تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

بخش اول :                       تکبر و خود پسندی

بخش دوم :                    شاخص های استکبار

آثار و پیامدهای استکبار ورزی      استکبار و نشانه‌های مستکبران       

بخش سوم :         هویت و ملیت اسلامی     هویت اسلامی و نه ملی

بخش چهارم :        نظام سلطه از نگاه قرآن    ویژگی‌های نظام سلطه

بخش پنجم :        جهانی سازی بهانه ای برای زرسالاری و ابزارسالاری

بخش ششم :      اعلامیه جهانی حقوق بشر در اسلام و خط مقدم ناقضین

بخش هفتم :         عبرت های تاریخی و جنگ حق و باطل

روش های مقابله با استبداد در قرآن و دیدگاه امام خمینی    

سیره ائمه اطهار(علیهم السلام) کرامت انسانی همانند سیره ی انبیاء

هتک حرمت شیوه ی استکبار و سابقه تاریخی آن

استکبار خواهان اسلام آمریکایی و سرمایه‌داری، همانند شیوخ منطقه

علل استهزاء مقدسات دین اسلام، توسط استکبار

بخش هشتم :     چرایی دشمنی با آمریکا و اسرائیل از منظر قرآن

بخش نهم :     اسرائیلی در فرهنگ قرآن و مطرح بودن قطب اسلام در مقابل قطب استکبار

بخش دهم :         اقدامات استکبار بر علیه اسلام و مسلمانان

  جوانان غرب ، اسلام را بی‌واسطه بشناسید! بخش یازدهم :

بخش دوازدهم :        برنامه های اجرایی صهیونیزم زدایی     جنایت مشهور صهیونیستی

بخش سیزدهم :             قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران

بخش چهاردهم :               چرا مرگ بر آمریکا ؟ ؟ ؟ ؟

مقدمه نویسنده

منظور از استکبار در فرهنگ ما و در قرآن، ابلیس است و اولین مستکبر تاریخ می باشد. اگر بخواهیم استکبار را درست ترجمه کنیم، امروز با دولت متجاوز و مستکبر و یاغی و گردنکش آمریکا تطبیق می‌کند. آمریکا ترجمه‌ درست کلمه‌ استکبار است. آمریکا یک نظام ضد اخلاقی است که به همان روح استکباری‌اش باز می‌گردد. این منش و روحیه را هم در کشورهای مختلف دنیا با تجاوز و مداخله و با قتل و کشتار به خوبی به نمایش گذاشته ‌است.

ضدیت با استکبار از اصول اساسی اسلام است و گفتمان قرآن و تمام امامان معصوم تاکید بر ولایت الهیه و مبارزه با ظلم و طاغوت است. استکبار با امپراتوری رسانه‌ای خود تلاش می‌کند الگوهای توحیدی را در جوامع مسلمان تغییر دهد. ولی مومنان به پیروی از آیه سوم آیت الکرسی و انتخاب الله به عنوان سرپرست و اجتناب از طاغوت و رسیدن به روشنایی و هدایت به استکبار دست ردّ زده اند.

پیروی از ولایت و «استکبارستیزی» محور برجسته دعوت و آموزه‌های امامان (علیهم السلام) است. منظور از ولایت و محبت اهل بیت، ولایت و محبتی است که سرچشمه‌اش، معرفت باشد و منجر به اطاعت و تبعیت از آن حضرات و تبری از دشمنان شود. اسلام، هر نوع تهدید علیه جان بی‌گناهان و امنیت عمومی را مصداق «محاربه» و مستحق مجازات شدید می‌داند. اسلام، جهاد علیه اشغال‌گران را واجب و مایۀ عزت خوانده است ولی «جهاد» روش دارد. جهاد قرآنی، کشتار بی‌گناهان نیست. اسلام به‌‌دنبال پیروزی غیراخلاقی، حتی بر دشمن بی‌اخلاق نیست. مبنا و هدف سیاست اسلامی، اخلاق و اخلاقی‌بودن است. همواره خشونتهای مذهبی از حضور استکبار در مناطقی که تنوع مذاهب و نفوذ استعمار بیشتر است! رخ می دهد،

آموزه های اسلام که آخرین و کاملترین دین الهی است، بزرگترین مانع مستکبران جهان است. ایجاد فرقه های ضاله و داعش یکی از موثرترین راهکارهای آنها برای تبلیغ ضد اسلام است. اسلام در میان ادیان، بیشترین اهمیت را به حفظ جان و حرمت انسانها داده، چنانچه قتل یک نفر را مانند کشتن همه انسانها می داند و مجازات اقامت دائم در آتش که مخصوص کفّار است را براى قاتل عمد در نظر گرفته است! آنها که برخلاف دستورات اسلام، در میان مسلمانان خشونت و کشتار می کنند، مسلمان نیستند! گروه هایی مثل داعش و وهابی و ... ساخته پرداخته ی استکبار و صهیونیست است به اقرار خود بزرگان سیاستمداران آمریکا و ....

و از طرفی باید بدانیم برخلاف تبلیغات جهانی، در طول تاریخ بیشترین جنایات و جنگها توسط مسیحیان و منتسبان آنها علیه خود مسیحیان یا سایر ادیان صورت گرفته، چند مثال:

خشونت مسیحیان تندرو در تاریخ و در کتاب مقدس!

ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ ۱۷ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﮐﺸﺘﻪ!

ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ۵۰ تا ۷۰ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﮐﺸﺘﻪ!

خشونت‌ فرقه‌ای مسیحیان در ایرلند

قتل عام فرقه‌ای مسیحیان در هلند، فرانسه و ...

آغاز جنگهای صلیبی علیه مسلمانان

 مسلمانان در طول تاریخ همواره قربانی خشونت سایر ادیان و فرق بوده اند و امروزه نیز در میانمار، نیجریه، آفریقای مرکزی، هند، چین، و... مورد تعدی و کشتار واقع می شوند.              !                                                       در این کتاب ابتدا به بحث کبر و خودخواهی سپس خصوصیات یک انسان متکبر و خودپسند را با توجه به آیات و روایات پرداخته و این صفت بد و زشت را به یک جامعه و کشور تطبیق داده و از این روحیه استکباری چه بلا و مصیبتی برای دیگران و جوامع و کشورهای ضعیف ایجاد کرده است و علت تاکید قرآن بر مبارزه با مستکبرین را بیان می کند. ضمنا ترجمه آیات به نظم آورده شده است .                                          مولّف : محمود زارع پور

بخش اول                       تکبر و خود پسندی

انسان متکبر، کسی است که با زبان و رفتار، خودبرتربینی ِ خویش را به دیگران اعلام می کند. کبر آن است که در مقایسه خویش با دیگران برای خود، بزرگی قایل باشد، بدون اینکه آن را اظهار کند. عجب و خودپسندی و تکبر، دره های مهلک و خطرناکی هستند که با سقوط در آنها، هیچ موجودی سالم نمی ماند.

کتاب معراج السعاده : فرق عجب با کبر آن است که متکبر خود را بالاتر از غیر بداند و مرتبه خود را بیشتر شمارد و در عجب پای غیری در میان نیست. پس کبر آن است که به خود ببالد و از خود شاد باشد و خود را شخصی بداند و منعم را فراموش کند. ریشه بسیاری از گرفتاری های موجود، تکبر و خود خواهی متکبران و تحقیر و کوچک انگاری دیگران توسط آنهاست! قرآن کریم گزارش می دهد که ابلیس نمونه ی تکبّر در عرصه آفرینش بود.

ابلیس از طایفه جن بود و به قول حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه  6000 سال خدا را عبادت کرده بود و در صفوف ملائکه از جایگاه ویژه و مقام بلندی برخوردار بود. اما وقتی در برابر فرمان الهی مخالفت و تکبر نمود، مطرود ابدی شد. خداوند سبحان در آیات 17تا38 سوره ص به جریان تکبر شیطان پرداخته است.                   .

- نتیجه تکبر و حسادت، محرومیت از نعمت و لطف خداست.                          - نژاد پرستی و خودبرتربینی، تفکر شیطانی است.  - تحقیر شیطان هم مکانی بود فَاخرُج هم مقامی لَعنَتی. حال ببینید که خدای متعال این دشمن خود ابلیس را که پیشوای متعصبین و سلف مستکبران است، چگونه به جرم تکبرش خوار و کوچک کرد و به جرم بلند پروازیش بی مقدار ساخت، او را در دنیا طرد کرد. و در آخرت هم آتش افروخته نصیبش ساخت و.. هدف از بیان این سرگذشت این که:

اولا، به انسان ها یادآوری شود که وجود آنها آن قدر با ارزش است که تمامی فرشتگان برای جدشان آدم علیه السلام به سجده افتادند. انسانی با این همه شخصیت، چگونه اسیر چنگال شیطان و هوای نفس می شود؟ چگونه ارزش وجودی خود را رها کرده، یا در برابر سنگ و چوبی سجده میکند؟!  و در این زمانه مرعوب متکبران عصر حاضر می شود.

ثانیا، لجاجت شیطان و غرور و تکبر و حسدش که سبب شد، برای همیشه از اوج افتخار سقوط کند و در لجنزار فرو رود، می تواند برای همه افراد لجوج و مغرور باشد، تا عبرت گیرند و رویه شیطان را رها کنند.

ثالثا، از وجود چنین دشمن بزرگی که سوگند برای اغوای انسانها یاد کرده، خبر می دهد، تا همگان به هوش باشند و در دام او نیفتند.

ابلیس تکبر کرد ابلیس، تکبر ورزید و تمرد و طغیان نمود، و به همین دلیل از مقام (با عظمت خود) سقوط کرد و در صف کافران شد إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرین. و بدترین بلای جان انسان نیز همین کبر و غرور است که پرده های تاریک جهل بر چشم بینای او می افکند، و او را از درک حقایق محروم می سازد او را به تمرّد و سرکشی وا می دارد، و از صف مومنان که صف بندگان مطیع خداست بیرون می افکند، و در صف کافران که صف یاغیان و طاغیان است قرار میدهد.

آتش کبر و غرور سرمایه انسان را می سوزاند از مسائل فوق العاده حساسی که در ماجرای ابلیس و رانده شدن او از درگاه خدا، جلب توجه می کند، تأثیر عامل خودخواهی و غرور در سقوط و بدبختی انسان است، موجودی را که هم ردیف فرشتگان بزرگ آسمان بود، به پست ترین درکات شقاوت تنزل داد، و مستحق لعن ابدی خداوند نمود.

تکبر امکان فهم حقیقت را می گیرد خودخواهی و غرور، به انسان اجازه نمی دهد، چهره ی حقیقت را آن چنان که هست ببیند. خودخواهی، سرچشمه حسادت، و حسادت سرچشمه کینه توزی، و کینه توزی عامل خونریزی و جنایات دیگر است.

 خودخواهی، انسان را به ادامه خطا و اشتباه وامی دارد، و به هنگام وجود عوامل بیدارکننده نیز آثار همه را خنثی می کند! خودخواهی و لجاجت، فرصت توبه و جبران را از دست انسان می گیرد، و درهای نجات را به روی او می بندد، و چه زیبا علی(علیه السلام) فرموده اند: این دشمن خدا شیطان، پیشوای متعصبان و سلف مستکبران است که اساس تعصب، تکبر و خودخواهی را پی ریزی کرد، و با خداوند در مقام جبروتیش به ستیز و منازعه برخاست، لباس خودبزرگ بینی، برتن پوشانید، و پوشش تواضع و فروتنی را کنار گذاشت.

آیا نمی بینید چگونه خداوند، او را به خاطر تکبرش کوچک کرد؟ و بر اثر بلند پروازیش، پست و خوار گردانید؟ در دنیا مطرودش ساخت، و در آخرت آتش سوزان دوزخ را برای او آماده کرده است! (نهج البلاغه خ192) از رفتار خدا با ابلیس پند بگیریم!  

امیرالمومنین علی(علیه السلام) در حدیث شریفی درباره نکوهش تکبر و مساوی بودن حکم خداوند برای اهل زمین و آسمان فرموده : فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإبْلِیسَ،..... فى اَهلِ السَّماءِ وَ اَهلِ الاَرض لِواحِد؛ پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوشش‌هاى او به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مى تواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟                                          /                                                     .حضرت امام علی(علیه السلام) ، وَ خَلْعَ التَّکَبُّر مِنْ أعْنَاقِکُمْ؛ حلقه‌های زنجیر خود‌بزرگ‌‌بینی را از گردن باز کنید (خطبة 192) وَ لا تَکُونُوا کَالْمُتَکَبِّر عَلَی ابْنِ أمِّهِ.... ؛ و شما همانند قابیل نباشید که بر برادرش تکبّر کرد.. و شیطان باد کبر و غرور در دماغش دمید، سرانجام پشیمان شد، خداوند گناه قاتلان را تا روز قیامت برگردن او نهاد. فَاللهَ اللهَ فی کِبْرِ الْحَمِیَّةِ، وَ فَخْرِ الْجَاهلِیَّةِ! فَإِنَّهُ مَلاَقِحُ الشَّنَآنِ، وَ مَنَافِخُ الشَّیْطانِ، ... ؛ خدا را! خدا را! از تکبّر و خودپسندی و از تفاخر جاهلی بر حذر باشید که جایگاه بغض، کینه و رشد وسوسه‌های شیطانی است ... ضَعْ فَخْرَکَ وَاحْطُطْ کِبَرکَ؛ فخرفروشی را واگذار و از مرکب تکبّر فرود آی.

عَجَبْتُ لِلمُتَکَبِّرِ الذَّی کَانَ بِالأمسِ نُطفَةً وَ یَکُونُ غَدَاً جِیفَةً؛ در شگفتم از متکبّری که دیروز نطفه‌ای بی‌ارزش، و فردا مرداری گندیده خواهد بود (حکمت 126) ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشته‌اى را از بهشت رانده است. حکم خداوند در باره اهل آسمان و زمین یکى است.                            

متکبران؛ محروم از رحمت الهی  وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (لقمان18).

به کبر و به ناز از کسى رو متاب          مزن گام روى زمین با عتاب

ندارد ورا دوست یکتا خدا                 کسى را که باشد به دل خودستا

کسانی که در برابر دعوت انبیاء الهی می ایستادند ، متکبران بودند.

بخش دوم :                    شاخص های استکبار

در چندین آیه، از آیات قرآن، استکبار به عنوان یک صفت ویژه کفار به کار رفته، که منظور از آنها تکبر از قبول حق است.

نوح7 : وَ إِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا

بخواندم همه قوم را سوى تو        به آمرزش و رحمت کوى تو

نهادند انگشت در گوش خویش   ره کفر و عصیان گرفتند پیش

فکندند جامه به رخسار خود        نمودند اصرار در کار خود

برفتند بر راه کبر و غرور      به وادى نخوت بگشتند دور

منافقین5 : وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَکْبِرُونَ؛

چو گویند برآن دورویانِ کیش        که یک لحظه آیید این سوى پیش

که پیغمبر حق نماید دعا      طلب سازد آمرزش از کبریا

نیایند و پیچند زین گفته سر          اگر هم بر ایشان نمائى نظر

ببینى که با نخوت و با غرور         بگردند از پیشگاه تو دور

جاثیه8 : یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ  

کسى کاو چو آیات یکتا خدا بخوانند بر وى نیوشد ورا

ولى باز باشد مُصر بر غرور  نگردد ز کبر و منیت به دور

تو گوئى که بودست گوشش گران            که نشنیده چیزى از آیات آن

خبر ده چنین شخص را بر عذاب که بس دردناکست بر او عقاب

و در حقیقت، بدترین استکبار، همان تکبر از قبول حق است، چرا که تمام راه های هدایت را به روی انسان می بندد، و تمام عمر در بدبختی و گناه و بی ایمانی می ماند.

روشهای فریبکارانه و مکارانه مستکبران استکبار همواره مکر می ورزد و چاره جویی و حیله می کند تا بر جهان و جهانیان سیطره و سلطه یابد و همه منابع مادی و انسانی را به خدمت خویش گیرد. خداوند در آیات بسیاری از قرآن به مساله مستکبران پرداخته است؛ چرا که نخستین طاغی در آفرینش، ابلیس مستکبری است که با طغیان خویش کوشید تا مسیر آفرینش را منحرف سازد. انحراف مستکبران از خط اصلی آفرینش، به سبب خودبرتربینی آنان است. آنان نه تنها خود فاسد هستند بلکه بر آن هستند تا فساد را در همه عرصه ها گسترش دهند و با هنجار شکنی و تغییر ارزش ها بلکه خلقتها به تعبیر قرآن به اهداف پلید خویش دست یابند.

خداوند در آیه 33 سوره سباء از تلاش شبانه روزی مستکبران برای گمراهی مستضعفان و انسانهای بی پناه که قدرت تفکر و تقابل را ندارند، سخن به میان می آورد و توضیح می دهد که چگونه آنان مکر شبانه روزی خویش را به کار گرفته اند تا جهان را مدیریت کنند. وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی‏ أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

دگرباره مستضعفان در جواب      نمایند بر ظالمان این خطاب

که از مکر و نیرنگ این روزگار        بگشتیم کافر به پروردگار

بخواندیم بر ایزد خود شریک          بگشتیم مشرک به یزدانِ نیک

چو روز قیامت به چشمان خویش         عذاب خدا را ببینند پیش

پشیمان بگردند بسیار سخت        چو خود را ببینند بس تیره بخت

چو زنجیرهاشان به گردن نهیم     بر ایشان بدین سان ندا مى دهیم

جز اینست آیا که این سرنوشت  شما راست پاداش اعمال زشت

آنان وقتى عذاب دوزخ را مى بینند پشیمان مى شوند امّا پشیمانى خود را پنهان مى دارند، و ما در گردن کسانى که کفر ورزیده اند زنجیرها مى نهیم.                                                             آیا جز به آنچه مى کردند سزا داده مى شوند؟ این زنجیرها که در عذابشان داشته همان اعمال آنان است. مکر، بر فریب و خدعه استوار است.

بر این اساس، مکار از هیچ چیزی برای رسیدن به هدف خویش فروگذار نمی کند. و حق و باطل را چنان در هم می آمیزد که انسان قدرت تشخیص حق و باطل را نیابد. البته کسانی که اهل ایمان هستند از نور الهی برخوردار بوده و فطرت سالم و عقل سلیم ایشان، آنان را نسبت به فریب و مکر مستکبران، بصیر می سازد؛ اما مستضعفان از این امکان برخوردار نیستند و به سادگی در دام فتنه و مکر آنان می افتند و خود به عنوان مزدوران و سربازان بی جیره و مواجب مستکبران عمل می کنند.  

مهم ترین ابزارهایی که مستکبران در فریفتن مردم از آن بهره می برند،

1. نفاق و ریا (نساء، 142)، إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‌ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا

دورویان به نیرنگ کوشند نیک      ببندد خداشان در حیله لیک

هرآنگه که آیند اندر نماز      به بى میلى محض آیند باز

فقط بهر نیرنگ و روى و ریا           بیایند بهر نماز و دعا

کمى با ریا یاد یزدان کنند           سپس روح خود را پریشان کنند

2. تهمت و بهتان و افتراست (یوسف، 25 و 28) وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلَّا أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ  

دویدند هر دو نفر سوى در           یکى بهر رفتن یکى بهر شر

خود از پشت پیراهنش را درید         چو با دست او را به خود مى کشید

در آن حال شوهر که بُد بى خبر      به منزل بیامد به نزدیک در

شتابان سوى شوهرش رفت زن      به فریادخواهى به صد مکر و فن

بگفتا که خود چیست پاداش آن    که  بر همسر تو شود بدگمان

ببایست او را به زندان برند           ورا سخت کیفر کنند و گزند

فَلَمَّا رَأى‌ قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ

چو شوهر به یوسف فکندى نظر           بدیدى بود پارگى پشت سر

بگفتا که این مکر، مکر شماست    عظیم است مکر زنان آشناست

3. زشتی های خویش را تزیین کرده  و به حق می آرایند و باطل را حق جلوه می دهند. (رعد33) أَ فَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

نگهبان هر نفس، تنها خداست    جهان را حفاظت به یزدان سزاست

چنین ایزدى هست پروردگار          شریک ازچه دادند او را قرار؟

رسان اى پیمبر بر ایشان پیام          خدایان خود را بگویید نام

چه چیز است اندر زمین و زمان    که آن را نداند خداى جهان

بخواهید آیا که آگه کنید               خدا را ز چیزى که نبود پدید

و یا آنگه گویید بس ناروا               سخنهاى سطحى بى محتوا

به چشمان کفار خام و دغل            مزین بگشته است مکر و حیل

بماندند دور از ره کردگار               نبردند راهى به پروردگار

کسى را که گمراه سازد خدا        چه کس هست دیگر بر او رهنما؟

4. وسوسه و اغوای دیگران (اعراف 20 تا 22)، فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ . وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ.

چو بودند در خوردنش ناشکیب      دو تن را همى داد شیطان فریب

که اندام زشتى که بودى نهان        به ناگه شود فاش و گردد عیان

به آنها بگفتا، خداى بشر              شما را بکردست نهى از شجر

مبادا که همچون ملک در جهان    شود زندگانیتان جاودان

پس آنگاه سوگندها یاد کرد            برانگیخت از جان آن هر دو گرد

شما را کنون سوى خیر و صلاح     هدایت نمایم به سوى فلاح

5. تبلیغات فریبنده (انعام 112) وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ

خداوند بر هر نبى چند تن           ز شیطان انس و ز شیطان جن

برانگیخت بر ضد آیین او             که با وى بگشتند یکسر عدو

که گویند برخى به برخى دگر           سخنهاى آراسته در نظر

بگویند با هم کلامى عجیب           سخنهاى بسیار ظاهرفریب

اگر میل مى داشت یکتا اله            چنین امر هرگز نشد هیچگاه

تو تسلیم حق باش اى خوش ضمیر      هرآنچه مشیت بود مى پذیر

ولى کافران را به خود کن رها          که بینند فرجام این افترا

البتّه اگر پروردگارت مى‌خواست، چنین نمى‌کردند. (ولى سنّت الهى بر آزادى انسان‌ها مى‌باشد،) پس آنان را و آنچه به دروغ مى‌سازند به خود واگذار

6. ترور فیزیکی و شخصیتی (انفال30 و آیات دیگر)، وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ

به یاد آر کان کافران دغل            نمودند صدگونه مکر و حیل

که بازت بدارند از راه دین         بریزند خون تو را بر زمین

برانند بیرون ترا از وطن               تمسخر نمایند در انجمن

گر آنها نمایند مکر و حیل         خدا هم بر آنها کند این عمل

همانا که تدبیر یکتا خدا           بود برتر از هرکسى در قضا

7. خیانت های پنهانی و نهانی و ناموسی (یوسف50 تا 52) وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّکَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَظیمٌ  

پس آن شخص با شاه تعبیر خواب   رسانید و بشنید این سان جواب

که او را بیارید نزدیک من             که ما راست با یوسف اکنون سخن

چو پیک ملک عزم یوسف بکرد        به او گفت یوسف کنون بازگرد

برو چونکه گشتى ورا روبرو            خود از جانب من به سلطان بگو

زنان را چه پیش آمد آیا که دست    بریدند و دلهایشان جمله خست

به مکرى که کردند زنها روا               همانا که آگاه باشد خدا

8. اظهارات خیرخواهانه و نصیحت خواهی ظاهری (یوسف11 و 12)، قالُوا یا أَبانا ما لَکَ لا تَأْمَنَّا عَلى‌ یُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ

گرفتند تصمیم خود را دگر             برفتند با هم به نزد پدر

بگفتند جانا ترا چیست بیم             که ترسى به یوسف زیانى زنیم

بر اوئیم ما جملگى خیرخواه             بگیریم او را همه در پناه

أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ

تو او را به همراه ما در پگاه            به صحرا فرست اى پدر صبحگاه

بچرخیم اندر مراتع و دشت            بگردیم مشغول بازى و گشت

خود البته او را ز پیش و ز پس     حفاظت نماییم همچون عسس

9. صلح خواهی (انفال61 و 62) وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ .

اگر میل بر صلح دارد عدو            تو هم راه صلح و صفا را بپو

توکل همى کن به پروردگار            سمیع و علیم است آن کردگار

وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ

چو خواهند آنان دهندت فریب       خدایت بود بس که، باشد قریب

خداوند با یارى خویشتن                  همین سان دگر مؤمنان وطن

ترا کرد پیروز اندر بلاد                    بسى باب نصرت به رویت گشاد

10. دروغگویی و قسم دروغ (نحل94)، وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ

مبادا که بهر فریب و عناد                  نمایید در عهد، سوگند یاد

که آن را که بودست ثابت قدم        فریبید با این قرار و قسم

اگر خود ببندید راه خدا                     به سختى بخواهید شد مبتلا

بیفتید اندر عذابى عظیم                که بسیار سخت است و باشد الیم

11. ادعای همدلی و همسویی (توبه56) وَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ

دمادم به یزدان قسمها خورند          چه سوگندها بر زبان آورند

بگویند ما نیز هم مؤمنیم                 دَرِ دوستى با شما مى زنیم

عقیده ندارند در دل برآن               و لیکن بترسند آن کافران

منافقان به خدا قسم مى‌خورند که همانا آنان از شمایند، در حالى که (دروغ مى‌گویند و) از شما نیستند، بلکه آنان گروهى هستند که (از شما) مى‌ترسند (یا میان دل و زبان و عملشان جدایى استاز مهمترین روش هایی است که مستکبران در مکرجویی از آن بهره می برند. مستکبران به سبب بیماردلی، حسادت و رفاه طلبی بسیار خود در مسیر شیطان و اهداف شیطانی قرار می گیرند و اجازه نمی دهند تا مسیر واقعی و درست از سوی انسانها و جوامع بشری پیموده شود.

با نگاهی به رسانه های جهانی به خوبی می توان دریافت که چرا مستکبران از همه ابزارهای تبلیغاتی و شعارهای به ظاهر خیرخواهانه و بشردوستانه مانند مردم سالاری و صلح طلبی حقوق بشر بهره می گیرند و دریک فرآیندی زنان را به عنوان مهم ترین ابزار تاثیرگذار برای هنجارشکنی مورد استفاده قرار می دهند.

بسیاری از ادعاهای حقوق بشری و تساوی حقوق زن و مرد، تنها برای مکری است که در آستین خویش چون ماری پرورانده اند تا جوامع بشری را از فطرت سالم دور سازند و زنان را به بهره کشی جنسی سوق دهند تا از طریق این عمل، اصالت خانه و خانواده از میان برود و بتوانند به اهداف هنجارشکنانه و استکباری خود دست یابند.

اشراف، طبقه مخرب و مکار : اشراف بعنوان طبقه ای مستکبر همواره در خدمت اهداف شیطانی بوده اند و در طول تاریخ علیه خط درست آفرینش که از سوی پیامبران مدیریت و هدایت می شد، قرار گرفته اند. (انعام123 و 124) وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها لِیَمْکُرُوا فِیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ

نهادیم در هر مکان و دیار                  رئیسان بدخوى و ناراست کار

که با خلق خود مکر ورزند و رنگ           نمایند عرصه برآن قوم تنگ

ولى در حقیقت به حق سخن                فقط مکر ورزند با خویشتن

وزین نکته آگاه هم نیستند           که یک عمر در جهل خود زیستند

وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى‌ مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ

بر آنها چو نازل بشد آیه اى            که بهر هدایت بود پایه اى

بگفتند ایمان نیاریم ما                      نگردیم مؤمن به یکتا خدا

مگر آنکه همچون رسولان رب       به ما نیز وحیى شود زین سبب

خدا نیک داند که اندر کجا             رسالت نماید به شخصى عطا

همه مجرمان را بزودى زود           خداوند تعذیب خواهد نمود

عذابى بر آنها فرستد شدید          سزاوار آن مکرهاى پلید

آنان به عنوان بزرگ ترین مجرمان در هر جامعه ای چنان به فساد و افساد دامن می زنند که گروهی همانند ایشان را نمی توان در جوامع بشری به عنوان طبقات مخرب و مکار شناسایی و معرفی کرد.

 در جامعه جهانی امروز به سادگی می توان مکر مستکبران را در همه عرصه های زندگی شناسایی کرد. با نگاهی گذرا به مجموعه تحرکات جهانی مستکبران از صلح دوستی و مردم خواهی و حمایت از حقوق زنان و استفاده ابزاری از این امور برای رسیدن به اهداف پلید می توان دریافت که چگونه مستضعفان در دام فریب این مکاران قرار می گیرند و خود بسان بردگان بی مزد و مواجب مستکبران عمل می کنند و اهداف آنان را در زمین جامه عمل می پوشانند.

تبلیغات شیطانی و رسانه های استکباری از اسلام و ولایت محوری، چیز دیگری را رقم میزنند. بعضی محققین تمام تیترهای روزنامه نیویورک تامیز از سال ۱۹۹۰ تا کنون را آنالیز کرده اند و به نتیجه عجیبی رسیده اند.

 تیترهای این روزنامه در ۲۴ سال گذشته به گونه ای نوشته شده است که اسلام منفی تر از "کوکائین" یا "سرطان" جلوه داده شود!!!  یعنی پس از آنالیز ۲.۶ میلیون تیتر در روزنامه، این تحقیق به این نتیجه رسیده است که انتخاب کلمات و نحوه ی نگارش اخبار به گونه ای انجام شده است که منفی ترین حس نسبت به اسلام به خواننده القا شود حتی منفی تر از مواد مخدر.

همواره خشونتهای مذهبی از حضور استکبار در مناطقی که تنوع مذاهب و نفوذ استعمار بیشتر است! رخ می دهد، تنها در سال ۲۰۱۴ بیش از ۸۰۰ مورد خشونت مذهبی در هند رخ داده است! اصول ادیان الهی یکی است و تفاوت در جزییات می باشد، تضاد های امروزی بین ادیان ناشی از تحریف آنهاست.

رهایی از مکر و نیرنگ مستکبران

1. برای رهایی از مکر مستکبران تنها می بایست به خداوند پناه برد (یوسف23) وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

چو بانوى خانه به میلى که داشت          بناى هوس با مه نو گذاشت

همه دربها را ببست و سپس                 به یوسف بگفتا مراد از هوس

بگفتا که بازآ، نشین در برم                که از بهرت آماده و مضطرم

بفرمود یوسف که از این گناه                 به سوى خداوند آرم پناه

عزیزم مقامى نکو داده است               دَرِ نعمت خویش بگشاده است

ستم پیشگان را یکى کردگار             نخواهد کند مفلح و رستگار

2. و با تقوای الهی (ال عمران، 20) فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ

اگر احتجاجت کنند اى رسول            که آیین آنها نمایى قبول

تو مى گو من و پیروانم تمام               بگشتیم مؤمن به رب کرام

به اهل کتاب و برآن اُمیان              بگو گر که حق گشت اکنون عیان

پس آیا بیارید ایمان به دین           بیایید در زمره مؤمنین ؟

اگر مؤمن آیند بر میل و خواست            هدایت بگردند بر راه راست

اگر هم که خود روى برتافتند           به عصیان و بر کفر بشتافتند

مبادا خورى غم به کارى چنین           که کار تو تنهاست تبلیغ دین

خدا هست آگه به حال عباد           به اندیشه و فکر و راى و نهاد

3. و دعا (یوسف، 33 و 34) قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ

چنین گفت یوسف به پروردگار       که زندان مرا، بِهْ ، از این گونه کار

از این زشتکارى که زنهاى خام           تقاضا نمایند از من مدام

به لطفت اگر اى خداى غفور          نسازى ز من مکر زنها تو دور

بر ایشان کنم میل و ورزم گناه        چو اهل شقاوت بگردم تباه

فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

چو یزدان نیوشید از وى خطاب       دعاى ورا کرد پس مستجاب

از او دور کرد آن دسائس تمام            که او را بخواندند بر خود مدام

همانا سمیع است پروردگار            علیم است بر بندگان کردگار

4. و صبر پیشگی (آل عمران، 120) إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ

الا مُسْلِمان گر بگردید شاد           یهودان بگردند غمگین زیاد

ولى گر زیانى رسد یا بلا                    بگردند بسیار شاد و رضا

اگر صبر سازید در روزگار                 بمانید همواره پرهیزکار

نشاید کند مکر آنها اثر                     نبینید از شرّ ایشان ضرر

که بر آنچه سازند قوم یهود       محیط است پروردگار وجود

5. و هوشیاری (اعراف 27 نور 11 تا 16) یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ

الا اى بنى آدم این بشنوید             مبادا که مفتون شیطان شوید

همان سان که شیطان به روزنخست   به نیرنگ خام و به تدبیر سست

فریباند هم مادر و هم پدر              ز فردوس یزدان براندى بدر

به اغوا پدر مادر خلق را                   برون راند از باغ سبز خدا

شد آنگاه عوراتشان آشکار               نمودند عصیان به پروردگار

شما گرچه او را به چشمان خویش          نبینید هرگز فراروى پیش

ولى اهرمن نیز یاران او                       شما را ببینند بى جستجو

هرآن کس که ایمان نیاورده است    شیاطین بخواهند با او نشست

6. و امدادخواهی از خداوند (انفال62) وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ  

چو خواهند آنان دهندت فریب     خدایت بود بس که، باشد قریب

خداوند با یارى خویشتن                  همین سان دگر مؤمنان وطن

ترا کرد پیروز اندر بلاد                    بسى باب نصرت به رویت گشاد

7. و احسان (نحل127 و 128) وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ

کنون صبر مى ساز اى مصطفى(ص)           که در صبر باشد رضاى خدا

تو غمگین نباشى، چو روى عناد             نیارند ایمان به رب و معاد

که از مکر آن کافران عنود                   نگه داردت کردگار ودود

إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ

 همانا که یارى دهد کردگار                   به پرهیزکاران نیکوى کار

از شر مکر دایم مستکبران در امان ماند.

آثار و پیامدهای استکبار ورزی

خوی استکبار ورزی، در انسان و جامعه آثار و پیامدهای مخرب و زیانباری را در دو سطح فردی و جمعی به جا میگذارد. شناخت آثار و نشانهها میتواند ما را به شناخت اشخاص و افرادی که از این بیماری فردی و یا اجتماعی رنج میبرند کمک و یاری رساند. در حقیقت شناخت این آثار، شناخت مستکبر و یا جامعه استکباری است.                                       قرآن نشانهها و آثار آن را چنین گزارش میکند:                                  .
1-پیمانشکنی: انسانها و جوامع استکباری به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند و به جهت خود برتربینی حاضر نمیشوند که با دیگران برخورد مشابه داشته باشند. در آیاتی از قرآن، به خوی و خصلت یهودیان اشاره میشود. گفته شده است که یکی از عوامل پیدایش استکبار، خودبرتربینی است

یهودیان از آنجایی که به گزارش قرآن خود را ابناء الله (فرزندان خدا) میشمارند بر این باورند که از دیگر نژادها و اقوام بشری، برتری دارند. در برخی از گزارشهای توراتی آمده است که آنان از فرزندان آدم و حوا و فرشتگانی هستند که به عقد زناشویی فرزندان آدم درآمدهاند و دیگر انسانها از فرزندان افراد پستی بودند که فرزندان آدم با آنان زناشویی کرده و نسل را افزایش دادهاند.                              .                                                                                           این نوع نگرش در آفرینش خود، چنانکه ابلیس دچار شد و خود را برتر از آدم دانست و گفت که من از او برترم چون از آتش پدیدار شدهام عاملی است که دیگران را از آدمی دور میسازد و با همگرایی و جامعهپذیری درتضاد میباشد .

برآیند این تفکر و بینش و گرایش و حتی منش، آن است که نسبت به پیمانهایی که با (دیگران) میبندند وفادار نباشند. در قرآن گزارش میشود که یهود به جهت خوی استکباری خودبرتربینی اگر دیناری را به وام و امانت از (دیگری) به دست داشته باشند آن را پس نمیدهند. وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لاَّ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَآئِمًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ (آلعمران/75)

گروهى شناسیم ز اهل کتاب            که هرگز نپیچند روى از صواب

چو مالى سپارى، دهندت درست    گروهى دگر آن چنان نادرست

که دینارى ار خود گذارى گرو            دگر پس نیارند آن را به تو

مگر آنکه باشى تو بس سختگیر        که آن مال گردد ترا دستگیر

ازاین رو که گویند قوم یهود             کسى کو ز تورات پیرو نبود

اگر مال او را خورى عیب نیست       که نادان خبردار از غیب نیست

بدانند، لیکن به یکتا خدا                 بدین حرفها مى زنند افترا

 این عدم وفا به قوانین و اصول ابتدایی و پیمانشکنی از آن روست که خوی و منش استکباری دارند. بنابراین یکی از نشانهها و نیز آثار استکبارورزی، عدم وفا به پیمانها و عهد و قانون است

چنانکه قرآن به پیامبران نسبت به مستکبران هشدار میدهد که: به خدا سوگندهای سخت خوردند که اگر بیم دهندهای بیاید بهتر از هر امتی هدایت یابند، ولی چون بیمدهندهای آمد جز نفرت و بیزاریشان نیفزود؛ زیرا آنان قصد و نیت سرکشی و استکبارورزی در زمین و نیرنگهای بد و زشت را دارند، هر چند که این نیرنگشان جز نیرنگبازان و اهل آن را در برنمیگیرد وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِیرٌ لَّیَکُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِیرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا * اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا (فاطر 42 و 43)

عربهاى مشرک به یزدان راد             بکردند بسیار سوگند یاد

رسولى گر آید ز یکتا خدا                   بر آنها شود هر نفس رهنما

نکوتر ز ترسا و قوم یهود                   نمایند بر درگه حق سجود

ولى چونکه آمد بر آنها رسول             نکردند هرگز پیامش قبول

فزودند تنها به عصیان خویش          ره ذل و خوارى گرفتند پیش

نمودند روى زمین سرکشى                تکبر فزودند و گردنکشى

بکردند تدبیرها و حیل کند             صاحبش را هلاک این عمل

توقع چه دارند الا که هم                  بمیرند مانند دیگر اُمم

چنین است سنت ز یزدان جود         که تغییر هرگز نخواهد نمود

به صراحت بیان شده است که علت پیمانشکنی با آن همه سوگند، جز خوی و خصلت استکباری و نیرنگورزی آنان نبوده.

2. اتهام دروغ به دیگران بستن: از دیگر نشانههای خصلت استکبارورزی آن است که خود را تنها راستگویان و درستکاران میدانند و دیگران را دروغگو قلمداد میکنند. از این رو اگر از زبان دیگری مطالب حق و درستی را بشنوند و با آنکه آن را حق و درست و راست مییابند ولی چون جز به خود باور نداشته و دیگران را کس نمیشمارند آنان را متهم به دروغگویی میکنند و به تکذیب ایشان میپردازند

قرآن گزارش میکند که این خصلت مستکبران موجب شد که نه تنها زمینه برای پذیرش حق در آنها فراهم نشود بلکه به دروغگویی اهل حق اقدام کنند و آنان را به عنوان دروغگویان از خود برانند. قرآن میفرماید: هنگامی که آیات ما بر ایشان خوانده شود، با خود برتربینی وخودپسندی روی برمیگردانند. وَ إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (لقمان7)

 چو خوانده شود بر وى آیات ما       چنان با تکبر نماید ابا

تو گوئى که نشنیده آن را بگوش      و یا اینکه گوئى کرست از دو گوش

خبرها ده او را به قعر جحیم               که آنجا ببیند عذابى الیم

3. کشتن مخالفان و دعوتگران به حق قرآن این روش آنان را به خاطر پیروی از هوا و هوس دانسته میفرماید: أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ (بقره 87)

همانا که تورات گشته عطا            به موسى بن عمران، ز یکتا خدا

رسولان دیگر ز رب نکو                   فرستاده گشتند از بعد او

به عیسى ابن مریم بسى بینات      بیامد ز یزدان این کائنات

به روح القدس یافت زو اقتدار      توانا بگردید در روزگار

چرا هر رسولى که خلف شما          بیاورد وحیى ز یکتا خدا

نمودید سرپیچى از امر وى             ره کفر و تکذیب کردید طى

گروهى از آن رهبران را کلام           دروغین بخواندید اندر مرام

گروهى دگر را بکشتید نیز            بکردید با راه برحق ستیز

  خوی استکباری انسان موجب میشود تا اهل حق و دعوت کنندگان آن را تنها به جهت آنکه برخلاف هوا و هوس آنها عمل میکنند، میکشند. این خصلتی است که در جهان امروز، مستکبران در پیش گرفتهاند و هر آن کس که مخالف هوا و هوس و خواستههای آنان رفتار نمایند به اشکال مختلف از صحنه اجتماع خارج میکنند.

تخریب شخصیت یا ترور فیزیکی شخص یا ترور شخصیت او از روشهایی است که مستکبران بدان تمسک میجویند تکذیب و اتهام دروغگویی و خلافگویی، روشی است که در راستای کنار نهادن اجتماعی و از میان بردن وجه اجتماعی دعوتگران حق و حقیقت انجام میشود. اگر این روش، ناکارآمد بود و نتیجه مطلوب نداشت اقدام به ترور شخص و از میان بردن فیزیکی او میکنند.

4- مخالفت با حق : از دیگر آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی خصلت استکباری آن است که با حق و حقیقت به مخالفت میپردازند. هر چیزی که برخاسته و یا نمادی از حق باشد، در نظر ایشان امری باطل است که باید به شدت با آن مبارزه کرد و اجازه فعالیت و رشد و بالندگی به آن نداد. اگر با توحید به عنوان یک امر معقول و حق ثابت عقلانی مبارزه میکنند و یا با نمادهای عبادتی و مناسک مرتبط به آن به مخالفت میپردازند در این راستاست. قرآن تاکید میکند که مستکبران به جهت همین خصلت استکباری از توحید و عبادت خدای یگانه سرباز میزنند؛ زیرا آن را مخالف هوا و هوس خود میبینند. وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (غافر60) و (صافات35 و 36 نساء172)

خداى شما گفت وقت دعا            به اخلاص خوانید حقا مرا

که تا آن دعا را کنم مستجاب          نیاز شما را بگویم جواب

هرآن کس کند سرکشى از دعا          عبادت نورزد به یکتا خدا

به خوارى و ذلت به دوزخ شود     به خفت به قعر سقر مى رود

5- درخواستهای نامعقول : از دیگر پیامدهای روحیه استکبارورزی، درخواستهای نامعقول از دیگران است. نگرش جامعه غربی در مسئله افکار و اندیشهها در جامعه معاصر بیانگر این خصلت استکباری آنان است. آنها بر این باورند که اندیشه و عقل غربی کاملترین اندیشه و تمدن و عقلی است که انسان به آن رسیده است.

نظریه پایان تاریخ فوکویاما : اندیشه لیبرال دموکراسی غربی بهترین و برترین اندیشهای است که انسان بدان رسیده و میبایست با این اندیشه پایان تاریخ اندیشهای انسان را در این زمینه اعلام کرد، برآیندی از همین تفکر و خصلت استکباری انسان و جامعه غربی است. قرآن در این باره با اشاره به مثالی میفرماید: آنان که امیدی به دیدار ما ندارند میگویند که چرا بر ما فرشتگان نازل نمیشوند و یا چرا ما خدایی را که پروردگار ماست نمیبینیم؛ این درخواست از آن روست که آنان خودشان را بزرگ و برتر میبینند و تکبر میورزند و برتری شگفتی در خود میجویند وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا کَبِیرًا (فرقان21)

بگویند آن منکران لقاء                      به ما یک فرشته نیاید، چرا؟

چرا ما خدا را به چشمان خویش     نبینیم هرگز فراروى پیش

تکبر نمودند و گردنکشى                 فزون تر نمودند آن سرکشى

6. لجاجت و حقناپذیری نتیجه طبیعی خودبرتر بینی این است که انسان از جاده حق و حقیقت دور شود و در برابر حق به لجاجت بپردازد. کسی که برای دیگری ارزش انسانی و یا اجتماعی قائل نیست و دیگری را در حد و اندازههای خود نمیداند، هرگز سخن دیگری را نمیپذیرد و با او از سر گفتگو وارد نمیشود. اصل لجاجت و یکدندگی امری طبیعی برای مستکبران است

مستکبر چه شخص و چه جامعه وقتی خود را قویتر و برتر و داناتر و تواناتر از دیگری دانست و یا بر این باور بود نمیتواند از دیگری چیزی به نام حق را بپذیرد؛ باور ندارد که دیگری بر عقل و روش معقولی باشد و یا بهتر از او بفهمد و درک کند. بنابراین یافتههای دیگری هر چه باشد امری غیرمعقول و نادرست و باطل است و میبایست با آن مبارزه و مخالفت ورزید.                               .                                                                                همین روحیه مستکبری و زمینههای آن موجب میشود تا با حقی که در نزد دیگری است به لجاجت بپردازد و آن را نپذیرد تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ   (جاثیه 6 تا 8) و ....

چنین است آیات یکتا خدا            که بر تو بخوانیم اى مصطفى

اگر بعد از این گفته هاى خدا         چنین روشن آیات آن کبریا

نیارند ایمان، دگر با چه راى          توان کردشان معتقد بر خداى ؟

بسى واى برآنکه ناراست گوست   برآنکس که بدباطن و زشت خوست

کسى کاو چو آیات یکتا خدا           بخوانند بر وى نیوشد ورا

ولى باز باشد مُصر بر غرور              نگردد ز کبر و منیت به دور

تو گوئى که بودست گوشش گران     که نشنیده چیزى از آیات آن

خبر ده چنین شخص را بر عذاب     که بس دردناکست بر او عقاب

7- احساس غرور و قدرت: چنین شخصی یا چنین کشوری در خود احساس غرور و قدرت میکند و کسی را در جهان بنده نیست. روحیه خود برتر بینی در آفرینش و عقل و هوش و خرد موجب میشود که خود را چنان پندارد که بر همه موجودات و یا همنوعان سرآمد است و دیگران به جهت فقدان عقل و خرد و کاهش آن، باید سر به آستان او بمالند. این احساس غرور و قدرت، وی را از پذیرش دیگری و همردیف بودن باز میدارد و جامعهپذیری و همگرایی را با بحران مواجه میسازد

کسی که از چنین روحیه و خویی برخوردار است هرگز با دیگری خود را در یک سطح نمیبیند و خواهان اطاعت دیگری از خود است فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ (فصلت15)

بگفتند با سرکشى قوم عاد           که برتر ز ما کس ندارد به یاد

ندانند آیا خداوند جود                  که داده بر آنها حیات و وجود

تواناترستى از آنان بسى                  که بر قدرت رب نبوده کسى

على رغم آیات بس آشکار           بکردند انکار پروردگار

8- استبداد و خودکامگی: برآیند طبیعی چنین بینش (جهانبینی) و نگرش (نظریه عملی) و گرایش (رویکرد عملی) رفتاری استکباری در جامعه است. افراد و یا جوامع استکباری که به چنین نگرش و رویکردی رسیدهاند در نهایت آن را به شکل استبداد و خودکامگی نشان میدهند. اجبار دیگران به پذیرش دیدگاهها و رفتار از نتایج طبیعی چنین تفکر و رویکردی است. مستکبر در این هنگام دیگری را نمیپذیرد و میکوشد تا دیگری را به هر شکلی تحت سلطه خود درآورد. این خوی اختصاص به حوزه عمل نداشته و حتی دیگر حوزههای انسانی را درمیگیرد مستکبران و یا جوامع استکباری خواهان تسلط بر افکار و اندیشه و عقاید دیگران هستند.

با هر فکر و عقیده مخالف، به شدت مبارزه میکنند و میکوشند تا دیگران در حوزه افکار و اندیشه نیز تحت سلطه و سیادت آنان قرار گیرند. قرآن از این خوی استکباری در اعراف آیه 88 : رؤسا و گردنکشان قوم او گفتند: ای شعیب ما تو و پیروانت را از شهر خویش بیرون می‌کنیم مگر آنکه به کیش ما برگردید. شعیب گفت: اگر چه با این نفرت که ما از آیین شما داریم (باز هم به آن بازگردیم. قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ .

ز قوم شعیب عده اى نابکار               نبردند فرمان ز پروردگار

بگفتند سازیم حقا برون                    تو و هرکه یار تو باشد کنون

مگر آنکه جوئید آیین ما                   همى بازگردید بر دین ما

پس آنگه شعیب نبى در جواب         چنین راند بر قوم کافر خطاب

محالست از ما که دین خدا             به هرزه نماییم آسان رها

استکبار و نشانه‌های مستکبران

خوی و منش استکباری، یکی از زشت‌ترین خصلت‌هایی است که آدمی را از هم‌گرایی و جامعه‌پذیری باز می‌دارد. به این معنا که این منش به عنوان عامل بازدارنده‌ای عمل می‌کند که بحران جامعه‌پذیری را پدید می‌آورد و نمی‌گذارد تا زمینه‌های هم‌گرایی در انسان تقویت شود و رشد کند. جامعه‌پذیری، مسئله و نیاز دولت‌ها و جوامع بشری است. اگر در فرآیند جامعه‌پذیری افراد، اختلال پدید آید، واگرایی، تضادها، درگیری‌ها و جنگ‌های فردی و اجتماعی، جامعه انسانی را از هم می‌پاشاند و دچار اختلال و بحران‌های نابودساز می‌سازد. از این‌رو شناخت نشانه‌های مستکبران و آثار و پیامدهای آن برای مقابله و مبارزه با این خوی و خصلت نابودگر از منابع معرفتی مفید و سازنده است.

عوامل ایجادی منش و پدیده استکباری

1. مال و ثروت : (یونس88) وَ قالَ مُوسى‌ رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوالًا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‌ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ

چنین گفت موسى به یکتا خدا         بگفتا و بگشود دست دعا

به فرعون و فرعونیان در بلاد            بدادى زر و مال و ملک زیاد

که گمراه سازند از راست راه              همه بندگان تو را اى اله

خدایا تو نابود کن تاج و تخت       از ایشان ستان جان و اموال، سخت

تو تا وقت مرگ و زمان هلاک            که تعذیب گردند بس دردناک

به دلهایشان مهر مى زن تمام          که مؤمن نگشتند این قوم خام

 2. قدرت نظامی و موقعیت سیاسی (زخرف51) وَ نادى‌ فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلا تُبْصِرُونَ

چو فرعون در بین قومش ندا               برآورد و بر مردمان زد صدا

چنین گفت بر ضد موسى سخن         که این مصر آیا نباشد ز من

مگر زیر قصرى که هستم در آن      کنون نیست جوئى ز آب روان ؟

نبینید آیا شکوه و جلال           که دارم من اکنون بدین وصف و حال

3. فقر فرهنگی و عدم استقلال فکری (زخرف 54، غافر 47) فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ

بدین گونه گفتار بس بى دلیل            همى داشت قومش زبون و ذلیل

مطیعش بگشتند آن قوم خوار      که بودند بس فاسق و نابکار

 4. توهم برتری در آفرینش (ص 75 اعراف7) قالَ یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ

پس آنگاه یزدان به شیطان بگفت    چه نیکو نگر دُرِّ گفتار سفت

چه چیزى تو را مانع کار بود            که هرگز نکردى بر انسان سجود

به دست تواناى خود جان و جسم         بدادم بشر را به نیکوى قسم

تکبر نمودى تو اى خودپسند           مگر رتبه ات بود چندان بلند

5. کفر (بقره34) وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبى‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ

پس آنگه خداوند دستور داد         به جمع ملائک چنین حکم راند

همه سجده سازید بر آدمى          تامل نورزید حتى دمى

ملائک نهادند سر بر سجود         جز ابلیس آن خیره چشم عنود

تکبر بورزید شیطان پست           بگردید با کافران هم نشست

6. هوای نفس و خودپرستی (بقره87) وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‌ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ‌

همانا که تورات گشته عطا           به موسى بن عمران، ز یکتا خدا

رسولان دیگر ز رب نکو                  فرستاده گشتند از بعد او

به عیسى ابن مریم بسى بینات        بیامد ز یزدان این کائنات

به روح القدس یافت زو اقتدار          توانا بگردید در روزگار

چرا هر رسولى که خلف شما              بیاورد وحیى ز یکتا خدا

نمودید سرپیچى از امر وى               ره کفر و تکذیب کردید طى

گروهى از آن رهبران را کلام            دروغین بخواندید اندر مرام

گروهى دگر را بکشتید نیز             بکردید با راه برحق ستیز

7. گناه و جرم‌پیشگی (جاثیه 31 و یونس 75) وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‌ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ

ولى آن کسانى که کافر شدند           که بر دین الله کافر بُدند

چو نالند از شدت آن عذاب           خروشند از ازدیاد عقاب

بگوئیم آیا مگر بر شما                     تلاوت نکردند آیات ما

ولى راه نخوت گرفتید پیش          که بدکار بودید و ظالم به خویش

8. غفلت از قدرت خداوند (قصص78 ,فصلت 15) قٰالَ إِنَّمٰا أُوتِیتُهُ عَلىٰ عِلْمٍ عِنْدِی أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللّٰهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لاٰ یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ

بگفتا که این مال و ثروت که هست   به تدبیر خود دارم اکنون به دست

ندانست آیا کز او پیشتر                    قبائل بُدندى به فر بیشتر

به جمعیت و قدر از او فزون          بمردند و خاکند یکسر کنون

سؤالى نپرسند ز آنها دگر              که یکسر بیفتند اندر سقر

در برخی از نوشته‌ها و فیلم‌های مستند و حتی تخیلی که در برخی از جوامع استکباری پدید می‌آید می‌توان عاملی چون قدرت نظامی، برتری در آفرینش مانند رنگ پوست و حجم جمجمه و یا کفر و گناه را ردگیری کرد

راهکارهای مبارزه با نظام سلطه استکباری

در آیات قرآنی یکی از برنامه‌های مهم مؤمنان، مبارزه با نظام سلطه استکباری است و خداوند وعده داده است که در نهایت این نظام ضد سلطه و عدالت محور است که بر جهان حاکمیت می‌یابد و جامعه جهانی را مدیریت می‌کند و به عنوان وارثان صالح زمین حکومت جهانی را ایجاد می‌کند وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (قصص5)

اراده نمودیم، منت نهیم                به مستضعفین پیشوائى دهیم

بگردند روى زمین جانشین           بگردند خود وارث آن زمین

و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل کرده شده در آن سرزمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان (خلق) قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم.                                                       .              ولی دست‌یابی به این مهم زمانی شدنی است که بندگانی مؤمن که جز خداوند برای هیچ کس و هیچ چیزی بنده نیستند، به میان آیند. اینان به سبب خودسازی به مقام بندگی الهی رسیده‌اند و متصف به عبادنا شده‌اند. در مقام عمل چنان به هدف خویش باور دارند که از هیچ سختی و تلاشی کوتاه نمی‌آیند و بسیار استوار و ثابت قدم در حوزه‌های گوناگون علمی و فرهنگی و نظامی گام برمی‌دارند و برای دست‌یابی به هدف خویش به یکایک خانه‌ها و آبادی‌ها وارد می‌شوند و کار فرهنگی و نظامی می‌کنند و نیروهای نظام سلطه را کنار می‌زنند و از آنجا بیرون می‌رانند. فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ وَ کَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا (اسراء5)

چو آن قتل اول بگردد تمام                شود وقت خونخواهى و انتقام

یکى بندۀ جنگجو و استوار                  علیه شما برکند کردگار

شما را بجویند در خانه ها                  بیابند در بیت و کاشانه ها

که این وعده حتمى است از کردگار     ببینند آن را سرانجام کار

البته از آنجایی که نظام سلطه همواره در قالب دین توراتی و در شکل یهودی خود را نشان می‌دهد مؤمنان باید به این مهم توجه یابند و در هر اجتماع عبادی به آنان یادآور شوند که یهودی‌نمایی و یهودی‌سازی جهان در برنامه‌ نظام سلطه است تا این‌گونه به نام یهودیت بر جهان سلطه یابند و از نام دین برای باطل خویش سود برند.

گروه دومی که نظام سلطه در میان مؤمنان می‌فرستد و آنان را به کار می‌گیرد منافقین هستند. از این رو در نماز جمعه که همایش هفتگی عبادی سیاسی است مستحب موکد است تا سوره‌های جمعه و منافقون خوانده شود تا مؤمنان با دو دشمن اصلی خود یعنی یهودنمایان و منافقان آشنا شوند. نظام ضدسلطه استکباری برای مبارزه با نظام سلطه استکباری افزون بر مبارزه فرهنگی، باید مبارزه نظامی را در دستور کار خویش قرار دهد؛ زیرا نظام سلطه اجازه نمی‌دهد تا نظام فرهنگی عدالت محور بر جامعه مسلط شود و به عنوان گفتمان غالب و چیره رفتار هنجاری مردم را تبیین نماید.                                                              . از این‌رو خداوند در آیه75 نساء از مؤمنان خواسته است تا شهادت‌طلبی را به عنوان یک راهکار مبارزه مورد توجه قرار دهند و مقاتله و کشتن و کشته شدن را در این راه بپذیرند تا این‌گونه مستضعفان از زیر سلطه نظام استکباری بیرون آیند وَ ما لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ چرا در راه خدا جهاد نمی‌کنید و در راه (آزادی) جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک که (در مکه اسیر ظلم کفارند).

کنون پس چرا در ره ذوالجلال            نسازید هرگز جهاد و قتال

اگرچه که هستند جمعى اسیر           ز مرد و زن و کودکان صغیر

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/stekbar2

 

http://m5736z.blog.ir/post/stekbar3

 

http://m5736z.blog.ir/post/Stekbar.Q

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">