تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

فلسفه و اهداف بعثت . بشارت عیسوی . مجموعه شعر بعثت

 

اخلاق نبوی (ص). اسوه کامل بشریت. سیره سیاسی . انسان سازی

 

تبعات رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله 

 

بیعت با پیامبر . فضائل اخلاقی و حکومتی . خاتمیت . پیامبر از زبان قرآن کریم . قرآن و عصمت . توبه پیامبران ! خطابهای خداوند به پیامبر . مقامات . علت برتری پیامبر

 

فلسفه ازدواج های پیامبر (ص) شیطنت های استکبار جهانی

 

ایمان به ولایت محمدی از ارکان ایمان . شرح صدر

 

معراج سفری اعجاز آمیز

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

تبعات رحلت پیامبر(ص)

گزارش های روایی و تاریخی بیانگر این معناست که پس از رحلت پیامبر(ص)، (مائده3 نساء95 مائده76) و نص پیامبر(ص) در غدیر خم و موارد دیگر، بر خلاف فرمان الهی در اثر اقدام گروهی از منافقان قدیم و جدید و صحابه، در سقیفه بنی ساعده، انحراف بزرگی در امت اسلام پیش آمد

و فساد و تباهی آن دامن گیر بشریت شد به گونه ای که هنوز هم آثار و تبعات آن، مسلمانان را به رنج و بدبختی انداخته است؛ زیرا کاری که در سقیفه با غصب خلافت الهی امیرمؤمنان علی(ع) انجام گرفت، موجبات غضب الهی را فراهم آورد و امت اسلام رنگ عدالت و صلاح و خوشبختی را به روی خود ندید

انحرافی که در سقیفه با تغییر نظام سیاسی اسلام از حکومت ولایی به حکومت خلافت انتخابی از سوی برخی از رهبران جامعه رخ داد، موجب شد تا اکثریت مردم به تبعیت از رهبران قبیله ای مهاجر و انصار یعنی قبایل اوس و خزرج و قریش، به حکم ایشان در انتخاب ابوبکر گردن نهند و جامعه را از امامت و ولایت امیرمؤمنان علی(ع) محروم سازند *

پس از آنکه انحراف سقیفه به جای حساسی رسید

عدالت اسلامی با نشخوار عشیره بنی امیه از بیت المال، قربانی و ذبح شد، مردم خسته از ذلت و ظلم و بی عدالتی، خواهان بازگشت به کرامت و عزت و عدالت اسلامی شدند و اولین شعله های قیام پس از سال ها مبارزه ابوذرها در مصر به بار نشست و لشکر عدالت خواهان به سمت مدینه گسیل شد و در آشوبی خونین، عثمان به قتل رسید

انقلابیون برای اینکه حکومت اسلامی را دوباره همانند عصر نبوی تجربه کنند، به خانه علی(ع) هجوم آوردند تا با ایشان به عنوان خلیفه چهارم بیعت کنند

از گزارش های تاریخی و روایی به دست می آید که این بیعت از سوی بیشتر مردم و انقلابیون با عنوان امامت و وصایت انجام نگرفت؛ زیرا هنوز افکار انحرافی در میان مردم حاکم بود و گفتمان انقلابیون نیز گفتمان حاکم بر جامعه اسلامی بود که از زمان ابوبکر و در سقیفه بنی ساعده شکل گرفته بود

پس از آنکه حضرت امیرمؤمنان(ع) حکومت را در دست گرفت

مرکز خلافت خود را به کوفه منتقل کرد، گروه های انقلابی در چندین آزمون و فتنه بزرگ دچار ریزش شدند. در هر جنگی گروه های ناخالص از دور علی(ع) جدا شده و به صف دشمنان و مخالفان حکومت او پیوستند

 در جنگ نخست، گروهی بزرگ از جمله طلحه و زبیر به همراه عایشه به مخالفت پرداختند ناکثین و پیمان شکنان و جنگ جمل را راه انداختند. پیامبر(ص) از پیش ایشان را ناکثین معرفی کرده بود

در فتنه دیگر قاسطین و عدالت خوران به جنگ علی(ع) آمدند. سردمدار این گروه معاویه پسر ابوسفیان است که رهبر کافران و مشرکان در عصر پیامبر(ص) بود و اکنون ثروت و قدرت اسلامی را چون گوی چوگان کودکان به بازی گرفته بودند. اینان جنگ های چند ساله صفین را راه اندازی می کنند که موجب تضعیف اسلام و دولت اسلامی می شود

فتنه سوم، در این فتنه بود که مارقین از امام خویش پیش می افتند و علیه حکومت علوی قیام می کنند و جنگ نهروان را راه می اندازند. در همه این فتنه ها و آزمون ها، ریزش ها و رویش هایی وجود داشت، زیرا افراد خالصی پدید می آیند که تفکر علوی را به عنوان تفکر خالص اسلامی می شناسند و بدان از جان و دل اعتقاد دارند. آنان کسانی هستند که به عنوان شیعه علی(ع) از میان فتنه ها و آزمون ها بیرون می آیند و قایل به اصل امامت می شوند که پیامبر(ص) بدان وصایت کرده بود.

بازگشت جاهلی
امت اسلامی که پیامبر(ص) ایجاد کرده بعنوان برترین امت از سوی خداوند معرفی شده؛ اما با همه اینها، این امت برخلاف همه تلاش های شبانه روزی و جانکاه، نتوانست مسیری را که پیامبر(ص) ترسیم کرده بود ادامه دهد و به همان سرعتی که در مقام برترین ها و اوج ها قرار گرفت، به همان سرعت به دست گروهی دچار سقوط شد

این در حالی است که خداوند و پیامبر(ص) بارها و بارها به امت هشدار داده که مواظب امتحان و آزمون های سخت الهی باشند که اقوام پیشین را دچار غضب الهی کرده است؛ با این همه کسانیکه رهبری امت را غاصبانه در اختیار گرفتند،

امت را به فساد و تباهی شگفتی سوق دادند که همه اهل بیت عصمت و طهارت و پنج تن آل عبا را که خداوند و پیامبر(ص) بارها بر مقام و منزلت ایشان تاکید داشته به شهادت رسانیدند و حتی از ترس جنایت بر اجساد ایشان، مقابرشان مدت ها مخفی ماند.

چرایی شهادت سروران بهشت
یکی از پرسش های اساسی درباره تاریخ اسلام و امت اسلامی، شهادت همه کسانی است که از سوی خداوند به عنوان اهل بیت پیامبر(ص) معرفی شده اند همه این افراد به دست امت اسلامی به شهادت رسیدند و برخلاف احکام صریح قرآن که قتل بی گناهان حرام است

آیات قرآنی اهل بیت پیامبر(ص) را که دارای مقامات بزرگی در نزد خداوند هستند و خداوند آنها را به عنوان اسوه های نیک و برتر به همگان معرفی کرده

احزاب33 بعنوان دارندگان عصمت و طهارت که از هرگونه رجس و پلیدی در امان هستند، معرفی می شوند و از امت اسلام خواسته شده تا بر ایشان درود و سلام و صلوات بفرستند. از نظر قرآن، اهل بیت پیامبر(ص) از چنان جایگاهی برخوردارند که هیچ انسان دیگری در آن مقام نیست

بر امت اسلامی است که مودت و محبت ایشان را به عنوان یک حکم الهی و اجر رسالت داشته باشند قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى (شوری23) هرچند که باز همین امت اسلام هستند که از این اجر و مزد رسالت بهره مند میشوند (سبا47)

   چرا هایی که از طرف علمای اهل سنت بی جواب مانده

چرا همه کسانی که خداوند در قرآن به صراحت ایشان را به عنوان اهل عصمت و طهارت و اهل بهشت معرفی می کند، به نیت تقرب به خدا و ورود به بهشت، به شهادت می رسند و امت اسلام، تقرب خود به خدا را در کشتن اولیای الهی و انسان های متاله و ربانی جستجو می کند؟!

پیامبر(ص) نیز بارها و بارها در اشکال مختلف که در منابع روایی فریقین آمده، از مقامات آنان سخن به میان آورده است و حسنین را سرور جوانان بهشت معرفی می کند و می فرماید: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه (بحارالانوار ج24 ص36)و ج94 ص391)

براساس روایت حسین منی و انا من حسین (بحارالانوار ج43 ص261 فضائل الخمسه من الصحاح السته ج3، ص262 کشف الغمه ج2، ص6 کامل الزیارات ص25)

چرا کسانی که در نظر خداوند و پیامبر(ص) چنین جایگاهی داشته اند، از سوی امت اسلامی به قتل می رسند

و دختر پیامبر(ص) در همان فردای رحلت پیامبر(ص) میان در و دیوار قرار می گیرد و در خانه اش به آتش کشیده شده و فرزندش محسن سقط می شود.

 و یا امیرمؤمنان علی(ع) با ریسمان به بند کشیده شده و با شمشیر بران به سوی مسجد برای بیعت برده می شود و سالیانی مطرود دولتمردان و دربار خلافت می شود و در نهایت در مسجد خدا به نام خدا فرق سرش شکافته و به شهادت می رسد

و امام حسن(ع) فرزند پیامبر(ص) به زهر، مسموم و آن گاه جسدش از سوی امت اسلام تیرباران می شود و امام حسین(ع) پس از کشته شدن بیش از 18 تن از بستگانش در کربلا، آن چنان به دست امت اسلام از قفا سر از تن وی جدا می شود و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به عنوان خارجیان علیه دین به اسارت برده می شوند؟

 

عده ای اسلام را فقط مسئله فردی دانستند و سیاست را از اسلام گرفتند
درحالی که نبی مکرم اسلام در آغاز هجرت، در اوّلی که توانست خود را از دشواری های مکه نجات دهد، اولین کاری که کرد، سیاست بود
بنای جامعه اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل قشون اسلامی، نامه به سیاست مداران بزرگ عالم، ورود در عرصه سیاسی عظیم بشری آن روز، سیاست است
چطور می شود اسلام را از سیاست جدا کرد؟! چطور می شود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟! الّذین جعلوا القرآن عضین
بعضی قرآن را تکّه پاره می کنند یؤمن ببعض الکتاب و یکفر ببعض
به عبادت قرآن ایمان می آورند؛ اما به سیاست قرآن ایمان نمی آورند
لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط
قسط چیست؟ قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه
چه کسی می تواند این کار را انجام دهد؟ تشکیل یک جامعه همراه با عدالت و قسط، یک کار سیاسی است؛ کار مدیران یک کشور است
این، هدف انبیاست نه فقط پیغمبر ما، بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همه پیغمبران الهی برای سیاست و برای تشکیل نظام اسلامی آمدند

بی رحمی ها برای صاحبان رحمت
از ابتدای خلقت تا به امروز تباهی ها و سیاهی های بسیاری در دل تاریخ رخ داده است
قصص انبیاء خوانده ایم که ایوب را مردم زمانه اش تحقیر کردند
خوانده ایم که مردمان زمانه ابراهیم او را به آتش افکندند
شنیده ایم که قوم بنی اسرائیل در غیبت نه چندان طولانی مدت پیامبرشان حضرت موسی، به پرستش گوساله روی آوردند
و باز شنیده ایم و خوانده ایم همین قوم دردسرساز به بانوی پاک و مطهر، حضرت مریم نسبت های ناروا دادند
قرآن کریم در توصیف برخورد معاصرانِ انبیاء الهی با آن ذوات پاک و نورانی
یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزئون
دریغا بر این بندگان! هیچ پیامبری بر آنها مبعوث نشد مگر آنکه مسخره اش کردند (یس 30)
@munasbat
@ghuraan
@estekfarsetiz


امروزه تعرض شکلی دیگر به خود گرفته
زمانی پیامبر را (العیاذ بالله) شاعر و مجنون و ساحر خطاب می کردند.
روزگاری کاریکاتور آن حضرت را منتشر کردند
برای خاندان او ترانه ی موهن ساختند
حرم مطهرشان را با خاک یکسان کردند
فیلم سراسر توهین و دروغ "مظلومیت مسلمانان" را کارگردانی و پخش نمودند
پیامبر ما آن چیزی نیست که این فیلم سخیف درصدد القاء آن بود
این مساله نیازی به اثبات هم ندارد چون امری بدیهی است (آفتاب آمد دلیل آفتاب) پیامبر ما، پیامبر مهربانی و رحمت بود.
پس از فتح مکه به دست مسلمانان، همه چشم ها به پیامبر دوخته شده بود، تا با آنان چه رفتاری می کند
پیامبر که مظهر رحمت و رافت حق تعالی است، فرمود:
ای جمعیت قریش، تصور می کنید من با شما چه رفتاری انجام می دهم؟ گفتند: جز نیکی در تو سراغ نداریم
پیامبر فرمان عفو عمومی صادر کرد، جز چند نفر معدود که از فرط پلیدی شایستگی بخشش را از دست داده بودند و در شمار پیشاهنگان کفر و لجاجت به حساب می آمدند

سیاستمداری پیامبر(ص)
در عرف جهانی امروز «سیاست ‏» را به معنای نیرنگ و دروغ برای ‏کسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف می ‏کنند، اما «سیاست‏» در لغت، به معنای «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن» است
خداوند متعال پیامبر خاتم (ص) و جانشینان بر حق ایشان، ائمه معصومین را از بهترین سیاستمداران شمرده است
در «زیارت جامعه»، در وصف ائمه ‏علیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده و ساسه العباد
امام صادق (ع)خداوند عز و جلّ پیغمبرش را تربیت ‏کرد و نیکو تربیت فرمود
چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: انک لعلی خلق عظیم، تو بر اخلاق عظیمی استواری.
سپس امر دین ‏و امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را به ‏عهده بگیرد
سپس فرمود: ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (حشر7)، آنچه را رسول خدا برای شما آورد، بگیرید، (و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرد، خود داری نمایید
رسول‏ خدا (ص) نسبت‏ به سیاست ‏و تدبیر خلق، هیچ گونه لغزش و خطایی نداشت و به آداب خدا تربیت‏ شده بود

وظیفه ما؛ حفظ اسلام و فداکارى براى آن‏
اسلام یک ودیعه الهى است پیش ملت‏ها که این ودیعه الهى براى تربیت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه واجب عینى است
در صدر اسلام و مجاهدت پیغمبر با چه زحمات و کمبودهایى مواجه بودند و چگونه با نثار جان و خون، اسلام را به ثمر رساندند
فاستقم کما امرت و من تاب معک (شورا . هود) پیامبر بیم داشت که ماموریت انجام نگیرد و الا خود آن بزرگوار استقامت داشت؛
استقامت کن و همه کسانى هم که همراهت هستند، استقامت کنند، اگر ببینید که در بین توده‏هاى مردم، در بین اشخاص، دلسردى براى این نهضت پیدا مى‏شود، بدانید استقامت (در) کار نیست یا دارد از دست مى‏رود
کارى بکنید که این توده‏هاى مردم استقامت داشته باشند در این نهضتى که کرده ‏اند

استقامت کنیم تا اسلام و عدالت استقرار یابد
ما باید دائما پیغمبر اکرم(ص) را به یاد بیاوریم، پیغمبر اکرم(ص) قیام کردند، پایدارى کردند، زحمت‏ها را متحمل شدند، در مکه با آن‏ همه زحمت مواجه شده و در محاصره شعب آن همه رنج کشیدند و بعد در مدینه، تمام ایام زندگى‏شان را با رنج و زحمت تمام کردند و حضرت(ص) حتى در بستر بیمارى به جیش اسامه دستور حرکت دادند
ما هم تا آخر، زحمت‏ها و رنج‏هاى توطئه ابرقدرت‏ها را باید تحمل کنیم
ما موظف هستیم تا امر الهى را انجام دهیم. پس، از سختى‏ها نباید هراس داشته باشیم
آیا پیغمبر اکرم(ص) در مقابل سختى ‏ها عقب‏ نشینى کردند؟ آیا حاضر به تسلیم و سازش شدند؟ ما هم که کار انبیا و پیغمبر اکرم(ص) را انجام مى‏دهیم، باید بایستیم، باید مقاومت کنیم تا اسلام استقرار پیدا کند و عدالت برقرار شود و دست ظالم‏ها کوتاه گردد

بیعت ما با پیامبر (ص)
بیعت، تعهدات و التزامات میان دو طرف در عرصه سیاسی و اجتماعی است که در یک سوی آن امت اسلامی و سوی دیگر آن، امام امت قرار می گیرد. بر هر مومنی لازم است که با پیامبر(ص) بیعت کند که بیانگر بیعت با خداوند است
اما از آنجایی که بیعت با خدا و پیامبر(ص) در شرایط کنونی ما به یک معنا امکان پذیر نیست، ولی به معنای دیگر امکان آن فراهم می باشد، بر ماست تا با پیامبر(ص) و خداوند بیعت کنیم و به شرایط و تعهدات آن ملتزم شویم تا از آثار این بیعت بهره مند شویم
بیعت مستقیم برای ما با امام زمان(عج) و پیامبر(ص) امکان پذیر است چرا که امام زمان(عج) و پیامبر(ص) در نزد ما حاضر و بر کارهای ما شاهد هستند و همانگونه که سلام می دهیم ایشان به سلام ما پاسخ میدهند


آثار بیعت با پیامبر(ص)
بیعت با پیامبر(ص) برای این است که از وی اطاعت کنیم
اهل بیعت به سبب آن که در این بیعت اطاعت اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن را به طور رسمی اعلان میکند، موظف است که در همه عرصه های زندگی ظاهری یا باطنی با اخلاص تمام از پیامبر(ص) اطاعت کند و ولایت و مرجعیت دینی و سیاسی و علمی و غیر آن را پذیرا باشد و در ظاهر و باطن به مخالفت نپردازد
در زمان کنونی که عصر غیبت است، لازم است که دست بیعت به ولی فقیه بدهیم که دست ایشان دست ولی الله (عج) و پیامبر(ص) و خداوند است
هرگونه تخلف از فرمان ایشان به معنای مخالفت با پیامبر(ص) تلقی می شود؛


رهبران الهی و پیروان واقعی آنان
1. فقط خدا را پرستش می کنند و بر عبادتشان شکیبا هستند چرا که عبادت آن ها موجب تعارض و تضاد با قدرت های طاغوتی و مشکلات فراوان دیگر می شود
لذا پرستش خدای یگانه و پایداری موجب می شود که نه خوفی داشته باشند و نه اندوهی (65 مریم- 25 انبیاء- 21 بقره- 13 و 14 احقاف- 123 هود)
2. آنان که در راه خدا و خط اویند نباید از منحرفان کمک بگیرند بلکه باید استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را حفظ کنند
141نساء : خداوند هرگز راهی برای سلطه کفار بر مسلمانان قرار نداده است (آیه نفی سبیل و همچنین 51 کهف)
3. بیان نرم اولین گام رهبران الهی و پیروان آنان در تبلیغ دستورات الهی حتی در برابر ستمگران و طاغوت ها بیان نرم است
وظیفه رهبران الهی و مبلغین تنها تذکر و ارشاد است (43 و 44 طه)


4. جهاد و مبارزه به وسیله مال و جان و فکر و اندیشه با دشمنان اسلام:
هوشیاری در برابر دشمن، برداشتن سلاح، حرکت های سازمان یافته برای مقابله با دشمن و در مواردی ضروری بسیج عمومی برای محاصره و دستگیری و کشتن مشرکانی که مسلمانان را تهدید می کنند
و عدم سستی در تعقیب بقیه افراد دشمن و ثبات قدم در تمام مراحل جهاد مورد تأکید قرار گرفته و مجاهدات بالاترین پاداش را نزد خداوند دارند (71 و 75 و 76 و 84و 104 نساء - 195 آل عمران - 5، 20، 14، 38، 39، 41، 73، 88 و 123 توبه45، 65، 72 و 75انفال- 23 احزاب- 218، 224، 251، 190، 194 و 216 بقره- 54 مائده)


5. شهادت در راه هدف والای الهی یکی از ارزش های اصیل قرآنی است که رهبران الهی و پیروان آنان، مورد توجه و تأکید قرار داده و از آن در مواقع لازم بهره می گیرند. در حقیقت شهادت میوه و ثمره جهاد است
154بقره : به آن ها که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید بلکه آنان زنده اند ولی شما نمی فهمید (همچنین 23 احزاب 169 و 195 آل عمران 58 حج)

 6. توبه و ایجاد فرصت برای جبران گناهان و لغزش ها و اشتباهات یکی از راهکارهای قرآنی است
البته قرآن کریم با ارائه راهکارهایی سوءاستفاده های احتمالی از این اصل را از بین برده (37، 160 و 222 بقره- 60 و 82 مریم- 8 تحریم- 37 شوری- 3 و 90 هود- 17 و 18 نساء- 54 انعام- 117 توبه- 31 نور- 11 حجرات-10 بروج- 70 و 71 فرقان)


7. مؤمنان نباید کفار را دوست و سرپرست خود برگزینند حتی اگر پدران، برادران و ... مؤمنان هم راه کفر را پیمودند نباید مؤمنان دوستی و ولایت آنان را بپذیرند چرا که آنان ستمگرند
لذا هرگونه تکیه و تمایل به ستمگران در مکتب الهی مردود است (13 هود- 20 و 28 آل عمران-51، 52، 57 مائده- 108 انعام- 144 نساء- 23 و 114 توبه)

 8. تأکید بر مشترکات دینی از روش های قرآنی است که بر گفت وگوی ادیان توجه دارد
(ای پیامبر) بگو ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است جز آنکه خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا ارباب نگیرد(64 آل عمران- 108 انبیاء


9. امر به معرووف و نهی از منکر از روش های قرآنی جهت اصلاح امور جامعه است که در قرآن کریم از جامعه ای که در آن به خوبی تحقق می یابد با نام بهترین امت یاد شده (104 و 110 آل عمران)

 10- مسلمانان نباید از غیرخودشان همراز بگیرند چرا که در تباهی مسلمانان می کوشند و رنج بردن آنان را دوست دارند و کینه و دشمنی از گفتارشان پیداست و در دل هایشان کینه و دشمنی را انباشته اند

مسلمانان به کتاب های آسمانی آنان ایمان دارند ولی آنان به قرآن ایمان ندارند، در ظاهر به دوستی وانمود می کنند ولی در دل دشمنی را پنهان کرده اند (118 و 119 آل عمران- 89 نساء)


11. وحدت مسلمانان رمز پیروزی آنان بر دشمنان است
آل عمران103 : همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید
انفال46: و از خداوند و فرستاده اش اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که سست میشوید و مهابت و قوتتان از بین میرود.

12- رهبران الهی رسالت خود را در جمع و رودررو با مردم می گویند و باکی در این زمینه ندارند و همچنین پیام های پنهانی و زدوبندی میان رهبران الهی و حکومت های ستمگر و افراد خاص وجود ندارد (59 طه)
13- رهبران الهی تنها رضا و خشنودی خدا را مدنظر دارند و به تهدید و تعقیب ستمگران اعتنایی ندارند و اهمیتی نمی دهند و دست از اهداف خود که همان خشنودی خداست برنمی دارند
کسانی که رسالت الهی دارند فقط از خدا می ترسند و از غیر از او هیچ ترس و هراسی ندارند و برای خشنودی خدا حتی حاضرند جان خود را نیز فدا کنند (84 طه- 39 احزاب- 207 بقره)

14. یکی از شیوه های مبارزه و نابودی قدرت های استکباری از بین بردن نمادها و مجسمه ها و آثار و مراکز فساد و فرماندهی آنان است
برخورد قاطع با طراحان توطئه و هنرمندان و نویسندگان فاسد و طرف آنان از اجتماع و تحقیر و توبیخ و تهدید به مجازات دنیوی و اخروی از شیوه های مبارزاتی رهبران الهی با منحرفان است
سوزاندن گوساله سامری، دستور کشتن گاو بنی سرائیل، شکستن بت ها توسط حضرت ابراهیم(ع) و تخریب مسجد ضرار از نمونه تلاش های رهبران الهی جهت نابودی نمادهای کفر می باشند (97طه 57 و 58 انبیاء)

15. مشرکان حق نمادسازی ندارند قرآن کریم اجازه ساخت و تعمیر نمادهای اسلامی خصوصاً مساجد را به مشرکان نمی دهد (17 توبه)

مقام والای پیامبر اکرم (ص) در جهان هستی

حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی و والاترین مقام معنوی و روحانی در جهان هستی می باشند. ایشان به عنوان منبع رحمت و لطف الهی در جهان و بزرگترین انسان در هستی شناخته می شوند
حضرت در طول 23 سال تمام تلاش و اندیشه‌های خود را صرف گسترش آموزه‌ها و احکام مقدس دین اسلام نمودند.
اگر امروزه تعالیم و اصول دین اسلام به دست ما رسیده و با بهره‌گیری از تعالیم این مکتب الهی توانسته‌ایم به سعادت دنیوی و اخروی دست یابیم، همه در سایه مجاهدت‌ها و تلاش‌های پیامبر اکرم (ص) بوده
رسول اکرم (ص) : حیاتی لکم خیرٌ و مماتی لکم خیرٌ
وجود حضرت رسول برای تمامی جهان و آدمیان منبع خیر و رحمت الهی است، چه ایشان در قید حیات باشند و یا اینکه در میان مردم نباشند
http://m5736z.blog.ir/post/besat
                @munasbat


حضرت محمد(ص) پیامبر وحدت
حضرت محمد (ص)، در هزاره سوم میلادی در معرض شدیدترین بی حرمتی ها قرار گفته، این توطئه ناشی از چیست؟ دست های پشت پرده این بی‌حرمتی ها کجاست و چه هدفی را دنبال می نماید؟
در گوشه‌ای از عالم کاریکاتورش کشیده می شود و در گوشه ای دیگر فیلمی ابتدایی و بدون اصول را با سوء استفاده از نام هنر در تخریب چهره ایشان نمایش می دهند
زبان از وصف حضرت رسول ناتوان است. شخصیتی بی همتا در عالم بشریت که جامعه ابتدایی و بربری شبه جزیره عربستان را به کمال می رساند و در اوج اقتدار و قدرت با کمال میل دشمنان را می بخشد و اعلام می کند که شما آزاد شدگان هستید
با یهودیان کهضخیم دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمانان بودند پیمان مدینه را به منظور تعالی بشریت و زیست مسالمت آمیز ادیان الهی می بندد
http://m5736z.blog.ir/post/mohmd.stkbar
                   @munasbat

کتابش (قرآن) که منادی انسانیت و اعتلای بشریت بود توسط کشیشی با چهره شیطانی به‌نام تری جونز سوزانده می‌شود

در پایگاه نظامیان آمریکایی در بگرام به قرآن بی‌حرمتی می شود و ابرهه های هزاره سوم میلادی تهدید به حمله به مکه مکرمه و مدینه منوره می نمایند
و شاید در آینده شدیدترین و قبیح ترین اعمال ضد بشری علیه این پیامبر و معجزاتش تکرار شود و با نام آزادی بیان این اقدامات ضد انسانی توجیه شود. پیام های این حوادث چیست؟ و آموزه های این حوادث چه درسی دارد و چه کنیم ؟
گمراهان و دشمنان این پیامبر در طول قرن ها چرچیل وار به غارت پیروان ادیانش پرداختند چرا که توانایی رودررویی مستقیم را نداشتند و ناچار برای سلطه بر پیروان و دوستدارانش به ایجاد تفرقه و شکاف می پرداختند
چون می دانستند که اگر می خواهی بر مسلمانان مسلط شوی باید بین آنان تفرقه بیندازی. این سناریو برای قرن ها طول کشید

تحصن ها در اعتراض نشان داد که شخصیت محمد(ص) معجزه قرن هاست

ابرهه های هزاره سوم در عین غرور و تکبر با رویای امپراتورگونه قصد تسلط بر جهان را دارند
آنها با شکست و ناکامی در جنگ های نظامی و کشتار بی گناهان در یک جبهه و در جبهه ای دیگر و تحت عنوان لیبرالیسم فرهنگی در پی تحقیر ملت ها و تثبیت موقعیت خود هستند
در گوشه ای دیگر مسلمانانی که با اراده ای پولادین در شدیدترین رنج‌ها از هرچیزی می گذرند و توهین به پیامبرش را محکوم می کنند

تظاهرات میلیونی مسلمانان در جهان در فردای پس از توهین موج عظیمی از بیداری اسلامی بود که پیروان و دوستداران آن حضرت را حول شخصیت بی نظیر محمد(ص) متحد نمود
شخصیتی که حتی پس از قرن ها سمبل وحدت انسان و انسانیت باقی خواهد ماند

هتک حرمت ها با هر نیت پلیدی که اجرا شده باشد به فرجام خود نرسید

این پروژه باعث چشمگیرترین نمایش وحدت مسلمانان در سراسر جهان بود. حتی مسلمانان کشورهایی با حکومتهای سکولار و لائیک نیز نشان دادند که این وحدت عمیق در پاسداشت حرمت مقدسات از عمق جان برمی خیزد
این وحدت نه فقط وحدتی اسلامی که وحدتی توحیدی بود
اینکه اهانت به پیامبر اکرم (ص) در اذهان عمومی هیچ تأثیری نداشته و نخواهد داشت
وعده ای است الهی انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون به پیامبرش وعده می دهد که ما تو را در مقابل مسخره کنندگان کفایت خواهیم کرد
قرآن کریم خطاب به رسول اکرم (ص) می فرماید : انا کفیناک المستهزئین و به راستی آیا عدم تاثیرگذاری بر اذهان عمومی مردم جهان کفایت الهی نیست؟!

دلایل هتک حرمت به پیامبر اکرم (ص)

در پشت پرده اهانت به حضرت رسول اکرم (ص) دلایل گوناگونی وجود دارد که دشمنان اسلام برای دست یافتن به این اهداف دست به هرگونه هتک حرمتی می زنند :
1-
مبارزه با موج اسلام گرایی در دنیای غرب
بر اساس آمار در سال های اخیر تعداد زیادی از اروپایی ها به اسلام مشرف شده اند که اکثر این افراد را بانوان تشکیل می دهند. موج اسلام گرایی در اروپا به حدی شدید است که پیش بینی می شود تا چند سال آینده مسلمانان اکثریت اروپا را تشکیل دهند
2- ایجاد تفرقه میان مسلمانان و مسیحیان
این هتک حرمت توسط آمریکا و صهیونیست برای مرزبندی میان تمدن اسلام و مسیحیت است و آنان به خوبی می دانند که نزدیکی اسلام و مسیحیت، قطعا به حذف صهیونیست منجر خواهد شد

3- بالا بردن پرچم آزادی اندیشه هرچند به ناحق
چنان که سفیران 11 کشور اسلامی از جمله مصر، فلسطین، ترکیه، پاکستان، ایران، بوسنی، هرزگوین و اندونزی طی نامه ای به نخست وزیر دانمارک اعتراض خود را اعلام کرده و خواستار عذرخواهی شدند
4- اندازه گیری میزان حساسیت مسلمانان
غربی ها می خواستند با این کار میزان حساسیت و واکنش مسلمانان را اندازه گیری کنند تا از این طریق برای توطئه های بعدی خود برنامه ریزی کنند
به هر حال غربی ها باهر هدفی که اقدام به توهین به ساحت مقدس پیامبر اکرم (ص) کرده باشند هیچ یک از اهدافشان بدست نیامده است و تکرار این اهانتها خود دلیل محکمی است برای اینکه آنها به اهداف خود نرسیده اند زیرا اگر به هدفشان رسیده بودند دست از تکرار بر می داشتند

سابقه تاریخی هتک حرمت به پیامبر اکرم (ص) 1
اهانت به ساحت مقدس انبیاء الهی ریشه ای تاریخی دارد
وقتی کفار خود را از مقابله با پیامبران ناتوان می دیدند دست به تخریب شخصیت می زدند و نسبتهای ناروایی را می دادند تا جایی که می گفتند که این فرستادگان الهی ساحر و مجنون هستند

1- سوره کوثر هنگامی که عبدالله بن محمد (ص) که از خدیجه بود از دنیا رفت. (پدر عمرو عاص) پیامبر اکرم را ابتر خطاب کرد
پاسخ این اهانت را قرآن کریم به زیبایی بیان می دارد و به صورتی اعجازگونه می فرماید : ان شانئک هو الابتر
این وعده یک اعجاز است که اکنون مشاهده می شود وعده خدا عملی شده، اسلام گسترش پیدا کرده و نسل آن حضرت از فاطمه زهرا (س) همه جا را پر کرده است

2- سوره همزه که در شأن نزول این سوره مبارکه آمده درباره برخی سران قریش نازل شده که به عیب جویی از پیامبر (ص) و مسلمانان می پرداختند
3- سوره حجرات در آیات سوره حجرات ادب حضور در محضر نبوی به مسلمانان یادآوری می شود و آنان را از هرگونه بی احترامی برحذر می دارد
گروهی از طایفه بنی تمیم و اشراف آنها وارد مدینه شدند هنگامی که داخل مسجد پیامبر (ص) شدند صدا را بلند کرده و از پشت حجره هایی که منزل پیامبر (ص) بود فریاد زدند:
یا محمد اخرج الینا !
این سر و صدا و تعبیرات غیر مؤدبانه پیامبر (ص) را ناراحت کرد
4- جنگهای صلیبی
از دیرباز کارشناسان غربی همیشه بر این باور بودند که پیروی از تفکر اسلام ناب برای دنیای غرب خطر دارد اگر در یکصد سال اخیر تاریخ دنیا را ورق بزنیم جنگهای صلیبی اوج کشمکش دول غربی با مسلمانان بوده

راه های هتک حرمت در جهان کنونی

در جهان کنونی طرق هتک حرمت با قدیم متفاوت است. در حال حاضر به زبان بسیار ساده و در مدتی بسیار کوتاه و با توجه به زمان محدود مردم برای مطالعه و با توجه به مشغله های انقلاب صنعتی راههایی را در پیش می گیرند که در کمترین زمان و هزینه، بیشترین تأثیر را داشته باشد
1- کتاب
تدوین کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی نویسنده هندی تبار مقیم انگلیس در سال 1988 نمونه بارز این نوع از اهانت است
کتاب های «خشم و غرور » و « قدرت تعقل»
بعد از 11 سپتامبر 2001 اتهاماتی را بر مسلمانان وارد کرد که مورد اعتراض مسلمانان نیز واقع شد
2- زیر سؤال بردن دین اسلام توسط بزرگان ادیان الهی
در تاریخ شهریور ماه 1385 پاپ در سفر خود به آلمان طی سخنانی اسلام را دین خشونت معرفی کرد
3- نمایشنامه نویسی
4- ساخت فیلم
5- کاریکاتور
6- تبلیغات
7- تشکیل گروه های طالبان القاعده داعش و .....

راهکارهای مقابله با هتک حرمت های دشمنان 1

در مقابل هجمه های دنیای غرب به دین اسلام و ساحت مقدس نبوی، گامهای مؤثری در جهت توسعه و نشر فرهنگ نبوی برداشته شده :
1-
نام گذاری سال پیامبر اعظم (ص)
در ابتدای سال 1385 زمانی که ولی امر مسلمین به خاطر کاریکاتورها و توهین به پیامبر اکرم (ص) سال را به نام « پیامبر اعظم (ص)» نامگذاری کردند، بازتابهای زیادی را در پی داشت و این بازتابها مختص ایران نبود که جامعه جهانی را به واکنش وادار کرد

2- نام گذاری فرزندان پسر به نام «محمد» در بین اسمهایی که مسلمانان و بعضی غیر مسلمان بالاترین جایگاه خاصی دارد

3- راه اندازی پایگاههای اینترنتی و
معرفی چهره واقعی اسلام و پیامبر اکرم (ص) در اینترنت و پایگاههای اینترنتی از مهم ترین راهها برای توسعه و نشر فرهنگ نبوی است

4- اتحاد جهان اسلام
پیامبر اکرم (ص) رحمه للعالمین است یعنی پیامبر، رحمت برای همه جهانیان است لذا مسلمانان وظیفه دارند که با هتک حرمت به ساحت مقدس پیامبر اکرم (ص) به مبارزه برخیزند و شرط اول مبارزه حفظ اتحاد است
5- تحریم های اقتصادی
در سالی که کاریکاتورهای موهن در دانمارک منتشر شد مسلمانان مقیم کانادا کالاهای دانمارکی را از قفسه های خارج کردند
مردم عراق شکلاتهای دانمارکی را تحریم کردند
دست ناشران دانمارکی از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران کوتاه ماند
در پاسخ به فیلم توهین به پیامبر جامعه مسلمین در ایران و دیگر کشورها با تحریم موتور جست وجوی گوگل ضربه سختی به او وارد کردند
6- برگزاری تظاهرات در کشورهای گوناگون و تحصن ها
تظاهرات نشانگر خشمی درونی است که بروز می یابد

کم کاری های جهان اسلام در مقابل بی احترامی های دشمن 1

از جمله مسائلی که قرآن به آن اهمیت خاص می دهد وظیفه جامعه اسلامی در برابر پیامبر اکرم (ص) است
برخی از این وظایف مربوط به صدر اسلام و در زمان حضور نبی مکرم اسلام است
و برخی نیز شامل همه افراد و در همه زمانها می شود

1- اطاعت از پیامبر:
اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم
همه مسلمانان وظیفه دارند که از حضرت رسول (ص) اطاعت کنند، زیرا اطاعت از فرامین نبوی اطاعت از امر الهی است

2- احترام به پیامبر:
ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله
تکریم بزرگان و ارج نهادن شخصیت های الهی با اعتقاد به عبودیت و بندگی آنها، تعظیم خداوند سبحان است
هرگونه بی احترامی به ساحت مقدس بزرگان الهی، علی الخصوص نبی مکرم اسلام، نعوذ بالله بی احترامی به سات مقدس ربوبی است


3- ممنوعیت مجادله با حضرت رسول (ص)
یجادلونک فی الحق بعد ما تبین بالهدی
مجادله و مناقشه با پیامبر بعد از روشن بودن هدایت
4- ایذاء و آزار پیامبر حرام است
ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخره و اعدلهم عذابا مهینا
در آیات قرآن کریم تأکید فراوانی شده است که آزار و اذیت پیامبر اکرم حرام است
اهانتهای امروز جاهلان نسبت به پیامبر رحمت (ص) نوعی آزار و ایذاء به شمار می رود و حرام است و مسلمانان موظف اند که در قبال این گونه حرکات واکنش مناسبی نشان دهند

5- درود بر پیامبر
ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما
فرستادن صلوات از وظایف قطعی است که بر عهده مسلمانان می باشد و کم کاری در این زمینه گناهی نابخشودنی است
6- خیانت بر پیامبر حرام است
یا ایها الذین امنوا لا تخونوا الله و الرسول
خیانت به مومن مطلقا حرام است و درباره پیامبر اکرم (ص) این حرمت از تأکید بیشتری برخوردار است
وظیفه هر مسلمان آنست که در برابر خیانت به نبی مکرم اسلام واکنش نشان دهد
کم کاری های جامعه اسلامی خودمان نیز متأسفانه قابل بررسی است که چرا به نسلهای امروزی شناخت جامعی از پیامبر (ص) نداده ایم
آیا در برابر انواع هتک حرمتها کاری شایسته و قابل عرضه به دنیای امروز ارائه کرده ایم؟
آیا کتابی در حد جهانی نوشته ایم؟
آیا فیلمی دنیا پسند ساخته ایم تا در آن واقعیتهای دین اسلام را به تصویر بکشیم؟

نقش پیامبر (ص) در جهان کنونی 1

تمدن و اجتماع بشری محتاج مذهب و اعتقادات مذهبی است و در سایه اشتراک در عقیده و توحید در پرستش است که رفع دشمنی شده و ائتلاف و اتحاد ایجاد می شود
خداوند نیز در سایه ایجاد چنین اجتماعی شریعتها را یکی پس از دیگری فرستاد تجدید شرایع به معنی تکمیل شرایع می باشد

خداوند سپس فرمود : ان الدین عند الله الاسلام
این اسلام است که همه نیازهای مردم را پاسخ داده و کامل ترین دین می باشد محمد (ص) خاتم النبیین است و قرآن آخرین کتاب آسمانی که از هرگونه تحریف به دور می باشد

حضرت علی (ع) در مورد پیامبر (ص) در خطبه 108 می فرماید «طبیب دوار» پیامبر پزشکی بود که به دنبال بیمار می گشت، او را پیدا می کرد و بیماریش را درمان می نمود
لذا پیامبر اسلام (ص) که برای برانگیختن خردها و روشنگری اندیشه ها در پرتو رسیدن به مبدأ حکمت الهی مبعوث گردید

نقش پیامبر (ص) در جهان کنونی 2

1-
وحدت بشریت :
شما مردمی بیگانه اید و من خدای یگانه شمایم پس از نافرمانی من بپرهیزید بر این اساس مرد و زن، سیاه و سفید برده و آزاده، فقیر و غنی همه برابرند

2- پیمان از زندگی انسان :
در دعوت حضرت محمد(ص) انسان به جهان پایگاهی از رفعت و عظمت رسید که فرشتگان بر او سجده کنند و خورشید و ماه و ستارگان برای خدمتگزاری او آفریده شده اند و آنچه در آسمان و زمین است به فرمان خدا مسخر انسان شده و او خلیفه خدا در زمین است
3- خدمتگزار بشر :
در سایه دین محمد(ص) همه با هم برادرند «المومن اخ المومن» و همه به یکدیگر یاری می رسانند و حلقه ای به هم پیوسته هستند
4- پایه گذاری اخلاق
5- پی ریزی حکومت جهانی
6- بسط و گسترش فرهنگ اسلامی توسط پیامبر اسلام (ص) به حقیقت پیوست


پیامبر اسلام از دیدگاه دانشمندان غربی معاصر

- آنیه بسانت (یک مصلح اجتماعی و فیلسوف مشهور ایرلندی) :
غیر ممکن است کسی زندگی و شخصیت پیامبر بزرگ را مطالعه کند و او را تکریم نکند
- هیوتسن اسمیت (دانشمندی بزرگ که به مطالعه ادیان جهان و عرفان مشغول است) :
پیامبر در دنیای اسلام بستر ظهور و تجلی وجود مطلق در زندگی بشر است او الگویی الهی و آسمانی است که عقل و اراده مسلمانان را متوجه خود می سازد
- لوئی توماس (نویسنده مشهور آمریکایی) :
محمد(ص) با قدرت و اعمال نفوذ در میان عرب وحدت ایجاد نکرد بلکه بر اثر کلام شیرین و اخلاق نیک خود قلوب این قوم را تسخیر کرده تا آنان از روی میل از او پیروی کرده و به گفته هایشان ایمان آورند
- گوستاو لوبون (خاورشناس فرانسوی) :
اگر بخواهیم ارزش اشخاص را به کردار و آثار نیک آنان بسنجیم به طور مسلم حضرت محمد (ص) بزرگ ترین مرد تاریخ است


- تولستوی ( نویسنده روسی ) :
در کتاب خود به نام «محمد» : جای هیچ گونه شبهه و تردید نیست که پیامبر اسلام از بزرگ ترین معلمین دنیا است
آن هم معلمی که به جامعه بشریت خدمات شایانی کرده است
- کاندیس دنیز ( محقق آمریکایی و استاد دانشگاه جونزهاپکینز) :
پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) صاحب نخستین قانون شناخته شده در جهان بوده و این قانون را در شهر مدینه تدوین کرده است . . .
باید توجه داشت که در کنار سایر قوانین این قانون وجود دارد که باید به همه ادیان احترام گذاشته شود و حمایت از پیروان آنان واجب است
- مستر هوبرت ویل (نویسنده مشهور) :
نویسنده کتاب« المعلم الاکبر» است . ویل چنین می گوید : محمد (ص) 600 سال بعد از مسیح ظهور کرده و با نیرویی خدایی که داشت توانست اوهام را برطرف سازد و بت پرستی را براندازد
http://m5736z.blog.ir/post/mohmd.stkbar
              @munasbat


خدیجه(س)، تنها همسر پیامبر(ص) تا پنجاه سالگی
مهمترین نکته در ازدواج پیامبر(ص) این است که آن حضرت(ص) در طولانی ترین بخش عمر خویش یعنی از 25 تا 50 سالگی فقط با همسر اول خود حضرت خدیجه(ص) زندگی کرد و تا ایشان زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد
با توجه به این که رحلت آن حضرت(ص) در سن 63 سالگی بوده است؛ می توان دریافت که ایشان در طول اقامت 13 سال در مدینه به دلیل اجرای برخی از احکام و زدودن افکار جاهلی تن به برخی از ازدواج ها داده و در برخی دیگر مصالح جامعه اسلامی را در نظر داشته است
اولین زنی که پیغمبر اکرم گرفت، حضرت خدیجه(س) بود. ازدواج پیغمبر با خدیجه در سال 15 قبل از بعثت بوده و پیغمبر در سن 25 سالگی خدیجه را که 40 سال داشت به ازدواج خود در آورد. خدیجه زن بیوه ای بود
http://m5736z.blog.ir/post/mohmd.stkbar
               @munasbat


فلسفه تعدد زوجات پیامبراکرم (ص) چه بوده است؟
موضوع ازدواج و تعداد همسران پیامبر اسلام (ص) بسیار مورد سؤال قرار گرفته است، اما باید گفت:
اولا؛ پیش از آن که حکم حرمت ازدواج بیش از چهار زن نازل شود (نساء3) همه زنان آن حضرت به عقد ایشان درآمده بودند (آیه حرمت عقد بیش از 4زن در مدینه و سال هشتم هجری نازل شد) یعنی قبل از اسلام محدودیتی نبود
پیغمبر بعد از خدیجه با زنانی ازدواج کرد که اکثر قریب به اتفاق آنها بیوه بودند و در میان زن های آن حضرت جوان و پیر هر دو دیده می شد و این آزادی در ازدواج هم بیش از ده سال دوام نداشت
و پس از آن، ازدواج تازه بر آن حضرت حرام شد. (لایحل النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج و لو اعجبک حسنهن الا ماملکت یمینک و کان الله علی کل شیء رقیبا (احزاب25)

ثانیا؛ ازدواج های پیامبر(ص) برای اهداف والایی مثل
نجات برخی از زنان (سوده و ام حبیبه دختر ابوسفیان) از افتادن در دامن قبایل کافر و مشرک، تحکیم روابط با قبایل بزرگ عرب و جلب حمایت آنان (ازدواج با عایشه و حفصه)
حفظ مقام و آبروی بعضی از زنان با شخصیت (زینب بنت جحش)
جبران زحمت ها و رفع نگرانی و سرپرستی از یتیمان آنان (ام سلمه)
باطل کردن حکم جاهلی درباره همسر پسر خوانده ( زینب بنت جحش)
آزادی اسیران جنگی و تحکیم مبانی اسلام در قبایل غیر مسلمان (جویریه و صفیه) و ... بوده است
شاهد ما آن است که همه همسران پیامبر اسلام (ص)، جز عایشه، زنانی بیوه و سالخورده بودند
علاوه این قانون به کسی این اجازه را داده است که از آن سوء استفاده نخواهد کرد و شاهد ما رفتار و زندگی آن حضرت است که علی رغم امکان ازدواج با دختران زیبا روی، به زنان سالخورده اکتفا فرمود

پاسخ به شبهات فیلم موهن درباره همسران پیامبر
پیامبر(ص) در طولانی‌ترین بخش عمر خویش یعنی از 25 تا 50 سالگی فقط با همسر اول خود حضرت خدیجه(س) زندگی کرد و تا ایشان زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد
درباره ازدواج‌های بعدی پیامبر(ص) 3 انگیزه عمده مطرح می‌شود. یکی از مواردی که در فیلم موهن به ساحت رسول اعظم(ص) دستمایه قرار گرفته، تعداد ازدواج‌های پیامبر(ص) است
در سکانس‌هایی از این فیلم موهن، پیامبر(ص) را ـ نعوذبالله ـ فردی جاه‌طلب نشان می‌دهد که به یارانش دستور کشتن مردان قبایل غیر مسلمان می‌دهد تا به این ترتیب زنان آن‌ها را به غنیمت گیرد! در ادامه سکانس‌هایی پخش می‌شود که زبان از توصیف آنها شرم دارد
این شبهه موضوع جدیدی نیست و همواره از سوی معاندان در طول تاریخ اسلام مطرح می‌شود

فلسفه ازدواج های پیامبر(ص)؛ مصالح دینی، سیاسی- اجتماعی و اخلاقی
 انگیزه‌های ازدواج حضرت، نه از سر شهوت‌رانی و خوشگذرانی، بلکه اساساً بر طبق دستور الهی و بر پایه مصالح و مقتضیات اسلام در آن مقطع زمانی صورت گرفته بود
ابوسفیان این دشمن پیامبر، وقتی از ازدواج ایشان با دختر خود،‌ زمانی که دخترش در حبشه تنها مانده بود، ‌آگاه شد، گفت:‌ «پشت این مرد به زمین مباد»
شرایط زمانی ازدواج‌ها که در اوج سختی و فشار جنگ‌ها بود و از طرفی ازدواج با زنان بیوه که برخی چندین بار ازدواج کرده بودند و همسر نگرفتن از انصار که به راحتی اسلام را پذیرفته بودند
و عدم انتقاد از ازدواج‌های پیامبر در زمان ایشان همگی از این مطلب نشان دارد که این ازدواج‌ها بر پایه مصالح و اقتضائات زمان بوده است نه از سر لذت که برخی در پی القای آن هستند

الف‌) انگیزه‌های سیاسی و اجتماعی (همبستگی با اقوام مختلف)
هنگامی که پیامبر ندای اسلام را بلند کرد، تنها بود و تا مدت‌‌ها جز عده‌ای محدود به او ایمان نیاوردند، او بر ضد تمام معتقدات خرافی عصر و محیط خود قیام کرد و به همه اعلام جنگ داد،‌ طبیعی است که همه اقوام و قبایل آن محیط بر ضد او بسیج شوند و باید از تمام وسایل برای شکستن اتخاذ نامقدس دشمنان استفاده کند که یکی از آنها ایجاد رابطه خویشاوندی از طریق ازدواج با قبایل مختلف بود
زیرا محکم‌ترین رابطه در میان عرب جاهلی، رابطه خویشاوندی محسوب می‌شد و داماد قبیله را همواره از خود می‌دانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناه می‌شمردند، قرائن زیادی در دست داریم که نشان می‌دهد ازدواج‌های پیامبر لااقل در بسیاری از موارد، جنبه سیاسی داشته است
در راستای این اهداف، پیامبر (ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگ «تیم»،‌ با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»، با ام‌حبیبه دختر ابوسفیان از قبیله نامدار بنی‌امیه، ام‌سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی‌اسد، میمونه از بنی‌هلال و صفیه از بنی‌اسرائیل پیوند زناشویی برقرار کرد

ب) انگیزه‌های اخلاقی
هیچ‌گاه مقصود ایشان از این ازدواج‌ها، تمایلات جنسی نبوده است، با تأمل در ازدواج‌های حضرت، ما شاهد انگیزه‌های اخلاقی نوعاً حمایت مادی یا معنوی از زنان (همسران) هستیم که شواهد زیر این ادعا را ثابت می‌کنند
1. بعد از خدیجه نیز تا یک سال ازدواج نکرد، ازدواج‌های متعدد پیامبر(ص) در هفت سال آغازین هجرت بوده است؛ یعنی در حد فاصل سنین 54 تا 61 سالگی بوده است
2. ایشان با بیوه‌زنان و حتی با زنان پیر ازدواج می‌کند و این با انگیزه شهوانی مشابهتی ندارد
3. علت ازدواج ایشان با ام‌حبیبه (رمله) دختر ابی‌سفیان به این خاطر بود که شوهرش در حبشه نصرانی شد، ولی او مسلمان باقی ماند؛ پس رسول خدا(ص) برای حمایت از او به صورت غیابی با ایشان ازدواج کرد و نجاشی حاکم حبشه از طرف پیامبر عقد را جاری ساخت و هرگز او را ندید


ج) انگیزه‌های دینی
بعضی از ازدواج‌های پیامبر (ص) به امر الهی و به منظور اثبات یک حکم دینی یا برداشتن سنت جاهلی بود که خود حضرت پیش‌قدم می‌شدند
در اسلام «پسرخوانده» حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست؛ در حالی‌که در جاهلیت احکام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت می‌دادند، از آن جمله زن پسرخوانده محرم بود، اسلام این حکم را باطل کرد
پیامبر (ص) به دستور خدا با زینب بنت حجش که همسر مطلقه زید بن حارثه، پسرخوانده پیامبر بود، ازدواج کرد، تا حکم جاهلی را در عمل باطل کند و مردم، پذیرای نقض حکم جاهلی باشند
اگر این ازدواج صورت نمی‌گرفت، ممکن بود زید بن‌ حارثه، یا پسرش اسامه بن ‌زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح می‌‌شد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر (ص) دگرگون می‌شد
http://m5736z.blog.ir/post/mohmd.stkbar
             @munasbat

مقام معظم رهبری:
زندگی پیغمبر را میلی‌متری باید مطالعه کرد
هر لحظه‌ی این زندگی یک حادثه است، یک درس است، یک جلوه‌ی عظیم انسانی است؛ تمام این ۲۳ سال همین‌جور است.
 
جوان‌های ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. (۱۳۸۷/۰۵/۰۹)

رسول خدا(ص) یک سیاستمدار بزرگ بود!
نجات بشر بدون قدرت امکان ندارد!
دلیل این‌همه اذیت پیامبر(ص) این بود که دنبال قدرت بود
شاید 1400 است که سعی شده وقتی نام پیامبر(ص) را می‌شنویم فقط یاد اخلاق بیفتیم نه سیاست!
قرآن می‌گوید علت بعثت انبیاء «درگیری با طاغوت» است،
تمام درگیری انبیاء سرِ مسائل سیاسی بوده نه سرِ برگزاری فقط کلاس اخلاق! مسأله، درگیر شدن پیامبران با قدرت‌طلبان است

تا قدرت سیاسی دست انسان‌های سالم نباشد، معیشت و دیانتِ مردم اصلاح نخواهد شد
چرا پیامبر(ص) در مدینه سیاست را بر کار اخلاقی مقدم کرد؟
 تا وقتی فرمانداران و مسئولانِ درست در جامعه حاکم نباشد، کارِ فرهنگی کردن «شوخی» است!
پیامبر(ص) بعد از هجرت به مدینه، آنجا را به یک پادگان تبدیل کرد
خروج از مدینه بدون اذن پیامبر جایز نبود

مشکل انبیاء سرِ درگیر شدن آنها با قدرت‌طلبان بود و الا کسی به‌خاطر درس اخلاق دادن، پیغمبری را نمی‌کُشد!
در تعلیمات دینی نباید مباحث کلامی بر مباحث سیاسی غلبه یابد
تعلیمات دینی باید مانند قرآن باشد، نه تحت تأثیر برنامه‌ریزی‌های علمای اخلاق و کلام
 امروز واژۀ «قدرت» طوری شده که اگر کسی بخواهد بگوید «رسول خدا(ص) دنبال قدرت بودند» باید عذرخواهی کند!
رسول خدا(ص) یک سیاستمدار بزرگ بود.
و ما باید برای تبلیغات و تعلیمات دینی در جامعۀ خودمان متأسف باشیم که تصویر دقیق و صحیحی از رسول خدا(ص) و کاری که انجام داد و در تاریخ عیناً رخ داده، به مردم نداده‌اند.

مردم به کدام سیاست‌مدار اعتماد می‌کنند؟!
سیاست‌مداری که با نزدیکانش با رفق و مدارای بیشتری برخورد می‌کند، قابل اعتماد نیست!
خدا پیامبر(ص) را به‌عنوان اسوه برای ما معرفی فرموده.
 
الان کدام ویژگی ایشان برای جامعه بیشتر لازم است؟
الان جامعه بیش از هر چیز به سیاستمداران و سیاست‌گذاران خوب نیاز دارد
زیرا حیات جامعه دست اینهاست و اینها هستند که بیش از دیگران باید صحیح رفتار کنند و الا یک کارگر یا کاسب معمولی، اگر عیبی هم در کارش باشد یا نباشد، به تنهایی چقدر در جامعه اثر دارد؟!
هر موقع یاد تقوا افتادید، اول ‌یاد سیاستمداران بیفتید، وقتی یاد امر به معروف و نهی از منکر افتادید، اول یاد سیاستمداران بیفتید، وقتی یاد ایمان و صداقت و خوبی‌ها افتادید، اینها را اول سیاستمداران جامعه به‌عنوان قله‌های جامعه باید داشته باشند.  
 
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید:
در جنگ‌ها وقتی کار سخت می‌شد، پیامبر(ص) اهل‌بیت خود را جلو می‌فرستاد تا سایر مردم سالم بمانند (نهج البلاغه،نامه9)
یعنی پیامبر(ص) از خودش مایه می‌گذاشت و خانواده‌اش را فدا می‌کرد، نه اینکه برای خودش و خانواده‌اش جمع کند!

بعد از ظهور هم هر کسی به امام زمان(ع) نزدیک‌تر باشد، حضرت به او سخت‌تر خواهد گرفت.
این‌گونه است که حضرت بر جهان حکم‌فرمایی خواهد کرد و همه حکومت او را می‌پذیرند. (...فَقُلْتُ لَوْ کَانَ هَذَا إِلَیْکُمْ لَعِشْنَا مَعَکُمْ فَقَالَ ع هَیْهَاتَ ...؛کافی1/ 410)
استاد پناهیان


حضرت محمد صلی الله علیه و آله، پیامبر همه است
در قرآن سوره احزاب به عنوان خاتم النبیین و رسول الله آمده لذا پیامبر اسلام نیستند (ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین)
لذا
 پیامبر یهودیا، مسیحیا و حتی پیامبر بی دینان
چه ایشون رو قبول داشته باشن چه قبول نداشته باشن..
حضرت محمد ص پیامبر فقط اسلام نیست.
این تعبیر «پیامبر اسلام» رو مستشرقان غربی در کتاب ها و نوشته ها و بعد هم در ذهن و زبان ما جا انداخته اند

 

 

 

 

شعری بدون نقطه در وصف پیامبر (ص)

محمود مسلم ملائک امار مطاع در ممالک
هم سالک و هم سلوک و مسلوک او مالک و ماسواه مملوک
هر حکم که داد هر دل آگاه سر لوحه حکم اسم الله
اسمی که در او دوای هر درد اسمی که روای مرئه و مرد
اسمی که مراد آدم آمد اسمی که سرود عالم آمد
سوداگر اگر در او دل آسود سودا همه سود دارد و سود
مر همدم کردگار عالم کی هول و هراس دارد و همّ
دل در حرم مطهر او گل گردد و هم معطّر او
هر دل که ولای وصل دارد همواره هوای وصل دارد
موسی که هوای طور دارد کی دل سر وصل حور دارد
ای وای مر آدم هوس را دل داده کام سگ مگس را
در وصل صمد رسد رصدگر در اسم احد رود سراسر
درگاه سحر مراد سالک دادار دهد علی مسالک
لوح دل آملی اوّاه دارد صور ملائک الله

دنباله مطالب در مورد پیامبر ص در سایت جهت ارسال به گروه ها

 

 

                  قبل از رحلت پیامبر(ص) هرکس بر گردن من .....

روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ بخصوص با آن خصوصیاتی که اندکی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد
پیغمبر به مسجد آمدند و روی منبر نشستند و فرمودند که هر کس به گردن من حقی دارد، آن حق را از من بگیرد
مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسول الله ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سخت تر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتند
ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را می زند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار می کند؛ جدی می گوید تا مبادا در جایی به وسیله ی او، ندانسته حقی از کسی ضایع شده باشد*

پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد

یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسول الله! من به گردن تو حقی دارم؛ تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور می کردی؛ ناقه ی من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد. پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتند

مردم حیرت زده نگاه می کردند و می گفتند آیا این مرد واقعاً می خواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن

مردم، همه مبهوت، متحیر و شرمنده از این که نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسول الله! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات می دهم!

 

اضطراب و دلهره سراسر «مدینه» را فراگرفته بود

یاران پیامبر با دیدگانی اشکبار، و دلهائی آکنده از اندوه دور خانه پیامبر گرد آمده بودند، تا از سرانجام بیماری پیامبر آگاه شوند

گزارشهائی که از داخل خانه به بیرون می‌رسید، از وخامت وضع مزاجی آن حضرت حکایت می‌کرد؛ و هر نوع امید به بهبودی را از بین می‌برد و مطمئن می‌ساخت که جز ساعاتی چند، از آخرین شعله‌های نشاط زندگی پیامبر باقی نمانده است

گروهی از یاران آن حضرت علاقمند بودند که از نزدیک رهبر عالیقدر خود را زیارت کنند، ولی وخامت وضع پیامبر اجازه نمی‌داد در اطاقی که وی در آن بستری گردیده بود؛ جز اهل بیت وی، کسی رفت و آمد کند

پیامبر با دختر خود سخن می‌گوید

فاطمه (س)، در کنار بستر پدر نشسته بود، و بر چهره نورانی او نظاره می‌کرد. او مشاهده می‌نمود که عرق مرگ، بسان دانه‌های مروارید، از پیشانی و صورت پدرش سرازیر می‌گردد

زهرا(س)، با قلبی فشرده و دیدگانی پر از اشک و گلوی گرفته، شعر زیر را که از سروده‌های ابوطالب درباره پیامبر عالیقدر بود، زمزمه می‌کرد و می‌گفت: وابیض یستسقی الغمام به وجهه  ثمال ایتامی عصمة للارامل: چهره روشنی که به احترام آن، باران از ابر درخواست می‌شود، خصیتی که پناهگاه یتیمان و نگهبان بیوه زنان است

در این هنگام، پیامبر دیدگان خود را گشود، و با صدای آهسته به دختر خود فرمود: این شعری است که ابوطالب درباره من سروده است؛ ولی شایسته است بجای آن، آیه زیر را تلاوت نمایید وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللهُ الشّاکِرِینَ (آل عمران/144)

محمد پیامبر خدا است و پیش از او پیامبرانی آمده‌اند و رفته‌اند. آیا هرگاه او فوت کند و یا کشته شود، به آئین گذشتگان خود باز می‌گردید؟ هرکس به آئین گذشتگان خود بازگردد خدا را ضرر نمی‌رساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش می‌دهد *

 تجربه نشان می‌دهد که عواطف در شخصیت‌های بزرگ، بر اثر تراکم افکار و فعالیت‌های زیاد، نسبت به فرزندان خود کم فروغ می‌گردد زیرا اهداف بزرگ و افکار جهانی آنچنان آنان را به خود مشغول می‌سازد که دیگر عاطفه و علاقه به فرزندان، مجالی برای بروز و ظهور نمی‌یابد؛ ولی شخصیت‌های بزرگ معنوی و روحانی از این قاعده مستثنی هستند. آنان با داشتن بزرگ‌ترین اهداف و ایده‌های جهانی و مشاغل روزافزون، روح وسیع و روان بزرگی دارند، که گرایش به یک قسمت، آن‌ها را از قسمت دیگر باز نمی‌دارد

علاقه پیامبر به یگانه فرزند خود، از عالی‌ترین تجلی عواطف انسانی بود تا آنجا که پیامبر هیچگاه بدون وداع با دختر خود، مسافرت نمی‌کرد و هنگام مراجعت از سفر قبل از همه به دیدن او می‌ شتافت. در برابر همسران خود، از وی احترام شایسته‌ای به عمل می‌آورد، و به یاران خود می‌فرمود: فاطمه پاره تن من است خشنودی وی خشنودی من، و خشم او خشم من است (صحیح بخاری ج5/21)

 دیدارِ زهرا، او را به یاد پاک‌ترین و عطوفترین زنان جهان  خدیجه می‌انداخت که در راه هدف مقدس شوهر، به سختی‌های عجیبی تن داد و ثروت و مکنت خود را در آن راه بذل نمود در تمام روزهائی که پیامبر بستری بود فاطمه (س) در کنار بستر نشسته و لحظه‌ای از او دور نمی‌شد *

پیامبر به دختر خود چه فرمود و باعث خوشحالی شد؟

دختر پیامبر قدری خم شد و سر را نزدیک پیامبر آورد. آنگاه پیامبر با او به طور آهسته سخن گفت. کسانیکه در کنار بستر پیامبر بودند، از حقیقت گفتگوی آن‌ها آگاه نشدند

وقتی سخن پیامبر به پایان رسید، زهرا سخت گریست و سیلاب اشک از دیدگان او جاری گردید ولی مقارن همین وضع، پیامبر بار دیگر به او اشاره نمود و آهسته با او سخن گفت. این بار زهرا با چهره‌ای باز و قیافه‌ای خندان و لبان پرتبسم سر برداشت

وجود این دو حالت متضاد در وقت مقارن، حضار را به تعجب واداشت. آنان از دختر پیامبر خواستند که از حقیقت گفتار پیامبر آگاهشان سازد، و علت بروز این دو حالت مختلف را، برای آنان روشن سازد. زهرا فرمود : من راز رسول خدا را فاش نمی‌کنم

http://m5736z.blog.ir/post/mohammad

munasbat@

زهرا (س) روی اصرار عائشه، سخن پدر را بعد از درگذشت پیامبر فاش کرد:

پدرم در نخستین بار مرا از مرگ خود مطلع نمود و اظهار کرد که من از این بیماری بهبودی نمی‌یابم برای همین جهت به من، گریه و ناله دست داد،
ولی بار دیگر به من گفت که تو نخستین کسی هستی که از اهل بیت من، به من ملحق می‌شوی این خبر به من نشاط و سرور بخشید (طبقات ابن سعد ج2 /247)
پیامبر(ص) درباره فاطمه(س) نیز چنان سخن می گوید که هرگونه تعرض به ایشان در حکم تعرض به پیامبر(ص) دانسته می شود او به عنوان جگر گوشه پیامبر(ص) معرفی شده به گونه ای که هر کس او را به خشم آورد پیامبر(ص) را به خشم آورده و هر که پیامبر(ص) را به خشم آورد، خداوند را به خشم آورده است
(بحارالانوار، ج32، ص432 مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص233 بحارالانوار، ج43، ص80، صحیح مسلم، ج16، ص2، مستدرک حاکم، ج3، ص173، حلیه الاولیاء، ج2، ص40)

در آخرین لحظات پیامبر چشمان خود را باز کرد و فرمود:

برادرم را صدا بزنید تا بیاید همه فهمیدند که مقصودش علی است. علی در کنار بستر وی نشست، ولی احساس کرد که پیامبر می‌خواهد از بستر برخیزد علی پیامبر را از بستر بلند نمود و به سینه خود تکیه داد (طبقات ابن سعد263) چیزی نگذشت که علائم احتضار، در وجود شریف او پدید آمد

امیر مؤمنان، در یکی از خطبه‌های خود به این مطلب تصریح کرده: وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی . . . وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی . . . پیامبر در حالیکه سر او بر سینه من بود، قبض روح شد. من او را در حالی که فرشت‌گان مرا یاری و کمک می‌کردند، غسل دادم

گروهی از محدثان نقل می‌کنند که آخرین جمله‌ای که پیامبر در آخرین لحظات زندگی خود فرمود، جمله لا، مع الرفیق الا علی بوده گویا فرشته وحی او را در موقع قبض روح، مخیّر ساخته است که بهبودی یابد و بار دیگر به این جهان بازگردد؛ و یا پیک الهی، روح او را قبض کند و به سرای دیگر بشتابد *

پیامبر جملاتی را به علی فرمود و دیدگان و لب‌هایش روی هم افتاد

فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقاً (نساء69) آنان با کسانی هستند که خداوند بر آن‌ها نعمت بخشیده؛ از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، و این‌ها چه نیکو دوستان و رفیقانی هستند

امیرمؤمنان جسد مطهّر پیامبر را غسل داد و کفن کرد، زیرا پیامبر فرموده بود که نزدیک‌ترین فرد مرا غسل خواهد داد (طبقات کبری ج2/57). سپس چهره او را باز کرد، و در حالیکه سیلاب اشک از دیدگان او جاری بود؛ این جمله‌ها را گفت:

پدر و مادرم فدای تو گردد، با فوت تو ریشه نبوت و وحی الهی و اخبار آسمان‌ها (که هرگز با مرگ کسی بریده نمی‌شود) قطع گردید
اگر نبود که ما را به شکیبائی در برابر ناگواری‌ها دعوت فرموده‌اید، آنچنان در فراق تو اشک می‌ریختم که سرچشمه اشک را می خشکانیدم، ولی حزن و اندوه ما در این راه پیوسته است و این اندازه در راه تو بسیار کم است، و جز این چاره نیست پدر و مادرم فدای تو باد ما را در سرای دیگر به یاد آر و در خاطر خود نگاهدار (خطبه 23)

سرانجام، آفتاب زندگی شخصیتی که با فداکاری‌های خستگی ناپذیر خود، سرنوشت بشریت را دگرگون ساخت و صفحات نوین و درخشانی از تمدن به روی انسان‌ها گشود، غروب نمود

خلیفه دوم، روی عللی، در بیرون خانه فریاد زد که

پیامبر فوت نکرده و بسان موسی پیش خدای خود رفته است؛ و بیش از حد در این موضوع پافشاری می‌نمود و نزدیک بود که گروهی را با خود همرأی سازد در این میان، یک نفر (بنا به نقل بخاری، ابوبکر بوده) وی را از این کار بازداشت

پس از رحلت پیامبر(ص)، بر خلاف فرمان الهی (مائده3 نساء95 مائده76) و نص پیامبر(ص) در غدیر خم و موارد دیگر، در اثر اقدام گروهی از منافقان قدیم و جدید و صحابه، در سقیفه بنی ساعده، انحراف بزرگی در امت اسلام پیش آمد

و فساد و تباهی آن دامن گیر بشریت شد به گونه ای که هنوز هم آثار و تبعات آن، مسلمانان را به رنج و بدبختی انداخته است؛ زیرا کاری که در سقیفه با غصب خلافت الهی امیرمؤمنان علی(ع) انجام گرفت، موجبات غضب الهی را فراهم آورد و امت اسلام رنگ عدالت و صلاح و خوشبختی را به روی خود ندید

مرگ پیامبر اکرم؛ رحلت یا شهادت و ترور ؟!

در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند

قال الصادق ع: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید (بصائر الدرجات ص503) هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. ابا صلت هروى از حضرت رضا ع نقل کرد که فرمود هیچ یک از ما نیست مگر اینکه کشته مى‏شود (عیون)

اعتقادات صدوق: مینویسد اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(ص) در جنگ خیبر مسموم‏ شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می کرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد و از آن ناراحتى فوت شد (بحارالانوار ج‏5ص 176)

در حدیث صحیحی از امام باقر(ع): آن زن یهودی که گوشت گوسفند را برای مسموم کردن پیامبر با سم آغشته کرده بود، نزد پیامبر آورده، پیامبر به او فرمود: چه عاملی تو را بر این کار واداشت؟ آن زن گفت: در دل خودم گفتم:

اگر این شخص پیامبر باشد این سم به او ضرر نمی‌زند و اگر پادشاه باشد مردم را از دست او راحت کرده‌ام. پیامبر از این زن چشم‌پوشی کرد. (اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر ج3 باب العفو، حدیث 9)
معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح خیبر برای من آورد

زیرا اگرچه پیامبر(ص) اولین لقمه را بیرون انداخت ولی آن زهر خطرناک با آب دهان پیامبر(ص) کمی مخلوط شد و روی دستگاه‌های بدن آن حضرت اثر خود را گذاشت (سبحانی جعفر فروغ ابدیت ج2 ص664)
مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب الأحکام می‌نویسد: محمد بن عبد الله(ص)... در روز دوشنبه 28 صفر سال دهم هجری در حالی از دنیا رفت که مسموم شده بود. (تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج6 ـ ص2 )
بنابراین از مجموع آنچه بیان شد به این نتیجه می‌رسیم که وفات پیامبراکرم(ص) طبیعی نبوده است و آن حضرت به وسیله سم به شهادت رسیده‌اند، اما از آنجایی که این سم در زمان طولانی کار خود را کرده بود و تا حدودی مرگ را طبیعی نشان داده بود، بیشتر کلمه وفات را به جای شهادت به کار برده‌اند، ولی حق این است که کلمه شهادت درمورد ایشان هم به کار گرفته شود

جبرئیل ابتدای سوره‏ ى عنکبوت را بر حضرت رسول فرود آورد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ ... أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ

این چه آزمایشى است جبرئیل عرض کرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند و می فرماید: که من پیامبرى پیش از تو نفرستادم مگر اینکه در پایان زندگیش جانشینى که بجایش بنشیند برگزید و روش و احکامش را زنده کرد پس راستگویان آنانند که فرمان رسول خدا را اجرا می کنند و آنان که نافرمانى او را می کنند دروغگویانند

همانا اى محمّد نزدیک شده رفتن تو بسوى پروردگارت خدا فرمان میدهد به تو که پس از خود على بن ابى طالب را براى امتت انتخاب کنى او جانشین تو است که قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می کند. اگر امت پیروى او را کردند سالم خواهند ماند

حذیفه گفت رسول خدا، على ع را خواست و با او خلوت کرد همان روز و شب را علم و حکمتى که خدا با وى سپرده بود او هم به على(ع) سپرد و او را آگاه کرد آنچه را که جبرئیل گفته بود.

این داستان روزى بود که پیامبر در خانه عایشه دختر ابو بکر بود، ...
پیامبر به عایشه فرمود: خداى تعالى به من خبر داده که عمرم به پایان رسیده و فرمان داده که على را بجاى خود نصب کنم، و او را پیشواى مردم قرار دهم... عایشه تعهد سپرد که راز را افشا نکند
عایشه آن راز که با حفصه دختر عمر و خود عمر و ابوبکر در میان گذاشت و آگاهشان کرد (خداوند پیامبرش را آگاه کرد)
طولى نکشید که آندو گرد هم آمدند بسوى گروهى از منافقان و آزادشدگان دست رسول خدا فرستادند همه را از این راز آگاه کردند گروهى به گروه دیگرى روبرو شدند و گفتند همانا محمّد خیال دارد خلافت را در میان خاندان خود قرار دهد مانند روش پادشاهى کسرى قیصر تا پایان روزگار. نه به خدا در این زندگى دگر براى شما بهره‏ اى نیست

توطئه : اگر خلافت به على بن ابى طالب واگذار شود

همانا محمّد به ظاهر شما با شما معامله کرد ولى على با شما آن طور که خودش بخواهد با شما معامله می کند! خوب فکر کنید در این داستان راى خویش را در این باره پیش نظر آورید.

سخن در میانشان رد و بدل شد بسوى ابوبکر رفتند افکار خویش را به گردش آوردند همه با یکدیگر متفق شدند، و سخن بدین جا رسید که در گردنه‏ ى هرشى شتر پیامبر را رم بدهند تا از شتر بیفتد و جان بسپارد

همین کار را در جنگ تبوک انجام دادند ولى خداوند شرّ آنان را از پیامبرش برگرداند. ایشان در کار رسول خدا اجتماع کردند از کشتن و مسموم‏ نمودن، و فریب دادن (ارشاد القلوب ج‏2 ص 235)

این چند نمونه گویای قصد شوم منافقین در به شهادت رساندن پیامبر اسلام است تا خود بر مسلمانان حکمرانی کنند؛ و کردند آنچه می خواستند. و شد آنچه نباید می شد

وَ سَیَعْلَمُ‏ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏: و آنها که ستم کردند به زودى مى‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (شعراء227)

 

                         چرا پیامبر اکرم در خانه خود به خاک سپرده شد؟

وهابیان چون سفر براى زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام مى‏دانند، با استناد به حدیثى که از طریق عائشه از پیامبر اسلام نقل مى‏کنند علت دفن حضرت در خانه مسکونى ‏اش را از دلایل این حکم مى‏دانند و ادعا مى‏کنند براى آنکه قبر پیامبر مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصیت کرد که در حجره مسکونى‏ اش دفن گردد. حدیث‏ یاد شده بدین صورت است:
عن عائشة رضى الله عنها قالت: قال النبى فى مرضه الذى لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشى ان یتخذ مسجدا

 

عائشه مى‏گوید: پیامبر در آن بیمارى که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت ‏خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار مى‏گردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند.

ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت در توضیح این حدیث مى‏نویسد: چون پیامبر، کسانى را که قبور را مسجد قرار مى‏دهند، لعن کرد و امت ‏خود را از این کار برحذر داشت و نهى نمود، و از اینکه قبر او را مسجد قرار دهند نهى نمود، از این ‏رو در اتاق خود دفن گردید تا کسى نتواند قبر او را مسجد قرار دهد ...

 

استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهى از مسجد قرار دادن قبرها (که از طریق اهل سنت نقل شده) مانند بسیارى دیگر از استدلالهاى او است که موضوع یا حکمى را مسلم مى‏گیرد و موضوعها و مسایل دیگر را بر آن استوار مى‏سازد در حالى که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد

مقصود از احادیث‏ یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است زیرا یهود و نصارى چنین مى‏کردند. اما حرمت‏ ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمى‏ شود.
اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر در اتاق مسکونى آن حضرت را این حدیث قرار دهیم موضوع هیچ ارتباطى با پیامبر نخواهد داشت زیرا این عائشه است که مى‏گوید: مى‏ترسم قبر پیامبر را مسجد قرار دهند، نه پیامبر! از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثى که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثى که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است

اما این ادعا که پیامبر اسلام براى آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانه‏ اش دفن گردید، هیچ سند و مدرکى ندارد جز اظهار نگرانى عائشه در دنباله حدیث که ابن ‏تیمیه نیز به آن استناد کرده است در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر.

تبعات رحلت پیامبر(ص)

گزارش های روایی و تاریخی بیانگر این معناست که پس از رحلت پیامبر(ص)، بر خلاف فرمان الهی (مائده3 نساء95 مائده76) و نص پیامبر(ص) در غدیر خم و موارد دیگر، در اثر اقدام گروهی از منافقان قدیم و جدید و صحابه، در سقیفه بنی ساعده، انحراف بزرگی در امت اسلام پیش آمد

و فساد و تباهی آن دامن گیر بشریت شد به گونه ای که هنوز هم آثار و تبعات آن، مسلمانان را به رنج و بدبختی انداخته است؛ زیرا کاری که در سقیفه با غصب خلافت الهی امیرمؤمنان علی(ع) انجام گرفت، موجبات غضب الهی را فراهم آورد و امت اسلام رنگ عدالت و صلاح و خوشبختی را به روی خود ندید

 

انحرافی که در سقیفه با تغییر نظام سیاسی اسلام از حکومت ولایی به حکومت خلافت انتخابی از سوی برخی از رهبران جامعه رخ داد، موجب شد تا اکثریت مردم به تبعیت از رهبران قبیله ای مهاجر و انصار یعنی قبایل اوس و خزرج و قریش، به حکم ایشان در انتخاب ابوبکر گردن نهند و جامعه را از امامت و ولایت امیرمؤمنان علی(ع) محروم سازند

پس از آنکه این انحراف به جای حساسی رسید و عدالت اسلامی با نشخوار عشیره بنی امیه از بیت المال، قربانی و ذبح شد، مردم خسته از ذلت و ظلم و بی عدالتی، خواهان بازگشت به کرامت و عزت و عدالت اسلامی شدند و اولین شعله های قیام پس از سال ها مبارزه ابوذرها در مصر به بار نشست و لشکر عدالت خواهان به سمت مدینه گسیل شد و در آشوبی خونین، عثمان به قتل رسید

 

انقلابیون برای اینکه حکومت اسلامی را دوباره همانند عصر نبوی تجربه کنند، به خانه امیر مؤمنان علی(ع) هجوم آوردند تا با ایشان به عنوان خلیفه چهارم بیعت کنند

از گزارش های تاریخی و روایی به دست می آید که این بیعت از سوی بیشتر مردم و انقلابیون با عنوان امامت و وصایت انجام نگرفت؛ زیرا هنوز افکار انحرافی در میان مردم حاکم بود و گفتمان انقلابیون نیز گفتمان حاکم بر جامعه اسلامی بود که از زمان ابوبکر و در سقیفه بنی ساعده شکل گرفته بود

پس از آنکه حضرت امیرمؤمنان(ع) حکومت را در دست گرفت و مرکز خلافت خود را به کوفه منتقل کرد، گروه های انقلابی در چندین آزمون و فتنه بزرگ دچار ریزش شدند

 

در هر جنگی گروه های ناخالص از دور امیرمؤمنان علی(ع) جدا شده و به صف دشمنان و مخالفان حکومت او پیوستند

 در جنگ نخست، گروهی بزرگ از جمله طلحه و زبیر به همراه عایشه به مخالفت پرداختند و جنگ جمل را راه انداختند که از آنان به ناکثین و پیمان شکنان یاد می شود

چنان که پیامبر(ص) از پیش ایشان را معرفی و نامگذاری کرده بود

در فتنه دیگر، قاسطین و عدالت خوران به جنگ امیرمؤمنان علی(ع) آمدند

سردمدار این گروه معاویه پسر ابوسفیان است که رهبر کافران و مشرکان در عصر پیامبر(ص) بود و اکنون ثروت و قدرت اسلامی را چون گوی چوگان کودکان به بازی گرفته بودند

اینان جنگ های چند ساله صفین را راه اندازی می کنند که موجب تضعیف اسلام و دولت اسلامی می شود

فتنه سوم مهم ترین ریزش ها را داشت. در این فتنه بود که مارقین از امام خویش پیش می افتند و علیه حکومت علوی قیام می کنند و جنگ نهروان را راه می اندازند

 

در همه این فتنه ها و آزمون ها، ریزش ها و رویش هایی وجود داشت

زیرا افراد خالصی پدید می آیند که تفکر علوی را به عنوان تفکر خالص اسلامی می شناسند و بدان از جان و دل اعتقاد دارند

آنان کسانی هستند که به عنوان شیعه علی(ع) از میان فتنه ها و آزمون ها بیرون می آیند و قایل به اصل امامت می شوند که پیامبر(ص) بدان وصایت کرده بود.

بازگشت جاهلی
پیامبر(ص) بزرگ ترین انسانی است که هستی به خود دیده است. امت اسلامی که او ایجاد کرده نیز به عنوان برترین امت از سوی خداوند معرفی شده است

اما با همه اینها، این امت برخلاف همه تلاش های شبانه روزی و جانکاه، نتوانست مسیری را که پیامبر(ص) ترسیم کرده بود ادامه دهد و به همان سرعتی که در مقام برترین ها و اوج ها قرار گرفت، به همان سرعت به دست گروهی دچار سقوط شد

این در حالی است که خداوند و پیامبر(ص) بارها و بارها به امت هشدار داده که مواظب امتحان و آزمون های سخت الهی باشند که اقوام پیشین را دچار غضب الهی کرده است؛ با این همه کسانیکه رهبری امت را غاصبانه در اختیار گرفتند

امت را به فساد و تباهی شگفتی سوق دادند که همه اهل بیت عصمت و طهارت و پنج تن آل عبا را که خداوند و پیامبر(ص) بارها بر مقام و منزلت ایشان تاکید داشته به شهادت رسانیدند و حتی از ترس جنایت بر اجساد ایشان، مقابرشان مدت ها مخفی ماند.

چرایی شهادت سروران بهشت
یکی از پرسش های اساسی درباره تاریخ اسلام و امت اسلامی، شهادت همه کسانی است که از سوی خداوند به عنوان اهل بیت پیامبر(ص) معرفی شده اند همه این افراد به دست امت اسلامی به شهادت رسیدند و برخلاف احکام صریح قرآن که قتل بی گناهان حرام است

کسانی به دست امت اسلامی به قتل می رسند که از نظر قرآن به عنوان الگوهای انسانیت معرفی شده اند و مقامات آنان بارها به اشکال گوناگون تبیین شده

با نگاهی به آموزه ها و آیات قرآنی به روشنی می توان دریافت که اهل بیت پیامبر(ص) دارای مقامات بزرگی در نزد خداوند هستند و خداوند ایشان را به عنوان اسوه های نیک و برتر به همگان معرفی کرده

 

در آیاتی از جمله 33 احزاب به عنوان دارندگان عصمت و طهارت که از هرگونه رجس و پلیدی در امان هستند، معرفی می شوند و از امت اسلام خواسته شده تا بر ایشان درود و سلام و صلوات بفرستند. از نظر قرآن، اهل بیت پیامبر(ص) از چنان جایگاهی برخوردارند که هیچ انسان دیگری در آن مقام نیست

بر امت اسلامی است که مودت و محبت ایشان را به عنوان یک حکم الهی و اجر رسالت داشته باشند (شوری 23) هرچند که باز همین امت اسلام هستند که از این اجر و مزد رسالت بهره مند می شوند (سباء 47)

زیرا محبت و مودت ایشان موجب جلب خشنودی و رضایت و محبت الهی می شود؛ چرا که محبت و مودت به اهل بیت(ع) موجب خشنودی پیامبر(ص) و در نتیجه خشنودی خداوند نیز می شود (آل عمران31) این محبت و مودت می بایست در شکل اطاعت متجلی شود؛ زیرا محبت همراه با مخالفت هرگز معنا و مفهومی نخواهد داشت، حال چه رسد که با نام مودت و محبت به دشمنی نیز اقدام شود

خداوند راه رسیدن به محبت خود را اطاعت از پیامبر(ص) می شمارد و محبت و اطاعت اهل بیت(ع) را به عنوان ولایت در آیاتی از جمله 59 نساء و 3 مائده واجب دانسته

 

خداوند جایگاهی بس رفیع و بلند برای اهل بیت(ع) در نظر گرفته. براساس آیاتی از جمله آیه 16 آل عمران، امیرمومنان علی(ع) نفس و جان پیامبر(ص) است و هرگونه مقامی که برای پیامبر(ص) ثابت شده جز پیامبری، برای امیرمومنان علی(ع) نیز ثابت است

از این رو در حدیث منزلت و احادیث دیگر جز همین عنوان پیامبری همه عناوین برای آن حضرت(ع) ثابت دانسته شده

 

براساس روایت حسین منی و انا من حسین (بحارالانوار ج43 ص261 فضائل الخمسه من الصحاح السته ج3، ص262 کشف الغمه ج2، ص6 کامل الزیارات ص25) آیه16 آل عمران درباره یگانگی پیامبر(ص) و علی(ع) درباره دیگر امامان معصوم(ع) نیز تعمیم می یابد لذا آن حضرت(ع) همه انوار اهل بیت و امامان معصوم(ع) را از یک نور واحد خود می داند
خداوند همچنین در سوره انسان به تفصیل از مقامات اهل بیت(ع) سخن به میان می آورد و به صراحت و به نص قرآنی اعلام می کند که ایشان از کسانی هستند که مورد رضایت خداوند بوده و در بهشت رضوان الهی از پاداش های بسیار و بی مانند آن بهره می برند

پیامبر(ص) نیز بارها و بارها در اشکال مختلف که در منابع روایی فریقین آمده، از مقامات آنان سخن به میان آورده است و حسنین را سرور جوانان بهشت معرفی می کند و می فرماید: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه (بحارالانوار ج24 ص36)و ج94 ص391)

 

پیامبر(ص) درباره فاطمه(س) نیز چنان سخن می گوید که هرگونه تعرض به ایشان در حکم تعرض به پیامبر(ص) دانسته می شود او به عنوان جگر گوشه پیامبر(ص) (بحارالانوار، ج32، ص432) معرفی شده به گونه ای که هر کس او را به خشم آورد پیامبر(ص) را به خشم آورده و هر که پیامبر(ص) را به خشم آورد، خداوند را به خشم آورده است (همان و نیز مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص233 بحارالانوار، ج34، ص08، صحیح مسلم، ج61، ص2، مستدرک حاکم، ج3، ص371، حلیه الاولیاء، ج2، ص04)

آن حضرت (س) نور چشم پیامبر(ص) و میوه دل اوست: و هی نور عینی و ثمره فوادی، او نور چشم و میوه دل من است (بحارالانوار، ج43، ص42).

 

 از نظر پیامبر(ص) که همان نظر و حکم خداوند است، هرگونه رضایت خداوندی منوط به رضایت پیامبر(ص) است. پس اگر پیامبر(ص) بر کسی محبت کند او محبوب خدا و بر هر کسی که خشم گیرد او مغضوب خداوند خواهد بود

با نگاهی به آیاتی از قرآن از جمله 71 انفال و حتی آیه55 زخرف می توان دریافت که عظمت پیامبر(ص) در پیشگاه خداوند تا چه اندازه است؛ زیرا خداوند تأسف حضرت موسی(ع) را به خود نسبت می دهد در حالی که مقام پیامبر(ص) بسیار بالاتر و برتر از حضرت موسی(ع) است

اما این پرسش اکنون دوباره مطرح می شود که چرا کسانی که در نظر خداوند و پیامبر(ص) چنین جایگاهی داشته اند، از سوی امت اسلامی به قتل می رسند و دختر پیامبر(ص) در همان فردای رحلت پیامبر(ص) میان در و دیوار قرار می گیرد و در خانه اش به آتش کشیده شده و فرزندش محسن سقط می شود.

 

 و یا امیرمؤمنان علی(ع) با ریسمان به بند کشیده شده و با شمشیر بران به سوی مسجد برای بیعت برده می شود و سالیانی مطرود دولتمردان و دربار خلافت می شود و در نهایت در مسجد خدا به نام خدا فرق سرش شکافته و به شهادت می رسد و امام حسن(ع) فرزند پیامبر(ص) به زهر، مسموم و آن گاه جسدش از سوی امت اسلام تیرباران می شود و امام حسین(ع) پس از کشته شدن بیش از 18 تن از بستگانش در کربلا، آن چنان به دست امت اسلام از قفا سر از تن وی جدا می شود و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به عنوان خارجیان علیه دین به اسارت برده می شوند؟

چرا همه کسانی که خداوند در قرآن به صراحت ایشان را به عنوان اهل عصمت و طهارت و اهل بهشت معرفی می کند، به نیت تقرب به خدا و ورود به بهشت، به شهادت می رسند و امت اسلام، تقرب خود به خدا را در کشتن اولیای الهی و انسان های متاله و ربانی جستجو می کند؟!

 

                   داستان افک، تخریب سلوک اخلاقی پیامبر(ص) و بستگانش

خداوند در آیاتی از قرآن گزارشی از سلوک غیر اخلاقی رقیبان و دشمنان پیامبر(ص) در داستان معروف افک ارایه می دهد تا جامعه ایمانی تحلیل درست و واکنش های مناسبی نسبت به روش های تخریبی دشمنان داشته باشد.
اِفک
 به هر چیزی گویند که از حالت اصلی و طبیعی که شایسته آن است، دگرگون شده باشد

در کاربرد های عربی به هرگونه تمایل و انحراف از حق به سوی باطل و به دروغ و تهمت، افک اطلاق می شود (مفردات ص79) برخی از مفسران از جمله شیخ طبرسی گفته اند که افک همان دروغ و تهمت بزرگی است که مساله را از واقعیت اصلی خود واژگون می سازد (مجمع البیان ج7و8 ص206)

 

مقصود از داستان افک، افترایی است که گروهی از دشمنان پیامبر(ص) از جمله عبدالله بن ابی، حسان بن ثابت، مسطح و حمنه بنت جحش از منافقان به عایشه همسر پیامبر(ص) وارد کرده بودند (همان و نیز جامعه البیان، ج10، جزء 18، ص114) البته در تفسیر نورالثقلین، روایتی وارد شده که این تهمت را به ماریه قبطیه دیگر همسر پیامبر(ص) و مادر ابراهیم بن محمد(ص) نسبت می دهد (تفسیر نورالثقلین ج3 ص518 حدیث60)

در این ماجرا گروهی، افترا و دروغی بزرگ را به یکی از همسران پیامبر(ص) نسبت دادند تا این گونه وجاهت حضرت محمد(ص) و بستگانش را تخریب کرده و زمینه شکاف میان امت و پیامبر(ص) را فراهم آورند و در حقیقت دین و آیین و سبک زندگی آن حضرت(ص) را نادرست جلوه دهند.

 

خداوند در آیات 11 تا 16 سوره نور بیان می کند که برخی از دشمنان و منافقان، یکی از همسران پیامبر(ص) را قذف کرده و بهتانی آشکار به او می زنند تا موجبات هتک حرمت حریم نبوی(ص) را فراهم آورند

عبدالله بن ابی سرکرده منافقان مدینه هنگام بازگشت پیامبر(ص) و یارانش از جنگ و غزوه بنی المصطلق با کمک همدستانش ماجرای افک را طراحی می کند تا منزلت اجتماعی پیامبر(ص) را مخدوش ساخته و جامعه ایمانی را دچار شک و تردید نسبت به سبک زندگی پیامبر (ص) و بستگان نزدیکش کنند (مجمع البیان همان و روح المعانی ج10 جزء18 ص171)

 
مشکل جامعه ایمانی در عصر پیامبر(ص) این بود که نسبت به شایعه های دشمن حساسیت به خرج نمی دادند و شایعه های ناروا را نه تنها می پذیرفتند بلکه خود به آن دامن می زدند و آن را بدون هیچ تحقیقی دهان به دهان رواج می دادند و توجهی به پیامدهای نادرست شایعه پراکنی نداشتند. (نور11تا 15)مسلمانان با افتادن در دام دشمنان اسلام و پیامبر(ص) در یک جنگ روانی و نرم فرهنگی در کنار دشمنان قرار گرفتند و آب به آسیاب دشمن می ریختند بی آن که متوجه باشند که این اقدام آنان موجب هتک حرمت حریم نبوی(ص) و زمینه ساز بداخلاقی ها و گسترش ناهنجاری ها می شود و محبوبیت پیامبر(ص) و خاندانش را با خطر جدی در جامعه مواجه می سازد، به گونه ای که تقلید از سبک زندگی و سیره و سنت ایشان را مورد تردید جدی قرار می دهد

 

این گونه است که خداوند به صراحت در آیات 11 تا 16 هود، به سرزنش مسلمانان می پردازد و موضع گیری تردیدآمیز آنان را نسبت به شایعه افک و رد نکردن صریح آن را گناهی بزرگ بر میشمارد و به ایشان هشدار میدهد

در حقیقت بی مبالاتی مسلمانان نسبت به شایعه سازان و حتی همراهی در شایعه پراکنی جرمی است که خداوند آن را زشت و گناه می شمارد و مومنان و مسلمانان را مورد توبیخ قرار می دهد؛ زیرا عدم واکنش جدی مسلمانان بلکه حتی همراهی فعالانه در گسترش و پخش شایعات ناروا می تواند تاثیرات رهبری در جامعه را کاهش دهد و نقش او را با تردید جدی مواجه سازد و محبوبیت مردمی را به شدت کاهش دهد.

 

از این رو در همین آیات، مسلمانان صدر اسلام را به سبب بی مبالاتی و خوش باوری در توطئه افک در معرض گرفتار شدن به عذابی سخت از سوی خداوند بیان می کند تا مسلمانان نسبت به این توطئه ها و واکنش های مناسب و فعال هوشیار شوند و دیگر در این گونه مسائل کوتاهی نورزند

 

تهدید به عذاب های دنیوی و اخروی نسبت به مجرمان و دشمنان و شایعه سازان از دیگر شیوه های مبارزه قرآن با این پدیده مخرب است که در این آیات بیان شده است

به هر حال، از آموزه های قرآنی این معنا به دست می دهد که مبارزه با اشکال مختلف جنگ روانی و نرم که از سوی دشمنان طراحی می شود نیازمند هوشیاری مسلمانان و دقت و واکنش مناسب و درست و بهنگام است تا این روش های مخرب نتواند جایگاه رهبری را تضعیف و سبک زندگی و ارتباط جامعه با آن شیوه زندگی را مخدوش سازد

چرایی اولویت جنگ با رومیان

پیامبر(ص) برخلاف جنگ های درون سرزمینی که مقاصد جنگی و هدف نهایی خود را پیش از آغاز جنگ روشن نمی ساخت، روش دیگری را در پیش گرفت و به صراحت اعلام کرد که مردم، خود را برای جنگ با رومیان آماده کنند، زیرا در جنگ، پیامبر(ص) به نبرد گروه ها و احزاب و اقوام نمی رفت، بلکه به جنگ دولتی می رفت که دارای سازماندهی نظامی بود و در طول سده ها با کشور ایران و دیگر کشورهای منطقه آسیایی و اروپایی جنگیده بود و از قدرت و تجربیات خوبی بهره مند بود

پرشمار بودن دشمنان و نیز دشواری سفر به مرزهای روم خود نیازمند آن بود که همه گونه ساز و برگ نظامی و جنگ فراهم آید و این جز با بسیج عمومی و اعلان قبلی شدنی نبود (مجمع البیان ج5 و 6ص47) از آیه 90 توبه بر می آید که پیامبر (ص) برای شرکت در جنگ با رومیان، همه مسلمانان را بسیج کرد

 

این بسیج عمومی و جهاد همگانی را می توان این گونه اثبات کرد که برخی از بادیه نشینان که دارای عذر موجه برای عدم حضور در جبهات بودند به نزد آن حضرت آمدند و پیامبر (ص) به آنان اجازه داد تا در جهاد به سبب عذر موجهی که دارند شرکت نکنند بنابراین بسیج همگانی موجب شد تا همگان خود را برای نبردی تاریخی با رومیان آماده کنند (المیزان ج9،ص361)

 جنگ تبوک نشان می دهد که از نظر پیامبر(ص) آزادسازی مناطق تحت اشغال رومیان در اولویت قرار دارد، چرا که قبله اول مسلمانان یعنی قدس در این منطقه قرار دارد و مسلمانان از نظر تاریخی نوعی وابستگی به این مناطق را درخود حس می کردند

 

افزون بر این که این مناطق همواره جزو مناطق ادیان ابراهیمی بود و آزادسازی آن باید در اولویت نخست کاری برای جهانی سازی اسلام قرار می گرفت

مساله دیگر این بود که تعرضاتی از سوی رومیان به مناطق مسلمان نشین صورت می گرفت و هم پیمانی برخی از اعراب با رومیان موجب اختلال درحرکت های اقتصادی و بازرگانی دولت اسلامی حجاز و نجد می شد

بنابراین برای حفظ امنیت اقتصادی و تحکیم قدرت سیاسی و نظامی، لازم بود تا این مزاحمان رشد و شکوفایی تمدن اسلامی، از سر راه برداشته شوند.
با همه حضور مؤمنان واقعی در عرصه تهیه تدارکات و ساز و برگ نظامی، پـیامبر(ص) با محدودیت های جدی در تامین ساز و برگ نظامی گروه های داوطلب در جهاد مواجه می شود (توبه92) در برخی از روایات است که ابوذر یکی از کسانی بود که ناتوان از تأمین ادوات نظامی بود و به سختی و تنهایی خود را به جهادگران رسانید که مورد ستایش و تمجید پیامبر(ص) قرار گرفت

 

سختی جنگ تبوک و دوری راه، شرایطی دشوار و پرمشقت را برای جهادگران رقم می زد (توبه42 و 117 مجمع البیان ج5 و 6 ص50) شدت گرما و تنگناهای دیگر موجب می شود تا برخی از مسلمانان سست ایمان از رفتن طفره روند (آیه38)

چرا که دلخوشی ایشان به دنیا و ترجیح آن بر آخرت، آنان را از حضور در جبهه جنگ باز میداشت و گامهایشان را برای رفتن به جهاد سست میکرد (همان) و در این میان دورنمای مشقت آمیز جنگ تبوک، موجب امتناع منافقان از همراهی با پیامبر(ص) میشد (توبه42 و 43)
خداوند در آیاتی چون 42 و 45 توبه در بیان عوامل تخلف از غزوه تبوک به بی ایمانی برخی از متخلفان به خدا و آخرت و سرگردانی و گرفتاری در شک و تردید گروهی دیگر از این متخلفان اشاره میکند و درباره علت تخلف گروهی دیگر، به دورنمای مشقت آمیز این سفر و جنگ توجه میدهد

 

در حقیقت عواملی چون بی ایمانی، سست ایمانی، شک و تردید درباره آخرت، سختی و مشقت راه از جهت دوری، گرما و مانند آن، از عوامل تخلف از جهاد تبوک است که در این آیات بیان شده .البته برخی از مسلمانان دارای عذرهای موجهی بودند ولی برخی دیگر عذرتراشانی بودند که می خواستند از جنگ و جهاد دور باشند و در حقیقت از فواید شهروندی استفاده کنند ولی هیچ هزینه ای در برابر این سود نپردازند. این ها همان منافقانی بودند که البته حضورشان در جنگ نیز مورد رضایت خداوندی نبود (توبه92) چرا که با حضور خویش در جبهه برای دشمنان جاسوسی میکردند و یا به تضعیف روحیه مسلمانان می پرداختند و در نقش ستون پنجم دشمن در جنگ نرم شرکت میکردند (توبه47) بنابراین تخلف آنها موجب شد تا هم جهادگران در امنیت قرار گیرند و هم چهره نفاق ایشان آشکار شود و میان توده های مسلمان رسوا شوند.

              پنج دشمن اصلی و برنامه پیامبر اکرم(ص) در مقابله با آنان

 موجود زنده ی رو به رشد و نموی که همه ی صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر می کنند، قهراً دشمن دارد. اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه از این مولود طبیعی مبارک حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همه ی زحماتش بی حاصل خواهد بود؛ لذا باید حراست کند. برای آن که این کار به سامان برسد، سه مرحله وجود داشت: مرحله ی اول، شالوده ریزی نظام بود که با این کارها انجام گرفت. مرحله ی دوم، حراست از این نظام بود. مرحله ی سوم، عبارت از تکمیل و سازندگی بناست. پیغمبر نگاه می کند و می بیند پنج دشمن اصلی، این جامعه ی تازه متولد شده را تهدید می کنند:

دشمن اول، قبایل نیمه وحشی مدینه
یک دشمن، کوچک و کم اهمیت است؛ اما در عین حال نباید از او غافل ماند؛ قبایل نیمه وحشی اطراف مدینه؛ که تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است. پیغمبر اگر بخواهد در مدینه نظام اجتماعی سالم و مطمئن و آرامی به وجود آورد، باید حساب اینها را بکند. پیغمبر فکر اینها را کرد. در هر کدام از آنها اگر نشانه ی، صلاح و هدایت بود، با آنها پیمان بست؛ تا تعرض نکنند اول هم نگفت که حتماً بیایید مسلمان شوید؛ نه، کافر و مشرک هم بودند. پیغمبر بر عهد و پیمان خودش خیلی پافشاری میکرد و پایدار بود؛ آنهایی که شریر بودند و قابل اعتماد نبودند، پیغمبر آنها را علاج کرد و خودش سراغ آنها رفت. سریه ها؛ پیغمبر تعدادی را سراغ فلان قبیله میفرستاد، مربوط به سریه هاست .
دشمن دوم، اشراف مکه
یک گروه اشراف متکبر قدرتمند متنفذ با هم بر مکه حکومت می کردند؛ اینها با هم اختلاف داشتند، اما در مقابل این مولود جدید، با یکدیگر همدست بودند. پیغمبر می دانست خطر عمده از ناحیه ی آنهاست؛ همینطور هم در عمل اتفاق افتاد. پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا پیغمبر سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانی آنها از نزدیکی مدینه عبور می کرد؛ پیغمبر تعرض خودش را به آنها شروع کرد؛ که
 جنگ بدر، مهمترین این تعرضها در اول کار بود. آنها هم با تعصب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینطوری بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمی کرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید- یعنی نظام اسلامی- را که از آن احساس خطر می کردند، ریشه کن کنند. جنگ احد و جنگهای متعدد دیگری که اتفاق افتاد، در همین زمینه بود.
آخرین جنگی که آنها سراغ پیغمبر آمدند،
 جنگ خندق بود. همه ی نیرویشان را جمع کردند و از دیگران هم کمک گرفتند و گفتند می رویم پیغمبر و دویست نفر، سیصد نفر، پانصد نفر از یاران نزدیک او را قتل عام می کنیم؛ مدینه را هم غارت می کنیم و آسوده برمی گردیم؛ دیگر هیچ اثری از اینها نخواهد ماند. قبل از آن که اینها به مدینه برسند، پیغمبر اکرم از قضایا مطلع شد و آن خندق معروف را که تقریباً به عرض 40 متر کندند. دشمنان کنار مقابل خندق آمدند، اما دیدند نمی توانند؛ لذا شکسته و مفتضح و مأیوس و ناکام مجبور شدند برگردند.

 

پیغمبر فرمود تمام شد؛ این آخرین حمله ی قریش مکه به ماست؛ از حالا دیگر نوبت ماست؛ ما به طرف مکه و به سراغ آنها می رویم. سال بعد پیغمبر گفت ما می خواهیم به زیارت عمره بیاییم. ماجرای حدیبیه که یکی از ماجراهای بسیار پرمغز و پر معناست در این زمان اتفاق افتاد. پیغمبر حرکت کرد، اشراف بالاخره تصمیم گرفتند و گفتند می رویم و نمی گذاریم او به مکه بیاید؛ و اگر بهانه یی پیدا کردیم، قتل عامشان می کنیم. پیغمبر با عالی ترین تدبیر، کاری کرد که آنها نشستند و با پغمبر قرار داد امضاء کردند تا پیغمبر برگردد؛ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد؛ و در سرتاسر منطقه، برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد.

 

اسمش صلح است؛ اما خدای متعال در قرآن می فرماید: انا فتحنا لک فتحا مبینا ؛ ما برای تو فتح مبینی ایجاد کردیم. اگر کسانی به مراجع صحیح و محکم تاریخ، مراجعه بکنند، خواهند دید که ماجرای حدیبیه، چقدر عجیب است. سال بعد پیغمبر به عمره رفتند و علی رغم آنها، شوکت آن بزرگوار روز به روز زیاد شد. سال بعدش یعنی سال هشتم که کفار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفتند و مکه را فتح کردند، که فتحی عظیم و حاکی از تسلط و اقتدار پیغمبر بود. بنابراین پیغمبر با این دشمن هم مدبرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دستپاچگی و بدون حتی یک قدم عقب نشینی برخورد کرد و روز به روز و لحظه به لحظه به طرف جلو پیش رفت.
دشمن سوم، یهودیان
دشمن سوم، یهودیها بودند، یعنی بیگانگان نامطمئنی که علی العجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمی داشتند. بخش مهمی از سوره ی بقره و بعضی از سوره های دیگر قرآن مربوط به برخورد و مبارزه ی فرهنگی پیغمبر با یهود است؛ چون گفتیم اینها فرهنگی بودند؛ آگاهیهایی داشتند؛ روی ذهنهای مردم ضعیف الایمان اثر زیاد میگذاشتند؛ توطئه می کردند؛ مردم را ناامید می کردند و به جان هم می انداختند؛ اینها دشمن سازمان یافته یی بودند. پیغمبر تا آن جایی که می توانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارا بردار نیستند، اینها را مجازات کرد. پیغمبر، بیخود و بدون مقدمه هم سراغ اینها نرفت؛ هر کدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اول،
 بنی قینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغ آنها رفت و فرمود باید از آنجا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمانها ماند. دسته ی دوم، بنی نضیر بودند؛ آنها هم خیانت کردند- که داستان خیانتهای اینها مهم است- لذا پیامبراکرم(ص) فرمود: مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ آنها هم مجبور شدند و رفتند.

 

 دسته ی سوم بنی قریظه بودند که پیغبمر به آنها امان و اجازه داد تا بمانند؛ آنها را بیرون نکرد؛ با آنها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلات آنها وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند! یعنی نه فقط به پیمانشان با پیغمبر پایدار نماندند، بلکه در آن حالی که پیغمبر یک قسمت مدینه را- که قابل نفوذ بود- خندق حفر کرده بود و محلات اینها در طرف دیگری بود که باید آنها مانع از این می شدند که دشمن از آنجا بیاید، اینها رفتند و با دشمن مذاکره و گفتگو کردند تا دشمن و آنها مشترکاً از آنجا وارد مدینه شوند از پشت به پیغمبر خنجر بزنند. پیغمبر در اثنای توطئه ی اینها ، ماجرا را فهمید.

 

محاصره ی مدینه، قریب یک ماه طول کشیده بود؛ در اواسط این یک ماه بود که اینها این خیانت را کردند. پیغمبر مطلع شد که اینها چنین تصمیمی گرفته اند. با یک تدبیر بسیار هوشیارانه، کاری کرد که بین اینها و قریش به هم خورد- کاری کرد که اطمینان اینها و قریش از همدیگر سلب شد. یکی از آن حیله های جنگی سیاسی بسیار زیبای پیغمبر همین جا بود؛ یعنی اینها را علی العجاله متوقفشان کرد تا نتوانند لطمه بزنند. بعد که قریش و همپیمانان شان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت؛ همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوی قلعه های بنی قریظه میخوانیم؛ راه بیفتیم به آنجا برویم؛ یعنی حتی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد؛ بیست و پنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همه ی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانت اینها بزرگتر بود و قابل اصلاح نبودند، پیغمبر با اینها این گونه برخورد کرد یعنی دشمنی یهود را- عمدتاً در قضیه ی بنی قریظه، قبلش در قضیه ی بنی نضیر، بعدش در قضیه ی یهودیان خیبر- این گونه با تدبیر و قدرت و پیگیری و همراه با اخلاق والای انسانی از سر مسلمانها رفع کرد. در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهدی نکرد؛ حتی دشمنان اسلام هم این را قبول دارند.
دشمن چهارم، منافقین
منافقین در داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگ نظر و آماده ی همکاری با دشمن، منتها سازمان نیافته؛ فرق اینها با یهود این بود. پیغمبر با دشمن سازمان یافته یی که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار میکند و به آنها امان نمیدهد؛ اما دشمنی را که سازمان یافته نیست و لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارند و بی ایمانند، تحمل می کند. عبدالله بن ابیّ، یکی از دشمن ترین دشمنان پیغمبر بود؛ تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر این دشمن زنده بود؛ پیغمبر با او رفتار بدی نکرد؛ درعین حال که همه می دانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات کرد؛ مثل بقیه ی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیت المال داد، امنیتش را حفظ کرد، حرمتش را رعایت کرد؛ با اینکه آنها این همه بدجنسی و خباثت می کردند؛ که باز در سوره ی بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. آن وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمان یافته کردند، پیغمبر به سراغ آنها رفت.

 

 در قضیه ی مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی- یعنی با کسی که در منطقه ی روم بود؛ مثل ابوعامر راهب- ارتباط برقرار کردند و مقدمه سازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند؛ در اینجا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند؛ فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ این جا محل توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است. یا آن جایی که یک دسته از همین منافقین، کفر خودشان را ظاهر کردند و از مدینه رفتند و در جایی لشکری درست کردند؛ پیغمبر با اینها مبارزه کرد و فرمود اگر نزدیک بیایند، به سراغشان می رویم و با آنها می جنگیم؛ با اینکه منافقین در داخل مدینه بودند و پیغمبر با آنها کاری نداشت. بنابراین با دسته ی سوم، برخورد سازمان یافته ی قاطع؛ اما با دسته ی چهارم، برخورد همراه با ملایمت داشت؛ چون اینها سازمان یافته نبودند و خطرشان، خطر فردی بود. پیغمبر با رفتار خود، غالباً هم اینها را شرمنده می کرد.
دشمن پنجم، نفسانیات و خودخواهیها
دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت؛ خطرناکتر از همه ی دشمنها هم همین است ؛ این دشمن در درون ما هم وجود دارد تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینه ی آن را خود انسان فراهم می کند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه کرد. منتها مبارزه ی با این دشمن، به وسیله ی شمشیر نیست؛ به وسیله ی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حال مشغول
 جهاد بزرگتر بشوید. عجب یا رسول الله! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان.

 

اگر قرآن می فرماید: الذین فی قلوبهم مرض، یعنی در دل، بیماری دارد- جزو منافقین نیست؛ گاهی مؤمن است، اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعفهای اخلاقی، شخصیتی، هوسرانی و میل به خود خواهیهای گوناگون؛ که اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نکنی، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد. وقتی ایمان را از تو گرفت، دل تو بی ایمان و ظاهر تو با ایمان است؛ آن وقت اسم چنین کسی منافق است. اگر خدای نکرده دل من و شما از ایمان تهی شد، در حالی که ظاهرمان، ظاهر ایمانی است؛ پابندیها و دلبستگیهای اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرفهای ایمانی را می زند که قبلاً می زد؛ این می شود نفاق؛ این هم خطرناک است.

 

قرآن می فرماید: ثم کان عاقبه الذین اسائوا السوای ان کذبوا بایات الله؛ آن کسانیکه کار بد کردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ تکذیب آیات الهی. در جای دیگر می فرماید: آن کسانی که به این وظیفه بزرگ انفاق در راه خدا عمل نکردند، فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه؛ چون با خدا خلف وعده کردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ برای جامعه ی اسلامی این است؛ هر جا هم که شما در تاریخ می بینید جامعه ی اسلامی منحرف شده، از این جا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجی بیاید، سرکوب کند، شکست بدهد و تار و مار کند؛ اما نمی تواند نابود بکند؛ بالاخره ایمان می ماند و در جایی سربلند می کند و سبز می شود.

 

اما آن جایی که این لشکر دشمن درونی به انسان حمله کرد و درون انسان را تهی و خالی کرد، راه منحرف خواهد شد. هر جا انحراف وجود دارد، منشأش این است. پیغمبر با این دشمن هم مبارزه کرد. تضرع و ارتباط پیامبر با خدا، روز به روز محکمتر شد.
پیغمبر در رفتار خود مدبرانه عمل کرد و سرعت عمل داشت؛ نگذاشت در هیچ قضیه یی وقت بگذرد. قناعت و طهارت شخصی داشت و هیچ نقطه ی ضعفی در وجود مبارکش نبود. او معصوم و پاکیزه بود؛ این خودش مهمترین عامل در اثر گذاری است. ما باید یاد بگیریم؛ اثر گذاری با عمل، به مراتب فراگیرتر و عمیق تر است از اثرگذاری با زبان. او قاطعیت و صراحت داشت. پیغمبر هیچ وقت دو پهلو حرف نزد. البته وقتی با دشمن مواجه می شد، کار سیاسی دقیق می کرد و دشمن را به اشتباه می انداخت و در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است؛ چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی؛ اما با مؤمنین و مردم خود، همیشه صریح، شفاف و روشن حرف می زد و سیاسی کاری نمی کرد و در موارد لازم نرمش نشان می داد؛ مثل قضیه ی عبدالله بن ابی.

 

 او هرگز عهد و پیمان خودش را با مردم و با گروههایی که با آنها عهد و پیمان بسته بود- حتی با دشمنانش، حتی با کفار مکه- نشکست. لذا همه می دانستند که وقتی با این شخص قرار داد بستند، به قرار داد او می شود اعتماد کرد. از سوی دیگر، پیغمبر تضرع خودش را از دست نداد و ارتباط خود را با خدا روز به روز محکمتر کرد. در وسط میدان جنگ، همان وقتی که نیروهای خودش را مرتب می کرد، تشویق و تحریص می کرد، خودش دست به سلاح می برد و فرماندهی قاطع می کرد، یا آنها را تعلیم می داد که چه کار کنند، روی زانو می افتاد و دستش را پیش خدای متعال بلند می کرد و جلوی مردم بنا می کرد به اشک ریختن و با خداحرف زدن: پروردگارا! تو به ما کمک کن؛ پروردگارا! تو از ما پشتیبانی کن؛ پروردگارا! تو خودت دشمنانت را دفع کن.

 

نه دعای او موجب می شد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، موجب می شد که از توسل و تضرع و ارتباط با خدا غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت. او هرگز در مقابل دشمن عنود دچار تردید و ترس نشد. امیرالمؤمنین- که مظهر شجاعت است- می گوید هر وقت در جنگها شرایط سخت می شد، به پیغمبر پناه می بریم؛ هر وقت کسی در جاهای سخت، احساس ضعف می کرد، به پیغمبر پناه می برد .

 

خود اداره ی آن حکومت و ایجاد آن جامعه و ایجاد آن الگو، یکی از معجزات پیامبر است. مردم ده سال با او شب و روز زندگی کردند؛ به خانه اش رفتند و او به خانه شان آمد؛ در مسجد با هم بودند؛ در راه با هم رفتند؛ با هم مسافرت کردند؛ با هم خوابیدند؛ با هم گرسنگی کشیدند؛ با هم شادی کردند؛ - محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی می کرد- مسابقه می گذاشت و خودش هم در آن شرکت می کرد. آن مردمی که ده سال به او زندگی کردند، روز به روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهای آنها عمیق تر شد . وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عباس- عموی پیغمبر- به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر دارد وضو می گیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان می چکد، از یکدیگر بربایند! گفت من کسری و قیصر- این پاشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیده ام؛ اما چنین عزتی را در آنها ندیده ام. بله، عزت معنوی، عزت واقعی است؛ والله العزه و لرسوله و للمؤمنین؛ مؤمنین هم اگر آن راه را بروند، عزت دارند

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">