتادن جامعه از تعالیم عالیه اسلام کار به جایی رسیده که ما برای عهد و پیمانهای کتبی و نوشتاری خود نیز اهمیتی قائل نشده و به آسانی آنها را زیر پا میگذاریم.

اهمیت (وفاء به عهد) از منظر قرآن کریم و روایات اسلامی

الف- وفای به عهد از منظر قرآن کریم

قرآن کریم به عنوان آخرین نسخه آسمانی برای دردهای فردی و اجتماعی، مادی و معنوی انسان در آیات متعدد از پیروان آ یین اسلام میخواهد تا در وفاء به عهد کوتاهی نکرده و به پیمانهای خود وفادار باشند،:

آیه اول: شاید مشهورترین آیه ای که در قرآن کریم ما را به لزوم وفای به عهد تحریض و تشویق میک‌ند همانا آیه اول از سوره مائده باشد

یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود... ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانها وفاء کنید

خداوند متعال در این عبارت کوتاه ما را به اهمیت وفای به عهد آگاه کرده و از ما خواسته تا نسبت به پیمانها و عهود و عقودی که میان خود میبندیم بی تفاوت نباشیم

چرا که او به عنوان خالق و آفریننده ما به خوبی میداند که ترک وفای به عهد و عدم رعایت پیمانها چه عواقب وخیمی برای انسان و زندگی دنیوی و اخروی او در پی دارد

آیه دوم: همچنین در قرآن کریم و در آیه 35 از سوره اسراء درباره لزوم وفای به عهد میخوانیم...

و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا و به عهد و پیمان وفاء کنید که همانا عهد و پیمان مورد سوال واقع خواهد شد

در این آیه شریفه از عهد و پیمان میان انسانها به عنوان موجودی یاد گردیده که گویی زنده بوده و در روز قیامت از او سوال خواهد شد که آیا انسانها و مسلمانان بالخصوص، نسبت به او چگونه رفتاری داشته اند آیا در عمل به آن بی تفاوت بوده و چندان مقید به آن نبوده اند یا نه، آنرا محترم شمرده و عمل به آنرا برای خود امری ضروری می دانسته اند

که در صورت نخست بدون هرگونه شک و تردید عذاب الهی در انتظار ترک‌کنندگان عهد و پیمان بوده و آنان کیفر این عمل ناپسند و زشت خود را خواهند دید و در غیر این صورت عاملان به عهد و پیمان باید منتظر پاداش نیک از جانب خداوند بوده و بهشت و رضوان الهی را به عنوان مزد عمل شایسته خود دریافت دارند

آیه سوم: آل عمران76 بلی من اوفی بعهده و اتقی فان الله یحب المتقین آری هرکس به عهد خود وفا کند و تقوای الهی پیشه نماید )در زمره متقین بوده( و خداوند پرهیزگاران را دوست دارد

در این آیه خداوند متعال وفای به عهد را عامل رسیدن به مقام متقین دانسته و کسانی که به پیمانها وفا کرده و تقوای الهی پیشه میکنند را مورد محبت و لطف خود قرار داده است

و از آنجا که گفته اند )تعرف الاشیا باضدادها( نتیجه میگیریم که بی اعتنایی به وفای به عهد و آنانکه نسبت به وفای به عهد تقیدی ندارند از زمره متقین خارج بوده و دو راه بیشتر در پیش روی ندارند:

یا باید از این عمل زشت و غیراخلاقی توبه کرده و خود را در زمره وفاداران به عهد و پیمان درآورند

و یا در صورت تداوم این عمل باید منتظر عذاب الهی باشند چرا که پاداش خداوند تنها متقین را در برمی گیرد.

ب -وفای به عهد در روایات اسلامی

در روایات اسلامی نیز که همگی از لسان پیامبرگرامی)ص( و ائمه معصومین)ع( صادر گردیده اند تاکیدات فراوانی نسبت به لزوم وفای به عهد وجود دارد :

  وفای به عهد طلایه دار آ یین اسلام

رسول مکرم اسلام حضرت محمد ص در سخنی گرانمایه و ارزشمند میفرمایند لیس للدین رواد الا القضا و الوفا و الحمد برای دین خدا پیشتاز و طلایه داری جز داوری عادلانه و وفای به عهد و ستایش شایسته خداوند نیست

 هر امر اجتماعی و هر جامعه ای برای آنکه به حیات خود ادامه دهد نیازمند پیشرو و طلایه داری است که زمام امور آنرا به دست گرفته و به پیش برد

آیین آسمانی اسلام نیز که مجموعه ای از قوانین متعالی و حیاتبخش است برای تداوم یافتن نیازمند قائد و طلایه داریست که در این سخن، پیامبر اکرم)ص( از وفای به عهد به عنوان یکی از طلایه دارانش یاد نموده اند و این به آن معناست که هرگاه وفا بعهد در جامع های کمرنگ شد

نباید انتظار داشت که اسلام نیز به نحو مطلوب به مرحله اجرا درآید چرا که همه قوانین اسلام از دو حال خارج نیستند:

برخی عبارتند از عهد و پیمان میان انسان و خداوند و برخی دیگر عهد و پیمان میان انسانها با یکدیگر

و مردمی که وفای به عهد را ناچیز میشمرند در واقع نسبت به این پیمانهای میان خود و خداوند بی اعتنا هستند و در نتیجه هیچکدام از قوانین اسلامی به نحو مطلوب به اجرا در نمی آیند

لاجرم برای آنکه بتوان در سایه قوانین اسلامی به عبودیت پروردگار و حیات طیبه نایل آمد چاره ای جز متعهد شدن به پیمانها و وفای به آنها وجود ندارد.

-2 وفا به عهد نشانه ایمان

پیامبر گرامی اسلام)ص( همچنین در سخنی دیگر میفرمایند: ان حسن العهد من الایمان: بی گناه پیمان نیکو و رعایت آن از ایمان به خداست3 ایمان به خدا و باور داشت خداوند امری است درونی که کسی را بجز شخص مومن به آن راهی نیست و هرگز نمیتوان بدون علامت و نشانه از ایمان کسی با خبر شد. و به همین دلیل همواره مدعیان ایمان در میان انسانها فراوان بوده اند با اینکه فی الواقع در درون بسیاری از آنها از ایمان خبری نبوده و نور ایمان به درون تاریک آنان نتابیده است. از همین روی در کلام معصومین ع از اموری یاد شده که آنها نشانه ایمان به خدا معرفی شده اند و با مشاهده آثار این امور در رفتار و گفتار مردم میتوان به میزان ایمان آنها و تقیدشان به قوانین الهی پی برد.

مطابق این فرمایش گهربار، انسان مومن کسی است که نسبت به عهد و پیمان مقید بوده و وفاداری پیشه میکند و از شکستن عهد و پیمانی که با خلق و خالق بسته بیمناک است و چنین امری را برای خود گناهی سخت به حساب می آورد. پس هرگاه مشاهده کردیم که شخصی در وفای به پیمانها کوشاست میتوان بر ایمان او به پروردگار عالم یقین حاصل کرد ولی چنانچه کسی را نسبت به عهد و پیمان سست یافتیم و دیدیم که چندان نسبت به آن وفادار نیست باید دانست که از ایمان درست و حسابی برخوردار نیست. هر چند در انجام نماز و روزه و عبادات ظاهری سعی و تلاش فراوان مینماید چرا که به فرموده معصومین علیهم السلام این امور، کارهایی هستند که او به آنها عادت کرده و آنها را از روی عادت انجام میدهد و چنانچه یکروز آنها را انجام ندهد دچار وحشت میشود.

آن حضرت)ص( همچنین در کلامی دیگر من کان یومن بالله و الیوم الآخر فلیف اذا وعد آن کس که به خدا و روز جز ایمان دارد باید به عهد و پیمان وفادار باشد 4 همانگونه که مشاهده میشود. آری مومن کسی است که به وعده هایی که میدهد پایبند است و چنانچه بداند از عهده کاری برنمی آید از وعده دادن خودداری میورزد و دیگران بی جهت به کاری که از توانش خارج است امیدوار نمیسازد.

-3 وفای به عهد نشانه دیانت تدین و دیانت صفتی است که همه انسانها به نوعی خود را بدان متصف می سازند اگرچه از این صفت بهره چندانی نداشته باشند و این خود دلیل آن است که برخورداری از دیانت در نزد مردم ارزشی والا محسوب میشود. اما آنچه قابل توجه باید باشد این است که صرف تظاهر به دیانت و تدین اگرچه در نزد دیگران میتواند آبرویی برای آدمی دست و پا کند ولی در پیشگاه پروردگار تنها کسی متدین خوانده میشود که از دیانت آثاری در رفتار و گفتار او متجلی باشد که یکی از این آثار هم )وفای به عهد( است و اگر کسی نسبت به وعده های خود تخلف داشته باشد در نزد خداوند متدین خوانده نمیشود و اصولا کسی که از وفای به عهد بهره ای نبرده از دیانت نیز بی بهره است همچنان که امام موسی کاظم)ع( از قول جد بزرگوارشان نبی مکرم اسلام)ص( می فرمایند لا دین لمن لا عهد له دین ندارد آنکه به عهد و پیمان وفادار نباشد. 5

-4 وفای به عهد شرط ورود به بهشت در کلامی دیگر از وجود مبارک رسول اکرم)ص( میخوانیم: شش چیز را برای من بپذیرید تا بهشت را برای شما بپذیرم: هنگامیکه یکی از شما سخن میگوید دروغ نگوید و هنگامی که وعده میدهد تخلف نورزد و... 6 تمامی سعی یک مومن در حیات دنیوی این است که بتواند از گرداب پر خطر دنیا رخت خود را به سلامت به در برده و اهل بهشت و سعادت ابدی گردد و برای یک انسان حساس نسبت به سرنوشت اخروی خود هیچ موفقیت و پیروزی بالاتر از این نیست که به هنگام ملاقات با پروردگار جواز دخول در بهشت و رضوان الهی را دریافت کند

پیامبر گرامی)ص( در این کلام گرانسنگ از وفای به عهد به عنوان یکی از اموری یاد میفرمایند که عمل به آن بدون تردید آدمی را به سعادت ابدی در بهشت خداوند نایل میگرداند. پس بر انسان طالب سعادت و ورود به بهشت فرض است که در عمل به این امر و واجب الهی کوتاهی نورزد.

-5 وفای به عهد نسبت به همه کس شاید از دیدگاه برخی از ما این گونه باشد که اموری از قبیل وفای به عهد تنها زمانی لازم الرعایه هستند که طرف حساب ما فردی مسلمان باشد و تنها به وعده هایی که به هم کیشان مسلمان خود میدهیم باید پایبند بوده و وفادار باشیم و چنانچه به فردی غیرمسلمان وعده ای دادیم چندان نیازی به وفا کردن نیست! حال آنکه از منظر پیشوایان این آیین آسمانی هرگز چنین نبوده و وفاق به عهد نسبت به همه انسانها لازم و ضروری است اگرچه طرف وعده ما کافر بوده و حتی از دایره ادیان توحیدی نیز خارج باشد رسول مکرم اسلام)ص( : ثلاثه لیس لاحد فیهن رخصه: الوفاء لمسلم کان او کافر...: سه چیز است که احدی مجاز نیست از آن تخلف و سرپیچی کند اول وفاء به عهد خواه طرفی پیمان مسلمان باشد یا کافر 7

6 : ترک وفای به عهد نشانه منافقین پیامبر اکرم)ص( : ترک وفای به عهد یکی از نشانه های سه گانه منافقین بوده و گناهی است که انسان را در زمره آنان در میآورد و در نتیجه مطابق صریح آیه 145 نساء که میفرماید ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار منافقین در پایینترین درجات آتش هستند آدمی را به شقاوت ابدی دچار میگرداند. رسول گرامی اسلام)ص( میفرمایند للمنافق ثلاث علامات: اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان برای منافق سه نشانه است: هنگامیکه سخن بگوید دروغ میگویید و هنگامی که وعده دهد تخلف کرده به وعده وفا نمیکند و هنگامیکه امانتی به او سپرده شود در آن خیانت میورزد. پی نوشتها: -1 نهج البلاغه نامه 53 - 2 نهج الفصاحه ص 453 -3 همان ص164 -4 الحدیث روایات تربیتی ج1 ص100 -5 همان -6 نهج الفصاحه ص 218 -7 الحدیث روایات تربیتی ج1

بدقولی در بی اعتمادی اجتماعی

قول در فرهنگ و ادبیات عربی به معنای گفتار و سخن آمده، ولی در فرهنگ و ادبیات فارسی، قول به معنای گزاره و جمله انشایی است. در کاربردهای فارسی، قول دادن به معنای وعده به انجام دادن یا ندادن کاری در آینده است. واژه انگلیسی Promise در این معنا به کار می رود. در حقیقت قول دادن و قرار گذاشتن، نوعی پیمان و عهد زبانی است که میان دو نفر انجام می گیرد. شخصی به صورت عقد یا حتی ایقاع و یک طرفه به دیگری قول می دهد که کاری را انجام دهد و یا کاری را ترک کند. البته در اینکه ترک انجام کاری نیز قول باشد، شک و تردید نیست؛ زیرا کودک مثلا به والدین خود قول می دهد تا از این پس دروغ نگوید و دست به اسباب بازی دیگری بدون اجازه نزند

بنابراین، متعلق قول می تواند فعل یا ترک باشد. از نظر معنایی، دایره قول و قرار گسترده تر از دایره عقد و عهد و پیمان است؛ زیرا قول و قرار می تواند به شکل ایقاعی نیز انجام گیرد، به این معنا که شخص به خودش قول بدهد که کاری را انجام دهد یا ترک کند و یا اینکه قولی به دیگری بدهد.
به سخن دیگر، قول و قرار می تواند به شکل عقد دو طرفه انجام گیرد و هر یک متعهد به انجام یا ترک کاری شوند و در آخر این قول و قرار، با هم دست بدهند و تعهد بسپارند که ملتزم به آن قول و قرارشان باشند. همچنین می تواند این قول و قرار یک طرفه و به شکل ایقاعی انجام گیرد؛ به این معنا که شخصی متعهد به انجام یا ترک کاری شود بی آنکه طرف دیگری یا وجود داشته باشد یا متعهد به مفاد قول و قرار باشد. پس براساس تعریفی که در فرهنگ ایرانی و فارسی وجود دارد، قول و قرار، نوعی قول سدید و سخن استوار است که به شکل پیمان و عهد یک طرفه و یا دوطرفه انجام می گیرد و شخص خود را متعهد و ملتزم به انجام مفاد آن می داند.

تفاوت قول با پیمان و قرارداد
البته قول و قرار با عقد و عهد پیمان و مانند آن تفاوت دارد؛ زیرا قول و قرار بیشتر جنبه اخلاقی دارد، درحالی که عقد و عهد و پیمان، جنبه حقوقی دارد

بر این اساس، مخالفت و عدم وفا به قول و قرار تنها به عنوان یک رذیلت اخلاقی شناخته می شود و کسی که به قول و قرارهایش پایبند می باشد، به عنوان انسانی با فضیلت و بااخلاق شناخته می شود

اما مخالفت با عقد و عهد، افزون بر اینکه تبعات اخلاقی دارد، تبعات حقوقی نیز بر آن بار می شود و مجازات های قانونی برای آن در نظر گرفته شده و شخص ملتزم است تا پاسخ گوی تبعات و پیامدهای عدم وفای به عقود و عهود باشد

بنابراین، میان اصطلاحاتی چون قول و قرار از یک طرف و عقد و عهد و پیمان از طرف دیگر، تفاوت جدی وجود دارد و عواقب و پیامدهای هر یک با دیگری متفاوت است
بدقولی، از نظر اخلاقی رفتاری نابهنجار و ضدارزشی است که به عنوان یک رذیلت ناپسند اخلاقی معرفی شده است

جامعه ای که از سرمایه اخلاقی و اعتماد عمومی در سطح بالایی برخوردار می باشد افزون بر اینکه متعهد به عقود و عهود می باشد، به قول و قرارهای خود نیز پایبند است

زیرا این سطح از اعتماد عمومی موجب افزایش انسجام و همدلی اجتماعی و همگرایی و همکاری میان افراد جامعه می شود و روند معاملات و تعاملات و ارتباطات اجتماعی را تسهیل می کند

 اگر افراد جامعه به قول و قرارهای خود وفادار و صادق الوعد باشند

به جای آنکه همه چیز را در دایره بوروکراسی ثبت و ضبط کنند و زندگی خود را در مجاری قانونی و حقوقی، سامان دهند، در مجاری اخلاقی کارها را پیش می برند و با یک دست دادن و تعهد شفاهی و زبانی، معاملات بزرگی را سامان می دهند و نقل و انتقالات بزرگ به سادگی و آسانی و روانی انجام می گیرد

در چنین جامعه ای که اصول اخلاقی فراتر از احکام قانونی حاکمیت دارد، کارهای بزرگ اجتماعی به سادگی و آسانی صورت می گیرد و افراد جامعه به حکم حاکمیت اخلاق و سطح بالای اعتماد عمومی در آرامش و آسایش در کنار هم زندگی خود را سامان می دهند
در مقابل، هرگونه بی قولی، به معنای فقدان اعتماد اجتماعی در جامعه و بیانگر نوعی بحران اخلاقی در جامعه است

هرچند که چنین جامعه ای با احکام قانونی وحقوقی سفت و سخت، همکاری اجتماعی را سامان می دهد، ولی نمی تواند به رشد و شکوفایی کامل دست یابد و در دو عرصه آرامش و امنیت و آسایش و رفاه اقتصادی با مشکل جدی مواجه خواهد شد

زیرا آنچه جامعه را به کمال می برد، همکاری های همدلانه است که بیانگر انسجام و وحدت ملی می باشد

به سخن دیگر، اجتماع، خود یک خانواده بزرگ است که اصل حاکم بر آن می بایست اصول اخلاقی و عشق و محبت و مودت جمعی باشد؛ چرا که اگر بخواهد نظام اجتماعی را عقلانیت و حقوق و قوانین، سامان دهد، در یک کف از تعاملات اجتماعی باقی خواهد ماند و هرگز روابط اجتماعی سالم در آن شکل نخواهد گرفت.

جامعه همانند خانواده همان اندازه که به عقلانیت و قانون مداری نیاز دارد، فراتر از آن به احسان و محبت و مودت نیاز دارد که ریشه در اصول اخلاقی چون وفای به قول و قرارها دارد

میزان وفای به عهد و سطح عمل و التزام به این قول و قرارها نشان می دهد که تا چه اندازه انسجام و همدلی و نیز همکاری و معاونت میان اعضای یک خانواده بزرگ به نام جامعه وجود دارد

هرچه پایبندی و التزام به قول و قرارها افزایش یابد، به همان میزان سطح اعتماد عمومی و نیز سطح همکاری و همدلی و انسجام نیز افزایش می یابد

بدقولی در جامعه، به معنای بحران اخلاقی است و از آثار آن بی اعتمادی اجتماعی و از دست رفتن سرمایه های بزرگ برای جامعه و در نتیجه عامل واگرایی و تفرقه و فقدان امنیت و آرامش و همچنین آسایش و کاهش رشد اقتصادی و بحران در آن خواهد بود

وفای به قول و قرار، نشانه ای از ایمان
در برخی از روایات وفا به وعده و قول و قرارها نشانه ای از ایمان، و بدقولی نشانه ای از نفاق دانسته شده است: المومن اذا وعد وفی و المنافق از وعد جفی؛ مومن چون وعده دهد و قراری بگذارد، بدان وفا می کند و منافق چون وعده کند بدقولی می کند. همچنین در روایت است که: آیه المنافق ثلاث: اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا اؤتمن خان؛ نشانه منافق سه چیز است: 1- سخن به دروغ بگوید 2- از وعده تخلف کند 3- در امانت خیانت نماید. (صحیح مسلم کتاب الایمان حدیث 98)
خداوند در آیاتی وفاداری به عهد و پیمان و نیز قول و قرارها را بسیار مهم و نشانه ای از مکارم اخلاقی دانسته است. اصولا جامعه اسلامی که می بایست بر مدار اخلاق و محاسن بلکه مکارم آن سامان یابد، جامعه ای است که نه تنها به قول و قرارهای رسمی که در قالب عقد و عهد، نوشته می شود پایبند است بلکه نسبت به قول و قرارهای شفاهی و زبانی نیز ملتزم است و می کوشد تا از مفاد آن تخلف نکند

جامعه ای که به سوگندها و قول و قرارها و عهد و پیمان های خویش ملتزم نیست، اصلا جامعه ایمانی شمرده نمی شود. خداوند در آیه 21 توبه درباره جامعه کافر، به ویژگی آنان در پیمان شکنی و بدقولی اشاره می کند و می فرماید: اگر سوگندهای خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانی نیست، باشد که از پیمان شکنی باز ایستند.
اما جامعه ایمانی نه تنها به قراردادهای حقوقی پایبند است بلکه حتی به قول و قرارهای اخلاقی خود نیز ملتزم است و صادق الوعد می باشد. از صفاتی که خداوند برای حضرت اسماعیل نبی(ع) مطرح می کند، صادق الوعد بودن ایشان است و می فرماید: واذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیاً؛ هان ای پیامبر! در این کتاب پرشکوه ات از «اسماعیل» نیز یاد کن؛ چرا که او همواره به وعده های خویش وفا می کرد و پیامبری بود که به سوی قوم «جرهم» فرستاده شد. (مریم45)

ابن عباس آورده : حضرت اسماعیل(ع) با مردی عهد بست که در جایی در انتظار آمدن او بماند، و آن بنده خدا وعده اش را فراموش کرد و «اسماعیل» یک سال در آنجا انتظار کشید تا او آمد. این بیان از حضرت صادق(ع) نیز روایت شده است، اما «مقاتل» آورده است که آن حضرت(ع) سه روز در آنجا انتظار کشید. (اصول کافی، کلینی، ج2، ص68، مجمع البیان، طبرسی، ذیل آیه)
بدیهی است هرگز منظور این نیست که حضرت اسماعیل کار و زندگی اش را تعطیل کرد بلکه مفهومش این است که در عین ادامه برنامه هایش مراقب آمدن شخص مزبور بود. (تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ذیل آیه)
درباره رسول خدا(ص) روایت شده است که آن حضرت با شخصی در کنار کعبه قرار ملاقات داشتند و آن شخص فراموش کرد. حضرت تا سه روز منتظر ماند تا به آن شخص خبر دادند، آن شخص آمد و عذرخواهی کرد. همچنین پیامبر با کسی وعده گذاشت که هنگام ظهر او را ملاقات کند، ولی چون او نیامد، حضرت تا غروب منتظر ماند. (تفسیر نور، قرائتی، ذیل آیه)
لزوم وفای به هر قول و قرار
گاهی انسان با خود قول و قراری می گذارد که آن را انجام دهد و یا ترک کند. مثلا خودمان را ملتزم به انجام دادن یا ترک کاری می کنیم که در اصل شریعت واجب نیست، مثل نذر. (مفردات الفاظ قرآن کریم راغب اصفهانی ص591، عهد) و گاه نیز با دیگری قول و قراری می گذاریم که به شکل وعده است. اگر خودمان یا دیگری عهدی بستیم یا وعده ای دادیم می بایست به آن وفادار باشیم و برخلاف آن عمل نکنیم

زیرا این گونه مخالفت ها نوعی خیانت به خودمان است و رفتاری ضداخلاقی تلقی می شود. از نظر قرآن هرگونه عهدشکنی در هر قالب و شکلی رفتاری ضداخلاقی است و باید ترک شود؛ زیرا آثار و عواقب بدی را به دنبال خواهد داشت که از جمله آنها فسق (بقره62 و 72 اعراف102) و نفاق است. (توبه57 تا 77) افزون بر اینکه اینگونه رفتارهای ضداخلاقی و ارزشی موجب محرومیت از عنایت خداوندی (آل عمران77) و دوستی و محبت خدا (انفال65 تا 85) می شود.
انسان در مقام انسانیت می بایست به هر عقدی که در هر قالب و شکلی چون قول و قرار زبانی یا عهد درونی و بیانی یا عقد حقوقی و قانونی بسته وفادار باشد؛ چرا که آیه یک سوره مائده به صراحت از اوفوا بالعقود تعبیر کرده است؛ صیغه امر أوفوا بر وجوب التزام به مفاد عقد دلالت دارد که از آن به لزوم عقد تعبیر می شود و چون «عقود» جمع دارای الف و لام است، عموم از آن استفاده می شود. همچنین از اطلاق عقد و کاربردهای آن می توان دریافت که شامل عهد و قول و قرارها نیز می شود؛ (لسان العرب، ج9، ص309، «عقد») هر چند که در اصطلاح، عقود تنها به قراردادهای حقوقی و قانونی اطلاق می شود و در اصطلاح فقه اسلامی ایجاب امری از یک طرف و قبول آن از طرف دیگر است، به طوری که تأثیر آن به دیگری وابسته باشد (دائره المعارف مصاحب ج2، ص1745 مصطحات الفقه ص773)
بنابراین هر کسی که قول و قرار می دهد باید بدان عمل کند و قول و قراری ندهد که توانایی انجام آن را ندارد یا از نظر زمانی و کمیت و کیفیت نمی تواند آنچنان که قول می دهد عمل کند؛ پس با توجه به توان و شرایط خود قول دهد و نگوید که وعده و قولی داده شد و خود را ملتزم به وفای بدان نداند

بدقولی؛ آثار و پیامدهای آن

اعتماد متقابل انسان ها، بزرگ ترین سرمایه اجتماعی است

هر جامعه ای که افراد آن به یکدیگر اعتماد داشته باشند، به همان میزان از آرامش و آسایش بیشتری برخوردار خواهند بود؛ زیرا اعتماد، همانند سیمان، عامل نگه داری مواد سخت درکنار هم و موجب چسبندگی آنهاست

اعتماد متقابل انسان ها درجامعه موجب می شود تا ضمن دست یابی به آرامش و امنیت، از فرصت های متقابل برای آسایش و امکانات یکدیگر بهره مند شوند

از طرف دیگر هر عاملی این اعتماد اجتماعی را با خطر مواجه سازد، عامل بحران و نابودی آسایش و آرامش جامعه خواهد بود

از جمله این عوامل می توان به بدقولی و خلف وعده اشاره کرد

اعتماد، سرمایه اجتماعی
از مفاهیم دین، اصطلاح سرمایه اجتماعی است. این اصطلاح هر چند که بیشتر درحوزه اقتصادی و توسعه مورد توجه اقتصاددانان بوده ولی محدوده آن فراتر از این حوزه و عملکرد و تاثیرات آن نیز گسترده تر و فراتر از آن است

تعاریفی که برای سرمایه اجتماعی بیان می شود نیز بیشتر با رویکرد اقتصادی و توسعه اقتصادی است

سرمایه اجتماعی برخلاف سایر سرمایه ها به صورت فیزیکی وجود ندارد، بلکه حاصل تعاملات و هنجارهای گروهی و اجتماعی است و از طرف دیگر افزایش آن می تواند موجب پایین آمدن جدی سطح هزینه های اداره جامعه و نیز هزینه های عملیاتی سازمانها شود

سرمایه اجتماعی را می توان حاصل پدیده های ذیل در یک سیستم اجتماعی دانست:

اعتماد متقابل، تعامل اجتماعی متقابل؛ گروه های اجتماعی؛ احساس هویت جمعی و گروهی؛ احساس وجود تصویری مشترک از آینده؛ کارگروهی

سرمایه اجتماعی مفهومی کلی است که از اجزای متفاوتی تشکیل شده است

ابعاد سرمایه اجتماعی عبارتند از:

اعتماد اجتماعی، ارزش های اجتماعی، امنیت اجتماعی، مشارکت اجتماعی، آگاهی و شناخت، انسجام اجتماعی و سرمایه فرهنگی

به عقیده برخی صاحب نظران، اعتماد مهم ترین بعد سرمایه اجتماعی است و ابعاد دیگر را نیز تحت تأثیر قرار می دهد؛ چرا که اعتماد یکی از جنبه های مهم روابط انسانی است و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه می باشد. به هر حال، آنچه یک جامعه را در کنار هم قرار می دهد و موجب انسجام میان آنان می شود، اعتماد عمومی است که افراد یک جامعه نسبت به یکدیگر دارند

هر چه درجه اعتماد میان افراد جامعه و سطح آن افزایش داشته باشد، به همان میزان انسجام میان افراد جامعه و همکاری و همدلی بیشتر خواهد شد و با افزایش سطح و میزان انسجام، رسیدن به آسایش و آرامش در آن جامعه از ضمانت فزون تر برخوردار خواهد شد

برخی از اصول عقلانی و اخلاقی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آنها گذشت؛ زیرا بنیاد و محور بسیاری از اصول دیگر اخلاقی است که جامعه بر مدار آن می‌گردد و سامان می‌یابد

 

از جمله این اصول وفای به وعده است؛ زیرا وفای به قول و قرارهای گفتاری و پایبندی به آنها نشانه راستگویی و صداقت و عامل اساسی در اعتمادسازی است

 

جامعه‌ای که از بی‌اعتمادی رنج می‌برد، هرگز به امنیت اخلاقی و رفتاری نمی‌رسد.

 

همان اندازه که اعتماد، بزرگ‌ترین سرمایه جامعه است، بی‌اعتمادی عامل نابودی و فروپاشی جامعه است از این‌رو در آموزه‌‌های اسلامی، به بسترهای اعتمادساز و عوامل آن توجه شده و از بسترها و موانع تحقق آن به شدت برحذر داشته شده است

 

همچنین وفای به وعده جزیی از ایمان دانسته شده و یکی از راه‌های شناخت ایمان و صداقت اشخاص، سربلندی در آزمون وفای به وعده معرفی گردیده است

 

. جامعه انسانی بر مدار اخلاق و قانون سامان می‌یابد

 

. وعده‌ها از مسایل اخلاقی است که در کنار عهدها و پیمان‌ها قرار می‌گیرد که از مسائل قانونی شمرده می‌شود

 

 از این‌رو، تفاوتی جوهری میان وعده و عهد وجود دارد. درحقیقت وعده‌ها، قول و قرارهایی برای انجام کاری در آینده است و آدمی به صرف اعتماد به صداقت و قول دیگری است که به آن توجه داشته و لوازم آن را می‌پذیرد. (وعده) و (عهد و پیمان) هرچند در ظاهر یکسان می‌نمایند، ولی به سبب اینکه از مسایل دو حوزه متفاوت می‌باشند، آثار و پیامدهای متفاوتی در زندگی دنیوی و اخروی آدمی به جا می‌گذارند

تفاوت‌هایی میان اخلاق و قانون در حوزه‌هایی چون مبانی، هدف، قلمرو، ضمانت و مجازات وجود دارد؛ زیرا اخلاق ریشه در عقل و عواطف انسانی دارد، درحالی که خاستگاه قانون و حقوق، عقل و عقلأ است. همچنین هدف از اخلاق،  پالایش جان و تهذیب نفس انسانی و تحقق کمالات است؛ درحالی که هدف قانون، تنها ایجاد نظم در روابط انسانی و اجتماعی است.

 

از جهت قلمرو نیز اخلاق دامنه گسترده‌تری دارد و افزون بر سامان‌دهی روابط اجتماعی، به خودسازی و بهسازی رفتار شخصی نیز توجه دارد، در حالی که قلمرو قانون، محدود به ساماندهی روابط اجتماعی است؛ از سویی دیگر، قوانین الزام‌آور هستند، در حالی که اصول اخلاقی الزام‌آور نیستند؛ بر همین اساس، برای تخطی از قانون، مجازات و کیفرهای مادی و دنیوی گاه بسیار سخت و شدیدی وجود دارد، درحالی که کیفرهای اخلاقی، روحی و اخروی است

همچنین می‌توان گفت که منشا الزام در قانون، حکومت و قدرت و جامعه است؛ در حالی که در اخلاق، وجدان بیدار و فطرت انسانی منشا التزام و تعهدات اخلاقی می‌باشد. انسانی که وعده می‌دهد، از نظر اخلاقی خود را ملتزم و متعهد به انجام کاری می‌کند که می‌بایست در آینده انجام دهد. از این‌رو، وعده را به نوید، قول و قرار و مانند آن تفسیر کرده‌اند. (لغت‌نامه، دهخدا، ج 14، ص 20523)

براساس فرهنگ‌های عربی و قرآنی این معنا استنباط می‌شود که وعده، اختصاص به نویدهای خوب و خیر ندارد، بلکه واژه وعده در خیر و شر به کار رفته است (مفردات الفاظ قرآن کریم ص875؛ القاموس المحیط ج1 ص470)

 

از این‌رو برخی گفته‌اند: اصل در ماده وعد، تعهد امری اعم از خیر و شر است و این معنا در تمامی مشتقات این کلمه جاری است.  (التحقیق، حسن مصطفوی، ج 13، ص 143) براین اساس، وعید نیز تنها اختصاص به وعده شر ندارد، بلکه در هر دو معنای خیر و شر به کار می‌رود؛ زیرا این واژه نیز یکی از مشتقات اصل (و-ع-د) است. اما در کاربردهای عربی، واژه وعد در خیر و وعید در شر به کار می‌رود؛ چنانکه ایعاد به معنای وعده به شر دادن است. (الفروق اللغویه، ابو هلال عسکری) به هر حال، انسان دو گونه نسبت به انجام عملی ملتزم و متعهد می‌شود؛ گاه این التزام برای انجام خیر یا شر، به شکل عقد و عهد و قرارداد و پیمان می‌باشد که از آن به «قانون» یاد می‌شود و عقل و شرع بر انجام این تعهدات، حکم الزامی دارد و خداوند در آیه نخست سوره مائده وفای به عقود را این گونه الزام‌آور می‌داند: اوفوا بالعقود. اما گاه این التزام و تعهدات به شکل قول و قرارها می‌باشد که شخص متعهد به انجام آن در آینده می‌شود

این همان چیزی است که شخص از نظر اخلاقی لازم است بدان وفا کند. تخلف از وعده، عامل بی‌اعتمادی روابط انسانی فراتر از حقوق و قانون تعریف شده است؛ زیرا روابط انسانی، بیش از آنکه پاسخگوئی به نیازهای مادی و جسمی و حتی دنیوی باشد، به هدف پاسخ‌گویی به نیازهای عاطفی، معنوی و اخروی می‌باشد؛ زیرا انسان پیش از هر چیزی می‌خواهد تا نیازهای احساسی و عاطفی خود را با ارتباط با دیگر هم‌نوعان خود برآورده سازد؛ اما از آنجایی که انسان‌ها دارای خواسته‌های نفسانی هستند، تضادهایی میان اینان رخ می‌دهد؛ اینجاست که قانون برای مدیریت بحران و جلوگیری یا حل آن وضع می‌شود تا به اعمال قدرت و زور از هرگونه تجاوز خواسته و ناخواسته جلوگیری به عمل آید.

 

بخش اعظم قوانین حقوقی و کیفری، قوانین بازدارنده هستند تا روابط انسانی بیرون از عدالت و انصاف، ساماندهی شده و نظم پیدا کند. به هرحال، آنچه روابط انسانی را ایجاد می‌کند و باقی و برقرار می‌دارد، همان اصول اخلاقی است که خاستگاه عاطفی دارد. براین اساس، انسان‌ها پیش از آنکه به قانون نیازمند باشند، به اصول اخلاقی نیاز دارند؛ زیرا این اصول اخلاقی است که روابط عاطفی را معنا و مفهوم می‌بخشد. در هر جامعه‌ای بیش و پیش از آنکه قانون حکومت کند، اصول اخلاقی است که حکومت می‌کند و روابط انسانی را مدیریت می‌نماید

هر گونه خلل و اختلالی در اصول اخلاقی و بی‌توجهی به آن، به معنای بحران در روابط انسانی و در نتیجه بحران در روابط اجتماعی است. بسیاری از مشکلات اجتماعی و بحران‌ها و معضلات، ریشه در بحران اخلاقی جامعه دارد. هر چه جامعه به اصول اخلاقی و هنجارهای آن پایبندی بیشتری داشته باشد، روابط سیاسی و اجتماعی نیز بهتر و سالم‌تر خواهد بود و مشکلات قانونی و حقوقی میان افراد جامعه کمتر بروز و ظهور می‌کند. بسیاری از درگیری‌ها و نزاع‌های خونین، ریشه در فساد اخلاقی جامعه دارد. هر چه جامعه از اصول اخلاقی دورتر می‌شود، دادگاه و مراکز انتظامی شلوغ‌تر می‌شود و واگیری اجتماعی نیز افزایش می‌یابد.

 

در جوامعی که اصول اخلاقی بر آن حاکم است، روابط اجتماعی به گونه‌ای شکل می‌گیرد که کمتر جامعه نیازمند اجرای قانون می‌باشد؛ زیرا روابط اخلاقی، مبتنی بر عفو، گذشت، احسان، ایثار و تواضع است. رعایت هریک از این اصول اخلاقی به خودی خود بسیاری از معضلات و مشکلات را برطرف می‌کند و جایی برای اعمال قانون و زور نمی‌گذارد. وعده‌هایی که میان افراد جامعه رد و بدل می‌شود، قول و قرارهایی است که پشتوانه آن، اصول اخلاقی است. به این معنا که شخص التزام و تعهداتی را براساس شرافت و کرامت انسانی می‌پذیرد و خود را متعهد و ملتزم به انجام آن در آینده می‌داند

پایبندی به اصول اخلاقی از جمله وعده‌ها از سوی افراد جامعه، موجب افزایش اعتماد میان آنان می‌شود و افزایش اعتماد افزون بر سلامت جامعه، موجب گسترش و تقویت روابط اقتصادی و مانند آن می‌شود و بستر تمدنی را فراهم می‌آورد. عقل هر انسانی، تخلف از وعده را امری قبیح می‌شمارد و در هنگام ارزش‌گذاری اعمال و رفتار، این‌گونه اعمال را ضد ارزشی دانسته و از آن بیزاری می‌جوید.

 

خداوند در آیات بسیاری باتوجه به همین قباحت عقلانی، مردم را به وفاداری نسبت به وعده‌ها دعوت می‌کند و از آنان می‌خواهد تا با مراجعه به وجدان بیدار و فطرت سالم خویش، نسبت به وعده‌هایی که داده‌اند، پایبند باشند؛ چراکه عقل انسانی خود به خود، وفای به وعده و عدم تخلف از آن را اثبات می‌کند و هرکسی با مراجعه به عقل و وجدان خود می‌تواند این معنا را درک و فهم کند. (آل عمران9 و 194؛ توبه77 و 114؛ رعد31؛ ابراهیم47) از آنجایی که خداوند هرگز خلاف آن‌چه را به عقل آدمی آموخته انجام نمی‌دهد، در آیاتی به عدم تخلف خود از وعده‌هایش اشاره می‌کند تا این‌گونه به مردم بیاموزد که هرکسی می‌بایست به آن‌چه وعده داده عمل کند. (آل عمران9 و 194؛ اعراف44؛ رعد، آیه31؛ حج27؛ روم6) خلف وعده، رفتاری شیطانی است (ابراهیم22)

 

و افراد منافق به تبعیت از شیطان این‌گونه عمل می‌کنند (توبه، آیه77) زیرا بر خلاف قول و قرار خود عمل کرده و پایبند به وعده خویش نیستند و این‌گونه دورویی و نفاق پیشه می‌کنند. از این‌رو خداوند هرکسی را تخلف از وعده کند، مغضوب دانسته و به دوزخ وعده می‌دهد. (صف، آیات2و 3)امام صادق(ع) می‌فرماید: وعده مؤمن به برادر مؤمن خویش، نذری است که کفاره ندارد، ولی کسی که خلق وعده کند، نخست با خدا خلف وعده کرده و خود را در معرض خشم او قرار داده است. خداوند می‌فرماید: یا ایهاالذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون؛ ای کسانی که ایمان آوردید، چرا چیزی را که می‌گویید، بدان عمل نمی‌کنید. در نزد خداوند گناه بزرگی است که چیزی را بگویید و عمل نکنید. (الکافی، ج2، ص363؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص310)

 

به هرحال، صداقت و عدم تخلف از وعده مهمترین عامل در اعتمادسازی جامعه است. اعتمادسازی در جامعه، بزرگ‌ترین سرمایه هر جامعه‌ای برای بقا و رشد است. اما اگر افراد جامعه نسبت به وعده‌ها و قول و قرارهایی که داده‌اند، عمل نکنند یا بر خلاف آن عمل کنند، این سرمایه بزرگ اجتماعی از میان می‌رود و بی‌اعتمادی چنان گسترش می‌یابد که حتی قانون و زور نمی‌تواند از آن حفاظت کند و جامعه را به آرامش و امنیت برساند و موجب رشد اقتصادی و شکوفایی آن شود

 

.

 

جامعه‌ای که به وعده‌های خود عمل می‌کند، جامعه ارزشی است

 

زیرا صداقت، مهم‌ترین رکن اخلاقی در آن حضور جدی دارد. اما جامعه‌ای که خلف وعده می‌کند، جامعه‌ای نفاق‌آمیز است که دروغ و دغل و دورویی، آن را به فساد کشانده است. رسول گرامی اسلام(ص) نیز برخی از نشانه‌های منافق را این‌گونه بیان فرموده است: «آیه المنافق ثلاث: اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان؛ نشانه منافق سه چیز است: هرگاه سخن گوید دروغ گوید؛ هرگاه وعده دهد، وفا نکند و هرگاه به او اعتماد شود، خیانت کند.» (میزان الحکمه، حرف نون، ح 20574) آثار این رفتار ضداخلاقی و انسانی در همه زندگی بشر از جمله در تجارت و اقتصاد خود را نشان می‌دهد

پیامبر (ص) می‌فرماید: ان اطیب الکسب کسب التجار الذین اذا حدثوا لم یکذبوا و  اذا ائتمنوا لم یخونوا و اذا وعدوا لم یخلفوا و اذا اشتروا لم یذموا و اذا باعوا لم یطروا و اذا کان علیهم لم یمطلوا و اذا کان لهم لم یعسروا؛ پاکیزه‌ترین شغل، شغل بازرگانانی است که چون سخنی گویند، دروغ نگویند و هرگاه امانتی به آنها سپرده شود، خیانت نکنند و هرگاه وعده دهند، خلف وعده نکنند و وقتی چیزی می‌خرند، از آن نکوهش نکنند و وقتی چیزی می‌فروشند، تعریف و تبلیغ نکنند و هرگاه بدهکارند در پرداخت بدهی خود تعلل نورزند و هرگاه طلبکار باشند برای گرفتن حق خود فشار نیاورند.» (میزان الحکمه، ح 17622)

 

  همان‌گونه که خداوند بر اساس اصول عقلانی وحسن و قبح عقلانی عمل می‌کند و عدل می‌ورزد و چون وعده دهد، بر اصل صداقت و راستی عمل کرده و تخلف نمی‌ورزد و تخلف ورزیدن را زشت و قبیح می‌شمارد (آل‌عمران، 152 و نساء 122؛ احزاب22) مومنان نیز می‌بایست این‌گونه باشند و همان صفت الهی را در خود بروز و ظهور دهند، چنانکه اسوه‌های الهی از پیامبران این‌گونه بودند. (یس52 و احزاب 22 و فتح27) نقش قول و قرارها در سلامت جامعه بی‌گمان بنیاد اجتماعی بر تعاملات درست و راست مردم قرار گرفته است. هرگونه بی‌اعتمادی به معنای واگرایی و فروپاشی اجتماعی است. از این رو قول و قرار به صورت شفاهی و کتبی به عنوان بنیاد اجتماع، مورد تاکید می‌باشد.

 

وفا به پیمان‌ها، قراردادها، عقود و عهود به عنوان فضیلت اخلاقی و حقی اجتماعی از سوی عقلا تفسیر شده است؛ به‌گونه‌ای که شرافت مردم با قول و قرار آنها سنجیده و ارزیابی می‌شود. برخی برای تبیین شخصیت درست و سالم خویش به وفای به عهد خویش اشاره می‌کنند و مردم در هنگام داوری درباره وجوه شخصیتی افراد، بر این نکته پافشاری می‌کنند که: سرش برود قولش نمی‌رود. بر این اساس می‌توان گفت که هرگونه بدقولی، به عنوان نابهنجاری و ضداخلاق شناخته و معرفی می‌شود؛ زیرا بنیاد اجتماع را سست و شخصیت آدمی را تحلیل می‌برد و به سوی رذالت و پستی سوق می‌دهد و به بی‌اعتمادی اجتماعی دامن می‌زند

این در حالی است که از نظر دانشمندان علوم مختلف، اعتماد اجتماعی به عنوان سرمایه اصلی و اساسی هر جامعه بلکه بنیاد آن می‌باشد. یکی از موضوعاتی که پیوندهای اجتماعی بر آن قرار می‌گیرد، قول و قرار است. قول به معنای گفتار و سخن و قرار به معنای عهد و پیمان در این جا مورد نظر می‌باشد. در حقیقت شخص با سخن خویش عهد وپیمانی را با دیگری می‌بندد و شخص دیگر را مطمئن می‌سازد که بدان عمل کرده و مطابق قول و سخن خویش، کاری را انجام دهد. بسیاری از معاملات وحتی تعاملات اجتماعی بر اساس عهد و پیمان‌های شفاهی انجام می‌پذیرد.

 

هرچند که در آیات قرآنی به عنوان یک آموزه حقوقی و اخلاقی از مومنان خواسته شده تا در حوزه معاملات، به نگارش عقود و عهود بپردازند، تا بتوان بر اساس آن استناد حقوقی کرد، ولی در بسیاری از روابط اجتماعی و کارها این امکان وجود ندارد که به شکل نوشتاری درآید. از این رو قول و قرار به معنای مهمترین ابزار تعاملات اجتماعی مورد توجه و بهره‌برداری همگان می‌باشد. در ادبیات عربی از معاملات به عنوان صفقه یاد می‌شود که زدن دو دست به یکدیگر پس از انجام توافقات و قول و قرارها می‌باشد

این واژه به خوبی تبیین می‌کند که اصول معاملات بر قول و قرار نهاده شده و زدن دست به یکدیگر نشانه تمثیلی از پیمان و قرارداد است.در آیات 23 و 24 احزاب یکی از نشانه‌های ایمان را پایبندی به عهد و پیمان می‌شمارد و در آیه نخست سوره مائده فرمان می‌دهد که مومنان نسبت به هر عقد و عهدی وفادار باشند. در این فرمان تفاوتی میان عهدی که به شکل نوشتار و یا قول و قرار باشد، گذاشته نشده است. بنابراین وفای به عهد و عقد که در این آیه و آیات دیگر مطرح می‌شود، شامل وفای به قول و قرار شفاهی و زبانی نیز می‌شود.

 

بدقولی، نشانه‌ای از فسق خداوند در آیه 27 سوره بقره نقض پیمان و بدقولی را نشانه‌ای از فسق می‌شمارد. فسق در معنای اصلی آن به معنای بیرون شدن از پوست است. وقتی می‌گویند (فسقت التمره) معنایش این است که خرما از پوستش بیرون آمد. فاسق در این آیه به کسی اطلاق می‌شود که عهدی را که بسته، می‌شکند. بنابراین می‌توان گفت نقض عهد و بدقولی به معنای نوعی بیرون شدن از پوست است که شخص حقیقت باطنی خویش را آشکار می‌کند. از همین رو در آخر آیه، فاسقین را به زیانکاران توصیف می‌کند

مفهوم خسران و زیانکاری در چیزی تصور دارد که آدمی به وجهی مالک آن باشد. خداوند درباره یکی از پیامبرانش به نام اسماعیل(ع) که به سوی قوم جرهم فرستاده شده بود می‌فرماید: «و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا» (مریم آیه 54) در این آیه، این پیامبر به عنوان صادق الوعد (خوش قول) معرفی می‌شود. برای آشنا شدن با این مفهوم و علت ستایس خداوند از وی از تفسیر مجمع البیان استفاده می‌کنیم.

 

در این تفسیر در ذیل آیه آمده است: وی پیامبری بود که به سوی قوم «جرهم» فرستاده شد. «ابن عباس» آورده است که: آن حضرت با مردی عهد بست که درجایی در انتظار آمدن او بماند و آن بنده خدا وعده‌اش را فراموش کرد و «اسماعیل» یک سال در آنجا انتظار کشید تا آمد. این بیان از حضرت صادق(ع) نیز روایت شده است، اما «مقاتل» آورده است که حضرت اسماعیل سه روز در آنجا انتظار کشید

به باور عده‌ای، این «اسماعیل» فرزند «ابراهیم» نیست، چرا که او پیش از پدرش از دنیا رفته بود، بلکه این پیامبر دیگری است که به سوی جامعه و مردم خویش برانگیخته شد و پس از رساندن پیام خدا به آنان هشدار از کفر و بیداد داد ولی مورد خشم زورمداران قرار گرفت؛ ‌به گونه‌ای که پوست سرش را کندند و خدای توانا او را در این کیفر نمودن قوم، یا گذشت از آنان، آزاد ساخت و او این کار را به خدا واگذار کرد. این بیان از حضرت صادق(ع) نیز روایت شده است

 

تعهّد در قرآن

در قرآن کریم از چند نوع تعهد سخن به میان آمده است :
الف تعهد عمومى خدا از مردم که همان عبودیت است ؛ الم اعهد إلیکم یا بنى ءادم
ب تعهدگیرى خداوند از انبیا؛ و إذ اخذنا من النّبیّین میثاقهم و منک و من نوح و إ براهیم و موسى و عیسى ابن مریم و اخذنا منهم میثاقا غلیظا
ج تعهدگیرى از وارثان انبیا که عالمان راستین هستند؛ رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا، رجال علمى که وارثان راستین پیامبرانند، غیر از تعهد عمومى ، تعهد خاص
دیگرى دارند که آنان را به انبیا نزدیک مى کند و این عهدِ ویژه همان است که در خطبه ى شقشقیه چنین ترسیم شده است : اما و الّذى فلق الحبّة و براء النسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجّة بوجود النّاصر و ما اءخذ اللّه على العلماء أن لا یقارّوا على کظّة ظالم و لا سغب مظلوم ؛ یعنى خداوند از عالمان دین و دانشوران آیین خود تعهد گرفته است که در برابر شکمبارگى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان آرام نگیرند و آن بى عدالتى را با سکوت آرام نگذاشته و امضا نکنند.

عدم وفا به تعهّدات

بعضى از انسان ها هنگام گرفتارى با خداوند تعهد مى بندند که اگر نجات پیدا کردند، عمل خیرى انجام دهند، اما پس از نجات یافتن، به تعهد خود عمل نمى کنند

و منهم من عاهد اللّه لئن ءَاتینا من فضله لنصّدّقنّ و لنکوننّ من الصّالحین # فلمّا ءَاتیهم من فضله بخلوا به و تولّوا و هم معرضون

زن هنگامى که احساس سنگینى در حمل خود کرد، زن و شوهر دست به دعا برمى دارند و مى گویند:

خداوندا! اگر به ما فرزند صالحى عطا کنى، از شکرگزاران خواهیم بود، ولى هنگامى که خداوند به آنان فرزند صالحى عطا کرد، آنان براى خداوند شریکانى قرار مى دهند

فلمّا أ ثقلت دعوا اللّه ربّهما لئن َاتیتنا صالحا لنکوننّ من الشّاکرین # فلمّا َاتیهما صالحا جعلا له شرکاء فیما َاتیهما...
بنابراین ، نبوت و انذار عمومى در هر امتى لازم است ، اما وصول پیام دین به تمام افراد جامعه با موانعى مواجه است

در نتیجه، هر فردى که دعوت پیامبر به او نرسید، حجت بر او تمام نیست، و او جزو مستضعفین است که امرشان به دست خداست

حضرت على ع و لا یقع اسم الاستضعاف على من بلغته الحجّة فسمعتها أ ذنه و وعاها قلبه ؛ مستضعف به کسى گفته نمى شود که حجت بر او تمام شده و حق را شنیده و فکرش آن را درک کرده است

امام کاظم ع : الضعیف من لم ترفع له حجّة و لم یعرف الا ختلاف ، فإذا عرف الا ختلاف فلیس بضعیف ؛ مستضعف کسى است که حجت و دلیل به او نرسیده باشد و به وجود اختلاف (در مذاهب و عقاید که محرک به تحقیق است ) پى نبرده باشد، اما هنگامى که به این مطلب پى برد، مستضعف نیست

امانتداری و راستگویی‏

امانتداری یکی از اصول اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات معصومین (ع)، نسبت به آن تاکید فراوان شده است. قرآن کریم در بیان اوصاف اهل ایمان، با اشاره به وصف امانتداری آنان، می فرماید: والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و آنان (مؤمنان) امانت‌ها و عهدهای خود را رعایت می‌کنند (مؤمنون8)

پیامبر اکرم (ص) در توصیف اهل ایمان می‌فرمایند: امینا علی الامانات؛ مؤمنان نسبت به امانات مردم امین هستند

و از اخلاق اهل ایمان این است که هر گاه مورد اطمینان و اعتماد مردم واقع شود (و امانتی بدو سپرده شود) خیانت نورزد

امام زین العابدین(ع) المؤمن لا یحدث امانته الاصدقاء؛ مؤمن به امانت دوستان خود خیانت نمی‌کند

امانتداری در اسلام به قدری مهم و جدی است که هیچگونه عذری برای ترک آن وجود ندارد و امانت در هر موقعیت و شرایطی، باید به صاحبش باز گردد

امیرالمؤمنین (ع): امانت را به صاحبانش بدهید اگر چه آنان قاتلان فرزندان پیامبران باشند

امام سجاد (ع): علیکم باداء الامانه فوالذی بعث محمدا بالحق نبیا لو ان قاتل ابی الحسین بن علی علیهما السلام ائتمننی علی السیف الذی قتله به لادیته الیه بر شما باد به دادن امانت به صاحبش، سوگند به خداوندی که محمد (ص) را به حق به پیامبری برانگیخت هر گاه قاتل پدرم حسین بن علی(ع) همان شمشیر که پدرم را با آن کشت به من امانت دهد، آن را به او برمی‌گردانم

در نهج البلاغه در موارد بسیاری سخن از امانت و امانتداری به میان آمده است که غالبا مصداق آن پستها و مقام‌های سیاسی است. امیرالمؤمنین (ع) خطاب به یکی از یارانش فرمود: بدان ای رفاعه همانا مقام زمامداری (و پست‌های آن) امانت است، پس کسی که آن را وسیله خیانت قرار دهد لعنت خداوند تا قیامت بر اوست(10). این روایت بیانگر آن است که زمامداری و پست‌های حکومتی، حق شخصی نیست تا انسان هر گونه که خواست با آن رفتار نماید، بلکه امانتی در دست اوست و باید در رفتار خود نسبت به آن، همه موازین شرعی آن را رعایت نماید و گرنه خود را به خیانت آلوده کرده است.‏ یکی دیگر از مصادیق و مظاهر امانتداری، راز داری و حفظ اسرار دیگران است. از رسول خدا (ص) روایت شده است: المجالس بالامانه و افشاء سرّ اخیک خیانه؛ مطالب خصوصی و محرمانه در مجالس، امانت است و فاش ساختن راز برادرت، خیانت می‌باشد(11).‏

امانتداری و رفتار عادلانه و دور از تبعیض

از نشانه‌های مهم ایمان است، چنان‌که خیانت به امانت علامت نفاق است که شامل مواردی نظیر کتمان علم، تصاحب اموال مردم و اطاعت از رهبران غیر الهی می‌شود

همانا خداوند فرمانتان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش بدهید و هرگاه میان مردم داوری کردید، به عدل حکم کنید، چه نیک است، آنچه خداوند شما را به آن پند می‌دهد، بی‌گمان خداوند شنوای بیناست إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا .....

امانتداری و رفتار عادلانه و دور از تبعیض، از نشانه‌های مهم ایمان است، چنان‌که خیانت به امانت، علامت نفاق است

در حدیث است: به رکوع و سجود طولانی افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان بنگرید

در روایات متعدد، منظور از امانت، رهبری جامعه معرفی شده که اهلش اهل بیت (ع) هستند، این مصداق بارز عمل به این آیه است

آری، کلید خوشبختی جامعه، بر سر کار بودن افراد لایق و رفتار عادلانه است و منشأ نابسامانی‌های اجتماعی، ریاست نااهلان و قضاوت‌های ظالمانه است

حضرت امیر (ع): «من تقدّم علی قوم و هو یری فیهم من هو افضل، فقد خان الله ورسوله والمؤمنین»، هر کس خود را در جامعه بر دیگران مقدم بدارد و پیشوا شود، در حالی که بداند افراد لایق‌تر از او هستند، قطعاً او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده است

خیانت در امانت شامل کتمان علم، حرفه و حق، تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غیر الهی، انتخاب همسر یا معلم نااهل برای فرزندان و غیره می‌شود

امام باقر و امام صادق: اوامر و نواهی خدا امانت‌های الهی است، امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمود: خداوند امر فرموده که هر امامی آنچه در نزدش است، به امام بعد خود بسپارد.

امانت و انواع آن امانت سه گونه است:

الف) میان انسان و خدا (وظایف و واجباتی که بر انسان تعیین شده است)

ب) میان انسان و دیگران (اموال یا اسرار دیگران نزد انسان)

ج) میان انسان و خودش (مثل علم و عمر و قدرت که در دست ما امانتند)

پرسش‌های قیامت یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

پس قطعاً از مردمی که (پیامبران) به سویشان فرستاده شدند، سؤال و بازخواست خواهیم کرد و قطعاً از خود پیامبر (نیز) خواهیم پرسید. (اعراف26)

مسئولان جامعه اسلامی و امانت‌های الهی
خداوند پیامبر(ص) را اسوه و سرمشق این امت قرار داده و از امت خواسته تا چون ایشان شوند (احزاب21)

در این میان مسئولان جامعه اسلامی وظیفه‌ای دشوارتر دارند؛ چرا که اگر توده‌های مردم زندگی خود را به عنوان یک مسلمان در مدار عدالت قرار می‌دهند و به دلیل عقلانیت ابتدایی خواهان عدالت حتی در شکل مقابله به مثل هستند یا مومنان جامعه اسلامی در مدار احسان گام بر می‌دارند و نسبت به بدی دیگران گذشت می‌کنند

مسئولان که نخبگان جامعه ایمانی هستند می‌بایست در مدار مکارم اخلاقی حرکت کنند و بدی دیگران را به نیکی و خوبی پاسخ دهند

از این رو امیرمومنان علی(ع) در زندگی خود به گونه‌ای رفتار می‌کرد که بیانگر مکارم اخلاقی بود و کمتر از حد متوسط مردم از معیشت دنیوی استفاده می‌کرد و به نان جویی قناعت می‌کرد تا فقیرترین افراد جامعه به ایشان تاسی کنند و از وضعیت خود نومید و سرخورده نشوند

پس نه تنها از بیت‌المال برای حال خود استفاده نکرد بلکه حتی از درآمدهای خود که حق طبیعی‌اش بود استفاده نمی‌کرد و آن را میان بینوایان و فقیران تقسیم می‌نمود

ایشان این رویه را پیش از خلافت ظاهری نیز داشت و نخلستان‌هایی که آباد کرده بود وقف فقیران کرد و پس از خلافت ظاهری، خود را در شرایط سخت‌تری قرار داد.

علت اینکه علی ع چنین سیر و سلوکی را درپیش گرفت

آن است که رهبران و مسئولان جامعه اسلامی، سرمشق مردم هستند و می‌بایست به گونه‌ای عمل کنند که تجلی مکارم اخلاقی باشد از سوی دیگر آنان مسئولیتی در برابر خداوند و خلق دارند و باید خود را امین خدا و مردم بدانند

چرا که ولایت بر مردم امانتی از سوی خداوند در دست این افراد است (احزاب72)

در روایات آمده که امانت عرضه شده بر آسمان‌ها و زمین، همان مقام امامت و ولایت است (نورالثقلین ذیل آیه)

پس همان گونه که هر شخص امین می‌بایست امانت الهی را خوب نگه دارد و به صاحب امانت بازگرداند، اینان نیز می‌بایست مسئولیت ولایت و امامت و رهبری امت را به خوبی پاس دارند و به خداوند بازگردانند

لذا آنان در برابر امانت‌های الهی مسئول و پاسخگو هستند

خداوند در آیه 58 نساء به مسئله امانت‌داری توجه داده که مهم‌ترین امانت در هستی همین ولایت و امامتی است که در اختیار بشر قرار گرفته است

کسی که عهده‌دار مسئولیت رهبری امت و دیگر مراتب آن را به عهده می‌گیرد می‌بایست امانت‌دار خوبی باشد و در آن خیانت نکند وگرنه چون منافقان عذاب خواهد شد (احزاب72 و 73)

 آیات قرآنی اموری چون رسالت الهی (اعراف68؛ شعراء107 و 125 و 143 و 162 و 178)، قرآن (شعراء193؛ تکویر19 و 21)، فرائض و احکام الهی (انفال27) به عنوان امانت‌های الهی معرفی شده است. پس مسئولان و رهبران جامعه اسلامی در قبال این امور دارای مسئولیت هستند و باید پاسخگو باشند.
مسئولان نه تنها در برابر خداوند باید پاسخگو باشند که با امانت‌های الهی چگونه رفتار کردند، باید نسبت به مردم نیز پاسخگو باشند، چرا که خداوند در آیاتی از قرآن می‌فرماید که مومنان در برابر خداوند و یکدیگر مسئول هستند و هر یک از مؤمنان نسبت به دیگری ولایت دارد. پس مومنان به سبب همین ولایت می‌بایست از مسئولان بپرسند که با امانت‌های الهی از جمله قرآن، احکام و قوانین اسلامی، بیت‌المال، اصل ولایت و مانند آن چگونه رفتار و برخورد کرده‌اند؟ آیا حق امانت را ادا کرده‌اند یا آنکه در آن خیانت کرده‌اند؟
خداوند در آیاتی از جمله آیه ‍161 سوره آل‌عمران می‌فرماید که حتی پیامبر(ص) درباره امانت‌های الهی مسئول است و نمی‌تواند خیانت کند و از چنین چیزی به حکم عصمت مبرا و پاک است و هرگز خیانت نخواهد کرد؛ اما مؤمنان باید مواظب باشند که خیانت نکنند؛ چون دارای چنین عصمتی نیستند. پس اگر خیانت کنند در برابر خدا و پیامبر(ص) و مردم مسئول هستند و باید پاسخ بگویند و همین خیانت موجب می‌شود که به عنوان مرتکب گناه کبیره در دنیا و آخرت عذاب الهی را بچشند.

از نظر قرآن اگر بخواهیم شخصی را ارزیابی کنیم می‌بایست به رفتارهایش نگاه کنیم. بی‌گمان مهمترین رفتارهایی که براساس آن می‌توان شخص را ارزیابی کرد، رفتارهای مبتنی بر اصول اخلاقی از جمله عدالت، صداقت و امانت است. از این رو خداوند در بیان نشانه‌شناسی و رفتارشناسی شخصیت‌ها به امانت‌داری توجه می‌دهد و آن را ملاکی برای ارزیابی افراد معرفی می‌کند. (آل‌عمران 75 و 76)
در آیات قرآنی در بیان اینکه پیامبران شایستگی رهبری جامعه را دارند، به امانت‌‌داری آنان اشاره می‌کند و می‌فرماید که این پیامبران سالیان سال در میان شما زیسته‌اند و شما آنان را به امانت‌داری می‌شناسید. پس با توجه به این سابقه در امانت‌داری بدانید که اینان رسولان امین الهی هم هستند و می‌توانند شما را به سرمقصد کمالات برسانند و محاسن و مکارم اخلاقی را به شما آموخته‌ و شما را بدان تربیت و تزکیه کنند. پس در انتخاب مسئولان لازم است به مسئله سابقه امانت‌داری آنان توجه کرد، چنان که در انتخاب همسر، کارگر، کارگزار و خزانه‌دار و مانند آن به این مسئله اهتمام می‌شود و آن را به عنوان مهم ترین معیار در انتخاب قرار می‌دهند. (مومنون1 تا8 یوسف55 قصص26 معارج32)
عوامل خیانت به خدا و خلق
اما چرا برخی از مردم و مسئولان خیانت می‌کنند که این مسئله را باید در شخصیت آنان جست؛ زیرا هر کسی براساس شخصیت و شاکله خود رفتار می‌کند. (اسراء84) ریشه بسیاری از رفتارهای خلاف اخلاق در اموری چون جهل (احزاب72)، روحیه ظلم و بی‌عدالتی(همان)، بی‌تقوایی (آل‌عمران75 و76)، خودبرتربینی و انحصار طلبی (آل‌عمران75)، دنیا دوستی، مال دوستی و فرزند دوستی (انفال27 و 28) و مانند آن نهفته است. انسانی که آخرت را قبول ندارد، به هیچ اصول اخلاقی پایبند نیست و اگر آخرتی را قبول داشته باشد، ولی سست ایمان باشد، هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی، او رابه سوی دنیاپرستی سوق می‌دهد و همین مسأله موجب می‌شود که در امانت‌های الهی و امانت‌های مردم خیانت ورزد و بی‌تقوایی پیشه کند.
جان فدای امانت
انسان مؤمن نه‌تنها این‌گونه نیست و به کف اخلاق یعنی ادای امانت پایبند است بلکه تمام تلاش خود را می‌کند که به شکل بهتر امانت را نگه داشته و به صاحب آن بازگرداند حتی اگر شرایط بگونه‌ای باشد که حفظ و نگه داشت امانت سخت باشد و می‌بایست جانش را در راه حفظ امانت بگذارد. امامان و پیشوایان صالح اسلام این‌گونه بودند و جان خویش را در راه حفظ امانت و پاسداری از آن دادند. شهادت امامان(ع) از این‌رو اتفاق افتاد که آنان خواستند امانت الهی یعنی ولایت و قرآن و فرائض اسلامی را به عنوان امانات الهی نگه‌داری کنند و از همین روست که به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر اقدام کرده و جان در این راه گذاشتند. امام حسین(ع) به صراحت از چنین گذشتی سخن به میان آورده است.
مسئولان نظام اسلامی می‌بایست نه‌تنها در چارچوب اخلاق عقلی و مدار عدالت حرکت کنند که امانت و صداقت پایه‌های آن را شکل می‌دهد، بلکه باید فراتر در مدار محاسن و مکارم اخلاقی حرکت کنند که در این صورت مسئولیت آنان در برابر خدا و خلق بیشتر خواهد بود آموزه‌های قرآنی بر این نکته تأکید می‌کند که محتوا و شکل یعنی جمهوری اسلامی می‌بایست بر مکارم اخلاقی استوار باشد

اسلام به جمهوریت بها می‌دهد؛ از این‌رو پیامبران از جمله حضرت صالح به مردم می‌گوید که من در میان شما سالها مانده‌ام و شما سابقه امانت‌داری مرا می‌دانید و حتی شما امید داشتید که مسئولیت‌های جامعه را به عهده بگیرم، اکنون که به همان سابقه، شما را به رسالت خود از سوی خدا دعوت می‌کنم، مرا نمی‌پذیرید و مجنون به جنون سحر شدید می‌دانید؟
به هرحال، در آیات قرآنی بر این نکته تأکید شده که مسئولان نظام اسلامی لازم است پاسخگوی خدا و خلق باشند و در راه ادای وظیفه و صیانت از امانت‌های خلق و خدا، جان را نیز فدا کنند. بنابراین، پیمان‌شکنی، خیانت در امانت (که همان مناصب و پستها و مسئولیتهای محوله است) هرگز سزاوار هیچ انسانی نیست چه رسد که از مسلمان و مؤمنی چنین عملی سرزند که گناه و جرم است

 

نظرات  (۱۱)

سلام وبلاگ زیبایی دارید از اطلاعاتش ممنونم به وب منم سری بزنید...
سلام من از مطالبتون برای تحقیق دانشگاه استفاده کردم .
ممنون
سلام برای پایان نامه ام استفاده کردم خیلی ممنون
خیلی عالی بود
  • محمدصادق زارع
  • سلام
    اجرکم عندالله؛ مطالب بسیار مفیدی بود.
    با سلام.سایتون عالی مطالب قرآنی و پیامبری عالی دارد بیشتر از این گونه مطالب هم چو عهد بنویسید.زیرا خود عهد کرده بودم با کمک خدای بزرگ قرآن را یک دور کامل و یک صلوات کلی بفرستم و باورم نمی شود توانسته باشم یکی از عهد های خود را انجام داده باشم شادی عجبی در وجودم دمیده است زیرا منتظرم تا عهد دیگرم در همین سال آغازنمایم تا سالی که به پایان رسد اگر خدا کمکم کند موفق خواهم بود.چو در عهدم وفا کنم تو(خدا) هر که نداند تو(خدا) خوب دانی تویی(خدا) آخر از آینده خبر داری.بدرود
    ای کاش بتوانیم بر داشته ها ودانش خویش لباسی تئوریک بپوشانیم تا مجبور نگردیم آنچه خویش داریم ز بیگانه تمنا کنیم. 
    خلا مباحث نظری مهمترین عامل در فرایند وابستگی علمیست و سطح تفکر نقاد را کاهش و دامنه اثرپدیری را افزایش میدهد
    با سلام و احترام
    مطالب عالی هستند برای پایان نامه ی دکتری استفاده میکنم. لطفا نام نام خانوادگی و عنوان مقاله و سال آن را جهت رفرنس دادن  بفرمایید.
    با سپاس
    با سلام,من یه سوال داشتم,مهریه من چهارده سکه به نیت چهارده معصوم هستش,موقع عقد همسرم چهارده معصوم رو برای خوشبختی من ضمانت دادن,ولی الان که در دوران نامزدی هستیم به هیچکدوم از تعهداتش که چهارده معصوم رو ضمانت داده عمل نمیکنه و ماداریم از هم جدا میشیم,ایا این عهد شکنی نیست؟
    پاسخ:
    سلام انشا ءالله که اینطور نباشد

    اگر مکتوب باشد به هر شکل که تعداد کم می باشد حتی بصورت اقساط و مرحله ای قابل دریافت است
    و حتما در محاکم دادرسی رسیدگی می شود
    با سلام وخسته نباشید.ازمطالب بابت کارتبلیغی کپی گرفتم
    سلام منم برا پسرم استفاده کردم مطالب مفیدی بود 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">