آداب و شرایط
استعاذه فقط به خدا پناه ببریم
طبع آدمی چنین است که وقتی شری به او متوجه می شود و جان او را تهدید می کند و در خود نیروی دفع آن را نمی بیند به کسی پناهنده می شود که توان دفع آن را دارد، تا او وی را در دفع آن شر کفایت کند (المیزان ج20 ص687)
در قرآن کریم حدود 16بار واژه پناهندگی از ریشه (عوذ) به کار رفته که اغلب آن ها از ناحیه پیامبران الهی مطرح گردیده است
به طوری که حضرت موسی(ع) سه بار- حضرت نوح(ع) یک بار- حضرت یوسف(ع) دوبار- حضرت مریم(س) یک بار- مادر مریم(س) یک بار و پیامبر بزرگوار اسلام بیش از همه به تعداد هشت بار به خداوند پناهنده می شوند
دقت در مفهوم پناهندگی و تاکید فراوان آن از ناحیه
قرآن و سخنان اهل بیت(ع) توجه ما را به دو نکته اساسی معطوف می دارد.
نکته اول: مشکلات و خطراتی است که انسان
در مسیر زندگی با آن ها مواجه است و پیوسته از سوی دشمنان مورد تهدید قرار می گیرد
هرچند ترسیم چهره کامل دشمنان و دشمنی های آنان در
این مختصر نمی گنجد اما اجمالا باید گفت که علاوه بر ابلیس و شیاطین جنی، آدمی از
ناحیه هم نوعان گمراه خود از سویی و نیز از ناحیه نفس سرکش و طغیان گر خویش از سوی
دیگر در معرض هجوم واقع است.
نکته دوم: به همان میزان که دشمنان بیرونی
و درونی انسان خطرناک هستند، آدمی بی نهایت ضعیف و آسیب پذیر به نظر می رسد: خلق الانسان ضعیفا (نساء28) در این شرایط حساس
بدون اینکه دچار غرور کاذب و خیال پردازی های واهی گردیم، باید اعتراف کرد که
اعتماد و اتکاء به خود و سایر موجودات ضعیف کفایت نمی کند و لذا شایسته است برای
جبران ناتوانی خویش از یک طرف و در مقابله باانبوه دشمنی ها از سوی دیگر به دستگیره
محکم چنگ بیندازیم و به پناهگاه قابل اعتماد پناهنده شویم تا بدین وسیله ما را به
سلامت به سرمنزل مقصود برساند.
انسان ها دراین گونه موارد به یکی از سه پناهگاه پناهنده می شوند:
1- رب و پروردگاری که مدبر و مربی اوست و در تمامی خواسته هایش به او رجوع
می کند.
2- شخص و یا چیزی که دارای قدرت و سلطنت کافی است مانند پادشاهان و...
3- الهی که معبود واقعی باشد. (المیزان- همان) هنگامی که پیامبر عظیم الشأن
اسلام(ص) با همه عظمت و عصمت و پاکی به دستورالهی از شر مخلوقات به طور پیوسته و
مکرر به خداوند متعال به عنوان (مالک- رب- اله) پناه می برد بدون شک حساب
سایر مردم روشن است
لذا خدای مهربان بهترین و مطمئن ترین پناهگاهی است
که انسان می تواند در پناه او ایمن باشد. (سوره ناس)
از چه چیزی پناه ببریم؟
سؤال اساسی این است که از چه چیزی باید به خدا پناه برد؟ در شیوه دشمن شناسی قرآن
و چگونگی مواجهه پیامبران الهی با این مسأله نکات ارزشمندی نهفته است
موسی(ع) از چهار چیز به خدا پناهنده می شود: از
انسان مغرور و متکبر، از انسان منکر قیامت و روز جزا (غافر27)، از سنگسار شدن توسط
دشمنان و به اصطلاح امروز از ترور جسمانی (دخان20) و از اینکه در شمار جاهلان و کم
خردان قرار گیرد (بقره67)
حضرت نوح(ع) از اینکه مبادا در زمره درخواست کنندگان بی جا و بدون معرفت باشد به
پروردگار خویش پناه می جوید. (هود47)
حضرت مریم(س) دست به دامان خدا می شود از اینکه مبادا اسیر و گرفتار انسان بی تقوا و زشتکاری گردد. (مریم18) مادر مریم(ع) پس از تولد فرزندش وی و ذریه او را از شر شیطان مطرود به پناه خدا درمی آورد (آل عمران36)
مهمتر از همه اینها پیامبر اسلام(ص) از شر وسوسه های شیطان و از ترس حضور شیاطین در محضر مبارکشان و نیز از مجادله کنندگان متکبر بی بصیرت و ناآگاه، از شر نیرنگ کنندگان در شب و تاریکی شب، حسودان و زنان گمراه و گمراه کننده، از شر مخلوقات، به معبود خویش پناه می برد (مؤمنون97 و98 اعراف200 فصلت36 نحل98 غافر56 . سوره ناس و فلق)
حضرت یوسف(ع) نیز از بیم غلطیدن در گناه و معصیت و
دام زنان هوس ران به رحمت الهی پناه می برد (یوسف23و79)
چنانچه مباحث قرآنی فوق را بخواهیم در موضوع پناهندگی دسته بندی و خلاصه کنیم، به
نظر می رسد بایسته است که از گروه های زیر دوری کرده و از احتمال آسیب آنان به خدا
پناه برد.
یکم: انسان هایی که از صفات زشت اخلاقی و عقیدتی زیر
برخوردار هستند اعم از اینکه آنها زن باشند یا مرد.تکبر، حسادت، جهل، جدال و بگو
ومگوهای بی حاصل، بی تقوایی، ادعای بدون علم و دلیل، انکارکنندگان قیامت و عالم
آخرت.
دوم: زنان گمراه و گمراه کننده که در قرآن نیرنگ و دشمنی
چنین زنانی خطرناک و عظیم ترسیم شده استان کید کن عظیم (یوسف28)
سوم: وسوسه و تحریک از دو ناحیه نفس خود انسان که در
روایات از آن با عنوان سخت ترین دشمن یاد شده است (بحار ج70 ص64) و علی(ع) فرموده
اند: دشمنی برای انسان بدتر از نفس او نمی باشد. (غرر الحکم ج2 ص500)
و دیگری: ابلیس و پیروان او که از راه وسوسه و
تحریک و دعوت و تشویق و زیبا جلوه دادن زشتی ها و... آدمی را از مسیر حق خارج می
سازند اگرچه در قرآن توطئه و نیرنگ شیطان ضعیف توصیف شده است. ان کیدالشیطان
کان ضعیفا (نساء76)
چهارم: تاریکی شب، زیرا دشمن در تاریکی فعالتر عمل می کند
تا دیده نشود ضمن آنکه انسان در شب ناتوان تر است.
استعاذه
استعاذه یا گفتن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
قبل از قرائت حمد در نماز مستحب است. زیرا شیطان در پی فرصت است تا قلب مؤمن را از
یاد خدا، و بدن او را از اطاعت و بندگی و زبان او را از ذکر خدا بازدارد و استعاذه
(پناهندگی) واقعی به این است که آدمی با زبان، لفظ استعاذه (اعوذ بالله) را
بگوید و با جوارح و اعضاء بدن از هر آنچه مورد علاقه شیطان است دوری گزیند و به
آنچه موجب رضایت و خشنودی پروردگار می شود رونماید و با قلب به این است که انسان
تمام همش را متوجه اشتغال به خدا و لذت مناجات با او گرداند (اسرار الصلوه ص298)
از آداب و شرایط مهم پناهندگی به خدای بزرگ اخلاص، ایمان و توکل است تا از صرف
لقلقه زبان بودن خارج شود (آداب الصلوه ص122تا722)
از جمله عواملی که می تواند ما را در پناهندگی به خدای مهربان کمک شایان کند امور زیر است که از قول پیامبر گرامی(ص) نقل شده است:
1- مدارا با مردمان ناتوان و ضعیف
2-مهربانی و عطوفت با پدر و مادر 3-نیکی و احسان به افراد زیردست
4-علم مفید و سودمند (نهج الفصاحه ص121)
شکرگزاری و سپاس از خداوند در برابر نعمت های بیکران او از جمله پناهندگی است (المیزان ج10 ص358)
علی(ع) می فرمایند در تمام کارها خود را به خدا
واگذار که به پناهگاه مطمئن و نیرومندی رسیده ای (نهج البلاغه نامه13 ص173)
در حدیثی آمده که در حضور پیامبر(ص) یکی نسبت به دیگری بدگوئی کرد. آتش غضب در دل
او افروخته شد. پیامبر(ص) فرمود: من سخنی می دانم که اگر مرد خشمگین آن را بگوید
خشم اش فرو می نشیند و آن جمله، گفتن: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم است
(یکصد موضوع اخلاقی ص703)
نقل است که شهید شیخ فضل الله نوری در جواب سعدالدوله که نصب پرچم سفارت هلند را
بر فراز خانه ایشان جهت در امان ماندن شیخ از خطر پیشنهاد می نمود، فرمودند: آقای
سعدالدوله! پرچم ما را باید روی سفارت بیگانه بزنند چطور ممکن است صاحب شریعت به
من که یکی از مبلغین احکام آن هستم اجازه دهد پناهنده به خارج از شریعت آن شوم
مگر قرآن نخوانده ای که می فرماید: «خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است (نساء141) و یا اینکه: «یهود و نصاری را ولی (تکیه گاه و دوست) خود انتخاب نکنید (مائده15). من راضی هستم که صد مرتبه زنده شوم و مسلمانان و ایرانیان مرا قطعه قطعه کرده و بسوزانند ولی پناهنده به بیگانه نشده و خلاف امر اسلام عمل ننمایم. (هزار و یک حکایت قرآنی ص851)
قرآن، پناهگاه است
اگر میبینید که دنیای امروز خصوصا دنیای علم با کمال صراحت اظهار پوچی میکند، برای این است که دنیای غرب در مشکلها و بنبستها پناهگاه ندارد. اما اسلام برای این بنبست فکر کرده و بارها تذکر داده است که انسان اگر موحد باشد، هیچوقت به بنبست نخواهد رسید. از نظر اسلام و قرآن و علمای اخلاق، پناهگاه برای انسان، قرآن است. خود قرآن میگوید: من پناهگاهم. روایات اهل بیت میگوید: قرآن پناهگاه است
قرآن در وقت مشکلات، فریادرس است. قرآن میفرماید: "قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم (مائده15-16). یعنی نور برای شما آمده است. پروردگار عالم بهواسطه این قرآن هدایت میکند کسی را که متمسک به قرآن بشود
هر که خدا از او راضی باشد، قرآن راه سلامتی را به او نشان میدهد، یعنی در بنبستها و در گرفتاریها وقتی تمسک به قرآن کند و از قرآن کمک بخواهد، بهطور ناخودآگاه قرآن گره او را باز میکند و در وقت گرفتاریها، به فریاد او میرسد و راههای سلامتی یکی پس از دیگری به واسطه قرآن نمایانده میشود
علاوه بر این قرآن انسان را از ظلمت به نور مطلق میکشاند؛ از ظلمات غم و غصه، از ظلمت هوی و هوس، از ظلمت صفات رذیله، از ظلمت نفس اماره و از ظلمات دلهره و اضطراب خاطر و بالاخره از هر چیزی که موجب ظلمت دل و کدورت دل است، نجات میدهد. آن کسی که قرآن سرمشق او باشد، بهشتش از همان جا شروع میشود، تا به بهشت موعود برسد، نه تنها قرآن تو را به بهشت موعود میرساند، بلکه علاوه بر آن، نشاط، سلامتی، خوشی و رفع گرفتاری از همین جا شروع میشود.
پناه بردن به دژ پروردگار
انسان همواره در معرض خطر است. خطراتی که او را به
شقاوت ابدی میکشاند. مشکل اصلی انسان این است که نمیداند که این خطرات از کجا،
چگونه، نسبت به چه چیزی، چه زمانی، توسط چه کسی یا چه چیزی و مانند آن انجام میگیرد.
استعاذه در احکام اسلامی
یکی از احکام اسلامی که مسلمانان بدان تکلیف شده اند، مساله استعاذه است. خداوند
در آیاتی از جمله 200 اعراف، 98 نحل، 56غافر و 36فصلت وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ
بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ فرمان استعاذه را صادر کرده و به طور مستقیم به
پیامبر(ص) و غیر مستقیم به مسلمانان فرمان میدهد که به خدا استعاذه بجویند
از همین آیات و آیات دیگر به دست میآید که استعاذه
به خدا نسبت به شیطان و شیطنت هاست. از آیه 56 سوره غافر إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ
اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَّا هُم
بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ به
دست میآید که لزوما این شیطنت از ابلیس نیست، بلکه حتی انسانهایی که اهل مجادله
هستند نیز دارای نوعی شیطنت هستند که باید از آنها به خداوند پناه برد.
چیستی استعاذه
استعاذه یعنی پناه جستن به خدا 98 نمل فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم پس چون قرآن می خوانی (نخست) از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر
هرکس که خواست قرائت قرآن را شروع کند، بر طبق این دستور باید با اعوذ بالله من الشیطان الرجیم آغاز کند
بدیهی است چون انسان به آفریدگار دانا و توانا پناه جست، از اندیشه های بد و وسوسه هایی که به ذهن وارد می شود، در امان می ماند و آرامش فکر و تجمع حواس پیدا می کند و میتواند دریافتی صحیح و بهره ای روحانی از قرآن خواندن داشته باشد
استعاذه، از ریشه عَوْذ به معناى پناه بردن به دیگری از هرگونه شرّ و بدی و درخواست کمک (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی ذیل عوذ) و چنگزدن (لسان العرب، المصباح المنیر) به کار رفته است
استعاذه به معنای پناهجویی به خدا برای در امان ماندن از شروری است که متوجه انسان میشود
فلسفه استعاذه :
و هدفی که برای آن مشخص شده آن است که انسان از شروری در امان ماند که بیرون از
توان اوست؛ چرا که انسان دارای دشمنی است که دیده نمیشود و بهگونهای در انسان
رخنه میکند که خود انسان متوجه حضور و نفوذ او نمیشود و حتی گمان میکند که فکر
و کاری که انجام میدهد خواسته و عمل خودش است؛ در حالی که این افکار و اعمال
ریشه شیطانی دارد.
خداوند بارها در آیات قرآنی به خصوصیات این دشمن توجه میدهد و از انسان میخواهد
که نسبت به این دشمن آگاهی به دست آورد و بداند که چگونه عمل میکند و چگونه میتواند
از شرارت او در امان ماند. بخشی از آیات قرآنی به دشمنشناسی اختصاص یافته است
خداوند در آیه 27 اعراف بیان میکند که یا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ ابلیس شیطانی و قبیله اش از جنیان گونهای هستند که انسان ها آنان را نمیبینند ولی آنان انسانها را میبینند
همین ویژگی به آنان این امکان را میدهد که نسبت به اعمال انسانی آگاهی داشته باشند و بتوانند چنان به انسان نزدیک شوند که متوجه نشود که او در گوش ظاهر و باطنش زمزمه میکند
به دلیل همین ویژگیهای ابلیس و شیاطین جنی است که
خداوند از انسانها میخواهد تا به خدا پناه برند تا از شرور این دشمنان در امان
مانند.
چگونگی استعاذه
اما چگونه میتوان به خداوند پناه برد؟ در پاسخ به
این پرسش باید گفت ازآنجایی که روشهای نفوذ ابلیس و شیاطین گوناگون است میبایست
با توجه به نوع حملات و شیوه آن واکنش نشان داد؛ اما چون انسان نوع و شیوههای
آنها را نمیداند، باید خودش را به خدا واگذار کرده و از یاد خدا در خود و
پیرامونش دیواری بکشد تا شیطان وارد نشود و یا اگر وارد شده بیرون رانده شود و راههای
نفوذ و مراکز رخنه گرفته شود
از آیات قرآنی این معنا به دست میآید که شیاطین با
توجه به میزان قرب و بعد انسان به خدا عمل میکنند. هر چه انسان از خدا دورتر باشد
قدرت رخنه کنندگی آنان بیشتر بوده و امکان دسترسی به مراکز حساس انسان از جمله قلب
برای آنان فراهمتر خواهد بود. هر چه انسان به خدا نزدیکتر باشد دسترسی دشمنان
شیطانی به انسان و مراکز تصمیم گیری و عمل انسان نیز دورتر خواهد بود.
توکل و تذکر، راهی برای استعاذه
خداوند در آیات 200 وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ
بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ و201
اعراف إِنَّ الَّذِینَ
اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم
مُّبْصِرُونَ بیان میکند که شیطان گاهی نزغ (مداخلهای) برای
فساد و خرابکاری میکند.در این صورت انسان میبایست به خدا استعاذه بجوید و این
کار را با تذکر انجام دهد.نزغ که به معنای تکان دادن و از جاى کندن و وادار کردن
آمده است (مفردات الفاظ قرآن، راغب، ص 488 ماده «نزغ»)
به حالتی گفته میشود که انسان هنگام خشم و غضب از خود بروز میدهد. انسان خشمناک از خود تکانهای شدیدی بروز میدهد و از جای خود بر میخیزد و اضطراب دارد. وقتی شیطان وسوسه میکند چنین حالتی به انسان دست میدهد و از حالت عادی خارج شده و دچار اضطراب و حرکت و تکان شدیدی میشود و از جای خود چه مکانی یا چه روحی کنده میشود
در حقیقت کاری که شیطان با کمترین وسوسه خود انجام
میدهد، آتش افکندن در درون آدمی است تا او را به رفتاری هیجانی همانند رفتار عصبی
در هنگام خشم و غضب دچار کند. در این حالت، انسان نیست که تصمیم میگیرد بلکه
هیجانات اوست که مدیریت او را به دست گرفته است.
خداوند برای رهایی از چنین حالتی میگوید که اهل تقوا به سبب همان تقوایشان وقتی
خود را با وسوسههای ابلیسی مواجه میبینند که هیجانات و تکانهای شدیدی را موجب
میشود تا آنان را به کارهای زشت و شر بکشاند، خداوند را متذکر میشوند
پس استعاذه حقیقی به این است که انسان متذکر خداوند شود. وقتی انسان متذکر خداوند شود در چنین پناهگاهی است که چشم بصیرت او باز میشود و ملکوت امر بر او آشکار میشود و میبیند که چگونه شیطان او را به شر میخواند. در حقیقت آیه 201 اعراف تعلیلی از آیه 200 است
به این معنا که اگر ابلیس شیطانی یا شیطانی دیگر
پیرامون قلب آدمى طواف مىکند تا رخنهاى پیدا کرده و وسوسه شر خود را وارد قلب
کند،انسان میبایست با تذکر، خود را در پناه خدا برد.
علامه طباطبایی درباره تذکر در ذیل آیه مینویسد: کلمه «تذکر» به معناى تفکر آدمى
است در امور براى پیدا کردن نتیجهاى که قبلا مجهول و یا مورد غفلت بود؛ و این آیه
همانطورى که گفته شد امر به استعاذه در آیه قبلى را تعلیل مىکند، و معنایش این
است که در موقع مداخله شیطان به خدا پناه ببر، زیرا این روش، روش پرهیزکاران است
آرى! پرهیزکاران وقتى شیطان طائف نزدیکشان مىشود به یاد این مىافتند که پروردگارشان خداوند است که مالک و مربى ایشان است، و همه امور ایشان بدست او است پس چه بهتر که به خود او مراجعه نموده و به او پناه ببریم، خداوند هم شر آن شیطان را از ایشان دفع نموده و پرده غفلت را از ایشان بر طرف مىسازد، ناگهان بینا مىشوند
پس پناه بردن به خدا خود یک نوع تذکر است، چون
اساسش بر این است که خداى سبحان که پروردگار آدمى است یگانه رکن و پناهگاهى است که
مىتواند این دشمن مهاجم را دفع کند، علاوه بر اینکه پناه بردن به خدا همچنان که
در آیه 99 سوره نحل آمده خود یک نوع توکل به او است.
پس، از آیات قرآنی به دست میآید که انسان نمیتواند به تنهایی از عهده دشمنی
برآید که نمیبیند و شیوههای نفوذ و رخنه او را نمیداند و نمیبیند که از کجا و
چگونه وارد میشود. در اینجا تنها باید خدا را وکیل گرفت و به او پناه برد تا او
چشم بصیرت آدمی را باز کند و راه رهایی را نشان دهد و یا انسان را در امان خود نگه
دارد
از آیه 99 نحل فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ . إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ این معنا به دست میآید که یکی از مصادیق توکل به خداوند استعاذه به اوست و انسان با این کار در حقیقت خداوند را وکیل خود گرفته و کار را به او واگذار کرده است
از نظر قرآن تنها کسانی از شر شیطان در امان خواهند بود که به خدا ایمان داشته و در مقام عبودیت باشند. در این صورت است که به خداوند به عنوان تنها پناهگاه توجه یافته و خود را به آنجا متصل میکنند و در پناه او قرار میگیرند
چرا که بر اساس آیه 42 سوره حجر إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ
إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ تنها عبادالله هستند که از شر
شیطان در امان خواهند بود.
پس استعاذه به خدا، توکل بر خدا است، زیرا خداى سبحان در تعلیل لزوم استعاذه، بهجاى
استعاذه، توکل را آورده و سلطنت شیطان را از متوکلین نفى کرده است و از سویی دیگر
ایمان و توکل، دو ملاک صدق عبودیتند؛ چرا که بر اساس آیات قرآنی ادعاى عبودیت با
نداشتن آن ایمان و توکل، ادعایى دروغ است
همچنین از آیات قرآنی به دست میآید که میان توکل
نکردن بر خدا و تولاى شیطان و عبادت او هیچ واسطهاى نیست؛ یعنی کسى که بر خدا
توکل نکند او از اولیاى شیطان خواهد بود. در مقابل، کسی که توکل میکند و استعاذه
میجوید در حقیقت از ولایت شیطان خارج شده و در مقام عبادالله در امنیت کامل از
شیطان و شرور و وسوسههای اوست.
پناهجویی به ربوبیت الهی
خداوند در آیاتی از جمله آیات سوره فلق و ناس از
انسان ها میخواهد که برای در امان ماندن از شرور شیطانی و حملاتش، به رب الفلق و
رب الناس پناه برند؛ چرا که مقام ربوبیت الهی اقتضای آن را دارد که هر موجودی را
به کمال بایسته و شایسته اش برساند و اجازه ندهد تا موانعی در برابرش ایجاد شود.
حال اگر، این موانع بیرون از دایره قدرت و علم او باشد لازم است که خداوند به گونهای
وارد شود تا مانع تاثیری نداشته باشد
از این رو خداوند در مقام فعل به هدف پرورش انسان
وارد میشود و اجازه نمیدهد تا شرور بویژه شروری که انسانها از آن آگاه نیستند و
بیرون از علم و قدرت آنان است گریبانگیر بشر شود.
فلق به معنی شکافنده و جدا کننده، نوری است که گریبانگیر ظلمت میشود. از همین رو
به صبحگاهان که نور، ظلمت شب را میدرد به عنوان فلق گفته شده است. از آنجایی که
ابلیس و شیاطین در ظلمت و تاریکی جهل به آدمی از راههای ناشناخته یورش میآورند،
خداوند با نور فلق و شکافنده خود مواضع دشمن را آشکار میکند و آنان را از انجام
شر دور نگه میدارد
انسان وقتی گرفتار غسق شب و تاریکی طبیعی جهل است و
نمیتواند دشمن را ببیند این خداوند است که او را یاری میکند و نمیگذارد که دشمن
هجوم آورد و با نور باطنی که از تقوا بر میخیزد به انسان بصیرتی میبخشد که دشمن
وسوسه گر وارد نشود و یا فرار کند؛ همان گونه که وقتی چراغ قوهای در تاریکی شب به
روی دزدی افتد میگریزد.
ربوبیت خداوندی شامل همه انسان ها چه کافر و مومن و چه زن و مرد میشود و خداوند
همه شئون خلیفه خود را برای رسیدن به کمال به عهده میگیرد. بنابراین اجازه نمیدهد
که انسانی از سوی جن و شیاطین اذیت و آزار شود و او را از مسیر اصلی خارج کنند،
مگر اینکه خود انسان ولایت آنان را بپذیرد. از اینجاست که در سوره ناس بر ربوبیت
الهی نسبت به ناس تاکید شده است. بنابراین، هر انسانی تحت ربوبیت خداوندی است و
هرگز هیچ انسانی از ربوبیت او خارج نخواهد شد. البته این انسان است که خود مسیر
دیگری را میپیماید و میخواهد کمالی را در جای دیگر تجربه کند.
از استعاذه زبانی تا نفسانی
انسان میبایست از همه ابزارها برای رهایی از شرور
شیطانی بهره برد. لذا باید از استعاذه زبانی تا نفسانی استفاده کرد. از آیات قرانی
به دست میآید که برای رهایی از شر شیطان باید به اسمایی خاص توسل جست
از جمله این اسماء الهی اسم بصیر است؛ چرا که انسان با اسم بصیر میتواند به بصیرتی دست یابد که بتواند ابلیس و شیاطین نهان در مخفیگاههایشان را ببیند. همچنین اسم علیم به انسان کمک میکند که نسبت به دشمن و راههای نفوذ او آگاه شود.در این میان اسم سمیع نیز به انسان کمک میکند تا صدای دشمن و وسوسههای او را بشنود
بنابراین انسان با توکل به ربوبیت فلقی و ناسی
خداوند در پناه اسمایی چون سمیع و بصیر و علیم میتواند از شرور شیاطین در امان
باشد. (اعراف200؛ نحل98؛ غافر56؛ فصلت36)
در بیان ذکر زبانی میبایست این گونه گفت: اعوذ بالله السمیع البصیر العلیم من الشیطان الرجیم.
البته این ذکر زبانی باید به حالت نفسانی و روحی تبدیل شود و انسان واقعا خود را
به پناهگاه برساند. این که در هنگام حملات نظامی و هوایی کسی تنها بگوید: به
پناهگاه میروم، واقعا در پناهگاه قرار نمیگیرد، بلکه وقتی این جمله او را به
پناهگاهی امن بکشاند تا در آنجا ایمن باشد آن وقت است که واقعا پناه جسته است
در اینجا نیز انسان نبایست تنها به ذکر زبانی بسنده
کند بلکه باید این ذکر او را به تذکر و تفکر واقعی سوق دهد و خود را به پناهگاه ربالفلق
و رب الناس بکشاند و تحت ربوبیت الهی قرار گیرد.
پس استعاذه وظیفه قلب و نفس انسان است، و شخص مامور است که استعاذه به خدا را در
دل خود بیابد، نه اینکه به زبان بگوید: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» ؛ چرا
که این استعاذه زبانى و امثال آن سبب و مقدمه براى ایجاد آن حالت نفسانى است نه
اینکه خودش استعاذه باشد، و اگر به خود این سخن استعاذه بگوییم مجازا گفتهایم
از این خداى تعالى در آیه فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ نفرموده هر وقت قرآن مىخوانى بگو «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم»، بلکه فرموده: هر وقت قرآن مى خوانى از خدا پناه بخواه
به هر حال، استعاذه واقعی همان توکل به خداست که یک حالت روحی و نفسانی است و انسان خود را به خدای سمیع و بصیر و علیم واگذار میکند تا او بصیرت را به او ببخشد و او را از تیرهای نادیدنی دشمن در امان نگه دارد و محافظت نماید