تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.


اخلاق و سبک زندگی دینی
بسم الله الرحمن الرحیم
انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق


سبک زندگی باید براساس حیات دینی تبیین شود

1- انسان دارای یک حیات ویژه در برابر سایر موجودات است افزون‌بر مشترکات حیات انسانی با سایر موجودات حیات ویژه‌ای را خداوند متعال به انسان داده است و به سبب این حیات ویژه انسان به حیات‌های دیگر نایل شده و این حیات‌ها در طول حیات انسانی و هر کدام دارای خواصی هستند

حیات دینی و ایمانی حیات ویژه خداوند متعال برای انسان‌ها است، دعوت الهی برای حیات بخشی انسان است در آیات قرآن خداوند متعال حیات ویژه را به حیات طیبه تعبیر می‌کند

اساسا زندگی باید تبیین شود تا سبک زندگی روشن شده و فعالیت‌های فکری، عملی و اخلاقی در شئون گوناگون زندگی بر اساس حیات ویژه ترسیم شود، حیات به معنی درک حقیقت وابسته بودن انسان به لامنتهی و حی المطلق است، همه موجوداتی که تحقق داشته و در نظام هستی می‌آیند، هستند و یا می‌روند به حی المطلق قیام دارند
ذکر الهی سبب تثبیت حیات اولیه انسان می‌شود، انسان در این عالم همان‌گونه که به صورت طبیعی برای عمران زندگی دنیوی فعالیت‌ می‌کند برای عمران و آبادانی زندگی و حیات جاودانه نیز باید فعالیت کند و این فعالیت یاد خداست
http://m5736z.blog.ir/post/AKHLAQ%201

نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی - ایرانی‏

2- سبک زندگی ایرانیان از حدود یکصد سال قبل و بخصوص در دوره سلطنت پهلوی با هدف خود باختگی در برابر فرهنگ غربی و شروع روند دگرگونی و اضمحلال فرهنگ و تمدن بومی به معنای عام آن، دچار تغییرات عمیق شد
حتی در دوره هایی شعار محافل رسمی، این بود که برای پیشرفت و ترقی و رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ می بایست از سرتا نوک پا، غربی شد و غربزدگی، سکه رایج مملکت بود

می بایست با تأسی به هشدارهای انتقادی رهبر، موجبات اصلاح سبک زندگی موجود و ارتقای آن بر مبنای الگوی اسلامی-ایرانی به عنوان یکی از مجموعه های تمدن نوین اسلامی را فراهم بیاوریم

درعصر حاضر، غرب به صورت جدی در اندیشه تسلط فرهنگ و تمدن خود بر دنیا، بخصوص بر جوامع اسلامی، با توجه به جنبش بیداری اسلامی در این ممالک می باشد
بویژه اینکه گرایش مردم مغرب زمین به اسلام و پذیرش آن، در سال های اخیر رشد روز افزونی دارد و سرعت گرایش به اسلام بیش از دین رسمی آن ممالک می باشد‏
نقش اساسی خانواده ها در سبک زندگی اسلامی - ایرانی‏

3- اعضای خانواده از آن جهت که اولین افرادی هستند که کودک با آنها مواجه می شود و مدت زمان طولانی تری با کودک و نوجوان ارتباط دارند و همچنین تاثیرپذیری و الگو گیری فرزندان از اعضای خانواده بیشتر است، نقش مهم تری در تربیت فرزندان دارند

مسلم است که کود‌ک، متأثر از تمام انگیزه‌های خانواد‌گی است و رفتار او از رفتارهای اعضای خانواده و محیط خانوادگی تأثیر می ‌پذیرد‌. اعضای خانواده بخصوص والد‌ین به عنوان الگوهای اصلی زند‌گی کود‌ک، احساسات، علایق، ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی و ارزش های اعتقادی خود‌ را به او منتقل می‌کنند

به همین دلیل است که امیر مؤمنان حضرت علی (ع) می فرمایند: "قلب نوجوان، همچون زمینی خالی است، هر بذری که در آن افکنده شود، می پذیرد." و به همین دلیل نگاه دین به کانون خانواده یک نگاه تکمیلی است که در آن زن، مرد و فرزند، رشد و تعالی می یابند


نقش اساسی خانواده ها در سبک زندگی اسلامی - ایرانی‏

4- نسل آینده، امانت هایی هستند که د‌ر د‌ست اولیاء و سپس در اختیار دستگاه های رسمی تعلیم و تربیت کشور از جمله آموزش و پرورش می باشند، که اگر این نسل به سعادت برسد، در ثواب آن سهیم هستند و صلاح و فساد آنان، خدمت و یا خیانت به سرمایه های آینده کشور است

زیرا بخش اعظم اوقات مفید نوجوانان د‌ر خانه و سپس در مد‌رسه سپری می‌ شود
برای داشتن سبک زندگی مناسب باید به اصول و ارزش های اسلامی و پیشینه بومی و ملی خود توجه داشت، زیرا تقلید از سبک زندگی غربی به هویت و اصالت فرهنگ دینی و ملی ما ضربه وارد می کند و این تجربه استعماری در کشورمان سابقه دارد

در صدد تحکیم و ترویج هویت اسلامی - ایرانی در سبک و الگوی زندگی باشند. هرچند وظیفه دولت اسلامی به عنوان حاکمیت و فراهم نمودن زمینه های لازم اعم از نرم افزاری و سخت افزاری، پر رنگ تر می باشد

مفهوم سبک زندگی

5- سبک زندگی در مکاتب مختلف جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی، تعاریف مختلفی دارد که یکی از ساده‌ترین تعاریف سبک زندگی، الگوی رفتار جمعی و مدلی است که مردم یک جامعه براساس آن عمل می‌کنند
نوع لباس پوشیدن، مد، مدل مو، غذا خوردن، نوع منزل، محل سکونت، نوع استفاده از وسیله نقلیه و حتی طبقه اجتماعی که به آن تعلق دارد در مفهوم سبک زندگی قرار می‌گیرد

تعریف دیگر سبک زندگی، الگوی فرهنگی رفتار و مجموعه‌ای از باورهایی است که هر طبقه اجتماعی، بر اساس آن سبک زندگی را پایه‌ گذاری کرده و جهان‌ بینی متمایز را در این مقوله ایجاد می‌کند

به طور کلی سبک زندگی، اموری را شامل می‌شود که زندگی انسان اعم از بعد اجتماعی و فردی (مادی و معنوی، ذهنی و عینی) را در بردارد. بینش ما ادراکات، اعتقادات، برجسته‌سازی، نقش انگاره‌ها و زمینه‌سازی مذهبی را شامل می‌شود
سرعت انتقال فرهنگ و مفاهیم از سوی غرب بسیار است و ما باید در ارائه سبک زندگی اسلامی، صادرکننده فرهنگ باشیم و نباید از سبک زندگی غرب تأثیر بگیریم بلکه تلاش‌مان بر تأثیرگذاری باشد


تربیت دینی اساس سبک زندگی است

6- عمده ترین اصل تربیتی در بحث تربیت دینی را در مرحله اول باید در خودِ مفهوم تربیت دینی جستجو کرد
تربیت دینی به معنای شکوفا شدن، ظاهر شدن و بالفعل شدن توانایی هاست
یعنی کار اصلی مربی این است که استعدادهای درونی مخاطب مورد تربیت را شکوفا سازد، باید زمینه ای برای او فراهم آورد تا آنچه را در درون دارد به فعلیت رساند

توجه اسلام به نقش تربیتی خانواده

در اسلام برنامه ای جامع برای رسیدن به خانواده موفق از طریق ازدواج در نظر گرفته شده که در سایه این رهنمود ها می توان به خانواده و جامعه ای سالم دست پیداکرد، آن هم به وسیله ازدواج سالم
خانواده پایه گذار بخش مهمی در سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی برعهده دارد


7- اسلام از همان ابتدای تولد، برنامه ها و دستورهای خاصی را برای رشد و تربیت کودک تنظیم فرموده و اجرای آن را برعهده والدین قرار داده است

 اصولا اسلام در مورد رشد و تربیت، حقوق مسلمی را برای کودکان قائل است
امام سجاد (ع) در ضمن توضیح حقوق فرزند بر والدین می فرماید: با فرزندت آن چنان رفتار کن که اثر نیکوی تو، مایه زیبایی و جمال اجتماعی او شود
یا اینکه او را آن چنان تربیت کن که بتواند در کارهای مختلف زندگی با عزت و آبرومندی زندگی کند و مایه زیبایی وجمال تو باشد

اسلام در سراسر دوره کودکی و نوجوانی که مهمترین دوران رشد و تربیت کودک است
برنامه های خاص و سفارش های تربیتی بسیاری را در انتخاب اسم و نحوه شیر دادن و از شیر گرفتن، درمحبت و مهرورزی به کودکان و در رعایت عدالت و وفای به عهد نسبت به آنها، چه در دوره بلوغ و چه در دوره جوانی بیان فرموده است


8- سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است

در موضوع سبک زندگی نباید نگاه‌مان به دیگر الگوها باشد چرا که اسلام به طور کامل همه چیز را برای ما به طور عام و خاص و در همه موارد شرح داده است
شاید غرب در عصر کنونی در سخت افزاری پیشرفت کرده باشد و حرف اول را در دنیا می‌زند، اما زمانی که وارد متن زندگی غربی‌ها می‌شویم، افسردگی، بی‌هدفی و پوچی را در زندگی‌شان شاهد هستیم
غرب در بخش نرم‌افزار دچار مشکلاتی هستند

پنج درس زندگى و ترک شبهات سبک رندگی

9- 1ـ به نااهل دانش نیاموزید

پیامبر(ص): کسى که لایق دانش اندوزى نیست به او چیزى نیاموزید، چرا که وقتى علم به دست او بیفتد در راههاى انحرافى استفاده مى کند و دنیایى را ویران مى سازد
در همین عصرِ حاضر، کسانى که دنیا را به فساد مى کشند، عالمند. سرکرده هاى دولتهاى استعمارى جزء علما و دانشمندان هستند

2 ـ علم را از اهلش مضایقه نکنید

چرا که به آنان ظلم مى شود قرآن تعبیرات مختلفى دارد، آیه2 بقره هُدًى لِلْمُتَّقِین یا 67 یونس: اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یَسْمَعُون
در شب و روز نشانه هایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند. که مى فهماند علم بى تهذیب ثمرى ندارد
معلوم مى شود هدایت مخصوص کسانى است که زمینه هاى قبلى داشته باشند. در قدیم علما به هر شاگردى اجازه نمى دادند که در محضر درس آنان حاضر شود امتحان اخلاقى مى کردند که این فرد چه مرحله از تقوا را داراست
(بحار،ج 77،ص 179)

10-  3- اگر ظالمى به شما ظلم کرد شما انتقام نگیرید

اگر انتقام بگیرید، ارزشتان از بین مى رود و مثل او مى شوید
البته این در جایى است که ظالم از آن عفو، سوء استفاده نکند یا این بخشش، عکس العمل نامطلوبى در جامعه نداشته باشد فمن عفی و اصلح فاجره علی الله

4- اعمالتان را خالص و بدون ریا انجام دهید

چنین کارى بسیار مشکل است، چون ریا، فقط یکى از سرچشمه هاى فساد عمل است و عوامل دیگرى چون عُجْب، شهوات نفسانى و... نیز هست که عمل را تباه مى گرداند
مثلاً، گاهى نماز شب به جا مى آورم تا از دیگران برتر باشم و ...، که این انگیزه ها نیز عمل را فاسد مى گرداند

11-  5- اگر کسى از شما چیزى خواست، از آنچه دارید مضایقه نکنید

چرا که اگر خوددارى ورزید خدا خیرش را قطع مى کند
زیرا کَمالُ الْجُودِ بَذْلُ الْمَوْجُودِ است
میزبان اگر آنچه دارد براى میهمان نیاورد ظلم کرده و میهمان هم اگر بیش از آنچه میزبان دارد تقاضا کند ظالم است

بخشش اگر انسان بخواهد واقعاً حال و نشاط داشته باشد باید از غذاهاى مشتبه، جلسات و حرفهاى مشتبه بپرهیزد و واقعاً باید در مقام عمل، احتیاط کند


سبک زندگی جوان مسلمان

12- جوانی دوران حساس و تعیین کننده شخصیت فرد است. در این دوران غرور، احساس، شهوت و ناپختگی بر شخص سایه می افکند
چیزی که می تواند این احساسات را در مسیر سالم، هیجان و غرور را در طریق مثبت و شهوت را در مسیر مشروع هدایت نماید، برگزیدن سبک زندگی بر اساس قانون الهی است

برخی افراد به غلط جوانی را دوران نادانی و هرگونه اشتباهی را با دلیل جوانی توجیه پذیر می دانند این در حالی است که از نگاه اسلام جوانی دوران تلاش، کوشش و تفکر است
آموزه های اسلامی به دوره حساس جوانی اهمیت ویژه ای می دهد.

چنان که پیامبر اعظم(ص) می فرماید: خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه و باتقوا بر فرشتگان می نازد و می فرماید: این بنده من را بنگرید به خاطر من از هوای نفس خویش دست کشیده است

همچنین قرآن کریم با طرح الگوهایی از جوانان شایسته همانند اصحاب کهف و برخی از پیامبران جوان الهی و یادآوری برخی از داستان ها و نکات اخلاقی و تربیتی سیمای جوان شایسته را ترسیم میکند


مهم ترین مؤلفه های سبک زندگی جوان مسلمان در قرآن

13- حق پذیری، داشتن ایمان و دوری از شرک

قرآن در ارتباط با برخی از جوانان اصحاب کهف می فرماید: ‌ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می کنیم، آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما برهدایت شان افزودیم
جوانان زودتر به حقایق دل می بندند و در عمل نیز بی باک و جسور اند و اگر چیزی را حق ببینند در تثبیت آن مقاومت می کنند

عدالت طلبی و حمایت از مظلومان: از آنجا که جوان هنوز در نابرابری های محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است صفت عدالت طلبی و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلی دارد

کوشش و تلاش: دوره جوانی زمان تلاش، کوشش و نشاط است. قرآن در این باره حضرت موسی را یادآور می شود و او را سمبل و الگوی یک جوان فعال و تلاشگر و پرتحرک معرفی می کند
که بدون سرمایه و ثروت برا ی حضرت شعیب کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده با ثروت فراوان به شهر خود بازگشت

14- شهامت و شجاعت:

در سبک زندگی اسلامی جوان شایسته دارای شهامت و شجاعت است. این دو از صفات کمال انسان است که بیشتر در جوانان نمود دارد

عفت و پاکدامنی:
زندگی جوان مسلمان باید همراه با عفت و پاکدامنی باشد. قرآن کریم در جایی در باره حیا و عفت دختران شعیب می فرماید: ناگهان یکی از آن دو زن به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت

پرهیز از افراط و تفریط:
پرهیز از افراط و تفریط و رعایت اعتدال از ویژگی های زندگی جوان مسلمان است. امام موسی کاظم(ع) در این باره می فرماید:‌ بهترین کارها معتدل ترین و میانه ترین آنهاست.جوانان در این مقطع از سن باید احساسات و شور جوانی را در خویش کنترل و هدایت کنند و از افراط و تفریط در امور بپرهیزند

خوش اخلاقی و تواضع در برابر مردم:
لقمان حکیم به فرزند جوانش سفارش می کند: پسرم با بی اعتنایی از مردم روی بر مگردان و مغرورانه بر زمین راه نرو که خداوند هیچ متکبر و مغروری را دوست ندارد

15- عبادت و امر به معروف و نهی از منکر:
یک جوان شایسته باید در اقامه نماز بکوشد و مردم را از منکرات و
 زشتی ها نهی و به خوبی ها دعوت کند و در برابر سختی ها و مشکلات صبور باشد

نیکی به پدر و مادر:
از ویژگی های یک جوان شایسته، نیکی به پدر و مادر است.خداوند می فرماید: به پدر و مادر خود نیکی کنید همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و..

یادآوری معاد و روز قیامت:
در زندگی جوان مسلمان هیچ گاه یاد مرگ و روز قیامت و حساب و کتاب اعمال آخرت فراموش نمی شود.لقمان به فرزند خویش می فرماید: ‌پسرم اگربه اندازه سنگینی دانه خردلی (عمل خوب یا بد) باشد و در دل سنگی یا در گوشه ای از آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را در قیامت به حساب می آورد، خداوند دقیق و آگاه است

اهتمام به ازدواج:
ازدواج یکی از محبوب ترین نهادها نزد خداوند و از سنت های پیامبر(ص) است که با آن میتوان خود را تضمین کرد .جوان برای رشد خود نیازمند به آرامش روحی و فکری است و این آرامش در سایه ازدواج مهیا شود

16- دوری از هوای نفس و شهوت:
بالاترین غریزه انسان غریزه شهوت است که اوج آن در دوران جوانی است و بزرگترین مانع رشد یک جوان شهوت و هوای نفس اوست
حضرت علی(ع) در این باره می فرماید:
هر کس از شهواتش پیروی کند به تحقیق در هلاکت به نفسش کمک کرده است

طلب شخصیت و عزت شخص:
جوانان در طلب شخصیت و کسب عزت نفس می باشند و مایلند هر چه زودتر شخصیتی ثابت و مستقل برای خود بسازند و موجبات رشد خود را فراهم نمایند و صلاحیت های لازم را برای پذیرش در جامعه به دست آورند

الگویابی:
یکی از مهمترین نکات در سبک زندگی جوان مسلمان الگویابی است که در راستای رشد و شکل گیری هویت شکل می گیرد. قرآن کریم پیامبر اسلام را  شایسته ترین الگو معرفی می نماید
سخن آخر اینکه
فرصت زندگی اولین نعمتی است که خداوند متعال به انسان ارزانی داشته است که بهترین دوره آن جوانی است
از این رو باید سبک زندگی به گونه ای باشد که مدیون جوانی نشویم و به گونه ای جوانی کنیم که شرمنده زندگانی خود نباشیم
به قول مرحوم شهریار:
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام/ شرمنده جوانی از این زندگانی ام


نگاه توحیدی در سبک زندگی اسلامی

17- مسلمان دارای سبک زندگی اسلامی خاصی است که محور همه چیز در آن توحید است. هر کاری را که انجام می‌دهد در آن خداوند مد نظر است، زیرا آغاز و انجام و میانه هر چیزی خداست

پس هیج جایی را خالی از خداوند صمد نمی‌یابد و می‌داند که خداوند همه جا را پرکرده و جایی را خالی و اجوف نگذاشته است و این معنای صمدیت خداوندی است که در سوره توحید بیان شده است

البته همه ما ادعای مسلمانی را داریم ولی در زندگی، اهل توحید نیستیم. نگاه ما به زندگی، توحیدی نیست. لذا وقتی در زندگی با مساله و مشکلی مواجه می‌شویم
پیش از آن که خدا را ببینیم اسباب و ابزارهای مادی و دنیوی را می‌بینیم و گاه حتی در طول این اسباب خدا را نیز نمی ‌بینیم و در حقیقت اعتقادی به توحید فعلی نداریم
باور نداریم که این خداست که همه چیز را آفریده و همچنان در حال خلق است و بقای ما به اوست و هر آنچه درجهان و هستی صادر می‌شود فعل اوست


مهمترین نشانه های توحید و بلندترین مقام آن، انقطاع الی الله است

18- امیرمومنان علی)ع( خواهان عنایت الهی برای وصول به این نقطه از توحید است و میفرماید:
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک؛ خدایا کمال انقطاع به سویت را به من ببخش!

هر انسانی باید بکوشد تا به این نقطه از توحید علمی و عملی برسد؛ یعنی آن مقام را بشناسد و بدان برسد
خداوند در این باره میفرماید: فقروا الی الله؛ از هر چه غیر به سوی خدا بگریزید(ذاریات50 )

پس باید غایت حرکت علمی و عملی خود را رسیدن به مقام انقطاع الی الله و وصول به خدا و لقای الهی بدانیم؛ )انشقاق6 ( چرا که همه مفهوم عبادت و دین و زندگی این است

اما مشکل توده های مردم این است که یا این مقام را نمیشناسند یا راه وصول را نمیدانند و یا میدانند ولی گامی در این راه برنمیدارند
چرا که یا انگیزه قوی نیست و عزم جدی ندارند یا اینکه مانعی پیش رویشان است که گامها را سست و نااستوار میسازد یا از حرکت باز میدارد


این گونه مباشید!

19- علی (ع) درباره کسانی که از پشتوانه اخلاق عملی برخوردار نبوده و در زندگی مذبذب و از ثبات رفتاری متعالی برخوردار نیستند چنین می‌فرماید:
چون کسی مباش که بدون کار خیری امید به آخرت می‌بندد، و با آرزوی دراز خود توبه را به تاخیر می‌اندازد..

 اگر بیمار شود، پشیمان می‌گردد، و اگر تندرستی یابد، آسوده به لهو و شادی می‌پردازد اگر بهبود یابد از خود راضی می‌شود، و چون بیمار شود اندوه می‌خورد. هر گاه بلایی به او رسد خدا را به زاری می‌خواند، و اگر به رفاهی دست یابد با خودخواهی رخ از خدا بر می‌تابد... (الحیاه ج7 ص478)

... آنچه از دنیا به او رسد سیر نگردد، و اگر از او گرفته شود قناعت نورزد، از سپاسگزاری در برابر آنچه دریافته ناتوان است، به در برابر آنچه باقی مانده (و به او نرسیده) افزون خواه است... (ص479)

همچنین امام صادق (ع) در این زمینه می‌فرماید: خشن و درشتخوی مباش که مردمان خوش نداشته باشند به تو نزدیک شوند، و سست (و ناتوان نیز) مباش که هر کسی تو را می‌شناسد تحقیرت کند، و با بالاتر از خود بد رفتاری مکن، و پایین‌تر از خود را به ریشخند مگیر. (بحارالانوار، ج 78، ص283 به نقل از نهج‌البلاغه)




سبک زندگی اسلامی، پیش از هر چیز اخلاقی است

30- زیرا هدف از آموزه‌های وحیانی اسلام بلکه پیامبران در طول تاریخ، هدایت مردم به سوی سبک خاصی از زندگی است که اخلاق در محور باشد

از این رو حتی اگر از عدالت به عنوان هدف نهایی آموزه‌ها سخن به میان آمده (حدید، آیه 25) با محوریت اخلاق عدالت‌محور است
زیرا انسان هر چند یکی از عقلانی‌ترین موجودات هستی در کنار عقول فرشتگان است
ولی عواطف انسانی حرف اول را می‌زند و پیامبر(ص) خود را مامور برای اتمام مکارم اخلاقی دانسته است
خداوند آموزه‌های اسلامی را به گونه‌ای قرار داده که پاسخگوی نیازهای فطری بشر باشد. (روم31)

 در این میان پاسخ‌گویی به نیازهای عاطفی و اجتماعی، بیش از هر چیز دیگری اهمیت می‌یابد
زیرا این بخش ارتباط تنگاتنگی با روح و روان آدمی دارد، چرا که انسان موجودی اجتماعی است و در گوشه‌گیری و انزوا هرگز به آرامش و آسایش نمی‌رسد.
با نگاهی به آموزه‌های قرآنی و اسلامی می‌توان گفت که اسلام با محوریت اخلاق اجتماعی، احکام خود را سامان داده است
بنابراین، در سبک زیست اسلامی می‌بایست این اولویت همواره مدنظر قرار گیرد


ساختارهای ضداسلامی جامعه

31- مشکل جوامع اسلامی در عصر حاضر آن است که زیرساخت‌های فکری و فرهنگی آن التقاطی است
هر بخش از آن از جایی گرفته شده و ما تنها به عنوان مسلمان، مجموعه‌های غیراسلامی را دخالت داده و زندگی و ساختار جامعه را بر پایه آن ساخته‌ایم

فرهنگ‌های بشری از سوسیالیزم تا لیبرالیسم، در ساختار جامعه حضور جدی دارد، اما با این همه خود را مسلمان و جامعه را اسلامی می‌دانیم
اگر نماز و روزه و برخی دیگر از نمادهای اسلامی چون حجاب نبود، هیچ تفاوتی میان بینش‌ها و نگرش‌های مردم جوامع اسلامی از غیراسلامی نیست
تلاش برای اسلامی کردن ظواهر نمی‌تواند تاثیرگذار باشد، زیرا ساخت‌ها و ساختار آن، غیراسلامی و مبتنی بر بینش‌ها و نگرش‌های غیراسلامی است

اگر دانشجوی پزشکی در مسیر رفتن به جلسه امتحان خود، با صحنه دلخراش تصادفی مواجه شود و بخواهد کمک کند این مسئله حتی اگر برای مدیریت دانشگاه به اثبات برسد، نه تنها هرگز مورد تشویق قرار نمی‌گیرد بلکه به سبب عدم حضور در جلسه امتحان، درآن درس می‌افتد

32- علت اینکه نمی‌توان اخلاق اجتماعی اسلامی را در جامعه اجرا کرد

همان ساختارهای غیراسلامی جامعه است چگونه می‌توان به دور از ربا زندگی اقتصادی خود را سامان داد، درحالی که ربای بانکی ساختار اقتصاد جامعه اسلامی است
وقتی ما بخواهیم سبک زیست اسلامی داشته باشیم، ناچار باید برخلاف ساختار جامعه حرکت کنیم
دراین صورت از نظر مردم و نهادهای اجتماعی، به عنوان عنصر غیرمطلوب و غیرهنجاری طرد شده و به عنوان فرد ضدجامعه معرفی می‌شویم

به قول دکتر حسابی اگر بخواهیم خانه خود را آباد کنیم باید کشور را ویران و اگر کشور را آباد کنیم می‌بایست خانه خود را ویران کنیم
زیرا ساختار جامعه به گونه‌ای است که جمع میان آبادی خانه و کشور با هم را برنمی‌تابد
پس اگر درهرعرصه‌ای از عرصه‌ها وارد شویم با این مشکل جدی ساختارهای غیراسلامی مواجه می‌شویم که همه افکار و رفتارهای ما را احاطه کرده و اجازه نمی‌دهد تا سبک زندگی اسلامی داشته باشیم


اهم‌های اسلام و مهم‌های آن

33-  آسیب‌شناسی جامعه اسلامی به خوبی روشن می‌کند که نوعی جابجائی میان اهم و مهم رخ داده است و ظواهر کم ارزش و گاه بی‌ارزش، جایگاه اصلی را یافته و تمام فکر و ذکر مسئولان درهمه رده‌های فکری و اجرایی را به خود مشغول کرده
این درحالی است که باید تمامی توجه فکری و عملی به ساختارهای بنیادین معطوف باشد

اگر ساختارهای رفتاری جامعه اسلامی همچنان بر مدار دنیاگرایی و جمع ثروت باشد، هرگز نمی‌توان امیدوار بود که انفاق و پرداخت زکات و کارهائی مانند آن در راستای ارتقای سطح اقشار فقیر به یک رفتار اجتماعی تبدیل شود؛ چرا که در این صورت انفاق‌کنندگان همانند انسان‌های ساده لوح دیده می‌شوند

همچنین اگر آزادی فردی، ساختار فکری و فرهنگی جامعه باشد، نمی‌توان امیدوار بود که ایثار و احسان و از خودگذشتگی یک رفتار هنجاری شود، بلکه به عنوان یک رفتار ضدعقلانی تلقی می‌شود
پس اگر بخواهیم سبک زندگی اسلامی را در جامعه داشته باشیم، نخستین گام آن است که در ساختار فکری و فرهنگی جامعه تغییرات بنیادی ایجاد کنیم
در این راستا باید همواره اصول اخلاق اجتماعی را مقدم بر مسایل فردی قرار دهیم، چنان‌که در زمان تضاد و یا تزاحم میان آزادی و عدالت، عدالت را مقدم و برتر بدانیم
زیرا جامعه با عدالت است که می‌تواند به همه نیازهای فردی و اجتماعی پاسخی مناسب بدهد

اخلاق اجتماعی و خدمت به خلق، اهم‌های اسلام

 34- برهمین اساس است که همواره در مقام تزاحم، خدمت به خلق مقدم بر عبادت‌های شخصی می‌شود و در روایات بسیاری بر این نکته تأکید شده که مسلمانی در خدمت به خلق است
علی(ع): خیر الناس من نفع الناس؛ بهترین مردم کسی است که نفع ‌رساننده مردم باشد (غرر الحکم)

بقره177: نیکی آن نیست که روی خود، به جانب مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکوکار کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد و مال خود را با آنکه دوستش دارد
به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و در بند ماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زکات بدهد و اینان چون عهدی می‌بندند بدان وفا می‌کنند و در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ، صابرند

در این آیه بدرستی رابطه ایمان واقعی با فعالیت‌ها و مسئولیت‌های اجتماعی بیان شده و عبادات فردی در کنار عبادات اجتماعی معنا و مفهوم می‌یابد
از این‌رو علی(ع) می‌فرماید: رأس الایمان الاحسان الی الناس؛ اساس ایمان، همان احسان به مردم است (غررالحکم ج4 ص52)

 34- امام صادق(ع) نیز در تفسیر ایمان خالص و واقعی می‌فرماید:

من خالص الایمان، البر بالاخوان والسعی فی حوائجهم فی العسر و الیسر؛
 نیکی به برادران دینی و تلاش و جدیت برای رفع مشکلات آنان در تمام زمینه‌ها و در هر شرایط، برخاسته از ایمان خالص است (بحارالانوار ج71 ص317)
پیامبر(ص) در تبیین همین معنا و نگرش وحیانی قرآن، اسلام و نه ایمان را در گرو خدمت به خلق می‌داند
اسلام به عنوان دین فطرت همانند عقل سالم، حکم می‌کند که کمال را می‌بایست در خدمت به آفریده‌های الهی دید و برای خودسازی و تزکیه باید از مسیر خدمت به آفریده‌ها عبور کرد نه در گوشه‌نشینی و رهبانیت

از این‌رو می‌فرماید: من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم؛
مسلمانی غیر از خدمت به برادران مسلمان و اهتمام در رفع مشکلات آنان نیست. (اصول کافی ج2 ص167، بحارالانوار ج71 ص337)

آن حضرت همچنین در بیان این نکته قرآنی که عمل صالح و احسان و نیکی در دو مفهوم، خودنمایی می‌کند، می‌فرماید:
خصلتان لیس فوقهما من البر شی: الایمان بالله و النفع لعبادالله؛ ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او دو خصلت نیک است که برتر از آن چیزی نیست (بحارالانوار ج74 ص137)


35- یکی دیگر از مفاهیمی که جایگاه مسئولیت‌های اجتماعی
را در کمال‌یابی انسان تبیین می‌کند، مفهوم تعاون است
ایمان واقعی را باید در تعاون و همکاری‌های اجتماعی مردم جست‌وجو کرد
 مائده2 به جایگاه تعاون توجه می‌دهد و ارتباط آن را باتقوا و پارسایی روشن می‌سازد

مواسات:
پیامبر: اعظمهم عنده منزله احسنهم مواساه و موازره
بلندمرتبه‌تر در نزد خداوند نیکوترین در مواسات و کمک رسانی و پشتیبانی از دیگران است (بحارالانوار ج71 ص341)
امامان معصوم از جمله امام صادق(ع) نیز در سیره و سنت در این مسیر کمالی گام برداشته و به عنوان سرمشق انسان، بر آن بودند تا خدمتکاری خلق را به خوبی نشان دهند همان‌گونه که در خانه علوی(ع) اعضای خانواده در مقام نیکی، سه روز خوراک افطاری خویش را به یتیم و اسیر و فقیر دادند (سوره انسان)

امام صادق(ع) نیز بارها دارایی خویش را در میان بینوایان و فقیران تقسیم کرد و به اشکال گوناگون خود را در خدمت خلق قرار داد.
امام سجاد(ع) هم بارها ناشناخته در میان کاروان‌های حاجیان قرار می‌گرفت تا به خدمتکاری ایشان مشغول شود و هرگاه شناخته می‌شد از آنان جدا و به کاروانی دیگر می‌پیوست
اگر امیرمؤمنان علی(ع) نخلستان می‌ساخت و چاه آب می‌کند و بر فقیران و بینوایان وقف می‌کرد
آن حضرت (ع)بر پایه آن که به آنچه می‌گویند عمل کنند و مصداق «لم تقولون مالا تفعلون» (صف، آیه 2) نباشند، به هر چه می‌گفت، عمل می‌کرد و همان‌گونه که دیگران را به خدمت خلق می‌خواند، خود نیز در خدمت خلق بود


سودمندی برای یکدیگر

36- امام صادق(ع): مؤمنان خدمتگزار یکدیگرند به یکدیگر فایده و سود می‌رسانند (کافی ج2 ص167)
نکته این حدیث به نظر ما فقط این نیست که فایده برساند بلکه فایده‌اش را با منت گذاشتن باطل نکند

شخصی خدمت امام حسن علیه‌السلام رسید و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد! در برآوردن حاجتی به من کمک فرما
حضرت از جا برخاست و همراه او شد، در بین راه گذر آنان بر امام حسین ع که ایستاده بود و نماز می‌گزارد افتاد
امام حسن(ع) پرسید: چرا جهت حاجت خود از امام حسین(ع) کمک نطلبیدی؟ عرض کرد: در صدد برآمدم اما گفتند: او معتکف است

سبک اسلامی زندگی این است که همواره امور اجتماعی بر امور فردی و شخصی مقدم شود و به مسایلی چون صله‌رحم و برآوردن حاجت‌های مردم بیش از برخی از نمازها و روزه‌های مستحب اقدام کنیم
از این رو اگر دل مومنی با همراهی در سفره‌اش شاد می‌شود، می‌توان روزه مستحب را شکست و با برادر مومن غذا خورد در حالی که ثواب روزه‌دار نیز برای او نوشته می‌شود


مبانی حیات طیبه

37- امام صادق(ع) : من بنا و ساختمان زندگی‌ام را روی چهار پایه نهاده‌ام

پایه اول
عامل بودن به وظایف «علمت ان عملی لایعمله غیری فاجتهدت» این را فهمیدم که آن کاری را که مربوط به من است و انجامش را از من خواسته‌اند، دیگری آن را انجام نخواهد داد، پس کوشیدم آن را خودم انجام دهم.
پایه دوم
ادراک محضر حق «و علمت ان‌الله عزوجل مطلع علی فاستحییت» دانستم که هر جا باشم، خدا آگاه از کار من است، از او حیا کردم»
پایه سوم
مطمئن بودن از روزی خود «و علمت ان رزقی لایاکله غیری فاطما ننت» دانستم که رزق مرا کسی غیر من نخواهد خورد، آسوده‌خاطر گشتم
پایه چهارم
آماده بودن برای مرگ «و علمت ان اخر امری الموت فاستعددت» دانستم که پایان کارم مرگ است
از اینرو آماده برای فرا رسیدن آن گشتم. بحارالانوار ج78 ص228


اخلاق در قرآن

38- دین مبین اسلام بسان شجره طیبه‌ای است که آموزه‌های اعتقادی به منزله ریشه، احکام و موازین فقهی به مثابه شاخ و برگ و اخلاق به منزله میوه آن است
اینکه در ارتباط با خدا، افراد جامعه، طبیعت و دیگر پدیده‌های عالم هستی چگونه باید فکر و عمل کرد، از جمله مباحثی است که اخلاق را در جایگاه مهمترین امور زندگی بشری قرار می‌دهد

روایت معروف نبوی انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق حکایت از اهمیت اخلاق در جهت‌گیری دعوت انبیاء دارد. اهل بیت عصمت (علیهم السلام) آیین فکر کردن را نیز به ما آموخته و گفته‌اند:
حسن ظن به خدا امیدوار و خوش گمان به خداوند، پس از لغزیدن و اشتباه امید عفو و بخشش دارد ‌و با این امید از خواب برمی‌خیزد

دعای کمیل ما هکذا الظّنّ بک و لا المعروفُ مِن فضلک در دنیا هم جا دارد و اختصاصی ‌به آخرت ندارد. حسن ظنّ به خدا این است که انسان، با "کریم"، "ستّار"و "غفّار" روبروست
در این صورت، سعی می‌کند که به جنگ کریم نرود و اگر اشتباهی مرتکب شد، از جامه کرامت کریم، مددی بگیرد و خود را با آن‌ بپوشاند و به این ترتیب، این حُسن ظنّ، مایه نجات انسان است
http://m5736z.blog.ir/post/SABkE%20ZeNdegI

خوش خلقی در فرهنگ اسلام

39- اسلام چیزی جز اخلاق نیک و خلق خوش نیست؛ زیرا اسلام به کمال مطلق دعوت میکند که همان دعوت به خدایی شدن و متاله گشتن است و این جز با خوش خلقی و نیک خلقی به دست نمی آید
از این رو روایات بسیاری در محور خوش خلقی وارد شده و مردم را بدان دعوت میکند:

امام علی(ع): رب عزیز اذله خلقه و رب ذلیل اعزه خلقه چه بسیار عزیزی که خلق او ذلیلش کرد و چه بسا ذلیلی که با حسن خلق عزیز شد
امام حسن(ع): ان احسن الحسن الخلق الحسن؛ زیباترین زیبایی ها خوش خلقی است
رسول خدا(ص): حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره؛ خوش اخلاق، خیر دنیا و آخرت را برده
امام علی(ع): لاقرین کحسن الخلق. هیچ همنشینی مثل اخلاق خوب نیست
امام علی(ع): حسن الخلق رأس کل بر. خوش خلقی در رأس همه نیکی هاست
امام علی(ع): الخلق المحمود من ثمار العقل. خلق پسندیده از میوه های عقل است
امام علی(ع): عنوان صحیفه المومن حسن خلقه. سیمای مومن خوش خلقی اوست
رسول الله(ص): ما حسن الله خلق امرء و خلقه فیطعمه النار؛ خداوند نیکو نکرد خلق و خلق کسی را که در عین حال طعمه آتش شود
رسول الله(ص): ما یوضح فی میزان امرء یوم القیامه افضل من حسن الخلق هیچ چیز در قیامت در میزان اعمال انسان موثرتر و بالاتر از حسن خلق نیست
امام صادق(ع): لاعیش اهنا من حسن الخلق  هیچ عیشی گواراتر از خوش اخلاقی نیست (میزان الحکمه ج3 ص130تا153)

40- خلق عظیم، هدف آفرینش
مهمترین و اساسی ترین فلسفه و هدف آفرینش انسان تخلق به خلق عظیم می باشد
زیرا بر اساس آموزه های قرآنی هدف از آفرینش انسان این است که انسان به عنوان خلیفه الهی مسئولیت ربوبیت موجودات هستی را به عهده گیرد

و از فرش تا عرش از خاکی تا افلاکی یعنی پست ترین موجودات تا عالی ترین و قدسی ترین آنان یعنی فرشتگان را تربیت کرده و چنان که سزاوار و شایسته آنان است آنان را پرورش دهد (بقره30)
از این رو خداوند همه صفات خویش را به شکل قوه در ذات انسان به ودیعت نهاده تا نسبت میان خلیفه و مستخلف عنه یعنی خدا، نسبتی کامل و تمام باشد (بقره31)

دست یابی به خلافت و مظهریت در ربوبیت که همان مقام ربانیون است، زمانی برای انسان ممکن و شدنی است که انسان بتواند اسما و صفات الهی سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد

این همان چیزی است که از آن به متاله (خدایی) شدن یاد می شود


خوش خلقی در فرهنگ اسلام

41- خداوند درباره پیامبر(ص) در آیاتی از جمله آیه4 قلم میفرماید: انک لعلی خلق عظیم این خلق عظیم، همان معنای دیگر متخلق به اخلاق عظیم الهی شدن و متاله (خدایی) شدن حضرت(ص) است

از این رو ایشان قابلیت آن را یافته تا اسوه کامل و حسنه تمام بشریت در طول تاریخ باشد (احزاب21) امامان معصوم(ع) به حکم آیاتی از جمله 61 آل عمران 53نساء3و55 مائده و33 احزاب و مانند آن نیز به حکم نفس و جان پیامبر(ص) بودن، از همان ویژگی ها و صفت خلق عظیم برخوردار میباشند

پیامبر(ص) مأموریت خود و امامان معصوم(ع) را به عنوان اتمام مکارم اخلاقی برمی شمارد. اتمام مکارم اخلاقی به این معناست که هر مکرمت اخلاقی و امر پسندیده اخلاقی از نظر عقل و عرف و شرع را به شکل تمامی آن بیان کند این همان متخلق به خلق عظیم شدن است


42- از نظر آموزه های اسلامی، انسان مؤمن، انسان اخلاقی است و اگر کسی حتی کوچک ترین مشکل اخلاقی داشته باشد، از دایره ایمان به همان اندازه بیرون و از قرب الهی یعنی متاله و متخلق به خلق الهی شدن دور می باشد
بخش بزرگی از آموزه های اسلامی به مسأله ادب پرداخته است؛ زیرا ادب به یک معنا بیان تمامیت یک مکرمت و کمال اخلاقی و هنجاری است

در روایت است که پیامبر(ص)، اسلام را همان اخلاق نیک و حسن خلق معرفی میکند الاسلام حسن الخلق
امام باقر(ع) نیز روایت است که این که خداوند پیامبر(ص) را به خلق عظیم می ستاید انک لعلی خلق عظیم هو الاسلام

پیامبر(ص): خداوند ایمان را آفرید. ایمان گفت: مرا تقویت کن خدا هم ایمان را با حسن خلق و سخاوت تقویت فرمود
همین که خداوند کفر را آفرید. کفر گفت: مرا تقویت کن خدا هم کفر را با بخل و بدخلقی تقویت فرمود
پس ایمان واقعی چیزی جز اخلاق نیک نیست؛ چنانکه کفر نیز چیزی جز بدخلقی نیست

پس اولین گام در ایمان و مسلمانی آن است که انسان رنگ خدایی بگیرد و صبغه الله شود و نمایشی از اخلاق خوب را به نمایش گذارد و در نهایت حقیقت اخلاق خوب باشد

43- از زیبایی صورت تا جمال سیرت

جمال واقعی و پایدار در زیبایی صورت و تناسب اندام نیست، بلکه به داشتن سیرت زیبا و اخلاق نیک است و این زیبایی هر اندازه در افراد برجسته‌تر باشد جذاب‌تر، پرمعناتر و ارزشمندتر است. سعدی شیراز:
تن آدمی شریف ست به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

بر این اساس زیبایی و جمال واقعی به زیبایی صورت و تناسب اندام نیست، بلکه داشتن صفات و اخلاق نیک است و این زیبایی هر اندازه در افراد برجسته‌تر باشد جذاب‌تر و پرمعناتر است
 معرفت، عدالت، سخاوت، شجاعت، عطوفت و مهربانی، راستی و درستی، عزت نفس و مناعت، هر یک مظهری از مظاهر این جمال و زیبایی پایدار هستند

روایت شده پیامبر بزرگوار اسلام(ص) هرگاه که در کنار آینه قرار می‌گرفت و خود را در آن مشاهده می‌کرد این دعا را می‌خواند اللهم حسن خلقی کما احسنت خلقی؛ پروردگارا همانطور که صورتم را زیبا آفریدی خلق و سیرتم را نیز نیکو قرار ده


44- اهمیت جمال باطنی

 در دورانی زندگی می‌کنیم که از یک‌سو هر ساله میلیون‌ها انسان از گرسنگی و کمبود غذا جان خود را از دست می‌دهند و از سوی دیگر جمال‌آرایان ظاهری در کنار مغازه‌های مخصوص سگ‌ها مشغول خرید انواع لوازم آرایش از خمیر دندان سگ‌ها گرفته تا ادکلن مخصوص حیوانات هستند

وقتی صادقانه در آمار خودکشی‌ها، دزدی‌ها، اختلاس‌ها و بی‌بندو باری‌ها دقیق شویم بدون شک پی خواهیم برد چرا اسلام این همه بر تصفیه اخلاق و تزکیه نفس پافشاری می‌کند و چرا این‌قدر پیامبر اسلام(ص) بر جمال باطنی تاکید دارد

«ژان ژاک روسو» در کتاب «قراردادهای اجتماعی» می‌گوید: «بشر هر قدر بیشتر ترقی کند فاسدتر می‌گردد»، اما حال سوال این است که بشر در مقابل این همه مفاسد اخلاقی چه باید بکند؟

در جواب باید گفت فقط باید در پرورش سیرت و جمال انسانی خود بکوشد. با آنکه پیامبر بزرگوار اسلام‌(ص) دارای صورت زیبا بود، اما خداوند متعال در موقع تعریف و تحسین، به سیرت زیبای ایشان توجه کرده و در آیه 4 سوره قلم انک لعلی خُلق عظیم و خلق و خوی باطنی او را می‌ستاید


تفاوت زیبایی صورت با جمال سیرت

45- جمال صورت در مردم عادی علت فحشا و بدبختی و در ارباب عفت و غیرت مرکز بلا و آزمایش است، اما جمال سیرت همیشه محور خوشبختی و سعادت است
- جمال صورت، مهمان چند روزه جوانی است و فانی است، اما جمال سیرت همیشگی و جاودانی است و حتی پس از مرگ هم زنده و باقی است

- عاشقان صورت غالبا از طبقه نازلتر هستند، اما عاشقان سیرت ارباب علم و شرف می‌باشند.
- عاشقان صورت غالبا از راه شهوت عشق می‌ورزند، اما عاشقان سیرت همیشه طریقه آدمیت و معنویت می‌پویند.
- عاشقان صورت به علت تغییر جمال، عشقشان روبه زوال می‌رود، اما عاشقان سیرت پایدارند

همواره صورت در جانب منفی و سیرت در جانب مثبت می‌باشد
دوستداران جمال صورت فقط از نوع بشر هستند، اما دوستان جمال سیرت جز بشر، خدا و پیغمبران و اولیا و اوصفیا و فرشتگان هم هستند و همه موجودات در برابر زیبایی معنوی آدمیت خاضع هستند


نقش بی بدیل »اخلاق« در دنیا و آخرت " جوادی آملی "

46- «اخلاق اسلامی» ارائه دهنده راهکارهای مناسب برای تأمین سلامت زندگی انسان در دنیا و حیات جاودانه او پس از مرگ بوده و در سیر و سلوک به مبدأ نا متناهی هستی همواره انسان را رهنمون است

تبیین محتوای اخلاق بر اساس سه رشته علمی
اخلاق برکات فراوانی دارد که فنون سه گانه و علوم سه گانه را زیر مجموعه خود دارد
اخلاقی که در اسلام مطرح است گذشته از اینکه روابط خانوادگی، اجتماعی، سیاسی را تنظیم میکند و کمبود قانون را ترمیم میکند؛ سه کار اساسی به عهده اوست که آن در بحثهای اخلاق و علوم بشری مطرح نیست

اخلاقی که در اسلام مطرح است، تنها این نیست که انسان مشکلات دنیا را حل کند! بلکه طب اساسی، معماری و مهندسی اساسی و هنر و زیبائی را زیر مجموعه خود دارد
اخلاق در اسلام ، هم باعث درست اجراء شدن قانون است و هر جا هم قانون نقص داشت، اخلاق متمّم اوست و مشکلات دنیا را تأمین میکند

غالب مشکلات کشور در اثر فقدان «اخلاق»

47- الآن مشکلات دنیائی ما فقدان اخلاق است، نه (قانون)!

اینکه شما می بینید یک کسی به دیگری فحش گفته یا او را زده یا تجاوز کرده یا حقّش را اداء نکرده؛ اینها الفبای دین است
پرونده های قضایی هم در همین زمینه هاست. هم قانون صحیح تصویب شده، هم قانون اجراء می شود، منتها مشکلات اخلاقی این مفاسد را به بار می آورد!

اگر اخلاق در جامعه راه بیفتد؛ عمده اخلاق است که یا در اجراء تضعیف می شود یا در جهات دیگر
اخلاق نه تنها مشکلات کشور را، بلکه مشکلات دنیا را هم حل میکند؛ سه رشته از رشته های عمیق فنی مربوط به آخرت را هم به همراه دارد

اخلاق اداری از دیدگاه امام علی (علیه السلام) سبک زندگی

48- اگر اخلاق اداری در زندگی کاری انسان وجود و حضور داشته باشد آنگاه میتوان به نتایجی همچون انجام کار با لذت و توام با رضایت شغلی، احساس رضایتمندی، خود شکوفایی و رضایت مردم و پیشرفت امور و در نتیجه موجب رضایت خالق تعالی و بارش رحمتها و برکتهای او دست یافت

از طرفی، خطرناکترین رویداد انسانی انحطاط و شکست اخلاقی است که در این صورت هیچ چیز به سلامت نخواهد ماند و انسانیت انسان فرو می ریزد
بدیهی است این امر در امور اداری از جایگاهی خطیر و ویژه برخوردار است چراکه وقتی انسان از محدوده فردی خارج می شود و در پیوند با دیگر انسانها قرار می گیرد و این پیوند صورتی اداری پیدا می کند

حال آنکه اگر اخلاق نیک حاکم بر روابط انسانی نباشد، فاجعه چندین برابر می شود
به همین دلیل است که والاترین ملاک در هر سازمان اداری متخلق بودن افراد به اخلاق انسانی است.
از منظر امیرمومنان علی علیه السلام آنچه مایه برتری آدمیان و سبب والایی ایشان است، کرامتهای اخلاقی است و این کرامتها در اداره امور نقشی اساسی دارد

49- اهمیت نوع نگرش اداری

مهترین مبنا در سامان یافتن اخلاق اداری تصحیح بینش کارکنان و بسامان آوردن نوع نگاه آنان به خودشان و مردمان و مسئولان و وظایفشان است
زمانی که نگاه انسان به خود، مردم، مافوق خود و کار اصلاح شده و با نگاهی توحیدی و پاک به این امور نگریسته و بر اساس این نگاه عمل شود، آن‌گاه کار کردن به مثابه خدمت کردن و عبادت نمودن و همچنین همپای لذت و همتای رشد و شکوفایی است

اینکه انسان خود را چگونه ببیند و چگونه بیابد و چه جایگاهی در هستی برای خود قائل باشد، به اخلاق باشد، به شدت در اخلاق و رفتار او تاثیر گذاراست

آنکه خود را عبد مییابد و برای خویش کرامت انسانی و عزت ایمانی قائل است به گونه ای رفتار کرده و آن که «عبد» بودن خود را از یاد می برد و برای خویش کرامت و عزت قائل نیست به گونه ای دیگر و متضاد با گونه نخست رفتار می نماید

50- از مهمترین اموری که باید به آن پرداخت
حفظ و رشد کرامت کارکنان نظام اداری، و ترمیم و تقویت کرامت ایشان است

بنابراین اگر کارکنان نظام اداری خود را کریم ببینند، کریمانه رفتار می کنند و کرامت خود را با هیچ معاوضه نمی نمایند
امیرمومنان علی ع در سفارشی گرانقدر به فرزندش امام حسن ع: اکرم نفسک عن کل دنیه، و این ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بمب تبذل من نفسک عوضا نفس خود را از هر پستی گرامی دار، هر چند تو را به آنچه خواهانی برساند، چه آنچه را از خود بر سر این کار می نهی، هرگز به تو بر نگرداند

بیرون شدن از بندگی غیر خدا و خود را بنده خدا دیدن، انسان را به کرامت حقیقی می رساند و از پستی دور می سازد (79 آل عمران)
هیچ بشرى را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى بدهد سپس او به مردم بگوید به جاى خدا بندگان من باشید بلکه [باید بگوید] به سبب آنکه کتاب [آسمانى] تعلیم مى دادید و از آن رو که درس مى خواندید علماى دین باشید
http://m5736z.blog.ir/post/ENZEBAT

50- اخلاق اداری مطلوب زمانی سازمان می یابد که

کارکنان نظام اداری به مردم از منظری درست بنگرند و خود را کارگزار، خزانه دار، وکیل و خدمتگزار مردم ببینند
در این صورت است که اخلاق سازمانی مطلوب ظهور می نماید
علی(ع) در این باره به کارگزاران خود چنین آموزش داده فانصفوا الناس من انفسکم، واصبروا لحوائجهم، فانکم خزان الرعیه و وکلاء الامه، و سفراء الائمه. ولا تحشموا احداً عن حاجته، و لا تحبسوه عن طلبته

پس داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجتهای آنان شکیبایی ورزید، که شما خزانه دار رعیت هستید و امت را وکلا و امامان را سفیران حاجت کسی را ناکرده مگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید

‎کارکنان اداری زمانی به درستی می توانند انصاف را پاس بدارند که داد مردمان را از خویش بدهند و در رفتار با آنان شکیبایی داشته باشند و با ایشان طلبکارانه برخورد ننمایند و خود را وکیل و خزانه دار آنان ببینند و احساس کنند که به موکلان خود پاسخگویند و فلسفه وجودی ایشان در نظام اداری خدمتگزاری به مردم است


51- خطرناکترین آفت اخلاق سازمانی و تباه کننده ترین عامل رفتار انسانی این است که کارگزاران و کارکنان نظام اداری از بالا به پایین به مردم بنگرند و خود را بر آنان مسلط ببینند و در اداره امور خود را فرمانروا تصور نمایند و اراده فرمانروایی کنند

در نگاه علی (ع) حقوق مردم بالاترین و والاترین حقوق شمرده می شود تا آنجا که امام(ع) حقوق و حرمت مردم را برخاسته از اصل توحید و پیوند یافته با آن میبیند الفرائض الفرائض، ادوها الی الله تودکم الی الجنه. ان الله حرم حراما غیر مجهول، واحل حلالا غیر مدخول، و فضل حرمه المسلم علی الحرم کلها، و شد بالاخلاص و التوحید حقوق المسلمین فی معاقدها. ‏

واجبها! واجبها! آن را برای خدا به جا آورید که شما را به بهشت می رساند
خدا حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست، ولی حلالی را حلال کرده که از عیب خالی است و حرمت مسلمانان را از دیگر حرمتها برتر نهاده، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه پرستی پیوند داده است

52- در نظام اداری آنچه باید در رأس مناسبات و روابط و رفتارها حاکم باشد، حرمت نگه‌داشتن مردم و پاسداری از حقوق ایشان است

این دریافت که هر کس در هر مرتبه ای از نظام اداری در جایگاهی قرار گرفته است که بتواند پاسدار حقوق مردم و حافظ حرمتهایشان باشد، تلقی اشخاص را در رویارویی با نعمت مسئولیت و به کارگیری آن در جهت خدمت به انسانها تصحیح می نماید و در این صورت است که یک نظام اداری مبتنی بر اخلاق انسانی ظهور می کند و در این مسیر پایدار می ماند

به بیان امام علی(ع): ان الله عبادا یختصهم الله بالنعم لمنافع العباد فیقرها فی ایدیهم مابذلوها، فاذا منعوها نزعها منهم ثم حولها الی غیرهم همانا

خدا را بندگانی است که آنان را به نعمتها مخصوص کند برای سودهای بندگان. پس آن نعمتها را در دست آنان وا می نهد چندان که آنرا ببخشد، و چون از بخشش باز ایستند، نعمتها را از ایشان بستاند و دیگران را بدان مخصوص گرداند...


53- انضباط کاری یعنی سامان پذیری، آراستگی، نظم و ترتیب و پرهیز از هرگونه سستی و بی سامانی در کار

این امور از عمده ترین آداب اخلاق اداری است و هیچ سازمان و نظامی بدون رعایت این امور راه به جایی نخواهد برد
بهترین سازمان ها و نظام ها با زیرپا گذاشته شدن اصل انضباط کاری، به تباهی کشیده می شوند و وجوه مثبت آنها نیز بی ارزش می گردد

تواناترین مدیران و کارگزاران و کارکنان در یک مجموعه اداری که اصل انضباط کاری بر آن حاکم نیست توفیقی کسب نخواهند کرد و جز اتلاف نیرو بهره ای نخواهند برد.

امام علی(ع): و امض لکل یوم عمله، فان لکل یوم ما فیه کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روز کاری مخصوص به خود دارد
امور اداری و پیشبردن اهداف سازمانی جز با پیگیری جدی کارها تحقق نمی یابد و هر کاری نیازمند پیگیری جدی و تلاش اساسی است تا به نتیجه مطلوب برسد و بدون وجود روحیه پیگیری در کارها هیچ کاری به درستی صورت نمی پذیرد


54- علی(ع) در فرمانها و دستور العملهای حکومتی و اداری خود، کارگزاران و کارکنانش را به پیگیری امور سفارش نموده و از آنان خواسته است که در خدمتگزاری مردمان پیگیرانه عمل کنند

آن حضرت در دستور العملی چنین فرموده و لاتحشموا أحداً عن حاجته، و لاتحسبوه عن طلبته کسی را از در خواستش به خشم نیاورید و حاجت کسی را روا ناکرده نگذارید، و کسی را از آنچه مطلوب اوست باز ندارید

نظام اداری نباید به گونه ای باشد که مردم سردرگم شوند و کارشان معطل گردد و به سرگردانی گرفتار آیند
حبس کردن امور و متوقف ساختن کارها از بزرگترین آفات نظام اداری است که جز با روحیه پیگیری جدی رفع نمی گردد

انجام دادن کارها و خدمتگزاری از سر مهر ورزی والاترین هنر در اخلاق است
چنانچه اگر انجام دادن امور با مهر ورزی توأم شود، صورتی زیبا و کاملا انسانی می یابد و موجب پیوند جانها و الفت قلبها می گردد و در رفتار و مناسبات اداری، انقلابی معنوی به وجود می آورد

اخلاق اداری از دیدگاه امام علی (ع) "سبک زندگی"

55- امیرمؤمنان(ع) در حکمتی والا فرموده قلوب الرجال وحشیه، فمن تألفها أقبلت علیه دلهای آدمیان رمنده است، پس هرکه با آن الفت برقرار سازد، روی بدو نهد
نیروی محبت از نظر اجتماعی، نیروی عظیم و مؤثری است و بهترین اجتماع آن اجتماعی است که با نیروی محبت اداره شود

محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار، علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی برای ثبات و ادامه حیات حکومت است
 تا عامل محبت نباشد، رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند

مردم آن گاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند، و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشاند

قرآن در بخشی از آیه 159 آل عمران به پیغمبر(ص) خطاب می کند که ای پیغمبر، نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری
 فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ ... به موجب لطف و رحمت الهی، برایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند
پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن..

56- علت گرایش مردم به پیامبراکرم(ص) را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم(ص) نسبت به آنان مبذول می داشت

باز دستور می دهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت کن
اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنان که رفق و حلم و تحمل همه از شئون محبت و احسانند
هرکس که در هر مرتبه ای از مراتب نظام اداری قرار می گیرد باید با بردباری تمام امور را پیش ببرد و در برابر خواست مردم و احتیاجات آنان کم حوصلگی نداشته باشد و با تحمل فراوان خدمتگزاری نماید

امام علی(ع) در دستورالعملهای حکومتی و اداری خود، کارگزاران و کارکنان را به چنین بردباری ای فراخوانده و اصبروا لحوائجهم در برآوردن حاجتهای مردم شکیبایی ورزید

امیرمؤمنان بردباری را در کنار دانش در رأس ارزشها معرفی کرده است، چنانکه وقتی او را از خیر پرسیدند، فرمود: لیس الخیر أن یکثر مالک و ولدک، ولکن الخیر ان یکثر علمک و یعظم حلمک خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردباری ات بزرگ مقدار شود

57- یک نظام اداری ارزشمند، نظامی است که

بر اعمال و رفتار کارگزاران و کارکنانش بردباری حاکم باشد
رعایت عدل و انصاف در روابط و مناسبات اداری و در خدمتگزاری مردم اصلی است که بدون آن، نظام اداری از صورت انسانی بیرون می رود و هر فساد و تباهی گریبانگیر آن می شود

حاکمیت عدالت در نظام اداری و پاس داشتن داد و حفظ حقوق دیگران همانند حقوق خود و در مقام داوری حقوق طرفین را یکسان و برابر رعایت کردن و برای دیگران حقوقی برابر خود قائل شدن مهمترین قاعده ای است که حافظ سلامت و قوت نظام اداری و مایه پیوند دلهاست

اگر همین قاعده در نظام اداری رعایت شود، رابطه کارگزاران و کارکنان با مردم درست سامان می یابد و عدل و احسان جلوه پیدا می کند

خدای متعال در آیه 90نحل إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ همانا خداوند به انصاف و نیکوکاری فرمان میدهد گفته است العدل الانصاف، والاحسان التفضل عدل انصاف است و احسان نیکویی کردن
خداوند به نیکویی کردن و انصاف فرمان داده است و این فرمان شمول دارد و نظام اداری، نظامی اخلاقی است که تمام روابط و مناسبات آن بر اساس دادورزی باشد
بر این مبناست که امام علی(ع) کارگزاران دستگاه اداری خود را پیوسته به داد ورزی فراخوانده است....

58- انضباط اسلامی

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ حجرات1
 ای افراد با ایمان (در هیچ موردی) بر خدا و پیامبر او سبقت نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ خداوند شنوا و داناست

هدف آیه، ایجاد روحیه انضباط اسلامی، در همه افراد با ایمان است، انضباطی که آنان را از هر نوع تقدم و پیشی گرفتن بر خدا و پیامبر وی باز دارد و از ایجاد هر نوع تردید و دودلی در دستورات او جلوگیری کند

روح و حقیقت انضباط اسلامی این است که همه افراد باید احکام و قوانین و حقوق فردی و اجتماعی را از یک نقطه الهام بگیرند، و از یک سرچشمه زلال سیراب شوند، و از یک فکر که از همه فکرها برتر و بالاتر است، پیروی نمایند

چرا؟ زیرا شخصی که باید دستگاه تقنین و تشریع را به گردش درآورد، در درجه نخست باید یک انسان شناس کامل باشد و از تمام اسرار و رموز نهانی انسان و روحیات او آگاه و مطلع باشد و هیچ نقطه مبهم و مرموزی در زندگی انسانهایی که برای آنان قانون وضع می‌کند، برای او باقی نماند


59- از این گذشته از هر گونه گناه و لغزش مصون باشد و هیچ گونه منافعی در اجتماع نداشته باشد تا منافع شخصی، فکر او را تحت الشعاع قرار ندهد و در وضع قوانین، از مصلحت شخصی پیروی نکند و شخصی با این خصوصیات، جز پروردگار جهان کسی نیست

زیرا اوست که از تمام اسرار درونی و برونی ما آگاه است، اوست که از هر گونه لغزش و اشتباه مصون است و کوچکترین سودی در اجتماع ندارد.

بنابراین باید تمام افراد با ایمان در برابر چنین مقامی انضباط داشته باشند و اراده خود را بر تشریع او مقدم ندارند و همه از آنجا الهام بگیرند و اگر ما این انضباط را از دست دادیم و دستگاه قانون‌گذاری را تابع خواسته‌های خود قرار دادیم، در صحنه زندگی بسان ارتشی خواهیم بود که فرماندهی واحدی نداشته باشد، و چنین ارتشی هر چند هم مجهز و آماده باشد

ولی از آنجا که فرماندهان مختلفی دارد، آنچنان دچار هرج و مرج می‌شود که در اندک زمانی زیر فشار قدرت دشمن نابود می گردد

60- صحنه زندگی درست مانند جبهه جنگ است

تمایلات و خواسته‌های هر فرد و یا هر طبقه و گروهى، مانند مراکز فرماندهی است و اختلاف مراکز فرماندهى، افراد را در کشمکش عجیبی قرار می دهد و آنان را آن چنان دچار هرج ومرج می‌گرداند که حقوق و عدالت از میان می‌رود
خداوند، لزوم پای بندی به چنین انضباط شدیدی را در این سوره با این جمله بیان کرده لاتُقَدِّمُوا در حکم حوادث و وقایع بر خدا و رسول او پیشی نگیرید

در آیه هفتم حجرات بر عصمت پیامبر از لغزش و اشتباه تکیه کرده
وَ اعلَمُوا اَنَّ فیکم رَسولَ اللّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کثیرٍ مِنَ الاَمرِ لَعَنِتُّم؛ بدانید پیامبر خدا در میان شما است؛ اگر در بسیاری از امور از شما پیروی کند، به زحمت می‌افتید

یعنى، از آنجا که پیامبر از سرچشمه وحی الهام می‌گیرد، کوچکترین خطایی در رهبری او نخواهد بود، ولی اگر او از شمار پیروی نماید، از آنجا که شما گرفتار تمایلات و خواسته‌های شخصی هستید، چه بسا دانسته یا ندانسته در ضرر می‌افتید

‏بنابر این، ما در صورتی یک جامعه مؤمن و مسلمانان واقعی خواهیم بود که لاتُقَدِّمُوا  را سرمشق زندگی خود قرار دهیم
اسلام واقعی آن است که هنگامی انسان بر سر دو راهی اختلاف میان «مذهب» و «خواسته‌های درونى» قرار گرفت، دستور مذهبی را ترجیح دهد، این یعنی انضباط اسلامی

61- راهکارهای اسلام برای تأمین نظم اجتماعی

اسلام خواهان جامعه سالمی است که سعادت دنیوی و اخروی افراد در آن جامعه ممکن باشد
بنیادهای نظام اجتماعی اسلام بر این باور استوار است که همه انسان ها برابرند و یک اجتماع بشری را تشکیل می دهند

نظم و ترتیب بین گروههای مختلف جامعه و افراد آن و به تعبیر دیگر نظم اجتماعی در بسیاری از ارزشهای دینی نهفته است و امر به آنها امر به نظم است

لذا میتوان گستره نظم اجتماعی را در زوایای ارزشهایی چون عدل، وفای به عهد، نماز جماعت و... دنبال نمود و بیان داشت که هرگونه انحراف اعتقادی، فقهی و اخلاقی دین اسلام گونه ای از بی نظمی است
از نظر اسلام، نظم اجتماعی باید طوری باشد که در سایه آن، به حقوق و آزادی های فردی آسیبی نرسد

62-  مهمترین راهکارهای اسلام برای تأمین نظم اجتماعی عبارتند از:‏

‏ 1- توحید:

اسلام برای تأمین سعادت دنیا و آخرت بشر، اصلاحات خود را از دعوت به «توحید» شروع کرد تا تمامی افراد بشر یک خدا را بپرستند و آن‌گاه قوانین خود را بر همین اساس تشریع نمود و تنها به تعدیل خواست ها و اعمال اکتفا نکرد، بلکه آن را با قوانینی عبادی تکمیل نمود و نیز معارف حقّه و اخلاق فاضله را بر آن اضافه کرد

‏ 2- آیین های جمعی:
‎دراسلام توصیه شده برخی از عبادت ها همچون نمازهای یومیه و نماز جمعه به صورت جماعت برگزار شود این عمل زمینه تفاهم، عشق و محبت و به دنبال آن نظم اجتماعی را میان مسلمانان ایجاد می کند

 ‏ 3-‏‎‎حاکمیت دین:‏‎
‎در جامعه اسلامی، همه نهادها در خدمت دین قرار می گیرند، برخلاف جامعه شناسان غربی که دین را نهادی در کنار سایر نهادهای اجتماعی قلمداد می کنند از نظر اسلامی، دین برنامه صحیح و مطلوب زندگی آدمی است که جمیع ابعاد و وجوه حیات فرد و جامعه را فرا می گیرد و علاوه بر اعتقادات، اخلاق و عبادات، به معنای اخص ـ شامل انواع و اقسام حقوق، از جمله حقوق سیاسی، حقوق قضائی، حقوق جزائی، حقوق بین الملل، حقوق اقتصادی و حقوق مدنی (نظیر حقوق خانواده) می شود و این نگرش سبب توسعه نظم اجتماعی است

 ‏ 4- مشارکت مردم:
مشارکت و هماهنگی مردم یک جامعه اسلامی در تحقق بخشیدن به رفع نیازهای زندگی اجتماعی تکلیفی است قطعی که زمینه ساز تحقق نظم اجتماعی است.

63-  5- ‏‎‎مسئولیت متقابل فرد و جامعه:

‎نقش افراد مکمّل نقش جامعه بوده و میان این دو همبستگی و مسئولیت متقابل وجود دارد افراد در مقابل جامعه مسئولند البته این مسئولیت تنها در برابر جامعه مطرح نیست
از سوی دیگر، جامعه نیز در برابر افراد مسئول است جامعه باید امنیت و آسایش افراد را فراهم کند

6-‏‎‎توجه به رفتارهای اجتماعی در سطح خرد و کلان:‏‎

‎اسلام آیین زندگی است و بنابراین، برای همه عرصه های اجتماعی بشر برنامه دارد عمل به حقوق و وظایف در همه سطوح فردی و اجتماعی، چه از طرف فرد و چه از طرف جامعه، بسترساز نظم اجتماعی است

اسلام علاوه بر اینکه برای هر موقعیتی حقوق خاصی در نظر گرفته به انسان ها توصیه میکند؛ با هم روابط دوستانه برقرار کنند
http://m5736z.blog.ir/post/ENZEBAT

اخلاق اداری از دیدگاه امام علی (ع) "سبک زندگی"

64- 7-‏‎‎ مبادله:

مبادله به عنوان قوام زندگی اجتماعی بیان می شود نقش مبادله چنان است که بدون آن، جامعه حتی برای لحظه ای دوام نمی آورد
شکی نیست که قوام اجتماعی، که بشر تشکیل داده، بر مبادله مال و عمل پایدار است و قطعاً اگر چنین مبادله ای در کار نبود، مجتمع انسان، حتی یک چشم برهم زدن، قوام نمی داشت

راه بهره مندی انسان در اجتماعش غیر از این نبوده که اموری از مواد اولیه زمین گرفته و به قدر وسعش، روی آن عمل نموده و از نتیجه عملش، مایحتاج خود را ذخیره می‌ کرده و مازاد بر احتیاج خود از آن حاصل را به دیگران می داده و در عوض، سایر مایحتاج خود را از آنچه در دست دیگران بوده، می گرفته (تفسیر المیزان)

8- وضع قوانین کیفری:‏‎‎

تعلیمات اخلاقی به خاطر نداشتن ضمانت اجرایی برای کسانیکه از فطرت خود به دورند، برای نظام بخشیدن به جامعه کفایت نمی کند
اسلام بعد از ترویج تعلیمات اخلاقی در مرحله بعدی به وضع قوانین مدنی حاکم بر روابط انسان ها اهتمام می ورزد

65- تکیه اسلام بر نظم اجتماعی، بیشتر بر اخلاق مبتنی بر معاد و قانونمندی جامعه است

جامعه باید بستر رسیدن افراد به سعادت دنیوی و اخروی را فراهم کند
چنین جامعه ای به قوانین دقیقی نیاز دارد و مسلّماً تدوین چنین چیزی از توان بشر خارج است
بشر با توجه به محدودیت هایی که دارد، نمی تواند به قوانین فرازمانی و فرامکانی دست یابد، مگر از طریق اتصال به منبع مافوق بشری

پس قانون به مجری نیاز دارد. اسلام، هم قوانین خاصی عرضه میکند و هم برای مجریان قانون، شرایطی قائل است و احراز این شرایط در مواردی در دست بشر نیست‎

اسلام راهنمایی کامل برای تمام جنبه های زندگی انسان است
قوانین اسلامی به امور مدنی و کیفری محدود نمی شود، بلکه شامل امور اداری، اقتصادی و اجتماعی، ملی و بین‌المللی است
دستیابی به نظم پایدار اجتماعی از طریق تحقق عدالت اجتماعی ممکن میگردد و عدالت اجتماعی با رعایت حدود تقوای فردی و جمعی به‌وجود می آید

66- توصیه های ائمه (ع) به نظم

تأثیر نظم و برنامه‏ریزی در زندگی تأثیر و اهمیت نظم در زندگی انسان، انکارناپذیر است
در اسلام نیز نکته‏های ارزشمندی در این‏باره وارد شده است

امام علی ع در آخرین لحظات زندگی خود، پیروانش را به دو عامل مهم و حیاتی که همانا رمز پیروزی و موفقیتند، سفارش کرده اوصیکُم بِتَقْوَی اللّه‏ وَ نَظمِ اَمْرِکُم
شما را به پرهیزکاری و نظم در کارها سفارش می‏کنم برای برقراری نظم در زندگی، باید به برنامه‏ریزی کارهای روزانه پرداخت و هر کاری را در وقت مناسب آن انجام داد

امام کاظم ع اوقات مسلمان را به چهار بخش تقسیم کرد:
اول، راز و نیاز با خدا
دوم، کار و تلاش برای کسب روزی
سوم، ارتباط سازنده با دیگران
چهارم، تفریح سالم

67- نتیجه بی نظمی

 بی نظمی مایه از دست رفتن فرصت‎های گرانبها و طلایی می‎شود و افراد در عمل ناکام می‎مانند و انسان بی نظم به دلیل سستی و تنبلی در بهره جستن از فرصت‎ها عمر خود را به بطالت از دست می‎دهد

بی نظمی موجب پشیمانی و حسرت خواهد شد و به همان اندازه که نظم مایه استحکام و انسجام و احتیاط در عمل می‎شود بی نظمی، مایه سستی و کوتاهی در عمل است و کسی که از سستی اطاعت می‎کند حقوق خود و افراد جامعه را ضایع و تباه می‎سازد

هر چیزی را در زندگی باید پرورش داد و نظم هم یکی از نیازهای افراد و جامعه است که همگان باید در رشد و پرورش آن تلاش کنند
امیر المومنین(ع) در این باره توصیه می‎فرماید: کار نیک اگر پرورش داده نشود کهنه گردد، همانند جامه کهنه و خانه متروک

68- تحقق تربیت دینی و اجتماعی مطلوب بر اصولی اساسی به نام اصول انسان‌ شناسی اسلامی توجه گردیده

1- انسان موجودی آگاه و خردمند است.
2- انسان موجودی مرکب از جسم و روح است.
3- انسان موجودی مختار و مسئول است.
4- انسان موجودی است که همواره در معرض گمراهی و زیان قرار دارد (عدل الهی ص23)
 5- از ویژگی‌های مختص انسان، نیروی تسلط بر نفس و قیام علیه خلاف‌ کاری‌های اوست (همان ص54)

مطابق اصول مذکور و بر اساس آن محورها، شهید مطهری(ره) به تبیین مولفه‌های اجتماعی اخلاق در جامعه پرداخته و مهم‌ترین آنها را ایمان مذهبی، خودشناسی و برخورداری از معنویت، کرامت و عزت نفس، محبت، امنیت اجتماعی، ایثار، امر به معروف و نهی از منکر دانسته است

69- آداب معاشرت اسلامی

معاشرت، برگرفته از عشره به معنای آمیختن و مصاحبت. معاشرت در اصطلاح به معنای ارتباط، دوستی، رفت و آمد داشتن با کسی، گفت و شنید کردن با هم، با هم زیستن، همدمی، رفاقت، با کسی زندگی کردن، خوردن و آشامیدن با هم و نشست و برخاست است (لغت نامه دهخدا، ج13، ص18632)

خداوند در آیاتی از قرآن بر اهمیت و ارزش آموزش و عمل به آداب معاشرت توجه داده و از والدین خواسته تا آداب معاشرت را در حوزه رفتارهای اجتماعی در خانه و جامعه به فرزندان بیاموزند (نور58 و59)

خداوند معاشرت سالم و درست را از طریق پیامبران به مؤمنان و مردم می آموزد (انعام54 فصلت34 حجرات1تا5) همچنین بر والدین است که آداب درست را از کودکی در محیط خانوادگی به کودکان خویش آموزش دهند (لقمان7 و19) تا شرایط جامعه پذیری و حضور کودکان در جامعه فراهم آید

در ارزش و اهمیت آموزش آداب معاشرت همین بس که خداوند در مقام تعلیم و آموزش پیامبران (کهف22) و مؤمنان (انعام54 حجرات1تا5) برآمده و خود اقدام به آموزش و پرورش ایشان نموده تا اینگونه بر اهمیت آداب معاشرت تأکید کند

70- ملاک ها و معیارهای معاشرت

اول، مساله ایمان؛ ارتباطات میان مومنان با غیرمومنان میتواند تاثیرات منفی بجا گذارد؛ زیرا انسان همان اندازه که تاثیرگذار است ممکن است از دیگران تاثیر بپذیرد و کسی که کامل ساخته نباشد در معرض خطر است (آل عمران27 نساء 144 انفال72)

دومین، تقواست که خداوند 67 زخرف برآن تاکید کرده (الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ در آن روز یاران جز پرهیزگاران بعضى‏شان دشمن بعضى دیگرند)

صداقت و راستگویی، صلاح و درستکاری, و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانى خواهند بود که خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند(نساء 69)، عرف عقلایی و خرد جمعی و سیره خردمندان (بقره229 نساء14 لقمان 15 طلاق 2)

درکنار معیار مصلحت و مصالح عمومی و خصوصی (انعام152 اسراء34) و هجرت از محیط ناسالم به محیط سالم اجتماعی (نساء89 انفال72تا75 حشر7) از جمله مهمترین ملاک ها و معیارهای دوست گزینی و معاشرت با مردم است که خداوند بر آن تاکید کرده

"سبک زندگی" چگونه با دیگران معاشرت کنیم؟

71-  رعایت برخی آداب پسندیده به شما کمک خواهد کرد تا شأن و منزلت اجتماعی‌تان ارتقا یابد
همیشه مؤدب باشید:
‏اگر هم از کسی خوشتان نمی آید نیازی نیست که شأن و منزلت خودتان را تا سطح اجتماعی آن فرد تنزل دهید. مؤدب و با نزاکت باشید تا برتری خود را نسبت به آن شخص ثابت کنید

‏هیچ گاه دشنام ندهید:
‏دشنام و ناسزاگویی مطلقا ممنوع است
چون نشان دهنده آن است که شما قادر نیستید برای بیان عقاید خودتان از واژه ها و لغات مناسب‌تری بهره بگیرید. از آن گذشته لاابالی گری همیشه دور از نزاکت و ادب است

با صدای بلند صحبت نکنید:
هنگامی که با صدای بلند صحبت می‌کنید، باعث بالا بردن سطح استرس میان اطرافیان خود می‌شوید
بلند صحبت کردن بیانگر آن است که شما قادر به بحث منطقی با دیگران نیستید و عجز شما را در استدلال معقولانه نشان می‌دهد و آنکه می‌خواهید حرف خودتان را با توسل به زور و خشونت به کرسی بنشانید
همچنین بلند صحبت کردن سبب جلب توجه اطرافیان می‌شود البته توجه منفی

72-  کنترل خود را از دست ندهید:
زیرا قادر به کنترل احساسات و هیجانات خود نیستید وقتی هم که شما از کنترل رفتار خودتان عاجز هستید، چگونه قادر به کنترل چیز دیگری خواهید بود؟

به دیگران خیره نشوید:
‏زل زدن به دیگران نوعی تعرض به آنان محسوب می‌شود شما که نمی خواهید بی‌جهت دیگران را مرعوب خود سازید؟

‏صحبت کسی را قطع نکنید:
پیش از آنکه اظهار عقیده ای بکنید، میان صحبت کسی پریدن نشانه بی نزاکتی و عدم برخورداری از مهارت‌های اجتماعی فرد است
اگر نمی خواهید خودبین و ازخودراضی به نظر آیید، هیچ‌گاه صحبت کسی را قطع نکنید و هرگاه که ناچار به انجام این کار شدید حتما با گفتن جمله "معذرت می‌خواهم"، اقدام به انجام آن کار کنید
مؤدب بودن به مفهوم آن است که برای موقعیت، عقاید و احساسات دیگران احترام قائل شویم

همیشه وقت شناس باشید:
 مهم است که به وقت دیگران احترام بگذارید. سر موقع در کلاس، قرار ملاقات ها، موقعیت‌های اجتماعی حضور یابید. همچنین یک فرد متشخص می‌داند چه زمانی باید میهمانی را ترک کند

73- اسرار زندگی خصوصی خود را فاش نسازید:
آبرو، شرافت، صداقت و بصیرت بزرگترین و مهمترین عامل برای حفظ اعتبار یک فرد متشخص است. جزئیات زندگی شما باید محرمانه باقی بمانند

حرمت بزرگترها را نگاه دارید:
در واقع شما باید همان طور که دوست دارید مورد احترام دیگران باشید خود نیز به دیگران احترام بگذارید.

‏‏به اشتباهات دیگران نخندید:
هنگامی که شما اشتباهی مرتکب می‌شوید یا خرابکاری می‌کنید تنها انتظاری که از دیگران دارید آن است که اشتباهات و خطاهای شما را به رویتان نیاورند و از آنها چشم‌ پوشی کنند. از آن مهمتر شما را به واسطه آنها مورد تمسخر قرار ندهند

پیش از صرف غذا منتظر بمانید همه میهمانان سر جایشان بنشینند:
همه افراد باید در یک زمان شروع به صرف غذا کنند. این نکته اگر چه موشکافانه به نظر می‌رسد، اما بسیار حائز اهمیت است

‏فخر فروشی نکنید:
 هیچ کس از آدم لاف زن خوشش نمی‌آید
در هنگام گفتگو در باره مسائل مالی به دارایی‌های خود یا خانواده تان اشاره نکرده و ثروت خودتان را به رخ نکشید. ‏‏

به ساعتتان نگاه نکنید:
مگر آنکه بلافاصله قصد ترک آن محل را داشته باشید
وقتی به ساعتتان نگاه می‌کنید دیگران این گونه برداشت می‌کنند که شما خسته و بی حوصله شده‌اید
http://m5736z.blog.ir/post/ENZEBAT

نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی - ایرانی‏

74- سبک زندگی ایرانیان از حدود یکصد سال قبل و بخصوص در دوره سلطنت پهلوی با هدف خود باختگی در برابر فرهنگ غربی و شروع روند دگرگونی و اضمحلال فرهنگ و تمدن بومی به معنای عام آن، دچار تغییرات عمیق شد
حتی در دوره هایی شعار محافل رسمی، این بود که برای پیشرفت و ترقی و رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ می بایست از سرتا نوک پا، غربی شد و غربزدگی، سکه رایج مملکت بود

می بایست با تأسی به هشدارهای انتقادی رهبر، موجبات اصلاح سبک زندگی موجود و ارتقای آن بر مبنای الگوی اسلامی-ایرانی به عنوان یکی از مجموعه های تمدن نوین اسلامی را فراهم بیاوریم

درعصر حاضر، غرب به صورت جدی در اندیشه تسلط فرهنگ و تمدن خود بر دنیا، بخصوص بر جوامع اسلامی، با توجه به جنبش بیداری اسلامی در این ممالک می باشد
بویژه اینکه گرایش مردم مغرب زمین به اسلام و پذیرش آن، در سال های اخیر رشد روز افزونی دارد و سرعت گرایش به اسلام بیش از دین رسمی آن ممالک می باشد‏

"سبک زندگی" منع شدگان از معاشرت

75-  1- کافران یا اهل ذمه

از امام صادق(ع): سزاوار نیست مؤمن با کافران اهل ذمه شراکت داشته یا امانتی به ایشان بدهد که برایش چیزی بخرند یا چیزی به ایشان بسپارد یا دوستی با آنها بکند
قرآن مؤمنان را از دوستی با کافران شدیداً نهی کرده افراد با ایمان نباید غیر از مؤمنان (یعنی) کافران را دوست و ولی و حامی خود انتخاب کند
این آیه در واقع یک درس سیاسی و اجتماعی به مسلمانان میدهد که بیگانگان را بعنوان دوست و حامی و یار و یاور هرگز نپذیرند
یاایها الذین آمنو لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء

2- ظالم یا ستمگر

از پیامبر اعظم(ص) : هر کس مدح کند حکم ظالمی را و نزد او سرشکستگی و تذلل کند برای طمع دنیا، قرین او باشد در جهنم، زیرا که حق تعالی میفرماید: به دل میل میکنید به سوی آنها که ظلم میکنند، پس مس میکند شما را آتش

76- 3- فرومایگان

پیامبر(ص) : الذی لاناکل و لانعطی آن است که نه بخورد و نه بخوراند (تحف العقول ص84)
علی(ع): و من خالط الاندلال حقر هرکس با فرومایه دوستی کند پست و کوچک میشود (تحف العقول ص84)
از منظر اجتماعی افرادی که برای اجتماع خود حاصل و ثمره ای ندارند و اموال خود را (هر چند زیاد یا کم) در جامعه به کار نمیگیرند

یعنی نه سبب کار و تلاش میشوند که از تلاش و به کارگیری سرمایه های آنها انسانهای دیگر زندگی خود را بگذرانند، نه خود هزینه میکنند یعنی مال خود را خرج نمیکنند و از این باب نیز برای اجتماع خویش حاصلی ندارند

4- فاجران

یعنی افرادی که بد کار هستند و معاشرت با این گونه افراد نیز مذمت شده
پیامبر (ص): و الفاجر خس لئیم فاجر فرومایه و فریبکار است و از خودش گناه و آلودگی در اجتماع ایجاد کند

77-  5- فاسقان

فاسق کسی است که از راه راست منحرف گشته و به احکام الهی بی تفاوت است و کسی است به دنبال منافع خویش بوده
رسول اکرم(ص): الجهاد اربع: الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و الصدق فی مواطن و شنأن الفاسق

جهاد چهار قسم است: امر به معروف و نهی از منکر و راستی در موقع صبر و تنفر از فاسق (نهج الفصاحه ص281)
در توصیه های امام سجاد(ع) به امام باقر(ع): با آدم فاسق و بدکار که تو را به لقمه ای و یا کمتر از آن خواهد فروخت...

6- بخیلان

مائده37 : متکبران فخرفروش کسانی هستند که بخل می ورزند و مردم را به بخل فرمان میدهند و آنچه را که خدا از فضل خود به آنان داده پنهان میکنند ما برای کافران عذاب خوار کننده ای آماده ساختیم
علی(ع): لیس لبخیل حبیب بخیل را دوستی نیست

توصیه های امام سجاد(ع): با این سه دسته مصاحبت مکن:
1- دروغگو  2- ادم فاسق  3- بخیل
چون به ثروتش نیاز داشته باشی رسوایت کند. فرد بخیل و تنگ نظر از تو میگیرد اما چیزی به تو پس نمیدهد

78- 7- احمق ها

شخص احمق ممکن است که در ابعاد مختلف حماقت و بی خردی نشان دهد نه این که آثار بی عقلی به وضوح در او نمایان باشد
پیامبر اعظم(ص): ایاک و مصاحبه الاحمق فانه یریدان ینفعک فیضرک از مصاحبت با احمق بگریز که او می خواهد به تو نفع رساند در عوض ضرر می رساند (نهج الفصاحه ص204)
ایاک و قرین السوء فانک به تعرف از یار بد بپرهیز که تو بوسیله او شناخته میشوی (همان ص307)

 8- اشرار

امام جواد(ع): مبادا با شخص بدکار و تبهکار دوستی و رابطه بر قرار کنید که او همانند شمشیر آهیخته است که ظاهری زیبا دارد ولی اثرش زشت، بد و نازیباست (بحارالانوار ج74 ص198)

امام صادق(ع): قال لی ابی یا بنی من یصحب صاحب السوء، لایسلم فرزندم هر که با مردم پلید معاشر و همنشین باشد، آسایش و آرامش ندارد (الاختصاص ص322)

79-  9- جاهلان

پیامبر اعظم(ص): جاهلان به اطرافیان ستم کنند و بر زیردستان تعدی و به بزرگان تکبر فروشند، و بدون تشخیص سخن گویند (نهج الفصاحه ص278)

10- دروغگویان

صفت دروغگویی یکی از بدترین صفاتی است که اگر در کسی یافت شود، او را از شمولیت دوستی و مصاحبت دیگران خارج میسازد. زیرا این صفت کلید ضدارزش های دیگر است و به تعبیر روایت مفتاح کل شر است (نهج الفصاحه ص204
ایاک و مصاحبه الکذاب، فانه یقرب الیک البعید و یبعد الیک القریب

در توصیه های امام سجاد(ع): با دروغگو که چون سراب است و دور را نزدیک و نزدیک را دور می نماید. دروغگو تو را به اشتباه می اندازد

11- گنهکاران

امام سجاد(ع): ایاکم و صحبه العاصین، و معونه الظالمین و مجاوره الفاسقین، احذرو افتنتهم، و تباعدوا من ساحتهم از هم نشینی با گناهکاران، و یاری ستمگران و نزدیکی با فاسقان بپرهیزید و از فتنه هایشان برحذر باشید و از درگاهشان دوری کنید (تحف العقول ص884)

80- 12- یهود و نصاری

قرآن کریم، ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید(مائده15)
یعنی ایمان به خدا ایجاب میکند که بخاطر جلب منافع مادی با آنها همکاری نکنید سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهی را بیان کرده: هر یک از آن دو طایفه، دوست و هم پیمان هم مسلکان خود هستند بعضهم اولیاء بعض یعنی تا زمانیکه منافع خود و دوستانشان مطرح است هرگز به شما نمی پردازند

روی این جهت هر کس از شما طرح دوستی و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندی اجتماعی و مذهبی، جزء آنها محسوب خواهد شد و من یتولهم منک فانه منهم
شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگری را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنان آنان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد ان الله لا یهدی القوم الظالمین

 13- خائنان

خدای متعال و لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم هیچگاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند حمایت نکن (نساء107)

81-  14- منافقان

ای کسانی که ایمان آورده اید! کافران و (منافقان) را به جای مومنان تکیه گاه و ولی خود انتخاب نکنید چرا که این عمل یک جرم و قانون شکی آشکار و شرک به خداوند است و با توجه به قانون عدالت پروردگار موجب استحقاق مجازات شدیدی است (نساء144)

15- خودی هایی که کفر را بر ایمان ترجیح می دهند

ای کسانی که ایمان آورده اید! پدران و برادران خود را در صورتی که کفر را بر ایمان مقدم دارند یار و یاور و متحد و ولی خود قرار ندهید سپس به عنوان تاکید اضافه میکند، کسانیکه از شما آنها را به یاری، دوستی و ولایت برگزینند، ستمگرند (توبه23)

16- کسانی که آیات خدا را استهزاء می کنند

ای کسانی که ایمان آورده اید! آنهایی را که آیین شما را به باد استهزاء و یا به بازی می گیرند، چه آنها که از اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچ یک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید (مائده57)
و در پایان آیه این موضوع را تاکید میکند که طرح دوستی با آنان، با تقوا و ایمان سازگار نیست


"سبک زندگی" پایه های مودت و رحمت در مناسبات اجتماعی

82- یکی از شاخص های رشد و پیشرفت هر کشور چگونگی روابط و مناسبات اجتماعی میان آحاد آن جامعه است
اینکه تا چه اندازه ملاک ها و معیارهای اخلاقی و انسانی میان آنان رعایت می شود؟ و اینکه تا چه اندازه صداقت، شفافیت، صمیمیت، اعتماد و رعایت حق و حقوق یکدیگر و...

در روابط و مناسبات اجتماعی عینیت و جلوه خارجی دارد؟ میزان رشد و شکوفایی و بالندگی هر کشوری را تعیین می کند
آموزه های اسلامی در این رابطه الگوهای رفتاری را برای ما مطرح میکند که در صورت تحقق و التزام عملی به آنها، جامعه اسلامی جلوه ای الهی و انسانی و الهام بخش پیدا خواهد کرد

1- خوش اخلاقی

قرآن کریم یکی از مزایای فوق العاده اخلاقی پیامبر اسلام(ص) را خوش اخلاقی ذکر کرده و میفرماید: در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم مهربان شدی در حالی که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند

83-  2- اظهار محبت و پاسخگویی به آن

جامعه اسلامی بر اساس محبت و دوستی بین برادران ایمانی پایه ریزی شده است، و این محبت ناشی از ایمان به خدا و تکلیف مردمان ایمانی در رعایت حدود و حقوق یکدیگر بر مبنای مودت و برادری است
نساء86 : یک حکم کلی و عمومی را در رابطه با پاسخگویی به محبت های دیگران اعلام می دارد: هنگامی که کسی به شما تحیت گوید، پاسخ آن را به طرز بهتر بدهید و یا لااقل به طور مساوی پاسخ گویید

در جامعه ای که اساس آن بر محبت به دیگران پایه گذاری شده و براساس چشم پوشی از خطاهای افراد طراحی شده و همه باور دارند که رفع نیاز دیگران نعمت الهی است و این فرصت، لطف خدا به بندگان نیکوی اوست،

این فرصت ها چنان مورد استفاده بزرگان دین و مذهب قرار می گرفته که در رفتار آنان رفع نیاز از نیازمندان در صدر عبادات الهی است
الگوی این عمل علی(ع) است که در حین نماز که عبادت الهی است، نیاز مستمندی را رفع می نماید که آن هم عبادت الهی است

84-  3- اظهار شادی در هنگام دیدار

داشتن روابط حسنه با افراد، در بیان جملات و صحبت های مثبت و خوش آیند، موج بزرگی از انرژی مثبت را به اطرافیان انتقال میدهد
احساس مفید بودن و رضایت از کار و تلاش، باعث خوشحالی و نشاط روح میگردد و این امر به سایر افراد مرتبط به یکدیگر تاثیر مثبت گذاشته و رفته رفته یک شهر اصلاح میشود
امام باقر(ع): لبخندزدن، بر روی مومن حسنه و ثواب است و برگرداندن آسیب از وی نیز ثواب است، محبوب ترین عبادت در پیشگاه خدا شاد کردن مومن است (بحارالانوار ج71 ص288)

4- لبخند زدن در هنگام ملاقات

مهم ترین نیاز مردم در یک جامعه الهی، محبت به یکدیگر است و آغاز این محبت یا حداقل این محبت تبسم داشتن است این برای مومنی که تبسم دارد حسنه و بر مومن دیگر احسان است
رسول خدا هرگاه حدیث و سخنی می فرمود، با لبخند همراه بود (مکارم الاخلاق ج1 ص58)
امام صادق(ع) : هرکس به چهره برادر مومن خود لبخند بزند، آن لبخند برای او حسنه ای باشد. (الکافی ج2، ص206)

85-  5- انجام مزاح های شرعی

مزاح و شوخی های متعارف و در چارچوب عقل و شرع یکی از امتیازات مومن به حساب می آید و منطبق با سیره پیامبرگرامی (ص) و ائمه اطهار(ع) می باشد
پیامبر اکرم(ص) : انی امزح و لا اقول الاحقا همانا من شوخی میکنم اما جز حق نمی گویم (نهج البلاغه ج6 ص330)
علی(ع): رسول خدا(ص) هرگاه یکی از اصحاب را اندوهگین می دید او را با شوخی و مزاح خوشحال می کرد (مستدرک الوسایل ج1 ص76)

6- وفاداری و انجام تعهدات

وفاداری و التزام عملی به تعهدات و پیمان ها و وعده ها یکی از شاخص های رشد و بالندگی جوامع انسانی به حساب می آید
علی(ع): بالاترین صداقت، وفای به پیمان ها است افضل الصدق، الوفاء بالعهود (غرر الحکم ح3020)
آن حضرت: من احسن الوفاء استحق الاصطفاء. هر کس که خوش قول باشد شایسته گزینش برای همکاری و معاشرت است (غرر الحکم ح8690)

86-  7- رعایت انصاف

رعایت انصاف یکی از مشکل ترین نکات تربیتی و اخلاقی در اسلام است که ارایه و حفظ آن از افراد باتقوا و مومن برمی آید. بسیاری از اختلافات و کشمکش ها در بین خانواده ها، نتیجه عدم رعایت انصاف است
امام صادق(ع): رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هر چه برای خود دوست داری برای آنان نیز دوست بداری (اصول کافی ج2 ص144)

8- فروتنی و تواضع

تواضع و فروتنی یکی از خصلت های مهم پیامبران و اولیای الهی است خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر اعظم(ص) می فرماید: ای پیامبر! به کسانی که از مؤمنین به شما ایمان می آورند تواضع و فروتنی کن
پیامبر اعظم(ص): کسیکه به خاطر خدا تواضع کند، خداوند مقام او را بالا می برد، پس شخص متواضع گرچه پیش خود ضعیف و حقیر است، ولی در نظر مردم بزرگ است (کنزالعمال ج3 ص113)

87-  9- رازداری

یکی از صفات ممتاز انسان در تعامل همه جانبه با دیگران بحث رازداری است چرا که در پرتو ارتباطات انسان با هم نوع خود به طور طبیعی اسرار و مسایل خصوصی زندگی نیز مطرح می شود
کسی که رازدار اسرار دیگران نباشد قهرا بسیاری از مناسبات اجتماعی و روابط خانوادگی افراد را مختل خواهد کرد و احیانا سبب اختلافات و نزاع ها خواهد شد
امام صادق(ع): مردم به دو خصلت مأمور شده اند. اما آنها را خراب کردند و به همین خاطر همه چیز را از دست دادند: 1- شکیبایی -2  رازداری (الکافی ج2، ص222)

10- عدم تکبر و غرور

فرد متکبر و مغرور، اطرافیان خود را از دست می دهد و نفرت دیگران را نسبت به خود برمی انگیزد برعکس کسی که متواضع و فروتن باشد همواره مورد لطف و عنایت دیگران قرار میگیرد
با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، ولا تصعر خدک للناس  مغرورانه بر زمین راه نرو و لاتمش فی الارض مرحا چرا که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد. ان الله لایحب کل مختال فخور (لقمان18)

88-  11- صداقت و شفافیت

صداقت و شفافیت سبب نجات و رستگاری او به حساب می آید و برعکس کذب، دروغ و نفاق موجب هلاکت و نابودی او می شود
پیامبر اعظم(ص): النجاه فی الصدق، کما ان الهلاک فی الکذب سربلندی و نجات انسان در صداقت و شفافیت است همچنانکه هلاکت و نابودی او در دروغ و عدم شفافیت است

12- اندازه نگه داشتن

افراط و تفریط در هر کاری، جنبه ضدارزشی به خود گرفته و از مسیر حق و عدالت خارج می شود
نباید تمام رازهای زندگی خود را در برابر افراد آشکار کرد حتی با دوستان نزدیک چرا که روزی سبب پشیمانی خواهد شد
امام علی ع: مردم چنان آمیزش و رفتار کنید که اگر در آن حال مردید «رفاقت و جدایی» بر شما بگریند و اگر زنده ماندید خواهان معاشرت با شما باشند (نهج البلاغه ح108)

89-  13- آگاه ساختن از گرفتاری ها و مشکلات

سختی ها و مشکلات جزء لاینفک زندگی اجتماعی انسان است و هیچ کس بهتر از یک یار شفیق و دانا ما را در این سختی ها و گرفتاری ها یاری نمی رساند
امام صادق(ع) : هرگاه یکی از شما در تنگنا قرار گرفتید و با مشکلی مواجه شدید، دوست و برادرتان را آگاه سازید و خود را تنها نگذارید و به رنج نیفتید (میزان الحکمه ج1 ص86)

14- پذیرفتن عذر او

برای نگاهداشتن دوستی های باارزش، نیاز به گذشت و اغماض و چشم پوشی از خطاهای یکدیگر داریم
عذر دوستت را در برابر خطا و اشتباه بپذیر و اگر عذری نداشته باشد تو زرنگی کن و برای خطای او درباره ات عذر بتراش
خداوند سریع الرضا است و بندگان مؤمن او با کسب این صفت الهی بخشنده و با گذشت هستند.

15- رعایت ضوابط در حین صمیمیت

انسان مؤمن و متعالی در روابط اجتماعی و تعاملات خود با دیگران، همواره در چارچوب ضوابط الهی و حدود آموزه های اخلاقی و انسانی برخورد می کند
امام صادق(ع) : رودربایستی و حرمت میان خود و برادرت را از بین نبر و آن را نگه دار، زیرا با از بین رفتن رودربایستی و حرمت ها، شرم و حیا نیز از میان میرود و نگهداشتن حرمت مایه پایداری دوستی است (میزان الحکمه ج1، ص66)

90-  16- اعتدال در رفتار و گفتار

 راه و رسم اعتدال کوتاهترین و استوارترین راه تربیت است و سلامت فرد و جامعه در گرو تربیتی متعادل است زیرا هر گونه انحراف از اعتدال و افراط و تفریط در صفات و اعمال و رفتار، انحراف از حق است
لذا حکما اساس اخلاق را در اعتدال در خویها و صفات می‌دانند و برای نجات و رستگاری انسان و رساندن او به سعادت، راه اعتدال را توصیه می‌کنند

در داستانهای تربیتی قرآنی نیز ابعاد گوناگون اعتدال در قالب تصاویری بدیع و زیبا ارائه شده است
لقمان حکیم آنجا که می‌گوید: واقصد فی مشیک و اغضض من صوتک (لقمان19) پسرم در راه رفتنت میانه‌رو باش و در سخن گفتنت نیز اعتدال را رعایت کن و از صدای خود بکاه و فریاد مزن

در آیه دیگری آمده است: و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان امره فرطا (کهف28) و از کسی که قلبش را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت نکن، همان که از هوای نفس خود پیروی می‌کند و کارهایش افراطی است
به این ترتیب قرآن کریم اعتدال در رفتار را ارزش، و افراط و زیاده‌روی را ضد ارزش معرفی نموده است و کسانی را که از حد اعتدال پا فراتر نهاده‌اند و در مسیر افراط و اسراف گام نهاده‌اند، هم شان هوی پرستان معرفی می‌کند

88-  17- تکریم شخصیت افراد و احترام متقابل

 یکی از مسائلی که در روابط اجتماعی زندگی انسان مهم است بحث از نوع برخورد با دیگر افراد جامعه است به گونه‌ای که در این برخوردها شخصیت انسانی فرد لطمه نبیند و احترام افراد جامعه حفظ شود
چرا که انسان در طول زندگی خود ناگزیر از حیات اجتماعی و رابطه با افراد جامعه است و اگر از اصول انسان‌ساز و جامعه‌ساز اخلاقی و دینی بی‌بهره باشد هم خود و هم دیگران را از این رابطه متضرر خواهد کرد

قرآن کریم درباره برخی مصادیق اجتماعی رابطه افراد با یکدیگر می‌فرماید: ای مردم مؤمن! نباید دسته‌ای، دسته‌ای دیگر را مسخره کنند چرا که شاید آنان از ایشان بهتر باشند؛ و نباید زنانی زنان دیگر را به ریشخند گیرند، شاید آن زنان از دسته مسخره‌کننده بهتر باشند؛ از یکدیگر عیب‌جویی مکنید و به همدیگر لقب‌های زشت مدهید(حجرات11)

هم‌چنین پیامبر اکرم(ص) در سخنانی درباره حفظ آبروی مردم می‌فرمایند: و لاتمزق الناس، فتهزقک کلاب اهل النار پرده آبروی مردم را مدر، که سگان اهل جهنم تو را خواهند درید (الحیات ج9 ص592)
پیامبر گرامی(ص): اذل الناس من اهان الناس خوارترین مردمان کسی است که به مردم توهین کند (الحیات ج9 ص593، امالی صدوق ص19)

"سبک زندگی" واژه ی زشت: این؛ مشکل شماست!

88- شاید بارها در هنگام مواجهه با مشکلات و معضلات، این جمله را از شنیده باشید
یکی از معضلات و مشکلات جوامع امروزی، تغییر فلسفه زندگی و به تبع آن شیوه و سبک‌های زندگی است، به طوری که حتی همدردی زبانی از جامعه رخت بسته است و انسان‌ها خود را در برابر همنوع، غیرمسئول دانسته و رفتاری از بی‌تفاوتی در پیش می‌گیرند

در این زمان گویا فشاری مضاعف بر شما وارد می شود و دیگران به جای اینکه از نظر عاطفی کمکی به شما کرده باشند، با این اعلان بی‌تفاوتی و فرار از مسئولیت اجتماعی، روحیه شما را از بین برده و شما را دچار ملال و ناراحتی می‌کنند

89-  نیاز عاطفی انسان در مواقع سختی

در این زمان گویا همه آسمان بر سر شما فرو ریخته است و در قلب احساس تنگی می‌کنید و می‌خواهید از آنجا بگریزید؛ هر چند که این گریز شما را از محیط جهنمی دور می‌کند
ولی این آتش دوزخی در درون جان شما شعله می‌کشد و خشم و هیجانات مضاعف، شما را می‌شکند و دچار افسردگی و گوشه‌گیری می‌کند

اگر چه شما در نهایت از این مشکلات و معضلات عبور می‌کنید و به حکم سنت الهی هر «عسر» و فشاری میان دو «یسر» و آسانی است (انشراح5 و 6)
ولی آثار این حرکت اطرافیان و واکنش‌های آنان همچنان در جان و روح شما خواهد ماند و با خود می‌گویید: «به جای آنگه گره‌ای باز کنند، گره‌ایی می‌زنند»

90- انسان وقتی در مشکلی گرفتار می‌شود، شکی ندارد که خود بخشی از علت تامه بوده است، از همین رو استغفار و طلب توبه می‌کند
زیرا می‌داند که بی‌حکمت و مصلحت و علت، هرگز گرفتار نخواهد شد

اما در همان حال، دوست دارد که دیگران اگر همکاری نمی‌کنند تا او را از مخمصه و معضل رهایی بخشند، دست کم از نظر عاطفی و روحی او را یاری رسانند و دستگیر او باشند
دلداری دادن و یاد کرد معضلات و مشکلات پیشینی که خود یا دیگران از آن عبور کرده‌اند، موجب امیدواری شخص شده و او را برای عبور از مشکل کمک می‌کند

اما بر خلاف آن دیده می‌شود که نه تنها همکاری یا همدردی نمی‌کنند، بلکه نمک بر زخم می‌پاشند و شخص را با جمله بی‌تفاوت خود که «این، مشکل شماست» در شرایط سخت‌تر و دشوارتر روحی و روانی قرار می‌دهند
این جمله و مانند آنها همانند «انداختن سنگ پیش پای لنگ» است به طوری که نه تنها کمکی برای راه رفتن وی نمی‌کند، بلکه موجب افتادن او می‌شود

مشکل من، مشکل شما هم هست " سبک زندگی "

91- باید به این افراد بی‌عاطفه و نمک‌پاش بر زخم گفت:
«مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان»

چرا که اعلام بی‌تفاوتی نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه بر مشکلات می‌افزاید و شخصی که با بی‌عاطفی تمام، خودش را کنار می‌کشد، امید نداشته باشد که خودش از شر آن در امان خواهد بود
بلکه این مسئله در آینده به شکلی دیگر برای او پیش خواهد آمد
داستان این مردمان و جامعه گرفتار بی‌عاطفگی، داستان «موش و تله‌موش» است

که بقیه حیوانات گفتند این مشکل توست و بر اثر حادثه ای زن مزرعه دار مریض و فوت می کند و بقیه حیوانات خوراک سوپ و ختم این زن شده و موش نظاره گرست

آموزه‌های دینی تعاون و تعاطف " سبک زندگی "

92- در آموزه‌های دینی، بی‌تفاوتی نسبت به مشکلات و معضلات دیگران مذموم شمرده شده
سوره مائده2: و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان واتقوا الله ان الله شدید العقاب

و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است.
انسان مومن نه تنها نمی‌تواند نسبت به دیگران و مشکلات آنان بی‌تفاوت باشد، بلکه باید در مقام عمل برآید و به یاری و پشتیبانی دیگران برود
اگر کسی در زندان افتاده به هر جرمی که مرتکب شده نمی‌بایست او را رها کرد، بلکه باید به  او یاری رسانید

حضرت یوسف(ع) در زندان به زندانیان به هر شکلی بود کمک می‌کرد و در میان آنان به اهل احسان معروف بود و او را به عنوان «صدیق» (دوست صاف و صادق و راستگوی خویش) می شناختند؛ (یوسف46)

چرا که در زندگی از هر کمکی که در توانش بود دریغ نمی‌کرد  هر چند که بسیاری از آنان گناهکار و مجرم و بی‌دین بودند و اعتقادی به خدای یگانه نداشتند و پروردگاران بسیاری را می‌پرستیدند (یوسف39)

تعاون و خدمت به خلق در روایات " سبک زندگی "

93- در آیات و روایات آمده که اگر کسی نتواند حوائج برادر دینی خود را برآورده سازد، دست‌کم با او همدردی کند تا به این وسیله مشکلات او را کاهش دهد؛ زیرا انسان نمی‌تواند همه مشکلات دیگران را حل و فصل کند بویژه که اگر مشکلات مالی باشد

اما می‌تواند با خوشرویی و همدردی و تعاطف، آنان را یاری رساند و از نظر عاطفی و روحی آنها را تقویت کند و روحیه‌شان را افزایش دهد تا به سادگی از مشکل عبور کنند

امام صادق(ع) از پیامبر(ص): المومن اخو المومن کالجسد الواحد، ان اشتکی شیئا منه وجد الم ذلک فی سائر جسده، و ارواحهما من روح واحدهْ
مومن برادر مومن است، همچون یک پیکر که هرگاه عضوی از آن به درد آید دیگر اندام‌ها آن درد را حس می‌کنند و ارواح آنها از یک روح است (بحارالانوار ج61 ص51)

94- در فرهنگ اسلامی و سنت و سیره عملی معصومان(ع) خدمت به دیگران و گشایش مشکلات آنان به‌عنوان یک نعمت تلقی شده است
به این معنا که انسان می‌بایست مشکل دیگران را نه تنها مشکل خود بداند بلکه یک عامل رشد و کمال خود دانسته و برای ترقی و تکامل خود از آن بهره‌مند شود

امام حسین(ع): ان حوائج الناس الیکم من نعم‌الله علیکم، فلا تملوا النعم؛ نیازها و درخواست‌های مردم از شما، از نعمت‌های الهی است برای شما، از این نعمت‌ها ملول و خسته نشوید. (بحارالانوار ج74 ص318)
پس کسی که مشکل دیگران را عاملی برای رشد و ترقی و تکامل خود می‌شمارد نه تنها از آن کناره نمی‌گیرد بلکه با ورود بی‌خستگی و ملالت می‌کوشد تا با حل مشکل دیگران، دریچه‌ای به سوی کمال برای خود بگشاید

چنین انسانی با این نگرش هیچگاه به دیگران نخواهد گفت: این مشکل شماست بلکه خواهد گفت مشکل شما مشکل من است و هر چه در توانم باشد در رفع آن خواهم کوشید

تعاون و خدمت به خلق در روایات " سبک زندگی "

95- ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست

به هر حال در آیات و روایات بر تعاون و تعاطف بسیار تاکید شده و از مؤمنان و مسلمانان خواسته شده تا بی‌تفاوت از مشکلات دیگران عبور نکنند و دست کم با آنان تعاطف و همدردی داشته و مشکلی از مشکلات روحی و روانی آنان بکاهند نه آنکه مشکلی بر آن بیفزایند

حداقل انسان اگر نمی‌تواند به دیگری کمکی کند، با روی خوش و زبان خوش، مرهمی بر زخم باشد نه آنکه نمک بر زخم پاشد
گشاده‌رویی در جایی که توان گشاده دستی ندارد، خود مرهم بر زخم است

صائب تبریزی می‌سراید:
گر وا نمی‌کنی گره‌ای، خود گره مشو        ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
کوتاه سخن آنکه عبارت «این، مشکل شماست» ریشه در فرهنگ وارداتی دارد و هیچ جایگاهی در نگرش دینی و آئین مسلمانی ندارد


آموزه‌های دینی تعاون و تعاطف " سبک زندگی "
96- در آموزه‌های دینی، بی‌تفاوتی نسبت به مشکلات و معضلات دیگران مذموم شمرده شده
سوره مائده2: و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان واتقوا الله ان الله شدید العقاب

و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است.
انسان مومن نه تنها نمی‌تواند نسبت به دیگران و مشکلات آنان بی‌تفاوت باشد، بلکه باید در مقام عمل برآید و به یاری و پشتیبانی دیگران برود

اگر کسی در زندان افتاده به هر جرمی که مرتکب شده نمی‌بایست او را رها کرد، بلکه باید به  او یاری رسانید

حضرت یوسف(ع) در زندان به زندانیان به هر شکلی بود کمک می‌کرد و در میان آنان به اهل احسان معروف بود و او را به عنوان «صدیق» (دوست صاف و صادق و راستگوی خویش) می شناختند؛ (یوسف46)

چرا که در زندگی از هر کمکی که در توانش بود دریغ نمی‌کرد  هر چند که بسیاری از آنان گناهکار و مجرم و بی‌دین بودند و اعتقادی به خدای یگانه نداشتند و پروردگاران بسیاری را می‌پرستیدند (یوسف39)

اخلاق مدیریتی و مدیریت اخلاق " سبک زندگی "

97- یکی از شیوه های ارائه خدمات مطلوب و مورد پسند جامعه، اخلاق کاری می باشد که لزوم توجه به آن باعث بالندگی و رشد و توسعه در یک جامعه می گردد، اخلاقی که آمیخته با فرهنگ و اعتقادات یک جامعه باشد

‏در متون ادبی، اخلاق به معنای رفتار و حرکات پسندیده و مورد قبول جامعه می باشد و بسط آن به سازمانهای اخلاقی، آن را پیچیده تر می کند
به خاطر اینکه اخلاق در کار و خدمات به واسطه ابعاد مختلف اخلاق زندگی و جهان پهناور، هم تأمل برانگیز و هم تاثیرگذار می باشد
پس می توانیم اخلاق را این طور تعریف کنیم؛ منصفانه بودن در ارائه کالا و خدمات و تفکری منصفانه داشتن

مثلاً در جامعه پزشکی «قسم» یاد می کنند تا در برابر تمامی افراد جامعه خدماتی یکسان ارائه دهند، و با یک تحقیق مشاهده ای ساده می توان مشاهده کرد که عده ای با زیر پا گذاشتن «قسم»، نابرابری را در تمامی خدماتشان جاری می سازند

98- در جامعه قضات، بعضی از قضاتی که آموخته اند «حق» و باطل» را از هم تشخیص داده و افراد مظلوم را از یوغ ظلم نجات دهند به وضوح مشاهده می شود که نه تنها به اخلاق حرفه ای خود آشنا نیستند بلکه رأی به نفع ظلم نیز می دهند
و یا در جامعه سیاسی که باید اخلاق را در سرلوحه کار خود قرار دهند ولی برخی نه تنها چنین نمی کنند بلکه در بسیاری از موارد به بی اخلاقی نیز دامن می زنند‏

اینها همه و همه نشانه سونامی مدرنیته هستند که کشورهای غربی به دنبال رواج آنها در خاورمیانه می باشند
در حالی که خود کشورهای غربی با قانونی کردن و گنجاندن اخلاق در همه ارکان سازمان، ادارات و حتی زندگی خصوصی شان سعی در مدرنیته کردن خود دارند و با تبلیغات نادرست و سویه دار از طرق مختلف رسانه ای، ماهواره ای، اینترنتی و غیره، کشورهای جهان سوم را در بدیلی از بداخلاقی فرو می برند

که هر کسی در این جوامع به دنبال زراندوزی و منفعت طلبی خود بوده و همه اخلاق و دین و اعتقادات را زیر پا می گذارند و در ظاهر نیز وانمود می کنند که انسان های معتقد، با اخلاق و درستکاری هستند
این سونامی است که جوامع جهان سوم را به لبه پرتگاه رسانده است و راه برگشتی نیست و اگر هم باشد خیلی سخت است و باید فرهنگ سازی عمیق صورت بگیرد

99-  اخلاق و قانون:

 بسیاری از افراد، اخلاق مداری را با قانونمندی مترادف می دانند و باور بر این دارند که سازمانهای قانونمدار به طور خودکار، اخلاق مدار نیز هستند
در حالی که بدین شکل نیست زیرا بسیاری از بداخلاقی ها هستند که بی قانونی نیز هستند و نتیجه می گیریم که اخلاق و قانون با هم مترادف نیستند

چون خیلی از موارد بی اخلاقی و یا بداخلاقی وجود دارند که قانونی هستند و در برخی موارد این قانون است که بی اخلاقی و بداخلاقی ها را مشخص می کند و ممکن است که برخی از اعمال بی اخلاقی و بداخلاقی به بی قانونی تمایل داشته باشند

مثل عملکرد برخی از افراد که با بی اخلاقی و بداخلاقی، قانون شکنی کرده و حرمت قانون را زیر سئوال می برند
http://m5736z.blog.ir/post/AKHLAQ%201

          اخلاق مدیریتی و مدیریت اخلاق " سبک زندگی "

100-  اخلاق و مذهب:‏

برخی از افراد، مبنای اخلاق و قضاوتهای اخلاقی را ریشه دار در اعتقادات آن افراد می دانند
در حالی که مذهب و اعتقادات، ریشه و مبنای اخلاق مداری نیستند بلکه ریشه و مبنای اخلاق در قانون یافت می شود
در بسیاری موارد مشاهده شده که افراد در کارشان از خدا و ائمه علیهم السلام طلب یاری می کنند و در عمل به آن چیزی که باید پایبند باشند، نیستند

مثلاً در تصمیم گیری های سازمانی و کلان که مصالح ملی و عمومی مد نظر می باشد، فرد تصمیم گیرنده به مصالح و منافع حزبی خود بسنده کرده و تصمیمی را به طور فردی اتخاذ می کند که نتایخ آن چه خوب و چه بد، دامن کل جامعه را می گیرد


انتقاد در آموزه‌های قرآنی " سبک زندگی "

101- قرآن به عنوان کتاب راهنمای انسان در زندگی فردی و اجتماعی به همه مسائل مهم پرداخته است که یکی از مهم ترین این امور، مسأله روابط اجتماعی و چگونگی تعامل با دیگری در همه سطوح و رده‌های اجتماعی است

از این‌رو به روابط میان مؤمنان و نیز مؤمنان و دولتمردان اشاره می‌کند و مسأله انتقاد و انتقادپذیری را به روشنی طرح و مصادیق بسیاری را بیان می‌کند
نخستین موردی که قرآن به آن اشاره دارد داستان آفرینش انسان است در سوره بقره30 تا 37 به نکاتی اشاره دارد که ارتباط تنگاتنگی با انتقادپذیری و تحمل دیگری دارد

خداوند با آنکه احاطه عملی کامل به هستی و آفریده‌های خویش دارد و در مقام لایسئل عما یفعل (بازخواست نمی‌شود از آنچه می‌کند) نشسته است با این همه اجازه انتقاد و طرح مسئله را می‌دهد
http://m5736z.blog.ir/post/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%DB%8C

102- در این داستان که خداوند خود گزارشگر مستقیم و بی‌واسطه آن است به این نکته اشاره می‌کند که فرشتگان رفتار خداوند را مورد ارزیابی و داوری قرار می‌دهند
و از اینکه آفریده‌‌ای را می‌آفریند که خونریزی می‌کند و خشونت می‌ورزد به نقد می‌کشند

خداوند با آنکه در آن مقام بلند و عظما نشسته است همه این انتقادات را گوش می‌دهد و بدان‌ها پاسخ‌های منطقی و قانع‌کننده می‌دهد
در این داستان به مسئله نقش انتقاد نیز اشاره شده است. انتقاد موجب می‌شود تا اشخاص دیدگاه‌ها و نظرات خویش را مطرح سازند

طرح مسئله و دست‌یابی به دیدگاه‌ها می‌تواند افزون بر بهره‌گیری از آن‌ها در عمل، ابهامات کار را نیز برطرف سازد
خداوند با این شیوه کوشید تا هدف از آفرینش انسان را به خوبی بیان کند و ماموریت فرشتگان و دیگر موجودات را نسبت به این موجود جدید مشخص سازد

103-  در حوزه مناسبات قدرت و ملت و دولت نیز این مسئله در داستان مورچگان و حضرت سلیمان(ع) به خوبی نشان داده شده. حضرت با آنکه در مقام قدرت بود به انتقاد ملکه مورچگان گوش می‌دهد

ملکه مورچگان به صراحت و تندی رفتار و اعمال حضرت و لشکریانش را انتقاد می‌کند و بیان می‌کند که آنان بر هر سرزمینی که درآیند آن را ناخواسته به نابودی می‌کشند این‌گونه است که به نقد لشکرکشی می‌پردازد و آن را امری زیانبار تحلیل می‌کند

مورچه با انتقاد از لشکرکشی‌های حضرت سلیمان(ع) می‌کوشد تا رفتار وی را مورد ارزیابی قرار دهد و آثار زیست‌محیطی آن را بنمایاند
حضرت با تبسم خویش انتقاد را می‌پذیرد و فرمان می‌دهد که لشکر‌کشی‌ها به گونه‌ای طراحی شود که آسیبی به محیط زیست وارد نسازد

104- این انتقاد در مسئله هدهد نیز به شکل دیگر خودنمایی می‌کند به این معنا که کوچک‌ترین عضو دولت نیز می‌بایست هم پاسخگو باشد و اعمال خویش را با مدیریت بالا دستان انجام دهد و خودسرانه عملی را انجام ندهد و هم اینکه آماده انتقاد و بازخواست باشد

این مسئله را در آیات مختلف به اشکال گوناگون می‌توان یافت گاه به این شکل است که از قانون و نحوه محتوای آن انتقاد می‌شود و گاه از نحوه اجرای قوانین نقد می‌شود. این‌گونه است که در سوره مجادله زنی به پیامبر به عنوان حاکم به مجری قوانین دولتی اعتراض می‌کند

در این سوره به خوبی بیان می‌شود که چگونه و در چه زمینه‌هایی دولتمردان باید خود را آماده انتقاد سازند
با انتقادات است که بسیاری از ابهامات برطرف می‌شود حتی اگر این انتقادات تند و سریع و زننده باشد چنان که در آیات قرآنی گزارش شده است
 

105- حضرت رسول(ص) اصحاب و جامعه مدینه را به گونه‌ای تربیت کرده بود که همگان به راحتی از هر مسئله دولتی و مردمی انتقاد می‌کردند تفاوتی میان رئیس دولت و یا مردم عادی نبود

جامعه‌ای که به ابوبکر می‌گوید اگر گامی به کژی گذاری تو را با شمشیر راست می‌کنم، این مسئله، نشانگر ظرفیت بالای انتقادپذیری در جامعه بود که به مردم انگیزه نظارت و مراقبت را داده و جواز مسئله امر به معروف و نهی از منکر را در همه سطوح صادر کرده بود

زیرا آموخته بودند که لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق؛ از هیچ‌کس نمی‌بایست در معصیت خالق پیروی کرد و امر او مطاع نیست.
روشنگری‌های پیامبر مطالبات جامعه را افزایش داده بود و زمینه را برای انتقاد و نقد عملکردهای فردی و عمومی دولت و جامعه فراهم آورده بود

اصولا اگر قرآن به مردم می‌آموزد که به مجادله‌های دیگران گوش دهند و از میان نرم و درشت و تند و تلخ و شیرین آن، سخن نیکو و مفید را برگزینند
بدین ترتیب قرآن زمینه‌های تحمل‌پذیری جامعه را بالا می‌برد و جامعه‌ای از عالی‌ترین روابط اجتماعی ایجاد می‌کند
 
روش انتقاد قرآنی " سبک زندگی "

106- شیوه نقد قرآنی بر این است که همواره نقد همراه با طرح باشد؛ چرا که نقد واقعی به معنای جداسازی سره از ناسره است و شخصی که ناسره چیزی را بیان می کند، می بایست سره آن را نیز ارائه دهد
به این معنا که شخص می بایست هم معروف و منکر را در حوزه نظریه و مفهومی بشناسد و هم در حوزه مصداقی بتواند معروف را از منکر جدا کند

خداوند در آیه48 قصص به علل مخالفت های اهل کتاب، مشرکان و کافران اشاره می کند و می فرماید که ایشان کتابهای هدایت گر تورات و قرآن را که از سوی خداوند فرو فرستاده شده بود، به عنوان دو کتاب خرافی و سحر معرفی کرده و به انتقاد از آن می پردازند، شما خودتان کتابی را ارایه دهید که هدایتگرتر از این دو کتاب باشد

بنابراین اگر کسی درباره مسئله ای انتقاد دارد باید همواره انصاف را مراعات کرده تنها به بیان ناسره نپردازد و دیگر آن که اگر نسبت به این کار اشکالی دارد، خود طرحی کامل تر و بهتر ارایه می دهد
 
انتقاد و انتقادپذیری از نگاه قرآن " سبک زندگی "

107- انتقاد و انتقادپذیری مسأله‌ای است که در مناسبات قدرت معنا و مفهومی درست می‌یابد به این معنا که مسأله تحمل دیگری در حوزه روابط اجتماعی و روان‌شناسی هنجاری هرچند مسأله مهم و اساسی است ولی در حوزه مناسبات قدرت تحمل دیگری به شکل انتقادپذیری تجلی واقعی و حقیقی می‌یابد

اصولاً توان و ظرفیت تحمل مردم در زمان قدرت به شدت کاهش می‌یابد و از هرگونه نقد و انتقاد ناخشنود می‌شوند و واکنش‌های تند و عصبی از خود بروز می‌دهند

از این‌رو اگر از انتقاد و انتقادپذیری سخن به میان می‌آید مهم ترین مصادیق خود را در حوزه رفتارشناسی قدرت و مناسبات میان دولت و ملت نشان می‌دهد
 
انتقادپذیری و تحمل دیگری در سبک زندگی دینی

108- زمانی خانواده شکل می‌گیرد که دو تن از افراد مخالف جنسیتی بخواهند در کنار هم و زیر یک سقف قرار گیرند، در اینجاست که مسأله تحمل دیگری خود را نشان می‌دهد اگر انسان نتواند در کنار خود، کس دیگری را تحمل کند نمی‌تواند زندگی خانوادگی را تشکیل دهد

تحمل دیگری بدان معناست که اشخاص با تفاوت‌های شخصیتی و رفتاری و خواست‌ها و نیازهای مختلف می‌بایست در کنار هم قرار گیرند
گاه تضاد منافع و خواسته‌ها و نیز روحیات موجب می‌شود تا درگیر شوند. در اینجاست که مسأله تحمل دیگری به معنای نادیده گرفتن برخی از منافع کوچک‌تر و کم اهمیت‌تر و ارزش و اهمیت دادن به منافع مهم‌تر و اساسی‌تر مطرح می‌شود

در چنین شرایطی مسأله تزاحم خود را نشان می‌دهد و شخص عاقل کسی است که در صورت تزاحم، اهم و مهم را در کنار هم قرار دهد و اهم را مقدم قرار دهد 

109- گاه تزاحم ممکن است حتی در میان دو امر اهم رخ دهد و هر دو مسئله از نیازها و خواسته‌های اساسی باشد ولی باز در آنجا انسان میان آن دو، سبک و سنگین می‌کند و یکی را مقدم و مرحج تشخیص می‌دهد

در زندگی جمعی این‌گونه مسائل بسیار اتفاق می‌افتد و شخص روزانه با ده‌ها مسئله مواجه می‌شود که می‌بایست یکی را فدای دیگری کند

در اینجاست که مسئله تحمل برای افزایش روابط و دست‌یابی به اهداف والا و برتر، خود را نشان می‌دهد
بخشی از جامعه‌پذیری به معنا و مفهوم ایجاد تحمل در دیگری است و جامعه می‌کوشد تا به اشخاص و افرادی که در جامعه زندگی می‌کنند شیوه تحمل دیگری را بیاموزد
 

110- کودکان در آغاز که تفاوت نیازهای خود و دیگری را درک نمی‌کنند و «من» در آنها تقویت نشده است با یکدیگر به خوبی بازی می‌کنند و وسایل خویش را در اختیار دیگری قرار می‌دهند ولی همین که تفاوت‌هایی را درک کردند با یکدیگر درگیر می‌شوند از این زمان است که کودکان می‌آموزند تا دیگری را تحمل کنند

کودکانی که در خانه تک‌فرزند زندگی می‌کنند در آینده در جامعه و یا خانواده خود دچار مشکل می‌شوند؛ زیرا ظرفیت و توان تحمل دیگری را بالا نبرده‌اند. از این رو روان‌شناسان اجتماعی، مهدکودک‌ها را مرکزی برای جامعه‌پذیری و تحمل دیگری می‌دانند
شاید مدرسه و دبستان این کار را انجام دهد ولی برای بسیاری از کودکان آن زمان دیر است
به هرحال مسئله انتقاد، ارتباط تنگاتنگی با تحمل دیگری دارد. کسانی که از ظرفیت بالای تحمل دیگری برخوردارند به سادگی با انتقاد کنار می‌آیند
 
" سبک زندگی "  عذرخواهی در آموزه های دینی

111- البته برای بسیاری از مردم، عذرخواهی سخت است و بدتر این که برای برخی دیگر حتی عذرتراشی و بهانه جویی آسان می باشد

جامعه ایمانی باید به گونه ای تربیت شود که عذرخواهی براساس نیت پاک و خلوص (توبه19 تا 39) انجام گیرد و از عذرتراشی بیرون رود؛ زیرا عذرتراشی نه تنها کار را به سامان نمی رساند بلکه سخت تر و بدتر می کند
بنابراین می بایست صادقانه و خالصانه عذر تقصیر آورد و توبه خویش را به نمایش گذاشت و تمرد و طغیان را در نفس و جان خویش توبیخ کرد

خداوند در آیات 31 تا 51 سوره قیامت به این نکته توجه می دهد که ارزش عذرخواهی در این است که در زمان خود اتفاق بیفتد و این اندازه طولانی نشود که دیگر ارزش خود را از دست دهد
 
" سبک زندگی "  کاری نکن تا پوزش بخواهی

112- انسان نباید کاری کند که مجبور به عذرخواهی شود. اگر کارهای انسان همواره معروف و خیر و پسندیده باشد، نیازی به عذر و پوزش نیست
اما به هر حال انسان در شرایطی قرار می گیرد که لازم است که عذر بخواهد. در این جاست که پذیرش پوزش از سوی دیگران به عنوان احسان تلقی می شود

در داستان خضر(ع) و موسی(ع) این مطلب مورد توجه قرارگرفته است که قطع هرگونه رابطه باید براساس دلیل و عذر مقبولی باشد از آن جایی که موسی(ع) متعهد شده بود که تا پایان همراهی پرسشی نکند، اما تخلف وی موجب شد تا حضرت خضر(ع) عذر موجهی برای جدایی داشته باشد (کهف، 67و 87)

اما اگر این عذرخواهی پس از زمان طولانی اتفاق افتد یا به معنایی عذرتراشی باشد، در این گونه موارد عذر پذیرفته نمی شود (نساء79)
و یا عذر کسانی که تمام زشتی ها را تا جایی که می توانند انجام می دهند و هنگام ناتوانی عذر می تراشند، پذیرفته نخواهد شد (توبه 26تا 66 و 24و 34 و روم75 غافر25 و قیامت31تا 51)
 

113-  علی(ع): اقبل عذر اخیک، و ان لم یکن له عذر فالتمس له عذرا
عذر برای خود را بپذیر، و اگر او عذری نداشت برادر خطای او عذری بتراش (بحارالانوار ج47 ص165) البته چنان که گفته شد، انسان باید کاری نکند که مجبور به پوزش باشد.

پیامبر(ص): ایاک و ما تعتذر منه؛ فان فیه الشرک الخفی؛ زنهار از کاری که به سبب آن پوزش بخواهی؛ زیرا در این کار شرک پنهان، است (بحارالانوار ج87 ص200، ح82)
امیرمؤمنان: ایاک و ما تعتذر منه؛ فانه لایعتذر من خیر؛ زنهار از کاری که به سبب آن پوزش بخواهی؛ چرا که از کار خوب پوزش خواهی نمی شود (بحارالانوار ج17 ص369 ح91)

بنابراین بهتر است کاری کرد که نیازمند پوزش نباشد، چرا که عزت آدمی در آن است
امیر مؤمنان: الاستغناء عن العذر أعز من الصدق به؛ نیاز نیافتن به پوزش خواهی، عزت بخش تر از پوزش خواهی موجه است (نهج البلاغه، الحکمه 923)
 
اگر کسی عذری آورد  بپذیرید " سبک زندگی "

114- خداوند در آیه199 سوره اعراف به پیامبر(ص) فرمان می دهد که عذر خطاکاران را بپذیرد و آنان را به سبب بدکاری شان مواخذه نکند. (مجمع البیان ج3و 4 ص787)
زیرا پذیرش عذر مؤمنان معذور، تبلور غفران و رحمت الهی است. (توبه68 و19 نحل106 و110)

از امام حسن مجتبی(ص) روایت است که فرمود: در انتقام گرفتن شتاب مکن و راهی برای پوزش خواهی و عفو باقی بگذار
اگر مؤمن است حتی برای کارش خودتان عذری بتراشید و او را مواخذه نکنید

زیرا این گونه احسان و ایثار موجب می شود تا روابط اجتماعی گرم تر و صمیمی تر شود و الفت میان افراد آن افزایش یابد و کینه ها و دشمنی ها به صلح و صفا و مهر و محبت تبدیل گردد

اولین وظیفه هر انسان مؤمن در جامعه ایمانی این است که تحمل اشتباه دوستان را داشته باشد. حضرت علی(ع) می فرماید: لغزش دوستت را تحمل نما برای زمانی که می خواهی دشمنت را متقاعد کنی
     ارزش و فضیلت عفو و گذشت " سبک زندگی "

115- یکی از اساسی‌ترین ارزشها و مکارم اخلاقی در زندگی اجتماعی و روابط انسانها گذشت از خطاهای دیگران و پذیرش عذر آنان است
این ویژگی می‌تواند دشمنی‌ها را ریشه‌کن کند و محبت و دوستی و اتحاد درپی داشته باشد. زیرا آدمیان در روابط اجتماعی و در تعامل با یکدیگر بطور قطع دچار اشتباه و حتی ظلم نسبت به همنوعان می‌شوند

لذا به منظور صیانت از استحکام روابط فیمابین، عذرخواهی‌ها را پذیرا باشیم. بدین نحو کینه‌ها و دشمنی‌ها و نزاع‌ها جای خود را به دوستی‌ها و مهربانی‌ها و همدلی‌ها خواهد داد. عفو و گذشت ضد انتقام گرفتن و عوض درآوردن است

امام‌حسین(ع) فرمود: ان اعفی الناس من عفی عن قدره با گذشت‌ترین انسان کسی است که با داشتن قدرت عفو کند.
علی(ع) فرمود: انتقام گرفتن از زشت‌ترین کارهای فرد توانمند است و شتاب کردن در انتقام، شیوه فرومایگان می‌باشد. (غرر ج2 ص519) 

116- فضیلت عفو و گذشت

 گذشت نمودن از جمله بهترین صفات نیک انسان متعالی است البته بدیهی است که گذشت در جایی صحیح است که آدمی از حق شخصی خود بگذرد. اما حق دیگری و یا حقوق عمومی به شخص مربوط نمی‌شود که از آن بگذرد

امام سجاد(ع): روز قیامت خدا اولین و آخرین را در یک بلندی جمع می‌کند. سپس منادی ندا می‌کند که کجایند اهل فضل؟ گروهی برمی‌خیزند، ملائکه می‌گویند: فضل شما چیست؟ گفتند:
1) هرکس از ما دوری می‌کرد ما به او نزدیک می‌شدیم

2) هرکس ما را محروم می‌کرد ما به او بخشش می‌کردیم

3) هرکس به ما ظلم می‌کرد او را می‌بخشیدیم

فرشتگان می‌گویند: راست گفتید، داخل بهشت شوید. بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی (معراج السعاده ص206)
 

117- تحول یافتن مرد شامی که به مدینه آمده بود

عصار‌بن مصطلق وقتی پرسید که این مرد کیست گفتند: حسین بن‌علی است. با توجه به تبلیغات سوئی که علیه اولاد علی(ع) در ذهنش بود هرچه می‌توانست به حضرت بد و بیراه گفت

امام بدون ناراحتی و خشم نگاهی محبت‌آمیز به او انداخت و پس از تلاوت آیه خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین اعراف199 به او گفت: ما برای هر نوع خدمت و کمک به تو آماده‌ایم
گویا از شام آمدی؟ من با این اخلاق مردم شام آشنایی دارم. تو در شهر غریبی. اگر می‌خواهی با مسکن و پوشاک و پول و... پذیرائی کنیم

آن مرد که انتظار چنین برخوردی نداشت چنان منقلب شد که گفت آرزو داشتم زمین شکافته می‌شد و فرو می‌رفتم که این‌طور ندانسته گستاخی کردم

امام چون آثار پشیمانی را در من دیدند فرمودند: امروز سرزنش و گناهی بر شما نیست. بروید خدا شما را می‌آمرزد که او از هر رحمت آورنده‌ای مهربان‌تر است (داستان راستان ص46)
 

118- مردی به پیامبر(ص) گفت: خدمتکاری دارم که گاه اشتباه می‌کند و گاه اصلاً کارم را انجام نمی‌دهد
بفرمایید حد و مرز گذشت کردن چه اندازه است؟ حضرت فرمود: از طلوع آفتاب تا غروب آن، حد و مرز عفو و گذشت کردن 70 بار است. (عبرت آموز‌ ص216)

امام حسین(ع) فرمود: اگر مردی در این گوشم (اشاره به گوش راست) مرا دشنام دهد و در گوش دیگرم (اشاره به سمت چپ) از من پوزش بخواهد، عذر او را می‌پذیرم

زیرا که امیرالمؤمنین(ع) برایم از رسول‌‌الله نقل کرده: بر حوض کوثر وارد نمی‌شود کسی که پوزش مردم را قبول نکند. اعم از اینکه عذرش موجه باشد یا غیرموجه. (فرهنگ سخنان امام‌حسین(ع) ص291)
رسول اکرم(ص) فرمود: هر کس پر گذشت باشد عمرش طولانی می‌شود. (میزان‌الحکمه ج2ص698)
 

119- چگونه اهل عفو و گذشت شویم

همگان دوست دارند که اهل احسان و گذشت باشند، ولی به علل و عوامل درونی و بیرونی نمی توانند این منش را بویژه در موارد خاص داشته باشند؛ چرا که خشم و لذت انتقام چنان آدمی را فرا می گیرد که دیگر به چیزی جز انتقام نمی اندیشد. بارها شنیده ایم که گذشت از بزرگان است و عفو در هنگام قدرت، شیرین

با این همه، گفتن آن بسیار آسان و عمل بدان بسیار سخت است؛ چرا که شرایط به گونه ای رقم می خورد که عفو و گذشت، امری ناشدنی و دور از دسترس به نظر می رسد.
همه ما به نوعی عفو و گذشت را تجربه کرده ایم در هنگام خطاها و اشتباهات همان اندازه که از خود شرمگین هستیم، از دیگران امید عفو و گذشت را داریم

در آن زمان است که عفو و گذشت به عنوان یک فضیلت خود را نشان می دهد؛ چرا که در این موارد است که گذشت دشوار می شود و احسان و نیکوکاری واقعی، رخ می نماید و مدعیان فضیلت عفو، از اهل احسان شناخته می شوند

 120- عفو و گذشت از سوی اولیای دم از نظر قرآن

در حال قدرت بر انتقام از قاتل و دسترسی به انجام قصاص، امری ارزشمند دانسته شده است (بقره178)
چرا که عفو در چنین حالتی یکی از کارهای بسیار پسندیده و معروفی است که تنها از اهل رحمت برمی آید

با آن که از نظر قرآن در حوزه مباحث و مسایل حقوقی، مقابله به مثل و قصاص به عنوان یک حق اثبات شده، ولی از آن جایی که روابط اجتماعی و انسانی را تنها حوزه حقوق و قوانین عقلانی، تعیین نمی کنند
بلکه مهم ترین معیار در زندگی اجتماعی و تعاملات و روابط اجتماعی، احسان و عواطف انسانی است، از این رو قرآن به عفو و گذشت به عنوان یک معیار اخلاقی نه حقوقی تاکید می ورزد و بر ارزشمندی آن پا می فشارد.

جامعه انسانی هر چند که با قوانین عقلانی و حقوق می تواند قوام یابد و پایدار بماند، ولی هرگز نمی تواند جامعه کامل انسانی را ایجاد نماید
و لذا قرآن هر چند بر حقوق به عنوان مبنای جامعه تاکید می کند ولی بر احسان به عنوان مبنای کمال جامعه انسانی تاکید بیش تری می نماید
 

121- اولویت اصول اخلاقی بر اصول حقوقی

در جامعه نیز آن چه کمال جامعه انسانی بویژه قرآنی و ایمانی را می سازد، مجموعه اصول اخلاقی و آداب اجتماعی است که بر پایه عواطف انسانی سامان دهی شده است
این اصول اخلاقی و آداب، فراتر از حقوق با خاستگاه عقل و عقلاء است که روابط انسانی جامعه را سامان می دهد و آن را به سوی مودت، همگرایی، همدلی و احسان و ایثار در روابط اجتماعی سوق می دهد.

از این رو خداوند با آن که حقوق متقابل مردم را اثبات می کند و از حق قصاص و مقابله به مثل به عنوان یک حکم عقلانی و شرعی یاد می کند، ولی با این همه محور تعاملات انسانی و روابط اجتماعی را احسان و عواطف قرار می دهد

در همان جایی که از قصاص به عنوان یک حق سخن به میان می آورد، بی هیچ درنگی از عفو و گذشت به عنوان عمل اخلاقی مورد پسند و عرف شناخته شده زیبا و کامل سخن به میان می آورد و خواهان عمل به آن می شود (بقره178)
خداوند به صراحت اعلام می کند که حقوق تنها به عنوان عامل حل اختلافات بغرنجی است که افراد حاضر نیستند تا براساس عواطف انسانی عمل کنند

 122- وظیفه در قبال کسی که ترک وظیفه کرده

 حضرت امیر(ع): یعطی من حرمه
در زمانی که او به تو احتیاجی داشت، فراموش کن که روزی تو را محروم کرده است و در مقابل، یاریت را از او دریغ نکن
اگر به کمک مالی محتاج شد، در حد توان به او کمک کن و فراموش کن که روزی تو نیاز مالی داشتی و او به تو کمکی نکرد

مولا علی(ع): یصل من قطعه
اگر کسی از خویشاوندان ارتباطش را با من قطع کرد وظیفه من در مقابل او چیست؟ من رحم او هستم و رحم، طرفینی است؛ چه بسا سالی گذشت و نیامد احوالی از خویش خود بپرسد، خلاصه حداقل صله رحم را بجا نیاورد به وظیفه اش عمل نکرد من نباید به او نگاه کنم بلکه باید سعی کنم این پیوند گسسته نشود

این پیوندی است که خدا بین انسانها برقرار کرده است و حکمت هایی در آن نهفته است کسی که صله رحم نکند هم در دنیا عقوبت می شود هم در آخرت خدای متعال هم می فرماید همچنان که تو خویشاوندت را قطع کردی من هم تو را قطع می کنم (مشکاه الانوار فی غررالاخبار/ص165) (72 بقره)
 

123- وظیفه در قبال ظالم در حق ما

1- انسان عکس العمل شدیدتری درمقابل آن انجام دهد. این صورت قطعا کار مذمومی است
حتی قرآن در مورد مشرکین می فرماید: اگر آنها عهدشکنی کردند، به شما ظلم کردند، احترام شما را، احترام ماه حرام را، احترام مسجدالحرام را نگه نداشتند، شما حداکثر می توانید مشابه آن را نسبت به آن انجام بدهید بقره194

 2- مقابله به مثل کند، نه اینکه بیشتر باشد. این صورت در بسیاری از جاها جایز است.

3- چشم پوشی و گذشت کند. این خیلی بهتر است و فی حد نفسه ارزشش بیشتر است. البته استثنائاتی دارد.

4- نه تنها از رفتار بد او گذشت کند، بلکه یک کار خوبی در مقابل او انجام دهد.
قله ارزش های اجتماعی در این مورد چهارم است. سیره اهل بیت(ع) بر همین بوده است
 

124- در احوالات امام صادق(ع) آمده است که کسی به ایشان توهین کرد؛ حضرت مالی را که قابل توجه بود به خادمشان دادند و فرمودند: این را ببر در منزلش به او بده و نگو چه کسی فرستاده است

خادم می گوید من آن کیسه را بردم و به او دادم گفت: خدا رحمت کند آن آقایی که هرسال برای ما یک چنین کیسه ای می فرستد و ما تقریبا خرج سالمان تامین می شود. اما خدا داد من را از جعفربن محمد بگیرد

این یکی از مصادیق بین این آیه شریفه است: و لاتستوی الحسنه و لاالسیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم (فصلت43) جلوی بدی ها را با انجام کارهای خوب بگیرید. کسی که می خواهد کار بدی انجام دهد یا انجام داده است، شما در مقابلش خشونت به خرج ندهید. نباید توهین و بدگویی کنید

اگر می خواهید دیگر کار بد نکند شما کار خوبی انجام بدهید. این کار خوب در او اثر می گذارد و یاد می گیرد که چگونه باید با دیگران رفتار کند. چه بسا همین رفتار شما باعث شود که آن کسی که با شما دشمنی دارد، به یک دوست صمیمی تبدیل شود این نص آیه قرآن است
 

125- ارزش درجایی است که انسان بتواند مقابله کند، ولی گذشت کند

این هنر است... والعافین عن الناس والله یحب المحسنین (آل عمران134)..
و لیعفوا لیصفحوا الاتحبون ان یغفرالله لکم و الله غفور رحیم (نور22) مگر دوست ندارید خدا از شما بگذرد. اگر دوست دارید خدا از شما بگذرد شما هم از اشتباهات دیگران بگذرید
استثنائات
باید توجه داشت همیشه گذشت از کسی که مرتکب خطایی می شود، مطلوب نیست

از جمله این موارد، جایی است که عفو و نیکی کردن موجب جری ترشدن فرد خاطی و گسترش ظلم او به دیگران شود و نتیجتاً همه وضعیتش در دنیا و هم در آخرت بدتر شود
در اینگونه موارد، عکس العمل صحیح این است که در حد معقولی توبیخ شود تا موجب تنبه او شود
 

      دستورالعمل دوازده گانه خداوند برای خودسازی

126- خداوند متعال در آیات سوره مزمل می فرماید: ای رسولی که عبای نبوت به دوش تو آمده است! از این دستورالعمل کمک بگیر!

اول: شب زنده داری؛ «قم اللیل الا قلیلا»
دوم: نماز شب (تهجد)؛ «ان ناشئه اللیل هی اشد و طئاً و اقوم قیلا»
سوم: تمسک به قرآن: «ورتل القران ترتیلا»
چهارم: اراده: «ان ناشئه اللیل هی اشد وطئاً»

پنجم: قاطعیت در گفتار: «واقوم قیلا»
ششم: فعالیت مدام؛ «ان لک فی النهار سبحاً طویلا»
هفتم: ذکر مدام؛ «واذکر اسم ربک»
هشتم و نهم: دعا و انقطاع الی الله: «وتبتل الیه تبتیلا»

دهم: «توکل: «رب المشرق و المغرب لااله الا هو فاتخذه وکیلا»
یازدهم: صبر؛ «فاصبر علی ما یقولون»
دوازدهم: سعه صدر؛ واهجرهم هجراً جمیلا...

http://m5736z.blog.ir/post/SABkE%20ZeNdegI

اخلاص در قرآن " سبک زندگی "

127- اخلاص یکی از مهم ترین عوامل تقرب الی الله است؛ بیزاری از غیرالله . زیرا مخلص با خلوص نیت خویش، همه چیز را به کناری می نهد و تنها خداوند را مقصد و مقصود خویش قرار می دهد

لذا غیر خداوند در زندگی اش به عنوان هدف و مقصد و مقصود به کناری می رود و شخص جز خداوند به چیزی نمی اندیشد و قصد چیزی جز او نمی کند

اخلاص به معنای هدف قرار دادن خداوند در همه زندگی است، به گونه ای که در هیچ دمی غیر او در نظر نیاید، حتی اگر آن غیر، بهشت و برکات بهشتی باشد
مشتقات اخلاص 31 بار در قرآن آمده که با صراحت موضوع اخلاص را مطرح می کند

128- مخلِصین به کسانی می گویند که درحال خودسازی و خالص نمودن دین از ناخالصی هستند
ولی مخلَصین به کسانی می گویند که از ابتدای آفرینش به دلیل صفای باطن، ادراکات درست، سلامت روان و قلبهای سلیم دارای ویژگی اخلاصند و آنچه دیگران با جهاد و مبارزه با نفس به دست می آورند آنان همان را بلکه بالاتر از آن را از ابتدا با عنایت حق تعالی دارا بوده اند

در این نوع آیات با تأکید بر انحصار عبادت در خداوند، روی نهادن به سوی حق و دل بریدن از غیر او و انجام اعمال برای طلب رضایت الهی، منتهی به اخلاص میگردد
و در برخی از آیات با نفی شرک و ریا به موضوع اخلاص اشاره شده است
ویژگی های مخلِصین
مخلصین کسانیکه خداوند آنان را برای خود خالص کرده. و در سوره  ص به صراحت آمده که خالص کننده این افراد خداوند است انا اخلصنهم بخالصه ذکری الدار
خدا همواره در میان انسانها، افرادی را بر میگزیند که اخلاص کامل داشته و دارای نفوس پاک، قلوب طاهر و فطرت مستقیم توحیدی باشند تا توحید در جامعه بشری را حفظ کنند

آثار اخلاص " سبک زندگی "

129-  1- احساس امنیت :
قرآن بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه و لاخوف علیهم ولاهم یحزنون؛ کسی که خود را تسلیم محض خدا میکند، از هیچ چیزی نمیترسد
در قرآن کریم همین اثر برای انفاق کننده در راه خدا دانسته شده الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله... لاخوف علیهم و لاهم یحزنون ترس و اندوهی برای انفاق کننده در راه خدا نیست
در آیه ای دیگر می خوانیم: ایمان خالص، امنیت می آورد و ایمان ناخالص، دلهره و اضطراب در پی دارد
امام صادق(ع) در مورد نقش امنیتی اخلاص بر روان آدمی می فرماید: اگر مؤمن خود را برای خدا خالص گرداند، خداوند هر چیزی را از او خواهد ترساند
حتی حشرات زمین، درندگان ]صحرا[ و پرندگان هوا را از او میترساند. هر چیزی در برابر مؤمن مخلص رام است و هیبتش بر همه آشکار است

130-  2- پاداش مضاعف :

اعمال خالص، بسان مزرعه ای در منطقه مرتفع است که از خطر سیل محفوظ است، و مثل انفاق خالص نیز همانند مزرعه ای در دامنه های کوه و زمین های مرتفع که همیشه سرسبز و شاداب است و چند برابر محصول میدهد
قرآن کریم: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد. اما این پیامد و پاداش مضاعف شامل همه انفاقهایی که در راه خدا انجام میشود خواهد بود
3 - تقرب به خدا؛ علی(ع): تقرّب العبد إلی الله سبحانه بإخلاص نیَّته؛ نزدیک شدن بنده به خدای سبحان به سبب خالص کردن نیت اوست

131-  4- نجات از دشواری
امیر مؤمنان(ع) یکی از نتایج را نجات انسان از پرتگاه ها ذکر نموده است
حضرت یوسف(ع) از جمله کسانی است که اخلاصش مایه نجات او گردید
قرآن کریم نجات یوسف(ع) را از گرداب خطرناکی که همسر عزیز مصر بر سر راهش ایجاد کرده، به خداوند نسبت میدهد: ما بدی و فحشاء را از یوسف دور ساختیم و باتوجه به این حقیقت که حضرت یوسف(ع) از بندگان مخلص الهی بود
پروردگار متعال هرگز بندگان مخلصش را در لحظات بحرانی تنها نمی گذارد و کمک های معنوی خود را از آنان دریغ نمی ورزد
بلکه با الطاف باطنی و مددهای غیبی خود بندگان را از گزند حوادث و ظلمت معاصی حفظ می نماید و این در واقع، پاداش خدا به بندگان مخلصش به شمار میرود

132-  5 - بصیرت و حکمت؛
رسول خدا (ص): ما أخلص عبدالله عزَّوجلّ أربعین صباحاً إلاّ جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه هیچ بنده‌ای برای خدا چهل روز اخلاص نورزید، مگر اینکه چشمه‌های حکمت از قلب او، بر زبانش جاری گردید
اگر کسی تنها چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند و در هر کاری که انجام میدهد تنها خداوند را هدف کارش قرار دهد، خداوند به او عنایتی خاص میکند و حقایق هستی را بر جانش روشن کرده و اهل شهود و مشاهده شده و حقایق هستی را به عیان مینگرد
و از واقعیت میگذرد و در پی حقایق میرود و حقایق یافته را به سخنی شیرین و شیوا بیان میکند و چون سخن وی از جان برآمده لاجرم بر جان دیگران می نشیند و دیگران به سخنانش گوش دل میدهند
 6 - موفقیت در امور؛
علی (ع): فی إخلاص النّیّات نجاح الأمور موفقیت در کارها، به خالص کردن نیتهاست

مراحل اخلاص ‏

133-  1. اخلاص در نیت:
اخلاص در این مرحله، به معنی خالص نمودن نیت از هرگونه شائبه شرک و ریا و اهداف غیر الهی است
انسان در زندگی خود سر دو راهی انتخاب به سر می‌برد، راهی به سوی معنویت، باطن هستی و خدای متعال و راهی به سوی دنیا، ظاهر هستی و جهت مادی حیات. پیراستن نفس آن است که از همه تعلقات و انگیزه‏های غیر الهی جدا شود و همه اعمال را برای خدا انجام دهد
پیامبر(ص) خطاب به ابوذر ...و ما بلغ عبد حقیقة الاخلاص حتی لایحب ان یحمد علی شی‏ء من عمل لله بنده هرگز به حقیقت اخلاص نمی‏رسد، جز آنکه دوست نداشته باشد او را بر عمل خدایی، بستایند
اولیاء الهی نه تنها نیت خویش را از انگیزه‌ های دنیوی و مادی تخلیه می ‌نمودند، بلکه حتی انگیزه عبادت خود را از ترس از جهنم و طمع بهشت نیز خالص می‌ساختند
آنها تنها و تنها خدا را از روی محبت و به این دلیل که شایسته عبادت است، عبادت می‌نمودند و این در حقیقت اوج اخلاص است

134-  2 - اخلاص در عمل:
اخلاص در عمل به معنی خالص شدن اعمال از گناهان و رسیدن انسان به ملکه تقوا و ورع است و مراتبی دارد:
 مرتبه اول؛ ترک محرمات و انجام واجبات است
مرتبه دوم؛ ترک مکروهات و انجام مستحبات بویژه اهتمام به نماز شب است
 مرتبه سوم؛ ترک آنچه موجب اشتغال قلب به غیر خدا می‏شود مانند بسیاری از مباحات و همواره در جستجوی خدا بودن و التزام به آنچه که باعث تقرب درگاه الهی است

135-  3 -تصفیه دل:

یکی از مراحل مهم اخلاص بیرون راندن تمام رذایل نفسانی، حب دنیا، لذتها و آرزوهای دنیوی، از نهان‌خانه دل است
آنکس که بتواند شیطان و نفس اماره را از خانه دل بیرون افکند، آن گاه خواهد دید که خدای سبحان که صاحبخانه است فضای دل او را چگونه پر خواهد نمود
اخلاص، پاکیزه کردن عمل از هرگونه آلودگی به غیر خداست و انسان مخلص، در انجام عمل محرکی غیر از خداوند ندارد، فقط قصد تقرب به خداست که او را به کار وا می‌دارد و بس
این حالت، مقام بسیار بزرگی است و کسی می‌تواند به آن برسد که غرق در محبت خدا باشد، به حدی که در دلش برای محبتهای دنیایی، جایی نبوده و اگر از خوراک، پوشاک، مسکن و امور مادی استفاده می‌کند، به خاطر لذت بردن از آنها نباشد، بلکه بخاطر آن باشد که نیروی بیشتری برای عبادت خدا، بدست آورد

راه‌هایی برای رسیدن به اخلاص ‏ " سبک زندگی "
136-  الف: قطع طمع از غیر خدا:

امام باقر(ع): بنده، پرستشگر واقعی خدا نمی‌شود، مگر آنکه از همه مخلوقات بریده و به او بپیوندد
آن گاه خداوند می‌فرماید: این عمل خالص برای من است و به کرمش آن را می‌پذیرد
 ب: کم کردن آرزوها:
امیرمؤمنان علی(ع): قلِّل الامال تخلص لک الأعمال؛ آرزوها را کم کن، تا اعمالت خالص گردد
 ج: پرهیز از گناه و هوای نفس:
پیامبر اکرم(ص): تمام الاخلاص اجتناب المحارم دوری کردن از کارهای حرام کمال اخلاص

137-  1- نجات از نابودی دنیوی و عذاب اخروی

خداوند در بعضی آیات خبر از نابودی مشرکان و گمراهان امت های پیشین و نجات مخلصین داده و تأکید میکند که در آخرت نیز آن گاه که تکذیب کنندگان برای عذاب برانگیخته میشوند، مخلصین استثنا شده و احضار نمیشوند. فکذبوه فانهم لمحضرون الا عباد الله المخلصین
2- عصمت
از جمله ویژگی های مخلصین، نیل به نوعی علم و یقین است که غیر از علوم متعارف در نزد انسانهای معمولی است
خداوند به وسیله نورانیت چنین علمی، هرگونه بدی و زشتی را از آنان دور میکند؛ به گونه ای که حتی ایشان قصد گناه نیز نمیکنند و این همان عصمت الهی که مخلصین بدان متصف اند؛ چنانکه خداوند حضرت یوسف(ع) را از آلودگی به گناه و قصد آن حفظ نمود
3- ایمنی از فریب ابلیس
ابلیس گناه یا باطل را برای انسان ها زینت میدهد تا همگان را گمراه سازد؛ اما ابلیس بر مخلصین سلطه ای ندارد و نمیتواند آنان را گمراه سازد قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین

138-  4- شایستگی توصیف خدا

خداوند در بیان این ویژگی مخلصین میفرماید که تنها مخلصین این شایستگی را دارند که مرا صحیح توصیف نمایند و غیر از آنان شایستگی توصیف راستین و به حق خدا را ندارند و خداوند از هرچه که غیرمخلصین توصیف نمایند، پاک و منزه است
آشکار است، کسانیکه در مسیر بندگی به کمال نرسیده باشند به شناخت واقعی خداوند دست نیابند و توصیف بایسته خدا نیز متوقف بر شناخت است در حقیقت این شناخت را مخلصین بدست آورده اند؛ لذا خداوند شایستگی توصیف راستین خود را به آنان عطا فرموده است

5- بهره مند از پاداش خاص آخرتی
انسان ها در آخرت به میزان اعمالشان پاداش می بینند؛ ولی مخلصین از این قاعده مستثنا هستند و برای آنان بالاتر از جزای عملی، از رزقی معلوم برخوردارند و مراد از رزق معلوم، رزقی خاص و جدا از رزق دیگران و بالاتر از آن ها است: و ما تجزون الا ما کنتم تعملون ¤ الا عباد الله المخلصین ¤ اولئک لهم رزق معلوم

139-
نخستین گام برای رسیدن به این کمال و یا تمامیت در کمال، آن است که انسان خداوند را چنان که هست بشناسد و بدان باور کند. مشکل عمده ما انسانها عدم درک درست از خداوند و ایمان واقعی و حقیقی به اوست
از این رو خداوند از مومنان می خواهد تا ایمان بیاورند: آمِنوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید (نساء136)
این فرمان مجدد به ایمان به مومنان از سوی خداوند، به معنای آن است که ایمان ایشان بسیار ناقص و ناتمام است؛ بنابراین می بایست با شناخت کامل تری ایمان کامل تری تحقق یابد
انسانها درگام نخست مسلمان می شوند و خود را در برابر حقیقت بزرگی چون خداوند تسلیم می بینند، اما در گام های بعدی است که ایمان در دلها جوانه میزند و براساس کارهای نیک و صالح چون انفاق، زکات و نماز و دیگر احکام عقلانی و وحیانی، ایمان به کمال و تمامیت میرسد (توبه99 انسان8تا10)

اخلاص، نیت خدایی شدن

140- انسانها می بایست همواره شدن های کمالی به شکل تمامیت آن را در نظر داشته باشند
هرچه انسان هدف اصلی را در نظر گیرد، از اخلاص کامل تر و بهتری برخوردار خواهد بود و به همان اندازه اگر غیرخدا و متاله شدن را در نظر گیرد، از اخلاص دور شده و به ریا، شرک و کفر و مانند آن دچار می شود. نیت کامل و تمام، نیت خالص است

اخلاص در دین به معنای حرکت در مسیر خدایی شدن با انجام این کارهایی است که خداوند آن را اعمال صالح معرفی کرده است. الا لله الدین الخالص؛ آگاه باشید که دین خالص برای خداست (زمر3)
امیر مؤمنان(ع): گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند که عبادت بازرگانان است؛ گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است و گروهی خدا را از روی سپاس گزاری پرستیدند که این عبادت آزادگان است

عمل صالح و خلوص نیّت ‏ " سبک زندگی "

141-
من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون
هر کس عمل صالح انجام دهد چه مرد باشد چه زن، در حالی‌که ایمان دارد ما او را زنده می‌کنیم به زندگی پاکیزه و پاداش می‌دهیم آنان را به بهتر از آنچه عمل می‌کنند (فاطر29)

از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که بعد از ایمان به خدا و ایمان به پیامبران و کتب آسمانی و فرشتگان و جهان آخرت، عمل صالح، وسیله تکامل نفس و مایه تقرب انسان به خدا و رسیدن به درجات عالی انسانیت و زندگی پاک و پاکیزه اخروی است
امام صادق‌(ع): العمل الخالص الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله تعالی
عمل خالص آن است که در انجام آن توقع نداشته باشی که احدی غیر خدا تو را سپاس گوید و تحسین و تمجید نماید (اصول کافی ج2 ص16)

نمونه انسان های مخلص " سبک زندگی"

142- آیت الله قاضی
آن موحد عظیم الشأن و عارف بزرگوار در نماز، دست را دائم تکان می دهند و اشاره می کنند. بعد از نافله ها عرضه داشتم: آقا! این دست تکان دادن و این حالت در نماز چه بود؟
فرمودند: هیچ. اصرار کردم گفتم: آقا سری هم دارم اگر نفرمایید، آن وقت مجبورم آن سر را افشاء کنم

گفتند: می گویم اما تا زنده ام راضی نیستم افشا شود. در حالی که الله اکبر می گفتم می دیدم ملائکه هم الله اکبر می گویند، منتها آنها رو به قبله نبودند، رو به سمت من ایستاده بودند
به رکوع و سجده می رفتم، آنها هم رو به من به رکوع و سجده می رفتند؛ چون دوست نداشتم آن حالت عبادت بین من و خدا خراب شود، به اشاره دست گفتم: بروید. واذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا بقره 34)

حال مخلصین عالم این گونه است. حتی دوست ندارند ملک باخبر باشد. آیا اینها از اینکه ملائکه بفهمند خوششان می آید؟! ابداً. اینها بخواهند معامله کنند و طی الارض بگیرند! ابداً. آنها این مسائل را آب نبات و شکلات می دانند،

چه کنیم حال عبادت خالصانه داشته باشیم؟  " سبک زندگی"

143- آیت الله خوانساری(ره)، آن آقایی که نماز بارانش معروف شد:

در مرحله نخست خود را موظف به نماز کنید و عبادت کنید
در مرحله دوم نسبت به عبادت معرفت پیدا کنید، این که چرا نماز می خوانم؟ در مقابل چه کسی رکوع و سجود انجام می دهم؟ کیست که به من اجازه داده است در محضر مبارکش سخن بگویم؟
اذان، اذن پروردگار عالم برای بندگی است، برای اعلام این که خدایا من بنده ام

گرچه بندگان خدا همیشه بنده اند، خوابشان، بیداریشان، نشستنشان، ایستادنشان، خوردنشان، نوشیدنشان، صومشان، همه و همه عبادت است اما تجلی بندگی در همین تکالیف است

وقتی معرفت پیدا کردی، آن وقت عشق می ورزی و وقتی عشق ورزیدی پروردگار عالم تو را به سرش مزین می کند و در عبادت، اخلاص را برای تو قرار می دهد

راه شناخت اخلاص اهل بیت (ع) " سبک زندگی"

144- نمونه های برتر اخلاص درهستی یعنی اهل بیت (ع) در هنگام انجام کارهای نیک تنها خداوند را درنظر داشتند و به نان و نام بی توجه بودند. انما نطعمکم لوجه الله؛ ما تنها برای وجه الله به شما غذا دادیم
و در ادامه بر این نکته تاکید کردند: لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛ ما از شما نه پاداشی می خواهیم و نه حتی تشکری. (دهر8و9)

کسانی که اهل اخلاص کامل و توحید محض هستند و کارهایشان نیک و با نیت خدایی است، مبنای زندگی شان حب و دوستی خداوند است. به این معنا که همه چیز را حب و رضایت خداوند می دانند و برای آن تلاش می کنند
و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما واسیرا؛ خوراکی را به خاطر حب و دوستی خداوند به مسکین و یتیم و اسیر کافر می دهند
آنان با آنکه خودشان به آن غذا برای افطار روزه نیاز داشتند و آن غذا محبوب آنان بود ولی چون اصل اطعام را نیکو می دانستند و اطعام را مرضی و محبوب خداوند می شمردند، از خود گذشتند و به خدا پیوستند و از روی عشق و محبت به خداوند خوراکی های خودشان را به فقیر و اسیر کافر و یتیم دادند

برای شناختن اینکه کارهای ما خالص است " سبک زندگی"

الف) دوری از نام و نان و نشان
ب) توقع پاداش و تشکر
145- اگر ما دیگر کارهایمان را نیز مانند این نماز خواندن، فقط برای رضای خدا انجام دهیم و در دل و زبان هیچ توقع پاداشی و تشکر و شهرت طلبی و رسیدن به نان و نوا نداشته باشیم قطعاً به مرتبه بالای اخلاص رسیده ایم
و باید مطمئن باشیم که آن کارها و اعمالمان مقبول درگاه الهی قرار گرفته و خداوند پاداش خوبی به ازای آنها به ما خواهد داد و عملمان ذخیره ای برای روز بازپسین خواهد بود
پس به جرأت می توان گفت کسی که طبق فرمول: دوری از نام و نان و تشکر و پاداش کاری را انجام دهد، باید بداند که کارش با اخلاص، قرین است و عملش مرضی رضای رب خواهد بود و خداوند او را در جرگه مخلصین (به کسر لام) وارد خواهد ساخت
http://m5736z.blog.ir/post/EKHLAS%20%20NAFS

اعمال خالص و پذیرفتنی. داستان نماز برای سگ

146- مردی بود که هر کاری می کرد نمی توانست اخلاص خود را حفظ کند و ریا کاری ننماید. روزی چاره ای اندیشید و با خود گفت: در گوشه شهر، مسجدی متروک وجود دارد که کسی به آن رفت و آمد نمی کند. خوب است شبانه به آن مسجد بروم تا کسی مرا ندیده و خالصانه خدا را عبادت کنم

وقتی شب چادرش را روی شهر گستراند. در نیمه های آن، مرد با سکوت و آرامش خاص، مخفیانه نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز کرد. هنوز رکعتی نماز نخوانده بود که ناگهان صدایی شنید؛ با خود گفت: حتماً کسی وارد مسجد شده بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود

خوشحال از اینکه آن شخص فردا  به مردم میگوید: این آدم چقدر خداشناس و وارسته است
وقتی هوا روشن شد، زیر چشمی نگاه کرد. از تعجب دهانش باز ماند. سگ سیاهی که به مسجد پناه آورده بود. مرد بر سر و روی خود زد و اظهار تأسف کرد و با خود گفت: ای نفس! من از ریا گریختم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خویش احدی را شریک نکنم، اما...

اعمال خالص و پذیرفتنی  " سبک زندگی"

147- اول خدا، دوم شما

 یکی از نشانه های شرک و ناخالصی در اعتقاد و اعمال ما این است که در مقام تشکر میگوییم، اول خدا، دوم شما

این گونه تصور و ترسیم از حقیقت رفتاری دیگران نوعی شرک است؛ زیرا توحید را اگر در عبادت یا ذات یا صفات پذیرفته باشیم، با این جمله ها نشان میدهیم که توحید فعلی را نمی شناسیم یا نپذیرفته ایم
زیرا همه هستی واسطه فیض الهی هستند و کسی بیرون از ربوبیت خداوندی و پروردگاری اش کاری نمیکند و نمیتواند هم انجام دهد

اگر کسی باور داشته باشد که همه هستی جنود خداوند و لشکریان و ابزارهای کار اویند، دیگر چنین تصوری از حقیقت کارها نخواهد داشت و برای دیگری هر کس و هرچیزی باشد، چنان جایگاهی قرار نمیدهد که در کنار خداوند باشد

این ناخالصی ها در فکر و عقیده و عمل گفتار است که ما را از حقیقت توحید دور می سازد و به اخلاص نمی رساند
http://m5736z.blog.ir/post/EKHLAS%20%20NAFS

لزوم تصفیه عمل  " سبک زندگی"

148- علی (ع) : تصفیه العمل خیر من العمل بحارالانوار ج57 ص361 باب22
اینکه انسان عمل زیاد انجام دهد، زیاد کار خیر و عبادت کند، زیاد دست فقرا را بگیرد، زیاد نماز و روزه انجام دهد، خوب است اما بهتر از اینها تصفیه عمل است
تصفیه عمل یعنی اینکه انسان بتواند عملش را خالص کند؛ یعنی کاری کند که به هیچ عنوان ولو به لحظه ای نفس اماره و حتی ملک نبیند
لذا خالص کردن عمل خیلی سخت است، شیرینی دارد اما صددرصد مجاهده، رنج و زحمت میخواهد
مثلا باید به جایی برسی که وقتی از تو تجلیل میکنند، به گوشت امر کنی از اینجا به بعد نشنو!
اما این بدان معنا نیست که انسان، متوسل به مخلوق به عنوان واسطه فیض نشود یا اینکه از مخلوق تشکر نکند

آیا می شود به اخلاص رسید؟

149-
اول راهی که امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند، طهارت قلب است؛ یعنی از هر نوع گناه طاهر شود
اگر قلب طاهر شد، اخلاص می آید؛ چون مرکز فرماندهی روح، این قلب است
بدانید بعد از قلب طاهر، روح مسلط بر اعضاء و جوارح میشود، وقتی روح طاهر شد، بدن طاهر میشود
دیگر ید میشود یدالله، عین میشود عین الله
علی(ع): أین الذین أخلصوا أعمالهم لله و طهروا قلوبهم بمواضع ذکرالله! (امالی الصدوق ص29) آن چیزی که انسان را مخلص میکند، یاد خداست

اگر یاد خدا حاکم شد اخلاص می آید. یاد خدا هم در قلب طاهر حاکم میشود. فقط و فقط در قلب طاهر می توانید یاد خدا را ببینید
اینکه می گویند: وقتی انسان به چهره علمای ربانی، مثل حضرت امام، و بزرگان و اعاظم دیگر نگاه کند، یاد پروردگار عالم می افتد، برای این است که قلب طاهر است و این قلب طاهر، جایگاه یاد خدا شده
وقتی قلب، جایگاه یاد خدا شد، اعضاء و جوارح هم به واسطه این که یاد خدا در روح، تجلی پیدا کرده، یاد خدا می افتند
لذا صورت آنها در حقیقت وجه الله می شود و انسان را یاد خدا می اندازد

مهم ترین عامل مؤثر در طهارت قلب برای رسیدن به اخلاص

 150- اولین و مهمترین مسئله در طهارت قلب، لقمه است. لذا اگر انسان لقمه را مراقبت و مواظبت کرد و این مسئله را جدی گرفت و باورش شد که هر چه هست در این لقمه است، آن وقت وجودش نور الهی می شود و معلوم است نور الهی، چهره آقا را می بیند و می شناسد
پیامبر(ص) از جبرئیل سؤال کرد. مخلص کیست؟ قلت یا جبرئیل فما تفسیر الاخلاص جبرئیل: کسی است که از مردم در خواست نمیکند تا خودش به آن دست مییابد
مخلص، لقمه شبهه ناک را رها میکند و طبیعی است حرام را هم دیگر رها میکند و اگرچیزی به او رسید به آن راضی است و وقتی چیزی هم ماند عطا میکند و اذا وجد رضی و اذا بقی عنده شیء اعطاه
بعضی از اعمال به واسطه هوی و هوس است، اما اگر برای خدا شد، خیلی عجیب است که طهارت روح می آورد، طهارت قلب می آورد و یاد خدا در قلب زنده میشود

فساد در نیت و نرسیدن به اخلاص "سبک زندگی"

151-
حضرت علی(ع) می فرمایند: و تخلیص النیه من الفساد این فراز از روایت، عجیب است مخلصین عالم به جایی میرسند که دیگر در نیتشان فسادی نیست. فساد در نیت چیست؟
اولیاء الهی مثل شیخنا الاعظم، شیخ مفید فساد را این گونه معنی کردند: فساد این است که در فکر و نیتت ولو به لحظه ای بگویی: فلان مقام را میخواهم. آنها میگویند: مقام، اعطای ذوالجلال است، مرحمت کرده، کرده، نکرده، نکرده
مخلصین عالم به مقامات معنوی حتی نگاه نمیکنند چه برسد که مقام های دنیوی بخواهند، آنها این را فساد میدانند، میگویند: نیت فقط باید این باشد که خدایا! تو باید راضی باشی
من بندگی خودم را میخواهم اعلام کنم، من بنده ام. آنها ابداً نمیگویند: فلان عمل را انجام میدهم که به فلان مقام برسم! این فساد است

152- بعد حضرت علی ع، تمثیل بسیار عجیبی میزنند که قابل تأمل و دقت است، میفرمایند اشد علی العاملین من طول الجهاد این بر عمل کنندگان، از جهاد طولانی کردن در راه خدا سخت تر است
شاید یکی از معناهایی که راجع به جهاد اکبر آمده که پیامبر بعد از آن جنگ که آمد، فرمود: شما باید به جهاد اکبر مشغول شوید همین است
جهاد اصغر، مبارزه با دشمنان است، اما جهاد اکبر، مبارزه با نیت فاسد است. نباید اجازه بدهی نیتت هم به فساد بکشد

لذا فساد نیت عند الاولیاء، این است که غیرحضرت حق در نیت، شریک باشد، ولو گرفتن مقام معنوی باشد. میگویند: اگر گرفتن مقام معنوی هم باشد، در حقیقت خودش فساد نیت است
البته این کار بسیار عظیمی است و کار اولیاء و خصیصین حضرت حق است که تا آنجا پیش میروند و مراقبه شان در این حد است

حکایت اخلاص علامه جعفری "سبک زندگی"

 153-
مرتضی نجفی: در یکی از روزهایی که خدمت استاد جعفری بودم
فرمودند: هرکاری که می کنید برای خدا بکنید نه برای خودتان و نه حتی برای آیندگان. نیت باید خالصا لوجه الله باشد
و افزودند: نظام سرمایه داری می گوید برای خودت کار کن و نظام کمونیستی می گوید برای آیندگان کار کنید، ولی اسلام می گوید برای خدا کار کنید. سپس مثالی از زندگی خود ذکر کردند که واقعا شنیدن دارد
آن زمانی که من در نجف شروع کردم به شرح مثنوی، یکی از بزرگان اهل معرفت در نجف به بنده گفت: فلانی اگر این چیزهایی که می نویسی، روزی به نام کسی دیگر منتشر شد شما در درون خودت ببین نارضایتی و یا چیزی احساس می کنی یا نه
اگر دیدی برایت هیچ مسئله ای نیست پس ادامه بده که برای خداست

آیت الله امیرزا جواد آقا ملکی تبریزی

154- ا
گر از عملت، زیاد خوشت آمد، بدان این مطلب از شیطان است ولو به اینکه به کسی نگویی بدان این وسوسه شیطان و نفوذ او درعمل تو است
او می خواهد تو را منحرف کند و بگوید:
چه کسی بهتر از تو؟! آن وقت است که عجب، انسان را می گیرد و به عملش مغرور می شود
یک موقع انسان می گوید الحمدلله، خدا را شاکرم، او لطف کرد
اینکه اولیاء الهی هر لحظه احساس می کنند دستشان خالی است، برای همین است
فکر نکنید آنها تعارف می کنند، خیر، جدی جدی هیچ عمل خیری را نمی بینند برای همین دستشان را خالی می بینند
شاید یک معنی این که پروردگار عالم هم پرونده شان را خالی می گذارد، همین است؛ چون وقتی خودش جدی گفت: من چیزی ندارم، دستم خالی است پروردگار عالم هم به این بنده اش لطف و محبت می کند و پرونده خالی را پر می کند
یکی از ناله ها و گریه های اولیاء الهی در دل شب این است: خدا! ولو به لحظه ای من از هیچ عمل خودم خشنود نگردم

آیت الله العظمی آخوند خراسانی صاحب کفایه

155-
در آن لحظات آخر عمرشان وقتی متوجه شدند دارند می روند، گریه کردند، پرسیدند: آقاجان! چرا گریه می کنید؟ فرمودند:
خالی بودن پرونده ام را می بینم، اما امید به لطف و کرم پروردگار عالم دارم. آنها می بینند خالی است
خدا کند انسان به آنجا برسد که هیچ نبیند. برای همین دائم عمل را برای خدا خالص می کند
وقتی عمل تصفیه شد- که فرمودند : تصفیه العمل اشد من العمل
می رسد به جایی که دیگر از عمل هیچ نمی بیند. برای همین همیشه احساس می کند دستش خالی است
اگر انسان به واسطه اخلاص، عمل را صیقل داد؛ یعنی برای خدا کار کرد، می فهمد دست خالی است
برای همین است که علی(ع) می فرمایند: تصفیه العمل اشد من العمل، تخلیص النیه من الفساد أشد علی العاملین من طول الجهاد تفصیه و خالص کردن عمل، سخت تر از خود عمل است

کار برای خدا و علم

156- مخلصین عالم عالم حقیقی هستند
در احوالات شیخ العجائب، حضرت شیخ بهاء (ره) ایشان چگونه علوم را به دست آوردند و حالات معنوی شان را هم ببینید
درآن زمان علم هندسه را به خوبی می دانستند و مسجد شیخ لطف الله و... را ساختند
البته آنها با این هدف که این علوم را به دست بیاورند،کاری نکردند، بلکه فقط برای خدا کار کردند و این علوم اصلا خود به خود برای آنها آمد. او هم که کریم و اکرم الاکرمین است، به آنها عنایت میکند

وقتی ما به حضرات معصومین (ع) می گوییم: و سجییکم الکرم (جامعه کبیره)
مسلماً او که خالق اینها است خودش اکرم الاکرمین است
لذا خودش بلد است و به هرکسی به هر مناسبتی میدهد
مقدمه اخلاص، همان تزکیه است که مخلصین عالم در مقام تزکیه، برترین هستند
این نسخه ای را که خصیصین حضرت حق، مردان الهی دادند، یادتان نرود. هر شب با آقاجان حرف بزنید. حتی اگر یک دقیقه شده، منتها به مرور زیادتر کنید
ببین چه برکاتی دارد. مگر می شود انسان خودش را به سمت حصن حصین، به سمت مولا، به دست آقاجان ببرد و آقاجان عنایت نکند؟!! آنها کریمند، کریم تر از آن چیزهایی هستند که من و تو تصور میکنیم. لذا تمسک و توسل به آن حضرت راه نجات است
http://m5736z.blog.ir/post/EKHLAS%20%20NAFS

تقوی چیست؟ متقی کیست؟ " سبک زندگی "


157- تقوی از ریشه وقی حالت خویشتن داری، هوشیاری و پرهیزمند بودن است؛ در قرآن تقوا بیشتر از کلمه روزه ذکر شده. ترجمه صحیح کلمه تقوا‌ ‌خود نگهداری است که همان ضبط نفس است و متقین یعنی ‌خود نگه‌داران
به قول‌ ‌راغب تقوا در‌ ‌عرف شرع یعنی‌ نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه می‌کشاند به اینکه ممنوعات‌ ‌و محرمات را ترک کند و متقی به کسی اطلاق می شود که این ویژگی در او ملکه و صفت ثابت شده باشد
تقوا به معنای عام‌ ‌کلمه لازمه زندگی هر فردی است که می‌خواهد‌ ‌انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی‌ ‌کند و از اصول معینی پیروی نماید
‌تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را‌ ‌از آنچه از نظر دین و اصولی‌‌ ‌که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه و پلیدی و‌ ‌زشتی شناخته شده، حفظ‌ ‌و صیانت کند و مرتکب آنها نشود
چیزی که هست حفظ و‌ ‌صیانت خود از‌ ‌گناه که نامش تقوا است

ویژگی های متقین و پرهیزگاران" سبک زندگی "

158-
در ابتدای سوره بقره تا آیه5، شش ویژگی برای متقین ذکر می شود که با داشتن آن ویژگی ها از هدایت قرآن بهره میبرند و به رستگاری قطعی می رسند
ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُوْلَـئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
1- ایمان به غیب (مانند ایمان به خدا، فرشته ها...)
2- برپا داشتن نماز (به گونه ای که نماز به آنها ایستادگی ببخشد)
3- انفاق از آنچه خدا به آنها روزی داده
4- ایمان به آنچه بر پیامبر اسلام نازل شده
5- ایمان به آنچه بر انبیاء پیشین نازل شده
6- یقین به آخرت
http://m5736z.blog.ir/post/sefat

159- متقی مراقب است غفلت نمی کند در جستجوی برنامه های تربیتی انبیاء است
تا بر اساس آن زندگی خود را شکل دهد. او نعمت ها را از خدا میداند و در این اندیشه است که چگونه آنها را خدا پسندانه مصرف کند
تجمل گرایی، رقابت در مصرف، چشم و هم چشمی، اسراف و تبذیر در حقیقت یعنی فراموش کردن هدف و مقصد و نادیده انگاشتن حساب و کتاب و بهشت و جهنم
مؤمن نیاز برادر ایمانی خود را فراموش نمی کند چون انما المؤمنون اخوه و از سوی دیگر مراقب است مبادا کاری کند که همتا و برادر شیطان محسوب شود
چون ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین (اسرا72) با این وصف چگونه ممکن است مؤمن و متقی مبتلا به اسراف و تبذیر شود؟!
متقی ساده زندگی میکند مراقب است وقت و فکر و عمر خود را صرف گناه نکند مراقب حق الناس است
نعمت های خدا را می شناسد و مراقب است مبادا آنها را تلف کند و مبادا از آنها استفاده بهینه نکند

160- بی دلیل نیست که هر هفته خطیب نماز جمعه باید در خطبه های نماز متذکر تقوی باشد و نقش آن را در زندگی مردم یادآوری کند
تقوی یک کلمه بیش نیست اما آنگاه که به صورت صفت ثابت در آید صاحب خود را قطعا رستگار میکند
وقتی ایمان و تقوی در وجود انسان ها به صورت صفت ثابت در آیند فلاح و رستگاری آنها را تضمین می کنند در مورد این افراد قرآن قد افلح المؤمنون قطعاً مؤمنان رستگار شدند

در مورد متقین اولئک هم المفلحون آنان قطعا رستگار هستند. یعنی شایدی در کار نیست. آنان که ایمان و تقوی با جانشان سرشته شده و مؤمن و متقی شده اند باید با این بشارت الهی شاد باشند

آنان قبل از اینکه این سرای فانی را ترک کنند خود را برای ورود به سرای دیگر آماده کرده اند تا در زمان موعود با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی فضل و رحمت الهی سفر کنند

ویژگی های متقین و پرهیزگاران" سبک زندگی "

161- درباره اعتقادشان می‌فرماید: من آمن بالله، و درباره اعمالشان می‌فرماید: اولئک الذین صدقوا، و درباره اخلاقشان می‌فرماید: و اولئک هم المتقون و در تعریف اولی که از ایشان کرده فرموده:

کسانی هستند که ایمان به خدا و روز جزا و ملائکه و کتاب و انبیاء دارند، و مراد به این ایمان، ایمان کامل است که اثرش هرگز از آن جدا نمی‌شود و تخلف نمی‌کند، نه در قلب، و نه در جوارح، و نه در قلب تخلف نمی‌کند
چون صاحب آن دچار شک و اضطراب و یا اعتراض و یا در پیشامدی ناگوار دچار خشم نمی‌گردد و در اخلاق و اعمال هم تخلف نمی‌کند

خداوند بعد از این تعریف به بیان پاره‌ای از اعمال متقین پرداخته، می‌فرماید:
و اتی المال علی حبه ذوی القربی، و الیتامی، و المساکین، و ابن السبیل، و السائلین، و فی الرقاب، و اقام الصلوه، و اتی الزکوه
که متقین این اعمال را انجام می‌دهند (تفسیر المیزان)

آثار و برکات پرهیزکاری " سبک زندگی "

162-
در میان آموزه های دینی، کمتر موضوعی را می توان یافت که همانند تقوا مورد تاکید آیات و روایات قرار گرفته باشد. .
1- کرامت انسان نزد خدا:
ان اکرمکم عندالله اتقاکم گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست (حجرات13) از امیر المومنین(ع) نیز روایت شده: هیچ کرامتی همانند تقوا نیست
2- استوارترین بنیان:
افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر ام من اسس بنیانه علی شفا جرف هار فانهار به فی نار جهنم؛ آیا کسی که بنیان خود را بر اساس تقوا و رضای الهی بنا نهاده بهتر است یا کسی که اساس خود را بر پرتگاه بی بنیادی بنا کرده که ناگهان در آتش دوزخ فرو می ریزد؟ (توبه109)
3 -گشایش امور و وسعت روزی: من یتق الله یجعل له من امره یسرا هر کس که تقوای الهی را پیشه خود سازد، خداوند کار را برای او آسان می گرداند (طلاق4)
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب؛ کسی که تقوای الهی را پیشه خود سازد، خداوند راه خارج شدن از مشکلات را برای او قرار می دهد و از جایی که گمان ندارد به او روزی می دهد(طلاق2/3)

163-  4- سرانجام نیک:
و العاقبه للمتقین (اعراف128 و العاقبه للتقوی (طه132 و الآخره عند ربک للمتقین (زخرف35)
5- محبت الهی: ان الله یحب المتقین توبه4
6- پشتوانه قبولی اعمال: انما یتقبل الله من المتقین (مائده27)
7- فرقان: زمینه‌ساز حصول بینش صحیح در تشخیص حق و باطل: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا (انفال29
8- پوشش گناهان و اجر عظیم الهی: و من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا (طلاق5)
9- وسیله بهره‌مندی از معیت خاصه الهی: ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون نحل128)
10- تقوا و پرهیزکاری، با عنوان بهترین توشه یا تنها توشه آخرت یاد کرده: و تزودوا فان خیر الزاد التقوی
11- معیار کرامت نزد خدا: ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ حجرات 13
عملی مورد قبول واقع می شود که رنگ خدایی به خود بگیرد و خصوصیت وجه اللهی پیدا کند کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام (الرحمن26و27)

مراتب سه‌گانه تقوا " سبک زندگی "

164- خداوند در آیاتی از جمله آیه 93 سوره مائده ایمان و تقوا را دارای مراتبی دانسته
لذا به کسانی که ایمان آورده و تقوا پیشه گرفته‌اند، فرمان تقوا و ایمان می‌دهد و می‌فرماید:‌
لیس علی الذین آمنوا و ..... ثم اتقوا و احسنوا و الله یحب المحسنین
بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند گناهی نیست در آنچه خورده‌اند اگر تقوا پیشه کنند و مؤمن باشند و کارهای شایسته کنند سپس بر تقوا و ایمان استوار باشند و آنگاه همواره تقوا و نیکوکاری کنند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد
بیشتر فضایل اخلاقی سه درجه دارد: عام و خاص و اخص
تقوا نیز همین سه مرتبه را داراست برخی از علما این سه مرتبه را این‌گونه بیان کرده‌اند:
1- تقوای عام: پرهیز از محرمات
2. تقوای خاص: اجتناب از مشتبهات
3- تقوای اخص: دوری از مباحات، در پرتو اشتغال به واجبات و مستحبات. (جوادی آملی، تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، ج2، ص155)

165- علامه مجلسی: تقوا سه قسم است:

1.نگهداری نفس از عذاب جاویدان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح؛
2. پرهیز از هرگونه گناه اعم از ترک واجبات و انجام معاصی؛
3. خویشتن‌داری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول می سازد و از حق منصرف می‌کند و این تقوای خواص بلکه خاص الخاص است
البته ایشان در کتاب شریف «بحار الانوار» افزون بر سه مرحله برای تقوا، یک قسم دیگر نیز به نام «ورع سالکین» ذکر کرده است
مراد از «ورع سالکین»، اعراض از غیر خدا، از ترس ضایع شدن عمر عزیز در کارهای بیهوده می‌باشد، هر چند منجر به حرام هم نشود. (سیدمحمد هاشم دستغیب، تقوا، ص106)
نازل‌ترین درجه تقوا آن تقوایی است که در آیه131 آل‌عمران، بیان شده واتقوا النار التی اعدت للکافرین؛ و بپرهیزید از آتش عذابی که برای کیفر کافران افروخته‌اند

166- برخی بزرگان و عرفا برای اینکه به مراتب عالی تقوا دست یابند نفس خود را از عادت کردن به مباحات و لذت بردن از آن بازمی‌داشتند و با بعضی کارهای مخالف نفس به ریاضت‌های شرعی فوق‌العاده می‌پرداختند
یکی از دوستان امام خمینی(ره) زمانی در نجف خدمتشان رسیدم، برای پذیرایی مقداری هندوانه آوردند، امام برای خودشان ظرفی جداگانه حاوی چند حب هندوانه گذاشته بودند مایل گردیدم محض تیمن و تبرک از میوه مقابل ایشان اندکی بخورم خواسته خود را عرض کردم ایشان مانع گردید و گفت:

این هندوانه به درد شما نمی‌خورد بی‌جهت اصرار نکنید، بار دیگر تقاضای خود را مطرح کردم امام اجازه دادند احساس کردم مزه بسیار شوری دارد، علت را جویا شدم
فرمودند وقتی خواستم این هندوانه را میل کنم دیدم خوشرنگ و آب‌دار است، خوشم آمد و خواستم آن را بخورم اما برای آنکه با این هوس مبارزه کرده باشم، رویش مقداری نمک پاشیدم تا دیگر طعم قبلی را نداشته باشد. (ره توشه راهیان نور، ویژه بوستان ولایت (جوانان)، ص155)

اهل تقوا در بیان قرآن  " سبک زندگی "

167-
کسانی هستند که در اموال خویش حقی را برای سائل و نیازمند و نیز برای کسانی که از امکانات و اموال محروم هستند قایل می باشند
در حقیقت بر این باورند که اگر اموالی در نزد ایشان است امکاناتی است که می بایست بخشی از آن ها در اختیار این دو قشر از جامعه قرار گیرد (ذاریات 15و19)

هر چیزی که از نظر قانونی و عقلی و عقلایی ناپسند است از آن پرهیز می کنند و به هر چیزی که معروف و پسندیده است روی می آورند از این رو قرآن متقین را کسانی برمی شمارد که امر به معروف می کنند و از منکر نهی کرده و باز می دارند (آل عمران 114.115)

متقین کسانی هستند که به سوی کارهای خیر می شتابند و نیکوکاری را دوست می دارند (همان) راستگویی و صداقت در گفتار از چیزهایی است که قرآن درباره متقین بیان می کند (بقره177 آل عمران 15و17)

168- آنان انسان های از خود گذشته ای هستند و در برابر لغزش ها و اشتباهات و خطاهای دیگران عفو و گذشت را در پیش می گیرند و اهل کینه و عداوت نیستند (آل عمران133و134)
مین از خودگذشتن نشان گر آن است که تا چه اندازه به اصول اخلاقی انسانی پای بند هستند و تا چه اندازه بر فطرت پاک و سلامت شخصیت خود باقی و برقرار مانده اند

آنان مردمانی هستند که در برابر اشتباهات و خطاهای دیگران با حلم و عقل رفتار می کنند و با فروبردن خشم و غضب خود را مهار و کنترل میکنند
آنان اهل عهد و پیمان هستند و به هرچیزی که پیمان بسته اند وفادارند (آل عمران76 توبه4)
تقوا در مراتب عالی تر به تسلیم در برابر خدا (زخرف 67و69) و تهجد و شب زنده داری (آل عمران 113و115 ذاریات 15و17) خوف از قیامت (انبیا 48و49) ذکر خدا (آل عمران 133و135)
سجده طولانی (آل عمران 113و115) تلاوت قرآن (همان) پرداخت زکات به عنوان حکم دینی (بقره177) اطاعت خدا (آل عمران 15و17) و اقامه نماز(بقره177) معنا شده و از صفات متقین برشمرده میشود

آثار تقوا در زندگی فردی و اجتماعی‏  " سبک زندگی "


169- تقوا و پرهیزکاری در فرد آثار معنوی و اخلاقی و در جامعه نتایج شایسته ای دارد. اگر انسان خود را به تقوا و خویشتن‌داری عادت دهد، همواره در زندگی معنوی و مادی خود موفق خواهد بود

و اگر در یک جامعه تمام افراد به این خصیصه الهی و اخلاقی مجهز باشند، بسیاری از مشکلات اجتماع آنها حل گشته و جامعه ای ایده آل و آرمانی ایجاد می شود
در فرهنگ قرآن، آثار فراوانی برای تقوا ذکر شده که به چهار مورد آن اشاره می شود:
1- موهبت تعلیم الهی:
بقره282 : و اتّقوا لله و یعلّمکم الله از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم میدهد و علوم را بهتر می فهمد
2- رهایی از مهلکه ها:
من یتّق الله یجعل له مخرجاً هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند

آثار تقوا در زندگی فردی و اجتماعی‏  " سبک زندگی "

170-  3- آبادانی دنیا:

آبادانی دنیا و ریزش رحمت الهی در اثر تقوا و پارسایی آدمیان از شگفتی های جهان آفرینش و از برکات پیوند عالم ماده با عالم معناست
و لو انّ اهل القری ءامنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکتٍ من السّماء و الارض
و اگر اهل شهرها و آبادی‌ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم
4- تقوا، یعنی فرمانبردار حق بودن
تقوا، یعنی عمل کردن بر طبق ضوابط الهی و فرمانبردار حق بودن در جمیع رفتارها و کردارها؛ به گونه‌ای که هیچ اراده و خواسته‌ای برخلاف اراده و خواسته الهی نباشد
5- تقوای فردی و اجتماعی
نتیجه و ثمره تقوا نه تنها اختصاص به فرد دارد، بلکه تقوا ضابطه‌ای است که سبب حیات جامعه و بقای حیات انسانیت نیز می‌شود
اجتماع از همه پلیدی‌ها مصون می‌ماند
اگر حقوق اجتماع را رعایت نکنیم و آزاد به تمام معنا بشویم، دیگر حیات باقی نمی‌ماند و جامعه قدر و منزلتی پیدا نمی‌کند

171-  6- تقوا، مهارکننده هواهای نفسانی

تقوا، لباسی است که آدمی را از هرگونه عیب و نقصی می پوشاند؛ زیرا شهوت و هواهای نفسانی آدمی را به سوی بسیاری از ناهنجاری ها می کشاند
تقوا موجب می شود تا شهوت و هواهای نفسانی مهار شود و در حفاظ قرار گیرد و انسان را نیز از انجام کارهای زشت و پلید و گناه نگه دارد (اعراف26)
بسیاری از انسان ها به سبب غرور بی جا و اعتماد به نفس بالا به خود، زمینه بی تقوایی را در خویش افزایش میدهد و در مسیر گناه گام برمی دارند (بقره206)

۸- تقوا رابطه مستقیم با "تسلیم"
‏ ملکه قدسیه تقوا محصول ایمان و عمل مکرر می‌باشد. در این راستا بعضی از مقامات زمینه‌ساز تقوا هستند و بعضی از مقامات تقوا زمینه ساز دیگر مقامات معنوی است. برای نمونه صبر و شکر زمینه ساز تقوا هستند و تقوا زمینه ساز توکل است
این مطلب مهم است که تقوا رابطه مستقیم با "تسلیم" که یکی از مقامات معنوی است دارد در واقع تسلیم یعنی جمیع امور خود را به حق تعالی واگذار کردن

مهم‌ترین مصادیق تقوا‏  " سبک زندگی "

 172- در زندگی، امور بسیاری اتفاق می‌افتد که نیازمند شناخت حق از باطل و نیز عزم در عمل به خوبی‌ها و نیکی‌ها و تقواست
ما برای هر لحظه زندگی خودمان نیازمند الگوهائی هستیم تا براساس افکار و رفتار ایشان خود را بسازیم و انتخاب درستی داشته باشیم
معصومان(ع)در طول سه قرن از زندگی خود بر آن بودند تا این الگوی فکری و رفتاری را در اختیار ما بگذارند
1- آبرو داری:
پیامبر(ص): هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود
2- اجتناب از ظلم: آیه8 مائده: عدالت ورزید که به تقوا نزدیک‌تر است
3- عقوق والدین و بغی: پیامبر(ص): دو چیز را خداوند در همین جهان کیفر می‌دهد: تعدی و ناسپاسی پدر و مادر
4- اجتناب از مال حرام: لقمه حرام دین و عقل و ایمان را می‌برد پیامبر خدا(ص): عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است
5- سحر دنیا: دنیا دار الغرور و سرای فریب است پیامبر(ص) : از دنیا بپرهیزید، قسم به آن کس که جان من در کف اوست دنیا از هاروت و ماروت ساحرتر است

 173-  6- ترک سوگند و قسم: خداوند به صراحت از انسانها می‌خواهد تا خداوند را در معرض سوگند‌هایشان قرار ندهند (بقره224)
پیامبر(ص): هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است
7- حفظ زبان: بی‌گمان بزرگ‌ترین بی‌تقوایی از طریق زبان انجام می‌گیرد. بسیاری از گناهان که جزو گناهان کبیره یا صغیره شمرده شده‌اند مرتبط با زبان است پیامبر(ص): بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است
8- حق‌گویی در همه حال: علی(ع) از پیامبر(ص): با تقواترین مردم، در آنچه به نفع یا ضرر اوست، حق ‌را بگوید
9- علم‌آموزی و عمل به علم: علی(ع) از پیامبر(ص):‌ تمام و کمال تقوا این است که آنچه را نمی‌دانی بیاموزی و بدانچه می‌دانی عمل کنی
10- محاسبه نفس: حضرت علی(ع) از پیامبر(ص): انسان از تقوا پیشگان نیست مگر آن که سخت‌تر از حسابرسی شریک از شریک، از خود حساب بکشد و بداند خوردنی، نوشیدنی و پوشیدنی‌اش از کجاست آیا از حلال است یا حرام؟

نشانه های بی تقوایی‏  " سبک زندگی "


174- الف: پیمان شکنی
از آثار و پیامدهای بی تقوایی می توان به عهدشکنی و پیمان شکنی افراد اشاره کرد
با این رفتار ناهنجار، سرمایه اجتماعی از میان می رود و جامعه دچار بحرانی می شود که نمی توان از آن به سادگی گذشت
جامعه ای که شهروندان آن نسبت به یک دیگر اعتماد نداشته باشند نمی توانند در کنار هم رابطه سالمی داشته باشند
ب : اختلافات و تفرقه:
اختلافات می تواند در حوزه های مختلف دینی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی اتفاق بیفتد. در 52 و53 مؤمنون به این اختلافات اشاره میکند و به بی تقوایی به عنوان عامل پیدایش تفرقه ها توجه میدهد
ج : عدم مراعات قوانین
گران فروشی و کم فروشی و عدم مراعات قوانین عرفی و قانونی از سوی مردم از دیگر پیامدهای بی تقوایی در جامعه است (شعراء 176و177)
د : زمینه ظلم و ستم
بی تقوایی در حوزه سیاسی، شخص و دولت را به سوی استکبار می کشاند و زمینه ظلم و ستم فراگیر را فراهم می آورد (شعراء 10 و 11)
ه : قتل رفتارهای هنجارشکنانه ای چون قتل را می بایست در بی تقوایی افراد جست(27مائده)

تقوای سیاسی در تحلیل قرآن ‏  " سبک زندگی "

175- خداوند می فرماید ما به صرف ادعای اسلام و ایمان ایشان را در جرگه مؤمنان قرار نمی دهیم بلکه به آزمون های بسیار می آزماییم تا حجت بر خودشان و دیگران تمام شود و حقیقت و سرشت هر کسی آشکار گردد
از این رو باید گفت که مهم ترین و بزرگ ترین مرکز آزمون های الهی، امور اجتماعی و سیاسی است
در این حوزه است که مردم حقیقت خود را آشکار می کنند و تنها کسانی که در خودسازی و تزکیه نفس کوشیده اند می توانند با تقوای سیاسی و اجتماعی از آزمون ها سربلند بیرون آیند
و مصداق حافظا لدینه، صائنا لنفسه، مخالفا لهواه و مطیعا لامر مولاه باشند که در این زمان حق رهبری مردم به عنوان خلافت الهی به عهده آنان گذاشته می شود تا مردم را در نقش ربوبیت طولی و پروردگاری، پرورش دهند و آنان را به سوی کمال مطلق هدایت نمایند

176- از آن جایی که حوزه سیاسی، حوزه رهبری توده های مردم است، از جایگاه مهم و اساسی برخوردار می باشد. توده های مردم دین و دنیای خویش را به افرادی می سپارند که در این حوزه عمل می کنند
آنان الگوها می باشند و توده های مردم آنان را سرمشق رفتار و گفتار و کردار خویش قرار می دهند و خوی و منش خویش را با آنان می سنجند
از این رو از نظر قرآن، رهبری، امری بزرگ و خطیر دانسته شده و تنها زمانی شخص از نظر قرآن لیاقت رهبری امت را می تواند دارا شود که از آزمون های سخت بدر آمده باشد
از نظر قرآن، هر گناه به عنوان ظلم و ستم تلقی می شود و اگر انسان، گناه و خطایی را انجام دهد، از دایره تقوا بیرون رفته و به طور طبیعی لیاقت رهبری و امامت امت را از دست میدهد
از این رو میفرماید لاینال عهدی الظالمین؛ رهبری امت که عهد و پیمانی الهی و امانتی خدایی است به ظالمان و ستمگران نمی رسد

177- در آیات 56 و 57 و 90 یوسف
اگر کسی بخواهد مسئولیت سیاسی در جامعه به عهده گیرد می بایست نخست اهل تقوا باشد
این آیه تبیین میکند که تقوایی که ملاک و معیار سنجش و انتخاب است، تقوایی ثابت و پایدار است
به این معنا که شخص می بایست در مسیر خودسازی و تقوا چنان پیشرفت کرده باشد که مصداق متقین بوده و تقوا در تمام تار و پودش رسوخ کرده باشد
از این آیات به دست می آید تقوایی که در حوزه سیاسی مطرح می باشد به سبب همان ویژگی امور سیاسی، تقوای کامل و تمام است. تنها انسان هایی می بایست مسئولیت امور سیاسی و حکومتی را به عهده گیرند که در کامل ترین و عالی ترین درجه تقوا قرار گرفته باشند و مصداق متقین شوند

178- خداوند از جمله ویژگی های مسئولان حکومت و کسانی که در حوزه سیاسی کار می کنند، به صبر و شکیبایی ایشان اشاره می کند
زیرا مسئولیت سنگین مدیریت سیاسی، نیازمند صبر بسیار است و کسانی که از صبر برخوردار نمی باشند نمی توانند در برابر مصیبت ها و مشکلات و فشارهای درونی و بیرونی مقاومت کنند و سربلند از آزمون مدیریت بیرون آیند.
از دیگر ویژگی هایی، احسان است احسان در فرهنگ قرآنی از دامنه بسیار وسیعی برخوردار است. گستره مفهومی و مصداقی آن موجب می شود تا اموری چون نیکوکاری، اعمال نیک و صالح، اموری فراتر از عدل و داد، چون ایثار و عفو و گذشت و اموری همانند آن را در بر گیرد
در برخی از ادعیه از احسان به شفقت نیز تعبیر شده است
مسئولان سیاسی می بایست انسان هایی شفیق بوده و نسبت به توده های مردم و امت شفقت داشته باشند

نقش تقوا در عرصه اقتصادی ‏  " سبک زندگی "


179- خداوند در آیات چندی به مسأله تقوا در حوزه اقتصادی می پردازد و از مردم می خواهد تا از کم فروشی اجتناب کنند
زیرا کم فروشی موجب می شود تا امنیت اقتصادی در مبادله از دست رود و جامعه از رشد اقتصادی و شکوفایی تمدنی باز ماند (شعراء 179تا183)

تأکید بر تقوای الهی در حوزه اقتصادی از آن رو صورت می گیرد که انسان، با تقوای الهی نه تنها می تواند به بهره مندی بهتر از امکانات و نعمت ها دست یابد
تقوای الهی در حوزه اقتصادی موجب می شود تا شخص و جامعه از روزی های پیش بینی نشده و امکانات برتر و فوق العاده ای بهره مند شود (طلاق 2و3)

تقوا عامل مهم در شکوفایی امر تعاون و همکاری میان مردم جامعه (مائده2) و تقسیم انفال (انفال1) و دیگر امکانات و توانمندی های جامعه و اصلاح امور جامعه (حجرات10) می شود
بدین ترتیب رشد اقتصادی و تمدنی می تواند در جامعه سالم و متقی تحقق یابد؛ زیرا همدلی ایمانی و همکاری میان مؤمنان و تقسیم درست ثروت و امکانات، شرایطی را فراهم می آورد که جامعه بتواند درست تولید و توزیع و مصرف کند و همگان در شرایط مساوی به سوی کمال حرکت کنند

محاسبه نفس، زمینه‌ساز تقوای متقی ‏  " سبک زندگی "


 180- برای اینکه انسان به این مقام دست یابد باید همواره محاسبه نفس داشته باشد و خود را براساس معیارهای الهی تقوا بسنجد که در کدام مقطع و سطع از سطوح تقوا و ایمان است.
امام موسی کاظم(ع) همانند دیگر پیشوایان دین بر محاسبه نفس در هر روز تاکید می‌کند
 و می‌فرماید لیس منا من لم یحاسب نفسه....از ما نیست کسی که نفس خود را هر روز محاسبه نکند، پس اگر عمل نیکی کرده از خدای تعالی زیادت طلبد و اگر عمل بدی کرده از خداوند طلب مغفرت کند و به سوی او توبه کند (کافی ج4 باب محاسبه)

محاسبه نفس به هر کسی این امکان را می‌دهد تا وضعیت خود را نسبت به گذشته و آینده ارزیابی کند و ببیند که آیا امروزش با دیروزش فرق کرده و تا چه اندازه به مقصد و مقصود نزدیک‌تر شده و یا خدای ناکرده دورتر شده است؟
وقتی انسان به محاسبه نفس می‌پردازد، به طور طبیعی مراقبت را تقویت می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی او را نسبت به هدف غافل کند

 181- محاسبه نفس این معنا را با خود دارد که انسان نسبت به رفتار خویش مشکوک است و احتمال خطا و اشتباه را در رفتار و کردارش می‌دهد و خود را منزه و پاک نمی‌داند و خودستایی ندارد

شخص هنگامی که به محاسبه نفس می‌پردازد، به این مطلب باور دارد که احتمال عبور از خطوط قرمز در رفتارش وجود دارد؛ اما کسی که محاسبه نفس نمی‌پردازد بی‌گمان فردی مغرور است که خود را پاک از هر گونه خطا و اشتباه می‌داند

براین اساس در آیات قرآنی کسانی که خودستایی دارند نکوهش می‌شوند و خداوند می‌فرماید: فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی؛ پس خود را نستائید؛ چرا که خداوند داناتر است به کسی که تقوا پیشه می‌کند (نجم32)
پرهیز از خودستایی  مذموم موجب می‌شود تا  انسان نسبت به رفتارهایش با شک و تردید برخورد کند و به محاسبه آن بپردازد و در صورت احتمال خطا و اشتباه، به اصلاح و تصحیح آن پرداخته و با توجه و استغفار زمینه رشد و تعالی را برای خود فراهم آورد
 اما کسی که گرفتار خودستایی است همچون شیطان اصلا باور به خطا نخواهد داشت و هیچ تمایلی به استغفار و توبه ندارد؛

پرهیز از محیط و مواضع بی‌تقوایی‏  " سبک زندگی "

 182- انسان می‌بایست همواره تقوا را پیشه خود سازد و از همه ابزارها و وسایلی که تقوای الهی را موجب می‌شود استفاده کند
در قرآنی بر نماز و روزه و حج و دیگر اعمال عبادی و احکام عبادی و احکام شرعی به عنوان بسترسازهای تقوای الهی تاکید شده است (بقره21 و63 و179 و183)
اما باید توجه داشت که برخی از محیط‌ها و بسترها شرایط مناسبی  برای بی‌تقوایی و افتادن در دام شیطان و هواهای نفسانی فراهم می‌آورد

انسان عاقل همان طوری که از مواضع و جاهایی پرهیز می‌کند که در آن‌جاها احتمال تهمت است، همچنین باید از مواضع بی‌تقوایی و خطر سقوط پرهیز کند.
اصولا برخی از کارها و مناصب و مقامات بگونه‌ای است که انسان بیشتر در معرض خطر است
از جمله مواضعی که خطر سقوط و بی‌تقوایی در آن بسیار است، ریاست‌ها و مناصب دولتی و مانند آن است. کسی که علاقه‌مند به ریاست است، در نهایت سقوط خواهد کرد و گرفتار بی‌تقوایی خواهد شد

 183- انسان باید مواظب و مراقب باشد تا از مواضعی پرهیز کند که موجب بی تقوایی می‌شود. از جمله این مواضع بی تقوایی، دوستی و محبت به اموری است که شایسته محبت نیست

چنانکه خداوند محبت به زینت‌های دنیوی و یا زینت‌های حیات و زندگی دنیوی را عاملی برای سقوط انسان و غفلت از آخرت و معاد می‌داند (آل عمران14حدید20)
خداوند در آیه 31 و 32 سوره آل عمران خداوند و پیامبر(ص) را شایسته محبت دانسته و گفته است که اگر کسی واقعا دارای محبت به خدا و پیامبر(ص) است باید از او اطاعت و پیروی کند و گوش به فرمان باشد
برخی در شناخت کمال به خطا و اشتباه می‌روند و گمان می‌کنند که کمال در اموری چون قدرت و ثروت و فرزندی و مانند آنها است درحقیقت آنان دوستدار کمال هستند ولی نمی‌توانند تشخیص دهند که  کمال در چه چیزی است

از همین رو محبت اموری را در دل می‌پرورانند که مصداق کمال یا کمال بخش نیست
مثلا گمان می‌کنندکه قدرت و ریاست بر مردم کمال است و آن را دوست می‌دارند و به سمت آن گرایش پیدا کرده و برای کسب آن تلاش می‌کنند؛ در حالی که باید گفت که کمال در خداوند است و هر کسی اگر می‌خواهد به کمالی برسد باید به سوی خداوند حرکت کند و خدایی شود


 184- در زمان مرجعیت سیدابوالحسن اصفهانی سفیر انگلستان در بغداد تقاضای دیدار با ایشان را داشت و آقا فرمودند ملاقات می‌کنم به شرط اینکه علماء و فضلاء و مومنین هم حضور داشته باشند در یک جلسه که بعدها نگویند ما با آقا ملاقات کردیم و آقا فلان وعده را دادند...
جلسه تشکیل شد سفیر انگلستان می‌گوید دولت انگلستان در جریان جنگ جهانی نذر کرده که اگر سالم از جنگ بیرون بیاید مبلغ قابل توجهی را به یکی از بندگان خاص خدا تقدیم کند و هر چه فکر کردیم، دیدیم بهتر از شما در دنیا وجود ندارد و آمده‌ایم نذر خود را ادا کنیم

آقا پاکت را می‌گیرند و می‌گذارند زیر تشک چند لحظه می‌گذرد برمی‌دارد، می‌فرماید آقای سفیر من شنیده‌ام در جریان جنگ، مردم محروم و مستعضف انگلیس خانه و زندگی خود را از دست داده‌اند، از طرف ما خرج محرومین خود کنید
عظمت کار این انسان والا وقتی مشخص می‌شود که سفیر بلند می‌شود که برود به آن مقام عراقی می‌گوید عجب ما آمده بودیم آقا را بخریم، آقا ما را خرید و بنده خود کرد


185- این برخورد مجتهد نتیجه تقواست و خداوند خودش این وعده را داده (بقره194) «از خدا پروا کنید، خداترس باشید و بدانید که خدا با متقین است
امکان ندارد انسان متقی تنها و بدون پشتوانه بماند، سروقتش دست او را می‌گیرد، راه را به او نشان می‌دهد و او را از تنگناها رهایی می‌بخشد.
کسی نگوید ای بابا نان حلال گیر نمی‌آید، لقمه پاک گیر نمی‌آید، همه چیز آلوده است و... این حرف‌ها مال افراد سست ‌عنصر بی‌توجه به مبانی دینی است
می‌خواهد دست در هر سفره‌ای ببرد، هر غذایی را بخورد، هر پولی را بگیرد لقمه حلال کم‌یاب می‌شود ولی نایاب نمی‌شود
باید آرزوهای دور و دراز و چشم و هم‌چشمی‌ها را کنار گذاشت و بدنبال روزی بود و روزی با مال‌اندوزی و تجملات فرق می‌کند
خدا وعده می‌دهد اگر تقوا پیشه کنید از جایی به شما روزی می‌دهم که گمان نمی‌کنید وعده خدا دروغ نیست (آل‌عمران9 و 193

 186- با خودخواهی نمی‌توان خداخواه شد، امکان ندارد (بقره 156)

آنها که هرگاه مصیبتی به آنها رسد، صبوری کنند و گویند: «ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم
سرطان دارم، مالم رفت، بچه‌ام مرد، ورشکست شدم و... ما از جانب خدا آمده‌ایم عریان بودیم، هیچ نداشتیم حالا هم نداریم مثل اول بسوی خدا می‌رویم
اگر در راه راست است که غصه ندارد. اگر در جهت جلب رضایت حق است نگرانی ندارد، انسان متقی اینگونه است
اگر خدای‌ناکرده بیراهه رفته بودم باز هم خدا دوستم داشته و راه برگشت را برایم قرار داده باید توبه کرد و به سوی او بازگشت
این هم خودش روزی است که من بفهمم که مسافرم و باید خود را برای سفر ابدی آماده کنم
خداوند فرمود: گناهان را می‌پوشاند و آنها را می‌بخشد. و حتی می‌فرماید گناهان «سیئات» را تبدیل به حسنات می‌کند
پس باید برگشت و هیچ‌وقت و در هیچ سنی دیر نیست. نباید ناامید بود و بایستی متوسل شد به انوار الهی چهارده نور پاک الهی
http://m5736z.blog.ir/post/sefat

دید و بازدید و صله ارحام  " سبک زندگی "

187- صله رحم و برقراری پیوند و ارتباط عاطفی و مستمر با بستگان، از جمله اعمالی است که در نظام ارزشی و هنجاری اسلام از جایگاه والایی برخوردار است

قرآن کریم در آیات متعدد و تحت عناوین مختلفی همچون توصیه به رعایت حقوق ارحام، احسان به والدین و دوری گزیدن از آزار آنها، انفاق به خویشاوندان، اجتناب از قطع رحم و بی توجهی به حقوق بستگان و ... به تشریح مسئله صله رحم و تبیین برخی احکام و آثار آن پرداخته است

که مجموعا معرف گویایی از اهمیت این عمل عبادی- اجتماعی در نظام ارزشی اسلام و تاثیر بی بدیل آن در ایجاد و تحکیم همبستگی و پیوند مشترک میان اعضای یک جامعه عموما و شبکه خویشاوندان خصوصا، به حساب می آید

... و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام ان الله کان علیکم رقیبا (نساء1) و هرگاه می خواهید از یکدیگر چیزی بپرسید و بگیرید، نام مقدس او را مطرح می کنید و می گویید تو را به خدا... و در مورد خویشاوندان از خدا پروا کنید که مبادا قطع رابطه کنید همانا خداوند رقیب (و مراقب) شماست

شناختن ارحام   " سبک زندگی "

 188- ارحام و اقوام چه کسانی هستند؛ خویشاوندان پدری و مادری را هر چند با چند واسطه باشد، شامل می شود و فرزندان و خویشان آنها را نیز در برمی گیرد (شیخ طوسی(ره) در کتاب خلاف و مبسوط)
خویشاوندی و قرابت فواید خویشاوندی که از آن در اصطلاح اسلامی به رحم تعبیر می شود، از آیات خداوندی است
خداوند در قرآن از دو نوع خویشاوندی نسبی و سببی سخن می گوید که یکی از راه خون و ژن تحقق می یابد و دیگری از راه دامادی و به تعبیر قرآنی صهر پدید می آید (فرقان45)
در قرآن برای خویشاوندی آثار مختلف حقوقی و غیرحقوقی بیان شده است که از جمله آن ها می توان به ارث بردن اشخاص از طریق خویشاوندی نسبی اشاره کرد. (نساء7)

189- پیامبر گرامی اسلام(ص) : پیوند با خویشان را حفظ کنید، هر چند با سلام کردن باشد (بحارالانوار ج47 ص1.11) کمترین چیزی که به وسیله آن این پیوند برقرار می شود، رفت و آمد و سلام کردن است

اما در بعضی از موارد اکتفا به این مقدار کافی نیست؛ برای مثال اگر یکی از اقوام فقیر باشد و دیگری ثروتمند، صله رحم به وسیله کمک های مالی و دفع ضرر از آنها تحقق می یابد
و اگر هیچ توجهی به مشکلات اقوام نداشته باشد؛ قطع رحم کرده است. در نتیجه تحقق صله رحم به اوضاع و احوال و موقعیت و زمان بستگی دارد

هدیه دادن، دلجویی کردن، دید و بازدید، خودداری از آزار، تمسخر و تحقیر نکردن، عیادت هنگام بیماری، شرکت در مجالس شادی و غم، پذیرفتن دعوت در اعیاد و میهمانیها و هر کاری که سبب می شود مردم بگویند اینان ارتباط خانوادگی شایسته ای دارند، سبب تحقق صله رحم است

قهر کردن، جواب سلام ندادن، ترش رویی، شرکت نکردن در محافل، کمک نکردن در گرفتاریها، گله های نابه جا و امثال آن به قطع رحم و گسستن پیوند می انجامد

نیکی به خویشان در مقابل بدی آنها  " سبک زندگی "

 190- اگر چنانچه بعضی از اقوام قطع رابطه کنند، باز هم جدا شدن و قطع ارتباط با آنها جایز نیست. امیرمؤمنان(ع) میفرماید صلوا ارحامکم و ان قطعوکم (وسائل الشیعه ج11 ص75)
با ارحام ارتباط داشته باشید، هر چند آنها از شما بریده باشند

مردی در محضر امام صادق(ع) از بستگانش شکوه کرد. حضرت فرمود: خشم خود را فرو ببر و به آنها نیکی کن عرض کرد: آنها با من چنین و چنان می کنند (و رعایت حالم را نمی کنند)
حضرت فرمود: آیا تو هم می خواهی مثل آنها قطع رحم کنی و به آنها احسان نکنی؟! اگر چنین کنی، خداوند متعال (در دنیا و آخرت) نظر لطفش را از شما برمی دارد (اصول کافی ج4 ص48)

امام صادق(ع) : پیوند با خویشان را هر چند با دادن ظرفی آب، حفظ کن. برترین چیزی که این پیوند را نگه می دارد، خودداری از آزار بستگان است. صله رحم مرگ را به تأخیر می اندازد. محبوبیت به وجود می آورد (صله الرحم و قطیعتها ص48 )

ارزش و ثواب صله رحم   " سبک زندگی "


191- پیامبر اکرم(ص): کسی که با جان و مال در راه صله رحم اقدام می کند، خداوند متعال اجر صد شهید در نامه اعمالش می نویسد. و در برابر هر قدمی که در این راه بر می دارد
چهل هزار حسنه برایش ثبت می کند و چهل هزار گناه از او محو می گرداند و او را چهل هزار درجه بالا می برد؛ و مانند این است که صد سال با صبر و استقامت خدای را بندگی کرده است.(وسائل الشیعه ج6 ص286،)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: ثواب صدقه ده برابر است و قرض هجده برابر و ارتباط با برادران دینی بیست برابر و پیوند با خویشان بیست و چهار برابر (وسائل الشیعه ج11 ص645)

پیامبر اکرم (ص): هر کس از تأخیر اجل و گسترش روزی خود خوشحال می‌شود پس از خدا پروا کند و صله رحم کند
کسی که از عمرش جز سه سال نمانده باشد با صله رحم، خدا عمرش را به سی و سه سال امتداد می‌بخشد

192-  امام باقر(ع):‌ صله رحم موجب پاکی اعمال و رشد دارایی و دفع بلا و آسانی حساب و تأخیر أجل می‌شود
حضرت موسی(ع) از خدا پرسید: پاداش کسی که صله رحم کند چیست؟ فرمود: اجلش را به تأخیر اندازم و سکرات مرگ را بر او آسان کنم و فرشتگان بهشت به وی ندا می‌دهند: به سوی ما بیا و از هر دری که می‌خواهی وارد شو.
امام صادق (ع): صله رحم و حسن همجواری، شهرها را آباد و عمرها را طولانی می‌کنند

اهمیت آن از امام رضا (ع): خدا سه چیز را قرین سه چیز ساخت: به نماز و زکات فرمان داد، پس هر کس زکات نپردازد نمازش پذیرفته نیست به شکر خدا و والدین امر کرد
پس هر کس شکر والدین را به جا نیاورد شکر خدا نکرده و به تقوای الهی و صله رحم فرمان داد، پس هر کس صله رحم نکند تقوای الهی را رعایت نکرده است
 رسول خدا (ص): نخست از خانواده خود آغاز کن

193-  1- فزونی عمر و تاخیر اجل
امام حسین (ع) فرمودند: “هر که دوست دارد مرگش به تاخیر بیفتد و ... صله رحم نماید
2- زیاد شدن روزی و نعمت
امام سجاد از پیامبر: هر که برای من یک چیز را ضمانت کند، من چهار چیز را برای او ضمانت می کنم. صله رحم کند تا خداوند او را دوست بدارد، روزی اش را توسعه دهد، عمرش را زیاد کند و او را در بهشت داخل کند
3- افزایش محبت میان خویشان
پیامبر اکرم (ص): صله رحم باعث ایجاد محبت میان خویشان و ... می گردد.
4- مصونیت از گناه و تسهیل حسابرسی در قیامت
امام صادق(ع): صله رحم و نیکی، حسابرسی را آسان می کنند و انسان را از گناه مصون می سازند
5- بخشش گناهان
امام سجاد(ع): اگر دوست داری که خداوند در روز قیامت از گناهانت درگذرد، پس نیکی کن، در خفا صدقه بده و صله رحم به جای آر

194-  کسی بخواهد صله رحم کند لزومی ندارد که پول و ثروت زیادی داشته باشد تا بتواند وظیفه اش را انجام دهدو حتما مهمانی پر خرج و همراه با اسراف تدارک ببیند
بلکه چون هدف از صله رحم برقرار کردن ارتباط و پیوند خویشاوندی است، دین اسلام می فرماید این وظیفه را حتی با دادن یک جرعه آب و آزار نرساندن به آنان و نیز سلام کردن به یکدیگر می توانید انجام دهید و از پاداش و آثار مثبت صله رحم بهره مند شوید
پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان معصوم علیهم السلام برای صله رحم آثار و فواید بسیار ذکر کرده اند
1- محبوبیت نزد خداوند.  2- بهره مند شدن از پشتیبانی خداوند
3- ورود به بهشت.  4- برطرف شدن فقر و بیچارگی
5- آباد شدن شهرها

علل قطع رحم از نظر قرآن،    " سبک زندگی "

195- برخی از مردم نسبت به خویشاوندان کوتاهی کرده و نه تنها صله ارحام نمی کنند بلکه در قطع آن می کوشند
خداوند در آیات قرآنی برای قطع احسان و نیکی به خویشاوند دو عامل مهم را به عنوان موانع احسان به خویشان معرفی می کند و آن عبارت است از تکبر و فخر فروشی (نساء63)
زیرا شخص گمان میکند که از نظر اجتماع در جایگاهی برتر قرار دارد و ارتباط با خویشانی که نیازمند کمک و احسان او هستند در حقیقت موجبات کاهش اعتبار و جایگاه اجتماعی شخص می شود
لذا می کوشد تا رابطه خود را با خویشان قطع کند تا در اجتماع، ارتباط خویشاوندی آنان با او معلوم نشود و ارزش و اعتبار اجتماعی وی خدشه دار نگردد

در آیات 7تا10 توبه روحیه تجاوزگری را از علل زیر پا گذاشتن حقوق خویشاوندی و روابط خویشی می شمارد و بیان میدارد که همین روحیه که ریشه در عدم وجود تقوای الهی دارد موجب میشود که حقوق خویشی ادا نگردد و قطع رحم شود

پیامدهای قطع خویشاوندی    " سبک زندگی "


196- از آثاری که خداوند در آیه 72 بقره برای قطع خویشاوندی بیان میکند، خسران و زیانی است که انسان ها از راه آن متحمل می شوند (مجمع البیان ج1و2 ص170) و فقدان آرامش و دچار شدن به افسردگی روحی و روانی بخشی از این خسران بزرگ است

فرجام بد و ناگوار در قیامت برای قطع کنندگان رابطه خویشاوندی مطلبی است که در آیه 52 رعد بعنوان یکی از پیامدهای گسست خویشاوندی بیان شده (منیر ج31 ص951)

پیامد دیگر، لعنت و نفرین الهی است که در آیه 52 رعد و آیات 22 و 32 محمد بدان توجه شده
البته خداوند در همین آیات بیان میدارد که قطع رابطه خویشاوندی زمینه های دوری انسان از قدرت درک حقایق را فراهم می آورد و شخص را از درک حقایق هستی چنان که باید و شاید باز می دارد و نوعی کوری و فقدان بصیرت به او می دهد

ادب میزبانی و مهمانی در آموزه های قرآن  " سبک زندگی "

197- سوره ذاریات34تا27: هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ....
1. مهمان، محترم است.  ضَیْفِ... الْمُکْرَمِینَ
2. مهمان، وقتی وارد شد، سلام کند. قَالُوا سَلَامًا
3. جواب سلام او لازم است. قَالَ سَلَامٌ
4. صاحب خانه دور از چشم مهمان به سراغ تهیه غذا برود. فَرَاغَ
5. غذا را در خانه تهیه کنیم. إِلَى أَهْلِهِ
6. پذیرایی سریع باشد. فَجَاء (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانی کوتاه است)
7. بهترین غذاها فراهم شود. عِجْلٍ سَمِینٍ
8. مهمان را نزد سفره نبریم، بلکه سفره را نزد مهمان بیاندازیم. فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ
9. از مهمان نپرسیم که غذا خورده‌ای یا نه. فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء (حضرت ابراهیم بدون پرسش از مهمان، به سراغ خانواده و تهیه غذا رفت)
آرزوها باید در چارچوب امکانات، استعدادها، شرایط و ظرفیت باشد وگرنه سر از موهومات در می‌آورد، امام علی(ع) فرمودند: بیشترین ترس من بر شما، از هواپرستی و آرزوهای طولانی است
11. غذا در دسترس مهمان باشد. فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ
12. مهمان غذا را بپذیرد و میل کند که صاحب خانه دغدغه نداشته باشد. لَا تَأْکُلُونَ
13. اول پذیرایی، بعد گفتگو. « فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ...» بعد پرسیدند: فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ
14. اگر مهمان خبر تلخ و شیرینی دارد، اول خبر شیرین و سپس تلخ را عنوان کند. بَشَّرُوهُ... أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ (ابتدا بشارت فرزند سپس نزول عذاب بر مجرمان)


198- 1-دعوت:بی دعوت جایی برود (احزاب53)
2- استقبال از مهمان
3- بی تعارف و صریح: (نور28)
4- عدم ناراحتی: وقت بی دعوت قبلی به مهمانی رفتید (همان)
5- انتظار: وقتی بی دعوت قبلی رفتید، در منزل منتظر بمانید(حجرات5)
6- بدون اجازه وارد نشدن: (احزاب53 و حجرات5)
7- پیشتازی در سلام و تحیت: (نور61)
8- پاسخ گویی به تحیت و سلام: (نساء86)
9- نشستن: میزبان هر جا گفت بنشینید همان جا بنشینید (مجادله11)
10- جا دادن به دیگری: (مجادله11)
11- احترام: به هر کسی که وارد شد احترام بگذاریم (همان)
12- بلند شدن به پای مهمان:
13- شتاب در پذیرایی: (ذاریات26)
14- چشم انتظار غذا نبودن: (احزاب53)
15- یاری به همسر: در تهیه غذا (همان)
16-غذای حلال: (بقره172 و مومنون51)
17-بهترین غذا: (ذاریات26)
18- سفره انداختن: (همان)
19- تعارف کردن:  ذاریات27
 20- اندازه نگه داشتن در خوردن و نوشیدن و دوری از اسراف: (اعراف31)
21- پرهیز از ریخت و پاش و تبذیر: (اسراء27)
22- خوردن غذای پاک و پاکیزه: (عبس24) (مومنون51 بقره172)
23- شکر و سپاس: (بقره172)
24- تکریم مهمان: (ذاریات26،27 و29)
25-خوشگویی: (همان)
26-بخورید و بروید: (احزاب53)
27- اجازه گرفتن: پس از غذا خوردن و هنگام رفتن از میزبان اجازه خروج بگیرید (نور62)
28- مراعات میزبان: (همان)

شرایط تحقق دیدار و زیارت  " سبک زندگی "

199- زیارت بیانگر نوعی ارتباط روحی و معنوی با زیارت شونده است، از این رو زیارت می تواند حتی نسبت به کسانی باشد که زنده نیستند ولی در جایگاهی هستند که نسبت به زیارت شونده آگاهی و شعوری خاص دارند و زیارت کننده را می بینند و از حضور او مطلع و آگاه هستند

مردگان از زندگان هوشیارترند و به حکم بصرک الیوم الحدید؛ بصیرت تیز و تندتری پس از مرگ نصیب هر مرده ای چه مومن و چه کافر می شود

خداوند فرمان می دهد که مومنان عاشق که باید از ماسوی الله روی برگردانند و به او روی آورند به حکم ففروا الی الله؛ به سوی خدا بگریزید باید برای دیدار خداوند رخت سفر ببندند و قصد حج و زیارت بیت الله الحرام نمایند. (آل عمران 97 حج 27) تا خود را از ماسوی الله دور ساخته و همه هم و غم آنها خداوند شود
http://m5736z.blog.ir/post/SELE%20RAHEM
                   آداب عمومی : ورود به خانه ها " سبک زندگی دینی"

200-  ورود به خانه ها سوره نور27

لاتدخلوا بیوتا .... اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به خانه‏هایى که خانه‏هاى شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این براى شما بهتر است، باشد که پند گیرید
و اگر کسى را در آن نیافتید پس داخل مشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: برگردید، پس برگردید، که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى‏دهید داناست

ورود به خانه‏ ها وارد شدن به خانه دیگران به چند صورت تصور مى ‏شود:
1-  شخص علم دارد به این که صاحب خانه راضى است
2 - مورد شک است
3 - علم دارد به این که راضى نیست
یکى از آدابى که مى‏بایست رعایت ‏بکند این است که سرزده وارد نشود

201- در آیه 61نور پس از اشاره به افرادى که معذوریتهایى دارند مى‏فرماید: و لا على انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم ...
خویشاوندان نزدیک براى استفاده از ماکولات در خانه یکدیگر نیازى به اذن گرفتن ندارند همچنین خانه دوستى که کلیدش را در اختیار شما گذاشته است و عده‏اى مشغول غذا خوردن باشند یا تنها باشید اما وقتى مى‏خواهید وارد بشوید این آداب را رعایت کنید

وارد خانه که مى‏شوید سلام کنید همه مؤمنین به منزله یکدیگر حساب شده‏اند. و سلام کردن به دیگران سلام کردن به خودتان تلقى شده و اگر کسى هم در خانه نباشد بر خودتان سلام کنید

این سلام کردن تحیتى است از ناحیه خدا و هم مبارک و پربرکت است و هم طیب و خوش; یعنى آثار خیرى بر آن مترتب مى‏شود و طیب است‏ یعنى نفوس مى‏پسندند و خوششان مى‏آید و احساس آرامش مى‏کنند

202- سلام که با سلامت، هم خانواده است معنایش نفى خطر یا ملزوم آن است

این شعار اسلامى که به عنوان تحیت ادا مى‏شود و در قرآن کریم مورد تاکید قرار گرفته، شاید یکى از حکمتهایش این باشد که هر انسانى در زندگى دایما نگرانیها، خوفها و دل واپسیهایى دارد
و با هر کسى مواجه مى‏شود چون احتمال مى‏دهد که از ناحیه وى ضررى به او رسد از این رو در موارد زیادى سلام‏ با آمین‏ در قرآن کریم تواما ذکر شده

یکى از اسمهاى خداى متعال «سلام‏» است و آن جا که این اسم در قرآن کریم ذکر شده به دنبالش «مؤمن‏» هم آمده : السلام المؤمن المهیمن‏ خداست که سلامتى را تامین و خطر را از دیگران رفع مى‏کند. مؤمن‏ یعنى کسى که ایجاد امن مى‏کند

و در روز قیامت ‏به مؤمنین گفته شود: ادخلوها بسلام آمنین با سلام و امن وارد بهشت‏ شوید. همان طور که انسان موقع برخورد، سلام مى‏کند در موقع جدا شدن هم خوب است ‏سلام بکند


سلام خداوند به بندگانش " سبک زندگی دینی"

203- مواردى هست که خداى متعال به بندگانش سلام فرموده آیه47 طه والسلام على من اتبع الهدى‏
و در دو آیه بطور عموم بر همه انبیا سلام فرستاده : یکى181 والصافات سلام على المرسلین‏ و 59 نمل: و سلام على عباده الذین اصطفى

همچنین سلامهایى راجع به اشخاص خاصى هست: یکى در مورد حضرت یحیى‏ع در15 مریم و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث‏ حیا و مشابهش از حضرت عیسى‏ع است که خودش مى‏فرماید: و السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث‏ حیا

در چند مورد بعد از ذکر داستان چند نفر از انبیاءع مانند حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت موسى و حضرت هارون و حضرت الیاس برایشان درود مى‏فرستد (والصافات: 79، 109، 120، 130) نیز در 48هود بعد از ذکر فرو نشستن توفان مى‏فرماید: قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک

                 آموزش و جواب سلام " سبک زندگی دینی"

204- جواب سلام یکى از نکته‏هایى که در آداب معاشرت در قرآن کریم مورد تاکید واقع شده جواب تحیت است. آیه‏86 نساء و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان على کل شى‏ء حسیبا

کلمه تحیت از ماده حیات است و گویا در اصل به این صورت بوده که به عنوان اداى احترام مى‏گفتند: «حیاک الله‏» شاید بتوان گفت که هر کس هر نوع احترامى به کسى بگذارد ولو با دادن هدیه یا گفتن تبریک و تسلیت، و فرستادن نامه، مستحب است که پاسخ احترامش داده شود

خداى متعال به وسیله قرآن راههاى سلام را به مردم نشان مى‏دهد، و یکى از بزرگترین اوصاف قرآن این است که به سوى راههاى سلام هدایت مى‏کند

در اسلام تاکید شده که مؤمنان به یکدیگر سلام کنند و پیغمبر اکرم‏ص حتى به زنان و کودکان هم سلام مى‏کردند و روایات زیادى درباره احکام و فضیلت‏سلام وارد شده


شانزده خصلت نیکو " سبک زندگی دینی"

205- حضرت «شیث» فرزند حضرت آدم(ع) در یکی از بیانات خود فرمود: سزاوار است در شخص مومن شانزده خصلت باشد
1- شناخت خدا و فرشتگان و اهل طاعت او
2- شناخت خیر و شر، در کار خیر علاقه نشان دهد و در کار شر دوری گزیند 
3- گوش کردن و اطاعت نمودن از زمامدار رحیم و مهربانی که خدا او را به عنوان خلیفه و جانشین در روی زمین برگزید و امور شهرها و بندگان را به او واگذار کرد
4 - نیکی به پدر و مادر
5- کارهای خیر را به اندازه وسعت و طاقت خود انجام دادن
6- یاری و کمک به فقرا
7- نسبت به غریب ها تعصب نشان دادن
 8- در اطاعت و فرمانبرداری از خدا شجاع باشد
9- خود نگهداری از فسق و فجور و گناه
10- شکیبایی به وسیله ایمان و یقین
11- راستگویی   12- دادگری   13- پرهیز و برکناری از دنیا
14- گوسفند قربانی کردن به عنوان سپاس از خداوندی که نعمت را برخلق خود ارزانی داشت
15- بردباری و شکرگزاری خدای تعالی بر مصائب و گرفتاری های دنیا بدون ناراحتی
16- شرم و حیا و کم مجادله کردن (محبوب القلوب ص37
http://m5736z.blog.ir/post/SABkE%20ZeNdegI


لزوم تخلق به اخلاق الله " سبک زندگی "

206- برای رهایی از افتادن در خانه خباثت ها و زشتی ها و پلیدی ها لازم است که انسان اخلاق خود را اخلاق خدایی کند در روایات است: تخلقوا باخلاق الله؛ تخلق به اخلاق الهی پیدا کنید (بحارالانوار ج61، ص129)

اخلاق خدایی یعنی همان چیزهایی که خداوند در قرآن به عنوان صفات نیک انسانی از آن یاد کرده و به آن فرمان داده کسیکه خلق قرآنی یافت، در حقیقت خلق خدایی یافته است
زیرا خداوند در آیات قرآنی راه رشدی و کمال یابی انسان و تقرب به خود را بیان کرده و موانع را نیز در کنار بیان اسباب و عوامل تقرب ذکر نموده

بنابراین انسان با عمل به واجبات و مستحبات و ترک مکروهات و محرمات میتواند اخلاق خدایی بیابد
امامان معصوم(ع) را که نفس پیامبر(ص) دانسته اند (آل عمران16) همانند متخلق به اخلاق الهی و خلقه القرآن بود به تصریح دوست و دشمن دارای اخلاق رسول اللهی بودند


۱۵توصیه اخلاقی حاج اسماعیل دولابی

207- 1. هر وقت در زندگی‌ات، گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می‌شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال‌ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه‌دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن، صاحبش را اذیت می‌کند
بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه‌دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه‌ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه‌ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه

208- 5. موت را که بپذیری، همه غم و غصه‌ها می‌رود و بی‌اثر می‌شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه‌هایت کم می‌شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می‌کند و آخرت را بزرگ.
6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می‌گذارد

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه تب‌ها و طوفان‌ها و زلزله‌ها با یک سر سوزن از آن آرام می‌شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.
8. هر وقت غصه‌دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده‌ها و مرده‌ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین‌ها باز می‌شود

209- 9. تا می‌گویم شما آدم خوبی هستید، شما می‌گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می‌گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می‌فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می‌شود. بعد عادت به عبادت منجر می‌شود.عبادت هم معرفت ایجاد می‌کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می‌آید و نهایتا به ولایت منجر می‌شود

11. خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال‌های بعد را هم می‌خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می‌گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو.حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم‌کم بر تو معلوم شود که به‌راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می‌کردی، فی‌الواقع راست می‌گفتی و خدا خوب خدایی بود

210- 13. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ‌تر از این نیست
اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می‌آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او
هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همان‌طور که امیرالمؤمنین(ع) در دعای دهه‌ اول ذیحجه می‌فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لااله الا‌الله

14. دل‌های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی(ع) متّصل شد، به دریا وصل شده است...
شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می‌شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی‌شود، بلکه متنجس را هم پاک می‌کند.
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در «الا»، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه «الله» را بگو همه دلت را تصرف کند

                      نگاهی دقیق به رفتارمان بیندازیم " سبک زندگی "

211- بی احترامی به یکدیگر

بزرگ ترین خطری است که یک جامعه را تهدید میکند. جامعه ای که در آن افراد به راحتی حقوق شهروندی یکدیگر را زیر پا بگذارند روز به روز عقب افتاده تر و مردم آن به هم بی اعتمادتر میشوند

در حالی که بی احترامی بعنوان رفتاری ناشایست علیه دیگران محسوب میشود از سوی دیگر موجب ایجاد فضایی استرس زا و درگیریهایی بزرگتر در اجتماع میگردد
سیاست رفتار نیک به سادگی بیان میکند که افراد باید با رفتاری خوشایند با یکدیگر مراوده کنند تا سلامت روانی جامعه هم به خطر نیفتد

ما نمیتوانیم از مردم بخواهیم تا همیشه یکدیگر را دوست داشته باشند، به یکدیگر ارج گذارند، از هم اطاعت کنند یا حتی به یکدیگر احترام بگذارند
اما کاملا حق داریم که از آنها بخواهیم با یکدیگر خوشرفتار باشند

212- ما فکر کنیم، این احترام و محبت، برخی را به برتربینی دچار کرده

به گونه ای که وظیفه مردم میدانند که به آنان احترام گذارند. از این روی، به دیگران احترام نمیکنند و برخورد بایسته با مردم ندارند
همیشه و در همه جا، چشم به احترام و ادب دیگران دارند و گاه کنشی از خود نشان میدهند که این چشمداشت را دارند. پرهیز از رفتار و برخوردهای خود بزرگ بینانه همواره باید در دستور کار باشد

ناسپاسی در برابر احترام و ادب دیگران، چیزی جز خود بزرگبینی نیست. هر کس در هر جایگاه اجتماعی که قرار دارد وظیفه دارد که به سپاس از احترام دیگران، احترام بگذارد
البته کسانی که درک و تفسیر درستی از خویش، انسان و جامعه دارند و ارج و بهای انسان، میدانند که داشتن برخوردی محترمانه و مؤدبانه با مردم یک حرکت و خوی ساختگی و ظاهری نیست

این دسته از مردم به خاطر دست یافتن به جایگاه و نفوذ اجتماعی، به دیگران احترام نمیگذارند، بلکه این گونه رفتار، برخاسته از فکر و تربیت روحی و روانی آنان است


213- مهمترین باورها و اندوخته های فکری که برای ادب گذاردن و احترام به مردمان لازم است ،اعتقاد به شخصیت و کرامت دیگران است

وقتی شخصیت فردی را از دید اخلاقی در نظر میگیریم، گاه از ارزش وجودی و شرافت انسانی او سخن میگوییم و گاه برتریها و کمالات روحی اش را جستجو میکنیم
توجه به این عنصر شخصیت در وجود انسانها را باور و ایمان به آن، زمینه احترام نهادن و بزرگداشت مردمان را در رفتار شخص به وجود میآورد و او را به برخورد سالم وامیدارد

شخصی که شخصیت انسانی خویش را میشناسد و از این جهت در برخورد با دیگران انتظار ادب و برخورد انسانی دارد، بداند که دیگران نیز، از هر گروه و طبقه و در هر شرایط و موقعیت اجتماعی، با توجه به شخصیت انسانی خویش، همین انتظار را، بی کم و کاست، از او دارند

البته ممکن است برترینهای شخصیت در فردی، شخصیت وجودی فردی دیگر را تحت الشعاع قرار دهد، اما این به معنای سلب شخصیت از او نیست

214- شخصیت خیالی در رفتار و برخورد با دیگران

بزرگ ترین عامل بازدارنده برای ادای احترام و ادب نسبت به همنوعان، وجود پندارهایی است که به تدریج در فضای ذهن رسوخ میکند و انسان خود را از دیگران برتر و بالاتر میبیند
چنین شخصی از نظر روحی و فکری در حالتی به سر میبرد که همواره منتظر است شخصیت تصوری و خیالی خود را در رفتار و برخورد با دیگران، جلوه گر بیند

گاه این حالت، چنان پنهان است که تا شخص مبتلا، درون ذهنش را نکاود نمیتواند این حالت را در خود بیابد و به درمان آن بپردازد. باید دانست که آشکار شدن احترام و ادب در رفتار، بر پایه باورها و داوریهای ذهن نسبت به شخصیت مردمان و شخصیت خود و برتر نهادن احترام به دیگران و احترام به خودمان، استوار است

شخصی که به شخصیت مردمان ایمان بیاورد، آن را بپذیرد و برتر نهد، خوش خلق و مهربان خواهد بود و بر دانش و موقعیت و شهرت خود، فخر نمیکند و همیشه به مسئولیت و رسالت خویش می اندیشد و در پی راه حل است که چگونه با احترام به مردم حتی دیگران را هم با خوش اخلاقی به این کار ترغیب کند


نقش مهم برخورد با جوانان " سبک زندگی "

215- برخورد و معاشرت با نسل نوجوانان و جوانان امروزی، همچون برخورد و معاشرت با دیگر افراد جامعه، باید آمیخته به احترام و ادب باشد
بی هیچ کاستی. بلکه باید در برخورد با اینان، ادب و احترام بیشتری از خود آشکار کرد و چهره زیبا و پویای اخلاق را به زیبایی و آراستگی، در برابر ذات پرشور و پرذوق آنان، به نمایش گذارد

برخی از افراد، به هنگام برخورد با آنها، بیش از آن که به فکر احترام گذاردن به جوان یا نوجوانی باشند و در گرایش او، به خوش اخلاقی بیندیشند، منتظر میمانند تا او ادب و احترام نشان دهد غافل از اینکه اگر یک جوان یا نوجوان، ادب ببیند، زودتر از میانسال و کهنسال دگرگون میشود و گرایش به تکرار آن پیدا میکند

بدون شک، برخورد محبت آمیز با جوان و ابراز علاقه مندی به او و سرنوشت او، در روح پذیرای او، در صفحه باطن و ضمیر پاک او، همواره نقشی پایدار برجای میگذارد و زمینه خوبی برای داوری و واکنش درست وی، در برخورد با دیگر افراد در جامعه به وجود می آورد

216- برخورد صحیح با جوان

در طوفان شک و تردیدهای فکری دوران جوانی،نقش تعیین کننده ای در گرایش و پذیرش فرهنگ دوستی دارد

یک برخورد سالم، گاه، انگیزه ها، گرایشها و باورهایی را در روح و تفکر و تعهد بالنده اخلاقی او ایجاد میکند. نباید به خاطر ناپختگی و ناآزمودگی اش در معاشرت و ابراز ادب و احترام، او را راند و با او همراه و همنشین نشد، بلکه باید به بالندگی و اقتدار روحی و شخصیت پنهانش او را پذیرفت

یکی از انگیزاننده های اصلی جوانان در نوع برخورد، سازگاری و انطباق با حالتهای روحی اوست. باید بکوشیم پوششی از هنر را بر تمام نصیحتهای خود داشته باشیم
خیلی صریح سخن نگوییم و نصیحت نکنیم. و قالبهای هنری و ادبی داشته باشیم. در چارچوبهای ادبی امروزین، او را به سوی احترام بیشتر با دیگران بکشانیم


217- برای جلوگیری از تنش و بی احترامی خودمان و یا دیگران عصبانی هستیم
بلافاصله باید به خودمان بگوییم من الان خیلی عصبانی هستم و احتیاج دارم که خودم را آرام کنم و یا به شخص عصبانی بگوییم به نظر میرسد الان وقت خوبی برای ادامه این بحث نیست، بگذار کمی هر دو آرام شویم و بعد به گفتگو ادامه خواهیم داد

واقعیت این است که شخص عصبانی در عین حال از چیزی رنج میبرد، ولی یا آگاه به این احساس درونی نیست یا توانایی بازگو کردن آن را ندارد

گاه نیز به دلایلی میترسد از احساسات درون سخنی گوید. علت و ریشه احترام نگذاشتن مردم به یکدیگر را میتوان از دیدهای مختلفی برشمرد اما یکی از کلیدی ترین و ریشه ای ترین این علتها در تربیت غلط نوجوانان در اغلب خانواده هاست

بررسی ها نشان میدهد که بحران بی احترامی از خانواده ها شروع میشود. کاهش احترام بین زن و شوهر و فرزندان نسبت به والدین کاهش احترام با دیگران در جامعه را در بردارد
http://m5736z.blog.ir/post/SABkE%20ZeNdegI

218- والدین باید در خانواده احترام یکدیگر را حفظ و این رفتار را به فرزندان خود منتقل کنند. در واقع نوجوانان و جوانان رعایت قوانین و احترام گذاشتن به یکدیگر و حقوق متقابل را از خانه فرا میگیرند

متاسفانه آموزه هایی که احترام به والدین، رعایت حقوق یکدیگر و رعایت مقررات و قوانین را توصیه میکرد و مورد تاکید قرار میداد، در برخی از خانواده ها مورد غفلت قرار گرفته و مرز احترام بین اعضای خانواده از بین رفته است که در این وضعیت زن و شوهر به یکدیگر احترام نمیگذارند و فرزندان نیز حرمت والدین خود را نگه نمیدارند

این بی احترامی در ابعاد گسترده تر از خانواده به جامعه راه یافته و فردی که در خانواده رعایت احترام به حقوق افراد را چه در کلام و چه در رفتار نیاموخته و الگوی مناسبی در خانواده در این زمینه نداشته است وقتی وارد جامعه می شود نیز مرتکب بی احترامی به قوانین و حقوق افراد میشود

کودکانی که از احترام و محبت والدین خود برخوردار نبوده اند کودکانی با روحیه پرخاشگر و اعتماد به نفس پایین هستند که همانطور که احترام آ نها در خانواده رعایت نشده است آ نها نیز به قوانین و حقوق متقابل پایبند نیستند


                        آموزه های اسلامی در رانندگی و آداب آن " سبک زندگی "


219- اگر از نظر عقل عملی، آن چیز نیک و پسندیده دانسته شده از نظر شریعت نیز واجب و مستحب شناخته شده است، چنان که هر چیزی از نظر عقل عملی زشت و بد دانسته شده از نظر شریعت حرام و مکروه شناخته می شود

در آموزه های اسلامی بیشترین تاکید بر «حق الناس» شده که همان حقوق مردم است. حق الناس حقوقی است که افراد در مقابل سایر افراد جامعه بر گردن دارند
مانند بازگرداندن قرض، عذرخواهی و جلب رضایت در قبال اشتباهات و زیان هایی که به آنها رسانده و همچنین حسن ظن به ایشان

بر مبنای اعتقادات اسلام، حق الناس از حق الله مهم تر است و پاسخ دادن حق الناس در روز قیامت دقیق تر از پاسخ دادن به حق الله است، چرا که خداوند حق خود را می بخشد، ولی حق مردم را باید صاحبان آن (مردم) ببخشند

220- در این میان در جامعه اسلامی مراعات حق مردم که اهل ایمان است تشدید می شود و می بایست با دقت بیشتری مراعات شود

امام صادق(ع): ما عبدالله بشی افضل من اداء حق المومن؛ هیچ عبادتی برتر از اداء حق مومن نیست. بنابراین در جامعه به ویژه در رانندگی باید به گونه ای عمل شود که حقوق مردم تضییع و تباه نشود و بتوانیم به درستی تکلیف خود را نسبت به مردم به جا آوریم.
اسلام برای رانندگی آداب و شرایط بیان کرده است که برخی از آنها مربوط به وسیله نقلیه و برخی برای راننده و برخی هم برای سرنشینان دیگر است

البته باید توجه داشت آیات و روایات وارده بیشتر ناظر به وسایل نقلیه چارپا است ولی بسیاری از احکام کلی آن یکسان بوده و شامل هر نوع وسیله نقلیه در هر عصری می شود

به عنوان نمونه در گذشته چارپا با فضولات خود موجب اذیت و آزار یا سر خوردن شخصی می شد که صاحب آن ضامن بود، امروز ریختن روغن سوخته یا چیزهای دیگر در خیابان و ایجاد اذیت و آزار و یا لیز خوردن مردم نیز همان حکم پیشین را دارد و شخص ضامن است


221- در اسلام قوانین و مقرراتی بیان شده که شامل حقوق و تکالیف و نیز آدابی است
1-گفتن بسم الله:
خداوند در آیه 41 هود از حضرت نوح نقل می کند که هنگام سوار شدن بر کشتی و ناخدایی آن فرمود: بسم الله مجریها و مرسیها؛ به نام خدایی که حرکت و توقف آن کشتی به دست اوست

2-دعا کردن:
تسبیح گفته و بگوید: سبحان الذی سخرلنا هذا؛ پاک و منزه خدایی است که این را مسخر من گردانیده است

3- آرامش و سکوت:
بوق زدن و ایجاد سر و صداکردن با موتورها و مانند آن جایز نیست، چرا که موجب ایجاد آلودگی صوتی و اخلال در آسایش و آرامش مردم است

4- مراعات وسیله نقلیه:
در اسلام آمده که هر وسیله ای که در اختیار کسی قرار بگیرد، باید وسایل زندگی آنرا تامین کند تا حیات او حفظ شود جواهرالکلام، ج31، ص 394

222  -5 . حق تقدم پیاده بر سواره:

پیاده بر سواره مقدم است. این مسئله در برخی بخش ها لازم و ضروری است
مانند مناطقی که خط کشیده شده است. البته این حکم عقلانی و عقلایی است ولی می توان مواردی را در فقه اسلام یافت که پیاده را بر سواره مقدم داشته است

از همین رو بر سواره مستحب کرده تا بر پیاده سلام کند (عروه الوثقی، ج3، ص26)
چرا که با این کار جلوی عجب و غرور و تکبر سواره گرفته می شود

پس بر راننده است که حق پیاده رو را مقدم بر حق خود دانسته و بگذارد که پیاده پیش از او از عرض خیابان بگذرد
حتی در حدیثی آمده است که اگر سواره به پیاده داد بزند که راه باز کنید راه باز کنید: الطریق الطریق در حق او جفا کرده است


223-  6- ضمانت راننده:
راننده ضامن است. به این معنا که اگر با کسی یا چیزی برخورد کرد می بایست پاسخ گو باشد و خسارت را بپردازد
از امام صادق(ع) روایت شده که ایشان راننده را ضامن دانسته است: أنه ضمن القائد و السائق والراکب (وسائل الشیعه ج19 ص184حدیث35529)

در قوانین و مقررات عقلایی نیز برهمین اساس آمده است که اگر راننده با عابر پیاده برخورد کند، راننده مقصر است. البته در مواردی عابر پیاده با گذشتن از محلی که نباید بگذرد، موجب می شود که راننده وسیله نقلیه برای فرار از برخورد با او، با فرد یا افراد دیگر برخورد کند؛ درحالی که عامل اصلی همان عابر پیاده اول بوده است و او باید خسارت پرداخت کند نه راننده (تهذیب شیخ طوسی ج10ص194)

اگر وسیله نقلیه دچار مشکل شود و موجب تصادف شود، مثل زمانی که ترمز ببرد یا لاستیک بترکد و مانند آن باز راننده مقصر و ضامن است
در آموزه های اسلامی از تصادف دو وسیله نقلیه که یکی سریع و دیگری کند رفته است و موجب تصادف شده نیز سخن به میان آمده است


224- 7- عدم مراعات قوانین و مقررات

ایجاد ضرر و زیان به دیگران: هرگونه رفتاری در هنگام رانندگی که موجب ضرر و زیان باشد، شرعاً جایز نیست؛ چراکه حکم اولی عدم جواز هرگونه رفتار ضرری است که راننده انجام می دهد

پس انجام رفتارهایی که موجب می شود تا شخص تصادف کند، جایز نیست. هرگونه رفتاری که موجب تصادف شود هم جرم و هم گناه است
زیرا شخص با علم به امکان تصادف با دیگری و احتمال خسارت مالی و جانی به دیگری اینگونه اقدامات را انجام می دهد و می بایست افزون بر پرداخت خسارت و مجازات دنیوی خود را برای مجازات اخروی نیز آماده کند

زیرا اینگونه اعمال خلاف عرف و عقل و عقلا، گناه نیز است؛ چراکه وقتی حکم شریعت بر حکم عقلی وارد شد، آن را در چارچوب بایدها و نبایدهای شرعی قرار می دهد که گاه نیز شکل گناه به خود می گیرد


225- 8- رفتارهای پرخطر

لزوم حرکت در مسیر مشخص و عدم ویراژ دادن: مراعات قوانین رانندگی به حکم عقل و عقلا و شرع واجب است
هرگونه رفتارها و حرکات پرخطر حرام و جرم است. در اسلام مراعات قوانین و مقررات برای ایجاد بستر مناسب آسایش و آرامش، واجب دانسته شده است

در برخی از روایات آمده است که در حکومت مهدوی(ع) رانندگان و پیادگان موظف می شوند در مسیر مشخصی حرکت کنند و از آن خارج نشوند
اگر سواره ای از کناره برود و به دیگری آسیب رساند، او را به پرداخت دیه محکوم می کنم. اگر پیاده از وسط راه حرکت کند و به او آسیب وارد شود، دیه او بر عهده کسی نیست (تهذیب شیخ طوسی ج10 ص194)

البته دیدگاه و احکام اسلام درمورد قواعد و قوانین رانندگی و حق الناس، چه حقوقی نسبت به دیگران دارند و اسلام در رابطه با قوانین راهنمایی و رانندگی چه نکات و احکام ریز و درشتی را مدنظر قرار داده است


قهر خروج از سنت مسلمانی

226- قهرکردن در برابر آشتی در فارسی به معنای کناره‌گیری از شخص همراه با خشم نسبت به اوست

درحقیقت قهرکردن با طرد دیگری و قطع ارتباط با خشم ، نوعی اعتراض به شخصیت یا اعمال و رفتار شخص است
در آیات قرآنی مفهوم فارسی قهر‌کردن، افزون بر واژه‌های «هجر» (نساء34)، اعراض (توبه95)، با واژه «قطع» ضد وصل به کار رفته است
در حقیقت کسی که ارتباط را به جای وصل‌کردن، قطع می‌کند، همان قهری را در پیش می‌گیرد که در زبان و فرهنگ فارسی مطرح است

خداوند در آیه 25 سوره رعد بیان کرده. که قهر و قطع پیوند، امری نادرست و برخلاف عهد الهی است
وَالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ
و کسانى که پیمان خدا را پس از بستن آن مى‏شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده مى‏گسلند و در زمین فساد مى‏کنند بر ایشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ایشان راست


227- قهر ارزشی و ضدارزشی

 براساس آموزه‌های قرآنی قهرکردن می‌تواند به یک عمل ارزشی تبدیل شود. لذا می‌توان گفت که قهر بر دو قسم است: ارزشی و ضدارزشی
خداوند، قهر تربیتی را قهر ارزشی می‌داند؛ زیرا گاه نیاز است که برای تربیت فردی و اجتماعی قهر و قطع و طردی انجام گیرد

به‌عنوان نمونه،گاه برای تنبیه کودک خطاکار لازم است تا مدتی با او قهر کرد. چنین رفتاری کودک را بیدار و هوشیار می‌کند ولو درمی‌یابد که اشتباهی کرده است و باید رفتار خود را اصلاح کند.
نمونه دیگر این قهر را می‌توان از آیه 34 نساء به دست آورد واللاتی تخافون نشوز هن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع؛ و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید نخست پندشان دهید و بعد در بسترها از آنها دوری کنید

این قهر که در آیه از آن به هجر تعبیر شده، با پشت کردن به زن، نشان دهد که نسبت به او و رفتارش خشمگین است و آن رفتارش را نمی‌پسندد. چنین قهری ارزشی است؛ زیرا به قصد تربیت انجام می‌گیرد

228- خداوند در آیه 95 سوره توبه به صراحت فرمان طرد اجتماعی را با واژه «اعراض» مطرح می‌کند

اعراض همان طرد و قهری است که جامعه برای تربیت اشخاص بزهکار و خطاکار در پیش می‌گیرد
چنین قهری ارزشی است. رسوایی متخلفان در جامعه موجب می‌شود تا آنان از سوی جامعه طرد شوند
خداوند در آیه 93 سوره توبه جایگاه متخلفان جهاد را این‌گونه تصویر می‌کند: خداوند بر دلهایشان مهر نهاده و به همین دلیل چیزی نمی‌دانند

هنگامی که خداوند درباره متخلفان از جهاد می‌فرماید: .... کسانی که به خدا و پیامبر دروغ گفتند، بدون هیچ عذری در خانه خود نشستند خداوند این  را شدیداً تهدید کرده، می‌گوید:‌ به زودی به آن دسته از افراد که کافر شدند، عذاب دردناکی خواهد رسید ‌(توبه90)


قهر خروج از سنت مسلمانی

229- قهر ضد ارزشی

ریشه این قهر هر چه باشد، به سبب آنکه ضرر معنوی به دنبال دارد، مذموم و مورد نکوهش است.
براساس تعالیم اسلام حتی اگر علت قهر کردن، امر حقی باشد، نباید قهری انجام گیرد و اگر هم انجام شد نباید بیش از سه روز طول بکشد

از نظر اسلام، امت اسلام می‌بایست همواره پیوندها را میان خود حفظ کرده و اجازه ندهند که عواملی موجب قطع ارتباط و تفرقه میان مردم شود
در اسلام از افراد خواسته شده که اگر قهر کردند، به سرعت آشتی کنند و با صله کردن، قهر را به آشتی و صلح تبدیل نمایند

حتی دیگرانی باید برای اصلاح و آشتی دادن بکوشند. از همین رو اصلاح بین مردم و برقراری صلح و آشتی، خواسته خداوند متعال است
و پیامبران الهی نیز یکی از مسئولیت‌ها و ماموریت‌های خویش را برپایی صلح و زدودن اختلاف از جامعه بشری قرار دادند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند


آثار قهر ضد ارزشی در آیات قرآنی و روایات

230- 1- خسران:
2- دوزخ:
از آیه 27 بقره قهر کردن و قطع ارتباط با دیگران چنان زشت و زننده است کسی که دچار خسران است به طور طبیعی اهل دوزخ است
پیامبر(ص) وعده آتش دوزخ را به چنین شخصی داده پس بیش از سه روز تمام از برادرت دوری مکن (بحار‌الانوار ص184 و ج74 ص72)

3- خروج از اسلام:
دو نفر مسلمان که از همدیگر قهر کنند و سه روز بر آن حال بمانند و با هم آشتی نکنند هر دو از اسلام بیرون روند (اصول کافی، ج 2 ص 345)
4- سزاوار بیزاری و لعنت:
حضرت صادق(ع): دو کس به صورت قهر کردن از هم جدا نشوند جز اینکه یکی از آن دو سزاوار بیزاری و لعنت گردد و چه بسا که هر دوی آنها سزاوار آن شوند

5- در حکم قاتل:
پیامبر ص: هر که یک سال از برادر خویش قهر کند چنان است که خون وی را ریخته است. (نهج‌الفصاحه ص747)
6- عدم قبولی عمل : (بحار‌الانوار ج74 ص72)
7-شادی ابلیس: (کافی ج2 ص346)


آشتی دادن، صدقه‌ای برتر از نماز و روزه

231- جامعه متشکل از انسان‌هایی است که افکار و آراء متفاوت و نیز روش‌های گوناگونی به سبب تفاوت و اختلاف روحیات و اخلاقیات و مانند آن دارند، هر چند در کلیات با هم مشترک هستند و یک هدف اصلی را که همان آسایش و آرامش است در نظر دارند

همین تفاوت‌ها در حوزه‌های فکری و منشی و رفتاری موجب می‌شود تا هر از گاهی در عمل اجتماعی و روابط بین مردم تنش‌هایی ایجاد شود
شناخت عوامل تنش‌زا می‌تواند برای تنش‌زدایی کمک کند، ولی به سبب وجود همان تفاوت‌ها نمی‌توان امید داشت که جامعه هرگز گرفتار تنش و اختلاف نشود

از این رو یک وظیفه اصلی مومنان، ایجاد اصلاح و آشتی میان کسانی است که با قهر، روابط سالم را قطع کرده‌اند
آثار و برکات این عمل انسانی یعنی اصلاح میان مردم و برقراری آشتی‌ میان ارائه کی شود
آشتی دادن میان مردم، بهتر است از نماز و روزه سالیان (نهج‌البلاغه نامه 47)


قهر و دشمنی در جامعه و تلاش برای اصلاح

232- جامعه اسلامی که از آن به امت یاد می‌شود، جامعه‌ای متشکل از اقوام و نژادهای گوناگون است که هدف مشترکی در قالب سبک زیست اسلامی آنان را دور هم جمع کرده و از امت‌ها و جوامع دیگر متمایز ساخته است

اعضای امت اسلامی هر چند که بر آن هستند تا سبک زیست خود را در قالب اسلام سامان دهند، ولی به سبب تفاوت ادراکی، ایمانی، تقوایی و مانند آن، در یک درجه و مرتبه نیستند. از همین رو هر از گاهی اختلافات و تنش‌هایی میان آنان پدیدار می‌شود

از آنجایی که تنش و اختلاف در جامعه می‌تواند انسجام و همگرایی اجتماعی را مخدوش سازد و فرصت تعاون و همکاری اجتماعی را در امور خیر و نیک و تقوای الهی کاهش دهد، اسلام به شدت به مقابله با آن پرداخته و خواهان اصلاح ذات‌البین و آشتی میان افراد می‌شود (نسا114)


برکات آشتی دادن میان مردم

233- از نظر قرآن آشتی دادن مهمترین عامل آرامش جامعه و فرد است. (انعام48، اعراف35) همچنین از آیه 10 سوره حجرات به دست می‌آید که یکی از عوامل و اسباب برخورداری انسان از رحمت الهی، اصلاحات میان مردم و آشتی دادن است

خداوند به صراحت در آیه 1 انفال و 10 حجرات، آشتی دادن میان مومنان را امری ارزشمند معرفی می‌کند و یکی از مسئولیت‌های مومنان را آشتی بین خود با از بین بردن زمینه‌های درگیری و اختلاف بیان می‌کند (بقره224)
از نظر قرآن قهر و آشتی نکردن به معنای همراه شدن با شیطان و گام برداشتن در مدار اوست و کسی که مانع آشتی میان مومنان می‌شود پیرو گام‌های شیطان است (بقره208)

پس برای رهایی از شیطان و حرکت در مسیر او می‌بایست به جای اختلاف‌افکنی و یا مانع‌تراشی در برابر آشتی و اصلاح، خودمان گام‌های اساسی را برای آشتی و صلاح برداریم و دیگران را بدان ترغیب کنیم
http://m5736z.blog.ir/post/solh%20%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C

                                 آداب خرید و فروش در آموزه‌های دینی

234- یکی از پایه‌های اقتصاد، خرید و فروش است که امکان توزیع کالا را فراهم و زمینه بهره‌مندی از تولیدات دیگران را پدید می‌آورد
البته غیر از تولیدکنندگان، افراد دیگری به عنوان کاسب و تاجر در توزیع مشارکت می‌کنند

از نظر اسلام آگاهی از دانش کسب و کار به ویژه خرید و فروش واجب است، زیرا چنانکه از آیات قرآنی به دست می‌آید یکی از علت‌های خشم الهی بر مردم شهر مدین و قوم شعیب(ع) کم فروشی در هنگام خرید و فروش و معاملات بوده است

از مهم ترین ماموریت‌های پیامبران، ارائه شیوه و سبک درست زندگی است تا انسان‌ها در جامعه بتوانند در مسیر همکاری و تعاون گونه‌ای عمل کنند تا کمال را درک نمایند (حدید25)
http://m5736z.blog.ir/post/EQTESAD


نقش دانش فقه در مدیریت صحیح " سبک زندگی "

235- از مهم ترین ماموریت‌های پیامبران، ارائه شیوه و سبک درست زندگی است تا انسان‌ها در جامعه بتوانند در مسیر همکاری و تعاون گونه‌ای عمل کنند تا کمال را درک نمایند
مهمترین ماموریت در حوزه رفتار اجتماعی دست‌یابی به عدالت محسوس در حوزه عمل اقتصادی است (حدید25)

از این رو پیامبران با آموزه‌های عقلانی و وحیانی به روشنگری و تبیین اموری پرداخته‌اند که جامعه مدنی و قانونمندی را ایجاد می‌کند و به بشر اجازه می‌دهد تا عدالت فراگیر ویژه اقتصادی را با همراهی همگانی توده‌های مردم فراهم آورند

و ثانیا انتخاب مسیر درست و سبک زندگی سالم بستگی به علم و دانش در هر زمینه و حوزه‌ای دارد که انسان برای رسیدن به سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت باید از آن بهره‌مند شود


تفقه در دین پیش از تجارت "سبک زندگی"

236- براساس همین اصل اساسی در اسلام، از تجار و کسانی که در حوزه خرید و فروش وارد می‌شوند و می‌خواهند این کار اقتصادی را انجام دهند خواسته شده تا به تفقه در دین بپردازند و وظایف، حقوق و احکام اسلام را در این حوزه بشناسند و بدان عمل کنند

امیرالمؤمنین در بازار می‌رفت و تجار را به تفقه در دین فرمان می‌داد و می‌فرمود:
ای گروه تجار! اول احکام مورد نیاز شغل خود را یاد بگیرید بعد شروع به کسب و کار خود بکنید؛ به خدا سوگند ربا در این امت نهان‌تر از حرکت مور بر سنگ سیاه در شب است

چرا که زندگی انسان بر محور اقتصاد می‌گردد و اقتصاد، قوام بخش جامعه است (نساء5)
و اگر کسی یا جامعه‌ای نسبت به حلال و حرام در زندگی خود آگاهی نداشته باشد، گرفتار خشم الهی می‌شود، چنانکه اقوام پیشین شدند


آداب تجارت و خرید و فروش "سبک زندگی"

237- 1-  یاد خدا:
تا از انجام عملی خلاف آموزه‌های وحیانی خودداری کنیم و همواره خداوند را ناظر و حاضر بدانیم
2- اقامه نماز و پرداخت زکات:
اگر سودی کردیم و درآمدی داشتیم از پرداخت واجبات مالی خود نیز غافل نشویم و حقوق مالی خود را به مستحقان زکات بپردازیم (نور37)
3- گواه بر معامله: (بقره282)
4- آشنایی با عقود:
انسان باید از احکام شرعی تجارتی که مشغول آن است برای این که عقد صحیح و فاسد را از یکدیگر بشناسد آگاهی داشته باشد
5- مراعات حال‌گواه:
وقتی کسی برای معامله شاهد گرفته می شود به گونه‌ای با او رفتار نشود که او آزرده شود یا زیانی به او برسد. (بقره282)
6- تعطیلی در هنگام اوقات نماز: (جمعه9)
7- رعایت انصاف: معامله به گونه‌ای عمل شود که هر دو طرف از معامله سود برند و این‌گونه نباشد که سود یکی بسیار بیشتر از دیگری باشد
8- بیان عیب و عدم تدلیس: مستحب است که اگر متاع، عیبی دارد آن را برای مشتری بیان کند چه عیب ظاهری باشد و چه عیب باطنی

238- 9- ترک سوگند:
سوگند راست نخورد چه رسد که سوگند دروغ بخورد که خود گناهی نابخشودنی و حرام است
10- آسان‌گیری: مستحب است که در خرید و فروش سختگیری نشود و آسان گرفته شود (به اصطلاح عامیانه چانه زده نشود)

11- تکبیر و دعا:
مستحب است که خریدار بعد از خریداری، سه مرتبه تکبیر بگوید و سپس شهادتین را یاد کند
12- تخفیف به خریدار:
13‌- مراعات اعتدال در کار تجارت:
بازار، جای شیاطین است؛ همان‌طور که مسجد جای ملائکه‌هاست. شکی نیست که انسان نباید همه وقت خود را به تجارت یا هر کار دیگری اختصاص دهد
14- عدم احتکار در ارزاق:
زیرا احتکار اجناس حرام است


عقل معاش در سبک زندگی اسلامی

239- یکی از معیار های مهم سبک زندگی اسلامی مساله اقتصاد و نحوه مدیریت مسائل مالی است

در سبک زندگی اسلامی در مساله اقتصاد اصولی حاکم است که در صورت فقدان آنها در خانواده زندگی به جای گرفتن رنگ الهی رنگ مادی به خود می گیرد

در اسلام اصل تعالی انسان و رشد به سمت معنویت است؛ و مسائل مالی و اقتصادی به عنوان ابزار مطرح است؛ و اگر این مساله در خانواده لحاظ شود مفهوم آن چنین است که باید به دیدی ابزاری به اقتصاد خانواده نگاه کرد؛ یعنی اقتصاد و مسائل مالی را در خانواده باید به گونه ای مدیریت نمود که در خدمت رشد و تعالی انسان قرار بگیرد

مدیریت اقتصادی یکی از سه رکن کمال است؛ به این معنا که اگر کسی این رکن را نداشته باشد در رسیدن به کمالات انسانی می‌لنگد

مراحل مدیریت اقتصادی خانواده در اسلام

240- در آمد
یکی از اصلی ترین سر فصل های مدیریّت اقتصادی در اسلام کسب درآمد حلال برای گذران امور زندگیست که به آن اهتمام ویژه شده است
تا آنجا که کسب در آمد برای امور زندگی را در تراز جهاد فی سبیل الله قرار داده اند
امام صادق (ع): کسی که در راه کسب روزی حلال برای خانواده اش تلاش کند مانند مجاهد در راه خداست

و به همین اندازه که به طلب روزی تاکید شده است از ترک طلب نهی گردیده تا آنجا که رسول خدا(ص) با تارک طلب روزی اعلام بغض و دشمنی نموده است
در اسلام، در تقسیم مسئولیت‌ها وظیفه کسب درآمد به عهده مرد نهاده شده است و به زن هیچ مسئولیتی در این زمینه داده نشده

241- هزینه
شاید مسأله چگونه بهره بردن و خرج کردن مهم‌ترین قسمت مرتبط با سبک زندگی خانوادگی باشد؛ این بخش اگر صحیح مدیریت نشود از هر طرف که زیاده روی شود آثار سوء و ناراحت کننده ای خواهد داشت؛ در این بخش میانه روی و مراعات اقتصاد که از نشانه های مؤمن است بسیار ضروری‌است

در این بخش مدیر خانه باید سه نکته را مراعات کند
نگاه به دخل و تهیه نیاز مندی‌ها به ترتیب اولویت و جلو گیری از اسراف و تبذیر و تجمل
مدیر خانواده اگر می‌خواهد مطابق الگوی اسلامی زندگی کند، باید تلاش کند که با در آمدی که کسب کرده، پس از محاسبه توان اقتصادی خود، اولویت‌های خانه را تهیه نماید


242- آینده نگری همراه با توکّل (پس انداز)

در تمام زندگی‌ها اموری غیر قابل پیشبینی مثل مریضی و یا اموری قابل پیشبینی مثل عقد و عروسی وجود دارد، که تبعاً نیاز به هزینه دارد
یکی از نکاتی که در بحث مدیریت اقتصادی مطرح است آینده نگری در امور اقتصادی‌است؛ که امروزه از آن به پس انداز یاد می‌شود.

انسان باید برای زندگی خود برنامه داشته باشد و این به هیچ وجه با توکّل منافات ندارد

البته این پس انداز مالی با احتکار مایحتاج مردم متفاوت است؛ پس‌انداز یعنی جمع کردن مال به مقداری که در موقع لزوم، انسان، محتاج دیگران نشود؛ اما جمع کردن مایحتاج مردم از ترس نرسیدن روزی این خلاف توکّل و جوانمردیست و در لسان اهل بیت(ع) از آن نهی شده است


مراحل مدیریت اقتصادی خانواده در اسلام

243- خانواده اسلامی بخشی از در آمد خود را صرف امور معنوی خود می‌کند

به عنوان مثال، انفاق یکی از نکاتی‌است که انسان مسلمان در هنگام برنامه ریزی اقتصادی برای خانواده خود باید آن را لحاظ کند.

در سبک زندگی اسلامی انسان نسبت به اطرافیان خود مسئول است و باید به ترتیب قرابت و نزدیکی، نسبت به وضعت اقتصادی آن‌ها توجه داشته باشد
البته در اینجا هم تدبیر نیاز است و نباید زیاده روی کرد به گونه ای که تکلیف انسان در مورد خانواده خود مورد خلل قرار گیرد

خانواده ای را می‌توان در جرگه خانواده های اسلامی دانست که مرد خانواده از حلال کسب می‌کند و با در نظر گرفتن اولویت‌ها، بدون بخل و اسراف، برای خانواده خود خرج می‌کند و با لحاظ آینده نگری بخشی را در امور معنوی همچون انفاق صرف می نماید
http://m5736z.blog.ir/post/EQTESAD

از اینجا تکراری است


محورهای اساسی سبک زندگی پیامبر(ص)

20- بیان 100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم(ص) است که بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت می‌باشد
بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه‌‌ و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد

http://m5736z.blog.ir/post/AKHLAQ%201

21- 8- هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
9- چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
10- سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
11- هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
12- چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
13- با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
14- در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
15-  هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
16- در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
17- هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
18- اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود


22-  19-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
20-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
22-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
23-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
24-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
25-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
26-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
27-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
28-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
29-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
30-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد


23-  31-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
33-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
34-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
38-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
39-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
40-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد


24-  41-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
42-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
43-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
45-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
46-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
48-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد


25-  51-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
52-احدی از محضر او نا امید نبود و فرمود:برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
53-کسی از او حاجتی میخواست اگر مقدور بود روا میفرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی میکرد.
54-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
55-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
56-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
57-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
58-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
59-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد  


26-  61-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
62-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
63-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
65-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
68-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
69-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .
70-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت


27-  71-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
72- روی زمین می خوابید.
73-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
74-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
75-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
76-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
77-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
78-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
79-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد


28-  81-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.
82-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
83-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
84-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
85-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
89-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
90-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود


29-  91-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
92-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
93-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
94-در غذا هرگز آروغ نزد.
95-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
96-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
98-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
99-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
100-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی


تواضع کامل‌ترین رفتار اجتماعی

 آثار تواضع
در آیات و روایات برای تواضع آثار و برکاتی بیان شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1. مباهات خداوند: خداوند در برابر اعتراض فرشتگان در انتخاب حضرت آدم(ع) به خلافت، از ویژگی‌های انسان سخن گفت. این در حالی است که فرشتگان و ابلیس، نواقص آدمی را به رخ می‌کشیدند و این انتخاب را نادرست ارزیابی می‌کردند. ولی وقتی انسان‌ها در مسیری گام بردارند که بیانگر خلافت الهی است، خداوند به چنین اشخاصی مباهات می‌کند. از جمله این گروه‌های انسانی متواضعان هستند که باعث مباهات خداوند بر فرشتگان می‌شود در روایت است که: خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات می‌کند: «مجاهدان، فقرا (نیازمندانی که دین خود را به دنیا نمی‌فروشند) و آنها که به خاطر خدا تواضع می‌کنند و ثروتمندانی که بی‌منت به مستمندان کمک می‌نمایند و کسی که در خلوت از خوف خدا گریه می‌کند» (مکارم الاخلاق، ص 51)
2. محبت: میوه درخت تواضع، محبت خدا و خلق است. خداوند در آیاتی به مومنان توصیه می‌کند که برای محبت خدا (مائده، آیه 54) و محبت خلق حتی دشمنان (مائده، آیه 82) از تواضع به عنوان بهترین ابزار و راهکار استفاده کنند. در حدیثی از امام امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: «ثمرهًْ التواضع المحبهًْ و ثمرهًْ الکبر المسبهًْ!؛ میوه درخت تواضع محبت است و میوه (شوم) تکبر، دشنام و ناسزاگویی مردم است!» (غرر الحکم؛ 4614) امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: ثلاث تورث المحبه: الدین و التواضع و البذل؛ سه چیز است که محبت آورد: دینداری و فروتنی و بخشش. (تحف العقول، ص 316) خداوند در آیات 82 و 83 سوره مائده بیان می‌کند که اگر بخواهیم دیگران را به سوی حق و پذیرش آن تشویق کنیم نمی‌توانیم با جدال و برهان و مانند آن در این کار موفق شویم، بلکه این تواضع است که زمینه‌ساز جلب محبت و گرایش مردم به حق و اسلام خواهد شد و از عناد و لجاجت جلوگیری می‌کند.
3. تنظیم امور: در حدیثی از امام‌علی(ع) آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!؛ با تواضع و محبت کارها نظم و سامان می‌یابد!» (غررالحکم، 4302) روشن است که نظم جامعه جز در سایه همکاری و همدلی حاصل نمی‌شود و این مهم در صورتی ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنها تحمیل کند و یا فخرفروشی کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید. همیشه مدیرانی موفق هستند که در عین قاطعیت متواضع و پرمحبت باشند.
4. سربلندی: گاه چنین تصور می‌شود که تواضع انسان را کوچک می‌کند در حالی که این یک برداشت سطحی و نادرست است، همواره می‌بینیم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و دارای عظمت و شخصیت هستند و تواضع بر منزلت آنها می‌افزاید. امام صادق(ع) می‌فرماید: در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده‌اند پس هرکس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هرکس تکبر ورزد او راپست گردانند. (کافی، ج 2، ص 122، حدیث 2)
5. رهایی از تفاخر و تجاوزگری: رسول اکرم‌(ص) می‌فرماید: خدای متعال به من وحی فرمود که متواضع باشید، تا هیچ‌کس بر دیگری فخر نفروشد و احدی به دیگری زورگویی و تجاوز نکند. (کنزالعمال، ج 3 ص 110، ح 5722)
6. نشانه تقوا: امام‌علی(ع) در بیان صفات متقین تواضع و نشانه متقین می‌شمارد و می‌فرماید: لباسشان میانه‌روی است و راه رفتن و رفتارشان متواضعانه است. (نهج‌البلاغه خطبه 193)
7. قرب الهی: از دیگر آثار و برکات تواضع دست یابی به مقام قرب الهی است که مقصد برتر هر انسانی است. امام‌صادق(ع) درباره این اثر تواضع می‌فرماید: از جمله وحی‌های خدای عزوجل به داود این بود: ای داود! همچنان که نزدیک‌ترین مردم به خدا انسان‌های فروتن هستند، دورترین مردم از خدا نیز متکبرانند/ (کافی ج 2 ص 123 باب التواضع حدیث 11)

نظرات  (۱)

خدا خیرتان بدهد من استفاده کردم ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">