تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات

نماز در قرآن . انواع نماز . نماز اول وقت

چرا باید نماز بخوانیم؟ محافظت از نماز. حضور قلب . فلسفه قبله. تسبیحات حضرت زهرا

ذکر خدا . غفلت از یاد خدا

سپاس و ناسپاسی نشانه ایمان و کفر

نماز و اهمیت آن . سجده؛ کوتاه ترین راه تقرب به خدا . نماز جماعت . فلسفه وضو، تیمم و غسل

                  کپی و تبدیل به جزوه و کتاب با اطلاع مجاز است

همه هستی ذکر الله

ذکرالله یعنی یاد کرد خداوند، به این است که ما خداوند را در همه حال به یاد داشته باشیم. این بدان معناست که همه جا خداوند را ناظر و حاضر بدانیم و هدف اصلی هر کاری را خداوند قرار دهیم و اول و آخر کارهایمان را خدا قرار دهیم و بخواهیم به او برسیم. ذکرالله هر چیزی است که انسان را به یاد خداوند می اندازد. از مهمترین ذکرالله که در آیات قرآنی بیان شده یکی همین قرآن است

غیر از قرآن، نماز و اعمال دیگر عبادی را نیز ذکرالله گفته اند. برخی از انسان ها همچون پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را که انسان را به یاد خدا می اندازند، ذکرالله گفته اند. اصولا در یک کلمه برای اهل ذکر، همه هستی ذکر است؛ چرا که نگاه به آیات آفاق و انفس و هر چه در آسمان و زمین است آنها را به یاد خداوند می اندازد. چرا که نشانه ای از خداوند است و به هر جا رو می کنیم خدا را به یاد می آوریم.
ذکر خاص
گاهی ما ذکر خاصی را به تبعیت از آموزه های قرآنی یا روایی به کار میگیریم که شامل دعا و مناجات نیز هست و در میان آن، خواسته های مادی و معنوی را بیان میکنیم. انسان در شرایطی خاص، ذکر خاصی را بر زبان می آورد. مثلا ذکر یونسی که در هنگام گرفتاری حضرت یونس در شکم نهنگ بر زبان ایشان جاری شده، یکی از اذکار الهی است که براساس آیات قرآنی تاثیر خوبی برای رهایی از گرفتاری ها و ظلمات دنیوی دارد که علت آن رفتار و کردار و نیات خودمان بوده

خداوند بیان میکند که این ذکر موجب رهایی حضرت یونس(ع) شده و مومنان اگر این ذکر را بیان کنند آنان را نیز از ظلمات گرفتاری ها نجات می دهیم: و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین، آنگاه که خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم و در تاریکی ندا داد: هیچ خدایی جز تو نیست، تو منزه هستی و من از ستمکاران هستم، پس ما او را از غم و اندوه نجات دادیم و همچنین مومنان را نجات می دهیم (انبیاء87و88)

ز دیگر اذکار معروف دعایی ذکر موسی(ع) در گرفتاری عظیمی که ایشان پس از قتل قبطی و فرار از مصر به سراغش آمد اشاره کرد. او سرگردان در مدین و بی غذا و منزل و همسر بود. پس این ذکر بر زبان ایشان جاری شد که رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر پروردگارا من فقیر خیر توام. (قصص24) در آیات و روایات اذکار خاصی برای حالات خاص و گرفتارها یا حاجات مادی و معنوی بیان شده است که تاثیرات خود را خواهند گذاشت.

                                                       جایگاه ذکر الهى در قرآن و روایات

در قرآن کریم و روایات، اهمیت فراوانى به یاد خداوند داده، تا آنجا که موضوعاتى؛ چون تشویق به ذکر الهى، فوائد دنیوى و اخروى ذکر، کمیت و کیفیت ذکر، مکان و زمان ذکر. همچنین در زمینه ذکر زبانى و قلبى و اینکه کدام یک مهمتر و والاتر است و یا اینکه ذکر در خلوت و تنهایى بهتر است یا ذکر در عیان و در جمع، بیاناتى از سوى اهل بیت و علماى دین ارائه گردیده

امام صادق(ع) فرمودند: ما اجْتَمَعَ قَوْمٌ فى مَجْلِس لَمْ یَذْکرُوا اللّهِ وَ لَمْ یَذْکرُونا اِلاّ کانَ ذلِک الْمَجْلِسُ حَسْرَةً عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ هیچ قومى و مردمى در مجلسى جمع نگشتند که در آن یاد خداوند و یاد ما را بر زبان جارى نساختند، مگر اینکه آن مجلس در قیامت براى آنها حسرت خواهد بود. و اِنَّ ذِکرَنا مِنْ ذِکرِ اللّهِ (بحارالانوار ج72) یاد ما هم یاد خداوند است. امام صادق(ع): هرگاه از مجلسى برخاستید، این آیات را بخوانید: سُبْحانَ رَبِّک رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ. وَ سَلامٌ عَلىَ الْمُرْسَلیِنِ. وَالْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ( صافات182ـ180) پاک و منزه است پروردگار تو، همان خدایى که مقتدر و بى همتاست و از توصیف جاهلانه خلق بدور است، و سلام و تحیت الهى بر رسولان باد، و ستایش مخصوص خداوندست که آفریننده جهانیان است (کافى ج4 ص254 ح3)
انسان همواره به یاد حق باشد و خود را در پیشگاه ذات حق حاضر ببیند، از امورى که خلاف رضاى اوست دورى مى جوید و نفس را از سرکشى باز مى دارد. همه گرفتارى ها و خطاهایى که به وسیله نفس اماره و شیطان رخ مى دهد، به جهت غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست. به علاوه، غفلت از حق قلب را تیره مى سازد و در نتیجه شیطان و هواى نفس بر انسان چیره مى شوند. در مقابل، تذکر و یادآورى حضور حق به دل صفا مى دهد و موجب تصفیه روح و خالص گشتن او از رذایل و آزادى انسان از قید اسارت نفس مى شود. در آن صورت، دل جلوه گاه محبوب گشته دوستى دنیا، که سرچشمه همه خطاها و انحرافات است، از دل رخت برمى بندد.
یاد خدا
پیامبراکرم(ص) : وَ اعْلَمُوا أَنَّ خَیْرَ أَعْمالِکمْ [عِنْدَ مَلِیککمْ] وَ أَزْکاها وَ أَرْفَعَها فى دَرَجاتِکمْ وَ خَیْرَ ما طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ ذِکرُ اللّهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى فَاِنَّهُ أَخْبَرَ عَنْ نَفْسِهِ فَقالَ: أَنَا جَلیسُ مَنْ ذَکرَنى (عدة الواعى ص238) بدانید بهترین اعمال شما نزد خداوند و پاکیزه ترین آنها و رفیع ترین آنها در درجات شما و بهترین چیزى که آفتاب بر آن مى تابد، ذکر خداوند سبحان است. زیرا که خداوند از خود خبر داد و فرمود: من همنشین کسى هستم که مرا یاد کند.
امام صادق(ع) :
اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: مَنْ شُغِلَ بِذِکرى عَنْ مَسْأَلَتى أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ ما أُعْطى مَنْ سَأَلَنى ( اصول کافى ج4 ص261) کسى که باز بماند به سبب ذکر من از سوال و مسئلت از من، عطا میکنم به او بهتر از آنچه به سوال کننده از خودم عطا مى کنم. خداوند عزوجل به عیسى فرمود: یا عیسى اذْکرْنى فى نَفْسِک أَذْکرْک فى نَفْسى وَ اذْکرْنى فى مَلاَِک أَذْکرْک فى مَلاَِ خَیْر مِنْ مَلاَِ الْآدَمِیّینَ. یا عیسى أَلِنْ لى قَلْبَک وَ أَکثِرْ ذِکرى فىِ الْخَلَواتِ وَاعْلَمْ أَنَّ سُرُورى أَنْ تُبَصْبِصَ اِلَىَّ وَ کنْ فى ذلِک حَیّاً وَ لا تَکنْ مَیِّتاً (همان ص264) اى عیسى، مرا پیش خود یاد کن تا یاد کنم تو را نزد خودم، و یاد کن مرا در بین مردمان، تا من نیز تو را در بین جمعى بهتر از جمع آدمیان (فرشتگان) یاد کنم. اى عیسى دلت را براى من نرم گردان و در تنهایى ها بسیار مرا یاد کن و بدان که شادى من به این است که براى من تواضع کنى، دلت را براى این کار زنده بدار و مرده (افسرده) مباش.
تأکید قرآن و توجه آن به ذکر خداوند تا به حدى است که در قرآن هدف از نماز ذکر خداوند معرفى شده، با توجه به اینکه در اسلام نماز داراى منزلتى والا است و عمود دین شناخته شده:...
وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکرى ( طه14) [نماز را به جهت یاد من به پاى دار]
نماز (برنامه صبحگاه) چنانکه هدف از وسیله مهمتر است، از این آیه شریفه استفاده مى گردد که ذکر خداوند مهمتر از نماز است و بواقع نماز وسیله اى است براى ذکر خداوند متعال (در حقیقت از نظر قرآن، ذکر داراى مفهوم و حقیقتى است که نماز با همه اهمیتش، براى آن ابزارى بیش بشمار نمى آید)

ذکر خدا و دفع فقر

براساس آموزه های وحیانی، چگونه یاد خدا موجبات از بین رفتن فقر و تنگدستی را برای انسان فراهم می آورد؟ ذکر و یاد خدا به این معنا که همواره خدای متعال را در تمامی عرصه ها و صحنه های حیات فردی و اجتماعی حاضر و ناظر دیدن و به او توجه و عنایت ویژه داشتن یکی از مهم ترین عوامل افزایش رزق و روزی و از بین بردن فقر و تنگدستی است. براساس قاعده کلی فاذکرونی اذکرکم واشکرو لی و لا تکفرون (بقره152) رابطه بین ذاکر و مذکور، رابطه ای متقابل و دو طرفه است و انسان ذاکر، مذکور خداوند نیز واقع میشود

بر این اساس کسانی که با یاد خداوند و به یاد او زندگی میکنند، خداوند نیز به یاد آنان است به طور طبیعی آنان را از رزق مادی و معنوی خود بهره مند میسازد. ذکر خداوند به زبان های متفاوت و در زمانهای گوناگونی قابل انجام است، اما در این میان بعضی از اذکار و بعضی از زمان ها اثر بیشتری دارند. از بین زمانها، هنگام سحر و بین طلوع فجر تا طلوع خورشید، از مزیت و تاثیر بیشتری در ازدیاد رزق و روزی انسان برخوردار است. پیامبر اسلام(ص): تاثیر ذکر خداوند در کسب روزی از هنگام طلوع فجر تا طلوع خورشید، از تاثیر سفر تجاری بیشتر است (الامامه و التبصره ص37)

حضرت علی(ع): تعقیب نماز صبح و نماز عصر موجب افزایش رزق است. همچنان که سی بار تسبیح در روز، هفتاد نوع بلا را که کمترین آنها فقر و نداری است، از زندگی انسان دور میکند. (معارج الیقین فی اصول الدین ص343) برای همین منظور، خواندن سوره (ق) توصیه شده وسع الله علیه فی رزقه (اعلام الدین فی صفات المومنین ص377) اذان گویی نیز یکی از مصادیق ذکر خدا است. هنگامی که فردی در نزد امام صادق(ع) از فقر و نداری خود شکایت کرد، آن حضرت توصیه فرمود با شنیدن اذان، جملات آن را پس از موذن تکرار کند تا فقر از زندگی او رخت بربندد (مکارم الاخلاق ص348)

ذکر های الهی برای مواقع بحرانی

صحنه زندگی این روزهای ما درامی غم انگیز را ماند که گویی پایانی ندارد همه نالان و شاکی از اوضاع معیشتی خود هستند، به گونه ای که گویا دنیای خود را در شرف نابودی می پندارند، همه قبول داریم که شرایط رفاه و آسایش مردم را عوامل عدیده ای در مشت می فشارد و بارهای سنگین زندگی تاب تحمل را از همگان ربوده است ،اما این را باید بدانیم که ما نباید ناامید شده و اجازه بدهیم که مشکلات ما را به زانو در آورند چرا که ما خدایی بزرگ داریم و دست قدرتش ورای همه چیز است

ما نمیتوانیم به تنهایی بار مشکلات را به دوش بکشیم، باید همه کوله بار مشکلاتمان را ببندیم به دست خدا بسپاریم و بعد حرکت کنیم در غیر این صورت، تنش های روانی و ترس از هجوم انواع و اقسام مشکلات و اندیشیدن به تنهایی ها نابودمان می کند. اما اگر مدام در خاطر بیاوریم که خدایی هست در همین نزدیکی ها که از احوال همه ما با خبر است و مدام صدایش بزنیم ابتدا طمأنینه و آرامش خاطر پیدا خواهیم کرد و بعد هم إن شاء الله گشایش در امورمان، نباید نا امید شد نا امیدی یعنی اینکه قدرت خداوند از تورم از تحریم از فقر و ... کمتر است، هر کس خدا را بخواند و امیدوار به رحمتش باشد محال است که گشایش امرش نرسد این وعده خود خدای متعال در قرآن است

امام صادق ع: هنگامى که یوسف ع در زندان‏ به سر می برد جبرئیل نزد او رفته و به او گفت: اى یوسف پس از هر نماز واجب این دعا را بخوان اللّهمّ اجعل لی من أمری فرجا و مخرجا و ارزقنی من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر حسبنا الله و نعم الوکیل (آل عمران171) پناه نمی برد. در صورتیکه خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده : پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچ گونه بدی به آنان نرسید.
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده: پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم. ( انبیاء88)
3- در شگفتم برای کسیکه مورد مکر واقع شده، چگونه به ذکر افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد... پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت (غافر45)
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست چگونه به ذکر ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده: مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد (کهف39)

ذکر های آرامش بخش و پاک کننده گناهان

حضرت علی ع فرمود: هر کس بخواهد وقتى از دنیا می رود در حالى بمیرد که از گناهان پاک شده باشد همچون طلا که از ذرّات ناخالصى پاک و ناب مى‏شود و هیچ کدورتى در آن نمى‏ماند، و هیچ کس از او طلب داد و مظلمه‏اى نکند، پس باید که در پى نمازهاى پنجگانه دوازده بار شناسنامه خدا را یعنى سوره قل هو اللَّه را بخواند، سپس دستهایش را بگشاید و این دعا را بخواند:

اللّهمّ إنّی أسألک باسمک المکنون المخزون الطّاهر الطّهر المبارک، و أسألک باسمک العظیم و سلطانک القدیم أن تصلّی على محمّد و آل محمّد، یا واهب العطایا، یا مطلق الاسارى، یا فکاک الرّقاب من النّار، أسألک أن تصلّی على محمّد و آل محمّد، و أن تعتق رقبتى من النّار، و أن تخرجنی من الدّنیا آمنا، و أن تدخلنی الجنّة سالما، و أن تجعل دعائی أوّله فلاحا، و أوسطه نجاحا، و آخره صلاحا، إنّک أنت علّام الغیوب

( بار خدایا از تو مى‏خواهم به حقّ اسم تو آن اسم مخفى و پوشیده که پاک و پاکیزه و پر برکت است، و از تو مسألت مى‏کنم بحقّ اسم أعظمت، و بحقّ پادشاهى تو که قدیم است که بر محمّد و آل محمّد درود فرستى اى بخشنده عطاها، اى آزاد ساز و رها سازنده اسیران، اى آنکه نفوس خلایق را از آتش دوزخ آزاد میکنى، از تو میخواهم که بر محمّد و آل او درود فرستى اى بخشنده عطاها، اى آزاد ساز و رها سازنده اسیران، اى آنکه نفوس خلایق را از آتش دوزخ آزاد میکنى، از تو می خواهم که بر محمّد و آل او درود فرستى، و نفس مرا نیز از آتش دوزخ آزاد سازى، و مرا در حالى از این دنیا ببرى که با ایمان باشم، و با سلامتى داخل در بهشت گردانى، و اوّل دعاى مرا فلاح و رستگارى، و وسط آن را پیروزى و سعادت، و آخر دعایم را صلاح قرار دهى، بدرستى که تو خود بر غیب و پنهان کاملا دانا و آگاهى).
سپس أمیر المومنین ع فرمود: این دعا از جمله ادعیه‏اى است که پنهان نگاه داشته شده و همگان را بدان آگاهى نیست و از جمله چیزهائى است که رسول خدا ص بمن آموخت و بمن دستور فرمود که آن را به حسن و حسین ع تعلیم کنم (من لا یحضره الفقیه ج‏1 ص506) امیر المومنین فرمود: هر کس مى‏خواهد او را به پیمانه‏اى که تمامتر باشد کیل دهند یا اعظم ثوابها را به او بدهند یا به سنگ ترازوى کامل‏تر و عظیم‏تر برکشند باید آخرین سخنش این آیات باشد
سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ، وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ
امام صادق(ع): هر گاه از سوی حاکمی یا دیگران اندوهی به تو رسید لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ را فراوان بگو! که آن کلید گشایش و گنجی از گنجهای بهشت است. و فرمود: إذا نَزَلَتِ الْهُمُومُ فَعَلَیْکَ بِلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ هر گاه غمها [بر تو] فرود آمد، بر تو باد به گفتن ذکر لا حول و لا قوة الا بالله (تسبیح کن و منزّه بدان پروردگارت را پروردگارى که صاحب عزّت و عظمت و کبریا است و عزیز و منزّه است از هر آنچه که مشرکان و گمراهان در وصف او مى‏گویند، و درود و رحمت الهى بر پیامبران مرسل باد، و جمیع محامد و ثناها مخصوص خداوند یکتا است که پروردگار جهانیان است) بدرستى که هر کس چنین کند به عدد هر مسلمانى براى او حسنه‏اى بنویسند.(همان)
و روایت کرده‏اند : نزد امام موسى کاظم ع رفتم و به آن حضرت گفتم: فدایت گردم دعاى جامعى که مشتمل بر خیر دنیا و آخرت بوده و در عین حال مختصر باشد به من بیاموز، پس آن حضرت فرمود: پس از هر نماز صبح تا زمانى که خورشید طلوع کند این دعا را بخوان:
سبحان اللَّه العظیم و بحمده، استغفر اللَّه و اسأله من فضله یعنى به پاکى یاد میکنم و منزّه میدانم خداوند بزرگوار خود را و حمد او میکنم، و از خداوند طلب میکنم که مرا ببخشاید و از گناهانم درگذرد و از فضل خداوند مى‏خواهم که در دنیا و عقبى با من به تفضّل عمل نماید

هلقام گوید: من از همه خویشان خود بدحال‏تر و سخت‏روزگارتر بودم پس از مداومت بر این دعا ناگهان شخصى که چنین گمانى نمى‏بردم، از خویشانم فوت شد و میراثى از او بمن رسید در حالى که نمیدانستم با او خویشى دارم، و امروز من از نظر مال و توانگرى بهترین وضع را در میان خویشان خود دارم و این پیش آمد نبود مگر از اثر آن دعائى که مولایم موسى بن جعفر ع بمن آموخته بود (همان)رسول خدا(ص) فرمودند: مَنْ أکْثَرَ الاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللهُ مِنْ کُلّ ِهَمٍّ فَرَجَاً وَ مِنْ کُلّّ ضِیقٍ فَرَجَاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ هر کس زیاد استغفار کند، خداوند گِرِه غمهای او را بگشاید و از هر تنگنایی بیرونش بَرَد و از آنجا که گمانش را هم نمیبرد، روزیش رساند (عدة الداعی ابن فهد حلّی ص49 مستدرک الوسائل ج5 ص277)

حد و مرز میزان ذکر خدا چقدر است؟!

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً هنگامى که نام خدا برده مى شود، یک دنیا عظمت، قدرت، علم، و حکمت در قلب انسان متجلى مى گردد چرا که او داراى اسماء حسنى و صفات علیا و صاحب تمام کمالات، و منزه از هرگونه عیب و نقص است. توجه مداوم به چنین حقیقتى که داراى چنان اوصافى است روح انسان را به نیکیها و پاکیها سوق مى دهد، و از بدی ها و زشتی ها پیراسته مى دارد، و به تعبیر دیگر، بازتاب صفات او در جان انسان تجلى مى کند

توجه به چنین معبود بزرگى موجب احساس حضور دائم در پیشگاه او است، و با این احساس، فاصله انسان از گناه و آلودگى بسیار زیاد مى شود. یاد او، یادآورى مراقبت او است، یاد حساب و جزاى او است، یاد دادگاه عدل او و بهشت و دوزخ او است و چنین یادى است که جان را صفا، و دل را نور و حیات مى بخشد. به همین دلیل، در روایات اسلامى آمده: هر چیز اندازه اى دارد جز یاد خدا که هیچ حدّ و مرزى براى آن نیست!
امام صادق(ع):
ما مِنْ شَیء إِلاّ وَ لَهُ حَدٌّ ینْتَهِی إِلَیهِ إِلاَّ الذِّکْرَ، فَلَیسَ لَهُ حَدٌّ ینْتَهِی إِلَیهِ!: هر چیز، حدى دارد که وقتى به آن رسد پایان مى پذیرد، جز ذکر خدا که حدى که با آن پایان گیرد، ندارد. سپس مى افزاید: فَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْفَرَائِضَ، فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ، وَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ، وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ، إِلاَّ الذِّکْرَ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِیلِ وَ لَمْ یجْعَلْ لَهُ حَدّاً ینْتَهِی إِلَیهِ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ الْآیةَ: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً

خداوند نمازهاى فریضه را واجب کرده است، هر کس آنها را ادا کند حد آن تأمین شده، ماه مبارک رمضان را هر کس روزه بگیرد حدش انجام گردیده، و حج را هر کس(یک بار) به جا آورد همان حد آن است، جز ذکر اللّه که خداوند به مقدار قلیل آن راضى نشده، و براى کثیر آن نیز، حدى قائل نگردیده، سپس به عنوان شاهد این سخن، آیه: اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً...، را تلاوت فرمود.
فراموشی خدا، همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از اوست و هر چه غیر اوست، وابسته و نیازمند به ذات پاکش می باشد و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز شمرد و بر نفس خود اعتماد کند . با این که باید به پروردگارش اعتماد نموده و از او ترسان و به او امیدوار باشد

امام صادق(ع): او کثیر الذِّکر بود، هر وقت با او راه مى رفتم ذکر خدا مى گفت، و به هنگام غذا خوردن نیز به ذکر خدا مشغول بود، حتى هنگامى که با مردم سخن مى گفت از ذکر خدا غافل نمى شد... و سرانجام، با این جمله پر معنى، حدیث فوق پایان مى گیرد: وَ الْبَیتُ الَّذِی یقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ، وَ یذْکَرُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ، وَ تَحْضُرُهُ الْمَلائِکَةُ، وَ تَهْجُرُهُ الشَّیاطِینُ، وَ یضِیءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا یضِیءُ الْکَوْکَبُ الدُّرِّی لِأَهْلِ الأَرْضِ: خانه اى که در آن تلاوت قرآن شود، و یاد خدا گردد، برکتش افزون خواهد شد، فرشتگان در آن حضور مى یابند، و شیاطین از آن فرار مى کنند، و براى اهل آسمانها مى درخشد، همان گونه که ستاره درخشان براى اهل زمین (اما به عکس خانه اى که در آن تلاوت قرآن و ذکر خدا نیست برکاتش کم خواهد بود، فرشتگان از آن هجرت مى کنند و شیاطین در آن حضور دائم دارند)
این موضوع، به قدرى اهمیت دارد که در حدیثى یاد خدا معادل تمام خیر دنیا و آخرت شمرده شده چنانکه از رسول خدا(ص) نقل شده:
مَنْ أُعْطِی لِسَاناً ذَاکِراً فَقَدْ أُعْطِی خَیرَ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ آن کس که خدا زبانى به او داده که به ذکر پروردگار مشغول است خیر دنیا و آخرت به او داده شده است. امام صادق(ع): مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی جَنَّتِهِ هر کس بسیار یاد خدا کند، خدا او را در سایه لطف خود در بهشت برین جاى خواهد داد (جلد دوم اصول کافى ابوابى که درباره ذکر اللّه) این همه برکات و خیرات مسلماً مربوط به ذکر لفظى و حرکت زبان که خالى از فکر و اندیشه و عمل باشد، نیست، بلکه، هدف ذکرى است که سرچشمه فکر گردد، همان فکرى که بازتاب گسترده اش در اعمال انسان آشکار شود. چنانکه در روایات به این معنى تصریح مى کند (تفسیر نمونه ج17 ص382)

کیفیّت ذکر
آیات و روایات فراوانى به کیفیت ذکر اشاره دارند فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِککمْ فَاذْکرُوا اللّهَ کذِکرِکمْ اباءَکمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکراً (بقره200) آنگاه که اعمال حج را بجا آوردید، همان طور که پدرانتان را به یاد مى آورید، خداوند را به یاد آورید، بلکه خداوند را بهتر و شدیدتر به یاد آورید. در این آیه درباره ذکر خداوند نمى فرماید: او اکثر ذکراً یعنى خداوند را بیشتر یاد کنید، بلکه مى فرماید: خداوند را شدیدتر یاد کنید. در این آیه ذکر به «شدّت» توصیف گردیده، این مى رساند که ذکر چنانکه از نظر مقدار قابل افزایش است، در کیفیت نیز قابل شدت یافتن است

بعلاوه، ذکر، در حقیقت، به لفظ نیست؛ بلکه امرى است قلبى که با حضور قلب انجام مى گیرد و لفظ بیانگر آن است. چه بسا ما ذکر را در ذکر لفظى منحصر دانسته، وقتى سفارش به ذکر خداوند مى شود، تصور مى کنیم ذکر به گفتن الحمدللّه یا تسبیحات اربعه و از این قبیل است؛ در صورتى که همه این الفاظ حاکى از ذکرند و به واقع ذکرى که بدان تأکید و سفارش شده، یاد خداوند و توجه قلبى به اوست. یعنى انسان در هنگام انجام وظیفه و تکلیف، به یاد خداوند باشد تا با درک حضور خداوند به وظیفه اش عمل کند و نیز در هنگام ترک گناه به یاد خداوند باشد، تا درک حضور او موجب کناره گیرى از گناه گردد.

نقش ذکر خدا در زندگی

ذکر و یاد خداوند نقش اساسی در زندگی بشر ایفا می کند. کسی که به ذکر قولی و عملی مشغول است، هرگز از خداوند غافل نیست. لذا خداوند همواره در محضر اوست و او خود را در محضر خداوند می یابد. پس به سبب حضور همیشگی در محضر خداوند نه تنها از شر و بدی در امان است، بلکه همه کمالات برای او فراهم می آید؛ زیرا در محضر خداوند بودن، جز کمال یابی نیست؛ چرا که انسانی که در محضر خداوند است در مقام قرب الهی قرار گرفته و تقرب و قرب در فرهنگ قرآنی زمانی تحقق می یابد که انسان، صفات الهی را در خود می یابد و خود را مظهر خداوندی می بیند

بنابراین، ذکر خداوند به معنای تقرب و متاله شدن است. کسی که متاله است، از سوی خداوند ماذون به خلافت الهی است. پس نه تنها هر شر و بدی را از خود دور و خیر و خوبی را نصیب و بهره خود می کند، بلکه در مقام مظهر ربوبیت الهی، از دیگران نیز می تواند بلائی را دور و خیر و نیکی را نزدیک کند و آنان را از خیر خود بهره مند سازد.
البلاء للولاء آنچه از مصیبت و بلا به ظاهر به متاله می رسد، در حقیقت خیر است که با ظاهر مصیبت و بلا به چشم می آید؛ از این رو انسان کامل و متاله (خدایی) شده، از بلا نمی گریزد و از آن حزن به دل راه نمی دهد و خوفی از آن در دل ندارد. این که گفته شده البلاء للولاء یکی از معانی آن این است که بلا برای اهل ولایت همانند نمک زندگی عمل می کند و طعام و غذای جان اهل ولایت را مزه و طعم الهی می بخشد و او را برای دریافت مقامات برتر و صفات کامل تر آماده می سازد

بلا برای او در حقیقت همانند ابزاری برای سعه صدر و انشراح قلب عمل می کند. ذکر الهی کارکردهای بسیاری در زندگی انسان دارد. از جمله این که موجب آرامش و اطمینان قلب و آرامش روحی و روانی انسان می شود (رعد28) بنابراین، هرگز حزن و اندوهی از گذشته و حذف و ترسی از آینده ندارد و در یک آرامش و اطمینان شگفتی به سر می برد. همچنین، کسانی که اهل ذکر هستند، خداوند نیز به یاد ایشان است. (بقره152)

این یاد خداوند به معنای آن است که هرگز چیزی جز خداوند در دل های ایشان جا نمی گیرد، پس چیزی به معنای خوف و حزن ندارند و هرگز احساس تنهایی نمی کنند و همواره در محضر خداوند هستند و خداوند ایشان را در محضر خود می پذیرد و از آنان محافظت می کند.

بصیرت اهل ذکر
از نظر قرآن اهل ذکر اهل بصیرت هستند. البته اهل تقوا نیز به سبب همین تقواپیشگی خودشان حتی اگر به هر دلیلی چون غفلتی در دام فتنه ها و وسوسه ها و فریب های شیطان گرفتار شوند و ابلیس دمی کوتاه آنها را مس کند، به سبب همین تقوا پیشگی، خداوند آنها را به تذکر می کشاند و اهل تقوا به سبب تذکر الهی، از دام فتنه ها و فریب ها می رهند و حقیقت را چنان که هست مشاهده می کنند. (اعراف201) اهل تقوا به عنایت الهی از غفلت بیرون می آیند و تذکر الهی در جانشان نفوذ میکند و به سبب ذکرالله اهل بصیرت می شوند و هرگز در دام فریب و وسوسه و فتنه گرفتار نمی آیند، زیرا حقیقت همواره مشهود آنان است و چیزی جز حقیقت را نمی بینند، چرا که پرده ها از پیش چشمانشان فرو افتاده

اهل ذکر همواره در امنیت کامل از ابلیس و وسوسه های او هستند؛ هر چند که دیگران حتی اهل تقوا این گونه نیستند؛ چرا که اهل تقوا ممکن است که دچار غفلت شوند و ابلیس ایشان را مس کند، ولی اهل ذکر همواره در مقام شهود قرار دارند و در محضر الهی و از عین الهی به مسایل می نگرند و خداوند چشم و گوش و دست ایشان است؛ چنانکه در مرحله ای آنان عین الله و یدالله و سمع الله بودند

پس خداوند برای اهل ذکر، چشم و گوش و دست است: عبدی یتقرب الی بالنوافل حتی أحبه، فاذا أحببته کنت بصره الذی یبصر به و سمعه الذی یسمع به ویده التی یبطش بها. (حدیث قدسی) در این صورت هرگز چیزی بر او پنهان یا بیرون از قدرت و دسترسی او نخواهد بود. اینان در حقیقت همان اولیای الهی هستند که در مقام متاله و ربوبیت ظهور و تجلی یافته اند. بنابراین، ایشان در مقام مظهریت به فتق و رتق امور می پردازند و همان خلفای الهی و ربانیون هستند. خداوند از بندگان خویش می خواهد تا به این مقام برسند. لذا فرمان می دهد: کونوا ربانیین، ربانی باشید. (آل عمران79)
نقش ذکر الله در زندگی
در روایات نیز به نقش ذکر الهی در زندگی اشاره شده. از جمله اینکه ذکر الهی موجب زنده شدن دل ها می شود. علی(ع): فی الذکر حیاه القلوب (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص189) ذکر الهی موجب میشود تا ذاکر نام پاکی در میان مردم داشته باشد و همگی به پاکی از او یاد کنند: من اشتغل بذکر الله طیب الله ذکره، (تصنیف غررالحکم و در رالکلم ص188)، یکی از بهترین حالت های انسان این است که دیگران از او به خوبی یاد کنند، از مهمترین آثار ذکر خدا این است که خداوند کاری میکند که دیگران به خوبی این فرد را یاد کنند و نام او را به پاکی ببرند. امام صادق(ع): الصاعقه نصیب المومن و الکافر و لاتصیب ذاکراً، (بحار ج65 ص376)، صاعقه نصیب مومن و کافر می شود، اما به ذاکر خدا اصابت نمی کند.

آثار و برکات یاد خدا

تاثیر آنی ذکرالله یکی از پرسش های اساسی تاثیر ذکر و اذکار الهی بویژه در قالب دعا و نیایش است. این که آیا این اذکار ما تاثیر دارد، تاثیر آن آیا فوری است یا زمان کم یا زیادی باید بگذرد که اثر آن ظاهر شود. آیا وقتی در قالب جمله دعایی و پرسشی، ذکری را به جا می آوریم تاثیر آن چه زمانی خواهد بود،.

آرامش، نشان تاثیر ذکر اگر بخواهیم بدانیم که آیا ذکر ما تاثیر داشته یا نه؟ باید به خودمان رجوع کنیم، زیرا ذکر و نام الهی می بایست فوری تاثیر خود را بگذارد و این تاثیر، نخست در خودمان آشکار و ظاهر می شود. بر اساس آیه 28 رعد این تاثیر نخست و فورا بر قلب آدمی خود را نشان میدهد الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد

پس تاثیر فوری ذکر الهی را باید در آرامش قلبی خودمان جستجو و ردگیری کنیم. قلبی که با ذکر الهی آباد باشد آرام است و در آرامش و اطمینان قرار می گیرد. لذا اهل ذکر همواره در آرامش هستند، این اطمینان به خداوند موجب میشود که هیچ اضطراب نسبت به مسایل مادی و معنوی نداشته باشند. از همین رو آثار توکل و تفویض امر به خداوند در ایشان که همان آرامش است بروز و ظهور میکند و هیچ خوف و ترسی از وضعیت خود ندارند.

تاثیر ذکر در معیشت و زندگی انسان
غیر از آرامش و اطمینان، دومین تاثیر ذکر در وضعیت زندگی انسان قابل مشاهده است. کسی که اهل ذکر باشد زندگی و معیشت او متاثر از آن می شود و بهبود می یابد. هر چند که به ظاهر ممکن است پولدار و مالدار و ثروتمند نباشد و یا نشود ولی معیشت و زندگی او تنگ و به تعبیر قرآنی ضنک نیست، بلکه همراه با آرامش و آسایشی توام با قناعت است. و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا هر کسی از ذکر من اعراض کند برای او زندگی سختی است (طه124) پس ذکر خداوند موجب می شود تا زندگی از حالت سخت بیرون آید و آسان شود.

از سوی پیشوایان دینی ما، همواره تاکید شده که تمامی افراد باید در همه حال به یاد خدا بوده و از وی غفلت نکنند و وجود این امر را باعث ایجاد اثرات شگرف فردی و اجتماعی می‌دانند. از جمله مفاهیم مرتبط با آیه28 از رعد قرآن کریم، تاثیر یاد خدا در انسان است: الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ? أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (هدایت شوندگان) آن‌ها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد" برخی از مفاهیم و آموزه‌های مرتبط با مفهوم این آیه و اثرات یاد خدا در انسان:
ـ یاد نعمت‌های او، عامل شکر اوست.        ـ یاد قدرت او، سبب توکل بر اوست.
ـ یاد الطاف او، مایه محبت اوست.             ـ یاد قهر و خشم او، عامل خوف از اوست.
ـ یاد عظمت و بزرگی او، سبب خشیت در مقابل اوست.
ـ یاد علم او به پنهان و آشکار، مایه حیا و پاکدامنی ماست.
ـ یاد عفو و کرم او، مایه امید و توبه است.    ـ یاد عدل او، عامل تقوا و پرهیزکاری است

8 خاصیت ذکر خدا یاد خداوند آثار و برکات فراوانی دارد که در آیات و روایات به آن اشاره شده است:
1- مورد یاد خدا قرار گرفتن مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و کفران نورزید فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ. ذکر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد. انسانی که در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات پاکی است که سرچشمه تمام خوبی‌ها و نیک‌ها می‌باشد و به این وسیله روح و جان خود را پاک و روشن می‌سازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشکلات و سختی‌ها او را تنها نمی‌گذارد.
2- همنشینی با خدا کسی که همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود چنانکه در حدیث قدسی به حضرت موسی (ع) فرمود: ای موسی؛ من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند، موسی سؤال کرد: روزی که هیچ پناهی نیست جز پناه تو چه کسی در پناه تو خواهد بود. فرمود: آنها که مرا یاد می‌کنند و من نیز آنان را یاری می‌کنم، و با هم دوستی می‌کنند در راه من، پس دوست دارم آنها را، اینان کسانی هستند که وقتی بخواهم به اهل زمین بدی برسانم، آنها را یاد کرده و به خاطر آنان بدی را دفع می‌کنم.
3- محبت خداوند انسانی که پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای می‌گیرد. چنانچه در زندگی روزمره نیز چنین است که اگر انسان در تمامی ساعات و در تمامی افکار خود شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، کم کم محبت او در قلبش حاکم می‌شود. در روایت نیز آمده. من اکثر ذکر الله احبه هر کس زیاد خدا را یاد کند، محبت خداوند در قلبش حاکم می‌شود. پس اموال و اولاد تا آنجا که از آنها در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه کمک گرفته شود، از مواهب الهی هستند و مطلوب می‌باشد
۴- فلاح و رستگاری از نظر قرآن کریم ذکر خدا زمینه رستگاری انسان را فراهم می‌سازد وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.
5- افزایش برکت و حضور ملائکه خانه‌ای که ذکر خدا در آن بسیار شود، برکتش بسیار می‌شود و ملائکه در آن خانه حاضر و شیطان‌ها دور می‌گردند، و آن خانه برای اهل آسمان‌ها آن چنان درخشنده است که ستارگان برای اهل زمین، و خانه‌ای که در آن قرآن خوانده نشود و ذکر خدا در آن نشود، برکتش کم است و ملائکه از آن خانه گریزان می‌شوند.
6- آرامش آرامش و اطمینان گمشده انسان امروزی است که در آرزوی به دست آوردن آن می‌باشد قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را به بشر معرفی می‌نماید.
7-دوری از شیطان آنان که به یاد خدا هستند از وسوسه‌های شیطان متأثر نمی‌شوند و یاد خدا سلاحی است که از آنها در برابر شیطان محافظت می‌نماید. إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او می‌افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می‌بیند و) ناگهان بینا می‌شوند. ذکر یونسیه
8- غذای روح حضرت علی (ع) می‌فرماید: مداومت بر ذکر الهی غذای روح و کلید رستگاری است. با توجه به اهمیت ذکر الهی و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوی انسانهای مؤمن، خداوند مؤمنان را از توجه به اموری که انسان را از یاد خدا باز می‌دارد بر حذر می‌دارد: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و هر کس چنین کند از زیانکاران است

اموال و اولاد تا آنجا که از آنها در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه کمک گرفته شود، از مواهب الهی هستند و مطلوب می‌باشد اما اگر علاقه افراطی به آنها سدی در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگترین بلا محسوب می‌شود و خسرانی بزرگ است که در آیه شریفه به همین معنا اشاره شده. تعبیر به «خاسرون» به خاطر این است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم می‌کند که سرمایه‌های وجودی خویش را در راه لذت ناپایدار و اوهام و پندارها صرف می‌کند و با دست خالی از دنیا می‌رود در حالی که با داشتن سرمایه‌های بزرگ برای زندگی جاودانه‌اش کاری نکرده است.

نیت و قرب به خدا

قرآن کریم واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و ذون الجهر من القول بالغدو والاصال و لاتکن من الغافلین اعراف205) پروردگار خویش را به زاری و بیم در ضمیر خود و به آواز آهسته بامداد و شامگاه یاد کن و از غفلت زدگان مباش. از آیه ظاهر می شود که قرب به خدا تنها به وسیله یاد و ذکر او حاصل میشود و به وسیله ذکر است که حجابهای حائل میان او و بنده اش برطرف میگردد و اگر ذکری در کار نباشد جمیع موجودات نسبت به نزدیکی به او و دوری از او یکسان می بودند و از این نظر هیچ اختلافی میان موجودات نمی بود که یکی به او نزدیکتر و یکی دورتر باشد (المیزان ج8 ص501)

قطعا معنای تقرب به خدا نزدیکی مکانی نیست زیرا خدا در همه جا هست و نسبت خدا به تمام اشیاء و موجودات جهان اعم از انسان کافر و مسلمان، حیوان، جهاد، نبات و ملک و جن و... از لحاظ دوری و نزدیکی یکسان است: ولله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله (بقره115) نزدیک شدن به خدا به معنای توجه و رویکرد و دور شدن از او به معنای عدم توجه و پشتکرد به خداست، در واقع خدا همیشه به انسان نزدیک است. نحن اقرب الیه من حبل الورید (ق61) لذا این دوری و نزدیکی در خاطر است و نه در واقع. لذا نماز برترین نوع توجه و ذکر نسبت به خداست و لذکر الله اکبر (عنکبوت54). رضوان خدا نیز ملحق به قرب است. زیرا منظور از رضوان توجه به خداست، توجهی متعالی که به رضا چشم دارد نه به جزا (طمع بهشت و ترس از جهنم). رضوان الهی، اوج قرب به خداست. و لذا بهره ای اندک از آن به همه چیز می ارزد: رضوان من الله اکبر توبه27)

در اینجا می توانیم تا حدودی به فلسفه تمام ذکرها و اورادی که در اسلام این همه به مداومت بر آنها توصیه شده پی ببریم. هر ذکری در واقع ما را به خدا نزدیکتر می سازد در صورتی که به آن توجه داشته باشیم. نکته دیگر اینکه اگر «ایمان» نیز جزء بالاترین ارزشها تلقی می شود به واسطه تکیه آن بر علم و معرفت است. ایمانی که مبتنی بر معرفت صحیح نباشد ارزشی ندارد و چه بسا گمراه کننده نیز باشد. به نظر می رسد که بالاترین ذکر، ذکر عملی است. در هرکاری باید پرسید که آیا این کار مورد تائید و رضای خدا هست یا نه؟ توجه به اوامر و نواهی خدا و نمایندگان او ما را در مسیر قرب به خدا قرار می دهد

عبادات عملی مانند روزه، حج، زکات و خمس و... تمرین عملی برای تقویت نیت و ذکر و یاد خداست. وقتی نماز بالاترین نوع عبادت باشد چون عملا ذکر و یاد خداست، بنابراین یقین نیز از اسلام و ایمان و تقوا بالاتر خواهد بود. در روایات مرتبه یقین بالاتر از تقوا و ایمان و اسلام معرفی شده (اسلام- ایمان- تقوا- یقین) و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین خدا را بندگی و عبادت نما تا ترا یقین حاصل شود (حجر99) مرگ نیز اگر به یقین تعبیر شده برای این است که با مرگ توجه انسان به خدا و حقایق به مرز یقین می رسد و پرده ها از روی چشم ها برداشته می شود.

یقین نیز سه مرتبه دارد:  1 ) علم الیقین (ایمان به چیزی از راه استدلال مانند علم به وجود آتش از طریق دیدن دود آن)   2 ) عین الیقین (ایمان به چیزی از روی مشاهده مانند دیدن خود آتش و پی بردن به وجود آن)   3 ) حق الیقین (ایمان به چیزی از راه وحدت و اتحاد با آن. مانند افتادن در آتش و درک حقیقت آتش. حق الیقین از بالاترین نوع یقین و معرفت است که تعداد اندکی از انسانهای بزرگ از آن برخوردارند

حضرت ابراهیم(ع) با اینکه به زنده شدن مردگان ایمان داشت اما از خدا طلب یقین کرد که به اطمینان و آرامش دل تعبیر شده. پیامبر(ص): هرکس خدا را اطاعت کند خدا را یاد کرده هرچند نماز و روزه و قرآن خواندنش اندک باشد. امام صادق(ع) : منظور از آیه و لذکر الله اکبر هنگام برخورد با حلال و حرام خداست. حضرت علی(ع) می فرمایند: هرکس چیزی را دوست بدارد یاد آن ورد زبانش شود من احب شیئا لهج بذکره (منتخب میزان الحکمه ج1 ص193)

تذکر ؛ نیل به معرفت و بیداری واعظ درون

واعظ درونی از بهترین علما بهتر است، واعظ درونی باعث می شود که انسان گناهان خود را به یاد آورد و آنها را نزد خدا و امام زمان و ائمه اطهار ع توجیه نکند و مثلا بگوید فلان موضوع و یا شخص باعث شد که من به خطا بروم و بسیاری توجیهات دیگر. حتی اکر نزد عالمی هم می رود که تکلیف خود را بداند طوری موضوع را مطرح می کند که خود را گناهکار نشان ندهد ولی علی ع در دعای کمیل و امام سجاد ع در دعاهای صحیفه بسیاری گناهان نکرده را به خود نسبت می دهند و خود را در مقابل خدا ذلیل نشان می دهند که ما یاد بگیریم وقتی خطایی کردیم بگوییم خدایا اشتباه کردم و تمام

نه اینکه به عناوین مختلف آنها را توجیه کنیم، و لذاست که واعظ بیرونی اثر ندارد. واعظ درون می خواهد که چنین باشد آیه 9 اعلی فذکران نفعته الذکری پس تذکر ده، اگر تذکر سود دهد خداوند هم در آیه فوق فرمود کسانی هستند که ذکر در آنها اثر دارد و کسانی هستند که ذکر در آنها اثری ندارد (اگر تذکر سود دهد) یعنی بعضی واعظ درونی دارند و از واعظ بیرون مطلب را می گیرند و برخی که واعظ درونیشان خاموش است هیچ ذکری در آنها اثر ندارد و یا بسیار کوتاه و موقت اثر می پذیرد و خود می بینیم که بسیاری حوادث، زیارت اهل قبور، ورود در حرم مطهر ائمه ع ، نصیحت واعظ، پدر و مادر و... اثر می گذارد ولی بزودی فراموش می شود چرا که واعظ درون خاموش است و اینها بر قلب نمی نشیند

محمد باقر ع: ایاک و الغفله فقیها تکون قساوه القلب بپرهیزید و دوری کنید از غفلت و بی خبری و اینکه از یاد خدا غافل شوید زیرا این غفلت برای انسان، سنگدلی و قساوت قلب را همراه دارد. (بحار ج78 ص164) پس حاصل این غفلت ها و بیدار نکردن واعظ درون چیزی جز قساوت و آلودگی قلب نیست. و لذا برای بیدار کردن واعظ درون باید قلب را از آلودگی ها پاک کرد و تا این قلب تخلیه و شستشو نشود هیچ ذکر و وعظی در آن اثر نمی کند. بایستی از گناه دوری کرد، بایستی خداترس بود و تقوا پیشه کرد. (اعلی10 و11) سیذکر من یخشی بزودی کسیکه خدا ترس است پند خواهد گرفت و یتجنبها الاشقی و بدبخت ترین مردم از آن «پند» کناره می گیرند.

علم و معرفت برای از بین بردن جهل است و ذکر برای از بین بردن غفلت. ذکر، روشنی دل می آورد و ذاکر ماورای دنیا را می بیند. مقدمه معرفت، فکر است و فکر در قلب سالم موثر است یعنی اگر قلب را از آلودگیها پاک کردی، تمرین خوب فکر کردن کردی، به معرفت میرسی و آنگاه است که ذکر در تو اثر مثبت دارد. امام صادق ع: کسیکه حقیقتا ذاکر الهی است، کسی است که مطیع خداست و کسی که از حضرت حق غافل است معصیتکار است. طاعت نشانه هدایت است و معصیت نشانه گمراهی است و ریشه هدایت و ضلالت (طاعت و معصیت) از ذکر و غفلت است. (مصباح الشریعه ص5). حاصل اینکه ریشه هدایت، ذکر است

کسی ذاکر است که مطیع خداست و فرق است بین عبادت و اطاعت. هر عبادتی اطاعت نیست ولی هر اطاعتی نسبت به پروردگار عبادت است. کسی مطیع خداست که خدا ترس باشد و کسی خدا ترس است که معرفت به حضرت حق داشته باشد و مقدمه معرفت، فکر است چرا که تقوا نور است و ظلمت و تاریکی را برای شخص روشن میکند، راه حق و باطل را نمایان میسازد، فرقان است یا ایهاالذین آمنو ان تتقواالله یجعل لکم فرقانا... ای مومنان اگر از خداوند پروا کنید (بترسید، تقوا پیشه کنید) برای شما نیروی تشخیص حق از باطل قرار میدهد و بدیهایتان را میپوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب بخشش بزرگ است (انفال29) تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان1) پر خیر و پاینده است آن خدایی که بر بنده خود (کتاب) جدا کننده حق و باطل را نازل کرد تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد

از طرفی ریشه ضلالت، معصیت است و معصیت از غفلت است و غفلت از بی فکری است، و ممکن است کسی فکر بکند ولی قلبش بر اثر گناه آلوده باشد، پس حاصل فکر نیز باطل است. فکری انسان را به هدایت می رساند که همراه با قلبی پاک باشد.

آثار دوری از یاد خداوند

در حیات فردی و اجتماعی اگر انسان از یاد خدا اعراض کند چه آثار و تبعاتی را به دنبال خواهد داشت؟ اعراض و رو یگردانی از یاد خدا آثار ویرانگر و مخربی در حیات فردی و اجتماعی انسان دارد که اهم آنها به قرار زیر است:

1 - خود فراموشی
مانند کسانی که خدا را فراموش کردند، نباشید که خدا نیز آنان را به خود فراموشی دچار ساخت (1) و در آیات دیگری نیز به این مساله «خود فراموشی » اشاره شده (2) در حقیقت، فراموشی خداوند، ترک شکر «ذکر الهی و ترک طاعت در بندگی» را نیز به همراه دارد زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف آفرینش خود را به فراموشی بسپارد و در نتیجه، از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند

فراموشی خدا، همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از اوست و هر چه غیر اوست، وابسته و نیازمند به ذات پاکش می باشد و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز شمرد و بر نفس خود اعتماد کند. با این که باید به پروردگارش اعتماد نموده و از او ترسان و به او امیدوار باشد. و اینها همه عامل اصلی فسق و فجور و بلکه این «خود فراموشی» بدین مصداق، خروج از طاعت خداست و لذا می گوید: اولئک هم الفاسقون (4)
2 - همراهی شیطان و هر کس از یاد خدا رویگردان شود، شیطانی برای او می گماریم تا همنشین او شود وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ (5).
3 - سختی در زندگی و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت) و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را کور وارد محشر می کنم وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى (6).
4 - غفلت پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلین مباش وَ اذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ (7). مراد از «غفلت»، در آیه شریفه فوق، بی توجهی است که در اثر دوری از ذکر الهی به انسان دست می دهد و مقصود از غفلت، در بیشتر آیات، غفلت غیر معذور و مذموم است. در تعالیم پیشوایان دین و در روایات ائمه طاهرین(ع) نیز، از غفلت انسان نهی شده، امام صادق (ع): ان کان الشیطان عدوا فالغفلة لماذا و ان کان الموت حقا فالفرح لماذا (8) اگر شیطان دشمن شماست، پس غفلت از حقایق و واقعیات برای چه، و اگر مرگ حق است، پس خوشحالی شما برای چیست؟!

روی آوردن به دنیا کسی که از یاد و ذکر خدا رویگردان باشد، به طور طبیعی به دنیا روی می آورد و همه مطلوب او دنیا خواهد شد. دنیا نیز هر چقدر زیاد باشد، باز این انسان بی نهایت طلب را ارضا نمیکند. از این رو هر اندازه بیشتر دنیا را کسب کند، بیشتر احساس کمبود میکند و حرص و ولع او برای کسب بیشتر این متاع افزوده تر میگردد، بنابراین برای رسیدن به اهداف دنیوی خود دست به هر کاری میزند و هر اقدام زشت و ناصوابی را انجام میدهد

به این جهت فرموده اند: حب الدنیا راس کل خطیئه از طرفی چنین انسانی نگران بدست آوردن و حفظ دنیا میباشد، بدین لحاظ زندگی وی در تنگنا و روحش در فشار قرار میگیرد، و احساس تنگی و عدم آرامش در معیشت و زیستن او جلوه بارزی دارد. و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت )طه124(در حدیث قدسی آمده انی لا اجمع حبی و حب الدنیا فیقلب واحد ابدا همانا من حب خودم و حب دنیا را در یک قلب واحد جمع نمیکنم. بدین معنی که ظرف دل انسان یا جایگاه خداست یا جایگاه حب الدنیا و هرگز این دو با هم در یک دل جمع نمیشود.

کوردلی اعراض از یاد خدا و بی اعتنایی به حکم او موجب کوری چشم دل میشود و راه سلوک به سوی حق را سد میکند. بنابراین اثر دیگر اعراض از یاد خدا، کوری دل و بالطبع محروم شدن از معرفت نفس و به دنبال آن حرمان از معرفت رب است: و نحشره یوم القیمه اعمی )طه124( اثر این کوری، و عمق این فاجعه در قیامت ظهور میکند، لذا این فرد کور در قیامت به خدا اعتراض کرده و میگوید: من در دنیا چشم داشتم چرا کور محشورم کردی؟ قال رب لمَِ حشر تنی اعمی و قد کنت بصیرا ) همان(جوابی که به او داده میشود حکایت از آن دارد که وی در دنیا هم کور بوده و خود از این امر غفلت داشته است، زیرا کوری و بینایی اصلی همان کوری و بینایی دل است، نه چشم ظاهر

به این جهت خدا به او میگوید: ما آیات خویش را از راه درون به وسیله عقل و فطرت و از راه بیرون، توسط پیامبران و اوصیای آنان به تو ارائه کردیم و و آنها را به دست فراموشی سپردی، در نتیجه خود نیز فراموش شدی امروز آن فراموشی برای تو آشکار شده است. قال کذلک اتتک آیاتنا نسیتها وکذلک الیوم تنسی یعنی تو در دنیا به آیات ما بی توجه بودی عمدا خود را به کوری میزدی و این نابینایی عمدی نسبت به معارف دینی، به صورت عمدی لطف خدا نسبت به تو در قیامت درآمد. و لاینظر الیهم یو مالقیمه کسی که مورد عنایت خداوند قرار نگیرد عمت بینایی را نخواهد یافت

آل عمران77 بنابراین روشن است که رای جوشش معرفت توحیدی از درون و شهود جمال و کمال مطلق، باید از زنگار گناه صیقل داد و آن را پاکیزه نگهداشت و با مراقبت دائم در یاد خدا، اغیار را از طواف اطراف خانه دل بازداشت و پیوسته مواظب بود حقیقی خویش بود، نه خودی که نفس اماره و مسوله در آن حاکم باشد، بلکه باید به خودی اهتمام ورزید که نفس ملهمه و مطمئنه در آن حاکم است. یا ایهاالذین امنوا علیکم انفسکم یعنی الزموا انفسکم مواره مراقب جان و قلب خود باشید )مائده105( تا از میزان قسط و دل تعدی نکند به طوریکه نه در اصل میزان طغیان راه یابد الاتطغوا یالمیزان رحمن8 و نه در وزن کاهش پدید آید و نه در موزون لل رخنه کند. و لا تبخسوا الناس اشیاءهم )اعراف85(

پی نوشتها : 1 - حشر19 . 2 - جاثیه34 * توبه67 . 4 - تفسیر نمونه ج23 ص540    5 زخرف36   6- طه124    7- اعراف205    8 سفینة البحار ج2 ص323 عرفان اسلامی ج2

                                                       غفلت در قرآن

«غفلت» در لغت فارسی به معنای فراموش کردن، سهو و بی‌خبری، نادانی، بی‌پروایی، سهل انگاری، عدم اعتنا و سستی است. اما در اصطلاحات اسلامی و فرهنگ قرآنی، غفلت به معنای سهوی است که به جهت کمی مواظبت و هشیاری بر انسان عارض می‌شود. (مفردات الفاظ قرآن کریم ص609) مراد از غافل در فرهنگ قرآنی کسانی هستند که از هدف آفرینش و فلسفه آن غفلت ورزیده و توجه و التفاتی به آن نداشته و سرگرم دنیا شده و به خدا و مسیر هدایتی اعتنایی نمی‌ورزند

همچنین به کسانی که به سرانجام کار خود در آخرت توجه ندارند، غافل گفته می‌شود (انوار التنزیل بیضاوی ج3 ص242؛ تفسیر الصافی ج3 ص158) غفلت امری مذموم و ناپسند است؛ اما تغافل ، گاه می‌تواند پسندیده نیز باشد؛ تغافل درباره امری است که بی‌اعتنایی یا خود را به بی‌اعتنایی زدن موجب می‌شود تا مسیر زندگی دیگری تغییر یابد و در مسیر درست و صحیح قرار گیرد. از این رو بر نقش تربیتی تغافل در برابر نقش زیانبار و انحطاطی غفلت بسیار تاکید شده .

رذیله‌ «غفلت» ضدّ توجه و تفکر و یقظه است. از نظر اخلاق، هر چه توجه و تفکر عالی و بالا باشد و موجب تعالیِ انسان میشود، «غفلت» رذیله‌ای است بسیار پست که انسان را به سقوط می‌کشاند؛ افرادی که غفلت دارند دل ندارند؛ دلشان قفل شده ؛ دلی که بفهمد، گوشی که حق را بشنود و چشمی که حق را ببیند ندارند، و بالأخره مُهرِ غفلت اینها را تا سرحدّ حیوانیت رسانده. وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْأنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها اوُلئِکَ کالأَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اوُلئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف 179)

اساسی ترین غفلت ها، غفلت از یاد خدا است (نحل108) غفلت دارای مفهوم وسیع و گسترده ای است که هرگونه بی خبری از شرایط زمان و مکانی (که انسان در آن زندگی میکند) و از واقعیت های فعلی و آینده و گذشته خویش و از صفات و اعمال خود و از پیامها و آیات حق و همچنین هشدارهایی که حوادث تلخ و شیرین زندگی، به انسانها میدهد را شامل میشود. بی خبری از این واقعیت های نداشتن موضع گیری صحیحی در برابر آنها، خطر بزرگی برای سعادت انسانها است؛ خطری که هر لحظه ممکن است، دامان انسان را بگیرد و او را به کام نیستی فرو برد، خطری که میتواند زحمات سالیان دراز عمر انسان را در یک لحظه بر باد دهد.

1. وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کثیرا مِنَ الجِنَّ وِ الِانسِ لَهُم قُلُوبٌ لایفقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعینٌ لایبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لایسمَعوُنَ بِها اُولئِک کالَانعامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِک هُمُ الغافِلُونَ (اعراف179) به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلهایی (عقل) دارند که که با آن (اندیشه نمی کنند و) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپاینند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند، (زیرا با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند!
2. وَ اقتَرِبَ الوَعدُ الحَقُّ فَاِذا هِی شاخِصَهٌ اَبصارُ الَّذینَ کفَرُوا یا وَیلَنا قَد کنّا فِی غَفلَهٍ مِن هذا بَل کنّآ ظالِمینَ (انبیاء97) و وعده حق (قیامت) نزدیک می شود، در آن هنگام چشم های کافران از وحشت، از حرکت باز می ماند، (می گویند) ای وای! بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم؛ بلکه ما ستمکار بودیم!

3. وَ اصبِر نَفسَک مَعَ الَّذینَ یدعُونَ رَبَّهُم بِالغَداهِ وَ العَشی یریدُونَ وَجهَهُ وَ لاتَعدُ عَیناک عَنهُم تُریدُ زینَهَ الحَیوهِ الدُّنیا وَ لاتُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُِ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبِع هَواهُ وَ کان اَمرُهُ فُرُطا (کهف28) با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند، و تنها رضای او را می طلبند! و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم، اطاعت مکن! همان ها که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است

به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلها (عقلها) یی دارند که که با آن (اندیشه نمی کنند و) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپاینند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند، (زیرا با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند!
4. انَّ الَّذینَ لایرجُونَ لِقائَنا وَ رَضُوا بِالحَیاهِ الدُّنیا وَ اطمَاَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُم عَن آیاتِنا غافِلُونَ*اُولئِک مَأواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یکسِبُونَ (یونس7و 8) آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آنها که از آیات ما غافلند (همه) آنها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهایی که انجام میدادند!
5. یعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاهِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَهِ هُم غافِلَون (روم7) آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند!
6. سَأَصرِفُ عَن آیاتِی الَّذینَ یتَکبَّرُونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وَ اِن یرَوا کلَّ آیهٍ لایۆمِنُوا بِها وَ اَن یرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لایتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ اِن یرَوا سَبیلَ الغَی یتَّخِذُوهُ سَبیلا ذلِک بِاَنََّهُم کذَّبُو بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلینَ (اعراف146) به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر می ورزند، از (ایمان به) آیات خود منصرف می سازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانه ای را می بینند آن را، راه خود انتخاب می کنند!(همه اینها) به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند!
7. فَانتَقَمنا مِنهُم فَأَغرَقناهُم فِی الیمِّ بِاَنَّهُم کذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلینَ (اعراف136) سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و آنان را در دریا غرق کردیم، زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.
8. فِاِذا رَکبُوا فِی الفُلک دَعَوُا اللهَ مُخلَصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّاهُم اِلَی البِرِّ اِذاهُم یشرِکوُنَ (عنکبوت65) هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با خلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند)؛ اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می شوند!
9. وَ مَن یعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمانِ نُقَیض لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ (زخرف36) و هر کس از یاد خدا روی گردان شود، شیطان را به سراغ او می فرستیم؛ پس همواره قرین اوست!
10. اِنَّ الَّذینَ اتَّقُوا اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکرُوا فَاِذا هُم مًبصِرُونَ (اعراف201) هنگامی که پرهیزگاران، گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می افتند (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می گردند!
11. لَقَد کنتُ فِی غَفلَهٍ مِن هذا فَکشفنا عَنک غَطآئِک فَبَصَرُک الیومَ حَدیدٌ (ق22) به او خطاب می شود) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملاً تیزبین است!
12. وَ اَنذِرهُم یومَ الحَسرَهِ اِذا قُضِی الاَمرُ وَ هُم فِی غَفلَهٍ وَ هُم لایۆمِنُونَ (مریم29) آنان را از روز حسرت (روز رستاخیز که برای همه مایه تأسف است) بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان می یابد و آنها در غفلتند و ایمان نمی آوردند! کافران، عامل اصلی انحراف خویش را غفلت معرفی می کنند، غفلتی آنها را به ظلم کردن به خویشتن و دیگران دعوت نموده و حتی به انبیاء الهی و کتب آسمانی ظلم و ستم روا داشتند

انواع غفلت
برای غفلت دو مصداق عینی می توان یافت:
1- غفلتی که در آن عذر فرد غافل پذیرفته و مقبول است، مثل مواردی که برای افراد، اتمام حجت نشده و فرد گمراه، قاصر است نه مقصر.
2- غفلتی که ناشی از کم دقتی و بی توجهی فرد است و عذری برایش وجود ندارد. این غفلت مذموم است. مخاطب بیشتر آیات و روایات درباره غفلت، افراد مقصر و کسانی است که نخواسته اند از غفلت رهایی یابند. فرد خوابیده را می توان بیدار کرد، ولی فردی که خود را به خواب زده باشد نمی شود بیدار کرد. از این رو قرآن کریم فرموده فانک لاتسمع الموتی (روم52) پیامبر! تو نمیتوانی مرده ها را بشنوایی. بنابراین لازمه یقظه و بیداری خروج از غفلت است. به همین دلیل، جهت گیری دستورهای اسلام به سوی بیداری افراد و سوق دادن آنان به سوی هدف است. در این راستا، اسلام راهکارهایی چون موعظه، تفکر، توصیه به شرکت در مراسم اموات و عبرت آموزی را برای خروج انسان از غفلت سفارش کرده است.

تفاوت غفلت و تغافل
در آیات قرآنی واژه غفلت به کار رفته اما واژه تغافل به کار نرفته هرچند که واژگانی دیگر که مفهوم اصطلاحی را برساند در آیات قرآنی استفاده شده است از آن جمله واژه
صفح (نور22) است که در قرآن به معنای اصطلاحی تغافل از لغزش ‌های دیگری استعمال شده. اما در روایات واژه تغافل ناظر به عفو و گذشت نسبت به رفتار دیگران به کار رفته تغافل به معنای غفلت‌ورزی آگاهانه است

تغافل کردن به معنای نادیده گرفتن از روی عمد و بی‌توجهی و بی‌اعتنایی به رفتار دیگری است؛ یعنی شخصی چیزی را می‌داند و از آن آگاهی دارد؛ ولی از روی مصلحت خود را غافل و بی‌خبر نشان می‌دهد بگونه‌ای که طرف مقابل تصور می‌کند از موضوع بی‌خبر است و بدان توجه و التفاتی ندارد.
تغافل از مصادیق حلم و بردباری است که خود فضیلتی برتر در حوزه اخلاق اجتماعی است. هر انسانی لازم است خود را به فضیلت اخلاقی حلم بیاراید. حلم و بردباری که خود نشانه‌ای از عقل بشری است در عمل اجتماعی به اشکال گوناگونی از جمله تغافل خودنمایی می‌کند. از این‌رو علی(ع) برترین جلوه حلم را در تغافل می‌داند
لاحلم کالتغافل، لا عقل کالتجاهل؛ هیچ بردباری چون نادیده گرفتن نیست و هیچ خردمندی چون وانمود کردن به نادانی و بی‌اطلاعی نیست (میزان‌الحکمه ج9 ص4374، ح15224)

همانگونه که در رفتار اجتماعی، تجاهل عالم و عارف نسبت به خطاها و لغزش‌های دیگری اوج خردورزی انسان است، همچنین تغافل، بیانگر اوج حلم و بردباری شخص است؛ چرا که با آنکه لغزش‌ها و خطاهای دیگری را نسبت به خود می‌بیند و می‌داند ولی خود را بی‌توجه نشان می‌دهد تا شخص خجلت‌زده نشده و راه اصلاح را در پیش گیرد.
تغافل زمانی نقش تربیتی و اصلاحی خواهد داشت که در جای خود و بدرستی به قصد اصلاح انجام گیرد و احتمال اصلاح رفتاری از سوی لغزشکار برود. در این صورت است که با تغافل می‌توان به اصلاح جامعه و رفتار اجتماعی دیگران کمک کرد.
امیرمؤمنان (ع):
العاقل نصفه الاحتمال و نصفه تغافل نیمی از انسان عاقل، بردباری و تحمل است؛ و نیم دیگرش تغافل و نادیده گرفتن. (غررالحکم و دررالحکم آمدی ص117) بنابراین هم برای حل مشکل خود و هم دیگران لازم است تا تغافل و تجاهل داشته باشیم. علی ع: من لم یتغافل و لایغض عن کثیر من‌الامور تنصف عیشته هر کس نسبت به بسیاری چیزها بی‌توجهی و چشم ‌پوشی نکند زندگیش ناگوار شود (میزان‌الحکمه ص15220)

آثار غفلت
در آیات و روایات آثار زیانباری برای غفلت بیان شده که خود بیانگر تاثیر منفی آن در زندگی مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی بشر است. از مهم‌ترین آثار غفلت به خدا می‌توان به گناه (یونس7و8)، گمراهی و سبب نپذیرفتن راه رشد و تعالی (اعراف146)، ایمان نیاوردن به نشانه‌های حقانیت دین(همان)، زمینه‌سازی رویکرد انسانی به بیراهه و ترک راه رشد و کمال (همان)، مانع بصیرت نسبت به حقایق آخرتی (طه 124و126 ق22)، محرومیت از شناخت و بسته و مهر شدن راه‌های ادراکی انسان (نحل 107 و 108)، مایه محرومیت از توجه و عنایت خدا در قیامت (طه 124 و 126)

مانع پذیرفتن نصیحت و خیراندیشی ناصحان (حجر 70 تا 72)، فریب خوردن از زینت‌های دنیا (انعام 130 و 131)، ظلم به خویشتن (انبیاء97)، حسرت(مریم 37تا39)، گرفتاری به سختی و تنگی در زندگی و معیشت (طه 124)، انحطاط و سقوط انسان (اعراف 146 و 179) و خسران ابدی بشر (نحل 107 تا 109) و مانند آن اشاره کرد. امیر مومنان(ع) غفلت را عین گمراهی دانسته و می‌فرماید: الغفله، ضلاله؛ غفلت یک نوع گمراهی. (غررالحکم میزان الحکمه اصول اخلاقی امامان ص85) درحقیقت دشمن اصلی جان آدمی همین غفلت است که اگر شخص متوجه آن نباشد او را به نیستی و نابودی سوق می‌دهد، پس می‌بایست نسبت به این دشمن همانند دیگر دشمنان، بیدار و هوشیار بود.

راه‌های مبارزه با غفلت و ریشه‌کنی آن
بعضی امور آدمی را دچار غفلت می‌کند. لذا باید از آنها برحذر بود و به آن مواضع نرفت و در آن حضور نیافت. از جمله پیامبر خدا ص بازار را سرای غفلت می‌داند و می‌فرماید:
السوق دار سهو و غفلة، فمن سبح فیها تسبیحه کتب‌الله له بها ألف ألف حسنه بازار سرای بی‌خبری و غفلت است. پس هرکه در بازار یک تسبیح گوید خداوند هزار هزار ثواب برایش رقم زند (کنز العمال ح9330 منتخب میزان الحکمه ص286) علی(ع) غفلت را نتیجه اعتقاد به عبث بودن آفرینش دانسته و می‌فرماید: ای مردم‌! از خدا بترسید

زیرا هیچ کسی عبث آفریده نشده تا به سرگمی و غفلت گذراند، و مهمل رها نشده تا بیهودگی کند (نهج‌البلاغه ح370 میزان الحکمه ص504) آن حضرت در بیان سبب غفلت عقل از حقایق هستی، با آرزوها به عنوان خاستگاه غفلت عقل توجه می‌دهد اعلموا أن الأمل یسهی العقل، و ینسی الذکر بدانید، که آرزو خرد را دچار غفلت می‌سازد و یاد خدا را به فراموشی می‌سپارد. (نهج‌البلاغه خ86 میزان الحکمه ص394)
پس برای مبارزه با غفلت باید از این مواضع و آرزوهای بلند پرهیز کرد و همواره خود را در معرض نصیحت و موعظه قرار داد تا گرفتار غفلت نشد. امام علی ع
بالمواعظ تنجلی الغفله با اندرزهاست که (پرده) غفلت کنار می‌رود. (غرر الحکم ح4191 میزان‌الحکمه ص598) امام صادق(ع) نیز یادآوری مرگ را بهترین نصیحت‌کننده‌ای می‌داند که غفلت‌زداست و غفلت را از دلها بیرون می‌راند. آن حضرت می‌فرماید: یاد مرگ، خواهش‌های نفس را می‌میراند و رویشگاه‌های غفلت را ریشه‌کن می‌کند و دل را با وعده‌های خدا نیرو می‌بخشد و طبع را نازک می‌سازد و پرچم‌های هوس را درهم می‌شکند و آتش حرص را خاموش می‌سازد و دنیا را درنظر کوچک می‌کند (بحارالأنوار ص133 ح32)

با این همه چون دنیا سرای غفلت است و علل و اسباب بسیاری آدمی را دچار آن می‌کند لازم است تنها به خدا پناه برد. از این‌رو کمک‌ خواهی از خدا در مبارزه با غفلت را امام سجاد ع :و نبهنی لذکرک فی أوقات الغفله، و استعملنی بطاعتک فی أیّام المهله، و انهج لی الی محبتک سبیلاً سهله، أکمل لی بها خیر الدنیا و الآخره؛ بارالها! بر محمد و آل محمد درود فرست و به هنگام غفلت، مرا به یاد خود هشیار ساز. به روزگار مهلت، مرا در راه طاعت خود به کار گیر و راه آسانی به سوی دوستی‌ات برایم بگشا که با آن، خیر دنیا و آخرت را بر من کامل گردانی. (صحیفه سجادیه دعاء20)
نقش تغافل در اصلاح جامعه
تغافل می‌تواند مثبت و منفی باشد؛ چراکه اگر تغافل در مواردی باشد که امکان و احتمال اصلاح امور فاسد و خطاها و لغزش‌ها می‌رود، امری پسندیده است و کارکردی همچون توبه و عفو را دارد که زمینه‌ساز امید به اصلاح و صحت فرد و جامعه است. بنابراین همان آثار و کارکردهائی را که برای عفو و گذشت بیان می‌شود، می‌توان برای تغافل سازنده بیان کرد؛ چرا که این نوع تغافل از مصادیق عملیاتی عفو و صفح است که خداوند در آیات قرآنی از جمله آیه 14 تغابن بدان سفارش می‌کند. تثریب و تغافل از مصادیق صفح و عفو است که فرمان الهی در رفتار اجتماعی است. (یوسف92)
آثار و کارکردهای تغافل سازنده و پسندیده
همان گونه که احسان موجب جلب محبت و ستایش خدا و خلق است، تغافل نیز از چنین کارکرد و تاثیری برخوردار است. افرادی که لغزش‌های دیگران را نادیده می‌گیرند، بزرگترین فایده‌اش به خودشان برمی‌گردد؛ چرا که با این کار عزیز و قابل احترام می شوند و ارزش و منزلت خود را بالا می برند. علی(ع):
عظموا اقدارکم بالتغافل عن الدنی من الامور با چشم ‌پوشی کردن از چیزهای کوچک، خود را بزرگ کنید و بر قدر و منزلت خویش بیفزایید (تحف العقول ص224) در زندگی اجتماعی و خانوادگی اگر این امر مهم رعایت نشود، زندگی تیره و تار و غیر قابل تحمل می‌شود. در آیات و روایات به نقش مثبت تغافل اشاره شده و به عنوان یک فرهنگ رفتاری مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است.

عوامل غفلت از یاد خدا

غفلت دل را مهر می‌کند؛ چشم و گوش را مهر می‌کند (نحل108) افرادی که غفلت دارند دل ندارند؛ دلشان قفل شده؛ دلی که بفهمد، گوشی که حق را بشنود و چشمی که حق را ببیند ندارند، و بالأخره مُهرِ غفلت اینها را تا سرحدّ حیوانیت رسانده. اساسی ترین غفلت ها، غفلت از یاد خدا است برخی از عوامل غفلت از منظر قرآن که موجبات دوری از یاد و ذکر خدا را برای انسان بوجود می آورد:
1 ـ اموال و اولاد؛ شاید از این جهت اموال و اولاد از قوی ترین ابزارها و عوامل شیطان برای غافل کردن انسان از یاد خداوند می باشد که همواره انسان در همه طول شبانه روز با آنها به طور مستقیم و یا غیر مستقیم ارتباط داشته و بستر برای غفلت از یاد خدا به وسیله این دو عامل بیشتر مهیا می باشد. منافقون9 اى کسانى که ایمان آورده‏اید [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند و هر کس چنین کند آنان خود زیانکارانند.
2 ـ تجارت و داد و ستد؛ قرآن از کسانی که داد و ستد، آنان را از یاد خدا غافل نمیکند به نیکویی یاد کرده و ایشان را مورد ستایش قرار می دهد ( نور37) مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمى‏دارد و از روزى که دلها و دیده‏ها در آن زیر و رو مى‏شود مى‏هراسند. مفهوم مخالف این آیه نشان دهنده این است که داد و ستد باعث میشود که مردانی در هنگام تجارت از یاد خدا غافل شوند.
3 ـ شراب و قمار؛ شراب خواری از جمله اعمالی است که موجب زایل شدن عقل هر چند بطور مقطعی میشود اما سبب می شود که انسان در هنگام مستی نه تنها به یاد خدا نباشد بلکه دست به کارهایی بزند که کمتر کسی در حالت عادی به این کارها دست میزند و عمده دلیل حرمت شرب خمر در اسلام، همین زایل کردن عقل از انسان میباشد. قمار نیز بخاطر هیجانات، فشارهای عصبی و استرسی که بر فرد قمار باز بخاطر هیجان همراه با ترس و اضطراب از بازنده شدن و هیجانات همراه با طمع و حرص برنده شدن، وارد میکند انسان را دچار اختلاط روانی کرده، نه تنها یاد خدا، بلکه عادی ترین رفتارها روزانه را از او گرفته و به مرور زمان او را به ورطه سقوط میکشاند

لذا خداوند در قرآن کریم و در آیاتی همانند آیه 91 مائده این کارها را از کارهای شیطان معرفی کرده و آنها را موجب غفلت از یاد خدا اعلام میکند؛ همانا شیطان مى‏خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى‏دارید
4 ـ تکاثر و فزون طلبی؛ در مذمت فزون طلبی فقط اشاره به الهاکم التکاثر تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت شأن نزول و تفسیر آن کفایت کرده و می بایست مومن مراقب باشد که دچار تکاثر و فزون طلبی در هیچ زمینه ای نشده تا از غفلت از یاد خدا مصون باشد.
شأن نزول آیه این سوره درباره قبائلى نازل شد که بر یکدیگر تفاخر مى‏کردند و با کثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بر آنها مباهات مى‏نمودند تا آنجا که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى‏رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى‏شمردند!
تفسیر آیه «الهاکم» از «لهو» به معناى سرگرم شدن به امور جزئى و ناچیز است که انسان را از اهداف بلند باز دارد و «تکاثر» از «کثرت» به معناى فزون‏ طلبى و فخرفروشى به دیگران به واسطه کثرت اموال و اولاد است.
جلوه‏ هاى تکاثر تکاثر در شرک و چند خدایى؛ ءَاَرباب متفرّقون خیرٌ ام اللّه الواحد القهّار( یوسف 39) حضرت یوسف به هم زندانى‏هاى خود که مشرک بودند، گفت: آیا ارباب متفرق بهتر است یا خداوند یکتاى قهّار؟
تکاثر در غذا؛ بنى اسرائیل مى‏گفتند: ما بر یک نوع غذا صبر نداریم؛ بقره61 لن نصبر على طعام واحد ما خوردنى‏هاى دیگر همچون پیاز و سیر و عدس و خیار مى‏خواهیم. قثائها و فومها و عدسها و بصلها
تکاثر در عمر؛ چنان که بعضى دوست دارند هزار سال عمر کنند. بقره96 یَوَدّ احدهم لو یعمّر الف سنة
تکاثر در مال؛ قرآن مى‏فرماید: برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. همزه2 الّذى جَمَعَ مالاً و عدّده
تکاثر در مسکن؛ قرآن در مقام سرزنش بعضى مى‏فرماید: در دامنه هر کوهى ساختمان‏هاى بلند بنا مى‏کنید. أتبنون بکلّ ریع آیة تعبثون
تکاثر در شهوت؛ اسلام براى مسئله جنسى، راه ازدواج را تجویز کرده و بهره‏گیرى از همسر را بدون ملامت شمرده: الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین و ارضاى شهوت از غیر راه ازدواج را تجاوز دانسته است. فمن ابتغى وراء ذلک فاولئک هم لعادون اینها تنها بخشی از تکاثرات و فزون طلبی های است که ما در طول شبانه روز عمرمان به فراخور قدرت، ثروت و موقعیت های شغلی و اجتماعی با آن سروکار داریم اما آنچه که در بین اینها برای تمامی افراد خواهان آن مشترک می باشد این است که ایشان را از یاد خدا غافل می کند.

همه بدبختی‌های آدمی، نتیجه غفلت از یاد خداست

برگشت همه بدبختی‌های آدمی، نتیجه غفلت او از یاد خداست، چشم بصیرت که کور می‌شود و گوش باطن که از شنیدن حقایق باز می‌ماند و دل که از درک واقعیات عاجز می‌ماند تا جایی که از چهارپایان پست‌تر می‌گردد، همه در اثر غفلت از یاد خداست، از قرآن این حقیقت را بشنویم "هر آیینه آفریدیم برای جهنم بسیاری از جن و انس را، برای آنها دلهایی است که به وسیله‌ آنها نمی‌فهمند و چشمهایی است که با آنها نمی‌بینند و گوشهایی است که با آنها نمی‌شنوند، ایشان مانند چهارپایانند بلکه پست‌تر از چهارپایان، ایشان همه از غافلانند (اعراف179)

چگونه اهل غفلت را معرفی می‌کند، کوران و کران و بی‌خردان چرا چنین شدند؟ چون از یاد خدا غافل شده‌اند. راه خدا که در دل بسته شد راه دنیا باز می‌شود... در روایات از غفلت از یاد خدا، تعبیر به مستی شده، یعنی همان طوری که شخص مست را هزاران خطر تهدید می‌کند و او بی‌خیال است، مثلا زمین بخورد، سرش به دیوار بخورد، در چاه بیفتد و ... همین طور هم دلی که از یاد خدا غافل شد، هزاران فتنه و فساد و گناه او را تهدید می‌کند، بلکه هر گناهی که از انسان سر می‌زند، ناشی از غفلت است، وگرنه کسی که متوجه است که خدا او را می‌بیند، از اعمالش آگاه هست، ملائکه هم ثبت می‌کنند، کی گناه می‌کند. اما دلی که غافل باشد، همه جا هست جز به یاد خدا، التفاتی به حضور پروردگار ندارد و گناه می‌کند، پناه بر خدا که انسان در چنین حالی مرگش فرا برسد و به حال غفلت بمیرد.

راهکارهای روان شناسانه قرآن برای درمان افسردگی

از سنت‌های الهی این است که آدمی را با مصیبت‌های گوناگون، از وابستگی و دلبستگی رهایی بخشد؛ چرا که انسان برای دنیا ساخته نشده؛ زیرا دنیا مکانی برای نشو و نمو انسان و گذرگاهی به سوی ابدیت اخروی است. پس هرگونه وابستگی، امری نادرست و رویه‌ای غلط و باطل است؛ چه رسد که انسان به این امور دلبسته شود و فراتر از وابستگی، به این امور تعلق و یا تعلق‌خاطر پیدا کند. هرگونه علقه به این امور که از زینت‌های دنیاست نه زینت‌های انسان، موجب می‌شود که در صورت از دست دادن، احساس کمبود و ناکامی و شکست کرده و دچار افسردگی شود.از نظر قرآن هرگاه انسان، چیزی را از دست دهد که از آن او نیست، ولی بدان تعلق‌خاطر یافته و وابسته و دلبسته شده، احساس شکست و ناکامی می‌کند و دچار افسردگی می‌شود.لذا وابستگی و دلبستگی را مهمترین علت و عامل در ایجاد افسردگی می‌شمارد.
خداوند در آیات قرآنی بیان می‌کند که اصولا دنیا محل گذر انسان است و هرگونه تعلق و وابستگی و دلبستگی به آن، کاری بیهوده و لغو است. از همین زاویه دید است که از نظر خداوند زندگی دنیا به عنوان لهو و لعب مطرح می‌شود؛ زیرا نباید به عنوان یک اصل مورد توجه و طلب قرار گیرد. هرگونه طلب دنیا، کاری بیهوده است و آدمی را از مقصد عالی دور می‌سازد. (انعام52)
بدترین حالتی که انسان‌ها در زندگی دنیوی بدان گرفتار می‌شوند فراتر از طلب دنیا، دلبستگی به آن است به گونه‌ای که دنیا برای آنها محبوب و دوست داشتنی می‌شود. (ابراهیم3) در چنین حالتی، فقدان محبوب دشوارتر شده و اندوه و حزن به شدت افزایش می‌یابد و شخص را به جنون می‌کشاند. در حالی که اصولا از نظر انسان مؤمن که نگرش الهی دارد و برای او آخرت و ابدیت اصالت دارد، دنیا ابزاری برای آخرت‌سازی است. نگاه مؤمن به دنیا نگاه به ابزاری است که می‌بایست به درستی از کارکرد هر یک آگاه شد و آن را برای مقاصد اخروی به کار گرفت. بنابراین، دنیا و متعلقات آن هرگز برایش هدف نمی‌شود.
انسان‌ها باتوجه به فقر ذاتی (فاطر15) همواره دنبال غذا و بی‌نیازی هستند. از این‌رو، آن را در هر چیز کمالی می‌جویند. همین مسئله موجب می‌شود که در مادیات دنیا، کمالاتی را جست‌ وجوکنند، در حالی که ذات دنیا ناپایدار و متغیر است و هرگز کمالات آن ثابت و باقی نیست، ولی اشتباه ادراکی و محاسباتی بشر موجب می‌شود تا بدان گرایش یافته و آن را به عنوان کمالی که فقرزداست بجوید خداوند برای اصلاح نگرش انسان به دنیا، از طریق عقل و وحی بر آن است تا بیان کند که کمال مطلق تنها در خداوند غنی حمید است (همان)

و برای اینکه به غنایی برسند می‌بایست خود را به خدا برسانند و خدایی شوند. خداوند در آیه 50 ذاریات از مردم می‌خواهد که از غیر خدا هر چیزی که هست بریده و منقطع شده و به سوی خدا بگریزند ففروا الی الله در حقیقت از نظر خداوند دنیا همانند پیچکی است که آدمی را گیر می‌اندازد و به بند می‌کشد و اجازه نمی‌دهد تا حرکت کمالی داشته باشد. لذا انسان‌ها باید از دنیا و متعلقات آن به سوی خداوندی که غنی حمید است بگریزند تا نجات یابند.
تسلیم و رضا، مهم‌ترین مؤلفه آرامش
خداوند در آیات قرآنی بر آن است تا زندگی انسان را در همین دنیا به‌گونه‌ای سامان دهد که سعادت‌آفرین باشد و آسایش و آرامش را در همین دنیا پیش از آخرت تجربه کند. به این معنا که تمام زندگی او در دنیا و آخرت به سلامت باشد و از هیچ بیماری جسمی و روانی رنج نبرد. از همین رو آموزه‌های معرفتی و دستوری قرآن برای مدیریت جسم و جان انسان در دنیا وارد شده تا انسان، سالم و معتدل در دنیا زندگی کرده و سالم و سلامت به آخرت برود و در دارالسلام برای ابدیت زندگی کند. (مریم33)
هدف خداوند در همین آیات آن است تا انسان‌ها حقیقت مالکیت، ربوبیت، قدرت و علم خداوند را بشناسند و بدانند که همه چیز در هستی براساس یک نظام عادلانه و حکیمانه ساخته شده و خداوند برای رساندن هر چیزی به آن هدف حکیمانه به مدیریت و ربوبیت می‌پردازد و با پرورش هر چیزی بر آن است تا آنها را به کمال بایسته و شایسته خود برساند. خداوند هم دانا به نیازهای هر کسی است و هم توانا به انجام آن است. پس پرسش ذات هر موجودی را می‌شنود و به آنها پاسخ مناسبی می‌دهد.
همین مسئله موجب می‌شود تا انسان مؤمن به این باور برسد که همه چیز در دنیا براساس یک حکمتی است و هرگز امری در جهان بی‌مشیت و اراده الهی رخ نمی‌دهد. پس هر چیزی که در دنیا اتفاق می‌افتد، مبتنی بر مشیت حکیمانه و عادلانه الهی است و خداوند بر آن است تا به مهر و رحمت و گاه به چوب مصیبت، مردم را به سوی کمال سوق دهد که همان قرب صفات الهی است که با ربانی شدن انسان تحقق می‌یابد. (ذاریات56؛ آل‌عمران79)
از آیات قرآنی به دست می‌آید که انسان اگر بتواند نگرش خود را براساس تسلیم و رضا سامان دهد، از همه مصیبت‌ها و مشکلات‌ رهایی یافته و همواره در آرامش و آسایش خواهد بود، هرچند که به ظاهر از نظر مادی فقیر است ولی از نظر روحی و روانی در آسایشی است که خوابیدن روی سنگ خارا نیز برای او چون خوابیدن بر روی تشکی از پر قو است.
1- مقام تسلیم: یکی از مهمترین نگرش‌هایی که خداوند در آیات قرآنی بر آن تاکید دارد مقام تسلیم است. اصولا هدایت وحیانی بر کلیدی‌ترین واژه و مفهومی که تاکید دارد همین تسلیم است. از همین‌رو عنوان اسلام بر هدایت وحیانی در طول تاریخ بشریت اطلاق شده. تسلیم در لغت در چند معنا از جمله به معنای سلام کردن، اعطای چیزی به کسی، گردن نهادن، راضی شدن به چیزی، اطاعت و انقیاد و فرمانبرداری و سرسپردگی آمده (لغت‌نامه ج4 ص5891)

اما آنچه در اینجا مراد است همان سرسپردگی و انقیاد محض است. خداوند از انسان‌ها می‌خواهد تا همواره تسلیم محض خداوند باشند؛ چرا که چنین حالتی در انسان‌ نشان از پذیرش خالقیت، الوهیت، مالکیت و ربوبیت خداوندی دارد. برآیند چنین ایمانی به خداوند آن است که در شخص آرامشی نسبت به همه وقایع هستی پدید می‌آید که هیچ چیزی نمی‌تواند جایگزین آن شود. (بقره112) از نظر قرآن، انسانی که به چنین بصیرت و ایمانی رسیده در برابر خداوند تسلیم محض بوده و در همه زندگی‌اش اهل توکل و تفویض است (یونس84) و از هیچ کسی و هیچ چیزی نمی‌ترسد و خوف و هراسی به دل راه نمی‌دهد (یونس83 و84)

از نظر قرآن کسی که به مشیت‌الهی قایل باشد و بداند که در جهان چیزی بیرون از دایره مشیت‌الهی رخ نمی‌دهد، در برابر مشیت‌الهی که حکیمانه و عادلانه است تسلیم می‌شود و همین روحیه تسلیم است که او را به آرامش می‌کشاند و اهل توکل می‌کند (توبه51) از مهمترین علل و عوامل زمینه‌ساز روحیه تسلیم در برابر مشیت‌الهی به آگاهی از عزت و حکمت خداوند (بقره208 و 209) ایمان به خدا (بقره285)، توجه به بازگشت همه چیز به سوی خداوند (بقره208 تا 210)، توجه به گستردگی نعمتهای خداوند (نحل81)، اعتقاد به توحید (حج34)، اعتقاد به توحید ربوبی و ربوبیت خداوند بر همه هستی (بقره131)، تقوا پیشگی (آل‌عمران102) و مانند آن اشاره کرد.
2- مقام رضا: بی‌گمان نتیجه «تسلیم» و برآیند طبیعی آن در «رضا» نهفته است. رضا که در لغت به معنای خشنودی است (لغت‌نامه ج7 ص10662) از سوی بنده به این معناست که قضا و قدر الهی را ناپسند نشمارد و این امر محقق نمی‌شود مگر آنکه بنده به قضای الهی و کارهای تکوینی و احکام تشریعی خداوند راضی باشد. (المیزان ج 9 ص375) چنین حالتی در بنده موجب می‌شود که وقتی مصیبت و مشکلاتی در زندگی او پدید آید نسبت به آن واکنش غیرمنطقی نداشته باشد و آرامش خود را از دست ندهد. وقتی انسان نسبت به مشیت‌الهی راضی و خشنود باشد، چنین خشنودی بطور طبیعی خشنودی خداوند را نسبت به بنده موجب می‌شود و تحت فضل و رحمت‌الهی قرار می‌گیرد (مائده119 توبه100 مجادله22) خداوند در آیات 27 تا 29 فجر بیان می‌کند که چگونه نفس مطمئن به خداوند، از رضایت دو سویه سود می‌برد و زندگی‌اش به آرامش خاصی می‌رسد.
مهمترین عامل در ایجاد مقام رضا، تسلیم در برابر مشیت الهی است. کسی که در برابر خداوند تسلیم است هیچ چیزی از ثروت و فقر، هجر و قرب، درد و سلامت، او را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد بلکه در برابر خداوند حکیم و عادل سر تسلیم فرود آورده و بدان راضی است. انسانی می‌تواند به این مقام برسد که در زندگی دنیوی از چشم دوختن به داشته‌های دیگران و دلبستگی به دنیا اجتناب ورزد (طه 130 و 131) و از عقل و خرد واقعی بهره‌مند باشد که او را به جای دنیاطلبی به سوی آخرت طلبی و بهشت سوق می‌دهد. پیامبر(ص) می‌فرماید:
یا علی العقل مااکسبت به الجنه و طلب به رضی الرحمن؛ ای علی! عقل چیزی است که با آن بهشت و خشنودی خداوند رحمان به دست می‌آید (کنزالعمال ج13 ص151 ح36472).
نگاه اهل بیت(ع) به مشیت الهی
جابربن‌عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(ص) در بستر بیماری افتاده و آخرین لحظات زندگانی خود را می‌گذراند. امام باقر(ع) به عیادت او رفت و کنارش نشست و فرمود: ای جابر، حالت چطور است؟ جابر، پیرمردی که عمری را در رکاب پیشوایان معصوم علیهم‌السلام گذرانیده بود، عرض کرد: حال پیرمردی را دارم که پیری را بر جوانی می‌پسندد و مرگ را نسبت به زندگانی بیشتر دوست دارد و به بیماری نسبت به تندرستی علاقه بیشتری دارد

او می‌خواست این‌گونه بر ناملایمات شکر گزارد و بگوید که از هیچ‌یک از آن‌ها نابردباری نمی‌کند. اما امام باقر(ع) سخنی فراتر از آن گفت و فرمود: اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم. اگر جوانی را بخواهد به آن علاقه‌مندم و اگر بیماری را بر تندرستی من بپسندد، من هم همان را می‌خواهم و اگر زندگی را بر مرگ در مورد من ترجیح دهد، همان را برمی‌گزینم (جامع‌السعادات ج3 ص285)
صبر در برابر مشکلات و ناکامی‌ها
کسی که بتواند به مقام تسلیم و رضا برسد می‌تواند به سادگی در برابر مشکلات و مصیبت‌ها صبر کند و از افسردگی رهایی یابد و کسی که بداند دلبستگی‌های او به دنیا نادرست است و باید خود را از آن برهاند در برابر از دست دادن نه‌تنها اندوهگین نشود بلکه شاد باشد که بند و متعلقی و تعلقی از او برداشته شده است. بسیاری ازکسانی که گرفتار تعلقات دنیوی هستند وقتی با مرگ مواجه می‌شوند، به عذاب سختی در هنگام مرگ دچار می‌گردند؛ زیرا می‌بینند که تعلق هست ولی متعلق از آنان جدا شده است

این حالت و احساس از دست دادن، آنان را به جنون می‌کشاند و در عالم برزخ نفیر ایشان بلند است. اگر بتوانیم خود را از متعلقات و تعلقات رهایی بخشیم دیگر در هنگام دادن نعمتی خوشحال نمی‌شویم و درهنگام از دست دادن آن نیز ناراحت و اندوهگین نشده و دچار افسردگی و نومیدی نخواهیم شد. (آل عمران153؛ حدید23) و دادن‌ها و گرفتن‌ها را مایه اکرام و اهانت نمی‌شماریم (فجر15 و 16) و با مسائل زندگی به گونه‌ای دیگر برخورد کرده و بویژه در برابر مشکلات و مصیبت‌ها و ناکامی‌ها صبر پیشه کرده و به مشیت الهی گردن می‌نهیم و تسلیم محض او می‌شویم.   

تأثیر آلودگی‌ها در شناخت مبدأ و معاد
(بدان ای سالک راه حق!) آنچه من برای اغلب مسلمانان گمان می‌برم این است که مسامحه آنها «العیاذ بالله» از روی تصدیق نکردن و قبول نداشتن و بی‌ایمانی نیست، بلکه از کثرت ابتلا و آلودگی آنها به زخارف و تجملات و زیبایی‌های این دنیای دون و پست است و تکاثر و افزون‌طلبی، آنها را باز داشته تا قبور خود را دیدار کنند و ذکر دنیا آنها را از ذکر پروردگارشان غافل ساخته و از فهم مبدأ و معادشان مانع گردیده است. بنابراین آلودگی به زرق و برق و چرب و شیرین دنیا مانع از فهم درست و عمیق مبدأ و معاد و عمل به دستورات و احکام الهی است. المراقبات میرزا جواد ملکی تبریزی ج1 ص203

نظرات  (۱)

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییست
پاسخ:
9123780296

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">