تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

Image result for ‫غدیر‬‎

زیارت امیرالمومنین غدیریه از زبان امام هادی علیه السلام . مستندات قرآنی 

غدیر . اسناد از اهل تسنن غدیر . اثبات خطبه غدیر  

غدیر استمرار رسالت محمدی . عید ولایت و سیاست و دخالت مردم در حکومت. آداب غدیر  

غدیر خم و اهمیت حجه الوداع . یاس ابلیس در غدیر . شعر غدیر قیام فاطمی 

خطبه غدیر، پیام غدیر. انکار غدیر. غدیر سر آغاز بیداری اسلامی  

غدیر در مسلخ سقیفه. ظهور فتنه در ماجرای سقیفه .  

غدیر در کلام حضرت زهرا(س). فاطمه در مقام دفاع از ولایت و شهید راه ولایت خطبه فاطمیه . فلسفه آفرینش... 
 

مطالب غدیر
http://m5736z.blog.ir/post/Qadir1

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir2

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir3

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir4

بخش پنجم :              مشروح خطبه غدیر، شامل :

الف) حمد و ثنای الهی        ب) فرمان الهی        ج) اعلام رسمی ولایت.      .د) معرفی علی بن ابیطالبعلیه السلام                      ه) اهمیّت مسأله امامت
و) خطر انحراف و کار شکنی          ز) معرفی دوستان و دشمنان
ح) معرفی حضرت مهدی ارواحنا فداه                ط) طرح مسئله بیعت
ی) حج     ک) احکام الهی    ل) تنها راه هدایت    م) بیعت گرفتن

الف) حمد و ثنای الهی (توحید و خدا شناسی) ستایش خداوندی را که در یگانگی، والا و در بی­همتایی، نزدیک و در اقتدار شکوهمند، و در ارکان خود بسی بزرگ است. دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستوده­ای که همیشه خواهد بود.پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شده­ها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بی­اندازه پاک و بینهایت پاکیزه است.

خطبه پیامبرصلی الله علیه و آله در روز غدیر، سراسر درس توحید و خداشناسی ا‌ست. عبارت‌های بلیغ و شیوای پیامبرصلی الله علیه و آلهآن‌چنان زیبا به توصیف خداوند می‌نشیند که در هیچ کلاس درسی نمی‌توان این‌گونه شیوا درس خداشناسی گرفت؛ الحَمْدُ للهِ الَّذِی عَلاَ فِی تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِی تَفَرُّدِه وَ جَلَّ فِی سُلطَانِهِ وَ عَظُمَ فِی أرْکَانِهِ وَ أحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلماً وَ هُو فِی مَکَانِهِ وَ قَهَرَ جَمیع الخَلْقِ بِقُدرَتِهِ وَ بُرهَانِهِ حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ وَ مَجیداً لایَزُولُ و مُبدِئاً و مُعِیداً و کُلُّ اَمرٍ إلَیهِ یَعُودُ... ؛ حمد و ستایش خداوندی را سزاست که فوق تمام موجودات است؛ آن‌که واحد است و شریک ندارد؛ نزدیک به مخلوق است، با آنکه فرد است؛ در سلطنت مثل و نظیر ندارد؛ حکومتش با جلال و در ارکان خود عظیم است؛ آن‌گونه که از توصیف بیرون است؛ خدایی که از رگ گردن نزدیک‌تر است : وَ نَحْنُ أقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ؛ خدایی که مخلوق در حدوث به او محتاج است و در بقا به او نیاز دارد؛ خدایی که مخلوق هرچه از علم و قدرت و شجاعت و عدالت و...دارد، از او دارد؛ خدایی که پیش از خلقت مخلوق به حال او کاملاً آگاه است؛ خدایی که به همه چیز عالم است؛ خدایی که لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرّةٍ فِی السّماواتِ وَ لا فِی اْلأرْضِ ، وَ یَعْلَمُ ما تُسِرّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ  و وَ أنّ اللّهَ قَدْ أحاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْمًا ... است؛ خدایی که ضعیف نیست، قوی‌است؛ خدایی که مقهور نیست، قاهر است؛ خدایی که از تمام مخلوقات غنی‌است؛ خدایی که هر آنچه مصحلت بداند، عمل می‌کند وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ، قُلِ اللّهُ خالِقُ کُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ و ... .

خدایی که از اسرار و ضمیرهای بندگان آگاه است؛ هیچ چیز از او مخفی نیست؛ پنهانی‌ها بر او مشتبه نمی‌شود؛ خدایی که نه مبدأیی دارد، نه منتها؛‌همیشه بوده و هست و خواهد بود؛ خدایی که عادل است شَهِدَ اللّهُ أنّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ؛ خدایی که به مشورت با کسی نیاز ندارد؛ عالم به اشیاء است و چیزی بر او پوشیده نیست؛

در آفرینش جهان نه از کسی کمکی خواست و نه مشورتی إِذا أرادَ شَیْئًا أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ خدایی که همه چیز به سوی او باز می‌گردد و مخلوق چاره‌ای جز بازگشت به سوی او ندارد که اگر به سوی او بازنگردد، به کجا رود؟ خدایی که زبان از توصیف صفاتش عاجز است و ناتوان....

ب) فرمان الهی : نیست معبودی جز او که دستورم داده و اعلام کرده که: اگر در ابلاغ آنچه اینک بر تو فرو فرستاده­ام کوتاهی کنی، در حقیقت، به هیچ یک از وظایف رسالت و ابلاغ من عمل نکرده­ای و هم او (تبارک و تعالی) حفظ و نگهداری مرا در برابر مخالفان تعهد و تضمین کرده و او مرا کفایت کننده­ای بزرگوار است و اینک این است آن پیام که بر من نازل فرموده: یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما أنزلَ إلَیکَ مِن ربک (فی عَلیٍ) و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَک وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ ای مردم! من در ابلاغ آنچه که بر حق بر من فرو فرستاده است، کوتاهی نکرده­ام و هم اکنون سبب نزول آن آیه را برایتان باز خواهم گفت: فرشته وحی خدا (جبرئیل) سه بار بر من فرود آمده و از سوی حق تعالی، پروردگارم، فرمان داد تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم

که علی بن ابی­طالب، برادر و وصی و جانشین من و امام پس از من است که نسبتش به من، همان نسبت است که هارون به موسی داشت، با این تفاوت که رسالت به من خاتمه یافته است و بعد از خداوند و رسولش، علی، ولیّ و صاحب اختیار شماست*

و پیش از این هم خداوند در این مورد آیه­ای دیگر از قرآن را نازل فرموده:

إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ

علی بن ابی­طالب، همان کسی است که نماز به پای داشت و در حال رکوع، به نیازمند، صدقه داده است و او در هر حالی رضای خدا را می­جوید.                                .
از جبرئیل خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ای مردم چون می­دانستم که در میان مردم پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسده جویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفته­اند. آگاهی داشتم؛ همان­ها که خداوند، در قرآن کریم، وصفشان کرده است: یَقُولُونَ بِألسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلُوبِهِم وَ یَحسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللهِ عَظیمً                         هنوز آن آزارها که این گروه بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبرده­ام، تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوان علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیب جویی من برخاستند و مرا زود باور که هر چه می­شنود، بی­اندیشه می­پذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزّوجلّ، این آیه را نازل فرمود: وَ مِنهُمُ الَّذینَ یُؤذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أذُنٌ قُل أذُنُ خَیرٌ لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ

من هم اکنون می­توانم یک یک از این گروه را به نام و نشان، معرفی کنم؛ لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد بزرگوارانه رفتار کرده و می­کنم ولی اینها همه خدای را از من راضی نمی­سازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه (یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَیکَ ...) یافته­ام، به انجام برسانم (حال که چنین است پس)

ج) اعلام رسمی ولایت : ای مردم! بدانید که خداوند، علی بن ابی­طالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن فرموده و او را امام و پیشوای واجب­ الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزاده­ای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موّحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم ­الاجرا مقرر فرموده است.

هر کس با علی علیه السلام به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی نماید، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود. مؤمن کسی است که به علی علیه السلام ایمان آورد و او را تصدیق کند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.                             .
ای مردم! این آخرین بار است که مرا در این موقعیّت، دیدار می­کنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید. خداوند عزّوجلّ، پروردگار و ولیّ و صاحب اختیار و خداوندگار شماست و گذشته از او و پیامبرش – محمّد صلی الله علیه و آله– همین من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن می­گویم سپس بعد از من علیعلیه السلام به امر خدا بر شما سمت ولایت و صاحب اختیاری دارد و پس از او امامت و پیشوایی تا روز واپسین و تا آن هنگام که خدا و پیامبرش را دیدار خواهید کرد، در ذرّیه و نسل من که از پشت علیعلیه السلام هستند، قرار خواهد داشت.

جز آنچه خداوند، حلال کرده، حلال نیست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نیست و پروردگار، هر حلال و حرامی را به من معرفی کرده است و من نیز تمام آنچه خداوند از کتاب خود و حلال و حرامش، تعلیم نموده است، به علیعلیه السلام آموخته­ام.

ای مردم! دانشی نیست که خداوند به من تعلیم نکرده باشد، و من نیز هر چه که تعلیم گرفته­ام به علیعلیه السلام، این امام پرهیزگاران و پارسایان آموخته­ام و دیگر دانشی نیست مگر آنکه به علیعلیه السلام تعلیم کرده­ام و اوست امام و راهنمای آشکار.

ای مردم! مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از او روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش به تکبّر، سر باز زنید. اوست که هادی به حق و نابود کننده باطل است و از نا پسندیده­ها بازتان می­دارد. اوست که در راه خدا از سرزنش هیچ کس، پروا نمی­کند و اوست نخستین کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و جان خویش را فدای رسول الله کرد، در آن هنگامه­ ها که هیچ کس در کنار پیامبر باقی نماند، همچنان از او حمایت کرده و تنها رها ننمود و هم او بود که در آن روزگار که کسی را اندیشه پرستش و اطاعت خدا نبود، در کنار پیامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت می­کرد.                               .
ای مردم! علی را برتر و والاتر از هر کس بدانید که خدایش از همه، والاتر و برتر دانسته است! و به ولایت او تمکین کنید که خدایش به ولایت بر شما منصوب فرموده است. ای مردم! علیعلیه السلام، امام و پیشوا از جانب حق تعالی است و خداوند توبه منکران ولایت او را هرگز نخواهد پذیرفت و هرگز آنان را مشمول عنایت و مغفرت خویش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده که با آن کسان که از فرمان علیعلیه السلام سر بپیچند، چنین رفتار کند و پیوسته تا جهان، باقی و روزگار، در کار است، ایشان را در شکنجه و عذابی سخت و توان فرسا معذّب دارد.
پس مبادا که از فرمانش معصیت کنید که به آتشی گرفتار خواهید شد که آدمی و سنگ، هیزم آنند و برای کافران فراهم گردیده است.

ای مردم! همه پیامبران پیشین و رسولان نخستین، مردم را به آمدن من بشارت داده­اند.من، خاتم پیامبران و رسولان خدایم و بر همه خلق آسمان­ها و زمین­ها حجّت و برهانم، هر کس در این امر، تردید کند، همچون کفّار جاهلیّت نخستین است و هر کس در سخنی از سخنان من شک نماید، در حقیقت، به تمام سخنان من شک کرده است و چنین کس، مستحق بلا و مستوجب آتش خواهد بود.                            .
ای مردم! خداوند متعال با این فضیلت­ها که بر من، مرحمت فرموده، بر من منّت نهاده و احسان کرده است (آری) خدایی جز او نیست و تا جهان، برقرار و روزگار پایدار است در هر حال ستایش و سپاس من، ویژه اوست.

ای مردم! علیعلیه السلام را برتر از همه بدانید که گذشته از من، از هر مرد و زنی، برتر و والاتر است. (بدانید) که خداوند، به خاطر ماست که به جهانیان، روزی می­دهد و آفرینش بر پای و برقرار است؛ هر آن کس که این سخن مرا انکار کند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.                                     .
هان. آگاه باشید که این سخنان را، به یقین، جبرئیل از سوی حق تعالی به من خبر داده و گفته است که: (هر کس با علیعلیه السلام به عداوت و دشمنی بر خیزد و ولایت و محبت او را در دل نگیرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، فراهم کرده است)؛

پس هر کس باید که در کار خود بنگرد که برای فردای خود، چه آماده نموده است؛ پس باید که از مخالفت با علیعلیه السلام سخت بر حذر باشید و مبادا که پس از ثابت قدمی، پایتان بلغزد که خداوند به هر چه کنید، آگاه است.                                .
ای مردم! علیعلیه السلام همان کس است که خدا در کتاب مجید خود، به عنوان (جنب الله) از او یاد کرده و از زبان مبتلایان به دوزخ، فرموده است: یا حَسرَتا عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ الله ای مردم! در قرآن به تدبر و تفکر، نظر کنید و در درک و فهم آیات آن بکوشید، و به محکمات آن توجه کنید و از متشابهاتش، پیروی می نمایید.

به خدا سوگند، غیر از این مرد که هم اکنون دست او را گرفته و او را بر کشیده­ام هرگز دیگری نیست که بتواند دستورات قرآن را برای شما روشن کند و تفسیر آیات آن را بیان نماید، همین مردی که اکنون بازوی او را گرفته­ام و به شما اعلام می­کنم که: هر کس را من مولا و سرپرست و صاحب اختیارم، علیعلیه السلام مولا و سرپرست و صاحب اختیار اوست؛ این مرد، علی بن ابی­طالب است، برادر و وصی من است، که فرمان دوستی و ولایت او از جانب حق متعال بر من نازل گردیده است.

ای مردم! علیعلیه السلام و آن پاکان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اکبر است، که هر یک، از دیگری خبر می­دهد و هر کدام، دیگری را تأیید و تصدیق می­کند؛ میان این دو ثقل و این دو امر گرانقدر، جدایی نخواهند بود تا آنکه، قیامت در کنار حوض، به من برسند. ایشان امنای حق در میان خلق و فرمانروایان او بر روی زمین­اند. به هوش باشید که من، آنچه لازم بود، گفتم. به هوش باشید که مطلب و مقصود را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. توضیح دادم که این امر، به دستور خداوند بود و من نیز از سوی او (عزّوجلّ) به شما ابلاغ نمودم. به هوش باشید که عنوان (امیرالمؤمنین) بر کسی جز برادر من روا نیست و این سمت و مقام و فرمانروایی بر مسلمانان، پس از من، برای هیچ کس جز وی مجاز و حلال نیست

د) معرفی علی بن ابیطالبعلیه السلام : رسول خدا صلی الله علیه و آلهدر این هنگام، بازوی علیعلیه السلام بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد، تا آنجا که پاهای وی، محاذی زانوی پیامبر صلی الله علیه و آلهمی­رسید و پس از آن، به سخن ادامه داد: ای مردم! این علیعلیه السلام ، برادر و وصی من و مخزن علم و خلیفه و جانشین من است بر امّت.

علیعلیه السلام مفسّر قرآن، کتاب خداست اوست که مردم را به حق دعوت می­کند و اوست که به هرچه موجب رضا و خوشنودی خداست، عمل کننده است. اوست که دشمنان حق، در پیکار و ستیز و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا، سخت کوش و باز دارنده مردمان از معاصی و نا فرمانیهاست. اوست خلیفه و جانشین رسول خدا، اوست امیر مؤمنان و پیشوا و هادی خلق خدا. اوست که به امر خدا قاتل (ناکثین) و (قاسطین) و (مارقین) است.                                 .
(ای مردم!) آنچه می­گویم به فرمان پروردگارم می­گویم و این خواست و دستور حق است که هیچ سخنی از او، به دست من تغییر و تبدیل نپذیرد؛ حال می­گویم: خداوندا! هرکس که علیعلیه السلام دوست می­دارد، دوست بدار و هر کس که با وی دشمن است، دشمن دار.

خداوندا! هر کس که علیعلیه السلام انکار کند، لعنت کن و آن کس که پذیرای حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز. خداوندا! اگر اکنون، علیعلیه السلام، ولیّ تو را به خلافت و جانشینی خود معیّن کردم و امری که موجب اگمال دین و اتمام نعمت تو بر این مردم است، بیان کردم، همه و همه به فرمان تو بود اینک تو پسندیده­ای برای ایشان و فرمودی: وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فی الآخِرۀِ مِنَ الخاسِرینَ خداوندا! تو را گواه می­گیرم و کافیست گواهی تو که من به وظایف تبلیغ و رسالت خود عمل کردم.

سخنان رسول خداصلی الله علیه و آله منبع جامع و کاملی برای شناخت وجودی امام علیعلیه السلام است که از کودکی در آغوش رسول خداصلی الله علیه و آله رشد یافت و در تمام لحظات عمر شریف پیامبرصلی الله علیه و آله با حضرت همراه بود. شخص هدایت کننده باید از هدایت کامل برخوردار باشد أ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِ أحَقّ أنْ یُتّبَعَ أمّنْ لا یَهِدّی إِلاّ أنْ یُهْدی‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛ باید پیش از گفتن، خود به گفتارش عمل کند و علیعلیه السلام تنها مرد علم و ارشاد بود که به آنچه می‌گفت و می‌دانست، عمل می‌کرد.

در میان یاران پیامبرصلی الله علیه و آلهـ و امروز هم ـ بسیار بودند کسانی که مسائل را می‌دانستند، به دیگران نیز می‌گفتند، اما عمل نمی‌کردند...، به یقین چنین کسانی نمی‌توانستند لیاقت رهبری عامه را داشته باشند که علم بی عمل، درخت بی‌ثمر است. علیعلیه السلام یگانه مردی بود که باطل را نابود می‌کرد و مردم را از آن بر حذر می‌داشت.

وقتی رسول خداصلی الله علیه و آله شهادت می‌دهد که او باطل را از میان بر می‌دارد، دیگر چه حرفی و بیانی؟ وقتی اعتقاد کامل داشته باشیم که رسول خداصلی الله علیه و آله هرچه می‌گوید، وحی است؛ پس شهادت رسول خداصلی الله علیه و آله؛ یعنی شهادت خدا و اینجا دیگر جای مغالطه‌ای نیست.

علیعلیه السلام  باید جانشین رسول خداصلی الله علیه و آله می‌شد و هدایت مردم را بر عهده با کفایت خویش می‌گرفت؛ مردی که در اجرای حق و عدالت جز به خدا نمی‌اندیشید و از سرزنش سرزنش کنندگان باکی نداشت و هدفش، تنها خشنودی خدا بود. اگر رضایت مخلوق را می‌خواست، باید کار را به گونه‌ای به سرمنزل مقصود می‌رساند که مخلوق راضی شود و یا خشنودی‌اش خدشه‌دار نگردد. آیا همه مخلوقات همان را می‌خواهند که خدا می‌خواهد؟... .

اگر قرار باشد رضایت مخلوق هدف باشد؛ یعنی رضای خدا را هیچ انگاشتن و بر طبق امیال مخلوق حکم کردن و این؛ یعنی سرکوبی حق و جلوه و بروز باطل و افتادن در ورطه هلاک و فساد و علیعلیه السلام مردی نیست که حق را زیر پا نهد؛

پس راه خدا را پیش می‌گیرد و در مسیر خود، به گفتار مردم وقعی نمی‌نهد و از هر گونه تهمت ناروا در راه حق باکی به خود راه نمی‌دهد؛ همان راهی که انبیا و اوصیا رفتند. علیعلیه السلام جانشین رسول خداصلی الله علیه و آله می‌شود؛ نخستین مردی که به رسول خدا ایمان آورد وَ لَمْ یَجمَع بَیتٌ واحدٌ یَومَئذٍ الإسلامِ غَیرُ رَسُولِ الله صَلَّی الله علیه و آله و خَدیجَةَ و أنا ثَالثُهُما؛ آن هنگام جز خانه‌ای که رسول خدا ـ که درود خداوندی بر او و آلش باد ـ و خدیجه در آن بودند،

در هیچ خانه‌ای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم؛ علیعلیه السلام که فدایی رسول خداصلی الله علیه و آله بود، وقتی سران قریش برای کشتن پیامبر مجتمع شدند: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ یار و همراه رسول خداصلی الله علیه و آله و از آغاز بعثت همراه پیامبرصلی الله علیه و آله بود و یاری می‌کرد، چه در عبادت و چه در غیر عبادت: ما أعْرَفُ أحَداً مِن هَذِهِ الاُمَّة عَبَدَالله بَعَدَ نبیِّنَّا غَیری عَبَدتُ الله قَبلَ أن یَعْبُدَهُ أحَدُ مِن الامَّة تِسعَ سنین؛ من کسی از افراد این امت را نمی‌شناسم که بعد پیامبر ما، خدا را عبادت کرده باشد، جز خودم. من نه سال خدا را بندگی کردم، پیش از آنکه کسی او را بندگی کند.

فضیلت هر انسانی بر دیگری، به خوردن، خوابیدن، شهوت‌رانی، مال و ثروت و...نیست؛ بلکه به کمالات معنوی ا‌ست؛ به علم، شجاعت، سخاوت، عدالت و... و علیعلیه السلام به اتفاق دوست و دشمن بعد از رسول خداصلی الله علیه و آله، همه کمالات انسانی را دارا بود. مردم دو دسته‌اند؛ برخی خدا را قبول دارند و موحد و برخی قبول ندارند و مشرک و کافر. موحد، کسی ا‌ست که از دستورات خالق پیروی می‌کند و می‌داند که خداوند براساس مصلحت حکم می‌کند. همان گونه که به نبوت رسول از سوی خداوند، اعتراض ندارد؛ به نصب ولایت از سوی خدا نیز نباید اعتراض داشته باشد؛ زیرا در هر دو مورد، نصب با خداست.

از همین رو رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود مَعَاشِرَ النّاس! فَضَّلُوهُ فَقَد فَضَّلَهُ الله واقْبِلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله؛ پس رد کردن امامت او، رد کردن حکم خداست. آن‌که ولایت را انکار کند، خدا را انکار کرده است و منکر خدا، قابل آمرزش از طریق توبه نیست. منکر امامت، منکر رسالت و منکر رسالت، منکر خداست. از سخنان رسول خداصلی الله علیه و آلهکه در وصف امام علیعلیه السلام فرموده است، می‌توان به خوبی فهمید که ولایت امامعلیه السلام، در شمار ضروریات دین همچون نماز و روزه و حج است؛ عَلیٌّ خیرُ البشر وَمَنْ أبَی فَقَد کَفَرَ؛ علی بهترین افراد بشر است و هر که او را انکار کند، کافر است. علیعلیه السلام باید جانشین رسول‌اللهصلی الله علیه و آله باشد که ضدیت و مخالفت با او، کفر و دیگری را بر او ترجیح دادن، ارتداد است که رسول خدا فرمود لاتُضَادُّوا بِعَلّیٍ أحداً فَتَکْفُرُوا وَلاَ تُفَضّلُوا عَلَیهِ أحداً فَتَرْتَدُّو؛ کسی با علی ضدیت نمی‌کند، مگر اینکه کافر می‌شود و کسی دیگری را بر علی برتری نمی‌دهد، مگر اینکه مرتد می‌گردد.

علیعلیه السلام برادر پیامبر خداست که وقتی میان مهاجر و انصار به خاطر نزول آیه إِنّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ عقد اخوت بسته شد، او با رسول‌اللهصلی الله علیه و آله عقد اخوت بست به درستی که من تو را برای خودم اختیار کردم.تو برادر من و من برادر تو در دنیا و آخرت هستم. علیعلیه السلام حافظ و دارنده علم پیامبرصلی الله علیه و آلهو جانشین رسول خداست، باید راهی بپیماید که رسول می‌رود و بداند، آنچه را که رسول می‌داند. پس باید از خطا و نسیان بری باشد که اگر این گونه نباشد، نمی‌تواند واعی علم رسول باشد که خودش فرمود همانا او [علیعلیه السلام] از نظر اسلام، مقدم افراد امتم و از نظر علم، داناترین ایشان و از لحاظ بردباری، بزرگ‌ترین آن‌هاست .... و علیعلیه السلام را مگر می‌توان با این قلم‌های ناتوان و زبان‌های قاصر وصف کرد؟...

ه) اهمیّت مسأله امامت : ای مردم! خداوند عزّوجلّ، کمال دین شما را در امامت و پیشوایی علیعلیه السلام قرار داده است؛ پس هر کس که از او و جانشینان او از فرزندان من که از صلب اویند تا واپسین روز جهان پیروی و اطاعت نکند، به حبط و نابودی اعمال گرفتار گردیده و در آتش دوزخ، جاودانه، معذّب خواهد بود، نه دیگر عذابش تخفیف یابد و نه مهلت و فرصت نجاتی به او داده شود.

ای مردم! این علیعلیه السلام است که مرا بیش از هر کس یاری کرده و از همه بر من سزاوارتر است. از تمام مردم به من نزدیکتر و از همه کس، نزد من محبوبتر و گرامی­تر است.
خداوند عزّوجلّ و من از او راضی و خوشنودیم. آیه­ای در قرآن مُشعِر به رضایت حق از بندگان، نازل نشده مگر آن که در شأن علی
علیه السلام است و هر جا که خداوند مؤمنین را مخاطب قرار داده، در درجه نخست، نظر به او داشته است.

آیه مدحی نیست مگر آنکه در مورد اوست و بهشتی که در سوره  هَل أتی علی الانسان یاد شده، برای اوست، و در نزول آن دیگری جز او منظور نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده است.                     .
ای مردم! علیعلیه السلام، ناصر دین خدا و حامی پیامبر خداست، اوست پارسای پرهیزگار و طیّب و طاهر و رهنما و ره یافته.                                       .
پیامبرتان، بهترین پیامبر و وصیّ او بهترین وصیّ و پسرانش بهترین اوصیاءاند. ای مردم! ذریّه و نسل هر پیامبری از صلب خود اویند امّا ذریّه و نسل من از صلب علیعلیه السلام هستند.                                  .
و) خطر انحراف و کار شکنی : ای مردم! شیطان به حسادت، آدم را از بهشت بیرون کرد، پس مبادا که نسبت به علی حسد ورزید که اعمالتان یکسره باطل شود و به لغزش و انحراف درافتید؛ که آدم صفوت الله تنها به سبب یک معصیت، به زمین فرو افتاد؛ پس بر شماست که مراقب احوال خویشتن باشید. شما که در میانتان، دشمن خدا نیز هست.

(ای مردم!) جز شقیِ واژگون بخت کسی با علی کینه نمی­ورزد و جز پارسای پرهیزگار، مِهر علیعلیه السلام در دل نمی­گیرد و جز اهل ایمان و مخلصان بی ریا به علیعلیه السلام ایمان نخواهند آوردو به خدا سوگند سوره وَ العَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسرٍ ... در شأن علیعلیه السلام نازل شده است.                                   .
ای مردم! خدا را گواه می­گیرم که در انجام وظایف رسالت فروگذار نکردم و بر پیامبر، جز ابلاغ فرمان حق، وظیفه­ای دیگر نیست.                                    .
ای مردم! نسبت به خداوند آنچنان که شایسته است پرهیزگار باشید مبادا که جزء مسلمانی دیده از جهان فرو بندید.                                     .
ای مردم! به خدا و پیامبرش باور آرید و به نوری که با او نازل شده ایمان آورید، پیش از آنکه خشم خدای شما را فرو گیرد و به مجازات، رخسارتان به عقب باز گردانده شود.

ای مردم! این نور از جانب حق تعالی در من سرشته شده و بعد از آن در طینت علیعلیه السلام و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه که نوبت به امام قائم، مهدیارواحنا فداه رسد و اوست که سرانجام، حق خدا و حقوق ما را از خواهد ستاند؛ که خداوند عزّوجلّ ما را بر تمام مقصران و دشمنان و مخالفان و خائنان و معصیت کاران و ستمگران حجت قرار داده است.                                         .
ای مردم! به شما اعلام خطر می­کنم، به هوش باشید که من فرستاده خدا به سوی شمایم و پیش از من رسولانی آمده و رفته­اند، آیا اگر من نیز از جهان بروم و یا کشته شوم، به راه پیشینیان خود، باز می­گردید؟! ولی هر آنکس که به عقب باز گردد و به جاهلیت اسلاف خود روی کند، زیانی به خداوند نخواهد رساند، امّا پروردگار، سپاسگذاران را پاداش نیکو مرحمت خواهد کرد ای مردم!

بدانید که علیعلیه السلام همان کسی است که متّصف و موصوف به سپاسگذاری و شکیبایی است و پس از او فرزندان من که از صلب اویند، به این صفات مزیّن و ممتازند. ای مردم! مسلمانیِ خود را بر خداوند منّت منهید، که موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابی از سوی او به شما رسد، زیرا که حق در کمین است.                                    .ای مردم! چیزی نمی­گذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند اما این گروه را در روز قیامت یار و مددکاری نخواهد بود.

 ای مردم! خدا و پیامبرش از این کسان، متنفّر و بیزارند. ای مردم! اینان و پیروان و یارانشان، جملگی، در پست­ترین دوزخ گرفتار خواهند شد، و چه بد جایگاهی است دوزخ، برای این گروه که به تکبر گراییده­اند. هشدار باشید که اینان همان (یاران صحیفه) اند (اما هر یک از شما باید که در نامه اعمال خود بنگرد گر چه مردم جر تنی چند، نامه عمل خود را از یاد برده­اند).

ای مردم! من این ولایت را به عنوان امامت و ارث تا روز قیامت، در ذریه و نسل خود قرار دادم و با این کار وظیفه­ای را که به آن مأمور بودم، به پایان بردم تا بر هر حاضر و غایب و بر هر کس که شاید در این انجمن بوده و یا در این اجتماع حضور نداشته است و حتی بر آنان که هنوز از مادر متولد نشده­اند، حجّت تمام باشد. باید که ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش کنند و پدران به فرزندان تا واپسین روز خبر دهند.

گر چه مدتی نخواهد گذشت که (عده­ ای) این امر را با غصب و ستم، از آن خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت کندو از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد و در چنین حال، سزاوار این عذاب گردند که فرمود: سَنُفرِغُ لَکُم أیُّهَا الثَّقَلانَ یُرسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِران ای مردم! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه پاک و پلید از یکدیگر ممتاز گردند و خدا شما را بر اسرار پنهان، آگاهی نداده و نخواهد داد. ای مردم! سرزمینی نیست مگر آنکه خداوند، مردم آن را در اثر تکذیب حق، هلاک کرده و چنانکه خود به این معنی اشاره فرموده است: وَ کَذلِکَ نُهلِکَ القُری وَ هِیَ ظالِمَۀٌ و این علیعلیه السلام امام و پیشوای شما و ولیّ و صاحب اختیار شماست. که خداوند، در مورد او تهدیدها و وعده­ها کرده و خدا وعده­های خود را انجام خواهد داد.                                       .
ای مردم! پیش از شما، اکثر مردم نخستین به گمراهی رفتند و خداوند ایشان را هلاک نمود و هم اوست هلاک کننده گروههائی که از این پس می­آیند، همچنانکه فرمود: ألَم نُهلِکِ الأوَّلینَ، ثُمَّ نُتبِعُهُمُ الاخِرینَ، کَذلِکَ نَفعَلُ بِالمُجرِمینَ، وَیلٌ یَومئذٍ لِلمُکَذِّبینَ ای مردم! خداوند، مرا به پاره­ای از امور امر کرده و از پاره­ای دیگر نهی فرموده است و من نیز علیعلیه السلام را به آن امور، امر و نهی کرده­ام؛ پس در حقیقت، او اوامر و نواحی حق را از پروردگار خود اخذ نموده است؛ پس باید که گوش به فرمان او کنید تا از سلامت برخوردار گردید و دستورش را به اجرا گذارید تا به راه هدایت رفته باشید و از آنچه نهی می­کند حذر کنید تا به رشد و کمال رسید و خویشتن را بدان گونه که خواست اوست، باز سازید و مبادا که راههای دیگر شما را از پیمودن راه او باز دارد. ای مردم! صراط مستقیم خداوند منم و شما به رعایت آن مأمور شده­اید و پس از من، علیعلیه السلام و سپس فرزندانم که از صلب اویند امامان و پیشوایان شمایند که خلق را به راه راست هدایت می­کنند و پیوسته روی به سوی حق دارند. (پس از آن سوره حمد را تا پایان تلاوت کرد و به ادامه سخن پرداخت)

ای مردم! این سوره (حمد) در شأن من و علیعلیه السلام و فرزندانش فرود آمد و شامل ایشان می­گردد همچنین مخصوص آنهاست، ایشان، اولیای خدایند که نه خوفی در دل دارند و نه اندوهی آزارشان دهد، بدانید که حزب الله پیروز است و در برابر، دشمنان علی، گروهی اهل شقاق و نفاق و کینه ورزانی متجاوز و برادران اهریمنند که به منظور فریب و نیرنگ، سخنان بی مغز و آمیخته به رنگ و ریا با یکدیگر نجوا می­کنند

ز) معرفی دوستان و دشمنان : ای مردم! دوستداران علیعلیه السلام و فرزندانش، مردمی اهل ایمانند که خداوند در کتاب خود از آنان بدینگونه یاد کرده : لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَ الیَومِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ... (مجادله22) دوستداران علی و فرزندانش کسانی هستند که نوشته شده در دلهایشان ایمان، و مدد نموده خداوند ایشان را بوسیله فرشته­ای از سوی خودش و او وارد فرماید ایشان را در باغهائیکه جاریست از زیر آنها نهرهائی برای همیشه در آنجا می­مانند.

خداوند از ایشان راضی و ایشان از خداوند خوشنودند. ایشان حزب خدا و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند!                                        .
خداوند عزّوجلّ در توصیف ایشان چنین فرموده است: الَّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبَسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ و نیز می­فرماید: (اینان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتنی، سلامشان دهند و گویند: پاک و پاکیزه­اید شما؛ پس جاودانه در بهشت ساکن شوید) آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در توصیفشان در جای دیگر فرماید: (ایشان، در امن و سلامت و بی حساب به بهشت وارد می­شوند). (و در مورد دشمنان ایشان فرموده است:)                              
(آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که به دوزخ در می­افتند و غریو جهنم را که می­جوشد و می­خروشد و صدایی که از سوخت و سوز آن بر می­خیزد، می­شنوند).
و نیز در قرآن آمده: کُلَّما دَخَلَت أمَّۀٌ لَعَنَت أختَها. همچنین درباره دشمنان آنها فرموده است: کُلَّما ألقِیَ فیها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم یأتِکُم نَذیرٌ، قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَیءٍ إِن أنتُم إِلّا فی ضَلالٍ کَبیرٍ آگاه باشید که دوستداران علیعلیه السلام و فرزندانش به غیب ایمان دارند و از پروردگار خود در خشیت و هراسند.

این گروه را اجر و پاداشی عظیم خواهد بود. ای مردم! میان دوزخ و بهشت، تفاوتی بزرگ است. دشمن ما همان است که خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستایش و محبّت پروردگار است. ای مردم! من، منذر و ترساننده­ام و علی هادی و رهنماست. ای مردم! من، پیامبرم و علی، وصی من است.                    .
ح) معرفی حضرت مهدی ارواحنا فداه آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ (مهدی) است. آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعه­های مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست.

آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است.                                       .                                                                                  آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت داده­اند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد.

آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمی­شود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد. آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.

در خطبه غدیر می‌فرماید مَعَاشِرَ النّاس؛ إنّی أدَعُهَا إِمامَةً و وِراثَةً فِی عَقبی إلی یَومِ القِیامَةِ...؛ ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم.

پیامبرصلی الله علیه و آله در خطبه غدیر به وجود حضرت مهدیارواحنا فداه  اشاره می‌کند و می‌فرماید مَعاشِرَ النّاس!النُّور مِن الله عزّوجلّ فِیَّ ثَمَّ مَسلُوکٌ فِی عَلیٍّ ثَمَّ فی النّسلِ مِنْهُ إلَی القَائم المَهدی یأخُذُ بِحَقِّ الله و بِکُلِّ حَقّ هُوَ لنا...؛ ای گروه مردمان! آن نور از خدای عزوجل در من است و بعد از من در علی و بعد از علی در اولاد او تا قائم مهدی که ظهور می‌کند و حق خدا و حق ما اهل‌بیتعلیهم السلام را می‌گیرد...

روایت‌های بسیاری از زبان پیامبرصلی الله علیه و آله بیان شده است که به وجود حضرت مهدیارواحنا فداه اشاره کرده است؛ اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن‌قدر طولانی می‌کند تا یکی از فرزندانم را برانگیزد که نامش نام من است. در آخر الزمان مردی از فرزندانم خروج می‌کند که نامش نام من و کنیه‌اش کنیه من است. زمین را از داد پر می‌کند، هم‌چنان که از ظلم پر شده است.

اشاره رسول خداصلی الله علیه و آله در خطبه غدیر به وجود حضرت مهدیارواحنا فداه که در آخرالزمان دنیا را پر از عدل و داد می‌کند و حجت بودن ائمه اطهارعلیهم السلام بر همگان، بیانگر این است که خداوند تا آخرالزمان (همچون همیشه که همین گونه بوده است) زمین خود را بی حجت نمی‌گذارد و وصایت و ولایت پس از رسول خداصلی الله علیه و آله            و امر هدایت مردم را به فرزندان آن حضرت که اکمل موجودات هستند، سپرده است و هیچ کس نمی‌تواند ادعای ولایت و جانشینی پس از رسول خدا  را داشته باشد.

ط) طرح مسئله بیعت : ای مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برایتان توضیح دادم و این علیعلیه السلام است که پس از من، تعلیم و تفهیم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشید از شما می­خواهم که پس از پایان خطابه (به نشان قبول و تمکین) نخست با من و سپس با علیعلیه السلام، دست بیعت دهید و میثاق خود را استوار کنید.

بدانید که من به خداوند تعهّد سپرده­ام و علیعلیه السلام در برابر من تعهّد و بیعت نموده است و من، اکنون، از سوی حق تعالی از شما می­خواهم که با علیعلیه السلام بیعت کنید و بدانید که هر کس بیعت خود را بشکند، به زیان خویش اقدام کرده است:  فَمَن نَکَثَ فإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ                                          .
ی) حج : ای مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهی است فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما ای مردم! حج خانه خدا کنید که هیچ خاندانی نیست که به ان خانه وارد شود مگر آنکه بی نیاز گردد و هیچ خانواده­ای از این خانه، رخ نتابیده، مگر آنکه به فقر و تهیدستی گرفتار آمده است.

ای مردم! مؤمنی نیست که در آن موقف کریم بایستد مگر آنکه خداوند از معاصی گذشته او چشم پوشی می­کند. پس آنگاه که حجَّش تمام شد زندگی و اعمال را از نو آغاز می­کند. ای مردم! زائران خانه خدا از سوی حق تعالی، مدد و نصرت می­شوند و هزینه سفرشان در دنیا جبران و نیز اندوخته روز واپسین ایشان خواهد شد که خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود.

ای مردم! خانه خدا را با اعتقاد کامل و با دقت و فهم درست زیارت کنید و مباد که بدون توبه و ترک گناهان گذشته خود، از آن مواقف شریف باز گردید. ای مردم! اقامه نماز و پرداخت زکات، باید بر طبق دستور پروردگار و به همان روش که او فرمان داده است، به عمل آید و چنانچه با گذشت زمان، کوتاهی کنید یا مسائل و معارف دین را فراموش نمائید،

این علیعلیه السلام ولیّ و سرپرست شما، مبیّن آن معارف و احکام برای شماست. همان که خداوند عزّوجلّ، او را پس از من برای شما منصوب کرده و هم امامانی که به جانشینی من و او از سوی حق تعالی تعیین گردیده­اند، پاسخگوی مسایل و مشکلات شما خواهند بود و بر آنچه نمی­دانید آگاهتان خواهد کرد.                                    .
ک) احکام الهی : آگاه باشید! حلال و حرام خدا، بیش از آن است که بتوانم یک به یک بر شمارم و معرفی نمایم؛ چون چنین است، در یک کلام می­گویم که به حلالها امر می­کنم و از حرامها نهی می­نمایم و به منظور توضیح و تبیین آنها، مأمور شده­ ام که از شما بیعت گیرم و دست تعهد و پیمان بفشارم که آنچه از سوی حق تعالی درباره امیرالمؤمنین، علیعلیه السلام و امامانی که از نسل من و علیعلیه السلام به جهان خواهند آمد، پذیرفته باشید. و مهدیارواحنا فداه، قائم امامان و قاضی به حق تا روز واپسین خواهد بود.

ای مردم! هر عمل حلالی که به شما معرفی کردم و هر کار حرامی که از آن نهی نمودم، از گفته خود باز نمی­گردم و آن را تغییر نخواهم داد. این امر را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش مکنید و به دیگران نیز سفارش کنید، مباد احکام مرا دیگرگون سازید. آگاه باشید من سخن خود را مجدداً تأکید می­کنم که: نماز را به پای دارید و زکات بدهید، امر به معروف و نهی از منکر کنید.

اما بدانید که سر آغاز هر امر به معروف و نهی از منکری این است که فرامین مرا بپذیرید و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهید و به اطاعت از اوامر من وادارشان کنید. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازید؛ زیرا که اینها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانید که بدون امام معصوم(و بی معرفت او) امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نیست.                                       .
ل) تنها راه هدایت: ای مردم! این قرآن است که امامان پس از علیعلیه السلام را از فرزندان و از نسل او معرفی کرده و من نیز به شما توضیح دادم که علی از من و من از اویم. خداوند در کتاب خود فرموده است: وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فی عَقِبِهِ. و من نیز گفتم: ((تا آن زمان که دست تمسک به دامن این دو امر گرانسنگ (یعنی کتاب خدا و عترت و خاندان من) زده­اید، هرگز به گمراهی و ضلالت دچار نخواهید شد)).

ای مردم! تقوی را پیشه خود کنید و از قیامت بیندیشید که خداوند متعال فرمود: إِنَّ زَلزَلۀَ السّاعَۀِ شَیءٌ عَظیم. ای مردم! به مرگ بیندیشید و از حساب و میزان و محاکمه در پیشگاه پروردگار جهانیان غافل مباشید و ثواب و عقاب و پاداش و کیفر رستاخیز را از خاطر مبرید، که هر کس نیکی کند، پاداش یابد و هر کس دامن به بدی آلوده سازد، بهره­ای از بهشت نخواهد داشت.                                    .
م) بیعت گرفتن : ای مردم! شما را از آن حد فزونتر است ک بتوانید یک یک، با من دست بیعت دهید در حالی که به فرمان خدا، مأمورم که از زبان هر یک از شما اعتراف گیرم که منصب فرمانروایی و امارت بر مؤمنان را که برای علیعلیه السلام قرار داده­ام پذیرفته­اید و نیز (مأمورم که) در مورد قبول امامت و ولایت امامانی که از نسل من و صلب علیعلیه السلام می­باشند، اقرار و بیعت گیرم.

حال که چنین است، همگان یک صدا و به زبان، بگویید: (ای رسول خدا!) آنچه که در ولایت و رهبری مطلق علیعلیه السلام و امامان پس از وی که از صلب اویند از جانب حق تعالی به ما ابلاغ کردی، شنیدیم و در برابر آن مطیع و تسلیمیم و به آن امر راضی و خوشنودیم! اینک ما به دل و جان و به زبان و دستمان، نسبت به قبول ولایت با تو بیعت می­کنیم و پیمان می­بندیم که با این اعتقاد، زندگی کنیم و با آن بمیریم و تا آن زمان که سر از خاک برداریم،

به آن پایبند بوده و هرگز در آن تغییر و تبدیلی ندهیم و شک و تردیدی ننماییم و از سر پیمان خود بر نخیزیم و از خدا و پیامبرش و امیرالمؤمنین، علیعلیه السلام و فرزندانش حسن و حسین و امامان دیگر که از صلب علیعلیه السلام به جهان آیند، فرمان بریم.
ای مردم! مقام و منزلتی که حسن و حسین نزد خدا و رسول او دارند، گوشزدتان کرده و ابلاغ نموده و متوجهتان ساختم که این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند و پی از من که جدّ ایشانم و بعد از علی
علیه السلام، منصب امامت خواهند داشت.                    .
و (ای مردم!) بگویید: (در این امر، مطیع خدا و پیامبرش و علیعلیه السلام، و حسنین و امامان پس از ایشانیم. تو (ای پیامبر) در مورد ولایت امیرالمؤمنین از دل و جان با ما عهد و میثاق بستی؛ از کسانی که توفیق مصافحه یافتند به دست، و از آنها که توفیق این کار نیافتند، از زبانشان بیعت گرفتی. پیمان نمودیم که دیگری را به جای این امر نگیریم و دل و جانمان به جانب دیگر روی ننماید. خدا را در این کار شاهد گرفتیم او به شهادت، کافی است .

 و تو نیز (پیامبر) و همچنین همه مطیعان فرمان حق از حاضر و غائب و فرشتگان و جنود خدا و همه بندگان او را همگی را گواه و شاهد این امر کردیم و خدا از هر شاهدی بزرگتر است.) ای مردم! چه می­گویید؟ خداوند، هر آوازی را می­شنود و از سرّ و پنهان همه آگاه است. (بدانید) آن کس که به راه هدایت رود، به سود خود رفته و آن کس که به گمراهی گراید، تنها به زیان خویش اقدام کرده است. چرا که دست خدا فوق هر دستی و قدرتش برتر از هر قدرتی است. ای مردم! از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و پیمان خود را با علیعلیه السلام امیرالمؤمنین و با حسنین و امامان دیگر که کلمه طیبه باقیه­اند، استوار نمایید.

هر که در ین امر، مکر پردازد خدایش به هلاکت در افکند و آنکس که بر عهد خود پای فشرده خدایش رحمت کند فَمَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ.. ای مردم! آنچه به شما گفتم، باز گویید و بر علیعلیه السلام، با عنوان رسمی امیرالمؤمنین سلام دهید.

بگویید: (پروردگارا دستورت را شنیدیم و اطاعت کردیم تا از مرحمت و مغفرت تو بهره­مند شویم که بازگشت همه به توست) و بگویید: (سپاس خدای را که به این امر ما را هدایت و دلالت فرموده و اگر راهنمائیمان نمی­کرد، ما، خود، به راه هدایت دست نمی­یافتیم)

ای مردم! فضایل و امتیازات علی بن ابیطالب و قدر و منزلتش نزد خداوند، که در کتاب خدا نازل شده، بیشتر از آن است که بتوانم در یک جلسه برایتان بر شمرم؛ پس هر کس که از مناقب و فضایل او نزد شما مطلبی گوید، از او بپذیرید.

ای مردم! هر کس از خدا و پیامبر او و از علیعلیه السلام و امامان و پیشوایانی که معرفی کردم، فرمان بَرَد، به رستگاری بزرگی نایل آمده است.                            .
ای مردم! رستگاران، کسانی هستند که در بیعت با علیعلیه السلام و پذیرش ولایت او و در ادای سلام بر وی به عنوان امیرالمؤمنین، مبادرت و سبقت جویند، اینان در بهشتِ نعمتها متنعّم خواهند بود. ای مردم! سخنی گویید که موجب رضای خدا باشد: فَإِن تَکفُرُوا أنتُم وَ مَن فِی الأرضِ جَمیعاً فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً. خداوندا! مردان و زنان با ایمان را بیامرز و کافران را به غضب خود گرفتار ساز و ستایش، خدای راست که پروردگار جهانیان است. (در این هنگام مردم، فریاد بر آوردند:) فرمان خدا و پیامبر خدا را شنیدیم و با دل و زبان و دست مطیع و فرمانبرداریم. چون سخنان پیامبر، تمام شد، مردم بر گرد آن حضرت و امیرالمؤمنینعلیه السلام سخت ازدحام کردند و هرکس می­خواست با ایشان، مصافحه و بیعت کند.

پیام های واقعه غدیر خم

حکومت باید با صالحان باشد یکی از پیام‌های غدیر این است که حکومت باید با صالحان باشد، اسلام به مسلمانان تکلیف می‌کند که مراقب باشند رهبری جامعه خود را به دست چه کسی می‌سپارند، چرا که در تفکر اسلامی فرد در جامعه اثر می‌گذارد و جامعه هم بر فرد تاثیرگذار است. یک فرد تربیت‌شده و معنوی می‌تواند یک جامعه را متحول کند، اما این جامعه متحول شده به نوبه خود بستر می‌شود برای رشد هزاران متعالی درآینده. این است که انبیاء الهی هدفشان این بوده که با تربیت نیروهای معنوی اختیار جامعه را به دست گیرند، چون فرد نمی‌تواند در جامعه فساد به کمال مطلوب برسد، این است که حکومت در تفکر اسلامی یک مقوله دینی است، یک مفهوم مذهبی و معنوی است، جدا از عبادات نیست، بلکه مهم‌ترین جز عبادت است

غدیر، یک پیام همیشگی دارد و آن، این است که الگوی جامعه اسلامی و رهبر و مقتدای آن بعد از پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله باید حضرت علی علیه السلام و امثال او از امامان معصوم علیه السلام باشند. آنان کسانی هستند که بر ما ولایت و حاکمیت دارند و ما باید با تقرب و نزدیکی به آن بزرگواران تحت حاکمیت تکوینی و تشریعی آنان قرار بگیریم تا از برکات فیض وجودشان بهره مند شویم. واقعه غدیر، اعلام این پیام است که باید همیشه با حق که بر محوریت حضرت علی (علیه السلام) و اولاد اوست پیمان بست تا به پیروزی نایل شد.

نکته و پیام دیگری که از واقعه غدیر استفاده می شود این است که انسان باید در ابلاغ حق و حقیقت اصرار ورزیده و از بیان آن کوتاهی نکند. زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گر چه می دانست مردم بعد از وفاتش به سفارش های او عمل نخواهند کرد، ولی حجت را بر مردم تمام کرده است.

یکی دیگر از پیام های غدیر که تا روز قیامت باقی است، مسئله مرجعیت دینی اهل بیت(علیهم السلام)  است و لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در همین ایام بود که حدیث ثقلین را بیان کرده و مردم را به رجوع به اهل بیت معصومش برای اخذ شریعت خود رهنمون ساخت. غدیرخم بزرگترین رخداد دوره نبوت پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله و مکتب آسمانی و الهی اوست. آنچه در غدیرخم روی داد به واقع نتیجه زحمات و رنج های 23 ساله رسالت بود که خط مشی آینده مسلمانان را رقم زد

و اتمام حجتی بود برای آنانکه بعداز پیامبرصلی الله علیه و آلهبه دنبال هدایت و سعادت بودند. به عقیده علماء و دانشمندان اسلامی نوع خطاب خداوند درباره اعلام جانشینی امیرمؤمنان علیعلیه السلام در قالب آیه 67 سوره مائده یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ... در هیچ جای دیگر از فرامین الهی وجود ندارد. حال برای اینکه واقعه مهم غدیرخم به شکلی کوتاه در اذهان ترسیم شود. می توان مهمترین نکات سخنان پیامبرصلی الله علیه و آله در این روز را دسته بندی کرد، اگرچه تمامی این بیانات پر اهمیت است و تأمل و تدبر بیشتر را می طلبد:                        .
1- شرایط زمانی و مکانی واقعه شرایط جغرافیایی و مکانی غدیرخم که در وادی جحفه قرار داشت، به علاوه زمان این واقعه و شرایط خاص آن دلایلی قابل توجه برای تبیین اهمیت ولایت پس از رسول خداصلی الله علیه و آله است. غدیرخم منطقه ای است در میانه راه مکه و مدینه، پیامبر پس از آخرین حج خود به همراه مسلمانان که «حجه الوداع» نامیده شد در شرایطی خاص مسئله جانشینی علی بن ابیطالب را مطرح نمود

این واقعه در سال دهم هجری رخ داد و پیامبرصلی الله علیه و آلهپس از دستورالهی افرادی را به مدینه و اطراف آن فرستاد تا همگان از تصمیم رسول خداصلی الله علیه و آلهبراین سفر مطلع شده و خود را آماده همراهی نمایند

حضرت علیعلیه السلام که در این ایام ماموریت یافته برای دعوت به اسلام و حل اختلافاتی که بین اهل یمن پیش آمده بود به این سرزمین سفر کند. پس از اطلاع از عزم پیامبرصلی الله علیه و آلهبر سفر حج، به همراه یاران و جمعی از اهل یمن رهسپار مکه شد، بطوری که به قولی دوازده هزار نفر از اهل یمن حضرت امیرعلیه السلام را دراین سفر همراهی کردند.                                    .
2- حرکت به سوی میعادگاه با اینکه انتظار می رفت پیامبرصلی الله علیه و آلهپس از حج مدتی را در مکه اقامت کنند، اما بلافاصله پس از اتمام مناسک دستور داد به مردم اعلام نمایند، چهارم ذی الحجه باید حرکت کنند تا در وقت معین در «غدیرخم» حاضر باشند. براساس دستور پیامبر تمامی مسلمانانی که در مراسم حج شرکت کرده بودند و تعداد آنها بالغ بر صدو بیست هزار نفر ذکر شده، برای حضور در این میعادگاه تاریخی عازم شدند

18 ذی الحجه هنگامی که کاروان به نزدیکی منطقه غدیر خم رسید. پیامبرصلی الله علیه و آله مسیر حرکت خود را به سمت غدیر تغییر داد و فرمود: ایها الناس، اجیبوا داعی الله، انا رسول الله ای مردم دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم.

در ادامه دستور دادند همه مردم متوقف شوند و آنانکه پیش رفته اند باز گردند و آنانکه از عقب کاروان می آیند توقف کنند. هنگامی که این اجتماع عظیم شکل گرفت شدت گرمای هوا به حدی بود که مردم گوشه ای از لباس و عبای خود را زیرپا گذاشتند تا زمین داغ آنها را آزرده نکند.                                                .
3- آغاز خطبه غدیر با حمد و ثنای الهی اطرافیان با جهاز شتران و دیگر مرکب ها منبر پیامبر را آماده می کنند تا رسول خداصلی الله علیه و آلهدر هنگام ایراد خطابه بر همه اشراف داشته باشد

فردی نیز برای آنکه کلام رسول خداصلی الله علیه و آله به همگان برسد در میان جمعیت قرار گرفت تا بیانات را تکرار کند. حال جمعیت منتظرند تا ببینند و بشوند که فرستاده خدا چه مطلب مهمی را می خواهد بیان کند.

پیامبر در خطابه ای نزدیک به یک ساعت تمام آنچه را که برای سعادت بشریت و آینده مسلمانان نیاز است، بیان می کند. این سخنان را می توان به چند بخش تقسیم کرد که در ادامه می آید: پس از اینکه پیامبر نماز را اقامه نمود بر فراز منبر ایستاد و علیعلیه السلام را در کنار خود قرار داد.

در شرایطی که حضرت امیرعلیه السلام یک پله پایین تر بود و دستان رسول خداصلی الله علیه و آلهبر شانه ایشان.  پیامبرصلی الله علیه و آله سخن خود را همچون اغلب خطابه ها با حمد و ثنای الهی آغاز کرد ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلندمرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است. بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان با قدرت و برهان خود چیره است..                                         .
4- فرمان الهی برای ابلاغ پیامی حیاتی سپس فرمود: ای مردم خداوند بر من چنین وحی فرموده که ای فرستاده ما، آن چه از سوی پروردگارت (درباره علی و خلافت او) بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن و گرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.

پیامبرصلی الله علیه و آله در ادامه چنین فرمود: همان جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی پروردگارم که او سلام است و به من مأموریت داد که در این اجتماع بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که:

علی ابن ابیطالب برادر من و وصی من و جانشین من در میان امت و امام پس از من است. جایگاه او نسبت به من همچون هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری پس از من نخواهد بود و او (علی علیه السلام) صاحب اختیار شما پس از خدا و رسولش است.

5- استناد به ولایت در قرآن رسول خداصلی الله علیه و آله در ادامه به آیه ای که به آیه ولایت مشهور است اشاره کرد که: پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (55 مائده) ولی و صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او هستند و کسانی که ایمان آورده اند و نماز به پا می دارند و درحال رکوع زکات می پردازند

و این علی ابن ابیطالب است که نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است. پیامبر ادامه می دهد که من از جبرئیل درخواست کردم از خداوند سلام اجازه گرفته و مرا از این مأموریت معاف فرماید.                                      .                                                                  این مطلب نشان از سختی این مأموریت مهم دارد و رسول خدا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسه ملامت گران و مکر مسخره کنندگان را دلیل آن می داند

6- امامت تا رستاخیز باقی است

در بخش دیگری از خطبه غدیر، رسول الله با بیان اینکه آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام، به ولایت امامان بعد از علیعلیه السلام اشاره می کند و می فرماید: پس از من به فرمان پروردگار، علی، ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود و این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید، دوام دارد.                                       .
7- تفسیر حقیقی قرآن در دست علی بن ابیطالبعلیه السلام خطبه غدیر این چنین از سوی پیامبر ادامه می یابد: ای مردم! در قرآن اندیشه کنید، ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهات آن پیروی نکنید پس به خدا سوگند باطن و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین شخص که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام.

غدیر نقشه راه است

حضرت علی علیه السلام به عنوان خلیفه بلافصل بعد از پیغمبر، عملاً انجام نشد ولی بعد از گذشت ۲۵ سال جانشین شد، مقام امامت او تثبیت شد، بالاخره که همه مسلمان ها او را به عنوان آن فردی که پیشوای جامعه است قبول کردند. این شخصیتی که همه مسلمان ها او را به عنوان جانشینی پیغمبر قبول دارند باید برای همه مسلمان ها به عنوان یک الگو، یک مسطوره کامل از انسان اسلامی، جاودانه بماند.  
امیرالمؤمنین
علیهالسلام با این دیدگاه دیگر فقط متعلق به شیعیان نیست متعلق به همه مسلمان هاست. و مخصوص علی هم نیست، بلکه عترت و خاندان پیغمبر و ائمه شیعه که اولاد امیرالمؤمنین هستند آنها هم، چون که مشمول عترت هستند، آنها هم همواره به عنوان نمونه کامل انسان اسلامی در دیدگاه مسلمان ها باید باقی بمانند،

با تعیین عترت در کنار قرآن و با اعلام لزوم پیوند میان مسلمین و میان عترت، در حقیقت رسول اکرم تکلیف تحریف ها در قرآن و انحراف از مفاهیم اصلی قرآن را هم روشن کرده. آنجایی که دستگاه های زر و زور برای مصالح خودشان مفاهیم اسلامی را منحرف می کنند، قرآن را بد معنا می کنند، مسلمان ها را گمراه می کنند، از فهم آئین اسلامی مردم را محروم می کنند، آن مرجعی، آن محوری و قطبی که باید مردم را آگاه کند که حقیقت چیست، مفهوم و معرفت درست کدام است و مردم را از گمراهی نجات بدهد، و مردم باید حرف او را گوش کنند، او عترت است. و این همان چیزی است که امروز برای دنیای اسلام یک ضرورت و یک امر لازم است. امروز همه مسلمان ها احتیاج دارند که از معارف اسلامی که از طریق اهل بیت پیغمبرعلیهمالسلام می رسد استفاده کنند، فرق نمی کند که معتقد باشند به امامت بلافصل امیرالمؤمنین و امامت اولاد او یا معتقد نباشند. البته شیعه عقیده حق و مستفاد قطعی از این حدیث را خلافت بلافصل می داند و به او معتقد و پایبند است.

آنهایی هم که به این عقیده پایبند نیستند (برادران اهل سنت) ارتباط و پیوند فکری و عقلانی و اعتقادی و عاطفی خودشان را از خاندان پیغمبر و از امیرالمؤمنینعلیهمالسلام باید قطع نکنند. لذا مسئله غدیر از این بعد دوم که بعد ایجاد پیوند میان علی بن ابی طالبعلیهالسلام و عترت پیغمبر با آحاد مسلمان هاست، مال همه مسلمان هاست.
مسئله غدیر یک مسئله تاریخی صرف نیست؛ نشانه ای از جامعیت اسلام است . اگر نبی مکرم که در طول ده سال، یک جامعه بدوی آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدت های عظیمی که آن بزرگوار انجام داد و به کمک اصحاب باوفایش به یک جامعه مترقّی اسلامی تبدیل کرد، برای بعد از این ده سال فکری نکرده بود و نقشه ای در اختیار امت نگذاشته بود، این کار، ناتمام بود. رسوبات تعصبات جاهلی به قدری عمیق بود که شاید برای زدودن آنها سال های بسیار طولانی نیاز بود. ظواهر، خوب بود؛ ایمان مردم، ایمان خوبی بود . اینکه در آیه مائده میفرماید 
الیَوم‌َ اَکمَلت‌ُ لَکُم دینَکُم و اَتمَمت‌ُ عَلَیکُم نِعمَتی‌... تصریح به همین معناست که این نعمت (نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت) آن وقتی تمام و کامل می شد که نقشه راه، برای بعد از پیغمبر هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است.

بازگشت امت به جاهلیت

با آن که اسلام و قرآن مردم را از عصر جاهلیت نخستین بیرون آورد؛ ولی در همان زمان نیز گروهی هنوز بر بینش و نگرش جاهلی بودند. در جنگ بدر نیز گروهی بودند که تفکر جاهلی هنوز در جانشان نفوذ داشت. بویژه آنکه هنوز قبیله گرایی در آنان با همان تعصبات و مشکلات وجود داشته است و رفتارهای اجتماعی آنان را مدیریت می کرد. از این رو حمیت جاهلی در آنان مقدم بر اسلام و ایمان بود و حرکات و رفتارهایشان را کنترل و مهار می کرد. (فتح 26)

خداوند پیش از رحلت پیامبر به ویژه در جنگ احد به امت هشدار داده بود که مؤمنان می بایست بر آثار ایمان باشند و هرگز به سبب مرگ و رحلت پیامبرصلی الله علیه و آلهو یا هر امر دیگری از اسلام دست نکشند و به فرهنگ جاهلی بازنگردند وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ  (آل عمران ۱۴۴) این امری بود که از نظر قرآن بسیاری خصوصاً کافران در آرزوی آن بودند (آل عمران ۱۴۹) و همواره آرزوی بازگشت به عصر جاهلی را در دل می پروراندند.

خداوند از این باطن افراد چنین پرده برمی دارد: قَدْ کانَتْ آیاتِی تُتْلى‌ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ عَلى‌ أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ ؛ در حقیقت، آیات من بر شما خوانده می شد و شما بودید که همواره به قهقرا می رفتید. این گردش به قهقرا هر چند که به شکل گردش بر پاشنه کفش و پشت کردن از پیامبرصلی الله علیه و آلهظاهر می شد ولی در نهایت به شکل بازگشت از آموزه های قرآنی بویژه در حوزه نظام ولایت سیاسی بروز و ظهور کرد و حادثه تلخ و فتنه کبرای سقیفه بنی ساعده رقم خورد و امت به گمراهی و انحراف افتاد .        ک و سر از عصر جاهلیت مدرن در آورد و نظام برتر قرآنی را به نظام خلافت دنیوی تبدیل کرد. در نخستین حرکت جاهلی، مردم را به زور به بیعت وادار کردند و دختر پیامبر را آزردند و افزون بر غصب خلافت و ولایت و امامت، امیرمؤمنان علیعلیه السلام را بیست و پنج سال خانه نشین کردند و در نهایت وی را به شهادت رساندند

 امام حسنعلیه السلام را به زهر کین شهید کرده و با حقد بدری و خبیری بر جسدش تیر انداختند و از خانه پیامبرصلی الله علیه و آلهبیرون کردند و امام حسینعلیه السلام را به بدترین شکل شهید و بر تن او اسب تازاندند و سرش را بر نیزه کردند و ناموس پیامبرصلی الله علیه و آلهو زنان و کودکان بنی هاشم را در کاروانی از اسارت و بردگی به شهرها و کوی و برزن ها بردند و کردند آنچه کردند.

بخش ششم :              غدیر سر آغاز بیداری اسلامی

از آنجا که قرآن بعنوان آخرین کتاب آسمانی میباشد و توفیق درک محضر پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله به عنوان مفسر و معلم این کتاب، برای همگان فراهم نبود تا از چشمه های جوشان این پیام وحی استفاده ببرند، لازم می آمد تا انسانهایی عاری از خطا و گناه، معصوم از نسیان و سهو و متعلم به اسمای الهی بعنوان زبان گویای این کلام الهی در سرتاسر این عصر به قرائت این نسخه شفا بخش پرداخته و گنجهای پنهان در اعمال تاریک جانهای انسانها را قابل ارایه به بازار انسانیت نمایند .

رحلت آنجناب فرصتی شد تا عده ای از این خلاء بوجود آمده، القای شبهات فراوان، ایجاد رعب و وحشت و جهل عامه مردم از بیداری بوجود آمده جلوگیری نموده و مردم را با خدعه ها و نیرنگهای رنگارنگ به لذت خواب بین الطلوعین بکشانند در این میان تنها کسانی که اهل سحربودند و با اشک و آه همراه با مستی عهدی که در غدیر بسته بودند بیدار ماندند و طلوع فجر صبح را به انتظار ماندند. و از سوی دیگر باید انسانی کامل بعنوان خلیفه و جانشین الهی و صاحب دم مسیحایی در کالبد بی جان موجودات عالم بدمد و موجودات را بر اساس توانایی هایشان به سمت حیات و زندگی هدایت کند، و تنها انسان کامل و امام است که میتواند هر صاحب حقی را به حق خودش برساند و به عدالت رفتار نماید.

میگویند در زمان امیرمومنان شخصی به حضرت گفتند چگونه است که شما و مالک اشتر به یک اندازه در این جنگ از اصحاب دشمن را از پای در آوردید، حضرت فرمودند فرق من با مالک در این است که مالک همه را از دم تیغ میگذراند اما من اگر در چند نسل بعد کسی تنها یک شیعه ببینم او را نمی کشم؛ بنابراین امام تنها آگاه به مصالح مردم است نه کسانی که با اجماع و رای مردم برگزیده میشوند، رهبری آگاه و عالم به مصالح امور مردم بهترین گزینه برای هدایت مردم است، آیا افرادی جون نلسون ماندلا و گاندی و... را میتوان به عنوان رهبران یک انقلاب اسلامی نامید .

تاریخ گویای آن است که انقلاب را تنها افرادی به پیش بردند که برفطرت خود سرپوش نگذاشته اند و خود را درک کرده اند و توانایی های موجود در خویش و دیگران را به وضوح لمس کرده اند، اما این تنها کافی نیست بلکه آنچه را میتوان بعنوان انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی نامید انقلابهایی است که رهبری آن از چشمه زلال غدیر سیراب شده باشد. بنابراین خط کشی مانند غدیر از صدر اسلام میزان و مقیاس اسلامی و غیر اسلامی بودن حرکت های مردمی و انقلابهاست.

هرکس بر عهد غدیر اصرار داشت رمز بیداری را بهتر و صحیحتر درک نموده است، و این بیداری از زمان آدم تا خاتم ادامه داشت و در غدیر ظهور این بیداری با وضوح بیشتری به تصویر کشیده شد و در زمان حضرت مهدی ارواحنافداه اوج بیداری اسلامی را شاهد خواهیم بود چرا که نهاد انسان ها بر بیداری بنا نهاده شده است و او ست که تشنه به حیات ابدی است این تشنگی و بیداری در تاریخ معاصر ما زمانی رخ داد که مردی از سلاله کوثر حیات به پا خاست و در استمرار ولایت ائمه اطهارعلیهم السلام زمزمه مقدمات تشکیل یک دولت و حکومت اسلامی را سرداد و فرزندانی از تبار وی نیز ندای او را لبیک گفته و با نثار جان و مال خود این ندای ملکوتی را پاسخ گفتند و الگویی برای هر ملت آزادی خواه شدند.

امام عزیز به ما آموخت که برای تشکیل یک حکومت اسلامی تنها یک نسخه و الگو موثر است و آن نسخه را پیامبر در یوم الغدیر بر صفحه جان هزارن نفر و بلکه بر صفحه تاریخ نگاشت و شفای انسان را در گرو عمل به این نسخه شفا بخش قرار داد، آری یوم الغدیر را میتون روز جدایی حق از باطل و سره از ناسره نامید و یا به عبارت مقام معظم رهبری پیچ بزرگ تاریخ نامید و در این مسیر ندای بیداری اسلامی سرداد . اگر خط کش غدیر را بر هرکدام از انقلابهای مردمی منطقه بگذاریم بر نوع و میزان اسلامی بودن آن میتوان حکم کرد چرا که تعابیر متفاوت از اسلام بیش از 72 فرقه شده است و تنها فرقه ناجیه تنها در مسیر امامت و ولایت ائمه اطهار است و مردم چون ویژگیهای این مسیر را در استقامت و پایداری یک ملت مشاهده کردند آن را الگوی خویش قرار داده اند و از این لحاظ میتوان بیداری اسلامی را به انها نسبت داد چون استقامت در راه شرط اسلامی ماندن است و الا در زمان پیامبر هم خیلی ها از ترس جان خویش و یا برای بدست آوردن منافع خود به اسلام اقرار کردند .

اگر حرکتهای مردمی در منطقه را بتوان بیداری اسلامی نامید اسلامی ماندن آنها شرط اساسی است و این شرط در سایه ایستادگی و تن به ذلت ندادن میسر است و این را جز در منطق غدیر و کربلا مشاهده نمیکنیم. آری ؛ پایداری و استقامت فرزندان خمینی (ره) و ایثار و از خود گذشتگی آنان و نثار خون شهیدان که همان امتداد خون شهیدان کربلا و فرزندان غدیر است به ثمر نشسته است و یکبار دیگر فریاد مَن کُنتُ مَولاه را از قلب تپنده اسلام در جهان کنونی به نمایش گذاشته است و مردم آزاده سرتاسر جهان چون عزت این ملت را به تماشا نشسته اند با انگیزه های گوناگون گرد هم جمع شدند تا فطرت پاک انسانی و اسلامی خود از جام زلال غدیر سیراب نمایند و مقدمات ظهور فجر امید را فراهم نمایند.

نصب امیرالمؤمنین، درسی از غدیر در واقعه‌ى غدیر، درسهاى بزرگى وجود دارد: اوّلاً این واقعه جزو وقایع مسلّم تاریخ اسلام است. ....

اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پیغمبر را درست و با معناى حقیقىِ خودش درک مى‌کرد و تحویل مى‌گرفت و دنبال على‌بن‌ابى‌طالبعلیه السلام راه مى‌افتاد و این تربیت نبوى استمرار پیدا مى‌کرد و بعد از امیرالمؤمنین هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پیغمبر، پى‌درپى زیر تربیت الهىِ خویش قرار مى‌دادند، بشریت بسیار زود به آن نقطه‌اى مى‌رسید که هنوز به آن نقطه نرسیده است.

علم و فکر بشرى پیشرفت مى‌کرد؛ درجات روحى انسانها بالا مى‌رفت؛ صلح و صفا در بین انسانها برقرار مى‌شد و ظلم و جور و ناامنى و تبعیض و بى‌عدالتى از بین مردم رخت برمى‌بست.

این‌که فاطمه‌ى زهرا علیهاسلام که در آن زمان عارف‌ترین انسانها به مقام پیغمبر و امیرالمؤمنین بود فرمود اگر دنبال على راه مى‌افتادید، شما را به چنین سرمنزلى هدایت مى‌کرد و از چنین راهى مى‌برد، به همین خاطر است. ولى بشر زیاد اشتباه مى‌کند

پیوند، ارتباط و اتصال، معناى ولایت دو مطلب در غدیر هست: یکى تعیین امیرالمؤمنینعلیه السلام است و دیگرى آن معیارهایى است که نبى اکرمصلی الله علیه و آله  در بیان علت و فلسفه‌ى تعیین امیرالمؤمنین در خطبه‌ى غدیر بیان مى‌فرماید.

این حرکت بزرگ و تاریخ‌ساز، یعنى نصب امیرالمؤمنین متکى به ملاکهایى است و این کار، مفهومى دارد. اگرچه ولایت یک امر سیاسى است، اما همه‌ى مضمون ولایت در سیاست خلاصه نمى‌شود. این ولایت، پرتوى از ولایت ذات مقدّس پروردگار است. این ولایت، ناشى از حضور ولایت الهى در وجود امیرالمؤمنین است، همچنان‌که در وجود پیامبر مکرّم بود.

نبى‌اکرم او را به امر پروردگار و با نصب الهى به مردم معرفى و به مقام ولایت منصوب مى‌کند. این یک حقیقت اسلامى است. این کجا و این‌که کسى معتقد باشد که هر ظالمى با هر شیوه و رفتار بازیگرانه‌اى توانست زمام قدرت را در دست بگیرد، مردم باید از او اطاعت کنند، کجا؟! این اسلام است یا آن؟!

قضیه‌ى غدیر، یک قضیه‌ى مسلّم است . غدیر مشکوک نیست؛ فقط شیعیان نیستند که آن را نقل کرده‌اند؛ بلکه محدثّان سنّى چه در دوره‌هاى گذشته و چه در دوره‌هاى میانى و بعدى؛ این ماجرا را نقل کرده‌اند. اجتماع عظیمى در آن‌جا تشکیل شد. برادران اهل سنّت ما در کتابهاى معتبر نه یکى، نه دو تا؛ در دهها کتاب معتبر نقل کرده‌اند. مرحوم علّامه‌ى امینى اینها را جمع کرده است، و غیر از ایشان هم کتابهاى زیادى در این خصوص نوشته‌اند.

در غدیر، مسأله‌ى ولایت، به عنوان یک امر رسمى از سوى پیامبر مطرح شد و امیرالمؤمنین به عنوان مصداق آن تعیین گردید؛ که البته تفاصیل زیادى دارد.

از برکات غدیر اگر ملتها، قطع ‌نظر از مذاهب ‌و ادیانی‌که‌ بر آنها حاکم ‌است‌، بخواهند راه‌ سعادت ‌را پیدا کنند، باید به‌ ولایت ‌اسلامی ‌برگردند. این‌، سرچشمه ای ‌از چشمه های‌ ولایت ‌در اسلام‌ است ‌و دمکراسیهای ‌جاری ‌عالم ‌از آن ‌بی‌نصیبند. این‌، از برکات ‌اسلام ‌است‌.

لذا از اول ‌انقلاب ‌هم ‌همین ‌عنوان ‌ولایت ‌و ولایت ‌فقیه ‌که ‌دو مفهوم‌ است‌؛ یکی‌ خود مفهوم ‌ولایت‌، یکی ‌این ‌که ‌این ‌ولایت ‌متعلق ‌به ‌فقیه ‌و دین ‌شناس ‌و عالم ‌دین ‌است از طرف ‌کسانی ‌که ‌در حقیقت ‌تحمل ‌این ‌بافت ‌ارزشی ‌کامل ‌را نمی‌توانستند و نمی‌توانند بکنند، مورد تعرض ‌شدید قرار گرفت‌. امروز هم‌ همین‌طور است‌. خوشبختانه ‌مردم‌ این ‌راه ‌را شناخته‌اند. این‌، از برکات‌ غدیر و اسلام ‌و زندگی‌ امیرالمؤمنین ‌و نیز حکومت‌ کوتاه ‌آن ‌بزرگوار است‌.

درس فراموش نشدنی غدیر با مطرح کردن امیرالمؤمنین علی علیه السلام و با نصب آن بزرگوار براى حکومت، معیارها و ارزشهاى حاکمیّت، معلوم شد. پیغمبر، در قضیه غدیر، کسى را در مقابل چشم مسلمانان و دیدگان تاریخ قرار دادند که از ارزشهاى اسلامى، به طور کامل برخوردار بودند.

یک انسان مؤمن؛ داراى اعلاى تقوا و پرهیزکارى؛ فداکار در راه دین؛ بى‏رغبت نسبت به مطامع دنیوى؛ تجربه شده و امتحان داده در همه میدانهاى اسلامى: میدانهاى خطر؛ میدانهاى علم و دانش؛ میدان قضاوت و امثال اینها. یعنى با مطرح شدن امیرالمؤمنین به عنوان حاکم و امام و ولىّ اسلامى، همه مسلمانان در طول تاریخ بایدبدانند که حاکم اسلامى، باید فردى در این جهت، با این قواره‏ها و نزدیک به این الگو و نمونه باشد.

پس، در جوامع اسلامى، انسانهایى که از آن ارزشها نصیبى ندارند؛ از فهم اسلامى، از عمل اسلامى، از جهاد اسلامى، از انفاق و گذشت، از تواضع و فروتنى در مقابل بندگان خدا و آن خصوصیّاتى که امیرالمؤمنین داشتند، بهره‏اى نداشته باشند،

انکار غدیر بزرگ‌ترین حق‌کشی تاریخ است

پیامبر در روز غدیر امام علیعلیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی کردند و دلیل این امر نیز شایستگی و واجدالشرایط بودن علیعلیه السلام برای رهبری امت اسلامی بعد از ایشان بود.

غصب خلافت و انکار غدیر لطمات جبران ناپذیری را بر پیکره اسلام وارد کرد و موجب شد مردم از نعمت ولایت معصومعلیه السلام محروم شوند که تبعات آن تا روز قیامت باقی می‌ماند و این مسئله بزرگ‌ترین حق‌کشی در تاریخ است

از آن جایی که به فرمان الهی، دین اسلام، تنها حقیقت هدایت و صراط مستقیم از آغاز تا قیامت است که إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ (آل عمران19 ) و همچنین از آن جایی که اتمام و اکمال دین به ابلاغ ولایت علوی و ایمان و اعتقاد و التزام عملی بدان است (مائده3) به گونه ای که اگر این حکم ابلاغ نشده باشد، چیزی از رسالت انجام نگرفته است (مائده67) می توان دریافت که ولایت کبرای علوی، باطن و حقیقت همه اسلام و مأموریت همه پیامبران از آدم تا خاتمصلوات الله علیهم  بوده است.

  غدیر مسأله ا‌ى اسلامى، غدیر یک مسأله‌ى اسلامى است؛ یک مسأله‌ى فقط شیعى نیست. در تاریخ اسلام، پیامبر اکرم یک روز سخنى بر زبان رانده و عملى انجام داده است که این سخن و این عمل، از ابعاد گوناگون داراى درس و معناست. نمى‌شود ما بگوییم که از غدیر و حدیث آن، فقط شیعه استفاده کند. اما بقیه‌ى مسلمانان از محتواى بسیار غنى‌اى که در این کلام شریف نبوى وجود دارد و مخصوص یک دوره هم نیست، بهره نبرند.

البته چون در قضیه‌ى غدیر، نصب علی علیه السلام به امامت و ولایت وجود دارد، شیعه دلبستگىِ بیشترى به این روز و این حدیث دارد. ولى مضمون حدیث غدیر، فقط مسأله‌ى نصب آن حضرت به خلافت نیست. مضامین دیگرى هم دارد که همه‌ى مسلمانان مى‌توانند از آن بهره ببرند.

حکومت باید با صالحان باشد یکی از پیام‌های غدیر این است که حکومت باید با صالحان باشد اسلام به مسلمانان تکلیف می‌کند که مراقب باشند رهبری جامعه خود را به دست چه کسی می‌سپارند چرا که در تفکر اسلامی فرد در جامعه اثر می‌گذارد و جامعه هم بر فرد تاثیرگذار است

یک فرد تربیت‌شده و معنوی می‌تواند یک جامعه را متحول کند، اما این جامعه متحول شده به نوبه خود بستر می‌شود برای رشد هزاران متعالی در آینده. این است که انبیاء الهی هدفشان این بوده که با تربیت نیروهای معنوی اختیار جامعه را به دست گیرند، چون فرد نمی‌تواند در جامعه فساد به کمال مطلوب برسد. این است که حکومت در تفکر اسلامی یک مقوله دینی است، یک مفهوم مذهبی و معنوی است، جدا از عبادات نیست، بلکه مهم‌ترین جز عبادت است

 غدیر، عید ولایت و سیاست و دخالت مردم در حکومت، امام خمینی: در نظام اسلامى، هر کس متدیّن به عقیده و شریعت اسلامى باشد، در امر حکومت داراى مسؤولیت است. هیچ کس نمى‏تواند خود را از موضوع حکومت کنار بکشد. هیچ کس نمى‏تواند بگوید: کارى انجام مى‏گیرد؛ به من چه!؟

در موضوع حکومت و مسائل سیاسى و مسائل عمومى جامعه در نظام اسلامى، «به من چه» نداریم! مردم برکنار نیستند. بزرگترین مظهر دخالت مردم در امور حکومت، غدیر است. خودِ غدیر این را به ما آموخت و لذاست که عید غدیر، عید ولایت است، عید سیاست است، عید دخالت مردم در امر حکومت است، عید آحاد ملت و امّت اسلامى است.

این عید، مخصوص شیعه هم نیست. جا دارد و حق آن است که همه امّت اسلامى، این روز را براى خودشان عید بدانند. غدیر، عید امیرالمؤمنینعلیه السلام  هم هست و شیعیان آن حضرت، به طور ویژه از این عید استفاده مى‏کنند.

تبیین ولایت در غدیر خم، جامعه ولایی

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ با توجه به دو نکته ى اساسى، مقصود آیه ى شریفه روشن مى شود:                         
1. دستورى در این آیه به پیامبر داده شده که پیام تازه اى را به مردم ابلاغ کند و در صورت عدم تبلیغ آن ، تمامى زحمات هدر مى رود.                                      .
2 . وعده اى که خداوند به پیامبر داده که او را از خطراتى که در ابلاغ این امر تهدید مى کند، نگهدارى کند.                                    .
سؤ ال : باتوجه به این که این آیه در اواخر عمر پیامبر نازل شده، چه مطلب مهمى است که خداوند پیامبرش را ماءمور تبلیغ آن مى کند؟                                     .
الف. آن امر مهم مربوط به توحید و نبوت و معاد نیست، چون این اصول در اوایل بعثت براى مردم بیان شده و نیازى به این همه تاءکید نداشت.                                 .
ب. آن امر مهم مربوط به احکام فرعى مانند نماز و روزه و حج و جهاد نیز نیست، چون در طول23سال، پیامبر همه ى آن ها را بیان کرده بود و از بیان آن ها ترسى از مردم نداشت.                                     .
ج. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ترسى از یهودیان و منافقان در آن زمان نداشت. زیرا در زمان نزول آیه، آنان قدرتى نداشتند که پیامبر بترسد.                                   .
د. پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله ترس از جان خود نداشت. زیرا عمرش را در مبارزه با بت پرستان و تحمّل انواع شکنجه ها از ناحیه ى مخالفان در جنگ ها سپرى کرد.         .
ه‍ . قرآن، پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله را از این نوع ترس ها مصون و محفوظ داشت. زیرا فرمود: الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا پس، آن امر مهم مربوط به هجدهم ذیحجه ى سال دهم هجرى در حجة الوداع است که امامت حضرت علىعلیه السلام از ناحیه ى خداوند به مردم ابلاغ شد.

زیرا از سویى روایات شیعه و سنّى آن را بیان مى کند و از سوى دیگر، این امر مهم مربوط به رسالت پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله است یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ نصب امام و تبلیغ رسالت فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ (شرح 7) آیه ى شریفه، خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نتیجه ى آیات قبل است؛ یعنى حالا که تو شرح صدر پیدا کردى و تو را بلند آوازه کردیم و بار گران را از دوش تو برداشتیم، پس چون از واجب فراغت پیدا کردى، در عبادت و دعا بکوش ‍ و خود را به رنج انداز.

زمخشرى مى گوید: از جمله بدعت ها این است که بعضى از رافضیان فَانصَبْ را به کسر صاد خوانده؛ یعنى على را بر خلافت منصوب گردان.

مرحوم فیض کاشانى پس از نقل کلام زمخشرى مى گوید: نصب امام و خلیفه بعد از تبلیغ رسالت یا پس از فراغ از عبادت، امرى معقول، بلکه واجب است تا مردم بعد از آن حضرت در حیرت و ضلالت واقع نشوند،

 اما بغض و عداوت على چطور معقول است که بر تبلیغ رسالت یا عبادت مترتب شود، با این که کتب عامه مملوّ از ذکر محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به حضرت على علیه السلام است و اظهار فضیلت آن حضرت براى مردم است و این که محبت على ایمان، و بغض او کفر است.

 

ویژگی‌های جامعه ولایی

واژه‌ ولایت، در اصطلاح خاصّ قرآنی و روایی، نشان می‌دهد که جامعه‌ ولایی دارای ویژگی‌ها و خصلت‌های متعدّد بی‌نظیری است که عمدتاً می‌توان آنها را در سه وجهه و قالب مشخّص، معرفی و ارائه نمود

1- جامعه‌ ولایی، به هم پیوستگی و اتّحاد و یکپارچگیِ گروهی موحّد و مؤمن است که در مسیر اندیشه و هدف واحد گام برمی‌دارند؛ ایمانی مبتنی بر اندیشه صحیح و اعتقاد قلبی و آگاهی کافی دارند؛ با هم مهربان‌اند و به یکدیگر عشق می‌ورزند: اَلمُومِنُونَ بَعضُهُم اَلولیاءٌ بَعض (توبه71) جوشش مستحکم و جدایی ناپذیر مؤمنان با یکدیگر که بر اساس عشق به خداوند و ایمان شکل می‌گیرد و برای منافع حزبی یا جناحی و دنیوی و رسیدن به متاع مادی و طعمه چرب زر و زور نیست، نخستین مؤلّفه تشکیل جبهه‌ اهل ولایت و جامعه ولایی است.

2-  جامعه‌ ولایی، پرهیز از وابستگی به کافران، معاندان و دشمنان راه خداست. افراد این جامعه، ذره‌ای تحت فرمان آنان و تأثّر از افکار، اندیشه‌ها و نظریه‌های جبهه‌ مقابل قرار نمی‌گیرند. البته، منظور، قطع روابط سیاسی یا اقتصادی نیست؛ بلکه، پیوند جوهری و وابستگی به دشمن است که به شدت طرد می‌شود: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَانّهُ مِنهُم إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستى گیرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى ‏نماید (مائده51)

3- رکن رکین و رأس هرم تحقّق جامعه‌ ولایی، وجهه سوم آن است. برای پیوند قلب‌های مؤمنان به یکدیگر و تشکیل یک جبهه‌ واحد در برابر بیگانه، وجود یک قلب تپنده ضروری است؛ یعنی رهبریِ نافذ و متمرکزی که آحاد مردم، با ارتقای آگاهی و بینش خود و با اعتقاد و ایمان قلبی خویش، از روی طوع و رغبت و با شوق و اشتیاق، با او ارتباط عقلانی و عاطفیِ مستحکم برقرار کنند؛ محوری که، همانند قطب یک آسیاب، همه‌ جناح‌ها را به دور خود جمع کند؛ از تعارض‌ها جلوگیری نماید و همه‌ی نیروها را به یک سمت و سو هدایت کند. مقام چنین رهبری، همان مقام امامت و ولایت امّت است.

تحقّق جامعه‌ ولایی، بدون مشخّص شدن ولیّ، غیرممکن است. به عنوان مثال، مسلمانان صدر اسلام، در شهر مدینه، دارای جامعه ولایی بودند؛ چرا که با گرد آمدن دور شمع وجود پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله تشکیل حکومت ولایی داده، یک امّت را پدید آوردند؛ ولی پس از رحلت پیامبر، جامعه از ولیّ الله روی برتافت و غیر ولایی گردید، و پس از بیست و پنج سال که دوباره به ولیّ الله روی آورد، جامعه‌ ولایی تشکیل شد. حکومت ولایی، در جامعه‌ای ولایی قابل تحقّق است

حکومت ولایی، حکومتی است که مردم، با ایمان، آگاهی، بصیرت و اعتقاد قلبی، امام و رهبر خود را بر می‌گزینند و عاشقانه به سوی او می‌شتابند. امام و پیشوایی که در بصیرت و تدبیر، علم و آگاهی، عدالت و شجاعت، و تقوا و دوری از رذایل اخلاقی، شرایط امامت و ولایت را به طور کافی و کامل داراست؛ رهبری که همچون قلبی تپنده، تمام نیروهای جامعه را به پیکری واحد و متّصل و همسو تبدیل می‌کند، و آن گاه جامعه با حرکت هماهنگ به سوی کسب کمالات و ارتقا در تمامی ابعاد، به راه خود ادامه می‌دهد.

جامعه‌ دارای ولایت، جامعه‌ای است که تمام استعدادها در آن امکان رشد دارد و انسانها را به تکامل می‌رساند. در جامعه‌ ولایی، ولیّ و حاکم، جامعه را در راه خدا قرار می‌دهد، و آحاد آن را اهل ذکر و یاد خدا می‌کند. در چنین جامعه‌ای ولیّ امر، مجریِ قانون خداست و از خود هیچ اراده و اختیاری جز اجرای دستورات شریعت و رعایت مصالح امّت اسلامی نخواهد داشت الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ همانان که وقتی در زمین تمکّن و نیرویی بیابند، به اقامه‌ نماز و پرداخت زکات و امر به معروف و نهی از منکر می‌پردازند (حج41)

ولایت؛ برترین رکن دین ارتباط توحید و ولایت و جایگاه رفیع ولایت در تکمیل و تتمیم توحید، حقیقتی است که در لسان روایات به انحاء گوناگون مورد اشاره و تاکید قرار گرفته. حضرت امام رضاعلیه السلام در حدیث سلسله الذهب از قول خدای سبحان، کلمه توحید لا إِلهَ إِلَّا أللهُ را دژِ مستحکمِ نجات دهنده از عذاب الهی معرفی کرده و پذیرش ولایتِ خود را شرط دخول در حصن توحید، دانسته : کلمة لا إِلهَ إِلَّا أللهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی أَمِنَ مِن عَذابی... بِشروطها و أنا من شروطها (التوحید، شیخ صدوق، ص25) سرّ ناگسستنی بودن ارتباط توحید و ولایت آن است که انکار ولایت به انکار رسالت برمی‌گردد و انکار رسالت به انکار توحید یا نقص در آن می‌انجامد،  از این رو قرآن کریم، توحیدِ منکران رسالت را ناقص می‌داند: وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إذ قالوا ما أنزل الله علی بشر من شیء (انعام91) چنانکه اطاعت در برابر رسول خدا را، فرمان‌پذیری از خدا می‌داند مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ (نساء80).                          

ولایت پذیری یا ولایت مداری؟

مساله ولایت پذیری و ولایت مداری دو موضوعی هستند که لازم و ملزوم یکدیگرند. ولایت پذیری در حوزه نظر و معرفت شناسی و اندیشه ای، پایه ولایت مداری محسوب می‌شود.

اگر ولایت پذیری نباشد و مساله ولایت و سلسله نظام تولی به ولایت که از ولایت الله آغاز می شود را نپذیرفته باشیم طبیعتا ولایت پذیری ما یا اتفاق نمی افتد یا اگر اتفاق بیفتد تصنعی خواهد بود و از روی مصلحت است. مثل کسانی که ولایت فقیه را قبول ندارند و می‌دانیم که نپذیرفته‌اند اما می‌گویند ما ملتزم هستیم، شبیه لیبرال های باصطلاح روشنفکر.

برخی از افراد در شرایط حساس برای کسب جایگاه و مقام مثلا در انتخابات مدعی می شوند که به ولایت فقیه التزام دارند و بر اساس نظر ولایت عمل می کنند. به همین علت است که ولایت پذیری در حوزه فکر و نظر بر ولایت مداری در حوزه عمل مقدم است.

آن چه به عنوان ولایت مداری یاد می شود تاکید این نکته است که در ابتدا به مقام والای ولایت فقیه در زمان غیبت آگاه باشیم و با شناخت کامل از جایگاه بحق او اطاعت کنیم. چه ولی امر خدا فرمان و حکم و یا دستوری صادر کنند و چه این که فرمایش های ایشان در زمره منویات باشد در حیطه ولایت مداری است که در عمل هم باید پایبند به فرامین ایشان باشیم و به تعبیری ولایت مدار باشیم.

«ولایت مداری» خصیصه مهم «حزب الله» در قرآن

قرآن کریم در دو آیه تعبیر حزب الله را به کار برده. (56و55 مائده): إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ. وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَر َسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ؛ ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند؛ و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده اند ولیّ خود بداند (پیروز است، چرا) که حزب خدا همان پیروزمندانند.

این آیه در مورد انفاق توسط ولی خدا و معروف به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نماز در حال رکوع است. مفسران و محدثان شیعه و سنّی در مورد شأن نزول این آیه چنین گفته اند که سائلی به مسجد آمد و اظهار نیاز کرد، ولی کسی به او چیزی نداد.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) که مشغول نماز و در حال رکوع بود، به آن سائل اشاره فرمود و انگشتر خود را به او داد. پس از این واقعه، آیه مزبور در شأن و مقام حضرت علی(علیه السلام) نازل شد. کلمه «زکات» که در این آیه هم آمده در اصطلاح قرآن کریم به زکات واجب اختصاص ندارد، بلکه اعم از انفاق واجب و مستحب است.

در ادامه می فرماید: کسانی که ولایت خدا، پیامبر و مؤمنانی را که اوصافشان ذکر شد، بپذیرند، آنان از «حزب اللّه» هستند. بنابراین خدای متعال در این آیه اهل ولایت و حزب اللّه را یکی قرار داده است.                                        .
دومین آیه، 22 مجادله :  لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛

 خداوند در این آیه نیز اوصاف اهل ولایت و حزب اللّه را ذکر نموده و می فرماید:

مردمی را نخواهی یافت که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشند و در عین حال با دشمنان خدا و پیامبر دوستی کنند؛ حتی اگر آن دشمنان پدرانشان، فرزندانشان، برادرانشان یا اهل فامیل و نزدیکانشان باشند. آری، اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد، هرگز با دشمنان خدا رابطه دوستی برقرار نخواهد کرد.

هیچ گاه «ایمان به خدا» با «دوستی با دشمنان خدا» جمع نمی شود. آن گاه می فرماید، پاداش عملکرد آنان این است که خداوند ایمان را در دل ایشان ثابت کرده : کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ. پاداش دیگر آنان، تأیید به وسیله روح الهی است: وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ. «روح الهی» یکی از فرشتگان بزرگ و مقرّب درگاه الهی است.

 این دو پاداش مربوط به «دنیا» است. پاداش اخروی آنان نیز وارد شدن به بهشت خداوند است: وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا. پاداش دیگر آنان که از همه مهم تر است رضوان اللّه و خشنودی خداوند از آنان است: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ. از نظر قرآن کریم بزرگ ترین پاداش الهی برای بندگان رضوان الهی است: وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ (توبه 72) و خشنودی خدا بزرگ تر است. این است همان کامیابی بزرگ.

به هر حال خدای متعال بالاترین پاداش را برای بندگان و اولیای خود «رضایت» خویش قرار داده، و اهل ولایت مشمول چنین پاداشی هستند. این رضایت یک «رضایت طرفینی» بین خدا و اهل ولایت است. هم خداوند از آنان راضی است و هم آنان از خداوند نهایت خشنودی را دارند. در نهایت می فرماید: اینان حزب اللّه هستند و فلاح و رستگاری برای آنان خواهد بود.

از مطالعه و تطبیق این دو آیه (56 مائده و 22 مجادله) به خوبی به دست می آید که اهل بیت(علیهم السلام) مصداق تام و کامل حزب الله هستند. بالاترین مراتب رستگاری از آن ایشان است و علاوه بر آن، در این دنیا همواره مورد تأیید خداوند هستند: وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.  اگر ادعا کنیم این گونه تأیید الهی (تأیید بروح منه) بزرگ ترین نعمت الهی در این دنیاست.                                            .
ولایت مداری، نیازمند دو عامل مهم باید توجه داشت که ولایت الهی و ولایت پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و ائمه اطهارعلیهم السلام) دارای مراتب مختلفی است و همه کسانی که از این ولایت برخوردارند در یک درجه نیستند. برای رسیدن به بالاترین مراتب ولایت به دو چیز نیاز است:

1. معرفت و شناخت؛   2 . داشتن اراده قوی التزام عملی

.در طول تاریخ اسلام تا کنون، عده ای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را شناخته و به آن حضرت ایمان آورده اند و آنچه در اختیار داشته اند در راه تقویت اسلام به کار برده و در این امر از خود کوتاهی نشان نداده اند؛ اما مشکل آنان در «شناخت جانشین پیامبر» بوده.

 البته همیشه هم در این کار مقصّر نبوده اند، بلکه بسیاری از آنان توفیق شناخت نصیبشان نگشته و اگر ولایت اهل بیت(علیهم السلام) برای آنان ثابت می شد از پذیرش آن ابایی نداشتند. اینان از جهت ولایت ائمه(علیهم السلام) در استضعاف یا کمبود معرفت قرار گرفته اند. عده دیگری نیز در عامل اول (شناخت) مشکلی نداشته اند و مشکل آنان در عامل دوم بوده. آنان در عمل از خود کوتاهی و تقصیر نشان داده و وظیفه عملی خود را به جا نیاورده اند

در سوی دیگر نیز کسانی که همه مراحل معرفت، اعم از معرفت خدا، معرفت رسول خدا و معرفت جانشینان پیامبر را بدست آورند و در مقام عمل نیز دستورات آنان را به کار بندند و از امتحان سرفراز و پیروز بیرون آیند، مصداق حزب اللّه بوده و فلاح مطلق برای چنین افرادی است: أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ بنابراین انسان برای در آمدن در زمره حزب الله و اهل ولایت نیازمند دو توفیق از ناحیه خداوند است: یکی توفیق در کسب معرفت و شناخت، و دیگری توفیق عمل به معرفت کسب شده است.

چگونه می توان در مواقع حساس این اصل را بر موقعیت خود ارجح تر دانست؟ این که از ولایت امر فاصله نگیریم باید هر لحظه مراقب خود باشیم و خود را با ولی زمان تطبیق دهیم و به قول امروزی ها که خودشان را چکاپ می‌کنند.

وقتی از دل و جان ولایت را پذیرفته باشیم و اطاعت از او را با عمق جان و دل پذیرا باشیم در مواقع بحرانی هم خطایی از ما سر نخواهد زد و همواره عمل به فرامین رهبری را در تمامی شرایط ایفا می کنیم

این وظیفه ای است که به دوش ما گذاشته شده تا چه در امور فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مخصوصا سیاست خارجی و در مواجهه با دشمن نه تنها ولایت پذیر باشیم بلکه ولایت مدار باشیم و در میدان های سخت در عمل هم به فرامین ایشان عمل کنیم.

متاسفانه برخی در تلاشند تا به تصور خودشان ولایت را دور بزنند و در حالی که دم از اطاعت محض می‌زنند اما در عمل، تعهدی ندارند در حالی که ادعای ولایی بودن کافی نیست و در حوزه عمل باید این ادعا را به اثبات برسانند. اطاعت از ولایت فقیه بر مسئولان بدون هیچ‌گونه تردیدی هم تکلیف شرعی و هم تکلیف قانونی است.

ولایی بودن محدود به پذیرش نیست هر چند اطاعت پذیری از شرایط و ارکان مهم ولایت پذیری است اما همه شرایط این نیست. بلکه محدود کردن امر ولایت پذیری در حد اطاعت پذیری باعث تنزل جایگاه ولایت می‌شود بنابراین باید گفت مساله اطاعت پذیری صرفا یک عمل فیزیکی است که با عمل به ارکان صورت می‌گیرد. یعنی عمل به فرامین رهبری موجب می‌شود که دستور ولی فقیه اجرا شود. اطاعت باید به همراه رضایت قلبی باشد.

چرا که همین اتفاق می تواند در بزنگاه ها شک و در نهایت لغزش از اجرای فرامین رهبری را سبب شود. نمونه های بسیاری در تاریخ داشته ایم از افرادی که نه تنها با رضایت قلبی ولایت پذیر شده بودند و در عمل ولایت مدار بودند بلکه باید گفت در ولایت ذوب شده بودند. عمارها و سلمان های بسیاری که همگی مراحلی فراتر را طی کرده بودند. شیعه وقتی در ولایت ذوب می‌شود مجذوب ولی اش شده تا جایی که همه گفتار و حرکات و ایده ها و تفکرش حتی موضع‌گیری‌هایش و هم و غمش مانند ولی می شود.

از غدیرخم تا ولایتمداری

مساله ولایت پذیری و اعتقاد به ولایت فقیه در زمان غیبت امام زمان(ارواحنا فداه) اگرچه دشمنان بسیاری دارد اما اصلی بدیهی و مسلم در اصول اسلامی است. موضوعی که بعد اعتقادی شیعیان را روشن می کند و شیعه واقعی را از شیعه ای که به زبان دوستدار اهل بیت است، تفکیک می کند.

معرفت به عنوان شرط اول شعیه واقعی کسی است که با معرفت و بصیرت از ولی فقیه زمان خود پیروی کند. همه انسان های به کمال رسیده شیعیان ایشان هستند چون امام علی(علیه السلام) معلم و مربی و رهبر و امام تمام اولیای مرسلین هستند. از این رو یکی از خصوصیات شیعه این است که معرفتش به خداوند متعال، تام و کامل است و بعضا دچار کفر عملی یا شرک خفی یعنی کم توجهی به خدا و غفلت نمی شود.

معرفت و شناخت و اعتقاد تام به امامت و ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) و این که ایشان نایب برحق حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) هستند و از حیث کمالات انسانی و روحی و الهی بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بزرگ ترین شخصیت عالم و بزرگترین انسان کامل و ایده آل هستند که جمیع صفات و کمالات پیامبر خدا را واجدند، مورد پذیرش شیعیان واقعی است.

خصوصیت دیگر متخلص شدن به اخلاق حسنه و صفات انسانی و الهی است. چون انسان خلیفه خداست و در روی زمین نماینده خداوند سبحان است. امام علی‌(علیه السلام) تمام وجودشان خدا نما بود و کسی که پیرو و شیعه اوست باید این صفات و ویژگی ها و کمالات را در حد ظرف عبودی خود دارا باشد. در کل باید گفت شیعه شخصی است که اگر انسان به او نگاه کند حضرت علی(علیه السلام) و کمالات او به ذهن بیاید. 

بندگی فقط برای خدا اما در باب خصوصیت دیگر شیعیان، امیرالمومنین(علیه السلام) بنده محض خدا بود و برای غیر خدا لحظه ای بندگی نکرد. فردی که می خواهد متوسل و منتسب به ایشان باشد باید بندگی کردن را از او بیاموزد. انسان باید ولی را بشناسد و تا زمانی که او را نشاخته نمی تواند داعیه ولایت مداری داشته باشد.

شرط دوم تبعیت است وقتی من امام و ولی را شناختم بدون تبعیت نمی توانم ادعای ولایت مداری کنم بنابراین بعد از معرفت باید تبعیت داشته باشیم. فقط به زبان نباشد و در عمل هم به فرامین توجه کنیم.                                           .
شرط سوم دوستی با دوستان ولایت و بحث انتظار است. یکی از ویژگی‌های شیعه این است که در طول زندگی گاهی اتفاقاتی می افتد که امر به انسان مشتبه می‌شود. انسان ولایت مدار در این امور که برای انسان مشتبه می شود بحث انتظار را ترک نمی کند تا امر برای دیگران هم کاملا روشن شود و همچنین در انتظار دستور و فرمان ولی فقیهش می ماند. حب ولی مهم است.

در زیارت نامه ها می خوانیم که خصوصیت دشمنی با دشمنان اهل بیت و دوستی با دوستان آنها رکن و در واقع پایه اصلی ایمان است. ستونی اصلی که در امتداد دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداست و از سبک زندگی امام علی(علیه السلام) بر می آید.                                        .
خواصی که در تاریخ ماندند آنهایی که تحت ولایت الله هستند و آنهایی که تحت ولایت طاغوت و شیاطین هستند. مصداق قرآنی آن هم آیه سوم آیه الکرسی است.

 یکی از مصادیق ولایت پذیری را در قضیه کربلا می توانیم مشاهده کنیم. حضرت عباس(علیه السلام) که در اطاعت از ولی به عنوان یک شاخصه در طول تاریخ اسلام مطرح هستند. شهدا و رزمندگان که بنا به تکلیف عمل کردند از جمله این مصادیق هستند.  

از این رو نباید از تکلیف مداری و حرکت در مدار رهنمودهای رهبری غافل بود که در امتداد ولایت الله و ولایت رسول الله و امامان قرار دارد. مهم این است خطی را تعقیب کنیم که مد نظر رهبری و ولی فقیه است در این صورت نصرت خداوند شامل حال مان خواهد بود.                                             .
هر کسی در طول دوران حیات امام راحل و در دوره زعامت رهبری سعی کرد خودش را با منش جامعه اسلامی هماهنگ کند ولایت مدار بوده است. در عرصه جهانی و بین المللی هم شاهدیم افرادی که به ولایت فقیه به عنوان جانشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نگاه می کنند که تعدادشان هم در کشورهای اسلامی کم نیست، آنها هم در روش خود برای رسیدن به اهداف، رهنمودهای رهبری را در راس قرار می دهند. نگاهی که شکست و پیروزی در آن معنا ندارد و اصل و شاخصه، اطاعت است. وقتی ولی را در امتداد ولایت الله و ولایت رسول او و ائمه اطهار(علیهم السلام) می دانیم وظیفه مان هم اطاعت است و اطاعت پذیری از ولی و توجه به منویات او شاخصه اصلی است.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir3

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir2

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir4

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir1

نظرات  (۱)

برو کتاب تابشی از قران علامه برقعی قمی رو بخون بعد بیا مزخرف بگو. اقایون متعصب

تو اون کتاب با دلایل کاملا روشن و ایات قران ثابت می کند که شیعه چیزی نیست جز دروغ .

پاسخ:
       منطق شما همین استدلال مزخرف است که زندگی تان را فرا گرفته. چشم بسته های دور از واقعیت های تاریخی . شما همون برقعی را هم قبول ندارید .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">