شیعه حقیقی و تسنن . انشعابات شیعه
ابوبکر عمر عثمان . خلفای بنی امیه و بنی عباس
خطبه غدیر و کتب اهل سنت و اعترافات اثبات ولایت و احادیث نورانیت یوم الدار و ثقلین
وهابیون و بدعت. خود بدعت گذارند . خدای وهابیت
شبهات وهابیت . توسل شفاعت توکل نذر زیارت قبور گریه و .....
شبهاتی از حضرت فاطمه سلام الله علیها و پاسخگویی از کتب اهل سنت
وهابیت اژدهایی در آستین اسلام . ترویج فحشا زیر پوست وهابیت سعودی . نحوه تبلیغ
فتواهای فرقه وهابیت. مناظره با عبدالوهاب. هتاکی به صحابه. تعارضات با سنت پیامبر
( اهل تسنن از وهابیت جدا بوده و مخالف عقاید آنان هستند )
مقدمه : فرقه وهابیت ریشه در تفکر سلفى دارد که معتقد به بازگشت به شیوه علماى سلف و بازنگرى در اساس دین و پیراستن آن از بدعتها و مواردى است که بعدها به نام دین بر دین تحمیل شد، تاریخ تفکر سلفى به چند برهه تقسیم مى شود که برهه اول از آن چهره یابى چون مالک ابن انس و سفیان ثورى و برخى دیگر از محدثینى قرون اولیه مى باشد که در ادامه تجسم کامل آن را در شخصیت احمدبن حنبل مى توان یافت که پیشواى تمام وهابیون فعلى مى باشد. ارکان اساسى این تفکر را موارد زیر تشکیل مى دهند:
1- عدم دخالت عقل در نقل و اتکاء به ظواهر آیات در روایت و طرد هر گونه مباحث عقلى و کلامى به عنوان بدعت از جمله نتایج این نحوه تفکر افتاده به دامن "تجسیم" و "تشبیه" بوده است که بر حسب ظاهر بعضى آیات براى خداوند صفات جسمانى تأمل گردیده اند.
2- اخبارگرى و حدیث گرایى افراطى بدین معنى که هر گونه حدیثى را معتبر دانسته و آن را ملاک عمل قرار مى دادند و توجهى به درجه اعتبار احادیث نداشتند.
3- متابعت کامل از شیوه سلف (حماسه و تابعینى) حتى در امور جارى زندگى و ردّ هر گونه مغایرت با آن سیره تحت عنوان بدعت. این شیوه از تفکر به تدریج با ورود اشاعره به آن و همزمان وارد کردن عناصر عقلانى و کلامى به آن کمى از مسیر اولیه خویش منحرف گردید تا مجدداً در قرن 8 هجرى ابن تیمیّه دمشقى مجدداً به احیاء مکتب احمدبن حنبل قیام کرد و به تقویت اساسى آن پرداخت.
وهابیت تکفیری؛ پیدایش، اهداف و ایده ها. جنایات وهابیت
مسلمانان جهان و ملت های غیر اسلامی این روزها شاهد اوج گیری حملات ددمنشانه دشمنان جنایتکار وهابیت تکفیری که از سوی استکبار جهانی به رهبری آمریکا، صهیونیزم و کشورهای اروپائی حمایت می شوند، برعلیه مسلمانان و شیعیان مظلوم هستند. در این جنایات مردم بی دفاع در کوچه و بازار و محل کار هدف قرار می گیرند و به خاک و خون کشیده می شوند!؟. دشمنان اسلام که در کشته شدن یک شهروند عادی در بعضی کشورها فریاد اعتراض گونه و حقوق بشری آن ها به آسمان ها می رسد و گوش ها را کَر می کند! در برابر این حوادث نه تنها هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهند، بلکه با کمال بی شرمی و جسارت از عاملان این جنایت ها هم دفاع می کنند!؟. و از سوی استکبار و دولت های دست نشانده آن ها در منطقه مانند عربستان سعودی، قطر و... حمایت تسلیحاتی و مالی و سیاسی می شوند .
1- فرقه وهابیان، فرقه اى گمراه، انحرافى و به دور از تعالیم والاى اسلامى بود که تاکنون غیر از تفرقه افکنى، تباهى و تخریب و جنایت در جهان اسلام و کشورهاى اسلامى نتیجه اى نداشته !.
2- ادعاى توحید خالص و نفى هرگونه شرک و خرافه پرستى و مبارزه با افکار و اعتقادات کفرآمیز!، همراه با قشرى گرى، یک سو نگرى، مغالطه گرى و تخریب آثار اسلامى، در عمل، سر از سازش کارى با کفار و استعمارگران جهان خوارى مانند انگلستان و آمریکا در آورده است!؟.
3- از طرفى استعمارگران به خصوص استعمارِ انگلیس، اگر نگوییم در ایجاد و تأسیس این فرقه تلاش زیادى کرده؛ روشن است که بهره هاى فراوانى از این فرقه و فرقه هاى مشابه مانند قادیانه در هند، بهائیت در ایران و... به چنگ آورده است. این فرقه هم اکنون مهم ترین و بزرگ ترین آلتِ دست کشورهاى استعمارگر آمریکا، انگلیس و بزرگ ترین مانع اتحاد مسلمان مى باشد؟.
4- وهابیان، سرزمین وحى و پیامبران الهى را، پایگاه و مرکز رفت و آمد کفار و مشرکان و تجمع نیروها و ابزار و آلات جنگى دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین کرده اند!.
5- از سوى دیگر، سردم داران این فرقه ضاله، با انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى (ره) که بزرگ ترین حماسه اسلامى در قرن چهاردهم هجرى/ بیستم میلادى بود، به مخالفت برمى خیزند و از هرگونه مبارزه و تحریک و آشوب در باره مردم مسلمان ایران و رهبران مذهبى کوتاه نمى کنند!. آمار و ارقام منتشره، نشان مى دهد در عربستان سعودى (مرکز وهابیان) در طول سال و هر روز و شب، صدها و هزاران مقاله، سخنرانى، اجلاس، کتاب و... از سوی موسسات و مراکز فرهنگی آن کشور به ویژه، رسانه های خبری وابسته به جریان سلفی- وهابی (سایت ها و ماهواره ها) در مخالفت و مبارزه با اصول و مبانى اصیل شیعه اِثنا عشری چاپ، نشر، ایراد و برگزار می شود!.
1) محمد بن عبدالوهاب کیست؟
فرقه ی وهابیت در نیمه دوم قرن 12 هجرى در منطقه نَجد جزیرة العرب (عربستان فعلى) ظهور پیدا کرد. (بنیانگذار) این فرقه، شیخ محمدبن عبدالوهاب بن سلیمان مى باشد که در سال 1115 هـ.ق در شهر عُیَیْنِه به دنیا آمد. می گویند، او از کودکى به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقاید (مِلَل و نِحَل) علاقه داشت. فقه حنبلى را نزد پدر خود که از علماى حنبلى و قاضى شهر بود، آموخت. مسافرت هاى مختلفى به حُرَیْملاء (یکى از شهرهاى نجد)، مکّه (سفر حج) مدینه، بصره، أحساء به قصد فراگیرى علم و دانش و آشنا شدن با اعتقادات و سلوک مردم انجام داد. در این ایام عبدالوهاب با اظهار بعضى افکار و اعتقادات در مذمّت و بدگویى رفتار عبادى مردم مسلمان در هنگام طواف، زیارت قبور و توسل و شفاعت خواستن و... باعث ناراحتى و خشم پدرش"عبدالوهاب"(3)، برادرش سلیمان و علماى اهل تسنن مکه و مدینه و شهرهاى دیگر شد. او با پیشوایان دینى به مخالفت برخاست و به تکفیر مؤمنان به ویژه شیعیان پرداخت. او اعلام کرد، زیارت قبر پیامبر اعظم ص و توسل به آن حضرت و سایر انبیاء و اولیاء و صالحان و زیارت قبور آن ها شرک است!؟
پدر و برادرش با آراء و انحراف فکرى محمدبن عبدالوهاب به مبارزه بر خواستند . پدرش از او خواست این گونه سخنان اختلاف انگیز را به زبان نراند. برادرش دو کتاب، بر ردّ افکار و آراء او به نام "الصواعق الإلهیة فى الرّد على الوهابیة" و "فَصل الخطاب فى الرّد على محمدبن عبدالوهاب" نگاشت. مردم از این گونه حرف هاى خشک و ساده ناراحت بودند و در نزد علماء و بزرگان از جمله پدر محمد شکایت مى کردند و او فرزندش را نهى مى کرد ولى فایده اى نداشت!. پس از درگذشت پدرش، شیخ قدرت و جرأت زیادى در اظهار و ابراز سخنانش پیدا کرد و تعدادى پیرو و اصحاب به دنبال سخنان اختلاف برانگیز او حرکت کردند و تعدادى نیز در مخالفت با او و عقایدش قصد نابودى و قتل او را داشتند، تا اینکه او در حدود سال 1145 هجرى به صورت رسمى و علنى دعوت خود را آشکار و فرقه جدید وهابى یا وهابیون یا وهابیت را از عُیَیْنِه (زادگاهش) اعلام نمود.
محمدبن عبدالوهاب پس از مخالفت مردمِ شهر حُریملاء، به عُییَنه کوچید. حاکم شهر او را تحریک نمود تا به قصد حاکمیت و سلطنت منطقه با او متحد شود و همین طور نیز شد. در اولین گام قبر «شهید زید بن الخطّاب» برادر خلیفه دوم را خراب نمودند. با رسیدن خبر به حاکم أحساء و قَطیف، «سلیمان بن محمدبن عزیز»، نامه اى به حکم ران شهر عُیَینه نوشت و خواستار قتل محمدبن عبدالوهاب شد ولى عثمان نتوانست این کار را بکند، فقط تصمیم گرفت او را از شهر اخراج کند. لذا محمدبن عبدالوهاب در سال 1160 با محمدبن سعود وارد گفتگو و معامله سیاسى شد!. اتحاد (بیعت) آن دو، باعث رشد و گسترش آیین وهابیت گردید. از حدود سال 1143 هـ.ق با جدیت و تلاش زیاد مردم شهر و نواحى را به توحید خالص! فرا خواند و اعلام نمود که اسلام واقعى و خالص (یعنى اسلام پیامبر ص و صحابه) را به آنها مى گوید و مدعى شد، این سیره و روش سلف مى باشد.
شیخ عبدالوهاب با دو مشکل بسیار بزرگ دست و پنجه نرم میکرد که البته این دو مشکل را از مطالعات مکرر کتاب های وی، کشف شده. مشکل اول وی کمبود علم بوده . او اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت و... نداشته است. هرگز نتوانسته است تحصیلی کامل و جامع از علوم، در یک دانشگاه معتبر داشته باشد و هرگز نتوانسته به شکلی ملازم نزد شخصیتی علمی تلمذ کند. متأسفانه قبل از اینکه تحصیلات خود را به طور کامل تکمیل کند، عهده دار امر تبلیغ دین شد ؛ این در حالی بود که وی دارای روحیه تندرویی بود.
مشکل دوم انحراف فکری و عقیدتی : مشکل اساسی و بزرگ وی، مشکل فکری بوده که نمونه چنین مسأله ای در میان خوارج در زمان امام علی علیه السلام وجود داشته است.
نقش استعمار در پیدایش وهابیت
مقدمه: (اسلام) از آغاز پیدایش و ظهور، جهاد و مبارزه ئ مستمر علیه قدرتهای ظلم گستر جهان را از اهداف اولیه و بنیادین خود قرار داده و رهایی انسانهای در بند جور و ستم جباران تاریخ و گسستن زنجیرهای اسارت و بردگی و استقرار صلح و آزادی را از پی آمدهای طبیعی گسترش این جهاد مقدس دانسته . ماهیت ظلم ستیزی و حمایتهای همه جانبه این آئین حیاتبخش از محرومان و مظلومان جهان منافع نامشروع قدرتهای استعماری را در طول تاریخ به خطر افکنده و با دمیدن روح جهاد و مبارزه در ستمدیدگان وضعیت نگاه داشته شدگان زمین، عرصه ها را یکی پس از دیگری بر پیشوایان جور تنگ کرده و حیات ننگین و پلیدشان را با خطر مواجه نموده است.
قدرتهای استکباری که تعالیم زندگی ساز و حرکت آفرین اسلام را با منافع خویش در تضاد می بینند و اتحاد روزافزون و تکوین قدرت سیاسی مسلمانان جهان را مانعی بزرگ در راه تحقق سیاستهای ضد انسانی خود تلقی می کنند، با تمام توان همه راه ها و روشهای شیطانی را برای مقابله با اسلام و اتحاد و وحدت مسلمانان به کار می گیرند. یکی از حربه ها و روشهای مقابله با اسلام و رخنه در صفوف مسلمانان تحریف حقایق دین و واژگونه کردن اهداف و مقاصد نهایی تعالیم مقدس اسلام می باشد. این حربه و ترفند در قالب ساختن و پروردن فرقه های جدید برای قشرهایی از مسلمانان در مناطق و محدوده های مناسب و سپس ترویج و گسترش آن در جهان اسلام چهره می نماید! (وهابیت) یکی از این فرقه های ساختگی است که با مهارت تمام توسط استعمار انگلیس بنیان نهاده شد. اهدافی که استعمارگران انگلیسی از ساختن مسلک وهابیت دنبال میکردند عبارت بود از:
«بدعت» به معنی نوآور یا نوآورده است و در اصطلاح کلام و علوم دینی به پدید آوردن رسم، آیین یا باوری تازه در دین گفته میشود؛ رسم و آیین و باوری که ریشه در قرآن و سنت پیامبر ص و ائمه ع ندارد. چنین رسم و آیینی به دو گونه پسندیده و ناپسند تقسیم میشود. بدعت پسندیده که از آن به «سنت حسنه» تعبیر میشود، رسم و آیینی است نیک و ستوده که با قرآن و سنت ناسازگار نیست و با آنکه ریشه در قرآن و سنت ندارد، باعث گمراهی انسانها نمیشود. چنین سنتی هیچگونه منع و اشکال شرعی ندارد، بلکه با اصول کلی دین و احادیث و آیاتی همچون آیه زیر سازگار است: من سنّ سنةً حسنة کان له اجرها و اجر من عمل بها (هرکس سنت نیکویی بنا نهد از پاداش آن و نیز ثواب عملکنندگان به آن بهره میبرد) اما سنت ناپسند که در حال حاضر به آن بدعت گفته میشود، رسم و آیینی است بد و ناستوده که با قرآن و سنت ناسازگار و در تعارض است و باعث گمراهی انسانها و تباهی اندیشههای دینی مردم میشود. احادیث فراوانی در مذّمت بدعت و بدعتگذار وارد شده . این نوع از بدعت، پدیدهای است مخالف با سنت، و در واقع افزودن چیزی است در دین که اسلام آن را معتبر نمیداند و دین ناب تأییدش نمیکند.
بدعت گذاری در دین با تحریف حقایق و احکام اسلامی، خنثی کردن تعالیمی چون جهاد و مبارزه، بی رنگ کردن وجهه سیاسی و اجتماعی اسلام و خلاصه کردن دین و دین باوری در نماز و ذکر و عبادت، و ناموجه جلوه دادن تجمع در اماکن مقدسه و زیارتگاه ها بعنوان یکی از نمودها و پایگاه های وحدت و قدرت سیاسی مسلمانان و تخریب آنها بعنوان مظاهر شرک و گمراهی ! این تنها استعمار گران انگلیسی نبودند که با ساختن مذهب وهابیت و روی کار آوردن حکومت آل سعود به مقاصد شیطانی خویش برای مقابله با اسلام و مسلمانان نائل آمدند، بلکه در مراحل بعدی وهابیان آل سعود به پابوسی آمریکائیان شتافتند و در خدمت اهداف ضد انسانی آنان در آمدند. آنچه حضرت امام خمینی اسلام آمریکایی نامیدند و از آن بعنوان یک خطر بزرگ یاد نمودند، امروز بزرگترین جلوه آن اسلام آل سعود است. این اسلام نه تنها ضرر و خطری برای قدرتهای استکباری ندارد، بلکه منافع سرشاری نیز برای آنها در بردارد و آن توجیه جنایتها و حفظ قدرت و سیطرهئ آنان در منطقه است. به همین دلیل بودجه های کلان صرف تبلیغ و ترویج این نوع اسلام می شود، اسلامی که ظاهری از اسلام راستین دارد، ولی محتوای آن واژگونه گشته و بدست فراموشی سپرده شده
هم امر یکا و صهیونیسم و غرب و هم سران وهابی کشورهای عربی آگاهند که تنها خطری که "ثروت و قدرت" نامشروع و اهداف استعماری و ظالمانه آنها را در مقابل مستضعفین جهان تهدید می کند، موج اسلام خواهی مردم جهان است که الگوی فکری و سیاسی خود را از عقاید و تجارب منطبق بر ظلم ستیزی و عدالت طلبی یگانه مذهب رهائی بخش اسلام یعنی "شیعه " کسب می کند. لذا آنها با تشکیل یک مثلث شوم که دارای ابزار مشترک " قدرت،مذهب و ثروت " هستند، در صدد هستند تا با مقابله با اصل این آرمانخواهی شیعه که ریشه در " مهدویت " و "اعتقاد به ظهور منجی عالم، مهدی موعودعج " دارد، و با شناخت از علائمی که برای این روز موعود در روایات شیعه بیان شده است، از گسترش این فرهنگ در افکارعمومی سایر مردم جهان که باعث اضمحلال قدرت و هیمنه آنها خواهد شد،جلوگیری کنند؛ و در این بین نقش "وهابیت " که دارای انگیزه های مذهبی و مادی است، قابل تامل و توجه به نظر می رسد.
فرهنگ شیعه که در سه عنصر "انتظار"و"شهادت"و"ولایت پذیری" خلاصه می شود، به اهمیت قدرت شیعیان پی برده و لذا همواره با حمایت و تحریک پنهان "وهابیت "، سعی درمهار قدرتی دارند که انقلاب اسلامی ایران نماد مسلم آن است. نتیجه نهایى : وهابیون با درک نادرست از مفهوم بدعت و شرک سایر فرقه مسلمین را مطرود دانسته واعمال آنها را تخطئه مى کنند و حال آنکه خود به اعمالى روى آورده اند که مورد آن کامل بدعت محسوب شده و تخلف از سیره قطعى پیامبر (ص) و اولیاء الهى مى باشد و همانطور که در طول تاریخ نیز نشان داده شده، اگر نبود پشتوانه سیاسى این فرقه، این تفکرات در میان جوامع اسلامى هیچگونه جایگاهى نداشتند.
کارنامه وهابیت در بدو پیدایش
پیروان محمدبن عبدالوهاب با حمایت قوای تحت فرمان (محمد بن سعود) به شهرهای مختلف حجاز حمله کردند و برای ترویج وهابیگری و در واقع کشور گشایی دست به کشتار و خون ریزی عجیبی زدند و اموال زیادی را به تاراج بردند. بعد از وفات محمدبن عبدالوهاب پادشاهان سعودی برنامه های او را دنبال کردند و دایره حکومت خود را گسترش داده و بر تمام نجد و حجاز تسلط یافتند. از جمله اعمال بسیار وحشتناکی که در تاریخ وهابیت ثبت گردیده قتل عام مردم طائف و از آن وحشتناک تر کشتار بی رحمانه مردم عراق به ویژه شهر کربلا است برخی مورخان عدد کشته شدگان کربلا در جریان حمله وهابی ها را یکصد وپنجاه هزار تن! نوشته اند و می گویند جوی خون در کوچه های کربلا به راه افتاد و جالب این که اسم این کار را جهاد فی سبیل الله و مبارزه برای نشر توحید می گذاردند.
تفکر وهابیت همان تفکر خوارج است
تفکر خوارج از خطرناک ترین تفکراتی بود که در تاریخ اسلام ظهور کرد که کمر به قتل حضرت علی(ع) بستند. امروز نیز تفکر خوارج در وهابیت تجلی پیدا کرده و عالمانشان فتوای قتل شیعیان را می دهند. چرا باید کودکان مسلمان میانمار سوزانده و در بحرین و عراق به طور فجیع قتل عام شوند در حالی که کشورهایی که خود را خادم حرمین اسلام می دانند اعتراضی نمی کنند و در کشتن آنان شریک هستند و علمای سلفی کشور های عربی بر کشتن شیعیان با وعده بهشت ترغیب می کنند . امروز در جنایاتی که بر علیه مسلمین صورت می گیرد، شیعه یا سنی بودن مهم نیست اما وهابیان خبیث و عالمانشان فتوای قتل شیعیان را می دهند و این تفکر چیزی جز همان تفکر خوارج نهروان نیست. تفکر خوارج از خطرناک ترین تفکراتی بود که در تاریخ اسلام ظهور کرد که کمر به قتل علی(ع) بستند و امروز نیز تفکر خوارج در وهابیت تجلی پیدا کرده است. همان گونه که تفکر خوارج مدتی نگذشت که از هم پاشید، ارکان خشک و بی فکر وهابیت در عصر کنونی نیز فرو خواهد ریخت و از بین میرود. وهابیت، روح را از اسلام گرفته است. اهل سنت باید بدانند جریان آنها از وهابیت جداست که این مسئله باید مورد توجه قرار گرفته و نباید با هم مخلوط شود.
فقط ظاهر قرآن و سنت را حجّت می دانستند و معتقد بودند که آنچه که از ظاهر آیات و روایات فهمیده می شود، عمل بدانها و اعتقاد به آن واجب است. از این رو طبق فهم خود فتوی داده و بر آن تعصّب میورزیدند. در مباحث فقهی وهّابی ها قائلند به اینکه باید به سلف صالح رجوع کرده و افکار و عقاید آنان را ملاک اجرا و عمل خود قرار دهیم، چون آنان در عصر نبوّت و نزول قرآن می زیسته اند و از آنجا که مسلمین صدر اسلام سنّت پیامبر ـ صـ و قرآن کریم را بهتر درک می کردند، لذا فهم آنان برای ما حجت است. از این رو در واقع می خواهند بگویند که ما تابع یک شخص نیستیم، بلکه تابع یک خط فکری به نام سلفیّه یا سلفی گری هستیم.
وهابیت؛ مقابله با ارزشهای اسلامی و انقلابی
وهابیت نام فرقهای است که با تکیه بر مبانی و آرای اهل سنت به وجود آمد و درباره اندیشهها و اعمال و رفتار شرعی به نظریه سازی پرداخت. وهابیت خود را مقابل سایر فرق و مذاهب اسلامی میداند و مدعی است که طرف مقابل یا باید عقایدش را بپذیرد و یا جزیه پرداخت نماید. آنان مخالفانشان را متهم به کفر و شرک میکنند و اموال و ناموس و نفوس سایرین را حلال میدانند. با این تفکرات خشک و بسته وهابیت بود که وقتی سعودیها درسال 1344هـ ق بر مکّه و مدینه و اطراف آن تسلط یافتند، ابنیه متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر را شکستند و از بین بردند. چهره خشن و متعصب طالبان در افغانستان، در عرصه سیاست، حکومت و مردمداری نمونهای از اندیشههای وهابیان است. در عرصه سیاست آنان جاده صاف کن دشمنان دین و اسلام بودهاند.
وهابیت در دوران معاصر
از جمله میوه های تلخ این شجره خشونت در عصرما، «طالبان» در افغانستان و «سپاه صحابه» در شبه قاره و «القاعده» در کل خاورمیانه هستند و دیدیم که هر کدام از این ها چه تصویر زشتی از اسلام در اذهان و عقول جهانیان ترسیم کردند و چگونه توانستند چهره سپید اسلام را در وجدان جهانی با مرکب جهل و جمود سیاه کنند و ضربه ای را که آنها به اسلام (که در حال پیشروی در جهان است) وارد آوردند ضربه ای جبران ناپذیر است. ملت مجاهد افغانستان قوای ارتش سرخ روس را به زانو درآورده بودند و دولت دست نشانده شوروی را ساقط کردند، در مدت زمان کوتاه سلطه طالبان چنان به ستوه آمدند که به ناچار از میان بد و بدتر، بد را برگزیدند و برای رهائی از شر سلطه طالبان تن به ذلت اشغال دادند در عراق نیز چنان خشونت آفریدند که عرصه حیات بر ملت خسته و ستمدیده تنگ کردند. در الجزایر نیز چنان فاجعه آفریدند که خاطرات تلخ دوران استعمار یک بار دیگر تجربه و تداعی گردید.
چرا جماعتهای سلفی جدید، به سلفیان تکفیری مشهور شدهاند.
تبعیت از سلف صالح
سلفیان قدیم، خود را مقید به تبعیت از سلف صالح میدانستند و سلف صالح در نظر ایشان، محدود به صحابه و تابعین یا پیروان ایشان میشد. در حالی که سلفیان جدید، مرز زمانی و عقیدتی صحابه و تابعین را شکسته و افکار خود را بیشتر به افکار و آرای ابن حنبل و ابن تیمیه مستند ساختهاند. اعاده خلافت اسلامی از پیامدهای اعتقاد به اندیشه پیروی از سلف است. خلافت از نظر ایشان موجب حراست از دین و دنیا میشود و این امر با اصل «الانقلابیه» تحققیافتنی است. این اصل به معنای طرد کامل جوامع جاهلی است. به موجب اصل الانقلابیه، که به معنای ایجاد تغییر در عرصههای مختلف زندگی است، همه سازمانها و جوامع ملی و بینالمللی امروزی به دلیل اتخاذ مبانی غیراسلامی در حوزههای اعتقادی، اخلاقی و تشریعی، جاهلی بهشمار آمده شایسته طرد تلقی میشوند. کمال السعید حبیب، از رهبران الجهاد، در میثاقنامه «الاحیاء الاسلامی»، تاریخ اسلام را از جهت وابستگی جامعه به اسلام و بهرهگیری نظام حاکم از دستورات الهی، به چهار مرحله تقسیم میکند. وی در این تقسیمبندی، جامعه دوره خلفای راشدین را بهعنوان مرحله اول و نمود کاملی از نظام زنده اسلامی میداند. در مرحله دوم، نخستین گسستها بین جامعه و روش اسلام بروز کرد و رهبری سیاسی از رهبری فکری جدا شد و تحول حقیقی جامعه به سوی جاهلیت، که همان تبدیل خلافت به سلطنت بود آغاز شد. در مرحله سوم، که پس از سقوط خلافت عثمانی آغاز میشود، جامعه بهکلی از روش و اندیشه اسلامی فاصله گرفت؛ و دورهای که ما اکنون در آن زندگی میکنیم، مرحله چهارم تاریخ اسلام است که گروههایی از مردم فریاد بازگشت به جامعه اسلامی را سر میدهند. وی میگوید: «ما خواهان بازگشت به بهترین مرحله تاریخ هستیم، روزگار هماهنگی بین جامعه و اسلام، دوره تلاش برای نجات عالَم از اندیشههای جهل و جاهلیت. ما باید به اسلام خالصی که بشریت چهارده قرن پیش در آن میزیست، بازگردیم». بنابراین، بازگشت به اسلام زمان پیامبر و صحابه و تبعیت کردن از ایشان در همه شئون زندگی، تنها راه احیای اسلام تلقی میشود. در سخن از جامعیت و شمول اصل «پیروی از سلف» در اندیشه سلفیه، گفتنی است که ایشان بر این نظرند که با اجرای شیوههای آموزشی و اعمال اسلوبهای نظامی و قضایی دوران سلف در عصر حاضر، میتوان اسلام را احیا کرد.
دوره صفویه بیش از هر دوره دیگرى در تاریخ ایران و اسلام شیعه بحران ساز بوده است . اقدامات صفویه تا آنجا شوم و ویرانگر بود که بسیارى از سنیان متعصب ، اقدامات خلفاء اموى و عباسى را علیه «ائمه شیعه» توجیه میکردند، و مى دانیم که در گذشته قبل از صفویه غزالى طوسى براى خوشایند خلافت و سلطنت تسنن، یزید بن معاویه را تبرئه کرد و لعن بر او را حرام دانست . اما اینبار قضیه شکل جدى تر بخود گرفت و کلیه خلفا سفاک اموى عباسى تبرئه شدند. حقانیت، مظلومیت و معنویت تشیع امامیه بایکوت شد و سنیان بلاد همچو آتشى در زیر خاکستر منتظر فرصت بودند. محمد بن عبدالوهاب و نهضت افراطى او محصول چنین دوره اى است . یعنى یک واکنش ! یک عکس العمل که مى تواند اشکال مختلفى در انعکاس خود بیابد. و همانگونه که قتل عامهاى شاه اسماعیل اول در شیعه کردن سنیان، عنوان جهاد داشت و فتواى فقها را در حمایت خود بهمراه داشتند، تخریب ها و قتل عامهاى وهابیان در بلاد شیعه و انهدام اماکن مذهبى امامیه، عنوان جهاد و پاکسازى و تطهیر اسلام ! و توجیه مذهبى داشت .
شالوده های فکری اندیشه وهابیت
بخش قابل توجهی از اعتقادات وهابیت ریشه در احادیث جعلی یا خود ساخته ای است، که در قرن دوم هجری برخی از راویان غیر قابل اعتماد از دین یهود و مسیح عاریت گرفته، و به رسول گرامی اسلام نسبت داده اند، که به اسرائیلیات موسومند .
دانشمندان یهود که از شکست اسلام در صحنه جنگ های نظامی مایوس شده بودند و از سویی دیگر با پیشرفت روز افزون اسلام و گسترش حکومت اسلامی مواجه گردیدند، بر آن شدند تا با وارد شدن در جرگه مسلمانان و قبول اسلام ظاهری، اولین بذرهای جعل حدیث و تاویل آیات متشابه قرآن کریم را، به خصوص در عهد خلافت عثمان در کانون فرهنگی دینی مسلمانان بکارند. بدینسان افرادی مانند کعب الاحبار و امثال او که در زمان صحابه تظاهر به اسلام می کردند، با اظهار نظر در مسائل اسلامی و اقدام به صدور فتوی، بسیاری از فتنه ها را در دنیای اسلام پدید آوردند و دیگر علمای یهود در دوره های پس از صحابه نیز با جعل مطالب به تحریف عقائد مسلمانان همت می گماشتند. نمونه ای از این روایات به شرح زیر است:
ابن جریر طبری در تفسیر خود می نویسد: حسین ابن محمد از ابو مشعر از محمد ابن قیس روایت می کند: شخصی نزد کعب الاحبار آمد و پرسید: خدای ما کجاست؟ مردم به او گفتند: این چه سئوالی است که می کنی؟ خدا بالاتر از اینهاست. کعب الاحبار گفت: رهایش کنید. اگر جاهل باشد یاد می گیرد و اگر عالم باشد علمش افزون می گردد. می پرسی خدایمان کجاست؟ خدا بر عرش تکیه داده و یک پایش را روی پای دیگر انداخته است ... و آسمان از سنگینی او در حال ترکیدن است. اگر بخواهید می توانید این آیه را در این رابطه بخوانید (تکاد السموات یتفطرن من فوقهن) نزدیک است آسمان از سنگینی خدا بترکد 1 آنان آنقدر در تشبیه خدای متعال مبالغه نمودند که گفته اند: هر دو چشم خدا درد می کرد، فرشتگان به عیادت خدا آمدند 2 و در جای دیگری آمده است که خداوند در طوفان نوح(ع) آنقدر گریست که هر دو چشمش به درد آمد 3 همچنین از پیامبر خدا نقل نموده اند که : پروردگارم با من ملاقات کرد و به من دست داد و از من استقبال کرد، و دستش را میان دو کتف من نهاد، به حدی که من سردی انگشتانش را به خوبی روی سینه ام احساس کردم 4
یکی از کتابهایی که از منابع عمده کلامی فرقه وهابیت به شمار می آید کتاب «التوحید» نوشته ابن خزیمه است که مطالب مبتذلی پیرامون خداوند در آن دیده می شود که حتی محققان و اندیشمندان اهل سنت از جمله فخر رازی آن کتاب را ضاله و مطالب آن را بدعت و نویسنده آن را مشرک و جاهل یاد نمودند. از این کتاب تنها به نقل یک مورد بسنده می کنیم: «از معاذ عنبری پرسیدم: آیا خداوند را صورتی هست؟ در جواب گفت: آری. سپس تمامی اعضا و جوارح و اندامهای خداوند را از قبیل بینی، دهان ، سینه ، شکم بر شمردم و او پاسخ مثبت داد، ولی خجالت کشیدم که شرمگاه خداوند را از او بپرسم ، لذا با دست اشاره کردم و او گفت : آری، پرسیدم آیا خداوند مذکر است یا مونث؟ در جواب گفت: مذکر»5 متاسفانه این روایات به وفور در کتابهای اصلی اهل سنت نظیر صحاح سته و سنن نسائی، سنن ابن ابی دواد و سنن ترمذی به وفور یافت می شود.
چنانکه شهرستانی مورخ مشهور در این رابطه می گوید: «بسیاری از یهودیانی که به طرف اسلام کشیده شده بودند، احادیث متعددی را در جسمانیت حق تعالی ساختند و وارد شریعت اسلامی کردندو تمامی این احادیث از تجسیم خداوند در تورات نشات گرفته است»6 ابن خلدون دانشمند نامی اهل سنت نیز این مساله را اینگونه بیان می دارد: «عرب صدر اسلام، بهره ای از علم و کتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرینش و جهان و اسرار هستی را از عالمان یهود و اهل تورات و یا از مسیحیانی همانند کعب الاحبار، وهب ابن منبه و عبد الله ابن سلام می پرسیدند»7 این عالم سنی اعتراف دارد که این دسته از روایات، چهره ای خرافی و مجعول از اسلام را به تصویر کشیده و تفاسیر و کتب اهل سنت مملو از این دسته از روایات است . چنانکه می گوید: «تفاسیر اهل سنت از گفته های یهود و نصاری لبریز است و مفسران هم در این زمینه سهل انگاری کردند و کتابهای تفسیری را از این دست از روایات پر کرده اند و این در حالی است که ریشه همه این روایات از تورات و یا دروغ بافی های یهود و نصاری سرچشمه گرفته است.»8 ذکر این تعابیر از خدا و رسول او در حالیست که این معنا در میان اهل کتاب و کتابهای به جا مانده از ایشان همچون تورات بسیار یافت می شود، چنانکه در سفر پیدایش تورات آمده است: «به زودی انسانی را می آفرینم که به چهره من می ماند»11
مشابه احادیثی که ذکر گردید در روایات اهل سنت علی الخصوص پیروان احمد ابن حنبل به وفور یافت می شود و اعتقادات وهابی (که خدا را به صورت یک انسان توصیف می کنند)، از لابلای روایات دروغین و ساختگی که منسوب به پیامبر اسلام(ص) می باشد سرچشمه می گیرد در حالی که ذات الهی و اندیشه پیامبر او منزه از اینگونه توصیفات است. چکیده روایات و تفاسیر جعلی و خود ساخته خصوصا در حوزه اعتقادات اساس باورهای مذهبی این فرقه را تشکیل می دهد، که ریشه آن در جریان های مذهبی قبل از اسلام است که توسط تازه مسلمانان یهودی و مسیحی تحت عنوان اسرائیلیات به اسلام نسبت داده شد که برخی جریانات از جمله وهابیت سبب انتشار آن در بین مسلمانان گردیدند.
نتیجه
میتوان قاطعانه گفت انتساب سلفیان جدید به لقب «تکفیری» امری موهوم نیست. نظرات مشابه صالح سریه و عبدالسلام فرج در باب ارتداد همه حاکمان مسلمان و تکفیر سازمانهای کشورهای اسلامی، یا جاهل انگاشتن همه جوامع اسلامی، میتواند مهر تأییدی بر این نامگذاری باشد. احکامی نظیر تکفیر همه مجریان و تهیهکنندگان قوانین دولتی، تکفیر احزاب نو و مکاتب فلسفی، اعتقاد به وجوب جهاد بر مسلمین برای اقامه دولت اسلامی مورد نظر این گروه ، همه از مواردی است که تمایز سلفیان جدید را از قاطبه مسلمانان به وضوح نشان میدهد.
سلفیان، به غایت ظاهرگرا و مخالف با تأویلاند و در عین حال در مواجهه با منابع اسلامی رفتاری گزینشی دارند. آنان در پی «کشف حقیقت» نبودند بلکه درصدد ایجاد «حرکت» و «هویتی» جدید بودند و اسلام، ابزاری برای رسیدن به این هدف بود، زیرا ایجاد حرکت و هویتهای جدید به سخنان احساسی، خام و جذاب به ویژه برای جوانان نیاز دارد و این ویژگیها در میثاقنامهها و دفاعیات آنان فراوان به چشم میخورد. اما لازمه حقیقتجویی احتیاط، تعقل، احترام به تجارب دیگران و مطالعه همه جوانب پدیدههای اجتماعی است. آنان با اهتمام ویژه به توسعه معنایی و مصداقی شرک و کفر، جهاد و با احیای اصطلاحاتی نظیر «دارالحرب» و «دارالاسلام» که مربوط به دورههای تاریخی مشخصیاند، در پی ایجاد تشکیلات سیاسی و بنای یک ایدئولوژی، به معنای مارکسیستی، کلمه بودند. همه ایدئولوژیها به این معنا مجموعههای اعتقادی بستهبندی شدهاند که راه نقد و بررسی را بر خود بستهاند و صرفاً تفسیر تشکیلاتی و گروهی خود را از تاریخ، حقیقت و دین، واقعی و درست میپندارند
عملکرد وهابیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی:
باپیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی دشمنان اسلام در داخل و خارج از مکاتب سیاسی گرفته تا مذاهب دینی و بویژه فرقه وهابیت به شدت خود را در معرض خطر دیدند و این به علت سستی عقاید و بیاساس بودن مبانی ایدئولوژیشان بود؛ لذا طبیعی است برای جلوگیری از تاثیر و نفوذ انقلاب به محدوده فعالیتهای خود اقدام همه جانبه خویش را در بازسازی عقاید ضاله و منحرف خود و تهاجمات عقیدتی و سیاسی و بویژه در بسیاری از موارد تهاجمات نظامی آغاز نمودند و تمام تلاش و توان خود را در سرکوب نمودن و براندازی انقلاب از همان بدو تولدش بهکار گرفتند که به نمونههایی از آن اشاره میگردد:
1)تهاجم رسانهای و تبلیغاتی بر ضد تشیع: وهابیها باشناخت اهمیت رسانه و تبلیغات به عنوان یکی از اصلیترین عرصههای فعالیت به دلیل وسعت و تنوع در آن دست به فعالیت گسترده در این زمینه زدند. راه اندازی شبکههای ماهوارهای مثلMBC در دبی، ORBIT در رم، شبکه اقرأ، عربستان، المستقله و العربیه که متعلق به سرمایه داران سعودی هستند ازجمله این اقدامات است. در فضای مجازی اینترنت درحال حاضربیش از 40000 سایت ضدشیعی مشغول فعالیت میباشدکه اکثر آنها با حمایت مالی عربستان و متمولین وهابی اداره میشود. در حوزه مطبوعات تنها در سال1385در عربستان10000عنوان کتاب برضد شیعه چاپ و منتشر شده است. درمجموع خاندان عبدالوهاب صرفاً در حوزه فرهنگی صدها کتاب و مجله در عربستان و خارج آن بر ضد تشیع، انقلاب اسلامی،رهبری و مردم ایران با بهکارگیری جدیدترین فناوری تبلیغاتی و همچنین تربیت مبلغان وهابی و تأمین هزینههای مالی آن،ساختن مساجد متعدد در سراسر جهان،کمک های بلاعوض و سرمایه گذاریهایکلان در راه گسترش اسلام سعودی گوشهای از فعالیتهای حاکمان وهابی علیه ایران و مکتب تشیع به شمار میآید.
2)افزایش تبلیغات فرهنگی و سیاسی بر ضد ایران: در این چند ساله اخیر پس از انقلاب که زمان بیداری، هوشیاری و رشد ملتهای آزاده و مستضعف و بخصوص ملتهای مسلمان و رشد قابل توجه ملت ایران، در همه زمینهها بوده است،شاهد بیشترین تبلیغات ازسوی گروه های وابسته به وهابیت ضاله بودهایم. آنان موفقیتهای بزرگ جوانان، درصحنههای گوناگون و پیروزیهای اخیر ایران بویژه درمذاکرات و برنامههای هستهای، بیانیه تهران،جنگ رسانهای و اطلاعاتی وحضور مؤثرش درجوامع منطقهای و بینالمللی بخصوص در بحث حمایت از مردم مظلوم فلسطین را برنتافته و اقدامات گسترده خویش را علیه انقلاب بهطور جدی توسعه و تشدید نمود. نوشتند که ایرانیان مجوس هستند و انقلاب خمینی، مجوسی و غیر اسلامی است. خطر حاکمان تهران برای اسلام از یهودیها بیشتر است و ما از آنها خیری انتظار نداریم. ما بهخوبی میدانیم که آنها بزودی با یهودیهای اسرائیل هم دست میشوند و با مسلمانها میجنگند.
3)زمینه سازی برای تبلیغات غرب در پروژه اسلام زدایی و ایران هراسی: اقدامات فرقههای وهابی مسلک بویژه گروههای تروریستی که در مجموع با حمایت غرب شکل گرفتند ضمن کشتن هزاران بیگناه درکشورهای مختلف اسلامی و ایجاد ناامنی در این کشورها زمینهساز تبلیغات وسیع غرب در پروژه عظیم اسلام ستیزی و ایران هراسی شدهاند. به عنوان نمونه غرب که خود حامی این فرقه ضاله است، با بزرگ نمایی اقدامات ضد انسانی این فرقه و نمایش دادن آن به عنوان اسلام اصیل سعی در تخریب چهره اسلام راستین و ممانعت از سیل خروشان اسلام گرایی در غرب دارند.
4)شبهه افکنی در موضوع کربلا و شهادت، مهدویت و ولایت فقیه: "براساس دیدگاه منتسب به فرانسیس فوکویاما، پرنده شیعه با دو بال سبز مهدویت و سرخ کربلا و شهادت طلبی، زرهی به نام ولایت پذیری بر تن دارد که آنها را شکست ناپذیرنموده است. ازجمله مواردی که در سالهای پس از انقلاب به شدت مورد توجه اتاق فکر استکبار جهانی قرار گرفت بحث نهضت عاشورا، مکتب انتظار و ولایت فقیه بوده که از عوامل اصلی تحریک و تقویت نیروهای مردمی در جوامع اسلامی بر ضد کفر و استکبار به شمار میرود. لذا نه تنها آمریکا و انگلیس و صهیونیسم بلکه وهابیت هماهنگ با آنها در لباس دین مأمور به شبههافکنی در میان مردم عوام پیرامون حضرات اهل بیت(ع) و به طور خاص در موضوعات یاد شده با هدف ضربه زدن به مکتب تشیع و پیکره انقلاب اسلامی شدند. به عنوان نمونه در باب مهدویت و ولایت فقیه ایشان بر این عقیدهاند که حضرت مهدی (عج) بهدنیا نیامده است پس مکتب انتظار و مبانی آن جعلی و ساختگی است و هیچ کس هم نمیتواند از سوی شخصی که متولد نشده نیابت داشته باشد. طرح این ادعا در حالی است که در همه ادیان و آیینها و همه ملل و مذاهب ازآمدن یک مصلح و منجی خبر دادهاند. با این احوال روشن میشود که در پس این ادعا غرض و مرضهایی موجود است که از آنها بوی مخالفت و دشمنی با اسلام و ایران و تشیع به مشام میرسد.
5)توسعه فعالیتها در سطح جهانی: روزی که امام بصیر و فهیم ملتمان از صدور انقلاب حرف به میان آورد واکنشهای مختلفی از سوی دشمنان انقلاب نشان داده شد که امام خمینی قصد کشورگشایی دارد، اما زمانی که روشن شد مراد از آن بیدار نمودن و هوشیار کردن ملتهای مسلمان، مستضعف و آزاده جهان است، دشمنان نظام و به طورخاص وهابیت قلمرو فعالیت خود را گسترده و اقدامات خویش را در داخل ایران و کشورهای مسلمان از قبیل پاکستان، افغانستان، عراق، اردن، آذربایجان، یمن و...که آمادگی تأثیرپذیری از انقلاب را دارند با قوت بیشتری تشدید نمود و با ایجاد پایگاههایی در دنیا از گسترش اسلام اصیل جلوگیری کرده و مبانی اعتقادی شیعیان را در مناطق مختلف اسلامی تخریب نمودند تا هر گونه تبلیغ شیعیان مؤثر واقع نشود اما زهی خیال باطل. به لطف خدا کلام روح خدا امروز محقق گشته و میتوان آثار ظهور انقلاب اسلامی را در الجزایر، تونس، یمن، لبنان، فلسطین و مصر به وضوح مشاهده کرد.
6)اقدامات نظامی و تأسیس گروهکهای تروریستی: تأسیس القاعده و طالبان در افغانستان به صورت یک نیروی نظامی گسترده که وظیفه تجهیز، تسلیح و تعلیم ایشان به عهده استکبار و حمایتهای مالی و ایدئولوژی آن ازسوی سران منافق عرب و حاکمان حکومت آل سعود میباشد. علاوه بر اینها گروههای تکفیری و وابسته دیگری هم هستند که از فرزندان شوم این فرقه به حساب میآیند؛گروهک موسوم جندالشیطان در مناطق شرقی ایران به سرکردگی عبدالمالک ریگی معدوم که حادثه تروریستی مسجدجامع زاهدان و حادثه ماه محرم الحرام و روز تاسوعای حسینی حادثه خونین چابهار عملکرد چند ماهه ایشان است و ... این اقدامات خونین براساس روایتی از رسول گرامیاسلام(ص) علامت کفر است. حضرت فرمودند: توهین، بدگویی و اهانت به شخص مؤمن موجب فسق است و جنگیدن با وی نشانه کفر. نتیجه اینکه وهابیت پس از پیروزی شکوهمند انقلاب و حاکمیت نظام عملاً خود را در معرض خطر دید و خویش را بیهویت یافت. لذا ناگزیر شد هماهنگ با همه دشمنان اسلام و نظام اسلامی، از آمریکا و انگلیس و صهیونیسم گرفته تا منافقین داخلی، سلطنت طلبها، بهائیت و سایر فرقههای فعال در داخل و خارج ایران دست به اقدامات فرهنگی و تروریستی بر ضد شیعه و سنی، در شهرها و کشورها بزند تا از این راه موجودیت شیطانی و جعلیاش را اعلام نماید.
دشمنی وهابی ها با شیعه
وهابی ها به دلیل مبانی فکری ضد دینی و ضد قرآنی خود ، شیعه را به استناد برخی از اعتقادات و رفتارها همانند توسل به اولیا ، ساختن ضریح برای قبور اولیا و اعتقاد به شفاعت، غیرمسلمان دانسته و علاوه بر تبلیغ علیه شیعیان، ریختن خون آنان را نه تنها مباح بلکه واجب می دانند. اکنون نام شیعه و جمهوری اسلامی مساوی با وحدت امت اسلامی است و این نظام مقدس در سه دهه گذشته برای تقریب مذاهب، تلاش گسترده ای به عمل آورده است. حضرت امام خمینی (ره) بر روی موضوع وحدت شیعه وسنی بسیار حساسیت داشته و هفته وحدت را در همین راستا اعلام فرمودند. با چنین حرکتی از سوی شیعه برای وحدت امت اسلامی با هدف غلبه بر مشکلات جهان اسلام ، جریان وهابیت در نقطه مقابل شیعه، به دنبال تفرقه و تبلیغ بر علیه شیعه می باشد. در عربستان سعودی کتابها ونشریات فراوان به صورت مستمر و فراگیر برعلیه شیعه به رشته تحریر در می آید و در سراسر جهان اسلام توزیع می گردد. در ایام حج که فصل تعمیق وحدت بین مسلمانان است؛ وهابی ها از این فرصت، برای تبلیغ علیه شیعه و فقه آل محمد(ص) استفاده می کنند . حدود 12 سال قبل یکی از علمای وهابی در عربستان کتابی را با عنوان "الشیعه و التقریب" چاپ و منتشر ساخت . وی در این کتاب می نویسد: "ما باید با مسلمانان وحدت داشته باشیم ولی شیعه را مسلمان نمی دانیم. اولین شرط تقریب با شیعیان این است که آنان ثابت کنند؛ مسلمان هستند ! "چندی قبل دومین شخصیت علمی وهابی به طور رسمی فتوا داد که من به چند دلیل ،شیعیان را کافر می دانم ! نخست آنکه اینها قرآن را تحریف شده می دانند، درثانی صحابه و سنت پیامبر (ص) را قبول ندارند و ثالثا به اهل بیت(ع)متوسل می شوند. بنابراین شیعیان عضو امت اسلامی نیستند و به همین دلیل ما نمی توانیم با آنان وحدت داشته باشیم.
تکفیر شیعه ؛ مهمترین ابزار وهابیون
اگر چه انشقاق شیعه و سنی به تاریخ صدر اسلام و مسئله جانشینی پیامبر (ص) باز میگردد، ولی ابن تیمّیه نیز در این جریان نقش مهمی ایفا کرد (1328 و 1263. ت). وی پیشگام جدلیون سنی بود و اعتقادات شیعی را به شیوهای نظاممند و با شدت تمام مورد انتقاد قرار داد. علمای وهابی با الهام از آثار ابن تیمّیه شیوه وی را در اهانت و توهین به شیعیان در پیش گرفتند. به واسطه تبعیت وهابیون از شیوه جدلی ابن تیمّیه، انشقاق و اختلاف مردم عربستان و به طور کلی مسلمین جهان عمیقتر شد. در دهه 1950 و 1960 با تلاش علمای برجسته اهل تسنن و شیعه اختلاف شیعه و سنی کمرنگ تر شد و در این رابطه مجموعه نشستهایی در قاهره برگزار شد، در حالی که علمای وهابی موضع گیری اهل سنت و شیعیان برای مصالحه و سازش را به شدت مورد حمله قرار دادند. برخی از علما وهابیت را به عنوان عامل اصلی انشقاق و اختلاف در جامعه اسلامی برمی شمارند. برخی دیگر این فرقه را تهدیدی برای اتحاد ملی عربستان و مسلمین سراسر جهان میدانند. دکتر «محمد الباهی» اندیشمند برجسته سنی معتقد است وهابیت شکاف بین شیعه و سنی را عمیق نموده که این امر تأثیر منفی موضع گیری وهابیون را برمی تاباند. «یان ریچارد» وهابیت را مانع و رادع اصلی همزیستی مسالمت آمیز شیعه و سنی برشمرده، حمید عنایت نیز وهابیت را بزرگترین چالش شیعیان از زمان صدر اسلام دانسته است. وهابیون بر اختلافات اساسی و بنیادین شیعه و سنی تاکید میکنند
موضع سیاسی وهابیون نسبت به شیعه
یکی از جدلیون برجسته وهابی بنام «ابراهیم الجبهان»ادعا کرده یهودیان در راستای اهداف خود، تشیع را بنیان نهادهاند. وی تشیع را به عنوان یک نظام عقیدتی مبهم مبتنی بر احادیث فاسد و بی اعتبار و مجموعهای از اندیشههای باطل و پوچ معرفی کرده است. از نظر وی تشیع مذهب جدیدی است که از فرقههای مجوس، مسیحیت و یهودیت مشتق شده و این مذهب استبدادی و طاغوتی آفت و بلایی است که توسط مراکز یهودی و فراماسونری، یاوه گویان، شیادان و احمقان ساخته و پرداخته شده است. آنان که در مورد کفر و بی ایمانی شیعیان تردید دارند مانند شیعیان، مجوسیاند. در واقع این انگها و نسبتهای ناروا و بی پایه چیزی جز تکرار تهمتهای عالم ضد شیعه مشهور، ابن تیمیه، نیست. مؤسس فرقه تفرقهافکن وهابیت فتوایی صادر کرد با این مضمون: همانا هدف آنان (شیعیان) وسیله تقرّب به خداوند با شفیع قرار دادن امامانشان میباشد، به همین جهت خونشان حلال و قتلشان جایز است. وهابیون بر اختلافات اساسی و بنیادین شیعه و سنی تاکید میکنند و در آثار ضد شیعی آنان دو مقوله سبّ و رفض به عنوان مهمترین موضوعات تحریک آمیز معرفی شدهاند. نفی خلفای سهگانه، اصحاب و همسران پیامبر (ص)، به ویژه عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر سَبّ و نفی مشروعیت خلافت خلفای سهگانه رفض نامیده میشود. علمای وهابی جهان را به دو گروه موحدین و مشرکین یا بدعت گذاران تقسیم کردهاند. این دسته بندی تعصب آمیز نشان میدهد وهابیون هرگز گرایشهای دیگر اسلامی را تحمل نخواهند کرد.
وهابیت، فرقهای تفرقه افکن
ابن تیمیه بنیان گذار فکری وهابیت در آغاز دعوت خویش با متهم ساختن مسلمان به کفر و شرک، افکار عمومی را متشنج و عقائد مردم را دست خوش جهل و گمراهی کرد و شجره پلید وهابیت که جهان اسلام را تهدید میکند، پایه نهاد. او با وارد کردن شبهه در دین و صدور فتواهایی مثل «هر کس کنار قبر پیامبر (ص) یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان حاجت بخواهد مشرک است، پس واجب است چنین شخصی را وادار به توبه کنند، و اگر توبه نکرد، باید کشته شود» قصد داشت تفرقه را در بین پیروان دین پیامبر اعظم (ص) نهادینه کند.
این فتواهای تحریکآمیز با ظهور عالم نمای گمراه یعنی محمّد بن عبدالوهّاب به اوج خود رسید. مؤسس فرقه تفرقهافکن وهابیت فتوایی صادر کرد با این مضمون: همانا هدف آنان (شیعیان) وسیله تقرّب به خداوند با شفیع قرار دادن امامانشان میباشد، به همین جهت خونشان حلال و قتلشان جایز است. زمانی سپری شد تا اینکه مفتی زادگان، این نوادگان بلعم باعورا و فرزندان معنوی ابوجهل و ابوسفیان از جمله «ابن جبرین» بار دیگر فتوای کفر شیعه و وجوب قتل أنها را صادر کردند. وهابیها شیعیان حضرت علی (ع) را مشرک و واجب القتل دانسته و خون و مال و ناموس آنها را حلال می شمارند این عالم نما دلایل کفر شیعیان را بر پایه دلایل زیر میداند:
1 - آنان نسبت به قرآن طعنه زده و بدگویی میکنند و معتقد به تحریف قرآن هستند و هرکس به قرآن طعنه زند کافر هست و منکر آیه شریفه «وإنا له لحافظون» میباشد.
2 - به سنت پیامبر و احادیث کتابهای صحیح طعنه میزنند و روایات این کتابها را که از صحابه نقل شده باطل می شمارند و صحابه را کافر میدانند.
3 - شیعیان، اهل سنت را کافر دانسته و آنها را نجس می شمارند.
4 - شیعیان نسبت به علی و فرزندان او غلوّ کرده و آنان را به صفاتی که ویژه خداوند است توصیف میکنند.
و دیگر دلایل باطلی که دال بر دشمنی وهابیان با اهلبیت پیامبر (ص) و شیعیان و دوستداران آنها میباشد. این عالم نماها حتی در حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی در زمان جنگ 33 روزه مبارزان حزبالله با اسرائیل فتوایی صادر کردند که حتی دعا برای پیروزی حزبالله را حرام اعلام کردند و در فتوای دوم که در همان زمان (تابستان 2006) انتشار یافت، حکم به هدم و نابودی ابنیه اسلامی دادند.
فتوای وهابیت بر شرک و وجوب قتل شیعیان
وهابیها شیعیان حضرت علی (ع) را مشرک و واجب القتل دانسته و خون و مال و ناموس آنها را حلال می شمارند. شما را با فتوای یکی از علمای وهابی تنها میگذارم تا خود درباره آنها قضاوت نمایید.
متن سؤال: حضرت! شیخ عبد الرحمن الجبرین حفظه الله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
و بعد... در شهر ما شخصی است رافضی (شیعه)، که کارش قصابی است و اهل سنت او را برای ذبح حیواناتشان نگه داشتهاند. برای همین دلایلی برای تعامل با این رافضی در این شغل وجود دارد... حکم تعامل با این شخص رافضی و امثال او چیست؟ و حکم حیوانی که بدست او کشته شده چیست؟ آیا حلال است یا حرام؟ به ما در این مسئله فتوا دهید. اجرتان با خدا و الله ولی التوفیق.
جواب استفتاء: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته و بعد ... مسلماً من ذبح آن رافضی را حلال نمیدانم و گوشت قربانی او را نمیخورم؛ زیرا این رافضیان غالباً مشرک هستند و علی بن ابیطالب را دائماً در سختی و آسانی حتی در عرفات و طواف و سعی صفا و مروه میخوانند و فرزندان او را امامانشان میخوانند همانطور که بارها از آنان شنیدهایم و این بزرگترین شرک و ارتداد از اسلام است. پس مستحق قتل میباشند؛ زیرا در وصف علی (ع) غلوّ میکنند و او را با اوصافی که جز برای خدا صحیح نیست، توصیف میکنند، چنانکه در عرفات از آنها شنیدهایم.
بنابراین آنها مرتد شمرده میشوند؛ زیرا او (علی) را ربّ و خالق و متصرف در هستی میدانند، کسی که غیب میداند و در ضرر و نفع آنها و ... تأثیر دارد و نیز آنها به قرآن کریم افترا میبندند و گمان میکنند که اصحاب پیامبر آن را تحریف کردهاند و چیزهای زیادی از آن را که مربوط به اهل بیت و بزرگانشان بوده حذف نمودهاند. پس بنابراین از قرآن پیروی نمیکنند و آن را مایه گمراهی میدانند و نیز آنها بزرگان صحابه مانند خلفای سهگانه و بقیه عشره و امهات المؤمنین و مشاهیر صحابه مانند انس و جابر و ابی هریره و ... را قبول ندارند و احادیثشان را دروغ میدانند، یا دلیلی برای آنچه که میگویند، نمیبینند. ولی با وجود این سرشان را بلند میکنند و میگویند چیزی در دلشان نیست و در درونشان آنچه را که اعتقاد دارند، پنهان میکنند و میگویند هر کس در دین تقیه نداشته باشد دین ندارد. ادعای آنان در مورد برادران ما و دین دوستیشان پذیرفته نیست الخ... عقیده آنان نفاق است. خدا شرّشان را کم کند.
تعلیمات وهابیت
خشونت جوهره ی تعلیمات وهابیت است و دلیل آن همان تلقی غلطی است که از چهار واژه (کفر و ایمان) و (شرک و توحید) دارند آنان با هیچ اندیشه دیگری سرآشتی و مدارا ندارند و در تحمیل عقیده خود بر دیگران ابدا مجامله و تعارف نمی کنند و به آسانی حکم کفر و شرک هر کس را صادر نموده و خون و مال عرض او را مباح می شمارند، در نتیجه:
1ـ وهابیت بدعتی است که عملاً باعث اختلاف و تفرقه در بین مسلمانان جهان گشته و طبیعی است که از حمایت دول استعمارگر برخوردار باشد.
2ـ وهابیت فقط اعتقادات و افکار خود را حق دانسته و غیر خود را محکوم و بعضاً تکفیر می نماید، لذا تلقی نمودن این تز که وهابیت فقط در تقابل با تشیع است و همچنین وهابیت مساوی با اهل سنت تصور شود، خود دامی دیگر است که توسط دشمنان نهاده شده و بایستی به شدت با آن برخود نمود زیرا که وهابیت در مقابل با تمامی مسلمانانی است که ایده های آنان را باور ندارند و در این مصاف، جعفری با شافعی و مالکی و حنفی و ... هیچ فرقی با هم ندارند.
جنایات وهابیت در طول تاریخ
هشتم شوال، سالروز حزنانگیز تخریب بارگاه ائمه بقیع است؛ جنایتی که بیتردید بزرگترین جنایت فرهنگی قرن بیستم به شمار میرود: .
پیامبر به زیارت بقیع میرفت
در کتاب «صحیح مسلم» که از کتب اصلی اهل سنت به شمار میرود، در حدیث شماره 974 آمده: رسول الله (ص) آخر شب به بقیع میرفت، و میفرمود: "السلام علیکم دار قوم مؤمنین، وأتاکم ما توعدون، غداً مؤجلون، وإنا إن شاء الله بکم لاحقون، اللهم اغفر لأهل بقیع الغرقد".«طبرانی» در کتاب "الکبیر"، «محمد بن سنجر» در کتاب "مسند" و «إبن شبة» در کتاب "أخبار المدینة" از «أم قیس بنت محصن» که خواهر "عکاشه" بود نقل کرده اند که با حضرت پیامبر (ص) به بقیع رفت. در آنجا رسول الله (ص) به وی گفت: ((یُحشر من هذه المقبرة سبعون ألفاً یدخلون الجنة بغیر حساب، وکأن وجوههم القمر لیلة البدر): در این قبرستان هفتاد هزار نفر دفن میشوند که بدون حساب و کتاب وارد بهشت خواهند شد و صورت آنان مانند ماه شب بدر است.
اولین کسی که به توصیه پیامبر(ص) در بقیع دفن شد «جناب عثمان بن مظعون» بود که از اصحاب خالص پیامبر(ص) و ارادتمندان امیرالمؤمنین علی(ع) به شمار میرفت. سپس برخی از شهدای اُحُد در این محل دفن شدند و بر شرافت آن افزوده شد
مساجد تخریب شده پیروان فرقه ضاله وهابیت علاوه بر قبور ائمه و غیره که در چنین روزی تخریب کردند، تعدادی مسجد از جمله مسجد الکوثر، مسجد الجن، مسجد أبی القبیس، مسجد جبل النور، مسجد الکبش و غیره را نیز به بهانههای مختلف تخریب کرده و با خاک یکسان نمودند. آنان حتی به قبر «عبدالمطلب» جد حضرت محمد مصطفی (ص) رحم نکردند.
بقیع کجاست؟ تاریخ "بقیع الغرقد" یا "قبرستان بقیع" به دوران قبل از اسلام میرسد. مردم مدینه قبل از هجرت مسلمانان، اجساد مردگان خود را در دو گورستان "بنیحرام و "بنیسالم" و گاهی نیز در منازل و خانههایشان دفن میکردند ولی بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع ـ که در نزدیکی مسجد و منزل پیامبر(ص) قرار داشت ـ تبدیل به قبرستان رایج مسلمانان گردید.بیت الاحزانمکانی که حضرت فاطمه زهرا(س) در آن برای پدر بزرگوارش(ص) و نیز ستمهایی که بر وی و همسرش رفته بود میگریست نیز در همین مکان قرار دارد
پیروان مکتب اهلبیت(ع) به دلیل آنکه پیکر مطهر چهار امام معصومشان ـ امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر،امام جعفر صادق (علیهم السلام) به همراه فاطمه بنت اسد مادر وامالبنین همسر امیرالمؤمنین(ع) و اسماعیل فرزند امام صادق ـ در این قبرستان مدفون است به آن توجه دارند. دیگر مسلمانان جهان از فرقهها و کشورهای گوناگون نیز به دلیل وجود این چند قبر و نیز قبور بسیاری از خاندان و اصحاب پیامبر(ص) ـ مانند ابراهیم فرزند پیامبر(ص)، صفیه عمه پیامبر(ص)، امهات المؤمنین همسران پیامبر(ص)، دختران یا ربائب پیامبر(ص)، تعدادی از شهدای جنگهای صدر اسلام و شهدای واقعه حرة ـ به این مکان توجه ویژه دارند ؛ اما خشونت و جمود وهابیان مانع از بهرهگیری مناسب و آگاهی مسلمانان جهان از تاریخ دینشان میگردد.
«مالک بن انس» امام مذهب مالکی و «عثمان بن عفان» خلیفه سوم هم در این قبرستان مدفوناند. البته خلیفه سوم پس از قتل، در بیرون از بقیع دفن شد اما با گسترش بقیع از سوی «معاویه» هم اکنون در داخل آن قرار دارد.
یوم الهدم در شوال سال 1343 ه.ق. (می 1925 میلادی) وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، پس از پیروزی بر «شرفای حاکم بر حجاز» و اشغال مکه ، روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، آن را اشغال نمودند. آنان پس از اخراج مأموران عثمانی، در هشتمین روز این ماه، اقدام به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور آن ـ مانند قبر عمو، پسر و زنان پیامبر اکرم (ص)، قبر امالبنین مادر حضرت ابوالفضل العباس (ع)، قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و بسیاری قبور دیگر ـ کردند. آنها حتی قصد داشتند گنبد و بارگاه خود پیامبر (ص) را نیز تخریب کنند که به دلایلی موفق به انجام این کار نشدند. حمله به مدینه و تخریب قبور مطهر بقیع، تنها دستاندازی آنان به مقدسات اسلامی نبود. بخشی از این جنایات به قرار زیر است:
حمله به کربلای معلی در ماه ذیالقعده سال 1316 امیر سعود در رأس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت نمود و کربلا را محاصره کرد. سپاه مذکور باروی شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند. مردم کوچه و بازار را به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند. خمس اموال را خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد (یعنی با مردم و اموال کربلا، معمبه کفار را کردند)! مورخان وهابی نوشتهاند: "… گنبد روی قبر (یعنی قبر امام حسین ع) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآنهای نفیس و جز آنها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2000 تن از اهالی کربلا را کشته بودند." پس از تسلط وهابیان بر مدینه آنها ضمن تخریب قبور آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر و امام جعفر صادق نیز ویران شد
حمله به نجف اشرف سعود بن عبدالعزیز، پس از قتل و غارت در کربلا، متوجه نجف اشرف گردید و آن را محاصره کرد و تعدادی از مردم نجف را به قتل رساند. نخستین اقدام مردم نجف این بود که خزانه حرم امیر مؤمنان علی(ع) را به بغداد منتقل ساختند تا مانند خزانه حرم نبوی به غارت نرود. پس از آن آماده دفاع از وطن و جان خود شدند. رهبر مردم در دفاع از شهر نجف، عالم بزرگ شیعه «علامه شیخ جعفر کاشفالغطاء» بود که علمای دیگر نیز او را یاری میکردند. تعداد وهابیان مهاجم به نجف 15000 تن بودند که 700 نفر از آنان به هلاکت سیدند و بقیه به ناچار از شهر عقب نشستند و به غارت نواحی و اطراف پرداختند.
این در حالی است که قرآن مجید، مسلمانان جهان را به ترفیع و تکریم بیوتی که مرکز حمد و تسبیح الهی است، دعوت مینماید و میفرماید:«فی بُیُوتٍ أَذن الله أَن تُرفَعَ» . جلال الدین سیوطی در کتاب «درّ منثور» مینویسد پیامبر اکرم (ص) این آیه را در مسجد تلاوت کرد. مردی پرسید مقصود از این «بیوت» چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: « خانههای پیامبران است». در این هنگام، ابوبکر در حالی که به خانه حضرت زهرا (س) اشاره میکرد، پرسید: آیا این خانه هم از آنهاست؟ حضرت فرمود: « نعم من افاضلها» (یعنی آری از برترین و والاترین آنهاست).
نجف مرقد عسکریین (ع) که اخیراً به دست همین عاملان ویران گشت، خانههای آنان بود که در آن، امامان و مادر گرامی ایشان، خدا را عبادت کرده و به حمد و ثنای او میپرداختند. متأسفانه به جای ترفیع و تعمیر، منهدم گردید. رسم خردمندان جهان، حتی رسم پیروان شرایع پیشین این بود که قبور بزرگان و پیامبران را تکریم نموده و با ساختن بنا بر قبور آنان، ادای احترام میکردند و هم اکنون قبر خلیل الرحمن در فلسطین اشغالی، و قبور دیگر پیامبران و اوصیای آنان در کشورهای اردن و سوریه و مصر و عراق گواه این مطلب است. متأسفانه اعراب نجد، از فرهنگ اسلامی دور بوده و به جای عمل به آیه «قُل لا اساَلکُم عَلَیهِ أَجراً إلا المَوَدّة فِی القُربی» به دشمنی برخاسته و آثار آنان را همراه با آثار دهها وابسته به خاندان رسالت و دیگر بزرگان دین، منهدم کردند.
به عقیده آنها هر کس که وهابی نباشد مشرک محسوب میشود و بر این اساس جان و مال و ناموسش مباح است. از زمانی که وهابیت توسط محمد بن عبدالوهاب تأسیس شد، تا این زمان جنایات بسیاری توسط آنها انجام پذیرفت. بسیاری از زنان و کودکان بی گناه به وضع فجیعی کشته شدند و بسیاری از مکانها ی مورد احترام مسلمین در این راستا تخریب شدند.
عقبه این فرقه دستگاه های جاسوسی انگلیس هستند و می خواهند بین امت اسلامی دشمنی و کینه به وجود بیاورند و این گروه برای ایجاد شکاف در اسلام تشکیل شده اند دلیل این مسئله دیدگاه ها، تفکرات و عملکردی است که این فرقه جاهل در طول تاریخ داشته است و با هدف مخالفت با اسلام و مسلمانان تشکیل شده است. اگر این فرقه ها مسلمان بودند قبور ائمه اطهار(ع) را تخریب و به آنها بی حرمتی نمی کردند و به شهر ها و کشور های مذهبی برای تخریب حرم امامان معصوم(ع) حمله ور نمی شدند. آنها به راحتی به انهدام حرم امامان معصوم(ع) پرداختند و تا کنون قبور امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع) و امام سجاد(ع) را تخریب کرده اند و این کارشان بر مسلمان نبودن آنها دلالت می کند و انفجارهایی که در عراق صورت می گیرد با تدابیر آمریکایی ها و عملیات اجرایی آن به دست وهابیون است.
شیوه ی تبلیغاتی وهابیون
در چند سال اخیر وهابیت همچون غده ای سرطانی در جای جای جهان رو به افزایش است. این واقعیتی غیر قابل انکار است. حال این سؤال مطرح می شود که چرا اینگونه است؟ در حالی که برخی نظرات وهابیت خلاف عقل است. فتوای آنها خلاف انسانیت است. تاریخ وهابیت از نسل کشی و غارت و تخریب اماکن اسلامی لبریز شده است، پس چرا عقل سلیم آن را می پذیرد و پیرو آن می شود؟ این امر ناشی از تلاش وهابیت در تبلیغات است. این درست که در هر جا و مکانی که می رویم، لعن بر این گروه ضاله می فرستیم، ولی با لعن جلوی انتشار آن ها گرفته می شود؟ مسلماً این گونه نیست. ما در کنار لعن و نفرین باید در عمل هم مخالفتمان را اثبات کنیم؛ و الا کاری از پیش نخواهیم برد.
شیعیان و سنی های گوشه گوشه ی جهان در جنبه ی تبلیغاتی مبارزاتی در برابر گروه ضاله ی وهابیت کوتاهی کرده اند. وهابیون در نظرات، اصول و فتاوایشان، شیعه کشی موج می زند. پس یک فرد وهابی تماماً در این وادی سیر می کند که شیعه ضاله است. پس باید او را کشت. مسلماً تمامی وهابیون امکان کشتن شیعه را ندارند. پس در هر جایی که هستند دست به تخریب آن و بالا بردن خود می زنند. از راه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... . این سیر به همین جا ختم نمی شود، حتی تلاش می کنند شیعیان را هم به سمت وهابیت بکشانند.
دکتر عصام العماد، یکی از وهابیونی است که پس از تحقیقات مختلف، به مذهب شیعه گروید. از ایشان در خصوص ضعف و قوت شیوه ی تبلیغاتی شیعه و وهابیت پرسیدند، ایشان اینگونه جواب دادند: وقتی شما وارد هر از یک فرودگاههای یک کشور وهابی میشوید ، در بدو ورود به آن کشور مسؤلین فرودگاه به شما چند کتاب تقدیم می کنند که عبارتند از: اشنایی با ایین وهابیت و معرفی رهبر بزرگ وهابی محمد بن عبدالوهاب و ...
ولی وقتی وارد هر یک از فرودگاههای ایران می شوید، با یک شاخه گل و بروشور یک هتل 4 ستاره از شما استقبال میشود!!! وی افزود من اینگونه برداشت میکنم که در کشورهای وهابی انقدر فرهنگ تیلیغ وهابیت همه گیر شده است که این فرهنگ تبلیغی به فرودگاهها هم کشیده شده است ولی متاسفانه در ایران این فرهنگ بسیار ضعیف و یا اصلا دیده نمیشود. غیر از واژه ی ننگ چیز دیگری می توان نامید؟
پخش کتاب های ضاله که از چندی پیش در شهر مدینه آغاز شده بود به تازگی گسترش بیشتری یافته و تنوع کتابچه ها نیز افزون گشته است. بر این اساس صبح ها و در بین ساعات چهار تا هشت که درب بقیع برای ورود باز است اینگونه فعالیت ها رونق زیادی دارد و در نزدیکی محل ورودی، مکانی برای توزیع کتابچه در نظر گرفته شده است. کتب و بروشور هایی تحت عناوین خمس از دیدگاه قرآن و اهل بیت(ع)، گفتگوی آرام و دوستانه، خویشاوندی امام صادق(ع) و ابوبکر، ماجرای غدیرخم و رابطه آن با اصل ولایت، ازدواج موقت، چگونه هدایت یافتم؟، چرا سنی شدم، آنگاه که صحابه را شناختم از جمله مواردی است که به تازگی انتشار یافته و در شمارگان گسترده میان زائران بقیع توزیع می شود که در برخی موارد به بیش از پانصد نسخه در روز می رسد.
همچنین در بعد از ظهرها نیز این فعالیت ها رونق داشته و توزیع کتب ضاله ادامه دارد و حتی محلی برای مناظره و گفتگو در زیر درب ورودی بقیع در نظر گرفته شده است. در این محل که در آن سه اتاق وجود دارد یکی از اطاق ها به مناظره با شیعیان اختصاص دارد و در آن افراد زبده و با تجربه که علاوه بر آگاهی از مبانی اهل سنت نسبت به کتاب ها و منابع شیعی نیز تسلط دارند به گفتگو با افراد می پردازند. برخورد آرام و دوستانه، آشنا بودن خوب با زبان فارسی، استفاده از شیوه های روانشناسی و احترام به افراد از جمله ویژگی های آنان است. این افراد همزمان با ارائه جزوات و کتابچه ها به صورت ضمنی و زبانی به ترویج عقاید باطل خود می پردازند و با به کاربردن عباراتی چون «خمس در اسلام وجود ندارد»، «ازدواج موقت حرام است» و«اهل بیت به عمر و ابوبکر علاقه داشتند» زمینه را برای مطالعه این کتابها در افراد مهیا کرده و آنها را نسبت به این موارد کنجکاو می کنند.
اگر چه برخی زائران کم اطلاع ایرانی هم با مطالعه این جزوات منحرف، نسبت به برخی مسایل دچار تردید می شوند، اما سست بودن استدلال ها، استفاده از منابع غیر معتبر و برداشت های عجیب و غریب از آیات قرآن سبب شده است که بیشتر زائران نسبت به این مسایل بی توجه باشند و حتی در بسیاری موارد دانش آموزانی که در قالب کاروان های دانش آموزی آمده اند به راحتی به شبهات آنان پاسخ می دهند که موجب ناراحتی این افراد می گردد. در کنار این موارد، برخی اوقات زائرانی که نسبت به مسائل آگاهی و بینش کافی ندارند با این افراد وارد مشاجره می شوند و از الفاظ نامناسبی استفاده می کنند که با واکنش دیگر زائران رو به رو می شدند.
همچنین سخنرانی بین نماز مغرب و عشاء در فاصله ای حدود یک ساعت دارد در جاهای مختلف مسجد النبی(ص) مخصوصا در قسمت های توسعه یافته که فضای بیشتری دارد رونق زیادی گرفته است به طوری که در برخی موارد تعداد افراد شرکت کننده به بیش از دو هزار نفر می رسد، البته این سخنرانی ها به زبان عربی بوده و مخاطبان آن نیز عرب زبانان هستند و هدف متزلزل نشان دادن مبانی شیعی است. در این مراسم هنگامی که سخنران مراسم در برنامه تفسیر قرآن خود به آیه شریفه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» می رسید با مغالطه و عوض کردن رشته کلام سعی می کرد اینگونه القا کند اکمال دین به نبوت و بعثت پیامبر مربوط است نه ولایت و جانشینی آن حضرت.
نامگذاری اماکن مختلف به نام های صحابه و بزرگان وهابیت از دیگر مناسبت ها است. به طوریکه چندین درب مسجد النبی(ص) به نام های عمر و ابوبکر و دیگر صحابه نامگذاری شده است و در اقدام دیگری در اماکن تاریخی مدینه که مساجد قدیمی به نام های صحابه مشهور وجود دارد، عوامل وهابیت مساجد جدیدی به نام های خلفا تأسیس کرده و قدمت آنرا طولانی عنوان می کنند؛ به عنوان مثال در منطقه مناخه مسجد جدیدی به نام ذوالنورین و به یاد عثمان بن عفان خلیفه سوم ساخته شده است در حالی که قدمت مساجد این منطقه به صدر اسلام باز می گردد و مساجد آن به نام های پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) متبرک هستند. نامگذاری مدارس و مراکز علمی فرهنگی نیز در همین راستا صورت می گیرد و چندین مدرسه به نام های محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه مؤسس وهابیت به چشم می خورند. در منطقه خندق که در شمال مدینه واقع شده است، مساجدی به نام های فاطمه الزهرا(س) و حضرت علی(ع) و سلمان فارسی وجود دارد که این مساجد تعطیل شده اند و طرح احداث مسجد بزرگی به نام خندق در دستور کار قرار گرفته است
راههای مقابله با شیوع وهابیت
1ـ تبیین قضیه و مساله ی مهم اولوالأمر: با توجه به دستور صریح الهی و لزوم حتمی اطاعت از اولوالأمر که میفرمایند: « یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(نساء ـ 59) خلاصه و مجموع نظرات علمای اهل تسنن در خصوص مصداق اولوالأمر را می توان به سه دسته تقسیم نمود.
دسته اول می گویند منظور از اولوالأمر امرای اسلامی است مادام که در راستای اطاعت از«الله» و «رسول» باشد. دسته دوم علماء را مصداق اولوالأمر می دانند. اما دسته سوم به جمع بین نظرات فوق قائل هستند و معتقدند که اولوالامر همان امراء و علمای اسلامی هستند. با این تفاصیل می توان گفت که در عصر حاضر برابر نظرات اهل تسنن مصداق اتم و اکمل و بارز اولوالأمر مقام معظم رهبری هستند و اطاعتش واجب زیرا که هم مصداق امرای اسلامی هستند و هم مصداق علمای اسلامی. اگر این مسأله قرآنی تبیین گردد مشکلات مرتفع، و مردم و علماء خود را ملزم به تبعیت و اطاعت از نظرات اولوالأمر خود می دانند خصوصاً در مسائل اجتماعی و سیاسی و بالاخص در موضوع سلفیت.
2ـ تقویت مذهب امام شافعی/ حنفی از جمله:
الف ـ ساماندهی وضع روحانیون مانند: رفع مشکلات معیشتی ـ نظام وظیفه و مدرک علمی ایشان.
ب ـ اصلاح نظام آموز دینی: در این راستا باید برخی از متون علمی تغییر کند و در هر یک از علوم مربوطه متنی جدید و جامع گنجانده شود و برخی علوم که در دهه های اخیر مورد بی مهری قرار گرفته مثلا علم کلام، علم حدیث و اصول فقه و ... که فهم صحیح قرآن و سنت متوقف بر فهم مسائل آنهاست، جایگاه شایسته خود را بیابند همچنین در روش تدریس و آموزش تغییراتی ایجاد گردد و از شگردهای امروزی و روشهای نوین برای تسهیل امر تفهیم و نظام سنجش مدرن نیز بهره گرفت.
ج ـ تأسیس موسسات پژوهشی دینی و آموزش عالی بر اساس مذهب
امام شافعی/حنفی.
به منظور تربیت نیروهای متخصص مورد نیاز دستگاه های علمی و فرهنگی و قضائی و رسانهای غرب کشور تأسیس یک واحد دانشگاهی در کردستان که در آن رشته های مختلف فقه و اصول، حقوق و قضا، کلام و فلسفه، تاریخ و سیره، تفسیر و حدیث، روایت و درایت و ... به صورت تخصصی فراگرفته شود و دانشجویان آن از میان طلاب مستعد و روحانیون جوان انتخاب و گزینش گردند، امری ضروری است. مسئولان منطقه، ارباب فضل و اصحاب قلم را تشویق نمایند تا با دایر نمودن موسسات خصوصی و انجمن های مذهبی و انجام پژوهش های گروهی، بستری مناسب فراهم آورند تا همگان بتوانند متاع خود را عرضه کنند و بازار معرفت و خرد دینی را پر رونق گردانند.
د ـ احیای مواریث دینی و فرهنگی منطقه.
3 ـ احیای نام ها و واژهای قدسی در کردستان و ... از قبیل:
الف ـ تأسیس مرکزی برای تنظیم و نشر آثار، افکار و اندیشه های کلامی و عرفانی، اندیشمندان و عارفان بزرگ کرد.
ب ـ نام گذاری مساجد شهری و روستایی به نام رجال برجسته ی منطقه با همکاری و هماهنگی اهالی هر مسجد و نیز ادارات اوقاف و مرکز بزرگ اسلامی.
ج ـ نامگذاری موسسات علمی و آموزشی، پارک ها، خیابان ها و مراکز درمانی در هر شهری به نام اشخاص وجیه در نظر مردم همان منطقه.
د ـ برگزاری مسابقات مقاله نویسی در خصوص تحلیل زندگانی این رجال.
ی ـ تجلیل مستمر از خدمات اکابر قوم.
4ـ بومی سازی فعالیت ها و برنامه های دینی صدا و سیمای مراکز
مسوولان لازم است برنامه های آموزشی، دینی، فرهنگی، میزگردها را بر اساس نیازهای جامعه کردستان و با مشورت و همکاری کارشناسان اهل سنت تدوین و اجرا نمایند همچنین در پوشش اخبار و گزارش های دینی منطقه دقت بیشتری مبذول دارند و اخبار مربوط به درگذشت رجال مذهبی منطقه را با حرارت و تأثر انعکاس دهند و افکار عمومی و وجدان جمعی را متأثر گردانند و برنامه ای زنده جهت شناساندن عالمان این دیار تدارک بینند سخنرانی های مهم رجال برجسته منطقه را ضبط و در آرشیو نگه دارند و در مواقع و فرصت ها از آن بهره جویند که بالاترین معیار موفقیت در هر برنامه ای، تأمین رضایت مردم و گرفتن حربه از دست دشمن است بنابراین باید از تولید و پخش برنامه هایی که مایه سلب اعتماد و سلب رضایت مردم می شود به شدت و با حساسیت بپرهیزند.
5ـ همکاری دو جانبه روحانیون توانمند اهل سنت و حوزه های نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها
همکاری پایدار حوزه های نمایندگی ولی فقیه و گروه های معارف اسلامی دانشگاه با روحانیون برجسته و توانمند منطقه به منظور تعدیل و یا جایگزینی برخی از مطالب درسی و سایر فعالیت های جنبی دانشجویی می تواند زمینه های تنش را از بین ببرد.
6ـ تقویت باورها و اعتقادات مردم (اهل سنت) از قبیل آداب و رسوم هایی که مغایرتی با دین نداشته و مردم بدان عمل می نمایند.
7ـ تدوین جزوات، کتب و لوح های فشرده مختلف، متنوع و جذاب در خصوص مسایل و مواردی که مورد هجمه ی سلفیت قرار گرفته است با استفاده از منابع موثق نقلی اهل تسنن و منابع عقلی اهل تشیع تحت عنوان پاسخ علمای اسلام، شبیه کارهای جناب آقای قرائتی.
8ـ امامان جمعه با افتتاح دارالافتاء در شهرستان ها، با مردم بیشتر ارتباط برقرار نموده و در قالب کلاس های قرآنی برای سنین و رده های مختلف به مبارزه با این انحرافات فکری برخیزند.
9ـ صدا و سیمای برنامه های ویژه ای جهت مقابله با این افکار تدوین نموده و در قالب مصاحبه ها، جلسات پرسش و پاسخ و پخش سخنرانی های افراد عالم، صاحب نام، اساتید و روحانیون (بومی و غیربومی) به غنای فکری و استحکام باورهای اصیل دینی اهتمام بیشتری مبذول دارند.
10ـ تشکیل کنگره ها و همایش های مختلف در خصوص افراد به نام و عارف مسلک منطقه و مورد قبول مردم، که تبیین و ترویج افکار و ایده های این اشخاص به منزوی نگه داشتن اعتقادات وهابیت و در حاشیه قرار دادن آن ها منجر می گردد.
11ـ توجه بیش از پیش به مراسم مولودی خوانی در مساجد خصوصاً در ماه ربیع الاول با تقبل نمودن قسمتی از پذیرایی های آن مراسم و ارسال سخنرانان مورد تأیید و موجه جهت ذکر فضایل و برکات وجود حضرت ختمی مرتبت به عنوان مبین و مفسر قرآن و نظارت آن حضرت بر اعمال و رفتار ما و ذکر مطالب دیگری که ضروری باشد.
12ـ توجه و عنایت به خانقاه ها و تکایا و مراسم ذکر و ذاکری در جهت تقویت روحیه و سلوک عرفانی مردم، در مسیر نظام قرار دادن مراکز مذکور و تخطئه و تضعیف اندیشه ها و افکار وهابیت.
13ـ انتخاب روحانیون کاروان ها و میهمانان بعثه مقام معظم رهبری در سفرهای مهم حج، از افرادی باشند که گفتمان آنها، گفتمان نظام و انقلاب باشد و همچنین قبل از سفر با شرکت در کلاس های توجیهی در رابطه با مسایل مرتبط با سلفیت، با آمادگی بیش از پیش بتوانند به عنوان سفیر نظام جمهوری اسلامی هم شبهات حجاج را برطرف سازند، هم رسالت خود را در خصوص رساندن پیام نظام و صدور انقلاب به خوبی نمایند و هم در سایر وظایف معموله موثر باشند نه متأثر و منفعل.
14ـ اختصاص بودجه ی مناسب و توجه بیش از پیش به برنامه های دارالتقریب در خصوص دیدار با علمای اهل سنت کشورهای اسلامی، سمینار هفته وحدت، سفر به عتبات عالیات و ... که هر ساله در تهران برنامه ریزی می گردد.
با عملیاتی نمودن چنین برنامه هایی از قبیل تعیین وظایف هر کدام از مدعوین و آمادگی هر یک در ارائه موضوعات تعیین شده، جمع آوری و تألیف نتایج دیدارها و نظرات شخصیت های جهانی به صورت کتابچه، CD و ... می توان از نفوذ وهابیت جلوگیری نموده و به اهداف نظام جهت معرفی نمودن اسلام اصیل و ناب محمدی (ص) نزدیک تر شد.
کتبی که توسط وهابیت در ایام حج بین شیعیان و حجاج توزیع میشود، بیشتر ناظر به چه مباحث و موضوعاتی میباشد؟ کتاب هایی که اهداف آنان را بسیار مرموزانه دنبال میکند تحت عناوینی همچون: خمس از دیدگاه قرآن و اهل بیت(ع)، گفتگوی آرام و دوستانه، خویشاوندی ائمه(ع) و خلفا، ماجرای غدیرخم و رابطه آن با اصل ولایت، ازدواج موقت، چگونه هدایت یافتم؟ چرا سنی شدم، آنگاه که صحابه را شناختم می باشد.
شبهه افکنی وهابیون بیشتر ناظر به چه مسائلی میباشد؟ عمده شبهاتی که وهابیت وارد می کنند پیرامون شفاعت، توسل، تبرک، زیارت قبر پیامبر (ص) و سایر قبور اولیای الهی، بزرگداشت مواعید و اقامه جشن، سوگند به غیر خدا، ساخت بنا بر روی قبور و غیره می باشد که به عقیده آنها این اعمال بدعت و شرک محسوب میشود درحالی که واقعیت این است که وهابیون با درک نادرست از مفهوم بدعت و شرک، عقاید دیگر مسلمانان را مطرود دانسته و اعمال آنها را تخطئه می کنند و حال آنکه خود به اعمالی روی آورده اند که مورد آن کاملا بدعت محسوب شده و تخلف از سیره قطعی پیامبر (ص) و اولیای الهی می باشد .
نحوه برخورد زائرین با این شبهه افکنیها چه بوده است؟ اگر چه وهابیت تمام تلاش خود را برای بهره برداری از موسم حج به کار می برد اما سست بودن استدلال ها، استفاده از منابع غیر معتبر و برداشتهای عجیب و غریب از آیات قرآن ، تند خویی و سابقه بسیار خشن آنان با زائران و در کنار اینها باورهای قوی زائران نسبت به اعتقادات خودشان سبب شده است که بیشتر زائران نسبت به این مسائل بی توجه باشند و حتی در بسیاری موارد به راحتی پاسخ این افراد را بدهند.
راهکارهای مواجهه با شبههافکنی و تبلیغات وهابیت علیه تشیع در موسم حج چگونه باید باشد؟
در یک کلام، بهترین راهکار مواجه، شناخت درست، حرکت عملی و فراگیر است. بدین معنی که راهکار اصلی و اولی عمق بخشیدن به معرفت وآگاهی نیروهای خودی نسبت به فرقه گمراه وهابیت است، چرا که امروزه این فرقه ضاله از همه طرق، بخصوص در موسم حج روی بحثهای معرفتی و شناختی خیلی تأکید دارد. بهترین کار در این حوزه این است که افراد، معرفت خودشان را نسبت به این فرقه ها زیاد کنند. چون گروههای آسیب پذیر، گروههایی هستند که مبانی فرهنگ اسلامی واندیشه شیعی را خوب فرا نگرفته و در درونشان رسوخ نکرده است. طبیعی است که این افراد با این تبلیغات و در این فضا و در این جنگ نرم نسبت به واقعیت و حقیقت سردرگم میشوند و نمیدانند حق با کیست.
در صورتی که مبانی شیعه در بین حجاج قبل از سفر حج تبیین نشود، حجاج در معرض خطر قرار میگیرند و دشمن هم از همین بستر بسیار استفاده میکند.مرحله دیگر، مرحله راهکار عملی است؛ یعنی اول شبهات آنها را پاسخ بدهیم و حرف حقمان را تبیین کنیم و سپس با بیان واقعیات و حقایق نقاب از چهره پلید وهابیت برداریم.به عقیده بنده همانگونه که موسم حج یک فرصت برای استفاده وهابیون است در مقابل فرصت بسیار مغتنمی برای ما هم هست که با تبیین معارف حقه شیعه و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام بین مسلمین و نیز بیان ضعفها و اشکالات فراوانی که در این فرقه ضاله وجود دارد از جمله اینکه این فرقه به وسیله دشمنان اسلام بالاخص انگلستان به وجود آمده است و نیز روشنگری در مورد عقاید باطل و سرتاسر دروغ آنها بتوانیم از فضای موسم حج به نحو احسن به نفع مذهب حقه شیعه استفاده بنماییم.
حقیقتی که وهابیت نمی خواهد آن را قبول کند!
یکی از پر طرفدار ترین شبهه های وهابیت این مسئله است که شیعه خلاف بیان قرآن نسبت به خطاب حضرات معصومین مشرک است و از دایره اسلام خارج اند و اینگونه مطرح می کنند که خداوند در سوره جن فرموده است : فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ( آیه ۱۸ سوره جن) پس هیچ کس را با خدا مخوانید و این آیه با صدا زدن مردگان و واسطه قرار دادن آنان سازگاری ندارد چرا که آیه صدا زدن همراه با خدا را منع کرده است ؟
پاسخ : اولا : ابتدا باید مراد از خواندن با خدا معلوم شود . اگر خواندن کسی به عنوان شریک خدا همراه با خداوند خوانده شود ، این شرک است زیرا خداوند شریک ندارد ، اما اگر همان طور که خدا را می خوانیم و نیز معتقد باشیم که تمامی امور به اذن خداست ، صدا زدن دیگران نیز مورد ایراد نیست .
ثانیا : این آیه که میگوید همراه خدا کسی دیگر را نخوانی ، منظورش خدایانی دیگر است ، که خدایان دیگر نباید با الله خوانده شود . چنان چه به این مطلب آیات دیگری از قرآن بدان اشاره نموده اند : ۱٫ وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ۱ و با خدا معبودى دیگر مخوان خدایى جز او نیست جز ذات او همه چیز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوى او بازگردانیده مىشوید
۲٫ فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ ۲ پس با خدا خداى دیگر مخوان ۳٫ وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ ۳ و هر کس با خدا معبود دیگرى بخواند براى آن برهانى نخواهد داشت و حسابش فقط با پروردگارش مىباشد
نتیجه : با توجه به آیات قرآ ن مجید ، صدا زدنی مشکل دارد که قائل به شریک با خداشویم ولی در مورد صدا زدن هایی دیگر مانند یاعلی گفتن و یا… نه تنها شرک نیست بلکه بلامانع است و در واقع خداوند ما را از صدا زدن دیگری به عنوان خدای دیگر منع کرده است نه غیر خداو امروزه وهابیت با اخذ بخشی ازآیات قرآن وعدم تامل به سایر آیات قران را تفسیر به رای می کنند .چرا که ماثابت کردیم انبیاء و اولیاء زنده هستند و کمک خواستن از آنان بلا اشکال است 118 منبع : ۱٫سوره قصص آیه ۸۸ ۲٫سوره شعراء آیه ۲۱۳ ۳٫سوره مؤمنون آیه ۱۱۷
این چه اسلامی است که بقتل می رساند؟
هنگامیکه نادانان بر علما دست درازی می کنند و شهوت پرستان بر خردمندان برتری می یابند و وقتیکه ستمگری و استبداد و قتل برتری می یابند ، زنگ خطر سیاه باید بصدا در آید.. این سریال خونین ادامه خواهد یافت و روند تحول سیاسی تاریخی أمت را برهم خواهد زد و آنرا وارد بن بست های فتنه گری خواهد کشاند که هیچکس از خطر آن در امان نخواهد بود. بدون تردید دشمنان اعراب و مسلمانان بسوی فتنه انگیزی گام بر می دارند و اعراب و مسلمانان را با یکدیگر درگیر خواهند ساخت و امکانات و توانمندیهای مالی آنان را بهدر خواهد داد ، اما بطور حتم این مزدوران آمادگی ندارند در برابر دستیابی به بهشت ، خود را در میان زنان و کودکان و نمازگزاران منفجر سازند چون کسانیکه طمع مال دارند نمی توانند از زندگی دست بکشند.
این روند ، خطراتی را در بر دارد که بطور کلی بر اسلام تأثیر خواهد گذارد چون:
1 ــ بسیاری از مسلمانان بعلت این اقدامات ، از اسلام بیزار خواهند گشت و شمار مسلمانان که اسلام را دین صلح و عدالت نمی دانند ، افزایش خواهد یافت .
2 ــ چهره جهانی اسلام از جنبه رسمی و مردمی ناگوارتر خواهد شد وحملات منفی و انتقاد آمیز از اسلام ومسلمانان ونیز حضرت محمد (ص) ، افزایش خواهد یافت و سطح همیاری با مسلمانان کاهش خواهد یافت وموارد احتیاط در برابر آنان بیشتر خواهد شد.
3 ــ اوضاع در جهان اسلام پیچیده تر خواهد شد و موضعگیریهای رسمی و مردمی جهانی بصورت فتنه گریهایی در خواهد آمد میان کسانیکه ادعا دارند پرچم اسلام را در دست دارند و کسانیکه شرع اسلام را بعنوان پایه دولت مدنی نوین نمی پذیرند . این فتنه گریها از میان نخواهند رفت مگر با از بین رفتن اندیشه اسلامی چون مرحله تاریخی کنونی ، طاقت تنگ نظریها و تنش و تعصب را ندارد و مسلمانان بهیچ وجه از زمینه های فرماندهی راهبردی و تحقق پیروزی برخوردارنمی باشند.
4 ــ جنبشها و شخصیتهای اندیشمند اسلامی و میانه رو بعلت اقدامات بعضی گروهکها که ادعای اسلامگرایی را دارند و در عین حال به کشتار و خرابکاری دست می زنند ، زیانهای فراوان خواهند دید. اخلاق بخش اساسی و اصلی برای دستیابی به پیروزی بشمار می آید ولی اگر ما بخواهیم ستم را با ستمگری از میان برداریم و یا فرومایگی را با فرومایگی روبرو سازیم و یا با قتل بیگناهان دست به قتل و کشتار بزنیم ، بهتر است اینچنین که هستیم ، نمانیم. حق آنست که باطل را مورد حمله قرار دهد و بر آن پیروز گردد و خیر باید بر شر غلبه نماید و عدالت ، ستمگری را از میان بردارد و اخلاق والا ، اخلاق پست را سرکوب نماید. در نتیجه کسانیکه گمان دارند که اقدامات مسلحانه کورکورانه ما را به مرحله تاریخی روشنی منتقل خواهد کرد در اشتباه هستند. سردمداران عرب با ستمگریهای خود و سلطه گری و بد رفتاری ، در پیدایش گروهکهای ورشکسته ونابکار دست دارند و بعضی از آنان گمان می کنند که قتل و کشتار در اینجا و آنجا ، أمت را به زندگی با ایمان منتقل خواهد نمود. بعضی از فرهیختگان و اندیشمندان در تحویل دادن اسلام به دست کسانیکه تنها خود را می بینند و از درک صحیح اسلام بدور مانده اند وگاهی نیز مفهوم ضمنی قرآن کریم را نادیده گرفته اند ، فرو گذاری نمی نمایند . بعضی ، اسلام را در اختیار پیروان تاریکی گذارده اند تا هرگونه که مایل هستند اسلام را تعبیر وتفسیر نمایند و با جعل احادیث پیامبر اسلام (ص) ، فتواهایی اینچنینی و آنچنانی صادر نمایند. آیا سردمداران عرب ومسلمان ، قرآن را مورد مطالعه و بررسی قرار داده اند ؟
و آیا کسی در میان أمت وجود دارد که اسلام را از دست این نادانانی که سخنانی را بدروغ به پیامبر اکرم اسلام نسبت می دهند ، نجات دهد؟ اروپا بهای بسیار سنگینی بابت حق مأموریت آسمانی که کشیشان و سردمداران در قرون وسطى بخود داده بودند ، پرداخت و البته ما مسلمانان نمی خواهیم کپی آنرا به اجرا بگذاریم . اکنون کسانی هستند که بنام اسلام فتوا می دهند و در حقیقت فساد فی الارض می نمایند وبعضی از گردانندگان سایتهای اینترنتی وشبکه های ماهواره ای فاسق هستند و تنها هدف آنان پخش کینه توزی و نفرت وکشتار میان اعراب و مسلمانان می باشد . اینان همگی از وابستگان وابستگان صهیونیسم واستعمار و حکام مفسد و فاسد عرب می باشند که برخورد با آنان وظیفه هر مسلمان می باشد
وهابیت و بهائیت امتداد دو جریان زمینه های شکل گیری دو فرقه وهابیت و بهائیت
پس از رحلت پیامبر (ص) چندی نگذشت که مناسبات قومی و قبیله ای زنده و عصبیت خفته جاهلی بار دیگر بیدار شد و این بار نام دین را با خود یدک کشید و به همین سبب،رویارویی با آن بسیار مشکل می نمود، بنی امیه که از احیاگران پشت پرده این جریان بودند و آن را خط دهی می نمودند، بیش ترین سوء استفاده را از آن کردند. کار این فرهنگ قومی عربی که صبغه ی دینی یافته بود، به جایی کشید که آشکارا رو در روی حاکمیت دینی امیر مؤمنان (ع) شمشیر کشید و به قتل و راهزنی و غارت مسلمانان پرداخت، تا آن جا که خبّاب بن أرت را در برابر چشمان همسر حامله اش سر برید و پس از دریدن شکم او جنینش را بر نیزه زد. این اعمال را کسانی مرتکب می شدند که روزها را به روزه و شب ها را به عبادت می گذراندند و از کثرت سجده پینه های پیشانی شان را با قیچی می بریدند.
رفته رفته و در بستر حکومت بنی امیه این جریان ادامه یافت تا این که در زمان یزید عده ای به اسم اسلام و خلیفه مسلمین و با ندای تکبیر و تهلیل، سر مطهر حسین بن علی (ع) را جدا کردند و اهل بیت او را به عنوان خارج شدگان از دین و کفار به اسارت بردند. با این که انگیزه یزید از این حرکت پلید هیچ ربطی به تکبیر و تهلیل نداشت، خود او گفت: « لیت اشیاخی ببدر شهدوا ...» ؛ ای کاش اجدادم زنده بودند و می دیدند چگونه انتقام بدر را از حسین و پدرش ستاندم و نام و آبروی خانوادگی ام را زنده کردم. البته این نگرش و کلام یزیدی نسبت به حادثه ی عاشورا و پایین آوردن آن در حد جنگ قدرت و حکومت، امروزه نیز از گوشه و کنار به گوش می رسد. تأثیر ماجرای کربلا در جامعه اسلامی به قدری عمیق بود که خلفای بنی امیه و بنی عباس را اگر چه در ظاهر، به جانبداری از اهل بیت (ع) وادار ساخت و بنی عباس را با شعار «الرضا من آل محمد» به روی کار آورد. همچنین جریان خارجی گری و عروبت مذهبی را که توسط دشمنان اهل بیت (ع) سامان می یافت، به انزوا کشاند. اما از آن جا که این تفکر در ذات فرهنگ عربی ریشه داشت، از بین نرفت و به حیات ضعیف خود ادامه داد.
در قرن هشتم ابن تیمیه مبانی فکری این جریان را با ظواهر آیات و روایات صحیح و مجعول تئوریزه کرد و برای اولین بار به عنوان مکتبی مبتنی بر توحید ناب ارائه کرد، اما شاید به دو دلیل نتوانست مکتب خود را آن چنان که می خواست ترویج کند؛ نخست، هوشیاری دانشمندان اسلام از فرق و مذاهب مختلف و نوشتن ردیه های متعدد بر عقاید و افکار وی، و دوم این که او مانند محمد بن عبدالوهاب، ابن سعودی نداشت که از قوت شمشیر او برای رواج مکتب کمک گیرد. چند قرن بعد توافق محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود در درعیه، زمینه ساز بروز نحله ای همان اسلام عربی متعصب شد. درک صحیح استعمار از وجود چنین بستر مناسبی در فرهنگ عرب حجاز، تشکیل فرقه ای جدید را نوید می داد که حداقل در آغاز می توانست ساز مخالفی میان بقیه سازها باشد؛ هدفی که استعمار پیر از آغاز، آن را مبنای سیاست استعماری خود تعریف کرده بود. بازوی خونریز ابن سعود، به عنوان امام سیف، آمال و آرزوهای دور و خطرناک محمد بن عبدالوهاب را عملی می کرد و می توانست به عربستان در خاورمیانه قدرت و مرکزیت ببخشد؛ مرکزیتی که تابع استعمار و استکبار و نطفه شوم اسلام آمریکایی بود. چیزی نگذشت که آیینی به نام وهابیت، نماد مذهبی حکومت آل سعود شد و علمای طراز اول دربار سعودی را بزرگان وهابیت تشکیل دادند. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران، امام راحل در عمل مروج اسلام ناب محمدی و طلایه دار مبارزه با استکبار، و ایران ام القرای جهان اسلام شناخته شد. این حقیقت برای فرهنگ «أنا رجل» بسیار ناگوار بود؛ از همین رو به تحریک استکبار و میل ذاتی از هیچ کمکی به دشمنان ایران اسلامی دریغ نکرد. این طیف از دهه اخیر سلاح بر دوش و به نام ارگان نظامی القاعده کوشیده است در ظاهر از حکومت سازشکار خود فاصله بگیرد و با رجزخوانی و غرور فزاینده به اصطلاح جامعه جهانی را اصلاح کند؛ اما تاکنون دستاوردی جز کشتار انسان های مظلوم و بی گناه با بمب و ترور و ذبح و سوزاندن زنده زنده، نداشته است. نمونه ای دیگر ایران از زمان فهلویون تاکنون حکمای بزرگی را به خود دیده، و یکی از مهم ترین خاستگاه های تصوف شرقی است.
با ورود آموزه های قرآنی و اسلامی، جهشی در سیر معارف روحانی به وجود آمد و عرفان رونق بسیار یافت. مفاهیم عمیق اسلام شیعی که از طریق اهل بیت بیان شده بود، نه تنها با ذوق حکمای ایرانی سازگار بود که به آن تعالی نیز می بخشید. مفاهیمی چون پندار و کردار نیک، محبت، نور، انسان الهی، منجی موعود و ... مفاهیمی بود که ایران از زمان حکمت خسروانی با آن آشنا بود. اما اکنون با تفصیل و ترتیب والاتر و به همراه معارف عمیق دیگری آن ها را از قرآن و عترت می شنید. حقایقی از قبیل این که صفات الهی در وجود انسان متجلی می گردد، حقیقت وجود پیامبر و امام یکی است، امام نمونه انسان کامل و مظهر تمام تجلیات الهی است، راه سیر و سلوک روحانی برای انسان ها وجود دارد و آنان نیز به فراخور استعدادشان می توانند تجلی صفات خداوند را در خود دریابند و صدها حقیقت معرفتی دیگر، بعدها توسط حکمای بزرگ اسلامی از راه برهان و استدلال نیز به اثبات رسید و فرهنگ اعتقادی ایرانیان را متعالی و ممزوج با معارف قرار داد.
تا این جا جنبه مثبت قضیه بود؛ اما از سوی دیگر، عده ای با سوء استفاده از این معارف بلند و جاذبه و تأثیر معنوی آن در جان مخاطبان دست به تشکیل فرقه ها و سلسله های خاص زندند و بر شالوده همان اصول فلسفی و عرفانی که پیش تر اشاره شد، جریان جدیدی را به وجود آوردند. در این میان مدعیان بیش از اهل حقیقت مطرح شدند و از هر حربه ای برای ارضای مطامع نفسانی خود بهره بردند. مریدان سرسپرده نیز با نگاه افراطی و غلو آمیز به مرشدان روحانی خود در رشد این روند مؤثر بودند. در سده های اخیر این بستر مناسب، استعمار پیر را برای تشکیل فرقه ای جدید و متمایز تر در این سوی خاورمیانه به فکر فرو برد، او نمی توانست آیینی چون وهابیت را در ایران پایه ریزی کند؛ چرا که اصولاً مناسبات فکری فرهنگی با اندیشه وهابی در ایران وجود نداشت، اما فرهنگ افراطی عرفانی که از عرفان قرآنی و علوی پیش افتاده بود، سنگ بنای آیینی جدید می شد که علی محمد باب شیرازی مهره مناسبی برای تأسیس آن بود.
تساهل و اباحی گری صوفیانه، سکولاریسم و سازش با هر خوی استعماری و دشمنی با علمای اسلام از ویژگی های بنیادین بهائیت بود که آن را از تصوف منفی به ارث برده بود. تردیدی نیست که بیداری علمای بزرگوار شیعه نگذاشت بهائیت رونق مطلوب استعمار را بیابد و آن گونه که وهابیت سلوک رسمی عربستان شد بهائیت در ایران پا نگرفت؛ اما به صورت یک جریان استعماری مزاحم، اگر چه اندک و ناچیز، باقی ماند. ارتباط تنگاتنگ بهائیان با اسرائیل و انگلیس چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اعطای نشان دولتی انگلیس در حیفا به عبدالبها و دریافت لقب «سر»، رضایت اربابان از عملکرد نوکران را نشان می دهد. کلام آخر این که خطر دینداری مشوب به امیال پست بشری تا حدی است که موجب رسوم و عادات غلط شده و منشاء بروز فتنه ها و انشعابات در صراط مستقیم دین است. دشمنان فرصت طلب دیروز و امروز نیز هیچگاه سلاح شوم تفرقه انگیزی را کنار نگذاشته و نخواهند گذاشت؛ چرا که به روشنی دریافته اند تشتت و تفرق، بزرگ ترین نقطه ضعف جامعه اسلامی است که می توان از خلال آن به اهداف استعماری دست یافت.
شباهتهای موجود در منطق رژیم صهیونیستی و تروریستهای تکفیری
(طالبان، داعش، القاعده و النصره و...) گاهی آنقدر زیاد و عملکردهای این دو آنقدر شبیه به هم میشود که تشخیص آنها از یکدیگر حقیقتا سخت میشود. چنین شباهتهای کمنظیری انسان را ناخودآگاه به یاد جمله معروف «یک روح در دو بدن» میاندازد. گروههای تکفیری، روش خاص خود را دارند. در منطق تکفیریهای بیمنطق، هر جنبندهای مهدورالدم است مگر اینکه آنها تشخیص دهند که نیست. تکفیریها پیرو نوعی عقاید خاص شیطانی شبیه به «عقاید نژادپرستانه» هستند و با این عینک، به امور مینگرند. به اعتقاد این عده، تمام انسانها، غیرخودیهایی هستند که حق حیات ندارند! تروریستهای تکفیری، نه در کلام بلکه در عمل این عقاید را نشان میدهند. بسیاری از اعدامهای وحشیانه و جنایتهای تکاندهنده آنها نیز ریشه در همین اعتقادات عجیب «نژادپرستگونه» دارد.
رژیم صهیونیستی نیز با کمی بالا و پایین، در حرف و عمل نشان داده، پیرو عقاید تقریبا مشابهی است. همه حتی غربیها معترفند، نژادپرستی با تفکر صهیونیسم عجین شده است. جنایات تکاندهنده صهیونیستها در غزه، صبرا، شتیلا یا محاصره ناجوانمردانه و 8 ساله غزه، چیزی کمتر از جنایتهای داعش ندارد؛ دارد؟! صهیونیستهای کودککش با ارتکاب چنین جنایات وحشیانهای عملا نشان دادهاند، چیزی از تکفیریهای آدمخوار کم ندارند. تکتک بندهای لایحه «کشور یهود» که چندی پیش از سوی کابینه نتانیاهو تصویب شد نیز به خوبی وجود چنین منطقی را در روح خبیث صهیونیستها عیان کرد.
براساس این لایحه، «فقط» یهودیها حق داشتن حیات راحت را دارند و بقیه (مسیحیها، مسلمانان و ...) شهروند درجه دوم و پایینتر محسوب شده و صهیونیستها میتوانند با آنها مثل یک انسان برخورد نکنند!
گزارشهای متعددی که از مناطق تحت تصرف تکفیریها در عراق و سوریه منتشر شده نشان میدهد، آنها نیز قوانین مشابهی برای اداره امور تصویب و به اجرا گذاشتهاند. در قوانین مندرآوردی داعش که به اصطلاح با نام «شریعت» تبلیغ میشود، با غیرتکفیریها (و گاهی حتی با خود تکفیریها) مثل انسان برخورد نمیشود و در بهترین حالت ممکن، با آنها به عنوان شهروندان درجه آخر رفتار میشود