تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

ایرانیان و سلمان فارسی

35. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ  مائده 54

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به خدا ضررى نمى‌زند، چون) خداوند در آینده قومى را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر کافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مى‌کنند و از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌اى نمى‌هراسند. این فضل خداست که به هر که بخواهد (و شایسته ببیند) مى‌دهد و خداوند وسعت‌بخش بسیار داناست.

الا مؤمنان هرکس از دین خود           کنون مرتد و رویگردان بشد

برانگیزد ایزد به زودى زود                 یکى پاک قومى به دور وجود

که ایزد بر آنها رفیقى نکوست           که ایشان هم او را بدارند دوست

که در پیش مردان یزدان پرست        فروتن بمانند وز عشق مست

ولى پیش کفار ناراست کار               سرافراز هستند و با اقتدار

برانگیزد این قوم را بر جهاد              بجنگند در راه حق، در بلاد

که در راه دین خداوند پاک              ندارند از سرزنش هیچ باک

بلى این چنین است فضل خدا        که بر هرکه خواهد نماید عطا

که الطاف یزدان بود بیکران          بود آگه از حال اهل جهان   

شأن نزول:

در روایت است: چون این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دست به شانه‌ى سلمان فارسى‌ زد و فرمود: هموطنان تو مصداق این آیه‌اند.

همچنانى که روایت مزبور را حذیفه و عمار و دیگران هم روایت و نقل نموده اند و تنها موضوعى که تأویل مزبور را تقویت می‌کند آنست که خداوند اوصافى را که در آیه ذکر فرموده تمام و کمال در امام مرتضى علیه‌السلام و پیروان و شیعیان واقعی مى یابیم که از هر حیث تمامى صفات مذکور در آیه را واجد و دارا مى باشند

نکته ها در آیات قبل، خطر سلطه کفّار و منافقان مطرح بود، اینجا سخن از ارتداد است. شاید اشاره به این باشد که نفاق و دوستى و رابطه با کفّار و پذیرش سلطه آنان، به ارتداد مى‌انجامد.

امام باقر علیه السلام درباره‌ى‌ «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» فرمود: «مراد علىّ علیه السلام و شیعیان اویند.

در روایات شیعه و سنّى آمده است که پیامبر صلى الله علیه و آله در جنگ خیبر، پس از ناکامى فرماندهان در فتح قلعه‌هاى دشمن فرمود:

به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسى مى‌دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند، او هم، خدا و رسول را دوست دارد و پیروزى را به ارمغان مى‌آورد. آنگاه پرچم را به دست على علیه السلام داد.

پیام ها

1- مؤمن باید به فکر عاقبت خود باشد، چه بسا مؤمنانى که مرتدّ شوند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ

2- رهبر روشن ضمیر، باید احتمال ارتداد و برگشت پیروان خود را بدهد. مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ

3- کفر یا ارتداد گروهى از مؤمنان، به راه خدا ضربه نمى‌زند. فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ‌ ...

4- زمینه ارتداد، نداشتن معرفت و محبّت نسبت به دین و خداست. یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

5- خداوند، نیازى به ایمان ما ندارد. فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ

6- در راه ایمان و شکستن سنّت‌ها و عادات جاهلى نباید از سرزنش‌ها و هوچى‌گرى‌ها و تبلیغات سوء دشمن ترسى داشت و تسلیم جوّ و محیط شد. لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ

7- رفتار مسلمان، نرمش با برادران دینى و سرسختى در برابر دشمن است و هیچ یک از خشونت و نرمش، مطلق نیست. أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ

8- فضل خدا تنها مال و مقام نیست، محبّت خدا و جهاد در راه او و قاطعیّت در دین هم از مظاهر لطف و فضل الهى است. ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ

9- دوستى متقابل میان خدا و بنده، از کمالات بشر است. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

10- با نوید جایگزینى دیگران، جلو یأس و ترس را بگیرید. فَسَوْفَ یَأْتِی‌ ... وَ لا یَخافُونَ‌

11- مؤمن واقعى کسى است که هم عاشق و هم محبوب خدا باشد. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ

12- کسى که ایمان واقعى دارد، هرگز در برابر کافران احساس حقارت نمى‌کند

13- دلى که از محبّت خدا خالى شد، بیمار و وابسته به کفّار مى‌شود، ولى دلى که از مهر خدا پر است هرگز وابسته نمى‌شود. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ... یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‌   

14- اسلام رو به گسترش است، تنها به ریزش‌ها نگاه نکنیم به رویش‌ها نیز بنگریم

15- در آینده پرچم اسلام را کسانى بدست خواهند گرفت که عاشق خدا و مجاهد و با صلابت باشند. یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‌ ... أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‌

16- جنگ روانى، در مؤمنان واقعى اثرى ندارد. لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ

17- فضل خداوند، محدود نیست؛ لیکن به هرکس به قدر حکمتش عطا مى‌کند.

18- اگر خداوند به شخصى لطفى کرد، آگاهانه است. واسِعٌ عَلِیمٌ

پرهیز از استهزا کنندگان دین

36. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ  مائده 57

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از کسانى که دین شما را به مسخره و بازى مى‌گیرند، آنان که پیش از شما کتاب (آسمانى) داده شده‌اند و (نیز) کفّار را ولىّ خود نگیرید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید.

 بگو مؤمنان را مگیرید یار                 ز اهل کتاب و ز کفار خوار

که کردند بر دینتان ریشخند           به بازیچه آن را گرفتند چند

بترسید از ایزد اگر مؤمنید                ز روى حقیقت اگر موقنید

شأن نزول:  «شیخ طوسی» گوید: ابن عباس گوید: رفاعة بن زید بن التابوت و سوید بن الحرث مسلمان شده بودند و سپس نفاق ورزیدند و عده‌اى از مسلمین با آن‌ها طرح دوستى ریخته بودند، سپس این آیة نازل گردید

1- کیفر دنیوىِ کسانى که به دین خدا و مقدّسات مذهبى توهین مى‌کنند، قطع رابطه است. لا تَتَّخِذُوا ... (در روابط با دیگران، احترام به مقدّسات یک شرط ضرورى است)

2- شرط ایمان، داشتن غیرت دینى و تبرى از نااهلان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا

3- استهزاى دین، (با جنگ سرد و روانى) یکى از شیوه‌هاى مبارزاتى دشمنان است

4- تقواى الهى ایجاب مى‌کند از دشمنان نترسیم و آنان را ولىّ خود قرار ندهیم

لذت بردن از حلال خداوند

37. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ  مائده 87 ) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چیزهاى پاکیزه‌اى را که خدا براى شما حلال کرده است، بر خود حرام نکنید و از حد نگذرید که خدا تجاوزگران را دوست نمى‌دارد.

الا مؤمنان آن غذاهاى پاک              که باشد حلال و نکو روى خاک

مبادا نمایید بر خود حرام                نجویید بیزارى از آن طعام

تعدى مرانید در حق خویش            نگیرید راه ستم نیز پیش

محبت نورزد خدا نیز هم                بر آنها که ورزند هردم ستم

شأن نزول آیات 87 و 88:  

شیخ طوسی» گوید: جماعتى از صحابه مانند امام على علیه‌السلام و عثمان بن مظعون و ابن مسعود و عبدالله بن عمر همت خود را مصروف به روزه نگهداشتن در روز و خواندن نماز شب و گوشه‌گیرى از مردم و خویشتن‌دارى و نخوردن چیزهاى خوب نموده بودند و نیز گویند که عثمان بن مظعون نزد پیامبر آمد و از او اجازه خواست که رهبانیت اختیار کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وى را از این کار منع فرمود و گفت: رهبانیت امت من در نشستن مسجد و انتظار نماز بعد از هر نمازى است. سپس عثمان گفت: یا رسول اللّه آیا اجازه می‌دهى مانند رهبانیون به سیاحت و سیر آفاق بپردازم. 

پیامبر فرمود: سیاحت امت من جهاد در راه خدا است. سپس گفت: آیا اجازه می‌دهى که با زنان معاشرت نداشته باشم و نزدیکى نکنم؟ فرمود: کسى که چنین کارى بکند از ما نخواهد بود و فرمود: به جاى معاشرت نکردن با زنان به روزه گرفتن بپردازید

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله از قیامت و صحنه‌هاى محشر سخن مى‌گفت. مردم چنان منقلب شده، گریستند که بعضى تصمیم گرفتند دیگر غذاى خوب نخورند و آسایش را بر خود حرام سازند، روزه بگیرند، همسران خود را ترک کنند، شبها کمتر بخوابند و بر این تصمیم، سوگند خوردند. پیامبر صلى الله علیه و آله که مطلع شد، مردم را در مسجد جمع کرد و فرمود: من غذا مى‌خورم، شبها مى‌خوابم و همسرانم را رها نمى‌کنم. دین ما آیین انزوا و رهبانیّت نیست، رهبانیّت امّت من جهاد است، هر کس بر خلاف روش من برود مسلمان نیست.

برخى گفتند: نسبت به سوگندهایى که خوردیم چه کنیم؟ آیات بعدى نازل شد.

حرام دانستن حلال‌ها یا همراه با اعتقاد به حرمت است که بدعت و حرام مى‌باشد و یا بدون عقیده به حرمت است که تنها خود بهره نمى‌گیرد که باز هم مورد نهى است.

مسلمان، تسلیم فرمان الهى است، نه حلال‌ها را از پیش خود حرام مى‌سازد، نه نسبت به حرام‌ها چنین است.

1- اهل ایمان باید از چیزهاى پاکیزه و طیّبات استفاده کنند.

2- ایمان، با تغییر و دست بردن در احکام الهى سازگار نیست. لا تُحَرِّمُوا

3- اسلام، آیین فطرت است و فطرت کشى ممنوع است. لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ

4- خوردنى‌ها، پوشیدنى‌ها و لذایذ حلال، براى انسان آفریده شده است. لَکُمْ

5- ایمان، با افراط و تفریط سازگار نیست. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... لا تَعْتَدُوا ...

6- در مکتب اسلام، انزوا، رهبانیّت، افراط و تفریط ممنوع لاتُحَرِّمُواطَیِّباتِ‌...وَلا

7- محروم‌ کردن خود از طیّبات، یک تعدّى و تجاوز است. لا تَعْتَدُوا

8- در بهره‌گیرى از حلال‌ها، اسراف و زیاده روى نکنیم. لا تَعْتَدُوا

9- افراط و تفریط، سبب محروم شدن از محبّت خداست. «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»

پرهیز از محرمات الهی

38. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ  مائده 90    اى کسانى که ایمان آورده‌اید! همانا شراب و قمار و بت‌ها و تیرهاى قرعه، پلید و ازکارهاى شیطان است، پس از آنها بپرهیزید، تا رستگار شوید.

الا اهل ایمان شراب و قمار                 پرستش نمودن به بتهاى خوار

همین گونه ازلام، زشت و بدست      ز شیطان بود این عملهاى پست

کناره بجویید زین گونه کار                امیدست گردید خود رستگار

شأن نزول:  هشام بن سالم گوید: از امام صادق علیه‌السلام شنیدم فرمود حمزة بن عبدالمطلب و دوستانش با شراب سکر که دمساز بودند، روزى در آن حال به ناقه اى برخوردند. حمزه پرسید این ناقه از کیست؟ گفتند: از برادر زاده ات على بن ابى‌طالب است.

دستور داد ناقه را نحر کردند، على وقتى ناقه خود را به آن حالت دید، پرسید: چه کسى ناقه او را نحر کرده است؟ گفتند: حمزه دستور نحر ناقه را داده است. على شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برد. پیامبر نزد حمزه آمد و علت آن را از حمزه جویا گردید و این واقعه قبل از غزوه احد بوده است سپس این آیة نازل گردید.

پس از نزول آیه پیامبر دستور داد تمام ظروفى را که با آن شراب می‌خوردند نزد او در بیرون مسجد جمع‌آورى کرده و شکستند سپس دستور فرمود که مردم براى جنگ احد آماده شوند همه جمع شدند. حمزه نیز شرکت نمود و در جناح لشکر قرار گرفت پس از شروع جنگ، حمزه به لشکر دشمن حمله برد و غلبه کرد سپس به جایگاه خویش بازگشت.

مردم گفتند: مرحبا اى عموى رسول خدا صلی الله علیه و آله که غلبه کردى ولى مى پنداریم که در دل رسول خدا صلی الله علیه و آله از تو کدورتى است، حمزه باز به حمله خویش ادامه داد در این حمله نیز غالب شد. باز مسلمین زبان به تحسین گشودند و گفتار قبلى را تکرار نمودند. حمزه پس از این غلبه و گفتار مردم نزد پیامبر آمد.

 رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتى عموى خود را دید به طرف او رفت و وى را در آغوش خود گرفت و میان دو چشم عموى خود را بوسید. حمزه باز به حمله خویش ادامه داد و پس از این حمله شربت شهادت نوشید و پیامبر با دست خویش او را کفن کرد .

هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد مدینه گردید، اهل مدینه شراب می‌خوردند و قمار می‌کردند. از پیامبر در این باره سؤال نمودند آیه 219 سوره بقره «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» که ترجمه اش در جاى خود ذکر شده، نازل گردید.

بعد از نزول این آیه مردم گفتند: خداوند شراب و قمار را بر ما حرام نکرده، فقط گفته است که گناهى بس بزرگ است. لذا به شرب خمر و بازى قمار ادامه می‌دادند تا این که روزى مردى از مهاجرین با حالت مستى به نماز ایستاد و عده اى به او اقتدا کردند.

مرد مهاجر به علت مستى، سوره نماز را به غلط ادا کرد سپس آیه 43 سوره نساء «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى» که ترجمه اش گذشت نازل گردید و بعد این آیه و آیه 91 که در این باره شدیدتر بوده نزول یافت. بعد از نزول این آیات مردم گفتند از این به بعد شراب و قمار را ترک خواهیم نمود

نکته ها عرب، به شعر و شراب، علاقه‌ى شدید داشت، به همین جهت تحریم شراب به صورت تدریجى انجام گرفت. در ابتدا آیه آمد که از خرما و انگور مى‌توان هم رزق خوب تهیه کرد، هم شرابى مست کننده، در آیه‌اى دیگر به منافع قمار و شراب و بیشتر بودن گناهش از منافعش اشاره کرده است.

بعد از مدتى آیه آمد که در حال مستى نماز نخوانید. سپس آیه‌ى فوق نازل شد و آن را پلید و عمل شیطانى دانست و دستور اجتناب از آن را صادر کرد.

خمر، پوشاندن با کلمه‌ى «خِمار» از یک ریشه است. به مقنعه‌ى زنان خِمار مى‌گویند، چون موى سر را مى‌پوشاند. شراب را هم خَمر مى‌گویند، چون عقل را مى‌پوشاند.

میسر» از «یسر»، آسانى. چون در قمار، افراد بدون زحمت، پول به دست مى‌آورند، به آن مَیسر گویند. کلمه «أنصاب» جمع «نصب»، سنگ‌هایى است که اطراف کعبه نصب و روى آن قربانى مى‌کردند و به آنها تبرّک مى‌جستند. و یا مراد خود قربانى است که روى سنگ‌ها ذبح مى‌کردند. رسول خدا صلى الله علیه و آله در معناى انصاب فرمود: چیزى است که مشرکان براى بت‌ها قربانى مى‌کردند. ما ذبحوه لآلهتهم

ازلام»، نوعى قرعه‌کشى و قمار با چوب است که در جاهلیّت رواج داشته.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: قمار با هر وسیله‌اى که باشد، حتّى گردو، حرام است  «شارب الخمر کعابد الوثن»  شرابخوار، مثل بت‌پرست است.

در شراب، هر نوع همکارى در تولید، توزیع و مصرف آن حرام است. امام باقر علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى‌کند که آن حضرت ده گروه را که به نحوى در شرابخوارى مؤثّرند، لعنت کرد: غارسها و حارسها و عاصرها و شاربها و ساقیها و حاملها و المحمول الیه و بایعها و مشتریها و آکل ثمنها آنکه نهال انگور را مى‌کارد، آنکه به ثمر مى‌رساند، سازنده، نوشنده، ساقى، حمل کننده، دریافت کننده، فروشنده و خریدار و هر کس که به نحوى از درآمد آن بهره‌مند مى‌شود، ملعون است.

1- ایمان، با شراب‌خوارى و قماربازى سازگارى ندارد. إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ ...

2- شراب و قمار، در ردیف بت‌پرستى است. الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ»

3- اسلام از پلیدى‌ها نهى مى‌کند. رِجْسٌ‌ ... فَاجْتَنِبُوهُ‌

4- خوردن لقمه‌ى حلال و پرهیز از حرام‌خوارى، در سعادت و رستگارى انسان مؤثّر است. «فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

آزمون برای تسلیم امر الهی

39. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدى‌ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ  مائده 94) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خداوند شما را با چیزى از شکار که دستها و نیزه‌هایتان به آن مى‌رسد مى‌آزماید تا خداوند معلوم گرداند چه کسى در باطن از او بیم دارد (و تسلیم فرمان اوست و از شکار مى‌گذرد) پس بعد از این هر که تجاوز کند، او را عذابى دردناک است.

الا مؤمنان کردگار جهان                         شما را به صیدى کند امتحان

رساند یکى صید در دسترس                   توان زد به تیرش ز پیش و ز پس

که تا آزماید چه کس از شما                  به دل ترس دارد ز یکتا خدا

(چه کس حرمت صید دارد نگاه            رعایت نماید حدود اله)

ازاین پس هرآن کس تجاوز نمود            ز حدى که ایزد معین نمود

عذابى بر او هست بس دردناک             که هر لحظه از آن بگردد هلاک

شأن نزول:  به عقیده مفسرین این آیه در سال حدیبیه نازل گردید که در آن سال مشرکین پیامبر را از ورود به مکه مانع شده بودند و خداوند هم براى امتحان نسبت به مؤمنین آن‌ها را از شکار حیوانات برّى (بیابانى) منع کرده بود تا این که کسی به شکار گورخرى پرداخت. مردم او را ملامت کردند، سپس این آیة نازل شد  

نکته ها : در ایّام حج و حالت احرام، حاجى حقّ شکار ندارد. همان ایّام گاهى شکار تا نزدیکى انسان مى‌آید و مى‌توان به راحتّى به آن دست یافت، ولى آزمایش الهى به این است که دست به شکار نزنیم. در حدیث مى‌خوانیم: در عمره‌ى حُدیبیه حیوانات شکارى فراوانى براى مسلمانان ظاهر شدند که مسلمانان مى‌توانستند به راحتى آنان را صید کنند. در قرآن، مسأله‌ى شکم و غذا، به عنوان یکى از اسباب آزمایش الهى مطرح شده است، به نمونه‌هاى زیر توجّه کنید:

 الف: آدم و حوا در مسأله‌ى غذا شکست خوردند. لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ 

 ب: بنى‌اسرائیل در تحریم صید ماهى در روزهاى شنبه‌ها، شکست خوردند.

ج: یکى از فرماندهان بنى‌اسرائیل هنگام عبور سربازانش از یک منطقه و رسیدن به نهر، فرمان داد که از آب آن ننوشند، ولى یارانش جز اندکى، خوردند فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا د: روزه گرفتن، یک آزمایش بزرگ است

ه: نزدیک شدن شکار به حجاج در حالت احرام که حقّ صید ندارند، خود یک آزمایش است. سؤال: انسان که چیزى را آزمایش مى‌کند، براى اطلاع و علم است، امّا خداوند که همه چیز را مى‌داند چرا آزمایش مى‌کند؟ پاسخ: حضرت على علیه السلام در نهج‌البلاغه مى‌فرماید: آزمایشات الهى براى آن است تا انسان در برابر حوادث تلخ و شیرین عکس‌العمل نشان دهد و در برابر آن، استحقاق کیفر یا پاداش داشته باشد. آرى، خداوند بر اساس عمل، کیفر و پاداش مى‌دهد نه بر اساس علم خود، همان گونه که ما نیز به خاطر علم به هنر و کارآیى فردى به او پاداش نمى‌دهیم، بلکه باید براى ما کارى از خود نشان دهد تا مزد بگیرد.

سؤال: آیا مهمان و زائر خانه خدا، به خاطر شکار حیوانى باید به عذاب دردناک گرفتار شود؟ پاسخ: خود شکارکردن، عذاب دردناک ندارد، بلکه عذاب به خاطر شکستن قداست حرم و احرام و قانون‌شکنى اوست. فَمَنِ اعْتَدى‌ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ

 1- آزمایش مؤمنان، یک سنّت قطعى پروردگار است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ» (حرف «لام» و فعل مضارع و نون تأکید، نشانه‌ى قطعى بودن است)

 2- خداترسى آنجا آشکار مى‌شود که زمینه‌ى گناه فراهم باشد و انسان خطا نکند

 3- نعمت‌هاى در دسترس، وسیله‌ى آزمایشند. لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ... تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ‌             

4- هر چیزى که دست ما به آن مى‌رسد، رزق و حلال نیست. «تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ

5- ملاک تقوا، خوف باطنى است، نه تنها حیاى ظاهرى. «یَخافُهُ بِالْغَیْبِ

6- تکلیف و مسئولیّت، بعد از ابلاغ است. «بَعْدَ ذلِکَ

7- حاجى‌که فرسنگ‌ها در بیابان‌ها به عشق حقّ مى‌رود، گاهى یک شکارکوچک او را از پا در مى‌آورد و به نافرمانى مى‌کشد که نتیجه‌ى آن عذاب الهى است.

کفاره چاره نادیده گرفتن امر الهی

40. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ  مائده 95

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! در حال احرام، شکار را نکشید، و هر کس از شما به عمد، شکارى را بکشد، کیفر و کفّاره‌اش کشتن نظیر آن حیوان از چهارپایان است که (به این نظیر بودن) دو شاهد عادل از میان خودتان حکم کنند.

 (این حیوان قربانى) هدیه‌اى است که به کعبه برسد (و آنجا ذبح شود) یا (به جاى قربانى) براى جبران آن (به شصت) فقیر طعام بدهد یا برابر آن روزه بگیرد.

(این کفّاره‌هاى سه‌گانه) براى آن است که جزاى کار خود را بچشد. خداوند از گذشته‌ى شما (که قانون کفّاره نیامده بود) گذشت و هر کس این کار را تکرار کند، خداوند از او انتقام مى‌گیرد، و خداوند، شکست‌ناپذیر و انتقام گیرنده است.

الا مؤمنان خود مسازید صید                   چو در حال احرام هستید و قید

هرآن کس که دانسته صیدى بکشت        بود بار کفاره اش هم به پشت

بباید ز مالى که دارد بدست                     یکى صید مانند صیدى که هست

دو تن مرد عادل گواهى نهند                    به مثلیت آن شهادت دهند

به قربانى آرد به بیت خدا                       به راه خداوند سازد فدا

و یا بر مساکین ببخشد طعام                  و یا روزه گیرد رود در صیام

سزد تا جزاى تخطى چشد                     که بار مجازات را برکشد

از آنچه گذشته است ایزد گذشت         کنون هرکسى گرد این کار گشت

خداوند از وى کشد انتقام                    که هر کرده پاداش دارد تمام

همانا خدا راست بس اقتدار                 کشد انتقامى زهر زشتکار

نکته ها کلمه‌ى‌ «حُرُمٌ» کسى است که براى حج یا عمره، مُحرم شده است.

کلمه‌ى «نعم» که جمع آن «انعام» است، به شتر، گاو و گوسفند گفته مى‌شود.

کلمه‌ى «مسکین» از «سکن»، به کسى گفته مى‌شود که به خاطر تهى‌دستى و فقر، از مسکن خود خارج نمى‌شود و به اصطلاح فقر او را از پا در آورده و خانه‌نشین کرده

امام صادق علیه السلام فرمود: کفّاره‌ى شترمرغ، شتر و کفّاره‌ى الاغ وحشى، گاو و کفّاره‌ى آهو، گوسفند و کفّاره‌ى گاو وحشى، گاو اهلى است

1- امنیّت در حال احرام، حتّى براى حیوانات نیز باید حفظ شود لاتَقْتُلُواالصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ

2- فلسفه‌ى حلال و حرام بودن، همیشه ذاتى و مربوط به خود موارد نیست، بلکه‌ گاهى به اقتضاى شرایط زمانى و مکانى است، پس زمان و مکان، تاریخ و جغرافیا، در حکم الهى تأثیر دارد. وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

3- اسلام براى حالات خاص، دستورات ویژه‌اى دارد. وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

4- قوانین اسلام براى همه است. وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ

5- خطرناکتر از خود تخلّف (عمل خلاف)، انگیزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است.  

6- کیفر، باید عادلانه باشد. «مِثْلُ ما قَتَلَ

7- اسلام به هر مناسبتى به مسئله‌ى گرسنگان و فقرزدایى توجّه دارد. طَعامُ مِسْکِینٍ

8- حیواناتى که در مکّه ذبح مى‌شوند، هدیه هستند. هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ

9- دست مجرم را در انتخاب نوع جریمه (قربانى، اطعام، روزه) باز بگذاریم و شرایط مالى و توان جسمى او را نادیده نگیریم. فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ‌ ... أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً

10- کیفر قانون‌شکنى به قدرى سنگین است که اطعام شصت فقیر یا گرفتن شصت روزه تنها گوشه‌اى از آن است، نه تمام آن. لِیَذُوقَ

11- اجراى قوانین، پس از ابلاغ رسمى آنهاست. «عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ» قانون موارد قبلى را شامل نمى‌شود.

12- در تکرار شکار، علاوه بر جریمه، انتقام و قهر الهى نیز وجود دارد.

13- اصرار بر گناه و تکرار آن، بسیار خطرناک و عقوبت سختى در پى دارد.

14- تهدیدات الهى را جدّى بگیریم. فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ‌ ... عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ‌

سوال بی جا

41. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ  مائده 101) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از امورى که اگر برایتان آشکار شود ناراحتتان مى‌کند نپرسید، و اگر هنگام نزول قرآن از آنها سؤال کنید، برایتان روشن مى‌شود. خداوند از سؤال‌هاى نابجاى شما گذشت و خداوند آمرزنده‌اى بردبار است.

الا مؤمنان به رب جلال                     مپرسید ز آن چیزهائى سؤال

که گر فاش گردد بخیزد بلا                شما را بد آید، بود ناروا

زمانى بپرسید از آن اصول                  که آیات قرآن بگردد نزول

که قرآن بیان مى کند در صفت         هرآنچه شما را بود مصلحت

کنون عفو فرمود یکتا خدا               گناه سؤالات بیجاى را

که بر بندگان خودش کردگار           غفورست و باشد بسى بردبار

قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ  102) همانا (از این گونه سؤالها) گروهى از پیشینیان نیز پرسیدند (و چون طاقت عمل نداشتند) نسبت به آن منکر و کافر شدند.

نکته ها

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با مردم درباره‌ى حج سخن مى‌گفت. کسى پرسید: آیا حج، همه ساله واجب است یا در تمام عمر تنها یکبار؟ پیامبر پاسخ نداد. او چند بار پرسید،

رسول خدا فرمود: این همه اصرار براى چیست؟ اگر بگویم: «هر سال، کار بر شما سخت مى‌شود»، تا موضوعى را مطرح نکرده‌ام، شما هم نپرسید: «یکى از عوامل هلاکت امّت‌هاى پیشین سؤال‌هاى نابجاى آنان بود

گرچه آنچه را نمى‌دانیم، باید از اهلش بپرسیم، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» امّا برخى سؤال‌هاست که اگر جوابش روشن شود، به زیان فرد یا جامعه است، مثل سؤال از عیوب دیگران، یا اسرار نظامى.

نمونه‌ها و مصادیق‌:

مسئولان، بعضى از مطالبى را که مى‌دانند، نباید در اختیار عموم بگذارند. نظیر مسائل اقتصادى، مانند: کمبود گندم و ....

صداقت خوب است؛ ولى صراحت، همه جا مفید نیست.

اخبار و اطّلاعات، باید رده‌بندى و طبقه‌بندى شود. (جابرِ جُعفى، هزاران حدیث از امام باقر علیه السلام مى‌دانست که حقّ گفتن آن را براى همه مردم نداشت.)

برخى از اخبار، نباید از رسانه‌ها و جراید، پخش شود، چون به زیان مردم است (گاهى سکوت، عاقلانه لازم است) إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ

معلّمان و گویندگان باید، ظرفیّت شنوندگان را در نظر داشته باشند.

در برخى موارد، باید به شیوه‌ى تقیّه، عقاید را کتمان کرد و برخى سؤال‌ها را جواب نداد. إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ انسان حقّ ندارد اسرار مردم و اسرار نظامى را فاش سازد.

پیام ها

1- دانستن هر چیزى، نه لازم است و نه مفید، بلکه باید سراغ دانش‌هاى مفید رفت. «لا تَسْئَلُوا» (حسّ کنجکاوى باید تعدیل شود ونباید در پى اطلاعاتى رفت که سبب ایجاد کدورت، مشکلات و اختلال در نظام جامعه مى‌شود.)

2- مکلّف نساختن مردم به پاره‌اى از احکام، پرتوى از عفو و گذشت الهى است لا تَسْئَلُوا...عَفَااللَّهُ

3- خداوند به بندگانش مهلت توبه مى‌دهد. «غَفُورٌ حَلِیمٌ

4- اگر مردم ظرفیّت نداشته باشند، بیان پاره‌اى از حقایق، سبب کفر آنها مى‌شود.

حفظ و رسیدگی به نفس خود

42. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ  مائده 105  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بر شما باد (حفظ) خودتان. چون شما هدایت یافتید، آن که گمراه شد زیانى به شما نمى‌رساند. بازگشت همه‌ى شما به سوى خداست، و او شما را به آنچه مى‌کردید، آگاه مى‌سازد.

پس اى مؤمنان به یکتا اله                          بدارید ایمان خود را نگاه

اگر کل هستى و ملک جهان                         بگردند گمراه در این زمان

و لیکن شما مؤمنان زین نسق                     به راه هدایت بمانید و حق

ز کفرى که ورزند کل بشر                           نبینید هرگز زیان و ضرر

که هر چیز گیتى در این سیر و گشت          به سوى خدا مى کند بازگشت

خداوند آن روز بى کم وبیش کم وبیش      شما را کند آگه از کار خویش

شأن نزول:  این آیه درباره کسانى نازل گردیده که امر به معروف و نهى از منکر نمایند ولى کسى از آن‌ها گوش نکند.  و یا بعد از ما بیایند و بعد از دوران ما به امر به معروف و نهی از منکر پردازند. از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که این آیه درباره تقیه نازل گردیده است

نکته ها

بعضى این آیه را دستاویز قرار داده و مى‌گویند: وظیفه‌ى هر کس تنها حفظ خود است، و ما مسئول گناه دیگران و امر و نهى آنان نیستیم!

در پاسخ آنان مى‌گوییم: با وجود آیات و روایات متعدّدى که همه نشان از وجوب امر به معروف و نهى از منکر دارد، باید گفت: مراد این آیه رها کردن این دو وظیفه نیست، بلکه مراد آن است که اگر امر و نهى صورت گرفت، ولى اثر نکرد شما دیگر وظیفه‌اى جز حفظ خود ندارید. علاوه بر آنکه حفظ جامعه از گناه به وسیله‌ى امر به معروف و نهى از منکر، یکى از مصادیق «حفظ خویشتن» است.

پیام ها

1- در راه حقّ، از تنهایى نترسیم. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ

2- اگر حریف دیگران نمى‌شویم، حریف نفس خود باشیم. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ‌ ...

3- انحراف جامعه، مجوز گناه کردن افراد نیست. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ‌ ...

4- در قیامت، هر کس مسئول کار خویش است. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ

5- در پى کشف و افشاى عیوب دیگران نباشیم. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ

6- اهل ایمان بر رفتار و کردار نارواى گمراهان و عقائد باطل آنان مؤاخذه نخواهند شد. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ

7- در راه نجات دیگران، خودتان غرق نشوید. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ

8- چنان باید تربیت شویم که فساد محیط وجامعه در ما تأثیر نگذارد. لا یَضُرُّکُمْ

9- روحیّه‌ى خود را به خاطر انحراف دیگران از دست ندهیم عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ  

10- گرچه منحرفان در کمین هستند، امّا راه مصونیّت یافتن، هدایت پذیرى است لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ

11- ایمان به معاد، عامل خودسازى است. إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ

12- پیروى از نیاکان و تقلید کورکورانه از دیگران، در قیامت نجات‌بخش انسان نیست، بلکه هر کس باید پاسخگوى راه و عمل خویش باشد. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ‌ ... فَیُنَبِّئُکُمْ‌

13- رفتار و کردار انسان در دنیا، فرجام او را در قیامت روشن مى‌کند. «فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

آماده بودن وصیت نامه مومن

43. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‌ وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ  مائده 106) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه (نشانه‌هاى) مرگ یکى از شما فرا رسد، از میان خود دو نفر عادل را هنگام وصیّت به شهادت و گواهى فرا خوانید. و اگر در مسافرت بودید و مصیبت مرگ به سراغ شما آمد (و شاهد مسلمانى نبود) دو تن از غیر (همکیشان) تان را به گواهى بطلبید و اگر (در صداقت آنان) شک کردید، پس از نماز آن دو را نگاهدارید تا به خداوند قسم یاد کنند که ما حاضر نیستیم حقّ را به هیچ قیمتى بفروشیم، هر چند در مورد فامیل باشد و هرگز شهادت الهى را پنهان نمى‌کنیم، که در این صورت از گنهکارانیم.  

الا مؤمنان به یکتا خدا                       چو مرگ یکى شخص آید فرا

دو عادل، دو مؤمن به یکتا اله           ببایست بر خویش گیرد گواه

بباید دو شاهد بخواند به پیش          چه بیگانه باشند یا آنکه خویش

اگر در سفر آید از ره اجل                 مسلمان نیابید در آن محل

دو شاهد بگیرید دور از ستیز            اگرچه مسلمان نباشند نیز

اگر بدگمانید برآن دو تن                   ندارید باور از آنها سخن

از آنها ببایست بعد از نماز              قسمها و سوگند گیرید باز

که ما بى گمان خارج از دل کنیم      که حق را به ناحق مبدل کنیم

شهادت نسازیم هرگز نهان              اگرچه بود ضد خویشانمان

وگرنه گنهکار باشیم سخت             شده غرق در ظلمت و تیره بخت 

نکته ها مسلمانى به نام «ابن ابى ماریه» همراه دو مسیحى به نام‌هاى تمیم و عدى که برادر بودند، به سفر تجارى رفتند.

مسلمان بیمار شد، وصیّت نامه‌اى نوشت و آن را میان وسایل خود پنهان کرد و اموال خود را به آن دو مسیحى داد که به وارثان بدهند.

پس از مرگش، آن دو نفر در میان اثاثیه‌ى او اجناس گرانبهایى دیده و برداشتند، پس از مراجعت به مدینه، باقى آنها را به وارثان دادند. ورثه، وصیت‌نامه را در میان وسایل دیدند که صورت همه‌ى اثاثیه در آن ثبت شده بود.

چون مطالبه کردند، آن دو مسیحى انکار کردند، شکایت را نزد پیامبر بردند، در این هنگام بود که آیه‌ى فوق نازل شد. طبق حدیثى از اصول کافى، پیامبر از آن دو سوگند گرفت و تبرئه‌شان کرد؛ ولى چون دروغشان از طریق نامه کشف شد، حضرت بار دیگر آن دو را احضار کرد. وارثان سوگند یاد کردند که اجناس دیگرى هم بوده و آنها را پس گرفتند

1- آستانه‌ى مرگ، آخرین فرصت براى وصیّت کردن است حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ

2- هنگام وصیّت، مؤمن باید دقّت‌هاى لازم را به کار بندد حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ

 3- براى اداى حقّ مردم، دو شاهد عادل بگیرید. اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ   

4- براى اداى حقّ مردم، اگر مسلمان حضور نداشت، با غیر مسلمان کار را محکم کنید. «غَیْرِکُمْ» (لکن غیر مسلمانى که خداوند را قبول داشته باشد تا بتواند به نام مقدّس او سوگند یاد کند) فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ      

. 5- مراعات حقوق مردم همه‌جا مهم است و مکان بردار نیست. ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ

6- براى پرداخت حقّ، هرگونه شک را دفع کنید. تَحْبِسُونَهُما ... إِنِ ارْتَبْتُمْ‌   

7- سوگند، یکى از راه‌هاى شک‌زدایى است. فَیُقْسِمانِ

8- تنها سوگند به نام «اللّه» ارزشمند و معتبر است. فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ  

9- براى اداى حقّ از صحنه‌هاى مذهبى و ملکوتى و مکان‌ها و زمان‌هاى مقدّس کمک بگیریم. مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ  

10-  یکى از عوامل انحراف، رسیدن به پول است. لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً    

.11-  یکى از عوامل انحراف، محبّت و علاقه‌هاى فامیلى است. ... وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‌

12-  تنها موردى که سوگندنامه از طریق وحى، دیکته شده است، حقّ الناس  است.

13-  کتمان حقّ و خیانت در گواهى، عادل را فاسق مى‌کند و حرام شمرده شده. حضرت على به شخصى که تقاضاى (علاوه بر سهم عادى خود) داشت فرمود: روز جمعه نزد او آید. سپس او را به نماز جمعه برد و جمعیّت را به او نشان داد و فرمود:

 معناى تقاضاى نابجاى تو سرقت از اموال این مردم است.

 در این صحنه مى‌بینیم که حضرت از نماز و جمعیّت و جمعه براى تأثیرگذارى کلام نورانى خود بهره گرفته است.

شجاعت در مقابل انبوه دشمن

 44. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ انفال 15) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه با (لشگرکشى و) انبوه کافران برخورد کردید، به آنان پشت نکنید و مگریزید.

زَحف»، به معناى غلتیدن و روى زمین کشیدن است، به لشکرکشى و حرکت یک لشکر انبوه هم از این جهت که از دور چنین به نظر مى‌رسد که روى زمین مى‌غلتند و پیش مى‌آیند، زحف گفته مى‌شود.

 چو با کافران گنهکارخو                        بگشتید در معرکه روبرو

مبادا که از بیم آنان ز جنگ                  گریزید و بر خویش خواهید ننگ

امام رضا علیه السلام فرمود: «فرار از جهاد، موجب وهن دین، استخفاف رهبر حقّ، جرأت یافتن دشمن و محو مذهب است.

در فضائل حضرت على علیه السلام آمده است: «وى در تمام عمر، حتّى یک بار هم از جبهه و جنگ فرار نکرد». و آن حضرت فرمودند: «پسندیده‌ترین مرگ، شهادت است، سوگند به آن کسى که جان فرزند ابى‌طالب به‌دست اوست، براى من کشته شدن با هزار ضربه‌ى‌ شمشیر، راحت‌تر و آسان‌تر از مرگ در بستر است

1- خداوند از مؤمنان انتظار ویژه‌اى دارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ...

2- تعداد زیاد دشمن، مجوّز فرار از جبهه نمى‌شود. إِذا لَقِیتُمُ‌ ... زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ‌     

3- در هنگام نبرد، فرار از جنگ جایز نیست. إِذا لَقِیتُمُ‌ ... فَلا تُوَلُّوهُمُ‌                    . البتّه فرار، آنگاه ممنوع است که دو گروه، با آمادگى جنگ کنند، ولى اگر دشمن مسلّح غافلگیرانه شبیخون زد و مسلمانان آمادگى نداشتند، عقب‌نشینى مانعى ندارد.

4- جنگ‌هاى اسلامى، مکتبى است، نه استعمارى و از روى هوا و هوس. الَّذِینَ آمَنُوا ... الَّذِینَ کَفَرُوا

عدم سرپیچی از خدا و رسول

45 . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ انفال 20) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خدا و فرستاده‌ى او اطاعت کنید و در حالى که (سخنان او را) مى‌شنوید، از وى سرپیچى نکنید.  وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ  21)  و مثل کسانى نباشید که گفتند: «شنیدیم»، ولى (در حقیقت) آنها نمى‌شنیدند  

الا مؤمنان از یگانه خدا                        اطاعت نمایید و از مصطفى

نتابید رخ از درش هیچگاه                    هم از او نیوشید امر اله 

نباشید چون آن دورویان خام              که گویند ما بشنویم آن کلام

و لیکن به تحقیق نشنیده اند              که بسیار تاریک دل دیده اند

نکته ها در سراسر قرآن، پس از اطاعت خداوند، اطاعت از رسول خدا ذکر شده است، و در یازده مورد، بعد از عبارت‌ «اتَّقُوا اللَّهَ» جمله‌ى‌ «أَطِیعُونِ» آمده است، یعنى لازمه‌ى تقواى الهى، اطاعت از رسول اوست.  با این‌که اطاعت از خدا و رسول هر دو لازم است، ولى در این آیه تنها از سرپیچى از رسول نهى شده است که معلوم مى‌شود مشکل آنان در اطاعت از رسول بوده است، به خصوص در جنگ بدر و نسبت به فرمان‌هاى پیامبر صلى الله علیه و آله در مسائل نظامى.  مراد از شنیدن سخنان پیامبرصلى الله علیه و آله‌ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ، بدلیل آیه‌ى بعد، فهمیدن سخنان‌ او و درک حقّانیّت اوست

  1. مؤمنان، در معرض تخلّف از دستورات خدا و رسول هستند و به هشدار نیاز دارند -  نافرمانى پیامبر، نافرمانى خداست. وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ و نفرمود: عَنْهُما آرى، فرمان خدا و رسول داراى هویّتى واحد است و اطاعت از خدا در گرو اطاعت از رسولش مى‌باشد - شنیدن و فهمیدن، مسئولیّت‌آور است. وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ - آگاه شدن از تاریخ و اخبار گذشتگان متخلّف، مایه‌ى عبرت است. - در اطاعت از رهبرى، صداقت داشته و به تعهّدات خود پایبند باشیم و بدون عمل ادّعاى ایمان نکنیم.

پذیرش دعوت خدا و رسول

46. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ  انفال 24  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه خدا و رسول شما را به چیزى که حیات‌بخش شماست دعوت مى‌کنند، بپذیرید و بدانید خداوند، میان انسان و دل او حایل مى‌شود و به سوى او محشور مى‌شوید.  

 الا مؤمنان چون رسول و اله                شما را بخوانند بر راست راه

اجابت نمایید آنچه بود                       که یابید عمر و حیات ابد

خدا بین انسان و قلبش دُرست             بگردیده حائل ز روز نُخست

چو ایام گیتى بر انسان گذشت              نمایید سوى خدا بازگشت 

 نکته ها  حیات، اقسام مختلفى دارد. 

 1. حیات گیاهى. «أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»  خداوند زمین را زنده مى‌کند 

 2. حیات حیوانى. «لَمُحْیِ الْمَوْتى‌» خداوند مردگان را زنده مى‌کند 

 3. حیات فکرى. «مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ»  آن که مرده بود و زنده‌اش کردیم. 

4. حیات ابدى. «قَدَّمْتُ لِحَیاتِی»  کاش براى زندگیم چیزى از پیش فرستاده بودم       مقصود از حیاتى که با دعوت انبیا فراهم مى‌آید، حیات حیوانى نیست، چون بدون دعوت انبیا نیز این نوع حیات وجود دارد، بلکه مقصود حیات فکرى، عقلى ومعنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالاخره حیات و زندگى در تمام زمینه‌ها مى‌باشد.  البتّه ممکن است مراد از دعوت به حیات در اینجا (به دلیل آن که آیه در کنار آیات جنگ بدر آمده است)، دعوت به جهاد باشد.  حیات انسان، در ایمان و عمل صالح است و خداوند و انبیا هم مردم را به همان دعوت کرده‌اند. دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ اطاعت از فرامین آنان رمز رسیدن به زندگى پاک و طیّب است،    چنانکه در جاى دیگر مى‌خوانیم: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً و طبق روایات شیعه و سنّى، یکى از مصادیق حیات طیّبه، پذیرش‌ نداى پیامبر صلى الله علیه و آله در مسأله‌ى ولایت علىّ‌بن أبى‌طالب و اهل‌بیت علیهم السلام اوست.

حایل و فاصله شدن خدا میان انسان و قلبش، نشان‌دهنده‌ى حاضر و ناظر بودن خداوند در همه جا و احاطه‌ى او بر تمام موجودات است و این‌که قدرت و توفیق از اوست. از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، فعالیّت عقل و روح نیز به دست اوست و اگر لطف او نبود، هرگز انسان به حقّانیّت حقّ و بطلان باطل پى نمى‌برد.

 از امام صادق علیه السلام روایت شده است که یکى از مصادیق حایل شددن خدا بین انسان و دل او، مسأله‌ى محو و اثبات است؛ محو کفر و اثبات ایمان، محو غفلت و شک و تثبیت تذکّر و یقین. در جاى دیگر فرمودند: «خداوند نمى‌گذارد انسان، باطل را حقّ ببیند. همچنین فرمودند: گاهى انسان با گوش، چشم، زبان و دست خود به چیزى علاقه دارد، ولى اگر آن را انجام دهد، قلبش با آن همراه نیست و مى‌داند آنچه میل به آن داشته حقّ نیست». و ممکن است حائل شدن، کنایه از مرگ باشد.

1- شرط ایمان واقعى، اجابت کردن دعوت خدا و رسول است. اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ

2- دعوت خدا و رسول، داراى حقیقت و هویّتى است. دَعاکُمْ و نفرمود دعواکم 

3- حرکت در مسیر خدا و انبیا، حیات واقعى و کناره گیرى از آن، مرگ انسانیّت

4- تمام دستورات دینى و فرامین انبیا، حتّى فرمان جهاد، مایه‌ى حیات مى‌باشد

5- کسى که به احاطه خدا ایمان داشته باشد، از دعوت پیامبران‌ سرپیچى نکند.

6-  تا فرصت داریم، حقّ را بپذیریم. (بنابراین که حائل شدن خدا بین انسان و قلبش، کنایه از مرگ باشد). اسْتَجِیبُوا ... یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ

 7-  نه مؤمن مغرور شود و نه از کافر مأیوس گردید، چون دلها به دست خداست و او مقلّب القلوب است و هر فکر و اندیشه‌اى که بر دل انسان بگذرد، خدا بدان آگاه است

 9-  خدا از هر چیزى به انسان نزدیک‌تر است، حتّى از قلب او به خودش.

  10-  همه‌ى ما خواسته یا ناخواسته در قیامت محشور خواهیم شد، پاسخ مثبت دهیم.

خیانت به خود

47.یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ  انفال 27  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید که در این صورت آگاهانه به امانت‌هاى خود خیانت کرده‌اید.

الا مؤمنان با رسول و خدا                   خیانت نورزید هرگز شما

میان امانت، خیانت خطاست            بدانید، پرهیز از آن سزاست  

بدانید اولاد و مال جهان                   سراسر بود فتنه و امتحان

که پیش خدا هست اجر عظیم        بود اجر نزد خداى حکیم

نکته ها هنگامى که مسلمانان به فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله، یهودیان بنى‌قریظه را محاصره کردند، آنان پیشنهاد صلح وکوچ کردن به شام را دادند و پیامبر صلى الله علیه و آله نپذیرفت و سعدبن معاذ را به داورى مأمور کرد. یکى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» که سابقه دوستى با آنان داشت، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش حکمیّت سعدبن معاذ، همه کشته خواهید شد، جبرئیل این اشاره را به پیامبر صلى الله علیه و آله خبر داد. ابولبابه شرمنده از این خیانت، خود را به ستون مسجد پیامبر بست و هفت شبانه روز چیزى نخورد، سرانجام خداوند توبه‌اش را پذیرفت. در فرهنگ قرآن، امانت مفهوم وسیعى دارد و تمام شئون زندگى سیاسى، اجتماعى و اخلاقى را شامل مى‌شود از جمله. 

  الف: تمام نعمت‌هاى مادّى و معنوى مثل مکتب، قرآن، رهبر، فرزند وآب وخاک.  

ب: اهل‌بیت پیامبر علیهم السلام.

ج: هم خودمان، امانت براى خویشتنیم، چنانکه در آیه‌ى دیگر مى‌خوانیم: «أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ» و هم جامعه براى ما.

د: انفال، غنائم، خمس، زکات و اموال عمومى. (بودن آیه در سوره انفال وغنائم جنگ بدر)

ه: امام‌باقر علیه السلام فرمود: احکام دین، فرائض و واجبات الهى، امانت است.

و: حکومت و مسئولیّت. بنابراین نافرمانى و ادا نکردن حقوق و وظایف خود در ارتباط با این امانت‌ها، خیانت است، هرکس چیزى از برنامه‌هاى اسلامى را ترک کند، یک نوع خیانتى به خدا و پیامبر مرتکب شده است. همان گونه که پیشى گرفتن ناصالحان بر صالحان در مسئولیّت‌هاى اجتماعى، خیانت به خدا و رسول و مسلمانان است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «کسى که در امانت خیانت کند، منافق است، هرچند روزه بگیرد و نماز بخواند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: نماز و روزه‌ى مردم شما را نفریبد، زیرا گاهى همه‌ى آنها از روى عادت است. مردم را با راستگویى و اداى امانت امتحان کنید و بشناسید. خیانت نکردن در امانت از وظایف و حقوق انسانى است، بنابراین حتّى به امانت غیر مسلمان هم نباید خیانت کرد.

1- خیانت، با ایمان داشتن سازگار نیست. لازمه‌ى ایمان، امانت‌دارى است...لاتَخُونُوا

2- گاهى یک اشاره به سود دشمن، خیانت است. (با توجّه به شأن نزول اوّل)

3- افشاى اسرار نظامى، خیانتى زشت است. (با توجّه به شأن نزول دوم)

4- خیانت به پیامبر، خیانت به خداوند است. «لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» «لا تَخُونُوا» در مورد خدا وپیامبر با هم آمده، در مورد سایر مردم تکرار شده است.

 5- خیانت به خدا و رسول، خیانت به خود است و زیان آن به خود انسان بازمى‌گردد. «لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ» (طبق این معنى که با ظاهر آیه سازگار است، تقدیر گرفتن کلمه‌ى «لا» در «تَخُونُوا أَماناتِکُمْ»، نیازى نیست.)

6- امانت مردم به منزله‌ى امانت خود ما و خیانت به آن خیانت به خودمان است. لا

7- خیانت، فطرتاً زشت و محکوم است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

8- خیانت‌هاى آگاهانه، خطرناک است. «وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (هم به زشتى خیانت آگاهید و هم پیامدهاى بد آن را مى‌دانید)

تقوی، نتیجه اش تشخیص حق از باطل (فرقان)

48. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ  انفال 29) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانى (قوّه‌ى شناخت حقّ از باطلى) قرار مى‌دهد و بدى‌هایتان را از شما مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش بزرگ است.

الا مؤمنان اندر این تیره خاک                 هراسید اگر از خداوند پاک

خداوند فرقان دهد بر شما                    که چشم بصیرت نماید عطا

بپوشاند او سیئات و گناه                       بیامرزد و عفو سازد اله

که فضل خدائیست بى انتها                 خدا کى کند بندۀ خود رها

نکته ها وسیله و معیار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله:

الف: انبیا و اولیاى الهى؛ چنانکه پیامبر صلى الله علیه و آله را فاروق نامیدند و یا در حدیث مى‌خوانیم مَن فارق علیّاً فقد فارق اللّه  هرکس على علیه السلام را رها کند، خدا را رها کرده.  ب: کتاب آسمانى؛ که با عرضه امور به آن مى‌توان حقّ را از باطل تشخیص داد.  ج: تقوا، زیرا طوفان غرائز و حبّ و بغض‌هاى همراه با بى‌تقوایى، مانع درک حقایق د: عقل و خرد؛ که بدون آن نمى‌توان حتّى به سراغ وحى رفت.

فرقان و قدرت تشخیص حقّ از باطل، حکمت و بینشى خدادادى است که به اهل تقوا داده مى‌شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نیست.  به گفته‌ى تفسیر کبیر فخررازى، «تکفیر سیّئات»، پرده‌پوشى در دنیا و «مغفرت»، رهایى از قهر خدا در آخرت است و به نوشته‌ى تفسیر نمونه، «تکفیر»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشایش نسبت به عذاب دوزخ است   

کسانى که تقوا داشته و تمایلات نفسانى را کنار بگذارند، قوّه‌ى تشخیص حقّ به آنها عطا مى‌شود. چنانکه در آیه‌ى دیگرى مى‌خوانیم: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ» از خدا پروا کنید، خداوند شما را آگاه مى‌کند و به یادتان مى‌آورد. گویا روح همچون آینه‌اى است که تقوا غبار را از آن مى‌زداید و نور حقّ در آن منعکس مى‌شود، چنانکه حضرت على علیه السلام تقوا را دارو و درمان دل‌ها، نور و بینایى کوردلى‌ها و شفا و وسیله‌ى اصلاح قلب، تطهیر جان، امنیّت ترس‌هاى درونى و روشن‌شدن تاریکى‌ها مى‌داند، فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبکم و بصر عمى افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء عشا ابصارکم و أمن فزع جأشکم و ضیاء سواد ظلمتکم ... و بر عکس، حرص‌ها و طمع‌ها سبب لغزش خردها مى‌شود، حضرت على علیه السلام مى‌فرماید: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» بیشتر لغزشگاه خرد، زرق و برق طمع‌ها مى‌باشد.

حقیقت سرایى است آراسته‌       /     هوا و هوس گرد بر خاسته‌

نبینى که هر جا که برخاست گرد  /   نبیند نظر، گرچه بیناست مرد

1- اگر تقوا داشته باشیم، در آزمایش مال و فرزند، خداوند ما را کمک مى‌کند که چگونه برخورد کنیم. أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ ... إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً

2- عملکرد انسان، در بینش او تأثیر دارد. کسى که تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصیرت و شناخت ویژه‌اى به او مى‌دهد.

فرقان» نکره آمده است تا نشان دهد که بصیرت خاصّى مراد است

3- تقوا، هم عامل شناخت صحیح، «فرقان» هم مایه‌ى آبرو و حیثیّت اجتماعى، «یُکَفِّرْ عَنْکُمْ» و هم سبب مغفرت اخروى است. یَغْفِرْ لَکُمْ

4- اعطاى بصیرت ویژه به پرهیزکاران و بخشایش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً ... وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‌.

ثابت ‌قدم باشید

49. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ  انفال 45) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه با گروهى (از دشمن) روبرو شدید، ثابت‌قدم باشید و خدا را بسیار یاد کنید تا شما رستگار شوید.      

پس اى مؤمنان هر زمان روبرو              بگشتید با لشکرى از عدو

بمانید ثابت قدم در جهاد                     خدا را نمایید پیوسته یاد

بود آنکه گردید خود رستگار                رسد شاهد بختتان در کنار

نکته ها مراد از ذکر و یاد خدا در آیه، تنها ذکر زبانى نیست، بلکه توجّه درونى و یاد لطف‌ها و امدادهاى و وعده‌هاى و یاد عزّت، عظمت و فرمان او نیز مقصود است، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «از امور مهمّى که خداوند بر بندگان لازم دانسته است، بسیار یاد نمودن از خداوند است، یاد الهى هنگام مواجهه با حلال‌ها و حرام‌ها که اگر اطاعت الهى باشد بدان عمل کند و اگر معصیت خدا باشد، آن را ترک کند».

1- لازمه‌ى ایمان، ثابت قدمى است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... فَاثْبُتُوا.                   .

2- ما مأمور به ثبات قدم در جبهه‌ایم، «فَاثْبُتُوا» امّا همین پایدارى را هم باید از خدا بخواهیم. رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا 

3- فضاى جبهه‌ى مسلمانان باید آکنده از یاد خدا باشد و هر چه مشکلات بیشتر باشد، نیاز به یاد خدا بیشتر است. وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً

 4-  باید خدا را بسیار یاد کنیم وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً زیرا اگر در بحران جنگ و حوادث جبهه، یاد خدا زیاد نباشد، امکان انحراف در هدف، عمل و شیوه بیشتر است 

 5- در جبهه، باید یاد خدا، جایگزین یاد زن، فرزند، مال و ... شود. «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ» چنانکه امام سجاد علیه السلام در دعاى مرزداران مى‌فرماید: خدایا! یاد مال و فرزندان و ... را از دل رزمندگان ببر و بهشت را جلوى چشمشان جلوه بده.

6- پایدارى و یاد خدا، رمز پیروزى در نبرد و رستگارى جاوید .... لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌  7- میدان‌هاى نبرد وجبهه‌ها، یکى از مراکز رستگارى است.

همراهی نکردن با نزدیکان

50 . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ  توبه 23   اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید! اگر پدران و برادرانتان، «کفر» را بر «ایمان» ترجیح دادند، ولایت آنان را نپذیرید و هر کس از شما دوستى و ولایت آنان را بپذیرد، آنان همان ستمگرانند.

گر آباء و اخوانتان کافرند                           ز شیطان مطرود، فرمان برند

مبادا که اى مؤمنان به رب                        از ایشان نمایید یارى طلب

که با آن کسان هرکه گردید دوست          شده ظالم و ظلم در نفس اوست 

شان نزول  «شیخ طوسی» گوید: از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت گردیده که این آیه درباره حاطب بن ابى‌بلتعه نازل گردید. موقعى که به قریش نامه نوشت و آن‌ها را از اراده فتح مکه از طرف رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خبر داده بوده است

نکته ها تهدیدهاى قرآن نسبت به پذیرش ولایت کفّار، تکان دهنده است. از جمله در سوره مائده آمده وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ هر که ولایت آنان را بپذیرد، جزو آنان است همچنین در سوره آل‌عمران مى‌فرماید: وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‌ءٍ هر که چنین کند، رابطه‌اش با خدا قطع شده. بعضى از مسلمانان هنگام هجرت به مدینه، مورد خشم والدین کافر خود بودند، ولى حفظ دین خود را بر رضایت آنان ترجیح دادند. ولایت پدر و مادر کافر را نباید پذیرفت، ولى این غیر از نیکى به آنهاست.

1- پدر کافر، بر فرزند مسلمان ولایت ندارد و روابط مکتبى بر هر رابطه‌اى مقدّم 2- عواطف نباید بر ارزش‌هاى مکتبى غالب شود. لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ

3- ولایت کافر ممنوع است، حتّى اگر نزدیکترین افراد باشد. آباءَکُمْ‌ ... إِنِ اسْتَحَبُّوا

4- ضابطه‌ى دین و مکتب، مقدّم بر هر رابطه‌اى است. لا تَتَّخِذُوا، إِنِ اسْتَحَبُّوا

5- پذیرش ولایت کفّار، ظلم است. الظَّالِمُونَ

دوری کردن از مشرک ناپاک

51 . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ  توبه 28

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید! قطعاً مشرکان، پلید و ناپاکند، پس بعد از این سال نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر (به خاطر راندن کفّار و قطع داد و ستد) از فقر و تنگدستى مى‌ترسید، پس به زودى خداوند اگر بخواهد از فضل خویش شما را بى‌نیاز خواهد کرد، قطعاً خداوند آگاه و حکیم است.

بدانید اى مؤمنان بعد از این               پلیدست هر مشرکى در زمین

پس از این نباید گذارند گام                 دگر مشرکان سوى بیت الحرام

گر از تنگدستى شما راست بیم           به فضل خودش کردگار کریم

شما را به لطفش کند بى نیاز             علیم و حکیم است یزدان ز راز

شان نزول مفسرین گویند: سبب نزول آیه چنین بوده که مشرکین از راه‌هاى دور انواع متاع و کالا و طعام مى آوردند. وقتى که آیه نجس بودن مشرکین و ممنوع گردیدن ورود آن‌ها به مسجدالحرام نازل گردید مسلمین گفتند:

یا رسول الله اگر اینان به مسجدالحرام نیایند تجارت ما قطع شده و طعام و روزى بر ما تنگ گردد و بازار ما به کسادى افتد و منافع و دوستى ما با آن‌ها بریده خواهد شد.

خداوند این آیه را نازل فرمود و خاطرنشان ساخت اگر شما از فقر و تنگدستى مى ترسید خداوند شما را از فضل خویش مستغنى و بى‌نیاز خواهد گردانید

یکى از فرمان‌هاى چهارگانه‌اى که حضرت على علیه السلام در حج سال نهم هجرى به مشرکان ابلاغ کرد این بود که آنها از سال آینده، حقّ ورود به مسجدالحرام را ندارند.

پیام ها

1- شرک، پلیدى است. «نَجَسٌ» پاکى واقعى در سایه‌ى ایمان است.

2- مؤمن باید نسبت به مشرک، تنفّر داشته باشد. الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ

3- در اعلام برنامه و دیدگاه، توجّه به توان اجرایى خود داشته باشیم.

إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ (با آنکه پلیدبودن مشرکان مربوط به سال نهم و سال اعلام برائت نبود، لیکن چون در آن سال مسلمانان قدرت اجرا پیدا کردند، این امر اعلام شد)

4- چون نزدیک شدن، زمینه‌ى وارد شدن است، پس مشرکان نباید به مکان‌هاى مقدّس حتّى نزدیک شوند. فَلا یَقْرَبُوا

5- در قرآن، فلسفه‌ى برخى نهى‌ها و تحریم‌ها بیان شده است. نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا

6- همه‌ى زمین‌ها از نظر قداست، یکسان نیستند. فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ

7- با مخالفان هم مدارا کنیم و به آنان مهلت دهیم. بَعْدَ عامِهِمْ هذا

8- در دستورات و آئین‌نامه‌ها، به تنش‌ها و پیامدهاى آن نیز توجّه کنیم.

9- تنگناهاى اقتصادى و فشارهاى مالى، ما را نسبت به دینمان بى‌تعهّد نسازد

10- هرکجا احساس نگرانى اجتماعى شد، باید روحیّه‌ى امید و توکّل را در مردم زنده کرد. إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ

11- رزق ما به دست دیگران (مسافران و جهانگردان) نیست، بلکه به دست خداست.

12- از قطع رابطه اقتصادى با کفّار، به خاطر مکتب، نگران نباشیم. یُغْنِیکُمُ اللَّهُ

13- بیش از زرنگى ومدیریّت وسرمایه و ...، فضل الهى در غناى مردم نقش دارد.

14- احکام دین، بر پایه‌ى علم و حکمت الهى است. عَلِیمٌ حَکِیمٌ

دانشمندان و راهبان کاسب

52 . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ توبه 34

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید! بسیارى از دانشمندان و راهبان، (با سوء استفاده از موقعیّت خود،) اموال مردم را به ناحق مى‌خورند و آنان را از راه خدا باز مى‌دارند و کسانى‌که طلا و نقره مى‌اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى‌کنند، پس آنان را به عذابى دردناک، بشارت بده!

بدانید اى مؤمنان این میان                  چه بسیار احبار با راهبان

از اموال مردم به باطل خورند            به هرچه حرامست دست آورند

همه مردمان را بدارند باز                   که طاعت نورزند ز آن بى نیاز

کنون بر کسانى که بس سیم و زر       ذخیره نمودند و گنج و گهر

نکردند انفاق از آن زرّ و سیم             خبرها بده از عذابى الیم  

شان نزول

«شیخ طوسى» گوید: جبائى و دیگران گویند این قسمت از آیه وَ الَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ درباره آن عده از نمازگذارانى که زکات نمى دهند، نازل گردیده است.

عده اى گویند: درباره مشرکین نازل شده است و بهتر آنست که حمل بر عموم نموده و بگوئیم براى هر دو طایفه مزبور نازل شده است

نکته ها

معناى احبار و رهبان در آیه‌ى 31 گذشت.

علماى یهود به‌خاطر منافع مادّى خود، حقّ را کتمان کردند و به حقانیّت دین اسلام اعتراف نکردند، یا رشوه گرفتند و گناه بخشودند، یا تفتیش عقاید کرده و به دیگران تهمت زدند.

سوء استفاده از موقعیّت‌ها، حرام است و بزرگ‌ترین خطر براى علماى دین، فساد مالى است. لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ (کسانى‌که متولّى موقوفات‌اند و آنها را در مسیر اهداف وقف شده مصرف نمى‌کنند، از مصادیق این آیه مى‌باشند)

زکات در روایات‌:

از امام صادق علیه السلام پرسیدند: در چه مقدار مال، زکات واجب مى‌شود؟ حضرت فرمود: زکات ظاهر یا باطن؟ گفتند: هر دو.

حضرت ابتدا نصابى را براى زکات ظاهر بیان نموده و آنگاه در بیان زکات باطن فرمودند: «فلا تستأثر على اخیک بما هو احوج الیه منک» آنچه را برادر دینى‌ات به آن نیازمندتر از توست، او را انتخاب و ترجیح دهى.

در روایتى دیگر، آن حضرت مى‌فرماید: «انّما اعطاکم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها

حیث وجّهها اللَّه تعالى و لم تُعطِّلوها لتکنِزوها» خداوند این مال‌هاى اضافى را به شما عطا کرد تا در مسیر رضاى او خرج کنید، نه آنکه احتکار و گنج کنید.

طبق روایات، امام زمان ارواحنا فداه چون ظهور کند، گنج‌ها را حرام مى‌کند و همه را به مبارزات خود به مصرف مى‌رساند.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: انّ اللَّه فرض على اغنیاء المسلمین فى اموالهم القدرَ الّذى یَسَعُ فقرائهم ...الا انّ اللَّه یحاسبهم حساباً شدیداً و یعذّبهم عذابا الیما

خداوند، در مال مسلمانانِ ثروتمند، به مقدارى زکات واجب کرده که کفاف فقرا را بدهد، آگاه باش! اگر به وظیفه‌ى خود عمل نکنند، همانا خداوند از آنان حسابرسى شدید مى‌کند.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر مالى که زکات آن پرداخت نشود کنز است، گرچه پنهان نباشد، یا غیرطلا و نقره باشد.

ابوذر و آیه‌ى کنز:

ابوذر غفارى، صحابى بزرگوار پیامبر، در اعتراض به زراندوزى‌هاى معاویه و عثمان و عمّال حکومت و حیف و میل اموال عمومى، صبح و شام این آیه را با صداى بلند در برابر معاویه و سپس در مقابل عثمان مى‌خواند و مى‌گفت: این آیه مخصوص مانعان زکات نیست و هر نوع زراندوزى را شامل مى‌شود.

در تفسیر شریف المیزان آمده است که از برخوردهاى ابوذر با عثمان و معاویه و کعب الأحبار، بر مى‌آید که ثروت‌اندوزى در جامعه‌ى فقیر حرام است، گرچه از راه حلال باشد و زکاتش پرداخت شده باشد.

البتّه برخى آن را به اجتهاد شخصى ابوذر نسبت مى‌دادند، ولى خودش مى‌گفت: «ما قلتُ لهم الّا ما سَمعتُ من نبیّهم» آنچه گفته‌ام از پیامبر شنیده‌ام. از طرفى صراحت و صداقت ابوذر هم مورد تأیید پیامبر است.

از فرازهاى برجسته‌ى زندگى ابوذر، همین امر به معروف و نهى از منکر او نسبت به حکّام،

در زمینه‌ى ریخت‌وپاش‌هاى اقتصادى است و نزاعش با عثمان بر سر مال و مقام نبود، بلکه اعتراض به یک منکر اجتماعى بود.

سرانجام عثمان، این صحابى پارسا و انقلابى را به شام تبعید کرد، از شام هم به بدترین وضعى به مدینه آوردند، سپس به «ربذه» تبعید شد و در تبعیدگاه، مظلومانه جان سپرد. و این نیز از فرازهاى ناپسند وننگین حکومت عثمان بود.

دیگران براى تبرئه‌ى عثمان، کوشیده‌اند تا به ابوذر تهمت سوسیالیست بودن و فکر اشتراکى داشتن و مخالفت با مالکیّت خصوصى بزنند، امّا علامه امینى قدس سره در الغدیر، بحث مبسوطى در ردّ این اتهام دارد.

تبعیدهاى مکرّر ابوذر به خاطر مناقشات او با حکومت و فریادهاى اعتراض آمیزش بر ضدّ روش مالى عثمان و زراندوزى معاویه و توجیه‌گرى‌هاى کعب‌الأحبار، در کتب تاریخى شیعه و اهل سنّت آمده است،

هر چند برخى خواسته‌اند به نوعى توجیه کنند و این مناقشات را به حساب آزادى بیان و عقیده در دوره‌ى عثمان بگذارند، یا آنکه تبعید آن صحابى بزرگوار را به عنوان اینکه «دفع شرّ مهم‌تر از کسب منفعت است» بدانند و حضورش را در مدینه و شام، شرّ تلقّى کنند و تبعیدش را رعایتِ مصلحت به شمار آورند،

 ولى این رفتار ننگ‌آلود با یار صدیق و پرهیزکار پیامبر که زبان صریح و اعتراض دلسوزانه‌اش تنها با انگیزه‌ى عمل به وظیفه در برابر انحرافات بود، هیچ توجیه و تأویلى نمى‌پذیرد.

پیام ها

1- بعضى از علماى اهل کتاب، بد نیستند. کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ 

 2- بهره‌گیرى علما از مال مردم و بهره نرساندن به آنان که موجب بى‌رغبتى مردم به دین مى‌شود شاید مصداقِ صدّ عن سبیل اللَّه باشد. لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ‌ ... وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ‌

3- بازداشتن علماى یهود و نصارى مردم را از راه حقّ، به خاطر دست‌یابى به دنیاست.

4- در اسلام، محدودیّتى براى سرمایه نیست، امّا راه تحصیل آن شروطى دارد و زراندوزى و بدمصرف کردن ثروت حرام است.

الَّذِینَ یَکْنِزُونَ‌ ... وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ‌ (وقتى زراندوزى حرام باشد، احتکارِ ضروریّات قطعاً حرام است)

5- مال اندوزى و حرص، احتکار و پنهان کردن است. چون مشکلات بسیارى را براى جامعه فراهم مى‌کند. الَّذِینَ یَکْنِزُونَ‌ ... وَ لا یُنْفِقُونَها

6- دنیاپرستى علما و زراندوزى ثروتمندان، سبب قهر الهى است. فَبَشِّرْهُمْ‌ ...

7- جمع‌آورى طلا و نقره و پول، و انفاق نکردن و احتکار آن، گناه کبیره است. چون وعده‌ى عذاب به آن داده شده است. الَّذِینَ یَکْنِزُونَ‌ ... بِعَذابٍ أَلِیمٍ‌

وابستگی به دنیا

53. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ توبه 38

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید! چرا وقتى به شما گفته مى‌شود در راه خدا (و براى جهاد) حرکت کنید، سنگین و زمین‌گیر مى‌شوید؟ آیا به جاى آخرت، به زندگى دنیا راضى شده‌اید؟ پس بدانید بهره‌ى زندگى دنیا در (برابر) آخرت، جز اندکى نیست.

الا مؤمنان بر کدامین سبب                چو دستور آید خود از سوى رب

که گردید خارج کنون بى درنگ          به راه خداوند سازید جنگ

ببندید دل بر زمین و به خاک            فراموش سازید آن عهد، پاک

بخواهید آیا که دنیاى پست            ستانید و بِدْهید عقبى ز دست

متاع جهان در بر آخرت                 متاعیست ناچیز و بى منزلت     

شان نزول : گویند وقتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از طائف مراجعت نمود، دستور جهاد و جنگ با دولت روم را صادر فرمود و این دستور هنگام فصل رسیدن میوه ها بود و مردم مایل بودند در جاى خود بوده و در جنگ شرکت نکنند زیرا رفتن به جنگ در چنین فصل و موقعیتى بسیار بر آن‌ها گران مى آمد مخصوصاً جنگ با دولت روم که هم دشمنى قوى بود و نیز راه آن هم بسیار زیاد و دور مى بود. خداوند پیامبر خود را از این گران آمدن مسلمین در جنگ خبر داد و این آیه را نازل فرمود، چنانکه مجاهد نیز آن را نقل و روایت نموده است

 مؤمنان نیز باید گاهى مورد انتقاد و مؤاخذه قرار گیرند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ‌ - دلبستگى به دنیا ومادیّات، مانع جداشدن انسان از زمین وخاک و رسیدن به‌ کمال وافلاک مى‌شود. اثَّاقَلْتُمْ‌ ... (دنیاطلب، کوتاه همّت است) - ارزش و جایگاه انسان تا حدّى است که دنیا براى او ناچیز است. أَ رَضِیتُمْ - کسى‌که آخرت را برتر از دنیاى اندک بداند، به جبهه‌ى جنگ رو مى‌کند، نه دنیا.

رعایت تقوی

54. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ  توبه 119

اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید! از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.

 الا مؤمنان به پروردگار                  که دارید ایمان به روزِ شمار

بترسید از کردگار مهین                    بگردید با صادقان همنشین

نکته ها

در روایات شیعه و سنى آمده است که مقصود از «الصَّادِقِینَ»، محمّد صلى الله علیه و آله و آل‌محمّد علیهم السلام مى‌باشند.

آیه 177 سوره‌ى بقره، اهل ایمان، انفاق، نماز، وفاى به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق مى‌شمارد و آیه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر، مهاجرانِ رنج کشیده و جان برکف را «صادق» شمرده است.

پیام ها

1- دوستى، همنشینى و همراهى با راستگویان، یکى از عوامل تربیت و جلوگیرىِ انسان از انحراف است. اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ

2- از رهبران الهى جدا نشویم. کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ

3- رهبران الهى معصوم هستند، وگرنه خداوند فرمان نمى‌داد با آنان باشید کُونُوا مَعَ

4- تکامل جامعه در سایه‌ى ایمان، تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است. آمَنُوا، اتَّقُوا،

5- در هر زمان باید معصومى باشد که مسلمانان با او همراه باشند. کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ

شگفت از فخررازى که مى‌گوید: معصوم، فرد خاصّى نیست، بلکه اجماع امّت از خطا معصوم است!! آیا اجتماع افراد جایزالخطا و فاسق، عصمت‌آور است؟

خشونت و صلابت داشتن در برابر کفار

55. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ توبه 123) اى اهل ایمان! با کسانى از کفّار که نزدیک شمایند بجنگید. باید آنان در شما خشونت و صلابت بیابند و بدانید که خداوند، با پرهیزکاران است.

سزد با خشونت بریزید خون            بیابید چون کافران را کنون

نمایید آغاز این را دگر                     ز هرکس شما راست نزدیکتر

ببایست بینندتان تیز چنگ             که ترسیده گردند در روز جنگ

همانا بدانید پروردگار                     بود یاور قوم پرهیزکار

نکته ها پرداختن به دشمنان ِ‌نزدیک‌تر و جنگیدن با آنان، مزایایى دارد، از جمله:

 به هزینه و امکانات کمترى نیاز است، اطلاعات ما از آنان بیشتر است، تدارک جبهه آسانتر و آمادگى عمومى براى مقابله با آنان بیشتر است، خطرشان مقدّم‌تر است، راه دفع آنان ودسترسى به منطقه‌ى جنگ سریعتر است، هم خودش دشمن است، هم مى‌تواند بازوى دشمنان دورتر باشد. 

غِلْظَةً» به معناى صلابت، قدرت و هیبت است، نه سنگدلى و بدخلقى. از این رو در مسائل نظامى، مانور و قدرت‌نمایى و رژه و لباس و شعار و هر چه که قواى اسلام را قدرتمند نشان دهد، مورد ستایش است.

پیامبرخدا صلى الله علیه و آله نیز هنگام فتح مکّه، مسلمانان را فرمان داد تا در مقابل چشم ابوسفیان رژه رفتند تا با نشان دادن قدرت و شکوه سپاه اسلام، روحیّه‌ى مشرکان تضعیف شود.

مسأله‌ى «الاقربُ فالاقرب»، یعنى اولویّت دادن به آنچه نزدیکتر به انسان است، در همه‌ى امورِ تعالیم اسلامى مطرح است، در انفاق و صدقه، ابتدا یتیم و فقیرِ خویشاوند، در پرداخت زکات ابتدا نیازمندان محلّى و نزدیک، در جنگ، نخست دشمنان نزدیکتر، در دعوت و تبلیغ، ابتدا بستگان نزدیک و اهل منطقه، در مسجد، تقدّم همسایه‌ى مسجد، در سفره و مهمانى، طعام نزدیک انسان و در نماز جماعت و در صف اوّل، آنان که به امام جماعت در کمالات نزدیکترند. این آیه، جهاد آزادیبخش را مى‌گوید، نه جهاد دفاعى را. از این رو به صفات مبارزان اسلامى پرداخته، نه به شرایط هجوم کافران.

در سیره‌ى پیامبر، نمونه‌هاى بسیارى دیده مى‌شود که به سپاه اسلام توصیه مى‌فرمود: با تقوا باشند، به زنان کفّار آسیبى نرسانند، به درختان لطمه نزنند. حتّى یک بار کشته‌ى دختر کافرى را دید و به شدّت ناراحت شد.

1- ایمان باید همراه با عمل و مبارزه باشد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا

2- دفع شرّ دشمنان نزدیکتر، اولویّت دارد. «یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ» (استراتژى جنگى اسلام، ابتدا مقابله با دشمنان نزدیکتر است، همچنان که در مبارزه‌ى فکرى و عقیدتى نیز باید ابتدا شبهاتِ رایج و موجود را پاسخ داد.

3- هر چه براى ایجاد صلابت و شدّت لازم است باید تدارک دید، چه شجاعتِ رزمندگان و چه ابزار و سلاحهاى پیشرفته و چه آموزش‌هاى پیشرفته و تخصّصى. وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً

4- سپاه اسلام، باید صلابت و هیبت داشته باشد. غِلْظَةً

5- شجاعت درونى باید با صلابت بیرونى همراه باشد. وَ لْیَجِدُوا

6- غلظت و صلابت اسلامى، همراه با تقواست. أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ

7- جهاد، جلوه‌اى از تقواى الهى است. قاتِلُوا ... أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ‌

8- چون در جنگ، غرائز، هوسها و کینه‌ها ممکن است پیش آید، تقوا براى‌ رزمندگان شرطِ اساسى است. «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»

عبادت پروردگار، رستگاری است

56. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ حج 77)

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! رکوع کنید و سجده نمایید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، باشد که رستگار شوید.

پس اى مؤمنان پیش آن کان جود          نمایید هردم رکوع و سجود

نکویى کند هرکه در روزگار                   سرانجام خواهد شدن رستگار  

نکته ها

با اینکه رکوع و سجود از مصادیق عبادت هستند ولى در این آیه نام آن دو در کنار وَ اعْبُدُوا آمده که نشانه‌ى اهمیّت نماز و این دو رکن نماز است.

براى سعادت انسان دو برنامه مطرح شده و رستگارى او در انجام هر دو نوع عمل است:

الف: برنامه‌هاى ثابت مانند رکوع و سجود و عبادت‌هاى دیگر                        

ب: برنامه‌هاى متغیّر و تابع زمان و مکان که در هر زمان کار خیر مصداق خاصّى دارد. آمَنُوا ارْکَعُوا ... وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ

1- کار خیر (و ابتکارات و اختراعات و خدمات،) زمانى مؤثّر است که در سایه‌ى ایمان و بندگى خدا باشد. آمَنُوا ارْکَعُوا ... وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ

2- حتّى با رکوع و سجود و تعبد و کار خیر، رستگارى خود را قطعى ندانید، زیرا آفت غرور و حبط عمل در کار است. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

3- فلاح و رستگارى، آخرین مرحله‌ى تکامل است که بعد از انجام عبادات و کارهاى خیر باید امید آن را داشت. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/MomenanehQ4

http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM1
 

http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
2

http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
3

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">