کتاب های منتشر شده
zarepoorketab.blog.ir
☫ ﷽ ☫
یا اَیُّهَا الرَّسول ، یا اَیُّهَا المُزَّمِّل ، یا اَیُّهَا المُدَّثِر ،
یا أیّهاالّذین آمنوا ، سبک زندگی مؤمنا نه
قرآن خطاب به ما ست ؛ به خوبی پاسخ دهیم اطاعت از خدا و رسول و ولایت ، پیروی نکردن از ولایت بیگانگان و کافران یهود و نصاری
فهرست مطالب
مقدمه مؤلّف
بخش 1 : خطابهای خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله)
مقصود خداوند از خطابهای پیامبر خطابهای متفاوت
بخش 2 : خطاب های خدا به اهل ایمان یا ایها الذین آمنوا چه کسانی هستند؟
بخش 3 : سبک زندگی مومنانه بر اساس آیات قرآن
جمع آیات (یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا) در قرآن مجید
اولین خطاب خداوند به اهل ایمان از سوره بقره و آخرین خطاب در سوره ممتحنه
جمع ۹۰ آیاتی که در قرآن مجید با خطاب ( یا ایها الذین آمنوا ) نازل شده است به این ترتیب است.
سوره بقره آیه های :۱۰۴،۱۵۳،۱۷۲،۱۷۸،۱۸۳،۲۰۸،۲۵۴،۲۶۴،۲۶۷،۲۷۸،۲۸۲
سوره آل عمران آیه های:۱۰۰،۱۰۲،۱۱۸،۱۳۰،۱۴۹،۱۵۶،۲۰۰
سوره نسا آیه های :۱۹،۲۹،۴۳،۵۹،۷۱،۹۴،۱۳۵،۱۳۶،۱۴۴
سوره مائده آیه های :۱،۲،۶،۸،۱۱،۳۵،۵۱،۵۴،۵۷،۸۷،۹۰،۹۴،۹۵،۱۰۱،۱۰۵،۱۰۶
سوره انفال آیه های :۱۵،۲۰،۲۴،۲۷،۲۹،۴۵
سوره توبه آیه های :۲۳،۲۸،۳۴،۳۸،۱۱۹،۱۲۳
سوره حج آیه های : ۷۷ سوره نور آیه های :۲۱،۲۷،۵۸
سوره احزاب آیه های :۹،۴۱،۴۹،۵۳،۵۶،۶۹،۷۰
سوره محمد آیه های :۷،۳۳ سوره حجرات آیه های :۱،۲،۶،۱۱،۱۲،
سوره حدید آیه :۲۸ سوره مجادله آیه های :۹،۱۱،۱۲
سوره حشر آیه :۱۸ سوره ممتحنه آیه های :۱،۱۰،۱۳
سوره صف آیه های :۲،۱۰،۱۴ سوره جمعه آیه :۹ سوره منافقون آیه :۹
سوره تغابن آیه :۱۴ سوره تحریم آیه های :۶،۸
مقدمه مؤلّف
اسلام فقط با اخلاقِ ما کار ندارد بلکه با سبک زندگیِ ما نیز کار دارد. مثلاً اینکه ما عصبی مزاج هستیم یا نه، جزء سبک زندگی نیست (بلکه به اخلاق مربوط میشود)، اما اینکه چگونه عصبانیت خود را ابراز کنیم جزء سبک زندگی است، مثلاً اینکه با ناسزا گفتن، فریاد زدن، شکستن ظروف و ... عصبانیت خود را بروز دهیم جزء سبک زندگی محسوب میشود. دین به سبک زندگی ما کار دارد.
نمونهای از اشارۀ قرآن به سبک زندگی را مطرح کرد که نشان میدهد سبک زندگی در دین چقدر اهمیت دارد. این عبارت قرآنی، اولین خطاب یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا (بر اساس زمان نزول) است اولین خطابِ یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا مربوط به یک سبک رفتاری است نه یک اخلاق و عقیده یا علاقه، آن هم رفتاری که غیرعبادی و غیر حقوقی است و خداوند متعال اولاً آن را به عنوان یک «سبک» مورد نقد قرار میدهد و ثانیاً به زیبایی و عدم زیباییِ آن توجه دارد.
در قرآن حدود 90 خطاب یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا وجود دارد که تماماً در مدینه نازل شده است. گویا خطابِ یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا به «جامعۀ» ایمانی است. برخی علما میگویند دلیلش این بود که حاکمیت دینی در مکه نبوده است.
علامۀ طباطبایی میفرمایند که معنای یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا با خطاب به مؤمنون یا الذین یؤمنون متفاوت است. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا خطابی است که دلالت بر احترام فوق العاده به گروهی از مؤمنین دارد لذا این یک خطاب برجسته است و بار روانیِ مثبت ویژهای دارد و هر کسی که ایمان بیاورد را شامل نمیشود.
خداوند خطاب نمی دهد یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ ماتوا آی مُردگان، خطاب خدا برای زندگی سعادتمندانه ی قبل از مرگ است. در کتاب سعی کرده ام آیات قرآن را که مربوط به اهل ایمان می باشد، سبک زندگی مومنانه را با استفاده از کتب تفسیر بیان نمایم. مؤلّف : محمود زارع پور
بخش 1 : خطابهای خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله)
پیامبر عظیم الشأن(صلی الله علیه و آله) توسط عبدالمطلب جد بزرگوارش، محمد نام گرفت. محمد از تحمید گرفته شده و تحمید بالاتر از حمد است. محمد یعنی فرو رفته در تمامی خوبیها. اما پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جانب خداوند هیچ گاه با اسم مورد خطاب واقع نشده، بلکه با القاب و اوصاف خاصی چون یا اَیُّهَا الرَّسول، یا اَیُّهَا النَّبِیّ، یا اَیُّهَا المُزَّمِّل، یا اَیُّهَا المُدَّثِر از آن حضرت یاد کرده است و نیز با القابی همچون طه و یس مورد ستایش واقع شده است.
این در حالی است که در مورد دیگر پیامبران، آنان را با اسم مورد خطاب قرار داده است: یا نوح، یا عیسی، یا موسی و... تنها در چهار مورد در جمله های خبری نام محمد آورده شده، (آل عمران 144، احزاب 40، محمد 2 و فتح 29) و یک مورد هم با عنوان احمد (صف 6) از ایشان یاد کرده است. اینکه حضرتش را به نام نخوانده، بلکه با اوصاف و القاب بسیار خطاب قرار داده؛ به این دلیل است که زیادتی اسماء و القاب دلیل بر علو شرف و عظمت مسمی خواهد بود و همچنین تا مقام و منزلت و علو مرتبه او را بر باقی پیامبران ظاهر بفرماید. .
الف) خطاب پیامبر با رسول: رسول به پیامبری می گویند که کتابی همراه داشته باشد، در مقابل نبی که پیامبری را می گویند که از جانب خدا خبر می دهد، هر چند کتابی با او نباشد. این نوع خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله با عنوان اَیُّهَا الرَّسول تنها دو بار در قرآن آمده است که برای شرافت و بزرگداشت پیامبر صلی الله علیه و آله است. این معنی در آیات 41 و 67 مائده منظور شده و این شرافت و بزرگداشت تعلیم و تأدیبی برای مؤمنان است و متضمن نهی از خطاب آن حضرت با نام است و با این که امر شده او را با وصفش خطاب کنید، بعضی از اعراب این ادب را نگاه نمی داشتند
و می گفتند: یا محمّد لذا آیه لا تَجعَلوا دُعاءَ الرَّسُول بَینَکُم کَدُعاء بَعضُکُم. نازل شد. پس از این، دیگر هیچ کس او را با نام صدا نمی زد. همچنین در خطاب یا اَیُّهَا الرَّسول بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبّک... گفته شده این خطاب خاصی است به پیامبر صلی الله علیه و آله و می خواهد حس مسئولیت را در پیامبر بیشتر تحریک و اراده او را تقویت کند.
صاحب منهج الصادقین نیز می گوید: چرا انبیای دیگر را با نام، مخاطب می ساخت اما چون نوبت به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید او را به صفات کمال خطاب کرد؛ چون «یا ایها الرسول» پس این گونه خطاب کردن نشانه تشریف است
علامه طباطبایی: چون در این آیه سخن از تبلیغ است و مناسب ترین القاب پیامبرصلی الله علیه و آله در این مقام عنوان رسالت است با این عنوان مورد خطاب قرار گرفته است. ب) خطاب پیامبر صلی الله علیه و آله با نَبیّ : نبی صفت مشبهه از نبأ است به معنی خبری که دارای فایده بزرگی باشد که از آن علم حاصل شود. نبی 43 بار در قرآن آمده است که خداوند پیامبرش را 13 بار با عنوان یا اَیُّهَا النَّبِیّ مورد مخاطب قرار داده است که این نوع خطاب، برای آن است تا به مؤمنان روش خطاب کردن ایشان را یاد دهد.
مقصود خداوند از خطابهای پیامبر در بسیاری از خطابهای قرآن به پیامبر صلی الله علیه و آله با این عنوان، مراد و مقصود شخص پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، بلکه دیگرانند؛ چه مردم زمان پیامبر و چه آیندگان. به عنوان مثال، در آیه اول احزاب: یا اَیُّهَا النَّبِیّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکافِرینَ.. اگرچه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است، ولی مقصود امت آن جناب و دستوری عام است؛ چون اولاً یا اَیُّهَا مخصوص مواردی است که هدف جلب توجه عموم به مطلبی است و ثانیاً تقوا سرلوحه زندگی آن حضرت بوده است و حاشا که اطاعت از کفار کرده باشد،
بنابراین مفهوم این دستورات به پیامبر صلی الله علیه و آله این نیست که او در مسأله تقوا و ترک اطاعت کافران و منافقان کوتاهی داشته، بلکه با این بیانات از یک سو جنبه تأکید در مورد وظایف پیامبری است . و از سوی دیگر، درسی برای مؤمنان. از این قبیل آیات که پیامبر صلی الله علیه و آله با افعال مخاطب و یا ضمایر به صورت عتاب آمیز مورد خطاب قرار گرفته، بسیار است که می توان آنها را بیانگر مراقبت شدید خداوند از آن حضرت دانست. البته نباید نادیده انگاشت که نخستین مخاطب قرآن و ابلاغ کننده آیات بر مردم (در همه جا) پیامبر صلی الله علیه و آله است و برخی از این توبیخات صرفاً برای ابلاغ و تبیین، بر پیامبر خطاب شده است.
آیه وَ لَقَد اوحِیَ اِلَیکَ وَ اِلَی الّذینَ مِن قَبلِکَ ... از جمله آیاتی است که خطاب عتاب آمیز به پیامبر صلی الله علیه و آله شده و مفسران، نظرات مختلفی بیان کرده اند. برخی معتقدند، مراد از آن تهییج پیامبر، مأیوس ساختن کافران و آگاه کردن امت به این حکم است و یا آیه وَ اَمّا یَنزِغَنَّکَ مِنَ الشّیطانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللهِ ... که غالب مفسران این آیه را خطابی به پیامبر صلی الله علیه و آله در مقابله با غضب و وسوسه شیطانی دانسته اند، اما صاحب «المیزان» در تفسیر آیه می گوید: با این که خطاب به رسول خدا است، اما مراد امت پیامبر است، زیرا پیامبر معصوم است. از این نوع خطابها در قرآن فراوان دیده می شود. اما پیامبر صلی الله علیه و آله با خطاب هایی همچون یا اَیُّهَا المُزَّمِّل، یا اَیُّهَا المُدَّثِر هم مورد خطاب واقع شدند که خداوند می خواسته با این خطابها، پیامبرش دوستی خدا را حس کند و سنگینی بار رسالت را احساس نکند. .
خطابهای متفاوت با وجود این موارد، خطابهای خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله تنها با اوصاف و عناوین پروردگار همراه نبوده است؛ گاهی پیامبر با صیغه های مختلف افعال و انواع خطابها از جانب خداوند مورد خطاب واقع شده است که عبارتند از:
الف) استعمال صیغه امر که بنابر آنچه گفته شد، یا منظور بیان مطلبی کلی بوده مثل آیه: وَ اخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلّ ... که خطاب به پیامبر در مورد احسان به والدین است؛ در حالی که پیامبر پدر خود را ندیده و مادرش را هم در کودکی از دست داده و یا حضرت تنها مأمور رساندن مطالب به مکلفین بوده است مثل خطاب با واژه قُل که 332 بار در قرآن تکرار شده است. .
ب) استعمال صیغه های مختلف فعل رأی (دیدن) است و جمعاً 90 مرتبه پیامبر در قرآن با فعل رأی و مشتقات و افعال آن (36 بار با کلمه تَری، لَو تَری 36 مرتبه، اَلَم تَرَ 15 بار، با رأی و اَرَاَیتَ 4 بار، نَرینَّکَ و نَریکَ 20 بار و یک مرتبه اَرَاَیناکَ و لِیُریکُمُ الله مورد خطاب واقع شده اند. .ج) استعمال صیغه های مخاطب که نمونه هایی از آن بیان شد.
د) خطاب فرد با لفظ جمع که مخاطب اصلی آن پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ هر چند جمع آورده شده: یا اَیُّهَا الرَّسولُ کُلوا مِنَ الطّیِباتِ ... فَذَرهُم فی غَمرَتِهِم در این آیه پیامبر صلی الله علیه و آله مورد خطاب است؛ زیرا نه هیچ پیامبری معاصر و نه بعد از آن حضرت بوده است. همچنین به لحاظ زمانی، خطابهای خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله را می توان در سه دوره از لحاظ زمان تقسیم بندی کرد که خطابهایی همچون یا اَیُّهَا المُزَّمِّل، یا اَیُّهَا المُدَّثِر به آغاز وحی مربوط است و دوره بعد ابتدای ابلاغ رسالت در مکه است که با القابی همچون نذیر، منذر، بشیر، مبشر مورد خطاب قرار می گیرد، تا ذهن و قلب مشرکان و منکرین پیامبر صلی الله علیه و آله را آماده کند و سپس با رَسولٌ کَریم، رسول الله، رَسُولٌ مُبین و نَبِیّ مورد خطاب قرار می گیرد و مرحله نهایی خطابهای خداوند بر پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه می باشد که در این مرحله، خداوند پیامبرش را با القاب و صفات پسندیده مورد خطاب قرار داده است.
بخش 2 : خطاب های خدا به اهل ایمان
اولین آیه ای که با عبارت یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا آغاز میشود آیه ١٠٤ بقره یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا اُنْظُرْنا وَ اِسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ و آخرین آن آیه ٨ تحریم میباشد؟! یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اَللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اَللّهُ اَلنَّبِیَّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اِغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
۹۰ آیه در قرآن کریم است که با خطاب: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شروع میشود و مستحب است انسان پس از شنیدن آن لبیک اللهم لبیک بگوید .
یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا قرآن خطاب به تو است؛ خدا با تو صحبت کرده و کلامش را بر پیغمبر فرو فرستاده و پیغمبر هم قرآن را به شما تحویل داده و گفته است که اینها حرفهایی است که خدا با شما زده است. خدا در این خطابهایی که در قرآن هست، مثل یا أَیُّهَا النَّاس و یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا ، دارد حرف میزند و به من و تو خطاب میکند. خوب، تو نمیخواهی جوابش را بدهی؟ او در ماه مبارک رمضان با تو سخن گفته است، تو هم باید در همین ماه با او سخن بگویی؛ (آیت الله مجتبی تهرانی)
یا أَیُّهَا النّاس، خطاب به همۀ مردمان (مسلمان و غیر مسلمان) است. یا ایّها النّاس اعبُدوا رَبّکُم عبادت کنید پروردگارتان را
خطابِ زیبا، گامى براى تأثیر گذارى پیام است
یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا در حدیثى از تفسیر مجمعالبیان مىخوانیم: لذّت خطاب یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا سختى روزه را آسان مىکند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید آنان را زیبا صدا زنند. یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا: در برخی از آیات مشاهده میشود که خداوند با این لفظ ای کسانیکه ایمان آورده اید، برخی از مسایل را مورد خطاب قرار داده، به دنبال این خطاب مومنین را امر به معروف و نهی از منکر می فرماید. و در سورههای مختلف که در ۹۰ آیه با یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اجرا یا عدم اجرای برخی از امور را گوشزد میکند. سوال اینجاست که چرا خداوند متعال مومنین و ایمان آورندگان را مورد خطاب قرار میدهد، نه عموم مردم را ،که چرا نگفت (یا اَیُّهَا النّاس) ای مردم، بلکه فرمود یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا ای کسانی که ایمان آورده اید.؟ شاید جواب این باشد که خدای متعال افراد با ایمان را در اجرای امور پسندیده مورد تاکید ویژه قرار داده است نه از این باب است که نباید سایر مردم به آن بی توجه باشند، بلکه از این جهت است که انتظار اجرای این موارد از سوی مؤمنان بیشتر است
یا ایها الذین آمنوا چه کسانی هستند؟ برخی از مفسرین خطاب را برای همه آنهایی که اسلام آوردهاند نسبت میدهند، عدهای از مفسران نیز آن را برای همه آنهایی که خود را عبد و بنده خدا میدانند، تعبیر کردهاند و همچنین برخی از مفسران خطاب را به مؤمنان و ایمان آوردندگان به همه پیامبران که آئین و شریعت الهی را تبلیغ کردند عنوان کردهاند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورده است که : لفظ اَلَّذِینَ آمَنُوا مطلق است، و در صورت وجود قرینه عمومیت دارند مانند اینکه ایمان را تا روز قیامت شامل میشود، در روایتی از ابن عباس نقل شده است که هرجا که قرآن از یا ایها الذین آمنوا سخن به میان آمده است، اولین فردی که خطاب آن است، حضرت امیر است؛ متاسفانه مردم قدر علیعلیه السلام را نشناختند؛ مقامات علیعلیه السلام مسیحیان را به شگفت آورده است و حتی برای ایشان دیوان شعر می گفتند ولی متاسفانه مسلمانان آنچنان که باید قدر او را ندانستند. خطاب أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هرجا مؤمنان به این خطاب و یا با جمله اَلَّذِینَ آمَنُوا تعبیر شدهاند، منظور مؤمنان امت پیامبرصلی الله علیه و آله هستند. تعبیر به لفظ اَلَّذِینَ آمَنُوا تعبیر محترمانهای است که این امت بدان مفتخر گردید. اما از امتهاى قبل از اسلام به کلمه قوم قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ و... یا به لفظ اصحاب: وَ أَصْحابِ مَدْیَنَ تعبیر شده است. و در خصوص قوم موسى علیه السلام تعبیر به (بنىاسرائیل) کرده است. عبارت یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا در قرآن کریم در تمام موارد اشاره به مؤمنان واقعی ندارد؛ این ادعا با توجه به موارد کاربرد آن در قرآن به خوبی قابل درک است. چرا که گاهی سفارش و دستور صادر می شود که به طور مثال این گونه باشید نه آن طور که گذشتگان بودند. یعنی ارائه سبک زندگی مومنانه را پیش می گیرید نه این که پیش گرفته اید. در آیات برخی از مسلمانان را با اینکه از دستور پیامبرصلی الله علیه و آله برای شرکت در جهاد سر باز زدند، با تعبیر یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا خطاب کرده و مورد سرزنش قرار داده که نشان از وسعت مخاطبان این تعبیر دارد ایمان از واژگان تشکیکی است، از پایینترین مراتب ایمان تا بالاترین مرتبه آن را شامل میشود؛ یعنی کسانی که از حداقل ایمان که همان اقرار به شهادتین باشد، تا بالاترین مرتبهاش را که مؤمنان واقعی در عمل و عقیده باشند در بر میگیرد. بنابراین، خطاب یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا در قرآن لزوماً در مورد مؤمنان واقعی نیست، بلکه در آیات زیادی، اشاره به مسلمانان عادی دارد. همچنین این خطابها مخصوص به مردم یک عصر نیست ، بلکه همه ایمان آورندگان را تا روز قیامت به یک نحو شامل میشود.
بخش 3 : سبک زندگی مومنانه بر اساس آیات قرآن
بشر امروز با طرح بحث سبک زندگی، به حقیقت دین نزدیکتر میشود. منطق دین ما به قدری جامعیت دارد که امکان گفتگوی علمی با بیدینها هم وجود دارد، الان در مقام گفتگوی عالمانه ما میتوانیم فقط اهداف دنیایی را در نظر بگیریم و ملاک قرار دهیم. دین در مورد سبک زندگی و جزئیات رفتار ظاهری ما هم نظر دارد. .
رفتار ظاهری از منظر دین، اهمیت بسیاری دارد. دین فقط به اعتقادات نمیپردازد. دین فقط به تفکر و نگرش انسان نمیپردازد.
اگر چه نتایج نگرش و اعتقاد را همیشه میتوان در رفتار دید، ولی چون بین اندیشه و اعتقاد تا رفتار انسان فاصله زیادی وجود دارد؛ دین، ما را معطل نمیگذارد و در جزئیات هم به بیان احکام و ارائه راهنمایی میپردازد. مثلاً اینطور نیست که دین یک توصیه کلی داشته باشد که باید محیط خانواده گرم باشد و به اینکه چگونه میتوان محیط خانواده را گرم و صمیمی کرد، کاری نداشته باشد.
دین جزئیاتی را در مورد رعایت اخلاق و حقوق در محیط خانواده اعلام میکند که تأکید ائمه اطهار(ع) بر رعایت آنها گاهی این سؤال را ایجاد میکند که آیا واقعاً توجه به این مسائل جزئی این قدر اهمیت دارد؟
تفاوت ما با اندیشمندان غربی این است که آنها اهداف این دنیایی را مدنظر قرار میدهند یعنی فقط سود بیشتر، دوام، راحتی، لذت، شکوفایی استعداد و خلاقیت را در نظر بگیریم. ولی ما اهداف دنیایی و آخرتی را با هم مدنظر قرار میدهیم. هر کسی هر هدف لائیکی هم بیاورد، میتوان به او ثابت کرد که طرح دین برای تحقق همین اهداف، بهتر از طرحی است که اندیشمندان غربی در بخشهای مختلف داشتهاند. دین ارزش خود را اینجا نشان میدهد. . .
خداوند متعال روش بحث با مخالفان را به ما توضیح داده، میفرماید: بیائید روی اشتراکات و وجوه مشترک صحبت کنیم: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ (آلعمران ۶۴). شما در دنیا چه چیزی میخواهید؟ مثلاً لذت جنسی با ثُبات میخواهید؟ خب ما به روش دین توضیح میدهیم که چگونه میتوانید به لذت جنسی بهتر برسید. اگر ما از طریق مطالعات علوم اجتماعی و علوم تجربی به فواید حجاب برسیم، دیگر نیازی نیست کسی بگوید به خاطر رعایت ارزشهای اسلامی حجاب را رعایت کنید که منّتی هم سر دین گذاشته شود و برخی که قبول ندارند، عکسالعملهای منفی نشان بدهند.
اهمیت سبک زندگی (نهج البلاغه خطبه متقین) فردی به نام همام همراه با عدهای به درب خانه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) مراجعه کرد. گفتند ما از شیعیان شما هستیم. حضرت فرمودند بگویید از دوستداران شما هستیم نه از شیعیان شما. همام گفت شیعیان شما چه صفاتی دارند؟
حضرت ابتدا قبول نمیکنند که وصف شیعیان یا متقین واقعی را بگویند، اما با اصرار همام، این مطلب را پذیرفته و به مسجد میروند. همام یکی از زهاد ثمانیه (هشت زاهد) بوده است که ۴ نفر از آنها خط و ربط درستی نداشتهاند ولی همام جزء ۴ نفری بوده که در ردیف اویس قرنی مطرح بوده است. حضرت علی علیه السلام یکی از اخلاقیترین خطبههای نهج البلاغه را که در عین حال از بلندترین مباحث اخلاقی در مجموعه روایات است را در جواب همام بیان میکنند و همام تحت تأثیر این کلمات بلند جان میسپارد. حضرت علی علیه السلام نیز با این بیان که مواعظ رسا، اینگونه در دل مخاطبان خود اثر میگذارد» در واقع جان دادن او را تحسین میکند. همین خطبه همام با این اهمیت و عبارات بلند، در ۵ فراز به تبیین سبک زندگی پرداخته.
اولین وصف متقین در این خطبه این است که به صواب سخن میگویند: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ.
این عبارت به احکام شرعی سخن گفتن نپرداخته، بلکه سبک سخن گفتن متقین را درست و بهجا میداند.
دومین صفت متقین این است که لباسی میانه بر تن میکنند (وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ) که لباس یکی از مصادیق مهم سبک زندگی است.
طریقه سلوک فرد متقی با مردم بر پایه تواضع است (وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ). متواضعانه رفتار کردن فقط در راه رفتن این متقین نیست، بلکه تمام رفتارهای آنها را شکل میدهد.
اینجا از لزوم تواضع که میتواند در یک بحث روحی اخلاقی مطرح شود، صحبت نمیکند، از رفتار و منش متواضعانه صحبت میکند.
غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِم؛ این عبارت که در مورد چشم فرو بستن از حرام است، اگر چه به احکام شرعی هم مربوط است ولی به رفتار ظاهری هم مربوط است.
وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُم. متقین به مطالب مفید گوش میسپارند.
حضرت علی علیه السلام بعد از اشاره به این موارد که به منش و رفتار ظاهری مربوط است، میفرمایند نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّذِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاء؛ روحیه آنها هم اینطور است که در بلاء و رخاء، حال یکسانی دارند.
اولین خطاب به اهل ایمان از سوره بقره و آخرین خطاب در سوره ممتحنه
عنایت داشتن جای مراعات کردن
1. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ (بقره 104)
چو در صحبت آیید با مصطفى مگوئید اى مؤمنان، راعنا
بگویید بلکه بر احوال ما تو اى مرسل حق، نظارت نما
نیوشید گفتار یزدان پاک عذابیست بر کافران دردناک
نکته ها برخى از مسلمانان براى اینکه سخنان پیامبر را خوب درک کنند، درخواست مىکردند که آن حضرت با تأنّى و رعایت حال آنان سخن بگوید. این تقاضا را با کلمه راعِنا مىگفتند. ولى چون این تعبیر در عرف یهود، نوعى دشنام تلقى مىشد، آیه نازل شد که بجاى راعِنا بگویید: انْظُرْنا تا دشمن سوء استفاده نکند. این اوّلین آیه که با خطاب: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع مىشود.
پیام ها
1- توجّه به انعکاس حرفها داشته باشید. «لا تَقُولُوا راعِنا ...» ممکن است افرادى با حسن نیّت سخن بگویند، ولى باید بازتاب آنرا نیز در نظر داشته باشند
راعنا» از مادهى «رعى» به معنى مهلت دادن است. ولى یهود کلمهى «راعنا» را از مادهى «الرعونة» که به معنى کودنى و حماقت است، مىگرفتند.
2- دشمن، تمام حرکات و حتّى کلمات ما را زیر نظر دارد و از هر فرصتى که بتواند مىخواهد بهره برده و ضربه بزند. لا تَقُولُوا راعِنا
3- اسلام، به انتخاب واژههاى مناسب، بیان سنجیده و نحوهى طرح و ارائه مطلب توجّه دارد. وَ قُولُوا انْظُرْنا.
4- باید در سخن گفتن با بزرگان و معلّم، ادب در گفتار رعایت شود لاتَقُولُوا
5- اگر دیگران را سفارش به مراعات ادب مىکنیم، باید ابتدا خودمان در سخن با مردم، رعایت ادب را بکنیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» خطاب محترمانه است.
6- اگر از چیزى نهى مىشود، بهتر است جایگزین مناسب آن معرّفى شود. اولین خطابِ «یا ایها الذین آمنوا» مربوط به یک سبک رفتاری است، آن هم رفتاری که غیرعبادی و غیر حقوقی است و خداوند متعال اولاً آن را به عنوان یک «سبک» مورد نقد قرار میدهد و ثانیاً به زیبایی و عدم زیباییِ آن توجه دارد .
چرا خداوند به مؤمنین دستور میدهد با کلمۀ «راعنا» پیامبر را خطاب ندهند؟ برای اینکه معلوم شود این آیه به سبک رفتار مربوط میشود (که سبک گفتار نیز بخشی از سبک رفتار است) باید به تاریخ مراجعه کنیم تا ببینیم شأن نزول این آیه چه بوده است. در آن زمان یهودیها در بین خودشان اصطلاحی داشتند که در میان مردم مدینه رواج نداشته است و با طعنه و ناسزا به کسی بگویند «صبر کن» از عبارت «راعنا» استفاده میکردند. اگر با حالت اعتراضآمیز گفته شود «آدم!» با اینکه این لفظ بدی نیست (یعنی تو آدم نیستی) این آیه نشان میدهد که خدا به جزئیات رفتاری در مصداق گفتار (که مصداقی برای سبک زندگی محسوب میشود) چقدر اهمیت میدهد. پروردگار مهربان، ذرهای اهانت به اولیاءالله را تحمل نمیکند. لذا در روایت دارد به همۀ مردم احترام بگذار، مبادا در بینِ مردم یک نفر از اولیای خدا باشد که تو او را نشناسی و به او بیحرمتی کنی. ائمه خیلی کوتاه میآمدند تا مردم بهشان بیاحترامی نکنند.
توسل به نماز و صبر
2. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (بقره 153)
پس اى اهل ایمان به صبر و نماز از اللّٰه یارى بجوئید باز
خداوند با صابران ست یار بود یاور صابران کردگار
نکته ها مشابه این کلام الهى را در همین سوره خواندیم که خداوند به بنىاسرائیل مىفرمود: در برابر ناملایمات و سختىها، از صبر و نماز کمک بگیرید.
در این آیه نیز به مسلمانان دستور داده مىشود تا در برابر حوادث سخت زندگى، از صبر و نماز یارى بجویند. آرى، دردهاى یکسان، داروى یکسان لازم دارد..
اصولًا انسانِ محدود، در میان مشکلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متصل به قدرت نامحدود الهى نباشد، متلاشى و منکوب مىشود. و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختىها، خود را نمىبازد و براى او حوادث، بزرگ نمىنماید.
کسى که نماز را با حضور قلب و با توجّه مىخواند، به معراج مىرود. هرچه پرواز معنوى او بیشتر باشد و بالاتر رود، دنیا و مشکلات آن و حتّى خوشىهاى آن کوچکتر مىشود.
انسان، یا در نعمت بسر مىبرد که باید به آیه قبل عمل کند؛ فَاذْکُرُونِی، اشْکُرُوا لِی و یا در سختى بسر مىبرد که باید به این آیه عمل کند؛ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ
خداوند مىفرماید: خدا با صابران است و نمىفرماید: با نمازگزاران است. زیرا نماز نیز نیاز به صبر و پایدارى دارد. در روایات مىخوانیم:
هرگاه کار سختى براى حضرت على علیه السلام پیش مىآمد حضرت دو رکعت نماز مىخواند. این سیره را بوعلى سینا نیز عمل مىکرد.
صبر، مادر همه کمالات است؛ صبر در جنگ، مایه شجاعت است.
صبر در برابر گناه، وسیله تقواست. صبر از دنیا، نشانه زهد است.
صبر در شهوت، سبب عفّت است. صبر در عبادت، موجب طاعت، و صبر در شبهات، مایهى وَرع است.
پیام ها
1. ایمان اگر همراه با عمل و توکّل و صبر و عبادت باشد، کاربرد بیشترى دارد.
2. نماز اهرم است، بار نیست. اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ
3. صبر و نماز، وسیله جلب حمایتهاى الهى هستند اسْتَعِینُوا...إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
4. اگر چه خداوند با هرکس و در هر جایى حضور دارد؛ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ و لکن همراهى خدا با صابران، معناى خاصّى دارد و آن لطف، محبّت و یارى رسانى خداوند به صابران است. إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
روزی پاک و شکر الهی
3. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (بقره 172)
خورید اهل ایمان ز رزقى حلال عطائى که دادست آن ذوالجلال
گر اخلاص دارید بر کردگار اگر مى پرستید پروردگار
پس الطاف او را بدارید پاس بگویید تنها خدا را سپاس
نکته ها از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است که خداوند مىفرماید: من مردم را خلق مىکنم، امّا آنان غیر مرا مىپرستند. من به آنان روزى مىدهم، امّا آنان شکر دیگرى را مىنمایند.
قرآن، هرگاه بنا دارد انسان را از کارى منع کند، ابتدا راههاى مباح آنرا مطرح کرده و سپس موارد نهى را بیان مىکند. چون مىخواهد در آیات بعد، مردم را از یک سرى خوردنى، منع و نهى کند، در این آیه راههاى حلال را بازگو نموده است.
شکر مراحلى دارد. گاهى با زبان است و گاهى با عمل. شکر واقعى آن است که نعمتها در راهى مصرف شود که خداوند مقرر نموده است.
هدف اصلى از آفرینش نعمتهاى طبیعى، بهره بردن مؤمنان است. در سه آیه قبل فرمود: اى مردم! از آنچه در زمین است بخورید. در این آیه مىفرماید: اى مؤمنان! از نعمتهاى دلپسندى که براى شما روزى کردهام بخورید.
شاید در این اختلاف تعبیر، رمزى باشد و آن اینکه هدف اصلى، رزقرسانى به مؤمنان است، ولى دیگر مردم هم در کنار آنها بهرهمىبرند. همانگونه که هدف اصلىِ باغبان از آبیارى، رشد گلها و درختانِ میوه است، گرچه علفهاى هرز و تیغها نیز به نوایى مىرسند. شاید بتوان گفت که از هرکس توقّع خاصّى است. از مردم عادّى، توقّع آن است که پس از خوردن، دنبال گناه و وسوسههاى شیطان و فساد نروند؛ یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ ولى از اهل ایمان این توقّع است که پس از خوردن، به دنبال عمل صالح و شکرگزارى باشند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا ... وَ اشْکُرُوا و یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا ... وَ اعْمَلُوا صالِحاً
پیام ها
1- خودسازى و زهد و تقوا، منافاتى با بهرهگیرى از طیّبات نداردآمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ 2- در مکتب اسلام، مادّیات مقدّمهى معنویات است. کُلُوا، وَ اشْکُرُوا، تَعْبُدُونَ 3- اسلام در تغذیه، به بهداشت توجّه دارد. طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ
4- قبل از تأمین زندگى مردم و محبّت به آنان، توقّعى نداشته باشید کُلُوا...وَ اشْکُرُوا 5- شکر، نشانهى خداپرستى و توحید ناب است. اگر انسان رزق را نتیجه فکر اقتصادى، تلاش، مدیریّت، سرمایه و اعتبارات خود بداند، براى خداوند سهمى قایل نخواهد بود تا او را شکر کند. وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُون
6- شکر، نمونه روشن عبادت است. وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ ... تَعْبُدُونَ
7- شکر خداوند، واجب است. کُلُوا ... وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ
8- خداپرست، آنچه را خدا حلال شمرده، از پیش خود حرام نمىکند کُلُوا ... إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ
قصاص مایه ی حیات
4. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ بقره 178
الا اهل باور به پروردگار که دارید ایمان بر کردگار
چو قتلى دهد روى بهر جزا چنین است حکم قصاص از خدا
که آزاد کس را به آزاد کس بود بنده را نیز یک بنده بس
در این حکم، زن را بجاى زنى توانى که چوب قصاصش زنى
به قاتل اگر حکم بخشش گذشت ولىِّ دم از خون او درگذشت
چه گیرد دیت یا نگیرد از او چنین بخششى هست خوب و نکو
ولى دم از او اگر دیه خواست دهد قاتل آن مال بى کم وکاست
دهد آن دیه در کمال رضا به خشنودى آن را نماید ادا
که این حکم از سوى پروردگار بود رحمت و سادگى بهر کار
پس از اینکه این حکم گشتى بیان هرآن کس بپیچید گردن از آن
به قاتل تعدى بدارد روا عذابى الیم است او را سزا
شأن نزول: شیخ طوسی» گوید: این آیه درباره طایفه اى از اهل جاهلیت نازل گردیده که بر طائفه اى دیگر تفوق داشته اند و میخواستند از لحاظ قصاص بر آنها تعدى و تجاوز نمایند به قسمى که راضى نبودند که در قبال برده اى از خود برده اى از آنها را قصاص کنند.
بلکه میخواستند شخص آزادى را از میان آنها قصاص نمایند و در قبال زن، مردى از قبیله طرف مقابل خود را قصاص کنند و خداوند با نزول این آیه آن روش را نهى نمود
نکته ها قصاص» از ریشه «قصّ» به معناى پیگیرى است. لذا به داستان دنبالهدار و پى در پى «قصّه» مىگویند. پیگیرى قتل تا مجازات قاتل را «قصاص» گویند. در هر اجتماعى گاه و بیگاه قتلى صورت مىگیرد،
یک دین جامع و کامل همانند اسلام، در قبال چنین حوادثى باید طرح و برنامهى عادلانه و منطقى ارائه دهد که بتواند جلوى ازدیاد و تکرار چنین حوادث و همچنین جلوى انتقامهاى نابجا و احیاناً سوءاستفادهها را بگیرد، تا قاتلان، جسور نشوند و خون مظلوم به هدر نرود.
در جاهلیّت قبل از اسلام، گاه به خاطر کشته شدن یک نفر، قبیلهاى به خاک و خون کشیده مىشد و جنگهاى طولانى به راه مىافتاد. اسلام با طرحى که در این آیه مطرح شده، هم حفاظت خون مردم و هم رضایت طرفین و رعایت حدود و اندازه را در نظر گرفته است.
البتّه قانون قصاص، حکم الهى که قابل عفو و اغماض نباشد، نیست، بلکه حقّى است براى صاحبان خون که مىتوانند با گرفتن دیه و یا بدون آن، از حقّ خود صرفنظر کنند.
سؤال: چرا در قانون قصاص، جنسیّت مطرح است؟ اگر قاتل مرد و مقتول زن باشد، مرد را قصاص نمىکنند؟
پاسخ: قتل زن و مرد، از نظر الهى و انسانى و کیفر اخروى یکسان است، لکن در کیفر دنیوى فرق دارد و این به خاطر آن است که معمولا مرد نانآور خانه و قتل او سبب ضربه اقتصادى به خانواده است و قانون بر اساس نوع است، نه موارد نادر که ممکن است زنى نانآور باشد. البته مرد در برابر زن با پرداخت ما به التفاوت دیه، قصاص مىشود.
پیام ها
1- در قانون قصاص، اصول تساوى و عدالت مورد توجّه است الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ...
2- قاطعیّت و عطوفت در کنار هم لازم است. فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ گویا اولیاى مقتول، برادر قاتل هستند و قاتل، از مرز اسلام و اخوت بیرون نمىرود.
3- حقوق اسلامى، آمیخته با اخلاق اسلامى است کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ ... فَمَنْ عُفِیَ 4- اسلام، نه مانند یهود تنها راه را قصاص مىداند و نه همچون مسیحیّت بهترین راه را عفو ، بلکه راههاى مختلفى مثل قصاص، خونبها و عفو را مطرح می کند. 5- جواز عفو قاتل و تبدیل قصاص به گرفتن خونبها، براى تربیت شماست. 6- تجاوز از حدود الهى و سوءاستفاده از آن ممنوع است. فمن اعتدى علیه ... فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ
7- اگر در قانونى تخفیف قرار دادید، به آن پا بند بایستید. ذلِکَ تَخْفِیفٌ ... فَمَنِ اعْتَدى
روزه برای همه ی ادیان
5. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (بقره 183)
الا اهل باور به یکتا خدا شده روزه واجب کنون بر شما
همان سان که بر سایر مؤمنان که بودند زین پیش اندر جهان
بشد واجب این امر از کردگار بود آنکه گردید پرهیزکار
تقوا، به معناى خویشتن دارى از گناه است. بیشتر گناهان، از دو ریشه غضب و شهوت سرچشمه مىگیرند و روزه، جلوى تندىهاى این دو غریزه را مىگیرد و لذا سبب کاهش فساد و افزایش تقواست. آیاتى که با خطاب یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شروع شدهاند، در مدینه نازل شده و جزء آیات مدنى مىباشند. فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات در سال دوّم هجرى صادر گردیده است.
آثار و برکات روزه تقوا و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهمترین اثر روزه است. روزه، یگانه عبادت مخفى است. نماز، حج، جهاد، زکات و خمس را مردم مىبینند، امّا روزه دیدنى نیست. روزه، اراده انسان را تقویت مىکند. کسى که یک ماه نان و آب و همسر خود را کنار گذاشت، مىتواند نسبت به مال و ناموس دیگران خود را کنترل کند. روزه، باعث تقویت عاطفه است. کسى که یک ماه مزهى گرسنگى را چشید، درد آشنا مىشود و رنج گرسنگان را احساس و درک مىکند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: روزه، نصف صبر است. روزهى مردمان عادّى، همان خوددارى از نان و آب و همسر است، امّا در روزه خواص علاوه بر اجتناب از مفطرات، اجتناب از گناهان نیز لازم است، و روزهى خاصّالخاص علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهیز از گناهان، خالى بودن دل از غیر خداست.
روزه، انسان را شبیه فرشتگان مىکند، فرشتگانى که از خوردن و آشامیدن و شهوت دورند. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: هرکس ماه رمضان را براى خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشیده مىشود. چنانکه در حدیث قدسى نیز آمده است که خداوند مىفرماید: الصوم لى و انا اجزى به روزه براى من است و من آن را پاداش مىدهم. اهمیّت روزه به قدرى است که در روایات پاداش بسیارى از عبادات را همچون پاداش روزه دانستهاند. هرچند که روزه بر امّتهاى پیشین نیز واجب بوده، ولى روزهى ماه رمضان، مخصوص انبیا بوده است و در امّت اسلامى، روزه رمضان بر همه واجب شده است. رسولخدا صلى الله علیه و آله که فرمود: براى هر چیز زکاتى است و زکات بدنها، روزه است.
1- خطابِ زیبا، گامى براى تأثیر گذارى پیام است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
لذّت خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» سختى روزه را آسان مىکند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید آنان را زیبا صدا زنند.
2- از شیوههاى تبلیغ آن است که دستورات مشکل، آسان جلوه داده شود. این آیه مىفرماید: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نیست، در امّتهاى پیشین نیز این قانون بوده است. و عمل به دستورى که براى همه امّتها بوده، آسانتر از دستورى است که تنها براى یک گروه باشد. کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ
3- قرآن، فلسفه بعضى احکام همچون روزه را بیان داشته است. زیرا اگر مردم نتیجهى کارى را بدانند، در انجام آن نشاط بیشترى از خود نشان مىدهند .لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
صلح و آشتى
6. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (بقره 208)
الا مؤمنان به پروردگار بگردید تسلیم بر کردگار
ز شیطان مباشید پیرو که او بود آشکارا شما را عدو
شأن نزول: این آیه درباره یهودیانى که مسلمان شده بودند نازل گردید، اینان نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و درخواست کردند که به آنان اجازه داده شود روز شنبه را بزرگ شمارند و تورات را بخوانند و بنا به روش جاهلیت از گوشت و شیر شتر خوردن بپرهیزند.
قرآن، ایجاد رابطهى مسالمتآمیز با گروههاى زیر را مطرح کرده :
1- با مشرکانِ بىآزار. لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ با کسانى که سرجنگ با شما ندارند و مزاحم وطن شما نیستند، خوشرفتارى کنید.
2- با اهل کتاب. قُلْ ... تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ به اهل کتاب بگو : بیایید تا در آنچه ما و شما هم عقیده هستیم، متّحد باشیم.
3- با دیگر مسلمانان. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً
در چند آیه قبل درباره اجتماع بزرگ سیاسى عبادى حج فرمود: در آنجا فسق و جدال نباشد. پس مىتوان جامعهاى بدون فسق و جدال تشکیل داد و چه بهتر که همیشه چنین باشیم و از گامهاى شیطانى که عامل تفرقه است دورى نمائیم.
روایات متعدّد، دخول در سِلم را ورود در تحت رهبرى معصوم دانستهاند. چنانکه در روایات آمده است: ولایة على بن ابىطالب حصنى و ناگفته پیداست که دخول در حِصن و دژ، دخول در سِلم و سلامتى و آرامش است و چه آرامشى بالاتر از اینکه انسان احساس کند. رهبرش الهى، معصوم، آگاه، دلسوز و پیشگامترین افراد در همه ارزشها و کمالات مىباشد.
1- ورود در فضاى سِلم و سلام و تسلیم امکان ندارد، مگر در سایهى ایمان الَّذِینَ آمَنُوا
2- سلیقهها را کنار گذاشته، تنها تسلیم قانون خدا باشیم. ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً
3- ایجاد صلح، وظیفهى همه مسلمانان است. کَافَّةً
4- وسوسههاى شیطان، انسان را مجبور به گناه نمىکند، بلکه انسان قدرت مقابله با شیطان را دارد و به همین دلیل از اطاعت او نهى شده است. لا تَتَّبِعُوا
5- شیطان، گام به گام انسان را منحرف مىکند. خُطُواتِ
6- راههاى منحرف کردن شیطان، بسیار است. خُطُواتِ
7- شیطان، دشمن صلح و وحدت است و همهى نداهاى تفرقهانگیز، بلندگوهاى شیطانى هستند. ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ
عدم تاخیر در انفاق
7. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره 254)
بسازید انفاق زانچه خدا شما مؤمنان را نموده عطا
نمایید انفاق خود پیش ازآن که یک روز آید که در یک زمان
نه باشد رفاقت، نه دادوستد نه هرگز شفیعى بدادت رسد
در آن روز فهمند پس کافران چه ظلمى نمودند بر خود گران
نکته در این آیه خداوند اهرمهایى را براى تشویق مردم به انفاق بکار برده است، الف: آنچه دارى، ما به تو دادیم از خودت نیست. رَزَقْناکُمْ
ب: مقدارى از آنچه دارى کمک کن، نه همه را. مِمَّا
ج: این انفاق براى قیامت تو، از هر دوستى بهتر است. یَأْتِیَ یَوْمٌ
1- قبل از دستور، مردم را با احترام صدا زنیم. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
2- استفاده از فرصتها در کارهاى خیر، ارزش است. مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ
3- محروم کردن امروز، محروم شدن فرداست. اگر امروز انفاق و بخششى صورت نگیرد، فردا هم محبّت و دوستى و وساطتى در بین نخواهد بود .
4- یاد معاد، عاملى براى تشویق به انفاق است. أَنْفِقُوا ... یَأْتِیَ یَوْمٌ
5- ایجاد روحیّهى سخاوت، توجّه به دستِ خالى بودن انسان در قیامت است.
6- بخل، نشانهى کفران نعمت وکفر به وعدههاى الهى است.
7- کفر، نمونهى بارز ظلم است. الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ
بخشش با منت و آزار
8. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى شَیْءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ
شما! اهل ایمان به مَنّ و اَذى بقره 264 مسازید باطل به خود بر سخا
چو آن کس که مى بخشد از مال خود که بر خلق بنماید افعال خود
نه بر قلبش ایمان بذات خداست نه او را یقینى بروز جزاست
وجودش چو سنگى بُوَد صاف[و پاک] که پاشند بر سطح آن[بذر و] خاک
چو باران تند و درشتى بریخت سترون شد و خاک از آن گریخت
کسان را که کردار، این گونه هست [به فرجام] چیزى نمانَد به دست
خداناشناسان [کفران شعار] نه بنماید ارشادشان کردگار
نکته ها
این آیه نیز تشبیهى را با خود دارد و نمایانگر باطن اشخاصى است که به قصد ریا و تظاهر انفاق مىکنند.
ظاهر عمل اینان مانند خاک، نرم ولى باطن آن چون سنگ، سفت است که قابلیّت نفوذ ندارد.
بخاطر سفتى، دلهاى سنگشان، از انفاق خود بهرهاى نمىبرند .
پیام ها
1- منّت گذارى و آزار فقیر، پاداش انفاق و صدقات را از بین مىبرد. لا تُبْطِلُوا
2- ریا، نشانه عدم ایمان واقعى به پروردگار و قیامت است یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَالنَّاسِ وَلایُؤْمِنُ بِاللَّهِ
3- انفاق مهم نیست، انگیزه و روحیّهى انفاق کننده مهم است. رِئاءَ النَّاسِ
4- اعمال شخص منّت گذار، ریاکار و کافر، تباه است.
5- ریاکار، عاقبت رسوا مىشود و حوادث، کاشف حقایق است. فَتَرَکَهُ صَلْدا
6- ریاکار نه تنها از پاداش آخرت محروم است، بلکه رشد روحى را نیز کسب نکرده
7- منّتگذار و ریاکار، در مدار کفر و مورد تهدید است. لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ
انفاق از میان بهترین ها
9. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ بقره 267
الا اهل ایمان، نکوتر ز پیش نمایید انفاق اموال خویش
خود از بهترین چیزهائى که هست که از کسب آمد شما را بدست
نمایید انفاق ز آنچه خدا برویاند از خاک بهر شما
مبادا از اموال ناچیز و بد نمائید انفاق کاین ناسزد
اگرچه که آن چیز، بى چون وچند به اکراه اُفتد شما را پسند
خدا بى نیازست حقا به ذات بدانید باشد ستوده صفات
آیات قبل، شرایط انفاق کننده را مطرح کرد و این آیه شرایط چیزهایى را بیان مىکند که به محرومان انفاق مىشود.
امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمودند: بعضى از مسلمانان درآمدهاى حرامى مانند ربا داشتند که صرف فقرا مىکردند، این آیه آنان را نهى نمود.
1- هدف از انفاق، رهایى از بخل است، نه رهایى از اشیاى بىارزش و نامطلوب. أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ
2- در انفاق، تفاوتى میان پول نقد یا کالا نیست. ما کَسَبْتُمْ ... مِمَّا أَخْرَجْنا
3- بخششِ باد آوردهها مهم نیست، بلکه بخشش از دسترنج، داراى ارزش است
4- در انفاق باید کرامت محرومان محفوظ بماند. وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ
5- نه تنها از چیزهاى ناپاک و پست انفاق نکنید، بلکه به فکر آن نیز نیفتید وَلا تَیَمَّمُوا
6- وجدان انسان، بهترین معیار براى شناخت پسندیده و ناپسند است.
هر آنچه را مىپسندى که به تو انفاق کنند، شایسته است که انفاق کنى و اگر آنرا دوست نمىدارى، شایستهى انفاق نیست. لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا
7- هر فرد ثروتمندى احتمال فقیر شدن خود را بدهد، شاید روزى دستِ دهنده شما، دستِ گیرنده شد. آخذیه
8- گرفتن مال نامرغوب، نشانه رضایت فقرا نیست، بلکه نشانهى استیصال آنان است.
«تغمضوا» یعنى شما هم با اغماض و سختى ممکن است چیزى را بگیرید، ولى این نشانهى رضایت شما نیست.
9- اثر انفاق به خود شما بر مىگردد، وگرنه خدا غنى و بىنیاز است غَنِیٌّ حَمِیدٌ
10- غناى الهى همراه با کمالات و محبوبیّت است. غَنِیٌّ حَمِیدٌ
رهایی از رباخواری
10. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
الا اهل ایمان ز پروردگار (بقره 278) بترسید و باشید پرهیزگار
مگیرید هرگز ربائى ز مال چو دارید ایمان به آن ذوالجلال
در آیات قبل به مفاسد ربا اشاره شد که ربا فرد و جامعه را از تعادل خارج و آشفته مىکند؛ یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ و روشن شد که ربا در حقیقت کم شدن است، نه زیاد شدن؛ یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا اکنون نهى از ربا را صریحاً بیان مىکند. ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا وقتى آیه تحریم ربا نازل شد، برخى از صحابه همانند خالدبن ولید، عباس و عثمان، از مردم مقدارى طلب از بابت ربا داشتند، آنها در مورد طلبکارى خود، از پیامبر صلى الله علیه و آله کسب تکلیف کردند و آیه نازل شد. پیامبر بعد از نزول این آیه فرمود: عباس، عموى من نیز حقّ مطالبه ربا ندارد و قبل از همه، باید خویشان من دست از ربا بردارند. همچنان که در طى خطبهاى فرمود: و کل ربا فى الجاهلیة موضوع تحت قدمى هاتین و اول ربا اضع ربا العباس تمام رباهاى مقرّر در دوره جاهلیّت را زیر پاى مىاندازم و از همه پیشتر رباهایى که براى عباس است.
1- رباخوارى، از عادات زمان جاهلیّت بود که مسلمانان نیز به آن آلوده بودند.
2- تقوا، مرحله بالاترى از ایمان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ
3- رباخوار، مالک بهره نمىشود و اسلام سود رَبَوى را به رسمیّت نمىشناسد
4- لازمهى ایمان و تقوا، صرف نظر کردن از مال حرام است. إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
املاء معامله همراه شاهد حتی با نزدیکان
11. یَـٰٓا أَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱکۡتُبُوهُۚ وَ لۡیَکۡتُب بَّیۡنَکُمۡ کَاتِبُۢ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَ لَا یَأۡبَ کَاتِبٌ أَن یَکۡتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُۚ فَلۡیَکۡتُبۡ وَ لۡیُمۡلِلِ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ وَ لۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ وَ لَا یَبۡخَسۡ مِنۡهُ شَیۡـٔاً ........
پس اى مؤمنان چون کسى از عباد به وقتى معین به کس وام داد
بباید که متن فروش و قرار نویسد نویسنده اى راستکار
نباید کند از نوشتن ابا که آموخت او را نوشتن خدا
چو آنها نوشتند متن قرار به امضاء کشاند سند، قرض دار
بباید بترسد ز یزدان خویش نگیرد همى راه نیرنگ پیش
از آنچه که اندر سند گشت یاد نه چیزى بکاهد، نه سازد زیاد
چو مدیون، سفیهست یا طفل خُرد نباید به امضاء زدن دست بُرد
بباید ولیش به انصاف و داد تعهد پذیرد بدور از عناد
بباید بر این شیوه و وصف حال بگردند شاهد دو تن از رجال
دو مرد ار نباشند در دسترس دو زن با یکى مرد هستند بس
ز هرکس رضایند هر دو طرف بگیرند شاهد براى هدف
که گر یک نفر را ز خاطر رود دگر کس شهادت به یادش بود
شهود ار بخوانند بهر گواه همى حاضر آیند در جایگاه
تجارت چه کوچک بود یا کبیر چه باشد بزرگ و چه باشد صغیر
نویسید تاریخ آن را درست درین کار هرگز نگردید سست
بود بهتر، این کار نزد اله براى شهادت براى گواه
مبادا که آید گمانى به پیش که راه جدل را بگیرید پیش
تجارت اگر نقد و حاضر بود که خود وجه آن نقد حاصل شود
اگر نانوشتید دادوستد شما را گنه نیست ز آنچه رسد
به هر حال شاهد بگیرید چند که بر هر تجارت گواهى دهند
نباید نویسندگان و شهود بمانند بى اجر در آنچه بود
اگر خود نکردید این گونه کار نبردید فرمان پروردگار
بترسید از قهر یکتا خدا نتابید صورت از آن کبریا
بلى هرچه دانى و دارى به یاد یکایک خداوند تعلیم داد
که داناست ایزد به کل وجود به آینده و حال و بر هرچه بود
بزرگترین آیهى قرآن، این آیه است که دربارهى مسائل حقوقى و نحوهى تنظیم اسناد تجارى مىباشد. این آیه نشانهى دقّت نظر و جامعیّت اسلام است که در دوره جاهلیّت و در میان مردمى عقب افتاده، دقیقترین مسائل حقوقى را طرح کرده است.
کلمه «تداینتم» از «دَین» به معناى بدهى، شامل هرگونه معامله غیر نقدى، وام و خرید سَلَف مىشود. در حدیث: اگر کسى در معامله سند و شاهد نگیرد و مالش در معرض تلف قرار گیرد، هرچه دعا کند، خداوند مستجاب نمىکند و مىفرماید: چرا به سفارشات من عمل نکردى؟! اگر دقّت در حفظ حقوق فردى ضرورى است، حفظ بیتالمال بمراتب ضرورىتر است!
تنظیم سند، حتّى در معاملات نقدى مفید است، ولى ضرورت آن به اندازهى معاملات نسیه نیست. چون در معاملات موعددار، ممکن است طرفهاى معامله و یا شاهدان از دنیا بروند یا فراموش کنند،
بنابراین لازم است نوشته هم بشود. از فرمان نوشتن، معلوم مىشود که اسناد تنظیم شدهاى که همراه با گواهى عادل باشد، قابل استشهاد است.
از این آیه استفاده مىشود که جامعه اسلامى باید یکدیگر را در حفظ حقوق حمایت کنند. زیرا هر معاملهاى، نیاز به کاتب و چند شاهد دارد.
در زمانى که در تمام جزیرة العرب به گفته مورخان، 17 باسواد بیشتر نبوده، این همه سخن از نوشتن، نشانهى توجّه اسلام به علم و حفظ حقوق است.
1- ایمان، بستر و مقدّمه عمل به احکام، و خطاب؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» تشویقى براى عمل به احکام است.
2- مدّت بدهکارى، باید روشن باشد. إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى
3- براى حفظ اعتماد و خوشبینى به همدیگر و آرامش روحى طرفین و جلوگیرى از فراموشى، انکار و سوءظنّ، باید بدهىها نوشته شود. فَاکْتُبُوهُ
4- براى اطمینان و حفظ قرارداد از دخل و تصرّف احتمالى طرفین، سند باید با حضور طرفین و توسط شخص سوّمى نوشته شود. وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِب
5- نویسندهى قرار داد، حقّ را در نظر گرفته و عین واقع را بنویسد. «بِالْعَدْلِ» شرط گزینش نویسندهى اسناد، داشتن عدالت در قلم است.
6- به شکرانه سواد و علمى که خداوند به ما داده است، کارگشایى کنیم. وَ لا یَأْبَ
7- اهل هر فن و حرفهاى مسئولیّت ویژه دارد، کسى که قلم دارد باید براى مردم بنویسد. وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ
8- باید بدهکار که حقّ بر ذمّه اوست، متن قرار داد را بگوید و کاتب بنویسد، نه آنچه را بستانکار ادعا نماید. وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ
9- اقرار انسان علیه خودش، قابل قبول است. وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ
10- بدهکار، هنگام املاى قرارداد باید خدا را در نظر بگیرد و چیزى را فروگذار نکند و تمام خصوصیّات بدهى را بگوید. وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ
11- تدوین قانون باید به گونهاى باشد که حقّ ناتوان ضایع نشود. اگر بدهکار، سفیه یا ضعیف و ناتوان و یا گنگ و لال بود، سرپرست و ولىّ او متن قرارداد را بگوید و کاتب بنویسد. فَإِنْ کانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً ... فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ
12- سفیهان و ناتوانان در مناسبات اجتماعى، نیازمند ولىّ هستند. فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ
13- توجّه به حقوق طبقه محروم و اقشار ضعیف، از سوى مسئولان و سرپرستان لازم است. «فَلْیُمْلِلْ» صیغه امر نشانه لزوم این کار است.
14- مردان، در گواه شدن و گواهى دادن بر زنان مقدّم مىباشند. شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ
15- گواهان باید عادل و مورد اطمینان و رضایت طرفین باشند. مِمَّنْ تَرْضَوْنَ
16- هر کدام از مردها به تنهایى مىتوانند شاهد باشند، ولى اگر شاهد یک مرد و دو زن بود، آن دو زن به اتفاق هم اداى شهادت کنند. تا اگر یکى لغزش یا اشتباه کرد، نفر دوّم یادآورى کند. فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا
دو زن به جاى یک مرد در گواهى، یا به خاطر روحیّهى ظریف و عاطفى آنهاست و یا به جهت آن است که معمولًا زنان در مسائل بازار و اقتصاد حضور فعّال ندارند و آشنایى آنها با نحوهى معاملات کمتر است.
17- اگر براى شاهد گرفتن از شما دعوت کردند، خوددارى نکنید، گرچه گواه شدن بدون دعوت واجب نیست. وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا
18- مبلغ قرارداد مهم نیست، حفظ اطمینان و حقّالناس مهم است.
19- ثبتِ سند به صورت دقیق و عادلانه سه فایده دارد:
الف: ضامن اجراى عدالت است. أَقْسَطُ
ب: موجب جرأت گواهان بر شهادت دادن است. أَقْوَمُ
ج: مانع ایجاد بدبینى در جامعه است. أَدْنى أَلَّا تَرْتابُوا
20- اگر فایده و اسرار احکام براى مردم گفته شود، پذیرفتن آن آسان مىشود ذلِکُمْ أَقْسَطُ
21- معطل شدن امروز براى نوشتن قرارداد، بهتر از فتنه و اختلاف فرداست أَدْنى أَلَّاتَرْتابُوا
22- در معاملات نقدى، لزومى به نوشتن نیست. إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً حاضِرَةً
23- در معاملات نقدى، اگرچه نوشتن لازم نیست، ولى شاهد بگیرید وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُم
24- کاتب و شاهد در امان هستند و نباید به خاطر حقّ نوشتن و حقّ گفتن مورد آزار و اذیّت یکى از طرفین قرار گیرند. لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ
25- اگر اداى شهادت و یا نوشتن قرارداد، نیازمند زمان یا تحمّل زحمتى بود، باید شاهد و کاتب به نحوى تأمین مالى شوند وگرنه هر دو ضرر خواهند کرد وَ لایُضَارَّ کاتِبٌ
26- کاتب و شاهد حقّ ندارند سند را به گونهاى تنظیم کنند که به یکى از طرفین ضررى وارد شود. لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ
27- هرگونه خدشه در سند، از هرکس که باشد، فسق و گناه است. فَإِنَّهُ فُسُوقٌ
28- کاتب و شاهد، مرزبان حقوق مردم هستند و شکستن مرزها همان خروج از مرز و فسق است. فَإِنَّهُ فُسُوقٌ
29- قلب پاک و با تقوا، همچون آینه علوم و حقایق را مىگیرد. وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ
30- خداوند تمام نیازهاى مادّى و معنوى شما را مىداند و بر اساس آن، احکام و قوانین را براى شما بیان مىکند.
قانون گذار باید آگاهى عمیق و گسترده داشته باشد.
عدم اطاعت از بیگانه
12. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ آل عمران 100)
الا مسلمین به اسلام ناب اگر ره بجویید از اهل کتاب
شما را پس از اعتقاد به رب کشانند بر راه کفر و شغب
یکى از یهودیان وقتى صفا و صمیمیّت مسلمانان مدینه به خصوص دو قبیله اوس وخزرج را دید بسیار ناراحت شد و با خود گفت: این دو قبیله روزگارى با هم جنگ مىکردند، ولى حالا در سایه رهبرى و مدیریّت محمّد صلى الله علیه و آله در کنار هم با صلح و صفا زندگى مىکنند، اگر این وضع ادامه داشته باشد، کیان یهود در خطر است. او با برنامهریزى، گروهى را با خود همراه و جوانى را در میان مسلمانان مأمور کرد تا با یادآورى خاطرات درگیرىهاى بُغاث (محلّى که بین دو قبیله جنگ واقع شده بود) آنان را تحریک کند. نزدیک بود که نزاع و درگیرى سختى شعلهور شود. رسول خدا صلى الله علیه و آله ضمن دعوت به آرامش، به آنان هشدار داد و آنها را از توطئهى دشمن باخبر ساخت. آنها سلاح را بر زمین گذاشته، و از عمل خود پشیمان شدند. به گفتهى مفسّران، در این حادثه این آیه و دو آیهى قبل نازل شد که متضمّن توبیخ و سرزنش اهل کتاب و هشدار به مسلمانان است.
1- پیروى از دانشمندان منحرف اهل کتاب سبب ارتدادست إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً ...
2- عمل، در عقیده اثر مىگذارد. اطاعت از منحرفان، سر از انحراف در مىآورد.
3- چون اطاعت از کفّار منجر به کفر مىشود، پس برائت از آنان لازم است.
4 - نتیجه پیروى از بیگانگان، کفر و بدعاقبتى است. یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ
تقوی بالاتر از ایمان
13. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
الا مؤمنان به پروردگار آل عمران 102 بترسید از قدرت کردگار
هراسى که در شأن یکتا خداست که شایستۀ ذات آن کبریاست
مبادا ببندید رخت از جهان مگر آنکه باشید از مُسْلِمان
شأن نزول:
مقاتل حیان چنین روایت کند که میان دو طائفه اوس و خزرج در زمان جاهلیت اغلب جنگ و نزاع میبود. وقتى که مسلمان شدند به نعمت اسلام به صلح و صفا گرائیدند تا این که میان دو نفر آنان تفاخر و مفاخره پیش آمد. آن دو نفر ثعلبة بن غنم از اوس و سعد بن زرارة از خزرج بود.
ثعلبة گفت: خزیمة بن ثابت که ذوالشهادتین بود از ماست و حنظلة غسیل الملائکة از ما است و سعد بن معاذ که به خاطر او عرش رحمن به لرزه در آمد نیز از ماست همچنین عاصم بن ثابت سردار لشکر اسلام از ما است.
اسعد بن زرارة در جواب گفت: چهار تن از بزرگان صحابه که حافظین قرآن بوده و اسامى آنها بدین شرح است: ابى بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید از ماست و نیز سعد بن عبادة که خطیب و رئیس انصار است از ماست.
آنگاه سخن به درازا کشید و درشت گفتارى پدید آمد، نزدیک بود کار به نزاع و خصومت کشانیده شود. خبر به رسول خدا دادند.
پیامبر سوار بر استرى شد و نزد آنان آمد و این آیات درباره آنها نازل گردید.
نکته ها
هر کمالى مثل ایمان، علم و تقوا، داراى مراحلى است. مرحلهى ابتدایى و مراحل بالاتر، تا مرحله کمال مطلق. در قرآن مىخوانیم: «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» خدایا! دانش مرا زیاد کن.
و یا در دعاى مکارمالاخلاق مىخوانیم: «بلّغ بایمانى أکمل الایمان» خداوندا! ایمان مرا به کمال برسان. در این آیه نیز مىخوانیم: «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» عالىترین درجهى تقوا را پیشه کنید.
پیام ها
1- مؤمن، هر روز باید مرحلهى بالاترى را بپیماید. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ
2- تقواى واقعى، در سایه ایمان به مبدأ و معاد است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ
3- تقوا، رمز حسن عاقبت است. اتَّقُوا اللَّهَ ... تَمُوتُنَّ ... مُسْلِمُونَ
4- ایمان آوردن کافى نیست، با ایمان ماندن لازم است. پایان کار از شروع آن مهمتر است. لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
5- اسلام، نه تنها چگونه زیستن را به ما مىآموزد، بلکه چگونه مردن را نیز به ما آموزش مىدهد. لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
6- انسان در سرنوشت و عاقبت خود نقش دارد. لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 7- اسلام، هم به کیفیّت تقوا توجّه دارد و هم به تداوم آن تا پایان عمر. اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
اعتماد نکردن به غیر خودی
14. یَـٰٓأ اَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِکُمۡ لَا یَأۡلُونَکُمۡ خَبَالٗا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمۡ قَدۡ بَدَتِ ٱلۡبَغۡضَآءُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَ مَا تُخۡفِی صُدُورُهُمۡ أَکۡبَرُۚ قَدۡ بَیَّنَّا لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ آل عمران118
پس اى مؤمنان غیر هم دین خویش مگیرید یار صمیمى و خویش
که آنها که هستند اهل عناد ندارند کوتاهى از هر فساد
بخواهند آنان که دائم شما بمانید در محنت و در بلا
بگویند ما با شما دشمنیم چنین گفته را آشکارا زنیم
ولى آنچه دارند در دل نهان بود بیشتر زانچه شد بر زبان
بکردیم آیات خود را عیان خردمند عبرت بگیرد از آن
شأن نزول: از عبدالله بن عباس روایت کنند که بعضى از مسلمین با یهودیان قرابتى از لحاظ دوستى و خویشاوندى و همسایگى و شیرخوارگى داشتند و با این کیفیت با آنها نشست و برخاست زیادى مینمودند، این آیه در این باره نازل گردید. هم چنین عده اى از مؤمنین با منافقین دوستى و مخالطت داشتند با نزول این آیه از معاشرت و دوستى با آنها بازداشته شدند، و نیز گویند که درباره یهودیان نازل شده است.
1- بیگانگان را مَحرم اسرار خویش قرار ندهیم. «لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ» وجود مستشاران خارجى در کشورهاى اسلامى، ممنوع است.
2- رازدارى، یک وظیفهى قطعى است. لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ
3- هر مسلمانى هم که مصداق «دُونِکُمْ» باشد، نباید محرم اسرار قرار گیرد، زیرا در میان مسلمانان نیز افراد فتنهجو و جاسوس، کم نیستند. لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً
4- ملاک دوستى و روابط صمیمانهى مسلمانان با سایر جوامع باید ایمان باشد
5- دشمن در ضربه زدن به فکر و اندیشه کوتاهى نمىکند. لایَأْلُونَکُمْ خَبالًا
6- دشمنان با شگردهاى گوناگون با ما برخورد مىکنند: فساد. لا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا فشار. وَدُّوا ما عَنِتُّمْ نفاق. ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ
7- دشمنان خود را بشناسید و هشیار باشید، آنان ذرّهاى در توطئه و فتنه علیه شما کوتاهى نمىکنند. لا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ.
8- اوامر و نواهى الهى، دلیل و فلسفه دارد. اگر شما را از روابط صمیمانه با دشمنان نهى مىکند، بخاطر آن است که آنان در توطئه علیه شما کوتاهى نمىکنند. لا تَتَّخِذُوا
9- از کوزه همان برون تراود که در اوست. از دشمن انتظارى جز بغض و کینه؟
10- دشمنان خود را از تبلیغات آنان بشناسید. قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ
11- روابط صمیمى با دشمنِ توطئهگر، نشانهى بىعقلى است. برخورد صمیمانه، با افراد بىصفا، کم عقلى است. ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ ... إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
12- خدا به درون همه آگاه است و نقشههاى دشمنان اسلام را افشا مىکند
13- دشمنان شما منافق هستند، ظاهر و باطنشان یکى نیست. ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ
14- خداوند با معرّفى روحیات دشمن، با شما اتمام حجّت کرده است.
15- مؤمن بودن مسألهاى و عاقل بودن مسأله دیگر، کفّار را محرم اسرار خود قرار ندهید.
نهی از رباخواری
15 . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ الا اى پرستندگان خدا آل عمران 130 نگردید هرگز به گرد ربا
که افزون نمایید بر مال، سود که چندین برابر شود ز آنچه بود
بترسید پیوسته از کردگار امید است گردید خود رستگار
شأن نزول: طوائف در جاهلیت تا مدت معینى به یکدیگر قرض میدادند سپس وقتى که مدت مزبور منقضى میشد و مدیون نمى توانست قرض خویش را بپردازد هم مقدار پرداخت قرض را زیاد میکردند و هم مدت اجل دین را بیشتر مینمودند سپس این آیه نازل گردید. این آیه همراه با هشت آیهى بعد که در میان آیات جنگ احد قرار گرفته. شاید به این جهت باشد که مسائل اخلاقى و اقتصادى، در یک نظام دفاعى مؤثّر است. جامعهاى که افرادش اهل اخلاص و ایثار و سبقت در کارهاى خیر، و اطاعت از رهبر باشند، در جنگ هم موفّق خواهند بود، ولى جامعهى پول پرست و بخیل و نافرمان و مصرّ بر ارتکاب گناه، به یقین شکست خواهد خورد. آیات تحریم ربا، در چند مرحله و به صورت تدریجى نازل شده: گام اوّل، انتقاد از رباخوارى یهود: وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ گام دوم، منع از رباى چندین برابر و گام سوم، تحریم و به منزلهى جنگ با خدا معرّفى شده. ایمان، زیر بناى عمل به دستورات است. - قبل از تحریم ربا، نمونههاى زشت و برجسته آن تحریم شد. - رعایت تقوا در مسائل اقتصادى بشدّت لازم است. رستگارى با رباخوارى بدست نمىآید، بلکه با تقوا حاصل مىشود. - رباخوار، نه در دنیا رستگارست، و نه در آخرت. (به خاطر گرفتارى به قهر خدا).
نتیجه ی اطاعت از کافران
16.یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُواالَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ
الا مؤمنان به یکتا خدا آل عمران 149 که گردن نهادید بر کبریا
گر از قوم کافر اطاعت کنید به گفتار آنها عنایت کنید
شما را از اسلام بار دگر کشانند بر سوى کفر و شرر
پس آنگه چو این امر آمد وجود شما هم زیانکار خواهید بود
شأن نزول: از امام على علیهالسلام روایت شده: این آیه درباره منافقین نازل گردیده که در روز غزوه احد به مؤمنین گفته بودند، فرار کنید و به طرف برادران خود بروید و به دین و آئین سابق خود برگردید . سردستهى منافقان عبداللَّهبن ابىّ فریاد زد: به برادران مشرک ملحق شوید و همان بتپرستى را ادامه دهید.
1- خطر ارتداد و انحراف در کمین مؤمنان است. آمَنُوا ... یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ
2- در فراز و نشیبها، مراقب تبلیغات و وسوسههاى دشمن باشید، مبادا کمکم به آنان گرایش پیدا کنید. إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا
3- کفر پس از ایمان، ارتجاع و سقوط است. عَلى أَعْقابِکُمْ ... خاسِرِینَ
4- خسارت واقعى، به هدر دادن سرمایههاى ایمانى، فکرى و روحى است، از دست دادن بهشت و گرفتن دوزخ است. فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ
5- شکست در میدان جنگ خسارت نیست، شکست اعتقادى و ارتداد، خسارتى بس بزرگ است. فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ . – از آنجا که دنیای کافران ظاهری رنگین دارد و جذاب است، انحراف راحت است.
حسرت بردن به شهدا نه دلسوزی
17. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّى لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ آل عمران 156
الا مؤمنان اى گروه سعید نباشید چون کافران پلید
همان کافرانى که با خویشتن بگفتند این گفته ها و سخن
که اخوان و خویشان ما خود اگر نرفته بُدندى به جنگ و سفر
نگردیده بودند اکنون هلاک نخوابیده بودند در زیر خاک
چنین آرزوهاى خام و تباه کند حسرت قلب آنها اله
خداوند باشد، که بخشد حیات هرآنگاه خواهد بیارد ممات
به هرچه نمایید باشد بصیر بداند همه رازهاى ضمیر
1- دشمن پس از پایان جنگ، دست به شایعات دلسرد کننده مىزند. «لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا» اگر مجاهدان نزد ما مىماندند کشته نمىشدند.
2- دشمن در لباس دلسوزى و حسرت، سمپاشى مىکند. لَوْ کانُوا عِنْدَنا .
3- کسىکه زندگى مادّى هدف اوست، شهادت را خسارت مىداند ما... اوَماقُتِلُوا
4-منافق،کافرست،گویندگان سخنان منافقان بودند، ولى قرآن کَالَّذِینَ کَفَرُوا یادمىکند
5- مرگ و حیات، از مقدّرات الهى است، نه آنکه مربوط به جنگ و سفر باشد
6- تقویت ایمان به مقدّرات الهى، موجب استقامت و حضور در میادین جهاد و برطرف شدن ترس و هراس مىشود. وَ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ
ادامه مطالب
http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
2
http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM
3
http://m5736z.blog.ir/post/MomenanehQ4
http://m5736z.blog.ir/post/ZendegiM1
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگزاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه