نماز. چرا عربی؟ وضو. قبله. تسبیحات : پیامکی
نماز در قرآن . انواع نماز . نماز اول وقت
چرا باید نماز بخوانیم؟ محافظت از نماز. حضور قلب
سپاس و ناسپاسی نشانه ایمان و کفر
آشتی دادن، صدقهای برتر از نماز و روزه
نماز نور چشم من است . نکته های نماز پیامکی
تسبیحات حضرت زهرا (س). قبله (مرکز توحید) فلسفه وضو، تیمم و غسل . آثار پزشکی نماز
نماز و اهمیت آن . سجده؛ کوتاه ترین راه تقرب به خدا . نماز جماعت . فلسفه وضو، تیمم و غسل
کپی و تبدیل به جزوه و کتاب با اطلاع مجاز است
سپاس و ناسپاسی نشانه ایمان و کفر
خداوند در بیان عناد و دشمنی ابلیس و شیطان با انسان از زبان ابلیس نقل می کند که سوگندخورده تا مردم را به ناسپاسی و کفران بکشاند قال فبما اغویتنی لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم ثم لاتینهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمائلهم و لا تجد أکثر هم شاکرین پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی من هم برای فریفتن آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست
آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت (اعراف16و17)
هدف ابلیس در تسلط و ولایت یابی برانسان، کشاندن وی به ناسپاسی است. به نظر ابلیس که خداوند آن را انکار نکرده، نشانه تسلط و ولایت ابلیسی و شیطانی، ناسپاسی بشر است
نشانه ولایت الهی و ایمان، شکرگزاری و نشانه ولایت ابلیس و حکومت شیطان برانسان، ناسپاسی اوست. ابلیس در این آیه بیان میکند که از هرکار و شیوه ای استفاده میکند تا انسان را به ناسپاسی بکشاند. این بدان معناست که سپاس و ناسپاسی از سوی انسان، مهمترین نشانه و اصلی ترین اثر و پیامد ایمان و کفر است. بنابراین اگر بخواهیم معیاری در رابطه با ایمان و بندگی شخصی ارایه دهیم میبایست آن معیار را سپاس و شکر بدانیم؛ چنان که ناسپاسی، مهم ترین دلیل بر کفر انسان است
ابلیس چنان که خداوند در این آیه بیان میکند، سوگندهای بسیار غلیظ و شدید میخورد تا انسان را از راه بدر کرده و او را به ناسپاسی بکشاند؛ زیرا به نظر ابلیس، ناسپاسی بدترین شیوه و رویه برخورد با خداوندگاری و پروردگاری خداست. پس اگر کسی ناسپاسی پیشه کند ابلیس به هدف خود یعنی ضلالت و گمراهی بشر دست یافته است و نشان میدهد که انسان شایسته خلافت الهی نیست
اما
پرسش این است که چرا مهمترین نشانه بندگی و ولایت الهی در شکرگزاری و سپاسگزاری
انسان خودنمایی میکند و ولایت ابلیسی و شیطانی و خروج از راه مستقیم انسانیت و
عبودیت، در ناسپاسی خود را نشان می دهد؟ در پاسخ به این پرسش باید به نقش سپاس و
شکر در نگرش قرآنی توجه داشت و اینکه کفران و ناسپاسی به چه معنایی است.
چیستی سپاس و ناسپاسی
شکر کردن نخستین جلوه عقل عملی است. به این معنا که عقل عملی، حکم می کند که انسان
در برابر نعمت و نعمت دهنده، شاکر و سپاسگزار باشد. شکر دو وجه دارد؛ گاه شکر به
انسان و گاه به خدا نسبت داده می شود. وقتی شکر به انسان نسبت داده شود به معنای
شناخت احسان و نشر آن (لسان العرب ج7 ص170) و به تعبیر دیگر، تصور نعمت و اظهار
آن است. (مفردات ص461) این نوع از شکر سه قسم است:
1 - شکر قلبی که یادآوری نعمت است
2- شکر زبانی که سپاسگزاری و ستایش بر نیکی احسان کننده و صاحب نعمت است
3- شکر
سایر اعضای بدن که به کارگیری و صرف آن در جای خود است. و وقتی شکر را به خدا نسبت
داده و خدای را وصف به شکر نماییم، مقصود، انعام و احسان بر بندگان و دادن جزای
عبادات آنها. (مفردات، ص461-2057) و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطای پاداش مضاعف به
آنها است. (لسان العرب ج7 ص170) در مقابل، کفران و ناسپاسی به معنای پوشاندن نعمت
و ترک سپاس از آن است (مفردات ص714). عقل انسان حکم میکند که انسان باید شاکر و
سپاسگزار نعمت باشد. در این میان چه نعمتی بزرگ تر از نعمت وجود است که خداوند به
انسان ارزانی داشته .
از نظر قرآن نشانه هدایت انسان و ضلالت وی در شکر و کفران است (انسان3) در حقیقت
نشانه این که انسان در مسیر فطرت و عقل سلیم حرکت میکند یا خیر، باید در همین شکر
و سپاس و یا کفران و ناسپاسی جست. انسانی که در مسیر هدایت گام بر میدارد انسانی
سپاسگزار است وگرنه ناسپاسی، خود بهترین دلیل و گواه بر گمراهی و خباثت طینت و
شخصیت و دفن عقل و فطرت او است قَالَ هَذَا مِن
فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا
یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ
گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى
مىکنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس مىگزارد و هر کس ناسپاسى کند
بىگمان پروردگارم بىنیاز و کریم است (نمل40 )
وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ و به راستى لقمان را حکمت دادیم که خدا را سپاس بگزار و هر که سپاس بگزارد تنها براى خود سپاس مىگزارد و هر کس کفران کند در حقیقتخدا بىنیاز ستوده است (لقمان12)
از این رو گفته اند من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، کسی که عادت به تشکر و سپاس نداشته باشد و شکرگزار بنده ای نباشد که به او نعمتی داده و خدمتی کرده است، هرگز شکرگزار خالق و پروردگارش نیز نخواهد بود در حقیقت بهترین جلوه عقل و بندگی و اطاعت و هدایت و تقوا و علم و حکمت و ایمان را باید در شکرگزاری از هر کسی و هر نعمتی دانست
به سخن دیگر، عقلانیت بشر در این رفتار خودنمایی میکند و اگر کسی بخواهد در مورد دیگری، قضاوت کند که او انسانی خردورز یا سفیه و بی خرد است می بایست به این بعد رفتاری او توجه کرد که آیا سپاسگزار است یا ناسپاس
پس اگر بخواهیم درباره کسی قضاوت کنیم که آیا مؤمن و متقی و عبدالله و صالح و محسن و مانند آن است یا انسانی کافر، فاجر، عبدالشیطان، طالح و بدکار و مانند آن است، باید نگاه کنیم که تا چه اندازه شاکر و سپاسگزار و قدردان است و یا چه مقدار در ناسپاسی و کفران غرق است.
شکرگزاری، نشانه
عقل عملی
از نظر قرآن، کسی که ناسپاسی می ورزد، سزاوار دوزخ بلکه حتی عذابهای سخت و شکنجه
های دردناکی در همین دنیاست. به این معنا که خداوند به انسان ناسپاس حتی مهلت این
را نمیدهد تا عذاب و شکنجه اش را به تأخیر اندازد و در قیامت او را به سبب ناسپاسی
عذاب و شکنجه کند، بلکه می کوشد تا در همین دنیا از او انتقام گیرد و به شدت عذاب
نماید و عذاب او را به روز رستاخیز نمی اندازد. (سباء16و17)
|
||
پس روى گردانیدند و بر آن سیل [سد] ع رم را روانه کردیم و دو باغستان آنها را به دو باغ که میوههاى تلخ و شورهگز و نوعى از کنار تنک داشت تبدیل کردیم |
|
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَى أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ ﴿16﴾ |
این [عقوبت] را به [سزاى] آنکه کفران کردند به آنان جزا دادیم و آیا جز ناسپاس را به مجازات مىرسانیم |
|
ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ ﴿17﴾ |
و مَّا یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَکَانَ اللّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا اگر سپاس بدارید و ایمان آورید خدا مىخواهد با عذاب شما چه کند و خدا همواره سپاسپذیر [=حقشناس] داناست (نساء147) إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس ( انسان3)
|
||
و هنگامى که بر کشتى سوار مىشوند خدا را پاکدلانه مىخوانند و[لى] چون به سوى خشکى رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مىورزند |
فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ﴿65﴾ |
|
بگذار تا به آنچه بدیشان دادهایم انکار آورند و بگذار تا برخوردار شوند زودا که بدانند |
لِیَکْفُرُوا بِمَا آتَیْنَاهُمْ وَلِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ﴿66﴾ |
(عنکبوت65و66)
خداوند اقوام بسیاری را به سبب همین کفران نعمت و ناسپاسی نسبت به خدا در همین دنیا عذاب کرده. در حقیقت ریشه بسیاری از بلایا و بدبختیها و گرفتاریهای بشر در ناسپاسی اوست و اگر کسی سزاوار سرزنش باشد خود شخص است که با ناسپاسی، خریدار عذاب دنیوی سخت و شکنجه های شدید شده و به جای امنیت برای خود شر و ناامنی و عذاب دنیوی را خریده أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ آیا به کسانى که [شکر] نعمتخدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سراى هلاکت درآوردند ننگریستى (ابراهیم28)
|
||
و هر نعمتى که دارید از خداستسپس چون آسیبى به شما رسد به سوى او روى مى آورید [و مىنالید] |
|
وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ ﴿53﴾ |
و چون آن آسیب را از شما برطرف کرد آنگاه گروهى از شما به پروردگارشان شرک مىورزند |
|
ثُمَّ إِذَا کَشَفَ الضُّرَّ عَنکُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنکُم بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ ﴿54﴾ |
[بگذار] تا آنچه را به ایشان عطا کردهایم ناسپاسى کنند اکنون برخوردار شوید و[لى] زودا که بدانید |
|
لِیَکْفُرُواْ بِمَا آتَیْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿55﴾ |
(نحل53تا55
و71و72و83)
خدا در آیه 115مائده در تحلیل و تبیین علت مسخ شدن گروهی از یهودیان و عذاب سخت در
همین دنیا، به کفران و ناسپاسی آنان اشاره میکند که همین رفتار زشت و قبیح عقلانی
و عقلائی و وحیانی موجب شده تا خداوند ایشان را در همین دنیا مسخ و عذاب کند قَالَ اللّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ
مِنکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ
الْعَالَمِینَ خدا فرمود من آن را
بر شما فرو خواهم فرستاد و[لى] هر کس از شما پس از آن انکار ورزد وى را [چنان]
عذابى کنم که هیچ یک از جهانیان را [آن چنان] عذاب نکرده باشم
البته مقصود از عذاب در آیه شریفه، عذاب مسخ است. (تفسیر شریف لاهیجی ج1 ص727)
از نظر قرآن، ناسپاسی موجب میشود تا انسان نعمتهائی چون آسایش و آرامش را از دست بدهد و گرفتار تنگ روزی و ناامنی گردد وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ و خدا شهرى را مثل زده است که امن و امان بود [و] روزیش از هر سو فراوان مىرسید پس [ساکنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مىدادند طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانید (نحل112) و (رعد11)
به هر حال ریشه بسیاری از گرفتاریها و عذابهای دنیوی را می بایست در همین رفتارهای زشت خود بویژه ناسپاسی جست. چنان که گفته شد ناشکری و کفران نعمت، از قبایح انسانی است و عقل عملی حکم میکند که ناسپاسی رفتاری نابهنجار و ضد ارزشی و اخلاقی است
خداوند
این حکم عقل را تایید کرده و آن را از امور زشت و ناپسند شمرده فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ
پس مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم و شکرانهام را به جاى آرید و با من ناسپاسى
نکنید (بقره152) مَّا یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَابِکُمْ
إِن شَکَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَکَانَ اللّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا
اگر سپاس بدارید و ایمان آورید خدا مىخواهد با عذاب شما چه کند و خدا همواره
سپاسپذیر [=حقشناس] داناست (نساء،147)
بنابراین باید گفت که ناسپاسان کسانی هستند که خردورزی ندارند و عقل خویش را به
کار نمی گیرند و تعقل نمی ورزند
چنان که خداوند این مطلب را در آیاتی متذکر می شود. به این معنا که انسان های ناسپاس انسان های جاهل و سفیه و نابخردی هستند و همین ناسپاسی آنان خود مهمترین دلیل بر سفاهت و نابخردی آنان است و نیازی نیست برای شناخت خردمندی و نابخردی کسی به نشانه ای دیگر مراجعه کرد؛ بلکه همین نشانه سپاس و ناسپاسی، بهترین نشانه از خردورزی و نابخردی شخص است. (ملک21تا23)
|
||
یا کیست آن که به شما روزى دهد اگر [خدا] روزى خود را [از شما] باز دارد [نه] بلکه در سرکشى و نفرت پافشارى کردند |
|
أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِی عُتُوٍّ وَنُفُورٍ ﴿21﴾ |
پس آیا آن کس که نگونسار راه مىپیماید هدایتیافته تر استیا آن کس که ایستاده بر راه راست مىرود |
|
أَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿22﴾ |
بگو اوست آن کس که شما را پدید آورده و براى شما گوش و دیدگان و دلها آفریده است چه کم سپاسگزارید |
|
قُلْ هُوَ الَّذِی أَنشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ ﴿23﴾ |
أَوَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ
وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لاَّ
رَیْبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ کُفُورًا آیا
ندانستند که خدایى که آسمانها و زمین را آفریده تواناست که مانند آنان را بیافریند
و [همان خداست که] برایشان زمانى مقرر فرموده که در آن هیچ شکى نیست و[لى] ستمگران
جز انکار [چیزى را] نپذیرفتند (اسراء99)
اصولا شکرگزاری، نشانه عقل عملی و از مستقلات عقلی است. این عقل است که حکم می کند
که شکر و سپاس، عملی خوب و زیباست و ناسپاسی رفتاری زشت و بد می باشد. این حکم
وجوبی عقل را خداوند درقرآن مورد توجه قرار داده و می فرماید که انسان های عاقل
انسان های ناسپاسی نیستند و نسبت به هر نعمتی از جمله نعمت وجود و هدایت و مانند
آن سپاسگزار خداوندگار خویش هستند. (نحل114 بقره172)
در 172بقره: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ اى کسانى که ایمان آوردهاید از نعمتهاى پاکیزهاى که روزى شما کردهایم بخورید و اگر تنها او را مىپرستید خدا را شکر کنید. عبادت خداوند بر شما واجب است، چون خدای شماست، و از باب خداوندگاری و انجام عمل شکر عملی و عبادت واقعی لازم است تا سپاسگزار باشید. در حقیقت اگر انسان عبادت می کند می خواهد به حکم عقل شکر و سپاس گوید
بنابراین شکر، واجب عقلی است که وجوب عبادت نعمت دهنده را سبب می شود و ما را ملزم می کند تا در مقام بندگی و عبادت درآییم. بنابراین، ارتباط تنگاتنگی میان حکم وجوب عقلی شکرگزاری نعمت بخش وجود و دیگر نعمت ها و حکم وجوب عبادت وجود دارد. از این رو شکر نعمت را عامل افزایش آن دانسته اند؛ زیرا شرایط را برای بهره مندی از نعمت های خداوند غنی با لذت فراهم می آورد (نمل40 لقمان12 ابراهیم7)
به هرحال، مهم ترین نشانه اینکه شخصی بنده خدا و خردورز و متقی و صالح و تحت ولایت الهی است، نگاه به رفتار شکرآمیز اوست؛ چنان که ناسپاسی و کفران بهترین نشانه برای این است که بدانیم شخصی تحت ولایت شیطان و بندگی اوست و شیطان توانسته هدف خود را تحقق بخشد و او را از راه خداوندی بیرون برده و به بردگی و بندگی خویش بکشاند و دچار خسران و زیان ابدی کند.
شکر خدا یا سپاس از مردم
همواره سپاس و تشکر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم یا مستقیما از سوی خدا
به ما می رسد، یا بندگان خدا واسطه خیرند و نیکی بر دست آنها جاری می شود و ما از نیکوکاریها
و یاریها و مساعدتهای مردم بهره مند می شویم و «نعمت الهی» از این طریق شامل ما می
گردد
تصور نشود که «شکرخدا» با «سپاس از مردم» منافات دارد، بلکه گاهی شکر الهی در سایه تقدیر و تشکر و حق شناسی از مردم تحقق می پذیرد و خداوند به این گونه سپاسگزاریها راضی است، بلکه به آن دستور می دهد. پس، بحث شکر، اختصاص به زبان ذاکر و قلب شاکر و سجده شکر در برابر نعمتهای الهی و در پیشگاه خداوند متعال ندارد، بلکه جلوه ای از شکر هم در ارتباط با نعمتها و نیکیهایی است که از مردم به ما می رسد و نسبت به آنان هم باید شاکر باشیم (محدثی، جواد، اخلاق معاشرت)
از حضرت رضا(ع) روایت است: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزوجل (میزان الحکمه ج5 ص153)
هر کس مخلوق های نعمت دهنده را سپاس نگوید، خدا را سپاس نگفته. این حقیقت، به تعبیرهای گوناگون و به صور مکرر در روایات اسلامی آمده. امام سجاد(ع): اشکر کم لله اشکر کم للناس (همان ص 148)
شکرگزارترین شما نسبت به خدا، کسی است که نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد. و از پیامبر اکرم نقل شد که فرمود: من لا یشکر الناس لایشکر الله (نهج الفصاحه حدیث1201) کسی که مردم را سپاس نگوید، شکر خدا را هم انجام نمی دهد.
آثار کفران نعمت
یکی از گناهان بسیار بزرگ، کفران نعمت است و انسانی که گرفتار این بلا شود، خود را در معرض انواع و اقسام بلاهای دیگر قرار میدهد. کفران نعمت عبارت از ضایع کردن و هدر دادن نعمتهای الهی است که باید در جای خود از آنها استفاده شود و نابجا حیف و میل میشود. رویگردانی از حق، بی اعتنایی به دستورات الهی و پیامبران و ائمه معصومین، عدم استفاده از علما و دانشمندان، کنار گذاشتن افراد شایسته و به حاشیه راندن آنها از مسئولیتها، ضایع کردن عمر، عدم استفاده بجا از قوای فکری و جسمی خود و زیردستان، اسراف و تبذیر از مصادیق کفران نعمت هستند
در آیه 7 ابراهیم اعلام فرموده که : .... لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید. اگر شما شکر نعمت مرا به جا آورید، بر نعمت شما می افزایم و اگر کفران نعمت کنید، )بدانید که( عذاب من شدید خواهد بود! مفسر تفاسیر نمونه و منشور جاوید ذیل این آیه نوشته اند: بدون شک خداوند در برابر نعمتهایی که به ما میبخشد، نیازی به شکر ما ندارد و اگر به شکرگزاری دستور داده، برای بازافزایی آن نعمتهاست
مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست تا روشن شود که رابطه آن با افزونی نعمت چیست و چگونه میتواند خود یک عامل تربیتی باشد. حقیقت شکر، تنها تشکر زبانی مانند گفتن «الحمدلله» و مانند آن نیست بلکه شکر دارای سه مرحله است: نخست آن که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست و به او توجه کنیم. دومین مرحله، شکر زبانی است. مرحله سوم که از همه مهمتر است، شکر عملی است؛ یعنی این که درست بیندیشیم که هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده است و آن را در مورد خودش به کار گیریم که اگر چنین نکنیم، کفران نعمت کرده ایم.
آری، اگر نعمت چشم را در راه دیدن نشانه های الهی، نعمت گوش را در راه شنیدن آیات خدا، نعمت عقل را در راه شناخت آفریدگار هستی و به طور کلی هر نعمتی را در مسیر خود مصرف کردیم، خداوند را شکر کرده ایم؛ اما اگر همین نعمتها وسیله ای برای طغیان و خودپرستی و غرور و غفلت و بیگانگی از خدا شد، مسلما کفران نعمت کرده ایم، اگرچه همواره با زبان، خدا را شکر کنیم
امام صادق)ع(: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانی، بدون آن که خدا را فراموش کنی و دلت به کلی به آن نعمت مشغول گردد، و به آنچه خدا به تو اعطا کرده، راضی باشی و آن را وسیله نافرمانی او قرار ندهی و با امر و نهی و با استفاده از نعمتهایش مخالفت نکنی. از اینجا روشن میشود که شیوه شکر کردن برای قدرت و علم و نیروی فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعی و مال و ثروت و سلامت و تندرستی کدام است و کفران آن چگونه است
امام صادق)ع( : شکر نعمت، پرهیز از گناهان است. همچنین از اینجا رابطه میان شکر و فزونی نعمت روشن میشود. هرگاه انسانها نعمتهای خدا را درست در همان هدفهای واقعی نعمت صرف کنند، در عمل ثابت میکنند که لیاقت آن نعمتها را دارند و این لیاقت و شایستگی سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر میگردد. در برابر این گروه افراد نالایق و ناشایستی هستند که )با کفران نعمت( حتی نعمتی که در اختیار دارند، برای آنان اضافی است؛ تا چه رسد به فزونی نعمت. مصادیق کفران نعمت فراوان است که یکی از آنها اسراف و تبذیر است
تبذیر در عرصه مسایل مادی و اقتصادی نمود پیدا میکند و عبارت از تضییع مال و خرج آن در موارد غیر ضروری است. اما اسراف مربوط به زیاده روی در هر کاری است.
آثار و عواقب کفران نعمتها
کفران نعمت، آثار زیانبار دنیوی و اخروی فراوان دارد و این رذیله اخلاقی اگر درمان نشود در دنیا و آخرت انسان را بدبخت و معذب میکند. بعضی از آثار کفران نعمت عبارتند از:
1- کفران نعمت موجب از دست رفتن نعمت میشود
2 - سرمای ههای مادی و معنوی انسان را بر باد میدهد
3 - زمینه طغیان، خودپرستی، غفلت و بیگانگی از خدا است
4- انسان را غرق در انواع گناهان کبیره و صغیره م یکند
5 - نشانه ب یلیاقتی انسان کفرا نکننده است
6 - مانع رسیدن فیوضات الهی به انسان م یشود
7 - نشانه ضعف ایمان است
8 - انسان را به بلای افراط و تفریط م یکشاند
9 - انسان را از اعتدال و سلامت نفس خارج میسازد
10 – گسترش دهنده روحیه ضد معنوی در بین افراد جامعه
11- عامل فساد فردی و اجتماعی است
12 - انسان را تا برادری شیطان تنزل م یدهد!
13- مانع هدایت یافتن است
14 - چنانچه کفران کننده توبه و اصلاح نکند، از بهشت محروم شده و در جهنم سقوط میکند
15 - کفران نعمت، انسان را در معرض کفر قرار میدهد!
قدردانی از نعمت هاى پنهان خداوند
نعمت
های در دست ما آنقدر زیاد است که اصلا قابل شمارش نیست، علاوه بر این نعمات غیر
قابل شمارش و ظاهری یک سری نعمات پنهان هم برای ما قرار داده است که نتیجه و ماحصل
گردانه آن ها یک نعمت ظاهر است مثل یک عدد میوه ،شاخه ای گل ،لقمه ای نان که عوامل
بسیاری در جریانند تا ما داشته باشیم همه آن چیزهایی را که به رایگان داریم.
نعمت آیا
نمىبینید که خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است، براى شما مسخر کرده است و
نعمتهاى ظاهرى و باطنى خود را درباره شما کامل گردانیده، ولى گروهى از مردم (با
این نشانههاى بارز توحید) ندانسته و بى دلیل و بدون کتاب روشنگر، درباره خدا سخن
مىگویند.
ـ وقتى به آنان گفته مىشود از آنچه (آیینى که) خداوند فرستاده است، پیروى نمایید!
مىگویند: بلکه آنچه که (روشى که) نیاکان خود را بر آن یافتهایم پیروى مىکنیم.
آیا (صحیح است) هرچند شیطان آنان را به سوى عذاب سوزان دعوت کند.
ـ هرکس خود را در حالى که نیکوکار باشد تسلیم خدا کند، قطعاً در ریسمان استوارترى
چنگ در زده و فرجام کارها به سوى خداست.
ـ و هرکس کفر ورزد، نباید کفر او تو را غمگین سازد. بازگشت آنان به سوى ماست. آنان
را (از نتایج) کارهاى خود آگاه مىسازیم.
خداوند از آنچه در دلهاست آگاه است.
ـ آنان را از زندگى کوتاه بهرهمند مىنماییم، سپس دچار عذاب سخت مىسازیم. مطالعه
و بررسى هربرگى از برگهاى بى شمار کتاب آفرینش، این نکته را روشن و ثابت مىکند که
هر موجودى در جهان خلقت براى هدفى که مایه تکامل اوست آفریده شده است و هر موجودى
با شتاب و حرکت خاصى، گاه در جهت تکامل خود بر مىدارد. امام صادق(ع) : در کتاب
آسمانی تورات نوشته شده در واقع حدیث قدسی است که زوالی بری نعمتها نیست، اگر شکر
آن به جای آورده شود و بقایی بری نعمتها نیست، اگر کفران شود
داشتن
هدف در گرو این نیست که موجود متحرک، داراى شعور و اراده و احساس لذت و توجه به
هدف و استکمال داشته باشد، بلکه با سبر و تقسیم دقیقى مىتوان ثابت نمود که علم و
شعور یا احساس لذت در داشتن هدف دخالت ندارد. تنها انسان است که از این طریق، هدف
خود را تعیین مىکند و با علم و اراده و احساس لذت و توجه به هدف به سوى هدف گام
بر مىدارد.
آنچه در داشتن هدف، دخالت اساسى دارد، این است که موجودى، خواه از طریق اراده و
احساس و خواه از طریق نیروى طبیعى، متوجه هدفى گردد که براى او کمال محسوب شود و
این شرط در سراسر موجودات جهان حتى در جمادات و نباتات و... وجود دارد؛ به عبارت
روشنتر، مناط هدفگیرى و هدف خواهى این است که موجود متحول و متکامل در جهت معینى
که براى آن کمال است گام بردارد و تمام فعالیتهاى طبیعى و ارادى او مقدمه رسیدن
به کمال شمرده شود و هدف به این معنا در سراسر جهان، اعم از جماد و گیاه و جاندار
وجود دارد و این جاست که مىگوییم: تکامل هر موجودى هدف آفرینش است
قرآن
مجید بر وجود هدف در سراسر جهان آفرینش تصریح کرده و مىفرماید: الذین... و یتفکرین فى خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا
باطلا؛ (آل
عمران191.116) و کسانى که در آفرینش آسمان ها و زمین به تفکر پرداخته و مىگویند:
پروردگارا! کاخ عظیم خلقت را بى هدف نیافریدهاى.
شکرگذاری هدف نهایى
در یک کارخانه عظیم ریسندگى و یا بافندگى و یا موسسه پتروشیمى و پالایشگاههاى نفت،
دستگاههاى مختلفى کار مىکنند. هر ماشینى براى خود کار ویژهاى انجام مىدهد، ولى
هنگامى که محصول کارخانه را براى فروش به بازار عرضه مىدارند، معلوم مىشود که
فعالیتهاى دهها ماشین و آلات و دستگاههاى مختلف، مقدمه تولید محصول خاص بوده
است.هر چند هر دستگاه و ماشینى در ظاهر براى خود وظیفه خاصى را تعقیب مىکرد، اما
مجموع این کارها و هدفهاى جزئى، مقدمه پیدایش هدف على و بالاتر بوده است
با توجه به این مثال، وضع جهان خلقت به روشنى معلوم مىگردد، زیرا هر یک از موجودات آسمانى و زمینى، از نبات و جاندار، از ستاره و ماه براى خویش هدفى دارند، اما مجموع این هدف هاى جزئى، مقدمه یک هدف کلى و آن استقرار حیات در روى زمین و پیدایش انسان کامل است
این اندیشه، مولود تکبر و خودخواهى انسان نیست که خود را مدار جهان و عالم خلقت را مقدمه هستى خویش بداند، بلکه حقیقى است که انسان آن را با بررسیهاى خاصى لمس مىکند. هر یک از موجودات آسمانى و زمینى، از نبات و جاندار، از ستاره و ماه براى خویش هدفى دارند، اما مجموع این هدفهاى جزئى، مقدمه یک هدف کلى و آن استقرار حیات در روى زمین و پیدایش انسان کامل است
قال الامام الصّادق(ع): مَکْتُوبٌ فِی التَوْرَاةِ لاَزَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إذَا شُکِرَتْ وَلاَ بَقَاءِ لَهَا إذَا کُفِرَتْ ( اصول کافی ج2 ص94) امام صادق(ع) می فرماید: در کتاب آسمانی تورات نوشته شده در واقع حدیث قدسی است - که زوالی برای نعمتها نیست، اگر شکر آن به جی آورده شود و بقایی بری نعمت ها نیست، اگر کفران شود.
شرح حدیث: بسیاری از نعمت ها که در اختیار انسان قرار می گیرد یک سلسله عوامل پیچیده دست به دست هم داده اند تا آن نعمت فراهم شده و ما در واقع نتیجه را می بینیم. به عنوان مثال پیراهنی که انسان می پوشد نعمتی از نعمتهی خداست و افراد و اشیای زیادی دست به دست هم داده اند تا این نعمت فراهم شده است. کسی که زمین را شخم زده و تخم پنبه را کاشته، کسی که آن را برداشت کرده، کارخانه ای که آن را به نخ تبدیل کرده، کارخانه ای که نخ را به پارچه تبدیل کرده و کارخانجاتی که آهن را استخراج کرده و ابزار لازم را ساخته اند و...
پس هزاران هزار انسان در ساخت یک پیراهن دخیل بوده اند. علاوه بر این دانشی که بری ساخت آن به کار رفته محصول تجربیّات هزاران ساله بشر است. اگر به این مقدّمات فکر کنیم، حسّ شکرگذاری ما تحریک می شود و در مقام شکر برمی آییم و توفیق را از خدا می خواهیم ولی باید توجّه نمود که مقدّمات توفیق به دست ماست
شکر فقط
لفظی نیست بلکه باید در عمل هم نمود داشته باشد. چرا که بهره برداری صحیح از یک نعمت
شکر عملی است. افرادی بودند که شکرگزار نبوده و اوقات را به بطالت گذراندند که در
نتیجه نعمت از آنها سلب شد و گرفتار شده و نتوانستند به جایی برسند. شکر نعمت را
بجای آورید تا بتوانید تا آخر عمر از نعمتهای الهی بهرمند شوید.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت
از کفت بیرون کند
شکر نعمت تنها راه بقای نعمت
رُوِیَ عَن عَلِیِّ ابنِ مُوسی الِّرضا عَ قالَ: یاعَلیُّ! اَحسِنوُا جِوارَ النِّعَمِ فَاِنَّها وَحشِیَّةٌ وَ مَا
نَأَت عَن قَومٍ فَعَادَت اِلَیهِم [بحار الانوار ج75 ص341] علی بن
شعیب می گوید: حضرت فرمودند: ای علی! مصاحبت نسبت به نعمتها را نیکو بدارید، چون
نعمتها وحشی هستند و فرار می کنند و این طور نیست که هر نعمتی اگر از دست قومی
رفت، به سوی آنان برگردد. انسان قدر نعمتهای الهی را بداند، زیرا همیشه در دست او
نیست، بلکه مانند حیوانات وحشی یک مرتبه فرار کرده و از دست او میرود
معلوم
نیست که اگر نعمتها از دست انسان فرار کرد، دوباره آن را به چنگ می آورد یا نه؟
اگر هم بتواند به چنگ آورد، با زحمت و مشقّت فراوان است. حالا صحبت در این است که
انسان برای باقی ماندن نعمتهای الهی در دست خودش و چگونگی افزایش نعمتها یعنی
بقا و ازدیاد نعمتهای الهی چه بکند؟ هر دو آنها ریشه در یک چیز دارد و آن هم شکر
نعمت است. حضرت امام رضا (ع) فرمودند: نیکو بشمارید. چگونه؟ شکر نعمت را به جا
آورید و الّا آن نعمتها از دست فرار می کند. پس تو قابل نبودی که این نعمتها را
به تو بدهیم، زیرا بقا و ازدیاد نعمت، بستگی به شکر دارد.
شکر هم برسه قسم است: قلبی، لفظی و عملی. قلبی: یعنی بفهمی خدا به تو نعمت را
داده است. لفظی: ستایش
و حمد الهی را به جا آوری و عملی:
در راه رضای خداوند مصرف کنی نه در راه حرام. یعنی از علم و مال و مقام و... به حدّ
توان و استطاعت خود در راه خدمت به بندگان خداوند استفاده کنیم. لَئِن شَکَرتُم لَأزیِدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذَابِی
لَشَدیِدٌ [ابراهیم7]
اگر شکر کنید، برنعمتهای شما می افزایم و اگر کفران کنید به عذاب شدید گرفتار می
کنم.
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی
بررسی عوامل و
موانع شکرگزاری از دیدگاه قرآن
ناشکری نشانه تسلط شیطان شکر، پاسخ فطرت به احسان
شکر واژهای عربی است که در فارسی به سپاس ترجمه میشود. لغتشناسان عربی واژه شکر
را به معنای شناخت احسان و نشر آن (لسانالعرب ابن منظور ج7 ص170) و یا به تعبیر
دیگر، تصور نعمت و اظهار آن معنا کردهاند. (مفردات ص461) در کتاب های اخلاقی، شکر
را یک حالت نفسانی دانسته و گفتهاند که شکر حالتی نفسانی است که در نتیجه معرفتی
خاص حاصل میشود و رفتاری خاص را موجب میگردد. معرفتی که پدید آورنده این حالت
نفسانی است، شناخت نعمت و نعمت دهنده و شناخت این حقیقت است که این نعمت از سوی آن
منعم عنایت شده است
شکر خداوند به این معناست که بدانیم هر نعمتی که به ما میرسد از سوی خداست و هر چیز دیگری که واسطه رسیدن نعمتها به ماست نیز به اراده خداوند واسطه رسیدن نعمت شده است. حالت روحی خاصی که در اثر این معرفت حاصل میشود شکر نامیده میشود. البته هر انسانی به سبب فطرت و عقل به طور طبیعی نسبت به کسی که احسانی میکند حالت شکرگزاری را دارد و میکوشد تا به هر طریقی شده تشکر نماید
هم عقل این مفهوم را درک میکند و هم فطرت آدمی این حالت را پذیراست و خود را به نوعی نسبت به احسانکننده و نعمت دهنده، متواضع مییابد و میکوشد به هر شکلی شده تشکر کند. اینجاست که اشکال و اقسام شکر و تشکر بروز میکند و فطرت انسانی بر آن است تا به هر شکلی شده پاسخی مناسب و شایسته نسبت به این نعمت و نعمتدهنده داشته باشد. از این رو ، حداقل سه قسم تشکر بروز میکند که از آن به اقسام شکر نیز یاد میشود
در کتاب های اخلاقی شکر را سه قسم دانستهاند:
1- شکر قلبی که یادآوری نعمت است؛
2- شکر زبانی که سپاسگزاری و ستایش بر نیکی احسانکننده و صاحب نعمت است؛
3- شکر سایر اعضای بدن که به کارگیری و صرف آن در
جای خود است.
مقصود از توصیف خداوند به شکر
اما باید توجه داشت که آنچه بیان شده درباره شکر انسان از انسان یا خداست؛ اما اگر
وقتی این واژه بر خدا اطلاق میشود و مثلا گفته میشود که خداوند شاکر یا شکور
است، مراد و مقصود از این وصف شکر درباره خداوند، چیز دیگری غیر از آنچه درباره
انسان گفتهایم خواهد بود؛ زیرا مقصود از توصیف خداوند به شکر، انعام و احسان
خداوند بر بندگان و دادن جزای عبادات آنها (مفردات ص461-462 فرهنگ فارسی ج2 ص2057)
و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطای پاداش مضاعف به آنها است. (لسان العرب ج7 ص170)
پس وقتی
خداوند را به واژه شکر میستاییم یا خودش در قرآن به این عنوان ستوده شده است،
مقصود حالت نفسانی نیست و اعمال و رفتار تشکرآمیزی نیست که از انسان بروز میکند؛
زیرا خداوند نفس به معنای آنچه درباره انسان گفته شده ندارد، بلکه نفس درباره خدا
همان ذات الهی است. پس خداوند حالات نفسانی ندارد که حالتی از حالت آن به شکر و
حالتی به کفر و کفران نسبت داده شود. اما انسان دو حالت متضاد نفسانی دارد که یکی
شکر نعمت و دیگر کفر نعمت و نیز تشکر و عدم تشکر است.
بسترها و عوامل شکرگزاری
شاید بتوان گفت که مهم ترین زمینهساز و عامل شکرگزاری مربوط به شناخت است؛ زیرا
تا زمانی که انسان شناختی نسبت به نعمت و نعمت بودن نداشته باشد، قدردانی و تشکری
نمیکند. در آیات قرآنی به نقش اساسی و مهم شناخت در تحقق حالت تشکر در انسان توجه
داده شده است
خداوند در آیات 68 تا 70 واقعه به نقش شناخت نعمت در شکرگزاری انسان اشاره میکند تا نشان دهد که تا چه اندازه این عنصر در تحقق حالت شکرگزاری نقش بنیادین و اساسی دارد
|
||
آیا آبى را که مىنوشید دیدهاید |
|
أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ ﴿68﴾ |
آیا شما آن را از [دل] ابر سپید فرود آوردهاید یا ما فرودآورندهایم |
|
أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ ﴿69﴾ |
اگر بخواهیم آن را تلخ مىگردانیم پس چرا سپاس نمىدارید |
|
لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْکُرُونَ ﴿70﴾ |
انسان
اگر نداند که این چیزی که در اختیار اوست نعمت است، اصلاً حالت شکرگزاری به او دست
نخواهد داد؛ بلکه زمانی این حالت در او تحقق مییابد که میفهمد که این چیز نعمتی
است که باید شکرگزار آن باشد. البته انسانها بهطور طبیعی ابزارهای شناخت را در
اختیار دارند و میتوانند از طریق آنها نسبت به امور از جمله نعمت بودن چیزی،
آگاهی و شناخت به دست آورند. بنابراین، کسی نمیتواند مدعی این معنا شود که
مهمترین عامل شکرگزاری را در اختیار نداشته و لذا نتوانسته نعمت را بشناسد و شاکر
نعمت یا نعمتدهنده باشد.
خداوند در قرآن به این نکته توجه میدهد که انسانها همه ابزارهای لازم برای شناخت
نعمت و نعمتدهنده را در اختیار دارند و میتوانند نعمت و نعمتدهنده را بشناسند و
از نعمت و نعمتدهنده تشکر نمایند. (نحل78؛ مؤمنون78؛ سجده9؛ ملک38؛ انسان2و3)
البته
همه انسانها هر چند که دارای عقل برای شناخت و فطرت برای شکرگزاری هستند، ولی عقل
آدمی هر چه بیشتر رشد و کمال یابد، هم از نظر شناختی و هم ازنظر حالت شکرگزاری تغییر
مثبت میکند. به این معنا که رشد عقلانی بشر عامل تقویت حالت تشکر در شخص است. از
اینرو خداوند در آیه 15 احقاف رشد عقلانی را عامل توجه بیشتر انسان به شکرگزاری
دانسته است.
چنانکه گفته شد تنها شناخت نعمت و نعمتدهنده نمیتواند انسان را به حالت فعلی
شکرگزاری درآورد؛ بلکه نیازمند عنصر دیگری است که از آن به فطرت یاد میشود؛ زیرا
انسان زمانی شکرگزار خواهد بود که فطرت سالم و سلیم را دارا باشد. این فطرت است که
او را وادار میسازد که نسبت به نعمت، حالت تشکر داشته و نسبت به نعمتدهنده
سپاسگزار باشد. در حقیقت گرایش عملی را فطرت موجب میشود
همانطوری
که غریزه موجب میشود تا انسان به نیازهای جنسی و شهوانی و غذایی و دفاعی خود پاسخ
دهد، همچنین این فطرت است که به این بخش از گرایشهای معنوی و طبیعی او پاسخ مثبت
میدهد؛ اما اگر فطرت انسانی همانند غریزه از حالت طبیعی خارج شده باشد، نمیتواند
پاسخگوی خوبی باشد. پس اینجاست که مسئله موانع شکرگزاری خودنمایی میکند.به این
معنا که تنها وجود عوامل شناختی و فطری کافی نیست بلکه باید موانع نیز برداشته شود
تا شکرگزاری به هر شکل و قسمی از اقسام و اشکال تحقق یابد.
موانع شکرگزاری
موانع شکرگزاری در دو بخش اصلی یعنی شناختی و حرکتی خودنمایی میکند. اگر شناخت،
عامل مهمی در شکرگزاری انسان نسبت به نعمت و نعمتدهنده است، همچنین فقدان شناخت،
عامل بازدارنده در این عمل خواهد بود. در حوزه حرکت و عمل نیز اگر فطرت بهطور
طبیعی گرایش دارد که انسان شاکر نعمت و نعمتدهنده باشد و در مقام شکرگزار درآید،
هرگونه تغییر و تبدیل در فطرت موجب میشود تا رفتاری متضاد و متناقض در پیش گیرد و
به جای شکرانه نعمت و شکرگزاری نسبت به نعمتدهنده، کفران نعمت و ناسپاسی و کفر
نسبت نعمت را در پیش گیرد
پس در
موانع شکرگزاری باید به موانع شناخت و نیز عوامل تغییر در فطرت اشاره کرد؛ زیرا
اینها بهطور طبیعی در تغییر شکر به کفر نقش اساسی دارد.
به عنوان نمونه یکی از مهمترین موانع شناخت این است که انسان ابزارهای شناختی خود
را ناکارآمد سازد و یا سست و ضعیف نماید و دچار بیماری کند. براساس آموزههای
قرآنی گناه موجب می شود تا انسان ابزارهای شناختی حسی و غیرحسی خود را از دست دهد
بگونهای که بر آن زنگار بنشیند و نتواند بازتابدهنده حقایق هستی باشد، یا آنکه
حتی مهر کند و درهای آن را ببندد
اینگونه
است که حقایق را تیره میبیند یا واژگونه می یابد و براساس این تغییر ماهیت و
دگرگونی، حق را باطل و زشت را زیبا و هنجار و ارزش را نابهنجار و ضدارزش مییابد.
قلب که مهم ترین عامل شناختی است وقتی از سلامت خارج شود و بیمار گردد انگیزهای
متضاد خواهد داشت و به سمت و سوی زشتی و گناه میرود. پس بهطور غیرطبیعی به جای
آنکه شاکر نعمت و نعمتدهنده باشد، کفران نعمت و ناسپاسی را در پیش میگیرد.
در این میان نباید نقش هواهای نفسانی را به عنوان دشمن درونی، و وسوسههای شیطانی
را به عنوان دشمن برون نادیده گرفت؛ زیرا اینها از مهمترین عواملی هستند که انسان
را به گناه میکشانند و عقل و فطرت سالم را تباه میسازند. هواهای نفسانی انسان را
به سمت گناه میکشاند و گناه نیز عقل و قلب را فاسد میکند و قدرت درک و شناخت را
از انسان میگیرد
از اینرو
خداوند به انسانها هشدار میدهد که تقوا پیشه گیرند تا نهتنها ابزارهای شناختی
حفظ شود و انسان همچنان به فطرت سالم در مسیر کمال باقی بماند بلکه با تقوا پیشگی
میتوانند بصیرت یابند و گرایش به کمال و کمالیات در آنان تقویت شود و از بنبستها
بیرون آیند. یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن
تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ
وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ اى
کسانى که ایمان آوردهاید اگر از خدا پروا دارید براى شما [نیروى] تشخیص [حق از
باطل] قرار مىدهد و گناهانتان را از شما مىزداید و شما را مىآمرزد و خدا داراى
بخشش بزرگ است ( انفال29) و (بقره282 طلاق2و3)
ابلیس، مانع بزرگ شکرگزاری
خداوند در آیات17 اعراف به انسان هشدار میدهد که ابلیس، مهم ترین بازدارنده انسان
از شکر به درگاه خداوند است وَ لَقَدْ
خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ اسْجُدُواْ
لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ.
او اجازه نمیدهد تا انسان با شکرگزاری به اشکال گوناگون، خود را در مسیر صراط
مستقیم عبودیت قرار دهد و به کمال برساند. ابلیس سعی میکند تا انسان، نعمتشناس و
نعمتدهنده شناس نباشد تا از نعمتهای الهی به درستی بهره گیرد و به درستی حق نعمت
و نعمتدهنده را بهجا آورد و شکرگزار نعمتدهنده باشد و سر تعظیم و سجده در برابر
خداوند منان فرود آورد
ابلیس
همه راهکارها را برای جلوگیری از حرکت انسان در مسیر صراط مستقیم عبودیت و
شکرگزاری در پیش میگیرد؛ زیرا میداند که معنا و مفهوم عبودیت واقعی چیزی جز
شکرگزاری نیست که باطن آن کمالیابی و خلافتیابی انسان است(انسان3) از اینرو میکوشد
تا انسان، گرفتار کفر و کفران شود تا ظن و گمان خویش را در حق انسان راست کند.
شیطان میگوید کاری میکند تا انسان شکرگزار نباشد، چون میداند که شکرگزاری انسان
در اشکال مختلف به معنای حرکت در مسیر خلافت الهی است که از آن محروم شده است. پس
اگر بتواند جلوی شکرگزاری انسان را بگیرد در حقیقت جلوی خلافت انسان را گرفته و به
موفقیتی که میخواسته دست یافته است. به همین دلیل از همه ابزارها و از همه جهات
چپ و راست و پشت و جلو حمله میآورد تا انسان را به کفر و کفران نعمت بکشاند ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ
وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ
(اعراف17)
به
عبارت دیگر براساس تصریح ابلیس که گفته: ولا تجد اکثرهم شاکرین، میتوان نتیجه
گرفت که عدم شکرگزاری از نعمتها، نشانه بارزی از تسلط شیطان بر انسان و انحراف از
صراط مستقیم الهی بشمار میرود. شکر نعمت آن است که انسان از هر نعمتی که در
اختیار اوست برای رسیدن به کمال و خدایی شدن بهرهگیرد تا با خدایی شدن بتواند
خداگونه رفتار و عمل کند، اما وقتی انسان نعمتشناس نباشد و یا نعمتشناس باشد،
ولی نعمت دهندهشناس نباشد، در آن زمان است که یا به درستی از نعمت استفاده نمیکند
یا نسبت به نعمت دهنده بیتوجهی میکند و او را به عنوان مطلوب درنظر نمیآورد.
در آیات قرآن همه هستی از جمله نعمت وجود و فرصت عمر تا باد و باران و مانند آن به
عنوان نعمتهای خداوند معرفی شده و از انسانها خواسته شده تا آنها را بشناسند و
به درستی آن را به کار گیرند تا اینگونه شکر نعمت و نعمتدهنده را بهجا
آورند.نکته شگفت اینکه بسیاری از مردم وقتی غرق نعمت بویژه نعمتهای مادی هستند از
خداوند غافل میشوند و گرفتار همان چیزی میشوند که ابلیس میخواهد و راه کفر و
کفران را در پیش میگیرند
از اینرو به انسان هشدار داده میشود که در هنگام آسایش و افزایش نعمتهای مادی مواظبت و مراقبت بیشتری داشته باشند؛ چرا که اینها بیش از آن که خیر باشد، عامل ابتلاء و آزمون الهی است؛ زیرا در این فضا و بستر، انسان آمادگی بیشتری برای ورود به مصیبت غفلت دارد که عامل بدبختیهای متعدد و متنوع انسان است. (انعام63 و 64)
|
||
بگو چه کسى شما را از تاریکیهاى خشکى و دریا مىرهاند در حالى که او را به زارى و در نهان مىخوانید که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند البته از سپاسگزاران خواهیم بود |
|
قُلْ مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ﴿63﴾ |
بگو خداست که شما را از آن [تاریکیها] و از هر اندوهى مىرهاند باز شما شرک مىورزید |
|
قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُم مِّنْهَا وَمِن کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿64﴾ |
ازنظر آموزههای وحیانی قرآن، شکر نعمت با ایمان و کمال و عبادت و مانند آن ارتباط تنگاتنگی دارد و به یک معنا میتوان گفت که کفران نعمت نمادی از کفر و شرک، و شکر نعمت و نعمتدهنده همان ایمان و عبادت است. از اینرو در آیات قرآنی بویژه در آیه3سوره انسان کفر و شکر با هم آمده است تا نشان دهد که شکر و ایمان تا چه اندازه با هم ارتباط مستقیم دارند؛ چنانکه همین ارتباط میان کفر و کفران نعمت است؛ زیرا شکر بیانگر شناخت نعمت و نعمتدهنده و کفران بیانگر عدم شناخت آنهاست و در نتیجه گرایش به فکر و شرک الهی است. تلاش ابلیس نیز این است که انسان را از مدار شکر خارج کند زیرا میتواند کفر را در جان انسان قرار دهد و او را از مقام خلافت ساقط کند
اطاعت از خالق ؛ حق شناسی از مخلوق
از ویژگیهای بارز انسانهای مومن، تشکر و قدردانی از خدمات دیگران است. قرآن کریم در موارد متعدد، از خداوند به عنوان شکور و شاکر یاد کرده است، از جمله: و من تطوع خیرا فان الله شاکر علیم ؛ کسی که فرمان خدا را در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار و داناست (بقره158)
در آیه
دیگر ان الله غفور شکور
همانا خداوند آمرزنده و بسیار سپاسگزار است (شوری23). یعنی خداوند از انسانهایی
که کارهای نیک و شایسته انجام میدهند، تشکر میکند و با نیکی و دادن پاداش به
آنان، قدردانی خود را عملاً آشکار میسازد. انسان نیز باید خود را مزین به این
خصلت الهی نموده، در قبال خدماتی که دیگران برای او انجام میدهند، از آنها تشکر
نماید.
در روایات، تشکر از مردم در برابر خدمات و نیکیهایشان، به عنوان تشکر از خدا به
شمار آمده است. رسول خدا (ص) میفرمایند: و من لم یشکر الناس لم یشکر اللهکسی که
از انسانها تشکر نکند، از خدا تشکر نکرده است (آثار الصادقین، ج9، ص 465)
قریب به این مضمون از امام رضا (ع) نیز روایت شده است من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عز و جل؛ کسی که از بندگان بخشنده تشکر نکند، از خداوند متعال تشکر ننموده است (وسائل الشیعه ج6، ص 542)
در حدیثی از امام سجاد (ع) آمده است: «خداوند در روز قیامت به بندهاش میفرماید:أشکرت فلانا؟ فیقول: بل شکرتک یا رب. فیقول: لم تشکرنی اذ لم تشکره اشکرکم لله اشکرکم للناس؛ آیا از فلانی تشکر کردی؟ او میگوید: پروردگارا، از تو تشکر نمودم. خداوند میفرماید: چون از او سپاسگزاری نکردی، شکر و سپاس مرا هم نکردهای آنگاه حضرت فرمودند: شکرگزارترین شما در برابر خداوند شکرگزارترین شما در برابر مردم است(اصول کافی ج2، ص 99)
امام صادق(ع) نیز فرمودند: اشکر من انعم علیک؛ از آن کسی که به تو نعمت رسانده، تشکر کن(تحفالعقول، ص165)
در رساله الحقوق امام سجاد (ع) نیز آمده حق کسی که دربارهات معروفی را انجام نموده و به تو نعمتی داده، این است که او را شکر نمایی و خوبی او را در یاد داشته باشی و آن را بگویی و نشر دهی و درباره او بین خود و خداوند دعا نمایی و اگر چنین کردی، شکر او را در نهان و آشکار به جا آوردهای
سفینه البحار، ج1، ص7016- وسائل الشیعه، ج6، ص427-
با خدای خودتان خلوت کنید
خداوند ما را بزرگ آفریده است و برای ما نقشه دارد. امیدوارم او را و افعالش را بپذیریم. روح پذیرش، ذکر خداست. در شبانه روز یک ربع، ده دقیقه، برای خدا خلوت کن. نیمه شب، نماز هم نمیخواهی بخوانی نخوان، ولی بنشین و جسم و روح و هستی خودت را نقد بگذار در مقابل خدا. بگو: خدایا دنیا خیلی شلوغ است. خودت میدانی که عالمی که در آن زندگی میکنیم شلوغ است. میخواهم ده دقیقه بنشینم خستگیام در برود
شبانهروز به کار مشغولم، یا نماز میخوانم یا راه میروم یا برای فردا خیالات میکنم. همه وقت در کارم، حتی در خواب هم کار میکنم. چند دقیقه اجازه بده در محضر شما بنشینم. این را به خودتان بگویید. بنشینید با خدای خودتان خلوت کنید. ممکن است در همین چند دقیقه خلوت، کار چند هزار سال را انجام دهی. گاهی میبینی خدا چیزهای بزرگ را در چیزهای کوچک قرار میدهد. خداوند قادر است. او بنی آدم را خیلی عجیب آفریده است. خودش فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین معلوم میشود که چه چیز بزرگی آفریده است که این حرف را میزند.
ابوهاشم جعفری : من در فشار اقتصادی و تنگدستی شدیدی قرار گرفتم. به محضر امام هادی(ع) شرفیاب شدم. به من اجازه داد که بنشینم. و بعد فرمود: ای اباهاشم کدام یک از نعمت هایی را که خدای عزوجل به تو داده می خواهی شکر و سپاس آن را به جا آوری؟ گفت: از شدت اندوه، درمانده شدم و نتوانستم در پاسخ امام(ع) چیزی بگویم
حضرت خود آغاز به سخن کرد و فرمود: خداوند به تو ایمان روزی کرده و پیکرت را بر آتش حرام فرموده، و به تو عافیت بخشیده که بر طاعت و عبادت کمک تو باشد، و به تو قناعت ارزانی داشت تا به ابتذال کشیده نشوی و از اسراف و تبذیر خودداری کنی. ای ابوهاشم! من به این خاطر ابتدا شروع به صحبت کردم زیرا گمان دارم که می خواهی نزد من شکایت کنی که چه کسی این کار را کرده و تو را به تنگدستی و فقر کشانده است لذا دستور داده ام که صد دینار به تو بدهند، آن را بپذیر - امالی شیخ صدوق مجلس64 ح11
فرهنگ شکرگزاری؛ ضرورت سپاس در برابر نعمت
یکی از آموزه های قرآنی که محوریت یافته است، آموزه شکر و سپاس است. همین معنا گاه
انسانی را به سوی عبادت خدا سوق می دهد؛ زیرا شکر منعم را برخود لازم می شمارد و
عبادت را روشی برای سپاسگزاری و شکر از کسی می داند که به وی نعمتی بخشیده است
خداوند در آیاتی می فرماید که انسان موجودی ناسپاس است و کمتر افرادی را می توان یافت که شاکر و سپاسگزار باشند. این کسانی که سپاسگزاری می کنند نیز به دو شکل آن را انجام می دهند؛ یکی از اشکال سپاسگزاری زبانی است و شکل دیگرش، استفاده درست از نعمت. انسان مؤمن کسی است که دست کم در این دو شکل شاکر و سپاسگزار خداوند است. به این معنا که خدا را به زبان شاکر است و با کارهای نیک و بهره گیری درست آن نعمت، شکر و سپاس عملی بجا می آورد فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ [سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم (نمل19)
خداوند در آیاتی از جمله آیات 24و 25 معارج و 19 ذاریات در هر مالی حقی را برای دو دسته سائلان و محرومان ثابت می داند. سپاسگزاری در برابر نعمت نیز لازم است و شخص می بایست در دو شکل زبانی و عملی سپاسگزار نعمت باشد و نعمت را به درستی درکار نیک و عمل صالح به کار گیرد
|
||
و همانان که در اموالشان حقى معلوم است |
|
وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ ﴿24﴾ |
براى سائل و محروم |
|
لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿25﴾ |
بنابراین سیاست کلان آموزشی و تربیتی این باشد که فرهنگ سپاسگزاری را به او آموخت و پیش از دادن هر کمک مالی و غذایی و مانند آن به او آموخت که ما براساس فرهنگ قرآنی به شما کمک می کنیم و شما می بایست براساس فرهنگ انسانی، در دو شکل زبانی و بهره گیری درست از نعمت ها و کمک ها، شاکر و سپاسگزار نعمت باشید. این مسئله باید در همه ارکان نظام سیاسی و فرهنگی کشور مطرح باشد
(شکر) و من شکره جزاه
(و هر
کس که او را سپاسگزاری کند، پاداشش دهد) شکر عبارت است از: پرشدن از یاد کسی که به
او نعمت داده است. شکر مطلق این است که انسان همواره به یاد خدا باشد بی هیچگونه فراموشی،
و در راه او گام بردارد بدون هیچگونه معصیت، اطاعت فرمان او کند خالی از هرگونه
سرپیچی، و مسلم است که این اوصاف در کمتر کسی جمع می شود و این که بعضی اصولا آن
را محال پنداشته اند، بی اساس است و دلیل بر عدم آشنایی آنها به مفاهیم و این
مراحل از عبودیت است (المیزان ج4 ص386)
قانون شکر یعنی ارتباط مستمر شاکر با امتداد سایه سار رحمت بی انتهای الهی چنانکه
در مصحف شریف از این قانون خداوند منان رمزگشایی نمود آنجا که می فرماید: و اذ تأذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم...
(ابراهیم7) و باز به خاطر آرید وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر
نعمت به جای آرید بر نعمت شما می افزایم
و نیز در فلسفه شکر و اینکه نتیجه شکر به شاکر می گردد در سوره لقمان به ما می آموزد: و قطعا ما به لقمان حکمت دادیم. شکرگزار خدا باش و هر کس کفران بورزد (هیچ ضرری به خدا نخواهد زد بلکه به ضرر خودش تمام خواهد گشت) زیرا خداوند بی نیاز و همه صفات و افعالش شایسته و محمود می باشد وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (لقمان12)
حضرت سلیمان(ع) پس از مشاهده عنایت فراوان خداوند متعال چنین گفت: این از احسان و عنایت پروردگار من است تا مرا آزمایش نماید که آیا شکر او را خواهم گذاشت یا کفران نعمت خواهم کرد و هر کس شکرگزار باشد به سود خویشتن شکر می گذارد و هر کس کفران ورزد (به ضرر خودش تمام خواهد شد) زیرا پروردگار بی نیاز و بخشنده است
سپاس . در ضمن با اجازه شما یک کپی با ذکر منبع بر میدارم.