ترجمه ربناهای قرآن به نظم (اشعار امید مجد)
http://m5736z.blog.ir/post/Rabana1
http://m5736z.blog.ir/post/Rabana2
http://m5736z.blog.ir/post/Rabana3
بسم الله الرحمن الرحیم
مولّف : محمود زارع پور
عنوان : دعا های قرآن - جنبههای قرآنی
ابتهالات و ربّنا های قرآن
با شرح و تفسیر
فهرست مطالب
دعا براى آغاز کارها پناه بردن به خدا استعاذه پاکی در عمل دعای حضرت موسی دعای زیاد شدن علم تفویض امور دعا برای خود و برادر دعا برای تربیت کنندگان دعا برای پدر دعا برای فرزند دعاى براى فرزندان و نوادگان آمرزش خود، والدیدن و مومنین همسران نور چشم دعا پیشواى متقین شویم تقاضای فرزند فرزند شایسته درخواست صراط مستقیم یاری از خدا یاری مقابل تباهی
ارزشِ دنیا و آخرت آرزوى بهتر از آنچه از دسته رفته نعمت رحمت و رشد و هدایت تقاضای رحمتِ خداوندی تقاضای بیهوده نور ایمان تقاضای نشدنی مجرم قابل پذیرش نیست دنیای فانی و آخرت باقی تقاضای رهبر و سرپرست
پیروی از شیطان تقاضای نجات نابودی امکانات ابرقدرتان پیروزی بر کفار مغفرت و استغفار آزمایش سخت اهمیت نماز پذیرش دعا، نماز خداوند بهترین داور ثابت قدم بودن اطاعت و فرمانبری دفع عذاب عید برای همه خدا دانای کامل روز گردآوری فتنه کفار خدا ، رهبر و حاکمِ مطلق بخشش از گناه
هدفدار بودن آفرینش دور از خواری و رسوایی پوشش زشتی ها وعده ی خدا به پیامبران باقی ماندن نام نیک تعدی و طغیان ابرقدرتان پذیرش الهی بالاترین درخواست نشدنی خدایا نبخشی زیانکارم توکل و بازگشت دعای عاقبت به خیری رهایی از ستمگران و کافران عدم همراهی با ستمگران خواهان آمرزش الهی مواخذه از خطا و فراموشی مولا و سرپرستی فقط تویی تکلیف قرار ندان برای خدا بهانه جویی ذلیل و خوار نشدن تسلیم خدا بودن ورود در بهشت رهایی از دوزخ مومن واقعی شدن هدف ارسال راهنما توحید در دعا شریک برای خدا در خیال ناسپاسى آنان و قهر بیزارى جویی عذابی دو چندان اطاعت از رهبران فاسد با شاهدان با گواهان جدایی بین تباهکاران مبارزه با فکر جاهلی عبرت گرفتن تنها خدا مغلوب و مضطرّ شدن
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه نویسنده :
کتاب حاضر مجموعهای از دعاهای زیبای قرآن با شرح و تفاسیر است که از زبان پیامبران، صالحان و مومنان و ... از خداوند متعال خواسته شده است.
این ادعیه نجاتبخش، متضمن سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت انسان است که میتواند در هر موقعیتی ، خاصّه در محراب عبادت، آذین لبها و زینتبخش قنوت نمازمان باشد.
به خصوص که این دعاها و ابتهالات با ترجمه ی روان و استفاده از کتاب تفسیر نور، استاد قرائتی و تفسیر نمونه آیت الله مکارم و تفسیر المیزان علامه آیت الله طباطبایی استخراج شده است ، لذا با مطالعه ی آن مطمئنا با درک عبارات و آیات، در اخلاص و حضور قلب در نماز موثر باشد ان شاء الله
مولّف : حقیر ، زارع پور
ابتهال : اصطلاحا دعاهای قرآنی، به صورت جمع خوانی را شامل می شود. باز کردن دو دست و بالا بردن به سمت آسمان روبروی قبله است. ابتهال نشان دهنده خشوع و فروتنی در زمان دعاء است. و با گریه و اشک ریختن همراه است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
دعاهای قرآن و ربناهای قرآن دعا براى آغاز کارها
1. وَ قٰالَ ارْکَبُوا فِیهٰا بِسْمِ اللّٰهِ مَجْرٰاهٰا وَ مُرْسٰاهٰا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (هود آیه41)
به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتى، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است.
پس آنگاه بگشاد لب بر سخن به کشتى درآیید یاران من
به نام خدا این زمان با شتاب شود کشتى ما روان روى آب
پس آنگه به ساحل بگیرد کنار غفور و رحیمست پروردگار
مَجرا : جریان و مسیر حرکت کِشتی مُرسا : توقف و ایستادن کِشتی
نوح (علیه السلام) کِشتی خود را به نام خدا، مبارک نموده و برای جلب خیر در حرکت و سکون کشتی ابتدا نام خداوند را می برد، محوّل کردن کاری بر اسم خدا باعث حفظ و صیانت آن امر از هلاکت و فساد و خسران می گردد، زیرا هر امری که مرتبط به خدا باشد، قهرا از گزند عوارض سوء، مصون می ماند.
و چون سبب ظاهری برای نجات کشتی حرکت و سکون به موقع و صحیح آن است، این دو سبب، زمانی کارگر می افتد که عنایت الهی شامل حال سرنشینان کشتی گردد و شمول این عنایت به این است که مغفرت الهی شامل حال آن افراد شود تا زمینه برای رحمت حق فراهم گردد و آنها از غرق نجات یابند
و همچنین نوح (علیه السلام) خداوند را به دو نام غفور و رحیم یاد کرد تا بفهماند پروردگار او آمرزنده است و از گناهان ایشان در می گذرد و مهربان است، در نتیجه با رحمتش کشتی را از غرق نجات می دهد.
نوح اولین کسی است که خدا را با گفتن (بسم الله) در کتاب یاد کرده و اولین کسی است که بر توحید خدا اقامه حجت نموده و اولین کسی است که کتاب و شریعت از جانب خدا آورده (و کسی که ابراهیم خلیل از شیعیان او بوده) و اولین فردی که در صدد رفع اختلافات طبقاتی جامعه برآمده تا تعادل در جامعه برقرار شده و تناقض از آن برطرف شود.
پناه بردن به خدا
2) قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ عرض کرد: پروردگارا! من به تو پناه مىبرم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم. و اگر مرا نیامرزى، و بر من رحم نکنى، از زیانکاران خواهم بود (هود 47)
بگفتا خدایا بیارم پناه که جز تو ندارم دگر هیچ راه
تقاضا نسازم ازاین پس دگر ز چیزى که از آن ندارم خبر
کنون گر نبخشى مرا اى اله ترحم نورزى به من زین گناه
زیانکار گردم در این داستان چه حاصل نصیبم شود جز زیان
1. پیامبران بىدرنگ تسلیم خداوند هستند. «فَلا تَسْئَلْنِ ... قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ»
2. در دعاها از کلمهى «رَبِّ» غفلت نکنیم. «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ... »
3. استعاذه و پناهبردن به خداوند، بهترین راه بیمهى انسان در گرفتارىهاست.
4. در برابر مواعظ الهى، ادب و تواضع کنیم.« إِنِّی أَعِظُکَ ... رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ »
5. هرکجا علمی نسبت به چیزی نداریم، درخواست نکنیم. «ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ»
6. هر گونه سؤال بیجا و کلام بیجا، نیاز به توبه دارد. «وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی» (اگر پیامبران از تقاضاى بیجا به خداوند پناه مىبرند، پس تکلیف ما که دائماً براى خداوند تعیین تکلیف مىکنیم چگونه است؟)
7. اوّل آمرزش و سپس دریافت رحمت. «وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی»
8. خسارت واقعى، بخشیده نشدن است. «وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی ... أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ »
9. انسانها حتّى انبیاء، بدون لطف خداوند به مقصد نمىرسند و آن کس که از مغفرت الهى محروم شد، خاسر و زیانکار است. «أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ »
امام رّضا (علیه السلام): « لَمَّا أَشْرَفَ نُوحٌ (علیه السلام) عَلَی الْغَرَقِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَدَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ الْغَرَقَ». وقتی نزدیک بود نوح غرق شود، خدا را به حقّ ما سوگند داد و خدا غرقشدن را از او دفع کرد. پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمىشود، بلکه، عمل نیز لازم است.
چنانکه اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) وقتى مسکین و یتیم و اسیر، اطعام را کردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» ما از روز قیامت مىترسیم که اطعام کردیم. قرآن مىفرماید: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ» خداوند نیز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن« إِنَّا نَخافُ» به تنهایى کارساز نیست، بلکه باید همراه با عمل باشد. زشت صورتى، نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شکایت کرد که جبرئیل نازل شد. و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت که خدا مىفرماید: «اَمّا تَرضى اَن احشَرتَ عَلى جَمالِ جَبرئیل» آیا دوست دارى که در قیامت تو به زیبایى جبرئیل باشى؟ مرد شادمان شد و تصمیم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد.
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نیافریده است، بلکه چه بسیار امورى که از یک زاویه، شرّ دیده مىشوند و زاویهاى دیگر خیر ... «وَ عَسَى أَن تُکْرِهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ عَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ... ». چنانکه مولوى مىگوید:
زهر مار، آن مار را باشد حیات / لیک آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان / بَد به نسبت باشد، این را هم بدان
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نیست، بلکه رمز تکامل است. قرآن سفارش مىکند که با همسرانتان خوب رفتار کنید و اگر نسبت به آنان کراهت دارید، چه بسا در کنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً» چنانکه گاهى زن زیبا نیست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود. بسیار از تلخىها، استعدادهاى ما را شکوفا مىکند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد.« لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»
1. پناه بردن به خدا، مستلزم پناه دادن خداست وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
2. خطرات به قدرى شدیدست که خدا به پیامبر دستور پناه بردن مىدهد. «قُلْ اَعوذُ»
3- بدون استمداد از خدا، امکان مبارزه با شرور نیست.
4. خداوند به نیازهاى انسان و خطراتى که او را تهدید مىکند آگاه است، ولى شیوه تربیت الهى آن است که انسان نیاز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتیاج را به خود تلقین کند تا روحیه تواضع و تعبّد و تسلیم در او شکوفا شود.
استعاذه
3) رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ / وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ (مؤمنون۹۷ و ۹۸)
پروردگارا! از وسوسههاى شیاطین به تو پناه مىبرم / و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند (نیز) اى پروردگار من به تو پناه مىبرم!
بگو از فریب شیاطینِ پست پناهم فقط کردگار منست
خدایا به تو مى برم من پناه که در مجلس من بیابند راه
1. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) تحت تربیت خداوند و مأمور برخورد به بهترین شیوه با بدىهاى دشمنان است. «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»
2. بدى را مىتوان با بدى پاسخ داد ولى این، براى رهبر شایسته نیست «ادْفَعْ بِالَّتِی»
3. ایمان ما به علم خداوند، عامل صبر و حلم در ماست. نَحْنُ أَعْلَمُ
4. پناه دادن از شئون ربوبیّت است. «رَبِّ أَعُوذُ بِکَ»
5. پیامبران نیز باید به خدا پناه ببرند. «قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ»
6. پناه بردن به خداوند باید مکرر و جدى باشد. (تکرار «أَعُوذُ»)
7. تنها پناهگاه مطمئن خداست. «بِکَ»
8. یکى از راههاى نفوذ شیطان، اشارهها و وسوسههاى او نسبت به برخوردهاى بد ما با دیگران است. «هَمَزاتِ»
9. شیاطین، متعدّد و وسوسههاى آنان نیز گوناگون است. «هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ»
10. شیطانها در انبیاء نیز طمع دارند. «هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ»
11. بالاتر از وسوسه، حضور شیطانهاست.«أَنْ یَحْضُرُونِ »
12. حضور افراد فاسد و مفسد در جامعه، مقدّمه فساد دیگران است. «یَحْضُرُونِ»
در هر چیزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى کمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نیز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسیب پذیرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصتهاى مناسب براى هجوم نظیر تاریکىها وجود حفرهها و نقطه ضعفها آرى دشمن به دنبال تاریکىها و حفرهها و نقاط ضعف است.
تبلیغات سوء، جوسازى، سخن چینىها، جاسوسىها و شایعه پراکنىها، نمونه هایى است، با اینکه هرچه خدا آفریده، خیر است لیکن هر چیزى اگر در مسیر صحیح خود قرار نگیرد، شرّ مىشود.
چنانکه آهن خیر است ولى اگر چاقو شد، امکانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «شَرِّ ما خَلَقَ » یعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
. گفتنِ کلمه «أَعُوذُ» براى نجات از خطرات کافى نیست، بلکه باید در عمل نیز از عوامل خطرساز دورى کرد. وگرنه خانه را در مسیر سیل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّیل» بر سر در خانه به منزله مسخره است.
کسى که مىگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ»، باید در عمل نیز از سرچشمههاى فساد دورى کند
اول چیزى که محسوس انسان است، رشد و تکامل و تربیت اوست، «بِرَبِّ النَّاسِ» بعد سیاست و تدبیر و حکومت. «مَلِکِ النَّاسِ» و همین که رشد او بالا رفت عبادت و پرستش به کسى باید پناه برد که اسرار و وسوسههاى درونى را مىشناسد. «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ» او از خیانت چشمها و آنچه سینهها پنهان مىکند آگاه است.
پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا کند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىکند.
«فاذا ذکر العبد الله خنس ... و اذا غفل وسوس» کسانى که دیگران را به تردید و وسوسه مىاندازند، کار شیطانى مىکنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند:
آیا شما علم دارید که صالح پیامبر است؟ و با این کلام در مردم تردید به وجود مىآوردند. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ»
در اول قرآن با «بِسْمِ اللَّهِ» از خدا استمداد کردیم و در آخر قرآن نیز به خدا پناه مىبریم.
شیطان هم خودش مخفى است و هم کارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمىشود، ولى با تظاهر و توجیه در لباس زیبا جلوه مىکند و موفق مىشود.
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: شیطان با ظاهرنمایى حق و باطل را بهم در مىآمیزد و بدین شکل بر طرفداران خود غالب مىشود.
دشمنان فرهنگى و فکرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناکترند.
پاکی در عمل
4. رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا (اسراء 80)
و بگو: پروردگارا، مرا در هر کارى وارد مى کنى با راستى و درستى وارد کن و از هر کارى بیرون مى آورى با راستى و درستى بیرون بیاور، و براى من از جانب خود تسلطى یارى بخش مقرر دار تا بدین وسیله از عهده انجام وظایف خود برآیم.
همیشه دعا کن به یکتا خدا به سویش تو بگشاى دست دعا
که خود باصداقت به من ده ورود برون آر باصدق خاصى که بود
به من حجتى ده در انجام کار که باشد مرا یار اى کردگار
ابن عباس گوید: رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هنگامى که در مکه بودند از طرف خداوند مأموریت یافتند به مدینه مهاجرت کنند، سپس این آیه نازل گردید. هنگامى که پیامبر مکه را فتح نمود و قصد داشت داخل آن بشود این آیه نازل شد.
آیه خطاب به رسول خداست که به آن حضرت تعلیم می دهد که چه امری را از خدا بخواهد. (مُدْخَلَ) یعنی داخل کردن و (مُخْرَجَ) یعنی خارج کردن و (دخول و خروج به صِدق) یعنی همه آمد و رفتن ها مطابق با صدق و راستی بوده و ظاهر و باطن با هم یکسان باشد و صدق در تمامی اعمال ایشان جریان داشته باشد که این مقام صدیقین است، یعنی خدایا امور مرا چنان سرپرستی کن که همه اعمالم مطابق صدق باشد، همچنان که اعمال صدیقین را سرپرستی می کنی و آنگاه در آخر می فرماید:
برای من از جانب خود تسلطی یاری شده قرار بده، یعنی مرا یاری کن که در تمامی امور مهمه و اساسی مغلوب نشوم و در دعوت مردم به جانب دین تو شکست نخورم و حجتهای باطل آنها مرا سرکوب نکند و با وسوسه شیطان گمراه نشوم،
لذا در این آیه خداوند به رسولش فرمان می دهد که از او بخواهد وی را در همه امورش سرپرستی کند و از ناحیه خود غلبه و سلطه ای به او ببخشد که همواره یاور او باشد و در نتیجه هرگز از حق منحرف نگشته و به سوی باطل متمایل نگردد.
صدق، بهترین وصف و حالت یک کار و یک شخص در آغاز و انجام آن است.
چه بسا کارهایى که آغاز غیر صادقانه دارد و با قصد ریا، سمعه، فریب، برترىجویى و مانند آن شروع مىشود، یا آغازى صادقانه دارد، ولى پایانى آمیخته به غرور، عُجب، منّت، حبط و سوءعاقب پیدا مىکند و برکات آن محو مىشود.
رمز شکست بسیارى از حرکتها، نبود صداقت در آنها و قطع امداد الهى از آن است.
امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: هرگاه براى ورود به کارى، ترس و وحشت داشتى این آیه را بخوان و اقدام کن.
انسان به جایى مىرسد که از «صدیقین» مىشود، هرچه مىگوید عمل مىکند و هرچه را عمل مىکند، مىگوید. قلب و زبان و عملش یکى مىشود.
از مصادیق «سلطان نصیر»، مىتوان داشتن جانشینى لایق، یارى باوفا و وزیرى دلسوز و کاردان را برشمرد.
1. خواستههاى خود را در برابر خداوند به زبان بیاوریم. «وَ قُلْ رَبِّ»
2. دعایى که همراه با نماز و بعد از آن باشد، اثر بیشترى دارد. «أَقِمِ الصَّلاةَ... فَتَهَجَّدْ ...»
3. دعا کردن را هم باید از خدا آموخت که چگونه بخوانیم و چه بخواهیم «وَ قُلْ رَبِّ »
4. یکى از اصول مدیریّت، آیندهنگرى و دوراندیشى است. «أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ»
5. مهمتر از آغاز نیک، پایان و فرجام خوب است. نباید به آغاز شیرین دلخوشبود، بلکه باید از خطر بدعاقبتى به خدا پناه برد. « أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ»
6. رهبرى یک نهضت جهانى که شروع و پایانش صادقانه و بىانحراف باشد، بدون دعا و استمداد از خدا و دریافت امداد الهى ممکن نیست. « رَبِ أَخْرِجْنِی »
7. همهى امور به دست خداست و باید از او مدد خواست« أَدْخِلْنِی أَخْرِجْنِی اجْعَلْ »
8. کسب قدرت براى اهداف مقدّس ارزش دارد. «وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً »
9- مؤمن، نصرت و امداد را تنها از خدا مىطلبد. « مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً»
درخواست حضرت موسی (علیه السلام)
5. قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (طه آیه 25 . 28)
(موسى) گفت: پروردگارا! (اکنون که مرا به این کار بزرگ مأمور فرمودى) سینهام را برایم گشاده گردان (و بر صبر و حوصلهام بیفزا).
6. (وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی) و کارم رابرا یم آسان گردان.
7. (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی) و گره از زبانم باز نما.
8. (یَفْقَهُوا قَوْلِی) تا (آن ها) سخنان مرا (خوب) بفهمند.
چنین گفت موسى به یکتا خدا خدایا بکن صبر بر من عطا
بکن سهل کار مرا و روان تو بگشاى عقده مرا از زبان
که دانند مردم سخنهاى من پذیرند از من چو گویم سخن
همین که حضرت موسى (علیه السلام) به رسالت الهى مأمور گردید، چهار خواسته را از خداوند طلب نمود:
1- سعهى صدر. ( رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی) 2- شرایط آماده. ( وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی(
3- بیان روان. ( وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی) 4- داشتن وزیر. ( وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً(
چون حضرت موسى (علیه السلام) به مسائل متعدّد عبادى، سیاسى، انقلابى، اجتماعى، اخلاقى، فردى و جمعى مأمور شده بود و طبعاً پرداختن و توجّه لازم به هر کدام، انسان را از سایر امور غافل مىسازد، لذا سعهصدر در رسیدن به همهى این موارد کاملًا ضرورت دارد.
موسى (علیه السلام) نه تنها از چنین مأموریت سنگینى وحشت نکرد، و حتى کمترین تخفیفى از خدا نخواست، بلکه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهى وسایل پیروزى در این مأموریت را از خدا خواست. و از آنجا که نخستین وسیله پیروزى روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر گشادگى سینه.
سپس موسى تقاضاى قدرت بیان هر چه بیشتر کرد و مخصوصا علت آن را چنین بیان کرد: تا سخنان مرا درک کنند. از آنجا که این راه مشکلات فراوانى دارد که جز به لطف خدا گشوده نمىشود در مرحله دوم از خدا تقاضا کرد که کارها را بر او آسان گرداند و مشکلات را از سر راهش بردارد، عرض کرد و کار مرا آسان گردان.
این جمله در حقیقت، آیه قبل را تفسیر مىکند. یعنى، آن چنان فصیح و بلیغ و رسا و گویا سخن بگویم که هر شنوندهاى منظور مرا به خوبى درک کند
سعهى صدر، هم براى خود انسان لازم است، هم براى انجام مسئولیّت و کلمه «لِی» رمز آن است که دریافت وحى، نیاز به ظرفیت بزرگ دارد. چنانکه در سوره انشراح در مورد پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمده است: (أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ... إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً)
ویژگى هاى قلب مؤمن و کافر هر یک جایگاه امرى است، از جمله:
قلب مؤمن قلب کافر
1.« حیات». أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ 1. «مرض». فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ
2.« شفا»وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ 2.«قساوت»جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً
3.« طهارت» امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ 3.«عدم پذیرش». أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ
4.« سعه صدر»رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی 4.«مُهرخوردن»طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ
5.«هدایت»مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ 5.«احاطه ظلمت».انَ عَلى قُلُوبِهِمْ
6.« ایمان»کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ 6.«حجاب»جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً
7. سکینه»السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ 7.«قفل شدن»أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها
8.« الفت». وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ 8. «سختى». خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ
9.اطمینان قلبى.أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ 9.برگشت و نفهمى.صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ
پیام ها
1. سعهى صدر اوّلین شرط موفقیّت در هر کارى است. « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»
2. به جاى ترس و فرار از مسئولیّت، امکانات و مقدّمات و ابزار آن را از خداوند بخواهیم. « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی
3. دعا قبل از هر کارى، رمز توکّل و مایهى دفع خطرات و آفات راه است، هر چند دعا خود نیز عبادت و اعلام نیاز به شمار مىرود. « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی »
4. ارشاد و تربیت مردم و مبارزه با طاغوتها، بستگى تام به صبر و حوصلهى مربى و مجاهد دارد. «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»
5. رسالت، با تندى و خشونت سازگار نیست. کار بزرگ، روح بزرگ مىخواهد.
(موسى (علیه السلام) در یک درگیرى، یک نفر را با مشت کشته بود، از این روى از خداوند طلب شرح صدر کرد.)
6. دعاى انبیا در قرآن، با اسم «رَبِّ» است. « رَبِّ»
7. دریافت الطاف الهى، روح و سینهاى گشاده لازم دارد. « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی »
8. با سعهى صدر کارها آسان مىشود. «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی»
9. سادهگویى و بیان روان، کمال است. « وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی »
10. در هدایت و بسیج کردن مردم و روحیه دادن به نیروها و ارعاب و تضعیف روحیهى طاغوت، زبان گویا بسیار مهم است. « وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی»
11. اصل، فهمیدن مردم است، نه اصطلاحات زیبا. «یَفْقَهُوا قَوْلِی» شرط موفقیت در تبلیغ آن است که مردم حرف مبلغ را خوب بفهمند.
12. در تبلیغ باید از هر وسیلهاى که شناخت مردم را عمیقتر مىکند استفاده کرد .
افزایش علم
10. فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً (طه 114) پس (بدان که) بلند مرتبه است خداى فرمانرواى بر حقّ، و تو (اى پیامبر!) بر خواندن قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو: «پروردگارا! علم مرا زیاد کن»
مقامش بلندست یکتا اله که بر ملک هستى بود پادشاه
تو تعجیل هرگز مکن پیش ازآن که قرآن سراسر بگردد بیان
دمادم چنین گو به پروردگار فزون ساز علم مرا در شمار
از عبارت «لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ» بهدست مىآید که پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) مجموعه آیات قرآن را مىدانسته و آن را پیشخوانى مىکرده است و این خود دلیل روشنى است بر آنکه قرآن مجید دو بار بر پیامبر نازل شده است، یکبار به صورت دفعى (شب قدر)، و بار دیگر به شکل تدریجى ( در 13 سال) و آنچه را پیامبر در نزول دفعى در شب قدر دریافت کرده بوده، در هنگام نزول تدریجى، قبل از وحى مىخوانده است.
میان شتابزدگى و عجله از یک طرف و سرعت و سبقت که در قرآن با عباراتِ «سارِعُوا»، «سابِقُوا» مورد ستایش و دستور قرار گرفته از طرف دیگر، تفاوت و اختلاف اساسى وجود دارد. حُسن سرعت و سبقت در جایى است که تمام مسائل محاسبه و تنظیم شده باشد، لذا نباید فرصت و وقت را از دست داد، ولى شتابزدگى و عجله در جایى است که هنوز موعد انجام نرسیده و یا نیاز به تکمیل و بررسى است، از این روى مىبایست درنگ کرد.
سرچشمهى عجله و شتاب، گاه امور منفى چون کم صبرى، غرور و اظهار وجود است که نظیر این عبارت در سوره قیامت، آیه 18 نیز آمده است. «لا تُحَرّک بِهِ لِسانَکَ لِتَعجَلَ بِه» البتّه این صفات، مذموم، و از ذات مقدّس نبوى به دور است، و گاهى به خاطر شدّت عشق و علاقه به دریافت مطلب و دلسوزى براى حفظ چیزى است، که در این صورت امر نیکویى به شمار مىرود و تعجیل پیامبر (صلى الله علیه و آله) در وحى از این جهت بوده است، یعنى دریافت عاشقانه، و هیجان و نگرانى براى حفظ وحى. خداوند، حضرت موسى (علیه السلام )را براى آموزش در اختیار حضرت خضر گذاشت، لذا موسى (علیه السلام) از او کسب اجازه کرد که «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» آیا اجازه مىدهى که من همراه و پیرو تو باشم تا از آنچه آموختهاى به من نیز بیاموزى؟ امّا تعلیم و آموزش پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) را ذات مقدّس الهى بر عهده گرفت و به او فرمود: «قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» بگو: پروردگارا! علم مرا زیاد کن.
اوّلین معلّم، خداوند علّام و علیم است، (عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ ، الرَّحْمنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ) پس علم را از او بخواهیم.« رَبِّ زِدْنِی عِلْماً » در حدیث آمده است که پیامبر(صلى الله علیه و آله) : اگر روزى بر من بگذرد و در آن بر علم من افزوده نشود، آن روز براى من مبارک نیست.
1- علم را از عالم حقیقى طلب کنیم. «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»
2. براى علم و دانش نهایتى نیست و فارغ التحصیل معنا ندارد. زِدْنِی
3. علم حقیقى، قرآن مجید است. «لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ- رَبِّ زِدْنِی علما
4. اگر کسى را از چیزى نهى مىکنیم، در مقابل، راه صحیح و حقّ را هم به او نشان دهیم.
5. افزون طلبى در کمالات ارزش است. «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً »
6. علم، وسیلهى رشد انسانهاست. «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»
7. علمى داراى ارزش و اعتبار است که همراه با فراگیرى آن، ظرفیّت انسان نیز زیاد شود و رشد کند. «زِدْنِی عِلْماً»، نه، زِد عِلمى
8. اگرچه خدا مىتواند بدون دعا لطف کند، ولى از پیامبر مىخواهد 16. در دعا از کلمه ربّ و ربوبیّت خدا استمداد کنیم. «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً
17. جز خدا، علم همه حتّى علم پیامبر محدود است. رَبِّ زِدْنِی عِلْماً
تفویض امور
11. فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (غافر 44) پس به زودى آن چه را براى شما مىگویم متذکّر خواهید شد و من کارم را به خدا واگذار مىکنم زیرا که او به (احوال) بندگان بیناست
بخاطر خواهید آورد زود هرآنچه که کردیم گفت و شنود
که من کار خود را به یکتا خدا محول نمودم به میل و رضا
که او هست آگاه بر بندگان خدا هست آگاه دانندگان
«تفویض» : واگذار کردن کارها به خداست و این حالت بالاتر از توکّل است. چون در وکالت، موکّل مىتواند بر کار وکیل نظارت کند، ولى در تفویض همهى کارها را به خدا مىسپاریم. البتّه تفویض و سپردن کارها به خدا که شعار مؤمن آل فرعون بود، بعد از بکار بردن تمام تلاش خود در راه نجات موسى (علیه السلام) از قتل و بیدار کردن و هشدار دادن و تبلیغ کردن بود.
این گونه تفویض است که انواع حمایتهاى الهى را به دنبال دارد. «فَوَقاهُ اللَّهُ.» از آیه استفاده مىشود که آل فرعون، این مؤمن را تهدید مىکردند و براى او حیلهها مىاندیشیدند، ولى خداوند او را از همهى توطئهها و خطرها حفظ کرد.
امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: فرعونیان مؤمن آل فرعون را کشتند و مراد از فَوَقاهُ اللَّهُ این است که خداوند دین او را حفظ کرد.
1. در برابر تهدیدها و توطئهها «مَکَرُوا» باید به خدا پناه برد. « أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ»
2. مبلغ باید تکیهگاه معنوى داشته باشد. «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ »
3. کارها را به کسى بسپاریم که به حال ما آگاهى کامل داشته باشد. «بَصِیرٌ بِالْعِبادِ »
4. توکّل بر خداوند و تفویض کارها به او، پاسخ سریع الهى را به دنبال دارد. « فَوَقاهُ »
5. اگر خداوند اراده کند، یک نفر مؤمن را در میان یک رژیم فاسد و حیلهگر حفظ و یارى مىکند. « فَوَقاهُ اللَّهُ
6. با لطف خداوند، هم جان و ایمان افراد مؤمن از توطئهها حفظ مىشود و هم توطئهگران نابود مىشوند. «فَوَقاهُ اللَّهُ ... وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ»
7. همراهى و همدمى با ستمگران، انسان را در کیفر آنها شریک مىکنند «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ»
8. عذابهاى الهى درجات دارد. «سُوءُ الْعَذابِ»
دعا برای خود و برادر
12. قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لأَخِی وَ أَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (اعراف 151)
(چون خشم موسى (علیه السلام) فرو نشست) گفت: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خویش وارد کن و تو مهربانترین مهربانانى.
سپس گفت موسى به یکتا خدا ببخشا خدایا ببخشا خطا
من و این برادر که شد هم نشست ببخشا بلطفى که خاص توهست
ز رحمات خود ساز بر ما نثار که تو ارحم الراحمینى به کار
آمرزش خواهى حضرت موسى(علیه السلام) یا براى درس دادن به دیگران است یا به خاطر آنکه در میان مردم به هارون پرخاش کرده است.
«رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی» البته حضرت موسى با بیان این جمله، برخورد عاطفى هارون را که گفت:« ابْنَ أُمَّ» پاسخ بهترى داد.
این آیه حکایت دعای موسی(علیه السلام) است که در آن احدی از قومش را مشارکت نداد و تنها فرمود: خدایا من و برادرم را ببخش و طلب مغفرت هم منحصر در ارتکاب گناه نیست، بلکه هر عملی که شائبه ذره ای غفلت در خود داشته باشد برای انبیاء سزاوار استغفار می باشد و در آخر هم برای جلب مغفرت پروردگار او را به وصف «أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» یاد می کند.
تقاضاى بخشش و آمرزش براى خود و برادرش نه به خاطر آن است که گناهى از آنها سرزده بلکه یک نوع خضوع به درگاه پروردگار و بازگشت به سوى او و ابراز تنفر از اعمال زشت بت پرستان و همچنین سرمشقى است براى همگان تا فکر کنند جایى که موسى (علیه السلام) و برادرش که انحرافى پیدا نکرده بودند چنین تقاضایى از پیشگاه خدا کنند، دیگران باید حساب خود را برسند.
1. به برادران و همکاران خود نیز دعا کنیم. «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی »
2. در طوفان انحرافهاى جامعه، رهبران به دعا و لطف الهى بیش از دیگران نیازمندند. «وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِکَ»
3. بخشودگى، مقدّمهى ورود در رحمت الهى است. «اغْفِرْ ... أَدْخِلْنا»
4. در دعا، از الطاف و صفات خدا یاد کنیم. «أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
دعا برای تربیت کنندگان
13. وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً (اسراء آیه 24) و از روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خویش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان گونه که مرا در کودکى تربیت کردند.
همیشه پروبال لطف و خضوع بگستر به درگاهشان با خشوع
بکن روى خود را به پروردگار بگو این سخن را تو با کردگار
همان سان که آنها دَرِ لطف و ناز ز خُردى به رویم نمودند باز
تو در حق آنها ترحم نما بکن مهربانى بر ایشان روا
این تعبیر کنایه از مبالغه در تواضع و خضوع زبانی و عملی نسبت به پدر و مادر است همانطورکه پرنده برای تحریک عاطفه جوجه هایش بال خود را می گسترد تا آن ها را به آغوش خود دعوت کرده و ایشان را تغذیه نماید. انسان هم باید نهایت تواضع و خضوع را در برابر والدین خود بکار برد و در حق آن ها دعا نماید و بگوید: خدایا همانطور که آن ها را در دوران کودکی نسبت به من مهربان نمودی تا با رحمت خود مرا پرورش داده و به سن جوانی رساندند، تو نیز اکنون که آنها در سنین کهولت هستند و نیز بعد از حیاتشان آن ها را مورد رحمت خود قرار بده و این آیه دلالت دارد که دعای فرزند در حق پدر و مادر در موضع اجابت است و بواسطه این ادب و تواضع، خود فرزند نیز از این دعا بهره مند می گردد.
1. فرزند در هر موقعیّتى که هست، باید متواضع باشد و کمالات خود را به رُخ والدین نکشد.
2. تواضع در برابر والدین، باید از روى مهر و محبت باشد، نه ظاهرى و ساختگى، یا براى گرفتن اموال آنان. «وَ اخْفِضْ لَهُما ... مِنَ الرَّحْمَةِ»
3. فرزند باید نسبت به پدر مادر، هم متواضع ، هم برایشان از خداوند رحمت بخواهد
4. دعا به پدر و مادر، فرمان خدا و نشانهى شکرگزارى از آنان ست «قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما»
5. در دعا از کلمه «رَبِّ» غفلت نکنیم.« قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما»
6. رحمت الهى، جبران زحمات تربیتى والدین است. رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی گویا خداوند به فرزند مىگوید: تو رحمت خود را دریغ مدار، و از خدا نیز استمداد کن که اداى حقّ آنان از عهدهى تو خارج است.
7. گذشتهى خود، تلخىها و مشکلات دوران کودکى و خردسالى را که بر والدین تحمیل شده است از یاد نبرید. «کَما رَبَّیانِی صَغِیراً»
8. پدر و مادر باید بر اساس محبّت فرزندان را تربیت کنند. «ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی »
9. انسان باید از مربّیان خود تشکّر و قدردانى کند. ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی در باره آنها دعا کن و از خداوند بخواه که در زندگى و بعد از مرگ، آمرزش و رحمت خود را نصیب آن ها گرداند،
زیرا آنها در کودکى ترا تربیت کرده اند. این، در صورتى است که آن ها مؤمن باشند.
از این آیه، برمی آید که: دعاى فرزند براى پدر و مادرى که از دنیا رفته اند، مورد قبول خداوند است و گرنه، چه فایده اى دارد که بگوید: در باره آنها دعا کن.
برخى گویند: خداوند، فرزند را امر مى کند که به پدر و مادر پیر، نیکى کند، زیرا محبت فرزندان جوان، نسبت به مادر پیر کم است. لکن دستور نمى دهد که: پدر و مادر در باره فرزندان نیکى کنند، زیرا محبت پدر و مادر نسبت به فرزندان بسیار است.
علت اینکه فقط دوران پیرى را ذکر کرده، این است که: پدر و مادر در این دوران، احتیاج به کمک دارند، زیرا در سن پیرى ضعیف اند و احتیاج دارند که فرزندان مخارج زندگى آن ها را تأمین کنند.
در حدیث است که پیامبر(ص) فرمود: بینیش بخاک مالیده شود! بینیش بخاک مالیده شود! بینیش بخاک مالیده شود!
عرض کردند: یا رسول اللَّه، کى؟! فرمود: کسى که پدر و مادرش یا یکى از آنها به سن پیرى رسند و کارى نکند که داخل بهشت شود. این روایت را مسلم در صحیح خود آورده است.
ابو اسید انصارى روایت کرده است که: ما در حضور پیامبر گرامى بودیم.
مردى از بنى سلمه آمد و گفت: یا رسول اللَّه، آیا پس از مرگ پدر و مادرم، کار نیکى مانده است که در باره آنها انجام دهم؟
فرمود: آرى. نماز بر آن ها، طلب آمرزش، وفا کردن به عهدشان، احترام دوستشان و صله رحم آن ها. قتاده گوید:
این طور دانستید و به این دستور امر شدید، بنابراین آنچه خداوند بر شما تعلیم کرده، بگیرید و به ادب خداوند، گرایش پیدا کنید.
دعا برای پدر
14. وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ (شعرا آیه 86) و پدرم ( عمویم) را بیامرز، که او از گمراهان بود
چو گمراه گردیده من را پدر به لطف خودت ز آن خطا درگذر
وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ و روزى که همه مبعوث مىشوند، مرا خوار مگردان.
به روزى که از خاک آیم برون نسازى مرا شرمسار و زبون
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ . روزى که مال و فرزندان براى انسان نفعى ندارند.
به روزى که بى شبهه آن بود نیست زن و مال و فرزند را سود نیست
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ مگر کسى که با روح و قلب پاک به سوى خدا آید.
همانا کسى خیر خواهد ز رب که با قلب پاکش بکرده طلب
«إِغْفِرْ ...» : طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش آزر، پیش از فوت آزر است، و ابراهیم وقت جدا شدن از او بدو وعده داده بود که برای وی طلب آمرزش کند. امّا چون دید که او با کفر از جهان رفت، از او بیزاری جست و طلب آمرزش را قطع کرد.
مشهور آن است که مراد از پدر، عموى ابراهیم است و به گفتهى قرآن، مؤمن نباید در حقّ کافر دعا کند.
بنابراین اگر حضرت ابراهیم براى عموى کافرش دعا کرد، به خاطر این بود که به او وعدهى دعا داده بود،
زیرا هنوز به ایمان آوردن او امید داشت.
«سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» لکن همین که یقین کرد او ایمان نمىآورد، از عموى خود تبرّى جست.
روحِ پاک، روحى است که از وابستگى به دنیا و آلودگى به شرک، کفر، نفاق، تکبّر و همهى امراض قلبى پاک باشد و چون خداوند دربارهى منافقان مىفرماید:
«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» پس قلبِ سلیم، قلب مؤمن است.
دعا کنند، براى قیامت انسان مفید هستند، پس رابطهى آیهى «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» با این روایات چیست؟
پاسخ: مراد این آیه، مال و فرزندى است که در خط الهى قرار نگیرند. بنابراین دنیا مانند کلیدى است که با حرکتى درب را قفل و با حرکت دیگرى درب را باز مىکند.
مال حلال در دست افراد صالح، سبب قرب و در دست ناهلان سبب گناه مىشود.
مال را کز بهر دین باشى حَمول / نعم مالٌ صالحٌ گفت آن رسول
چیست دنیا از خدا غافل شدن / نى قُماش و نقره و فرزند و زن
آب در کشتى هلاک کشتى است / آب در بیرون کشتى، پشتى است
1. محبّت و دعا دربارهى بستگان، همراه با نهى از منکر و انتقاد از اشتباهات آنان باشد.
2. بند و بستهاى دنیوى در قیامت بى اثر است و جز قلب پاک، هیچ چیز کارایى ندارد.
3. بیم و امید باید در کنار هم باشند. «أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی- لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ »
4. انسان در هر مرحلهاى که باشد نباید از قیامت غافل باشد.« لا تُخْزِنِی »
5. در قیامت، دیگران نیز از عیوب ما آگاه مىشوند. «لا تُخْزِنِی» زیرا رسوایى در جایى است که دیگران از خصوصیّات رفتار و افکار ما آگاه شوند.
6. خوارى و رسوایى، از سختترین حالات در قیامت است. «لا تُخْزِنِی» حضرت ابراهیم از میان همهى مشکلات روز قیامت، رسوا نشدن را مطرح مىکند.
7. در قیامت، تحقیر و خوارى و خزیان، بدتر از عذاب دوزخ است. «لا تُخْزِنِی» در جاى دیگر مىخوانیم: «إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ»
8. آنچه در دنیا ارزش است، در آخرت بىارزش مىشود. « لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ »
«مال» جلوهى مسائل مادّى و «بَنُون» (فرزندان) جلوهى مسائل عاطفى است،
یعنى در قیامت مال و فرزند و مقام و شهرت و مدرک و ... نجات بخش نیست.
نیایش برای عموم مؤمنان و پدر و مادر بویژه، به هر زبان و هر شکلی که باشد پسندیده است
فرزندان میتوانند به تناسب معلومات خود هر نوع نیایشی را در حق والدین خود داشته باشند.
در قرآن و روایات نیز نمونههای برای آن بیان شده است؛
امام سجاد(علیه السلام) در یکی از نیایش های خود در صحیفه سجادیه، توصیف جامعی از موقعیت برجسته پدر و مادر، منزلت والای ایشان و حقوق و تکالیفی که فرزندان نسبت به آنان دارند، بیان نمودهاند.
یکی از نکات ارزشمندی که از این نیایشی شریف به دست میآید، این است که باید در حق والدین خود نیایش کنیم : پروردگارا، پس از هر نماز من و در هر وقت دیگر از اوقات شب و در هر ساعت از ساعات روز، پدر و مادرم را از یاد من مبر.
بار ایزدا، درود فرست بر محمد و خاندانش و مرا به سبب نیایشى که در حق ایشان مىکنم بیامرز و آن دو را به سبب نیکى و مهربانى که در حق من کردهاند از مغفرت خویش بهرمند فرما و به شفاعت من از ایشان نیک خشنود شو.
و آنان را گرامى دار و به جاهاى امن و آسایش بهشت رسان و ....
دعا برای فرزند
15. هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ (آل عمران 38) در این هنگام زکریّا (که این همه کرامت و مائده آسمانى را دید) پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خود نسلى پاک و پسندیده به من عطا کن که همانا تو شنونده دعائى.
زَکَریٰا کرامات مریم چو دید که در چشمش آمد عجیب و بعید
همى دست برداشت سوى دعا به زارى همى خواستى از خدا
ز رحمت خدایا در این سرنوشت به من بخش اطفال نیکوسرشت
همانا تو هستى سمیع الدعا دعاى مرا پس اجابت نما
یعنی زمانی که زکریا یقین کرد که مریم صاحب کرامت است دست به دعا برداشت تا خداوند چنین فرزندی هم به او عطا کند (طیب) از هر چیز، آن فردی است که برای چیز دیگر سازگار و در بر آمدن حاجت آن دخیل و مؤثر باشد،
پس منظور زکریا از ذریه طیب آن بوده که از خداوند خواسته تا به او فرزندی بدهد که دارای کرامتی شبیه به کرامت مریم باشد و شخصیتی چون او داشته باشد،
مادر مریم با همسر زکریّا خواهر بودند و هر دو عقیم و نازا. مادر مریم با دیدن صحنهى غذا دادن پرنده به جوجههایش منقلب شد و به درگاه خدا دعا کرد، خداوند نیز به او مریم را عطا کرد.
در اینجا هم وقتى حضرت زکریّا مقام و مرتبهى مریم را دید، از خداوند طلب فرزند کرد. .
1. حالات انسان و ساعات دعا، در استجابت آن مؤثّر است هُنالِکَ دَعا
2. غبطه خوردن کمال، ولى حسد ورزیدن نقص است. زکریّا (علیه السلام) با دیدن مقام مریم (علیها السلام) شیفته شد و غبطه خورد و دست به دعا برداشت. « هُنالِکَ دَعا »
3. زن مىتواند پیامبر خدا را تحت تأثیر قرار دهد. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا»
4. مشاهدهى کمالات دیگران، زمینهى درخواست کمالات و توجّه انسان به خداوند است. «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا»
5. درخواست فرزند و نسل پاک، سنّت و روش انبیاست. «هَبْ لِی ... ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً»
6. ارزش ذریّه و فرزندان، به پاکى آنهاست. «ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً»
7. در دعا باید از خداوند تجلیل کرد. « إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»
دعاى براى فرزندان و نوادگان
16. رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ . فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ
پروردگارا! (فرزندى) از گروه صالحان به من ببخش. پس ما او را به نوجوانى بردبار مژده دادیم. (صافات 100)
پس آنگاه برداشت دست دعا که فرزند صالح به من کن عطا
بشارت بر او داد رب غفور پسر آیدت، بردبار و صبور
حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: مراد حضرت ابراهیم از رفتن به سوى خدا، توجّه به خداوند از طریق عبادت و تلاش است. آرى، ارزش هر حرکت به مقصدى است که به سوى آن انجام مىشود. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّی » در سورهى شعراء آیه 83، حضرت ابراهیم از خداوند مىخواهد که خودش به صالحان ملحق شود و در این آیه فرزند صالح مىخواهد. در میان تمام انبیا، تنها ابراهیم و اسماعیل به حلم توصیف شدهاند. « إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ، بِغُلامٍ حَلِیمٍ»
مردم پس از بازگشت به شهر و دیدن وضع بتخانه، چون احتمال قریب به یقین داشتند که ابراهیم این عمل را به انجام رسانده، شتابان به سوی او رفتند و ابراهیم را دستگیر نموده و مشغول پرسش از او شدند. اما ابراهیم در مقام احتجاج با آنها برآمد و با استفهام انکاری به آن ها فهمانید که چیزی که خود بدست خویش تراشیده اند صلاحیت ندارد که رب و معبود آن ها باشد، چون آفریدگار آن ها و اعمالی که انجام می دهند، خداست و خلقت از تدبیر جدا نیست و این از کمال سفاهت آن هاست که خدای عزیز و متعال را کنار گذاشته و سنگ و چوب را می پرستند.
و اینکه اعمال ارادی آن ها را به خدا نسبت داد به جهت آن است که هر عملی که انسان انجام می دهد و با اراده خود به آن اقدام می کند، در واقع مستند به اراده خدای سبحان نیز هست، یعنی خدا خواسته که انسان آن را به انجام رساند اگر چه که این نوع اراده خدا باعث نمی شود که اعمال انسان غیرارادی و جبری شود.
به هر حال پس از این گفتگوها مردم تصمیم گرفتند که برای شکنجه و عذاب ابراهیم محلی بسازند که گنجایش آتش فراوان و افروخته را داشته باشد و سپس او را در آتش بیفکنند. پس آن ها برای نابودی ابراهیم نقشه کشیدند اما خدا ابراهیم (علیه السلام) را بر آنها غالب ساخت. و آتش را بر او سرد و گلستان نمود و پس از آن ابراهیم تصمیم گرفت تا از میان قومش مهاجرت کند و به محلی خلوت برود تا در آنجا با فراغت خاطر به عبادت خدا مشغول شود که آن محل همان سرزمین بیت المقدس بود و آنگاه در مقام حاجت خواهی به درگاه الهی عرضه داشت که پروردگارا به من فرزندی عطا کن که از صالحین باشد.
1. اولاد صالح، هبهى الهى و یکى از دعاهاى انبیاست. .. مِنَ الصَّالِحِینَ
2. آن چه باید در فرزند محور باشد، صالح بودن است نه امور دیکر.
3. فرزند صالح، بهترین یاور در مسیر حرکت خانواده به سوى خداست. «ذاهِبٌ إِلى رَبِّی»
4. کوچکترها، بزرگترها را به انجام کارهاى الهى تشویق و دلگرم نمایند «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ»
5. براى انجام کارها، انگیزهها را بالا ببریم. (اسماعیل نمىگوید: «اذبحنى، اقتلنى» تا براى پدر سخت باشد، بلکه مىگوید: «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» فرمان الهى است که به تو ابلاغ شده انجام بده.)
6. عمل به وظیفه، صبر و پایدارى مىخواهد و صبر را باید از خداوند خواست. «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ »
7. صبر و شکیبایى از ویژگىهاى صالحان است. الصَّالِحِینَ-مِنَ الصَّابِرِینَ
8. صبر اسماعیل همان وعده خداوند به حلم اوست. «بِغُلامٍ حَلِیمٍ ... مِنَ الصَّابِرِینَ »
9. کمالات خود را از خدا بدانیم نه از خود. «إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»
10. در کارها (إِنْ شاءَ اللَّهُ) بگوییم. «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»
آمرزش خود، والدیدن و مومنین
17. رَبَّنا اغِفرْلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْموْمِنینَ یَوْمَ یَقَومُ الْحِسابُ (ابراهیم 41) پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را، روزى که حساب بر پا مىشود ببخشاى.
من و والدین من و مؤمنان ببخشاى آن روز سخت و گران
به هنگامۀ سخت یوم الحساب ببخشاى ما را، مفرما عذاب
در آیات قبل تقاضاهایی ... و توفیق اقامهى نماز، قبول شدن دعاها و... «والد» تنها به پدر واقعى گفته مىشود، ولى «أب» به غیر پدر از جمله به عمو و پدرزن نیز گفته مىشود. چون والدین ابراهیم مؤمن بودند، لذا در این آیه حضرت ابراهیم به والدین خود دعا مىکند، ولى در آیات دیگر که «أب» بکار رفته و مراد عموى ابراهیم است، به دلیل مشرک بودن او، حضرت از او بیزارى مىجوید.
1. در دعا هم به خود توجّه کنید، «وَ اجْنُبْنِی- وَ اجْعَلْنِی- و اغْفِرْ لِی» و هم به دیگران. «وَ بَنِیَ- وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی- وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»
2. انسان، هم باید به فکر نسل قبل باشد، «وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» و هم به فکر نسل بعد. وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی
3. در دعا، به فکر قیامت خود، فرزندان و جامعه باشید. یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ»
با این جمله حضرت ابراهیم (علیه السلام) دعای خود را ختم نموده و این درخواست سوم آن حضرت است که در آن برای خود و پدر و مادرش و سایر مؤمنان طلب مغفرت می نماید،
این آیه دلالت دارد بر اینکه ابراهیم فرزند آزر مشرک نبوده، چون در این آیه برای پدرش طلب مغفرت کرده و خودش در سنین کهولت بسر می برده،
اما در اوائل عمر و دوران جوانی از آزر مشرک اعلام بیزاری و برائت نموده بود و پیامبر خلیل الله هرگز برای مشرکان استغفار نمی طلبد، لذا آزر عموی ایشان بوده، نه پدر آن حضرت.
و در این آیات اشارات لطیفی وجود دارد که هر جا خداوند را بواسطه نعمتی عمومی (شامل خود و دیگران) حمد کرده با عبارت (ربنا) او را خطاب نموده و هر جا که خداوند را بواسطه نعمت خاص خود ستایش کرده از عبارت (رب) استفاده نموده است.
همسران ، نور چشم
18. وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزواجِنا وَ ذُرَّیاتِنا قُرَّهَ اَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلمُتَّقینَ اماما. (فرقان 74)
و کسانىاند که مىگویند: پروردگارا! به ما از ناحیهى همسران و فرزندانمان مایهى روشنى چشم عطا کن و مارا پیشواى پرهیزگاران قرار ده.
بگویند از ازواجمان طفل نیک به ما بخش اى ایزد بى شریک
که روشن نمایند چشمان ما فزایند بر مهر و ایمان ما
هم از بهر مردان پرهیزکار تو ما را بکن پیشوا در دیار
ایمان باید بر اساس آگاهى و بصیرت باشد. در قرآن مىخوانیم: (وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا) یعنى مؤمنان خردمند، ابتدا در آفرینش آسمانها و زمین فکر مىکنند، سپس اقرار مىنمایند که پروردگارا! تو این ها را بیهوده نیافریدى. در این آیه نیز مىفرماید: مؤمنان، چشم و گوش بسته عبادت نمىکنند.
قرآن کریم در ارتباط با صفات و ویژگیهای مؤمنان و بندگان خوب خدا، میفرماید یکی از صفات بندگان خوب این است که میگویند: «پروردگارا! همسران و فرزندانى به ما عطا کن که چشمان ما به ایشان روشن گردد.» در این دعا انسان درخواست میکند خدایا همسر و فرزندان خوب نصیب من فرما، و این برای کسی که همسر و فرزند داشته باشد یا نداشته باشد، تفاوتی نمیکند؛ چراکه اگر ندارد از خداوند میخواهد به وی عطا کند و اگر دارد درخواست میکند به اینکه همسران و فرزندانش نور چشم ایشان باشند؛ یعنی موفق به طاعت خدا و اجتناب از معصیت او شوند، در نتیجه از عمل صالح آنان، چشم ایشان روشن گردد. این دعا اطلاق دارد، هم شامل زن و فرزند موجود و هم همسر و فرزندان آینده میشود.
1. تعبّد و بصیرت، از اوصاف عباد الرّحمن است.
« إِذا ذُکِّرُوا ... لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً» بندگان رحمن، آگاهانه به سراغ دین مىروند .
2. انسان در برابر همسر و فرزند و نسل خود متعهّد است و باید براى عاقبت نیکوى آنها تلاش و دعا کند. «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا»
3. در تربیت علاوه بر علم و تلاش باید از خدا نیز کمک خواست. «رَبَّنا هَبْ لَنا»
4. فرزند صالح، نور چشم است. «قُرَّةَ أَعْیُنٍ»
5. تشکیل خانواده و داشتن همسر و فرزند و دعا براى بدست آوردن آنها، مورد توجّه اسلام است. «رَبَّنا هَبْ لَنا»
دعا پیشواى متقین شویم
19. .... وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (فرقان 74) و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان.
هم از بهر مردان پرهیزکار تو ما را بکن پیشوا در دیار
در آیه 74 بندگان مؤمن خدای رحمان در دعای خود از پروردگارشان می خواهند تا همسران و فرزندانشان باعث چشم روشنی آن ها باشند، یعنی موفق به طاعت خدا و اجتناب از معصیت او شوند و در نتیجه از این اعمال صالح آن ها، چشم ایشان روشن گردد و این معنا می رساند که این افراد اهل حقند و پیروی هوای نفسشان را نمی کنند و فقط همسر و ذریه ای را دوست می دارند که در راه طاعت خدا گام بردارند.
و در ادامه درخواست می کنند تا خداوند آن ها را توفیق دهد تا در راه انجام خیرات و به دست آوردن رحمت الهی از یکدیگر سبقت بگیرند و دیگران که دوستدار تقوا هستند از آن ها الگو و سرمشق بگیرند آن چنانکه بندگان رحمان همه در صف واحدی مقدم بر سایر اهل تقوا قرار بگیرند. و مطابق قرائت اهل بیت (علیهم السلام ) آیه بصورت (و اجعل لنا من المتقین اماما) خدایا ما را پیرو متقین و قاصد ایشان قرار بده تا ما همواره به آن ها اقتداء کنیم.
1. در دست گرفتن مدیریّت جامعه، آرزوى عبادالرحمن است، زیرا عهدهدار شدن امامت و رهبرى متّقین، ارزش است. وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» .
2. در دعا به حداقل اکتفا نکنید، بلند همّت باشید. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» (خدایا ما را در رسیدن به کمال، رهبر متّقین قرار ده، نه آنکه تنها از متّقین باشیم .
3. بندگان خدا، وحدت هدف و وحدت کلمه دارند. کلمه «امام» به جاى «ائمة»، رمز آن باشد که در جامعه اسلامى رهبر باید یک نفر باشد. متقیان را امام و پیشواى ما گردان. مقام امامت دارای مراتب است، اگرچه ما نمیتوانیم مقام امامت امامان معصوم(علیهم السلام) را بخواهیم، اما درخواست آنکه راهنمای دینی افرادی هر چند اندک شویم، مشکلی ندارد. منظور از اینکه ما را برای متقین امام قرار بده؛ یعنى به ما توفیق ده تا در راه انجام خیرات و به دست آوردن رحمت از یکدیگر سبقت گیریم، در نتیجه دیگران که دوستدار تقوا هستند، از ما بیاموزند و از ما پیروى کنند.
20. تقاضای فرزند
وَ زَکَرِیا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَ أَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ (انبیاء 89) و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی!
بگفتا زکریا به یزدان سخن که زین بیش تنها تو مگذار من
چو رفتند کل خلایق ز دست تویى وارث هرچه بر جاى هست
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ پس (دعاى) او را مستجاب کردیم و یحیى را به او بخشیدیم، و همسرش را (که نازا بود) براى او شایسته قرار دادیم (و این بخاطر آن بود که) همانا آنان در کارهاى نیک، شتاب داشتند و ما را از روى امید و بیم مىخواندند و در برابر ما فروتن بودند.
انبیا با پیش آمدن هر مشکلى، به درگاه خداوند شتافته و گشایش آن را از پروردگار خویش خواستار مىشدند. در آیات قبل به نمونههایى از این درخواستها برخورد داشتیم.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هنگام جنگ خندق به درگاه خداوند چنین عرضه داشت: خدایا! تو عبیدةبن الحارث را روز بدر از من گرفتى و حمزه را روز احد، و این علىّ است. آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ
امام صادق (علیه السلام) دربارهى «رَغَباً وَ رَهَباً» فرمود: رغبت آن است که در حال دعا کف دست را به سوى آسمان قرار دهى و رهبت آن است که پشت دستها به طرف آسمان نمایى.
1. هرگز از رحمت الهى مأیوس نشویم. «وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادى» (خداوند حتّى به انسانى کهنسال همچون زکریا (علیه السلام ) از همسرى نازا فرزند عنایت مىکند.)
2. ذکر کلمهى «رب» و تکرار آن در دعا، درخواستها را با اجابت مقرون مىسازد. «نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی»
3. در هنگام دعا، خداوند را با آن صفتى که با خواسته ما تناسب بیشترى دارد یاد کنیم. «لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ»
4. ایمان به «خَیْرُ الْوارِثِینَ» بودن خداوند، با آرزوهاى طبیعى مثل علاقه به فرزند و طلب آن از پروردگار، منافاتى ندارد. « لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ»
5. دعاى انبیا مستجاب است. «فَاسْتَجَبْنا»
6. فرزند، عطیه الهى است. «وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى»
7. خداوند به اولیاى خود نظر خاص دارد. سه بار کلمه «لَهُ» تکرار شده است. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ- وَ وَهَبْنا لَهُ- أَصْلَحْنا لَهُ»
8. دست خدا بسته نیست و مىتواند زن نازا را هم شایستهى بارورى گرداند
9. انسان مىتواند از طریق دعا نازائى را اصلاح کند. « فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ...
10. سعادت کامل، زمانى است که همهى اعضاى خانواده در انجام کار خیر، با یکدیگر شریک، همفکر و همگام باشند. إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی...
11. آنچه مایهى ارزش بیشتر کارهاى خوبست، سرعت و نشاط در انجام آن هاست. «یُسارِعُونَ»
12. بیم و امید نسبت به خداوند (خوف و رجا)، دو عنصر ارزشمند، حتّى براى پیامبران است. «رَغَباً وَ رَهَباً»
13. در هنگام دعا باید خدا را با حالت خوف و رجا خواند. « یَدْعُونَنا
14. اولیاى الهى، تنها در مقابل او سر تعظیم فرود مىآورند. «لَنا خاشِعِینَ» نه «خاشعین لنا»
15. کمالات انسانى زمانى با ارزش است که دائمى باشد نه زودگذر و موقت. «کانُوا یُسارِعُونَ یَدْعُونَنا وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»
16. سرعت در کار خیر و دعا همراه با بیم و امید، در استجابت دعا مؤثر است. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ ... کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا ...»
فرزند شایسته
21. وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ احقاف15 و ما انسان را سفارش کردیم که به والدین خود نیکى کند، مادرش او را با سختى حمل کرد و با سختى به دنیا آورد و دوران حمل تا از شیر گرفتنش سى ماه (به طول کشد)، تا آنگاه که به رشد کامل رسد و چهل ساله شود، گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا نعمتى را که بر من و بر پدر و مادر من لطف کردى، شکرگزارى کنم و عمل شایسته اى انجام دهم که تو آن را بپسندى و فرزندانم را براى من صالح و شایسته گردان، همانا من به سوى تو بازگشته و از تسلیم شدگانم (أحقاف 15)
سفارش بکردیم ما بر بشر نمائید نیکى به مادر پدر
که مادر بسى رنجها دیده است که خود بار بردست و زائیده است
که سى ماه کامل به زحمت دچار بدادست شیر و ببردست بار
که تا طفل بر سن رشدش رسید چهل ساله شد نور عقلش دمید
پس آنگه سزد گوید او بر خدا خدایا به من نعمتى کن عطا
که بر خوان نعمت که بگشاده اى من و والدین مرا داده اى
شوم شاکر و شکر گویم مدام به حمدت گشایم زبان صبح و شام
مرا کن موفق به کارى گران که خشنودى توست در آن نهان
خود اطفال من را نکوکار ساز که بر تو مرا هست روى نیاز
که تسلیم گشتم به آیین تو مسلمان شدم، دین من دین تو
احسان به والدین، از جایگاه ویژه اى نزد خداوند برخوردار است. در قرآن، پنج بار کلمه «وَصَّیْنَا» بکار رفته که سه بار آن مربوط به والدین است. در این آیه به دوران جنینى و نوزادى انسان تا سن چهل سالگى اشاره شده و این سنّ، اوج کمال جسمى انسان شمرده شده است. «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً» مادر به دلیل دشوارى دوران باردارى و زایمان و شیردهى، حق ویژه اى بر فرزند داشته و باید نسبت به او بیشتر احسان کرد، چنانچه در روایات تأکید بیشترى در مورد احسان به مادر شده است و پیامبر اکرم در روایتى سه بار سفارش به نیکى به مادر کرد و آنگاه سفارش به نیکى به پدر.
1. سفارش احسان به والدین، در طول تاریخ و تمام ادیان بوده است.
2. احسان به والدین، از حقوق انسانى است که هر پدر و مادرى بر گردن فرزندشان دارند. «وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ» (نفرمود: «وصینا الذین آمنوا»)
3. در احسان به والدین، مسلمان بودن آنان شرط نیست. وَصَّیْنَا....
4. استحکام خانواده و حفظ جایگاه والدین، مورد توجّه خاص خداست
5- نه تنها انفاق و امداد و احترام، بلکه هر نوع نیکى نسبت به والدین لازم است. إِحْساناً به صورت نکره آمده که شامل هر نوع احسانى شود.
6. احسان به والدین باید پیوسته و برجسته باشد، نه به مقدار ضرورت و مقطعى. تنوین در « إِحْساناً» نشانه ى عظمت و برجستگى است.
7. توجّه به سفارش اکید خداوند به زحمات گذشته والدین، احسان و خدمت کردن به آنان را عاشقانه و جدى تر مى کند. وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ ...
8. کمال احسان به والدین، در آن است که بى واسطه انجام گیرد. «بِوالِدَیْهِ إِحْساناً» (حرف «ب» در «بِوالِدَیْهِ» نشانه آن است که احسان به والدین با دست خود باشد.)
9. یاد زحمت هاى مادران، در برانگیختن عاطفه فرزندان مؤثّر است10
10. حق مادر بیش از پدر است. سخن از رنج هاى مادر است.
11. تمام دستورات و اوامر و نواهى دینى، دلیل و فلسفه دارند. (گرچه دلیل بعضى از آن ها مانند احسان به والدین، بیان شده است ... حَمَلَتْهُ
12. چهل سالگى قلّه توانمندى و رشد انسان است بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ
13. شکر الهى، به استمداد و توفیق خداوند نیاز دارد. أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ
14. بخشى از نعمت هاى انسان، به واسطه والدین و نیاکان است «أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ ....»
15. بلوغ جسمى و کمال عقلى، بستر بلوغ معنوى است« بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً»
16. تشکّر فرزند از نعمت هایى که خداوند به والدین او داده، وظیفه و نوعى احسان به والدین است..
17. بهترین راه تشکر از نعمت هاى خداوند، انجام کار نیک است. أَشْکُرَ 18. ارزش عمل صالح به آن است که پیوسته و دائمى باشد. فعل مضارع
درخواست صراط مستقیم
22. إِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم (حمد 6) ما را به راه راست و مستقیم راهنمایی فرما.
بشو هادى ما به راه درست ره آنکه منعم ز نعمات توست
در قرآن کریم دعاهایی از زبان خداوند یا پیامبران و افراد مؤمن بیان شده است که بهترین وسیله ارتباط با خداوند است. دعا و درخواست از خداوند، وسیله ی تقرب انسان به اوست. بهترین ادعیه، دعاهایی است که در قرآن آمده، یا از زبان اهل بیت (علیه السلام) به ما رسیده.
در بین دعاهای قرآنی، خواندن یک دعا بر هر مسلمان واجب است نمازگزار با این دعا از خداوند می خواهد او را به راه مستقیم هدایت کند
نظر نمازگزار این است که:
خدایا! این موهبت را از من سلب نکن و توفیق ادامه این مسیر را تا آخر عمر به من عنایت فرما.
انسان در مسیر هدایت، هر لحظه ممکن است دچار لغزش و انحراف شود. از این رو باید خود را به پروردگار بسپارد و تقاضا کند او را در راه راست ثابت نگه دارد.
حضرت علی (علیه السلام) در تفسیر آیه «اهدنا الصراط المستقیم» می فرماید: «خداوندا ! توفیقاتی را که در گذشته بر ما ارزانی داشتی و به برکت آن، تو را اطاعت کردیم، همچنان ادامه دهد، تا در آینده ی عمرمان نیز تو را اطاعت کنیم».
نمازگزار، همیشه و در همه حال، از خدا می خواهد به مرتبه ی بالاتر هدایت شود. تنها راه رسیدن به صراط مستقیم، پیوند و ارتباط قوی با خدا و توکل و تکیه بر ذات لایزال او است: «هرکس به خدا تمسک جوید، به راهی راست هدایت شده» (آل عمران 101)
بنابراین نمازگزار، هر روز در نماز، دعا می کند به راه پیامبران، انسان های صادق و راستگو، شهیدان و صالحان هدایت شود. همان افرادی که الگوی عینی اعتقاد صحیح و عمل صحیح هستند.
در احادیث از اهل بیت«علیهم السلام» نیز نمونه های عملی صراط مستقیم بیان شده. برای دستیابی به راه مستقیم، باید دعا کرد، درخواست از خدا و ارتباط با او، چاشنی دستیابی به راه مستقیم است و هیچ گاه نباید از دعا غافل شد .
انسان در هر مرتبه ای که باشد، نباید مغرور شود، بلکه همواره سعی در ارتقا به مراتب بالاتر داشته باشد.
یاری از خدا
23. رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ مؤمنون (مؤمنون 26)
پروردگارا! مرا در برابر تکذیب هاى آنان یارى کن. (دعای حضرت نوح (علیه السلام)
به دل نوح گفتا به یکتا خدا بر این کاذبانم تو نصرت نما
فرجام عبرت انگیز یک جامعه گستاخ و بیدادپیشه :
قرآن پس از ترسیم منطق نوح و پاسخ سست و گستاخانه مخالفان وحى و رسالت و پس از اشاره به باران تهمت ها و برچسب هایى که به آن بنده برگزیده خدا مى باراندند، اینک به نیایش او به بارگاه خدا و یارى خواهى اش پرداخته و مى فرماید «قَالَ رَبِّ انصُرْنِى بِمَا کَذَّبُونِ» نوح گفت:
پروردگارا، در برابر آن ظالمان و حق ناپذیرانى که مرا دروغگو مى خوانند، و برچسب دیوانگى مى زنند و ستم مى کنند، مرا یارى کن و آنان را نابود ساز. .
نوح در مقام التجاء به پروردگار عرض می کند: خدایا عوض و بدل تکذیب ایشان، تو مرا یاری کن و شاید هم خدایا مرا با همان وسیله ای که این مردم آن را تکذیب کردند یاری کن، یعنی با عذاب خود آن ها را نابود ساز چون قوم او وعده عذاب را تکذیب می کردند.
1. شنیدن تاریخ گذشتگان، مایهى تسلّى آیندگان است. (اى پیامبر! به انبیاى قبل نیز نسبت جنون مىدادند) «رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ»
2. غرور و لجاجت، سبب مىشود که به عاقلترین مردم نسبت جنون داده شود.« رَجُلٌ»
3. سران کفر، دعوت انبیا را یک حادثه روحى و روانى مىپندارند و مىگویند: صبر کنید هیجانها و ادّعاهاى او تمام مىشود. «فَتَرَبَّصُوا»
4. توکّل و دعا، بزرگترین اهرم در برابر تهمتها و تحقیرهاست. «قالَ رَبِّ »
5. درخواست کمک از خداوند براى پیروزى ایمان بر کفر است، نه پیروزى فرد بر فرد. «انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ» نفرمود: «انصرنى علیهم»
از آنجا که تاریخ طبق نظر قرآن عامل شناخت و عبرت آموزی است دعاهای انبیاء که در قرآن آمده می تواند از جهت آموزشی و تربیتی برای عصر حاضر مورد استفاده قرار گیرد.
ادامه مطالب
http://m5736z.blog.ir/post/Rabana1
http://m5736z.blog.ir/post/Rabana2
http://m5736z.blog.ir/post/Rabana3
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگزاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه
بسیار زیبا احسنت در پناه خداوند موفق ومنصور باشید.