تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

بخش سوم             هویت و ملیت اسلامی

جامعه اسلامی باید دارای یک هویت خاص برای خود باشد. این هویت خاص را مجموعه ای از آیات و احادیث و نمادها و آداب و سنت های آیینی شکل می دهد. بخشی از تلاش های اسلامی در راستای هویت بخشی به جامعه اسلامی انجام گرفته است. مسجدسازی و انتخاب کعبه به عنوان قبله از نمونه های برجسته این هویت بخشی است. که در راستای ملت سازی انجام گرفته تا ملت اسلام از ملت مسیحی و یهودی بازشناخته شود مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَ فِی هَذَا (حج78)

همانند آیین و دین خلیل                که جد شما بود مرد جلیل

از این پیشترها، یگانه خدا            مسلمان بخواندست نام شما

زیرا هیچ دین و آیینی بهتر و شایسته پیروی همچون ملت ابراهیم نیست که آیین حنیف است وَ مَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا (نساء125)

چه دینى است بهتر از اینکه شما           بگردید تسلیم یکتا خدا

نکوکار باشند خلق و عفیف                 درآیند مردم به دین حنیف

به دین خلیلى که پروردگار                 بخواندست او را وفادار یار

 و پیروی از آن واجب شده ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (نحل123)

تو را وحى کردیم آنگه چنین               که آیین او را بجویى به دین

چرا که نمى خواند آن مرد نیک          براى یگانه خدایش شریک

و بیزاری و عدم رغبت در این ملت و آیین ابراهیمی به معنای سفاهت و نادانی حقیقی دانسته شده وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (بقره130)

بلى دین پاک خلیل رسول                   فقط بر سفیهان نیامد قبول

گزیدیم او را به دار الفنا                         بکردیم بر او رسالت عطا

خود از صالحان است در رستخیز       به درگاه یزدان بود بس عزیز

 چراکه ملت ابراهیمی همان دین قیم و ارزشی است که می بایست پیروی شود قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا  وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (انعام161)

بگو آن خدائى که کان سخاست         شده رهنمایم بر آیین راست

به دینى که باشد بسى استوار              برآن پاک آیین حق آشکار

به دین خلیل آن رسول حنیف         که از شرک پاکیزه بود و عفیف

بنابراین یک مسلمان باید پیرو دین حنیف ابراهیمی باشد که ایشان عنوان اسلام و مسلمانی را بر مؤمنان نهاده است قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (آل عمران95)

بگو اى پیمبر که قول خدا             درست است نى ادعاى شما

بباید اطاعت کنیم از خلیل          که دینش شریف ست و باشد جلیل

نبودست از مشرکان هیچگاه        ندارد در آئین او شرک راه

و راه وی غیر از راه یهودیت و مسیحیت است که خود ملتی جداگانه هستند وَ قَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (بقره135)

بگفتند قوم یهود و نصار                    نمائید آئین ما اختیار

بدارید آیین ما را نکو                          تو هم اى پیمبر بر آنها بگو

که ما مى پرستیم دین خلیل             نبودى وى از مشرکان ذلیل

از نظر آموزه های قرآنی، ملت اسلام همان ملت حنیف ابراهیمی است که تفاوت های جدی با ملت های یهودی و نصرانی دارد (همان) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مؤمنان مأمور به پیروی از این ملت بودند  (نحل123) اگر کسی مؤمن واقعی باشد، تنها ملت ابراهیم(علیه السلام) را شایسته سرمشق و پیروی می داند و بدان می آویزد، چنان که پیامبران خدا پس از حضرت ابراهیم بدان آویخته و از آن پیروی می کردند.

بحران هویت

درد جهان سوم بحران هویت اجتماعی است که نسلی مقلد و بریده از تمدن و شخصیت فرهنگی خود و سرگردان در دنیای روز، به بار آمده است. اکنون رسالت روشنفکر و مصلح اجتماعی چیست و چه وظیفه ای نسبت به نسلهای آینده و معاصر دارد؟ او باید از کدامین ضعف جامعۀ خود سخن بگوید؟ از ضعف اقتصادی و وابستگی غربی بودن سران دولتها و یا نفوذ استعمار نو در میان توده ها، یا از «بحران هویت» و یا مسئله بازیابی ارزشها و بازگشت به خویشتن فرهنگی و اصالت خود؟

این سخن اساسی است که همۀ رهبران روشن بین مسلمان در بانگ بیدار باش خود به آن هشدار می دهند و دقیقاً نکته ای است که امام خمینی(ره) در نهضت اسلامی خود دست روی آن گذاشته و جهان اسلام و نسل معاصر را نسبت به آن هشدار می داد. اکنون ضرورت دارد به مسئله «هویت» بیشتر بپردازیم و مشخص کنیم که منظور از «هویت اجتماعی» چیست، سپس این سؤال را مطرح نماییم که «هویت اجتماعی انسان مسلمان چیست»؟ و اگر هویت او هویت اسلامی است کدام اسلام؟ و چرا امام خمینی(ره) از میان مفاهیم مختلف «هویت اجتماعی» روی «هویت اسلامی» تاکید داشت و برآن اصرار می کرد؟

نقش رسالت پیامبران در احیای خودی: در عرف اسلام و قرآن کریم سخن از نوعی «خودی» است که انسان دارای آن است و آنهایی که ذات شریف خویش را احیا نکرده اند به نوعی خسارت و از دست دادن سرمایه ذات گرفتار آمده اند. آیه قرآن کریم این حقیقت را بیان می کند: آیه 15 سوره زمر و 45 سوره شوری. هر دو به یک عبارت آمده اند: فَاعْبُدُوا مٰا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخٰاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ أَلاٰ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِینُ

شما هم پرستید بر میل خویش      ره هرکه خواهید گیرید پیش

بگو تا زیانکار آن عده اند                 که خود را بدین کار افکنده اند

که خود را به همراه اهل سرا             به دوزخ درآرند روز جزا

بلى این زیانیست بس آشکار          که خواهند دیدن سرانجام کار

قطعاً کافران و انسانهای غافل و سهل انگار که زندگی را به هیچ می انگارند و از ارزشهای والای انسانی بی بهره اند، ابتدا اصالت انسانیت (خودی) خود را از دست می دهند، آنگاه سرمایۀ «ذات» را نابود می کنند و در نتیجه به یک خسارت دایمی مبتلا می شوند. کار مهم انبیای عظام آن است که ذات حقیقی انسان و سرمایه اصیل او را احیا نمایند و ذات انسان را به خود او بشناسانند و یادآور فطرت او باشند.

شهید مرتضی مطهری: پیامبر می کاود که نیروهای فطری بشر را بیدار کند، شعور مرموز و عشق پنهان وجود انسانها را مشتعل سازد. پیامبر خود را مذکِّر (بیدار کننده) می خواند. حساسیتی در برابر کل زندگی و هستی در انسان می آفریند، خودآگاهی خود را به کل هستی به مردم خود منتقل می سازد. اما روشنفکر حداکثر شعور اجتماعی افراد را بیدار و آنها را به مصالح ملی یا طبقاتی شان آگاه می نماید.

وقتی ابراهیم(علیه السلام) جامعه خود را «خودباخته» یافت و دید که انسان باهوش در برابر بت جامد سر فرود می آورد و گوهر ذات خود را گم کرده است، با عمل اجتماعی خود، آنجا که بتها را شکست و در مقام پرس و جو، تقصیر را به گردن بت بزرگ انداخت، با یک ضربت آگاهی ساز خود جامعه را بیدار کرد و آنها را در تردید اضطراب آور فکری قرار داد که سرانجام خود «خویش» را پیدا کردند و بیدار شدند. فَرَجَعُوا اِلی اَنْفسِهِمْ فَقالُوا اِنکُم اَنتُم الظالمون (انبیاء 64).

بکردند اندیشه با خویشتن                براندند در قلب خود این سخن

که ظالم شمایید کز چوب و سنگ     اطاعت نمایید و جویید ننگ

اگر ابراهیم(علیه السلام) خود فردی و خداجویی جامعه خود را احیا کرد، موسی(علیه السلام) خود جمعی و فردی قوم اسرائیل را زنده ساخت و ازجامعه ای خود باخته و پراکنده ملتی زنده و واحد و مستقل به وجود آورد که بعدها دولت توحیدی داود(علیه السلام) بر پایه های همان خود توحیدی بود. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران نیز امت مفلوک خودباختۀ جاهلی را با اعطای ایدئولوژی الهی و احیای انسانیت مغفول به جامعه ای زنده و پویا تبدیل کرد که توانستند پیام توحیدی و وحدت ساز طاغوت برانداز او را تا اقصی نقاط دنیای آن روز برسانند.                                              رسالت انبیا، احیای انسانها و جامعه ها و زدودن خرافات از ذهن انسانها و اعطای نشاط و شور به دلهای مرده و تجمیع جامعه پراکنده و ایجاد وحدت جمعی است یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاکُمْ لِمٰا یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ  انفال 19

الا مؤمنان چون رسول و اله           شما را بخوانند بر راست راه

اجابت نمایید آنچه بود                  که یابید عمر و حیات ابد

خدا بین انسان و قلبش دُرست     بگردیده حائل ز روز نُخست

چو ایام گیتى بر انسان گذشت      نمایید سوى خدا بازگشت

کار مهم امام خمینی و دیگر مصلحان اجتماعی مسلمان نیز در روند همان کار انبیاست. نقش آنها نقش انبیا و کارشان پیامبرگونه است و دلها و جامعه ها را توامان احیا می کنند.

هویت اسلامی و نه ملی: از همین رهگذر است که اقبال لاهوری و امام خمینی، از موضع فهم عمیق مکتب، هویت اجتماعی انسان مسلمان را در «هویت دینی» او می دیدند و نه هویت ملی.

هویت ملی، یعنی خودآگاهی به خود در رابطه با مردمی که با آنها پیوند قومی و نژادی دارد. انسان در اثر زندگی مشترک با گروهی از مردم، با قانون مشترک، آداب و رسوم مشترک، تاریخ مشترک، پیروزیها و شکستهای تاریخی مشترک، زبان مشترک، ادبیان مشترک، بالاخره فرهنگ مشترک، نوعی یگانگی پیدا می کند، بلکه همانطور که یک فرد دارای یک «خود» است، یک قوم و یک ملت نیز به علت داشتن فرهنگ، یک خود «ملی» پیدا می کند. هم فرهنگی از هم نژادی، شباهت و وحدت بیشتری میان افراد ایجاد می کند و از «من»  ها یک «ما» می سازد

و انسان از پیروزی «ما» احساس غرور و از شکست آن احساس سرافکندگی می کند.  ناسیونالیسم که بویژه در قرن 19 میلادی رواج فراوان یافت و هنوز هم کم و بیش تبلیغ می شود، براین فلسفه استوار است. «خودآگاهی ملی، از مقوله «خودخواهی» بیرون نیست، از همین خانواده است و تمام عوارض خود خواهی را از «تعصّب»، حس جانبداری، ندیدن عیب خود، عجب و خودپسندی دارد و در نتیجه فاقد جنبۀ اخلاقی است

شاید امام خمینی(ره) با تأثر از فرهنگهای معاصر که در ذهنیت آن روز وجود داشت، تز اسلام ناب محمدی را در برابر اسلام آمریکایی مطرح می کنند و با تاکید بر حاکمیت اسلام ناب، با تفکر حاکمیت و طرفداران اسلام آمریکایی مبارزۀ بی امانی را آغاز می کنند که این مبارزه هنوز هم ادامه دارد.

اسلام ناب ویژگیهایی دارد

1 - به محتوا و روح اسلام توجه دارد.                                                             2 - به تعقل و تفکر اهمیت می دهد.                                                             3 - علوم عقلی و استدلالی در قلمرو آن جاری است.                                        4 - روح اجتهاد با ضوابط علمی در آن حاکم است.                                             5 - جامع الاطراف است و به تمام ابعاد عقیدتی، سیاسی، عرفانی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی توجه دارد.                                                                 6 - حکومت و سیاست در متن آن جاری است.                                              7 - مردم را به عزت و قدرت و استقلال اسلامی می خواند و به امور عامه و مردم و مصالح مسلمین اهمیت می دهد.                                                                 8 - امر به معروف و نهی از منکر در متن آن جاری است.

9 - سلطه پذیر نیست و در برابر ستمگران داخلی و خارجی پرخاشگر .

10 - پویاست و با اوضاع و احوال جهان به پیش میرود و هرگز به بن بست نمی رسد.                                                                                   11 - از روند سیاست جهانی با خبر و مراقب آن است.                                         12- به نظم و انضباط و تشکیلات پایبند است.                                            13 - در راه وحدت و الفت و آشتی مسلمانان کوشاست و از تعصّب بیزار است

14 - در برابر مخالفان، مقاوم و در برابر دوستان ملایم است.                              15 - مکتب رنج و صبر و نثار و ایثار و فداکاری و شهادت است.

همۀ این مشخصات، همان ویژگیهای انسان پویا و فعال است که در تعریف روانشناسانۀ انسان سالم آمده است. طبیعی است که دمیدن روح چنین اسلام ناب در کالبد بی رمق جامعه اسلامی و جهان سوّم، از آدم بی نشاط، انسانی فعّال و پویا به وجود می آورد، ترس موهوم و بی فرهنگی و خود کم بینی را نابود می کند، شجاعت بازسازی، روح استقلال طلبی و تلاش برای زندگی بهتر و شرافتمند ایجاد می کند.

 و در نتیجه با تمام عوامل عقب ماندگی و توسعه نیافتگی مبارزه می نماید، و از جامعه کهنه، نظام نوین به وجود می آورد که نه تنها بابازسازی خود، اندیشه و تفکر دینی و اجتماعی را احیا می کند، بلکه چنان امید و روح و هویتی در میان مسلمین و مردمان دنیای سوّم ایجاد می نماید که نهضت اسلامی به پیروی حضرت امام خمینی جریان ساز می شود و آثار آن در جهان اسلام به چشم می خورد

بخش چهارم :              نظام سلطه از نگاه قرآن

نظام سلطه استکباری، نظامی است که در طول تاریخ در برابر جریان عدالت‌خواه پیامبران قرار گرفته است. این جریان شیطانی همان خوی استکباری ابلیس را با خود همراه دارد، زیرا انسان‌هایی که در این جریان تاریخی قرار گرفته‌اند همواره از دوستان ابلیس بودند و در چارچوب ولایت او قرار داشته و عمل می‌کردند. نظام سلطه استکباری به عنوان نظام رقیب در برابر نظام ولایی الهی، با تحریف حقایق، خود را ساخته و زنده نگه می‌دارد.

این نظام در بسیاری از موارد از دین به عنوان پوشش مناسب سود می‌جوید. در این میان تحریف‌گران یهودی سرآمد یاران شیطان هستند و او را در ایجاد نظام سلطه باطل استکباری یاری می‌رسانند. در برخی از روایات آمده که یاران و ابزارهای نظام سلطه استکباری شیطانی، یهودیان منحرف و تحریف‌گر، زنان بی‌حیایی که عفت از ایشان سلب شده و اعرابی یعنی بیابانگردان بی‌فرهنگ و بی‌تمدن هستند که در دین تفقه نمی‌کنند و خود را متخلق به آداب دینی نکرده و در فرهنگ بدوی به سر می‌برند

در روایات : نظام سلطه استکباری در آخر‌الزمان فتنه‌ای بزرگ و جهانی را برای بشریت رقم می‌زند که کمتر کسی از آن رهایی می‌یابد در این فتنه که با رهبری انسانی متضاد و متناقض به نام مسیح دجال صورت می‌گیرد، مردمان گرفتار تضادی سخت و تفکیک ناپذیر می شوند؛ زیرا در پیوند دروغین شخصی میان منجی بشریت و سلطه استکباری جمع می‌کند

چرا که مسیح انسان منجی بشریت است تا آدمی را به سوی حق و عدالت رهنمون کند و جهان را از ظلم و جور و بی‌عدالتی رهایی بخشد، درحالی که این موجود خود سلطه‌گری جهانی است و به عنوان یک پدیده همه زمین را می‌پوشاند زیرا دجال، به فردی گفته می‌شود که همه سطح چیزی را بپوشاند

دجال، نظام سلطه استکباری است که همه سطح زمین را می‌پوشاند و در بر می‌گیرد. با نگاهی به نظام کنونی رسانه و جهانی شدن به سادگی می‌توان مفهوم دجال را دریافت که چگونه همه سطح زمین را پوشانیده است و با اخبار و اطلاعات دروغین، مردم را در مسیر استضعاف خود پیش می‌برد تا به نظام سلطه استکباری خویش شکل تثبیت شده بخشد.                              .تضاد اجتماعی نظام‌های سلطه و ضد سلطه براین اساس نظام سلطه همواره درگیر با نظام ضد سلطه است. نظام ضد سلطه با اندک توانایی خویش می‌بایست در برابر نظام سلطه‌ای قرار گیرد که از همه امکانات و منابع مادی و انسانی برخوردار است

زیرا چنان که قرآن تبیین کرده بیشتر مردم به سوی نظام باطل گرایش می‌یابند زیرا که ظاهرا جذاب است و کمتر کسی است که در مسیر سخت و سنگلاخی اسلام و عدالت و حقیقت گام بردارد و شکرگزار نعمت‌های الهی باشد.

خداوند در آیات قرآنی همواره استکبار را در برابر استضعاف نهاده است. این بدان معناست که حیات استکبار به وجود استضعاف است و هرجایی که استکباری هست استضعافی نیز وجود دارد. انسان‌های متکبر و مغرور، به سبب تکبری که خلق و خوی ایشان است در عمل اجتماعی به آنچه دارند بسنده نمی‌کنند و با تضییع حقوق دیگران می‌کوشند تا منابع بیشتری در اختیار گیرند و شهوات و خواسته نفسانی خویش را برآورده سازند

نظام سلطه استکباری برای دست‌یابی به هدف خویش نیازمند آن است که حقوق مردمان را در همه حوزه‌ها تضییع و تباه سازد و در اختیار گیرد. این نظام سلطه خود را در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و حتی دینی گسترش می‌دهد و افرادی را از هر حوزه در اختیار اهداف خود می‌گیرد. بر این اساس همواره نظام سلطه همراهانی از اشراف و قدرتمندان ظالم، ثروتمندان و مرفهان بی‌درد، نظامیان و سربازان مطیع، جادوگران و ساحران فسونگر، روحانیون و احبار و عالمان دینی تحریف‌گر را در اختیار دارد (38 و39 غافر24 و36 اعراف109 و127 و176 مائده13 و41)

قٰالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هٰذٰا لَسٰاحِرٌ عَلِیمٌ 109

گروهى ز درباریان بر خطا                     به فرعون گفتند این نکته را

که موسى بود ساحرى چیره دست       چه بسیار در کار خود ماهرست

 وَ قٰالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسىٰ وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قٰالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنٰاءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِسٰاءَهُمْ وَ إِنّٰا فَوْقَهُمْ قٰاهِرُونَ 127

گروهى از اشراف دربار شاه            به فرعون گفتند حرفى تباه

که موسى و قوم ورا در زمین             تو آیا رها مى نمائى چنین

که همواره با خیرگى در بلاد           بورزند گردنکشى و فساد

تو و ایزدان تو را هم رها                   نمایند و خوانند یکتا خدا

بگفتا که امروز من هم به تیغ           پسرهایشان را کشم بى دریغ

تمام زنان را نمایم اسیر                 که هستم بر این کار چست و دلیر

وَ لَوْ شِئْنٰا لَرَفَعْنٰاهُ بِهٰا وَ لٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوٰاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ 176

اگر میل مى داشت یکتا خدا               بر او نعمتى خاص مى شد عطا

و لیکن فروماند از این مقام              که از نفس خود راه جستى مدام

بود در مثل همچو یک سگ که گر         نمائى تو تعقیب او در گذر

و یا واگذاریش بر حال خویش              به هر حال عوعو کند کم وبیش

بلى این مثل حال آن مردم است          که بر کذب آیات یازند دست

بر ایشان بخوانید این داستان            فزاید مگر عبرتى نو از آن

خداوند با گزارشی از نظام سلطه استکباری که با مدیریت فرعون شکل گرفته است به این سلطه همه‌جانبه و همراهی افراد شاخص از هر جریان و طبقه اجتماعی اشاره می‌کند. لذا هامان سیاستمدار از طبقه اشراف، در کنار قارون از طبقه ثروتمندان و مرفهان بی‌درد، همراه با ساحران فسونگر، با بهره‌گیری از بلعم باعورا از طبقه روحانیون دین فروش و جنود قبطیان و خودفروشان یهود، در خدمت فرعون می‌باشند و موسی(علیه السلام) در برابر این نظام سلطه در تنهایی و غربت قرار می‌گیرد و سالیان سال نمی‌تواند با همه معجزات کاری از پیش برد و توده‌های مردم خودش را نیز همراه کند.

وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ قصص6 و8

به آنان تمکن بدادیم باز                  بگشتند روى زمین سرفراز

به فرعون و هامان و کل سپاه            که بودند غرق غرور و گناه

نماییم چیزى که از آن مدام            بترسیده بودند در دل تمام

فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ

پس آسیه بگرفت او را ز یم            که این ثبت بودى به تقدیر هم

که با آل فرعون گردد عدو             شود مایه غصه و رنج او

که فرعون و هامان و کل سپاه         ستمکار بودند و غرق گناه

ویژگی‌های نظام سلطه نظام سلطه استکباری دارای ویژگی‌های چندی است که از همه مهم تر بهره‌گیری از فرصت‌های درست و نادرست برای رسیدن به اهداف است. از این رو هدف، وسیله را برای او توجیه می‌کند و از هیچ ظلم و ستمی باز نمی‌ایستد. بر این اساس می‌کوشد تا با تحریف‌گری و شبهه‌سازی باطل، نظام سلطه خویش را زیبا جلوه دهد و در قالب دینداری و حفاظت از آیین ها و سنت‌های مردمی، توده‌های مردم را مسحور و همراه خویش گرداند؛ چنان که فرعون به صراحت در مقابله با حضرت موسی(علیه السلام) آن حضرت را متهم به سلب آرامش و آسایش و دینداری مردم می‌کند و می‌گوید که تمامی تلاش نظام فرعونی برای حفاظت از آیین‌های نیاکان و دینداری مردمان صورت می‌گیرد

به درباریان گفت فرعون خام  غافر26   گذارید تا این زمان من بکام

ره قتل موسى بگیرم به پیش             به یارى طلب سازد او رب خویش

بترسم اگر زنده ماند چنین              دگرگون کند مسلک و راه و دین

بترسم اگر زنده ماند زیاد                نماید به روى زمین بس فساد                                  .نظام سلطه در تحریف‌گری از بهترین استادان در این حوزه بهره می‌گیرد. بطوری که از یهودیان، این استادان تحریف در دین سود می‌برد تا باطل را حقیقت بنمایاند و حقایق را زشت جلوه دهد. این‌گونه است که ارزش به ضدارزش و امر نابهنجار به هنجار تبدیل می‌شود(نساء46 مائده13 و41)

مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا 46

گروهى یهودان پى ریشخند               لغت را دگرگون تلفظ کنند

بگویند فرمان رب بشر                        شنیدیم لیکن بپیچیم سر

بگویند آن قوم غرق عناد                  که اى کاشکى ایزدت کر کناد

تو را چون ببینند اى مصطفى              به زشتى بگویند که راعنا

(به ظاهر بود معنى راعنا                    که یعنى تو ما را رعایت نما

به عِبرى زبان هست معناى آن که          هستى تو از بدترین مردمان)

بدین گونه آن قوم باطل پسند            نبى را تمسخر نمودند چند

هرآنچه برانند روى زبان                    تمسخر به دین است اندر بیان

ولى گر که با عزت و احترام                بگفتند این گونه اندر کلام

که گفتار حق را شنیدیم پس               ترا جمله فرمان برانیم و بس

تو بشنو سخنهاى ما اى کریم             به ما مهلتى ده، تفکر کنیم

بر آنها هرآیینه بُد نیک تر                 به حق بود این نکته نزدیک تر

و لیکن چو کافر شدند آن یهود          خداوندشان نیز لعنت نمود

از آنان بجز عده اى کم شمار             نیارند ایمان به پروردگار

 از دیگر ویژگی‌های نظام سلطه آن است که از رسانه‌های دجالی که فراگیر و مردم‌پسند است بهره می‌گیرند تا چشمان را مسحور و دل‌ها را با خود همراه سازند. لذا ساحران در هر عصر و زمانه را به کار می‌گیرند تا مردم را به اموری دروغین و باطل مشغول دارند (اعراف116 و 117) قالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِیمٍ

بفرمود اول شما افکنید                  ز سحرى که دارید دم برزنید

چو بر سحر کردن بپرداختند            بساطى ز جادو بینداختند

ز مردم ببستند چشم بصر             که حیران نمودند برآن نظر

یکى سخت سحرى برانگیختند       که جادو به هم اندر آمیختند

أَوْحَیْنا إِلى‌ مُوسى‌ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ

به موسى نمودیم وحى این سخن     که اکنون عصاى خودت را فکن

بشد اژدهایى که از هر کران              ببلعید سحر همه ساحران

ایجاد جنگ و کشتن کودکان و مردان از دیگر ویژگی‌های نظام سلطه استکباری است. در این راه با جدا نمودن طبقات اجتماعی از یکدیگر، یا ایجاد تفرقه در ملت‌ها و قبایل با عناوین دروغین، آنان را به جان هم می‌اندازند و با شکار مستضعفان به بهره‌کشی می‌پردازند. إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (قصص4)

همانا که فرعون با دست زور            همى کرد گردنکشى و غرور

میان خلایق فکند اختلاف             بپویید بر راه ظلم و خلاف

یکى قوم نامش بنى اسرییل              بگرداند خوار و ضعیف و ذلیل

پسرهایشان را همى زد به تیغ            از این کار هرگز نبودش دریغ

زنان را در آن قوم زنده گذاشت      که فاسد بُد و طبع بدکار داشت

ایجاد مذاهب دروغین زیبا و فریبنده چون بهائیت و وهابیت، احمدیه و قادیانه و پروتستانیزم و کاتولیک و ارتدوکس و جنگ هفتاد و دو ملت، کاری می‌کنند تا زنان زنده بمانند و از آنان برای مقاصد جنسی و شهوانی خویش و تحکیم سلطه جهانی استکباری سود برند.

اینکه خداوند رفتار فرعون را نسبت به زنان استحیاء می‌داند از آن‌روست که زنان را زنده نگه می‌داشت و حیاء و عفت را از ایشان سلب می‌کرد و به کارهای جنسی می‌گماشت تا توده‌های مستضعف سرگرم مسایل شهوانی شوند و از تفکر و تفقه در مسایل هستی بازمانند وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَ فِی ذٰلِکُمْ بَلاٰءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ (بقره49) و (اعراف141 ابراهیم6)

به خاطر بیارید دادم نجات            ز چنگال فرعونتان در حیات

از ایشان بدیدید یکسر عذاب            کشیدید بسیار زجر و عتاب

بکشتند ابنائتان بى گناه                     زنان را همى داشتندى نگاه

شما را خداوند صاحب سجود         بدان رنجها و بلا آزمود

نظام سلطه برای دست یابی به این مقاصد، از رسانه‌ها و شهوت‌جنسی در سطح جهانی سود می‌برد تا مردم به لهو و لعب مشغول شوند. این‌گونه است که دجال رسانه همه زمین را پوشش می‌دهد و به نام مسیح، نجات را در شهوت و سرگرمی تعریف و تبیین می‌کند.

بخش پنجم :  جهانی سازی بهانه ای برای زرسالاری و ابزارسالاری

جهانی سازی (globalization) واژه ای است که از حدود سال 1960 رواج یافته است و این اصطلاح برای توصیف تغییراتی است که در سه عرصه فرهنگ و اقتصاد و سیاست جهانی بر اثر افزایش روزافزون روابط و مبادلات بین المللی به وجود می آیند

چون امروزه ابزارهای قدرت و تبلیغات در دست سرمایه داری است، بنابراین جهانی شدن را باید پیروزی زرسالاری و ابزارسالاری در جهان دانست. در حوزه اقتصاد جهانی سازی یعنی گسترش نظام سرمایه داری لیبرال در سراسر جهان، در حوزه سیاست است جهانی سازی به این مفهوم، عبارت است از جهانی سازی سلطه سیاسی بر کشورهای جهان سوم و استقرار دموکراسی های لیبرال.

سلطه استکباری، جهانی‌سازی را به عنوان یک برنامه و پروژه برای نظام سلطه تعریف کرده است؛ در این راه کلیسا به عنوان ابزاری در دست نظام سلطه استکباری قرار گرفته است که به نام یهود فعالیت می‌کند. این کلیسا نه وفادار به آیین مسیح است و نه معتقد به باورهای یهودی تورات، بلکه تنها هم و غم خود را سلطه بر جهان قرار داده است تا انسانها را مسحور خود سازد. تشکیل انجمن، تشکل های حمایت از ... سازمان یونسکو و یونیسف و .... دقیقا در برنامه علاوه بر فعالیت های مفید در اصل در راتای خواسته های استکبار گام بر می دارند و کلاه بزرگی بر سر ملت ها می گذارند.

از آنجایی که طبیعت آدمی به سوی عدالت، معنویت، آزادگی و مانند آن گرایش دارد، ساحران دجال رسانه در جهان، منادی این امور می‌شوند و مردمان را با این اشکال زیبا مسحور می‌کنند و به استضغاف می‌کشند

وسایل ارتباط جمعی است که در سراسر جهان به فعالیت در جهان اهداف آمریکا و اسرائیل می‌پردازند و با پخش انواع موسیقی‌ها و شوهای مبتذل، افراد منافق و کفار را به دور خود جمع می‌کنند. این رسانه‌ها همانند الاغی که در خدمت ارباب خود است، همواره در جهت خدمت به اربابان خود (آمریکا، اسرائیل و بقیه کشورهای ماسونی) گام برمی‌دارند.

این فتنه آخرالزمانی (به اسم جهانی سازی) آنچنان بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) دشوار آمده است که به خداوند پناه می‌برد و می‌فرماید: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ فِتْنَهِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ عَذَابِ النَّارِ ، و فِتْنَهِ القبر، مِن عَذابِ القَبرِ ، و شر فِتْنَهِ الغنی، و شر فِتْنَهِ الفقر، اللهم انی أعوذ بک من شر فِتْنَهِ المسیح الدجال. و از گرفتارى دنیا و آخرت و عذاب آتش جهنّم به تو پناه مى‌برم. (بحار‌الأنوار علامه مجلسی (1111هـ) ج21، ص294 و نیز بحارالأنوار، ج51، ص70)

فرهنگی لیاقت جهانی شدن را داشته باشد که : در عرصه فرهنگ به دنبال کشف حقیقت و سعادت دنیا و عقبای بشر است و به انسان ها به چشم مخلوقات خدا بنگرد، نه با نگاه ابزاری و در عرصه اقتصاد هم به سیستم اقتصادی معتقد است که نه ربا و بی عدالتی موجود باشد و نه اسراف. و در عرصه سیاسی نیز اعتقاد به برقراری حکومت هایی دارد که ضمن تناسب داشتن با شرایط فرهنگی و تا ریخی هر کشور به معنویت و اخلاق و ایمان به غیب و آخرت در عین بهره مندی مردم از رفاه دنیوی و حق تعیین سرنوشت خویش بها داده شود. بنابراین حقیقت آن است که تنها تفکر پیامبران الهی و ادیان توحیدی که در راس آنها پیامبر اسلام و دین اسلام است می تواند جهانی باشد و اساسا مفهوم خاتمیت نیز جز این نیست.

جهانی شدن اسلام ناب

 ایده جهانی‌سازی اسلام آموزه‌های قرآنی می‌گوید که این اسلام است که به عنوان حق بر جهان حاکمیت می‌یابد. هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (توبه 33؛ صف9؛ نور55؛ انبیاء 105)

فرستاد پیغمبرش را خدا                     هدایت بدو داد و دینى سزا

به او دین حق داد و پیغمبرى               که بر کل ادیان دهد برترى

اگرچند از این عمل مشرکان              کراهت بورزند از عمق جان

این حاکمیت در همه جنبه‌های سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی و مانند آنها است؛ زیرا حاکمیت دین اسلام به معنای حاکمیت فلسفه و سبک زندگی اسلامی است که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می‌دهد.

بر این اساس، راهبردها و سیاست‌‌های و برنامه‌های نظام اسلامی می‌بایست جهانی‌سازی و جهانی شدن اسلام باشد؛ یعنی اگر جبر تاریخی و فلسفه تاریخ به سمت جهانی شدن اسلام است،  برنامه و طرح نظام اسلامی باید اعمال قوت برای جهانی‌سازی باشد.

وَعَدَ اللّٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضىٰ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاٰ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذٰلِکَ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْفٰاسِقُونَ  نور 55

خدا بر شما مؤمنانِ به وى                  به نیکوخصالانِ فرخنده پى

بدادست وعده که روى زمین                 بخواهید شد حاکم و جانشین

که اقوام بسیار ناپاک و پاک                بگشتند خود جانشینان خاک

به آیین اسلام، یکتا خدا                        تسلط ببخشد، فزاید بقا

همه مؤمنان را پس از خوف و بیم          دلى ایمن از مکر دشمن دهیم

که من را بخوانند یکتا اله                     بتان را بخوانند پست و تباه

پس از این چو کافر شود کس به من     بود فاسق و اندر آن نیست ظن

در حوزه اصول دین و کلام اسلامی این امر فراتر از علم فقه به اثبات رسیده است که هیچ سلطه و راه نفوذی برای کافران بر مسلمانان و مومنان نیست: وَ لَن یجْعَلَ اللهُ لِلْکافرینَ عَلَی الْمومنینَ سَبیلا و خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نخواهد نمود. (نساء، 141)

که در هیچ هنگامه و هیچگاه               نکرده رهى باز یکتا اله

که تا چیره گردند کفار دین                بر افراد مؤمن به روى زمین

این بدان معناست که قوای اسلامی می‌بایست به گونه‌ای مورد بهره‌برداری قرار گیرد که سلطه و نفوذی برای کافران بر مسلمانان و مومنان فراهم نشود و راه را بر آنان سد کند.

خداوند شرط اصلی برتری را در قاعده مطرح آیه 139 آل عمران دانسته. وَ لَا تَهِنُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ شما هرگز سستی نکنید و (از فوت متاع دنیا) اندوهناک نشوید، زیرا شما فیروزمندترین و بلندترین ملل دنیایید اگر در ایمان ثابت قدم باشید.

الا مسلمین هیچ گه بعد از این           نورزید سستى در آیین دین

گر از دست دادید مال جهان              مبادا که باشید غمگین از آن

بمانید خود برترین اُمم                     در ایمان چو گردید ثابت قدم

در حقیقت اتصال شخص و دولت به حق و محور قرار دادن آن قوت و عزت می‌آورد و راه را بر دشمنان سد می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا باطل چیره شود و اعمال قدرت کند.

بر اساس آموزه‌های قرآنی، قوت و عزت تنها با اتصال به قوت و عزت الهی به دست می‌آید و هرگونه چرخشی در این مدار، شدنی است؛ چرا که لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ است و خداوند بارها عزت و قوت را به خود نسبت داده الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا (نساء139)

کسانى که با کافران به دین              بگشتند هم صحبت و همنشین

بکردند خود، مؤمنان را رها            از آن حلقۀ مهر گشته جدا

بجویند آیا ز کفار خوار                      کنون عزت و رتبت و اقتدار

ندانند کاین راه آنان خطاست ؟       که عزت فقط نزد یکتاخداست

 و هرگونه تبدل و تغییری را بر مدار آن قرار داده است. از نظر قرآن در جهان، دو جریان سلطه وجود دارد که یکی حق و دیگری باطل است؛ یک جریان سلطه، معطوف به پرستش خدای متعال است که بر محور پیامبران است و دیگری جریان سلطه‌ای است که باطل آن را مدیریت می‌کند و فرعونیان و طاغوتیان و مستکبران و ظالمان و کافران آن را به کار می‌گیرند. در حقیقت، قوت در جامعه بشری در قالب ملک و سلطه می‌تواند معطوف به حق یا باطل باشد. اگر بخواهیم قوت حق را در سلطه سیاسی در درون و بیرون مرزها به نمایش گذاریم می‌بایست نخست به اصل اولی ایمان توجه و تاکید داشته باشیم. این یعنی اینکه ما در برابر هیچ سلطه دیگری جز ملک حق تعالی سرفرود نمی‌آوریم و زیر بار هیچ قوت دیگری نمی‌رویم و به حول و قوت الهی، جهان را مدیریت و از خود دفاع می‌کنیم.

اسلام تجرید شده از فرهنگها  اما اسلامی که می بایست برای جهانی شدن مورد توجه باشد، نوعی اسلام تجریدی از فرهنگ هاست. البته این بدان معنا نیست که اسلام فرهنگ ها را نمی پذیرد، بلکه به این معناست که اسلام، فرهنگ ها را با نگاهی انتقادی مورد توجه قرار می دهد. به این معنا که فرهنگ ها را در چارچوب و قالب خاصی قرار می دهد تا هر آنچه در این چارچوب و ملاک قرار می گیرد، پذیرفته یا تعدیل و یا رد کند. توجه به فرهنگ ها از آن روست که فرهنگ باتوجه به نیازهای منطقه ای و محیط زیستی سامان می یابد.

ضرورت جهانی شدن اصل اسلام

اسلام ناب محمدی، فریاد گر است و بیدار کننده امام راحل : نمی‌توان از اسلام انتظار داشت که راه خود را از سیاست جدا کند و از پیروان خود تنها انتظار داشته باشد در حوزه فردی به اعمال عبادی خود مشغول باشند و به مسائل و اتفاقات اجتماع خویش بی‌تفاوت باشند. آموزه‌های اسلامی مباحثی چون عدم سازشکاری با مستکبران، رسوا کردن ظالم و فرهنگ جهاد و شهادت نیز به چشم می‌خورد. البته لازم به ذکر است موارد فوق ناخود آگاه مسئله تشکیل حکومت اسلامی به رهبری عالمان دینی را برای جامعه اسلامی به ذهن تبادر می‌کند که در مدل حکومتی امام خمینی(ره) با عنوان ولایت فقیه از آن یاد می‌شود که ستون اصلی گفتمان اسلام ناب محمدی ایشان است.

 ما و جهانی سازی امام راحل( ره) : این واقعیت و حقیقت را بارها اعلام نموده‌ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. در واقع اقدامات غرب در به راه انداختن گفتمان ایران هراسی و هجمه گسترده به مسلمانان و یکسان سازی دین اسلام با خشونت و جنگ در ذهن افکار عمومی جهان را می توان نمونه های تام و تمامی از دخالت موضع منجی گری در سیاست های آمریکا دانست.

در فرهنگ اسلامی مسئله جهانی شدن و حکومت واحد جهانی قدمتی هزار و چهار صد ساله دارد. موضوع تشکیل حکومت جهانی واحد برای حاکمیت عدل و برقراری قسط و نابودسازی ظلم و ستم به رهبری منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر(عجل الله نعال فرجه) در صدر اسلام و در کلام رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) مطرح شد و قرآن کریم در آیات فراوان، به طور مستمر نوید نابودی مستکبران و حاکمیت متقین و مستضعفین را برای اجرای عدالت در کره زمین مکرراً وعده داده است. بنابراین مسئله جهانی شدن اگرچه در غرب قدمتی بیش از ده سال دارد، ولی در اسلام از قدمتی طولانی برخوردار است.                                 .
مفهوم جهانی سازی با واژه جهانی شدن کاملاً مغایر است. جهانی سازی به معنی سوءاستفاده قدرت های سلطه گر و ظالم جهانی برای دست یابی به تسلط مطلق بر جهان و طراحی استراتژی نظام های استعمارگر برای بهره برداری و سوءاستفاده از رشد تکنولوژی و توسعه فن آوری های پیشرفته برای دست یابی به اهداف سلطه گرانه و حاکمیت بر ملت های مظلوم است . به عبارت دیگر به معنی زمینه سازی برای حاکمیت و تسلط بر کل جهان است.

 اما مکتبی که خواهان حکومت واحد جهانی به رهبری منجی عالم بشریت و برقرار کننده عدل و قسط است، هیچ گاه مشروعیت سلطه گران و صاحبان قدرت و پیروان فریب و نیرنگ را نمی پذیرد. اسلام همچون خاری در چشم برای غرب می باشد. به همین دلیل تحریف اسلام ناب و مقابله با آن محور اصلی خط مشی های استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی است.

گفتمان اسلامی به سمت و سوی جهانی شدن دارد براساس آیاتی از جمله 25 حدید و مانند آن، جامعه اسلامی می‌باید برنامه‌ای برای جهانی شدن داشته باشد. جهانی شدن و سلطه گفتمان اسلامی و از میان رفتن گفتمان استکباری نه‌تنها یک پروسه طبیعی براساس فلسفه تاریخی است بلکه باید به عنوان یک برنامه و پروژه مورد توجه قرار گیرد و در این راستا جامعه اسلامی فعالیت کند.

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (مائده48؛ توبه33؛ فتح28؛ صف9؛ حدید25)

بلى اوست پیغمبرى داده است          خداى تو پیکى فرستاده است

که تا مردمان را به آیین راست           هدایت نماید که راهى سزاست

که پیروز گردد بدون گمان                 بر ادیان دیگر بدور زمان

اگرچند بر مشرکان هیچگاه               نیاید خوشایند این نیک راه

 در مقابل، گفتمان استکباری تحت مدیریت و رهبریت ابلیس نیز گفتمانی جهانی است و می‌خواهد همه بشریت را (جز افراد خاصی که بیرون از توان تسلط بر ایشان است) گمراه سازد.

 قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ

إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (حجر39.40)

پس از آن بگفتا به یکتا خدا               چو گمراه کردى ز راهت مرا

همه چیزها را به روى زمین  دهم      جلوه در چشم آدم چنین

که گمراهشان سازم از راه راست       بجز مخلصى را که عبد خداست

 دشمنان گفتمان اسلامی از همه امکانات بهره می‌گیرند تا به این هدف برسند. آنان از طریق شبهه‌افکنی، تزیین امور دنیا و ایجاد گرایش‌های مادیگرایانه مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ برای هدایت مردم، و نیز کتاب جدا کننده میان حق و باطل (یعنی قرآن) را فرستاد.

که تا مردمان را به راه درست            هدایت نماید  ز روز نخست

براى جدائى حق از خطا                    فرستاد قرآن خود را خدا

همانا کسانى که منکر شدند            بر آیات اللّٰه کافر شدند

بر آنها عذابى بود بس شدید              که خواهند اندر قیامت چشید

عزیزست یزدان عالى مقام              کشد از ستم پیشگان انتقام

همانا آنان که به آیات خدا کافر شدند بر آنها عذاب سختی است، و خدا مقتدر و کیفر کننده ستمکاران است. (آل‌عمران7 و 4) می‌خواهند مردم را به دنیا سرگرم کنند و از حق و حقیقت و عدالت دور سازند

تضاد گفتمان اسلام و استکبار نظامی که اکنون بر جامعه جهانی حکمفرما است با دلایل و شواهد گوناگون یک نظام استکباری ستمگر است که به هیچ اصلی جز اصل قدرت پایبند نیست. براساس این اصل که همان قانون جنگل است، قدرت است که حق می‌سازد و برای افراد و دولت‌ها مشروعیت می‌آورد تا هر طور که بخواهند در جهان عمل کنند. نخستین و ساده‌ترین شاهد بر این مدعا همان «حق وتو» است که در سازمان ملل برای پنج کشور پیروز در جنگ جهانی دوم تصویب شده و بیش از چندین دهه است که اعمال می‌شود.  براساس این حق، دولت‌های استکباری بدون هیچ اما و اگر و تنها برای منافع ملی خود می‌توانند قطعنامه‌های ظالمانه‌ای را در شورای امنیت برای حفظ منافع دولت‌های خودشان به تصویب برسانند و در صورت تضاد با منافع جمعی و یا حتی ملی یک کشور، آن را وتو کنند.

 نظام استکباری یک ضدانسانی است هر چند که داعیه حقوق بشر داشته و در ظاهر چیزی را در قالب حقوق بشر به تصویب و اجرا درآورده باشد؛ زیرا مواد قانونی که در مجموعه سازمان‌های وابسته به سازمان ملل تصویب و اجرا می‌شود از جمله همین قانون حقوق بشر، تنها تامین کننده منافع، مقاصد و اهداف پنج کشور دائم عضو شورای امنیت است.

گفتمان که از آن به گفتمان استکباری یاد می‌شود، ضدگفتمان اسلامی است که اصل عدالت به عنوان مهم‌ترین هدف و فلسفه بعثت پیامبران و انزال کتب الهی و دعوت اولیای الهی در آن تعیین و معرفی شده لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ (حدید25)

رسولان خود را خداى جهان             فرستاد با معجزاتى عیان

کتابى عطا کرد و میزان نهاد             که مردم گرایند یکسر به داد

یگانه خدا خلق کرده حدید            که دارد خطر نیز باشد مفید

بخش ششم :           اعلامیه جهانی حقوق بشر در اسلام

علامه جعفری مباحث عمیق و بدیعی را درباره اعلامیه حقوق بشر از دو دیدگاه اسلام و غرب مطرح کرده اند. علامه پیش از ورود به مباحث چهار مقدمه را به طور مختصر متذکر می شوند که به نظر ایشان مقدماتی لازم جهت آمادگی برای مطالعه نظرات و دیدگاههای مختلف و از جمله دیدگاههای ایشان در باب مبانی اعلامیه های حقوق بشر از دو دیدگاه اسلام و غرب است.                                     .                                                                                مقدمه اول: ایشان به وجود ریشه ای فراوان برای تساوی و هماهنگی و اتحاد های قابل توجه در میان افراد بشر اشاره می کنند و معتقدند این نظریه علی‌رغم آن است که همه افراد بشر دارای اختلافات گوناگون در ابعاد جسمانی و روانی و فعالیت های مغزی و همچنین استعداد ها و محیط های طبیعی و فرهنگی مختلف هستند که البته این نظر دارای تاریخی بس طولانی است.

مقدمه دوم: ایشان متذکر می شوند که علی‌رغم گذشتن هر دو اعلامیه حقوق بشر (حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب) از تصویب صاحب‌نظران هر دو نظام حقوقی بر خلاف نظر برخی بحث و تحقیق و انتقاد در باره این دو نظام حقوقی به پایان رسیده بلکه کار دشوار و اساسی درباره این دو نظام از هم اکنون شروع می شود و نخستین شرط به ثمر رسیدن این کار حقیقت طلبی و درک اهمیت تعیین حقوق و تکالیف و آزادی ها برای جوامع انسانی است که این امر نیز کار انسان های رشد یافته ای است که همه جوانب و ابعاد انسانی را بشناسند و از شهوات دور بوده و به فکر سعادت بشر باشند.    

مقدمه سوم: اگر عالی ترین و با شکوه ترین کاخ دنیا را در دامنه کوه آتشفشان بسازیم، مضحکه همه مردم می شویم. حال این مثال را می توانید به کاخ های مجلل حقوقی تشبیه کنید که روی قله های آتشفشان درون هوی پرستان و خود کامگان و قدرت طلبان سلطه جو بنا می شود. لذا ایشان در نهایت معتقدند که تا تعلیم و تربیت صحیح برمبنای اصول عالی انسان، آتشفشان های درون مردم خود محور و سود پرست و لذتگرا را خاموش نسازد و آنها را مبدل به زمین قابل کشت اصول حقوق انسان ساز نکند، محال است که این نظام های حقوقی بتوانند انسان را وارد در حیاتی معقول نمایند. لذا ایشان تعلیم و تربیت صحیح‌انسانی و الهی را زمینه بروز نظام های حقوقی کامل و کارآمد و حقوق بشر جامع و حقیقی می دانند.

مقدمه چهارم: ریشه اول: اصول اولیه حقوق طبیعی در آن هنگام که بشر به مختصات حیاتی و روانی مشترک میان افراد همنوع خود علم پیدا کرده و ضرورت زندگی اجتماعی را به خوبی درک نموده است، به اصول اولیه حقوق طبیعی خود (حقوق فطری به معنای حقیقی آن) پی برده است. ملاک اصول اولیه حقوق طبیعی عبارت است از: صیانت و تنظیم حیات انسانی در دو بعد اساسی آن: بعد یکم، حیات طبیعی محض و بعد دوم، حیات مطلوب. حیات مطلوب دارای چهار اصل اساسی حقوق طبیعی است که عبارتند از: حق کرامت، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی مسئولان و حق مساوات در مقابل قوانین.

ریشه دوم: ادیان حقه الهی علامه جعفری معتقدند که خداوند اصول اولیه حقوق فطری را به وسیله ادیان به همه مردم ابلاغ فرموده است. چرا که اصولا مبنای ادیان حقه الهی نایل ساختن نفوس انسانی به رشد و کمال در زمینه فطرت پاک انسانی است.

لذا تمام اصول حقوق طبیعی( اصول پنجگانه)به وضوح در منابع اسلامی موجود بوده و به اثبات می رسد. به گونه ای که پذیرش و عمل به اصول حقوق طبیعی با وجدان آزاد و نه اجبار، از دیدگاه ادیان عامل رشد و کمال انسانی است. 

 ریشه سوم: به عقیده علامه جعفری حقوق طبیعی آنچنان با طبیعت و فطرت بشر و از طرفی با تعالیم ادیان و زندگی مردم و متفکران در هم آمیخته و متحد است، به گونه ای که کاملا طبیعی این اصول حقوق طبیعی خود را در مغز متفکران و قوانین و فرهنگ بشری نمایان می کند و حتی ادیان الهی هم در این باره موید بوده و آنها را تصدیق می کند.

ایشان این نظر را حتی با استناد به فرهنگ و عقاید باستانی و معاصر نمایان می کنند

بدین معنی که از قدیمی ترین دورانها تا کنون در اشکال گوناگون اخلاقی، حقوقی و فرهنگی در جوامع (تا حدودی متمدن) چهره جهانی انسان و اشتراک افراد و اصناف او به طور عموم در آلام و خواسته ها و علل اصلی حقوق طبیعی آشکار شده و موجب به‌وجود آمدن جملات ادبی در فرهنگ ها و اصول اخلاقی و مواد حقوقی در جوامع انسانی گشته است.

حقوق بشر غربی بر اساس جاهلیت مدرن تدوین شده است

حقوق بشر هیچ صبغه علمی ندارد و این چند قانونی که سازمان ملل را می‌گرداند بر اساس جاهلیت مدرن تدوین شده است. حقوق بشر که سازمان ملل آن را مطرح می‌کند هیچ پایه علمی ندارد، به خاطر اینکه کشورهایی که به فقه تکیه نکرده‌اند قانونشان بنیه علمی ندارد.

زیرا به عنوان نمونه این مواد حقوق بشر که سازمان ملل با او اداره می‌شود یک سلسله مواد حقوقی است که از برخی مبانی نظیر استقلال، امنیت، عدالت، رعایت زندگی مسالمت آمیز، فضای سالم و... گرفته شده که اینها اصول و مبانی تدوین آنهاست.

عدل بالاترین و مهمترین حرف را در این امور می‌زند، یعنی سایر امور زیر مجموعه عدل هستند. مفهوم عدل هر چیزی در جای خودش قراردادن و دست عهده‌داران تدوین حقوق بشر خالی است، غربی‌ها تمامی مبانی را از روی میل و هدف و رسومات ملی می‌گیرند، این قانون که صبغه علمی ندارد.

آنکه این مثلث، یعنی جهان‏، انسان و پیوند انسان و جهان را آفرید وحی فرستاد و مشخص می‌کند جای مواد و اشخاص و اشیاء کجاست.

اگر آنها مقاومت حزب‌الله را تروریست معرفی کردند تعجب نکنید زیرا عدل را چیزی می‌دانند که خودشان تفسیر کرده‌اند. حقوق بشر هیچ صبغه علمی ندارد و این چند قانونی که سازمان ملل می‌گرداند بر اساس جاهلیت مدرن است. خطر دوم ما مسلمانان را تهدید می‌کند و آن این است که ما مواد حقوقی را از مبانی و مبانی را از منابع می‌گیریم و منابع ما مستقیما وحی خداست. 

آیا چشم بیداری می‌خواهد که این قانون را ببیند یا نه؟ این چشم بینا همان عقل است. (آیت الله جوادی آملی)

آمریکا در خط مقدم ناقضین حقوق بشر

طبق اعلامیه حقوق بشر هیچ‌کس را نمی‌توان مورد آزار و شکنجه قرار داد در حالی که بیش از 380 هزار تبعه خارج در 300 بازداشت مخفی و غیرمخفی در داخل و خارج آمریکا شکنجه می‌شوند. در حمله آمریکا به عراق نیز 285 هزار کشته و زخمی شدند که بیش از 60 درصد این کشته‌ها زنان و سالخورده‌ها بودند (به بهانه موهوم از بین بردن سلاح های کشتار جمعی)

سومین سند جنایت کمیسر حقوق بشر در سازمان ملل از نقض گسترده حقوق بشر در آمریکا از جمله شکنجه زندانیان، خشونت پلیس و تبعیض نژادی ابراز نگرانی کرده که این گزارش معلوم می‌کند که چه کسی در صدر ناقضین حقوق بشر قرار دارد

آمریکا در تاریخ از کدام دیکتاتور تا کنون حمایت نکرده است. این اواخر نیز از قذافی، بن علی، نامبارک چه دولتی حمایت کرد؟ آیا اینها نقض حقوق بشر نیست ؟ حکام بحرین با کدام چراغ سبزی این جنایات را انجام می‌دهند آیا جز با چراغ سبز دولت مستکبری آمریکا؟ 176 مورد نقض حقوق بشر در بحرین توسط سازمان ملل به ثبت رسیده است. ارسال سلاح به سوریه و حمایت از مخالفین هم پیمان با داعش را از دیگر جنایت‌های آمریکا: این جنایات به حمایت چه کسی انجام می‌شود؟

نهمین سند جنایت آمریکا را تحریم تحمیلی علیه ایران: آنان در این تحریم چه کسی را هدف قرار دادند جز مردم ایران؟ تحریم دارویی به چه منظوری است؟ آنها دارند از ملت ایران انتقام می‌گیرند چرا که این ملت دست آنان را از این کشور کوتاه و از این غارتگری اخراج کرده است. دهمین سند جنایت حقوق بشری آمریکا را برخورد با معترضین داخلی خودشان.

آمریکا شیطان بزرگ است

رهبر جنبش تجزیه طلبان ایالت ورمونت آمریکا، با اشاره به اعتراضات اخیر در وال استریت، حکومت آمریکا را «شیطان بزرگ» خطاب کرد. بر خلاف باور عموم، نیویورک بزرگترین شهر در جهان انسانها نیست، بلکه وال استریت، خانه شیطان بزرگ است. دولت ما تحت اداره و مالکیت وال استریت و شرکت های آمریکایی است، این امپراتوری رو به افول است.

تجزیه طلبان و هواداران افزایش اختیارات ایالت های آمریکا در عرصه های سیاسی این کشور حضور گسترده دارند و پیشینه فعالیت هایشان به پیش از انتخاب اوباما برمی گردد. اعتراضات مختلف به موضوعاتی همچون نبرد جهانی با تروریسم، سرکوب آزادی های مدنی، طمع ورزی شرکتهای بزرگ، گرم شدن کره زمین، تسلط طیف قدرتمند و فرهنگ فریب، همه می توانند در جنبش وال استریت پیگیری شوند                        تظاهرکنندگان آمریکایی این نکته را دریافتند، و صرف نظر از تلاش های رسانه های جریان اصلی برای سرکوب اعتراض وال استریت، بقیه جهان هم بزودی از واقعیت آگاه می شود.

سیاه و سفید موش آزمایشگاهی اربابان قدرت

جایگاه اخلاق انسانی کجاست؟ دولت آمریکا سال ها به بهانه های گوناگون از جمله حفظ امنیت ملی، ده ها تجربه پزشکی و دارویی بر روی سیاهپوستان، معلولان ذهنی، زندانیان، کودکان بی سرپرست و به طور کلی، قشر ضعیف جامعه خود و جوامع فقیر جهان سوم به انجام رسانده و در راستای پیشبرد اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی خود، حتی به نظامیان این کشور نیز رحم نکرده است

و این آزمایش ها عمدتا به یاری پزشکانی که کلیه اصول اخلاقی را زیرپا نهادند و یا آن که از طریق شرکت های دارویی سودجو که در تملک اربابان قدرت قرار دارند، انجام پذیرفته است. اما، این برگ حقیقتا سیاه از تاریخ ایالات متحده آمریکا در قرن شانزدهم شکل نگرفته است، بلکه طی 70 سال گذشته نگاشته شده و فجایع بی شماری را در خود پنهان دارد. و نه فقط در آمریکا! که این فجایع برگ برگ تاریخ دیگر کشورهای قدرتمند صنعتی را نیز پر ساخته اند...

این رسوایی عظیم البته هنگامی آشکار گردید که دولت آمریکا مجبور شد بابت تجارب پزشکی خود در گواتمالا در سال های دهه 1950، از دولت و مردم این کشور رسما عذرخواهی کند.

بسیاری از پژوهشگران معتبر وقت بر این باور بودند که انجام این آزمایش ها بر روی اشخاصی که از داشتن حقوق کامل انسانی در جامعه محرومند (زندانیان، بیماران روانی، سیاهپوستان فقیر، کودکان بی سرپرست، ...) امری کاملا قانونی است

 بیش از این چه می توان گفت؟ جز آن که، دموکراسی، اخلاق، نوعدوستی، و... واژه هایی بیش نیستند که تنها به کار پرکردن لغت نامه ها و منفعت طلبی اربابان قدرت و دولت ها و لابی ها و چندملیتی های تحت امرشان می آیند؟

دشمنی که هدفش این است که دولتها و ملّتها را به‌دنبال خود بکشاند، به شیوه‌های مختلفی توسّل میجویَد. این‌جور نیست که همیشه با تهدید حرف بزنند؛ نه، گاهی هم با تملّق حرف میزنند؛ میگوید شما بیا در نقشه‌ی من، بیا در آن میدانی که من ترسیم کرده‌ام بازی کن؛ نوع بازی را هم او معیّن میکند.

شما بیا این کار را انجام بده تا آن هدفی که برای آن نقشه کشیده شده است، و او یک نقشه‌ای دارد؛  

نظام استکباری و شیطانی تلاش می‌کند که به هر شکلی شده، مردم را به زیر سلطه خود درآورد إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا (کهف20)

گر اینجا بر آنان شود آشکار                  بگیرند و سازندتان سنگسار

به اجبار در دین خود آورند               که این قوم دون سخت ناباورند

هرآنچه که پیش آید از این دو کار        نخواهید گشتن دگر رستگار

 و کسانی را که در برابر او قرار می‌گیرند به قتل می‌رساند یا شکنجه‌ کرده و به زندان می‌افکند یا سنگسار کرده و یا از جامعه طرد و یا تابعیت او را لغو می‌کند این برنامه‌های فشار و تهدید و شکنجه و قتل و مانند آن تا زمانی که مردم به آئین آنها باز نگردند ادامه خواهد یافت.

تعبیر قرآنی «ملت» به معنای آئینی است که دارای فلسفه و سبک خاصی از زندگی است. در حقیقت یک آئین و سبک زندگی است که دارای فلسفه خاصی باشد. ملت ابراهیم به معنای فلسفه و آئین زندگی است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) آن را داشت و دیگران را بدان دعوت می‌کرد.

نظام استکباری نیز به عنوان یک ملت دارای فلسفه زندگی و سبک خاص زیست است نظام استکباری مردم را به افکار و رفتار خاصی دعوت می‌کند، نظام استکباری و گفتمان استکباری شیطانی تمام راه‌ها را به کار خواهد بست تا ملت خودش را بر جهان مسلط سازد و مردم را به همان فلسفه و سبک زیست خود دعوت کند. نظام سلطه استکباری آمریکا، بارها بیان کرده که همه گزینه‌ها از جمله تحریم‌ها و حمله نظامی روی میز است. همه گزینه‌های استکباری شامل بهره‌گیری از شبهات و جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ علمی و اعتقادی، جنگ رسانه‌ای از راه فیلم‌های هالیودی، اخبار رسانه‌های سمعی و بصری و جنگ اقتصادی، تهاجم فرهنگی، تحریم و تهدید نظامی و مانند آن است. خداوند می‌فرماید دشمنان زمانی دست از جنگ و تهدید برمی‌دارند که نظام سلطه آنان را بپذیرید و آئین آنان را قبول کنید، زیرا جز به این رضایت نمی‌دهند: وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ (بقره، 120)

 بدان اى پیمبر نصار و یهود          ز کارت نخواهند خشنود بود

مگر آنکه زان دین کنى پیروى          که ایشان نمایند زان رهروى

بگو اى پیمبر که آیین راست            به تنهائى آئین یکتا خداست

پس از آنکه حق شد ترا آشکار      خداوند دیگر ترا نیست یار

گر از دین آنها اطاعت کنى            هواهاى ایشان اجابت کنى

دشمن استکباری هرگز با عقب‌نشینی‌های امت اسلام در مسایلی چون حقوق هسته‌ای و مقاومت اسلامی، کوتاه نمی‌آید و نمی‌توان گفت که این کارها موجب اعتمادسازی است، زیرا زمانی اعتماد مستکبران به دست می‌آید و آنان راضی می‌شوند دست از دشمنی بر دارند که هم کیش و آئین آنان شوید. لذا دولت استکباری و شیطانی آمریکا به‌صراحت اعلام می‌کند که عقب‌نشینی در همه اصول انقلاب اسلامی است که امکان بازگشت ایران اسلامی را به جامعه جهانی (همان نظام سلطه استکباری و شیطانی) فراهم می‌آورد.

اینکه گمان کنیم دشمنی ایران اسلامی و نظام استکباری پایانی خواهد داشت، تصوری ساده اندیشانه است؛ زیرا این دوستی و صلح تنها زمانی تحقق خواهد یافت که یکی از دو نظام و گفتمان اسلامی و استکباری، ماهیت خود را تغییر دهد و به آئین و کیش دیگری درآید.

حق کوتاه نمی‌آید براساس آموزه‌های اسلامی حتی اگر کفر و باطل کوتاه بیاید و بخواهد صلح کند، حق کوتاه نمی‌آید: زیرا خواهان عدالت جهانی نسبت به همگان است و هرجا فریادرسی کمک خواهد لازم است برای رفع ظلم و رهایی اهل استضعاف از دست استکبار قیام کرده و به جنگ و جهاد پرداخت. خداوند به صراحت در آیه 75 نساء ضمن توبیخ مسلمانان می‌فرماید: وَ مَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاء وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا

کنون پس چرا در ره ذوالجلال        نسازید هرگز جهاد و قتال

اگرچه که هستند جمعى اسیر           ز مرد و زن و کودکان صغیر

که در مکه در چنگ کفار خوار       اسیرند و گویند اى کردگار

رها ساز ما را از این قید و بند            ز شهرى که مردان آن ظالمند

کسى را به یارِىّ ما کن گسیل           که این سان نمانیم خوار و ذلیل

نمی‌توان در برابر استکبار و نظام سلطه سکوت کرد و تنها رهایی خود را خواست بلکه واجب و تکلیفی شرعی و الهی است که به داد هر فریادرسی رسید و به او یاری کرد؛ چرا که عدالت جهانی برای همگان از هر نژاد و قوم و مذهب و آئینی از وظایف و تکالیف اسلامی است. (حدید25)

به هر حال، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم جنگ دایمی است و هیچ‌یک در این راه کوتاه نمی‌آید و صلح و صفایی میان آنان برقرار نخواهد شد، مگر از باب سیاست مقاومتی در گفتمان اسلامی؛ به این معنا که برای تقویت و تحکیم مواضع، عقب‌نشینی تاکتیکی انجام می‌گیرد ولی هم، این عقب‌نشینی موقت است و هم ماهیت تجاوز‌طلب دشمن را برای همه برملا می‌کند. به تعبیر دیگر تنها برای یارگیری و تقویت برای حمله سهمگین‌تر عقب‌نشینی صورت می‌گیرد. پس پای هیچ پیمان و قرارداد دایمی را امضا نمی‌کند که حقوقش را سلب کند؛ بلکه تنها یک آتش‌بس موقت است  وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى‌ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ

هرآن کس که در گیرودار نبرد  انفال16   گریزان شد و بر غزا پشت کرد

بجز آنکه از آن گریزان شدن                  نفس تازه سازه کند زنده تن

و یا اینکه خواهد به یاران خویش        بپیوندد و حمله سازند بیش

بگشتست با خشم حق روبروى         جهنم بر او هست مأوا و کوى

که بدتر از آن منزلى هیچ نیست        بود بدترین جاى از بهر زیست

دولت اسلامی باید بگونه‌ای عمل کند که هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کند به عنوان نمونه باید تحریم‌های اقتصادی را به عنوان یک فرصت، شناسایی کرده و آن را برای تقویت اقتصاد مقاومتی به کار گیرد تا جامعه به جای وابستگی اقتصادی به بیرون بر اقتصاد داخلی و مستقل پا گیرد قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ توبه24

بگو اى پیمبر شما گر پدر                برادر، زن و خویش و قوم و پسر

چه مال التجاره چه مال گران           که دارید بیم از کسادى

آنچه آن خانه ها که بدان دل خوشید   شراب رضایت از آن درکشید

به دل دوست دارید بیش از خدا         ز پیغمبر و کارزار و غزا

کنون پس بمانید در انتظار               بیاید فرود امر پروردگار

که افراد بدکار را هیچگاه                   هدایت نسازد یگانه اله

و در آیه 28 توبه درباره آثار اقتصاد مقاومتی و امدادهای الهی به ملت مقاوم اسلام می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

بدانید اى مؤمنان بعد از این             پلیدست هر مشرکى در زمین

پس از این نباید گذارند گام             دگر مشرکان سوى بیت الحرام

گر از تنگدستى شما راست بیم        به فضل خودش کردگار کریم

شما را به لطفش کند بى نیاز          علیم و حکیم است یزدان ز راز

. فشار و تهدید تا پذیرش آیین استکباری دو گفتمان اسلامی و استکباری در دو جبهه حق و باطل و عدالت و ظلم، صف‌آرایی کرده‌اند. این دو هرگز نمی‌توانند با هم کنار آیند؛ زیرا میانه و وسطی برای این دو گفتمان نیست که بتواند به عنوان قدر مشترک مورد توافق قرار گیرد و دو گفتمان در سایه صلح و عدالت با هم کنار بیایند و همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.

اگر سخن از صلح و دوستی و آرامش میان این دو گفتمان و نمادهای آن در جهان امروز می‌شود، تنها از باب فریب و خریدن زمان است. از این‌رو خداوند می‌فرماید هرگاه حق آمد باطل رفت. وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا (اسراء81)

 بگو خود رسولى ز حق آمدست     که باطل از او گشته نابود و پست

چو باطل بُوَد راه ناراستى                 سزاوار محوست بى کاستى

بر اساس فلسفه تاریخی که آموزه‌های قرآنی بیان کرده‌اند، نهایت جامعه انسانی به اینجا ختم می‌شود که عدالت جهانی در سایه حکومت صالحان ایجاد خواهد شد و زمین به ایشان به ارث می‌رسد.

 وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء105)

خود از بعد تورات، اندر زبور            بدادست وعده خداى غفور

که شایسته مردان داراى دین         تصرف نمایند ملک زمین

بخش هفتم :         عبرت های تاریخی و جنگ حق و باطل

آموزه های اسلامی بر محور و مدار چیزی سامان یافته است در آزمون و ابتلاء و امتحان الهی، حق پویان و باطل گرایان در برابر هم قرار می گیرند و به جنگ علیه یکدیگر می پردازند. از زمانی که ابلیس نماد ارشد جنیان در برابر خداوند قرار گرفت و در ساحت قدس الهی در ملأ اعلا، خلافت آدمی را نپذیرفت و خود را برتر از آدم دانست و استکبار و عصیان ورزید، شیطنت استکباری به عنوان نماد باطل رقم خورد.

خداوند در گزارش های تاریخی بر آن است تا وضعیت دو جبهه حق و باطل را تبیین کرده و توانایی و امکانات هر جبهه را روشن و معلوم دارد و رویه ها و افکار و اندیشه ها و رفتارهای هر یک را تحلیل و تبیین نماید و به فراخور و نیاز، توصیه هایی را به مومنان و اهل حق ارایه دهد.

از این رو آموزه های تاریخی قرآن حاوی اصول اساسی برای مواجهه با جبهه باطل است و عبرت های بسیاری را به مومنان ارایه می دهد تا از آن درس گرفته و زندگی خویش را به سامان رسانند و اجازه ندهند تا جبهه باطل چیره و پیروز شود.

جنگ دائمی حق و باطل براساس آموزه های قرآنی، جنگ میان و باطل یک جنگ دائمی و همیشگی است ابلیس در مقام شیطنت استکباری خودش تا روز معلوم که گویی ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است باقی است و مشغول توطئه علیه جنیان و انسان ها می باشد تا آنان را به جرگه حزب شیطان درآورد و گمراه کرده و از حق دور سازد.                                 .
البته خداوند گزارش می کند که این جنگ با پیروزی حق علیه باطل در همین جهان به پایان خواهد رسید و انسان ها پس از کشته شدن ابلیس این شیطان مستکبر از جنگ بیرونی در امان خواهند بود مگر جنگ درونی (جهاد با نفس) که میان عقل و وحی از سویی و هواهای نفسانی از سوی دیگر خواهد بود. البته از آنجایی که دشمن بیرونی و وسوسه گر حذف شده است این جنگ دیگر چنان سخت و سفاکانه نخواهد بود و نوعی امنیت فراگیر و غالب بر جامعه بشری برقرار خواهد شد؛ ولی این به معنای پایان جنگ حق و باطل در درون نخواهد بود

جنگ حق و باطل، عدالت و ظلم فلسفه بعثت پیامبران را ایجاد آمادگی برای قیام عمومی مردم برای عدالت بیان می‌کند. توده‌های مردم با آشنایی با حقوق خود، خواهان حق خود شده و بخواهند در جامعه به دور از تفاوت‌های جنسیتی، مذهبی، قومی و نژادی و مانند آن، عدالت را برپا دارند و قسط را اجرا نمایند. بنابراین تضاد میان گفتمان اسلامی و استکباری شیطانی، تقابل در حوزه حق و باطل و عدالت و ظلم است

قرآن کریم: تسلیم خواسته های یهود و نصارا نشوید! برای دفاع از حق و رسیدن به حقوق خود و جامعه طبق دستور قرآن نباید کوتاه آمد و مرعوب دشمن شد چراکه او کوتاه نمی آید و اگر احساس کند که شما یک قدم به عقب رفته اید چند قدم به جلو خواهد آمد. هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد، تا (بطور کامل، تسلیم خواسته هایشان شوی، و) از آئین (تحریف شده) آنها، پیروی کنی. (به آنها) بگو: هدایت الهی، تنها هدایت(واقعی) است.

و اگر از هوی و هوس های آنها پیروی کنی، بعد از آنکه (از دین کامل اسلام) آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برایت نخواهد بود (بقره120)  وَ لَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ  این آیه در عین این‌که خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنکه تسلیم بى‌چون وچراى آنان شوید و از اصول و ارزشهاى الهى کناره بگیرید.

ولى شما باید با قاطعیّت دست رد به سینه‌ى آنها بزنید و بدانید تنها راه سعادت، راه وحى است نه پیروى از تمایلات این و آن.

توجه: استکبار با دست کاری در ویروسی قصد داشته 3 کشور بزرگ چین، روس و ایران را درگیر کُرونا کند و مقدمات آخرالزمانی را مانع شود. لذا مردم ضعیف را از بین می برد و دنیا را سرگرم می کند و در پی اهداف شوم خود برای شگرد دیگری باشد.

ناسازگاری قرآن کریم با استبداد

مفهوم شناسی استبداد  رأی یا تصمیم خودسرانه یک فرد بدون در نظر گرفتن دیدگاه های دیگران. در قرآن کریم بیانگر خودکامگی اشخاص است. آموزه توحید و خداپرستی قرآن به هیچ وجه با استبداد و خودکامگی سازگار نیست بلکه در سراسر قرآن ناسازگاری با استبداد و خودسری مشاهده می شود :

1. قرآن کریم هدف رسالت انبیاء را اقامه عدل معرفی و آنها را به حکم به حق دستور داده است. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ؛ (حدید25)

رسولان خود را خداى جهان                   فرستاد با معجزاتى عیان

کتابى عطا کرد و میزان نهاد                  که مردم گرایند یکسر به داد   . .چنان که خداوند پس از آنکه به حضرت داوود(علیه السلام) حکومت داد حکم نمودن به حق را وظیفه او قرار داد یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ ّ وَ لَا تَتَبِّعِ الْهَوَی (ص26)

تو داود این را بدان که خدا               خلیفه نمودست اینک تو را

که روى زمین حکم رانى به داد            چو در بین مردم نزاعى فتاد

نپوئى بدنبال نفس و هوى               که دورت نماید ز راه خدا

2. قرآن کریم رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را نیز به شور و مشورت با مسلمین فرا خوانده تا مردم را در امور حکومتی داخل گرداند و از محصولات فکری و تجربی همه شهروندان بهره ببرد وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ آل عمران159
وَ أَمرُهُم‌ شُوری‌ بَینَهُم‌ (شوری38)

بکن مشورت در امور همچنین      به یزدان توکل کن و پیش ازاین

در اعمال خود در همه مرتبت       نمایند با یکدگر مشورت

3. خداوند مؤمنین را از هرگونه ذلت و خواری و تعظیم در برابر غیرخدا بر حذر داشته است. در فرهنگ غنی قرآن عزت متعلق به خدا و رسول و مؤمنان است: وَ لِلّٰهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ (منافقون8)

عزّت بود خاص پیغمبر و مؤمنین       که گشتند مؤمن به اسلام و دین
و هیچ کافری بر هیچ مؤمنی ولایت و تقدم ندارد: وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً (نساء141)

 که در هیچ هنگامه و هیچگاه               نکرده رهى باز یکتا اله

که تا چیره گردند کفار دین               بر افراد مؤمن به روى زمین

خداوند بلند مرتبگی و آزادگی و حریت را برای انسان می خواهد و هیچ عبودیت و ذلتی را در برابر مستکبران و زیاده خواهان نمی پذیرد نساء79                                  .4. قرآن اطاعت و ولایت را از آن خداوند و اولیای الهی می داند أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (نساء 59)

پس اى مؤمنان با رضا و قبول        اطاعت کنید از خدا و رسول

همین گونه با رغبت و با رضا       اطاعت نمایید اولى الامر را

5. از دیدگاه قرآن کریم هیچ کس را بر دیگری برتری نیست و همه در خلقت و انسانیت مساوی هستند یا ایُهَا الناسُ اِنا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ و اُنثی و جَعلناکُم شُعوباً و قَبائلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقیکُم اِنَّ اللهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (حجرات13)

الا مردمان از یکى مرد و زن           خدا خلقتان کرد بى شک و ظن

پس آنگاه بر شعبه ها و فرق           پراکنده گشتید از سوى حق

که هم را شناسید اندر حیات        نمائید بر کار هم التفات

همانا گرامى ترین شما                   فقط متقین اند نزد خدا

که بسیار داناست پروردگار         خبیرست و آگاه باشد ز کار

6. در فرهنگ متعالی قرآن ظلم کردن و ظلم پذیری مذموم می باشد و به پرهیز از هر دو فرمان داده. لَا تَظْلِمُونَ وَ لَا تُظْلَمُونَ (بقره 279)                                کسى را نراندید هرگز ستم               ستم نیز از کس ندیدید هم
7. نقش پیامبران در مبارزه با استبداد و اختناق و درگیری با مظاهر طغیان، از اساسی ترین نقش ها است. قرآن کریم استبداد و طاغوت را از بزرگترین موانع در راه هدایت و سعادت انسان معرفی نموده و ازمقابله و برخورد انبیاء عظام با آن گزارش داده است
قرآن بر این نقش پیامبران تأکید فراوان دارد. مأموریت مهم و خطیر همه پیامبران الهی درافتادن و مبارزه با طواغیت زمان خود بوده است. ابراهیم (علیه السلام) با نمرود، موسی(علیه السلام) با فرعون، داوود(علیه السلام) با جالوت، و...

روش های مقابله با استبداد در قرآن و دیدگاه امام خمینی

1. آگاهی بخشی عمومی امروزه نقش افکار عمومی در تصمیم گیری دولت مردان و ایجاد یا گسترش جنبش های اجتماعی و سیاسی مهم و اساسی است
هر اندازه که آگاهی سیاسی در جامعه بالاتر باشد قدرت و عزت بیشتری برای اهل آن جامعه به همراه می آورد. قرآن به عنصر هدایت گری و بیداری مردم توجه ویژه ای نموده؛ اُدْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل125)

به برهان و حکمت به پند و سخن         بخوان بندگان را به آیین من

به نیکوترین سبک و راه و نسق            بکن بحث و گفتار در باب حق

همچنین قرآن کریم موسی(علیه السلام) را به سلاح «کتاب» مجهز نمود تا سبب هدایت جامعه گردد وَ لَقَدْ آتَیْنٰا مُوسَى الْکِتٰابَ فَلاٰ تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقٰائِهِ وَ جَعَلْنٰاهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرٰائِیلَ (سجده 23)

به موسى نمودیم تورات عطا           مکن شک که او بود پیکى ز ما

بدادیم او را مسبب قرار                که قوم یهودان کند رستگار

2. امر به معروف و نهی از منکر مستبدین برای اصلاح فرد و جامعه، مؤمنان و مصلحان موظف به تلاش برای رفع موانع هدایت اند؛ وَلْتَکنْ مِنْکمْ أُمَّهٌ یدْعُون إِلی الْخَیرِ وَ یأَمُرونَ بْالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ المُنْکرِ وَ أُوْلَئِک هُمْ الْمُفلِحُونَ (آل عمران104)

ز بین شما مردم اهل دین               کسانى که هستند داناترین

سزد مردمان را همى بر صلاح         نمایند دعوت به خیر و فلاح

کنند امر بر کار نیک و دگر             بدارند از کار بد برحذر

همانا که این مردمان مفلحند      که این گونه اندر جهان مصلحند

حضرت علی(علیه السلام) : امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که اشرار شما بر شما حاکم خواهند شد که آنگاه دعا کنید و از شما پذیرفته نگردد. امر به معروف و نهی از منکر هم مانع شکل گیری استبداد است و هم روشی برای اصلاح استبداد.

حضرت موسی(علیه السلام) نیز با حفظ مراتب و شگردهای لازم به سوی فرعون رفت و با زبانی گشاده و بیانی قابل فهم او را به سوی رستگاری دعوت نمود و سپس به اقامه برهان و دلیل منطقی پرداخت اِذهَبا إِلَی فِرْعَوْنَ فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی (طه43-44)

 روید این زمان سوى فرعون پست    که او بر ره کفر و طغیان زدست

نمایید با او به نرمى خطاب                  امیدست بیدار گردد ز خواب

پذیرد مگر پند پروردگار                      بود آنکه ترسد خود از کردگار

 پس از آنکه فرعون و همراهانش قانع نشدند معجزات الهی خود را آشکار ساخت.

3. جهاد اگر افراد و گروه های مفسد در جامعه، به دلیل منافع نامشروع خویش، حاضر به دست برداشتن از اقدامات فسادانگیز خود نباشند و مرتباً فساد را گسترش دهند و علاوه بر خود، مسیر جامعه انسانی را دچار اختلال کنند؛ این جا است که راه اصلاح جامعه منوط به حذف این موانع فساد با برخوردهای عملی و قهرآمیز می گردد .                        .  آیات قرآن کریم به صراحت از ضرورت به کارگیری این روش در اصلاح استبداد و مفاسد تأکید دارد دستور به مقاتله با سران استبداد و کفر در همین راستا صادر شده وَ إِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ توبه12

هرآنگه که سوگند را بشکنند             به آئینتان نیز طعنه زنند

در این حال با کافران بلاد                 بیائید در جنگ و اندر جهاد

که سوگندشان نیستى استوار           نباشند بر عهد خود پایدار

امیدست از ترس شمشیرزن            بگردند نادم ز طعنه زدن

دستور جهاد با کفار و منافقان که در صدد تخریب پایه های ایمانی و عقیدتی صحیح در جامعه اند و با حکومت دینی پیامبر(صلی الله علیه و آله) درگیر می شوند. یا ایهَا النَّبِی جاهِدِ الْکفّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیهِمْ‏ توبه73

 تو با کافران و دوریان خوار                  بکن اى پیمبر کنون کارزار

برآن قوم جاهل کنون سخت گیر       مدارا مکن بیش از این اى بشیر

4. تهاجمی بودن یکی دیگر از شاخصه های قابل توجه در گفتمان استکبارستیزی، تهاجمی بودن آن است. برای مقابله با استکبار جهانی باید طرح ریزی کرد و همه راه ها و ایده ها را مورد بررسی قرار داد. شیوه مبارزه انفعالی و آرایش دفاعی در برابر استکبار نه تنها مناسب نیست (روشی که دولت فعلی پیش گرفته)، بلکه اندیشه ای که نابودی استکبار را در سر می پروراند، حتما نیازمند اتخاذ استراتژی تهاجمی است.

با همین نگاه حضرت امام(ره) از شکل گیری هسته مقاومت در جهان چنین سخن می گوید: بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق وغرب ایستاد.

امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخ های سفید و سرخ را از بین خواهند برد.

امام خمینی (ره) : برانداختن طاغوت، یعنی قدرت های سیاسی ناروایی که در سراسر وطن اسلامی برقرار است، وظیفه همه ماست.... خداوند متعال در قرآن اطاعت از طاغوت و قدرت های سیاسی را نهی فرموده است؛... و موسی را به قیام علیه سلاطین وا داشته است.

امام خمینی(ره) نیز با همین شگرد سیاسی وارد عرصه اصلاح استبداد و طاغوت شد و فرمود: باید توجه کنید وظیفه دینی ما اقتضا می کند که در قدم اول با زبان ملایم، با زبان پند و اندرز با افراد مواجه شویم، خواه شاه باشد یا شبان .

وظیفه علما در قدم اول ارشاد است و در این وظیفه نباید میان انسان ها، از نظر مقام، موقعیت و منصب فرق بگذارند... اما وقتی تنبه پذیر نیست احساس تکلیف کردم که در برابر او شاه  بایستم.

اصول محوری در مبارزه با استبداد

1. ایمان و توکل حضرت موسی(علیه السلام) قوم خود را در راه مبارزه و ایستادگی در برابر استبداد فرعونی در ضمن ایمان و اسلام به توکل بر خدا فرا می خواند و به آنها می فرماید وَ قَالَ مُوسَى یَا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ (یونس84)

چنین گفت موسى به یاران خود              به قومى که فرعون آزرده بُد

اگر مؤمنانید بر راستى                            اگر مُسْلِمانید بى کاستى

توکل نمایید بر کردگار                            بجویید یارى ز پروردگار

 یعنی علاوه بر ایمان حقیقی و تسلیم در برابر اوامر الهی، توکل بر خداوند از لوازم اصلی برای مبارزه با استبداد و طاغوت است. انسان مؤمن می داند که همه امور به دست خداوند متعال است و او سبب حقیقی و مدبر امور است و باید کار خود را تسلیم خدا کند و از اعتماد بر ظاهر اسباب اجتناب ورزد و همه کارش را به خدا ارجاع دهد و بر او توکل نماید.                            .2. استقامت و صبر قرآن کریم به پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ (احقاف-35)

تو هم اى پیمبر صبورى نما          چو دیگر اولى العزمها بر سزا

تو تعجیل هرگز مساز و شتاب     که قوم ترا زود آید عذاب

 صبر پیشه کن چنانکه پیامبران اولوالعزم (پیش از تو) صبر کردند همچنین ثبات قدم و استواری در راه را برای رسیدن به پیروزی در صبر و سعه صدر معرفی می کند: رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (بقره250)

بگفتند پروردگارا به ما                صبورى و طاقت عنایت نما

نگه دار خود عزم ما استوار        که مغلوب سازیم کفارِ خوار

 از این رو حضرت موسی(علیه السلام) در برابر استبداد از خداوند سعه صدر طلب می نماید و همراهان خویش را به استقامت و صبر فرا می خواند.

قٰالَ مُوسىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّٰهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلّٰهِ یُورِثُهٰا مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(اعراف128)

به قومش چنین گفت موساى راد           بخواهید یارى ز رب معاد

صبورى نمائید کارى سزاست          که خاک زمین جمله ملک خداست

کند وارث سرزمین و بلاد               کسى را که خواهد ز خیل عباد

سرانجام هم نصرت پایدار           بود خاص مردان پرهیزکار

امام خمینی(ره) مبارزان استبداد را به تأسی از سیره انبیا(علیهم السلام) این گونه توصیه می کند: هرکس قیام کرد برای اقامه عدل سیلی خورد. ابراهیم خلیل الله(علیه السلام) چون قیام کرد برای عدالت، سیلی خورد و او را به آتش انداختند، از صدر عالم تا حالا تاوان این چیزهایی که برای عدالت، برای حکومت عدل بوده است، این تاوان را پرداخته اند و باید هم بپردازند و هروقت به یک نحو... (صحیفه نور، ج20، ص140)                     .

3. کسب توانایی های لازم قرآن : پس از آنکه موسی(علیه السلام) به مقام نبوت رسید خداوند به او فرمود: اِذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی

کنون سوى فرعون مى شو روان        که او سخت طغیان نموده گران

 موسی(علیه السلام) از چنین مأموریت سنگینی شانه خالی نکرد اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی (اکنون) تو و برادرت با (معجزات و) آیاتى که من به شما داده‌ام بروید و در یاد (و رسالت) من سستى نکنید (طه42)

کنون با همه معجزاتى که هست       کز ایزد بیامد شما را بدست

تو و آن برادر کنون مى روید             مبادا که غافل ز یادم شوید

و توانایی ها و وسائل لازم برای پیروزی در این مأموریت را از خداوند تعال چنین درخواست نمود : قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (موسى) گفت: پروردگارا! (اکنون که مرا به این کار بزرگ مأمور فرمودى) سینه‌ام را برایم گشاده گردان (و بر صبر و حوصله‌ام بیفزا) وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی و کارم را برایم آسان فرما وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی و گره از زبانم باز نما یَفْقَهُوا قَوْلِی تا (آنها) سخنان مرا (خوب) بفهمند و وزیری از خاندانم برای من قرار بده؛ برادرم هارون را به وسیله او پشتم را محکم کن و او را در کار من شریک گردان. تا تو را بسیار تسبیح گوئیم؛ و تو را بسیار یاد کنیم؛ چراکه تو همیشه از حال ما آگاه بوده ای (طه25تا35)

چنین گفت موسى به یکتا خدا       خدایا بکن صبر بر من عطا

بکن سهل کار مرا و روان                   تو بگشاى عقده مرا از زبان

که دانند مردم سخنهاى من        پذیرند از من چو گویم سخن

یکى مرد از اهل بیتم، دلیر   مقرر بفرما برایم وزیر

کنون این برادر که هارون بود      چه نیکوست گر خود وزیرم شود

از این درخواست روشن می شود برای مقابله با استبداد به امکانات و وسایل ویژه ای نیاز است که بدون آن ها نمی توان اقدام نمود.                               .4. اعتماد به نفس و راه ندادن ترس و ضعف یکی از اصول پایه ای و شرایط لازم برای جهاد و قیام علیه استبداد و طاغوت اعتماد به نفس و راه ندادن ترس و ضعف در خود است. درحقیقت آن چیزی که ستمگران و زورمندان را نسبت به ناتوانان و افراد جامعه جری می کند، همان ضعف و ناتوانی و عدم اعتماد به نفس افراد جامعه است.

بنابراین مؤمنین و یاوران موسی(علیه السلام) پس از آنکه توکل کردند و از خداوند درخواست نمودند که نتیجه ضعف را که همان فتنه است و باعث ذلت آنها می شود از ایشان سلب کند فَقَالُواْ عَلَى اللّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (یونس85)

بگفتند قومش که از این سپس         به یزدان توکل نماییم و بس

خدایا تو از فتنه ظالمان                  نگه دار ما را به دور زمان

و همچنین خداوند متعال به مادر موسی(علیه السلام) امر فرمود که کودک خود را به دریا افکن و دیگر ترس و ناراحتی به خود راه مده وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لَا تَخَافِی وَ لَا  تَحْزَنِی (قصص7) زیرا امور زمین و آسمان در دست قادر متعال است.

چو بر مادر موسى آمد ندا                     بر او وحى فرمود یکتا خدا

کنون ده به طفلت تو از شیر خویش    و گر هم گزندى بیامد به پیش

تو خود کودکت را به دریا فکن            دگر وحشت و ترس از دل بکن

5. تلاش و کوشش جهت تغییر سرنوشت از دیدگاه قرآن کریم وقتی به ملت و جامعه ای خیر یا شری می رسد که افراد آن جامعه خود خواهان آن نعمت و سعادت یا شر و ضلالت باشند إِنَّ اللّهَ لاَیُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد11)

 خداوند احوال هیچ امتى                 دگرگون نخواهد کند مدتى

مگر اینکه آن قوم احوال خویش    بخواهد دگرگون نماید ز پیش

خدا حال هیچ قومی را تغییر نخواهد داد تا زمانی خود آن قوم حالشان را تغییر دهند یعنی خدا هیچ نعمت و سعادتی را از هیچ ملت و جامعه ای نمی ستاند مگر آنکه آنان در حفظ و حراست آن کوتاهی کنند

و همچنین هیچ مصیبت و مشکلی را بدون تلاش و کوشش همان قوم مرتفع نمی سازد. ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ این (عذاب) از آن جهت است که خدا بر آن نیست که نعمتی را که به قومی عطا کرد تغییر دهد تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند، و خدا شنوا و داناست. (انفال 53)

چو نعمت به قومى نماید عطا             نه آن را دگرگون نماید خدا

مگر آنکه آن قوم احوال خود             دگرگون نمایند از آنچه بُد

همانا سمیع است پروردگار              علیم است همواره آن کردگار  

ذکر این آیه در خلال جریان فرعون و قیام موسی علیه او حاوی این نکته مهم است که تسلط استبداد و طاغوت بر سرنوشت یک کشور و ملت، نتیجه اعمال و رفتار خود آن جامعه است و دفع آن نیز مستلزم تلاش همان جامعه است تا به صلاح و رستگاری برسند.

6. هجرت و در نهایت اگر برای افراد جامعه، نافرمانی و قیام علیه طاغوت میسر نشد، آن ها مأمور به هجرت و ترک دیار کفر هستند و نباید به دلیل اینکه طاغوت حاکم است تن به ذلت دهند؛ بلکه باید با هجرت خویش نوعی مبارزه سلبی داشته باشد که مسیر زندگی و سرنوشت آنها تحت حکومت باطل به سقوط کشیده نشود (نساء97)
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءتْ مَصِیرًا

از آن ظالمى کاو به وقت ممات        به حال ستم ترک گوید حیات

ملائک بپرسند خود از شما            چه کردید آیا به دار الفنا

پس آنگاه آن ظالمان در جواب       چنین مى گشایند لب بر خطاب

که بودیم ما ناتوان و فقیر             به چنگال ظلم پلیدان اسیر

ملائک گشایند آنگه زبان             فراخى ندیدید در این جهان ؟

نه آیا زمین خداى بشر                 همه داشت وسعت ز پهنا و بر؟

(که هجرت گزینید از آن بلاد؟     به جایى که در آن نباشد فساد)

بر ایشان جهنم بود جایگاه          که بد جایگاهیست آن پایگاه

میگویند: ما در این سرزمین تحت سیطره کفر و شرک ناتوان شمرده شده بودیم. فرشتگان می گویند: مگر زمین خدا گسترده نبود که در آن هجرت کنید و به سرزمینی بروید که بتوانید دین خود را نگه دارید؟  از این رو آنان جایگاهشان دوزخ است و آن بدبازگشتگاهی است.  کسانی که با پشت سر افکندن معارف الهی و احکام دین بر خود ستم کرده اند، هنگامی که فرشتگان جانشان را می گیرند به آنان می گویند: در چه حال بودید؟ چرا به دین الهی پای بند نبودید؟

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/stekbar3

http://m5736z.blog.ir/post/Stekbar.Q

http://m5736z.blog.ir/post/stekbar2

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">