حیا و شرم در قرآن. انواع حیا. حیا لباس دین
اخلاق اداری انضباط اسلامی و اجتماعی . آداب معاشرت اجتماعی
وفای به عهد . تعهد . امانت داری . بدقولی . تعهد مسئولین
شادی و لذت و شوخی در اسلام . سعادت و نیکبختی
تزکیه نفس . آثار و بسترها . تهذیب و خودسازی
اخلاق نبوی (ص) . اسوه کامل بشریت . سیره سیاسی . انسان سازی
تربیت دینی سبک زندگی. رانندگی ورزش در اسلام . حیات طیبه. اصلاح و اصلاحگری
شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. بایدها و نبایدها قرآن و عترت
دید و بازدید و آثار صله ارحام. معانی زیارت و آداب میهمانی. حقوق همسایه. بی احترامی
خانواده و ازدواج در اسلام . مهریه در قرآن . 100 خصلت سبک زندگی پیامبر (ص)
نشانه های مومن چیست؟ قلب مومن و قلب کافر. عباد الرحمن صفات بندگان خوب خدا
تقوی و صفات متقین . تقوای اجتماعی و سیاسی . نشانه های بی تقوائی
انتقاد و انتقاد پذیری . عذر خواهی. عفو گذشت . لهو لعب لغو لهو الحدیث
نفس انسانى و انواع نفس . خود سازی . محاسبه نفس ؛ تربیت نفس
صبر . آثار صبر . انواع صبر . استمداد از صبر . صبر جمیل . مقام صبر
گناه چشمی . چشم زخم . نگاه سحری. چشم و هم چشمی
مقام مادر . شیر مادر . پدر و عالمان در نگاه اسلام
اخلاص در قرآن مخلص . صفات مخلصین
نکات اخلاقی سوره لقمان و حجرات
سبک زندگی ؛ حیات طیبه
حسد در آیات قرآن
حسد و غبطه
حسود دوست دارد نعمت از غیر او گرفته شود اما غبطه خور دوست دارد نعمت در دست غیر خود بماند ولی مانند آن نعمت یا بالاتر از آن را برای خود آرزو میکند. (درسهایی از اخلاق ص 228-229) در بیان نورانی امام(ع) از شخص حسود با صفت ظالم یاد شده است. یعنی کسی که هم به خود ظلم میکند و هم ممکن است ظلمش به دیگران برسد
اما درباره شباهت حسود به مظلوم علی(ع) میفرمایند: حسود نیز همانند مظلوم، روحی سرگشته و دلی بیقرار و اندوهی پیوسته دارد. (میزان الحکمه ج1 ص274) ضد حسد، نصیحت و خیر خواهی است و آن عبارت است از خواستن نعمتی برای برادر مومن خود به نحوی که به صلاح او باشد. (معراج السعاده ص379)
روانشناسان میگویند: حسد آمیزهای از کینه و ترس است چرا که انسان حسود به خاطر ترس، توانایی ابراز بغض و کینه را ندارد. به همین دلیل نسبت به دیگران رشک میورزد امیرالمومنین(ع) میفرماید: آدم حسود در گفتارش اظهار دوستی میکند و در کردارش کینه خود را پنهان میدارد و چنین کسی فقط نام دوست را یدک میکشد اما در واقع او دشمن است. (غررالحکم ج1 ص248)
در حدیث آمده که حسود سه نشانه دارد:
1) پشت سر دیگران غیبت میکند. 2) در حضور آدمی تملق میگوید. 3) و هنگام مصیبت سرزنش مینماید
حسد، تراشنده دین است و راه نجات از آن این است که انسان دست و زبان خود را نگاه دارد و از برادر مومن خود خرده نگیرد. (درسهایی از اخلاق ص230)
آیا یهود حسد می ورزند نسبت به مردم (به پیامبر و خانه اش و یا به مسلمین) از اینکه خداوند آنان را از فضل خویش برخوردار کرده است؟ به تحقیق ما به آل ابراهیم کتاب و حکمیت دادیم و به آنها حکومت و سلطنت عظیمی عطا کردیم. اَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلیه ما هاتیههُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ هاتَیْنا هالَ اِبراهیمَ الْکِتابَ وَالْحِکْمَههَ وَ هاتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً (نساء54) بسیاری از اهل کتاب از روی حسد (که در وجود آنها ریشه دوانده است) دوست دارند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر بازگردانند پس از آنکه حق کاملاً برای آنها روشن شده است
وَدَّ کَثیرٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّوُنَکُمْ مِنْ بَعْدِ ایمانِکُمْ کُفّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ ... (بقره109) برتری ها و مزیّت هایی را که خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر ارزانی داشته آرزو مکنید زیرا هر کس نتیجه سعی و کوشش خویش را مالک است. از برای مردان است بهره ای از آنچه کسب کرده اند و از برای زنان است بهره ای از آنچه کسب کرده اند.
از فضل خدا بخواهید که خداوند به هر چیز دانا است. وَلا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلیه بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ اسْیَلوُا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً (نساء32) گرچه این آیات در مقام نکوهش حاسدان است اما ضمناً مفهوم حسد را نیز روشن می کند که آرزوی زوال نعمت و فضل الهی است که به بنده یا بندگانش ارزانی داشته در برابر غبطه که آرزوی داشتن آن نعمت ها است نه زوال آن
به همین جهت همان قدر که حسد ناپسند است غبطه پسندیده و مطلوب است. در نکوهش حسد از نظر قرآن همین بس که خدای متعال می فرماید: ای رسول ما بگو: به خدا پناه می برم از شرّ حسود بدخواه آنگاه که حسد ورزد. ... وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ (فلق5)
تقبیح حسد از دیدگاه آیات
وَ لاتحَاسَدُو، فَانَّ الحَسَدَ یَأکلُ الاْیمَانَ کَمَا تَأکلُ النارُ الحَطبَ علی ع در ضمن خطبه 86 می فرماید: حسد نورزید که حسد ایمان را نابود می کند، آن گونه که آتش هیزم را می خورد و خاکستر می سازد. زیرا حسود، در واقع دشمن نظام آفرینش و مخالف مواهب و اکرام الهی نسبت به بندگان است و چنین امری با ایمان کامل، سازگار نیست. اضافه بر این، او نباید سعادت خود را در سلب نعمت از دیگران ببیند، بلکه اگر ایمان راسخ به خدا دارد، باید همانند آن نعمت ها، یا افزون بر آنها را، از پروردگار بطلبد
یکی از رذایل اخلاقی که علمای اخلاق از آن نهی کرده اند؛ رذیله حسادت است. حسد صفت بسیار زشتی است که آدمی را به پستترین مرحله رذالت می رساند تا جایی که شخص حسود آرزوی زوال نعمت از دیگری را دارد. در این باره در تعریف حسد، راغب اصفهانی در مفردات می گوید؛ حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوال آن نعمت میکند
جایگاه علمی واژه حسادت در علم اخلاق و تبیین آن:
امام صادق (ع) در حدیثی ریشه کفر را حسادت معرفی کرده: از حسادت کردن به یکدیگر بپرهیزید؛ زیرا کفر ریشهاش حسادت است و آفت دین سه چیز است: حسد، عجب و فخر حسادت علاوه بر اینکه آفت دین و ایمان آدمی محسوب میشود ضرر و زیانهای جسمانی فراوانی نیز به همراه دارد که اگر معالجه نشود انسان را از بین میبرد.
در این باره امام علی (ع) میفرمایند: حسادت تن را فرسوده و علیل میکند پس از اینکه فهمیدیم حسد صفت بسیار زشت و ناپسندی است حال چگونه شخص حسود را بشناسیم تا از شرش در امان باشیم
پیامبر اکرم (ص) : غیبت کردن، چاپلوسی کردن و شاد شدن از گرفتاریهای دیگران را از جمله نشانههای حسود میشمارند و اما موجبات حسد هفت چیز است : 1- خبث نفس و بخل نسبت به خیر و صلاح بندگان خدا 2- کینه ورزی و دشمنی 3- حب شهرت و ریاست 4- ندیدن پیشرفت و برتری دیگران 5- بیم از نرسیدن به مقصود 6- خود بزرگ بینی 7- شگفت زدگی و شگفتی.
راهکار علمی و عملی معالجه حسد
1- راهکار علمی: بسیاری از مفاسد اخلاقی ناشی از این است که ایمان در قلب آدمی جای نگرفته است و دل بی خبر از نهی کلام الهی و امامان معصوم (ع) است. آن کس که حسد می ورزد؛ بداند که ایمان ندارد که خداوند طبق مصلحت، نعمتی را به بندهاش داده است و او بی خبر از این مصلحت است. و بداند که به عدل خدا نیز ایمان ندارد چون ایمان به عدل با حسد منافات دارد. اگر انسان خداوند را عادل میداند باید تقسیم او را نیز عادلانه دانست.
2- راهکار عملی: به محسود اظهار محبت کنی. نفس، تو را امر میکند که او را اذیت کن، توهین کن و دشمن داشته باش ولی تو بر خلاف میل نفس اماره به او محبت کن و از او قدردانی نما، خوبیهای او را بر خود و دیگران بازگو کن و صفات خوب او را یادآوری کن. این امور گرچه در مرحله اول سخت است ولی کم کم این رذیله حسادت از بین خواهد رفت و نفس عادی میشود و واقعیت پیدا میکند.
داستان های قرآن در رابطه با حسد
در قرآن چند داستان در رابطه با حسد آمده که خیلی عجیب است واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من أحدهما و لم یتقبل من الآخر قال لأقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین داستان فرزندان آدم را برای مردم نقل کن. دو فرزند بلافصل حضرت آدم قربانی کردند. پیداست که در آن زمان که خود حضرت آدم پیغمبر بوده، یک مناسک عبادی از جمله قربانی هم داشته اند
این دو برادر، یعنی جناب هابیل و قابیل قربانی کردند، و قربانی یکی قبول شد و یکی نشد. آن یکی که قربانی اش قبول نشد به برادر دیگر گفت: تو را حتماً خواهم کشت؛ چرا قربانی تو قبول شد و از من قبول نشد؟ برادر دیگر گفت: تقصیر من نیست که قربانی تو قبول نشد؛ تو هم تقوا داشته باش تا خدا قربانی تو را قبول کند. ولی او از روی حسد، کینه برادر را در دل گرفت و بالأخره او را کشت. این اولین داستانی است که در قرآن از آدمی زاد نقل شده است و موضوع آن حسد است
یعنی آدمی زادها! بفهمید که امری در درون و در دل شما ممکن است به وجود بیاید که این همه فساد بر آن مترتب شود. گناهی به این روشنی که هیچ توجیه عقلی ندارد. می دانیم که قرآن، کتاب رمان، قصه، یا تاریخ نیست؛ بلکه کتاب هدایت است. هدف قرآن از نقل این داستان ها این است که ما بفهمیم حسد چقدر می تواند خطرناک باشد.
داستان بعد مربوط به زمان حضرت یعقوب و حضرت یوسف است اذ قالوا لیوسف و أخوه احب الی ابینا منا و نحن عصبه ان أبانا لفی ضلال مبین یعقوب پیغمبر، فرزند اسحاق و نوه حضرت ابراهیم است. ایشان دوازده پسر دارد که همه پیغمبرزاده هستند. این ها دیدند که این برادر کوچک پیش پدر عزیزتر است. با هم نشستند و گفتند: پدر، یوسف و برادرش را بیشتر از ما دوست دارد؛ این درست نیست
پسرها برای پدری که خود پیغمبر است، تکلیف معین می کنند! می گوید: پدر ما به خاطر این که آن دو برادر کوچک تر را بیشتر دوست دارد، در گمراهی آشکاری است. اکنون چگونه پدر را از این گمراهی درآوریم؟ راه حل شان این بود که اقتلوا یوسف أو اطرحوه أرضا یخل لکم وجه أبیکم و تکونوا من بعده قوماً صالحین یوسف را بکشید تا یوسفی نباشد که پدر او را دوست داشته باشد
یکی دیگر از آن ها که یک مقدار انصاف داشت، گفت: او را به سرزمینی بفرستید که از پدر دور باشد و دست پدر به او نرسد؛ بعد آدم های خوبی باشیم. اکنون که می بینیم پدر یوسف را بیشتر دوست دارد، نمی توانیم آدم خوبی باشیم. یوسف را بکشیم تا آدم خوبی شویم؛ عجب راه خوبی! چرا قرآن به این داستان اهمیت داده است؟ برای این که بدانیم ممکن است در درون ما هم چنین چیزی باشد، و بفهمیم چه خطری دارد. آدم برادر خود را، برادری که باید مایه افتخارش باشد، به خاطر این که یک مقدار از خودش بهتر است و پدر او را بیشتر دوست دارد، می کشد! و عامل آن حسد است
داستان بعد به زمان پیغمبراکرم اسلام(ص) و دستگاه نبوت و امامت مربوط می شود أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله.. بزرگ ترین عاملی که موجب به شهادت رساندن اهل بیت(ع) شد، حسد بود. بنابراین اگر بگوییم بزرگ ترین عامل فساد در طول تاریخ انسان ها، حسد بوده است، حرف گزافی نگفته ایم.
بیماری حسادت
امام مجتبی(ع) فرمود: ما رایت ظالما اشبه بمظلوم من حاسد ستمگری چون حسود ندیدم که به ستمدیده شبیهتر باشد. (فرهنگ سخنان امام حسن ع ص152) حسد از جمله گناهان بزرگ نفسانی و حرام است که به اعتقاد برخی بزرگان حتی اگر به عمل نیز منجر نشود مجازات دارد. حسد از زشتترین صفات محسوب میشود، زیرا در واقع از قضا و قدر الهی و از تقسیم روزی در نظام هستی و از احسان خدا به دیگران ناخشنود و خشمگین است
دوری از کینه و حسد، کلید ورود به بهشت
روزی پیامبر(ص) به اطرافیان خود فرمود: هم اکنون مردی که اهل بهشت است اینجا میآید. سپس مردی از انصار که آب وضویش را از صورتش پاک میکرد از راه رسید و سلام کرد. فردا و نیز روز سوم حضرت دوباره همان سخن را تکرار کردند و همان مرد آمد. عبدالله بن عمرو ابن عاص بدنبال آن مرد رفت و گفت: با پدرم دعوایم شده و قسم خوردهام تا سه روز نزد او نروم. آیا مرا این مدت به خانه خود میبری؟ مرد گفت: مانعی ندارد. در این سه شب نماز شبی و عبادت خاصی از او ندید، جز اینکه هر وقت در بستر از پهلویی به پهلویی میگشت، ذکر خدا را میگفت. او فقط برای نماز صبح برمیخاست
از او جز خیر نشنیدم. بعد از پایان سه روز خواستم عملش را ناچیز تلقی کنم، گفتم: من با پدرم مشکلی نداشتم بلکه بهانه کردم تا از کار تو مطلع شوم و بدانم چطور اهل بهشت شدی و از کجا به این مقام رسیدی، در حالیکه چیز خاصی ندیدم. گفت: هیچ. من خواستم برگردم و خداحافظی کردم. همین که قصد رفتن کردم، مرا صدا زد و گفت: من کاری جز آنچه دیدی نداشتم مگر اینکه از هیچ مسلمانی در دل خود «کینه و حسدی» ندارم. عبدالله گفت: این همان است که باعث رسیدن تو به آن مقام شده و مرا یارای چنان حالتی نیست. (مجموعه ورام ج1 ص247)
یکی از بزرگان دین میگوید: حسود از مجالس چیزی عایدش نمیشود مگر ذلت و مذمت و از ملائکه چیزی به او نمیرسد مگر بغض و لعنت و از خلق خدا نفعی نمیبرد مگر غم و محنت و هنگام مردن چیزی نمیبیند مگر هول و شدت و در قیامت چیزی جز عذاب و رسوایی ندارد. (معراجالسعاده ص381 )
ریشه های تجمل گرایی و چشم و هم چشمی
چشم و هم چشمی اصطلاحی است که به نوع رفتار انسانی در حوزه عمل اجتماعی اشاره دارد. مولفه های اساسی چشم هم چشمی را می بایست در تظاهر، رقابت، احساس خود کم بینی و ارضای آن به اشکال مادی و ظاهری و مانند آن دانست. شخص می کوشد چیزهایی را تهیه و به نمایش گذارد که در چشم دیگری خوب و زیبا و شگفت انگیز باشد و برتری خود را از این طریق به رخ دیگری بکشد.
چشم و هم چشمی خوب و بد از نگاه قرآن
رقابت یکی از مهمترین انگیزه های حرکتی در انسان است. ریشه رقابت می تواند احساس کمبود، حسادت، غبطه، رهایی از نقص و دست یابی به کمالی باشد. بنابراین، رقابت ها می تواند به دو شکل مثبت و منفی و از نظر ارزشی، خوب یا بد باشد. در این راستا در آموزه های وحیانی، تربیتی و اخلاقی و نیز روان شناسی اجتماعی و حتی اخلاق سیاسی و اقتصادی، از رقابت سالم و ناسالم سخن به میان آمده است
در روان شناسی اجتماعی، از رقابت ناسالم به عنوان نابهنجاری سخن به میان می آید و راه هایی برای درمان آن ارایه می شود؛ زیرا این نابهنجاری رفتاری، نشانه ای از عدم سلامت شخص از نظر روانی است و می بایست درمان شود. قرآن به مسئله چشم و هم چشمی به عنوان یک رقابت سالم و ناسالم توجه داشته و به تبیین مصادیق هر یک و راه های درمان این بیماری روانی و نابهنجاری اجتماعی پرداخته است.
رقابت ارزشی و ضدارزشی
انسان با انگیزه های گوناگونی تلاش می کند. البته در ذات همه انسان ها، کمال گرایی و رهایی از نقص وجود دارد که مهم ترین و اصلی ترین عامل تلاش و حرکت انسانی است. چنانکه خداوند در آیه 6 انشقاق از تلاش طبیعی و فطری انسان برای رسیدن به خدا سخن به میان می آورد یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ اى انسان حقا که تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى کرد، زیرا خداوند کمال مطلق است و هر کسی دوست دارد تا با تقرب به خدا، مظهر کمالات الهی شود و از همه نواقص رهایی یابد و در مقام سبحان درآید و پاک و منزه از هر عیب و نقصی گردد
انسان بطور طبیعی و فطری کمال خواه و نقص گریز است؛ اما به هر علت و عاملی، گاه به خطا و اشتباه می رود و چیز غیرکمالی را کمال می یابد و این گونه است که حرکت های کمالی او دچار نقص، مشکل، بحران و آسیب می شود
148 بقره خواهان رقابت و بردن گوی سبقت از دیگران می شود وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ و براى هر کسى قبلهاى است که وى روى خود را به آن [سوى] مى گرداند پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید هر کجا که باشید خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مىآورد در حقیقتخدا بر همه چیز تواناست فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (48 مائده)
از نظر قرآن، فرصت کوتاه عمر برای مردم، همانند میدان مسابقه ای است که هر کسی می بایست با سرعت تلاش کند تا به خط پایان برسد و گوی سبقت را از دیگران برباید و بر تخت کمالات تکیه زند بر این اساس، می توان گفت که دنیا و فرصت کوتاه عمر، میدان رقابت شدید میان انسانهاست و کسانی در این میدان پیروز و سربلند هستند که افزون برشتاب و سرعت، بهترین وضعیت را برای خود پدید آورند. این جاست که مسئله رقابت سازنده و سالم در برابر رقابت غیرسازنده و ناسالم مطرح می شود.
معیارهای رقابت سالم
از آن جایی که از نظر قرآن، کمال مطلق در خدایی و ربانی شدن انسان از طریق فعلیت و ظهور بخشی به اسماء و صفات سرشته و نهفته در ذات هر انسانی است، می توان مدعی شد که رقابت سالم و سازنده، رقابتی است که این هدف را تحقق بخشد. اما باید توجه داشت که تحقق این هدف یعنی متاله و ربانی شدن انسان، روش ها و ابزارهای مناسب خودش را می طلبد و این گونه نیست که هدف، وسیله را توجیه کند و انسان بتواند برای دست یابی به کمال مطلوب از هر روش و ابزاری بهره گیرد. خداوند در بیان دست یابی انسان به کمالات راه مستقیم عبودیت را با وسایلی که ارزشی ترین آن، اخلاق خوب و نیکو است بیان می کند
اصولا آموزه های وحیانی اسلام و قرآن، چیزی جز بیان اصول اخلاقی نیست که در قالب هائی چون احکام و قانون بیان می شود تا آدمی در سایه سار آن به کمالات مطلق دست یابد. از این رو پیامبر(ص) درباره فلسفه بعثت میفرماید انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق من برای اتمام مکارم و کرامت های اخلاقی برانگیخته شدم
بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن و اسلام، رقابت سالم می بایست کاملا اخلاقی و در چارچوب معیارهای اخلاق و رفتارهای پسندیده از نظر عقل و عقلاء و شریعت باشد و هرگونه رقابتی بیرون از این چارچوب و معیار، به عنوان رقابتی ناسالم و نادرست شمرده خواهد شد.
چشم و هم چشمی خوب و بد
بر همین اساس می توان دانست که چه نوع چشم و هم چشمی، سازنده و سالم خوب و کدام یک بد و نادرست است؛ زیرا چشم و هم چشمی، نوع رقابت است که می تواند اخلاقی و غیر اخلاقی و ارزشی و ضد ارزشی باشد. از آن جایی که از نظر اسلام، کمال مطلق، خداوند است و هر انسانی باید برای کسب آن شتاب کند و گوی سبقت را از همگان برباید، میتوان گفت که چشم و هم چشمی که در این چارچوب انجام گیرد سازنده و خوب و ارزشی و در غیر این صورت ضدارزشی و بدخواهد بود
خداوند در بیان معیار مسابقه اخلاقی، مسابقه به هدف دست یابی به خیر را مطرح میکند فاستبقو الخیرات در کارهای خیر مسابقه دهید. خیر در فرهنگ قرآنی آن نعمتی است که کمالی باشد یا انسان را به کمالی برساند. از این رو خداوند از مردم میخواهد تا در خیرات یعنی کمال و کمال خواهی مسابقه بدهند و در فرصت کوتاه عمر، خود را به آن برسانند سابقوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها کعرض السماء و الارض به سوی مغفرتی از پروردگارتان و بهشتی که عرض و پهنای آن آسمان و زمین است، سبقت بجویید. (آل عمران331)
بنابراین، مسابقه و رقابت می بایست با هدف تحت پوشش قرار گرفتن در سایه غفران الهی و رسیدن به بهشت باشد. این بهشت نیز چیزی جز همان خدایی و ربانی شدن نیست؛ زیرا تا انسان، خدایی نشود در بهشت رضوان در نمی آید. بر این اساس، می توان گفت که مسیر رسیدن، عبودیت و بندگی است که در سایه اخلاق تحقق می یابد و انسان متخلق هم همان انسانی است که اخلاق الهی یافته و صفات و اسمای الهی در او پدیدار شده است.
پس چشم و هم چشمی که به معنای الگوگیری از دیگران و رقابت و مسابقه گذاشتن با آنان است، می بایست در چارچوب معیارهای الهی باشد تا بتوان از آن به چشم و هم چشمی خوب و ارزشی یاد کرد وگرنه از مصادیق چشم و هم چشمی بد و ضدارزشی خواهد بود. قرآن در آیاتی گزارش می کند که برخی از مردم، رقابت سازنده و سالمی نداشتند، چرا که ره گم کرده بودند و چیزهایی را کمالی می دانستند که یا ضدکمالی بود یا ابزاری برای کمال بود و تنها در حد وسیله و ابزار، ارزش داشت ولی برخی ها بدان اصالت داده و آن را هدف می انگاشتند.
از جمله این مردمان، گروهی از بنی اسرائیل بودند که قارون را الگوی خود قرار داده و می خواستند تا مانند او شوند و در حسرت ثروت قارونی بسر می بردند، چرا که ثروت را اصیل دانسته و به عنوان هدف برای خود قرار داده بودند. اینان کمال را در زندگی دنیا دانسته و ثروت را عامل سعادت خود می دانستند. از این رو در حسرت ثروت قارونی بودند و او را الگوی رفتاری خویش قرار می دادند. اینان زمانی بیدار می شوند که خداوند، قارون را با مال و کاخ و ثروت او به زمین فرو می برد و نیست و نابود می کند
آن زمان است که خود را سرزنش می کنند که چرا قارون را الگوی خود قرار داده و چشم و هم چشمی با قارون داشتند. (قصص76 تا 82) إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ ...... تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ
از دیگر گزارش های قرآن، چشم و هم چشمی دو نفر بود که در کنار هم بوستانی داشتند و هر یک ثروت و قدرت و شمار فرزندان خود را به رخ دیگری می کشید و این گونه به رقابت ناسالم میان خود دامن می زدند. اینان در این رقابت ناسالم دنیا طلبی، چنان گرفتار آمدند که شبانه به بوستان می رفتند تا به دور از چشم بینوایان میوه ها را گرد آورند تا به بینوایی کمک نکنند
در آیات قرآنی گزارش شده که این بوستان خراب می شود و آنان در حسرت مال و ثروت و بوستان می مانند. کسانی که گرفتار بینش تنگ دنیا دوستی می شوند و معیار کرامت و بزرگی را در مال و ثروت و نعمت می دانند، هر گاه خود را با دیگری مقایسه می کنند اندوهگین می شوند و براساس همان معیارهای باطل و نادرست خود، کاهش ثروت و نعمت را اهانت و افزایش آن را کرامتی از سوی خداوند می دانند (فجر15 و 16)
|
||
اما انسان هنگامى که پروردگارش وى را مىآزماید و عزیزش مىدارد و نعمت فراوان به او مىدهد مىگوید پروردگارم مرا گرامى داشته است |
|
فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿15﴾ |
و اما چون وى را مىآزماید و روزىاش را بر او تنگ مىگرداند مىگوید پروردگارم مرا خوار کرده است |
|
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ﴿16﴾ |
اصولا کسانی که به مقایسه زندگی خود با زندگی دیگران می پردازند، از آن جایی که دنیا همواره با محدودیت هایی مواجه است، گرفتار چشم و هم چشمی بد و ناپسند می شوند و افزون بر اینکه خود را به رنج می افکنند موجبات رنجش دیگران را نیز فراهم می کنند
کسی که به مقایسه مادی زندگی خود با زندگی دیگران می پردازد، گرفتار نوعی خودکم بینی می شود و خود را در میان مردم خوار و پست می شمارد (فجر16) از نظر این دسته از افراد، اگر وضعیت مادی مطلوب شود، وضعیت اعتباری و روحی آنان نیز بهتر می شود (فجر15) زیرا ملاک و معیار کرامت و اهانت را مادیات دنیوی می دانند، در حالی که کرامت انسان در تقوا و کمالاتی است که کسب می کند و برای آن پایانی نیست، همچنانکه اهانت و خواری را می بایست در دوری از خداوند و بی تقوایی و نقص وجودی خود دانست.
آثار و پیامدهای چشم و هم چشمی بد
چشم و هم چشمی، ریشه در رقابت ناسازنده و ناسالم و الگوبرداری های نادرست دارد. از این رو شخص، گرفتار بیماری هائی چون حسادت، حسرت و اندوه و افسردگی می شود و گمان می کند که فقدان ثروت و کمبودهای مادی به معنای اهانت و ذلت و خواری اوست (فجر16)
وقتی ما از پدیده نابهنجار چشم و هم چشمی سخن به میان می آوریم، منظور رقابت و مسابقه در مادیات است؛ وگرنه مسابقه در معنویات و اخلاق و این که هرکسی در کار نیک و خیر شتاب کند و در انجام آن گوی سبقت را از دیگران برباید، بسیار کار پسندیده و اخلاقی است و خداوند در آیات زیادی آن را تشویق و ترغیب کرده و به عنوان یک ارزش معرفی نموده است
پدیده نابهنجار چشم و هم چشمی بد از جمله پدیده ها و نابهنجاری هایی است که درمیان مردم و بخصوص زنان به شکل گسترده وجود دارد و بیشتر افراد دست کم در موردی و یا زمانی گرفتار این نابهنجاری اجتماعی می شوند. مولفه های اساسی چشم و هم چشمی بد در تظاهر، رقابت ناسالم، احساس خودکم بینی و کمبود، در امور مادی و ارضای آن به اشکال گوناگون یافت می شود. چشم و هم چشمی بد، نوعی نقص و نارسایی در شخصیت شخص و نادرستی در بینش و نگرش او است که می تواند منجر به بیماری خطرناک روانی چون احساس افسردگی و نومیدی و بی اعتمادی شود.
اگر چشم و هم چشمی از نوع رقابت بد و ناسالم در خانواده ای وجود داشته باشد، کودکان این خانواده ها نیز دچار مشکلات ویژه ای می شوند. از آنجا که کودکان رفتار پدر و مادر را ملاک اعمال خود قرار می دهند، پدر و مادری که دچار چشم و هم چشمی بد و حسادت آمیز و خودکم بینی باشند، سبب بروز این پدیده در کودکان خود می شوند؛ بررسی های علمی نشان می دهد که چشم و هم چشمی بد و رقابت ناسالم در برخی از موارد موجب تحریک افراد و وقوع تخلفاتی در آنها می شود. در بسیاری از موارد، وسواس، اختلاف های رفتاری، پرخاشگری و حتی طلاق در خانواده ها از چشم و هم چشمی های کوچک آغاز شده است.
فردی که چشم و هم چشمی از نوع ناسالم دارد، به دلیل احساس حقارتی که دارد (فجر16)، می خواهد در انجام کار یا زمینه ای از دیگران بهتر باشد و سعی می کند به نوعی سرپوشی بر این احساس بگذارد، به همین خاطر خود را توانمندتر و بهتر از آنچه که هست، قلمداد می کند. قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ فرمود چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفریدى و او را از گل آفریدى (اعراف12) و قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ گفت من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل آفریدهاى (ص76)
در حالی که انسان باید به دنبال تأمین نیازهای طبیعی خود باشد و در حد طبیعی هم برای تأمین آنها تلاش کند و کمال مطلق را در این ابزارها و روش ها بجوید. وقتی در یک جامعه ارزشها تغییر پیدا کنند و داشته های مادی جای ارزشهای معنوی را بگیرند، افراد برای به دست آوردن جایگاه اجتماعی می کوشند خود را به ابزار روز مجهز سازند
آنها می پندارند که داشتن این ابزار موجب می شود سریع تر پیشرفت کنند و بیشتر دیده شوند و این گونه سعادت و خوشبختی واقعی را تجربه کنند. (قصص76 تا 82)
ناآگاهی، تجمل گرایی، داشتن اعتقادات ضعیف، به دنبال مد بودن، غلبه احساسات بر تعقل، تبعیت از فرهنگ های بیگانه بدون شناخت و ارزیابی دقیق از آن فرهنگ، عدم تشخیص نیازهای واقعی خود، خانواده و جامعه، حاصلی جز چشم و هم چشمی بد و رقابت ناسالم در جامعه ندارد و مردم به جای تحقق کمالات اخلاقی و معنوی به سمت ثروت های قارونی و الگوبرداری از آن ها می روند و رقابت و مسابقه ناسالمی را رقم می زنند.
درمان رقابت ناسالم و چشم و هم چشمی بد
ریشه رقابت ناسالم را می بایست در کج فهمی، عدم تشخیص حق و کمال از باطل و نقص، تغییر ارزش ها و اصول اخلاقی، جایگزین شدن مادیات به جای معنویات، حسادت، غرور و کبر، عدم اعتماد به نفس، احساس خود کم بینی و مانند آن جست. بنابراین، لازم است با تغییر در بینش ها و نگرش ها رفتار مردم را بهبود بخشید و اجازه نداد که جامعه دچار رقابت ناسالم و چشم و هم چشمی بد شود
برای این منظور میبایست بر اصولی چون غبطه در امور معنوی و رقابت سالم در معنویات و امور اخلاقی تاکید کرد و ارزش ها را در امور خیر و مناسب دانست و با بیدار کردن وجدان های خفته، آنان را به سمت و سوی کمال واقعی یعنی خدایی شدن هدایت کرد و همه ابزارهای مادی و دنیوی را به عنوان یک وسیله به مردمان فهماند و اجازه نداد تا ابزار به عنوان هدف و وسیله به عنوان کمال مطرح شود و ضدارزش به جای ارزش بنشیند
به هر حال رقابت غیرسازنده میان افراد جامعه، عامل مهمی در ایجاد چشم و هم چشمی است از این رو باید با آموزش درست و ایجاد بینش و نگرش سازنده، رقابت های نادرست را به شکل رقابت های سازنده چون مسئله غبطه تبدیل کرد و جامعه را از آثار زیانبار چشم و هم چشمی و صرف هزینه های بسیار در امور غیرمفید رهایی بخشید
مواظب باشیم سرطان روح نگیریم!!
چه کنیم تا سعادت دنیا و آخرت را به دست آوریم، چه کنیم که خدا از ما راضی باشد، چه کنیم که عاقبتبهخیر شویم؟
یکی از چیزهایی که روح را میمیراند، گناه است.اگر کسی قساوت پیدا کرد، آنگاه نمیتواند از آن بُعد ملکوتی استفاده کند؛ زیرا غبارآلود است و حجاب روی آن است و بعضی اوقات مریض و بعضی اوقات هم مرده است:خطاب شد به پیغمبر اکرم«ص» که به مرده نمیتوانی چیزی بفهمانی:گناه و مخصوصاً گناه روی گناه، آن جنبه ملکوتی را از ما میگیرد و بدبخت میشویم و سقوط میکنیم. قرآن میفرماید سقوطش این است که از هر حیوانی بدتر میشوی:
پستتر از هر درنده و میکروبی، کسی است که عقل دارد و تعقل ندارد و فکر دارد و تفکّر ندارد. یعنی نمیتواند فکر کند و تعقّل کند. اگر صفت رذیلهای بر دل حکمفرما شود، اگر صفت رذیلهای بر این عقل و تعقّل حکمفرما شود، با آن صفت رذیله نمیتواند عقل کار کند. بلکه آن صفت رذیله بر عقل حاکم میشود و بر وجدان اخلاقی حاکم میشود و فطرت خدادادی را نابود میکند و آن صفت رذیله او را به سقوط و بدبختی میکشاند؛ حتی میرسد به آنجا که حاضر است برادر خود را بکشد
این صفات رذیله زیاد است و بیش از 40 صفت رذیله داریم، مانند حسد، تکبّر، خودخواهی، لجاجت، عناد، دنیاپرستی، ریاست طلبی و امثال اینها. رفع این صفات رذیله هم کار بسیار مشکلی است. قرآن میفرماید: اگر فضل و رحمت خدا نباشد، هیچکس نمیتواند خودسازی کند و درخت رذالت را از دل بکند. خدا باید معلم اخلاق باشد. به قول حضرت امام چهل سال خون جگر و شبانهروز کارکردن میخواهد تا انسان مهذّب شود، و اگر مهذب نباشد، سقوط است
سوره «الشمس» یازده قسم میخورد و قسمهای قرآن برای تاکید است تقریباً 17 تأکید برای یک مطلب است قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها رستگاری برای کسی است که مهذب باشد و توانسته باشد درخت رذالت را از دل بکند. توانسته باشد درخت فضیلت بهجای آن بکارد و ریشهدار و میوهدار کند و از میوه آن، هم خود و هم دیگران استفاده کنند.
چه کسی میتواند بگوید من حسود نیستم؟! بهجز کسی که بهراستی کار کرده باشد و ریشه حسادت را کنده باشد و الاّ اگر کسی حسود باشد، وقتی حسادت گل کند، عقل او نمیتواند کار کند و حسادت مقدم بر عقل میشود و پرده ضخیمی برای عقل میشود که عقل نتواند روی آن حکومت کند و میرسد به آنجا که برادر، برادر خود را میکشد ولو پسر پیغمبر باشند.
مرض حسد که بدتر از سرطان است، در عمق جانش کار میکند، لذا همه علمای علم اخلاق در کتابهایشان مینویسند از اوجب واجبات، تهذیب نفس است. از نماز و روزه واجبتر و از خمس واجبتر، تهذیب نفس است. تهذیب نفس به این معنا که انسان خودسازی کند و پاک شود و بتواند صفات رذیله را از دل بکند.
اگر صفت رذیله در دل باشد، پرده است و حجاب ضخیم ظلمانی برای فطرت و عقل و وجدان اخلاقی ماست، لذا نمیگذارد جنبه ملکوتی کار کند.آنگاه جنبه ملکوتی یا مرده است یا مریض است و حجاب دارد و بالاخره صفت رذیلهای که در اوست، بر فکر و عقل و تفکر او مقدم میشود.
اگر تکبّر داشته باشیم، آن تکبّر نمیگذارد عقلمان کار کند و اگر کار کند، عقل نیست، بلکه به نام عقل است و همان تکبّر کار میکند. همین است که از امام صادق «ع» سوال کردند که این معاویه با این فتانت و زرنگی، پس این چیست؟! حضرت فرمودند: این عقل نیست، بلکه شیطنت است
ریاستطلبی او به نام عقل و فتانت و زرنگی جا خورده است. یعنی بعضی اوقات انسان متکبّر بهعنوان عقل کار میکند.بعضی اوقات میرسد به آنجا که آدم متکبّر و حسود و دنیاطلب است و با یک زرنگیها به نام عقل و فتانت، هم در میان مردم مشهور میشود و هم خودش به راستی خیال میکند کار خوبی کرده است
قرآن شریف میفرماید بدبخت ترین مردم همین است:قرآن میفرماید: میخواهی به تو نشان دهم کسی را که پستتر از همه و ورشکسته دنیا و آخرت است؟ آن کسی که کار بد میکند و اما خیال میکند کار خوبی کرده است. اگر حسادت را از دل نکنیم، بعضی اوقات گناه بزرگ بزرگ میکند و بین زن و شوهر را جدا میکند و اما خیال میکند کار خوبی کرده است و رفع صفات رذیله هم کار بسیار مشکلی است.
کعب بن سور یک آدم به ظاهر مقدسی است. به اندازهای که در بصره مشهور شده بود به اینکه مستجاب الدعوه است. مردم به او مراجعه میکردند و التماس دعا میخواستند.مولا امیرالمومنین «ع» به کوفه و بصره آمدند و شمع کعب بن سور کمکم خاموش شد و کسی به او مراجعه نمیکرد و کسی به او التماس دعا نمیگفت و بالاخره افت کرد. معلوم است در مقابل نور امیرالمومنین«ع» ، نور کعب بن سور چه میتواند بکند! بالاخره حسادت او گل کرد
از تاریخ و از لفظ امیر المومنین فهمیده میشود که این کعب بن سور مقدس در نماز شب و در قنوتش به امیرالمومنین علی «ع» نفرین میکرده است. میگفته خدایا یک تیر غیبی به سینه علی بیاید و من از دست او راحت شوم.کعب بن سور بود و مقدس بود و به راستی ریاضت کشیده بود، اما نتوانسته حسادتش را رفع کند. مخصوصاً وقتی او را با پول تحریک کردند و وقتی با التماس و عظمت و تعریف و تملّق و چاپلوسی تحریک کردند، حسادتش گل کرد و در مقابل امیرالمۆمنین علی«ع» ایستاد، درحالی که میدانست علی کیست.
شما خیال میکنید معاویه علی را نمیشناخت. شما خیال میکنید طلحه و زبیرها نمیدانستند علی کیست و چه خبر است؟! بله، میدانستند؛ اما به خاطر ریاست طلبی و پول پرستی حاضر شدند که جنگ جمل به پا شود. حسادت باعث شد که جنگ جمل را به پا کردند.
نظیر این جمله تاریخی زیاد است. خود قرآن هم میگوید. اولاً میگوید من کتاب اخلاق هستم و پیغمبر اکرم نیز معلم اخلاق است. پیغمبر اکرم یک معلم آموزشی و تربیتی است. این قرآن است و قطع نظر از تاریخ هم به ما میگوید اگر کسی صفت رذیلهای داشته باشد، نمیتواند رستگار شود. آن صفت رذیله کار خودش را میکند. لاأقل ما باید کاری کنیم که شعلهور نباشد. کندن درخت رذالت از دل، کار بسیار مشکلی است و درحد محال است و آدم شدن مشکل است
صفت رذیله برای انسان از هر سرطانی بدتر است. اگر از قرآن بپرسید سرطان برای جسم و حسد برای روح چگونه است؟ میفرماید: هر دو مثل هم است. همینطور که سرطان از نظر جسمی آدم میکشد، حسادت هم از نظر روحی، روح را میکشد.اگر جسم مُرد، آن را خاک میکنند و معمولاً راحت میشود، اما اگر روح مُرد، به قول قرآن یک مزاحم برای اجتماع میشود و پستتر از هر درنده و میکروبی میشود و بدانید که صفت رذیله، سرطان بلکه بدتر از سرطان است.
حماقت
بگو مگو با احمق
احمق ؛ کیست؟ نشانه های یک انسان احمق !!!! احمق به کسی میگویند که بدون فکر حرف بزند و در حرف زدن تامل ندارد که آن کلام صحیح است یا نه؟ بدون توجه به صحت و بطلان آن، حرف میزند. احمق کسی که از عقلش استفاده نمیکند در نتیجه به مرور زمان چراغ عقلش کم نور و ضعیف میشود. در اصطـلاح اسلامی احمق کسی که بی دین و بی تقوا است، چه در همه مسائل زندگی یا در بعضی از آن که در همان مقدار هم احمق است، کسی که زندگی چند روزه دنیا نامشروع را بر زندگی دنیای مشروع سعادتمند اخروی ابدی ترجیح می دهد.
حکایت حضرت عیسی...احمق کیست؟
حضرت عیسی(ع) با جمعی سخن میگفت، فرمود: من بیماران را مداوا کردم؛ به اذن خدا به آنها شفا دادم و مبتلایان به بیماری جُذام و زمین گیرها را به اذن خدا سلامتی دادم و به بالین مردگان آمدم و به اذن خدا آنها را زنده نمودم، ولی در مورد درمان احمق درمانده شدم و نتوانستم او را اصلاح نمایم. شخصی پرسید: ای پیامبر خدا!احمق کیست؟ حضرت عیسی(ع) نشانه های احمق چنین بیان کرد:
1- از خود راضی و خود پسند است؛ نظریـّه ی خود و رفتار خود را بالاتر از نظریّه و رفتار دیگران میداند.
2- او خود برترین است و همواره خود را حق به جانب میداند، و هیچگاه خود را ناحق جلوه نمیدهد؛ چنین فردی احمق است و تا این حالت را دارد ،چاره ای برای درمان او نیست.
نشانه های حماقت در روایات
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِأَکْیَسِ الْکَیِّسِینَ وَ أَحْمَقِ الْحُمَقَاءِ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَکْیَسُ الْکَیِّسِینَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ أَحْمَقُ الْحُمَقَاءِ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسُهُ هَوَاهُ و َتَمَنَّی عَلَی اللَّهِ الْأَمَانِی آیا به شما بگویم که زیرکترین و احمقترین، کیانند. عرض کردند: بلی، فرمودند: زیرکترین انسانها ، کسی است که خودش در دنیا به حساب اعمالش رسیدگی کند و به فکر آخـرتش باشد، و احمق ترین انسان ها کسی است که پـیرو خـواسته های (نامشروع) دلش باشد و در عین حال ، از خدا توقع امان از عذاب، داشته باشد (بحارالانوار ج67 ص69)
رسول خـدا(ص): احمقترین مردم، کسیکه دنیا طلب (نامشروع) باشد (بحارالا نوار ج74 ص94)
امیرالمۆمنین(ع): شادمانی به خـاطـر اقبال دنیا به انسان، حماقت است (غررالحکم ص142)
امیرالمۆمنین (ع): توقع بهشت رفتن، بدون انجـام اعمال صالح، حماقت است (غررالحکم)
از امیرالمۆمنین (ع) پرسیدند : احمق کیست؟ فرمود: کسیکه فریب دنیا را بخورد، در حالیکه نظاره گر ناپایداری حالات آن است (من لایحضره الفقیه ج4 ص381)
امیرالمۆمنین (ع): کسیکه خـود را عاقل ترین مردم بداند، احمقترین مردم است (غررالحکم ص77)
امیرالمۆمنین (ع): کسی که بدون نیکی کردن، طالب تشکر دیگران است و کار بد میکند و توقع پاداش کار خوب دارد، احمقترین مردم است (غررالحکم ص77)
امیرالمۆمنین (ع): کسیکه کار بدی را خودش انجام میدهد و در عین حال، دیگران را بخاطر آن کار سرزنش میکند، احمقترین مردم است (غررالحکم ص77)
امام باقر ع: پدرم مرا نصیحت فرمود که با احمق رفاقت نکن. چون دوست احمق میخواهد سود برساند ، ولی بجای آن، ضرر می زند (کشف الغمة ج2 ص81)
کسانی که از کار خدا هم ایراد می گیرند!!
شماتت در لغت عبارت است از شاد شدن از گرفتارى دیگران مثلا بگوید فلان بلا یا فلان مصیبت که به فلان کس رسیده از بدى اوست و با آن شادى و سرور نیز باشد [نزهة النواظر ج1 ص131]
شماتت در آیات
در برخی آیات قرآنی در توصیف سیمای مخالفین دین اسلام و منافقین ویژگیها و خصوصیاتی برای آنان ذکر میشود، که از جملهی آنها صفت شماتت یا همان خشنودی به گرفتاری مومنان به بلاها و حوادث ناگوار است إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا وَ إِن تَصْبِرُواْ وَ تَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مىکند و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مىشوند و اگر صبر کنید و پرهیزگارى نمایید نیرنگشان هیچ زیانى به شما نمىرساند یقینا خداوند به آنچه مىکنند احاطه دارد [آل عمران120]
هر گاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مىکند و اگر مصیبتى به تو رسد، مىگویند: ما تصمیم خود را از پیش گرفتهایم و باز مىگردند در حالى که خوشحالند! إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ [توبه50]
این صفت در کلمات و سخنان معصومین(ع) جزء صفتهای ناپسند و از ویژگیهای حسودان و کسانی که در زندگانی خود را به مشقت و سختی میاندازند، شمرده شده. رسول خدا(ص) به امیرالمومنین(ع) فرمود: ای علی! مۆمن را سه علامت است: نماز، زکات و روزه؛ و متکلّف را سه علامت است: در حضور [دیگران] چاپلوسی آنان را میکنند و آنگاه که غایب هستند، از ایشان غیبت میکند و چون مصیبتى [به آنها] رسد، به گرفتایهایشان خشنود میشود.... [من لا یحضره الفقیه ج4 ص361]
امام صادق(ع) نقل فرمودند: لقمان به پسرش گفت: فرزندم! هر چیزى علامتى دارد که با آن شناخته مىشود . امیر المومنین(ع) از جمله صفاتی که برای پرهیزکاران در خطبهی معروف همّام برمیشمارد این است که: در مصیبت هاى دیگران شاد نمىشود .
وقتی خشم بر انسان غلبه میکند، رفتارهایی دور از انتظار از انسان سرمیزند و همین امر زمینهی لازم برای شماتت دشمنان را فراهم میسازد. بنابراین شایسته است که انسان در هنگام خشم خود را کنترل نموده و از رفتارهایی که برخلاف شأن اوست بپرهیزد تا از این طریق راه شماتت دشمنانش را بگیرد
منشأ و ریشهی اصلی صفت شماتت دو چیز است: یکی کینه و دشمنی و دیگری حسادت؛ البته این دو نیز ناشی از جهل و نادانی به حکمت کارهای خداست. خداوند متعال و تقاص کارهای فرد گرفتار و مصیبتزده دانسته و تمامی این مصیبتها را بلا و عذاب برای او میداند [معراج السعاده ص422] اما غافل از این که: هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشتــــــــرش میدهند
اشتباهات شماتتکننده
از جمله چیزهایی که فرد شماتتکننده متوجه آن نیست این است که، شماتت ایراد گرفتن از آفریدگار است؛ چراکه در بعضی موارد، خداوند فردی را برای حکمتهایی، دچار گرفتاریهایی مینماید، که این گرفتاریها بهسبب رفتارهای گذشتهی او نیست و حتی بعضی از انسانها از همان ابتدای خلقتشان دچار نقیصهای هستند؛ بنابراین ایراد گرفتن از این افراد و خندیدن به کاستیهایی که آنها دچار آن هستند، در نگاهی دقیق ایراد گرفتن از امر خلقت و اشکال در حکمت آفریدگار است
در بارهی افراد مریض و معیوب و ناقص الخلقه و طرز معاشرت با آنان اخبار مخصوص رسیده که اگر عملا مراعات شود، مبتلایان در برخورد با مردم دچار ناراحتى روان و احساس حقارت نمیشوند: رسول خدا(ص) فرمود: وقتی گرفتاران را دیدید، خدا را شکر کنید و به آنها نشنوانید (آهسته بگوئید) زیرا اندوهگینشان میسازد [کلینی ج3 ص154]
راههای پیشگیری
الف) شخص شماتت کننده
بسیاری از رفتارهای ناپسندی که از انسانها سر میزند، بدلیل اندیشه نکردن به نتایج و عواقب آن است و برای همین، شخص پس از گرفتار شدن به عواقب بد ناشی از آن، متوجه رفتار ناشایست خویش گشته و شرمنده میشود؛ از این رو از مهم ترین عوامل مۆثر در پیشگیری این نوع از رفتارها، تفکرّ در نتایج و عواقب آن است
در همین رابطه امیرالمومنین(ع) میفرماید: هر کس دیگری را بخاطر لغزشهایش مورد شماتت قرار دهد، دیگری نیز او را برای لغزشهایش مورد شماتت قرار خواهد داد [درر الکلم، ص244] جدای از وجود احادیث در این زمینه، بارها به تجربه دیده شده، کسیکه به گرفتاری دیگران شادمان میشود، در آینده خود گرفتار همان بلا و مصیبت میگردد.
از راههای دیگر مبارزه با این معضل، دقتنظر در شخصیّت کسانی که مورد شماتت قرار میگیرند. در برخی موارد شخص شماتتکننده هیچ توجهی ندارد که چه کسی را مورد شماتت قرار میدهد؛ چراکه بعضی از کسانی که دچار بلا و گرفتاری میشوند، در زمرهی مردان خوب خداوند بوده، در نتیجه گرفتاری این افراد از بدی رفتار و عملکردشان نخواهد بود
رسول خدا(ص) فرمودند: در روز قیامت وقتی اهل عافیت و سلامتی، پاداش و اجر و ثواب مردمى که در دنیا گرفتار بودند را میبینند، دوست دارند که گوشت بدنشان با قیچیهایی تکه تکه میشد [تا اینان نیز به ثواب و پاداش گرفتاران و مصیبت کشیدگان نایل میشدند] [ارشاد القلوب إلى الصواب ج1 ص42]
شماتت ایراد گرفتن از آفریدگار است؛ چراکه در بعضی موارد، خداوند فردی را برای حکمتهایی، دچار گرفتاریهایی مینماید، که این گرفتاریها بهسبب رفتارهای گذشتهی او نیست و حتی بعضی از انسانها از همان ابتدای خلقتشان دچار نقیصهای هستند؛ بنابراین ایراد گرفتن از این افراد و خندیدن به کاستیهایی که آنها دچار آن هستند، در نگاهی دقیق ایراد گرفتن از امر خلقت و اشکال در حکمت آفریدگار است.
ب) شخص شماتت شونده
1) چه کند شماتت نشود؟ بعضی از رفتارها سبب طعنه و شماتت دیگران میشود. جزع و بیتابی کردن بر گرفتاریها و مصیبتها از مواردی است که راه شماتت را بر انسانهای پست هموار میکند. در حادثهی کربلا، وقتی امام حسین(ع) خبر شهادت خویش را به حضرت زینب(س) میدهد، حضرت زینب(س) از شدت اندوه سیلى بر صورتش زده و فریاد و شیون میکشد؛ در آن هنگام امام حسین(ع) به حضرت زینب(س) میفرماید آرام باش، ما را مورد شماتت دشمن قرار نده. پنهان نکردن خشم نیز از دیگر مواردی است که موجبات شماتت دشمنان را فراهم میآورد
لقمان حکیم در میان اندرزها و نصیحتهایی که به فرزندش داشت، این نکته را یادآور میشود که: هرکس خشمش را پنهان ندارد، دشمنش او را مورد شماتت قرار میدهد. [دارالذخائر ج2 ص66] وقتی خشم بر انسان غلبه میکند، رفتارهایی دور از انتظار از انسان سرمیزند و همین امر زمینهی لازم برای شماتت دشمنان را فراهم میسازد. بنابراین شایسته است که انسان در هنگام خشم خود را کنترل نموده و از رفتارهایی که برخلاف شأن اوست بپرهیزد تا از این طریق راه شماتت دشمنانش را بگیرد.
مورد دیگری که سبب شماتت دشمنان میشود، مواخذه کردن نزدیکان و دوستان در نزد دشمنان است
هنگامی که شخصی یکی از نزدیکانش را در مقابل دشمنان او بازخواست مینماید، فرصتی به دست مخالفینش میدهد تا با سخنانانی مانند: ببین چگونه شخصی که حتی دوست (یا فامیل) او هم، مۆاخذهاش میکند، شماتتش کنند و به حال او بخندند
برای همین، زمانی که حضرت موسی(ع) برادرش حضرت هارون(ع) را به دلیل گوساله پرست شدن قوم بنیاسرائیل (در زمان غیبت حضرت) بازخواست مینمود، حضرت هارون(ع) به برادرش چنین فرمود: پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِیَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ و چون موسى خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشینى براى من بودید آیا بر فرمان پروردگارتان پیشى گرفتید و الواح را افکند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید [هارون ] گفت اى فرزند مادرم این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند پس مرا دشمنشاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده [اعراف150]
2) برخورد مناسب در مقابل شماتت بهترین عکس العمل صبر در برابر شماتتهاست
رسول خدا(ص) میفرماید: صبر کردن بر مصیبت، مصیبتى است بر شماتت کننده در آن مصیبت. [ارشاد القلوب إلى الصواب]
دوای حسادت...
قرآن شفاست، یعنی شفای دردهای روحی!
یکی از بیماریهای روحی که قرآن میفرماید: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَض» (بقره/10) حسادت است.
حسود منکر حکمت خداست. چون مثلاً خدا به او داده است، به من نداده است. پس یعنی خدایا! بلد نیستی خدایی کنی...
قرآن درباره دوای حسادت میفرماید: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ» (نساء/32) و آنچه را که خداوند سبب برترى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده آرزو نکنید.
یعنی آه نکشید و داشتههای دیگران را با نگاه حسرت ننگرید.
هر کسی نعمتی دارد، قطعاً شما چیزهایی دارید که آرزوی دیگران است. راضی به رضای خدا باشید...
بیماری حسادت و راههای درمان
آدم وقتی میبیند که دیگران نعمتی دارند، مثلاً یک کسی خانه، ماشینی، درآمدی، شکلی، جهیزیهای، تجارت موفقی دارد، در انتخابات رأی میآورد و... چهار رقم برق او را میگیرد:
1⃣ «غبطه» میخورد. میگوید: خوب نعمت دارد، الحمدلله! خدایا تو که به او دادی، نوش جانش! به من هم بده! این مثبت فکر میکند. به قول سیاسیون برد برد است.
2⃣ «حسادت» میکند. میگوید: من ندارم، ان شاء الله او هم نداشته باشد. این فکر منفی است. باخت باخت است.
3⃣ «بخل» میورزد. میگوید: من داشته باشم، او نداشته باشد. این هم بد است.
4⃣ «ایثار» میکند. میگوید: او داشته باشد، من نداشته باشم. مثل مادری که پتو را از روی خودش برمیدارد و روی بچهاش میاندازد. میگوید من سرما بخورم طوری نیست، این بچه سرما نخورد...
عناوین اصلی برنامه:
1- مفاهیم واژههای غبطه، حسادت، بخل و ایثار
2- متفاوت بودن استعدادها و ظرفیتهای افراد
3- خطر حسادت در سوره فلق
4- حسادت علمای اهل کتاب با پیامبر اسلام
5- حسادت، منشأ بسیاری از مشکلات اخلاقی
6- خطر بیماریهای اخلاقی در رفتارهای اجتماعی