تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.


Image result for ‫شیعه‬‎

 مبانی قرآنی و سیره معصومین و عزاداری سالار شهیدان

محمد (ص)الگوئی تمام عیار برای حال و آینده . رحمت رحمانی پیامبر

اهل بیت و آیات . انس ائمه با قرآن . قرآن و عترت

اسوه های قرآنی . لزوم الگو برداری از سنت اهل بیت

فاطمه (س)، الگویی برای خدایی شدن . آموزه ها و سبک زندگی

امامت؛ شالوده اندیشه سیاسی تشیع / شیعه در قرآن. مسئولیت شیعه

                     کپی و تبدیل به جزوه و کتاب با اطلاع مجاز است

تشیع و تاریخچه آن

اسلام، ایمان داشتن به الوهیت، وحدانیت و ربوبیت ذات مقدس خداوند و سپس بر مبنای این اعتقاد، ایمان داشتن به تمامی رسولان تا خاتمشان (پیامبر اسلام، حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ایمان داشتن به احکام اسلام (که بر آمده از سنت پیامبر است) و ایمان و تصدیق قرآن (کتاب آسمانی مسلمانان) و همچنین عقیده داشتن به معاد، حساب، ثواب و عقاب روز قیامت می‌باشد

تشیع، آنست که بعد از پیامبر (ص) مصدر دریافت عقاید و معارف و احکام اسلام، اهل بیت آن حضرت هستند. شیعه کسی است که در تمام امور چه با زبان و چه با عمل، مطیع و فرمانبردار معصومین (نبی اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) باشد و به فرمان عقل و فطرت الهی خویش، پا جای پای آنها بگذارد

چون به قاموس شیعه بنگریم، در می‌یابیم که در دیدگاه آنها شیعه واقعی کسی است که در همه کارها از رسول اکرم(ص) و به دنبال ایشان از امیر المؤمنین، علی(ع) و سایر ائمه، پیروی نماید که به حق، یک نور واحد و پیروان صدیق پیامبرند و همانند نفس شریف ایشان از هرگونه خطا و اشتباه مصونند.

واژه «تشیع» از نظر لغت به معنای پیرو و انصار است و ریشه آن از مشایعت به معنی اطاعت و پیروی کردن است و چون اولین امام و مقتدای شیعیان پس از نبی گرامی اسلام، علی(ع) می‌باشد، لذا این گروه را به آن بزرگوار منتسب می‌نمایند و در تمامی جهان با نام شیعه علی(ع) به معنای پیرو وی، شیعیان را می‌شناسند. اما به راستی ریشه این اعتقاد و این طرز تفکر در کجاست و در کدامین صفحه تاریخ، اولین اثر آن به چشم می‌خورد؟

از لحاظ شریعت از همان اوان ظهور و بعثت نبی مکرم اسلام (ص)، حضرت در مواقف مختلف، از یوم الانذار و دعوت خویشاوندان نزدیک خود به اسلام گرفته تا غدیر و اعلان ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در محل غدیر خم، بارها و بارها مردم را به رجوع به اهل بیت دعوت نمود و ولایت و جانشینی آنها را پس از خود و از جانب خداوند ابلاغ فرمود

حتی بنا بر سخنان اهل تسنن اولین شخصی که واژه شیعه را به کاربرد، شخص رسول الله(ص) بود که در موارد متعدد این کلمه را در مورد پیروان امیر المؤمنین استفاده نمود که ذکر چند مورد از آنها مفید فایده است:

1- جابر ابن عبدالله انصاری یار و صحابی گوید: در خدمت نبی اکرم(ص) بودیم که علی (ع) وارد شد. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: قسم به کسی که جانم در دست اوست، این فرد و شیعیانش (پیروانش)، در روز قیامت رستگارانند سپس آیه 7 سوره بینه نازل شد.

2- ام سلمه همسر پیامبر نقل می‌کند که نبی اکرم (ص) فرمود: ای علی، تو و اصحابت در بهشتید، تو و شیعیانت در بهشتید.

حال، انصاف را در مورد افرادی که شیعه و اختصاص آن به پیروان علی(ع) را، در زمان عثمان (خلیفه سوم اهل تسنن) می‌دانند و یا آنرا، ساخته دست ایرانیان می‌پندارند، قاضی قرار می‌دهیم. از آنچه که ذکر شد و روایتی منتسب به رسول اکرم (ص) که فرمود امت من به 73 فرقه تقسیم می‌شوند و تنها 1 فرقه بر حقند (این روایت مورد اتفاق فرق اسلامی است)،

نتیجه می‌شود که پیامبر اسلام (ص) در زمان حیات خویش، واقف به اختلاف امت بعد از خویش بوده است و هماره سعی بر آن داشته تا مشخصات صراط مستقیم و راه صحیح و ویژگیهای آن را تبیین نماید تا حق‌جویان و واقع‌نگران، حتی اگر قرنها بعد، دیده خود را به روی سیره و سنّت او گشودند، بتوانند متمسک به ریسمانی محکم گردند و بر صراط مستقیم حق قدم گذارند.

عده‌ای دیگر از کینه‌توزان و یا غافلان، تشیع را زاییده اوهام عبدالله بن سبای یهودی می‌دانند که نه تنها بنابر دلایل ذکر گردیده، انتساب بنیانگذاری تشیع به رسول اکرم (ص) و به امر الهی (چرا که طبق نص صریح قرآن، آن حضرت از جانب خود، چیزی نمی‌گوید)، روشن گردید

بلکه در جواب این عده می‌توان گفت چرا در این مکتب، از او نه تنها به خوبی یاد نمی‌شود بلکه در برخی کتب روایی شیعی، او ملعون و مغضوب حق ذکر گردیده و حتی برخی از علمای شیعی جعلی بودن و عدم وجود خارجی او را با براهین قطعی اثبات نموده‌اند؟ ما شیعیان همواره و در تمامی مراحل از درگاه خداوند مسألت داریم که حق را فرارویمان قرار دهد و ما را از دام تعصبات کورکورانه محفوظ بدارد و چراغ عقل را روشنی ‌بخشمان نماید

 شیعه گری در احقاق حق و ابطال باطل

وظیفه اساسی شیعه بودن، اسوه قراردادن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به طور کامل و مطلق است. بنابراین، شیعه گری به این است که ما هم عاشورایی شویم. وظیفه عاشورا پژوهی به معنای عاشورایی شدن و متحقق به عاشورایی بودن، دستور و فرمان الهی است. هر شیعه ای میبایست، چنان در عاشورا پژوهش و تحقیق کند که خود همه، حقیقت عاشورایی شود تا بتواند متحمل علوم اهل بیت (ع) گردد و به عنوان سلمان منا اهل بیت(ع) سرافراز شود. در غیر این صورت ادعای شیعه گری همانند ادعای کوفیان، دروغ و کذب محض خواهد بود

همانهایی که خود حقیقت را در بیابان سوزان طف و نینوا و کربلاء سر میزنند و در کوچه های کوفه بر شهیدان چون ابر بهاران میگریند . شیعه در فرهنگ قرآن، پیروی و اتباع تمام است

خداوند در قرآن حضرت ابراهیم (ع) را از شیعیان حضرت نوح(ع) معرفی کرده و می فرماید: و انّ من شیعته لابراهیم ؛ و بی گمان، ابراهیم از پیروان اوست (صافات83) حضرت ابراهیم(ع) حضرت نوح(ع) را الگو واسوه خود قرار داده و از مکتب توحیدی او پیروی می کرد .
البته از نظر واژه شناسی، شیعه به مفهوم گروه، دسته، حزب و جماعت است، امّا در فرهنگ قرآن و ادبیات خاندان وحی و رسالت(ع) این واژه به مفهوم انبوه مردم حق جو و حق طلبی است که به فرمان خدا، پیامبر(ص)، امیر مؤمنان(ع) و یازده فرزند برگزیده و پاک او را، پیشوایان آسمانی و جانشینان راستین پیامبر می دانند و در زندگی خویش برآنند که آنان را در اندیشه، عقیده، اخلاق و عملکرد الگو و اسوه خویش قرار دهند و به راستی رهرو راه خداپسندانه و عادلانه و انسانی آنان باشند .
ریشه تاریخی و خاستگاه این واژه و این مردم در درجه نخست خود قرآن و دریافت دارنده آن است و نخستین کسی که پیروان امیر مؤمنان را با این نام و عنوان مخاطب ساخت و به آنان مژده رستگاری و نجات داد، خود پیامبر خداست؛ برای نمونه: از پیامبر گرامی آورده اند که می فرمود:
انّ علیّاً و شیعته هم الفائزون؛ به یقین علی(ع) و پیروان او همان کسانی هستند که کامیاب و رستگارند

و نیز آورده اند: که امیرمؤمنان(ع) از بداندیشی و حسد ورزی برخی به پیامبر خدا شکایت برد و آن حضرت فرمود: یا علی! انّ اوّل أربعه یدخلون الجنه أنا و انت والحسن والحسین و ذریتنا خلف ظهورنا، و احیاؤنا خلف ذریتنا، و اشیاعنا عن ایماننا و شمائلنا؛ علی جان! نخستین گروه چهار نفری که به بهشت پر طراوت و زیبای خدا وارد خواهند شد، من هستم و تو و به همراه ما حسن است و حسین؛ آن گاه نسل و تبار ما از پی ما خواهند آمد و از پی آنان دوستداران ما و شیعیان و پیروان ما در سمت چپ و راست ما وارد بهشت خواهند شد .
یکی از شاگردان حضرت صادق(ع) آورده است که روزی آن بزرگوار فرمود: هان ای مردم! شما را به خاطر این نام بلند و عنوان پرشکوه مژده رستگاری می دهم و به شما تهنیت می گویم. پرسیدم فدایت گردم به خاطر کدامین نام؟ فرمود: نام و عنوان شیعه. گفتم: سرورم برخی ما را به خاطر این نام و عنوان به باد نکوهش می گیرند. فرمود: آیا آیه شریفه را نشنیده ای که خدا در وصف ابراهیم می فرماید:
و انّ من شیعته لابراهیم... به یقین ابراهیم از رهروان راه توحیدی نوح است؟! و یا به یکی از دوستان موسی این عنوان را می دهد و می فرماید: واستغاثه الّذی من شیعته علی الّذی من عدوّه؛ پس آن که از پیروان موسی بود، بر ضد کسی که از دشمنانش بود از موسی یاری خواست،(قصص15) با این وصف آیا چنین نام و عنوانی جای سرزنش دارد؟

شیعیان جهان در حاضر

از نظر تاریخی، اگرچه از کشورهای عربی و به طور مشخص از سرزمین عراق نشأت گرفت، اما به سرعت در ایران، پاکستان، افغانستان، بخش هایی از هند و دیگر کشورهای اسلامی گسترش یافت. مذهب تشیع از طریق عراق به ایران منتقل شد و ایرانیان از همان ابتدا از آن حمایت کردند

گرایش به تشیع در میان ایرانیان در قرن های متمادی استمرار داشت، به طوری که در دوره ایلخانان شمار زیادی از مردم ایران بخصوص در بخش های مرکزی بر مذهب تشیع بودند

دولت صفوی، پس از دولت های علویان در شمال ایران، مقطعی از دوره ایلخانی و نیز دولت سربداران و مرعشیان، نخستین دولت قدرتمند شیعه در ایران بود که مانع از تجاوز دولت عثمانی به مرزهای ایران شد. تا این مقطع، شیعه کارکرد تاریخی خوبی داشت، اما از دوره قاجار مناسبات سیاسی ــ اجتماعی و اقتصادی جهان دگرگون شد

با این حال ایران به عنوان پایگاه اصلی تشیع در منطقه خاورمیانه، عامل مؤثری در جهت استقلال ایران به شمار می آمد. در تمام این دوره، تشیع نقش مهمی در استقلال ایران در برابر تجاوزات عثمانی و سپس غرب به عهده داشت. به گونه ای که تشیع در تمام این دوره، به صورت عامل ژئوپلیتیک مهم به شمار می آمد

اما اوج گرفتن حرکت غرب گرایانه در ایران بعد از مشروطه و دوره رضاشاه، از اهمیت آن کاست. همچنین ایران، آذربایجان، بحرین و عراق به ترتیب، با 90، 80، 70 و 65 درصد دارای اکثریت قاطع شیعه هستند

                                                              شیعه در قرآن کریم

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ۲ آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند, همانا آنان بهترین مردم هستند.
جـلال‌الـدیـن سـیوطى(دانشمند بزرگ اهل سنت) در تفسیر معروفش به نام (الدر المنثور فی التفسیر بالماثور), در تفسیر این آیه, چنین مى نویسد ابو هریره گوید: آیا از مقام و منزلت فرشتگان نزد خداوند تعجب مى کنید؟ به آن کسى که جانم در دسـت او اسـت سـوگـنـد, بـه تـحقیق مقام بنده مؤمن نزد خداوند در روز قیامت، بالاتر از مقام فرشته است اگر مى خواهید بخوانید
عـائشـه گـویـد: بـه رسـول خدا(ص) عرض کردم: گرامى‌ترین بندگان نزد خداوند چه کسانى هستند؟ فرمود اى عائشه! آیا نمى خوانى این آیه را
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا .....خَیْرُ الْبَرِیَّةِ
جابر بن عبداللّه گوید: نزد رسول خدا(ص) بودیم، على وارد شد سپس رسول خدا(ص) فرمود بـه همان کسى که جانم در دست او است سوگند, این و شیعه اش، به تحقیق، رستگاران اند در روز قیامت و این آیه نازل شد
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ......خَیْرُ الْبَرِیَّةِ
پـس از آن هـر گـاه اصـحـاب پـیـامبر(ص) على را مى دیدند که مى آید, مى گفتند:
خیر البریه آمد۳
ابو سعید گوید: على، خیر البریه و بهترین مردم است.
۴
ابن عباس گوید: وقتى این آیه نازل شد, رسول خدا(ص) به على فرمود: هان! تو و شیعیانت در روز قیامت از خداوند راضى و خداوند از شما خشنود است
۵

على گوید: رسول خدا به من فرمود آیا نشنیدى سخن خداى را که مى فرماید إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ..... هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ, تو و شیعیانت هستید, قرار ما کنار حوض کـوثـر, آنـجـا کـه هـمـه امـت هـا براى حساب و کتاب مى آیند, تو و شیعیانت زیبا چهره و گرامى وارد مى شوید۶

علماى اهل سنت که این تفسیر را ذکر کرده اند بسیارند, براى نمونه، علاوه بر جلال الدین سیوطى، طبرى در تفسیرش، حاکم حسکانى در شواهد التنزیلش، شوکانى در فتح القدیرش، آلوسى در روح المعانیش و مناوى در کنوز الحقائقش را یادآور مى شویم

و هـمـچنین خوارزمى در مناقب، ابن صباغ مالکى در فصول المهمه، ابن عساکر در تاریخ دمشق، شـبـلـنـجـی در نـور الابـصـار, ابن الجوزى در تذکرة الخواص، قندوزى حنفى در ینابیع الموده، هـیـثمى در مجمع الزواید, متقى هندى در کنز العمال و ابن حجر در الصواعق المحرقة نیز همین تفسیر را ذکر کرده اند

با این دلیل محکم و متین، جایى نمى ماند که پژوهشگران قانع شوند به سخنان برخى تاریخ نگاران که معتقدند پیدایش شیعیان پس از شهادت امام حسین(ع) بوده است .

شیعه در سنت پیامبر

رسـول خـدا(ص) مـکـرر دربـاره (شـیعه) سخن گفته و هر بار ثابت کرده که پیروان على رسـتـگـاران اند زیرا پیروى از حق کرده و یاریش نمودند و از باطل دورى جسته و خوارش ساختند و همچنین ثابت کرده که شیعیان على، شیعیان پیامبرند. حدیثى که ابن حجر در (الصواعق المحرقه) و دیگر علماى اهل سنت در کتابهایشان نقل کرده اند

رسول خدا(ص) به على فرمود (آیـا خـشـنـود نـیستى که تو و حسن و حسین همراه من در بهشت هستید و ذریه ما پشت سرمان و زنهایمان پشت سر ذریه ها و شیعیانمان به طرف راست و چپ ما قرار دارند)۷

و چندین بار رسول خدا از على و شیعیانش یاد برد و فرمود: بخدایى که جانم در دست او است سوگند, این و شیعیانش روز قیامت رستگاران اند.۸
و این طبیعى است که رسول خدا(ص) پیروان حق را یادآور شود و نشانه اى براى آنان معرفى کند که در تمام دوران ها شناخته شوند تا مسلمانان بتوانند از حقیقت پنهانى، پرده بردارند و از نزدیکترین راه ها به آن راه یابند. بـه خـاطـر همین تذکرهاى مکرر رسول خدا(ص) بود که گروهى از بزرگان اصحاب، مشهور به تشیع و پیروى از على بن ابى طالب، پس از وفات رسول خدا شدند, از جمله:

سلمان فارسى، ابوذر غفارى, عماربن یاسر, حذیفه بن یمان و مقداد بن اسود, تا آنجا که واژه شیعه, لقب اینان شد, چنانکه دکـتـر مـصـطفى شیبى در کتابش (الصلة بین التصوف والتشیع) و همچنین ابو حاتم در کتاب (الزینه) یادآور شده‌اند. ابو حاتم مى گوید (کـمترین اسمى که براى یک مذهب در اسلام پیدا شد, شیعه است و این لقب گروهى از اصحاب بود مانند ابوذر غفارى, عماربن یاسر, سلمان فارسى و مقداد بن اسود)

۱- (اهل سنت واقعى) توسط بنیاد معارف اسلامى قم   ۲- بینه۷٫    ۳- مناقب خوارزمى۶۲٫   ۴- الدر المنثور ج۸ ص۵۸۹، تذکرة الخواص۱۸٫    ۵- الدر المنثور ج۸ ص۵۸۹، تذکرة الخواص۱۸٫    ۶- الدر المنثور ج۸ ص ۵۸۹، تذکرة الخواص۱۸٫    ۷- الصواعق المحرقه ابن حجر ـ ص۱۶۱٫    ۸- مناقب خوارزمى حنفى ص۶۲٫

                                نظام اعتقادی از منظر تشیع

نظام اعتقادی شیعه عبارت است از اصول و فروع دین اسلام بر اساس مذهب تشیع. این نظام اعتقادی، یکی از ارکان مهم فرهنگ سیاسی شیعه است که عناصر آن شدیداً به هم پیوسته و دارای انسجام درونی شدید هستند. از جمله عناصر مهم این نظام اعتقادی، که در رفتار سیاسی شیعیان تأثیر مستقیم داشته اند، عبارتند از:

امامت: شیعیان معتقدند که به همان دلیل که ارسال پیامبران ضرورت دارد، وجود امامان معصوم(ع) نیز با توجه به خاتمیت پیامبر اسلام(ص) ضروری و لازم است. در بحث امامت، شیعه اعتقاد دارد که آخرین امام معصوم یعنی امام زمان (عج) زنده بوده و در غیبت به سر می برد و روزی از پس پرده غیبت ظهور خواهد کرد و شیعیان موظفند زمینه ظهور آن امام(ع) را فراهم نمایند. در دوران غیبت، فقها به عنوان نوّاب عام امام زمان (عج) مرجع امور مذهبی و دینی مردم هستند که از طریق اجتهاد، احکام شرعی و امور مربوط را بر اساس مذهب تشیع استخراج نموده، و مردم از آنان تقلید مینمایند

معاد: یکی از اصول اعتقادی شیعیان که تأثیر بسزایی در فرایند شکل گیری رفتارهای سیاسی شیعیان داشته. اعتقاد به وجود جهانی دیگر، ماورای این دنیای مادی است; جهانی که انسان پس از مرگ به آن منتقل میشود. بر اساس اعتقادات شیعه، در جهان پس از مر گ، زندگی انسان ابدی و دائمی خواهد بود و فنا در آن عالم راه ندارد. یکی از ویژگی‌های مهم آن نیز بحث حساب و کتاب از اعمال انسان و لزوم پاسخگویی در برابر خداوند، و ثواب و عقاب بر اساس نتیجه اعمال این جهانی می باشد

امر به معروف و نهی از منکر: یکی از فروع دین اسلام و از واجبات و ضروریات دین، امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر، جایگاه مهمی در فرهنگ سیاسی شیعه دارد. با بررسی آیات و روایات وارده، می توان به اهمیت و ضرورت این عنصر در فرهنگ سیاسی شیعه پی برد. چنان که امام حسین(ع) هدف از قیام خود بر علیه حکومت وقت را امر به معروف و نهی از منکر می داند. این عنصر یکی از اساسی ترین عناصر فرهنگ سیاسی اسلام است که در چارچوب آن، مشارکت سیاسی در امر حکومت و نظارت همگانی بر هیئت حاکمه تحقق می یابد و سلامت جامعه در ابعاد مختلف تأمین می گردد و عمل به آن، ضامن بقا و استمرار حکومت و نظام اسلامی صالح و عادل خواهد بود.

تولّی و تبرّی: از نظر شیعه، تولی و تبری به معنای دوستی با دوستان خدا و ارتباط و پیوند با اهل حق، و دشمنی با دشمنان خدا و گسستگی از اهل باطل، از فروع دین اسلام است. این دو عنصر عاطفی همواره در طول تاریخ، شیعه را در موضع گیری اعتقادی و سیاسی یاری داده است. اولیا و پیشوایان مذهبی شیعه در طول تاریخ تلاش خود را صرف تعمیق این عواطف سازنده نموده اند

از آنجا که شیعه بر اساس این تعلیمات روشن و جامع، ولایت پیامبر(ص) و ائمه(ع) را پذیرفت، همه ولایت‌ها و اطاعت‌ها را نفی کرد. این نفی و اثبات جریانی است درونی و بیرونی؛ درونی به معنای کوشش برای کسب آمادگی‌های روحی و معنوی به عنوان پشتوانه ای برای جریان بیرونی است که در واقع جهاد عملی و پیگیر در عینیت بخشیدن به ولایت ائمّه معصومان(ع) به شمار می رود.

جهاد: یکی دیگر از فروع دین اسلام، که از عناصر مهم فرهنگ سیاسی شیعه محسوب می شود، جهاد است. جهاد، یک مبنای قوی اعتقادی برای تهییج روح انقلابیگری در شیعیان بوده است. در اسلام، جهاد یکی از واجبات است و برای آن ثواب و اجر فراوانی در نظر گرفته شده است، به گونه ای که یکی از درهای بهشت مخصوص مجاهدان است. بر اساس اعتقادات اسلامی، کسی که از جهاد فرار کرده یا از آن خودداری کند، بدترین مجازات‌ها به او وعده داده شده است

شیعیان بر اساس همین تأکیدات قرآن و روایات، در میدان‌های مبارزه با ظلم و ستم بر یکدیگر سبقت می گرفتند. از این رو، تاریخ پر فراز و نشیب شیعه، با جهاد و مبارزه در راه حق و عدالت عجین شده و مملو از نمونه‌های عالی جانبازی و فداکاری در راه از میان بردن ظلم و بی عدالتی است. همین زمینه اعتقادی و ایمانی و سابقه و سرنوشت تاریخی، بستر مناسبی را برای تقویت روح مبارزه و انقلابیگری در میان شیعه فراهم ساخته است.

شیعه در دنیای امروز

بشر امروز خدا را از یاد برده و یا به خدایی معتقد است که از او هیچ کاری ساخته نیست. اما اگر کمی دقیق‌تر به مردمان این دنیا نگاه کنیم، به مردمانی که در جستجوی پناهی برای خویش‌اند، گروهی را می‌یابیم که پناه خویش را یافته‌اند و در سایه آن به آرامشی بی‌منتها رسیده‌اند. آری، شیعیان به خدا و اولیایش دلگرمند. به لطف، زیبایی و قدرت خدا و اولیای او. خدا را سرچشمه تمامی قدرتهای مادی و معنوی می‌دانند و اولیای خدا را نیز برگزیدگان خدا و کسانی که خداوند حکیم آنها را واسطه نزول رحمت خود به سوی خلق، قرار داده است.

شیعه در حال حاضر، معتقد به وجود شخصی است که او را رهبر و مقتدا و پیشوای خود می‌داند. معتقد است او برگزیده خداوند در زمان حال می‌باشد که قدرتی الهی دارد و در عین حال او همدم و یاور دوستان خویش است و در مشکلات و تنگناهای زندگی، به فریاد آنان می‌رسد. از او به اذن الهی، هر کاری ساخته است. آری، او امام زمان شیعیان حضرت مهدی (عج) است و به راستی کسی که پشت گرمی‌اش به چنین امام رئوف و مهربانی می‌باشد، نا امیدی، افسردگی و اضطراب را از یاد برده است.

شیعیان چنین مقامی را در درجه اول برای پیامبر اسلام (ص) و سپس برای سیزده تن دیگر از اهل بیت ایشان قائلند که در بین آنان تنها حضرت مهدی (عج) در قید حیات بسر می‌برند و دوازده تن دیگر و پیامبر به ظاهر از این جهان رخت بر بسته‌اند و به شهادت رسیده‌اند. اما حضور معنویشان در این جهان پایدار است و شاهد و ناظر اعمال می‌باشند و همگان، همواره از عنایات آنان بهره‌مند‌ند. براستی کسی که این بزرگان را بشناسد و از آنان یاری بجوید.

در سـالهاى اخیر بویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران, گفتگوهاى زیادى درباره شیعیان مـطـرح مـى شـود هم اکنون تبلیغات غربى و وسایل ارتباط جهانى، مشخصا شیعیان ایران را هدف قـرار داده اند و آنان را گاهى دیوانگان خدا و گاهى تروریست معرفى مى کنند, و همین صفت نیز به شـیـعـیـان لبنان سرایت کرد, زیرا منافع آمریکا و غرب را در بیروت مورد هجوم قرار داده و معدوم سـاخـتـنـد و بدینسان آنان را افراطى و متشدد توصیف نمودند سپس این اوصاف را بر تمام شیعیان جـهـان، عـمـومـیت دادند, بلکه حتى به گروه ها و نهضت هاى اسلامى در تمام نقاط دنیا, همین صفت ها را بخشیدند هر چند بیشتر آنان سنى هستند و هیچ ارتباطى با شیعیان ندارند. لازم است گوشه اى از سخنان خدا و رسولش را درباره شیعیان یادآور شویم، سپس گوش فرا دهیم به سخنان علما و اندیشمندان مخالف و موافق .

خاطره قرآنی حجت الاسلام محسن قرائتی

در پاکستان رفتیم، گفتند آقای قرائتی حواست را جمع کن، در این جلسه همه استاد دانشگاه اند، همه صاحبان مجله و روزنامه، وهابی درجه یک

گفتم باشد. ما در ایران هم که صحبت میکنیم سنی خیلی است وحشتی از سنی نداریم. گفت نه، آخر این جا... گفتم خیلی خوب. دیدم خیلی میترسد، گفتم آقا نترس. ما یک سخن رانی کردیم و جمله جمله گفتیم، این ها هم خیلی خوش شان آمد، چند بار هم برای ما کف زدند

آخر سخنرانی مان یکی از اینها خیلی هیجانی شد، بلند شد نعره کشید، گفت: احسنت. بعد گفت حیف که تو شیعه هستی. من گفتم: نه شیعه، نه سنی، قرآن. گفت: باشد

گفتم ساعت بگذار، یک دقیقه از قرآن ثابت میکنم چرا شیعه هستم. به آیاتی که همه تان حفظید. گفتند ثابت کن. گفتم باسمه تعالی. تا پیغمبر بود شیعه و سنی نبود، رهبر همه، شخص پیغمبر بود. بعد از پیغمبر مسلمان ها دو گروه شدند. ما فقهمان را از اهل بیت گرفتیم، شما از چهار تا عالم دیگر. ابوحنفیه و احمد و مالک و شافعی. هنوز یک دقیقه نشده است

من که فقهم را از اهل بیت گرفته ام، سه تا آیه قرآن دارم

1- قرآن راجع به اهل بیت می گوید انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً (احزاب33) احدی نگفته است یطهرکم مال آنهاست. نه شیعه گفته است نه سنی

2- اهل بیتی که من دینم را از او گرفته ام قرن اول بوده اند، چهار تا عالم شما قرن دوم متولد شدند. ما یک قرن جلوتریم، قرآن می گوید و السابقون السابقون اولئک المقربون ...(واقعه10)
3- تمام اهل بیت شهید شدند، یکی از این آیت الله های شما شهید نشد. قرآن می گوید فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما (نساء95)

پس من دینم را از کسی گرفته ام که سه تا آیه دارد یطهرکم تطهیراً، والسابقون السابقون، قتلوا فی سبیل الله (آل عمران169) تو دینت را از او گرفته ای یک آیه بخوان. اگر یک آیه خواندی الآن من سنی می شوم، در تلویزیون پاکستان هم مصاحبه میکنم که قرائتی شیعه آمد در پاکستان سنی شد، سیصد چهارصد استاد دانشگاه ماندند. آری انس با قرآن همه جا نجات میدهد. مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

شیعیان حقیقی

حضرت علی ع در بیان اوصاف شیعیان حقیقی ان الله سبحانه اطلع الی الارض فاختار لنا شیعه ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون انفسهم و اموالهم فینا اولئک منّا و الینا به راستی که خدای سبحان توجهی فرمود به سوی زمین، و برگزید برای ما پیروانی که ما را یاری کنند، در شادی ما شادی کنند و در اندوه ما اندوهناک باشند، جانها و مالهای خود را در راه ما بذل کنند، اینان از ما هستند و به سوی ما بازگردند (غررالحکم1 604)

اندشمندان اسلامی بر این باورند که پیدایش و ظهور شیعه در همان زمان حیات رسول خدا (ص) بوده است و کلمه شیعه نخستین بار توسط رسول اکرم (ص) درباره پیروان علی(ع) به کار گرفته شد. محدثان و مفسران نقل می‌کنند آن گاه که آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولدک هم خیر البریه آنانکه ایمان آوردند و عمل نیکو انجام داده‌اند، آنان بهترین مردم هستند نازل شد، پیامبر(ص) رو به علی(ع) کرد و فرمود مقصود از این آیه تو و شیعیانت می‌باشید، خشنود و پسندیده هستید (الدرالمنثور6 589)

در بیان دیگری فرمودند: تو و پیروانت مقصود هستید، وعده من و شما در روز قیامت نزد حوض کوثر است. آنگاه که امتها برای حسابرسی به آنجا می‌آیند، شما را فرا می‌خوانند در حالیکه نور از چهره و پیشانی شما تابان است (همان)

اوصاف شیعیان در کلام امیرالمؤمنین این گونه بیان شده: شیعیان ما، کسانی هستند که در راه ولایت ما، به هم بذل و بخشش می‌کنند و به همدیگر، در دوستی ما، محبت می‌کنند و در راه زنده نگهداشتن راه و روش ما، به زیارت یکدیگر می‌روند. آنان، اگر خشمناک شوند، به ظلم در نمی‌غلتند و اگر خشنود باشند، اسراف و زیاده‌روی نمی‌کنند. مایه برکت همسایگان و موجب سلامتی و آسایش افراد مرتبط با آنان، هستند (کافی2: 74)

امام باقر (ع) تقوا، تواضع و فروتنی، امانتداری، روزه و نماز، نیکی به پدر و مادر، تعهد نسبت به همسایگان فقیر، راستگویی، پرهیز از غیبت را از ویژگی‌های شیعیان و پیروان حقیقی اهل‌بیت بیان فرمودند(کافی2: 74). ‏

البته باید توجه داشت که شیعه بودن گرچه مهم است لکن شیعه ماندن بسیار مهمتر است، چه اینکه به بیان امام کاظم (ع)، "استقامت و ثبات قدم در مسیر ولایت" از اهم ویژگی‌های شیعیان دانسته شده است: آفرین به شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما، به دوستی ما، چنگ زنندگانند و در ولایت و دوستی ما و در برائت از دشمنان ما، ثابت قدمانند. آنان، از ما هستند و ما، از آنانیم

آنان، به پیشوایی و امامت ما خاندان، راضی و خشنود شدند و ما، به شیعه بودن آنان راضی شدیم. خوشا به حال آنان، سوگند به خدا ! که آنان، در قیامت، در مرتبه ما با ما هستند(بحارالانوار51: 151)

مگر نبودند طلحه و زبیر و امثال او که در بیعت با علی(ع) پیشقدم بودند اما چیزی نگذشت که همانها گوی سبقت را در پیمان شکنی و مخالف با حضرت از دیگران ربودند. خود حضرت در باره پیمان‌شکنی طلحه و زبیر می‌فرمایند: شما از روی اختیار (و با کمال آزادی) با من بیعت کردید، و در پیشاپیش‏ شما طلحه و زبیر آزادانه بدون هیچ ناچاری با من بیعت کردند، سپس چیزی درنگ نکردند که از من اجازه (رفتن به‌مکه و ب‌جا آوردن) عمره خواستند

و خدا می‌داند که اینان (قصد عمره نداشته و) اراده پیمان‏شکنی داشتند. پس دوباره پیمان خود را در اطاعت نمودن و فرمانبرداری از خود تازه کردم و (از ایشان پیمان گرفتم که فتنه نکنند و) برای امت موجبات نابودی و بلا پدید نیارند، و آن دو با من (چنین) پیمانی بستند، و سپس با من وفا نکردند .

امام رضا و  فرق شیعه و محب اهل بیت

اگر کسی واقعا ولایت اهل بیت (ع) را پذیرفته است، باید فراتر از محبت قلبی و اقرار زبانی، در مقام عمل نیز شیعه بودن خویش را نشان دهد؛ زیرا کلمه طیب ایمان را تنها، عمل صالح و اطاعت محض است که بالا میبرد و به تمام و کمال میرساند. از اینرو در روایات بسیاری میان دوستداران و پیروان تمایز قائل شده و مسلمانان مومن را نیز به دو دسته محبان و شیعیان دسته بندی کرده اند

شیعیان واقعی دارای ویژگی های خاصی هستند و به وسیله همان صفات و نشانه ها نیز شناخته می شوند. صرف داشتن محبت اهل بیت(ع) برای شیعه بودن کافی نیست؛ زیرا بسیارند کسانی که ادعای محبت اهل بیت (ع) دارند، اما شیعه واقعی نیستند

برای شیعه واقعی بودن باید دقیقا با پیروی از ائمه اطهار (ع)، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهیم و متمسک به سیره عملی آنان باشیم

بنابر این محبت اهل بیت (ع) غیر از شیعه واقعی بودن است و باید این دو مقوله را از یکدیگر تفکیک کرد. آورده اند پس از این که مسأله ولایتعهدی امام رضا (ع)، مطرح شد و آن حضرت به مرو تشریف فرما شدند، مردم دسته دسته برای عرض تبریک خدمت ایشان شرفیاب می شدند؛ زیرا در نظر مردم این پیش آمد پیروزی بزرگی برای اهل بیت (ع) به حساب می آمد.
مدتی پس از استقرار امام (ع) در مرو، دسته ای از شیعیان برای زیارت آن حضرت به محضر ایشان شرفیاب شدند. دربان و خدمت کار حضرت از آنان سؤال کرد: شما کیستید و چه می خواهید؟ گفتند: ما جمعی از شیعیان امام هستیم و تقاضای شرفیابی حضور امام را داریم. دربان گفت: منتظر باشید تا من اجازه بگیرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض کرد: جمعی آمده اند و می گویند ما از شیعیان شما هستیم و می خواهیم شما را زیارت کنیم. حضرت اجازه نفرمودند

دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح کردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. برای روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تکرار کردند. این بار نیز حضرت اجازه نفرمودند. آنان بسیار متأثر شدند و فهمیدند تعمدی در کار است که حضرت اجازه نمی فرمایند

بعضی از آنان با گریه و زاری از دربان خواستند تا از حضرت سؤال کند گناهشان چیست که اجازه ملاقات نمی دهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض کرد.
حضرت فرمودند: چه گناهی بالاتر از این که آنان دروغ می گویند، آنان می گویند ما شیعه هستیم در حالی که صفات شیعه در آنان نیست؛ شیعیان واقعی امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمایش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شیعه هستیم و امام را دوست داریم، ما دروغ نمی گوییم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوست داران و محبان ما هستید، اما از شیعیان ما نیستید. آنان گفتند: آری، ما اهل بیت(ع) را دوست داریم و از دوست داران امام(ع) هستیم

حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، می توانند وارد شوند. در تفسیر امام حسن عسکری(ع) داستانی درباره یکی از اصحاب امام(ع) آمده است که متهم و بازداشت می شود. والی چون خواست او را تادیب کند، او خود را از شیعیان معرفی میکند. والی برای تفحص حال به نزد امام (ع) می آید ولی امام(ع) متهم را از شیعیان خود نمی شمارد. والی چون برای تادیب وی می رود، معجزاتی می بیند و به نزد امام بازمی گردد و می گوید از او معجزاتی دیده ام که جز از پیامبران برنمی آید و امام تصحیح می کند که جز از پیامبران و اوصیای ایشان برنمی آید

سپس امام(ع) بیان می کند که متهم هرچند در ادعای شیعه بودن به گزاف رفته است ولی او از محبان و دوستداران ماست. آنگاه تفاوت میان شیعه و محب را این گونه بیان می کند: الفرق ان شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا، ویطیعونا فی جمیع او امرنا و نواهینا، فاولئک شیعتنا، فاما من خالفنا فی کثیر مما فرضه الله علیه فلیسوا من شیعتنا؛ شیعه ما کسانی هستند که از آثار و گامهای ما پیروی میکنند و در همه اوامر و نواهی از ما اطاعت میکنند. اینان شیعیان ما هستند و اما کسانی که با بسیاری از واجبات الهی مخالفت می ورزند، ایشان از شیعیان ما نیستند (بحارالانوار ج65 ص162 و نیز تفسیر امام حسن عسگری ص318)
امام رضا(ع) مدعیان تشیع را در برخی از موارد خطرناک تر از دجال می شمارد، زیرا همواره دفاع بد، بدتر از دفاع نکردن است. کسانی که با اعمال خویش شیعیان را بدنام میکنند و پیروان اهل بیت(ع) را متهم می سازند، از دشمنان ایشان بدتر می باشند

امام رضا(ع) درسخنی می فرماید: از جمله کسانی که دم از محبت ما می زنند و مودت ما را با خود یدک میکشند، کسی است که ادعای شیعه گری و تبعیت از ما دارد، اما فساد و ضرر او نسبت به شیعیان واقعی ما از ضرر «دجال» بیشتر است. پرسیده شد: چرا این چنین است؟ فرمود: به سبب آن که دشمنان و مخالفان ما و نیز پیروان آنها را دوست دارد و با دوستان و شیعیان واقعی ما که حقایق را بیان می کنند دشمن است. پس بواسطه ظاهر فریبنده ایشان حق به باطل درآمیزد و امر ولایت ما برای هدایت جویان مشتبه گردد و مومن از منافق امتیاز پیدانکند. (وسایل الشیعه، ج16، باب17)

نشانه های برادری ایمانی در سخن امام رضا(ع)
شیعه واقعی، کسی است که می کوشد تا براساس آموزه های اهل بیت(ع) که همان سبک درست و راستین زندگی اسلامی است عمل کند. بنابراین، تلاش خویش را بر این مبذول می دارد که همه زندگی خویش را مطابق آموزه های گفتاری و رفتاری اهل بیت(ع) انجام دهد و قول و فعل و تقریر امامان(ع) را به عنوان سنت و سیره زندگی می پذیرد و براساس آن عمل می کند

در روایتی امام رضا(ع) روابط اجتماعی میان مومنان را این گونه ترسیم می کند که باید طابق النعل بالنعل، همان گونه که ایشان فرمودند، باید عمل شود. آن حضرت(ع) فرمودند: تزاوروا تحابوا و تصافحوا ولا تحاشموا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحارالانوار ج78 ص347)
اگر در جامعه ایمانی این گونه عمل شود، دیگر جایی برای ترس و خشونت و فقر و بدبختی نیست و همگان خوشبختی را در ظرف دنیا در حد مقدور درک می کنند. اما مشکل این است که ارتباط میان برادران ایمانی و شیعیان این گونه نیست و ارتباطات میان شیعیان چنان سرد و خشونت آمیز و یا کم عاطفه است که آدمی گاه از خود شرم می کند

این دوری از آموزه های وحیانی حتی بعضا از سوی جامعه عالمان اسلامی دیده می شود، چه رسد به توده های مردم که الگوهای رفتاری خویش را بزرگان و رهبران دینی و اجتماعی خود قرار می دهند. ایمان، مقتضی آن است که روابط اجتماعی میان افراد جامعه ایمانی، از شکل عقلانی آن فراتر رفته و عواطف و احساسات را نیز به نمایش گذارد. اینگونه است که تحمل سختیها و مصیبتهای زندگی برای همگان آسانتر خواهد شد

اگر هرکسی مشکل دیگری را مشکل خود بداند، می توان امیدوار بود که آرامش و آسایش در سطحی فراگیرتر، خود را بر جامعه به نمایش گذارد. همدردی که طبیعت انسانی است، می بایست در میان جامعه ایمانی به اوج خود نزدیک شود تا شخص مومن از برکات دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی آن بهره مند گردد.
امام رضا(ع) فرمودند:
من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه یوم القیمه هرکس اندوه و مشکلی را از مومنی برطرف نماید، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد (اصول کافی ج3 ص268)
هرچند که یکی از آموزه های اسلامی تحمل مصیبت هاست، امام رضا(ع) از نشانه های کمال ایمان، صبر بر بلایا را مطرح می کند و می فرماید:
لا یستکمل عبد حقیقه الایمان حتی تکون فیه خصال ثلاث: التفقه فی الدین و حسن التقدیر فی المعیشه ، والصبر علی الرزایا؛ هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمیکند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شیکبایی در مصیبتها و بلاها (بحارالانوار ج87 ص933)

ولی باید توجه داشت که همدردی و همدلی عملی میان افراد جامعه می تواند زمینه بهتری را برای دست یابی به کمالات بیشتر فراهم آورد و درد و رنج را کاهش داده و فرصت های برابر برای رشد و تعالی افراد جامعه فراهم آورد.

شیعه و غوغاى سقیفه
در حینى که على ع و چند تن از بنى هاشم مشغول غسل و دفن جسد مطهر پیغمبر بودند تنى چند از مسلمین انصار و مهاجر در یکى از محله هاى مدینه در سایبان باغى متعلق بخانواده بنى ساعده بود اجتماع کردند، این محل که از آنروز مسیر تاریخ جامعه مسلمین را عوض نمود تا آن موقع چندان اهمیتى نداشته است. از رجال مشهور و سرشناس که در این اجتماع حضور داشتند میتوان اشخاص زیر را نامبرد. ابوبکر، عمر، ابو عبیده، عبد الرحمن بن عوف، سعد بن عباده، ثابت بن قیس، عثمان بن عفان، حارث بن هشام، حسان بن ثابت، بشر بن سعد، حباب بن منذر، مغیرة بن شعبه، اسید بن خضیر. پس از حضور این عده ثابت بن قیس بپا خاست و گروه مهاجرین را مخاطب ساخته و گفت:
اکنون پیغمبر ما که بهترین پیغمبران و رحمت خدا بود از میان ما رفته است و البته براى ماست که خلیفه اى براى خود انتخاب کنیم و این خلیفه هم باید از انصار باشد زیرا انصار از جهت خدمتگزارى پیغمبر ص مقدم بر مهاجرین میباشند چنانکه آن حضرت ابتداء در مکه بوده و شما مهاجرین با اینکه معجزات و کرامات او را دیدید در صدد ایذاء و آزار او بر آمدید تا آن بزرگوار مجبور گردید که مهاجرت نماید و به محض ورود بمدینه، ما گروه انصار از او حمایت نموده و مقدمش را گرامى شمردیم و در اینکه شهر و خانه خودمان را در اختیار مهاجرین گذاشتیم قرآن مجید ناطق می باشد، اگر شما در مقابل این استدلال ما حجتى دارید باز گوئید و الا بر این فضائل و فداکارى هاى ما سر فرود آورید و حاضر نشوید که رشته اتحاد و وحدت ما گسیخته شود.
عمر که از شنیدن این سخنان سخت بر آشفته بود بپا خاست تا جواب او را بدهد ولى ابوبکر مانع شد و خود بجوابگوئى خطیب انصار پرداخت و چنین گفت: اى پسر قیس خدا ترا رحمت کند هر چه که گفتى عین حقیقت است و ما نیز اظهارات شما را قبول داریم ولى اندکى نیز بر فضائل مهاجرین گوش دارید و سخنانى را که پیغمبر ص درباره ما گفته است بیاد آرید، اگر شما ما را پناه دادید ما نیز بخاطر پیغمبر و دین خدا از خانه و زندگى خود دست کشیده و بشهر شما مهاجرت نمودیم

خداوند در کتاب خود ما را سر بلند ساخته و این آیه هم درباره ما نازل شده : للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم واموالهم یبتغون فضلا من الله ورضوانا وینصرون الله ورسوله اولئک هم الصادقون. این مسکینان مهاجر که از مکان و مال خود بخاطر بدست آوردن فضل و رضاى خدا اخراج شده و خدا و رسولش را کمک کردند ایشان راستگویانند

بنابراین خداوند نیز چنین مقدر فرموده که شما هم تابع ما باشید و گذشته از این عرب هم بغیر از قریش به کس دیگرى گردن نمى نهد و خود پیغمبر ص نیز همه را به اطاعت قریش امر کرده و فرموده : الائمة من قریش(2) و من در حالیکه شما را به اطاعت از قریش دعوت میکنم مقصود و غرضى ندارم و خلافت را براى خود نمى خواهم بلکه به مصلحت کلى مسلمین صحبت میکنم و اینک عمرو ابوعبیدة حاضرند و شما با یکى از این دو تن بیعت کنید.
ثابت بن قیس چون این سخنان بشنید براى بار دوم مهاجرین را مخاطب ساخته و گفت: آیا با نظر ابوبکر درباره بیعت بآن دو نفر (عمرو ابو عبیده) موافقید یا فقط خود ابوبکر را براى خلافت انتخاب میکنید؟
مهاجرین یک صدا گفتند هر چه ابوبکر صدیق بگوید و هر نظرى داشته باشد ما قبول داریم. ثابت بن قیس از این گفتار آنان استفاده کرده و گفت: شما میگوئید پیغمبر ص ابوبکر را براى مسلمین خلیفه کرده و او را در روزهاى بیمارى خود جهت اداى نماز به مسجد فرستاده است در اینصورت ابوبکر بچه مجوز شرعى سر از دستور پیغمبر ص پیچیده و مسند خلافت را به عمرو ابو عبیده واگذار میکند؟ و اگر پیغمبر خلیفه اى تعیین نکرده چرا نسبت دروغ بدان حضرت روا میدارید؟

ثابت بن قیس با این چند کلمه پاسخ دندان شکنى به ابوبکر داد و زیر بار حرف مهاجرین نرفت و انصار نیز از سخنان او بیش از بیش بهیجان آمده و در مورد عقیده خود اصرار و پافشارى کردند

در این حال حباب بن منذر که از طایفه انصار بود بپا خاست و گفت: خدمات انصار براى همه روشن است و احتیاج به توصیف و توضیح ندارد و اگر مهاجرین ما را قبول ندارند ما نیز پیروى از آنان نکنیم در اینصورت منا امیر و منکم امیر (امیرى از ما و امیرى از شما باشد) سعد بن عباده (رئیس طایفه خزرج) بانگ زد که وجود دو امیر در یک دین و یک حکومت نا معقول و بى منطق است و از اینجا اختلاف دو قبیله انصار (اوس و خزرج) ظاهر شد و قبیله اوس مخصوصا بشربن سعد براى اینکه امارت سعد بن عباده عملى نشود با مهاجرین موافقت کردند ولى طایفه خزرج هم بزودى تسلیم نشدند در نتیجه سر و صدا بالا گرفت و دستها بسوى قبضه شمشیر دراز شد و چیزى نمانده بود که فتنه بزرگى بر پا شود اسید بن خضیر هم که رئیس طایفه اوس بود با خزرج قطع رابطه نمود.
عمر از این اختلاف انصار استفاده کرد و آنها را مخاطب ساخته و گفت همانگونه که بشر بن سعد و اسید بن خضیر موافقت کردند امر خلافت باید فقط در قریش باشد تا قبائل مختلفه عرب امتثال کنند و سخن حباب بن منذر نیز در مورد انتخاب دو امیر اصلا صحیح نیست و جز فتنه و فساد نتیجه اى نخواهد داشت پس خوبست همه شما اطاعت از مهاجرین کنید تا فتنه و آشوب ایجاد نشده و مسلمین هم راه وحدت و اتحاد را بپیمایند

با اینکه سخنان عمر و اختلاف دو قبیله اوس و خزرج تا اندازه اى روحیه انصار را متزلزل ساخته و کفه ترازوى مهاجرین را سنگین تر کرده بود مع الوصف عده اى از انصار بپا خاستند و انصار را اندرز دادند که تحت تأثیر سخنان عمر واقع نشوند. عمر مجددا از فضیلت مهاجرین سخن گفت انصار را بین الخوف و الرجاء مخاطب ساخته و نصیحت کرد و دست ابوبکر را گرفته و گفت اى مردم اینست یار غار و صاحب اسرار رسول خدا براى بیعت به این شخص سبقت بگیرید و رضاى خدا و رسول را بدست آورید!! (3) .
عده اى از انصار نیز با عمر هم عقیده شده و به قوم خود گفتند عمر از روى انصاف سخن گفت و مخالفت با گفتار او شایسته نیست. در این حال انصار یقین کردند که طایر اقبال از بالاى سر آنها پرواز کرده و بر فرق مهاجرین سایه افکنده است زیرا بیشتر قوم با مهاجرین در امر بیعت هماهنگ گشته بودند.
پى نوشتها:‌ (1) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 1 ص 142      (2) حدیث در مورد امامت دوازده امام است ربطى بخلافت ابوبکر ندارد.   (3) چنانکه در جریان غدیر خم گذشت پیغمبر ص رضاى خدا را در ولایت على ع فرموده بود نه در خلافت ابوبکر آنجا که فرمود: الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و ولایة على بن ابیطالب بعدى و فاصله زمانى روز غدیر تا روز سقیفه بیش از هفتاد روز نبود اما اصحاب سقیفه چه زود فراموش کردند!

شیعه جعفری کیست؟

 برمبنای فرمایشات امام صادق(ع) شیعیان واقعی از خصوصیاتی به شرح زیر برخوردارند:

تقوا و نیکی: امام می فرمایند: شیعه ما اهل هدایت و اهل تقواو اهل نیکی و اهل ایمان و اهل پیروزی و موفقیت اند (الکافی ج2)

حفظ نماز و اسرار و همدردی با برادران: امام در حدیثی می فرمایند: شیعیان ما را در سه (وقت) امتحان کنید؛ در وقت نماز که چگونه بر آن محافظت می کنند، در نزد اسرار آنها که چگونه آن را از دشمنان ما حفظ می کنند و در نزد اموالشان که چگونه با آن با برادران خویش همدردی می کنند (بحار الانوار ج83)

امانتداری، خوش اخلاقی با مردم و صداقت: امام ششم می فرمایند: هر گاه کسی از شما در دینش ورع داشته باشد و راست بگوید و امانت را رد کند و اخلاقش را با مردم نیکو گرداند، مردم می گویند: این «جعفری مذهب» است و این مرا شادمان می سازد (وسایل الشیعه)

عفت دامن و شکم: امام صادق(ع) فرمود: همانا شیعه علی کسی است که عفت شکم و دامن دارد، تلاشش زیاد و عملش برای خدا باشد و امید ثواب از او داشته باشد و از عقابش بترسد. پس اگر چنین افرادی را دیدی آنها شیعیان جعفر (امام صادق ع) می باشند.

بذل و بخشش و پرهیز از طمع: امام ششم می فرماید: به راستی شیعیان ما با ویژگی‌هایی شناخته می شوند: با بذل و بخشش به برادران و با گزاردن پنجاه رکعت نماز [واجب و مستحب] در شبانه روز؛ شیعیان ما چون سگ زوزه نمی کشند و چون کلاغ طمعکار نباشند، با دشمن ما همجوار [و همراه] نشوند، درخواست کمک از کسی که کینه ما را در دل دارد نکنند، گرچه از گرسنگی بمیرند. (تحف العقول، ص540)

سخن پایانی مسلماً داعیه داران شیعه بودن و ولایتمداری ائمه معصومین(ع) زیاد، لکن شیعه های واقعی، ولایتمدار و عامل به دستورهای امام کم هستند. گذر سال ها و فاصله افتادن بین شیعه ها و زمان حضور امام معصوم(ع) و همچنین تهاجم فرهنگ غربی و سایر فرهنگ های طاغوتی به جامعه شیعیان و علاوه براین راه یافتن برخی انحراف ها، خرافه ها و بدعت ها باعث شده که در رفتار و فرهنگ شیعیان تحولاتی نامطلوب بوجود آید که در رفتار و گفتار برخی از مدعیان شیعی تردید ایجاد کرده. بر این اساس رئیس مذهب با مشخص نمودن برخی نشانه ها شیعه های راستین را از مدعیان جدا می سازد. در المحجة البیضاءج4 ص356)

به نقل از امام صادق(ع) آمده : شیعه سه دسته اند؛
گروهی به وسیله ما زینت می یابند [و ما را وسیله عزت و آبروی خویش قرار میدهند]

و گروهی به وسیله ما میخورند [و ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خویش قرار میدهند]

و گروهی از ما و به سوی ما هستند، با امنیت ما آرامش می یابند و با ترس ما ترسانند، بذر های کاشته شده اسرار را پخش نمیکنند و در برابر جفاکاران خودنمایی ندارند، اگر پنهان باشند کسی سراغ آنها را نمیگیرد و اگر آشکار باشند به آنها اعتنا نمی شود ]یعنی شهرت گریز و بی‌نام و نشانند[ آنها چراغ های هدایتند.

فرقه‌های شیعی منحرف

انشعاب : در همه مذاهب و خاصه در چهار دین آسمانى کلیمى و مسیحى و مجوسى و اسلام و حتى در شعب آنها نیز وجود دارد. مذهب شیعه در زمان سه پیشواى اول از پیشویان اهل بیت (حضرت امیر المؤمنین على و حسن بن على و حسین بن على) هیچگونه انشعابى نپذیرفت ولى پس از شهادت امام سوم، اکثریت شیعه به امامت حضرت على بن الحسین (امام سجاد) قائل شدند و اقلیتى معروف به کیسانیه پسر سوم على ع محمد بن حنفیه را امام دانستند و معتقد شدند که محمد بن حنفیه پیشواى چهارم و همان مهدى موعود است که در کوه رضوى غایب شده و روزى ظاهر خواهد شد

پس از رحلت امام سجاد ع اکثریت شیعه به امامت فرزندش امام محمد باقر ع معتقد شدند و اقلیتى به زید شهید که پسر دیگر امام سجاد بود گرویدند و به زیدیه موسوم شدند. پس از رحلت امام محمد باقر ع شیعیان وى به فرزندش امام جعفر صادق ع ایمان آوردند و پس از در گذشت آن حضرت، اکثریت، فرزندش امام موسى کاظم ع را امام هفتم دانستند و جمعى اسماعیل پسر بزرگ امام ششم راکه در حال حیات پدر بزرگوار خود در گذشته بود

امام گرفتند و از اکثریت شیعه جدا شده به نام اسماعیلیه معروف شدند. و بعضى پسر دیگر آن حضرت، عبد الله افطح و بعضى فرزند دیگرش «محمد» را پیشوا گرفتند و بعضى در خود آن حضرت توقف کرده آخرین امامش پنداشتند. پس از شهادت امام موسى کاظم ع اکثریت شیعه فرزندش امام رضا ع را امام هشتم دانستند و برخى در امام هفتم توقف کردند که به واقفیه معروفند

دیگر پس از امام هشتم تا امام دوازدهم که پیش اکثریت شیعه مهدى موعود است، انشعاب قابل توجهى به وجود نیامد و اگر وقایعى نیز در شکل انشعاب پیش آمده چند روز بیش نپاییده و خود به خود منحل شده است مانند اینکه جعفر فرزند امام دهم پس از رحلت برادر خود «امام یازدهم» دعوى امامت کرد و گروهى به وى گرویدند ولى پس از روزى چند متفرق شدند و جعفر نیز دعوى خود را تعقیب نکرد و همچنین اختلافات دیگرى در میان رجال شیعه در مسائل علمى کلامى و فقهى وجود دارد که آنها را انشعاب مذهبى نباید شمرد

فرقه‏هاى نامبرده که منشعب شده و در برابر اکثریت شیعه قرار گرفته‏اند، در اندک زمانى منقرض شدند جز دو فرقه «زیدیه و اسماعیلیه» که پایدار مانده‏اند و هم اکنون گروهى از ایشان در مناطق مختلف زمین مانند یمن و هند و لبنان و جاهاى دیگر زندگى مى‏کنند.

مکتب معتزله
در تاریخ اندیشه اسلامی، فرق و مکاتب کلامی بسیاری به وجود آمده‌اند. امامیه، معتزله و اشاعره سه مکتب کلامی عمده هستند. تضارب آرا میان اندیشمندان هر یک از این مکاتب کلامی به پیشرفت علم کلام در اندیشه اسلامی کمک کرده است. اما اندیشه‌های کلامی ریز و درشت دیگری نیز در تاریخ علم کلام دیده می‌شوند که در این مقاله به طور خلاصه و اجمال، به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. البته این مسئله در میان خود اسماعیلیه نیز مورد اختلاف است و برخی از اسماعیلیه معتقدند امامت (امامت از دیدگاه آن‌ها) با مرگ اسماعیل به محمد فرزند اسماعیل رسیده است

این اختلافات باعث تشکیل فرق دیگری در میان خود اسماعیلیه شده است. طرفداران دیدگاه دوم به نام مبارکیه معروف شده‌اند. قرمطیه نیز شاخه‌ای از اسماعیلیه است که در ناحیه‌ای در میان کوفه و بصره ظهور کرد. جنبش مذهبی فاطمیه و حسن صباح همگی از طرفداران فرقه اسماعیلیه هستند. ناصر خسرو، شاعر و نویسنده بزرگ فارسی نیز متعلق به همین فرقه است. یکی از نام‌های اسماعیلیه باطنیه است

آنها امامت امام هفتم شیعه را قبول نداشته و به امامت محمد بن اسماعیل معتقد بودند. یکی از عقاید آن‌ها این بود که بعد از محمد بن اسماعیل دوران امامت امامان مستور شروع می‌شود. آنها به امامت ظاهری خلفای فاطمی معتقد بودند و به آن‌ها لقب امام می‌دادند. آن‌ها پس از پایان دوره امامت مستوری به امامت حضرت مهدی(عج) نیز معتقد بودند. اسماعیلیه نظرات خاصی نیز درباره تأویل و تفسیر آیات قرآن داشتند .

شیعه زیدیه

«زیدیه» پیروان زید شهید، فرزند امام سجاد ع مى‏باشند. زید سال 121 هجرى بر خلیفه اموى، هشام بن عبد الملک قیام کرد و گروهى بیعتش کردند و در جنگى که در شهر کوفه میان او و کسان خلیفه در گرفت کشته شد. وى پیش پیروان خود امام پنجم از امامان اهل بیت شمرده مى‏شود و پس از وى فرزندش «یحیى بن زید» که بر خلیفه اموى ولید بن یزید قیام کرده و کشته شد، بجاى وى نشست و پس از وى محمد بن عبدالله و ابراهیم بن عبدالله که بر خلیفه عباسى، منصور دوانقى شوریده و کشته گردیدند، براى امامت برگزیده شدند

پس از آن تا زمانى امور زیدیه غیر منظم بود تا ناصر اطروش که از اعقاب برادر زید بود در خراسان ظهور کرد و در اثر تعقیب حکومت محل از آنجا فرار کرده بسوى مازندران که هنوز اهالى آن اسلام نپذیرفته بودند رفت و پس از سیزده سال دعوت، جمع کثیرى را مسلمان کرده به مذهب زیدیه در آورد، سپس به دستیارى آنان ناحیه طبرستان را مسخر ساخته و به امامت پرداخت و پس از وى‏اعقاب او تا مدتى در آن سامان امامت کردند. به عقیده زیدیه هر فاطمى نژاد، عالم زاهد شجاع، سخى که به عنوان قیام به حق خروج کند مى‏تواند امام باشد

«زیدیه» در ابتداى حال، مانند خود زید دو خلیفه اول (ابو بکر و عمر) را جزو ائمه مى‏شمردند ولى پس از چندى،جمعى از ایشان نام دو خلیفه را از فهرست ائمه برداشتند و از على ع شروع کردند. بنا به آنچه گفته‏اند «زیدیه» در اصول اسلام، مذاق معتزله و در فروع، فقه ابى حنیفه رئیس یکى از چهار مذهب اهل سنت را دارند. اختلافات مختصرى نیز در پاره‏اى از مسائل در میانشان هست.

شیعه دوازده امامى و فرق ایشان با زیدیه و اسماعیلیه

اکثریت شیعه که اقلیتهاى نامبرده از آن منشعب و جدا شده‏اند شیعه امامیه و دوازده امامى نامیده مى‏شوند و در آغاز پیدایش به عنوان انتقاد و اعتراض در دو مسئله اساسى از مسائل اسلامى پیدا شده‏اند بى آنکه در آیینى که طبق تعلیم پیغمبر اکرم ص در میان مسلمین معاصر آن حضرت بود، سخنى داشته باشند. و آن دو مسئله «حکومت اسلامى و مرجعیت علمى» بود که شیعه آن را حق اختصاصى اهل بیت مى‏دانستند

«شیعه» مى‏گفتند: خلافت اسلامى که البته ولایت باطنى و پیشوائى معنوى لازم لاینفک آن است، از آن على و اولاد ع است که به موجب تصریح خود پیغمبر اکرم ص و سایر ائمه اهل بیت، دوازده تن مى‏باشند و مى‏گفتند: تعلیمات ظاهرى قرآن که احکام و قوانین شریعت مى‏باشند و در عین حال که به حیات معنوى کامل نیز مشتملند، داراى اصالت و اعتبارند و تا قیامت، فسخ بردار نیستند و این احکام و قوانین را از راه اهل بیت باید به دست آورد و بس.

و از اینجا روشن مى‏شود که: فرق کلى میان شیعه دوازده امامى و شیعه زیدى این است که «شیعه زیدى» غالبا امامت را مختص به اهل بیت نمى‏داند و عدد ائمه را به دوازده منحصر نمى‏بیند و از فقه ‏اهل بیت پیروى نمى‏کند بر خلاف «شیعه دوازده امامى». و فرق کلى میان شیعه دوازده امامى و شیعه اسماعیلى نیز این است که اسماعیلیه معتقدند که امامت به دور «هفت» گردش مى‏کند و نبوت در حضرت محمد ص ختم نشده است و تغییر و تبدیل در احکام شریعت بلکه ارتفاع اصل تکلیف خاصه به قول باطنیه مانع ندارد!

بر خلاف شیعه دوازده امامى که حضرت محمد ص را خاتم الانبیاء مى‏دانند و براى وى دوازده وصى و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ مى‏بیند و براى قرآن کریم هم ظاهر و هم باطن اثبات مى‏کنند. خاتمه فصل: دو طایفه «شیخیه و کریمخانیه» که در دو قرن اخیر در میان شیعه دوازده امامى پیدا شده‏اند نظر به اینکه اختلافشان با دیگران در توجیه پاره‏اى از مسائل نظرى است نه در اثبات و نفى اصل مسائل، جدایى ایشان را انشعاب نشمردیم. و همچنین فرقه على اللهى از شیعه دوازده امامى که غلاة نیز نامیده مى‏شوند و مانند باطنیه،شیعه اسماعیلى، تنها به باطن قائلند از این روى که هیچگونه منطق منظمى ندارند به حساب نیاوردیم .

خلاصه تاریخچه شیعه دوازده امامى

اکثریت شیعه همان شیعه دوازده امامى بودند و همان عده از دوستان و هواداران على ع بودند که پس از رحلت پیغمبر اکرم ص براى احیاى حقوق اهل بیت، در خصوص خلافت و مرجعیت علمى به انتقاد و اعتراض پرداختند و از اکثریت مردم جدا شدند. «شیعه» در زمان خلفاى راشدین (11ـ35 هجرى) پیوسته زیر فشار قرار داشتند و پس از آن در مدت خلافت بنى امیه (40ـ132)

هر گونه امن و مصونیت از جان و مالشان برداشته شده بود، ولى هر چه فشار ستم و بیدادگرى بر ایشان بیشتر مى‏شد، در عقیده خود استوارتر مى‏گشتند و مخصوصا از مظلومیت خود در پیشرفت عقیده بیشتر بهره مى‏بردند و از آن پس در اواسط قرن دوم که خلفاى عباسى زمام حکومت اسلامى را به دست گرفتند، شیعه از فتورى که در این میان پیدا شد، نفسى تازه کرد ولى با مهلت کمى باز عرصه بر ایشان تنگ شد تا اواخر قرن سوم هجرى، روز به روز تنگتر مى‏شد.

در اوایل قرن چهارم که سلاطین با نفوذ آل بویه که شیعه بودند روى کار آمدند، شیعه قدرتى کسب کرد و تا حدود زیادى آزادى عمل یافت و به مبارزه علنى پرداخت و تا آخر قرن پنجم جریان کار به همین ترتیب بود و در اوایل قرن ششم که حمله مغول آغاز شد، در اثر گرفتاریهاى عمومى و هم در اثر ادامه یافتن جنگهاى صلیبى حکومتهاى اسلامى چندان فشار به عالم تشیع وارد نمى‏ساختند

و مخصوصا شیعه شدن جمعى از سلاطین مغول در ایران و حکومت سلاطین مرعشى در مازندران،در قدرت و وسعت جمعیت شیعه کمک بسزایى نمود و در هر گوشه از ممالک اسلامى و خاصه در ایران، تراکم میلیونها نفر شیعه را محسوس ساخت و این وضع تا اواخر قرن نهم هجرى ادامه داشت و از حدود افتتاح قرن دهم هجرى در اثر ظهور سلطنت صفویه در ایران پهناور آن روز،مذهب شیعه رسمیت یافت و تا کنون که اواخر قرن چهارده هجرى مى‏باشد به رسمیت خود باقى است و به علاوه در همه نقاط جهان، دهها میلیون شیعه زندگى مى‏کنند.

پى‏نوشتها: 1ـ این مطالب از ملل و نحل شهرستانى و کامل ابن اثیر مأخوذ است. 2ـ این مطالب از کامل ابن اثیر، روضة الصفا، حبیب السیر، ابى الفداء و ملل و نحل شهرستانى و بعضى جزئیات آن از تاریخ آقا خانه مأخوذ است.

مسئولیت شیعه بودن
نکته انسان ساز و سرنوشت سازی که باید در این مورد بدان اندیشید، مسئولیت شیعه بودن است، چرا که بشارت نجات و رستگاری و این همه عظمت و افتخار تنها در گرو پیروی واقعی از امیرمؤمنان و فرزندان معصوم اوست و نه ادّعاهای میان تهی و لاف و گزافه های چندش آور و سوء استفاده از واژه مقدس ولایت و پیروی از امامان نور؛ در گرو آراستگی به توحیدگرایی، تقوا پیشگی، جوانمردی، آزادمنشی، اخلاص، ایمان، رعایت واقعی حقوق و حرمت و آزادی بندگان خدا و عدالت پیشگی و دادگری و مردم دوستی است و نه گفتار بدون عملکرد شایسته و یا در زبان و گفتار و شعار از خاندان رسالت دم زدن و در سیاست و اخلاق و مدیریت و عمل راه و رسم ظالمانه و ددمنشانه دشمنان پلید آنان را گام سپردن. انبوه روایات رسیده در این مورد این مسئولیت عظیم و سرنوشت ساز را به روشنی ترسیم می کند .
یازدهمین امام نور حضرت عسکری(ع) در وصف شیعیان و رهروان راستین راه خاندان وحی و رسالت فرمود:
شیعه علی(ع) هم الّذین لا یبالون فی سبیل الله أوقع الموت علیهم أو وقعوا علی الموت، و شیعه علی(ع) هم الّذین یؤثرون اخوانهم علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه ، و هم الّذین لا یراهم الله حیث نهاهم، و لا یفقدهم حیث امرهم، و شیعه علی(ع) هم الّذین یقتدون بعلی(ع) فی اکرام اخوانهم...؛

شیعیان و پیروان راستین امیرمؤمنان(ع) آن کسانی هستند که در راه خدا هراسی به دل راه نمی دهند که مرگ به دیدار آنان بیاید و یا آنان به سوی مرگ شرافتمندانه و پرافتخار گام سپارند و آن را دیدار کنند؛ و نیز شیعیان آن حضرت کسانی هستند که برادران دینی و دوستداران عقیدتی خویش را بر خود می گزینند و آنان را بر خود مقدم می دارند اگرچه خودشان نیازی سخت داشته باشند. و نیز کسانی هستند که خدا آنان را در کار و جایی که هشدار داده است نمی بینند و به آنچه نهی شده اند نزدیک نمی شوند، و در کار و چیزی که آنان را فرمان داده غایب نمی گردند؛ کسانی که در گرامیداشت برادران دینی و همنوعان خویش و رعایت حقوق و آزادی آنان به راستی کوشا هستند و در این راه به پیشوای عدالت و آزادی امیرمؤمنان اقتدا می کنند.(مجمع البیان، ذیل آیه)
شیعه واقعی می کوشد تا در مسیر حق باشد و در احقاق حق و ابطال باطل بکوشد. از این رو در زیارت نامه، هر شیعی با امامان(ع) عهد می بندد که
انّی محقّ لما حقّقتم و مبطل لما ابطلتم (مفاتیح الجنان زیارت جامعه) به این معنا که آن چه را شما حق دانستید و برای آن تلاش کردید تا احقاق نمایید، ما نیز آن را احقاق میکنیم و تحقق خارجی میبخشیم و آن چه را شما ابطال کردید ما نیز ابطال می کنیم . در حقیقت شیعه ای که امامان(ع) را اسوه مطلق و کامل خویش قرار داده است، هدف هستی را به خوبی نیز دریافته است؛ چرا که می داند جهان میدان کارزار حق و باطل است و هر انسانی وظیفه دارد تا حق را بشناسد و در احقاق آن تلاش نماید و با شناخت از باطل به جنگ آن برود و آن را نابود سازد .

در زیارت جامعه به خوبی وضعیت یک شیعه واقعی که امامان(ع) را اسوه قرار داده ، تبیین شده . در بخشی از این زیارت نامه شخص چنین در مقام شیعه گری با امام خویش عهد می بندد انی مؤمن بکم و بما امنتم به،کافر بعدوکم و بما کفرتم به ،مستبصر بشانکم و بضلاله من خالفکم موال لکم و لاولیائکم مبغض لاعدائکم و معاد لهم سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم محقق لما حققتم مبطل لما ابطلتم مطیع لکم عارف بحقکم مقر بفضلکم محتمل لعلمکم محتجب بذمتکم معترف بکم مؤمن بایابکم مصدق برجعتکم منتظر لامرکم مرتقب لدولتکم اخذ بقولکم عامل بامرکم؛ به هرچه شما ایمان دارید من هم ایمان دارم و به دشمنان شما و به هر چه شما کافر به آن و منکر هستید من هم کافر و منکر آن هستم و من به جلالت شان شما و به گمراهی مخالفان شما بصیر و معتقدم

شما و دوستداران شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن داشته و با آنهاعداوت میکنم. هر که تسلیم امر شما است با او تسلیم و با هر کس که با شما بجنگد جنگ خواهم کرد. هر چه را شما حق دانید حق میدانم و آنچه را باطل گردانید ابطال می کنم. من فرمانبردار شمایم و عارف به حق شما و اقرار به فضیلت و برتری شما دارم و متحمل و معتقد به مقام علم و دانش شما و متلبس به عهد ولایت شما و معترف به حقانیت شما هستم و تصدیق و ایمان به رجعت و بازگشت شما دارم و منتظر امر و فرمان شما و چشم به راه دولت حقه شما هستم و سخن شما را اخذ کرده و امر شما را کار می بندم .

مدعیان دروغین شیعه گری
با نگاهی به آموزه های قرآنی و روایی که در اشکال مختلف از جمله زیارت نامه ها و نیایش ها و ادعیه ها بیان شده ، بخوبی میتوان دریافت که تنها کسانی میتوانند مدعی شیعه گری باشند که امامان(ع) را در همه زندگی خویش اسوه قرار داده و سبک زندگی و سیره ایشان را سبک زندگی خویش کرده باشند. چنین انسانهایی هستند که میتوانند علوم اهل بیت(ع) را دریابند و محقق به علوم ایشان شوند و عنوان پژوهشگر اهل بیت(ع) را بر خود بگذارند

اگر کسی بخواهد مثلا عاشورا پژوه باشد، نخست می بایست ایمان به حقانیت عاشورا و راه عاشورائیان داشته باشد و سپس برای رسیدن خود به عاشورائیان تلاش و کوشش کند. در این صورت است که حقیقت عاشورایی را در خود تحقق بخشیده است. در این حالت است که میتواند متحمل علوم اهل بیت(ع) شود و با همه سختی و سنگین امر و حدیث ایشان، میتواند به عنوان شیعه و مومن واقعی آن را بردارد

امام صادق(ع) و دیگر امامان(ع) بارها گفته اند حدیثنا (حدیث آل محمد) صعب مستصعب لا یحتمله (لایومن به)الا ملک مقرب أو نبی مرسل أو عبد امتحن الله قلبه للایمان؛ روایات و احادیث ما ( در برخی دیگر از روایات، امر ما) سخت و دشواریاب است به گونه ای که تنها فرشته مقرب و نبی مرسل و عبد مومن می تواند آن را تحمل کند و بردارد .
اگر شخصی بخواهد حقیقت ایمان و امر ولایت را درک کند، می بایست شیعه شود و برای شیعه شدن باید دقیقا گام در جای گام آنان گذارد
و طابق النعل بالنعل عمل کند

اگر این گونه نباشد، همانند شیعه گری کوفیان خواهد بود که امام و ولی الله را میکشند و خود بر شهادت آن حضرت(ع) به گریه می افتند . در روایت است که هنگام ورود کاروان اسیران و سرهای شهدای کربلا به کوفه، مردم کوفه به گریه و زاری و فریاد و فغان افتادند. زین العابدین علیه السلام بیمار بود و از بیماری ناتوان و به صدای ضعیف آهسته گفت: اینان بر ما گریه میکنند! پس چه کسی ما را کشته است؟
شیعه امام کش، پس از کشتن امام خویش خود به عزاداری بر می خیزد و نوحه و فغان سر میدهد و صورت میخراشد و جامه میدرد. چنین شیعی نمیتواند ولایت و امر سخت و صعب آن را بفهمد و بردارد. اگر زمین و کوه ها با همه استقامت از پذیرش امانت الهی یعنی ولایت سرباز زدند، به ناتوانی خود اقرار داشتند، ولی این انسان کوفی مزاج، مدعی استقامت بر دین و احقاق حق و ابطال باطل است و همواره در فتنه ها بلکه در اوج شفافیت ها و شهادت ها، به ابطال حق و احقاق باطل روی می آورد و شمشیر برای احقاق باطل میزند و میکوشد تا حق را شهید و باطل را حاکم سازد

از این رو دختران امیرمومنان(ع) شمشیر کلام از نیام کام بر می آورند و با سخن افشاگرانه، شیعه گری کوفی مزاجان را به نقد می کشند و زینب کبری و زینب صغری (ام کلثوم) در چند جا، خیانت کوفیان این مدعیان دروغین ولایت را رسوا می کنند.

زیارت جامعه، اصول عاشورا پژوهی
بی گمان هر شیعه ای می بایست حقیقت عاشورایی را در خود تحقق بخشد. برای این منظور لازم است اصول آن را که در زیارت هایی چون زیارت جامعه است بشناسد و بدان مومن شود و در این مسیر گام بردارد. آن گاه است که در مجالس یزیدیان هر زمان عاشورائیانی خواهند بود که شمشیر حق از نیام برمی کشند و به احقاق حق و ابطال باطل در هر سرزمین و زمانی می پردازند و فریاد بر می دارند که
کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا .

                                    امامت؛ شالوده اندیشه سیاسی تشیع

امامت، محور اساسی و شالوده اصلی فلسفه سیاسی تشیع است، در میان کلیه فرق اسلامی شیعیان ضمن تأکید بر ضرورت و وجوب نصب امام در باره شالوده نصب امام نظری ویژه دارند. شیعه ابتداً بر این مسئله پافشاری میکند که اساساً انتخاب جانشین پیامبر، اختصاصاً در حیطه اختیارات الهی و خداوند حتی حق انتخاب امام را به شخص رسول خدا نیز واگذار نکرده . و نقش پیامبر در این میان تنها انجام مأموریت و ابلاغ پیام الهی می باشد‏ یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس (مائده67 )اى پیغمبر آنچه را که از جانب پروردگارت بتو نازل شده (بمردم) برسان و اگر (این کار را) نکنى رسالت او را نرسانیده‏اى و (بیم مدار که) خداوند ترا از (شر) مردم نگه میدارد

بدین ترتیب زمانی که در عقیده تشیع حقی برای رسول خدا در گزینش امام وجود نداشته باشد طبعاً امت اسلامی نیز در آن کمترین حقی را دارا نخواهد بود. شیعه چنین طریقی را برای انتخاب یا نصب امام را امامت منصوص الهی دانسته و عقیده دارد که پیامبر اسلام در غدیر خم، کاری جز اجرای فرمان الهی یعنی نصب حضرت علی (ع) انجام نداد.‏ در خصوص نص و معنای آن مرحوم شریف مرتضی در اثر معروفش "الشافی" که در واقع نقدی است بر کتاب "المغنی" قاضی عبدالجبار، نص را به دو دسته عملی و قولی تقسیم و می نویسد: "...

نص عملی و قولی: عبارت است از افعال و گفتار حضرت رسول اکرم درباره امامت و ولایت حضرت علی بن ابی طالب است که آن حضرت را لایق امامت و تعظیم و تجلیل دانسته و بعضی چیزها را مختص حضرتش نموده است. مانند برادری و ازدواج علی با یگانه دختر رسول الله که هیچ کس از مردم به این افتخارات نائل نگشته است

 2 ـ نص قولی: نص قولی بر دو قسم است جلی و خفی نص جلی مانند گفتار رسول اکرم سلّموا علی علی بامره المومنین ـ هذا خلیفتی من بعدی فاسمعوا له و اطیعوا . نص خفی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی...

‏شیعیان علاوه بر نص توقیع (تقریر رسمی امام پیشین به امامت امام بعد از خود) را نیز مبنای دیگری برای گزینش و معرفی امام دانسته اند. توقیع در تلقی شیعه، خود مبتنی بر نص است. به این معنی که پیامبر، کلیه جانشینان حضرت علی (ع) را نیز با نص الهی معرفی کرده. اما در عین حال هر امامی با تقریر رسمی امام بعدی را نیز معرفی میکند. ‏
درک دقیق و همه جانبه فلسفه سیاسی تشیع زمانی حاصل می شود که دریابیم در اندیشه تشیع امام تنها مبلغ احکام الهی نیست بلکه امام هم چون پیامبر مقام ریاست عالیه جامعه اسلامی را بر عهده دارد. اگر به این گفته شیخ طوسی توجه نمائیم که اجرا کردن، روا داشتند و اقامه حدود الهی و پاسداری از شریعت و بنی نوع بشر از وظایف امام است این معنی را هر چه بهتر در خواهیم یافت که مقام عالیه سیاسی دولت اسلامی و خصیصه رهبری جزء لاینفک امامت است.

امامت، پیشوایی امت به سوی هدایت

امامت در زبان عربی به معنای رهبری و پیشوایی آمده است. از این رو امام به فردی اطلاق دارد که رهبر، مقتدا و پیشوای گروه یا جمعیتی باشد که این افراد از رفتار و گفتار وی پیروی نموده و در شیوه و روش زندگی خویش از سیرو سلوک و گفته های وی تمسک می جویند. امام در گنجینه واژگان دینی دارای معنایی مهم و جایگاهی متمایز از معنای لغوی آن می باشد. در تعریف اخص کلمه می توان گفت، امامت عبارت است از ریاست کلی الهی به نیابت از رسول خدا در امور دین و دنیای مردم

البته باید اذعان داشت، واژه امامت با واژه خلافت متفاوت بوده و مترادف هم نمی باشد، هرچند به اشتباه یکسان تلقی میگردند. خلافت به معنای جانشین پیامبر (ص) است. پس خلیفه شخصی است که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) و یا در غیاب او وظایف و کارهای وی را بر عهده گرفته و به انجام میرساند. ابن خلدون در تعریف خلافت بیان میدارد: خلافت یعنی نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا و به همین اعتبار خلافت گفته میشود و متصدی آن مقام را خلیفه مینامند.

باید توجه داشت برای تحقق معنای امامت، پیشوایی شرط است. یعنی امام می بایست به گفتار و قول خویش ملتزم بوده و باید با قول و عمل خود، مردم را رهبری کند. امّا خلیفه، صرفاً جانشین پیامبر بوده و نیازی به احراز شرط پیشوایی نیست. همچنین امامت دارای ویژگی ها و اوصافی است که از سوی پروردگار تنها برای شایستگان به ودیعه گذاشته شده است. پرهیزکاری، خلوص، ایمان راسخ و عمیق، اطاعت خدا با زبان، دست و تمامی اعضاء و جوارح، فضیلت و شرف و جانفشانی در راه خدا و دین اسلام و رسیدن به حدّ اعلای تقوا از جمله ویژگی های امام و رهبر معنوی مسلمانان می باشد

همچنین در تحقق امامت، عقیده و آرای مردم تأثیر گذار نبوده و به عبارتی امامت یک مقام انتصابی و انتخابی از سوی مردم نمی باشد. بلکه انتصاب از جانب خداوند موجب تحقق مقام امامت می باشد. امام رضا(ع) در تعریف امامت می فرمایند: امامت یعنی نگهداری از دین و حفظ نظام مسلمانان. مقام امامت بزرگ تر و عالی تر و دقیق تر از آن است که عقول مردم بدان برسد یا به واسطه آرای خودشان بتوانند آن را درک کنند یا امامی را اختیار نمایند.

خداوند متعال بعد از پیغمبری و خلیل الرحمان شدن حضرت ابراهیم (ع)، مقام شامخ امامت را به وی ارزانی داشته و بدان فضیلت و شرف برگزید و فرمود: من تو را امام ملت قرار می دهم. ابراهیم بدین بشارت خشنود شد و عرض کرد: امامت در ذریه من نیز خواهد بود؟ خداوند فرمود: مقام امامت به ستمکاران نخواهد رسید. پر واضح است که امامت به برگزیدگان و خوبان اختصاص دارد و با ستمکاری و ظلم پیشگی منافات داشته و در تضاد آشکار است. از برخی از احادیث استنباط می شود که حضرت علی(ع) در زمان حیات پیامبر(ص) امام و پیشوای مردم بوده است

در حدیث است که پیغمبر اکرم (ص) به ام سلمه فرمودند: علی، سید مسلمانان و امام پرهیزکاران می باشد و نیز در حدیثی دیگر آمده "خداوند درباره علی(ع) به من فرمود: علی پرچم هدایت و امام دوستان من است". لذا از مجموع این احادیث و روایات می توان پی برد که حضرت علی(ع) در زمان رسول خدا(ص) متصف به مقام امامت، پیشوایی و رهبری معنوی مسلمانان بوده و در همان عصر نیز پیروانی داشته است که از سیره و روش وی سرمشق گرفته و راه و روش زندگی او را چراغ هدایت حیات خویش قرار داده بودند. لذا امامت در نظر مسلمانان و بویژه شیعیان، یک مقام شاخص بوده که فضایل و کمالات نفسانی و شایستگی ذاتی برای رهبری معنوی مسلمان را در شخص امام لازم و ضروری می دانند.

            ارتباط انقلاب اسلامی ایران و شیعیان جهان

آفتابی که بر جهان تشیع تابید انقلاب اسلامی، از مهم ترین پدیده های عصر ماست، که باعث ایجاد تغییرات گوناگونی در جامعه ایران شد، انقلابی با خصلت اسلامی و مبتنی بر پشتوانه مردمی که توانست تحولی شگرف در عرصه روابط بین الملل و در معادلات سیاسی کشورها و قدرت ها پدید آورد. انقلاب اسلامی از یک طرف از مدیریت رهبری آگاه به مسائل دینی و امور سیاسی بهره برد و از طرف دیگر بر مشارکت اکثریت مردم تکیه داشت. در اثر این انقلاب، حکومتی دینی بر پایه نظریه ولایت فقیه در ایران پایه گذاری شد. وقوع انقلاب اسلامی ثابت کرد که این توانایی بیش از هر چیز از خصوصیت ذاتی تفکر تشیع و وجود اصل ولایت فقیه در آن ناشی می شود. تفکر و اصل اجتهاد مستمر ولایت در آیین شیعه موجب پویایی و انطباق فعال ایدئولوژی اسلامی با تحولات و تغییرات روز می شود.

وقوع چنین انقلاب بزرگی بی شک درون مرزهای داخلی را در نوردیده و دلهای مشتاقان بسیاری را ربود. دیدگاه فرامرزی انقلاب ایران و درونمایه اعتقادی شیعی آن منجر به توجه شیعیان به این انقلاب شد. این تأثیرگذاری در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیت های مؤثر دینی مشهود است

انقلاب اسلامی از سویی منجر به توجه جهانیان به مذهب تشیع و از سوی دیگر ایجاد خودباوری و رشد سیاسی شیعیان در کشورهای مختلف اسلامی گردید به گونه ای که شاهد تلاش های آنان در جهت حضور در عرصه سیاست و کسب قدرت سیاسی شد. بالطبع شیعی بودن انقلاب منجر شد تا در این میان تعریف شیعه به عنوان جایگاهی ژئوپلیتیکی در کانون توجه قرار گیرد، چرا که اولین بازتاب های انقلاب ایران کانون های شیعی جهان را تحت تأثیر قرار می داد

انقلاب اسلامی قطبیت شیعی را در جهان پدیدار کرد. این امر نشانگر تأثیر انقلاب ایران در بازگشت شیعه در صحنه سیاسی جهان است. ملت های مسلمان، بویژه شیعیان، از انقلاب اسلامی استقبال کرده اند. از این رو با توجه به غلبه بعد فرهنگی انقلاب اسلامی، ملت ها و جوامعی که دارای وجوه مشترک فرهنگی بیشتری با ملت ایران بودند، تأثیرپذیری مثبت بیشتری داشته اند.

انقلاب اسلامی جایگاه شیعیان را از حاشیه به مرکز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل کرد. شیعیانی که در طول چند قرن همواره در اقلیت و آماج حملات شدید تبلیغاتی، بویژه توسط حکام و خلفای بلاد اسلامی بودند و با تکیه بر اصل تقیه حتی از بروز اندیشه های خود هراس داشتند، با این پیروزی جانی دوباره گرفتند و در صف اول مبارزه با امپریالیسم و استکبار ایستادند

شناخت اسلام از دید غیر مسلمانان، که قبلاً معطوف به شناخت تعالیم اسلامی با تعبیر اهل سنت و جماعت بود، تحول اساسی پیدا کرد و گرایش به درک اسلام از دید مکتب تشیع بیشتر شد. تعداد کسانی که از دریچه تشیع به دین اسلام گرویدند، به طور چشمگیری افزایش یافت. این امر حتی در مورد تغییر از مکاتب چهارگانه اهل سنت به مکتب جعفری هم صدق میکند؛ بدین معنا که شمار قابل توجهی از اهل سنت در اثر پیروزی انقلاب اسلامی علاقه جدی به شناخت واقعیت های مکتب تشیع پیدا کردند.

از این رو، یکی از مهم ترین انگیزه های مخالفت با انقلاب اسلامی بویژه در کشورهای عربی، نگرانی از خیزش شیعیان منطقه برای دستیابی به حقوق انسانی خود و در نتیجه، بی ثباتی این حکومت ها بود. به نظر میرسد که انقلاب اسلامی ایران مهم ترین عامل ارتقای جایگاه شیعیان در ابعاد سیاسی (سهم بیشتر در قدرت)، اجتماعی و فرهنگی (تقویت هویت شیعی) جامعه معاصر می باشد. انقلاب ایران موجب بیداری بسیاری از شیعیان شد و بویژه به نسل جوان تر آگاهی سیاسی و جرأت و جسارت بیشتری نسبت به هویت و حقوق خود بخشید.

انقلاب اسلامی و تاثیر آن بر جهان تشیع

ایران اگرچه از گذشته تاکنون مهد تشیع در جهان بوده است، ولی می‌توان گفت از دوران صفویه ایران به عنوان مامن و تکیه‌گاهی برای شیعیان جهان مطرح شد. مهاجرت تعدادی از علمای برجسته جبل عامل به ایران در این دوران نشان از اهمیت ایران در نزد شیعیان به عنوان ام‌القرای جهان اسلام دارد. در دوران حاکمیت رژیم پهلوی به دلیل سیاست‌های ضد دینی نفوذ و اهمیت ایران در جهان تشیع رو به کاستی نهاد و رژیم شاهنشاهی تلاش کرد تا نهال دیانت و فقاهت را در این کشور از ریشه برکند

انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 مهر باطلی شد بر سیاستهای ضد دینی رژیم پهلوی و به جهت ماهیت شیعی آن، جهان تشیع را نفسی تازه بخشید، انقلابیون شیعه در سایر کشورها انگیزه مضاعف یافتند و دامنه مبارزه شیعیان بر ضد حکام جور و متجاوزین در اقصی نقاط دنیا فزونی گرفت

در این بین گسترش و نهادینه شدن اندیشه مقاومت در بین شیعیان لبنان و تولد و رشد و قدرت یافتن حزب الله لبنان و عقب نشاندن صهیونیست‌ها از خاک این کشور پس از سالها شاید یکی از مهمترین آثار انقلاب اسلامی در صحنه بین‌المللی و در بین شیعیان جهان باشد. امروز با گذشت بیش از 35 سال از انقلاب اسلامی می‌توان گفت تاثیر انقلاب اسلامی بر عموم شیعیان، علماء و جنبشهای شیعی نه تنها کمتر نشده بلکه روز به روز بیشتر شده است. تاثیرات انقلاب اسلامی بر جهان تشیع را می‌توان چنین برشمرد:

1- خروج از حاشیه و استقرار در مرکز جهان اسلام: پس از انقلاب اسلامی ایران این اولین بار بود که شیعیان از پوسته انزوا بیرون آمدند و داعیه‌دار حکومتی مستقل در جهان شدند. اگر همه ساحران به میدان آمده بودند و تمامی مکتب‌ها آنچه در چنته داشتند بر صفحه شطرنج ریخته بودند، از این سو حرفی نو و داعیه‌دارانی جدید در راه بودند تا با رونمایی از آموزه‌های دینی، ساحران پیش گفته را همچون موسی از صحنه خارج کنند.

پیش از این اگرچه اهل تسنن حکمرانی را تجربه کرده بودند، اما تشیع همواره در حاشیه بود. شاید عمده‌ترین ورود علمای شیعه به حوزه حکومت را بتوان به دوران صفویه بازگرداند، آنجا که به دعوت پادشاهان صفوی جمعی از علما از نجف و جبل عامل به ایران هجرت کردند و برخی نیز در ارتباط با دربار قرار گرفتند یا به مقام شیخ‌الاسلامی شهر نایل آمدند

در این دوره نقش آفرینی های عمده شیخ بهائی در ایران رقم می‌خورد. با این همه شیعه در این دوره هم در کنار سلاطین قرار گرفت و این گونه بود که کم کم روحیه‌ای محافظه‌کارانه بر آن غالب شد. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی حلقه وصلی بود و نقطه پایانی بر تمام تلاشهای چندین قرن گذشته از سوی عالمان در مبارزات سیاسی.

انقلاب اسلامی در بدو تولد خود، سکولاریسم را شکست و اسلام سیاسی را در بطن جامعه ایرانی توسعه داد. به این ترتیب بود که مبارزات چندین قرن شیعیان به ثمر نشست و مطالبه‌ای عمومی در میان مردم ایران زمین شکل گرفت. در ایران اگرچه میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را صادر کرد و اگرچه عالمان دینی در مشروطه وارد شدند و نقش آفریدند اما این تلاشهای حداقلی هیچگاه نتوانسته بود عمر حکومت استبدادی را پایان بخشد یا حکومتی بر مبنای دین تاسیس کند

در مقاطعی نظیر مشروطه، حتی میان عالمان نیز، اختلافهایی پیش آمد و همان اندیشه‌های برآمده از نفوذ تمدن غربی و هویت دوپاره‌ای که بعد این نفوذ به سراغ مردم ایران آمد، مسیر حرکت را منحرف کرد. در واقع همان حداقل تلاشهای تاریخی شیعیان برای مقابله با استبداد نیز همیشه موفق نبود، اما حلقه واسطی بود و مقدمه‌ای برای انقلابی اسلامی.

اکنون شیعه دیگر به عنوان یک اقلیت ضعیف و حاشیه‌ای نگریسته نمی‌شود و مراکز مطالعاتی جهان که از نظر و دیدگاه و برداشت آنها، جهان اسلام تنها در جوامع اهل سنت ملاحظه می‌شد و به طور کلی نسبت به جوامع شیعه بی‌توجه بوده و از شناخت و مطالعه روی آنها غفلت می‌کردند، به ناگاه توجه خود را به این سمت و سوی معطوف داشته و خود را ملزم دیدند تا به این جامعه توجه بیشتری کنند. انقلاب اسلامی و حکومت شیعی به یک سرفصل اساسی تمامی نشست‌ها و کنگره‌های استراتژیک جهانی و نهادهای اطلاعاتی استکباری تبدیل شد، آن‌گونه که سخن گفتن از اسلام و مسلمانان بدون ایران خمینی (ره) بی‌حاصل می نمود.

2- الگوی مبارزات آزادی‌بخش: دومین اثر انقلاب اسلامی بر جهان تشیع را می‌توان در خروش و جوششی جست که جهان تشیع را به یکباره در برگرفت. جامعه شیعه که قرنها بی‌حراست و حفاظت از خود و با تکیه بر اصل تقیه، روحیه‌ای غیر انقلابی و تسلیم ‌پذیر پیدا کرده بود، به یکباره به جامعه‌ای انقلابی بدل شد، آن‌گونه که تمامی تلاشهای گذشته را به سرمنزل مقصود رساند. اگر تا پیش از این جریانهای کمونیستی داعیه‌دار مبارزات انقلابی و ضد استکباری بودند، این بار شیعیان به الگویی جهانی برای مقابله با ظلم تبدیل شدند و آثار روشنی را بر نهضت‌های آزادی‌بخش در سرتاسر جهان گذاشتند.

3- جهانی شدن گفتمان شیعه: سومین اثری که انقلاب اسلامی در جوامع شیعه بر جای گذارد، تعمیم افکار و اندیشه‌های شیعه و به عبارت دیگر جهانی کردن گفتمان شیعه بود، گفتمانی که تحت عناوین عدالت، ولایت، جهاد، شهادت، استکبارستیزی و مقاومت مطرح شد. اگر تا پیش از این، اسلام را با اهل تسنن می‌شناختند و مبارزه را با کمونیسم، به یکباره انقلاب اسلامی، تشیع و آرمانها و ارزشهای شیعی را پرچمدار و داعیه‌دار مبارزه با ظلم و استکبار کرد

کسانی که تا دیروز شناختی از تشیع نداشتند، عکسهای امام خمینی (ره) را بر سر دست گرفتند، همه منتظر بودند تا جدیدترین اخبار را از ایران شیعی بشنوند. این بار ایران بر روی پای خود ایستاده بود و تشیع را به عنوان مذهب رسمی برگزیده بود. حرف از آغاز عصری جدید بود که «عصر خمینی» نام گذاشته می‌شد و اسلامی جدید یعنی «اسلام سیاسی» یا همان «اسلام خمینی(ره)».

  انتظارات امام عسکری علیه السلام از شیعیان

انتظارات و توقعات امام حسن عسکری (ع) به عنوان آخرین امامی که در جامعه حضور عینی داشته، و بعد از او غیبت صغری و کبرا فرزندش مهدی موعود (عج) آغاز می‌گردد و برای مدت مدیدی مردم و جامعه از درک حضور او محروم خواهند بود قابل اهمیت و دقت است، و می‌تواند رهنمودهای گرانبها و ارزشمندی باشد برای دوران غربت تشیع و دورانی که غبار غم هجرت مولا و محبوبشان بر دلها و پیشانی آنها سایه افکنده است، اینک به گوشه هایی از انتظارات حضرتش می‌پردازیم.

1- اندیشه و تفکر: اساس تمام پیشرفتهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ، اندیشه و تفکر از یک طرف، و سعی و تلاش و عمل از طرف دیگر بوده است. اگر بشر قرن بیستم و بیست و یکم از نظر صنعتی و تکنولوژی به موفقیتهای چشمگیری دست یافته، بر اثر اندیشه و تلاش بوده است; چنان که پیشرفتهای معنوی جوامع و افراد نیز بر اثر بهره وری از توان عقل و تفکر و قدرت عمل و تلاش بوده است

پیامبران، امامان و بندگان صالح الهی همگی اهل فکر و تعقل بوده‌اند، امام عسکری (ع) از شیعیان خویش انتظار دارد، که اهل اندیشه و تفکر باشند. لذا فرمود: بر شما باد به اندیشیدن! پس به حقیقت، تفکر موجب حیات و زندگی دل آگاه و کلیدهای دربهای حکمت است. انسانهایی که با عقل اندیشه نکنند و با چشم جانشان در دیدن حقایق دقت بخرج ندهند در روز قیامت نابینا محشور می‌شوند

امام عسکری با گوشزد این خطر که عده‌ای در جامعه عبادت را منحصر در انجام نماز و خواندن نمازهای مستحبی و گرفتن روزه های واجب و مستحب می‌دانند، بدون آنکه در رمز و راز آن اندیشه کنند و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند، جایگاه ویژه اندیشه و تفکر را این گونه بیان می‌فرماید:عبادت به بسیاری نماز و روزه نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است.

2- ایمان گرائی و سود رسانی: فکر و اندیشه، و یا تامل و تدبر آن گاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می‌دهد که منجر به ایمان و عمل و تلاش شود وگرنه تفکری که بدنبالش ایمان و عمل نباشد مطلوب و کارساز نیست. به همین جهت آن حضرت تاکید فرمود که شیعیان به دو خصلت توجه داشته باشنددو خصلت است که برتر از آن چیزی نیست، ایمان به خداوند و فایده رساندن به دیگران»

3- به یاد خدا و قیامت بودن: ایمان برگرفته از اندیشه به دنبال خود عمل و یاد خدا و همچنین انجام عبادت را در پی دارد، به همین جهت یکی دیگر از انتظارات حضرت عسکری علیه السلام از شیعیان این است که خداوند و قیامت و رسول را فراموش نکنند. چنان که فرمود:زیاد به یاد خدا و مرگ باشید و همواره قرآن بخوانید و بر پیامبر ص و خاندان او درود بفرستید. 11هوشمندترین و زیرکترین افراد کسی است که به یاد بعد از مرگ باشد و وجدان خویش را برای رسیدگی به اعمال قاضی قرار دهد 12

4 - حسابرسی اعمال و پاسخگویی وجدان: انتظار دیگری که امام حسن علیه السلام از شیعیان دارد، رسیدگی به اعمال و داشتن محاسبه در هر شبانه روز، و پاسخگویی وجدان اخلاقی است.لازم است انسان در ابتدای هر روز نسبت به اعمال نیک و دوری از گناه با خود «مشارطه» و قرار دادی داشته باشد، و در طول روز مواظبت و «مراقبه» داشته باشد

و در پایان روز«محاسبه» و حسابرسی، و پاسخگویی به وجدان درونی خویش.آنهایی هم که مسئولیت های اجتماعی دارند، در مقابل مردم و جامعه مسئولند که باید پاسخگو باشند، علاوه بر این در مقابل خداوند متعال، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و وجدان خویش نیز باید پاسخگو باشند.

ممکن است عده‌ای زیرکی را در آن بدانند که از حسابرسی، و پاسخگویی فرار کنند و به نوعی طفره روند، ولی باید بدانند که هرگز چنین رفتاری هوشمندی و زیرکی به حساب نمی‌آید، در همین زمینه است که حضرت عسکری علیه السلام خردمندانه می‌فرماید ; و هوشمندترین افراد کسی است که به حساب نفس خویش پردازد (و پاسخگوی خدا و وجدان خویش باشد) و برای پس از مرگ خویش تلاش نماید».

5- تقوا و پاکی راستی و امانتداری: از مهم‌ترین و بارزترین ویژگی‌های مورد انتظار برای شیعیان و مؤمنان دو صفت نفسانی تقوا و ورع است که انسان را در مقابل انجام گناه و دوری از محرمات حفظ و تقویت می‌کند، و در کنار آن دو، دو صفت والای امانتداری و راستگویی است که آنچنان اهمیت دارد که اساس نظم و انسجام و آرامش هر جامعه‌ای را می‌توان با تقویت و ترویج این اوصاف در میان افراد جامعه پی‌ریزی نمود و مشکلات را حل و سعادت جوامع را تضمین نمود

امام حسن عسکری علیه السلام با تاکید بر اوصاف فوق و برخی اوصاف دیگر خطاب به شیعیان خود می‌فرماید: شما را سفارش می‌کنم به تقوای الهی و ورع در دین خود و کوشش در راه خدا، راستگویی و رد امانت به هرکه به شما امانت سپرد - خوب یا بد - و طولانی بودن سجده و خوب همسایه داری; چرا که محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برای اینها آمده است. در گروه‌های آنها(مخالفان) نماز بخوانید (یعنی در نماز جماعت شرکت کنید) و در تشییع جنازه آنها حضور داشته باشید و بیمارانشان را عیادت، و حقوق آنان را ادا نمایید، زیرا اگر فردی از شما در دین خود ورع داشت و در سخنش راست گفت و امانت را رد کرد و اخلاقش با مردم خوب بود، گفته می‌شود این شیعه است. پس من از این (گفته) شادمان می‌شوم.»و در جای دیگر فرمود:مؤمن (و شیعه) برکتی برای مؤمن و (اتمام) حجتی برای کافر است.

6 - جزء بهترینها باشید نه بدترینها: آن امام همام گاه به بیان افراد نمونه و برتر و همین طور افراد بدتر غیر مستقیم انتظار خویش را از شیعیان ابراز می‌دارد که جزء بهترین‌ها باشید، و آنان را این گونه معرفی می‌نماید:پارساترین مردم کسی است که در شبهات توقف کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات را به جا آورد، زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری کند و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند

در مقابل بدترین‌ها را نیز معرفی می‌کند تا شیعیان آگاهانه یا ناآگاهانه جزء آن افراد قرار نگیرند، در حدیثی آن حضرت فرمود:بدترین بندگان بنده‌ای است که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را می‌ستاید و پشت سر، او را می‌خورد (و غیبتش را گوید). اگر به او چیزی عطا شود، حسد می‌ورزد و اگر گرفتار گردد، به او خیانت می‌کند.»

7 - عزت نفس و دوری از ذلت: انسان به عزت نفس و تکریم شخصیت بیش از همه چیز نیازمند است انسان می‌تواند رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل کند و با فقر و نداری بسازد اما تحقیر شخصیت و آزردگی روح و روان و پایمال شدن عزت انسان به سادگی قابل رفع و جبران نیست، ممکن است تا پایان عمر انسان را آزار دهد، خداوند عزیز انسان را عزیز آفریده و هرگز به او اجازه تحقیر دیگران و یا شخصیت خودش را نداده

امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند تمام امور مؤمن را به خود او واگذار نموده، ولی به او واگذار نکرده است و اجازه نداده که ذلیل باشد آیا سخن خدا را نشنیده‌ای که می‌فرماید: «عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی‌دانند، پس مؤمن همیشه عزیز است و ذلیل نمی‌باشد»به همین جهت یکی از انتظارات مهم حضرت عسکری علیه السلام در دوران غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه این است که شیعیان عزیز و با عزت باشند و هرگز خود را ذلیل نکنند، در یک جا فرمود:«چه زشت است برای مؤمن (و شیعه) دل بستن به چیزی که وی را خوار می‌سازد».و در جای دیگر دلسوزانه نصیحت نمود که:

جدال و کشمکش مکن زیرا ارزش و شخصیت تو را از بین می‌برد(و موجب خواری انسان می‌شود) و شوخی (بیش از حد)مکن تا مردم به تو جرات جسارت پیدا نکنند.»و گاه راهکارهای رسیدن به عزت و دوری از ذلت را به شیعیان ارائه می‌دهد و قاطعانه می‌فرماید:«هیچ عزیزی حق را رها نکرد مگر آنکه خوار و ذلیل شد، و هیچ ذلیل و خواری به حق عمل نکرد مگر آن که عزیز گردید.»

8 - افتخار ما باشید نه باعث سر شکستگی ما: یکی دیگر از مهمترین انتظارات امامان مخصوصا امام حسن عسکری علیه السلام از شیعیان این است که از نظر رفتاری و اخلاقی به گونه‌ای رفتار کنند که در بین جامعه بشری عموما و در بین مسلمانان خصوصا الگو و نمونه باشند تا آنجا که مردم بگویند اینها شیعیان و تربیت یافتگان مکتب اهل بیت می‌باشند.

به همین جهت حضرت عسکری به تاکید درخواست می‌فرماید:«از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازی ما) باشید نه مایه ملامت (و سرافکندگی)همه دوستیها را به سوی ما جذب کنید و هر زشتی را از ما دور نمایید; زیرا هر خوبی که در حق ما گفته آید ما شایستگی آن را داریم و هر بدی که درباره ما بر زبان برآید ما چنان نیستیم... (چرا که) خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمی‌تواند ادعای چنین مقامی را نماید مگر این که دروغ پرداز باشد.»

9 - از ریاست طلبی پرهیز کنید: از صفاتی که سخت گمراه کننده و خطرناک است مقام خواهیها و ریاست طلبیها است، بر کسی پوشیده نیست که ریاست طلبیها چه ضربات شکننده‌ای بر پیکر اسلام وارد نموده و همین ریاست طلبی بود که خلافت را از مسیر اصلی خویش خارج نموده و پیش آمد آنچه که پیش آمد، و این فریاد فاطمه سلام الله علیها است از دست ریاست طلبی گروهی که خلافت را غصب نمودند، آنجا که فرمود:

اما (افسوس) کسی را مقدم داشتند که خداوند او را کنار زده بود و کسی را کنار زدند که خداوند او را مقدم داشت، تا آنجا که ره آورد بعثت را انکار کردند و به بدعتها روی آوردند، آنها هوا پرستی و شهوت (و ریاست طلبی) را برگزیدند و بر اساس رای و نظر شخصی عمل کردند هلاک و نابودی بر آنان باد، آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: پروردگار تو آنچه را که می‌خواهد خلق می‌کند و هرچه را بخواهد اختیار می‌کند و برای آنان اختیاری نیست

افسوس (که سران سقیفه) آرزوها (و ریاست طلبی‌های) خود را در دنیا تحقق بخشیدند و از آینده غافل ماندند، خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند. امام عسکری (ع) با توجه به این خطرها است که دردمندانه می‌فرماید:از افشای اسرار (ما اهلبیت )و ریاست خواهی دوری کن که این دو مایه هلاک و نابودی است.»

10 - استواری بر دین و ولایت در دوران غیبت: آخرین انتظاری که در این سطور بدان اشاره می‌شود، انتظار حضرت عسکری از شیعیان خویش است در دوران غیبت کبرای امام زمان عجل الله تعالی فرجه، چرا که یکی از دورانهای بسیار سخت و طاقت فرسا که صبر و استواری فراوانی می‌طلبد همین دوره است، انتظار آن حضرت این است که مردم و شیعیان دوران غیبت را تحمل کنند و از خود بردباری و استقامت بخرج دهند، و بر دین الهی و امامت و ولایت ثابت و استوار بمانند، و دائما برای ظهور مهدی موعود دعا نمایند، چرا که:«به خدا سوگند (حضرت مهدی) غیبت طولانی خواهد داشت که نجات پیدا نکند در آن دوران مگر کسانی که خداوند عزیز و جلیل بر قائل بودن (و اعتقاد) به امامت او استوارش نگهدارد، و توفیق دهد که برای فرج آن حضرت دعا نماید

*******************

تشیع صفوی ؛ توهم یا واقعیت؟

مذهب تشیع یکی از مهم‌ترین مذاهب شناخته‌شده‌ اسلامی در دنیای معاصر است؛ پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دین اسلام اغلب از زاویه‌ مذاهب اهل‌سنت مورد شناسایی، تحلیل و بررسی قرار می‌گرفت و متون سنتی اهل سنت مبنای قضاوت درباره‌ ابعاد گوناگون اسلام بود؛ اگرچه مستشرقان و پژوهش‌گران تاریخ، کم و بیش با قرائت شیعی از دین اسلام، که با محوریت رفتار و گفتار اهل‌بیت علیهم السلام و عنصر پویای امامت شکل گرفته است، آشنا بودند، اما هنوز ظرفیت‌ها و نقاط قوت برجسته‌ای که در این مذهب وجود دارد، برای همه روشن نبود؛ با طلوع خورشید انقلاب اسلامی ایران و آثار گسترده و عمیقی که بر مناسبات گوناگون سیاسی، فرهنگی، معنوی، اقتصادی، ... جهان گذاشت

اسلام کم کم به صورت دیگری خود را بر مردم دنیا آشکار کرد و همین امرموجب پیدایش مراکز و دپارتمان‌های تحقیقاتی و رشته‌های متعدد پژوهشی پیرامون ابعاد گوناگون مذهب تشیع شد؛ شاید بتوان گفت که مذهب تشیع، تنها مذهب اسلامی است که از ابتدای تولد تاکنون به علل گوناگون تاریخی، جامعه‌شناختی، سیاسی، ... همواره در معرض شناسایی و نقد بوده است

افراد و گروه‌هایی که از خاستگاه دشمنی و ضدیت با شیعه به بررسی و نقد آن روی آورده‌اند، اغلب کوشیده‌اند تا آن را به عناصری بیرون از ریشه‌های اصلی و اصیلش، در رفتار و گفتار پیامبر، نسبت داده و آن را نوعی جعل تاریخی جلوه دهند؛ ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت این افراد و گروه‌ها را باید در جای دیگری بررسی کرد

اما بی‌تردید یکی از مهم‌ترین تحلیل‌های تاریخ محورانه، تحلیلی است که شکل‌گیری تشیع را به دوران حکومت صفویه ارجاع کرده و تلاش می‌کند تا با سرهم کردن ادله‌ تاریخی، اثبات کند که صفویان اول بار و برای تحکیم و گسترش پایه‌های حکومت خود، مذهب شیعه را به‌وجود آوردند و گسترش دادند؛  و حتی گروههای سلفی و تکفیری نیز امروزه به این امر استناد می‌کنند
 یکی از شبهاتی که مطرح می‌شود اینکه از لحاظ تاریخی و جامعه‌شناختی، ریشه‌های مذهب تشیع به دوران صفویان می‌رسد؛ صفویان با پدیدآوردن مذهب تشیع و از طریق اعمال زور و خشونت، توانستند بر ایران مسلط شده و دامنه‌ حکومت خود را در تمام مناطق این کشور پهناور گسترش دهند؛ پایه‌گذار مذهب تشیع، شاه اسماعیل اول بود که با همراهی قزلباش‌ها و غلبه‌ قهرآمیز بر مخالفان، به بسط و توسعه مذهب تشیع همت گماشت!(1)
ریشه تشیع درعمق تاریخ اسلام
درپاسخ بایدگفت، هرچند صفویه نقش مهمی در گسترش مذهب تشیع در میان ایرانیان داشتند و برای اول بار حکومت یکپارچه و مقتدری با گرایش‌های شیعی بنا نهادند، اما هرگز نمی‌توان پذیرفت که پایه‌گذار مذهب شیعه بوده‌اند؛ مذهب شیعه، که با محوریت ولایت و محبت اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بنیان نهاده شده است، ریشه در اعماق تاریخ اسلام و آموزه‌های نبوی دارد؛

آنجا که پیامبر به امام علی علیهما السلام فرمود: یا علی! انت و شیعتک هم الفائزون یوم القیامه(3)؛ نکته‌ مهمی که باید به این حقیقت افزود این است که شیعیان هرگز خود را مذهب یا فرقه‌ای در عرض دیگر فرق اسلامی نمی‌دانند تا کسی به دنبال تاریخ شکل‌گیری آن برآید؛ بلکه شیعه، به حق، خود را اسلام راستین و تفسیر حقیقی اسلام ناب محمدی می‌داند!
 تشیع، نهالی که پیامبر غرس کرد!
اسناد و مدارک و دلایل تاریخی فراوانی بر این حقیقت تأکید دارد که نه تنها مذهب شیعه، مذهبی ریشه‌دار در تاریخ اسلام است و بنیاد آن در زمان خود پیامبر(ص)بنا نهاده شده است، بلکه ورود تفکر و گرایش شیعی به ایران هم در سال‌هایی بسیار دورتر از پیدایش صفویان اتفاق افتاده است؛ هرچند نمی‌توان انکار کرد که صفویان، با انگیزه‌های گوناگونی، به گسترش و تحکیم پایه‌های تشیع در ایران کمک کردند؛
  محققان بر این باورند که ما هنوز اطلاعات کمی درباره‌ تاریخ صفویان داریم؛

جریان روشنفکرى دینى در ایران، در مقطعى از حرکت خود، با حمله به صفویان و فرهنگ مذهبى صفوى، کوشید تا آن را از پایه، سست گرداند؛ مع الاسف، این حرکت توفیق زیادى به دست آورد و توانست در یک مقطع تاریخى، تصور مردم کشور ما را به آن دوره، بدبین سازد؛ چیزى که هنوز آثار آن در اذهان و افکار جامعه برجاى مانده است (4)

در حالی که می‌دانیم صفویه خدمات زیادی به کشور و مذهب ما داشته است؛ هرچند دوران حکومت صفویان، همانند بسیارى از دوره‏ها، خالى از خبط و خطا، بویژه از سوى شاهان صفوى نبوده است.
شکی نیست که صفویان در گسترش مذهب تشیع نقش برجسته‌ای دارند، اما آیا می‌توان به آسانی باور کرد که تشیع در تاریخ ایران پیش از صفویه سابقه‌ای نداشته است و صفویه با خشونت و اجبار آن را رسمیت بخشیده و ترویج کرد‌ه‌اند؟! یقیناً هیچ حکومتی نمی‌تواند بدون فراهم آوردن زمینه و ساختار اجتماعی مناسب، اقدامات مهمی همچون تغییر مذهب را در یک جامعه اجرا و نهادینه کند؛ این واقعیت مهم و سنت اجتماعی، درباره حکومت صفویه هم ساری و جاری است

ما بر این باوریم که اگر در مقطعی از تاریخ، دولتی شیعی در ایران به قدرت رسید و در توسعه‌ فکر شیعی کوشش کرد و این فرهنگ و مذهب تا به امروز همچنان محکم و پابرجاست، در نتیجه تحولات داخلی و اجتماعی و ساختارهای فرهنگی جامعه بوده است؛ به یقین تشیع در بستر جامعه ایرانی به حدی از گستره و باور عمیق مردمی تبدیل شده بود که ناگزیر دولتی شیعی لازم بود تا براساس خواست مذهبی و دینی مردم، ساختارهای سیاسی را سامان دهد

نکته‌ جالب‌توجه اینجاست که شاهان صفوی، در ابتدا صوفی مسلک بودند، اما وقتی با توده‌ عمومی شیعی در جامعه ایران مواجه شدند، آهسته آهسته مسلک خود تغییر داده و به تشیع گرویدند؛ چرا که می‌خواستند بر جامعه‌ای شیعی حکمرانی کنند!
ریشه‌های تشیع در اعماق تاریخ ایران
اندکى پیش از سقوط عباسیان، تشیع پیشرفت خود را در عراق، شام و ایران آغاز کرده بود؛ با سقوط دولت عباسیان، حرکت شیعی، در عراق و ایران سرعت بیشترى به خود گرفت؛ افزون بر این، ظهور تشیع در جهان اسلام، به شکل‏هاى مختلفى خود را نشان داد؛ یکى از صورت‌های ظهور فکر شیعی‏، درآمیختن آن با تصوف بود؛ این آمیختگی شاید یکی از مهم‌ترین جلوه‏هاى اوج‏گیرى تشیع در تمامى بلاد اسلامى به شمار می‌رود؛ بسیارى از عقاید شیعه به نحله‏هاى تصوف مسلمان راه یافت و از آنجا که صوفی‌گری در میان سنیان، نفوذ چشمگیرى داشت، بطور طبیعى زمینه بسط تشیع فراهم ‌می‌شد (5)
منابع و مدارک گوناگونی بر این واقعیت تأکید دارند که تشیع، سا‌ل‌ها پیش از تشکیل حکومت صفویه، در پهنه‌ سرزمین ایران گسترش یافته بود؛ با شروع قرن دوم هجری، تشیّع از مرزهای جزیره العرب و عراق بیرون رفت و به تمام قلمرو اسلامی کشیده شد؛ با توجه به پراکندگی شیعیان و علویان در سرزمین‌های اسلامی، این مسئله به خوبی قابل فهم است؛ از زمان حجاج بن یوسف ثقفی، مهاجرت شیعیان و علویان از کوفه به دیگر مناطق پررنگ‌تر و شدیدتر شد؛ این مهاجرت‌ها در قرن دوم هجری و با شروع تبلیغات شیعی و نهضت‌های علویان شتاب بیشتری به خود گرفت (6)
نهضت‌های علویان در دوران عباسیان هم پیوسته رخ می‌داد؛ یکی از نتایج قطعی این نهضت‌ها، پراکندگی علویان در مناطق گوناگون بود؛ چنانکه بعد از قیام محمد نفس زکیه در زمان حکومت منصور و شکست او، نوادگان امام حسن (ع) در مناطق گوناگون پراکنده شدند؛ مسعودی، مورخ شهیر، در این‌باره می‌نویسد: «برادران محمد بن عبدالله (نفس زکیه)، در بلاد گوناگون پراکنده شدند ... ؛ برادرش، یحیی، به ری و از آنجا به طبرستان رفت؛ برادر دیگرش، ابراهیم، به بصره رفت و در آنجا لشکری از مردم اهواز، فارس و سایر شهرها گرد آورد (7)
همچنین در قرن دوم هجری، حرکت مبلغان بنی‌هاشم (بنی عباس) به خراسان آغاز شد و مردم زیادی در آنجا به تشیّع گرویدند؛ یعقوبی، مورخ مشهور، می‌نویسد: «وقتی زید بن علی بن الحسین به شهادت رسید، شیعیان در خراسان به جنب‌وجوش آمدند و تشیّع خود را آشکار کردند؛ خطیبان، آشکارا ظلم و ستم بنی‌امیه بر خاندان پیامبر را بازمی‌گفتند (8) پاره‌ای از مورخان نوشته‌اند: «در سالی که یحیی (فرزند زید) کشته شد، هر طفلی که در خراسان به‌ دنیا آمد، نامش را یحیی نهادند (9)
قم، حرم اهل‌بیت (ع)
قم یکی از مهم‌ترین شهرهای شیعه‌نشین ایران است که از قرن دوم هجری، سابقه‌ تشیع پررنگی داشته است؛ قم از ابتدا به دست شیعیان بنیان‌گذاری شد و از روز نخست، شیعیان در آن ساکن شدند و همواره شیعه‌نشین بوده و هست؛ تشیّع قم، همواره دوازده امامی بوده و انحراف به آن راه نیافته است؛ بسیاری از مردم قم خدمت ائمه اطهار (علیهم السلام) می‌رسیدند و از محضر آن بزرگواران کسب فیض می‌کردند و پیوسته با امامان خود رابطه داشتند

از این‌رو قم، به یکی از مهم‌ترین تجمع‌گاه‌های شیعی تبدیل شد و شیعیان، بویژه علویان، از هرسو بدانجا آمدند و در آن سکنی گزیدند؛ در پایان قرن دوم هجری، ورود بی‌بی‌ فاطمه‌ معصومه (س)، نقطه‌ عطفی در تاریخ این شهر محسوب می‌شود.(10)
شهرهای اهواز، همدان، سیستان، بُست و ری مناطقی از ایران است که در قرن سوم هجری وکلای ائمه اطهار (علیهم السلام) در آنها بوده‌اند؛ در قرن سوم، کوفه، قم و نیشابور مهم‌ترین شهرهای شیعی به شمار می‌رفتند و فقه شیعی براساس احادیث ائمه‌ اطهار (علیهم السلام) در آنها تدریس می‌شده است (11)
وجود دولت علویان طبرستان در منطقه‌ شمال ایران، بین سال‌های250 تا 316 هجری، باعث بسط تشیع در مناطق مختلف ایران گردید و یکی از نخستین دولت‌های شیعی به تدریج شکل گرفت؛ علویان طبرستان در چند برهه‌، برمناطق ری، زنجان و قزوین نیز چیره شدند(12) و یقیناً زمینه‌ها و بستر تشیع را در این مناطق گسترش دادند.
آل‌بویه، نخستین دولت شیعی ایرانی
در همین راستا باید از دولت مهم آل بویه نیز یاد کرد؛ این دولت قدرتمند شیعی از سال 328 تا 446 هجری، به مدّت نزدیک به یک قرن و نیم توانست بر جغرافیای ایران تسلّط داشته و به صورت عمومی باعث گسترش تشیع شد.در این دوران اقدامات زیادی مبتنی بر مذهب تشیع، پدید آمد که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:
 1. حمایت دولتی و مردمی از علمای بزرگ شیعه، به صورتی که بسیاری از کتاب‌های معتبر شیعه در این دوران تالیف شده‌اند؛ کتاب‌هایی چون الاستبصار و التهذیب، تالیف شیخ طوسی (م 460)، من لا یحضره الفقیه، تالیف مرحوم شیخ صدوق (م 381) که هرسه از کتب اصول چهارگانه شیعه به شمار می‌روند؛ الارشاد، تألیف شیخ مفید (م 413)، رجال نجاشی (م 450) و ...
2. برگزاری علنی مراسم عاشورای حسینی، که مختص شیعیان اثنی عشری است. به اعتراف برخی از مورخان، در زمان حکومت آل‌بویه در ایران و عراق، علاوه بر عزاداری، سایر شعارهای شیعی، آشکارا رواج یافت و می‌توان گفت که در ایران مرحله‌ بسیار مهمی برای بسط مذهب تشیع به وجود آمد که تا آن زمان سابقه نداشته است.
3. وارد شدن شیعیان به امور دولتی و اقدام آنها به ساختن بارگاه‌های امامان علیهم السلام نیز در این دوران صورت گرفت.(13)
دولت ایلخانان و بسط تفکر شیعی
دولت ایلخانان را در مدت محدودی، می‌توان از دولت‌های شیعه در ایران به شمار آورد؛ هرچند مدت شیعه‌بودن آن دولت کوتاه بود، ولی به جهت وسعت قلمرو، تاثیر زیادی بر گسترش شیعه داشتند؛ دوران ایلخانان مغول یکی از بهترین دوران‌ها برای ترویج تشیع، بویژه در ایران بود؛ در این دوره برای اولین بار تشیع در تمامی سرزمین ایران به عنوان مذهب رسمی اعلام شد؛ اولجایتو یا سلطان محمد خدابنده، که در ابتدا به مذهب حنفی و سپس شافعی روی آورده بود، به دلیل نزاع و تنش شدید پیروان این دو مذهب، به تشیع گروید؛ وجود علامه‌ حلی که در آن زمان، شهرتی فرامنطقه‌ای داشت، در کنار سلطان محمد اولجایتو و برگزاری جلسات بحث و مناظره بین او و علمای اهل سنت، به اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و مذهب شیعه کمک زیادی کرد.(14)
صفویان و گسترش مذهب شیعه
آنچه گفته شد، تنها مختصری از وجود زمینه‌ها و بسترهای مهم برای ورود و گسترش مکتب تشیع در مناطق ایران، پیش از ظهور صفویان است؛ تشیع، قرن‌ها قبل از صفویه توانسته بود در ایران رشد کند و به صورت انبوه، طرفدارانی پیدا کند؛ کار صفویان این بود که بنابر انگیزه‌های گوناگون، برای رسیدن به اهداف خود، مذهب تشیع را مذهب رسمی اعلام کرده و به گسترش بیش از پیش آن یاری رساندند و علمای شیعه با استفاده از شرایط به وجود آمده، در راه ترویج مکتب تشیع و تحکیم و تعمیق فرهنگ آن تلاش‌های زیادی از خود نشان دادند.
هرچند نمی‌توان و نباید تمام اقدامات دولت صفویه را مورد تأیید قرار داد و از سخت‌گیری‌های غیرمنطقی آنان برای رسمی کردن مذهب تشیع، در ابتدای شکل‌گیری دولت صفوی، دفاع کرد، اما چنانکه محققان معتقدند، در مورد خشونت‌ها و اقدامات ایذایی آنان بقدر زیادی، بزرگنمایی شده است.
شاه دستور داد تا علنّا نام دوازده امام را در خطبه خواندند و اعلان لعن کردند و برخى جوانان قزلباش مسلح ایستاده بودند تا در صورت مخالفت، مخالف را از میان بردارند؛ اما این برخورد شاه براى آن بود تا در آغاز کار، زهره‌چشمى از مخالفان بگیرد، ولی در ادامه، کار به راحتى پیش رفت و هیچ گونه جنبش ضد شیعى مسلحانه در ایران برپا نشد؛ طبیعى است که ترس از قزلباشان وجود داشت، اما مخالفان هم انگیزه‌ زیادى براى مقاومت نداشتند؛ طى سال‏ها درگیرى صفویان و عثمانیان، هیچ نیروى داخلى، با انگیزه‌ سنی‌گرایانه، به حمایت از عثمانیان اقدام نکرد؛ این در حالى است که جنبش‏هاى افراطى و غالى فراوانى در ایران به وجود آمد؛ روشن است که به سادگى نمى‏توان از این امر گذشت.(15)
سیاست صفویان، به رهبری شاه اسماعیل، در رسمیت دادن به تشیع اثنی‌عشری، با مقاومت چندانی روبرو نشد؛ زیرا برای مردم ایران، زمینه‌های فراوانی برای تشیع وجود داشت و آنها خیلی پیشتر مذهب تشیع را پذیرفته بودند؛ سیاست‌های تشویقی نیز در این زمینه وجود و تأثیر داشت؛ چنان‌که در دو منطقه سرخه سمنان، سنگ‌نوشته‌هایی از شاه عباس بر جای مانده که حاوی این دستور است که اگر کسی شیعه شود، از مالیات معاف خواهد بود.(16)
از طرف دیگر، موفقیت مذهب تشیع در نفوذ در کشور پهناور ایران، نه فقط برخاسته از قدرت سلسله‌ صفویان، بلکه ناشی از جاذبه‌های ذاتی آن است؛ از همان ابتدا و از دوران شاه اسماعیل صفوی، عالمان شیعه از جبل عامل، بحرین و سرزمین‌های شمال شرقی عربستان و عراق به ایران دعوت شدند تا پایه‌های فکری و عقیدتی تشیع را در میان مردم عمق بخشند؛ بنابراین، قدرت سیاسی در کنار قدرت فرهنگی و زمینه‌های اجتماعی، توانسته است نقش برجسته‌ای ایفا کند.
* مرکز ملی پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
1. مقاله‌: صفویان و تغییر ماهیت مذهبی ایرانیان.
2. ر.ک. سید مرتضی عسگری، عبدالله بن سبا و نیز 150 صحابی ساختگی؛
3. تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص333
4. رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چ اول، ش‏1379، ج1، ص15مقدمه مولف.
5. همان، ص17.
6. غلامحسن محرمی، تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری، قم، موسسه امام خمینی، چ ششم، 1386ش، ص184.
7. مسعودی، مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم،‌دار الهجرة، چ دوم، 1409ق، ج 3، ص 296.
8. یعقوبی، تاریخ الیعقوبى، بیروت،‌دار صادر، بی‌تا، ج 2، ص 326.
9. مسعودی، پیشین، ج3، ص213.
10. محرمی، پیشین، ص186-187.
11. همان، ص188.
12. طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چ دوم، 1387ق، ج9، ص346.
13. غلامحسن محرمی، درسنامه تاریخ تشیع، قم، نشر هاجر(حوزه علمیه خواهران)، چ اول، 1391ش، ص230تا232.
14. همان، ص254.
15. جعفریان، پیشین، ج1، ص25.
16. رسول جعفریان، تایخ تشیع در ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ پنجم، 1377ش، ج1، ص 760.
  

نقد منصفانه صفویان

اسناد و مدارک و دلایل تاریخی فراوانی بر این حقیقت تأکید دارد که نه تنها مذهب شیعه، مذهبی ریشه‌دار در تاریخ اسلام است و بنیاد آن در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله بنا نهاده شده است، بلکه ورود تفکر و گرایش شیعی به ایران هم در سال‌هایی بسیار دورتر از پیدایش صفویان اتفاق افتاده است؛ شکی نیست که صفویان در گسترش مذهب تشیع نقش برجسته‌ای دارند، اما آیا می‌توان به آسانی باور کرد که تشیع در تاریخ ایران پیش از صفویه سابقه‌ای نداشته است و صفویه با خشونت و اجبار آن را رسمیت بخشیده و ترویج کرد‌ه‌اند؟! با شروع قرن دوم هجری، تشیّع از مرزهای جزیره العرب و عراق بیرون رفت و به تمام قلمرو اسلامی کشیده شد؛ یکی از نتایج قطعی این، نهضت‌ علویان و پراکندگی آنها در مناطق گوناگون بود؛ چنانکه بعد از قیام محمد نفس زکیه در زمان حکومت منصور و شکست او، نوادگان امام حسن (ع) در مناطق گوناگون پراکنده شدند؛ قم یکی از مهمترین شهرهای شیعه‌نشین ایران است که از قرن دوم هجری، سابقه‌ تشیع پررنگی داشته است!
بدون تردید شاه اسماعیل صفوی بنا به دلایل و انگیزه‌های مختلف، مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی کرد و اقدامات سختگیرانه‌ای‌ نیز در این زمینه انجام داد که برخی از آنها یقینا درست نبوده است؛ اما این واقعیت هیچ ربطی به مذهب تشیع ندارد و آن را باید در راستای اقدامات یک حکومت برای تحقق اهداف و برنامه‌های خود تحلیل کرد؛ البته همه‌ گزارش‌هایی که در این‌باره شایع است، درست نبوده و نقدهای زیادی به آ‌نها وارد است؛ برای شناخت حقانیت یا بطلان هرمذهب فکری باید به منابع اصیل اعتقادی و کتاب‌های علمای آن مذهب مراجعه کرد، نه تاریخ شکل‌گیری یک حکومت در بخشی از جهان با نام آن مذهب! دردومین بخش ازمقاله حاضر درباره ضرورت نقد منصفانه دوران صفویه وعملکرد حاکمان صفوی سخن گفته شده است.
***
در خصوص
  تاریخ صفویه یکی از شبهات این است که با بررسی تاریخ دولت صفویان از آغاز تا پایان، این گونه به دست می‌آید که مذهب شیعه، دست‌پرورده‌ شاهان صفوی برای از میان بردن اسلام و تحکیم پایه‌های حکومت خود در ایران است؛ شیعیان با غفلت و ناآگاهی از تاریخ کشور خویش، از یاد برده‌اند که تبار ایشان، همه از اهل سنت بوده‌اند و چگونه شاهان صفوی و در رأس آنها، شاه اسماعیل اول، با جنگ و خونریزی بر همه‌ رقیبان و مخالفان خود چیره شد و با اهداف سیاسی و قدرت‌طلبانه، پایه‌های مذهب شیعه را استوار کرد!(1)
شیعه، رویشی ریشه‌دار در تاریخ ایران!
برای پاسخ به شبهه‌ بالا تبیین چند نکته، مهم و ضروری است:
یکم: در ایران پیش از صفویه، مذهب تشیع به صورت فزاینده‌ای رواج یافته بود و به صورت طبیعی، زمینه‌های بروز یک دولت با گرایش شیعی انتظار می‌رفت؛ دولت‌ علویان طبرستان و دولت آل بویه، آشکارا حکومت‌هایی شیعی بودند که پیش از صفویه در ایران وجود داشتند؛ در چنین شرایطی، سیاست صفویان، که رسمیت دادن به تشیع اثنی‌عشری بود، با مقاومت چندانی روبرو نمی‌شد؛ زیرا زمینه‌های تشیع و موج شیعه‌پذیری در میان ایرانیان، از پیشترها به راه افتاده بود.
دوم: یک تحلیلگر منصف و کاوشگر نمی‌تواند درباره‌ همه‌ پادشاهان صفوی و اقدامات آنها بطور یکسان اظهار نظر کند؛ چرا که هریک از آنها شیوه و رفتاری متفاوت و خاص به خود داشته‌اند و شخصیت و منش هرکدام باید جداگانه و بطور دقیق و منصفانه مورد ارزیابی قرار گیرد؛ ما منکر برخی از اعمال و رفتارهای نامشروع و ناپسند و یا احتمالاً وحشیانه‌ برخی از پادشاهان صفوی نیستیم، ولی باید توجه داشت که اقدامات ناشایست پیروان و منتسبان به یک دین و مذهب، به هیچ‌وجه نباید به پای آن دین و مذهب نوشته شود؛ چنانکه امروزه نیز جنایات وحشیانه و غیرانسانی یهودیان صهیونیست و اشغالگر را با دین یهود یکی نمی‌دانیم؛ همچنین جنایت‌های بی‌نظیر و سفاکانه وهابیون تکفیری همچون داعشی‌ها در اقصی نقاط جهان و خصوصا در کشورهای اسلامی را به پای مذهب اهل سنت نمی‌نویسیم؛ در طول تاریخ بسیاری از حاکمان عرب به نام اسلام حکومت کرده‌اند و از قضا رفتار و منش آنها کمترین شباهتی با ارزش‌های اسلامی و سیره‌ پیامبر اسلام نداشته است؛ اما هرگز نمی‌توان آن را به پای دین مبین اسلام ثبت کرد؛ منابع مهم شناخت اسلام و مذهب تشیع، قرآن، سنت و سیرت پیامبر و امامان هدی علیهم السلام است و بس!
سوم: با نگاهی به تاریخ جهان و حکومت‌های مختلف، می‌توان دریافت که در هرحکومتی خطاها و معضلاتی بوده است و کمتر حکومتی را می‌توان یافت که ظلم و بی‌‌عدالتی در آن وجود نداشته است؛ بویژه در دوره‌های گذشته که زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی وجود داشته و اکثر کشورها و جامعه‌ها با بحران‌های پرشمار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم می‌کرده‌اند؛ حتی امروز نیز در مقتدرترین و دموکراتیک‌ترین حکومت‌های جهان، جنایات و ستم‌های زیادی، به صورت خواسته یا ناخواسته رخ می‌دهد که همه محصول حکومت‌های بشری و مدیریت غیرمعصوم است؛ دوران حکومت صفویه نیز از خبط و خطا و ظلم پیراسته نیست و هیچگاه نمی‌توان اشتباهات، گناهان و ظلم‌هایی که احیانا به امر آنها و به دست عاملانشان انجام شده را نادیده گرفت و توجیه کرد؛ اما باید همواره رویه انصاف را ملاک قضاوت‌ قرار دهیم و تنها خطاها و بدی‌ها را نبینیم و به اقدامات مثبت نیز توجه کنیم؛ یکی از محققین در این زمینه می‌نویسد: «شاهان صفوى خطاهاى زیادى داشتند؛ حتى در اداره کشور در اواخر دوره صفوى، آنچنان ضعفى از خود نشان دادند که مشتى افغان قندهارى، از راه طولانى به اصفهان آمدند و این عروس آسیا را نابود کرده و دولت صفوى را ساقط کردند؛ طبعاً دفاع از این دوره‌ پرشکوه، دفاع از خرابى‏ها، مظالم و ستمگرى‏هاى برخى از شاهان صفوى نیست؛ دفاع از مجموعه‏اى است که در این دوره، تحت رهبرى این دولت، توانست کشور خویش را با کمترین امکانات بسازد و آباد کند و از تجزیه و چپاول آن توسط مهاجمان جلوگیری کند (2)

«صفویان توانستند مناطق مختلف ایران را که متفرّق و هرکدام در سلطه‌ حاکمى محلى بود، متحد سازند و حکومت مرکزى شیعه را بنیان نهند؛ این امر، نقش بسزایى در وحدت ملى ایران داشت و توانست از سیادت ایران در میان دولت‌هاى اسلامى سُنّى مذهب، که او را احاطه کرده بودند، دفاع و حفاظت کند و ایران همچون سد محکمى میان این کشورها باشد».(3)
چهارم: واقعیت این است که گاهی درباره‌ دوره‌ صفویه و اقدامات آنها به شدت اغراق و سیاه‌نمایی می‌شود و برخی با نیت‌های خصمانه و برای ضربه زدن به حقانیت تشیع، می‌کوشند که این دوره‌ مهم را سیاه و تاریک جلوه دهند، تا مشروعیت مذهب شیعه را زیر سؤال ببرند؛ انصاف و اخلاق تحقیق حکم می‌کند که در قضاوت‌های خود حق‌طلب و حق‌مدار باشیم و حقیقت را، هرچند با گرایش‌های قلبی ما در تقابل باشد، پاس داریم؛ «در چند دهه‌ اخیر دشمنى‏هاى زیادى با صفویان ابراز شده است که ریشه در برخى از ناآگاهى‏هاى تاریخى و مذهبى دارد؛ جریان روشنفکرى دینى در ایران، در مقطعى از حرکت خود، با حمله به صفویان و فرهنگ مذهبى صفوى، کوشید تا آن را از پایه، سست گرداند؛ مع الاسف، این حرکت توفیق زیادى به دست آورد و توانست در یک مقطع تاریخى، تصور مردم کشور ما را به آن دوره، بدبین سازد؛ چیزى که هنوز آثار آن در اذهان و افکار جامعه ما بر جاى مانده است؛ براى زدودن آثار منفى این حرکت، لازم است تا روى این دوره‌ ناشناخته، که تا به امروز بسیارى از منابع آن در دسترس عموم قرار نگرفته و ابعاد آن از سوى مورخان و محققان بى‏طرف آشکار نگشته، کارهاى جدى‏ترى صورت گیرد (4)
پنجم: دولت صفویه برای نیل به مقاصد خود و رسمی کردن مذهب تشیع، راه‌های مختلفی را در پیش گرفت، که اعمال خشونت، تنها یکی از آنها بوده است؛ در حالی که راه‌ها و برنامه‌های دیگری نیز داشته‌ که منتقدان و مخالفان، جاهلانه یا عامدانه به آن نمی‌پردازند؛ صفویان سیاست‌های تشویقی هم در این زمینه داشته‌اند؛ در دو منطقه از سرخه سمنان، سنگ‌نوشته‌هایی از شاه عباس بر جای مانده که حاوی این دستور است که اگر کسی شیعه شود از مالیات معاف خواهد بود!(5)
ششم: بر محققان منصف پوشیده نیست که موفقیت مذهب تشیع در مسیر گسترش و ریشه‌دارشدن، نشان‌دهنده‌ این حقیقت است که علاوه بر تلاش‌هایی که برای تحکیم پایه‌های آن در جامعه‌ ایرانی صورت گرفت، یقینا جاذبه‌های برجسته‌ای که در فرهنگ شیعه وجود دارد و اتفاقا با روحیه‌ سلحشوری و ظلم‌ستیزی ایرانیان، هماهنگ و همنواست، یکی از مهمترین علل پذیرفته‌شدن آن از سوی مردم ایران است.
هفتم: اسناد تاریخی گواه این واقعیت است که برخی سختگیری‌ها و آزارهایی که از رفتارهای صفویان گزارش شده است، در ابتدای دولت صفویه رخ داده و این امر زمانی رخ می‌دهد که خود شاهان صفویه نیز اطلاع چندانی از فرهنگ تشیع نداشته‌اند؛ رفته رفته و پس از برقراری ارتباط دولت صفوی با علمای بزرگ شیعه و تلاش مجاهدانه این عالمان، که تشیع واقعی را توسعه و تعمیق دادند، دیگر از آن اقدامات خبری نبود.
 علمای شیعه در استقرار اولیه‌ سلسله‌ صفویه هیچ نقشی نداشتند؛ سلسله‌ صفویه براساس نظریه‌‌ سیاسی ویژه‌ای که در دایره‌ تصوف، بین مرشد کامل و مریدان وجود داشت، به وجود آمد؛ نظامی که می‌توان از آن با عنوان خلیفه‌گری یاد کرد؛ مبنای اطاعت قزلباشان از شاه اسماعیل، اعتقاد آنان به اسماعیل، به عنوان رئیس خانقاه اردبیل - و نه فقیه جامع‌الشرایط طبق نظریه‌ شیعه دوازده امامی- بود(6).
دکتر زرین کوب درباره‌ این موضوع می‌نویسد: «در حقیقت، نه خود صفویان و نه هواداران قزلباش آنها، آشنایی چندانی با اصول و مبانی فقهی مذهب شیعه نداشتند و تشیعی که آنها بر آن پای می‌فشردند، بیشتر متأثر از اندیشه‌های غالبانه‌ای بود که اعتقاد به تجسم و حلول، محبت غلوآمیز در حق ائمه (علیهم السلام) و دشمنی شدید با اهل تسنن، از ویژگی‌های بارز آن به شمار می‌رفت و با تشیع فقاهتی مورد تأئید علمای شیعه ارتباط چندانی نداشت؛ در چنین شرایطی، صفویان برای اینکه بتوانند تشیع را به مذهب رسمی و مورد قبول مردم درآورند، به علمای شیعه و کتب فقهی آنها توجه ویژه‌ای نشان دادند»(7).
یکی از محققان پس از ذکر گزارش‌های موجود در سختگیری‌های صفویه می‌نویسد: «گفتنی است این چنین اظهارنظرهایی، اصولی و منطقی نیست؛ زیرا بی‌طرفانه و دور از غرض‌ورزی نبوده است؛ با وجود این باید به این واقعیت نیز توجه داشت که خشونت‌ها و بی‌رحمی‌های صفویان در همه‌جا و در همه‌ احوال یکسان نبوده و چنین خشونت‌هایی بیشتر زمانی اعمال می‌شد که فرد یا افرادی در برابر سیاست مذهبی جدید از خود مقاومت نشان می‌دادند؛ به علاوه این خشونت‌ها صرفاً جنبه‌ مذهبی نداشته‌اند، بلکه کینه‌توزی‌های شخصی و اهداف و مطامع سیاسی نیز در این امر بسیار مؤثر بوده است؛ اصولاً تأسیس یک دولت جدید و گسترش مناطق تحت نفوذ آن در مراکز مختلف، بدون در نظر گرفتن سیاست مذهبی آن، مستلزم اعمال زور و خشونت برای از میان برداشتن رقیبان و به تمکین واداشتن مردم بود»(8).
*مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
1. مقاله‌ صفویان و تغییر ماهیت مذهبی ایرانیان.
2. رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چ اول، ش‏1379، ج1، ص15مقدمه مولف.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تاریخ روابط خارجى ایران از عهد صفوى تا پایان جنگ جهانى دوم، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، چ سوم، 1364ش، ص14.
4. جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، پیشین، ج1، ص15تا16.
5. رسول جعفریان، تایخ تشیع در ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ پنجم، 1377ش، ج1، ص 760.
6. نجف لک‌زایی، چالش سیاست دینی و نظم سلطانی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385ش، ص113.
7. عبدالحسین زرین کوب، روزگاران دیگر از صفویه تا عصر حاضر؛ تهران، سخن، 1375، ص84.
8. مقاله: چگونگی رسمیت یافتن تشیع توسط صفویان و پیامدهای آن، محمد امیر شیخ نوری و محمدعلی پرغو، مجله شیعه شناسی، سال هشتم، تابستان 1389، شماره 30، ص7.



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">