انفاق در قرآن . صدقه . افزایش روزی
امتحان و آزمون الهی با مال . احکام مالکیت . ثروت مال
خمس چیست؟ دلایل وجوب . حسن تدبیر و افزایش روزی
رزق و روزی . اسراف و تبذیر . بخل و خساست ورزیدن
فرهنگ کار از دیدگاه قرآن
کار یکی از واژگان کلیدی در فرهنگ قرآنی است، زیرا نه تنها بنیاد هر تغییر و تحول مثبتی است، بلکه وظیفه و مسئولیت انسانی در قبال آفرینش است
چراکه انسان خردمند در جایگاه خلافت باید با کار و تلاش خویش نه تنها زمینه تحول مثبت و تکاملی خویش را فراهم آورد، بلکه دیگران را نیز به کمال لایق و شایسته خودشان برساند و در مقام مظهریت پروردگاری و ربوبیت، این مسئولیت را به بهترین وجه ممکن انجام دهد.
عمل، کار هدفمند در فرهنگ قرآن، فعل یا همان انجام دادن، هر تلاش و کوششی است که به قصد یا بی قصد انجام میگیرد. عمل، کاری است که از یک موجود زنده با قصد انجام شود
لذا عمل یا همان کار، چنان که عمل در کاربردهای قرآنی، اعم از عمل صالح و کار نیک میباشد و میتواند عمل و کار بد را نیز در برگیرد. (مفردات الفاظ القرآن ص587) به هرحال کار و عمل، فعل هدفمندی است که از عاقل، با قصد صادر می شود و شخص با انجام آن در اندیشه دست یابی به مقصد است.
اندیشه و کار خداوند در قرآن در بیان ارزش و اهمیت کار به این نکته توجه می دهد که انسان چیزی جز سعی و عمل نیست. آیه 39نجم و ان لیس للانسان الا ما سعی؛ و برای انسان چیزی جز آن چه انجام می دهد و تلاش می کند، نیست؛ ولی می توان از این جمله نیز همان معنای پیشین را استنباط کرد؛ زیرا خداوند در ادامه در آیات دیگر می فرماید که انسان در آخرت، همین عمل خویش را به شکل جزای کامل می بیند
بنابراین کار انسان و سعی اوست که او را می سازد و به شکل سازه ای نهایی در آخرت بروز و ظهور کرده و از زمین خارج می شود. این معنا در آیاتی 111نحل و 70زمر به شکل بهره مندی کامل انسان از کارهای خویش در قیامت بیان شده است.
این اندیشه است که به کار، رنگ و رویی خاص می بخشد و آن را به صورت عمل نیک و بد در می آورد. انسان نیز در نهایت همین آثار و پیامد اندیشه و کار خویش را به شکل شخصیت وجودی خود می بیند ( بقره134 و 139 و 141 و 286) قرآن، خواهان توجه ویژه انسان ها به مساله کار و اندیشه می شود و از آنان می خواهد تا اندیشه و کارهای نیک را در نظر داشته و در مسیر آن گام بردارند و از اندیشه و کارهای بد و زشت اجتناب ورزند.
البته تاثیر اندیشه و کار تنها به حوزه مسایل شخصی محدود نمی شود، بلکه آثار آن در حوزه های اجتماعی و زندگی جمعی نیز بروز و ظهور می یابد. در آیاتی 134 و 139 و 141بقره و 28 و 29جاثیه از بهره مندی امت ها و جوامع از ثمره عملکرد خویش سخن به میان می آورد و تاثیر اندیشه و کار را در حوزه های اجتماعی به صراحت تبیین می کند.
آثار و اهمیت کار در زندگی بشر
1- شخصیت سازی: انسانها با اندیشه و کار خویش، شخصیت خود را می سازند. برخی خود را به سنگ خارای سخت تبدیل می کنند که هیچ گونه آب حیات و زندگانی در آن جریان نمی یابد. و در برخی موارد آب حیات نمیتواند حتی در آن راه یابد؛ و گاه دیگر به شکل موجودی کالانعام بل هم اضل تعبیر می کند؛ زیرا پست تر از حیوان شده اند و توانمندی ها و ظرفیت های الهی خود را دسیسه و خاک کرده و چیزی از آن در خود بر جا نگذاشته اند
البته برخی دیگر با اندیشه ها و کارهای نیک خویش در مسیر تعالی و کمال گام برداشته و از نعمت اسمای الهی به درستی بهره می گیرند و فرشته وش یا برتر از آن می گردند. آیات 134 و 141 بقره و 57 و 58 و 175 و 176 اعراف و بویژه 84اسراء به صراحت از شاکله و شخصیت وجودی انسان سخن می گوید که با عمل ساخته می شود و رفتارهای آینده و آتی آنان نیز براساس همین شخصیت و شاکله وجودی می باشد
آیاتی از جمله 19 لقمان و 30 و 31 صافات و 21 طور و 5 جمعه نیز همین معنا را مورد تأکید قرار داده و از نقش و اهمیت خاص و بسیار مهم اندیشه و کار در زندگی بشر سخن به میان آورده است.
2- تحولات تاریخ: اصولا از نظر قرآن تمامی تحولات تاریخی بشر مبتنی بر عملکرد و کار مردم است. به این معنا که هر جا تحولی در زندگی بشر چه در جهت مثبت یا منفی رخ داده و یا رخ خواهد داد، ریشه در کار و عملکرد جامعه انسانی دارد
این انسان ها هستند که باکارهای مثبت و منفی خویش سرنوشت خود را رقم می زنند و آن را در مسیر کمالی یا ضد کمالی قرار می دهند. جوامع بشری که به تمدن و فرهنگ مطلوب دست یافته اند، جوامعی هستند که با کارهای عقلانی و نیک خویش، زمینه بروز و ظهور آن را فراهم آورده اند؛ همچنین جوامعی که به قهقرا رفته و سقوط کرده و نام و نشانی نیز از آنان بر جا نمانده است، جوامعی بودند که برخلاف اصول عقلانی به کارهای زشت و ناهنجار دست یازیدند و خود و دیگران را تباه کردند
آیات 52 و 53 انفال به نقش و اهمیت بسیار حیاتی کارهای مردم در تحولات تاریخی جوامع بشری اشاره می کند و در آیه 11 رعد با تأکید مستقیم بر نقش عمل و کار در زندگی فردی و جمعی روشن می سازد که چرا و چگونه جوامع دچار تحولات و تغییرات شگرف می شوند.
3- آرامش: بی گمان یکی از مهم ترین دغدغه های اصلی بشر دست یابی به سعادتی است که آن را در آرامش و آسایش ابدی و همیشگی تفسیر و تعبیر می کند. از این رو همواره در اندیشه آن است که به آرامش و آسایش جاودانه دست یابد و از هرگونه ناامنی و بحران روحی و روانی و شخصی و جمعی و مانند آن رهایی یابد و در کمال امنیت و آرامش و اطمینان قرار گیرد و سکونت روحی یابد. از نظر قرآن ریشه هر سعادتی را باید در اندیشه و کار نیک آدمی جست. از این رو از انسان ها می خواهد تا برای دست یابی به این هدف عالی و بلند، همت بلند دارند و تلاش و کوشش کنند 112 نحل.
4- آسایش: خداوند پاداش تقوای الهی یعنی اندیشه ها و کارهای نیک بشر را، آرامش و آسایش در دنیا افزون بر آرامش و آسایش ابدی و جاودانه در آخرت می داند و در آیه 112 نحل بر آن تاکید میکند. انسان ها می توانند در سایه ایمان و تقوای الهی به سعادتی در دنیا دست یابند که آرامش نسبی و پایداری را برای آنان به ارمغان می آورد و برکات زمین و آسمان را بهره آنان می گرداند آیه 127انعام و 21 تا 24حاقه این معنا را به صراحت تبیین می کند.
5- تمدن و اقتصاد شکوفا: از دیگر آثار عمل می بایست به تمدن و اقتصاد شکوفایی اشاره کرد که جز از این راه به دست نمی آید. آیه 53 انفال و 112 نحل و 3 اسراء به نقش عمل و کار در بهره مندی انسان از نعمت های الهی در زمین اشاره می کند و خواهان تلاش و کار مردم می شود تا از نعمت های خدادادی در زمین بهره مند گردند و در آسایش و آرامش زندگی کنند و دغدغه گرسنگی و ناامنی نداشته باشند. تلاش آدمی در دنیا از موجبات بهره مندی انسان از اقتصادی شکوفا و تمدنی بزرگ خواهد بود که زمینه سعادت نسبی در جهان را فراهم می آورد (انسان22)
6- فقرزدایی: کار و تلاش، دست کم عامل اصلی در فقرزدایی از جوامع بشری است. حتی اگر انسان نخواهد برای آخرت خویش کاری کند و از فواید کار نیک در آخرت بهره مند گردد (غاشیه8 تا16) حداقل می تواند با کار و تلاش، خود و دیگران را از فقر و فلاکت رهایی بخشد. بسیاری از جوامع که دچار فقر و بدبختی های متنوع هستند به سبب بی توجهی به اهمیت و ارزش کار به این وضع دچار می شوند با نگاهی گذرا به جوامع فقیر می توان به سادگی این معنا را اثبات کرد که تنها جوامعی گرفتار فقر هستند که دچار تنبلی هستند و از کار و تلاش دوری و اجتناب می ورزند و به تکاهل رو آورده اند 112نحل .
آداب کار و عمل
(اسراء80) خداوند یکی از آداب کار کردن را انجام آن با یاد و نام خود دانسته و آن را به عنوان یک فضیلت مورد تاکید قرار داده است. لذا سوره حمد را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می کند و در آیات 29 و 30 و 41 هود نشان میدهد که این روش تا چه اندازه ارزشی و دارای فضیلت است. البته از آن جایی که مالک همه هستی خداوند است، باید به این نکته نیز توجه کرد که اراده الهی پیش از هر اراده و مشیتی است. پس لازم و بایسته است تا با گفتن ان شاءالله در کارها از خداوند بخواهیم تا هر کاری را به سامان رساند و در مسیر خیر قرار دهد. (کهف23 و24) اگر کارهای نیک را با اندیشه نیک انجام دهیم و از خداوند توفیق بخواهیم
جایگاه کار و کارگر در اسلام
کار و کارگر در اسلام از جایگاه خاص و ویژه برخوردار است. در اسلام کار نه تنها به عنوان تأمین زندگی لازم و به عنوان استقلال اقتصادی و رهایی از وابستگی به بیگانگان ضروری و واجب است، بلکه به عنوان بهترین عبادت، مقدس ترین جهاد و مستمرترین تلاش مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است :
اندیشه ناب اسلام درباره ارزش کار و کارگر
1-عبادت از نظر اسلام کار فعالیتی برای تأمین معاش و تلاشی برای استقلال اقتصادی کشور و رهایی از وابستگی و مهمتر از همه، عبادتی برتر و جهاد در راه خداوند است. اثر شگرف این اندیشه ناب این است اگر کارگر یا کارمندی کار را عبادت و جهاد بداند هرچند زندگی اقتصادی اش تأمین باشد و به دیگران نیز وابسته نباشد، باز هم از کار و تلاش دست برنمی دارد. این همان اندیشه ای است که پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم(ع) تلاش نمودند در جامعه بوجود آید و در اذهان مردم ماندگار شود، چرا که ماندگاری این فکر همیشه جامعه کارگری را بالنده و شاداب نگه می دارد و تمام اهداف دیگر را تحت پوشش قرار می دهد
این هدف بلند اهداف اولیه و میانی را نیز در برمی گیرد. وقتی کار عبادت شد، تأمین معاش و استقلال اقتصادی و رهایی از وابستگی را در دل خود دارد. از این گذشته اسلام کار را یک تکلیف تعطیل نشدنی می داند که در قاموس آن بازنشستگی مفهوم ندارد. رسول خدا(ص) فرمود: طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه (1)، درآمد حلال از طریق کار بر هر زن و مرد مسلمان واجب است این روایت چند نکته دارد:
اول: کار یک تکلیف است نه فقط یک نیاز، لذا تا انسان زنده است و توان دارد باید کار کند نه تا زمانی که نیاز مالی دارد.
دوم: کار اختصاص به مرد ندارد و زن نیز باید کار مناسب شأن و توان خویش را داشته باشد.
سوم: درآمد باید حلال باشد؛ بنابراین اموری مانند رباخواری؛ قماربازی، شراب فروشی، موادمخدر سازی و فروش آن، درآمد از طریق احتکار و گران فروشی حرام است.
2- پاداش فراوان امام هشتم(ع) فرموده اند: کسی که به اندازه آسایش خانواده اش دنبال کار و فضل الهی میرود، پاداش او از رزمندگان در راه خدا بیشتر است5 نکات مهمی در این روایت آمده:
اولا: کار و درآمد فضل و عنایت الهی خوانده شده نه درآمد زور و بازوی کارگر؛ چون خدا به انسان توان داده و زمینه کار و توفیق را فراهم کرده . طبیعی است که این تفکر همیشه انسان را به یاد خدا نگه می دارد و لحظه به لحظه از او استمداد می جوید.
ثانیاً: مهم ترین وظیفه یک مرد برآوردن نیاز اهل و عیال و نیز خدمت به کشور و جامعه است.
ثالثاً؛ این که پاداش کارگر بالاتر از مجاهدان در راه خدا دانسته شده ممکن است از این جهت باشد که رزمندگان اسلام در صورتی می توانند با دلگرمی در میدان نبرد بجنگند که کارگران و کارمندان با کار و تلاش در پشت جبهه نیازهای آنان را برطرف سازند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر کس از زحمت و تلاش خویش روزی خود را به دست آورد، در روز قیامت در صف پیامبران قرار گرفته و به ثواب آنان نائل خواهد شد 6. آری همچنان که انبیاء برای نجات بشر از گمراهی و رهائی از سلطه طاغوت تلاش می کنند، یک کارگر و کاسب و تاجر نیز تلاش می کند خانواده و جامعه را از ذلت پذیری در مقابل دیگران و دشمنان نجات داده به عزت و سربلندی برسانند.
3-کار برای دنیا و آخرت امام هفتم(ع) فرموده اند: اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا، و اعمل لآخرتک کانک تموت غداً 7 برای دنیای خود چنان کار کن گویا که گویی همیشه زنده خواهی ماند و برای آخرت خود چنان کار کن که گویی فردا خواهی مرد. امام صادق(ع): از ما نیست کسیکه دنیایش را برای آخرت ترک نماید و یا آخرتش را به جهت دنیایش فراموش نماید. این حدیث از یک سو افراد مقدس مآبی را که از کار و تلاش اقتصادی اعراض نموده اند، سرزنش نموده و این مسیر انحراف فکری و فرهنگی را از خط اسلام نمیداند و از سوی دیگر بر دنیاگرایی بدون توجه به آخرت خط بطلان میکشد
4-بی کاری و تن پروری ممنوع در اسلام فقط به کار تشویق و ترغیب نشده، بلکه در کنار آن، بشدت از بی کاری و تنبلی نهی شده و انسان بی کار سخت مورد ملامت و سرزنش و تقبیح قرار گرفته است. اسلام به همان اندازه که به کار و کارگر توجه دارد، افراد تنبل و بی کار و بی هدف را به شدت سرزنش نموده و آنان را دشمنان خدا و معصومین و منحرف از خطر اسلام دانسته و این گونه اشخاص و روش خطرناک آنها را ضدارزش معرفی می کند. اگر کار و کارگری شعار اسلام است، بی کاری و تن پروری از شعارهای شیطان به شمار می آید، و افراد بی کار و تن پرور از پیروان شیطانند! رسول خدا افراد تن پرور که سربار مردم بوده و زحمات خود را به دیگران تحمیل می نمایند «ملعون» دانسته و می فرمایند: کسی که بار زندگی خویش را به دوش دیگران بیندازد ملعون است 8 از رحمت خدا دور است. رحمت خدا در تلاش و فعالیت است.
5- معصومین اسوه های کار و تلاش بدون شک پیشوایان معصوم ما در تمام ارزش های اسلامی و انسانی اسوه و پیشگام ترین افراد جامعه می باشند و چون کار و تلاش از بالاترین ارزش های اسلامی به حساب می آید، آن بزرگواران در این مورد نیز سرآمد همگان می باشند.
1- بحارالانوار ج103، ص9 ح35، و کنزالعمال ج4 ص5 ش9204 2. بحارالانوار ج103 ص9 ح36، وسائل الشیعه ج12 ص11 ح6، ص13 ح15 فروع کافی ج5 ص85 ح6 3. فروع کافی ج5 ص155 ح2 4. بحارالانوار ج103 ص8 ح34 و ج46 ص287 ح5، کافی ج5 ص73 ح1 5- وسایل الشیعه ج1 ص43 ح2، فروع کافی ج5 ص88 ح2 6- بحارالانوار ج103 ص10 ح42 7- وسایل الشیعه ج12 ص49 ح2 روضه المتقین ج6 ص403 8- کافی ج5 ص76 ح14
حقوق و آداب کارگری کارگری در قرآن
بی گمان کار به معنای تلاش و کوشش برای تولید در هر حوزه ای، عملی ارزشی است. کار به اشکال مختلف ظهور و بروز می کند؛ از این رو می توان از کار فکری، کار هنری، کار معنوی و کار جسمی و بدنی سخن گفت. در همه این موارد آن چه اصالت می یابد تلاش تولیدی بشر است. تفکر و تدبر و طرح و برنامه ریزی، بخشی از تولید است
بدون تفکر و تدبر و تأمل ممکن نیست تا انسان بتواند در حوزه عمل و تلاش جسمی موفق شود، از این رو تولید فکری به عنوان تولید پایه مطرح می شود. سخن از کار به مفهوم خاص آن است؛ زیرا مراد از کار و کارگر مفهومی است که در آن شخصی نیروی جسمی و حتی فکری خود را به دیگری واگذار می کند و در ازای آن مالی دریافت می کند.
اجیر یا همان کارگر بر دو نوع است: اجیر خاص و مقید که متعهد می شود تا عملی را شخصا در مدت معینی انجام دهد و حق ندارد در این مدت بدون اجازه مستأجر برای فرد دیگری کاری انجام دهد. (جواهر الکلام ج27 ص362) و اجیر مشترک و مطلق که عملی را بدون تعهد مباشرت و تعیین مدت متعهد می شود یا در یک زمان اجیر اشخاص متعدد می شود (همان ص862)
در قرآن از مشتقات ماده اجر واژه تاجرنی به معنای کار با مزد و اجرت، یک بار در آیه72 قصص و استاجر و استاجرت به معنای مزدوری گرفتن دوبار در آیه 62 و اجر به معنای مزد مادی و یا معنوی و پاداش دنیایی و اخروی فراوان آمده که برخی از آن ها به بحث کار و کارگری و اجاره ارتباط دارند.
در داستان موسی(ع) و شعیب(ع) مساله کار و کارگری و حقوق کارگر مطرح شده است. از این رو از مهم ترین آیات مورد توجه در این حوزه است. موسی(ع) به عنوان فردی نیرومند حاضر می شود تا در برابر مزد و عوض مالی، نیروی کار خویش را در اختیار شعیب(ع) به عنوان کارفرما بگذارد. (قصص 52 تا 92)
حضرت موسی(ع) در داستان همراهی خود با عالم ربانی (خضر پیامبر) نیز به خضر پیشنهاد می دهد که در برابر گرفتن مزد به کارگری بپردازند (77کهف) این مساله کارگری و مزد خواستن در برابر نیروی انسانی و بدنی در دو جای دیگر قرآن نیز مطرح شده است
نخست در مساله تقاضای ساحران برای دریافت اجرت از فرعون. 311 و 411 اعراف آمده که در آن جا ساحران پیشنهاد می کنند تا فرعون در برابر هنر جادوگری و سحر ایشان، مزدی را بپردازد و فرعون نیز با پذیرش پیشنهاد برای تشویق ساحران آنان را به قرب منزلت و مقام نیز وعده می دهد. در مورد دیگر، مردمانی به ذوالقرنین پیشنهاد می کنند تا برای ساختن سد، اجرت و مزدی را دریافت کند. (کهف49)
حقوق کارگر و آداب کارگری قرآن برای کارگری، قوانین، حقوق، شرایط و آدابی بیان داشته تا حق کارفرمایان و کارگران به عنوان جامعه انسانی به طور دقیق مراعات گردد و حق گروهی در برابر گروه دیگر ضایع و تباه نشود. در آیات قرآن برای کارگری شرایطی بیان شده که بدون تحقق آن، کار کردن و کارگری نادرست است. از جمله این شرایط آن است که کارگر بالغ باشد
از این رو، کارگری کودکان نابالغ نادرست و باطل است؛ زیرا کودک تا پیش از بلوغ و رشد جسمانی و عقلانی اختیاری ندارد تا بتواند نیروی کار و یا اندیشه خود را در برابر مزد و اجرتی واگذار کند. از دیگر شرایط کارگری رشد است
فقیهان با استناد به آیات 5 و 6 نساء و 282 بقره گفته اند که تصرفات مالی سفیه ممنوع است و از این رو حق اجاره دادن اموال خود را ندارد. اما در اجیر شدن و کارگری او دو نظر است. آنان که کارگری وی را نیز ممنوع دانسته اند بر این باورند که وی نفع و ضرر خویش را شناسد لذا نمی تواند خود را به کارگری واگذار کند. (مستند العروه الوثقی ص65) عقل (همان آیات)، اختیار و رضایت (نساء92 و بقره572)، مباح بودن منفعت (نساء92 و مائده2)، مملوک بودن عوضین (همان) مشخص بودن عمل و مدت آن (قصص72) از دیگر شرایط کارگری از دیدگاه قرآن است.
قرآن احکامی برای کارگری و اجیر شدن بیان می کند که مهم ترین آن مساله لزوم و وجوب عقد اجاره (مائده 1) است. به این معنا که وفای به آن برای هر دو طرف کارگر و کارفرما لازم و ضروری است و می بایست پای بند عقد اجاره باشند
آسان گیری بر کارگر (قصص72) رفتار شایسته (همان) قدرت و امانت داری (همان 62) اشاره کرد. این دسته از احکام متوجه کارفرمایان و کارگران است اما بخشی از حقوق کارگری است که دولت متکفل به انجام آن است. مهم ترین امری که بر دولت اسلامی است توجه به مساله معیشتی کارگران، بازنشستگان و از کار افتادگان است که در شکل تکافل اجتماعی و تامین اجتماعی خودنمایی می کند.
کارگر الهی یا شیطانی روزی رسول خدا(ص) در جمع اصحاب خود نشسته بود، جوان نیرومندی را دید که از اول صبح اشتغال به کار داشت. اصحاب عرض کردند ای کاش این مرد، جوانی و قدرت خود را در راه خدا مصرف می کرد. حضرت فرمود: این سخن را نگویید، زیرا اگر او برای تامین معاش خود کار می کند تا خویشتن را از ذلت سؤال (گدایی) حفظ کند، با این عمل به راه خدا می رود و اگر کار و کوشش وی برای والدین ضعیف و کودکان ناتوان خود است که بی نیازشان سازد، باز هم در راه خدا قدم برمی دارد. ولی اگر کار می کند تا مال بیشتری جمع نموده و به مردم بی بضاعت مباهات کند، فکرش ناپاک و پلید است و راه شیطان را می رود - محجه البیضاء ج3 ص140
همت و کار مضاعف در منابع دینی بی تردید اساس پیروزی ها و کامروایی ها حاصل کار و تلاش انسانهاست و انسان های کم کار همواره محرومند، لذا قرآن کریم بهره انسان ها را با سعی و تلاش آنها متناسب می داند و می فرماید: و این که برای انسان جز آنچه تلاش کرده بهره ای نیست؛ نجم39 در کنار کار و همت مضاعف داشتن تقوا و عمل صالح اثر مضاعف دارد، قرآن کریم در طلاق2/3 می فرماید: کسی که تقوا را پیشه کند خداوند گشایشی برای او می دهد و از آنجا که گمان ندارد به او روزی می بخشد. طبیعتاً جوامع موفق، جوامع پرکار و دارای روحیه همکاری، تعاون و درستکاری هستند لذا در روایات اسلامی به مسأله کار و تلاش توأم با تقوا برای کسب روزی اهمیت فوق العاده داده شده، حتی دستور داده شده
مسلمانان صبح هر چه زودتر از خانه خارج شوند و دنبال تلاش برای زندگی بروند (وسایل الشیعه ج12، ص50) و از جمله کسانی که دعایشان هرگز به اجابت نمی رسد کسانی هستند که تنی سالم دارند و گوشه خانه نشسته و تنها برای گشایش روزی دعا می کنند: (تفسیر نمونه ج11، ص349)
بی شک کار و تلاش دل مردگی و سستی را دور، و نشاط می آفریند و باعث اشتغال سالم فکری و جسمی می شود، انسان های سیر، بی کار و بی دغدغه تبعات منفی برای جهان ایجاد می کنند. لذا پیشوایان دینی نیز همواره بر کار و تلاش تأکید میکردند و خود نمونه عملی در این زمینه بوده اند
اسلام هم اساس هرگونه بهره گیری مادی و معنوی را در سعی و کوشش مستمر می داند (نجم39) پیشوایان اسلامی برای اینکه به دیگران سرمشقی بدهند در بسیاری از مواقع کارهای سخت و توان فرسا انجام می دادند، از چوپانی گرفته تا خیاطی، کشاورزی و ...
اگر مفهوم تضمین روزی از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسیدن روزی باشد پیامبران و امامان (ع) که از همه آشناتر به مفاهیم دینی هستند نباید این همه برای روزی تلاش می کردند (تفسیر نمونه ج9 ص37)
کار و تلاش در سیره عملی علی(ع)
براساس مستندات تاریخی و سیره نظری و عملی علی(ع)، آن حضرت از دوران نوجوانی در فرصت های مناسب به کارهای گوناگون عملی و فیزیکی اشتغال داشته است. مولی علی(ع) به وسیله کار و تلاش، ضمن تأمین مخارج زندگی خود و خانواده اش، عملا افراد جامعه را به کار و فعالیت در طول زندگی ترغیب می نموده و از این طریق آنان را به ارزش و اهمیت کار و کوشش مستمر متوجه می ساخته است. از جمله روایاتی که در مورد کار و تلاش و اشتغال خود حضرت علی(ع) آمده است، به شرح زیر است.
الف) آب کشیدن از چاه در حدیث چنین آمده است که علی(ع) خودش را اجیر نمود تا اینکه آب از چاه بکشد و برای هر دلوی یک دانه خرما دریافت کند و آن خرماها را جمع کرده و خدمت پیامبر اعظم(ص) آورد و رسول گرامی خدا هم از آن خرماها تناول فرمود. (جامع احادیث الشیعه، ج19، ص14)
ب) اشتغال به کشاورزی حضرت علی(ع) در زمان رسول خدا(ص) برای جهاد قیام می کرد و به کارهای مردم هم رسیدگی می کرد تا زمانی که حضرت رسول گرامی(ص) وفات نمود، و در ضمن رسیدگی به امور مردم، در زمین خود به کشاورزی مشغول بود و از این راه هزار بنده در راه خدا آزاد نمود (مستدرک الوسایل ج2 ص418)
همچنین در ارشادالقلوب دیلمی روایت شده است که علی(ع) هرگاه از جهاد فارغ می شد به آموزش مردم و به قضاوت در میان آنان می پرداخت و هنگامی که از این امور فراغت پیدا می کرد در حیاط خانه خود مشغول به کار می شد و با این حال ذکر خدا را بر زبان داشت و مشغول عبادت بود. (همان)
کم فروشی، عامل فساد و بی اعتمادی در جامعه
کم فروشی یکی از مصادیق بی عدالتی و ظلم است و از نظر اخلاقی، امری ناپسند و از نظر فقهی، گناه و از نظر حقوقی نیز جرم شمرده می شود. از آن جایی که نظام هستی بر پایه عدالت بنیاد گذاشته شده و دست یابی به اهداف آفرینش و فلسفه آفرینش انسان، تنها در هنگام قرار گرفتن انسان و جامعه در این ساختار مستحکم، امکان پذیر و شدنی است، آموزه های قرآنی به عنوان کتاب راهنمای بشر برای رسیدن به این اهداف آفرینش بر آن است که در اشکال گزاره های معرفتی و آموزه های دستوری این شرایط عمومی را فراهم آورد. از این رو بخشی از مباحث آن اختصاص به عدالت در حوزه های اقتصادی دارد.
کم فروشی، مخالفت با سنت الهی نظام هستی، نظامی نیک و احسن است به گونه ای که نمی توان بهتر از آن را در شرایط این چنینی تصور کرد. سنت الهی در آفرینش بر عدالت است و هر کسی از این سنت پیروی نکند و برخلاف آن قرار گیرد، در حقیقت در دام ظلم و ستم افتاده است که نتیجه آن چیزی جز فساد در جامعه نخواهد بود و تحقق فساد در جامعه به معنای حرکت برخلاف فلسفه آفرینش و انسان، محکوم به شکست و نابودی است. از این رو هر جامعه ای که گرفتار اموری چون کم فروشی در حوزه اقتصادی می شود، به سبب سلب اعتماد اجتماعی از آن، در مرحله فروپاشی و نیستی درونی قرار می گیرد و از صفحه روزگار محو می شود.
آثار و احکام کم فروشی قرآن یکی از روش هایی را که در بیان احکام در پیش گرفته، توجه دادن به علت یا حکمت حکم است. از این رو در آیات قرآنی یا روایی، بخشی از حکم، اختصاص به بیان آثار و یا علت ها و حکمت های آن دارد. خداوند در بیان حکم شدید و سخت گیرانه خود درباره کم فروشی که آن را از محرمات الهی دانسته (انعام151 و 152 و هود85 و94 و اسراء35) به برخی از آثار این رفتار ظلمانه اشاره میکند تا این گونه انسان را تشویق به ترک این رفتار کند
خداوند با اعلان حرام بودن کم فروشی در همه شرایع (اعراف85 شعراء176 تا189) و تهدید کم فروشان به عذاب قیامت (هود84 و 85) و نیز عذاب دنیوی (هود84 تا89) بر آن است تا مردم را از آن باز دارد تا دچار تبعات و آثار فساد انگیز آن نشوند و از هدف اصلی آفرینش این گونه باز مانند و سرگرم دنیا و بازیچه های آن شوند
خداوند در آیات 176 تا 189 شعراء به انسان هشدار میدهد یکی از عوامل گرفتاری انسان به عذاب استیصال و نابودی در دنیا، کم فروشی است؛ چنان که اصحاب «ایکه» و مردم مدین از قوم شعیب(ع) این گونه بودند و خود را به عذابی سخت گرفتار کردند و به صیحه آسمانی هلاک شدند. (المیزان، ج10، ص362)
خداوند در آیه نخست مطففین، کم فروشی را عامل گرفتاری در آتش دوزخ دانسته و کم فروشان را در دره ای از دوزخ به عذابی هلاک کننده و دردناک ترسیم می کند (لسان العرب، ج15، ص422) همچنین هلاکت اقوامی چون قوم شعیب به سبب کم فروشی و گرفتاری به عذاب استیصال، برای تاکید به جایگاه بلند عدالت اقتصادی در فروش به میزان و پیمانه از دیدگاه قرآن است. این که کسی به نام عدالت، ریشه عدالت را بزند و یا به نام حقوق بشر، حقوق بشر را ریشه کن کند یا به عنوان پیمانه و ترازو، ریشه عدالت قسطی یا همان عدالت ملموس را بخشکاند، فریبی بزرگ است که جز عذاب خوار کننده و هلاک کننده دنیا و عذاب آخرتی دوزخ و آتش آن نمی تواند، کیفر و مجازات چنین عملی باشد. (شعراء181 تا189 و هود84 تا95)
قبح کم فروشی
براساس آموزههای وحیانی کمفروشی به عنوان یکی از ناهنجاریهای مبتلابه، چه تأثیراتی در جامعه دارد؟ حضرت شعیب در آیه 85 سوره اعراف، قوم خود را پس از دعوت به توحید (که اساس و پایه دین است)، ابتدا به وفای به کیل و میزان و اجتناب از کمفروشی دعوت کرده و آنگاه آنان را از فساد در زمین، بر حذر داشته است چون برخلاف فطرت انسانی است
منظور از فساد در زمین گناهانی است که باعث سلب امنیت مالی و جانی در اجتماع میگردد.«ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین» علت برای این دو دعوت است. زیرا وفای به کیل و وزن و برهم نزدن نظم اقتصادی و اجتماعی، برای جامعه انسانی بهتر است و سعادت دنیا و آخرت جامعه را بهتر تأمین میکند.
عوارض کمفروشی
اساس زندگی اجتماعی، بر مبادله و داد و ستد است. بدین جهت افراد اجتماع در شئون اقتصادی زندگی، به ناچار باید دارای روحیه تعاون و همکاری باشند. از روشنترین مصادیق این مبادله و داد و ستد،معاملات مالی است، به خصوص معاملاتی که کالای آن دارای وزن و حجم است
پس معاملات و خرید و فروش، از ارکان حیات اجتماعی انسان است. حال اگر در معاملهای از راه کمفروشی و ندادن حق مردم، به کسی خیانتی شود، تدبیر او در زندگیاش تباه و محاسبه و اندازهگیری او در مسائل مادی زندگی اشتباه میشود. اگر این مرض (کمفروشی و ندادن حق مردم) همگانی شود کل تدبیر و نظام معیشتی اجتماع، دچار فروپاشی میشود، بنابراین، ارکان حیات زندگی اجتماعی متلاشی خواهد شد. (المیزان، ج 10، ص 543) از طرف دیگر اعتماد عمومی از میان میرود و جامعه از نظر اخلاقی و اجتماعی دچار تزلزل میگردد و سقوط میکند.
کمکاری مصداق کمفروشی
یکی از مصادیق کمفروشی، کم کاری است، یعنی هر کسی که تعهد خدمت در سازمانی میدهد در حقیقت بخشی از ساعات فعال عمر خود را به آن سازمان میفروشد، حال اگر در این مدت، کمکاری کند، در واقع از وقت فروخته شده خود، کم گذاشته است. متأسفانه مسألهکمکاری، دامنگیر جامعه ما بخصوص بعضی از افراد شاغل در ادارات و ارکانهای دولتی است. باید دانست، شخصی که در قبال مثلاً هشت ساعت کار، فلان مقدار حقوق میگیرد، باید هشت ساعت کار کند وگرنه از نظر شرعی در مقابل حقوقی که از بیتالمال مسلمین میگیرد مسئول است.
رابطه کار وعبادت
کار هدفمند در اسلام امری مقدس است. شاید تعبیر تقدس برای کار، از نظر عده ای زیاده روی در بیان اهمیت و ارزش کار باشد، ولی وقتی به آموزه های قرآنی مراجعه می شود، این معنا قابل اثبات است که کار هدفمند، نه تنها عبادت بلکه عبادتی بزرگ است که خلقت آدمی به همین هدف و حکمت بوده است.
بسیاری از مردم واژه مقدس عبادت و بندگی را در نماز می شناسند و با آن تطبیق می کنند، ولی وقتی در آموزه های قرآنی تامل و دقت می شود، معلوم می شود که انسان تنها با کار هدفمند است که می تواند حق بندگی و عبادت را ادا نماید؛ چرا که نماز تنها زمانی معنای واقعی خود را به عنوان عبادت به دست می آورد که در شبکه ای قرار گیرد که کار هدفمند آن را مدیریت می کند. در مطلب حاضر چرائی عبادی بودن کار هدفمند و ارتباط میان کار وعبادت در اسلام مورد بررسی قرار گرفته است.
دلایل و شواهد قرآنی بر عبادی بودن کار
دلایلی که برای اثبات عبادت بودن کار می توان آورد، بسیار است. از جمله مهمترین دلایل می توان به مساله خلافت انسان اشاره کرد. خداوند هنگامی که انسان را آفرید برای او اهداف متعدد و متنوعی بیان کرد که از جمله آنها خلافت است. انسان برای اینکه مسئولیت خلافت الهی خود را فهم کند، لازم است که به خداوند بنگرد و ببیند که مستخلف عنه یعنی خدا چه می کند و چه مسئولیتی دارد تا او نیز به عنوان خلیفه و جانشین ،همان کار و مسئولیت را به عهده گیرد.
خداوند دارای صفات و اسماء بسیاری است که هر یک از این اسماء و صفات، بیانگر کار و مسئولیت او در هستی است؛ چرا که هستی ،محل بروز و ظهور اسماء و صفات الهی است.
با مراجعه به آموزه های قرآنی این معنا ثابت است که خداوند همه اسماء و صفات را به این خلیفه خود تعلیم داده و انسان دارنده همه صفات و اسمای الهی است.(بقره۳۰ و ۳۱)
از آنجایی که همه صفات الهی در اسم «الله »ظهور و بروز کرده و این اسم، مستجمع همه صفات و اسمای الهی است، پس انسان خلیفه الله است و می بایست با دارندگی همه اسماء و صفات الهی به عنوان جانشین خدا این مسئولیت عظیم را به عهده گیرد که همین مساله موجب شگفتی و اعتراض فرشتگان و برخی از موجودات دارای اختیار چون ابلیس می شود و از همان آغاز برای انسان مشکلاتی برای عهده گرفتن این مسئولیت الهی و خلافت الهی به وجود می آید.(بقره۳۰ تا ۳۸)
از مهم ترین صفات الهی، آفریدگاری و پروردگاری الهی است. پس انسان می بایست در این دو صفت الهی به عنوان خلیفه نیز عمل کند و به عنوان مظاهر الهی، در این دو حوزه وارد شود. این بدان معناست که انسان همواره باید در کار و فعالیت آفرینش و پرورش باشد؛ چرا که خداوند همواره در کار است.(الرحمن۲۹)
از اسامی خداوند ،فعال یعنی بسیار کار کننده است.(هود۱۰۷؛ بروج۱۶) بی گمان خداوند از هر موجودی به صفت کارگر سزاوارتر است؛ زیرا هر گز خداوند بیکار نیست و هیچگاه خستگی، تنبلی،(فاطر۳۵؛ ق۳۸) خواب و چرت(بقره۲۵۵) و مانند آن ندارد و همواره در کار تدبیر امور است.(رحمن۲۹)
انسان به عنوان خلیفه الهی نیز این گونه است و هرگز نمی تواند دست از کار بردارد و بیکاری و تنبلی پیشه گیرد، هر چند که عواملی چون خستگی بدن عاملی است که نیازمند استراحت می شود تا خود را برای ادامه کار بازسازی کند و تلاش روزانه خویش را دوباره از سرگیرد.(نباء۹ و۱۰ مزمل۷)
از دیگر دلایل و شواهد قرآنی می توان به هدف دیگر خلقت انسان اشاره کرد که در آیه ۶۱ سوره هود بیان شده است. خداوند بصراحت در این آیه می فرماید: هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا؛ اوست که شما را از زمین پدید آورد و خواست که آن را آبادان کنید.
علامه طباطبایی در ذیل آیه می فرماید: و کلمه” عمارت” (بر خلاف کلمه” خراب” که به معناى از اثر انداختن چیزى است)، به معناى آباد کردن چیزى است تا اثر مطلوب را دارا شود، مثلا مىگویند:” عمر ارضه” یعنى فلانى زمین خود را آباد کرد، و مضارع آن” یعمر” و مصدرش ” عمارة” است، قرآن کریم مىفرماید:” وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ” و گفته مىشود:” عمرته فهو معمور- من آن را آباد کردم پس معمور شد”، باز در قرآن کریم مىخوانیم:” وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها- آنچه اینان زمین را آباد کردند پیشینیان بیش از اینها آباد کردند” و نیز در قرآن کریم از مشتقات این ماده نام بیت المعمور را مىخوانیم و وقتى گفته مىشود:” اعمرته الارض” و همچنین اگر گفته شود:” استعمرته الارض” معنایش این است که من زمین را به دست فلانى سپردم تا آبادش کند، در این معنا نیز در قرآن کریم مىخوانیم:” و استعمرکم فیها” .
بنا بر این، کلمه” عمارت” به معناى آن است که زمین را از حال طبیعی اش برگردانى و وضعى به آن بدهى که بتوان آن فوایدى که از زمین مورد انتظار است را استفاده کرد، مثلا خانه خراب و غیر قابل سکونت را طورى کنى که قابل سکونت شود و در مسجد طورى تحول ایجاد کنى که شایسته براى عبادت شود و زراعت را بگونه ای متحول سازى که آماده کشت و زرع گردد و باغ را به صورتى در آورى که میوه بدهد و یا قابل تنزه و سیر و گشت و تفریح گردد، و کلمه” استعمار” به معناى طلب عمارت است به این معنى که از انسانى بخواهى زمین را آباد کند به طورى که آماده بهره بردارى شود، بهرهاى که از آن زمین، توقع و انتظار مىرود.
بنا بر آنچه گذشت معناى جمله” هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها” (با در نظر داشتن اینکه کلام افاده حصر مىکند) این است که خداى تعالى آن کسى است که بر روى مواد زمینی، این حقیقتى که نامش انسان است را ایجاد کرد و سپس به تکمیل آن پرداخت و آن را اندک اندک تربیت کرد و در فطرتش انداخت تا در زمین تصرفاتى بکند و آن را به حالى در آورد که بتواند در زنده ماندن خود از آن سود ببرد و احتیاجات و نواقصى را که در زندگى خود به آن برمىخورد برطرف سازد.
بنابراین، یکی از اهداف و حکمت های خلقت آدمی، به عنوان خلیفه الهی و کارگزار و جانشین همه صفات و اسمای خداوندی این است که زمین را آباد سازد و هر موجودی را به کمال بایسته و شایسته اش برساند و در نقش ربوبیت ظهور پیدا کند.(آل عمران، آیه ۷۹)
البته این هدف هرگز با هدف اصلی و غایی خلقت انسان که در آیه ۵۶ سوره ذاریات آمده است تنافی ندارد که خداوند در آن می فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ جز برای عبادت و پرستش خودم ،جن و انس را نیافریدم؛ چرا که انسان از طریق عبودیت، صفات الهی را در خود ظهور می دهد و متاله و سپس ربانی می شود و قابلیت خلافت کامل را پیدا می کند
افزون بر اینکه اطاعت از خداوند و انجام ماموریت خلافت الهی از طریق کار هدفمند و آبادانی زمین، همان عبادت الهی است؛ زیرا عبادت جز به معنای حرکت انسان در طریق اهداف آفرینش و انجام ماموریت نیست که عقل و وحی بدان حکم می کند.
از دیگر شواهد و دلایل این معنا می توان به همراه کردن ایمان به غیب و اعتقادات با نماز و زکات و انفاق اشاره کرد. نماز و زکات و انفاق از اموری است که نیازمند کار است. بهویژه اگر کسی بخواهد انفاق مالی کند و زکات بدهد می بایست نخست کار و تولید و درآمد داشته باشد تا بتواند انفاق کند و این گونه است که انسان رستگار می شود؛ زیرا هدف الهی را برآورده کرده و در مسیر بندگی و عبادت گام برداشته است.(بقره۱ تا ۵)
بنابراین، میان عبادت واقعی با کار و تولید و انفاق مالی پس از تولید وکسب درآمد ، ارتباط تنگاتنگی است و اصولا انسان برای کار هدفمند آفریده شده است که بخشی از این مفهوم با آبادانی زمین با کار هدفمند تحقق می یابد.
کار هدفمند، عبادت محض
با توجه به دلایل و شواهد پیش گفته که در آیات و روایات آمده است، می توان این معنا را اثبات کرد که کار هدفمند مانند آبادانی زمین و نیز تولید برای انفاق و کمک به محرومان و سائلان و نیازمندان، از عبادات محض است؛ چرا که نشانه بندگی و عبودیت انسان است
انسانی که همواره به آبادانی زمین بر اساس مسئولیت و ماموریت الهی می پردازد و بر این باور است که خداوند او را آفریده است تا به عنوان خلیفه الهی به آبادانی زمین بپردازد، در حقیقت بنده خوب خداوند است که جز انجام وظیفه و تکلیف به چیز دیگری نمی اندیشد.
این در حالی است که برخی از مردم کار کردن را اتلاف عمر می دانند، در حالی که هر کاری که موجب آبادانی زمین شود، عبادت محض است به شرط آنکه این کار و مسئولیت را به عنوان ماموریت و تکلیف الهی بداند.این گونه است که تقرب به خداوند با کار کردن معنا می یابد و انسان با چنین نیت خیر و نیکی محبوب خداوند می شود.
کار کردن و دنیاگرایی
برخی به این توهم گرفتار هستند و این گمان باطل را دارند که کار کردن به معنای دنیا گرایی است و در مقابل، تنبلی و کار نکردن را عین عبادت و زهد می دانند و گمان می کنند کسی که همیشه مشغول به کار هدفمند است، گرفتار دنیا گرایی است. در حالی که بر اساس آموزه های قرآنی و روایی، نه این کار هدفمند دنیا گرایی است و آن بیکاری و تنبلی به معنای زهد ورزی است.
زهد در آموزه های قرآنی به معنای ترک محرمات و عمل به واجبات است و در یک معنای دیگر به معنای عدم حرص و ولع به دنیا و مادیات برای استفاده است؛ نه به معنای بیکاری و تنبلی؛ چرا که انسان های بیکار و تنبل به دنیا حرص و ولع دارند و اگر آب گیرشان بیاید شناگر ماهری هستند.
با نگاهی به فرهنگ پیشوایان دین اسلام از جمله امیرمومنان(ع) می توان معنای زهد واقعی را دریافت. امیرمومنان علی(ع) با آنکه در زهد و ورع در اوج کمال قرار دارد هر روز به کار نخلستان می رفت و چاه حفر می کرد و نخل می کاشت و نخلستان های بسیاری را آباد و وقف مردم محروم و نیازمند کرد.
امامان معصوم(ع) در کار و کارگری فعال بودند بگونه ای که برخی از مردم به ایشان طعنه می زدند و ایشان را به زهد باطل دعوت می کردند.
روزی حضرت امام جعفر صادق (ع) جامه زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم کار کردن و بیل زدن بود، چنان فعالیت کرده بود که سراپایش را عرق گرفته بود. در همین حال بود که مردی به نام ابوعمرو شیبانی وارد شد و امام را در آن رنج و تعب مشاهده کرد، پیش خود گفت شاید علت اینکه امام شخصا بیل به دست گرفته و متصدی کار شده این است که کسی دیگر نبوده که انجام دهد و امام از روی ناچاری، خودش بیل را به دست گرفته و مشغول کار شده است، لذا جلو آمد و عرض کرد: این بیل را به من بدهید تا من این کار را انجام دهم. امام حاضر نشد و فرمود نمیدهم
بعد برای آنکه به طرف بفهماند که بیل به دست گرفتن من روی اجبار و ناچاری نبود، فرمود: "من به طور کلی دوست میدارم که مرد در راه تحصیل روزی رنج بکشد و آفتاب بخورد. ”
در قرن دوم هجری، مردمی پیدا شدند که افکار منحرفی پیدا کردند. یکی از افکار منحرف آنها این بود که کار و فعالیت را منافی با تقوا و دیانت میدانستند. این دسته از مردم وقتی که میدیدند ائمه اطهار علیهم السلام کار میکنند و زحمت میکشند، زراعت و تجارت میکنند، حفر قنات و یا درختکاری میکنند، این کار را بر آنها عیب میگرفتند.
در همین رابطه محمد بن منکدر مى گوید(وی از رجـال عـامـّه اسـت کـه نـسـبـت بـه اهـل بـیت (ع ) اظهار تمایل و دوستى مىکرد . او گرایشهاى صوفیانه داشت ، بدین جهت کار و تـلاش را رهـا کرده به عبادت روى آورده بود . شاید پاسخ امام (ع ) تعریضى بر روش عملى وى باشد):
در یـکـى از روزهـاى گـرم بـه اطـراف مـدینه رفتم . ناگاه محمد بن على را دیدم که با بدنى فـربـه و بـا کـمـک دو تـن از خـدمـتـکـارانـش ـ در آن هـواى گـرم ـ مـشـغـول کـار اسـت
با خود گفتم بروم و این مرد را که گویا از بزرگان قریش است و در این هـواى گـرم و با این حال در جستوجوى دنیاست ، موعظه کنم . نزدیک او رفتم و سلام کردم . او با زحمت ـ در حالى که بشدّت عرق مى ریخت ـ جواب سلامم را داد.
گفتم : خدا کارهایت را سامان دهد! چرا بزرگى چون شما در چنین شرایطى به فکر دنیا و طلب مال باشد! براستى اگر مرگ در چنین حالتى به سراغ شما بیاید چه خواهید کرد؟
امام (ع )فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنین حالتى مرگ به سراغم آید درست در حالت اطاعت از خـدا و بـنـدگى او به سراغم آمده است. تا بدین وسیله از تو و دیگران بى نیاز گردم . از مرگ آنگاه بیمناکم که در حال معصیت و نافرمانى خدا برسد.
(با شنیدن این سخنان پند دهنده ، به آن حضرت ) عرض کردم : خداى رحمتت کند! من خواستم شما را موعظه کنم ولى شما مرا پند دادید.( کـشـف الغـمـه ، ج ۲ ، ص ۱۲۵ ؛ مـناقب ، ج ۴ ، ص ۲۰۱ و بحارالانوار ، ج ۴۶ ، ص ۲۸۷ .)
امامان معصوم(ع) کار می کردند و با تولید و کار خویش هم خود را نیازمند کمک دیگران نمی کردند و هم به دیگران کمک می کردند. بنابراین، کار کردن به معنای دنیاگرایی نیست؛ چنانکه تنبلی و بیکار ماندن مترادف زهد ورزی نیست.
کار دایمی برای انجام وظیفه الهی
هر انسان مسلمانی با توجه به هدف خلقتی که خداوند در آیه ۶۱ سوره هود بیان کرده ، مکلف است تا کار کند و در آبادانی زمین بکوشد. چنین کار هدفمندی که با تقرب به خدا و انجام ماموریت و تکلیف انجام می گیرد عبادت محض است و خداوند چنین فردی را به عنوان خلیفه خود می پذیرد و پاداش خیر در دنیا و آخرت می دهد.
هر انسانی تا زمانی که زنده است می بایست کار کند و کارهای هدفمند را به عنوان تکلیف الهی و هدف خلقت انجام دهد
بنابراین از انباشت تولید و ثروت نباید هراسان باشد؛ زیرا چنین افرادی با توجه به اینکه حقوق مالی از جمله زکات و خمس و صدقات و انفاق و احسان مالی را به طور کامل ادا می کنند، هرگز ثروتی نمی اندوزند و اگر هم اندوخته باشند آن را سرمایه تولید و کار بیشتر قرار می دهند؛ چرا که هرگز دنیا ایشان را فریب نمی دهد بلکه دنیا را ابزاری برای رشد خود می دانند که می توانند در آن استعدادهای اسمایی و خدایی خود را بروز دهند و خدایی و ربانی شوند.
اگر هر مسلمانی به کار و تولید و کارگری به این شکل می نگریست که قرآن و فرهنگ اسلامی بیان کرده است، ما مسلمانان اکنون جهانی آباد داشتیم بهگونه ای که همگان جامعه اسلامی را الگوی رفتاری خود قرار می دادند تا همانند مسلمانان فکر و زندگی کنند.
الگوهای کار و تلاش
کارکردن در سیره پیامبراسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است؟ لطفا به نحو اجمال توضیح دهید. پیامبراعظم(ص) و ائمه معصومین(ع) که عابدترین انسان ها بودند نه تنها در گفتار و توصیه به دیگران- که در عمل و رفتار خود به کار کشاورزی و فعالیت های تجاری می پرداختند و عملا امت اسلامی و پیروان خود را به تلاش و کار هرچه بیشتر فرامی خواندند- هنگامی که یکی از اصحاب امام رضا(ع) آن حضرت را هنگام کارکردن بر روی زمین و در حال عرق ریختن دید با تعجب پرسید: فدای شما شوم، کارگران کجایند که شما خود مشغول کار هستید؟
امام پاسخ دادند: ای علی ابن حمزه، کسانی که بهتر از من و پدرم در روی زمین هستند با دستان خود کار کردند. پرسیدم: آنها چه کسانی اند؟ حضرت فرمود: آنها پیامبر(ص) و علی(ع) و تمام اجداد من هستند. آنها با دستان خود کار می کردند. کار، از جمله اعمال پیامبران و اوصیاء و صالحان محسوب می شود. (وسایل الشیعه، ج17،ص39)
آن بزرگواران و فرزانگان درعین حالی که نیاز اقتصادی به کارکردن خود نداشتند و حتی در صورت نیاز یاران، غلامان و کارگرانی در اختیار داشتند که برای آنها کار کنند، اما عمدا خود مشغول به کار می شدند تا هم از فضیلت کار و تلاش برخوردار شوند و هم عملا الگویی تمام عیار برای شیعیان و پیروان خود باشند.
در نمونه ای دیگر وقتی یکی از اصحاب امام صادق(ع) آن حضرت را درحال کارکردن مشاهده می کند، می گوید: فدای شما شویم، اجازه دهید این کار را با غلامان شما انجام دهیم. حضرت پاسخ دادند: خیر، مرا رها کنید. من دوست دارم خداوند مرا در حال کارکردن با دستان خود ببیند و با تحمل رنج و دشواری، رزق حلال خود را به دست آورم. (همان، ص40)
همچنین یکی دیگر از اصحاب امام صادق(ع) وقتی آن حضرت را در یکی از روزهای گرم تابستان در اطراف مدینه مشغول کارکردن دید با تعجب پرسید: جانم فدای شما! شما با اینکه در نزد خداوند دارای منزلت و از نزدیکان رسول خدا(ص) هستید، چرا در چنین روز گرمی خود را به زحمت انداخته اید؟ حضرت پاسخ دادند: برای به دست آوردن رزق خود خارج شده ام تا از انسان هایی همانند شما بی نیاز شوم. (همان، ص20)
محمدابن منکدر، یکی از معاصران امام محمدباقر(ع)، روزی آن حضرت را درحال کارکردن و عرق ریختن در ساعات گرم روز و در حوالی مدینه مشاهده کرد
از اینکه آن حضرت را در سنین بالا و در چنین ساعت و حالتی دید آزرده شد و به قصد نصیحت کردن امام، خود را به آن حضرت رساند و عرض کرد: «خداوند کار شما را سامان کند. پیرمردی از پیرمردان قریش در این ساعت از روز و در چنین حالتی در طلب دنیا (می بینم) اگر اجل شما در این حال فرارسد، چه خواهیدکرد؟ امام حکیمانه پاسخ داد: «اگر مرگ من دراین حال فرا رسد، درحال اطاعت خدا خواهم بود که با این عمل، خود و خانواده ام را از تو و از مردم بی نیاز کرده ام. اگر مرگ من در حال انجام نافرمانی خداوند برسد، در آن صورت ترسان و نگران خواهم بود.
او بی آنکه پاسخی برای امام داشته باشد، گفت: رحمت خدا بر شما باد راست گفتید، من خواستم شما را نصیحت کنم، اما شما مرا نصیحت کردید. (همان، ص19)
بنابراین کارکردن امامان معصوم(ع) صرفا برای امرار معاش و تحصیل درآمد و روزی نبود بلکه اساسا از نظر آن بزرگواران، کارکردن و تحمل رنج و مشقت آن، موضوعی مطلوب و عبادتی بی بدیل محسوب می شود که بدون توجه به نتیجه اقتصادی آن، به تنهایی از جمله عبادات و وسایل تقرب به حق تعالی محسوب می شود. علاوه بر آنکه نتایج اقتصادی و اجتماعی کار در رفاه حال مردم تأثیرگذار است، کارکردن برای خدمت رسانی به خلق خدا و رفع نیازهای آنان، عبادتی بزرگ به شمار می آید
به عنوان نمونه حفر پانصد حلقه چشمه و قنات و هدیه آن به نیازمندان، و آزادشدن هزار برده در اثر کارکردن علی(ع) از این جمله است. (همان، ص37) آن بزرگوار دل خوش داشت که رنج کارکردن و تلاش معاش او، در منظر حق تعالی صورت پذیرد و برای اینکه خداوند شاهد و گواه رنج معاش او باشد، به کار و تلاش می پرداخت. (همان، ص23)
روش قرارداد نویسی مالی در بلندترین آیه قرآن هدایت عامه قرآن
دوستداران قرآن میدانند بخش مهمی از آیات و حتی برخی از سوره ها پیرامون مال که در قرآن تعبیر به خیر شده (عادیات8) و مسائل و روابط مالی، تجاری و اقتصادی است
آیه 282 مبارکه بقره از آن آیات بلند قرآن است این مطلب اختصاص به شرح اجمالی آن یافته است وگرنه آیات دیگری و بسیار مهم تر از این که حقوق و وظایف مالی ما نسبت به یکدیگر مانند خمس و زکات طریقه کسب درآمد و صرف آن و... بیان می کند نیز وجود دارند.
انواع قرار دادها
اگر نگاهی کلی به معاملات و قراردادهای مالی بیندازیم این قراردادها یا به صورت نقدی انجام می شوند و یا به صورت نسیه و قرض و به اصطلاح «مدت دار»
طرفین قرارداد با چه ضمانت چارچوب و ساز و کاری و به ویژه طلبکار به یکدیگر اطمینان می کنند؟ اینجا آیین نامه ای دارد که این آیه عهده دار بیان آن است آیین قرارداد نویسی مالی یا ایهاالذین امنوا عبارتی است که آیه با آن آغاز می شود و این عبارت خطاب به یکایک افراد امت اسلامی است
پس از این خطاب، آیه شریفه به سخن اصلی ما یعنی تنظیم و تدوین یک چارچوب و آئین نامه برای معاملات مالی مدت دار می پردازد
کلام نخست در این مسیر «نوشتن» شرح معامله و قرارداد در روی برگه است که با عبارت فاکتبوه این مقصود خود را می رساند
بنابراین می توان گفت نوشتن توافقات این قرارداد نخستین ماده از این آیین نامه مالی است و کار نوشتن و ثبت این امر نه توسط طرفین قرارداد بلکه فرد سومی که قرآن از آن به عنوان «کاتب» نویسنده یاد می کند انجام شود ولیکتب بینکم کاتب شخص نویسنده نباید از نوشتن و تنظیم متن قرارداد چنان که خداوند به او آموخته خودداری کند
بلکه با این توانایی خدادادی قدمی در این راه بردارد و همچنین مراقب باشد که مبادا در هنگام ثبت قرارداد، عدالت را رعایت نکند.
قرآن به این بسنده نمی کند؛ برای همین به نویسنده توجه میدهد که این نگارش برحسب آن چه بدهکار و نه طلبکار املا می کند، املا به معنی این است که یکی بخواند و قرائت کند و دیگری عینا بنویسد و لیملل الذی علیه الحق .
و لیکتب بینکم کاتب بالعدل فرد بدهکار نیز باید عین واقع را بیان و املا کند، یعنی درست همان مبلغ را که بدهکار است و زمان و نحوه دقیق بازپرداخت آن را که با طلبکار به توافق رسیده اند
این دو عمل یعنی گام بلند دیگری است در جهت اطمینان بخشی و لازمه این کار این است که هر دوی آن ها از تقوای الهی برخوردار باشند واتقوالله ربه یکی در زبان و گفتار و دیگری در قلم و نوشتار
در این میان ممکن است فرد بدهکار به علت سفاهت کم خردی یا ناتوانی به تعبیر قرآنی ضعیفا و یا لکنت زبان، لالی و در مجموع بی سوادی لایستطیع ان یمل نتواند از عهده املای متنی که طبق آیین نامه بر گردن اوست برآید که در این صورت قرآن با پیش بینی این حالت، وظیفه این کار را بر عهده ولی او نهاده است فلیملل ولیه
شخص سرپرست همانند نویسنده و بدهکار امر مهمی را که نباید فراموش کند و نادیده بگیرد و در تنظیم بند بند این سند قرآن خیلی بر آن تاکید دارد رعایت عدالت است تا مبادا به حقوق فرد تحت سرپرست خود و همین طور طلبکار آسیبی برسد فلیملل ولیه بالعدل
آیا با پیمودن دقیق این روند، تمام جوانب اطمینان و احتیاط حاصل شده است؟ ظاهرا آری، ولی نظر قرآن چیز دیگری است زیرا آیه در ادامه به مرحله مهم دیگری از این سازوکار و چارچوب اشاره می کند و آن مرحله که می توان از آن به عنوان ماده دوم این آیین نامه به همراه بندهای خود یاد کرد
گرفتن شاهد» توسط طرفین این نوع قراردادهاست تعداد شاهدان یا گواهان باید دو نفر و ترجیحا مرد مسلمان و عاقل باشند و استشهدوا شهیدین من رجالکم و اگر استثنائا دو مرد نبود حتما یک مرد به همراه دو زن باشند فرجل و امرتان و همه گواهان باید از افرادی باشند مورد اطمینان و امین که این فراز قرآن ممن ترضون من الشهدا بیانگر آن است
گواهان نیز به نوبه خود وظیفه دارند تا به هنگام دعوت از آن ها در هنگام معامله و امضای آن حاضر بوده و شهادت دهند و لایأب الشهدا اذا مادعوا این ماده یعنی گرفتن گواه جنبه تقویتی و مکمل ماده پیشین یعنی ثبت و تنظیم قرارداد با آداب و احکام آن که در سند نمود می یابد را دارد
چرا که شاهد به عنوان سند زنده و گویا در مقابل و در کنار سند مکتوب و املا شده قرار می گیرد و چنان که به هر دلیلی آن سند از اعتبار افتاد یا از بین رفت شاهدان جای آن را پر می کنند و این آن ها هستند که اگر از ویژگی ها یاد شده برخوردار باشند نمی گذارند حقی پایمال شود
تازه این روند در قراردادهای مدت داری که مبلغ آن اندک و ناچیز است و زمان بازپرداخت آن هم کوتاه است، باید طی شود و از این حیث نباید هیچ فرقی با قراردادهای مالی مدت دار بلند با مبلغ زیاد داشته باشد
این خواسته ای است که آیه در ادامه به آن اشاره می کند و لاتسئموا أن تکتبوه صغیراً أو کبیراً الی أجله و دلیل این همه سخت گیری را هم به این می داند که این کار نزد خداوند عادلانه تر ذلکم أقسط عندالله برای شهادت استوارتر و أقوم للشهاده و همینطور مصون ماندن از تردید نزدیک تر است و أدنی ألاترتابوا
مطمئناً انجام دقیق این آیین نامه با این سازوکار که در کنار آن حتماً باید اصل عدالت و تقوی هم باشد، اطمینان قطعی را برای هر یک از طرفین قرارداد حاصل می کند- طلبکار را از این که بدهکار از بازپرداخت دین خود شانه خالی کند و بدهکار را از این که مبادا در آینده طلبکار ادعای گزافه کند.
در روایات آمده است که: اگر فردی در معامله سند و شاهد نگیرد و مالش در معرض تلف قرار گیرد، هرچه دعا کند، خداوند مستجاب نمی کند و می فرماید چرا به سفارش من عمل نکردی (کنزالدقائق، ج2 ص467)
تجارت نقدی
اما با این بیان این آیین نامه تقریباً به پایان می رسد. و فقط می ماند معاملات نقدی «تجاره حاضره» که از نظر آیه ایرادی به این که آن را ثبت کنیم و برای آن سند تهیه کنیم وارد نیست فلیس علیکم جناح الا تکتبوها ولی در این گونه معاملات سزاوار و شایسته است که شاهد بگیریم و همچنین امنیت، آبرو، کرامت و حقوق شخصی نویسنده و شاهد که در این اقدام خداپسندانه شرکت کرده اند به هیچ وجه نباید از سوی طرفین قرارداد ضایع شود و لایضار کاتب و لاشهید که این کار نوعی نافرمانی خدا و فسق است فانه فسوق یکم
عظمت به این که قرآن واقعاً کتاب هدایت است و هدایت او همه جانبه و فراگیر، حتی از کوچکترین موارد مورد نیاز برای هدایت بشر چنان که خود می فرماید (انعام83) خودداری نکرده است و شرط دست یابی به این مهم جز با عمل به دستورات و آموزه های آن امکان پذیر نخواهد بود. (طه321)