تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش شانزدهم :        هشت دوربین مدار بسته در زندگی

دوربین ها در زندگی من و شما نصب شده است چه بخواهیم و چه نخواهیم. هرکس باور کند که این دوربین ها در زندگی او است و درحال فیلمبرداری است، گناه نخواهد کرد.  دوربین های دنیایی روی افراد تنظیم شده است و از زوایای مختلف مراقب است که یک حرکت غلط و نامناسب انجام ندهیم. البته اینها فقط از صورت ما عکس و فیلم می گیرد. حتی اگر برق قطع شود اینها نیز قطع می شوند. یعنی در این صورت ارتباط ما قطع خواهد شد

ولی دوربین هایی که خدا گذاشته است نه باطری آن تمام می شود، نه برق آنها قطع می شود و نه فقط ظاهر را می گیرد. این هشت دوربین و هشت آیه را هر روز جلوی خود بگذاریم ، هر روز به آنها نگاه کنیم. چرا این که این هشت دوربین مداربسته هر روز به دنبال ما است.                                           البته توجه داشته باشید که این دوربین ها آبروی انسان را نمی برد. این دوربین ها مچ گیرنده نیستند. اینها همه دوربین خدا است. این دوربینها تخلف را به در خانه ی انسان نمی فرستد فقط بین انسان و خدای اوست.

 دوربین اول: اولین دوربین ، دوربین خود خدا است. آیه ی 14 علق: أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ یَرَ‌ى آیا نمی دانند که خدا آنها را نگاه می کند.

 ندانست آیا که پروردگار                      ببیند عملهاى او آشکار

و چه زیباست جمله ی امام راحل که فرمودند: عالم محضر خدا است ، در محضر خدا معصیت نکنید. فردی که معتاد به گناه بود به نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و گفت آقا من معتاد به گناه هستم. امام فرمودند: اگر می خواهید گناه کنید بکنید اما یک جایی بروید که خدا شما را نبیند.

دوربین دوم: دوربین دوم، دوربین پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. آیه ی 45 احزاب: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً

ترا کرد مبعوث یکتا اله                      که بر کردۀ خلق باشى گواه

که بر مردم نیک باشى بشیر                به بدکار مردم بگردى نذیر

ای پیغمبر ما تو را در امت گذاشته ایم، هم شاهد هستی و آنها را می بینی. هر کاری بکنند آنها را می بینی . مُبشّراً پیغمبر به باطن بهشت بشارت می دهد. و نذیرا، و انذار به جهنم می دهد. آیا می توانم مقابل پیامبر، بی حیایی بکنم ، حرام خواری بکنم و.... و فردا روزی انتظار شفاعت داشته باشم؟!

دوربین سوم: سومین دوربین امامان معصومینعلیهم السلام هستند. آیه ی 105 توبه. که در هر سه دوربین یک و دو و سه را در این آیه جمع کرده است. وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ

بگو هرچه سازید از نیک و بد            خدا مزد آن بر شما مى دهد

همین گونه گردند آگاه از               آن همه مؤمنان و رسول زمان

 پیغمبر به مردم بگو هر کاری می خواهید بکنید، بکنید. اما اعمال شما را خدا می بیند، پیغمبر می بیند و امامان نیز می بینند

همیشه در انجام هر عملی فقط این نکته را مدنظر بگیریم که وقتی در حین ارتکاب عمل امامی معصوم وارد شوند، عکس العمل ما چه خواهد بود؟!

دوربین چهارم: چهارمین دوربین شهدا هستند. آیه ی 154 بقره وَ لاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ

به آن کس که در راه یکتا خدا                شده کشته و جان نموده فدا

مگوئید مرده که خود زنده اند               به پیش خداوند پاینده اند

که هستند آنها همه زندگان                ندانید این را، شما بندگان

 دوربین پنجم: پنجمین دوربین ملائک مقرب خدا هستند . آیه ی 18 قاف مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ سخنی بر زبان نیاورد جز آنکه همان دم فرشته‌ای مراقب و آماده است. ق 18

نیارد بشر یک سخن بر زبان                مگر در همان لحظه وقت بیان

نویسند آن را رقیب و عتید                همه ثبت سازند گفت و شنید

 از شما حرکتی سر نمی زند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند. یکی مأمور نوشتن خوبی ها و یکی مأمور نوشتن بدی ها است. فقط این دو ملک یک تفاوتی با هم دارند.

این یکی اگر نیت خوبی هم بکنیم یادداشت می کند. آن یکی نیت بدی کنیم یادداشت نمی کند. پس از ارتکاب گناه و عدم توبه در فرصتی که برای توبه داده اند (در بعضی روایات هفت ساعت) خواهند نوشت.

دوربین ششم: ششمین دوربین زمین است. آیه 4 زلزال یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّکَ أَوۡحَىٰ لَهَا 5 زمین مردم را به حوادث خویش آگاه می‌سازد.

زمین خلق را سازد آگه ز کار                که این است دستور پروردگار

روز قیامت همین زمینی که ما روی آن نشسته ایم می آید و خبرهای خود را می دهد. خدایا من فیلمبرداری کردم. این افراد در این مکان نماز خواندند. در این مکان اشک ریختند. در این مکان دست یک بینوا را گرفت.

این آقا وقتی در این مکان این کار را انجام می داد نیت قشنگی داشت. خدای ناکرده زمین شهادت می دهد که این آقا، این خانم و این فرد در این مکان گناه کرد. خدایا من ثبت کردم و هیچ چیزی را هم فراموش نکردم. این دوربین ها به اذن خدا در قیامت حرف می زنند.

 دوربین هفتم: دوربین زمان است. آیات اول سوره ی بروج  وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ . وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ . وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ

قسم باد بر آسمان وسیع               که دارد چنین برجهائى رفیع

قسم باد بر عرصۀ رستخیز             به مشهود و شاهد قسم باد نیز  

 سوگند به آسمان که داراى برجهاى بسیار است. به روز موعود سوگند به شاهد و مشهود سوگند. روایات صریح از وجود امیرالمومنین علی (علیه السلام) داریم که شب جمعه اعمال شما را فیلمبرداری می کنند. شب و روز عرفه اعمال شما را فیلم برداری می کنند. ایام هم موجود زنده هستند. لذا امیرالمومنین وقتی بیدار می شوند می گویند:

سلام می کنم به تو ای روزی که نه قبلاً بوده ای و نه بعداً می آیی، تو یک موجود مستقل هستی.

دوربین هشتم  که از همه تکان دهنده تر است ، اعضاء و جوارح ما می باشند. آیه ی 20 و 21 سوره ی فصلت  وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

چو آیند نزدیک دوزخ تمام                             بیایند اعضایشان در کلام

پس آنگاه آن پوست و آن چشم و گوش       برآرند بر جرم کرده خروش

و دوزخیان به پوستشان گویند: چرا علیه ما گواهى دادید؟ گویند خدایى که همه چیز را به نطق آورده ما را نیز به سخن آورد، او که نخستین بار شما را آفرید و فقط به سوى او برگردانده مى‌شوید. روز قیامت اینها می خواهند شهادت بدهند. پوست دست من علیه من شهادت می دهد. این دست با همین پوست بر سر یک یتیم زد. می گویم اگر من لذتی هم بردم، با شما اعضاء و جوارح بردم. می گویند ما مأمور مخفی خدا بودیم. خدا امروز به من گفته که به حرف بیایم. بنابراین اگر از باطن اعمال نمی ترسیم و به سراغ آن نمی رویم لااقل، به این دوربین ها توجه کنیم. دوربین ها ما را کنترل می کنند. از موقعی که در جاده ها دوربین گذاشته اند تصادفات و تخلفات واقعاً کم شده است. ماکت دوربین نیز غوغا می کند. این دوربین ها واقعی است. هشت دسته دوربین وجود دارد. این دوربین ها نشان می دهد که ای انسان ها شما موجود عبث نیستید. شعله ی آتش که زیاد می شود مردم از چند متری آن فاصله می گیرند.

چگونگی محاکمه و دفاع گناهکاران در قیامت

البته که در قیامت محاکمه برقرار می‌گردد. وقتی ابلیس نافرمانی کرد، خداوند متعال همان جا محاکمه برقرار کرد تا او دلیل و حجت خودش برای نافرمانی را بیان دارد و به او گفت: قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ (ص آیه۷۵) گفت : ای ابلیس، چه چیز تو را از سجده کردن در برابر آنچه من با دو، دست خود آفریده‌ام منع کرد؟ آیا بزرگی فروختی یا مقامی برتر و ارجمندی داشتی؟ او هم پاسخ داد که «من از او برترم»، یعنی گواهی داد که تکبر نموده است و به همین دلیل از آن مقام والا هبوط یافت.

در قیامت نیز همین‌گونه است و محاکمه و سؤال و جواب برقرار می‌شود. یکی از اسامی روز قیامت یوم الحساب است. منتهی محاکمه قیامت با محاکمات دنیایی تفاوت‌های بسیاری دارد که سبب می‌گردد هر چند مجرم از خود دفاع می‌کند، اما تبرئه نمی‌شود. چرا که:                                     .
الف – در محاکمات دنیوی، فرد مورد محاکمه متهم است و در دادگاه یا تبرئه می‌گردد و یا مجرم شناخته می‌شود، اما در قیامت قطعاً «مجرم» هست لذا دفاعیات او هیچ سودی به او نمی‌بخشد. مگر آن که به دلایلی عفو واقع گردد. در قیامت مجرمین را از صف غیر مجرمین جدا می‌کنند و مورد مؤاخذه و محاکمه قرار می‌دهند. ابتدا خداوند متعال به ریشه و علل همه جرم‌ها که بندگی نکردن او و بندگی کردن شیطان است پرداخته و خطاب به آنها می‌فرماید: امْتَازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ * أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

به مجرم کسان گفته آید کنون           بیائید از صفّ خوبان برون

پس آنگاه آید ندا از خدا                         که اى نسل آدم مگر با شما

نبستم قرارى به روز الست                  مبادا پرستید شیطان پست

چو او آشکارا، بشر را عدوست             کشاننده بر سوى ذلت هم اوست

مگیرید آن ریسمانهاى سست              همانا همین است راه درست

ب – شناخته شدن مجرمین به صورت: از تفاوت‌های اصلی دنیا و آخرت این که آن روز و آنجا همه اسرار بیرون ریخته می‌شود. یکی از اسامی قیامت یوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ روز بیرون ریخته شدن پنهانی‌ها می‌باشد. در این دنیا نه تنها مؤمن و کافر، صالح و مفسد، سالم و مجرم و ... همه یک شکل هستند، بلکه چه بسا قیافه، پوشش یا ظواهر انسان‌های مجرم بسیار آراسته‌تر هم باشد. چنان چه شاهدیم سران کفر، ظلم، فساد و جنایت همه ظواهری آراسته‌تر از مظلومین دارند. در این دنیا شاکی و متشاکی و قاضی همه یک شکل هستند، اما در قیامت نقش و تأثیر جرم در صورت و شکل مجرمین پدیدار است:

یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ (رحمن41)

ز سیمایشان مردم زشتکار                     مشخص بگردند روز شمار

بگیرند از موى و از پایشان                    به دوزخ نمایند مأوایشان

ج – اسناد و شاهدین: در محاکمات دنیا پنهان کردن سند، جعل سند، سوء استفاده از سند و...، ممکن است، اما در آخرت این اسناد عین واقعیاتی می‌باشند که به همراه افراد هستند و شاهدین نیز نمی‌توانند غیبت کرده یا شهادت دروغ بدهند، مضافاً بر این که در آخرت زبان دروغگو بسته می‌شود و اعضا و جوارح دست و پا نیز علیه مجرم شهادت داده و اقرار می‌کنند: الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْبِمَا کَانُوا یکْسِبُونَ 

ببندیم کفار را چون دهن        (یس۶۵)    بیاید خود از دستهاشان سخن

بگردند پاهایشان هم گواه                      که گامى نهادند خود در چه راه

 امروز بر دهان‌هاى آنان مهر مى‏نهیم و دست‌هایشان با ما سخن مى‏گویند و پاهایشان بدانچه فراهم مى‏ساختند گواهى مى‏دهند مجرم از این حال تعجب می‌کند، چرا که در دنیا اعضا و جوارح در کنترل خودش بودند، اما اکنون نه تنها از کنترل خارج شده، بلکه سخن هم می‌گویند. وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَینَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ و به پوست [بدن] خود مى‏گویند چرا بر ضد ما شهادت دادید مى‏گویند همان خدایى که هر چیزى را به زبان در آورده ما را گویا گردانیده است و او نخستین بار شما را آفرید و به سوى او برگردانیده مى‏شوید.

د – قاضی: در آخرت، قاضی خود عالم به آشکار و نهان است وَ هُوَ اللّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الأَرْضِ یعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهرَکُمْ وَ یعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ (انعام۳)

خدا هست در هر زمان و مکان         چه روى زمین و چه هفت آسمان

بداند عملهایتان کردگار                  نهان باشد آن کار یا آشکار

بداند چه چیزى بدست آورید        چه مقدار فرمان ز حق مى برید

در محاکم دنیوی، قاضی شاهدین را به جایگاه احضار می‌کند تا خودش علم حاصل کند. اما در قیامت شاهدین احضار می‌شوند تا بر خودشان اتمام حجت شود، مضافاً بر این که قاضی خودش شاهد است و شاهد جرم خودش داور و قاضی است. إتَّقُوا مَعَاصِی اللّهِ فِی الْخَلَواتِ فَإنَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاکِم؛ دوری و اجتناب کنید از معصیت‌های إلهی، حتّی در پنهانی، پس به درستی که شاهد خودش حاکم(دادگاه) است (نهج البلاغه ابن عبده ج۳ص۳۲۴) ﻫ - بخشش ممکن است، اما تبرئه‌ای در کار نیست: پس، در قیامت هیچ کس به خطا متهم نمی‌شود که با دفاعیات تبرئه گردد. لذا بخشش به هر دلیل و بهانه‌ای بسیاری از جرم‌ها و مجرمین را شامل می‌گردد، اما تبرئه‌ای وجود نخواهد داشت. از این رو مجرمین با دیدن حقایق عملکرد سوء خود و نیز با دیدن جهنم و باور کردن آن، کاملاً از هر گونه بهانه و فراری ناامید می‌شوند: وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ (روم ۱۲) و روزى که قیامت برپا شود مجرمان نومید مى‏گردند.

چو هنگامۀ حشر بر پا شود              سرافکنده گردند افراد بد

بخش هفدهم       داستان ها      بهشت و جهنمی که ما می سازیم!

عارفی در مسجد، مردم را موعظه می کرد. او هم از انذارهای حق سخن می گفت و هم بشارتهای خداوند سبحان را بیان می نمود. مردی از وسط جمعیت فریاد زد: خداوند خیلی مهربان است، هیچ کس را نمی سوزاند! عارف ساکت شد و نگاه ها به سوی آن مرد برگشت. عارف اظهار داشت: خداوند متعال هیچ کس را نمی سوزاند، این حرف درستی است، هرکس دوزخ خودش را، خودش با گناهانی که انجام می دهد و از آنها توبه نمی کند، برمی افروزد!

یکی گفت: چطور؟! عارف افزود: اجازه بدهید برایتان مثالی بزنم: فرض کنید دو نفر همزمان با هم همه دارایی خودشان را می فروشند و برای کسب و کار راهی ژاپن می شوند. یکی از آنها از بدو ورود به آن کشور با برنامه ریزی دقیق تلاش و کوشش فراوان و دقت نظر و ... کار می کند و حقوق خود را به ایران می فرستد و پدر یا برادرش برای او خانه، وسیله نقلیه، اسباب منزل، باغ و... تهیه می کنند.

هنگامی که مدت اقامت او تمام شد به ایران باز می گردد و صاحب همه چیز است. اما، اما نفر دوم از بدو ورود به آنجا شروع به عیاشی، ولگردی، خرج کردن سرمایه در راه های نامناسب و... می کند. پس از مدتی اقامت به ایران برمی گردد و هیچ اندوخته ای ندارد و گرسنه و تشنه و سرگردان است! سؤال این است: چه کسی نفر اول را خوشبخت و دومی را بدبخت کرده ؟                                      .همه یکصدا گفتند: خودشان! عارف ادامه داد: بله، خودشان، در این دنیا نیز انسان عمر و سرمایه محدود و گذرایی دارد.

بنابراین براساس فرمایش پیامبر (صلی الله) که فرموده اند: الدنیا مزرعه الاخره دنیا مزرعه آخرت است، شایسته است که انسان با دستورات خداوند متعال، در این مزرعه کار و تلاش و کشت و داشت و برداشت نماید و آن را برای آخرت خویش ذخیره نماید تا وقتی به عالم آخرت منتقل شد، دست خالی و فقیر و بی چیز نباشد.              .
عده ای، که کافر، مشرک، منافق، غافل، ظالم و... هستند، نه فقط برای خانه آخرت خویش وسایل آرامش و آسایش نمی فرستند بلکه با ارتکاب انواع و اقسام گناهان، منزلگاه ابدی خویش را پراز آتش و دود و انواع و اقسام عذابها می کنند!

بله: کسانی که با زبانشان دیگران را آزار می دهند در دوزخ مورد آزار خود ساخته قرار می گیرند.                                       .
این سخنهای چو مار و کژدمت  /   مار و کژدم گردد و گیرد دمت                           !خداوند متعال این حقیقت را در آیات متعدد قرآن مجید برای ما بیان فرموده مثلا در آیه 81 سوره رعد می فرمایند لِلَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی‏ وَ الَّذینَ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ برای کسانی که دعوت پروردگارشان (برای ورود به نیکوکاری و بهشت) را اجابت کردند پاداش (و جایگاه) نیکوست و (اما) کسانی که دعوت او را اجابت نکردند (آنچنان در وحشت عذاب گناهانشان فرومی روند که) اگر آنچه روی زمین است و مانند آن از آنها باشد همه را برای رهایی از عذاب می دهند (ولی از آنها پذیرفته نخواهد شد) برایشان حساب بدی است و جایگاهشان جهنم (خودساخته) و چه جایگاه بدی است! عارف نفس عمیقی کشید و خاموش شد و مردم نیز با صلوات بلندی برگفته های او مهر تأیید زدند.

ساختن حوریان بوسیله اعمال

عبدالله فرزند سلمان فارسی از قول پدرش حکایت نماید: پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از منزل خارج شدم و در مسیر راه، علی (علیه السلام) مرا دید و فرمود: ای سلمان! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چون او علاقه دارد تو را ببیند و می خواهد که تحفه و هدیه ای را از بهشت تقدیم تو نماید. من با سرعت روانه منزل آن بانوی جهان بشریت شدم، هنگامی که وارد منزل ایشان شدم حضرت را مشاهده کردم که در گوشه ای نشسته و چادر کوتاهی برسر خود افکنده.

وقتی نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت: ای سلمان! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودی! گفتم: ای حبیبه خدا! فردی چون من چگونه می تواند بر شخصیتی مثل شما جفا کند؟! حضرت زهرا فرمود: آرام باش، بنشین و در آنچه برایت می گویم دقت کن و بیندیش.روز گذشته درحالی که در خانه بسته بود، من در همین جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم. ناگهان متوجه شدم که در باز شد و سه حوری بهشتی که تاکنون فردی به زیبائی شکل آنها ندیده بودم با اندامی نمونه و بوی عطر دل انگیز عجیبی، با لباسهای عالی وارد شدند و من با ورود آن ها از جای خود برخاستم و پس از خوش آمد گوئی به آنان، اظهار داشتم: آیا شما از اهالی شهر مکه یا مدینه هستید؟

گفتند: ما اهل مکه و مدینه و بلکه از اهل زمین نیستیم، ما حورالعین می باشیم و از دارالسلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمده ایم. پس من به یکی از ایشان که فکر می کردم از آن دو نفر دیگر بزرگتر است گفتم: نام تو چیست؟ در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم و چون علت نامش را پرسیدم، گفت: خداوند مرا برای مقداد، اسود کندی آفریده است. سپس به دومی گفتم: نام تو چیست؟                           .                                                    گفت: ذره؛ وقتی علت آن را سؤال کردم، جواب داد: من برای ابوذر غفاری آفریده شده ام. و هنگامی که نام نفر سوم را جویا شدم، گفت: سلمی هستم، و چون از علت آن پرسیدم، اظهار داشت: من از برای سلمان فارسی مهیا گشته ام.

پس از آن مقداری خرمای رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیه دادند. سپس حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: ای سلمان! این خرما را بگیر و روزه خود را با آن افطار نما و هسته آن را برایم بیاور.                                 .
سلمان گفت: من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج شدم و چون از کنار هر کس عبور کردم، اظهار داشت: آیا با خود مشک عطر همراه داری؟ و من می گفتم: بلی. و چون رطب را در دهان نهادم   و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته ای در آن نیافتم.فردای آن روز بر حضرت زهرا وارد شدم و عرض کردم: رطب بدون هسته بود! فرمود: آری، درخت آن را خداوند در دارالسلام بهشت، با کلام و دعائی که پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم، کشت نموده .

اظهار داشتم: ای سرورم! آیا آن را به من می آموزی؟ حضرت فرمود: هرگاه خواستی تب و ناراحتی تو برطرف گردد، این دعا را بخوان: بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله النور و ...... سلمان فارسی گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مکه که مبتلا به تب شدید بودند تعلیم نمودم و به برکت این دعا و لطف خداوند، جملگی شفا یافتند. (منابع: دلائل الامامه : ص 107، ح53، بحارالانوار: ج34، ص6866،95، الخرایج و الجرایح، ج2، ص335، ح9)

آثار اعمال

جمعی درباره اوضاع و احوال دنیا و روزگار، باهم گفتگو می کردند. یکی گفت: این دنیا، دارای یک نظام خاصی است که طبق آن قانون بی اعتنا به خواسته این و آن حرکت می کند. دیگری اظهار داشت: ولی قدرت خداوند، حاضر و ناظر و غالب بر این قانونی که شما گفتید است و خداوند هرطوری بخواهد روزگار را می چرخاند! فرد دیگری گفت: ماه و خورشید و شب و روز که عقل و فکر ندارند که تغییر روش بدهند. گیاهان و جانوران نیز میلیاردها سال است که با روش قبلی روییده اند و رشد کرده اند و... در این هنگام که نزدیک غروب آفتاب بود، آنها مشاهده کردند که عارفی به سوی مسجد می رود. یکی گفت: چه خوب است نظر حضرت آقا را نیز جویا شویم. جلو رفت و پس از سلام و احوالپرسی از او دعوت کرد که نظرش را درباره روزگار بیان نماید. عارف به نزد جمع آمد و پس از سلام و احوالپرسی گفت: نظام جهان آفرینش، نظامی کاملاً دقیق، محکم، هدایت شده و در نهایت درستی و کمال است.

همه موجودات براساس هدایت الهی در مسیری که مسیر کمال آنهاست در حرکتند و الّذی قدَّر فَهَدی ... همان که اندازه گیری کرد و سپس هدایت نمود. این حرکت و هدایت نیز براساس سنتها (قوانین) الهی است که غیرقابل تغییر است: فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ... و برای سنت الهی هیچ تغییر نخواهی یافت  و... اما، در بین موجودات آفرینش، انسان ها و جنیان، آزادند که خوب باشند یا بد. خودشان باید بین خوبی و بدی، یکی را انتخاب نمایند: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرای حق شود) و یا ناسپاس (انسان 3)

اما! همه گفتند: اما چه؟ عارف اظهار داشت: اما، کارهای خوب ما موجب گشوده شدن برکات آسمان و زمین به رویمان و گناهانمان نیز باعث فرود آمدن عذاب الهی بر ما می شود! خداوند متعال در این باره در سوره اعراف یه 96 فرموده وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ و اگر اهل شهرها و آبادیها (به جای انجام گناه) ایمان می آوردند و پرهیزگاری پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند (و به گناه پرداختند) ما هم آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم!  همه در فکر فرو رفته بودند و به سخنان عارف می اندیشیدند و او، به سوی مسجد رفت.

دنیای فریبنده رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)  با اصحابشان از گذرگاهی می گذشتند، به گله شترهای عشار رسیدند. شترهای ده ماهه آبستن را عشار می گفتند. که سرمایه نفیس عرب بود. از پشم و شیر و گوشت و بچه اش استفاده می کردند و مرکبشان هم بود. رسول اکرم به شترهای عشار که رسیدند صورت برگرداند.

یکی از همراهان گفت: یا رسول الله؛ این شترها تماشایی! چرا شما از اینها چهره برگرداندید؟! فرمودند: نگاه کردن به زیبایی های دنیا در دل انسان، غفلت ایجاد می کند. بعد این آیه 131 سوره طه را خواندند: وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی دیدگان خود را به آنچه رونق زندگی دنیاست و بعضی از گروههای آدمیان را از آن بهره داده ایم تا در خصوص آن عذابشان کنیم، نگران و خیره مکن که روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است.

هرگز چشم خود را به نعمت های مادی که به گروه هایی از آنها داده ایم میفکن که اینها شکوفه های زندگی دنیاست برای این است که آنها را بیازماییم.

سخن هائی که در پرونده اعمال ثبت می شود!

عارفی وارد مسجد شد. عده ای را دید که دور هم نشسته اند و درباره مسایل مختلف گفتگو می کنند. گاهی سر هم بلند بلند داد می زدند و گاهی با اشاره و کنایه با هم سخن می گفتند. عارف به جمع حاضر سلام کرد و به سوی طرف راست صف اول جماعت که بیشترین ثواب را دارد رفت تا پس از اذان ظهر، مشغول نوافل و سپس نمازجماعت شود. چند قدمی بیشتر نرفته بود که پیرمردی که در بین گروه مزبور بود او را مخاطب قرار داد گفت: حاج آقا! سؤالی دارم. عارف لبخندی زد و با مهربانی و تواضع اظهار داشت: در خدمتم، امر بفرمایید!                                   .
پیرمرد اظهار داشت: بلند حرف زدن عیبی دارد؟ عارف نگاه عمیقی به او کرد و گفت: برادر! طنین صدای هرکس باید به اندازه ای باشد که مخاطبین او کلامش را بشنوند، کمتر یا بیشتر از آن، مناسب نیست! در همین حین جوانی به جمع آنها نزدیک شد و گفت: حاج آقا! ما برای تفریح و سرگرمی حرف می زنیم و می خندیم و می خندانیم گاهی سر به سر بعضی از دوستان هم می گذاریم تا شادی و خوشحالی کنیم، حرف هم که باد هواست، اشکالی دارد؟ عارف اندکی ساکت شد سپس نگاه خریدارانه ای به جوان کرد و گفت: پسر خوب! حرف، عمل است!

با همین حرف، انسان کافر یا مسلمان می شود، دیگران را با خود، دوست یا دشمن می کند، پدران و مادران ما با هم محرم شده اند، جنگها بپا شده و خونها ریخته شد و.... پیرمرد در حالیکه ساکت و خاموش به سخنان عارف گوش می داد گفت: حاج آقا، چقدر خوب حرف می زنید!عارف اضافه کرد: خداوند متعال خوب حرف زدن را به همه ما آموخته است و از ما خواسته است که از ابزار زبان، بهترین استفاده را بنماییم. جوان گفت: مگر از زبان استفاده بد هم می شود کرد؟ عارف اظهار داشت: با زبان می شود بیش از صد نوع گناه کرد که بعضی از آنها جزء گناهان کبیره است مانند: دروغ، تهمت، قسم دروغ، سخن چینی، شهادت ناحق، غیبت، مسخره کردن دیگران، لقب های زشت، زخم زبان زدن و... اکنون اکثریت گروهی که در مسجد بودند در اطراف عارف جمع شده بودند و به سخنان او گوش می دادند. 

فردی از میان جمع پرسید: آقا حتماً این حرفهای ما حساب و کتاب هم دارد یا اینکه خداوند آنها را به حساب نمی آورد؟ عارف آه عمیقی کشید و گفت: اولا بخشش خداوند سبحان، حساب و کتاب دارد و ثانیاً حتماً همه حرفهایی که ما می زنیم در نامه اعمالمان ثبت می شود و در آخرت و در نزد خداوند متعال وقتی یکی یکی و به تنهایی حاضر می شویم، باید پاسخ منطقی برایشان داشته باشیم. یکی گفت: ما یکی یکی و به تنهایی به نزد خدا می رسیم؟                                               .
عارف افزود: نه تنها ما بلکه کل موجودات آسمان و زمین! سپس آیه 95 مریم را تلاوت فرمود:
وَ کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْداً و همگی روز رستاخیز، تک و تنها نزد او حاضر می شوند..                                             .
پیرمرد گفت: سبحان الله! حرفهایمان چه؟ آنها نیز نوشته می شوند؟! عارف گفت: در آیه 18 سوره ق آمده است:
ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ یعنی: انسان هیچ سخنی بر زبان نمی آورد مگر اینکه همان لحظه، فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت و (ضبط آن در پرونده او) است.

مرد میانسالی در میان گروه جلو آمد و گفت:معلوم می شود که در هنگام سخن گفتن خیلی باید مراقب باشیم؟
عارف افزود: بله، درست می فرمایید باید بهترین کلام را به بهترین وجه بیان نمائیم خداوند سبحان در این خصوص در آیه 53 اسراء فرموده اند :
وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً به بندگانم بگو: سخنی بگویند که بهترین باشد زیرا شیطان (بوسیله سخنان نامناسب) میانشان فتنه و فساد ایجاد می کند (و بدانید که) شیطان همیشه دشمن آشکاری برای انسان بوده است.

جمع ساکت بودند به سخنان عارف گوش می دادند که صدای اذان بلند شد. عارف گفت: حالا بهترین کار پس از گفتن اذان، اقامه نوافل است، التماس دعا. جمع گفتند: ممنون حاج آقا! حاجات همه مؤمنین انشاءالله روا.

حکایت : نتیجه دنیادوستی و ترس از مرگ

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کنار سفره غذا با اصحاب نشسته و مشغول صرف غذا بودند. در اثنای خوردن غذا، حضرت لقمه ای را برداشت تا میل کند. ناگهان حالشان منقلب شد و مرتب به آن لقمه می نگریست و فکر می کرد. اصحاب از این حال برآشفته و علت را پرسیدند؛ چرا یا رسول الله نگرانید؟

پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) فرمود: زمانی فرا رسد که حمله کنند بر شما ملت ها مانند هجمه و حمله کردن شما بر کاسه غذا، شما مسلمانان را مانند لقمه غذا تکه تکه می کنند و خورد و نابودتان می کنند. گفته شد یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) این وضع از کمی عدد ما مسلمانان و زیادی دشمنان ما است؟

حضرت فرمود: خیر! شما مسلمانان هم در آن زمان جمعیت تان زیاد است اما ارزش شما برای اسلام مانند خاشاکی می ماند که آب سیل با خود ببرد، در آن وقت است که خدا هیبت و ترسیدن دشمن را از شما بگیرد و وهن و سستی را در دل شما بیفکند. پرسیده شد یا رسول الله وهن و سستی چیست؟

فرمود: دنیا دوستی و ترسیدن از مرگ یعنی برای عیش و نوش دنیا تن به زیر هر بار ذلت و خواری می دهید و آدم های سست عنصر و بی اراده می گردید که به خاطر علاقه به دنیا تسلیم خواسته های دشمنانتان می شوید.

روزی یک نفر از اهالی مدینه به حضرت باقر (علیه السلام) برخورد کرد. دید در هوای گرم آن حضرت به دوش دو نفر از غلامان خود تکیه نموده و به سوی نخلستان می رود. با خود گفت: آیا این معنای زهد است؟ الآن می روم و او را نصیحت می کنم. پیش آمد و گفت: در این هوای گرم، حرکت با این کیفیت برای وصول به دنیا سزاوار نیست.

 اگر در این حال مرگت فرا رسد در پیشگاه پروردگار چه خواهی گفت؟ حضرت توقف نموده و به آن مرد فرمودند: اگر مرگم در این حال برسد، در بهترین حالی که در راه انجام وظیفه و کسب مال حلال برای خود و عیال و حفظ آبرو رسیده است،

 و در پیشگاه خداوند ماجور و مثاب خواهم بود و من از مرگ بیم دارم در صورتی که به من در حال معصیتی از معاصی خدا وارد شود این مقدار بهره گیری از دنیا نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح و ضروری است؛ چراکه اگر کسی دنیای صحیح نداشت، آخرت هم ندارد. آخرت بر اساس دنیای صحیح است. و ما الحیوه الدنیا الا لهو و لعب

گفتگوی جالب یک آیت الله با عزرائیل

مرحوم آیت‌الله سیداحمد خوانساری از ساداتی است که با سی تبار به امام موسی کاظم(علیه السلام) می‌رسد، در واقع یکی از فقهای نامدار شیعه در قرن چهاردهم هجری است، وی مدتی در شهر تهران امام جماعت مسجد سیدعزیز‌الله در بازار شهر را بر عهده داشت، درباره چگونگی حضور وی در تهران این گونه بیان شده است: پس از درگذشت آیت‌الله یحیی سجادی امام جماعت مسجد سید عزیزالله، جمعی از مردم شهر تهران از آیت‌الله العظمی بروجردی تقاضا می‌کنند که یک شخصیت بزرگی را برای امام جماعت مسجد معرفی کند تا علاوه بر اقامه نماز به امور دینی مردم هم بپردازد، آیت‌الله العظمی بروجردی، آیت‌الله سید احمد خوانساری را معرفی می‌کند و این گونه می‌شود که پایتخت شاهد حضور مردی از تبار عارفان می‌شود.

مشغول قرآن بودم نفهمیدم

آیت الله حاج سید احمد خوانساری به دلیل بیماری زخم معده،به دستور پزشک معالج دربیمارستان بستری شد. چون سالخورده و ضعیف البنیه بود و در وقت بستری شدن 98 سال از عمرش می گذشت، تحمل جراحی بدون بیهوشی ممکن نبود.  از طرفی هم اجازه بیهوش کردن را نمی داد، زیرا معتقد بود که در هنگام بیهوشی، تقلید مقلدین اشکال پیدا می کند. دکتر معالج به او گفت طبق آزمایش ها و عکس برداری ها، باید حتما عمل جراحی روی او صورت گیرد. آیت الله خوانساری گفت: مانعی ندارد، عمل جراحی را هر وقت خواستید، شروع کنید، ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بی هوش کردن حل شود.

دکتر جراح پذیرفت. لحظاتی بعد گفت: ما آماده هستیم که دست به کار شویم. فرمود: هروقت من شروع به خواندن کردم، شما هم شروع کنید. دکتر تعریف می کرد تا او شروع به خواندن سوره انعام کرد، چاقوی جراحی را روی شکمش گذاشته و دست به کار شدیم. چنان بی حرکت بود گویا در حال بی هوشی کامل است.بعد از پاره کردن و دوختن و اتمام کار،گفتم:حضرت آقا!کار ما تمام شد.ایشان قرآن را بستند و فرمودند: صدق الله العلی العظیم. گفتم: آقا دردتان نیامد؟ فرمود: مشغول قرآن بودم، نفهمیدم.

 پشت در مهمان داریم

یکی از بازرگانان مورد اعتماد تهران می گفت: روزی تنها خدمت ایشان بودم. آقا ناگاه فرمود:فردی جلوی در است و خواسته ای دارد.» «عرض کردم آقا: کسی زنگ نمی زند.» «چرا کسی هست،این پاکت را به او بدهید تا برود.» پاکت را گرفتم و جلوی در آمدم، شخص محترمی را دیدم که قدم می زند.گفتم: شما زنگ زدید؟ گفت: خیر!پرسیدم : کاری دارید؟

گفت: همسرم بیمار است و برای بستری شدن هشت هزار تومان کسری دارم. پاکت را به او دادم. همان جا باز کرد و پول ها را شمرد. درست هشت هزار تومان بود!.

عیادت حضرت عزرائیل

یکی از علمای تهران که در آخرین روزهای حیات پر برکت آیت الله خوانساری برای عیادت خدمت رسیده بود، از ایشان نقل می کند: شخص ناشناسی نزد من آمد و گفت: من عزرائیل هستم. پرسیدم برای قبض روح آمده ای؟ گفت: نه برای عیادت آمده ام، اگر مشکلی داری بگو. گفتم: قسمتی از پایم درد می کند. او به پایم دست کشید و برطرف شد. موقع خداحافظی به من گفت: ده روز دیگر برای قبض روح می آیم. و ده روز بعد آن عالم جلیل به لقاالله پیوست.

نماز آیت الله سید احمد خوانساری

ببخشید آقا، وقت نماز است اجازه می‌فرمایید به نماز بروم. این عالم بزرگوار همواره در مواجهه با دیگران صبور بود و اگر کسی به ایشان آزاری می‌رساند، ایشان تحمل می‌کرد.

از آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا تهرانی نقل‌شده که: شخصی به منزل آیت‌الله‌العظمی سید احمد خوانساری رفته و به ایشان جسارت کرد و لحظاتی به فحش و ناسزا ادامه داد، تا این‌که موقع اذان و نماز رسید، آیت‌الله خوانساری فرمودند: ببخشید آقا، وقت نماز است اجازه می‌فرمایید به نماز بروم، آن شخص با دیدن این‌ همه صبر و گذشت و اخلاق اسلامی پشیمان شد و از ایشان عذرخواهی کرد.

سخن هائی که در پرونده اعمال ثبت می شود!

عارفی وارد مسجد شد. عده ای را دید که دور هم نشسته اند و درباره مسایل مختلف گفتگو می کنند. گاهی سر هم بلند بلند داد می زدند و گاهی با اشاره و کنایه با هم سخن می گفتند. عارف به جمع حاضر سلام کرد و به سوی طرف راست صف اول جماعت که بیشترین ثواب را دارد رفت تا پس از اذان ظهر، مشغول نوافل و سپس نمازجماعت شود.

چند قدمی بیشتر نرفته بود که پیرمردی که در بین گروه مزبور بود او را مخاطب قرار داد گفت: حاج آقا! سؤالی دارم. عارف لبخندی زد و با مهربانی و تواضع اظهار داشت: در خدمتم، امر بفرمایید! پیرمرد اظهار داشت: بلند حرف زدن عیبی دارد؟ عارف نگاه عمیقی به او کرد و گفت: برادر! طنین صدای هرکس باید به اندازه ای باشد که مخاطبین او کلامش را بشنوند، کمتر یا بیشتر از آن، مناسب نیست!

در همین حین جوانی به جمع آنها نزدیک شد و گفت: حاج آقا! ما برای تفریح و سرگرمی حرف می زنیم و می خندیم و می خندانیم گاهی سر به سر بعضی از دوستان هم می گذاریم تا شادی و خوشحالی کنیم، حرف هم که باد هواست، اشکالی دارد؟ عارف اندکی ساکت شد سپس نگاه خریدارانه ای به جوان کرد و گفت: پسر خوب! حرف، عمل است! با همین حرف، انسان کافر یا مسلمان می شود، دیگران را با خود، دوست یا دشمن می کند، پدران و مادران ما با هم محرم شده اند، جنگها بپا شده و خونها ریخته شد و.. پیرمرد در حالیکه ساکت و خاموش به سخنان عارف گوش می داد گفت: حاج آقا، چقدر خوب حرف می زنید!                                          .
عارف اضافه کرد: خداوند متعال خوب حرف زدن را به همه ما آموخته است و از ما خواسته است که از ابزار زبان، بهترین استفاده را بنماییم. جوان گفت: مگر از زبان استفاده بد هم می شود کرد؟

عارف اظهار داشت: با زبان می شود بیش از صد نوع گناه کرد که بعضی از آنها جزء گناهان کبیره است مانند: دروغ، تهمت، قسم دروغ، سخن چینی، شهادت ناحق، غیبت، مسخره کردن دیگران، لقب های زشت، زخم زبان زدن و..

اکنون اکثریت گروهی که در مسجد بودند در اطراف عارف جمع شده بودند و به سخنان او گوش می دادند.                                                .
فردی از میان جمع پرسید: آقا حتماً این حرفهای ما حساب و کتاب هم دارد یا اینکه خداوند آنها را به حساب نمی آورد؟

عارف آه عمیقی کشید و گفت: اولا بخشش خداوند سبحان، حساب و کتاب دارد و ثانیاً حتماً همه حرفهایی که ما می زنیم در نامه اعمالمان ثبت می شود و در آخرت و در نزد خداوند متعال وقتی یکی یکی و به تنهایی حاضر می شویم، باید پاسخ منطقی برایشان داشته باشیم. یکی گفت: ما یکی یکی و به تنهایی به نزد خدا می رسیم؟

عارف افزود: نه تنها ما بلکه کل موجودات آسمان و زمین! سپس آیه 95 مریم را تلاوت فرمود: و کلهم اتیه یوم القیامه فردا یعنی: و همگی روز رستاخیز، تک و تنها نزد او حاضر می شوند.                                            .
پیرمرد گفت: سبحان الله! حرفهایمان چه؟ آنها نیز نوشته می شوند؟! عارف گفت: در آیه 18 سوره ق آمده است:ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید یعنی: انسان هیچ سخنی بر زبان نمی آورد مگر اینکه همان لحظه، فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت و (ضبط آن در پرونده او) است.

مرد میانسالی در میان گروه جلو آمد و گفت:معلوم می شود که در هنگام سخن گفتن خیلی باید مراقب باشیم؟

عارف افزود: بله، درست می فرمایید باید بهترین کلام را به بهترین وجه بیان نمائیم خداوند سبحان در این خصوص در آیه 53 اسراء فرموده اند:و قل لعبادی یقولوا التی هی احسن ان الشیطان ینزغ بینهم ان الشیطان کان للانسان عدوا مبینا به بندگانم بگو: سخنی بگویند که بهترین باشد زیرا شیطان (بوسیله سخنان نامناسب) میانشان فتنه و فساد ایجاد می کند (و بدانید که) شیطان همیشه دشمن آشکاری برای انسان بوده است.

جمع ساکت بودند به سخنان عارف گوش می دادند که صدای اذان بلند شد.

عارف گفت: حالا بهترین کار پس از گفتن اذان، اقامه نوافل است، التماس دعا. جمع گفتند: ممنون حاج آقا! حاجات همه مؤمنین انشاءالله روا.

احاطه بر اعمال مومنین

عبدالله بن ابان زیات که در پیشگاه حضرت رضاعلیه السلام از مقام و منزلت برخوردار بود می گوید که: به حضرت رضا عرض کردم: برای من و زن و فرزندم نزد خدا دعا کن، فرمود: آیا این کار را انجام نمی دهم که از من درخواست می کنی؟ به خدا سوگند اعمال شما هر روز و هر شب به من عرضه می شود، عبدالله می گوید: «این مطلب را بسیار بزرگ شمردم گویا باورش بر من دشوار بود، حضرت فرمود: «آیا کتاب خدا را نخوانده ای که فرمود: (و بگو: عمل کنید که به زودی خداوند و پیامبرش و مومنان اعمال شما را خواهند دید) قل اعملو فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون و ستردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون (توبه- 105) قال هو: ولله علی بن ابن ابی طالب، حضرت فرمود: به خدا سوگند! منظور از مومنان علی بن ابیطالب است. - الکافی، ج 1، ص 219

اخلاص در نیت و عمل

شخصی در جنگ میان مسلمانان و کفار کشته شد، مردم گفتند: خوشا به حالش! چه سعادتمند شد که در رکاب رسول خداصلی الله علیه و آله به شهادت رسید. رسول اکرمصلی الله علیه و آله برای اینکه مردم را از مسئله مهم اخلاص در عمل و اصلاح نیت آگاه سازد، فرمود: نه: شما نمی دانید؛ او قتیل الله نشد، بلکه قتیل الحمار شد! کشته راه خدا نشد، کشته راه حمار شد. الاغی را در لشکر دشمن دیده بود. برای اینکه آن را تصاحب کند، گفت: حالا که مسلمانان به میدان جنگ می روند، ما هم می رویم و می کشیم و اموال می آوریم و غنیمت نصیبمان می شود و الاغ را هم برای خود می گیریم. آری او برای حمار آمده بود، و در راه آن کشته شد

ولی نه به حمار رسید و نه به خدا! آیا این بدبختی نیست؟! در کارها این گونه نباشیم. مخصوصا در کارهای دینی، کارهایی که به نام خدا انجام می دهید، مسجد می سازید، حسینیه می سازید، جلسات اداره می کنید، خودتان را ارزان نفروشید، کارتان را خراب نکنید، فاسد نکنید، انگیزه الهی داشته باشید، تقوا داشته باشید! (صفیر هدایت، انفال ،

خداوند رحمتگر مهربان از تو در باره غنایم جنگى مى‏پرسند بگو غنایم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش نمایید و اگر ایمان دارید از خدا و پیامبرش اطاعت کنید قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ   

از رحمت خدا مأیوس نشو!

حکیمی از کویی می گذشت. مردی را دید که در زیردرختی نشسته و سرش را در میان دستهایش گرفته است. حکیم به او نزدیک شد و گفت: سلام علیکم! مرد: نگاهی به حکیم انداخت. خود را جمع و جور کرد و سلام را پاسخ داد. حکیم گفت: برادر! مثل اینکه تکدر خاطر داری و ناراحتی؟                                      .
مرد آهی کشید و اظهار داشت: گناهم به سنگینی کوه و دشت/خجل ماندم از آنچه بر من گذشت!                                            .
حکیم لبخند ملیحی زد و گفت: گناه هرچه باشد، کم از عفو اوست/بیا توبه کن، رو به نزدیک دوست!                                      .
مرد لبخندی زد و گفت: من گناهان صغیره و کبیره زیادی کرده ام، آلوده ام برادر، آلوده!

حکیم گفت: همه کم و زیاد آلوده ایم، مهم این است که از آلودگی ها متنفر شده و درپی زدودن آنها برآئیم. در طول روز، بارها دست ما آلوده می شود اما هربار، آن را می شوییم.

روح ما نیز هرگاه آلوده شود، باید با استغفار، اصلاح و جبران و توبه آن را پاکیزه نمائیم! اگر خالصانه به درگاه خداوند متعال روی آوریم، از این آلودگی ها نجات می یابیم. مرد گفت: ولی..                                                      .

حکیم ادامه داد: اما، اگر، ولی و... ندارد.خداوند پیام داده است که: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

بگو: ای بندگان من که به خود (در اثر گناه) اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. مرد خوشحال شد و گفت: واقعاً! حکیم اظهار داشت: خداوند مهربان بالاتر از این هم با بندگان توبه کار برخورد می کند. مرد گفت: چطور؟

حکیم گفت: گناهان آن ها را تبدیل به حسنات می کند: إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، خداوند گناهانشان را تبدیل به حسنات می کند...

این سخن حکیم روح تازه ای در کالبد مأیوس مرد گناهکار دمید بطوری که شاد و سرحال از جا برخاست و گفت: چه کنم؟ حکیم اظهار داشت: از همه گناهان توبه کن. گناهانی که مربوط به انجام ندادن وظیفه ات در برابر خداوند متعال بوده است را با بجا آوردن قضای کارهایی که باید می کرده ای و نکرده ای و توبه و استغفار پاک ساز.

و گناهانی را که در رابطه با مردم بوده است را با گرفتن رضایت آنها، جبران خسارت هایشان و استغفار از بین ببر هیچ گاه نیز از رحمت خداوند بخشنده مهربان ناامید نباش که: ولَا تَاْیَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَاْیَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ الا القوم الکافرین. از رحمت خدا (در هیچ حالی) مأیوس نشوید! زیرا فقط کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند.( یوسف 78)

مرد خوشحال و امیدوار از حکیم خداحافظی کرد و رفت و حکیم زیرلب نجوا کرد:هست امیدم که علی رغم عدو روز جزا/ فیض عفوش ننهد بار گنه بردوشم(4) 1-زمر 35 2 -فرقان 07 دیوان حافظ

آنچه در راه خدا می دهید، ذخیره ابدیت تان است

اهل علمی از سفر زیارتی بازگشت. خانواده او، به شکرانه اینکه به سلامت از سفر بازگشته و برای ادای نذر، گوسفندی قربانی کردند. قصاب به عالم گفت: حاج آقا! گوشت قربانی را چگونه تقسیم بندی کنم؟ عالم گفت: برای هر کس مقداری گوشت و استخوان و چربی بگذار، بطوری که هر خانواده بتواند یک آبگوشت مناسب از آن تهیه نماید.

قصاب گفت: من یک ران گوسفند را برای خودتان گذاشته ام! عالم گفت: نه! همه را روی هم بریز و با هم مخلوط کن و تقسیم ها مساوی و یکسان باشد. قصاب گفت: ولی بعضی ها دل و جگر و کله و یک ران و عده ای هم هر دو ران گوسفند را برای خودشان برمی دارند و بقیه آن را به هفت خانه می دهند و می گویند کافی است! پوست گوسفند نیز که از آن ماست

عالم اظهار داشت: پوست گوسفند و اجرت شما محفوظ است اما این قربانی را همانطور که گفتم تقسیم کنید و همه را بین فقرا و همسایه ها تقسیم نمایید، یک سهم از همان مقداری که به دیگران داده اید را نیز برای ما بگذارید که تبرکاً تناول کنیم، سپس از نزد قصاب رفت. قصاب نگاهی به عالم کرد و ابرویی بالا انداخت و گفت: چشم، هر طور شما بفرمایید.سپس طبق سفارش عالم، گوشت قربانی را تقسیم کرد و یک سهم از آن را هم به پسر کوچک عالم داد و با لحن خاصی گفت: آقازاده! این هم سهم شما است                                       !. 
پسر کوچک عالم نگاهی به سهم گوشت که حدود 500 گرم بود و از مقداری گوشت لخم، استخوان و دنبه تشکیل شده بود انداخت و به اندرونی رفت و خطاب به عالم گفت: بابا! قصاب همه گوسفند را به مردم داد و برای ما فقط یک سهم، همین گوشت را گذاشت! از گوشت قربانی، همین برایمان مانده است.

عالم نگاه معنی داری به پسرش انداخت، لبخند مهربانانه ای زد و به او گفت: پسرم! هرچه قصاب از گوسفند در راه خدا به مردم داد برایمان باقی است و این سهم است که از بین می رود                                    !.
پسر با تعجب پرسید: چطور مگه؟                                           .
عالم افزود: آنچه در راه خدا بدهیم برایمان باقی است، خداوند سبحان در سوره نحل آیه 69 در این باره فرموده اند: ما عندکم ینفدو ما عندالله باق و لنجزین الذین صبروا اجرهم با حسن ما کانوا یعملون آنچه نزد شما است فانی می شود، اما آنچه (از شما) نزد خداست (الی الابد) باقی است و (بدانید که) به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام می دادند، پاداش خواهیم داد. پسر گفت: حالا فهمیدم که چرا شما اینقدر به احسان و کمک به دیگران علاقه و جدیت نشان می دهید و خودتان زندگی ساده و بی تکلفی دارید. پدر نگاهی به فرزند کرد و گفت: پسرم! مائیم و ابدیت و هوشیاران برای ابدیت توشه راه می فرستند و از این منزل فنا با زندگی ساده، می گذرند.

انفاق و بخشش به اندازه

حکیمی از گذری می گذشت. جوانی به او نزدیک شد سلام کرد و اظهار داشت: ای مرد خدا! مشکلی دارم! حکیم گرم و صمیمانه پاسخ او را داد و گفت: خداوند سبحان انشاءالله الرحمن مشکل شما را حل می کند، چرا گرفتاری برادر؟! جوان گفت: من فرد پرتلاش و درآمدزایی هستم اما هیچ وقت نمی توانم پس اندازی برای آینده ام داشته باشم.

حکیم گفت: چرا؟! جوان ادامه داد: وقتی حقوقم را می گیرم، دوست دارم آنرا خرید کنم، برای این، برای آن انواع و اقسام لوازم را می خرم و دست آخر هم اگر چیزی ماند و نیازمندی به من مراجعه کرد، همه آنرا به او می دهم. هیچ وقت هم هیچ چیز ندارم! حکیم به او گفت: پسرم! با من به کنار شیر آب کنار خیابان می آیی؟

جوان گفت: البته حاج آقا. سپس هر دو نزدیک شیر آب شدند. حکیم کیسه ای نایلونی از جیب خود در آورد، آنرا زیر شیر آب گرفت و تا نیمه از آب پر کرد سپس کیسه را در جلو چشمان جوان آورد و گفت: شما مدتها می توانید از این آب برای رفع نیازتان استفاده کنید. جوان گفت: درست است.                                    .
حکیم سپس کیسه را از آب خالی کرد و با انگشت خویش چندین جای آنرا سوراخ نمود سپس کیسه را زیر شیر آب گرفت، مدت زیادی گذشت تا مقداری آب در آن جمع شد سپس کیسه را بالا آورد و جلوی جوان نگهداشت در حالیکه تقریباً آبی در کیسه نمانده بود. آنگاه به جوان گفت: پسر خوب! اما حالا آبی در کیسه می بینی؟!

جوان گفت: نه حاج آقا، حکیم اظهار داشت: دخل و خرج زندگی نیز همینطور است. اگر شما زیاد درآمد داشته باشید اما در خرج کردن آن دقت لازم را بعمل نیاوری، همیشه محتاج و نیازمند خواهی بود. کمک به دیگران، انفاق به نیازمندان و مساعدت های اجتماعی خیلی خوب است مشروط بر آنکه.                                        ..
جوان گفت: مشروط به چه چیزی؟ حکیم افزود: مشروط به آنکه حد و اندازه را رعایت کنی و افراط و تفریط را کنار بگذاری مگر نشنیده ای که گفته اند:                   نازنینی لیک اندر حد خویش            الله الله پامنه ز اندازه بیش

.جوان گفت: بر این اساس من باید نوع خرج کردن پولهایم را عوض کنم و در عرصه مخارجم حساب و کتاب تازه ای داشته باشم. حکیم اظهار داشت: احسنت پسر عزیزم، همینطور است،

خداوند متعال در آیه 29 سوره اسراء به همه مؤمنانی چون تو- که آنها را خیلی هم دوست دارد - همین سفارش را فرموده اند و لا تَجعَل یَدَکَ مغلولهً إلی عُنُقِک و لاتَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتقعُدَ مَلومَاً مَحسُوراً هرگز دستت را برگردنت زنجیر نکن (و انفاق و بخشش به دیگران را ترک نکن) و بیش از حد (نیز) دست خود را نگشا (و همه دارایی ات را به این و آن نده تا بی چیز شوی) که مورد سرزنش قرارگیری و از کار فرومانی. و یا  وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً فرقان آیه 67 جوان خوشحال شد و خداحافظی کرد و رفت و حکیم زیر لب این ابیات مثنوی گل روی خدا را نجوا کرد هی مپرسید این چرا و آن چرا است سین برنامه که در دست شماست ما فرستادیم با احمدصلی الله علیه و آله کتاب تا نماند هیچ سؤالی بی جواب رمزهای فوق عقل خاکیان ما نهادیم اندر این ثقل گران.

با گذشت و عاشق همدیگرند

از دست زنم کلافه شده ام! مردی به مسجد رفت و به استاد قرآن آموزی گفت: آقا به داد من برسید! عالم گفت: خداوند متعال به داد همه ما رسیده و ان شاءالله الرحمن بعد از این هم خواهد رسید. مشکل شما چیست؟ مرد اظهار داشت: از دست زنم کلافه شده ام! عالم لبخند ملیحی زد و گفت: مگر چه شده است؟ مرد نالید که: اخلاق او با من نمی سازد، رفتارهایش مورد پسند من نیست و خلاصه گوش به حرف من نمی دهد و... عالم گفت: همانطوری که قیافه های انسانها متفاوت است اخلاق و رفتارهای آنها نیز با هم فرق دارد، شما در مدیریت خود تجدیدنظر کنید! تغافل و تعامل بیشتر داشته باشید و خیلی از او ایراد نگیرید، ان شاءالله درست می شود

مرد گفت: منظورتان این است که خودم هم در عرصه برخورد با او ایراداتی دارم؟!
عالم گفت: خودتان اگر در عرصه گفتار و رفتار خویش دقیق و منصفانه نظر کنید خواهید دید که می توانید بهتر از این عمل کنید. مرد گفت: ولی من تصمیم دارم که از او جدا شوم! عالم اظهار داشت: تأمل و اندیشه کنید و بخاطر مسائل کوچک و حتی نارضایتی های قابل اغماض، او را از دست ندهید زیرا چه بسا خداوند متعال در او خیر زیادی برای شما قرار داده باشد. مرد گفت: چگونه؟ عالم افزود: خداوند سبحان در این باره فرموده است:... فَاِن کَرِهتُموهُنّ فَعَسی أنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً یعنی: و اگر از آنها (زنانتان به دلایلی) کراهت داشتید، (فورا تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار دهد. نساء 19 مرد گفت: عجب! عالم ادامه داد: آری، چند سال پیش، مردی نزد من آمد و همین سخن شما را گفت من هم نظرم را به او گفتم و رفت.

سال گذشته آن مرد دوباره به نزد من آمد در حالیکه بسیار افسوس می خورد و می گفت: حاج آقا! ای کاش چندین سال پیش به حرف شما گوش کرده بودم. گفتم: مگر چه شده است؟

گفت: من پس از جدایی از همسر اولم، تاکنون با 9 زن که در سنین مختلف و از اقوام گوناگون بوده اند، ازدواج کرده ام اما پس از اینهمه ازدواج و جدایی، متوجه شدم که همسر اولم، از همه اینها بهتر بود و به او مراجعه کرده و اکنون با هم زندگی خوشی داریم!! سپس در ادامه عالم خطاب به مردی که می گفت به دادم برسید، گفت:

شما که نمی خواهید سرنوشت آن مرد را داشته باشید؟ مرد گفت: نه حاج آقا! خدا پدرتان را بیامرزد که مرا راهنمایی کردید، واقعیت این است که من هم بهانه گیر و گاهی هم عصبانی و... هستم.                                             .
عالم گفت: اول خودت را اصلاح کن و سپس با مهر و محبت و استدلال به همسر و زندگی ات سر و سامانی بده! این کار شدنی است برادر! وگرنه ممکن است تصمیم عجولانه همسران زندگی خودشان و فرزندانشان را به آتش بکشد. خداوند متعال همه ما را از چنین کاری نهی فرموده است: یا ایهاالذین امنوا قُوا اَنفُسَکُم وَ اَهلیکُم نارًا وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَة؛... ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده تان را از آتشی که هیزم آن انسانها و... نگهدارید! تحریم 6

مرد خوشحال و پر امید به سوی خانه برگشت و عالم زیر لب نجوا کرد: امت اسلام از یک پیکرند با گذشت و عاشق همدیگرند. جان هر یک، جان شیرین همه است فارغ از کید و فریب و همهمه است. امر ما، امر گذشت و خوشدلی است هر که غیر از این کند، از ما بری است... مثنوی نجوای خدا با انسان

بزرگترین نشانه بدبختی انسان

ماه مبارک رمضان بود وعده ای درمسجد مشغول عبادت بودند، حکیمی وارد شد و رفت درگوشه ای به عبادت ایستاد. قبل از شروع نماز عده ای نزد او آمدند و پرسیدند: بزرگترین نشانه بدبختی انسان کدام است؟ گفت: اشتباه گرفتن منزل و مقصد به جای هم! وقتی چنین شود نگرشها و حرکتهای انسان نیز منحرف و درمسیر باطل قرار می گیرد. گفتند: بیشتر توضیح دهید! گفت:«دنیا» یکی از منازلی است که انسان در راه رسیدن به مقصد، از آن نیز می گذرد.کسانی که این منزل را به جای مقصد و مقصود می گیرند، بدبخت واقعی اند.                                     .
عاقل کسی است که از حرکت به سوی مقصد و توجه به مقصود غافل نشود. اشک در چشمهای حکیم حلقه زده بود و گروه نیز محو اشعار حکیمانه و بیدارکننده او شده بودند. یکی از آنها اظهار داشت: حالا بفرمایید که علامت اشتباه گرفتن منزل به جای مقصد چیست؟ حکیم اندکی تأمل کرد، نگاه نافذی به او انداخت و گفت: انتخاب دنیای دنی و زودگذر به جای آخرت عالی و والا و ماندگار. پیر مردی که درجمع حاضر بود گفت: سخن خداوند متعال دراین زمینه می تواند بیش از پیش خانه های دل ما را روشن نماید، نشانه ای از وحی برایمان تلاوت فرمایید!

حکیم به صوت خوش و دلنشینی این آیه را تلاوت کرد وَ وَیلٌ لِلکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الحَیوهَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَهِ... وای برکافران از مجازات شدید الهی! همان کسانی که زندگی دنیوی را بر حیات اخروی ترجیح می دهند... از فیزیک صورت و رفتارجمع معلوم بود که سخن حکیم همه راتحت تاثیر جدی قرار داده است و این درحالی بود که حکیم پس از نگاه مهربانانه ای به همه، مشغول به عبادت شد.

روزی یک نفر از اهالی مدینه به حضرت باقر علیه السلام برخورد کرد. دید در هوای گرم آن حضرت به دوش دو نفر از غلامان خود تکیه نموده و به سوی نخلستان می رود. با خود گفت: آیا این معنای زهد است؟ الآن می روم و او را نصیحت می کنم. پیش آمد و گفت: در این هوای گرم، حرکت با این کیفیت برای وصول به دنیا سزاوار نیست.

اگر در این حال مرگت فرا رسد در پیشگاه پروردگار چه خواهی گفت؟ حضرت توقف نموده و به آن مرد فرمودند: اگر مرگم در این حال برسد، در بهترین حالی که در راه انجام وظیفه و کسب مال حلال برای خود و عیال و حفظ آبرو رسیده است، و در پیشگاه خداوند ماجور و مثاب خواهم بود و من از مرگ بیم دارم در صورتی که به من در حال معصیتی از معاصی خدا وارد شود”(اعلام الوری باعلام الهدی، ص263).

 این مقدار بهره گیری از دنیا نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح و ضروری است؛ چراکه اگر کسی دنیای صحیح نداشت، آخرت هم ندارد. آخرت بر اساس دنیای صحیح است وَ مَا الحیوةُ الدُّنیا إلاَّ لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ لَلدّارُ الاخِرَةُ خَیرٌ لِلَذَّینَ یَتَّقونَ اَفلا تَعقلُون

آیه شریفه وَ ابْتَغِ فیما آتاک اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَک مِنَ الدُّنْیا...(قصص/77)؛ یکی از تعبیراتی که قرآن کریم در مورد دنیا به کار می برد، تعبیر “متاع الغرور” است: وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (آل عمران185/)، غرور در این آیه به معنای فریب است، یعنی دنیا ابزار نیرنگ و فریب است و اگر کسی دلبسته به دنیا شود و فریب دنیا را بخورد، به کرامت الهی نخواهد رسید. قرآن کریم درباره برخی از افراد، می فرماید: یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‏ ؛ متاع این دنیای پست را گرفتند (اعراف169). روشن است که محبت دنیا و دلبستگی به متاع پست آن، پستی ایجاد می کند و آدمی را از کرامت دور می گرداند

تفسیر نمونه؛ مکارم شیرازی،              تفسیر نور؛ قرائتی

کافی، 8 جلد، ثقة الاسلام کلینی محمد بن یعقوب،

مجمع البیان ؛ طبرسی      بحارالأنوار ج 8، و ج 10

وسائل الشیعة، 29 جلد، شیخ حر عاملی،

قرآن منظوم امید مجد

تنظیم و تالیف : محمود زارع پور

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/monazereh4

http://m5736z.blog.ir/post/monazereh2

http://m5736z.blog.ir/post/Qyamatketab

http://m5736z.blog.ir/post/monazereh5

http://m5736z.blog.ir/post/monazereeh3

 

 

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">