تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

غدیر خم و اهمیت حجه الوداع . یاس ابلیس در غدیر . شعر غدیر قیام فاطمی 1 کتاب 29

خطبه غدیر، پیام غدیر. انکار غدیر. غدیر سر آغاز بیداری اسلامی . 2 کتاب 29

غدیر در مسلخ سقیفه. ظهور فتنه در ماجرای سقیفه . جفای معاویه و اعراب 3 کتاب 29

 

تحریف اسلام. اتهام معاویه و فریب مردم به خونخواهی عثمان. تفاوت جنگها با زمان پیامبر 3 کتاب 

مباهله، قدرت نمایی در جنگ نرم. آیات قرآن

دشمن‌شناسی از منظر علی(ع). اخلاق‏مداری در جنگ. دشمن شناسی از زبان رهبری انقلاب

احادیث گوناگون و اثبات ولایت و خلافت مولانا امیرالمومنین علی(ع)

خطبه سلونی قبل ان تفقدونی . دعاهای و امام . خطبه ی بدون نقطه

 رفتار سیاسی علی. سیاست معاویه ای. اپیدایش دشمنی و فتنه. انحراف خواص تا انقلاب 

امام علی علیه السلام خدمات نظامی. شجاعت و هیبت على. علی را «چه» کشت؟! قبر مخفی 

مقامات امیرمؤمنان علی(ع) در قرآن . اسم علی(ع) و ائمه در قرآن؟ اسوه حسنه" شرح حکمت های نهج البلاغه " حکمت ۱ تا ۷۷

بصیرت و هشیاری. فتنه های ناجوانمردانه. ثروت اندوزی خواص. بخششهای عثمان معاویه و

مولود کعبه. علی را چه کشت؟ حافظ وحدت. سکوت امام و حرکت انتقادی. 1 کتاب 23

 

حکمت ۲۹۰ نهج البلاغه)

انگیزه دورى از گناه:
و قال علیه السلام: لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللهُ عَلَى مَعْصِیَةٍ لَکَانَ یَجِبُ أَنْ لاَ یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ

اگر حتى خداوند، بندگانش را از نافرمانى کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهى نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهاى او سپاسگزارى کرده باشد.
کسی که گناه میکند و فرمان خداوند را به جاى نمى ‏آورد، در حقیقت، استعدادهائی را که خداوند به او عنایت کرده را تباه میکند. زیرا چنین کسى، براى آن که بتواند گناهى را مرتکب شود، ناچار باید از توان و نیروئی که خداوند به او داده است، استفاده کند؛ در حالیکه خداوند، این نیروها را، براى گناه و نافرمانى به او نداده است.
 کسى را در نظر بگیر، که مى‏خواهد، بر خلاف فرمان خداوند، مرتکب گناه شود، و بطور مثال، دست به دزدى بزند: 
تمام اعضاء بدن آن شخص، باید وظایف خود را، با تمام نیرویى که دارند انجام دهند، تا او توانایى انجام چنین گناهى را داشته باشد.
ششهاى او، باید بطور مرتب هواى تازه را به خود بگیرند، تا او نفس بکشد و زنده بماند، قلبش باید بطور منظم در حال تپیدن باشد، تا خون به تمام پیکرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهایش باید توانایى دیدن داشته باشند، تا او راه خود را ببیند، پاهایش باید قادر به حرکت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسیرى که با چشمش مى‏بیند، پیش برود، گوشهایش باید توانایى شنیدن داشته باشند، تا او صداى نزدیک شدن مردم را تشخیص بدهد و از خطر فرار کند، دستهایش باید توانایى کار و حرکت داشته باشند، تا او درها را باز کند و اشیاى را بردارد، مغزش باید کار خود را انجام دهد،تا سایر اعضاى بدنش از آن فرمان بگیرند، و وظایف خود را اجرا کنند...
اگر یکى از این اعضا، یعنى یکى از این نعمتهایى که خداوند به انسان داده است، کار خود را به درستى انجام ندهد، شخص گناهکار، قادر به انجام گناه نخواهد بود. 
پس مى‏ بینى که گناهکار، براى آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانى، شود، از همان امکانات و نیروهایى استفاده میکند، که خداوند، آنها را، براى انجام کارهاى درست و نیک به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، نعمتها و نیروهایى را که خداوند به او داده است، تباه و حرام نمى‏ کند؟
 البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانى، بیمناک کرده است. ولى اگر خداوند چنین بیم و هشدارى هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد شد، باز هم حق نداشت گناه کند و نعمتهاى خداوند را تباه کند.
 یعنى در برابر نعمتهاى دیدن، شنیدن، بوئیدن، حرکت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایى انجام کارهاى گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به - شکرانه این نعمتهاى بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرمانى خداوند نشود.


زندگى_دنیوى دلیل زندگى_اخروى:

عَجِبتُ لِمَن أنکَرَ النشأةَ الأُخرى وهو یرى النشأةَ الأُولى!
در شگفتم، از کسیکه زندگى این دنیا را مى ‏بیند، و باز زندگى دنیاى دیگر (آخرت) را قبول ندارد. 
کسی که با درک و دانائى، در زندگى این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانه‏ هایى خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت مى‏ کنند. و کسی که قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش بررسى کند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنیاى خود نگاه کنیم، به روشنى مى ‏بینیم که انسان و حیوان و گیاه، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از ((نیستى)) به وجود آمده ‏اند. پس خداوند که قادر بوده است این زندگى و این همه موجودات زنده را، از ((نیستى)) به ((هستى)) بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودى این موجودات، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
اگر در زندگى انسان دقت کنیم، از یک نظر، خواهیم دید که خداوند، در همین دنیا هم، ریشه و اصل زندگى انسانها را در دل خاک قرار داده، و در وقت لزوم، افراد بشر را، از خاک به وجود آورده است. 
ابتدا، ریشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همین خاکهاى بیابانى پنهان بوده است. از دل این خاکها، گندم و برنج و سبزى و میوه و دیگر گیاهان خوردنى روئیده ‏اند.
قسمتى از این روئیدنیها را، پدر و مادر ما خورده‏ اند. قسمت دیگرى را نیز حیوانات خورده ‏اند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان در آیند. یعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حیوانات را نیز خورده ‏اند، در حقیقت، از غذایى استفاده کرده ‏اند که اصل آن، باز هم از خاک بوده است.
به این ترتیب، پدر و مادر ما، با خوردن خوراکى‏هایى، که در هر حال، از زمین بدست مى ‏آید، به زندگى خود ادامه داده ‏اند و بزرگ شده‏ اند بعد، وجود ما، همچون یک یاخته، در پشت و شکم آنها، پیدا شده است آنگاه ما شروع به رشد کرده ‏ایم، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و سایر اعضاء بدن شده ‏ایم سرانجام، به صورت یک انسان کامل، از شکم مادر، به این جهان قدم گذاشته ‏ایم. تمام این مراحل، از وقتى که ذرات هستى ما، در دل خاکها بوده، تا وقتى که این ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است، با قدرت آفرینش خداوند طى شده است.
 پس مى ‏بینیم که خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به وجود آورده است.
به این ترتیب، خدایى که چنین قدرتى دارد، یکبار دیگر هم، قادر به انجام این کار خواهد بود. یعنى، وقتى ما بمیریم و به مشتى خاک مبدل شویم، دوباره، در روز قیامت، خداوند ما را، از دل خاکها بیرون مى ‏آورد، و به ما (( هستى)) و زندگى مى‏ دهد، تا براى رسیدگى به حساب کارهایمان، در صف محشر آماده شویم.

حکمت ۳۲۴ نهج البلاغه
در خلوت هم از گناه بپرهیزید:
 وَ  قالَ عَلَیْهِ  السَّلامُ: اِتَّقُوا  مَعاصِىَ اللّهِ  فِى الْخَلَواتِ،  فَاِنَّ  الشّاهِدَ هُوَ  الْحاکمُ. 
 
در خلوت و تنهایى هم، از گناه و نافرمانى بپرهیزید، زیرا همان کسى که گناه شما را مى ‏بیند (یعنى خداوند) خودش نیز درباره آن، داورى خواهد کرد.
گروهى از افراد کوته فکر هستند، که گمان مى‏کنند اگر در خلوت و تنهایى، مرتکب گناه شوند، و کسى شاهد گناه آنها نباشد، از کیفر و مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنکه خداوند، در همه جا حاضر است، و در خلوت و تنهایى هم، شاهد اعمال بندگان خویش است.
امام صادق علیه‏ السلام مى ‏فرماید: کسی که در تنهایى مرتکب گناه مى‏ شود، مثل کسى است که در یک کشتى، داخل اطاقک مخصوص خود، نشسته است و کف آن را سوراخ مى‏ کند!
گرچه کسى شاهد این عمل زشت و نادرست او نیست، تا از آن جلوگیرى کند و یا آن شخص را به مجازات رساند، ولى چنین کسى، مجازات عمل خود را خواهد دید. زیرا به خاطر کار زشت او، دیگران هم صدمه خواهند دید.
آری سرانجام، آب دریا، از آن سوراخ به درون کشتی نفوذ خواهد کرد و همه کشتى را، با تمام سرنشینان واز جمله خود آن فرد، غرق خواهند شد.
پس گناه، اگر در خلوت و تنهایى هم صورت گیرد، علاوه بر شخص گناهکار، روى جامعه هم اثر منفی خواهد گذاشت.
از سوى دیگر، انسان در رابطه با خدا، باید بداند که: هرچند در خلوت و تنهایى مرتکب گناه شود، و کسى شاهد او نباشد، ولى خداوند، او را مى‏ بیند و شاهد گناهان اوست.
به این ترتیب، شخص گناهکار، در روز رستاخیز، از داورى خداوند توانا و بینا که خودش آن گناه را دیده است، هیچ راه فرارى نخواهد داشت.

حکمت ۱۵۴ نهج البلاغه
خشنودى از کار بدکاران:
 قالَ علی عَلَیْهِ السَّلامُ: الرّاضى بِفِعْلِ قَوْم کالدّاخِل فیهِ مَعَهُمْ وَ عَلى کلِّ داخِل فى باطِل اِثْمانِ: اِثْمُ الْعَمَلِ  بِهِ، وَ اِثْمُ  الرِّضى بِهِ. 

هر کس که به کار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهى کرده است، هر کس در کار نادرست همراهى کند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همکارى در آن کار نادرست، و گناه رضایت دادن به انجام آن.
اسلام، دینى است که پیروان خود را، همواره از زندگى کردن در حصارهاى تنگ تنهائى و در چهار دیواری هاى در بسته و بی تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه، باز میدارد؛ و در مقابل، همه را به زندگى اجتماعى و معاشرت با مردم، و حساسیت نسبت به تعالی همنوعان خود، دعوت میکند.
 بر اساس قوانین اسلام، خوب بودن و خوب زیستن، این نیست که ما، خود را از همه کنار بکشیم، و در خلوت و تنهایى مشغول عبادت شویم و کارى به کار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم.
چه، در این صورت، حتى اگر هیچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى که دیگران، در کنار ما و مقابل چشمان ما انجام میدهند، و ما توانائی جلوگیری از آن را داریم، شریک و سهیم خواهیم بود.
اگر انسان کسی را در حال گناه ببیند و بی تفاوت از کنار آن بگذرد، مرتکب خطای بزرگی شده است. مثل این است که انسان کسی را در حال غرق شدن ببیند و بی تفاوت به تماشا بایستد. در حالی که وظیفه دارد، هر اقدامی که از دستش برمی آید، انجام دهد.
به بیان دیگر، یک مسلمان و مؤمن واقعى، نباید در برابر کارهاى باطل و نادرست دیگران ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند زیرا این سکوت، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى، به انجام آن امر، رضایت داده است. و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است.
از این روست که امام علیه ‏السلام میفرماید: مسلمان مؤمن حق ندارد ساکت بنشیند و شاهد و تماشاگر کارهاى باطل دیگران باشد زیرا در آن صورت، از او دو گناه سرزده است:
یک گناه؛ همان رضایت دادن به انجام آن کار است،
و گناه دیگر؛ آن است که با چنین رضایتى، خود او نیز، در آن کار نادرست بصورت همکار و همراه در آمده و در حقیقت مثل آن است که خود نیز، در انجام آن گناه، شرکت و همکارى داشته است.

حکمت ۱۶۱ نهج البلاغه
خودرأیى و مشورت 

 وَ  قالَ عَلَیْهِ  السَّلامُ: مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ  هَلَک، وَ مَنْ  شاوَرَ  الرِّجالَ  شارَکها فى عُقُولِها
 
 شخص خودرأى به هلاکت میرسد، و کسیکه با مردان برجسته و اندیشمند مشورت کند، در عقل آنها شریک میشود.
کسیکه در همه کارها، تنها عقیده و نظر خود را درست میداند و به رأى و عقیده هیچ کس دیگر، اهمیتى نمى‏ دهد، بیش از هر کس، به خودش ظلم میکند.
هیچکس نیست که همه چیز را بداند و براى همه مسائل و مشکلات، راه حل درست و منطقى و قابل اجرأ پیدا کند، و هر کس، هر اندازه هم که عاقل و دانشمند باشد، باز با مسائلى روبرو خواهد شد، که راه حل درست و عملى آنها، به فکرش نخواهد رسید.
در چنین حالى، اگر شخصى، خود رأى باشد و جز عقیده خود، عقیده هیچ کس را نپذیرد، بطور مسلم، در حل مسائل، به راههاى غلط مى ‏رود، و چه بسا دچار اشتباهاتى میشود که حتى زندگى‏ اش را به خطر مى‏ افکند و او را به هلاکت و نیستى می کشاند.
اما کسیکه تنها به عقیده خود اتکأ ندارد، و در مسائل گوناگون مشورت میکند، به راه سعادت میرود. مخصوصا اگر شخصى، با افراد عاقل و اندیشمند و مردان برجسته مشورت کند، مانند آن است که در فکر و دانش آنها شریک شده، و از عقل و اندیشه هرکدام، براى خود سهمى برداشته است.
وقتى ما، بار سنگینى داریم که نمى‏توانیم از روى زمین حرکت دهیم، به کمک چند نفر دیگر نیاز پیدا مى‏ کنیم. و هنگامى که چند نفر آمدند و به ما کمک کردند، مثل آن است که ما را، در زور بازوى خود شریک کرده ‏اند و هر کدام، از قدرت و توانایى خود، سهمى به ما داده ‏اند.
در مورد مسائل مربوط به فکر و عقل نیز همینطور است. وقتى با مسأله ‏اى روبرو میشویم که به تنهایى از حل آن عاجزیم، باید از عقل و اندیشه دیگران هم کمک بگیریم. و در این صورت، مثل آن است که خود را، در عقل و شعور آنها شریک ساخته ‏ایم و از نیروى اندیشه و فکرشان، سهمى هم به ما رسیده است.

حکمت ۲۲۷ نهج البلاغه
ایمان چیست؟ 
 وَ قَدْ سُئِلَ  عَنِ الاْیمانِ  فَقال عَلَیْهِ  السَّلامُ: الاْیمانُ  مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ،  وَ اِقْرارٌ  بِاللِّسانِ،  وَعَمَلٌ بِالاَْرْکانِ. 

از امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، پر سیدند که:
ایمان چست؟
 فرمود: ایمان عبارت است از:
شناخت قلبى،
اعتراف و اقرار به زبان،
عمل با اعضاء و جوارح بدن.

ایمان حقیقى: نشانه‏ هائى دارد، که هر کس این نشانه ‏ها را در خود داشته باشد، مؤمن حقیقى است. 
امام علیه‏‌السلام، براى مؤمن حقیقى، سه نشانه اصلى و مهم تعیین فرموده است، که ما نیز با توجه به آنها میتوانیم مؤمنان حقیقى را بشناسیم.

طبق فرموده امام(ع) مؤمن حقیقى کسى است که: 
 * اولا شناخت قلبى داشته باشد.
 * یعنى از صمیم قلب و از ته دل، وجود خدا را شناخته باشد، و صمیمانه معتقد باشد که اصول دین اسلام، یعنى یگانگى خداوند متعال، نبوت حضرت محمد (ص)، و فرارسیدن روز قیامت، عدل خداوند و جانشینى امامان علیه ‏السلام ، بر حق است.
  * ثانیا به زبان اعتراف کند،
 * یعنى اعتقادات الهى و اسلامى خود را بر زبان آورد، و همواره کلمه «شهادتین» را به زبان جارى سازد، و به یگانگى خدا و نبوت حضرت محمد(ص) اقرار کند.
 * ثالثا وظایف اسلامى خود را با اعضاء بدنش انجام دهد،
 * یعنى وضو ساختن، نماز خواندن، روزه گرفتن، بدنگفتن با زبان، بد نشنیدن با گوش، نگاه حرام نکردن با چشم، و... تمام وظائفى را که خداوند براى اعضاء بدن او تعیین فرموده است، بطور صحیح و کامل به انجام رساند.
 بنابراین، کسی که یکى از این نشانه‏ ها، یا قسمتى از این نشانه‏ ها را نداشته باشد، نمى‏تواند خود را مؤمن حقیقى بداند.


حکمت ۲۶۸ نهج البلاغه

در دوستى و دشمنى اندازه_نگهدار  
و قال عَلَیْهِ  السَّلامُ:
اَحْبِبْ  حَبیبَک هَوْناًمّا، عَسى اَنْ یَکونَ بَغیضَک یَوْماًمّا،
وَ اَبْغِضْ بَغیضَک هَوْناً مّا، عَسى اَنْ یَکونَ حَبیبَک یَوْماًمّا. 
 
 آن حضرت  فرمود: در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود، 
 و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه او نیز، شاید روزی با تو دوست شود. 
 
در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه روى کرد و اندازه نگهداشت. چون زیاده روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.
 
وقتى با کسى دوست میشویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اختلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. درانصورت، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است، میتواند از دانسته ‏هاى خود، بر ضد ما سوء استفاده کند، و ضربه ‏هایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.
 
در دشمنى نیز باید میانه رو باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر درباره ‏اش سخنان زشت و زننده بگوئیم، که اگر روزى با یکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.
 
 حکمت ۲۳۳ نهج البلاغه
ستیزه_جویى 
 وَ قالَ عَلَیْهِ  السَّلامُ لاِبْنِهِ  الْحَسَنِ عَلَیْهِمَا  السَّلامُ: لاتَدْعُوَنَّ  اِلى  مُبارَزَة،  وَ اِنْ دُعیتَ  اِلَیْها فَاَجِبْ،  فَاِنَّ الدّاعِىَ  اِلَیْها باغ ،  وَ الْباغِىَ  مَصْـرُوعٌ.
 
کسى را به ستیز دعوت مکن، اما اگر تو را به مبارزه دعوت کردند، براى دفاع از خود، جنگ را قبول کن. زیرا شخص ستیزه جو، ستمگر است، و ستمگر بر خاک مى ‏افتد و مغلوب مى‏ شود. 
یکى از افتخارات فراوان اسلام، این است که در دستورات آن هیچگاه دعوت به ستیزه وجود ندارد. زیرا اسلام، دین صلح و صفا و آشتى است، و قادر است که تمام مسائل را با منطق قوى و دلایل روشن و محکم خود حل کند. و بخاطر همین برخوردارى از منطق و دلیل است که هیچگاه پیغمبر(ص) و ائمه معصوم(ع) لازم نمى‏ دیدند کارها را با زور پیش ببرند، و رفتار جنگ طلبانه داشته باشند و جنگى را شروع کنند.
 
در جنگهاى صدر اسلام، هیچگاه حضرت محمد(ص) و مسلمانان براى جنگ پیشقدم نمى ‏شدند و به جنگ کسى نمى‏ رفتند. بلکه این دشمنان اسلام بودند که یا بطرف مسلمانان لشکر کشى میکردند، یا آنقدر به آزار و اذیت و شکنجه مسلمین مى‏ پرداختند که آنها هم براى دفاع از خود ناچار از جنگیدن مى‏ شدند.
 
دلیل اینکه اسلام، پیشقدم شدن در جنگ و جنگ ‏طلب بودن را جایز نمیداند. این است که هر کس جنگ‏ طلب باشد، و با برپاکردن جنگ به کشتار و تجاوز دست بزند، «ستمگر» است. و ستمگر نیز، سر انجام بر خاک مى ‏افتد و مغلوب میشود. پس اسلام، هرگز دستور جنگ ‏طلبى نمى ‏دهد، چون هرگز نمیخواهد پیروانش ستمگر باشند.
 
اما همان اندازه که اسلام، مسلمانان را از جنگ ‏طلبى بر حذر میدارد، به همان اندازه هم، هر مسلمانى را موظف میسازد که در برابر جنگ طلبها، از خود دفاع کند. زیرا دفاع نکردن در برابر جنگ طلبها، دلیل خوارى و زبونى است، و اسلام هرگز نمیخواهد که پیروانش خوار و زبون باشند و به دیگران اجازه دهند که به کشتار و تجاوز بپردازند.
 

به همین دلیل است که امام علیه ‏السلام نیز مى ‏فرماید که مسلمانان نباید جنگ طلب باشند، اما اگر جنگى به آنها تحمیل شد، باید بهر قیمتى که هست از خود دفاع کنند و حتى «با چنگ و دندان به جهاد برخیزند و به زمزمه ‏هاى شوم صلح و سازش اعتنا نکنند» .

 

حکمت 130توجه به فنا پذیرى دنیا (اخلاقى، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّینَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْکُوفَةِ یَا أَهْلَ الدِّیَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ یَا أَهْلَ التُّرْبَةِ یَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ یَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ یَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُکِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُکِحَتْ وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَکُمْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِى الْکَلَامِ لَأَخْبَرُوکُمْ أَنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى .

درود خدا بر او ، فرمود : ( امام [علیه السلام] وقتى از جنگ صفین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید رو به مردگان کرد .) فرمود :
اى ساکنان خانه هاى وحشت زا ، و محله هاى خالى و گورهاى تاریک ، اى خفتگان در خاک ، اى غریبان ، اى تنها شدگان ، اى وحشت زدگان ، شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم ، و به شما خواهیم رسید. اما خانه هایتان ! دیگران در آن سکونت گزیدند ؛ و اما زنانتان ! با دیگران ازدواج کردند؛ و اما اموال شما ! در میان دیگران تقسیم شد ! این خبرى است که ما داریم ، حال شما چه خبر دارید ؟ ( سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود : ) بدانید که اگر اجازة سخن گفتن داشتند ، شما را خبر مى دادند که ، بهتین توشه ، تقوا است.

 

حکمت 1311ـ توبیخ الذّام لِلدّْنیا(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَا أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ مَتَى اسْتَهْوَتْکَ أَمْ مَتَى غَرَّتْکَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ وَ کَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ تَبْتَغِى لَهُمُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ غَدَاةَ لَا یُغْنِى عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ وَ لَا یُجْدِى عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ وَ لَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطَلِبَتِکَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِکَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا یَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَیْنِهَا وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلَاءَ وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ رَاحَتْ بِعَافِیَةٍ وَ ابْتَکَرَتْ بِفَجِیعَةٍ تَرْغِیباً وَ تَرْهِیباً وَ تَخْوِیفاً وَ تَحْذِیراً فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذَکَّرَتْهُمُ الدُّنْیَا فَتَذَکَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا .

درود خدا بر او : (شنید مردى دنیا را نکوهش مى کند.)
فرمود : 1ـ توبیخ نکوهش کننده دنیا: اى نکوهش کنندة دنیا ، که به غرور دنیا مغرورى و با باطل هاى ان فریب خوردی! خود فریفته دنیایى و آن را نکوهش مى کنى ؟ آیا تو در دنیا جرمى مرتکب شده اى ؟ یا دنیا به تو جرم کرده است ؟ کى دنیا تو را سرگردان کرد ؟ و در چه زمانى تو را فریب داد ؟ آیا با گورهاى پدرانت که پوسیده اند ؟ (تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیده اند؟ آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده ای؟ و آنان را پرستارى کرده در بسترشان خوابانده اى ؟ در خواست شفاى آنان را کدره و از طبیبان داروى آن را ها تقاضا کرده اى ؟ د ران صبحگاهان که داروى تو به حال آنان سودى نداشت ، و گریه تو فایده نکرد ، و ترس تو آنان را سودى نرساند ، و آنچه مى خواستى به دست نیاوردى ، و با نیروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور کنى . دنیا براى تو حال آنان را مثال زد ، و با گورهایشان ، گور خودت را به رْخ تو کشید.
2ـ خوبیها و زیبائیهاى دنیا: همانا دنیا سراى راستى براى راست گویان ، و خانة تندرستى براى دنیا شناسان ، و خانه بى نیازى براى توشه گیران ، و خانه پند ، براى پند آموزان است . دنیا سجده گاه دوستان خدا ، نماز گاه فرشتگان الهى ، فرودگاه وحى خدا ، و جایگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند. و بهشت را سود بردند. چه کسى دنیا را نکوهش مى کند ؟ و حال آن که دنیا جدا شدنشرا اعلام داشته و فریاد زد که ماندگار نیست، و از نابودى خود و اهلش خبر داده است ؟ با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند . در آغاز شب به سلامت گذشت ، اما در صبحگاهان با مصیبتى جانکاه بازگشت ، تا مشتاق کند ، و تهدید نماید، و بترساند ، و هشدار دهد . پس مردمى در بامداد با پشیمانى ، دنیا را نکوهش کنند، و مردمى دیگر در روز قیامت آن را مى ستایند ، دنیا حقائق را به یادشان آورد ، یادآور آن شدند ، از رویدادها برایشان حکایت کرد ، او را تصدیق کردند و اندرزشان داد ، پند پذیرفتند.

 

حکمت 132ضرورت یاد مرگ (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً یُنَادِى فِى کُلِّ یَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ .

درود خدا بر او ، فرمود : خدا را فرشته ایست که هر روز بانگ مى زند : بزایید براى مردن ، و فراهم آورید نابود شدن ، و بسازید براى ویران گشتن.

 

حکمت 133اقسام مردم و دنیا (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.

درود خدا بر او ، فرمود : دنیا گذرگاه عبور است ، نه جاى ماندن ؛ و مردم در آن دو دسته اند : یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند ، و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد.

 

حکمت 134حقوق دوستان(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَکُونُ الصَّدِیقُ صَدِیقاً حَتَّى یَحْفَظَ أَخَاهُ فِى ثَلَاثٍ فِى نَکْبَتِهِ وَ غَیْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ .

درود خدا بر او ، فرمود : دوست ، دوست نیست مگر آن که حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد : در روزگار گرفتارى ، آن هنگام که حضور ندارد ، و پس از مرگ.

 

حکمت 135چهار ارزش برتر (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أُعْطِیَ أَرْبَعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الْإِجَابَةَ وَ مَنْ أُعْطِیَ التَّوْبَةَ لَمْ یُحْرَمِ الْقَبُولَ وَ مَنْ أُعْطِیَ الِاسْتِغْفَارَ لَمْ یُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ وَ مَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ لَمْ یُحْرَمِ الزِّیَادَةَ .
قال الرضى و تصدیق ذلک کتاب الله قال الله فى الدعاء ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ و قال فى الاستغفار وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً و قال فى الشکر لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ و قال فى التوبة إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً.

درود خدا بر او ، فرمود : کسى را که چهار چیز دادند ، از چهار چیز محروم نباشد : با دعا از اجابت کردن ، با توبه از پذیرفته شدن ، با استغفار از آمرزش گناه ، با شکرگزارى از فزونى نعمت ها .
سید رضى مى گوید : (و این حقیقت مورد تصدیق کتاب الهى است که در مورد دعا گفته است :" مرا بخوانید تا خواسته هاى شما را بپردازم ." (قرآن کریم ، سورة مؤمن ، آیة 60) در مورد استغفار گفته است :"هر آن که به بدى دست یابد یا بر خود ستم روا دارد و آز پس به درگاه خدا استغفار کند ، خداى را آمرزش گر و مهربان یابد". (قرآن کریم سورة نساء ، آیه 110) در مورد سپاس فرموده است :" بى شک اگر سپاس گزارید ، نعمت مى افزایم ". ( قرآن کریم ، سورة ابراهیم ، آیه 7) و در مورد توبه فرموده است :" تنها توبه را خداوند از کسانى مى پذیرد که از سر نادانى به کار زشتى دست مى یابند و تا دیر نشده است باز مى گردند ، تنها چنین کسانند که خداوند در موردشان تجدید نظر مى کند ، که خدا دانا و حکیم است ".(قرآن کریم ،سوره نساء ، آیه 17).

 

حکمت 136فلسفة احکام الهى (اخلاقى، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ وَ الْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِیفٍ وَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّیَامُ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ .

درود خدا بر او فرمود : نماز موجب نزدیکى هر پارسایى به خداست ، و حج جهاد هر ناتوان است . هر چیزى زکاتى دارد ، و زکات تن ، روزه و جهاد زن ، نیکو شوهر دارى است.

 

حکمت 137صدقه را نزول روزى(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ .

درود خدا بر او ، فرمود : آن که پاداش الهى را باور دارد ، در بخشش سخاوتمند است.

 

حکمت 138نقش پاداش الهى در انفاق (اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّةِ .

درود خدا بر او ، فرمود : آن که پاداش الهى را باور دارد ، در بخشش سخاوتمند است.

 

حکمت 139تناسب امداد الهى با نیازها (اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ .

درود خدا بر او ، فرمود : کمک الهى به اندازه نیاز فرود مى آید.

 

حکمت 140قناعت و بى نیازى (اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ .

درود خدا بر او ، فرمود : آن که میانه روى کند تهیدست نخواهد شد.

 

حکمت 141 راه آسایش (اجتماعى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ .

درود خدا بر او ، فرمود : اندک بودن تعداد زن و فرزند یکى از دو آسایش است.

 

حکمت 142دوستى ها و خردمندى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ .

درود خدا بر او ، فرمود : دوستى کردن نیمى از خردمندى است.

 

حکمت 143غمها و پیرى زودرس (اخلاقى،بهداشت روانى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ .

درود خدا بر او ، فرمود : اندوه خوردن ، نیمى از پیرى است.

 

حکمت 144تناسب بردبارى با مصیبتها (اخلاقى، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] یَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِیبَةِ وَ مَنْ ضَرَبَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِیبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ .

درود خدا بر او ، فرمود : صبر با اندازة مصیبت فرود آید ، و آن که در مصیبت بى تاب بر رانش زند ، اجرش نابود مى گردد.

 

حکمت 145عبادتهاى بى حاصل (اخلاقى،معنوی،عبادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ .

درود خدا بر او ، فرمود : بسا روزه دارى که بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد ، و بسا شب زنده دارى که از شب زنده دارى چیزى جز رنج و بى خوابى به دست نیاورد ! خوشا خواب زیرکان، و افطارشان!

 

حکمت 146ارزش دعا ، صدقه و زکات دادن(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : ایمان خود را با صدقه دادن ، و اموالتان را با زکات دادن نگاهدارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید.

 

حکمت 147 (عملی، اخلاقى، اعتقادى)

وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ [علیه السلام] لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ [علیه السلام] فَأَخْرَجَنِى إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ :
یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّى مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِى حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِى أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِى قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِى شَیْ‏ءٍ أَقْرَبُ شَیْ‏ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِى قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَ
جَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِى أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (کمیل بن زیاد مى گوید: امام دست مرا گرفت و به سوى قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پْر دردى کشید و فرمود )
اى کمیل بن زیاد ! این قلب ها بسان ظرفهایى هستند ، که بهترین آن ها ، فراگیرترین آن هاست، پس آنچه را مى گویم نگاهدار:
1ـ اقسام مردم (مردم شناسى)
مردم سه دسته اند ، دانشمند الهى ، و آموزنده اى بر راه رستگارى ، و پشه هاى دست خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان ، که به دنبال هر سر و صدایى مى روند. و با وزش هر بادى حرکت مى کنند؛ نه از روشنایى دانش نور گرفتند ، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند .
2ـ ارزش هاى والاى دانش
اى کمیل: دانش بهتر از مال است . زیرا علم ، نگهبان تو است ، ولى تو باید از مال خویش نگهدارى کنی؛ مال با بخشیدن کم مى شود اما علم با بخشش فزونى گیرد ؛ و مقام و شخصیتى که با مال به دست آمده با نابودى مال ، نابود مى گردد.
اى کمیل بن زیاد! شناخت علم راستین ( علم الهى آیینى است که با آن پاداش داده مى شود و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مى کند ، و پس از مرگ ، نام نیکو به یادگار گذارد . دانش . فرمانروا؛ و مال، فرمانبر است.
3ـ ارزش دانشمندان
اى کمیل!ثروت اندوزانِ بى تقوا، مرده اى به ظاهر زنده اند ، اما دانشمندان تا دنیا بر قرار است زنده اند ، بدن هایشان گرچه در زمین پنهان اما یاد آنان در دل ها همیشه زنده است.
4ـ اقسام دانش پژوهان
بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته است، اى کاش کسانى را مى یافتم که مى توانستند آن را بیاموزند ؟ آرى تیزهوشانى مى یابم اما مورد اعتماد نمى باشند . دین را وسیله دنیا قرار داده ، و با نعمت هاى خدا بر بندگان ، و با برهان هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى فروشند . یا گروهى که تسلیم حاملان حق مى باشند اما ژرف انیشیِ لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اولین شبهه اى ، شک و تردید در دلشان ریشه مى زند؛ پس نه آنها ، و نه اینها ، سزاوار آموختن دانش هاى فراوان من نمى باشند. یا فرد دیگرى که سخت در پى لذت بوده ، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزى حرص مى ورزد ، هیچ کدام از آنان نمى توانند از دین پاسدارى کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش مى میرد.
5ـ ویژگى هاى رهبران الهی
آرى ! خداوندا! زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان ، تا حجت خدا باطل نشود ، و نشانه هایش از میان نرود. تعدادشان چقدر؟ و در کجا هستند؟ به خدا سوگند ! که تعدادشان اندک ولى نزد خدا بزرگ مقدارند ، که خدا به وسیله آنان حجت ها و نشان هاى خود را نگاه مى دارد، تا به کسانى که همانندشان هستند بسپارد ، و در دل هاى آن بکارد، آنان که دانش ، نور حقیقت بینى را بر قلبشان تابیده ، و روح یقین را در یافته اند ، که آنچه را خوشگذران ها دشوار مى شمارند ، آسان گرفتند، و آن چه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند . در دنیا با بدن هایى زندگى مى کنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم! کمیل! هرگاه خواستى بازگرد.

 

حکمت 148تنقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى) (اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : انسان زیر زبان خود پنهان است (31).

 

حکمت 149ضرورت خود شناسى (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] هَلَکَ امْرُؤٌ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : نابود شد کسى که ارزش خود را ندانست.

 

حکمت 150ضد ارزش ها و هشدارها (اخلاقى،اجتماعى،سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ یَعِظَهُ لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ یُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ یَقُولُ فِى الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ إِنْ أُعْطِیَ مِنْهَا لَمْ یَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یَقْنَعْ یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ مَا أُوتِیَ وَ یَبْتَغِى الزِّیَادَةَ فِیمَا بَقِیَ یَنْهَى وَ لَا یَنْتَهِى وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِى یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَ لَا یَعْمَلُ عَمَلَهُمْ وَ یُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ یُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِیاً یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ وَ یَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِیَ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا یَظُنُّ وَ لَا یَغْلِبُهَا عَلَى مَا یَسْتَیْقِنُ یَخَافُ عَلَى غَیْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ یَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ یُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا یَعْتَبِرُ وَ یُبَالِغُ فِى الْمَوْعِظَةِ وَ لَا یَتَّعِظُ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ یُنَافِسُ فِیمَا یَفْنَى وَ یُسَامِحُ فِیمَا یَبْقَى یَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً یَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا یُبَادِرُ الْفَوْتَ یَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِیَةِ غَیْرِهِ مَا یَسْتَقِلُّ أَکْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَسْتَکْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا یَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَیْرِهِ فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِیَاءِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الذِّکْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ یَحْکُمُ عَلَى غَیْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا یَحْکُمُ عَلَیْهَا لِغَیْرِهِ یُرْشِدُ غَیْرَهُ وَ یُغْوِى نَفْسَهُ فَهُوَ یُطَاعُ وَ یَعْصِى وَ یَسْتَوْفِى وَ لَا یُوفِى وَ یَخْشَى الْخَلْقَ فِى غَیْرِ رَبِّهِ وَ لَا یَخْشَى رَبَّه فِى خَلْقِهِ


قال الرضى و لو لم یکن فى هذا الکتاب إلا هذا الکلام لکفى به موعظة ناجعة و حکمة بالغة و بصیرة لمبصر و عبرة لناظر مفکر .

و درود خدا بر او ، فرمود : (مردى از امام درخواست اندرز کرد.)
از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است ، اگر (32) نعمت ها به او برسد سیر نمى شود ، و در محرومیت قناعت ندارد ، از آنچه به او رسید شکرگزار نیست و از آنچه مانده ، زیاده طلب است.
دیگران را پرهیز مى دهد اما خود پروا ندارد ، به فرمانبردارى امر مى کند اما خود فرمان نمى برد ، نیکوکاران را دوست دارد ، اما رفتارشان را ندارد ، گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است ، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد ، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد، اگر بیمار شود پشیمان مى شود ، و اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مى خواند ؛ اگر به گشایش ، دست یافت مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند ، نفس به نیروى گُمان ناروا بر او چیرگى دارد ، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد.
براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران ، و بیش ار [چه که عمل کرده امیدوار است . اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود ، و اگر تهى دست گردد ، مأیوس و سْست شود ، چون کار کند در آن کوتاهى ورزد ، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید ، چون در برابر شهوت قرار گیردگناه را برگزیده ، توبه را به تأخیر اندازد ، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند ، عبرت آموزى را طرح مى کند اما خود عبرت نمى گیرد ، در پند دادن مبالغه مى کند اما خود پند پذیر نمى باشد.
سخن بسیار مى گوید ، اما کردار خوب او اندک است ! براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود مى پندارد ، از مرگ هراسناک است اما فرصت را از دست مى دهد ، گناه دیگران را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک مى پندارد، طاعت خود را ریاکارانه بر خورد مى کند ، خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد ، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مى کند اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد.

 

حکمت 151ضرورت آینده نگرى (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ امْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هر کس را پایانى است ؛ تلخ یا شیرین.

 

حکمت 152توجه به فنا پذیرى (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ .

و درود خدا بر او ، فرمود : آنچه روى مى آورد ، باز مى گردد؛ وچیزى که بازگردد ، گویى هرگز نبوده است!

 

حکمت 153صبر و پیروزی (اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ .

و درود خدا بر او ، فرمود: انسان شکیبا ، پیروزى را از دست نمى دهد ، هر چند زمان آن طولانى شود .

 

حکمت 154اهمیت نیت ها (اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الرَّاضِى بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِى بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ.

و درود خدا بر او ، فرمود : آن کس که از کار مردمى خشنود باشد ، چونان کسى است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلى روى آورد ، دو گناه بر عهده او باشد: گناه کردار باطل ، و گناه خشنودى به کار باطل.

 

حکمت 155 ضرورت پایبندى به عهد و پیمان (اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] اعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِى أَوْتَادِهَا .

و درود خدا بر او ، فرمود : عهد و پیمان ها را پاس دارید به خصوص با وفاداران.

 

حکمت 156ضرورت خداشناسى و اطاعت(اخلاقى،عبادی، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] عَلَیْکُمْ بِطَاعَةِ مَنْ لَا تُعْذَرُونَ بِجَهَالَتِهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : خداى را اطاعت کنید که در نشناختن پروردگار عذرى ندارید.

 

حکمت 157 فراهم بودن راه هاى هدایت(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ قَدْ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنِ اسْتَمَعْتُمْ .

و درود خدا بر او ، فرمود : اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده اند ، اگر هدایت مى طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید ، حق را به گوشتان خواندند.

 

حکمت 158روش برخورد با دوستان بد (اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : برادرت را با احسانى که در حق او مى کنى سرزنش کن ، و شر او را با بخشش بازگردان.

 

حکمت 159پرهیز از مواضع اتهام (اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ .

و درود خدا بر او ، فرمود : کسى که خود را در جایگاه تهمت قرار داد ، نباید جز خود را نکوهش کند!.

 

حکمت 160قدرت و زورگویى (اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هر کس قدرت به دست آورد ، زورگویى دارد.

 

حکمت 161 ارزش مشورت و پرهیز از خودمحورى(اخلاقى،سیاسى،اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِى عُقُولِهَا .

و درود خدا بر او ، فرمود : هر کس خود رأى شد به هلاکت رسید، و هر کس با دیگران مشورت کرد ، در عقل هاى آنان شریک شد.

 

حکمت 162ضرورت رازدارى (اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : آن کس که راز خود را پنهان دارد ، اختیار آن در دست اوست.

 

حکمت 163فقر و نابودى (اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : فقر مرگ بزرگ است!

 

حکمت 164 روش برخورد با متجاوزان(اخلاقى،سیاسى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا یَقْضِى حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : رعایت حق کسى که او حقش را محترم نمى شمارد نوعى بردگى است.

 

حکمت 165پرهیز از نافرمانى خدا (اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِى مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ .

و درود خدا بر او، فرمود : هیچ اطاعتى از مخلوق ، در نافرمانى پروردگار نیست!.

 

حکمت 166پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مى گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد.(33)

 

حکمت 167 خودپسندى و محرومیت ها (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْإِعْجَابُ یَمْنَعُ الِازْدِیَادَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : خود پسندى مانع فزونى است.

 

حکمت 168توجه به فناپذیرى دنیا (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْأَمْرُ قَرِیبٌ وَ الِاصْطِحَابُ قَلِیلٌ .

و درود خدا بر او فرمود : آخرت نزدیک ، و زمانِ ماندن در دنیا اندک است.

 

حکمت 169آینده نگرى (اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] قَدْ أَضَاءَ الصُّبْحُ لِذِى عَیْنَیْنِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : صبحگاهان براى آن که دو چشم بینا دارد روشن است.

 

حکمت 170ضرورت ترک گناه (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] تَرْکُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْمَعُونَةِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : ترک گناه آسان تر از در خواست توبه است.

 

حکمت 171ره آورد شوم حرام خورى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ مَنَعَتْ أَکَلَاتٍ .

و درود خدا بر او ، فرمود : بسا لقمه اى گلوگیر که لقمه هاى فراوانى را محروم مى کند.

 

حکمت 172نادانى ها و دشمنى ها (اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا .

و درود خدا بر او ، فرمود : مردم دشمن چیزهایى هستند که نمى دانند.

 

حکمت 173ارزش مشورت ها(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد.

 

حکمت 174 ارزش خشم در راه خدا(اخلاقى، سیاسى، عقیدتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ قَوِیَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ .

آن کس که دندان خشم را در راه خدا ب رهم فشارد، بر کشتن باطل گرایان ، توانمند گردد.

 

حکمت 175راه درمان ترس (اخلاقى، علمى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هنگامى که از چیزى مى ترسى ، خود را در آن بیفکن ، زیرا گاهى ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است.

 

حکمت 176 ابزار ریاست (بردبارى فراوان)(اخلاقى، مدیریتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : بردبارى و تحمل سختى ها ، ابزار ریاست است.

 

حکمت 177روش بر خورد با بدان(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] ازْجُرِ الْمُسِی‏ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : بدکار را با پاداش دادن به نیکوکر آزار بده!

 

حکمت 178روش نابود کردن بدى ها(اخلاقى، سیاسى،اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ

و درود خدا بر او ، فرمود : بدى را از سینة دیگران ، با کندن آن از سینة خود ، ریشه کن نما!.

 

حکمت 179لجاجت و سْستى اراده(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْیَ .

و درود خدا بر او فرمود : لجاجت تدبیر را سْست مى کند.

 

حکمت 180طمع ورزى و بردگى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ .

و درود خدا بر او ، فرمود : طمع ورزى ، بردگیِ همیشگى است.

 

حکمت 181 ارزش ، دوراندیشى و پرهیز از کوتاهی (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] ثَمَرَةُ التَّفْرِیطِ النَّدَامَةُ وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلَامَةُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : حاصل کوتاهى ، پشیمانى ؛ و حاصل دوراندیشی، سلامت است.

 

حکمت 182 شناخت جایگاه سخن و سکوت (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا خَیْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُکْمِ کَمَا أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : آنجا که باید سخنِ درست گفت، در خاموشى خیرى نیست، چنانکه در سخن ناآگاهانه نیز خیرى نخواهد بود.

 

حکمت 183باطل گرایى و اختلاف (اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتَانِ إِلَّا کَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلَالَةً .

و درود خدا بر او ، فرمود : دو دعوت به اختلاف نرسد جز اینکه یکى باطل باشد!

 

حکمت 184ویژگى هاى اعتقادى امام [علیه السلام] (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَا شَکَکْتُ فِى الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : از روزى که حق براى من نمایان شد، هرگز دچار تردید نشدم!

 

حکمت 185ویژگى هاى اعتقادى امام على [علیه السلام] (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِّبْتُ وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِى .

و درود خدا بر او ، فرمود : هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند ، و هرگز گمراه نشدم ، به کسى به وسیله من گمراه نشده است.

 

حکمت 186آینده سخت ستمکاران (اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لِلظَّالِمِ الْبَادِى غَداً بِکَفِّهِ عَضَّةٌ .

و درود خدا بر او ، فرمود : آغاز کنندة ستم ، در قیامت ، انگشت به دندان مى گزد.

 

حکمت 187ضرورت یاد قیامت (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الرَّحِیلُ وَشِیکٌ .

و درود خدا بر او ، فرمود : کوچ کردن نزدیک است!

 

حکمت 188ضرورت حق گرایى (اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هر کس که با حق در آویزد نابود مى گردد.

 

حکمت 189ارزش صبر و خطر بى تابى (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ لَمْ یُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَکَهُ الْجَزَعُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : کسى را که شکیبایى نجات ندهد ، بى تابى او را هلاک گرداند.

 

حکمت 190معیار امامت؟ (اعتقادى، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَا عَجَبَاهْ أَ تَکُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : شگفتا! آیا معیار خلافت ، صحابى بودن و خویشاوندى ملاک نیست؟ (از امام، شعرى در همین مسئله نقل شد که به ابابکر فرمود) اگر ادعا مى کنى با شوراى مسلمین به خلافت رسیدی، چه شورایى بود که رأى دهندگان حضور نداشتند ؟ و اگر خویشاوندى را حجت مى آورى ، دیگران از تو به پیامبر نزدیک تر و سزاوار ترند.
 

حکمت 191مشکلات دنیا (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّمَا الْمَرْءُ فِى الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِى کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْ‏ءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّةَ فِى هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا .

و درود خدا بر او ، فرمود : همانا انسان در دنیا تخته نشان تیرهاى مرگ ، و ثروتى است دستخوش تاراج مصیبت ها: با هر جرعة نوشیدنی، گلو رفتنی، و در هر لقمه اى ، گلو گیر شدنى است ، و بنده نعمتى به دست نیاورد جز آن که نعمتى از دست بدهد ، و روزى به عمرش افزوده نمى گردد جز با کم شدن روزى دیگر! پس ما یاران مى گیم، و جان هاى ما هدف نابودى ها ، پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم؟. در حالى که گذشت شب و روز بنایى را بالا نبرده جز آن که آن را ویران کرده و به اطراف پراکند!

 

حکمت 192پرهیز از زراندوزى(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِکَ فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : اى فرزند آدم ، آنچه را که بیش از نیاز خود فراهم کنى ، براى دیگران اندوخته اى .

 

حکمت 193راه به کار گرفتن قلب (اخلاقى، علمى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِیَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : دل ها را روى آوردن و پشت کردنى است ، پس دل ها را آنگاه به کار وا دارید که خواهشى دارند و روى آوردنى ، زیرا اگر دل را به اجبار به کارى وا دارى کور مى گردد.

 

حکمت 194 ضرورت پرهیز از خشم و انتقام (اخلاقى، اجتماعى)

وَ کَانَ [علیه السلام] یَقُولُ مَتَى أَشْفِى غَیْظِى إِذَا غَضِبْتُأَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِى لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِى لَوْ عَفَوْتَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : چون خشم گیرم ، کى آن را فرو نشانم ؟ در آن زمان که قدرت انتقام ندارم ، که به من بگویند: " اگر صبر کنى بهتر است " یا آنگاه که قدرت انتقام دارم ؟ که به من بگویند " اگر عفو کنى خوب است ".

 

حکمت 195پرهیز از بْخل ورزى (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَةٍ هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ وَ رُوِیَ فِى خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ هَذَا مَا کُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِیهِ بِالْأَمْسِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (در سر راه ، از کنار مزیله اى عبور مى کرد)
این همان است که بخیلان به آن بخل مى ورزند ! و رد روایت دیگرى نقل شد که این چیزى است که دیروز بر سر آن رقابت مى کردید!

 

حکمت 196عبرت آموزى از إتلاف اموال(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : مالى که نابودى آن تو را پند مى دهد ، از دست نرفته است.

 

حکمت 197روش درمان روح (روانشناسى بالینى) (اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : این دلها همانند تن ها خسته مى شوند ، براى نشاط آن به سخنان تازة حکیمانه روى بیاورید.

 

حکمت 198ضرورت حکومت (اعتقادى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ .

و درود خدا بر او، فرمود : (وقتى شنید که خوارج مى گویند حکومت فقط از آنِ خداست.)
سخن حقّى است که از آن اراده باطل دارند.

 

حکمت 199نکوهش اُوباش (انسان هاى شرور)(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] فِى صِفَةِ الْغَوْغَاءِ هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ یُعْرَفُوا وَ قِیلَ بَلْ قَالَ ع هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا فَقِیلَ قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ فَقَالَ یَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ فَیَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ کَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : ( در تعریف جمع اوباش ، فرمود) آنان چون گرد هم آیند پیورز شوند ، و چون پراکنده شوند شناخته نگردند (34) (و گفته شد که امام فرمود) آنان چون گرد هم آیند زیان رسانند و جون پراکنده شوند سود دهند، (از امام پرسیدند چون اوباش گرد هم آیند زیان رسانند را دانستیم ، اما چه سودى در پراکندگى آنان است ، فرمود) صاحبان کسب و کار ، و پیشه وران به کارهاى خود باز مى گردند، و مردم از تلاش آنان سود برند ، بنّا به اسختن ساختمان ، و بافنده به کارگاه بافندگى ، و نانوا به نانوایى روى مى آورد.

 

حکمت 200نکوهش انسان هاى شرور(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَ أُتِیَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَةٍ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (جنایتکارى را حضور امام آوردند که جمعى اوباش هماره او بودند) مباک مباد ، چهره هاى که جز به هنگام زشتى ها دیده نمى شوند.

 

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِینَةٌ .

و درود خدا بر او ، فرمود : با هر انسان دو فرشته است که او را حفظ مى کنند، و چون تقدیر الهى فرا رسد، تنهایش مى گذارند که همانا زمان عمر انسان ، سپرى گشته است.

 

حکمت 202واقع نگرى در مسائل سیاسى(سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ نُبَایِعُکَ عَلَى أَنَّا شُرَکَاؤُکَ فِى هَذَا الْأَمْرِ لَا وَ لَکِنَّکُمَا شَرِیکَانِ فِى الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (طلحه و زبیر خدمت امام آمدند و گفتند با تو بیعت کردیم که ما در حکومت شریک تو باشیم ، فرمود)
نه هرگز! بلکه شما در نیرو بخشیدن ، و یارى خواستن شرکت دارید، و دو یاورید به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختى ها.

 

حکمت 203یاد مرگ و پرهیز کارى (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِى إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَکُمْ وَ إِنْ نَسِیتُمُوهُ ذَکَرَکُمْ .

و درود خدا بر او ، فرمود : اى مردم ! از خدایى بترسید که اگر سخنى گویید مى شنود ، و اگر پنهان دارید مى داند، و براى مرگى آماده باشید که اگر از آن فرار کنید شما را مى یابد، و اگر بر جاى خود بمانید شما را مى گیرد ، و اگر فراموشش کنید شما را از یاد نبرد.

 

حکمت 204بى توجهى به سپاسگذارى مردم(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یُزَهِّدَنَّکَ فِى الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْکُرُهُ لَکَ فَقَدْ یَشْکُرُکَ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِکُ مِنْ شُکْرِ الشَّاکِرِ أَکْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْکَافِرُ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : ناسپاسى مردم تو را از کار نیکو باز ندارد، زیرا هستند کسانى ، بى آن که از تو سودى برند تو را مى ستایند، چه بسا ستایش اندک آنان براى تو ، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد (و خداوند نیکوکاران را دوست دارد).

 

حکمت 205گنجایش نا محدود ظرف علم(علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هر ظرفى با ریختن چیزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش که هر چه در آن جاى دهى ، وسعتش بیشتر مى شود.

 

حکمت 206ره آورد حلم و بردبارى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : نخستین پاداش بردبار از بردبارى اش آن که مردم در برابر نادان ، پشتیبان او خواهند بود.

 

حکمت 207ارزش همانند شدن با خوبان(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ .

و درود خدا بر او ، فرمود : اگر بردبار نیستی، خود را به بردبارى بنماى ، زیرا اندک است که خود را همانند مردمى کند و از جملة آنان به حساب نیاید.

 

حکمت 208مراحل خودسازی (اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : کسى که از خود حساب کشد ، سودى مى برد، و آن که از خود غفلت کند زیان مى بیند ، و کسى که از خدا بترسد ایمن باشد، و کسى که عبرت آموزد اگاهى یابد، و آن که آگاهى یابد مى فهمد ، و آن که بفهمد دانش آموخته است!.

 

حکمت 209خبر از ظهور حضرت مهدى (عج) (اعتقادى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِیبَ ذَلِکَ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : دنیا پس از سرکشی، به ما روى مى کند ، چونان شتر مادة بدخو که به بچه خود مهربان گردد.(سپس این آیه را خواند)
"و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانیم".

 

حکمت 210الگوهاى پرهیزکارى(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقُوا اللَّهَ تَقِیَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِیداً وَ جَدَّ تَشْمِیراً وَ کَمَّشَ فِى مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ وَ نَظَرَ فِى کَرَّةِ الْمَوْئِلِ وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : از خدا بترسید ، ترسیدن انسان وارسته اى که دامن به کمر زده و خود را آماده کرده ، و در بهره بردن از فرصت ها کوشیده ، و هراسان در اطاعت خدا تلاش کرده ، و در دنیاى زودگذر ، و پایان زندگى و عاقبت کار، به درستى اندیشیده است!.

 

حکمت 211ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى،اجتماعى،اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِیهِ وَ الْعَفْوُ زَکَاةُ الظَّفَرِ وَ السُّلُوُّ عِوَضُکَ مِمَّنْ غَدَرَ وَ الِاسْتِشَارَةُ عَیْنُ الْهِدَایَةِ وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْیِهِ وَ الصَّبْرُ یُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْکُ الْمُنَى وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍ وَ مِنَ التَّوْفِیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا .

و درود خدا بر او ، فرمود: بخشندگى ، نگاهدارندة آبروست ، و شکیبایى با مصیبت هاى شب و روز و آن کس که با رأى خود احساس بى نیازى کند به کام خطرها افتد ، شکیبایى با مصیبت هاى شب و روز پیکار کند ، و بى تابی، زمان را در نابودى انسان یارى دهد ، و برترین بى نیازى ترک آروزهاست، و چه بسا عقل که اسیر فرمانروایى هوس است؛ حفظ و به کار گیرى تجربه رمز پیروزى است، و دوستى نوعى خویشاوندى به دست آمده است ، و به آن کس که به ستوده آمده و توان تحمل ندارد اعتماد نکن.

 

حکمت 212خود پسندى آفت عقل (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ .

و درود خدا بر او، فرمود : خود پسندى یکى از حسودان عقل است.

 

حکمت 213تحمل مشکلات و خشنودى (اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ تَرْضَ أَبَداً .

و درود خدا بر او، فرمود : چشم را از سختیِ خوار و خاشاک و رنج ها فروبند تا همواره خشنود باشی.

 

حکمت 214نرمخویى و کامیابى(اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ لَانَ عُودُهُ کَثُفَتْ أَغْصَانُهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : کسى که درخت شخصیت او نرم و بى عیب باشد، شاخ و برگش فراوان است.

 

حکمت 215اختلاف، آفت اندیشه(اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْخِلَافُ یَهْدِمُ الرَّأْیَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : اختلاف نابود کنندة اندیشه است.

 

حکمت 216قدرت و تجاوز کارى(اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : کسى که به نوایى رسید تجاوز کار شد.

 

حکمت 217دگرگونى روزگار و شناخت انسان ها (اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] فِى تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته مى شود.(32)

 

حکمت 218حسادت ، آفت دوستى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] حَسَدُ الصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.

 

حکمت 219آرزوها آفت اندیشه (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : قربانگاه اندیشه ها ، زیر برق آرزوهاست.

 

حکمت 220عدالت در قضاوت(اخلاقى، قضایى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ .

و درود خدا بر او ، فرمود : داوریِ با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است.

 

حکمت 221آینده دردناک ستمکاران (اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : بدترین توشه براى قیامت ، ستم بر بندگان است.

 

حکمت 222بى توجهى به بدى بدکاران(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : خود را به بى خبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است.

 

حکمت 223حیاء و عیب پوشى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَسَاهُ الْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.

 

حکمت 224برخى از ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] بِکَثْرَةِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْهِ.

و درود خدا بر او ، فرمود : با سکوت بسیار ، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن ، دوستان را فراوان و با بخشش ، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى ، نعمت کامل شود، و با پرداخت هزینه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه ، مخالفان را در هم شکند ، و با شکیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.

 

حکمت 225حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ .

درود خدا بر او ، فرمود : شگفتا که حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند!!.

 

حکمت 226طمع ورزى و خوارى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الطَّامِعُ فِى وِثَاقِ الذُّلِّ .

و درود خدا بر او ، فرمود : طمعکار همواره زبون و خوار است.

 

حکمت 227ارکان ایمان(اعتقادى، معنوى)

وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (در مورد ایمان پرسیدند).
جواب: ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان عمل با اعظاء و جوارح استوار است.

 

حکمت 228ارزش ها و ضد ارزش ها(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ کَانَ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : کسى که از دنیا اندوهناک مى باشد، از قضاء الهى خشمناک است، و آن کس که از مصیبت وارد شده شِکْوه کند از خدا شکایت کرده، و کسى که نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایه اش برابر او فروتنى کند ، دو سوم دین خود را از دست داده است، و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود حتماً از کسانى است که آیات الهى را بازیچه قرار داده است ، و آن کس که قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهى رها نشدنى ، و آرزوئى نایافتنی.

 

حکمت 229ارزش قناعت و خوش خُلقى(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] کَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْکاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیماً وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً (33)فَقَالَ هِیَ الْقَنَاعَةُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : آدمى را قناعت براى دولتمندى ، و خوش خلقى براى فراوانى نعمت ها کافى است .( از امام سؤال شد تفسیر آیه ، فَلْنُحْیَینه حیاة طیّبة چیست؟ فرمود) آن زندگى با قناعت است (34).

 

حکمت 230راه به دست آوردن روزى(اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] شَارِکُوا الَّذِى قَدْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیْهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : با آن کس که روزى به او روى آورده شراکت کنید که او توانگرى را سزاوار تر، و روى آمدن روزگار خویش را شایسته تر است.

 

حکمت 231تعریف عدل و إحسان(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] فِى قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (در تفسیر آیه 90 سوره نحل "خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد" فرمود) عدل ، همان انصاف ، و احسان، همان بخشش است.

 

حکمت 232ره آورد إنفاق(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ .
قال الرضى و معنى ذلک أن ما ینفقه المرء من ماله فى سبیل الخیر و البر و إن کان یسیرا فإن الله تعالى یجعل الجزاء علیه عظیما کثیرا و الیدان هاهنا عبارة عن النعمتین ففرق ع بین نعمة العبد و نعمة الرب تعالى ذکره بالقصیرة و الطویلة فجعل تلک قصیرة و هذه طویلة لأن نعم الله أبدا تضعف على نعم المخلوق أضعافا کثیرة إذ کانت نعم الله أصل النعم کلها فکل نعمة إلیها ترجع و منها تنزع .

و درود خدا بر او ، فرمود: آن کس که با دست کوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گیرد.
مى گویم: (معنى سخن این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکى انفاق مى کند، هر چند کم باشد، خداوند پاداش او را بسیار مى دهد، و منظور از "دو دست" در اینجا دو نعمت است که امام [علیه السلام] بین نعمت پروردگار ، و نعمت از ناحیه انسان، را با کوتاهى و بلندى فرق گذاشته است که نعمت و بخشش از ناحیه بنده را کوتاه ، و از ناحیه خداوند را بلند قرار داده است ، بدان جهت که نعمت خدا همیشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا که نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت ها است، بنابراین تمام نعمت ها به نعمت هاى خدا باز مى گردد، و از آن سرچشمه مى گیرد).

 

حکمت 233پرهیز از آغاز گرى در مبارزه(اخلاقى،اجتماعى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِیتَ إِلَیْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِیَ مَصْرُوعٌ.

و درود خدا بر او ، فرمود : (به فرزندش امام مجتبى (ع) فرمود) کسى را به پیکار دعوت نکن ، اما اگر تو را دعوت به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیکار تجاوزکار شکست خورده است.

 

حکمت 234 تفاوت اخلاقى مردان و زنان (اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا کَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَعْرِضُ لَهَا .

و درود خدا بر او ، فرمود : برخى از نیکوترین خلق و خوى زنان، زشت ترین اخلاقى مردان است، مانند تکبر ، ترس ، بخل : هرگاه زنى متکبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمى دهد ، و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى کند، و چون ترسان باشد از هر چیزى که به آبروى او زیان رساند فاصله مى گیرد.(35) .

 

حکمت 235نشانة خردمندى(اخلاقى)

وَ قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِى یَضَعُ الشَّیْ‏ءَ مَوَاضِعَهُ فَقِیلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ .
قال الرضى یعنى أن الجاهل هو الذى لا یضع الشی‏ء مواضعه فکأن ترک صفته صفة له إذ کان بخلاف وصف العاقل .

و درود خدا بر او ، فرمود : (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان ، پاسخ داد:) خردمند آن است که هر چیزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود) با معرفى خردمند، جاهل را نیز شناساندم . (یعنى جاهل کسى که هر چیزى را در جاى خود نمى گذارد ، بنابراین با ترک معرفى مجدد جاهل را شناساند).

 

حکمت 236زشتى دنیاى حرام(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِى عَیْنِى مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِى یَدِ مَجْذُومٍ .

و درود خدا بر او ، فرمود: به خدا سوگند ! این دنیاى شما که به انواع حرام آلوده است ، در دیدة من از استخوان خوکى که در دست بیمارى جذامى باشد، پست تر است!.

 

حکمت 237اقسام عبادت(عبادی، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : گروهى خدا را به امید بخشش پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستیندند و این پرستش آزادگان است.

 

حکمت 238مشکلات تشکیل خانواده(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .

و درود خدا بر او ، فرمود : زن و زندگى همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چاره اى جز بودن با او نیست. (36)

 

حکمت 239زشتى سْستى و سخن چینى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِیَ ضَیَّعَ الْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِیَ ضَیَّعَ الصَّدِیقَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هر کس تن به سستى دهد ، حقوق را پایمال کند ، و هر کس سخن چین را پیروى کند دوستى را به نابودى کشاند.

 

حکمت 240غضب و ویرانى(اخلاقى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْحَجَرُ الْغَصِیبُ فِى الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا .
قال الرضى و یروى هذا الکلام عن النبى (ص) و لا عجب أن یشتبه الکلامان لأن مستقاهما من قلیب و مفرغهما من ذنوب .

و درود خدا بر او ، فرمود : سنگ غضبى در بناى خانه، مایة ویران شدن آن است. 
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر (ص) و على [علیه السلام] شبیه یکدیگرند جاى شگفتى نیست براى اینکه هر دو از یک جا سرچشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).

 

حکمت 241آیندة دردناک ستمکاران (سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : روزى که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سخت تر از روزى است که ستمکار بر او ستم روا مى داشت.

 

حکمت 242ارزش ترس از خداوند(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ .

و درود خدا بر او ، فرمود : از خدا بترس هر چند اندک ؛ و میان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازک!.

 

حکمت 243روش صحیح پاسخگویى(علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هر گاه پاسخ ها همانند و زیاد شد ، پاسخ درست پنهان گردد.

 

حکمت 244مسئولیت نعمت هاى الهى(اعتقادى،اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلَّهِ فِى کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر کس آن را بپردازد ، فزونى یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهى کند، در خطر نابودى قرار گیرد.

 

حکمت 245کاستى قدرت و کنترل شهوت (اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا کَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : هنگامى که توانایى فزونى یابد، شهوت کاستى گیرد.

 

حکمت 246هشدار از پْشت کردن نعمت ها (معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا کُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ .

و درود خدا بر او ، فرمود : از فرار نعمت ها بپرهیزید ، زیرا هر گریخته اى باز نمى گردد.

 

حکمت 247ره آورد سخاوت (اقتصادى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْکَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : بخشش بیش از خویشاوندى محبت مى آورد.

 

حکمت 248تقویت خوش بینى ها(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : چون کسى به تو گمان نیک بْرد ، خوشبینى او را تصدیق کن.

 

حکمت 249بهترین عمل ها(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : بهترین کارها آن است که با ناخشنودى در انجام آن بکوشی.

 

حکمت 250خداشناسى در حوادث روزگار (اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : خدا را از سْست شدن اراده هاى قوى ، گشوده شدن گره هاى دشوار ، و درهم شکسته شدن تصمیم ها ، شناختم. (37)

 

حکمت 251تلخى ها و شیرینى هاى دنیا و آخرت (اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَرَارَةُ الدُّنْیَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْیَا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: تلخکامى دنیا، شیرینى آخرت، و شیرینى دنیاى حرام، تلخى آخرت است.

 

حکمت 252فسلفة احکام الهى (اخلاقى،اجتماعى،اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْکَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِیناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِیجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْکَ الزِّنَى تَحْصِیناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْکَ اللِّوَاطِ تَکْثِیراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ وَ تَرْکَ الْکَذِبِ تَشْرِیفاً لِلصِّدْقِ وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَةِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: خدا "ایمان" را براى پاکسازى دل از شرک ، و "نماز" را براى پاک بودن از کبر و خودپسندى و "زکات" را عامل فزونى روزی، و "روزه" را براى آزمودن اخلاص بندگان ، و "حج" را براى نزدیکى و همبستگى مسلمانان ، و "جهاد" را براى عزت اسلام، و "امر به معروف" را براى اصلاح توده هاى ناآگاه ، و "نهى از منکر" را براى بازداشتن بى خردان از زشتى ها ، "صلة رحم" را براى فراوانى خویشاوندان ، و "قصاص" را براى پاسدارى از خون ها، و اجراى "حدود" را براى تحقق عفّت ، و ترک "زنا" را براى سلامت نسل آدمى ، و ترک "لواط" را براى فزونى فرزندان ، و "گواهى دادن" را براى به دست آوردن حقوق انکار شده ، و ترک "دروغ" را براى حرمت نگهداشتن راستى ، و "سلام" کردن را براى امنیت از ترس ها، و "امامت" را براى سازمان یافتن امور امت، و "فرمانبردارى از امام" را براى بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.

 

حکمت 253روش سوگند دادن ستمکار (سیاسى، اعتقادى)

وَ کَانَ [علیه السلام] یَقُولُ أَحْلِفُوا الظَّالِمَ إِذَا أَرَدْتُمْ یَمِینَهُ بِأَنَّهُ بَرِی‏ءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا کَاذِباً عُوجِلَ الْعُقُوبَةَ وَ إِذَا حَلَفَ بِاللَّهِ الَّذِى لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمْ  یُعَاجَلْ لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ تَعَالَى .

و درود خدا بر او ، فرمود : آنگاه که خواستید ستمکارى را سوگند دهید از او بخواهید که بگوید " از جنبش و نیروى الهى بیزار است" زیرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بیزارى ، در کیفر او شتاب شود، اما اگر در سوگند خود بگوید " به خدایى که جز او خدایى نیست" در کیفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به یگانگى یاد کرد.

 

حکمت 254تلاش در انفاقهاى اقتصادى(اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] یَا ابْنَ آدَمَ کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ فِى مَالِکَ وَ اعْمَلْ فِیهِ مَا تُؤْثِرُ أَنْ یُعْمَلَ فِیهِ مِنْ بَعْدِکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : اى فرزند آدم ! خودت وصى مال خویش باش، امروز به گونه اى عمل کن که دوست دارى پس از مرگت عمل کنند.

 

حکمت 255تندخویى و جنون(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِمٌ .

و درود خدا بر او، فرمود: تندخویى بى مرود نوعى دیوانگى است ، زیرا که تندخو پشیمان مى شود، و اگر پشیمان نشد پس دیوانگى او پایدار است.

 

حکمت 256حسادت و بیمارى(اخلاقى، بهداشتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : سلامت تن در دورى از حسادت است.

 

حکمت 257راه شاد کردن دیگران (اخلاق خانواده)(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِى کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ یُدْلِجُوا فِى حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِى وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِى انْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الْإِبِلِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : اى کمیل ! خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگوارى ، و شب ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند . سوگند به خدایى که تمام صداها را مى شنود، هر کس دلى را شاد کند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالى بر او باریدن گرفته و تلخى مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دورسازند.

 

حکمت 258صدقه و توانگرى(اخلاقى، اقتصادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: هرگاه تهیدست شدید ، با صدقه دادن ، با خدا تجارت کنید.

 

حکمت 259شناخت جایگاه وفادارى(اخلاقى،اجتماعى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : وفادارى با خیانتکاران نزد خدا نوعى خیانت ، و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفادارى است.

 

حکمت 260پرهیز از مهلت دادن هان خدا (اعتقادى، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ . قال الرضى و قد مضى هذا الکلام فیما تقدم إلا أن فیه هاهنا زیادة جیدة مفیدة

و درود خدا بر او، فرمود: بسا احسان پیاپى خدا، گناهکار را گرفتار کند و پرده پوشى خدا او را مغرور سازد ، و با ستایش مردم فریب خورد و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن ، مورد آزمایش قرار نداد.

 

حکمت 261مظلومیت امام على [علیه السلام] (سیاسى، تاریخى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَمَّا بَلَغَهُ إِغَارَةُ أَصْحَابِ مُعَاوِیَةَ عَلَى الْأَنْبَارِ فَخَرَجَ بِنَفْسِهِ مَاشِیاً حَتَّى أَتَى النُّخَیْلَةَ وَ أَدْرَکَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَحْنُ نَکْفِیکَهُمْ 
فَقَالَ مَا تَکْفُونَنِى أَنْفُسَکُمْ فَکَیْفَ تَکْفُونَنِى غَیْرَکُمْ إِنْ کَانَتِ الرَّعَایَا قَبْلِى لَتَشْکُو حَیْفَ رُعَاتِهَا وَ إِنَّنِى الْیَوْمَ لَأَشْکُو حَیْفَ رَعِیَّتِى کَأَنَّنِى الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَةُ أَوِ الْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَةُ 
فلما قال [علیه السلام] هذا القول فى کلام طویل قد ذکرنا مختاره فى جملة الخطب تقدم إلیه رجلان من أصحابه فقال أحدهما إنى لا أملک إلا نفسى و أخى فمر بأمرک یا أمیر المؤمنین ننقد له فقال [علیه السلام] 
وَ أَیْنَ تَقَعَانِ مِمَّا أُرِیدُ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (آن هنگام که تهاجم یاران معاویه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنید ، تنها و پیاده به طرف پادگان نظامى کوفه "نخلیه"(38) حرکت کرد ، مردم خود را به او رسانده ، گفتند اى امیر مؤمنان ما آنان را کفایت مى کنیم، فرمود)
شما از انجام کار خود درمانده اید! چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى کنید؟ اگر رعایاى پیش از من از ستم حاکمان مى نالیدند، امروز از رعیت خود مى نالم، گویى من پیرو، وآنان حکمرانند، یا من محکوم و آنان فرمانروایانند.
وقتى سخن امام در یک سخنرانى طولانى که برخى از آن را در ضمن خطبه هاى گذشته آوردیم به اینجا رسید.
(دو نفر از یاران جلو آمدند و یکى گفت: من جز خود و برادرم را در اختیار ندارم، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهى انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من خواهم کجا؟!

 

حکمت 262فسلفة احکام الهى (اعتقادى)

وَ قِیلَ إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ فَقَالَ أَ تَرَانِى أَظُنُّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَى ضَلَالَةٍ 
فَقَالَ [علیه السلام] یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ 
فَقَالَ الْحَارِثُ فَإِنِّى أَعْتَزِلُ مَعَ سَعِیدِ بْنِ مَالِکٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ [علیه السلام] 
إِنَّ سَعِیداً وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ یَنْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یَخْذُلَا الْبَاطِلَ .

و درود خدا بر او ، فرمود: (حارث بن حوت (39) نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پندارى که من اصحاب جُمُل را گمراه مى دانم؟ چنین نیست، امام فرمود) اى حارث ! تو زیر پاى خود را دیدى ، اما به پیرامونت نگاه نکردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختى تا بدانى که اهل حق چه کسانى مى باشند؟ و باطل را نیز نشناختى تا باطل گرایان را بدانی.
(حارث گفت: من و سُعد بن مالک (40) و عبدالله بن عمر، از جنگ کنار مى رویم ، امام فرمود)
همانا سعد و عبدالله بن عمر ، نه حق را یارى کردند، نه باطل را خوار ساختند.

 

حکمت 263مشکل هم نشینى با قدرتمندان(سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] صَاحِبُ السُّلْطَانِ کَرَاکِبِ الْأَسَدِ یُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ .

و درود خدا بر او، فرمود: همنشین پادشاه، شیرسوارى را ماند که دیگران حسرت منزلت او را دارند، ولى خود مى داند که در جاى خطرناکى قرار گرفته است.

 

حکمت 264نیکى به بازماندگان دیگران(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَحْسِنُوا فِى عَقِبِ غَیْرِکُمْ تُحْفَظُوا فِى عَقِبِکُمْ .

و درود خدا بر او ، فرمود: به بازماندگان دیگران نیکى کنید، تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند.

 

حکمت 265گفتار حکیمان و درمان (علمى، درمانى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ کَلَامَ الْحُکَمَاءِ إِذَا کَانَ صَوَاباً کَانَ دَوَاءً وَ إِذَا کَانَ خَطَأً کَانَ دَاءً .

و درود خدا بر او ، فرمود: گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان (41) ، و اگر نادرست باشد، درد جان است.

 

حکمت 266روش صحیح پاسخ دادن(علمى)

وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ یُعَرِّفَهُ الْإِیمَانَ فَقَالَ [علیه السلام] إِذَا کَانَ الْغَدُ فَأْتِنِى حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ فَإِنْ نَسِیتَ مَقَالَتِى حَفِظَهَا عَلَیْکَ غَیْرُکَ فَإِنَّ الْکَلَامَ کَالشَّارِدَةِ یَنْقُفُهَا هَذَا وَ یُخْطِئُهَا هَذَا .
و قد ذکرنا ما أجابه به فیما تقدم من هذا الباب و هو قوله الإیمان على أربع شعب .

و درود خدا بر او ، فرمود: (شخصى از امام پرسید که ایمان را تعریف کن)
در پاسخ فرمودند: فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم ، که اگر تو گفتارم را فراموش کنى و دیگرى آن را در خاطرش بسپارد ، زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکى آن را به دست آورد، و دیگرى آن را از دست مى دهد.

 

حکمت 267پرهیز از حرص ورزى در کسب روزى (اعتقادى، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] یَا ابْنَ آدَمَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذِى لَمْ یَأْتِکَ عَلَى یَوْمِکَ الَّذِى قَدْ أَتَاکَ فَإِنَّهُ إِنْ یَکُ مِنْ عُمُرِکَ یَأْتِ اللَّهُ فِیهِ بِرِزْقِکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود: اى فرزند آدم ! اندوه روز نیامده را بر اِمروزت میفزا ، زیرا اگر روزِ نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزى تو را خواهد رساند.

 

حکمت 268اعتدال در دوستى ها و دشمنى ها(اخلاقى،اجتماعى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا .

و درود خدا بر او ، فرمود: در دوستى با دوست مدارا کن، شاید روزى دشمن تو گردد، و در دشمنى با دشمن نیز مدارا کن ، زیرا شاید روزى دوست تو گردد.

 

حکمت 269روش برخورد با دنیا(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] النَّاسُ فِى الدُّنْیَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِى الدُّنْیَا لِلدُّنْیَا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْیَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ یَخْشَى عَلَى مَنْ یَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ یَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَیُفْنِى عُمُرَهُ فِى مَنْفَعَةِ غَیْرِهِ وَ عَامِلٌ عَمِلَ فِى الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا فَجَاءَهُ الَّذِى لَهُ مِنَ الدُّنْیَا بِغَیْرِ عَمَلٍ فَأَحْرَزَ الْحَظَّیْنِ مَعاً وَ مَلَکَ الدَّارَیْنِ جَمِیعاً فَأَصْبَحَ وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ لَا یَسْأَلُ اللَّهَ حَاجَةً فَیَمْنَعُهُ .

و درود خدا بر او، فرمود: مردم در دنیا دو دسته اند: یک دسته براى کسانى که در دنیا براى دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بر بازماندگان خویش از تهیدستى هراسان ، و از تهیدستى خویش در امان است، پس زندگانى خود را در راه سود دیگران از دست مى دهد.
و دیگرى آن که در نیا براى آخرت کار مى کند، و نعمت هاى دنیا نیز بدون تلاش به او روى مى آورد، پس بهرة هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان مى گردد، و با آبرومندى در پیشگاه خدا صبح مى کند، و حاجتى را از خدا در خواست نمى کند جز آن که روا مى گردد.

 

حکمت 270ضرورت حفظ اموال کعبه (تاریخی، فقهی، اقتصادى)

وَ رُوِیَ أَنَّهُ ذُکِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِى أَیَّامِهِ حَلْیُ الْکَعْبَةِ وَ کَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُیُوشَ الْمُسْلِمِینَ کَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ الْکَعْبَةُ بِالْحَلْیِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِکَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ [علیه السلام] فَقَالَ[علیه السلام]:
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ الْمُسْلِمِینَ فَقَسَّمَهَا بَیْنَ الْوَرَثَةِ فِى الْفَرَائِضِ وَ الْفَیْ‏ءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّیهِ وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَیْثُ وَضَعَهُ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَیْثُ جَعَلَهَا وَ کَانَ حَلْیُ الْکَعْبَةِ فِیهَا یَوْمَئِذٍ فَتَرَکَهُ اللَّهُ عَلَى حَالِهِ وَ لَمْ یَتْرُکْهُ نِسْیَاناً وَ لَمْ یَخْفَ عَلَیْهِ مَکَاناً فَأَقِرَّهُ حَیْثُ أَقَرَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلَاکَ لَافْتَضَحْنَا وَ تَرَکَ الْحَلْیَ بِحَالِهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: در زمان حکومت عمر، نسبت به فراوانى زیور و زینت هاى کعبه صحبت شد، گروهى گفتند آن ها را براى لشگر اسلام مصرف کن، کعبه زر و زیور نمى خواهد، وقتى از امیر المؤمنین [علیه السلام] پرسیدند، فرمود)
همانا قرآن بر پیامبر (ص) هنگامى نازل گردید که اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، که آن را بر اساس سهم هر یک از وارثان ، تقسیم کرد، و غنیمت جنگى که آن را به نیازمندانش رساند، و خمس که خدا جایگاه مصرف آن را تعیین فرمود، و صدقات ، که خداوند راه هاى بخشش آن را مشخص فرمود. و زیور آلات و زینت کعبه از اموالى بودند که خدا آن را به حال خود گذاشت ، نه از روى فراموشى آن را ترک کرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نیز آن را به حال خود واگذار چنانکه خدا و پیامبرش آن را به حال خود واگذاشتند.

 

حکمت 271روش صحیح قضاوت (قضایى)

رُوِیَ أَنَّهُ [علیه السلام] رُفِعَ إِلَیْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ 
فَقَالَ ع أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَیْهِ مَالُ اللَّهِ أَکَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَیْهِ الْحَدُّ الشَّدِیدُ فَقَطَعَ یَدَهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود: دو نفر دزد را خدمت امام آوردند که از بیت المال دزدى کرده بودند، یکى برده مردم، و دیگرى برده اى جزو بیت المال بود، امام فرمود
برده اى که از بیت المال است حدى بر او نیست، زیرا مال خدا مقدارى از مال خدا را خورده است، اما دیگرى باید حد دزدى با شدت بر او اجرا گردد (سپس دست راست او را برید).

 

حکمت 272ضرورت استقامت در برداشتن کجى ها (سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَایَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَیَّرْتُ أَشْیَاءَ .

و درود خدا بر او ، فرمود: اگر از این فتنه ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونى هاى بسیار پدید مى آورم.

 

حکمت 273ضرورت توکل به خداوند(اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] اعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ وَ قَوِیَتْ مَکِیدَتُهُ أَکْثَرَ مِمَّا سُمِّیَ لَهُ فِى الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ لَمْ یَحُلْ بَیْنَ الْعَبْدِ فِى ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ وَ بَیْنَ أَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِى الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِى مَنْفَعَةٍ وَ التَّارِکُ لَهُ الشَّاکُّ فِیهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِى مَضَرَّةٍ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى فَزِدْ أَیُّهَا الْمُسْتَنْفِعُ فِى شُکْرِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود: به یقین بدانید! خداوند براى بندة خود هر چند با سیاست و سخت کوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد، بیش از آنچه که در علم الهدی(42) وعده فرمود: قرار نخواهد داد، و میان بنده، هر چند ناتوان و کم سیاست باشد، و آنچه در قرآن براى او رقم زده حایلى نخواهد گذاشت، هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همة مردم آسوده تر است و سود بیشترى خواهد بد. و آن که آن را وا گذارد و در آن کش کند، از همه مردم گرفتار تر و زیانکار تر است، چه بسا نعمت شده اى که گرفتار عذتب شود و بسا گرفتارى که در گرفتارى ساخته شده و آزمایش گردد، پس اى کسى که از این گفتار بهده مند مى شوی، بر شکرگزارى بیفزاى ، و از شتاب بى جا دست بردار ، و به روزیِ رسیده قناعت کن.

 

حکمت 274ضرورت عمل گرایى(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلًا وَ یَقِینَکُمْ شَکّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا .

و درود خدا بر او ، فرمود: علم خود را نادانى ، و یقین خود را شک و تردید مپندارید، پس هر گاه دانستید عمل کنید، و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.

 

حکمت 275ضد ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَیْرُ وَفِیٍّ وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِیِّهِ وَ کُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّیْ‏ءِ الْمُتَنَافَسِ فِیهِ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ لِفَقْدِهِ وَ الْأَمَانِیُّ تُعْمِى أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ وَ الْحَظُّ یَأْتِى مَنْ لَا یَأْتِیهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: طمع انسان را به هلاکت مى کشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشندة آبى که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد؛ و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت مى کنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصیرت را کور مى کند، و آنچه روزى هر کسى است بى جستجو خواهد رسید.

 

حکمت 276پرهیز از دو رویى ها(اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِى لَامِعَةِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِى وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِى مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِى بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّى فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِى وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِى تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ .

و درود خدا بر او، فرمود: خدایا به تو پناه مى برم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو و درونم در آنچه که از تو پنهان مى دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتارى که تو از آن آگاهى ، توجه مردم را به خود جلب نمایم، و چهرة ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستى که درونم را زشت کرده به سوى تو ایم، تا به بندگانت ، نزدیک ، و از خشنودى تو دور گردم.

 

حکمت 277سوگند امام (ع)(اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا .

و درود خدا بر او ، فرمود: نه ، سوگند به خدایى که با قدرت او شب تاریک را به سر بردیم که روز سپیدى در پى داشت، چنین و چنان بود!

 

حکمت 278ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود: کار اندکى که ادامه یابد، از کار بسیارى که از آن به ستوه آیى امیدوار کننده تر است.

 

حکمت 279شناخت جایگاه واجبات و مستحبات (عبادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .

و درود خدا بر او ، فرمود: هر گاه مستحابت به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.

 

حکمت 280یاد قیامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ .

و درود خدا بر او ، فرمود: کسى که به یاد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.

 

حکمت 281برترى عقل از مشاهدة چشم(علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الْإِبْصَارِ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ .

و درود خدا بر او، فرمود: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهى چشم ها دروغ مى نمایاند ، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمى کند.

 

حکمت 282غرور ، آفت پندپذیرى (اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: میان شما و پندپذیرى ، پرده اى از غرور و خود خواهى وجود دارد.

 

حکمت 283علل سقوط جامعه(اجتماعى، سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ .

و درود خدا بر او ، فرمود: جاهلان شما پْر تلاش، و اگاهان شما تن پرور و کوتاهى ورزند!.

 

حکمت 284دانش ، نابود کنندة عْذرها (اخلاقى، علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ .

و درود خدا بر او ، فرمود: دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جویان بسته است.

 

حکمت 285ضرورت استفاده از فرصت ها(اخلاقى)

وَ قَالَ [علیه السلام] کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ .

درود خدا بر او ، فرمود: آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند ، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند!.

 

حکمت 286سرانجام خوشى ها(سیاسى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْ‏ءٍ طُوبَى لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ .

و درود خدا بر او ، فرمود: مردم چیزى را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدى را براى او تدارک دید.

 

حکمت 287مشکل درک قضا و قدر(اعتقادى)

وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ .

و درود خدا بر او، فرمود: (از قَدُر پرسیدند، پاسخ داد: )
راهى است تاریک ، آن را مى پیمائید ، و دریایى است ژرف ، وارد آن نشوید ، و رازى است خدایى ، خود را به زحمت نیندازید.

 

حکمت 288جُهل و خوارى(علمى)

وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ .

و درود خدا بر او، فرمود: هرگاه خدا بخواهد بنده اى را خوار کند ، دانش را از او دور سازد.

 

حکمت 289الگوى کامل انسانیت(اخلاقى، اجتماعى، تربیتى)

وَ قَالَ [علیه السلام] کَانَ لِى فِیمَا مَضَى أَخٌ فِى اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِى عَیْنِى صِغَرُ الدُّنْیَا فِى عَیْنِهِ وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِى مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا یُدْلِى بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِى مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ کَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ وَ کَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَ کَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: در گذشته برادرى دینى داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنیاى حرام در چشم او بى ارزش مى نمود، و از شم بارگى دور بود، پس آنچه را نمى یافت آرزو نمى کرد، و آنچه را مى یافت زیاده روى نداشت، در بیشتر عمرش ساکت بود، اما گاهى که لب به سخن مى گشود بر دیگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش کنندگان را فرو مى نشاند به ظاهر ناتوان و مستضعف مى نمود، اما در بر خورد جدى چونان شیر بیشه مى خروشید، یا چون مار بیابانى به حرکت در مى آمد . تا پیش قاضى نمى رفت دلیلى مطرح نمى کرد، و کسى را عذرى داشت سرزنش نمى کرد، تا آن عذر او را مى شنید، از درد شکوه نمى کرد، نگر پس از تندرسى و بهبودی، آنچه عمل مى کرد مى گفت، و بدانچه عمل نمى کرد چیزى نمى گفت، اگر در سخن گفتن بر او پیشى مى گرفتند در سکوت مغلوب نمى گردید.
و بر شنیدن بشتر از سخن گفتن حریص بود. اگر بر سر دو راهى دو کار قرار مى گرفت ، مى اندیشید که کدام یک با خواسته نفس نزدیک تر است با آن مخالفت مى کرد، پس بر شما باد روى آوردن بهاین گونه از ارزش هاى اخلاقى، و با یکدیگر در کسب آن ها رقابت کنید، و ارگ نتوانستید ، بدانید که به دست آوردن برخى از آن ارزش هاى اخلاقى بهتر از رها کردن همه آن هاست.

 

حکمت 290مسؤولیت نعمت ها(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ .

و درود خدا بر او، فرمود: اگر خدا بر گناهان وعدة عذاب هم نمى داد ، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هایش نافرمانى نشود.

 

حکمت 291روش تسلیت گفتن(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ عَزَّى الْأَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ 
یَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذَلِکَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِى اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ یَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ یَا أَشْعَثُ ابْنُکَ سَرَّکَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَکَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ .

و درود خدا بر او ، فرمود: (جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش)
اى اشعث ! اگر براى پسرت اندوهناکى ، به خاطر پیوند خویشاوندى سزاواری، اما اگر شکیبا باشى هر مصیبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث ! اگر شکیبا باشى تقدیر الهى بر تو جارى مى شود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى کنى نیز تقدیر الهى بر تو جارى مى شود و تو گناهکارى . اى اشعث ! پسرت تو را شاد مى ساخت و براى تو گرفتارى و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالى که براى تو پاداش و رحمت است.

 

حکمت 292عزاى پیامبر (ص) و بى تابى ها (اعتقادى)

وَ قَالَ ع عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَاعَةَ دَفْنِهِ 
إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلَّا عَنْکَ وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلَّا عَلَیْکَ وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِکَ لَجَلِیلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَکَ وَ بَعْدَکَ لَجَلَلٌ

و درود خدا بر او، فرمود: (به هنگام دفن رسول خدا ص)
همانا شکیبایى نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى نا پسند است، جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ ، و مصیبت هاى پیش از تو و پس از تو نا چیزند.

 

حکمت 293دوستى با احمق ، هرگز!(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [علیه السلام] لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود: همنشین بى خرد مباش، که کار زشت را زیبا جلوه داده ، دوست دارد تو همانند او باشی.

 

حکمت 294فاصله میان شرق و غرب (علمى)

وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَسَافَةِ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَقَالَ ع مَسِیرَةُ یَوْمٍ لِلشَّمْسِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: ( از فاصله میان مشرق و مغرب پرسیدند ، فرمود:) به اندازه یک روز حرکت خورشید.

 

حکمت 295شناخت دوستان و دشمنان(اخلاقى، اجتماعى،سیاسى)

وَ قَالَ [علیه السلام] أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُکَ صَدِیقُکَ وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ وَ أَعْدَاؤُکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّکَ .

و درود خدا بر او ، فرمود: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نیز سه دسته اند؛ اما دوستانت : دوست تو و دوستِ دوست تو ، و دشمنِ دشمن تو است، و اما دشمنانت : دشمن تو ، و دشمن دوست تو ، و دوست دشمن تو است.

 

 

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">