تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

انس با قرآن. انس ائمه و اولیاء الله. قرآن شفای جسم و روح. خاصیت سوره های قرآن. امنیت در قرآن

تدبر و تفکر در قرآن . غفلت از یاد خدا؛ . خشیت . خوف و رجا . اطاعت

مهجوریت زدائی از قرآن . شکوه ها و گلایه های قرآن از ما! قرآنی شدن جامعه . دانشمندان معاصر

اسرائیلیات . هدایتگری قرآن . ملی گرائی . صراط مستقیم

استعاذه در احکام اسلامی

 

شان نزول آیات قرآن به ترتیب سوره ها

رویا و خواب در قرآن

سوگندهاى قرآن . شرح و تفسیر

مثالهاى قرآنى چهل مثل قرآنی . مثال‏هاى علمى قرآن‏ . طنز و پندهای قرآنی

حکمت های قرآن . داستان های حکیمانه قرآنی

 

   

شناخت قرآن

نکته مهم در بررسی قرآن این است که در درجه اول باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت. آیات قرآن مجموعا یک ساختمان به هم پیوسته اند و اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بخواهیم تنها همان یک آیه را بفهمیم، شیوه درستی اتخاذ نکرده ایم. البته ممکن است فهم ما از همان یک آیه درست باشد، اما این کار خارج از احتیاط است.

آیات قرآن برخی مفسر برخی دیگرند و همانگونه که برخی مفسران بزرگ گفته اند، ائمه اطهار(علیهم السلام) این روش تفسیری را تأیید کرده اند. قرآن در بیان مسائل شیوه ای ویژه دارد. در بسیاری موارد اگر یک آیه از قرآن را انتخاب و اخذ کنید بدون آنکه آن را بر آیات مشابه عرضه بدارید، مفهومی پیدا می کند که با مفهوم همان آیه در کنار آیات هم مضمون، به کلی متفاوت است.

  انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون : قرآن کریم مخزن معارف ، گنجینه علوم الهى و از این جهت نیز در میان همه کتب آسمانى بى رقیب است کتاب هدایت و تبیان کل شى است

اندیشمندان و دانشوران هر کدام به سهم خویش در این بحر ژرف و عمیق ، به غور پرداخته و بقدر توانایى خود در زمینه معارف و علوم آن قلم فرسایى نموده اند؛ والحق که هر آیه بلکه هر جمله اى از این کتاب بى همتا، سرفصل نوینى براى معارف الهى است. عظمت و اعجار جاوید قرآن مجید برکسى پوشیده نیست. این کتاب آسمانى ناسخ ادیان و مذاهب گذشته و نجات بخش بشریت در حال و آینده است

در مقام والا و ممتاز قرآن کریم همین بس که معاندین ، منافقین و دشمنان قسم خورده آن ، هرگز نتوانسته اند در تحریف آن موفق شوند، قرآن مجید بیش از 14 قرن است که زنده و زندگى بخش است و به حیات الهى خود ادامه مى دهد و همواره بزرگترین تحول آفرین را در جوامع بشرى ایفا کرده است .

 سیمای قرآن به روایت قرآن

 ۱- فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی، بقره‏۲۵۶

2-قد جاءکم برهان من ربکم، نساء ۱۷۴

 ۳- بشیرا و نذیرا، فصلت ۴

4- و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم، نحل ۴۴

5- فقد جاءکم بینة من ربکم و هدی و رحمة، انعام‏۱۵۷

6- و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا، شوری ۵۲

7- هذا بلاغ للناس، ابراهیم ۵۲

 ۸- وجعلنا من الماء کل شی‏ء حی، انبیاء،  همانگونه که آب مایه حیات بشر است، قرآن نیز دل بشر را زنده می‏گرداند.

۹- حکمة بالغة فما تغنی النذر، قمر ۵

 ۱۰- و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء، نحل‏۸۹

11- و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا، انعام ۱۱۵

 ۱۲- هدی و بشری للمؤمنین، بقره‏۹۷

13- الحمدلله الذی انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا، کهف ۱

14- فامنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا.

  ۱۵- لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءک من العلم، بقره ۱۴۵، والراسخون فی العلم یقولون آمنا، آل عمران

۱۶- و شفاء لما فی الصدور، یونس(ع)۵

  ۱۷- فی صحف مکرمة مرفوعة مطهرة، عبس‏۱۴

18- کذلک لنثبت‏به فؤادک، فرقان ۳۲

19- لتبین للناس ما نزل الیهم، نحل ۴۴

20- ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه، انعام‏۱۵۳، اهدنا الصراط المستقیم، حمد۵

21- الذین یستمعون القول ویتبعون احسنة، زمر ۱۸

22- قیما لینذر باسا شدیدا، کهف ۲

23- واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا، آل عمران‏۱۰۳

24- هدی و رحمة و بشری للمسلمین، نحل۸۹

25- قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قولا عجبا، جن۱

26- ذلک امرالله انزله الیکم، طلاق ۵

27- ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا، آل عمران‏۱۹۳

28- و هذا کتاب انزلناه مبارک، انعام ۹۲

  29- و اما بنعمة ربک فحدث، ضحی ۵

30- قل انما انذرکم بالوحی، انبیاء ۴۵

 ۳۱- و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء، نحل‏۸۹   القرآن هدی من الضلالة وتبیان من العمی عن رسول‏الله، اصول کافی، ج‏۴، ص‏۴۲۰

32. هدی للناس، بقره ۱۸۵

33- هدی للمتقین، بقره ۲

 ۳۴- کتاب انزلناه الیک لیدبروا آیاته، صاد۲۹

35- لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله، حشر ۲۱

36- ذلک الکتاب لا ریب فیه، بقره ۲

37- کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور، ابراهیم‏۱

38- افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها، محمد ۲۴
39- تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا، فرقان ۱
40- لکن تصدیق الذی بین یدیه، یونس(ع)۳
41 - یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون، صف ۸
42- انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون، حجر۹

 43- انه لقول فصل و ما هو بالهزل، طارق ۱۴
44- ولا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید، فصلت ۴۲
45- فهو معدن الایمان، عن علی(ع)، خ‏۱۹۸

 46 -وینابیع العلم و بحوره، عن علی(ع)، خ‏۱۹۸
47- واساسا فی الاسلام وبنیانه، نهج‏البلاغه، خ۱۹۸٫

 48- ومنا هل یغیضها الواردون، عن علی(ع). خ‏۱۹۸٫
49- وبحرا لایدرک قعره، عن علی(ع)، خ‏۱۹۸٫

  50- واعتصموا بحبل الله جمیعا، آل عمران‏۱۰۳

قرآن در قرآن

 1-قرآن: «ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه» قیامت/ 17-18

2- فرقان: «تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا» فرقان/ 1

3- کتاب: «ذلک الکتاب لا ریب فیه» بقره/ 2

4- ذکر: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» حجر/ 9

5- تنزیل: «انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا» انسان/ 23

6- حدیث: «الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانى تقشعر منه ‏جلود الذین یخشون ربهم» طور/34

7- موعظه: «یا ایها الناس قد جائتکم موعظة من ربکم و شفاء لما فی‏ الصدور» یونس/57

8-تذکره: «و انه لتذکرة للمتقین» الحاقة/ 48

9-ذکرى: «و جاءک فى هذه الحق و موعظة و ذکرى للمؤمنین» هود/120

10-بیان: «هذا بیان للناس و هدى و موعظة للمتقین» آل عمران/138

11- هدى: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین» بقره/2

12- شفاء: «اعجمى و عربى قل هو للذین آمنوا هدى و شفاء» فصلت/ 44

13- حکم: «و کذلک انزلناه حکما عربیا» رعد /37

14- حکمت: «و اذکرن ما یتلى فى بیوتکن من آیات الله و الحکمة» احزاب 34

15- حکیم: «ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم» آل عمران58

16- مهیمن: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه» مائده/48

17- هادى: «انا سمعنا قرآنا عجبا یهدى الى الرشد فآمنا به» جن /1 و 2

18-نور: «و اتبعوا النور الذى انزل معه»  اعراف/ 157

19- رحمت: «و انه لهدى و رحمة للمؤمنین»  نمل/ 77

20- عصمت: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا» آل عمران/ 103

21- نعمت: «و اما بنعمة ربک فحدث» ضحى /11

22- حق: «و انه لحق الیقین» حاقه/51

23- تبیان: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء» نحل/89

24- بصائر: «بصائر للناس و هدى و رحمة لعلهم یتذکرون» قصص /43

25- مبارک: «هذا ذکر مبارک انزلناه» انبیا /50

26- مجید: «ق و القرآن المجید» ق /1

27- عزیز: «و انه لکتاب عزیز» فصلت /41

28- عظیم: «و لقد آتیناک سبعا من المثانى و القرآن العظیم» حجر 87

29- کریم: «انه لقرآن کریم» واقعه 77

30- سراج: «و داعیا الى الله باذنه» احزاب/46

31- منیر: «و سراجا منیرا» ،(بنابر آن که‏<سراج منیر»قرآن باشد). احزاب/46

32- بشیر: «کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون بشیرا و نذیرافاعرض اکثرهم» فصلت/3 و4

33- نذیر: «بشیرا و نذیرا فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون» فصلت/4

34- صراط: «اهدنا الصراط المستقیم» حمد/6

 
تعریف قرآن از زبان قرآن

 قرآن خود را این چنین معرفى مى کند ان هذا القران یهدى للتى هى اقوم بدرستى که قرآن (مردم را) به راه و آئینى که مستقیم ترین و صاف ترین و پابرجاترین آئینهاست هدایت مى کند. صاف و مستقیم از نظر عقائدى و از نظر ارائه کردن عقیده و عمل، و قوانین اجتماعى و اقتصادى و نظامات سیاسى و برنامه هاى اخلاقى و عبادى و دینى که بر جامعه انسانى حکم فرماست . و بالاخره صاف تر و مستقیم تر از نظر نظام حکومتى که برپا دارنده عدل و درهم کوبنده ستم ستمگران است. آرى، روش هدایت قرآن صاف و مستقیم و ثابت است .
...
و انه لکتاب عزیز. لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید و این قرآن کتابى است قطعا شکست ناپذیر. که هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش، نازل شده. بلى قرآن کتابى است که هیچ کس نمى تواند همانند آن را بیاورد و بر آن غلبه کند، کتابى است بى نظیر، منطقش محکم و گویا، استدلالش قوى و نیرومند، تعبیراتش منسجم و عمیق، تعلیماتش ریشه دار و پرمایه، احکام و دستوراتش هماهنگ با نیازهاى واقعى انسانها در تمام ابعاد زندگى

زیرا از سوى خداوند حکیم و حمید نازل شده، خداوندى که افعالش از روى حکمت و در نهایت کمال و درستى است ان هو الا ذکر للعالمین  این قرآن براى همه عالمیان تذکر و بیدارى است . آرى ؛ مهم آن است که مردم از غفلت بیرون آیند و به تفکر و اندیشه بپردازند، چرا که راه، روشن و نشانه هاى آن آشکار است، در درون جان انسان فطرت پاکى به ودیعه نهاده شده که به او جهت مى دهد. به خط توحید و تقوى مى کشاند، اما تقوى بیدارى است و رسالت اصلى پیامبران و کتب آسمانى نیز همین بوده است

و لقد ضربنا للناس فى هذا القران من کل مثل لعلهم یتذکرون ما براى مردم، در این قرآن از هر نوع مثلى زده ایم (و هر نوع مثلى را مطرح کرده ایم) شاید متذکر شوند (و از راه خطا به صراط مستقیم بازگردند).
آرى، از سرگذشت دردناک ستمگران و سرکشان، از عواقب هولناک گناه و نافرمانى، از انواع پندها و اندرزها، از اسرار خلقت و نظام آفرینش، از احکام و قوانین و خلاصه هر چه براى هدایت انسان ها لازم بود، در لباس مثل براى آن ها شرح دادیم قرانا عربیا غیر ذى عوج لعلهم یتقون (این) قرآن است فصیح و خالى از هرگونه کجى و نادرستى، انحراف، تضاد و تناقض شاید آن ها پرهیزکارى را پیشه کنند. آرى، در قرآن، هیچ گونه کژى راه ندارد، آیاتش هماهنگ، تعبیراتش گویا، و عباراتش مفسر یکدیگر است

قل لئن اجتمعت الانس والجن على ان یاتوا بمثل هذا القران لا یاءتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا (اى پیامبر اسلام) به آنها بگو اگر تمام انسان ها و پریان اجتماع و اتفاق کنند تا همانند این قرآن را بیاورند قادر نخواهند بود هر چند یکدیگر را کمک کنند. این آیه با صراحت تمام، همه جهانیان را از کوچک و بزرگ، عرب و عجم، انسان و جن را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن کرده و مى گوید: اگر فکر مى کنید این قرآن سخن خدا نیست و ساخته مغز بشر است، شما نیز، همانند آن را بیاورید در حالى که هرگز نخواهید توانست و لقد صرفنا للناس فى هذا القران من کل مثل فابى اکثر الناس الا کفورا ما براى مردم، در این قرآن از هر نمونه اى از انواع معارف و حقائق را بیان کردیم با این حال اکثر مردم جاهل و نادان جز انکار حق، و نادیده گرفتن دلائل هدایت، عکس العملى نشان ندادند.

 تعریف قرآن از زبان پیامبر صلى الله علیه و آله

 رسول گرامى اسلام ص به قرآن بسیار اهمیت مى داد، در تعلیم و بکار بستن آیات ، سعى خاص مبذول مى کرد، آرزومند بود که این کلام دلنشین خدا در دلها بنشیند و انسانها را مُسَخّر خود کند. ایشان مى فرمایند: هر قلبى که ظرف قرآن باشد (و قرآن در آن جا گرفته)، از عذاب خداوند به دور است. چون فتنه ها همچون پاره هاى شب کار شما را در میان گرفت، به قرآن رو آوردید. قرآن را فرا گیرید؛ زیرا تلاوت کننده آن روز قیامت در حالى محشور مى شود که جوان و صورتش زیباست

قرآن به او خطاب مى کند و مى گوید: تو آن جوانى هستى که شبها بیدار بودى و با من انس داشتى و تلاوتم مى کردى تا جایى که دهنت خشک و از چشمهایت اشک جارى مى شد.قرآن هدایتگر گمراهان و بینایى از کورى باطن است، نگهدارنده انسان از لغزشها است، نورى است در برابر ظلمت، نگهدارنده از هلاکت است، رساننده انسان از دنیا به آخرت است، کمال دین در آن است، هیچ کس نیست از آن برگردد مگر اینکه جایگاه او آتش است.هیچ شفیعى روز قیامت بزرگوارتر و با منزلت تر از قرآن نیست، نه پیامبر مرسلى و نه ملک مقربى و نه غیر آنان .
فرزندانتان را بر سه چیز پرورش دهید، دوستى پیامبرتان، دوستى اهل بیت او و تلاوت قرآن .خانه هاى خودتان را با تلاوت قرآن نورانى و روشن گردانید. دو چیز پر ارزش در میان شما مى گذارم یکى کتاب خدا (قرآن) و دیگرى اهل بیت، اگر به آن دو چنگ زنید و از آنان پیروى نمایید گمراه نخواهید شد. آن دو از هم جدا نمى شوند در موقعى که در کنار حوض کوثر به من ملحق گردند

آنگاه که انواع بلاها و شدت ها مانند پاره هاى شب تاریک در هم آمیخت و شما را فرو پوشید به قرآن چنگ زنید و به آن پناه برید؛ زیرا شفیعى است درباره کسانى که به آن عمل کرده اند و شفاعتش پذیرفته است.قرآن (کتاب) راهنماست، به بهترین راه دلالت و هدایت مى کند و انسان را به بهشت مى رساند.

 تعریف قرآن از زبان حضرت على علیه السلام

 امیرالمومنمین على علیه السلام : قرآن؛ آن نور مطلق است که غروب و افول بر آن راه ندارد، چراغ روشنى که به خموشى نگراید، دریاى ژرف و پهناورى که عمق و ساحل آن پیدا نیست، راه راست و مستقیمى که رهروانش هرگز گمراه نگردند، پرتو تابانى که ظلمت و تاریکى به آن راه ندارد فیصل دهنده اى که دلائل آن سست نخواهد بود، بیان واضحى که اصول و دلایل آن تاثیر پذیر نیست ، داروى شفا بخشى که با همراه داشتن و عمل کردن به آن از امراض و بیماریها ترسى نیست، مایه عزت و سربلندى است که یاران آن هرگز خوار و مغلوب نخواهند شد و حقیقتى است که طرفدارانش بى یار و یاور نخواهند بود. قرآن؛ گنجینه ایمان و منبع آن است، دریاى علوم و سرچشمه دانش است پایگاه و بوستان عدالت و دادگسترى است

قرآن ؛ دریایى است که آبکشان نتوانند آب آن را تمام کنند، چشمه هایى است که آبش تیره و آلوده و آبشخوار آن در اثر تراکم و کثرت واردین، تنگ نخواهد گردید، منازلى است که راه هاى آن صاف و رهروانش گمراه نشوند.
قران ؛ نشانه ها و علائم روشنى است که عابرین از آن غفلت نورزند، قله هاى بلندى است که قصد کنندگانش نتوانند از آن بگذرند. قرآن ؛ کتابى است که خداوند آن را سیراب کننده تشنگان علم و بهار دلهاى فقها و دانشمندان و نیکان و صالحان قرار داده است

قرآن ؛ دوایى است که بدون آن دردى نیست ، نور و روشنایى است که هرگز به ظلمت و تاریکى نمى گراید، ریسمانى است که دستگیره آن محکم و ناگسستنى مى باشد و پناهگاه محکم و بلندى است که دست یغماگران و چپاول گران به آن راه ندارد و براى دوستدارانش عزت و به پناهندگانش پناهگاه ایمنى بخش است و براى پیروانش وسیله هدایت و رستگارى و براى تمسک کنندگانش وسیله عذرخواهى است .
قرآن ؛ دلیل محکم و استوارى است براى استدلال کنندگان ، گواه حق و زنده اى است براى کسى که در خصومت ها به آن چنگ زند. وسیله پیروزى است براى اجتماع کنندگانش .حاملانش را به سوى سعادت مى برد و عاملانش را به مقام عالى اوج مى دهد. قرآن ؛ علائم و راهنمایی هایى است براى متفکرین ، سپرى است براى طالبان سلاح ، علم و دانشى است براى کسى که آن را در مغز خود جاى دهد، حدیث درستى است براى کسى که در میان مردم حکومت و قضاوت نماید

و نیز حضرت على علیه السلام فرمود: به کتاب خدا توجه کنید زیرا قرآن ریسمانى است محکم ، نورى است آشکار، درمان نافع و نوشابه اى است که عطش را ریشه کن مى سازد. قرآن ، تکیه گاهى است محکم ، نجاتگرى است مطمئن . کج نمى شود تا نیاز به اصلاح داشته باشد. منحرف نمى شود تا نیاز به درستکارى پیدا کند. زیاد خواندن و زیاد گوش دادن به آن، آنرا کهنه نمى کند. هر کس از روى قرآن سخن گفت راست مى گوید و هر کس به قرآن عمل کرد پیروز است .

 واژه قرآن در لغت عرب، به معناى قرائت و خواندن است . این معنا در خود آیات قرآن کریم نیز به کار رفته است، در سوره قیامت، لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرانه فاذا قراناه فاتبع قرانه زبانت را به خواندن قرآن حرکت مده تا در خواندن آن عجله کنى، که خواندن و جمع آن بر عهده ماست. و چون ما آن را خواندیم، از خواندن آن پیروى کن و همانطور بخوان که ما خوانده ایم. پس در این دو مورد، واژه قرآن مصدر و به معناى خواندن آمده است . و اینکه خداوند متعال این کلمه را براى کتاب خود نام نهاده است، شاید بدین جهت باشد که قرآن به معناى کتاب خواندن است. همیشه بر سر زبانها باشد. و دائم آن را بخوانند. و معانى آن را در دل داشته باشند.

 تعداد سوره ها: کریم قرآن مجید، داراى 114 سوره مى باشد تعداد واژه ها : قرآن مجید، با حذف مکررات و مشتقات، حدود 1860 کلمه مى باشد. تمام واژه ها و آیات نورانى قرآن کریم، از تکرار و مشتقات همین تعداد کلمات، تشکیل شده. در مجمع البیان در تفسیر هل اتى از امیرالمؤ منین ع از رسول خدا ص نقل شده که حضرت فرمود: سوره هاى قرآن کریم 114 سوره ، و آیات آن ، 6236 آیه است .. اختلاف در تعیین مرزها و حدهاى آیات است . مکى و مدنى: مدت نبوت رسول خدا ص جمعا 23 سال به طول انجامیده از این مدت ، سیزده سال را در مکه و ده سال را در مدینه اقامت داشته اند

آیات و سورى که در مکه معظمه نازل شده اند، آیات و سور مکى نام دارند؛ و آیات و سورى که در مدینه طیبه نازل شده اند مدنى نام دارند. بنابر مشهور، از مجموع 114سوره قرآن کریم ، 86 سوره در مکه ، و 28 سوره در مدینه منوره نازل شده

سوره هاى مکى نوعا در زمینه اصول عقیدتى: توحید، معاد، نبوت، نظامهاى متقن جهان، مبارزه طرفداران حق با طرفداران باطل و شکست جباران و طاغوتها و امثال آن است. سوره هاى مدنى اغلب درباره احکام و حکومت و روابط عمومى و نظام زندگى است. و جنبه رو بنایى دارند

در مکى و مدنى بودن دوازده سوره از سوره هاى قرآن، اختلاف پدید آمده. و آنها بنا به نقل تفسیر المیزان: سوره هاى رعد، رحمن ، جن ، صف ، تغابن ، مطففین ، قدر، بینه ، زلزال ، توحید، فلق ، و ناس . اولین و آخرین سوره قرآن : طبق روایات وارده ، اولین سوره اى که نازل شده ، سوره علق، و آخرین سوره تمام سوره نصرمى باشد. در تفسیر برهان ، کافى و عیون اخبار الرضا از امام صادق و امام رضا ع-نقل شده. عن ابى عبدالله ع قال : اول ما نزل على رسول الله ص بسم الله الرحمن الرحیم اقرء باسم ربک الى آخره و آخر، سورة : اذا جاء نصر الله و الفتح . آخرین آیه نازل شده : ظاهرا آخرین آیه نازل شده ، آیه واتقوا یوما ترجعون فیه الى الله ... است

در مجمع البیان فرموده: این آخرین آیه اى است که نازل شد. و به نقل سدى و ابن عباس؛ چون این آیه نازل شد، جبرئیل گفت : آن را در راءس آیه 280 از بقره بگذار... رسول خدا ص بعد از نزول آن ، فقط 21 روز دیگر در دنیا ماند. اما به روایت اهل سنت، از براء بن عازب نقل شده که آخرین آیه ، یستفتونک قل الله یفتیکم فى الکلالة  مى باشد. و به روایت ابى بن کعب : لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه است.

 مرحوم علامه امینى در الغدیر : اولین کسى که با رسول خدا ص نماز خواند على بن ابیطالب بود. ما، در آن نماز سجده مى کردیم ولى رکوع نداشت. و اولین نمازى که در آن رکوع کردیم، نماز عصر بود. بنابراین، رسول خدا (ص) حتى قبل از نزول وحى، یک نوع نماز بى رکوع مى خوانده و مورد اهانت نیز واقع شده. اگر همه سوره، یکدفه نازل شده باشد، چاره اى جز قبول این روایات نداریم . ولى اگر ابتدا، پنج آیه اول نازل شده و بعد از تشریع نماز، بقیه سوره نازل شده باشد ارایت الذى ینهى عبدا اذا صلى را مى شود بر نماز معمولى و متعارف حمل کرد.

 ترکیب سوره هاى قرآن
باید دانست که ترکیب و تشکیل سوره هاى قرآن و تعیین اول و آخر آنها، به دستور و اعلام شخص رسول خدا ص بوده و کسى در آن دخالتى نداشته است . علامه طباطبائى: نمى شود انکار کرد که اکثر سوره هاى قرآنى، پیش از رحلت، در میان مسلمانان دایر و معروف بودند، در دهها و صدها حدیث ... و همچنین در وصف نمازهایى که خوانده مى شد. و سیرتى که در تلاوت قرآن داشتند،  نام این سوره ها آمده است

و همچنین نامهایى که براى گروه این سوره ها در صدر اسلام دایر بود؛ مانند سوره هاى طولانى و مثانى و مئین و مفصلات. در احادیثى که از زمان پیغمبر حکایت مى کند.
در مجمع البیان از رسول خدا ص نقل شده بجاى تورات، خداوند به من هفت سوره طولانى داد. و بجاى انجیل، مثانى و بجاى زبور، مئتین را عطا فرمود: و با سوره هاى مفصل، فضیلت یافتم . آنگاه طبرسى مى فرماید: مراد از هفت سوره طویل بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و انفال توام با توبه است

و منظور از مثانى سوره هاى است که بعد از آن هفت سوره آمده اند که آن هفت سوره با اینها تثنیه شده اند. هفت تاى اول، مبادى، و هفت تاى دوم ، مثانى اند. و آنها عبارتند از سوره هاى : یونس، هود، یوسف رعد، ابراهیم، حجر و نحل. اما مئمون از ماة به معناى عدد صد است. و مراد از آن، سوره هایى است که صد آیه یا کمى بیش یا کمتر مى باشد و آنها نیز هفت سوره و عبارتند از: بنى اسرائیل تا مؤمنون. و مراد از مفصل از بعد از حم اخیر تا آخر قرآن است. علت این تسمیه آن است که آنها فصول زیاد دارند. و مفصلات هم گفته شده

از رسول خدا ص نقل شده : شیبتنى هود و الواقعه و المرسلات و عم یتسائلون همه اینها حاکى است که سوره هاى قرآن کریم همه اش در زمان آن حضرت، و تحت نظر ایشان، ترکیب و تشکیل شده بود. و کسى جز او در تشکیل آن سوره ها، دخالتى نداشته است .

 ترتیب سوره هاى قرآن
در کتاب وافى، از امام صادق ع : رسول خدا ص هنگام رحلت ، به على ع فرمود: یا على! قرآن، در پشت خوابگاه من، در صحیفه ها و حریر و قرطاسهاست، آن را جمع کنید. و نگذارید قرآن کریم ضایع گردد. على علیه السلام نیز همه قرآن را در پارچه زردى نوشت و به اتمام رسانید. رسول خدا ص در اواخر عمر خویش، به کاتبان وحى دستور داد تا قرآن کریم را به این ترتیب بنویسند. و سوره هاى بزرگ را در اول بیاورند

و ترتیب فعلى قرآن مجید مانند تشکیل سوره هاى آن، توسط ایشان انجام گرفته. بالاتر از همه اینها این است که ائمه اهل بیت ع به این ترتیب، اعتراضى نکرده و آن را پذیرفته اند. اگر این تدوین و ترتیب در زمان رسول خدا ص و تحت نظر آن حضرت انجام نگرفته بود، ائمه معصومین ع آن را بازگو مى کردند. و لااقل مى فرمودند که : این قرآن همان است که نازل شده ولکن این ترتیب، بعد از آن حضرت بوده است

وانگهى، اهتمام بى حد رسول خدا ص نسبت به قرآن، مانع از این بود که این کار را انجام ندهد و از دنیا برود. کار على بن ابى طالب ع یکجا نوشتن بود، نه اینکه ترتیب جدیدى را به وجود آورد.

 نزول دفعى و تدریجى قرآن 

شکى نیست که قرآن مجید، در عرض 23 سال به نحو تدریجى نازل شده. و از سوى دیگر مى خوانیم که : قرآن کریم در ماه مبارک رمضان و در یک شب نازل گردیده. شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن  تصریح مى کند که قرآن در ماه رمضان نازل گشته است. و آیات انا انزلناه فى لیلة القدر و انا انزلناه فى لیلة مبارکة  نشان مى دهند که قرآن مجید، در یک شب نازل گردیده است. و از روایات به دست مى آید که آن شب ، شب 23 مبارک رمضان است.
و از سوى دیگر مى بینیم که کفار مکه اعتراض کرده و مى گفتند: چرا قرآن کریم، دفعتا واحده نازل نمى شود؟ در جواب آنان، خداوند فرمود: این براى آن است که قلب تو را مطمئن و ثابت گردانیم؛ چون اگر همه قرآن به یک بار، نازل مى شد، وحى الهى قطع مى گردید و دیگر رابطه تو با خدا برقرار نمى شد وقال الذین کفروا لولانزل علیه القران جملة واحدة کذلک لنثبت به فوادک ورتلناه ترتیلا  حکمتش این است که تا (تدریجا) ما تو را به آن دل آرام کنیم (و اطمینان قلب دهیم و بدین سبب) آیات خود را بر تو مرتب به ترتیبى روشن و روشى نیکو فرستادیم

و قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا  قرآن را قطعه قطعه فرستادیم تا آن را با تانى و دقت، بر مردم بخوانى. و آن را بتدریج نازل کرده ایم . پس یقینى است که قرآن کریم، در عرض 23 سال، نازل گردیده است .
درباره جمع میان این دو مطلب، در روایات شیعه و اهل سنت آمده که قرآن، در یک شب از جانب خداوند به بیت المعمور یا بیت العزة نازل شده، و پس از آن، بتدریج بر آن حضرت نازل گشته است.
قرآن مجید، خود حاکى است که رسول خدا ص پیش از آنکه جبرئیل بیاید و آن را بخواند، قرآن را مى دانست ولى اجازه خواندن نداشت لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراءناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه  یعنى: زبانت را به خواندن قرآن ، حرکت مده ، که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست .

 اختلاف قراآت

  قرائتهاى قرآن مجید، به هفت نفر قارى مشهور مى رسد، که چهار نفر از آنها شیعه و سه نفر از اهل سنت است . چهار نفر اولى عبارتند از:

1- عاصم بن ابى الجنود او قرآن را بر ابوعبدالرحمن سلمى ، خوانده و او نیز بر علی ع خوانده. قرائت عاصم از نظر شیعه و اهل سنت مقبول و همه قرآنهاى روى زمین با قرائت عاصم نوشته شده، و او در سال 128هجرى از دنیا رفته است . حفص بن غیاث مى گوید: عاصم ، به من گفت : هر قرائتى که بر تو خوانده ام ، همان است که بر ابوعبد الرحمن سلمى خوانده ام . و او بر على ع خوانده است

2-  ابو عمرو بصرى زبان بن علاء؛ : او از شیعه مى باشد و قرآن را بر سعید بن جبیر شهید، خوانده است . امام صادق ع به او فرموده : یا ابا عمرو! تسعة اعشار الدین فى التقیه .او از ترس حجاج بن یوسف ، گریخت و تا حجاج زنده بود، او متوارى زندگى مى کرد. و معلم قرائت قرآن بود

3- حمزة بن حبیب زیات : او از شیعیان است و قرآن را بر امام صادق ع خوانده است . در رجال خویش ، او را از اصحاب امام صادق ع شمرده است

4 - على بن حمزه کسایى او شیعه مى باشد و قرآن را بر شیوخ شیعه خوانده است از قبیل حمزه و ابان بن تغلب ، و حمزه نیز بر امام صادق ع خوانده است او معلم قرائت قرآن بوده است

5 -عبدالله بن عامر دمشقى رئیس اهل مسجد در زمان ولید عبدالملک مروان بود. او قرآن را بر مغیره بن ابى شهاب خواند، و او بعد از بلال بن ابى الدرداء، قاضى دمشق بود. اهل شام در قرائت، او را امام و پیشواى خود نمودند

6 -عبدالله بن کثیر مکى او در اصل ایرانى و در سال 45 هجرى در مکه متولد شده و در 120 وفات یافته است . طبرسى(ره) مى گوید: او در دوران حیات خویش ، قارى و معلم قرآن بوده است

7 - نافع بن عبدالرحمن المدنى . او یکى از قراء هفتگانه و از اصفهان است .قرائت قرآن را از عده اى از تابعان اهل مدینه فرا گرفته و در سال 169 هجرى از دنیا رفته ، و در عصر خویش ، معلم قرآن بوده است .غیر از این هفت نفر، سه نفر دیگر وجود دارند که البته در حد آن هفت نفر نیستند. و آنها عبارتند از: خلف بن هشام ، یعقوب بن اسحاق و یزید بن قعقاع
اختلاف قراآت ، فقط در ترکیب کلمات است ؛ مثلا یکى مالک یوم الدین خوانده و دیگرى ملک یوم الدین و یا یکى لنحرقنه را از باب افعال خوانده و دیگرى از باب تفعیل .

 خلاصه :اختلاف، از ترکیب کلمات بیرون نرفته است. و این، سبب زیادى و یا نقصى در قرآن مجید نمى گردد. آیة الله خوئى در البیان مى فرماید: اهل بیت علیهم السلام شیعیان خویش را به یکى از قراآت منحصر نکرده اند

این قرائتها در زمان آنها معروف بوده است و از هیچ یک منع نفرموده اند و اگر منع کرده بودند با تواتر ولااقل با خبر واحد، نقل مى شد. بلکه از آنها نقل شده که همه را امضا کرده و فرموده اند: اقرء کما یقرء الناس، اقراءوا کما علمتم  و جایز است قرائت در نماز، با هر قرائتى که در زمان ائمه ع متعارف بوده است. مرحوم طبرسى در مقدمه مجمع البیان: ظاهر از مذهب امامیه آن است که اتفاق دارند بر جواز هر قرائت متدوال. و فقط به یک قرائت اکتفا نکرده اند. آیة الله خمینى: احتیاط در آن است که از قرائتهاى هفتگانه، تخلف نشود، و نماز با یکى از آنها خوانده شود

از قرائتهاى هفتگانه ، فقط قرائت عاصم و حمزه به معصوم علیهم السلام مى رسد؛ قرائت عاصم، با یک واسطه به على علیه السلام و قرائت حمزه، بدون واسطه به امام صادق علیه السلام مى رسد. بعضى دیگر هم اگر به معصوم علیهم السلام برسد با واسطه زیاد مى رسد. همه قرآنهاى موجود طبق قرائت عاصم نوشته شده که از نظر شیعه و اهل سنت، مورد قبول است.

 اسامی و صفات قرآن

 قرآن و مُصحف (نام هایی که بشر بر قرآن قرار داده) اسم های عَلَم قرآن است. یعنی این‌گونه اسم ها نیازی به قرینه ندارد و ذهن مخاطب را به مسمّای خود رهنمون می‌کند. عناوین دیگری که در قرآن به‌طور یقین به صورت اسم برای آن مطرح شده عبارتند از :

تنزیل، کتاب، فرقان و ذکر اما از میان صفات قرآن کریم، مشهور ترین آنها در خور قرآن عبارتند از : احسن الحدیث،‌ بشیر،‌ بلاغ، ‌مبارک، ‌بصائر، بیان،‌ حکیم، شفاء، ‌عزیز، حکیم، عظیم، مبین، مجید، کریم، متشابه، نذیر، مثانی البته صفات دیگری هم در نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و دیگر کتب روایی برای قرآن آورده شده که جز مواردی مانند ربیع القلوب، معمولاً از نامهای قرآنی استفاده شده است

فرقان : در اصل مصدر است و به معنای فرق گذاردن. لکن در قرآن به معنای اسم فاعلی به کار رفته یعنی فارق و جداکننده. در خیلی از موارد می شود آن را به معنای جداکننده حق از باطل گرفت. فرقان در برخی از روایات به آیات محکم اطلاق شده ولی قرآن همه آیات را شامل می‌شود. گفتنی است که این وصف از زبان پیامبر ص درباره حضرت علی ع نیز به کار رفته. زیرا آن بزرگوار در قیامت، جداکننده مؤمنان از کافران و بهشتیان از دوزخیان خواهد بود

کتاب مبین : در آیه دوم سوره زخرف این که حقایق قرآن آشکار،‌ مفاهیمش روشن،‌ دلایل صدقش نمایان و راههای هدایتش واضح و مبین است. امّ در لغت به معنای اصل و اساس هر چیزی است

 ام الکتاب : به معنای کتابی است که اصل و اساس همه کتابهای آسمانی است و همان لوحی است که نزد خداوند از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفی محفوظ است و همان کتاب علم پروردگار است که همه حقایق عالم و حوادث آینده و گذشته و همه کتابهای آسمانی در آن درج شده است. پس منظور از ام الکتاب لوح محفوظ و مقصود از کتاب مبین صفتی از اوصاف قرآن است

 قرآن وجوه حسن و نیکی بسیاری دارد

که آن ها با صفاتی بیان می شوند و در خود قرآن تعدادی از این صفات بیان شده است، از جمله:
1.
با شکوه: وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِیدِ [ق1]
2.
کریم به معنای ارجمند: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ [واقعه77]
3.
حکیم به معنای حکمت‌آموز: وَ الْقُرْءَانِ الحْکِیمِ [یس2]
4.
عظیم به معنای بزرگ: وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِیمَ»[حجر87]
5.
عزیز به معنای قوی و محکم: وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ [فصلت41]
6.
مبارک به معنای خجسته: وَ هَاذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ [انبیاء50]
7.
مبین به معنای روشن‌گر: وَ قُرْءَانٍ مُّبِینٍ [حجر1]
8
و9. متشابه به معنای همانند کتابی که آیاتش در لطف‌، زیبایی‌، عمق و محتوا همانند یک دیگر است" و مثانی به معنای مکرر: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحْدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانىِ ‏َ[سورة زمر23]
10.
عربی به معنای زبان روشن‌، گویا و فصیح. قُرْءَانًا عَرَبِیًّا [یوسف‌2]
11.
غیر ذی عوج به معنای کژ نبودن. قُرْءَانًا عَرَبِیًّا غَیرْ ذِى عِوَجٍ [زمر28]
12.
ذی الذکر به معنای پراندرز. الْقُرْءَانِ ذِى الذِّکْرِ [ص‌1]
13
و14 . بشیر به معنای بشارت‌گر و نذیر به معنای هشدار دهنده. بَشِیرًا وَ نَذِیرًا [فصلت‌4]
15.
قیم به معنای راست و درست. قَیِّمًا [کهف/2]

اما از بین این اوصاف، دو وصف مشهورتر شده و غالبا همراه ذکر قرآن، بیان می شوند. که دو واژه کریم و مجید هستند. کریم از ماده کرم(بر وزن فرس) است و کرامت بمعنى سخاوت، شرافت، نفاست و عزّت است. پس کریم بمعنى سخى است همچنین بمعنى نفیس و عزیز است و هر چیزیکه در نوع خود شریف است با کرم توصیف میشود

و قرآن کریم یعنى قرآن شریف و محترم و گرانقدر [1] صفت کریم بیانگر آن است که قرآن عزیز و گرامی است، چون سخن خدا است که بر پیامبر(ص) وحی شده . برخی گفته‌اند کریم است، چون عطا و بخشش آن زیاد است. قرآن به صفت کریم نامیده شده، چون دلایلی را که به حق می‌رساند، به خوبی ارائه کرده است [2]
و قرآن مجید از ماده مجد به معنى گستردگى شرافت و جلالت است، و این معنى درباره قرآن کاملا صادق مى‏باشد، چرا که محتوایش عظیم و گسترده، و معانیش بلند و پرمایه است، هم در زمینه معارف و اعتقادات، و هم اخلاق و مواعظ، و هم احکام و سنن [3] صفت مجید بیانگر یکی دیگر از ویژگی های کلام خدا و قرآن است، و آن اینکه این کتاب مجد و عظمتی به انسان می‌بخشد که هیچ کتابی دیگری نمی‌بخشد، زیرا کلام خدایی است که بالاتر از او چیزی نیست؛ نیز کتابی است که باطل در آن راه ندارد و دست تحریف بدان نرسیده، همچنین زیاده و کاستی در آن راه نیافته است [4]
[1].
قاموس قرآن ج‏6 ص103. [2]. لباب التأویل فی معانی التنزیل، علاءالدین علی بن محمد بن ابراهیم، ج 4، ص 242. [3]. تفسیر نمونه، ج‏26، ص: 353. [4]. تفسیر ثعلبی، ج9، ص 219.

 ویژگیهاى قرآن

 قرآن خصوصیاتى دارد که دیگر کتب آسمانى و کتاب هاى دیگر، آن ویژگیها را ندارند. :

1. قرآن : هدایت کننده مردم به اسلام و ایمان است ، به سوى آیینى دعوت مى کند که مستقیم ترین آیین ها از نظر عقائد و قوانین ، اخلاق فردى و اجتماعى ، اقتصادى و نظامى ، عبادى و سیاسى و غیره مى باشد

2. قرآن : فرقان است ، یعنى جدا کننده حق از باطل

3. قرآن : یکجا در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان اول یا به قلب مبارک رسول اکرم ص نازل شد

4. قرآن : شفیع است، کسانى را شفاعت مى کند که آن را تلاوت کنند و دائما مانوس مى باشند

5. قرآن : در هر عصر و زمانى تازگى دارد و کهنه نمى شود و ملال آور نیست ، انسان با کثرت تلاوت و تکرار آن خسته نمى شود

6. قرآن خواندن و شنیدن و نظر کردن به آن عبادت است و نشستن در مجلس قرآن عبادت است

7. قرآن : احکام و آدابى دارد از جمله : نباید ترک و فراموش شود نباید گرد و غبار بر روى آن بنشیند، نباید بدون طهارت آن را لمس نمود

8. قرآن : کلام الله صامت و مجید است، کریم و شریف است، شاهد در هر مکان و زمان است و قیامت هم شهادت مى دهد

9. قرآن نور است ، آیات و عبارات و کلماتش نور است ، افرادى که به دنبال رضایت و خوشنودى خداوند قدم برمى دارند، با نور خود آن ها را به راه راست هدایت مى نماید

10. قرآن : تلاوت آن ذکر است ، و بهترین ذکر همان قرآن است . به واسطه آن انسان شرح صدر پیدا مى کند و قلب ها نورانى مى شود

11. قرآن: امام است. على ع: برشما باد به قرآن و تلاوت آن، قرآن را امام و رهبر خود قرار دهید (تا هدایت شوید)

12. قرآن : احسن الحدیث است. خودش مى فرماید: خداوند بهترین حدیث را نازل کرد که همان قرآن باشد)

از این جهت یک مسلمان واقعى باید کوشش کند که از قرآن جدا نباشد، آن را دقیقا فرا گرفته و صحیح تلاوت کند و به دستورات و احکام عالیه و روح بخش آن عمل نماید تا رستگارى دو جهان را به دست آورد.

 حروف مقطعه

 (حروف مقطعه) حروفى است که در اوایل سوره هاى :بقره، آل عمران، اعراف، یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم ، حجر، مریم ، طه ، شعراء، نمل ، قصص ، عنکبوت ، روم ، لقمان ، سجده ، یس ، ص ، غافر، فصلت ، شورى ، زخرف ، دخان ، جاثیه ، احقاف ، ق ، ن ، واقع شده اند. و آنها عبارتند از:
الم : در سوره بقره . الم : در سوره آل عمران . المص : در سوره اعراف .
الر: در سوره یونس . الر: در سوره هود. الر: در سوره یوسف .
المر: در سوره رعد به اضافه م بعد از لام. الر: در سوره ابراهیم .
الر: در سوره حجر. کهیعص : در سوره مریم . طه : در سوره طه .
طسم : در سوره شعراء. طس : در سوره نمل . طسم : در سوره قصص .
الم : در سوره عنکبوت . الم : در سوره روم . الم : در سوره لقمان .
الم : در سوره سجده . یس : در سوره یس . ص : در سوره ص .
حم : در سوره غافر. حم : در سوره فصلت . حم عسق : در سوره شورى .
حم : در سوره زخرف . حم : در سوره دخان . حم : در سوره جاثیه .
حم : در سوره احقاف . ق : در سوره ق . ن : در سوره ن و القلم .
در رابطه با معناى این حروف، اقوالى هست که مرحوم امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان در سوره بقره آنها را به یازده قول رسانده است که آنها به قرار ذیل مى باشند:

اول : از امامان شیعه نقل شده که آنها از متشابهاتند که علم آنها مخصوص خداوند است

حروف مقطعه و تاویل آنها را جز خدا کسى نمى داند. اهل سنت از امیرالمؤ منین ع نقل کرده اند: ان لکل کتاب صفوة هذا الکتاب الحروف التهجى.

 دوم: این حروف نام سوره هایى هستند که در اوایل آنها واقع شده اند؛ مثلا نام سوره اعراف (المص)

سوم : مراد از آنها (اسماء الله) است؛ مثل (الم) که سه حرف است (انا، الله، اعلم ) منم خداى داناتر. و المر که چهار حرف است :انا، الله، اعلم، ارى؛ منم خدا که مى دانم و مى بینم

 چهارم: آنها اسماء الله که حرف حرف اند. و اگر مردم تالیف آنها را بدانند اسم اعظم را خواهند دانست 

 پنجم : آنها سوگندهایى هستند که خداوند به آنها سوگند یاد کرده و آنها از (اسماء) خدا مى باشند.

  ششم : آنها نامهاى قرآن کریم هستند

هفتم : هر حرف از آنها کلید اسمى از (اسماء الله)است در میان آنها حرفى نیست مگر آنکه راجع به مدت قومى و اجل اقوام دیگر است .

  هشتم : مراد از آنها مدت بقاى امت اسلامى است .

 نهم : مراد بیان حروف تهجى که 28 حرف مى باشد با ذکر آنها احتیاج به ذکر حروف دیگر نبوده.

 دهم: آنها براى وادار کردن کفار به شنیدن قرآن بوده است؛ چون کفار تصمیم داشتند که به قرآن گوش ندهند، ولى چون آن حروف را مى شنیدند، به نظرشان چیز دیگرى مى آمد که گوش مى کردند.

 یازدهم :منظور از این حروف آن است که ایها الناس، این قرآن از همین حروف تالیف شده که در اختیار همه شماست. و از آنها در گفتار خود استفاده مى کنید. اکنون که نمى توانید نظیر آن را بیاورید، پس بدانید که این قرآن از جانب خداست

نظریه دکتر رشاد مصرى
خلاصه نظریه او این است که این حروف اشاره است به اینکه (درصد) این حروف در این سوره بالاتر از درصد آنها در همه سوره هاى دیگر است . و آن جز اعجاز نمى تواند باشد. فکر نکنید که این عمل، کار آسانى است. نسبت این حرف (ق) به سایر حروف سوره(ق) که این حرف در آغاز آن واقع شده، از نسبت آن به تمام حروف سوره هاى 114 گانه بیشتر است

ضمن محاسبه اى که روى (سوره مریم) و (زمر)، نسبت (درصد) مجموع حروف (ک،ه،ى،ع،ص) در هر دو سوره، مساوى است، با اینکه باید در سوره مریم بیشتر باشد؛ زیرا لفظ (کهیعص) فقط در آغاز سوره مریم آمده است. اما همین که نسبت گیرى را از رقم سوم اعشار بالا رود، روشن شد که نسبت مجموع این حروف در سوره مریم یک ده هزارم(0001/0) بیش از سوره زمر است

این تفاوتهاى جزئى، راستى عجیب و حیرت آور است. آیا اگر مشاهده کردیم انسانى در مدت 23 سال با آن همه گرفتارى سخنانى آورد که نه تنها مضامین آنها حساب شده و از نظر لفظ و معنا و محتوا در عالیترین صورت ممکن بود، بلکه از نظر نسبت ریاضى و عددى حروف، چنان دقیق و حساب شده بود که نسبت هر یک از حروف الفبا در هر یک از سخنان او یک نسبت دقیق ریاضى دارد. آیا نمى فهمیم که کلام او از علم بى پایان پروردگار سرچشمه گرفته ؟

حروف مقطعه در قرآن
افتتاح 29 سوره از سوره هاى قرآن با حروفى است که به آنها حروف مقطعه مى گویند. این حروف تهجّى که به صورت جدا جدا تلفظ مى شوند به نام هاى فواتح سور یا اوایل سور نیز خوانده شده اند و غالباً در آغاز سوره هاى مکى واقع شده اند. آرا و نظرات دانشمندان در تبیین این حروف و مفاد آنها گوناگون و فراوان است. جلال الدین سیوطى, حروف مقطعه قرآن را از متشابهات قرآن مى داند و رأى خویش را در معناى این حروف چنین اظهار داشته است:
(حروف مقطعه از اسرارى است که جز خداوند کسى بر آن آگاه نیست. براى هر کتابى سرّى است و سرّ این قرآن فواتح سور است. در مجموع به 11 نظریه در تفسیر این حروف اشاره مى کند. علامه طباطبایى در تفسیر گرانقدر المیزان پس از نقل عبارات طبرسى در مجمع البیان پیرامون حروف مقطعه قرآن به نارسایى این اقوال مى پردازد و مى نویسد:
(و به هیچ یک از این اقوال نمى توان اطمینان پیدا کرد… و این حروف رموزى است بین خداوند سبحان و رسول او که بر ما پنهان است و فهم عادى ما راهى به سوى آن ندارد جز اینکه احساس مى کنیم مابین حروف و مضامین سوره هاى آنها یک ارتباط خاصى برقرار است).

در اینکه اول 29 سوره حروف است و کم نیست و بیش نیست هم اسرار است و در اینکه جمله حروف مقطع 70 حروف است هم اسرار بسیار است و در معانى این حروف خوض کردن اگر خواهم مگر بتوانم ولیکن نتوانم

امام خمینى بر این عقیده است که حروف مقطعه علیرغم تفاسیر مختلفى که از آن شده است, از قبیل رمز بین محبّ و محبوب است و کسى را از علم آن بهره اى نیست و هر آنچه که بعضى از مفسّران به حسب حدس و تخمین خود بیان کرده اند مبناى صحیحى ندارد و هیچ بعید نیست که فهم آن از حوصله بشر خارج باشد و مخصوص به خواص از اولیاى خداوند باشد همان ها که به خطاب قرآن اختصاص یافته اند, همانطور که وجود متشابهات براى همه نیست و تأویل آنها را همان ها درمى یابند.
رمزى بودن حروف مقطعه قرآن از حکمت الهى سرچشمه مى گیرد و اسرار آن بر ما پوشیده است. از دیدگاه امام خمینى پیامبر(ص) و هرکس را که وى تعلیم نماید بر اسرار آن واقفند:
(قرآن و حدیث نیز قانون هاى علمى را که توده آوردند, طورى بیان کردند که مردم مى فهمند. لکن علوم قرآن و حدیث را همه کس نمى تواند بفهمد و براى همه کس هم نیامده است. بلکه بعضى از آنها رمز است میان گوینده و یک دسته خاص.

در این مخاطبه بین حبیب و محبوب و مناجات بین عاشق و معشوق اسرارى است که جز او و حبیب اش کسى را بر آن راه نیست و امکان راه یافتن نیز نمى باشد.

نتیجه گیرى
از منظر امام خمینى:
الف. قرآن منزلتى بس والا و حقیقتى برتر از فهم انسان ها دارد و آنچه از آن در اختیار ماست, مرتبه نازل شده آن است که به جهت تقریب به ذهن ما به صورت الفاظ بیان شده است.
ب. قرآن ذو وجوه است و هرکس به حسب قرب و بعد و میزان دانش و بینش خود به بخشى از مراتب عمیق معنایى آن پى مى برد ولیکن فهم کامل آن مخصوص پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است که آن حضرت به آنان تعلیم فرموده است.
ج. حروف مقطعه قرآن علیرغم تفاسیر متعدد از آن, از اسرار الهى است و نامحرمان را به فهم آن راهى نیست.

 

 سجده هاى واجب و مستحب در قرآن
در قرآن کریم در پانزده موضع، آیه سجده وجود دارد که در چهار مورد از آنها به محض خواندن یا شنیدن آیه، سجده کردن واجب است. و در بقیه مستحب مى باشد. :

1 - انما یؤمن بایاتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم لا یستکبرون
2 - و من آیاته اللیل و الشمس و القمر لا تسجدوا لله الذى خلقهن ان کنتم ایاه تعبدون.
3 -
فاسجدوا لله و اعبدوا

 4 - کلا لا تعطعه و اسجدوا و اقترب
وجوب سجده در این آیات شریفه در مذهب اهل بیت ع اجمالى است. و روایات آن در حدیث از جمله در وسائل الشیعه، ابواب قرائه القرآن، باب 42 - 43، منقول است. و آن را (سجده تلاوت) مى نامند. اقرء ربک خلق . و النجم و تنزیل السجدة و حم السجدة


اما یازده موردى که سجده در آنها مستحب است عبارتند از:

1 - ان الذین عند ربک لایستکبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون و له یسجدون.
2 -
و لله یسجدو ما فى السموات و الارض طوعا و کرها و ظلالهم بالغدو والاصال
3 - و لله یسجد من ما فى السموات و ما فى الارض من دابة و الملائکة و هم یستکبرون.
4 -
ان الذین اوتوالعلم من قلبه اذا یتلى علیهم یخرون للاذقان سجدا.
5 -
و ممن هدینا واجتبینا اذا تتلى علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا
6 - الم تر ان الله یسجد له من فى السوات و من الارض و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و کثیر و من الناس
7 - یا ایهاالذین ارکعوا و اسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون
8 - و اذا قیل لهم اسجدوا للرحمن قالوا و ما الرحمن انسجد تاءمرنا و زادهم نفورا
9- الا سجدوالله الذى یخرج الخب ء فى السموات والارض و یعلم ما تخفون و ما تعلنون
10 - وظن داود انما فتناه فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب
11 - و اذا قرء علیهم القرآن لایسجدون .

 اما در مذهب اهل سنت ، ابوحنیفه سجده را همه موارد پانزده گانه، واجب مى داند. و شافعى همه آنها را مستحب مؤ کد گفته است .

 
فلسفه آیات محکم و متشابه قرآن

 در شیوه تفسیری قرآن به قرآن برای نمونه می توان از آیات محکم و آیات متشابه نام برد. آیات محکم معنا و مغهوم واضح و آشکار است ولی آیات متشابه غالبا نیاز به آیات محکم برای دریافت معنا و مفهوم دارد . برخی مسائل مطرح در قرآن، به ویژه آنجا که سخن از امور غیب و ماوراء الطبیعه است، اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند. اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد

اما برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای طرح شده که باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر شود و غیر از این راهی وجود ندارد. برای نمونه مفهوم این عبارت که «انسان می تواند خدا را با قلب خود شهود کند» در قالب این آیه بیان شده است وجوه یومئد ناضره ¤الی ربها ناظره (قیامه 22و23) در آن روز چهره های خرم وجود دارد که به پروردگار خود نظر می افکنند.

 
قرآن لفظ دیدن را به کار برده و لفظ مناسب تری برای ادای مقصود در اختیار نداشته است اما برای جلوگیری از اشتباه در جای دیگری توضیح می دهد لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار (انعام103) هیچ چشمی او را درک نمی کند، ولی او بینندگان را مشاهده می کند. با این بیان خواننده متوجه می شود که با وجود تشابه لفظی، این امور سنخیتی با هم ندارند و کاملاً از یکدیگر جدا هستند.

قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی، می گوید متشابهات را به محکمات ارجاع دهید هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب (آل عمران7) او کسی است که قرآن را بر تو فرود آورد، برخی آیات آن محکم هستند (یعنی دارای آنچنان استحکامی که نمی توان آنها را از معنی خود خارج کرده و معانی دیگر نتیجه گرفت) این آیات ام الکتاب (یعنی آیات مادر) هستند

به بیان دیگر، همان گونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است و یا شهرهای بزرگ، «ام القری» مرجع شهرهای کوچک تر به شمار می روند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما باید به کمک آیات محکم در آنها تدبر کرد. بی گمان، فهم آیات متشابه بدون کمک آیات مادر، درست و معتبر نخواهد بود.

 امیر المؤ منین ع فرمود: (بدان اى بنده خدا! راسخون در علم کسانى هستند که خداوند انها را بى نیاز کرده از داخل شده به درهایى که درهاى غیوب نامیده مى شوند. آنها اقرار مى کنند که تفسیر آن غیبهاى مستور را نمى دانند. لذا در مقام عجز گفته اند آمنا به کل من عند ربنا  خداوند در مقابل این اعتراف ، آنها را مدح فرموده و عملشان را در ترک تعمق در این گونه حقایق رسوخ در علم نامیده است

پس معلوم مى شود که این گونه آیات ، پیوسته متشابه خواهند ماند و باید به مضمون انها ایمان آورد و کشف حقیقت انها را به خداوند واگذار نمود.

 درباره معراج حضرت رسول ص مى خوانیم : و لقد راه نزلة اخرى عند سدرة المنتهى عندها جنة الماوى اذ یغشى السدرة ما یغشى مازاغ البصر و ما طغى لقد راى من آیات ربه الکبرى  این آیات راجع به شب قدر و تعیین سرنوشت در آن مى باشد. ما قرآن را در یک شب پر برکت نازل کرده ایم . ما انذار کننده ایم

هر امر با حکمت در آن شب از هم جدا مى شود، روى فرمانى از جانب ما که ارسال کننده ایم . وقوع خارجى این آیات چیست، کارها چطور از هم جدا مى شود و نصیب هر کس چگونه به سوى او مى آید. بر ما پوشیده است و تا ابد پوشیده خواهد ماند. تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر ملائکه و روح در آن شب (شب قدر) براى تمشیت هر کارى با اذن خداوند نازل مى شوند . اما چطور نازل مى شوند؟ و چگونه تمشیت مى دهند و...براى ما نامعلوم است .

 
تفسیر و تاویل آیات قرآن

  بیان معنی آیات محکم را تفسیرگویند، و بیان معنی آیات متشابه و دیگر وجوه و احتمالات او را تاویلگویند و حق تعالی در آیه مورد بحث لفظ تاویل را درباب متشابهات اطلاق کرده است. کاربردهای تاویل
1- تاویل متشابه : تاویل آیه یعنی توجیه صحیح و معانی پنهانی آیه به گونه ای که عقل و نقل آن را بپذیرد. مانند رفتار حضرت خضر(ع) که در پایان مصاحبتش با حضرت موسی(ع) گفت:ذلک تاویل مالم تسطع علیه صبراً  این بود تاویل (معنی پنهان) آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی. در این موارد تاویل به معنی کشف معنی باطنی آیه می باشد که در بعضی احادیث هم آمده و موجب زنده و پاینده بودن کتاب خداست

2- تاویل به معنی تعبیر خواب : این مفهوم در سوره یوسف(ع) چند بار به کار رفته است مانند آیه 44 قالوا اضغاث احلام و ما نحن بتأویل الاحلام بعالمین گفتند: خوابهایی است پریشان و ما به تعبیر خوابهای آشفته دانا نیستیم

3- مآل و سرانجام کار : این معنا در اسراء 35 آمده وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تاویلا و با ترازوی درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجام تر است یعنی عاقبتش بهتر است. با عنایت به تعریفی که درباره آیات متشابه شد روشن می شود که فهم معانی صحیح آنها، جز با تاویل صحیح یعنی استفاده از محکمات صورت نمی گیرد. زیرا معانی ظاهری مخالف عقل و اصول اعتقادی است. از این رو تاویل چنین آیاتی بایسته و ضروری است

شرایط تاویل برای تاویل که استنباط معانی باطنی قران است شرایط و معیارهایی باید رعایت گردد.

1- رعایت تناسب بین معنای ظاهری و باطنی : مثلا در آیه شریفه 24 عبس فلینظر الانسان الی طعامه  از امام صادق(ع) سؤال شد این طعام چیست؟ فرمود: علمی که (مسلمانان) فرا می گیرند، از چه کسی اخذ می نمایند. در این تاویل تناسب بین معنی ظاهر آیه و تاویل آن آشکار است، زیرا علم غذای روح است. پس باید در انتخاب مأخذ و منبعی که عقاید و افکارش را از آن می گیرد احتیاط کند تا به فساد عقیده و حیرت با ضلالت دچار نشود

2- عدم تضاد معنای تاویلی با آیات محکم و روایات متقن : اگر کسی در این چارچوب به تاویل آیات متشابه نپردازد، دچار نوعی تفسیر به رأی شده و از مسیر صحیح و کمالی آن منحرف خواهد شد. تاویل آیات متشابه قرآن را کسی نمی داند مگر الله و ثابت قدمان در علم، که این استدلال نقلی خردپسند و منطبق با ملاک های عقلانی و منطقی است.

 

   تحدى قرآن مجید
قرآن مجید، وجوهى از اعجازدارد. و علما آن وجوه اعجاز را چنین فرموده اند:
1 -
اعجاز قرآن از نظر فصاجت و بلاغت .         2 - اعجاز قرآن از نظر علو معنى و محتوا.
3 -
اعجاز قرآن از نظر عدم اختلاف در آن .     4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه .
5 -
اعجاز قرآن از نظر اخبار غیبى .                 6 - اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف .
ولى آنچه را که قرآن مجید، خود به آن تکیه مى کند؛ آوردن مثل قرآن یا ده سوره و یا کتاب سوره از آن مى باشد

اگر مى گویید این کتاب از جانب خدا نیست و مخلوق بشر است پس شما نیز مانند او بشر هستید، نظیر آن را بیاورید.فاءتوا بسورة من مثله، و گاهى فرموده : ده سوره نظیر آن را بیاورید و گاهى نیز مى فرماید: مثل آن را بیاورید ولى نگفته.

 

 مدعیانی که از قرآن شکست خوردند!

 معارضین قرآن هر چه بیشتر تلاش می‏نمودند، کمتر نتیجه مى‏ گرفتند و به‏ عجز خویش بیشتر آگاه مى‏ شدند و عظمت قرآن را گسترده‏ تر درک مى‏ کردند. در هنگام طلوع ‏خورشید اسلام و ظهور کتاب آسمانى قرآن، آن مشعل هدایت، به صحنه نبرد با حق ‏پرداخته و در برابر قرآن ایستادگى نموده ‏اند و چنین ادعا کردند: که قرآن مى‏ تواند، همانند داشته باشد؛ زیرا قرآن، کتابى فوق العاده و خارق العاده و معجزه نیست، قرآن کلام الهى نیست، بلکه کلام بشرى است و آن‌ها هم مى‏توانند، همانند آن را بیاورند

از آن جمع نادان و بى‏ خبر از خدا، عده‏ اى قدم فراتر نهاده و خود را پیامبر آسمانى نیز معرفى کرده‏ اند که تاریخ چهره این دروغگویان را براى نسلهاى بعد روشن ساخته است. اینان که به معارضه با قرآن پرداختند، کلامى آوردند که هیچ ‏تشابهى با قرآن نداشت و آن‌ها را بیش از پیش رسوا نمود. آن‌ها از معارضه با قرآن نه‏ تنها سودى نبردند، بلکه چهره دروغین آن‌ها بیشتر آشکار گردید

1- مسیلمه کذاب: سه از جمله بافته‏ها و مجعولات او در معارضه با قرآن چنین گزارش شده: 1- الفیل و ما الفیل و ما ادراک ما الفیل، له ذنب و بیل و خرطوم طویل.
2-
لقد انعم اللّه على الحبلى اخرج منها نسمة تسعى من بین صفاق ‏وحشى.
3-
و المبذرات زرعا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات‏ طحنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما. اهالّة و سمنا لقدفضلتم على اهل الوبر و ما سبقکم اهل المدر. هر کس با زبان عربى ‏آشنا باشد و قرآن را مطالعه نماید، به ساختگى آن‌ها پى مى‏برد

2-عبداللّه بن مقفع: او کتاب کلیله و دمنه را به زبانی بدیع به عربی برگردانیده . او مى‏گوید: این قرآن از سنخ و جنس کلام بشر نیست و من همواره در این عبارت به فکر فرو رفته‏ام و نمى‏توانم مانند آن را بیاورم و آن چنین است:  وَ قِیلَ یا أَرْضُ اِبْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْماءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ اِسْتَوَتْ عَلَى اَلْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّالِمِینَ  ‏به زمین خطاب شد که فوراً آبت را فرو بر و به آسمان امر شد که باران را قطع کن و زمین آب را در خود فرو برد و حکم انجام شد و کشتى بر کوه جودی قرار گرفت و فرمان هلاکت ستمکاران در رسید

3- مشاهیر مادیین عرب ، در مسجدالحرام گرد آمده و در مورد حج ، اسلام و پیامبر(ص ) سخن مى گفتند. و ناراحتى خود را از نیرومندى مسلمانان بازگو مى کردند. سپس به اتفاق آراء تصمیم گرفتند با قرآن که اساس و محور اسلام است معارضه کنند. لذا هر یک از آنها تعهد کرد که تا یک سال، ربع قرآن را بسازد! سال دیگر که باز در موسم حج گرد هم آمدند، از عملکرد خود جویا شدند، هر کدام آیه اى را ذکر کردند که در آن وامانده بودند. ابن ابوالعوجاء گفت آیه لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا مرا به خود مشغول کرد. در طول سال هر چه فکر کردم تا نظیر آن را بسازم، نتوانستم و واماندم

دیگرى گفت : یک سال، تمام فکرم به این آیه مشغول بود که : یاایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون الله لن یختلفوا ذبابا آخر راه به جایى نبردم و واماندم . سومى گفت : آیه و قیل یا ارض ابلعى مائک و یا سماء اقلعى مرا مات و متحیر کرده و یک سال تمام، به این آیه اندیشیده ایم ولى نتوانستیم چیزى بگوییم. بالاخره چهارمى گفت: آیه فلما استیئسوا منه خلصوا نجیا مرا عاجز کرده و در بلاغت آن توام با ایجاز در تفکر فرورفته ام .
به همین طریق : قرآن مجید در طى 23 سال به تدریج در حالات و اوقات مختلف آن حضرت ، نازل شده ولى در مطالب توحید، نبوت ، قصص ، انبیاء، نظم جهان ، احکام و غیره ، هیچ اختلافى در آن نیست . و آنچه را که در گذشته گفته در آینده نقض نکرده است. و این دلیل بر این است که از جانب خدا بودن آن است. و اگر کار بشر بود، اختلاف زیادى در آن پدید مى آمد.

 
عدم تحریف تحدی یعنی مبارزه طلبی در اینجا یعنی قرآن همه مردم را در عمه عصرها دعوت به مبارزه می کند و از آنها می خواهد اگر می توانند یک سوره یا ده آیه مانند قرآن بیاورند اگر معتقدید قرآن معجزه نیست

اگر چه هیچ مشکلی در اصل نزول قرآن بر پیامبر اکرم(ص) وجود ندارد اما آنچه که در حاصل حاضر مورد شک و تردید قرار گرفته آن است که آیا قرآنی که در دست ماست همان قرآن نازل نشده بر پیامبر اسلام است یا اینکه جملات و عبارت هایی از آن کم و زیاد شده است؟ از سوی دیگر هیچ کس معتقد نیست و همچنین مدعی نیست و هیچ سندی نیز وجود ندارد که اثبات کند قرآن نیز مانند سایر کتاب های آسمانی به طور کامل از بین رفته سپس در دوره های بعدی مجددا بازنویسی شده باشد.

عده ای معتقدند به قرآن عبارت هایی اضافه یا از آن کم شده است اما تمام دلایل خود را بر کم شدن عبارت های از قرآن متمرکز کرده اند و هیچ کس نتوانسته اثبات کند که به قرآن چیزی اضافه شده . در پاسخ به این افراد بر اساس آیات قرآن و تأیید ائمه معصومین و تحدی قرآن و بررسی کیفیت و زمان تدوین قرآن و اوصافی که در قرآن عصر نزول و عصر کنونی وجود دارد باید گفت ادعای تحریف قرآن غیر قابل قبول است.

 
دلائل شیعه بر عدم تحریف قرآن

ما معتقدیم دلایل عقلى و نقلى فراوانى دلالت بر عدم تحریف دارد، زیرا از یک سو قرآن مى گوید إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما قرآن را نازل کردیم و حفظ آن را بر عهده داریم(حجر9) و در جاى دیگر وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیم حَمِید این کتابى است قطعاً شکست ناپذیر، هیچ گونه باطلى نه از پیش رو نه از پشت سر به سراغ آن نمى آید، چرا که از سوى خداوند حکیم و حمید است (فصّلت 41و42) آیا چنین کتابى که خداوند حفظ آن را بر عهده گرفته، کسى مى تواند دست تحریف به سوى آن دراز کند؟! از سوى دیگر قرآن کتاب متروک و فراموش شده اى نبود که کسى بتواند چیزى از آن بکاهد یا چیزى بر آن بیفزاید

کاتبان قرآن (کُتّاب وحى) که تعداد آنها را از 14 نفر تا حدود 400 نفر نوشته اند، به محض این که آیه اى نازل مى شد، ثبت و ضبط مى کردند. صدها حافظ قرآن در عصر پیامبر (ص) بودند که به محض نزول آیات آن را حفظ مى کردند. قرائت قرآن در آن زمان مهمترین عبادت آنها محسوب مى شد و شب و روز تلاوت و قرائت مى شد. اضافه بر این قرآن قانون اساسى اسلام و آیین زندگى مسلمین بود و در تمام زندگى آنها حضور داشت. عقل و خرد مى گوید چنین کتابى ممکن نیست مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود.

 
حدیث ثقلین که فریقین به طور متواتر از پیامبر اکرم ص نقل کرده اند إنّى تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتى ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابدا إنّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض ؛ این حدیث که وجوب تمسک به قرآن را ایجاب مى کند، باید قرآن تحریف نشده باشد، وگرنه تمسک به قرآن محرّف معنایى ندارد و از ضلالت باز نمى دارد. از حدیث پیش گفته استفاده مى شود که قرآن کریم در زمان پیامبر ص به صورت کتاب مدوّن جمع آورى شده. زیرا در صورتى مى توان قرآن را کتاب نامید که همه ى آیات و مطالبش جمع باشد و در غیر این صورت به آن کتاب اطلاق نمى شود.

در نمازهاى یومیه لازم است که مسلمانان بعد از حمد یک سوره ى کامل بخوانند و کسانى که به تحریف معتقدند، نباید در صورت احتمال تحریف، در نمازشان سوره بخوانند با این که مى خوانند. (بحارالانوار، ج36، ص331)

روایات اسلامى که از امامان معصوم (ع) به ما رسیده نیز بر اصالت و تمامیّت و عدم تحریف قرآن تأکید مى کند. على (ع) در نهج البلاغه با صراحت مى فرماید: أنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَىْء وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ أزْمَاناً حَتَّى أکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا أنْزَلَ مِنْ کِتَاب، دِینَهُ الَّذِی رَضِىَ لِنَفْسِهِ ؛ خداوند قرآنى نازل کرده که همه چیز را بیان مى کند، خداوند آن قدر به پیامبر (ص) عمر داد که دین خود را براى شما به وسیله قرآن کامل گرداند (خ 86)

در بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه سخن از قرآن به میان آمده، و در هیچ جا کمترین اشاره اى به تحریف قرآن نشده، بلکه کامل بودن قرآن را روشن مى سازد.
در حدیثى که امام نهم، محمّد بن على التقى(ع) خطاب به یکى از یارانش پیرامون انحراف مردم از طریق حق سخن مى گوید، مى خوانیم: وَ کَانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْکِتَابَ أَنْ أقَامُوا حُرُوفَهُ وَ حَرَّفُوا حُدُودَهُ گروهى از مردم قرآن مجید را رها کرده اند، به این صورت که عبارات قرآن را برپا داشتند، امّا مفاهیم آن را تحریف نمودند (کافى ج8 ص53)

این حدیث و مانند آن نشان مى دهد که الفاظ قرآن دست نخورده باقى مانده و تحریف در معانى آن واقع شده، که گروهى مطابق میل نفسانى و منافع شخصى خود، آیات آن را برخلاف واقع تفسیر یا توجیه مى کنند. خداوند بزرگ، مواهب عظیمى به امت اسلامى داده، که از مهمترین آنها همین میراث بزرگ الهى قرآن است. امت مسلمان را بر سایر امم برگزیده، و این نعمت را به آنها داده، ولى به همان نسبت که آنها را مورد لطف خاص خویش قرار داده، مسئولیت سنگین نیز بر عهده آنها گذارده است
و از این جا نکته مهمّى روشن مى شود که اگر در بعضى از روایات سخن از تحریف به میان آمده، منظور همان تحریف معنوى و تفسیر به رأى است نه تحریف در عبارات و الفاظ. از سوى دیگر در بسیارى از روایات معتبرى که از امامان معصوم (ع) به ما رسیده مى خوانیم: براى پى بردن به درستى یا نادرستى روایات، به خصوص هنگامى که تضادّى در میان روایات مشاهده مى کنید، آنها را بر قرآن عرضه بدارید، آنچه موافق قرآن است صحیح است، به آن عمل کنید و آنچه مخالف قرآن است رها سازید اعرِضُوهُمَا عَلَى کِتَابِ اللهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ فَرُدُّوهُ (وسائل الشیعه ج18 ص80) این دلیل روشنى بر عدم تحریف قرآن است، چون در غیر این صورت مقیاس تشخیص حق از باطل نبود.

 
ادله ای بر نبودن لفظ قرآن از پیامبر(ص)

 قرآن در چند مرحله تحدّی و هم‌آورد خواستن خود را مطرح کرده است:

الف) اگر تمام انس و جن گرد هم آیند و بخواهند همانند این قرآن بیاورند هرگز نتوانند، گرچه همگی همدست شوند (اسراء، 88) بنابراین معجزه بودن آیا تاکنون مثل قرآن نیاورده‌اند؟ امروز اگر دشمنان اسلام به زور متوسل می‌ شوند و از راه جنگ نظامی و یا تهاجم فرهنگی به مبارزه با اسلام می‌پردازند برای این است که در مبارزه علمی و منطقی با قرآن شکست خورده‌اند.

ب) آیه‌ای که می‌فرماید: پیامبر اختیار تبدیل و تغییر در قرآن را ندارد قل ما یکون لی ان ابدّله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی ... یونس، 15، این سلب اختیار، نشان دهنده آن است که الفاظ و عبارت قرآن از پیامبر نیست و گرنه هر انسانی می‌تواند آنچه را که گفته به تعبیر و بیان دیگر بگوید.

ج) پیامبر اکرم ص تلاش می‌کرد که آیات وحی شده را حفظ کند و از همین، در آغاز نبوّت آیات را مرتب در حال وحی تکرار می‌کرد تا این‌که خداوند او را از این کار نهی کرد و فرمود: زبانت را به خاطر عجله برای خواندن قرآن حرکت مده چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست پس هرگاه آنرا خواندیم از خواندن ما پیروی کن (قیامت18و16)

د) پیامبر اکرم : حفظ وحی نشان می‌دهد که الفاظ و کلمات در اختیار پیامبر نبوده بلکه الفاظ و کلمات از سوی خداوند می‌باشد.

ه) تفاوت قرآن و حدیث قدسی از لحاظ سبک و بیان و شیوه ترکیب کلمات، این تفاوت و دوگانگی که واقعیتی انکار ناپذیر است و با اندک توجهی آشکار می‌شود بهترین گواه بر عدم دخالت پیامبر در شکل گیری ساختار لفظی و بیانی قرآن است [ وحیانی بودن الفاظ قرآن، ص ۳۳۳]

 

 فلسفه ناسخ و منسوخ

 نسخ در لغت به معنی زایل کردن و از بین بردن، باطل کردن چیزی را و چیز دیگر به جای آن آوردن است. در اصطلاح برداشته شدن حکمی دینی است در اثر سپری شدن مدت آن. در حقیقت پایان یافتن زمان حکمی است که در آیه منسوخ آمده و با آیه ناسخ آن اعلام می شود (ترجمه البیان ج1 ص 12)

بحث درباره این موضوع و آیاتی که ادعای نسخ و ابطال حکم آنها شده و پاسخ کسانی که ایرادهایی بدان دارند، مبحث ناسخ و منسوخ را در موضوعات علوم قرآنی تشکیل می دهد

نسخ احکام دلیل تکامل ، و مصداق تکامل مى باشد. معناى نسخ ، آن نیست که احکام گذشته و شریعتهاى گذشته باطل بوده است، بلکه در اثر پیشرفت زمان و گسترش آن، احتیاج به جعل احکام دیگر و تغییر احکام گذشته پدید مى آید.

مثلا قبله مسلمین توسط رسول خدا ص مدت چهار سال و پنج ماه ، بیت المقدس تعیین شده بود، سپس آیات قرآن ، آن را نسخ کرد و کعبه را به عنوان قبله مسلمین تعیین کرد: قد نرى تقلب و جهلک فى السماء فلنولینک قبلة ترضاها فول وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره. در اینجا حکم خارجى ، توسط قرآن مجید، نسخ شده است، نه اینکه آیه اى، آیه دیگر را نسخ کرده باشد؛

 یهودیان از تبدیل بعضی احکام قرآن، مانند تغییر جهت قبلهاز بیت المقدس به کعبه، به پیامبر اسلام(ص) طعن می زدند و می گفتند: اگر فرمان پیشین حق بود چرا باطل شد، و اگر باطل بود، چرا چنین حکمی صادر شد؟ و نتیجه می گرفتند که قرآن ساخته و پرداخته خود پیامبر(ص) است. (خرمشاهی قرآن کریم ص17) در پاسخ خداوند می فرماید: مانسخ من آیه اوننسها نات بخیر منها او مثلها، الم تعلم ان الله علی کل شیئ قدیر  هر آیه ای را نسخ کنیم یا به (دست) فراموشی بسپاریم بهتر از آن یا مانندش را می آوریم.

مگر ندانستی که خدا برهر کاری تواناست (بقره106) در نحل آیه 101 و چون آیه ای را جانشین آیه دیگر سازیم و خدا داناتر است که چه فرو فرستاده است، گویند تو دروغ زنی، چنین نیست، بلکه اکثرشان نمی دانند. از این رو نسخ از قبیل تناقض در گفتار نیست، بلکه با تغییر مصلحت که خدا بدان آگاه است حکم شرعی که در کتاب خدا یا سنت آمده است برطبق حکم و صواب دید جدید تغییر می یابد. مانند آیه 56 انفال که برطبق آن می باید هریک از مجاهدان اسلام با ده تن مقاومت و مبارزه کند، در آیه بعد تخفیف فرمود که هرکس با دو کس رو یا روی شود، که معلوم شد در شما ضعف است.

  زنان عرب در صورت مردن، شوهرانشان یک سال تمام از ازدواج خوددارى مى کردند. این حکم توسط قرآن مجید، نسخ شد. و عده وفات ، چهار ماه و ده روز تعیین گردید.

در تشریع روزه  قرار بود، در 24 ساعت ، فقط هنگام افطار غذا بخورند. و در همه ماه رمضان از زنان دورى کنند، تا اینکه آیه 187 بقره ، هر دو را نسخ فرمود و مقاربتدر شبهاى ماه رمضان و نیز اکل طعامتا طلوع فجر، جایز گردید. نسخ احکام خارجى به وسیله آیات قرآن کریم ، قابل قبول است ولى نسخ آیات با آیات دیگر با آن احتمالات ، قابل قبول نیست

 
آیات انذاری و تبشیری در قرآن

 آیات قرآنی سرشار از دو دسته آیات انذاری و تبشیری است. انذارها از آن جهت است که مردم جلال خداوندی را بشناسند و از آن بگریزند و تبشیرها از آن روست که آدمی را به سوی جمال، ترغیب کند. لذا برای هرکسی سایق (سوق دهنده ای) از جلو به عنوان مبشرو محرکی از پشت سر به عنوان منذراست که با تازیانه ای از جلال به سوی جمال می راند.

در دعاها آمده است خدایا من از خودت به خودت پناه می برم؛ یعنی از جلال تو به جمال تو می گریزم که مصداقی از آیه ففروا الی الله است.آدمی باید با خواندن آیات قرآنی از جلال خداوند همانند جمال او آگاه شود و همان اندازه که نگاهی به آیات بهشتی دارد نگاهی هم به آیات دوزخی داشته باشد.

 

 مهربانترین آیه قرآن کدام است؟

 گسترده ترین آیه در بعد رأفت و مهربانی آیه 53 زخرف قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛  بگو(ای پیامبر) ای بندگان من که بر خودتان اسراف در گناه انجام داده اید (هرگز) از رحمت خدا ناامیدنشوید چرا که همانا خداوند می آمرزد گناهان شما را بطور کل و همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

در بعضی از احادیث ما وارد شده است که وقتی این آیه نازل شد شیطان رجیم از خشم و عصبانیت آنچنان صیحه و شیونی سرداد که به حالت غش در آمد و گفت با نزول این آیه من نا امید و بیچاره شدم و خداوند با این آیه کمر مرا شکست چرا که هر چه من در گمراهی و ضلالت انسان تلاش نموده و آنها را به گناه و معصیت وادار نمایم خداوند با این آیه به همه آنها وعده آمرزش و بخشش داده است. اگر کسی به نکات ظریف این آیه دقت کند نهایت مهرورزی و عطوفت خالق یکتا را نسبت به بندگانش مشاهده خواهد کرد و ما تنها به چند نکته اشاره می کنیم.

 1. تعبیر به (یا عبادی) آغازگر لطفی بی نهایت و مهربانی عظیم از ناحیه پروردگار است به کسانی که با گناه و معصیت خودشان را از عبودیت خدا خارج کرده اند.

 2. جمله (لا تفظو) آنچنان امید و نشاطی در بندگان خدا ایجاد می کند که عشق و محبت بنده را به گوینده این جمله ازدیاد می بخشد.

 3. جمله(رحمة الله) بیانگر نهایت مهر و کمال عطوفت و مهربانی با خدا را به بندگانش می رساند.

 4. جمله (ان الله یغفر الذنوب) وعده ای را از سوی خداوند به بنده اش می دهد که بیانگر رساندن بنده به مقام عفو و بخشش ربوبی است.

 5. جمله (جمیعا) تاکید بر این عفو و بخشش است آنهم نه فقط راجع به یک یا چند گناه بلکه راجع به همه گناهان.

 6. جمله (غفور الرحیم) در حقیقت مهر و امضاء خداوند بر این وعده است که همانا این همه لطف و رحمت از منبع و سرچشمه کسی بسوی بنده سرازیر شده است که خودش هم غفور و آمرزنده است و هم رحیم و مهربان.

 
شیو ه های احترام به قرآن
خداوند قرآن را کتابی با عظمت و دارای قداست و احترام معرفی می کند. (بقره 2 و ال عمران 58 و انعام 19 و آیات دیگر) در همه این آیات به اشکال مختلف چون آوردن اسم اشاره در ذلک الکتاب و تعبیر به ذکر حکیم، کوشیده است تا تعظیم، تفخیم و نیز شرافت، استحکام و استواری قرآن را بیان کند. (لسان العرب، ج 5، ص 51)

همین جایگاه بلند قرآن در پیشگاه خداوندی (عبس11 تا 61 بروج 12) موجب می شود تا خداوند به آن سوگند یاد کند (ق1) چنان که مقتضی آن است که حرمت و احترام قرآن حفظ شود و کسی به خود نتواند این اجازه را بدهد که آن را استهزا کرده و به تمسخر گیرد. (نساء140)
خداوند در آیات 75و 85 یونس، قرآن را برتر از دارایی های اهل دنیا برمی شمارد و در آیه30 نحل، آن را مصداق خیر از نظر متقین دانسته و در آیه3 یوسف، آن را دارای بهترین و زیباترین قصه ها به سبب وحیانی بودن آن معرفی کرده، و در آیه32 زمر، قرآن را در بردارنده بهترین سخن ها درباره دین و هدایت مردم دانسته و، در آیات 75و 85 یونس، نعمتی ارزشمندتر از تمام دارایی ها و مال و منال مردمان خوانده و در آیه 32 زمر بهترین کتاب آسمانی در مقایسه با دیگر کتب آسمانی می داند.

از این رو نمی توان کتابی شریف تر و بهتر و کامل تر و جامع تر از قرآن یافت و همین ویژگی ها و ویژگی های دیگر قرآن چون نزول مستقیم از سوی خداوند در الفاظ و معنا، موجب شده تا مورد تکریم و احترام و تقدیس قرار گیرد و به احترام و حرمت آن، از سوی خداوند تأکید شود.

 
اولین ها در سوره ها

 اولین سوره از سوره هایى که با «انا» آغاز مى شوند: سوره مبارکه فتح.
اولین سوره از سوره هایى که با «قل»آغاز مى شوند: سوره مبارکه جن. علاوه بر سوره جن، 4 سوره کافرون، توحید، فلق و ناس نیز با «قل» شروع مى شوند که به این 4 سوره اخیر در زبان عامیانه، «4 قل»گفته مى شود.

 اولین سوره از سوره هاى «حوامیم»:

 به مجموعه سوره هایى که با حروف مقطعه «حم» (حا، میم) شروع مى شوند، سوره هایى«حوامیم» گفته مى شود. اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه غافر است. نام دیگر سوره غافر، مؤمن است و منظور از مؤمن ، مؤمن آل فرغون بوده که در آیه 28 این سوره و چند آیه بعد از آن، به او اشاره شده است، وى از نزدیکان فرعون بود، ولى مخفیانه دعوت حضرت موسی(ع) را پذیرفته و به خدا و دین آن حضرت ایمان آورده بود و در آیات این سوره آمده است که «مؤمن آل فرعون» با سخنان مؤثر خود، مانع قتل حضرت موسی(ع)به دست فرعون شد. از آنجا که سوره غافر نخستین سوره از سوره هاى حوامیم است، به آن«حم اولى» نیز مى گویند.

 اولین سوره از سوره هاى «طواسین»: به سوره هایى که با حروف مقطعه «طس» (طا، سین) و یا «طسم» (طا، سین ، میم) آغاز مى شوند، سوره هاى «طواسین» مى گویند. اولین سوره از سوره هاى طواسین، سوره شعرا ست.

 اولین سوره از سوره هاى «حمد» یا«حامدات»: پنج سوره در قرآن با عبارت «الحمدلله » شروع مى شوند که به این سوره ها، «حمد» یا «حامدات»مى گویند و نخستین آنها فاتحه الکتاب است.

 اولین سوره از سوره هایى که با «سوگند و «قسم» آغاز مى گردند: بیست سوره با صیغه «قسم» شروع مى شوند که اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه صافات است.

 اولین سوره از سوره هاى «الم» : سوره بقره. با حروف مقطعه «الم» شروع مى شود.

 اولین سوره از سوره هاى «معوذتین» : دو سوره پایانى قرآن یعنى سوره هاى «فلق» و «ناس» را که با عبارت «قل اعوذ» (بگو پناه مى برم) آغاز مى شوند، معوذتین نامیده اند. اولین سوره از سوره هاى معوذتین، سوره فلق است.

 اولین سوره از سوره هاى «قرینتین»: سوره مبارکه «انفال» . به 2 سوره انفال و برائت که بین آنها «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود ندارد، قرینتین مى گویند. نام دیگر سوره برائت، توبه است.

 اولین سوره از سوره هاى «زهروان»: به دو سوره بقره و آل عمران، سوره هاى «زهروان» مى گویند.

 اولین سوره از سوره هاى «عتاق»: اسراء اولین سوره از سوره هاى عتاق است. به 5 سوره اسراء، کهف، مریم، طه و انبیاء سوره هاى عتاق مى گویند.

 اولین سوره از سوره هاى «ممتحنات»: به16 سوره از سوره هاى قرآن کریم، سوره هاى «ممتحنات» گفته مى شود که اولین سوره از سوره هاى ممتحنات، سوره مبارکه سجده است

 
آثار گوش سپاری و استماع قرآن

 خداوند در آیات، گوش سپاری به قرآن را یکی از عوامل راهیابی به حقایق قرآنی و اعتراف به حقانیت آن می داند. به این معنا که اگر انسان ها به محتوای قرآن گوش سپارند به سادگی به حقانیت آن آگاه می شوند و اقرار میکنند، چنان که گروهی از راهبان پس از استماع قرآن به این حالت و مقام درآمدند و قرآن را پذیرفتند و ایمان به آن آوردند.

از دیگر آثار و پیامدهای گوش سپاری به قرآن، اظهار خضوع و خشوع شنوندگان در برابر عظمت و حقایق قرآنی است که در آیات 106 و 107 با گزارشی از برخی از اهل کتاب این معنا مورد تأکید قرارگرفته .

همان گونه که سکوت در هنگام قرائت قرآن موجب میشود تا آدمی از رحمت الهی بهره مند شود و زمینه ای برای رحمت الهی در جان آدمی فراهم آید (اعراف204) همچنین استماع و گوش سپاری به آیات قرآنی برای مردم کافر، عامل مهم در غضب و برافروختگی آنان می باشد (حج27) قرآن، وحی نامه اعجاز آمیز الهی است و متن قرآن از آن جایی که حتی الفاظ آن از سوی خداوند وحی شده، متنی مقدس است و همگان در صدور آن از جانب خداوند تبارک و تعالی، قطع و یقین دارند، از این رو حتی استماع و شنیدن الفاظ آن بسیار مهم و تاثیرگذار است و شفا و درمان گری آن به شکل مختلف در جسم و جان آدمی اثبات شده است.

  آداب گوش سپاری

در آیاتی که بیان شده این معنا نیز مورد تأکید قرار گرفته که گوش سپاری و استماع آیات قرآنی خود آدابی دارد که می تواند قدرت تأثیرگذاری قرآن را افزایش دهد. از جمله این آیات می توان به سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن اشاره کرد که در آیه 204 اعراف و 92 احقاف بیان شده.

البته فقها و مفسران بر این باورند که سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن در برخی از موارد واجب می شود و در برخی موارد مستحب است، البته برخی بر این باورند که سخن گفتن در این هنگام مکروه است. از دیگر آداب استماع و گوش سپاری قرآن، لزوم داشتن حالت خضوع و خاکساری است که در آیات 106 تا 109 اسراء و 85 مریم و 12 انشقاق به آن اشاره شده.

به سجده افتادن در هنگام استماع آیات قرآن نیز به عنوان یکی از آداب استماع و گوش سپاری در آیات مطلوب دانسته شده گریستن هنگام شنیدن آیات قرآنی نیز امری مطلوب و دارای فضیلت معرفی می شود. در همین آیات با اشاره به برخی از اهل کتاب که هنگام گوش سپاری به قرآن این گونه رفتار می کردند از آنان تمجید و ستایش شده تا دانسته شود که مطلوبیت آن تا چه اندازه است.

از نظر خداوند هرگونه بی اعتنایی، بی ادبی و بی احترامی و نیز استهزای قرآن هنگام استماع آن، عملی زشت و گاه گناهی بزرگ است. از این رو مؤمنان را از هم نشینی با کسانیکه قرآن را به استهزا میگیرند منع کرده (نساء 140 انعام86)

 فضیلت استماع قرآن

از صفات مؤمنان نیز گوش شنوا داشتن نسبت به قرائت قرآن در آیه35 روم برشمرده شده ؛ زیرا یکی از عوامل تأثیرگذار در ایمان و تقویت و افزایش ایمان همین استماع و گوش سپاری به قرآن است. چنان که خداوند در آیات ۲۹ تا ۳۱ احقاف استماع قرآن به وسیله گروهی از جنیان و رهنمون ساختن آن به حق و صراط مستقیم را عامل ایمان آنان به قرآن دانسته و در آیات 1و 2و ۱۳ سوره جن، همین استماع قرآن و هدایت آنان به سوی رشد را عامل ایمان آوری گروهی از جنیان می داند. البته علت این که در مورد جنیان به ایمان آوری ایشان پس از گوش سپاری تأکید می شود، آن است که اصولاً جنیان قادر به خواندن قرآن نیستند و از طریق گوش سپاری به محتوای آن آگاه می شوند.

جنیان تنها از طریق انسانها می توانند به کمال خود دست یابند و آنان هر چند که موجودات عاقل و مکلف همانند انسان ها هستند ولی مسخر انسان ها می باشند، زیرا سجده ای که خداوند همه موجودات از جمله جنیان و ابلیس را بدان فرمان داده بود، سجده اطاعت و پذیرش ربوبیت انسان هاست.

 
فضیلت تلاوت

 رسول خدا ص : هر کس در هر شب ، ده آیه از قرآن را بخواند جزو غافلان و آنان که از پروردگارشان بى خبرند نوشته نمى شود. هر کس پنجاه آیه از قرآن را بخواند در لیست آشنایان و یادکنندگان خدا ثبت مى گردد. هر کس صد آیه تلاوت کند جزو عبادت کنندگان و هر کس دویست آیه بخواند نام وى در لیست خاشعین و افرادى که در پیشگاه پروردگارشان اظهار ذلت و کوچکى کنند خواهد آمد. هرکس سیصد آیه از قرآن بخواند از سعادتمندان و هر کس پانصد آیه تلاوت کند از کوشش کنندگان در عبادت و پرستش کنندگان ، نوشته خواهد شد.

هرکس هزار آیه بخواند مانند کسى خواهد بود که مقدار زیادى از طلاى ناب و خالصى در راه خدا بذل و احسان کرده است.

 تلاوت غافلان

امام صادق ع تلاوت کنندگان بدون عمل و کسانى که تلاوت را اصل و هدف مى دانند بر سه دسته تقسیم مى کند: برخى از مردم ، قرآن را تلاوت مى کنند تا مردم بگویند: فلانى قارى قرآن است . برخى دیگر قرآن را تلاوت مى کنند و قصد آنان این است تا به مال و منال، عنوان و مقام و دنیا برسند. در هیچ یک از این ها خیرى نیست . عده اى دیگر نیز قرآن را تلاوت مى نمایند و نیت آنان این است که در نماز و شب و روز از آن بهره گیرند نباید قرآن را (فقط) در تلاوت آن منحصر ساخت. بلکه باید تلاوت را مقدمه عمل به دستورات آن قرار داد.

پیامبر اکرم ص : هرکس حرام هاى قرآن را حلال بشمارد ایمان ندارد. و بیشترین منافقان این امت قاریان هستند

 آثار تلاوت تلاوت و پاکیزگى دهان

قارى علاوه بر داشتن طهارت، مى بایست دهانش را از آلودگیها پاک کند، تا هم نزد خدا عزیز باشد و هم نزد مردم و ثواب بیشترى نیز به او عطا شود.

یکى از خصوصیات رسول گرامى اسلام ص این بود که هنگام عبادت، خصوصا تلاوت قرآن و نماز شب، دندان هایشان را مسواک مى زد و مسلمانان را بارها به این امر تشویق و توصیه مى نمود.

تلاوت و آراستگى ظاهر

سزاوار است قاریان قرآن با بدن و لباس پاک و پاکیزه باشند. آلودگى ظاهرى را از خود دور کنند و بدن و لباس را تمیز بشویند. همچنین بهتر است قاریان قرآن وقت تلاوت ، خود را معطر کنند و با سر و روى آراسته قرآن را قرائت نمایند، سعى کنند که این آداب را همیشه در قرائت رعایت نمایند. مى توانند الگویى براى دیگران باشد.

 تلاوت کفاره گناهان

اگر انسان به هنگام تلاوت قرآن توجه اش معطوف به خدا و دستورات قرآن باشد، خداوند متعال گناهان او را مى آمرزد. روزى رسول گرامى اسلام ص خطاب به سلمان فرمود: اى سلمان ! بر تو است که تلاوت قرآن کنى؛ زیرا آن کفاره گناهان و پوششى براى آتش جهنم و امانى از عذاب قیامت است.

مومن زمانى که قرآن مى خواند خداوند با نظر رحمت به او مى نگرد.خداوند درهاى رحمتش را به روى او مى گشاید و چیزى بعد از فرا گرفتن علم، بهتر و محبوبتر در نزد پروردگار از قرائت قرآن نیست، و با کرامت ترین افراد بعد از انبیاء، در نزد خداوند، علما و بعد از آن ها قاریان و حاملین قرآن هستند.

خارج مى شوند از دنیا مثل خارج شدن انبیاء و از قبرهایشان با انبیاء محشور مى شوند و با آن ها از صراط مى گذرند، آنان ثوابى مثل ثواب انبیاء دریافت مى کنند. و با شرافت ترین امت من دو طایفه هستند، یکى حاملین و عاملین قرآن، دیگرى شب زنده داران.چه نیکو است که حامل قرآن خود، از شب زنده داران باشد. تلاوت یک آیه براى قارى قرآن، ثواب و ارزش آن بهتر از آنچه زیر عرش تا زمین.

 تلاوت باعث دفع بلا

از جمله امتیازاتى که تلاوت کننده قرآن دارد این است که خداوند سبحان به برکت قرآن و تلاوت آن ، بلاى دنیا و عذاب آخرت را، که به واسطه گناه و نافرمانى ، بر اجتماع حتم شده از اجتماع بر طرف مى کند.

پیامبر اسلام ص: خداوند از تلاوت کننده کننده قرآن (و اجتماع) بلاى دنیا و عذاب و گرفتارى آخرت را دفع مى کند.

 تلاوت با حالت حزن

یکى از مستحبات تلاوت قرآن ، آمیختن تلاوت با حزن و گریه است. قارى قرآن باید هنگام تلاوت، خود را محزون و اندوهگین، فروتن و با گریه جلوه دهد. امام صادق ع: قرآن همراه با اندوه شده پس با صداى حزین بخوانید.در همین مورد حفص مى گوید: ندیدم کسى را مانند امام کاظم ع که بر خود بیمناک و هم امیدوار باشد. قرآن را با حزن و اندوه مى خواند. هنگامى که قرآن را تلاوت مى کرد گویا انسانى را مخاطب خود ساخته. هنگامى که آن حضرت قرآن را تلاوت مى فرمود صدایش را حزن انگیز مى کرد و مى گریست و شنوندگان تلاوت حضرتش نیز مى گریستند.تلاوت قرآن با صوت حزین اثر معنوى و روحانى خاصى را به قارى مى بخشد و زمینه بسیار خوبى براى گریه اش فراهم مى کند.

 راه محزون شدن قارى قرآن

این است که در وعده ها و عهد و پیمان هاى قرآن دقت کند و سپس به اعمال خویش بنگرد که اگر در اجراى امرها و ترک نهى ها کوتاهى کرده است ، محزون شود و گریه کند. امیرالمؤ منین ع درباره صفات متقین مى فرماید: پرهیزکاران ، با خواندن قرآن جان خویش را محزون مى سازند.علماى اخلاق حزن را چنین تعریف کرده اند: حسرت و ناراحتى براى از دست دادن شخصى که او محبوب انسان بوده ، یا از دست رفتن چیزى که مطلوب او بوده .

حزن جهت ترس از خدا: حزن متقین و قاریان حقیقى قرآن ، به علت وعید الهى است ، و این که مبادا این تهدیدها گریبان گیر آن ها شود.

 

 آداب قرائت قرآن

 فاقروا ما تیسر من القرآن تا آنجا که میتوانید قرآن بخوانید (مزمل20) اگر با آداب و ترتیب خاصی که در متن قرآن آمده انجام گیرد، بیشترین تأثیر معنوی و تربیتی را برای انسان به ارمغان می آورد. آیاتی که این آداب را آموزش میدهد :

1- طهارت 79 واقعه لایمسه الا المطهرون مس و لمس کلمات قرآن مجید، جز بر پاکان که غسل یا وضو دارند، روا نیست و هنگام تلاوت کلام الله داشتن طهارت شرعی مستحب است.  همچنان که بهره معنوی بردن و منور شدن از قرآن، وابسته به طهارت روح و اعتقاد قلبی به آن است.

2- استعاذه استعاذه یعنی پناه جستن به خدا 98 نمل فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم  پس چون قرآن می خوانی (نخست) از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر. هرکس که خواست قرائت قرآن را شروع کند، بر طبق این دستور باید با اعوذ بالله من الشیطان الرجیم  آغاز کند. بدیهی است چون انسان به آفریدگار دانا و توانا پناه جست، از اندیشه های بد و وسوسه هایی که به ذهن وارد می شود، در امان می ماند و آرامش فکر و تجمع حواس پیدا می کند و میتواند دریافتی صحیح و بهره ای روحانی از قرآن خواندن داشته باشد.

3- سکوت و استماع اعراف204 و اذا قرأ القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلکم ترحمون  و چون قرآن خوانده شود، بدان گوش دهید و خاموش مانید. امید که بر شما رحمت آیدهرچند که هنگام خواندن هر کتابی لازمه فهمیدنش توجه و تمرکز بر آن است، اما مراعات این دستور نسبت به کلام وحی لازم تر است، زیرا در واقع زمان تلاوت قرآن، خداوند با خواننده سخن می گوید، پس باید نیکو استماع نماید، و با تمرکز بیاندیشد تا بهره معنوی بیشتری از آیات الهی ببرد.

4- تلاوت تلاوت کلمه ای است که برای دقیق و با تأمل خواندن قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی استعمال شده و معنی آن اخص از قرائت است، یعنی هر تلاوتی قرائت هست اما هر قرائتی تلاوت نیست.

معنی اصلی تلاوت متابعت و پیروی است و چون در مورد قرائت قرآن به کار می رود، متضمن این نکته لطیف هست که قاری باید از تعلیمات قرآن پیروی کند. مصداق کامل چنین تلاوتی تلاوت پیامبر(ص) بود، چنانکه اوست که در میان ناخواندگان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند یتلوا علیهم آیاته(جمعه2)

5- ترتیل ترتیل واژه دیگری است که در کتاب خدا برای خواندن آن به کار رفته و به معنی «هموار و آرمیده و پیدا» خواندن کلام است. به تعبیری دیگر «ادای حروف و رعایت وقوف آن است»که در این صورت حروف باید از مخارج خود ادا شود و وقوف نیز رعایت گردد. مزمل4  و رتل القرآن ترتیلا و قرآن را شمرده شمرده بخوان.

 
خشوع و تدبر در تلاوت قاری

 ادب باطنی است که به ترتیب در پی می آید: فهمیدن اصل کلام تلاوت کننده، باید بداند که با چه سخن بزرگی مواجه است، سخنی که نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستی به آدمی است. سخنی که حقایق بسیار بلندی را تا مرز فهم و درک انسانها تنزل داده است. قاری قرآن بایستی کلام الهی را درس بگیرد و بیاموزد و به قرائت آن اکتفا نکند، چنانکه در اعراف آیه 169 آمده و درسوا ما فیه یعنی کلام الهی را فرا گرفتند.

همچنین قاری قرآن بایستی آیات الهی را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنانکه در سوره حاقه آیه 12 آمده و تعیها اذن واعیه؛ قرآن را گوش های حافظ به یاد می سپارند». درک عظمت کلام الهی، جز با اندیشه در محتوای آن میسر نیست.

آگاهی به عظمت متکلم

شایسته است که قاری قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوینده قرآن توجه کند و بداند که قرآن سخن بشر نیست، در هنگام تلاوت باید به خود گوشزد کرد که گوینده این سخنان، آفریدگار همه چیز و روزی دهنده همه جنبندگان است و همه، تحت سیطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات کند از عدلش، و در نهایت اوست که می گوید: اینان اهل بهشت و اینان اهل دوزخند.

ا ندیشیدن به حقایقی از این قبیل، عظمت و تعالی گوینده قرآن را در دل مینشاند و کلام او را مؤثر می سازد.

چرا که برای آدمیان، گذشته از اصل کلام، گوینده آن نیز اهمیت داشته و اعتبار کلام تا حد زیادی به اعتبار و شأن متکلم بستگی دارد. تدبر کسی که قرآن می خواند و کسی که به آن گوش می دهد، لازم است که در آیات کتاب الهی به تدبر و تفکر بپردازند و با اندیشیدن در مضامین آیات، خود را در معرض تابش نور الهی قرار دهند و در یک فضای معنوی تنفس کنند.

تدبر در آیات قرآنی انسان را در دنیایی از معارف والا و مفاهیم بلند قرار می دهد که هیچ چیز با آن برابری ندارد و آیات قرآنی به عنوان کلیدهای سعادت انسانی در اختیار او قرار می گیرند. و نیز در جای دیگر اهل معنا را به توجه و تذکر در آیات قرآنی که به آسانی در اختیار آنهاست و هیچ گونه پیچیدگی ندارد فرا می خواند و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر  همانا قرآن را برای توجه به آن آسان قرار دادیم آیا توجه کننده ای هست؟ (3)

 حضور قلب و ترک حدیث نفس ترک موانع فهم

 قاری قرآن بایستی در رفع موانع و حجب شیطانی بکوشد. مهم ترین حجابهای فهم چهار مورد است:

حجاب اول: برخی از افراد (قاریان)، تمام تلاش و توجه خویش را صرف تلفظ صحیح کلمات قرآن می کنند تا مبادا حرفی را از مخرج نادرست، ادا کنند، در چنین وضعیتی دیگر برای توجه به معانی، مجالی باقی نمی ماند که این کار به عهده شیطان است که موکل بر قرآن شده تا با وسوسه، مردم را از درک معانی کلام الهی بازداشته و مردم را وا دارد که در ادا به حروف تردید نمایند.

حجاب دوم: اینکه تلاوت کننده در مسایل، متقلد نظریه ای باشد که به تقلید آن را یاد گرفته و نسبت به آن جمود و تعصب داشته باشد. این چنین اعتقاد و تعصبی مانع از ارتقاء است و به او اجازه نمی دهد که غیراز مورد اعتقادش به مطلب دیگری بیندیشد.

حجاب سوم: این است که قاری و تلاوت کننده قرآن بر گناهی اصرار ورزد و یا متکبر و یا مبتلا به هوای نفس باشد. این گناهان سبب تاریکی دل می گردد و مانند غبار بر آینه قلب نشسته، از تجلی حق جلوگیری می کند و این بزرگ ترین حجاب دل است و بیشتر مردم به این حجاب گرفتارند.

حجاب چهارم: این است که تفسیر ظاهری آیه را بخواند و بپذیرد که کلمات قرآن در معانی خود منحصر به آن است که از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقیه، تفسیر به رأی است و این خود از حجاب های بزرگ فهم قرآن است.

تخصیص تخصیص یعنی اینکه تلاوت کننده در نظر بگیرد که مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهی از امری را در قرآن می خواند یا وعده و وعیدی را می شنود خود را مخاطب بداند و اگر داستان های انبیاء و اقوام گذشته را قرائت می کند آنها را به منزله افسانه تلقی نکند، بلکه بداند که مقصود از آنها عبرت است و قاری بایستی از لابلای آنها آنچه را مورد نیاز است برگیرد. در قرآن کریم می خوانیم:

و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ یعنی ما قرآن را برای پند گرفتن آسان ساختیم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟ (5)

تأثیر تأثیر آن است که قرائت کننده قرآن، از آیات گوناگون کلام الهی متأثر شود و به حسب مضمون هر آیه حالت حزن و اندوه یا نشاط و شادی برایش حاصل شود، چنانکه پیامبر اکرم(ص) خود از آیات الهی متأثر بود. در این صورت قلب، آماده تأثیرپذیری می شود. قاری باید به تناسب معنای آیه حالتی مناسب در دل احساس کند، اگر به آیه عذاب می رسد احساس وحشت نماید و اگر به آیه مغفرت می رسد، شاداب باشد.

ترقی ترقی یعنی اینکه تلاوت کننده قرآن به مرحله ای ارتقاء یابد که گویا کلام را از خداوند می شنود. تلاوت کننده با قلب خود شهادت دهد که پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در این مرحله مقام قاری، مقام حیا و تعظیم و گوش دادن و فهم است. درجه امام صادق(ع) می فرماید والله لقد تجلی الله لحلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون به خدا قسم، خداوند در کلام خود تجلی کرد ولی آنان نمی بینند.

تبری تبری آن است که تلاوت کننده قرآن، در هنگام تلاوت از نیرو و توان و توجه خود دوری کند و با چشم خشنودی و تزکیه به خود ننگرد، هنگامی که آیات بهشت و مدح صالحان را می خواند به خود تطبیق ندهد، بلکه برای اهل یقین و صدیقین گواهی دهد و ابراز اشتیاق نماید که به آنان بپیوندد و زمانی که آیه غضب و مذمت گناهکاران و مقصران را می خواند به خود تطبیق دهد و در خشیت و خوف، خود را مخاطب سازد. امیرالمؤمنان علی(ع) ؛ اذا مروا بآیه تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم وظنوا ان زفیر جهنم وشهیقها فی اصول آذانهم؛ هنگامی که به آیه ای بر می خورند که در آن ذکر تهدیدی است، با گوش قلب آن را می شنوند و چنین می اندیشند که صدای آتش جهنم در گوش هایشان است (6)

در پایان از خداوند منان خواهانیم که ما را از فواید معنوی آداب باطنی قرآن برخوردار بگرداند.

 پی نوشت ها : 1- ص، 92 2- محمد،42 3- قمر،71. 4- مریم، 21. 5- قمر، 42. 6- نهج البلاغه، خ 191.

 وصف مصحف علی (علیه السلام
مصحفی را که علی(ع) گردآوری کرده بود، دارای ویژگیهای خاصی بود در مصاحف دیگر وجود نداشت

اولا : ترتیب دقیق آیات و سور، طبق نزول آنها رعایت شده بود. یعنی در این مصحف مکی پیش از مدنی آمده و مراحل و سیر تاریخی نزول آیات روشن بود

ثانیا: در این مصحف قرائت آیات، طبق قرائت پیامبر اکرم ص که اصلی ترین قرائت بود ثبت شده بود و هرگز برای اختلاف قرائت در آن راهی نبود

ثالثا: این مصحف مشتمل بر تنزل و تاویل بود یعنی موارد نزول و مناسبت هایی را که موجب نزول آیات و سوره ها بود، در حاشیه مصحف توضیح می داد

رابعا: جوانب کلی آیات به گونه ای که آیه محدود و مختص به زمان یا مکان یا شخص خاصی نگردد، در این مصحف روشن شده است

سرانجام مصحف علی (علیه السلام
در روایات شیعه آمده است: علی (ع) پس از اتمام جمع آوری قرآن که روی پاره های کاغذ و تخته های نازک شده و ورق ها نوشته شده بود، آن را بار شتری کرده به مسجد آورد و پس از آنکه آن را میان مردمی که پیرامون ابوبکر گرد آمده بودند قرار داد، چنین فرمود: بعد از مرگ پیامبر (ص) تا کنون به جمع آوری قرآن مشغول بودم و در این پارچه تمام آنچه را که بر پیامبر نازل شده جمع آورده ام. نبوده است آیه ای مگر آنکه پیامبر خود بر من خوانده و تفسیر و تاویل آن را بر من آموخته است

مبادا فردا بگویید: از آن غافل بوده ایم. آنگاه یکی از سران گروه، بپا خاست و با دیدن آنچه علی(ع) در آن نوشته ها فراهم کرده بوده به او گفت: به آن چه که آوره ای نیاز نیست و آنچه نزد ما هست ما را کفایت می کند. علی(ع) گفت: دیگر هرگز آن را نخواهید دید.آن حضرت پس از آنکه حجت را بر آنان تمام کرد کتاب را برداشت و برگشت و کسی پس از آن، آن کتاب را ندید. در مورد سرنوشت این مصحف، بعضی بر این عقیده اند که به عنوان میراثی نزد امامان است و از امامی به امام دیگر می رسد.

 

نظرات  (۲)

  • رویا سلطان ابادى
  • بإسلام و تشکر از اطلاعات جامع شما از قرآن این هدایتگر واقعى همه انسانها ،چندى پیش وارد صفحه ویکى پدیا شدم و بخش (نقد قرآن را دیدم!!) این قسمت متاسفانه سوالاتى را مطرح کرده بود و پاسخ داده بود که بدون شک منظور و هدفى جز به انحراف کشیدن مسلمانان نبود و به خیال خود از منابع و ارجاعات محکمى استفاده کرده است خواهشمندم به این سایت مراجعه کرده و پاسخ مسائل شبهه آمیزش را بگویید. تا براى همه ما روشن شود ،خواهر دینى شما 
    پاسخ:
    سلام و تشکر از اظهار لطف شما

    آنتی شایعه سایت مناسبی برای شبهات می باشد

    @Anti_shayee
    با سلام از پاسخ به موقع و درست شما سپاسگزارم،خواهشمندم در مورد خطاب هاى قرآنى و میزان این خطاب ها در سوره هاى مکّى ومدنى مطلب بگذارید با سپاس 
    پاسخ:

    خطاب ها از نگاهی دیگر

    انواع خطاب ها

    http://m5736z.blog.ir/post/kalmi%20%20%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B7

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">