تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

 

تفسیر و معنای عاشورا و تاسوعا:

اکثر قریب به اتفاق اهل لغت این تصور را داشته اند که چون عشر و عاشر از یک ریشه اند و واقعه کربلا هم در دهم ماه محرم اتفاق افتاده است پس عاشورا یعنی دهم محرم.

و بر همین قیاس تاسوعا را تیز که با تسع و تاسع شباهت ظاهری دارند را روز نهم ماه محرم گفته اند

و این دو روز هیچ ربطی به اعداد ندارد بلکه معنای دیگری دارند. 

عشر به کسر عین و عشرت, به معنای معاشرت و مصاحبت است.

معاشر به ضم میم یعنی مصاحب و عاشر اسم فاعل عشر است که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر عشرت می باشد

وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ(نسا۱۹) با زنان آن گونه که شایسته آنان است معاشرت کنید. عشیر یعنی همدم و رفیق

 وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ (حج۱۳)چه بد دوستی انتخاب کرده اند و چه بد معاشر و رفیقی است.

العاشور از ریشه عشر به کسی گفته می شود که معاشرت خصلت او باشد. العاشوراء جایی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان می شود و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه می کنند.

و عاشوراء مبالغه است از میل به معاشرت.

یعنی روزی که میل معاشرت و رفاقت با امام به شدت بالا می رود.

با خارج شدن عاشورا از سلسله اعداد عدد بودن تاسوعا نیز مورد ترید قرار می گیرد و معنی نهم را از دست می دهد.

 اتسع به فتح الف یعنی گروههای 9 نفره شدند

اما اتسع به کسر الف یعنی وسعت پیدا کرد- گشاد شد- فراخ گردید. 

اتساع یعنی گسترده شدن گشاد شدن

 – بالا رفتن ظرفیت

اتساع شرائین؛

یعنی رگ ها گشاد شدند و ظرفیت شان برای عبور خون زیاد باشد.

التاسوع چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیت اش زیاد باشد.

 و بالاخره التاسوعا یعنی جایی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایحاد کرد.

و تاسوعا این معنی را پیدا می کند: روزی که ظرفیت  بالا می رود و در سینه ها فراخی ایجاد می شود و به جای تنگی , وسعت می باد.

این دو نام از ابداعات امام سجاد(ع) است و اگر در بعضی از روایات از پیامبراکرم(ص) از عاشورا گفته شده است اکثرا جعلیات بنی امیه برای کم کردن اثرات عاشورای امام حسین(ع) است.

اما در مورد تاسوعا تقریبا نداریم که قبلا از امام سجاد(ع) لغت تاسوعا بکار برده شده باشد. و این معنا از عاشورا و تاسوعا خیلی عاشقانه است. 

 

مسئله بصیرت و آگاهی که بزرگترین درس عاشورا می باشد

پیام عاشورا، درس بصیرت در دین، درس فقاهت به معنای فهم عمیق از دین و درس ولایتمداری می باشد و این مسئله باعث شده که تمام یاران امام حسین علیه السلام تا مرز شهادت گوش به فرمان رهبر خود باشند و ولایتمدار باقی بمانند. یاران واقعی امام، قرائت جدیدی از مبانی دینی خود نداشتند و هر کدام براساس سلیقه های سیاسی و شخصی و منافع گروهی و جناحی عمل نکردند بلکه همه گوش به فرمان امام بودند و لذا ما هم باید درس معرفت و امام شناسی و زمان شناسی را یاد بگیریم و به دیگران هم بیاموزیم. امام حسین علیه السلام در یک مقطع کوتاه حماسه همیشه جاویدی را آفریدند و درس شناخت از دین را به همه آزادگان آموختند باید اشخاصی را که در لباس دین و گاهی با عناوین و شعارهایی خود را از یاران امام و انقلاب معرفی می کنند بشناسیم،

به عنوان مثال شمربن ذی الجوشن در جنگ صفین جانباز شد و امامت مسجد کوفه را برعهده داشت و خود را از یاران علی ابن ابی طالب می دانست، اینگونه مسائل باید برای درس عبرت باشد.

ظلم ستیزی و عدالت طلبی در قیام امام حسین(علیه السلام)  ما کجاییم و وظیغه مان چیست؟ سه اتفاق در طول تاریخ بشریت هست، که قبل از وقوعشان در مورد آن ها بررسی و صحبت شده :

بعثت حضرت خاتم،     حادثه عاشورا ظهور      قیام حضرت صاحب الزمان     نقطه مشترک میان این سه موضوع، روشنگری و احیای دین خدا بعد از انحرافات عظیم است. واقعه عظیم عاشور؛ اساساً مقطع شش ماهه حرکت امام از مدینه به مکه و بعد از آن به سوی کوفه و جریانات این برهه از زمان، آن قدر روشن و شفاف است که اگر با نگاهی دقیق آن را بررسی کنیم. به راستی خواهیم توانست «اسلام» را به درستی فرا بگیریم و به مرحله عمل در زندگی درآوریم. در این مقطع جریاناتی رخ داده که هرکدام آن یک کلاس درس و دانشگاه انسان سازی است.

اسلام بقای خویش را مرهون مجاهدتهای سیدالشهداءست

و این همان مفهوم حدیث نبوی است که حسین منی و انا من حسین. امروز دشمنان هجوم همه جانبه خویش را به اسلام ادامه می دهند و تنها راه مبارزه با اسلام را تغییر اصول و مبانی اسلامی می دانند و از سوی دیگر هوا و هوس آدمی، همواره انسان را در بند خود اسیر می نماید. پس امروز نیز به ماهیت پیام و قیام سیدالشهدا نیازمندیم تا اسلام اصیل و به دور از پیرایه که پیامبر صلی الله علیه و آله به عالمیان عرضه نمود را درک نمائیم و آن را حفظ کنیم و باورهای خویش را از هرگونه جهالت و ضلالت به دور نگه داریم و درون انسانی خویش را از بند برهانیم تا بدین وسیله مقدمات برپایی نظامی جهانی مبتنی بر عدالت و بر پایه تعالیم جهان شمول اسلام را فراهم آوریم و راه را برای حکومت جهانی مهدی موعودارواحنافداه هموار کنیم.

 امام حسین علیه السلام به جریان ظلم‌ستیزی جان تازه‌ای بخشید لذا حرکت آن حضرت، الگوی ظلم‌ستیزی در طول قرن‌ها شده است به گونه‌ای که غیرشیعیان نیز از حرکت ایشان الگو گرفته‌اند. ما اگر به فضیلت حزن و گریه کردن و گریاندن و شعر سرودن و نیز اهمیت تربت حسینی علیه السلام و اهمیت زیارت آن حضرت در مجموعه روایات توجه کنیم می‌بینیم در فرمایشات امامان مسئله احیاء نام و یاد امام حسین علیه السلام جایگاه برجسته‌ای دارد. فلذا مردم ما باید اهتمام خاص به شرکت در مجالس عزاداری داشته باشند. رسانه‌ها نیز باید به رونق مجالس و انتقال پیام امام حسین علیه السلام کمک کنند. تأکید امامان می‌تواند علل متعددی داشته باشد.

از یک سو عمق فاجعه عاشورا به گونه‌ای است که نظیر ندارد و در برخی تعابیر روایی آمده لا یَومَ کَیَومُکَ یا ابا عَبدِالله و فاجعه‌ به گونه‌ای است که بر تمام هستی سایه افکنده است اَعْظَمَ رَزِیّتَها فِى الاِسْلامِ وَ فى جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ

از سوی دیگر نقشی است که عاشورا و مجالس حسینی علیه السلام در تربیت انسانها و هدایت بشریت به سمت قرب الی الله ایفا می کند. مجالس سوگواری سید الشهدا در طول تاریخ باعث ترویج اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و بسط فرهنگ عزت و جهاد بوده است.

اگر مجالس حسینی آن گونه که مورد نظر امامان بوده شکل بگیرد باعث نجات یک امت خواهد شد. لذا گریه مظلوم یک فریاد در مقابل ظالم است و به همین خاطر رضاخان مجالس عزاداری را ممنوع کرد. بر این اساس مجالس امام حسین علیه السلام می‌تواند کانون بیداری و به تعبیر مقام معظم رهبری بصیرت در جامعه باشد. مجالس حسینی کانون جوشش و خیزش مردمی در مقابل جریان طاغوتی حکومت‌ها بوده است.

استفاده بهینه حضرت امام از این مجالس توانست از اشک، خون بسازد و کاخ ستم را ویران نماید. انقلاب ما با عاشورا شکل گرفت. این مجالس باید به کانون‌های فکری و مراکز رشد و بالندگی معرفتی و بصیرتی و اخلاقی تبدیل شوند. احیای عنصر امر به معروف و نهی از منکر که علت شکل‌گیری نهضت عاشورا بود علت شکل گیری انقلاب اسلامی نیز هست لذا استفاده از این محور‌ها و غفلت نکردن از آن در تداوم نهضت نقش دارد

اگر رمز پیدایش نهضت حسینی با عنصر «شهادت» بود، استمرار و پایایی نهضت با اسارات اهل بیت علیهم السلام بوده که زنان نقش جدی را ایفا کردند. این که امام حسین علیه السلام همراه خود خانواده‌اش را به سفر می‌برد حساب شده بود. اهل بیت را طفیلی همراه خود نکرده. به این جهت برده که رسالتی در این سفر انجام دهد. لذا زن در نهضت عاشورا یک نقش آفرین موثر در حرکت‌های اصلاحی اجتماعی است. زن به عنوان یک انسان که می‌تواند به قله‌های کمال برسد نه آن که دست آویز و در خدمت شهوات و امیال مردان باشد. نگاه اسلام و مکتب سید الشهدا علیه السلام به زن این است که می‌تواند خود یک مجاهد نستوه مثل زینب باشد و نیز مادر شهید حافظ پیام شهید و پاسدار حقیقت باشد

زنان زیادی در جریان نهضت حسینی نقش داشته‌اند و نهضت حسینی نیز زنان زیادی در تاریخ پرورش داده است و در انقلاب اسلامی ایران نیز اینگونه بوده است. مکتب عاشورا می‌آموزد که یک زن چگونه «مدیر خانه» باشد و به تربیت نسل بعدی بپردازد و گاه وظیفه در صحنه‌های حساس اجتماعی با رعایت تمام موازین شرعی به ارشاد و هدایت و نقش آفرینی بپردازد.

ما باید با امام حسین علیه السلام به امام زمان(ارواحنافداه) برسیم

  امام حسین علیه السلام است که دست ما را می‌گیرد و ما را به ساحل نجات ظهور می‌رساند غیر از اباعبدالله علیه السلام چه کسی در آماده‌سازی ما برای ظهور، می‌تواند معلّم ما باشد؟ هیچ کس دیگری در عالم نمی‌تواند مانند امام حسین علیه السلام برای ما در این راه معلمی کند باید پیام‌ها و رازهای عاشورا را درک کنیم که فاش‌ترین پیام‌های پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در دل خود دارد.

رازهای عاشوراست که مراحل ظهور را برای ما روشن می‌کند. این مسئله نه تنها برای جامعه راهگشاست بلکه اگر خودمان هم خواستیم در این زمانه رشد معنوی و اخلاقی داشته باشیم، راهش امام حسین علیه السلام و درک رازها و پیام‌های عاشوراست.

با توجه به وضعیت امروز عالم، جهان اسلام، جامعه خودمان و جان جوانان امروز به موضوع اباعبدالله علیه السلام بیش از هر موضوع دیگری نیاز داریم، و باید حماسه عاشورا را عمیقاً درک کرده و رازها و پیام‌های آن را دریافت کنیم.

اباعبدالله علیه السلام محور وحدت است و امروز دشمنان میلیارها دلار خرج می‌کند تا ایشان را محور اختلاف قرار دهد و ما نباید اجازه دهیم. اباعبدالله علیه السلام چنین ظرفیتی برای جذب همگان دارد، و ما این فرصت‌ها را داریم از دست می‌دهیم. آن‌وقت صهیونیست‌ها تلاش می‌کنند برخی از مسلمانان را به ضدیت با اباعبدالله علیه السلام وادار کنند، در حالیکه مقاتلی که اهل سنت برای اباعبدالله علیه السلام نوشته‌اند کمتر از مقاتل شیعه نیست. سال‌هایی بوده است که مذاهب مختلف، هر کدام می‌خواستند آبرویی کسب کنند می‌رفتند خود را به امام حسین علیه السلام می‌چسباندند. حتی بعضی‌ها که حدیث جعلی علیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌ساختند، برای کسب آبرو حدیث جعلی به نفع امام حسین علیه السلام می‌ساختند تا خودشان را به امام حسین علیه السلام بچسبانند.

قیام عاشورا درس بصیرت در برابر نفاق بود  احیای ارزش‌های دین اسلام و مقابله با ضد ارزش‌ها مهم‌ترین هدف امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا بود. زمانی که امام حسین علیه السلام نشانه‌های بروز انحراف در اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را مشاهده کردند عملاً برای احیای دین جدشان بر علیه یزید قیام کردند و با نثار جان و مال خود و خاندان و یارانشان، اسلام را زنده نگهداشتند. 

امام حسین علیه السلام با قیام عاشورا درس آزادگی، استقلال و نپذیرفتن حرف زور را به مسلمانان آموخت و امروزه مسلمانان جهان با الگوگیری از این قیام در برابر حکومت‌های ظلم به پا خواسته و آنان را یکی پس از دیگر نابود می‌کنند. تنها راه مقابله با توطئه‌های دشمنان اسلام حفظ وحدت و برادری است. امروزه به لطف خدا و انفاس قدسی امام راحل که انقلاب اسلامی یادگاری از آن رادمرد الهی هست، 

 فرهنگ عاشورا جای خود را در جهان باز کرده، سلفی‌های متحجر را به دست و پا انداخته است. مردم دنیا در صحنه بین‌المللی درک کرده‌اند که عاشورا یعنی کانون مبارزه با ظلم، فرهنگ مبارزه با بی‌عدالتی و قدرت‌های اهریمنی و شیطانی و اسلام مکتب مبارزه با قدرت‌های استکباری و صاحبان زر و زور و تزویر. نگذارید حقایق عاشورا، دست‌خوش دستبرد تحریف قرار گیرد، عاشورا نشان داد اصلاح طلبی واقعی حاکم کردن ارزش های دینی است عاشورا را باید یکی از سیاسی ترین افعالی دانست که یکی از معصومین علیه السلام انجام داد امام حسین علیه السلام همراه با جمعی از یاران خود علیه حکومت ظالم و فاسد بنی امیه قیام کرد تا بدین ترتیب راه و روش حقیقی حکومت اسلام از بین نرود. عاشورا نشان داد اصلاح طلبی واقعی به معنای حاکم کردن ارزش های دینی است و نه مبارزه و مقابله با دین.

عاشورا؛ فرهنگ، نقشه راه تفکر شیعی است

حرارت و عطش زنده نگه داشتن قیام امام حسین علیه السلام از درون سینه هر دلباخته ای زبانه می کشد. چه نیکو فرمود پیامبر بزرگ (صلی الله علیه و آله) که اِنَّ لقَتل الحُسینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المؤمِنین لاَتبُردُ اَبَداً کشته شدن حسین علیه السلام آتشی در دل مؤمنین انداخته است که هرگز سرد نخواهد شد. قیام امام حسین علیه السلام در واقع صحنه بارز رویارویی جبهه تزویر و نفاق با جریان و تفکر اصیل اسلام محمدی صلی الله علیه و آله در قاموس نهضت علوی و تاریخ حیات سیاسی اسلام است. قدر مسلم آنکه ضرورت تبیین مواضع، دیدگاه های امام حسین علیه السلام و سیاست علوی در تقابل حکومت طاغوت اموی تا حدودی مهجور مانده و آن طور که باید و شاید، در طول اعصار مختلف، به آن پرداخته نشده.

 درک ارزش‌های عاشورا باعث روشن ‌شدن مراحل ظهور برای انسان‌هاست         اگر مسائل کلان دینی را درک نکنیم  بنده خدا نخواهیم شد مدت‌هاست فرهنگ جامعه بشری را به گونه‌ای اداره می‌کنند که مردم از مدیریت کلان عالم سر درنیاورند اگر موضوع ولایت در دین این‌قدر مهم است که نماز و سایر اعمال انسان بی‌ولایت قبول نمی‌شود قَالَ الصَّادِقُ .... وَ إِنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِنَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِهِ یکی از دلایلش این است که موضوع ولایت به مدیریت عالم مربوط است. یعنی یک موضوع کلان مدیریتی است. اگر کسی به این موضوع کلان و سرنوشت‌ساز بی‌توجه باشد، و بعد برود مدام به نماز و عبادات شخصیِ خود مشغول شود، چقدر ارزشی دارد؟ 

 امام صادق صلی الله علیه و آله فرمودند: «ثواب به اندازه عقل است» میزان عقل و کلان‌نگری در ارزش عبادت اینقدر انسان تأثیر دارد. کسی که عقلش از درک مسئله کلانی مثل ولایت عاجز است، نماز و عبادتش چقدر ارزش خواهد داشت. اساساً مسائل کلان در عرصه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، زیاد خارج از فهم و تخصصی نیستند. اجازه ندهیم یک عده صهیونیست خونخوار برای مدیریت کلان عالم تصمیم بگیرند؟ ما در مقام مدیریت کلان عالم می‌خواهیم ببینیم که امروز با نام و یاد و احساسات و عواطف حسینی چه تحولی را در عالم می‌توانیم رقم بزنیم؟!

چرا ما مؤمنین نباید در مورد مدیریت کلان عالم نظر بدهید و بعد وزیر خارجه آمریکا بیاید کلان‌نگری کند و در مورد مفهوم شهادت و اباعبدالله علیه السلام تحلیل ارائه دهد و بگوید تا وقتی اینها حرف از شهادت می‌زنند همه‌شان تروریست هستند! چرا او رابطه بین «سخن گفتن از شهادت» و ناامنیِ دیکتاتوریِ امپریالیست را می‌فهمد ولی ما که سینه‌زن سیدالشهداء هستید نباید به این مسئله مهم توجه داشته باشید و نباید به این نیت سینه بزنید که با این سینه زدنِ خود پایه‌های آخرین استکبار و طاغوت عالم را به لرزه در می‌آورید؟!

پروتوکل‌های دانشوران صهیون، چگونه گروهی از یهودیان 120 سال پیش در جلسه‌ای برای سلطه بر جهان یک چشم‌انداز صدساله نوشتند. و بعد وضعیت عالم را در این صد سال اخیر که همه اهدافی که آنها در این سند نوشته‌اند در عمل به آن رسیده‌اند   و در همه جهان محقق کرده‌اند. صهیونیست‌ها با قدرت پول به این اهداف کثیف رسیده‌اند ولی ما قدرت فطرت و حمایت قدرت الهی را در اختیار داریم چرا ما که اندیشه بالنده‌تری داریم نباید برای جهان تصمیم بگیریم؟

البته ما مثل آنها غارت‌گر نیستیم، بلکه اگر تصمیمی برای عالم بگیریم، در این جهت خواهد بود که مردم عالم را به منافع خودشان برسانیم.

اینکه در دانشگاه‌های ما دموکراسی تقدیس می‌شود، نتیجه بیماریِ «کلان‌نگر نبودن» است پروتکل‌های دانشوران صهیون می‌گوید: جهان را چگونه باید اداره کنیم تا زیر سلطه صهیونیست‌ها درآید و امروز پس از یک قرن نتیجه عملیِ آن را در قوانین حقوقی و اجتماعی و اقتصادی جوامع مختلف می‌بینیم. بعضی‌ها می‌گویند این پروتکل‌ها دروغ است اگر دروغ باشد، کسی که این را نوشته و به چاپ رسانده است واقعاً شخص فوق‌العاده‌ای بوده، چون صد سال است همه جهان طبق این سخنان دارد اداره می‌شود! سرفصل‌های درسی در دانشگاه‌ها، قوانین، نظامات حقوقی و اجتماعی و اقتصادی در کشورهای مختلف طبق این طراحی شده است. چطور ممکن است تقلبی باشد؟!       

اگر کلان‌نگر نباشیم می‌گوییم حکم سلمان رشدی به ما ضربه زد! کلان‌نگری یک مهارت است اگر کلان نگر نباشیم می‌گوییم مذاکره با آمریکا فرصت می‌دهد تا نفسی تازه کنیم! در صورتی که اگر بتوانیم کمی فراتر از آن را ببینیم، فجایعی که به دنبال آن بیاید را درک می‌کنیم. اگر کلان نگر نباشیم به درستی مسیر خودمان شک خواهیم کرد.   

باید نقشِ برجسته خودمان را در رابطه با ظهور پیدا کنیم

در میان قواعد ظهور که برگرفته از سنن الهی حاکم بر حیات بشر هستند، یکی از قواعد «به وجود آمدن خلأ تئوریک در عالم در آستانه ظهور» است و ما امروز داریم علائمِ این خلأ تئوریک و بن‌بست‌های مردم غرب را می‌بینیم. با یک نگاه کلان باید ببینیم نقشِ مهمی که می‌توانیم در این شرایط داشته باشیم چیست؟ در این میان گروهی هستند که اساساً نزدیک بودن ظهور را انکار می‌کنند و گروهی دیگر هم می‌گویند به جای اینکه این‌قدر به امام حسین علیه السلام بپردازیم که مربوط به گذشته است. درباره آینده و امام زمان علیه السلام بیشتر سخن بگوییم و برای امام زمان ارواحنا فداه کار کنیم! در حالی که شاید ندانند کسی که برای امام حسین علیه السلام کار نکند و مدعی بشود برای امام زمان ارواحنا فداه می‌خواهد کار کند، ادعایش بی‌اساس است.

سیاست اسلامی در مکتب عاشورایی اگر اهل دل باشی و عاشق اهل بیت علیهم‌السلام می‌توانی ندای هل من ناصر... را بعد از نزدیک به 1400 سال مجدداً بشنوی و ببینی که حسین علیه السلام هنوز یار می‌جوید و به دنبال یاری است. اما جای تأمل و البته تأسف دارد که در این زمانه ارتباطات و دنیای تکنولوژی و اطلاعات، هنوز برخی افراد در موضوع نایب امام معصوم امام گذشته را می‌ستایند. اما هنوز امام حاضر خود را نشناخته‌اند و یا نمی‌خواهند بشناسند! و فرق است میان کسی که به خواب رفته با کسی که خود را به خواب زده، به قول یکی از بزرگان، علت اینکه برخی‌ها در این باره خود را به خواب می‌زنند این است که امام گذشته را هر گونه که بخواهند تفسیر می‌کنند. اما امام حاضر را باید فرمان ببرند و کوفیان عصر امام حسین علیه السلام عاشورا را این‌گونه رقم زدند!

 برخی‌ها قیام عاشورا را نتیجه خشونت‌طلبی پیامبر می دانند

و به دنبال منکوب کردن برنامه‌های عزاداری در ماه محرم به عنوان عامل ایجاد خشونت بودند. این در حالی است که ایام محرم و عزاداری برای امام حسین علیه السلام فرصت مناسبی برای بیان رد کامل نظریه جدایی دین از سیاست است گویا امام در حادثه زلزله و حادثه طبیعی جان را فدا کرده و مبارزه با ظلم و فسادی نبوده و احساس تکلیفی برای امر به معروف و نهی از منکری نکرده است.

همچنین مراجعه به سیره نظری و عملی امام حسین علیه السلام و درسی که با پیام عاشورا به مسلمانان دادند و تعمق در سخنان گوهربار ایشان پیرامون اهداف قیام عاشورا و شرایط حاکم اسلامی و کارکردهای یک دولت اسلامی، به خوبی اثبات کننده عدم جدایی دین از سیاست.

قیام امام حسین علیه السلام نشان‌دهنده این بود که اسلام تنها احکام عبادی، اخلاقی و فردی نیست و برای اصلاح نظام و جامعه برنامه دارد. حضرت امام حسین علیه السلام در فلسفه قیامشان وقتی حرکت می‌کنند.می‌فرمایند: انی ارید الاصلاح، من به دنبال اصلاح هستم یعنی احساس خطر می‌کنم نظام و جامعه اسلامی به خاطر حکومت افراد فاسد در مسیر هلاکت و فساد قرار گیرد و حضرت برای تحول و دگرگونی قیام می‌کنند.

امام در مقابل بیعت گرفتن یزد می فرمایند خلیفه ای مثل تو بیعت شود فاتحه اسلام را بایستی خواند حالا بنگرید به کشورهای باصطلاح مسلمان چه فاجعه ای حاکم است گاهی هم دیده می‌شود افرادی مطالبی می‌گویند که به مضمون سکولاریسم نزدیک است که با روشنگری‌ها باید این سخنان را رفع کرد.

بخش 11  :                 فرهنگ و مکتب سیاسی عاشورا

عاشورا؛ روز معاشرت با امام علیه السلام عِشر و عِشرت، به معنای معاشرت و مصاحبت است. معاشر به ضم میم یعنی مصاحب و عاشر اسم فاعل عشر است که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر عشرت است. خداوند می‌فرماید: وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (نساء ۱۹) با زنان آن گونه که شایسته آنان است معاشرت کنید. عشیر یعنی همدم و رفیق؛ وَ لَبِئْسَ الْعَشِیر (حج/۱۳) چه بد دوستی انتخاب کرده‌اند و چه بد معاشر و رفیقی است.

العاشور از ریشه عشر به کسی گفته می‌شود که معاشرت خصلت او باشد. العاشوراء جایی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان می‌شود و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه می‌کنند؛ و عاشورا مبالغه است از میل به معاشرت؛ یعنی روزی که میل معاشرت و رفاقت با امام(علیه السلام) به شدت بالا می‌رود.

تاسوعا؛ روزی برای وسعت ظرفیت با خارج شدن عاشورا از سلسله اعداد، عدد بودن تاسوعا نیز مورد تردید قرار می‌گیرد و معنی نهم را از دست می‌دهد. اتسع به فتح الف یعنی گروه‌های ۹ نفره شدند. اما اتسع به کسر الف یعنی وسعت پیدا کرد - گشاد شد - فراخ گردید. اتساع یعنی گسترده شدن و گشاد شدن. بالا رفتن ظرفیت.

اتساع شرائین؛ یعنی رگ‌ها گشاد شدند و ظرفیت شان برای عبور خون زیاد باشد. التاسوع چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیت اش زیاد باشد؛ و بالاخره التاسوعا یعنی جایی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایجاد کرد؛ و تاسوعا این معنی را پیدا می‌کند: روزی که ظرفیت بالا می‌رود و در سینه‌ها فراخی ایجاد می‌شود و به جای تنگی، وسعت می‌یابد.

این دو نام از ابداعات امام سجاد (علیه‌السلام) است و اگر در بعضی از روایات از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) از عاشورا گفته شده است، اکثرا جعلیات بنی‌امیه برای کم کردن اثرات عاشورای امام حسین (علیه السلام) است، اما در مورد تاسوعا تقریباً نداریم که قبلاً از امام سجاد (علیه السلام) لغت تاسوعا به کار برده شده باشد و این معنا از عاشورا و تاسوعا خیلی عاشقانه است.

عاشورا از ریشه عشر، به معنای ده و دهم و تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهم است از آنجا که حوادث مهم کربلا در روز نهم و دهم ماه محرم الحرام اتفاق افتاد، این دو روز را برجسته کرده و این معنی مناسب نمی باشد

عاشورا فراتر از کلمات و واژه هاست عاشورا یک کلمه نیست، یک فرهنگ و یک فرهنگ نامه است که بسیاری از کلمات و معانی را در دل خود جای داده، بسیاری از مفاهیم در درون آن متولد شده، گروهی معنای جدیدی یافته، کثیری از واژگان در آن رنگ باخته اند و برخی از کلمات و معانی با انتساب به عاشورا حیات ابدی یافتند و جاودانه شدند :

 عاشورا یعنی؛ شور، شعور، شعر، رجز، ایمان، ابهت، فخر، جلال، جمال، اخلاص، وفا، عهد، پیمان، ایثار، توبه، گذشت، ادب، آداب نبرد، شجاعت، شهامت، شهادت، مظلومیت، معصومیت، حنجره، عطش، خون، عشق، غربت، خیمه، خلخال، گوشواره، طفل، زن، حماسه، نوح، نوحه، گریه، شیون، نماز، دعا، عبادت، ذکر، قرآن، تهجد، حجاب، حیا، امر به معروف، نهی از منکر، سیره، سنت، شیعه، محبت، غیرت، صلابت و... کربلاء و عزت

کما اینکه سلسله ای از کلمات و مفاهیم در صحنه عاشورا رنگ باختند طبل رسوایی شان به صدا درآمد و ابد الآباد ننگ به پیشانی ماندند نظیر؛ قدرت، بیعت، ظلم، خدعه، فریب، ترس، سپاه، سیاهی لشگر، شمشیر، خنجر، نیزه، تیر سه شعبه، سنگ، نعل، نی، قتل صبر، کف، سوت، هلهله، تهمت، غارت، اسارت، خوارج، فتح، تشت، تنور...کوفه و ذلت

عاشورا تجلی و ظهور آرمان همه انبیاء الهی و حرکتی انقلابی و ستم ستیز و ظالم سوز و ایثارگرانه و از سر عشق و شور و فناء و فدای خود و همه تعلقات دنیایی برای خدا و حرکتی اصلاحی برای تحقق حکومت عدل و عده الهی است. شرط ورود به گودال قتلگاه، سر بریدن نفس دنیا خواه بر سر دو راهی بیعت و ذلت بود. 

همان که امام فرمود مثلی لایبایع مثله همچو منی با همچو یزید بیعت نمی کند و فرمود هیهات منا الذله امام در مدینه خطاب به مروان در پاسخ برای بیعت با یزید فرموده بود: وَ علی الاِسلامِ السَّلامُ اِذ قَد بُلِیتِ الاُمهُ براعٍ مثلِ یَزید زمانی که امت اسلامی به حاکمی چون یزید تن دهد باید فاتحه اسلام را خواند و با اسلام خداحافظی کرد

عاشورا یک واقعه نیست بلکه یک فرهنگ است با یک نگاه عمیق و نافذ می بایست به قیام امام حسین (علیه السلام) توجه کرد. واقعه عاشورا بعنوان یک فرهنگ، استراتژی و نقشه راه برای تفکر شیعی عمل میکند. مادامی که شعار کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا (همه روزها عاشورا و همه زمین‌ها کربلاست) فارغ از قید زمان و مکان، مفهوم ثارالله بودن امام حسین علیه السلام را تداعی کند به عنوان راهبرد کلان تشیع جاری و ساری است

جهان بینی مکتب تشیع بر محور فرهنگی عاشورا تعریف و تفسیر میشود. هر کس می خواهد ما را بشناسد تاریخ عاشورا را بخواند. فلذا بر این اساس می توان ظلم ستیزی، عزت، آزادگی، ایثار و شهادت را به عنوان اصلی ترین مؤلفه های فرهنگ عاشورا برشمرد.

عاشورا، تقابل اندیشه و کردار بی تردید ریشه عاشورا در تقابل اندیشه و کردار و تلاقی دو نگاه به رهبری است که یک نگاه اسلام ناب که رهبری را الهی و مطلقه و نگاه اسلام اموی که رهبری را انتخابی و در حیطه قانون تعریف می کند. ریشه عاشورا در نتیجه تعلل کناره جویی و ترس خواص بی بصیرت، ثمره به بار نشستن شبهه هایی که دین داران دین شناس (وهابیون اموی) کاشتند، محصول جدید دین از سیاست، بی خردی مجذوبان دنیا و آزمونی برای خواص و عوام می باشد. بنابراین درس هایی که از این حادثه عظیم میتوان گرفت به بخش های اعتقادی، اخلاقی در زندگی حقیقی عرفانی، تاریخی و سیاسی و احیاگری و خطاب به بانوان می توان تقسیم کرد و از همه مهم تر بحث دشمن شناسی است.

یکی از گزینه هایی که میتواند ما را در برابر دشمن مصون نگه دارد چنانکه در حادثه عاشورا می بینیم، ولایتمداری حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در روز تاسوعا و عاشوراست و همین مسئله باعث ماندگاری نام ایشان در عاشورا شد.

عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است، فرهنگی برخاسته از متن اسلام ناب که نقشی حیاتی را در استحکام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد بار و برهای آن ایفا کرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیای خاصی محصور نمانده است. بلکه همواره الهام بخش تشیع در راستای حرکت ها، جنبش ها و قیامهای راستین شیعه پل بسیاری از نهضتهای دیگر در برابر کانون های ظلم و کفر و نفاق بوده است

امام حسین چراغ تابان هدایت و کشتی نجات امت است، «قیام امام حسین«ع» گرچه در سال61 هجری واقع شد، لاکن نسخه شفابخشی برای همه دردها، معضلات و نابسامانی ها در تمام عصرها و نسل ها می باشد. روش، هدف و جریانی که اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا به وجود آورد، جریان حق و باطل، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم است که در تمام عصرها و نسل ها سیلان دارد و برای نجات بشریت قابل بهره برداری است.

قیام حسینی تنها در یک پیکار و ستیز میان اقلیت حق و اکثریت باطل، خلاصه نمی شود بله خود چشمه جوشان معرفتی و شناختی است و دارای یک پیام جاودانه الهی و انسانی و به وجود آورنده یک معیار ابدی است که در تمامی اعصار، عمل نمودن به آن، سبب کوتاه شدن دست مستکبران و ظالمان از دامان اسلام و انسانیت می گردد.  

عاشورا افسانه اساطیری نیست/ از تحریف در واقعه عاشورا جلوگیری شود  

به قول استاد شهید مطهری ما وظیفه داریم عاشورا را از چنگ افسانه سازها بیرون بیاوریم، نه اینکه به تحریف آن دامن بزنیم. این قبیل کارها، آموزه‌های دینی ما را در برابر چشمان دوست و دشمن موهون جلوه می‌دهد و موجب می‌شود که کسانی مثل «ابن تیمیه»، پیشوای منحرف وهابی‌ها با کمال بی‌حیایی اصل حادثه عاشورا را انکار کنند و یزید را جزو عشره مبشره به حساب آورند. با توجه به اینکه امروز در جهان علم و فن‌آوری اطلاعات، به صورتی شگرف و سریع، مراسم و پیام‌ها به دورترین نقاط جهان می‌رسد. دشمنان با مخابره مراسم وهن‌آمیز در عزاداری‌ها تلاش می‌کنند که اعتبار مکتب شیعه را در اذهان جهان مخدوش کنند و خسارات جبران ناپذیری را با ندانم کاری معدودی ناآگاه و بی‌بصیرت بر عاشورا، درس‌ها و پیام‌های سازنده و عزت‌آفرین و رهایی‌بخش آن وارد کنند.

                            فرهنگ عاشورا و نقشه های استعمار

 امروز عاشورا از فرهنگ مردم حذف شدنی نیست و استکبار هم این حقیقت را میداند تجربه مکرر بیدادگران خارجی و مزدوران داخلی، به آن ها آموخت که نمی توان عاشورا را از اندیشه و عواطف و آداب و رسوم مسلمانان محو کرد از این رو آن چه امروز به آن می اندیشند، دو مساله دیگر است:

 1. کالبد عاشورا را نگه دارند و روح حسینی را از آن بگیرند و مراسم روضه خوانی را در حد عادت و رسمی که تنها به قصد ثواب اخروی برگزار میشود و گناهان انسان را میشوید، تبدیل میکنند و اهداف قیام و درس های امام و عبرت آموزی های آن را به فراموشی بسپارند.

2. عاشورا را به خدمت اهداف سیاسی و اجتماعی خویش بگیرند و فرهنگ تسامح و تساهل و همزیستی با کفر و شرک و بیداد را از طریق وابستگان فکری، فرهنگی خویش در مراسم عاشورا تزریق کنند و عاشورایی هماهنگ با استانداردهای بین المللی ترویج کنند. 

فرهنگ عاشورا علاوه بر خود واقعه عاشورا، که مستقلا در دینداری جامعه اثر گذارست و بابهای غیب را میگشاید (یومنون بالغیب) ابزارها و مولفه‌های گسترده‌ای برای عمق بخشی دین و ترویج اهداف والای امام حسین(علیه السلام) در دل نسل‌ها دارد. فرهنگ عاشورا از این رویکرد از آموزه های گوناگونی مثل معرفت و بصیرت، عشق، حماسه حسینی، غیرت و عزت حسینی، جوانمردی حسینی، انتخاب و آزادی شهادت طلبی، شجاعت، وفای به عهد و شیفتگی عبادت برخوردار است که تجلی ابعاد گوناگون حیات و ممات امام حسین علیه السلام و اصحاب بزرگوارشان است که در لوای فرهنگ عاشورا در گستره زمان می درخشد و مصباح هدایت نسل‌ها و ملت ها است.

مولفه های فرهنگ عاشورا  هر انسان آزاده‌ای که فطرت حقیقت جوی قوی‌تری دارند با کمی تعمق در فرهنگ عاشورا به این مفاهیم پی می‌برند این مفاهیم و ارزشها در عمق جان نفوذ و بر عقل تجلی پیدا می کنند و سبب تعمق دینداری و پیوند بیشتر با این مکتب و فرهنگ می شوند

 1. معرفت و بصیرت وقتی معرفت نباشد، انحراف و تباهی زاده میشود، کج روی و انحطاط چهره می نماید و خود فریبی و دیگر فریبی گستره زندگی را پر می کند در قلمرو دین، عبادت بی معرفت خطر آفرین است. فقدان تفقه در دین عناصری میسازد که همچون خوارج شب زنده دار، قاری قرآن، زاهدنما اما بازیچه شیطان و ابزار دست ستمگران هستند فقر معرفت 33هزار سپاه را به میدان آورده است که هر روز در فرات غسل می‌کنند تا با تقرب، پاکی حسین(علیه السلام) و یارانش را ذبح کنند و بهشت و رضوان الهی را به دست آورند

وقتی عمر سعد در صبحگاه عاشورا تیر در کمان ‌می‌نهد و نخستین ‌تیر را به‌ سمت ‌اردوی‌ حسینی ‌پرتاپ ‌می‌کند،‌ فریاد میزند: یا خیل الله ارکبی و بالجنه البشری. اصحاب امام به معرفت عمیق و تزلزل ناپذیر رسیده‌اند خوب می‌دانند کجا آمده‌اند، چرا آمده‌اند و چه باید بکنند. هم دشمن شناسند، هم خودشناس و هم راه‌ شناس و هم بیراهه شناس، لذا می فرمایند وَ اِنّا علی نیّاتِنا وَ بَصائِرنا ؛ ما با انگیزه‌ای مصفا و بصیرت جان به رزمگاه آورده ایم .

2. غیرت و صلابت دینی  فرهنگ عاشورا ، نمودگاه غیرت و صلابت دینی است. تاریخ، مردان و زنانی چنین غیور به خویش ندیده است انسانهایی که در هنگام افول غیرت دینی، در دوران بی حسی، سستی، تساهل و تسامح و بی توجهی

و توجیه گری، نمایشی عظیم از تعهد و تقید و تعبد را به دیروز و امروز و همیشه انسان بخشیدند. زمانی که امام در عاشورا فریاد سعادت و غیرتمندی سر میدهد، قلوب بسیاری را می لرزاند و معیار دینداری برای همیشه تاریخ نشان میدهد مگر نمی بینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند مومن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد مرگ را من جز شهادت نمی یابم و زندگانی با ستمگران را غیر از ننگ و خفت نمیدانم.

و وقتی که دشمن در روز عاشورا برای ضربه روحی با حسین علیه السلام میان او و خیمه ها حایل گردید و حمله به خیمه ها را آغاز کرد اینجا بود که امام فریاد برآورد یا شیعه آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونو احرارا فی دنیاکم ای پیروان خاندان ابی سفیان، اگر دین ندارید و از روز جزا نمی هراسید، لااقل در زندگی آزاد مرد باشید.

3. شیفتگی عبادت کربلا ، قصه عبادت و زهد تهی از معرفت نیست. کربلا مجاهدت عابدانه و عبادت مجاهدانه است. عاشقان عرصه عاشورا، دل شب همراه با اشک، تهجد و استغاثه دارند. وقتی غروب تاسوعا دشمن به انگیزه حمله و شروع نبرد به خیمه ها نزدیک شد. امام به برادرش ابوالفضل فرمود: امشب را امان بگیر: أنّی کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة کتابِهِ و کثرة الدَّعاء و الاستغفار من به نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار عشق می ورزم.

اصحاب امام، قرآن شناس و مفسر قرآن، قاری قرآن، بودند. امام بر بالین حبیب آمده و او را ختم کننده قرآن در هر شب می خواند

4. آمیزه از عشق و نفرت، تولی و تبری زیارت نامه اولیاء آمیزه اسلام و لعنت است، عشق و نفرت، خواندن و راندن و این فرهنگ رویکرد تعادل رفتاری و نگرشی را تضمین میکند در قرآن باورمندان پیامبر و همراهان او اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم (فتح 27) معرفی شده اند یعنی در رویاروی ستم همه خشم، نفرت بغض و شدت اند و با دوستان و همراهان همه عشق، رحمت و لطافت هستند. 

 امام صادق تبری را نشانه صداقت در صحت دانسته، فرمود: دروغ می گوید آن که ادعای دوستی ما دارد و از دشمنان ما دوری نمی گزیند. در رجزهای یاران، نفرت از آل زیاد و آل مروان فراوان است و در همان رجزها تموج ارادت و ولایت اهل بیت و عشق ورزی به ابا عبدالله علیه‌السلام. شکوهمندترین نمونه های آن رجز عباس علیه‌السلام است که حسین را مولا و سید می خواند و در شهادت عطش، همه هستی خود را به پای امام صادق الیقین می ریزد وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی، اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی وَ أن إمام الصّادِقِ الیَقینی نَجعِل نَبّیٍ طاهِرِ الأمینی  ملتها برای پی بردن به عینیت مفهوم تولی و تبری در دین، به فرهنگ عاشورا که از هر چیز دیگری بهتر این مفاهیم را تداعی می کند توجه و تفقه دارند.

5 . انتخاب، آزادی، آزادگی ابراز انتخاب و آزادی در فرهنگ عاشورا موج می زند وقتی امام به بُشر حضرمی، خبر اسارت فرزندش را در کربلا به او دادند، اجازه ترک کربلا داد بُشر اشک ریزان و استغاثه کنان گفت: الکتنی اسباع حیا ان فارقتک اسال عنک الرکیان و اخذ لک مع قله الاعوان لایکون هذا ابدا  درندگان زنده زنده، قطعه قطعه ام کنند و بخورند اگر تو را رها سازم و بروم از تو (برای رفتن) مرکبی بخواهم، با کمی یاران، تنهایت گذارم و خود آسوده خاطر بازگردم! نه نه! هرگز چنین نخواهم کرد.

نجات جان فرزند می توانست، بهانه رفتن باشد. امام نیز اجازه داده بودند؛ اما جان بشر، رها و آزاد، کربلا و عاشورا می خواست و حادثه را بر عافیت برگزید و انتخاب نمود. اگر در کربلا نیروها در شرایط جنگی حق انتخاب، آزادی و گزینش داشتند، پر واضح است که در فرهنگ حسینی، افراد در شرایط عادی مختار بودند که برگزینند. یاران حسین، درنگ و رنگ نشناختند و به دلیل رهایی و آزادگی، سخت ترین و دشوارترین حادثه ها را صبورانه پشت سر نهادند، تا برای آزاد اندیشان و آزادگان، اسوه ای جاودانه باشند

۶- وفای به عهد و پیمان وفای به عهد و پیمان، یک ارزش بشری و فرا دینی است. بعضی جدای از بسترها و گفتمان های دینی از نگاه انسانی، وافیان به عهود محترم و معززند و خائنان به عهد و پیمان ها منفور و مطرودند. در کربلا اگرچه افراد محدودی حاضر شدند که همراه حسین علیه‌السلام تا عاشورا بمانند اما همانان از مظاهر وافیان به عهودند و امام در شب عاشورا، فداکاری و وفاداری یارانش را تائید نمود و فرمود فَاِنِّی لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْلی وَلا خَیْراً مِنْ اَصْحابِی وَلا اهل‌بیت اَبَرَّ وَ لا اَوْصَلَ مِنْ اهل‌بیتی فَجَزاکُمُاللّهُ عَنِّی جَمیعاً خَیْراً من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم، خداوند به همه شما جزای خیر دهد. این وفاداری آنجا بیشتر خود را نشان می دهد که امام در شب عاشورا اصحاب خودش را جمع نمود و پیشنهاد نمود که اکنون که شب چونان پرده سیاه همه چیز را در برگرفته است، شما هم شبانه حرکت کنید. و هر یک از شما یکی از افراد خاندان مرا گرفته و دور شوید و مرا با این قوم تنها گذارید، زیرا آنها غیر از من با کس دیگر کاری ندارند هولاء القوم فانهم لایریدون غیری اینجا بود که بنی هاشم و سایر یاران تک تک به پا خاستند و دم از وفاداری زدند. از جمله آنها سعید بن عبدالله پاسخ داد: به خدا سوگند، ای پسر رسول خدا ! ما هرگز تو را تنها و بی یاور نخواهیم گذاشت، تا اینکه نزد خداوند ثابت شود که ما به سفارش پیامبر درباره شما عمل نمودیم و اگر من بدانم که در راه تو به شهادت می رسم، سپس دوباره زنده می گردم و سپس ذرات وجودم را بر باد فنا می دهند و هفتاد بار این عمل را با من انجام دهند، من تو را تنها نخواهم گذاشت، تا آنکه در رکاب تو به شهادت برسم و چرا این گونه نباشم، در حالی که مرگ فقط یک بار بیش نیست ولی در پی آن عزتی بدون ذلت خواهد بود : و انما هی قتله واحده ثم انان الکرامه التی لا نقضاء لها ابدا.

7- جهاد و شهادت طلبی در کربلا و فرهنگ عاشورایی مرگ را به سخره گرفته بودند مرگ چون موم در ید قدرت عاشوراییان سبب تجلی و اعتلای بزرگترین و برترین فرهنگ ها بوده است یعنی فرهنگ جهاد و شهادت. ملتی که این مفاهیم را از عمق دین خود با کمک فرهنگ عاشورایی استخراج کند و کاربردی سازد، به هیچ گونه ای ذلت و خاری ندارد و هماره با غیرت و سربلندی زندگی خواهد کرد.

امام حسین علیه‌السلام اولا به مرگ جهت داد ثانیا اصل مقاومت در برابر دشمنان را تداعی بخشید و در صورتی که راهی جز شهادت نمی ماند، آن گاه این مرگ پلی برای بهشت است. امام در روز عاشورا از مرگ به عنوان یک پل تعبیر نمودند که عاشوراییان را از فضای محدودی به فضای وسیع منتقل می کند. ماالموت الا فنطره

امام در وصف اصحاب خود می گوید: اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و لیس فیهم الا الاشوس الا قفس یستانسون بالمنیه دونی استیناس الطفل بلبن امه به خدا سوگند ایشان را از خود راندم و آزمودم، در آنان جز دلاوران و والا گهران پایدار که به کشته شدن در رکاب من همانند کودک به شیر مادر مانوسند، حضور ندارند. این جملات به وضوح می رساند که در فرهنگ عاشورایی مسئله مرگ با تفسیری عمیق و با برداشتی درست حل شده و آسان گردیده بود. فرهنگ عاشورایی به ملتها یاد می دهد که صرف مردن و یا هر گونه مردن ارزش نیست بلکه در شرایطی که بین ننگ ذلت و کشته شدن، یکی را باید برگزیند و یا باید در بدترین شرایط، زیر سلطه ظالمان بود و یا دست به شمشیر برد.

وقتی آدم‌های علم‌ زده به جان فرهنگ بیافتند، دسته‌های عزاداری حسین علیه‌السلام را بی‌ارزش می‌کنند   در دسته‌های عزاداری، «احساسات حسینی» که از فطرت نشأت گرفته است را می‌توان به خوبی مشاهده کرد وقتی عده‌ای انسان‌های روشن‌ ضمیر و دیندار که معرفتشان از شعور فطری نشأت گرفته است در مدیریت فرهنگی جامعه در ابعاد مختلف قرار بگیرند، زیباترین صحنه‌های رونق‌یافته در جامعه، دسته‌های عزاداری خواهد بود. اینها هستند که سخن حضرت امام(ره) را می‌فهمند که فرمود: هر مکتبى هیاهو مى‏خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمى‏شود.

تماشا کردن برای شکوفایی فطرت یعنی دیدنِ خوبان عالم، خوبی‌ها و آثار خدا  یک راه برای اینکه فطرت شکوفا شود این است که انسان به تماشا برود. تماشا کردن برای شکوفایی فطرت یعنی خوبی‌ها را ببینیم، خوبان عالم را ببینم و آثار خدا را ببینیم. به خاطر اهمیت تماشا کردنِ خوبان بود که آقای بهجت(ره) می‌فرمودند: برای خودسازی مهمتر از کلاس اخلاق، مطالعه زندگی خوبان است. بعضی‌ها سطح لایه‌های حجابی که روی فطرتشان را گرفته نازک است، لذا وقتی خوبان را تماشا می‌کند، می‌گوید من هم دلم می‌خواهد! به همین راحتی حجاب‌های قلبشان کنار می‌رود و فطرتشان شکوفا می‌شود. یکی از جاهایی که خداوند ما را به تماشا دعوت کرده در این آیه شریفه است: انْظُرُوا إِلى‏ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ إِنَّ فی‏ ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛ شما در آن باغها هنگامى که میوه آن پدید آید و برسد بنگرید، که در آن آیات و نشانه‏ هایى براى اهل ایمان هویداست در واقع خداوند می‌گوید نگاه کن شاید فطرتت بیدار شود.

غیر سیاسی دانستن عاشورا خیانت معرفتی به سیدالشهدا علیه السلام کمترین ثمره گریه بر حسین علیه السلام، آن است که هر بار اعلام می‌ کنیم ما در جبهه حسینی و یزیدی تاریخ، بی ‌طرف و خنثی نیستیم و حتی گریه مصنوعی، تباکی و تظاهر به گریه نیز اعلام موضع است که ما در صف حسین علیه السلام و با حسینی ‌های تاریخ‌ هستیم و خواهیم ماند و نه بی ‌طرف و نه با یزیدی ‌ها، نیستیم. گریه بر حسین علیه السلام هم عبادت است و هم سیاست. تلاش برای غیر سیاسی کردن عاشورا و توجیه عافیت ‌طلبی ‌ها و بی ‌طرفی‌ های ما، یک خیانت معرفتی به امام حسین علیه السلام است و اتفاقاً مورد تأیید اموی ‌ها و شخص یزید هم بود. جریان تفکیک‌ ایمان از عقیده، جدایی عشق از عقل و تقابل جهاد و شهادت با معرفت را که تداوم ایمان غیر عقلانی، تعصب و زایده ‌ای روشنفکری غربی است، مجدداً در دهه‌ های اخیر می ‌کوشند وارد گفتگوهای اسلامی کنند و صرفاً اهداف فرهنگی ندارند، بلکه انگیزه ‌های صریح سیاسی نیز در کار است.

مبنای این ایده، ایمان بدون موضوع، معنویت کور و دینداری بدون معرفت است که ایمان را امری صرفاً که به واقعیت عینی، کاری ندارد و از تجربه دینی بی ‌ربط با امر آفاقی می ‌گوید که حتی امر انفسی را نیز به معنایی که عرفا و حکمای مسلمان می ‌گویند، پس می‌ زند و تنها یک امر ذوقی، ساختگی و شخصی است که تأثیری در مقولات اجتماعی و عدالتخواهانه و انقلابی ندارد و فاقد توضیح استدلالی است.

بزرگداشت عاشورا و محرم به هیچ وجه محدود به شیعیان جعفری نیست 

علاوه بر طوایف مختلف شیعیان، طوایف مختلف مسلمانان و غیرمسلمانان در گرامیداشت آن بعنوان یک میراث بزرگ معنوی بشر همداستانی دارند. به عنوان مثال در پاکستان، «بریلوی‌ها» که 70 درصد جمعیت سنی (یعنی حدود 105 میلیون نفر) را به خود اختصاص داده‌اند، در دهه اول محرم و به خصوص شب و روز عاشورا به برپایی مجالس میلیونی باشکوه پرداخته و مقتل‌خوانی می‌کنند و برای مصائب اهل بیت علیهم السلام گریه کرده و بر سر و سینه خود می‌زنند.

در شمال آفریقا دست کم 100 میلیون نفر از مالکی‌ها و شافعی‌ها در روز و شب عاشورا برای بزرگداشت امام حسین علیه السلام مجالس عزا اقامه کرده و با ذکر مناقب و نیز مصائب آن حضرت، ارادت و اعتقاد خود را ابراز می‌نمایند.کما اینکه صاحبان ادیان و مذاهب در همه کشورهای شبه قاره هند اعم از اینکه هندو باشند یا مسلمان، شیعه باشند یا سنی روز عاشورا را به عزاداری و برپایی مجالس سپری می‌نمایند و در کل شبه قاره روز عاشورا تعطیل است. در سطح جهان اسلام علاوه بر رژیم‌های وابسته، یک جریان کم جمعیت و حقیر تکفیری وجود دارد که بزرگداشت عاشورا را حرام دانسته و خون عزاداران را مباح می‌شمرد.  

این جریان از نظر عدد بسیار کوچک است و در نقطه مقابل افکار بقیه مسلمانان قرار دارد اما با این وجود دست به یک سلسله اقدامات جنایتکارانه می‌زند و از آنجا که تحت حمایت آشکار صهیونیست‌ها و سعودی‌ها قرار دارند و از سوی قدرت‌های غربی پشتیبانی می‌شوند، معمولاً به مجازات هم نمی‌رسند! به عنوان مثال در پاکستان تکفیری‌ها در میان شیعیان و بریلوی‌ها یعنی حدود 76 درصد جمعیت منفورند و در میان 24 درصد بقیه پاکستانی‌ها که اکثر آنان را «دیوبندی‌ها» تشکیل می‌دهند هم جایگاهی ندارند. و برآوردهای مطرح در کشور پاکستان بیانگر آن است که میزان نفوذ تکفیری‌ها در جامعه پاکستان، حداکثر به یک درصد از جمعیت پاکستان می‌رسد اما با این وجود می‌بینیم که حدود 40 سال است که این فرقه جنایتکار به فعالیت خود ادامه می‌دهند و هر ساله تعداد زیادی از مردم را به شهادت می‌رسانند.

 و در این میان هدف قرار دادن صفوف شیعیان در روزهای عاشورا و غدیر از برجسته‌ترین فعالیت‌های آنان به حساب می‌آید اما با این وجود گویا هیچ مانعی بر سر راه فعالیت آنان وجود ندارد. این در حالی است که پاکستان هم از یک ارتش قوی برخوردار است هم، سازمان اطلاعاتی قوی- از جمله i.s.i دارد. همین موضوع به تنهایی ماهیت وابسته آنان به مراکز اطلاعاتی و جاسوسی را بر ملا می‌کند

و از این رو می‌توان گفت آنچه گروهکهای شبه نظامی نظیر لشکر جهنگوی و سپاه صحابه و سپاه طیبه در پاکستان انجام می‌دهند، اجرای نسخه‌ای اطلاعاتی است که دشمنان شناخته شده اسلام به آنها دیکته کرده‌اند.

عین همین مسئله را در عراق هم می‌بینیم در حالی که تکفیری‌ها به طور قطع در میان حدود 83 درصد (شیعه و کرد) هیچ جایگاهی ندارند و از سوی حدود 17 درصد سنی عراقی هم حمایت نمی‌شوند. اما از یک سو اقدامات خونبار آنان در عراق و نیز ادعاهای بسیار بزرگ آنان را شاهد بودیم.

آنچه تکفیری‌های عراق ذیل اوامر ظاهری «ابوبکر البغدادی» انجام می‌دادند نیز اجرای همان نسخه سرویس‌های اطلاعاتی ضد اسلامی بود. 

 چرا که در عراق تقریبا همه جریانات و شخصیت‌های شناخته شده اهل سنت از اقدامات این جریان ابراز برائت کرده‌اند.    

 البغدادی از سال 2007 زمان آغاز زمزمه خروج نظامیان آمریکایی از عراق مطرح شده و هم‌زمان با بحران سوریه به شدت فعال‌تر شده‌اند. آنان بدون شک یک جریان با جمعیت کمتر از 000/30 نفر هستند اما چرا با این وجود و با اینکه ظاهرا غربی‌ها با آنان موافق نیستند به حیات و جنایات خود ادامه می‌دهند؟ آیا اگر دست‌های اطلاعاتی در پشت سر آنان وجود نداشت این گروه کم در برابر توان بالای ارتش و دستگاه امنیتی عراق امکان ادامه حیات پیدا می‌کرد؟.

جریان تکفیری در نقطه مقابل جریان عاشوراست جریان عاشورا بر مبنای نفی زور و گسترش معروف و نهی از منکر بنا شد و امام حسین علیه‌السلام و اصحاب گرانقدرش خود را فدای این راه کردند و دقیقا به همین دلیل است که سنی‌ها هم خود را شریک راه امام حسین علیه‌السلام به حساب می‌آورند. در حالی که تکفیر بر مبنای تخریب جامعه اسلامی و رو در رو قرار دادن اجزای آن بنا گردیده است. از این روست که هیچ قدرت زورگویی نیست که به عاشورا به مثابه ابزاری برای حفظ قدرت خویش نگاه کند.     کما اینکه بنی عباس هم اگرچه شعار رضا من آل محمد صلی الله علیه و آله سر داده و خود را وارثان حقیقی پیامبر و اسلام می‌خواندند. ولی همه آنها در مقابل طرح عاشورا می‌ایستادند و بارها به حرم امام حسین علیه السلام در کربلا حمله کردند و درصدد بودند تا حتی قبری برای امام در این سرزمین نباشد. اما آل سعود، آمریکا و صهیونیست‌ها، جریان تکفیری را بخشی از قدرت و برنامه خود می‌دانند. و با گستردن چتر حمایتی اطلاعاتی و مالی درصدد برآمده‌اند تا از طریق آنان بر سرزمین‌های اسلامی سیطره پیدا کنند.

الگوی امام حسین علیه السلام و عاشورا چیست؟ گسترده شدن مجالس و مراسم بزرگداشت عاشورا بطور قطع بیان‌کننده احساس نیاز بیشتر به امام حسین علیه السلام است بشر برای شکستن حصارهای سخت مستکبرین به یک الگوی بزرگ و موفق احتیاج دارد. و از این رو به طور گسترده به سوی واقعه عاشورا و میراث اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در کربلا گرایش پیدا کرده است.                       .
واقعیت این است که اگر امام حسین علیه السلام و یارانش در روز عاشورای سال 61 هجری قمری بر یزید غلبه می‌کردند و در کوفه و بصره و... حکومت عدل اسلامی برپا می‌کردند و از این مناطق بقیه مناطق اسلامی را از زیر بیرق بنی‌امیه خارج می‌کردند و برای صدها سال حکومت می‌کردند، این مقدار از تاثیر برای زمانه ما نداشتند
امروز وقتی از امام حسین علیه السلام و عاشورا سخن به میان می‌آید، احساسات و عواطف میلیون‌ها نفر به جوش می‌آید و جمعیت‌ها به راه می‌افتند و خود را در برابر یک حقیقت تخلف‌ناپذیر، خاضع می‌دانند. این تنها عاشوراست که خون انسانها را در این حد به جوش می‌آورد و دائما بر جوشش آن اضافه می‌گردد.

  آنچه امام حسین علیه السلام در جریان سفر (از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا و به خصوص آنچه امام حسین علیه السلام در نیم ‌روز عاشورا) ارائه کرد همه آن کاری بود که پیش از این پیامبر بزرگوار در طول 23 سال و علی ‌مرتضی علیه السلام در طول 53 سال و سایر ائمه معصومین علیه السلام در طول 250‌ سال و همه پیامبران بزرگ الهی در طول هزاران سال حیات بشر انجام داده بودند. در واقع در عاشورا می‌توان همه این مواریث بزرگ را مشاهده کرد.

میراث آدم ابوالبشر و فرزندان خلف او تا میراث نوح نبی تا میراث ابراهیم خلیل و بالاخره میراث پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) را مشاهده کرد و از این رو عاشورا هم قصه گذشتگان بود و هم حکایت آیندگان. و هیچ بنی‌بشری نیست که عاشورا را از آن خود نداند مگر آنکه به دلایل خاص خود را در نقطه مقابل آن یافته باشد. یک قطره از خون شهدای عاشورا برای تضمین حیات هر ملت کفایت می‌کند.                         .                                                                   و از این رو هیچ کس تردیدی ندارد که انقلاب اسلامی ایران که 1337 سال قمری پس از واقعه عاشورا به وجود آمد تاثیر یک قطره خون کربلا بود کما اینکه یک قطره از همین خون، حزب‌الله لبنان را پدید آورده و قطراتی دیگر در یمن و... چکیده و ملت‌ها را عاشورایی کرده است .

حرکت دفاعی سیدالشهدا علیه السلام ضرورت ها و شبهات آیت الله مصباح یزدی

دفاع در اسلام یکی از مهم ترین وظایف دولت اسلامی دفاع از اسلام می باشد. اصل مسئله دفاع یک امر فطری است و همه عقلای عالم آن را قبول دارند؛ ولی در اسلام مسئله دفاع از جهاتی با نظام های دیگر تفاوت دارد. به طورکلی دفاع در مقابل متجاوز انجام می گیرد و متجاوز کسی است که حق دیگری را رعایت نکند؛
وجه مشترک دفاع بین نظام های ارزشی در میان نظام های ارزشی وجوه مشترکی وجود دارد مثلاً یک جهت مشترک دفاع در همه نظام های ارزشی وجود دارد، دفاع از جان و مال جامعه است.                                       .
اختلاف اسلام با سایر نظام های ارزشی برخی حقوق وجود دارد که دفاع از آن از دیدگاه اسلام با سایر نظام های ارزشی تفاوت دارد مثلاً در بعضی از نظام ها مسائل فرهنگی، عقیدتی، دینی و مذهبی جزء امور فردی و شخصی است. و اصولاً تجاوز در مورد آنها معنا و مفهوم روشنی ندارد و اگر می گویند تجاوز به دین شد، حداکثر چیزی که می توان تصور کرد خراب کردن کلیسا است و دیگر بیش از این را تجاوز به دین تلقی نمی کنند دفاع از دین و قیام در مقابل متجاوز به دین، معنای روشنی ندارد

اما در اسلام، دفاع از مقدسات دینی حتی از دفاع از جان واجب تر است و اگر دین مردم مورد حمله و تجاوز دشمن قرار گیرد، باید جان ها فدا شود تا مقدسات و ارزش های دینی محفوظ بماند.                                .
بررسی مفهوم تجاوز در اسلام مفهوم تجاوز وسیع تر است و هر نوع نقشه و توطئه ای که از طرف دشمنان اسلام برای تضعیف دین مردم و از بین بردن ارزش های یک جامعه و مقدسات اسلام انجام بگیرد که منجر به از دست رفتن اعتقادات و رواج بدعت ها شود، تجاوز است و دفاع در مقابل آن واجب خواهد بود.                        . 
وظیفه ما در قبال قیام سیدالشهدا علیه السلام  قیام سیدالشهدا علیه السلام هم نوعی دفاع بود؛.
لزوم دفاع در برابر تهاجمات فرهنگی گاهی خطر تهاجم فرهنگی از تجاوز نظامی بیشتر است. این که می گوییم دفاع بر مردم واجب است و دولت اسلامی باید مدیریت کند و این مسئولیت را بپذیرد و هزینه اش را تامین کرده و برنامه ریزی کند. تنها دفاع در مقابل حملات نظامی دشمنان نیست؛ بلکه در مقابل حملات فرهنگی دشمنان به طریق اولی باید دفاع کرد؛ چون دین، عزیزتر از جان و مال و آب و خاک است. وقتی ارزش های اسلامی در معرض خطر باشد و بدعت ها بخواهد جای احکام را بگیرد باید دفاع کرد. مگر کار معاویه و یزید جز این بود که احکام اسلام تعطیل بشود و چیزهایی را به نام اسلام مطرح کنند؟ و مگر دفاع و قیام سیدالشهداء علیه السلام جز برای دفاع از این تهاجم بود؟ خود امام فرمود:  انی اخاف ان یذهب هذه الطریقه؛ من می ترسم که دین تدریجاً از میان مردم رخت بربندد و می خواهم قیام کنم. 
لزوم تقویت روحیه شهادت طلبی در مقابل تهاجم فرهنگی ما باید بهتر اسلام و دفاع از اسلام را بشناسیم. اگر راه و خون سیدالشهداء علیه السلام برای ما عزیز است باید از عمق جان بگوییم:  یا لَیتَنی کُنتُ مَعکم فَأَفوزَ فَوزاً عَظیماً یعنی خودمان را حداقل برای روزی که وجود مقدس امام زمان ظهور می کند و به یاران فداکاری احتیاج دارد که مثل یاران جدش جان خودشان را کف دست بگیرند و برای اسلام هدیه کنند، آماده کنیم این زیارتهایی که ما می خوانیم برای همین است این زیارت وارثی که در آخرش می خوانیم یا لَیتَنی کُنتُ مَعکم فَأَفوزَ فَوزاً عَظیماً یعنی من ایمان دارم به آن راهی که شما رفتید و حسرت می خورم که چرا در کربلا نبودم که راه شما را تأیید کنم و منتظرم اگر شرایطی پیش بیاید، همان راه را انتخاب کنم. این همان فرهنگ شهادت طلبی است که امام حسین علیه السلام به جامعه اسلامی و بشری اهداء فرمود. امام حسین علیه السلام نشان داد که شرایطی برای جامعه اسلامی پیش می آید که مسلمان باید خود و فرزندانش تا طفل شیرخوارش به شهادت برسند تا اسلام بماند و احکام آن تغییر نکند.                                  . 
آنچه ارزش دارد نور ایمان، صفای قلب، اعتقاد به عقاید حق و پایبندی به ارزش های اسلامی است اگر یک روز چنین جامعه ای به وجود آمد، دفاع از ارزش ها، مخصوص سیدالشهداء
علیه السلام نیست. یزید می خواست جامعه ای به وجود بیاید که آزادی به معنای بی بند و باری. بر دین مقدم باشد یعنی حاکمیت حیوانیت بر مقدسات عالم؛ یعنی پایمال کردن خون جمیع انبیاء و شهداء و مقدسین عالم و در چنین شرایطی نباید ساکت نشست

مکتب حسین این است؛ هیهات منا الذله ذلت، پذیرش آیین غیر اسلامی و ارزش های غیر خدایی، حسین فدا شد تا این ارزش ها زنده بماند. حسینی ها این فکر را باید داشته و بچه هایشان را هم این چنین باید تربیت کنند و انتظار ظهور مهدی هم یعنی همین.                              . 
نتیجه باید به هوش باشیم که شیاطین ما را با یک الفاظ پوچ با محتوای الحادی به نام اسلام و ارزش های انسانی و ارزش های لیبرال دموکراسی فریب ندهند؛ روح اینها چیزی جز کفر و انکار ارزش های الهی نیست.

و الله خطر اینها از خطر یزید و شمر برای عالم اسلامی بیشتر است؛ مگر یزید و شمر توانستند ایمان را از مردم بگیرند؟ بدانید که امام حسین علیه السلام آدمی نبود که یک عده گرگ دورش را بگیرند. امام حسین علیه السلام هدف داشت و برای احیاء دین و ارزش های دینی قیام کرد و در این راه موفق شد و اگر راه دیگری در زمانی برای احیاء ارزش های دینی جز شهادت نباشد، شهادت برای دیگران هم واجب خواهد بود.

قیام بر ضد طاغوت در جامعه توحیدی و اسلامی بر همه مسلمانان واجب است تا آنجا که می توانند زمینه‌های رشد و هدایت دیگران را در جهت بندگی بهتر خداوند و هدایت و حرکت در مسیر فطرت فراهم سازند و با هر گونه موقعیت و شرایطی که زمینه ساز ناهنجاری های توحیدی و انسانی است مبارزه کنند. بنابراین هر گونه مبارزه علیه قوانین و حاکمیت‌های ضد دینی یا حاکمان طاغوتی، هم مبارزه با زمینه‌های فساد و انحراف اجتماع است و هم خود زمینه ساز بروز فضایل و کرامتهای انسانی و هدایت و حرکت در مسیر فطرت. نهی از منکر از جمله آموزه‌های دینی و قرآنی است که مبنای حرکت و نهضت مصلحانه مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و با اقتداء به قیام و نهضت سیدالشهداء (علیه السلام) بود.

امام راحل در این خصوص چنین بیان فرمودند: خدای تبارک و تعالی می‌فرماید فقط یک موعظه من دارم. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ، اینکه برای خدا قیام کنید وقتی که دیدید که دین خدا در معرض خطر است برای خدا قیام کنید، سید الشهداء  (علیه السلام) هم همین طور برای خدا قیام کرد این یک مطلبی است که برای یک وقت نیست، موعظه خدا همیشگی است هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانی اسلامی الهی خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بکوبند باید قیام کرد.                           .                                                                  همین است سیره انبیاء همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطان جائر بر مردم حکومت میخواهد بکند بایستید در مقابلش و او به هر جا می خواهد منتهی بشود باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکشیم او را پایین از آن تخت باطل (صحیفه نور، ج7، ص37 و ج20، ج2، ص208)

تسلیم در مقابل ولی خدا آن سوی میدان، هر چه رذالت است و پلیدی و دنیاطلبی و سرسپردگی به طاغوت این سوی میدان، همه چیز همان ما رأیت الا جمیلا یی هست که زینب سلام الله علیها، روزها بعد در کاخ یزید، به صورت دشمنانش می‌کوبد. زیباترین جلوه‌اش هم، ولایتمداری است که به گونه‌ای خاص و ویژه در کردار عباس بن علی علیه‌السلام نمودار می‌شود می فرماید علمدار باش، می‌گوید چشم؛ می‌فرماید سقای لشگرم باش؛ می‌گوید چشم. وقتی تکلیف در اطاعت صاحب الامر است، فرقی نمی‌کند چه بخواهد، مهم آن است که هر امری جز فرمانبری جوابی نگیر عباس نه یک قدم بیش است که زودتر به میدان رود، نه یک قدم عقب است که از مولایش جا بماند

همپای مولایی که همیشه هم مولایش بوده، بی آنکه برادر خطابش کند، پیش می‌رود تا جایی که وقتی دستانش را از آب پر می‌کند یاد ش می‌آید که امامش به او گفته آب بیاور، نه اینکه آب بنوش؛ آب را به فرات می‌ریزد. سعادتی که نصیب عباس بن علی می‌شود، از همین ولایتمداری اوست هر چه قرار است انجام دهد و ندهد، از مجرای امر ولی‌اش می‌گذرد و در کردار او جریان می‌یابد  و جالب آنکه شقاوت ابدی آن سوی میدان نیز، از همین تن دادن به حکومت طاغوت و بی‌تفاوتی نسبت به لغزش‌ها و بیشتر از همه، از همین تسلیم نبودن در برابر ولی خداست

عاشورا یک سبک زندگی است؛ سبکی که می‌آموزد در راه خدا باید از جان و مال و آبرو گذشت که آبرویی اگر باشد، جز در راه او نیست

سبکی که می‌آموزد در راه خدا، از جان و مال و آبرو که هیچ، از خانه و خانواده هم باید گذشت که خانه و خانواده‌ای اگر قرار است برای انسان بماند، در این دنیا گذراست و در آن دنیا، ابدی و جاودانه. سبکی که می‌آموزد زندگی در سایه ولایت طاغوت، ننگی است که باید پاک شود؛ حتی شده به خون خود و عزیزترین کسان خود.

سبکی که می‌آموزد زندگی در دنیا، مبارزه‌ای است در راه اعتقاد و آرمان‌های الهی و جان، امانتی است که باید در راه او، به او بازگرداند.

گریستن ها و گریاندن ها در عزای حسین علیه‌السلام خود هدف نهضت عاشورا قلمداد شده و هدف اصلی فراموش شود و مردم برای آنکه بهتر و بیشتر گریه کنند و دامن خود را از هرگونه گناه و پلیدی شستشو دهند، به این ترتیب شور و حرکتی که در این حادثه وجود دارد، به خمودی و سکوت می گراید و نهضتی که می خواهد برای جباران تاریخ خطرساز باشد، عاملی برای تخدیر جوامع شده و ستمگران یزیدی در طول تاریخ از خطر عاشورا و خاطره جان فشانی امام حسین علیه‌السلام مصون می مانند.

این دیدگاه یکی از بدترین نوع تحریف ها در زمینه هدف نهضت عاشوراست.

اینکه بدون تهذیب نفس می‌توانیم این‌قدر عاشقانه به سوی حسین(علیه السلام) برویم، معجزه فطرت است

  وقتی انسان به خیمه اباعبدالله(علیه السلام) وارد می‌شود سوختن خود و سوختن دیگران را در ذکر حسین(علیه السلام) می‌بیند و از خودش می‌پرسد که این از کجا آمده است؟ بعد می‌فهمد که این یک اتفاق فطری است و یک تجربه شکفتن فطرت در وجود انسان است. خداوند یک چشمه از آن را به مدد حسین علیه‌السلام به ما نشان داده است. اگر می‌گوییم امروز نوبت بازگشت به فطرت است و راهش حسین علیه‌السلام است، به این دلیل است که حسین علیه‌السلام شکفته‌ترین بخش فطریِ ماست. و اگر کسی می‌خواهد رشد کند، باید پای این شکوفه را آبیاری کند. علامه طباطبایی: هیچ کس به هیچ مرحله‌ای از معنویت نرسید مگر در حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام و یا در توسل به آن حضرت. حسین علیه‌السلام فطرت ما را شکوفا می‌کند. این اولین تجربه فطری ماست و ما این را تجربه کرده‌ایم و در دیگران دیده‌ایم، حتی در غیرمسلمانان.

دسترسی به محبت اباعبدالله علیه‌السلام در فطرت خیلی آسان است. انسان خیلی راحت می‌تواند به جلسه روضه اباعبدالله علیه‌السلام برود و کمی با حسین علیه‌السلام آشنا شود تا ببیند حسین علیه‌السلام چطور دلِ آدم را آتش می‌زند، بعد فکر کند که اگر دستِ دلِ انسان به خدایِ حسین علیه‌السلام برسد، این محبت (حب الله) با دل انسان چه خواهد کرد.

 پیروی از امام حسین علیه‌السلام و کسب نفس مطمئنه مربی خوب کسی است که بخواهد شاگردش در زمان حیات خودش مانند او بشود. اگر مربی‌ای دارای چنین خصوصیتی بود معلوم می‌شود که واجد نفس شریف مربی‌گری است

بعضا در رشته‌های مختلفی افرادی دارای تخصص و تجربه بوده‌اند، اما در مقام القای علوم و تجارب به شاگردان خود، همه آنچه را که دارا بوده‌اند به آنان القا نکرده‌اند.
پیامبر گرامی اهم چیزهایی را که دارا بوده‌اند، قرآن است:
الْقُرْآنُ أَفْضَلُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ دُونَ اللَّه (بحار ج92 ص19)؛ قرآن، به‌جز خداوند، از همه چیز بالاتر است

مربی بزرگ انسان‌ها و انسانیت‌ها، پیامبر اعظم می‌فرماید لَوَدِدْتُ أَنَّها فی قلبِ کلِّ إنسانٍ مِنْ أُمَّتی به خدا دوست داشتم که «سوره یس»، در قلب هر یک از افراد امت من جای گیرد این روایت یعنی: من (پیامبر) دوست دارم هر مسلمانی، محمدبن عبداله بشود! یعنی به مرتبه‌ای که من هستم برسد

امام حسین علیه‌السلام در عالم هستی به صورتی خاص واجد «نفس المطمئنه» بوده‌اند.
در قرآن‌کریم در «سوره فجر» این تعبیر آمده یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة . إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که سوره فجر، سوره حسین علیه‌السلام است، و این سوره را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید (سفینه البحار ج2، ص346) در این آیه چند نکته وجود دارد که عبارتند از:                             .
اول: إِرجعی إِلی ربِّکَ. نه الی آلاء الله  یا  نعمت ربک  یا  جنه ربک. نفس مطمئنه در خود این آیه تفسیر شده است. کسی است که دنبال غیر از خدا نیست. غیر از خدا نمی‌خواهد. «دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را»                                .
دوم: چرا «رب»؟ در آیه آمده، و الی‌الله نیامده است و «الی‌رب» است. رب یعنی کسی که لحظه به لحظه وجود تو را پرورده است تا به اینجا رسانده است.

شب عاشورا حضرت امام حسین علیه‌السلام اصحاب را جمع کردند و بعد از اینکه آنهایی که ماندنی شدند مشخص شد و عده‌ای رفتند حضرت فرمودند: من بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم. سپس در این‌جا حضرت خواستند آن کمال عالی امامت و مربی‌گری را تمام کنند، به اصحاب فرمودند: از بین انگشتان ایشان جایگاه ابدی خود را ببینند. یعنی خواستند اصحابشان از علم‌الیقین به عین‌الیقین برسند و دارای مرتبه‌ای از نفس مطمئنه شوند. لهذا در این شب بعضی اصحاب با یکدیگر شوخی و مطایبه می‌کردند. چرا که به اقصی نقطه‌ای که وجود آنان در این عالم می‌توانسته برسد رسیدند این کار امام حسین علیه السلام از همه روز عاشورا مهم تر است یعنی اینکه حضرت بتواند انسان را به مرتبه نفس مطمئنه برساند.

سخنان امام حسین علیه‌السلام روز عاشورا و مسلمانان امروز

 حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در روز عاشورا هنگامی که لشکر ابن زیاد ایشان و یاران و اهل حرم او را محاصره کرده و آهنگ حمله نهایی بر این ستارگان هدایت کردند، خطاب به همراهان پابرجای خود فرمودند وَ إِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَ اسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَ لَمْ یَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةً کَصُبابَةِ الاِناءِ، وَ خَسیسِ عَیْش کَالْمَرْعَى الْوَبیلِ، اَلا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ إِلَى الْباطِلِ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً، فَإِنّی لا أَرىَ الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً، وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَماً بحارالانوار ج 44 ص188 بیان سیدالشهداء عجیب و در حد معجزه است دنیا دستخوش تغییرات فراوان شده و متأسفانه این تحولات، غالباً به سوی تباهی است. چرا؟ دلیل این تحلیل از اوضاع جهانی با شاخصه مهمی ارائه شد کار درست (معروف) رها شده و این پشت کردن به نیکی، اتفاقی و موردی نیست بلکه به شکل رویه ای و مستمر در حال نهادینه شدن است. کار به جایی رسیده است که: دیگر خبری از عمل نیک جز در حد ته مانده ای در ظرف نمانده! گویی از مرغزار خرم انسانیت که همان دنیا است و می بایست مزرعه آخرت باشد جز مقدار کمی علف خشکیده بر جای نیست؛ و این چراگاه مهم گویی از بیخ ویران شده است!

به عبارت دیگر آنچه معیار آبادی و یا ویرانی محیط انسانی است، اعمال انسانهاست نه ویرانی محیط ظاهری! این خود ارائه یک معیار و یک مبنا برای به دست آوردن تصویر واقعی از وضعیت هر دوره است: مقهور خیابان های زیبا، ساختمان های بلند، ماشین های تندرو، تلفن های کارآمد، لباس ها و قیافه های رنگارنگ، نشوید اینها و امثال اینها شاخص آبادانی و یا ویرانی نیست!

مهم آنچه ما انسانها انجام می دهیم است: اعمال ما، زیبایی ها و زشتی ها را می سازند: اگر اعمال منکر باشند و کارها زشت، محیط یک ویرانه است اگرچه ظاهر آراسته و رنگارنگ داشته باشند. عبور از پرده اغوای ظاهری جز با تمرکز بر نحوه اعمال انسان ها امکان پذیر نیست.

تصویر امام(علیه السلام) از شرایط و وضعیت حقیقی، تصویری تاریک و بسیار نگران کننده است. چرا؟ آن ستاره فروزان بصیرت، دلیل را با مفهوم جادویی «حق» و در مقابل آن «باطل» بیان می کنند: اَلا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ ...؟ آیا نمی بینید که حق فروگذار شده و از باطل جلوگیری نمی شود؟ نکته مهم اینست که ما مصادیق حق و باطل را چگونه لیست می کنیم: مسلم در زمان ایشان امراء فاسد شده بودند، شارب خمر بودند، زناکار بودند و...

اما این مفاسد رواج عمومی نداشت! مساجد در هنگام نماز پر بود، حدود و ظواهر شرعی به نحو قابل توجهی رعایت می شد و... . اما «حقی» رها شده بود که مادر همه حق ها بود و آنقدر رها کردن آن سنگین بود که امام علیه‌السلام آرزوی مرگ را برای دانایان طبیعی می دانست: لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ! و آن «حق» رها شده چیزی نبود جز «اقامه دین»، یعنی بنای یک نظام مدنی- سیاسی.                            

بر اساس اسلام که محور اصلی «ولایت» است. مردم نماز می خواندند، روزه می گرفتند و از بسیاری از مناهی اجتناب می کردند اما وظیفه «ولایت» را رها کرده بودند. برایشان مهم نبود که چه کسی و یا کسانی حکومت را بدست آورده اند! اینجا «ولایت» به عنوان یک وظیفه و تکلیف محوری مطرح است. در حدیث معروف، معصوم علیه‌السلام می فرماید: بُنِیَ الْاِسْلامُ عَلَی خَمْس دَعائِمَ: اَلْوِلایَةُ وَ الصَّلاةُ وَ الزَّکاةُ وَ صَومُ اسلام، در عمل، برپایه پنج محور استوار شده است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت. در اینجا ولایت از جنس تکلیف است؛ بحث کلامی نیست، فلسفی نیست

و سپس معصوم فرمود: که هیچ یک از وظایف بدون ولایت مقبول نیست! ولایت به عنوان وظیفه، یعنی دغدغه مشروعیت داشتن، یعنی ملاک مشروعیت را دانستن، یعنی مصداق مشروعیت را شناختن و بالاخره یعنی تولی و تبری.

امام علیه‌السلام شاهد بودند که برخی دغدغه مشروعیت را رها کرده بودند و به بقیه فرائض پرداخته بودند. یعنی اقامه دین را در همان حد می دانستند.

یعنی دین را امری خصوصی و حکومت را سکولار می پنداشتند. دین را اقامه کردنی در جمع و زندگی جمعی نمی دانستند.                                                          

امام علیه‌السلام می دیدند برخی ملاک مشروعیت ولایت را نمی دانند و یا رها کرده اند. کلام حق تعالی را که فرمود: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ را تنازل دادند به قبول حاکمیت معاویه و یزید! در حالی که خط از خدا تا رسول نمی تواند به هرکس که به قدرت دست یابد منتهی شود! نسبت رسول به خدا باید در نسبت ولی به رسول محفوظ باشد

این اساس مکتب اهل بیت علیهم ‌السلام است. گروهی ولی مشروع را نمی شناختند و این چه جهل مهلکی است که انسان نمازخوان و روزه بگیر را با مرگ جاهلی از این دنیا میبرد! بالاخره بالاترین منکر که همانا رها کردن تولی از ولی مشروع است با هر انگیزه رواج داشت. «اهل کوفه» مصداق این انحراف است.

عاشورا یک جنگ ابتدائی نیست، بلکه یک دفاع عزتمندانه شرافتمندانه درس بزرگ عاشورایی، احیای «حق» در فکر و عمل است «حق» مفهومی خطرناک و هراس انگیز برای دنیای سکولار است.

وقتی دنیا عاشورا (مظهر عشق و دلبستگی شیعه) را آنچنان که بوده بفهمد؛ که اصلاً عاشورا یک نبرد نظامی نیست. بلکه یک قیام اصلاح طلبانه و ستم ستیز برای ساختن انسان و جوامع انسانی است و بیش از هرچیز ماهیت دینی و فرهنگی دارد که طی یک محاصره و کشتار از سوی خلافت غاصب زمان خویش، به خون کشیده شده. و در یک روز، فهرستی از تمام فضائل اخلاقی در برابر همه رذائل و ناپاکی ها ظاهر گردیده است. دراین صورت وقتی که ما می گوییم عاشورایی و حسینی هستیم؛ عاشورا، شناسنامه ماست. دنیا اگر بتواند خود را از چنبره تبلیغات امپریالیستی نجات دهد و واقعاً دنبال کشف حقیقت باشد دیگر نمی تواند از ما بیمناک باشد.

دیگر نمی شود ملتی را که برای عاشورا آنچنان اشک می ریزد و پاک ترین عواطف و احساسات خود را نثار آن می کند، به تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی برضد بشریت متهم کرد. بله، امام حسین علیه‌السلام آنگاه که خود را دریک نبرد نابرابر بین «تسلیم با ذلت» و یا «شهادت با عزت» دید؛ راه دوم را برگزید و برای همیشه تاریخ، به همه آزادگان جهان فهماند که در نبرد حق و باطل و در شرایط عدم معادله قوا، وقتی مورد تجاوز قرار می گیری، راهبرد الهی چیست. آن راهبرد عبارت است از: با همه هستی خویش به میدان آمدن و تا آخرین قطره خون مقاومت کردن، این استراتژی حسینی است تبیین و تبلیغ همین راهبرد، در شرایط عدم معادله قوا، در نبرد با استکبار جهانی، آن را به زانو درمی آورد.

عاشورا از نگاه امام رضا علیه‌السلام

حضرت امام رضا علیه‌السلام از عاشورا به عظمت و شکوهی بی‌مانند یاد می‌فرمودند و اجر همدلی و همراهی در این طریق را بی‌همانند می‌دانستند

گرچه از زمان وقوع واقعه عاشورا تا روزگار آن حضرت زمان بسیار زیادی سپری شده بود، اما آن حضرت هرگاه در خصوص مصائب و شدائد این روز سرشار از بلا سخن می‌گفتند از کلمه “ما” استفاده می‌کردند آن گونه که گویی زمانی از این واقعه سپری نشده و آن حضرت نیز در آن واقعه حضور داشته و در آن مصائب شریک و سهیم بوده است                                        . .  
امام رضا علیه‌السلام همانند دیگر پیشوایان عالیقدر مکتب تشیع زنده نگاهداشتن نهضت عاشورا و سوگواری بر حضرت امام حسین علیه‌السلام را موثرترین و عالی‌ترین روش برای مبارزه با دشمنان اسلام و اهل بیت علیه‌السلام می‌دانستند و محبان و شیعیان را به بر پایی مجالس ذکر و گریستن بر مصائب حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام ترغیب می‌فرمودند. ‏
در روایتی از آن حضرت آمده : روز شهادت امام حسین علیه‌السلام چشم‌های ما را مجروح و اشک‌های ما را روان و عزیز ما را ذلیل گردانیدند پس بر حسین علیه‌السلام باید بگریند که اشک ریختن برای او سبب محو گناهان بزرگ است. (امالی صدوق مجلس 27-ص130)
اگر می‌خواهید اشک بریزید بر حسین بن علی علیه‌السلام اشک بریزید که او را همچون قربانی سر بریدند و هیجده مرد از خاندان او را که همانندی نداشتند با او به شهادت رساندند و آسمان‌های هفت‌گانه و تمام زمین بر شهادت آن حضرت گریستند و چهار هزار ملائکه از آسمان برای یاری رساندن به ایشان به زمین نزول کردند که آن حضرت به آنان اذن نداد. پس آن ملائک در جوار مزار آن امام مظلوم همواره زلف آشفته و غبار آلودند تا هنگامی که قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه) ظهور کند و از یاران او باشند و شعار و نشانه آنان در آن روز این است: یالثارات الحسین اگر آن قدر بر حسین گریه کردید که اشک دیدگانتان بر چهره شما روانه شد، پروردگار، گناهانی را که از شما سر زده مورد عفو و بخشش قرار خواهد داد.                                .‏
اگر قصد ملاقات خداوند را دارید، در حالی که هرگز گناهی نداشته‌اید، به زیارت حسین علیه‌السلام بشتابید. اگر آرزوی محشور شدن با پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ در بهشت را دارید به قاتلان حسین علیه‌السلام لعنت بفرستید. اگر در پی ثواب کسانی هستید که با حسین علیه‌السلام به شهادت رسیدند، وقتی به یاد او می‌افتید بگویید: یا لیتنی کنت معکم (ای کاش با شما بودم) اگر دوست دارید که در مراتب والای بهشت با ما باشید پس به خاطر غم و اندوه ما اندوهناک و محزون، و به علت شادی ما، مسرور باشید که اگر هر کس سنگی را دوست داشته باشد، خداوند در روز رستاخیر او را با همان سنگ محشور خواهد ساخت (عیون اخبار الرضا  ج1 ص11)                                .
امام رضا علیه‌السلام در دوران حیات پربار خویش شاعران را به سرودن شعر در رثای جد بزرگوار خویش حضرت امام حسین علیه‌السلام و مصائب آن حضرت در واقعه عاشورا ترغیب می‌فرمودند که این نکته همچنان ادامه یافت و لذا در بسیاری از مدایح و مراثی رضوی شاهد آن هستیم که شاعر گاه در کنار مدح و منقبت، و یا مرثیه سرایی برای حضرت ثامن الائمه علیهم ‌السلام، عرض ارادتی نیز به پیشگاه حضرت خامس آل عبا علیه‌السلام داشته است که این نکته به تحقیق، امری بسیار جذاب و شایان توجه است.

ادبی که کارساز شد (ادب حُرّ) یکی از صحنه های زیبا و در عین حال الهی کربلا را باید در بازگشت حُرّ به سپاه امام حسین علیه‌السلام جستجو کنیم. در طول مدت زمانی که سپاه امام حسین علیه‌السلام در کربلا حضور داشت ایشان بارها و بارها سعی کردند تا با موعظه و نصیحت سپاه دشمن را به راه حقیقت و راستی هدایت نمایند. یکی از جلوه های رد و بدل این صحبت ها به گفتگوهای رد و بدل شده میان امام حسین علیه‌السلام و ایشان مربوط می شود
حر بن یزید بن ناجیه ریاحی در میان قوم خود از عزت و احترام زیادی برخوردار بود. ابن زیاد، حر را که از سران کوفه به شمار می‌رفت، برای رویارویی با امام حسین علیه السلام فرا خواند و با هزار سوار به سوی کاروان او فرستاد.

حرّ، اولین کسی بود که راه را بر امام علیه السلام بست و از ورود او به کوفه یا بازگشتش به مدینه جلوگیری کرد. حرّ، علی‌رغم اینکه برای رویارویی با امام آمده بود، رفتارش خالی از ادب نبود. امام حسین علیه السلام و لشکر حرّ، در راه کربلا در برابر هم قرار گرفته بودند امام به منادی خود فرمود برای نماز عصر اذان بگوید پس از نماز، امام حسین علیه السلام رو به لشکریان حرّ کرد و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: ... اگر فرمانروایی ما را خوش ندارید و می‌خواهید درباره حق ما نادان بمانید و نظرتان چیزی غیر از آن است که در نامه‌های‌تان به من نوشتید و فرستادگان شما به من گفتند، اکنون باز می‌گردم.

حرّ گفت: به خدا سوگند، من نمی‌دانم این فرستادگان و این نامه‌ها که می‌گویی چیست؟ امام به یکی از یارانش فرمود: ای عقبة بن سمعان! آن دو خورجین را که نامه‌های ایشان در آن است بیرون بیاور. عقبه نامه‌ها را آورد و جلوی امام خالی کرد. حرّ گفت: ما از آن کسان نیستیم که این نامه‌ها را به تو نوشته‌اند. ما فقط دستور داریم که از وقتی تو را دیدیم، از تو جدا نشویم تا به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببریم.  امام حسین فرمود: این آرزویی بیش نیست و محال است من با تو نزد عبیدالله بروم.
امام حسین علیه السلام پس از آنکه نماز عصر را در ذوحسَمَ به جا آورد و با لشکریان حرّ احتجاج کرد، به اصحاب خود دستور داد: به سوی مدینه باز گردید. اما لشکر حرّ از بازگشت آنان جلوگیری کرد. امام حسین علیه السلام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه می‌خواهی؟ حرّ گفت: غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین می‌گفت، من نیز می‌گفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمی‌توانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم. همین ادب حر در مقابل امام حسین علیه السلام نیز باعث شد تا وی در نهایت به جمع صفوف یاران امام حسین علیه السلام بپیوندد

اما در صحرای کربلا هنگامی که حر فریاد غریبانه امام حسین علیه السلام را که طلب یاری میکرد شنید، نزد عمرسعد رفت و پرسید: آیا تو با این مرد خواهی جنگید؟ عمر گفت: آری به خدا قسم، با او جنگی خواهیم داشت که دستکم، سرها قطع گردد و دستها جدا گردد. حر گفت: شما چه خواهید کرد؟ آیا پیشنهاد او مورد پسند شما نیست؟ ابن سعد گفت: اگر کار دست من بود (هر آینه از جنگ با او) دست میکشیدم اما امیر تو (ابن زیاد) از این کار سر باز میزند. حر او را ترک کرد و با دیگران در انتظار ایستاد، در حالی که در کنار او قره پسر قیس قرار داشت.                           .
حر به قره گفت: آیا اسب خود را امروز آب دادهای؟ قره گفت: نه. حر گفت: آیا میخواهی آن را سیراب کنی؟ قره گمان کرد که حر قصد کنارهگیری از سپاه ابن سعد را دارد، در حالی که حر چندان تمایلی نداشت که قره جدا شدن او را مشاهده کند پس او را ترک کرد و رفت. اینجا بود که حر به امام حسین علیه‌السلام قدری نزدیک شد. مهاجر پسر اوس به حر گفت: آیا تو میخواهی که حمله کنی؟ در پاسخ این سئوال حر ساکت شد و بر خود میلرزید، پس در حالی که مهاجر از این حال حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: اگر از من درباره شجاعترین مرد کوفه سئوال میشد، تو را معرفی میکردم، این چه حالتی است که در تو میبینم؟ حر گفت: همانا خود را بین بهشت و دوزخ متحیر میبینم، به خدا سوگند اگر مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.

پپش از آن با شلاق به اسب خود نواخت و به سوی امام حسین علیه السلام رهسپار شد. او به سبب آنچه پیش از آن به آل رسول روا داشته بود و آنها را در مکانی بی آب و گیاه وانهاده بود، سر از خجالت به پایین انداخته بود و به سوی آنها پیش میرفت و گفت: پروردگارا! من به سوی تو باز میگردم، پس توبهام را پذیرا باش.

من دل اولیا و فرزندان پیامبرت را به وحشت انداختهام. ای اباعبدالله! من بازگشتهام و تائب هستم، آیا برای من راهی به توبه هست؟ امام در پاسخ حر فرمود: آری، خداوند به تو روی خواهد کرد. این گفتار امام حسین علیه‌السلام حر را شادمان کرده بود او به یقین دریافت که به زندگانی بی پایان و نعمتهای همیشگی راه یافته است حر داستان ندای هاتفی را هنگامی که او از کوفه خارج میشد به امام حسین علیه‌السلام این‌گونه بازگو میکرد: من با گوش جان شنیدم، کسی این‌گونه هشدارم میداد که ای حر! تو را بشارت به بهشت. گفتم وای بر حر، آیا تو او را به بهشت مژده میدهی، در حالی که او برای جنگ با پسر دخت پیامبر به حرکت در آمده است؟ امام فرمود: تو به خیر و پاداش (نیکو) دست یافتهای این بازگشت حر به صفوف سپاه حق نشان داد که خداوند و اولیای الهی از توبه حقیقی و واقعی افرادی که حتی آب را بر سپاه امام معصوم می بندند نیز می پذیرد. حُر با احترامی که برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) قائل شد مورد لطف و رحمت خداوندی قرار گرفت و در نهایت توانست با افتخار راه صحیح را انتخاب کند و نام وی برای همیشه تاریخ به عنوان حر در تاریخ ثبت شد. برخی فریب خوردگان و قلمزنان وابسته، می کوشند از عاشورا و محرم هم راهی برای گفت وگو و سازش با استکبار جهانی و ابن زیادها و یزیدیان پیدا کنند. گرچه پیام ظلم ستیزی، عرفان گرایی، عدالت خواهی، عزت گرایی و استقلال خواهی سیدالشهداء آنچنان درخشان و فراگیر و عمیق عرضه شد که با گرد و غبار برخی روزنامه نگاران و تبلیغات چیان منحرف و یزیدی، تیره نمی شود اما جهت گیری سیاستگذاران استکبار و رسانه های هماهنگ با آنان، رسالت ما را چند برابر میسازد. همه وظیفه دارند، در برابر سیاست تسامح و لبخند به استکبار، سیاست سوگواری بر مظلوم و نهیب و خروش در برابر شیطان بزرگ و نرمش و عطوفت با خودی ها را ترویج کنند.

اثبات نقش یهود در شهادت امام حسین (علیه السلام)

فتنه‌های یهود 10 دیدگاه 

در این مقاله بر آنیم تا مستندات مربوط به نقش یهودیان در حادثه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و صحنه‌گردانی این فاجعه توسط آنان را ارائه دهیم.

1.  این‌که یهودیان به‌دنبال ترور خاندان نبوت صلوات الله علیهم اجمعین از جمله امام حسین علیه‌السلام بوده‌اند را می‌توان از این حدیث شریف نبوی که در دوران خردسالی حسنین علیهماالسلام ایراد شده است فهمید

فَإِنِّی خَائِفٌ عَلَیْهِمَا مِنْ کَیْدِ الْیَهُود من از مکر یهود نسبت به فرزندانم حسن و حسین بیمناکم. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین ص32 و بحارالانوار، ج43، ص313)

2.  در یکی از زیارت مطلقه امام حسین علیه‌السلام با سند معتبر چنین می‌خوانیم:

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الَّذینَ سَفَکُوا دَمَکَ، وَ اسْتَحَلُّوا حُرْمَتَکَ، مَلْعُونُونَ مُعَذَّبُونَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ، ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ. (کامل الزیارات باب 79 ص 208 حدیث 6) و گواهى می‌دهم که حقّاً آنان که خونت را ریختند و حرمت تو را از بین بردند ملعونند و معذّب هستند بر زبان داوود و عیسى بن مریم و این بخاطر آن گناهى است که کردند و مردمى تجاوزکار بودند.

اکنون سؤال اینجاست که چه کسانی توسط حضرت داوود و عیسی بن مریم سلام‌الله‌علیهما لعنت شده‌اند؟ پاسخ این سؤال نه به کنایه، بلکه صراحتاً در آیه 78 مائده آمده است لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ ذَلِک بِمَا عَصَوْا وَ کانُواْ یعْتَدُونَ کافران از بنی‌اسرائیل به زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند، لعنت شدنشان بدین سبب بود که [از فرمان های خدا و پیامبران] سرپیچی کردند، و همواره [از حدود الهی] تجاوز داشتند.

سایر مستندات

3.  در زیارت شریف عاشورا دعا می‌کنیم اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ  سؤال این است که اولین کسانی که در حق پیامبر و خاندانش ظلم روا داشتند چه کسانی هستند؟ پاسخ این پرسش در آیه شریفه 41 بقره که خطاب به یهودیان عصر پیامبر نازل شده، داده شده است

وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکمْ وَلاَ تَکونُواْ أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلاً وَإِیای فَاتَّقُونِ بدیهی است که بدترین ظلم در حق پیامبر (صلی الله علیه و آله) کفر ورزیدن به نبوت ایشان و کتاب آسمانی ایشان است و این یعنی این ‌که مصداق اول ظالم یهودیان هستند.

4.  در زیارت عاشورا می‌خوانیم اللَّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الْاَکْبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سؤال این است: چه کسانی توسط خداوند متعال لعنت شده‌اند؟ پاسخ این سؤال را در آیات 12گانه زیر که همگی درباره‌ی بنی‌اسرائیل و یهود نازل شده‌اند می‌یابیم  فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (مائده/13)            .مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلاً (نساء/46)

* یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (نساء/47)

* أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً أُولَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً (نساء/52و51)

* قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِکَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ (مائده/60)

* وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً مَا یُؤْمِنُونَ (بقره/88)

* أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ (آل عمران/87)

* إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (بقره/159)

* إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ (بقره/161)

* وَالَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (رعد/25)

* وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (مائده/64)

* وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ (بقره/89)

و سؤال دیگر این است که چه کسانی توسط نبی خدا لعنت شده‌اند؟

پاسخ این سؤال را نیز در آیه 78 سوره مبارکه مائده می‌یابیم لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ.

5.  در زیارت عاشورا می‌خوانیم وَ هَذَا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ

سؤال: در روز عاشورا چه کسانی شادی می‌کنند؟

جواب این پرسش‌ها نیز هر سال در روز عاشورا خودتان می‌توانید بیابید. فقط کافی است که عبارت عید کیپور (یوم کیپور) را سرچ کنید.

عید کیپور عبارت است از سلسله جشن‌هایی که یهودیان در اقصی نقاط جهان و به ویژه در فلسطین اشغالی همزمان در روز عاشورا و شام غریبان برگزار کرده و در آن به رقص و پایکوبی و شراب‌خواری می‌پردازند. و این سنتی است که از سال‌ها قبل از حادثه‌ی کربلا در میان بنی‌اسرائیل رواج داشته است و این است دلیل به تأخیر انداختن حمله به خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام، چرا که امام صلوات‌الله‌علیه از اولین روز محرم در کربلا بودند اما سپاه عمر سعد ملعون تا شب عاشورا تصمیم به حمله نگرفت و قرار بود این جنایت شوم در شب عاشورا انجام شود تا فردای آن روز همگان به شادی بپردازند اما با مهلت خواستن سیدالشهدا علیه‌السلام این حمله به صبح عاشورا موکول شد.

6.  خاندان بنی‌امیه یهودی تبارند.

این مطلب را از آیه شریفه 60 سوره مبارکه اسراء و حدیث شریف امام صادق علیه‌السلام که توضیح مفصل آن در مقاله «سقیفه بنی‌اسرائیل» گذشت، نتیجه‌گیری می‌کنیم.

همچنین به کار بردن عبارت «اللّصیق» برای خاندان بنی‌امیه توسط امام علی علیه‌السلام در نامه 17 نهج‌البلاغه خطاب به معاویه، مؤیدی دیگر بر این مطلب است که بنی‌امیه هیچ نسبت خونی با بنی‌هاشم نداشته و اصالتاً رومی و اسرائیلی‌تبار هستند

وَ اَمّا قَوْلُک اِنّا بَنُوعَبْدِ مَناف، فَکذلِک نَحْنُ، وَلکنْ لَیسَ اُمَیةُ کهَاشِم، وَ لا حَرْبٌ کعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ لا اَبُوسُفْیانَ کاَبى طالِب، وَ لاَ الْمُهاجِرُ کالطَّلیقِ، وَ لاَ الصَّریحُ کاللَّصیقِ، وَ لاَ الْمُحِقُّ کالْمُبْطِلِ، وَ لاَ الْمُؤْمِنُ کالْمُدْغِلِ. وَ لَبِئْسَ الْخَلَفُ خَلَفٌ یتْبَعُ سَلَفاً هَوى فى نارِ جَهَنَّمَ!

و [ای معاویه] این‌که گفتى: «ما از فرزندان عبدمنافیم» آرى ما هم چنین هستیم، ولى با این فرق که نه امیه مثل هاشم است، نه حرب همچون عبدالمطّلب، و نه ابوسفیان مانند ابوطالب، و نه مهاجر الى اللّه چون اسیر آزاد شده، و نه فرزند اصل و نسب دار چون فرزند منسوب به پدر، و نه اهل حق مانند اهل باطل، و نه مؤمن چون مفسد. و چه بازماندگان بدى هستند آنان که تابع گذشتگان جهنّمى خود مى‌باشند!

7.  یزید بن معاویه لعنةالله‌علیهما از مشاورین یهودی در دربار خود استفاده می‌کرده است. (کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، آیت الله جوادی آملی)

8.  حرمت ماه‌های حرام را حتی اعراب جاهلی هم نگاه می‌داشتند و این یهود بوده‌اند که در طول تاریخ از خون‌ریزی در ماه حرام هیچ ابایی نداشته بلکه به نظر می‌رسد این کار را راهی برای تقرب بیشتر به ابلیس می‌دانند. و آخرین سند آن هم آغاز جنگ 22 روزه در زمستان 1387 و جنگ 8 روزه در زمستان 1391 همزمان با ماه حرام ذی حجة و آغاز ماه محرم می‌باشد.

9.  جنایاتی همچون بستن آب به روی زنان و کودکان، به آتش کشیدن سرپناه خانواده‌ها، به صلیب کشیدن وهب، هدیه فرستادن سرهای قطع شده، اسب تازاندن بر پیکر شهدا و… اعمال کثیفی است که در طول تاریخ از این قوم پلید و هم‌پیمانان آنان سرزده است.

این حدیث شریف امام حسین علیه‌السلام که در هنگام هجرت از مدینه به سمت مکه خطاب به عبدالله بن عمر فرمودند از جمله مؤیدات این سابقه‌ی تاریک و ننگین است:

آیا نمی‌دانی که بنی‌اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را می‌کشتند سپس در بازارهای خود نشسته همگی به خرید و فروش می‌پرداختند آن‌چنان که گویی اتفاقی نیفتاده است؟! و سر یحیی بن زکریا را بریده و به عنوان هدیه به پیش زنی بدکاره فرستادند؟! (لهوف، سید بن طاووس)

با توجه به آنچه گذشت، وقتی به امام حسین علیه‌السلام عرض می‌کنیم: «انی … حرب لمن حاربکم … و عدو لمن عاداکم» منظورمان جنگیدن و دشمنی با چه کسانی است؟

براستی انتقام خون سیدالشهدا علیه‌السلام را از چه کسانی باید ستاند؟

اگر عاملین جنایت سقیفه، شهادت پیامبرصلی الله علیه و آله، شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، امام حسین  علیه السلام و… از بین رفته‌اند پس چرا این‌قدر به ما تأکید شده است که زیارت عاشورا بخوانید و عزاداری کنید؟

اگر عاملین جنایات مذکور به درک واصل شده‌اند دلیلی وجود ندارد که حدود چهار ماه از سال را به مناسبت‌های مختلف عزاداری کنیم تا جایی که حتی شب جمعه، صبح جمعه، شب عید قربان، صبح عید قربان، شب عید غدیر، صبح عید غدیر، شب عید فطر، صبح عید فطر قرائت زیارت عاشورا سفارش شده است!!

نویسندگان: محمد ابراهیم نیا، علی نوفرستی

تنظیم، ویرایش و تلخیص: اندیشکده مطالعات یهود

  وای دلم را چه شد؟

آن محرم و صفری که امام عزیز و یگانه مان فرمود «اسلام» را زنده نگه داشته، هرگز به این خیمه و هیئت و دسته منحصر نمی شد؛ مکتب بی نظیری است که کلاس دانایی و بصیرت است؛ دانشگاه عشق و ایثار است؛ تلویزیون شعار و شعر و شیرین کاری نیست؛ صحنه غم و اشک و آه نیست...

جاده ای است به بلندای تاریخ که احساس را دست در دست عقل به قتلگاه ذلت می برد و عزت را برای بشریت به دنیا می آورد که «حسین(ع)» آبروی مومن در دو عالم شده است در مسیر عبور از کربلا و حضور در عاشورا...

این تنها خون سرخ تاریخ است که تا ابد بر سینه خورشید نشسته و آسمان را هر روز خونین می کند؛ تنها شهادتی است که شهادت می دهد بر آزادگی بشر عاقل از بند جهل و جور...

حالا منبرهای محرم دوباره داغ شده است و بازهم بیم آن هست که این روزها و شب های عزیز تنها به جوشش احساس بی مثال شیعه ایران عزیز در غم ارباب خلاصه شود و مسابقه گریاندن مردم به هر شکل بازهم بلای جان هیئات دینی شود و این یک سوی ماجراست؛

سمت دیگر این افراط، تفریط شبه روشنفکری عده ای ماهیگیر خلاق است که در بافتن آسمان و ریسمان استادند و از این دالان سرخ ده روزه، برای خود دم و دستگاه خوبی دست و پا می کنند و مخ ملت را در آبگوشتی که همه چیز دارد جز «معرفت و حکمت» اما تا دلتان بخواهد «عرفان کشکی و راه های رسیدن به خدا از طریق پله برقی» دارد، تربیت می کنند!

منبر احساس را با طعم واژه ها ما امروز برایتان علم می کنیم شما یادتان باشد پای منبری حاضر شوید که عقل را در گنجه پس انداز نمی کند...عشق سیدالشهداء(ع) رمز حیات این انقلاب است اما نه بیدار ماندن بی جهت تا نزدیکی صبح و قضاشدن نماز و نه راه اندازی دسته عزاداری با جاز و سی دی و نه حضور رنگارنگ خانم ها در کنار هیئات...عقل سرخ می خواهد این نهضت همیشه بیدار و آن خون همیشه جاری...

خیمه اول؛ قربانی نفاق
تاریخ این گونه رقم خورده بود که تنها نیم قرن پس از عروج آخرین پیامبر(ص)،سرزمینش به قبرستانی سیاه و تاریک تبدیل شود. تقدیر پروردگار بر این بود که در این عصر ظلمت یک منجی ظهور کند، وارثی که میراث دار آدم ابوالبشر تا خاتم پیامبران باشد...

و حسین(ع) می دانست که منجی تمام بشریت است!
او آگاهانه حج خود را نیمه تمام می گذارد تا انتظار تاریخ را پاسخ گوید..

و هر بعثتی، نیازمند سفیرانی است برای تبلیغ... و سفیر این منجی، انسانی است از سلاله حسین(ع)، مردی مسلم که مظهر سلامت نفس و تسلیم امر الهی و اسوه ایستادگی است...
شاید تاریخ نام امضاء کنندگان 18هزار نامه به حسین(ع) را به فراموشی سپرده باشد اما نام مسلم بن عقیل تا همیشه تاریخ در کنار مظلومیت بی حدش، غربت بی انتهایش و تنهایی عمیقش فراموش نمی شود!
«مسلم» اولین قربانی حج ناتمام حسین(ع) است. اسماعیلی تنها در میان نامردمان کوفه که خود پای در مذبح عشق گذاشت، در جبهه نفاق و تزویر و دورویی شهری که زادگاه خوارج تاریخ بود؛ حنجره اش را برای شورانگیزترین سروده عرشی جلا داد اما...

مسلم می دانست که وقتی معشوق هست،هیچ عاشقی تنها نیست حتی اگر همه عالم، کوفه شود و همه درها بسته و همه دست ها به گناه آلوده! مسلم بن عقیل، بزرگ ترین سفیر تاریخ بر بام حکومت دار الحکومه می دید که دامنه فتح قیام مولایش در عمق اندیشه تاریخ چنان گسترده و بارور می شود، آنچنان که هیچ جهاد و جنگ و پیروزی در دنیا چنین ماندگار نشد!
و هنوز هم پس از 1400 سال، زمان در آغاز سال هجری، به انتظار می ایستد تا طنین نام حسین در کهکشان ها شنیده شود و حیات دوباره بشر آغاز گردد...و این گونه است که عاشورا «عید خون شیعه» می شود؛ روزی که خون حسین(ع) و یارانش دنیا را تا ابد بیمه کرد...و اینها همه مطلعی دارد که نام مسلم بر پیشانی آن می درخشد.

خیمه دوم؛ ارتفاع پست
پنج شنبه دوم محرم 61 هجری، حسین(ع) و یاران و فرزندانش به بیابانی رسیدند که نینوا نام داشت، حسین(ع) نام سرزمین را پرسید و پاسخ شنید: کربلا...

فرمود: پیاده شوید، اینجا جایگاه ورود ماست و ریخته شدن خون ما و محل قبرهای ما... و اینچنین بود که تاریخ در آن روز شروع به آغازیدن گرفت و تقویم دلهای بی قرار به وقت تحویل سال نزدیک شد تا به تماشای شگرف ترین صحنه های خلقت آدمی بنشیند!
دوم محرم 61 هجری، کاروان حسین(ع) به بیابانی قدم نهاد و برای ابد ماندگار شد که قرار بود وراثت آدمی بر زمین بار دیگر رخ بنماید و حسین(ع) وارث انسان شود.
آن روز حضرت خون خدا به سرزمینی فرود آمد که بلند ترین نقطه تاریخ است؛ ارتفاع پستی است در روزگار امتحان و ابتلا...آن روز حساس ترین مقطع آفرینش حیات آدمی در کربلا دوباره جان گرفت و انسان باردیگر خلق شد...

و حالا 14قرن از آن پنج شنبه ای که بیابان های عراق میزبان معجزه خداوند شدند می گذرد اما تو گویی تاریخ هیچ گاه آغاز حماسه را فراموش نمی کند

آغاز سپیده دم نبرد کوتاهی که حسین(ع) در پایان آن فرشتگان را از سوالشان خجالت زده می کند که می گفتند: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء خداوند رازی را می دانست که فرمود انی اعلم مالا تعلمون...

حسین راز سر به مهر خداوند بود؛ رازی که تا قیامت هم فاش نخواهد شد. میهمانان کربلا حالا برای تماشای زشت و زیبای یک حماسه تاریخی بار از شتران بر زمین گذاردند و حسین (ع)خیمه حسینی اش را برای همه تاریخ برافراشت؛ اینجا کربلا است و امروز روز آغاز...آغاز دوباره خلقت!
خیمه سوم؛ قهرمان کوچک
رقیه تنها یک کودک خردسال نیست! رقیه تنها یک امامزاده نیست! رقیه تنها دختر دردانه حسین(ع) نیست؛ رقیه، رمزی از رازهای عاشوراست؛ رمز بزرگی که با همه کودکی و معصومیت و مظلومیتش از مرزهای تاریخ عبور کرد و جاودانه شد..

آن هنگام که حسین بن علی (ع) مدینه را به مقصد کوفه برای نجات آنها که نامه نوشته بودند و از ظلم یزید شکوه کردند، ترک کرد و عازم کربلا شد می دانست که تقدیر چگونه رقم خورده است... جبرئیل خبر قیامت عاشورا را به محمد امین(ص)داده بود و آدم (ع)بر نام حسین و مظلومیتش گریسته بود...
مگر می شود که حسین(ع) نداند که قدم در کدام وادی می نهد و سرنوشت خاندانش چگونه می شود؟ به او فرمان داده شده بود که با زنان و کودکان به این سفر برو که آنها رسولان و پیامبران نهضت تو خواهند شد..

زینب (س)قافله سالار این رسولان بود و رقیه نیز پیام آوری برای تمام آنهایی که تاریخ را امروز در غزه و لبنان و عراق و افغانستان تکرار می کنند و رقیه ها را بی آنکه بدانند به مسلخ می برند؛ و چه خیال خامی که رقیه ها همیشه بر تارک تاریخ بهترین راویان حماسه و خون اند...
و باید دانست که عاطفه همه عالمیان در کفه ترازوی وجودی رقیه 3 ساله کم می آورد؛ مگر چه کرده است رقیه با تاریخ کربلا؟...

حسین(ع) اسطوره تسلیم و بندگی خداوند است در عاشورا، زینب(س) اسطوره صبر و عباس(ع) نماد شجاعت و وفاداری و ادب. و رقیه...و رقیه؛ مظهر عاطفه و دلبستگی و بندگی در عین کودکی...

چگونه است که کودکی با فهم کودکانه اش اینچنین بی امام بودن را تاب نمی آورد و در پی گمشده اش جان می سپارد؟رقیه در پشت پرده حجاب، رازهای نامکشوف کربلا را دیده است، قلب کوچکش بدون پدر دیگر قادر به تپیدن نیست و عزاداری و شکوه اش هم در سوگ پدر تاریخ را شرمگین می کند:

بابا! آنها که برایت دعوتنامه فرستادند؛ در کوچه و خیابان بر سر بریده تو هلهله کردند و به ما خندیدند!» حکایت غریبی است؛ حکایت رقیه با سر بریده پدر که فهم بشری از دریافت آن عاجز است؛ داستان دلدادگی و اطاعت محض از ولی زمان است و...
دیگر اینجا گفت وگو را راه نیست پرده افکندند و کس آگاه نیست تنها ایستادن بر بلند ترین قله های عزت و ادب و صبر، درس کوچکی است که کودکان حسین(ع) به آیندگان آموختند و رقیه کلید رازهای ناگشوده فرهنگ عاشوراست...

خیمه چهارم؛ کیمیای محبت
خودش، نامش، چگونه پیوستنش، اجازه جهادش، جنگ و شهادتش و...از زیباترین قصه های حماسی - غنایی خلقت است...

 امام در آغاز دیدار کسی که نخستین دلهره ها را به دل اهل بیت(ع) راه داد و راه بست بر پیامبر کربلا، از حر می پرسد: «با مایی یا بر ما؟» او سرش را پایین می اندازد و می گوید: «بر شما». با این حال تشنگی از آفتاب وجودش می بارد

امام دستور می دهد که بنی هاشم، سپاه سرگردان حر را سیراب کنند

اما تشنگی حر با آب سیراب نمی شود...

حر سرش را بالا می گیرد و مست چشمان امام می شود. حسین(ع) که به آغوش او می رود، «حر» چشمانش را می بندد و سیراب می شود ...

و این گونه حر، آزاد می شود و آوازه آزادگی اش تا قرن ها بر سر زبان مرد و زن می ماند و اسطوره می شود... این وجود حضرت بود که بر جان حر آتشی افکند که خنکای دلپذیرش تا قرن ها و تا ابد او را سیراب می کند؛ «آری به یمن لطف شما، خاک، زر شود...»
از حسین بن علی به فقیه گرانقدر حبیب بن مظاهر
«واما بعد، ای حبیب! تو نزدیکی ما را به رسول الله نیک می دانی و بیشتر و بهتر از دیگران ما را می شناسی. تو مرد فطرت و غیرتی خودت را از ما دریغ مکن! جدم رسول خدا در قیامت قدردان تو خواهد بود...»
و این نامه ای است که حسین (ع) از میان انبوه انسانهای آن روزگار برای پیرمردی 80 ساله می نویسد...

همان پیرمردی که در کودکی هم بازی دردانه رسول الله بود و هم آغوش رسول الله که فرمود: من دوستدار دوستان حسینم هستم..

حالا حبیب، در تفته سوزان کربلا، حبیبش را یافته و پرچمش را بر دوش گرفته، می خواهد در رکابش جان بسپارد و به مرگ آبرویی دوباره بخشد، به تاریخ حیاتی نو دهد، و به آدمیان بفهماند در مکتب حسین(ع) کودک و پیر و جوان، تسلیم اراده حق اند..

مگر نه اینکه عاشوراییان خورشید بی غروب آفرینش اشرف مخلوقات هستند؟
خیمه پنجم؛ درس بزرگ کودکان
حکایت غریبی است حکایت کودکان زینب(س) و از آن عجیب تر حکایت ایثار زینب(س) است. آنگاه که عون و محمد بغض کرده نزد زینب(س) می روند تا برایشان رخصت جهاد بگیرد... چه قندی در دل حضرت بانو آب می شود از این سربلندی تا ابد مشعش خود در برابر «امام»...او سربلند شده است که برای عاشورا فدیه ای دارد و کودکانش را قربانی حسین(ع) می کند.
امام (ع)، عبد الله پسر برادر را بسیار دوست می داشت و «بنیّ» خطابش می کرد؛ عبدالله نیز عمو را چون جان می دید با تمام کودکی اش... پر می گشود در آغوش حسین(ع)...در روز واقعه؛ زینب (س) کودکی را می بیند که بی واهمه از هر چه سپاه و سیاهی و دشمن به سوی حسین(ع) می دود و او را می خواند

عبدالله خود را به امام می رساند و دستان حمایت گر کوچکش را در دفاع از امام بلند می کند تا سپر بلای تیغ«ابجر ابن کعب» باشد که به سمت حسین(ع) فرود می آید. و خروش کودکانه اش را بر سر او فریاد می زند تا همه تاریخ بشنود..

همه تاریخ غم غربت و مظلومیت حضرت سالار را در قطره های خون این نوجوان ببینند؛ چه طنینی داشت صدای کودک! آسمان می بیند که شمشیر جهل، وحشیانه فرود می آید تا برادرزاده برای همیشه در آغوش عمویش آرام گیرد...

آسمان می داند این همان شمشیر نفاق و جهل و عداوتی است که فرق علی(ع) را شکافت، میخی است که پهلوی فاطمه(س) را نشانه رفت و زهری است که جگر حسن(ع) را قطعه قطعه کرد و حالا..

شمشیر کفر» برای فرود آمدن، کودک و طفل و امام و معصوم نمی شناسد. و امام نیز برای احیای دین جدش باید عزیزترین هایش را به قربانگاه بیاورد...

و عبد الله شاهزاده همان کریم و غریب اهل بیت(ع) است که مزارش سالهاست آفتاب و مهتاب را سایه بان خود و زائرانش برگزیده است و فرشتگان را در لباس کبوترانی به طواف خود انتخاب کرده است...

و عبدالله وارث خون حسن(ع) اینچنین به جسم تیرباران شده پدر در مدینه پیوست و داستان پر رمز و راز کربلا را خونی

ن تر کرد...مگر نه اینکه کربلا ماندگارترین صحنه نبرد حق و باطل است؟
قاسم به قصد جهاد قدم به سوی معرکه نهاد... چون حضرت سیدالشهدا(ع) نظرش بر او افتاد که جان بر کف دست نهاده و آهنگ میدان کرده است. دست به گردن قاسم آورد و او را در برکشید و هر دو سیر گریستند؛ یکی برای وداع و دیگری برای تقدیر...یکی برای رضا و دیگری برای تعبیر...

تعبیر آنچه سالها پیش برایش گفته بودند؛ از کربلا و محرم و عاشورایی که رقم می خورد. پس قاسم گریست؛ شاید برای اینکه یک جان بیشتر در بدن ندارد تا عمورا یاری کند... دست عمو را بوسید تا اذن جهاد حاصل نمود

قاسم جوان زیبا و برومند بنی هاشم یادگار و نشان پدر بود در کربلا. نماد مظلومیت همیشگی سرداری تنها!
اصلا گویی قرعه عاطفه در کربلا به نام جوانان افتاده است؛ جوانان طلایه دار سپاه حسین(ع) در برابر ظلم و فساد یزید هستند و قاسم نمونه ای از این جوانان...جنگ او نشان داد که سپاه ابن سعد دیگر طاقتی ندارد برای قتل حسین(ع)...

برای همین هم هر آنکه بر سر راهش باشد، سر می برد تا به آن یگانه برسد؛ دیگر مهم نیست نوجوانی به میدان آمده و باید مراعات کند؛ همه توانش را یکجا برای قتل نوجوان به کار می گیرد...عطش سپاه ابن سعد دیگر به اوج رسیده است و تنها با خون خدا آرام می گیرد...

وه! چه خیال خامی که این عطش را هیچ آرامشی نبود...
خیمه ششم؛ خون مردگی...
«تیغ آفتاب» صحرا را وحشی کرده بود آنچنان که دانه های عرق متولد نشده، بر صورت خشک می شد و انگار داشت سلول سلول آب بدن را می کشید... کدام آب؟ حضرت کنار خیمه ایستاده بود و در فکر بود...

غمین و حزین... داشت با خودش نجوا می کرد و می گفت که الهی! تو هستی و شاهدی و می بینی که دارند چه می کنند... صدای پای آشنایی لحظه ای در گوش حضرت پیچید... وقتش شده است؟
- می خواهم به میدان بروم... چه طنین پر رمز و رازی داشت صدایش...
- نمی گویم نرو ...برو...اما پیش از رفتن کمی اطراف خیمه ها راه برو!
و «علی» در میدان ظاهر شد؛ سپاه دشمن که بوی خون مستشان کرده بود، به طمع زره و کلاه خود و نیزه ای دیگر، عزم او را کردند...

راستی انگشتر عقیق هم داشت؟ آهنگ حمله گرگ ها ناگاه خاموش شد! گام ها آرام آرام به عقب رفت...
- این که رسول الله است...

الله اکبر... ما داریم با رسول الله می جنگیم... وای بر ما!
حلقه محاصره از هم پاشید... لشکریان ابن سعد دیوانه وار به عقب باز می گشتند و گویی از میدان فرار می کردند؛ آخر کسی به میدان آمده بود که در مدینه محل رجوع هر آن کسی بود که دلش برای رسول رحمت و رافت می گرفت...

فرقی نداشت مسلمان و مسیحی و یهودی؛ هر که قاب چشمانش هوس زیارت رسول الله را می کرد و دلش آهنگ دلتنگی می نواخت، نشانی خانه ای را می گرفت در کوچه بنی هاشم... همان جا که علی اکبر حسین(ع) زندگی می کرد؛ لختی نگاه کن تا دمی بیاسایی!
ناگاه ملعونی حنجره اش را خراش داد و جمله ای گفت که جماعت مست دیوانه، دوباره چونان براده های آهن گداخته، گرد مغناطیس علی اکبر جمع شدند... مردک زبان باز کرد بر روی نقطه جوش نامردمان کوفه...
ـ او پیامبر نیست! او «علی» است...

بوی تعفن بغض این زخم خوردگان عدالت علوی، شمشیرها را با لعن و نفرین روانه جغرافیای حضور علی اکبر(ع) کرد...

حضرت می دانست که این جماعت را دلی نمانده تا به یاد رسول الله (ص) این خیانت تاریخی شان را کمی از حافظه آزادگان جهان پاک کنند اما...

اما علی اکبر را به میدان فرستاد تا دیگر بهانه ای نباشد آنها را که امام شان را خارجی می خواندند

او را به قربانگاه فرستاد تا هم ابراهیم خلیل(ع) اشک هایش را قیمتی کند و هم اتمام حجتی باشد با تاریخ...تا بگوید این جماعت رسول الله زمان را نیز ندیدند که مسخ شدگان صحرای کربلا را زر و زور معاویه کور کرده بود...

اصلا این جماعت تشنه خون فرزند رسول الله(ص) شده بودند و خون مردگی پیدا کرده بودند حتی با دیدن تصویری دیگر از پیامبر خدا... چه جنگی کرد اشبه الناس بر رسول الله! تشنه شد... تشنه بود... تشنه تر شد..

به سمت خیمه ها بازگشت و تنها شرم خشک کامی پدر را دو چندان کرد و به وعده شهد شیرین شهادت دوباره به میدان بازگشت... زیاد نگذشته بود که... - پدر....خداحافظ... دارم جدم رسول الله را می بینم... مادرم فاطمه(س) را نیز...

اینجا پدرتان علی ابن ابی طالب نیز هستند...خداحافظ! «سکوت» تنها میهمان کربلا بود... خیمه ها بی قرار شده بود و چشم ها خیره به پیکر شهزاده...

تیغ آفتاب بر شن های داغ و داغ دیده کربلا می تابد و زینب(س) همچنان در انتظار آن ثانیه های تلخ مانده از یک تاریخ خلاصه شده در یک روز...

و حضرت چشم هایش را به آسمان دوخته و خدا را شاهد می گیرد بر این غم بزرگ و پیروزی ابدی... حالا دیگر «تنهایی» آرام آرام دارد خودش را به کربلای دل مولا و سینه پردرد بانو می رساند...
خیمه هفتم؛ فتح خون...
می توانی چشمانت را ببندی و تصور کنی، هزار و سیصد و چند سال پیش، صحرایی گرم و سوزان...
و آفتاب بی رحمی که برای همه یکسان می تابد؛ برای همه نه! برای آنها که تشنه اند بیشتر می تابد!
هرم آتش داد صحرا را هم به آسمان برده است و چکاچک شمشیر سپاهیان؛ عرق خاک را هم در آورده...
در یک سو عمر سعد و سپاهیان انبوهش که چونان سراب در حال ازدیاد و زاد ولدند و...
و در سویی دیگر حسین پسر علی(ع)... نوه آخرین پیامبر(ص). با خاندانش و سپاهش که 72 نفر است

می توانی تصور کنی که چه جنگ نابرابری است! ظهر عاشوراست و تمام یاران و فرزندان امام به شهادت رسیده اند. امام (ع)تنها می ماند. ندا می دهد: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتا پرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا یاری گری هست؟
آسمان و زمین خفقان گرفته اند و شرم می کنند از وجود کوفیان. امام قصد دارد به میدان برود، تا با خون خود بشر را حیاتی تازه بخشد. به کنار خیمه می رود و می فرماید: کودکم علی را بدهید تا با او وداع کنم

علی اصغر را به آغوش امام سپردند، او را بوسید و فرمود: وای بر این گروه اگر جد تو دشمنشان باشد! عجله نکنید...

 قرار است در این سرزمین اوج قساوت بشری به نمایش گذارده شود و «بل هم اضل» مصداق یابد آنچنان که حسین(ع) اوج شرافت انسان و خلیفه االلهی را به رخ ملائک می کشد؛ قرار است اینجا صلابت درس گیرد، ایمان زنده شود، صبر شرم کند، شجاعت سرمشق پیدا کند، و مظلومیت متولد شود...

امام به میدان می آید و شیرخواره اش را بر دست می گیرد...

می خواهد سپاهیان باطل را به خود بیاورد شاید دلی لرزید و قلبی تکان خورد از این همه ظلم... عطش فریاد کودک را بلند کرده است...اگرچه معلوم نیست شاید علی اصغر دارد می گوید «اذن جهادم دهید...

چشم ها نازک شده است و در سکوت صحرا، پژواک اشک های علی اصغر گوش تاریخ را برای همیشه زخم می کند...

و ناگاه سپیدی گلو... این گونه است که حرمله، تیر سه شعبه را در گلوی طفلی تشنه فرود می آورد و کودک آخرین یاری گر فریاد «هل من ناصر» حسین(ع) می شود؛ امام با صلابت و شکوهی بی نظیر مشتی از خون علی اصغر(ع) را چنگ می زند و به آسمان می پاشد و قطره ای از خون کودک بر زمین نمی چکد تا ستون های زمین از هم نپاشد...
خیمه هشتم؛ سقای آب و ادب
حادثه دارد به اوج خود نزدیک می شود؛ از روز هفتم محرم آب را بر فرزندان امام بستند. تشنگی امان کودکان را در صحرای سوزان نینوا زیر هرم آتش آفتاب بریده است

عباس(ع)علمدار سپاه است و پرچمدار حسین(ع) و محافظ خیمه ها و فرزندان امام. عباس(ع) تشنگی کودکان را می بیند و اضطرارشان را ،می خواهد برود و برای بچه ها آب بیاورد

هنگام رخصت از امام تنهایی او را می بیند در میان این نامردمان ...

فریاد العطش فرزندان حسین او را بی تاب کرده است.
چه کند عباس با این همه تردید؟ صلابت و استواری و دلیری او همه در مقابل دشمن است. تاب دیدن اشک بچه ها را ندارد؛ هروله می کند میان خیمه حسین (ع) و بچه ها...تنهایی امام را نیز نمی تواند ببیند

عاقبت از امام اذن میدان می گیرد. امام سخت می گرید و می گوید: برادرم قبل از نبرد برای کودکانم قدری آب بیاور! ...

و این خواسته امام کافی است تا همه هستی عباس(ع) آب شود ... به سوی فرات می رود! تیری است که از چله رها شده. و آن گاه که با صورت، پیکر پاکش برزمین می افتد برای نخستین بار امام را برادر صدا می زند! و امام سراسیمه خود را به علمدار می رساند...

حسین (ع) مظهر صبر و ایستادگی برپیکر برادر زانو می زند، می گرید و می گوید «الان انکسرظهری» کمر عالم هم خم می شود در مقابل داغ حسین(ع)! و اگر حسین(ع) دوباره برنخیزد به یقین نبض هستی نیز دیگر نخواهدزد

اما رسالت او هنوز به پایان نرسیده است. امام باید بماند تا معنای «ما لا تعلمون» را به ملائک بچشاند و تنها و بی علمدار به خیمه ها بازگردد...حماسه به اوج خود نزدیک می شود؛ امام تنها مانده است؛ بی عباس ... بی برادر!
خیمه نهم؛ سلام بر زینب(س)
اینک زینب(س) بربلندترین نقطه تاریخ ایستاده است؛ حساس ترین مقطع آفرینش. می داند که اگر برزمین بنشیند پرچم کربلا فرو می افتد و اگر بشکند، پیام عاشورا می شکند. عقیله بنی هاشم اینک تنها میراث دار بشریت است. ایستاده می ماند تا زمین و آسمان از بی سرو سامانی نجات یابد. درد و داغ و رنج و مصیبت ذره ای از جلال علوی زینب(س) نکاسته است...

آن گاه که در بارگاه یزید بر سر او فریاد می کشد: «ای فرزند آزاد شدگان به منت! هر مکری که می توانی بساز و هر تلاشی که می توانی بکن! به خدا سوگند که ریشه یاد ما را نمی توانی بخشکانی و وحی ما را نمی توانی بمیرانی...

و دوره ما را نمی توانی به سر برسانی و ننگ این حادثه را نمی توانی از خود برانی...» و زینب(س) تمام عمر، خود را برای این روزها مهیا کرده بود. از ازل خدا برای او تنهایی را رقم زده بود تا تماما برای او بماند

در کربلا بناست زینب(س) بماند وهمان حضور جاودانه و بی نظیر خداوندی. بناست زینب(س) بماند تا کربلا ماندگار شود. و این زن؛ عقیله عرب، عقیله بنی هاشم، عقیله عالم... ایستاده می ماند! که آسمان بر ستون صبر او استوار است. حیات در کربلا دوباره متولد می شود، آنگاه که خدا خود به تسلای زینب(س) می آید...
خیمه دهم؛ وای دلم را چه شد؟
کربلا داغدار خون مردی است که از ابتدای خلقت، تمام اولیای الهی در انتظار رویت روی او، خون گریه کرده اند...حالا تصویر غم انگیزترین و شورانگیزترین شهادت عالم را در میان این واژه های مطبوعاتی مگر می شود، منتشر کرد؟! رنگ خون گرفته دل ما از این خیمه آخر که جز اشک، راهی برای بیانش نیست!

 

 

نظرات  (۱)

  • امیر خرمیان
  • سلام دستتون درد نکنه مطالب خیلی خوب و کامل است اینشاالله مقبول حق قرار گیرد گفتم اگر اجازه دادید از برخی مطالب استفاده کنم در بلاگ اینجانب

    خداحافطتان

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">