شیوههای ارتباط کلامی از دیدگاه قرآن
شاید بسیاری از اختلافات و درگیریها ریشه در سوء تفاهمات کلامی داشته باشد. بیگمان سخن گفتن، معجزه الهی است؛ چنانکه خوب و نیک سخن گفتن، هنر انسان است و اینکه انسان بداند چگونه از این کرامت و فضل بیمانند الهی بهره برد و زندگیاش را تعالی بخشد
در کنار پندار نیک و کردار نیک، نیازمند گفتار نیک هستیم. بسیاری از
ما خوب و نیک میاندیشیم و از اندیشه پلید پرهیز داریم و در مقام عمل نیز نیککرداریم،
ولی در مقام بیان در میمانیم و گفتار زشت و ناپسند بر زبان میرانیم و یا رسا و
شیوا و شیرین سخن نمیگوییم و دیگران را از خود میرنجانیم.
بخشی از آموزههای قرآنی به موضوع ارتباط انسانی از جمله ارتباط کلامی اختصاص
یافته است؛ زیرا مهمترین و سادهترین و آسانترین راه ارتباطی میان بشر و عامل
همگرایی اجتماعی و تبادل اطلاعات، دانش و تجربیات است
آموزههای قرآنی به آداب سخن گفتن توجه خاصی مبذول داشته است. یکی از
مسائل مربوط به حوزه آداب سخن گفتن، چگونگی ورود به سخن و خطاب قرار دادن دیگران
است؛ چرا که نوع خطاب آدمی همانند ویترین مغازههاست که حقیقت کلام را در یک یا
چند واژه به نمایش میگذارد. از اینرو مسئله خطابات، مسئلهای مهم است و به آن
توجه خاصی مبذول میشود.
سخن، ابزار انتقال پیامها و مفاهیم
سخن به معنای گفتار، کلام، قول، بیان و نطق آمده است. (لغتنامه، دهخدا، ج 8، ص
11906) گفتار و سخن، مهمترین ابزار بشر در انتقال پیامها، مفاهیم، مقاصد و مطالب
از سوی گوینده به شنونده است. از اینرو در آیات قرآنی به ابزارهایی که در تحقق
بخشیدن به این مهم نقش ایفا میکنند توجه خاص مبذول شده و حتی به برخی از آنها
سوگند تکریم و تشریف خورده شده است. تا ارزش و جایگاه بیان، معلوم شود
زبان، لبها، دندانها، حنجره، گوش و مانند آن ازجمله ابزارهایی
هستند که قدرت سخن گفتن و نطق و بیان در آدمی را فراهم میآورد.
خداوند در سوره رحمن به ذکر بسیاری از نعمتهای خود به بشر اشاره داشته و خواهان
شکر و سپاسگزاری از آن با بهرهبرداری درست و مناسب شده است. در همان آغاز سوره پس
از بیان نعمت آفرینش و وجود انسان، به نعمت بیان اشاره میکند تا اهمیت و جایگاه
سخن گفتن و گفتار دانسته شود.
در ارزش سخن و بیان همین بس که شرافت آدمی به یک معنا بدان میباشد و لذا
فیلسوفان، در بیان فصل انسان از حیوان، نطق و سخن گفتن را مبنای تمایز انسان با
دیگر جانوران قرار داده و انسان را حیوان ناطق و گویا معرفی میکنند. به این معنا
که سخنگو بودن انسان غیر از سخنگو بودن دیگر جانوران است؛ چرا که این سخن گفتن، با
پشتیبانی روح و عقلی است که در اوج کمالی و ادراکی میباشد.
آداب سخن گفتن
آداب سخن گفتن به عنوان بهترین و کاملترین شیوه بیانی مورد توجه آموزههای وحیانی
قرآن قرار گرفته است.
از جمله آداب سخن گفتن، آغاز آن با نام و یاد خداوند بسم الله الرحمن الرحیم است، البته بهتر آن است
که انسان پیش از ورود به هر سخنی، از دشمن خویش یعنی شیطان به خداوند تبری جوید و در
پناه او قرار گیرد تا دشمن غیرقابل رویت با وسوسه در دل و دگرگون کلام، آسیبی به مقاصد
نیک وارد نسازد. خداوند حتی در قرائت قرآن، از بندگانش میخواهد تا به او پناه
ببرند و با عبارت «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» استعاذه به او برده و از شر تاثیرات ابلیسی در امان مانند
خداوند در آیه 98 سوره نحل میفرماید: فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم؛ پس هرگاه خواستی قرآن بخوانی از شیطان
رانده شده به خدا پناه بر؛ چرا که شیطان میکوشد تا در هنگام بیان، در خاطر آدمی
افکار پلید و زشت را القا کند (حج52 نساء119) و با وسوسهگری خویش اهداف و مقاصد
باطل را از زبان دیگری تحقق بخشد.
خداوند در برخی از آیات بیان میکند که شیطان برای رسیدن به این مقصد از طریق وحی
و القای سخن در باطن آدمی و القائات شیطانی و الهامات پلید و زشت میکوشد تا به
این مقاصد برسد و تنها کسانی که به خدا پناه میبرند یا از عصمت برخوردارند از این
القائات و وحی شیطانی در امان هستند (همان و آیات دیگر)
پس از پناهجویی، از دیگر آدب این است که سخن را با مقامات رحمانیت و رحیمیت الهی
شروع کرد تا از القائات و الهامات و وحی الهی بهرهمند شده و کلامی را بر زیان
رانیم که مقاصد کمالی را تحقق بخشد و زمینه رشد و تعالی خود و دیگران را فراهم
آوریم
از این رو گفته شده هر کلامی بییاد خدا ابتر و دم بریده است و مقاصد
عالی را تحقق نمیبخشد و ثمره و بهرهای از خود در گوینده و شنوده به جا نمیگذارد.
در روایت است: کل امر ذی بال لم
یبدا فیه باسم الله فهو ابتر؛ هر کار اهمیت داری که با نام خدا آغاز نگردد، نافرجام و دم بریده
است. ابتر بودن به این است که نتیجه و ثمره خوب و نیکی بر کلام مترتب نشود.
دیگر از آداب سخن، سلام گفتن است. پس از یاد کرد خدا و پناهجویی به او و درخواست
بهرهمندی از القائات و الهامات الهی، می بایست مخاطب و شنونده را نیز به مسیر صلح
و سلامت هدایت کرد. از این رو القای سلام به معنای وارد کردن شنونده در مسیر سلامت
و سبلالسلام از آدابی است که در آیاتی چند از جمله وَ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ
سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِیذٍ و به راستى فرستادگان ما براى ابراهیم
مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و دیرى نپایید که گوسالهاى بریان آورد ( 69
هود) إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ
وَجِلُونَ هنگامى که بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهیم] گفت ما از شما بیمناکیم
(51 و 52 حجر)
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفتسلام مردمى ناشناسید ( 24 و 25 ذاریات) وَإِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ و چون کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند بگو درود بر شما پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر کرده ( 54 انعام) به آن اشاره شده است
خداوند در این آیات تاکید میکند که فرشتگان، بهشتیان و مومنان این
خصلت پسندیده را دارند که دیگران را در سلامت خویش همراه میکنند و مخاطب و شنونده
را در محیطی امن و سالم قرار میدهند تا از القائات و الهامات الهی که از طریق سخن
و گفتار نیک القا میشود بهرهمند شوند.
نیکگویی و بهترین شیوه و روش را در سخن گفتن به کار گرفتن حتی نسبت به
دشمنان وَ قُولُواْ
لِلنَّاسِ حُسْنًا(بقره83) وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ
ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا و با آنها سخنى شایسته
بگوى و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت
کن چنانکه مرا در خردى پروردند وَ قُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ
الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ و به بندگانم بگو آنچه را که بهتر است
بگویند که شیطان میانشان را به هم مىزند (اسراء53 و 23 و 24)
در کنار پرهیز از هرگونه بدگویی و زشتزبانی لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَکَانَ اللّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد و خدا شنواى داناست (نساء148)
محافظت بر عفت در
سخن فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ در اثناى حج همبسترى
و گناه و جدال [روا] نیست (بقره197) إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا
یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ چون به کارى فرمان دهد فقط به آن مىگوید باش پس مىباشد (آل عمران47) در راستای تحقق بخشیدن
به نیک گفتاری است که از سوی خداوند به عنوان یکی دیگر از آداب سخن گفتن مورد توجه
و اهتمام قرار گرفته است.
خداوند از مومنان میخواهد تا برای تحقق نیک گفتاری و برترین و زیباترین شیوه بیان
و کلام، از هرگونه بدگویی و استهزاء
و تمسخر دیگران مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ یُحَرِّفُونَ
الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ
مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ
أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا
لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَکِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُونَ
إِلاَّ قَلِیلًا برخى از آنان که یهودىاند کلمات را از جاهاى خود برمىگردانند و با
پیچانیدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دین [اسلام با درآمیختن عبرى به عربى]
مىگویند شنیدیم و نافرمانى کردیم و بشنو [که کاش] ناشنوا گردى و [نیز از روى
استهزا مىگویند] راعنا [که در عربى یعنى به ما التفات کن ولى در عبرى یعنى خبیث
ما] و اگر آنان مىگفتند شنیدیم و فرمان بردیم و بشنو و به ما بنگر قطعا براى آنان
بهتر و درستتر بود ولى خدا آنان را به علت کفرشان لعنت کرد در نتیجه جز [گروهى]
اندک ایمان نمىآورند (نساء46)
.... إِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاء وَیَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ اگر بر شما دستیابند دشمن شما باشند و بر شما به بدى دست و زبان بگشایند و آرزو دارند که کافر شوید (ممتحنه1و2)
دروغ و گزافگویی وَ یُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا و تا کسانى را که گفتهاند خداوند فرزندى گرفته است هشدار دهد نه آنان و نه پدرانشان به این [ادعا] دانشى ندارند بزرگ سخنى است که از دهانشان برمىآید [آنان] جز دروغ نمىگویند (کهف4و5)
فریبکاری در سخن وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مىکنند و اگر پروردگار تو مىخواست چنین نمىکردند پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار و [چنین مقرر شده است] تا دلهاى کسانى که به آخرت ایمان نمىآورند به آن [سخن باطل] بگراید و آن را بپسندد و تا اینکه آنچه را باید به دست بیاورند به دست آورند (انعام112 و 113)
لغوگویی و باطلگویی لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا در آنجا سخن بیهودهاى نمىشنوند جز درود و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است (مریم62)
فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ پس از پلیدى بتها دورى کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید (حج30)
ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ این گفتار شما به زبان شماست و[لى] خدا حقیقت را مىگوید و او[ست که] به راه راست هدایت مىکند (احزاب4) و مانند آن اجتناب کنند؛
چرا که اینگونه سخن گفتن همان رفتار و گفتار ابلیس است که جز کینهجویی
و درگیری و اختلاف و بستن راه کمالات هیچ ثمرهای برای انسان ندارد.
نحوه خطاب قرار دادن
با توجه به آموزههای وحیانی درباره آداب سخن گفتن و تعیین برخی از مشخصات نیکگفتاری
و زشت گفتاری، میتوان دریافت که چرا خطابات از جایگاه ویژهای در سخن گفتن
برخوردار است؛ چرا که شنونده و مخاطب نخست با این وجه بیانی گوینده آشنا میشود.
بنابراین نوع بیان و خطاب میتواند تاثیرات شگرفی در شنونده برای شنیدن و بهره
بردن یا گریختن و گوش بستن به جا بگذارد.
با نگاهی به خطاباتی که خداوند به حضرت محمد(ص) به عنوان کاملترین و بهترین و
شریفترین بنده خویش میکند، میتوان دریافت که انسانها در خطابات خویش چه شیوهای
را میبایست در پیش گیرند.
خطابات باید با توجه به روحیات و حالات شنونده صورت گیرد؛ در عین حال باید در نوع
خطابات به محتوای خطاب و پیامی که القا میشود نیز توجه داشت. به این معنا که هم
شخصیت و روحیات و حالات شنونده مورد توجه و اهتمام باشد و هم خطاب با توجه به محتوایی
که دارد، انجام گیرد. گاه شنونده نیازمند تسلی است. در حالی که شنونده در غم و
اندوهی است، خطابات میبایست بگونهای باشد که موجبات تسلی و آرامش مخاطب و شنونده
شود
خداوند در آیاتی این روش را در پیش گرفته است تا پیامبر(ص) را به آرامش برساند و تسلیبخش او باشد. از جمله این آیات میتوان به خطاباتی اشاره کرد که در آیات قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُم مَّنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُم بِهِ انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ بگو به نظر شما اگر خدا شنوایى شما و دیدگانتان را بگیرد و بر دلهایتان مهر نهد آیا غیر از خدا کدام معبودى است که آن را به شما بازپس دهد بنگر چگونه آیات [خود] را [گوناگون] بیان مىکنیم سپس آنان روى برمىتابند (46 انعام)
وَلاَ یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا هُوَ
السَّمِیعُ الْعَلِیمُ سخن آنان تو را غمگین نکند زیرا عزت همه از آن خداست او شنواى داناست
(65یونس) فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ
بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ
أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَاللّهُ
عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ و مبادا تو برخى از آنچه را که به سویت وحى مىشود ترک گویى و
سینهات بدان تنگ گردد که مىگویند چرا گنجى بر او فرو فرستاده نشده یا فرشتهاى
با او نیامده است تو فقط هشداردهندهاى و خدا بر هر چیزى نگهبان است (12 هود) و
مانند آن آمده است.
خطاب به کودکان و دانشآموزان نیز باید اینگونه باشد. دانشآموزان بویژه در آغاز
سال تحصیلی و ورود به مدرسه دارای اضطراب و تشویش هستند، نوع خطاب آموزگار میتواند
آرامش را به دانشآموزان منتقل کند و دلهره را بزداید. والدین نیز میبایست این
روش را در مواردی که کودک در اضطراب به سر میبرد به سبب احتمال شکست در کاری
یاحضور در امتحانی در آن حالت به سر میبرد بکار گیرند و او را تسلی بخشند و روحیهاش
را تقویت کنند. در این میان خطاب تشجیعی میتواند کودک را برانگیزد و او را به کارهای
بزرگ و گامهای بلند برداشتن تشویق کند
خداوند از این روش برای تشویق و تشجیع پیامبر(ص) استفاده کرده است. از جمله در آیه 67 مائده وی را به اعلان ولایت امیر مومنان علی(ع) تشویق میکند. (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک) پیامبر(ص) در آن زمان میهراسید که اگر ولایت امیر مومنان علی(ع) را بیان کند، او را ترور کنند و اجازه ندهند تا رسالت به سرانجام کمالیاش برسد. خداوند وی را در این آیه تشجیع میکند که باید به این مهم اقدام کند تا رسالت به اکمال و اتمام رسد و ترسی از دشمنان منافق نداشته باشد؛ چرا که خدا حافظ او از شر آنان است و اجازه نمیدهد تا کسی متعرض آن حضرت و رسالت وی شود و ولیالله را بکشد. (والله یعصمک من الناس)
خطاب تشجیعی نسبت به سربازان و کارگران در صحنههای
سخت و مشکل میتواند بسیار مفید و سازنده باشد و آنها را به انجام کارهایی سوق دهد
که بیرون از توان ظاهری بشر است. این نوع خطاب در بسیاری کارهای ناممکن و سخت
کارآیی دارد و توان بشر را چند برابر میسازد بویژه اگر از سوی کسانی بیان شود که
شنونده آنها را قبول دارد و به عنوان سرمشق و الگوی زندگی خویش میشناسد.
خطاب تحریضی نیز در همین زمینهها و حوزهها کاربرد دارد. خداوند برای تشویق
پیامبر(ص) و مومنان به جهاد از چنین خطابی بهره میگیرد. نمونه این خطاب را میتوان
در آیه 6 سوره تحریم یافت که در آن خداوند پیامبر(ص) را برمیانگیزد تا با منافقان و کافران بجنگد و بر ایشان سخت گیرد و
اجازه ندهد تا در مسیر رسالت و عدالت مانعی ایجاد کرده و دولت اسلامی پیامبر(ص) را
از درون و بیرون متزلزل کنند .لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو
اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ
الْحَمِیدُ قطعا براى شما در
[پیروى از] آنان سرمشقى نیکوست [یعنى] براى کسى که به خدا و روز بازپسین امید
مىبندد و هر کس روى برتابد [بداند که] خدا همان بىنیاز ستوده[صفات] است
از دیگر خطابهای موثر میتوان به خطاب امتنانی اشاره کرد. در اینگونه خطابها برای
تشویق و ترغیب شنونده به انجام عملی با یادآوری نعمتها وکارهایی که برای شخص از
سوی گوینده انجام گرفته است، وی را برمیانگیزد تا عملی را انجام دهد. بیان نعمت و
کارها و خدمات از سوی گوینده به این معناست که او همواره شنونده را مورد لطف خود
قرار داده و میدهد و انجام این عمل نیز به سود شنونده است و در حقیقت لطفی از
جانب گوینده است که با انجام آن عمل شنونده میتواند از برکات و آثار دیگری بهرهمند
شود و از نعمتهای جدیدی سود برد
خداوند از این روش برای ترغیب پیامبر(ص) برای انجام کارهای بزرگ و مهم بهره برده است. از جمله اینگونه خطابات میتوان به خطاب آیات 1 تا 3 فتح اشاره کرد:
به نام خداوند رحمتگر مهربان |
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ |
ما تو را پیروزى بخشیدیم [چه] پیروزى درخشانى |
|
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا ﴿1﴾ |
تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمتخود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند |
|
لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا ﴿2﴾ |
و تو را به نصرتى ارجمند یارى نماید |
|
وَیَنصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا |
و 3 تا 11 ضحی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ |
|
|
سوگند به روشنایى روز |
|
وَ الضُّحَى ﴿1﴾ |
سوگند به شب چون آرام گیرد |
|
وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾ |
[که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است |
|
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى ﴿3﴾ |
و 1 تا 4 انشراح
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ |
|
|
آیا براى تو سینهات را نگشادهایم |
|
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾ |
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم |
|
وَ وَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾ |
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست |
|
الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾ |
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم |
|
وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾ |
نوعی دیگر از خطابات خطاب تشریفی است که به اشکال گوناگون به کار گرفته میشود تا جایگاه شخص را بلندمرتبه نشان دهند. اگر بخواهید مخاطب و شنونده شما با جان و دل سخنان شما را بشنود و بپذیرد و دیگران نیز جایگاه شخص را بشناسند، بهتر آن است که از خطاب تشریفی استفاده شود. اینگونه خطاب، شنونده را ترغیب به شنیدن و انجام دادن میکند. والدین و آموزگاران میتوانند از این روش برای ترغیب کودکان و دانشآموزان بهره گیرند
اینکه کودک را به عنوان دلبندم یا جانم یا عزیزم یا نورچشم و مانند آن خطاب کنند، موجب میشود تا شنونده و کودک به شنیدن سخن و عمل بدان، ترغیب شود. آیات بسیاری به شکل خطابات تشریفی وارد شده است. حضرت ابراهیم(ع) با خطاب یا ابت، آزر را به سوی ترک بتپرستی تشویق میکند و یا فرزندش را به انجام قربانی شدن میخواند. از جمله این آیات تشریفی میتوان به آیات 16 و 17 لقمان و مانند آن اشاره کرد.
یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ اى پسرک من اگر [عمل تو] هموزن دانه خردلى و در تختهسنگى یا در آسمانها یا در زمین باشد خدا آن را مىآورد که خدا بس دقیق و آگاه است (16)
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ اى پسرک من نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبى که بر تو وارد آمده استشکیبا باش این [حاکى] از عزم [و اراده تو در] امور است ﴿17﴾
خطاب تکریمی از دیگر روشهایی است که در قرآن به کار رفته است
این روش موجب تشویق مخاطب و شنونده به گوش دادن و عمل کردن میشود.
خطابهایی چون یا ایها الرسول (مائده41 و 67) یا خطاب یا ایها المزمل (مدثر1) و مانند آن از جمله این قبیل
خطابات است. تکریم و بزرگداشت افراد با عناوین و القاب خاص میتواند در جلب و جذب
مخاطب به شنیدن و عمل کردن بسیار مفید و سازنده باشد. این روش برای اولیای تربیتی
از مربیان و آموزگاران و والدین بسیار کاربردی و سازنده است و کودک و دانشآموز را
ترغیب به کارهای بزرگ و خوب و سازنده میکند.
خطابهای مهرجویانه مانند خطاب آیه 186 بقره وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی
فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی
وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ و هرگاه بندگان من از
تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند
اجابت مىکنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه
یابند
124 و 159 آلعمران إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُنزَلِینَ آنگاه که به مؤمنان مىگفتى آیا شما را بس نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرودآمده یارى کند. از دیگر روشهای مفید و سازنده در جهت جلب و جذب شنونده و مخاطب است
البته گاه نیاز است که گوینده از روش خطابهای هشدارآمیز (آلعمران60) الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلاَ تَکُن مِّن الْمُمْتَرِینَ [آنچه درباره عیسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است پس از تردیدکنندگان مباش
(نساء105 و 107) إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِّلْخَآئِنِینَ خَصِیمًا ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم به [موجب] آنچه خدا به تو آموخته داورى کنى و زنهار جانبدار خیانتکاران مباش. وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ خَوَّانًا أَثِیمًا و از کسانى که به خویشتن خیانت مىکنند دفاع مکن که خداوند هر کس را که خیانتگر و گناهپیشه باشد دوست ندارد
و یا خطابهای عبرتآموز بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا
یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ
کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ بلکه چیزى را دروغ شمردند
که به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاویل آن برایشان نیامده است کسانى [هم] که پیش
از آنان بودند همین گونه [پیامبرانشان را] تکذیب کردند پس بنگر که فرجام ستمگران
چگونه بوده است. فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ
وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاک
کردیم (یونس39 و نمل51) استفاده کند تا شنونده نسبت به عملکرد و رفتار خویش به
تصحیح و اصلاح اقدام کند و از مسیر نادرست و رفتار نابهنجار بیرون آید و در مسیر
درست و راست قرار گیرد.
بازخوانی همه این امور وقت و حوصله دیگری میطلبد و به همین مقدار در اینجا بسنده
میشود. برای تحقق همه اینها لازم است که انسان موقعیتشناس و سخنشناس باشد و
بداند که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. سخنشناس بودن و آداب آن را به جا
آوردن میتواند آثار تربیتی خوبی به جا گذارد و بسیاری از گرههای کور را با زبان
شیرین و شیوا باز کند.
قرآن، احسن الاقوال
خداوند در آیات 17 و 18 سوره زمر میفرماید: فَبَشِّرْ
عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ
الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛ پس بشارت ده به آن بندگان من که به
سخن گوش فرامىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند، اینانند که خدایشان هدایتشان
کرده و اینانند همان خردمندان.
پرسش این است که احسن الاقوال و بهترین سخن کدام است؟ خداوند در همین سوره زمر در
آیه 23 خودش، قرآن را بهترین سخن دانسته و فرموده است: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ
کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ
یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ
اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاء وَمَن یُضْلِلْ اللَّهُ
فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ؛ خدا زیباترین سخن
را [به صورت] کتابى متشابه، متضمّن وعده و وعید، نازل کرده است. آنان که از
پروردگارشان مىهراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مىافتد، سپس پوستشان و دلشان
به یاد خدا نرم مىگردد. این است هدایت خدا، هر که را بخواهد، به آن هدایت کند و
هر که را خدا گمراه کند او را راهبرى نیست.
سپس در آیاتی دیگر به پرسشی دیگر درباره بهترین سخنگویان اشاره کرده و آنان را
کسانی میداند که با کلام الهی مردم را دعوت میکنند.در آیه 41 سوره فصلت بهترین
سخنگویان را این گونه معرفی میکند و میفرماید: وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا
وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ؛ و کیست خوشگفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک
کند و گوید: «من در برابر خدا از تسلیمشدگانم»؟
پس اگر قرآن بهترین سخن است، پیامبر(ص) بهترین دعوتکننده و سخنگو است و کلامش
همانند قرآن سراسر نور و نیکی است. بر همین اساس خداوند در وصف پیامبرش میفرماید:
قُلْ هَـذِهِ
سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی
وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ بگو: این راه من است که با بینایى به سوى خدا مىخوانم، من و هر که
از من پیروى کند و پاک است خداى، و من از مشرکان نیستم. (یوسف، آیه 108)
ویژگی
های گفتار نیک از نظر قرآن
انسان موجودی اخلاقی است. پس اگر خلق و خوی خود را نسازد از دایره انسانیت بیرون
است؛ چرا که انسان، هم دانایی و هم توانایی تغییر مثبت را داراست و می تواند فضیلت
اخلاقی را در خود تحقق بخشد. اخلاق نیک مجموعه ای از پندار نیک و کردار نیک و
گفتار نیک است. کسی که خود را به فضیلت و کرامت انسانی مزین می سازد و تربیت می
کند، دارای منش و کنش و واکنش نیک می شود و به عنوان یک انسان اخلاقی شناخته می
شود. البته سرچشمه گفتار و کردار نیک، پندار نیک است و همه چیز از آنجا نشأت می
گیرد؛ چرا که عقل و قلب آدمی است که انسان را به سمت دانایی می برد و گرایش به
زیبایی ها و نیکی ها را در وی بر می انگیزد. البته گفتارنیک و کردار نیک نیز
بیانگر درستی و راستی پندار نیک بشر است و کسی که دارای منش نیک باشد و ذات و سرشت
خویش را به نیکی پرورانده باشد، دارای پنداری نیک و در نتیجه کردار نیک و گفتار
نیک خواهد بود.
شیرینی و شیوائی گفتار
ادبیات و آموزش های ادبی و تعلیم آداب، به شخص کمک می کند تا به شیرینی و شیوایی
سخن بگوید. در حقیقت علومی از جمله علوم معانی و بیان و بدیع به آدمی می آموزد که
چگونه ظاهر سخن و گفتارش را نیک گرداند تا در جامه زیبا، سخنی را به نیکی ارایه
دهد. فصاحت و بلاغت و شیوایی و رسایی سخن، امری بسیار پسندیده است؛ زیرا اگر مفهوم
و مطلب مهم و ارزشمندی را در جامه و ظاهری ناپسند و زشت ارایه دهیم در بسته بندی
محتوای ارزشی، کوتاهی کنیم، از ارزش و اعتبار آن نیز کاسته ایم. طلای ناب و سرخ را
می بایست در بهترین بسته بندی ارایه داد تا ظاهر و باطن آن با هم موافقت کند و
متناسب هم باشد. در پیام های نیک و پندارهای نیک نیز می بایست این گونه سخن ناب و
گوهر کلام را در جامه ای زیبا ارائه کرد تا در جذب مخاطب و پذیرش آن مؤثر باشد. از
این رو خداوند کلام خویش را در بهترین شکل و زیباترین قالب به فصاحت و بلاغت تمام
فرو فرستاد و قرآن را هم از نظر شیوایی و رسایی و شیرینی چنان کرد که هیچ ادیب و
شاعری را توانایی مقاومت و هماوردی در برابر آن نمانده است و همگان سر تعظیم بر
آستانه فصاحت و بلاغت آن فرود آورده اند.
نیک گفتاری از نظر قرآن
خداوند گفتار نیک را به خوبی توصیف کرده و در آیات چندی نشان داده است که چگونه
باید ظاهر و باطن گفتار را آراست تا نیکوترین سخن بر زبان جاری شود.
1-
راستی: سخن
نیک، سخنی راست است و در آن دروغ راه پیدا نمی کند. صدق و راستی کلام، به مطابقت آن
با واقع، عقیده و عمل است. به این معنا که سخنی است که مطابق واقع و حقیقت است؛
دیگر آن که مخالف عقیده شخص نیست و شخص در اندیشه و پندار، چیزی دیگر ندارد و همان
چه را اذعان و عقیده دارد بر زبان می راند و در عمل نیز برخلاف آن رفتار نمی کند.
بنابراین مانند منافق نیست که بر زبان چیزی را می راند که در پندار و دل چیزی دیگر
است (سوره منافقون، آیه 1) و یا سخنی را نمی گوید که در عمل برخلاف آن رفتار می
کند. در آیات قرآنی بر صداقت در قول و فعل و عمل بسیار تاکید شده و از دروغ به شدت
بیزاری جسته شده. بنابراین، مهم ترین ویژگی گفتار نیک، راست گفتاری و صداقت و
راستی است.
2-استوارگویی:
دومین
ویژگی گفتار نیک، استواری در سخن است. به این معنا که چنان از برهان و علم و قطع
برخوردار باشد که هیچ خدشه ای بدان وارد نشود و هیچ راه نفوذی برای تخریب آن وجود
نداشته باشد. خداوند از این ویژگی به قول سدید یاد می کند؛ (نساء، آیه 9ء احزاب،
آیه 70) زیرا سخنی چنان استوار چون سد محکم است که هیچ راه نفوذی نیست تا سد بشکند
و تخریب شود و تخریب گر شود. استواری سخن به منطق قوی و برهان و علم و قطعی بودن
آن است. به این که سخنی نگوید که بر پایه ظن و تخمین و گمان است.
3-رساگویی: از دیگر ویژگی های گفتار نیک،
رساگویی است. به این معنا که همه مفهوم کلام درک شود و چیزی برخلاف ظاهر آن فهمیده
نشود. بلاغت و رسایی کلام از جمله ویژگی هایی است که مخاطب را تحت تاثیر قرار می
دهد و به او اجازه نمی دهد تا در محتوای آن تردید افکند و گمان به خلاف آن برد و
احتمال خلاف بدهد که شاید چیزی دیگر را اراده کرده است. مخاطب تحت تاثیر بلاغت
کلام و رسایی آن، قرار گرفته و پیام را به خوبی پذیرا می شود.(نساء، آیه 63)
4-عرفی و شیوایی: گفتار نیک می بایست عرفی و
شیوا باشد. به این معنا که هر کسی به سادگی آن را درک و فهم کند و از پیچیدگی
برخوردار نباشد. از واژگان و اصطلاحاتی استفاده کند که همه مردم آن را می فهمند و
برای آنان معانی و مفاهیم آن روشن است. در حقیقت از حقیقت بیان و روشنی آن خالی
نباشد و به زبان مردم خودش سخن گوید نه به زبان گروه یا طبقه ای از مردم یا قشری
از ایشان که دارای اصطلاحات خاص هستند. خداوند در آیات بسیاری بر این نکته تاکید
کرده است که در گفتار با مردم چنان سخن بگویید که حتی سفیهان و نابخردان نیز آن را
درک و فهم کنند و نیاز به مترجم و تفسیر و تشریح نباشد. البته عرفی گفتن و عرفی
زندگی کردن و رفتار نمودن و در چارچوب ملاک های عمومی جامعه خردمندان، یک اصل
اساسی در فرهنگ قرآنی است که اختصاص به گفتار ندارد ولی با این همه یکی از جلوه ها
و نمادهای اساسی عرفی زیستن، سخن معروف و شیوا و رسا بر زبان راندن است؛ چرا که
قول عرفی، سخن پسندیده ای است که مردم آن را دوست می دارند و به آن سخن می گویند و
در جامعه به سادگی درک و فهم می شود و هیچ زشتی و خلافی در آن نیست و انسان از
شنیدن آن خسته یا اندوهگین و ناخشنود نمی شود. (بقره، آیه 253؛ نساء، آیات 5 و 8؛
احزاب، آیه 32؛ و آیات دیگر)
5-آسان
گویی: سخن
نیک؛ سخن آسان و روان و قابل درک و فهم برای همگان است. کسی که میخواهد دیگران او
را درک کنند به جای آنکه به دشواری سخن بگوید و درخواست های سخت و ناممکن داشته
باشد و خواسته های بیجا را مطرح سازد، کلامی بگوید که قابل درک و فهم و عمل باشد و
مردم را به زحمت نیندازد. (اسراء، آیه 28) از این آیه همچنین فهمیده می شود که
انسان می بایست در گفتار، نرم و لطیف باشد و سخن به درشتی نگوید و زمینه ای را
فراهم نسازد که مردم به خاطر درشت گویی، از پیرامون وی دور شوند و سخن او را
نشنوند چه رسد که عمل کنند.
6.
کریم گویی: گرامی داشتن دیگران در سخن از مهمترین معیارهای گفتار نیک از نظر
قرآن است. برخی عادت کرده اند که کرامت انسانها را نادیده بگیرند و مراعات حد و
اندازه مقام و ارزش آنها را نکنند. از نظر قرآن هرکسی دارای منزلت و مقامی است که
می بایست در سخن گفتن با او، مراعات کرد. از آن جایی که جایگاه والدین بسیار بزرگ
و مقام ایشان بسیار ارجمند است، می بایست در سخن گفتن با ایشان حرمت مقام والایشان
را نگه داشت و کریمانه با آنها سخن گفت و ایشان را در سخن گرامی داشت. (اسراء آیه
23) البته این کریم بودن و گرامی داشتن دیگران اختصاص به والدین ندارد بلکه همگان
با توجه به درجه ای که خداوند ایشان را به عقل و علم گرامی داشته و خلافت الهی را
بر تن ایشان کرده است، کریم و گرامی هستند و می بایست این مقام آنها را پاس داشت
مگر این که خود قدر منزلت خویش را نگه ندارند و به کفر و سفاهت سخنی زشت بر زبان برانند
که با اینگونه افراد نیز می بایست با نرمی سخن گفت.
7. نرم گویی: از دیگر خصوصیات سخن نیک، نرمی
است. به این معنا که درشت گویی را حتی نسبت به دشمنان و تندخویان ترک کرد و به سبب
تندخویی و درشت گویی ایشان، معامله را مثل نکرد بلکه بانرمی آنها را به آرامش دعوت
کرد تا سخن، فهم و درک شود؛ زیرا هدف از هر سخن و کلامی ایجاد ارتباط کلامی و
فراهم آوردن تفاهم و درک متقابل است و درشت گویی هیچ گاه امکان تفاهم و درک متقابل
را فراهم نمی آورد و بلکه امکان شنیدن و تدبر و درک و فهم کلام را از مخاطب می
گیرد. پس لازم است که نرمی را درگفتار در پیش گرفت تا مخاطب حتی خشمگین و درشت گو
را به آرامش رساند و امکان فهم پیام کلام را به او بخشید. (طه، آیه 44)
8.
متین گویی: از دیگر خصوصیات کلام نیک آن است که سبک مغز نباشد و مطالبی در آن
طرح نشود که هیچ سودی برای مخاطب ندارد. اگر سخن هرچند شیوا و شیرین و رسا باشد و
جامه زربافت برتن داشته باشد ولی از متانت محتوا و بار معنایی خوب و مناسب
برخوردار نباشد، هیچ ارزشی ندارد. بنابراین می بایست کلام دارای محتوای سنگین و
باوقار باشد که به درد مردم بخورد و ایشان را به تفکر و تدبر بخواند و به سوی معارف
و حقایق بکشاند. (مزمل، آیه 5) البته این امر غیر از تعقید و پیچیدگی و لغزگویی و
چیستان گویی است که در کلام نیک و گفتار نیکو جایی ندارد. لغزگویی هرچند که کلام
به ظاهر خوبی است ولی در حقیقت گفتار نیک و پسندیده ای نیست از این رو در عرف مردم
چنین کلامی رایج نیست.
9.
بهترین گویی: اگر هر سخنی نیک و بد دارد و انسان، نیک و معروف و پسندیده آن را
برمی گزیند و می گوید و خود را چنان به آداب ادبیات نیک تربیت می کند که خوب و
پسندیده بگوید، ولی بهتر آن است که درمیان ظاهر خوب از بهترین ها و از نظر باطن
محکم و سنگین و استوار، از کامل ترین ها استفاده کند. پس بهترین سخن ها را در
بهترین جامه ها ارائه دهد و در این راه کم نگذارد. خداوند از بندگان خود می خواهد
تا بهترین قول و کلام را بشناسد و آن را در علم و عمل پیروی کنند. لذا براحسن قول
تأکید ویژ ای می کند که بهترین در خوب ها و پسندیده هاست. (فصلت، آیه33)
ویژگی
های گفتار نیک از نظر قرآن
انسان موجودی اخلاقی است. پس اگر خلق و خوی خود را نسازد از دایره انسانیت بیرون
است؛ چرا که انسان، هم دانایی و هم توانایی تغییر مثبت را داراست و می تواند فضیلت
اخلاقی را در خود تحقق بخشد. اخلاق نیک مجموعه ای از پندار نیک و کردار نیک و
گفتار نیک است. کسی که خود را به فضیلت و کرامت انسانی مزین می سازد و تربیت می
کند، دارای منش و کنش و واکنش نیک می شود و به عنوان یک انسان اخلاقی شناخته می
شود. البته سرچشمه گفتار و کردار نیک، پندار نیک است و همه چیز از آنجا نشأت می
گیرد؛ چرا که عقل و قلب آدمی است که انسان را به سمت دانایی می برد و گرایش به
زیبایی ها و نیکی ها را در وی بر می انگیزد. البته گفتارنیک و کردار نیک نیز
بیانگر درستی و راستی پندار نیک بشر است و کسی که دارای منش نیک باشد و ذات و سرشت
خویش را به نیکی پرورانده باشد، دارای پنداری نیک و در نتیجه کردار نیک و گفتار
نیک خواهد بود.
شیرینی و شیوائی گفتار
ادبیات و آموزش های ادبی و تعلیم آداب، به شخص کمک می کند تا به شیرینی و شیوایی
سخن بگوید. در حقیقت علومی از جمله علوم معانی و بیان و بدیع به آدمی می آموزد که
چگونه ظاهر سخن و گفتارش را نیک گرداند تا در جامه زیبا، سخنی را به نیکی ارایه
دهد. فصاحت و بلاغت و شیوایی و رسایی سخن، امری بسیار پسندیده است؛ زیرا اگر مفهوم
و مطلب مهم و ارزشمندی را در جامه و ظاهری ناپسند و زشت ارایه دهیم در بسته بندی
محتوای ارزشی، کوتاهی کنیم، از ارزش و اعتبار آن نیز کاسته ایم. طلای ناب و سرخ را
می بایست در بهترین بسته بندی ارایه داد تا ظاهر و باطن آن با هم موافقت کند و
متناسب هم باشد. در پیام های نیک و پندارهای نیک نیز می بایست این گونه سخن ناب و
گوهر کلام را در جامه ای زیبا ارائه کرد تا در جذب مخاطب و پذیرش آن مؤثر باشد. از
این رو خداوند کلام خویش را در بهترین شکل و زیباترین قالب به فصاحت و بلاغت تمام
فرو فرستاد و قرآن را هم از نظر شیوایی و رسایی و شیرینی چنان کرد که هیچ ادیب و
شاعری را توانایی مقاومت و هماوردی در برابر آن نمانده است و همگان سر تعظیم بر
آستانه فصاحت و بلاغت آن فرود آورده اند.
نیک گفتاری از نظر قرآن
خداوند گفتار نیک را به خوبی توصیف کرده و در آیات چندی نشان داده است که چگونه
باید ظاهر و باطن گفتار را آراست تا نیکوترین سخن بر زبان جاری شود.
1-
راستی: سخن
نیک، سخنی راست است و در آن دروغ راه پیدا نمی کند. صدق و راستی کلام، به مطابقت آن
با واقع، عقیده و عمل است. به این معنا که سخنی است که مطابق واقع و حقیقت است؛
دیگر آن که مخالف عقیده شخص نیست و شخص در اندیشه و پندار، چیزی دیگر ندارد و همان
چه را اذعان و عقیده دارد بر زبان می راند و در عمل نیز برخلاف آن رفتار نمی کند.
بنابراین مانند منافق نیست که بر زبان چیزی را می راند که در پندار و دل چیزی دیگر
است (سوره منافقون، آیه 1) و یا سخنی را نمی گوید که در عمل برخلاف آن رفتار می
کند. در آیات قرآنی بر صداقت در قول و فعل و عمل بسیار تاکید شده و از دروغ به شدت
بیزاری جسته شده. بنابراین، مهم ترین ویژگی گفتار نیک، راست گفتاری و صداقت و
راستی است.
2-استوارگویی:
دومین
ویژگی گفتار نیک، استواری در سخن است. به این معنا که چنان از برهان و علم و قطع
برخوردار باشد که هیچ خدشه ای بدان وارد نشود و هیچ راه نفوذی برای تخریب آن وجود
نداشته باشد. خداوند از این ویژگی به قول سدید یاد می کند؛ (نساء، آیه 9ء احزاب،
آیه 70) زیرا سخنی چنان استوار چون سد محکم است که هیچ راه نفوذی نیست تا سد بشکند
و تخریب شود و تخریب گر شود. استواری سخن به منطق قوی و برهان و علم و قطعی بودن
آن است. به این که سخنی نگوید که بر پایه ظن و تخمین و گمان است.
3-رساگویی: از دیگر ویژگی های گفتار نیک،
رساگویی است. به این معنا که همه مفهوم کلام درک شود و چیزی برخلاف ظاهر آن فهمیده
نشود. بلاغت و رسایی کلام از جمله ویژگی هایی است که مخاطب را تحت تاثیر قرار می
دهد و به او اجازه نمی دهد تا در محتوای آن تردید افکند و گمان به خلاف آن برد و
احتمال خلاف بدهد که شاید چیزی دیگر را اراده کرده است. مخاطب تحت تاثیر بلاغت
کلام و رسایی آن، قرار گرفته و پیام را به خوبی پذیرا می شود.(نساء، آیه 63)
4-عرفی و شیوایی: گفتار نیک می بایست عرفی و
شیوا باشد. به این معنا که هر کسی به سادگی آن را درک و فهم کند و از پیچیدگی
برخوردار نباشد. از واژگان و اصطلاحاتی استفاده کند که همه مردم آن را می فهمند و
برای آنان معانی و مفاهیم آن روشن است. در حقیقت از حقیقت بیان و روشنی آن خالی
نباشد و به زبان مردم خودش سخن گوید نه به زبان گروه یا طبقه ای از مردم یا قشری
از ایشان که دارای اصطلاحات خاص هستند. خداوند در آیات بسیاری بر این نکته تاکید
کرده است که در گفتار با مردم چنان سخن بگویید که حتی سفیهان و نابخردان نیز آن را
درک و فهم کنند و نیاز به مترجم و تفسیر و تشریح نباشد. البته عرفی گفتن و عرفی
زندگی کردن و رفتار نمودن و در چارچوب ملاک های عمومی جامعه خردمندان، یک اصل
اساسی در فرهنگ قرآنی است که اختصاص به گفتار ندارد ولی با این همه یکی از جلوه ها
و نمادهای اساسی عرفی زیستن، سخن معروف و شیوا و رسا بر زبان راندن است؛ چرا که
قول عرفی، سخن پسندیده ای است که مردم آن را دوست می دارند و به آن سخن می گویند و
در جامعه به سادگی درک و فهم می شود و هیچ زشتی و خلافی در آن نیست و انسان از
شنیدن آن خسته یا اندوهگین و ناخشنود نمی شود. (بقره، آیه 253؛ نساء، آیات 5 و 8؛
احزاب، آیه 32؛ و آیات دیگر)
5-آسان
گویی: سخن
نیک؛ سخن آسان و روان و قابل درک و فهم برای همگان است. کسی که میخواهد دیگران او
را درک کنند به جای آنکه به دشواری سخن بگوید و درخواست های سخت و ناممکن داشته
باشد و خواسته های بیجا را مطرح سازد، کلامی بگوید که قابل درک و فهم و عمل باشد و
مردم را به زحمت نیندازد. (اسراء، آیه 28) از این آیه همچنین فهمیده می شود که
انسان می بایست در گفتار، نرم و لطیف باشد و سخن به درشتی نگوید و زمینه ای را
فراهم نسازد که مردم به خاطر درشت گویی، از پیرامون وی دور شوند و سخن او را
نشنوند چه رسد که عمل کنند.
6.
کریم گویی: گرامی داشتن دیگران در سخن از مهمترین معیارهای گفتار نیک از نظر
قرآن است. برخی عادت کرده اند که کرامت انسانها را نادیده بگیرند و مراعات حد و
اندازه مقام و ارزش آنها را نکنند. از نظر قرآن هرکسی دارای منزلت و مقامی است که
می بایست در سخن گفتن با او، مراعات کرد. از آن جایی که جایگاه والدین بسیار بزرگ
و مقام ایشان بسیار ارجمند است، می بایست در سخن گفتن با ایشان حرمت مقام والایشان
را نگه داشت و کریمانه با آنها سخن گفت و ایشان را در سخن گرامی داشت. (اسراء آیه
23) البته این کریم بودن و گرامی داشتن دیگران اختصاص به والدین ندارد بلکه همگان
با توجه به درجه ای که خداوند ایشان را به عقل و علم گرامی داشته و خلافت الهی را
بر تن ایشان کرده است، کریم و گرامی هستند و می بایست این مقام آنها را پاس داشت
مگر این که خود قدر منزلت خویش را نگه ندارند و به کفر و سفاهت سخنی زشت بر زبان برانند
که با اینگونه افراد نیز می بایست با نرمی سخن گفت.
7. نرم گویی: از دیگر خصوصیات سخن نیک، نرمی
است. به این معنا که درشت گویی را حتی نسبت به دشمنان و تندخویان ترک کرد و به سبب
تندخویی و درشت گویی ایشان، معامله را مثل نکرد بلکه بانرمی آنها را به آرامش دعوت
کرد تا سخن، فهم و درک شود؛ زیرا هدف از هر سخن و کلامی ایجاد ارتباط کلامی و
فراهم آوردن تفاهم و درک متقابل است و درشت گویی هیچ گاه امکان تفاهم و درک متقابل
را فراهم نمی آورد و بلکه امکان شنیدن و تدبر و درک و فهم کلام را از مخاطب می
گیرد. پس لازم است که نرمی را درگفتار در پیش گرفت تا مخاطب حتی خشمگین و درشت گو
را به آرامش رساند و امکان فهم پیام کلام را به او بخشید. (طه، آیه 44)
8.
متین گویی: از دیگر خصوصیات کلام نیک آن است که سبک مغز نباشد و مطالبی در آن
طرح نشود که هیچ سودی برای مخاطب ندارد. اگر سخن هرچند شیوا و شیرین و رسا باشد و
جامه زربافت برتن داشته باشد ولی از متانت محتوا و بار معنایی خوب و مناسب
برخوردار نباشد، هیچ ارزشی ندارد. بنابراین می بایست کلام دارای محتوای سنگین و
باوقار باشد که به درد مردم بخورد و ایشان را به تفکر و تدبر بخواند و به سوی معارف
و حقایق بکشاند. (مزمل، آیه 5) البته این امر غیر از تعقید و پیچیدگی و لغزگویی و
چیستان گویی است که در کلام نیک و گفتار نیکو جایی ندارد. لغزگویی هرچند که کلام
به ظاهر خوبی است ولی در حقیقت گفتار نیک و پسندیده ای نیست از این رو در عرف مردم
چنین کلامی رایج نیست.
9.
بهترین گویی: اگر هر سخنی نیک و بد دارد و انسان، نیک و معروف و پسندیده آن را
برمی گزیند و می گوید و خود را چنان به آداب ادبیات نیک تربیت می کند که خوب و
پسندیده بگوید، ولی بهتر آن است که درمیان ظاهر خوب از بهترین ها و از نظر باطن
محکم و سنگین و استوار، از کامل ترین ها استفاده کند. پس بهترین سخن ها را در
بهترین جامه ها ارائه دهد و در این راه کم نگذارد. خداوند از بندگان خود می خواهد
تا بهترین قول و کلام را بشناسد و آن را در علم و عمل پیروی کنند. لذا براحسن قول
تأکید ویژ ای می کند که بهترین در خوب ها و پسندیده هاست. (فصلت، آیه33)
قرآن و خوش گفتاری با مردم
خداوند در آیه 83 سوره بقره مهم
ترین آموزه های اسلامی را بیان می کند که در ضمن آن نیک گفتاری است: و قولوا للناس حسنا.این بدان معناست که گفتار نیک
از نظر اسلام بسیار مهم و اساسی است. نکته مهم در این عبارت این است که نیک گفتاری
مقید به قیدی نشده است و از مردم خواسته شده تا نیکوترین سخن را همواره بر زبان
جاری کنند.
واژه ناس به معنای مردم، بیانگر نوعی اطلاق است. به این معنا که مومن موظف است تا
نسبت به هر کسی که مصداق ناس و مردم است، نیک گفتار باشد. پس باید به همه مردم جدا
از مذهب، دین، رنگ، نژاد، کشور، ملت، زن، مرد، کودک، پیر و مانند آن احترام گذاشت
و در قول و گفتار تکریم و احترام نمود. لذا برخورد خوب و گفتار نیکو، نه تنها با
مسلمانان، بلکه با همه مردم لازم است. بر این اساس می توان گفت که نیک گفتاری و به
زبان نیکو سخن گفتن از فرمان های جهان شمول قرآن است که مناسبات مسلمانان را با
دیگران به بهترین شکل تبیین و روشن می کند و نشان می دهد که مومنان می بایست در
همه حال بر پایه ارزش های انسانی سخن بگویند و رفتار کنند و نسبت به هیچ کس حتی
دشمن کافر نیز زبانی زشت نداشته باشند.
حضرت باقر(ع) در بیان این حکم و فرمان الهی می فرماید: «هو عام فی المؤمن و
الکافر؛ این یک دستور همگانی و جهان شمول است و گفتار نیک را نسبت به تمامی انسان
ها سفارش می کند.
سخن نیکو حتی با کافران حربی
البته این حکم و فرمان الهی هیچ ناسازگاری با حکم دیگر قرآن یعنی جهاد و جنگ علیه
کافران ندارد: (یا ایهاالنبی جاهدالکفار و المنافقین و اغلظ علیهم؛ ای پیامبر! با کافران و منافقان پیکار
کن و بر آنان سخت بگیر)؛ چرا که می توان با کافران حق ستیز و شرارت پیشه کارزار
کرد و در همان حال سخن خوش و نیکو هم گفت و به بیان قرآن، با حکمت و اندرز نیکو
آنان را به راه پروردگار فراخواند: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه
الحسنه »
خداوند در آیه 108 سوره انعام می فرماید که نسبت به افکار و عقاید نادرست آنان
هرگز راه اعتدال و سلامت را فراموش نکنید و حتی به خود آنان و یا بت های رنگارنگشان
نیز ناروا و زشت نگویید؛ بلکه با بهترین سبک و شایسته ترین سخنان آنان را به راه
راست دعوت کنید: «ولاتسبواالذین یدعون من دون الله.»
با این توضیح معلوم می شود که میان دو دسته از آیات قرآنی ناسازگاری نیست و می
توان، هم با شرارت پیشگان کارزار کرد و هم در همان حال با دیگران و حتی خود آنان
به نیکوترین لحن و بهترین منطق و شایسته ترین سبک سخن گفت و دلسوزی و ارشاد کرد.
(مجمع البیان، ذیل آیه 183 سوره بقره)
سخن استوار منطقی و مستدل
البته خداوند در آیاتی دیگر از قرآن بیان می کند که مصادیق گفتار نیک چیست و چگونه
انسان می تواند این حکم و فرمان الهی را به جا آورد. به عنوان نمونه از مومنان
خواسته شده تا قول سدید (نساء، آیه 9؛ احزاب، آیه 70) داشته باشند. قول سدید به
معنای سخن محکم و استوار است که نمونه و مصداق بارز آن، کلام برهانی و استدلالی و
منطقی و عقلی است. آموزه های قرآنی نیز همان قول سدید است؛ زیرا همواره بر منطق و
عقلانیت استوار است و فاقد عناصر سست بنیاد و سخنان بیهوده و لغو و لهو است و حتی
از هر گونه شک و تردیدی پاک و مبراست. (بقره، آیه2 و آیات دیگر)
از جمله آموزه های قرآنی برای اجرای فرمان نیک گفتاری آن است که در برابر جاهل
غیرعاقلی که در اثر نادانی خویش سخنی بی خردانه و بیهوده می گوید نیک گفتاری را
فراموش نکنیم و واکنشی مبتنی بر قول نیک داشته باشیم: و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا
سلاما (فرقان، آیه 36)
بنابراین، انسان مومن کسی است که نیک گفتاری شیوه و رویه او باشد و در همه حالات
آن را مراعات کند و اینگونه نباشد که در هنگام خشم، سخنی به ناروا گوید و یا سخنان
بیهوده و لغو و بی منطق بر زبان آرد؛ بلکه حتی در خشم و هنگام شنیدن دشنام از سوی
دشمنان و بی خردان، همان رویه سلامت را در پیش گیرد و کلامی جز نیک بر زبان نراند و
از دایره عقل و منطق خارج نشود.
از پنجمین امام نور(ع) نقل کرده اند که فرمود: قولوا للناس احسن ما تحبون ان یقال
لکم، فان الله یبغض اللعان، السباب، الطعان علی المؤمنین، الفاحش، السائل الملحف و
یحب الحلیم العفیف- بهترین واژه ها و سخنانی را که دوست دارید به شما بگویند، به مردم
بگویید؛ زیرا خدا بنده ای را که ناروا می گوید، نفرین می کند، سخنان ناراحت کننده
به مردم می زند، از ناسزاگویی پروا ندارد و یکدندگی و ستیزه را در پرسش، شیوه خود
می سازد، دشمن می دارد؛ و بنده ای را دوست می دارد که بردبار و پاکدامن و پارسا باشد.
(تفسیر البرهان ج1 ص112 ح7؛ مجمع البیان، ذیل آیه 83 بقره)
در کافی از امام ابی جعفر(ع) روایت آورده، که در ذیل جمله: و قولوا للناس حسنا)،
فرمود: به مردم بهترین سخنی که دوست می دارید به شما بگویند، بگویید. (اصول کافی
ج2 ص516 ح10) و نیز در کافی از امام صادق(ع) روایت کرده که در تفسیر جمله نامبرده
فرموده است: با مردم سخن بگویید، اما بعد از آنکه صلاح و فساد آن را تشخیص داده
باشید و آنچه صلاح است بگوئید. (اصول کافی ج2 ص416 ج9)
از آیه 381 سوره بقره به دست می آید که اگر ملتی بخواهد سرافراز باشد باید به این
اصولی که در این آیه بیان شده است عمل کند. از جمله این اصول می توان به تکیه بر
قدرت لایزال خداوندی، همبستگی ملی از طریق توجه به خانواده و والدین، احسان به
ایشان و نیک گفتاری نسبت به همگان حتی دشمنان، تقویت بنیه مالی ملت از طریق پرداخت
زکات و حقوق مالی اشاره کرد. اینها رمز موفقیت و پیروزی هر انسان و ملتی است و نمی
توان هرگز از این شیوه انسانی عدول کرد و کلام و سخنی درشت و زشت بر زبان جاری کرد
و نباید هرگز از دایره سلامت و اعتدال و منطق و عقل خارج شد.