تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

امام حسین علیه السلام

 


روز شمار محرم . حوادث بعد عاشورا . خیمه اول تا دهم

عزاداری پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) . تعظیم شعائر . فطرت انسانی. جایگاه مراسم عزاداری در قرآن

سرنوشت اسفناک قاتلان کربلا . عاقبت غارتگران اموال امام . اسیران و بازماندگان واقعه کربلا

حسین (ع)؛ حقیقتی از جنس پیامبراکرم . خطبه در سرزمین منی . عاشورا؛ اوج ولایتمداری

امام حسین (ع) و گزینه های پیش رو . یاری حسین(ع)

آثار و نتایج نهضت عاشورا . درسها و عبرتهاى عاشورا

عاشورا یک فرهنگ است. فرهنگ عاشورا و نقشه های استعمار

آیاتى که امام حسین ع در مسیر حرکت خود به آنها استناد فرمودند.تجلی قرآن و عترت در حماسه عاشورا

زیارت‌ عاشورا تبیین‌ آیات‌ عاشورا از قرآن‌ . فلسفه لعن و برائت . چرائی دشمنی با دشمنان خدا

اربعین چه گذشت؟ . اهمیت اربعین چله نشین عاشورا... زیارت اربعین

 

 

سید الشهداء (ع) از منظر اهل سنت

اهل بیت پیامبر (ص) از جمله شخصیت هایی بوده اند که همواره در طول تاریخ اسلام نقش مهم و چشمگیری از خود بر جای گذاشته اند بیانات فراوانی که از جانب علمای مذاهب مختلف اسلامی نقل شده مؤید این مطلب است

شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س) همواره به عنوان نمونه ای از یک بانوی اسلامی مطرح بوده ؛ عدالت امیرالمومنین (ع) زبانزد خاص و عام بوده و سیره حسنین (ع) تحت عنوان دو ریحانه پیامبر اسلام (ص) و سروران جوانان بهشتی همواره مورد توجه بوده است

در این بین چهره ای که بیشتر به عنوان نمادی برای مقابله با ظلم مطرح گشته، شخصیت سید الشهداء (ع) بوده است قیام عظیم وی بر ضد طاغوت زمان خویش، در طول تاریخ مورد تمسک بسیاری از افراد گشته که بر ضد ظلم و ستم قیام کرده اند

بخش اول

فضایل سید الشهداء (ع) در ذیل روایات فضایل اهل بیت (ع):

روایات فراوانی توسط بزرگان اهل سنت پیرامون فضایل امیر المومنین (ع)، صدیقه کبری(س) و حسنین(ع) نقل شده

معمولاً در کتب حدیثی محدثان اهل سنت، بابی تحت عنوان باب مناقب اهل بیت النبی در نظر گرفته شده و در آن به ذکر فضایل ایشان پرداخته شده

‏نزول آیه تطهیر یکی از مواردی است که پیرامون فضایل اهل کساء نقل شده

نزول آیه مباهله نیز یکی از فضایل مبرز و مهمی است که پیرامون اهل بیت پیامبر(ص) نقل شده

با توجه به دو واقعه مربوط به آیه تطهیر و آیه مباهله، مصادیق اهل بیت پیامبر(ص) به روشنی مشخص می گردد و جای تردیدی باقی نمی ماند که اهل بیت پیامبر(ص) کسانی جز امیرالمومنین و صدیقه کبری و حسنین (ع) نمی باشند و پیامبر (ص) در مورد اینان فرمود:

اگر مردی در بین رکن و مقام مستقر گردد و در آنجا نماز بخواند و روزه بگیرد و سپس خدا را در حالی ملاقات کند که بغض اهل بیت محمد را در دل داشته باشد، داخل آتش می گردد (مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری،ج3،ص161)*

اهل بیت یکی از دو ثقل گرانبهای پیامبر(ص) هستند که در روز غدیر خم در مورد ایشان فرمود: ای مردم ! آگاه باشید، من نیز بشری هستم و نزدیک است که دعوت فرستاده پروردگارم را اجابت کنم ولی در میان شما دو ثقل گرانبها را به امانت می گذارم؛ اول کتاب خدا و دوم اهل بیتم هستند

خدا را به یاد شما می آورم در باره اهل بیتم، خدا را به یاد شما می آورم در باره اهل بیتم، خدا را به یاد شما می آورم در باره اهل بیتم (صحیح، مسلم، ص 1008)

حب ایشان پاداشی بسیار عظیم دارد به طوری که در حدیثی آمده، پیامبر(ص) دست حسنین (ع) را گرفت و فرمود: هر کس مرا دوست داشته باشد و (حسن و حسین) و پدر و مادرشان را نیز دوست بدارد در روز قیامت همراه من، در مقام و جایگاه من خواهد بود (سنن، ترمذی، ص1422).‏‏

بخش دوم

روایات وارده پیرامون فضایل حسنین (ع):‏ در منابع روایی اهل سنت معمولاً مناقب امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در یک باب و تحت یک عنوان آورده می شود

علت این امر آن است که بسیاری از احادیثی که از پیامبر (ص) در مورد حسنین( ع) نقل شده، مناقب هر دوی ایشان را شامل می گردد و جدا کردن تعدادی از فضایل این دو امام از یکدیگر غیر ممکن می باشد

به همین دلیل عموماً یک باب تحت عنوان مناقب حسنین(ع) در نظر گرفته می شود و مناقب ایشان در آنجا ذکر می گردد

با این حال احادیثی نیز موجود هستند که منحصراً حاوی فضایل سید الشهداء(ع) می باشد که در این بخش به هر دو دسته از موارد مذکور اشاره می گردد

حاکم نیشابوری در مستدرک از ابوهریره نقل کرده که روزی رسول خدا (ص) به همراه حسن و حسین از خانه بیرون آمد وی گاهی حسن را بر گردن خود سوار می کرد و می بوسید و گاهی حسین را، تا اینکه به نزد ما رسید

سپس مردی به وی عرض کرد: یا رسول الله! این دو را دوست داری؟ پیامبر(ص) فرمود: بله، هر که این دو را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که به این دو بغض و کینه بورزد به من بغض داشته است (مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری ،ج3،ص182).

‏پیامبر (ص) همان گونه که با گفتار خود بر مقام والای حسنین (ع) تأکید می کرد، با عمل خود نیز آن را تکمیل می فرمود و به گونه ای با دو نوه خویش رفتار می کرد که همگان بر جلالت شأن ایشان آگاه شوند

شداد بن هاد، صحابی پیامبر(ص) نقل کرده که روزی رسول خدا (ص) برای نماز ظهر یا عصر به همراه یکی از دو فرزندش حسن یا حسین آمد، سپس به امامت نماز ایستاد و کودک را در سمت راست خویش بر زمین گذاشت

هنگامی که به سجده رفت، سجده ای بسیار طولانی بجا آورد، من از سجده بلند شدم و دیدم رسول خدا (ص) در سجده است و کودک بر پشت وی سوار است، پس دوباره به سجده برگشتم

هنگامی که نماز تمام شد مردم گفتند: یا رسول الله! طوری در نمازت سجده را بجا آوردی که تا به حال سابقه نداشته است. آیا به چیزی مأمور گشته ای و یا وحی‌ای بر تو نازل شده است؟ پیامبر (ص) فرمود: هیچ کدام از این موارد نیست بلکه فرزندم بر پشت من سوار بود و من کراهت داشتم که او را پایین آورم

به همین علت صبر کردم تا اینکه خودش پایین بیاید (مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج3، ص181) این حدیث به روشنی مشخص می کند که پیامبر اکرم(ص) چگونه با رفتار خویش مقام و منزلت این دو کودک را در نزد همگان روشن می ساخت.‏

از جمله فضایل معروفی که در شأن حسنین(ع) نقل گشته حدیث سید الشباب اهل الجنه است. از عبدالله بن مسعود نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان افضل بر ایشان است (المستدرک علی الصحیحین،حاکم نیشابوری،ج3،ص182)

در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود: آن دو تن (حسن و حسین) دو گل ریحان من در دنیا هستند (صحیح،بخاری، ج 4،ص 286)

با عنایت به روایات مذکور و اهمیت مقام این دو فرزند پیامبر اکرم (ص)، عبدالفتاح عبدالمقصود در مورد ایشان نوشته : خداوند به وسیله این دو طفل نه تنها بدان دو همسر (امیرالمؤمنین و حضرت زهرا) ذریه صالح بخشید

بلکه سراسر جهان را از بوی خوش و آهنگ دلنواز نبوت پر از نسیم عطر افشان و نغمه خوش الحان گرداند ودر شخصیت بارز این دو برای همیشه تا پایان زمین و آسمان ذریه رسول خدا را باقی گذارد (امام علی عبد الفتاح عبد المقصود، ج 1 ص136)

آنچه تا اینجا در این بخش آورده شد، شامل مطالبی بود که پیرامون فضایل حسنین(ع) نقل شده است؛ اما از جمله احادیثی که متضمن فضیلت سید الشهداء(ع) به طور خاص است می توان به روایت یعلی عامری صحابی پیامبر (ص) اشاره کرد

وی گفته است که پیامبر، امام حسین (ع) را بوسید و سپس فرمود: حسین از من است و من از حسین هستم، خداوند دوست دارد هر که حسین را دوست بدارد و حسین، سبطی از اسباط است (المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج3،ص 195)

‏احادیث فراوان دیگری نیز پیرامون فضیلت سیدالشهداء(ع) در منابع اهل سنت نقل شده آنچه که با توجه به این روایات مشخص می گردد جلالت شأن حسنین (ع) و تأکید پیامبر (ص) بر این مسئله با رفتار و گفتار خویش بوده تا امر بر همگان آشکار گردد و مقام بلند این دو فرزند پیامبر (ص) نزد همگان روشن شود.‏

بخش سوم

واقعه عاشورا در منابع اهل سنت: قیام امام حسین (ع) و وقایع مربوط به آن، مسئله مورد توجهی از جانب بزرگان اهل سنت بوده و از همین رو اکثر قریب به اتفاق محدثین، مورخین و بزرگان اهل سنت در آثار خود به آن پرداخته اند. زمینه های دور و نزدیک این واقعه و چگونگی وقوع قیام عاشورا و رخدادهای پس از آن از جمله مسائلی بوده که مورد توجه قرار گرفته اند*

در منابع اهل سنت احادیثی موجود است که نشان می دهد

سال ها قبل از وقوع فاجعه عاشورا، پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) به آن اشاره کرده اند

حاکم نیشابوری در حدیثی ازام سلمه نقل کرده که شبی رسول خدا(ص) به بستر رفت و پس از مدتی با حالت سرگردانی و تحیر از خواب بیدار شد سپس دوباره به خواب رفت و دوباره با حالت متحیرانه از خواب بیدار شد اما این بار کمتراز بار اول سرگردانی در وی نمایان بود
دوباره به خواب رفت و سپس بیدار شد و در دستش تربتی سرخ رنگ بود که آن را می بوسید

عرض کردم: یا رسول الله! این تربت چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: جبرئیل ع به من خبر داد که در سرزمین عراق حسین کشته می شود، من به جبرئیل گفتم که تربت آن سرزمین را به من نشان بده و این همان تربت است (مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری ،ج4،ص440)

عبدالفتاح عبدالمقصود، ماجرای عبور سپاه امیرالمؤمنین (ع) از منطقه کربلا را با نثری بسیار زیبا این گونه به رشته تحریر در آورده :

در میان راه از کوفه به شام، گشت پیدا بقعه ای چون تپه ها و سرزمین های دگر، لیک آن مرد نهان بین و ناپیدانگر (امیرالمؤمنین ع) با دلی اندوهناک، با نگاهی پر فسوس، گفت: اینجا، آری اینجا، آری اینجاست اردوگاهشان، اندر اینجا خیمه ها بر پا کنند، و اندر اینجا خون پاک جمله انسان های خوب، این زمین را آبیاری می کند

جملگی اندوهگین، از امیرالمؤمنین پرسان که اینجاها کجاست؟ در میان آن گروه، آن فداکاران و جانبازان خلق، نیک چشم انداخت، آنک آن حسین!

گفت در پاسخ که: از آل رسول، سبط پیغمبر، در اینجا پا نهد، اندر اینجا سردهد، وای ایشان بر شما، وایتان بر آن گروه، وای آنان بر شما، با چنان اشخاص می جنگید و باز وای آنان بر شما، در ازای این عمل، آتش پروردگار بهرتان در انتظار، آن مکان کربلا بود! (امام علی عبدالفتاح عبدالمقصود ،ج4،ص214).‏

مطالب مذکور، دو مورد از اشاراتی بود که پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) سال ها قبل از وقوع فاجعه کربلا به آن اشاره کرده اند.‏ در مورد چگونگی واقعه عاشورا نیز مطالب زیادی در منابع اهل تسنن موجود است که در اینجا خلاصه ای از آنچه که یعقوبی، مورخ اهل سنت پیرامون واقعه عاشورا آورده، ذکر می گردد. یعقوبی در ذیل حوادث ایام خلافت یزید بن معاویه، به مقتل سید الشهداء(ع) اشاره کرده است

وی واقعه کربلا را این گونه به تصویر کشیده است:‏ سپاه عمر بن سعد، به کاروان حسین در محلی نزدیک به فرات به نام کربلا رسید، اهل بیت و اصحاب حسین 62 یا 72 نفر بودند و این در حالی بود که در سپاه عمر بن سعد چهارهزار نفر حاضربودند، پس آب را بر حسین بستند و بین کاروان او و فرات حایل شدند، حسین ایشان را به خداوند عزو جل سوگند داد اما سپاهیان عمر سعد تنها حاضر به قتل وی یا تسلیم شدنش بودند...

یعقوبی، مورخ اهل سنت پیرامون واقعه عاشورا آورده

در روزعاشورا، حسین با سپاه عمر بن سعد صحبت کرد و حق و منزلت بزرگ خود را به ایشان یاد آورشد و خداوند عزوجل و رسولش را به یاد ایشان آورد و از آنان خواست که راه برگشت را به روی وی بازکنند
اما آنان از این کار ابا کردند و به کشتن وی یا دستگیری وی به این صورت که او را به نزد ابن زیاد ببرند راضی بودند...

سپس روی بر اصحاب خویش کرد و فرمود: هدف این قوم فقط من هستم و من آنچه را بر گردن شماست از شما برداشتم، پس بروید اصحاب عرض کردند: ای پسر رسول خدا! قسم به خدا که تو را ترک نمی کنیم تا اینکه خودمان قبل از تو کشته شویم ...

سپس مردان سپاهش یکی یکی به میدان رفتند تا اینکه تنها ماند و کسی از اهل بیتش و فرزندان و نزدیکانش با وی باقی نماند... پس به میدان جنگ رفت و تعداد زیادی از دشمنان را کشت
سپس تیری به سینه وی اصابت کرد و از پشتش خارج شد، پس از اسب افتاد و سپاه دشمن به وی حمله کردند و سر از تنش جدا کردند و سرش را به نزد عبیدالله بن زیاد فرستادند و خیمه هایش را غارت کردند و اهل بیتش را به اسارت گرفتند و به کوفه بردند (تاریخ،یعقوبی ج2،ص169)*

‏یعقوبی در ادامه مقتل سیدالشهداء (ع) نوشته :

اولین شخصی که در مدینه بر حسین گریه و زاری کرد، ام سلمه همسر رسول خدا بود
پیامبر به ام سلمه شیشه ای داده بود که در آن تربتی وجود داشت و به وی فرموده بود:
جبرئیل به من خبر داد که امتم حسین را می کشند و به من این تربت را داد، پس هر گاه این تربت به شکل خون تازه و خالص در آمد بدان که حسین کشته شده است.

این تربت نزد وی بود، پس وقتی که زمان عاشورا نزدیک شد پی در پی به آن شیشه نگاه می انداخت و هنگامی که خون را دید صیحه کشید:
واحسیناه! وابن رسول الله!
و زنان نیز از همه نواحی مدینه شروع به گریه و شیون کردند و صدای هیاهو و شیون به حدی در مدینه بالا رفت که هیچ گاه به مثل آن شنیده نشده بود (تاریخ، یعقوبی ج2،ص171)
مقام و منزلت والای سید الشهداء (ع) و اهمیت قیام وی از منظر اهل سنت روشن گردید*

با توجه به مطالب گفته شده، مقام و منزلت والای سید الشهداء (ع) و اهمیت قیام وی از منظر اهل سنت روشن می گردد و این مسئله بیش از پیش بر همگان آشکار می شود که اهل بیت پیامبر (ص) همواره میزانی برای تشخیص حق از باطل بوده اند.

آیا خبر شهادت امام حسین(ع) قبل از تولد ایشان در منابع اهل سنت آمده است

در معجم کبیر طبرانی آمده است: با روم می‌‌جنگیدیم که به یکی از کلیساهای ایشان وارد شدیم در آن سنگی بود که روی آن نوشته شده بود: آیا امتی که حسین را می‌کشند شفاعت جد او را در روز قیامت امید دارند؟!

یکی از مسائلی که درباره امام حسین ع مطرح‌می‌شود این است که قبل از تولد ایشان، ماجرای کربلا و شهادت امام مطرح شده بود

سوال این است که آیا در منابع اهل سنت نیز این مساله منعکس شده است یا نه؟ در منابع اهل سنت مواردی از ذکر یاد ابی عبد الله الحسین ع حتی قبل از تولد ایشان و قبل از زمان رسول خدا ص نقل شده است.

ذکر شهادت امام حسین (ع) سیصد سال قبل از بعثت

و روینا أن صخرة وجدت قبل مبعث النبی ص بثلاث مائة سنة وعلیها مکتوب بالیونانیة أیرجو معشر قتلوا حسینا (التبصرة ابن جوزی ج2/ص17)

به ما خبر داده شد که صخره‌ای در بیت المقدس سیصد سال قبل از بعثت رسول خدا (ص) پیدا شده است که بر روی آن با زبان سریانی نوشته شده بوده :آیا امتی که حسین را می‌‌کشند ...

شبیه این دو در کتب ذیل آمده : تهذیب الکمال ج6/ص442 ، بغیة الطلب فی تاریخ حلب ج6/ص2653 ، صبح الأعشى فی صناعة الإنشا ج13/ص234 الخصائص الکبرى سیوطی ج1/ص63

طبق نقل حاکم نیشابوری، نام ابراهیم خلیل الله (ع) در متن آن نوشته بود

طبق نظر برخی علمای اهل سنت، حاکم نیشابوری هم شبیه این روایت را (در مورد وجود نوشته‌ای با این اشعار) با اضافه‌ای در کتاب امالی خویش آورده اما متاسفانه اکنون این روایت در کتاب وی یافت نمی‌شود و آن اضافه اینست که علاوه بر بیت مذکور در آن نوشته، نام ابراهیم خلیل الله موجود بوده .

روایات منابع اهل سنت در مورد اشک ریختن بر امام حسین علیه‌السلام

اما آنچه که در کتب اهل سنت در مورد اشک ریختن برای امام حسین ع موجود است در مورد رسول خدا ص است

ذهبی از علمای اهل سنت که تعصبش هم معروف است می‌‌نویسد: و قال الإمام أحمد فی مسنده ثنا محمد بن عبید ثنا ...... وعیناه تفیضان فقال قام من عندی جبریل ...... و روی عن شهر بن حوشب وأبی وائل کلاهما عن أم سلمة نحوه (تاریخ الإسلام ذهبی ج5/ص102)

احمد بن حنبل در مسندش گفته که ... همراه علی می‌رفت و ظرف آب حضرت را همراه داشت  وقتی به نینوا رسید در حالی که به صفین می‌رفت صدا زد که ای ابا عبد الله در شط فرات صبر کن

گفتم این چه معنی دارد؟ فرمودند: به نزد رسول خدا ص رفتم و حال آنکه دو چشم ایشان (مانند چشمه) می‌جوشید به من فرمودند که جبرئیل در کنار من ایستاد و گفت که حسین در کنار شط فرات کشته می‌شود

و گفت آیا می‌خواهی که بوی تربت وی را احساس کنی؟ گفتم آری، پس کفی از خاک وی را گرفته به من داد، پس نتوانستم که جلوی اشک چشم خود را بگیرم*

... از انس نقل شده که فرشته باران در روز ام‌سلمه (روزی که رسول خدا در خانه وی بودند) از رسول خدا ص اجازه حضور گرفت. حضرت فرمودند که ای ام سلمه، مراقب در باش که کسی بر ما وارد نشود.

در این هنگام حسین ع آمد پس با اصرار وارد اتاق شد و بر پشت رسول خدا ص پرید و رسول خدا او را بوسیدند؛ پس فرشته باران گفت: آیا او را دوست می‌دارید؟ حضرت فرمودند: آری، گفت: بدرستی که امت تو او را بعد از تو می‌کشند. اگر بخواهید مکان شهادت وی را به شما نشان خواهم داد. پس حضرت قبول فرمودند. وی حضرت را در کنار تپه‌ای یا خاک سرخی آورد.

ثابت گفت: ما آن را کربلا می‌گفتیم. روایت‌های عماره روایات خوبی است.

...رسول خدا ص به همسرانشان فرمودند این حسین را به گریه نیندازید. پس نوبت ام سلمه شده بود که جبریل نازل شد پس حضرت به ام سلمه فرمودند که نگذار کسی وارد اتاق شود. پس حسین آمد و شروع به گریه کرد.

ام سلمه اجازه داد که ایشان وارد شود. پس وارد شده بر دامان رسول خدا ص نشست. جبریل گفت که امت تو او را خواهند کشت. حضرت پرسیدند او را می‌کشند و حال آنکه مومنند! (ادعای ایمان دارند؟) گفت آری و تربتش را به حضرت نشان داد.

...ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا ص روزی خوابیده بودند، پس در حالت ناراحتی بیدار شدند، سپس دوباره استراحت فرموده و دوباره بیدار شدند و حال آنکه گرفتگی ایشان کمتر بود. دوباره خوابیدند و بیدار شدند و در دستشان خاک سرخی بود که آن را می‌بوسیدند

سوال کردم که این خاک چیست؟ فرمودند جبرئیل به من خبر داد که حسین در عراق کشته خواهد شد و این تربت وی است. رسول خدا به وی فرمودند که فرشته‌ای به نزد من آمد که تا کنون نیامده بود. پس گفت که فرزندت حسین کشته خواهد شد و اگر بخواهی خاک زمینی را که در آن کشته می‌شود به تو نشان دهم ... سندش صحیح است احمد و عده‌ای آن را نقل کرده‌اند.

 

معرفی و نقد و بررسی مهم ترین و مشهورترین دیدگاه های مورّخان و اندیشمندان مسلمان درباره فلسفه قیام کربلا:

1. دیدگاه و برداشت دنیاگرایانه

یکی از دیدگاه های مهم اهل سنت درباره فلسفه قیام عاشورا، برداشت دنیاگرایانه از نهضت اباعبدالله(ع) است

این برداشت از همان آغاز نهضت در برخوردهایی که امام(ع) با برخی از بزرگان و افراد سرشناس در مدینه و مکه داشتند، به روشنی نمایان است

آنان به این گمان که حسین بن علی(ع) برای دستیابی به ریاست و حکومت دنیایی قیام کرده است اما در ارزیابی خود برای دست یافتن به چنین هدفی، دچار اشتباه شده است، حرکت حضرت را تخطئه کرده و در لباس خیرخواهی، کوشش می کردند، امام(ع) را به هر شکل ممکن، از این سفر باز دارند; چرا که می دانستند این حرکت به شکست نظامی منجر خواهد شد و دستیابی به حکومت، خیالی بیش نیست

چنانکه در همان زمان عبدالله بن عمر با چنین نگاهی چندین بار کوشید تا حضرت را از هدف خود منصرف نماید

عبدالله بن عمر در یکی از گفتگوهایش با امام(ع)

برای منصرف کردن حضرت از رفتن به کوفه، حضرت را چنین نصیحت می کند: لاتخرج فان رسول الله(ص) خیّره الله بین الدنیا و الآخرة فاختار الآخرة، و انک بضعة منه و لاتعاطها ـ یعنی الدنیا
از مکه خارج نشو، چون خداوند، رسول خدا(ص) را در انتخاب دنیا و آخرت مخیر ساخت و پیامبر(ص)آخرت را برگزید تو (ای حسین!) پاره تن او هستی، پس در طلب دنیا نباش و سرگرم آن نشو! (ابن عساکر همان ص201)

عبدالله بن مطیع نیز با چنین اعتقادی ، از امام(ع) می خواهد که از تصمیم خویش منصرف شود
چنانکه در دیدارش با حضرت می گوید: شما را به خدا، ای پسر رسول خدا(ص)، مگذار حرمت اسلام شکسته شود! شما را به خدا، حرمت رسول خدا(ص)و حرمت عرب را حفظ کن!
به خدا سوگند، اگر آنچه را که (امروز) در دست بنی امیه است (یعنی حکومت) در پی آن باشی، تو را می کشند و اگر شما را بکشند، بعد از شما هرگز از کسی نمی هراسند

 2 . نگرش مادیگرایانه به عاشورا در قرون متاخر از عاشورا: چنین اندیشه‏ای محدود به عصر امام حسین(ع) نشد

بلکه در قرون بعدی نیز، برخی از مورّخان و اندیشمندان اهل سنت ضمن تأیید و پذیرش و ترویج تفکر یاد شده، به ارائه تفسیر سطحی و دنیاگرایانه از انگیزه قیام اباعبدالله(ع) و در نتیجه ارائه چهره ای تحریف شده و دگرگون از نهضت کربلا پرداختند

این گروه در اثر چنین نگاهی (که برخاسته ازمحاسبه های بشری است) براین باورند که نهضت امام(ع) یک حرکت نسنجیده در شرایط نامناسب بوده است چون حسین(ع) آن چنانکه باید در ارزیابی قدرت حکومت و سنجش توان و جایگاه خویش دقت لازم نکرد

از این رو براقدام امام(ع) خرده گرفته و آن را سبب تفرقه بین مسلمانان و خلاف مصالح جامعه اسلامی پنداشته و در این زمینه برخی ازآنان تا آنجا پیش رفته اند که حرکت امام(ع) را برای خود او و اسلام و مسلمانان تا روز قیامت زیان بار دانسته اند

نمونه ای از این اظهار نظرها چنین است:

الف. قاضی ابوبکربن عربی اندلسی مالکی (م 543 هـ)

مؤلف کتاب العواصم من القواصم در این باره می گوید اگر حسین بن علی که بزرگ این امت و پسر بزرگ این امت و شریف ترین شخص و پسر شریف ترین شخص امت بود، در خانه خود می نشست یا به زراعت یا دامداری می پرداخت، مقرون به صلاح و صرفه بود

و اگر مردم از او درخواست قیام به حق می‌کردند، از آنان نمی پذیرفت و توجه به هشدار رسول خدا(ص) می کرد (که از انگیزش فتنه بیم داده بود)

و به خاطر می آورد که رسول خدا(ص) از صلح حسن (ع) ستایش کرده استاگر او تنها به این نکته توجه می کرد که حسن بن علی(ع) با آن همه نیروی نظامی خود حکومت و خلافت را از دست داد

چگونه او می تواند به کمک اوباش و اراذل کوفه خلافت را چنگ آورد؟، چنین حادثه تأسف باری هرگز رخ نمی داد!

ب. ابن تیمیه (م 728 هـ)

بنیانگذار اندیشه وهابیت، نظریه جواز خروج حسین بن علی(علیه السلام) بر یزید را باطل می دان  او بر این باوراست که: مفسده چنین خروجی از مصلحتش بیشتر بوده و در خروج و قیام حسین هیچ گونه مصلحت دنیایی و دینی وجود نداشته است

چرا که حسین(ع) آنچه را که از کسب خیر و دفع شر در نتیجه قیامش به دنبال آن بود، به دست نیاورد و حتی با قیام و کشته شدنش، خوبی کاهش یافت و بدی فزونی گرفت بلکه قتل حسین از کارهایی بودکه فتنه های زیادی را دامن زد

وی در جای دیگر در بحث مقایسه ای بین قتل عثمان و شهادت امام حسین(ع) می نویسد: بی تردید اجر و ثواب عثمان نزد خدا بیشتر وگناه قتلش بیشترازگناه کشتن کسی است که حاکم و زمامدار مسلمانان نبوده اما برای دستیابی به حکومت خروج کرده است چرا که عثمان از خود صبر پیشه کرد و برای حفظ جان خویش با قاتلانش نجنگید!..‏

ج. ابن کثیر (م 774 هـ) درکتاب البدایة والنهایة در فصلی با عنوان قصة الحسین بن علی وسبب خروجه باهله من مکة الی العراق فی طلب الامارة و کیفیة مقتله به جریان قیام کربلا پرداخته است

وی با انتخاب عنوان یاد شده هدف نهضت امام حسین(ع) را طلب حکومت و دستیابی به قدرت (طلب الامارة) بیان کرده و با این سخن به این قیام، ماهیتی سیاسی ـ دنیایی داده است‏

د. ابن خلدون (م 808هـ) دیدگاه خویش را درباره قیام امام حسین(ع) چنین بیان می کند: "... حسین دید که قیام بر ضد یزید به سبب فسق وی واجب و ضروری است

بویژه برکسی که توانایی چنین قیامی را داشته باشد او گمان کرد خود به سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی، بر این امر توانا‌ست‌ اما درباره شایستگی، همچنان که گمان کرد درست بود و بلکه بیش از آن هم لیاقت داشت;

اما درباره شوکت (و قدرت نظامی خویش که خیال می کرد بتواند با نیروی نظامی خویش بر دشمن غلبه کند) اشتباه کرد‏

هـ . شیخ محمد طنطاوی مصری (م 1277 هـ) درباره نهضت امام حسین(علیه السلام) می نگارد: "حسین بن علی(رضی الله عنه) از روی خوش گمانی به کسانی که گرد او جمع شده بودند و شدیداً او را برای قیام و قبضه کردن خلافت تحریک می کردند، اطمینان پیدا کرد

از این رو قیام کرد اما از طرفی قدرت و شوکت بنی امیه و شدت عمل دستگاه حاکم را به حساب نیاورد و از طرف دیگر، فریبکاری مردم عراق را که در گذشته پدر و برادرش را فریب داده بودند، از نظر دور داشت!"‏

و. عبدالوهاب نجار (م 1360 هـ)، استاد دانشگاه الازهر مصر نیز درباره قیام اباعبدالله(علیه السلام)، نظری شبیه دیدگاه طنطاوی دارد، او می گوید  "ظلم است که گفته شود یزید، حسین بن علی را اجباراً به سوی عراق فرستاد زیرا حسین با اختیار خود به عراق رفت

او به دو سبب فریب خورد: یکی آنکه، خیال کرد عراقیان که دعوتش کردند او را یاری خواهند داد و دیگر آنکه، تصورکرد خویشاوندی با رسول خدا(ص) چنان مقام اجتماعی به او داده است که می تواند دراین مبارزه پیروز شود‏

ز. محب الدین خطیب مصری (م 1389هـ) در حواشی خود بر کتاب العواصم من القواصم ابن عربی، بعد از بیان نظر و کوشش های برخی از کسانی که می خواستند امام حسین(ع) را از سفر به عراق منصرف کنند، می نویسد: این همه کوششی که افراد خیرخواه برای ممانعت از سفرحسین بن علی به کوفه کردند، بی نتیجه ماند

سفری که برای خود و اسلام و امت اسلامی تا امروز و تا روز قیامت نامیمون و زیان آور بوده   وتمام این زیان ها به سبب جنایتی بود که شیعیانش مرتکب شدند، زیرا آنان بودند که از روی نادانی و غرور و حس فتنه انگیزی  وایجاد شر و اختلاف، حسین بن علی را برای قیام و سفر به عراق برانگیختند!"

سرآغازهای انحراف در معرفت دینی

   کوشش برآن است که نحوه دین‌ورزی توده مردم بیان شود و نشان داده شود که آنچه آنان به نام دین انجام می‌دهند، تا چه اندازه با حقیقت آموزه‌های دینی در ارتباط است و تا چه اندازه برایند فکر خود آنان یا حوزه‌های غیردینی و ورود ما خارج عن الدین فی الدین است

لذا تلاش می‏شود که نحوه شناخت طیف عظیم پیروان دین از مفاهیم و مقولات دین بررسی شده و به آثار زیانبار و آسیب‌های ناشی از این نحوه تدین یا شیوه تلقی از دین، اشاره شود. بر این اساس ناگزیر به بررسی اجمالی معنی دین در متون اصلی و دست اول دین هستیم تا میزان فاصله و گریز این دسته از مومنان از آن اصول و مفاهیم بهتر روشن شود

مفهوم و مقتضای دین به معنای اصطلاحی آن در قرآن‏ مفهوم و مقتضای تعریف اصطلاحی دین در قرآن چیست؟ مفهوم یکم: دین؛ یعنی همگرایی عقیده و شریعت؛ مفهوم دوم: دین؛ وسیعتر و عامتر از تدین.‏

براساس تعریف دین و بررسی فهرست‌وار پاره‌ای از اوصاف و خصایل آن، در شماره قبل این مقاله روشن شد که برخلاف تصور رایج، دین نه تنها در معنای پرستش و نیایش و التزام به مناسک و تعبدات فردی مربوط به اوقات و اماکن خاص، محدود و منحصر نیست، بلکه ضمن دربرداشتن همه این جنبه، حاوی جوانب و زوایای فراتری است که بدون آنها زندگی افراد انسانی سامان و انتظام نمی‌یابد

به عبارت دیگر، دین می‌کوشد با ترسیم قلمرو خاص برای یک نظام جامع و تمام‌عیار، از حالت انفعالی و عاطفی تحمیل شده بر آن فراتر رود و به سطح «فعال» بودن و واقع‌گرایی و مواجهه مستقیم با زندگی عینی و عملی برسد و راه روشنی را پیش پای انسان‌ها بگذارد.
با توجه به آنچه گفته شد، خود به خود معلوم است دین اسلام که به مثابه یک نظام جامع، کامل و فراگیر که با تلاش و جهد بی‌مانند پیامبر ارجمند اسلام (ص)، خاندان، یاران و پیروان صدیق ایشان شکل گرفت، تا مدت‌ها چنان مسلط و فربه بود و با اقتدار ذاتی و قدرت مشهود و ملموس خود در حل و فصل امور مختلف، بر ارکان مختلف جامعه پرتو افکنده بود که همه می‌توانستند دست گره‌گشای آن را بر سر خود حس کنند و با بهره‌گیری از منابع سیراب‌کننده این نظام، عطش «معرفتی» خود را فرو نشانند و در پرتو تعالیم کاربردی، عینی و محسوس آن، روش «معیشتی» خود را سامان دهند

با این حال در میانه راه این کاروان هدایت مورد دستبرد همراهان قافله و شرکای راهزنان قرار گرفت و در آهنگ سیر و حرکت آن تعلل و درنگی ناخواسته و شوم پدید آمد

درست است برخی از همراهان قافله و شرکای راهزنان، دربرابر کاروانسالار و امیر این قافله قد علم کردند و نه تنها از همراهی کاروان‌ سر باز زدند، بلکه سایر کاروانیان را نیز از ادامه راه بازداشتند و حتی امیر قافله را نیز به شهادت رساندند!

این فعل یا حرکت، در اصل برایند یا مظهر یک مبنا یا زیرساخت جدی و عمیق بود که به این وسیله ظهور و نمود یافت و همراه با آن دسته‌ای از مردمان به ظاهر دیندار و دین‌ورز ظهور کردند که به علت عدم فهم دقیق و عمیق دینی و فقط براساس احساس و حماسه ظاهرا دینی اولین پایه‌های انحراف در معرفت دینی را پی‌ریزی کردند که آنچه در سیره و تواریخ آمده و بویژه گزارش‌های بی‌واسطه مندرج در نهج‌البلاغه، نحوه تفکر و معرفت دینی آنان را نمایان می‌‌سازد و به همین خاطر نیازی به بازگویی آن‌ها نیست.
در ادامه این روند، تفکر و رویکرد «ارجائی» ظهور کرد که به صورت خلاصه پایه آن بر این مبنا استوار بود که ایمان از عمل جدا است. به عبارت دیگر طرفداران این عقیده بر این باور بودند که ایمان، قول بلاعمل است؛ زیرا اینان قول را مقدم می‌دانستند و عمل را موخر و ...

در مرحله بعدی چند تفکر اصلی و نظام‌مند دیگر نیز ظهور کرد که هر یک به نوعی دام پنهان انحراف و تحریف را می‌گستراند. مهم‌ترین این گروه‌ها قدریه و جبریه بودند

با این حال فهرست گروه‌های کج‌اندیش و یکسونگری که تعالیم اسلامی را از جامعیت و انضباط اصولی و مصداقی خود خارج ساختند و آن را به صورت جزئی و جزیره‌ای فهم و دریافت کردند، نه تنها به این چند مثال مختصر خلاصه می‌شود و نه صرفا در این دوره محدود، منحصر می‌ماند و به قول محمد قطب، «خط انحراف»

از دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس تا روزگار عثمانی‌ها و حکمروایان همروزگار ما ادامه داشته است. اما به نظر می‌رسد یک عامل اساسی در میان اکثر آنها حضور و ظهور داشته است؛ چنان‌که محمد قطب می‌گوید: «در عهد عباسیان نیز خط انحراف پی گرفته شد و حتی امور متعددی نیز به آن افزوده گشت.

فتنه فرقه‌فرقه ‌شدن امت به خوارج، مرجئه و ... حرکت ترجمه آثار فلسفی یونانی، تاثیر تفکر مسیحی، اشرافیت و ریخت و پاش‌های بی‌حد و حصر خانواده‌های سلطنتی و وابستگانشان، گسترش حرکت‌های زهدگرایانه و دنیاگریزانه و ... نه تنها ازجمله مظاهر این خط انحراف به شمار می‌روند، بلکه به آن دامن می‌زنند»

بدین‌ ترتیب التفات به دنیا و در اختیار داشتن منابع مالی و قدرت و رفاه سرسام‌آور و بی‌سابقه‌ای که در این مقطع فراهم شده بود، نوعی کم‌توجهی و حتی بی‌اهتمامی و سستی در امر دین و ادای مناسک آن را پدید آورده بود و این مسئله ضمن برانگیختن روحیه ناخرسندی و اعتراض اهل دیانت، نوعی تساهل و تسامح در باب امور دینی را بویژه در میان خاندان‌های بالانشین جامعه پدید آورده بود و به این صورت تاثیرگذارترین حرکت و نهضت در جریان معرفت و معیشت دینی پدید آمد

درست است زهدگرایی، دنیاگریزی، انزواطلبی و ادا و اصولی از این قبیل در زیر لفافه‌ای به نام تصوف و بعدها عرفان، بر جامعه دینی سایه افکند و بسیاری از تعالیم دینی را با استراتژی خاصی به نام «نهضتی آرام»، باب میل خود تغییر داد. بدین‌ترتیب اگر بخواهیم مهم‌ترین ارکان انحراف از مسیر دین‌ورزی صحیح را فهرست‌وار نام ببریم، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1. خوارج؛ 2. مرجئه؛ 3. قدریه؛ 4. جبریه؛ 5. صوفیه.

 هر یک از این گروه‌ها با تعالیم خاص و اکثرا غیرمجتهدانه و غیراصولی یا دست‌کم غیرحکیمانه و هیجانی خود، کلیت نظام معرفتی دین اسلام را تجزیه کردند و هر یک به طریق خاص خود، دین و ارکان آن را مطابق اهوا و امیال فرقه‌ای و گروهی خود معرفی کردند و به این وسیله زمینه انحراف در معرفت و معیشت مردم را فراهم آوردند

واضح است که پرداختن به همه این فرق و نحل نیازمند نگارش تاریخی تحلیلی از جریان و ماجرای دین و دینداران است و این مجال فضای کافی برای این امر ندارد؛ از این‌رو در ادامه فقط به بررسی اجمالی یکی از اصناف دین‌ورزی می‌پردازیم که بر این باوریم طیف عظیمی از دینداران را دربرمی‌گیرد و به همین خاطر امید می‌رود هرگونه صلاح و اصلاحی که در آن پدید آید، نفع و فایده عملی بیشتری را نصیب جامعه دینی سازد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">