تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

گسترش آسمان

وَ السَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ ذاریات47 أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّمٰاءُ بَنٰاهٰا 27نازعات رَفَعَ سَمْکَهٰا فَسَوّٰاهٰا 28 وَ السَّمٰاءِ وَ مٰا بَنٰاهٰا 5شمس

ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و همواره آن را وسعت می بخشیم. آسمان در حال گسترش است و این گسترش ادامه دارد.

به قدرت برافراشتیم آسمان             ز ما هست گستردنش بى گمان47

بود خلقت آدمى سخت تر؟             و یا گنبد چرخ بر روى سر؟27  

  که برآن برافراشت پروردگار              یکى سقف پاینده و استوار28   

قسم باد بر شمس گیتى فروز           چو روشن نماید جهان را به روز5

دانشمندان می گویند : فضای جهان که از میلیاردها کهکشان تشکیل یافته، در حالت انبساط سریع و سرعتی که برای عقب نشینی کرات اندازه گیری شده نزدیک به 66 هزار کیلومتر در ثانیه است.

کیهان‌شناسان معتقدند که پس از انفجار بزرگ، اجزای تشکیل دهنده عالم از هر سو پراکنده شدند و این حرکت در جهات مختلف ادامه دارد. آنان با تجزیه نور ستارگان، این نظریه علمی را تا حد زیادی تقویت کرده‌اند و با اندازه‌گیری میزان قرمزگرایی (Red shit) نور ستارگان توانسته‌اند سرعت گسترش جهان را اندازه بگیرند.

تمام کرات آسمانی و کهکشان‌ها در آغاز در مرکز واحدی جمع بوده [با وزن مخصوص فوق‌العاده سنگین]، سپس انفجار عظیم و بی‌نهایت وحشتناکی در آن رخ داده است و بدنبال آن اجزای جهان متلاشی شده و به صورت کرات درآمده و به سرعت در حال عقب‌نشینی و توسعه است.

«لَمُوسِعُونَ»: جمع مُوسِع، دارای قدرت و توانائی. گسترش‌دهنده. علم امروز ثابت کرده است که کره زمین، بر اثر مواد آسمانی تدریجاً فربه و سنگین‌تر می‌شود،

ستارگانی که در یک کهکشان قرار دارند، به سرعت از مرکز کهکشان دور می‌شوند، و میلیاردها کهکشان در فضای جهان از یکدیگر دور می‌گردند، و بالاخره جهان پیوسته در حال انبساط و توسعه است.

برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمین، با اراده مستقیم الهى یا از طریق نیروها و عوامل طبیعى است و لذا قرآن مى‌فرماید:

«وَ السَّماءِ وَ ما بَناها». یعنى آنچه آسمان را بنا کرد از نیروها و جاذبه‌ها و دافعه‌هاى طبیعى است که خداوند حاکم کرده (و اللّه العالم)

جهان هستى، گویا در ابتدا یک مجموعه متراکم بوده، سپس بخشى برافراشته و آسمان شده و بخشى گسترده و زمین شده است.

«بَناها- طَحاها» مؤید این سخن آیه‌اى است که مى‌فرماید: آسمان و زمین رتق بود و فتق کردیم، یعنى بسته بود و بازش کردیم. گسترش آسمان‌ها از جمله مسایل علمی است که با پیشرفت‌های نجومی در زمینه نورشناسی، مطرح و مطالعه شده است.

به نظر برخی دانشمندان و مفسران مسلمان و غیر مسلمان، قرآن در سوره‌ ذاریات که از گسترش آسمان‌ها سخن می‌گوید، به این نکته علمی اشاره می‌کند. بسیاری از این بزرگان این کلام قرآن را اعجازی علمی می‌دانند.

مختصات زمین

 أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا مرسلات25آیا زمین را جایگاه گرفتن و جذب     

 زمین نیست آیا مکانى ز خاک            که در آن شده جمع ناپاک و پاک؟  

 الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً بقره22 الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً طه53

خدائى که افراشت نیلى سپهر           زمین را بگسترد این سان ز مهر

زمین را بگسترد و دادى قرار              محل رفاه شما کردگار    

هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا ملک15   

   زمین را بگسترده او راهوار                    چنین آفریدست پروردگار

قسم بر زمینى که از خاک آن                  گیاهان برویند در هر زمان                       

جوّ زمین

 وَ جَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا (انبیاء32)    

 خدا آسمان را چو مى آفرید                   چو یک سقف محفوظ کردش پدید

اطراف کره زمین را هوای فشرده و لطیفی به ضخامت چند صد کیلومتر در برگرفته که به اندازه ی سقف پولادینی به ضخامت ده متر مقاومت دارد که نه تنها مانع نفوذ اشعه های مرگ بار کیهانی می شود بلکه جلوی برخورد بیست میلیون از سنگ های آسمانی که هر روز با سرعتی حدود 50 کیلومتر در ثانیه به سوی زمین می آیند را می گیرد و ساکنان آن را در امان نگه می دارد.   

ولى کافران کاینچنین جاهلند             از آیات یزدان خود غافلند

از آیات ایزد بتابند روى                  نیارند ایمان بر این گفتگوى

گسترش زمین

وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْزُونٍ حجر19 وَ الْأَرْضَ مَدَدْنٰاهٰا وَ أَلْقَیْنٰا فِیهٰا رَوٰاسِیَ وَ أَنْبَتْنٰا فِیهٰا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ ق7

و در آن کوه های عظیم بر نهادیم و در آن از هر گیاه و هر نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم  و زمین را گستراندیم.

زمین را خداوند این گونه داد                     برآن کوههاى بلندى نهاد    

  بسى گونه گون چیزهاى نکو                    همه طبق حکمت برویاند او19   

  زمین را بگسترد آن ذوالجلال                     به محکم بنائى نهادش جبال   

  همه نوعى از با طراوت گیاه                      برویاند در آن یگانه اله 7       

گسترش زمین، که از نعمت‌های بزرگ الهی و زمینه‌ساز حیات روی زمین است، «مدّ» در لغت به معنای گسترش است                                   

این آیات شریفه نیز مطلق زمین را گسترده و مبسوط می‌دانند؛ نه سرزمین خاصی را، و چون ما هر جای زمین که برویم، زمین در چهار طرف ما گسترده شده است، می‌توان فهمید که زمین کروی شکل است؛ چرا که پهن بودن زمین در چهار جهت، آن هم در همه جای زمین تنها با این شکل هندسی سازگاری دارد. بیان این ویژگی را از معجزات قرآن است و علت اینکه خداوند متعال کرویت زمین را با فعل «مدّ» بیان کرده، قرآن خواسته از کلماتی بهره بگیرد که با مفاهیم رایج در بین مردم عصر نزول مخالفتی نداشته باشد و در عین حال بتواند حقیقت را نیز بیان کند.

این گسترش می‌تواند به واسطه سرد شدن مواد مذاب اولیه تشکیل دهنده زمین، فرو رفتن یا تبخیر آبی که زمین را فرا گرفته بود باشد که باعث شد بر سطح زمین افزوده شود که در ظاهر به صورت پهن و کشیده شدن زمین بر روی مواد مذاب یا آب جلوه‌گر می‌شود.

1. یکى از نعمت‌هاى الهى، گستردگى و مسطح بودن زمین است.

«مددنا» (وگرنه کشاورزى و بسیار از تلاش‌هاى دیگر به سختى انجام مى‌گرفت)

2. گستردگى زمین و پیدایش کوه‌ها و نباتات، تصادفى نیست. « مَدَدْناها، أَلْقَیْنا، أَنْبَتْنا»

3. آفریده‌ها، براساس میزان و قانون خاصّى آفریده شده‌اند. « مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْزُونٍ»

«وَ الْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَا »(شمس 6) و به زمین و آن که آن را بگسترد. «طَحَا» : راند. پرت کرد. غلطاند. گستراند. اشاره به کرویّت زمین و حرکت انتقالی و وضعی آن دارد (پرتوی از قرآن).

ابر و باد و مه و خرشید و فلک در کارند /  تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى

 همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار   /  شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى‌

زمین ، مادر انسان

فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ صافات 11 بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ 12

پس از آنان نظر بخواه که آفرینش آنان سخت‌تر است یا کسانى که ما (در آسمان‌ها و زمین) آفریدیم؟ ما آنان را از گِلى چسبنده آفریدیم، بلکه تو (از افکار آنان) تعجب مى‌کنى و آنان (تو را) مسخره مى‌کنند

بپرس اى محمد از این کافران                      که خود بر معادند از منکران   

   که آیاست خلق شما سخت تر                و یا خلق موجودهاى دگر    

   ز چسبنده خاکى به روز نخست              بکردیم مخلوقها را درست11  

 تو کردى تعجب ز گفتار من                             نیامد مگر باورت این سخن      

  تمسخر نمودند کفار خام                       بر این گفتۀ حىّ والامقام12

قال النبی(صلی الله علیه و آله) نیک و بدی را انجام نمیدهد مگر اینکه، زمین آن عمل را در روز قیامت گزارش میدهد                               .
1- «زمین»، یکی از موجودات ارزشمند و مخلوقات گرانسنگ خالق هستی است، موجودی که اگر یک روز نعمت های خودش را از انسان ها، حیوانات و نباتات دریغ بورزد هیچ کدام از موجودات قادر به ادامه حیات نخواهند بود.

2- «انسان» ، از جهات مختلف به زمین علاقه مند و وابسته است و راز و رمز این علاقه مندی چیزی جز این نیست که خود را برآمده از خاک و گل همین زمین می داند «إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ»

پس «فَاِنَّها اُمُّکُم » از پستان پر خیر و برکت این مادر تغذیه می کند و در دامان پرمهرش، پرورش می یابد و در پایان زندگی به همین زمین باز می گردد و در نهایت از همین زمین سر برمی آورد.

 و به تناسب این که در بیان توحیدى این آیات، از آفرینش زمین و نعمتهاى آن استفاده شده «معاد» را نیز با اشاره به همین زمین در این آیه بیان کرده، مى‏فرماید: «از آن شما را آفریدیم و در آن باز مى‏گردانیم، و از آن نیز شما را بار دیگر بیرون مى‏آوریم»

(مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى‏). یعنی در زمین یک دوره کامل از هدایت بشر صورت می گیرد، چون ابتدای خلقت انسان از زمین است و در نهایت عمر، بدنش به آن باز می گردد و جزئی از آن می شود و در قیامت برای بازگشت به سوی خدا از زمین بیرون می آید.                    .
3- اگر زمین مادر انسان است، هر مادری بر عهده فرزند حقوقی دارد، باید حقوق این مادر را بشناسد و خود را به رعایت آنها متعهد بداند، مخالفان به اثرگزارى خارق العادّه قرآن اقرار دارند.  (مشرکان قرآن را سحر مى‌دانستند و سحر به کار خارق العادّه گفته مى‌شود).

فاصله ستارگان

فَلا اُقْسِمُ بِمَوَاقِع النُّجُومِ . وَ إنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ إنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ (واقعه75-77) به فواصل ستارگان سوگند یاد می کنم. سوگندی که وقتی فواصل را دانستید سوگند بسیار بسیار بزرگی خواهد بود که این قرآن، قرآن پر باری است. فواصل میان ستارگان سرسام آور است روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد گرفت و آن ها را خواهد دانست.

کنون بر مواقع، قسم یاد باد           که در آن فواصل خود اختر نهاد75

اگر نیک دانید این سان قسم            بزرگست آن را مخوانید کم76

همانا که قرآن بود سودمند               کتابى کریم است سرشار پند

«بِمَواقِعِ النُّجُومِ» به محل استقرار و حرکت ستارگان گفته مى‌شود.

 سوگند به مسیر گردش کرات آسمانى مهم‌تر از سوگند به خود آن هاست، چون عظمت و وسعت مواقع نجوم، هزاران برابر کرات است.

«مَوَاقِعِ» : جمع مَوْقِع، جایگاهها و مسیرها و مدارهای ستارگان. ستارگان آسمان بیشمارند و از جمله تنها در کهکشان ما حدود یک‌هزار میلیون ستاره وجود دارد، و نظام مدارات هر یک از آنها به قدری دقیق و حساب شده است که انسان را به شگفتی وامی‌دارند.

مسیر و مدار و فاصله آنها از یکدیگر طبق قانون جاذبه و دافعه تعیین، و سرعت سیر هر کدام با برنامه معینی انجام می‌پذیرد.

هیچ چیز و هیچ کس بدون اراده خداوند نمى‌تواند در جهان تأثیر گذارد. بنابراین، اعتقاد به تأثیر ستارگان در زندگى انسان خرافه‌اى بیش نیست و هیچ کس ستاره‌ى بختى در آسمان ندارد که موجب خوش بختى یا بد بختى او شود.

امام کاظم (علیه السلام) فرمود: خدا، ستارگان را ستایش کرده و به جایگاه آن ها سوگند یاد نموده است.

خداوند در این سوره، فکر انسان را از نطفه و بذر و آب و آتش تا مسیر حرکت کرات آسمانى جولان مى‌دهد. «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ‌ ... فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ »- خداوند، گاهى به چیزهاى کوچکى مانند انجیر سوگند یاد مى‌کند، «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ» و گاهى به کهکشان و مسیر ستارگان. آرى براى خداوند کوچک و بزرگ، کاه و کوه یکى است. «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ»  - هر ستاره‌اى، مدار و مسیر حرکت منظّم و مخصوص به خود دارد. «بِمَواقِعِ النُّجُومِ» - بشر به تمام مسیرهاى کرات آگاه نیست و علم نجوم و کیهان‌شناسى انسان على‌رغم تلاش او ناقص است. «لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ»

رتق  و  فتق (انفجار بزرگ)

أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ کٰانَتٰا رَتْقاً فَفَتَقْنٰاهُمٰا وَ جَعَلْنٰا مِنَ الْمٰاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلاٰ یُؤْمِنُونَ (انبیاء 30) آیا کسانی که به خدا ایمان ندارند نمی توانند ببینند کـه زمین و سیارات منظومه شمسی در آغاز بهم چسبیده بـودند بعد آن ها را با نیرو از هم باز کردیم؟

همان کافران که به کفر اندرند                  نخواهند آیا نظر آورند 

که بُد بسته این آسمان و زمین                  خدایش شکافاند از هم چنین

ز آبى که آمد فرو ز آسمان               همه چیز زنده شد و یافت جان 

چرا پس نگردند مؤمن به رب                    نسازند آیین او را طلب   

دیدگاه‌های فراوانی درباره آغاز آفرینش و مراحلی که جهان تاکنون پشت سر گذاشته، وجود دارد که یکی از آن‌ها فرضیه انفجار بزرگ (Bi ban) است. برخی «رتق و فتق» را اشاره به این مرحله دانسته و متصل بودن آسمان و زمین به هم و جدا شدن آن‌ها از یکدیگر را که در این آیه مطرح شده است، بر فرضیه انفجار بزرگ تطبیق کرده و آن را معجزه علمی قرآن معرفی کرده‌اند.

سپس باز شدن آسمان‌ها و زمین‌ «فَفَتَقْناهُما» چیست، اقوالى ذکر شده است:  

الف: زمین و آسمان در آغاز خلقت، یک چیز بودند و آن، توده‌ى عظیمى از گازها بود، سپس بر اثر انفجارات درونى و حرکت‌ها، تدریجاً از هم جدا شدند.

ب: موادّ اصلى آسمان و زمین در ابتدا یکى بوده، ولى با گذشت زمان، شکل جدیدى پیدا کرده‌اند.

ج: مراد از بسته بودن آسمان، نباریدن و منظور از بسته بودن زمین، گیاه نداشتن است، خداوند آنها را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین گیاهان را رویاند.   

سرچشمه‌ى پیدایش انسان و حیوانات، آب است. 70% بدن انسان‌ها و حیوانات از آب است. حیات گیاهان، وابسته به آب است. «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَیٍّ»

مشاهده‌ى طبیعت با هدف، کلید کسب ایمان است. «أَ وَ لَمْ یَرَ ... أَ فَلا یُؤْمِنُونَ‌ » 

- جهان طبیعت دوران‌هاى مختلفى داشته است. «کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» 

- در جمود و بسته بودن، خیرى نیست، باز شدن سرچشمه‌ى حیات است. «رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»                

 میان سیارات تعادل وجود دارد: عـلـتِ کشیده نشدن سیارات بطرف همدیگر و یا هل ندادن همدیگر وجود نیروی جذب و دفع متعادل میان آن ها است. مثلاً خورشید زمین را بـه طرف خود می کشد و زمین در حرکت خود دور خورشید که رو به دور شدن از از خورشـیـد است خود را از خورشید دفع می کند (که به آن نیروی گریز از مرکز گفته می شود). نظام مدارات هریک از آنها به قدری دقیق و حساب شده است که انسان را به شگفتی وامی‌دارند. سیر و مدار و فاصله آنها از یکدیگر طبق قانون جاذبه و دافعه تعیین، و سرعت سیر هر کدام با برنامه معینی انجام می‌پذیرد.

ستارگان، جهت یاب

وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهٰارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرٰاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ نحل12 خداوند شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام کرد (تا در زندگانی از آن ها بهره مند شوید) و ستارگان نیز به فرمان اویند، در این نشانه هایی است (از عظمت خدا) برای خردمندان.

هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهٰا فِی ظُلُمٰاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیٰاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَانعام97 و اوست کسى که ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاریکى‌هاى خشکى و دریا، به وسیله آن ها راه را یابید. قطعاً ما نشانه‌ها را براى قومى که آگاه و دانایند به تفصیل روشن ساختیم. از ستارگان در تاریکی شب به عنوان قطب نما نیز استفاده می شود .

ستاره، شب و روز، شمس و قمر               به تسخیر آورده رب بشر   

  در این کار آیات پروردگار                        بر اهل خرد مى شود آشکار 12  

چراغ ستاره برافروخت او                          که راه سفر را بیاموخت او     

که در ظلمت محض دریا و بر                     شود نور آن بر شما راهبر     

بدین گونه آیات خود را عیان                   نماییم بر اهل دانش بیان

دنیای ستارگان دنیائی شگرف و زیبا است تا آنجا که قرآن، سوگند به ستارگان را سوگندی بسیار بزرگ می شمارد. حرکات سرسام آور ستارگان و نظم و هماهنگی دقیق بین آن ها رفت و آمد شب و روز زمینه ی مناسبی برای اندیشیدن و آشنایی با قدرت و حکمت خداست.

«سَخَّر» : تسخیر: خدا آن ها را زیر فرمان گرفته و آنها مطیع هستند. خورشید و ماه، بهره‌گیرى انسان از آن هاست، خدا آن ها را در خدمتِ بشر و رشد و کمال او قرار داده است.

البته انسان نباید خود را صاحب اختیار آنها بداند. هستى، چه آسمان و چه زمین، براى انسان آفریده شده است. «سَخَّرَ لَکُمُ‌»

 - هستى، در مهار و کنترلِ خداست. «مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ»

- بهره‌دهىِ هستى، به فرمان خداست. «بِأَمْرِهِ» - نظام آفرینش کلاس توحید.« إِنَّ فِی ذلِکَ »

_ نظام هستى، تنها براى اهل فکر و تعقّل، بستر رشد و توجّه است. نه افراد ساده‌نگر. «لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»

علم هیئت، از قدیمى‌ترین علوم بشرى است و انسان از ستارگان در سفرهاى صحرایى و دریایى بهره مى‌برده است. این وسیله ابزارى مطمئن، همیشگى، دست نخورده، طبیعى، عمومى و بى هزینه است.

اسلام به مظاهر طبیعت، توجّه خاصّى دارد. نام برخى سوره‌ها از اشیاى طبیعى است. عبادات اسلامى نیز با طبیعیات گره خورده، همچون: وقت شناسى، قبله شناسى، خسوف و کسوف و نماز آیات، اوّل ماه و هلال.

این ها سبب آشنایى مسلمانان با علم هیئت و ایجاد رصدخانه‌هایى در بغداد، دمشق، قاهره، مراغه و اندلس و نگارش کتاب‌هایى در این زمینه به دست مسلمانان شد. 

خدا براى سفرهاى دریایى و صحرایى که در عمر انسان‌ها به ندرت پیش مى‌آید، راهنما قرار داده، آیا مى‌توان پذیرفت که براى حرکت دائمى انسان‌ها و گم نشدنشان در مسیر حق، راهنما قرار نداده باشد؟ و این بیانگر لزوم رسالت و امامت براى هدایت بشر مى‌باشد.

 در احادیث مراد از ستارگان هدایت‌کننده، رهبران معصوم و اولیاى خدا بیان شده است.

سیر در زمین

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کٰانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ (روم42) بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آن ها مشرک بودند! یکی از ابزارات شناخت انسان و عبرت آموزی از تاریخ و عاقبت گذشتگان است. 

بگو در زمین مى نمائید سیر             ببینید احوال اقوام غیر

ببینید فرجام آن کافران             که بودند پیش از شما منکران

گردش در زمین و دیدن نقاط مختلف و تحقیق و دیدن آثار و نعمات و شگفتی های خلقت تشویق به مشاهده طبیعت و انسان های خبره در زمان خود و تاریخ گذشته و تحقیق و پژوهش در آن نشان اهمیت قرآن به علم آموزی و پیشرفت انسان است . 

قرآن بارها با جمله‌ى‌ «سِیرُوا» یا «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا» مردم را براى سیر در زمین تشویق کرده و در اکثر موارد براى انذار و هشدار و عبرت گرفتن از زندگى مجرمان بوده است.

امیرالمومنین علیه السلام در فرازی از خطبه قاصعه می‌فرمایند: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَکْبِرِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأْسِ اللَّهِ .... »(نهج‌البلاغه، خطبه 192)

پس عبرت گیرید از آنچه به مستکبران پیش از شما رسید، از عذاب خدا و سختگیری هاى او و خوارى و کیفرهاى او، و عبرت گیرید از تیره خاکى که رخساره‏هاشان بر آن نهاده است، و زمین

هایی که پهلوهاشان بر آن افتاده است، و به خدا پناه برید از کبر که (در سینه‏ها) زاید، چنان که بدو پناه مى‏برید از بلاهاى روزگار که پیش آید.

- بازدید از آثار بجا مانده از ستمگران تاریخ، یکى از ابزار رشد و تربیت است. «سِیرُوا ... فَانْظُرُوا »

- تاریخ بشر، اصول، قانون و سنّتى دارد که بر اساس آن اصول، عبرت‌هاى گذشته مى‌تواند براى امروز درس باشد. «سِیرُوا ... فَانْظُرُوا»

- سفرها باید هدفدار باشد. «سِیرُوا ... فَانْظُرُوا »

- حفظ آثار گذشتگان، براى پندگیرى آیندگان لازم است. «فَانْظُرُوا »

- مناطقى که با قهر خدا قلع و قمع شده، مناطق ملى است و بازدید از آنها باید براى همگان بدون مانع باشد. «سِیرُوا ... فَانْظُرُوا .»

جمع کردن آفرینش

 وَ مِنْ آیٰاتِهِ خَلْقُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مٰا بَثَّ فِیهِمٰا مِنْ دٰابَّةٍ وَ هُوَ عَلىٰ جَمْعِهِمْ إِذٰا یَشٰاءُ قَدِیرٌ 29 (شورى 29) و از آیات اوست آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آن ها منتشر نموده و او هرگاه بخواهد بر جمع آن ها تواناست! (تمام اسباب و ابزارات مورد نیاز انسان و موجودات جمعند برای بقا و استفاده و زنده بودن) 

ز دیگر نشانهاى رب جهان                بود خلقت ارض و هفت آسمان

هر آنچه که بر خاک جنبنده اند         به روى زمین خود پراکنده اند

که در هر زمانى ز روز الست          به گردآوریشان خدا قادرست

«خَلْقُ» : آفرینش. آفریده‌ها. «بَثَّ»: پخش و پراکنده کرده است. مراد پدید آوردن و افزایش و پراکندن. «دَآبَّةٍ» : جنبنده. این واژه شامل انسان ها و موجودات ریز ذرّه‌بینی و حیوانات غول‌پیکر و تمام چیزهای زنده می‌باشد.

«مَا بَثَّ فِیهِمَا مِن دَآبَّةٍ» : این آیه و آیه سوره نحل، با صراحت بیان می‌دارند که در پهنه آسمان نیز جنبندگان زنده موجود و فراوانند.

«جَمْعِهِمْ »: گرد آوردن ذوی‌العقول، یعنی انسان ها، برای حساب و کتاب قیامت. مراد گرد آوردن انسان ها و سایر حیوانات (سوره تکویر) در هنگامه قیامت است

«هُوَ عَلَی جَمْعِهِمْ إذَا یَشَآءُ قَدِیرٌ» : برخی این جمله را دالّ بر این می‌دانند که چه بسا روزی و روزگاری، موجودات ذوی‌الشعور آسمان ها و زمین با یکدیگر تماس حاصل کنند و جهانیان با یکدیگر ارتباط پیدا نمایند.

1. آفرینش آسمان‌ها و زمین و جنبنده‌ها، گوشه‌اى از آیات الهى است. «مِنْ آیاتِهِ»

2. قدرت خداوند در آفرینش ابتدایى، نشانه قدرت او بر برپایى قیامت است. «خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌ ... وَ هُوَ عَلى‌ جَمْعِهِمْ‌ ... قَدِیرٌ»

3. در آسمان‌ها نیز موجودات زنده است. «بَثَّ فِیهِما مِنْ دابَّةٍ»

4. پراکندگى حیوانات در مناطق مختلف زمین، یکى از نعمت‌هاست. (اگر همه گوسفندها در یک منطقه و همه گاوها در جاى دیگر بودند زندگى براى انسان بسیار سخت بود) «بَثَّ فِیهِما مِنْ دابَّةٍ. أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»  (یس 82) 

چون بخواهد چیزى را بیافریند، فرمانش این است که مى‏گوید: موجود شو پس موجود مى‏شود. از این رو قومى دیگر را جز آنها بیافرید «ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِینَ »و بعد از آن ها مردمى دیگر بیافریدیم .

حد فاصل دو دریا

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (رحمن19 تا 20) و دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند. پس کدامین نعمت هاى پروردگارتان را انکار می کنید؟ از آن دو دریا مروارید و مرجان خارج می شود.   

  دو دریا بیامیخت ایزد به هم            به هم اندر آمیخت یزدان دو یم17   

یکى برزخ آن بین دارد وجود          که باشد عیان هریکى را حدود18   

   کنون بر چه نعمت ز یزدان حى         ره کذب و انکار سازید طى19          

  خود از آن دو دریا به لطفى فزون            برآورد مرجان و لؤلؤ برون20   

  دو دریایی که به هم رسیده اند؛ اما با هم یکی نمی شوند! در شمالی‌ترین، شهر دانمارکی‌ها می‌توان یک نشانه قرآنی را دید. جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی به هم می پیوندند و دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند

و بنابرین این راستا بوجود می آید ... الله اکبر . «بَرْزَخٌ »: به حدّ فاصل میان دو چیز گفته مى‌شود. «لا یَبْغِیَانِ»: بر یکدیگر سرکشی نمی‌کنند و چیره می‌شوند. مراد این است که یکی دیگری را در خود فرو نمی‌برد، و آمیخته نمی‌گردند.

 «مَرَجَ» به معناى رها ساختن است. «لؤلؤ »به معناى مرواریدى است که درون صدف پرورش یابد و «مرجان»، هم به مرواریدهاى کوچک گفته مى‌شود و هم نوعى حیوان دریایى که شبیه شاخه درخت و صیّادان، صید مى‌کنند، گوهر سرخ رنگی که از جانوری دریازی به نام مرجان بدست می‌آید.

عبارتِ‌ «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ »دو بار در قرآن آمده است:

یک بار در سوره فرقان آیه 53 و یک بار در این سوره رحمن. در آنجا ابتدا از جهاد بزرگ با کفار سخن مى‌گوید. «فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً» و به دنبال آن مى‌فرماید: «... وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»

 ولى در این سوره، ابتدا سخن از میزان و حساب و عدل‌ است، «وَضَعَ الْمِیزانَ‌- أَقِیمُوا الْوَزْنَ‌- لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ»، آرى اگر عدالت بود و تجاوزگرى نبود، زیبایى‌ها پیدا مى‌شوند.

هنگامى که امام على (علیه السلام) : «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» تلاوت فرمود از آن حضرت پرسیدند: پس چرا شما از این نعمت‌ها استفاده نمى‌کنید؟

فرمود: خدا بر رهبران عادل واجب کرده که زندگى خود را چنان ساده و تنگ بگیرند که فقر بر فقرا سخت نباشد.

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ »: عَلى و فاطِمة «عَلیهمَا السَّلام» (بَحرانِ عَمیقانِ، لا یَبغى اَحَدَهُما عَلى صاحِبِه، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‌، الحَسَن وَ الحُسَین عَلیهمَا السَّلام على و فاطمه علیهما السلام) دو دریاى عمیق‌اند که از این دو دریا، لؤلؤ و مرجانى چون حسن و حسین (علیهما السلام) خارج مى‌شود.

برزخی میان دو دریا

وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هٰذٰا عَذْبٌ فُرٰاتٌ وَ هٰذٰا مِلْحٌ أُجٰاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُمٰا بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53 فرقان) او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکی گوارا و شیرین و دیگری شور و تلخ و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گوئی هر یک به دیگری می‏ گوید) دور باش و نزدیک نیا                                      

دو دریا درآمیخت رب غفور           یکى آب شیرین یکى تلخ و شور

یکى واسطه داد آنگه قرار        جدایند از همدگر پایدار

دانشمندان : در میان نهرهایی که آب آن گوارا و شیرین و دریاهایی که آب آن شور است موانعی وجود دارد و این موانع را از شگفتی های طبیعت می‌دانند که از تعادل زیست محیطی محافظت می‌کنند.

«بحر» به آب زیاد گفته مى‌شود، خواه دریا باشد یا رودخانه و مقصود از «بحرین»، آب‌هاى شور و شیرین است. معمولًا آب رودخانه‌ها شیرین و آب دریاها شور است. چنانکه مى‌فرماید:

وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هٰذَا عَذْبٌ فُراتٌ سَائِغٌ شَرابُهُ وَهٰذَا مِلْحٌ أُجاجٌ ۖ وَمِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا ۖ وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ فاطر12 دو دریا یکسان نیستند، یکى آبش گوارا، شیرین و نوشیدنش خوش گوارست و یکى شور و تلخ. آب شور براى حفظ حیات جانداران دریایى و آب شیرین براى حفظ حیات نباتات، گیاهان، انسان‌ها و حیوانات که در خشکى زندگى مى‌کنند.

چو شیرین بود آب یم بر وفور          نباشد چو بحرى که تلخ است و شور 

شگفتا که از هر دویم همچو هم     رسد بر شما گوشتى بیش و کم    

بیارید زیور از آنها برون                         بپوشید آن زینت گونه گون  

ببینید کشتى در آنها روان                    بجوئید روزى ز فضلش گران 

 ُامیدست شکرش بگویید چند               چو گردید از نعمتش بهره مند

همانا پاک و منزه است خدایی که این حقیقت علمی را صدها سال پیش از این اینگونه بیان فرموده :

 معنی کلمه ‌مرج، قاطی و درهم شدن است که با وجود دگرگونی ها در جریان آب، دریاها از حد و مرز خود فراتر نرفته و با گذشت هزاران سال آن را حفظ کرده است.

اکنون از نظر علمی ثابت شده که آب دریا هرگز از حد و مرز خود بیرون نمی‌آید و به دلیل وجود این موانع، حالت خود را نسبت به دریاهای همجوار حفظ می‌کند.

کلمه‌ى‌ «مَرَجَ» به معناى مخلوط کردن و دو دریا را روان ساختن است تا بیکدیگر برسند. «عَذب»، یعنى گوارا و «فُراتٌ» به آب بسیار گوارا متمایل به شیرین مى‌گویند.

«مِلْحٌ» یعنى شور و «أُجاجٌ» یعنى آب بسیار شور که متمایل به تلخى باشد.

خدایى که اجازه نمى‌دهد آب گوارا و آب شورى که در کنار یکدیگرند با هم مخلوط شوند، چگونه اجازه مى‌دهد حقّ و باطل و کفر و ایمان، آمیخته شوند؟

فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً ... مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ‌    با اراده‌ى خداوند حتّى اگر مایعات در کنار هم باشند با یکدیگر مخلوط نمى‌شوند جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً

هفت دریا

 

وَ لَوْ أَنَّما فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ  حَکِیمٌ (لقمان۲۷) و اگر آن چه درخت در زمین است, قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید, سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعأ خداست که شکست ناپذیر حکیم است.

اگر هر درختى بگردد قلم                   مرکب شود آب این هفت یم

چو خواهد ز یزدان نویسد کلام         نگارش بماند همى ناتمام

عزیز و حکیم است حقا   خدا       ورا اقتدارست بى انتها

یحیی بن اکثم از ابوالحسن عسکری (علیه السلام) درباره معنای این آیه پرسید که منظور چیست؟
امام فرمود
:این هفت دریا عبارتند ازدریای گوگرد, دریای یمن, دریای برهوت, دریای طبریه, دریای ماسیدان, دریاچه آفریقا و دریای باهوران. و کلماتی که پایان ندارند, فضایل ما اهل بیت (علیه السلام) هستند که به شمار نمی آیند (احتجاج ج۲ص۴۵۴) شیخ مفید نیز با اندکی تغییر (اختصاص ص۹۴) «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ » هفت دریا. مراد کثرت است نه تحدید. یعنی دریاها و دریاها.

«مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللهِ» سخنان خدا که بیانگر علم خدا است پایان نمی‌گیرد. آفریده‌های پایان نمی‌رسند. آیه درباره ترسیمی از علم نامتناهی خدا یا مخلوقات بی‌حدّ و حصر خدا است. یعنى اگر آب همه‌ى دریاها هم مرکّب شود، باز هم نمى‌توانند همه‌ى نعمت‌هاى الهى را بنویسند.

بنابراین، اگر همه‌ى درختان قلم و همه‌ى دریاها مرکّب شوند، نمى‌توانند کلمات الهى را بنویسند، یعنى نمى‌توانند آفریده‌هاى خدا، الطاف الهى و سنّت‌هایى را که در طول تاریخ براى انسان‌ها و همه‌ى موجودات وجود داشته است بنویسند. و اللّه العالم.

در مورد نماز جماعت هم اگر تعداد از 10 نفر بیشتر باشد ثواب آن (دریا ها مرکب و درختان قلم شوند توانایی نوشتن ثواب آنرا ندارند.)

تفسیری دیگر

این نوعی مقایسه میان محدود و نامحدود است؛ منظور از محدود، درختان و آب دریاهای عالم است و نامحدود، کلمات خدا هستند، منظور از کلمات خداوند، «افاضات خداوند» است.

محدود بالاخره تمام می شود و نامحدود تمام نمی شود و مناسبتی وجود ندارد بین چیزی که به حد معینی منتهی می شود و چیزی که به حد معینی منتهی نمی شود.

کلمه در این آیه آن وجودی است که به امر خدا افاضه می شود و با کلمه «کن فیکون» به وجود می اید و هر موجودی که در عالم است معنای کلمه خدا هستند همان گونه که بر عیسی خدا کلمه الله خوانده شده است و در اینجا کلمات خدا یعنی مخلوقات خدا؛ فیوضات خداوند نامتناهی است.

پیچیده شدن آسمان

یوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَی السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَینا إِنَّا کُنّا فاعِلِینَ انبیاء104 روزی که آسمان را همچون پیچیدن طومار نامه‌ها، در می‌نوردیم همان گونه که نخستین آفرینش را آغاز کردیم آن را باز می‌گردانیم [این] وعده‌ای بر عهده ما؛ که قطعاً ما انجام می‌دهیم)   

 یکى روز خواهد رسد یک زمان                چو طومار پیچد به هم آسمان

شود همچو آن حالتى کز نخست       خدایش به خلقت نمودى درست

بلى وعده ماست اندر صفت            که انجام خواهد شدن عاقبت

یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ ... کَما بَدَأْنا همچنان که در آیات از تاریک شدن خورشید و ستارگان و سیارات اشاره شده إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ . وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ(پاره شدن و از هم گسستن آسمان)  

قرآن کریم از درهم پیچیده شدن آسمان‌ها در آینده و بازگشت آن‌ها به حالت و صورت اولیه، سخن می‌گوید و آن را یکی از ویژگی‌های آسمان در آستانه قیامت معرفی می‌کند.

 بین اجزای تشکیل دهنده‌ اجزای هر اتم، فضای خالی زیادی وجود دارد و اگر آن اجزا در هم فشرده شوند، حجم اجسام بسیار کوچک می‌شود،
اگر ما بتوانیم هر چیز موجود در کائنات را به نحوی در هم بپیچانیم که فضای داخلی و اندرونی آن ها نابود گردد، در آن صورت حجم کلی کائنات لایتناهی کنونی بیشتر از حجم سی‌برابر قطر کره خورشید نخواهد بود!

 کلمه «سِجِلّ» در اصل به قطعه سنگى گفته مى‌شده که روى آن مى‌نوشتند، ولى کم کم به اوراقى که مطالب بر روى آن نوشته مى‌شود، اطلاق گردیده است.

تشابه پیدایش قیامت با آفرینش ابتدائى جهان، بارها مورد اشاره قرآن قرار گرفته است، یکجا مى‌فرماید: «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» همان گونه که در آغاز شما را آفرید، باز شما برمى‌گردید،

در آیه‌اى دیگر مى‌خوانیم: «هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ » او کسى است که آفرینش را آغاز کرده و سپس آن را تکرار مى‌کند، در حالى که آن بر او آسان‌تر است.

مراد از آسمان در این آیه، تمام آسمان‌هاست، زیرا در جاى دیگرى فرموده است: «وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ‌ ... »

حضرت على (علیه السلام): انسان در قیامت عریان محشور مى‌شود، سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ‌ ».. نظام هستى ازلى و ابدى نیست و سرانجام دستخوش تغییر و تحول خواهد گردید.

«یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ ... کَما بَدَأْنا» همچنان که در آیات از تاریک شدن خورشید و ستارگان و سیارات اشاره شده «إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ . وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ» (پاره شدن و از هم گسستن آسمان) «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ »تکویر یعنی در هم پیچیده شدن و تاریک شدن.)

آسمان دارای بازگشت

وَ السَّماءِ ذَاتِ الرَّجْعِ؛ (طارق 11)؛ {سوگند به آسمان صاحب (باران) بازگشته}. (بخار. ابر. باران)  

قسم باد بر آسمان و سپهر              که باران بریزد به لطف و به مهر

  وَ الۡأَرۡضِ ذَاتِ ٱلصَّدۡعِ 12 و قسم به زمین گیاه روینده (برای خلقان)  

 قسم بر زمینى که از خاک آن   گیاهان برویند در هر زمان

اکتشاف‌های علمی درباره جوّ باعث شده که با تطبیق، آیه، را معجزه علمی بدانند.

«ذَاتِ الرَّجْعِ» : برگرداننده.  باران، و برگرداندن بخار آب به آسمان و تبدیل به ابر و مجددا باران،

مراد از ذَاتِ الصَّدْعِ شکافتن زمین و روییدن گیاهان، و مناسبت این دو سوگند با مسأله معاد  است.

و هم در برگیرنده «کفات» «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً »(مرسلات، 25)

زمین نیست آیا مکانى ز خاک   که در آن شده جمع ناپاک و پاک ؟

آسمان هم خودش می‌تواند دارای بازگشت باشد و هم برخی‌ چیزها را انعکاس دهد.

 بازگشت آسمان [کره‌های آسمانی] به حالت دود اولیه یا بازگشت دوباره برخی گازها به طبیعت، طلوع و غروب سیاره‌ها و ستارگان و بازگشت باران و برخی امواج و اشعه‌ها به زمین یا بازگرداندن آن‌ها به اعماق فضا، می‌تواند از مصادیق «رجع» باشد؛

اگرچه با توجه به آیه بعد که از شکافته شدن زمین سخن می‌گوید، تفسیر رجع به باران، تناسب و ارتباط بین دو آیه را بیشتر برقرار می‌کند.

پس (رَجْع) برگرداندن است، اعم از برگرداندن بخارهای متصاعد اقیانوس ها و دریاها به صورت برف و باران، و یا برگرداندن امواج رادیوئی به هنگام برخورد با آتمسفر زمین، و برگرداندن اشعّه‌های کیهانی مگر به اندازه نیاز موجودات کره زمین.

البتّه در تفسیر کبیر چنین جمله‌ای به چشم می‌خورد:

«کَأَنَّهُ مِنْ تَرْجیعِ الصَّوْتِ وَ هُوَ إِعادَتُهُ.»

تفسیر المیزان :

مراد از) آسمان صاحب رجع)، همین تحولاتى است که در آسمان براى ما محسوس است، ستارگان و اجرامى در یک طرف آن غروب و از طرف دیگر دوباره طلوع مى کنند. و یا باریدن آن است،

 و مراد از) زمین صاحب صدع ) شکافتن زمین و روییدن گیاهان از آن است، و مناسبت این دو سوگند با مسأله معاد بر کسى پوشیده نیست. نزول باران و آمادگى زمین، بسترى براى رشد گیاهان است.

  نزول قرآن و آمادگى انسان نیز زمینه براى رشد انسان‌هاست. نام قرآن در کنار نام باران آمده است.

براى زدودن شک، هم باید منطقى سخن گفت و هم قاطع. سوگندهاى پى در پى خداوند، براى رفع هرگونه شک و تردید از مخالفان و تقویت اعتقاد و باور مؤمنان است.

آسمان؛ ساختمان واره‌ای منسجم
وَ الْسَّمَاءَ بِنَاءً (بقره/ 22؛  غافر/ 64) بنای آسمان در (شمس/ 5؛ نازعات/ 27 و 47؛ نبأ/ 12؛ ق/ 6)؛ و آسمان را بنایى براى شما قرار داد.

از نگاه قرآن، آسمان همچون ساختمانی است که با قدرت و علم الهی بنا شده است و اجزاء و مصالحی دارد که هر کدام در جای مناسب خود قرار گرفته‌اند و ارتباط محکم و استواری با یک‌دیگر دارند.

آیه 22 سوره بقره به طبقات آسمان اشاره می‌کند که هرکدام همچون سقف و بنایی بر روی زمین قرار دارند و اجرام آسمانی در حالی که یک‌دیگر را جذب می‌کنند، در آن شناورند.

بنای آسمان

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ آن که زمین را براى شما فرشى(گسترده) و آسمان را بنایى(افراشته) قرار داد و از آسمان، آبى فرستاد و به آن از میوه‌ها، روزى براى شما بیرون آورد، پس براى خدا شریک قرار ندهید با آنکه خودتان مى‌دانید (که هیچ یک از شرکا و بت‌ها، نه شما را آفریده‌اند و نه روزى مى‌دهند و اینها فقط کار خداست.

خدائى که افراشت نیلى سپهر                  زمین را بگسترد این سان ز مهر

بباراند از آسمان آب را                    که بیرون کند میوۀ ناب را

که آن میوه ها را یکى کردگار              کند روزى خلق در روزگار

مبادا کسى را همانند او                    بخوانید کاین کار نبود نکو

اگرچه بدانید آن لا یزال               نه مانند دارد نه مثل و مثال

در این آیه خداوند به نعمت‌هاى متعدّدى اشاره مى‌کند که هرکدام از آنها سرچشمه‌ى چند نعمت دیگر است. مثلًا فراش بودن زمین، اشاره به نعمت‌هاى فراوان دیگرى است.

همچون سخت بودن کوه ها و نرم بودن خاک دشت‌ها، فاصله زمین تا خورشید، درجه حرارت و دما و هواى آن، وجود رودخانه‌ها، درّه‌ها، کوه ها، گیاهان و حرکت‌هاى مختلف آن که مجموعاً فراش بودن زمین را مهیّا کرده‌اند.

 چنان که در قرآن براى زمین تعابیر چندى شده است،

زمین هم «مهد» گهواره است «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً »(طه، 53) ،

هم «ذلول» رام و آرام «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا »(ملک، 15)

و هم در برگیرنده «کفات» «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً »(مرسلات، 25)

1. یاد نعمت‌هاى الهى از بهترین راه هاى دعوت به عبادت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ ... الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»

2. از بهترین راه هاى خداشناسى، استفاده کردن از نعمت‌هاى در دسترس است. «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً»

3. در نظام آفرینش، هماهنگى کامل به چشم مى‌خورد. هماهنگى میان زمین، آسمان، باران، گیاهان، میوه‌ها و انسان. (برهان نظم) «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»

4. آفریده‌ها هرکدام براى هدفى خلق شده‌اند. «رِزْقاً لَکُمْ» باران براى رشد و ثمر دادن میوه‌ها، «فَأَخْرَجَ بِهِ» و میوه‌ها براى روزى انسان.

5. زمین و باران وسیله هستند، رویش گیاهان و میوه‌ها بدست خداست. «فَأَخْرَج»

6. نظم و هماهنگى دستگاه آفرینش، نشانه‌ى توحید است، پس شما هم یکتا پرست باشید. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ »

7. ریشه‌ى خداپرستى در فطرت و وجدان همه مردم است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

8. آفرینش زمین و آسمان و باران و میوه‌ها و روزى انسان، پرتوى از ربوبیّت خداوند است. «اعْبُدُوا »

9. همه‌ى انسان‌ها، حقّ بهره‌بردارى و تصرف در زمین را دارند. (در آیه‌ «لَکُمُ» تکرار شده است.)

10. دلیل واجب بودن عبادت شما، لطف اوست که زمین و آسمان و باران و گیاهان را براى روزى شما قرار داده است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ ... الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ...»

 11. خداوند اسباب طبیعى را حاکم کرده است. «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»

12. پندار شریک براى خداوند، از جهل است. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

«سَبْعاً»: هفت آسمان . این عدد برای تکثیر است و اشاره به کُرات متعدّد آسمان و مجموعه‌های منظومه‌ها و کهکشان های فراوان جهان هستی است که دارای ساختار استوار و بزرگی هستند. و یا بر تحدید دلالت دارد، امّا آنچه ما از ستارگان می‌بینیم همه متعلّق به آسمان اوّل است و ماورای آن، شش آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون و فراتر است .

پدیده ی آسمان 

فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحى‌ فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّاالسَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ فصلت12 پس آن را (که به صورت دود بود،) در دو روز در قالب هفت آسمان درآورد و در هر آسمانى امرش را وحى کرد؛ ما آسمان دنیا را به ستارگان زینت دادیم و آن را وسیله‌ى حفظ(آسمان‌ها)قرار دادیم؛ اینست تقدیر خداى توانا و دانا.

همه نظم هفت آسمان کردگار                  بفرمود اندر دو روز استوار 

به وحیش بفرمود رب جهان              که خود نظم یابند هفت آسمان

بلى آسمان را به دنیا فراز                   مصابیح پرنور دادیم باز 

چنین نظم تقدیر آن کبریاست    عزیز و علیم است، فرمانرواست  

بنای آسمان

وَ لَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَکُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ وَ مَا کُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِینَ 17مومنون

خدا خلق فرمود هفت آسمان                     فراز سر یکدگر در جهان 

نبوده خدا غافل از خلق خود           که یک لحظه هم نیز غافل نشد 

وَ السَّماءَ بِناءً

وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ بقره22

بباراند از آسمان آب را                     که بیرون کند میوۀ ناب را  

که آن میوه ها را یکى کردگار        کند روزى خلق در روزگار          

وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاًانبیاء32(جوّ) را سقف محفوظ قراردادیم

خدا آسمان را چو مى آفرید           چو یک سقف محفوظ کردش پدید

آسمان مکانی محفوظ

وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاً (انبیاء 32)  و آسمان (جوّ) را سقف محفوظى قرار دادیم

موضوع حفظ آسمان در فصلت 12؛ صافات 7؛ بقره 255؛ حجر 17 نیز آمده ؛

قرآن در آیات متعددی آسمان را سقفی محفوظ دانسته؛ اما این را که آسمان از چه چیزهایی حفظ شده است،

جوّ زمین همچون سپری، از ورود بسیاری از اجرام و پرتوهای مضرّ به زمین جلوگیری می‌کند.

اجرامی همچون شهاب‌ها با برخورد و اصطکاک با جوّ، ذوب می‌شوند و پرتوهایی همچون ماورای بنفش بازتاب داده می‌شوند.

مراد از «سماء» در آیه می‌تواند جوّ‌ باشد؛ تعبیر «سقف» نیز آن را تأیید می‌کند، جوّ از ورود برخی از پرتوهای مضر کیهانی حفظ شده و این امر، زمین را از خطرهای بسیاری حفظ می‌کند

و نیز ممکن است مراد حفظ از فساد و پراکنده شدن از اطراف زمین باشد.

فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحى‌ فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ «فصلت 12»

پس آن را (که به صورت دود بود،) در دو روز در قالب هفت آسمان درآورد و در هر آسمانى امرش را وحى کرد؛ ما آسمان دنیا را به ستارگان زینت دادیم و آن را وسیله‌ى حفظ (آسمان‌ها) قرار دادیم؛ این است تقدیر خداى توانا و دانا.

گرچه خداوند مى‌توانست با یک اراده همه چیز را خلق کند، لکن حکمت او اقتضا مى‌کرد که آسمان‌ها را در دو مرحله و دوران خلق نماید.

در این آیه، سخن از ستارگان با چند عنوان مطرح شده است:

زینت آسمان. «زینة» حفاظت از آسمان. «حِفْظاً» چراغ آسمان. «بِمَصابِیحَ»

خداوند آسمان را هفت طبقه قرار داده است. «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ»

- در نزد قدرت خداوند، آفرینش زمین با آفرینش آسمان‌هاى هفت‌گانه تفاوتى نمى‌کند. هر دو را در دو مرحله آفریده است. «فَقَضاهُنَ‌ ... فِی یَوْمَیْنِ‌ »

- با اینکه در هر آسمانى امر و ویژگى خاصّى وجود دارد، امّا همه به یک سرچشمه وصل است. «أَوْحى»

- برنامه‌هاى هر آسمانى از آسمان دیگر جداست «أَمْرَها» یعنى امورى که مربوط به همان آسمان است.

- هر چه ستاره دیده‌ایم و آن چه که بعداً کشف مى‌شود، زینت‌هاى آسمانِ پایینى است و ما از آسمان‌هاى دیگر خبرى نداریم. «زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ» 

- ستارگان، عامل حفاظت آسمان‌ها هستند. «حِفْظاً»

آسمانی آراسته

انَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ (صافات 6)

انَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ صافات 6 با زیور سیّاره‌ها آراستیم 

فراز زمین، کردگار جهان                  به انجم بیاراست این آسمان

وَ لَقَدۡ زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِمَصَٰبِیحَ ملک5 زینت بخش آسمان دنیا با چراغها

خدا با مصابیح پرتوفشان                بیاراسته این بلند آسمان

آسمان شب یکی از جلوه‌های زیبای طبیعت است در آیات قرآن به زیبایی‌های فضای سیاهی که در آن نقطه‌هایی نورانی مانند چراغ چشمک می‌زنند، اشاره می‌کند و آن را نشانه‌ای بر عظمت خویش می‌داند.  

با دقت در تعبیر «السماء الدنیا» که آسمان به صورت مفرد آمده و به دنبال آن واژه دنیا ذکر شده، می‌توان دریافت که این آسمان دنیا و نزدیک، آسمان اوّل است که ستارگان و دیگر اجرام در آن شناورند و آن‌چه از فضا تا کنون کشف شده، همه بخشی از این آسمان است.

 و اگر زمانی آسمان‌های بی‌ستاره کشف شود می‌تواند شاهدی بر این تفسیر باشد.

نزدیک ترین آسمان به ما ساکنان کره زمین است.

ذکر این نکته خالی از فایده نیست که همه ستارگانی که فضای بالای سر ما را آراسته‌اند و با چشم خود آن ها را می‌بینیم، از نظر قرآن آسمان اوّل ما است.

 1- تزئین آسمان‌ها، پرتوى از ربوبیّت الهى است.« رَبُّ السَّماواتِ‌ ... إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا »

 2- گرایش به زینت و زیبایى، از تمایلات فطرى انسان است و قرآن آن را مورد تأیید قرار داده.

 3- زینت و زیبایى یک اصل است. آفریده‌هاى الهى همه زیباست.

«زَیَّنَّا السَّماءَ وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِیرِ» (ملک 5)

و همانا ما آسمان دنیا را با چراغ هایى زینت دادیم و آن را وسیله راندن شیاطین قرار دادیم و براى آن ها عذاب فروزان آماده کردیم.

4- زینت، یکى از خواسته‌هاى فطرى بشر است. (یکى از نعمت‌هاى ستارگان، زینت بودن آن ها شمرده شده است. «زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا»

5- آفریده‌هاى الهى در عین استوارى و استحکام، «سَبْعاً شِداداً» از زینت ویژه‌اى برخوردارند.

(در معمارى علاوه بر استحکام ساختمان، زیبایى نماى‌ بنا نیز باید مورد توجّه باشد.)

« زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا»

6- آفریده‌هاى الهى داراى کاربردهاى گوناگونى هستند. «بِمَصابِیحَ‌- رُجُوماً»

حرکت در مسیر خمیده و تاریک

وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیهِم باباً مِّنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِیهِ یعْرُجُونَ . لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ  حجر14.15 و اگر (بر فرض) درى از آسمان بر آنان مى‏گشودیم و پیوسته از آن بالا مى‏رفتند؛ حتماً مى‏گفتند: ما فقط چشم‏بندى شده‏ایم؛ بلکه ما گروهى جادو زده‏ ایم. تاریکی مطلق فضای بالای جو، از ویژگی‌های آسمان است که یافته‌های علمی کیهان‌شناسان و فضانوردان به آن شهادت می‌دهد.

اگر برگشاییم بر کافران        درى را ز درهاى هفت آسمان

که دائم نمایند سویش عروج    پس از آن نمایند زآنجا خروج 

در آن لحظه هم بهر انکار تو        بخواهند گفتن سخنهاى نو

که احمد بکردست جادو کنون فروبسته چشمان ما با فسون .

از دیگر ویژگی‌های آسمان این است که مسیر حرکت در آن همیشه به صورت خمیده و منحنی است و نمی‌توان در آسمان، در خط مستقیم حرکت کرد.

واژه «باب» در آیه شریفه به این نکته اشاره دارد که برخلاف عقیده گذشتگان که آسمان را فضایی خالی می‌پنداشتند، آسمان پر از موادی است که پس از انفجار بزرگ بر جای مانده و همچون ساختمانی محکم است و درهای مخصوصی دارد.

فعل «یعرجون» (بالا رفتن، میل و انحنا داشتن) در آیه به حرکت منحنی در فضا اشاره دارد؛ زیرا به خاطر وجود میدان‌های مغناطیسی و جاذبة مواد در فضا، هر چیزی بخواهد در آسمان حرکت کند، به یک سمت کشیده شده و مسیرش متمایل می‌گردد.

در آیه 14 این سوره مى‌فرماید: (حتّى اگر ما درى از آسمان را به روى آنان باز کنیم و آنان به آسمان بالا روند و ملائکه و چیزهاى دیگرى را هم ببینند، باز ایمان نخواهند آورد،

زیرا تقاضاى دیدن فرشته تنها یک بهانه است.) و شخص لجوج، عروج خود را به آسمان نیز، انکار مى‌کند. در آیه 7 سوره‌ى انعام «وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ »

حتى اگر کتابى را در کاغذى از آسمان نازل کنیم و آنان با دست خود آن را بگیرند، باز هم انکار مى‌کنند و مى‌گویند این جز جادو و سحر آشکارى‌ نیست.

بعضى مفسّران مى‌گویند:

«نَسْلُکُهُ» یعنى ما این تکذیب و استهزا را در دل کفّار نفوذ دادیم، نظیر آیه‌ «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ »که سنگدل شده‌اند و دیگر قابل هدایت نیستند. 

هفت آسمان

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً طلاق12 خدا آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها از (هفت طبقه) زمین خلق فرمود؛ امر نافذ او در بین هفت آسمان و زمین نازل می‌شود تا بدانید که خدا بر هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه امور عالم آگاه است.

همانا کسى هست رب جهان        که در خلقت آورد هفت آسمان

همانند هفت آسمان همچنین    خدا آفریدست خاک زمین

در این بین با قدرتى بر کمال           براندست فرمان خود ذوالجلال

بدانید اى خلق، پروردگار تواناست بر هرچه دارد قرار

محیط است علم خداوند جود به هرچه که دارد به دنیا وجود

 اگر عدد هفت برای شماره محدود باشد، آنچه ما می‌بینیم و دانش بشر به آن احاطه دارد، همه مربوط به آسمان و زمین اوّل است، و ماورای این ثوابت و سیّارات، شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس علم ما بیرون است (صافّات. فصّلت، ملک). 

«مِثْلَهُنَّ»: اشاره به زمینهای متعدّدی است که در عالم هستی وجود دارد.

تا آنجا که بعضی از دانشمندان ستاره‌شناس می‌گویند، تعداد کراتی که مشابه کره زمین بر گرد خورشیدها در پهنه هستی گردش می‌کنند حدّاقلّ سیصد میلیون کُره است

« یَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَیْنَهُنَّ »: فرمان خدا و قضا و قدر او در میان آنها جاری و حکم فرما است. خدا است که حکم خود را درباره آنها به مرحله اجرا در می‌آورد و کار و بار جهان را می‌گرداند.

یکی از محققان با اشاره به برخی اکتشاف‌های جدید درباره کهکشان‌ها، موضوع هفت آسمان را از معجزه‌های علمی قرآن شمرده است.

قرآن در پنج آیه با عبارت« سَبْعَ سَمَاوَاتٍ » (بقره/ 29؛ فصلت/12، ملک/ 3؛ نوح/15؛ طلاق/12) و در دو آیه به صورت« السَّماوَاتُ السَّبْعُ  » (اسراء/44؛ مومنون/86)

به صراحت از آسمان‌های هفتگانه سخن گفته است.

بسیاری از مفسران (طبرسی، مجمع‌البیان، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن،)

دو عبارت« سَبْعَ طَرَائِقَ » (مومنون/ 17) و« وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً »(نبا/ 13) را نیز اشاره به آسمان‌های هفتگانه می‌دانند.

آیاتی‌اند که ستارگان را تزیینی برای آسمان دنیا (نزدیک‌تر) می‌دانند مربوط به آسمان اول می باشد. ماهیت آسمان‌های دیگر برای ما معلوم نیست؛

علاوه بر این که ممکن است عدد هفت در این آیه‌ها، عددی کنایی و گویای کثرت آسمان‌ها باشد. مراد از زمین‌هاى هفت گانه، یکى از چند امر است:

 الف) هفت کره آسمانى که از نظر ساختمان، شبیه زمین هستند.

ب) طبقات هفت گانه زمین که همچون لایه‌هاى پیاز رویهم قرار دارند. 

ج) اقالیم هفت گانه زمین که دانشمندان جغرافیاى قدیم، زمین را به هفت قاره تقسیم مى‌کردند.

سختی تنفس در طبقات بالای جو

فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّمَا یَصَّعَدُ فِی السَّماءِ انعام125 و هر کس را که بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهى‏اش وا نهد، سینه‏اش را تنگِ تنگ مى‏کند؛ گویا مى‏خواهد در آسمان بالا برود. خداوند، حالت کسی را که ایمان نمی‌آورد و سینه‌اش تنگ می‌شود، به کسی تشبیه می‌کند، که در آسمان‌ها بالا برده شود و شرائط تنفس سخت گردد.

اگر هم خداوند خواهد، بخواست       که کس را هدایت نماید به راست

به قلبش بتابد از اسلام نور           که روشن شود جان او ز آن حضور

اگر میل سازد یگانه اله       که گمراه سازد کسى را ز راه

کند قلب او را چنان تنگ و تار  که ایمان نیارد به پروردگار

همانا برآن مردم تیره بخت           چنانست مؤمن شدن صعب و سخت

تو گوئى که خواهد به بارى گران               رود بر فراز بلندآسمان

خدا کافران را چو این گونه دید           بگردانده آلوده و بس پلید

چیستی وجه شبه در این تشبیه، ذهن بسیاری از مفسران را به خود مشغول کرده است .

نیاز انسان به اکسیژن یکی از مسائلی را که قرآن در قالب تشبیه آن را بیان کرده است «نبود اکسیژن در آسمان» است. خداوند در ضمن تشبیهی حال افراد گمراه را این گونه بیان می‌کند.  واژه «صدر» به معنی «سینه» و «شرح» به معنی «گشاده ساختن» و «حرج» به معنای «تنگی فوق العاده و محدودیت شدید» است. در آیه فوق تشبیه لطیفی به کار رفته است.

این سوال مطرح است که چرا خدا تنگی سینه را به کسی که به سوی آسمان می‌رود، تشبیه کرد؟  و آسمان چه ویژگی‌ای دارد که به تنگی سینه و نفس می‌انجامد؟ بافت‌های زنده بدن برای تداوم حیات به یک منبع انرژی نیاز دارند و آن محصول سوخت قند و نشاسته (چربی یا پروتئین)

یعنی آمیخته شدن سوخت با اکسیژن است. این نیاز به گونه‌ای است که انسان در شبانه ‌روز 11 متر مکعب یعنی 14 کیلوگرم هوا لازم دارد

کمبود اکسیژن در ارتفاعات

 اکسیژن، 21% هوای سطح زمین را تشکیل می‌دهد. هوا در ارتفاع 67 مایلی از اکسیژن خالی است و انسان در ارتفاع 4 هزار متری به تنگی نفس، سستی، سر درد و تهوع دچار می‌شود.  نبود اکسیژن در آسمان در قرون اخیر کشف شد،  اما قرآن چهارده قرن پیش در قالب تشبیه به آن اشاره کرده است و این از معجزات علمی قرآن است .

مشرقین و مغربین

رَبُّ الْمَشْرِقَینِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَینِ (رحمن/ 17. تعبیر مشرقین در زخرف/ 38)؛ (او) پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر است. تثنیه بودن مشرق و مغرب در برخی آیات، توجه برخی مفسران را به خود جلب کرده است و آنان این آیه‌ها را با کروی بودن زمین سازگار می‌دانند.

این آیه به نظر برخی مفسران زمین را به دو نیم کره تقسیم کرده است؛ نیم‌کره‌ای که در تاریکی شناور است و مشرقی و مغرب ندارد؛ نیم‌کره‌ای که روشن است و مشرق و مغرب دارد و چون زمین نیم دور به دور خود می چرخد، نیمه دیگر صاحب مشرق و مغرب می‌گردد و نیمه اول مشرق و مغرب خویش را از دست می‌دهد.

با این حساب، کره زمین در عمومیت خود دو مشرق و دو مغرب جداگانه دارد .

یکی از مفسران با ذکر این احتمال آیه را اشاره به حرکت وضعی زمین و معجزه علمی می‌‌داند که مردم تا مدت‌ها پس از پیامبر اسلام هم از آن بی‌اطلاع بودند .

کرویت زمین

فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ معارج/40

 قسم بر خدائى که از آن اوست          مشارق، مغارب به فرمان اوست

که ما را بود قدرت و اقتدار      بسازیم نابود این قوم خوار

رَبُّ المَشرِقَینِ وَ رَبُّ المَغرِبَین (2مشرق و مغرب، سوره رحمن17)  

خدائى که او مشرقین آفرید             همین سان دو مغرب از او شد پدید

رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَیۡنَهُمَا وَ رَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ صافات5

همان ایزدى کاسمان و زمین             پدیدار کرده به صنعى چنین

هرآن چیز در بین آنها بجاست همى بعثت و خلقتش از خداست

مشارق خداوند کرده پدید                که این نیز را هم بحق آفرید

این آیات دلالت بر کروی بودن زمین است.  تعدّد مشرق و مغرب، در کیهان‌شناسی از امور قطعی شمرده می‌شود. زیرا در صورت کروی بودن زمین، طلوع خورشید بر هر جزیی از اجزای آن، ملازم با غروب آن از جزء دیگر است

رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَا بَیۡنَهُمَا وَ رَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ صافات5

همان ایزدى کاسمان و زمین        پدیدار کرده به صنعى چنین

هرآن چیز در بین آنها بجاست همى بعثت و خلقتش از خداست

مشارق خداوند کرده پدید      که این نیز را هم بحق آفرید

وَ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَ مَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَ تَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَ دَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَ قَوۡمُهُۥ وَ مَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ اعراف137  همان ملتى را که فرعون خوار   بر ایشان بسى ظلم کرد آشکار

بکردیم وارث برآن سرزمین             همه مصر را از یسار و یمین

نکویى برآن قوم از ذوالجلال         رسیدى به غایت به حد کمال

به پاداش آن صبر هنگام رنج        بر آنها گشودیم درهاى گنج

بلى نیز فرعون و قومش تمام        على رغم آن کاخها و مقام

نمودیم نابود و محو و هلاک     که برچیده گشتند از روى خاک

مشرق و مغرب در برخی از آیات به صورت جمع به کار رفته‌اند و بیشتر مفسران و اندیشمندانی که به تفسیر علمی پرداخته‌اند، این آیات را با کروی بودن زمین سازگار دانسته‌‌اند.  زیرا در صورت کروی بودن زمین، طلوع خورشید بر هر جزیی از اجزای آن، ملازم با غروب آن از جزء دیگر است و تعدّد مشرق و مغرب خورشید، بدون تکلّف، حاکی و دالّ بر کروی بودن زمین می‌باشد.

تعدّد مشرق و مغرب، در کیهان‌شناسی از امور قطعی شمرده می‌شود. روایتی از حضرت علی (علیه السلام) نیز نقل شده که زمین 360 مشرق و مغرب دارد (ساعات طلوع و غروب خورشید در فصول مختلف گویای همین روایت از مولا می باشد. و به طور ثابت نیست). احتمال دیگر این است که مشارق و مغارب را اسم زمان بدانیم که در این صورت کنایه از ربوبیت الهی در تمام زمان‌ها است. تعدّد مشرق و مغرب علاوه بر سازگاری با کروی بودن زمین، با دیگر اشکال هندسی نیز سازگار است و تنها در صورت مسطح بودن زمین، نمی‌توان چند مشرق و مغرب برای آن تصور کرد.

حرکت کوه ها

 وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ نمل88 و کوه‌ها را بینى، پندارى که جامدند، حال آنکه به سرعت ابر مى‌روند. کار خداوند است که هر چیزى را به کمال پدید آورده است. هرآینه او به هر چه مى‌کنید آگاه است.

تصور کنى کوهها ساکنند سبکبار چون ابر حرکت کنند

که این آفرینش از آن ذو المن است      که هر چیز هم محکم و متقن است

هماناست آگه ز کردارتان به اندیشه ها نیز بر کارتان

 ذرات اتم، در حال حرکت هستند و کوه ها هم از ذرات اتمی تشکیل شده، این حرکت به کوه ها هم نسبت داده می شود؟ یا.........؟

حرکت کوه ها، سخنی است برخلاف نگاه اولیه به آنها، بیندیشیم که منظور از حرکت کوه ها چیست؟ کره ی زمین حرکت دارد، آیا همین حرکت به کوه ها هم نسبت داده می شود؟ ذرات اتم، در حال حرکت هستند و کوه ها هم از ذرات اتمی تشکیل شده، این حرکت به کوه ها هم نسبت داده می شود؟ یا.........؟

کوه‌ها، میخ‌های زمین

وَ الْجِبَالَ أَوْتَاداً نبأ7 و کوه‏ها را میخ‏هایى، و کوه ها را عماد و نگهبان آن نساختیم؟  مگر برنیفراشت آن ذوالجلال    چنان میخهائى تمام جبال

وَ أَلْقی‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ نحل 15 و در زمین کوههای پابرجا و استواری را قرار داد تا زمین شما را نلرزاند و جوی ها و راه هایی ایجاد کرد تا شاید هدایت شوید،

به روى زمین کوههایى نهاد             چنان کوههاى عظیمى بداد

که گردید فارغ ز هر اضطراب     رهایى بیایید از بیم و تاب

بجوشند از آن رودهاى زلال        بگردند جارى ز قلب جبال

بسى راهها داد پروردگار      که در آن نمایید سیر و گذار

هدایت بگردید شاید به راست  بجویید راهى که راه خداست

قرآن بارها از کوه‌ها به عنوان میخ‌هایی نام می‌برد که بر زمین کوبیده شده‌اند تا آن را از لرزش و فروپاشی باز دارند. نقش کوه‌ها در این مسئله، از اسراری است که هنوز به خوبی کشف نشده است.

در آیات متعددی، از کوه‌ها با تعبیر رواسی یاد شده)؛ «و در زمین، [کوه‏هاى‏] استوارى افکند، [مبادا] که شما را بلرزاند».

 کوه ها کیلومترها در دل زمین فرو رفته‌اند و در آنجا به هم پیوسته‌اند و همچون زرهی پوسته زمین را در برابر فشار ناشی از موادّ مذاب درونی، و طوفان های عظیم دریاها و اقیانوس ها، حفظ می‌کنند.

برخی از صاحب نظران، با اشاره به نقش کوه‌ها در جلوگیری از لرزش و فروپاشی زمین، معرفی کوه‌ها به عنوان میخ‌های زمین را اعجازی علمی می‌دانند؛

چرا که کوه‌ها همچون میخ، اجزای زمین را به هم متصل کرده‌اند و مانع فروپاشی آن هنگام حرکت می‌شوند. چرا که چند برابر آن چیزی که ما از کوه می بینیم در اعماق زمین فرو رفته درست همانند یک میخ آهنی .

و نیز خداوند راه هایی را بسوی هدف هدایتی که مورد انتظار از شماست، قرار داد.

 و اصولا غایت راه، هدایت است و همه راه ها اعم از طبیعی و مصنوع بشر آثار مجعولات خدای متعال است .     

اتم و ذره

وَ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَأۡتِینَا ٱلسَّاعَةُۖ قُلۡ بَلَىٰ وَ رَبِّی لَتَأۡتِیَنَّکُمۡ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِۖ لَا یَعۡزُبُ عَنۡهُ مِثۡقَالُ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ لَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَ لَآ أَصۡغَرُ مِن ذَٰلِکَ وَ لَآ أَکۡبَرُ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ سبا ۳ خداوندی که از غیب آگاه و به اندازه سنگینی ذرّه ای در آسمان ها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکترین از آن و نه بزرگتر، مگر این که در کتابی آشکار ثبت است. 

بگفتند کفار هرگز به ما     زمان قیامت نیاید فرا

تو سوگند مى خور به یکتا اله       که البته آید قیامت ز راه

خدا هست آگه به غیب جهان   بداند همه آشکار و نهان

میان سپهر و زمین هیچ چیز         اگرچه بود خرد همچون پشیز

نبودست صاحب کمال و وجود مگر آنکه در علم حق ثبت بود

شده ثبت اندر کتاب مبین        همه چیز در آسمان و زمین

مردم تصور می کردند کوچکترین جزء ماده اتم است. علم جدید می گوید اتم نیز قابل تجزیه است. تصور او این بود که کوچکتر از ذرّه وجود ندارد. به هر حال، قرآن این محدودیت را رد می کند.

این آیه به علم لایتناهی خدا، علم او بر همه چیز چه پیدا و چه پنهان، اشاره می کند.  سپس فراتر می رود و می گوید: خدا از همه چیز، چه کوچکتر و چه بزرگتر از یک ذرّه آگاه است. بنابراین این آیه به وضوح امکان وجود چیزی کوچکتر از ذرّه را نیز نشان می دهد، حقیقتی که فقط علم جدید آنرا کشف کرده.  کوچکى و بزرگى اشیا در علم خدا اثر ندارد. «لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ» (چنانکه دیدن یک میخ کوچک یا برج بلند براى چشم یکسان است و این‌گونه نیست که نگاه به برج فشار اضافه‌اى به چشم وارد کند، علم خداوند به اشیاى کوچک و بزرگ نیز براى او یکسان است).

با وجود عمومیت ملک خدا و علم مطلق او هیچ شکی در وقوع قیامت نیست و لذا به پیامبر (ص) دستور می دهد تا در پاسخ منکرین معاد بگوید، یقینا و بدون هیچ تردیدی قیامت به نزدتان خواهد آمد،

چون خداوند عالم به غیب است و کوچکترین ذره ای از ذرات عالم چه در آسمان ها و چه در زمین، از علم او پنهان نیست و او باریک بین و آگاه است،

لذا در امر بعث اموات استبعادی راه ندارد و او همه آنها را بدون اندکی خلل و اشتباه دوباره زنده می کند و برای حساب و جزا برمی انگیزد

و در آخر در مقام تأکید این علم مطلق می فرماید اشیاء چه کوچک باشند و چه بزرگ همه درکتاب مبین علم الهی ثبوتی دارند که دستخوش تغییر و تبدیل نمی شوند، و اگر چه که ظاهر آنها از صفحه روزگار محو و نابود گردد، بازهم حقیقت آن ها در کتاب مبین و لوح محفوظ مثبوت و مضبوط است و لذا اعاده آن ها برای خداوند امری آسان و ممکن می ‌باشد. در عالم، آسمان هاى متعددى وجود دارد. اشیاى بزرگ و کوچک عالم، در کتاب مبین الهى ثبت اند.

کوچکى و بزرگى و ریزى و درشتى اشیا، تفاوتى در تعلق علم خدا به آنها ندارد« لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍوَ لَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ»

حرکات خورشید

وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّها یس38 و خورشید به سوی جایگاه خود در حرکت است. 

چو خورشید اندر معین مدار          همیشه بچرخد بود برقرار

دلیلى دگر هست بر کردگار     که داناست یزدان و با اقتدار

وَ ٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ 39 

چنین ماه زیبا که سازد سفر                              به دورى معین نماید گذر

چو یک شاخه نخل است در سیر و گشتد            که بار دگر مى کند بازگشت

لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ 40 نه (در گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معیّنی (در این دریای بی‌پایان) شناورند.

 نه خورشید در طى این خاص راه            بزیبد که نزدیک گردد به ماه

شب از روز پیشى نگیرد دگر         که این هم بود حکمتى بر بشر

که دارند هریک معین مدار       در آن مى نمایند سیر و گذار

کوپرنیک کپلر و گالیله خورشید را ثابت می دانستند، اما در اعصار جدید ثابت شده که خورشید سه نوع حرکت دارد. حرکت وضعی به دور خودش هر 25 روز یک بار حرکت انتقالی به همراه منظومه ی شمسی هر ثانیه 19/5 کیلومتر حرکت به دور مرکز کهکشان با سرعت 335 کیلومتر در ثانیه.

 مدار حرکت خورشید و ماه طورى طراحى شده که هرگز به یکدیگر برخورد نمى‌کنند و در ایجاد شب و روز خللى وارد نمى‌شود. 

تعبیر «فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» را ناظر به حرکت دورانی خورشید به دور کهکشان و معجزه‌ای علمی می‌شمارد.

«یَنبَغِی لَهَا» : آن را سزد. سزاوار آن است. «أَن تُدْرِکَ»: برسد. ملحق شود. 

«یَسْبَحُونَ»: شناورند. مراد حرکت آرام خورشید و ماه بر حسب ظاهر و مطابق حسّ بینائی ما، و یا حرکت هر یک در فلک مربوط است که متوازی یکدیگرند.

بر خلاف نظریه ثابت بودن خورشید، قرآن خورشید را داراى حرکت مى‌داند، آن هم حرکت جهت دار «تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها»

«الشَّمْسُ تَجْرِی» : خورشید در حرکت است. مراد حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معیّن و ستاره دوردستی به نام «وِگا» است با سرعت کیلومتر در ثانیه. البتّه خورشید حرکت وضعی به دور خود نیز دارد . حرکت‌هایی که در خود خورشید به دلیل گاز بودن جرم آن و انفجارهای درونی صورت می‌گیرد

«لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» : به سوی قرارگاه خود. تا زمان استقرار نهائی خود که قیامت است. اگر مراد از جریان خورشید، گردش آن برگرد محور خود باشد، حرف (لام) به معنی (فی) بوده و معنی چنین می‌شود: در محلّ و مدار خود. «تَقْدِیرُ» : معیّن کردن. مقدّر نمودن. محاسبه و اندازه‌گیری.

خاموشی خورشید

إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ تکویر 1  هنگامى که خورشید در تاریک و پیچیده شود.  

پیمبر به یاد آر آن وقت و روز               شود تار خورشید گیتى فروز

مرگ خورشید از موضوع‌های مطرح در دانش نجوم است.

آیاتی از قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاره دارند. به عقیده یکی از نویسندگان این آیه پایان یافتن انرژی خورشید را متذکر می شود.

برخى «تکویر شمس» را به معناى نابود ساختن خورشید و گروهى دیگر به معناى از بین بردن نور آن دانسته اند. (لسان العرب) مرگ خورشید از موضوع‌های مطرح در دانش نجوم است.

آیاتی از قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاره دارند. به عقیده یکی از نویسندگان این آیه پایان یافتن انرژی خورشید را متذکر می شود.

وی پس از ادعای اعجازی علمی در مورد آیه می‌نویسد: این مسئله امروز بی‌تردید است که سوخت خورشید کم می‌شود تا رو به خاموشی رود.

 در قرآن عزیز، سوره تکویر به نام خاموشی است. خورشید پس از سوزاندن هیدروژن و هلیوم، چون دمای کافی برای سوزاندن کربن برخوردار نیستند، فرو می‌ریزند و به صورت غول قرمز (Red-iant)  در خواهد آمد .
تعبیر «تکویر» نیز که به معنای درهم پیچیده شدن است، می‌تواند به مراحل پایانی عمر خورشید و کم نور شدنش اشاره داشته باشد. نکته مهم در این مورد و برخی موارد مشابه این است که این آیات درباره وقایع پایان این جهان و قیامت سخن می‌گوید

و در آن زمان تغییرهای نظام هستی ناگهانی و یک‌باره رخ خواهد داد؛ در حالی که مرگ خورشید که در دانش نجوم بررسی می‌شود، روندی طبیعی دارد و میلیون‌ها و حتی میلیاردها سال به طول خواهد انجامید

«کُوِّرَتْ» : درهم پیچیده شد. در هم نوردیده گردید (زمر) مراد از میان رفتن نور خورشید و فروافتادن آن است. درهم پیچیدن است که در مورد خورشید، به جمع شدن شعله‌هاى آن و خاموش شدن آن منجر مى‌گردد.

نظام موجود خورشید و ستارگان در آسمان و کوه و دریا و زمین، روزى دگرگون مى‌شود. «إذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ » وَ هستى، محکوم اراده خداوند است و هرگاه او اراده کند، نظام عالم به هم مى‌خورد. «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ ...» خورشید، جاودان نیست

. امکان تأثیر عوامل دیگر بر خورشید. فعل «کوّرت» مجهول است و بر تأثیرپذیرى خورشید دلالت دارد.

 ساختمان داخلى خورشید، تشکیل یافته از عناصرى قابل تغییر.                          

  عن النبى(صلی الله علیه و آله) قال: (لشمس و القمر مکوّران یوم القیامة). از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت شده: خورشید در روز قیامت به هم پیچانده شده و ماه نیز چنین خواهد شد.

نور خورشید و ماه

وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ  نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً نوح 16 و ماه را در آن (آسمان) ها نورانى قرار داد و خورشید را چراغى قرار داد.

در این آسمانها یگانه اله                چنان نورِ تابان برافروخت ماه

که خورشید را نیز هنگام روز          چراغى بکردست گیتى فروز

تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً فرقان61 و در آسمان ، خورشید و ماه تابانى نهاد.

بزرگست ایزد که در آسمان                    بروجى نهادست پرتوفشان

مقرر نموده چراغى نکو                    ز خورشید و از ماهِ تابنده رو

وَ جَعَلۡنَا سِرَاجٗا وَهَّاجٗا نبأ 13  و در آسمان چراغی نورانی و فروزان قراردادیم.

به قدرت برافراشت هفت آسمان      چراغى چو خورشید روشن در آن

قرآن کریم با تعبیر متفاوتی از نور خورشید و ماه یاد می‌کند. این تمایز توجه مفسران را جلب کرده است.

خورشید در این آیه مبارکه چراغ و ماه، نور قرار داده شده است.

 برخی از نویسندگان این مطلب، را اعجاز علمی قرآن می‌دانند و می‌نویسند: بدون تردید نورزایی خورشید و نور مستقل نداشتن ماه در این آیه تصریح شده است

در آیه پنجم سوره یونس به نور خورشید با تعبیر «ضیاء» و به نور ماه با تعبیر «نور» اشاره شده است.

 مبنی بر این که «ضوء» نور ذاتی و «نور» نور عارضی است، موید نکته‌ای است که درباره آن ادعای اعجاز شده است؛

 اما دانشمندان از دوران‌های پیش از اسلام با توجه به پدیده خسوف به عارضی بودن نور ماه پی‌برده بودند و نور و گرمابخشی خورشید باعث می‌شد آن را همچون چراغی بدانند.

«وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً» «نباء 13» و (خورشید را) چراغى فروزان قرار دادیم. خداوند اداره هستى را بر اساس یک نظام مشخص (نظام سببیّت و علّت و معلول) قرار داده است.

 (نور و حرارت خورشید همراه با ابر و باران، عامل تولید دانه و گیاه مى‌شود.) «سِراجاً وَهَّاجاً»

«تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً» «فرقان 61»

فرخنده و مبارک است کسى که در آسمان بُرج‌هایى قرار داد، و در آن، خورشید و ماه تابانى نهاد.

به فرموده‌ى امام باقر (علیه السلام) : مراد از «بروج» در این آیه ستارگانند.

«سراج» به معناى خورشید است که نورش از خودش مى‌باشد، چنانکه مى‌خوانیم:   «وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً»

و اگر نورش از بیرون باشد به آن «منیر» گفته مى‌شود.

«سِرَاجاً»: چراغ. مراد خورشید است که منبع نور است.

نفوذ در آسمان ها در سوره رحمن

  یَا مَعْشَرَ الجِنّ وَ الْانسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُواْ مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضِ فَانفُذُواْ  لا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ رحمن33 اى گروه جنّ و انس! اگر مى ‏توانید از مرزهاى آسمان ها و زمین بگذرید، پس بگذرید، ولى هرگز نمى ‏توانید، مگر با نیرویى (فوق العاده)!

شما راست اى انس و جن ار توان              فراتر روید از زمین و آسمان

به هرجا و هر سو که بیرون روید     نشاید که خارج ز ملکش شوید

«مَعْشَرَ » : گروه. دسته.

«أَن تَنفُذُوا» : این که عبور کنید و بگذرید. « أَقْطَارِ» : جمع قُطْر، نواحی و جوانب. «سُلْطَانٍ »: قدرت مادی و قوت معنوی. این آیه دارای دو معنی عمده است:

 الف- آیه ناظر به دنیا، و اشاره به مسافرت های فضائی بشر است که قرآن شرط آن را داشتن سلطه علمی و صنعتی و قدرت مادی دانسته است.

ب- آیه ناظر به رستاخیز، و اشاره به عدم فرار از چنگال عدالت الهی در قیامت است.

 با توجه به تفسیر دوم، معنی آیه چنین است:

ای گروه پری ها و انسان ها! اگر می‌توانید از چنگال عدالت الهی و مجازات اخروی بگریزید و از گوشه‌ها و کنارهای آسمان ها و زمین بگذرید و فرار کنید، تا از دادگاه الهی و عذاب سرمدی اخروی برهید،  این کار را بکنید و از نواحی آسمان ها و زمین بالا روید و بگذرید تا خویشتن را از کیفر و عذاب خدا قائم و پنهان کنید، ولیکن قادر به چنین کاری نخواهید بود مگر با سلطه مادی و معنوی که چنین چیزی هم برایتان ممکن نیست. عمق زمین و اوج فضا و کرات آسمانى، براى انسان و جنّ قابل تسخیر است.

تعبیر «إِنِ اسْتَطَعْتُمْ» به جاى «لو استطعتم»، نشانه امکان و جمله‌ «إِلَّا بِسُلْطانٍ» رمز آن است که مى‌توان در آسمان‌ها و زمین نفوذ پیدا کرد. به ویژه آنکه در قرآن معمولًا کلمه سلطان براى سلطه علمى به کار رفته است.

احتمال، منظور از «سلطان» در آیه شریفه، علمی است که با آن فضاپیماها ساخته می شود و انسان می تواند به کرات دیگر سفر کند.  اما احتمال دیگر این است که آیه ناظر به قیامت باشد که انسان راه فراری از حسابرسی الهی ندارد: «در تعقیب آیه گذشته که از مساله حساب دقیق الهى سخن مى‏گفت باز جن و انس را مخاطب ساخته مى‏ گوید: اى جمعیت جن و انس!

هر گاه به راستى مى‏ خواهید از مجازات و کیفر الهى برکنار مانید اگر مى ‏توانید از مرزهاى آسمان ها و زمین بگذرید، و از حیطه قدرت او خارج شوید، ولى هرگز قادر بر این کار نیستید مگر با نیرویى الهى، و چنین نیروى الهى نیز در اختیار شما نیست

  آیه شریفه پیشگویى از این آینده است که روزى بشر قدرت نفوذ علمى پیدا مى ‏کند، و به اقطار آسمان ها دست‏ مى‏ یابد.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/eajaz4

http://m5736z.blog.ir/post/EAJAZ5

http://m5736z.blog.ir/post/Eajazi.Q

http://m5736z.blog.ir/post/EajazQ1

http://m5736z.blog.ir/post/EAJAZ3

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">