تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

         

بسم الله الرحمن الرحیم

فهرست مطالب

مقدمه          انیس نفوس و آفتاب توس

بخش 1 :   امام رضا علیه السلام                                        

بخش 2 :  مشکلات دوره ی امامت  

بخش 3 :    شرح ماجرای ولادت امام جواد علیه السلام    

بخش 4 :   حرکت امام رضا (علیه السلام)  و جریان بیداری مسلمانان

بخش 5 :  پذیرش ولایتعهدی همراه تهدید                        

بخش 6 :  ولایتعهدی امام ؛ مشروعیت و مقتضیات (تحلیلی)                          

بخش 7 :    مامون احساس خطر می کند  

بخش 8 :  حدیث سلسله الذّهب (مشروح) 

بخش 9 :  ولایت و اطاعت از نگاه امام رضا(علیه السلام) 

بخش 10 :  ویژگی ها و شخصیت والای امام رضا علیه السلام  

بخش 11 : آموزه ها : خوشه ای از معارف رضوی 

بخش 12 :  چهل حدیث از امام رضا علیه السلام  

بخش 13 :  با امام رضا‌(علیه السلام)  در مقام رضا  

بخش 14 :   ریشه یابی مبانی نظام اقتصاد اسلامی در مکتب اقتصادی 

بخش 15 :   داستان هایی کوتاه از زندگی امام رضا (علیه السلام)           

بخش 16 : درگیری های کلامی و فلسفی در عصر امام رضا                                          

مقدمه :                      

انیس نفوس و آفتاب توس

امروز صبای دل را با عبیر ارادت به جانب انیس نفوس و آفتاب توس، روان کردم و جان نیز بی اجازت یار، راهی شد. امروز می خواهم در پای جمال گل آل یاسین؛ پرپر شوم.

امروز شمع شعف در شبستان آرزوهایم فروزان شده و آهوی رمیده اشتیاقم ضمانت دلدار می جوید. امروز وصال دست قنوت با ضریح زیبای رضا، نیاز را به ضیافت سحاب سخاوت می خواند.

سلام بر تو ای خورشید خورشیدها و ای مونس جان ها! شقایق های احساس و نسترن های نیاز و بنفشه های عطوفت، نثار گام هایت باد ای هشتمین شمشاد ولایت! در میلاد نور و شکفتن غنچه اشراق، بر باره طرب می نشینیم و در رکاب رهوار دل به سوی سپیده می رویم.

ای اولین غریب ارض و هشتمین قریب عرش! ذره ای از غبار قدومت را به سایه طوبی و بهشت برین نمی دهیم.

ضریحت مأمن وفاست و حرم پاکت عطر جانبخش ولا دارد. ای کلید حصن «لا اله الا الله»! ای ولیّ عهد عشق و مولای عاشقان! عمرمان در آرزوی اشارتی از خمار دیدگانت گذشت و بانگ دلبستگیمان به وجاهت سیمای دلربایت تا فراسوی کائنات رسید.

زائران کوی تو هنگام وصال یار، ناز بر افلاک کنند و حکم بر خورشید برانند. غبار آستان تو همسنگ حکمرانی آسمان و زمین است و زائرانت سدره نشین بهشتیان. یاد تو قرار از دل می رباید و مرهم لطفت زخم های کهنه کالبد بیمار عشق را مداوا می کند

مهرورزی تو با میهمانان حریم عرشی ات شهره شهرها و دیارهاست. از پگاه ازل تا عشاء ابد، پیمان یاران با جمال تو پایدار است. رهسپاران حرم قدسی ات به تو محتاجند و مشتاق. حرم تو قبله حاجات و زیارتت سبزترین لحظه مناجات است. سلام بر تو ای امام مهربان. عزت ما از روشنایی آستان پر فروغ توست.

 

بخش 1 :                             امام رضا علیه السلام

سال 148 در مدینه از مادری مهاجر از آندولس (بانو تکتم، نجمه)  به دنیا آمدند، در اولین سال امامت پدر، متولد شد، در طول مدتی که مادر به اولین فرزند خود امام رضا(علیه السلام) حامله بود، مدام معجزات و کرامات آن مولود را در رحم و موقع تولد و بعد از آن در طول تربیت، با چشمان خود می‌دید و کاملاً فهمیده بود که این نوزاد و کودک نورانی، کاملاً با کودکان دیگر متفاوت است و به همین خاطر، بخت و اقبال بسیار بلندی در انتظار او نشسته است .

ولادت از زبان مادر بانو تکتم، او خود در روایتی (که مرحوم صدوق و بسیاری از مورخان آورده‌اند) گفته لَمّا حَمَلْتُ بِابْنِی عَلِیٍّ، لَمْ أَشْعُر بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَ کُنْتُ أسْمَعُ فِی مَنامِی تَسْبیحاً و تَهْلیلاً و تَمْجیداً مِنْ بَطْنی فَیُفْزِ عُنی ذلِکَ و یُهَوِّلُنِی فَإذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أسْمَعْ شَیْئاً موقعی که من به فرزندم علی(علیه السلام) حامله شدم، سنگینی حمل او را احساس نمی‌کردم و موقع خواب، صدای تسبیح (سبحان‌الله) و تهلیل (لااله‌الا‌الله) و تمجید (الحمدلله) او را از بطن خود می‌شنیدم، ولی وقتی بیدار می‌شدم، دیگر چیزی نمی‌شنیدم. با مشاهده این کرامات و معجزات، پیوسته روز شماری می‌کرد تا حمل آن فرزند نورانی به پایان رسد و شاهد به دنیا آمدن آن مولود موعود باشد و طبیعتاً، وجود نازنین امام کاظم(علیه السلام) نیز، قبل از به دنیا آمدن آن فرزند، از شأن و منزلت آن مولود، برای آن بانوی مکرمه سخن گفته بود و به او وعده داده بود که چه مولود بزرگوار و صاحب منزلتی از وی به دنیا خواهد آمد .

به همین جهت، آن بانوی محترمه، بیش از هر مادر دیگری مواظب طفل خود در بطنش بود تا اندک آسیبی به وی نرسد و چیزی از نورانیت آن کاسته نشود، آن بانوی بزرگوار، خود در این زمینه گفته فَلَمّا وَضَعْتُهُ عَلَی الأرْضِ وَاضِعاً یَدَهُ عَلَی الأرّضِ رَافِعاً رأسَه إلَی السَّماءِ یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ کَأَنَّهُ یَتَکَلَّمُ  وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم، او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آن‌گاه لب‌های مبارکش حرکت کرد، به گونه‌ای که گویا (با خداوند متعال) سخن می‌گفت. در این هنگام بود که امام کاظم(علیه السلام)  با سرور و خوشحالی خطاب به آن بانوی مکرمه، چنین فرمود هَنِیئاً لَکِ یَا نَجِمةُ، کَرَامَةَ رَبِّکِ،  ای نجمه، گوارا باد بر تو این کرامت پروردگار. سپس من آن طفل نورانی را در پارچه سفیدی پیچیدم . و به آغوش پدرش دادم و آن حضرت، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس با آب فرات تیمم فرمود و به من تحویل داد و فرمود خُذِیِه؛ فَإنَّهُ بَقِیَّةَ ‌اللهِ فِی أَرْضِهِ  فرزندت را تحویل بگیر، که همانا او رحمت پایدار خداوند بر روی زمین است. امام کاظم(علیه السلام) پس از به دنیا آمدن به بانو تکتم (نجمه) لقب طاهره را اعطا کرد و این در واقع، بهترین مدال افتخار او از ناحیه امام معصوم(علیه السلام) محسوب می‌شود که نشان از نهایت پاکی سیرت وی دارد.

مرحوم صدوق: از اقبال خوش بانو تکتم، یکی آن بود که آن حضرت، از همان ابتدا ورود به منزل امام(علیه السلام)، در محضر بانوی عالمه و فقیهه و عارفه‌ای همچون حمید خاتون دانشجو شد و تا مدت‌ها قبل از ازدواج به امام کاظم(علیه السلام)، در مکتب تعلیم و تربیت آن بانوی مکرمه توشه‌های زیادی اندوخت. روزی بانو حمیده خاتون، خطاب به فرزندش امام کاظم(علیه السلام) گفت: ای فرزندم، همانا من در شأن و منزلت، هیچ زنی را بهتر از تکتم در مدینه نمی‌شناسم و شک ندارم که به زودی از آن بانو، فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین انسان‌ها در روی زمین خواهد بود، پس تو با او ازدواج کن و حرمت او را مراعات کن. به این ترتیب، آن بانوی محترمه و مکرمه، به عقد دائمی بهترین خلائق روی زمین یعنی امام کاظم(علیه السلام)  در آمد و زندگی مشترک و پر افتخار خود را با آن حضرت، رسما شروع کرد.

تکتم (نجمه)، مادر بزرگوار امام رضا علیه السلام از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاکیزه بود. در کتابهاى تاریخى، از وى با نامهاى ( تکتم ،سُکَن، خیزران، صقره، اروى، ام البنین و طاهره) نیز یاد شده است. نجمه خاتون از اهالی نوبه(آندولس) بود سرزمینی که مورخان معتقدند در جنوب مصر بوده است.  تکتم در نیمه قرن دوّم هجرى (که امام کاظم علیه السلام حدود بیست سال داشت) به عنوان برده به مدینه آورده شده و به بیت امام صادق علیه السلام انتقال یافته است. وی پس از ورود به خانه موسى بن جعفر علیه السلام، نجمه نامیده شد. روزى حمیده همسر بزرگوار امام صادقعلیه السلام در عالم رویا، رسول گرامىصلی الله علیه و آله را دید که به او فرمودند: اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور. زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روى زمین باشد. به همین دلیل، همسر بزرگوار امام صادق علیه السلام، او را که کنیزى از اهل کتاب و از اهالى مغرب بود، به منزل برد .

خداوند متعال امام را رضا نامید زیرا او پسندیده خدا در آسمانش و پسندیده رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان (علیهم السلام) در زمینش بود امامان قبل نیز پسندیده خدا و رسول بودند، اما چون مخالفین نیز ایشان را قبول کرده، به ایشان رضایت دادند . و این حالت برای پدران و اجداد ایشان اتفاق نیفتاد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد رِضا مِن آلِ مُحمّد

زندگانی حضرت رضا علیه السلام را می توان به سه دوره تقسیم کرد

1. دوره اول از آغاز تولد سال 148 هجری شروع و تا 35 سال که از پرتو نور وجود پدر بزرگوارش موسی بن جعفر علیه السلام بهره مند بوده ادامه یافت. در امور مسلمین پشتوانه پدر بود، امام کاظم قبل از شهادت سرپرستی امور را بدون اینکه دشمنان متوجه شوند به او سپرد بخصوص زمانیکه پدرش 4 سال در زندان هارون بودند .

عموم مردم که سوالاتی داشتند به محضر امام می آمدند و رسیدگی می کرد در این مدت که تقریبا17 سال به طول کشید.

امام در مدینه نقش مهمی در نگهبانی فرهنگ و فقه تشیع و تشکل شیعه داشتند بخش اعظمی از زندگی خود را در دوره حیات پدر بزرگوارشان امام کاظم (علیه السلام) گذراندند که دوره بسیار سخت و خطرناکی برای جهان اسلام بود.

2. دوره دوم پس از شهادت مظلومانه پدر بزرگوارش آغاز و تا زمان حرکتش به طرف خراسان ادامه یافت. البته این دوره را می توان درخشان ترین دوره های حیات آن حضرت دانست چه امامت امت اسلام مستقلا به عهده آن جناب بوده.

مردم سراسر جهان اسلام که در ایام حج به مکه معظمه وارد می شدند پس از انجام مناسک حج به زیارت قبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشرف می شدند و در مدینه منوره به زیارت این امام بزرگوار نیز نایل شده و مسائل علمی و معارف دینی خود را از آن حضرت می پرسیدند و با دست پر باز می گشتند.

3. دوره سوم حدود3  سال جریان ولایتعهدی آن حضرت است که با دسیسه های شیطانی مامون عباسی به علت دشمنی با آن حضرت و از ترس اینکه مبادا عظمت معنوی حضرت امام رضا علیه السلام باعث جلب مردم به سوی آن جناب شود و حکومت غیر قانونی او از دستش بیرون رود، به خراسان دعوت شد.

به هنگام شهادت پدر طی الارض کرده و بر سر بالینش حاضر و به طور ناشناس به غسل و کفن و دفن پرداختند (برابر سنت معصومین) و به مدینه بازگشتند .

امام 35 ساله بودند که زمام امور را در دوره حکومت ظالمانه و پر از اختناق هارون الرشید بدست گرفتند. 

 

 بخش 2 :                    مشکلات دوره ی امامت

امام رضا علیه السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارشان دچار موقعیت دشواری شد زیرا از یک سو حکومت با تمام دستگاه های خود در تلاش بود که موجبات قتل ایشان را فراهم کند و از سوی دیگر، شکاف عمیقی میان اصحاب و یاران پدرشان ایجاد شده بود. این اختلاف بر اثر پدیده ای ساختگی بوجود آمد، مبنی بر این که امام موسی بن جعفر علیه السلام شهید نشده بلکه زنده است و هم او قائم آل محمد است و غیبت او همچون غیبت موسی بن عمران از قومش می باشد. این فکر، باعث وقوف امامت بر موسی بن جعفر و عدم انتقال آن به فرزندش امام رضا علیه السلام می گردید .

اشاعه این تفکر در حالی بود که ارتحال هفتمین امام علیه السلام در شمار روشنترین رخدادهای تاریخ امامان علیه السلام است بویژه آن که دستگاه خلافت، چند روز پیکر مطهر امام علیه السلام را کنار پل بغداد، به نمایش گذارد و از بزرگان قوم نیز گواه گرفت که موسی بن جعفر علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. حضرت فرموده بود: هر کس در حق فرزندم ستم روا دارد و پس از من امامت او را انکار کند، مانند کسی است که در حق علی بن ابی طالب ستم نموده و جانشینی و امامت او پس از پیامبر صلی الله علیه و آله را انکار کرده است.

اولین حادثه به هنگام زندانی امام کاظم علیه السلام نمایندگانش که مامور جمع آوری زکوه و خمس بودند وسوسه پول، باعث شد تا امام هفتم توقف کنند. امام رضا علیه السلام آنها را کافر و مشرک و ملحد نامیدند. به هر حال چنین جریانی پیش آمد و تعدادی به نام واقفیه ظهور نمودند. امام علیه السلام پیدایش چنین حرکتی را پیش بینی کرده و در سخنانی به محمد بن سنان فرموده : در این سال حرکتی پدید خواهد آمد، از آن اندوهگین مباش که جای نگرانی نیست.

فرقه جبریه  برای ایجاد رکود بر شیعیان تمام حوادث و جنایات بنی عباس را قضا و قدر القا میکردند دقیقا در ادامه تفکر القایی بنی امیه به مردم. زمانی که در کوفه و شام آن ظالم به زینب سلام الله علیها گفت دیدی خدا با حسین چه کرد و او را کشت.

فِرقه های دیگر که قرآن را حادث یا مخلوق قائل بودند و علما را با این مباحث سرگرم میکردند و معصومین با گفتن اینکه قرآن سخن خداست و بس جلوگیری می نمودند. در چنین فضایی امام رضا (علیه السلام)  به حکم تکلیف و وظیفه الهی وارد می شود و بر آن است تا امت اسلام را از وضعیت هرج و مرج فکری و عملی رهایی بخشد.

گزارش های تاریخی و روایی بسیار درباره جلسات گفتگوهای علمی و فلسفی و کلامی از آن حضرت (علیه السلام)  با رهبران و مدعیان فلسفه و عرفان و کلام است که خود بیانگر فضای تشتّت موجود در آن عصر بود. این درگیری ها همواره در حوزه خصومت کلامی و در مدارس و مراکز علمی محدود نمی شد، بلکه به درگیری های فیزیکی و حذف یکدیگر نیز می انجامید. درگیری های میان پیروان مذاهب فقهی و کلامی که خون بی گناهان بسیاری از ریخته در کتب تاریخی گزارش شده است.

به عنوان نمونه در شهر ری درگیری میان پیروان مذاهب حنفی و شافعی مدت ها ادامه داشت و این شهر را از رونق تمدنی و شکوفایی اقتصادی انداخته بود. در بغداد و کوفه و مدینه و بصره هرازگاهی جنگ های سختی میان پیروان مذاهب پدید می آمد. محلات بغداد و... بر پایه دسته بندی های مذاهب بود و تجاوز و آتش زدن خانه و ثروت دشمنان مذهبی امری عادی بود.

امام رضا علیه السلام در عصر امامت خویش، با خلفایی چند از عباسیان، معاصر بوده اند؛ هر چند تنها در دوران زمامداری مأمون، شرایطی پیش آمد که امام علیه السلام را به موضع گیری واداشت. مدت 10 سال از امامت هشتمین امام علیه السلام با دوران خلافت هارون مقارن بود. در آن دوران 10 ساله، هارون به دلیل بحرانهایی که حکومتش با آن روبرو بود، آن چنان جدّی خود را رویاروی امام هشتم علیه السلام قرار نداد. حکومت عباسیان علاوه بر فساد، در همه حوزه های زندگی اعم از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حتی قضاوت، به آن جامه ای از دین می پوشاندند؛ لذا مفاهیمی چون مردم سالاری دینی در آن دوره جایگاهی نداشت.

شورشیانی مثل ابراهیم در یمن و حسین بن حسن در مکه و زیدیه هم در بصره حکومت را بدست گرفته بودند و با عباسیان در مبارزه بودند زیرا آن چیزی که از عباسیان انتظار داشتند عملی نشده بود. این وضعیت به شورشهایی چون انقلاب صاحب فخ و نارضایتی مردم منجر شد. این وضعیت بر عراق و حجاز بیشتر حاکم بوده، درگیری های فخ در زمان هادی عباسی در نزدیک مدینه روی داد. در این روز که به یوم فخ معروف است، عده زیادی از علویان به جهت قیام بر ضد خلیفه عباسی کشته شدند. 

به هر حال امام، امامت خود را بدون ترس اعلام و در حالیکه از شمشیر هارون بخاطر ظلم بر علویان و کشتار آنان خون میچکید، به بالا بردن آگاهی مردمی که سالها در بی خبری یا مانند پدرش در زندان بودند می پردازد.

خلفای غاصب بر تخت حکومت می نشستند و ائمه بر قلبها حکومت می کردند. هارون برای کشتن امام بارها او را با اصرار و اجبار به منزل خود دعوت، ولی یکباره تصمیمش عوض می شد و به امام پولی را برای مستمندان میدهد و پیش خود میگوید من تصمیمی داشتم ولی خداوند اراده دیگری کرد. امام به جهت این که در محدودیت بودند، برای دیدار یارانش و فعالیتهایش، به بازار رفته و حیواناتی را خریداری میکند و جاسوسان خبر میبرند،

هارون میگوید امام خسته شده و میخواهد به دامداری بپردازد و امام را تا مدتی راحت میگذارد. شرایط دوره هارون و گسترش بی پرده فسادهای گوناگون و دوره مأمون و طرح مباحث علمی و بازگذاشتن فضای علمی، شرایط پیچیده ای را رقم می زند که حضور یک امام از خاندان نبوت را برای کنترل اوضاع می طلبد و امام مدت 10سال را با هارون فقط آگاهی و بصیرت مردم را بالا می بردند.

یکی از علویان محمد بن جعفر شورش میکند و هارون با خبر شده و جلودی را برای سرکوب میفرستد و دستور میدهد گردن او را زده و خانه علویان را غارت کنند وقتی نوبت به منزل امام میرسد امام مقداری از اثاثیه منزل را برای رهائی از این فرد پلید تحویل میدهد، بعدها جلودی به دست مامون گردن زده میشود.

برمکیان که از زمان خلیفه هفتم عباسی در دربار نفوذ دارند در کوهی ساختمان بنا کرده بودند به علت ناجوانمردی هائی که در حکومت انجام میدادند، بر اثر نفرین امام رضا به طور کلی نابود شدند. درباره رابطه برمکیان با علویان و امام موسی کاظم(علیه السلام)، و نیز دلایل سقوط آنان گزارش‌های متفاوتی وجود دارد؛ گزارش‌هایی از حمایت آنان از زندانیان علوی، و روایت‌هایی نیز درباره همکاری آنان در گرفتار موسی‌بن‌جعفر نوشته شده است. و بعدها توسط خود بنی عباس سرکوب شدند. هارون فرزند بزرگش محمد امین را ولیعهد خود و دیگر فرزندش مامون را ولیعهد او قرار داد و برای سر کوبی شورشیان خراسان همراه پسرش مامون حرکت کرد و همان سال در طوس از دنیا رفت.

پس از مرگ هارون در سال 193ه.ق زمامداری به امین واگذار شد که چهار سال و اندی بیش نگذشت که آن هم به کشمکش دو برادر انجامید. در این مدت، اوضاع به حد کافی آشفته بود و فرصتی پدید نیامد تا دستگاه خلافت خود را با امام و آل علی(علیه السلام) درگیر کند. مامون سردار ایرانی طاهر ذوالیمینین را با لشگر مجهزی به سوی بغداد فرستاد و آنقدر عرصه را بر امین تنگ کرد

تا سپاهش از گرسنگی و تشنگی خسته شدند، امین از ماموران برادرش پناه خواست ولی در درگیری ها به هلاکت میرسد و سرش را برای برادرش فرستادند. در این درگیری های 5 ساله بهترین فرصت برای امام فراهم میشود و کمال استفاده را در جهت گسترش شیعه و رسیدگی به امور شیعیان و تربیت و تهذیب و تکمیل احادیث و مناظره و مباحثه با غیر مسلمانان میپردازند.

امام مسافرت زیاد میکردند و قبل از رسیدن، نمایندگانش وارد میشدند تا با فراهم کردن زمینه استقبال، قدرت تشیع را نشان دهند.

زید برادر امام رضا(علیه السلام)  در بصره خروج کرد و خانه هایی را به آتش کشید و تعدادی را کشت. (به همین دلیل او را زیدالنار لقب دادند) وقتی که وی توسط مامون دستگیر شد، او را نزد امام آوردند.

حضرت به او فرمود: ای زید! آیا سخن مردم نادان، تو را مغرور کرد که می گویند: (فاطمه(سلام الله علیها) عفت خود را نگه داشت، لذا خدا آتش را بر ذریه اش حرام ساخت) بدان که این سخن مخصوص حسن  و حسین(علیها السلام)  است.

اگر فکر می کنی معصیت خدا را بکنی، بهشت می روی و پدرت موسی بن جعفر(علیه السلام)  با اطاعت خدا به بهشت می رود، اگر چنین باشد، تو باید نزد خدا گرامی تر بوده باشی.

در حالی که اصلا چنین نیست. به خدا سوگند هیچ کس جز از راه اطاعت به آنچه پیش خداست، نمی رسد. اگر گمان می کنی با گناه کردن به آنها می رسی قطعا سوءتفاهم برایت شده است.

خویشاوندی هیچ فایده ای در قیامت ندارد. همان طور که پسر نوح(علیه السلام)  به خاطر نسبت فرزندی از عذاب الهی نجات نیافت. (عیون اخبار الرضا ج2ص571) (قابل توجه شیعیان گناهکار و هیئتی).

ای زید از خدا پروا کن و بدان که ما این موقعیت را نزد خدا و خلق، فقط از راه تقوا و پرهیزکاری به دست آورده ایم. هر کس تقوا نداشته باشد و فرمان خدا را رعایت نکند، هرگز از ما نیست و ما نیز از او نیستیم.

آری میان خدا و احدی خویشی نیست. هیچ کس به ولایت دوستی خدا نرسد مگر از راه اطاعت و بندگی خدا. رسول خدا به فرزندان عبدالمطلب فرمود: با اعمال نیک خود پیش من بیایید نه با نسبت های خود. (عیون اخبار الرضا ج2  ص574)

بخش 3 :                  شرح ماجرای ولادت امام جواد علیه السلام

سال‌ها می‌گذشت اما علی‌بن موسی(علیه السلام) هنوز صاحب فرزندی نشده بود و همین نکته نگرانی یاران او را برانگیخته بود. آنها احساس می‌کردند که زمان به سرعت می‌گذرد و جای خالی جانشینی که پس از علی‌بن موسی(علیه السلام)  می‌بایست عهده‌دار هدایت و رهبری شیعیان باشد، به عینه دیده می‌شود برخی از آنان که اعتقاد راسخ‌تری نداشتند و موریانه تردید به زوایای ذهن و روحشان نفوذ کرده بود، مدام بهانه می‌گرفتند که پس چرا علی بن‌موسی(علیه السلام) پس از سپری شدن این همه سال بدون وارث است؟

رفته‌رفته کار به جایی رسید که هرچند وقت یکبار عده‌ای به ملاقات علی بن‌موسی(علیه السلام)  رفته و هر یک به زبانی این موضوع را با او درمیان می‌گذاشتند. علی‌ بن‌موسی(علیه السلام)  اما با همان آرامش و وقار همیشگی خود یارانش را به صبر و خویشتنداری دعوت می‌کرد و بر این باور بود که در این تأخیر قطعاً حکمت و مصلحت بزرگی نهفته است که تنها خداوند از آن آگاه است و همه می‌بایست راضی به رضای خدا باشند.

پس از گذشت چندی آثار حمل بر همسر علی بن‌موسی(علیه السلام)  ظاهر شد و سرانجام لحظه بزرگی که آرزوی همه دوستداران خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله بود، فرا رسید.

پس از ‌آن همه سال انتظار، اکنون همه با اشتیاق و مسرت فراوان چشم به راه تولد نوزادی بودند که به آینده امید و مفهوم دوباره‌ای می‌بخشید و تولد او بی‌شک معجزه‌ای بود که دهان دشمنان و یاوه‌گویان را برای همیشه می‌بست.

هنگامی که شب از نیمه گذشت و همه جا را سکوت فرا گرفت، علی بن‌موسی(علیه السلام)، حکیمه خواهر خود را فراخواند، چراغی به او داد و به او گفت که اینک به بالین همسرش برود، لحظه تولد فرزندم نزدیک است. حکیمه وارد اتاق شد و بر بالینش نشست.

او از اینکه علی بن‌موسی(علیه السلام) وی را برای این لحظه بزرگ برگزیده است و بزودی شاهد تولد برادرزاده خود خواهد بود، شور و شادمانی فراوانی در خود احساس می‌کرد به محض آشکار شدن حالت زایمان، چراغ خاموش شد و اتاق در تاریکی فرو رفت.

حکیمه که از این اتفاق غافلگیر شده بود اندوهگین شد و قصد روشن کردن چراغ را داشت که ناگهان احساس کرد در درون طشت، کودکی را می‌بیند که بر روی پیکرش چون جامه، پرده‌ای نازک قرار گرفته و مانند قرص ماه می‌درخشد.

حکیمه بی‌اختیار نوزاد را از درون طشت برداشت و در آغوش گرفت، آن‌چنان که گویی تمام دنیا را به او بخشیده بودند. حکیمه چنان از خود بی‌خود شده بود که سر از پا نمی‌ شناخت و هنگامی به خود آمد که علی بن‌موسی(علیه السلام) در را گشود. حکیمه نوزاد را به علی بن موسی(علیه السلام) سپرد و از تماشای منظره نوزاد پسر در آغوش پدرش احساس خوب و بی‌سابقه‌ای پیدا کرد. علی بن موسی(علیه السلام)  فرزندش را به سینه فشرد و در گوش او کلماتی زمزمه کرد.

حکیمه هیچگاه چشمان برادرش را این‌قدر لبریز از مهر ندیده بود، شادمانی برادرش از تولد این نوزاد، او را خوشحال‌تر می‌کرد. علی بن‌موسی(علیه السلام)  با احتیاط خم شد و نوزاد را در گهواره گذاشت و با چهره‌ای متبسم از حکیمه خواست که پیوسته کنار گهواره باشد. حکیمه در کنار برادرش ایستاد و گفت: ولادت او به راستی شگفت‌انگیز بود. علی بن‌موسی(علیه السلام) در حالیکه به نوزاد نگاه می‌کرد، گفت: او همنام جد من و بخشنده‌ترین مردمان خواهد بود، اینک شکیبا باش که در آینده عجایب زیادی از او خواهید دید...                      منبع: مناقب ابن شهرآشوب

شاگردان ممتاز امام : امام به پیروی از پدر به هدایت و تربیت شاگرد و مبارزه با ظلم و ستم دستگاه عباسیان پرداخت.

زکریا بن آدم، دارای کتاب و مجموعه مسائل.

یونس بن عبدالرحمن، عالمی در سطح بالا.

صفوان، دارای 30 کتاب.

حسن بن محبوب برجسته در فقه و علوم.

معروف کرخی، پیرو مسیح که مسلمان شد.

علی بن میثم متکلم زبر دست تاریخ شیعه

القاب خورشید خراسان امام آیینه تمام زیباییهاست جلوه‏های جمال و جلال ربوبی در سیمای امام درخششی تام و تمام یافته است. امام نمونه انسان کامل در مسیر صعودی و پرواز شکوهمند به سوی نیکیها و خوبیهاست. آنچه در روایات از صفات و القاب گوناگون برای امام بیان شده، هر یک ظهوری از جلوه‏های نورانی امامت است که ابعادی از سیمای معنوی و ملکوتی‏اش را فرا راه حق جویان و عارفان قرار می‏دهد. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا می‏نویسد: امام هشتم(علیه السلام) را با این القاب یاد می‏کردند:  1. رضا    2. صادق   ‏3. صابر     4. فاضل     5. قرة ‏اعین المؤمنین   6. غیظ الملحدین (مایه خشم منکران خدا)

از پدر امام روایت‏شده که پدرم جعفر ابن‏محمد  مکرر به من می‏فرمود عالم آل محمدصلی الله علیه و آله  در نسل توست و کاش من او را می‏دیدم و او همنام امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

لقب‏های عالم آل محمد و الرضا ظهور و شهرتی کامل‏تر داشته و در روایات معصومین نیز ذکر شده.

1- عالم آل محمد صلی الله علیه و آله: در روایاتی از امام صادق(علیه السلام) پس از اینکه امتیازات امام موسی‏بن‏جعفر(علیه السلام) را بیان می‏نماید می‏خوانیم: یخرج الله تعالی منه غوث هذه الامة، و غیاثها، و علمها، و نورها و فهمها و حکمها... قوله حکم و صمته علم، یبین للناس ما یختلفون فیه

خداوند از نسل فرزندم موسی دادرس و فریادرس این امت و روشنی بخش است و فهم و حکمت امت را متجلی می‏سازد... سخنش حکم و سکوتش دانش و روشنگر مسائل مورد اختلاف مردم است.

انتخاب این صفت ‏بر اساس ویژگی و شرایط اجتماعی فرهنگی بوده که امام با آن روبرو بوده‏اند که ائمه پیشین با دید غیبی و اطلاع از آینده آن را برای آن حضرت انتخاب نموده‏اند.

2- رضا (علیه السلام) : آرمان ابومسلم خراسانی مردم را با شعار الرضا من آل محمدصلی الله علیه و آله به مبارزه علیه امویان فرا می‏خواند و مخالفین خویش را به تسلیم در برابر حاکمیت رضای آل محمدصلی الله علیه و آله فرا می‏خواند

چنانکه طبری می‏نویسد ابومسلم  به فرستادگان خویش به سوی یکی از مخالفین خویش به نام نصر ابن‏سیار توصیه کرد یدعوه الی کتاب الله و الطاعة للرضا من آل محمدصلی الله علیه و آله او را به کتاب خدا و اطاعت رضای آل محمد فرا خوانند.

جهت دیگر این نامگذاری اینکه موافق و مخالف و دوست و دشمن در مقابل عظمت و خلافت رضوی گردن نهادند و حضرتش مورد پذیرش همگی قرار گرفت‏ بدین جهت او را رضا نامیدند زیرا که همگی با بیعت‏خویش خوشنودی خویش را از ولایتعهدی حضرتش اعلام داشتند.

از امام جواد(علیه السلام) نقل است عده‏ای از مخالفین شما چنین می‏پندارند که مامون لقب رضا داد و فرمودند بخدا قسم که دروغ گفته‏اند بلکه خداوند او را رضا نامیده زیرا مورد خشنودی او در آسمان و مورد خوشنودی رسول گرامی و ائمه معصومین(علیه السلام) در زمین قرار گرفته است.

امام رضا(علیه السلام) پاسخ مسیحیان را با انجیل و پاسخ یهودیان را با تورات می‌داد

 مناظره امام رضا(علیه السلام) با بزرگان ادیان غیراسلامی، شاخصی برای شناخت شخصیت علمی ایشان به شمار می‌رود. همه ائمه ما از علم لدنی و علم الهی برخوردار بودند و قاعدتا، ائمه را نمی‌توان به لحاظ میزان علم و دانش طبقه‌بندی کرد.

امام رضا(علیه السلام) در دوران امامت 20 ساله خویش از جهات مختلفی توانست شخصیت علمی خویش را به منصه ظهور بگذارند و بُعد علمی ایشان بیشتر آشکار شود از این رو شخصیت علمی امام رضا(علیه السلام) در سه حوزه شیعیان، علمای اهل سنت و حوزه ارباب مذاهب و ادیان غیر اسلامی می‌توان مورد بررسی قرار داد،

لذا ثامن‌ الائمه(علیه السلام) به دلیل ضرورت‌هایی که در زندگانی‌‌اش واقع شد، شخصیت علمی خویش را مقابل این سه جبهه، پیش از هر امام دیگر به نمایش گذاشت .

سومین حوزه‌ای که شاخص شخصیت علمی امام رضا(علیه السلام) ‌بوده و شاید این جریان برای امامان قبل و بعد امام رضا(علیه السلام) کمتر رخ داده؛ برخورد و مناظره امام رضا(علیه السلام) با بزرگان ادیان غیراسلامی : یهود، مسیحیت،صابئین، زرتشتی‌ها که پیروان مذاهب غیراسلامی در آن زمان بودند،

این برگ از کارنامه علمی امام رضا(علیه السلام) در طوس گشوده شد، جایی که حضرت بعد از مهاجرت به ایران در آنجا ساکن شد و در حقیقت عامل تشکیل این جلسات، بحث، گفتگو و مناظره، مأمون عباسی بود.

مأمون عباسی ابتدا نیت خیر نداشت و تمایل داشت که حضرت رضا(علیه السلام) در مناظرات علمی مغلوب شده و در اندکی شخصیت ایشان خفیف شود .

ولی از آنجا که امام مجهز به دانش لایزال الهی بود در این جلسات، حقایق اسلام را برای غیر مسلمانان نیز تبیین کرده و می‌فرمودند: اگر بخواهم می‌توانم جواب توراتیان را با تورات، جواب مسیحیان را با انجیل و جواب هر قومی را با کتاب مقدس خودشان بدهم [منتهی الامال]

 

بخش 4 :                 پذیرش ولایتعهدی همراه تهدید

 مامون حکومتش متزلزل است زیرا برادر را کشته، ایران را بر سرزمین عرب ترجیح داده، پایگاه مردمی هم ندارد، امام هم که او را به رسمیت نشناخته است.            . برای خاموش ساختن اعتراض شیعیان و رسمیت بخشیدن به خلافت خود، صلاح را در این دید که سران ممالک اسلامی را به نام مستشار جمع کند و پس از مشورتهایی؛ ولایتعهدی را بطور جبر و تهدید به حضرت رضا واگذار کند، تا بدینوسیله بتواند فتنه ها را خاموش نماید و ممالک اسلامی را آرامش بخشد. لذا مجبور به دعوت و اصرار از امام میشود حتی به قیمت تهدید به قتل برای حرکت کردن به خراسان، برای پذیرش ولایتعهدی .

هنگامی که شورش ها فرو نشست، افرادی که به عنوان مستشار خوانده شده بودند متفرق، و بسیاری از آنان مورد بی مهری و یا احیاناً زندان و تبعید قرار گرفتند و کشته شدند عملکرد مامون به گونه ای است که خیلی از مورخین او را به غلط شیعه میپندارند زیرا فریب و ریاکار و ظاهر الصلاح بود و امام را به ظاهر دوست می داشت. مأمون بسیار زیرک باهوش و با سیاست است برای موجه نشان دادن خود و ساکت کردن علویان و فرونشاندن جنبش ها و کنترل بیشتر امام و مشروعیت دادن به این خلافتش، دستور داده بود که حضرت را از راه فارس به مرو ببرند و سفر ایشان حتی الامکان در شب صورت گیرد و سعی شود از مناطقی که اهل تسنن سکونت دارند حرکت دهند. زیرا محبّت اهل بیت در دلها جایی داشته و مأمون در هراس بوده است، و نمی خواسته که حضرت محبوبیت داشته باشد.

امام در مقابل دعوت به ولایتعهدی و حتی پیشنهاد خلافت؛ برای رسوائی مامون و افتضاح نمودن وی از فرصت استفاده کرده و می فرمایند: اگر براستی خلافت از آن توست و خدا به تو سپرده روا نیست آنرا دور سازی و بر دیگری لباس خلافت بپوشانی و اگر حق تو نیست روا نیست به دیگری ببخشائی.

مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌کرد :

اولین و مهم‌ترین آن‌ها، تبدیل صحنه‌ی مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. چراکه شیعیان در پوشش تقیّه، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام نشدنی داشتند این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت.

یکی مظلومیت بود و دیگری قداست. با اینکار مأمون دو ویژگی مؤثر و نافذ را از علویان می‌گرفت. جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس .          . دوم تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود . 

 سوم مأمون با این کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود، در کنترل دستگاه‌ های خود قرار می‌داد و بجز خود آن حضرت، همه سران و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در می‌آورد . 

چهارم امام را که یک عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤال‌ها و شکوه‌ها بود در محاصره مأموران حکومت قرار می‌داد و رفته‌رفته رنگ مردمی بودن را از او می‌زدود و میان او مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌افکند.
پنجم  هدف این بود که با این کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب کند. طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را بر این‌که فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است ستایش کنند و همیشه چنین است که نزدیکی دین‌داران به دنیاطلبان از آبروی دین‌داران می‌کاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید .

ششم در پندار مأمون، امام با این کار، به یک توجیه‌گر دستگاه خلافت بدل می‌گشت بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوائی امام با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری که وی به‌عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت برعهده می‌گرفت هیچ نغمه‌ی مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد. این همان حصار منیعی بود که می‌توانست همه‌ی خطاها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد .

بطور خلاصه علت انتخاب امام به ولایتعهدی

۱. اقدامی منافقانه و آرام کردن علویان معترض و خواباندن نهضت ها ی علویان در شهرهای یمن مکه حجاز شام و ....که هزاران نفر از عباسیان کشته شده بودند.

2. کاستن از تضاد بین علویان و عباسیان و آشتی جلوه دادن بین این دو گروه .

3. کنترل تحرکات امام از نزدیک .

4. استفاده از موقعیت علمی امام در حکومت خود

5. امام را موافق خود و شیفته قدرت و دنیا طلب معرفی کرده و قداست او را بشکند.

. رسمیت دادن و مشروعیت به خلافت خویش

اقدامات و فعالیت امام رضاعلیه السلام در مقابل تصورات مامون از دعوت: از این طرف امام سعی کردند از فرصت ولایتعهدی استفاده کنند و به شبهات بینشی و باورها پاسخگو باشند

زندگی و شخصیت امامان شیعه دو جنبه ارزشی متمایز و با این حال مرتبط با هم دارد: اول شخصیت عملی و علمی و اخلاقی و اجتماعی آنان که در طول زندگی ایشان، در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نیاز به پیش زمینه‏ های اعتقادی و مذهبی خاص ندارد بلکه هر بیننده فهیم و دارای شعور و انصاف می‏تواند، ارزش ها و امتیازهای آنان را دریابد و بشناسد.

دوم  شخصیت معنوی و الهی آنان که ریشه در عنایت ویژه خداوند نسبت به ایشان دارد شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت نیاز به معرفت های پیشین دارد یعنی نخست باید به رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله ایمان داشت و براساس رهنمودهای آن حضرت، ولایت عترت را پذیرفت و برای شناخت جایگاه عترت به روایات و راویان معتبر اعتماد کرد و کوتاه سخن اینکه بینش‌های مذهبی مختلف، می‏تواند مانع شناخت این بعد از شخصیت اهل‏ بیت علیهم السلام باشد.

 امام با بی میلی و سپس برای اهداف خیر خود حرکت را آغاز و از آنجا که می دانست این سفر بازگشتی ندارد با نزدیکان خود به گریه و زاری پرداختند و مسیری که برای هجرت امام انتخاب شد، استانهای خوزستان، فارس، مرکزی، سمنان، قم و خراسان بود. حضور امام در این شهرها و استانها و سیمای نورانی و بیان عالمانه امام، بسیاری از مردم را در مقابل حضرت خاضع می کرد. و به گسترش تشیع و معرفی اسلام واقعی می پرداخت و مبارزه با عباسیان را در برنامه خود دارد امام از هر شهری که عبور میکردند بنای یک شهر شیعی را پایه ریزی میکردند به طوری که بسیاری از تحلیلگران تاریخی معتقدند : این سفر، ایران را متحول کرد و باعث شد این سرزمین بعدها به عنوان هسته مرکزی جهان تشیع به جهانیان معرفی شود. که الحمدلله شد .

چگونگی پذیرش اجباری ولایتعهدی (خشم مامون)

در کتاب شریف عیون اخبار الرضا از ابواصلب هروی نقل می کند: پس از آنکه مامون به حضرت امام رضا علیه السلام پیشنهاد ولایتعهدی خود را نمود و اظهار داشت که اولا شما خود در راس حکومت قرار بگیرید و من در خدمت شما باشم! و ثانیا اگر موافق نیستید لااقل مقام ولایتعهدی را قبول کنید تا مقام خلافت، بعد از من برای شما باشد! امام فرمود: به خدا سوگند پدرم از پدرانش و آنها از رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد که من پیش از تو با زهر کشته می شوم و مظلوم از دنیا می روم، فرشتگان آسمان و زمین بر من گریه می کنند و در سرزمین غربت پهلوی هارون الرشید دفن خواهم شد.                                 .
مامون از شنیدن این سخنان گریه کرد و گفت: در ایام حیات من کیست که بتواند شما را بکشد یا بدرفتاری نماید! حضرت فرمود: اگر بخواهم می توانم بگویم قاتل من کیست! مامون گفت: مقصود شما از آنچه می گویید آن است که زیر بار مسئولیت نروید و این مقام را از خود بگردانید تا مردم بگویند شما زاهد و به دنیا بی اعتنا هستید.

حضرت قسم یاد کرد از روزی که خدا مرا آفریده هرگز دروغ نگفته ام و بی اعتنایی من به عنوان های دنیوی برای دنیاطلبی نیست و من مقصود شما از این همه اصرار می دانم! مامون گفت: مقصود من چیست؟ امام فرمود: اگر بگویم در امانم.

گفت: در امانی! امام علیه السلام فرمود: منظور شما این است که مردم درباره من بگویند که به دنیا اعتنایی نداشت بلکه دنیا بود که در دست او قرار نمی گرفت، آیا نمی بینید اکنون که دنیا با او مساعد شده چگونه ولایتعهدی را به طمع خلافت قبول نموده است؟!

مامون از سخن حضرت رضا علیه السلام به خشم آمد و گفت: از این پس برخورد من با شما به گونه ای خواهد بود که بر وفق میلم نیست، شما از قهر من خویشتن را در امان یافتی! به خدا قسم باید ولایتعهدی را بپذیری اگر قبول نکنی مجبورت خواهم نمود! و اگر باز هم نپذیری و ابا نمایی شما را خواهم کشت!

در این موقع حضرت فرمود: خداوند تعالی مرا نهی فرموده از اینکه با دست خویش خود را به هلاکت افکنم اگر بدین منوال باشد ناچار ولایتعهدی را قبول می کنم به شرط اینکه: نه کسی را از کاری که دارد بر کنار کنم و نه رسم و سنتی که معمول است بشکنم فقط دورا دور به منزله یک مشاور باشم.

مامون ملعون ناگزیر این شرایط را پذیرفت و بدین ترتیب حضرت امام رضا علیه السلام از یک سو دامن مطهر امامت خویش را از لوث حکومت ننگین مامون خودکامه پاک نگه داشت و از سوی دیگر نفاق باطن او را برملا ساخت.

امام رضا(علیه السلام)  احساس کرد، نپذیرفتن ولایتعهدی، تنها به قیمت جان او تمام نمی شود، بلکه با رد مقام ولایتعهدی، خود و پیروانش را به نابودی می کشاند و کفر و الحاد همه جا را فرا گرفته و در نتیجه مأمون به اهداف شوم خود دست می یافت؛

انگیزه دیگر اینکه عموم مردم تلاش اهل بیت را برخلاف شایعات، در صحنه سیاست ببینند و گمان نکنند که آنان عالمانی هستند که فقط در گوشه ای به عبادت می نشینند و در امور سیاسی دخالت نمی کنند؛ وقتی بعضی یاران اعتراض میکنند؛ فرمود: همان انگیزه ای که جدم امیرالمؤمنین علیه السلام را وادار به شرکت در شورای شش نفره نمود، مرا نیز به پذیرش ولایتعهدی واداشت.

مرحوم مجلسی در جلد49 بحارالانوار نقل کرده؛ وقتی حضرت به ناچار ولایتعهدی مامون را پذیرفت در پایان مراسم به درگاه خداوند تعالی دست برداشت و گفت: بارخدایا تو می دانی که من مجبور و درمانده شدم (از پذیرش ولایتعهدی مامون) پس در این باره مرا مواخذه مکن همان گونه که بنده و پیامبرت یوسف را مواخذه نفرمودی هنگامی که حکومت مصر را پذیرفت.

مأمون پس از آنکه آن حضرت، ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند.

خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود.

امام ولایتعهدی را با شرایط خاص زیر پذیرا شد:

1 - به هیچ وجه در کار امر و نهی و عزل و نصب و کارهای حکومتی دخالت نکند و فقط از دور مشورت دهد.

2 - به امر قضاوت و داوری نپردازد.

3 - مامون هیچ رسم و سنتی را جا به جا و نقض نکند؛ (بدیهی است، این شرایط خط بطلان بر اهداف مأمون کشید.)

و این امر موجب شد تا حکومت نتواند کارها را به نام امام پیش ببرد و امور را به صورت شرعی و دینی جلوه دهد .

از طرف دیگر، چون موضع امام(علیه السلام) عدم اعتراف به قانونی بودن نظام حکومتی او بود، به همین دلیل و با چنین شرایطی دیگر مأمون قادر به اجرای نقشه هایش به نام امام (علیه السلام) نبود .

 

سیاست‌ورزی علی‌بن ‌موسی‌الرضا(علیه السلام)  و پذیرش ولایتعهدی

مهم‌ترین چیزی که در زندگی ائمه به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر مبارزه حاد سیاسی است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی به‌طور آشکار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند.

این مبارزه بزرگ‌ترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود. امام هشتم در این دوران همان مبارزه دراز مدت اهل‌بیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گیری و همان اهداف ادامه می‌داده است.

خاندان پیامبر و امامان(علیه السلام) همگان در مقام آیه سوم آیت الکرسی بودند و در طول تاریخ نقش آنها در مبارزه با طاغوت، انحرافات جامعه و بیداری بر همگان روشن بوده چرا که در اندیشه سیاسی اسلام، اگر انسان در ولایت الهی قرار نداشته باشد، در ولایت طاغوت و انحراف قرار می‌گیرد.

منحرف کسی است که از ولایت الهی خارج شده و با تجاوز از حدود الهی، می کوشد تا مسیر امت را از راه راست تغییر دهد اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ مبارزه با طاغوت و منحرفان که نماد سرکشی علیه ولایت الهی است، یکی از اصول اساسی بلکه بنیاد توحید می باشد زیرا اگر ولایت الهی، بنیاد اسلام و توحید و تیرک اصلی خیمه اسلام باشد، ولایت غیر الهی (طاغوت و منحرفان) به این بنیاد یورش می آورد. از این رو بیداری و مبارزه با آن در فریضه واجب هر مؤمن و مسلمانی است

اما امام هشتم با تدبیری الهی بر مأمون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسیای که خود بوجود آورده بود، بطور کامل شکست داد

و نه فقط تشیع، ضعیف یا ریشه کن نشد بلکه حتی سال ۲۰۱ هجری، یعنی سال ولایتعهدی آن حضرت، یکی از پر برکت ترین سالهای تاریخ تشیع شد و نَفَس تازه ای در مبارزات علویان دمیده شد و این همه به برکت تدبیر الهی امام هشتم و شیوة حکیمانه ای بود که آن امام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.

بر این اساس سیر زندگی امام رضاعلیه السلام را می توان به سه بخش زندگی در مدینه، هنگام هجرت و سفر به خراسان و زندگی در خراسان تقسیم نمود

پذیرش ولایتعهدی و قبول زحمت سفر گرچه با اکراه است، یکی از ابعاد مدیریت فرهنگی امام است چون اگر این سفر مخفیانه و بدون اعلام عمومی حکومت بود و از بعد اطلاع رسانی تقویت نمی شد، شاید تعداد محدودی از شیعیان نزدیک از حضور امام در شهرها با خبر می شدند. اما این سفر و هجرت امام به خراسان در حالی صورت گرفت که حکومت آن را برنامه ریزی کرده بود و چون قصد بهره برداری سیاسی از هجرت و واگذاری ولایتعهدی داشت، در بعد اطلاع رسانی آن نیز سرمایه گذاری کرد

کمتر کسی در آن روزگار از سفر بزرگ خاندان رسالت به خراسان خبر نداشت، بنابراین امام رضا(علیه السلام)  با درایت هرچه تمامتر از این سفر برای اهداف سیاسی - فرهنگی خویش بهره بردند. چنانکه از منابع مستفاد می شود اصحاب امام رضا(علیه السلام)  نیز از همراهان حکومتی این سفر چندان دل خوشی نداشته تا به آنجا که در روایات آمده ابوالحسن صائغ از عموی خویش که در خدمت امام به خراسان سفر کرده نقل کرده که وی درباره کشتن رجاء بن ابی ضحاک که مامور بردن امام رضا(علیه السلام)  بوده اجازه خواسته لیکن امام وی را نهی فرموده (بحارالانوار ج12 ص104 )

ذکر این نکته نیز شایان اهمیت فراوان است که اصولا سیاست دستگاه خلفای عباسی، نابود کردن هرگونه آثار مربوط به اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام)  بوده و در این راه از هیچ اقدام زشت و ناروایی ابا نداشته اند، چنان که در دوران متوکل جسارت به ساحت مقدس خاندان پاک وحی از سوی این دستگاه به جایی رسید که مرقد مطهر سبط نبی اکرم صلی الله علیه و آله حضرت سید الشهدا(علیه السلام)  بنا به دستور خلیفه تخریب و به آب بسته شد و نهایت بدرفتاری با زائران آن حضرت به عمل آمد.

پس از شهادت مظلومانه حضرت امام رضا(علیه السلام)  دستگاه خلافت تمام توان خویش را برای نابودی آثار و بقایای حضور آن حضرت به کار برده و این تلاش تنها در زمینه نابودی مکان های حضور و یا عبور امام نبوده و شامل آثار مکتوب در این باره نیز می باشد.

چنین سختگیری های مستبدانه و ایجاد خفقان تا دوران روی کارآمدن حکومت های شیعی در ایران تداوم داشته و پس از آن نیز در برخی از سلسله های بعدی نیز اهمیت حفظ و حراست آثار و بقایای سفر امام رضا(علیه السلام)  یا به اندازه کافی درک نشده و یا اینکه سیاست ضد دینی مانع از پرداختن به این مهم بوده چنان که از اثر قدیمی قدمگاه حضرت امام رضا(علیه السلام)  در میانه شهر رامهرمز اثری بر جای نمانده است.

بخش 5 :        حرکت امام رضا (علیه السلام)  و جریان بیداری مسلمانان

وقتی مامون به خلافت مستقر گردید، در اطراف ممالک حجاز و یمن بعضی از سادات به طمع خلافت، رایت مخالفت برداشتند و از اطراف و اکناف آشوب به پا شد. مامون پس از فکر و اندیشه‌ای بسیار و با مشورت فضل بن سهل که وزیرش بود، تصمیم گرفت امام را از مدینه به مرو طلب کند و به خیال باطل خود، بهانه ولیعهد کردنش هم آشوب ها را بخواباند هم با تمرکز بیشتر بتواند مستقیما امام را زیر نظر بگیرد. و ضمنا مردم را نیز نسبت به خاندان رسالت بد گمان کند و دنیا دوست و طمع کار معرفی نماید و همچنین بسیاری از کارهای خود را با تایید آن حضرت معرفی کرده برای خود مشروعیت در نزد مردم ایجاد کند.

سیاست‌ها و تدابیر امام علی‌بن‌موسی‌الرضا به هنگام هجرت

1. هنگامی‌که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضائی خود پرکرد به‌طوری‌که همه‌کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‌کند .

امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همه‌ی گوش‌ها رساند در وداع با حرم پیغمبرصلی الله علیه و آله، در وداع با خانواده‌اش هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام می‌داد با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست . همه کسانی که باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوش‌بین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می‌شدند در اولین لحظات این سفر دل‌شان از کینه مأمون که امام عزیزشان را این‌طور ظالمانه از آنان جدا می‌کرد و به قتلگاه می‌برد لبریز شد

2. هنگامی‌که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرد آن را نپذیرفتند این مطلب همه‌جا پیچید که امام ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است . 

  دست‌اندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مأمون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام را همه‌جا منتشر کردند حتی فضل‌بن‌سهل در جمعی از کارگزاران و مأموران حکومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده‌ام، امیرالمؤمنین آن را به رضا تقدیم می‌کند و او دست رد به سینه می‌زند. 
3. با این همه امام فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ‌یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون که فکر می‌کرد فعلاً در شروع کار این شرط قابل تحمل است این شرط را از آن حضرت قبول کرد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشه‌ی مأمون نقش برآب می‌شد و بیشترین هدف‌های او نابرآورده می‌گشت. 

4. اما امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه‌ی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آن‌ها قرار نمی‌گرفت آن را به گوش همه رساند.

5.  در حالی‌که مأمون امام را جدا از مردم می‌پسندید و این جدائی را در نهایت وسیله‌ای برای قطع رابطه‌ی معنوی و عاطفی میان امام و مردم می‌خواست. امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌داد با این‌که مأمون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را به طرزی انتخاب کرده بود که شهرهای معروف به محبت اهل بیتعلیهم السلام مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند. امام در همان مسیر تعیین شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطه‌ی جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد.

در اهواز آیات امامت را نشان داد

در بصره خود را در معرض محبت دل‌هائی که با او نامهربان بودند قرار داد

در نیشابور حدیث سلسلة الذهب را به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه ‌های معجزه ‌آسای دیگری نیز آشکار ساخت. و در جابجای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد .

در مرو که سر منزل اصلی و اقامت‌گاه خلافت بود هم هرگاه فرصتی دست داد حصارهای دستگاه حکومت را برای حضور در انبوه جمعیت مردم شکافت.

6.  نه تنها سرجنبانان تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند بلکه قرائن حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دل‌گرمی آنان شد .

و شورش‌گرانی که بیشترین دوران‌های عمر خود را در کوه‌های صعب‌العبور و آبادی‌های دور دست و با سختی و دشواری می‌گذراندند. با حمایت امام حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خود و خلافت خود منصرف سازد.

بلکه حتی امام مایه‌ی امان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است . در مدینه و مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام امام به تهمت حرص بدنیا و عشق به مقام و منصب از رونق نیفتاده بلکه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده شده و زبان ستایش‌گران پس از ده‌ها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است.

هجرت امام رضا(علیه السلام)  ضرورت بازشناسی، احیا و ثبت مسیر هجرت رضوی

واقعه بزرگ و سرنوشت ساز هجرت تاریخی حضرت امام رضا(علیه السلام)  از مدینه طیبه به خراسان بی تردید یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ ایران و تشیع است که دارای ثمرات و برکات بی شماری بوده .

روایتی است که نشانگر محاسبه دستگاه خلافت نسبت به نحوه سفر و مسیر از پیش تعیین شده و طی نامه ای به ماموران وقت ابلاغ شده فکتب الیه المامون: لاتاخذ علی طریق الجبل و قم و خذ علی طریق البصره و الاهواز و فارس (اصول الکافی ج2 ص407)      به این اعتبار و به استناد سایر احادیث و روایات که بیانگر همراهی گروه کثیری از مقامات و لشکریان دستگاه خلافت با حضرت امام رضا(علیه السلام) می باشد می توان چنین استنباط کرد که این سفر جنبه اجباری داشته و امام را تحت الحفظ به مرو برده و کوشیده اند تا کاروان آن حضرت از مسیرهایی عبور کند که امکان تماس مردم خصوصا شیعیان ارادتمند با حضرت کمتر باشد و نیز اثری از این سفر باقی گذاشته نشود .

حضرت را از مدینه منوره و از طریق بصره به شهر اهواز وارد کرده اند که این واقعه در سال201 هجری قمری برابر با 195 هجری خورشیدی رخ داده دارای چند مرحله است که مرحله نخست آن از مدینه تا بصره با 18 منزل (حدود432 کیلومتر) و مرحله دوم سفر طبق تصریح جغرافی دانان آن عصر36 فرسخ ( حدود216 کیلومتر) بوده، لذا با عنایت به قراین حضرت ثامن الائمه(علیه السلام) در روز یک شنبه 16 صفر سال201

به اهواز وارد شده اند و پس از توقف کوتاهی در این شهر از طریق پل اربک اربق به سمت رامهرمز، سفر خویش را ادامه داده اند که تاریخ حرکت آن حضرت از اهواز 16(ربیع الاول) بیانگر حضور تقریبا یک ماهه آن حضرت در شهر اهواز است.

حضرت در طول سفر (قریب به شش ماه) طول کشیده بیشترین مدت توقف را در خوزستان داشته و در سایر مراحل سفر، مدت توقف ها بسیار کوتاه تر بوده.

به گواه تاریخ دستگاه خلافت عباسیان پس از هجرت امام رضا(علیه السلام) به مرو تمام توان خویش را به کار بست تا از پیوستن سایر اعضای خانواده به ایشان ممانعت به عمل آورد.

چنان که احمد بن موسی(علیه السلام)  و دیگر برادران امام رضا(علیه السلام)  در فارس محاصره و طی نبرد خونین به شهادت رسیدند و دیگر اعضای خانواده آن حضرت به طرز مشکوکی بیمار شدند و در بین راه جان باختند.  

 با توجه به سابقه دستگاه خلافت در آن عصر می توان به یقین گفت که آنان را نیز مظلومانه مسموم و به شهادت رسانده اند. مامون برای انجام این ماموریت رجاء بن ابی الضحاک را با خادم مخصوص خود یاسر در حالی به سمت مدینه فرستاد که به آنان دستور اکید داده بود روز و شب کاملا مراقب امام باشند و محافظت از ایشان را به شخص دیگری واگذار نکنند (بحار الانوار ج49 ص91)

 از آن طرف برادر امام قصد دارد به امامش برسد. حرکت می کنند و رهبری کاروان با احمد بن موسی شاه چراغ و محمد بن موسی(علیه السلام) بود آنان پس از درگیری با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادند لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت مأمون در امان باشند به همین دلیل گفته می شود بیشتر امامزادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفون شده اند، جزء همان قافله هستند.

مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق می ورزیدند، به این گروه پناه دادند و آنان را یاری کردند. حضور آنان در میان عاشقان اهل بیت پیامبرصلوات الله علیهم به گسترش تشیع اعتقادی انجامید.

خواهرش فاطمه معصومه هم در نوبتی دیگر برای دیدار امامش قصد میکند که در شهر قم مسموم و مریض و به شهادت میرسند.                .                                     

آثار و ابنیه منسوب به امام رضا(علیه السلام)  در خوزستان

در جریان سفر امام رضا(علیه السلام) به ایران، به آثار و ابنیه ای می توان اشاره داشت که بیانگر عبور و یا توقف آن حضرت از مکان هایی است و این آثار در طی اعصار و قرون همواره مورد احترام شیعیان قرار داشته و اگر تا کنون اثری از آن بر جای مانده به احترام و اهتمام مردم دین باوری است که قلب هایشان از مهر حضرت امام رضا(علیه السلام) آکنده است.                                        .
1. قدمگاه ها، که دارای اشاره صریح به عبور و یا توقف امام است.                          .
2. بقعه هایی که متعلق به امامزاده ها می باشد و نسب برخی از آنان به امام موسی کاظم(علیه السلام) می رسد.                                  .
3. مساجدی که اعتقاد بر آن است امام در این مکان توقف نموده و یا نماز گزارده
4. مزار بزرگان و رجالی که به دیدار امام شتافته و از علویان آن روزگار بوده اند. .
5. مناطقی که در منابع تاریخی ذکر شده اند همانند پل اربق در شرق اهواز.
6
. بقاع متبرکه دیگر همانند مرقد حضرت دانیال نبی(علیه السلام)  و امامزادگانی که پیش از آن حضرت رحلت نموده و مزارشان در خطه خوزستان واقع شده و احتمال داده می شود که این موضوع مورد توجه امام قرار داشته و بر مزار آنان حضور یافته اند. به این اعتبار می توان ترتیب مسیر احتمالی حضرت امام رضا(علیه السلام) در خوزستان را به این صورت ترسیم کرد؛

شوش  مزار دانیال نبی (علیه السلام)                                     .
مزار دعبل خزاعی شاعر شهید شیعی، معاصر و ثناگوی امام رضا(علیه السلام)           .
مزار عباس بن موسی بن جعفر(علیه السلام)  برادر امام رضا(علیه السلام)  .
مزار عبدالرحمان بن جعفر بن ابی طالب(علیه السلام)  .
دزفول  مزار محمد بن موسی بن جعفر علیه السلام معروف به بقعه سبز قبا             .
مزار نوه امام کاظم معروف به بقعه سید محمد (محمود)                          .
مزار میر صدر الدین در کنار رودخانه دز                               .
مزار محمد بن جعفر طیار در 6 کیلومتری دزفول، دارای گنبد12 ترک و دو شبستان
بقعه شاه رکن الدین.

بنای امام رضا دیمی با طاق رومی که قدمگاه شمرده می شود.

بقعه شاه خوراسون که قدمگاه بوده و دارای گنبد8 ترک و سقف آجری مدور است. 

قدمگاه امام رضا(علیه السلام) در جنوب آبادی کهنگ با گنبدی گلابی شکل
گندی شاپور  بقعه شابوالقاسم در 10 کیلومتری جنوب شرقی دزفول مسیر شوشتر
شوشتر  مسجد جامع شوشتر که برآنند امام در این مکان نماز گزارده اند و به شرافت این امر مسجدی در آن بر پا شده است.                             .
بقعه عبدالله بن حسن بن حسین بن زین العابدین(علیه السلام)  معروف به امامزاده عبدالله و معاصر امام رضا(علیه السلام)                                .
بقعه سید محمد ماهرو در کنار آبشارها و سازه های باستانی شوشتر و رودگرگر. امام رضا دیمی. در این منطقه دو بنای یاد بود به این نام وجود دارد که بنای نخست در نزدیکی امامزاده عبدالله واقع است و بنای دیگر ما بین بقعه سید محمد گلابی (گیاه خوار) و بنای صاحب قرار دارد و دارای کتیبه های مربوط به عصر صفوی در مدح امام رضا علیه السلام می باشد.                               .
در منطقه عقیلی از مناطق شمالی شوشتر نیز چندین بنای یادمانی مربوط به امام رضا همچون بنای امام رضا علیه السلام ، بنای شاه خوراسون، بنای امام ضامن و بنای شاهچراغ وجود دارد.                                     .
مسجد سلیمان قدمگاه امام رضا(علیه السلام)، بنایی است در منطقه تمبی شهر
اهواز بقعه علی بن مهزیار از مسیحیان نسطوری اهواز که به دیدار امام رضا(علیه السلام)  رفته و در شمار معتقدان و پیروان آن حضرت درآمده، این مزار در کنار ساحل رود کارون و در محله ای قدیمی که به پل سیاه معروف است قرار دارد

و در منابع نقل شده که در اینجا مسجدی نیز به نام امام رضا علیه السلام وجود داشته است .
پل اربق یا اربک در مشرق اهواز که رود مسرقان یا گر گر از آن می گذشته و امام. رضا(علیه السلام)  از این پل عبور کرده اند. 
هفتکل قدمگاه امام رضا(علیه السلام)  واقع در روستای سی میلی 
قدمگاه امام رضا(علیه السلام)  معروف به شاه خوراسون در دهستان حومه غربی

رامهرمز قدمگاه امام رضا(علیه السلام)  که در میانه شهر واقع شده و از بنای قدیمی آن اثری بر جا نمانده  
امیدیه قدمگاه امام رضا(علیه السلام)  واقع در روستای علی آباد جایزان
بهبهان ارجان مسجد امام رضا(علیه السلام)  در کنار یک بنای چهار تاقی آجری قدیمی و در کنار پل بکان بر روی رود مارون واقع شده 
 قدمگاه امام رضا(علیه السلام)  واقع در روستای چم نظامی 
 قدمگاه امام رضا(علیه السلام)  واقع در روستای حسین آباد (شیخ جاده ولایت ه 4 ص60)

نیشابور فوق العاده پرجمعیّت و شیعه نشین بود. همه مردم به استقبال حضرت رضا(علیه السلام) آمدند و می خواستند که آن بزرگوار خود را در میان مردم آشکار کند و برای آنان روایت بگوید. بهترین سوغات (سلسله الذهب) را به آنها عنایت کند .

حضرت رضا صبر نمود تا شوق مردم به نهایت رسید، پس از آن سر از هودج بیرون آورد و چنین فرمود: .....حدثنی جبرئیل قال سمعت عن الله تعالی قال کلمة لا اله إلا الله ِحصنی فمن دخل فی حصنی امن من عذابی! پدرم و او از پدرش تا به رسول اکرم و او از جبرئیل و او از خداوند متعال نقل کرد که خداوند فرموده است : کلمه لا اله الا الله قلعه محکم من است و هر که در آن داخل شود از عذاب من در امان است بشرطها و شروطها و انا من شروطها. گفتن لا اله الا الله که موجب سعادت است شرایط اساسی دارد، و یکی از شرایط اساسی آن من هستم، یعنی اقرار به ولایت. حضرت رضا با جمله شرطها و شروطها همان آیة اکمال و اتمام و آیة تبلیغ را یادآوری می کند و می فرماید شرط اساسی کلمة لا اله الا الله، ولایت است. بنابراین امام رضا (علیه السلام)  به یک جمله تمام ایمان، تمام سعادت، تمام قرآن و تمام سنّت را عرضه کرده و عملا به مخالفت به خلافت غاصبانه مامون و اجدادش پرداخت.

شرط پذیرش توحید امام رضا(علیه السلام)  در این خطابه به جریان تاریخی امامت اشاره می کند از جمله امامت حضرت ابراهیم تا این که نوبت به پیامبر عظیم الشأن اسلام می رسد و در ادامه جانشینان آن حضرت بار این مسؤولیت بزرگ را بر دوش می کشند. ویژگی ها و مختصاتی که امام درباره امام بیان می کند همه افق بشریت را پوشش می دهد و تابی کران انسانیت بذر هدایت و محبت می پاشد. یادآوری و بیان این اندیشه ها برای امام از سوی امام رضا (علیه السلام) در روزگاری صورت می گرفت که بحران اعتقادی و فکری آن را فرا گرفته بود و مردم در غوغای بازی سیاست خلفای اسلامی و شیوع جریانات فکری در عصر مأمون الرشید، گرفتار بسیاری از تردیدها و انحرافات شده بودند. امام به عنوان شرط پذیرش توحید و سند اجازه ورود به محفل الهی چه دلسوزانه و از سر مهر و عطوفت همه توان خویش را به کار می برد تا کار جامعه مسلمانان به راستی و هدایت بگراید.

حصن امن الهی با شرط تمسک به ولایت نگرش صحیح توحیدی: چرا پیامبر فرمودند: قولوا لا اله الا الله تفلحوا، رستگاری در توحید است و چرا خدا فرمود توحید دژ محکمی است. کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. توحید چیست که نجات می‌دهد؟ در آیه 115 بقره: وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو رو کنید همان جا وجه خداست. همانا خداوند وسعت بخش داناست. هر طرف رو کنی وجه الله است، اگر قرآن بخوانیم و آن را حفظ کنیم و حافظ قرآن شویم و احادیث زیادی را بدانیم اما فهم قرآن چه می‌شود، درایت در حدیث چه می‌شود؟ باید در قرآن تدبر کرد. خواندنی بسیار خوب است که زمینه تدبر شود و سپس به عمل برسد.

و زمانی هم که به خراسان رسید با شرط (عدم دخالت در امور) ولایتعهدی را می پذیرد، با این کار مامون به هدفش نخواهد رسید و امام شریک جرم مامون نخواهد شد و امام مصون از اتهام حکومت جور خواهد شد. در ایران ادیان گوناگون حاکم بود و در عراق و حجاز افکار مختلف، مردم ایران به چند دلیل از وضعیت مساعدتری به و لحاظ فرهنگی برخوردار بوده اند.

فضای فرهنگی در ایران بازتر و تکثر ادیان و هوش ایرانیان بهتر، و زمینه را برای حضور امام رضا(علیه السلام)  در ایران و بسط و گسترش تفکر شیعه آماده می کرد. سفر و هجرت امام به خراسان در حالی صورت گرفت که حکومت آن را برنامه ریزی کرده بود و چون قصد بهره برداری سیاسی از هجرت و واگذاری ولایتعهدی داشت، لذا این سفر یک سفر استثنایی برای مهندسی فرهنگ شیعی است و امام با درایت خود، ایران را به مدینه دوم تبدیل کرد تمام این اقدامهای حضرت، به مدیریت توانمند امام در عرصه فرهنگ و سیاست برمی گردد.

رجاء بن ابی الضحاک که مأمور آوردن امام به مرو بود، می گوید: امام در هیچ شهری از شهرها فرود نمی آمد، مگر این که مردم به سراغ او می آمدند و مسایل دینی و اعتقادی خویش را از او می پرسیدند. امام در طول مسیر، احادیث را از طریق پدرانش به حضرت علی و پیامبرصلی الله علیه و آله می رساند که این بهترین روش برای معرفی مکتب تشیّع و خنثی کننده ی توطئه هایی بود که شیعه را خارج از دین می شمرد .

تشیع توسط امام رضا بیش از 2 قرن از جهت تاریخی جلو بود. و غیر از بازسازی احادیث، در تفسیر قرآن و تاریخ صحیح اسلام و ائمه علیهم السلام بالاخص تاریخ و قیام جدش امام حسین علیه السلام و ..... حضور امام در مناظرات یکی دیگر از کارهایی بود که در پی آن، مکتب شیعه به درستی معرفی شد و استدلال مخالفان باطل گشت. ورود امام به خراسان، حرکت گروهی سادات و شیعیان را به ایران در پی داشت. برکات وجود آن حضرت به وجود آمدن حوزه درسی بود که عده ای از اصحاب و محدثان و فقها اتفاق افتاد . شیخ طوسی اصحاب حضرت رضا(علیه السلام)  را 317 نفر ضبط کرده پس از رحلت امام این حوزه به فعالیت خود ادامه و شیخ طوسی خود در این حوزه پرورش یافت و در 408 ق به بغداد هجرت نمود.

 

بخش 6 :      ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) ؛ مشروعیت و مقتضیات (تحلیلی)

امام رضا(علیه السلام) در مقطعی از عمر پربرکت خویش با پیشنهاد قبول خلافت و سپس با رد آن و بنا به دلایلی ناچار به پذیرش ولایتعهدی گردیدند؛ امری که می‌توان آن را مهمترین حادثه و رخداد سیاسی زندگی ایشان تلقی نمود.

می‌توان تصور کرد که امام با وجود نقدهایی که به کلیت این قضیه اعم از اعطاکننده آن و شرایط اعطای منصب داشته‌اند، بنا به مصالحی آن را پذیرفته‌اند بدون آنکه لزوما مشروعیت و حقانیت لازم را برای آن متصور باشند.

چنان که حضرت در باب خلافت مورد سفارش مامون خطاب به او فرمودند: اگر خداوند این خلافت را برای تو قرار داده، پس بر تو جایز نیست لباسی را که خداوند آن را به تو اختصاص داده، از تن بیرون آوری و به دیگران واگذاری و اگر این مقام از آن تو نیست، پس بر تو روا نیست آنچه را از تو نیست، به من واگذار نمایی.

فارغ از مباحث سیاسی مربوط به خدعه‌کاری‌های مامون و اینکه وی را چندان در دعوی تعارف نمودن و پیشنهاد خلافت به حضرت رضا(علیه السلام) نمی‌توان صادق و یکدل پنداشت، پیشوای هشتم شیعیان نیز در بحثی جدلی به مامون یادآور می‌شوند که وی نباید خویشتن را مقام صلاحیتداری برای اعطای چنین منصب و مقامی به شمار آورد.

در هر صورت امام سعی دارند از فرصت پدید آمده در راستای تبلیغ دیانت الهی هر چه بیشتر و بهتر بهره بگیرند و علی الخصوص عنایت به این نکته دارند که مصالح اسلام و مسلمین را رعایت کنند، در همان حال هم به منشاء قابل نقد خلافت و ولایتعهدی ارجاع می‌ دهند از این رو در قبال منصب ظاهری خلافت و ریاست بر مردم زیر بار تمامی مقتضیات و لوازم پذیرش چنین منصبی نمی‌روند.

ولی اگر قرار باشد در سمت و منصبی حضور داشته باشند هم آن را دارای باطن و عمقی می‌بینند که با اصول عقاید پیروانشان گره خورده است.

مصداق بارز چنین امری حدیث سلسله الذهب است؛ حدیثی که بر اساس آن حضرت ضمن اشاره به بنیادی‌ترین اصول دینی همچون توحید، اصرار و تاکید دارند که ولایت و امامت و در کل خودشان را هم جزئی و شرط و شروطی از تحقق کامل کلمه توحید به شمار آورند همین مسئله جنبه‌ای آموزنده از گفتمان معنوی امام رضاعلیه السلام را روشن می‌سازد و به خوبی نشان می‌دهد که حضرت ایشان در نیشابور و در بحبوحه تقاضا و درخواست اقشار مختلف مردم برای ارائه رهنمودی جهت آنان به معارف پایه‌ای دین ارجاع می‌دهند. و به جای طرح مسائل معمول سیاسی و اجتماعی روز به اصل دین و امامت ائمه علیهم السلام را توجه می‌دهند که البته منطق و درونمایه گفتمان برآمده از چنین حدیثی اشاره دارد که تحقق کامل معنای توحید در کلمه لا اله الا الله نیز در گرو پذیرفتن مقام امامت است.  فمن دخل حصنی ( دخول در حصن و دژ محکم الهی )

اگر پذیرش منصب سیاسی صرفا از روی مصلحت‌سنجی‌های معمول و به صورتی فرصت‌طلبانه بوده باشد، در آْن صورت منطق بازی سیاسی ایجاب می‌کند که بدون چون و چرا در خصوص طرف مقابل، بویژه اگر چنین طرفی خلیفه‌ای باشد که حاضر است بخشی از قدرت خویش را آزادانه و با اراده‌ به طرف مقابل اعطا کند، فرصت پدید آمده غنیمت شمرده شود و سعی گردد چند صباحی که منصب مذکور در اختیار فرد قرار دارد به نحو احسن مورد بهره ‌برداری قرار گیرد

ولی امام رضاعلیه السلام به عنوان یکی از الگوهای دینی لزوما به قدرت و منصب سیاسی چنین نمی‌نگرند بلکه اگر هم قرار است از چنین منصبی در راستای پاره‌ای مصالح استفاده نمایند، جد بزرگوار ایشان حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام)  نیز با آن روبرو بودند.

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام  در پاسخ برخی یاران خویش که گفته بودند چه چیزی شما را وادار به پذیرش ولایتعهدی مامون کرد، گفتند همان چیزی که جدم امیرالمومنین را واداشت که در شورای شش نفری شرکت نماید. لذا امام با این قضیه به صورتی فعالانه برخورد می‌نمایند و به همین خاطر سعی و تلاش دارند که از واقعیات سیاسی پدید آمده و مناسبات بالطبع ناعادلانه و غیرمشروع اجتماع به نفع مرام خویش بهره‌برداری کنند.

بسیاری از علما و بزرگان جامعه اسلامی نیز در طول تاریخ چنین بوده‌اند و بدون آنکه لزوما و به تمامی در دام منفعت طلبی و مصلحت گرایی‌های کوتاه مدت بیفتند، سعی در بهره‌برداری و حتی مدیریت شرایط واقعی کرده‌اند.

مامون از جمله انگیزه هایش در واگذاری ولایتعهدی به امام رضا(علیه السلام) راضی نمودن افکار عمومی شیعیان بود که در بخشهای بسیاری از خراسان آن روز و اطراف قدرت فراوانی داشتند؛ شیعیانی که در تحکیم بنیادهای حکومت مامون و پیروزی اش بر امین نقش مهمی داشتند. به این ترتیب مامون امیدوار بود که با پذیرش ولایتعهدی از سوی حضرت رضا، بر خلاف میل خویش مهر مشروعیت بزند و وفاداری علویان را نیز داشته باشد .

و لذا در پاسخ منتقدانی که به اعطای ولایتعهدی به امام رضا(علیه السلام) اعتراض داشتند، صراحتا بیان می داشت که گمان نکنید که من قصد دارم با این کار سود و نفعی به آنان برسانم. و مسئله ای همچون خلافت و حکومت را به آنها برگردانم بلکه بر عکس به فکر آن بوده ام که بحرانها و تنشهای پیش آمده را برطرف سازم؛

پس در چنین شرایطی کاملا مشخص است که انگیزه مامون از اعطای خلافت و یا ولایتعهدی به امام رضاعلیه السلام تابعی از مصلحت سنجیها و سیاست ورزیهای او بوده.

وی بیش و پیش از آنکه به صلاحیت و شایستگی امام معصوم فکر کند، قصد آن داشته که عباسیان را بترساند زیرا اینان با شکستن پیمان ولایتعهدی مامون و نقض کردن میثاق خویش با وی عملا علیه مامون موضع گرفته بودند .

لذا مامون خواست به ایشان تفهیم کند که عصیان و تمرد آنها ضربه چندانی را متوجه وی نمی سازد و او را ناتوان از مقابله با آنان نمی گرداند بلکه وی هم می تواند با هدف و قصد انتقام گیری از ایشان خلافت را از خاندان عباسی به علویان منتقل نماید و این در پاسخ رفتار عباسیان بود که در زمان خلع مامون از ولایتعهدی توسط برادرش امین، او را حمایت و پشتیبانی نمودند بطوری که شاید خطر آن بود که حیات سیاسی مامون به کل پایان یابد

شدت و اهمیت این مسئله برای عباسیان به قدری بود که آنان پس از مواجهه با ولایتعهدی امام رضا علیه السلام ، دست به کار شده و فردی نوازنده همچون «ابراهیم بن مهدی» را به عنوان خلافت بر مسند ریاست جامعه مسلمین به رسمیت شناختند که عملا این اقدام ایشان نوعی دهن کجی به اهمیت جایگاه ولایت و خلافت در جامعه اسلامی بود. و حتی یکی از فرضیات عمده مطرح در خصوص به شهادت رسیدن امام رضا از سوی مامون، ترس وی از خشم عباسیان عنوان شده است چرا که دشمنی و کینه آنها به دلیل بیعت مامون با امام رضا علیه السلام بوده است.

همچنین شک نیست که امام با وجود قرار گرفتن در مسند ولایتعهدی از سوی ماموران دربار و تشکیلات ماموران به شدت کنترل می شد به نحوی که حتی فردی چون هشام بن ابراهیم راشدی که از جمله یاران حضرت بود پس از انتقال امام به خراسان، تمام ملاقاتها و رفت و آمدها و حتی گفتگوهای ایشان را تحت نظارت کامل داشته و مراتب را دائما به مامون و اطرافیانش منعکس می کرد .                        .                                          همه اینها برملا کننده این نکته است که عوامل بسیاری در صحنه سیاسی ممکن است به فراغ بال بخشیدن به کارگزارن سیاسی منجر شود ولی کنشگر آگاه باید بتواند جوانب موضوع را به صراحت بررسی کرده و تصمیمات مناسب را اخذ نماید .

در همین موضوع ولایتعهدی امام هشتم شیعیان شاهدیم که هر چند قرار گرفتن امام در منصبی رسمی و حکومتی در زمره امکانات ایشان به حساب می آید و از حیث دامنه و میزان عمل افقهایی را می گشاید ولی در عین حال نیز ایشان را از جوانب دیگری تحت نظارت شدیدتر در می آورد تا از اقدام و حرکت متفاوت و مضر ایشان علیه سیستم حکومتی وقت جلوگیری به عمل آید.

از این رو امام رضا علیه السلام نیز ضمن بهره گیری از فرصتهای لازم برای پیشبرد اهداف خویش هیچ گاه در دام فرصت طلبی مامون و اطرافیانش گرفتار و محدود نمانده بلکه از لابه لای همین دشواریها و محذورات پیام خویش را ابلاغ می نمودند

 به همین دلیل همچون خاری در چشم مامون و دستگاه او به حساب می آمدند چنانکه روز به روز بر شمار پیروان و وفادارانشان بین آحاد مردم افزوده می گشت تا اینکه دستگاه حکومت وقت ناچار شد ایشان را به شهادت برساند تا بیش از این از ناحیه حضرتش صدمه و آسیب نبیند .

چون مامون و اطرافیانش در این فکر و اندیشه بودند که تا حد امکان امام را از تمامی فعالیتهای سازنده شان بازداشته و کنترل نمایند که محقق نشده و امام در عین محدودیتهای فراوان توانستند بسیاری از منویات خویش را تحقق ببخشند.           

منبع: ارفع، سید کاظم سیره عملی اهل بیت

یک سال پس از اعلام ولیعهدی وضعیت چنین است

مأمون، علی‌بن‌موسی(علیه السلام) را از امکانات و حرمت بی حدّ و مرز برخوردار کرده است، اما همه می‌دانند که این ولیعهد ِعالی‌مقام در هیچ‌یک از کارهای دولتی یا حکومتی دخالت نمی‌کند و به میل خود از هر آنچه به دستگاه خلافت مربوط می‌شود روگردان است .

از طرفی مأمون چه در متن فرمان ولایتعهدی و چه در گفته‌ها و اظهاراتِ دیگر، او را به فضل و تقوا و نسَبِ رفیع و مقام علمی منیع ستوده است و او اکنون در چشم آن مردمی که برخی از او فقط نامی شنیده و جمعی به همین اندازه هم او را نشناخته و شاید گروهی بغض او را همواره در دل پرورانده بودند

به‌عنوان یک چهرة درخور تعظیم و تجلیل و یک انسان شایستة خلافت که از خلیفه به سال و علم و تقوی و خویشی با پیغمبر، بزرگ‌تر و شایسته‌تر است شناخته‌اند.

بخش 7 :                      مامون احساس خطر می کند

مأمون در این قمار بزرگ {دعوت امام به خراسان و ولایتعهدی امام رضا(علیه السلام) } نه تنها چیزی بدست نیاورده که بسیاری چیزها را از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دست بدهد. یکی هیبت و عظمت امام در روز عید فطر و دیگری شکست بزرگان درباری در مناظرات با امام .

روز عید فطر

به پیشنهاد مامون برای اجرای نماز امام حاضر میشود، پابرهنه شده و تکبیر گویان حرکت میکنند. هنگامى که اعلام شد امام رضا(علیه السلام) براى نماز عید به مصلا مى روند، مردم مرو (خراسان) در کنار راه‏ها نشستند و منتظر تشریف فرمائى آن حضرت شدند. زنان و کودکان در پشت بام ‏ها در انتظار مقدم او بودند، تمام فرماندهان لشگر و رجال کشور از هر صنف و طبقه درب منزل امام(علیه السلام) اجتماع کردند و انتظار بیرون شدن آن جناب را داشتند.

هنگامى که آفتاب روز عید طلوع کرد حضرت غسل کرد و عمامه سفیدى بر سر مبارک گذاشت یک طرف آن را روى سینه و طرف دیگر را پشت سر افکند، و جامه ‏هاى خود را تا زانو بالا زد، سپس به همه غلامان و کارگزاران و خدمت‏کاران خود فرمان داد تا آنان نیز چنین کنند. پس از این عصاى مخصوصى به دست گرفت و از منزل خارج شد. هنگامى که حضرت حرکت کرد مردم به دنبال او براه افتادند، همه فرماندهان لشگر و افسران و رجال و طبقات مختلف کشور و شخصیت هاى مقیم مرو با ساز و برگ ‏هاى خود در کمال آرایش و زینت ایستاده بودند.

هنگامى که حضرت و همراهان او با این هیئت مخصوص وارد میدان مقابل منزل شدند اندکى درب منزل توقف کردند و چهار مرتبه گفتند: اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر على ما هدانا، الله اکبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام و الحمد للَّه على ما أبلانا. همه همراهان این ذکر را با صداى بلند قرائت کردند.

در این هنگام چنان ضجه و شیونى از مردم بلند شد، که گویا در و دیوار شهر مرو تکان مى ‏خورد، و مردم از دیدن آن حضرت همچنان فریاد برمى‏ آوردند.

رجال مملکت و بزرگان لشگر چون مشاهده کردند حضرت رضا پابرهنه حرکت مى‏کند، آنان نیز از مراکب خود پایین آمده و کفش هاى خود را به دور افکندند و پاى برهنه براه خود ادامه دادند.

امام رضا هر ده قدم که حرکت مى‏کردند یک بار توقف مى‏کردند و سه مرتبه تکبیر مى‏گفتند، و ما چنان مى‏پنداشتیم که زمین و آسمان و در و دیوار با وى هم آواز مى‏شوند، و فریاد شیون و ناله از شهر مرو برآمد.

این جریان به مأمون گزارش شد و او از اوضاع و احوال مطلع گشت

این جا بود که فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر على بن موسى الرضا با همین وضع و هیئت خود را به مُصلّی برساند مردم مفتون و شیفته او خواهند شد، صلاح در این است که از وى بخواهى تا از رفتن به مصلا خود دارى کند. بنابراین، مأمون پیک فرستاد و از آن حضرت درخواست کرد به منزل بازگردد. امام رضا(علیه السلام) نیز لباس ها و کفش خود را پوشید و سوار شد و به اقامت‏گاه خود بازگشت (کافی ج1 ص488)

بنابراین، عمده دلیل مأمون از جلوگیری اقامه نماز عید به وسیله امام رضا(علیه السلام)، احساس خطری بود که از ناحیه محبوبیت و اظهار علاقه و استقبال مردم از امام شده. چراکه به گمان مأمون و مشاورش اقامه این نماز و ایراد خطبه به وسیله امام ممکن بود حکومت وی را به خطر اندازد؛ زیرا آنان قصد استفاده تبلیغاتی از این نماز را داشته و هرگز فکر نمی کردند امام این گونه در میان مردم حتی رجال کشور و فرماندهان لشگر دارای محبوبیت باشد.

دستور داد تا امام از اقامه نماز عید فطر منصرف شود تا بدین وسیله خود و حکومتش از خطرات احتمالی از ناحیه امام (علیه السلام)  حفظ نماید. آنچه سبب شده بود مامون و عباسیان از امام وحشت داشته باشند و آینده خلافت را در خطر جدی ببینند صفات و ویژگی های الهی امام بود.

صفات علمی و عملی امام آن چنان بود که دل ها را به سرعت جذب و قلوب خداخواهان را متوجه حقایق دین می کرد امام با علم فروزان خویش معارف بنیادین دین را تبیین می فرمود و توحید نبوت امامت معاد و کیفیت زندگی خداگونه در جهان را با شیواترین سخن به مردم می آموخت.

تبیین امامت و برشمردن ویژگی های رهبری و همچنین تعیین مصادیق رهبری جامعه دینی از محورهای مهم تعالیم حضرت ثامن الحجج بود.

به هر حال همه رفتارها و سیره نظری و عملی امام مبین تعالیم وحی بود و مردم با مقایسه ای که بین رفتار امام و رفتار عباسیان می نمودند به خوبی متوجه انحرافات و رفتارهای غیراسلامی آن ها می شدند.

 

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/Reza3

http://m5736z.blog.ir/post/RE
ZA

http://m5736z.blog.ir/post/selseltzahb

نظرات  (۱)

سلام

من دانشجو هستم ودر مورد مدیریت بحران ولایتعهدی در زمان امام رضا ع در حال تدوین مقاله هستم از سایت شما در برخی بخش ها استفاده نمودم با تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">