تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

فلسفه و اهداف بعثت . بشارت عیسوی . مجموعه شعر بعثت

 

اخلاق نبوی (ص). اسوه کامل بشریت. سیره سیاسی . انسان سازی

 

تبعات رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله 

 

بیعت با پیامبر . فضائل اخلاقی و حکومتی . خاتمیت . پیامبر از زبان قرآن کریم . قرآن و عصمت . توبه پیامبران ! خطابهای خداوند به پیامبر . مقامات . علت برتری پیامبر

 

فلسفه ازدواج های پیامبر (ص) شیطنت های استکبار جهانی

 

نقش همسری . نگاهی به همسران پیامبر

 

ایمان به ولایت محمدی از ارکان ایمان . شرح صدر

 

معراج سفری اعجاز آمیز

 

نگاه قرآن به فلسفه و اهداف بعثت

یکی از پدیده های مهم اجتماعی در زندگی بشر، مسئله بعثت پیامبران است . برای شناخت فلسفه و بعثت رجوع به آموزه های دینی و هدف آفرینش انسان ضروری می باشد.

اهداف آفرینش انسان

بعثت : کلمه بعثت به معنای برانگیخته شدن بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می باشدبرانگیختن شخصی برای پیامبری و پیام رسانی از سوی خداست، لازم است که پیش از پرداخت به فلسفه و اهداف بعثت نگاهی به اهداف آفرینش بشر داشت.
انسان و جنیان تنها موجودات و آفریده های الهی هستند که توانایی انتخاب و اختیار را دارا هستند و می توانند میان دو چیز خوبی و بدی، امری را اختیار و انتخاب کنند.
بشر از عناصری ترکیب یافته که توانایی و قابلیت های بیش تری دارد. قابلیت ها همان چیزی است که در آیات قرآنی از آن به عنوان اسمای تعلیمی (علّم الآدم .... کلمات) یاد شده و یا در برخی دیگر از نفخ روح خداوندی(نَفختُ مِن روحی) در آن تعبیر شده است.

انسان، سرآمد همه موجودات

آدمی با توجه به این قابلیت ها و استعدادها توانسته است تا سرآمد همه آفریده های خداوندی حتی جنیان شده و به عنوان خلافت ربوبی خداوند ماموریت یابد تا پس از دست یابی آن به خلافت الهی برسد.
با این همه از آن جایی که انسان در جهانی به سر می برد که مرکز تضادها و تناقض هاست، همواره در خطر سقوط و هبوط قرار دارد و ممکن است که به گونه ای نادرست و غلط مورد بهره برداری قرار دهد و نتواند به مقام خلیفه اللهی دست یابد.

از این رو خداوند به دو شکل پیامبر باطنی (عقل) و پیامبر ظاهری کوشید تا راهنمایی برای او فراهم آورد تا انسان بتواند در فرآیند رشدی، قابلیت ها و استعدادهای خویش را بروز و ظهور داده و به کمال دست یابد و به مقام خلافت ربوبی برسد (بقره آیه 30 تا 38)
بنابراین معلوم می شود که هدف از آفرینش آدمی حضور وی در زمین برای مدیریت و خلافت ربوبی از سوی خداوند بوده که این مهم با فعلیت یابی درست استعدادها و ظرفیت های اسمایی در ذات او، پذیرش تعلیم خاص، تزکیه و خودسازی روحی و تربیت جسمی و رشدی همراه با آبادانی زمین و محیط زیست خود و دیگر موجودات، فراهم می آید

در این میان وحی و آموزه های هدایتی وحی که از سوی خداوند توسط پیامبران فرو فرستاده می شود و در اختیار بشر قرار می گیرد به معنا و مفهوم آموزه های خاص در کنار عقل بشری است تا انسان بتواند به سادگی این فرآیند تکاملی را طی کرده و به مقام ربوبیت و خلافت برسد.
اگر فلسفه آفرینش انسان حضور وی در عالم ماده برای ربوبیت طولی خداوند و هدف از ارسال آموزه های وحیانی و دین بیان دستور عمل و راهنمایی برای رشد و تکامل بشری باشد می توان به سادگی دریافت که هدف و فلسفه بعثت پیامبران چه بوده است و چه اهداف و مقاصدی در پشت این بعثت قرار دارد.

 فلسفه حضور و آفرینش بشر در کره خاکی خود بیانگر اهداف رسالت پیامبران و بعثت آنان نیز می باشد؛ خداوند افزون بر عقل، راهنمای دیگری به عنوان پیامبران و آموزه های وحیانی فرستاده است تا آدمی در مسیر کمالی قرار گیرد و با بهره گیری از آموزه های وحیانی و دستورهای پیامبران، خود را به کمال لایق رسانده و ربوبیت دیگران از ماسوی الله را به عهده گیرد

آیات قرآنی برای بعثت پیامبران به صورت خاص توضیحات و تحلیلی ارایه می دهد که از آن جمله می توان به فرو فرستادن قانون و کتاب مدون برای تعدیل رفتارهای اجتماعی و تحدید آزادی های مضر و زیانبار اشاره کرد.

از دیگر اهدافی که بیان شده می توان به فرصت دهی به بشر برای اجرای عدالت در میان خود با قیام عمومی و همگانی در این عرصه اشاره کرد که در سوره حدید بدان توجه داده شده است
از ظواهر آیات قرآن می توان استفاده کرد که بعثت پیامبران الهی به ویژه پیامبر دارای اهدافی است.

خداوند در آیه 164 آل عمران درباره اهداف و فلسفه بعثت می فرماید:
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ الله تعالی بر مؤمنان احسان کرد و منت بزرگی نهاد، آنگاه که در میان آنان پیامبری از خودشان فرستاد که آیات خدا را بر آنان می خواند و آنان را پاک می گرداند و کتاب و حکمت را به ایشان می آموزد و به درستی که آنان پیش از این (پیش از بعثت) در گمراهی آشکار بودند
خداوند در این آیه می فرماید که بر مؤمنان منت گذارده و با چهار هدف و برنامه، بعثت پیامبر را انجام داده است.

خداوند بسیار منّت گذاشت     که بر مؤمنانش رسولى گماشت

رسولى که از بین خُودْشان بخاست       که سازد هدایت به آیین راست

بخواند بر آنها کتاب اله      کند تزکیه قلبها از گناه

بیاموزد احکام شرع و کتاب      به حکمت نماید مسیر صواب

اگرچه که گمره بُدید آشکار      از این پیشتر در همه روزگار

اهداف عبارتند از:

 .1 یتلوا علیهم آیاته   2 و یزکیهم  3.4- و یعلمهم الکتاب و الحکمه

 

1- تلاوت آیات الهی یتلوا از واژه «تلاوت» به معنای پی درپی آوردن، پیروی کردن و خواندن با نظم است که شامل پیروی کردن در حکم و خواندن منظم آیات الهی همراه با تدبر نیز می شود. پیامبر با خواندن آیات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افکار مردم با این آیات، آن ها را آماده تربیت می نماید که مقدمه تعلیم و تربیت است.

.2  تربیت و پرورش کلمه یزکیهم از ماده زکوه و زکاء به معنای رشد و زیادی است (مفردات) و در این جا به معنای تربیت و پاکسازی است و شامل پاک شدن از آلودگی های اعتقادی، اخلاقی و رفتاری می باشد
اگرچه واژه تربیت از ماده ربو به معنای افزایش و نمو است اما در قرآن کریم مفهوم تهذیب نفس با واژه تزکیه آمده است: قد افلح من زکیها (شمس/8) و هم چنین: قد افلح من تزکی (اعلی/14)؛رستگار شد کسی که خود را تزکیه کرد
واژه تربیت در قرآن در جنبه های جسمانی و مادی به کار رفته: الم نربک فینا ولیدا (شعراء18) آیا در دوران کودکی، تو را در میان جمع خود تربیت نکردیم: که سخن فرعون است و خود را مربی موسی معرفی می کند، یعنی از نظر جسمانی و امکانات مادی تو را بزرگ کردم.

یکی از مهم ترین برنامه های پیامبر تربیت انسان هاست. تربیت به معنای فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا کردن استعدادهای انسان در جهت مطلوب است. او باید زمینه ها را برای انسان ها آماده کند تا از نظر عملی بهترین رابطه را با خدای خود (عبادات)، با هم نوع خود و با قوانین و مقررات اجتماعی (حکومت و سیاسات)، با خانواده خود (حقوق خانوادگی) و با نفس خود (اخلاق و تهذیب نفس) داشته باشند تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گیرند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) منجی بشریت است
یکی از دانشمندان فرانسوی می گوید: بزرگ ترین قانون اصلاح و تعلیم و تربیت همان حقایقی است که به نام وحی قسمت به قسمت بر محمد(صلی الله علیه و آله) نازل شده و امروز به نام قرآن در بین بشر است درمنگهم Dermnghem دانشمند فرانسوی به نقل از بانک تکبیر (بعثت نبوی)، ص .283

پیامبر در مدتی کوتاه انسان هایی بزرگ مانند علی(علیه السلام)، زهرا(سلام الله علیها)، سلمان فارسی، ابوذر، مقداد و... را تربیت کرد. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) کاشف معدن های نهفته انسانیت بود. زیرا «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه»، مردم مانند معدن های طلا و نقره هستند

اهمیت تزکیه اهمیت اخلاق و تزکیه نفس بر کسی پوشیده نیست. جوامع مختلف به آن نیازمندند، زیرا تنها راه نجات از گمراهی ها، فسادها، جهل، جنگ و خونریزی ها و... در پرتو اخلاق صحیح و آراسته شدن به ارزش ها و مکارم اخلاقی است
پیامبر هدف از بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاق بیان کرده است.

در آیات سوره دهر به خانواده معصومان اهل بیت(علیهم السلام) اشاره می کند که چگونه با تربیت و آموزش های وحیانی پیامبر(ص) توانستند به مقام ابرار برسند و جز رضاو خشنودی خدا نخواهند و حتی با کافر اسیر، مهربانی ورزند و از غذای کم خویش نیز بگذرند و با ایثارگری، آنان را مهمان خداوند کنند.

.3  تعلیم قانون و کتاب سومین وظیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) آموزش قوانین زندگی بود. اجتماع، نیازمند قانون و کتاب است و بی کتاب قانون نمی توان جامعه ای را مدیریت کرد. نخستین کاری که آموزه های وحیانی به سامان رساند تعیین قوانین مکتوب و غیرقابل تغییری بود که از آن به کتاب یاد می شود. البته مفهوم کتاب در آیات قرآنی از شمول خاصی برخوردار است ولی از مهم ترین و اساسی ترین آن می توان به قانون یاد کرد که شامل قوانین اخلاقی و حقوقی و کیفری و شرعی می باشد. در کاربردهای قرآنی از قوانین به کتاب یاد می شود، پس یکی از مهم ترین اهداف رسالت و بعثت پیامبران ، افزون بر روشنگری و بیان حقوق، تبیین قوانین در همه حوزه ها و عرصه های مرتبط با زندگی بشر بوده است.

.4 تعلیم حکمت چهارمین هدف بعثت، تعلیم حکمت است، یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) مامور است که در پرتو وحی الهی به امتش حکمت و دانایی نیز بیاموزد. عقل انسان به تنهایی قادر به درک حکمت احکام و فرامین الهی و دینی نیست بلکه حکمت را نیز باید از رسول خدا تعلیم گرفت. و اگر عقل کسی متوجه حکمتی غیر از آن می شود آن گمراهی است و از هدایت و راه یابی به دور است. اگر انسان صرفا به عقل خود بدون توجه به راهنمایی وحی الهی تکیه کند، غیر از گمراهی چیزی عایدش نمی شود
این قسمت از آیه به ما می گوید که حکمت همانست که خداوند تبارک و تعالی و رسول او آموزش داده اند و اگر عقل انسان آن را درک نمی کند دچار گمراهی و فریب شده است.

همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی آید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) ، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.

دیگر اهداف بعثت پیامبر از دیدگاه قرآن

در قرآن کریم برای بعثت انبیاء و در رأس آنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به اهدافی اشاره شده است

 1. اتمام حجت پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا (نساء‌ 165)

رسولان بسیار از سوى رب     فرستاده گشتند بر این سبب

که بر اهل تقوى بشارت دهند     به دلهایشان شوق و رحمت نهند

بر آنان که دم از پلیدى زنند     ز قهر خداوند ترس افکنند

که حجت نماند دگر بر کسى    که بر رب خود خرده گیرد بسى

عزیزست همواره پروردگار     که بر وفق حکمت نمودست کار

2. قیام به عدالت ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و به آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند. لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (حدید25)

 .3هدایت و رهایی از ظلمت این کتابی است که بر تو ای پیامبر (ص) نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی درآوری کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور.

 .4 آموزش کتاب و حکمت  خداوند کسی است که در میان جمعیت درس ناخوانده، رسولی را از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنها کتاب و حکمت می‌‌‌آموزدهو الذی بعث فی الامیین رسولاٌ منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه

 . 5تهذیب و پاکسازی : آیه قبل به این هدف نیز اشاره دارد.

 .6 آزادی و آزادگی و رهایی از جهل و نادانی  کسانی که از فرستادۀ خدا پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیروی می‌کنند... پیامبری که بارهای سنگین و زنجیرهایی که بر آنها بود را برمی‌دارد که منظور از زنجیر در اینجا عبارت است از : زنجیر جهل و نادانی، بت پرستی و خرافات، بی‌عدالتی‌ها و قوانین نادرست الذین یتبعون الرسول النبی... و یضع عنهم اِصْرَهُم و الاغلال التی کانت علیهم

 -7 آزادی انسان‌ها از زیر یوغ طاغوت و دعوت به سوی خدای یکتا  ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید. و لقد بعثنا فی کلِ امة رسولاٌ أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند: پیامبر در نصیحت و خیرخواهی نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست هدایت نمود و از راه حکمت و موعظۀ نیکو، مردم را به خدا دعوت فرمود.

 .8 هدایت بشر: فلسفه رسالت و نبوت و امامت، هدایت بیرونی بشر است؛ چرا که انسان به علل درونی و بیرونی نمی تواند انتخاب درستی داشته باشد و در مسیر کمالی گام بردارد؛ زیرا هواهای نفسانی از سویی و وسوسه های شیطانی از سوی دیگر، موجب می شود که یا درمقام فهم و درک حق و باطل به خطا و اشتباه رود یا آنکه در مقام عمل به خوب و صالح، گمراه شود و کار درست را به درستی انجام ندهد . خداوند در آیات بسیاری در بیان فلسفه رسالت و نبوت به مساله هدایت اشاره کرده است.(بقره، 213؛ اعراف، 43؛ رعد، 7؛ نحل، 36)

 .9 رفع اختلاف و داوری: وقتی انسان نسبت به هر چیزی چنانکه باید و شاید آگاهی و شناخت ندارد، نمی تواند در مقام داوری و قضاوت بنشیند و حکمی صادر کند که فصل الخطاب باشد؛ زیرا ممکن است به سبب عدم شناخت کامل، به خطا حکم و قضاوت کند و حق را تضییع نموده و ظلم روا دارد.

اینجاست که نیازمند هدایت بیرونی است تا به انسان کمک کند حق را بشناسد و میان امور و افراد داوری نماید. یکی از اهداف ارسال پیامبران چنانکه در آیات قرآنی بیان شده داوری و قضاوت بویژه میان انسان است تا عدالت اجرا شود و حق هر صاحب حقی به او داده شود. (بقره، 213 و 253؛ شوری13 و 14)
 .10 عبادت : انسان نسبت به خداوند آگاهی ندارد و اگر بخواهد مسیر کمالی را طی کند می بایست متکی بر عقل سالم و فطرت سلیم باشد؛ چرا که عقل سالم چون چراغی فروزان، حقایق را روشن می کند و فطرت به طور طبیعی به سوی کمال گرایش دارد و انسان را بدان سو می برد، ولی از آنجایی که وسوسه‌های شیطانی و هواهای نفسانی اجازه نمی دهد که این چراغ، پرفروز و آن فطرت، سالم بماند، نیازمند وحی هستیم تا نه تنها همان حرکت کمالی را نشان دهد و راه بنماید بلکه حتی نسبت به جزئیات آداب بندگی آگاه سازد تا انسان را به کمال خدایی شدن برد و زمینه برای خلافت کامل انسان بر موجودات هستی فراهم آورد.

خداوند در آیاتی از جمله آیه 36 سوره نحل در تبیین فلسفه رسالت و اهداف وحی به این نکته توجه می دهد که انسان نیازمند هدایت بیرونی است تا او را نسبت به طاغوت آگاه و راه رسیدن به خدا را با جزئیات احکام عبادی و رفتاری بیان کند.
 .11 
امور دیگر: آیات قرآن امور دیگری برای فلسفه و هدف رسالت و هدایت وحیانی بیان کرده که از آن جمله می توان به تقوا (اعراف35)، اتمام حجت (نساء165) ، بشارت و انذار (همان)، تبیین حق (بقره213)، امتحان و آزمون (حدید25، فرقان20)، تبلیغ روشن هدایت های الهی (نحل35) و مانند آن اشاره کرد. البته اینها به یک معنا در چارچوب موارد پیش گفته قرار می گیرد و در حقیقت تبیین و تشریح کامل تر همراه با بیان جزئیات همان اصول کلی در فلسفه رسالت است.

آغاز بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چه زمانی است؟

دیدگاه معروف و مورد اتفاق شیعه امامیه 27 رجب است اما درمیان دانشمندان اهل سنت در زمان دقیق آن اختلاف زیادی است. برخی از اهل سنت مبعث را در رمضان و برخی دیگر در ربیع الاول  دانسته اند. 

بعثت و منت گذاری خداوند بر انسان

در نفس انسان نیازها و غرایز گوناگونی قرار داده شده که همگی طالب ارضا و هدایت صحیح هستند. یکی در درون انسان که عقل است و دیگری پیامبران الهی که این راهنما از طریق وحی برای انسان فرستاده می شود تا تمام رفتارها را به انسان بیاموزد و حدود و مقررات آن نیز روشن نماید، چون عقل دارای خطا و نقصان است.

برترین هادی آن است که دارای مقام عصمت و مرتبط با وحی باشد و تنها راه آن بعثت است. بعثت، بزرگترین نعمت خداوند بر بشر است و جا دارد که خداوند بر این نعمت منت گذارد و این احسان و نیکویی را به رخ آنان بکشد. چنان که در سوره آل عمران آیه 164 می فرماید. خداوند در آیه فوق به خاطر بعثت پیامبر بر مؤمنان منت می نهد و این نعمت بزرگ و معنوی را به رخ آنان می کشد.

منت گذاری بر بخشیدن نعمت های بزرگ که از جمله آن ها نعمت رسالت است منتی زیباست و مَنّ الله یعنی اَنعمَ الله، خداوند نعمت بزرگی بخشید و در اختیار مؤمنان قرار داد. چنان که در جای دیگر خداوند به خاطر هدایت کردن انسان ها به ایمان بر آنها منت میگذارد یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاٰ تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلاٰمَکُمْ بَلِ اللّٰهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدٰاکُمْ لِلْإِیمٰانِ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَحجرات17  اگر مسلمانان به خاطر پذیرفتن اسلام، مشکلات و خسارت های زیادی متحمل شده اند نباید فراموش کنند که خداوند، بزرگ ترین نعمت را در اختیار آن ها گذاشته و پیامبری مبعوث کرده تا انسان ها را تربیت کند و از گمراهی ها باز دارد.

بنابراین هر اندازه برای حفظ این نعمت بزرگ تلاش و کوشش شود و هر بهایی پرداخته شود باز هم ناچیز است (مجمع البیان ج2ص875)

از اینکه بگشتند مسلم به دین                  گذارند منت سرت این چنین   

بگو تا به اسلام خود در سخن                     نباید گذارید منت به من  

خدا بر شما منتى برنهاد                             که با نور ایمان هدایت بداد 

 اگر راستگوئید اندر بیان                           شما را حقیقت رود بر زبان

نخستین آیات بعثت

 .1 پنج آیه نخست سوره علق

 .2 فاتحه الکتاب (زمخشری 4/775)

 .3 سوره مدثر (صحیح مسلم21/ 205)

براساس روایات رسیده، امامان معصوم (علیهم السلام) آیات آغازین سوره علق را نخستین آیات نازل شده در غار حرا می دانند
طرفداران دیدگاه دوم اندک اند. صریح ترین کسی که در این زمینه سخن گفته زمخشری در تفسیر کشاف (کشاف زمخشری، ج4، ص775) است. دیدگاه سوم روایتی است که از جابر (صحیح مسلم شرح النووی، ج2، ص205) نقل شده است
اگرچه هرکدام از این دو دیدگاه ممکن است طرفداران اندکی نیز داشته باشند اما در برابر سیل نظریات مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنی و نیز روایات فراوانی که به برخی از آن ها اشاره شد نمی تواند تأثیرگذار باشد.

بشارت عیسوی در باره بعثت احمدی

وَ إِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ (صف6) و هنگامى را که عیسى‌بن‌مریم گفت: اى بنى‌اسرائیل! من فرستاده‌ی خدا به‌سوى شما هستم در‌حالى‌که تصدیق‌کننده‌ی توراتى مى‌باشم که قبل از من فرستاده شده، و بشارت‌دهنده به پیامبرى که بعد از من مى‌آید و نام او احمد است. هنگامى‌که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحرى آشکار است..

 

مسیح بن مریم ز روى دلیل     بگفتا چنین با بنى اسرئیل

منم پیکى از سوى یکتا خدا     بگردیده مبعوث ز آن رهنما

به تأیید تورات گویم سخن     کتابى الهیست از ذو المنن

بشارت دهم نیز اندر کلام    رسولى که احمد ورا هست نام

بیاید پس از من ز پروردگار     که آیین حق را کند برقرار

بیاورد آیات روشن چنین     بگفتند سحریست اینها مبین

بشارت عبارت است از خبری که شنونده از شنیدنش خوشحال گردد و معلوم است که چنین خبری چیزی جز از خیری که به شنونده برسد و عاید او شود، نمی تواند باشد و خیری که از بعثت پیامبر و دعوت او انتظار می رود این است که با بعثتش باب رحمت الهی به روی انسانها باز شود و در نتیجه سعادت دنیا و عقبایشان به وسیله عقاید حقه و یا اعمال صالح و یا هر دو تأمین گردد.

 بشارت به آمدن پیامبری بعد از پیامبری دیگر، با در نظر گرفتن اینکه پیغمبر سابق دعوتش پذیرفته شده و جا افتاده و با در نظر داشتن وحدت دعوت دینی در همه انبیاء وقتی تصور دارد و دارای خاصیت بشارت است که پیامبر دوم دعوتی پیشرفته تر و دینی کامل تر آورده باشد
دینی که مشتمل بر عقاید حقه بیشتر و شرایع عادلانه تر برای جامعه و نسبت به سعادت بشر در دنیا و آخرت فراگیرتر باشد و گرنه انسانها از آمدن پیامبر دوم چیز زایدی عایدشان نمی شود و از بشارت آمدنش خرسند نمی گردند
با این بیان روشن گردید که آنچه پیامبر احمد (
صلی الله علیه و آله) می آورد پیشرفته تر و کاملتر از دینی است که تورات متضمن آن است و آنچه عیسی (علیه السلام) بدان مبعوث شده در حقیقت واسطه ای است بین دو دعوت.

در نتیجه، کلام عیسی بن مریم را این طور باید معنا کرد: انی رسول الله الیکم مصدقا...، من فرستاده ای هستم از ناحیه خدای تعالی به سوی شما تا شما را به سوی شریعت تورات و منهاج آن دعوت کنم و لاحل لکم بعض الذی حرم علیکم؛ و بعضی از آنچه را که بر شما حرام شده برایتان حلال کنم و این همان شریعتی است که خدای تعالی به دست من برایتان آورده و بزودی آن را با بعثت پیامبری به نام احمد (صلی الله علیه و آله) که بعد از من خواهد آمد تکمیل می کند
از نظر اعتبار عقلی هم مطلب از این قرار است؛ چون اگر در معارف الهی که اسلام بدان دعوت می کند، دقت کنیم خواهیم دید که از شریعت های آسمانی دیگر که قبل از اسلام بوده دقیق تر و کاملتر است، مخصوصاً توحیدی که اسلام بدان می خواند و یکی از اصول عقاید اسلام است، و همه احکام اسلام بر آن اساس تشریع شده و بازگشت همه معارف حقیقی بدان است، 

وضعیت جهان پیش از بعثت

در آن ایام، دو دولت بزرگ و نیرومند (روم شرقی و ایران ساسانی)، بر قسمت اعظم دنیای متمدن آن روز حکمرانی داشتند. نقاط مسکونی آن زمان یا تحت سیطره این دو امپراتوری بودند و یا تحت تأثیر فکری، دینی و سیاسی آنها.
جنگهای ممتد ایرانیان با رومیان مدت بیست و چهار سال به طول انجامید. خسارات سنگین و مخارج هنگفتی که ایران و روم، در این جنگها متحمل شده بودند، هر دو دولت را از کار انداخت و جز شبحی از این دو قدرت نیرومند باقی نمانده بود.
رومی ها مسیحی و ایرانیان زرتشتی، هر دو از مبانی عقیدتی خویش دور شده بودند. مالیات های سنگین و طاقت فرسایی که با عنوان های مختلف از توده مردم گرفته می شد، در هر دو جهان زرتشتی و مسیحی فشارهای مضاعفی را به مردم وارد می کرد و آنان امید داشتند که روزی از این وضعیت فلاکت بار نجات یابند و موعودشان هر چه زودتر ظهور کند.
اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ظهور نمی کرد و اعراب مسلمان آیین اسلام را به ایران نمی آوردند، ایرانیان پادشاهی ساسانی به مسیحیت می پیوستند. بنابراین، واقعاً خلأ دین در ایران عصر بعثت احساس می شد.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: و الناس فی فتن انجذم فیها حبل الدین... و جاهلها مکرم.؛ خدا پیامبرصلی الله علیه و آله را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته های دین پاره شده و ستون های ایمان و یقین ناپایدار بود در اصول دین اختلاف داشته و امور مردم پراکنده بود؛ راه رهایی دشوار و پناهگاهی وجود نداشت؛ چراغ هدایت بی نور و کور دلی، همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می گردید؛ ایمان بدون یاور مانده و ستون های آن ویران گردیده و نشانه های آن انکار شده، راه های آن ویران و جاده های آن کهنه و فراموش گردیده بود.
مردم جاهلی شیطان را اطاعت می کردند و به راه های او می رفتند و در آبشخور شیطان سیراب می شدند/ با دست مردم جاهلیت، نشانه های شیطان، آشکار و پرچم او برافراشته گردید. در عصر پر ننگ و نیرنگی این چنین، خداوند اراده فرمود و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را به پیامبری مبعوث کرد تا بشارتگر امین و امان و هدایت باشد.

نزول وحی در غار حرا

رسول گرامی هر ساله مدتی به کوه حراء می رفت و به عبادت و راز و نیاز و تفکر می پرداخت. 27 ماه رجب از سال 40 عام الفیل، نخستین باری بود که غار حرا، جایگاه عبادت همیشگی پیامبر وضعیت و چهره جدیدی به خود گرفت و نور الهی، چنان درخشندگی به آن کوه داد که آن را قداست و عظمت ویژه ای بخشید
وحی الهی نازل شد که اِقرَا بخوان ای محمد. و محمد که تاکنون نه کتابی خوانده بود و نه خطی نوشته بود، پاسخ داد: خواندن نمی دانم، چه بخوانم! اقرأ باسم ربک الذی خلق بخوان به نام پروردگارت که آفرید. این ندای جبرئیل بود که به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) فرمود ارسلنی الله الیک لیتخذک رسولا خداوند مرا به سوی تو فرستاده است، تا تو را پیامبر این امت قرار دهم
عظمت وحی چنان بر بدنش سنگینی می کرد که به شدت می لرزید و عرق از پیشانی مبارکش سرازیر می شد. محمد از کوه فرود آمد در این هنگام کوه ها، صخره ها و سنگلاخ ها نسبت به او ادای احترام می کردند و می گفتند السلام علیک یا رسول الله خود را به منزل رساند و همچنان از عظمت وحی، می لرزید، به همسرش فرمود دَثِّرینی مرا بپوشان. 
اینجا بود که ندا آمد

اى کشیده رداى شب بر سر

 

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿1

برخیز و بترسان

 

قُمْ فَأَنذِرْ ﴿2

و پروردگار خود را بزرگ دار

 

وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ ﴿3

و لباس خویشتن را پاک کن

 

وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ ﴿4

و از پلیدى دور شو

 

وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿5

و منت مگذار و فزونى مطلب

 

وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ ﴿6

ای محمد! ای کسی که خود را در رختخواب پیچیده ای، برخیز! برخیز و بندگان را از عواقب گناهان و بدیها بترسان! برخیز و پروردگارت را به عظمت و بزرگی یاد کن و از هر ناپاکی و پلیدی دوری جوی و احسان خود را بر مردم منت نگذار و آن را بسیار مشمار
این بار محمد، این صادق امین، رسالت بزرگ تر و مقدس تری از پروردگار گرامیش دریافت می کرد. این مرد عظیمی که شایسته ترین و کاملترین انسان بود و خداوند به خاطر وجود شریفش تمام افلاک و سماوات و ارضین را آفریده بود، اکنون می خواست مردم هم به عظمت و جلالش پی ببرند؛ او را برانگیخت و به رسالت و نبوت مبعوث کرد تا آخرین پیامبر الهی باشد و جهان را از گمراهی، بردگی، کوری، بت پرستی و جهالت بیرون آورد و به نور هدایت و عبادت الله سوق دهد.

در جنگ احد چون پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دندانهایش شکست و چهره اش زخم برداشت و خونین شد، در پاسخ یکی از یارانش که گفته بود: ای رسول خدا! چه شود تا بر دشمنان نفرین کنی؟ حضرت فرمود: انی لم ابعث لعانا ولکنی بعثت داعیا و رحمه، اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون همانا من هرگز به عنوان نفرین کننده مبعوث نشدم، بلکه به عنوان دعوت کننده به سوی خدا و رحمت بر بندگان برانگیخته شدم. بارالها! این قوم من را هدایت فرما چرا که آنها جاهل و نادانند. (اخلاق انبیا از آدم تا خاتم، ص503)

 در این هنگام که بشریت در کویر خشک رذایل گرفتار بود؛ مردی در دل کوههای مکه، خدا را عبادت می‌کرد. بنابراین لطف الهی شامل جهانیان گردید و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) به رسالت مبعوث گشت و خداوند او را چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت و مایه سربلندی و عزت و شرافت یارانش قرار داد.

 روز هجرت پیامبرصلی الله علیه و آله از مکه به مدینه بسیار مهم بود و به همین جهت به پیشنهاد حضرت علی علیه السلام آغاز تاریخ مسلمانان گردید؛ اهمیت آن بدین جهت می‌باشد که هجرت زمینه‌ساز تحقق اهداف و آرمانهای بعثت به شمار می‌رفت و در واقع روز بعثت روز تولد شخصیت والای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.
پیامبری که اشرف مخلوقات است و سید اوصیاء پیامبری که خداوند میثاق او را از تمام عوالم هستی، حتی ابناء الهی گرفت؛ پیامبری که خداوند فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک او که نسبت به مؤمنین مظهر رحمت است و رأفت؛ بالمؤمنین رؤوف رحیم [توبه 128] و برای جهانیان رسول رحمت و ما ارسلناک إلا رحمة للعالمین [انبیاء 107] او که پیشوای پرهیزکاران و وسیله بینایی هدایت خواهان است
چراغی با نور درخشان، ستاره‌ای فروزان و شعله‌ای با برق‌های خیره‌کننده و تابان است. راه و رسم او با اعتدال، روش زندگی او صحیح و پایدار، سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است [نهج البلاغه خ 94]

آمیختگی تعلیم و تزکیه در قران

قرآن تجلی‌گاه الهی است؛ چنانکه هستی این گونه است. با این تفاوت که قرآن، روشن‌تر از عالم هستی در آیت و نشانه بودن است. امام علی(علیه السلام) درباره هستی می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ‏ بِخَلْقِه‏؛ سپاس ویژه خدایی است که برای خلقش با خلقش تجلی کرده است (شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج7، ص181) آن حضرت(علیه السلام) در خصوص جایگاه قرآن در تجلی و آیت بودن نیز فرمود: فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ‏ غَیْرِ أَنْ‏ یَکُونُوا رَأَوْه؛ خداوند سبحان برای مردم در کتابش تجلی کرد بدون آنکه مردم او را ببینند. قرآن بر آن است تا معرفت خاصی را به انسان ببخشد که همان معرفت وحیانی است. البته کسی که در کلاس قرآن درست بیاموزد به وسیله علم تقوایی، به علوم حضوری و لدنی دست می‌یابد و حقایق با چشم باطن مشهود می‌شود. این همان راه تزکیه است.

هدف بعثت در کلام نورانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)

آنچه در بیان هدف بعثت در کلام حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، تجلی نموده است؛ تکمیل و ارتقاء ارزش اخلاقی است. چرا که فرمودند: إنّما بُعِثْتُ لِأُتِمَمَ مکارمَ الاخلاقِ رسول اکرم جامعه جاهلی آن زمان را به جامعه‌ای پر فروغ تبدیل نمود و با سلاح اخلاق که برنده‌تر از شمشیر بود؛ چنان تحولی در آن جامعه پدید آورد که حیرت جهانیان را برانگیخت و این رسالت فقط مخصوص اوست که اشرف مخلوقات است. چرا که خداوند می‌فرماید: إنکَ لعلی خلق عظیم . و بر همین اساس، خدای رحمان او را بهترین الگو و اسوه قلمداد می‌کند: لَقَدْ کان فی رسولِ اللهِ اسوة حسنة او کسی است که در عبودیت به کمال مطلق رسیده و برترین مخلوقات گشته و همتایی ندارد

چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند: حضرت محمد بنده و فرستادۀ برگزیده و انتخاب شده اوست که در فضل و برتری، همتا ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد. اخلاق، زیربنای دین: اخلاق، ظرف، زمینه و بستر شکل گیری بنای دین است، یعنی نه تنها روبنا نیست، که زمینه شکل گیری سایر معارف دینی هم هست. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: همانا خداوند متعال مکارم اخلاق را به پیامبران اختصاص داد
پس کسی که مکارم اخلاق در او هست، خدا را بر این نعمت بزرگ باید ستایش کند و کسی که مکارم اخلاق ندارد، به درگاه خداوند تضرع نماید و از او درخواست نماید، به آن حضرت گفته شد: مکارم اخلاق چیست؟ فرمود: مکارم اخلاق عبارت است از: پاکدامنی، قناعت، صبر، شکر، حلم، حیا، سخاوت، شجاعت، غیرت، راستگویی، نیکوکاری، ادای امانت، یقین، حسن اخلاق و جوانمردی.

 

                             بعثت ،گشایش راه آسمان به سوی زمینیان

بعثت تنها یک واژه نیست، بلکه هدیه خداوند به همه هستی است

هنگامی که زمین در تاریکی شد، مهر خداوند در خانه دل محمد(صلی الله علیه و آله) درخشید و آذرخشی از الله نور السموات والارض در حرا جهید و آفرینش را به نور آفتاب شاد کرد و از تاریکی درآورد

امروز تنها انسان از بخشش خداوندی بهره مند نشد، بلکه همه هستی از تاریکی گمراهی و نقص درآمد تا در پرورشگاه محمدی صلی الله علیه و آله به کمال برسد و مکارم و بزرگواری ها را در کلاس بزرگ معلم هستی بیاموزد.

این روز را مبعث خواندند، چون رستاخیز در زمین آغاز شد و مردگان از نور احمدی به دم و نفحات الهی زنده شدند و آفرینش، جان دوباره گرفت.

محمد(صلی الله علیه و آله) تا چهل سالگی به غار حرا می شتافت و چشم به عرش می دوخت و در انتظار یک فرمان بود : اقرء؛ بخوان ای محمد! پس از چهل سال، امروز این انتظار به پایان رسید و قول ثقیل و سدید بر قلب محمد نازل شد و فرمان از مصدر حیات و زندگی رسید : ای محمد! تو بخوان حقیقت نور را، بازگو معنای عشق را، بپاش بذر زندگی را، بنواز آهنگ شیرین آرامش جاودانه و آسایش بی پایان را .

اگر محمد(صلی الله علیه و آله) نبود هستی تا ابد در تاریکی و تیرگی گرفتار بود و دروازه های آسمانی هم چنان بسته می ماند

امروز! ابلیس در بند شد و شیاطین پریوش خاک بر سر، مدعیان دروغین خلافت، به کجا گریختند هنگامی که خورشید حقیقت از پس تاریکی های جاهلیت، برآمد و ابلیس رسوا شد و به گزینی خداوند آشکار گشت و نور خاک، درخشش دروغین ناز را خاموش کرد. آن مارج من النار، مدعی انا خیر منه، چگونه می توانست در برابر عظمت نور السموات و الارض تاب آورد و کرم شب تاب را چگونه توان است که چیرگی نور خویش را برخورشید جهان تاب دعوی کند؟

روز بعثت، روز رستاخیز هستی است

نور السموات و الارض بر هستی تابید و زندگی و حیات طیب آغاز شد

روز بعثت، آغاز رستاخیز و قیامت واقعی هستی است؛ چرا که روز واقعه است

روز بعثت؛ روز رستاخیز انسان و روز خلافت آدمی و روز رسوایی شیطان!

روز بعثت پریان باز به سجده در افتادند و دست از مجادله برداشته و سرود سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا را بر گوش هستی نواختند

و ملکوت خاک را دیدند و شاگردی انسان را پذیرفتند و سایه ربوبیت او را بر سر خویش کشیدند و در مکتب محمدی(صلی الله علیه و آله) زانوی تلمذ بر زمین زدند

بعثت؛ سرآغاز تحول و کمال بشریت

در ظلمتکده جهان که حقیقت با اوهام آمیخته و راه از چاه هویدا نیست و از برخورد امیال و وظایف و قیود در هر قدم هزاران پیچ و خم و پرتگاه در پیش است، برای فرار از حیرت و گمراهی، دلیل راهی باید جست و به پرتو او این راه سخت و پرخطر را آسان و بی‌‌خطر پیمود. این کار از همه ساخته نیست؛ طینتی پاک باید و گوهری اصیل و روحی چون کوه استوار و همتی چون آسمان بلند و حوصله‌ای چون دریا وسیع و از همه مهم‌تر، باید دلی از شوق لبریز و سری از عشق پرشور و روحی از پرتو غیب روشن داشته باشد تا راه را از چاه بازشناسد و از تاریکی نجات یابد و آنگاه‌ است که گمگشتگان به سرمنزل مقصود رهنمون می‌شوند. این مقام عالی، اوج کمال انسانی است. کسی که به این مرحله از کمال نائل آمد جهان را با هرچه در اوست، زیرپا می‌گذارد و از سرمنزل طبیعت مادی تا سرحد حقیقت اوج می‌گیرد. از خلق می‌گذرد و به حق می‌رسد.

 تمام این ویژگی‌ها در سال اول بعثت در موجودی زمینی ولی از جنس آسمان و منزه جمع شد و از منزلی ناشناخته اما عطرآگین به بوی بهشت به پرواز درآمد و در غار حرا در مقابل خالق یکتا رخ نمایاند. در سرزمین دور از مدنیت و در میان دره‌ای خشک، آنچنان ندای وحدانیت بنده‌ای رسم عاشقی را مشق کرد که پس از هزار و اندی سال هنوز عطر دل‌انگیز آن جسم و جان مدهوش می‌کند.

در عصر جاهلیت، امتی واحد را شکل داد و از مجموعه‌ای پراکنده و ناهمسو، مردمانی هدفمند و آرمانگرا که همچون کوه، استوار در دستیابی به اهداف دین بودند، گرد آورده. پیامبر برانگیخته شد تا همه منیت‌ها زدوده و اتحاد و یکدلی جایگزین گردد. او مبعوث شد تا حلاوت گذشت و فداکاری را سرلوحه و دستورالعمل رفتاری مردم قرار دهد.

23 سال سختی دعوت به حق را به جان دل خرید و بر رسالت خویش بدون هیچ تردیدی پای فشرد و در راه آرمان‌های الهی خویش وفادارترین یاران را از دست داد و تا زمانی که گردنکشان قریش سرتسلیم فرود نیاوردند، لحظه‌ای آرام ننشست، تا امروز به ما بیاموزد که مبعث آغاز یک تحول بزرگ برای ادامه مسیری پرخطر و خستگی‌ناپذیر است.

 آیا تاکنون اندیشیده‌ایم که چه شد قریش صاحب‌نفوذ و مدعی مکه در کمتر از 10 سال آنچنان مقهور قدرتی شدند که با دست خالی از میعادگاه وحی خارج و در گوشه‌ای از خاک غربت (مدینه) سکنی گزیده بود؟ این قدرت لایزال الهی با کدام نیروی توانمند شکل گرفته بود که سران قبیله قریش را مجبور به تمکین در برابر خواسته‌های مسلمین در سال دهم هجری کرد.

خداوند پاداش کدامین رفتار پیامبر و یاران او را داد که اینچنین قدرت‌های بزرگ سرتسلیم در مقابل او فرود آوردند؟ قدرتی که مسلمین در صدر اسلام بر آن تکیه داشتند، چیزی جز وحدت و استواری در هدف نبود، چرا که نه تجهیزات و ساز و برگ نظامی پیامبر و اصحابش فراتر از امکانات دشمنان بود و نه دیپلماسی و مراودات حکومت تازه تأسیس ایشان دفع کننده تهدیدات احتمالی می‌شد. آنچه مبعث و تحولات پس از آن برای ما درس‌آموز است، تأسی از رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بازسازی آن دوران و به کار بستن آن ویژگی‌ها در زندگی فردی و اجتماعی است.

                                                 بعثت و کرامت

اسلام محمدی، آخرین حلقه از حلقات قیام مرسلین و آخرین مرحله از دوره تعلیم و تربیت بشر است که به علت تکامل عقول و ارتقای بینش و خرد جمعی انسان، نهایت نیاز اندیشه و عاطفه خلق با عالی ترین و کامل ترین تعالیم وحیانی، پاسخ داده شد. از دیرباز تا امروز، دردهای مزمن جوامع انسانی، همسان بوده و خواهد بود. همواره آنان از ظلم، گمراهی، تبعیض، فساد و فقر، در رنج بوده و هستند، لذا بعثت نبی اعظم حق تعالی، پیام رحمت و کرامت پروردگار را در گستره گیتی گستراند و علم و عمل صالح و مکارم اخلاقی را یگانه راه نجات جوامع از ضلالت و رنج، برشمرد.

در نخستین آیات نازل شده بر پیامبر اعظم، عبارت ربک الاکرم به این معنا اشاره دارد که خداوند، افزون بر خلق انسان، پیوسته تربیت و رشد او را مد نظر دارد و موضوع تعلیم و تربیت او نیز کرامت و سجایای اخلاقی است همان گونه که وحی الهی و پیام رسان آن نیز سرشار از کرامت است؛ انه لقول رسول کریم  (تکویر19). خداوند کریم، به صورت فطری نیز به انسان ها کرامت عطا فرموده است؛ لقد کرمنا بنی آدم (اسراء70).

 ارسال پیامبران نیز برای به فعلیت رساندن این کرامت مکنون در نهاد مردم است.

اینان کتاب کریم نفس را نگشوده و مکتب کرامت را رها کرده اند و در نتیجه، خود را از نفحات قدسی بعثت انبیای عظام به دور نگاه داشته و در ضلالت و آثار سوء آن باقی مانده اند؛ هو الذی بعث....و ان کانوا من قبل لفی ظلال مبین(جمعه2).

 

میان همه اُمّیان عرب        ز خودشان رسولى برانگیخت رب

که خوانَد بر ایشان کتاب خدا     همه آیه هائى از آن کبریا

کند قلبشان پاک از کار زشت     کند تزکیه قلبها و سرشت

بیاموزد او حکمتى راستین       کند آشنا با کتابى مبین

کزین پیش بودند آنان دچار     به گمراهى و ضلتى آشکار

آحاد امت محمد (صلی الله علیه و آله) نیز اگر در ادراک پیام آسمانی بعثت، تلاش نکنند و چشمه های هدایت و حکمت و کرامت و عدالت را در زندگی خویش ساری نسازند، از مسیر روشن رسالت رسولان به بیراهه گمگشتگی سوق یافته و در دشت خشک عصیان از اکرام الهی بی نصیب خواهند ماند؛ ان اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات، 13).

در سرای جاویدان رستاخیر نیز از سلک مکرمون متنعم در بهشت برین، بیرون می مانند. در آیه 35 سوره معارج پس از توصیف صفات پارسایان و هدایت یافتگان، از کرامت یافتن آنان در نزد خداوند، یاد میکند؛ اولئک فی جنات مکرمون

                                         بعثت؛ رحمانیت و رحیمیت

علت بعثت انبیا (علیهم السلام) چیست؟ انبیا برای هدایت بشر از طرف خداوند آمده‌اند تا انسان‌ها را که همگی از صفت عام رحمانیت الهی برخوردارند به ‌سوی صفت خاص رحیمیت هدایت نمایند. در این رابطه آخرین پیامبر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) پیامبر رحمت للعالمین است. آیه 69 نساء وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاء وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا و کسانی که از خداوند و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانی‌اند که خداوند برآنان انعام فرموده، اعم از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان،و اینان نیک رفیقانی ‌هستند پس خداوند انبیا را فرستاد برای اینکه ما با آنها باشیم یعنی مطیع آنها شویم که در اثر این اطاعت با آنها همراهی و حسن رفاقت پیدا کنیم.

کسى کز کلام خدا و رسول     اطاعت نماید به میل و قبول

به همراه آنان که یکتا خدا     بر آنها بکردست لطفى عطا

به همراه پیغمبران طریق      شهیدان و افراد پاک و صدیق

به همراه افراد شایسته کار      بگردند محشور روزِ شمار

یقین دان که این نیک مردان راد     نکو همرهانند ز اهل و داد

 آیه 107 انبیا: وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ و ما تورا جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. الا رحمتی باشی برای جهانیان. رحمت چیست؟ یعنی عاطفی باشی ، با محبت باشی، ترا فرستادیم که لطف کنی... آیه 75 انبیا: وَ أَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ و او را رحمت خویش داخل کردیم، همانا او از شایستگان بود. آیه درمورد حضرت لوط است با توجه به آیه قبل(74 انبیاء) وَ لُوطًا آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا که می‌فرماید به لوط داوری و دانش عطا کردیم... و در آیه 75 می‌فرماید او را وارد رحمت خویش کردیم، نمی‌فرماید او رحمت است، رحمت شد. یک‌ وقت می‌گوید به کسی از حکمت دادیم، یک‌وقت می‌گوید حکیمش کردیم، پس در اینجا می‌فرماید او را وارد رحمت خویش گرداندیم. پس مقام نبوت دارای درجات است.

آیه 253 بقره تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ این پیامبران پاره‌ای از ایشان را به پاره‌ای برتری دادیم. بعضی از انبیای او را وارد رحمت کردیم، بعضی را رحمت عطا کردیم
ولی پیامبر را می‌فرماید: او خود رحمت است و ما باید ببینیم سر سفره کدام پیامبر نشسته‌ایم و اهل بیت او چه نعمت بزرگی برای ما هستند و ما چگونه باید شکر این نعمت الهی را به‌جا آوریم و این راه بسته نیست چرا که سلمان فارسی هم می‌شود اهل بیت همین پیامبر، پس افاضه حق محدودیت ندارد چون خدا محدود نیست، مگر خدا بخل دارد که افاضه‌اش محدود باشد. مگر کمال لازمه‌اش سرایت کردن نیست (افاضه داشتن)
آیه 85 و 86 انبیا و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از صابرین بودند و ادخلنهم فی رحمتنا انهم من الصلحین و آنها را وارد رحمت خود درآوردیم، همانا آنان از شایستگان بودند. پس عاطفی بودن و مهربان بودن درجه بسیار پایینی از رحمت است و انبیا بعد از اینکه به مقاماتی از صبر، علم و داوری رسیدند داخل مقام رحمت خدا شدند ولی پیامبر اسلام خود رحمت است و یکی از القاب او رحمت للعالمین است.(107 انبیاء) در روایات هم بسیار داریم.

پس این رحمت چیست؟

نمونه‌ای دیگر از قرآن، داستان حضرت موسی(ع) و خضر است. حضرت موسی(ع) پیامبر است، کلیم الله است ولی خداوند می‌خواهد او را در کنار عبدی از عباد خود قرار دهد. حضرت خضر(ع) نامش در قرآن نیامده در روایات است ولی عبد است. آیه 65 سوره کهف فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا تا اینکه بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود به او دانشی آموخته بودیم.
در اینجا می‌فرماید به او رحمتی عطا کردیم چرا چون عبد بود و پیامبر خاتم به‌عنوان عبدی که در عبودیت به بالاترین مرتبه رسیده و بالاترین مقام، مقام عبودیت است، لذا می‌فرماید عبده و رسوله و آیات فجر27- 28- 29 و 30 وقتی انسان اوج می‌گیرد و به مقام مطمئنه می‌رسد؛ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی پس به جمع بندگانم درآی و در بهشت من داخل شو.

پس اگر به مقام دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی که رسیدی(8 و 9 نجم) داخل بندگان می‌شوی و پیامبر خاتم اول عبد بود و بعد رسول عبده و رسوله و ارزش این عبد آن است که می‌تواند معلم پیغمبری همچون موسی کلیم الله شود. با این همه مقام حضرت خضر خداوند می‌فرماید رحمتی از جانب ما به او داده شد
لذا شروع قرآن با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ است. الله اسم ذات است اما در میان هزار اسم حضرت حق کلمه رحمن و رحیم که هر دو از رحمت است مطرح می‌شود و آنهایی که اهل فن هستند می‌فرمایند: اسراری که در این ذکر نهفته شده و آثاری که دارد و کیفیت اعدادی که از رقم این ذکر در می‌آید و بسیاری مطالب که فرموده‌اند و 114 بار در قرآن تکرار شده، هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ (حدید 3) همه اینها در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ است چون همه در رحمت است و تجلی و افاضه حضرت حق در سطح عمومی رحمت عامه است و در سطح خصوصی رحمت خاصه است و بالاترین آن رحمت عالمین است .

عشق به محمد (صلی الله علیه و آله)

عشق به محمد، عشق به همه خوبی‌ها است، او الگوی یگانه تاریخ بشریت است

او رحمت برای جهانیان است. رحمت او سایه بر سر جمادات، نباتات، جن و انس گسترده است

محمد یتیم عبدالله و آمنه از نسل کنیز و کنیز زاده‌ای چون هاجر و اسماعیل است

مادری که با سعی و تلاش ، زمین را واداشت تا زیر پای فرزندش اسماعیل “زمزم” را جاری سازد

محمد را همه، بویژه مستضعفان تاریخ بیش از جان خود عزیز می‌دارند. محمد دوست داشتنی است، چون خاک نشین بود، اشراف را بر کور فقیری ترجیح نمی‌داد. او فقط تقوا و عبودیت را می‌خرید و لا غیر

او به علم و عدالت ارزش بخشید . او تاج کرامت بر فرق انسان گذاشت

این عشق، این محبت، این صفا و این صمیمیت، روزی که چندان دور نیست قلوب همه مسلمان‌ها را به هم نزدیک می‌کند، دست آنها را در دست هم می‌گذارد و قلب انسانیت را فتح می‌کند

پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله به زندگی انسان رنگ خدایی زد، بندگان را با خدا آشتی داد، امروز ندای لا اله الا الله محمد است که دارد بت سرمایه‌داری غرب را به زیر می‌کشد

پیامبر اعظم کیفیت روابط اجتماعی را دگرگون ساخت . او فرمود : نوع رابطه انسان‌هایی که به خدا و به محمد ایمان دارند، رابطه برادری و برابری است

او فرمود : انسان‌ها مثل دندانه‌های یک شانه با هم مساوی‌اند

او فرمود : در ارتباطات اجتماعی باید تقوی حاکم باشد

او یاد داد همه انسان‌ها نسبت به هم، هم حق دارند و هم مسئولیت (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته) محمدصلی الله علیه و آله به هر خیری که دعوت می‌کرد، خود سرآمد بود

بر اخلاق کریم تکیه زده بود . با محبتش انسان‌ها را از پای در می‌آورد . محمد مرز جغرافیایی را برداشت . او همه مردم را به کلمه توحید و توحید کلمه دعوت کرد . او فرمود : این زمین و زمان یک خدا دارد، بیایید دور این کلمه یک امت واحده را بسازیم و همه در برابر او تسلیم باشیم . او فرمود : بیایید بت زور، زر و تزویر را بشکنیم و به آن کافر شویم و به دستگیره محکم “ایمان” چنگ زنیم

او مومن به خدا را “جهانی” تربیت کرد، بدون هیچ مرز جغرافیایی . او عدالت، امنیت، رفاه، علم، اخلاق و کمال را برای همه ساکنان کره‌خاکی می‌خواست

بر اساس آمار جهانی نام محمد بیشترین نام را در میان دیگر اسامی به خود اختصاص داده است

                                            بعثت خاتم، آغاز بیداری

کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید (مهتران، بزرگان) قریش و گردن کشان، با اخلاق های خشن و با دست های قدرتمند قرار گرفته بودند، و یا عامه مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد.
سخن حقّ خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانت ها را تحمل کرد، سختی ها و رنج ها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند؛ و چه آن وقتی که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت .
آن روز هم، دشمنان و معارضان گوناگونی در مقابل پیامبر بودند؛ چه گروه های مسلح عرب (وحشی هایی که در بیابان های حجاز و یمامه، همه جا پراکنده بودند و دعوت اسلام باید آنها را اصلاح می کرد و آنها مقاومت می کردند) و چه پادشاهان بزرگ دنیای آن روز (دو ابرقدرت آن روز عالم) یعنی ایران و امپراتوری روم که پیامبر نامه ها نوشت، مجادله ها کرد .
سخن ها گفت، لشکرکشی ها کرد، سختی ها کشید، در محاصر ه اقتصادی افتاد و کار به جایی رسید که مردم مدینه گاهی دو روز و سه روز، نان برای خوردن پیدا نمی کردند
تهدیدهای فراوان از همه طرف، پیامبر را احاطه کرد. بعضی از مردم نگران می شدند، بعضی متزلزل می شدند، بعضی نق می زدند، بعضی پیامبر را به ملایمت و سازش تشویق می کردند
اما پیامبر در این صحنه دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستی نشد و با قدرت، جامعه اسلامی را پیش برد، تا به اوج عزت و قدرت رساند؛ و همان نظام و جامعه بود که به برکت ایستادگی پیامبر در میدان های نبرد و دعوت، در سال های بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود

پیامبر قبل از بعثت، با مشاهده آیات الهی، روزبه روز پربارتر می شد، تا به چهل سالگی رسید . دل او در چهل سالگی نورانی ترین دل ها، خاشع ترین دل ها، پرظرفیت ترین دل ها برای دریافت پیام الهی بود تا اینکه جبرئیل امین بر او نازل شد و گفت: اقرأ اولین سلول های پیکره امت اسلامی در همان روزهای دشوار مکه با دست توانای پیغمبر بنا شد؛ ستون های مستحکمی که باید بنای امت اسلامی بر روی این ستون ها استوار بشود

اولین مؤمنین، اولین ایمان آورندگان، اولین کسانی که این دانایی، این شجاعت، این نورانیت را داشتند که معنای پیام پیغمبر را درک کنند و دل به او ببندند

سیزده سال گذشت و بعد بر اساس این پایه های مستحکم، بنای جامعه اسلامی، جامعه مدنی و نبوی، بر روی این پایه ها گذاشته شد.

 

مبعث، روز اخلاق است یا سیاست؟ 

قرآن صریحاً می‌گوید علت بعثت انبیاء «درگیری با طاغوت» است، اما بین ما مشهور شده که اخلاق است!

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یک سیاستمدار بزرگ بود که به‌دنبال قدرت بود، چون نجات بشر بدون قدرت امکان نداردتا وقتی قدرت در جامعه اصلاح نشود، جامعه اصلاح نخواهد شد. چرا حدیث «بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» مشهور شده؛ با اینکه سند محکمی ندارد؟ 

تمام درگیری انبیاء سرِ مسائل سیاسی بوده، نه سرِ برگزاری کلاس اخلاق بر سرِ مسائل سیاسی و به‌خاطر درگیر شدن با قدرت‌طلبان بوده، و الا هیچ پیغمبری را به‌خاطر اینکه درس اخلاق بدهد، کسی نمی‌کُشد!

اگر به اخلاق شخصی پیامبر(صلی الله علیه و آله) بپردازیم ولی دربارۀ سیاست‌ورزی و سیرۀ سیاسی ایشان تأمل نکنیم، کار نابه‌جایی است؛

پیامبر قبل از بعثت هم اخلاق خوب داشتند، اما چرا کسی با ایشان دشمنی نمی‌کرد؟

 چرا قبل از بعثت کسی با ایشان جنگ نکرد؟  پس دعوا سرِ اخلاق پیامبر نبود، بلکه بعد از بعثت، چون سیاست‌ورزی پیامبر در عرصۀ جامعه شروع شد، دشمنی با ایشان هم شروع شد

شاید 1400 سال است که سعی کرده‌اند وقتی ما نام شریف پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را می‌شنویم به یاد اخلاق بیفتیم نه سیاست!  شاید گروهی (در طول این مدت) تلاش داشته‌اند که طوری تبلیغ کنند و طوری از دین و رسول خدا برای ما حرف بزنند که وقتی نام پیامبر را می‌شنویم به یاد مهربانی‌های او بیفتیم نه به یاد قدرتمندی او، به یاد اخلاق فردی او بیفتیم نه به یاد حاکمیت سیاسی‌ای که او دنبال می‌کرد.

 ولی بسیاری از آیات محوری قرآن و روایات با اسناد بسیار روشن و قاطع، بین ما از شهرت کافی برخوردار نیستندخداوند متعال خودش در قرآن کریم می‌فرماید: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت نحل36. هر پیامبری را فرستادیم برای آن است که به مردم بگویندخدا را عبادت کنید و از تبعیت طاغوت اجتناب کنید.

همانا که در بین هر امتى        رسولى بیامد ورا حجتى

که گوید پرستید پروردگار       بجویید دورى ز بتهاى خوار

خدا عده اى را هدایت بکرد      گروهى دگر را بگرداند طرد

نمایید گردش به روى زمین     ببینید با چشم انصاف بین

که آنها که کردند تکذیب حق      سرانجامشان چون شدى زین نسق

در واقع هر پیغمبری را فرستادیم، دو هدف داشته است که این دو هدف دو روی یک سکه هستند یکی عبادت خدا و دیگری درگیری با طاغوت است.تمام درگیری‌های انبیاء الهی بر سرِ مسائل سیاسی و به‌خاطر درگیر شدن با قدرت‌طلبان بوده، و الا هیچ پیغمبری را به‌خاطر اینکه درس اخلاق بدهد، کسی نمی‌کُشد!

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مسلماً به دنبال قدرت بودند، چرا که بدون قدرت، نجات بشر امکان ندارد.  و همان اخلاق و معنویات و عرفانیات زیر سایۀ قدرت به بشریت هدیه می شود.زیرا این قدرت‌طلب‌ها هستند که مانع رشد انسان می‌شوند و انسان‌ها را فاسد نگه می‌دارند.

امروز کلمۀ «قدرت» به‌گونه‌ای شده است که انسان بخواهد بگوید «رسول خدا دنبال قدرت بودند» باید عذرخواهی کند یا «نعوذ بالله» بگوید! یا مراقبت کند که دیگران چه برداشتی می‌کنند!

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یک سیاستمدار بزرگ بودو ما باید برای تبلیغات دینی در جامعۀ خودمان متأسف باشیم که تصویر دقیق و صحیحی از رسول خدا(ص) به جامعه ارائه نداده‌اند.

شالوده ریزی نظام سیاسی اسلامی

این امت سازی فقط سیاست نبود؛ یک بخشی از آن، سیاست بود

بخش عمد ه دیگری آن، تربیت یکایک افراد بود هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ. جمعه 2

یک یک دل ها در زیر تربیت پیغمبر قرار می گرفت. پیغمبر به یکایک ذهن ها و خردها، دانش و علم را تلقین می کرد

و یعلّمهم الکتاب و الحکمــه. حکمت یک مرتبه بالاتر است . فقط این نبود که قوانین و مقررات و احکام را به آنها بیاموزد، بلکه حکمت به آنها می آموخت

 چشم های آنها را بر روی حقایق عالم باز می کرد 10 سال هم پیغمبر این گونه و با این روش حرکت کرد

از طرفی سیاست، ادار ه حکومت، دفاع از کیان جامعه اسلامی، گسترش دامنه اسلام، باز کردن راه برای اینکه گروه های خارج از مدینه به تدریج و یک به یک وارد عرصه نورانی اسلام و معارف اسلامی شوند، ازطرف دیگر هم تربیت یکایک افراد این دو تا را نمی شود از هم جدا کرد

عده ای اسلام را فقط مسئله فردی دانستند و سیاست را از اسلام گرفتند درحالی که نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اوّلی که توانست خود را از دشواری های مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود

بنای جامعه اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل قشون اسلامی، نامه به سیاست مداران بزرگ عالم، ورود در عرصه سیاسی عظیم بشری آن روز، سیاست است
چطور می شود اسلام را از سیاست جدا کرد؟ ! چطور می شود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟!

الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ همانان که قرآن را جزء جزء کردند [به برخى از آن عمل کردند و بعضى را رها نمودند] (حجر19)

بعضی قرآن را تکّه پاره می کنند یؤمن ببعض الکتاب و یکفر ببعض

به عبادت قرآن ایمان می آورند؛ اما به سیاست قرآن ایمان نمی آورند

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ (حدید25) به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل نمودیم تا مردم به عدل و انصاف به پاخیزند.

رسولان خود را خداى جهان     فرستاد با معجزاتى عیان

کتابى عطا کرد و میزان نهاد     که مردم گرایند یکسر به داد

یگانه خدا خلق کرده حدید         که دارد خطر نیز باشد مفید

که معلوم گردد چه کس راستین    کند یارى ایزد و مرسلین

قوى هست و بسیار با اقتدار      کسى کو شما راست پروردگار

قسط چیست؟ قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه . چه کسی می تواند این کار را انجام دهد؟ تشکیل یک جامعه همراه با عدالت و قسط، یک کار سیاسی است؛ کار مدیران یک کشور است

این، هدف انبیاست نه فقط پیغمبر ما، بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همه پیغمبران الهی برای سیاست و برای تشکیل نظام اسلامی آمدند

سیر ه نبی اکرم در دوران ده ساله حاکمیت اسلام در مدینه، یکی از درخشان ترین دوره های حکومت در طول تاریخ بشری است. باید این دور ه کوتاه و پرکار و فوق العاده تأثیرگذار در تاریخ بشر را شناخت. دور ه مدینه، فصل دوم دوران بیست وسه ساله رسالت پیغمبر است. دوران شالوده ریزی نظام اسلامی و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیت اسلام برای همه زمان ها و دوران های تاریخ انسان و همه مکان هاست
البته این الگو، یک الگوی کامل است و مثل آن را دیگر در هیچ دورانی سراغ نداریم؛ لیکن با نگاه به این الگوی کامل، می شود شاخص ها را شناخت. این شاخص ها برای افراد بشر و مسلمان ها علامت هایی است که باید به وسیله آنها نسبت به نظام ها و انسان ها قضاوت کنند

هدف پیغمبر از هجرت به مدینه این بود که با محیط ظالمانه و طاغوتی و فاسد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ای که آن روز در سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزه با کفار مکه نبود؛ مسئله، مسئله جهانی بود
پیامبر اکرم این هدف را دنبال می کرد که هرجا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر سبز خواهد شد. هدف این بود که پیام آزادی و بیداری و خوشبختی انسان به همه دل ها برسد
این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو امکان پذیر نبود؛ لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را به وجود آورد. اینکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعدی ها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزدیک کنند، بسته به همت آنهاست. پیغمبر نمونه را می سازد و به همه بشریت و تاریخ ارائه می کند. نظامی که پیغمبر ساخت، شاخص های گوناگونی دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجسته تر است.

 منطقه ای بزرگ در عربستان (میان نجد و بحرین) که دارای قریه ها، قلعه ها، چشمه ها و نخلستان های فراوان بوده است «اوست آن کس که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد

 

                                      بعثت؛ انقلابی معنوی و سیاسی

بعثت؛ مهمترین فراز از تاریخ اسلام که به عنوان حادثه‌ای بس بزرگ و عظیم نقش بزرگ و تاثیرگذاری در سرنوشت انسانها است

بعثت و رسالت پیامبر را نمی‌توان محصور در قوم یا قبیله‌ای خاص دانست؛ زیرا او برای تمام بشریت و برای تمام قرون و اعصار برگزیده شده و بی‌شک شخصی با این ابعاد شخصیت و رسالت هم جامع است و هم مانع و کامل

شهید مرتضی مطهری: بعثت یک انقلاب معنوی و سیاسی است و دلیل موفقیت آن را باید وجود این دو بعد در دورن این حرکت دانست

انقلابی است که رسالت آن ایستادگی در برابر ظلم و جور در هر زمان و مکان ممکن است، گاه در دشت کربلا و گاه به شکل انقلابی مردمی همچون انقلاب ایران

در بررسی این دو حرکت (بعثت و انقلاب ایران) از قبیل: تقارن با جاهلیت عصر خود، استقلال مکتبی، تشکیل حکومتی مبتنی بر قوانین الهی و درگیری با منافقین عصر خود اشاره نمود

در مبحث تقارن با جاهلیت عصر خود هر دو حرکت پرچمدار غلبه بر جاهلیت و انحطاط اخلاقی بشر هستند

جاهلیت دوران بعثت را می‌توان جهل علمی و فرهنگی و غوطه‌ور بودن در فساد اخلاقی دانست

اقوام دیگر آن عصر نیز هر چند از نظر علم و فرهنگ و به اصطلاح تمدن، پیشرفته‌تر نشان می‌دادند و قابل مقایسه با عربها نبودند، ولی از نظر انحطاط اخلاقی و روحی و جنگهای خونبار پی در پی، دستِ کمی از عرب جاهلی نداشتند

این ویژگی‌های ناپسند آنچنان پیش می‌رفت که نزدیک بود بنیاد این اقوام و ملتها را به کلی نابود کند.

اما جاهلیت عصر حاضر، تمام مفاسد اخلاقی و اجتماعی همان روزگار است که با رنگی نو و به صورت صنعتی پدیدار گشته است و بشریت را به نیستی تهدید می‌کند

بعثت و انقلاب اسلامی، هر دو در زمانی اتفاق افتاد که بشر از نظر اخلاقی و فرهنگی، نهایت نیاز را به یک حرکت الهی فراگیر و هشدار دهنده داشته و دارد

هدف هر دو حرکت اسلامی، این بوده است که با این جاهلیت مبارزه و فساد را از جامعه بشری ریشه کن کنند و با همه عوامل فساد نه تنها در قلمرو اسلام، که در همه جوامع بشری به مقابله برخیزند

در زمینه استقلال مکتبی بعثت و انقلاب اسلامی، نه تنها در محیط خود، بلکه در سطح جهان، مکتبی مستقل به شمار می آیند و از همه مکاتب حاکم بر جهان و حتی از مکتب‌های دینی رایج دنیا، جدا هستند

این دو انقلاب کوشیده‌اند طرحی نو و نظمی نوین در سطح جهان پدید آورند و به هیچ وجه دنباله رو مکتب‌های بشری، اعم از فلسفی، اقتصادی یا سیاسی نیستند و در همه این زمینه‌ها، خود مکتبی مستقل شمرده می‌شوند.

پیرامون تشکیل حکومتی برمبنای قوانین الهی این گونه می‌توان بیان داشت که هر دو حرکت، بر اساس دین، حکومت تأسیس کردند؛ حکومتی بسیار نیرومند با همه اسباب و لوازم و ضوابط آن و با این هدف که دین را از کُنج معابد بیرون آورند و به صحنه اجتماع بکشانند.

جهان هرگز انتظار آن را نداشت که دستکم در عصر حاضر، دین بتواند قدرت سیاسی را به دست گیرد. اما شاهد بودیم که اسلام در آغاز ظهور و در عصر انقلاب، در بین بهت و حیرت جهانیان، حکومت «اللّه » را بر پایه قوانین الهی و دستورات قرآنی استوار کرد
شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و جانشینانش در آن زمان و نیز شخص امام خمینی رحمه الله و جانشین ایشان مقام معظم رهبری در عصر حاضر، با قدرت تمام، زمام امر دین و سیاست را به دست گرفتند و حتی در جنگ و صلح که عنصری اجتناب ناپذیر در عرصه سیاست و حکومت است، با ایفا کردن نقشی بزرگ، سرانجام پیروز و سرفراز از غائله بیرون آمدند.

 حرکتهای بزرگ در همان دوران آغاز و شکوفایی دچار نفاق و دو دستگی می‌گردند و سرانجام با پیدایش منافقین مبتلا به دشمن خودی گردیده که از بیگانه بدتر و ضربه‌اش از دشمن خارجی، کاری‌تر است
نقش منافقان در صدر اسلام و بویژه پس از هجرت، در سراسر سوره‌های مدنی قرآن بازگو شده است. هر قدر اسلام پیش می‌رفت و عمر پیامبر به سر می‌رسید، نقش آنان بیشتر می شد و مبارزه قرآن با آنها گسترش می‌یافت تا جایی که یک سوره کامل درباره ایشان نازل گردید
در زمان نزول سوره‌های مائده و توبه نیز که از آخرین سوره های مدنی هستند، نبرد اسلام با نفاق به اوج رسید. از طرفی، شاهد بودیم که انقلاب اسلامی ایران پس از پیروزی، عینا به چنین دشمن خودی مبتلا گردید که در ایدئولوژی خود هدفی جز ضربه زدن را دنبال نمی‌کردند ولی چه بسا همین مسلک آغازی برای نیستی و پوچی آنها بود
منابع 1. کتاب آینده انقلاب اسلامی ، شهید مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا 2. سایت حوزه

بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله/ حسنت جمع خصاله/ صلوا علیه و آله

این کلام سعدی بزرگ است و او در جایی دیگر می فرماید:

ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد

باید اذعان کرد که در وصف خلق نیکوی محمد بن عبدالله همه سخنوران داد سخن داده اند توصیف کسی که در ذهن کودکانه آدم بلوغ کاشت، انسان به کمال رسید و دستیابی به انسان کامل میسر شد رسولی که فرمود من برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شدم پیامبری که حلم را سید اخلاق می دانست

الحلم سید الاخلاق انسان همیشه و بیش از همه چیز به مکارم اخلاق و معلم الهی نیاز دارد به همین لحاظ رسول نورانی ما فرمود: انما بعثت معلما من معلم مبعوث شدم این معلم سراپا مشتاق و این معلم درد اصلی در بشر را شناخت و نسخه علاج - قرآن- را به عنوان معجزه خویش نثار انسان راه مقصود گم کرده کرد

با حضور نور نبی(ص) کار شیطان سخت تر شد و کاخ ظلم ترک خورد

با حضور و بروز آن ملکوتی مرد، بنیان ظلم و ستم، جهل و خرافات متزلزل شد

ابر قدرت ایران و روم که حاضر نبودند جماعت عرب، همان عرب سوسمارخور و دختر زنده به گور کن را به مستعمره خود افزوده کنند در مقابل این محمد عربی تسلیم شدند سعدی چه عالی فرمود:

دوستان منع کنندم که مده دل به عرب من چگونه ندهم دل که محمد عرب است

محمد عربی که آبروی هر دو سراست با بیان مهر و خلق نیکو صید اهل نظرکرد بتخانه ها مسجد شد و مساجد محل جنگ و حرب با شیطان

با حضور نور نبی(ص) کار شیطان سخت تر شد و کاخ ظلم ترک خورد

ابر قدرت ایران و روم که شبیه ابر قدرت های آمریکا و شوروی امروز بودند به کرشمه ای فرو ریختند

راستی چه مشابهتی است بین آن رسول و این روح الله. پدر فاطمه شاعر و ساحر نبود تصور و تخیل نبود حقیقتی به روشنی آفتاب و به زلالی آب به صدایی بلند فرمود: بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید

هر چه بت و بتگر را نفی کرد و به ذهن آدم الله را هدیه داد تا کلمه لا اله الا الله بر زبان ها جاری شود

امام خمینی هم به مدد مسیحای جدش رسول اسلام همان پرحم لا اله الا الله را بر قلل رفیع جهان برافرازد با انقلاب امام کمونیسم محو شد و کمیت امپریالیسم لنگ می زند

آن فریاد توحیدی از گلوی روح الله بلند شد و پرچم امام به نایبش آیت الله خامنه ای رسید و این راه تا ظهور نور مهدی ادامه دارد 

امام ما فرمود: تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم

براستی که افسانه سخن بدین درازی نشود می زلال وحدت در کف سلسله نوبت جوشش زد و هنوز می جوشد

کلام وحی به واسطه حقیقت و نیاز بشر اعصار و قرون دوش به دوش، گوش به گوش و دست به دست گشت تا حالا به ما رسیده و از هر پنج نفر آدم روی کره زمین یک تن مسلمان است و زلال اسلام روز به روز و لحظه به لحظه فراگیرتر می شود مسلمین دارند به وحدت می رسند و ابر ظلمت ها از وحدت ایشان هراس دارند

ولایت فقیه امتداد کربلا، غدیر و مبعث است

شیفتگان موی او معتکفان کوی مقصود و منصور علی(علیه السلام) به حقیقت امام و ولایت فقیه پی برده اند و مردم امروز خوب می دانند تنها راه و اتصال به دریای دین اطاعت از ولی امر و ولایت مطلقه فقیه است. ولایت فقیه امتداد کربلا، غدیر و مبعث است راه روشن و نورانی نبی اسلام به ولایت و النهایه به ظهور آخرین خم سربسته امامت می رسد. ابهت و عظمت محمد(صلی الله علیه و آله) به فرزندانش روح الله و سید علی رسیده و شمه ای از حماسه ولایت حزب الله را خلق کرده و به قول قرآن، حزب الله غالب است و زمین به وارثان اصلی خود یعنی مستضعفین خواهد رسید. خفاش های مخالف نور نمی توانند مقابل خورشید ولایت دیوار فراق بکشند و وحدت گل درخت توحید است من و تو به برکت اسلام ما شدیم. تازه گفتیم: این ما و من نتیجه بیگانگی بود صد دل به یکدگر چو شود آشنا یکی است

یکی شدن را پاس داریم تا رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بر ما مبعوث شود و در قلب هایمان ظهور کند که اگر چنین شود کمترین حاصلش این است که دیگر موازیان به ناچاری نیستیم بلکه به جای بر هم بودن با هم بودن را جشن می گیریم.

پیامبر اسلام دندانش شکست که دل مسلمین از نفاق نشکند قرآن فرمود منافقین از کفار هم بدترند و امروز نفاق کهنه و نو بر آن است که بین مسلمین شکاف و تفرقه ایجاد کند دل از تفرقه بیزار است اگر اسلام در ما تجلی کند همه یک حرف را زمزمه می کنیم و همه با هم می گوییم:

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم همه می گوییم نیست خدایی جز خدای یگانه همیشه شیطان ها از جدایی ها استفاده کرده و جمع ما را پریشان کرده اند امروز برای پاس داشتن مبعث، غدیر و کربلا که به قول قزوه عزیز: ابتدای کربلا مدینه نیست ابتدای کربلا غدیر بود

باید دور ولایت پروانه وار بگردیم و برای به دست آوردن لبخند پیامبر اسلام(ص) همه با هم بگوییم

نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست

 شعری بدون نقطه در وصف پیامبر (ص)

محمود مسلم ملائک امار مطاع در ممالک

هم سالک و هم سلوک و مسلوک او مالک و ماسواه مملوک

هر حکم که داد هر دل آگاه سر لوحه حکم اسم الله

اسمی که در او دوای هر درد اسمی که روای مرئه و مرد

اسمی که مراد آدم آمد اسمی که سرود عالم آمد

سوداگر اگر در او دل آسود سودا همه سود دارد و سود

مر همدم کردگار عالم کی هول و هراس دارد و همّ

دل در حرم مطهر او گل گردد و هم معطّر او

هر دل که ولای وصل دارد همواره هوای وصل دارد

موسی که هوای طور دارد کی دل سر وصل حور دارد

ای وای مر آدم هوس را دل داده کام سگ مگس را

در وصل صمد رسد رصدگر در اسم احد رود سراسر

درگاه سحر مراد سالک دادار دهد علی مسالک

لوح دل آملی اوّاه دارد صور ملائک الله

هنوز پس از چهارده قرن، صدایت را می شنوم روشنت را،
صدای از پس دیوارهای قرون صدای ضجه بت‌ها را، که می شکستی شان و صدای انسانیت را، که با تو نفسی تازه یافته بود و از زیر گورهای جهالت و خروارها خاک تعصب و بی ریشگی به سمت آسمان وحی پلک می‌گشود و حقیقت انسان را مشاهده می‌نمود. صدایت را می شنوم که بر پیکر صخره‌های سنگی موهوم و بت‌های جاهلی لرزه افکنده. هنوز نسیم پیامت می وزد که آتش نمرودیان را خاموش ساخت و طرحی از گلستان حقیقت انداخت.

از حرا پایین بیا و قولوا لااله الاالله تفلحوا را دوباره فریادکن؛ تا زمین زیر گام هایت دوباره جان گیرد، تا این بار، عصر منجمد آهن و ابر رایانه و موشک، در برابر خورشید نگاه تو ذوب شود؛ تا لات و عزی‌های نوپدید، جاودانگی پیام تو را باور کنند و در خود فرو ریزند. صدایت را هنوز می شنوم؛ دوباره بیا و از شکستن بگو و از ساختن از عطر بال جبرئیل بگو و از وحی از پرواز بگو و از رسیدن از عشق بگو و از لاهوت از ملکوت
 زمان در انتظار انقلابی بزرگ است و به دنبال آن انقلابی بزرگ،
 که پس از چهارده قرن غفلت و دلواپسی، لابه لای همه هیاهوهای مدرن
 از تو می‌گوید، از عشق، از انسان، از خدا او می آید تا انسانیت، نفسی دوباره یابد و بار دیگر انسان خفته در زیر خروارها جهل و تعصب رها شود از خود هنوز از پس دیوار قرون، صدایت را می شنوم  و صدای او را که صدای توست؛ که سرشار از عطر خوش وحی است؛ که مژده آمدنش را خود داده‌ای
 او که پیام آشنای حرا را، دوباره در جان مان جلا می‌بخشد  اینک در سایه سار نامت ایستاده‌ایم و بعثت را دوباره فریاد می‌کشیم  و از دوردست، چشم به راه غبار سواری هستیم که می‌آید
 از حرای غیبت، و پرچم سبز توحید بر دوش او می‌آید و زمین زیر گام هایش جانی دوباره می گیرد....

بازگشت جاهلی و جهالت امت اسلامی

خداوند در آیاتی از جمله 110 آل عمران بیان کرده، امت اسلام در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بهترین و برترین امت و جامعه ای بود که در طول تاریخ بشری شکل گرفته است. از این رو این امت در آن دوره به عنوان امت برتر و نمونه به جهانیان معرفی می شود. اما این دلیل نمی شود که این امت دچار آزمون و ابتلائات الهی نشود؛ زیرا آزمون ها و ابتلائات الهی از سنت ها و قوانین حاکم بر هستی و جامعه و تاریخ بشری است. (عنکبوت2)
بنابراین، امت اسلام همانند دیگر امت ها دچار آزمون های سخت و فتنه های بسیاری می شود تا سیه رو شود هر که در او غش باشد
براساس برخی از روایات مشهور و معتبر، هر آنچه در قرآن از امت های پیشین به ویژه امت یهود گزارش شده بر سر امت اسلام نیز خواهد آمد و طابق النعل بالنعل امت اسلام با آزمون هایی همانند امت یهود مواجه خواهند شد و بسیاری در این آزمون ها ریزش کرده و بسیاری نیز رویش می کنند
خداوند بارها در جنگ ها و مصیبت ها، امت اسلام را آزمود و در این میان بسیاری نیز موفق و سربلند بیرون آمدند و منافقان رسوا شدند. گزارش های قرآنی در این باره به ویژه درباره جنگ بدر و احد و حنین و احزاب بسیار است و می توان با مراجعه به این آیات میزان و مقدار آزمون ها و ریزش ها و رویش ها را دریافت.

پیامبرصلی الله علیه و آله وعده می دهد که پس از وی، امت به آزمون های بسیار سختی مبتلا می شود که کمتر کسی از آن جان به سلامت بیرون می برد.

خداوند نیز به امت هشدار می دهد که در صورت مرگ و قتل پیامبر کاری نکنند که به گذشته بازگردند و انقلاب جاهلی رخ دهد:
وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ؛ و محمد جز فرستاده ای که پیش از او ]هم[ پیامبرانی ]آمده و[ گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمی گردید و هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد (آل عمران144)

به نظر می رسد که این بازگشت به دوره جاهلیت پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله رخ داده است؛ زیرا نشانه های بسیاری را می توان یافت که این ادعا را ثابت می کند؛ حتی اگر از همه شواهد و نشانه های قطعی در این بازگشت به عصر جاهلیت بگذریم، نشانه هایی چون شهادت و قتل اهل بیت(علیهم السلام) خود گواه روشنی بر این بازگشت است
زیرا تنها در صورت بازگشت جاهلی است که امت اسلام چنین درنده خو، اولیاء و اوصیای پیامبرصلی الله علیه و آله را به قتل و شهادت می رسانند و با این کار خویش به خدا تقرب می جویند
نشانه های جاهلی که قرآن بیان می کند، کم ارزشی دختر در میان مردم و قتل و زنده به گور کردن آنان (نحل 58 و 59 و 26؛ تکویر 8 و 9)، وادار کردن دختران به فحشاء (نور33)، تعصب های قبیله ای (فتح25 و 26) تعصب به زبان عربی (شعراء195 و 198 و 199)
تجاوزگری و بی عدالتی (اعراف33)، تقلید کورکورانه از نیاکان و رهبران (بقره107؛ مائده 103 و 104؛ زخرف 22 و 24)، شرابخواری (بقره219؛ مائده 90) ضلالت و گمراهی از راه خدا و دین اسلام (بقره 189)، تکاثر و تفاخر به مال و ثروت و مردگان (تکاثر) و مانند آن بوده است.

در دوره جاهلیت، هیچ ارزش عقلانی و وحیانی مورد توجه نبوده و ضدارزش ها به ارزش تبدیل شده و چیزی از سنت های دین حنیف ابراهیمی باقی نمانده بود. عبادت ایشان جز با کف و سوت زدن بروز نمی یافت. (انفال53) و جنگ و خصومت در میان آنان به سبب تجاوزگری، امری متداول بود. (آل عمران103)
به هر حال، هرچیزی که درباره زشتی ها در یک جامعه قابل تصور است، در جامعه جاهلیت وجود داشت. پیامبرصلی الله علیه و آله با تلاش های بیست و سه ساله خود گام های بلندی برای تحول در این جامعه برداشت و جامعه نمونه و برتری را ارایه داد؛ اما گروهی از منافقان که همواره در کمین بودند، توانستند دوباره پس از رحلت پیامبر مسیر اصلی را تغییر دهند و در یک فرآیندی مردم را منقلب کردند و آیین جاهلیت را به شکلی زنده کردند
زیرا مردم بر دین ملوک و رهبران خود هستند و زمانی که رهبران برخلاف نص صریح قرآن و روایات به اجتهاد می پردازند و در برابر نص ولایت، خلافت قبیله ای را مطرح می کنند و یا به جای نص حج تمتع و متعه، هر دو را ابطال می کنند زیرا برخلاف فرهنگ جاهلی بوده است، می توان دانست که چگونه آن هشدار قرآنی درباره بازگشت به جاهلیت پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله تحقق می یابد.

اهداف و موانع دعوت و رسالت 

یکی از مسئولیت های بشر در قبال دیگران دعوت آنان به سوی ایمان و کارهای صالح است. این مسئولیت انسان را می بایست در ادامه خط رسالتی پیامبران تعریف کرد. بنابراین دعوت، استمرار خط رسالت پیامبرانی است که از سوی خداوند برای راهنمایی بشر فرستاده شده اند
در آموزه های قرآنی، اهدافی چند به عنوان رسالت پیامبران بیان شده است که از جمله آن ها تبلیغ می باشد. با این همه نمی توان مراد از دعوت را در تبلیغ صرف خلاصه کرد زیرا اگر چه تبلیغ و بلاغ از مهم ترین وظایف رسالتی پیامبران دانسته شده، ولی این رسالت، زمانی به پایان و کمال خود می رسد که اهداف اصلی تبلیغ برآورده شده باشد.
از این رو مسایلی چون تعلیم و تزکیه قیام به عدالت و اجرای حدود الهی در جامعه به شکل نظام سیاسی، به عنوان اهداف دعوت و رسالت مورد توجه قرار گرفته است
برای این که درک درستی از اهداف رسالت داشته و با موانعی که در راه دعوت و رسالت ایجاد می شود آشنا شویم، تحلیل قرآن را در این باره نیاز داریم

اهداف مشترک انسان ها

نگاه قرآن به هستی و انسان بر این پایه استوار است که برای آنها اهداف عمومی و خاص است که باید آن را به دست آورند. شاید بتوان گفت اهدافی که خداوند برای انسان بیان داشته و آن را فلسفه آفرینش و حکمت ایجادی بشر دانسته است، اهدافی در چند سطوح است
به این معنا که اهدافی به عنوان اهداف ابتدایی و مقدمی مورد توجه بوده و اهدافی هم به عنوان اهداف میانی و نهایی درنظر گرفته شده است
دست یابی به مقام عبودیتی که بنیاد آن بر ربوبیت طولی بشر و خلافت انسان از خداوند می باشد، شاید مهم ترین و اساسی ترین و غایی ترین آن اهداف باشد
با این همه راه رسیدن به این هدف غایی تنها از میان همان اهدافی می گذرد که از آن به اهداف ابتدایی و میانی یاد شده است
از این رو همه انسان ها برای دست یابی به عبودیت ربوبی و خلافت الهی، می بایست به مقام تعلیمی و تزکیه ای دست یابند که فرصت دست یابی به این هدف غایی را فراهم می آورد.

بنابراین باید اهداف مشترک همه انسان ها را در همان هدف و حکمت آفرینش انسان جست وجو کرد که در آیه 56 سوره ذاریات به مقام عبودیت آگاهانه تعبیر شده است که بر پایه روایت تفسیری معصوم(علیهم السلام) کنه و ذات چنین عبودیتی همان ربوبیت است
بنابراین رسالت و مأموریتی که از سوی خداوند، نخست بر دوش انسان های کاملی به نام پیامبران(علیهم السلام) و سپس پیروان و شیعیان آنان به عنوان ربانیون و در مرحله سوم بر دوش همگان نهاده شده است، چیزی جز تبیین و تعیین سازوکاری برای رسیدن به این اهداف در سطوح مختلف نیست از این رو می توان گفت که اهداف مشترک همه انسان ها، چیزی جز دست یابی به هدف غایی و حکمت آفرینش انسان نخواهد بود
خداوند در آیاتی چون 213 سوره بقره و 81 سوره آل عمران ونیز 90 سوره انعام برای تبیین اهداف مشترک پیامبران الهی در حوزه رسالت الهی، به این اهداف توجه می دهد.

به نظر می رسد که این اهداف همه سطوح را دربرمی گیرد، چنان که از همه ابزارها برای رسیدن به این مهم بهره می جوید. به این معنا که مسئله قضاوت و حکومت نیز به عنوان یکی از سازوکارهای مهم دست یابی به این هدف مورد توجه است؛ زیرا ماموریت و مسئولیت پیامبران تنها هدایت طریقی نیست بلکه هدایت ایصالی نیز برعهده پیامبران نهاده شده است.

در همین آیه 213 بقره افزون بر تبیین قوانین دست یابی به محیط کمالی برای رسیدن به مقام عبودیت، به مسئله اجرای قوانین و اعمال آن و قضاوت و حکومت توجه می دهد و آن را رسالت همه پیامبران بر میشمارد که البته به اسبابی این امکان برای برخی نیز فراهم نیامده است تا به این مسئولیت و ماموریت خویش جامه عمل بپوشانند
بر این اساس می توان گفت که ایجاد جامعه مدنی و قانون گرا و دولت و حکومتی که این قوانین الهی را اجرایی کرده و شرایط عمومی را برای دست یابی همه بشر به عبودیت فراهم آورد، از مهم ترین اهداف رسالتی همه پیامبران از جمله پیامبر صلی الله علیه و آله و به تبع آنان همه شیعیان و مومنان آنان می باشد.

بی گمان دست یابی به چنین شرایط مطلوب، با دشواری های بسیار و تحمل مشکلات زیاد ممکن و شدنی است، زیرا یکی از عناصر اصلی ایجاد چنین شرایط، تحقق عدالت همه جانبه است که بسیاری از انسانهای مستکبر و ظالم آن را برنمی تابند
از این رو خداوند در آیه 34 انعام به مومنان هشدار می دهد که تحقق اهداف رسالتی همواره مستلزم تحمل مشکلاتی است لذا همه کسانی که در این مسیر گام برمی دارند می بایست با افزایش صبر و شکیبایی خویش، آماده هرگونه جانفشانی و تضحیه باشند؛ زیرا بسیاری از مستکبران از انسان و جنیان این اهداف و تحقق آن را برنمی تابند و اجازه نمی دهند تا انسانها به سادگی به این اهداف دست یابند.

اهداف رسالتی پیامبران و امت

قرآن مهم ترین اهداف رسالتی پیامبران و امت را، دعوت مردم به سوی حق و حقیقت برمی شمارد و خواهان ابلاغ کامل این معنا از سوی دعوت گران به همه مردم می شود
از آن جایی که هر انسانی نیازمند آن است تا از موقعیت خویش در جهان و جامعه آگاه باشد و مسئولیت های خود را بشناسد، مسئله اتمام حجت به عنوان یکی از مهم ترین اهداف رسالتی مطرح می شود. خداوند در آیاتی چون 165 نساء و 19 مائده و 130 و 131 انعام و آیات بسیار دیگر، مسئله اتمام حجت را مسئله مهم در دعوت و رسالت بیان می کند
زیرا هنگامی شخص را می توان در دنیا و آخرت مجازات و تنبیه کرد که شخص نسبت به قانون و اهداف زندگی و آفرینش خویش و جهان آگاهی داشته باشد. به این معنا که اگر شخصی نسبت به حقیقت آفرینش و حکمت آن آگاهی نداشته باشد و زندگی خود را صرف امور لغو و بیهوده نماید و آن را به تباهی کشد، نمی توان وی را مقصر دانست و تنبیه و مجازات نمود
بنابراین یکی از مهم ترین وظایف رسالتی آن است که مردم را نسبت به حکمت آفرینش آگاه کرد و قوانین و سنت های الهی را به آنان گوشزد کرد دراین صورت می توان آنها را به سبب تمرد و طغیان و یا کوتاهی و قصور، مقصر دانست و در دنیا و آخرت به مجازات سخت تنبیه کرد.

از این جا مساله توحید و دعوت به آن مطرح می شود، زیرا هستی شناسی و جهان بینی اسلامی مشخص می دارد که هستی بر مدار توحید می گردد. بر این اساس دعوت به توحید به معنای دعوت به حقیقت اصلی جهان است.

در نتیجه آن، نفی طاغوت ها و هر گونه تعدد و شرک، به عنوان لازمه توحید خود را بر دعوت تحمیل می کند. به این معنا که دعوت به توحید همه جانبه و محض به مفهوم نفی طاغوت هاست و اثبات توحید، مستلزم نفی همه طاغوت ها می باشد. از این رو از مهم ترین اهداف رسالتی، اثبات توحید و دعوت به آن و نفی طاغوت ها است که در آیه 36 سوره نحل مطرح می شود
در حقیقت پیامبران و شیعیان آنان، می بایست مسیری را نشان دهند که مردم را به سوی پذیرش توحید و نفی طاغوت بکشاند و جز خداوند به کسی تکیه و توکل نکنند و از غیر نخواهند و به غیر نپیوندند
براین اساس دعوت و راهنمایی مردم به صراط مستقیم که انسان را به هدف غایی یعنی عبودیت و تقرب الهی می کشاند، به عنوان یک ماموریت و مسئولیت بر دوش پیامبران سنگینی می کند. (بقره 213) این راه راست و صراط مستقیم، افزون بر این که راه است، از ویژگی های دیگری نیز برخوردار می باشد
زیرا به انسان کمک می کند تا خود را بشناسد و هم چنین خود را چنان بسازد که زمینه تقرب و عبودیت محض و در نهایت ربوبیت و خلافت طولی فراهم آید.

از این رو راه مستقیم را راه تقوا و درست کاری (اعراف 35) و راه اصلاح و تزکیه دانسته اند. (همان و نیز انعام 48) ولی از آن جایی که به دلایل و عوامل درونی و بیرونی چون هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی نمی توان به سادگی در مسیر تقوا و درست کاری گام برداشت اصلاح و تزکیه نفس انسان ها به عنوان یک هدف و ماموریت اصلی برای پیامبران و مومنان تعریف شده است.

پیامبران می بایست شرایطی را فراهم آورند تا همگان بتوانند به این آگاهی برسند که راه رسیدن به حقیقت یکی است و تنها راه راست است که به آنان کمک می کند تا در مسیر درست گام بردارند و هدف خلقت و آفرینش را تحقق بخشند. بر این اساس آنان ماموریت یافتند تا خود به عنوان الگوی زندگی بشر درآیند و با پیشگامی در ایمان کامل و اعمال نیک و صالح، زمینه مساعدی را برای سرمشق قرار گرفتن فراهم آورند.

از آن جایی که ترس مردم در زندگی، ترس فقدان سعادت و خوشبختی است، پیامبران به مردمان نشان می دهند که چگونه می توان با ایمان و عمل صالح به خوشبختی دست یافت و امنیت خاطر فراهم آورد به گونه ای که دیگر ترس از آینده نداشته باشند و غم گذشته بر دوش آنان سنگینی نکند. زندگی پیامبران، سرشار از امید به زندگی و خوشبختی و رهایی از ترس و خوف است.

خداوند در آیه 48 انعام یکی از ماموریت های پیامبران را نشان دادن این حقیقت می داند که آنان با ایمان و عمل صالح خویش، شرایطی را فراهم می آورند که احساس خوشبختی واقعی در آنان نمودار می شود، به گونه ای که دیگران نیز در عمل، خواهان دستیابی به آن می شوند
در حقیقت پیامبران با رفتار و زندگی خود، دیگران را آموزش می دهند و تربیت می کنند و راه رسیدن به آرامش و آسایش یعنی خوشبختی را نشان می دهند
از آن جایی که برای رسیدن به هدف غایی آفرینش تنها وجود مقتضی کفایت نمی کند بلکه موانع را نیز از سر راه برداشت، مسئله عدالت گرایی به ویژه درحوزه اجتماعی به عنوان مهمترین وظیفه و مسئولیت تعریف شده است؛ زیرا در هر جامعه ای گروههایی هستند که عدالت خوار می باشند و اجازه نمی دهند تا هرکسی به حق خویش برسد.

از این رو لازم است تا پیامبران و پیروان آنان، برای ایجاد جامعه ای عدالت محور تلاش و کوشش کنند. خداوند در آیه 25 حدید عدالت را به عنوان هدف رسالت تبیین می کند و توضیح می دهد که تحقق آن تنها با همکاری جمعی امت، امکان پذیر است
به این معنا که زمانی در یک جامعه عدالت برپا خواهدشد که توده های مردم در صف تحقق آن پیشگام باشند. بنابراین، پیامبران تنها می توانند حقیقت عدالت و آثار آن را به مردم بشناسانند ولی این توده های مردم هستند که می توانند آن را در جامعه استوار کرده و عینیت می بخشند.

البته پیامبران و پیروان واقعی آنان که جزو نخبگان جامعه می باشند می بایست برای مدیریت جامعه دراین مسئله پیشگام باشند، زیرا مدیریت جامعه برای تحقق عدالت نیازمند علوم و توانایی های خاص است. از این رو پیامبران مسئولیت قضاوت و داوری و نیز حکومت و حاکمیت را برعهده دارند
آنان به عنوان نخبگان جامعه باید در این مسئولیت خطیر قرار گیرند و عدالت را در جامعه با کمک توده های مردم تحقق بخشند، زیرا بی وجود عدالت در جامعه امکان دستیابی عمومی به هدف آفرینش یعنی خلاقت ربوبی شدنی نیست
به سخن دیگر، حکومت نخبگان ایمانی و مدیریت آنان به عنوان یک وظیفه و مسئولیت مطرح می باشد (بقره 213) و خداوند از ایشان پیمان گرفته است تا به این مسئولیت بپردازند و از زیر آن شانه خالی نکنند.

موانع رسالت

مسئولیت خطیر دستیابی به عبودیت ربوبی برای تک تک انسان ها کاری سخت است. هرکسی به علل درونی و بیرونی چون هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی با مقاومت های بسیار مواجه است که به وی اجازه رسیدن به این مقام و هدف را نمی دهد
این مشکل زمانی دو چندان می شود که انسان بخواهد افزون بر خود، دست دیگری را نیز بگیرد و او را به سوی این هدف و مقام بکشاند از این رو پیامبرصلی الله علیه و آله پس از این که ماموریت یافت تا دست دیگران را گرفته و امت را نیز به هدایت ایصالی به هدف برساند، احساس سنگینی مضاعف کرد و فرمود که این مسئولیت سنگین و خطیر موهایش را سپید کرد.

به این معنا که انسان می تواند خود را درمسیر مستقیم نگه دارد ولی این که دیگران را نیز در این مسیر نگه داشته و آنان را به مقصد و مقصود برساند بسیار سخت تر و دشوارتر می باشد که پیامبر با آن عظمت و سعه وجودی اش احساس سنگینی آن را یادآور می شود
در فرآیند اجتماعی شدن دین واهداف آن، مشکلات و دشواری های بسیار و سخت وجود دارد. مقاومت به سبب آن که جمعی و گروهی انجام می شود، فشار مضاعفی را وارد می سازد و کار دعوت و رسالت را سخت می کند.

خداوند در تبیین موانع رسالت و دعوت، از مانع عمده هواپرستی که درهمه انسان ها نهفته است (بقره 78 و مائده 70) و اغواگری های شیطانی (نحل 63) سخن به میان می آورد؛ زیرا این دو مانع در همه انسان ها مشترک است و همه از این مشکل رنج می برند. براین اساس نیاز است تا زمینه به گونه ای فراهم آید تا تک تک انسان ها با هواهای نفسانی خود در درون و وسوسه ها و اغواگری های بیرونی شیطان مبارزه کنند تا درمسیر راست قرارگیرند.

دراین میان برخی از مردم به اسبابی چند نسبت به دعوت و رسالت، واکنش منفی نشان می دهند و با آن که حقانیت دعوت را می دانند و راه رسیدن به خوشبختی را تنها همین راه می شناسند، ولی دارای نوعی لجاجت هستند و حاضر نمی شوند زیر بار دعوت شخص و یا اشخاصی بروند
بارها درجامعه با اشخاصی مواجه شده ایم که تنها به سبب مخالفت و از روی لجاجت حاضر نمی شوند تا زیر بار حق بروند و می گویند چون فلانی این دعوت را کرده و این مطلب از اوست نمی پذیریم و اگر کسی دیگر بود قبول می کردیم
لجاجت مردم اشکال و ابعاد مختلفی دارد که خداوند در آیات 183 و 184 آل عمران لجاجت را یکی از موانع عمده گسترش اسلام و دعوت و رسالت آن برشمرده و نسبت به آن هشدار داده است
آیه هائی چون 91 انعام و 94 اسراء و 33 مومنون و 6 تغابن، ظاهر نگری و بهانه جویی ها را مانع دیگری برای پـذیرش دعوت و رسالت برمی شمارد و توضیح می دهد که چگونه شماری از مردم به سبب این رویه و رفتار ضدهنجاری و رفتاری، از مسیر حق و حقانیت دور می افتند و گمراه می شوند و زندگی خود را تباه می سازند. درحوزه عمل اجتماعی، مهم ترین مشکل از سوی دو گروه اجتماعی پدید می آید.

 خداوند در آیه 87 بقره رویه استکباری کسانی را که دارای روحیه تکبر هستند معرفی کرده و آن را عامل مهم درعدم پیشرفت دعوت و رسالت پیامبران برمی شمارد. به این معنا که اهل استکبار اجازه نمی دهند تا قوانین الهی و عدالت فراگیر درجامعه تحقق یابد و مردم در مسیر کمالی گام بردارند. جامعه ایمانی همواره با چنین گروه ها و اشخاصی مواجه است که سد راه رشد و کمال آنان هستند. مبارزه با آنان نیز می بایست درسرلوحه کارها قرارگیرد.

گروه دوم اجتماعی که به شدت با رسالت پیامبران به مخالفت می پردازند، گروه اشراف هستند که اجازه دعوت به پیامبران و پیروان آنان نمی دهند. از این رو خداوند در آیه 34 سبا و 23 زخرف آنان را به عنوان دشمنان اسلام و دعوت های الهی معرفی می کند. بنابراین لازم است نسبت به مستکبران و اشراف هوشیار و بیدار بود
زیرا آنان به عناوین مختلف اجازه نمی دهند تا رسالت پیامبران به درستی تبیین شود و یا به مورد اجرا گذشته شود. درهمه جوامع، مستکبران و اشراف هستند که با عدالت و دولت اسلامی مخالفت می کنند و نظریه و عمل اسلامی را از درون و بیرون به چالش می کشانند
لذا لازم است با هوشیاری، آنان را شناسایی و به مبارزه با آنان اقدام کرد. آنچه گفته شد شماری از اهداف و موانعی است که بر سر راه دعوت ها و رسالت های الهی قرار می گیرد و امت مومن باید بداند که این موانع همواره موجود است و دیگر آن که اهداف پیش گفته همواره باید به عنوان یک ارزش در دولت و ملت نهادینه شود واجازه داده نشود تا کم رنگ و یا بی اهمیت جلوه داده شود.

آیا نبوت تبعیض است؟!

این سوال همواره مطرح است که آیا مقام نبوت به افرادی خاص اختصاص دارد ؟ و اگر چنین است آیا این اختصاص یک نوع تبعیض نیست ؟ آفرینش آمیخته با نظام صحیح ، چنین تفاوتی را ایجاب می کند، مثلاً بدن انسان، آفرینشی منظم است و برای تأمین این نظام، تفاوت هایی در میان اعضا باید باشد. اگر تمام سلول های بدن انسان، به ظرافت سلول های شبکیه ی چشم و یا به تحرک سلول های قلب باشند، سازمان بدن به هم می ریزد
باید سلول هایی همچون مغز در بدن باشند و رهبری عضلات و اعضای بدن را به عهده بگیرند. هیچ کس نمی تواند بگوید چرا همه ی بدن مغز نیست و یا مثلاً چرا در یک گیاه همه ی سلول ها به ظرافت و لطافت و زیبایی گلبرگ ها نمی باشند؛ زیرا چنین وضعی ساختمان گیاه را به کلی دست‌خوش فنا و نیستی می کند.

نکته ی قابل توجه این جا است که این امتیاز ذاتی که برای ایجاد یک سازمان منظم ، نهایت لزوم را دارد، ساده نیست ، بلکه توأم با مسئولیت عظیم به اندازه ی این امتیاز می باشد
وجود این مسئولیت سنگین ، تعادل کفه های ترازوی خلقت آن ها را تأمین خواهد کرد؛ یعنی به همان نسبت که پیامبران و رهبران بشر امتیاز دارند، مسئولیت نیز دارند. اگر ضرورت بعثت انبیا ثابت شد، طبیعی است لزوم نبی و انسان کامل نیز ثابت خواهد شد
اگر افرادی به منصب خطیر نبوت گمارده نشوند، بشر از وحی محروم می شود و با محرومیت از وحی ، تشخیص راه صحیح و وظایف فردی و اجتماعی میسر نخواهد بود؛ در نتیجه هدف آفرینش که رسیدن به کمال است ،محقق نخواهد شد و این نقض غرض است تفسیر نمونه ، ج 2 ص 389 با تلخیص

یٰا أَهْلَ الْکِتٰابِ قَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولُنٰا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلىٰ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مٰا جٰاءَنٰا مِنْ بَشِیرٍ وَ لاٰ نَذِیرٍ فَقَدْ جٰاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللّٰهُ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ . إِنّٰا أَرْسَلْنٰاکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاّٰ خَلاٰ فِیهٰا نَذِیرٌ   

 الا اى نصارا الا اى یهود                 مائده19        رسولى ز یزدان کنون رو نمود

که دین را به تحقیق سازد بیان                  بگوید همه حکم و آیات آن 

در این روزگاران که پیغمبرى                               نبودى که دین را کند رهبرى   

که حجت بگردد شما را تمام                           نگویید دیگر بدین سان کلام  

  که بر ما نیامد از ایزد سفیر                            که گردد بشیر و بگردد نذیر  

کنون پس دگر آمده بر شما                           رسولى که مى خواستید از خدا  

که ایزد تواناست بر هرچه خواست           همه چیز در قدرت کبریاست   

تو مبعوث گشتى بحق از خدا            فاطر24      که باشى بشیر و نذیرى ز ما  

نبودست هرگز یکى امتى                   نبودست اندر جهان ملتى  

مگر آنکه از سوى آن کان جود                          بر آنان نذیرى بیامد فرود

کَذٰلِکَ أَرْسَلْنٰاکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهٰا أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذِی أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتٰابِ رعد30 ... وَ أَرْسَلْنٰاکَ لِلنّٰاسِ رَسُولاً وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً نساء 79

 ترا اى محمد (ص) ز روى اصول           بکردم برآن امتى، من رسول   

کز آن پیشتر نیز قومى دگر                     بُدندى و بستند رخت سفر

هرآنچه ترا وحى کرده خدا                             به مردم بکن عرضه اى مصطفى  

ولى مردمان کافر آیند باز                          برآن مهربان ایزد بى نیاز  

بگو کردگار من آن ایزدیست                      که جز او خدایى دگر هیچ نیست

توکل نمودم به پروردگار                       مرا روى امید بر کردگار  

ترا بر رسالت فرستاده ایم                      گواهى بر این کار هم داده ایم 

که تنها گواهى یکتا خدا                               کفایت نماید چنین امر را                   

رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا نساء‌ 165 یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاٰ تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلاٰمَکُمْ بَلِ اللّٰهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدٰاکُمْ لِلْإِیمٰانِ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَحجرات17  

رسولان بسیار از سوى رب                      فرستاده گشتند بر این سبب   

که بر اهل تقوى بشارت دهند               به دلهایشان شوق و رحمت نهند   

بر آنان که دم از پلیدى زنند                    ز قهر خداوند ترس افکنند        

که حجت نماند دگر بر کسى                  که بر رب خود خرده گیرد بسى    

عزیزست همواره پروردگار   165         که بر وفق حکمت نمودست کار 

از اینکه بگشتند مسلم به دین                   گذارند منت سرت این چنین   

بگو تا به اسلام خود در سخن               نباید گذارید منت به من        

خدا بر شما منتى برنهاد                             که با نور ایمان هدایت بداد       

اگر راستگوئید اندر بیان                           شما را حقیقت رود بر زبان

لَقَدْ بَعَثْنٰا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّٰاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّٰهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلاٰلَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ نحل 36 

همانا که در بین هر امتى                    رسولى بیامد ورا حجتى  

که گوید پرستید پروردگار               بجویید دورى ز بتهاى خوار

خدا عده اى را هدایت بکرد            گروهى دگر را بگرداند طرد  

نمایید گردش به روى زمین             ببینید با چشم انصاف بین 

که آنها که کردند تکذیب حق         سرانجامشان چون شدى زین نسق 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">