تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

Image result for ‫غدیر‬‎

زیارت امیرالمومنین غدیریه از زبان امام هادی علیه السلام . مستندات قرآنی 

غدیر . اسناد از اهل تسنن غدیر . اثبات خطبه غدیر  

غدیر استمرار رسالت محمدی . عید ولایت و سیاست و دخالت مردم در حکومت. آداب غدیر  

غدیر خم و اهمیت حجه الوداع . یاس ابلیس در غدیر . شعر غدیر قیام فاطمی 

خطبه غدیر، پیام غدیر. انکار غدیر. غدیر سر آغاز بیداری اسلامی  

غدیر در مسلخ سقیفه. ظهور فتنه در ماجرای سقیفه .  

غدیر در کلام حضرت زهرا(س). فاطمه در مقام دفاع از ولایت و شهید راه ولایت خطبه فاطمیه . فلسفه آفرینش... 
 

مطالب غدیر
http://m5736z.blog.ir/post/Qadir1

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir2

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir3

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir4

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش هشتم :   امیرمؤمنانعلیه السلام، استمرار رسالت و نفس پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبرصلی الله علیه و آله بارها در تعابیر گوناگون جایگاه امیرمؤمنان علیعلیه السلام را در رسالت خویش بیان کرده و با تعبیر معروف خود بویژه در حدیث منزلت، شراکت آن حضرت را در رسالت اعلام می‌کند؛ در قرآن بصراحت امیرمؤمنان علیعلیه السلام را نفس پیامبرصلی الله علیه و آله دانسته که به یک معنا وحدت و یکتایی و یگانگی وجودی آنان را حتی در مرتبه نفس بیان می‌کند.

اما آنچه در اینجا مورد نظر است، تأکید بر خلافت ظاهری ایشان است که البته در ادامه همان یکتایی و یگانگی نفس است. روز عید غدیر اعلام رسمی و اعلان آشکار یک امر باطنی در قالب ولایت و امارت است و همین مسئله برای ابلیس و شیاطین انسی و جنی بس گران آمده است؛ زیرا تا زمانی که امر باطنی ظهوری نیافته حجت برای بسیاری تمام نشده و با اظهار علنی آن امر باطنی، هرگونه اعتذار و توجیهی در مخالفت با ولایت امیرمؤمنان علیعلیه السلام به معنای کفر و ارتداد خواهد بود؛ چرا که حجت بالغه الهی به اتمام و اکمال رسیده و هر نفسی می‌داند که عذر او بیهوده است.

حقیقت نفس پیامبر بودن خداوند در آیه 61 آل‌عمران که به آیه مباهله مشهور است، از حقیقتی پرده برمی‌دارد که برای بسیاری سنگین و دشوار است. در این آیه بصراحت از امیرمؤمنان علیعلیه السلام به عنوان نفس پیامبرصلی الله علیه و آله تعبیر شده و بیانگر حقیقتی است که خداوند بدان آگاه است و آن را این‌گونه به انسان‌ها گوشزد می‌کند. واژه نفس دارای معنای است که از جمله آنها به ذات اشاره کرد. در آیات 12 و 54 انعام واژه نفس را به همین معنا بر خود اطلاق می‌کند. از دیگر معانی نفس همان روان آدمی است. (اعراف، 189) چنانکه از روایات متواتری که درباره مقام وحدت و اتحاد نور پیامبرصلی الله علیه و آلهو امیرعلیه السلامآمده این معنا اثبات شده که نور آن دو، یکتا و یگانه است: اول ما خلق‌الله نوری، ثم فتق منه نور علی فلم نزل نتردد فی‌النور حتی وصلنا حجاب‌العظمه فی ثمانین الف الف سنه، ثم خلق‌الخلائق من نورنا، فنحن صنائع‌الله و الخلق بعدلنا صنائع؛ اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور من بود، آنگاه نورعلی را از آن نور جدا کرد و ما همچنان در نور بودیم تا اینکه در طی 80.000.000 سال به حجاب عظمت رسیدیم. آنگاه خداوند خلائق را از نور ما خلق کرد و لذا ما مصنوع خدائیم و خلائق مصنوع ما هستند. (مشارق انوار الیقین، ص39) اظهار این معنا در کلام‌الله و نیز کلمات پیامبرصلی الله علیه و آلهبه اشکال گوناگون صورت گرفته است؛ ولی آنچه اساسی است و تأثیر شگرف در موضوع خلافت انسان در زمین دارد، همین وجه خلقی و ظاهری آن است. از این‌رو پیامبرصلی الله علیه و آلهبر آن است تا با عناوینی چون اخوت و حدیث منزلت، این یگانگی روحی میان خود و امیرمؤمنان علیعلیه السلام را به گوش مردم برساند.       

وصایت نهفته در نفس پیامبر این نسل علیعلیه السلام نوری است که با ازدواج فاطمهعلیهاسلام کوثری شد. این نسل به حکم الهی از هرگونه پلیدی در امان مانده و از سوی خداوند تطهیر شده و به مقام عصمت مطلق رسیده است. (احزاب 33)

هنگامی که پیامبرصلی الله علیه و آله خواست تا در پایان ماموریت خویش، اعلان وصایت نماید، دشمنان و کافران و شیاطین جنی و انسی، دست به دست هم دادند، تا این ماموریت الهی انجام نشود و با ترور پیامبرصلی الله علیه و آله وصایت در ولایت را از میان بردارند. قرآن گزارش میکند که پیامبرصلی الله علیه و آله میبایست این ماموریت را انجام دهد و ابلاغ حکم ولایت وصی را به گوش مردمان برساند؛ چرا که در غیر این صورت گویی هیچ کاری انجام نگرفته و ماموریت، ابتر و ناتمام به پایان رسیده است.

چگونگی «جان پیغمبر» بودن امیرمؤمنانعلیه السلام جان علی در جان پیغمبر قرار دارد. این نه تنها در آیه مباهله است که فرمود: علی به منزله نفس ماست، و انفسنا و انفسکم (آل عمران16) بلکه از ضمیمه کردن خطبه نهج البلاغه با آیه قرآن استنباط می شود. در نهج البلاغه حضرت یک ادعائی دارد، چون معصوم است و ما ینطق عن الهوی (نجم/ 3 است، مقبول است ؛ و مشابه این ادعا را هم خود پیغمبر درباره علیعلیه السلام بیان کرد. در خطبه معروف قاصعه فرمود: انی اری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه  نهج البلاغه/ خطبه 291(قاصعه) من بوی وحی را می شنوم، من نور وحی و رسالت را می بینم و بوی نبوت را استشمام می کنم. در همان خطبه دارد که رسول اکرم به علی بن ابیطالبعلیه السلام فرمود یا علی! انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی و انک لوزیر (نهج البلاغه خ 291- بحارالانوار/ ج14/ صفحه 674) فرمود: علی! هرچه را من می بینم، تو می بینی؛ هرچه را من می شنوم، تو می شنوی. منتها تو ولی هستی و وزیر منی و نبی نیستی؛ این مقدمه ای است که در نهج البلاغه هست.

برقراری تماس فرشته وحی با قلب مطهر پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله اما آیه قرآن دارد نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ عَلَى . قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ (شعراء 193 و 194). یعنی این فرشته وحی، پیام الهی را می آورد در قلب توی پیغمبر؛ با گوش دل توی پیغمبر حرف می زند. دیگران حرف فرشته را نمی شنوند، چون در درون دل توست. پس در محرم خانه دل، یک چشم و یک گوشی است، یک بینشی است و مانند آن که بعضی دارند، بعضی ندارند. آن کاملش را انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) دارند، ناقصش را مؤمنین دارند، و غیر مؤمن فاقد آن است که لاتَعمیَ الأَبصارُ وَ لکِن تَعمیَ القُلُوبُ الَّتِی فِی‌ الصُّدُورِ (حج 64)

آنها که صم  و بکم  و عمیاند، خارج بحثند. مؤمنین، ضعیفش را دارند، کامل را معصومین دارند. پس در حریم دل رسول گرامی، برای نزول فرشته ها هست؛ فرشته وحی آنجا می آید و آنجا پیام خدا را پیاده می کند نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ عَلَى . قَلْبِکَ اگر کسی در درون دل پیغمبر نباشد، چگونه حرف فرشته را می شنود؟! چگونه بوی نبوت را استشمام می کند؟! چگونه آنچه را که پیغمبر می بیند، او می بیند؟! از انضمام خطبه قاصعه و این آیه نورانی بر می آید که علی بن ابیطالب در درون جان جانان قرار دارد؛ این می شود. (نفس پیغمبر)

امیر مؤمنان علیه السلام، چراغ هدایت امت نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام: جریان من در بین شما همان جریان چراغ است برای کسانی که در تاریکی و تیرگی فرو رفته اند  إِنَّمَا مَثَلِی بَیْنَکُمْ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِی الظُّلْمَةِ، یَسْتَضِیءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا. فَاسْمَعُوا أَیُّهَا النَّاسُ وَعُوا، وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکُمْ تَفْهَمُوا

فرمود: جریان من در بین امت، جریان چراغ است در شب تاریک. اگر کسی بخواهد در شب تاریک به سیرش ادامه دهد و از سقوط در کج راهه ها مصون بماند، چاره ای جز استضائه و نور گیری از چراغ ندارد! آنگاه فرمود: مردم! گوش بدهید، ببینید من چه می گویم. ممکن است از نظر بدن ساکت باشید و حرف مرا بشنوید؛ لکن این حرف در گوش دل اثر می گذارد نه گوش سر. فَاسْمَعُوا أَیُّهَا النَّاسُ وَعُوا ، یعنی ظرف باشید؛ نه معبر! یعنی معارف قرآنی را آن گوش هائی که ظرف مطالب است می شنود. گوش دل را باز کنید تا به مقام فقاهت برسید. اگر فقیه شدید، از چراغ ولایت طرفی می بندید و اگر فقیه نشدید، از ولایت و خلافت و امامت ما بهره ای نخواهید برد.
 امام ، چراغ هدایت علمی و کشتی نجات عملی حضرت طبق خطبه شقشقیّه خود را به عنوان قطب آسیای خلافت و مکتب معرفی کرد، طبق این خطبه خود را به عنوان چراغ هدایت معرفی کرد؛ یعنی اگر در بخش حرکت معیار باشد، من قطب حرکتم، زیرا آسیا کارش حرکت است. اگر در بخش معرفت باشد، دیدن باشد، من مصباح هدایتم؛ زیرا کار چراغ نشان دادن و روشنی بخشی و مانند آن است. بشر از یک جهت باید بفهمد، از جهتی باید بکوشد. در کوشش و در حرکت نیازمند به قطب است، در بینش و درک نیازمند چراغ. فرمود: من، هم چراغ هدایتم، هم قطب آسیای حرکت.
اگر این دو وصف معروفی که از وجود مبارک رسول گرامی نسبت به حسین بن علی بن أبی طالبعلیهم السلام رسیده است، بررسی کنید؛ می بینید همین دو جهت را تبیین می کند. اگر گفته شد: حسین مصباح الهدی و سفینه النّجاه، یعنی انسان یک بعد گزارش علمی دارد، یک بخش گرایش عملی؛ نه بیش از این و نه کمتر از این! تمام کارهای انسان یا به اندیشه او بر می گردد یا به گرایش او بر می گردد؛ اگر اندیشه او سالم و گرایش او صحیح باشد، او مشکلی در تأمین سعادت ندارد.

رهبران الهی عموماً، دودمان علوی ( علیهم السّلام) خصوصاً؛ هم رهبری اندیشه امت را به عهده دارند، حسین مصباح هدایت است؛ هم رهبری حرکت و پویندگی جامعه را به عهده دارد، حسین کشتی نجات است. کار کشتی حمل و نقل و جابجا کردن، امن رسیدن و رساندن، و مسافر را از دریای توفنده رهائی دادن است و مانند آن. کار کشتی کار است نه فکر؛ فرمود: آنجا که شما به کار احتیاج دارید، حسین کشتی نجات است؛ آنجا که به اندیشه احتیاج دارید، حسین مصباح است و چراغ. همین دو وصف را امیرالمؤمنین درباره خود بیان کرد، فرمود: من چراغم تا رهبری اندیشه های شما را به عهده بگیرم، من قطبم تا رهبری پویندگی شما را به عهده بگیرم؛

در واقعه غدیر، درسهاى بزرگى وجود دارد عید غدیر، عید بسیار بزرگ و خاطره عظیم تاریخى است؛ لیکن که هرگاه ملت اسلام این درسها را به گوش جان بشنود، حقیقتاً از این روز بهره خواهد برد.

پیغمبر امیرالمؤمنین را منصوب کرد. پیغمبر براى این مبعوث شده بود که مردم را تعلیم دهد و تزکیه کند؛ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ  الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ؛ یا در جاى دیگر وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ. باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کره‏ خاکى و این جامعه بزرگ بشرى بتواند مثل یک خانواده سالم، راه کمال را طى کند و از خیرات این عالم بهره‏مند شود. هدف همه نبوّتها و بعثتها این است.

هرکدام از انبیا به نبوّت مبعوث شدند، این اقدام بزرگِ تعلیم و تربیت را تا آن حدّى که امکانات زمان اجازه مى‏داد، پیش بردند؛ اما دین خاتم و نبىّ خاتم باید این حرکت عظیم الهى را ابدیّت بخشد؛ چون پیغمبرِ دیگرى مبعوث نخواهد شد تا بشر به آن سر منزل نهایى خود در این عالم - که زندگى در کره خاکى و در خانواده بشرى، باید همراه با صلح و صفا و عدالت و با بهره‏مندى از خیرات عالم باشد - نزدیک شود و بالأخره به آن برسد.

چگونه مى ‏شود بشریت را به آن سرمنزل نهایى نزدیک کرد؟ آن وقتى که این تربیت مستمر باشد.

باید تعلیم و تربیت مستمرّى از موضع حکومت و قدرت سیاسى (آن هم قدرت سیاسىِ کسى مثل پیغمبر؛ یعنى معصوم) این جامعه بشرى را بتدریج پیش ببرد و تربیت کند و ناهنجاریها را در میان آنها کاهش دهد تا بشریت بتواند به آن نقطه‏ اى که شروع زندگى سعادتمندانه همه انسانهاست (که ما آن دوره را، دوره حضرت ولىّ‏ عصر مى‏دانیم) برسد.

دوره ولىّ ‏عصر ارواحنا فداه، دوره آغاز زندگى بشر است؛ دوره پایان زندگى بشر نیست. از آن‏جا حیات حقیقى انسان و سعادت حقیقى این خانواده عظیم بشرى تازه شروع خواهد شد و استفاده از برکات این کره خاکى و استعدادها و انرژیهاى نهفته در این فضا، براى انسان (بدون ضرر، بدون خسارت، بدون نابودى و ضایع کردن) ممکن خواهد شد.

درست است که امروز بشر از چیزى استفاده مى‏کند، اما به یک چیز دیگر ضرر مى‏زند. امروز نیروى اتم را کشف مى‏کند، اما نیروى اتم را براى نابودى انسان به کار مى‏برد؛ به بشر سرعت و سهولت داده مى‏شود؛ اماخیلى چیزها از او گرفته مى‏شود.

از آن طرف هم تخریب ارزشهاى اخلاقى است که امروز انسان دچار آنهاست؛ لیکن در دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه قضیه این‏گونه نیست.  
بشر از خیرات عالم، از انرژیهاى پنهان و از نیروهاى نهفته در طبیعت، استفاده بى‏ضرر و بى خسارت مى‏کند؛ استفاده‏اى که مایه رشد و پیشرفت انسان است.

همه پیغمبران آمده‏ اند تا ما رابه آن نقطه‏ اى برسانند که زندگى بشر تازه شروع مى‏شود. پیغمبر خاتم اگر بخواهد انسانها را به مقتضاى دین خاتم به این‏جا برساند، باید چه کار کند؟ باید این تربیتى که او ارزانى انسانها کرده است، مستمر و طولانى باشد و چندین نسل را پى‏درپى شامل شود.

خود پیغمبر اکرم که از دنیا خواهد رفت إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ «30زمر» بدون شک تو خواهى مُرد و آنان (نیز) مردنى هستند. پس باید کسى را نصب کند که بعد از خود او دقیقاً همان راه و همان جهت و همان شیوه‏ ها را مورد استفاده قرار دهد، و او على ‏بن ‏ابى‏طالب است. معناى نصب غدیر این است.                              .
اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پیغمبر را درست و با معناى حقیقىِ خودش درک مى‏کرد و تحویل مى‏گرفت و دنبال على ‏بن ‏ابى‏طالب
علیه السلام راه مى‏ افتاد و این تربیت نبوى استمرار پیدا مى‏کرد و بعد از امیرالمؤمنین هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پیغمبر، پى ‏در پى زیر تربیت الهىِ خویش قرار مى‏دادند، بشریت بسیار زود به آن نقطه ‏اى مى ‏رسید که هنوز به آن نقطه نرسیده است.

علم و فکر بشرى پیشرفت مى‏کرد؛ درجات روحى انسانها بالا مى‏رفت؛ صلح و صفا در بین انسانها برقرار مى‏شد و ظلم و جور و ناامنى و تبعیض و بى ‏عدالتى از بین مردم رخت برمى ‏بست.

این‏که فاطمه زهرا علیهاسلام که در آن زمان عارف‏ترین انسانها به مقام پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام بود فرمود اگر دنبال على راه مى ‏افتادید، شما را به چنین سرمنزلى هدایت مى‏کرد و از چنین راهى مى‏برد، به همین خاطر است. ولى بشر زیاد اشتباه مى‏کند.
در تاریخ، اشتباهات بزرگ همیشه سرنوشت انسانها را با مشکلات بزرگ دچار کرده است. ماجراى سیر انسان در دوران نبوت نبىّ خاتم
صلی الله علیه و آله، ماجراى بسیار پُرحادثه و داستان بسیار مهم و حامل فلسفه بسیار عمیقى است. امروز هم بشر باید همان حرکت و تلاش را انجام دهد.

جوامع بشرى هرچه با عدالت و معنویت همراه شوند و هرچه انسانها از رذایل اخلاقى، خودخواهیها، بداندیشیها، بددلیها، شهوترانیها و خودپرستیها دور شوند، آن آینده نزدیکتر خواهد شد. بشر در طول تاریخ در کجراهه ‏هایى قرار گرفته و به راه افتاده که او را از سرمنزل نهایىِ خودش بسیار دور کرده است.

علی علیه السلام مردی برای تمام دوران ها

وجود امیرالمؤمنین علیه السلام از جهات متعدد و در شرایط گوناگون، برای همه نسل های بشر، یک درس جاودانه و فراموش نشدنی است؛ چه در عمل فردی و شخصی خود، چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در یاد خدا، و چه در مبارزه اش با نفس و شیطان و انگیزه های نفسانی و مادی.

این جملات از زبان امیرالمؤمنین، در فضای آفرینش و فضای زندگی انسان، همچنان پرطنین است: یا دنیا... غرّی غیری؛ ای جلوه های دنیا، ای زیبایی های پرجاذبه، ای هوس هایی که قوی ترین انسان ها را به دام خود می کشید، بروید کس دیگری غیر علی را فریب بدهید؛ علی بزرگ تر و بالاتر و قوی تر از این حرف هاست.

یعنی آن روزی که نبی اکرم ص بار رسالت را بردوش گرفت، از اولین ساعات، یک مبارز و مجاهد مؤمن و فداکار که هنوز در دوران نوجوانی بود در کنار خود پیدا کرد، و او علی بود. تا آخرین ساعات عمر با برکت پیامبر، مجاهدت در راه برپاداشتن نظام اسلامی و بعد حفظ کردن آن، لحظه ای امیرالمؤمنین را فارغ نگذاشت.

چقدر مبارزه کرد، چقدر خطرها را به جان خرید و چقدر در راه مبارزه برای اقامه حق و عدل محو بود. آن وقتی که هیچکس در میدان نمی ماند، او می ماند. آن وقتی که هیچکس به میدان قدم نمی گذاشت، او می گذاشت.

آن وقتی که سختی ها مثل کوه های گران، بر دوش مبارزان و مجاهدان فی سبیل الله سنگینی می کرد، قامت استوار او بود که به دیگران دل گرمی می بخشید. برای او، معنای زندگی همین بود که از امکانات خداداده، از قوّت جسمی و روحی و ارادی و کلاً از آنچه که در اختیار اوست، در راه اعلای کلمه حق استفاده کند و حق را زنده نماید. با قدرت اراده و بازو و جهاد علی، حق زنده شد.

اگر امروز مفاهیم حق و عدل و انسانیت و مفاهیمی که برای انسان های هوشمند در دنیا باارزش است و این مفاهیم، مانده و روز به روز قوی تر و راسخ تر شده است، به خاطر همان مجاهدت ها و فداکاری هاست.                               .
او تجسم حکومت الهی، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسم
اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک می کرد کان یقرّب المساکین و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار می داد. برجستگانی که با پول و زور و بقیه وسایل مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح کرده بودند، در نظر علی با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیت بود. با این مبناهای باارزش، امیرالمؤمنین کمتر از پنج سال حکومت کرد
بزرگ ترین خصوصیت او تقواست.

نهج البلاغه او کتاب تقواست و زندگی او راه و رسم تقواست.

این آیه شریفه: وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ در شأن امیرالمؤمنین نازل شده : در میان مردم کسانی هستند که جان خودشان را، وجود خودشان را، یعنی عزیزترین سرمایه ای که هر انسانی دارد، این سرمایه عزیز انحصاری غیرقابل جبران که اگر این را دادی دیگر به جای این چیزی نمی آید اما خداهم درمقابل این چنین ایثار و گذشت، یقیناً بدون عکس العمل شایسته نمی ماند؛ و الله رؤف بالعباد خدا به بندگان خودش رأفت دارد.

این مصداق کاملش، علی علیه السلام است. قشرهای مختلف با او مخالفت کردند، توده های مردم هم با پیغمبر مخالفت کردند. از یک انسان اینجوری و یک پیام اینجوری با همه وجود دفاع کردن و به آن پیوستن، این، از خودگذشتگی می خواست. این اولین قدم از خودگذشتگی امیرالمؤمنین بود. سیزده سال در کنار پیغمبر در سخت ترین مواقع، علی علیه السلام ایستاد. در بستر پیغمبر در شبی ظلمانی و تاریک بخوابد، تا پیغمبر بتواند از این خانه و از این شهر خارج بشود. توی آن شب، کشته شدن آن کسی که در این بستر می خوابد تقریباً قطعی و مسم بود؛ انگیزه شخصی باید در یک چنین انسانی وجود نداشته باشد، تا اقدام به یک چنین حرکت بزرگی بکند.                           .بعد، وارد می شوند به مدینه، جنگ ها و مبارزات شبانه روزی حکومت تازه پا و جوان پیغمبر شروع می شود. دائماً جنگ می شود، این خاصیت آن چنان حکومتی است. دائماً برخورد، از قبل از جنگ بدر، برخوردها شروع شد تا آخر دوران زندگی پیغمبر در این ده سال. در طول این ده سال، چند ده جنگ و برخورد، پیغمبر اکرم با کفار و انواع و اقسام کفار و شعب 6 کفار داشت.

در تمام این دوران ها، امیرالمؤمنین به عنوان پیش قراول، به عنوان فدایی ترین کس و پیشمرگ پیغمبر، آن چنانیکه خود امیرالمؤمنین بیان میکند و تاریخ هم این را نشان میدهد، در تمام این مراحل و صحنه های خطرناک حضور داشته؛ و لقد واسیته بنفسی فی المواطن الّتی تنکص فیها الأبطال و تتأخّر فیها الأقدام آنجاهایی من در کنار پیغمبر ماندم و جانم را سپر بلای او کردم که قهرمانان و شیرمردان در آنجا پایشان می لرزید و مجبور به عقب نشینی میشدند. در شدیدترین مراحل، امیرالمؤمنین ایستاد؛ هیچ برایش مطرح نبود که اینجا خطر است.                                   .
 

فرهنگ عاشورا، انتظار و غدیر بزرگترین سرمایه شیعه است

با وجود این سه عامل مهم (عاشورا، انتظار و غدیر) دشمنان هیچ گاه توان مقابله با امت اسلامی را ندارند و خود دشمن نیز به این نتیجه رسیده و به آن اذعان دارد. امروز دشمنان قسم خورده همه تلاش خود را برای تضعیف مبانی دینی در جوامع اسلامی به کار گرفته‌اند. ترویج فرهنگ اهل بیتعلیهم السلام و آشنایی نسل جوان با شعائر دینی را بهترین راه برای مقابله با توطئه افکنی های دشمنان نظام است.                . امروز استراتژی دشمن برای مقابله با ارزش های اسلامی تغییر کرده، در گذشته سلاح دشمن سخت افزاری بود، اما امروز دشمنان از ابزار نرم برای کمرنگ کردن معارف دینی استفاده می‌کنند. نظام سلطه به نقش مهم و تأثیرگذار ارزش‌های دینی در هدایت جامعه اذعان دارد، علی رغم همه توطئه افکنی ها، امروز همچنان شاهد نسلی دیندار و با ایمان هستیم. شیعه امروز در دنیا اقتدار دارد، دنیای لائیک هرگز توان برابری با اعتقادات شیعه را ندارد و علی رغم همه توطئه افکنی ها برای تضعیف ارزش های دینی شاهد گسترش روز افزون فرهنگ شیعی در دنیا هستیم.

غدیر ، صحنه معرفی تثبیت ارزشها

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ. آنچه که در ماجراى غدیر از دیدگاه مطالعه کنندگانى از قبیل ما مى ‏شود فهمید، مضمون این نصب الهى در باب کیفت اداره کشور و گزینش انسانهاى صالح براى مسؤولیتهاى بزرگ است. البته کسانى که اهل بینش عالىِ عرفانىِ حق شناسانه هستند و دلشان با منابع نور و معرفت متّصل است، اى بسا حقایق دیگرى را هم در این ماجرا مى‏فهمند. آنچه ما در این ماجرا احساس مى‏کنیم، اینست که با نصب امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر،

پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله به دستور پروردگار، این حقیقت را از اسلام آشکار کرد که مسؤولیت بزرگِ اداره جامعه در نظام اسلامى، چیزى نیست که نسبت به معیارهاى اسلامى، بشود درباره آن از موردى صرف نظر کرد. در این کار بزرگ، صددرصد باید معیارها و ارزشهاى اسلامى در نظر گرفته شود.                       .
بالاتر از امیرالمؤمنین
علیه السلام کیست؟ همه خصوصیاتى که از نظر اسلام، ارزش است و البته از نظر عقل سالمِ توأم با انصاف هم، همانها ارزش محسوب مى‏شود، در امیرالمؤمنین علیه السلام جمع بود. ایمان او، اخلاص او، فداکارى و ایثار او، تقواى او، جهاد او، سبقت او به اسلام، بى ‏اعتنایى او به هر چه غیرِ خدا و هر چه غیرِ از هدف خدایى، بى ‏اعتنایى او به زخارف مادّى، بى‏ ارزش بودن دنیا در نظر او، علم او، معرفت او و اوج انسانیّت در او از همه ابعاد، خصوصیّاتى است که در زندگى امیرالمؤمنین علیه السلام واضح است. ادّعاى این حرفها، مخصوص شیعه هم نیست. همه مسلمین و مورّخین و محدّثینى که درباره امیرالمؤمنین علیه السلام خواسته ‏اند به انصاف حرف بزنند، همین خصوصیّات و بیش از اینها را بیان کرده ‏اند.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در آن روز در مقابل چشم کسانى که این خصوصیّات را در امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏شناختند، او را به منصب ولایت نصب کرد. معناى این نصب، اهمیت دادن به آن معیارهاست. این همان نکته‏ اى است که باید در نظام و جامعه اسلامى، تا قیام قائم مورد نظرِ همه باشد. اگر مسلمین در طول تاریخ نتوانسته ‏اند از مواهب اسلامى به طور کامل بهره ببرند، به دلیل نقیصه بزرگِ ناشى از نشناختن معیارها بوده است. آن کس که در دل خود ایمان دارد و در عمل خود، آنچه را لازمه ایمان است رعایت مى‏کند. حقیقتاً عزیز است. بحمداللَّه، احساس عزّت هم در دل ملت ما هست و این از برکات رعایت همان ارزشهایى است که در غدیر تثبیت شد.

اگر ما هم بخواهیم حقیقتاً از متمسکین به ولایت امیرالمؤمنین باشیم،

 باید خودمان و محیط زندگیمان را به عدل نزدیک کنیم. بزرگ‏ترین نمونه این است که هرچه بتوانیم، استقرار عدل کنیم. چون دامنه عدالت نامحدود است. هرچه بتوانیم عدل را در جامعه بیشتر مستقر کنیم، شباهت ما به امیرالمؤمنین و تمسک ما به ولایت آن بزرگوار بیشتر خواهد شد. امروز مردم دنیا تشنه عدالت‏اند.

این پیام به گوش مردم دنیا هم مى‏رسد. امروز با همه پیشرفت علم و با این همه تحقیقات علمى که دانشمندان و علما در مسائل حیات انجام داده ‏اند و با این همه اکتشافات و اختراعات و ترقى در علم که محیّرالعقول است، در ناحیه اخلاق، افتخار قدرتهاى برتر امروز دنیا به زورگویى، تجاوز، ظلم و بى‏اعتنایى به آراى انسانهاست.

حتى امروز وقاحت به قدرى در میان این قدرتمداران زیاد است که اعتراف هم مى‏کنند و مى‏گویند افکار عمومى مردم دنیا مانعِ حمله ما به عراق و ..... نیست، این یعنى یک حرکت صددرصد حیوانى.

کسى که در عمل و حرکت خود اخلاق، عدالت، فضیلت و حقوق مردم را در نظر نمى‏گیرد، حیوان است. وگرنه روح انسانى این معیارها و ارزشها را رعایت مى‏کند و زندگى انسانى قائم به این ارزشهاست.

عالم و آسمان و زمین قائم به عدالت است؛ بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ  الاْرْضُ. آن وقت عدالت را این‏طور زیر پا بگذارند!

البته ‏قدرتمندان در بلندگوها مى‏گویند و فریاد مى‏زنند و تُنِ صداى آنها فضاى دنیا را پُر مى‏کند، اما حقایق عالم از بین نمى‏رود. حقیقت عالم این است که ظلم نمى‏تواند استقرار پیدا کند و پایدار بماند و پایدار نخواهد ماند.

بخش نهم  :                   غدیر از نظر اهل‌ بیت (علیه‌السلام)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفرمودند: روز غدیرخم برتر اعیاد امت من است و آن روزی است که خدای متعال به من امر فرمودند تا برادرم علی‌بن‌ابیطالب علیه السلامرا به عنوان علم (هدایت) برای امتم معرفی کنم، تا پس از من به وسیله او هدایت شوند.

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: ایشان در سالی که روز جمعه و عید غدیر در یک روز افتاده بود فرمودند: امروز، روزی بس بزرگ است. امروز روز کامل‌شدن دین است، امروز روز عهد و پیمان است. امروز،‌ روز بیان حقایق ایمان است. امروز روز راندن شیطان است.

حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام: محمدبن‌لبید گوید: روزی به حضرت فاطمه‌علیهاسلام عرض کردم، آیا رسول خدا بر امامت علی‌علیه السلام تصریح فرمودند: حضرت فرمودند: وا عجبا، آیا روز غدیر را فراموش کردید!

در سال 41 هجری، زمانی‌ که امام حسن مجتبیعلیه السلام می‌خواست پیمان صلح را با معاویه منعقد کند خطبه‌ای خواندند که در ضمن آن خطبه فرمودند: این امت، جدمصلی الله علیه و آله را دیدند و از او شنیدند، که دست پدرم را در غدیرخم، به دست گرفت و به آن‌ها فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه، سپس به آن‌ها امر فرمود که حاضران به غایبان بگویند.

امام محمد باقرعلیه السلام فرمودند: ابلیس چهار روز از سر ضعف و عجز ناله سر داد: روزی که مورد لعن قرار گرفت، روزی که به زمین فرستاده شد، روزی که پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله به نبوت مبعوث شد، و روز عید غدیرخم.

در کتاب ثواب الاعمال روایتی به نقل از حسن‌بن‌راشد آمده که گفته : به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم آیا برای مسلمانان عید دیگری جز فطر و قربان وجود دارد؟ فرمود: ای حسن!

آری، عیدی که از این دو عید شریف‌تر و برتر است. گفتم: آن کدام است؟ فرمود: روزی که امیرالمومنین برای مردم به عنوان نشانه هدایت برگزیده شد.

پرسیدم: کدام روز هفته بوده است؟ فرمود: روزی در سال‌ها تغییر می‌کند، آن‌ روز هجدهم ذی‌حجه است گفتم: فدایت شوم، برای ما چه کاری شایسته است که در آن روز انجام دهیم؟

فرمود: ای حسن! آن روز را روزه بگیر و فراوان بر محمد اهل‌بیت او درود فرست و به پیشگاه خداوند از آنان که بر ایشان ستم کرده‌اند و منکر حق آنان شده‌اند، بیزاری بجوی!

و پیامبران گذشته به اوصیای خود سفارش می‌کرده‌اند که این روز را عید بگیرند. گفتم: برای کسی از ما که آن روز را روزه بدارد چه پاداشی است؟ فرمود: معادل شصت ماه روزه‌گرفتن.

امام رضا علیه السلام می‌فرمایند این روز، روز عید اهل‌بیت محمد علیهم‌السلام است. هر کس این روز را عید بگیرد خداوند مالش را زیاد می‌کند.

امام هادیعلیه السلام ‌فرمایند: غدیر روز عید است، و افضل اعیاد نزد اهل‌بیت و محبان ایشان به شمار می‌آید.

امامت امامان معصوم، لطف الهی برای هدایت بشر

امامت راهبرد مترقی اسلام ناب است برای راهبری و هدایت بشر در تمام ابعاد و فصول زندگی آنهم براساس آموزه های وحیانی و در صراط مستقیم رستگاری و سعادت و امامت و زعامت انسانهای برگزیده و منتخب، لطف بزرگ خداوندی است برای نجات انسان تا در کوره راههای زندگی و گردنه های سخت و هولناک آن ، راه را گم نکند.

غدیرخم و اعلام امامت و ولایت علیعلیه السلام بود. اما افسوس که تیره بختان کافر، منفعت طلبان کوردل، زراندوزان دنیاپرست و جاهلان سبک عقل و متعصبان متحجر، نگذاشتند امامت و هدایت بشر آنگونه که باید و شاید در دستان پرتوان و به اراده امامان معصومعلیه السلام بماند و با ترور شخصیت و محدود نمودن آنان و بستن دستان ایشان در انجام وظایف و رسالتهای خطیر امامت، بشر را از این موهبت بزرگ محروم ساختند. اگرچه ره آورد حیات ائمه معصومینعلیه السلام در قول و عمل و سیره، گنجینه ای کم نظیر و سرمایه ای گرانسنگ برای انسانهای حقیقت جو و کمال گراست،اما قطعاً اگر بر سر راه امامانعلیه السلام، سنگ اندازی نشده و امور مسلمانان آنگونه که می بایست به اختیار و هدایت و امامت آنان سپرده می شد، وضعیت به گونه دیگری می بود.

.نصب امیرالمؤمنین، و افسوس بشر

اگر آن روز امّت اسلامى، نصب پیغمبر را درست و با معناى حقیقىِ خودش درک مى‌کرد و تحویل مى‌گرفت و دنبال على‌بن‌ابى‌طالب علیه السلام راه مى‌افتاد و این تربیت نبوى استمرار پیدا مى‌کرد و بعد از امیرالمؤمنین هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خودِ پیغمبر، پى‌درپى زیر تربیت الهىِ خویش قرار مى‌دادند، بشریت بسیار زود به آن نقطه‌اى مى‌رسید که هنوز نرسیده.

علم و فکر بشرى پیشرفت مى‌کرد؛ درجات روحى انسانها بالا مى‌رفت؛ صلح و صفا در بین انسانها برقرار مى‌شد و ظلم و جور و ناامنى و تبعیض و بى‌عدالتى از بین مردم رخت برمى‌بست. این‌که فاطمه‌ى زهرا سلام الله علیها که در آن زمان عارف‌ترین انسانها به مقام پیغمبر و امیرالمؤمنین بود فرمود اگر دنبال على راه مى‌افتادید، شما را به چنین سرمنزلى هدایت مى‌کرد و از چنین راهى مى‌برد، به همین خاطر است. ولى بشر زیاد اشتباه مى‌کند.

محرومیت بشر از چشیدن طعم عدالت علوی با ظهور اسلام و ارائه احکام و دستورات نورانی آن، دریچه ای به روی بشریت گشوده شد. شرایط دوران حیات ایشان و دشواری های پیامبرصلی الله علیه و آله در تبلیغ اسلام، مانع از آن شد که آرمان عدالت اجتماعی، آن هم از نوع اسلامی اش، به طور کامل و همه جانبه محقق گردد. اگرچه حکومت اسلامی پیامبرصلی الله علیه و آله در مدینه، در همین راستا بود، اما کوتاهی دوران آن و باز هم سنگ اندازی و دشمنی بدخواهانی که عدالت اسلامی را مانع افزون طلبی و منفعت خواهی خود می دیدند، نگذاشت عدالت واقعی به بشریت ارائه گردد.

در غدیر خم و با اعلان رسمی امامت و جانشینی و ولایت امام علیعلیه السلام و فرزندان معصومش، روح امید تازه ای در جان بشریت دمیده شد. اما باز هم افسوس که نگذاشتند چنین شود. حتی دوران کوتاه حکومت علوی که الگوی حکومت عادلانه گردید نیز چنان گرفتار توطئه، فتنه و سنگ اندازی شد که باز هم آرزوی عدالت فراگیر بر دل بشریت ماند و باعث شد بشر در افسوس و حسرت، گرفتار ظلم و تجاوز و تعدی و استکبار و استعمار، چشم به راه دورانی باشد که امام مهدیارواحنا فداه  در حکومت جهانی مهدوی، تصویر روشن، گویا و زیبای عدالت اسلامی را بنمایاند.

بی بهره شدن بشریت از امامت امامان حق  سال های آغازین ظهور اسلام که همان دوران حیات پربرکت پیامبر راستین بود، غدیر با معرفی علیعلیه السلام که تمام ویژگی های یک اسلام شناس کامل و عامل به دین را داشت و نیز با آغاز دوران سلسله پر نور امامت و ولایت امامان معصوم، فتح بابی شد

تا مسلمانان با بهره گیری از قرآن و نیز سیره و سنت پیامبرشان و به مدد علم و سلوک ائمه اطهارعلیهم السلام، اسلام را در زندگی خود حی و حاضر دیده و شاهد اجراء شدن تعالیم و احکام نورانی اسلام باشند

و قطعا اگر چنین می شد، نه تنها باب اختلاف نظرها و تفاوت آراء در دین بسته می شد و چهره واقعی اسلام نمایان می گشت و طراوت، شادابی و حیات طیبه اسلامی، مسلمانان را دربرمی گرفت، بلکه در مقایسه با نظام سیاسی، اجتماعی، فردی و اخلاقی اسلام، مجالی برای عرض اندام سایر مکاتب و ایدئولوژی ها نمی ماند و سیمای فروزان اسلام ناب و کارآمد که جوابگوی تمام نیازهای بشری است همگان را مجذوب می ساخت ولی صدافسوس که چنین نشد و نگذاشتند امامت امامان حق، با اعجاز حقیقی خود، اسلام راستین را پیاده نماید و این همان آرزویی است که مسلمانان آن را در ظهور مهدیارواحنا فداه می جویند و پیگیری آرمان «پالایش دین» و «عاقبت صالحان» در قیام آن بزرگوار، اسلام کامل و حقیقی و عملیاتی شدن تمام و کمال احکام انسان سازش را آرزو می کنند.

امام علیه السلام جامعه معاصر خویش را این گونه معرفی می کند

پس مردم ما (قریش) خواستند پیامبرمان را بکشند و ریشه ما را بکنند و درباره ما اندیشه ‏ها کردند و کارها راندند. از زندگی گوارامان باز داشتند و در بیم و نگرانی گذاشتند و ناچارمان کردند تا به کوهی گذار برشویم و آتش جنگ را برای ما برافروختند                        .
بار خدایا! از تو بر قریش یاری می ‏خواهم که پیوند خویشاوندیم را بریدند، و کار را بر من واژگون گردانیدند و برای ستیز با من فراهم گردیدند، در حقی که از آن من بود (نه آنان) و بدان سزاوارتر بودم، از دیگران و گفتند حق را توانی به دست آورد، و توانند تو را از آن منع کرد. پس کنون شکیبا باش، افسرده یا بمیر به حسرت مرده، و نگریستم و دیدم نه مرا یاری است، نه مدافعی و مددکاری جز کسانم، که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم. سپس خار غم در دیده خلیده، چشم پوشیدم و (گلو از استخوان غصه تاسیده) آب دهان را جرعه‏ جرعه نوشیدم، و شکیبایی ورزیدم، در خوردن خشمی که از حنظل تلخ تر بود و دل را از تیغ برنده دردآورتر.

بدان! که خودسرانه خلافت را عهده‏دار شدند، و ما را که نسب برتر است و پیوند با رسول خدا صلی ‏الله علیه ‏و ‏آله استوارتر، به حساب نیاوردند، خودخواهی بود. گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند، و گروهی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و داور قیامت و بازگشتگاه روز جزاست (این سخن بگذار)                                        .
ای علی! پس از من مردم به مال های خویش فریفته شوند و به دین خویش بر خدا منت نهند. رحمت پروردگار را آرزو کنند و از سطوت او ایمن زیند. حرام خدا را حلال شمارند، با شبهت ‏های دروغ و هوس هایی که در سر دارند، شراب را نبیذ گویند و حلال پندارند. حرام را هدیت خوانند و ربا را معاملت دانند.

گفتم: ای رسول خدا آن زمان مردم را در چه پایه نشانم؟ از دین برگشتگان یا فریفتگان؟ فرمود: فریفتگان. و بدانید! که شما بعد از هجرت (و ادب آموختن از شریعت) به خوی بادیه ‏نشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی دسته‏دسته شدید.    . با اسلام جز به نام آن بستگی ندارید و از ایمان جز نشان آن را نمی‏شناسید. می ‏گویید به آتش می ‏سوزیم و ننگ را نمی ‏توزیم. گویا می‏ خواهید اسلام را واژگون کنید با پرده حرمتش را دریدن، و رشته برادری دینی را بریدن. پیمانی که خدایش برای شما در زمین خود پناهگاه و جای امن فرمود، و موجب ایمنی آفریده ‏هایش نمود و اگر شما به چیزی جز اسلام پناه بردید، کافران با شما پیکار خواهند کرد، آنگاه نه جبرئیل ماند و نه میکائیل، و نه مهاجران و نه انصار که شما را یاری کنند. جز تیغ بر یکدیگر زدن نبود تا خدا میان شما داوری کند.

از آنچه از سخنان امام علیه السلام که در توصیف روزگار معاصر خویش بیان شد، به دست می آید؛ چنین می توان برشمرد: بدعت در دین، فراموشی سنت، بیگانگی با اسلام، فراموش کردن احکام صحیح اسلام، دفاع نکردن از حق، پیروی نکردن از دستورات رهبر الهی، گوشه ‏نشینی مومنان، حکمفرمایی به ظاهر مومنان، آشکاری فساد، کسانی که امر به معروف می‏ کنند خود به آن عمل نمی‏ کنند، کسانی که نهی از منکر می ‏کنند خود مرتکب منکر می ‏شوند، گویندگان بی‏ کردار، گناهکاران، تلاش جهت پنهان نمودن گناه خود ندارند، گوش نکردن به مواعظ نیک، بی ‏رغبتی به انجام عمل نیک، فراگیر شدن «بدی» کردن، پایمال کردن حق، تلاش نکردن در جهت گرفتن «حق» خود از ستمکاران، انجام امور باطل، گام برنداشتن جهت نابودی باطل، پای پس کشیدن از انجام کارهای سخت، سستی و بی ‏ارادگی در دفاع، بی ‏توجهی به جهاد با دشمن، کند کرداری، تندخویی و تند زبانی، شیوع کینه، تفرقه و ........

مخالفت امویان با منصب امامت و شخص امام معصوم علیه السلام

وجود مبارک حضرت امیر در موارد فراوانی خود را معرفی کرده: کل این خاورمیانه در اختیار من بود و چیزی از کسی نگرفتم، مگر اینکه یک روستایی یک شیشه عطر، یک ظرف عطر به من هدیه کرده؛ اگر شما غفلت کردید، آنها اول با اصل امامت درگیرند، بعد در تعیین امام در گیرند. سالیان متمادی اموی ها و غیر اموی ها با اصل امامت مخالفت می کردند. بعد دیدند بالاخره مردم رهبر می خواهند، امام می خواهند، جانشین پیامبر می خواهند؛ اینها آمدند، گفتند: امامت حق است، ولی امام مائیم.

تعجب امیرمومنان علیه السلام از عملکرد ناصواب امویان از عجیب ترین شگفتی های روزگار این است که: ان معاویه بن ابی سفیان الاموی و عمرو بن العاص السهمی، اینها قبیله هایشان با هم بودند؛ قد اصبحا یحرضان الناس علی طلب الذین. فرمود: از شگفتی های روزگار این است؛ این معاویه بن ابی سفیانی که دودمان اموی دودمان فتنه است، آن عمر عاص سهمی که دودمان او هم دودمان فتنه است؛ اینها دارند مردم را به تقوا دعوت می کنند!! نامه هائی که معاویه برای علی! بن ابیطالبعلیه السلام مینویسد، در آن نامه می گوید: علی مرگ حق است، خدا حق است، قیامت حق است، بهشت حق است، جهنم حق است، با تقوا باش؛ چرا تقوا را رعایت نمی کنی؟!!

این نامه رسمی است! علی فرمود: از شگفتی روزگار این که اینها مردم را به دین دعوت می کنند و ما را هم به تقوا فرا می خوانند!! اگر کسی عاقل نباشد، آگاه نباشد، عالم نباشد؛ یک چنین روزگاری در پیش است! می فرماید: این عجب است. اینها به من می گویند: باتقوا باش، مردم را می گویند: با تقوا باشید، عادل باشید؛ نظیر آنچه فعلا شما از استکبار و صهیونیست می شنوید که این حقوق بشر را اینها سنگش را به سینه می زنند. از آن طرف غزه در محاصره است، مسلمانها یا للمسلمین شان بلند است، از این طرف اینها داد حقوق بشر می زنند! این وضع دنیاست.

سرّ تأکید اسلام بر کسب معرفت و عقلانیت اینکه می بینید وجود مبارک حضرت ولی عصرارواحنا فداه آمدند، جهان را پر از عدل و داد می کنند؛ بخش وسیعش مربوط به فهم مردم است. اداره یک ملت با فهم، کار سختی نیست! مگر حضرت آمده، با کشتن جمعیت را اداره می کند؟! حالا بر فرض الان ظهور کرده که 7میلیاردند، 4میلیارد را بکشد، باز فتنه هست! اداره کردن مردم عاقل سخت نیست؛ اگر 313 شاگردی مثل امام داشته باشد، مردم هم آدم های بفهم باشند؛ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ می شود! اگر جامعه همین طور باشد، ظهور خبری نیست! ولی جامعه وقتی اهل عقل و استدلال و فهم و برهان و دین باشد، اداره یک مردم بفهم سخت نیست                                 !.
وجود مبارک حضرت امیر فرمود: بر شما طلب علم واجب است. وجود مبارک پیامبر فرمود: اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ   طَلَبُ العِلْمِ فَرِیْضَةٌ عَلَىْ کُلِّ مُسْلِمٍ  بنابراین اگر ملت، عاقل و فهیم نباشد، این خطر برای همیشه هست. فرمود: من را دعوت به تقوا می کند در حالی که هیچ خبری از عدل و تقوا برایشان نیست.                                  !
امیرمؤمنانعلیه السلام؛ «باب» رسالت و «قطب» خلافت و امامت جریان غدیر خم، جریان امامت است؛ وجود مبارک پیامبر فرمود: أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها ، وجود مبارک حضرت امیر نسبت به رسالت «باب» است، اما درباره امامت «قطب» است. خود حضرت وقتی به امامت رسید، فرمود: وَ اِنَّهُ لَیعْلَمُ اَنَّ مَحَلّی مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحی. برای رسول باب است، ولی برای امامت قطب است.

غدیر در هر عصر و دوره ای مصداق دارد

بدون تردید غدیر تنها یک واقعه تاریخی نیست و از آنجایی که پیام اصلی غدیر ولایت و حکومت است و جوهره غدیر به تعیین شکل صحیح رهبری و مدل حکومتی بدون انحراف برمی گردد:

1. رسالت غدیر آن است که شایستگان زمام امور حکومت را بر دست گیرند تا احقاق حق کنند و اقامه عدل نمایند. ابن عباس : قبل از جنگ جمل امام علیعلیه السلام را دیدم که مشغول وصله زدن به کفش خود بود؛ حضرت به من گفت: ارزش این کفش چقدر است؟ گفتم: این کفش ارزشی ندارد. حضرت فرمود: به خدا سوگند همین کفش بی ارزش، برایم از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر اینکه با این حکومت حقی را به پا دارم و یا باطلی را دفع نمایم.

اما اگر نشانه غدیر نادیده انگاشته شود و ناشایستگان حکومت را غصب نمایند کار بجایی می رسد که شخصی چون معاویه که در جنگ صفین قرآن بر نیزه کرد و دم از قرآن زد در شهر کوفه بر منبر عمومی رفته و آشکارا و بدون پرده پوشی اینچنین نطق می کند: ای مردم کوفه فکر می کنید من بخاطر نماز و زکات و حج [احکام دین و قرآن] با شما جنگ کردم؟ من که می دانستم شما نماز می خوانید، زکات می دهید و حج می روید من با شما جنگ کردم فقط برای اینکه بر شما امارت و حکومت کنم و بر گردن های شما سوار شوم!... آیا این نگاه اختاپوسی و خوی غارتگری چیزی جز فریاد سکولاریسم و قرائت اموی از اسلام است؟

2. پیش از معاویه، ابوسفیان رئیس حزب سکولار اموی نیز این شاخصه را آشکارا تئوریزه کرده بود که؛ یا بنی امیه! تلقفوها تلقف الکره ای فرزندان امیه!

با خلافت اسلامی مانند توپ بازی کنید و آن را به یکدیگر پاس بدهید. ناگفته پیداست اگر حکومت برای حاکمان «هدف» شد و نه وسیله. و وصیت گردید تا حکومت را به هر قیمتی که شده در میان خود نگه دارند (قبیلگی محض) و به یکدیگر پاس دهند محصول و خروجی آن چیزی جز خونریزی و چپاولگری نیست و از همین روی است. که امام خمینی(ره) شاقول و شاخصه غدیر را ملاک بازشناختن راه از چاه می داند و می گوید: حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید که به «قدر این کفش بی قیمت هم پیش من نیست» آن که هست اقامه عدل است.

آن چیزی که حضرت امیر علیه السلام و اولاد او می توانستند در صورتی که فرصت میداشتند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند.

زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود؛ اینها خوب است، مسئله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملت ها و دست اندرکاران باشد. قضیه غدیر قضیه جعل حکومت است... ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است نه به معنای مقام معنوی.

3. بنابراین درس تاریخی غدیر که در هر دوره و هر عصری بکار می آید بطور خلاصه بر 2 گزاره استوار است؛ یکی بازگشت به اصول و این که حکومت وسیله ای برای احقاق حق و اقامه عدل است و  دیگری تمرکز بر مفهوم صحیح رهبری جامعه که مهمترین عامل است تا توده ها به بیراهه نروند و منحرف نشوند.

عید اللَّه ‌الاکبر

غدیر در آثار اسلامى ما به عیداللَّه‌الاکبر، یوم العهد المعهود و یوم المیثاق المأخوذ تعبیر شده. این تعبیرات که نشان دهنده‌ى تأکید و اهتمامى خاص به این روز شریف است، خصوصیتش در مسأله‌ى ولایت است. آن عاملى که در اسلام ضامن اجراى احکام است، حکومت اسلامى و حاکمیت احکام قرآن است، و الّا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصى داشته باشند، لیکن حاکمیت چه در مرحله‌ى قانونگذارى و چه در مرحله‌ى اجرا در دست دیگران باشد، تحقّق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن دیگران بستگى دارد.

اگر آنها افراد بى‌انصافى بودند، مسلمانان همان وضعى را پیدا مى‌کنند که شما امروز در کوزوو، دیروز در بوسنى و هرزگوین، دیروز و امروز در فلسطین و در جاهاى دیگر شاهدش بوده‌اید و هستید ما هم در ایرانِ مسلمانِ عریق و عمیق خودمان، سالهاى متمادى همین را مشاهده مى‌کردیم اما چنانچه حکّام، قدرى با انصاف باشند، اجازه خواهند داد که این مسلمانان به قدر دایره‌ى خانه‌ى خودشان یا حدّاکثر ارتباطات محلّه‌اى چیزهایى از اسلام را رعایت کنند؛ ولى اسلام نخواهد بود! وَ مَا  أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ؛ مسأله‌ى حکومت، اساس قضایاى همه‌ى پیغمبران بوده است. حال بعضى کسان دوست دارند که حرفهاى موهوم و رد شده و غلط را در قالبهاى على‌الظّاهر نو بیان کنند!

آنها مى‌گویند که اگر دین، حکومت پیدا کند، قداست خود را از دست مى‌دهد! قداست یعنى چه؟ آیا قداست یعنى این‌که کسى یک چیز بى‌خاصیت، یک نام، یا یک حیثیّت اعتبارى و بى‌حقیقت را به خود ببندد؟ این قداست خواهد شد؟!

قداستِ حقیقى این است که حقیقتى در میان مردم، بر زندگى و بر روابط مردم، بر امور دنیا و آخرت مردم، اثر خوب بگذارد و زندگى را اصلاح کند. این، دین است؛ اگر دینى توانست این کار را بکند، قداست متعلّق به آن است.
دین باید اجرا شود، دین باید تحقّق پیدا کند و این در غدیر، رسماً و به‌عنوان یک حقیقت قانونى در اسلام، مشخص شد.

البته از اوّلِ هجرت، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حاکم بود؛ اما خیلیها امید بسته بودند که وقتى این شخص که آورنده‌ى اسلام است و این رشته‌اى که افراد و دلها را به هم متّصل کرده است، از میان مردم خارج شد، چیزى باقى نمانَد! و با نصب ولى، با نصب حاکم و تعیین کسى که مى‌توانست رشته‌ى این کار شود، جلوِ این پندار در عالم قانونگذارى گرفته شد.

اساس قضیه هم این است که قانونى وجود داشته باشد؛ لذا فرمود الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ؛ از امروز به بعد که ولایت، معیّن و تکلیف حکومت و سرپرستى و اداره و زمامدارى کشور، معلوم شد، دیگر از دشمن خارجى نترسید. واخشونى؛ حالا از من بترسید.                                

آداب عید غدیر

تهنیت و تبریک گفتن: حضرت رضا علیه السلام: روز غدیر، روز تهنیت گفتن است. به یکدیگر تهنیت باید گفت. پس اگر مؤمنی برادر دینی خویش را ملاقات کرد، بگوید حمد و سپاس خدای را که ما را از کسانی قرار داد که به ولایت امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام چنگ زده‌اند. (اقبال الاعمال 2/ 261) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

دست دادن امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی در غدیر یکدیگر را ملاقات کردید با سلام به هم دست دهید. (وسائل الشیعه 10/445)                                                              . تبسم و اظهار شادی حضرت رضا علیهم السلام: روز غدیر، روز تبسم در روی مؤمنان است. هر که روز غدیر در روی برادر دینی خود تبسم کند، خدا در روز قیامت نظر رحمت به سوی او افکند و هزار حاجتش را بر آورده سازد و در بهشت قصری از دُرّ سفید برایش بنا کند و صورتش را زیبا سازد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: شادمانی را در میانتان و شادی را در ملاقاتتان آشکار کنید. (اقبال الاعمال2/259)                        . پوشیدن لباسهای فاخر و زینت دادن حضرت رضا علیه السلام: روز غدیر، روز پوشیدن لباس و کندن سیاه است... و آن روز، روز زینت دادن است. هر که برای روز غدیر زینت کند خدا همه‌ گناهان کوچک و بزرگش را بیامرزد و فرشتگانی به سویش فرستد  در حالی که حسنات او را می نویسند و تا عید غدیر سال آینده بر درجات او می افزایند و اگر بمیرد، شهید بمیرد و اگر زنده باشد با سعادت زندگی کند. (اقبال الاعمال 2/262)

طعام دادن حضرت رضا علیه السلام فرمود: ... هر که مؤمنی را در روز غدیر طعام دهد مانند کسی است که همه پیامبران و صدیقان را طعام داده است. (اقبال الاعمال 2/262)

دید و بازدید : حضرت رضا علیه السلام: ... هر که در روز غدیر مؤمنی را دیدار کند، خدا هفتاد نور در قبرش وارد کند و قبرش را گشاده سازد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبرش را زیارت کنند و بهشت را به او بشارت دهند. (اقبال الاعمال 2/262)

توسعه دادن حضرت رضا علیه السلام فرمود: روز غدیر، روزی است که خدا فزونی دهد در مال و دارایی کسی که در آن روز عبادت کند و بر خانواده و خویشتن و برادران ایمانی اش توسعه دهد. (اقبال الاعمال 2/261)

هدیه دادن: فیاض بن محمد بن عمر طوسی می گوید: در روز غدیر، امام رضا علیه السلام را دیدم که نزد خود جمعی از دوستانش را برای صرف افطار نگاه داشته بود و به خانه های آنان نیز طعام، هدایا و لباس، حتی انگشتری و پاپوش، فرستاده بود و سر و وضع دوستان و اطرافیان خود را تغییر داده بود. در آن روز با وسایل پذیرایی تازه (غیر از آنچه در دیگر روزها در خانه آن حضرت استفاده می شد) از آنان پذیرایی می کردند و حضرتش فضیلت و سابقه‌ کهن آن روز را بیان می فرمود. (اقبال الاعمال 2/254)

.افطاری دادن : هر که در روز غدیر، روزه دار مؤمنی را افطاری دهد همانند کسی باشد که ده فئام (صد هزار نفر) (اقبال الاعمال2/261)

یاری دادن : هر کس در روز غدیر، برادرش را بدون درخواست کمک، یاری دهد و از روی رغبت به او نیکی کند، او را پاداش کسی باشد که در این روز، روزه داری کند و شبش را به عبادت بگذراند. (وسائل الشیعه 10/ 445)

نیکی کردن : امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: به یکدیگر نیکی کنید که خدا دوستی بین شما را پایدار سازد... و نیکی کردن در روز غدیر موجب افزایش مال و عمر می‌ شود. حمد الهی : رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: یکی از سنتها آن است که مؤمن در روز غدیر صد بار بگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ.....

صلوات و برائت : به حضرت صادق علیه السلام گفتند: برای مسلمانان به جز دو عید (فطر و قربان) عید دیگری هست؟ فرمود آری، عیدی است از آن دو بزرگتر و شریفتر. گفتند: آن عید کدام روز است؟ فرمود: روز نصب امیرالمؤمنین به پیشوایی مردم. گفتند: کدام عمل شایسته آن روز است؟ فرمود: روزه داری کن ای حسن و بر محمد و آلش بسیار صلوات فرست و به سوی خدا از ستم کنندگان بر آنان بیزاری جوی. حضرت رضا علیه السلام فرمود: روز غدیر... روز بسیار صلوات فرستادن بر محمد وآل محمد است.

عقد اخوت و برادری : به گواهی علامه محدث میرزا حسین نوری (1320 ق) از کتاب زادالفردوس نقل می‌ کند: سزاوار است در این روز برادران دینی با یکدیگر عقد اخوت بندند و کیفیت آن، این گونه است که یکی دست راست خود را در دست راست دیگری بگذارد و بگوید: برادر شدم با تو در راه خدا و در برادری با تو اخلاص ورزیدم و دست دادم با تو در راه خدا و پیمان بستم با خدا و فرشتگانش و کتابهایش و رسولانش و پیامبرانش و امامان معصوم علیهم السلام که اگر از بهشتیان و اهل شفاعت باشم و اجازه یابم که وارد بهشت شوم، داخل نشوم مگر آنکه تو نیز با من باشی. و دیگری بگوید: پذیرفتم. آن‌گاه هر یک به دیگری بگوید: ساقط کردم از تو همه حقوق اخوت را جز شفاعت و دعا و زیارت. (مستدرک الوسائل 6/279)

نماز روز غدیر: نماز روز غدیر به دستور حضرت صادق علیه السلام این گونه است که نیم ساعت پیش از زوال (ظهر شرعی) غسل کند و حاجتهای خود را از خدا بخواهد. آن‌گاه دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، به ترتیب هر یک از سوره‌ های توحید و آیة‌ الکرسی و سوره قدر را ده مرتبه قرائت‌ کند. آن حضرت فرمود: هر کس این نماز را بخواند، خدا هر نیاز دنیوی و اخروی او را بر آورده سازد.

 روزه‌ داری : حضرت صادق علیه السلام فرمود: روزه‌ روز غدیر خم برابر است با روزه عمر دنیا. چنانچه انسانی عمر دنیا بیابد و به همان اندازه نیز روزه بدارد، روزه این روز برابر باشد با ثواب آن. و روزه این روز در هر سال نزد خدای عزوجل برابر است با صد حج و صد عمره درست و مقبول. و این روز بزرگترین عید خداست (التذهیب 3/143)

ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﻣَﺜَﻞُ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﻓِﻲ ﻗَﺒُﻮﻟِﻬِﻢْ ﻭَﻟَﺎ ﺃَﻣِﻴﺮﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﻓِﻲ ﻳَﻮْﻡِ ﻏَﺪِﻳﺮِ ﺧُﻢٍّ ﻛَﻤَﺜَﻞِ ... ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻭﻻﻳﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ علی ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻼﻡ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ، ﻣﺜﻞ ﺳﺠﺪﻩﻱ ﻣﻼﺋﻜﻪ ﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﻣـَﺜَﻞ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺯ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻭﻻﻳﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﺍﻋﺮﺍﺽ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻣَﺜﻞ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﺍﺳﺖ.

ادامه 

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir1

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir2

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir3

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir4

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir5

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir6

 

ائمه طاهرین علیه السلام، مظهر قیومیّت خدا بر مردم

در حدیث انّما الائمه قوّام الله علی خلقه و عرفاؤه علی باده ، لا یدخل الجنّه لا من عرفه و عرفهم و لا یدخل النّار لا من انکره و انکرهم فرمود: رهبران الهی قائمان به قسطند، قیّم مردمند، در حقیقت قیومیّت مال خداست و اینها مظهر قیومیّت حقّند، چه اینکه در بحث بعدی به این نکته اشاره خواهد شد. فرمود: ائمه قیّم مردمند و عرفای مردمند. هر کس را ائمه به رسمیّت شناختند، اهل بهشتند؛ هر کس پیش ائمه ناشناسند، اینها اهل بهشت نیستند. معنای قیّوم بودن، معنای سرپرست بودن را وجود مبارک امیرالمؤمنین در کلماتش از یک سو، در قرآن کریم از سوی دیگر مشخص کرد.

ذات أقدس له در سوره مبارکه آل عمران معیّن کرد، فرمود: اینکه می گوییم انبیاء و ائمه و اولیای الهی قیّم مردمند؛ معنایش این نیست که امام از آن نظر که یک انسان عادی است، حرف او بر مردم حاکم است، رأی او بر مردم حاکم است؛ بلکه امام حرفی ندارد، مگر از پیغمبر و پیغمبر سخنی ندارد مگر از خدا!                  .  
آن آیه ای که در سوره مبارکه آل عمران است، می گوید: رژیم ارباب و رعیتی کاملاً ملغی است. رژیم ارباب و رعیتی دو قسم است؛ یک ارباب و رعیتی زمین است که قبل از انقلاب زوایایش در این کشور بود و به لطف الهی با انقلاب رخت بر بست؛ این مربوط به زمین. یعنی زمینی را کسی مالک باشد به عنوان ارباب، عدّه ای عمله و رعیت او باشند؛ این رژیم ارباب و رعیتی رخت بر بست که مربوط به زمین است! امّا رژیم ارباب و رعیتی که مربوط به زمینه و اندیشه است، آن را قرآن کریم برای همیشه نهی کرد؛ نگذاشت پدید بیاید و اگر جائی پدید آمد، قیام و اقدام کرد تا آن را ریشه کن کند. فرمود: هیچ کس حق ندارد رأی خود را بر مردم حاکم کند، زمینه اندیشه و فکر مردم را رعیت خود قرار دهد، رأی خود را ارباب آراء دیگران بداند و یک رژیم ارباب و رعیتی در دیار فکر و اندیشه راه اندازی کند.
در سوره آل عمران ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ.    فرمود: هیچ پیغمبری، هیچ ولیّ و وصیّی که از حکم الهی، از نبوّت الهی و از صحیفه آسمانی الهی طرفی بست، مجاز نیست که سمتی را از خدا دریافت بکند بعد مردم را به خود دعوت کند، بگوید: رعیت من باشید، هر چه من می گویم بفهمید، هر چه من می گویم بکنید، هر چه من دستور می دهم اطاعت کنید: ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ که کسی رب باشد و دیگران رعیت!

عالمان ربانی، دعوت کننده مردم به سوی خدا وقتی این القاء شد، آنگاه این سئوال مطرح است: پس اینکه می گوییم اطاعت از انبیاء و رهبران الهی واجب است، این یعنی چه؟ فرمود: انبیاء و رهبران الهی از خود چیزی نمی گویند، هر چه هست سخن خدا و پیام خدا را ابلاغ می کنند وَلکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ  شما ارباب نباشید، ربانی باشید؛ عالم ربانی باشید، نه ارباب! مردم تربیت شده علمای ربانی اند، نه رعیت ارباب ! علمای ربانی مطالب دینی را درست می فهمند

اوّلاً؛ باور میکنند   ثانیاً؛ عمل میکنند   ثالثاً؛ به مردم ابلاغ میکنند    رابعاً؛ میگویند: این حرف، حرف خداست نه حرف ما   خامساً؛ این خاصیّت ربانیّت علماست.

آنکه ارباب است، مردم را به خود دعوت می کند، آنکه ربانی است مردم را به الله دعوت می کند. ربانی یعنی پیوند ناگسستنی با ربّ العالمین دارد، این عالم ربانی است؛ آن عالمی که مدبّر و مربی خوبی برای جامعه خواهد بود، عالمی است ربانی؛ پیوندش با خدا از یک سو، تدبیر و تربیتش نسبت به جامعه از سوی دیگر؛ یک سر پل ارتباطی است که پیام خدا را در سنّت و سیرت خود به مردم ابلاغ می کند. به مردم  می گوید: بیائید به دنبال خدا برویم، به دنبال پیغمبر برویم، به دنبال قرآن برویم؛

.امیر مؤمنان علیه السلام، کامل ترین عالم ربانی در امت اسلامی وقتی معنای عالم ربانی و ارباب روشن شد؛ مصداق کامل «عالم ربانی» امیرالمؤمنین است که فرمود انا ربّان یّ هذه الامّه ؛ من عالم ربانی این امتم، من شدید الرّبط بربّ العالمین هستم، من شدید التّدبیر و التّربیب و التّربیت هستم؛ حرف مرا گوش بدهید، چون من مستقیماً همان حرف خدا را می گویم؛ نه از خود یک کلمه کم دارم، نه از خود یک کلمه اضافه! این سخن نشانه آن است که چرا ائمه قوّام الله علی العباد هستند ! اگر بندگان خدا در تحت قیومیّت هو الحیّ القیّوم به سر می برند؛ ائمه وقتی قیّم مردمند که حرف قیّم را ابلاغ کنند، نه حرف خود را؛ حرف قیّم را اجراء کنند، نه حرف خود را .                       !
لذا در همین حدیث نهج البلاغه، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود ا نّما الائمه قوّام الله علی خلقه ، در حقیقت قیومیّت خدا را و قائم بالقسط بودن خدا را دارند ارائه می کنند، نه از خود حرف بزنند ! نشانه اش آن است که خود قبل از دیگران عمل می کنند. در همین نهج البلاغه فرمود: من هرگز شما را به چیزی امر نمی کنم، مگر پیشاپیش خود عمل می کنم و هرگز شما را از چیزی نهی نمی کنم، مگر پیشاپیش خود از آن پرهیز می کنم ! در حقیقت قائم بالقسط خداست، قیّوم خداست، قیّم خداست و اینها پیام قیّوم را می رسانند ! به دلیل اینکه بهشت مال خداست؛ کسی به بهشت می رود که ائمه آنها را در این بستر مستقیم به رسمیّت بشناسند و در همین مسیر او را همراهی کنند.                                     .
مشکل در جامعه این است که اگر کسی خدای ناکرده این دفینه الهی را، این گنجینه الهی را در بین اغراض و غرائز دفن کند؛ دیگر صدای او را نمی شنود، پیام او را درک نمی کند، رهنمود او را متوجه نمی شود !

 

ادامه 

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir1

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir2

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir3

http://m5736z.blog.ir/post/Qadir4

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگذاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">