تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

اخلاق در قرآن. سلام . ریا

نیکی کردن به دیگران و بدی هم

قرآن و عیوب . عیبجوئی . تمسخر

حیا و شرم در قرآن. انواع حیا. حیا لباس دین

اخلاق اداری انضباط اسلامی و اجتماعی . آداب معاشرت اجتماعی

وفای به عهد . تعهد . امانت داری . بدقولی . تعهد مسئولین

شادی و لذت و شوخی در اسلام . سعادت و نیکبختی

تزکیه نفس . آثار و بسترها . تهذیب و خودسازی

اخلاق نبوی (ص) . اسوه کامل بشریت . سیره سیاسی . انسان سازی

تربیت دینی سبک زندگی. رانندگی ورزش در اسلام . حیات طیبه. اصلاح و اصلاحگری

شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان. ضرورت های تربیتی. بایدها و نبایدها قرآن و عترت

دید و بازدید و آثار صله ارحام. معانی زیارت و آداب میهمانی. حقوق همسایه. بی احترامی

خانواده و ازدواج در اسلام . مهریه در قرآن . 100 خصلت سبک زندگی پیامبر (ص)

آبرو در آموزه های قرآن. حریم خصوصی. آزار رسانی. نمامی و سخن چینی. خاموشی زبان

مسئولیت اعضاء بدن. گناه چشمی. چشم زخم. نگاه سحری. چشم و هم چشمی

تقوی و صفات متقین . تقوای اجتماعی و سیاسی . نشانه های بی تقوائی

انتقاد و انتقاد پذیری . عذر خواهی. عفو گذشت

لهو . لعب . لغو . لهو الحدیث . دوری از مجالس باطل

نفس انسانى و انواع نفس . خود سازی . محاسبه نفس ؛ تربیت نفس

صبر . آثار صبر . انواع صبر . استمداد از صبر . صبر جمیل . مقام صبر

مقام مادر . شیر مادر . پدر و عالمان در نگاه اسلام

نشانه های مومن چیست؟ قلب مومن و قلب کافر

عباد الرحمن صفات بندگان خوب خدا. بهترینها

«تواضع» ویژگی عباد الرحمن

آشتی دادن، صدقه‌ای برتر از نماز و روزه

اخلاص در قرآن مخلص .  صفات مخلصین

نکات اخلاقی سوره لقمان و حجرات

سبک زندگی ؛ حیات طیبه

  

نفس انسانى در آموزه هاى قرآنى                                               

نفس انسان، موجود و پدیده پیچیده ای است که با توجه به نوع تربیت و تعلیم آن، به شکل و قالبی خاص در می آید و سرنوشت انسان را رقم میزند شناخت نفس که بخشی مهم از وجود انسان است، به او کمک میکند تا با آگاهی و علم و دانش بیشتری، به خود و امکانات و توانمندیها و محدودیتهایش بنگرد و راهی به سوی شناخت آفریننده خود بیابد.

چیستی نفس و ضرورت شناخت آن نفس در واژه شناسی ارتباط تنگاتنگی با دم دارد. از همین واژه نفس، تنفس به معنای نفس کشیدن به کار رفته. چنانکه معادل لغوی نفس در فارسی به معنی خود است و وقتی گفته میشود من عرف نفسه یعنی کسیکه خود را شناخت. شناخت نفس به جهات مختلف و متعددی ضروری است؛ زیرا شناخت نفس به معنای شناخت خویشتن خویش است و انسان برای زندگی در این دنیا نیازمند آن است که خود را بشناسد.

احادیث معرفت نفس

در احادیث و روایات چگونه بر معرفت نفس به عنوان نافع‌ترین و بهترین روش خداشناسی تاکید شده است؟ در جوامع روایی، احادیث فراوانی است که راه معرفت نفس را بیان کرده و ضمن ترغیب به این راه، روشن ساخته است که چگونه انسان می‌تواند با تهذیب نفس و تزکیه و اخلاص و برحذر بودن از جهالت نفس و غفلت از آن به معرفت رب نایل شود. برخی از این روایات با لسان تشویق، به معرفت نفس دعوت کرده و لسان برخی دیگر تحذیر از جهالت و غفلت نسبت به نفس است، برخی با ذکر آثار مثبت و سازنده معرفت نفس و بعضی با پیامدهای منفی و مخرب جهل به نفس، این مهم را متکفل شده که برای هر یک نمونه‌هایی در ذیل ذکر می‌شود.
1‌- قال‌النبی(ص): من عرف نفسه فقد عرف ربه هر کس خود را شناخت پروردگار خویش را شناخته است. (بحارالانوار ج2 ص32) این حدیث که از غرر احادیث اسلامی است، عکس نقیض آن در حشر19 نسواالله فانسیهم انفسهم اگر معرفت نفس و نیز شناخت رب ممکن نبود، قرآن کریم نسیان خدا را مذمت نمی‌کرد و نسیان نفس متضرع بر آن نمی‌شد. خداپرستان و اهل قیامت، شناخت نفس را شناخت آفریدگار و پروردگار خویش بر میشمارند؛ زیرا هنگامی که انسان به پیرامون و خود مینگرد، موجودی برتر از خود را نمییابد. از این رو شناخت خود را راهی بسوی شناخت آفریده خویش مییابد.
2‌- قال‌النبی(ص): اعرفکم بنفسه، اعرفکم بر به هر کس خود را بهتر شناخت، خدای خود را بهتر شناخته است (جامع‌الاخبار ص4)
3‌- از پیامبر گرامی اسلام(ص) سؤال شد راه معرفت حق چگونه است؟ حضرت فرمود: معرفت نفس. کیف ‌الطریق الی معرفه الرب؟ فقال: معرفه النفس (بحارالانوار ج67 ص23)
4‌- قال علی(ع): نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفه النفس کسی که بر معرفت نفس ظفر یابد به بزرگ‌ترین فوز نایل شده است. (شرح غررالحکم ج6 ص172)
5‌- قال علی(ع): غایه المعرفه ان یعرف المرء نفسه نهایت معرفت آن است که انسان خود را بشناسد (همان ج4، ص372)
6‌- قال علی(ع): لاتجهل نفسک فان الجاهل بمعرفه نفسه جاهل بکل شیئی به نفس خویش جاهل مباش، زیرا کسی که به خود جاهل باشد به همه چیز جاهل است. علت جهالت انسان نسبت به خود، جهالت او نسبت به مبدأ و معاد هستی یعنی خداست، و کسی که نه خدا را می‌شناسد و نه خود را، درواقع هیچ چیز را نشناخته است. (همان ج6، ص304)
7‌- قال علی(ع): اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه بزرگ‌ترین جهل آن است که انسان نسبت به امور نفسانی خود نادان باشد، همان گونه که بزرگ‌ترین معرفت، معرفت نفس است، بزرگ‌ترین جهل نیز جهل، نفس است. (همان ج4، ص372)
8‌- قال علی(ع): العارف من عرف نفسه فاعتقها و ترهها عن کل مایبعدها عارف کسی است که خود را بشناسد و از هر اثم و عصیان و طغیان‌گری مانند امر به سوء و تسویل و تطویع گناه آزاد سازد و از هر چه او را از حق دور می‌کند منزه بدارد (همان ج2، ص48)
9‌- قال علی(ع): من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه و خبط فی‌الضلال و الجهالات کسی که خود را نشناسد از راه نجات دور شده است و در گمراهی و نادانی‌های فراوان گرفتار آمده است. (همان ج5 ص426) در این روایت گمراهی و ضلالت، پیامد جهل انسان به خویش تلقی شده .

قال الامام الرضا(ع): ایاک ان تتبع النفس هواها، فان فی هواها رداها مبادا از هوای نفس پیروی کنی که در آن نابودی نهفته است. مشکاه الانوار ص455

معانی نفس در آموزه های قرآنی

نفس در آموزه های قرآنی آفریده ای است که در کالبد بشری دمیده میشود و با روح و جان و روان و مفاهیم آن ها مرتبط میشود. طبرسی در تفسیر مجمع البیان و ما یخدعون الا انفسهم واژه نفس چند معنا دارد: به معنی روح خرجت نفسه، یا الله یتوفی الانفس حین موتها روحش خارج شد. به معنی تاکید بر چیزی، و ذات و اصل چیزی و اتقوا یوما لاتجزی نفس عن نفس شیئا (بقره48) معنای سوم آن بخشی از وجود انسانی است که گرایش به غرایز و تمایلات نفسانی دارد. ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی (یوسف35) بکار رفته

معنای چهارم آن همان معنی بشر و انسان را میرساند یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده (نساء1) بکار رفته و به ظاهر مراد از آن حضرت آدم(ع) است. معنای پنجمی که قرآن، نفس را در آن بکار برده قلب و باطن شخص52اسراء ربکم اعلم بما فی نفوسکم

در آیات قرآنی نفس انسانی پدیده ای غیر از جسم اوست که به حکم الهی در هنگام مرگ گرفته میشود و در حقیقت بمعنای روح و جان انسان میباشد که میتواند از تن جدا شود و زیست نماید وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلآئِکَةُ بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ و کاش ستمکاران را در گردابهاى مرگ مى‏دیدى که فرشتگان [به سوى آنان] دستهایشان را گشوده‏اند [و نهیب مى‏زنند] جانهایتان را بیرون دهید امروز به [سزاى] آنچه بناحق بر خدا دروغ مى‏بستید و در برابر آیات او تکبر مى‏کردید به عذاب خوارکننده کیفر مى‏یابید (انعام93)

نفس پدیده ای است که در یک فرآیند، در جسم دمیده میشود و انشا و خلقی دیگر مییابد. به طور معمول، نفس را در برابر عقل نهاده و سفارش میشود که باید آدمی از عقل خویش پیروی کند و با هوای نفس، یعنی خواست نفس مبارزه نماید. قرآن گاهی نفس را مطلق بکار برده علیکم انفسکم (مائده105) مراقب خود باشید.

ویژگی ها و خصوصیات

نفس در آموزه های قرآنی ویژگی ها و خصوصیاتی دارد که میتوان به اموری چون دارا بودن همه قوای بشری (نساء128 نازعات40) وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد (شمس7) گرایش به بدکاری و زشتی ها وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ و من نفس خود را تبرئه نمى‏کنم چرا که نفس قطعا به بدى امر مى‏کند مگر کسى را که خدا رحم کند زیرا پروردگار من آمرزنده مهربان است (همان و یوسف53)

دارای خواسته و تمایلات نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم و هر چه دلهایتان بخواهد در [بهشت] براى شماست و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت (فصلت31 ) و فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى پس خودتان را پاک مشمارید او به [حال] کسى که پرهیزگارى نموده داناتر است (نجم32) یُطَافُ عَلَیْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ سینی هایى از طلا و جام‏هایى در برابر آنان مى‏ گردانند و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید [هست] و شما در آن جاودانید (زخرف71)

دارای خطورات پنهانی و غیرقابل مشاهده و اندیشه های مخفی وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ و بدانید که خداوند آنچه را در دل دارید مى‏داند پس از [مخالفت] او بترسید وَ إِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ و اگر آنچه در دلهاى خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خداوند شما را به آن محاسبه مى‏کند (بقره235 و284) وَ طَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فکر جان خود بودند و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهلیت مى‏بردند(آل عمران154) میباشد

قرآن، نفس را پدیده ای مخلوق خداوندی و آفریده ای غیر از جسم انسان دانسته؛ از این رو خداوند به فرشتگان در هنگام مرگ انسان فرمان میدهد تا نفس او را از تن وی بیرون آورند (انعام93) بنابراین در تحلیل و تبیین قرآنی، نفس، آفریده ای مستقل است که در جسم انسان دمیده شده و با امری وابسته به جسم است که در نهایت، امکان جدا شدن از جسم برای او فراهم میباشد.

هوای نفس همان تمایلات و گرایش های نفسانی است که خداوند مخالفت با آنرا مهمترین عامل رشد و تعالی بشر و دسترسی به کمالات و در نهایت عامل اصلی ورود به بهشت می شمارد و می فرماید و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی اما آن کس که از مقام پروردگار خویش، پروا کند و نفس خود را از آن باز دارد بی گمان در بهشت مسکن خواهد داشت (نازعات40 و 41)

 

 

و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت

 

وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿40

پس جایگاه او همان بهشت است 

 

فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿41

امام صادق(ع) در این باره می فرماید: قوه الهوی من الشهوه و اصل علامات الشهوه من اکل الحرام و الغفله عن الفرائض و الاستهانه بالسنن و الخوض فی الملاهی؛ نیرومندی هوا و هوس ناشی از شهوات است. منشا پیدایش شهوت، حرام خواری و غفلت از واجبات الهی و سبک گرفتن سنت ها و فرو رفتن در کارهای بیهوده و سرگرمی ها است. امام در این روایت، نیرو گرفتن هواهای نفسانی را به سبب شهوت آدمی می شمارد که از اموری چند به دست می آید. اگر به این امور توجه شود به خوبی معلوم می شود که مجموعه ای از محرمات، مکروهات و حتی مباحات را شامل شود. به این معنا که انجام محرمات مانند غیبت کردن و خوردن مال حرام به ویژه اموال یتیمان و افراد ناتوان و اذیت و آزار دیگران و ترک امور واجب چون نماز و ترک انفاق و احسان، مهم ترین عامل اصلی تقویت هواهای نفسانی است.

اقسام نفس از دیدگاه قرآن

هنگامیکه از اقسام نفس سخن گفته میشود، مراد بیان دگردیسی و تغییر ماهیت و شکلی است که نفس در بستر و فضایی به آن تبدیل و دگرگون میشود. این تغییرات و صورت یابیهای جدید را به اقسام نفس تعبیر کرده اند. از این رو میتوان نفس معتدل و مستوی را که خداوند در تن آدمی دمیده و یا آفریده و پدیدار کرده است تحت تعلیم و تربیت به اشکال و اقسام مختلف تبدیل کرد. هر یک از این اشکال بیانگر ماهیت جدید نفس است و نفس و ماسویها . فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا سوگند به نفس و آن چیزی که او را در حالت استوا و اعتدال قرار داد (شمس7) این چیزی را که موجب استوا و اعتدال نفس است همان الهام تقوایی و الهام فجوری است که بر آن وارد میشود (شمس8)

1- نفس مسوله یکی از حالتهایی که قرآن برای نفس معرفی میکند، حالت گرایش به فجور و تمایلات غریزی و افراط و زیاده روی در حوزه مشتهیات است که از آن به هوای نفسانی تعبیر میشود. در این حالت که قرآن از آن به «نفس مسول» یاد میکند، نفس برای ترغیب و تشویق بشر به کارهای زشت و ناپسند اقدام به نیکو جلوه دادن بدی ها میکند. قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ [یعقوب] گفت [چنین نیست] بلکه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است پس [صبر من] صبرى نیکوست (یوسف83)

قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی گفت به چیزى که [دیگران] به آن پى نبردند پى بردم و به قدر مشتى از رد پاى فرستاده [خدا جبرئیل] برداشتم و آن را در پیکر [گوساله] انداختم و نفس من برایم چنین فریبکارى کرد(طه96) این همان حالتی است که از آن به وسوسه گری نفس هم یاد میکنند

نفس مسوم و مسول و وسوسه گر میکوشد تا با تغییر در زاویه نگرش و بینش انسانی، حق را باطل و باطل را حق جلوه دهد. زشتیها و بدیها را به شکل خوبی و زیبایی بنمایاند تا انسان فریفته شود؛ زیرا نفس انسانی که در حالت تسویه و اعتدال است خود به خود گرایش به زشتیها و بدیها نمییابد؛ از این رو با فشارهای درونی و بیرونی میتوان آن را از اعتدال بیرون برد. وسوسه شیطانی و الهامات فجوری موجب میشود تا نفس، اندک اندک در دام افتد و حقایق را باطل یابد وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ و ما انسان را آفریده‏ایم و مى‏دانیم که نفس او چه وسوسه‏اى به او مى‏کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم (ق16)

2- نفس اماره در این حالت که فرد گرفتار شهوات شده و در دام وسوسه هاست، نفس حتی می تواند به صراحت و روشنی بدیها را به او فرمان دهد و نیازی نمی بیند تا بدیها و زشتیها را به صورتی زیبا و حق، جلوه و جلا دهد (یوسف53) اینها دو حالت شری است که نفس انسانی آدمی را گرفتار میکند. در برابر این دو حالت، قرآن دو حالت دیگر را تصویر و ترسیم میکند. هرگاه خواهش طبیعت انسان به سوی لذات دنیوی باشد نفس او حالت اماره بودن دارد یعنی بسیار امر کننده به سوی بدیها و روح انسانی به اعتبار غلبه حیوانیت نفس اماره خوانده میشود چون همواره امر به کارهای بد میکنند.

3- نفس لوامه حالت سوم آن است که نفس معتدل هرگاه با الهامات فجوری مواجه شد و کاری زشت انجام داد و یا متمایل به آن شد، با نفس لوامه و وجدان بیدار، وی را سرزنش میکند تا گرایش به زشتی و یا عمل به آن پیدا نکند وَ لَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ و سوگند به نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حق است (قیامت2) یعنی بسیار ملامت کننده خود، این مرتبه از نفس یا این حالت برای نفس انسان، نصیب عده خاصی میشود که خویش را از کارهای بد ملامت کند و به سوی عالم قدس فراخواند. علت این تعبیر این است که نفس در مقام تلألو نور قلب از غیب قرار می گیرد و برای اظهار کمال آن و ادارک وخامت عاقبت و فساد احوال آن، نفس را به جهت لوم و سرزنش بر افعال خود لوامه گویند.

4- نفس مطمئنه و بالاخره نفس وقتی از صفات ناپسند کاملا پاکیزه شد و به اخلاق حمیده متصف گردید آن را نفس مطمئنه میخوانند. کسانى صاحب نفس مطمئنّه هستند که یک حالت ثبات، استقرار و خالى از لغزش پیدا کرده باشند. انبیا و اولیا و بسیارى از بزرگان نفس مطمئنّه دارند. آنان هواى نفس را در بند کشیده و مسلطّ بر آن هستند. قرآن مجید در مورد صاحبان نفس مطمئنّه و پاداش فوق العاده آنان یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَادْخُلِى جَنَّتِى تو اى روح آرام یافته! بسوى پروردگارت باز گرد. در حالىکه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در آى، و در بهشتم وارد شو!

خداوند چهار پاداش براى صاحبان نفس مطمئنّه در نظر گرفته

1. آنقدر به آنان نعمت مى دهد که از خداوند راضى مى شوند. 2. بالاتر از پاداش اوّل اینکه خداوند متعال نیز از آنها راضى است. تمام نعمتهاى بهشتى یک طرف، و نعمت رضایت خداوند یک طرف; حقیقتاً مقام رضاى پروردگار افتخار والا و مقام بسیار با ارزشى است. 3. آنان در صف بندگان خاص خدا قرار مى گیرند. 4. بهشتِ صاحبانِ نفسِ مطمئنّه، با بهشت دیگران متفاوت است.

راه رسیدن به نفس مطمئنّه: براى رسیدن به نفس مطمئنّه، باید خود سازى کرد، و براى این منظور رعایت مراحل چهارگانه مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاقبه شرط است. همه روز باید مراقب اعمال و رفتار و حتّى نیّتهاى خویش بود، و هر روز یا هر هفته و یا لااقل هر ماه اعمال خود را به محاسبه کشید. اگر مرتکب خلاف شده خود را مجازات کند، نفسش را از برخى مباحات مخصوصاً آنچه را دوست دارد محروم نماید. و اگر کار خوبى کرده، خدا را بر آن سپاس گوید. البتّه در این مسیر باید خود را به خداوند بسپارد و بر او توکّل نماید، که طىّ این راه بدون لطف و عنایات پروردگار امکان پذیر نیست

همان گونه که در داستان حضرت یوسف(ع)، در مبارزه با نفس امّاره به این مطلب اشاره شده ، وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ ...... عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ (زلیخا) قصدِ او کرد; و او نیز اگر برهان پروردگار را نمى دید قصد وى مى نمود. این چنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم; چرا که او از بندگان مخلص ما بود. حضرت در مقابل تهدیدات زلیخا و براى رهایى از گناه و معصیت، خطاب به پروردگار عرض کرد: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ ...... وَ أَکُنْ مِّنَ الْجَاهِلِینَ پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوى آن مى خوانند. و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانى، بسوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود و بالاخره آن حضرت در راه مبارزه با نفس آن قدر موفّق شد که به لطف پروردگار به تخت سلطنت نشست و در دنیا و آخرت عزیز شد. اینکه فرموده اند طاعت و بندگی و ارتباط با خدا رمز نجات انسان از مهالک است و موجبات سعادت مندی در دنیا و آخرت را برای انسان فراهم می آورد از چه مقامات و ساز و کاری برخوردار است؟

1- مشارطه آن است که شرط و تعهد کنی که به وظایف الهی و انسانی خود عمل کنی و این پیمان را برخود ببندی که آنچه را وظیفه و مسئولیت تو نسبت به خدا و مردم می باشد، انجام دهی.

2- مراقبه آن است که در مقابل وسوسه ها و جاذبه های دنیا از خود مراقبت کرده و به دام نیافتد .

3- محاسبه آن است که از نفس خود حساب بکشی ببینی طبق وظیفه ات عمل کرده ای یا نه اگر عمل کردی که بسیار خوب گامی به سوی کمال برداشته ای و اگر نکرده ای محزون و ناراحت شوی و تصمیم بگیری که گذشته ات را جبران کنی.

4- معاقبه آن است که نفس خود را مورد عقاب و اذیت قرار بدهی که چرا من از انجام فرائض الهی و ترک محرمات کوتاهی کردم و خود را برای جبران گذشته ام به گرفتن روزه در هوای گرم و خواندن نوافل و اذکار و مستحبات در دلهای شب عادت دهی و حقوق تضییع شده مردم را به آنان بازگردانی.

5- مجاهده آن است که با نفس خود جهاد کنی و کوشش کنی که خود را تابع مقررات شرع و فرمان عقل در آوری تا آنچه فرمان عقل و دستور شرع است برنفست حاکم گردد و در نهایت تابع شیطان و هوای نفس گردی.

6 - معاتبه آن است که نفس خود را در موقع انجام خلاف، سرزنش کنی که چرا این کار زشت را مرتکب شدم. چون کسی که متوجه ارتکاب خلاف خود شود و بفهمد کار بدی کرده و خود را ملامت و سرزنش کند، زود اصلاح میشود. برخلاف کسی که از انجام فعل بد راضی است و پی به عیوب نفسانی خود نمیبرد، چنین شخصی اصلاحش بسیار مشکل است. این بود تعاریف اجمالی از این مقامات شش گانه برای ارتباط با خدا و طاعت و بندگی بیشتر او که اهل سیر وسلوک به تمرین و ممارست عملی آنها در هر روز توصیه میکنند.

نفس اماره حکیمی وارد مسجد شد و عده ای را در حال مباحثه دید. یکی گفت: من حریف نفسم نمی شوم، هر چه میخواهم گناه نکنم بعدا می بینم که مرتکب گناهان متعددی شده ام! دیگری گفت: باید با نفس مبارزه کرد و او را از پا درآورد! سومی که پیرمرد دنیا دیده ای بود نگاهی پرمعنا به آنها انداخت و اظهار داشت: نفس اماره، انسان ها را به بدیها می خواند، اگر کسی بتواند آنرا کنترل کند خوشبخت می شود. حکیم نگاه مهربانانه ای به او کرد و با لبخندی ملیح اظهار داشت: به یک اعتبار همه وجود انسان که شامل جسم و روح اوست و به اعتبار دیگر نفس انسان همان روحی است که در مراتب مختلف حرکت به سوی کمال از نفس اماره شروع می شود و به نفس لوامه صعود میکند و در نهایت در نفس مطمئنه آرامش می یابد. به نظرم منظور شما، این نفس است. و اما کدامیک از این سه مرحله نفس، برای انسان خطرناکترند؟

حکیم گفت: نفس اماره ان النفس لاماره بالسوء (یوسف)، این نفس با حیوانیت و هوی و هوس و غرایز حیوانی انسان سر و کار دارد و بعد حیوانی او را دربرمی گیرد. چنانچه انسان که بالقوه خلیفه الله است در اثر عمل به دستورات خداوند سبحان به مجاهدت بپردازد بعد انسانی او رشد کرده و موازنه قوا به نفع این بعد عملی می شود و نفس لوامه سکان حرکت و زندگی انسان را در دست می گیرد. در این مرحله هرگاه انسان بخواهد به سمت حیوانیت سقوط کند و لا اقسم بالنفس اللوامه (قیامه) به او نهیب میزند و مانع این کار میشود. اکنون چنانچه انسان بر تلاش و مجاهدیت خویش بیفزاید و معنویت و بعد انسانی خویش را افزایش دهد و از هوی و هوس و غرایز حیوانی فاصله بگیرد به مرحله کمال نفس، یا نفس مطمئنه میرسد.
یکی از حاضران پرسید: کسانی که دارای نفس مطمئنه هستند، چه ویژگی دارند؟ حکیم گفت: خداوند متعال درباره آنها فرموده است ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی سپس حکیم در حالیکه به سمت صف جماعت می رفت زیر لب زمزمه کرد: دادگاهی در وجودت کن بپا / خویش را محکوم کن در هر گناه . عدل را معیار کار خویش کن / مهر را تا می توانی بیش کن . سوی حق بازآ که بس باشد بدی / تا شوی محبوب حی سرمدی

انسان، در میان دو نفس اماره و لوامه

نفس انسانی آفریده ای در اصل معتدل است که ملهم به خیر و شر میباشد و خداوند به گونه ای آنرا آفریده است که در مقام تسویه و اعتدال کامل میباشد که هم به خیر و هم به شر دعوت میشود (شمس7و8) قرآن هم چنین بیان میکند این گونه نیست که نفس بتواند اختیار انسان را در دست گیرد و به هر سو که خواهد ببرد؛ بلکه انسان میتواند با بهره گیری از الهامات تقوایی و دعوتهایی که به سوی خیر و نیکی میشود مهار نفس را در دست گیرد و آن را به سویی که میخواهد هدایت کند و از قوای نفسانی برای کمال بهره مند شود (نازعات40)

خداوند با هشدارهای شدید از انسان میخواهد که نفس خود را مهار کند و از مقام پروردگارش بهراسد و نگذارد تا نفس، وی را به هر سوی کشد. نفس، بخشی مهم از وجود انسانی است نه تمام وجود آن، از این رو قرآن به انسان هشدار میدهد که نگذارد این بخش با گرایش های افراطی و زمینی خود کل مملکت وجودی انسان را در دست گیرد و آن را مسخر خود گرداند. تعبیر قرآنی به این که نفس، فرمان دهنده و امرکننده به بدی است نشان میدهد که نفس در نقش فرمانروا وارد میشود و به دیگری فرمان میدهد. از نظر قرآن امکان دوگانه ای در نفس قرار داده شده و اقتضای اعتدال و تسویه آن است که هم به سوی خیر و هم شر بگراید ولی با این همه، گرایش به مادیات در نفس بیش تر است و لذا به فجور و زیاده روی متمایل میشود.

سیطره نفس اماره

پیش از این که نفس اماره مدیریت کشور وجود انسانی را به عهده گیرد، در مقام نفس وسوسه گر می نشیند. به این معنا که انسان در آغاز موجودی معتدل و مستوی آفریده میشود لذا تمایلی مطلق به بدیها و زشتیها ندارد. در این جاست که نفس به شکل مسومه وارد میشود و حق را باطل و باطل را حق و نیز زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه میدهد تا شخص در دام وسوسه های وی گرفتار آید. (یوسف 18و83) نفس وسوسه گر و مسومه نمی گذارد تا شخص حقایق را چنان که هست ببیند و از این رو همواره در دام وسوسه های مخربی است که حقیقت را دگرگونه جلوه می دهد تا شخص در دام وسوسه ها گرفتار شود (طه96) این نفس در درون آدمی نشسته و جلوه های زیبا از بدی ها را به نمایش می گذارد و اینگونه است که شخص را فریب میدهد و اندک اندک وجود وی را تسخیر کرده و مدیریت امور را در دست میگیرد. این گونه است که فرمان می دهد و به وسوسه بسنده نمی کند. (یوسف 53).

راه نجات از شر نفس اماره

چنین انسانی، بر خلاف طبیعت اعتدالی و فطرت خدادادی خویش، دیگر گرایشی به توحید (اعراف 172) و دین (روم 30) و زیبایی ها (نحل 6 و 8) ندارد. ملاک های انسانیت که ایمان (مائده 60و61) تعقل و اندیشه (اعراف179) بوده از میان رفته است و نفس اماره است که حکومت و مدیریت کشور وجود وی را در اختیار گرفته است. همچنین شخصی که هواهای نفس اماره بر او چیره شده تنها راهی که دارد اینکه نور امیدی در دلش دمیده شود و خداوند به وی رحم آورد. توجه به رحمت ایزدی تنها راه امید کسی است که نفس اماره حاکمیت کشور وجود وی را در دست گرفته است. (یوسف 53) بر این اساس لازم است تا شخص به اموری توجه کند که رحمت خداوندی را جلب می کند و از بروز خشم و غضب باز می دارد. برای جلب رحمت خداوند کارهائی را قرآن بیان می کند که مهم ترین آن ها توبه است.

شخص با توبه می تواند رحمت ایزدی را به سوی خود جلب کند. (بقره 37 و 54 و 160 آل عمران 89) دیگر کاری که می تواند انجام دهد آن که استغفار نماید و هم چنین همانند دیگر مجرمان و کسانی که به خود و نفس خویش ظلم کرده اند، رفتار نماید در قرآن نمونه هایی برای کسانی که مطیع نفس اماره شده اند بیان شده تا انسان با سرمشق قرار دادن آنها راه حق را جسته و درهای رحمت خداوندی را به سوی خویش بگشاید که از آن جمله میتوان رفتار قوم یونس و یا خود یونس(ع) را بیان کرد که وی با ذکر معروف یونسی توانست از خشم و غضب الهی رهایی یابد و محبت و رحمت خداوندی را به سوی خویش جلب کند. و آن ذکر لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین میباشد. توسل به پیامبر گرامی (نساء 64) و اعتراف به گناه در نزد خدا (توبه102 قصص16 نمل44) و استمرار توبه (فرقان71) از راه هایی است که قرآن بدان اشاره می کند.

آثار اطاعت از نفس اماره

نتیجه پیروی و اطاعت بی چون و چرا از هوای نفس موجب می شود تا انسان گرفتار ظلم و ستم به خود و دیگری شود فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوسهاى خود را پیروى مى‏کنند و کیست گمراه‏تر از آنکه بى‏راهنمایى خدا از هوسش پیروى کند بى‏تردید خدا مردم ستمگر را راهنمایى نمى‏کند (قصص50)

و گاه تا حد قتل و کشتن دیگری پیش میرود و همانند قابیل برادر خویش هابیل را میکشد فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد و وى را کشت و از زیانکاران شد (مائده30) خوی تجاوزگری در وی برانگیخته میشود و نسبت به همه چیز راه اسراف و تبذیر را پیش میگیرد وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مى‏خوانند [و] خشنودى او را مى‏خواهند شکیبایى پیشه کن(کهف28). انسانی که تابع هوا و هوس است، دچار زیان و خسران بزرگی است. خسران به معنای از دست دادن مایه و سرمایه است

آنگاه که زمان آن فرا رسد که چشم های انسانها به روی حقایق باز شود، افراد خطاکاری که پیرو هوای نفس بوده اند دچار پشیمانی می گردند، در آن حالت، دیگر این پشیمانی سودی به حال خویش نخواهد داشت. تنها کسانی که به طور کامل گمراه نشده اند می توانند با رحمت و فضل الهی راه خویش را بیابند و به بازسازی خویش و تزکیه نفس بپردازند

انسان برای این که از رحمت الهی و حمایت او محروم نشود می بایست دست از هوای نفس بشوید و از دستورها و فرمان های آن پیروی نکند وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمى‏شوند مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى بگو در حقیقت تنها هدایت‏خداست که هدایت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پیروى کنى در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت (بقره 120) و (رعد37).

کسانی که مطیع نفس خویش هستند، از نعمت های بهشتی محروم خواهند شد، و چون به شکل انسان کامل در آنجا ظاهر نمی شوند نمی توانند در بهشت انسان، در آیند و به ناچار در دوزخ جانوران وارد می شوند و از آتش آن بهره مند می گردند أَفَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ کَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ آیا کسى که بر حجتى از جانب پروردگار خویش است چون کسى است که بدى کردارش براى او زیبا جلوه داده شده و هوسهاى خود را پیروى کرده‏ اند (محمد 14تا16)

پیروی از هوای نفس موجب میشود تا آنان از هدایت خاص الهی محروم گردند بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَن یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ نه [این چنین نیست] بلکه کسانى که ستم کرده‏اند بدون هیچ گونه دانشى هوسهاى خود را پیروى کرده‏اند پس آن کس را که خدا گمراه کرده چه کسى هدایت مى‏کند و براى آنان یاورانى نخواهد بود (روم29) و (قصص50)

همین نفس اماره است که گوش به فرمان ابلیس می شود و از وی اطاعت می کند؛ زیرا فرمان های نفس و ابلیس، فرمانهایی است که با طبیعت زمینی و خاکی انسان هماهنگ است قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ فرمود اى ابلیس تو را چه شده است که با سجده‏ کنندگان نیستى (حجر 32و42) پذیرش خواسته های مسرفان و مستکبران (سبا33 ابراهیم21) و مفسدان وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ (اعراف142) از فرمانهای نفس است

نفس اماره می کوشد تا هرگونه راه فضیلت برانسان بسته شود و امیدی به بازگشت نداشته باشد. وی را در مکانها و مواضعی قرار میدهد تا به دامن خطر افتد و گرفتار لغزش شود. (یوسف 53) تمایلات نفسانی موجب می شود تا او همانند کافران رفتار کند و از رفتار پسندیده و مفید دوری نماید وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ و به تکذیب دست زدند و هوسهاى خویش را دنبال کردند و [لى] هر کارى را [آخر] قرارى است (قمر3)

انسان اگر می‌خواهد به کمالات معنوی و مقامات عالی برسد، باید با خواهش‌های نفسانی خود مبارزه کند؛ یعنی به دنبال هوس‌ها و تمایلات حیوانی و شیطانی نرود. البته افراط در این زمینه نیز درست نیست؛ چون برخی نیز تصور می‌کنند راه رسیدن به خدا، فقط مخالفت با نفس است؛ تا آن را سرکوب نمایند و تمام توجهشان به این است که با خودشان بجنگند. همه اینها در حد اعتدال خوب است. انسان نباید با فشار زیاد بر نفس و ریاضت شدید، موجبات امراض بدنی و ناراحتی‌های عصبی و روانی خود را فراهم آورد و در نتیجه از تکالیف واجب خود نیز باز بماند.‏

حالات نفس
آیا نفس انسان دارای حقیقتی واحد با شئون و مراتب مختلف است یا اینکه متکثر و دارای انواع و اقسام متعددی می باشد؟ کدام نفس است که معرفت آن مقدمه تهذیب و تزکیه و وسیله شناخت پروردگار متعال است؟
آیا همان نفخه الهیه است که ملاک برتری انسان بر فرشتگان است که تعبیر به روح الله می شود؟
آیا نفس ملهمه است که خدا به آن سوگند یاد فرموده و فجور و تقوا را به آن الهام کرده است؟
آیا نفس اماره بالسوء است که همواره انسان را به بدی می خواند؟
آیا نفس لوامه است که انسان را از فساد باز می دارد و انسان بزهکار را همواره سرزنش می کند؟
آیا نفس مطمئنه است که به ندای «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» مفتخر می شود؟
آیا نفس فانیه است که سرانجام طعم مرگ را می چشد؟ کل نفس ذائقه الموت (آل عمران158)
آیا فطره الله است که خداوند انسان را بر آن سرشته است (فطره الله التی فطر الناس علیها (روم30)

خلاصه این کدام نفس است که شناخت آن شناخت خداست؟ در پاسخ باید گفت که مقصود همه آنهاست، یعنی آن مجموعه ای که شخصیت انسان را می سازد و او را جامع نشاتین (ملکوت و ناسوت) و حاوی عالمین (غیب و شهود) میکند. آری نفس انسان از بعد ملکوتی اش نفخه الهیه است که در سیر صعود، به مقام نفس مطمئنه و راضیه مرضیه می رسد و تا آنجا بالا می رود که به مرتبه «قاب قوسین اوادنی» مشرف می شود چنانکه ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین اوادنی

پس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد (تا در مقام تمثیل) فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر بود (نجم8 و 9) و از بعد ناسوتی اش تا آنجا سقوط میکند اولئک کالانعام بل هم اضل (اعراف179) آنها همچون چهار پایانند بلکه گمراه تر و آنقدر پست می گردد ثم رددناه اسفل السافلین (تین5) پس او را به پایین ترین مرحله باز گرداندیم. بنابر این معرفت نفس و آگاهی از شئون و مراتب مختلف آن، در پیمودن راه معرفت به خدا، نقش اساسی و کلیدی دارد .

** دنیا ابزاری است که باید از آن درست استفاده کرد تا کامل شد و با قلبی سلیم به آخرت رفت. علی ع می‌فرماید: یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم، وهم اشد اعظاما لموت قلوب احیائهم زاهدان درحالیکه نظاره‌گر وضع اهل این جهان‌اند که چگونه مرگ تن خود را بزرگ می‌شمرند. خود بیش از هرچیز بزرگ شمار مرگ قلب‌های زندگی خویش‌اند. یعنی می‌شود انسان‌ هایی از نظر جسمانی زنده باشند و وقتی بپرسی در چه حالی، می‌گوید خیلی خوبم، جسمی سالم و در دنیا گرفتاری مادی و ... ندارم، غذا و خواب، آسایش بدنی همه خوب است اما از دید علی ع همین انسان ممکن است از نظر قلب، مرده باشد.

دلمردگانی هستند که با جسم زنده در این حیات مادی حرکت می‌کنند. نهج‌البلاغه حکمت 381: الا و ان من البلاء الفاقه، و اشد من الفاقه مرض البدن وا شد من مرض البدن مرض القلب. بدانید که فقر و تنگدستی نوعی بلاست اما سخت‌تر از تنگدستی بیماری تن است و سخت‌تر از بیماری تن ، بیماری قلب و نیز بدانید که گشایش مادی نوعی نعمت است و برتر از ثروت مادی، تندرستی و برتر از تندرستی، تقوای قلب است. پس بایستی بیش از سلامتی جسم به سلامتی قلب، روح و نفس توجه داشت که آن‌طرف، جسم سالم نقشی ندارد بلکه قلب سلیم و سالم به کار می‌آید

البته نه اینکه من به سلامتی جسم نباید توجه کنم، باید توجه کنم ولی سلامتی روح از اهمیت بیشتری برخوردار است که ما آن را فراموش کرده‌ایم که اصلا یک چنین نعمتی هم خداوند به ما ارزانی داشته که عظیم‌ترین سرمایه ماست و ما آن را فراموش کرده‌ایم. علی ع می‌فرماید:من در تعجبم که مردم به دنبال گم گشته‌های خود هستند (اگر مالی، چیزی و وسیله‌ای ... گم شده باشد)ولی در فکر خودشان نیستند، خودشان(نفس، قلب، روح) گم شده‌اند.آنها که در مقابل امام حسین ع ایستادند کسانی بودند که جسمی سالم و قلبی بیمار داشتند، نه تنها بیمار بلکه یادشان رفته بود که قلبی هم دارند، چرا که پرده‌ای از ظلمت و تاریکی به واسطه آلودگی و بخصوص خوردن لقمه حرام، جلوی چشمان آنها را گرفته بود

امام در جواب خواهرش زینب س که پرسید آیا مگر اینها شما را نمی‌شناسند؟ امام می‌فرماید چرا: ولی شکم‌هایشان پر از لقمه حرام است. علی ع در غررالحکم می‌فرماید: حسن الخلق للبدن و حسن الخلق لنفس و وقتی از امام سئوال می‌شود حالتان چطور است؟ امام سراغ بدن نمی‌رود بلکه سراغ نفس و حالات آن می‌رود. قرآن هم می‌فرمایدو نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قدخاب من دسیها

نفس امّاره در کلام مولاى متّقیان على(علیه السلام):

حضرت على(ع) که با خدعه ها و نیرنگ ها و فعالیتهاى اغواگر نفس امّاره آشناست، و به خوبى از پس مبارزه با آن برآمده، تابلوى گویایى از نفس امّاره به تصویر کشیده است اَلنَّفْسُ الاَْمّارَةُ الْمُسَوَّلَةُ تَتَمَلَّقُ تَمُلُّقَ الْمُنافِقِ، وَ تَتَصَنَّعُ بِشیمَةِ الصَّدیقِ الْمُوافِقِ، حتّى اِذا خَدَعَتْ وَ تَمَکَّنَتْ تَسَلَّطَتْ تَسَلُّطَ الْعَدُوِّ نفس امّاره فریبکار همچون انسانهاى دو رو چاپلوسى مى کند و (این دشمن خطرناک) در لباس دوستى مهربان جلوه مى کند تا خدعه و نیرنگش مؤثر شود، آنگاه چهره واقعى اش را نشان مى دهد و همچون دشمنى قدرتمند بر انسان مسلّط مى شود! میزان الحکمه ج10 باب3916، ح 20465 .

حضرت على(ع) دو ویژگى براى نفس امّاره ذکر نموده، که توجّه به آن مى تواند انسان را از شرّ وسوسه هایش نجات دهد. نخست اینکه نفس امّاره موجودى تسویل گر، حقّه باز و فریبکار است. دیگر اینکه دو چهره و منافق است، در ابتداى کار چهره واقعى خویش را نشان نمى دهد، بلکه از در دوستى و دلسوزى وارد مى شود، تا بتواند انسان را از بندگى خدا منصرف کند. مثلا هنگامى که کسى موفّق به انفاق نمى شود و در زیر ضربات شلاّق نفس لوّامه قرار مى گیرد، به او مى گوید: اشکالى ندارد، زیرا هدف تو کارى مهمتر، یعنى تأمین آتیه همسر و فرزندانتان بوده است! یا اگر کار خیر دیگرى را ترک کرده و مورد سرزنش نفس لوّامه قرار گرفته، به او مى گوید بعداً توبه مى کنى!.

عزت نفس و آزادگی قال الامام علی(ع): و اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا، ولاتکن عبد غیرک و قدجعلک الله حرا. نفس خود را از هر پستی بازدار، هرچند ترا به اهدافت رساند. زیرا نمی توانی به اندازه عزت و آبرویی که از دست می دهی بهایی به دست آوری. پس بنده برده دیگری مباش که خدا ترا آزاد آفرید. نهج البلاغه نامه۳۱

نفس قوی تر از شیطان

1) حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند: اللهم ذلل نفسی فی نفسی و عظم شأنک فی نفسی خداوندا خودم را در نزد خودم کوچک کن و مقام خودت را در نزدم بزرگ گردان.

2) مردی گفت: ای رسول خدا، راه معرفت حق چیست؟ فرمود: معرفت نفس. گفت: راه موافقت با حق چیست؟ فرمود مخالفت با نفس. گفت: راه تحصیل خشنودی حق چیست؟ فرمود ناخشنود کردن نفس. گفت: راه اطاعت از حق چیست؟ فرمود سرپیچی از هوای نفس. گفت: راه ذکر و یاد حق چیست؟ فرمود: فراموش کردن نفس. گفت: راه نزدیک شدن به حق چیست؟ فرمود دوری از نفس. گفت: راه انس با حق چیست؟ فرمود وحشت و کناره گیری از نفس. گفت: راه دستیابی به اینها چیست؟ فرمود: یاری خواستن از حق برای تسلط پیدا کردن بر نفس.

راه رسیدن به حق چیست؟ فرمودند: رها کردن نفس . راه دست یافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمودند: نافرمانی از نفس. راه سازگاری با حق چگونه است؟ فرمودند: ناسازگاری با نفس
3)شیطان از بیرون ما را دعوت و وسوسه می کند. اما نفس از درون ما را مورد تهاجم قرار می دهد. به تعبیر روایات، بزرگترین دشمن آدمی همان نفس اوست که در درونش لانه کرده است. احمق ترین فرد کسی است که از هوای نفس خود تبعیت می کند. هوای نفس، حجابی تاریک میان بنده و خدای مهربان حجابی تاریک تر و وحشتناک تر از نفس و هوا و هوس نیست. از امام رضا(ع) سؤال شد که چه کاری است که همه خوبی های دنیا و آخرت را در خود دارد، فرمود: با نفس خودت مبارزه و مخالفت کن.

4) یک نفر مارگیر بود و معرکه گیری می کرد. او روزی به کوهستان رفت تا ماری بگیرد و به بغداد آورده و با نمایش دادن آن به مردم درآمدی کسب کند. فصل زمستان بود و پس از تحمل رنج بسیار بالاخره موفق گردید اژدهایی عظیم الجثه را پیدا کند. چون هوا سرد بود اژدها افسرده و بی حرکت در جای خود خشک شده بود. او با زحمت آن را به طرف شهر بغداد می برد و فریاد می زد مردم بیایید ببینید که چه اژدهایی را شکار کرده ام. مردم کنار رود دجله بغداد جمع شدند و منتظر بودند تا آن حیوان ترسناک را مشاهده نمایند

هوا گرم شده و بر تعداد جمعیت افزوده شده بود و اژدها بر اثر گرمای شدید آفتاب قدرت گرفت. وقتی مارگیر آن را از کیسه بیرون آورد، ناگهان دیدند اژدها تکان می خورد و به طرف مارگیر حمله کرده و او را به هلاکت رساند. مردم نیز از ترس پا به فرار گذاشتند. ای عزیز غافل مباش که اژدها همان نفس ماست که اگر قدرت و سلطه پیدا کند تار و پود زندگی ما را درهم می ریزد.

مبارزه‌ با نفس اماره اسلام عزیز ما را به میدان مبارزه‌ی با نفس اماره دعوت کرده است و برترین جهاد را جهاد با نفس می‌داند. نبی مکرم(ص) لشکری از مسلمانان را به سوی میدان جهاد فرستادند. هنگامی که آنان از جهاد برگشتند، پیامبر گرامی خطاب به آن‌ها فرمودند: مرحبا بقوم قضوالجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر (وسایل‌الشیعه، ج11، ص122) آفرین به گروهی که جهاد اصغر را به به جای آوردند، ولی جهاد بزرگ‌تر هنوز برعهده آن‌ها باقی مانده است. عرض کردند: ای پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ پیامبر فرمودند: جهاد النفس

علت را حضرت علی(ع) این گونه تبیین می‌فرمایند: نفس اماره آرایش‌ دهنده گناه، همچون منافق چاپلوسی می‌کند و چهره دوست سازگار و دلسوز به خود می‌گیرد، تا آنکه انسان را فریب دهد و در خانه دل او جای گزیند؛ آن‌گاه مانند دشمن بر او مسلط می‌شود و با خودخواهی و قلدری فرمان می‌راند و انسان را به جایگاه‌های بدی می‌کشاند (غررالحکم 2106)
زمزمه‌های امام سجاد(ع) : خدایا، به تو شکایت می‌کنم از نفسی که پیوسته مرا به زشتی و پلشتی فرمان می‌دهد، و به خطا و سرپیچی مبادرت می‌ورزد، و به معصیت و نافرمانی تو حریص است، و مرا در معرض خشم و غضب تو می‌افکند. نفسی که مرا به راه‌های نابودی و بدفرجامی می‌کشاند، و در پیشگاه تو مرا پست‌ترین هلاک شده می‌گرداند. نفس بهانه‌ساز و دراز آرزو که اگر شری به او رسد بی‌تابی کند، و اگر به خیری دست یابد از احسان باز ایستد. پیوسته به لهو و لعب مایل، و غرق بی‌خبری و فراموشی است.
درآیه 23: افرءیت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده‌ای افکنده است؟! وقتی هوای نفس، خدای آنان شد؛ خدا بر قلبشان مهر می‌زند و دل‌هایشان قساوت پیدا می‌کند. شیطان نیز کار بدشان را زینت می‌دهد و آنان در مسیر گمراهی قرار می‌گیرند. ولکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون (انعام43) بلکه دل‌های آن‌ها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، هر کاری را که می‌کردند، در نظرشان زینت داد.
انسان عاقل، عوامل اصلاح‌گر نفس را هم می‌شناسد، تا از نفس اماره، نفس مطمئنه بسازد و عنان اختیار و تدبیرش برعهده عقل و فطرت قرار گیرد.
عواملی که عبارت‌اند از:
1. عبادت و ذکر
2. داشتن معاشر خوب
3. داشتن مربی و طبیب روحانی
4. مجاهده و مواجهه با مشکلات، مصائب و سختی‌ها
5. عشق ومحبت و ارادت به اولیای الهی
6. تمرکز روحی و فکری. (کافی ج2 ص 150)
امام خمینی(ره) می‌فرماید: «آقای شاه‌آبادی فرمودند که تا قوای جوانی و نشاط آن باقی است، بهتر می‌توان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقی، و خوبتر می‌توان وظایف انسانیه را انجام داد (چهل حدیث ص94)
حضرت علی(ع) می‌فرمایند: الرجل حیث اختار لنفسه؛ ان صانها ارتفعت (غررالحکم، 1906) آدمی جایگاه خود را خودش برمی‌گزیند. اگر نفس خود را (از آلودگی و پستی) نگه دارد، بلند مرتبه می‌شود. این بلند مرتبگی، جز با مهار کردن نفس و قیام در برابر آن ممکن نیست. باید قیود را شکست، زنجیرها را پاره کرد، ذلت و خواری را کنار گذاشت و طوق بندگی را به گردن انداخت؛ تا به سلطنت مطلقه الهیه در دو جهان نایل شد. اگر از اسارت نفس بیرون آییم و به عبودیت حق گردن نهیم و دل را موحد کنیم و قلب را به نقطه مرکزیه کمال مطلق متوجه سازیم، در همین جهان، آثار آن را به عیان می‌یابیم.

مراتب مبارزه با هوای نفس است که باید گام به گام صورت گیرد تا هوای نفس به کلی از جان برود و نور خدایی در جان جای گیرد و کشف الغطایی صورت گیرد تا اگر مرگ و یقین به آن دست داد تغییری در شناخت آدمی پیش نیاید؛ زیرا پیش از آن، کشف الغطاء به مرگ اختیاری و کشتن هواهای نفس صورت گرفته است. پیروز شدن در میدان مبارزه با هواهای نفسانی در سه وادی محرمات، مکروهات و مباحات، انسان را موفق به مرگ اختیاری می کند که در حدیث معروف معصوم (ع) آمده: موتوا قبل ان تموتوا = بمیرید پیش از آنکه مرگتان فرا رسد. پرواضح است که دستیابی به مرگ اختیاری به معنی رسیدن به کمال عبودیت است و آن، مقامی است که بندگان پاک شده از شرور هواهای نفسانی به آن دست می یابند و صالحان و ابرار همیشه آرزوی رسیدن به آن را دارند.
محاسبه اعمال؛ شرط خود سازی

یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید از (مخالفت) خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند نیز آنها را به خودفراموشی گرفتار کرد، آنها فاسقانند (حشر18-19). آیه به یکی از شرایط لازم و اساسی خودسازی یعنی محاسبه اعمال اشاره دارد. محاسبه اعمال یکی از مراحل مهم تهذیب نفس، بعد از مشارطه و مراقبه است

مراد از محاسبه اعمال این است که انسان بر اعمال و رفتار و نیاتش، اشراف و کنترل دائم داشته باشد و در هر شب و روز به سنجش و ارزیابی اعمال خویش بپردازد تا برایش روشن گردد که تا چه اندازه، رفتار و کردارش مطابق موازین الهی و خواست خدا بوده است. اگر در طاعت الهی توفیق داشته، ضمن شکر و حمدالهی از خداوند توفیقات بیشتر طلب نماید، همچنین تلاش کند در روزهای دیگر نیز همان مسیر سالم و صحیح را ادامه دهد و اگر مرتکب خطا و گناهی شده، طلب آمرزش نموده، سعی کند با انجام اعمال نیک، گناهان و لغزش‌های خویش را تدارک نماید.

محاسبه و مراقبه نفس، امیرالمومنین علی (ع) آن را عامل رستگاری و سعادت انسان دانسته و هر کس از آن غفلت ورزد، زیانکار می‌باشد : میوه درخت محاسبه، اصلاح نفس است. همچنین ایشان خطاب به امام حسن مجتبی (ع) می‌فرماید: ای فرزندم، برای مؤمن سه ساعت است: ساعتی که در آن خدایش را مناجات می‌کند، ساعتی که در آن به محاسبه نفسش می‌پردازد و ساعتی که در آن میان نفسش و لذت نفسش خلوت می‌کند که در چه مسیری به کار رفته است

پیامبر اکرم (ص) نیز در سفارشات خود به ابوذر، با تاکید بر اهمیت محاسبه اعمال، رسیدگی به اعمال در این دنیا را موجب راحتی حساب در روز قیامت معرفی نموده: ای ابوذر، به حسابت رسیدگی کن، پیش از آنکه به حسابت رسیدگی کنند، تا فردا محاسبه بر تو آسان گردد، برای عرضه به پیشگاه خداوند، در روز رستاخیز آماده باش که هیچ چیز بر خداوند پنهان نمی‌ماند. چرا که او در پرتو محاسبه اعمال، در صدد علاج لغزشها و انحرافات اخلاقی و رفتاری خود برآمده و گناهان و کاستی‌های اخلاقی و رفتاری را جبران کرده است؛ اما آن کس که به محاسبه و سنجش اعمالش نپرداخته، در روز رستاخیز قطعا‍ دچار حسرت و پشیمانی خواهد شد. ‏

فواید محاسبه نفس امام صادق (ع) فرمودند: هر گاه شخص گناهی کند، در دلش نقطه سیاهی برآید، پس اگر توبه کند محو شود و اگر بر آن گناه بیفزاید، آن سیاهی فزونی گیرد تا بر دلش چیره گردد و هرگز رستگار نشود. پس بنابراین بزرگترین عیب و زیان غفلت از محاسبه نفس، این است که آثار گناه در روح باقی می‌ماند و روز به روز انسان آلوده‌تر گشته، قلبش ظلمانی‌تر و تاریکتر می‌گردد و بیشتر از خدا دور می‌شود.

نقش حسابرسی و محاسبه نفس در زندگی انسان

محاسبه نفس امری است که به حکم الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره خود به محاسبه آگاهانه از خویش بپردازد. آن گاه که نامه اعمال هر کسی را به دست وی می سپارند از او می خواهند که خود به ارزیابی و محاسبه اعمال خویش بپردازد و داوری کند؛ زیرا هر کسی به اعمال خویش آگاه تر است: اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا (اسراء14)

حاسبوا قبل آن تحاسبوا به ارزیابی و حسابرسی خود بپردازد پیش از آن که دیگران از جمله خداوند در دنیا و یا آخرت به حسابرسی و ارزیابی او و اعمالش اقدام کند؛ به ویژه آن که هرکسی نسبت به خود و اعمال خویش آگاه تر و داوری عادلتر است؛ چنانکه خداوند در قرآن می فرماید الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره انسان به خویش آگاهی و شناخت دقیق و کامل دارد، هرچند که درمقام بیان و عذر و توجیه تراشی می پردازد و به دیگران چنین چیزی را القا می کند.
کارکردها و آثار حسابرسی از کارکردهای روانی و روحی که قرآن برای ایمان به مساله حسابرسی و ارزیابی در رستاخیز بیان می کند، حالت روانی و خوف بندگان از خداست؛ به این معنا که کسی که به اندیشه ارزیابی اعمال و نیات درآخرت باور داشته باشد و این موضوع به شکل بینش و نگرش وی در آید، می کوشد تا اعمال و رفتار و نیات خویش را تصحیح کند و برپایه موازین و معیارهای پذیرفته شده الهی و وحیانی تصمیم گرفته و عمل کند. در 39 احزاب میفرماید الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا؛ کسانی که پیام خداوند را به دیگران می رسانند و تنها از او می ترسند و نسبت به او خشیت دارند؛ زیرا تنها خدا را حسابرس و ارزیاب نیات و کارهایشان می شمارند و او برای حسابرسی بس است.
از سوی دیگری موجب میشود تا انسان همواره از این که در آینده مورد بازخواست قرار می گیرد، دل نگران باشد و اعمال و تصمیمات خویش را به درستی انجام دهد و بر پایه موازین پذیرفته شده عمل کند. خود ارزیابی که به درستی انجام پذیرد و فرد خود را موظف بداند تا پس از ارزیابی به اندازه کژاندیشی و کژروی، خود را تنبیه کند، موجب میشود تا کم کم به بازسازی تصمیم و اعمال خویش پردازد. این همان چیزی است که خودارزیابی و محاسبه نفس را مفید و سازنده می کند.
از دیگر کارکردهای روحی و روانی ارزیابی و حسابرسی می توان به موضوع تقوا و ایجاد زمینه مناسب برای رشد آن در انسان اشاره کرد. بنابراین می توان باور حسابرسی در روز رستاخیز بلکه در دنیا را عاملی مهم در ایجاد بستر مناسب برای تقوای الهی برشمرد؛ خداوند در آیه 4 مائده می فرماید: واتقوا الله ان الله سریع الحساب از خدا تقوا پیشه کنید؛ زیرا به درستی که خداوند حسابرس تندی است و با سرعت هرچیزی را ارزیابی و داوری می کند.
در محاسبه نفس نیز چنین حالت روحی و روانی در انسان پدید می آید؛ کسی که می کوشد تا
خداوند با توجه به این انگیزه و تاثیر عامل حسابرسی، به آدمی دستور می دهد که خود را کنترل کند و مواظب رفتار و اعمال و تصمیمات خویش باشد: یا ایهاالذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون؛ ای اهل ایمان
  بر شماست که خود را مراقبت و مواظبت کنید؛ هرگاه هدایت شد کسی که گمراه است به شما آسیب و زیانی نمی رساند؛ همه شما به سوی خداوند باز می گردید و خداوند شما را به آنچه می کردید آگاه می سازد (مائده 105)
از کارکردهای روانی ایمان به حسابرسی که بازتاب های آن نیز در عمل اجتماعی بروز و ظهور می کند، می توان به تعهد و مسئولیت پذیری در انسان اشاره کرد. کسی که به حسابرسی معتقد است در اعمال خویش به اصل تعهد، پای بند می شود و با آن که می داند که به ظاهر کسی نیست که از او بازخواست کند با این همه خویش را موظف به انجام آن می داند و بر پایه تعهدات و موازین پذیرفته شده عمل می کند

در اعمال اجتماعی، انسان های متعهد و مسئولیت پذیر به قانون بهتر عمل می کنند و پیش از آن که پاسبان ایشان افراد و دوربین ها و دستگاه های متنوع و مختلف جاسوسی و قانونی باشد، وجدان بیدار آنان است که به خود ارزیابی اعمال و رفتارشان می پردازد

از این رو انسان های مومن، به قوانین پذیرفته شده و پای بندی بیش تری نشان می دهند و اعمال و رفتار خویش را با عرف پذیرفته شده عقلایی نیز هماهنگ و سازگار می سازند. از این جاست که محاسبه گران نفس و خود ارزیابان، به تعهدات و مسئولیت های اجتماعی خویش پای بند هستند و از حقوق مردم حفاظت می کنند و از کتمان حق خودداری می ورزند و راضی نمی شوند تا حقی به کتمان ایشان از کسی گرفته شود. (بقره 283و 284) اطاعت از خداوند و عمل به آموزه های وحیانی (نساء 85 و 86)، پای بندی به توحید و پیروی از انسان های خداجو و خداشناس(لقمان 15)، هدایت به سوی راه راست و مستقیم (اسراء 13 و 15) و نیز مراقبت برایمان وپرهیز از گمراهی (مائده 105)

از دیگر آثار باور به بینش و نگرش حسابرسی انجام اعمال نیکو و کردار و منش نیک اجتماعی و هنجاری. قرآن در آیه 86 نساء با اشاره به این کارکرد اجتماعی حسابرسی بیان می دارد که چگونه باور به حسابرسی موجب می شود تا شخص در کوچک ترین تا بزرگ ترین رفتار فردی و اجتماعی خویش، تغییر ایجاد کند و رفتارش را با موازین عقلایی و وحیانی هماهنگ سازد. ایمان و آگاهی به حسابرسی و ارزیابی و داوری اعمال و تصمیمات از سوی خداوند در روز رستاخیز و حتی دنیا موجب می شود تا آدمی از رفتارهای نابهنجار اجتماعی پرهیز کند و به منش و کنش اجتماعی خویش با توجه به معیارهای پذیرفته شده سامان دهد.
خداوند در آیه 11 و 113 شعراء بیان می دارد که ایمان به حسابرسی موجب می شود تا دیگران را تحقیر نکند. بازدارندگی انسان از فخر فروشی و مباهات به دیگری و دوری از تکاثر و ثروت اندوزی از دیگر کارکردهای هنجاری و اجتماعی است که قرآن برای حسابرسی برمی شمارد. (تکاثر 1تا 8) از دیگر کارکردهای اجتماعی ای که قرآن برای حسابرسی بیان می کند، موضوع اجتناب از اختلافات و دوری از درگیری های مذهبی است که در بسیاری از جوامع رواج دارد. قرآن بیان می دارد که باور به حسابرسی موجب می شود تا جامعه به این باور برسد که در مسائل مذهبی به درگیری اقدام کند و اختلافات را دامن زند. (مائده 48)

محاسبه نفس در سیره امام کاظم علیه السلام

خودسازی و تزکیه نفس از کارهای مهمی است که هر انسانی برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت بدان نیازمنداست

یکی از لوازم خودسازی، محاسبه نفس و سنجش آن بر پایه شاخصه ها و معیارهای قرآنی و وحیانی است

امامان معصوم علیه السلام با آن که در مقام عصمت نشسته بودند، ولی همواره همه زندگی خویش را بر اساس معیارهای وحیانی ارزیابی می کردند و این گونه شاگردان و پیروان خویش را به سوی خودسازی و تزکیه نفس دعوت می کردند

امام موسی کاظم علیه السلام یکی از اسوه های کامل انسانیت است که از سوی خداوند ماموریت یافته است تا در نقش امامی معصوم و انسانی کامل دستگیر انسان ها شود و آنان را به هدایت تبیینی و ایصالی به سوی حق رهنمون سازد

آن امام همام علیه السلام براساس این مأموریت و مسئولیت، در سخن و روش زندگی خود چنان عمل کرد تا سرمشق زندگی برای امت بلکه بشریت باشد و هرکسی بر هر دین و مذهبی بتواند او را الگوی خویش قرار داده به مقاصد عالی انسانی دست یابد

امام کاظم علیه السلام درباره نقش و ارزش محاسبه نفس می فرماید :  لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنا استزادالله و ان عمل سیئا استغفرالله منه و تاب الیه؛ از ما اهل بیت علیه السلام نیست کسی که هر روز به محاسبه نفس نپردازد

پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد و اگر در آن روز کار بدی کرده از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید. (اصول کافی، ج4، ص191) به نظر آن امام  علیه السلام تنها امکانی که برای انسان در شدن های کمالی وجود دارد، محاسبه دایمی و روزانه نفس است، زیرا براساس آموزه های وحیانی قرآن، اهل بیت علیه السلام تنها مسیر حق هستند که انسان می تواند به وسیله آنان به حق برسد و کمال مقصود را درآغوش کشد. از این رو آنان را وسایل الهی، صنایع الهی، صراط مستقیم الهی، عروه الوثقای الهی، حبل الله و مانند آن دانسته اند.
بنابراین هرکسی اگر بخواهد متاله شود و خود را به ولایت و امامت و اهل بیت علیه السلام بچسباند، باید برای رنگ و صبغه الهی گرفتن و متاله شدن، همانند اهل بیت علیه السلام محاسبه نفس داشته باشد و خود را براساس معیارهایی چون قرآن و اهل بیت علیه السلام بسنجد و ببیند تا چه اندازه با عمل نیک و مطابق سنت و سیره امامان و اهل بیت علیه السلام توانسته است اطاعت و محبت آنان را بدست آورد

از این رو گفته اند هرکسی اگر بخواهد بداند که کارهایش مقبول و در مسیر تعالی و متاله شدن بوده است باید ببیند تا چه اندازه موجبات رضایت و خشنودی اهل بیت علیه السلام را فراهم آورده است و تا چه اندازه محبت ایشان و بغض دشمنان آنان در دلهایش ریشه دوانیده و تقویت و یا تضعیف شده است. پس اگر در خود افزایش روزافزون محبت ایشان و بغض دشمنان را یافت، می تواند دریابد که تا چه اندازه در مسیر موفقیت آمیز گام برداشته است.

اگر کسی محبت ایشان را داشته باشد، در اعمال و کارهایش که شاکله و شخصیت وجودی او را می سازد و صنعت و سازه ای جدید بیرون می دهد، می بایست چنان باشد که موجب خرسندی و رضایت آنان باشد. او باید به گونه ای عمل کند که آنان عمل می کنند، اگر امام کاظم علیه السلام درمقام خشیت چنان می گریست که محاسن وی از اشک، تر می شد، دوستدار آن حضرت علیه السلام نیز باید این گونه باشد و نفس خویش را برپایه این معیار ارزیابی کند

اگر آن حضرت میفرماید :  عونک للضعیف أفضل الصدقه؛ کمک کردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است؛ (تحف العقول ص414) می بایست به گونه ای به کمک مردم ناتوان بشتابد که آن را بهترین کار و صدقات بداند. یا این که به فرمان آن حضرت علیه السلام همواره در اندیشه خیررسانی به دیگران باشد نه آن که در اندیشه ضرر و زیان به دیگران باشد و یا بی تفاوت از کنار دیگرانی که نیازمند او هستند بگذرد :  أبلغ خیراً و قل خیراً ولاتکن أمعه ؛ خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأی و فرمان بر هرکس مباش.
شیعه واقعی که محاسبه نفس می کند همواره این اندیشه را دارد که سرمایه های خویش را کجا و چگونه خرج کند و از آن جایی که همواره عقل و شریعت به او فرمان می دهد که در کار خیر خرج کند، به آن سمت می رود نه آن که به جای هزینه در کار خیر، آن را در معصیت به کار اندازد. ازنظر امام موسی کاظم علیه السلام کسی که سرمایه های خویش را در کار خیر بکارنیندازد دوبرابرش را در کار شر خواهد انداخت و خسران و ضرر دوبرابر خواهد کرد :  ایاک ان تمنع فی طاعه الله فتنفق مثلیه فی معصیه الله؛ مبادا از خرج کردن در راه طاعت خدا خودداری کنی، و آن گاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج کنی.

در برابر مردم، کاظم الغیظ بودن و در برابر معصیت الله محکم بودن، از خصوصیات و سیره آن حضرت علیه السلام است که به همین نام نیز معروف شده است. آن حضرت علیه السلام همواره گوشزد می کند که خود را براساس این معیار محاسبه کرده و بسنجید که آیا در برابر مردم مهربان و اهل گذشت هستید؛ زیرا به همان اندازه که انسان فروبرنده خشم خویش باشد و نسبت به خطا و اشتباه مردم خشمگین نشده و واکنش تند و عصبی نشان ندهد، خداوند نیز او را به رحمت و مغفرت خویش در قیامت می گیرد و عذاب را از وی برمی دارد :  من کف نفسه عن اعراض الناس اقاله الله عثرته یوم القیمه و من کف غضبه عن الناس کف الله عنه عذاب یوم القیامه ؛ هرکه خود را از آبروریزی مردم نگهدارد و کاری نکند که آبروی کسی بریزد، خدا در روز قیامت از لغزشش می گذرد و هرکس خشم خود را از مردم بازدارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او بازمی دارد. (تحف العقول، ص 193)

 آن حضرت علیه السلام تأکید می کند که همه چیزهایی که انسان می بیند درس عبرت برای اوست و او با تفکر و تدبر در چیزهایی که می بیند می تواند خود را بسازد، به گونه ای که متاله شود؛ زیرا همه هستی از درون وبیرون، آیات انفسی و آفاقی الهی هستند که هرکدام از آن ها درس عبرت و نشانه ای برای درست دیدن و درست عمل کردن و درست شدن می باشد و این گونه است که انسان می تواند از هر چیزی که می بیند درس بگیرد خود را به کمال متاله شدن برساند :  ما من شیء تراه عیناک الا و فیه موعظه؛ در هر چیزی که چشمانت می بیند، موعظه ای است (بحارالانوار ج78 ص913)

بنابراین نه تنها در برابر فتنه و بلا، جزع و فزع نمی کند بلکه همه آن ها را عبرت و درسی برای زندگی می شمارد و می کوشد تا در سایه ربوبیت الهی و قضا و قدر او، خود را چنان بسازد که سختی زندگی برای او همانند کوره فتنه باشد که سره را از ناسره جدامی کند و حقیقت وجودی آدمی را آشکار می سازد.

به نظر آن امام علیه السلام اصولاً صبر بر بلا امر خوبی است؛ زیرا المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنتان؛ مصیبت برای شکیبا یکی است و برای ناشکیبا دوتاست. از این رو آن حضرت در طول زندگی خویش بر همه مصیبت هایی که از سوی دولت ظالم عباسی اعمال می شد صبر کرد و جزع و فزعی نشان نداد.

آن حضرت علیه السلام با آن که هرگونه همکاری با اهل ظلم مگر برای دفع ظلم روا نمی دانست ولی برای این که دولت عباسی را رسوا سازد و ولایت کفر ایشان را آشکار کند، با آنان به مخالفت می پردازد و زیر بار ظلم ایشان نمی رود و بر همه مصیبت هایی که از سوی دولت عباسی بر ایشان وارد می شود صبر می کند.

امام علیه السلام در زندان نامه ای به هارون می فرستد و در آن نامه نفرت و خشم خود را به او چنین ابراز می دارد :  هرگز بر من روزی پربلا نمی گذرد، که بر تو روزی شاد سپری می گردد، ما همه در روزی که پایان ندارد مورد حساب قرار می گیریم و آنجاست که مردم فاسد، زیان خواهند دید

آن حضرت علیه السلام به هارون هشدار می دهد که اگر امروز به محاسبه نفس نپردازد و به تصحیح و اصلاح اعمال خود اقدام نکند روزی می رسد که باید در آن روز در پیشگاه خداوند پاسخ گوی اعمال خود باشد و به حسابرسی خداوند پاسخ دهد؛

بنابراین به وی هشدار می دهد که « حاسبوا قبل ان تحاسبوا؛ پیش از آن که از سوی خداوند محاسبه شوید خود را محاسبه کنید؛ زیرا محاسبه در دنیا این امکان را به شخص می دهد که اعمال خود را بازسازی کند، ولی در قیامت دیگر چنین امکانی فراهم نیست حتی اگر عاجزانه از خداوند بخواهد که او را برای اصلاح اعمال به دنیا بازگرداند؛ زیرا دیگر چنین بازگشتی وجود نخواهد داشت

هشدار امام علیه السلام به محاسبه نفس و تأکید بر این که اگر این کار امروز انجام نشود فردا بسیار دیر خواهد بود که آن روز را پایانی نیست و می بایست به خاطر اعمال امروز خویش جاودانه رنج و عذاب بکشد، از آن روست که این ظالمان بیدار شوند و حجت بر آنان تمام گردد تا نگویند کسی نبود که ما را به سوی حق رهنمون باشد.


موارد حسابرسی

در آموزه های قرآنی موارد مشخصی بیان شده ؛ حسابرسی نسبت به طغیان گری و سرکشی (طلاق 8)، بیدادگری و ظلم و ستم (یونس 23)، کافران (لقمان 23)، گمراهی (انعام 128) کم فروشی در معاملات (مطففین 1 تا 6)، جرم و جریمه (الرحمن 39 تا 41)، استکبارورزی (نساء 172)، شرک (نحل 27 و انبیاء 22 و 23) کتمان حقیقت (بقره 283 و 284)، تکذیب اهل حق و پیامبران (نمل 84)، نفاق (احزاب 13 و 14)، عدم اجابت دعوت حق (رعد 18)، قطع رابطه با خویشان (رعد 21) و عدم پای بندی به پیمان ها (همان) اشاره کرد.
اگر به این موارد به خوبی توجه شود، این نظریه را می توان اثبات کرد که مسایل عمومی و اجتماعی، بیشترین مسایلی است که در قیامت، انسان از آن ها بازخواست می شود و می بایست نسبت به آن ها پاسخ گو باشد. انسانی که باورهای نادرست و شرک آلود داشته باشد و توحید را نپذیرد، در نگرش و کنش و منش خویش به درستی عمل نمیکند، از این رو می توان میان امور اعتقادی با امور اجتماعی نیز پیوند ناگسستنی برقرار کرد.
به هر حال بازخواست از نیات و ملکات نفسانی انسان (بقره 284) و نیز فراگیری بازخواست و محاسبه (انعام 52) از اموری است که نمی توان بدان بی توجه بود. همه می بایست در اعمال و نیات خویش به مسئله حسابرسی توجه داشته باشند و تصمیمات و نیات خود را براساس آن سامان دهی کنند.
از دیگر مواردی که از آن بازخواست می شود، زنده به گور کردن دختران است که امروزه به شکل سقط جنین ظاهر شده است. به هر حال سقط کودکان و به ویژه دختران از اموری است که از آن بازخواست شده و مورد حسابرسی سخت و شدید قرار خواهد گرفت. (تکویر 7 و 8) از دیگر مسایلی که از آن بازخواست می شود می توان به ولایت اهل بیت (تکاثر 8)، ولایت علی(ع) (صافات 24) و نعمت های خداوند (تکاثر آیه 8) اشاره کرد.

لزوم سنجش شبانه روزی اعمال

اگر آدمی بخواهد خود را چنان که هدف آفرینش و آفریدگار است، بسازد، لازم است همواره از جهات مختلف خود را ارزیابی کرده و بر اعمال و رفتار خویش نظارت نماید. بنابراین نیازمند شاخصه هایی برای ارزیابی خود براساس هدف اصلی آفرینش است. اگر هدف آفرینش انسان را خدایی شدن و متاله گشتن بدانیم که از طریق فعلیت بخشی به اسمای الهی سرشته در ذات آدمی با انجام اعمال صالح و نیک در طول عمر،شدنی و امکان پذیر است،

لازم است شخص معیارهایی را بیابد تا خود را براساس آن ارزیابی کند و میزان درستی و نادرستی کارها و در نتیجه، شدن های خویش را بسنجد.
قرآن به عنوان کتاب الهی و راهنمای بشر به سوی این حقیقت، به دو دسته از توانمندی ها و امکانات بشر اشاره می کند که انسان می تواند براساس آن به داوری و ارزیابی خود و اعمال خویش بپردازد. یکی از این توانمندی ها، همان فطرت سالم و طبیعت اوست که براساس اعتدال و گرایش به کمالات و حقایق مطلق هستی ساخته شده است

این صنعت الهی به گونه ای است که شخص به طور طبیعی به هر امر کمالی و حقایق الهی گرایش پیدا کرده و از نواقص و امور باز دارنده کمال، گریزان می شود. عقل سالم نیز به عنوان بخشی از این طبیعت عمل می کند و ابزار سنجش و داوری درست را به دست انسان می دهد.

از این رو گفته شده هر حکمی که عقل مستقل بدان امر و فرمان می دهد، همان حکم وحیانی و شرعی است که هرگز میان حکم عقل و شریعت تفاوتی نیست و هر دو به یک چیز فرمان می دهند.
دومین معیار ارزیابی و داوری، معیارهای بیرونی هستند که از آن به معیارهای وحیانی یاد می شود. هر چند که امکان فهم و دریافت معیارهای بیرونی، زمانی ممکن است که انسان بر فطرت سالم خود باقی بماند و عقل وی دچار بیماری و اختلال نگردد، ولی می توان به یک معنا از این معیارها و شاخصه های بیرونی به عنوان یک معیار مستقل و جداگانه نیز یاد کرد

با این همه این عقل و فطرت سالم بشر است که به انسان امکان دریافت درست مطالب وحیانی و همراهی با حقایق را می دهد؛ زیرا عقل و فطرت سالم در می یابد که آموزه های وحیانی قرآن چیزی جز حقیقت و حق نیست و می بایست مورد اطاعت قرار گیرد. از این رو گفته اند ملاک دریافت حق و ایمان و اسلام همان عقل و فطرت سالم است و اگر عقل سالم وجود نداشته باشد، اصولا دین و ایمان معنایی نخواهد داشت و انسان از دریافت و تمییز حق از باطل بازخواهند ماند.
بنابراین انسان ها با معیارهای عقلانی و وحیانی می توانند رفتارها و اعمال خویش را که به آنان وجود و شاکله جدیدی می بخشد، ارزیابی کرده و آن را سبک و سنگین نمایند تا دریابند که این اعمال و رفتارها درمسیر شدن های کمالی قرار دارد و یا آن که به سمت بیراهه و سقوط و هبوط می رود؟

اگر کسی هدف بلند و والا دارد باید در تمامی مدتی که به سمت هدف والا حرکت می کند آن را در نظر داشته باشد و همه جزییات و امور ریز و درشت زندگی خویش را با توجه به این هدف ساماندهی کند و ارزیابی نماید تا در صورت مشاهده رفتاری نادرست و بیرون از دایره مقصد و هدف، به تغییر آن اقدام کند و به اصلاح اموری بپردازد که فاسد کرده است.
از این رو لزوم محاسبه نفس به شکل دایمی امری است که در آموزه های عقلانی و وحیانی مورد تاکید قرار گرفته است، زیرا اگر خود و رفتارهایش را بر میزان این معیارهای سنجشی، ارزیابی و داوری نکند ممکن است مدتی را به بیراهه رفته و بخشی از وجودش را فاسد و تباه کند و فطرت سالم و عقل سلیم خویش را در یک فرآیند از دست بدهد

انسان عاقل کسی است که پس از هر مدتی و عملی، به ارزیابی کارش می پردازد و تاثیر آن یا حتی میزان تاثیر آن را در رسیدن به هدف، سبک وسنگین می کند تا در صورت اشتباه و یا خطا و هر علتی دیگر که موجب فساد خود و عملش شده است به بازسازی و اصلاح آن اقدام کند. اصولا این که گفته شده است که بطور مستمر، استغفار کنید از این روست که به سوی هدف بازگردید و رفتار خویش را بر اساس آن اصلاح و بازسازی کنید. این خط کش دایمی و میزان سنج همیشگی اعمال بلکه میزان سنج نفس و خود انسان، امری لازم و ضروری است که انسان نباید دمی از آن غافل باشد.

فواید محاسبه نفس چیست؟
با محاسبه نفس، می‌توان همۀ انگیزه‌های خوب را به عمل رساند
انسان مؤمن دوست ندارد مدام در معنویت درجا بزند و در وضعیت بد یا ضعیف باقی بماند. با محاسبه نفس می‌توان به‌سرعت ضعف‌ها را برطرف کرد.
با محاسبه نفس، از حداقل امکاناتمان، حداکثر استفاده را خواهیم کرد، ما می‌توانیم از حداقل ایمان و عمل صالحمان، به بالاترین مراتب برسیم.
محاسبه نفس باید تبدیل به رویه ما شود، آنگاه روحیات ما را تغییر می‌دهد!
محاسبۀ نفس، یک عمل خوب نیست که شما گاهی به آن بپردازید. مثل حج و روزه و جهاد نیست که زمان مشخصی دارد. بلکه عملی است که هرروز باید به آن مبادرت ورزید. (امام صادق(ع): لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم‏؛ کافی، ج2، ص453) موضوع محاسبۀ نفس، باید تبدیل به رویه ما شود. آنگاه روحیات ما را تغییر می‌دهد.
چرا محاسبه نفس نمی‌کنیم؟
روحیۀ ولنگاری و راحت‌طلبی در انسان موجب می‌شود، آدم اهل حساب‌وکتاب نباشد.
اگر شما شروع کنید ‌به حساب‌وکتاب کردن روزانه یا هفتگی خواهد دید بعد از یک مدتی خسته می‌شوید. چرا خسته شدی؟ چه شد؟ تو که بنا شد که محاسبۀ نفس بکنی! نفس می‌گوید:«ولم کن بابا!» این همان مرض اصلی‌ای است که با محاسبه نفس مداوم، می‌توان دید.
رابطه تقوا با محاسبه نفس چیست؟
آدم باتقوا یعنی چه؟ در فارسی تقوا را به پرهیزگاری و ترس از خدا ترجمه کردند، درحالی‌که واقعاً در ادبیات ما لااقل امروزه هیچ‌کدام از این دوتا کلمه ترجمۀ دقیق تقوا نیستند. ترجمۀ دقیق تقوا مراقبت، است تقوا یعنی مراقب باش!
آدم باتقوا، یعنی آدم دقیق. بی‌تقوا کیست؟ یعنی بی‌دقت. بعد وقتی کسی اهل دقت و مراقبت شد، اضافه کردن خدا در این وسط کاری ندارد، تو که این‌قدر اهل حساب‌وکتاب هستی، خدا هم از تو یک‌چیزهایی خواسته آن‌هم با حساب‌وکتاب است. مراقبت معنایش با محاسبه، تطبیق دارد. تقوا یعنی حساب دستت باشد، مراقب باش، دقت کن.
خانواده خوب، چه خانواده‌ای هستند؟
خانوادۀ خوب، خانواده‌ای است که پدر و مادر، اهل حساب‌وکتاب هستند. مادر عاطفه به خرج می‌دهد ولی با حساب‌وکتاب نه دلبخواهی! پدر بخشش می‌کند ولی با حساب‌وکتاب، نه از روی هوا وهوس! نه بر اساس هوی و هوس، و نه برای تشویق و تنبیه های فوری،
موضوع مهم‌تر از تشویق و تنبیه در مدرسه چیست؟
بچه باید در مدرسه حساب‌شده بار بیاید جهان بسیار حساب‌شده‌ای است جهان پیرامونی ما، سرش در حساب و کتاب باشد. تنبیه مهم نیست تشویق مهم نیست، ولی محاسبه خیلی اهمیت دارد.
  ببینید چقدر دقیق خداوند متعال در آموزش و پرورش باعظمتی که راه انداخته می‌فرماید «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً»(اسراء/14) خودت بخوان! خودت حساب کن! یعنی برای شخص همین کافی است!  فقط بدان تو در چه عالم حساب‌شده‌ای زندگی می‌کردی.

هوای نفس مانع معرفت خداست

حجابها و پرده ها مانع از شنوایی و دیدن حق است، مانع از فهم و ادراک حقایق و معارف و لذت بردن از آنهاست و این پرده‌ها انسان را محاصره کرده‌اند. این پرده‌ها باید پاره شوند. این پرده‌ها، پرده هوی و هوس است، پرده دلخواهی است، اگر انسان دلخواهی و هوس خود را کنار بزند و دور بیندازد، همه کارهای او درست می‌شود، این هواها مانع از ادراک حقایق است. مانع از معرفت خداست. اگر توجه به مادیات و بیچارگی نسبت به امور مادی از انسان گرفته شود، انسان خدا را می‌بیند، اجتماع، محله، دوست، شرق و غرب بهانه است.

سقوط اخلاقی: در نظام اخلاقی اسلام، سرچشمه همه ارزش ها ایمان است. پس باید برای تحصیل و تقویت آن کوشید و از آفات و موانع آن گریخت. عالمان اخلاق با استفاده از آیات قرآن کریم، موانع تکامل انسان ها و عوامل سقوط وی را در سه امر خلاصه کرده اند: الف. هوای نفس ب. دنیا ج. شیطان
الف. هوای نفس

از نگاه قرآن، در میان مردم کسانی هستند که هوا و هوس خویش را خدای خود قرار داده اند و خداوند آنان را، با آن که آگاهند، گمراه ساخته و برگوش و دل ایشان مهر نهاده و بر بینایی شان پرده افکنده است (جاثیه23). در آیه ای دیگر خطاب به پیامبر گرامی(ص) می فرماید: اگر برخی از تو فرمان نمی برند، به دلیل پیروی از هوای نفسشان است (قصص50) و درباره برخی از منافقان می افزاید: آنان کسانی هستند که خدا بر دل هایشان مهر زده و از خواستهای خویش پیروی کرده اند (محمد16) برخی آیات تعارض میان پیروی از هوای نفس و هدایتی را که پیامبران آورده اند. بازگو می کند تا آن جا که دنباله روی از هوای نفس به تکذیب و قتل پیامبران می انجامد (مائده0) در برخی از آیات نیز به جای هوای نفس، تعبیر شهوات به کار رفته است؛ مثلاً می فرماید: کسانی که پیرو شهوات اند می خواهند شما دستخوش انحرافی بزرگ شوید (نساء27)

ب) شیطان در این میان شیطان نیز به کمک هواها و خواهش های نفسانی آدمی می آید و با وسوسه کردن وی موجبات دور شدن وی را فراهم می آورد و اجازه نمی دهد تا نفس لوامه و وجدان بیدار به مدد انسان بشتابد. شیطان، پدید آورنده آرزوهای دروغین و بلند بالایی است که اجازه نمی دهد تا بشر خود را چنان که هست بشناسد و عمل در حد توان و ظرفیت خود کند(نساء120 اسراء64)

بدین ترتیب نخستین فرد از نوع انسانی را از همان آغاز، گرفتار می کند و با وسوسه های خویش اجازه نمی دهد تا حضرت آدم(ع) در بهشت به کمال کافی و لازم برای پذیرش مسئولیت خلافت الهی در زمین برسد و زمینه هبوط وی را فراهم می آورد (طه 120 و 121) اغواگری شیطان عامل رویکرد انسان به فحشاء و بدی ها (بقره 168 و 169 و 268 مائده 91 نور 21) و همچنین عامل اصلی ستم افراد به خویش (بقره35 و 36 اعراف22 و 23) و برانگیزاننده سوء تفاهم میان افراد و بر هم زننده روابط خویشاوندی و ارتباط سالم و سازنده میان مردم (یوسف 100) می باشد.

تربیت نفس (سبک زندگی اسلامی)

یکی از موارد و موضوعاتی که در قرآن کریم و سیره معصومین(ع) به آن اشاره شده است بحث از تربیت نفس انسانی وحرکت در جهت صعود و نیل به کمالات است که در موارد متعدد تأکیدات فراوانی بر آن انجام گرفته است. این که انسان نسبت به تربیت نفس خود مسئول است و باید در جهت حرکت تکاملی آن تلاش کند امری است که در متون دینی به آن توجه و اصالت به خود انسان در فاعلیت این هدایت با پشتوانه اختیار قرار داده شده است. در این مجال تشریح راه‌های تربیت نفس مقصود نیست بلکه هدف توجه دادن به تأکیداتی است که درباره ضرورت این مسئله در قرآن در روایات آمده است

به عبارت دیگر مقصود از طرح این موضوع انذار به این مسئله است که اولا تربیت نفس انسان امری است که نباید واگذاشته شود و اگر این گونه باشد انسان دچار زیان قطعی شده است و ثانیا آن که مسئول حرکت و اراده نسبت به تربیت انسان خود اوست. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «ای مؤمنان! به اصلاح خودتان بپردازید هرگاه شما راه یافتید کسی که بیراهه رفته باشد نمی‌تواند به شما زیانی برساند...» (مائده 105)

از این نوع آیات می‌توان این گونه برداشت کرد که «خود اصلاحی» انسان امری فقط اخلاقی و غیر الزامی نیست بلکه به عنوان شرط سعادت و رسیدن به کمال انسانی خلقت مطرح می‌شود. امام علی(ع) در این باره می‌فرمایند: «نفس (انسان) گوهری گران بهاست، هر کس آن را از آلودگی نگاه داشت منزلتش را بالا برده و هر کس آن را به پستی افکند منزلتش را پائین آورد.» (غرر‌الحکم ص 105)
هم‌چنین در روایت دیگری از امام صادق(ع) در این باره آمده است: «در برابر خدا تقوا پیشه کنید و در کار خود نظر (فکر) کنید زیرا شایسته‌ترین کس برای نظر کردن در کار شما خود شما هستید.» (بحار ج 100 ص 22)
از دو روایت فوق می توان یکی را به مثابه طرح ضرورت تربیت و اصلاح نفس دانست و دیگری را در جهت تأکید بر فاعلیت خود انسان در مسئله اصلاح نفس تلقی نمود. درتعالیم دینی، هم‌چنین به یک اصل کلی درباره مسئولیت انسان نسبت به تربیت نفس خود اشاره شده که از آن می‌توان به عنوان «عدم سهل‌انگاری در برابر امیال نفسانی» و یا «عنان زدن بر خواهش‌های نفسانی» یاد کرد. امام علی(ع) در این باره می‌فرمایند: «بپرهیز از اینکه نسبت به مردمان نکوهشگر (و سختگیر)، و نسبت به خود سهل‌انگارباشی...» (غرر‌الحکم ص 78)
هم‌چنین در روایت دیگری در این باره امام صادق(ع) این‌گونه توصیه می‌کنند: «نفس خود را آزاد مگذار تا هرچه می‌خواهد بکند، زیرا که هواها و خواهش‌های نفس مایه تباهی آن است و رها کردن نفس به دست خواهش‌ها سبب زیان بر نفس می‌شود و بازداشتن نفس از امیال نفسانی داروی شفابخش برای آن است.» (کافی ج 2 ص 336) در این مجال گرچه به صورت کوتاه و گذرا به مسئله تربیت روح انسان اشاره شد لکن توجه دادن به مسئله «خواست‌های نفسانی» مسئله‌ای است که گستره بسیار وسیعی را دربرمی‌گیرد چه آن که توجه به این حوزه در مصادیق مباح آن هم بسیار قابل توجه است به طوری که همین مباحات مانند نیازهای طبیعی انسان در صورت زیاده‌روی عامل سقوط و عدم تربیت صحیح روح او می‌گردد و به همین خاطر است جلوگیری از هواهای سرکش نفس همواره مورد توجه واقع شده و نسبت به آن هشدار داده شده است.

چرا خدا بندگان را فراموش می‌کند؟

معرفة الله اگر پادشاه عالم خداوند آسمان و زمین و مالک دنیا و آخرت شما را فراموش کند و لطف و رحمتش را از شما دریغ کند و دعایتان را مستجاب نکند ،رزق و روزی شما را قطع کند و سلامتی را از شما بگیرد چه می‌شود؟ آیا می‌شود خدا ما را فراموش کند در حالی که نیازمند واقعی به او هستیم؟
خودشناسی و معرفت نفس
خودشناسی و معرفت نفس که مقابل خود فراموشی است سودمندترین شناخت ها و بزرگترین عامل رستگاری است ؛ معرفة النفس انفع المعارف . خودشناسی در این است که انسان بداند:
1- موجودی ابدی است و نابودی و زوال ندارد و چنین نیست که مرگ پایان زندگی باشد.
2- سعادت و شقاوت او در گرو کردارهای اوست سود و زیان رفتار او به خود او برمی گردد و اگر به دیگران هم سود و زیانی می‌رسد بالعرض اوست.
3- همه شئون مثبت و منفی در زندگی در دست خداست ،زندگی و مرگ ،فقر و فنا،ذلت و عزت و خیر و شر و همه امور به دست خداست . انسان فقیر محضر خداست و آرامش او جز با توجه به خدا و را بطه با آن قدرت لایزال محقق نمی‌شود.
4- دنیا جایگاه همیشگی او نیست . دنیا برای انسان کوچک است و برای آن هم آفریده نشده است.
بدیهی است انتساب فراموشی به خدا، واقعی نیست ؛ زیرا یک نقص و عیب است و این در ذات خدا راه ندارد بلکه کنایه از این است که خدا با آنها مثل شخص فراموشکار رفتار می‌کند. یعنی هیچ گونه سهمی از رحمت و توفیق خود برای آنها قائل نمی‌شود

خودفراموشی، دنیاطلبی
بنابراین خودفراموشی یعنی غفلت از امور و سرگرم شدن به دنیا که بهره‌های آن نتیجه ای جز خسارت نخواهد داشت. خودفراموشی، یعنی غفلت از جایگاه خود در نظام هستی که علت اصلی آن فراموشی خدا و یاد اوست. خودفراموشی یعنی فراموشی خدا در اثر آلوده شدن به گناهان و معاصی .
خود فراموشی ،کیفر معنوی
خودفراموشی از خطرناکترین کیفرهای معنوی است که نتیجه فراموشی خدا و ترک وظایف است: وَ لا تَکُونُوا کالَّذِینَ نَسوا اللَّهَ فَأَنساهم أَنفُسهُمْ أُولَئک هُمُ الْفَسِقُونَ. و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد آنان همان فاسقانند.(حشر19) قرآن کریم به صراحت می‌گوید: فراموش کردن خدا سبب خودفراموشی می‌شود علت آن این است که از یک سو، فراموشی پروردگار سبب می‌شود که انسان در لذت‌های مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف از آفرینش خود را فراموش کند و در نتیجه از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند، از سوی دیگر فراموشی خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست

فراموش کردن این موضوع که هستی مطلق، علم بی پایان و غنای بی انتها از آن اوست و هر چه غیر اوست وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش می‌باشد. همین فراموشی سبب می‌شود که انسان خود را مستقل و بی نیاز بشمارد و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانی خویش را فراموش کند.
جدایی از شیطان
جهل نفس، حیات حیوانی
جهل نفس از بزرگترین نادانی‌هاست حضرت علی(ع) می‌فرماید: اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه: بزرگترین نادانی، جهل انسان به مقام و جایگاه خود اوست. از بزرگترین بدبختی‌های انسان، خود فراموشی است؛ زیرا ارزش‌ها، استعدادها، لیاقت‌های ذاتی خود را که خداوند در او نهفته و او را ممتازش ساخته است و همچنین هدف خلقتش را فراموش می‌کند و این یعنی فراموش کردن انسانیت خویش، چنین انسانی تا حد یک حیوان درنده سقوط می‌کند؛ زیرا همتش چیزی جز خواب و خوراک و شهوت نیست. به عبارتی می‌توان گفت که؛ خودفراموشی بدترین مصداق فسق و خروج از اطاعت خداست.
کیفر خودفراموشی در دنیا
تمام موجودات زنده در این عالم نیازمند نور و گرمای خورشیدند و اگر روزی به فرمان و اذن الهی از نور و گرمای خورشید محروم شوند، حیات از کره ی زمین رخت بر می‌بندد. ما برای حیات روح و جسممان به رحمت و لطف و عنایت پروردگار نیازمندیم، نیازی به وسعت سر تا پای وجودمان را گرفته و رحمت الهی مانند عطر خوشی تمام فضا را پر می‌کند اما عده ای به واسطه خود فراموشی ،گاهی خود را محروم می‌کنند.
بدیهی است انتساب فراموشی به خدا، واقعی نیست؛ زیرا یک نقص و عیب است و این در ذات خدا راه ندارد بلکه کنایه از این است که خدا با آنها مثل شخص فراموشکار رفتار می‌کند. یعنی هیچ گونه سهمی از رحمت و توفیق خود برای آنها قائل نمی‌شود. این گونه تعبیرات در سخنان روز مره ما نیز دیده می‌شود؛ مثلا می‌گوییم چون تو وظیفه خود را فراموش کردی، ما هم به هنگام پرداخت مزد و پاداش تو را فراموش خواهیم کرد یعنی مزد و پاداشی به تو نخواهیم داد

در روایتی از امام علی(ع) در ذیل این آیه می‌خوانیم: منظور این آیه این است که ایشان خدا را در دنیا فراموش کردند. روز قیامت همه انسان‌ها آن گونه محشور می‌شوند که در دنیا عمل کردند. کسی که در دنیا خدا را فراموش کند ،روز قیامت خدا هم مانند یک فراموشکار با او رفتار می‌کند و سبب می‌شود که خداوند رحیم و مهربان او را از تمام الطافش در روز قیامت محروم کند المُنافِقونَ و المُنافِقاتُ بعضُهُم مِن بَعضٍ یأمرونَ بالمُنکَر و یَنهَونَ عَنِ المعروفِ و یَقبِضونَ ایدیهم نسُو الله فنسیهُم اِنّ المُنافِقینَ هُمُ الفاسِقون؛ مردان و زنان منافق همه از یکدیگرند که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و دستهای خود را بسته می‌دارند خدا را فراموش کرده اند و او هم فراموششان کرده است آری منافقان همان فاسقانند. (توبه67)
کیفر خودفراموشی در آخرت
وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَلَیْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَی وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ؛ و روزی که کافران بر آتش عرضه شوند آیا این حق نیست و گویند چرا به پروردگارمان سوگند که حق است و گوید پس به سزای اینکه انکار می‌کردید عذاب را بچشید. (احقاف34) خداوند در این آیه می‌فرماید: امروز شما را فراموش می‌کنم

این تعبیر کیفر خودفراموشی و کنایه از بی اعتنایی و نادیده گرفتن یک انسان مجرم و گناهکار است. این تعبیر همچنین تاکید دیگری بر تجسم اعمال و تناسب مجازات و جرم است؛ چرا که روز قیامت همه انسان‌ها آنگونه محشور می‌شوند که در دنیا عمل کردند. کسی که در دنیا خدا را فراموش کند، روز قیامت خدا هم مانند یک فراموشکار با او رفتار می‌کند و سبب می‌شود که خداوند رحیم و مهربان او را از تمام الطافش در روز قیامت محروم کند.

 همین نفس اماره، چه بر سر بلعم با عورا آورد

بلعم از اسم اعظم خداوند آگاهی داشت و با آن، هر دعایی که میکرد، مستجاب میشد؛ ولی بر اثر هواپرستی به سوی فرعون متمایل شد اخلد الی‌‌الارض واتبع هواه» او به پستی گرایید، و از هوای نفس خود پیروی کرد. هنگامی که فرعون برای گرفتن موسی و اصحابش حرکت کرد، به بلعم گفت: از خدا بخواه که موسی و یارانش را به دام ما بیندازد. آنگاه بلعم بر الاغ خود سوار شد تا به جستوجوی موسی برود

الاغ از راه رفتن باز ایستاد. بلعم شروع به زدن آن حیوان کرد. خداوند حیوان را به سخن آورد و گفت: وای بر تو! چرا مرا میزنی؟! آیا میخواهی که با تو بیایم تا علیه پیامبر خدا و مؤمنان نفرین کنی؟! بلعم، الاغ را آن قدر زد تا جان داد. در این هنگام اسم اعظم از بلعم با عورا گرفته شد؛ و خداوند حکیم درباره او فرمود: «فمثله کمثل الکلب» مثل او همچون سگ (هار) است!! و مکن پیروی ز راه هوا دور دارد تو را زراه خدا

قرآن مجید در آیه 26 سوره «ص» میفرماید: «ولا تتبع الهوی فیضلک عن سبیلالله- از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد. امام سجاد(ع) از این «نفس»شکایت میکند و میفرماید: خدایا از دشمنی که گمراهم میکند و از شیطانی که به بیراههام میبرد، به تو شکایت میکنم؛ شیطانی که سینهام را از وسوسه انباشته و زمزمههای خطرناکش قلبم را فراگرفته است، شیطانی که با هوا و هوس برایم کمک میکند، و عشق به دنیا را در دیدگانم زیور میبخشد، و بین من و بندگی و مقام قرب پرده میافکند.»آه! از نفس اماره و شیطان! چه بر سر بلعم آورد. چه بر سر زبیر آورد

چه بزرگانی را به زیر کشید. چه بر سر برصیصا آورد.در میان بنیاسرائیل، عابدی به نام برصیصا بود که زمانی طولانی عبادت کرده و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که بیماران روانی را نزد او میآوردند و با دعای او، سلامت روانی آنان را باز مییافتند.
روزی زن جوانی از یک خانواده باشخصیت را برادارانش نزد او آوردند و بنا شد مدتی بماند تا شفا یابد. شیطان در اینجا به وسوسه
گری مشغول شد و آن قدر صحنه را درنظر او زینت داد تا آن مرد عابد مرتکب عمل منافی عفت شد! و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر هرکس پیرو گامهای شیطان شود (گمراهی میسازد، زیرا) او به فحشا و منکر فرمان میدهد. پس از گذشت اندکی از عمل منافی عفت، معلوم شد آن زن باردار شده است و برصیصا او را به قتل رسانید و وی را در گوشهای از بیابان دفن کرد! برادران زن از این ماجرا باخبر شدند. خبر در تمام شهر پیچید و به گوش امیر رسید. او با گروهی از مردم حرکت کرد تا از ماجرا باخبر شود. هنگامی که جنایات عابد مسلم شد، وی را از عبادتگاهش به زیر کشیدند. پس از اقرار عابد به گناه، امیر دستور داد او را به دار بیاویزند. هنگامی که بر بالای دار قرار گرفت، شیطان درنظرش مجسم شد و گفت: «من بودم که تو را به این روز افکندم و اگر آن چه را میگویم، اطاعت کنی، تو را نجات خواهم داد!» عابد گفت: چه کنم؟ شیطان گفت: «تنها یک سجده برای من کافی است!»عابد گفت: در این حالتی که میبینی، توانایی ندارم! شیطان گفت: «اشارهای کافی است!»
برصیصا با گوشه
ی چشم یا با دست خود اشارهای کرد و به شیطان سجده نمود و در دم جان داد و در کفر محض از دنیا رفت.  از شر این نفس باید به خدا پناه برد. بگو: پناه میبرم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به (خدا و) معبود مردم، من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس، از شر وسوسهگر پنهانکار، که در درون سینه انسانها وسوسه میکند؛ خواه از جن باشد یا از انسان.
انسان با ایمان به نفس اماره اعتماد نمی
کند و با این بیاعتمادی به نفس، بر نفس اماره پیروز میشود. برای رسیدن به این فتح و پیروزی باید «نفس» را شناخت و از آن دوری جست.این نفس با بلعم باعورا و بر صیصای عابد چه کرد؟! کسانی که به ثروت دست یافتند، با تکاثر و انباشت آن می کوشند تا سعادت خود را تضمین کنند. اما هرگاه این ثروت به اندازه ای باشد که غرق درآن باشند و هیچ گونه احساس کمبود و یا خطری وجود نداشته باشد؛ به گونه ای که هرچه هزینه کننده این ثروت انبوه آنان را پایانی نیست، درآن زمان سرمست از ثروت به لودگی و بیهودگی گرفتار می شوند و به لهو و لعب مشغول می شوند.

 

نمونه ای از مواظبت و مراقبت و رسیدگی به وضعیت نفسانی و درونی خود:

مرحوم حاج سید محمد فشارکى(ره) که استاد مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى(ره) بوده است، از افرادى بوده که بعد از مرحوم میرزاى شیرازى اول بوده، و در این مسئله هیچ کس شکى نداشته که بر دیگران مقدم است.

 
این شخصیت برجسته، خودش نقل مى کند:
من آن شبى که میرزاى شیرازى فوت شده بودند رفتم منزل، دیدم مثل اینکه در دلم نشاطى هست!

هر چه این در و آن در زدم، دیدم جاى نشاط نیست؛ مرحوم شیرازى فوت شده، استاد و مربى من بوده، اصلا عجیب و کم نظیر بوده است.
(
در حالی که استادم با این عظمت فوت شده، این شادی درون من از کجا آمده؟!)

مدتى نشستم ببینم کجا خراب شده؟
این نشاط مال چیست؟
آخرش فکر کردم نکند چون همین روزها من باید مرجع بشوم، نشاط مال همان است، بلند شدم.....

ایشان شب را به حرم مشرف مى شود، در حرم متوسل مى شود و تا صبح در آنجا بسر مى برد، وقتى که به تشییع مى آید، او را دیدند با چشم‌هاى پرالتهاب که همه‌اش را مشغول گریه بوده و تلاش کرد تا زیر بار ریاست نرود و فرمود:

به حرم مشرف شدم و از حضرت خواستم که این را از من دفع کند، دارم حس مى کنم که تمایل به ریاست دارم»

(
یادنامه شهید قدوسى، ص 203)

چقدر خوب است که ما هم در حد و مرتبه خود، مراقبت کنیم و مواظب حالات درونی خود باشیم......

 

مراقبت از نفس

مراقبه نفس یا مراقبت و مواظبت از نفس، یکی از موضوعات بسیار مهم در اخلاق و عرفان اسلامی بشمار می‌رود که در کنار مشارطه و محاسبه، از اصول تهذیب نفس و تخلق به اخلاق الهی محسوب می‌گردند.

مراقبه نفس در یک بیان، عبارت است از اینکه انسان در تمام طول شبانه‌روز مراقب نفس خویش بوده تا به سمت غیرخدا متمایل نگردد.

امام کاظم(ع) فرمود:
«
لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسناً استزاد الله و ان عمل سیئاً استغفرالله منه و تاب الیه؛
منتخب میزان الحکمه، ص 366

از ما نیست آنکه هر روز به حساب نفس خود رسیدگی نکند. اگر کار خوبی کرده باشد از خداوند فزون‌تر بخواهد واگر بدی کرده باشد از خداوند آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه کند

قرآن کریم نیز توجه خاصی به امر مواظبت بر نفس مبذول داشته و در آیه 18 سوره حشر می‌فرماید:
«
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون؛

‌ای صاحبان ایمان و دلهای بیدار؛ تقوا داشته باشید و مراقب خویش‏ باشید که چه پیش می‏فرستید. باز هم تقوای الهی داشته باشید و بدانید که‏ خدا از همه کارهای شما آگاه است».

مفاد این آیه کریمه، بر اهمیت مراقبت نفس دلالت می‌نماید. در این آیه، اعمال انسان به منزله‏ کالا و متاعی در نظر گرفته شده که پیش فرستاده می‏شود و آدمی خود بعداً به‏ آن متاع ملحق می‏گردد.

مرحوم استاد مطهری(ره) درباره جایگاه و اهمیت مراقبه و مواظبت بر نفس در نزد علما و اساتید اخلاق می‌فرمایند:
«
بزرگان و گذشتگان صالح ما را عقیده بر آن بود که هر کس اهل محاسبه‏ نفس نیست،
یا اصلاً به جهان دیگر ایمان ندارد
و یا آنکه عقل سلیم ندارد!
والا چگونه می‏شود کسی ایمان و اعتقاد داشته باشد به اصلی که قرآن می‏گوید:
«
اگر به وزن ذره ‏ای انسان عمل نیک یا عمل بد داشته باشد در آن جهان آن عمل‏ را می‏بیند و به آن ملحق می‏شود» و در عین حال بی‌حساب کالای عمل را پیش‏ بفرستد و نفهمد چه کرده و چه می‏کند؟
مرتضی مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص 71 73

:

 

جای محاسبه نفس در مساجد ما، خالی است. شما در مساجد، سر و صدا بیشتر می‌شنوید تا سکوتی که برنامه‌ریزی شده برای محاسبۀ نفس. در روایات ما فرمودند: «دقایقی تفکر ارزشش از حداقل یک سال عبادت بالاتر است.»(فِکْرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ؛ مصباح الشریعه، ص 171) مسجد هم که جای عبادت است. چه عبادتی بالاتر از تفکر با موضوع محاسبه نفس، آنهم در مسجد.

 

خیلی از مؤمنین عادت به محاسبۀ نفس ندارند، خیلی جالب و کمی خنده‌دار است که بدون محاسبۀ نفس، استغفار می‌کنند!  ببخشید شما الآن داری برای چه استغفار می‌کنی؟ می‌گوید: «همین‌طوری، کلاً خدایا ما را ببخشید» به ‌احتمال ‌زیاد چنین استغفاری پذیرفته نیست، چراکه فرمودند: «به خدا قسم نجات پیدا نمی‌کند از گناه مگر کسی که اقرار بکند؛ وَ اللَّهِ مَا یَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِهِ»(کافی، ج 2، ص 426)  آنوقت  اقرار هم که ساده نیست. شما می‌خواهی بگویی من فلان فحش را دادم، خب خدا می‌فرماید: «تو چرا چنین حرف زشتی زدی؟ در اثر حسادت بود؟ در اثر تکبر بود؟ در اثر حرص بود؟ در اثر چه بدی‌ای بود؟ آن‌هم باید بگویی، از آن‌هم باید از آن استغفارکنی! بلکه استغفار از آن مهمتر است

 

دعا و مناجات بدون محاسبۀ نفس حتی شدنی نیست. شما مناجات‌های ائمۀ هدی را بخوانید می‌بینید اصلاً معلوم است دعا بعد از یک مدتی تفکر در خویشتن است که این تضرّع در بارگاه پروردگار عالم دارد تحقق پیدا می‌کند ولی ما محاسبۀ نفسش را برداشتیم، بقیه را داریم اجرا می‌کنیم.

 

خلوص بدون محاسبۀ نفس اصلاً امکان دارد؟ تا کسی تأمّل نکند عمیقاً، نمی‌تواند عمیقاً خودش را ببیند. کار می‌برد، وقت می‌گیرد، تکرار باید بشود، نفس آدم رودست می‌زند، به آدم می‌گوید برو به این کارها، کار نداشته باش، نفس انسان را گول می‌زند.

 

 نفس انسان اماره بالسوء است یعنی هرلحظه یک دستوری می‌دهد، مرضی می‌ریزد. چنین نفس دغل‌بازی را که نمی‌شود بدون محاسبه نفس کنترلش کرد

 

 شما هر تصمیم خوبی برای خودت بگیری تا مکر نفست را نشناسی و گیرش نیدازی،  نمی‌توانی آن را اجرا کنی، او به تو اجازه نمی‌دهد.محاسبه نفس مثل دامی می‌ماند که می‌توانی مکر نفست را گیر بیندازی و بشناسی.

 

 نیت هم به این سادگی قابل کشف نیست! انسان موجود پیچیده‌ای است بنابراین لازم است به محاسبه و دقت تا معمای پیچیده وجود خودش را کشف کند؛ و این بدون محاسبه نفس امکان ندارد.

 

همان‌طوری که قبل از هر ورزشی، نیاز به گرم کردن بدن داریم، برای هر عملی مثل مناجات و استغفار و مبارزه با نفس، نیاز به محاسبه نفس داریم.

 

به چه دلیل باید محاسبه نفس کنیم؟ 

 

 1- ما در جهان به‌شدت با حساب و کتابی زندگی می‌کنیم که بدون حساب و کتاب نمی‌شود در آن زندگی کرد. 2- انسان موجود پیچیده‌ای است که بدون حساب و کتاب رمزگشایی نمی‌شود. 3- بالاخره ما قیامتی داریم که در آن از ما حساب می‌کشند. قبل از آن حسابرسی، خودمان به حسابمان برسیم. امام سجاد (ع) جداگانه برای جهنم گریه می‌کنند، جداگانه برای حساب‌وکتاب روز قیامت

 

 امام صادق (ع) می‌فرماید: حساب بکشید و نفستان را محاسبه کنید قبل از اینکه از شما حساب بکشند(کافی/8 /143)  امام صادق(ع) می‌فرماید: قیامت پنجاه ایستگاه دارد که در هر ایستگاهی آدم را نگه می‌دارند و هر موقفی هزار سال است، کسی بخواهد این مواقف چند هزارساله را به‌سرعت و سهولت بگذراند، لازم است روزانه چند دقیقه برای محاسبه خودش وقت بگذارد که دی

نظرات  (۳)

با سلام و عرض ارادت
با توجه به زیبایی و کاربردی مطالب فوق، خواستم عرض کنم اگر منابع هم ذکر میشدند، از لحاظ علمی بسیار نیکو تر جلوه میکردند...
روش محاسبه نفس چیست

با سلام ممنونم بابت مطالب خوبتون آیا اجازه دارم در جزوه ای که در رابطه با محاسبه نفس أماده میکنم، از مطالب شما استفاده کنم؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">