کتابهای منتشر شده ی اینجانب
zarepoorketab.blog.ir
آیات مثل ها در قرآن و ترجمه به نظم ( اشعار امید مجد )
بسم الله الرحمن الرحیم
ضرب المثل های قرآنی
1. کبوتر با کبوتر باز با باز
الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ و َالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ و َالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ (نور۲۶) زنهای ناپاک و زشتکار ، شایسته ی مردان ناپاکند و همچنین مردان ناپاک، شایسته ی زنان ناپاکند . زنهای پاکدامن نیز، شایسته ی مردان پاکدامن ، و مردان پاکدامن ، شایسته زنان پاکدامنند
1. الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ .... أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (نور۲۶)
زنان پلید، سزاوار .... آنان از آنچه درباره ایشان مىگویند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نیکویى است. این آیه یک اصل کلّى را مطرح مىکند که در انتخاب همسر باید دقّت کرد و اصل را بر ایمان و پاکدامنى گذاشت، نه زیبایى و ثروت. بنابراین معناى آیه این نیست که اگر مردى یا زنى خوب بود حتماً -
همسرش نیز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق کریم شود، زیرا قرآن، ملاک ورود در بهشت را ایمان و تقوا و عمل صالح مىداند و لذا با اینکه حضرت نوح و لوط، طیّب بودند، امّا همسرانشان از خبیثات و دوزخىاند.
الف: کلمات خبیث، مثل تهمت و افترا، شایسته افراد خبیث و سخنان پاک، شایستهى افراد پاک است و مردم پلید، سخن زشت مىگویند و مردم پاک، سخنان پاک مىگویند. . ب: ممکناست مراد آیه بیان یک حکم شرعىباشد که ازدواج پاکان با ناپاکان ممنوع است. . ج: ممکن است مراد آیه همسویى فکرى، عقیدتى، اخلاقى وبه اصطلاح همشأن و همکفو بودن همسر باشد. یعنى هر کس بطور طبیعى به سراغ همفکر خود مىرود. یعنى هر کس بطور طبیعى به سراغ همفکر خود مىرود.
ناریان مر ناریان را جاذبند / نوریان مر نوریان را طالبند
1- طبع افراد پلید چنین است که به سراغ پلیدىها مىروند، برخلاف افراد پاک طینت که به سراغ خوبىها مىروند. الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ ... الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ
2- بهرهگیرى از نعمتها و طیّبات، حقّ اهل ایمان است. «وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ»
3- سالم ماندن نسلهاى پاک، از توصیههاى قرآن است. «وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ»
4- حمایت از پاکدامنها لازم است. «أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ»
5- معنویّات بر مادیّات مقدّم است. (در قرآن هر جا عبارت «رِزْقٌ کَرِیمٌ» آمده، قبلش عبارت «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ» آمده است).
۲. هر چه کنی به خود کنی گر همه خوب و بد کنی
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبیرا (اسراء7) اگر نیکى کنید به خود نیکى کردهاید، و اگر بدى کنید به خود بدى کردهاید. پس هنگامى که [زمان ظهور] وعده دوم [براى عذاب و انتقام] فرا رسد، [پیکارگرانى بسیار سختگیر بر ضد شما برمىانگیزیم] تا شما را [با دچار کردن به مصایب سنگین و گزند و آسیب فراوان] غصهدار و اندوهگین کنند و به مسجد [اقصى] درآیند، آن گونه که بار اول درآمدند تا هر که و هر چه را دست یابند، به شدت در هم کوبند و نابود کنند.
1- نیکى و بدى ما، به خداوند سود یا زیانى نمىرساند بلکه نتیجه آن به خود ما باز مىگردد.
2- اوّل باید از نیکىها دم زد، سپس از بدىها. إِنْ أَحْسَنْتُمْ ... إِنْ أَسَأْتُمْ
3- انسان در انتخاب و چگونگى عمل خویش، آزاد است.
4- فراز و نشیبهاى تاریخ و نابودى یهود بدنبال بلندپروازى آن، بر پایه قانون و سنّت الهى مىباشد
5- مساجد، پیوسته پایگاه قدرت ادیان و سمبل قدرت بوده و آزاد کردن مساجد از سلطهى کفار از وظائف مؤمنان است.
براى سرکوب یهودیان متجاوز، مردان خدا وارد بیت المقدّس مىشوند، چنانکه مسلمانان با فتح مکّه وارد مسجدالحرام شدند. لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ
6- براى تقویت حق، قلع و قمع مستکبران لازم است. «وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً
قالَ عَلِیٌّ(ع) یَوماً: ما أحسَنتُ إلى أحَدٍ قَطُّ! فَرَفَعَ النّاسُ رُؤوسَهُم تَعَجُّباً، فَقَرَأَ: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها.
روزى، على علیه السلام فرمود: من هرگز به هیچکس خوبى نکردهام!.
مردم، سرهاى خود را از روى شگفتى بلند کردند.
سپس این آیه را خواند: اگر نیکى کردید، به خودتان نیکى کردهاید و اگر بدى کردید، به خودتان بد کرده اید.
۳- چو ایزد ببندد ز حکمت دری به رحمت گشاید در دیگری
مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا (بقره۱۰۶) هر آیه ای را که منسوخ کنیم یا آن را متروک سازیم بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم
انسان همراه با نیازهاى فطرى و ثابت خویش، گاهى در شرایط خاصّ اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى قرار مىگیرد. در این موارد در کنار قوانین و مقررات و احکام ثابت، باید دستورالعملهاى متغیر داشته باشد که از طریق نسخ یا فرمان پیامبر و جانشینان او به مردم ابلاغ شود - تغییر احکام، دلیل بر شکست طرح قبلى نیست، بلکه نشانهى توجّه به مسائل جدید و تغییرى حکیمانه است. همانند تغییر کتاب و معلّم - گرچه در ظاهر دستورها متغیر و انبیا متعدّدند، ولى لطف خدا همواره یکسان است - جعل احکام و همچنین تغییر و تأخیر آنها، بدست خداست - همواره باید بهتر یا همانند جایگزین شود، نه پستتر. اسلام هرگز بنبست ندارد. بعضى از قوانین، قابل تغییر است - تغییرقانون، علاوه بر زمینههاى گوناگون و پیدا شدن مصالح جدید، نیاز بقدرت دارد. مسلمانان پس از هجرت به مدینه، هفت ماه به سوی بیت المقدس نماز می خواندند. پس از آن، دستور تغییر قبله صادر شد و موظف شدند رو به سوی کعبه نماز بخوانند.
۴. تیرانداز بدون کمان
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ و َتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ (بقره۴۴) آیا مردم را به خیر و نیکی سفارش می کنید و خودتان را فراموش می نمائید
دانشمندان یهود، قبل از بعثت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مىکردند و بشارت ظهور حضرت را مى دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود که اسلام آورده بودند، توصیه مىکردند که مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى آوردند. دانشمندى که دیگران را به بهشت دعوت کند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین و سختترین حسرتها را خواهد داشت. حقّ تلاوت، عمل است.
امام صادق علیه السلام): فرمود: کونوا دعاة النّاس باعمالکم و لاتکونوا دعاةً بالسنتکم با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید، نه تنها با گفتار. حضرت على (علیه السلام): سوگند که من شما را به کارى دعوت نمىکنم، مگر آنکه خودم پیشگام باشم و از کارى نهى نمى کنم مگر آنکه خودم قبل از شما آن را ترک کرده باشم.
در نهجالبلاغه آمده است: هر کس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. امام کاظم علیه السلام) : طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول درود بر عالمانى که به گفته خود عمل مىکنند و واى بر عالمانى که فقط حرف مى زنند. عالم بىعمل در قالب تمثیل
الف: در قرآن: عالم بىعمل، الاغى است که بار کتاب حمل مىکند، ولى خود از آن بهره اى نمىبرد.
ب: در روایات: پیامبر(صلی الله علیه و آله): عالم بىعمل، مثل چراغى است که خودش مى سوزد، ولى نورش به مردم مىرسد. عالم بىعمل، چون تیرانداز بدون کمان است. عیسى (علیه السلام): عالم بىعمل، مثل چراغى است بر پشت بام که اتاقها تاریکند. امام على (علیه السلام): عالم بىعمل، چون درخت بى ثمر و گنجى است که انفاق نشود. امام صادق (علیه السلام): موعظهى عالم بىعمل، چون باران بر روى سنگ است که در دلها نفوذ نمىکند.
ج: در کلام اندیشمندان: عالم بىعمل: گرسنهاى است روى گنج خوابیده. تشنهاى است بر کنار آب و دریا. طبیبى است که خود از درد مىنالد. بیمارى است که دائماً نسخه درمان را مى خواند، ولى عمل نمىکند. منافقى است که سخن و عملش یکى نیست. پیکرى است بىروح.
آمران به معروف، باید خود عامل به معروف باشند . اگر مقدّمات فراموشی را خودمان فراهم کرده باشیم، معذور فراموشکاری پذیرفته است که بی تقصیر باشد . تلاوت کتاب آسمانی کافی نیست،تعقّل لازم است . خود فراموشی، نشانه بی خردی است.
۵ . دو شاخ گاو اگر خر داشتی یک شکم در آدمی نگذاشتی
و َلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ (شوری۲۷) اگر خداوند رزقش را برای بندگانش زیاد کنند، در زمین طغیان می کنند
1- همان گونه که عطاهاى الهى لطف است، گاهى محرومیّتها نیز لطف است . لَوْ
2- فضل الهى براساس مصلحت و حکمت تقسیم مىشود نه بر اساس تمایلات انسان
3- روابط اجتماعى سالم در گرو زندگى معتدل و در حدّ نیاز است. لَوْ بَسَطَ ... لَبَغَوْا
4- مؤمنان نباید به خاطر تنگناى معیشت به خداوند سوءظن داشته باشند لَوْ بَسَطَ الله
5- رفاه بیش از حد زمینهى طغیان است. لَوْ بَسَطَ ... لَبَغَوْا
6- مشیّت الهى بر اساس حکمت است. «ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ»
7- رزق مردم حساب و کتاب دارد. «یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ»
امام صادق در تفسیر عبارت فوق فرمودند:
و اگر این کار را میکرد آنها حتما آن کار را میکردند ولی آنها را محتاج به همدیگر قرار داد و بدین ترتیب آنها را در مسیر بندگی قرارشان داد؛ و اگر همه را در زمره اغنیا قرار می داد حتما در زمین سرکشی میکردند «ولی به اندازهای [معین] نازل کرد آنچه را که میخواست» از آنچه که میدانست صلاح دین و دنیایشان در آن است که «همانا او به بندگانش عمیقا آگاه و بیناست»
۶ . بدی را با خوبی پاسخ دادن
إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً (فرقان۶۳) هنگامیکه جاهلان آنها را مخاطب می سازند، سلام می دهند. در این سوره، دوازده صفت از صفات ویژهى عِبادُ الرَّحْمنِ که بعضى اعتقادى، بعضى اجتماعى و بعضى اخلاقى است. به عبارتی کلمهى «سلام» در این جا به معناى سلامِ وداع با یاوهها و برخورد مسالمت آمیز است. صفات عباد الرحمن برخورد نرم و عدم برخورد متقابل می باشد.
چو شخصی بر ایشان براند عقاب / به گفتار خوش می دهندش جواب
با بد و نیک وقت داد و ستد / نکند هیچ نیک هرگز بد «سنایی»
نظیر آیه : الکاظِمینَ اَلْغَیظَ وَ العَافینَ عَنِ النّاسِ . اِدْفَعْ بِاللّتی هِیَ اَحسَن
چنانکه دربارهى حضرت ابراهیم علیه السلام مىخوانیم: همین که عمویش او را طرد کرد و گفت: از من دور شو، ابراهیم گفت: سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ خداحافظ، به زودى براى تو از پیشگاه خداوند طلب آمرزش خواهم کرد. احوالپرسی و خوش و بش کردن. 1- با جاهلان مقابله به مثل نکنید. مُدارا و حلم و حوصله، از صفات بارز مؤمنان است.
7 . جواب ابلهان خاموشی است
فَقُولى اِنِّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ اُکَلِّمَ الْیَوْمَ اِنسِیّاً (مریم26) با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفته ام و امروز با احدى سخن نمى گویم. در داستان حضرت مریم(علیها السلام) مى خوانیم که در آن لحظات طوفانى که درد سخت زائیدن به او دست داد آن گونه که او را از آبادى به بیابان خشک و خالى کشاند، به قدرى غم و اندوه سراسر وجود او را فراگرفته بود که حساب نداشت، مخصوصاً از این که نوزادش متولّد شود و رگبار تهمتهاى مردم بى ایمان متوجّه او گردد تا آنجا که تقاضاى مرگ از خدا کرد: در این هنگام ندائى شنید که به او دستور مى دهد غمگین مباش پروردگارت از پائین پاى تو چشمه آب گوارائى جارى ساخته (و درخت خشکیده خرما به فرمان او به بار نشسته است) ... از آن غذاى لذیذ بخور و از آن چشمه گوارا بنوش و چشمت را (به مولود تازه) روشن دار و هرگاه انسانى را دیدى و از تو توضیح خواست با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه ی خاموشی گرفته ام همین معنى در سوره آل عمران، آیه 41 نیز آمده که زکریّا پس از شنیدن صاحب فرزند صالح و بسیار برجسته اى همچون یحیى (علیه السلام) شدن، تقاضاى آیت و نشانه اى کرد، در پاسخ به او فرمود: آیت و نشانه تو آن است که سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نخواهى گفت قالَ آیَتُکَ اَلاّ تُکَلِّمَ النّاس ثَلاثَةَ أَیّام اِلاّ رَمْزاً
8. مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
و َأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم۳۹)
برای انسان جز آنچه که سعی کرده نخواهد بود.
سؤال: براى انسان بهرهاى نیست مگر آنچه تلاش کرده باشد، در صورتى که در آیات و روایات دیگر مىخوانیم که انسان گاهى از طریق شفاعت، به بهشت وارد مىشود.
پاسخ: اولّا این آیه در ردّ تفکّر جاهلى است که به یکدیگر مىگفتند: اگر فلان مبلغ را به منبدهى، من بار گناه تو را به عهده مىگیرم.
قرآن کریم فرمود: هیچ کس بار گناه کسى را به عهده نمىگیرد و براى هر کس کار و تلاش خودش ثبت مىشود.
ثانیاً آیه، نظر به عدل الهى دارد نه فضل الهى، یعنى طبق عدل، باید کیفر و پاداش هر کس به مقدار تلاش او باشد، ولى خداوند از فضل خود مىتواند لطف کند و پاداش را بیشتر دهد و یا کیفر را کم کند.
ثالثاً: اگر در روایات مىخوانیم که هرکس سنت خوب یا بدى را در جامعه پایهگذارى کند، در پاداش و کیفر تمام کسانى که آن راه را رفتهاند، شریک است،
این معنا با آیه «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» منافاتى ندارد، زیرا ایجاد کننده خط حق و باطل نیز با واسطهى دلالت و راهنمایى یا ایجاد مقدّمات و امکانات یا تبلیغات و تشویقات و یا حمایتهاى دیگر مادى و معنوى، به طور غیر مستقیم نوعى تلاش کرده است و بهره گرفتن از آن پاداش بىجهت نیست، چنانکه اگر شخصى در خط صحیح نبود، مشمول شفاعت نمىشد.
در روایات مىخوانیم که انسان پس از مرگ از کارهاى نیک فرزند صالح خود یا کتاب و موقوفاتى که از او به یادگار مانده، کامیاب مىشود.
و یا در بهشت، نسل صالح انسان به او ملحق مى شود. یا از کار خیرى که سفارش و وصیت کرده، بهرهمند مىشود.
در تمام این موارد گرچه انسان مستقیماً سعى و تلاشى نکرده، ولى غیر مستقیم از طریق تربیت فرزند صالح، وقف، وصیت یا کتاب خوبى که به یادگار گذاشته، نقش داشته است.
1. هستى، میدان تلاش و کار و نتیجهگیرى است. «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى»
2. ما مکلّف به انجام وظیفهایم، نه حصول نتیجه. سعى و تلاش وظیفه ماست. «إِلَّا ما سَعى»
۸ . یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (بقره۱۱۵) به هر طرف که روی بگردانید ، آنجا وجه الله است و روی به جانب خداست
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ . مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو روکنید، آنجا روى خداست، همانا خداوند (به همه جا) محیط و (به هر چیز) داناست (بقره۱۱۵)
ترجمه آیه به نثر: به هر کجا روی کینه وجه الهی آن جاست.
ترجمه آیه به نظم: به هر سوی اگر روی خود برده اید / به سوی خدا روی آورده اید *مجد*
انسان به هر سو رو کند همان سمت مىتواند وجه الله باشد و او به وجه خدا رو کرده است.
توسعه جهت و قبله در نماز به هنگام اضطرار، و در نمازهای نافله در حال حرکت، همچنین نماز در درون کعبه و دعاها نیز بر همین مبناست.
وجه خدا همان فیض مطلق، گسترده و فراگیر اوست که با همه چیز بوده و در همه چیز هست و با مصداقهای خود حمل حقیقت و رقیقت دارد؛ بدین معنا که همه چیز وجه خداست (محمول رقیقتِ حقیقت است، نه خود)
و مشرق و مغرب (زمین و همه کراتی که خاور و باختر دارد)از آن خداست، پس به هرسو رو کنید (در هر دعا و عبادتی) همان جا روی خداست، بی تردید خداوند گسترده (وجود و گسترده قدرت و رحمت) و داناست
شأن نزول:
«شیخ طوسی» از ابن عباس گوید: این آیه رد بر یهودیان است هنگامى که منکر تحویل قبله به طرف خانه کعبه شده بودند و خداوند فرمود قبله مربوط به جهت خاصى سواى جهت دیگر نیست.
مسلمین در موقع نماز به هر طرف که مایل میشدند، مى ایستادند سپس به توسط آیه «فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ» منسوخ گردید و رسول خداصلى الله علیه و آله در مرحله اول به طرف بیت المقدس نماز میخواند
بعضى گویند: درباره قومى نازل گردید که در تاریکى شب به نماز ایستاده بودند و جهت قبله بر آنان معلوم نبود وقتى که صبح شد فهمیدند که نمازشان به طرف قبله نبوده است و خداوند این آیه را نازل فرمود
یهود بعد از تغییر قبلهى مسلمانان از بیتالمقدّس به کعبه، با ایجاد سؤال، القاى شبهه مىکردند که به چه دلیلى قبله تغییر یافته است. هرچند در آیه قبل (106) به اجمال و سربسته، خداوند پاسخ اینگونه اعتراضات را بیان فرمود، ولى این آیه نیز بر این حقیقت تکیه مىکند که مشرق و مغرب از آن خداست و به هرسو رو کنید، خدا آنجاست.
اگر کعبه نیز به عنوان قبله قرار داده شده است، براى تجلّى وحدت مسلمانان و تجدید خاطرات ایثارگرى و شرک ستیزى ابراهیم علیه السلام است و بدین سبب داراى قداست و احترام مىباشد.
جهت قبله به شرق یا غرب باشد، موضوعى تربیتى و سیاسى است، اصل و مقصود، یاد خدا و ارتباط با او مىباشد. قرآن در ستایش گروهى از بندگان مىفرماید: یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ آنان خدارا به حال ایستاده و نشسته و خوابیده یاد مىکنند.
خداوند در پاسخ هیاهویى که براى تغییر قبله درست شد، مىفرماید: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ
اى مردم! نیکى این نیست که رو به سوى شرق یا غرب در حال عبادت بکنید، بلکه نیکى در ایمان واقعى شما به خدا و انجام کارهاى خداپسندانه است.
هرچند در آیه قبل، از بزرگترین ظلم یعنى تخریب مساجد یا منع از مساجد، سخن به میان آمد و یا اینکه در جاى دیگر مىفرماید:
اگر جهاد نبود صوامع و بیع و مساجد ویران مىشدند. ولى آیه بشارت به این است که مبادا مأیوس شوید و یا احساس ناامیدى و بىپناهى بکنید، تمام جهان، محل عبادت و همه جاى هستى قبلهگاه است.
1- هرکارى که به فرمان خداوند بوده و رنگ الهى داشته باشد، وجهاللَّه و عبادت است. «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ...»
2- خداوند در همه جا حاضر و بر هر چیز ناظر است. «إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ»
۹- سحرخیز باش تا کامروا باشی
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً (اسراء۷۹) قسمتی از شب بیداری کن و نافله به جا بیاور تا خداوند تو را به مقام محمود برساند. نماز شب بر پیامبر واجب بود. مقام رهبرى، مستلزم تکالیف سنگینترى است - دل شب بهترین زمان براى عبادت است - مقامات پسندیده معنوى، در سایهى عبادت و
عبودیّت پیدا مىشود . ما با عبادتهاى خویش، حقى بر خدا نداریم که طلب کنیم، هرچه هست، امید است و فضل او. عَسى
- نماز شب به تنهایى کافى نیست، کمالات دیگرى نیز لازم است. - تا کسى خود گامى به سوى کمال برندارد، خداوند او را به مقامى نمىرساند.
فَتَهَجَّدْ - مقامى ارزشمند است که نزد خدا پسندیده باشد، وگرنه شهرتهاى پوچ، ارزشمند و ماندگار نیست. یَبْعَثَکَ
خداوند، خودش شفاعت را براى اولیا پسندیده است، نه آنکه اولیاى الهى نسبت به بندگان از خدا مهربانتر باشند. یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ. قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا اى جامه به خود پیچیده. شب را جز اندکى، به پا خیز. نصف آن، یا اندکى از آن کم کن یا بر آن بیفزاى و قرآن را با تأنّى و شمرده بخوان. همانا ما سخنى سنگین و گرانمایه بر تو القا خواهیم کرد.
۱۰. چیست احسان، را مکافات ای پسر؟ لطف و احسان و ثواب معتبر
هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ (رحمن۶۰) آیا پاداش احسان ، چیزی غیر از احسان است. (آیا در برابر این همه احسان خدا به انسان، جز نیکوکارى بنده سزاوار است؟) - فقط به ارزشها بیاندیشیم نه افراد، جنسیّت، نژاد، سنّ، منطقه و قبیله. - پاداش احسان به هر نوع، به هر مقدار، در هر زمان و مکان و نسبت به هر شخصى باید احسان باشد. - یکى از فلسفههاى قیامت، اجراى عدل و جزاى احسانهاست. - پاداش نیک خدا به نیکىهاى ما، نعمت است. «احسان» دو معنا دارد: یکى کار نیک و دیگرى نیکى به دیگران. امام صادق علیه السلام فرمود: احسان در باره کافر و مؤمن جارى است در قرآن، اصلِ مقابله به مثل بارها تکرار شده: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را. إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا اگر برگردید ما نیز برمىگردیم. فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ به همان مقدار که لطمه زدند، به آنان لطمه بزنید. وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ به همان مقدار مسئولیّت که بر عهده زن هست، براى او حق و حقوق است. إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ اگر قصد انتقام از دشمن دارید، به همان مقدار که ضرر دیدید، ضربه وارد کنید. إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند. فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ اگر به اراده خود کج روند، خدا آنان را در کجى رها مىکند.
11. کوه به کوه نمی رسد، آدم به آدم می رسد.
وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ ؛
و برادران یوسف آمدند و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت ولی آنان او را نشناختند (یوسف58) (سرزمین کنعان را قحطى فرا گرفت) و (در پى مواد غذایى) برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند، آنگاه (یوسف) آنان را شناخت، ولى آنها او را نشناختند.
طبق پیشبینى و پیشگویى یوسف، مردم هفت سال در وفور نعمت و باران بودند، ولى بعد از آن، هفت سال دوم فرا رسید و مردم دچار قحطى و خشکسالى شدند.
دامنه قحطى از مصر به فلسطین و کنعان رسید. یعقوب به فرزندان خود گفت: براى تهیه گندم به سوى مصر روانه شوند.
آنان وارد مصر شده و درخواست خود را عرضه کردند. یوسف در میان متقاضیان غلّه، برادران خود را دید، امّا برادران یوسف را نشناختند و حقّ هم همین بود، زیرا از زمان انداختن یوسف به چاه تا حکومت او در سرزمین مصر، حدود بیست تا سى سال فاصله شده بود.
یوسف وقتى از چاه بیرون آمد، نوجوان بود، «یا بُشْرى هذا غُلامٌ» چند سالى در خانه عزیز، خدمتکار بود و سالها نیز در زندان به سر برد و از زمان آزادى او از زندان نیز هفت سال (دوره وفور نعمت و پر آبى) گذشته بود و حال که سالیان قحطى بود، برادران به مصر آمده بودند.
1. در زمان قحطى، جیرهبندى لازم است و هرکس باید براى گرفتن سهمیه، خود مراجعه کند تا دیگران به نام او سوء استفاده نکنند. «إِخْوَةُ» با اینکه مىتوانستند یک نفر را به نمایندگى بفرستند، همه برادران آمدند.
2. در زمان قحطى اگر منطقههاى دیگر از شما کمک خواستند، کمک کنید. «وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ
3. در وقت نیاز و تنگدستى ساکن و راکد نباشید و حتّى از دیگر کشورها کمک بگیرید. «وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ
4. گاهى ظالم محتاج مظلوم مىشود. «وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ» (کوه به کوه نمىرسد، آدم به آدم مىرسد.)
5. ملاقات مردم حتّى غیر مصریان با یوسف، امرى سهل و آسان بود. جاءَ إِخْوَةُ ... فَدَخَلُوا (سران حکومتها باید برنامهاى اتخاذ کنند که ملاقات مردم با آنان به آسانى صورت بگیرد.)
6. خاطرات دوران کودکى در ذهن نقش مىبندد و از بین نمىرود. «فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ برادران در بزرگى با یوسف محشور بودند؛ ولى یوسف در کودکى آنها را دیده بود، لذا یوسف آنها را شناخت ولى آنان یوسف را نشناختند.
12. ما را به خیر و شما را به سلامت
قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (کهف 78) (خضر) گفت: این (بار) جدایى میان من و توست، بزودى تو را از تأویل و راز آنچه نتوانستى بر آن صبر کنى آگاه خواهم ساخت. تأویل» به معناى ارجاع و بازگشت دادن است و به هرکارى که به هدف برسد یا پرده از اسرارى بردارد گفته مىشود. جدایىِ خضر از موسى به پیشنهاد خود موسى بود که گفت: «إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِی» و زمینهى آن را با سؤالها و اعتراضهاى مکرّر و تنها گذاشتن او در ساختن دیوار فراهم کرد. از موسى پرسیدند: سختترین لحظاتى که بر تو گذشت، کدام لحظه بود؟ گفت: با آنکه از فرعونیان تهمتها شنیدم و از بنىاسرائیل بهانهجویىها دیدم، ولى دشوارترین زمان، آن لحظهاى بود که خضر گفت: «هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ». بگذار تا بگریم، چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران
1- هر کس قدر وصال را نداند، گرفتار فراق خواهد شد. هذا فِراقُ ...
2- به کوچکترین انتقادى یاران خود را از دست ندهیم. خضر بعد از چند مرحله فرمود: هذا فِراقُ ... - هر چه سریعتر ابهام ذهنى دیگران را بر طرف کنید. سَأُنَبِّئُکَ
3- با تعلیم حکمت، ظرفیّت افراد را افزایش دهیم. سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ ...
4- حوادث ظاهرى، گاهى جنبهى باطنى هم دارد. «بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً
13. آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک
لَو کانَ فیهِما ءالِهَةَ اِلَّا الله لَفَسَدَتا ؛ (انبیاء22)
اگر در آسمان و زمین جز الله خدایان دیگری بود، فاسد می شدند نظام جهان به هم میخورد
اگر غیر از خدای یکتا، خدا یا خدایان دیگری نیز وجود داشت، باید هر یک از آنها در اداره امور جهان مستقل بوده و به خدای دیگر نیاز نداشته باشد.
از طرفی، روشن است که اراده و تدبیر دو شخص هیچگاه در همه امور یکی نخواهد بود؛ زیرا در این صورت نیازی به اراده دیگری وجود نخواهد داشت.
بنابراین خدایان متعدد یا مستلزم تنازع و تضاد آنان در تدبیر جهان میشود و یا به معنای عجز و ناتوانی یکی از خدایان است.
این در حالی است که با ملاحظه جهان هستی در مییابیم که همه اجزای هستی از قوانین مشخص و ثابتی پیروی کرده و نظام حاکم بر عالم یکی است. 1. تعدّد پروردگار، امرى محال است. «لوکان» (کلمه «لَو» در جایى بکار مىرود که انجام شدنى نباشد.)
2. خداى آسمانها و زمین یکى است.
«فیهما» بر خلاف مشرکین که براى هر کدام از آسمانها و زمین، ربّى قائل بودند، قرآن پروردگار همه را یکى مىداند.
و هو الّذى فى السماء اله و فى الارض اله
3. تعدّد در مدیریّت، مایه ى از هم پاشیدگى و فساد است. آلهة - لفسدتا
4. به هنگام ذکر سخن باطل، تنزیه خداوند لازم است. لوکان فیهما - فسبحان اللّه
5. تسبیح خدا باید پس از آگاهى و بر اساس استدلال و منطق باشد نه کورکورانه و از روى لقلقه ى زبان.
هشام بن حَکَم از امام صادق پرسید:
دلیل یکتایى خداوند چیست؟
فرمود: پیوستگى و انسجام تدبیر جهان وکامل بودن آفرینش، دلیل وحدانیّت اوست.
این آیه در پاسخ کسانى است که براى هر چیز و هر امرى، ربّ، مدبر و خدایى قائل بودند
و لذا فرمود: «ربّ العرش» یعنى پروردگار همه هستى، اللّه است.
14. از پَسِ هرگریه آخر خنده ای است
وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا (شوری،40) و جزای بدی، بدی است مانند آن.
1. انتقام عادلانه در مقابل خشونت جایز است. «و جزاء سیّئة سیّئة مثلها
2. عفو و اصلاح از کسى که قدرت انتقام دارد، پاداش بزرگى در پى خواهد داشت.
3. قصاص و مجازات باید مطابق جنایت باشد (نه متفاوت با آن که موجب افراط و تفریط شود). «جزاء سیّئة سیّئة مثلها
4. مقدّمه و بستر اصلاح گذشت است، در شرایط انتقام و کیفر، اصلاح زمینهاى ندارد.
5. عفو از بدى دیگران کافى نیست باید او را اصلاح کرد. «عفا و اصلح
6. تنها برخورد قانونى کافى نیست، بلکه اخلاق و عاطفه نیز لازم است. «سیئة مثلها» قانون است و «عفا و اصلح» عاطفه و اخلاق است.
7. دریافت الطاف الهى مشروط به عفو و اصلاح است نه انتقام. فاجره على اللّه
8. در انتقام پاداش نیست ولى در عفو پاداش است. فمن عفا... فاجره على اللّه
9. تشویق به عفو و اصلاح، براى دفاع از ظالم نیست. انّه لا یحبّ الظالمین
10. ظالم محبوب خدا نیست خواه ابتدائاً ظلم کند یا در انتقام پا را از حقّ فراتر گذارد.
15. هر آن کس که دندان دهد، نان دهد
للَّهُ یَرْزُقُهَا وَ إِیَّاکُمْ خداوند، او و شما را روزی می دهد (عنکبوت 60)
وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ .
و چه بسا جنبندهاى که نمىتواند روزى خود را تأمین کند، خداست که به او و به شما روزى مىدهد و اوست شنواى دانا.
در آیهى 56 به هجرت سفارش شد، در این آیه مىفرماید: مهاجرانِ در راه خدا نگران رزق و معاش خود نباشند،
خدایى که به انبوه جنبندههاى ناتوان رزق و روزى مىدهد، رزق شما را هم خواهد داد.
1. صبر و توکّل، دو نمونهى روشن از عمل صالح است. عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ... الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ... یَتَوَکَّلُونَ
2. ربوبیّت خداوند، زمینهى توکّل بر اوست. «عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
3. فشارهاى روحى و مشکلات زندگى از موانع راه نیکوکاران است، که باید با صبر و توکّل آنها را برطرف کرد.
4. رمز موفقیّت و سعادت در چهار چیز است:
الف: ایمان و انگیزه. آمَنُوا ب: کار و کوشش. عَمِلُوا
ج: استمرار و استقامت. صَبَرُوا د: توکّل بر خدا، در برابر وسوسهها و نگرانىها.
5. توکّل بر خداوند، باید همراه بکارگیرى تمام توان و استقامت درونى باشد.
صَبَرُوا خبر از گذشته است که آنان تمام توان خود را قبلًا به کار گرفتهاند و «یَتَوَکَّلُونَ» خبر از آینده مىدهد، یعنى در برابر خطرات و حوادث آینده و پیشبینى نشده، بر خداوند توکّل مىنمایند.
6. براى تقویت ایمان و توکّل بر خداوند، به الطاف الهى نسبت به موجودات دیگر توجّه کنیم
7. رزق و روزى به زرنگى نیست. لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ
8. براى خداوند، رزق دادن به جنبندههاى ناتوان و انسانهاى سالم و کاردان، یکسان است. یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ
9. علم و آگاهى خداوند ضامن تأمین روزى موجودات است. السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
16. دیو چو بیرون رود فرشته درآید.
وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ( اسراء 81) حق آمد و باطل نابود شد و همانا باطل نابود شدنی است. پس بهتر است بگوییم : چو فرشته درآید دیو بیرون رود
قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از روشنترین مصداق های آن است که نتیجه اش پیروزی نهایی حق بر باطل در سراسر جهان می باشد. این قانون کلی الهی و مانوس تخلف ناپذیر آفرینش در هر عصر و زمانی مصداقی دارد، و قیام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و پیروزیش بر لشکر شرک بت پرستی و هم چنین قیام حضرت ارواحنا فداه بر ستمگران و جباران جهان از چهره های روشن و تابناک این قانون عمومی است.
1- پیامبر باید با قاطعیت، پیروزی نهایی حقّ را به مردم اعلام کند. قُلْ جاءَ الْحَقُّ
2- باید حقّ را به میدان آورد تا باطل از بین برود. جاءَ...زَهَقَ
3- عاقبت، باطل رفتنی و نابود شدنی است و حقّ، باقی و پایدار. جاءَ... زَهَقَ (فعل ماضی نشانه قطعی بودن.)
4- از جلوه ها و مانورهای باطل نباید هراسید که دوامی ندارد. کانَ زَهُوقاً
17. عجله کار شیطان است.
فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ (قصص 15)
پس موسی مشتی به او زد و او را کشت. گفت این کار شیطان است. .... فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ.
و موسى وارد شهر شد، در حالى که مردم (از ورودش) بىخبر بودند، پس در آنجا به دو مرد برخورد که با یکدیگر نزاع مىکردند، این یکى از طرفدارانش و آن (دیگرى) از دشمنانش بود.
پس آن که از پیروان موسى بود، از او در برابر دشمنش یارى خواست. پس موسى (به حمایت از دوست خود) مُشتى بر او زد که کار او را ساخت (و با همان مشت کشته شد)،
موسى (از این پیشامد تکانى خورد و) گفت: این از کار شیطان بود، همانا او دشمن گمراه کنندهى آشکارى است.
ظاهراً حضرت موسى قبل از نبوّتش، بیرون از شهر زندگى مىکرده است و این یا به خاطر حرکات انقلابى او بوده که در آنجا بسر مىبرده و یا به خاطر اینکه کاخ فرعون که موسى علیه السلام در آن زندگى مىکرده، خارج از شهر قرار داشته است.
سؤال: اگر پیامبران خدا معصومند، پس مشتزدن و آدم کشتن موسى علیه السلام چه توجیهى دارد و چگونه تفسیر مىشود؟
پاسخ: کلمهى «هذا» در جملهى «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» به نزاع و ستیز آن دو مرد اشاره دارد نه به عمل حضرت موسى، یعنى ایجاد این درگیرى کار شیطان است.
حضرت موسى قصد کشتن آن مرد را نداشت و فقط به خاطر دفاع از یک مؤمنى دست به این کار زد. از این روى خداوند از قتل او انتقاد نکرده «وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» تو یکى از فرعونیان را به قتل رساندى و دچار غم و اندوه شدى و ما تو را از غم نجات دادیم.
18. کلوخ انداز را پاداش سنگ است. (سعدی)
إنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا؛ پس به یقین بعد از هر سختی، آسانی است (انشراح 5)
سنّت و برنامه الهى آن است که بدنبال هر سختى، آسانى است. (در جاى دیگر قرآن سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً سختىها و مشکلات زوالپذیرند و به آسانى تبدیل مىشوند. صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند / بر اثر صبر نوبت ظفر آید. چرا إنّ مَعَ العُسرِ یُسراً و نفرمود: إنَّ بَعدَ العُسرِ یُسراً؟ در آیه شریفه یک نوع پیوستگی و ارتباط بین تحمل سختی ها و رسیدن به آسانی وجود دارد؛ یعنی این طور نیست که انسان به طور اتفاقی بعد از سختی، به راحتی برسد از این رو برای رساندن این پیوند بین عسر و یسر، به کلمه ای نیاز داریم که این معنا در آن وجود داشته باشد و آن کلمه مع است.
آیه با لفظ مع مىفهماند که آسانى با رنج توأم است، از لحظه تحمّل سختى، آسانى به تدریج به دست مىآید. از کلمه مع استفاده شده تا نشان دهد آسانی به سختی نزدیک است که از این رهگذر موجبات تسلّی خاطر و تقویت قلب فراهم شود. به هر حال با توجه به این که با هر مشکلى آسانى آمیخته، و با هر صعوبتى سهولتى همراه است.
19. از تو حرکت از خدا برکت
وَ مَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَةً (نساء100) کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امن فراوان و گستردهای در زمین مییابد. . یکى از مسلمانان مکّه بیمار شد گفت مرا از مکّه بیرون ببرید تا جزء مهاجران باشم. همین که او را بیرون بردند، در راه درگذشت. سپس این آیه نازل شد.
همه ى هجرت هاى مقدّس، مثل هجرت براى جهاد، تحصیل علم، تبلیغ و ... مصداق این آیه است.
امام صادقعلیه السلام فرمودند: کسى که براى معرفت امام زمان خود از خانه و شهر خود خارج شود، ولى اجل به او مهلت ندهد، از مصادیق این آیه است.
۱- هجرت، زمینه ساز گشایش و توسعه است. «من یهاجر... یجد فى الارض مراغماً» نابرده رنج، گنج میسّر نمى شود.
۲- ما مکلّف به وظیفه ایم، نه نتیجه. مهم خروج از منزل است، نه وصول به مقصد. ۳- راه خدا و رسول را بروید، نگران مرگ و حیات نباشید. ثم یدرکه الموت ۴- پاداش «مهاجر» با خداست و بالاتر از بهشت است. وقع اجره على اللّه
20. رنگ رخسار خبر می دهد از سرّ ضمیر (سعدی)
یعرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ…؛ (رحمن41) گناهکاران به چهره و سیمایشان شناخته شوندیُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ . فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ تبهکاران، به سیمایشان شناخته شوند، پس به موهاى سر و قدمها گرفته (و به دوزخ پرتاب) شوند. پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید؟ گویا این آیه پاسخ سؤالى است که به دنبال آیه قبل قابل طرح است که اگر از گناه سؤال نمىشود، پس چگونه مجرمان شناخته مىشوند، این آیه در پاسخ مىفرماید: «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ» البته همانگونه که تبهکاران از سیمایشان شناخته مىشوند، نیکوکاران را نیز از سیمایشان مىشناسند. تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ سیماها در قیامت: رو سفیدان. «تَبْیَضُّ وُجُوهٌ» رو سیاهان. وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ چهرههایى شادان. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ» ، وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ صورتهایى گرفته و غمگین. وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ چهرههایى خندان. وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ. ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ
صورتهایى غبار گرفته و گرد زده. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ» چهرههایى خوار و ذلیل. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ
21. کز تن ماست آنچه بر تن ماست. گله از هیچ کس نباید کرد
وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ ( شوری30) هر مصیبت و گرفتاری که برایتان پیش می آید به دست خودتان ایجاد شده است. و او از بسیاری (گناهانتان) در می گذرد. میان رفتار انسان و حوادث تلخ و شیرین زندگی رابطه است.
مشکلات انسان، تنها عکس العمل بخشی از خلاف های اوست، نه تمام آن. زیرا خداوند از بسیاری خطاهای انسان در می گذرد. وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ. مصیبت ها جنبه هشداری دارد و اگر انتقامی بود عفو در کار نبود. خطاب در این آیه اجتماعی و متوجه به جامعه است، مراد از مصیبت هم مصائب عمومی و همگانی از قبیل قحطی، گرانی، و با، زلزله و امثال آن باشد. مصائب و ناملایماتی که متوجه جامعه شما میشود، همه به خاطر گناهانی است که مرتکب میشوید، و خدا از بسیاری از آن گناهان درمیگذرد. ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ ... (روم41) إِنَّ اللَّـهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد11) بین اعمال آدمی و نظام عالم ارتباطی خاص برقرار است. به طوری که اگر جوامع بشری عقائد و اعمال خود را بر طبق آنچه که فطرت اقتضاء دارد وفق دهند، خیرات به سویشان سرازیر و درهای برکات برویشان باز میشود، و اگر در این دو مرحله به فساد بگرایند، زمین و آسمان هم تباه میشود، و زندگیشان را تباه میکند.
22. گربه دستش به گوشت نمیرسید، گوید گوشت بو میدهد.
بَل کَذَّبوا بِما لَم یُحیطوا بِعِلمِهِ ؛ (یونس 39) این منکران انکار چیزی را میکنند که علمشان به او احاطه نیافته. وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ در حالى که سرانجام و حقیقت و باطن آن هنوز بر ایشان روشن نشده است. کسانى که پیش از آنان بودند نیز همین گونه تکذیب کردند. پس بنگر که سرانجام ستمگران چگونه است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: از دو آیهى قرآن دو درس بزرگ مىآموزیم:
الف: تا علم نداریم، حرفى نزنیم. أَنْ لا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ
ب: تا علم نداریم، حرفى را ردّ نکنیم. بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ همین آیه.
عبدالعظیم حسنى از امام جواد علیه السلام نقل مىکند که حضرت على علیه السلام فرمود: چهار نکته گفتم که خداوند آیات آن را نازل کرده است:
1. المرء مخبوء
تحت لسانه شخصیّت انسان در زیر زبانش پنهان است، آیه نازل شد یعنى در گفتگو آنان را مىشناسى. گفتم: مَن جهلمحمود
شیئاً عاداه هرکس چیزى را نداند، دشمنى با آن مىکند، آیه نازل شد: بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ گفتم: قیمة کلّ امرء ما یحسنه ارزش هر کس به لیاقت و عملکرد اوست. آیه نازل شد إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ یعنى خداوند طالوت را به خاطر توانایىهایش برگزید.
23. از اینجا رانده و از آنجا مانده
خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ (حج آیه11) در دنیا و آخرت ضرر کرده اند. وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ و از مردم کس هست که خدا را به زبان و به ظاهر میپرستد (نه از حقیقت) از این رو هرگاه خیر و نعمتی به او رسد اطمینان خاطر پیدا کند و اگر آزمونی (از شر و فقر و آفتی) به او رسد (از دین خدا) رو بگرداند. چنین کس در دنیا و آخرت زیانکار، و این (نفاق و دورویی) زیانی است که بر همه کس آشکار است
1. ایمان بعضىها موسمى و سطحى است و حوادث تلخ و شیرین آن را تغییر مىدهد.
2. حساب عقیده و عملى که بر اساس منطق است، از حساب فراز و نشیبهاى مادّى جداست. (دین را براى نان نخواهیم) فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ
3. انسان در معرض هجوم حوادث تلخ و شیرین است. أَصابَهُ ... أَصابَتْهُ
4. فقر و ناملایمات وسائل آزمایشند. «أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ
5. ارتداد و بازگشت از راه خداوند، قهر شدید الهى و عذاب دوزخ را به دنبال دارد
24. به دعای گربه سیاه، باران نمیبارد
وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ (رعد14) و دعای کافران جز در گمراهی نیست (و مستجاب نمیشود) لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْماءِ لِیَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ تنها خواندن او حقّ است و کسانى را که (مشرکان) جز او مىخوانند هیچ پاسخشان نمىگویند، مگر مانند کسى که دو دستش را به سوى آب گشوده تا آن را بدهانش رساند و حال آنکه نخواهد رسید و دعا و خواست کافران (از غیر خدا) جز در گمراهى (وبه هدر رفتن و انحراف) نیست. دعوت به پرستش خداى و دورى از توجّه به دیگران و تنها او را مؤثر دانستن، بارها در قرآن تذکّر داده از جمله: اگر انسان، تنها از من درخواست کند، من حتماً او را پاسخ مىدهم. أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ امّا اگر به سراغ دیگران رفت و از آنها حاجت خواست، بداند آنها نمىشنوند و اگر هم بشنوند اجابت نمىکنند. إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ انسانِ محدود در زندگى پرحادثه دنیا نیازمند پناهگاهى مطمئن است، انبیا پناهگاه واقعى را به او معرّفى مىکنند، لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ امّا کمکهاى دیگران (طاغوتها) یا براى استحمار یا استثمار یا تبلیغات و حفظ موقعیت خود و یا ... مىباشد و در واقع آنچه براى آنها مطرح نیست، انسان است. انسان، فطرتاً تشنه حقّ و خواستار حقیقت است لِیَبْلُغَ فاهُ ولى راه وصول به آن را گم مىکند.
امّا جز ایمان به خدا و عشق و انس به او و دعا و درخواست از او، هیچ چیز دیگرى انسانِ بىنهایت طلب را سیراب نمىکند. وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ چرا که غیر از اللَّه هر چه باشد سراب است و دعا از غیر او بیهوده.
25. چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت در آید
همه چیز به اندازه دار و تند نرو وَ لَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَ لَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا (اسراء29) هرگز دستت را به گردنت زنجیر مکن (و بخل نورز) و بیش از حد نیز دست خود را مگشا. و نه دست خود را به گردنت بسته بدار (که هیچ انفاقى نکنى) و نه آن را کاملًا باز گذار که (چیزى براى خودت نماند و) سرزنش شده و حسرت خورده (به کنجى) نشینى. مراد از «محسور» حسرتِ فقر و تنگدستى است. ملامت مربوط به اوّل آیه است که درباره بخل است و حسرت مربوط به آخر آیه و ولخرجى است.
در روایتى: مقدارى طلا، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آوردند، پیامبر در همان زمان همه را انفاق کرد. روز بعد فقیرى از حضرت درخواستى کرد. حضرت چیزى نداشت که به او بدهد. مرد فقیر حضرت را سرزنش کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله از اینکه چیزى نداشت تا به او کمک کند اندوهناک شد که این آیه نازل شد.
1- مؤمن باید از بخل دورى کرده وبه دیگران کمک نماید. لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً
2- اسلام مکتب اعتدال و میانهروى حتّى در انفاق است. لا تَجْعَلْ لا تَبْسُطْها
3- افرات وتفریط، محکوم و میانهروى شیوه پسندیده است.
4- نتیجهى ولخرجى و زیادهروى در انفاق، خانهنشینى و ملامت و حسرت است.
5- اسلام، هرگز به ذلّت و خوارى مسلمانان راضى نیست و از هر عملى که آنان را به ذلّت کشاند، نهى کرده است.
6- توجّه به عاقبت شوم کار، سبب دورى از آن است. لا تَجْعَلْ ... فَتَقْعُدَ ...
7- آیندهنگرى از اصول مدیریّت است. لا تَجْعَلْ ... فَتَقْعُدَ ...
26. رفتار انسان، سازنده شخصیت اوست
کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ (مدثر38 ) هر نفسی در گرو است، با آنچه که کرده. یادآور مسئولیت انسان در قبال دستاوردهایش در زندگی
هر نفسی در گرو است، با آنچه که کرده، و یا به سبب آنچه کرده، و یا در مقابل آنچه کرده است و گویا عنایت در رهینه شمردن هر نفس این بوده که خدای تعالی این حق را به گردن خلق دارد که با ایمان و عمل صالح او را بندگی کنند، پس هر نفسی از خلق نزد خدا محفوظ و محبوس است، تا این حق و این دین را بپردازد، حال اگر ایمان آورد و عمل صالح کرد از گرو در آمده آزاد میشود، و اگر کفر ورزید و مرتکب جرم شد و با این حال مرد، هم چنان رهین و برای ابد محبوس است، و این یک نوع رهین بودن است، غیر آن نوع دیگر که آیه" کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ" متعرض آن است و فرق میان دو نوع رهین بودن را در سوره طور بیان شد.
آیه قبلی انذار را تعمیم میداد، این آیه علت آن تعمیم را بیان میکند،
چون وقتی نفس انسانی رهین کردههای خود باشد، قهرا هر نفسی باید از آتش قیامت که او را در صورت مجرم بودن و پیروی حق نکردن در آن حبس میکنند دلواپس باشد که، همین دلواپسی تقوی است
27. هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت ... (حافظ)
لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ بقره 286 (هر کار (نیکی) انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار (بدی) کند به زیان خود کرده است) مشهور است که لقمان حکیم غلامى سیاه بود اهل سودان. اربابِ لقمان به او دستور داد که در زمینش برای او کنجد بکارد. ولی او جُو کاشت. وقتِ درو، ارباب گفت: چرا جُو کاشتی؟ لقمان گفت: از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند. اربابش گفت : مگر این ممکن است؟! لقمان گفت : تو را می بینم که خدای تعالی را نافرمانی می کنی و در حالی که از او امید بهشت داری. لذا گفتم شاید آن هم بشود. آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت. آری هر کسی محصول عمل نیک و بد خود را می چیند و در این جهان و جهان دیگر با نتایج و عواقب آن روبرو خواهد شد. آیه فوق با این بیان مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه می سازد و بر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات دیگری از این قبیل که افرادی برای تبرئه خویش دست و پا کرده اند خط بطلان می کشد.
(کسب) اموری که انسان با تمایل درونی و موافق فطرت او است، (مانند اعمال خیر که نتیجه آن تنها شخص انجام دهنده را شامل نمی شود، بلکه ممکن است بستگان و نزدیکان و دوستان او هم در آن سهیم باشند. (اکتسب) نقطه مقابل آنست. کارهائی که بر خلاف فطرت و نهاد آدمی. و این خود میرساند که اعمال نیک مطابق فطرت و نهاد آدمی است و اعمال شر ذاتا بر خلاف فطرت است. اثر کار تنها دامنگیر خود انسان می گردد و این در مورد گناه است.
28. خود حسابگر خویش باش
اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا (اسرا۱۴)
تو خود کتاب اعمالت را بخوان (و بنگر تا در دنیا چه کردهای) که تو خود تنها برای رسیدگی به حساب خویش کافی هستی.
رسیدگی به اعمال خود . خودتان را قبل از اینکه در جهان دیگر مورد بازخواست قرار گیرد را محاسبه کنید و آنهم کافی ست چون مانند لوحی اعمالتان جلوی چشمتان میاید
امام صادق علیه السلام مىفرماید: انسان، اعمال خویش را در پروندهى خود چنان واضح مىبیند که گویى همان ساعت آن را مرتکب شده است.
فخر رازى مىگوید: مراد از کتاب، صفحهى روح است که اعمال انسان در آن اثر مىگذارد و مراد از خواندن، درک و فهم آن است. در تفسیر المیزان، از کتاب، به نفس اعمال تفسیر شده است.
در روایات بسیارى توصیه شده که انسان پیش از قیامت، به حساب کار خود رسیدگى کند. «حاسبوا انفسکم قبل أن تحاسبوا» و اینگونه محاسبهها، زمینهى بیدارى انسان و نبود آن نشانهى غفلت اوست.
در حدیث آمده است: هر کس در دنیا از خود حساب بکشد، حسابش در آخرت آسان است.
پس باید در همین دنیا کتاب زندگى و پروندهى اعمال خود را بخوانیم تا ضعفها را جبران و از بدىها توبه کرده و به اعمال نیک خود بیافزاییم.
1- در قیامت، همهى مردم قادر به خواندن نامهى اعمال خود مىشوند. «اقْرَأْ»
2- در قیامت، وجدانها بیدار مىشود. «بِنَفْسِکَ»
3- قیامت، تنها دادگاهى است که مجرم علیه خودش حکم مىکند.
«کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»
گفتگو با قرآن
گفتمش تو کیستی؟
گفت قُراناً عربیاً غیر ذی عوج؛ قرآنی عربی، بی هیچ کژی (زمر21)
چگونه کتابی هستی؟
گفت بیانٌ للنّاس و هُدی و موعظةً للمُتّقین این حجت و بیانی است برای عموم مردم و راهنما و پندی برای پرهیزکاران (آل عمران138)؛
از جانب که آمده ای؟
گفت مٍن لدُن حکیم علیم ؛ از سوی حکیمی دانا دریافت می داری (نمل16)
برای چه نازل شده ای؟
گفت یا ایها النّاس قد جائتکم موعظة من ربّکم و شفاءٌ لما فی الصّدورِ و هدی و رحمةٌ للمؤمنین (یونس56)؛ ای مردم! به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه هاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان (به خدا) آمده است.
به چه کسی نازل شده ای؟
گفت نزَّلَ علی نُزّلَ محمّد و هو الحقّ… (محمد2)
وظیفە ما در برابر رسول اکرم چیست؟
گفت وَ ما اتیکمُ الرّسول فخذوهُ و ما نهیکم عنهُ فانتهوا ؛ آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت باز ایستید (حشر7)
بهترین الگوی من کیست؟
گفت لَقد کانَ لَکم فی رسول الله أسوةٌ حسنةٌ ؛ قطعاً برای شما در [اقتدا] به رسول خدا سرمشقی نیکوست (احزاب21)
گفتم: از عظمت خدا برایم بگو
گفت هُوَ الاوَل و الاخر و الظّاهر و الباطِن اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.(حدید 3)
گفتم: او کجاست؟
گفت و هوَ معکم اینما کنتُم (حدید7) و هر کجا باشید او با شماست
پس به آثار رحمت خدا بنگر… (روم50)
ضرب المثلهایی که ریشه قرآنی دارند
هر گلی بزنی سر خودت زدی
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ سوره مبارکه اسراء آیه 7
اگر نیکی کنید ، به خودتان نیکی می کنید
بی گدار به آب نزن
وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ سوره مبارکه بقره آیه 195
و با دستهایتان خود را به هلاکت نیفکنید
آشپز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک
لَو کانَ فیهما آلِهةً إلاّ اللّٰه لَفَسَدَتا سوره مبارکه انبیاء آیه 22
اگر بود در میان آسمان و زمین معبودانی دیگر، هر آینه تباه می شدند آن دو ( و نظام هستی بهم میخورد)
از تو حرکت از خدا برکت
وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَةً سوره مبارکه نساء آیه 100
و هر کس مهاجرت کند در راه خداوند( برای آسایش و گشایشِ اُمورش) ، جایگاه بسیار خواهد یافت
اگر علی ساربونه میدونه شترش رو کجا بخوابونه
اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سوره مبارکه انعام ایه 124
خداوند بهتر میداند کجا قراردهد رسالتش را
مور همان به که نباشد پرش
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ سوره مبارکه شوری آیه 27
و اگر بگشاید خداوند روزی را برای بندگانش ، هر آینه ظلم و طغیان کنند در زمین
یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ سوره مبارکه بقره ایه 115
پس هر کجا روی گردانید، پس آنجا ذات خداوند است
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ سوره مبارکه صف آیه 2
ای کسانی که ایمان آوردید! برای چه می گویید آنچه را انجام نمی دهید؟
نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت بر آید
وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا اسرا29
و نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محکم به گردنت بستهدار، و نه بسیار باز و گشادهدار، که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست
شتر دیدی ندیدی
وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا سوره مبارکه فرقان ایه 72
هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند، بزرگوارانه از آن درگذرند
گر به دولت برسی مست نگردی مردی
کلا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى سوره مبارکه علق آیات 6 و7
حقا که انسان سرکشى مى کند همین که خود را بى نیاز پندارد
کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز
الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ نور 26
زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین صفتند و (بالعکس) زنان پاکیزه نیکو لا یق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونهاند
تو مو می بینی و من پیچش مو
إِنِّی أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ سوره مبارکه انفال آیه 48
همانا من چیزی می بینم که شما نمی بینید
ماه پشت ابر نمی ماند
الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ سوره مبارکه یوسف آیه 51
الان اشکار شد حقیقت
تو را به خیر و ما را به سلامت
لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ سوره مبارکه کافرون آیه 6
برای شما دین شما و برای من دین من
هر آنکس که دندان دهد نان دهد
نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ سوره مبارکه انعام آیه151
ما روزی میدهیم شما را و آنها را
در نا امیدی بسی امید است
لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه سوره مبارکه زمر آیه 39
ناامید نشوید از رحمت خداوند
از پس هر گریه آخر خنده ای است
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا سوره انشراح
همانا با هر سختی آسانی است
پیامها و پندهای قرآنی
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات١٠) قطعا مؤمنین برادر یکدیگرند
فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ (ما ئده٤٨) در کارهای خیر از همدیگر سبقت و پیشی بگیرید
وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا ( بقره٨٣ ) با مردم نیکو سخن بگوئید
وَ أَوْفُوا بالْعَهْدِ (اسراء٣٤) به عهد و پیمان خود وفا کنید
اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (مائده٨) عدالت پیشه کنید که آن به تقوی نزدیکتر است
الا بذکر الله تطمئن القلوب (رعد28) تنها با یاد خدا دلها آرام و مطمئن می گردد
فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ (ص٢٦) بین مردم به حق حکم و قضاوت کن
إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ (محمد٧) اگر دین خدا را یاری کنید او هم شما را یاری می کند
وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى (مائده٢) در (کارهای ) نیک و تقوا با یکدیگر همکاری کنید
وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً (انبیاء٣٥) با خیر و شر شما را آزمایش می کنیم
إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ (هود١١٤) قطعا نیکیها بدی ها را از بین می برند
وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (نساء١٩) با زنان به نیکی و شایستگی معاشرت کنید
إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (حجرات١٢) قطعا بعضی از گمانها گناه است
وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (همزه١) وای بر هر عیب جوی هرزه زبان
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ (ابراهیم۷ ) اگر شکرگزار نعمتها بودید افزون خواهم نمود
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (حجرات۱۳) گرامی ترین شما با تقواترین شماست
وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره۱۹۱) فتنه انگیزی از کشتار سخت تر (وبدتر) است
وَلا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ (بقره۲۳۷) فضل و نیکی به یکدیگر را از یاد نبرید
وَأ َمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ (شوری۳۸) مؤمنین کارشان با مشورت انجام می گیرد
أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ (نساء۸۲) پس چرا در قرآن تدبر و اندیشه نمی کنند ؟
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (مائده۱۳) قطعا خداوند نیکو کاران را دوست می دارد
وَ وَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا (احقاف۱۵) ما انسان را به احسان به پدر و مادر سفارش کردیم
إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ (الاسراء۵۳) شیطان بین انسانها دشمنی و فساد ایجاد میکند
وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (حج۲۸) و افراد درمانده و فقیر را اطعام کنید
وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (حج۳۰) از گفتار باطل و نا حق دوری کنید
فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ (هود١١٢) همانگونه که مامور شدی پایداری و استقامت کن
فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ (عنکبوت١٧) فقط روزی را در از جانب او بجوئید
مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ (روم٤٤) هرکس کافر شود کفرش به ضرر خود اوست
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ (روم٦٠) صبر کن که وعده خداوند حق است
إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان١٣) قطعا شرک به خدا ستم بسیار بزرگی است
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ (زمر٣٦) مگر خدا کفایت گر بنده خود نیست ؟
إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (لقمان١٦) قطعا خداوند بسیار لطیف و آگاه است
وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ (لقمان٣٤) خداست که باران رحمت را نازل می کند
وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ (احزاب٣٧) خدا سزاوارتر و مستحق تر است که از او بترسی
وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُمْ (احزاب٥١) خدا آنچه را که در قلب شماست می داند
أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ (بقرة٢٦٧) از چیز های پاکیزه ای که به دست آورده اید انفاق کنید
هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ (فاطر٣) آیا آفریننده ای غیر از خدا هم هست ؟
وَ قولوا قَولًا سَدیدًا ( احزاب 70 ) گفتار درست و محکم و استوار بگوئید
وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا (احزاب٣٩) کافی است خدا را حسابگر دانستن
هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ (فاطر٣) آیا آفریننده ای غیر از خدا هم هست ؟
و السّلام
منابع : تفسیر نور استاد قرائتی
تفسیر نمونه آیت الله مکارم
تفسیر المیزان علامه طباطبایی
و برداشت های مولف
منابع : تفسیر نور استاد قرائتی
تفسیر نمونه آیت الله مکارم
تفسیر المیزان علامه طباطبایی
و برداشت های مولف
دنباله مطلب
http://m5736z.blog.ir/post/TanzMasal1T
http://m5736z.blog.ir/post/MASAL4
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگزاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه