تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

http://m5736z.blog.ir/post/siyasi.Q1

http://m5736z.blog.ir/post/siyssi3

http://m5736z.blog.ir/post/siyasi2

 

کتابهای منتشر شده ی اینجانب 

  zarepoorketab.blog.ir 

بسم الله الرحمن الرحیم

کتابهای منتشر شده ی اینجانب 

  zarepoorketab.blog.ir 

آیات سیاسی  (اجتماعی ، اقتصادی  ،حقوقی  و  دفاعی)  در قرآن

فهرست مطالب بخش اول

مقدمه : قرآن کریم و اندیشه سیاسی             ۵۰۰ آیه سیاسی

 آیات اجتماعی و سیاسی                ضرورت وجود حکومت

قرآن و دموکراسی                        روابط سیاسی

 حقوق و سیاست                            ردّ نژاد پرستی

 آیات شورا                               منشأ حاکمیت

ضرورت تشکیل دولت                    قرآن و روابط بین الملل

حفظ استقلال امت اسلامی              عدم سلطه کفار بر مسلمین

نقش رهبر در زندگی                 خصوصیات جامعه اسلامی و آزادی اجتماعی

داوری بین مردم، وظایف رهبران الهی               مسائل اقتصادی  و قرآن

عدالت اجتماعی                     مسائل نظام سیاسی و قرآن

 اصول سیاست خارجی مسلمانان               حکم جهاد و دفاع

تعیین قوانین حقوقی خانواده                  لزوم وجود نیرو و تجهیزات برای حکومت اسلامی

فهرست بخش دوم

قرآن و اندیشه های سکولار         آیا دین از سیاست جداست؟ حاج آقا قرائتی         نشانه غلط از مفهوم سیاست                    تأمین امنیت برای همه مردم حتی کفار                            سیاست الهی، دینی و قرآنی                    حاکمان و سیاستمداران دینی                 شبهه منحوس جدایی دین از سیاست و حکومت                 مگر زمان پیغمبر اکرم سیاست از دیانت جدا بود؟                 پیروزی حضرت موسی در مبارزه با فرعون                        امام (ره) اسلام بدون روحانیت و سیاست                           دین و سیاست و نظرات اندیشمتدان غربی                        بررسی مفهومی اخلاق و سیاست

بخش سوم : آیات سیاسی حج

بخش چهارم : سقیفه و معاویه ، اولین نظریه پرداز سکولاریزم در تاریخ اسلام!

مقدمه                                       

جامعیت قرآن کریم از جمله ویژگیهای قرآن است که مورد قبول همگان است. در قرآن کریم از مباحث و موضوعات مختلفی بحث شده است که نشان از گستردگی و عمق والای معارف آن است. یکی از مباحثی که در قرآن کریم به آن اهمیت خاصی داده شده مباحث سیاسی است. مسأله مهم و اساسی ارتباط دین و سیاست را می‌‌توان در معارف قرآن کریم به وضوح دریافت.

از آن طرف، در مباحث سیاست با توجه به اتقان مباحث سیاسی قرآن، استفاده‌های فراوانی از قرآن می‌شود.   مباحثی مانند ضرورت تشکیل دولت و حکومت، روابط بین‌الملل، شورا و مشورت نظام سیاسی و مفاهیم مختلف سیاسی و....

نظام اجتماعی کنونی غرب در تمامی ساحت های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، خواست خداوند تبارک و تعالی را از حیات فردی و جمعی زدوده و «خودپرستی» را جایگزین «خداپرستی» کرده است. دعوت «فرهنگ و تمدن غرب» که در غالب مدرنیسم، تعین یافته است، نقطه مقابل دعوت «انبیاء الهی» است.

علوم انسانی سکولار پدید آمده اند تا پس از طرد آراء و احکام الهی،در جایگاه تدبیر حیات انسان بنشینند.

قرآن کریم، مطابق آیه ۸۹ سوره نحل بیانگر هر چیز می‌باشد، وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِى کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَ جِئْنَابِکَ شَهِیداً عَلَى‏ هَؤُلَآءِ و َنَزَّلْنَاعَلَیْکَ الْکِتَبَ تِبْیَناً لِّکُلِّ شَىْ‏ءٍوَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى‏ لِلْمُسْلِمِینَ‏
و (یاد کن) روزى را که در هر امّتى، شاهدى بر آنان از خودشان برانگیزیم و ترا بر آنان گواه آوریم و بر تو این کتاب را نازل کردیم که روشنگر هر چیزست و مایه‏ هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.   

(در قرآن آیات سیاسی جهاد دفاع اعتقادی حقوقی قضایی فقهی و خانواده و ..... می باشد) قرآن کریم دارای اندیشه سیاسی است یکی فلسفه سیاسی اسلام و دیگری فقه سیاسی اسلام می‌باشد

أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ ای اهل ایمان، خدا و رسول و فرمانداران از طرف خدا و رسول را اطاعت کنید، اگر در امری کارتان به گفتگو و نزاع کشد به حکم خدا و رسول بازگردید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید (اعتقاد به ولایت معصوم و در غیاب آن به ولایت فقیه) چون اطاعت از خدا و رسول و اولوالامر یک مسأله سیاسی است، مترتب بر ایمان می‌باشد که یک مسأله اعتقادی شده است.

از طرفی (شهادت پیامبران و ائمّه ی معصومین علیهم السلام و آزادی خواهان از بین علما در طول تاریخ دلالت بر همین است که در بر پایی قسط و عدل جان خود را با افتخار داده اند)

و یا (نامه های امام علی علیه السلام به فرمانداران و ارائه الگوی حکومت) دلیل بر دخالت در سیاست بوده و الّا این موارد وجود نداشت.

مولّف : محمود زارع پور

در قرآن کریم ۵۰۰ آیه سیاسی آمده است

کسی که می‌گوید دین از سیاست جدا است باید این ۵۰۰ آیه را حذف کند . بی شک کتابی که برای اداره زندگی بشر آمده، نمی تواند از ابعاد سیاسی زندگی اجتماعی بی بهره باشد. (استاد قرائتی) البته فهم نکات سیاسی آیات قرآنی نیازمند تفکر در آیات و تفسیر آنهاست و باید تفسیر آیات سیاسی قرآنی را همپای رشد فزاینده و تحولات اجتماعی، صنعتی و ارتباطی جهانی به پیش برد؛

 آیات سیاسی :

آیاتی در مورد ( آینده جهان و وارثان زمین صالحان و مستضعفان ).

( حقوق فردی و اجتماعی ). ( حکومت و حاکمیت خدا ).

 ( اطاعت از رهبری و ولایت ). ( آیات شوری ).

( مبارزه با طاغوت و ظالمین و دیکتاتوری ).

( عدم پذیرش بیگانگان )

( آزادی. داوری. معاملات . توزیع ثروت.

تعاون. حج و کنگره اسلامی. اختلاف و شرائط صلح.

 جهاد و قتال و دفاع. مبارزه با نژاد پرستی. امر به معروف و نهی از منکر.

 برخورد با اسیران و مجروحان. عقد و قراردادنامه. ملک و پادشاهی. امه واحده.

 دموکراسی. قضایی . اقتصاد. عدالت اجتماعی. ربا قرض الحسنه و بانکداری.

سازش کاری با غیر خودی. طرح دوستی با دشمن و کافران و .....

آیات اجتماعی و سیاسی 

قرآن خود از این واقعیت کارکردی خویش سخن میگوید وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْکِتٰابَ وَ الْمِیزٰانَ لِیَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ حدید۲۵ کتاب و میزان که فرآیند عدالت را در پی دارد هر دو ساحت حقوق و سیاست را پوشش می دهد.

کتابى عطا کرد و میزان نهاد                     که مردم گرایند یکسر به داد (عدل)

یگانه خدا خلق کرده حدید                   که دارد خطر نیز باشد مفید

اگر قرآن را برای ساختن یک جامعه سالم در نظر بگیریم آیات الأحکام قرآن از ۵۰۰ به ۲۰۰۰ آیه می رسد، چون مسائل اجتماعی و سیاسی، داخل در آن حوزه می شود و ده ها آیه بیانگر احکام مدنی، جزایی، قضا، احکام اقتصادی و مالی و نیز احکام دولت داری، سیاست داخلی و خارجی، حقوق عمومی و خصوصی می باشد.

داستان های قرآنی، آیات مربوط به پیامبران پیشین و آن گروه از آیاتی که سنت های الهی در جوامع تاریخ انسانی را بازمی گوید از قلمروهایی است که می تواند خاستگاه قواعد حقوقی و اندیشه های سیاسی و حکومت و دولت داری قرار گیرد.

البته قرآن بر اساس دو ویژگی جهان شمولی و جاودانگی به جزئیات و فروع سیاست و حقوق نپرداخته است،

بلکه تنها به راهبردها و هدایت کلی بسنده کرده و ریز کردن و دریافت های جزئی را به سایر منابع و ابزارها که مهم ترین آنها سنت و عقل است وانهاده است .

دلایل سیاسی دیگر تاریخی :

(نامه های امام علی علیه السلام به فرمانداران و ارائه الگوی حکومت در دوره 5 ساله)

(کشته شدن امامان معصومعلیهم السلام با توطئه خلفای بنی امیه و بنی عباس)

(تلاش حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از ولایت و جان باختن در این راه)

(فعالیت های پیامبرصلی الله علیه و آله در تشکیل حکومت در مدینه و جایگاه مسجد)

(خطاب به حضرت موسی علیه السلام اِذْهَبْ إِلىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغىٰ 24 مبارزه با طاغوت)

کنون سوى فرعون مى شو روان       که او سخت طغیان نموده گران

اِذْهَبٰا إِلىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغىٰ طه 43

برو این زمان سوى فرعون پست      که او بر ره کفر و طغیان زدست

.… وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَآل عمران۱۵۹ 

بکن مشورت در زمان نبرد         که جنگ است اکنون چه بایست کرد؟

بر آنچه مصمم بگشتى برآن     به یزدان توکل کن و پیش ران

که باشد خدا دوست با آن عباد       که دارند بر رب خود اعتماد

وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْشوری۳۸  واضح است که این آیات دلالت بر نظرخواهی و مشورت در کارها دارند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در عمل چنین بود، یعنی با دیگران مشورت می کرد و گاه حتی نظر یکی از افراد را می پذیرفت     در اعمال خود در همه مرتبت      نمایند با یکدگر مشورت

 ضرورت وجود حکومت از دیدگاه اسلام :

این مسئله که جامعه نیاز به وجود احکام و مقررات اجتماعی و حقوقی دارد امری بدیهی است، ضرورت وجود حکومت برای هر جامعه، به دلیل عقلی اثبات می شود، قبل از اینکه ادله تعبدی در کار بیاید.

دین اسلام ویژگی ها و خصوصیاتی دارد که آن را از ادیان دیگر متمایز نموده است و باعث گردیده که در سایه این ویژگی ها سعادت انسان ها میسر گردد.

اسلام دینی است دارای کامل ترین و مطلوب ترین نظام حقوقی که تا روز قیامت از ارزش و اعتبار برخوردار است و مدعی است که برای جمیع ابعاد و وجوه زندگی فردی و اجتماعی همه آدمیان در همه اعصار احکام و مقررات دارد.

بنا به دلیل عقلی قطعی، اسلام هم برای حکومت احکام و مقرراتی دارد و هم وجود حکومت را برای جامعه مسلمین ضروری می داند.

احتمال اینکه این دین ضرورت وجود حکومت را نفی کند یا حتی درباره این مسئله ساکت باشد، به کلی منتفی است.

اگر بحثی هست در خصوص کیفیت حکومت و چگونگی تعیین حاکم و حدود وظائف و اختیارات او و امثال این است.

 

 

 

دیگر آیات سیاسی قرآن

۱- آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر (آل عمران۱۰۴-۱۱۰- توبه۷۱)
۲- آیات لزوم اطاعت از اولی الامر (نساء ۱۰-۶۵-۵۹)
۳- نپذیرفتن ولایت و سرپرستی بیگانگان، کافران، ظالمان، فاسقان، جاهلان (آل عمران ۱۱۸-۲۸ نسا۱۶-۱۴۴- مائده ۵۱-۵۷ هود ۱۱۳)
۴- ولایت پیامبر (صلی الله) بر امت و ولایت مومنان بر یکدیگر (احزاب۶ توبه ۷۱)
۵- لزوم مشورت با مومنان و مشارکت دادن آنان در امور فردی ، اجتماعی سیاسی و اقتصادی (آل عمران ۱۱۵- ۱۵۱ شوری ۳۸)                                                                                       ۶ - وجوب نجات مظلومان و مستضعفان (نساء ۷۵) و آیات جهاد و دفاع 
۷- برپایی عدالت اجتماعی، و قوانین الهی به مثابه یکی از اهداف دین و بعثت پیامبران (نساء ۵۸ و ۱۳۵ حدید ۲۹ مائده ۸ نحل ۹۰)

-8آیات نهی کننده از حکمرانی به غیر از دستورات الهی (مائده ۴۴- ۴۵- ۴۷-۵۰)                             ۹- بیان خصوصیات جامعه اسلامی (اعراف ۱۵۷ فتح ۲۹)
۱۰- بیان لزوم تهیه نیرو و تجهیزات لازم برای حکومت اسلامی (انفال ۶۰)
۱۱- بیان ویژگی های رهبر و کسی که مردم از او اطاعت و پیروی می کنند و اصلح بودن او از همه بر اساس نظر خبرگان (یونس ۳۵)
۱۲- اعلام پیروزی دین خدا بر همه ادیان گذشته و قرار گرفتن حکومت در دست صالحان و مستضعفان (قصص ۵  فتح ۲۸ توبه ۳۳) 

۱۳- ترسیم نمونه حکومت پیامبران در قرآن، حکومت داوود و سلیمان (نمل ۲۶)

 همچنین این مطلب را از آیه ۱۴۴ نساء نیز استفاده می‌شود که حکومت باید بر مبنای ایمان باشد.  یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَتَّخِذُوا الْکٰافِرِینَ أَوْلِیٰاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّٰهِ عَلَیْکُمْ سُلْطٰاناً مُبِیناً 144   به جای مؤمنان، کافران را ولیّ خود قرار ندهید . (روابط بین الممل)

پس اى مؤمنان به پروردگار                     مبادا ز کفار گیرید یار

مبادا دگر مؤمنان را رها                          نمایید بر رغم امر خدا

بخواهید آیا کنید آشکار                        یکى حجتى را به پروردگار

(که بر کیفر کفر گیرد عقاب                   شما را بدین کار سازد عذاب)

 زیربنای تمامی اصول، در اندیشه‌های سیاسی اسلام، عدالت است تا جایی که واژه عدل ۲۹ بار و واژه ظلم ۲۹۰ بار در قرآن آمده است. و وظیفه پیامبران یکی اجرای عدل و عدالت و اقامه قسط بوده و دیگری مبارزه با فساد و ظلم حاکمان جور بوده است.

قرآن و دموکراسی

کسانی که دعوی سازگاری اسلام و دمکراسی دارند، بلکه اسلام را یک دمکراسی بزرگ در تاریخ می دانند به دلایلی تمسک جسته اند. آیاتی از قرآن مانند : 

الف، وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّٰاسَ حَتّٰى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (یونس ۹۹) (اکنون که سنّت خدا بر ایمان اختیارى مردم است،)

بگو اى پیمبر چو پروردگار                   اراده همى کرد در روزگار

همه مردمان زمین سربه سر                بگشتند مؤمن به رب بشر

چرا مى کنى جبر بر این و آن                که گردند مؤمن به رب جهان

تو آیا بخواهى به جبر و به زور         بیارند ایمان به رب غفور؟

خداوند، هم قدرت دارد، هم حکمت و از قدرتش آنجا و آن گونه استفاده مى‌کند که خلاف حکمت نباشد و چون حکمتش اقتضا دارد که مردم آزاد باشند، هرگز با قدرت قهرى خود آنان را به ایمان اجبارى وادار نمى‌کند.

امّا مشرکان مى‌گفتند: لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا اگر خدا مى‌خواست ما مشرک نبودیم، پس شرک ما خواست خدا بوده است و ما بالاجبار مشرک شده‌ایم! این آیه مى‌تواند پاسخى به سخن آنان باشد که اگر اراده خدا بر اجبار کردن است، چرا اجبار به انحراف و شرک کند و لااقل اجبار به هدایت و ایمان بکند!؟

1- ایمان بر مبناى انتخاب است، نه اجبار و تحمیل. أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ

2- پیامبر صلى الله علیه و آله از روى دلسوزى، براى ایمان آوردن مردم اصرار مى‌کرد.

أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ

ب، وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شٰاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنّٰا أَعْتَدْنٰا لِلظّٰالِمِینَ نٰاراً أَحٰاطَ بِهِمْ سُرٰادِقُهٰا وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغٰاثُوا بِمٰاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرٰابُ وَ سٰاءَتْ مُرْتَفَقاً (کهف ۲۹)

بگو حق همانست کز کبریا                   بگردیده نازل براى شما

هرآن کس بخواهد گراید بدو             رَوَد منکرش در ضلالت فرو

کسانى که کردند گردنکشى                   بر ایشان مهیا بود آتشى

چنان شعله ور آتشى پُرفروز               که اندامشان راست اسباب سوز

به فریادخواهى چو آرد خطاب           ز سوزنده مس مى دهندش شراب

بسوزد همه صورت او تمام                چه بد شربتى ریختندش بکام

چه بد جایگاهیست آن جایگاه            به ناباوران است افسوس و آه

آیه، گویا پاسخ به کسانى است که براى ایمان آوردنشان، شرط و شروط مى‌گذارند و مى‌گویند: شرط گرویدن ما آن است که فقرا را طرد کنى. گرچه مردم در انتخاب ایمان و کفر مختارند، ولى باید بدانند که سرانجام کفر، عذاب سوزان قیامت است. «سرادق» یعنى سراپرده، وتنها یک‌بار در قرآن آمده است، آن هم درباره دوزخیان. امام رضا علیه السلام به یکى از کارمندان طاغوت فرمود: اگر از کوه بیفتم و قطعه قطعه شوم، بهتر از آن است که کارگزار طاغوت باشم، مگر آنکه مشکلى از مؤمنان بگشایم. سپس فرمود: خداوند، کارگزاران طاغوت را در سرادقى از آتش قرار مى‌دهد تا از حساب خلایق فارغ شود.

1- تنها سرچشمه‌ى حقّ خداوند است. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ»

2- تقاضاى طرد فقراى مؤمن حقّ نیست، بلکه حقّ آن است که از طرف خدا باشد. 3- گرایش و عدم گرایش مردم، در حقّانیّت دین تأثیرى ندارد. وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ     4- پیامبر مسئول ابلاغ است و انسان‌ها در پذیرش ایمان و کفر آزادند. فَمَنْ شاءَ متاع  کفر و دین، بى‌مشترى نیست‌  /  گروهى آن، گروهى این پسندند

5- کفر، ظلم به خویشتن است. فَلْیَکْفُرْ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ

6- سرنوشت انسان در گرو گرایش‌ها و اعمال اوست. أَعْتَدْنا ... بِهِمْ سُرادِقُها شهوات و مفاسدى که انسان را فرا مى‌گیرد، در آخرت آتشى است که او را احاطه مى‌کند.    7- توجّه به فرجام شوم کافران، نقش مهمى در تربیت انسان دارد. لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ‌

ج، قٰالَ یٰا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلىٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتٰانِی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوهٰا وَ أَنْتُمْ لَهٰا کٰارِهُونَ (هود ۲۸)

پس آنگاه نوح نبى لب گشاد                 به آن قوم این گونه پاسخ بداد

چه گویید آیا چو با چشم خویش          ببینید حجت فرا روى پیش

چو بر من بکردست یکتا خدا               بسى حجت و رحمت از خود عطا

و لیکن شما راست لطفش نهان             به هر حالتى خود نگردد عیان

چه وادار سازم شما را دگر                  چو جوئید نفرت از آن سربه سر

این آیه به دو ایراد مخالفان که در آیه‌ى قبل مطرح شد پاسخ مى‌دهد:

الف: کفّار مى‌گفتند: تو انسانى مثل ما هستى. آیه پاسخ مى‌دهد: گرچه من در ظاهر مانند شما هستم، امّا مورد لطف و رحمت مخصوص پروردگار قرار گرفته‌ام و به من وحى مى‌شود.

ب: مخالفان مى‌گفتند: پیروان تو افرادى ساده‌لوح و کوته فکر هستند. آیه پاسخ مى‌دهد که چنین نیست. گرچه آنها در ظاهر از شما ضعیف‌ترند، امّا با دیدن بیّنه و برهان ایمان آوردند، نه بى‌دلیل.

انبیا در برابر مخالفان خود سعه‌ى صدر دارند، در مقابل آن همه سخنان ناروا و تهمت‌هاى نابجا، باز هم سخن از منطق و برهان و عاطفه مى‌زنند.

1- انبیا از مردم، با مردم و نسبت به مردم مهربان بوده‌اند. «قالَ یا قَوْمِ»

2- در شیوه‌ى تبلیغ، از اهرم عاطفه استفاده کنیم. «یا قَوْمِ»

3- دعوت انبیا همراه با بیّنه و برهان بوده است. «کُنْتُ عَلى‌ بَیِّنَةٍ»

4- انسان در انتخاب دین و مذهب اختیار دارد. «أَ نُلْزِمُکُمُوها»

5- تا انسان زمینه‌ى پذیرش حقّ را دارا نباشد، نمى‌تواند از نور وحى استفاده کند. «أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»

ج، لاٰ إِکْرٰاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ (بقره ۲۵۶) در قبول دین ، اکراهی نیست. ( زیرا ) راه درست از راه انحرافی ، روشن شده است.

در آئین حق نیست اجبار و زور       شده آشکارا ضلالت ز نور

بنابراین، کسی که به طاغوت [ بت و شیطان ، و هر موجود طغیانگر ] کافر شود و به خدا ایمان آورد ، به دستگیره محکمی چنگ زده است ، که گسستن برای آن نیست. و خداوند ، شنوا و داناست.

اکراه به معنای اجبار به انجام عملی بدون رضایت است و جهت این مطلب آنست که دین سلسله ای از معارف علمی و عملی است که اعتقادات را تشکیل می دهند واعتقاد از امور قلبی است که حکم اکراه در آنها معنی ندارد و کاربرد اکراه دراعمال ظاهری است چون اعتقاد قلبی برای خود علل و اسباب دیگری از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد،و محال است که مثلا جهل ،علم را نتیجه دهد

د، فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر۱8)

کسانى که چون حرف حق بشنوند              نکوکار گردند و صالح شوند

همین بندگانند تا کردگار                             هدایت بفرمودشان آشکار

به تعداد هرچند ایشان کمند                      خردمند مردان این عالمند

در صورتی‌ می‌تواند دلیلی‌ بر تعدّد منابع‌ معرفت‌ و یا آزادی‌ بیان‌ و طرح‌ عقاید گوناگون‌ (حتی‌ انحرافی‌ و غلط‌) باشد که‌ :

۱- «ال»‌ در«القول»‌، برای‌ استغراق‌ باشد که‌ در این‌ صورت‌ مفهوم‌ آیه‌ چنین‌ خواهد بود: بشارت‌ باد بر بندگانی‌ که‌ به‌ همه سخنان‌ یا سخن‌ همگان‌، (اعم‌ ازهادی‌ و گمراه‌) گوش‌ فراداده و نیکوترین‌ آنها‌ را بر می‌گزینند.

۲ ـ آیات‌ و روایات‌، دایره شمول‌ آیه فوق‌ را محدود نکرده‌ باشند، و اطلاق‌ آن‌ را مقیّد به‌ سخنان‌ اهل‌ هدایت‌ و ایمان‌ نکرده‌ باشند. امّا حقیقت چنین نیست و در این بررسی خواهیم دید که نه تنها آیات قرآن و کلام اهل بیت علیهم السّلام (بعنوان دارندگان ابلاغ تبیین از سوی خداوند متعال) بلکه حتی عقل نیز چنین اجازه ای را برای نیوشیدن هر سخن ( و یا سخن هر کس) را به هر انسان عاقل منصف نداده و آنها را به رعایت حریمهای الهی حتی در استماع سخنان دیگران فرا می خواند. استدلال به این آیات از آن رو شده که بر اختیار و حق انتخابگری و آزادی عقیده برای انسان دلالت دارند و اینها از مسائلی است که در دمکراسی و از اصول اساسی آن به شمار می رود. 

اولاً   فکر دمکراسی امروزه در متن بحثی ایدئولوژیک قرار گرفته و تنها روش یا روشهای معینی برای اداره جامعه نیست.

ثانیاً   دمکراسی مفهومی نسبی یا به تعبیر درست تر دارای مراتب شدت و ضعف است.

آیات در عرصه های روابط سیاسی، قضایی

وَ لاٰ تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّٰارُ وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مِنْ أَوْلِیٰاءَ ثُمَّ لاٰ تُنْصَرُونَ (هود ۱۱۳) (مسلمانان از اعتماد و اتکا به ستمگران نهی شده اند؛ و این یعنی تکلیف.)

نباشید با ظالمان یار و دوست                     نگردید همدست آن کاو عدوست

وگرنه شما را بگیرد فرا                                 عذابى که باشد بر آنها سزا

در آن تنگنا غیر پروردگار                             نه یاور بیابید هرگز نه یار

در روایات مى‌خوانیم که مودّت و محبّت به ظالم و اطاعت از او، از مصادیق رکون به ظالم محسوب مى‌شود. در روایتى مى‌فرماید: به ستمگر امیدى نداشته باش، گرچه او فامیل و دوست تو باشد. «و ان کان حمیما قریباً» در کافى، نیز این روایت آمده که اگر به مقدار زمانِ دست به جیب کردن ستمگر براى بخشش، راضى به زنده بودن او باشى، رکون و تکیه بر ظالم کرده‌اى که خدا از آن نهى نموده ‌است.

از آنجا که اطاعت از اولى الامر، واجب و از سوى دیگر، رکون به ظالم حرام است، پس اولى الامر نمى‌تواند ظالم باشد، بلکه باید معصوم نیز باشد، زیرا گناه از مصادیق ظلم به شمار مى‌رود. رکون و تکیه بر ظالم، آتش و عذاب خداوند را در پى دارد، پس وضعیّت خود ظالم چگونه خواهد بود؟!

1- هرگونه تمایل و اعتماد به ستمگران داخلى و خارجى، ممنوع است. «لا تَرْکَنُوا» (ستمگران، لایق پیروى و رهبرى نیستند)

2- تکیه بر ستمگران، گناه کبیره است. (هر گناهى که قرآن درباره‌ى آن وعده‌ى آتش داده، گناه کبیره است) لا تَرْکَنُوا ... فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ

3- به جاى تمسّک به ظالم، به خدا توکّل کنیم. «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ»

4- نتیجه‌ى تکیه بر ستمگران، غربت و تنهایى است. «ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»

طرف دیگر این تکلیف آن است که مسلمانان حق دارند از ستمکاران سیاسی و فرمانروایان بیدادگر پیروی نکنند یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (نساء ۵۹)

پس اى مؤمنان با رضا و قبول              اطاعت کنید از خدا و رسول

همین گونه با رغبت و با رضا               اطاعت نمایید اولى الامر را

مقید میگردد به فرمانروایان دادگر و عدالت پیشه، و حکومت و حاکمان بیدادگر، چه آنان که از راه زور و بیدادگری برمسند فرمانروایی رسیده باشند و از این سبب ستمکار گفته شوند.

و چه آنها که رفتار و عملکرد مستبدانه و ستمکارانه در پیش گیرند، هر چند که در آغاز از مجرا و معبر مشروع به فرمانروایی رسیده باشند؛ از این گردونه بیرون خواهند بود. بدین سان رهیافت به قلمرو حقوق دینی گاه به صورت مستقیم و با بیان حق داشتن شخص حقیقی، حقوقی و یا جامعه میسر است و گاه از رهگذر مکلف شدن فرد و یا جامعه به چیزی .

ابن بابویه گوید: ..... : شنیدم جابر بن عبد الله انصاری میگفت: هنگامی که خداوند عزّوجلّ بر پیامبرش حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این آیه را نازل کرد: عرض کردم: یا رسول الله، خدا و رسولش را شناختیم، اولی الأمر که خداوند اطاعتشان را به طاعت شما مقرون ساخته است کیانند؟                                       .
آن حضرت فرمود: ای جابر! آنان خلفای من و امامان مسلمین پس از من هستند. اوّلشان علیّ بن ابی طالب است، سپس حسن، سپس حسین، سپس علیّ بن الحسین، سپس محمّد بن علی که در تورات به باقر معروف است وتو ای جابر او را درک خواهی کرد. پس هرگاه او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان.

پس از او، صادق جعفر بن محمّد، سپس موسی بن جعفر، سپس علیّ بن موسی، سپس محمّد بن علی، سپس علیّ بن محمّد، سپس حسن بن علی، سپس همنام وهم کنیه ام حجّت خدا در زمین و بقیّه الله در میان بندگانش فرزند حسن بن علی، آنکه خداوندی که یادش متعالی است [به دستان او] خاوران [و باختران زمین را فتح خواهد کرد]؛ آنکه از شیعیان و دوستانش غیبتی خواهد داشت که در زمان غیبتش، بر اعتقاد به امامتش ثابت نمیماند مگر کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد.                          .
جابر گوید: [به آن حضرت] عرضه داشتم: یا رسول الله، آیا شیعیانش را نفعی از او در زمان غیبت هست؟ فرمود: آری؛ سوگند به آنکه مرا به پیغمبری مبعوث ساخت، آنها در عصر غیبت، به نور او روشنایی میگیرند و به ولایت او نفع میبرند؛ همچنانکه مردم از نور خورشید سود میبرند گرچه ابری آن را بپوشاند.

ای جابر، این از مکنون سرّ الهی و مخزون علم اوست، آن را جز از اهلش مخفی بدار.

ابن بابویه ( شیخ صدوق)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ أَنْ یُوصِلَ لِی کِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِیهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْکَلَتْ عَلَیَّ فَوَرَدَ التَّوْقِیعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ (عجل‌الله ‌تعالی ‌فرجه‌الشریف)  أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَکَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَکَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِیُّ وَ عَنْ أَبِیهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِی وَ کِتَابُهُ کِتَابِی.

اثبات ولایت فقیه در روایات

فقیهان شیعه روایت هایی برای اثبات ولایت فقیه بیان می کنند که مهم ترین آن ها عبارتند از:

1. توقیع شریف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خطاب به اسحاق بن یعقوب کلینی: وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا .... اما در پیش آمدهای روزگار به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ چرا که آنان حجت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنانم.

صاحب جواهر در توضیح این روایت می فرماید: «ظاهر این جمله به روشنی دلالت دارد که فقیه، حجّت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دارای تمام اختیاراتی است که خداوند تعالی به آن حضرت داده است».

2. روایت امام حسین (علیه السلام): «مجراهای امر در احکام به دست علمای الهی است که امین بر حلال و حرام خدا هستند». (تحف العقول، ص 238)                               
3. روایت امام صادق
(علیه السلام)، به نقل سکونی:  قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرّسُلِ مالَمْ یَدْخُلوُا فی الدّنیا. قِیلَ یا رَسول الله وَ ما دُخولهم فی الدّنیا؟ قالَ:‏ ‏اتّباعُ السّلْطَانِ. فَاذا فَعَلوُا ذلِکَ، فَاحذَرُوهُمْ عَلی دیِنِکُمْ؛ فقیهان، امانت داران پیامبرانند تا هنگامی که وارد (مطامع و‏ ‏لذایذ و ثروتهای ناروای) دنیا نشده باشند. گفته شد: ای پیغمبر خدا، وارد شدنشان به دنیا چیست.‏ ‏می فرماید: پیروی کردن قدرت حاکمه. بنابراین اگر چنان کردند، بایستی از آنها بر دینتان بترسید و‏ ‏پرهیز کنید. (کافی،ج1،ص 46)                                     .
4. روایت علی بن حمزه از امام کاظم
(علیه السلام): لاِنَّ المؤمِنینَ الفُقَهاءُ حصُونُ الاسلامِ کَحِصنِ سُورِ المَدَینه لها؛ ... مؤمنان فقیه، دژهای محکم و استوار اسلام هستند، همان گونه که دژها و حصارهای اطراف شهر، شهر را محافظت می کنند...». (کافی،ج1،ص28)     .
5. روایت پیامبر اسلام از زبان علی
(علیه السلام) به نقل از شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه: «خدایا به جانشینان من رحمت عطا کن».

پرسیدند: «یا رسول الله! جانشینان شما کیستند؟» فرمودند: «کسانی هستند که پس از من می آیند و حدیث و سنت مرا روایت می کنند».

حقوق و سیاست

بیشترین کاربرد حق در فقه و حقوق اسلامی به معنای حق داشتن است و نخستین معنای کاربردی حق همین معنای حقوقی است

أَطِیعُواْ اللّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأَمْرِ (نساء۵۹) وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ (شوری۳۸) که از حقوق اساسی (حق مردم بر حکومت و حق حاکمیت بر مردم) سخن می گوید وَ لاٰ تُؤْتُوا السُّفَهٰاءَ أَمْوٰالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّٰهُ لَکُمْ قِیٰاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیهٰا وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (نساء۵)

از اموال خاصى که یکتا خدا                 دهد بر قوام حیات شما

مبادا به چنگ سفیهان خام                 سپارید آن مال را در مرام

همیشه بپویید بر این نمط                   که از مال آنها به آنها فقط

لباس و خوراکى ببخشید و بس            به قدرى که کافى بود بهر کس

نماییدشان شاد با گفتگو                   به گفتار نیک و به خلق نکو

قِیاماً :ماده «قوم» در زبان عربی در دو معنای اصلی به کار رفته است : یکی به معنای «جماعتی از مردم» [قوم و قبیله] و دیگری به معنای برخاستن (انتصاب) و عزم و تصمیم. هرچند برخی اصل این ماده را در معنای نقطه مقابل نسشتن (قعود)،          یعنی برخاستن و به کاری اقدام کردن، دانسته و بر این باورند که معنای اول آن از زبان سریانی وارد عربی شده است.

قیام، یا «قیام به چیزی» است یا «قیام بر چیزی» و یا قیام به معنای «عزم به کاری» و یا به معنای اسم برای «چیزی که امور دیگر بدان تکیه می‌زنند» : قیام به چیزی همان معنای ایستادن می‌دهد : مانند ذٰلِکَ مِنْ أَنْبٰاءِ الْقُرىٰ نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْهٰا قٰائِمٌ وَ حَصِیدٌ (هود/۱۰۰)

بدادیم بر تو خبر ز آن دیار                که بودند اهلش همه نابکار

که هستند آباد برخى هنوز                گروهى خرابند این سال و روز

بگشتند ویرانه و تل خاک                همه مردمانش بگشته هلاک

مٰا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهٰا قٰائِمَةً عَلىٰ أُصُولِهٰا فَبِإِذْنِ اللّٰهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفٰاسِقِینَ

بریدید هرچه درخت رطب   (حشر/۵)  همه بود بر امر و دستور رب

هرآنچه که بر جاى بگذاشتید               به امر خدا این چنین داشتید

که تا این یهودان ناراست کار                بگردند نابود و تسلیم و خوار

الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ قِیٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلىٰ جُنُوبِهِمْ (آل عمران/۱۹۱)

کسانى که سازند ذکر خدا                به هر حال، بنشسته یا که به پا

قیام بر چیزی، به معنای مراعات کردن و حفظ و مراقبت از آن چیز است، که در این صورت غالبا با حرف «علی» می‌آید؛ مثلا: أَ فَمَنْ هُوَ قٰائِمٌ عَلىٰ کُلِّ نَفْسٍ بِمٰا کَسَبَتْ (رعد/۳۳)

نگهبان هر نفس، تنها خداست              جهان را حفاظت به یزدان سزاست

یا تعبیر لاٰ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّٰ مٰا دُمْتَ عَلَیْهِ قٰائِماً (آل عمران/۷۵) که این دومی به معنای در طلب آن مطلب ثابت قدم ماندن است.

مگر آنکه باشى تو بس سختگیر               که آن مال گردد ترا دستگیر

قیام به معنای تصمیم و عزم به انجام کاری، مانند یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاٰةِ (مائده/۶)   الا اى خداباوران با نیاز               چو بر پاى خیزید بهر نماز

و یا «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ» (مائده/۵۵) یعنی دائما آن را انجام می‌دهند و بر آن محافظت دارند؛ (تعبیر قیام به نماز و اقامه نماز تفاوتی هست)

و یا «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ‏» (مائده/۹۷)

خدا کعبه را کرده بیت الحرام               براى نگهبانى از آن مقام

اگر با حرف «بـ» بیاید به معنای «متصدی کاری شدن» است: قام بأمر الخلافة، یعنی امر خلافت را به دست گرفت [در قرآن کریم هم می‌فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلَّهِ (نساء/۱۳۵) اى کسانى که ایمان آورده‏اید! کاملًا قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید،

پس اى اهل ایمان به انصاف و داد              همیشه بکوشید دور از عناد

براى خدا طبق امر اله                              بگردید با صدق صحبت گواه

و وقتی با «علی» بیاید آن حالت تسلط و اختیار در دست گرفتن را می‌فهماند. در واقع، سه کلمه «قیّم» و «قیّوم» و «قوّام» همگی از قیام گرفته شده و دلالت بر مبالغه و تکثیر دارد: «قوام» که توضیح داده شد؛

«قَیّم» صفت است، به معنای کسی که دیگری به او تکیه داده و پابرجا گردیده و قوام کارش به اوست؛ مانند أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاّٰ إِیّٰاهُ ذٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ (یوسف/۴۰)

خدا اصل توحید نیکو نهاد                      بجز او کسى را مسازید یاد

بلى دین محکم همین است و بس             مپویید بیهوده راه هوس

یا «فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ» (بینة/۳)؛

برى و مبرا ز هر کاستى             شده ثبت در آن کتب راستى

 و قیّوم هم صیغه مبالغه در همین معنا می‌باشد اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوم‏بقره۲55 

نیست معبود کس به غیر خدا             زنده و پایدار و پابرجا

 

 

 

 

 

آیات ردّ نژاد پرستی :

در اندیشه دیانت اسلامی و متن وحیانی قرآن، بارها به صورت صریح از وحدت ذاتی و آفرینش همسان نژادهای بشری سخن به میان آمده 

الف، یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَ خَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَ بَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَ نِسَآءٗۚ وَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا (نساء ۱) ای مردمان! تقوای پروردگارتان را پیشه دارید، پروردگاری که شما را از یک جان آفرید و جفت او را نیز از همان جان آفرید، و از این زوج هم جان و هم نوع، مردان و زنان بسیار بر پهنه گیتی پراکند.

بترسید اى مردم از کردگار                       که خلق جهان راست پروردگار

همان کردگارى که چون آفرید               زیک شخص کردى شما را پدید

پس از او خدا جفت او کرد خلق              که از آن دو تن خاست بسیار خلق

در اطراف عالم بسى مرد و زن              قدم درنهادند از آن دو تن

بترسید ز ایزد که بر نام او                       نمایید با یکدیگر گفتگو

نه در باب ارحام غفلت رواست           که ایزد مراقب به کار شماست

1- اساس زندگى بر انس و الفت است، نه اختلاف و شقاق. «لِیَسْکُنَ إِلَیْها»                . 2- تا بار انسان سنگین نشود، متوجّه مسئولیّت خود نمى‌شود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا» مشکلات، وسیله‌ى توجّه به خدا و پیدایش حالت روحى و معنوى و آماده نمودن دل و وجدان انسان است. مانند زنان باردار که چون از تقدیر الهى بى‌خبرند دائم در اضطراب به سر مى‌برند و پذیراى هرگونه موعظه و راهنمایى مى‌باشند.

3- انسان فطرتاً به دنبال صلاح و اصلاح است، نه بى‌تفاوتى و فساد. «آتَیْتَنا صالِحاً» و نفرمود: «آتیتنا ولداً».

قرآن واقعیت تفاوت نژادها در ساختار فیزیکی و گویش ها را انکار نمی کند، اما این تفاوت ها را نه دلیل تفاوت ماهوی و ذاتی نژادها و نه مایه برتری نژادی بر سایر نژادها به رسمیت می شناسد:

ب، یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٞ (حجرات۱۳)  ای مردمان! ما همه شما را از زن و مرد آفریدیم و به فامیل ها و قبیله ها منشعب کردیم، تا بازشناخته شوید و برترین شما با تقوی ترین شما است.

الا مردمان از یکى مرد و زن                   خدا خلقتان کرد بى شک و ظن

پس آنگاه بر شعبه ها و فرق               پراکنده گشتید از سوى حق

که هم را شناسید اندر حیات               نمائید بر کار هم التفات

همانا گرامى ترین شما                           فقط متقین اند نزد خدا

که بسیار داناست پروردگار               خبیرست و آگاه باشد ز کار                   . یکسان نگری قرآن به نژادهای گوناگون بشری و وحدت ذاتی و ماهوی آنها نظام حقوقی یکسان برای آدمیان را در پی آورده است، چنان که سهم مشارکت آحاد بشری در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی مطابق با الگوهای پیشنهادی و راهکار دینی  برای همگان به صورت برابر در نظر گرفته شده است. (پیامبر به طائفه بنو بیاضة دستور فرمود که زنى از طائفه خویش را به حباله نکاح کسى درآوردند ولى آن‌ها گفته بودند یا رسول الله دختران ما با پسرعموهاى خود ازدواج می‌نمایند سپس این آیه نازل شد.) و یا (علت نزول آیه چنین بوده که در روز فتح مکه رسول خدا صلى الله علیه و آله به بلال دستور فرمود که بر بالاى کعبه رود و اذان بگوید.             . عتاب بن اسید ابن العیص به خاطر تعصب جاهلیت گفت: خدا پدرم را بیامرزد که وفات یافت و این صدا را نشنید و نیز حارث بن هشام از روى مسخره گفت: اى کاش محمد به جاى این کلاغ سیاه (مرادش بلال بوده) فرد دیگرى را براى گفتن اذان وامی‌داشت سپس این آیه نازل گردید.)

1- مرد یا زن بودن، فلان قبیله و قوم بودن، ملاک افتخار نیست که اینها کار خداست

2- تفاوت‌هایى که در شکل و قیافه و نژاد انسان‌ها دیده مى‌شود، حکیمانه و براى شناسائى یکدیگر است، نه براى تفاخر. «لِتَعارَفُوا»

3- کرامت در نزد مردم زودگذر است، کسب کرامت در نزد خداوند مهم است.        4- قرآن، تمام تبعیض‌هاى نژادى، حزبى، قومى، قبیله‌اى، اقلیمى، اقتصادى، فکرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود مى‌شمارد و ملاک فضیلت را تقوا مى‌داند.      . 5- برترى‌جویى، در فطرت انسان است و اسلام مسیر این خواسته‌ را تقوا قرار داده 6- ادّعاى تقوا و تظاهر به آن نکنیم که خدا همه را خوب مى‌شناسد. «عَلِیمٌ خَبِیرٌ»

دیگر آیات سیاسی گفتاری رفتاری و تعقل

سنت گفتاری در روش سخن پیامبر صلی الله علیه و آله تنها وحی الهی است:

مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمۡ وَ مَا غَوَىٰ که صاحب شما (محمّد مصطفی ص) هیچ گاه در ضلالت و گمراهی نبوده است نجم 2  وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ۳ و (پیامبر صلی الله علیه و آله) از سر هوس سخن نمى‏ گوید . إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ۴ این سخن بجز وحیى که وحى مى ‏شود نیست.

نیست گمراه و پرت یار شما               نگفتست هرگز سخن بر هوا

کلامى که او مى نماید بیان                  فقط هست وحى خداى جهان

سنت رفتاری را دارای چنین کارکردی معرفی می کند و مشروعیت و حجیت می بخشد:

 لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (احزاب ۲۱) همانا براى شما در (سیره‌ى) رسول خدا الگو و سرمشقى نیکوست، (البتّه) براى کسانى که به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد مى‌کنند.

به پیغمبر حق کنید اقتدا                    پسندیده کاریست نزد خدا

هرآن کس که او هست امیدوار           به دیدار یزدان و روز شمار

خدا را همیشه کند ذکر و یاد            دل خویش بر مهر ایزد نهاد

«أُسْوَةٌ» در مورد تأسّى و پیروى کردن از دیگران در کارهاى خوب به کار مى‌رود. در قرآن دوبار این کلمه درباره‌ى دو پیامبر عظیم الشّأن آمده است: یکى درباره حضرت ابراهیم علیه السلام و دیگرى درباره پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله. جالب آن که اسوه بودن حضرت ابراهیم در برائت از شرک و مشرکان است و اسوه بودن پیامبر اسلام در آیات مربوط به ایستادگى در برابر دشمن مطرح شده است.

این آیه در میان آیات جنگ احزاب است؛ امّا الگو بودن پیامبر، اختصاص به مورد جنگ‌ ندارد و پیامبر در همه‌ى زمینه‌ها، بهترین الگو براى مؤمنان است. و آیات بسیار دیگر، که از سویی صلاحیت و توانایی عقل و خرد آدمی را در ادراک معارف مورد نظر دین، گوشزد می کند، و از دیگر سو بر آن دریافت ها و فهم ها مهر تأیید و اعتبار می زند.

چنان که در آیات پرشماری مردمان را به تعقل و خردورزی فرا می خواند: وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (نحل ۱۲) و هم شب و روز و خورشید و ماه را برای زندگانی شما در گردون مسخر ساخت، و ستارگان آسمان هم به فرمان او مسخرند؛ همانا در این کار آیتها و نشانه‌هایی (از قدرت خدا) برای اهل خرد پدیدار است.

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ (انفال ۲۲) آرى، این کفرپیشگانى که از شنیدن سخن حق کرند و از گفتن حق لال، همانان که حق را درنمى یابند، نزد خدا بدترین جنبندگان به شمار مى روند.

قرآن کریم و آیات شورا :

قدیمی‌ترین شیوه‌های مدیریت و زندگی اجتماعی انسانها، نمودهایی از نظام شورایی به همراه دارد، حتی مستبدترین حکومت‌ها سعی بر آن داشته‌اند که با استفاده از شورا، از یک سو مردم را قانع و وادار به سکوت نمایند و از سوی دیگر از حجم اشتباهات مبتنی بر خودکامگی‌ها و خودمحوری‌ها بکاهند. در قرآن کریم نیز برای اداره دولت اسلامی شوراها پیش بینی شده است. به طوری که شورا ستون فقرات نظام سیاسی اسلام محسوب می‌شود: آیه ۳۸ شوری وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ و امورشان در بینشان به مشورت صورت می‌گیرد.

در اعمال خود در همه مرتبت               نمایند با یکدگر مشورت

 یک انسان هر قدر از نظر فکری نیرومند باشد، نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد می‌نگرد. کار و بارشان شورائی است. مهمترین مسأله اجتماعی همان اصل «شوری» است و یک برنامه عمومی و همگانی مسلمانان است.                            .
امّا هنگامی که مسائل در شوری مطرح گردد و عقلها و تجارب به کمک هم بشتابند، مسائل کاملاً پخته و کم‌عیب و نقص می‌گردد ، وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ و در کارها با آنها مشورت کن (آل عمران ۱۵۹)

 بکن مشورت در زمان نبرد      که جنگ است اکنون چه بایست کرد؟              .        طلحه و زبیر به حضرت على علیه السلام گفتند: ما به شرطى با تو هستیم که در هر کار با ما مشورت کنى، زیرا حساب ما از دیگران جداست، حضرت فرمودند: «نظرت فى کتاب الله و سنة رسوله فامضیت ....

من در کتاب خدا و سنّت رسول او نگاه مى‌کنم هر چه بود پیروى مى‌کنم و نیازى به رأى و مشورت شما و دیگران ندارم ولى هرگاه امرى بود که در کتاب و سنّت برهانى بر آن نداشتم و نیاز به مشورت بود با شما مشورت خواهم کرد.

در آیه 38 شوری، نظام شورى‌ براى اداره امور جامعه مورد تأکید قرار گرفته و به همین جهت این سوره شورى نام گرفته است.

سؤال: با اینکه قرآن مى‌فرماید: اکثر مردم اهل اندیشه نیستند، «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»، «أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»، بسیارى از آنان فاسقند، «أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ» و بسیارى در برابر حقّ تسلیم نیستند، «أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» پس سفارش به مشورت براى چیست؟  

پاسخ : قرآن اکثریّتِ مردمى را در نظر دارد که گرفتار شرک و فساد و هوس هستند و هرگز مرادش «اکثر المتقین» و «اکثر المؤمنین» نیست.

فواید مشورت :

- احتمال خطا را کم مى‌کند.

- استعدادها را شکوفا مى‌کند.

- مانع استبداد مى‌شود.

- مانع حسادت دیگران است.

اگر با مشورت کامیاب شدیم چون دیگران رشد ما را در اثر فکر و مشورت خودشان مى‌دانند نسبت به ما حسادت نمى‌ورزند. فرزندى که رشد مى‌کند هرگز پدرش به او حسادت نمى‌ورزد، چون رشد او را بازتابى از رشد خود مى‌داند.

- امداد الهى را به دنبال دارد، در فرهنگ دینى ماست که «ید الله مع الجماعه»

- استفاده از آراى دیگران طرح را پخته و جامع مى‌کند. «من شاور الرجال شارک فى عقولها»

- مشورت نوعى احترام به مردم است، ممکن است در مشورت حرف تازه‌اى به دست نیاید ولى احترام به شخصیّت مردم است.

- وسیله شناخت دیگران است. تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد با مشورت مى‌توان درجه علمى و فکرى و تعهّد و برنامه ریزى افراد را شناخت.

سؤال: آیا مشورت پیامبر با مردم جنبه ظاهرى داشت؟

پاسخ: هرگز، زیرا اگر مشورت مى‌فرمود و خلاف آن را انجام مى‌داد نه تنها به امّت احترام نگذاشته بود، بلکه به نوعى روح آنان را جریحه‌دار مى‌کرد.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در جنگ‌هاى بدر، احد، خندق، حدیبیه، جنگ با بنى‌قریظه و بنى‌نظیر و فتح مکّه و جنگ تبوک با مسلمانان مشورت فرمود.            مشورت در مسائلى است که مربوط به مردم باشد، ولى در امورى که مربوط به خداوند است نظیر بعثت، امامت و عبادت، جاى مشورت نیست.

نماز پیمان الهى است، «الصلاة عهد الله» عهد خدا را باید انجام داد و نیازى به مشورت ندارد.

امامت و رهبرى امّت نیز عهد الهى است، زیرا همین که حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که نسل او رهبر جامعه شود،

خداوند فرمود: رهبرى و امامت پیمان و عهد من است و سپردن آن مربوط به‌ گزینش من است نه دعاى تو و اگر از شخصى ظلمى سربزند لایق رهبرى نیست، «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»  پس در رهبرى امّت، باید تسلیم او باشیم، چنانکه قرآن مى‌فرماید: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» امامت به انتخاب من است.

اسلام دین جامع و کامل است و در همه امور پرداخته است :

- در مسائل اعتقادى: «آمَنُوا و یَتَوَکَّلُونَ»

- در مسائل اخلاقى: «یَجْتَنِبُونَ‌، یَغْفِرُونَ»

- در مسائل اجتماعى: «شُورى‌ بَیْنَهُمْ»

- در مسائل عبادى: «أَقامُوا الصَّلاةَ»

- در مسائل اقتصادى: «یُنْفِقُونَ»

- در مسائل سیاسى و نظامى: «یَنْتَصِرُونَ»

جالب است این صفات در قالب فعل مضارع آمده که نشان استمرار است.

1- مؤمن استبداد ندارد، اهل انزوا نیست و به رأى دیگران احترام مى‌گذارد. «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَیْنَهُمْ»

2- شورى و مشورت، مربوط به امور اجتماعى مردم است، نه احکام و دستورات دینى. «أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَیْنَهُمْ»

3- از بیگانگان نظریه نخواهید. «بَیْنَهُمْ»

4- نماز، تکبّر را؛ مشورت، استبداد را و انفاق، بخل را در جامعه محو مى‌کند. «الصَّلاةَ، شُورى‌، یُنْفِقُونَ»

5- دفاع لازم است گرچه با استمداد از مؤمنان باشد و سکوت و ظلم پذیرى ممنوع است.

6- در برابر خودى‌ها گذشت و بخشش و در برابر ستمکاران، استمداد و دفاع لازم است. «یَغْفِرُونَ‌- یَنْتَصِرُونَ»

 

 

 

و همچنین آیه :

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ‌ «آل عمران آیه 159»

(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشته‌اى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراکنده مى‌شدند. پس از (تقصیر) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش و) بر خداوند توکّل کن. براستى که خداوند توکّل کنندگان را دوست مى‌دارد.

کنون رحمت و لطف رب جهان            تو را کرد با مردمان مهربان

اگر اى محمد (ص) بُدى تندرو              پراکنده گشتند از گرد تو

اگر مردم از روى نابخردى                     نمودند در حق تو صد بدى

گناهانشان را ببخش و ز رب               بر آنها کن آمرزشى را طلب

بکن مشورت در زمان نبرد                   که جنگ است اکنون چه بایست کرد؟

بر آنچه مصمم بگشتى برآن               به یزدان توکل کن و پیش ران

که باشد خدا دوست با آن عباد       که دارند بر رب خود اعتماد

گرچه محتواى آیه یک سرى دستورات کلّى است، لیکن نزول آیه درباره‌ى جنگ احد است. زیرا مسلمانانى که در جنگ احد فرار کرده، شکست خورده بودند، در آتش افسوس و ندامت و پشیمانى مى‌سوختند.

آنان اطراف پیامبر را گرفته و عذرخواهى مى‌کردند، خداوند نیز با این آیه دستور عفو عمومى صادر نمود.

کلمه‌ى «شُوْر» در اصل به معنى مکیدن شیره‌ى گل‌ها توسط زنبور است.

در مشورت کردن نیز انسان بهترین نظریه‌ها را جذب مى‌کند. مولوى مى‌گوید:

کاین خردها چون مصابیح، انور است‌   /    بیست مصباح، از یکى روشنتر است.

1- نرمش با مردم، یک هدیه‌ى الهى است. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»

2- افراد خشن و سختگیر نمى‌توانند مردم‌دارى کنند. «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»

3- نظام حکومتى‌اسلام، بر مبناى محبّت و ارتباط تنگاتنگ با مردم‌است. «حَوْلِکَ»

4- رهبرى و مدیریّت صحیح، با عفو و عطوفت همراه است. «فَاعْفُ عَنْهُمْ»

5- خطاکارانِ پشیمان و گنهکاران شرمنده را بپذیریدو جذب کنید فَاعْفُ. . لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ

6- ارزش مشورت را با ناکامى‌هاى موسمى نادیده نگیرید. «وَ شاوِرْهُمْ»

7- پیامبر وظیفه داشت با مردم حتى آنان که در گذشته لغزش داشته‌اند نیز مشورت کند.

 هر چند نتیجه‌ى مشورت در جنگ احد، مبنى بر مبارزه در بیرون شهر، به شکست انجامید، ولى این قبیل موارد نباید ما را از اصل مشورت و فواید آن باز دارد.

8- ظلمى را که به تو کردند، عفو کن؛ فَاعْفُ عَنْهُمْ براى گناهى که نسبت به خدا مرتکب شدند، طلب آمرزش کن؛

 وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ در مسائل سیاسى اجتماعى، آنان را طرف مشورت خود قرار ده. «وَ شاوِرْهُمْ»

9- استغفارِ پیامبر درباره‌ى امّتش، به دستور خداست. پس مورد قبول نیز هست.  

10- مشورت کردن، منافاتى با حاکمیّت واحد و قاطعیّت ندارد وَ شاوِرْهُمْ ... فَإِذا عَزَمْتَ

11- ابتدا مشورت و سپس توکّل، راه چاره‌ى کارهاست، خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم.

 

 

 

آیات منشأ حاکمیت :

الف- حاکمیت تنها از آن خداوند

إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ.. (یوسف۴۰) حکومت و حاکمیت تنها از آن خدا است، او فرمان داده است که جز او را نپرستید، این دین استوار است.

همانا فقط حکم، حکم خداست            خداوند بر حکمرانى سزاست

خدا اصل توحید نیکو نهاد                    بجز او کسى را مسازید یاد

بلى دین محکم همین است و بس         مپویید بیهوده راه هوس

إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ انعام ۵۷ حکم و حاکمیت تنها از آن خداست، اوست که حق را باز می گوید و بهترین جدا کننده حق از باطل است.

که فرمان آن هست دست خدا            به حق حکم مى راند آن کبریا

خدا برترین حکمران است و بس         که جز او نراندست دستور کس

1- بسیارى از قدرت‌ها، سازمان‌ها، مؤسسات، سمینارها، قطعنامه‌ها، ملاقات‌ها و حمایت‌ها و محکومیت‌ها و عناوین و القاب دیگر، اسم‌هاى بى‌مسمّى و بت‌هاى مدرن روزگار ما هستند که بشر به جاى خدا، دنباله‌رو آنان شده است.

2. در برابر هیچ فرمانِ غیر الهى، کرنش نکیند. زیرا فرمان دادن تنها حقّ خداست

ب- نقش مردم در حکومت  وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنا هُمْ یُنْفِقُونَ و کسانى که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پا داشته و کارشان با مشورت میانشان انجام مى‌گیرد و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق مى‌کنند. (شوری ۳۸)

اجابت نمودند امر خدا                         بخوانند دائم نماز و دعا

در اعمال خود در همه مرتبت              نمایند با یکدگر مشورت

ز رزقى که دادست رب جهان               به انفاق و بخشش نهادند خوان

ج- شرایط و موقعیت های جنگ و صلح  فَلَا تَظۡلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمۡۚ وَ قاتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗۚ وَ ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ (توبه ۳۶) با همه مشرکان بجنگید، همان سان که آنان همگی با شما در جنگند.

همانا نرانید هرگز ستم                        نرانید بر نفس خود ظلم هم

بجنگید با مشرکان متحد                     بکوشید در یارى هم بجد

همان سان که آن مشرکان در قتال         نمایند خود دسته جمعى جدال

بدانید این را که پروردگار                    بود یار افراد پرهیزکار

(ائتلاف اسلامی در برابر ائتلاف بین المللی) اسلام، هم مکان أمن دارد، (مکّه) هم زمانِ امن (ماههاى حرام). جالب آنکه محور سه ماه (رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم) از این چهار ماه حرام، ماه حجّ (ذیحجّه) است.                                     . 1 زیان بى‌توجّهى به ماههاى حرام، به خود انسان‌ها باز مى‌گردد فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ        2. در اسلام اصل بر جنگ نیست، بلکه بر فکر، برهان، حکمت، موعظه و زندگى مسالمت آمیز است؛ مگر براى رفع مزاحمان اجتماعى و سرکوبى مستکبران یا براى دفاع، حتّى در ماههاى حرام

3 اجازه ندهید دشمن از مقدّساتِ دینى و احکام فقهى شما سوء استفاده کند. اگر دشمن در ماههاى حرام حمله کرد، مقدّس‌مآب نشوید، بلکه مقابله کنید.

4 حمله به دشمن، باید همانند ابعاد حملات دشمن باشد. «کَما یُقاتِلُونَکُمْ»                                    5 پیروزى در سایه‌ى تقواست. «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»

د- وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَ تَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ انفال ۶۱ اگر دشمنان مسلمانان به صلح تمایل نشان دادند، شما هم بپذیرید و به خدا توکل کنید.                                

اگر میل بر صلح دارد عدو               تو هم راه صلح و صفا را بپو

توکل همى کن به پروردگار            سمیع و علیم است آن کردگار

حضرت على علیه السلام به مالک اشتر مى‌نویسد: لا تدفعنّ صُلحاً دعاک الیه عَدوّک و للّه فیه رضا .... صلح پیشنهادى دشمن را رد مکن، ولى پس از صلح هوشیار باش و از نیرنگ دشمن برحذر باش، چون گاهى نزدیکى دشمن، براى غافلگیر کردن است! مسلمانان باید در اوج قدرت باشند تا تقاضاى صلح، از سوى دشمن باشد وَ إِنْ جَنَحُوا   اسلام، جنگ‌طلب نیست. وَ إِنْ جَنَحُوا ... فَاجْنَحْ‌  - فرمان جنگ و پذیرش صلح، با پیامبر خدا و از اختیارات رهبرى جامعه اسلامى است. فَاجْنَحْ نفرمود: فاجنحوا.

ضرورت تشکیل دولت :

الف، از منظر قرآن کریم، دولت امری است که در ذات دیانت نهفته است بعثت انبیاء برای اقامه قسط و عدل است لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَ أَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَ ٱلۡمِیزَانَ لِیَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَ أَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِیدَ فِیهِ بَأۡسٞ شَدِیدٞ وَ مَناٰفِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥ وَ رُسُلَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٞ (حدید ۲۵) 

رسولان خود را خداى جهان               فرستاد با معجزاتى عیان

کتابى عطا کرد و میزان نهاد                   که مردم گرایند یکسر به داد

یگانه خدا خلق کرده حدید                   که دارد خطر نیز باشد مفید

که معلوم گردد چه کس راستین             کند یارى ایزد و مرسلین

قوى هست و بسیار با اقتدار               کسى کو شما راست پروردگار

مراد از «میزان»، یا همین ترازوى مورد استفاده در داد و ستدهاست که نماد قسط و عدالت است و یا قوانین شریعت که معیار سنجش حق از باطل است و یا عقلِ بشر، که میزان شناخت نیک از بد است.                                                                    . مراد از انزال آهن در «أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ»، شبیه انزال چهارپایان در أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مى‌باشد. زیرا بر اساس آیه‌ى‌ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ منشأ وجودى هر چیز نزد خداوند است و او هر موجودى را پس از تعیین حدود وجودیش، به این عالم مى‌آورد، که این خود نوعى نزول است . بهره‌گیرى از آهن، بارها در قرآن مطرح شده است. ذوالقرنین براى ساختن سد معروف خود، از مردم، آهن تقاضا کرد. نرم شدن آهن در دست حضرت داود، یکى از نعمت‌هاى ویژه خداوند به اوست، «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»

در این آیه نیز براى آهن کلمه منافع به کار رفته است، در قیامت نیز برخى ابزار عذاب مجرمان از آهن است.

1- در مدیریّت به هر کس مسئولیّت مى‌دهیم باید ابزار کار را در اختیارش قرار دهیم. 2- در مدیریّت صحیح، راهنمایى از مدیر، و عمل از مردم است. أَرْسَلْنا ... الْکِتابَ‌ وَ 3- عدالت واقعى در سایه قانون و رهبر الهى است. رُسُلَنا ... الْکِتابَ‌ ... لِیَقُومَ النَّاسُ 4- فلسفه نبوّت، ایجاد عدالت است. أَرْسَلْنا رُسُلَنا ... لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ

5- بعد از اتمام حجّت از طرف خدا، مسئولیّت با مردم است که براى اجرا بپاخیزند. 6- عدالت در تمام ابعاد مطلوب. بِالْقِسْطِ مطلق آمده که شامل همه چیز مى‌شود. 7- تمام انبیا، یک هدف دارند. أَرْسَلْنا رُسُلَنا ... لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ

8- مردم باید حکومت و تشکیلات داشته باشند تا بتوانند براى قسط بپاخیزند و جلو طغیانگران را بگیرند. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»                                          . 9- اول کار فرهنگى و تربیتى، بعد اعمال قدرت و تنبیه. أَنْزَلْنا ... الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ‌ ... 10- جامعه به سه قوه نیاز دارد: مقنّنه، «الْکِتابَ»، قضائیّه‌ «الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» و مجریّه. «أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»                                       . 11- با موانع گسترش عدالت، باید برخورد شدید کرد.

12- پذیرش دعوت انبیا در حقیقت نصرت خداست. «وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»

ب، دین برای گسستن زنجیره‌های اسارت انسان و تأمین آزادی بشر است

... وَ یَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَ ٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ ٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ ۙأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ (اعراف ۱۵۷) و هر پلید منفور را حرام می‌گرداند، و احکام پر رنج و مشتقی را که چون زنجیر به گردن خود نهاده‌اند از آنان برمی‌دارد (و دین آسان و موافق فطرت بر خلق می‌آورد).

و احکام پر رنج و مشتقی را که چون زنجیر به گردن خود نهاده‌اند از آنان برمی‌دارد (و دین آسان و موافق فطرت بر خلق می‌آورد) دین برای نجات مستضعفان از چنگال «ظالمان و ستمگران» و پایان دادن به دوره سلطه آنها است .

کند سهل احکام سختى که چند             به گردن نهادند چون غل و بند

کسانى که رفتند دنبال او                       نهاده بر او احترامى نکو

بدادند یارى او روز و شب                       بکردند کار نکو در طلب

به نورى که بر او بیامد فرود                  بگشتند مؤمن به دور وجود

به تحقیق هستند خود رستگار              که رحمت ببینند از کردگار

کلمه‌ى اصر، به معناى نگهدارى و محبوس کردن است و به هر کار و تکلیف سخت و دشوار که انسان را از فعّالیّت باز دارد گفته مى‌شود، چنانکه به عهد و پیمان و کیفر نیز گفته شده است. اغلال، جمع «غل»، به معناى زنجیر، شامل عقائد باطل، خرافات، بت‌پرستى، بدعت و سنّت‌هاى دست و پاگیر جاهلى مى‌شود.

عادات و رسوم غلط، زنجیرى بر افکار مردم است. انسان بدون انبیا، وابسته‌ و اسیر است. «یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ»

ج، بدیهی است این هدفهای بزرگ بدون تشکیل حکومت امکان‌پذیر نیست

وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (قصص ۵) و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل کرده شده در آن سرزمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان (خلق) قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم .

اراده نمودیم، منت نهیم                     به مستضعفین پیشوائى دهیم

بگردند روى زمین جانشین                بگردند خود وارث آن زمین

نکته ها

کلمه‌ى «منت» در این‌جا به معناى نعمت بزرگ و با ارزش است، نه منّت زبانى که بازگو کردن نعمت به قصد تحقیر دیگران باشد و مسلّماً کار زشت و ناپسندى است. شکّى نیست که هرگاه اراده‌ى الهى بر تحقّق امرى تعلّق گیرد، آن مسئله قطعاً عملى خواهد شد و هیچ مانعى نمى‌تواند سدّ راه آن گردد، قرآن مى‌فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» همانا فرمان اوست که هرگاه چیزى را اراده کند که باشد، پس آن چیز خواهد بود و محقّق خواهد شد.

چو خواهد که خلقت نماید خدا               بود امر او نافذ اندر قضا

چو فرمان دهد باش خود مى شود           که فرمان او هرکجا مى رود

با این‌که همه نعمت‌ها از جانب خداوند است وبندگان در هر نعمتى رهین منّت او هستند، لیکن او در خصوص چند نعمت، تعبیر به منّت فرموده که طبعاً از اهمیّت بالاى آنها حکایت دارد، از جمله:

الف: نعمت اسلام. «کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ»

ب: نعمت نبوّت. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا»

ج: نعمت هدایت. «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ»  

د: نعمت حاکمیّت مؤمنان. وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ‌ ..    . در روایات بسیار، حضرت مهدى علیه السلام وحکومت آن بزرگوار در آخرالزمان مصداق اتمّ این آیه معرّفى شده است.

مسئله حاکمیّت مستضعفان بر زمین، با عبارات و بیان‌هاى مختلفى در قرآن آمده: الف: وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَ عَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمۡ دِینَهُمُ ٱلَّذِی ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ یَعۡبُدُونَنِی لَا یُشۡرِکُونَ بِی شَیۡـٔٗاۚ وَ مَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ خداوند به کسانى که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده‌اند، وعده‌ى خلافت در زمین ‌را داده است. نور55

خدا بر شما مؤمنانِ به وى        به نیکوخصالانِ فرخنده پى

بدادست وعده که روى زمین   بخواهید شد حاکم و جانشین

که اقوام بسیار ناپاک و پاک       بگشتند خود جانشینان خاک

به آیین اسلام، یکتا خدا تسلط ببخشد، فزاید بقا

همه مؤمنان را پس از خوف و بیم     دلى ایمن از مکر دشمن دهیم

که من را بخوانند یکتا اله          بتان را بخوانند پست و تباه

پس از این چو کافر شود کس به من  بود فاسق و اندر آن نیست ظن

ب: وَ لَقَدۡ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْۙ وَ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَ مَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ بعد از آنکه اقوام ستمگر پیشین را هلاک کردیم ... شما را جانشینان زمین قرار دادیم. یونس 13

بس اقوام ظالم که در روى خاک              بُدند و بکردیمشان ما هلاک

اگرچه که پروردگار جلیل                           رسولان فرستاد با صد دلیل

نگشتند مؤمن به پروردگار                       بر آنها چه بد بود فرجام کار

که ما هرکسى را که کافر بود                    رسانیم بر کیفر کار بد

ج: وَ لَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّـٰلِحُونَ بندگان صالح، وارث زمین مى‌شوند. انبیاء105

خود از بعد تورات، اندر زبور                  بدادست وعده خداى غفور

که شایسته مردان داراى دین                  تصرف نمایند ملک زمین

 د: وَ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ ما مستضعفان را وارث شرق و غرب زمین گرداندیم. اعراف 137

همان ملتى را که فرعون خوار           بر ایشان بسى ظلم کرد آشکار

بکردیم وارث برآن سرزمین                 همه مصر را از یسار و یمین

نکویى برآن قوم از ذوالجلال               رسیدى به غایت به حد کمال

ه: فَأَوْحَىٰ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ 13 وَلَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ۚ ذَٰلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ ابراهیم 14 ما ستمگران را نابود و بعد از آن شما را ساکن زمین مى‌گردانیم.

چنین وحى آمد ز یکتا خدا                رسد ظالمان را هلاکت فرا

چو آنها برفتند زین سرزمین                شما را نماییم ما جانشین

چنین موهبت هست خاص کسى     که ترسد ز تهدیدهایم بسى

مراد از مستضعفان، با توجّه به مجهول بودن فعل‌ اسْتُضْعِفُوا، کسانى هستند که خود در این امر نقش نداشته و استکبار آنها را به استضعاف کشیده باشد.

1- حکومت جهانى مستضعفان و حمایت از مظلومان تاریخ، اراده وخواست الهى.    2- در حکومت خودکامه طاغوتى، نیروهاى کارآمد به ضعف کشانده مى‌شوند.              3- آینده از آنِ مستضعفان است. نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ...

4- امامت، همچون بعثت، نعمت ویژه‌اى است که خداوند بر مردم منّت مى‌نهد.

شهید مطهری: همبستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد

سید جمال فکر جدایی دین از سیاست را به کلی محکوم کرد که اسلام دین سیاست است. اسلام دین اجتماع است

آیه ۲۶ آل عمران قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ... بگو (ای پیامبر): خدایا تو دارای پادشاهی هستی، هر که را خواهی ملک و سلطنت بخشی و از هر که بخواهی می‌گیری.

بگو اى پیمبر، خدایا اله                        بر این ملک هستى تویى پادشاه

به هرکس بخواهى، دهى سلطنت         بگیرى اگر خواهى این منزلت

علامه طباطبایی مُلک یعنی سلطنت بر افراد باشد که انسان از آن بی‌نیاز نیست . در تفاسیر : که پیامبرصلى الله علیه و آله پس از آنکه مکّه را فتح کرد، وعده‌ى فتح ایران وروم را به مسلمانان داد. در آن موقع منافقان با تعجّب به یکدیگر نگاه مى‌کردند که این آیه نازل شد. گروهى از مفسّران، نزول آیه را در موقع حفر خندق دانسته‌اند. آن زمان که پیامبرصلى الله علیه و آله کلنگ را بر سنگ زد و از آن جرقه‌اى برخاست، فرمود: من در این جرقه‌ها فتح کاخ‌هاى مدائن و یمن را از جبرئیل دریافت کردم. منافقان با شنیدن این سخن، لبخند تمسخر مى‌زدند که این آیه نازل شد. آنچه در این آیه در مورد اعطاى عزّت و ذلّت از جانب خداوند آمده، طبق قوانین و سنّت اوست و بدون جهت و دلیل خداوند کسى عزیز یا ذلیل نمى‌سازد. مثلًا در روایات مى‌خوانیم: هرکس براى خداوند تواضع و فروتنى کند، خداوند او را عزیز مى‌کند و هرکس تکبّر نماید، خدا او را ذلیل مى‌گرداند.

قرآن از کسانى که از غیر خدا عزّت مى‌خواهند به شدّت انتقاد کرده و مى‌فرماید: أیبتغون‌ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً بنابراین عزّت و ذلّت از خداست، ولى ایجاد زمینه‌هاى آن به دست خود ماست .                                                     . 1- مالک واقعى تمامى حکومت‌ها خداست. مُلک براى غیر خدا، موقّتى و محدود است. «مالِکَ الْمُلْکِ» پس دیگران امانتدارى بیش نیستند.                             .  2- اگر انسان مالک مُلک نیست چرا با داشتن آن مغرور و با از دست دادنش مأیوس شود! خداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد، حکومت مى‌دهد. همان گونه که به سلیمان، یوسف، طالوت و ذوالقرنین عطا نمود. «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ»      . 3- حکومت و حاکمیّت، دلبستگى‌آور است. «تَنْزِعُ الْمُلْکَ» «نزع» یعنی کندن و نشانه یک نوع دلبستگى است.

قرآن شریف این مطلب را به نحو تام و کامل در ذیل داستان «طالوت» شرح داده است. در آیه 251 بقره که بعد از داستان طالوت آمده  وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دفع نمی‌کرد، زمین تباه شده بود.     

نکته ها بر اساس روایات، داود علیه السلام بر اثر همین شجاعت و دلاورى به مقام نبوّت رسید و فرزندش سلیمانعلیه السلام نیز از انبیاى الهى گردید. روایات مى‌خوانیم که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: خداوند به خاطر یک مسلمان صالح، بلا را از صد هزار خانه از همسایگان دور مى‌کند. سپس آن حضرت این آیه را تلاوت نمودند: وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ

با توجّه به آیات گذشته معلوم مى‌شود که عوامل پیروزى در چند چیز است:

رهبر توانا و لایق. زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ

انگیزه‌ى الهى داشتن. وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ

توکّل کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ

صبر و استقامت. رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا

1- اگر در برابر متجاوز و ظالم دفاع صورت نگیرد، فساد و تباهى زمین را فرا خواهدگرفت. .. لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ

2- جنگ با مفسدان،یک ضرورت است.اگر عنصر مضرّ حذف نشود،عناصر دیگر به تباهى کشیده ‌شوند

3- حکم جهاد و دفاع در برابر متجاوز، فضل الهى است اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِینَ

دنباله مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/siyasi2

 

http://m5736z.blog.ir/post/siyssi3

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">