تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

تقوی و صفات متقین. عبادالرحمن. صفات مومن حقیقی. بهترین بندگان

صبر . انواع صبر. استمداد از صبر. صبر جمیل. مقام صبر. صبر امام حسین

صلوات در قرآن اهمیت صلوات

منافق در قرآن . تفسیر سوره منافقون

جهاد ایثار شهادت در قرآن . انواع جهاد. تجارت سودمند

امر به معروف و نهی از منکر

بسم الله الرحمن الرحیم

عبادت در قرآن : ماهیت عبادت

پرستش، نوعی رابطه است که بین انسان و معبود او تحقق پیدا می کند. انسان، این نوعِ خاص از رابطه را که ستایشگرانه و سپاسگزارانه است، تنها با خدای خود برقرار می کند. چنین رابطه ای بین انسان و غیر خدا، نه شدنی است و نه جایز؛ چرا که صورت کامل این ارتباط عبادی، درآگاهانه و دارای ملاک و معیار بودن آن است

شناخت خدای یگانه، به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات و منزّه از هر گونه عیب و نقص و نیز شناخت رابطه او با جهان، واکنشی را در انسان ایجاد می کند که از آن به پرستش و عبادت تعبیر می شود و با توجه به این ویژگی است که هیچ مخلوقی در مقام پرستش، نمی تواند معبود انسان واقع شود. از این رو، قرآن کریم تأکید می کند و اصرار می ورزد که پرستش، مخصوص خداست الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ و باید برای خدا باشد و هیچ گناهی هم مانند شرک به خدا نیست وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ.
فطری بودن عبادت یکی از اصیل ترین تجلّیات روح و مهمترین ابعاد وجود آدمی، حسّ پرستش و نیاز به عبادت است. مطالعه آثار به جا مانده از زندگی انسان در طول تاریخ، نشان می دهد که هر جا انسان بوده، پرستش هم وجود داشته است؛ گرچه شکل و نوع و روش عبادت و پرستش و معبودها، تغییر یافته است. بر این اساس، می توان گفت پرستش و عبادت، در وجود انسان ریشه دارد و پیامبران الهی هم اصل پرستش را نیاورده اند؛ بلکه نوع پرستش را به انسان آموختند و آنها را از پرستش و عبادت غیرخدا باز داشتند. بر این اساس، پیام قرآن این است که ای انسان، ربّ خود و پروردگارت را بپرست که او تو و جهانیان را آفریده و زمام امورشان را به دست دارد.
عبادت، راز آفرینش در قرآن کریم، در مواردی از اموری به عنوان هدف آفرینش انسان یاده شده است وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ من جنّ و انس را نیافریدم، مگر برای پرستش و بندگی. بر این اساس، تمام امور دیگر، نظیر علم و دانش و امتحان و آزمایش که از شمار اهداف آفرینش انسان ذکر شده، همه اموری هستند که در مسیربندگی خدا قرار دارند

در حدیثی از امام صادق(ع)نقل شده که امام حسین(ع) به اصحابشان چنین فرمودند: «خداوند بزرگ بندگان را نیافرید، مگر به خاطر این که او را بشناسند هنگامی که او را بشناسند، عبادتش کنند و هنگامی که بندگی او را کنند، از بندگی کردن به غیر او بی نیاز شوند
مفهوم عبادت در قرآن در بینش قرآن، عبادت مفهوم خاصّی دارد. خضوع نسبت به چیزی اگر جنبه تقدّس پیدا کند، عبادت است. عبادت یعنی خضوع در نزد پروردگار، تسبیح و تنزیه و تمجید پروردگار. عبادت به معنای خاصّش،... یعنی همان خلوت با خدا، نماز، دعا، مناجات، تهجّد، نماز شب و مانند آن که جزء متون اسلام است
انواع عبادت و محتوای آن از بررسی امور عبادی، چنین به دست می آید که پرستش و عبادت آدمی، به یکی از دو صورت انجام می گیرد: پرستش زبانی که جمله ها و ذکرهایی است که بر زبان جاری می شود مثل حمد و سوره در نماز و ذکر در رکوع و سجده و تشهد و سلام و دعاهای مختلف که به مناسبت هایی خوانده می شود

پرستش عملی است مانند قیام و رکوع و سجده و وقوف در عرفه و طواف خانه خدا. بیشتر عبادت ها هم، مشتمل به هر دو صورت گفتاری و کرداری است. در هر حال، انسان با این دو روش از عبادت، حقیقت یکسانی را ابراز می کند
معبود یگانه از شمار اموری که در قرآن کریم و سخنان اهل بیت علیهم السلام بسیار مورد تأکید است، انحصار عبادت برای خداست. در سوره حمد خطاب به خداوند می خوانیم: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ فقط تو را پرستش می کنیم و تنها از تو یاری می جوییم. در روز قیامت، همه به جدّ اعتراف خواهند کرد که تنها چنین خدایی است که ساحت ربوبی اش، شایسته بندگی و انحصار در آن است. نیز هم اوست که در همه امور دنیا و آخرت، باید پناهگاه همگان باشد و از او یاری خواست که یاری رسان است و جز او، کس را چنین نیرویی نیست و در نتیجه، جز او هم کسی شایستگی بندگی و اطاعتت ندارد.

پرورش حس پرستش از دقت در مجموعه تعلیمات اسلامی، چنین برمی آید که مکتب الهی اسلام، به تمام ابعاد وجودی انسان توجه کامل دارد. بر این اساس است که در تحلیل مجموعه تعلیمات دینی، به این حقیقت می رسیم که بخشی از آن ها به پرورش حسّ حقیقت جویی و بخشی به علم طلبی و قسمتی هم به پرورش عواطف اخلاقی و حس زیبایی طلبی و سرانجام، قسمتی هم به پرورش حس پرستش و عبادت مربوط می شود

تعلیمات هیچ پیامبری، از عبادت خالی نیست. در دین اسلام هم عبادت، سرلوحه همه تعلیمات نبی اکرم صلی الله علیه و آله به شمار می آید. عبادت های اسلامی، با فلسفه های زندگی توأم است و در متن زندگی قرار دارد، به گونه ای که عبادت های فردی هم متضمن پاره ای از وظایف زندگی است.
عبادت برای همه عبادت آگاهانه، مخصوص انسان است، موجودی نیست که پرستنده حق نباشد و آیات بسیاری از قرآن کریم، به این حقیقت تصریح دارند. در آیه ای از قرآن: هرچه در آسمان ها و زمین است، تسلیم خداوند می باشد. و یا: در نظام هستی، چیزی نیست مگر اینکه حمد و تسبیح خدا را به جای می آورند، ولی تسبیح آن ها را شما متوجه نمی شوید
عبادت، عامل رستگاری در مکتب الهی اسلام، هدف از آفرینش انسان، نیل به کمال و رستگاری بیان شده است. ازاین رو، ضروری است در تحقق یابی این هدف بزرگ، رهنمودهای هم در قالب احکام و مقررات زندگی فردی و اجتماعی برای او ذکر گردد، تا از طریق به کارگیری این رهنمودها، زمینه تعالی و رشد معنوی انسان فراهم آید

در مجموعه آیات قرآن کریم، همواره ایمان به خدا و انجام کارهای نیک، دو موضوع مهمّی است که با هم مورد تأکید قرار می گیرند و با فضیلت ترین کارهای نیک هم، همان اعمال عبادی خاصّی است که برخی از آن ها با شرایط ویژه ای انجام می پذیرد. در قرآن کریم: ای کسانی که ایمان آورده اید، رکوع کرده و سجده به جا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، تا رستگار شوید
نیت و عبادت همان گونه که در انجام کارهای معمولی زندگی، افرادْ انگیزه و هدف های مختلفی دارند، در عبادت هم به رغم یکسان بودن ظاهر عمل، ممکن است انگیزه های متفاوتی در بین باشد. در فرهنگ اسلامی، ارزشمندی هر کاری، با نوع هدف و انگیزه آن مورد ارزیابی قرار می گیرد و تفاوت پاداش ها، ناشی از نوع نیّت و انگیزه آنها است. در عبادت هم، افراد از نظر نوع انگیزه با هم تفاوت دارند. خداوند متعال به پیامبرش دستور می دهد که: بگو من مأمورم که فقط خدا را پرستش کنم و هیچ انگیزه و هدفی را در این کار، شریک و دخیل نمی سازم.
اقسام بندگی امام صادق ع می فرماید: مردم در عبادت خدا سه گروه اند: گروهی او را به هوای پاداش عبادت پرستش می کنند که این عبادت کنندگان آزمندان است که عبادتشان از روی طمع ورزی است؛ گروهی هم از ترس آتش جهنم خدا را عبادت می کنند که این عبادت بردگان است؛ امّا من خدای را به دلیل عشق و محبّت به او می پرستم و این عبادت کریمان، و مایه امن و امان است، به دلیل اینکه خود خداوند فرموده که این گروه از ترس و هراس روز قیامت درامان اند؛ چون خداوند هر کس که او را دوست بدارد، دوست می دارد، و هر که را که خدا دوست بدارد، از وحشت روز قیامت در امان است.
تشویق به عبادت سراسر آیات قرآن، تشویق و ترغیب به عبادت است و گاه در ضمن این کار، به حکمتی از حکمت های عبادت هم اشاره می شود. برای مثال: ای مردم، پروردگارتان را که شما و مردمان پیش از شما را آفریده است، عبادت کنید؛ باشد که از پرهیزکاران باشید. در این آیه، افزون بر فرا خواندن مردم به پرستش خداوند، به دو نکته نیز که اصل مسئله عبادت خدا را به صورت منطقی تبیین می کند، اشاره شده است

اول اینکه خداوند آفریننده انسان هاست و نعمت وجود را به آنها بخشیده است. به این دلیل، شایستگی آن را دارد که به برکت این نعمت بزرگی که به آنها داده، از طرف آنان به وسیله عبادت مورد تکری مواقع گردد. دوم، پرستش خداوند متعال، بستری است که انسان ها را در شمار پرهیزکاران قرار می دهد و آن ها را به خدا نزدیک می سازد.
عبادت، وسیله تقرّب امام علی ع درباره نقش عبادت در نزدیکی انسان به خدا، می فرماید: هیچ تقرّب جوینده ای، به چیزی چون عبادت خدا به او نزدیک نشده است. با توجه به این دست آورد عبادت است که اولیای الهی، همواره به پرستش خدا عشق می ورزند. رسول خدا ص: برترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد؛ یعنی ملازم با آن باشد و از صمیم دل، دوستش بدارد و... خویشتن را وقف آن گرداند و باکی نداشته باشد که دنیایش به سختی بگذرد یا به آسانی
ضرورت استمرار عبادت عبادت خداوند متعال، امری است که هرگز در یک مرحله خاصّ به پایان نمی رسد؛ چرا که تکامل انسان، حدّ و اندازه معیّنی ندارد. برخلاف دیدگاه نادرست برخی از مدعیان عرفان و سلوک که در مرحله به خصوصی، تکلیف به عبادت را پایان پذیرفته تلقی می کنند، از دید فرهنگ اصیل اسلامی، بندگی خداوند و عبادت انسان، تا لحظه مرگ تداوم پیدا می کند و در هیچ مرتبه ای از کمال معنوی، به نهایت نمی رسد

از این رو، همه پیامبران الهی، تا آخرین لحظه حیات خویش، متعهدترین انسان ها به امور عبادی و پای بندترین اشخاص در انجام وظایف دینی بوده اند. قرآن کریم: آن هایی که به مقام قرب الهی می رسند و مرتبه های والای کمال را طی می کنند، هیچ گاه از عبادت پروردگار عالم سرباز نمی زنند و همواره او را تسبیح می گویند و در مقابل عظمت او، پیشانی به خاک ساییده، سجده به جای می آورند
عبادت، نردبان ترقی انسان انسان بدون ایمان و عبادت، موجودی است که قرآن کریم با اوصافی چون عجول (شتابگر)، قتور (خودخواه)، هلوع (حریص)، کفور (ناسپاس)، ظلوم (ستمگر) ،جهول (نادان)، خصیم (ستیزه جو)، ضعیف (ناتوان) و... از او یاد می کند. اما وقتی بلوغ فکری و اعتقادی پیدا کرد و ایمان آورد و به وسیله عبادت و پرستش، پله های ترقی و تعالی معنوی را یکی پس از دیگری پیمود، از چنگال این نقص ها و دام های خطرناک نجات پیدا می کند و به صفات ارزشمندی چون آگاهی، رشد، استقامت، فداکاری، سپاسگزاری، عدالت و... آراسته می شود و از این رهگذر، نه تنها به یک زندگی پاکیزه و توأم با آسایش و آرامش در دنیا دست می یابد، بلکه به منزلت تقرّب با خدا و مقام رضوان الهی هم می رسد.
برخورداری همه امّت ها از عبادت در طول تاریخ با توجه به شرایط هر دوره، عبادت هایی با ویژگی های خاص تعیین گردیده که برخی از آن ها، در بین سایر امّت ها هم مشترک بوده است؛ نظیر روزه که به تصریح قرآن، در بین امّت های گذشته هم یافت می شود. در این میان، قرآن در پاسخ به مواردی که تعیین اعمال عبادی، برای عده ای سنگین به نظر می رسید و بهانه شان این بود که این عمل عبادی خاصّ را که پیامبر به عنوان تکلیف برای مردم آورده، در بین امت های گذشته معمول و مرسوم نبوده، می فرماید: برای هر امّتی مناسکی قرار دادیم که آن ها بدان عمل می کردند. پس نباید دراین امر با تو به ستیره برخیزند. این پیامبر، آنها را به راه راست فراخوان؛ زیرا تو خود راه راست قرارداری
بی نیازی خدا از عبادت مردم در آیات فراوانی تأکیده شده که خداوند متعال، از طاعت و عبادت تمام خلق بی نیاز است. نیز در آیه ای، موسی بن عمران ع در همان حال که مردم را به پرستش خدا دعوت می کند، این حقیقت را نیز به آن ها گوشزد می نماید که اگر شما و تمام افرادی که در روی زمین هستند کافر شوند و در حال کفر بمانند، به مقالم الهیِ او ضرری نخواهد رسید؛ چرا که خداوند بی نیازِ واقعی است. از طرف دیگر، در توصیف هدایت و منافع آن در قرآن کریم آمده است: هر کس هدایت یافت و به راه راست درآمد، به نفع خود اوست و هر کس که سرباز زد و از هدایت و آمدن به راه راست خودداری کرد و در گمراهی و ضلالت باقی ماند، زیانش را خود او می بیند

حضرت علی ع در اشاره به این حقیقت، درباره عبادت خدا می فرماید: خداوند از طاعت و عبادت خلق بی نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها نیز ایمن است؛ زیرا معصیت گنهگاران به او ضرری نمی زند و طاعت و فرمانبرداری آن ها هم برای خدا نفع و سودی ندارد
حضور قلب در عبادت از شمار آدابی که اولیای الهی در حین انجام عبادت، خود را ملزم به رعایت آن می دانند، این است که در آن حال، بیشتر خود را در حضور پروردگار عالم احساس و چنان رفتار می کنند که شایسته است در حضور حضرت حقّ چنین رفتار شود. قران کریم: هیچ عملی انجام نمی دهید، جز این که در آن حال، ما بر شما گواه و ناظریم. امام صادق علیه السلام هم، ضمن اشاره به این آیه می فرماید: حضرت رسول اکرم ص وقتی این آیه را تلاوت می کرد، به شدت می گریست

خود رسول خدا ص در تبیین ادب عبادت، بارها به مردم می فرمود: خدا را چنان بپرستید که گویی او را می بینید؛ زیرا اگر شما او را نمی بینید، او شما را می بیند. یا : خدا را بندگی کن و هیچ چیز را شریک او مگردان و برای خدا چنان کار کن، که گویی او را می بینی
منع از پرستش شیطان پیامبران الهی، گذشته از تذکر ، به تصریح قرآن کریم خداوند با بنی آدم پیمان بسته و از آن ها تعهد گرفته است که هرگز از عبادت خدا، به عبادت پدیده های هستی گرایش پیدا نکنند؛ چرا که این کار، موجب گمراهی و گرفتاری ایشان می شود و آن ها را از نیل به سعادت ابدی، باز می دارد. قرآن: ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را پرستش نکنید و تنها مرا بپرستید که این همان صراط مستقیمی است که شما را به سعادت واقعی تان می رساند، اما شیطان و پیروی از او، گروه زیادی از شما را گمراه کرد؛ آیا در این موضوع نمی اندیشید؟
پیامبران، روشنگران راه عبادت چون خداوند خواستار سعادت ابدی انسان است، افزون برآمادگی ها و توانمندی های درونی، به وسیله فرستادن کتاب هدایت و پیامبران بیدارگر، راه درست کمال و تعالی را هم به او نمایان ساخته و از او خواسته است که در چهارچوب رهنمودهای پیامبران، از مسیر درستی که او را به سعادت ابدی می رساند، سرباز نزدند.
مثلّث سعادت از مجموعه رهنمودهای قرآنی، چنین برمی آید که سعادت انسان و رهبری پیامبران و عبادت خدا، اموری هستند که با صراط مستقیم الهی ارتباط تنگاتنگ دارند؛ چرا که به تصریح قرآن، نیاز واقعیِ انسان و خواست اصلی او، راه یابی و دست یابی به صراط مستقیم است. از طرف دیگر، پیامبر خدا در صراط مستقیم قرار دارد و مردمان را به آن هدایت می کند. همچنین به تصریح مکرر قرآن، صراط مستقیم، خدا، همانا عبادت و بندگی اوست. پس با این حساب، عبادت خدا و صراط مستقیم، حقیقتی است که از طریق فطرت انسان و پیامبران، انسان را به سوی آن فرا می خواند.
شرک، آفت عبادت همان گونه که هر عملی آفاتی دارد، عبادت نیز از سوی برخی امور تهدید می گردد که در اصطلاح قرآن، از مجموعه آفت های عبادت، تحت عنوان «شرک» یاد می شود. شرک همچون سایر امور، مراتبی دارد و برخی از آنها، بسیار پنهان هستند. براساس رهنمودهای قرآن، هواپرستی، جاه طلبی، مقام پرستی، پول پرستی و شخص پرستی، همه آفات عبادت خداوند هستند

بر این اساس، انسانی که به توحید عملی دست نیافته، هنوز از آفات عبادت ها در امان نیست و چه بسا گرفتار شرک پنهانی باشد. تنها برگزیدگانی چون حضرت ابراهیم ع از شرکت به دورند که توانست بگوید: روی دل خود را حق گرایانه به سوی حقیقتی کردم که آفریننده جهان هستی است و هرگز در ردیف مشرکان نیستم و قرار نمی گیرم؛ چرا که نمازم، عباداتم و زیستنم و مردنم همه برای خداوند است؛ آن خدایی که او را شریکی نیست. من به این فرمان داده شده ام و از اولین تسلیم شدگان به حقّ هستم

منابع:1ـ قرآن کریم. 2ـ نهج البلاغه. 3ـ تفسیر نمونه. 4ـ ری شهری، میزان الحکمة.5ـ طهارت روح (نماز و عبادت در آثار شهید مطهری). 6ـ جوادی آملی، حکمت عبادات. 7ـ هزار و یک نکته از قرآن کریم. 8ـ (نماز و عبادت در تفسیرالمیزان). 9ـ (نماز و عبادت در تفسیر نمونه). 10ـ عبادت در اسلام. 11ـ دانشنامه قرآن،

تقدم عبادت فکری قال الامام العسکری(ع): لیست العباده کثره الصیام والصلوه و انماالعباده کثره التفکر فی امرالله. عبادت به زیادی روزه گرفتن و نماز خواندن نیست، بلکه عبادت بسیار تفکر کردن در امر خداست. (تحف العقول، ص815)

عبودیت، تنها راه فعلیت اسمای الهی

انسان موجودی عجول و ضعیف و ناتوان است. در آیات قرآنی ده‌ها صفت نقصان در کنار ده‌ها صفت کمالی بیان شده است. البته صفات کمالی در آدمی به شکل اسمی است و می‌بایست در فتنه‌ها و آزمون‌ها و بلا و مصیبت به فعلیت در آید و ظهور پیدا کند. تکالیف اسلامی برنامه‌ای برای اظهار و فعلیت بخشی اسمای الهی و رهایی از نواقص ذاتی است تا انسان بتواند ربانی شده و مقام خلافت را به درستی به عهده گیرد. یکی از مهم‌‌ترین احکام و تکالیف اسلامی، روزه است که فواید بسیاری چون کسب تقوا، صبر، استقامت، بردباری و شکیبایی و مانند آن دارد
فقر ذاتی و ظرفیت رشدی انسان
بر اساس آموزه‌های قرآنی، انسان همانند دیگر آفریده‌های الهی موجودی است که فقر، جزو ذات اوست؛ زیرا از نظر ایجاد و بقا نیازمند دایمی به خدای غنی حمید است (فاطر15)

اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى‏نیاز ستوده است

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿15

 پس در اصل وجود و هر کمالی که برای انسان متصور است، هیچ استقلالی برای انسان نیست و هرچه دارد از خداوند غنی است که دم به دم این کمالات را از مجاری فیض به او می‌رساند. از این رو اگر خداوند دمی فیض را قطع کند نعمتی از دست می‌رود و یا اصل وجودش تباه خواهد شد و چیزی نیست که بتواند جایگزین فیض الهی شود (نحل79؛ حج65 زمر42؛ ملک19)

آیا به سوى پرندگانى که در فضاى آسمان رام شده‏اند ننگریسته‏اند جز خدا کسى آنها را نگاه نمى‏دارد راستى در این [قدرت‏نمایى] براى مردمى که ایمان مى‏آورند نشانه‏هایى است

 

أَلَمْ یَرَوْاْ إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِی جَوِّ السَّمَاء مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللّهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿79

 

پس می‌توان گفت داشته‌های انسان در اصل وجود و کمالات همواره متوقف بر فیض الهی است. از طرفی انسان در ذات خود همه کمالات را به شکل قوه و اسم در اختیار دارد و فعلیت و ظهور آنها نیازمند اراده و عزم انسانی است تا نقص فعلی را به کمال فعلی تبدیل کند؛ زیرا همان طوری که خداوند دانایی را با تعلیم کل الاسماء وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا (بقره31) به انسان داده، همچنین توانایی این را داده که آن دانایی را به توانایی تبدیل کرده و از نقص به کمال برسد.
از آموزه‌های قرآنی این معنا به دست می‌آید که تنها راه کمال یابی و فعلیت بخشی به قوای کمالی در ذات، عبودیت است که از آن به صراط مستقیم نیز یاد می‌شود؛ زیرا راهی است که مقصد و مقصود در آن نمایان است و نیاز به پرسش نیست و کسی در آن راه گم نمی‌شود. اینکه خداوند هدف و فلسفه آفرینش انسان را عبودیت معرفی کرده برای آن است که انسان از این راه می‌تواند متاله شده و صفات و اسمای الهی را به ظهور رساند و فعلیت بخشد و دانایی را به توانایی تبدیل کرده و بتواند در مقام ربوبیت ظهور یابد و ربانی شود و خلیفه گری کند

تکالیف الهی، عامل رهایی از نقص
هر تکلیف الهی که در قالب برنامه عبادی بیان شده در حقیقت راهی برای کسب یک یا چند کمال و فعلیت بخشی به آن و یا برداشتن موانعی است که در برابر کمال یابی و اظهار آن کمال وجود دارد. احکامی که خداوند در آیات قرآنی و یا از طریق اهل بیت(ع) بیان کرده همواره بر اساس مصالح و منافع برتر است. بنابراین، نمی‌بایست هیچ عمل عبادی را دست کم گرفت

اگر بخواهیم تمامی کمالات اسمایی را در خود از دانایی به توانایی تبدیل کنیم باید به تمام دستورهای عبادی اسلام عمل کنیم. البته برخی به اصول احکام بسنده می‌کنند که اینان همانند کسانی هستند که تنها سازه اصلی و استخوان بندی ساختمانی را می‌سازند و به تزیین و نازک کاری آن کاری ندارند. این مستحبات است که تزیینات داخلی ساختمان اصلی را پدید می‌آورد. البته برخی تنها به مستحبات بسنده می‌کنند و از اصول واجبات باز می‌مانند مثلا به احیای شب‌های عاشورا و مانند آن می‌پردازند ولی نماز صبح واجب خود را قضا می‌کنند. این مانند کسی است که استخوان بندی بنا را نساخته یا نیمه ساخته به تزئینات می‌پردازد.
توجه بزرگان به همه کمالات
از نظر آموزه‌های اسلامی هر آیه‌ای از آیات قرآنی مسئولیت ساخت یک بخش از ابعاد وجودی انسان را به عهده دارد. از این رو در قیامت گفته می‌شود: اقرا وارفع؛ بخوان و بالا رو! یعنی هر میزان که قرآنی شده‌ای به همان میزان در بهشت کمالات بالا می‌رویی. برخی از عالمان اسلامی برای اینکه بتوانند به همه کمالات، ناخنکی زده باشند در طول عمر خویش تلاش کرده‌اند تا به هر عمل عبادی از واجب و مستحبی، یک بار هم شده عمل کنند؛ زیرا هر عبادتی ثمره خاص خود را دارد. از نماز نمی‌توان همان میوه را برداشت کرد که از روزه به دست می‌آید و یا از حج همان توقع و انتظاری را داشت که از روزه بر می‌آید

هر عملی سبب برای کمالی است و برای رسیدن به هر مسببی باید از سبب خاص خودش بهره برد. زیارت امام حسین(ع) بهره خاص خود را دارد که از زیارت امام رضا(ع) به دست نمی‌آید هر چند که همه یک نور هستند. تسبیحات هر کدام کاری انجام می‌دهد مثلادر بهشت خشت زر و سیم می‌سازد یا صلوات درخت‌های گوناگون و متنوع بهشتی می‌پروراند.
البته آنچه به عنوان واجبات بیان شده نقش اساسی را دارد؛ چنانکه در میان واجبات برخی اهم از دیگری است؛ زیرا اصول را می‌سازند

اما نباید از مستحبات غافل ماند که آنها هم آرایه‌ها و تزئینات و نازک کاری را انجام می‌دهد. همچنین ترک محرمات به معنای ترک موانع بزرگ و ترک مکروهات به معنای ترک موانع کوچک است؛ البته اگر مکروهات تکرار شود خودش مانند یک محرم ،عمل خواهد کرد و راه را برای تحقق یک امر کمالی در انسان سد می‌کند. پس هر عملی از اعمال عبادی گامی از نقص به سمت کمالی است که در انسان است ولی به شکل دانایی. پس باید از این ظرفیت اسباب عمل استفاده کرد و خود را از نقص رهاند و به کمال رساند.

 عبودیت راهی برای متأله شدن

فلسفه آفرینش در خدایی شدن انسان نهفته است. از آنجایی که انسان مسیر خدایی شدن و بازگشت به کمال مطلق را از مهبط و قرارگاه زمین آغاز می کند، مسیری سخت و دشوار را می بایست بپیماید که گاه از آن به دوزخ دنیوی یاد می شود. انسان از پست ترین عنصر در هستی یعنی خاک آفریده شده است. این پست ترین درعین حال قابل ترین عنصر نیز به شمار می آید، از این رو پذیرای روح الهی شده و توانایی آن را دارد تا مقام خلافت الهی بر همه کائنات، خود را بالا بکشد

راه رسیدن به خدایی شدن و لقای الهی، مسیری از عبودیت تا متأله شدن است. اما این تمام مسیر بشر نیست، چون پس از خدایی شدن تا ربوبیت یافتن در مقام خلافت الهی، راهی بس کوتاه و شیرین باید پیموده شود. از این رو در آموزه های قرآنی فرصت عمر کوتاه دنیوی، فرصتی بی نظیر و بی بدیل است که هرگز تکرار نخواهدشد و انسان هر آنچه را ساخته برای ابدیت خود ساخته است

این مسیر تا مظهریت ربوبیت، نیازمند بسترهایی است که از آن به اهداف ابتدایی، میانی و غایی تعبیر می شود. این گونه است که آبادانی زمین، برپایی عدالت، تعلیم و تزکیه، جامعه مدنی و امت و مانند آن به عنوان فلسفه آفرینش و اهداف خلقت انسان معرفی می شود؛ چرا که هریک بستری برای دیگری است. انسان در این مسیر است که شدن های کمالی را بواسطه ابتلا و مانند آن تمرین می کند و در کوره دنیا برای عبودیت و خلافت و ربوبیت آبدیده می شود.

هستی در خدمت انسانیت
کسی که در مسیر کمالی شدن، قرارمی گیرد، متأله (خدایی) می شود. خدایی شدن، عامل اصلی دستیابی به خلافت مطلق خداوندی است؛ چرا که شخص در آن مقام می تواند مظهر ربوبیت الهی و پروردگاری خداوندی باشد. این مسیر متأله شدن نیز تنها از گذرگاه و مسیر عبودیت می گذرد. از این رو امام صادق می فرماید: العبودیه جوهره کنهها الربوبیه؛ عبودیت گوهری است که باطن آن ربوبیت است

بر همین اساس خداوند درباره فلسفه آفرینش انسان و جنیان این گونه می فرماید: وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ و جن و انس را نیافریدم، جز برای آنکه مرا بپرستند (ذاریات56) پرستش و عبادت به معنای اطاعت از خداوند است قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (آل عمران32) و مصادیقی بسیار برای اطاعت است که از جمله آن مأموریت در آبادسازی زمین و کشاورزی است.

نیت و عمل نیت و عبادت و توسعه رزق نیت و قدرت

پیامبر اکرم(ص) : نیه المؤمن خیر من عمله و نیه الکافر شر من عمله» نیت مومن بهتر از عمل اوست و نیت کافر بدتر از عمل اوست. (منتخب میزان الحکم، ج2، ص1030)
الف- نیت به معنای عقیده و ایمان است که بهتر از عمل خارجی است. چنان که کفر قلبی بدتر از فسق عملی است.
ب- نیت عمل خیر مؤمن اگر بر آن عمل قدرت نداشته باشد بهتر است از خود عمل اگر بر آن قدرت یابد. زیرا نیت، خالص برای خداست اما عمل، ممکن است ریاکارانه باشد و کافر نیز نیت بدش بالاتر از اعمال زشتی است که انجام می دهد، زیرا ممکن است نیت های بدی بکند که قدرت بر انجام آنها را ندارد والا انجام می داد.
ج- نیت، امری قلبی است و بسیاری اوقات بااغراض نفسانی و دنیوی آمیخته است و اخلاص و تصفیه و پاکیزه کردن آن به طوریکه به هیچ غرض جز رضای خدا آمیخته نباشد، کاری سخت و دشوار است و جز یگانه مردان روزگار به آن دست نمی یابند و با این حال در نزد آنان نیز مراتبی بسیار دارد.

بنابراین با توجه به این که حسن و کمال عمل از حسن و کمال نیت سرچشمه می گیرد، دانسته می شود که طبیعت و جوهره نیت با طبیعت عمل تفاوت دارد و نیت ذاتا و اصالتا خوب است و عمل به تبع آن خوب است. و از همین بیان، بد بودن نیت کافر نسبت به عمل او نیز معلوم می شود.
پیامبر(ص) می فرمایند: نیت مؤمن، رساننده تر از عمل اوست و همین طور فاجر. از امام باقر(ع) نقل است که: نیت مؤمن برتر از عمل اوست. چون گاه نیت کارهای خیر می کند اما موفق به انجام آنها نمی شود و نیت کافر بدتر از عمل اوست زیرا کافر نیت بد درسر می پروراند و به انجام بدیهایی امید می بندد ولی امکان بکار بستن آنها را نمی یابد.

علت برتری نیت مومن بر عمل او   امام صادق(ع) در پاسخ به سؤال از علت برتری نیت مؤمن بر عمل او فرمودند: چون عمل، گاه ممکن است برای ریا و خودنمایی به مخلوقین صورت گیرد. اما نیت به طور خالص از آن پروردگار جهانیان است. لذا خداوند برای نیت، آن عطا می کند که برای عمل عطا نمی کند. امام صادق(ع): آدمی باید در تمام حرکات و سکنات خود نیت خالص داشته باشد، زیرا اگر این معنا در کار نباشد، در شمار غافلان است. علی(ع): نیت خوب، خود، یک نوع عمل است. النیه اساس العمل: نیت، پایه و اساس کار است. امام سجاد(ع): لا عمل الا بنیه هیچ عملی نیست مگر آن که در آن نیتی هست. (منتخب میزان الحکمه، ج 2، ص 1028 تا1301)

نیت و قدرت در نهج البلاغه: همانا خدای سبحان، یاد خود را روشنی بخش دل ها قرار داد. تا گوش پس از ناشنوایی بشنود و چشم پس از کم نوری بنگرد و انسانی پس از دشمنی رام گردد. جعل الذکر جلاء للقلوب نهج البلاغه، خ222 در این رابطه شهید مطهری(ره) معتقد است: ذکر از انواع تلقین است منتها تلقین یاد خدا. خدا ذکر خودش را، یاد خودش را، تلقین یاد خویش را سبب روشنایی دل ها قرار داده است به طوری که گوش دل و چشم دل به این وسیله باز می شود. مقصود این است که یک نوع روشنایی در روح انسان پیدا می شود، چیزی را می شنود که قبلاً نمی شنید، چیزی را می بیند که قبلاً نمی دید

خود امیرالمؤمنین(ع) می فرماید که من همراه پیامبر(ص) که در حراء بودم گاهی چیزهایی می دیدم غیر از آنچه مردم عادی می دیدند و نواها و صداهایی می شنیدم غیر از آنچه دیگران می شنیدند و به پیغمبر(ص) عرضه کردم گفتم: یا رسول الله، من چنین چیزهایی را می شنوم. به من فرمود: بله تو می شنوی این چیزها که من می شنوم و می بینی این چیزها که من می بینم ولی در عین حال تو پیامبر نیستی. پس معلوم می شود که این امور اختصاص به پیغمبران ندارد. (نبوت، مطهری ص 191) شهید مطهری(ره): به رسول خدا عرض کردند، حضرت عیسی(ع) روی آب راه می رفت و غرق نمی شد. پیغمبر فرمود: اگر یقین او بیشتر می بود روی هوا هم پرواز می کرد. (بحار ج70 ص179)

امام صادق(ع): ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه بر هر چیزی که نیت انسان قوت و نیرو بگیرد بدن ناتوانی ندارد. هرچه را که انسان نیت و اراده کند به شرط اینکه اراده باشد بدن توانایی انجام آن را دارد. (امالی شیخ صدوق ص283) حدیث معروفی است که به طور متواتر از شیعه و سنی از قول پیامبر: انما الاعمال بالنیات (وسایل الشیعه ج1 ص8) یعنی عمل به نیت بستگی دارد. از نظر فقهی اگر نیت خوب باشد، عملش خوب است و اگر نیت بد باشد عملش بد است

علامه طباطبایی(ره) می خواهند این مفهوم را استفاده کنند که عمل انسان واقعاً از هرجهت بستگی دارد به نیت. یعنی هر کاری که انسان نیت آن را داشته باشد توانایی آن کار را هم دارد.
ابن سینا در نمط نهم اشارات می گوید: عبادت از نظر اهل معرفت، ورزش همت ها و قوای وهمیه و خیالیه است که در اثر تکرار و عادت دادن به حضور در محضر حق، همواره آنها را از توجه به مسائل مربوط به طبیعت و ماده به سوی تصورات ملکوتی بکشاند و درنتیجه، این قوا تسلیم «سر ضمیر» و فطرت خداجویی انسان گردند و مطیع او شوند به حدی که هروقت اراده کند که درپی جلب جلوه حق برآید این قوا در جهت خلاف فعالیت نکند و کشمکش درونی میان دو میل علوی و سفلی ایجاد نشود و (سر باطن) بدون مزاحمت اینها از باطن کسب اشراق نماید

امام صادق(ع): خداوند می فرماید: هیچ بنده ای با هیچ چیزی به من نزدیک نشده که از فرائض نزد من محبوب تر باشد، همانا بنده من به وسیله نوافل و مستحبات (که من آنها را واجب نکرده ام ولی او تنها به خاطر محبوبیت آنها نزد من انجام می دهد) به من نزدیک می شود تا محبوب من گردد. همین که محبوب من گشت. من گوش او می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن حمل می کند. اگر مرا بخواند، اجابت می کنم و اگر از من بخواهد می بخشم.

در این حدیث جان مطلب ادا شده است. عبادت موجب تقرب می شود. تقرب موجب محبوبیت نزد خداست. یعنی با عبادت انسان به خدا نزدیک می شود و در اثر این نزدیکی قابلیت عنایت خاص می یابد و در اثر آن عنایت ها گوش و چشم و دست و زبان او حقانی می گردد. با قدرت الهی می شنود و می بیند و می گوید و حمل می کند. دعایش مستجاب و درخواست هایش برآورده می شود. در حدیثی امام باقر(ع): هرگاه خدای متعال در کسی حسن نیتی ببیند، او را در پناه خود نگاه می دارد. (میزان الحکمه، ج2 ص1029)

تاثیر نیت خیر وقتی که پیامبراسلام(ص) برای جنگ تبوک با اصحاب از مدینه خارج شد، فرمود: همانا در مدینه اقوامی هستند که با ما نه دره ای را پیموده اند و نه گامی برداشته اند و نه با ما برای نابودی دشمن قطعه زمینی را در نوردیده و نه به آنها گرسنگی و سختی جنگ اصابت کرده است. با وجود این، آنها در ثواب با ما شریکند. گفتند چگونه آنها با ما شریکند با اینکه آنها در میان ما نیستند؟ فرمود: آنها معذور بودند به واسطه عذری که داشتند نتوانستند اما نیتشان این بود که با ما باشند (محجه البیضاء،ج 8 )

بهترین نیت ؛ نیکوترین عمل

نقش نیت در تغییر کارنامه اعمال
می گویند وقتی در آخرت به کارنامه خوب و بد خود نگاه می کنیم، در آن اعمال و افعالی را می بینیم که هرگز انجام نداده ایم. برطبق محتویات نامه اعمال در جهادی شرکت کرده ایم و یا در ساخت مسجد و مدرسه ای مشارکت داشته ایم و یا کودکی را از دست گرگی رهانیده ایم و یا دستگیر ستمدیده ای شده ایم و چند کار خوب دیگر در کارنامه ما ثبت شده که اصلا روح ما از آن خبر ندارد. آیا واقعا اشتباهی رخ داده است؟ آیا فرشتگان و کاتبان اعمال به خطا و اشتباه رفته اند؟ چرا کاری که نکرده ایم به نام ما ثبت و ضبط شده است؟ مگر نه این است که همه اعمال ما از خرد و درشت، از ذره یا غیر ذره در کارنامه های ما می بایست ضبط و ثبت می شد؟

پس این چه کارنامه پر از غلط و اشتباهی است که به دست ما داده اند؟ اما وقتی پرده های دنیا و ظواهر مادی آن به کناری می رود، معلوم می شود که همه اینها اعمال ما بود که در کارنامه خوب و بد ما ظاهر شده است. ولی مگر می شود که من این کارهای خوب و بد را داشته باشم در حالی که روح من از آن خبر ندارد؟ واقعاً این کارنامه ای که به ما ارائه شده است، هم کارنامه ماست و هم کارنامه ما نیست. واقعا کارهای بد و خوب دیگران در کارنامه ما ثبت و ضبط شده است. اما چرا؟

امام سجاد (ع) در بخشی از دعای مکارم‌الاخلاق می‌فرمایند: و انته بنیتی الی احسن النیات و بعملی الی احسن الاعمال نیّت من را به بهترین نیّت‌ها و عمل من را به نیکوترین اعمال منتهی کن. معلوم می‌شود که "نیّت" مانند "عمل"، احسن و غیر احسن دارد و کمال و نقص اعمال، تابع کمال و نقص نیّات است. نیّت پاک آن است که غیر حق در دل راه نداشته باشد، که به دست آوردن آن کار بسیار دشواری است. امام صادق ع  النیه افضل من العمل الا و انّ النیه هی العمل نیّت از عمل افضل است، بلکه نیّت تمام حقیقت عمل است. منظور از نیّت و عمل، کمیّت آنها نیست، بلکه مقصود کیفیّت آنهاست. قرآن کریم:  الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (ملک2). ‏

با معرفت و ایمان ضعیف نمی‌توان از خود انتظار نیّتی خالص داشت. آنچه انسان را به کار وادار می‌کند انگیزه اوست و انگیزه تابع معرفت و ایمان انسان است و معرفت و ایمان، حقیقت نیّت را تشکیل می‌دهند. پس برای به دست آوردن نیت خالصانه، لازم است معرفت و ایمان انسان تقویت شوند. نیت خالص عمل صالح را با خود به همراه می‌آورد، زیرا بهترین اعمال آن است که با بهترین نیّات همراه باشد؛ بنابراین، کلید همه کمالات کسب معرفت و قوی ساختن ایمان است

انسان تا حدّی می‌تواند خودکاوی کند و درباره انگیزه و نیّت اعمال خود به تفکر بنشیند، که اگر جهنم و بهشتی وجود نمی‌داشت، آیا حاضر می‌شد نیمه های شب بستر گرم را رها سازد و نماز شب بخواند یا گرسنگی روزه ماه رمضان را تحمل کند و خود را از لذایذ مادی محروم سازد تا رضای خدا را به دست آورد؟ و آیا به خاطر محبت خدا و شکر نعمات الهی از گناهان دوری می‌جست؟ معرفت بعضی از انسان ها به حدّی می‌رسد که اگر جهنم نیز نمی‌بود، به شوق بهشت و نعمات فراوان آن خدا را عبادت می‌کردند؛ کسانی نیز یافت می‌شوند که نه از ترس جهنم و نه به شوق بهشت، بلکه چون خدا سزاوار پرستش است او را پرستش و عبادت می‌کنند، تا به او نزدیک تر شوند، محبت او را به دست آورند و نعمات او را شکر گویند.

باید برای به دست آوردن نیت والا تلاش بی‌وقفه‌ای را آغاز کرد؛ با عمل صالح و تفکر در راز هستی و در این حقیقت که همه هستی از خداست و دوست داشتنی‌تر از او کسی نیست و تنها اوست که سزاوار پرستش است و با استمداد از خدا بر ایمان و یقین خود افزود و به نیّت خالص دست یافت. البته خلقت بهشت و جهنم و انذار از عذاب الهی و وعده بهشت، لطف بزرگی از جانب خدا بر بندگان است، زیرا بسیاری از انسان‌ها به آن معرفت عالی دست نمی‌یابند که خدا را تنها به خاطر محبت به او پرستش کنند، ولی به شوق بهشت یا ترس از جهنم او را عبادت می‌کنند و اگر بهشت و جهنمی نمی‌بود، این گروه از نتایج عبادت و ترک گناه بی‌بهره می‌ماندند و به کمال آن نیز دست نمی‌یافتند:

اللهم وفر بلطفک نیتی و صحح بما عندک یقینی، و استصلح بقدرتک ما فسد منّی خدایا! با لطف خودت نیت من را عالی سازد و یقینم را یقین حقیقی قرار بده [و مگذار یقینم به شک آلوده شود] و با قدرت خودت راه جبران آنچه را که در گذشته خراب کرده ام به من عطا کن [تا آنها را جبران کنم
خدایا! من نمی‌توانم با ضعف خودم به نیت عالی دست یابم؛ اسباب این امر را باید تو برایم فراهم سازی. منظور از "بلطفک" نعمتهای خاص و ویژه الهی است؛ یعنی، باید من را با رأفت و رحمت خودت حمایت کنی تا به نیّت صحیح و کامل دست یابم. نیّت کامل آن است که خدا فقط برای شکرگزاری و ادای وظیفه بندگی عبادت شود؛ عبادت برای نیل به ثواب یا ترس از عذاب آخرت هر چند نیت صحیح شمرده می‌شود، ولی نیّت کامل نیست. امام (ع) در ابتدای این دعا، فصلی به منزله دیباچه که فهرست کلی مطالب دعا یا محورهای اصلی خواسته های امام (ع) را در این دعا مشخص می‌کند بیان کردند؛ ملاک ارزش در اسلام، ایمان و عمل صالح است و برای آنکه آنچه به آنها ایمان داریم در مقام عمل به عرصه ظهور برسد مقدماتی لازم است.

کار برترین نوع عبادت

نظام آفرینش و خلقت جهان هستی بر کار و کوشش و تلاش استوار است و بقای زندگی انسان ها و اجتماع به آن وابسته است. در واقع کار جوهره انسان است و همین کار و جهاد معقول و علمی و هدفمند انسان هاست که او را از دیگر مخلوقات متمایز ساخته است. به همین دلیل اسلام به کار و جهاد انسان ها اهمیت زیادی قائل شده و تاکید زیادی بر ویژگی حلال و حرام‏ بودن فعالیت های اجتماعی و اقتصادی انسان ها دارد

از نظر آموزه های قرآن و پیامبر اکرم (ص)، کار و تلاش برای تامین نیازهای زندگی و حتی به منظور کسب سود، امری قابل قبول و پسندیده است و نوعی ارزش و عبادت تلقی می شود. از سوی دیگر در این آموزه ها به ثروت اندوزی اصالت داده نمی شود و انجام هر کاری برای وصول به آن قابل قبول و پذیرفته نیست، بلکه کسب درآمد و ثروت اندوزی با حفظ ارزش های معنوی پذیرفته شده.  آنجا که قرآن کریم آن را در کنار عبادت و پس از آن قرار می دهد و به آن توصیه می کند. پیامبر اکرم (ص) و فرزندان او نیز چه در مقام عمل و چه در گفتار به کار و تلاش اهمیت زیادی داده اند. امیر مومنان: تعرضوا للتجاره فان فیها غنی عما فی ایدی الناس دست به کار و تجارت بزنید که موجب بی نیازی از دیگران است.‏

در فرهنگ اسلامی و براساس آموزه های وحیانی کار و تلاش برای امر معاش و گذران زندگی، نه تنها امری مذموم و دنیاپرستا نه تلقی نشده، بلکه امری مقدس، خداپرستانه و عبادتی بزرگ شمرده شده است. پیشوایان دینی ما، آنجا که با برداشت هایی ناصواب از ضمانت رزق انسان ها از جانب خداوند مواجه می شدند، به شدت با این افکار برخورد کرده و به سرزنش آنها می پرداختند.

از نظر آموزه های دینی حفظ عزت مومن لازم و ضروری است. در سوره منافقون وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ عزت و مجد و عظمت به خدا، رسول او و مومنان اختصاص دارد. از طرفی در منابع اسلامی کار و تلاش و تجارت به منزله یکی از عوامل تامین کننده عزت جامعه اسلامی شناخته شده است. بخصوص اینکه جامعه اسلامی نباید از لحاظ اقتصادی و تامین نیازهای اساسی مردم به کشورهای خارجی و بیگانه نیاز داشته باشد، . ‏

قرآن کریم در مورد تلاش و کوشش چه در امور اخروی و چه در امور مادی توصیه فراوانی کرده. اسلام بین تلاش و کوشش در راه زندگی مادی و عمل در راه تهذیب نفس و تکامل معنوی توازن برقرار می کند. قرآن پس از آنکه دستور می دهد در روز جمعه هنگام نماز دست از تجارت بردارید و به سوی یاد خدا بشتابید، بلافاصله می گوید فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ پس از پایان نماز در زمین پراکنده شوید و به دنیال فضل خدا باشید. این جمله را مفسران به کار و تجارت و خرید و فروش و مانند آن تفسیر کرده اند.

همچنین در قرآن هدف از آفرینش زمین و آسمان و جابه‌جایی آنها این بیان شده که انسان به دنبال کسب روزی باشد. جاثیه 12  اللَّهُ الَّذِی سخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ خداوندی که دریا را تحت سیطره شما قرار داد تا امر به معروف او کشتی در آن به حرکت در آورید و به دنبال فضل و بخشش الهی باشید.

شاید بتوان از این آیه این نکته را برداشت که دادن رزق و روزی وظیفه خداوند نیست، بلکه فضلی از سوی او است، به این دلیل باید در خشکی و دریا دنبال آن باشید و برای اکتساب آن تلاش کنید. سوره قصص: به‌وسیله آنچه خداوند به تو داده است سرای آخرت خود را تضمین کن و البته سهم خود را از زندگی دنیا فراموش مکن اغلب در قرآن برای اشاره به مفهوم کار، واژه هایی مانند ضرب فی الارض و استیجار به کار رفته است

در بین آیات قرآن وقتی صحبت از اموال دنیا است به عناوینی هم چون رحمت، حسنه، خیر، طیبات و رزق بر می خوریم که مال دنیا را تأیید می کند. اهمیت کار از نظر اسلام تا آنجا است که روح اسلام با این راضی نمی شود که شخص دست از کار و کوشش برای تامین زندگی خود و خانواده اش بکشد و مشغول دعا و عبادت شود؛ در روایات متعدد از این عمل نهی شده است.‏

اسلام افراد را از سستی و تنبلی که موجب کند شدن چرخ زندگی مادی فرد، خانواده و جامعه باشد نهی می کند. امام صادق (ع) : ایاک والکسل والضجر فانهما مفتاح کل سوء، من کسل لم یود حقا و من ضجر لم یصبر علی حق از کسالت و دلتنگی بپرهیز، زیرا این دو کلید تمام بدی ها هستند و کسی که کسالت ورزد حقی را ادا نمی کند و کسی که دلتنگی به خود راه دهد بر هیچ حقی شکیبا نیست. دسته دیگری از روایات کار را به منزله عبادت خداوند دانسته و ثواب عبادت را برای آن لحاظ کرده است

از نظر اسلام حیات فرد و جامعه متوقف بر کار است و در نظر گرفتن ارزش هایی مانند عبادت، تقرب الی الله و جهاد، در مورد آن موجب تشویق افراد به کار و کوشش می شود و نتیجه آن رشد و شکوفایی بیشتر جامعه است. پیامبر اکرم (ص): عبادت هفتاد گونه است که برترین آنها کسب روزی حلال است. در بعضی از روایات کار به منزله جهاد در راه خدا و گاهی تلاش مسلمان برای تامین زندگی خود و خانواده اش از جهاد هم ارزش تر ارزیابی شده است

امام صادق (ع): الکاد علی عیاله کالمجاهد فی السبیل الله کسی که برای تامین زندگی خانواده اش کار و کوشش زیاد کند، خانواده اش مانند مجاهد در راه خدا است. امام رضا(ع) : الذی یطلب من فضل الله ما یکف به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی السبیل عزوجل پاداش کسی که مخارج خود و عیالش را از فضل خدا می جوید از پاداش کسی که در راه خدا جهاد می کند بیشتر است. ‏از نظر سنت کار و کوشش امری لازم و ضروری تلقی می شود. پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نیز مسلمانان را به کار و تلاش تشویق می کنند و از کسالت و بیکاری بر حذر می دارند.

انبیاء و رهبران دینی همواره به کار و کوشش مشغول بودند و در این زمینه الگوی عملی مسلمانان بودند به نحوی که پیامبراکرم (ص) خود به تجارت و سفرهای بازرگانی اشتغال داشته است و حتی قبل از نبوت نماینده خدیجه در امور تجاری بوده است. در بعضی از روایات هم این مفهوم وجود دارد که ائمه (ع) تنها برای به‌دست آوردن سود و نه برای تامین نیاز زندگی، افرادی را برای تجارت از طرف خود گمارده اند. در واقع کار، پیشه انبیاء و اولیا است. انبیا و اولیای خداوند نیز برای تامین نیازهای زندگی خود و خانواده شان کار و تلاش می کرده اند

آنها چوپانی، کشاورزی، تجارت و سایر فعالیت های اقتصادی را انجام می دادند و بدان افتخارمی کردند. حضرت علی (ع) در کنار اینکه به امور دینی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان رسیدگی می نمودند، به فعالیت های اقتصادی در نخلستان و باغ ها و کار و کوشش نیز اقدام می نمودند. بنابراین آموزه های دینی و قرآنی، زندگی انبیا و امامان و روایات و احادیث موجود مسلمانان را به کار و تلاش و جهاد برای رفع نیازهای مادی دعوت نموده اند.‏

منابع: ارزش کار و نفی اصالت سود در آموزه های قرآنی، دکتر محمد امامی، .‏ نظام اقتصادی و اجتماعی اسلام، تألیف انور اقبال قرشی،

ویژگی‌های عباد در قرآن مجید

در آیات ذیل خداوند، عباد یعنی کسانی را که بندگی خداوند را می‌کنند معرفی می‌فرماید: بالعباد. الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ. الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالأَسْحَارِ (آل عمران۱۷،۱۶،۱۵)؛ عباد و بندگان خدا کسانی هستند که می‌گویند پروردگارا ما ایمان آورده‌ایم؛ پس گناهان ما را بیامرز و ما را از عذاب آتش حفظ کن. (آنها که شکیبا و راستگو و فرمانبردار(خدا) هستند و انفاق می‌کنند و در سحرگاهان، آمرزش می‌طلبند خداوند در آخر آیه ۱۵ سخن از عباد مطرح می‌کند، و در دو آیه بعد، شش مولفه‌ و خصوصیت آنان را بیان می‌دارد.
۱- عباد کسانی هستند که با تمام دل و جان متوجه پروردگار خویش‌اند و ایمان، قلب آنها را روشن ساخته و به همین دلیل در برابر اعمال خویش به شدت احساس مسئولیت مى‌کنند، مى‌فرماید: همان کسانى که مى‌گویند پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم، گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار.
۲- صفت دیگر آنان صبر است. یعنی آنهایی که صبر و استقامت دارند.البته در آیه، صبر به صورت مطلق بیان شده و شامل همه صبرها می‌شود؛ صبر بر اطاعت، صبر بر ترک معصیت، صبر بر مصیبت .
امام صادق ع در تفسیر این آیه فرمود: هر کس در نماز وتر (آخرین رکعت نماز شب) هفتاد بار بگوید: استغفرالله ربى و اتوب الیه و تا یک سال این عمل را ادامه دهد خداوند او را از استغفار کنندگان در سحر، المستغفرین بالاسحار قرار مى‌دهد و او را مشمول عفو و رحمت خود مى‌سازد.

۳- آنها که راستگو و درست کردارند و آنچه در باطن به آن معتقدند در ظاهر به آن عمل مى‌کنند و از نفاق و دروغ و تقلب و خیانت دورند.
۴- آنها که خاضع و فروتن هستند و در طریق بندگى و عبودیت خدا بر این کار مداومت دارند.
۵- آنها که در راه خدا انفاق مى‌کنند نه تنها از اموال، بلکه از تمام مواهب مادى و معنوى که در اختیار دارند به نیازمندان مى‌بخشند.
۶- و آنها که سحرگاهان، استغفار مى‌کنند. واژه “سحر” (بر وزن بشر) در اصل به معنى پوشیده و پنهان بودن است و چون در ساعات آخر شب پوشیدگى خاصى بر همه چیز حکومت مى‌کند، نام آن سحر گذاشته شده است . در آن هنگام که چشم‌هاى غافلان و بی‌خبران در خواب است و غوغاى جهان مادى فرو نشسته و به همین دلیل حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزش‌هاى اصیل در قلب مردان خدا زنده مى‌شود به پا مى‌خیزند و در پیشگاه با عظمتش سجده مى‌کنند و از گناهان خود آمرزش مى‌طلبند و محو انوار جلال کبریائى او مى‌شوند، و تمام ذرات وجودشان زمزمه توحید سر مى‌دهد

و همانگونه که با طلوع صبح، ظلمت شب برچیده مى‌شود و فیض عام پروردگار بر صفحه جهان مى‌نشیند، آنها نیز به دنبال زمزمه‌هاى عاشقانه سحرگاهان همراه با طلوع صبح، پرده‌هاى ظلمت غفلت و گناه از دل‌هایشان برچیده مى‌شود و انوار رحمت و مغفرت و معرفت الهى بر دل‌هایشان فرو مى‌نشیند (تفسیر برهان، ج۱، ص۲۷۳٫ برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه)

دنیاى عبادت از نگاه حضرت علی علیه السلام

عبادت واقعى نوعى خروج و انتقال از دنیاى سه بعدى و قدم نهادن در دنیائى دیگر است، دنیائى که به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش، و از واردات قلبى و لذت هاى خاص به خود. از دیدگاه نهج البلاغه، دنیاى عبادت دنیاى دیگرى است، دنیاى عبادت آکنده از لذت است، لذتى که با لذت دنیاى سه بعدى مادى قابل مقایسه نیست. دنیاى عبادت پر از جوشش و جنبش و سیر و سفر است اما سیر و سفرى که " به مصر و عراق و شام" و یا هر شهر دیگر زمینى منتهى نمى شود، به شهرى منتهى مى شود " کاو را نام نیست. "
دنیاى عبادت شب و روز ندارد زیرا همه روشنائى است، تیرگى و اندوه و کدورت ندارد، یکسره صفا و خلوص است. از نظر نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است کسى که به این دنیا پاگذارد و نسیم جانبخش این دنیا او را نوازش دهد، آن کس که به این دنیا گام نهد دیگر اهمیت نمى دهد که در دنیاى ماده و جسم بر دیبا سر نهد یا بر خشت: طوبى لنفس ادت الى ربها فرضها ....استغفارهم ذنوبهم، اولئک حزب الله، الا ان حزب الله هم المفلحون

خوشا به حال آن کس که وظیفه واجبش را نسبت به پروردگارش ادا کرده، سختى و مشکلات را تحمل نموده، خواب را در شب کنار گذارده، تا آنگاه که بر او غلبه کند روى زمین دراز بکشد و دست زیر سر بگذارد و استراحت کند در میان گروهى باشد که از خوف معاد، چشم هایشان خواب ندارد پهلوهایشان براى استراحت در خوابگاهشان قرار نگرفته، همواره لبهایشان بذکر پروردگار در حرکت است، گناهانشان بر اثر استغفار از بین رفته، آنها حزب الله اند، آگاه باشید که حزب الله رستگارانند (نامه 45 )

نماز گناهان را مانند برگ درخت مى ریزد و گردنها را از ریسمان گناه آزاد مى سازد، پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزى پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود، آیا با چنین شستشوها چیزى از آلودگى بر بدن باقى مى ماند؟

چهره عبادت و عباد در نهج البلاغه
از نظر نهج البلاغه، عبادت تنها انجام یک سلسله اعمال خشک و بى روح نیست. اعمال بدنى صورت و پیکره عبادت است، روح و معنى چیز دیگر است، اعمال بدنى آنگاه زنده و جاندار است و شایسته نام واقعى عبادت است که با آن روح و معنى توام باشد. عبادت واقعى نوعى خروج و انتقال از دنیاى سه بعدى و قدم نهادن در دنیائى دیگر است، دنیائى که به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش، و از واردات قلبى و لذتهاى خاص به خود. در نهج البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوک و عبادت فراوان آمده است

به عبارت دیگر ترسیم ها از چهره عبادت و عبادت پیشگان شده است، گاهى سیماى عباد و سلاک از نظر شب زنده داری ها، خوف و خشیت ها، شوق و لذت ها، سوز و گدازها، آه و ناله ها، تلاوت قرآن ها ترسیم و نقاشى شده است، گاهى واردات قلبى و عنایات غیبى که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیب شان مى گردد بیان شده است، گاهى تاثیر عبادت از نظر " گناه زدائى " و محو آثار تیره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهى به اثر عبادت از نظر درمان پاره اى از بیمارى هاى اخلاقى و عقده هاى روانى اشاره شده است و گاهى ذکرى از لذت ها و بهجت هاى خالص و بى شائبه و بى رقیب عباد و زهاد و سالکان راه به میان آمده است.

حسنات تأثیر عبادت از نظر گناه زدائى در نهج البلاغه
از نظر تعلیمات اسلامى، هر گناه اثرى تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمى باقى مى گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهاى نیک و خدائى کاهش مى گیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش مى یابد. متقابلا عبادت و بندگى و در یاد خدا بودن وجدان مذهبى انسان را پرورش مى دهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون مى کند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه مى کاهد یعنى تیرگیهاى ناشى از گناهان را زایل مى گرداند و میل به خیر و نیکى را جایگزین آن مى سازد

در نهج البلاغه خطبه اى هست که درباره نماز، زکوة و اداء امانت بحث کرده است، پس از توصیه و تاکیدهائى درباره نماز، مى فرماید: «و انها لتحت الذنوب حت الورق، ...... فما عسى ان یبقى علیه من الدرن؟؛ نماز گناهان را مانند برگ درخت مى ریزد و گردنها را از ریسمان گناه آزاد مى سازد، پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزى پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود، آیا با چنین شستشوها چیزى از آلودگى بر بدن باقى مى ماند؟» (خطبه 199)

خوشا به حال آن کس که وظیفه واجبش را نسبت به پروردگارش ادا کرده، سختى و مشکلات را تحمل نموده، خواب را در شب کنار گذارده، تا آنگاه که بر او غلبه کند روى زمین دراز بکشد و دست زیر سر بگذارد و استراحت کند در میان گروهى باشد که از خوف معاد، چشم هایشان خواب ندارد پهلوهایشان براى استراحت در خوابگاهشان قرار نگرفته، همواره لبهایشان بذکر پروردگار در حرکت است، گناهانشان بر اثر استغفار از بین رفته، آنها حزب الله اند، آگاه باشید که حزب الله رستگارانند

 تاثیر عبادت در درمان رذایل اخلاقى
امام على ع در خطبه 192 نهج البلاغه پس از اشاره به پاره اى از اخلاق رذیله از قبیل سرکشى، ظلم و کبر مى فرماید: و عن ذلک ما حرس الله عباده المومنین بالصلوات ..... و تخفیضا لقلوبهم و اذهابا للخیلاء عنهم؛ چون بشر در معرض این آفات اخلاقى و بیماری هاى روانى است خداوند بوسیله نماز و زکات و روزه بندگان مومن خود را از این آفات حراست و نگهبانى کرد. این عبادات دستها و پاها را از گناه باز مى دارند، چشمها را از خیرگى بازداشته به آنها خشوع مى بخشند، نفوس را رام مى گردانند، دلها را متواضع مى نمایند و باد دماغ را زایل مى سازند.»
انس و لذت در پرتو عبادت از نظر امام على علیه السلام
امام على ع در خطبه227 مى فرماید: اللهم انک آنس الانسین لاولیائک،.... و ان صبت علیهم المصائب لجووا الى الاستجارة بک؛ پروردگارا تو از هر انیسى براى دوستانت انیسترى، و از همه آنها براى کسانى که به تو اعتماد کنند براى کارگزارى آماده ترى، آنان را در باطن دل شان مشاهده مى کنى و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهى و میزان بصیرت و معرفتشان را مى دانى، رازهاى آنان نزد تو آشکار است و دلهاى آنها در فراق تو بیتاب است. اگر تنهائى سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونسشان است و اگر سختی ها بر آنان فرو ریزد به تو پناه مى برند». و ان للذکر لاهلا اخذوه عن الدنیا بدلا؛ همانا یاد خدا افراد شایسته اى دارد که آن را به جاى همه نعمت هاى دنیا انتخاب کرده اند.» (خطبه/222)

شکر؛ بهترین عبادت

‏چرا باید از کسی که لطفی به ما کرده است سپاسگزاری کنیم؟ سپاسگزاری، "شکر" است. خدا نعمت سلامتی داده؛ تشکر کنید تا بهترین عبادت را کرده باشید؛ شکر بهترین عبادت خداست ظاهرا ما آدم‌ها، طایفه فراموشکاری هستیم، حواس‌مان به آنچه داریم، اصلا نیست و خیلی وقت‌ها یادمان می‌رود از سوی کسی و توسط چه کسانی به این دارایی‌ها رسیده‌ایم، دقیقا به همین خاطر است که خدا می‌گوید: بنده‌های شکرگویم، خیلی کمند

نماز و حس نیازمندی اقامه نماز نوعی قدرشناسی به درگاه خالق کریمی است که لحظه به لحظه عنایتش را بر ما مستدام می‌دارد و انسان با عبادت خود، ضمن سپاسگزاری از نعمت‌های موجود، جبهه شکر به درگاه الهی می‌ساید، از این رو در حالات پیامبر گرامى(ص) می‌خوانیم که آن قدر براى نماز و عبادت مى‌ایستاد که پاهایش ورم مى کرد، آن قدر نماز شب مى‌خواند که چهره‌اش زرد می‌شد، به آن حضرت عرض شد: چرا خود را این گونه زحمت مى‌دهى؟ حضرت در پاسخ فرمود: افلا اکون عبداً شکوراً؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟!

آیا خدا به عبادات ما احتیاج دارد؟

صفت حکمت ایجاب می کند که هیچ عملی لغو و بیهوده انجام نشود و حتما همراه آن غرض و فایده ای موجود باشد. این قاعده درباره خدای متعال نیز صادق است بنابراین افعال الهی لغو نبوده و همراه غرض و فایده است و خدای متعال کسانی که افعال او را عبث بدانند، توبیخ می کند: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً [مومنون115] آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ‏ایم؟ وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ [انبیاء16] ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روى بازى نیافریدیم!

اما باید دقت نمود که خدا را به مخلوقات قیاس نکرد. چرا که مخلوقات و موجوداتی مانند انسان، به دلیل نقص هایی که در وجود خود دارند، اگر بخواهند کاری را حکیمانه انجام دهند، آن را به گونه ای سامان می دهند که نیازی از خودشان را مرتفع کرده و نقصی را جبران کنند در حالی که خدای متعال هیچ گونه نقص و نیازی نداشته تا افعال او برای رفع نیازی از ذاتش باشد. بنابراین اغراض و اهداف الهی از اعمالش، به بیرون از ذات او باز می گردد و برای رفع نقص و ضعف دیگران و بخشش به آنهاست.
همانگونه که در اصل خلقت انسان، این انسان بوده که از موجودی پست و بی مقدار، به شرافت رسیده و دارای کرامت شدههَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً [انسان1] آیا زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟! إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ [حج5] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه» دستورهای الهی برای عبادت نیز باید با همین نگاه دقیق، مد نظر قرار بگیرد.

خدای متعال به دلیل حکمتش هر موجودی را که خلق می کند، به مسیر سعادت خویش هدایت می کند رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى ‏[طه50] پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است! و به همین خاطر غرض خلقت انسان را که برای به سعادت رسیدن اوست، در عبادت بیان کرده وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ [ذاریات56] من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)

و روشن است که انسان با عبادت، از وابستگی و فرو رفتن در شهواتی پست بیرون آمده و به موجودی بی نهایت متصل می شود که تمام شرافت ها در همین اتصال موجود است. انسانی که می تواند در برهه ای بسیار کوتاه در انواع خباثت ها و رذالت ها غوطه بخورد و ذاتی پلید و غیر قابل تحمل پیدا کند، با عبادت و طی کردن مسیر دینی که برای رساندن انسان به مکارم اخلاق بیان شده، به چنان شرافت و کرامتی می رسد که جانشین خدای متعال شده و صفاتش، جلوه ای از صفات خدای متعال می شود. بنابراین عبادات بی غرض نیست و غرض آن جز در سعادت ما نیست که اگر خدای متعال، طالب عبادت بود، فرشتگان مشغول تقدیس و تنزیه او بودند، بدون این که کوچکترین نافرمانی و تمردی داشته باشند.
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ  [بقره30] (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: پروردگارا آیا کسى را در آن قرار مى‏ دهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است) ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‏آوریم، و تو را تقدیس مى‏ کنیم

راز نمازهای طولانی و عبادت‌های زیاد پیامبر(ص) چه بود

در حالات پیامبر(ص) می‌خوانیم که آن قدر براى نماز و عبادت مى‌ایستاد که پاهایش ورم مى‌کرد. به آن حضرت(ص) عرض شد: چرا خود را این‌گونه زحمت مى‌دهى؟ پیغمبر(ص)در پاسخ فرمود: آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟! نقش و اهمیت نماز در دین نشان دهنده عظمت و استحکام این حبل متین و ریسمان استوار میان زمین و آسمان است. ریسمان دیگر اعمال ارزشی برای صعود انسان به افق بلند سعادت کافی نیست، ولی نردبان نماز، افزون بر آن که به تنهایی وسیله عروج است، می‌تواند ثقل و سنگینی بقیه اعمال را نیز متحمل شود

هیچ وسیله‌ای مستحکم‌تر و دائمى‌تر از نماز براى ارتباط میان انسان با خدا نیست، برای یاد من و ذکر من نماز بپادارید اقم الصلوة لذکری ناآشناترین انسان‌ها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مى‌کنند و برجسته‌ترین اولیاى خدا نیز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز مى جویند. مرغ ماءلوف که با خانه خدا انس گرفت/ گر به سنگش بزنی جای دگر می‌ نرود (سعدی)

مهم‌ترین راهکارهای انس با نماز شناخت خالق و آشنایی با الطاف و مراحم کریمانه اوست که هر لحظه به سوی انسان روان می‌سازد و زندگی انسان را در سایه مهر و محبت خود هدایت می‌کند. از مهم‌ترین راهکارهای انس با نماز و چشیدن لذت نمازگزاری تقویت خداباوری و دلدادگی می باشد. یکی از ویژگی‌های بارز انسان، فقر ذاتی و نیازمندی همیشگی او نسبت به خالق هستی است، به فرموده پروردگار یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ شما به خداوند نیازمند هستید و او از شما بى نیاز است. حال که او «غنی» است که هست، «غنی» و هیچ نیاز و احتیاجی ندارد، امر، فعل و رهنمود او، به جز حکمت و کرم به مخلوق نیست.

خالق با عظمتی که منتظر انسان است و مشتاق شنیدن صدای مناجات او، مگر نه این است که هر عاشقی از خلوت با معشوق و سخن گفتن با او لذت می‌برد؟ پس ما چگونه عاشقی هستیم که حتی لحظات و دقایقی را برای معشوقش صرف نمی‌کند و در پیشگاهش به نماز نمی‌ایستد؟ نمازی که محکم‌ترین رشته الفت بین بندگان و خداست و تجلی بخش محبت و انس به خدای کریم و لحظه‌های عاشقی با معبود و محبوبی که همنشینی و قرابت با او با هیچ لذتی همسان نیست، به همین سبب است که سید ساجدان و زینت عابدان، می‌فرمایند: حق نماز این است که بدانى نماز، در آمدن به پیشگاه معبود یگانه است و تو در نماز پیش روى او ایستاده‌اى، پس آن‌گاه که بر این حقیقت آگاه شدی، سزاوار آنى که در نماز ایستى، ایستادن کسى که خواهنده و ترسنده، بیمناک و امیدوار و مستمند و زارى کننده است و خداى را بزرگ مى‌دارد

و چه دردناک و تلخ است، وقتی خدایی با آن همه عظمت به سوی ما می‌آید و مشتاق دیدار و حضور ما بوده، ولی ما از او فاصله می‌گیریم، چه زیبا می‌فرماید امام سجاد(علیه السلام): یَا رَبِّ إِنَّکَ تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْکَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَیَّ فَلا أَقْبَلُ مِنْکَ کَأَنَّ لِیَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ... ای پروردگارم تو مرا می‌خوانی ولی من از تو رو می‌گردانم و تو با من دوستی می‌کنی ولی من با تو دشمنی می‌کنم و تو به من محبت کنی و من نمی‌پذیرم، گویا من منتی بر تو دارم.

تقویت خداباوری و دلدادگی
همه ما آفریده خدا هستیم و بنده او، خدایی که تار و پود وجود ما را با لطف و عنایت خود به هم پیوند زده و بند بند وجودمان را با کرَم خویش آراسته است، خدایی که برای زندگی بهتر بندگان خود عجایب و شگفتی‌های فراوانی در زمین و آسمان تعبیه کرده که با مرور زمان، یافته‌های دانشمندان، عظمت خالق و عجز و کوچکی انسان را بیش از پیش نمایان می‌سازد. نیز شگفتی‌هایی که در بدن و خلقت خاکی انسان تعبیه شده که اگر بشر دو پا بخواهد نسخه‌ای مشابه آن بسازد، نیازمند تجهیزات و فضایی گسترده و با صرف هزینه‌های هنگفتی است که به فرض موفقیت، قطعاً بسیاری از کارکردها و م?لفه‌های آن نسخه اصلی را نیز دارا نخواهد بود، شگفتی‌هایی که در زمین و آسمان و دریا و خشکی حیرت و تعجب همگان را برانگیخته است.
وقتی انسان به این عظمت‌ها بنگرد، به حقارت و ناچیزی خود بیشتر واقف شده، از اینکه خدای بزرگ با تمام عظمت و قدرت و شوکت خود، به او فرصت زندگی و انتخاب و شناخت داده است، جبهه شکر می‌ساید و محبت و دوستی او را به دل خواهد گرفت و عاشق او خواهد شد. این دلدادگی و عشق و محبت، زمانی بیشتر رخ خواهد داد که بداند خدای قادر متعال با تمام بزرگی و عظمتش، بیشتر از هر کس و هر چیزی به انسان نزدیک بوده و به او عشق می‌ورزد و منتظر مراجعه انسان و مشتاق شنیدن صدای اوست، چه افتخاری از این بالاتر که خدای مهربان، از میان تمام مخلوقات خود، انسان را برای همنشینی و هم سخنی با خود برگزیده است و فرصت و رخصت خلوت کردن و خواندن او را در هر زمان و مکانی را به او داده است.

زبان حال مخلوق همه انسان‌هایی که با حقیقت وجود خود آشنا هستند، نیاز خود را می‌دانند و موظف به سپاسگزاری و تشکر از کسی که به آنان نعمت و تحفه‌ای عطا کرده می‌دانند و این قدرشناسی نوعی زبان حال است که نشانگر لیاقت هدیه گیرنده است.. این قدرشناسی و درخواست تداوم عنایت، زمانی رنگ جدی‌تری به خود می‌گیرد که همه چیز انسان وابسته به او باشد و بر پایه عنایات و توجهات او قرار داشته باشد. خدایی که ولی نعمت ماست و هرچه داریم از لطف و عنایت و احسان اوست و همه جیره خوار خوان کَرَم او هستند و اگر لحظه و آنی دست عنایت خویش را از سر بندگان بردارد، همه به فلاکت و بدبختی خواهند افتاد.
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟/ یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟...
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت/ اسباب راحتی که نشاید شمار کرد

تلألؤ قرآن سوره‌های فراوانی همانند رّحمن و روم پر است از یاد آلا و نعمت‌های الهی قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللهُ بگو چه کسی از آسمان‌ها و زمین روزی‌تان می‌دهد؟ بگو:خدا! (سبا24). سخن نهایی را خداوند در این آیه بیان کرده است: وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا و اگر نعمت‌های خدا را بشمارید، هرگز نمی‏توانید آن را احصا کنید، خداوند غفور و رحیم است. امیرمؤمنان(ع) در ناتوانی انسان از حمد خدا و شمارش نعمت‌هایش می‌فرماید: اَلْحَمْدُلِلَّهِ اَلَّذِی لاَ یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ اَلْقَائِلُونَ وَلاَ یُحْصِی نَعْمَاءَهُ اَلْعَادُّونَ خداوندی را سپاس که گویندگان هرگز به کنه مدح و ثنای او نمی‌رسند و شمارندگان، نعمت‌های او را نمی‌توانند بشمارند
مهربانی و لطف و کرم الهی، از زبان مبارک امام عارفان امام حسین(ع) شنیدنی است: مرا نشو و نما دادى و پیش از این نیز بـه من مهر ورزیدى، به وسیله رفتار نیکویت و نعمت‌هاى شایانت که پدید آوردى خلقتم را از منى ریخته شده و جایم دادى در سه پرده تاریکى (مشیمه و رحم و شکم) میان گوشت و خون و پوست و گـواهـم نساختى در خلقتم و واگذار نکردى به من چیزى از کار خودم را سپس بیرونم آوردى بدانچه در علمت گذشته بود، از هدایتم به سوى دنیا خلقتى تمام و درست و در حال طفولیت و خردسالى در گهواره محافظتم کردى و روزیم دادى از غذاها شیرى گـوارا و دل پرستاران را بر من مهربان کردى و عهده‌دار پرستاریم کردى مادران مهربان را و از آسیب جنیان نگهداریم کردى و از زیادى و نقصان سالمم داشتى، پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاینده.

آفات عباداتمان چیست؟!

غرور آفت عبادت عبادت هم مانند دیگر چیزها، آفتی دارد که اگر آنسان به آن دچار شود همه عبادتش را از بین برده است و آن، عُجب و خودپسندی و غروری است که آدمی را از عبادت بیشتر محروم می کند. آدمی که دچار عُجب و خودپسندی شده باشد، خود را در بالاترین درجات بندگی احساس می کند، میان خود و دیگران فاصله می اندازد و دیگران را به دیده تحقیر می نگرد. چنین انسانی هم از ثواب خدا محروم می ماند و هم از عبارتش بهره ای نمی برد

رانده شدن شیطان از درگاه الهی نیز ریشه در همین صفت ناپسند و زشت داشت که هم موجب رانده شدن او از درگاه الهی شد و هم موجب حبط و نابودی اعمالش شد. امام علی ع ماجرای او را این گونه بیان می کند: فَاعْتَبِروا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِیسَ، .. فَمَنْ بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ؟ از نحوه برخورد خداوند با ابلیس عبرت بگیرید. خداوند، عمل دراز مدت و کوشش فراوان ابلیس را به خاطر عُجب، تباه و نابود ساخت، در حالی که او شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود که معلوم نیست از سال های دنیا بود یا از سال های آخرت؛ و این همه به خاطر یک ساعت تکبر ورزیدن و ترک فرمان الهی بود.

اینک کیست که پس از ابلیس (با آن سابقه و با آن برخورد خدا با او) ایمن باشد و با داشتن گناهی همانند گناه ابلیس دچار مواخذه نشود؟ (خطبه 192) برترین عبادت نیایش در پیشگاه خداوند، امری فطری و نهفته در درون بشر است که لذتی روحی و آرامشی روانی را برای آدمی به ارمغان می آورد. قرآن نیز به انسان توصیه می کند از صبر و نماز استعانت بجوید: وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ از صبر و نماز یاری جوئید؛ و با استقامت و مهار هوس های درونی و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید.( بقره45)

امام علی ع از این برترین عبادت با تعبیرهای مختلفی یاد کرده که در حقیقت هر یک از آن ها، یکی از ویژگی های این عبادت برتر ـ نماز ـ است: نماد آیین و وسیله تقرب به خدا نماد و شعار اسلام، نماز است که در حقیقت جوهره این آیین پر نور و جاوید می باشد: وَ إقَامُ الصَلاةِ فَانَّهَا المِلَةُ؛ و برپایی نماز، همان آیین و دینداری است (خطبه 110)

امام علی ع در ضمن خطبه ای ارکان دین و اسلام را بر شمرده است که عبارتند از:ایمان، جهاد، توحید، اخلاص و نماز. نماز، هماهنگی و همصدایی با همه کائنات در ذکر و تسبیح خداست که باید حق آن را شناخت و با اهتمام ورزیدن به آن و جدی گرفتنش، آن حق عظیم را ادا کرد:  وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ ..... وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ؛ حق نماز را کسانی از مومنان می شناسند که نه زیور وکالای دنیوی آنان را از نماز باز می دارد و مشغول می سازد، نه نور چشمی هایی از فرزندان و ثروت، همان ها که خداوند درباره شان می فرماید: مردانی که نه تجارت و داد و ستد، آنان را از یاد خدا و برپایی نماز و پرداخت زکات، باز نمی دارد و سرگرم نمی کند (خطبه199)

معنای اطاعت و عبادت

«و اخضعوا له بعبادته» آنان درمقام عبادت نیز در خضوع و خشوع عبادت می کنند. عبادت، گاهی به معنای انجام مناسک خاص مثل: نماز، روزه، حج و... به کار می رود و گاهی به یک معنای عام که هم شامل این گونه کارها می شود و هم شامل کارهایی که نشانه اطاعت مطلق و بندگی خداوند در آن باشد. برای اطاعت امر خدا هم اگر قصد قربت باشد، عبادت اطلاق می شود؛ اگرچه مربوط به خوردن، آشامیدن، حرکت یا رفتار دیگری باشد. یعنی اگر کاری باشد که مرضی خداست و به قصد تقرب انجام می گیرد، به معنی عام، عبادت است

بنابراین، عبادت منحصر به نماز و روزه نیست؛ اما در این جا اطاعت و عبادت در کنار هم قرار داده شده است و به این مطلب اشاره دارد که اطاعت معنای خاصی است و عبادت معنای دیگری؛ اطاعت در اوامر توسلی به کار می رود و عبادت در اوامر تعبدی. در واقع، دراین جا حضرت دو تا وصف را ذکر می فرماید؛ اول این که شیعیان در مقام اطاعت خدا چنان تسلیم هستند که هیچ نوع مقاومتی از خود نشان نمی دهند. وقتی می فرماید: نماز بخوان یا خمس مالت را بده، آنان دیگر تأمل نمی کنند و در انجام فرامین خداوند درنگ نمی کنند. دیگر این که، شیعیان در مقام پرستش، یعنی انجام کارهایی که اصلا آهنگ آن آهنگ پرستش است، مثل نماز، خضوع و خشوع دارند.یعنی، آنان عبادت را صرفا به عنوان مراسم ظاهری انجام نمی دهند.

محبت اهل بیت(ع) فقط با اطاعت خدا
از جابر جعفی نقل شده است که امام باقر(ع) ضمن سفارش‌های خود فرمود: ای جابر! به شیعیان ما از جانب من سلام برسان و آنان را آگاه ساز که هیچ خویشاوندی در میان ما و خدای عزوجل وجود ندارد و تقرب و نزدیکی به سوی او پذیرفته نیست مگر به وسیله اطاعت و فرمانبرداری از او. ای جابر! کسی که اطاعت خدا و اظهار محبت دوستی به ما کند دوست ما است، ولی آن کس که نافرمانی خدا را کند و معصیت نماید، دوستی ما سودی به حال او ندارد. ای جابر! چه کسی است که از خداوند درخواست کند وخداوند به او عطا نفرماید، و چه کسی است که بر خداوند توکل کند و خداوند او را کفایت نکند، و چه کسی است که بر خداوند اعتماد و اطمینان کند و خداوند او را نجات و رهایی نبخشد (بحارالانوار، ج 75، ص83 )

راهکار مطیع خدا شدن
شیعیان در مقام تسلیم هستند و اوامر الهی را کاملا اطاعت می کنند و در عبادتشان هم اهل خضوع و خشوع هستند. اما وقتی حضرت این دو وصف را برای شیعیان ذکر می کنند، برای انسان این سؤال مطرح می شود که من چه کار کنم که بتوانم مطیع خدا باشم؟ همه اوامر خدا را اطاعت کنم و در مقام عبادت نیز خضوع و خشوع داشته باشم؟ چه کار کنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟ حضرت در ادامه دو راه مهم را ذکر می فرمایند. قابل ذکر است این دو راه با «فاء»تفریع ذکر شده که نشانه این است که این دو راه برای وصول به آن مقام عبادت و اطاعت مطلق، به نوعی مقدمه است

ما هر کاری را که می خواهیم انجام دهیم، باید شناختی نسبت به آن کار داشته باشیم و فوایدی که بر انجام آن مترتب می شود یا ضررهایی را که بر ترک آن مترتب می شود بدانیم. آدمیزاد این طوری است که اول یک تصوری از کاری دارد، بعد فکر می کند که حالا اگر این کار را انجام بدهم چه فایده ای دارد. معمولا ما به دنبال کاری می رویم که لذت داشته باشد. به عبارت دیگر آن فایده ای را که برای آن کار تصور می کنیم همان لذتش است. هم چنین، به فواید و زیان های ترک آن کار نیز می اندیشیم. مثلا اگر رعایت بهداشت نکنیم چه طور می شود؟ بنابراین، تصور این که منفعتی دارد و تصدیق به این منفعت و تصدیق به این که ترک آن ضرر دارد، انگیزه می شود تا آدمی اراده کند کاری را انجام بدهد یا ندهد.

ویژگی عبادت شایسته
عبادت خاشعانه عبادت خاشعانه همراه با خشیت الهی، نشانه معرفت والای انسان پرستشگر است و نشانه اهل تقوا که امام علی ع ، این صفت را در کنار صفاتی همچون قوت در دینداری و خشوع در عبادت از اوصاف متقین شمرده است: اَمَّا اللَّیْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالینَ لاَِجْزاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتیلاً ……یَطْلُبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فِکاکِ رِقابِهِمْ اما شب به عبادت می ایستند، اجزای قرآن را شایسته تلاوت می کنند، دل و جان خود را با خواندن آیات قرآن محزون می سازند و در پی درمان دردهای خویش اند. چون به آیات شوق انگیز می رسند، به پاداش های الهی دل می بندند و چون به آیه های هراس انگیز می رسند، با گوش جان به آن ها گوش می دهند، گویا شیون و ناله دوزخیان را با گوش هایشان می شنوند، در پیشگاه خداوند به عبودیت خم می شوند و چهره بر خاک می سایند و با نهایت خاکساری از خداوند دهایی از دوزخ را می طلبند (خطبه 193)
محور همه اعمال و ستون دین روایات وارد شده درباره نماز و اهمیت آن بیانگر آن است که اگر نماز پذیرفته شود، باقی اعمال نیز پذیرفته می شود و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر هم مردود است. امام علی ع در این زمینه فرموده است: وَ اعلَم أنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ؛ و بدان که هر چیز از کار که به جای آری، تابع و وابسته نماز توست انسانی این گونه در پیشگاه خداوند به عبادت می ایستد که جانش را در چشمه معنویت شستشو داده باشد که بندگی خدا، انسان را از بند بندگی دیگران آزاد می کند و به عزت و بی نیازی می رساند. انسانی که بنده خدا شده باشد، در حقیقت آزاد شده است.

عبادت خالصانه اما وقتی آدمی برای جلب توجه دیگران عبادت کند، در حقیقت به شرک در عبادت روی آورده است. این گونه عبادت ها نه تنها انسان را به خدا نزدیک نمی کند؛ بلکه از خدا دورتر نیز می کند و مستوجب عذاب نیز می شود: «لاَ یَنفَعُ عَبدَاً ـ وَ إن أجهَدَ نَفسَهُ وَ أخلَصَ فِعلَهُ ـ أن یَخرُجَ مِنَ الدّنیَا لاقیاً رَبَّهُ بِخَصلةٍ مِن هَذِهِ الخِصالِ لم یَتُب مِنها أن یُشرِکَ بِاللهِ فِیمَا افتَرَضَ اللهُ عَلیهِ مِن عِبَادِتِهِ؛ اگر انسان یکی از صفات ناپسند را داشته، بدون توجه خدا را ملاقات کند، هر چند خود را به زحمت اندازد یا عملش را خالص گرداند، برایش فایده ای نخواهد داشت و از جمله آن صفات ناپسند این است که شریکی برای خداوند در عبادات واجب برگزیند (خطبه 153)

انسانی که عبادتش در نهان به گونه ای است و در برابر چشم مردم به گونه دیگر، دچار این آفت و آسیب اخلاقی شده است و از پرستش ریایی بهره ای نمی برد. حالا با خودت اندیشه کن. عبادت تو چگونه است؟ ...«وَ مَن لَم یَختَلِف سِرُّهُ وَ عَلانیَتَهُ وَ فِعلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقد أدَّی الأمَانَةَ وَ أخلَصَ العِبَادَةَ؛ کسی که پنهان و آشکارش و کردار و گفتارش یکسان باشد، امانت الهی را ادا کرده و در بندگی و پرستش راه اخلاص پیموده است (نامه 26)

امام حسین(ع) فرمود: من عبدالله حق عبادته آتاه الله فوق امانیه و کفایته کسی که خدا را پرستش کند آن‌گونه که سزاوار اوست، خدای متعال بیشتر از آن چیزی که آرزو دارد و بیشتر از آنچه که نیاز دارد به او خواهد داد. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) محمد دشتی، ص 93) از جمله شرایط عبادت شایسته، داشتن انگیزه و نیت صحیح است. عبادتهای ما برای چیست؟ آیا برای کسب بهشت و نعمت‌های آن است؟ آیا برای فرار از جهنم و ترس از عذابهای دردناک آنجاست؟
آیا برای دستیابی به مقامات عرفا و انجام کرامات آنهاست؛ آیا برای خواسته‌های دنیایی است؟
حضرت در فراز دیگری کیفیت عبادت شایسته را به روشنی بیان می‌دارند: گروهی خدا را برای شوق بهشت پرستش می‌کنند که این پرستش، پرستش تجار و بازرگانان است. گروهی از مردم خدا را از روی ترس می‌پرستند که این پرستش و عبادت بردگان است. اما گروه سومی هستند که خدا را از روی شکر و سپاسگزاری عبادت می‌کنند که این عبادت آزادگان است و این نوع پرستش والاترین و با ارزش‌ترین نوع عبادت است.

خلاصه: مهمترین ویژگی عبادت «اخلاص» است. یعنی عبادت خدای متعال باید خالصانه بوده و بدون هیچ گونه شائبه غیر باشد. به فرمایش امام جواد(ع)- افضل العباده الاخلاص- برترین عبادت اخلاص می‌باشد. (میزان الحکمه ج 2 ص 643)
عبادت دائمی
مرحوم حاج اسماعیل دولابی می‌گفتند: در بازار چوب‌فروشان در هر حجره روزی چند کامیون چوب معامله می‌شود ولی در پایان روز که سؤال کنی چقدر کاسبی کرده‌اید؟ می‌گویند: مثلا ده هزار تومان. اما یک منبت‌کار تکه‌چوبی ا‌ز آن چوبها را می‌گیرد و حسابی رویش کار می‌کند و بر روی آن نقش می‌اندازد و همان را صدهزار تومان یا بیشتر می‌فروشد. گاهی آن قدر نفیس می‌شود که نمی‌توان روی آن قیمت گذاشت. در اعمال عبادی هم زیاد عبادت کردن مهم نیست. بلکه روی عمل، حسابی کار کردن و آن را خوب از کار درآوردن وحق آن را ادا کردن نتیجه‌بخش است. قرآن را، زیارت عاشورا را، مناجات شعبانیه را، نماز شب را یک بار بخوان اما خوب بخوان. لازم نیست خیلی بخوانی. در خیلی خواندن خطر عادت شدن و بی‌روح شدن و بی‌توجه تکرار کردن وجود دارد

زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد تا نماز بعد تا ذکر و عبادت بعد خوب نگهداری کن. کار بد، دعوا، جدال، حرف بد و... انجام نده و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی عبادتت دائمی می‌شود. دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.(مصباح‌الهدی ص 327-329)
مرحوم رجبعلی خیاط می‌گویند: نفس، اعجوبه است. شبی دیدم که حجاب دارم (تاریکی دل) و طبق معمول همیشه نمی‌توانم حضور پیدا کنم. ریشه‌یابی کردم و با تقاضای عاجزانه متوجه شدم عصر روز گذشته که یکی از بزرگان تهران به دیدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم و من هنگام نماز برای خوشایند او عبای خود را به دوش انداختم. (کیمیای محبت ص 20)

از یکی از عالمان بزرگ نقل شده است که سی سال در صف اول نماز جماعت اقتدا می‌کرده است. روزی به عللی نتوانست خود را به صف اول برساند. لذا مجبور شد در صف دوم بایستد. او از اینکه مردم اورا در صف دوم دیدند در خود خجالتی احساس کرد. از اینجا متوجه شد که در این مدت طولانی که پیشاپیش مردم و در ردیف اول نماز را اقامه می‌کرده، از روی ریا و خودنمایی بوده است. لذا تمام آن سی سال نماز را قضا کرد. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 205)
عبادت به اخلاص نیت نکوست /  وگرنه چه آید ز بی‌مغز پوست
منه جان من آب زر بر پشیز
/  که صراف دانا نگیرد به چیز
زراندودگان را به آتش برند
/  پدید آید آن گه که مس یا زرند (کلیات سعدی ص 290)

نقش عبادت در وصول به لقاءالله
عبادت، مهمترین ابزار انسان در طریق وصال و لقای الهی است که کارکردها و آثار بسیار دیگری نیز دارد که از همه مهمتر فعلیتبخشی به اسمای الهی و صفاتی است که در نهاد آدمی سرشته شده است و علم و یقین را تحقق میبخشد و انسان را برای تسلط بر آسمانها و چیرگی بر منافذ و عبور از عوالم هفتگانه آماده میسازد (حجر99)

و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرا رسد

 

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿99

پس ما به عنوان خلفای الهی باید هر زمان به خود مراجعه کنیم و بنگریم که در مسیر رجعت به سوی خدا و ظهور صفات و اسمای الهی تا چه اندازه پیش رفتهایم و در کدامین آسمان در حال سیر و عبور هستیم؟

مشکل عمده بسیاری از ما این است که هنوز از خانه تن بیرون نیامدهایم؛ چه رسد که در کوچههای دنیا سیر آفاق و انفس کنیم (فصلت53)

به زودى نشانه‏هاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است

 

سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿53

و با شناخت شرایط و راهجویی جهت عبور از آسمان نخست که برای انسان زینت داده شده (حجر16، صافات6)

و به یقین ما در آسمان برجهایى قرار دادیم و آن را براى تماشاگران آراستیم

 

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ ﴿16

ما آسمان این دنیا را به زیور اختران آراستیم

 

إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ ﴿6

آماده برای آسمان دوم شویم و به سمت آن پرواز کنیم.ما هنوز اسیر خانه تن و دنیای خودمان هستیم و اصولا چنان بدان مشغول میباشیم که از حقایق هستی و مسیر رجعت و هدف آن غافلیم

همین غفلت و سرگرمی به تن و خانه دنیاست که دنیای ما را به دنیای بچه تبدیل کرده است و جهانی که میبایست بستری برای رشد و تعالی ما باشد، به بازیچه میماند که هیچ ارزش ندارد و تنها ما را به خود سرگرم کرده است. وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ (انعام32 و 91؛ توبه61؛ عنکبوت64)

ائمه ى اطهار (ع) هم ترس از جهنم داشتند و هم طمع به بهشت ؛ ولى عبادت را براى خوف و طمع نمى کردند، زیرا جمله ى «وجدتک اهلا للعبادة ، فعبدتک» (تو را شایسته ى پرستش یافتم و پرستیدم.) (بحارالانوار، ج 41، ص14) هیچ چیز به دست نمى دهد که چرا عبادت مى کنیم، (یعنی این روایت نمی گوید که حضرت برای درخواست چیزی عبادت می کند. بلکه قصه ى شمع و پروانه است ؛ یعنى تو را اهل عبادت یافتم ، یعنى اهل این که مطلوب و مراد و معبود باشى (درمحضر بهجت، ج1، نکته 25حب خدا )

 قرب فرائض و قرب نوافل

اصطلاح قرب نوافل و قرب فرائض از اصطلاحات اهل معرفت است. قرب فرائض یعنی انسان در سایه اعمال و عبادات واجب، آن‌قدر به خدا نزدیک می‌شود که مجاری ادراکی و تحریکی خدا را در فصل سوم که وجه‌الله هست به عهده می‌گیرد و این شخص مظهر خدا می‌شود. پس چنین شخصی لسان الله، سمع الله،  بصرالله، عین الله، جَنب الله و یدالله می‌شود (التوحید، ص165)؛ یعنی وقتی او دید خدا دیده است، وقتی او شنید خدا شنیده است، وقتی او گفت خدا گفته است. اگر چیزی را او بگوید گفته خداست، اگر چیزی را او بشنود شنیده خداست. این همان مقام فنای خلق در خالق است که در این صورت دیگر انسان تنها گوش است نه زبان (قیامت16 ـ 18) یعنی قابل است نه فاعل. البته این به نحو حلول یا اتّحاد یا تجسّم نیست بلکه به نحو مظهریّت است و مانند آن.
 قرب نوافل آن است که شخص در اثر انجام مستحبّات در کنار واجبات از مرحله محبّ بودن به محبوب بودن می‌رسد. یعنی اوایل محبّ خداست و بعد به جایی می‌رسد که محبوب خدا می‌شود.
این مطلب برابر آن چیزی است که در سوره «آل‌عمران» آمده
إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» (آل عمران32)
پیامبر، واسطه محب و محبوب
اما این مرحله انتقالی از محبّ به محبوب، تنها در مدار حبیب خدا حرکت کردن است؛ یعنی اگر کسی در مدار حبیب خدا که رسول گرامی(ص) است حرکت کند إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ محبوب خدا خواهد شد؛ زیرا اولا وجود مبارک رسول گرامی(ص) حبیب الله است، دوم آنکه کسی که حبیب‌محور است می‌تواند از مرحله محبّ بودن به محبوب بودن منتقل بشود.  براساس این دو اصل است که این آیه تنظیم شده است
پس اگر کسی از محبّ بودن به محبوب بودن در اثر دَوران مدار حبیب‌الله بالا آمد محبوب خدا می‌شود و وقتی محبوب خدا شد، ذات اقدس الهی در مقام فعل، وجه الله،
  ظهور و مقام امکان- نه در مقام وجوب یعنی نه در مقام ذات و یا مقام صفات ذاتی که عین ذات است، مجاری ادراکی و تحریکی چنین سالک صالح را به عهده می‌گیرد. چنان‌که فرمود: «کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها» (الکافی، ج2، ص352)

 ضرورت انجام عبادات و تحصیل حسنات بیشتر
(بدان ای عزیز سالک!) نهایت سعی و کوشش خود را (در انجام عبادات و تحصیل حسنات) به کار گیر، زیرا عقلا از تحصیل و به دست آوردن فواید ارجمند و بزرگ، کسل نشوند و به تنبلی نگرایند، چرا که روز بزرگی در پیش و مقام هولناکی در جلو دارند که خطر آن بس عظیم و هول آن بس زیاد است و در این روز به بسی چیزها ما نیازمندیم و تو نمی‌دانی که شاید در آن روز، برای اینکه میزان حسنات تعادل یابد تا به فضل خدا داخل بهشت گردی، تنها به یک حسنه محتاج باشی و آن را به دست نیاوری و پدر و مادر و اولادی که عمر و مال، بلکه دین خود را فدای آنها نمودی، در این روز که یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ روزی که مال و فرزندان سودی نمی‌رسانند. (شعراء 88) است، حاضر به دادن آن یک حسنه درباره تو نشوند. (المراقبات ملکی تبریزی، ج1، ص67)


چرا عبادت؟
عبادت، به معناى اظهار ذلّت، عالى ‏ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است. در اهمیّت آن، همین بس که آفرینش هستى و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) براى عبادت است. خداوند مى ‏فرماید:
 «
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات،56)
هدف آفرینش هستى و جن و انس، عبادت خداوند است.
کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّغُوتَ» (نحل،36)
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است.
روشن است که خداى متعال، نیازى به عبادت ما ندارد، «فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنکُمْ» (زمر،7) و سود عبادت، به خود پرستندگان برمى ‏گردد، همچنان که درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودى براى معلّم ندارد

ریشه هاى عبادت
آنچه انسان را به پرستش و بندگى خدا وادار مى ‏کند (یا باید وادار کند) امورى است، از جمله:
1.
عظمت خدا
 انسان وقتى خود را در برابر عظمت و جلال خدایى مى ‏بیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنى مى ‏کند. آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم مى‏ کند.
2.
احساس فقر و وابستگى‏
 طبیعت انسان چنین است که وقتى خود را نیازمند و وابسته به کسى دید، در برابرش خضوع مى‏ کند.
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند به اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وامى‏ دارد. خدایى که در نهایت کمال و بى نیازى است.
در بعضى احادیث است که اگر فقر و بیمارى و مرگ نبود، هرگز گردن بعضى نزد خدا خم نمى ‏شد

3. توجّه به نعمت‏ها
 انسان، همواره در برابر برخوردارى از نعمت ‏ها، زبان ستایش و بندگى دارد. یادآورى نعمت ‏هاى بیشمار خداوند، مى ‏تواند قوى‏ ترین انگیزه براى توجه به خدا و عبادت او باشد. در مناجات‏ هاى امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمت‏ هاى خداوند، حتى قبل از تولّد انسان، به یادآورده مى ‏شود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده مى ‏سازد آنگاه درخواست نیاز از او مى ‏کند.
خداوند هم مى‏ فرماید:
 «
فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ، الَّذِى  أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ» (قریش،3و4)
 مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، او را که از گرسنگى سیرشان کرد و از ترس، ایمنشان نمود.
 
در آیه ‏اى دیگر است، پروردگارتان را بندگى کنید، چون شما را آفرید

نقش عبادت
عبادت، قرار دادن همه ابعاد زندگى در مسیر خواست و رضاى الهى است. اینگونه رنگ خدایى زدن به کارها، تأثیرهاى مهمّى در زندگى انسان دارد که به گوشه اى از آنها اشاره مى ‏شود:
1.
باقى ساختن فانى‏
انسان، و همه تلاش ‏هایش از بین رفتنى است، امّا آنچه براى رضاى خدا انجام گیرد و متعلّق به اللّه باشد، به صورت ذخیره درمى ‏آید و باقى است. قرآن مى ‏فرماید: «مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ» (نحل،96)
 آنچه نزد شماست پایان مى‏ پذیرد و آنچه نزد خداست، ماندگار است.
 
و نیز:  «کُلُّ شَىْ‏ءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص،88)
 هر چیزى نابود مى ‏شود مگر آنچه وجهه و رنگ و روى الهى داشته باشد
عبادت، قرار دادن همه ابعاد زندگى در مسیر خواست و رضاى الهى است. اینگونه رنگ خدایى زدن به کارها، تأثیرهاى مهمّى در زندگى انسان دارد که به گوشه‏اى از آنها اشاره مى ‏شود:

2.
تبدیل مادیّات به معنویات‏‏
اگر هدف در کارها خدا باشد و انسان بتواند نیّت و انگیزه و جهت کارهایش را در مسیر خواست خدا قرار دهد و بنده او باشد، حتى کارهاى مادّى از قبیل خوردن، پوشیدن، مسافرت، دیدار، کار روزانه، خانه دارى، تحصیل، همه و همه، معنوى مى‏شود.
برعکس، گاهى مقدّس‏ ترین کارها، اگر با هدف مادّى و دنیوى انجام گیرد، از ارزش مى‏ افتد. اوّلى نهایت استفاده است، دوّمى نهایت زیان

3. سازندگى فرد و جامعه‏
عبادت و توجّه به خدا و پرستش او، چون همراه با نادیده گرفتن هوس‏ ها و تمایلات، و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمین و شهر است و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بى نهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است، این مسائل، در ساختن فکر و زندگى فردى و اجتماعى مردم نقش دارد.
عبادت، حرکت در مسیر مستقیم الهى است: «وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ» (یس،61)
عبادت، بار نیست، بلکه اهرم حرکت است: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ» (بقره، 45 و 153) از صبر و نماز کمک بگیرید.
عبادت، هم انسان را به صورت فردى، از بردگى هوس‏ ها و گناهان و شیطان نجات مى‏ دهد، و هم یک جامعه عابد، که خدارا مى‏ پرستد، از پرستش طاغوت ‏ها و ستمگران و ابرقدرت ‏ها آزاد مى ‏شود.
عبادت، هم «فرد ساز» است و هم جامعه ساز، فساد جوامع، بیشتر از گرایش به عبودیت و پرستش غیر خدا سرچشمه و ریشه مى‏گیرد

 ابعاد عبادت
در فرهنگ اسلام، عبادت فراتر از نمونه هایى چون نماز و روزه است. همه کارهاى شایسته‏ اى که به نفع مردم نیز باشد، عبادت است. به برخى از کارها که در اسلام، عبادت به حساب آمده، اشاره مى ‏کنیم:
1.
تفکر در کار خدا
امام صادق علیه السلام مى ‏فرماید:
«
لَیْسَت الْعبادَةُ کَثرَةَ الصَّلوةِ والصَّومِ، اِنَّما اَلْعِبادَة التفَّکُّرُ فى اَمرِاللَّهِ» (میزان الحکمه، ج‏7، ص‏542) عبادت، زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست، همانا عبادت، اندیشیدن در امر خداست.
تفکرى که انسان را به خدا نزدیک و آشنا سازد عبادت به حساب آمده است
در فرهنگ اسلام، عبادت فراتر از نمونه هایى چون نماز و روزه است. همه کارهاى شایسته‏ اى که به نفع مردم نیز باشد، عبادت است. به برخى از کارها که در اسلام، عبادت به حساب آمده، اشاره مى ‏کنیم:
2.
کسب و کار
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«
اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ» (وسائل‏ الشیعه، ج‏12، ص‏11) عبادت، هفتاد بخش است، برترین آنها طلب حلال و به دنبال روزى رفتن است.
3.
آموختن دانش
 پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
 «
مَنْ خَرَجَ یَطْلُبُ باباً مِنَ الْعِلْمِ لِیَرُدَّ باطلاً الَى الحقِّ و ضالاً اِلَى الهُدى کانَ عَمَلهُ کعبادةِ اربعین عاماً» (محجة البیضاء، ج‏1، ص‏19) کسى که از خانه به دنبال آموختن دانش بیرون برود، تا با آن، باطلى را ردّ کند و گمراهى را به هدایت بکشد. کار او همچون چهل سال عبادت است
عبادت به جز خدمت خلق نیست‏    به تسبیح و سجاده و دلق نیست‏

4. خدمت به مردم‏
 روایات بسیارى است که خدمت به مردم و رسیدگى به مشکلات آنان را از بسیارى از عبادت ‏ها و حجّ مستحب، به مراتب برتر به حساب آورده است.
5.
انتظار حکومت عدل جهانى‏
 پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ» (نهج الفصاحه، جمله 409) انتظار فرج و گشایش (با آمدن امام زمان‏ علیه السلام) برترین عبادت است.
روشن است که انتظار مثبت و سازنده که زمینه سازى و تلاش براى دولت عدل مهدى علیه السلام را نیز به همراه داشته باشد.
پس رنگ و صبغه الهى دادن به کارها، بر ارزش آنها مى ‏افزاید و آنها را عبادت و گاهى برتر از عبادت مى ‏سازد. نیّت صحیح، اکسیرى است که هر فلز بى ‏ارزش را، طلا مى‏ سازد و کارهایى که با نیّت تقرّب به خدا انجام گیرد، عبادت مى‏ شود.
با این حساب، مى‏ توان گفت ابعاد و نمونه‏ هاى عبادت، قابل شمارش نیست و حتّى نگاه پر مهر به پدر و مادر، نگاه به چهره علما، نگاه به قرآن و کعبه و رهبر عادل یا برادر دینى هم عبادت است. (سفینة البحار، کلمه «نظر»)

چگونه عبادت کنیم؟
روش عبادت را باید از قرآن و عترت آموخت. آنگونه که آدرس هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت. آیات قرآن و احادیث معصومین، بهترین عبادت را کدام مى ‏دانند و چه اوصافى براى آن مى‏ شمارند؟ جواب را باید از قرآن و عترت دریافت. پس مرورى به کلمات اولیاء دین مى ‏کنیم:
1.
آگاهانه‏
 در حدیث است:  «رَکْعَتانِ مِنْ عالِمٍ خَیرٌ مِن سَبْعینَ رَکْعَةً مِن جاهِلٍ» (سفینة البحار، کلمه «عبد») دو رکعت نماز عالم، بهتر از هفتاد رکعت نماز جاهل است.
و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است: از نماز، آن قسمتى مورد قبول است که انسان بر اساس تعقّل و آگاهى بخواند. (محجة البیضاء، ج‏1، ص‏366)
در حدیث دیگر است: «اَلْمُتِعَبَّدُ عَلى غَیرِ فِقْهٍ کَحِمار الطّاحُونِة» (سفینة البحار، عبد) عابدى که از روى فهم و درک عبادت نکند، همچون‏ الاغ آسیاب حرکت مى‏ کند ولى در جا مى ‏زند و پیش نمى‏ رود...

2.
عاشقانه‏
آنگونه که بیمار، از غذاى لذیذ، لذّت نمى ‏برد، عبادت کنندگان بى شوق هم، لذّتى از پرستش نمى ‏برند. عبادت باید همراه محبت و عشق و نشاط و لذّت باشد، نه همراه کسالت و بیحالى و افسرده دلى.
نشاط در عبادت، امتیازى است که انسان هاى شیفته دل از آن برخوردارند. زمینه آن را هم باید با معرفت و توجّه بدست آورد. عبادت زورى و تحمیلى، بى نتیجه است.
 
امام صادق علیه السلام فرمود:
«
لا تُکْرِهُوا اِلى‏ اَنْفُسِکُم الْعِبادَة» (اصول کافى، ج‏2، ص‏83) عبادت را به خودتان تحمیل نکنید.
آنگونه که براى دیدار یک شخصیت محبوب و بزرگ، نشاط و شوق مى‏ یابیم، براى دیدار با خدا و پرستش در آستان او هم باید قلبى مشتاق و با نشاط بیابیم. اولیاء دین و معصومین علیهم السلام چنان شیفته لحظه دیدار با خدا بودند و چنان عاشقانه نماز و عبادت داشتند که شگفت آور است (به نمونه ‏هایى در بحث ‏هاى بعد اشاره مى ‏شود)

3. خالصانه‏
گوهر خلوص، به عبادت ‏ها ارزش و اعتبار مى‏ بخشد و عبادتى که خالص براى خدا نباشد و ریا، نفاق و شهرت‏ طلبى و عوام فریبى باشد، فاقد ارزش است و نزد خداوند هم پذیرفته نیست.
قرآن مى ‏فرماید: «وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا» (کهف،110) (هر که به خدا و قیامت ایمان دارد) کسى را در عبادت، شریک خدا نسازد.
امام رضا علیه السلام فرمود: «مَنْ شَهَّرَ نَفْسَهُ بالْعِبادَةِ فَاتَّهَمُوهُ عَلى دینِه» (بحارالانوار، ج‏70، ص‏252) هر کس با طرح عبادت خویش در جامعه، خود را مشهور مى ‏کند، نسبت به دین او بدبین باشید.
چنین کسانى از دین، دامى براى فریب مردم مى ‏سازند.
عبادت بى اخلاص، همچون جسم بى جان و پیکر بى روح است. و به تعبیر قرآن، مردم فرمان نیافته ‏اند مگر آنکه با دینى خالص خدا را بپرستند: «وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَّهُ الدِّینَ» (بیّنه،5)

4. مخفیانه‏
انسان، مصون از دام ‏هاى شیطان نیست و عبادت ‏هاى عابد، چه بسا با عُجب و ریا و خودنمایى تباه مى‏ شود. راه غلبه بر این آفت، عبادت ‏هاى پنهانى است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اَعْظَمُ الْعِبادَةِ اَجْراً اَخْفاها» (بحارالانوار، ج‏70، ص‏251) پاداش عبادتى بیشتر است که مخفى ‏تر باشد.
البته این در مواردى است که خود اسلام، دستور به عبادت‏هاى علنى (مثل نماز جماعت و جمعه و حجّ) نداده باشد، چرا که نماز جماعت در مسجد، برتر از نماز فرادى‏ در خانه است. عبادت مخفیانه بسیارى اوقات، جلوى ریا و تباه شدن عبادت را مى‏گیرد.

5.
خاشعانه‏
 خشوع، آن توجّه قلبى به پروردگار و داشتن حالتى است که مناسب با عظمت خداوند است. پرستش خدا باید همراه با قلبى سرشار از احساس عظمت خدا و کوچکى و نیاز در مقابل او باشد. قرآن، در وصف‏ مؤمنان رستگار، «خشوع در نماز» را بیان مى‏ کند: «الَّذِینَ هُمْ فِى‏صَلَاتِهِمْ خَشِعُونَ» (مؤمنون،3)
این خشوع قلبى، باید سراسر وجود اهل عبادت را فرا بگیرد. راه بدست آوردن آن، اینست که نمازگزار، چنان عبادت کند که گویا خدا را مى ‏بیند و ذلت و کوچکى خویش را در برابر قدرت و عظمت او حسّ کند.
در حدیث است: «اُعْبُدُاللَّهَ کَاَنَّکَ تَراه» (مصباح الشریعه، ص8)
خدا را چنان عبادت کن که گویا او را مى‏ بینى.
در حدیث دیگر است: «فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدِع» (بحارالانوار، ج‏84، ص‏223)
نماز را در وقتش چنان بخوان، که گویا آخرین نماز توست و تو از نماز و دنیا خداحافظى مى ‏کنى.

آفات عبادت
شیطان، این دشمن قسم خورده و دیرینه انسان، که همواره در کمین انسان است تا عبادت هایش را تباه و بى نتیجه سازد، از این راه‏ ها براى فاسد کردن و باطل نمودن عبادات ما وارد مى ‏شود:

1.
ریا
 کسى که نه براى خدا، بلکه براى جلب نظر مردم یا رسیدن به موقعیّت و شهرت، عبادت مى ‏کند، او گرفتار دام شیطان است و عباداتش به هدر مى ‏رود. این اخلال در عبادت، توسّط شیطان حتّى گاهى پیش از عمل هم، در نیّت پدید مى ‏آید و از «قصد قربت» باز مى ‏دارد.

2.
عجب‏
شیطان انسان را در حین عبادت، به خودپسندى و مهم دانستن عبادت ‏ها مى‏ کشد، و اگر کار، با نام و براى خدا هم شروع شده باشد، در نیمه راه، شیطان آنرا تباه مى‏ سازد و انسان را به غرور، دچار مى‏ سازد
3. گناه‏
بى شک، گناهان، آثار خوب عبادات را از بین مى‏ برند. کشاورزى که پس از ماه ها تلاش و زحمت در راه به ‏ثمر رساندن مزرعه و باغ، در اثر یک غفلت، گرفتار آتش سوزى و حریق خرمن مى ‏شود، رنج هایش هدر رفته است. گناهان، آتشى در خرمن عبادات و اعمال ما هستند که آنها را بر باد مى ‏دهند.
خلاصه آنکه:
شیطان، یا جلوى ورود آب زلال را به جام دل انسان مى‏ گیرد، یا پس از پر شدن این ظرف، آنرا آلوده و فاسد مى‏ سازد و یا «زیراب» آنرا کشیده، آب ‏ها را هدر مى‏ دهد.
 
امام سجاد علیه السلام در دعاى «مکارم الاخلاق» از خداوند چنین مى‏ طلبد: «اِلهى عَبِّدْنى لَکَ وَ لا تُفْسِدْ عِبادَتىِ بِالْعُجْبِ... اَعِزَّنى وَلا تَبْتَلینّى بِالْکِبْرِ...» (صحیفه سجادیه، دعاى بیستم) خدایا، مرا بنده خودت ساز، ولى عبادتم را با عُجب، فاسد مگردان، مرا عزیز کن ولى به تکبّر مبتلایم مساز

صدقه هم که نوعى عبادت مالى است، به تعبیر قرآن، با منّت نهادن باطل و تباه مى‏ شود. «لا تبطلوا صدقاتکم بالمَنّ والاذى». (بقره،246)
کاشتن نهال، وقت چندانى نمى‏ برد، ولى به ثمر رساندن و مواظبت از سلامت آن و زدودن آفت ‏ها دشوار است. گاهى گناهان یا حالات ناپسند روحى، همه نیکى‏ ها را بر باد مى‏ دهد.
 
در حدیث مى‏ خوانیم: «اِنَّ الْحَسَدَ یَاْکُلُ الْحَسَناتِ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ» (میزان الحکمة، واژه حسد) آنگونه که آتش، هیزم را مى ‏خورد، حسد هم حسنات را مى‏ خورد.
در روایتى آمده که: عابدى مغرور و فاسقى شرمنده، هر دو وارد مسجد شدند، فاسق، بخاطر حالت توبه و پشیمانى، دگرگون گشت و مؤمنى صالح شد ولى عابد، به خاطر غرورش، فاسق از کار درآمد. (کافى، ج‏2، ص 314)

از آفت‏هاى بزرگ عبادت، «غرور» و عُجب است.
چگونه مى‏ توان آنرا درمان کرد، یا به آن گرفتار نشد؟
توجّه به نکات زیر، حالت پیشگیرى یا درمان نسبت به این آفت تباه کننده نماز و سایر عبادت ‏ها دارد:

1. 
آیا واقعاً عبادت کرده ‏ایم؟
گاهى انسان در «جهل مرکب» است و مى ‏پندارد که به عبادت خدا مشغول است در حالی که به بیراهه مى ‏رود و کارهاى خود را بیش از حدّ بها مى‏ دهد. گاهى کارهاى ناپسند، در نظر انسان «کار نیک» جلوه مى ‏کند و ابلیس نیز در این زمینه، فعّال است.
قرآن در آیاتى چند به این «تزیین عمل سوء» اشاره دارد. از جمله در این آیه‏ ها: «أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَءَاهُ حَسَناً» (فاطر،8) و«الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»( کهف،104) و «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَلِهِمْ» (توبه،37)

آیا عبادت‏هاى ما قبول شده است؟
 در بحث شرایط و نشانه‏ هاى قبولى عبادت، خواهید خواند که ارزش مهمّ عبادت‏ ها و نماز به قبولى آنهاست و خداوند از بندگان شایسته و اهل تقوا عبادت را مى ‏پذیرد و انفاق و صدقات را قبول مى‏ کند. (مائده،27)
انسانى که به قبولى عبادت مطمئن نیست، چرا مغرور به آن شود؟...

3.
آیا عبادت‏هاى ما تباه نشده است؟
 برخى از گناهان است که نماز و عبادت‏ هاى یک عمر را «حبط» و تباه مى ‏کند و افراد، از بازار عمل، تهیدست برمى‏ گردند. نماز و عباداتى که همراه با برخى معصیت ‏هاست، آیا از حبط شدن به سلامت گذشته است تا به آنها دل خوش کنیم؟ (مراجعه شود به آیات: هود 16 و فرقان 23)

4. آیا حُسن عاقبت خواهیم داشت؟
 بسیارند آنانکه گرفتار فرجام بد و عاقبت سوء شدند. حُسن عاقبت و عاقبت بخیرى نعمت بزرگى است که اولیاء خدا همواره از خداوند مى‏ طلبیده‏ اند. حضرت یوسف از خدا خواسته که: مرا مسلمان بمیران «وَ تَوَفَّنِى مُسْلِماً» (یوسف،101)
 قرآن مى ‏گوید: خردمندان، یکى از خواسته هایشان از خدا آنست که آنان را با نیکان بمیراند. «وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ» (آل عمران، 193)
درخواست هدایت به «صراط مستقیم»، دعا به تداوم این راه است و قرآن در چند جا عاقبت را از آنِ اهل تقوا مى‏شمارد: «وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف،128، هود 49، قصص 83)
مگر شیطان با آنهمه عبادت، از محضر خدا رانده نگشت؟ مگر افرادى پس از یک عمر نماز و عبادت، در بدترین وضع روحى و عملى و گمراهى از دنیا نرفتند؟ پس نباید به وضع فعلى مغرور شد!

5.
مقایسه عبادت‏ها و نعمت‏ها
 ما هر چه داریم از خداوند است. نعمتِ سلامتى، اعضاء، امکانات و رزق، همه از الطاف خداوند مى‏ باشد. توفیق عبادت هم از اوست. سراپا غرق در نعمت ‏هاى اوییم، او براى آنکه مارا به سعادت برساند، دعوت مى‏ کند، راهنما مى‏ فرستد، تشویق مى‏ کند، وسیله مى ‏دهد، مارا در هر مکان و زمان و شرایط و سنّ و وضعى که هستیم به حضور مى ‏پذیرد، فراریان را هم قبول مى‏ کند، از تکرار درخواست و حضور خسته نمى‏ شود، از پذیرایى کم نمى‏ کند، عبادت‏ هاى ناقابل را هم مى ‏پذیرد و گران هم مى ‏خَرَد، عیوب را مى ‏پوشاند و صدها لطف و انعام دیگر.
⁉️ آیا عبادت ما در مقابل نیکى‏ هاى او به چه حسابى مى‏ آید؟ «وَ ما قَدرُ اَعْمالنا فى جَنْبِ نَعْمائِکَ؟»
6.
مقایسه عبادت‏ ها و غفلت ‏ها
 آیا عبادت ما بیشتر است، یا غفلت و گناه ما؟ قرآن بارها گفته است: «فَاَیْنَ تَذهَبُون؟» (تکویر،26) به کجا مى‏ روید؟ کجا نماز و عبادت ما مى‏ تواند جبران کننده لحظات غفلت و نافرمانى و کوتاهى ‏ها و سهل انگارى‏ ها و بى اعتنایى‏ هاى ما باشد؟
امام سجاد علیه السلام در دعایى مى ‏گوید: «وَلَسْتُ اَتَوسَّلُ اِلَیْکَ بِفَضْلِ نافِلَةٍ مَعَ کَثیرِ ما اَغْفَلْتُ مِنْ وَظایفِ فُرُوضِکَ وَ تَعَدَّیْتُ عَنْ مَقاماتِ حُدُودِکَ...؟» (صحیفه سجادیه، دعاى بعد از نماز شب)
خدایا! من با این همه غفلت از واجبات و تعدّى از مرزها و حریم شکستن‏ ها، چگونه به وسیله نافله ‏ها و مستحبّات، به سوى تو راه یابم؟

7. مقایسه عبادت ‏ها و نیازها
 عبادت ‏ها، توشه راه آخرتِ ماست. راهى دراز و دشوار در پیش داریم. آیا این عبادت‏ ها، کفاف آن همه راه و برآوردن آن همه نیاز مارا مى ‏کند؟
مگر ناله على علیه السلام بلند نیست که: آه... از کمىِ توشه و دورىِ راه «آهْ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ...» ما، بیش از دنیا، در عقبه‏ هاى بعدى، در قبر، برزخ، محشر و آخرت، به خدا و انعام او نیازمندیم. آیا این عبادت‏ ها، تأمین کننده آن نیازها مى ‏باشد؟

ابودرداء، مى ‏گوید: در مسجد پیامبر، درباره اعمال اهل بدر و رضوان گفتگو بود. من گفتم: عبادت و ورع على علیه السلام از همه بیشتر است. وقتى این سخن بر آنان گران آمد، این خاطره را که خود، شاهد آن بودم نقل کردم:
شبى على علیه السلام را دیدم که در نخلستان پنهان شد. او را تعقیب کردم ولى از نظرم ناپدید گشت. فکر کردم به خانه رفت. ولى... صداى ناله او را مى‏ شنیدم که مى ‏گفت: خدایا!... آه از آن گناهى که من فراموشش کرده‏ ام ولى تو به حسابم نوشته‏ اى،... آه از آتشى سوزان و... آنقدر گریست که بیهوش و بى حرکت شد. فکر کردم از دنیا رفته است. به خانه زهرا علیها السلام رفتم تاخبر دهم، فرمود: این حالت، از خوف خدا براى على‏ علیه السلام پیش مى‏ آید. سپس، آبى آوردیم و على ‏علیه السلام به هوش آمد و من نیز مى ‏گریستم. وقتى به هوش آمد، گفت: اى ابودرداء! چگونه مرا مى ‏بینى، آنگاه که در قیامت، مرا به سوى حساب، فرا خوانند و گنهکاران به عذاب خداى یقین کنند. (بحارالانوار، ج41، ص12)
آرى، غرور به عبادت ‏هاى ناچیز، در مقابل وسعت نیاز ما به رحمت پروردگار، نشان غفلتى دیگر است.
8.
مقایسه عبادت خود با عبادت اولیاء خدا
 عبادات ناچیز ما، در مقایسه با عبادت ‏هاى اولیاء اللّه، به راستى که اندک است. با آنکه آنان، معصوم بودند و در عبادت و نیایش و بندگى، سرآمد عصر خویش و همه دوران ‏ها به حساب مى ‏آمدند، امّا آن همه اهل توجّه به پروردگار و عبودیّت در آستان او بودند. ما که سراپا نقص و عجز و نیازیم، باید بسى بیشتر عبادت کنیم. توجّه و شناخت نسبت به عبادت اولیاء خدا، ما را از مغرور شدن به نماز و دعایمان باز مى‏ دارد. اینک به چند نمونه اشاره مى ‏کنیم: (در بحث «نمازهاى معصومین» به نمونه ‏هاى دیگرى اشاره شده است، مراجعه کنید)
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) بسیار عبادت مى‏ کرد و خود را به مشقّت مى‏ انداخت، تا آنکه این آیه نازل شد: «طَه . مَآ أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى‏» (طه: آیه 1 و 2. حدیث از بحارالانوار، ج 16، ص 202) اى پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختیم که خود را به مشقّت بیفکنى!

9.
مقایسه عبادت خود با عبادت اولیاء خدا
امام مجتبى علیه السلام مى ‏فرماید: «ما کانَ فى الدُّنْیا اَعْبَدُ مِنْ فاطِمَة علیها السلام، کانَت تَقُومُ حَتَّى تَتَوّرَم قَدَماها» (بحارالانوار، ج43، ص61)
 عابدتر از حضرت فاطمه علیها السلام کسى در دنیا نبود. آنقدر به عبادت مى ‏ایستاد تا قدم هایش ورم مى ‏کرد.
امام باقر علیه السلام مى‏فرماید:
 
امام زین العابدین علیه السلام در شب و روز، هزار رکعت نماز مى‏ خواند، آنگونه که امیرالمؤمنین علیه السلام انجام مى ‏داد، وى پانصد نهال نخل داشت که پاى هر نخلى دو رکعت نماز مى ‏خواند.(بحارالانوار، ج46، ص64)

10- مقایسه عبادت خود با عبادت اولیاء خدا
امام باقر علیه السلام نقل مى ‏کند:
وارد شدم، پدرم را دیدم که پایش ورم کرده، رنگش متغیّر، چشمانش سرخ، پیشانى ‏اش نشان سجده دارد، به گریه افتادم. وقتى متوجّه من شد، فرمود: فلان نوشته را بیاور!
در آن نوشته، از عبادت ‏هاى على علیه السلام کمى برایم خواند و کنار گذاشت و فرمود: چه کسى مى‏ تواند همچون على علیه السلام عبادت کند؟ (بحارالانوار، ج46، ص75)

عبادت‏ هاى باطل
اگر به امید نفع یا ضرر، توسّط مبعودهاى دیگرید، آنان توان سود رساندن یا دفع زیان ندارند: «مَا لَا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً» (مائده،76)
اگر طاغوت‏ ها را برتر از خود مى‏ دانید، بدانید که آنها هم بندگانى همچون شمایند: «عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ» (اعراف،194)
اگر پرستش بت ‏ها، روى تقلید از نیاکان است، آنان خود در گمراهى بودند: «أَنتُمْ وَ ءَابَآؤُکُمْ فِى ضَلَالٍ مُّبِینٍ» (انبیاء،54)
اگر فکر مى‏ کنید در قیامت، به فریادتان مى ‏رسند، بدانید که آنها پرستش‏ هاى شما را نادیده گرفته و با شما دشمن مى‏ شوند: «سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدّاً» (مریم،82)
اینان بدون جهت و بى دلیل، سراغ معبودهاى دیگر رفته ‏اند و برهانى بر این پرستش ندارند: «وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَالَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَناً» (حج،71)

عبّودیت نه عبادت
پرستش و اطاعت ظاهرى، اگر بدون تسلیم و پذیرش قلبى باشد، بى ‏ارزش است. «بنده» باید تسلیم محض و بى قید و شرط امر «خدا» باشد و در برابر فرمان الهى و دین خدا، سلیقه ‏ها و خواسته‏ هاى شخصى را کنار بگذارد و به نیش و نوش دیگران و خوش آمدن و بد آمدن مردم بى اعتنا باشد. این تسلیم محض و بى چون و چرا بودن، همان «عبودیت» است که فلسفه عبادت است.
ابلیس، با آن همه سابقه عبادت، چون روحیه عبودیت نداشت، در مقابل فرمان خدا درباره سجده بر آدم سرپیچى کرد و مطرود شد.
ریشه استکبار و اعراض مردم از دعوت‏هاى انبیاء، آن بوده که حالت تسلیم و عبودیّت نداشتند و تابع خواسته دل بودند.
قرآن مى‏فرماید: «أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوى أَنفُسُکُمْ اسْتَکْبَرْتُمْ» (بقره،87)
 آیا هر گاه پیامبرى از طرف خداوند، براى شما قانونى مى‏آورد که مطابق دلخواهتان نبود، تکبّر مى‏ورزید؟
 در جاى دیگر مى‏فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَایُؤْمِنُونَ بک حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیَما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَایَجِدُواْ فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیماً» (نساء،65)
 بخدا سوگند، ایمان واقعى به تو نمى‏ آورند، مگر آنگاه که در مشاجرات و نزاع هایشان تورا به داورى بپذیرند و در برابر قضاوت تو، هیچ ناراحت نشوند و تسلیم بى چون و چراى حکم الهى باشند


توسعه عبادت
مؤمن خداپرست، باید به گسترش فرهنگ عبادت بپردازد و تنها به نماز و عبادت خود اکتفا نکند، بلکه دیگران را هم با خدا و پرستش، آشنا کند. توصیه به حق و وظیفه تبلیغ، بر عهده هر مؤمن است، خداوند، بعد از ایمان و عمل صالح، انسان را به دعوت به حق و صبر فرا مى ‏خواند: «وَتَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ» (عصر،3)
 اگر ده نفر سیگارى وارد منطقه‏ اى شوند، در مدت کمى افراد زیادى را با دود آشنا مى ‏کنند، چند نفر فاسد، محله یا شهرى را به فساد مى‏ کشند. چرا نباید تعدادى اهل نماز و عبادت، مردم را با خدا آشنا سازند و زمین و محیط را محل پرستش خدا کنند؟ باید با تمام نیرو، در خانه، محلّه، مدرسه، اداره، شهر و روستا به فکر توسعه اهداف الهى خود باشیم و در این راه، هر گونه توانایى خود را به کار گیریم.

تکلیف و شرایط آن
پس از بیان اهمیّت عبادت و آفات آن، باید دید شخص عبادت کننده چه شرایطى باید داشته باشد؟
«تکلیف»، امتیاز بزرگ انسان است. انسان این شایستگى را داشته که مورد لطف خدا قرار گیرد و از طرف او به انجام وظایفى «مکلّف» شود و امانتدار خدا در زمین گردد.
این ویژگى، که حالت انتخابگرى انسان را در بر دارد، از افتخارات انسان است و باید براى رسیدن به این مرحله، جشن گرفت.
یکى از علما، همیشه سالگرد بلوغ خود خود را جشن مى‏ گرفت و مى‏ گفت: در چنین روزى لیاقت مسئولیت پذیرى و انجام تکالیف الهى را پیدا کرده ‏ام!
همچنانکه مردم، انتخاب کسى را به ریاست جمهورى یا نمایندگى مجلس یا وزارت و... تبریک مى‏ گویند، چرا که مسئولیتى را از سوى مردم به عهده گرفته، رسیدن به تکلیف و قبول مسئولیت از سوى خداوند، نیز «روز مبارک» و خجسته ‏اى است

بلوغ‏
پسران با تمام شدن پانزده سال قمرى و دختران با تمام شدن نه سال، به سنّ تکلیف مى ‏رسند. البته ممکن است پسران قبل از این سن هم به تکلیف برسند.
غیر از این بلوغ،که بلوغ عبادى و تکلیفى است و انجام واجبات و پرهیز از حرام ‏ها بر انسان لازم مى‏ شود، بلوغ‏ هاى دیگرى وجود دارد. مانند «بلوغ سیاسى»، که به معناى رشد فکرى و آگاهى در مسائل سیاسى جامعه و داشتن خط صحیح فکرى و اطاعت از رهبران شایسته است.
 
قاسم، فرزند امام مجتبى‏ علیه السلام که در کربلا شهید شد، به عموى خود که امام معصوم بود مى‏گفت: اگر حکومت به دست طاغوتى چون یزید باشد، مرگ در راه مبارزه با او، در نظرم شیرین‏ تر از عسل است. این رشد و بلوغ سیاسى او را مى‏ رساند.
«
بلوغ اقتصادى» به اینست که انسان در استفاده صحیح از اموال خود و دیگران، به رشد کافى رسیده باشد. قرآن کریم مى‏ فرماید: اموال یتیمان را وقتى به آنان تحویل دهید که احساس کنید به رشد لازم رسیده‏ اند و مى ‏توانند اموال خود را عاقلانه به کار تجارت و داد و ستد گیرند. (نساء،6)
«بلوغ ازدواج» آن است که دختر و پسر، علاوه بر رسیدن به سنّ بلوغ تکلیفى، توانایى اداره زندگى و انجام مسئولیت‏ هاى آن را داشته باشند. چرا که در این مسئله، تنها بلوغ جنسى و سنّ قانونى، راهگشا و کافى نیست

1. چند تذکّر درباره بلوغ‏
الف: گرچه بلوغ، شرط تکلیف است، ولى معنایش آن نیست که افراد نابالغ بکلّى رها باشند. قرآن گاهى به افراد نابالغ خطاب و دستور دارد، مثل اینکه: بدون اجازه وارد اتاق و منزلى نشوند و هنگام خلوت و استراحت پدر و مادر، از آنها اجازه بگیرند. (نور،58)
و نیز، حضرت لقمان به فرزندش دستور مى‏ دهد که:
اى پسرکم! نماز بخوان و امر بمعروف ونهى از منکر کن. «یَبُنَىَّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (لقمان،17)
ب: گرچه بلوغ، شرط تکلیف است، ولى والدین، باید نونهالان خود را پیش از بلوغ، با مراسم و سنّت ‏هاى دینى، بخصوص نماز و روزه آشنا کنند و گاهى براى جدى نشان دادن آنها و عقوبت ترک نماز و... از تنبیه هم بهره بگیرند.
ج: بلوغ شرط تکلیف است، ولى اگر نابالغى به کسى زیان مالى رساند، اولیاءش باید جبران کنند، زیرا حساب مردم از حساب خدا جداست.
د: بلوغ، شرط تکلیف است ولى نونهالان در برابر اعمال نیکشان پاداش دارند و اگر خطایى مرتکب شوند و یا ناسزا بگویند، یا عمل زشتى انجام دهند، تعزیز و تنبیه مى ‏شوند.

شرایط صحّت عبادات
امّا «شکل کار» :
 عبادتى صحیح است که به همان شکل و شیوه و صورت معین از سوى خدا و مکتب انجام گیرد، نه روى سلیقه ‏هاى شخصى یا روش هاى منحرف از دستور دین.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏ فرماید: «لا قَول وَ لا عَمَل وَ لا نِیَّة اِلا بِاصابَةِ السُّنَّةِ» (قصارالجمل، ج2، ص73)
ارزشى براى گفته ‏ها و عمل ها و نیّت ‏ها نیست، مگر آن که طبق دستور و سنت انجام گیرد.
پس شکل عبادت را هم باید از اولیاء دین آموخت.
حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند درخواست مى‏ کند که نحوه صحیح عبادت را به ما نشان بده «وأرِنا مَناسِکنا» (بقره،128)
 
در اینکه نماز را کجا باید شکسته یا تمام، آهسته یا بلند خواند، تعداد رکعت‏ ها و امثال آن، باید متعبّد بود. در غیر اینصورت، ارزشى نخواهد داشت. مثل آنکه اگر بگویند: در صد قدمى شما گنجى نهفته است، مى‏ توانید آنرا تصاحب کنید. اگر شما 98 قدمى یا 102 قدمى را حفر کنید، به گنجى نمى‏ رسید و رنج بیهوده برده ‏اید.
یا اگر بخواهید با کسى یا شهرستانى تماس تلفنى بگیرید، با یک شماره کم یا زیاد، شخص دیگر جواب مى‏ دهد یا شهر دیگرى را مى ‏گیرید. پس در عبادات هم دقیقاً باید به همان صورتى انجام داد که دستور داده ‏اند. مانند دندانه ‏هاى یک کلید که اگر اندکى ریز یا درشت شود، دیگر قفل را باز نمى‏ کند.
امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه 189 بقره «وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَبِهَا» از در خانه ‏ها وارد شوید، نه از بیراهه، فرمود: مقصود آنست که هر کارى را از راهش وارد شده و انجام دهید و طبق دستور عمل کنید. (المیزان، ج2، ص59)



 

 

نظرات  (۹)

سلام. با اجازه میتوانم برای یک مقاله از این مطالب استفاده کنم؟
پاسخ:
البته موفق باشید

ممنون.

یا علی

سلام. با اجازه از شما برای تحقیق از مظالب شما استفاده کنم؟
سلام میخاستم اگر اجازه بدید از برخی از قسمتهای مطالب برای پایان نامه ام استفاده کنم

سلام مطالب خیلی ریز است برای خواندنش باید ...
 با سلام و تشکر از مطالب خوبتون . با اجازتون می خوام از مطالبتون به عنوان جزوه کلاسی با نام خودتون استفاده کنم
سلام علیکم تشکر من باب مطالب خوبتون
با اجازه شما از مطالبتون در تحقیق استفاده می کنم ان شاءالله
سلام علیکم تشکر من باب مطالب خوبتون
با اجازه شما از مطالبتون در تحقیق استفاده می کنم ان شاءالله
سلام، ممنون از مطالب مفید و کامل
با اجازتون برای تحقیق استفاده میکنم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">