تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

عبادت پروردگار، رستگاری است

56. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ حج 77)

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! رکوع کنید و سجده نمایید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، باشد که رستگار شوید.

پس اى مؤمنان پیش آن کان جود          نمایید هردم رکوع و سجود

نکویى کند هرکه در روزگار                   سرانجام خواهد شدن رستگار  

نکته ها

با اینکه رکوع و سجود از مصادیق عبادت هستند ولى در این آیه نام آن دو در کنار وَ اعْبُدُوا آمده که نشانه‌ى اهمیّت نماز و این دو رکن نماز است.

براى سعادت انسان دو برنامه مطرح شده و رستگارى او در انجام هر دو نوع عمل است:

الف: برنامه‌هاى ثابت مانند رکوع و سجود و عبادت‌هاى دیگر 

  ب: برنامه‌هاى متغیّر و تابع زمان و مکان که در هر زمان کار خیر مصداق خاصّى دارد. آمَنُوا ارْکَعُوا ... وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ

1- کار خیر (و ابتکارات و اختراعات و خدمات،) زمانى مؤثّر است که در سایه‌ى ایمان و بندگى خدا باشد. آمَنُوا ارْکَعُوا ... وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ

2- حتّى با رکوع و سجود و تعبد و کار خیر، رستگارى خود را قطعى ندانید، زیرا آفت غرور و حبط عمل در کار است. لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

3- فلاح و رستگارى، آخرین مرحله‌ى تکامل است که بعد از انجام عبادات و کارهاى خیر باید امید آن را داشت. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

پرهیز از حیله های متفاوت شیطان

57. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‌ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ  نور 21) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! گام‌هاى شیطان را پیروى نکنید و هرکس پیرو گام‌هاى شیطان شود، همانا که او به فحشا و منکر فرمان مى‌دهد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هیچ یک از شما پاک نمى‌شد. ولى خداوند هر کس را بخواهد، پاک مى‌سازد و خدا شنوا و داناست.

پس اى اهل ایمان به یکتا اله                  به دنبال شیطان مپویید راه

که هرکس قدم در پى او گذاشت             به اعمال زشت و بدش برگماشت

نبودى اگر لطف پروردگار                      بگشتند بر زشت کارى دچار

ز خیل خلایق ز کل بشر                         نمى گشت پاک از گنه یک نفر

خدا پاک سازد کسى را که خواست        سمیع و علیم آن یگانه خداست 

نکته ها

در آیات 14، 20 و 21 سه بار سخن از فضل و رحمت خداوند آمده است تا بگوید اگر لطف او نبود، معلوم نبود وضع شما چگونه باشد!

خُطُواتِ» جمع «خطوة» به معناى گام است. قرآن در مورد نحوه‌ى منحرف کردن شیطان، عبارتِ خطوات الشیطان را به کار برده است تا بگوید: شیطان، گام به گام انسان را به سوى انجام گناهان مى‌کشاند.

در قرآن چند مرتبه از «خُطُواتِ الشَّیْطانِ» سخن به میان آمده است؛ یک جا مى‌فرماید:  ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ همگى در صلح و آشتى درآیید و از گام‌هاى شیطان پیروى نکنید. و در جاى دیگر مى‌فرماید: کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ از چیزهاى حلال و دلپسند بخورید و مواظب گام‌هاى شیطان باشید و از آن پیروى نکنید.

در این آیه نیز پیرامون اشاعه‌ى فحشا نسبت به مؤمنین مى‌فرماید: از گام‌هاى شیطان پیروى نکنید.  نمونه گام‌هاى شیطان عبارت است از: دوستى با افراد فاسد، شرکت در مجالس آنان، ارتکاب گناهان کوچک، و پس از آن گناهان بزرگ و در نهایت قساوت قلب و بدعاقبتى و پایانى شوم.

پیام ها

1- به ایمان خود مغرور نشویم، توجّه به هشدارهاى پى در پى لازم است... آمَنُوا

2- شیطان براى گمراه کردن مؤمنان، تلاش مى‌کند. لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ

  3- سیاست شیطان، نفوذ تدریجى و گام به گام است. «خُطُواتِ الشَّیْطانِ» (از همان گام اوّل مواظب باشیم). لا تَتّبعوا خُطوات الشیطان

5- با مردم مستدل سخن بگوییم. خداوند که مى‌فرماید: از شیطان پیروى نکنید، دلیل آن را ذکر مى‌کند: زیرا او به گناه فرمان مى‌دهد. فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ

 6- شیطان وسوسه مى‌کند و به هرکس از وسوسه او پیروى کند فرمان مى‌دهد.

7- کار شیطان، با نماز در تضادّ است. شیطان به انسان دستور گناه مى‌دهد، فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ (امّا نماز انسان را از گناه باز مى‌دارد. إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ ...

8- تزکیه، بدون توفیق الهى امکان ندارد. وَ لَوْ لا ... ما زَکى‌ ...

9- انسان، همواره به لطف خداوند نیاز دارد. تکرار جمله‌ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ در این آیه و آیات قبل. 

  10- در مسیر زندگى انسان، فریب و فحشا وجود دارد، ولى راه توبه و نجات باز است.

11- حتّى اولیاى خدا به توفیق الهى نیاز دارند. ما زَکى‌ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ

12- خدا حکیم، به مقدار لیاقت و ظرفیّت افراد، خیر و سعادت نازل مى‌کند یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ

13- علم به اینکه خدا همه چیز را مى‌بیند و مى‌شنود، بهترین عامل بازدارنده از فحشا و منکرات است. وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

ورود به منازل با اجازه

58. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‌ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ نور 27

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خانه‌هایى که منزل شما نیست، وارد نشوید، مگر آنکه اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید. این به نفع شماست، شاید پند گیرید

بدون اجازه ز صاحب سرا               مبادا به بیتى گذارید پا

مگر خانه باشد از آن شما              که بى اذن رفتن بباشد روا

چو داخل بگشتید اول کلام             نمایید بر اهل منزل سلام

که این کار بهر شما بهترست           الا ایکه هستید یزدان پرست

بگردید یادآور این سخن                 ز خُرد و جوان و ز پیر و کهن

شان نزول

عدى بن ثابت گوید: علت نزول آیه چنین بوده که زنى از انصار نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله اوقات و حالاتى بر من می‌گذرد که نمی‌خواهم پدرم یا فرزندم مرا در آن اوقات و حالات ببینند. در صورتی که اینان هر وقت سرزده به خانه من مى آیند و من از این حیث در زحمت و کراهت مى باشم. بنابراین چکارى مى توانم بکنم سپس این آیه نازل گردید

نکته ها

معناى «استیناس»، اجازه خواستن و اعلام ورود است که به گفته‌ى روایات مى‌تواند با ذکر خدا باشد و یا با سلام کردن و امثال آن.

شخصى از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: آیا براى ورود به منزل مادرم اجازه بگیرم؟ فرمود: بله، گفت: در خانه جز او کسى نیست و جز من خادمى ندارد! حضرت فرمود: آیا دوست دارى مادرت را بدون لباس مناسب ببینى؟ گفت نه. فرمود: پس اجازه بگیر.

در روایتى دیگر، پیامبر صلى الله علیه و آله از ورود مردان به خانه زنانى که همسران آنان حضور ندارند نهى فرمود.                                                                                         

در روایات مى‌خوانیم: اجازه گرفتن براى ورود به خانه دیگران سه مرتبه باشد تا اهل خانه فرصت جمع و جور کردن خود را داشته باشند.

و براى نجات غریق و مظلوم و مورد آتش سوزى، اجازه لازم نیست. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هرگاه مى‌خواست وارد منزلى شود، براى اجازه گرفتن، روبروى در خانه نمى‌ایستاد تا نگاه مبارکشان به داخل خانه نیفتد.

پیام ها

1- اهل ایمان، در امور زندگى باید از وحى الهى دستور بگیرند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا

2- امنیّت و آزادى براى ساکنین خانه باید حفظ شود. «لا تَدْخُلُوا» (ورود سرزده به حریم دیگران، حرام است.)

3- از مواضع تهمت دورى کنید. لا تَدْخُلُوا ... ذلِکُمْ خَیْرٌ

 4- باز بودن در خانه، دلیل جواز ورود نیست. لا تَدْخُلُوا

5- مالکیّت افراد محترم است. لا تَدْخُلُوا

6- برخورد مؤمنان با یکدیگر، باید با محبّت همراه باشد. تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا

7- از هر کارى که موجب شکستن حریم حیا وحجاب مى‌شود، دورى کنید.  

8- وارد شونده باید سلام کند، هر که باشد. «تُسَلِّمُوا عَلى‌ أَهْلِها» (سلام کردن لازم نیست از کوچکتر به بزرگتر باش

  9- مراعات ادب وحقّ دیگران، سرچشمه‌ى سعادت بشر است. ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ  

10- دستورات الهى را فراموش نکنیم و به یاد داشته باشیم. لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ  

11- آداب واخلاق دینى، همان نداى فطرت است، که مورد غفلت قرار گرفته و باید با تذکر بیدار کنیم. تَذَکَّرُونَ

سه وقت (براى ورود به اتاق) اجازه بگیرید

59. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى‌ بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ  نور 58) اى اهل ایمان! غلامان و فرزندانى که به سنّ بلوغ و احتلام نرسیده‌اند، در سه وقت (براى ورود به اتاق) از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح و هنگام نیمروز، که لباس از تن بیرون مى‌کنید، و بعد از نماز عشا. این سه وقت، هنگام خلوت شماست، اما در غیر این سه وقت، بر شما و بر آنان گناهى نیست که بدون اذن وارد شوند، زیرا آنان پیوسته با شما در رفت و آمد هستند و بعضى بر بعضى وارد مى‌شوند. خدا آیات خودرا این گونه براى شما بیان مى‌کند و خدا دانا ست .

الا مؤمنان به پروردگار                           ببندید این نکته ها را به کار

اگر بنده دارید در زیر یوغ                       و گر طفل کمتر ز سن بلوغ

چو خواهند آیند در آن اطاق                که دارید با خلوت خود وثاق

سه نوبت ببایست در روز و شب         شما را نمایند رخصت طلب

یکى صبح پیش از نماز اداء                    دوم چونکه طى شد نماز عشاء

سوم ظهرگاهان که اى مرد و زن            برون مى نمایید جامه ز تن

که در این سه هنگام در خلوتید           بسا باشد آنکه عیان عورتید

بجز این سه موقع، دگر باک نیست     که بى اذن با هم نمایید زیست

خداوند این گونه صاف و عیان           کند جمله آیات خود را بیان

که دانا به خلق است و باشد علیم     بود آگه از کارها آن حکیم  

نکته ها

اگر بار دیگر، از ابتداى سوره نگاهى به آیات آن بکنیم، خواهیم دید که سیاست پیشگیرى از گناه در احکام الهى نهفته است،

مثلًا زن و مرد زناکار را در برابر چشم دیگران تنبیه کنید، (آیه 1)

ازدواج آنان را محدود کنید، (آیه 3)

اگر کسى بدون چهار شاهد نسبت ناروا داد، هشتاد تازیانه بزنید، (آیه 4)

اگر تهمتى را شنیدید برخورد کنید، (آیه 12)

هرکس اشاعه فحشا را دوست بدارد، عذاب دردناک خواهد داشت، (آیه 19)

بدنبال گام‌هاى شیطان نروید، (آیه 21)

کسانى که به زنان پاکدامن تهمت بزنند عذاب عظیم خواهند داشت، (آیه 23)

پاکان به سراغ ناپاکان نروند، (آیه 26)

 سرزده به خانه دیگران نروید و اگر گفتند برگردید بپذیرید و برگردید، (آیه 27- 28)

 چشمان خود را از نامحرم پیش کشید و خیره نشوید، (آیه 30- 31)

زنان زیور خود را نشان ندهند، براى ازدواج افراد بى‌همسر قیام کنید و از فقر نترسید، (آیه 32)

و در این آیه مى‌فرماید: ساعاتى با همسرتان خلوت کنید که بدانید فرزندان و خادمان منزل سرزده وارد نمى‌شوند.

آرى تمام این دستورات براى جلوگیرى از فحشا و بلوغ زودرس و حفظ حریم و حیا و آبرو است.

1- مسئول آموزش احکام دین به فرزندان، والدین مؤمن هستند ... آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ

2- محل خواب والدین، اگر جدا از فرزندان باشد، نیاز به اذن دارد. لِیَسْتَأْذِنْکُمُ

3- کودکى و بردگى، بهانه‌اى براى شکست حریم دیگران نیست. لِیَسْتَأْذِنْکُمُ

4- مرد باید در طول شبانه روز، اوقاتى را به همسر خود اختصاص دهد ثَلاثُ عَوْراتٍ

5- حتى فرزندان نابالغ باید احکام خانواده را بدانند و مراعات کنند لِیَسْتَأْذِنْکُمُ‌ ... لَمْ...

6- اسلام دین زندگى است و از جامعیّت کاملى برخوردار است. هم براى مسایل مهم مانند تشکیل حکومت جهانى (که در آیه 55 آمده است) طرح و برنامه‌ دارد.

و هم براى مسائل جزئى مانند ورود کودک به اتاق والدین. لِیَسْتَأْذِنْکُمُ‌ ... الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ‌

7- کودکان باید پاکدامنى را از محیط خانه بیاموزند. لِیَسْتَأْذِنْکُمُ

8- تربیت و آموختن آداب اسلامى را قبل از بلوغ کودکان شروع کنیم. لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ

9- لباس کار و لباس بیرون را باید در خانه کنار گذاشت. تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ

10- استراحت بعد از ظهر و در میان ساعات کار، مفید و مناسب است.

11- تنظیم وقت، در زندگى مسلمانان باید بر اساس اوقات نماز صورت گیرد. قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ- بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ

12- تمام احکام الهى بر اساس علم و حکمت است. عَلِیمٌ حَکِیمٌ.

یاداوری نعمت امداد غیبی خدا

60. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً  احزاب 9) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که (دشمنان شما در قالب) لشکریانى به سراغتان آمدند، ولى ما (براى دفاع از شما) تند بادى (سخت) و لشکریانى که آنها را نمى‌دیدید بر آنان فرستادیم، (و بدین وسیله دشمنان را قلع و قمع کردیم)، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید بیناست.

به خاطر بیارید تا بر شما              چه لطفى بفرمود یکتا خدا

زمانى که در جنگ خیل جنود       به روى شما تیغ را برگشود

خدا بر شما نیک یارى بداد          فرستاد ناگه یکى تندباد

سپاهى فرستاد پروردگار              که بر چشم هرگز نشد آشکار

بر اعمالتان بود آگه خدا             بدانست نیات و کار شما  

شان نزول در شب جنگ خندق (احزاب) در حالتى که ابوسفیان در یک طرف و بنى قریظه در طرف دیگر ما به صف آرائى مشغول بودند، خوف و ترس عجیبى ما را در آن شب که باد سختى به طرف ما مى وزید و در تاریکى و ظلمانى زیادى فرو رفته بودیم، فراگرفت و منافقین هم به بهانه هاى گوناگون از زیر بار این جنگ شانه خالى می‌کردند و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مى آمدند و مى گفتند: یا رسول الله به ما اجازه بده که برویم زیرا خانه هاى ما داراى حفاظ و در و دیوار نیست و البته دروغ مى گفتند و منظور آ‌ن‌ها بهانه اى بیش نبود و پیامبر به ناچار به آن‌ها اجازه می‌داد که بروند و در این میان نزد یکایک ما می‌آمد تا این که به من رسید.

در حالت وحشت زده و ترسناکى قرار گرفتیم که حتى قادر نیستیم براى قضاء حاجت و طهارت و دست به آب رسانیدن چند قدم به طرف بیابان برویم، محمد به ما وعده گنج‌هاى کسرى و قیصر و تصرف ممالک آن‌ها را می‌دهد و اوس بن قیظى در حضور جمعى به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا محمد به ما اجازه بده که نزد زنان و فرزندان خود برویم زیرا خانه هاى ما داراى حفاظ و در و دیوار نیست و البته این مطالب را به جهت ترس و وحشتى که سراسر افراد را فراگرفته بود و از طرفى داراى سوء نیت و بدگمانى نیز مى بودند، می‌زدند  

 نکته ها این آیه و شانزده آیه پس از آن، به جنگ احزاب مربوط است که در سال پنجم هجرى واقع شد. در این جنگ که یهودیان و مشرکان و منافقان قصد کودتا و تصرّف مدینه را داشتند، مسلمانان با پیشنهاد سلمان فارسى و موافقت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اطراف مدینه را خندق کندند و در برابر دشمن استقامت کردند.

در حفر خندق نیز، اوّلین کلنگ را خود رسول اللّه به زمین زد و هر بار که بر اثر اصابت کلنگ به سنگ برقى مى‌جهید، پیامبر پیروزى اسلام بر منطقه‌اى از جهان را بشارت مى‌داد. خدا در این نبرد به وسیله‌ى وزش باد و نزول فرشتگان مسلمانان را یارى کرد

1- شرط دریافت امدادهاى الهى، ایمان و تلاش است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ» (مسلمانان آماده‌ى دفاع شدند، خندق کندند و سپس یارى شدند.)

2- یاد نعمت‌ها، مورد سفارش خداوند است. «اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ» یاد امدادهاى الهى، روحیّه‌ى رزمندگان را بالا مى‌برد.  

3- انسان در معرض فراموشى نعمت است و به تذکّر نیاز دارد. اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ

  4- پاسخ جنود را باید با جنود داد. جاءَتْکُمْ جُنُودٌ- فَأَرْسَلْنا ... جُنُوداً

5- پیروزى‌ها را از خدا بدانیم فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ  

6- با اراده خداوند بادها هم سرباز مى‌شوند. فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً

7- فرشتگان، هم به مؤمنان دعا مى‌کنند و هم آنان را بشارت و امداد مى‌دهند 

8- اگر خداوند ببیند که ما به وظیفه‌ى خود عمل مى‌کنیم، امدادهاى خود را بر ما نازل مى‌کند. کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً امام خمینى قدس سره در فتح خرمشهر فرمود: «خرمشهر راى خدا آزاد کرد.

یاد و ذکر خدا همیشه

61. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً 41 وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا  احزاب 42  اى اهل ایمان! خدا را بسیار یاد کنید. و او را در هر صبح و شام تسبیح نمایید (و به پاکى بستایید).

 الا مؤمنان به پروردگار                         نمایید ذکر خدا بى شمار  

بخوانید او را به هر صبح و شام           پرستید او را به شورى تمام 

نکته ها یاد خداوند تنها با زبان و گفتار نیست، بلکه در هر فکر، کار و حرکتى رضایت خداوند را در نظر داشتن است.  قرآن براى ذکر خدا آثار و برکاتى بیان کرده و یکى از دلایل نماز را ذکر خدا دانسته است، أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی یاد خدا تنها وسیله‌ى آرامش دل‌هاست. أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ و روح آرام و نفس مطمئنّ به پرواز در مى‌آید و به حقّ مى‌رسد. یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِی إِلى‌ رَبِّکِ و اعراض از ذکر خدا زندگى نکبت بارى را به همراه دارد وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً  

گفته‌اند: تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام نمونه‌اى از ذکر کثیر است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس زبان ذاکر داشته باشد، خیر دنیا و آخرت به او عطا شده است. و امام صادق علیه السلام فرمود: هر چیزى حدّى دارد جز ذکر خدا.  در حدیث مى‌خوانیم: قلب و روح، مثل آهن زنگ مى‌زند و ذکر خدا وسیله‌ى روشنى و جلاى آن است.        

ذکر خدا تنها با زبان نیست، ذکر واقعى آن است که هنگام حلال و حرام یاد خدا کنیم و از گناه دست برداریم.     

. 1- خطاب زیبا و محرمانه، وسیله‌ى جذب مردم و زمینه‌ى پذیرش آنان است

2- یاد خداوند، زمانى در انسان مؤثّر است که مستمرّ و بسیار باشد. .. ذِکْراً کَثِیراً  3- بهترین ذکر خدا، تسبیح و تنزیه اوست. اذْکُرُوا اللَّهَ‌ ... وَ سَبِّحُوهُ‌

4- آغاز و پایان روز را با تسبیح و یاد خدا بگذرانیم. سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا

 

صلح و آرامش بعد از طلاق

62. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا  احزاب 49) ای اهل ایمان! هرگاه زنان با ایمان را به همسرى گرفتید و پیش از آن که با آنان آمیزش کنید طلاقشان دادید، عدّه‌اى براى شما به عهده آنان نیست تا حسابش را نگهدارید، پس آنها را (با پرداخت مهریه و هدیه‌ى مناسبى) بهره‌مند سازید و به طرز شایسته‌اى رهایشان کنید.

اگر خود نکاح زنى بسته اید             به خلوت ولى هیچ ننشسته اید

چو خواهید گیرید از هم طلاق      جدائى بجویید بالاِتفاق

حرج نیست هرگز، ندارد گناه         اگر عده را زن ندارد نگاه

به چیزى نمائیدشان بهره مند        به نیکى رهانیدشان از کمند  

نکته ها مراد از نکاح، عقد ازدواج و مراد از تماس آمیزش جنسى و مراد از سَراحاً جَمِیلًا طلاق بدون خصومت و خشونت است.  عِدَّةٍ» به مدّتى گویند که زنان پس از طلاق، باید تا پایان آن صبر کنند و همسر دیگرى نگیرند. عدّه‌ى طلاق زن، سه مرتبه حیض شدن و پاک شدن و عدّه‌ى وفات شوهرش چهار ماه و ده روز است.  چند گروه از زنان به عدّه نیاز ندارند: یک گروه کسانى هستند که پس از عقد، تماس جنسى نداشته‌اند، گروه دیگر، زنان یائسه‌اند که از بچّه‌دار شدن مأیوس‌اند. (زنان 50 و 60 ساله)

در آیه‌ى 236 سوره بقره نیز خواندیم که هدیه مرد به همسر مطلّقه‌ى قبل از آمیزش، باید به قدر معروف و توانایى باشد. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ   امام باقر علیه السلام فرمود: این گونه زنان (طلاق داده شده) با وحشت و غصّه و شماتت دیگران‌ . به خانه‌ى پدر بر مى‌گردند و لذا باید به مقدارى که توان دارید، با هدیه دل آنان را آرام کنید. فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ   لازمه‌ى ایمان، عمل به دستورهاى خداوند است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ‌.  اختیار طلاق، با مرد است.

بدون اجازه و دعوت هرگز

63. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى‌ طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً  احزاب 53  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آن که به شما اجازه داده شود براى خوردن غذا، (به شرط آن که قبل از موعد نیایید) و در انتظار وقت غذا نباشید؛ ولى هرگاه دعوت شدید پس داخل شوید، و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازید؛ همانا این (گفتگوهاى پس از غذا) پیامبر را آزار مى‌دهد، امّا او از شما شرم مى‌کند (و چیزى نمى‌گوید) ولى خداوند از (گفتن) حقّ شرم ندارد. و هرگاه از همسران پیامبر چیزى از وسایل زندگى (به عنوان عاریت) خواستید از پشت پرده بخواهید؛ این رفتار براى دل‌هاى شما و دل‌هاى آنان به پاکى و پاکدامنى است و شما حقّ ندارید که رسول خدا را آزار دهید و با همسران او پس از رحلتش ازدواج کنید که این کار نزد خداوند (گناهى) بزرگ است.

الا مؤمنان به پروردگار                            ببندید حکم خدا را به کار

نگردید داخل به بیت رسول                   جز آنگه که دادست اذن دخول

مگر خود دهد بر شما بار عام                 که بر سفره آیید بهر طعام

مبادا چو دعوت کند مصطفى                 نشینید پیش از زمان در سرا

گشائید بر سفره چشمان خویش           که آیا غذا را کى آرند پیش

فقط در زمانى که دعوت شوید            همان دم به بیت محمد (ص) روید

به محضى که خوردید آنجا طعام        پراکنده گردید از آن مقام

مبادا نشینید در بیت وى                  ره بحث و صحبت نمایید طى

که آزرده گردد از این کار او              ولى از حیا، لب ببندد فرو

خدا حرف حق را زند بر شما            وزین حرف شرمى نباشد ورا

ز زنها چو سازید چیزى طلب           پس پرده گیرید بر امر رب

بدین کار پاکیزه ماند قلوب              نکوتر بمانید دور از عیوب

مبادا که هرگز رسانید شر               به پیغمبر کردگار بشر

نیارید در عقد، زنهاى وى               چو او مُرد و راه جهان کرد طى

که این کار در نزد یکتا خدا              گناهى بزرگست و کارى خطا

شان نزول شیخ طوسى: درباره این قسمت آیه وَلا أَنْ تَنْکحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ عده اى می‌گفتند: اگر پیامبر بمیرد ما بعد از او با زنان او ازدواج خواهیم کرد سپس این آیه نازل گردید

نکته ها اجازه گرفتن براى ورود به خانه‌ى دیگران، مخصوص خانه‌ى پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله نیست، همان گونه که در سوره‌ى نور مى‌خوانیم: لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا   در این آیه قسمت‌هایى از آداب مهمانى مطرح شده، و در آیات دیگر بخش‌هاى دیگرى از آن آمده است:  هنگام ورود، سلام کنید. فَسَلِّمُوا اگر جواب ردّ دادند ناراحت نشوید و برگردید. إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا نوع پذیرایى به خصوص اگر دعوت کرده‌اید، خوب باشد جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ

سفره را نزد مهمان ببرید، نه آنکه مهمان را به محل پذیرایى ببرید. فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ در روایات نیز دهها نکته و دستور پیرامون آن وارد شده است.

إِناهُ به معناى پخته شدن غذاست و غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ یعنى مهمان زودتر از وقت پذیرایى نیاید تا منتظر پخته شدن غذا بماند.  خانه‌ى پیامبر، اتاق‌هاى متعدّد داشته و هریک از همسران در اتاقى زندگى مى‌کردند. بُیُوتَ النَّبِیِّ

خطاب‌هایى که در این آیه درباره زنان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است، در حقیقت مربوط به همه‌ى زنان مسلمان است، به دلیل‌ «أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» که خداوند درباره‌ى هر زن و مردى پاکدلى را مى‌خواهد  چون خطر سوء استفاده از همسران پیامبر، مهم‌تر از حقّ شخصى آنهاست، باید بعد از پیامبر حقّ ازدواج با دیگران از آنان سلب شود. وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ

1- ایمان، مستلزم رعایت ادب و آداب اجتماعى است. یا أَیُّهَا ... آمَنُوا لا تَدْخُلُوا

 2- حقّ آرامش در مسکن براى همگان محترم است، خصوصاً براى رسول‌خدا

3- بهترست که مهمانى در منزل باشد (نه در مهمانسرا) بُیُوتَ النَّبِیِ‌ ... ‌ طَعامٍ

 4- صاحب خانه حقّ دارد به کسى اذن ورود ندهد. إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ  

 5- اجازه براى ورود به خانه دیگران، به هر صورت کافى است و لازم نیست خود او شخصاً اجازه بدهد (یُؤْذَنَ به صورت مجهول آمده، یعنى اجازه صاحبخانه از هر طریقى حاصل شود)

6- پذیرایى از مهمان، از سیره‌ى پیامبر اکرم است. إِلى‌ طَعامٍ‌ ... دُعِیتُمْ‌

 7- اصل مهمانى مهم است، نه نوع غذا. إِلى‌ طَعامٍ‌ ... دُعِیتُمْ‌.  

 8- دین جامع آن است که هم براى مسایل جزیى همچون پذیرایى از مهمان و هم بزرگ‌ترین مسایل رحکومتى برنامه داشته باشد. یُؤْذَنَ لَکُمْ‌- غَیْرَ ناظِرِینَ‌- فَانْتَشِرُوا

9-  بى دعوت به مهمانى نروید. إِذا دُعِیتُمْ

10- در اسلام، مردم عادّى مى‌توانند به خانه اول شخصیّت دینى رفت و آمد کرده و حتّى مهمان شوند. بُیُوتَ النَّبِیِ‌ ... دُعِیتُمْ. 

  11- از آداب مهمانى آن است که بعد از خوردن غذا خانه را ترک کنید. «فَانْتَشِرُوا» و منزل میزبان را محلّ گفت وشنود قرار ندهید. وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ. 

 12- اذیّت کردن میزبان ممنوع است. «یُؤْذِی النَّبِیَّ» (گرچه با بردن فرزندان و یا همراهان باشد. تحقیر غذا وناچیز شمردن آن نیز مصداق اذیّت میزبان است.)  

 13- پیامبر، از اتلاف وقت در گفتگوهاى بى‌مورد رنج مى‌برد لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ

 14- رنجاندن لازم نیست ظاهرى و جسمى باشد، فشار اخلاقى و روحى نیز نوعى آزار است.

15- صاحبخانه را در بن‌بست و رودربایستى قرار ندهید. فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ

16- سکوتى که بر اساس حیا و رودربایستى باشد، علامت رضایت نیست. فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ

17- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شخص با حیایى بود. فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ          

 18- اگر به دلیلى شخصى از روى حیا سکوت کرد، دیگران سکوت را بشکنند و حقّ را بیان کنند و بار خجالت را از دوش او بردارند. وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ

19- ارتباط با دیگران و داد و ستد زنان، با حفظ حجاب مانعى ندارد.

20- زنان پیامبر محصور نبوده و با بیرون از منزل در ارتباط بودند فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ

21- در استدلال بر لزوم حجاب زن، دلیلى بیاورید که مورد اتّفاق همه باشد ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ

22- در نحوه‌ى ارتباط زنان و مردان، باید محور کارها تقوا و پاکدلى باشد أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ

23- نگاه نامحرمان به یکدیگر، در دل آنان تأثیر گذار است ...ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ

ز دست دیده و دل هر دو فریاد      /   هر آنچه دیده بیند دل کند یاد

24- حجاب به نفع زن و مرد هر دو است. «أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ

25- رابطه با نامحرم بدون حفظ حجاب، سبب رنجاندن رسول اکرم صلى الله علیه و آله است.

26- آزار پیامبر از گناهان کبیره است. «کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً»

 

درود و سلام خدا و فرشتگان بر محمد

64. إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً  احزاب 56    همانا خداوند و فرشتگان او بر پیامبر درود مى‌فرستند؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! شما (نیز) بر او درود فرستید و به او سلام کنید سلامى همراه با تسلیم.  

خدا و ملکهاى او بس سلام            بر احمد (ص) فرستند هر صبح و شام

شما نیز اى مؤمنان به رب            درودش فرستید هر صبح و شب

به تعظیم گوئید بر او سلام          سلامش نمایید با احترام

نکته ها  در کتاب‌هاى ششگانه‌ى اهل سنّت روایاتى آمده که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسیدند: چگونه صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: اللهم صل على محمد و آل محمد

در صحیح بخارى‌ (باب چگونگى صلوات بر پیامبر) وقتى این حدیث را نقل مى‌کند، در همان نقل حدیث، کلمه‌ى آل محمد را حذف کرده، چنین مى‌نویسد: از محمّدصلّى اللّه علیه و سلّم پرسیدند: چگونه صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: اللهم صل على محمد و على آل محمد!؟ در کنار نام پیامبر، ذکر صلوات مهم است. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هرکه در کتاب و نوشته‌اى بر من صلوات فرستد تا آن صلوات در آن نوشته باقى است، براى او پاداش خواهد بود

در حدیث مى‌خوانیم: «هرکس بر حضرت محمّد صلى الله علیه و آله یک صلوات فرستد، خداوند ده صلوات بر او مى‌فرستد و ده لغزش او را مى‌پوشاند

صلوات، کلید استجابت دعا و سبب سنگین شدن میزان مؤمن در قیامت مى‌شود.

خداوند در قرآن به پیامبرش مى‌فرماید: به زکات دهندگان صلوات فرست، خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ... صَلِّ عَلَیْهِمْ‌ ، در این آیه به مردم سفارش مى‌کند که بر پیامبر صلوات فرستاده شود. آرى، در اسلام رابطه مردم و رهبر، رابطه صلوات ودرود است همان‌گونه که در آیه 54 سوره انعام خدا به پیامبرش دستور مى‌دهد به کسانى که به ملاقاتت مى‌آیند سلام کن. إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ امام صادق علیه السلام فرمود: درود خداوند به معناى رحمت، درود ملائکه به معناى به پاکى یاد کردن و درود مردم به معناى دعاست

1- هرگاه خواستید دیگران را به کار خیرى دعوت کنید، اوّل خود و دست‌ اندرکاران شروع کنید. (خداوند براى فرمان صلوات به مردم، اوّل از صلوات خود و فرشتگان نام مى‌برد.) إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ

2- صلوات خدا و فرشتگان دایمى است. یُصَلُّونَ

3- صلوات بر پیامبر، لازمه ایمان و از وظائف مؤمنان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا

4- درود لفظى کافى نیست، تسلیم عملى نیز لازم است. صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا

5- رابطه‌ى مردم و رهبر در حکومت الهى، صلوات و سلام است. (علاقه‌ى قلبى کافى نیست، اظهار علاقه لازم است.) صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا

آثار دنیوی صلوات  برطرف شدن حجاب از دعا از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که همیشه میان دعا و اجابت آن، حجاب و پرده ای می آید و حایل می شود. تا بر محمد(صلی الله علیه و آله) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب و حایل برطرف نمی شود.

صلوات بهترین ذکر برای برآوردن حاجات. 

آثار و فواید صلوات صلوات و درود بر آن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، افزون بر این که نشانه ایمان و لازمه آن است، بلکه بر اساس آیات و روایات عامل برای جلب محبت آن حضرت و خشنودی وی و در نتیجه خشنودی و رضایت و محبت اوست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : نزدیک ترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیش تری بر من فرستاده باشد.

آزار و اذیت پیامبر

65. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‌ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً    احزاب 69    اى کسانى که ایمان آورده‌اید! مانند کسانى نباشید که موسى را آزار دادند، پس خداوند او را از آنچه (درباره‌اش به افترا) مى‌گفتند، تبرئه فرمود و او نزد خداوند آبرومند بود.

الا مؤمنان به پروردگار                   نباشید چون مردمى نابکار

که دادند آزار و زجرى عظیم          به پیغمبر خویش موسى کلیم

از آن تهمتش کرد ایزد برى             که نزد خدا بُد نکو رهبرى

شان نزول «شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره منافقین نازل گردید که رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله را به خاطر ازدواج با صفیه دختر حى بن اخطب مورد ملامت و سرزنش قرار داده بودند و خداوند آن‌ها را از این گونه عیب‌جوئى ناروا نهى فرمود

نکته ها در آیه‌ى 57 مسأله‌ى آزار پیامبر مطرح شد، در این آیه تأکید مى‌کند که شما مثل بنى‌اسرائیل نباشید که موسى را اذیّت کردند.  مراد از تهمتى که در مورد حضرت موسى مطرح شده، یا نسبتِ نقص جسمى است، یا نسبت قتل و یا سحر و جنون که شناخت موضوع آن در فهم آیه نقشى ندارد.

1- گاهى رهبران الهى، از طرف مؤمنان هدف تهمت و اذیّت قرار مى‌گیرند.

2- لازمه‌ى ایمان، دورى از تهمت است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا ...  

4- از بى‌اثر ماندن تهمت به اولیاى خدا درس بگیرید و تهمت نزنید. فَبَرَّأَهُ اللَّهُ 

5- خداوند دامن انبیاى خود را از تهمت‌هاى دشمنان پاک مى‌کند. فَبَرَّأَهُ اللَّهُ‌

6- تبرئه‌ى مردان خدا از تهمت کافى نیست، باید از آنان تجلیل شود وَجِیهاً 

 7- تبرئه از تهمت و داشتن وجاهت، شرط موفقیّت در رهبرى است

. 8- کسى را که به مأموریّتى مى‌فرستید و مسئولیّتى به او مى‌دهید، باید از او حمایت کنید.

گفتار بی نقص و محکم

66. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً  احزاب 70  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! تقواى الهى پیشه کنید و سخن (حقّ و) استوار گویید یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً  71   تا خداوند کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد؛ و هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند، بدون شکّ به رستگارى بزرگى دست یافته است.

از ایزد بترسید بر راستى                     حقیقت بگویید بى کاستى 

که اصلاح مى سازد آرى خدا            عملهایتان را به وجهى سزا

به غفران خود بگذرد از گناه             از اعمال ناچیز و کار تباه

کسى کز خدا و رسولش کنون          اطاعت نماید به عشقى فزون

رسیدست حقا به فوزى عظیم       رها گشته از وحشت و رنج و بیم

نکته ها : (قول سدید) سخنى است که در آن سستى و لغو و دروغ و نفاق نباشد. سخنى که همچون سدّى محکم، جلو شکّ و شبهه و فساد را بگیرد.  

1- لازمه‌ى ایمان، داشتن تقواست، و لازمه‌ى تقوا سخن استوار است. اتَّقُوا قَوْلًا

2- انسان مؤمن شایستگى تقوا و قول سدید را دارد. الَّذِینَ آمَنُوا- اتَّقُوا- قُولُوا

 3- نشانه‌ى ایمان، هم ظاهرى است، «قَوْلًا سَدِیداً» و هم باطنى. اتَّقُوا اللَّهَ

 4- سخن سدید تنها به الفاظ آن نیست، بلکه به محتواى آن است، در واقع این فکر و اندیشه است که باید محکم و استوار باشد. قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً

  5- هر شنیده‌اى قابل بازگو کردن نیست. قَوْلًا سَدِیداً

6- اگر انسان در رفتار و کردار تقوا را مراعات کند، باقى مسائل را خداوند حل مى‌کند. یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ (نظیر آیه 31 سوره نساء إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ، اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى‌شوید دورى کنید، گناهان کوچک شما را مى‌پوشانیم  -  کلید رستگارى، پیروى از خدا و رسول است. مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً

یاری خدا و مقاوم شدن

67. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ  محمد 7) ای اهل ایمان! اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مى‌کند و گام‌هایتان را استوار مى‌سازد.      
     نکته ها انسان، موجودى محدود است و نصرت و یارى او از راه خدا نیز محدود؛ ولى خداوند بى نهایت است و نصرت او برخاسته از قدرت نامحدود.  خداوند چند چیز را در گرو چند چیز بر خود لازم کرده است:

- توجّه و یادکردش را در گرو یادکرد انسان. فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ

  - نصرت و یاریش را در گرو یارى انسان. إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ

 - برکت و ازدیاد را در گرو سپاسگزارى انسان. لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

  - وفاى به عهدش را در گرو وفادارى انسان. أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ

 حضرت على علیه السلام: اگر خدا را یارى کنید، خداوند شما را یارى مى‌کند و گام‌هاى شما را استوار مى‌سازد... خداوند از روى خوارى و ناچارى از شما نصرت و یارى نمى‌خواهد... او از شما یارى خواسته در حالى که خود عزیز و حکیم است و سپاهیان آسمان‌ها و زمین به فرمان او هستند. نصرت خواهى و استقراض الهى براى آن است که شما را بیازماید و بهترین عامل به نیکى‌ها را مشخص سازد.

 1- لازمه‌ى ایمان، اقدام عملى در جهت نشر و گسترش دین الهى است إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ‌

2- جهاد با کفّار محارب، یکى از مصادیق یارى دین خداوند است. فَضَرْبَ الرِّقابِ‌

 3- پاداش و کیفر الهى، با عملکرد انسان همگون است. تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ

 4- هرکس با فکر، زبان و عمل ، دین اسلام را یارى کند، خدا او را حمایت ‌کند. 5- دریافت الطاف الهى، به تلاش انسان بستگى دارد. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»

اطاعت نکردن باطلی اعمال

 68. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ  محمد 33  اى اهل ایمان! خدا را اطاعت کنید و از رسول (نیز) پیروى نمایید و کارهایتان را باطل نسازید.

 پس اى اهل ایمان ز یکتا خدا          اطاعت نمایید و از مصطفى

نسازید باطل عملهاى خویش           ره زشتکارى مگیرید پیش   

شان نزول اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله در صورت گفتن لا اله الّا اللَّه اگر گناهى مرتکب شوند، ضررى نخواهد داشت. همچنانى که اگر کسى در حال شرک عمل خوبى انجام بدهد به حال او نافع نخواهد بود سپس این آیه نازل گردید و ترسیدند که مبادا گناهان، اعمال صالحه آن‌ها را باطل نماید

وَلاتُبْطِلُوا أَعْمالَکمْ اعمال خود را برخلاف آنچه از طرف شرع وارد شده و به انجام آن مأموریت دارید، باطل نسازید تا بالنتیجه ثواب شما از بین نرفته و مستحق عقاب و عذاب نشوید

نکته ها

در آیات و روایات، برخى اعمال و گفتارها سبب بطلان اعمال معرّفى شده‌اند:

1. منّت گذاشتن و آزار دادن نیازمندان، که پاداش انفاق را محو مى‌کند. لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌

2. بى‌ادبى نسبت به رهبران الهى، لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ ... أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ صداى خود را بر صداى پیامبر برتر قرار ندهید تا کارهایتان تباه نشود.

 3. عُجب و حسد. الهى عبدنى لک و لا تفسد عبادتى بالعجب چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: ان الحسد یأکل الایمان کما تأکل النار الحطب حسد نیکى‌ها را نابود مى‌کند همان گونه که آتش هیزم را مى‌سوزاند.

4. شرک به خدا. لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ اگر شرک ورزى قطعاً عمل تو را تباه مى‌کند

5. ریا که گونه‌اى از شرک است. الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ‌ ...

در حدیث مى‌خوانیم که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هرکس یک «سبحان اللّه» بگوید، درختى در بهشت براى او کاشته مى‌شود. شخصى گفت: پس ما (که همواره به این ذکر مشغولیم) درختان بسیار زیادى در آنجا داریم!. حضرت آیه فوق را تلاوت کرده و فرمودند: مواظب باشید آتشى پس از آن نفرستید تا آنها را بسوزاند. در مورد معناى عبارتِ‌ «لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ» با توجّه به صدر آیه، سه وجه مى‌توان ذکر کرد:

الف) ایمان خود را حفظ کنید و مشرک نشوید که اعمالتان باطل مى‌شود. زیرا شرک اعمال را تباه مى‌کند. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»

ب) با ترک اطاعت از رسول خدا، اعمالتان را تباه نسازید.

ج) با منّت گذاشتن به پیامبر، اعمال خود را تباه نکنید. چنانکه خداوند مى‌فرماید: یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ

پیام ها

1- گرچه مخاطب قرآن، مؤمنان هستند، امّا ذکر این عنوان در آغاز برخى آیات، بیانگر شخصیّت دادن و تکریم آنان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ‌ ...

2- اولویّت‌ها و سلسله مراتب را مراعات کنیم. در اینجا نام خداوند قبل از پیامبر آمده است.

3- لازمه‌ى ایمان، تسلیم بودن و اطاعت از فرامین خدا و رسول است أَطِیعُوا

4- دستورات دین، دو نوع است: دستورات ثابت که از طرف خداوند است.

أَطِیعُوا اللَّهَ و دستورات متغیّر که به مقتضاى ضرورت‌ها و نیازها از طرف حاکم اسلامى صادر مى‌شود. أَطِیعُوا الرَّسُولَ

5- پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله معصوم است. فرمان اطاعت از پیامبر بدون هیچ قید و شرطى، نشانه عصمت او و واجب الاتباع بودن اوست. أَطِیعُوا الرَّسُولَ

6- مؤمنان، به ایمان خود مغرور نشوند که اعمالشان در معرض خطر است

تقدم بر رهبر ممنوع

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌

69. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ  حجرات1)  اى کسانى که ایمان آورده‌اید! (در هیچ کارى) بر (حکم) خدا و پیامبر او پیشى نگیرید و از خداوند پروا کنید، که خداوند شنوا و دانا است.

الا مؤمنان! زینهار از سبق            تقدم نجوئید بر پیک حق

خداترس باشید و پرهیزکار          سمیع و علیم است پروردگار

شان نزول مردى از امیرالمومنین على علیه‌السلام درباره این آیه پرسید که براى چه کسى نازل شده است؟ فرمود: درباره دو نفر از قریش نازل گردیده است.

طائفه بنى‌تمیم نزد پیامبر آمده بودند و می‌خواستند تا یکى از میان ایشان از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت امیر برگزیده شود. ابوبکر یک نفر را که نام وى قعقاع بن معبد بود بدین منظور پیشنهاد نموده و اختیار کرده بود و عمر بن الخطاب فرد دیگرى را که نام وى اقرع بن حابس بود بدین منظور پیشنهاد نموده و برگزیده بود. در این میان ابوبکر به عمر گفت: آیا مقصود تو از این انتخاب مخالفت با من بوده است؟

عمر در جواب گفت: مراد من از این انتخاب مخالفت با تو نبود سخنان این دو نفر به مشاجره لفظى کشیده شد و صداهاى خود را در حین مشاجره بلند کرده و با آواز بلند با یکدیگر سخن مى گفتند. سپس در چنین موقعى این آیه نازل گردید.

نکته ها

سه سوره‌ى مائده، حجرات و ممتحنه که درباره مسائل حکومتى و اجتماعى است، با جمله‌ى‌ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع شده است.

در آغاز سوره‌ى مائده مى‌خوانیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! به پیمان‌هاى خود وفادار باشید

 و در سوره‌ى ممتحنه مى‌خوانیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خود را سرپرست خود قرار ندهید . و در این سوره مى‌خوانیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بر حکم خدا و رسول پیشى نگیرید.  این آیه مى‌خواهد مؤمنان را همچون فرشتگان تربیت کند، زیرا قرآن درباره‌ى آنها مى‌فرماید: در سخن بر خدا سبقت نمى‌گیرند و تنها طبق دستور او عمل مى‌کنند. لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ

قرآن، موارد تقدّم و پیشى گرفتن بر پیامبر را بیان نکرده است تا شامل نهى از انواع پیش‌ افتادن‌ها در امور عقیدتى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و غیر آن در گفتار وکردار گردد. خداوند از تقدّم بر رهبر جامعه اسلامى به شدّت نهى نموده است، زیرا کسى که در کارهایش از خدا و پیامبر پیشى مى‌گیرد، در مدیریّت نظام اسلامى خلل وارد کرده و جامعه را به هرج و مرج مى‌کشاند و در حقیقت نظام قانون‌گذارى را بازیچه تمایلات خود قرار مى‌دهد.  

عمل به این آیه، جلوى بسیارى از خطاها را مى‌گیرد. زیرا گاهى خواسته‌ى مردم، پیروى انسان از حدس و تخمین یا میل به ابتکار و نوآورى و یا قضاوت عجولانه و یا گمان آزاداندیشى، انسان را وادار به گفتن، نوشتن و یا گرفتن تصمیماتى مى‌کند که ناخودآگاه از خواسته‌ى خدا و رسول جلو مى‌افتد. همان گونه که گروهى به گمان عبادت، قاطعیّت، انقلابى بودن و زهد و ساده زیستى، از خدا و رسول پیشى گرفتند و به قول معروف کاسه‌ى داغ‌تر از آش شدند.

پذیرش و عمل به آن دسته از آداب و عادات و رسوم اجتماعى و یا مقرّرات و قوانین بشرى که ریشه در قرآن و حدیث ندارد و برخاسته از عقل و فطرت نیست، نوعى پیش افتادن از خدا و رسول است.

نمونه‌هاى پیش‌افتادن‌

به چند نمونه تاریخى از پیشى گرفتن بر پیامبر که در تفاسیر و روایات آمده، توجّه کنیم:

1. در عید قربان، گروهى قبل از پیامبر صلى الله علیه و آله قربانى کردند، به آنان گفته شد: «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»

2. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله گروهى را براى تبلیغ نزد کفّار فرستاد. کفّار نمایندگان پیامبر را کشتند و تنها سه نفر توانستند فرار کنند. این سه نفر در مسیر بازگشت دو نفر از کفّار قبیله‌ى بنى‌عامر را به انتقام کشته شدن دوستان خود کشتند، در حالى که آن دو نفر بى‌تقصیر بودند. قرآن آنان را به خاطر این عمل خودسرانه توبیخ کرد که چرا بدون دستور پیامبر دست به این عمل زدید؟ لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ

3. قوم بنى‌تمیم از پیامبر صلى الله علیه و آله امیر و حاکم خواستند. خلیفه‌ى اوّل و دوّم هر کدام شخصى را پیشنهاد کردند و با هم مشاجره مى‌کردند که کاندیداى من بهتر است، آیه نازل شد: لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ‌ ... و لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ‌

4. امام معصوم علیه السلام به شخصى فرمود: این دعا را بخوان: لا اله الا الله ... تا آنجا که مى‌فرماید: «یحیى و یمیت». شنونده از پیش خود جمله‌اى اضافه کرد و گفت: «و یمیت و یحیى» حضرت فرمودند: جمله‌ى تو صحیح است، امّا آنچه من مى‌گویم بگو و سپس آیه‌ى‌ «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» را براى او تلاوت فرمودند.

5. بعضى اصحاب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله خواب و خوراک و آمیزش با همسر را بر خود حرام کردند.

حضرت ناراحت شده و مردم را جمع کرده و فرمودند: من خودم غذا مى‌خورم، مى‌خوابم و با همسرم زندگى مى‌کنم. راه و روش و سیره‌ى زندگى من این است، پس هرکس از این راه پیروى نکند، از من نیست. «فمن رغب عن سنتى فلیس منى»

6. با این که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله ازدواج موقّت را شرعى و قانونى اعلام فرمودند، امّا خلیفه‌ى دوم آن را حرام کرد. این خود، نوعى پیش افتادن از پیامبر صلى الله علیه و آله است که در این آیه از آن نهى شده است. لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ

7. در سال هشتم هجرى که پیامبرصلى الله علیه و آله براى فتح مکه از مدینه حرکت کردند، بعضى از مسلمانان در این سفر روزه خود را افطار نکردند، با این که مى‌دانستند مسافر روزه ندارد و مى‌دیدند که پیامبر صلى الله علیه و آله افطار کرده. اینها در واقع از پیامبر صلى الله علیه و آله پیشى گرفتند.

پیام ها

1- پیش از درخواست و دستور به کارى، باید ابتدا زمینه‌هاى روانى پذیرش را در مخاطب ایجاد کرد. جمله‌ى‌ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» به مؤمنان شخصیّت مى‌دهد و رابطه‌ى آنان با خدا را که زمینه‌ى انجام دستور است، بیان مى‌کند.

2- از آنجا که فرمان پیش نیفتادن از خدا و رسول، فرمان ادب است، خود این آیه نیز مخاطب را با ادب ویژه صدا مى‌زند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ...

3- حرام کردنِ حلال خدا و یا حلال کردن حرام‌ها، نوعى پیشى گرفتن بر خدا و رسول است.

4- هرگونه بدعت و جعل قانون در برابر قانون الهى ممنوع است. لا تُقَدِّمُوا ...

5- سرچشمه‌ى قانون و رفتار ما باید قرآن و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله باشد.

6- حکم رسول، حکم خداست و بى‌احترامى به او بى‌احترامى به خداست.

7- پیشى گرفتن از خدا و رسول، بى‌تقوایى است. لا تُقَدِّمُوا ... وَ اتَّقُوا

8- براى انجام تکالیف، دو اهرم ایمان و تقوا لازم است. آمَنُوا ... وَ اتَّقُوا

9- التزام عملى باید همراه با تقواى درونى باشد. لا تُقَدِّمُوا ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌

10- کسانى که به خاطر سلیقه‌هاى شخصى یا آداب اجتماعى، بر خدا و رسولش پیشى مى‌گیرند، از ایمان و تقوا دور شده‌اند. لا تُقَدِّمُوا ... وَ اتَّقُوا

11- تندروى‌هاى خود را توجیه نکنیم. لا تُقَدِّمُوا ... إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‌

12- ایمان به حضور و آگاهى خداوند، زمینه پرهیز و خداترسى مى‌گردد

ادب به هنگام صحبت کردن

70. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (حجرات 2) اى کسانى که ایمان آورده‌اید! (در گفتگو با پیامبر) صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و آن گونه که با یکدیگر بلند گفت‌وگو مى‌کنید، با پیامبر بلند سخن مگویید! مبادا (به خاطر این بى‌ادبى،) اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشوید.  

مبادا همان سان که با خویشتن             بگویید با بانگ محکم سخن

رسول خدا را هم این سان خطاب        نمایید دور از طریق صواب

چو گشتید دور از طریق ادب              شود محو اعمالتان نزد رب

ندانید هرگز که خود از کجا                شما را رسیدست این سان بلا

شأن نزول آی2 تا 5:  اختلاف عمر و ابوبکر در مقابل منزل پیامبر و بلند شدن صدای آن ها.   همچنین قومى از سفهاى بنى‌تمیم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا محمد نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر از سوء ادب و طرز رفتار بد آن‌ها مغموم گردید و آیه 4 نازل شد. اینان گروهى عظیم را تشکیل داده داخل مسجد شدند و از پشت حجرات مسکونى رسول خدا صلی الله علیه و آله بانگ زدند تا پیامبر نزد آنان بیاید این موضوع بر پیامبر گران آمد و آزرده خاطر گردید لذا با همان حالت بیرون آمد. آنان به پیامبر گفتند: نزد تو آمده ایم تا به تو فخر فروشیم بنابراین به شاعر و خطیب ما اجازه بده تا شعر گویند و سخن برانند. بعد از این گفت و شنود به خطیب و شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله جوائز نیکو بخشیدند و همگى آن طائفه به دین اسلام گرویده و مسلمان شدند.

 نکته ها در آیه‌ى قبل، از پیشى‌گرفتن بر رسول خدا و دستورات الهى در عمل نهى شد و در این آیه، از بلند کردن صدا در حضور پیامبر در گفتار و سخن گفتن. در آیه‌ى 63 سوره‌ى نور نیز سفارش شده که پیامبر را مانند خود صدا نزنید، بلکه با احترام و مؤدّبانه نام ببرید. قرآن، حبط اعمال را، یک جا براى کفر و شرک آورده و یک جا براى بى‌ادبى در محضر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، پس کیفر بى‌احترامى به پیامبر، هم‌وزن کیفر کفر و شرک است. یکى از یاران پیامبر که در حضور پیامبر بلند سخن گفته بود، هنگامى که شنید صداى بلند او سبب از بین رفتن و نابودى کارهاى خوب او مى‌شود، بسیار ناراحت شد. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صداى بلند تو براى خطابه و سخنرانى بود و حساب تو از دیگران جداست. در جمله‌ى‌ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ، این نکته نهفته است که برخى اعمال آثار وضعى دارد و آن آثار وابسته به دانستن یا ندانستن ما نیست. اگر انسان مایعى سمّى بخورد مسموم مى‌شود، گرچه گمان کند آب است. اگر به سیم برق دست بزنیم، دچار برق گرفتگى مى‌شویم، گرچه گمان کنیم برق ندارد. برخى گناهان، سبب پیدایش قحطى، زلزله، کوتاه شدن عمر، ذلّت و خوارى مى‌شود، گرچه خود انسان از عامل پیدایش این آثار خبرى نداشته باشد.  گرچه بلند کردن صدا بى‌ادبى به پیامبر صلى الله علیه و آله است که به خاطر مقام والاى آن حضرت، سبب حبط اعمال مى‌شود، ولى قرآن به ما سفارش کرده که نسبت به همه‌ى مردم ادب را رعایت کنیم و آرام سخن بگوییم. چنانکه لقمان علیه السلام به فرزندش مى‌گوید:  وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ صداى خود را فرو گیر و آرام سخن بگو. سپس صداهاى بلند را به صداى الاغ تشبیه کرده است: إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ  مسئله‌ى صداى بلند و آلودگى صوتى، امروزه یکى از مشکلات جامعه‌ى بشرى است که گاهى به اسم عروسى، گاهى به اسم عزا، گاهى در مسجد و گاهى در کوچه و خیابان و زمین ورزش، آرامش را از مردم سلب مى‌کند                                

 1  براى آموزش ادب به دیگران، ما نیز باید آنان را مؤدّبانه صدا بزنیم

 2 مقام و موقعیّت افراد، در عمل آنان اثر دارد. (جسارت مؤمن نسبت به پیامبر، کیفر سنگینى دارد

 3  سفارش به احترام بزرگان، از زبان دیگران زیبا است.

 4 گاهى انسان ندانسته تیشه به ریشه خود مى‌زند. تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ

 

مبارزه با شایعه

71. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ حجرات 6 ) اى کسانى‌که ایمان آورده‌اید! اگر فاسقى براى شما خبرى مهم آورد تحقیق کنید، مبادا (از روى زودباورى و شتاب‌زدگى تصمیم بگیرید و) ناآگاهانه به گروهى آسیب رسانید، سپس از کرده‌ى خود پشیمان شوید.

الا مؤمنان به یزدان اگر                        یکى فاسق آورد ناگه خبر

نمایید تحقیق بر سقم و راست            که آیا درست است یا نه خطاست

مبادا که از جهل آن شخص و بس        رسانید رنجى به قومى و کس

وز آن پس پشیمان بگردید و زار            که بیهوده کردیم این گونه کار

شان نزول

شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره ولید بن عقبه بن ابى معیط نازل گردیده هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را براى گرفتن زکات از طائفه بنى‌المصطلق فرستاده بود. طائفه مزبور به عنوان احترام و استقبال از نماینده پیامبر براى گرفتن زکات از محل خود بیرون آمده بودند.

ولید پنداشت که خیال کشتن او را دارند لذا مراجعت کرد و نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله طائفه بنى‌المصطلق از دادن زکات امتناع ورزیده اند در صورتى که چنین نبوده است

سپس این آیه نازل گردید پیامبر از این خبر ناراحت شد و تصمیم گرفت آنان را گوشمالى دهد. آیه فوق نازل شد و در مورد خبر فاسق دستور تحقیق داد.

روشن است که فسقِ ولیدبن عقبه، از ابتدا روشن نبود و گرنه پیامبر شخص فاسق را به عنوان نماینده خود جهت دریافت زکات اعزام نمى‌کرد، بلکه پس از دروغى که ولید در مورد سرباز زدن قبیله بنى‌المصطق از پرداخت زکات گفت، این آیه فسق او را آشکار ساخت تا پیامبر و مؤمنان بر اساس خبر او عمل نکنند.

بر اساس روایات متعدّد از طرق شیعه و سنّى، این آیه درباره ولیدبن عقبه نازل شده است.

نکته ها

امام حسین علیه السلام در احتجاجى که با ولید بن عقبه داشت فرمود: به خدا سوگند من تو را در دشمنى‌ات با علىّ‌بن ابى‌طالب علیه السلام ملامت نمى‌کنم، زیرا خداوند، على را مؤمن و تو را فاسق خوانده است. سپس آیه فوق را تلاوت کردند.

سؤال: در این آیه دستور تحقیق و بررسى آمده، ولى درآیه‌ى 12 همین سوره، تجسّس، حرام شمرده شده است، آیا مى‌شود تحقیق و تفحّص، هم حرام باشد و هم واجب؟

پاسخ: آنجا که تجسّس حرام است، درباره‌ى رفتار شخصىِ مردم است که ربطى به زندگى اجتماعى ندارد، ولى آنجا که واجب است، موردى است که به جامعه مربوط است و مى‌خواهیم بر اساس آن، اقدام و عملى انجام دهیم که اگر به خاطر احترام فرد، تحقیق و بررسى نکنیم ممکن است جامعه در معرض فتنه و آشوب قرار گیرد.

فسق چیست و فاسق کیست؟

فسق» در لغت به معناى خارج شدن است و در اصطلاح قرآنى، به خارج شدن از راه مستقیم گفته مى‌شود. این کلمه در برابر عدالت به کار مى‌رود و فاسق به کسى گویند که مرتکب گناه کبیره‌اى شود و توبه نکند.

واژه «فسق»، در قالب‌هاى گوناگون، 54 بار در قرآن آمده و در موضوعات و مصادیق مختلفى به کار رفته است از جمله:

1. در مورد انحراف‌هاى فرعون و قوم او: «إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ»

2. در مورد افراد چند چهره و منافق: إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ

3. در مورد آزار دهندگان به انبیا و سرکشان از دستورات آنان: قالُوا یا مُوسى‌ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها ... الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ

4. در مورد کسانى که طبق قانون الهى داورى و قضاوت نمى‌کنند: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»

5. در مورد حیله گران: ... بِما کانُوا یَفْسُقُونَ‌

6. در مورد کسانى که وظیفه‌ى مهم امر به معروف و نهى از منکر را رها مى‌کنند: أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا ... بِما کانُوا یَفْسُقُونَ‌

7. در مورد کسانى که خانه، تجارت، فامیل و مادّیات را بر جهاد در راه خدا ترجیح مى‌دهند:

إِنْ کانَ آباؤُکُمْ‌ ... أَحَبَ‌ ... وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ‌

8. در مورد گناهان علنى و انحرافات جنسى و شهوت‌رانى‌هاى ناروا. (قرآن به قوم لوط که گناه را در مجالس علنى و بى‌پروا انجام مى‌دادند، لقب فاسق داده است) «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ»

9. در مورد بهره‌گیرى از غذاهاى حرام: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ‌ ... ذلِکُمْ فِسْقٌ‌

10. در مورد تهمت زدن به زنان پاکدامن: یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ‌ ... أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ‌

تحقیق، داروى دردهاى اجتماعى‌

در طول تاریخ، انبیا با مردم و اجتماعاتى روبرو بوده‌اند که به انواع بیمارى‌هاى اجتماعى و اخلاقى مبتلا بوده‌اند و حتّى امروز با آن همه پیشرفت‌هاى مهمى که در زندگى بشر شده ، هنوز آن بیمارى‌ها به قوّت خود باقى است.

بیمارى‌هایى همچون:  تقلید کورکورانه از نیاکان و پیروى از عادات وآداب و رسوم خرافى.

پیروى از خیالات، شایعات، پیشگویى‌ها و رؤیاهاى بى‌اساس.

داورى و موضع‌گیرى بدون علم، ستایش یا انتقاد بدون علم و نوشتن و گفتن بدون علم.

داوریى شفابخش براى همه آن بیمارى‌ها، تحقیق و بررسى است که در این آیه آمده است.

اگر جامعه اهل دقّت و تحقیق و بررسى باشد، همه‌ى این آفات و بلاهاى اجتماعى یکسره درمان مى‌شود.

مشابه این آیه، آیه 94 سوره نساء است که مى‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا...

اى مؤمنان! هرگاه در راه خدا گام بر مى‌دارید و سفر مى‌کنید، تحقیق و بررسى کنید و به کسى که اظهار ایمان مى‌کند نگوئید تو مؤمن نیستى و بخاطر به دست آوردن غنائم بى‌گناهى را نکشید. زیرا نزد خداوند غنائم فراوانى است.

خبر در اسلام‌

اسلام درباره‌ى چگونگى سخن و نقل خبر تأکیدهاى فروانى کرده است از جمله:

الف) قرآن از کسانى که هر خبرى را مى‌شنوند و نسنجیده آن را نشر مى‌دهند، به شدّت انتقاد کرده و مى‌فرماید: خبر را به اهل استنباط عرضه کنید و اگر حقّانیّت آن ثابت شد، آنگاه آن را پخش کنید.

ب) قرآن براى کسانى که با پخش اخبار دروغ، در جامعه دغدغه ایجاد مى‌کنند، کیفرى سخت معیّن فرموده است

ج) پیامبر صلى الله علیه و آله در سال آخر عمر شریف خود در سفر حج فرمودند: کسانى که خبرهاى دروغى از من نقل مى‌کنند، زیادند و در آینده زیادتر خواهند شد، هر کس آگاهانه به من نسبت دروغ بدهد، جایگاهش دوزخ است و هر چه از من شنیدید، به قرآن و سنّت من عرضه کنید، پس اگر موافق آن دو بود بپذیرید وگرنه ردّ کنید

د) امام صادق علیه السلام به کسى که خبرهاى دروغى را به پدرش امام باقر علیه السلام نسبت مى‌داد، لعنت کردند و فرمودند: هر چه از ما شنیدید، اگر شاهد و گواهى از قرآن یا سایر سخنان ما بر آن پیدا کردید، بپذیرید وگرنه نپذیرید.

ه) امام رضا علیه السلام فرمودند: سند سخنان ما، قرآن و سنّت رسول‌خدا صلى الله علیه و آله است.

و) یکى از مهم‌ترین علوم اسلامى، علم رجال است که براى شناخت خبر صحیح از غیر صحیح، افرادى را که حدیث نقل مى‌کنند، مورد ارزیابى و بررسى قرار مى‌دهد.

پیام ها

1-  افراد مؤمن باید اهل تحقیق و بررسى باشند، نه افرادى زودباور و سطحى‌نگر.

2-  همه‌ى اصحاب پیامبر عادل نبوده‌اند، در میان آنان افراد فاسق و منافق نیز بوده‌اند.

3-  افشاگرى و رسوا کردن افرادى که کارشان سبب فتنه است، مانعى ندارد  جاءَکُمْ

4-  زمینه فتنه دو چیزست: تلاش فاسق، زودباورى مؤمن. إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ‌ ... فَتَبَیَّنُوا

5- اصل در اسلام، اعتماد به مردم است، امّا حساب کسى که فسق او بر همه روشن شد، از افراد عادّى جداست. إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ‌ ... فَتَبَیَّنُوا

6- افراد فاسق، در صدد ترویج اخبار دروغ و نوعى شایعه پراکنى هستند. جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ

7- ایمان، با خوش‌باورى سازگار نیست. آمَنُوا ... فَتَبَیَّنُوا                    

 8- تحقیق و بررسى را به تأخیر نیندازید. «فَتَبَیَّنُوا» (حرف «فاء» نشانه‌ى اقدام سریع است)

9- گاهى فاسق راست مى‌گوید، بنابراین نباید همه جا سخن او را تکذیب کرد، بلکه باید تحقیق شود. فَتَبَیَّنُوا

10- جامعه اسلامى، در معرض تهاجم خبرى است و مردم باید هوشیار باشند

11- در مدیریّت، باید علاج واقعه را قبل از وقوع کرد. ابتدا تحقیق و سپس اقدام کنیم.          

12- بیان فلسفه و رمز و راز احکام الهى، انگیزه‌ى مردم را براى انجام دستورات زیاد مى‌کند. (فلسفه تحقیق، دورى از ایجاد فتنه است.) فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا

13- یکى از اهداف خبرگزارى‌هاى فاسق، ایجاد فتنه و بهم زدن امنیّت نظام است.

14- اقدام بر اساس یک گزارش بررسى نشده، مى‌تواند جامعه‌اى را به نابودى بکشاند.

15- اقدام عجولانه و بدون بررسى و تحقیق، نوعى جهالت است. بِجَهالَةٍ

16- عمل به دستورات الهى، مانع پشیمانى است. تحقیق کنیم تا مبادا پشیمان شویم.

17- پایان کار نسنجیده، پشیمانى است. فَتَبَیَّنُوا ... نادِمِینَ‌

تمسخر عیبجویی و لقب زشت ممنوع

73. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‌ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‌ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ  حجرات 11

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره کند، چه بسا که مسخره‌شدگان بهتر از مسخره‌کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیب‌جویى نکنید و یکدیگر را با لقب‌هاى بد نخوانید. زیرا) فسق (و بدنام بودن) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.

الا مؤمنان به پروردگار                         که دارید ایمان به روز شمار

همه در حق هم چه مرد چه زن            نمایید پرهیز از شک و ظن

چه بسیار پندارهائى که هست             که همچون گناهى به دل برنشست

ز حال درونى هم هیچگاه                    تجسس نورزید باشد گناه

مگوئید پشت سر هم سخن                مسازید غیبت به هیچ انجمن

کسى از شما هیچ راضى بشد              خورد گوشت مرده اخوان خود؟

شما راست نفرت خود از این عمل       بود حکم غیبت همین در مثل

بترسید و باشید پرهیزکار                     رحیم است و تواب پروردگار

شان نزول

این آیه درباره صفیه دختر حى بن اخطب زوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردیده زیرا عائشه و حفصه او را اذیت مى کردند و شماتت می‌نمودند و به او دختر یهودى خطاب مى کردند. صفیه شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برد. پیامبر فرمود: چرا به آن‌ها جواب نمی‌دهى، صفیه گفت: به آن‌ها چسان جواب بگویم. فرمود: هر وقت به تو دختر یهودى خطاب نمودند. به آن‌ها در جواب بگو که پدرم هارون نبىّ اللَّه است و عموى من موسى کلیم اللّه است و شوهر من محمد رسول الله است. بنابراین بچه علت مرا شماتت مى کنید. وقتى صفیه این جواب را به آن‌ها گفت، اظهار داشتند این جواب از گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله است سپس این آیه نازل گردید

مردم در آن وقت داراى دو اسم یا سه اسم مى بودند. وقتى آن‌ها را به یکى از آن اسم ها خواندند یا صدا می‌زدند. بدشان مى آمد لذا این قسمت از آیه وَلا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ نازل گردید.  و نیز گویند: لقب از اسمائى بود که در جاهلیت مرسوم بوده و اگر کسى را به لقب او می‌خواندند، خوش آیند او نمى گردید و بدش مى آمد لذا این آیه نازل گردید و نیز انس گوید این قسمت از آیه وَلا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ درباره عائشه و حفصه زنان پیامبر نازل شد زیرا آنان ام‌سلمه یکى دیگر از زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله را به باد مسخره و استهزاء گرفته بودند

نکته ها : لمز عیب‌جویى در روبرو و همز عیب‌جویى در پشت سر است‌ و تنابز نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است. در آیه‌ى قبل، مسئله‌ى برادرى میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه امورى مطرح مى‌شود که برادرى را از بین مى‌برد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضى عوامل و ریشه‌هاى فتنه و درگیرى که مسخره کردن، تحقیر کردن و بدنام بردن است اشاره مى‌کند.  آرى، یکى از برکات عمل به دستورات اسلام، سالم‌سازى محیط و جلوگیرى از درگیرى‌هاى اجتماعى است.  شاید بتوان گفت که عنوان تمسخر و تحقیر که در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حرکتى که اخوّت و برادرى اسلامى را خدشه‌دار کند، ممنوع است  با آنکه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذکر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است .

تمسخر و استهزاى دیگران‌ استهزا و مسخره کردن، در ظاهر یک گناه، ولى در باطن چند گناه است؛ گناهانى مانند:  تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنى، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.

ریشه‌هاى تمسخر                                 

  1. گاهى مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن مى‌فرماید: وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ واى بر کسى که به خاطر ثروتى که اندوخته است، در پیش رو یا پشت‌سر، از دیگران عیب‌جویى مى‌کند.

. گاهى ریشه‌ى استهزا، علم و مدرک تحصیلى است که قرآن درباره این گروه مى‌فرماید:  فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ آنان به علمى که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره مى‌کردند، ایشان را فرا گرفت 

3. گاهى ریشه‌ى مسخره، توانایى جسمى است. کفّار مى‌گفتند: مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً کیست که قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟   

 4. گاهى انگیزه‌ى مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعى است. کفّار فقرایى را که همراه انبیا بودند تحقیر مى‌کردند و مى‌گفتند: ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمى‌بینیم 

 5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مى‌شوند

 6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مى‌شود. گروهى، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره‌ى زکات عیب‌جویى مى‌کردند، قرآن مى‌فرماید: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ ریشه‌ى این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهى راضى مى‌شوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیب‌جویى مى‌نمایند.

7. گاهى ریشه‌ى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى که حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور کشتن گاو را داد، بنى‌اسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مى‌کنى؟ موسى علیه السلام گفت: أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ به خدا پناه مى‌برم که از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.

8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاکارى و بهانه‌گیرى و شخصیت‌شکنى است. یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ  یکى از کارهاى مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود که داراى نام زشت بودند. زیرا نام بد، وسیله‌اى براى تمسخر و تحقیر است.  عقیل، برادر حضرت على علیه السلام بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر کسى که عمویش ابولهب، لعنت شده‌ى خداوند است و خواند: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ عقیل فورى پاسخ داد: درود بر کسى که عمّه‌ى او چنین است و خواند: وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (زن ابولهب، دختر عمّه‌ى معاویه بود.)

پیام ها

1- ایمان، با مسخره‌کردن بندگان خدا سازگار نیست. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ  2- کسى که مردم را از توهین به دیگران باز مى‌دارد نباید در شیوه‌ى سخنش توهین باشد. لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ (نفرمود: لا تسخروا یعنى شما که مسخره‌کننده هستید.)

3- مسخره، کلید فتنه، کینه و دشمنى است. لا یَسْخَرْ قَوْمٌ‌ ... (بعد از بیان برادرى و صلح و آشتى در آیات قبل، از مسخره کردن نهى شده است)

4- در شیوه‌ى تبلیغ، آنجا که مسئله‌اى مهم است یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب تکرار شود. قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ‌ ... وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ

5- ریشه‌ى مسخره کردن، احساس خودبرتربینى است که قرآن این ریشه را مى‌خشکاند و مى‌فرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. عَسى‌ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً  

6- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحى‌نگر و امروز بین باشیم.

7- عیب‌جویى از مردم، در حقیقت عیب‌جویى از خود است. وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ

8- نقل عیب دیگران، عامل کشف عیوب خود است.

9- بد صدا زدن، یک طرفه باقى نمى‌ماند، دیر یا زود مسئله به دو طرف کشیده مى‌شود. لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ (تَنابَزُوا براى کار طرفینى است)  

10- مسخره کردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد 

 11. مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره کننده توبه نکند، ظالم‌

 

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
5

http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
1

http://m5736z.blog.ir/post/MomenanehQ4

http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
2

http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
3

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">