تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مناظره    و گفت   و گو  در  قرآن (فرشتگان و ابلیس) (دوزخیان و بهشتیان)

 

مولّف : محمود زارع پور

 

دنباله ی گفتگوی حضرت موسی و حضرت خضر علیهما ‌السلام                        .کارهای حضرت خضر علیه‌السلام

حرمت در اموال دیگران و یا کشتن بدون دلیل و... بنابر ظواهر است و اگر دلیلی در ظاهر با این‌ها نباشد، حرمت باقی است. اما اگر در نفس الامر و باطن، دارای دلیل باشند، هرکه به باطن، علم و مسئولیتی دارد باید در این حیطه وارد شود. بنابراین همان‌گونه که شخص به جرم قتل ظاهری مستحق اعدام است،‌ به همین ترتیب اگر شخصی در باطن مستحق مرگ باشد،‌ شخص آگاه از باطن، می‌تواند او را بکشد

در این داستان خضر نماد باطن و دارای علم لدنی و ولایت است اما موسی علیه‌السلام نماد ظاهر و دارای رسالت،‌ نبوت و تشریع است. تا اینجا مناظره1

نکات جالب و تربیتی در داستان موسی و خضر(علیهماالسلام):

گفتار کوتاه موسی(علیه السلام) گزیده ای از آداب و آئین های شکوهمند به چشم می خورد که میان یک شاگرد و معلم اتفاق افتاده. با وجود اینکه می دانیم که موسی(علیه السلام) پیامبری عظیم الشأن، و یکی از رسولان ِاُولُوا الْعَزْم ِ پروردگار بوده، عظمت شخصیت این چنینی او مانع از آن نبوده که آداب و آئین های در خور یک شاگرد نسبت به استاد را در نظر گیرد، و آنرا به کار بندد. اگر چه شاگرد مورد نظر، به جهاتی دیگر (غیر از مقام شاگردی) از معلم و استاد خویش، کامل تر و لایق تر بوده است. اگر بخواهیم تمام آداب و نکات ظریفِ [تعلیم و تربیت] و مطالب دقیقی که در لابلای گفتگوی موسی و خضر(علیهماالسلام) به چشم می خورد.

این آیه، دوازده خصیصه و نکتۀ تربیتی را به ما ارائه می کند:

1- موسی علیه السلام خویشتن را تابع و پیرو استاد خود معرفی کرده است.

2- موسی با واژه هَل آیا، از خضر علیه السلام اجازه و رخصت می طلبد

 3- موسی خود را در برابر معارف و آگاهی های ناآگاه معرفی کرده است .
 4- موسی، عظمت نعمتی که راه تعلیم عائد او گشته، اقرار کرده است .
5- معنی متابعت و پیروی کردن از شخص دیگر، تابع، اعمال و رفتار متبوع.
6- لزوم عمل به قوانین و راه و رسم و متابعت به هیچ قید و شرطی .    
7- [در مورد وظیفۀ شاگرد نسبت به معلم]، این جهات به ترتیب گوشزد شده: پیروی، تعلیم، خدمت، و تعلّم و دانش جوئی.            
 .
8- معنی و منظور جملۀ هَل اَتَّبِعُکَ عَلی اَنْ تُعَلِّمَن  این است که من بر اساس این متابعت جز آموختن علم هدف دیگری ندارم.
9- جملۀ مِمّا عُلِّمْتَ اشاره به بخشی از معلومات خضر است که آن را خداوند متعال به وی آموخته بود، [همیشه مقام و منزلت استاد نسبت به شاگردش هر چند آن شاگرد عظیم القدر باشد به مراتب، برتر و والاتر.
10- و نیز همین جملۀ مِمّا عُلِّمْتَ، نمایانگر ِ اعتراف ِ موسی است که باید علم و دانش و معلّم و استاد را ارج نهاده و قدرت ِ منزلت ِ او را والا بر شمرد
11- کلمۀ رُشداً حاکی از آن است که مسألۀ شدّتِ نیاز ِ خود به علم آموختن.
12- خضر در مقام استادی از لحاظ لیاقت و شایستگی ، مقام و منزلتش از موسای شاگرد، رفیع تر می باشد؛
این ها نمونه هایی از مناظره هایی است که در قرآن گزارش شده است .

بخش هشتم :            آزادی بیان در قیامت !

در روز قیامت خیلی از گروه ها با یکدیگر صحبت خواهند کرد.

 دوزخیان با خدا     مناظره دوزخیان با هم      مناظره دوزخیان با شیطان                  مناظره دوزخیان با ملائکه‌ الهی             گفتگوهای بهشتیان با دوزخیان                مناظره دوزخیان با بهشتیان        گفتگوی اهل اعراف با بهشتیان و  دوزخیان      گفتگوی خدا با اهل جهنم                       گفتگوی اعضا و جوارح انسان 

گفتگوی منافقین با مؤمنان          گفتگوی زیان دیدگان و دوزخیان با شیطان       گفتگو بین مستضعفان با سران کفر

1. مناظره دوزخیان با خدا

آیات بسیاری در قرآن به گفتگوها و احتجاجات جهنّمیان با خداوند و شیطان و فرشتگان عذاب و بحث دوزخیان با بهشتیان پرداخته است. دوزخیان در چه شرائطی قرار گرفته اند و به التماس افتاده و ناله و فریاد می زنند و تقاضا دارند از جمله : یَومُ التَّناد به معنای روز نداد دادن .          الف، گوشه ای از گفتگوی پروردگار با جهنمیان : وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ (فاطر ۳۷)

در آن آتش داغ جان مى کَنند           بسى بانگ ز آن جایگه مى زنند

که پروردگارا رها کن عقاب               تو بیرونمان آر از این عذاب

کزین پس نماییم کار نکوى                به آیین توحید سازیم روى

خطاب آید آنگه مگر بر شما           ندادى از این پیش مهلت خدا

مگر خود نیامد شما را رسول           که سازید اندرز او را قبول

پس اینک عذاب خدا را چشید          ببایست بار غرامت کشید

که بر ظالمان اندرین روز سخت   کسى نیست غمخوار و یاور به بخت

کفّار در آتش دوزخ فریاد و ناله کنند که ...و نجات دهنده‌ای نخواهد بود. 

 صراخ به معناى فریاد و ناله‌اى است که با درخواست کمک همراه باشد. در دو آیه‌ى قبل، عنوان شد که اهل بهشت آسایش و آرامش دارند؛ در این آیه مى‌فرماید: اهل دوزخ مى‌سوزند و ناله مى‌کنند و تقاضاى کمک دارند. 

 1- به هر تقاضا و ناله‌اى اعتنا نیست، تقاضای مجرم قابل پذیرش نیست.

2- آنچه انسان را دوزخى مى‌کند، اعمال ناصالح است أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً

3- همه‌ى سرکشان، روزى به عجز و انابه خواهند افتاد. رَبَّنا أَخْرِجْنا ...

 4- آخرت محل جبران از دست داده‌ها نیست. أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ‌ ...

5- بسیارى افراد در دنیا خیال مى‌کنند کارشان صالح است، امّا در روز قیامت‌ مى‌فهمند که صالح نبوده و لذا مى‌گویند: پروردگارا! اگر از دوزخ نجات یابیم، عمل صالحى (نه مثل صالح نماهاى قبلى) انجام خواهیم داد.

6- از دست دادن فرصت‌ها، موجب ظلم به خویش است. أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ‌

7- تا نذیر نباشد، قهر الهى نیست. جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا 

8- کسى‌که به هشدارهاى انبیا توجّه نکند ظالم است... فَما لِلظَّالِمِینَ‌ 

9- براى کفّار، شفاعت، دعا و ناله هیچ یک کارساز نیست. «مِنْ نَصِیرٍ»

ب، دوزخیان می گویند رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنهْا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ مومنون107

از آن لطف بى حد که دارى به ذات            ز دوزخ کنون بخش ما را نجات

اگر از عداوت بپوشیم رخت                  زیانکار هستیم بسیار سخت

خداوند آنها را با این سخن عتاب آمیز مخاطب ساخته می گوید:  أَ لَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‌ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ تکذیب آیات؟؟ مومنون105

در آن محنت و زجر و خوف و محن            برانند بر مجرمان این سخن

مگر خود تلاوت نشد بر شما                        همه آیه هاى یگانه خدا

دروغین بخواندید از جهل خویش             سخنها ز طعنه بیاورده پیش

آیا به اندازه کافی آیات و دلائل روشن وسیله پیامبرانم برای شما نفرستادم آیا اتمام حجت به شما نکردم و شما پیوسته راه انکار و تکذیب را پیش می گرفتید! تتلی و تکذبون فعل مضارع است و دلیل بر استمرار تکذیب،       آنها در پاسخ این سؤال زبان عذرخواهی گشوده، اعتراف می کنند و قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ 106

بگویند بر ما ببخشا خطا                         که پیروز آمد شقاوت به ما

بگشتیم گمراه از راه راست                    ندانسته بودیم راه خطاست

خداوند نیز با ذلت و خواری آنان را از خود می‌راند و حتی اجازه‌ی صحبت کردن به آن‌ها نمی‌دهد قَالَ اخْسُواْ فِیهَا وَ لَا تُکلَّمُونِ 108

به تندى جواب آید از سوى رب       به دوزخ شوید و ببندید لب

کلمه‌ى خسأ به معناى دور شدن همراه با توهین است که معمولا به سگ گفته مى‌شود. (چخّه)

وجدان‌ها در قیامت بیدار مى‌شوند و مجرمان به گناهان خود ذلیلانه اعتراف مى‌کنند. غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا - دورى از راه انبیا، مایه‌ى شقاوت و بدبختى است. آیاتِی تُتْلى‌، غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا - خدا در قیامت با کوبنده‌ترین کلمات، با کفّار سخن مى‌گویداخْسَؤُا فِیها وَ لاتُکَلِّمُونِ

ج، و در نهایت خداوند به آنها چنین پاسخ می دهد: قالَ ادْخُلُوا فی‌ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ (اعراف38)

خداوند گوید شما هم روید             برآن دوزخ داغ داخل شوید

کزین پیشتر هم ز جن و ز انس         برفتند در آن ز هرگونه جنس

هرآن قوم کافتند اندر سقر              نمایند نفرین به قوم دگر

که تا جمله را گیرد آتش فرا             برافروزد آن شعله از هرکجا

بگویند آن دستۀ زیردست               به آن کس که فرمانرواشان بُدست

که پروردگارا بدانى عیان                     نمودند گمراهمان این کسان

فزون تر نما پس بر ایشان عذاب      پس آنگه بیاید ز یزدان خطاب

که هرکس عذابى چَشَد قدر خود     نباشید آگاه از آنچه بُد

خداوند گوید: دوزخ داخل شوید. هر قومی که به دوزخ شوند قوم دیگر (از همکیشان خود) را لعن کنند، (یا مرئوسان درباره رئیسان) این خطاب از ناحیه خود پروردگار است، نه ملائکه که واسطه‌ هاى او در مساله موت و غیر آنند. مخاطبین بعضى از کفارند که قبل از ایشان امت‌هایى مانندشان از جن و انس بوده و درگذشته‌ اند، داخل شوید در آنچه که داخل شدند گذشتگان و آیندگان شما.

د، انسان داراى اختیار و آزادى عمل است و نمى‌تواند انحراف و خطاى خود را تنها به گردن دیگران اندازد. أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا

بگویند پروردگارا به پیش    احزاب67     گرفتیم راه بزرگان خویش

کشاندند ما را به راهى تباه                   به ظلمت نهادند در تیره راه

امّا امام صادق علیه السلام فرمودند: مراد از رهبران‌ هؤُلاءِ أَضَلُّونا، رهبران فاسد و ائمّه‌ى ظلم و جور مى‌باشد. در قیامت رهبران جور و پیروان آنها، هرکدام دو برابر عذاب مى‌شوند، زیرا قرآن در پاسخ تقاضاى منحرفان براى عذاب دو برابر رهبران خود رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَیۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا کَبِیرٗا 68

خدایا عذابت مضاعف بساز                برآن پیشوایان بیداد و آز

بر ایشان تو لعنت کن اى نیک رب       فزون تر نما آتش این غضب

هم رهبران دو برابر کیفر دارند و هم پیروان آنها، لِکُلٍّ ضِعْفٌ رهبران، چون هم خود منحرف شدند و هم دیگران را منحرف کردند و امّا پیروان آنها نیز هم براى انحراف خود و هم براى این‌که با پیروى و حمایت خود به رهبران باطل رونق دادند.

1- در بهشت، کینه و دشمنى نیست، سراسر صلح و صفاست ولى در جهنّم، افراد یکدیگر را لعن و نفرین مى‌کنند.  یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً عنکبوت25 

 2- ولایت‌ها، محبّت‌ها و حمایت‌هاى غیر الهى، در قیامت به کینه و نفرین و دشمنى تبدیل مى‌شود.

3- در قیامت، همه مى‌کوشند تا گناه خود را به گردن دیگرى اندازند یا براى خود شریک جرم پیدا کنند  أَضَلُّونا .

 جهنمیان به خطای خود اعتراف کرده و تقاضای برگشت دارند : بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ

بر آنها از احوال روزِ شمار      انعام28   هرآنچه نهان بُد شود آشکار

اگر باز هم آن مطیعان آز                     به دنیاى فانى بگردند باز

دگرباره آن مردم بدسرشت                نمایند تکرار اعمال زشت

همان کارهائى که اندر جهان               خدا منعشان کرده بودى ازآن که

هستند بسیار ناراست گو                سیه قلب گردیده و زشت خو

آنچه (از کفر و نفاق) قبلًا (در دنیا) پنهان مى‌کردند، (در آن روز) برایشان آشکار شده و اگر آنان (طبق خواسته و آرزویشان) به دنیا بازگردانده شوند.  روز قیامت، روز آشکار شدن اسرار پنهانى مردم است و قرآن بارها به این حقیقت اشاره کرده است. برگشتن از آخرت به دنیا، محال است. آرى؛ انسان بارها در دنیا به هنگام برخورد با شداید و تلخى‌ها، تصمیم‌هایى مى‌گیرد، ولى چون به آسایش رسید، همه چیز را فراموش مى‌کند

بخش نهم                    مناظره دوزخیان با هم

از صحنه‌هاى تکان‌دهنده‌ى قیامت، گفتگوى دوزخیان با یکدیگر، به ویژه با سران و بزرگانى است که سبب جهنّمى شدن آنان شده‌اند. به همین جهت آنجا دوستان بى‌تقوا نیز با هم دشمن مى‌شوند الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ، زخرف67

در آن روز آنان که بودند دوست          عملها و رفتارشان چون عدوست

بجز اندکى خلق پرهیزکار                      که هستند در دوستى پایدار

 گاهى هم تقاضا مى‌کنند که عاملان گمراهى خود را ببینند و پایمالشان کنند رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا

به ایزد بگویند اى کردگار                   نشان ده به ما این زمان آشکار

همه دشمنان را ز هرگونه جنس      چه از آتش و جن چه از خاک و انس

که کردند گمراه ما را ز راه                   نمودند دور از رَهَت اى اله

که تا افکنیم آن کسان زیر پا           قدمهاى ما گیرد ایشان فرا

و گاهى اطاعت از بزرگان را عامل سقوط خویش مى‌دانند.

الف، در قیامت هر قوم و اُمّتی و هر گروه و دسته‌ای به همراه امام و پیشوای خود وارد صحرای محشر شده و به حساب آنان رسیدگی می‌شود؛ مومنین هم به همراه امامان و رهبران خود راهی بهشت می شوند. یَومَ نَدعوا کُلُّ اُناسٍ بِاِمامِهِم در آن روز مردم را همراه رهبرشان می خوانیم

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ قصص 41

بر اهل ضلالت بگشته امام           بگشتند دعوت به دوزخ تمام

ندارند یاور به روز جزا                 که گردند از آن عقوبت رها

پشیمانی : در این حال رو به یکدیگر کرده و از هم می‌پرسند...

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ (صافات۲۷)

در آن حال بعضى سؤال و جواب        نمایند با دیگران در خطاب

 جهنمیان به رهبران خود می گویند: شما رهبران گمراهی بودید که به ظاهر از طریق خیرخواهی و نیکی وارد شدید امّا جز فریب چیزی در کارتان نبود!

قَالُوا إِنَّکُمْ کُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ (صافات ۲۸)

بگفتند بودید حقا شما                که نیرنگ گفتید هر سو به ما

آنها جواب می‌گویند: شما خودتان اهل ایمان نبودید (تقصیر ما چیست)؟!

قَالُوا بَل لَّمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ صافات۲۹

به پاسخ بگویند اندر سخن            نگشتید مؤمن، شما خویشتن

ما هیچ گونه سلطه‌ای بر شما نداشتیم، بلکه شما خود قومی طغیانگر بودید! وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ (صافات 30)

مسلط نبودیم ما بر شما                 که بودید خود تابعان هوا 

1- پیشوایان کفر، هم به گمراهى خود اعتراف مى‌کنند و هم مسئولیّت اغفال و گمراه کردن پیروان خود را مى‌پذیرند. فَأَغْوَیْناکُمْ ولى مسئولیّت قهر و غلبه و سلطه را نمى‌پذیرند. ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ 

 2- زمینه و عامل انحراف، از درون منحرفان است نه فشار بیرون قوماًطاغِینَ

 3- در دنیا وعده و وعید خداوند به گوش سران شرک رسیده است و از روى تعمّد منکر شده‌اند. - انسان موجودى آزاد از جبر اجتماعى و فرهنگى است.

4- مردم عادى هم در پدید آمدن نظام و یا افراد فاسد و هم در رشد و تقویت و بقاى ظلم آنان مؤثّرند. زیرا اگر سهم یا اثرى نداشته باشند در عذاب شریک نمى‌بودند. فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ

ب، در آیه دیگری اهل آتش به بزرگان خود می‌گویند: ما از شما تبعیت کردیم که به این جایگاه رسیدیم، کمی از عذاب ما را بکاهید. و آن‌ها در پاسخ تنها می‌توانند بگویند ما اگر می‌توانستیم راه نجات را بیابیم شما را هم نجات می‌دادیم. وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیص (ابراهیم ۲۱)

به روزى که مردم ز خاک قبور             برآیند و آیند اندر حضور

ضعیفان بگویند بر طاغیان                به گردنکشان نیز بر یاغیان

بکردیم ما از شما پیروى                       بجستیم ار راهتان رهروى

توانید آیا در این دم شما                     رهانید ما را ز خشم خدا

بگویند آنان اگر خود به ما                 هدایت رسیدى ز یکتا خدا

شما را هدایت بکردیم نیز                  در این سخت هنگامۀ رستخیز

کنون گر که زارى کنیم و فزع              و یا صبر ورزیم دور از جزع

تفاوت ندارد که ما خود دگر            نداریم از خشم یزدان مفر

جنگ و دعوا در میان دوزخیان

مستضعفین به مستکبرین می‌گویند مرگ بر تو! تقصیر تو بود . شما ما را گمراه کردید لَوْ لا أَنْتُمْ اگر شما نبودید ما ایمان می‌آوردیم، تقصیر شماست. آنجا هم همه می خواهند تقصیر را به گردن دیگری بیاندازند .

وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَرى‌ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنینَ (سبا ۳۱)

بگفتند کفار اندر جواب                 نیاریم ایمان به قرآن کتاب

به دیگر کتب نیز کافر شویم          که تنها بر آیین خود مى رویم

گر آن ظالمان ستم پیشه کار        بیایند در پیش پروردگار

ببینى که با یکدگر بر جدل              به گفتار آیند در آن محل

ضعیفان بگویند بر رهبران              به گردنکشان و گروه سران

نبودى گر اغوایتان در میان          بگشتیم مؤمن به رب جهان

مستکبران هم به مستضعفان گویند چه اجباری بود و به گردن نمیگیرند

قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمین سبا 32

رئیسان بگویند پاسخ چنین            به آن زیردستان پائین نشین

که با آنکه از سوى یکتا خدا          هدایت نشان داده شد بر شما

چگونه شما را به اجبار و زور            ز آیین ایزد بکردیم دور؟

بجستید خود این طریق و کنش     که بودید بس مردمى بدمنش

‌دوباره مستضعفین به مستکبرین می‌گویند ما را فریب دادید و مکر کردید

وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ سبا 33

دگرباره مستضعفان در جواب               نمایند بر ظالمان این خطاب

که از مکر و نیرنگ این روزگار                بگشتیم کافر به پروردگار

بخواندیم بر ایزد خود شریک             بگشتیم مشرک به یزدانِ نیک

چو روز قیامت به چشمان خویش    عذاب خدا را ببینند پیش

پشیمان بگردند بسیار سخت              چو خود را ببینند بس تیره بخت

چو زنجیرهاشان به گردن نهیم           بر ایشان بدین سان ندا مى دهیم

جز اینست آیا که این سرنوشت      شما راست پاداش اعمال زشت

1- جامعه‌ى فاسد و افراد مستکبر، انسان را مجبور به انحراف نمى‌کند.

 2- در روز قیامت، مستکبران نیز مى‌فهمند که راه انبیا حقّ بوده است .

3- حقّ به همه مى‌رسد و هر کس خود باید آن را بپذیرد.

4- در قیامت نمى‌توان گناه خود را به گردن دیگران انداخت.

5- بالاترین رسوایى آن است که مجرمان بزرگ به انسان‌هاى زیر دست لقب مجرم بدهند  

مجرمان ندامت خود را پنهان مى‌کنند، در حالى که در آیات و روایات دیگر آمده که آنان ندامت خود را آشکار مى‌کنند. این تفاوت به خاطر آن است که مواقف قیامت متفاوت است.

أَسَرُّوا النَّدامَةَ، هم به معناى اظهار ندامت است و هم به معناى مخفى کردن ندامت، ولى با توجّه به حدیثى که از امام صادق علیه السلام وارد شده، مراد همان مخفى کردن ندامت است.

امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال که نگاه داشتن ندامت در دل براى چیست؟ فرمود براى آنکه از سرزنش دیگران دور بمانند.

- مستکبران، تلاش شبانه روزى دارند.

- پیشوایان کفر، بر اساس مکر و تدبیر فرمان مى‌دهند.

- انحراف فکرى و فرهنگى جامعه، نتیجه‌ى کار مداوم دشمنان مستکبر است.

- برخورد مستکبران با زیردستان خود، برخورد امر و نهى است، نه دعوت و ارشاد.

- پشیمانى در قیامت سودى ندارد.                  

عذاب‌هاى الهى با عملکرد کفّار مناسب ست هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ

گفتگو بین مستضعفان با سران کفر

در دنیا بسیار می‌بینیم که برخی از افراد به دیگران می‌گویند: فلان کار را انجام بده گناهش به گردن من! این تنها کلام دنیائی آن‌هاست ولی در قیامت نمی‌توانند حتی ذره‌ای از مجازات سایر گنهکاران را بکاهند.

وَ إِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ‌ فَیَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُ‌وا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ‌ غافر47

چو در آتش افتند در آن محل          نمایند با هم جدال و جدل

بگویند مستضعفان در عذاب            بزرگان خود را کنندى خطاب

چو گشتیم پیرو ز راه شما                 فتادیم این سان به راه خطا

توانید آیا در این ابتلا                     بکاهید از ما مجازات را؟

اما سران کفر در پاسخ آنها مى گویند: ما همگى در آن هستیم، خداوند در میان بندگانش (به عدالت ) حکم کرده است؛ یعنی رهبرانشان با یک‌سان بودن هر دو در عذاب و گناه، احتجاج جهنّمیان را پاسخ می دهند.

 قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُ‌وا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّـهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ 48

بگویند آن سرکشان در جواب           ببایست جمله کشیم این عذاب

که ایزد براندست حکمى به داد     میان همه بندگان و عباد

آنها (به رؤسای خود) می‌گویند:

قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْ‌حَبًا بِکُمْ  أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا  فَبِئْسَ الْقَرَ‌ارُ ‌ص60

به پاسخ برآرند آنگه ندا                  که امروز بدتر بود بر شما

که خود پیشگامانِ آتشگهید        به بد منزلى بار خود مى نهید

در قیامت پیروان فساد، از پیشگامان خود تنفّر دارند. سپس می‌گویند :    قَالُوا رَ‌بَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَـذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ‌ ص ۶۱

به یزدان بگویند اى کردگار              کسى را که بنمود این گونه کار

که بر ما فراهم بکرد این عقاب      در آتش فزون تر کن او را عذاب

1- انسان، دوزخِ خود را از پیش مى‌فرستد. قَدَّمْتُمُوهُ لَنا 

  2- دعوت دیگران به گناه، سبب سلب مسئولیّت از گناهکار نیست.

با این که مى‌گویند: أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا شما این عذاب را براى ما فراهم کردید، ولى خودشان نیز در دوزخ گرفتارند.

3- در نظام تربیتى اسلام، تشویق و تهدید در کنار هم است. (آیاتِ پاداش متّقین و کیفر طاغین)                                                            

4- کسانى که در دنیا و در مدار ایمان، به یکدیگر دعا نکنند، در آخرت و در دوزخ به یکدیگر نفرین خواهند کرد.

5- تنها دعایى که از دوزخیان مستجاب مى‌شود، دعاى افزودن عذاب براى پیش کسوتان کفر است. «فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً» «لِکُلٍّ ضِعْفٌ»

 6- ردّ و بدل کردن ناسزا یکى از برخوردهاى دوزخیان است. (گروهى مى‌گویند: لا مَرْحَباً بِکُمْ ولى جواب مى‌شنوند: بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ

و پیروان گمراه نیز به رهبران خود مى‌گویند: اگر براى ما فرصتى‌پیش آید و به دنیا برگردیم ما نیز از شما بیزارى خواهیم جست وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ بقره 167

پشیمان بگردند آن پیروان               به حسرت برآرند آه و فغان

که اى کاش مى شد به دار الفنا         دگرباره خود بازگشتیم ما

که از طاعت این رئیسان خوار         تبرى بجستیم بارى هزار

چنانکه در این سخت روز جزا          برائت بجستند ایشان ز ما

بر آنها چنان کارها را اله                     کند مایه حسرت و رشک و آه

بیفتند در آتش آن سقر                نیایند هرگز از آنجا بدر

به فرموده روایات، در قیامت مواقف متعدّدى است، در برخى از آنها مُهر سکوت بر لب‌ها زده مى‌شود و تنها با نگاه‌هاى پرحسرت به یکدیگر نگریسته و گریه مى‌کنند.

 در بعضى موارد، از همدیگر استمداد کرده و در صحنه‌اى نسبت به هم ناله و نفرین مى‌کنند. در این آیه مى‌خوانیم که پیروان کفر نیز از حمایت‌ها و عشق ورزى‌هاى خود نسبت به رهبرانشان به شدّت پشیمان مى‌شوند، ولى دیگر کار از کار گذشته و تنها حسرتى است که  در دل دارند و با زبان مى‌گویند: اگر ما باردیگر برگردیم، هرگز دنباله‌رو آنها نخواهیم بود.

کسانى که اینقدر بى‌وفا هستند که از ما در این روز تبرّى مى‌جویند، ما هم اگر به دنیا برگردیم، از آنان تبرّى خواهیم جست. 

آنها حسرت مى‌خورند، ولى مگر از حسرت کارى ساخته است. 

در روایات، نمونه‌هایى از حسرت گنهکاران در قیامت به چشم مى‌خورد، از جمله:  کسانى هستند که اموال زیادى را براى وارثان خود مى‌گذارند و خود در زمان حیات، کار خیرى نمى‌کنند.

 آنان در آن روز مشاهده مى‌کنند که اگر وارث از ارث او کار خوبى انجام داده، در نامه وارث ثبت شده و اگر کار بدى کرده، شریکِ جرم وارث قرار گرفته است.

نمونه‌ى دیگر اهل حسرت، آنان که عبادات بسیار دارند، ولى رهبرى و ولایت علىّ‌بن‌ابى‌طالب علیهما السلام را نپذیرفته‌اند. انسان، داراى اختیار است.

اگر چنین نبود، پشیمانى و حسرت و تصمیم مجدّد در او راه نداشت. پشیمانى و حسرت، نشانه‌ى آن است که مى‌توانستیم کار دیگرى انجام دهیم.

و تصمیم مجدّد، رمز آن است که انسان مى‌تواند با اراده و اختیار، هر راهى را که صلاح بداند، انتخاب کند.

1- طاغوت‌ها را رها کنیم. تا آنان ما را در قیامت رها نکرده‌اند، آنها را در دنیا رها کنیم. فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ

2- در قیامت، چشم انسان حقیقت بین شده و بر کارهاى خود، حسرت مى‌خورد. یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ

3- آرزوى برگشت هست، ولى برگشتى نیست. لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً ... وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ

بخش دهم                     مناظره دوزخیان با شیطان

گناهکار در قیامت دست و پا مى‌زند تا براى خود شریک جرم پیدا کند و انحراف خود را به گردن دیگران بیندازد. گاهى مى‌گوید: دوست بد مرا منحرف کرد. لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ گاهى مى‌گوید: رهبران فاسد مرا فاسد کردند. لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ گاهى شیطان را ملامت مى‌کند و او را عامل گمراهى خود مى‌داند، امّا شیطان مى‌گوید: من جز وسوسه و دعوت کارى نداشتم. انحراف از خود شما بود. مرا هرگز سرزنش نکنید، بلکه خویشتن را سرزنش کنید که چرا دعوت شیطنت آمیز و ظاهر الفساد مرا پذیرفتید (فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ). خودتان کردید که لعنت بر خودتان باد!!.

وَ قَالَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَ وَعَدتُّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُکُمۡۖ وَ مَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَ لُومُوٓاْ أَنفُسَکُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِکُمۡ وَ مَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ إِنِّی کَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَکۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّـٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ابراهیم22

در آن حال شیطان بگوید خدا               بحق داد وعده براى شما

ولى وعدۀ من نبد جز خلاف               دلیلى نیاوردم الا به لاف

پس امروز اى ابلهان ذلیل                     که خواندید من را به خود بى دلیل

ملامت مسازید من را مدام                  ملامت نمایید خود را تمام

نه امروز یا راست اندر شما                  که من را رهانید از این جزا

نه من را بزیبد که فریادرس                 بگردم در این روز بر هیچ کس

مرا نیست باور بر آنچه شما              شریکش بخوانید بهر خدا

در آن روز بر ظالمان لئیم                 عذابى بود دردناک و الیم

 اهل دوزخ برای نجات خود به هر وسیله‌ای چنگ می‌زنند و به دنبال این هستند که دیگری را مسوول اعمال خود دانسته و به این وسیله مقداری از عذاب خود بکاهند. در دوزخ گاهی عرصه به اندازه‌ای بر آنان تنگ می‌شود که حتی به شیطان متوسل شده و می‌خواهند با معرفی شیطان به عنوان عامل اصلی گناه خود، قدری از بار سنگین خود کاسته و آن را بر دوش شیطان نهند و البته شیطان نیز پاسخ کاملی به آنان می‌دهد:

خداوند در چندین آیه تصریح دارد که شیطان هیچ سلطه‌ای بر انسان‌ها ندارد تنها کاری که شیطان می‌تواند انجام دهد وسوسه نمودن است. وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ کُنتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ ما هیچ گونه سلطه‌ای بر شما نداشتیم، بلکه شما خود قومی طغیانگر بودید. صافات۳۰

او تنها به بدی و پلیدی دعوت می‌کند. این انسان است که با اختیار خود یکی از دو راه را برمی‌گزیند و چون بر اساس اختیار خود عملی را انجام داده خود او هم می‌باید پاسخگوی آن عمل باشد

و خلاصه، شیطان که در این دنیا با وعده‌های زیبا و پر زرق و برق، افراد مختلف را به خود جلب می‌نمود در آن دنیا تمام آن وعده‌ها را فراموش کرده و نمی‌تواند هیچ کاری برای پیروان خود انجام دهد.

گوینده این جمله: إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ همان ابلیس است و مقصودش این است که، ملامت گناهکاران و مشرکین را از خود دور سازد، معنایش این است که خداوند به شما وعده اى داد که اینک وقوع آن و مشاهده حساب و جنت و نار در امروز، آن وعده را محقق ساخت، و من هم به شما وعده اى دادم ولى به آن وفا نکردم، چون خلاف آنچه را که وعده داده بودم محقق شد.

و به این ترتیب شیطان نیز به سائر مستکبرانى که رهبران راه ضلالت بودند هم آواز شده و تیرهاى ملامت و سرزنش خود را به این پیروان بدبخت نشانه گیرى مى کند. و بعد اضافه مى کند من بر شما تسلط و اجبار و الزامى نداشتم، تنها این بود که از شما دعوت کردم، شما هم با میل و اراده خود پذیرفتید وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی

ملامت یکى از دلایل آزادى و اختیار انسان است، زیرا انسان مجبور، ملامت ندارد. گناه خود را به گردن شیطان نیاندازیم. در قیامت رابطه‌ها قطع مى‌شود. (رهبران باطل و پیروان آنان از یکدیگر بیزارى مى‌جویند. شیطان به پیروانش مى‌گوید: إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ

بخش یازدهم            مناظره دوزخیان با ملائکه‌ الهی

هنگامی که کافران به سوی جهنّم رانده می‌شوند؛ وقتی به دوزخ می‌رسند، درهای آن گشوده می‌شود و نگهبانان دوزخ به آنها می‌گویند:  آیا رسولانی از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟! می‌گویند:

«آری، (پیامبران آمدند و آیات الهی را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم!) ولی فرمان عذاب الهی بر کافران مسلّم شده است وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرً‌ا  حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُ‌سُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَ‌بِّکُمْ وَیُنذِرُ‌ونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَـذَا  قَالُوا بَلَى وَلَـکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِ‌ینَ  زمر71

به دوزخ برانند کفار پست              همه دسته دسته ز هرکس که هست

چو آیند آنجا، درى از سقر             گشایند بر روى آنها دگر

ندا آید از خازنان جحیم                    به کفار ناراست خوى لئیم

که آیا نیامد نبى بر شما                     نخواندى ز آیات یکتا خدا

نترساند آیا ز روز شمار                    ز روز ملاقات با کردگار

بگویند آرى، و لیکن چه سود            کزین گفته امروز سودى نبود

بلى وعده خشم پروردگار                محقق شود این زمان آشکار

سِیقَ از «سوق» به معناى راندن به جلو است و به بازار که سوق مى‌گویند براى آن است که جاذبه‌هاى بازار، انسان را به آنجا سوق مى‌دهد.

کلمه‌ى «زمر» به معناى جماعت و گروه است. دوزخیان را فرشتگان به سوى دوزخ مى‌کشانند. وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ ق21

که هر نفس را یک ملک بر عقاب    کشاند به محشر براى حساب

دگر یک فرشته به هر نیک و بد     که آن شخص کرده گواهى دهد

در قیامت احدى از کیفر و پاداش مستثنى‌ نیست. کُلُّ نَفْسٍ 

1- کشاندن مجرمان به سوى دوزخ، تحقیرى است جداى از کیفرهاى دیگر

 2- درهاى دوزخ بسته است و همین که دوزخیان به آن مى‌رسند ناگهان باز مى‌شود که این خود وحشت‌آور است. جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها

3- دوزخ درهاى متعدّدى دارد. أَبْوابُها در آیه 44 حجر لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ

 4- در قیامت، فرشتگان با دوزخیان گفتگوى مستقیم دارند قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها 5- دوزخ، مأموران مخصوص دارد. خَزَنَتُها 

 5- با مجرمان اتمام حجّت شده است. رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ

6- انبیا علاوه بر بیان آیات الهى، مردم را هشدار مى‌دادند. یُنْذِرُونَکُمْ‌ 

7- قیامت، روز اعتراف و اقرار است. قالُوا بَلى‌ 

 8- دلیل محقّق شدن عذاب، کفر مردم است. حَقَّتْ‌ ... عَلَى الْکافِرِینَ‌ 

9- ریشه‌ى کفر، تکبّر است. الْکافِرِینَ‌ ... الْمُتَکَبِّرِینَ‌

نگهبانان (فرشتگان) جهنم گویند : از درهای جهنّم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا  فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِ‌ینَ (زمر۷۲)

ز هر سوى خیزد ندائى دگر               ز هر در، درآئید، اندر سقر

بجویید جاوید از آن نشان              که بد منزلى هست بر سرکشان

دوزخیان با وجود اینکه می‌دانند باید در برابر اعمال خود الی‌الابد در آتش دوزخ بسوزند ولی باز به دنبال راه چاره‌ای هستند تا شاید حداقل کمی از عذاب خود را برای مدتی بکاهند و لذا به کلیدداران دوزخ و ماموران عذاب الهی رو کرده و از آن‌ها تقاضای تخفیف مجازات می‌کنند.

وَ قَالَ الَّذِینَ فیِ النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُواْ رَبَّکُمْ یخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ قَالُواْ أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَتِ قَالُواْ بَلیَ قَالُواْ فَادْعُواْ وَ مَا دُعَؤُاْ الْکَفِرِینَ إِلَّا فیِ ضَلَال (غافر ۴۹)

چو در دوزخ افتند با روى و سر              بگویند بر خازنان سقر

نمائید بر ایزد خود خطاب                   که یک روز کاهد ز ما این عذاب

 و آن‌ها که در آتشند به مأموران دوزخ می‌گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز از عذاب ما را بکاهد!

(نگهبانان دوزخ در پاسخ) گویند: آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟! می‌گویند: آری! می‌گویند: پس هر چه می‌خواهید (خدا را) بخوانید ولی دعای کافران (به جایی نمی‌رسد و) جز در ضلالت نیست! قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلى‌ قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ غافر 50

بگویند پاسخ، مگر بر شما               رسولان نیامد ز یکتا خدا

بگویند اهل جهنم بلى                   چه بسیار آمد رسول و ولى

بگویند آن خازنان در جواب            که اى ماندگان در لهیب عذاب

نمایید در حد کوشش دعا             که تنها فزاید به خسر شما

 کسانى که هنگام دیدن قهر خداوند ایمان مى‌آورند، سودى نمى‌برند.

فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا توبه در لحظه‌ى مرگ نیز سودى ندارد. فرعون در لحظه غرق شدن توبه کرد ولى به او خطاب شد حالا توبه مى‌کنى در حالى که قبلا معصیت کردى: آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ دعا و ناله در دوزخ نیز بى ثمر است. وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ

قهر و عذاب الهى، بعد از اتمام حجّت است. قیامت روز اعتراف است. دعاى کافر در دوزخ به جایى نمى‌رسد. وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ

آنها فریاد می‌کشند:  ای مالک دوزخ ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)! می‌گوید: «شما در این جا ماندنی هستید! یعنی آخرین آرزوی آنها در دوزخ تقاضای مرگ است. وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَ‌بُّکَ  قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ (زخرف 77)

ز اهل جهنم برآید ندا                     سوى مالک دوزخ آید صدا

کز ایزد طلب کن که ما را کشد         مگر این بدن زجر کمتر کشد

به پاسخ بخواهند گفتن جواب      بسوزید جاوید در این عذاب

اما در پاسخ به آنها گفته می شود که شما در این جا ماندنی هستید! قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ

بخش دوازدهم            مناظره بهشتیان با دوزخیان

پس از انجام مراحل مختلف حساب در یوم الحساب جایگاه افراد در بهشت و دوزخ مشخص می‌شود؛ بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم استقرار می یابند، مذاکره و گفتگو لفظی بین آنان بالا می گیرد. هر کدام اعمال و کارهای دنیای خود را بر شمرده و جزا و پاداشی را که دریافت نموده است، برای دیگری بیان می نماید.

و افراد می‌توانند علاوه بر مشاهده‌ی جایگاه خود، جایگاه دیگران را نیز مشاهده نمایند، بهشتیان رو به دوزخیان کرده و یک سوال بسیار مهم از آنان می‌پرسند؛ سوال این است که چرا شما اهل دوزخ شدید؟ ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ (مدثر۴۲)    

و این در حالی است که بعض اهل بهشت و دوزخ در دنیا با هم آشنا بوده و با هم مراوده داشته‌اند. گاهی اوقات از این رو از سر تعجب می‌پرسند شما که در دنیا در کنار ما بودید، با ما زندگی می‌کردید، همسایه و برادر و خویشاوند ما بودید، مگر چه عملی انجام داده‌اید که مستحق دوزخ و آتش شده‌اید؟

سوره مدّثّر : کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ «38»

همه کس چو محشر بیاید به پیش       اسیرست در دست اعمال خویش

 إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ «39» فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ «40»

جز آنان که هستند اهل یمین                     بگردند با باغ جنت قرین

عَنِ الْمُجْرِمِینَ «41» ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ «42»

بپرسند از اهل دوزخ مگر                           شما را چه انداخت اندر سقر

قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ «43»

گویند در پاسخ این نکته باز                    که هرگز نبودیم اهل نماز

وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ «44»

به مسکین ندادیم هرگز طعام               نمودیم پرهیز از این مرام

وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ «45»

به همراه باطل به دار الفنا                   بکردیم اعمال پوچ و خطا

 وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ «46»

دروغین بخواندیم روز شمار                 لقا را نبودیم امیدوار

 حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ «47»

ولى این زمان گشته بر ما یقین            که حقست روز جزا، روز دین

 هرکسى در گرو چیزى است که کسب کرده است. مگر اصحاب یمین، که در باغ‌هاى بهشتى از مجرمان مى‌پرسند:

مصداق اصحاب یمین

اصحاب یمین یعنی آن کسی که پرونده عمل را به دست راستش داده اند آن کسی که پرونده عمل به دست راستش داده شد او آزاد است او دیگر در غل و زنجیر اعمالش نیست حالا اینها چه کسانی هستند مصداق آن چه کسانی است ؟

قرطبی که مفسر بزرگ اهل سنت است  یک روایت از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده نَحنُ وَ شیعَتُنا اَصحابُ الیَمین ما و شیعیانمان اصحاب یمین هستیم این یک بشارت است این بشارت را عالم سنی نقل کرده. که ما و شیعیانمان اصحاب یمین هستیم وَ کُلُّ مَن اَبغَضا اَهلُ الَبیت وَ هُمُ المُرتَهِمون و اما هر کسی که بغض ما اهل بیت و دشمن ما اهل بیت(علیهم السلام) مثل ناسبی ها مثل وهابیت، وهابیون امروز ناسبی هستند دشمن اهل بیت هستند.

دشمن شیعیان هستند اگر دشمن نبودند اینقدر ناسزا نمی گفتند. و قبور مطهر ائمه بقیع را خراب نمی کردند آنچه که از آثار اهل بیت(علیهم السلام) بود اینها در مکه و مدینه هر کجا که دستشان به آنها رسیده است خراب کردند حتی اینها به کربلا هم حمله کردند تا کربلا را غارت کنند، هفت هزارنفر از شیعیان و بزرگان را در کربلا اینها به شهادت رساندند به نجف هم حمله کردند و موفق نشدند.

البته صرف ادعای تشیع کار را درست نمی کند ورع می خواهد تقوا می خواهد پیروی می خواهد تمسک می خواهد دنباله روی می خواهد چگونه می شود که خود معصوم شبی هزار رکعت نماز می خواند و از خدا می ترسد  ولی ما می گوییم شیعه علی(علیه السلام) هستیم و نماز هم نخوانیم روزه هم نگیریم بعدش هم بگوییم علی(علیه السلام) خودش از ما دستگیری می کند.

گفتگوی بهشتیان با جهنمیان قرآن گفتگوی اینها را این گونه بیان می کند: فی جَنّاتِ النَّعیم اهل یمین توی باغهای بهشت هستند خوش بحال آنهایی که اهل یمین هستند

یتسائلون بمعنای یسئلون است اصحاب یمین سوال می کنند از چه کسانی سوال می کنند عَنِ المُجرِمین معلوم می شود می توانند جهنمی ها را ببینند، جهنمی ها را می شناسند، ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَر ای مجرمین چه جور شد شما جهنمی شدید؟

سقر یک وادی است در جهنم، یک کوهی است اسمش صعود است و بالای این کوه یک وادی است آن وادی اسمش سقر است در آن وادی چاهی است که اگر در آن چاه را باز کنند دیگر جهنمی ها به فغان می آیند و نمی توانند تحمل کنند.

اعتراف به چهار گناه بزرگ

گناه اول قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ فعل کان در زبان عربی استمرار را می رساند یعنی مستمرا جز نماز گزاران نبودیم با نماز گزاران نماز نمی خواندیم خوب این یک جواب بود پس اگر کسی به نماز اهمیت داد از آنطرف او اهل بهشت، سعادت و خوشبختی است. نماز نور ، سعادت و خوشبختی می آورد، ارتباط با خدای متعال است.

دوم، ترک انفاق واجب

وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ یعنی مستمرا «لم نک» یعنی استمرار را می رساند یعنی ما کاری به فقرای جامعه و مساکین نداشتیم مثل زالو صفتتان به جان فقرا می افتادئیم، گران فروشی و اجحاف می کردند رشوه می گرفتند کاری به اینکه به فقرا کمک بکنند نداشتند و اینها اهل کمک نبودند .

انفاق واجب چیست؟ خمس، خمس سهم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) سهم سادات و زکات و الا اگر کسی درب خانه بیاید مثلا کسی که ادعای فقر می کند اگر کسی به او کمک نکند این انفاق مستحب را ترک بکند
سوم، نشست و برخاست با دنیا زدگان و تمسخر کنندگان راه خدا با مخالفین اسلام ناب وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ دوستهای بدی داشتیم با آدمهای اهل باطل همنشین بودیم ولی روح این اهل باطل درست است که نشستن و غیبت کردن و تهمت زدن چیزهای بدی است ولی اینها با کسانی همنشین بودند که دین خدا را به تمسخر می کشیدند یعنی ما با کسانی نشست و برخاست می کردیم که اینها خدا را تضعیف می کردند.    

نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ خوض بمعنای ورود در آب است بعد به ورود هر باطلی که برای انهدام حق برنامه ریزی شده باشد .
چهارم، دروغ پنداشتن روز جزاء و قیامت وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ وقتی که می گفتند قیامتی است حسابی است کتابی است مرد این قدر ظلم نکن به خانواده بد نگو اذیت نکن قیامتی حسابی کتابی است فورا منکر می شد چه کسی از آن دنیا آمده است چه کسی از عالم قبر آمده است. 

خدای متعال خبر داده است، 124 هزار پیغمبر خبر دادند که صادق و مصدق بودند، امامان معصوم خبر دادند، اصلا روح تبهکاری در انسانها وقتی است که حساب و کتاب را فراموش کنند ذلِکَ بِما نَسِیَ یَومُ الحِساب اگر آدمی حساب قیامت را فراموش کرد خیلی ظالم و جنایتکار می شود،   اگر از قیامت نترسید کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتّی اَتینَا الیَقین تا اینکه یقین شود که مرگ است تا اینکه مرگ به سراغ ما آمد دیدیم همه آن راست است هیچ حرفی دروغ نبوده است و امروز هم جایمان در سقر است خوب این عاقبت شوم که گرفتار آنها شد.

چهار منشاء داشت یکی بی نمازی ، یکی ادای واجب ، سوم دوستان بد، چهارم بی اعتقادی و بی دینی. آثار شفاعت و معنای آن

دنباله آیات فَما تَنفَعَهُم شَفاعهُ الشّافِعین شافعین کمک حال هستند پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) و امیر المومنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) شفاعت می کند نماز و روزه شفاعت می کند کار خیر راه خیر شفاعت می کند مسجد شفاعت می کند. ولی اینها هیچ شفیعی ندارند خود خدای تبارک از بندگانش دستگیری می کند، شفاعتشان می کند.

شفاعت مثل آب زلالی است که پای یک نهال ضعیف بریزی این رشد کند ولی درختی که خشک شده باشد هر چی می خواهی آبش بدهید فایده ندارد شفاعت تعبیر کردند یعنی خودش چیزی داشته باشد ولی کم داشته باشد آن می آید تقویت می کند.

تکذیب قیامت، مقدمه گناه است  در قیامت، گفتگوهاى تلخ و شیرین، سلام یا نفرین، سؤال و توبیخ، انداختن گناه و جرم به گردن دیگران و لعنت به یکدیگر بسیار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان با مجرمان، مجرمان با مؤمنان، و مؤمنان با مجرمان و نیز فرشتگان با مؤمنان و مجرمان در قرآن آمده است.

در جامعه گرسنه‌اى وجود داشت، سیر کردن او واجب است و بى‌تفاوتى نسبت به او، سبب دوزخى شدن مى‌گردد. شاید مراد از اطعام مسکین، تمام نیازهاى او باشد نظیر پوشاک، مسکن، نه فقط خوراک و غذا. أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ 3

ندیدى تو آن شخص اى مصطفى سوره ماعون که انکار مى کرد روز جزا؟

همان شخص بى رحم و خوار و لئیم       که مى راند از درگه خود یتیم

نکردست ترغیب کس را تمام        که بر مرد مسکین ببخشد طعام

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ

پس اى واى بر آنکه خواند نماز      ولى هست غافل ز ذکر و نیاز

گناه، انسان را به سوى کفر و تکذیب مى‌کشاند: ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَةَ ٱلَّذِینَ أَسَـٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهۡزِءُونَ  روم10    

گنهکار مردم همه سربه سر              سرانجامشان نیز بودى بتر

چو کردند آیات حق ریشخند        به آتش درافتند با غل و بند

گفتگوی بهشتیان : وقتی بهشتیان در باغ‌های جاویدان الهی از نعمت‌های ویژه خداوند بهرمند می‌شوند و وقتی وعده های الهی محقق می‌بینند از یکدیگر دلائل بهشتی شدن خود را پرس و جو می‌کنند و هر یک دلائلی را بیان می‌کنند تا اینکه عده ای مهم‌ترین دلیل برای بهشتی شدن خویش را این‌گونه بیان می‌کنند: (طور: 25-28)

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ

پس آن مردم پاک و نیکوسرشت        ز هم بازپرسند اندر بهشت

قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ

بخواهند گفتن کزین پیش                 ما چو بودیم در بیت دار الفنا

میان همه قوم و اهل دیار                خداترس بودیم و پرهیزکار

فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُوم

خداوند بر ما چه منت گذاشت        عذاب سمومش ز ما دور داشت

إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحیم

ازیرا کزین پیش اندر جهان                خدا را بخواندیم فاش و نهان

که او مهربانست و هم نیکخواه    چه نیکو رفیقى است یکتا اله

سموم به باد داغ و سوزانى گفته مى‌شود که همچون سمّ در اجزاى بدن تأثیر مى‌گذارد. در حدیث مى‌خوانیم: اگر روزنه‌اى به اندازه سرانگشت از آن باد به روى اهل زمین باز شود، زمین و هر که را روى آن است مى‌سوزاند.

رسول اکرم به امیرالمؤمنان علیهم السلام فرمودند: نوجوانان زیبایى که خادم بهشتیان هستند، فرزندان کفّار و مشرکانند که نه مجرم هستند تا به دوزخ برده شوند و نه نیکوکارند که از نعمت‌هاى بهشتى متنعّم شوند، این افراد به صورت خدمت‌گزارانى در بهشت در مى‌آیند.                                                                                                         

فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُون صافات50-60

به باغ جنان مؤمنان نکوى                    نمایند با یکدگر گفتگوى

قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لی قَرین

از آنان بگوید، یکى این چنین                   که بُد نزد من کافرى همنشین

یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقین

که هر لحظه مى گفت دائم به من           که آیا تو باور کنى این سخن

أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدینُون

که چون رخت بستیم و گشتیم خاک        همه استخوانها بپوسید پاک

دگرباره یابیم جان و بقا                         ببینیم کیفر به روز جزا

قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُون

دگرباره آن مؤمن راستگو                     ادامه دهد گفته اش را نکو

که آیا بگویم شما را کنون                  که آن یار را حال چونست چون

فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فی سَواءِ الْجَحیم

ببینید او را به قعر جحیم                   که آنجاست او را عذابى الیم

قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدین؛ و لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرین

که قسم بر تو بود بس نزدیک            که کنى چشم جان من تاریک   

نبودى اگر لطف ربِ ّ کریم                 مرا هم چو تو بود مأوا جحیم

أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتین

ازاین پس دگر مرگ آیا بود                دگر جان برون از بدن مى رود؟

إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبین

از این پس دگر مرگ آیا بود             دگر جان برون از بدن مى رود؟

إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (صافات50-60)

که فوز عظیم است حقا همین         که گشتیم با رب خود همنشین

آری عمل از عامل جدا نمی شود. کُلُّ ٱمۡرِیِٕۭ بِمَا کَسَبَ رَهِینٞ (طور 21)

که هرکس ز هر چیز اندوختست      بدیدست پاداش یا سوختست

کُلُّ نَفۡسِۭ بِمَا کَسَبَتۡ رَهِینَةٌ (مدثر 38)

همه کس چو محشر بیاید به پیش    اسیرست در دست اعمال خویش

بخش سیزدهم        مناظره دوزخیان با بهشتیان

سخنان و عملی کردن مناظرات در زندگی می‌تواند نقش مهمی در پیشرفت و رشد ما داشته باشد چرا که سخنان بهشتیان مبنی بر موفقیت‌های بی نظیرشان در دنیا و سخنان دوزخیان مبنی بر شکست‌ها و پشیمانی آن‌ها به خوبی می‌تواند نقشه زندگی ما و راه پرپیچ و خمی را که در مسیر ما قرار دارد را ترسیم کند. جلساتی که باعث گمراهی و دور شدن از مسیر حق را برای انسان آماده شده، قرآن کریم به شدت از شرکت در این جلسات و گوش دادن به گفتگوهایی از این قبیل نهی کرده و فرموده است وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً: (نساء 140)

خدا داده دستور گر که شما                     ببینید بر آیه هاى خدا

تمسخر برانند و تکفیر و ظن                    نگردید با آن کسان هم سخن

که تا دست شویند ز آن ریشخند            به بحثى دگر داخل آیند چند

اگر در زمان تمسخر به دین                     بگردید با آن کسان همنشین

شما هم چو آن مردمان دورو                      منافق بگردید بى گفتگو

دورویان و کفار را کردگار                       به دوزخ کشاند به روزِ شمار

... (اگر با آنان همنشین شوید) آن گاه شما هم مانند آنان هستید. و خدا منافقان را با کافران در جهنم جمع خواهد کرد.

التماس دوزخیان از اهل بهشت

وَ نادی أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرینَ (اعراف50)

برآرند خود اهل دوزخ ندا            به آن کس که باشد بهشتش سرا

کز آن آبهاى گوارا کنون               خود از آن همه نعمت گونه گون

که ایزد بدادست بهر شما           ببخشید یک ذره اى هم به ما

بگویند آنها که آب و طعام          به کفار کردست ایزد حرام

نکته‌ی زیبا و تامل برانگیزی که در ادامه‌ی این آیه بیان می‌دارد این است که اگر نِعَم بهشتی بر اهل دوزخ حرام شده است تنها به این دلیل است که دنیا آنان را فریب داده و دین و آئین و مقدسات را به بازیچه و سرگرمی می‌گرفتند. این تحریم در حقیقت یک نوع تحریم تکوینى است ، همانند محرومیت بسیارى از بیماران از غذاهاى لذیذ و رنگارنگ . دوزخیان با وجود اینکه با صراحت پاسخ منفی اهل بهشت را می‌شنوند ولی باز ناامیدانه به آن‌ها التماس کرده و می‌گویند: یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُواْ وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُواْ نُورًا فَضُرِبَ بَیْنهُم به سورٍ لَّهُ بَابُ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَاب. (حدید 13)

در آن روز افراد خوار و دورو               بگویند بر مؤمنان نکو

کجا مى روید این چنین با شتاب            بمانید یک لحظه زین شور و تاب

که بلکه یکى فرصت آید بدست            بگردیم ما با شما هم نشست

که یک شعله نورى ز نور شما            مگر خود شود قسمت و سهم ما

به پاسخ چنین لب نمایند باز   به دنیا دگرباره گردید بازببایست

ز آنجا بگیرید نور                           اطاعت نمایید رب غفور

در این گفتگویند آن انجمن               برانند با یکدگر این سخن

که ناگاه در بین آن دو گروه                یکى حائل آید همانند کوه

به روى حصارست آنگه درى               که بد را ز نیکو نماید برى

بود جانب داخلش بر بهشت           برونش عذاب الهى نوشت

 ..... نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم!

مومنین در صحرای محشر دارای صورت‌های نورانی و بشّاشی هستند؛ نوری از جنس نور ولایت و نور عبادت؛ ولی اهل عناد و لجاج چنین نوری با خود به همراه نیاورده‌اند لذا ملتمسانه از مومنین تقاضا می‌کنند که قدری صورت خود را برگردانید تا ما نیز بتوانیم تا اندازه‌ای از نور چهره‌ی شما استفاده کرده و مقداری از مسیر قیامت را طی کنیم. ولی پاسخی که به آنان داده می‌شود این است که به دنیا بازگشته و از آنجا طلب نورانیت کنید.منافقان، مؤمنان را فریاد می دارند مگر ما (در دنیا) با شما نبوده ایم؟ می گویند: بلی، ولیکن (با نفاق) خویشتن را گرفتار بلا کردید و چشم به راه ماندید و شک و تردید ورزیدید و آرزوها و پندارها شما را گول زد و اهریمن فریبکار شما را فریب داد تا اینکه فرمان خدا در رسید، پس امروز هم از شما و هم از کافران عوض و غرامتی پذیرفته نمی شود. جایگاه شما آتش دوزخ است.

یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَلَـکِنَّکُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَ تَرَ‌بَّصْتُمْ وَ ارْ‌تَبْتُمْ وَ غَرَّ‌تْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ‌ اللَّـهِ وَ غَرَّ‌کُم بِاللَّـهِ الْغَرُ‌ورُ‌ (حدید ۱۴)

دورویان برآرند آنگه ندا                     که آیا نبودیم ما با شما

بگویند آرى ولى خویشتن                  فکندید خود را به رنج و محن

ز دنیا کشیدید بس انتظار                در امر الهى به غفلت دچار

بسى آرزوهاى دار الفنا                   کزان غره گشتید بس نابجا

به امر خدا وقت آن در رسید            که امر الهى بیاید پدید

چو مغرورتان کرد شیطان پست    ز یاد خداوند شُستید دست

در نهایت بهشتیان اهل جهنم را مورد خطاب قرار داده و از آنان در مورو تحقق وعده های الهی می پرسند: وَ نادى‌ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ؛ (اعراف 44)

پس آنگه بگویند اهل بهشت            بر اصحاب دوزخ که کردند زشت

که هر وعده بر ما بدادند پیش           ببینیم آن را فراروى خویش

شما نیز آن وعده هاى عذاب           ببینید آیا کنون در حساب ؟

بگویند آرى بدیدیم ما                      پس آنگه منادى برآرد ندا

که بر ظالمان لعن اللّٰه باد              سبک هست اعمالشان همچو باد

 اصحاب بهشت اصحاب دوزخ را صدا می زنند و می گویند : خدا به وعده‌هایی که به ما داده بود وفا کرد، آیا وعده‌هایی که به شما دوزخیان داده وفا کرده؟! بهشتیان می‌گویند: خدا وعده داده بود به ما که به بهشت ببرد...

بخش چهاردهم      گفتگوی اهل اعراف با بهشتیان و دوزخیان

اعراف چه کسانی هستند؟ بنا بر از روایات اهل اعراف انبیاء و اوصیا آن بزرگواران هستند. سلمان فارسی نقل می کند که رسول گرامی صلی الله علیه و آله بیش از ده مرتبه به علیعلیه السلام فرمودند: ای علی؛ همانا تو و اوصیای پس از تو اعراف میان بهشت و دوزخ هستید. هیچ کس وارد بهشت نمی شود مگر اینکه شما را بشناسد و شما نیز او را بشناسید و هیچ کس داخل دوزخ نمی شود مگر اینکه شما را انکار کند و شما او را انکار کنید. 

البته بر اساس برخی از روایات، در کنار انبیا و اولیا، عده ی دیگری نیز از گنهکاران امت ها در اعراف قرار گرفته اند تا تکلیف آنان مشخص شود. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام در این مورد می فرمایند: اعراف جایگاه بلندی است بین بهشت و دوزخ که در آنجا انبیا و جانشینانان آنان به همراه گنهکاران اهل زمانشان جمعند مثل اینکه هر فرماندهی سپاهی با ضعیفان لشکر خود جمع می گردد؛ وقتی نیکوکاران به بهشت سبقت می گیرند .

جانشینان انبیا به گنهکاران امت می گویند نظر کنید و ببینید چگونه برادران مومن شما بر شما سبقت گرفتند. پس گنهکاران امتها به اهل بهشت سلام می کنند. آن گنهکاران نیز به واسطه ی شفاعت انبیا و اوصیا به بهشت داخل می شوند. یکی از مواقف قیامت، جایگاهی به نام اعراف است. این جایگاه در بین اهل دوزخ و اهل بهشت فاصله انداخته و اجازه نمی دهد آن ها یکدیگر را ببینند و تنها می توانند صدای همدیگر را بشنوند.

اعراف در لغت به معنای جایگاه رفیع و بلند است و همین معنا نشان دهنده ی این است که اهل اعراف در جایگاه بلندی در محشر قرار داشته و صف آن ها از سایر اهل محشر جداست.

ندای اعرافیان با اهل محشر

زمانی که اهل محشر؛ از بهشتیان و دوزخیان؛ به گفتگو با یکدیگر می پردازند و در مورد تحقق وعده های الهی در مورد خود سخن می گویند از بالای اعراف، اعرافیان این دو گروه را مخاطب قرار داده و به عنوان فصل الخطاب، تکلیف آنان را مشخص می کنند.

جایگاه اهل اعراف، اول اینکه جایگاه اهل اعراف از سایر اهل محشر مجزا بوده و آنان در مکانی رفیع تر از سایرین قرار دارند به صورتی که هم می توانند اهل بهشت را مشاهده کنند و هم اهل دوزخ را؛

ثانیا آنان به مقامی رسیده اند که اهل محشر را به چهره های آنان می شناسند، گویا در دنیا نیز با آنان زندگی کرده و آن ها را دیده و شناخته اند.

ثالثا اهل اعراف می توانند بهشتیان را مورد تشویق و تمجید قرار داده و دوزخیان را مورد ملامت و سرزنش قرار دهند.

رابعا اهل اعراف به مرتبه ای رسیده اند که از طرف خداوند اجازه ی حکمرانی در صحنه ی قیامت را یافته اند و بر همین اساس اهل اعراف به بهشتیان دستور ورود به بهشت را می دهند. ادْخُلُواْ الجْنَّةَ و این خود دلیلی روشن است بر اینکه خداوند حتی در صحنه ی قیامت، رحمت خود را از طریق واسطه های خود بر خلق خود نازل می نماید.

گفتگوی بهشتیان و جهنمیان از پشت حجاب

خداوند تعالی در قرآن کریم در سوره حدید، وصف اعراف را با تعبیر سور که به معنای دیوار است، و گفتگوی بین بهشتیان و دوزخیان را که در اینجا آمده است، در آنجا به عنوان گفتگوی بین منافقین و منافقات با مؤمنین و مؤمنات بیان می کند؛ و چنانکه می بینیم در هر دو جا بیان یک امر و حقیقت را به دو عنوان تعبیر می نماید

در آیات قرآن که وصف اعراف و اتفاقاتی که در آن موقف رخ می دهد، گفتگوی رجال اعراف با بهشتیان و دوزخیان آمده است از جمله در آیه       وَ بَیۡنَهُمَا حِجَابٞۚ وَ عَلَى ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٞ یَعۡرِفُونَ کُلَّۢا بِسِیمَىٰهُمۡۚ وَ نَادَوۡاْ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَن سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡۚ لَمۡ یَدۡخُلُوهَا وَ هُمۡ یَطۡمَعُونَ اعراف46

بود پرده اى بین آن دو گروه             که یک سوى آن زجر و یکسو شکوه

یکى پرده حائل بود آن میان             جدا کرده کفار از مؤمنان

در اعراف هستند مردان پاک           که سیماى آنهاست بس تابناک

برآرند بر اهل جنت ندا                    که بادا سلامى به روى شما

پس آن اهل اعراف یک همچو         روز  نگشتند داخل به جنت هنوز

ولى در دل خویش این انتظار            کشند و ز شوقند بس بى قرار

 و میان آن دو (گروه) حجابی است، و بر اعراف مردانی (والامقام) هستند که هر دو (گروه) را از سیمایشان می شناسند.

در قیاس این دو آیه (حدید 13) و (اعراف 50) که بیان شد، می بینیم که: گفتار منافقین به مؤمنین که به ما نظری کنید تا از نور شما توشه ای برگیریم، و آنچه در جواب می شنوند که به عقب و پشت برگردید و از آنجا التماس نور کنید به عینه همان گفتار اهل جهنم است به اهل بهشت که: بر ما از آب و طعامی که خدا به شما داده است بدهید! و جواب می شنوند که: خداوند آنها را بر کافران حرام نموده است

 پس بنابراین، سور و دیوار کشیده شده بین منافقین و مؤمنین، همان حجاب و اعراف فاصل بین بهشتیان و دوزخیان است.

پس در این دیوار که باطنش و حقیقتش ایمان و واقع است، رحمت؛ و ظاهرش از جلوی در، عذاب است؛ و منافقان چون از حقیقت خبری ندارند، از باطن که رحمت است سودی نمی برند، و فقط از ظاهر اسلام و ایمان در دنیا استفاده کرده اند که آن هم در محشر به صورت عذاب جلوه گر می گردد.

۱. گفتگوی بهشتیان و جهنمیان در عالم برزخ نیست بلکه مربوط به عالم قیامت است

۲. در آیات قرآن که وصف اعراف و اتفاقاتی که در آن موقف رخ می دهد، گفتگوی رجال اعراف با بهشتیان و دوزخیان آمده است
۳. خداوند تعالی در قرآن کریم در سوره حدید، وصف اعراف را با تعبیر سور که به معنای دیوار است، و گفتگوی بین بهشتیان و دوزخیان را که در اینجا آمده است،

۴. از آیات ۵۰ ـ ۶۱ سوره «صافات» برمى آید که، گاه نوعى ارتباط میان بهشتیان و دوزخیان برقرار مى شود، گوئى بهشتیان که در بالا قرار دارند به دوزخیان که در پائین هستند مى نگرند و وضع حال آنها را مى بینند.

البته، این دلیل بر آن نیست که فاصله بهشت و دوزخ کم است، بلکه در آن شرائط قدرت دید فوق العاده اى به آنها داده مى شود که مسأله فاصله و مکان در برابر آن مطرح نیست.

در بعضى از کلمات مفسران آمده است که در بهشت روزنه اى وجود دارد که از آن مى توان جهنم را دید!

از آیات سوره «اعراف» نیز به خوبى این ارتباط روشن مى شود، آنجا که مى گوید: (بهشتیان، دوزخیان را بانگ مى زنند و مى گویند: ما آنچه را پروردگارمان وعده داده بود، حقاً یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان وعده داده بود به حق یافتید؟

مى گویند: آرى! و در این هنگام کسى در میان آنها بانگ بر مى آورد که لعنت خدا بر ستمگران باد!)؛

بخش پانزدهم         گفتگوی اعضا و جوارح انسان در قیامت

باز پرده از اسرار علمی قرآن برداشته می شود به شرطی که سواد خواندن معارف علمی قرآن را داشته باشیم. قرآن مجید با صدای رسا از ضبط اعمال بوسیله اعضاء و جوارح خبر می دهد تا جایی که وقتی در دادگاه قیامت، مجرمان شاهدان خداوند مثل فرشتگان و ... را انکار و زیر بار گناه خود نمی روند، بر دهان آنها مهر سکوت می زند و خود اعضاء و جوارح شروع سخنوری میکنند و مجرمین را رسوا میکنند.

از این قضیه بر می آید که اعضائ و جوارح ما قدرت میلیاردها گیگ حافظه و ثبت گناه را داشته و در قیامت با سرعت زیادی آنها را ارائه خواهند داد چیزی که هنوز در دادگاه ها جای آن خالی است. یعنی دست یک جور دستگاه ضبط گناه دارد، پا یک جور و سایر اعضاء هر کدام حافظه متانسب با خود دارد؛ آن هم با ثبت و ضبط صوتی و تصویری گناه همراه با مکان و زمان جرم ....

شهادت و مسئولیت اعضا و جوارح انسان

حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (20) وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (فصلت 21)

چو آیند نزدیک دوزخ تمام                           بیایند اعضایشان در کلام

پس آنگاه آن پوست و آن چشم و گوش    برآرند بر جرم کرده خروش

بگویند بر عضوهاى بدن                        نبودى شما را زبان سخن

چگونه بر اعمال ما این زمان                 شهادت بدادید همچون زبان

بیایند آن عضوها در خطاب                 بگویند بر صاحب خود جواب

که ما را سخنگوى کرد آن خدا                که گویا نموده همه چیز را

شما را در اول خدا آفرید                     دگرباره ره سوى او مى برید

از آیات قرآنی به دست میآید که نه تنها انسان مسئول است بلکه جوارح هم مسئول هستند، با این تفاوت که آنها در مقام مسئول، شهادت میدهند، نه اینکه مسئولیتی دارند که باید پاسخگوی آن مسئولیت باشند. خداوند در آیات قرآنی فرموده است که اعضا و جوارح انسان هم مسئول هستند و هم مسئول عنه؛ یعنی هم باید پاسخگو باشند و هم درباره آنها از انسان سوال میشود. به این معنا که گاه از انسان سوال میشود که با اعضا و جوارح چه کردید؟ آیا به درستی از آنها برای رسیدن به کمال بهره برده اید یا اینکه در ضد کمالات از آنها استفاده کردید

پس در اینجا درباره اعضا از انسان سوال میشود. اما گاهی نیز دهان و زبان انسان بسته میشود و از اعضا و جوارح انسان میخواهند تا درباره انسان و عملکردش جواب دهند. در حقیقت اینجا آنان به عنوان شاهد در محکمه عدل الهی میآیند تا به کارهای انسانی که از طریق آنان انجام شده شهادت دهند در آیات قرآنی که گاه از اعضا و جوارح انسان در قیامت سوال میکنند تا علیه رفتار انسان شهادت بدهند؛ هر چند که گاه دیگر چنانکه در برخی دیگر از آیات آمده از انسان درباره اعضا و جوارح سوال میشود که با آنها چه کار کردید؟ پس اعضا و جوارح انسانی گاه در مقام شهادت مسئول هستند و گاه در مقام رفتار انسان با آنها، مسئول عنه هستند. در این مرتبه دوم، پاسخگو دیگر خود انسان و نفس اوست نه اعضا و جوارح. خداوند گاه میفرماید: یَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَیۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَ أَیۡدِیهِمۡ وَ أَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ نور24 روزی که زبانها و دستان و پاهایشان به آنچه آن انسانها کردند، شهادت میدهند.

بترسند از آن روز کاید ز راه                 که گردند بر کار آنها گواه

همه عضوهاى بدن پا و دست          زبانى که با آن سخنها زدست

اعضای بدن انسان، شاهدان قیامت

در اینجا، شاهدان دادگاه عدل الهی خود اعضای انسان است. اینان مسئول هستند و از آنان سوال میشود که انسانها به وسیله شما چه کردند؟ طاعت خدا کردند یا معصیت خدا؟ در اینجا زبان و دست و پا شهادت میدهد که آنان با دست رشوه گرفتند، با پا به مکان خلاف و معصیت رفتند و با زبان دروغ گفتند و تهمت زدند.

این شهادت اعضا و جوارح اعتراف نیست بلکه شهادت است؛ زیرا آنان ابزار انسان و نفس بودند نه اینکه خود اختیاری داشته باشند. از این رو گفته نمیشود که اعتراف به کاری میکنند چنانکه درباره نفس گفته میشود: فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ؛ آنان به گناهان خود اعتراف کردند پس نابودی برای اصحاب دوزخ باد. (ملک 11) خداوند درباره اعضا میفرماید که آنان شهادت میدهند نه اعتراف؛ چرا که آنها تنها ابزار نفس هستند. البته درباره شهادت زبان مساله ای است که باید توجه شود؛ چرا که گاهی دهان بسته نیست و زبان در همانجا علیه شخص شهادت میدهد و گاهی دیگر دهان بسته میشود و اعضای دیگر به نطق در میآیند و شهادت میدهند الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (یس 65)

ببندیم کفار را چون دهن                    بیاید خود از دستهاشان سخن

بگردند پاهایشان هم گواه                که گامى نهادند خود در چه راه

انسان علیه انسان

درباره شهادت اعضا و جوارح با یک مشکلی مواجه هستیم؛ چرا که خداوند در آیه 36 سوره اسراء میفرماید: وَ لَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَ ٱلۡبَصَرَ وَ ٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَـٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسۡـُٔولٗا

بدانچه ندارى برآن آگهى                       مبادا که دل در پى آن نهى

(مبادا که بى غور بى جستجو بگوئى      که این یک بدست، آن نکو)

که مسئول هستند پیش خدا              همه چشم و گوش و قلوب شما

پرسش این است که فواد که همان حقیقت انسان است چگونه این فواد یعنی نفس انسانی هم مسئول و هم مسئول عنه است؟

انسان دو وجه دارد و هر انسانی دو تا خود دارد که یک خود حیوانی است که با او داریم زندگی میکنیم و دیگری خود الهی است.

که خداوند در آیه 12 اعراف از آن با عنوان روحی یاد میکند و میفرماید: نَفَختُ فیهِ مِن روحی؛ از روح خوم در او دمیدم. این ضمیر متکلم وحده (روحی) برای خداست

و این روح به آنجا برمیگردد. خداوند درباره نفس حیوانی انسان میفرماید: أهمتهم أنفسهم؛ همه همت فرارکنندگان از جهاد، خودشان است.

این خود همان خود حیوانی است. از این رو خداوند میفرماید: کسانیکه آن روح الهی و جنبه خدایی خودشان را فراموش کردند خودشان را فراموش کردند: وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ.

از دو دسته آیات قرآنی این مطلب معلوم میشود که هر انسانی دو تا خود و نفس دارد که یک خود الهی است که امانت خداست و خداوند آن را به ما تملیک نکرده و تنها ما از آن باید به عنوان چراغ استفاده کنیم و یک خود حیوانی است که به ما به شکلی تملیک شده و ما نسبت به آن مکلف هستیم.

پس اینکه انسان به خودش ظلم میکند، یعنی خود حیوانی در خود الهی تصرف مالکانه میکند و از حدود تجاوز میکند.

پس ظالم، خود حیوانی و مظلوم، خود الهی انسان است. پس حقیقت انسان (فواد) هم مسئول و هم مسئول عنه است.

سخن پایانی از گفت‌وگوی و مناظرات در قیامت

بهشتیان که از این نعمت‌ها برخوردارند صحبتی با خودشان دارند مانند آنچه که دوزخیان با یکدیگر صحبت‌هایی دارند. گاهی بهشتیان با دوزخیان سخن می‌گویند و گاهی نیز دوزخیان با بهشتیان سخن می‌گویند. خداوند در قرآن کریم این چهار گفتمان در آخرت را در مواضع گوناگون ذکر می‌کند. همان گونه که با استفاده از آیات قرآن توضیح داده شد. اما گفت‌وگو‌هایی که دوزخیان دارند همه‌اش رنج‌بار، غصه بار، اسف بار و تاسف آور است.

در خواست و گفتگویی که دوزخیان با بهشتیان دارند این است ما تشنه‌ایم و از آب بهشت یک مقدار به ما برسانید که در سوره احزاب، مائده و سبا بیان شد.

ندای کمک خواهی دوزخیان زمانی که جایگاه افراد در قیامت مشخص شده و گنهکاران و مجرمان جزای اعمال پلید خود در دنیا را مشاهده می کنند، به هر وسیله ای متمسک می شوند تا شاید راه نجاتی برای خود یافته و یا حداقل مقداری از عذاب خود بکاهند.

ولی افسوس که در آنجا هیچ فریادرسی وجود ندارد و هر کس باید بر اساس توشه ی عملی که با خود به همراه آورده پاداش و کیفر داده شود چرا که قیامت روز حساب است نه روز عمل. قرآن در این زمینه نیز لب به سخن گشوده و در مورد جهنمیان و احوال آنان در دوزخ مطالب پندآموزی ارائه نموده است.

در این آیات سوره صافات گفت‌وگو‌هایی وجود دارد که گفت‌وگوی بهشت‌های با هم است. برخی از آنها به دیگر بهشتیان می‌گویند آن گاه که بر سریرها نشسته‌اند، برخى به برخى دیگر روى مى‌آورند و از کار و بار یکدیگر پرس‌وجو مى‌کنند. گوینده‌اى از میان‌شان مى‌گوید: همانا مرا در دنیا همنشینى بود که مى‌گفت: آیا تو واقعاً از کسانى هستى که رستاخیز را باور دارند؟ مى‌گفت: آیا وقتى مردیم و خاک گشتیم و استخوان‌هایى (پوسیده) شدیم، به راستى زنده مى‌شویم و سزا مى بینیم»

مشابه این گفت‌وگو در دنیا بین مومن و غیر مومن از آیه 23 به بعد آمده است. که غیر مومن باغی داشت و وقتی وارد باغ می‌شد خرامان بود و می‌گفت این ملک نمیر است اما فرد مومن که باغ نداشت می‌گفت تو چرا وقت وارد باغ می‌شدی خدا را شکر نکردی و چرا به خدای که تو را آفریده شرک می‌ورزی؟. و .....

 

قیامت از چند چیز سؤال می‌شود

الف از نعمت‌ها؛ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ در روایات متعددی، رهبری و ولایت را نیز از مصادیق نعمت مورد سؤال در آیه برشمرده‌اند

ب از قرآن و اهل‌بیت ؛ پیامبر (علیهم السلام) فرمود: از مردم سؤال می‌شود که با قرآن و اهل‌بیت من چگونه عمل کردید؟ ثُمَّ اَسألهُم ما فَعَلتُم بِکتابِ الله وَ بِاَهلِ بَیتی

ج از رفتار و کردار لَنَسئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ

د از اعضا و جوارح إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً   

هـ از پذیرش و عدم پذیرش رسولان؛ یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الإنْسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ ...  چنان‌که در جای دیگری از رهبران دینی نیز در مورد برخورد مردم با آنان سؤال می‌شود.  یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ..

و از عمر و جوانی که چگونه سپری شده است. شَبَابِکَ فِیمَا أَبْلَیْتَهُ وَ عُمُرِکَ فِیمَا أَفْنَیْتَهُ در روز قیامت از عمر انسان به طور عموم و از جوانی به طور خصوص پرسیده می‌شود که در چه راهی سپری شده است و فرمودند:  فراغت را قبل از این که مشغول شوی غنیمت بشمار.

ز از کسب و درآمد؛ می‌شود: وَ مَالِکَ مِمَّا اکتَسبَتهُ وَ فیما أنفَقتُهُ در مورد مال و دارایی که چگونه به دست آوردی و در چه راهی مصرف کردی.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/monazereh4

http://m5736z.blog.ir/post/monazereh2

http://m5736z.blog.ir/post/Qyamatketab

http://m5736z.blog.ir/post/monazereh5

http://m5736z.blog.ir/post/monazereeh3

 

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۱)

  • موقع قصة سکس
  • This article will assist the internet people for setting up new website
    or even a weblog from start to end.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">