










بسم الله الرحمن الرحیم
امام حسین(ع) در مقام تعلیم و تزکیه
شاید بتوان گفت که مقام تعلیم و تربیت یا تعلیم و تزکیه، همان مقام خلافت الهی انسان از خداست؛ زیرا آن چیزی که انسان را شایسته خلافت ساخته است، همان تعلیم همه اسماء از سوی خداوند به انسان و ناتوانی دیگر موجودات از جمله فرشتگان مقرب الهی از دریافت این معارف و علوم الهی است (بقره30تا33)
علمی که خداوند به انسان تعلیم داده است یا مصداقی از علم الیقین یا عین الیقین یا در مرتبه بالاتر حق الیقین است البته با توجه به شواهدی چند می توان گفت که مرتبه سوم، کمتر نصیب کسی می شود و مراد همان دو مرتبه نخست از علم شهودی و حضوری است
خاصیت علم شهودی و حضوری آن است که جزوی از ذات بشر است و برخلاف علم حصولی تنها مفاهیم نیست؛ یعنی تنها مفاهیم یا نقوش و تصاویری از حقیقت یک معلوم در ذهن آدمی نقش نمی بندد، بلکه حقیقت آن چیز در اختیار اوست. خلیفه الهی از آنجایی که همه اسمای الهی را به شکل حق یقین در خود تحقق و تجلی داده و مظهر اتم و اکمل تمامی اسمای الهی است، از دانایی و توانایی کامل برخوردار و برای او غیب الهی نیز ظاهر است (جن26 و27)
چنین انسان های کامل همان پیامبران(ع) و معصومان(ع) هستند. چهارده معصوم(ع) در اوج غایی و کمالی انسان های کامل قرار دارند و هیچ چیزی از ایشان غایب نیست و بر همه چیز قادر و توانا هستند و در مقام خلافت الهی در تکوین و تشریع به اذن الهی تصرف می کنند
امام حسین(ع) یکی از این خلفای الهی است که در مقام تعلیم و تربیت به خلافت از خداوند نه تنها در کائنات بلکه در همنوعان انسانی به تعلیم و تربیت می پردازد
نکته ای که باید توجه داشت اینکه هر کسی به مقدار فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات، از خلافت الهی بهره مند است
از این رو خداوند به مظاهر خود همان چیزی را نسبت می دهد که به خود نسبت می دهد از آنجایی که در مرتبه اتم و اکمل مظاهر، چهارده معصوم(ع) به ویژه حضرت محمد(ص) قرار دارند، ایشان را مطرح می کند و سپس به مظاهر دیگر چون پیامبران و مؤمنان اشاره دارد
به عنوان نمونه، عزت تنها از آن خداوند است (نساء139 یونس56 فاطر10)، ولی آن را به مظهر اکمل و اتم خود حضرت محمد(ص) و دیگر مظاهر یعنی مؤمنان نیز نسبت می دهد. (منافقون8) مسئله تزکیه نیز این گونه است و این خداوند است که انسان ها را به رشد کمالی رسانیده و پاک و پاکیزه می دارد و اگر فضل الهی شامل بنده ای نمی شد هرگز کسی تزکیه نمی ش. (نساء49؛ نور21)
اما خداوند این تزکیه را غیر از خود به مظاهر خویش از جمله پیامبران و پیامبر اکرم(ص) نسبت می دهد و در مرتبه سوم به مؤمنان که اقدام به این عمل می کنند و خود و دیگران را تزکیه می کنند (بقره129 و 151؛ آل عمران164؛ جمعه2)
امام حسین(ع) به عنوان مظهر اتم و اکمل در مقام تعلیم و تزکیه الهی برآمده است و انسانیت را به کمال بایسته و شایسته اش رهنمون کرده و می کند
اما کسانی خود خواسته از این کلاس بیرون می روند و نمی خواهند شاگرد مکتب امام حسین(ع) باشند؛ وگرنه رحمانیت ایشان دربرگیرنده است و کسی را از دایره تعلیم و تزکیه و تربیت بیرون نمی کند مگر آنکه خود بگریزد.
مکارم اخلاق، حقیقت آموزه های تزکیه ای
اخلاق به معنای تخلق به خلق و خوی الهی است که معنایی جز تحقق اسما و صفات الهی نخواهد داشت
پس مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) خود را برای اتمام آن مأمور می داند: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، همان تخلق به خلق و صفات الهی است
در فضایی که ایشان می زیست فعالیت های منافقان اموی موجب شده بود که هیچ آثاری از مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) تعلیم داده بود باقی نماند، فضای عمومی جامعه به رذایل اخلاقی متمایل بود و بداخلاقی در جامعه موج می زد و شرابخواری و زن بارگی و سگ بازی و میمون بازی و ظلم و ستم در دربار شاهان اموی به نام خلفای پیامبر(ص) علنی شده بود
امام(ع) ناچار بود تا اقدام نخست را برای کندن موانع انجام دهد
از این رو قیام خود را با عنوان امر به معروف و نهی از منکر آغاز کرد. ایشان بر آن بود تا جامعه را به سوی مکارم اخلاقی بازگرداند و در مقام خلیفه الهی به تعلیم و تزکیه و تربیت خلق بپردازد
بنابراین، حرکت قیامی امام حسین(ع) را می بایست در چارچوب مأموریت خلفای الهی یعنی تعلیم و تزکیه و تربیت مکارم اخلاق و صفات الهی تبیین و تحلیل کرد.
سبک زندگی حسینی(ع)
سبک زندگی امام حسین(ع) براساس فلسفه زندگی آن حضرت(ع) شکل گرفته است. فلسفه زندگی و سبک زندگی آن حضرت(ع) متناظر به هم و به تعبیر قرآنی «مثنی و مثانی» است به این معنا که همانند دو ستون هلالی به هم پیوند خوردهاند. براین اساس، میتوان از سبک زندگی و سیره آن حضرت(ع) و قول و فعل و تقریرش، فلسفه زندگی ایشان را نیز استنباط کرد
تأکید بر سیره زندگی آن حضرت برای کشف فلسفه زندگی ایشان است؛ چراکه هر سبک زندگی برخاسته از فلسفه زندگی است و به معنای دیگر، سبک زندگی، وجوه آشکار فلسفه زندگی را نمایان میکند و امر باطنی را ظهور میبخشد.
تأکید بر بیان سبک زندگی برای کشف فلسفه زندگی، از آن روست که بسیاری از مردم در مقام بیان فلسفه زندگی سخنانی را بر زبان میآورند که شاید حتی بدان جزم و یقین قطعی داشته باشند و عقل نظری آن را پذیرفته و عقد و انعقاد ذهنی بسته شده باشد، اما عقل عملی همراهی نمیکند و در مقام اراده، عزمی بر انجام آن نیست و به سخن دیگر، عقد قلبی اتفاق نیفتاده و عقیده دل و ایمان جان شخص نشده است؛
چرا که بسیاری از مردم بر خلاف یقین و قطع و برهان عمل میکنند و برخلاف جزمیات خویش رفتاری را در پیش میگیرند و به انکار آن میپردازند. (نمل14) پس میتوان گفت که هر عالمی به علم خود عمل نمیکند و بلکه حتی برخلاف آن رفتار میکند.
آنچه حقیقت فلسفه زندگی شخص را نشان میدهد همان رفتار اوست که در سبک زندگی و در مقام اراده و عمل به آن میپردازد
سبک زندگی در کشف فلسفه زندگی شخص مفیدتر و صادقتر است تا اقوالی که به عنوان فلسفه زندگی گفته میشود چرا که ممکن است برخلاف آن، رفتار کند و سبک دیگری از زندگی را در پیش گیرد
از این رو آن حضرت(ع) درباره عقاید و رفتار مردم اینگونه میفرماید: الناس عبیدالدنیا والدین لعب علی السنتهم، یحوطونه ما دارت به معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون
افراد جامعه، بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و برای امرار معاش خود، دین را محور قرار دادهاند (و سنگ اسلام را به سینه میزنند) پس اگر بلائی (همانند خطر- مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیت، ...) انسان را تهدید کند، خواهی دید که دینداران واقعی کمیاب خواهند شد (محجه البیضاء ج4 ص228؛ بحارالانوار ج75، ص116، ح2)*
امام حسین(ع) برای قضاوت توجه به عمل و رفتار را اصل قرار میدهد و میفرماید برای تشخیص فلسفه و افکار هرکسی باید به رفتارش توجه داشت زیرا این رفتار و عمل است که حقیقت باورها و عقاید و بینشها و نگرشهایش را بیان میکند و زندگی شخص تصویری روشن از فلسفه اوست
ایشان بر همین اساس با توجه به رفتار مومنان و منافقان میفرماید: انالمؤمن لا یسیء و لا یعتذر، و المنافق کل یوم یسیء و یعتذر شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمیدهد و عذرخواهی هم نمیکند ولی فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهای زشت میشود و همیشه عذرخواهی میکند (تحفالعقول ص179؛ بحارالانوار ج75 ص119 ح2)*
انسان اگر باور به خدا و علم مطلق و کامل او دارد یا در رفتار خویش صادق است، این صداقت را در همه حال خواهد داشت، نه اینکه گاهی رفتاری داشته باشد که نشانهای از بیصداقتی اوست
پس حضور و یا غیبت افراد، در رفتارش تغییری ایجاد نخو.اهد کرد و همواره خدا را حاضر و ناظر خویش میداند و غیبت موجب نارواگویی نمیشود
آن حضرت(ع) میفرماید: لاتقولن فی أخیک المؤمن اذا تواری عنک الا مثل ما تحب آن یقول فیک اذا تواری عنه الا مثل ما تحب آن یقول فیک اذا تواریتعنه سخنی (که ناراحتکننده باشد) پشتسر دوست و برادر خود مگو، مگر آنکه دوست داشته باشی که همان سخن پشت سر خودت گفته شود (بحارالانوار ج75 ص127 ح10)*
انسان باید مراقبت کند تا گرفتار هیچگونه ظلم نشود و همواره عاقبت امور را بسنجد و با تدبر و تدبیر درآن بنگرد و اقدام کند
امام حسین(ع) میفرماید: اعمل عمل رجل یعلم أنه مأخوذ بالاجرام، مجزی بالاحسان کارها و امور خود را همانند کسی تنظیم کن و انجام ده که میداند در صورت خلاف تحت تعقیب قرار میگیرد و مجازات خواهد شد
و در صورتی که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت (بحارالانوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10)*
انسان در زندگی اشتباهاتی را مرتکب میشود، پس باید عادت کند که اشتباهات خود را بپذیرد و از دیگران عذرخواهی کند چنانکه باید عادت کند پوزش دیگران هم را بپذیرد البته سخت است که انسانی با شرایط یک انسان معمولی چنان عمل کند که امام حسین(ع) عذرخواهی و پوزش دیگران را میپذیرفت
چنانکه آن حضرت(ع) فرمود: لو شتمنی رجل فی هذه الاذن، و اومی الی الیمنی، و اعتذر لی فی الاخری لقبلت ذلک منه، و ذلک أن أمیر المؤمنین(ع) حدثنی أنه سمع جدی رسول الله(ص) یقول: لا یرد الحوض من لم یقبل العذر من محق أو مبطل اگر شخصی در گوش چپم به من دشنام دهد و در گوش راستم از من عذرخواهی کند از او میپذیرم و گذشت مینمایم
چون که پدرم امیرالمؤمنین علی(ع) از جدم رسول خدا(ص) روایت کرد: کسی که پوزش و عذرخواهی دیگران را چه حق باشند و چه باطل نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد (احقاق الحق: ج 11، ص 431)*
بنابراین، اگر ما نمیتوانیم پوزش بخواهیم میتوانیم دست کم عذر دیگران را به شکلی پس از فروبردن خشم و کظم الغیظ بپذیریم و از دیگران درگذریم و عفو کنیم چرا که دنیا ارزشی ندارد و هر چه علیه ما شده باشد اگر درمسایل مادی باشد که ارزشی ندارد تا آدمی خود را بدان محزون و اندوهگین کند و اگر درمسایل دینی و اخروی باشد اگر به شریعت و دین آسیب نمیرساند باید گذشت کرد
اصولا انسان نباید به دنیا گرایش داشته باشد به طوری که ذهن و جانش را درگیر کند و ناراحت شود که چرا دیگری دارد و او ندارد یا اینکه وضعیت مالی او بهتر نیست و یا قدرت و ثروت و حکومت در دست دیگری است و او از دنیا بهرهای نبرده است زیرا حقیقت این است که دنیا خیری نیست تا بگوییم از دنیا خیری ندیدم بلکه دنیا نعمتی است که اگر به درستی استفاده کنیم خیرش را خواهیم دید*
پس دنیا نباید برای ما چیزی جز راهی برای خیر باشد از این رو، باید درباره دنیا آن چیزی را گفت که امام حسین(ع) گفته است: قیل للحسین بنعلی: من أعظم الناس قدرا؟ قال: من لم یبال الدنیا فی یدی من کانت
از حضرت امام حسین(ع) سؤال شد: با شخصیتترین افراد چه کسی است؟ در جواب فرمود: آن کسی است که اهمیت ندهد که دنیا در دست چه کسی میباشد (تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورام؛ ص 348، س 11)
انسان با بندگی خدا میتواند خیر دنیا و آخرت را به دست آورد و از جایی که گمان نمیکند خدا به او عنایت کند و از فضل خویش به او ببخشد*
راه برآوردن بهترین آرزوها این است که بنده خدا شد و هرچه را خدا گفت به عنوان بنده انجام داده و مطیع محض خدا بود
امام حسین(ع) در این باره میفرماید: من عبدالله حق عبادته، آتاه الله فوق أمانیه و کفایته هرکس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش کند، خدای متعال او را به بهترین آرزوهایش میرساند و امور زندگیاش را تأمین میکند (تنبیه الخواطر ص427 س14، بحارالانوار ج 68، ص183، ح44)
پس عادت نکنیم برای نعمتهای دنیا که برای بسیاری از مردم نقمت و بلا و مصیبت میشود و هیچ خیری از آن نمیبرند، دست به هر کاری بزنیم و دین و ایمان خود را از دست بدهیم
بدترین مردم کسانی هستند که برای کسب درآمدی سوگند میخورند و برای قدرت و ثروتی به خدا و پیامبرش قسم میدهند و قسم میخورند در حالی که در بسیاری از موارد یا نیازی نیست یا دروغی است که باید از آن پرهیز کنند چرا که هم دروغ گفته و هم سوگند دروغ خوردهاند که دو گناه بزرگ است*
آدمی حتی نباید سوگند راست بخورد چه رسد که سوگند دروغ بخورد امام حسین(ع) چهار علت را عامل سوگند خوردن میداند : خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکی از چهار علت سوگند یاد میکند:
1- در خود احساس سستی و کمبود دارد، به طوری که مردم به او بیاعتماد شدهاند پس برای جلب توجه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند میخورد
2- و یا گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است و میخواهد با سوگند سخن خود را تقویت و جبران کند
3- یا در بین مردم متهم است -به دروغ و بیاعتمادی- پس میخواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف کند
4- و یا آنکه سخنان و گفتارش متزلزل است -هر زمان به نوعی سخن میگوید- و زبانش به سوگند عادت کرده است (تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورام: ص 429، س 6)
آنچه بیان شد تنها گوشهای از سخنان آن حضرت(ع) در بیان فلسفه و سبک زندگی اسلامی است که باید آموخت و بدان عمل کرد تا حسینی شد بر هر یک از ما فرض است تا این سخنان و مانند آن را از پیشوایان بیاموزیم و بدان عمل کنیم تا سعادت دنیا و آخرت نصیب ما شود.
سبک زندگی از نگاه امام حسین(ع)
اما بسیاری از شیعیان حتی از نظر علمی با آموزههای مکتب اهل بیت(ع) آشنا نیستند؛ چه رسد که براساس آن رفتار و عمل کنند تا بتوانند سعادت دنیا و آخرت را تأمین و تضمین کنند. اگر بخواهیم فلسفه زندگی اهل بیت(ع) را بدانیم و سبک زندگی آنان را بشناسیم تا براساس آن زندگی کنیم، باید هر روز به سخنان آنان مراجعه و سیره آنان را ببینیم
فلسفه زندگی حسینی(ع)
فلسفه زندگی، همان اهداف و اصولی است که زندگی انسان را معنا میبخشد بینشها و نگرشهای برخاسته از هستی شناختی، جهانشناختی و جهانبینی، فلسفه زندگی آدمی را شکل میدهد
پس فلسفه زندگی انسان همان چیزهایی است که بدان باور کرده و اعتقاد و ایمان دارد و این فلسفه زندگی است که جهتگیری و رویکردهای فرد را نسبت به زندگی مشخص میکند و سبک زندگی او را شکل میدهد
امامحسین(ع) براساس آموزههای قرآنی، در حوزه وجود شناختی و معرفت شناختی، بر این باور است که جهان غیب نهتنها وجود دارد، بلکه اصالت برای جهان غیب است و جهان شهود و شهادت تنها گوشهای از آن حقیقت است
از میان چند منبع شناختی حسی و غیرحسی، حتی علم نیمه تجریدی که بر مفاهیم تکیه دارد، کمترین درجه ارزشی و اعتباری را در میان علوم دارد؛ چرا که علم حقیقی ازنظر ایشان همان علم الیقین، عینالیقین و حقالیقین است؛
چرا که اگر کسی علم یقینی داشته باشد، همه حقایق هستی از جمله حقایق غیبی را میبیند و در همین جهان مادی میتواند بهشت و دوزخ را مشاهده و آن واقعیت خارجی در درونش همانند واقعیت وجود نفس خویش آشکار و در حضور باشد.
براین اساس امامحسین(ع) همه ملکوت هستی را در پیش خود حاضر دارد و همه چیز مشهود اوست. از جمله این مشهودات همان عالم غیبی است که برای بسیاری از مردم، غیب و غیرمشهود است
بنابراین، هدف و رویکرد اساسی آن حضرت(ع) در زندگی براساس چنین شهودی است. اینگونه است که غیب و حق برای او ارزش و اعتباری مییابد که همه چیز را برای آن فدا میکند. براساس همین علم شهودی و حضوری به مردم هشدار میدهد تا از غفلت نسبت به حقیقت ملکوتی و غیبی بیرون آیند و زندگی را بر مدار غیب سامان دهند
* امام حسین(ع) میفرماید: عبادالله! لا تشتغلوا بالدنیا، فان القبر بیتالعمل، فاعملوا و لاتغفلوا ای بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا- و تجملات آن- نکنید که همانا قبر، خانهای است که تنها عمل- صالح- در آن مفید و نجاتبخش میباشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید. (نهج الشهاده، ص47)
از نظر آن حضرت(ع) دنیا آن اندازه ارزش ندارد که آدمی آخرتش را به خاطر آن تباه کند دنیا تنها کشتزاری برای عمل است و آدمی باید بداند که اینجا باید عمل کند تا در آخرت کشتههایش را درو نماید
همچنین دنیا برای راحتی و آسایش و آرامش نیست و گمان نشود که در اینجا میتوان سعادت یعنی آرامش و آسایش ابدی و بیرنج را به دست آورد بلکه دنیا تنها خانه بلا و ابتلا است و همه چیزش رفتنی است
اگر چنین نگاهی به دنیا داشته باشیم، فلسفه زندگی ما سبک زندگی خاصی را پدید میآورد که دیگر دنیا ارزش این را ندارد که انسان همه هستیاش را فدا کند و از سرمایههای وجودش زیان نماید*
آن حضرت(ع) درباره ماهیت دنیا و زندگی در آن میفرماید: ان الله خلق الدنیا للبلاء، و خلق أهلها للفناء خداوند متعال دنیا- و اموال آن- را برای آزمایش افراد و موجودات دنیا را جهت فناء- و انتقال از این دنیا به جهانی دیگر- آفریده است (نهجالشهاده ص196)
پس امنیت و آرامش و آسایش و سعادت را باید در آخرت در سایه بندگی خدا و ترس و خشیت از او به دست آورد یعنی انسان در دنیا از خداوند خوف و خشیت داشته باشد تا در آخرت از سعادت برخوردار شود که مهمترین و اصلیترین مولفه آن ایمنی و امنیت است
از اینرو آن حضرت میفرماید: لا یأمن یوم القیامه الا من قد خافالله فیالدنیا
کسی در روز قیامت از شدائد و سختیهای آن در امان نمیباشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد و اهل گناه و معصیت نگردد (بلاغه الحسین(ع): ص285، بحارالأنوار: ج44
علت عزیز بودن امام حسین (علیه السلام)
اگر بخواهیم تجلى صفت کمال در زندگى هر امام را به عنوان لقب آن حضرت برگزینیم، باید امام حسین(ع) را «حسین عزیز» بنامیم. عنصر «عزت» آنچنان در قیام امام حسین(ع) حضور دارد که مىتوان آن را به عنوان یک ملاک و اصلى کلّى در نظر گرفته و گزارشهاى مورخان درباره این نهضت را با این ترازو سنجید و هر گزارشی را که کمترین شائبه ذلت در آن باشد مردود شمرد. عزّت در لغت به معنای عظمت و بزرگواری و ارجمندی و سرافرازی آمده است
این منظور ، این واژه ها را به معنای قدرت و رفعت باز دارنده از شکست خوردن در برابر ظالمان و ستمگران و ضد ذلت و خواری می داند . عزت به گفته « راغب » در « مفردات » در اصل آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر می سازد و به زمین های صلب و محکم نیز به همین جهت ، عزاز ( بر وزن اساس ) می گویند . عزت یکی از صفات خدای متعال است و تمام عزت از آن اوست و هر کس عزتی کسب می کند ، از برکت دریای بی انتهای اوست .
عزّت در پرتو آیات و روایات
خداوند متعال در قرآن کریم در آیات متعددی، عزّت را تماماً و بالاصالة از آن خویش میداند و در آیات دیگر آن را بعد از خود، متعلق به رسول خدا و مۆمنین میداند[منافقون،8] و نیز میفرماید هر که را خداوند اراده نماید، عزیز و هر که را بخواهد، ذلیل میگرداند.[آل عمران، 26]
در دعای عرفه به نقل از سالار شهیدان میخوانیم که تمام عزّت و بلند مرتبگی ویژه خداوند است و هر که خدا را دوست بدارد عزیز و الّا ذلیل خواهد بود.[میزان الحکمه، ج 8]
حضرت علی ع در حدیثی ضمن رد هر گونه اعمال سلطهای میفرمایند:هر عزیزی که تحت قدرت و سلطهای قرار بگیرد ذلیل خواهد بود، همچنین ایشان در جاهای دیگر هر عزّت غیر خدائی را ذلّت تلّقی نموده و معتقدند طلب عزّت فقط از خدا شایسته است و هر کس عزّت را به غیر از او طلب کند هلاک خواهد گشت،
و نیز ایشان در جای دیگر میفرمایند هیچ عزّتی بالاتر از بردباری نیست.
اولین برخورد امام حسین(ع) با مقدمه سپاه ابن زیاد یعنى لشکر هزار نفرى حرّ بن یزید نیز نمونه کاملى از برخورد یک انسان بزرگ و عزیز با دشمن خود است. لشکر حرّ که در یک ظهر سوزان، عرق ریزان به مقابل امام(ع) مىرسند، اولین سخنى که از امام(ع) مىشنوند، دستور امام(ع) به یاران خود است که مىفرماید:
این گروه را همراه با اسبانشان از آب سیراب کنید امام صادق ع نیز ضمن رفیع دانستن جایگاه مۆمن و عزّت والای او میفرمایند: خداوند اختیار هر کاری را به مۆمن داده به جز این که او اختیار ندارد خود را ذلیل نماید.
تبلور عزّت در سیره امام حسین علیه السلام
مرام و سیره امام حسین(ع) چنان با عزت عجین شده است که تفکیک آن دو از همدیگر امرى محال مىنماید. هنگامى که امام(ع) در مجلس خصوصى ولید از بیعت با یزید سر باز زده مروان بن حکم او را تهدید به قتل کرد، امام (علیه السلام) بر آشفت و از موضعى عزیزانه خطاب به مروان چنین گفت:
«به خداوند سوگند اگر کسى بخواهد گردن مرا بزند، قبل از آنکه موفق به این کار شود، زمین را از خونش سیراب خواهم کرد، (اى مروان) اگر خواستى صدق سخن مرا دریابى، قصد کشتن من را کن تا به تو نشان دهم.»[1]
*هنگامى که امام(ع) چاره را در ترک مدینه و رفتن به سوى مکه مىبیند، حاضر نیست همانند ابن زبیر ذلیلانه و با حالت ترس و لرز از جاده غیر اصلى به مسیر ادامه دهد بلکه همراه با خاندان خود قدم در جاده اصلى مدینه - مکه مىگذارد و هنگامى که پسر عمویش مسلم بن عقیل از او مىخواهد تا مانند ابن زبیر و به جهت ترس از دستگیر شدن جاده فرعى را در پیش گیرند، مىفرماید: «اى پسر عمویم، به خداوند سوگند که تا نگاهم به خانه هاى مکه نیفتد این جاده را ترک نخواهم کرد.»[2]
** هنگامى که در منزلگاه زباله خبر شهادت مسلم، هانى و عبدالله بن یقطر را مىشنود و اوضاع را در ظاهر بر خلاف مراد خود مىبیند، به این نکته متوجه مىشود که عده اى از همراهان او با امید دسترسى آن حضرت(ع) به حکومت کوفه و رسیدن به مال و منال با او همراه شده اند و حال که این امید به یأس تبدیل شده است، قصد جدا شدن دارند، اما خجالت مانع از آن است که آن را صریحاً ابراز کنند،
از این رو حضرت(ع) از موضعى عزیزانه پس از دادن این خبر خطاب به آنها مىفرماید: «..فمن اَحَبَّ منکم الانصراف فلینصرف لیس علینا منه ذمام»[3]؛ ما برگردن هیچکس عهدى نداریم، هر کس مىخواهد، از ما جدا شود.
و در نقلى دیگر چنین آمده که حضرت(ع) این چنین با قاطعیت با آنها سخن گفت: «ایها الناس! فمن کان منکم یصبر على حدّ السیف و طعن الاسنّة فلیقم معنا و الا فلینصرفعَنّا»[4]؛ اى مردم هر کس از شما که مىتواند در مقابل تیزى شمشیر و ضربه نیزه پایدارى کند همراه ما بیاید و هر کس نمىتواند از ما جدا شود.
خداوند متعال در قرآن کریم در آیات متعددی، عزّت را تماماً و بالاصالة از آن خویش میداند و در آیات دیگر آن را بعد از خود، متعلق به رسول خدا و مومنین میداند [منافقون، 8] و نیز میفرماید هر که را خداوند اراده نماید، عزیز و هر که را بخواهد، ذلیل میگرداند
** اولین برخورد امام حسین(ع) با مقدمه سپاه ابن زیاد یعنى لشکر هزار نفرى حرّ بن یزید نیز نمونه کاملى از برخورد یک انسان بزرگ و عزیز با دشمن خود است. لشکر حرّ که در یک ظهر سوزان، عرق ریزان به مقابل امام(ع) مىرسند، اولین سخنى که از امام(ع) مىشنوند، دستور امام(ع) به یاران خود است که مىفرماید: «این گروه را همراه با اسبانشان از آب سیراب کنید.»[5]
** هنگامى که حرّ اصرار مىکند که امام(ع) را به نزد ابن زیاد ببرد، امام(ع) قاطعانه موضع گرفته و مىفرماید: «الموت ادنى من ذالک»[6]؛ مرگ نزدیکتر از این خواسته است. و هنگامى که حرّ آن حضرت (ع) را به قتل تهدید مىکند، امام(ع) به اشعارى متمسک مىشود که از جمله آنها این بیت است: «سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى خیراً و جاهد مسلماً»[7]؛ به راه خود ادامه مىدهم و مرگ براى جوانمرد مسلمانى که قصدى نیک داشته و در راه خدا جهاد کند، ننگ نیست.
** در شب عاشورا و هنگامى که وقوع جنگ بین سپاه کوچک امام(ع) و لشکر عظیم کوفه حتمى شد که قطعاً سرنوشتى جز شهادت حسین(ع) و همه یارانش نداشت، امام(ع) در حالىکه به یارى تک تک اصحاب و خویشان خود نیاز داشت، اوج عزت و کرامت خود را به نمایش گذاشت و ثابت کرد که جز به خدا به هیچ امر دیگرى اتکا ندارد.
امام(ع) در این شب خطاب به خویشان و اصحاب خود کرده و بیعت خود را از آنها برداشته و از آنها مىخواهد تا از سیاهى شب بهره جسته و از میدان معرکه بگریزند. زیرا دشمنان تنها امام(ع) را خواسته و در صورت ظفر بر او، از دیگران غافل خواهند شد.[8] که البته اصحاب و خویشان نیز عزت و کرامت خود را نشان داده و هیچیک از آنها صحنه معرکه را ترک نمىکنند.
پی نوشتها : [1]. کتاب الفتوح، ابومحمد احمد بن اعثم کوفى، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالاضواء، ج5 ص14. [2]. الفتوح، ج5، ص22. [3]. وقعة الطف، لوط بن یحیى ازدى معروف به ابى مخنف، تحقیق محمد هادى یوسفى غزوى، قم، چاپسوم، مۆسسة النشر الاسلامى، 1417ق، ص166. [4]. الفتوح، ج5، ص78. [7]. همان، ص79، وقعة الطف، ص173. 8]. وقعة الطف، ص197.، ص192، ح5)
نکاتی از آموزه های حسینی
تواضع :
امام حسین(ع) روزی از محلی عبور میکرد عده ای از فقرا بر روی عباهای پهن شده خود نشسته بودند و نان پاره های خشکی می خوردند. امام(ع) وقتی از کنار آنها گذشت تعارفش کردند و او هم پذیرفت. نشست و تناول کرد و آنگاه به آنان گفت: ان الله لایحب المتکبرین (نحل22)
یعنی خداوند متکبران و مردم مغرور و از خود راضی را دوست نمی دارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید
آنان هم دعوت حضرت را قبول کردند و به منزل امام رفتند. سیدالشهداء(ع) دستور دادند هرچه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.(جلاءالعیون ص501)
بی ادعایی :
از امام حسین(ع) پرسیدند: چگونه صبح کردید (حالتان چطور است) فرمودند: صبح کرده ام در حالی که پروردگاری دارم که ناظر اعمال من است و آتش جهنم در مقابل من است و مرگ، مرا تعقیب می کند تا جان مرا بگیرد و حساب و محاسبه (در دنیا و قیامت) مرا احاطه نموده است و من در گرو اعمال خود هستم.
اینگونه نیست که هرچه را بخواهم و دوست داشته باشم همان برایم پیش آید و بتوانم به آن برسم و نیز اینگونه نیست که هرچه را که دوست نداشته باشم بتوانم از خودم دور کنم. زیرا تمام امور، دست دیگری (خدا) است
اگر بخواهد مرا عذاب می کند و اگر بخواهد مورد عفو قرار می دهد. بنابراین کدام فقیر از من فقیرتر است. (پیشوای سوم ص 30)
خود را از دیگران پایین تر دیدن :
از امام حسین(ع) درباره ادب پرسش کردند که ایشان در پاسخ فرمودند: ادب آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص 812)
چنانچه همین فرمایش کوتاه امام(ع) را خوب مورد توجه قرار دهیم، نتایج و آثار درخشانی را در روابط فردی و اجتماعی و اصلاح رفتارها در پی خواهد داشت.
به عنوان مثال:
1) وقتی دیگران را بهتر و بالاتر از خود دانستیم قطعا به او بی احترامی نمی کنیم.
2) از مردم غیبت نکرده و دنبال عیوب آنان نخواهیم بود.
3) هنگامی که مردم بهتر از ما دیده شوند، برای آنها ناز و افاده و تکبر نمی فروشیم بلکه برعکس بالهای تواضع و فروتنی را برای آنها خواهیم گشود.
4) در برخورد با یکدیگر تلاش می کنیم جلوتر سلام کرده و ادب را رعایت نماییم.
5) کوشش می کنیم که به سخنانش توجه نموده و حتی الامکان آنها را بکار بندیم.
6) اگر واقعا سایرین را بالاتر و بهتر از خود دانستیم، آنگاه دعوا، مجادله و بگوومگوهای بی حاصل با آنان بوجود نمی آید.
7) هیچ گاه به ظاهر مردم قضاوت ارزشی نمی کنیم حتی رفتارهای زشت و بد آنها را دلیل بالاتر بودن خود نمی شناسیم
8) با این رویکرد، دوستی ها، رفاقت ها، محبت ها و همدلی ها افزایش می یابد.
9) از حیث روحی و روانی، آرامش از دستاوردهای ارزشمند آن خواهد بود.
پس بیاییم به اتفاق این پیام نورانی حضرت را جدی گرفته و از همین لحظه آن را عملیاتی کنیم.
عفو و گذشت (عذرپذیری) :
امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) نقل می فرمایند که چنین شنیدم:
اگر مردی در این گوشم (اشاره به گوش راست خود کردند) مرا دشنام دهد و در گوش دیگرم (اشاره به سمت چپ) از من پوزش بخواهد، عذر او را می پذیرم
چرا که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) برایم نقل کردند که از جدم رسول الله شنیدم که می فرماید: بر حوض کوثر وارد نمی شود کسی که پوزش و عذر مردم را قبول نکند، اعم از اینکه عذرش موجه و قابل قبول باشد و یا موجه نباشد. (میزان الحکمه ج1 ص81)
یکی از اساسی ترین ارزش ها و مکارم اخلاقی در زندگی اجتماعی و روابط انسانها گذشت از خطاهای دیگران و پذیرش عذر آنهاست
این ویژگی می تواند دشمنی ها را ریشه کن کند و محبت و وحدت در پی داشته باشد. زیرا آدمیان در روابط اجتماعی خود قطعا دچار اشتباه و خطا می شوند و روزی نیز اکثرا پشیمان شده و در پی عذرخواهی بر می آیند
به همین دلیل به منظور صیانت از استحکام روابط فیمابین، عذرخواهی ها را پذیرا باشیم که در این صورت کینه ها و دشمنی ها جای خود را به دوستی ها و مهربانی ها خواهد داد.
شیعه واقعی:
مردی به امام حسین(ع) عرض کرد: من شیعه شما هستم
حضرت فرمود: چیزی را ادعا نکن که خداوند تکذیبت کند. شیعیان واقعی ما کسانی هستند که قلبشان از غل و غش و خیانت پاک باشد فقط بگو که از دوستان و علاقمندان ما هستی
هم چنین شخصی به امام(ع) گفت: من از شیعیان شمایم
امام فرمود: از خدا بترس و ادعای چیزی نکن که خداوند به تو بگوید دروغ می گویی و با ادعای خود به راه کج می روی
شیعیان ما آنهایی اند که دلشان از هر نیرنگ و دسیسه پاک است بگو ما از دوستان شما هستیم
نیز کسی به سیدالشهداء(ع) گفت: من از شیعیان شما هستم امام فرمود: طبق این ادعا مانند حضرت ابراهیم(ع) هستی که خداوند درباره او چنین می فرماید: ابراهیم از شیعیان است زیرا با قلبی سلیم به درگاه خداوند آید (صافات/82-83)
- به خودت نگاه کن، اگر قلب تو مانند قلب ابراهیم(ع) باشد، تو از شیعیان ما هستی ولی اگر دل تو به آن درجه نمی رسد که از هر نوع غل و غشی پاک و پاکیزه باشد، تو از دوستداران ما خواهی بود. (داستان های روایی ص500)
حفظ کرامت انسان:
مردی انصاری از امام حسین(ع) تقاضای مقداری پول کردامام فرمود: ای برادر! آبروی خود را از درخواست حضوری نگهدار و حاجت خود را به وسیله نامه ای برایم بنویس. هرچه ترا شاد کند آن را انجام خواهم داد
او نوشت: ای اباعبدالله! فلانی از من پانصد اشرفی می خواهد و اصرار دارد که زود بگیرد. به او بگویید به من فرصت بدهد. حضرت همین که نامه را خواند به منزل او رفت و کیسه ای حامل هزار اشرفی به او هدیه کرد و فرمود: با پانصد اشرفی قرض خود را بده و با پانصد تای دیگری زندگی خود را اداره کن
امام(ع) در پایان چنین فرمودند: همیشه از سه گروه تقاضا و درخواست کن:
اول: مردم دین دار و با ایمان. زیرا آنها برای حفظ دین خود نیازت را برآورده می کنند
دوم: مردم جوانمرد و با مروت، زیرا این چنین کسانی از مردانگی خود شرم دارند و لذا به تقاضای دیگران پاسخ مثبت می دهند
سوم: مردم خانواده دار و دارای اصل و نسب: زیرا آنها خوب می دانند که تقاضاکننده در واقع آبروی خود را در معرض خطر قرار داده لذا برای حفظ آبرو نیاز درخواست کننده را اجابت می کنند. (تحف العقول ص251)
صبر و استقامت:
در شب عاشورا، زینب(س) یکی دو نوبت حتی نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد. یکبار آنقدر گریه می کند که بر روی دامن حسین(ع) بیهوش می شود
امام(ع) با صحبتهای خودش زینب(س) را آرام می کند و می فرماید: «لایذهبن حلمک الشیطان» خواهر عزیزم، مبادا وسوسه های شیطان بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید و صبر و تحمل را از تو بگیرد
امام حسین(ع) خطاب به ابوذر غفاری می فرمایند: عمو جان، نصیحت من به تو این است که: از خدا مقاومت و یاری بخواه و از اینکه حرص بر تو غالب بشود (که بدبخت می شوی) بر خدا پناه ببر
از جزع و بی تابی بترس، عموجان توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و سختی ها اظهار جزع و ناتوانی بکنی. (حماسه حسینی ص 152 و 176)
تسلیم در برابر قضا و قدر الهی:
امام حسین(ع) هنگامی که داشت به طرف کربلا می آمد، جمله ای در جواب فرزدق شاعر معروف دارد که جالب است
بعد از آن که فرزدق وضع عراق را وخیم تعریف می کند، امام می فرمایند: اگر جریان قضا و قدر موافق آرزوی ما درآمد خدا را سپاس می گوییم و از او برای ادای شکر کمک می خواهیم و اگر برعکس، قضای الهی برخلاف آنچه ما آرزو می کنیم جریان یافت، باز هم (کسی که قصد و هدفی جز حق و حقیقت ندارد و سرشتش سرشت تقوا است و از هر غرض و مرضی پاک است) زیان نکرده است
پس به هر حال هرچه پیش آید خیر است. من خدا را سپاس می گویم، هم برای روزهای راحتی و آسانی و خوشی و هم برای روزهای سختی و ناخوشی.
در طریقت پیش سالک هرچه آید خیر اوست در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
(کتاب شهید- از شهید مطهری ص128)
ارزش روشنگری:
درست است که پوشاندن برهنه یا سیر کردن گرسنه ای از شیعیان، ثواب بزرگی دارد، اما از دیدگاه امام حسین(ع) کار فکری و عقیدتی و روشنگری برای شیعیان از همه کارها بیشتر پاداش دارد
در همین زمینه امام(ع) می فرمایند: کدام یک بر تو خوشایند و دوست داشتنی است؟ نجات آن مسکین و ناتوانی که فردی قصد کشتن او را کرده است؟
و یا نجات آن مؤمن از شیعیان ما که شخصی دشنام دهنده و بی دین، قصد دارد او را از نظر فکری منحرف کند؟ اگر تو راه بسته را بر او بازگشائی تا با دلیل و برهان الهی بتواند آن فرد بی دین و فرومایه را درهم بشکند و به شبهات او پاسخ دهد؟
آری، اگر این فرد را از دست آن دشمن دشنام دهنده نجات دهی ارزشمندتر است که خدای بزرگ می فرماید: و کسی که آن شخص را زنده کند گویا همه انسانها را زنده کرده است
بنابراین اگر فکر کسی را زنده و روشن سازی و او را از انحراف و کفر به سوی ایمان سوق دهی گویا همه انسانها را زنده کرده ای، پیش از آنکه با شمشیرهای آهنی کشته شوند
و در ادامه فرمودند: ارزش کسی که یتیمان آل محمد(ص) را از نظر فکری اداره می کند که از رهبران خود جدا شده و در جهل و نادانی سقوط کرده اند و آنها را از نادانی می رهاند و به تردید و اشکالات آنها پاسخ می دهد، در مقایسه با کسی که به آنها غذا و آشامیدنی می خوراند همانند خورشید است نسبت به ستاره کم رنگ سهاء. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص281)
فهرست منابع 1- منتهی الآمال 2- تحف العقول 3- جلاءالعیون مجلسی 4- داستان های روایی- سید احمد فاضلی- نشر میثم تمار
5- میزان الحکمه- محمدی ریشهری
6- فرهنگ سخنان امام حسین(ع)- محمد دشتی- نشر امیرالمؤمنین(ع)
7- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)- علی مؤیدی- نشر معروف 8- پیشوای سوم- مصباح یزدی- در راه حق- قم
9- حماسه حسینی- شهید مطهری- صدرا
10- قیام و انقلاب مهدی(ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ به ضمیمه شهید- مطهری- صدرا
اخلاق و سبک زندگی دینی
سال قمری با محرم آغاز میشود، آثار زیادی از لحاظ تکوینی و تشریعی دارد،
1. ماههای قمری هر کدام خواصی دارند، که به طبیعت و انسان منتقل میکنند، دین اسلام، سال قمری را مبنای محاسبات خودش قرار داده است، عاشورا نیز در اولین ماه سال قرار گرفته است.
2- اینکه قبل از عاشورا عزاداری را شروع میکنیم، اینکه بگوییم آماده هستیم برای اینکه امام زمان(عج) دیگر تنها نماند، و اینکه ما مانند اهل کوفه نیستیم.
3- شب اول محرم را محاسبهای کن، یکسال قمری گذشته، کارهای غلط و درست، را محاسبه کن، از اعمال آن یک نماز دو رکعتی که دعایش در مفاتیح است، و آثار بزرگی برای انسان بوجود میآورد.
4- در دعای روز اول محرم، اولین چیزی که از خدا طلب میکند، ما را از کید شیطان محفوظ دار، ما اولین چیزی که باید یاد بگیریم، کار بد نکنیم، فریب شیطان را نخوریم، بعد نماز شب بخوانیم، ولی الان ما هر دو کار درست و غلط را با هم جلو میبریم که این اشتباه است.
5- اول از خدا در برابر شیطان عصمت میخواهیم، بعد قدرت میخواهیم در برابر نفس، چون زورش زیاد است، راحت طلب است، قدرت معنوی زیادی میخواهد تا انسان با خودش در بیفتد.
6- در فراز بعدی از خدا میخواهد کمک کند روزگارم مشغول کارهایی باشد که برای تو حساب شود، مشغول اطاعت تو باشیم، اگر یک درخواست درست از خدا داشته باشیم، جهت گیری زندگی مان درست میشود.
7- در فرازی دیگر بیان میکند من هیچ چیزی ندارم، ولی تو همه چیز داری، تو برای من جبران کن، شب و روز در حال سجده کردن به تو هستند، خلایق مشغول اطاعت کردن خدا هستند، عبادت هم میکنند، که ما نمیبینیم.
8- خدایا مرا بهتر از چیزی که دیگران در مورد من فکر میکنند، قرار بده، ما را در مورد چیزهایی که دیگران نمیدانند، ببخش، یقه ما را بخاطر چیزهایی که اینها میگویند نگیر.
9- مهمترین فراز این دعا که همان آیه قرآن است اینکه خدایا بعد از اینکه ما را هدایت کردی، کاری کن که از هدایت خارج نشویم.
10- در آیه 38 سوره توبه آمده ای اهل ایمان چرا به زمین چسبیدهاید، در مورد کسانی است که ایمان دارند ولی عمل ندارند، شما به زندگی دنیا راضی شدهاید، که نمیتوانید برای دین خدا کاری انجام دهید.
11- امروزه کسی که واقعاً خودش باشد کم پیدا میشود، معمولاً تحت تأثیر فیلمهای تلویزیون، ماهواره، شبکههای اجتماعی و ... قرار میگیرند، اینها دیگر نمیتوانند برای دین خدا کاری انجام دهند.
12- اگر وقتی که برای کارهای دیگر گذاشتیم، برای دین خدا میگذاشتیم، خیلی وضع فرق میکرد.
13- اگر به زمین چسبیدهاید و هیچ حرکتی انجام نمیدهید، بخاطر این است که دنیا را دوست دارید، طبق روایات دنیا مانند ماری است که ظاهرش زیباست ولی داخلش پر از زهر و سم کشنده است که انسان را میکشد. انسان عاقل فریب این زیبایی را نمیخورد.
14- هیچ موقع این دنیا، آدم دنیاطلب را راضی نمیکند، چه مقامش، چه ثروتش و ... این راه تمام نشدنی است.
15- این آیه مربوط به آن دسته از منافقین است که ایمان دارند و لی در عمل کم میآورند.
16- انسان بالاخره باید با دنیا یک جوری تأمل داشته باشد، مثل گرسنگی، مریضی، تشنگی و ... آدم باید راه تعامل با اینها را یاد بگیرد، که راه درست کدام است، باید قبلش فکر کند که چه کار باید بکند، ما نمیتوانیم جلوی حرکت دنیا را بگیریم، فقط میشود یاد گرفت با این دنیا چه کار کرد، روایاتی که برای اخلاق آمده برای این است، وقتی با مشکلی روبرو شدیم، بدانیم چطور برخورد کنیم. به نوع خوراک، نوع لباس به همه اینها باید فکر کنیم.
17- این که ما فقط اعمال پدرو مادرمان را بدون فکر تکرا کنیم، غلط است، باید کاملتر شویم، اگر درست است، آن را تقویت کنیم، اگر اشتباه است، آن را اصلاح کنیم.
18- ما در این دنیا قرار گرفتهایم، ناچاریم با آن ارتباط برقرار کنیم، باید بلد باشیم جانمان را حفظ کنیم، باید از امکانات اینجا استفاده کنیم، تا نجات پیدا کنیم، تا به زندگی و حیات اصلی برسیم، اولی دنیا و دیگری آخرت است.ولی اگر انسان اشتباه کند، میمیرد، دلش میمیرد. انسان بالاخره باید خانه بخرد، ماشین بخرد، باید از این نعمتها استفاده کرد، اینها علم و آگاهی میخواهد، زمان به سرعت میگذرد و غیرقابل برگشت است.
19- دنیا جای گذر است و قرار نیست اینجا بمانیم، ما اگر این را بپذیریم، یک مبنای محکمی برای خودمان درست میشود. انسان مسافر خیلی راحت زندگی میکند، اگر انسان باشیم، اخلاق داشته باشیم، باقی میمانیم، آن حقیقت است که باقی میماند. به جای این که به چیزهای فرعی و بیهوده بپردازیم، به چیزهای اصلی و با ارزش بپردازیم.
20- یک روایات داریم دنیا مثل آب دریاست، هرچه میخوری، حریصتر میشوی.
21- ما مثل مستأجر میمانیم، مثل مسافر میمانیم، یک جوری انتخاب کنیم، یک جوری زندگی کنیم که سنگین نشویم، به زمین نچسبیم. ما خیلیمان گرفتاریم، خیلی سنگین هستیم، باید بالاتر برویم، بهتر شویم، و بهتر مسیر در مسیر حرکت کنیم، ما روضه شرکت میکنیم که بهتر و این مسیر را با امیدوارتر حرکت کنیم.
1- دوازدهمین اثر بد و سوء دنیاپرستی و حب دنیا که یازده تای آن را دیشب برشمردیم، و از بدترین آثار دنیاپرستی است، بدبختی است، عاقبت فرد دنیادوست شر و بدی است، عاقبت به خیر نمیشود، بدبخت میشود.
2- یکی از آثار دنیادوستی و حب دنیا، که نام بردیم، حرص است. انسانها در درون خودشان نیرویی(حرص) دارند که به آن نیاز دارند ولی اگر از حد تعادل خودش خارج شود، انسان را بیچاره میکند، چه از لحاظ مادی، جسمی و هم از لحاظ معنوی.
3- اگر کسی این دنیا را نشناسد، و در دام این دنیا گرفتار شود، فرق نمیکند، اندازهاش، کوچک یا بزرگ باشد، چسبیدن به آن باعث گرفتاری میشود، ما فکر میکنیم، حتماً رقمش باید بالا باشد، خیلی مهم و بزرگ باشد، نه اینها مهم نیست، یکی با صدهزار تومان، یکی با یک میلیارد، ظرفیتها فرق میکند، اصل چسبیدن به دنیا و دنبال دنیا رفتن، بد و از آن نهی شده است.
4- یک موقع میبینی، یک گلدان انسان وابسته است، به عدد و رقمش نیست، باید بگردیم آن را(وابستگی و تعلق) پیدا کنیم، نقطه ضعفهایمان را پیدا کنیم، هر چیزی که نقطه ضعفمان بود، قیمتمان همان قدر است.
5- دنیا باج زیاد به دنیاخواهان نمیدهد، بکله دنبال خودش میدواند، یک ذره یک ذره میدهد، و همین جوری اسیر خودش میکند، باید حواسمان بیشتر از اینها جمع باشد، مخصوصاً خانمها بیشتر در معرض این خطر هستند، اگر بخواهند یک جامعه را منحرف کنند، از طریق خانمها این کار را میکنند، چرا که آنها پرورش دهنده فرزندان هستند، بیشتر این تهاجمها روی خانمهاست، میبینید خانمها بیشتر اسیر مارک و مدل هستند، وقتی زنی خراب شد، اول شوهرش را خراب میکند بعد فرزندش را.
اگر روابط خانوادگی قوی است، محورش زن است، زن است که میتواند ارتباط بین خانواده را با مهر و محبت برقرار کند، بخاطر همین میگویند صلهرحم، وقتی مادری از دنیا میرود، شالوده خانواده به هم میخورد. هر چیزی که بیشتر باعث فریب آدمها میشود، مربوط به خانمهاست، برای اینکه بتوانند ضربه بزنند، و اسلام و ایمان را از دست اینها دربیاورند.
6- ما به این دنیا با خواست خودمان نیامدهایم، بلکه به خواست خدا بوده است، پس بالاخره باید در این دنیا زندگی کنیم، و با مشکلات گوناگون آن روبرو میشویم، این واقعیت دنیاست، تنها راهش این است که روش و راه برخورد با اینها را پیدا کنید، تا هنگام برخورد با این مشکلات چطور رفتار کنید و چه کاری باید انجام دهید.
7- انسان باید بفهمد در این دنیا چگونه زندگی کند، کسی که دروغ میگوید، فریب این دنیا را خورده است، هرکسی هم به یک صورت، فریب دنیا را میخورد، یک جماعتی دنبال لاغر شدن است و یک جماعتی دیگر دنبال چاق شدن، فرقی نمیکند، این یعنی فریب دنیا را خورده است، این یعنی اسیر دنیا شدن، باید مدام دنبال دنیا بروید.
8- ما یک حساب کنیم چقدر عمر میکنیم، مثلاً 70 سال، یک سوم آن را میخوابیم، یک سوم دیگر را سرکار هستیم، تفریح و کارها روزمره و رفت و آمدها هم حساب کنیم، نهایتاً کل عمر مفید ما 5 سال است، اگر آن هم بشود، حال اگر بخواهیم همین مقدار کم عمر هم به دنبال ماشین و این طور چیزها برویم، این مدت کم نیز به هدر میرود.
9- پس اصل چسبیدن به دنیا، بد است، و هرکسی هم به یک صورت گرفتار دنیا میشود، یکی موسیقی دوست دارد، دنبال آن میرود، یکی دنبال فوتبال است، این یعنی دنیا، که شخص اسیر آن شده است. هرکس یک مدلی است، فرق نمیکند دلیلش چه چیزی باشد، مهم این است که مواظب باشیم اسیر دنیا نشویم.
10- ما معمولاً متوجه این فریب دنیا و اسیرشدنش نمیشویم، ولی وقتی متوجه میشویم که دیگر فایدهای ندارد، پس هرکسی باید پیدا کند که از کجا میخورد.
11- یکی از مهمترین نشانههای کسی که فریب دنیا را خورده و دنیا را دوست دارد، حرصزدن است، حالا حرصزدن سر هر چیزی، فرق نمیکند. ما اگر میخواهیم اسیر دنیا نباشیم، نباید حریص باشیم.
12- همه ما گرفتاریمان همین این حرفهاست، حالا یکی کمتر و یکی بیشتر، اگر این طوری نبود که باید دعایش مستجاب میشد.
13- وقتی میخواهید برای امام حسین(علیهالسلام) کاری انجام دهید، نذری بدهید، پول حلال بیاورید، اگر درآمدتان واقعاً حلال است، این کار را انجام دهید، بعد از آن نوبت به موادی است که تهیه میشود، برنج هندی، مواد سمی دارد که سرطانزاست، روغن لادن که مربوط به آل سعود است، این چیزها را ندهید، امام حسین(علیهالسلام) گردنت را میشکند، توی این ظرفهای آلوده، این چایهای آلوده، اینها به دنبال از بین بردن نسل شیعه هستند. کشتارگاههای ایران اکثراً مسائل شرعی را رعایت نمیکنند، و گوشتشان حرام میشود، چه برسد به گوشت برزیلی، جالب این که در آخر سر این چیزها نیز دعواست، این چیزها یعنی حرصزدن.
14- امام صادق(علیهالسلام) فرمودند:«حَرَّم الحریص خَصلتین و لزمته خَصلتان حَرَّم القناعه فَافتقد الراحه و حَرَّم الرضا فَافتقد الیقین»(وسایل الشیعه،ج16،ص20) یعنی اگر آدم حریصی هستی، دو چیز بر تو حرام میشود و به آن نمیتواند برسد، و دو چیز نیز را از دست میدهد، یکی اینکه دیگر نمیتواند قناعت کند، ولخرجی میکند، در نتیجه آسایش و راحتی را از دست میدهد، بیشتر بدهکاریهای ما بخاطر قناعت نکردن ماست، و دومی این که به هیچ چیز رضایت ندارد، چه رضایت مادی و چه رضایت معنوی.
15- هرکسی خودش فکر کند که از خدا راضی هست یا نه، از امام زمان(علیهالسلام) راضی هست یا نه، انسانی که حریص است، هم خودش را اذیت میکند، هم دیگران را، به خاطر همین خصلت مدام نق میزند، کسی که خدا را قبول دارد، باید راضی باشد. اگر به خدا اعتقاد دارید، این نعمت بزرگی است، باید به رضایت برسید، باید راضی شوید.
16- همین که هیأت میآیید، نماز میخوانید، اینها نعمتهای مفتی است که در اختیار ماست، امنیتی که داریم، نسبت به اینها راضی هستیم یا نه، اصلاً به اینها فکر میکنیم. خیلی جاها خانواده اصلاً اعتبار ندارد، اگر شما خانواده دارید، احترامتان را دارند، آیا شما به این نعمتی که خدا به شما داده رضایت دارید یا نه، کسی که رضایت نداشته باشد، یقینش را از دست میدهد.
17- امام علی(علیهالسلام) فرمودند:«انتقم من الحرص بالقناعه کما تنتقم من العدو بالقصاص»(شرح ابنابیالحدید، ج20،ص304) یعنی از حرص انتقام بگیرید، با قناعت کردن، همچنان که از دشمن انتقام میگیرید با قصاص. یعنی قناعت کردن جلوی حرص را میگیرد.
18- آقای بهجت(ره) فرمودند هر وقت هیأت رفتی، یقین کن که کربلا رفتی. آیا این نعمت کمی است، باید یقین داشته باشید، تا وقتی هیأت رفتید، دعایتان مستجاب شود. اگر کسی را دنیا فریب دهد، کم کم یقینش از بین میرود.
19- باید محاسبه کنیم،و از اولیاءخدا کمک بگیریم، ما خودمان به تنهایی قادر نیستیم و نمیتوانیم از حل مشکلات خودمان برآییم، باید در این راه استاد داشته باشید، الان خیلی کم پیدا میشود.
20- قدر این وقتها را بدانید، ملائک و انبیاء الهی به دنبال شرکت کردن در این مجالس هستند، راحت از دست ندهیم، نقدی و محکم معامله کن، بگو مشکل دارم، البته شما را هم دوست دارم، اصلاً اولیاءخدا کارشا این که مشکلات ما را حل کنند، راحت این زمانها میگذرند، زود نذر نکنید، یک مقدار اصرار کنید، پافشاری کنید، هر چیزی بخواهید برای شما انجام میدهند، خدا اصلاً برای همین این افراد را قرار داده است.
امام حسین(علیهالسلام) این بساط را راه انداختهاند که مشکلات شما را حل کنند، چه مادی، چه معنوی، فرقی نمیکند. بایدسفت حرف بزنید تا بگیرید.
اگر دعوا هم بشود، عیبی ندارد، باید بگویید تا بگیرید، خیلیها توفیق شرکت در این مجالس را هم ندارند، حتماً شما دعوت شدهاید، به سن و سال هم نیست، فرقی نمیکند، شما به معدن گنج آمدید، اگر برندارید، از دست خودتان میرود، سهم شما را کسی نمیتواند بردارد.
21- ما که نمیتوانیم مشکلات خودمان را حل کنیم، اگر میتوانستیم که این مشکلات پیدا نمیشد، باید از اولیاء الهی کمک گرفت، باید به امام حسین(علیهالسلام) بگویید شما که از ما قویتر و با ایمانترید، کمک کن این حرص از ما برداشته شود. هر کس باید حرف خودش را بزند، آنهم سفت و محکم، دعا یعنی حرف زدن با خدا.
22- اکثر مشکلاتی که ما داریم بخاطر بیحرمتی و بیتوجهی به هیأت امام حسین(علیهالسلام) است. اینجا خود کربلاست، فریب دنیا را نخورید، موبایل را کنار بگذار، فکر و خیالت را کنار بگذار، خودت را به خدا بسپار.
1- از دنیا باید استفاده کرد، اگر دنیا سوار انسان شود، سواری میگیرد تا عمر انسان تمام نشود، دست برنمیدارد. آدمهای دنیاخواه و دنیازاده بازماندگانشان نیز دنیای هستند، چه اموالشان چه اولادشان، وقتی میمیرند، به جایی این که بازماندگان کاری انجام دهند که کمبودهای زندگی فرد جبران شود، تازه میآیند مجالسی میگیرند که زمینه حرام را فراهم میکنند. این دنیا تا انسان را بدبخت نکند، و مطمئن نشود که عاقبتش به شر و تباهی نشده دست بردار نیست.
2- انسان در طول زندگی خودش تصمیمات زیاد و فراوانی میگیرد، برای کارهای مختلف و گوناگون، هر چقدر که هم مؤمن باشد، اعمالش درست باشد، باز هم به خاطر تصمیمات زیادی که باید بگیرد، نیاز به راهنمایی دارد، راهنمایی کلی خیلی خوب است، اما راهنماییهایی که همیشه همراه آدم باشد موجب نجات انسان میشود، در روایات داریم، یکی از نعمتهای بزرگ که خدا به مؤمنین میدهد این است که یک کسی آن را نصیحت میکند، و آن را بشنود. هر چقدر هم که مؤمن باشد، لازم است تا نصیحت بشنوند تا دچار غفلت نشود، راه را اشتباه نرود.
11- به جایی که به فواید و جوانب وسیلهای که میخواهید بخرید، فکر کنید، بیشتر به قشنگی و زرق و برق آن توجه میکنند، به مارک و مدل آن نگاه میکنند، این اشتباه است، مانند خریدن ماشین، موتور، لباس و ...، حتی پول زیاد هم میدهند، اینکه میگویند نداریم، دروغ میگویند.
15- هرکسی که چشمش سالم است خوشا به حالش، قبلاً به مردها میگفتند به خانمها نگاه نکنید، الان باید به خانمها گفت به مردها نگاه نکنید.
16- ما تشنهایم، گرسنهایم، تشنه معرفت، اخلاق، باید حواسمان جمع باشد، هیأت میآیی، باید حواست جمع باشد، اینجا همه جور خوراکی هست، کسی که میآید هیأت، چرت میزند، بخاطر درآمد حرام است، حتی اگر به اندازه یک کاغذ از بیتالمال باشد، فرق نمیکند چه شغلی داشته باشد.
17- اگر همه ما یک دل شویم، و کمک کنیم، غذای آسمانی میآید، مگر اطرافیان حضرت عیسی(علیهالسلام) چه کسانی بودند، یکسری افراد معمولی بودند، ما ایمان نداریم، ما اینجا هم که میآییم، با موبایل بازی میکنیم، بایکدیگر حرف میزنیم، توجه نمیکنیم، استفاده نمیکنیم.
18- امامان همان طور که محبت دارند و کمک میکنند، هر کسی که سرکشی کند، برخورد میکنند، حالش را میگیرند، بعد میبینی که هیچ کاری هم نمیتوانی بکنی، بعد از آن هر چقدر هم که نذر کنی، ذکر بگویی، فایده ندارد.
20- باید توجه کنیم، اگر فریب دنیا را بخوریم، بصیرت از آدم گرفته میشود، چشم و گوش را میگیرد، دیگر حکمت و نصیحت را نمیشنوید.
5- اولیاءخدا که گمنام هستند، نصیحت میکنند، راهکار میدهند، ولی ما توجه نمیکنیم. خدا اکثر این حرفها را به اینها سپرده است، تا به ما بگویند. ممکن است کاسب، راننده یا همسایه باشد، داد نمیزند که من از اولیاءخدا هستم، مهم دلش است، که به خدا متصل است، اگر این فرد پیدا شد و به ما حرفی زد، ما او را نمیشنویم، توجه نمیکنیم،
از طرفی دیگر با این کارمان در مقابل اولیاءخدا قرار میگیریم. الان کسانی که اکثراً دارای گرفتاری هستند، بیماری، بدهکاری که به راحتی حل نمیشود، یکی از دلایل عمده آن، بی حرمتی و بیتوجهی به اولیاءخداست، اول معصومین، یا همین هیأت است، نباید بیاحترامی کنیم، حتی اگر دیدی سخنران یا مداح آن منحرف است، نباید به او بیاحترامی کنی، اگر توانستی از لحاظ فکری مقابله کن.
بعد از آن اولیاءخدا هستند که قیافه خاصی هم ندارند، شاید یک راننده ساده هم باشد، آن موقع یک رفتار ناجور میکنید، بعدش گرفتاریهای مختلف بر سرت میآید.
7- امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: کسی که دنیا را دوست داشته باشد، دوستی دنیا گوش را از شنیدن حرف خوب و گرهگشا کر میکند، و قلب را از بصیرت کور میکند، بصیرت یعنی باطن نه ظاهرش. یک نفر ظاهر نذری را میبیند، اما یکی باطنش را میبیند، اگر مشکلی داشته باشد، نمیخورد. از نظر این آدم هر هیأتی، هر نذری، هر مسجدی قابل قبول نیست.
9- دنیا بصیرت را از آدم میگیرد، آدم را ظاهربین میکند، در نتیجه عاقبت به خیر نمیشود. این بالا و پایین شدنها برای زندگی است، یک روز بیماری، یک روز سلامتی، یک روز پول داری، یک روز نداری، مهم این است که بعد از این همه فراز و نشیب عاقبت چه میشود، که به ضررمان تمام نشود. این همه هیأت میروی ولی آخرش بگویند تو هیچ ربطی به هیأت نداری، این همه قرآن بخوانی، و آخر بگویند هیچ ربطی به قرآن نداری، دنیا نمیگذارد.
13- چرا خودت را گول میزنی، کسی که فریب دنیا را بخورد، خدا بصیرت را از او میگیرد. در این تلگرام با یک نفر دوست میشود ولی نمیداند آیا آدم سالمی هست یا نه، طرف فقط ظاهر را نگاه میکند، با هرکسی نباید هم کلام شویم، نباید، همین طوری هر حرفی را نشر دهید، بدون این که بفهمید چه مطلبی است، یکدفعه میبینید با این کار باعث گمراهی چندین نفر دیگر شدهاید، آن موقع شما از اعوان و یاران شیطان میشوید، ما باور نمیکنیم.
14- اگر کسی بصیرت نداشته باشد، دیگر نمیتواند غذای حلال و حرام را تشخیص بدهد، الان 40 درصد مرغهایی که داخل مغازهها وجود دارد، قبل از سر بریدن، میمیرند، خوب این مردار است، حرام است، حالا چه کسی متوجه این موضوع میشود، قبلاً میگفتند میخواهی بخری حلال باشد، حالا میگویند بزرگ باشد، آبرویمان نرود، چون فریب دنیا را خورده بصیرت از او گرفته شده است.
23- انسان که اینجا میآید باید خودش را صددرصد به امام زمان(علیهالسلام) بسپارد، باید با زبان بگویید، من که اینجا آمدم، ناتوانم، وگرنه نمیآمدم اینجا، ولی تو میتوانی، کمک کنی چه مادی و چه معنوی، البته معنوی مهمتر است، آخرین شهید کربلا یک مسیحی است که حتی فرصت نکرد که اسلام بیاورد، ولی مورد رحمت امام قرار گرفت، شما که شیعه امیرالمؤمنین(علیهالسلام)هستید، مقامتان قابل مقایسه نیست با دیگران، باید مشکلاتتان را یکایک بگویید، مادی، معنوی همه را بگویید، کلی نگویید، حیف است اگر استفاده نکنیم، امام حسین(علیهالسلام) آمده است تا همین کارها را انجام بدهد، ما که نمیتوانیم امر امام(علیهالسلام) را انجام دهیم، ولی امام(علیهالسلام) میتواند، ولی خداست، توانایی دارد، بگوییم تا بگیریم.
3- دنیا هوشمند است، این چیزها را میفهمد، درخت، حیوان اندازه خودشان درک دارند، و عکسالعمل نشان میدهند، دنیا هم زنده است، هوشمند است، هرطوری که با او رفتار کنید، با تو رفتار میکند، تا او را نشناسید، نمیدانید چطور با او رفتار کنید. آن(دنیا) هم به دنبال آدم نادان میگردد تا بر سرش خراب شود، و تا او را نابود نکند، دست از سرش برنمیدارد، باید بر اساس شناخت تصمیم گرفت، این نصیحتها خیلی خوب است، نصیحت جنسش نرم است، مهربانانه است، براساس دل و محبت است. پدر و مادر که بچه را نصیحت میکنند، چون دوستش دارند، حتی شاید آدمهای خوبی هم نباشند.نصیحت از لوازم زندگی در این دنیا میباشد.
4- اولین چیزی که انسان دنیادوست از دست میدهد، نصیحت شنیدن است، بجای اینکه در مقابل نصیحت دیگران احترام کنیم و استفاده کنیم، سریع موضع میگیریم، چون دنیا ما را فریب داده است، آدم حرف حسابی و حکمتآمیز را نمیشود، یک حرف صحیح و یک نصیحت را نمیشنود. به ظاهر کلمات کاری ندارد، مفهوم آن را نمیفهمد، اگر کسی به دیگری بگوید، این لباس مناسب تو نیست، میگوید چرا در مسائل شخصی من دخالت کرده، ولی از این نظر که آن فرد از روی دلسوزی و مهربانی گفته این لباس در شأن تو نیست، به این توجه نمیکنیم، چون جنبه مثبت نصیحت را نمیبینیم، آن را نشنیده میگیریم، و نسبت به آن بیتوجه هستیم.
6- باید خیلی حواسمان را جمع کنیم، یکی از نشانههای اولیاءخدا، اینکه تو را نصیحت میکنند، باید متوجه باشید، او یک انسان است که بدون در نظرگرفتن کوچکترین منفعت مالی، میخواهد به تو حرفی را بزند، ما باید بشنویم، هر کسی که شما را بدون ریا، با مهربانی نصیحت کرد، شما دیگر نمیتوانید به آن بیاحترامی کنید، باید مراقب باشیم، نصیحت شنیدن یک امتیاز مثبت، یک نعمت است، باید بفهمیم یک پیغامی است که از جانب خدا آمده است، ما را دوست داشته که به کسی گفته تا به ما آن را بگوید.
8- دشمن خدا وقتی میخواهد مؤمن را فریب دهد، با لباس آدم مؤمن میآید، با تیپ شایستهای میآید، تا بتواند در دل شما جا باز کند، بعد مأموریت اصلی خودش را انجام دهد، تا یک گروهی را درو خودش جمع کند، و منحرف نماید، از این آدمها حتی در مقام مرجعیت هم داشتهایم. این بخاطر نداشتن بصیرت است.
12- انسان اگر مصرف خوراکش را اصلاح کند، آن موقع جسم و روانش سالم میماند، درک و فهم دینش حفظ میشود، میبینی فرد داخل هیأت میآید، ولی نمیتواند هیچ بهرهای از آن ببرد، تا کربلا، تا حرم امام رضا(علیهالسلام) میرود، برایش فرقی نمیکند، نمیتواند بهرهای ببرد، مشغول موبایل و یا کارهای بیهوده میباشد.
19- حضرت زهرا(سلاما...علیها) مأمور به برپایی و برگزاری هیأتهاست. همه اولیاءخدا کمک میکنند تا شما بیایید اینجا بنشینید، تمام موانع مادی و معنوی را برطرف میکنند، تا این که شما بتوانی اینجا بیایید، تا ما بیاییم هدایت شویم، دو کلام حرف بشنویم، اگر خوب هستی، بهتر شوید، اگر بدید، خوب شوید.
10- دنیا زرق و برق دارد، هم در قرآن و هم در روایات این مطلب آمده است، گاهی با رنگ، گاهی با مارک، اینها کلک دنیاست تا بروید سراغش، از گوشی موبایل که اسیرمان کرده، بگیر تا مراتب بالاترش، این شیوه دنیاست، چشمک میزند تا دنبالش بروید، تمام هم نمیشود، به هر کدام هم که برسید، چیز دیگری جلوی تو میآورد. با زرق و برق آدم را اسیر میکند، بعد چشم آدم را میگیرد، بصیرت را میگیرد، کسی که گرفتار دنیا شده است، دیگر عقلش درست کار نمیکند، درک از آن گرفته میشود.
21- از اول گفتهاند حلال را رعایت کن، حرام مرتکب نشوید، همه چیز درست میشود. آقای بهجت، همان طور که زندگی کرد، عملکردش ملاک است، ایشان بخاطر عهدی که با پدرش بسته بود، تا بعد از فوت پدرشان، هیچ گونه عمل مستحبی انجام نمیدادند فقط انجام واجبات و ترک محرمات را رعایت کرده بودند که به این مقام رسیدند.
22- عبرت بسیار است، عبرت گیرنده نیست، چون دنیا آثارش این است، چشم و گوش را از دیدن و شنیدن حق از کار میاندازد. اگر از دنیا درست استفاده نکنید، سوارت میشود، اگر چیزی دارید، فکرکنید ببینید چه منفعتی برایتان دارد. انسان قبرستان که میرود نفسش میگیرد، اگر قبور شهدا نبود، اصلاً نمیشد، بروی، چرا، چون اکثراً گرفتار هستند، همین تشیع جنازه که میروی، میبینی تلقین را هم اشتباه میخوانند، اینها کسانی هستند که فریب دنیا را خوردهاند، در هیأت آمده ولی استفاده نکرده است، وقتی که میمیرد، بیچاره میشود، با سر توی قبر فرود میآید.
"آدم های بزرگ"
عظمت دیگران را می بینند!
"آدم های متوسط"
به دنبال عظمت خود هستند !
"آدم های کوچک"
عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند !
1- آیه 38 سوره مبارکه توبه:«یَأیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوا مَا لَکُم إذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُوا فِی سَبیل اللَّهِ اثَّا قَلتُم إلَی الأرض أرَضِیتُم بالحَیَوهِ الدُّنیَا مِنَ الأخِرَهِ فَمَا مَتَعُ الحَیَوهِ الدُّنیَا فِی الأخِرَهِ إلَّا قَلِیلٌ»، «ای اهل ایمان، شما را چه عذر و بهانهای است هنگامی که به شما میگویند: برای نبرد در راه خدا با شتاب بیرون روید، به سستی و کاهلی میگرایید، آیا به زندگی دنیا به جای آخرت دلخوش شدهاید؟ کالای زندگی دنیا در برابر آخرت جز کالایی اندک نیست.» این چند شب در خصوص این آیه صحبت میکنیم.
2- مؤمنین به جهش و جداشدن از این دنیا امر شدند، که این معنای حقیقی جهاد است، جهاد شکلهای مختلفی دارد، از جمله نوع جهاد، جهاد فی سبیل الله است که مقابله با دشمن است و انواع دیگر جهاد، جهاد با نفس، با مال، با توجه به پیچیدگیهای دنیای امروز، جهاد نیز انواع و پیچیدگیهای زیادی پیدا کرده است.
در این آیه مانع اصلی از رفتن به جهاد را بیان میکند. ای اهل ایمان، وقتی به شما میگویند بلند شوید، و به دین خدا کمک کنید، چرا این کار را نمیکنید، چون به زندگی این دنیا راضی شدید، و در مقابل میفرماید زندگی دنیا در مقابل آخرت کم است و شما اشتباه میکنید.
3- در آیات بعدی، به موضوع چسبیدن به این دنیا اشاره میکند، همچنین به داستان غار ثور اشاره دارد که پیامبر اکرم(ص) در هنگام هجرت به آنجا پناه برد، در چندین روایت آمده که ابوبکر همراه ایشان بوده، اهل سنت نیز خوشحال از این که تنها فردی که همراه پیامبر(ص) بوده خلیفه اول آنهاست،
ولی در این آیه این شخص مردود اعلام شده، و بهتر این که این موضوع را اصلاً عنوان نکنند، در روایات دیگری آمده که فرد دیگری بوده احتمالاً راه بلد بوده که مشرک بوده، در هر صورت پیامبر(ص) وقتی تنها بود، خدا کمکش کرد، این که میگوییم به دین خدا کمک کنید، خدا به شما نیاز ندارد، این شما هستید که به این یاری کردن نیاز دارید، وگرنه خدا به تنهایی دین خود را به پیروزی میرساند، نیازی هم به شما ندارد، در آیات بعدی نیز در مورد جهاد و نچسبیدن به دنیا و اذن و اجازه صحبت میکند. ولی مدنظر ما همان آیه 38 سوره مبارکه توبه میباشد.
4- حب دنیا انسان را از راه رسیدن به خدا باز میدارد، ما که مدعی هستیم، هیأتی هستیم، شیعه هستیم، باید جوری زندگی کنیم، که به دنیا وابسته نشویم، بلکه از آن استفاده کنیم، منظور از این دنیا، همین جهانی است که در آن قرار داریم، باید جوری از آن استفاده کنیم، که وابسته نشویم، وسایل و امکانات خوب است، اما نباید معتاد آن شوید، اسیر آن شوید، وگرنه ضرباتی به میزند که تقریباً هیچ جوری نمیشود آن را جبران کرد، مانند ضربات اخلاقی، میتوانید به دادگاههای خانواده مراجعه کنید، که چه مسائل اخلاقی خیلی زیادی وجود دارد.
5- لباسهایی که به خاطر جنس، به خاطر فحشا بودنش قابل فروش در خیابان نیست، از طریق اینترنت میفروشند، شاید چندتا لباس معمولی هم داشته باشند، اما غیرمعمولی هم دارند. الان وضع پوشش در جامعه و خانواده فوقالعاده افتضاح است، شما داخل خانه نمیتوانید با بدترین لباس باشید، فقط شوهر شما به شما محرم است، وگرنه که پدر، مادر، فرزند که به شما کامل محرم نیستند، حیا پایین آمده، چون اینقدر در شبکههای اجتماعی از این مسائل پر شده که برای همه عادی شده است.
8- اول که آدم شیطان نمیشود، اول میگوید این حرام را بخور، این کار را بکن، آخر خودش شیطان میشود، و دیگران را نیز منحرف میکند، فریب میدهد، دیگران را اسیر میکند، زندگی در آخرالزمان سختتر از همیشه است، نمیشود آدم ادعا کند، بعداً هر کاری که دلش خواست، انجام دهد، وقتی یک زن، پوشش را رعایت نمیکند، مگر چقدر لذت میبرد، ولی وقتی که رعایت میکند، چندین نفر را تربیت میکند، کار خاصی نکرده است، فقط عفتش را رعایت کرده است، جلوی فرزندش بیشتر، حتی جلوی شوهرش، آن موقع آدم عزیز میشود، پیش خدا، مؤمنین، آدم این قدر ذلیل نمیشود.
به چه کنم، چه کنم گرفتار نمیشود، خدا روزی شما و فرزندانتان را تضمین کرده است، ولی چرا ما به این روز افتادیم، چون دنیا ما را فریب داده، یکی را با لباس، یکی را با آرایش، یکی را با ماشین.
9- یکی اسیر مدرک، یکی اسیر مقام، یکی اسیر پست، اگر قرار بود از این کارها بکنند، ائمه این کارها را میکردند، آنها که خیلی بهتر بلد بودند. ما باید باور کنیم، زیاد شنیدیم، ولی باید باور کنیم، معاویه به خاطر این که خلیفه شود، چه کارهایی که نکرد، ولی امیرمؤمنان (علیهالسلام) در حال چاه کندن بود که آمدند و گفتند بیا خلیف شو، فرمودند:
بروید دنبال کار خودتان، من همان چاه میکنَم، ما باید این انسان را الگوی خودمان قرار دهیم، این دنیا برای درست زندگی کردن، درست رفتار کردن است، تا بتوانی به منفعت آن برسید.
10- در قرآن آمده(آیه 19 سوره مبارکه ذاریات):«و فی اموالهم حق للسائل و المحروم»(یعنی در اموالشان حقی برای سائل تهیدست و محروم از معیشت بود)، حال شما وقتی حقوق میگیرید، چقدر آن را کنار میگذارید، برای کمک به محرومین، ما کداممان این کار را میکنیم.
اگر پول دارید و به هیأت کمک نمیکنید، به خواهرت کمک نمیکنید، وضع شما خیلی خراب است، اهل بیت کمک میکنند تا ما حواسمان جمع باشد، ما چقدر به هیأت کمک میکنیم، ببین وجدانت بیدار است یا خواب؟ برای امام حسین(علیهالسلام) چه کار کردید، برای مسائل دیگر همین طوری پول خرج میکند، ولی برای هیأت کمک نمیکند.
11- این قوانین برای همه است، نمیشود هر کاری بکنی، بعد بروید بهشت، خدا این قوانین را برهم نمیزند، حتی اگر پیغمبرش باشد. در ادعا کردن از همه جلوتر هستیم، ولی در عمل کردن، نه. وقتی اتفاقی برایت میافتد، شاید چندین میلیون نیز خرج کنی، ولی برای هیأت نه، چون شیطان نمیگذارد، که فکر کنی چرا این اتفاق افتاده است. چون هیأت نمیروی، حتی از جلوی مسجد رد نمیشوی.
12- امام حسین(علیهالسلام) به پول من و تو نیاز ندارد، اما اگر اینجا ندهی، دنیا از تو میگیرد، گرفتارت میکند، یک جنسی را میخری، خراب از کار درمیآید، چرا، چون ما دور زدیم، فکر کردیم زرنگیم، نمیشود آدم به دنیا بچسبد، و بعد ادعا کند که من شیعه هستم، امام حسینی هستم، امام زمانی هستم، و حتی دعای فرج را هم بخواند، هیچ تأثیری ندارد.
13- امام زمان(علیهالسلام) آدم پاک میخواهد، آدمی میخواهد که به وظایفش عمل کند، هیأت درست میشود که اینها را به آدم بگویند، تا از خواب بیدار شوی، تا کی میخواهی این کارها را کنی، چقدر قرآن میخوانی، نمازت چقدر طول میکشد، چقدر به فقیر کمک میکنید، اگر همان اندازه که به دنبال مسائل دنیایی هستید، به این چیزها نیز فکر میکنید، دنیا شما را فریب نداده است.
14- آیا هر روز قرآن را باتوجه میخوانید، نمازت را با توجه میخوانید، یک نامحرم با تو سلام و علیک میکند، چه عکسالعملی نشان میدهید، وقتی که غیرت و حیا کم شد، احساس نیز بهم میریزد، نامحرم، همیشه نامحرم است، حالا هرکسی میخواهد باشد، الان اینطوری نیست. حرام خدا را که نمیشود حلال کرد.
15- اکثر هیأتها، اگر همین فردا امام زمان(علیهالسلام) ظهور کند، اصلاً نمیفهمند که بخواهند بروند و کمک کنند.
16- اینجا درمانگاه است، به شرطی که خودت مریض بدانی، اگر سالمی چرا آمدی اینجا، چه مریض جسمی، چه مریض اخلاقی. شما حسادت نداری، دروغ نمیگویی، غیبت نمیکنی، نگاهت آلوده نیست، زبانت آلوده نیست، خوشا به حالت، ولی اگر هست، پس مریضی، اینجا هم درمانگاه است، بگو آمدهام تو درمان کنی، من همین قدر توانستم، دیگر نمیتوانم، تو درمان کن، همه چیز موجود است، ولی شما استفاده نمیکنی، صاحبخانه بیتقصیر، همه جور امکانات هم فراهم میکند، برای اینکه شما بیای اینجا، خودت را عرضه کنی، اگر مشکلی هست، رفع کنید، اگر مشکلی نیست، الحمدالله، باید بهتر شوید.
17- شما وقتی ِمیآیید هیأت، بایر برای همسایهات دعا کنید، اگر اشتباهی مرتکب شدند، برایشان توضیح دهید، اگر دروغ نمیگویید، مسئولیت پیدا میکنید، باید از امام حسین(علیهالسلام) قدرت کلام بگیرید، قدرت نفوذ بگیرید، دیگران را بتوانی راهنمایی کنید.
18- قرآن خواندن باعث میشود که علمت زیاد شود، هر روز مطالعه کنید، این وقتهایی که هدر میدهید، بجایش مطالعه کنید، بیشتر خریدهای اشتباهی که میکنیم، به خاطر نداشتن اطلاعات است. ما مطالعه نمیکنیم، بعد عدهای بیدین میروند مطالعه میکنند و بر ما مسلط میشوند.
19- خدا کمک میکند تا ما کاملتر شویم، اگر کامل هستید، دیگران را کمک کن، حاجت ندارید، دیگران را دعا کن، حاجات خود را بنویسید، اولویتبندی کنید، یکسری از حاجات بلندمدت مانند عاقبت بخیری، یکسری کوتاهمدت مانند چیزی که الان باید برآورده شود، یکسری حاجات کلی هستند مانند حاجاتی که برای جهان پیرامون است.
باید بنویسید، میخواهید بیایید دستگاه امام حسین (علیهالسلام) باید با حساب و کتاب بیایید، حتماً با وضو بیایید، استغفار بگویید، تا اینکه اگر خراب است، آباد کنید، اگر آباد است، بهتر شوید، اگر بدون هیچ آمادگی، بدون هیچ برنامهای و بدون هیچ هدفی بیایید، چیزی گیرتان نمیآید.
افرادی هستند که یک شب توشه میگیرند هم برای خودشان و هم برای دیگران، بعضیها مسئولیت دینی گرفتند، مسئولیت هدایت مردم را بعهده گرفتند، پرچم امربه معروف و نهی از منکر را بلند کردهاند، چرا ما این طور نباشیم، و درست رفتار نکنیم.
20- باید استفاده کنیم، این کارها را بعداً نیز میشود، انجام داد، بگذار اینجا امام حسین(علیهالسلام) بجای تو تصمیم بگیرد، تو فقط خودت را آماده کن، امام(علیهالسلام) ببیند تو آمدهای. امام حسین(علیهالسلام) به شخصی گفت میآیی با ما باشی، گفت بدهکارم، نباید جلوی امام(علیهالسلام) بگویی من بدهکارم، شخص دیگری گفت شمشیر واسب دارم، امام(علیهالسلام) از تو پول نمیخواهد، خودت را میخواهد.
21- این کاروان امام حسین(علیهالسلام) هر سال از اینجا رد میشود، امام حسین(علیهالسلام) دوباره آمد، میگوید: اگر بدهکاری با من، بیا مثل من شو، باید دلت را درست کنی، اخلاقت را درست کنی، ایمانت را درست کنی، چند روز دیگر من شهید میشوم، و همه چیز تمام میشود، تا این کاروان رد میشود، بگیر، دستت را تا ببرد، دنیایت را تأمین میکند، نباید بترسی، امام حسین(علیهالسلام) وقتی به زمین کربلا رسید، آنجا را خرید، امام(علیهالسلام) که از کسی کمک نمیگیرد، بلکه میخواهد کمک کند.
22- چند تا هیأت داریم، چقدر خرج میشود، بارها محاسبه شده است، بزرگترین خرج مذهبی است، خوب حیف نیست، امام حسین(علیهالسلام) میآید، میگوید بیا با من ب
امام حسین(علیهالسلام) میآید، میگوید بیا با من باش، از ماهم جدا شوی، سیل همه را میبرد، میبینید، عالم را میبرد، سیاستمدار را میبرد، امام(علیهالسلام) همه را صدا میکند، هیچ تفاوتی هم قائل نمیشود، ما نباید غافل باشیم، ما نباید به دنیا وصل شویم، یکی با موبایل، یکی با حرف زدن.
23- نماز، صدای کاروان، هر کس که همراه شد، نماز بعدی هم است، میآید، ما را صدا میکند، تا از دنیا جدا کند، دنیا آدم را سفت میچسبد، در قرآن آمده، انگار تا زانو در زمین فرو رفته، دیگر نمیتواند حرکت کند، سنگین، به زمین چسبیده، این کاروانهایی که تو را صدا میکند و از همه بالاتر، کاروان امام حسین(علیهالسلام) میآید که با او همراه شوی.
1- درباره دنیادوستی ، دنیادوستی با دنیاپرستی، فرق میکند، دنیاپرستی، از اقسام شرک است، ما درباره آن صحبت نمیکنیم. یکی از بدترین آثار که برای دوست داشتن دنیا و اسیر دنیاشدن و چسبیدن به دنیا در روایات اشاره شده، بحث جدایی از اولیاءخداست، بین محبت به دنیا و محبت به اولیاءخدا جمع نمیشود اگر کسی قصد دارد که هم دنیا را داشته باشد و هم اولیاءخدا را، این غیرممکن است.
2- امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:« والله ما احب الله مَن احب الدنیا، و والا غیرنا، مَن عرف حقنا، و احبنا فقد احب الله» امام خیلی کم قسم میخورد، و اگر قسم میخورد، میخواهد یک مبنا و اصل خدشه ناپذیر را بیان کند، قسم به خدا، خدا را دوست ندارد، کسی که دوست دارد دنیا را، این دو تا باهم جمع نمیشود. در آیات قرآن داریم، دوستی خدا، مساوی دوستی پیامبر و تبعیت از او بیان میکند. و در اینجا امام(علیه السلام) توضیح میدهد که کسی که غیر از ما را ولی خودش بگیرد، هرگز نمیتواند خدا را دوست داشته باشد.
3- یکی از بلاهایی که دوست داشتن دنیا بر سر مؤمنین میآورد، این است که بین آنها و اولیاءخدا فاصله میاندازد. اولیاءخدا مأمور به این هستند که اهل دنیا را وصل به معنویت و آخرت کند، پس خودشان دنیایی نیستند، وگرنه نمیتوانند این کار را بکنند، حقیقت وجودیشان نور و معرفت است و فقط گذری بر این دنیا کردند برای اینکه دنیاییها را با خودشان به عالم بالا ببرند به همین دلیل کسی که دنیایی باشد و به دنیا بچسبد، نمیتواند همراه اهل بیت پیغمبر و اولیاءخدا باشد، ما اگر همه معارفمان تکمیل باشد، همه اخلاقیاتمان تکمیل باشد، همه احکام را هم اجرا کنیم، ولی ولی خدا را نشناسیم اثری نمیگذارد، بلکه برعکس اثر میگذارد، و عاقبتمان به شر و جهنم خواهد شد.
4- در طول تاریخ، خیلیها که شقی، بدبخت و جهنمی شدند، دلیلش این بود که میخواستند اولیاءخدا را از سر راهشان حذف کنند، در صورتیکه حقیقت وجودی انسان کامل قبل از خلقت ما، قبل از هدایت ما بوده و مؤثر است، و با پذیرفتن و یا نپذیرفتن ظاهری، اثری در وجود او و وساطت او ایجاد نمیشود، در داستان کربلا بودند، کسانی که با اصل و نصب بودند، صاحب علم بودند، خیلی با تقوا بودند، ولی نتوانستند، بلکه نخواستند، با امام(علیه السلام) همراهی کنند، علت اصلیاش هم دنیا بود، ابنعباس را با آن مقام علمیاش، دنیا نگه داشت، فریب دنیا را خورده بود، عبدالله بن جعفر داماد حضرت علی(علیه السلام) را دنیا نگه داشت.
کسانی که نیامدند گرفتار دنیا بودند یکی مثل مختار، وقتی حضرت علی(علیه السلام) به شهادت رسید، تصورش این بود که دیگر حق تمام شده است، رفت دنبال کار کار کشاورزی، کارش هم گرفت، و امام حسن(علیه السلام) تنها ماند و به شهادت رسید، امام حسین(علیه السلام) تنها ماند و به شهادت رسید، تازه مختار میخواست جبران کند که باز راه را اشتباه رفت، دنبال مقام بود، باز هم گرفتار دنیا شد، توابین باز گرفتار دنیا شدند.
5- کوفه شهر نبود، بلکه پایگاه نظامی بوده است، توسط امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شهر تبدیل شد، حضرت علی(علیه السلام) در طول چهار سال حکومت خود، اصلاحات اقتصادی عمیقی انجام داد، نظام مهندسی برای اماکن عمومی و خصوصی تعریف نمود، خیلی کارهای عمیقی انجام داد که نهایتاً توسط منافقین ترور شد و به شهادت رسید، شهر کوفه، شهر عجیب و غریبی است، بخاطر رفت و آمدهایی که میشد، و لشگرها از شهرهای مختلف میآمدند، قومیتهای متفاوتی بودند، اهل کوفه نیز گرفتار دنیا بودند، قیمت جنگیدن آنها در روز عاشورا، سه کیلو گندم بود، مسافت 80 کیلومتری را آمده بودند و برگشته بودند، برای سه کیلو گندم، این یعنی دنیا، همهشان که برای طلا و دینار نیامده بودند، اکثرشان بدبخت بودند، بدبخت حقیقی بودند، نه که ندار بودند بدبخت بودند، بدبختی این است که انسانیتش را، کرامتش را، اخلاقش را، برای هر چیزی زیر پا میگذارد، الان یکسری کاسبیها این طوری است، خودش را به خاطر یک رقمهای خیلی کوچک بدبخت میکند.
اهل کوفه اسیر دنیا شده بودند، در این قضیه زنها خیلی مؤثر بودند، زنهای خاصی که روی شوهرهایشان خیلی مسلط بودند و این وقایع را درست کردند.
6- بحث سر این است که نه ابن عباس، نه عبدالله بن جعفر، بلکه مردم معمولی نیز اسیر دنیا بودند، و نمیفهمیدند که امام یعنی چه؟ فکر کردند باید ازدواج کنند، بچهدار شوند، خانه بخرند، وسیله خوب داشته باشند، فکر کردند این یعنی زندگی، ما هم این فکر را میکنیم، ولی زندگی این نیست، صراحتاً در آیات قرآن و روایات بسیار داریم که خدا تضمین کرده این کارها را انجام میدهد، قسم میخورد که روزی دهنده است، شما برای این کارها نیامدهاید، شما باید به خودتان فکر کنید، ببینید درونتان چه هست، چه دارید، چه خوب، چه بد، شما بر اساس آنها زندگی کنید، دنبال دنیا، کاسه، بشقاب و آرایش نروید، چسبندگی دارد که آدم را اسیر میکند، هر یکی را که بدست بیاورید، ده تای دیگر جلوی شما سبز میکند، دیگر رهایت نمیکند، یک دفعه چشمهایت را باز میکنید، که سر امام(علیه السلام) را بریدهاند و دیگر فایدهای ندارد.
7- اهل کوفه هم همین کارها را کردند، بعد توبه کردند، این توبهشان مثل زندگیشان قلابی بود، اگر حقیقی بود، میرفتند دنبال امام بعدی، مختار هم همین بود، اگر واقعاً در راه خدا قیام کرده بود، و حقیقتاً دنبال احیای خون به ناحق ریخته امام حسین(علیه السلام) بود باید حق را به حقدار میداد، اینها امام سجاد(علیه السلام) را میشناختند، میدانستند که حق با چه کسی است، قبلاً توسط پیامبر و دیگر امامان مشخص شده بود،
اما دنبال کار دیگری رفتند اینها اسمش دنیاست، یکی ثروت، یکی مقام و اینها برایش دنیاست، یکی هم کوچک کاسه و کوزه اینها برایش دنیاست، فرقی هم نمیکند، هدف دنیا این است که بین مؤمنین و اولیاءخدا که برای هدایت آنها آمدهاند، فاصله بیاندازد، و در طول تاریخ مکرر دنیا موفق شده است، دنیا خیلی مکار است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید:«یا دنیا حری غیری» یعنی: غیر از من را مغرور کن مرا را رها کن، دیگر حساب ما مشخص است، دنبالش بروید، آدم را اسیر می کند.
8- در زمان انبیاء نیز همین بوده، تلاش کرده تا مردم را از اطراف انبیاء پراکنده کند، آن هم با قیمتهای کم، هم دنیایشان را فدا کردند هم آخرتشان را. در دنیا فقط یک نقطه است که امن، بی اجر کار میکند، آن هم انسان کامل، پیامبر(ص) و امامان، الان امام زمان(علیه السلام) ما، ما چقدر به یاد امام زمان(علیه السلام) هستیم، هر چقدر که نیستیم، گرفتار دنیا هستیم، وقتی شما در کارت دچار مشکل میشوید، سراغ هر کس میروید، به غیر از امام(علیه السلام)، امام زمان(علیه السلام) زنده است، با او حرف بزن، با ایشان صحبت کنیم، اگر نمیکنیم، این کار دنیا است.
9- داستان کوفه و کربلا خیلی فجیع است، آن زمان حدود یک میلیون نفر مسلمان بودند، تقریباً امام حسین(علیه السلام) را قبول داشتند، حداقل بعنوان پسر پیامبر(ص) احترام میگذاشتند، اما نیامدند، کمک نکردند،اصلاً نمیفهمیدند، چرا، به خاطر دنیا، یکی با زنش، یکی با فرزندش، یکی با شغلش، فرق نمیکند، هر امامی را هم که نگاه میکنید، داستان همینطور است، اهل دنیا کار را خراب کردند و امام را تنها گذاشتند.
10- مگر عمر چقدر است، بالاخره فرصت تمام میشود، دیگر نمیتوانید جبران کنید، سن که بالا میرود، کار سختتر میشود، دیگر نمیگذارد، زنم را چه کار کنم، فرزندم را چه کارکنم، بدهکاریم را چه کار کنم، اینها اسمش دنیا تازه اگر حلال باشد، همینها مانع میشود. خیلیها موقعها اسلام به خاطر نداشتن نیرو شکست خورده است.
11- الان جنگ نرم است، شما که ماهواره میخرید، اینها با امام(علیه السلام) جمع نمیشود، این کار دنیاست، تبلیغات، خوانندهای که میخواند، برای هیچ کدام دلیل محکمی نداریم، اینجا جنگ دارد اتفاق میافتد، میگویند زن برای شوهرش آرایش کند تا مرد دلش بیرون نلرزد، حالا زنی که بیرون آرایش میکند چه اتفاقی میافتد، جنگ الان اینجاست، دنیا از اینجا وارد شده است، همه را هم گرفتار کرده است، ماهواره را برای تو درست کردند که دنبال اینها بیفتی، الان یک گوشی موبایل اگر تک تک قطعاتش را حساب کنید شاید بیش از ده میلیون تومان شود، ولی به شما میدهند پانصدهزار تومان، به خاطر اینکه راحت نفوذ کرده، برای شما الگو تعریف میکند، تمام ادبیات و کلماتی که شما استفاده میکنید از طریق شبکههای اجتماعی تولید میشود، جنگ الان اینجاست، جنگ با داعش، آن کسی که باید برود، میرود، اما در اینجا چه کسی میآید، هر کسی اهل دنیا باشد، در این جنگ شکست میخورد و اکثراً شکست میخورند. میداند این روغنها مضر است، ولی میخرد، چرا، چون اسیر دنیاست.
12- هیأت به پا میشود که امام حسین(علیه السلام) شما را کمک کند، آن کسی که هم خوب، بهتر شود، بیاورد توی سپاه خودش، که این هم کمک کن شود، کمک به دین خدا کند، دین خدا الان غریب است، یکسری از روحانیها، مداحان نمیدانند چه کار میکنند، هدایت مردم برایشان مهم نیست، رقمهای بالا میگیرند، آخر این چه هیأتی است، چه چیزی از این هیأت درمیآید. باید به امام متصل باشید، امام(علیه السلام) با فقر زندگی میکند، شما که ده میلیون میگیری که مداح امام حسین(علیه السلام) نیستی، روحانی باید مستضعف باشد، مانند امام خمینی(ره)، آیت الله بهجت.
13- خدا رحمت کند آیت الله مجتهدی میگفتند: علما، فقها و بزرگان برای کمک به امام حسین(علیه السلام) استخاره کردند، بد آمد، نرفتند، همین لاتها آمدند کمک امام حسین(علیه السلام) کردند، واقعاً شما اسامی شهدای کربلا را بخوان اصلاً عالم نداره مگر یکی یا دوتا، مگر آن موقع کم بودند.
14- ببینید که چه کسی به امام زمان(علیه السلام) متصل است، دنبال دنیا نیست، دنبال اسم و رسم نیست، و وظیفهاش را انجام میدهد. چه کسی با شهرت مقابله میکند، یاران امام حسین(علیه السلام) یکسری مردم غریب و معمولی بودند، آدم خیلی دینی هم نبودند، حتی مسلمان هم نبودند، اما انسان بودند، دنیا فریبشان نداده بود، مانند وهب، بعضیها میگویند قبلاً نصرانی بوده است، تازه هم ازدواج کرده بود، حتی شب عاشورا بعد از این که یاران امام رفتند ولی او نرفت و ماند، امام از او خواست که برود ولی قبول نکرد، و باقی ماند، به این حرفها نیست،
اما در خاندان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مگر بالاتر هم داریم، عبدالله بن جعفر همسرحضرت زینب(سلام الله علیها) فرزند جعفرطیار برادر حضرت علی(علیه السلام) بود، ولی نیامد باید ببینید چه کسی دنیا را رها کرده و دنبال امام است. امام ما هم امام مهدی(علیه السلام) است. امام حی و زنده ماست، شب اول قبر هر کسی باید امام خودش را بگوید، هرکسی این را بگوید بعد میتواند امامان قبلی را بگوید.
15- دنیا کارش این است که بین ما و امام جدایی بیاندازد، ببین جدایی افتاده یانه، ببین هر روز برای امام کاری میکنی، هر کاری که از دستت برمیآید، الان اسلام غریب است، یک اسلام، که اسلام ترکیه و مالزی که آمریکا تایید کرده است، یکی هم اسلام عربستان است، یک اسلام غریب هم اینجاست با یک رهبر و چندنفری گمنام که کمکش میکنند، اسلام الان کمک میخواهد، با هر چیزی که میتوانی. مهمترین این که آدم گناه نکند، زندگیاش را پاک نگه دارد، بعد شروع کند به کمک کردن، هر کاری که میتوانی، بیا هیأت سخنرانی گوش کن، میتوانی خدمت کنی، این قدمی در راه دین خداست که این پرچم نیافتد. این که پای هر سخنرانی نروی، دنبال هر مرجع تقلیدی نروی، این خودش دفاع از دین است، ما همه باید اسلام را کمک کنیم، اگر هم نکنیم، از جیب خودمان میرود، و گرنه دین خدا یاور و یاوران پنهان زیادی دارد. ولی ما میمانیم، این موقعیتی است که در اختیار ما گذاشتند.
16- دنیا آمده بین ما و امام فاصله بیاندازه و اکثر مواقع موفق شده است. آیات قرآن را بخوان، پیامبر(ص) هر وقت میگفتند بیاید برویم جنگ، بهانه میگرفتند،یا هوا گرم، یا سرد،دنیاست دیگر، الان ما هم همان طور هستیم، اگر در صبح جمعهای ظهور کند، دیگر نمیشود کاری انجام داد، الان هم خیلی سخته، الان میشود این چسبندگی را کم کرد، نقطه ضعف خودمان را میدانیم، هرکسی مشکلات خودش را میداند، تا فرصت هست، این دنیا را کنار بگذاریم، و دنبال امام(علیه السلام) برویم، ما نمیخواهیم زاهد شویم، اما اسیر دنیا نشویم، دنبالش نرویم، وگرنه کسی از شغل دوم و دوبرابر شدن درآمد بدش نمیاد، اما ضررش قابل جبران نیست، تو را از مسیر هدایت و راهی که امام میرود به بیرون پرت میکند،
17- ما باید متوجه باشیم، این خوراکی را بالاخره باید درست کنیم، امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا دو یا سه بار سخنرانی کردند، بار سوم امام(علیه السلام) با اینکه سخت مجروح بودند، با زحمت لشگر را آرام کرد و فقط یک جمله کلیدی گفتند، آن هم این که شکم شما پر از حرام شده است. امام(علیه السلام) حتی چند نفر را از لشگر مقابل شاهد گرفت که شما من را میشناسید، ولی شکمتان پر از حرام که میخواهید مرا بکشید، ما الان باید مشکلاتمان را حل کنیم، باید موانع را برداریم، باید درآمدمان را حلال کنیم، باید خوراکمان را اصلاح کنیم.
18- با امام حرف زدن مؤثر، با هر کدام از ائمه، همین طور، اما امام زمان(علیه السلام) از همه مؤثرتر و لازمتر است. اگر در هیأتی اثری از امام زمان(علیه السلام) نیست آن هیأت راه را اشتباه میرود. چرا ما قبل از عاشورا عزاداری میکنیم که ما نمیخواهیم دیگر این اتفاق بیفتد، اگر روز اول محرم این بلا را سر امام آوردند، دیگر ما نمیگذاریم، این بلا را سر امام زمان(علیه السلام) ما بیاورند، نمیگذاریم این اتفاقات بیفتد.
باید با امام حرف بزنی، حاجاتت را روی کاغذ بنویس، این برنامه زندگی ماست، خیلی حاجت زیاد است، مادی و معنوی، چون شیطان از یادت میبرد، خواستههای مختلف را دستهبندی کن، هیأت که میآیی دست خالی نروی، این دوازده شب این امکانات عرشی فراهم کردند که شما بیایی حرفهایت را بزنی، چیزی را که میخواهی بگویی.
راه و رسم زندگی
1. هر چی قرار است به انسان برسد، همین در این دنیا میرسد، وگرنه انبیاء و اولیاء الهی نمیآمدند و در این دنیا زندگی کنند، برای کسی که بفهمد.
کسی ضرر میکند که راه و رسم زندگی را بلد نیست، مدام در حال تجربه کردن است، درست یا غلط.
اگر این همه صحف آسمانی نازل شده، بر روی همین زمین نازل شده است، پس این دنیا برای کسی بد است که نمیفهمد، برداشت غلط میکند، کسی که بلد نیست، زندگی کند.
انسان باید مانند کشاورزی که از زمین هم خودش بهره میبرد و هم دیگران از محصولات آن استفاده میکنند، باشد، اما کسی دیگر که کشاورزی بلد نیست، نهایتاً یک خانه درست میکند، که شاید هیچ کس از آن بهره هم نبرد. اگر کسی کشاورزی بلد باشد میتواند از این گنج بهره ببرد، و دیگران را نیز از بهرهمند کند.
@ZendegiSabk1
2. کسانی که نه خودشان را اذیت میکنند، نه دیگران را اذیت میکنند، یا حداقل دیگران از آنها ناراضی نیستند، البته این حداقل خودش خیلی است، حالا نه تنها راضی هستند، بلکه دعایش هم میکنند، مانند نانوایی که خوب کار میکند، همه مسائل را رعایت میکند، مردم دعایش میکنند، در ضمن کسب درآمد، خدمتی هم میکند، حتی اگر شاگردی هم داشته باشد، آن نیز خوب میشود.
دنیا خوب است به شرطی که خوب باشید، اگر بد باشید، اگر نفهمید، اگر بلد نباشید، آنگاه دنیا هم برایتان بد میشود.
اگر انسان یک روز هم شده، بنشیند و محاسبه کند، و بفهمد که کجا آمده، و چه کار باید بکند، راه برایش باز میشود، خیلیها در همین سنین بالا فهمیدند و به جاهایی رسیدند، البته برای جوانترها آسانتر است.
هر کس هر جایی که هست، هر شغلی که دارد، میتواند در کنار کسب درآمد، به دیگران نیز خدمت کند، کسی که اخلاق داشته باشد، خودش آئینه دین است، اما کسی که بداخلاق است، دیگران را از دین زده میکند.
@ZendegiSabk1
3. انسان در هر سن و شرایطی که باشد، باید فکر کند، بالاخره کجاست، و چه کار میکند، اگر الگو و شیوهایی برای زندگی نداشته باشد، شروع میکند به تجربه کردن، یا این که نهایتاً به پدر و مادرش نگاه میکند، آنها چه کار میکنند، همان کار را بدون فکر تکرار میکند، شاید آنها اشتباه کرده باشند.
کسی که به دنبال دنیا میرود، یعنی شیوه زندگی بلد نیست، شما دنبال پول هستی یا این که برعکس، مخصوصاً شما که شیعه و مؤمن هستید، خیلی ارزشتان بالاتر از این جهان است، که بخواهید دنبال این دنیا باشید.
خداوند روزی مؤمنین را تضمین کرده است، ربطی به این دولت و آن دولت ندارد، اگر کسی خودش به دنبال روزی میرود، این راهش نیست، بلکه باید رابطهاش را با خدا درست کند، خودش میآید، همان مقدار که لازم باشد، چون بیشتر از آن موجب سقوط انسان میشود، وگرنه اولیاء خدا نمیتوانستند قصرطلا داشته باشند، چون طلا آدم را سنگین میکند، دیگر نمیتواند نماز بخواند
پول آدم را به زمین میچسباند، کسی که پولدار است باید به ندارها کمک کند، البته شاید دارایی ظاهریاش بالاتر باشد، لیکن آن شخص ندار خیلی چیزها داشته باشد که آن فرد دارا نداشته باشد.
@ZendegiSabk1
4. دنیا هر کس را یک جوری فریب میدهد، یکی را با غذاها، یکی را با ماشین، خانه و ... . اگر دنیا را بشناسید، به شما نفع میرساند، هم نفع مادی و هم نفع معنوی.
حالا ببینیم، اگر ما مستأجر هستیم، ناراحت هستیم یا نه، اگر موتورمان خراب میشود، ناراحت هستیم یا نه، و ... اینها چیزهایی است که همگی میتوانیم به آن فکر کنیم، ما الان صبح تا شب با آنها درگیر هستیم، اینها میشود دنیای بد، دنیا به انسان میگوید با من لج میکنی، شما را به خاک سیاه مینشانم، و این کار را هم میکند، خاک سیاه یعنی کسی که اخلاق ندارد، خانواده سرش نمیشود، کرامت انسانی سرش نمیشود، هر چیزی را میخورد، هرکاری را انجام میدهد، این شخص را دنیا فریب داده است.
تو باید آنقدر بخوری که توان کار کردن داشته باشی، نه کمتر و نه بیشتر، اگر بیشتر باشد، دیگر حال کار کردن و خدمت کردن نداری، کسی که زیاد میخورد دیگر حال نماز خواندن ندارد؛ همین چیزهای خیلی ساده انسان را سنگین میکند و به زمین میچسباند، خوراک زیاد، لباس زیاد و ...
@ZendegiSabk1
5. چرا آدم باید خودش را به مفت بدبخت کند، به خاطر چیزهای بیارزش خودش را بیچاره کند. انسان هر چقدر که هم داشته باشد، فقط به اندازه یک انسان میتواند استفاده و بهره ببرد، نه بیشتر، اینها میشود فریب دنیا.
دنیا را باید بشناسید، استفاده درست کنید، تا به نفعت باشد، نه این که به خودت و دیگران لطمه و صدمه بزنید. سر چیزهای بی ارزرش خودمان را نفروشیم، دنیا را به عنوان یک مزرعه نگاه کنیم، که هم به خودمان و هم به بقیه منفعت برسانیم.
این که کسی از شما چیزی قرض بگیرد، این خیلی توفیق بزرگی است که ما آن را اصلاً نمیبینیم، اگر یک لیوان به دست یک نفر بدهیم، ارزش آن از هزاران عبادت، نماز و روزه بالاتر است، خدا نه نماز میخواند، نه روزه میگیرد، بلکه آب را به خلایق میرساند.
اگر اتفاقی برایتان میافتد، ضرری میرسد، اینها زنگ خطر است، که مواظب باشیم فریب دنیا را نخورده باشیم.
@ZendegiSabk1
6. حالا خودتان محاسبه کنید ببینید در مقابل این موارد چطور هستید:
- انجام سخت عبادت و اطاعت؛
- سست شدن دین و یقین و از بین رفتن آن؛
- از خدا نمیترسیم و راحت دروغ میگوییم؛
- زیادی افسرده هستیم و غم و اندوه زیاد داریم؛
- زیادی حرص میزنیم؛
- تدبیر و عقل ضعیف است، اول کاری را انجام میدهیم و بعد به آن فکر میکنیم؛
- نصیحتپذیر نیستیم و قبول نمیکنیم؛
- از مرگ بیخودی و بدون دلیل میترسیم، البته یکی به خاطر این که بنده خوبی نیست، میترسد، این خوب است؛
- زیادی آرزو میکنیم؛
- آخرت از شما دور است یا نزدیک، اگر نزدیک است خوشا به حالتان.
اینها علائمی است که بدانیم دنیا را شناختیم یا نه، و اگر نه و به همه اینها دچار هستیم، در نتیجه دنیا با ما لج کرده، هر کاری که کنیم، درست نمیشود، و دچار گرفتاریهای مختلف و زیادی میشویم.
باید به دنیا درست نگاه کنیم، و درست بشناسیم، همین خوراک، لباس، ظرف، ماشین و این حرفها جای اخلاق و انسانیت را نگرفته باشد، هیأت هر سال برپا میشود، که امام حسین علیه السلام اینها را به ما بگوید، از این محرم استفاده کنید، اگر یک جمله هم به دل آدم بنشیند، امام حسین علیه السلام به آن برکت میدهد.
@ZendegiSabk1