تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

فلسفه و اهداف بعثت . بشارت عیسوی . مجموعه شعر بعثت

 

اخلاق نبوی (ص). اسوه کامل بشریت. سیره سیاسی . انسان سازی

 

تبعات رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله 

 

بیعت با پیامبر . فضائل اخلاقی و حکومتی . خاتمیت . پیامبر از زبان قرآن کریم . قرآن و عصمت . توبه پیامبران ! خطابهای خداوند به پیامبر . مقامات . علت برتری پیامبر

 

فلسفه ازدواج های پیامبر (ص) شیطنت های استکبار جهانی

 

معراج سفری اعجاز آمیز

ایمان به ولایت محمدی(ص) از ارکان ایمان
خداوند از انسان ها خواسته است تا به خدا ایمان آورند. ایمان به خدا دارای ارکانی چون ایمان به توحید، ایمان به عدالت الهی، ایمان به غیب و شهادت، ایمان به رستاخیز و معاد، ایمان به فرشتگان، ایمان به امور دیگر و همچنین ایمان به ولایت محمدی(ص) است

خداوند در آیاتی 136و 18 مائده، ایمان به حضرت محمد(ص) را از ارکان ایمان برشمرده؛ چراکه دستیابی به هر کمالی از جمله رستگاری ابدی، درگرو ایمان به ایشان است یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِن رَّبِّکُمْ فَآمِنُواْ خَیْرًا لَّکُمْ (170نساء)

وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ (حشر9) آثار چنین ایمانی در امور چندی از جمله اطاعت از آن حضرت(ص) خود را نشان می دهد؛ چرا که نمی توان از ایمان به کسی سخن گفت در حالی از وی اطاعت نکرد؛ چنان که محبت نیز جز به اطاعت، معنا و مفهوم نمی یابد

خداوند در آیات 74 و 15 نور، ایمان به حضرت محمد(ص) را مستلزم اطاعت از او دانسته. این مطلب در حقیقت بیان همان حکم عقلانی و عقلایی است وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ وَ مَا أُوْلَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ (نور74)

به این معنا که همراهی ایمان یا اطاعت، حکم عقلانی است که خداوند آن را امضا و تایید کرده است و این حکم خداوندی در این آیات، یک حکم ارشادی به حکم عقل است.
ارتباط تنگاتنگ ایمان، ولایت، محبت و اطاعت را می توان در آیات بسیاری یافت. از نظر قرآن ایمان به خدا، مستلزم ایمان به پیامبر(ص) و از ارکان آن و همچنین پذیرش ولایت الهی به معنای پذیرش ولایت محمدی(ص) است

ایمان به پیامبر(ص) موجب می شود تا شخص، محبت خداوند را بر علایق خویشاوندی ترجیح دهد. بنابراین، ارتباط تنگاتنگی میان محبت خداوند و محبت پیامبر(ص) و تقدم داشتن ایشان در هر محبتی وجود دارد

کسی که به پیامبر(ص) ایمان دارد، از دستورهای آن حضرت(ص) پیروی کرده و از آن سرپیچی نمی کند. این اطاعت از نظر قرآن، اطاعتی لازم همانند اطاعت از خداوند است. قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (آل عمران 32 ) و 132 و نساء 95 و مائده 29)

عکس این قضیه نیز صادق است بدین معنی که اگر کسی از دستورات و آموزه های پیامبر اطاعت نکند، در حقیقت به او ایمان نیاورده است هرچند در زبان داعیه آن را داشته باشد. خداوند در همین آیات اطاعت از پیامبر(ص) را هم سنگ و هم تراز اطاعت از خود دانسته و در آیه 95 نساء، اطاعت از محمد را خیر و پسندیده می داند.

آثار اطاعت از ولایت محمدی(ص)
رسیدن به تقوای الهی : هر کسی که بخواهد به تقوای الهی برسد و از خشم و عذاب الهی در امان باشد، می بایست ولایت پیامبر(ص) را بپذیرد و مطیع آن حضرت باشد وَ أَطِیعُواْ اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (آل عمران 132) و133 و172 و حشر7)

دستیابی انسان به مقام توکل و اعتماد به خداوند : الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَ اتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ. الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ (172.173 آل عمران)

هم چنین خروج از تاریکی ها و گمراهی ها و رهنمون شدن به نور : یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ. یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (مائده 15 و16) از نظر قرآن، هر کسی که خشنودی الهی را می جوید، می بایست آن را در خشنودی پیامبر(ص) از طریق اطاعت از آن حضرت(ص) بجوید.

 در این راستا آن حضرت(ص) بارها خشنوی و رضایت خود یا خشم و غضب خویش را مساوی با خشنودی و خشم الهی دانسته و از آنجایی که علی(ع) نفس و جان (آل عمران162) و نور وجودی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نور حقیقی وجود اوست، أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ کَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ

خشنودی ایشان را خشنودی خود و خشم آنان را خشم خود دانسته و فرموده است: فاطمه بضعه منی و هی نور عینی و ثمره فوادی و روحی التی بین جنبی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من اغضبها فقد اغضبنی یوذینی ما آذاها فاطمه پاره تن من است و میوه دل و نور چشم و روح من که بین دو پهلوی من است کسی که فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده است و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده و کسی که فاطمه را به غضب آورد مرا به غضب آورده و اذیت می کند کسی که او را اذیت کند.

یا فرموده است: یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک؛ یعنی ای فاطمه به درستی که خداوند غضب می کند به غضب تو و راضی می شود به رضای تو. (الاصابه، ابن حجر عسقلانی، ج 4، ص 573 و المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، 451 و التذکره، ابن جوزی، ص 571 و الصواعق)

از نظر قرآن، کسی که خواهان محبت الهی است برای دست یابی به این مهم، باید محبت پیامبر(ص) را جلب و جذب کند؛ چرا که پیروی و اطاعت از آن حضرت(ص) موجب محبت خدا میباشد(آل عمران 31.32)

خداوند به صراحت در آیاتی از جمله 132 آل عمران و 71 توبه و 14 حجرات، نیل به رحمت الهی را در گرو اطاعت از پیامبر(ص) می داند و در آیاتی از جمله 17 احزاب، رستگاری و فلاح بشر را در پیروی از فرمان ها و اطاعت از آن حضرت(ص) قرار داده است.
در حقیقت سعادتمندی و فرجام نیکوی بشر ثمره اطاعت از آن حضرت(ص) است (نسا 46 و 95) و کسی که می خواهد از آتش دوزخ در امان ماند می بایست به اطاعت پیامبر(ص) به عنوان محافظ از آتش توجه یابد و با پیروی از آن حضرت(ص) خود را از دوزخ در امان نگه دارد. (آل عمران 131 و 132 احزاب 66)

اگر کسی نعمت های الهی را در دنیا و آخرت می خواهد از پیامبر(ص) اطاعت کند (آل عمران 172 و 174) و اگر فضل بزرگ الهی را می جوید، همین راه را در پیش گیرد.

از نظر قرآن، اطاعت از پیامبر(ص) موجب دست یابی بشر به راه های راست هدایت (بقره 143 و مائده 15 و 16) و تضمین کننده وحدت جامعه ایمانی (نساء 95) و رهایی از مشکلات اختلاف و تفرقه است.

        ولایت محمدی و آثار و نشانه های آن              ارتباط  ولایت با محبت و اطاعت

 

یکی از اصطلاحات کلیدی و پرمعنی در فرهنگ قرآنی، اصطلاح ولایت است. ولایت در معانی چند به کار رفته که از جمله آنها تقرب، محبت و سرپرستی است. اما معنای اصلی این واژه نوعی قرب و نزدیکی همراه با نگاهی به مفاهیمی چون در کنار و پشت سر هم قرار گرفتن است
چنین ارتباط نزدیک و همراهی بیانگر این معناست که میان دو چیز، نوعی ارتباط بسیار نزدیک و ملازمه است. هرگاه ولایت در معنایی چون سرپرستی به کار می رود، این معنا نیز مقصود است که این سرپرستی همراه با نزدیکی معنوی و محبت است
از این رو در اصطلاحات سیاسی فرهنگ قرآن، از این ولایت سیاسی در اسلام نیز رنگ و بوی عاطفی پیدا می کرده و میان دو سویه معادله ولایت، همواره محبت و عشق به یکدیگر است که حکومت می کند، نه صرفا قدرت زور و شمشیر.

 

از نظر آموزه های قرآنی، ولایت به معنای حکومت و حاکمیت و ملکیت، تنها از آن خداست؛ زیرا همه هستی آفریده الهی و ملک طلق خداوند است و اوست که بر همه هستی بی چون و چرا ولایت دارد
همه هستی حتی مظهر اول و نخست خداوندی یعنی حقیقت محمدی(ص) نیز تحت ولایت مطلقه و کلیه الهی است. (اعراف 196) مظهر ولایت کلیه و مطلقه الهی حضرت محمد(ص) است
از این رو پس از خداوند تنها کسی که از ولایت کلیه و مطلقه برخوردار است، آن حضرت می باشد؛ هرچند که در آیاتی چون آیه 6 احزاب و 55 مائده، ولایت کلیه و مطلقه پیامبر(ص) بر اهل ایمان بیان شده است،
ولی این به معنای حصر ولایت آن مظهر ولایت مطلقه و کلیه الهی در این محدوده نیست، بلکه به معنای آن است که مؤمنان به این ولایت ایمان داشته و ملتزم به آثار ولایت یعنی ایمان و اطاعت هستند ولی دیگران ممکن است در مقام تشریع طغیان کنند، هرچند که در مقام تکوین هیچ موجودی از دایره ولایت ایشان بیرون نیست و نمی تواند طغیان کند.

 

ولایت رسول خدا(ص) ولایتی فراتر از ولایت انسان بر نفس خود است. (احزاب6) این بدان معناست که ملکیت رسول خدا(ص) همانند ملکیت خداوند است و در حقیقت بر خلاف تصور ظاهری که هر انسان مالک نفس و جان خویش است، این رسول الله(ص) است که به حکم ولایت مطلقه و کلیه الهی، مالک حقیقی نفس و جان مردمان است.

از آن جایی که ولایت محمدی(ص) به عنوان مظهر مطلق و تمام و کمال ولایت الهی است، او مالک جان و نفس هر موجودی می باشد و چون ولایت الهی، ولایت محبت است و هستی و جان هر موجودی را خداوند خود به رحمت و محبت به ایشان بخشیده است، ولایت محمدی(ص) نیز ولایت محبت است. از این رو آن حضرت(ص) از سوی خداوند به عنوان «رحمه للعالمین» (انبیاء 107) مطرح می شود.

 

بر این پایه، هرگونه ولایت و تصرفات آن حضرت(ص) در جان و مال و عرض اشرف آفریده های الهی، تصرفاتی براساس رحمت است؛ چرا که آن حضرت(ص) با این تصرفات ولایتی خویش می کوشد تا آن چیز را از هلاکت حفظ کرده و در مسیر کمالات قرار دهد
ولایتی که بر پایه رحمت و محبت شکل گرفته، نیازمند آن است که از سوی آفریده ها مورد تایید و اطاعت قرار گیرد. هرچند که در عالم تکوین همه آفریده های الهی این گونه هستند، ولی در مقام تشریع، گروهی از انسان ها و جنیان از این اطاعت سرباز می زنند و بدان ایمان نمی آورند و با تولی به معنای پشت کردن به ولایت الهی و مظهر کامل آن، از حقیقت کمالی خود دور می شوند

نشانه های محبت و اطاعت
هر کسی که مدعی عشق و محبت به کسی باشد، با تمام وجود از جان و مال و عرض، گوش به فرمان اوست و همه چیز را فدای محبوب می کند. بنابراین، می توان گفت مهمترین نشانه محبت، اطاعت از محبوب است

دیده شده که عاشق همه چیز محبوب را الگوی خود قرار می دهد و همه حرکات و سکنات او را می پسندد و می خواهد خود را از سر تا پا و تمام وجود همانند محبوب کند. از این رو نوکر حلقه به گوش و همواره مترصد آن است تا محبوب اشاره ای کند تا با سر برای انجامش بشتابد

این گوش به فرمانی، نشانه ای از محبت شخص به محبوب است. اما اگر از فرمان سرپیچی کند و با این حال مدعی محبت باشد، دروغگویی بیش نیست. اطاعت از محبوب نیز نشانه هایی دارد که از جمله اینکه هرگز چشم بر چشم نمی نهد تا دمی از دایره اطاعت بیرون نرود و زمانی را نبیند که محبوب فرمانی داده که او خوابیده باشد

پیامبر(ص) می فرماید که هرگز خواب کامل نداشته و همواره یک چشمش بیدار بوده است تا گوش به فرمان الهی باشد. خواب او چرتی بیش نبود. هر کسی که مدعی محبت و اطاعت از پیامبر(ص) است می بایست این گونه باشد.

اطاعت با خاستگاه محبت، نیازمند اطاعت مطلق است و این که همیشه همانند سرباز گماشته در حال آماده باش کامل باشد(نسا 69 و 17) این اطاعت در اشکال گوناگون خود را نشان می دهد که از جمله رعایت حدود الهی که ایشان فرمان می دهد (نساء 31) و دوری جستن از هر چیزی که از آن نهی می کند(مائده 90 تا 29)
برخی از گمراهان بر این باورند که باید تنها از خود آن حضرت(ص) اطاعت کنند ولی از کسی که ایشان معرفی کرده و فرمان به اطاعت داده پیروی نکنند. داستان این گروه همانند داستان ابلیس این شیطان رانده شده از درگاه الهی است؛ زیرا در برخی از روایات آمده که ابلیس هزاران سال به سالی که هر سالش هزار سال است، عبادت خداوند کرد و سجده بر ذاتش برد، ولی حاضر نشد تا سجده بر آدم(ع) برد و از او اطاعت کند.

کسانی که از ولایت علوی که همان نفس و عین ولایت محمدی(ص) است اطاعت نمی کنند کارشان مانند کار ابلیس است که حاضرند بر خدا سجده برند ولی بر مظهر و خلیفه اش سجده نکنند. آن حضرت(ص) به صراحت در غدیر خم می فرماید: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلی مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخدل من خذله و ادر الحق معه حیث دار. الا فیبلغ الشاهد الغائب

خداوند مولی و سرور من است و من مولی و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان سزاوارترم. هر که را من مولی و سرورم، پس علی نیز مولی و سرور او است. (این سخن را سه بار و به نقل امام احمد حنبل چهار بار تکرار فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد؛ و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد؛ و یاری کن هر که او را یاری کند؛ و خوار بکن هر که او را خوار بدارد؛ و بگردان حق را با او هر جا که او می گردد. به هوش باشید! باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند. (اسباب النزول، واحدی150 فضائل الخمسه فیروزآبادی، 1/883؛ تفسیر کشف الاسرار، میبدی، 3/181؛ و عموم تفاسیر شیعه مانند تفسیر ابوالفتوح و مجمع البیان، وافی، مجمع الزوائد، هیثمی، 9/651؛ ثمار القلوب، ثعالبی، 115)

با این حال برخی ها ولایت ایشان را تنها به محبت همراه با طغیان و تمرد معنا کرده اند و معنای حقیقی همین کلام را نیز نفهمیدند در حالی که در این کلام محبت همراه با اطاعت و ولایت و حکومت فهمیده می شود؛ چنان که از عبارت این حدیث عصمت و طهارت مطلق ایشان دانسته می شود. این همان ولایت مطلقه الهی است که مظهر آن پیامبر(ص) و نفس ایشان علی(ع) است

                           راهکارهای عملیاتی اسلام، رهبران الهی و مسلمانان

1- بشارت و انذار: پیامبران بشارت دهندگان برای مؤمنان و بیم دهندگان برای مجرمان و ستیزه جویان هستند. البته پیامبران و رهبران الهی مسئول اعمال مردم نیستند بلکه تنها بشارتگر و بیم دهنده اند (49 حج- 105 اسراء- 56 کهف- 97 مریم- 80، 81 و 92 نمل- 165 نساء- 48 انعام- 25 هود- 119 بقره- 56 فرقان- 2 یونس-2 اعراف- 45 و 47 احزاب)

 2- سوز و عشق به مکتب و دلسوزی برای هدایت همه مردم حتی گمراهان و کفار: دلسوزی و تأسف بر گمراهی دیگران یک ارزش است تا آنجایی که خداوند متعال در آیه 6 کهف خطاب به پیامبر گرامی(ص) می فرمایند: پس بیم آن می رود که اگر به قرآن ایمان نیاورند تو در پی آن خود را هلاک کنی!

و در آیه 3 شعراء خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: گویی می خواهی به خاطر آنکه مشرکان ایمان نمی آورند جان خود را از دست بدهی. در آیه 103 یوسف خطاب به رسول گرامی(ص) می فرمایند: هر چند آرزومند و حریص باشی بسیاری از مردم ایمان نخواهند آورد. در سوره های حجر88، نمل 127 و 70 به پیامبر(ص) خطاب شده که غصه آنان را نخور.

 3- آنان که در راه خدا و خط اویند نباید از منحرفان کمک بگیرند بلکه باید استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را حفظ کنند. لذا قرآن کریم در141 نساء می فرمایند: خداوند هرگز راهی برای سلطه کفار بر مسلمانان قرار نداده است (آیه نفی سبیل و همچنین 51 کهف)
4-
 رهبران الهی و پیروان واقعی آنان فقط خدا را پرستش می کنند و بر عبادتشان شکیبا هستند چرا که عبادت آن ها موجب تعارض و تضاد با قدرت های طاغوتی و مشکلات فراوان دیگر می شود. لذا پرستش خدای یگانه و پایداری موجب می شود که نه خوفی داشته باشند و نه اندوهی (65 مریم- 25 انبیاء- 21 بقره- 13 و 14 احقاف- 123 هود)

5- رد ارزش ثروت و اولاد. رهبران و پیروان الهی در رد مواضع مخالفین که به قدرت و ثروت و کثرت فرزندان و جمعیت خود می نازند، می گویند خداوند فرموده است: «و چه بسیار نسل ها را پیش از آنان نابود کردیم که مال و ثروتشان بهتر بود و منظری آراسته تر داشتند.

آیا کسی از آن ها را می بینی یا کمترین صدایی از ایشان می شنوی؟ و هر چه از مال و فرزند دم می زند ما وارث خواهیم شد و او بی کس و تنها نزد ما خواهد آمد.» بنابراین می بینیم که هلاکت دشمنان حق، یکی از سنت های الهی در طول تاریخ بوده است (77، 80 و 98 مریم- 82 و 69 توبه)

 6- بیان نرم اولین گام رهبران الهی و پیروان آنان در تبلیغ دستورات الهی حتی در برابر ستمگران و طاغوت ها بیان نرم است. همچنین استفاده می شود که وظیفه رهبران الهی و مبلغین تنها تذکر و ارشاد است (43 و 44 طه)

 7- رهبران الهی با مردم حوزه فعالیت خود مهربانند لذا قرآن کریم در آیه 159 آل عمران خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) می فرمایند: به خاطر رحمتی از جانب خدا که شامل حال تو شده با مردم مهربان گشته ای و اگر خشن و سنگدل بودی، مردم از دور تو پراکنده می شدند

و در آیه 215 سوره شعراء می فرمایند: برای مؤمنانی که از تو پیروی کرده اند بال خود را بگستر (متواضع باش) و همچنین آیه 3 سوره نمل.

 8- رهبران الهی از جنس مردمند. خداوند در آیه 128 سوره توبه می فرمایند: همانا پیامبری از خودتان به سوی شما آمده است که آنچه شما را برنجاند بر او سخت است و بر هدایت شما حریص و دلسوز و به مؤمنان رئوف و مهربان است. «همچنین 164 آل عمران- 151 بقره- 20 فرقان».

9- جهاد و مبارزه به وسیله مال و جان و فکر و اندیشه با دشمنان اسلام: جهاد و مبارزه با ستمگران و طاغوت ها یکی از دستورات قرآنی است

هوشیاری در برابر دشمن، برداشتن سلاح، حرکت های سازمان یافته برای مقابله با دشمن و در مواردی ضروری بسیج عمومی برای محاصره و دستگیری و کشتن مشرکانی که مسلمانان را تهدید می کنند

و عدم سستی در تعقیب بقیه افراد دشمن و ثبات قدم در تمام مراحل جهاد مورد تأکید قرار گرفته و مجاهدات بالاترین پاداش را نزد خداوند دارند (71 و 75 و 76 و 84و 104 نساء- 195 آل عمران- 5، 20، 14، 38، 39، 41، 73، 88 و 123 توبه- 45، 65، 72 و 75انفال- 23 احزاب- 218، 224، 251، 190، 194 و 216 بقره- 54 مائده)

 10- شهادت در راه هدف والای الهی یکی از ارزش های اصیل قرآنی است که رهبران الهی و پیروان آنان، مورد توجه و تأکید قرار داده و از آن در مواقع لازم بهره می گیرند. در حقیقت شهادت میوه و ثمره جهاد است

154بقره : به آن ها که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید بلکه آنان زنده اند ولی شما نمی فهمید (همچنین 23 احزاب 169 و 195 آل عمران 58 حج)

 11- توبه و ایجاد فرصت برای جبران گناهان و لغزش ها و اشتباهات یکی از راهکارهای قرآنی است. البته قرآن کریم با ارائه راهکارهایی سوءاستفاده های احتمالی از این اصل را از بین برده است (37، 160 و 222 بقره- 60 و 82 مریم- 8 تحریم- 37 شوری- 3 و 90 هود- 17 و 18 نساء- 54 انعام- 117 توبه- 31 نور- 11 حجرات-10 بروج- 70 و 71 فرقان)

12- هجرت و تغییر محیط و حرکت از محیط فاسد به محیط سالم از دستورات قرآنی برای رشد و پیشرفت علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و عدم تأیید ستمگران و حفظ ایمان است (195 آل عمران- 89، 97 و 100 نساء- 20 توبه- 72، 74 و 75 انفال- 58 حج- 122 توبه - آیه 218 بقره)

 13- کار برای خدا از منظر رهبران الهی و مؤمنان واقعی عبادت، زندگی و کار و تلاش، تحصیل، جهاد و مرگ... همه برای خداست. رهبران و انسان های الهی تمام گفتار و کردارشان رضوان الهی ست (162انعام)

 14- مؤمنان نباید کفار را دوست و سرپرست خود برگزینند حتی اگر پدران، برادران و ... مؤمنان هم راه کفر را پیمودند نباید مؤمنان دوستی و ولایت آنان را بپذیرند چرا که آنان ستمگرند

لذا هرگونه تکیه و تمایل به ستمگران در مکتب الهی مردود است (13 هود- 20 و 28 آل عمران-51، 52، 57 مائده- 108 انعام- 144 نساء- 23 و 114 توبه)

 15-تأکید بر مشترکات دینی از روش های قرآنی است که بر گفت وگوی ادیان توجه دارد (ای پیامبر) بگو ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است جز آنکه خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا ارباب نگیرد(64 آل عمران- 108 انبیاء

16- امر به معرووف و نهی از منکر از روش های قرآنی جهت اصلاح امور جامعه است که در قرآن کریم از جامعه ای که در آن به خوبی تحقق می یابد با نام بهترین امت یاد شده است (104 و 110 آل عمران)

 17- مسلمانان نباید از غیرخودشان همراز بگیرند چرا که در تباهی مسلمانان می کوشند و رنج بردن آنان را دوست دارند و کینه و دشمنی از گفتارشان پیداست و در دل هایشان کینه و دشمنی را انباشته اند. مسلمانان به کتاب های آسمانی آنان ایمان دارند ولی آنان به قرآن ایمان ندارند، در ظاهر به دوستی وانمود می کنند ولی در دل دشمنی را پنهان کرده اند (118 و 119 آل عمران- 89 نساء)

18- دستور به سیر و سیاحت و گردش در زمین: قرآن کریم جهت آشنایی با سنت های گذشته و عبرت از حکومت های ستمگر و کم و کیف حال آنان و آشنایی با فرهنگ ها و تمدن های دیگر و گذشته در آیات مختلف این موضوع را مورد توجه قرار داده است. 137آل عمران 82 غافر 11انعام 69 نمل 8 زخرف

 19- وحدت مسلمانان رمز پیروزی آنان بر دشمنان است. قرآن کریم در آیه 103 سوره آل عمران می فرمایند: همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید و در آیه 46 انفال می فرمایند: و از خداوند و فرستاده اش اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که سست میشوید و مهابت و قوتتان از بین میرود.
20-
 رهبران الهی رسالت خود را در جمع و رودررو با مردم می گویند و باکی در این زمینه ندارند و همچنین پیام های پنهانی و زدوبندی میان رهبران الهی و حکومت های ستمگر و افراد خاص وجود ندارد. 59 طه»
21-
 رهبران الهی تنها رضا و خشنودی خدا را مدنظر دارند و به تهدید و تعقیب ستمگران اعتنایی ندارند و اهمیتی نمی دهند و دست از اهداف خود که همان خشنودی خداست برنمی دارند. کسانی که رسالت الهی دارند فقط از خدا می ترسند و از غیر از او هیچ ترس و هراسی ندارند و برای خشنودی خدا حتی حاضرند جان خود را نیز فدا کنند (84 طه- 39 احزاب- 207 بقره)

 22- یکی از شیوه های مبارزه و نابودی قدرت های استکباری از بین بردن نمادها و مجسمه ها و آثار و مراکز فساد و فرماندهی آنان است

برخورد قاطع با طراحان توطئه و هنرمندان و نویسندگان فاسد و طرف آنان از اجتماع و تحقیر و توبیخ و تهدید به مجازات دنیوی و اخروی از شیوه های مبارزاتی رهبران الهی با منحرفان است

سوزاندن گوساله سامری، دستور کشتن گاو بنی سرائیل، شکستن بت ها توسط حضرت ابراهیم(ع) و تخریب مسجد ضرار از نمونه تلاش های رهبران الهی جهت نابودی نمادهای کفر می باشند (97طه 57 و 58 انبیاء)

23- رهبران الهی قبل از دعوت مردم، در بدو امر خود و خانواده اشان را به خدا دعوت می کنند چرا که در دعوت الهی استثنایی وجود ندارد و هیچ کس از حرکت در مسیر الهی معاف نیست... خودسازی و دعوت نزدیکان و بستگان مقدم بر تمام دعوت هاست. « 132 طه- 55 مریم- 214 شعراء»

 24- مشرکان حق نمادسازی ندارند قرآن کریم اجازه ساخت و تعمیر نمادهای اسلامی خصوصاً مساجد را به مشرکان نمی دهد (17 توبه)

 25- مطابق اصل «احدی الحسنین» مسلمانان پیروزی یا شهادت را نیکو می پندارند زیرا هدف آنان تنهای رضای خداوند است. «آیه 52 سوره توبه» و در 111 توبه می فرمایند: همانا خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را به بهای بهشت خریده است، آنان در راه خدا می جنگند تا بکشند یا کشته شوند.
26-
 مؤمنین نه گواهی ناحق می دهند نه از گواهی دادن به حق اعراض می کنند بلکه همواره برپا دارنده عدالت هستند و برای خدا گواهی می دهند، گرچه به ضرر خودشان، والدین و بستگانشان باشد بنابراین مؤمنین طرفدار باندبازی و حزب بازی نیستند حتی در برخورد با دشمنان نیز به انصاف و عدالت رفتار می کنند. آیه 135 سوره نساء- آیات 2 و 8 سوره مائده» 

مقامات محمد(ص) در قرآن

مقامات محمدی بر اساس آموزه های قرآنی و جایگاه محمد(ص) و علی(ع) و به تبع آن انوار چهارده معصوم(ع)
مقام مظهریت مطلق محمدی
بی گمان شناخت خداوند، شناختی است که از طریق پیامبر(ص) به دست می آید؛ زیرا همه پیامبران که از آن ها به عناوینی چون مخلصان یعنی خالص شدگان خداوندی یاد می شود، تحت سایه ولایت مظهر مطلق الهی یعنی پیامبر(ص) هستند و شناخت آنان برگرفته از شناخت آن حضرت(ص) است؛

چنان که رسالت ایشان به تبع رسالت پیامبر(ص) می باشد؛ هر چند که در مرتبت دنیوی، آنان تقدم داشتند، ولی همگی مأمور پیامبر(ص) بودند تا اسلام محمدی(ص) را تبلیغ کنند. از این رو تنها مجرای شناخت، همان حقیقت محمدی(ص) است و کسی را نرسد که از راه دیگری به حقیقت خداوندی و اسماء و صفاتش علم و آگاهی یابد.
پیامبر(ص) بارها خود درباره تقدم منزلت و رتبه وجودی اش می فرمود که اول ما خلق الله نوری؛ نخستین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود. حضرت همچنین در خصوص تقدم در مقاماتی چون مقام نبوت بر همه پیامبران از جمله حضرت آدم(ع) می فرماید کنت نبیا و الادم بین الماء و الطین؛ من نبی بودم در حالی که آدم بین آب و گل بود. (بدیع الزمان فروزانفر؛ احادیث مثنوی؛ ص102)

البته از این عبارت می توان این معنا را نیز فهمید که انتخاب پیامبر(ص) پیش از خلقت و آفرینش حضرت آدم(ع) مانند نبوت آدم و دیگر پیامبران در برنامه خداوندی بوده است و تنها زمان تحقق و وقوع آن نیازمند تحقق شرایطی از جمله خلقت و آفرینش آدم و مانند آن بوده است.

به هر حال، هیچ شکی نیست که پیامبر(ص) به صراحت از تقدم رتبه وجودی و منزلت خویش بارها به اشکال گوناگون سخن گفته است. ایشان ضمن این که نور خویش را اولین مخلوق می شمارد، در همان حال در عبارتی دیگر می فرماید: اول ما خلق الله العقل؛ اول مخلوق الهی عقل است.

این بدان معنا خواهد بود که عقل و نور محمدی نمی تواند دو چیز باشد، بلکه عقل و نور یکی است و اولین مخلوق همان حقیقت نوری و عقلی آن حضرت(ص) است.
در فلسفه و عرفان نظری اسلامی این معنا به اثبات رسیده است که صادر نخست یا همان مظهر نخست، مظهری کامل و تمام است و از آن جایی که در میان آفریده های الهی کسی به شرافت پیامبر(ص) نمی رسد، می بایست ایشان همان صادر و یا مظهر نخست باشد.

این معنا به شکلی دیگر در آموزه های قرآنی در هنگام بحث از مساله دایره دوری وجود بیان شده است؛ چرا که مقتضای دایره وجودی از اویی به سوی اویی، مسیر دایره نزولی و صعودی یکی است؛ یعنی هر چیزی که از همان جا صادر یا ظهور یافته دوباره از همان چیز یا مسیر باز می گردد

خداوند در آیاتی در تفسیر موضوع انالله و اناالیه راجعون به این نکته توجه می دهد که بازگشت، تنها از صراط مستقیم امکان پذیر است که در روایات پیامبر(ص) و علی(ع) معرفی شده است و بارها از انوار معصومان(ع) روایت شده که فرمودند: انا الصراط المستقیم یا نحن الصراط المستقیم، من یا ما همان راه راست الهی هستیم که مسیر مراجعت و بازگشت است.

این که خداوند منتهای سیر هر وجودی را رب و پروردگار پیامبر(ص) معرفی می کند و می فرماید: و ان الی ربک المنتهی؛ انتهای سیر هر چیزی به سوی پرودگار توست. (نجم 42) به این معناست که آغاز سیر در دایره وجودی نیز رب پیامبر(ص) بوده است

بر این اساس، رجعت و بازگشت تنها از مسیر رب و پروردگار حقیقت محمدی(ص) شدنی است. از اینرو خداوند به صراحت می فرماید ان الی ربک الرجعی؛ بازگشت و رجعت به سوی پروردگار توست. (علق8)
این بدان معناست که همه هستی به سوی حقیقت محمدی(ص) باز می گردد و از این مسیر رجعت به منتهای سیر خود می رسد

در مقام رسالت و اموری چون نبوت و حقیقت دین نیز همین معنا و حکم جریان می یابد؛ چرا که اسلام، چیزی جز حقیقت ارایه شده از سوی حقیقت محمدی نیست و همه پیامبران، رسول حقیقت محمدی برای ابلاغ اسلام محمدی بودند.

از این رو خداوند به صراحت اعلام می دارد که جز اسلام دینی پذیرفته نیست: و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین؛ و هر که دین و آیینی جز اسلام بجوید و بخواهد و به آن دل بندد، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد. (آل عمران58)

پیامبران دیگر نیز همین معنا را تبلیغ و بیان می کردند و به صراحت می فرمودند: انا اول المسلمین (انعام 163)، چنان که حضرت ابراهیم(ع) می فرمود. این در حالی است که از نظر ذاتی و اولیت حقیقی، تنها پیامبر(ص) و نفس و جانش امیرمومنان علی(ع) اول مسلم و مومن بودند

چرا که نخستین ظهور و مظهر الهی می باشند و لذا پیامبر(ص) در بیان حقیقت اولیت در اسلام و ایمان می فرماید: یا علی انت اول المسلمین اسلاما و اولی المومنین ایمانا، ای علی! تو اولین در اسلام و ایمان هستی

پیامبر(ص) هر چند به ظاهر در رسالت، آخرین رسول است، ولی در حقیقت به سبب مظهریت مطلق از خداوند و اول مظهر بودن، اول رسول نیز بوده است و همه پیامبران، در حقیقت رسول رسول الله(ص) بودند

از این رو همگان به اسلام دعوت می کردند و تصدیق گر ایشان و بشارت گوی آن حضرت(ص) بودند؛ چنان که آن حضرت گواه و شاهد بر همه پیامبرانی است که خودشان شاهدان امت خویش هستند: فکیف اذا جئنا من کل امه بشهید و جئنا بک علی هولاء شهیدا؛ حال آنها چگونه خواهد بود و در آن روز که برای هر امتی گواهی بر اعمالشان می طلبیم و تو را گواه و شاهد آنان قرار خواهیم داد. (نساء 14)

از این رو از حقیقت محمدی (ص) به عنوان شاهد شاهدان و گواه گواهان یاد می شود.
به هرحال، مقامات پیامبری(ص) بسیار رفیع و بلند است؛ چرا که وی در سیر نزولی و صعودی در منتهایی قرار دارد که از آن به مقام عمائیه یاد می شود و در آموزه های قرآنی از آن به «مقام تدلی» و قاب قوسین او ادنی تعبیر شده است. (نجم8 و 9)

این بدان معناست که هر چیزی مخلوق و آفریده و صنعت حقیقت محمدی به عنوان مظهر اتم و اکمل و نخست الهی است؛ نحن صنایع ربنا و الناس بعد صنایع لنا (نهج البلاغه، نامه 82، نامه به معاویه)

مقام والای پیامبر اکرم (ص) در جهان هستی

حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی و والاترین مقام معنوی و روحانی در جهان هستی می باشند. ایشان به عنوان منبع رحمت و لطف الهی در جهان و بزرگترین انسان در هستی شناخته می شوند

حضرت در طول 23 سال تمام تلاش و اندیشه‌های خود را صرف گسترش آموزه‌ها و احکام مقدس دین اسلام نمودند.

اگر امروزه تعالیم و اصول دین اسلام به دست ما رسیده و با بهره‌گیری از تعالیم این مکتب الهی توانسته‌ایم به سعادت دنیوی و اخروی دست یابیم، همه در سایه مجاهدت‌ها و تلاش‌های پیامبر اکرم (ص) بوده

از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرموده‌اند حیاتی لکم خیرٌ و مماتی لکم خیرٌ زندگی و مرگ من برای شما خیر است. این سخن به این معناست که وجود حضرت رسول برای تمامی جهان و آدمیان منبع خیر و رحمت الهی است، چه ایشان در قید حیات باشند و یا اینکه در میان مردم نباشند

 

شرح صدر شرط پیامبری و ریاست

پیامبر، بشری خدایی شده
از آن جایی که پیامبر(ص) واسطه میان خدا و بشر است، می بایست از یک سو بشر باشد و از سوی دیگر خدایی شده باشد تا بتواند نقش واسطه ای را پیدا کند که هم وحی را دریافت و ابلاغ کند و هم اسوه عینی و عملی مردم باشد

زیرا اگر بشری همانند سایر بشر نباشد این اشکال مطرح خواهد شد که راهی که نشان می دهد قابل رفتن و کاری که می گوید قابل عمل نیست؛ اما وقتی بشری همانند دیگران باشد او در عمل نشان می دهد که قابل رفتن و عمل است و می تواند الگوی عینی مردم باشد (احزاب21؛ ممتحنه4)
البته همین ویژگی بشری بودن برای برخی ها این سوال را ایجاد می‌کند که چگونه میان بشر و خدا ارتباط وحیانی برقرارمی شود؟ یعنی کسی که مانند دیگر افراد بشر دارای نواقص و عیوب است و فقر ذاتی دارد (فاطر15) و زن می گیرد و می خورد و می خوابد و در بازار خرید و فروش می کند چگونه می تواند با خدا ارتباط داشته باشد؟(مومنون33)

خداوند در این آیات پاسخ می دهد که آنان درست است که بشری از جنس شما هستند، ولی در مسیر قرب الهی گام های بلندی برداشته و متاله و خدایی شده و قابلیت ارتباط مستقیم با خدا را یافته اند و می توانند وحی دریافت کنند.
پس در این آیات به دو پرسش اساسی پاسخ داده شده و خداوند اثبات می کند که پیامبر باید:

1. بشری باشد که قابل الگوبرداری باشد؛
2. متاله و خدایی باشد که بتواند وحی دریافت کند.

حالات دیگری نیز از این قبیل برای پیامبر هنگام نزول وحی روی می داد ( التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۰۱-۱۰۵) وحی امری بزرگ و سنگین بود که بشر عادی قدرت تحمل آن را ندارد. کسانی قدرت تحمل این بار سنگین را در دل خود دارند که دارای شرح صدر باشند

در حقیقت کسی این سعه وجودی و وسعت و گسترش باطنی را پیدا می کند که متاله و خدایی شده باشد و با این کار از چنان ظرفیت معنوی برخوردار باشد که بتواند به خدا نزدیک شده و از انوار تجلیات او به طور مستقیم بهره گیرد

خداوند در سوره نجم به‌ویژه در آیات 8تا 10 آن به مقامات پیامبر(ص) اشاره می کند که او را در تدنی و تدلی چنان به خدا نزدیک کرده است که « قاب قوسین او ادنی یعنی نزدیکی دو کمان یا نزدیک تر از آن» بوده است

این مقام را گاه به مقام «ضباب یعنی مه گرفتگی» در روایات تعبیر می کنند‌ که نزدیک تر از آن برای هیچ انسانی برای تقرب به خدا نیست. در حقیقت نهایت قرب انسانی همان مقامی است که پیامبر(ص) دست یافته است. در این مقام ،حایل میان خدا و پیامبرش(ص) تنها همان خلق بودن است

زیرا خداوند با تمام اسما و صفاتش در او تجلی کرده است و او نور کامل و تمام خداوندی شده است. از این رو خداوند در آیاتی از قرآن به اشکال گوناگونی از این مقام محمدی(ص) به مقام نوری تعبیر می کند و جالب تر اینکه قرآن نیز همان نور تمام به شکلی دیگر است که در قلب ایشان نزول یافته است (نساء 174؛ مائده15 )
پس می توان گفت که شرط نبوت آن است که انسان به مقامی برسد که شرح صدر داشته باشد و بتواند بار سنگین وحی و نبوت را دریافت کند.
شرح صدر، شرط رسالت و پیامبری
همچنان که شرح صدر لازمه و شرط نبوت و دریافت وحی است؛ همچنین شرح صدر شرط رسالت و پیامبری است؛ زیرا رساندن پیام الهی به مردمی که چندین اشکال بر امکان و وقوع پیامبری دارند، دشوار است و نیازمند داشتن آستانه تحمل بالا و صبر و بردباری و شکیبایی بسیار است. شرح صدر کمک می کند تا پیامبر بتواند از این مشکلات و سختی‌ها و بلایایی که انسان ها بر سر پیامبر می آورند بگذرد وآنها را تحمل کند.
حضرت موسی(ع) مشکل اساسی خود را نوعی شرح صدر می داند که در ارتباط با مردم و ابلاغ رسالت الهی مطرح است. ایشان وقتی متوجه امر رسالت و پیامبری شد، خود را نیازمند ابزاری کارآمد دید که از آن به شرح صدر تعبیر می کند؛ زیرا بدون شرح صدر نمی تواند فشارهای سهمگینی که از هر سو به سوی پیامبر می آید تحمل کند

از این رو از خداوند درخواست می کند که شرح صدر رسالت را به او عنایت کند تا آستانه تحمل و صبرش چنان افزایش یابد تا هر گونه اذیت و آزار و قول زشت و بد و رفتار و کردار نابهنجاری را در راستای ابلاغ رسالت تحمل کند، لذا می فرماید: رب اشرح لی صدری؛ پروردگارا به من شرح صدر بده.(طه25)
البته خداوند به پیامبر گرامی (ص) از همان آغاز و پیش از آنکه درخواستی داشته باشد سعه صدر و انشراح قلب می دهد. از آیات سوره انشراح به دست می آید که این امر در همان آغاز میلاد نور تحقق می‌یابد. البته این امر به ویژگی اختصاصی و انحصاری آن حضرت(ص)‌ باز می گردد؛ زیرا حضرت محمد(ص) نخستین صادر و اولین ظهور و تجلی الهی و واسطه خدا و خلق است

این واسطه بودن تنها در نبوت و رسالت نیست، بلکه در امر تجلیات و ظهورات است. به این معنا که نخستین ظهورنوری در مقام سوم از مقامات الهی ، در حقیقت محمدی(ص) تحقق می یابد و چنان که آن حضرت می فرماید ایشان اولین نوری است که آفریده و خلق شده و بر همین اساس اولین مخلوق نیز است: اول ما خلق الله نوری. (بحار الانوار، ج‌ 1، باب‌ حقیقة‌ العقل‌ و کیفیّته‌ و بدو خلقه‌، ص‌ 97)
سعه صدری که خداوند به پیامبر داده است برای مسئولیت بزرگ هم در هستی و هم در دنیا وبویژه در ارتباط با مسئولیت پیامبری است. همه پیامبران از سعه صدر ایشان بهره مند شده و توانستند به مسئولیت خود بپردازند؛

زیرا نبوت و رسالت ریشه در این شجره طیبه دارد و همه از آدم(ع) تا عیسی(ع) از ایشان نبوت و رسالت گرفته اند؛ چنان که تسبیح و تقدیس فرشتگان به تعلیم ایشان بوده است: سبحنا فسبحت الملائکة و قدسنا فقدست الملائکة و لولانا ما سبحت الملائکة ؛ ما خدا را تسبیح گفتیم، پس ملائکه تسبیح گفتند؛ و ما خدا را تقدیس کردیم، پس ملائکه تقدیس کردند؛ و اگر ما نبودیم، ملائکه تسبیح نمى‏گفتند (عوالى اللئالى، ج 4، ص 122؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 266؛ و بحارالأنوار، ج 25، ص 1؛ سر الصلوة، ص 87. )
البته مسئولیت پیامبری آن حضرت در دنیا نیز بسیار دشوار بوده است ما اوذی نبی مثل ما اوذیت (بحار الانوار ج 39 ص 56 .) و  فرمودند: ما اوذی أحد مثل ما اوذیت فی الله هیچ پیامبری و هیچ کسی همانند من در راه خدا دچار سختی نگشت . (میزان الحکمه ج 4 ص 3227 )

این اذیت و آزار تنها از سوی کافران و مشرکان نبود که سنگ می زدند و کثافت روده گوسفند و مانند آن را برسرش می ریختند و او را ساحر و شاعر و مجنون می دانستند،

بلکه حتی از سوی اصحاب انجام می شد که قصد ترورایشان را داشتند (نمل49 تا51؛ توبه48 و 64 و 74 و نیز روایات تفسیری درباره اصحاب عقبه) بلکه حتی زنان ایشان نیز اورا اذیت و آزار می کردند ( تحریم4 و 5)
تحمل و صبر حضرت بگونه ای بود که خداوند در بسیاری از آیات قرآنی وی را می ستاید که از جمله در آیه 4 سوره قلم که او را به خلق عظیم ستایش می کند.

در آیات قرآنی بیان شده که آن حضرت(ص) برای اینکه رسالت خویش را به خوبی انجام دهد خود را به رنج می افکند و به حکم رحمت للعالمین بر خود سخت می گرفت (شعراء3 کهف6) و در این راه برای اینکه اصحاب به استقامت برسند پیر شدند (هود112 و روایات تفسیری)

به هر حال، انشراح صدری که خداوند به پیامبر(ص) بخشیده بود نقش اساسی نه تنها در مقام ظهور اول و تجلی نخست الهی داشت بلکه در مقام نبوت و نیز رسالت نقش ویژه و تاثیر گذاری داشته است.

این بدان معناست که هر کسی که در مسئولیتی چون رسالت و رهبری امت و مدیریت و هدایت مردم قرار می گیرد می بایست از شرح صدر برخوردار باشد تا بتواند مسئولیت خود را به خوبی و درستی انجام دهد.

در این باره امام علی (ع)نیز در نهج البلاغه مهم‌ترین ابزار ریاست و مدیریت را شرح صدر و داشتن آستانه تحمل بالا می داند و می فرماید: آله الریاسه سعه الصدر؛ ابزار ریاست، داشتن سعه صدر است.

با پیروی از پیامبر بتوانیم به شرح صدری دست یابیم که از طریق عبودیت و تقوا به دست می آید و آدمی را در مقام صبر به چنان جایگاهی می رساند که آستانه تحمل او به قدری بالا می رود که همه بدی ها را به نیکی پاسخ می دهد و از خود ایثار و احسان می کند

 

بهره ای از حکمت پیامبر اکرم

از پیامبر گرامی اسلام (ص) احادیث و روایات ارزنده و شایسته ای باقی مانده است که می تواند در زندگی اجتماعی و شخصی مسلمانان کارایی و نقش فراوانی داشته باشد. دو حدیث معروفی از حضرت وجود دارد که مقام معنوی و ارزش جهانی ایشان را نزد خداوند متعال نشان می دهد

و اینکه ایشان قبل از خلقت جهان و حضرت آدم به مقام نبوت نایل گشته بودند. کنت نبیّاً و آدم بین الرّوح و الجسد من پیامبر بودم در حالی که آدم میان روح و بدن بود کنت نبیّاً و آدم بین الماء و الطّین. یعنی من پیامبر بودم در حالی که آدم میان آب و گل بود

همچنین روایت معتبری وجود دارد که اهمیت حضرت را به صلوات نشان میدهد. پیامبر(ص) فرموده‌اند: لا تصلّوا علیّ صلوهً مبتوره، بل صلوا الی اهل بیتی، ولا تقطعوهم، فانّ کلّ نسبٍ و سببٍ یوم القیمه منقطعٌ الّا نسبی بر من هرگز صلوات ناقض و مقطوع نفرستید، بلکه آن را به اهل بیتم وصل کنید و آنها را از صلوات نیندازید، زیرا که هر نسب و سببی روز قیامت منقطع است مگر نسب من.

حضرت به خدمت رسانی به مردم و نوعدوستی انسان ها اهمیت زیادی قائل بودند، روایت است که شخصی از حضرت رسول اکرم (ص) سئوال کرد: ایّ الاعمال افضل، چه عملی از همه اعمال برتر است. حضرت فرمود:اطعام الطّعام و اطیاب الکلام. یعنی غذا دادن به مردم و خوش زبان بودن

همچنین ایشان به صفات شخصی و اخلاق فردی اهمیت داده و فرموده اند: طعام الجواد دواءٌ و طعام البخیل داءٌ. یعنی طعام شخص بخشنده دوا و شفاست و طعام شخص بخیل درد و مرض است. و همچنین فرموده است: من خاف النّاس لسانه فهو اهل النّار. یعنی کسی که مردم از زبانش بترسند از اهل آتش است.

بنابراین باید بین مردم به خوبی و خوشی زندگی کرد و از آزردن دیگران پرهیز کرد. و نیز فرموده است: الظّلم تهتک العصم. ظلم پرده عصمت ها را پاره می کند

خداوند در مورد اهمیت پیروی از پیامبر اکرم (ص) می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتّبعونی. بگو اگر خدا را دوست می‌دارید از من پیروی کنید. از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند، هل رایت ربّک آیا پروردگارت را هرگز دیده ای؟ حضرت فرمود: رایته بفوادی من او را با چشم دل دیده ام.

آیاتی از قرآن مجید وجود دارد که خطاب به پیامبر اکرم(ص) است، زمانی که ایشان از جهالت و عدم ایمان آوری کفار ناراحت و رنجیده خاطر می شدند، خداوند به پیامبرش خطاب می کند که حساب مشرکین را خودم می رسم و تو نمی خواهد ناراحت باشی. در آیه 6 سوره شوری می فرماید: والذّین اتّخذوا من دونه اولیاء الله حفیظٌ علیهم و ما انت علیهم بوکیلٍ

کسانی که غیر خدا را ولی خود برگزیدند، خداوند حساب اعمال آنها را نگه می دارد (تا به موقع حساب آنها را برسد و کیفر لازم را به آنها بدهد) سپس روی سخن را به پیامبر اکرم (ص) کرده و می فرماید: تو مامور نیستی که آنها را مجبور به قبول حق سازی (وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت و رساندن پیام خدا به همه بندگان است.)

شبیه این جمله در قرآن فراوان است: از جمله لست علیهم بمصیطر تو سیطره و غلبه بر آنها نداری. و ما انت علیهم بجبّار. تو موظف به اجبار نیستی. و همچنین و ما جعلناک علیهم حفیظاً. تو مسئول اعمال آنها نیستی و برای اجبار آنها مبعوث نشده‌ای)

این آیات علاوه بر تسلای حضرت پیغمبر(ص) بیانگر این واقعیت است که خداوند می خواهد بندگان آزاد باشند و راه او را با اراده و اختیار خود بپویند، زیرا که ارزش واقعی ایمان و عمل صالح در همین است و ایمان و عمل اجباری ارزش معنوی ندارد

باید از روش زندگی و احادیث باقیمانده از حضرت رسول اکرم (ص) در زندگی به نحو احسن استفاده کرد چرا که از ایشان نقل شده که فرمود: حیاتی لکم خیرٌ و مماتی لکم خیر زندگی و مرگ من برای شما خیر است. (به این معنا که من چه در حیات و چه در ممات برای بشر منبع خیر هستم.

 

                                                  عشق ابوذر به پیامبر(ص)

جناب ابوذر از مدینه، در رکاب پیامبر اکرم(ص) با لشکر حرکت کرد، ولی شترش ضعیف و لاغر بود و به کندی حرکت می کند. طوری شد که از لشکر عقب ماند و آنها تا سه روز ابوذر را ندیدند! گفتند: ابوذر هم رفت و از میدان برگشت. رسول خدا(ص) فرمود: نه، او در راه است. ابوذر، عاقبت دید شتر از راه رفتن بازماند، پس او را رها کرد و بار و اثاث را به دوش خود گرفت و پیاده در آن بیابان گرم به راه افتاد! آمد تا به اردوگاه مسلمانان رسید

رسول خدا از دور او را مشاهده کردند و فرمودند: ابوذر است، او را دریابید که رنج و تعب بسیار کشیده و تشنه است، آب به او برسانید. وقتی ابوذر رسید، دیدند خودش ظرف آبی دارد که آن را پیش پیامبر گرامی (ص) به زمین گذاشت. رسول اکرم (ص) فرمود: ابوذر، تو آب داشتی و تشنه آمدی؟ ابوذر گفت: بله یا رسول الله؛ جانم به قربان شما، بین راه که می آمدم به صخره ای رسیدم که در گودی آن، مقداری آب باران جمع شده بود.

اندکی از آن چشیدم و آن را آب خوشگواری یافتم. گفتم سزاوار نیست از آبی که پیامبر اکرم (ص) ننوشیده است، من بنوشم (تفسیر المیزان ج 9 ص .315   

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">