تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

شکستن شخصیت علمی حضرت رضا(علیه السلام)

مأمون اقدام به تشکیل مجالس مناظره و مباحثه با دانشمندان را میدهد ولی نا امید میشود و خود را در تحقق اهدافش شکست خورده می بیند. در یکی از مناظرات پس از استدلالات امام نزدیک است که طرف مقابل تسلیم شود که با صدای اذان امام به نماز می ایستند و اینطور اهمیت اصل اعتقادات را در روش تبیین میکنند.

تشکیل مجالس مناظره با هر آن کسی که کمتر امیدی به غلبه او بر امام می‌رفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامی‌که امام، مناظره کنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومی خود منکوب کرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه جا پیچید

مأمون در صدد برآمد که هر متکلم و اهل مجادله‌ای را به مجلس مناظره با امام بکشاند، شاید یک نفر در این بین بتواند امام را مجاب کند. البته هر چه تشکیل مناظرات ادامه می‌یافت قدرت علمی امام آشکارتر می‌شد و مأمون از تأثیر این وسیله نومیدتر می گشت.

این‌جا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد در صدد بر آمد که خطای فاحش خود را جبران کند و خود را محتاج آن دید که پس از این همه سرمایه‌گذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی‌ناپذیر دستگاه‌های خلافت یعنی ائمه اهل‌بیت(علیه السلام) به همان شیوه‌ای متوسل شد که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، یعنی قتل .

بالاخره در پی گزارش جاسوسان که امام کار خود را میکند و اهمیتی برای عباسیان قائل نیستند، تصمیم به قتل امام میگیرند تا بیش از این از ناحیه حضرتش صدمه و آسیب نبیند چون مامون و اطرافیانش در این فکر و اندیشه بودند که تا حد امکان امام را از تمامی فعالیتهای سازنده شان بازداشته و کنترل نمایند که محقق نشده بود. امام در عین محدودیتهای فراوان توانستند بسیاری از منویات خویش را تحقق ببخشند

مامون برای اینکه کار خراب نشود مخفیانه همراه امام غذائی را تناول میکنند(فریبانه) و هر دو بستری میشوند و امام به جهت آلوده شدن غذا با سم به شهادت میرسند

به علت ازدحام مردم برای تشییع جنازه دستور میدهد شبانه این کار انجام گیرد شهادت آن حضرت سال (203ق) است. بدیهی است قتل امام پس از چنان موقعیت ممتاز به آسانی میسور نبود. قرائن نشان می‌دهد که مأمون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به کارهای دیگری دست زده است که

شاید بتواند این آخرین علاج را آسان‌تر به کار برد، شایعه‌پراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر است، به گمان زیاد این‌که ناگهان در مرو شایع شد که امام همه مردم را بردگان خود می‌داند جز با دست‌اندرکاری عمال مأمون ممکن نبود. هنگامی‌که ابی‌الصلت این خبر را برای امام آورد حضرت فرمود: بار الها، ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین تو شاهدی که نه من و نه هیچ یک از پدرانم هرگز چنین سخنی نگفته‌ایم و این یکی از همان ستم‌هائی است که از سوی اینان به ما می‌شود.

عوامل مؤثر در شهادت حضرت رضا (علیه السلام)  : فضل بن سهل در ولایتعهدی حضرت رضا(علیه السلام) مؤثر بوده است. اما گویا پس از انتخاب آن حضرت وقایعی روی داده که منجر به مخالفت فضل با حضرت رضا(علیه السلام)  شده است.

ـ نارضایتی خاندان بنی عباس در بغداد از انتخاب امام رضا(علیه السلام) و دشمنی با فضل بن سهل و مأمون بخاطر این انتخاب

ـ تأثیر شخصیت کلامی امام رضا(علیه السلام) در دوران ولایتعهدی و شهرت آن حضرت که باعث حسادت حاکم وقت یعنی مأمون می شد

ـ حرکت های پیامبر گونه امام رضا(علیه السلام)، چون نماز عید فطر سال202

چرایی شهادت امام رضا علیه السلام  مأمون در ظاهر به امام رضا(علیه السلام)  احترام می‌گذاشت و او را به عنوان ولیعهد و خلیفه پس از خود معرفی نمود و حتی به نامش سکه ضرب کرده بود. ولی بعد از گذشت زمان به اهدافش نرسیده، و هر روز بر هیبت و نفوذ امام بیشتر می شود

و از طرفی از دانشمندان و متکلمین جهان اسلام که آراء مخالف داشتند، و حتی از علمای یهود و مسیحیت و زرتشتی و صابئین و ملحدان و دهریون برای بحث و مناظره علمی با آن حضرت دعوت به عمل آورد ولی امام(علیه السلام)  همه آنان را مغلوب ساخت!

مردم که این برتری‌های امام(علیه السلام) را دیدند به این نتیجه رسیدند که خلافت، حق واقعی امام رضا(علیه السلام) است نه حق مأمون! هر روز که جاسوسان، این اخبار را به گوش مأمون می‌رساندند حس حسادت و کینه‌توزی وی نسبت به امام(علیه السلام) بیشتر می‌شد. عامل دیگری که خرمن این کینه و حسادت را شعله‌ورتر می‌نمود، این بود که امام(علیه السلام) از گفتن و اظهار نمودن سخن حق در برابر مأمون، ترس و واهمه‌ای نداشت! مأمون با زیرکی خاص و شیطانی، حس حسادت خود را مخفی نگاه می‌داشت

ولی هنگامی که دید به هیچ‌وجه نمی‌تواند امام رضا(علیه السلام)  را در نظر مردم، بی‌اعتبار سازد، آن حضرت را با سمی مهلک به شهادت رسانید (عیون اخبارالرضا ج2 ص239)

بخش 8 :                       حدیث سلسله الذّهب (مشروح)

امام رضا(علیه السلام)  به یک انحراف مذهبی و تشتت در فرقه های دینی در دوران ولایت و امامتش روبرو بود، شک و تردید از ناحیه تعدادی از شیعیان که از اصحاب موسی بن جعفر(علیه السلام)  واقع شد و آنها ادعای عجیب و غریبی مبنی بر انکار شهادت امام هفتم و عدم پذیرش ولایت حضرت رضا(علیه السلام) داشتند.

در شرایطی که امام رضا(علیه السلام)  بر امامت خویش اصرار می‌کرد، مهم‌ترین محک، آزمونی و وسیله‌ای که حقانیت امامت امام هشتم را نشان می‌داد این بود که حضرت یک ادعای تام و نامحدودی را در خصوص پاسخ به شیعیان، مسائل علمی، حل معضلات علمی داشت که از این نظر، علم بی‌مثال خویش را به نمایش گذاشت.

همزمان با تلاش‌های علمی امام رضا(علیه السلام)  در خصوص شیعیان شکاک و اصلاح نظام اعتقادی شیعه، حضرت با بزرگان اهل سنت مواجه می‌شد، بخشی از رسالت حضرت رضا(علیه السلام)  این بود که حقایق اسلام را آشکار کند به ویژه ایشان در حوزه امامت خویش به شکل استدلالی انجام وظیفه می‌کرد. لذا وقتی حضرت از مدینه به ایران آمد طبق اسناد تاریخی در نیشابور به سخنرانی پرداخت که اغلب مخاطبانشان اهل سنت و جماعت بودند. همچنین حضرت رضا(علیه السلام)  در موضوع امامت و خلافت خویش در مقابل اهل سنت احتجاج می‌کرد که در همین ارتباط می‌توان به صدور حدیث سلسلة ‌الذهب اشاره کرد.

این حدیث را به این جهت ذهب طلا نامیده اند، زیرا سلسله راویان آن، همه از معصومین(علیه السلام)  می باشند تا این که به خدا می رسد، یعنی این حدیث، یک حدیث قدسی است و گوینده اش خود خدا می باشد.                                                        . اباصلت هروی نقل می کند که به هنگام صدور این حدیث از دو لب مبارک امام رضا(علیه السلام)  من در آنجا حضور داشتم.

نیشابور در آن زمان یکی از بزرگ ترین و مهم ترین مراکز علمی و فرهنگی جهان اسلام محسوب می شد. هنگامی که امام رضا(علیه السلام)  به نیشابور وارد شد، داخل کجاوه ای که بر روی سواره ای نشسته بود و علما و دانشمندان نیشابور به همراه سایر اقشار مردم به استقبالش آمده بودند. از اعیان آن شهر ابوذرعه رازی و محمدبن اسلم طوسی که از حافظان حدیث بودند تقاضا کردند که حدیثی برای آنها بفرمایند. جمعیتی بالغ بر یکصد هزار نفر به استقبال امام(علیه السلام)  آمده بودند، نیشابور که در این زمان سیصد هزار محدث (حدیث شناس) داشت. بیست هزار قلم و دوات حاضر شده بود تا حدیث امام هشتم(علیه السلام)  را بنویسند.

در این شرایط امام رضا(علیه السلام)  سر مبارک خود را از کجاوه بیرون آوردند و با صدای بلند فرمودند: حدثتی بی موسی بن جعفر ..... حدیث فرمود مرا پدرم موسی بن جعفر! از پدرش جعفربن محمدبن علی، از پدرش محمدبن علی، از پدرش علی بن الحسین، از پدرش امام حسین(علیه السلام)  سرور جوانان اهل بهشت، از امیرالمؤمنین، از رسول الله که درود خدا بر آن حضرت و خاندانش باد که آن سرور فرمود إنّی أنا اللّهُ ، لا إلهَ إلّا أنا وَحدی ، عِبادی! فَاعبُدونی . وَلیَعلَم مَن لَقِیَنی مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ مُخلِصاً بِها أنَّهُ قَد دَخَلَ حِصنی ؛ ومَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ عَذابی من آن خدایی هستم که جز من معبودی نیست، ای بندگان من! مرا بپرستید، و همگان بدانند که هرکس مرا در حالی ملاقات نماید که به کلمه لا إلهَ إلَّا اللَّهُ از روی اخلاص گواهی دهد، به دژ استوار من داخل شده است و هرکس که به دژ من وارد شود از عذاب من ایمن خواهد بود.

!این شرط اخلاص برای مردم مبهم بود. از این رو پرسیدند: اخلاص شهادت برای خدا چیست؟! حضرت پاسخ فرمود طاعَةُ اللَّهِ و رَسولِهِ، و وَلایَةُ أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام اطاعت از خدا و رسولش، و ولایت اهل بیت رسولش (امالی شیخ صدوق ص42) (عیون اخبار الرضا کشف الغمه ص952 و ارشاد شیخ مفید) سپس حضرت سر را در هودج بردند و چند قدمی رفتند. دوباره سر را از هودج بیرون آوردند و فرمودند بِشَرطِها و بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا

گفتن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ که موجب سعادت است شرایط اساسی دارد، و یکی از شرایط اساسی آن من هستم، یعنی اقرار به ولایت یعنی آنچه من بر شما روایت از پدرانم و رسول اللّهصلی الله علیه و آله روایت کردم، مشروط به اصل تعیین کننده ای است که اینک در عصر شما من نماینده آن هستم. اگر قرار باشد در جامعه مسلمانان توحید عینیت پیدا کند و مناسبات آن بر مبنای یگانگی خداوند تنظیم شده باشد، بدون حضور ولی اللّه امکان پذیر نیست. و این است معنی روایت حضرت رضا (علیه السلام)  که فرموده : کسی که داخل در لا إلهَ إلَّا اللَّهُ شود، سرپرست دلش الله باشد (عقیده اش، عملش، گفتار و کردارش نمایانگر این است که تأثیری در عام جز از ناحیة الله نیست) و ادامه آن سرپرستی ولایت باشد در قلعه محکم خداوند است.

حدیث قدسی که بلیغ و رساست و با کلماتی اندک، ایمان و اعتقاد، اجرای قانون و شریعت الهی، پذیرفتن ولایت و امامت، عوامل رستگاری و موفقیت در دنیا و آخرت را در خود بیان می کند ابلاغ فرمودند.

بنابراین باید گفت که حضرت رضا (علیه السلام) به یک جمله تمام ایمان، تمام سعادت، تمام قرآن و تمام سنّت را عرضه کرده است.

نظیر همین جمله با شرحی که داده شد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است. چون آیة شریفة وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ خویشان نزدیک خود را سنجش کن نازل شد، پیامبرصلی الله علیه و آله بزرگان قریش را دعوت کرد و فرمود: اگر یک جمله بگویید سعادتمند خواهید شد، (بگویید) قولوا لا إلهَ إلَّا اللَّهُ تُفلحوا و هر که اول بگوید بعد از من وصیّ من است. اول کسی که جواب آن حضرت را داد امیرالمؤمنین(علیه السلام)  بود. حضرت رسول سه مرتبه کلام خود را تکرار کرد و جز امیرالمؤمنین کسی جواب نداد. پیامبر اکرم در همان جلسه فرمودند: علی بعد از من وصّی و جانشین من است. این کلام با کلام فرزندش حضرت رضا شباهت دارد.

همه چیز گواهی می دهد که این شرط در باطن حدیث نهفته است. کافی است مقداری به فضایی که این سخن مطرح شده دقت و تأمّل کنیم، امام به اجبار و تهدید (در ظاهر با اکرام و محبت) از مدینه هجرت کرده، مأمون در چالش جدی با فرقه های معارض خلافت به ویژه گروه علویان که خواستار انتقال خلافت به خاندان اهل بیت هستند، قرار گرفته و او اینک خود یا به مشورت نزدیکان حکومتی، در صدد راه کارهای غیر صادقانه برای تحمیق مردم و فرونشاندن جنبش علویان برآمده،

یعنی آنچه در حال اتفاق افتادن است روی پایه توحید نمی چرخد اگرچه به ظاهر دینی می نماید، امام که خوب می شناسد و خوب می داند همه این پدیده های در حال شکل گیری به دور از فرهنگ توحیدی است که رسول خداصلی الله علیه و آله در تنهایی جاهلیت و با پایداری وصف ناپذیر آن را به وجود آورد. بنابراین طرح این پرسش در برابر خواسته های اهالی نیشابور، هشداری بود به همه جامعه مسلمانان با زبان یک سخن قدسی که اصل اول دین اسلام است.

امام این حدیث کوتاه را بیان کرد تا مسلمانان به این نکته پی ببرند که اگر جامعه امن می خواهند یا اگر طالب آرامش هستند و اگر از این همه کشمکش ها و ناهنجاری ها خسته شده اند، تنها در سایه بازگشت به توحید و ولایت، این مهم میسر است.  

امام رضا(علیه السلام)  با این خطبه کلمه لا اله الّا اللّه را که حصن خداوند (دژ استوار) است، آن گونه که شأن امامت اقتضاء می کند معنی کرد تا به همه شبهات و باورهای غلط پاسخ داده باشد البته نه از باب این که توجیهی باشد برای تصمیم مأمون در امر واگذاری ولایتعهدی، بلکه این کار فعلیت پیام و رسالتی بود که تنها امام می توانست در شرایط حاد و پیچیده سیاسی از عهده آن برآیند.

کلمة لا اله الا الله، اقرار به آن و عمل نمودن به آن، موجب سعادت است. کلمه لا اله الا الله، در حقیقت همان قرآن است، همان کتابی است که مایه سعادت جامعه بشری است ولی از نظر قرآن، کلمة لا اله الا الله منهای ولایت، ناقص و بلکه هیچ است.   پروردگار عالم وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام)  را به ولایت منصوب نمود آیه اکمال را فرو فرستاد اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً در این روز کامل نمودم برای شما دین شما را و اتمام نمودم برای شما نعمت خود را و راضی شدم که اسلام توأم با ولایت دین شما باشد. (مائده 3)

و قبل از نصب علیعلیه السلام به ولایت، آیه تبلیغ به پیامبر چنین خطاب می کند یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ای پیامبر آنچه به تو نازل شد نصب علی به ولایت به مردم بگو اگر تبلیغ نکنی، رسالت خود را نرسانیده ای (مائده67)

حضرت با جمله شرطها و شروطها همان آیة اکمال و آیة تبلیغ را یادآوری می کند و می فرماید شرط اساسی کلمة لا اله الا الله ولایت است. چیزی را که باید متوجه باشیم، معنی و حقیقت ولایت است. ولایت از نظر لغت معانی متعددی دارد و از جمله به معنی دوست هم آمده. همه باید اهل بیت را دوست بدارند، و محبّت اهل بیت نعمت بزرگی است چنانچه بغض اهل بیت خذلان بزرگی است.

سنّی و شیعه این روایت را از پیامبر گرامی نقل می کنند که فرمود الا من مات علی حب آل محمد مات شهیدا، الا و من مات علی حب آل محمد مات مغفورا له، .... مات تائباً، .... مات مؤمنا مستکمل الایمان، الامن مات علی بغض آل محمد مات کافرا، .... لم یشم رائحة الجنة. آگاه باشید کسی که با محبّت آل محمد بمیرد، شهید مرده. آگاه باشید کسی که با محبت آل محمد بمیرد آمرزیده. آگاه باشید کسی که با محبت آل محمد بمیرد با توبه مرده. آگاه باشید کسی که با محبّت آل محمد بمیرد مؤمن کامل مرده. آگاه باشید کسی که با بغض آل محمد بمیرد کافر مرده. آگاه باشید کسی که با بغض آل محمد بمیرد بوی بهشت به مشام او نمی رسد.

و از جمله معانی ولایت، سرپرستی است. کسی که سرپرست دل او علی(علیه السلام) باشد ولایت دارد. کسی که از هوی، از شیطان درون و برون رها شده باشد ولایت دارد.    کسی که از صفات رذیله مهذب شده باشد ولایت دارد. کسی که سرپرست دلش طاغوتهای برونی و درونی، شیطانهای درونی و برونی، هوی ها، هوسها، آمال و آرزوهای بیجا باشد؛ کسی که هوای او، عقیدة شخصی او، خواست او مقدم بر خواست اهل بیت باشد، بی ولایت بلکه بی محبّت به اهل بیت است.

از این جهت است که امام سجاد(علیه السلام)  می فرماید: ولایت و محبّت بدون متابعت معنایی ندارد، کسی که خداوند متعال را معصیت کند و با این وصف اظهار محبت خدا کند، اظهار او بیجاست و از عجایب روزگارست. از این جهت می توان گفت که معنای اول و دوم ولایت به یک معنی می رسد.

ولایت اهل بیت ادامه ولایت خداوند متعال است اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النّارِهُم فیها خالدون خدا سرپرست افراد مؤمن است. آنان را از تاریکیها (تاریکی کفر و ضلالت، تاریکی هوی و هوس، تاریکی صفات رذیله، تاریکی شیطانها) بیرون می برد به سوی نور (نور ایمان، نور خدا، نور صفات خوب، نور ولایت) و سرپرست کافران طاغوت است (طاغوت هوی و هوس، طاغوت درون و برون، طاغوت صفات رذیله) آن طاغوتها آنان را از نور به تاریکیها می برند و سرنوشت آنان آتش جاودان و همیشگی است.

تأملی در بررسی کلمه التوحید  لا اله الا الله نخست به بررسی واژه اله الله از اله (یا له) الاله به معنی عبد (یعبد) عباده نام «اله» برای هر موجود پرستش شده قرار دادند و نام الله تنها برای خدای حقیقی واجب الوجود به کار بردند. چنان که وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ (زمر 38)

اما از اصل عبودیت که حاکم کردن خداوند و دستوراتش در زندگی است روی گردان بودند. آنها یا از روی عمد و هوای نفس یا از روی ناآگاهی، برخلاف اصل الوهیت و عبودیت عمل می کردند و غیرخدا را با او شریک می ساختند!                       .
ورود به دژ الهی مطابق حدیث قدسی سلسله الذهب ورود به دژ محکم و استوار الهی و عبد خدا شدن با اجرای قوانین و دستورات معبود حقیقی الله است و این در واقع در امان شدن از عذاب خداوند است که

آنانی را که بیرون از این دژ (حصن) قرار می گیرند، شامل می شود. شرایط بهره مندی از این دژ، ایمان کامل به دین حق خدا و تمکین از شریعت پیامبر خدا محمدصلی اللهاست.

امامت و لزوم آن در زندگی اجتماعی امام که رهبر و پیشوا است اگر صالح باشد جامعه را به سوی خیر و صلاح راهبری می کند و اگر ناصالح باشد مردمش را به فساد و تباهی سوق می دهد. امام صالح، حاکم عادلی است که از قانون عدل الهی پیروی می کند. البته داشتن امام عادل و قانون عدل برای برقراری عدالت در جامعه کفایت نمی کند و لازم است که مردمی عدالت خواه نیز حضور داشته باشند.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بدون شک امام عادلی بود که آهنگ اجرای قانون عدل الهی کرده بود، اما جامعه آن زمان این چنین آمادگی را نداشت؛ لذا همواره این سخن که لا رأی لمن لا یطاع   ورد زبان آن امام بزرگوار بود و سرانجام بعد از چند سال از حکومت کردن توسط یک فرد ناآگاه و شهوت پرست که جزو یاران دیروز امام(علیه السلام) بود به همراه خشکه مقدس های قشری مسلک به شهادت رسید.

به یقین حدیث غدیر و حدیث ثقلین که هم در کتب اربعه و هم در صحاح ستّه آمده، برای اثبات امامت و ولایت بر حق اهل بیت(علیه السلام)  کفایت می کند. امامت که استمرار ولایت پیامبرصلی الله علیه و آله است و باید تا پایان زندگی بر روی این کره خاکی ادامه داشته باشد، در عصر غیبت امام معصوم مطابق مستدلات مکتب اهل بیت (علیه السلام)  به فقیه جامع الشرایط منتقل می شود و غیر از فقیه جامع الشرایط کسی حق ولایت و رهبری بر جامعه اسلامی ندارد. ولایت فقیه استمرار ولایت امام غائب ارواحنا فداه  در عصر غیبت است.

امام به عنوان شرط پذیرش توحید امام رضا(علیه السلام)  در این خطابه به جریان تاریخی امامت اشاره می کند از جمله امامت حضرت ابراهیم تا این که نوبت به پیامبر عظیم الشأن می رسد و در ادامه جانشینان آن حضرت بار این مسؤولیت بزرگ را بر دوش می کشند. ویژگی ها و مختصاتی که حضرت درباره امام بیان می کند همه افق بشریت را پوشش می دهد و تابی کران انسانیت بذر هدایت و محبت می پاشد.

وجود امام از جنس نور و روشنایی است. امام نجات دهنده است. امام آب گوارا به عطشای هلاکت کننده است. امام دلیل راه انسان در تردیدها و پرتگاه هاست. امام ابر بارنده در سرزمین خشک و سوزان است. امام زمین پهن دشت و چشمه جوشان پر آب است. امام امین خداوند بر روی کره خاکی است.

امام پاک کننده گناهان انسان های عاصی است و امام پناه گاهی مطمئن برای انسان. یادآوری و بیان این اندیشه ها برای امام از سوی امام رضا(علیه السلام) در روزگاری صورت می گرفت که بحران اعتقادی و فکری آن را فرا گرفته بود و مردم در غوغای بازی سیاست خلفای اسلامی و شیوع جریانات فکری در عصر مأمون الرشید، گرفتار بسیاری از تردیدها و انحرافات شده بودند.

 امام به عنوان شرط پذیرش توحید و سند اجازه ورود به محفل الهی چه دلسوزانه و از سر مهر و عطوفت جامعه مسلمانان را به راستی و هدایت بگراید.

 چه باید کرد؟ برای اینکه لا اله الا الله در زندگی مسلمانان مصداقیت پیدا کند و آنها وارد حصن الهی شوند و از عذاب الهی در دنیا و آخرت در امان باشند و زندگی شان سرشار از عدل و خیر و آسایش گردد. و از رهبری امام عادل بهره مند شوند باید به آیین الهی در زندگی فردی و اجتماعی بازگردند. یعنی تنها عبدالله (مطیع قانون خدای خالق، مدبر، رازق، حی، قیوم و دیگر صفات الهی) باشند.

 تمام پیامبران و صالحان تاریخ به دین حق الهی دعوت نمودند. از آدم(علیه السلام)  تا خاتم صلی الله علیه و آله و شعار أن اعبدوا الله سردادند. و اگر چه این آیین در طول تاریخ و پس از رحلت پیامبران دچار تحریف و تصحیف و تغییر شده. اما به لطف الهی آیین پیامبر ما محمد رسول الله صلی الله علیه و آله که متن قرآن کریم است سالم و کامل مانده است و همان گونه که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده بود و هم اکنون در اختیار ما قرار دارد .

آیا ما آمادگی بازگشت به این آیین داریم؟ آیا ما آمادگی ورود به حصن الهی و نفی حاکمیت غیر خدا را داریم؟  براستی که بدون شناخت درست آیین اسلام و ایمان و عمل به احکام قرآن در سیاست و اجتماع و اقتصاد و سایر نواحی زندگی فرد و جامعه؛ لااله الاالله در حد یک شعار باقی می ماند و جامعه نه از حصن الهی بهره مند خواهد شد و نه از عذاب الهی در دنیا و آخرت مصون.

بخش 9 :              ولایت و اطاعت از نگاه امام رضا (علیه السلام)

ولایت و اطاعت، عناصر کلیدی در شبکه مفاهیم توحیدی قرآن است؛ زیرا برای هر چیزی بروز و ظهوری است. ظهور توحید را می بایست در ولایت پذیری و اطاعت پذیری جست وجو کرد. اگر توحید مرکز و محور همه هستی است، ولایت و اطاعت پذیری، پذیرش این توحید است. بنابراین، کسانی که مدعی توحید و ایمان بدان هستند ولی ولایت و اطاعت پذیر نیستند، از دایره ایمان بیرون هستند.

آموزه های قرآنی و سنت و سیره معصومان(علیه السلام) بر این است تا به تبیین جایگاه ولایت و اطاعت بپردازند و نقش آن را در توحید و ایمان توحیدی روشن نمایند. از جمله حضرت امام رضا(علیه السلام) بارها به اشکال گوناگون بر این نکته تأکید کرده است.

تجلی توحید در ولایت و اطاعت توحید، محور هستی و آموزه های قرآنی است؛ زیرا آموزه های وحیانی قرآن، انسان مسیری به نام صراط مستقیم را می بایست بپیماید. این صراط مستقیم، بزرگراهی است که نقشه راه آن را دین اسلام به عهده گرفته. هر کسی تحت ولایت الهی در این مسیر حرکت کند، اندک اندک به سبب اطاعت و عبودیت، رنگ و صبغه الهی می گیرد (بقره138)

و در نهایت متاله شده و به مقام و منزلت قرب الهی می رسد و در مقام لقا و فنای الهی، ربانی شده و مظهریت ربوبیت خداوندی و خلافت الهی می شود. برای رسیدن به این مقامات و مظهریت در ربوبیت، انسان باید توحید محض را بشناسد و بدان ایمان داشته باشد. ایمان نیز به معنای اذعان قلبی، اقرار زبانی و عمل به جوارح است

 پیامبرصلی الله علیه و آله می فرماید: الایمان عقد بالقلب و نطق باللسان و عمل بالارکان (بحارالانوار، ج66، ص 96، باب30) تجلی توحید در انسان را می بایست در همان ولایت و اطاعت او دانست. بنابراین، نمی توان سخن از ایمان و پذیرش توحید داشت، درحالی که هیچ ولایت و اطاعتی نداشته باشد.

اطاعت از ولایت معصوم(علیه السلام)  عین ایمان در روایت است که جمعی از شیعیان خدمت امام رضا(علیه السلام) آمدند. آن زمان ایشان در خراسان بودند، آنان از راه های دور خدمت امام رضا(علیه السلام) آمده بودند. اینان گفتند: ما شیعه هستیم. اینان یک ماه در خراسان ماندند و هر روز دو بار آمدند، امام رضا(علیه السلام)  آنها را راه نداد. به دربان گفتند: به امام رضا(علیه السلام) بگو: ما شیعه هستیم از راه دور آمدیم.

اگر به ولایت خود برویم و بگوییم: ما یک ماه در خراسان بودیم و با امام ملاقات نداشتیم؛ چون ایشان اجازه نداده است، این برای ما ننگ است! امام رضا(علیه السلام) بعد از سی روز به ایشان اجازه داد تا نزدش بروند وقتی نزد امام(علیه السلام) رسیدند،                              گفتند: یک ماه است، روزی دوبار آمدیم و شما ما را راه ندادید.

حضرت فرمود: شما می گویید: شیعه هستیم. اما این خلافکاری را می کنید. مگر می شود هر کسی بگوید: من شیعه هستم؟ به هر حال، تشیع جز به پیروی کامل و اطاعت از ولایت امکان پذیر نیست. این اطاعت می بایست در همه احکام الهی و بی چون و چرا باشد؛ زیرا شخص باید نشان دهد که عبد و بنده است تا لایق ربوبیت شود.

بر این اساس هرگونه ادعای تشیع و ایمان، ادعای نادرست و کاذب است و انسان صادق و صدیق تنها کسی است که هر آنچه را خداوند فرمان داده عمل کند و از کوچک ترین گناهی پرهیز نماید.

اهمیت و مراتب ولایت پذیری ولایت پذیری در مکتب اسلام ناب محمدیصلی الله علیه و آله همچون دیگر امور عبادی دارای مراتب و حد و نصاب تخصیصی است.  ولایت در مکتب اسلام و جهان بینی توحیدی از چنان جایگاه والایی برخوردار است که، بزرگان و علمای اسلام از آن به عنوان رکن و اساس توحید و دژ مستحکم الهی یاد کرده اند.

  مفسر کبیر قرآن و بزرگ اسلام شناس دوران حضرت علامه طباطبایی(ره) توحید بدون اعتراف به امام و ولی درست نیست. و دلیل این ادعا را این گونه بیان فرموده اند: چون توحید اعتراف به ذات موصوف به صفات حمیده مانند عالم و قادر است و از جمله صفات حمیده که جزو توحید است، این است که خداوند دارای اولیاء است.

 هر کس را که از زیر ولایت دوازده امام بر حق شیعه شانه خالی کرده و امامت و ولایت دوازده امام بر حق شیعه را، به هر دلیلی انکار نموده یا قبول نکرده اند، و به جای اطاعت از امام معصوم و والی منصوب از طرف خدا، به اطاعت از امام و حاکم جور و غاصب روی آورده اند؛ توحید چنین افرادی بنا به تعاریفی که از توحید در ربوبیت تشریعی ارائه شد؛ ناقص بوده و چنین افرادی مرتکب شرک در طاعت و شرک در ربوبیت تشریعی خداوند شده اند.                           .
ممکن است سؤال شود که این اصل درباره امام معصوم ثابت است و چه ارتباطی با عصر ما عصر غیبت و زمانی که ما به امام معصوم و منصوب از طرف خدا دسترسی نداریم دارد؟ اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان علوم دینی برای پاسخ به چنین سؤالی، به حدیث مقبوله عمربن حنظله که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده استناد می کنند. بن حنظله می گوید: از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردم، وقتی ما به شما در امور حکومتی دسترسی نداریم چه کار کنیم؟ اگر اختلافی در مورد ارثی یا مسأله دیگری، پیش آمد به طوری که به قضاوت قاضی نیاز شد و به شما دسترسی نداشتیم چه کار کنیم؟

امام صادق(علیه السلام) در جواب فرمودند: به فقهای جامع الشرائط مراجعه کنید و بعد از بیان صفات و ویژگی های فقهای جامع الشرایط فرمودند فانی قد جعلته علیکم حاکما فاذا حکم بحکم و لم یقبله منه فانما بحکم الله استخف و علینا رد و الراد علینا کافر راد علی الله و هو علی حد من الشرک بالله. این سخن حضرت به چه معناست؟ رد کردن حکم فقیه جامع الشرایط، حکم شرک را دارد یعنی چه؟ کسی که حکم فقیه جامع الشرائط را رد می کند، نمی گوید: دو خدا وجود دارد؛ بلکه می گوید: حکم این فقیه را قبول ندارم. این فقیه هم نه خدا، نه پیغمبر و نه امام معصوم است؛ بلکه یک فقیه است؛ چرا باید انکار حکم او باعث شرک شود؟ این مطلب هم از آن به دست می آید؛ چراکه وقتی اطاعت امام معصوم واجب است، و او فرمود: من فلانی را وکیل یا حاکم یا نائب خودم قراردادم و باید از او اطاعت کنید، اطاعت او چه حکمی دارد؟ مگر همه می توانند مستقیم در سایر ممالک با امام معصوم دسترسی داشته باشند، پس با وکیل و نماینده او با شرایطی که در حدیث آمده مراجعه و اطاعت می کنند.

وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) شخصی مثل مالک اشتر را تعیین می کنند و می گویند: او را عامل قرار دادم و اطاعت او بر شما لازم است، چه کار باید کرد؟ در این صورت اطاعت مالک اشتر واجب می شود چرا؟ چون اطاعت امام معصوم است، چرا اطاعت امام معصوم واجب است؟ چون اطاعت خداست؛ این حکم، مصداق ربوبیت تشریعی الهی است. خدا فرموده است: امام معصوم باید حاکم باشد، و وقتی امام فرمود: در مرتبه نازل تر حاکم شما ولی فقیه است، اطاعت از او، از مصادیق اطاعت از ربوبیت تشریعی الهی می شود. در این صورت این سخن که انکار حکم او در حد شرک به خداست (هو علی حد من الشرک بالله) معنا پیدا می کند.

من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه یعنی امام را مفترض الطاعه بداند و اگر به یکی از ائمه معرفت نداشته باشد معرفت او کامل نخواهد بود. چنان که در روایت دیگر به این معنی تفسیر شده است.

بخش 10 :                  ویژگی ها و شخصیت والای امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام پایه ی دین و چشمه ی زلال معرفت بود.                              .
1- عصمت شیعیان امامان را بر اساس آیه تطهیر معصوم و از هر نوع خطا و اشتباه پیراسته می شمارند. بر این اساس، امام رضا علیه السلام معصوم است.

2- دانش امام علیه السلام دانش و معرفت را از پدرانش و جدش رسول خدا به ارث برد. امام کاظم علیه السلام به فرزندانش می فرمود: این برادرتان [علی بن موسی] عالم آل محمد صلی الله علیه و آله است. مسائل دین خود را از وی بپرسید و آنچه به شما می گوید نگهدارید; زیرا من بارها از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که فرمود: عالم آل محمد که همنام امیرمؤمنان علی علیه السلام است در صلب تو است; کاش او را می دیدم. مامون از هر چیزی می پرسید و امام را می آزمود. امام پاسخ می داد و همه ی پاسخ هایش به قرآن مستند بود.                                .
3- مکارم اخلاق اخلاق خوب، نشان دهنده ی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب می کرد. هرگز در سخن گفتن با کسی درشتی نکرد. هرگز سخن کسی را پیش از آن که تمام شود، قطع نکرد. هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادنش بود، رد نکرد. در برابر همنشین، پاهایش را دراز نمی کرد. در برابر همنشین تکیه نمیداد. به بردگان بد نگفت. هر که ادعا کند در فضیلت مانند او دیده، باور نکنید

در مجلس امام رضا علیه السلام مشغول گفتگو بودیم که مردی بلند قامت داخل شد و گفت: آنچه مرحمت فرمایی، از سوی شما صدقه خواهم داد. امام از او خواست بنشیند. بعد از پایان جلسه، از وی اجازه گرفت و به خانه رفت. لحظاتی بعد، در را بست; دستش را از بالای در بیرون آورد و فرمود: این دویست دینار را بگیر، با آن هزینه ی سفرت را تامین کن; به این ها تبرک بجوی، از سوی من صدقه مده و بیرون شو. یکی از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟! فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواری خواهش را در چهره اش ببینم. آیا این حدیث پیامبر را نشنیده ای که فرمود: کار نیکی که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است و افشا کننده ی کار بد خوار و پنهان کننده ی آن آمرزیده است...                .
4- هدایت منحرفان امام رضا علیه السلام به راهنمایی و هدایت منحرفان فکری و سیاسی بسیار اهمیت می داد.

پس از شهادت امام کاظم علیه السلام ، گروهی چنان پنداشتند امام کاظم علیه السلام همچنان زنده است. حضرت رضا علیه السلام به شیوه های مختلف با این گروه رو به رو می شد و به هدایت آن ها می پرداخت. عبدالله بن مغیره عراقی می گوید: من به مذهب واقفیه اعتقاد داشتم. وقتی برای به جای آوردن مراسم حج به مکه رفتم، تردید وجودم را فرا گرفت. خود را به دیوار کعبه چسباندم و گفتم: خدایا، نیازم را میدانی، مرا به بهترین دین ها ارشاد فرما! همان جا به قلبم خطور کرد نزد امام رضا علیه السلام به مدینه بروم. وقتی به خانه ی حضرت رسیدم، به خادم گفتم: به مولایت بگو مردی عراقی آمده. در این لحظه، صدای امام رضا علیه السلام را شنیدم که دو بار فرمود: عبدالله بن مغیره، وارد شو. وارد خانه شدم، به چهره ام نگریست و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب و ترا به دین خویش هدایت کرد. گفتم: اشهد انک حجة الله و امینه علی خلقه                  عالم آل محمد از دریای مواج دانش خویش در مسیر راهنمایی دانشوران نیز بهره می برد. مناظره های آن حضرت بر درستی این سخن گواهی می دهد. یوحنا خطاب به امام گفت: ما بر این باوریم عیسی، روح خدا و کلمه ی او است. مسلمانان نیز این سخن را می پذیرند; ولی می گویند محمد رسول خدا است. ما این ادعا را قبول نداریم. بی تردید آنچه بر آن توافق داریم، از آنچه در آن اختلاف داریم، بهتر است. امام پرسید: چه نام داری؟ گفت: یوحنا.                              .
حضرت فرمود: یوحنا، ما به آن عیسی بن مریم، روح و کلمه ی خداوند که به محمد ایمان داشت، به آن بشارت می داد و بر بندگی خود اعتراف داشت، ایمان داریم. اگر آن عیسی که شما می گویید روح خدا و کلمه ی او است، عیسایی که به محمد ایمان داشت، به او بشارت می داد و بر بنده گی اش معترف بود نباشد، ما از اعتراف بدان پیراسته ایم و هیچ توافقی نداریم.

مدیریت فرهنگی امام رضا(علیه السلام)  در دوره ای به امامت رسیدند که شرایط فرهنگی بسیار پیچیده ای برآن حاکم بود و مدیریت قدرتمندی را می طلبید تا بتواند جامعه را از خطرهای موجود نجات دهد. حضور امام در این دوره و اصلاحگری و مدیریت ایشان در ابعاد گوناگون باعث شد تا فرهنگ اسلامی از گزند خطرهای دشمن در امان بماند. این وضعیت بر عراق و حجاز بیشتر حاکم بوده، در ایران ادیان گوناگون حاکم بود و در عراق و حجاز افکار مختلف. فضای فرهنگی در ایران بازتر و تکثر ادیان و هوش ایرانیان به مراودات فرهنگی بین مردم، کمک شایانی می کرد.

این شرایط فکری و فرهنگی مردم ایران، زمینه را برای حضور امام رضا(علیه السلام) در ایران و بسط و گسترش تفکر متعالی شیعه آماده میکرد.

چون در ایران جو فرهنگی آزاد منشانه ای حاکم بود، حضور امام در ایران با توجه به نوع برخورد های آزاد منشانه امام هشتم(علیه السلام) در مباحث علمی و فرهنگی، مورد توجه ایرانیان و حتی رهبران ادیان بزرگ آسمانی که نوعا در ایران میزیستند، قرار گرفت.                              .
امام رضا(علیه السلام) در چنین شرایطی عهده دار امامت می شوند و می طلبد که ایشان بسیار قوی و قدرتمند در عرصه فرهنگ و علم حضور یابند تا بتوانند از عهده شرایط موجود برآیند. در هر حال، شرایط دوره هارون و گسترش بی پرده فسادهای گوناگون و دوره مأمون و طرح مباحث علمی و بازگذاشتن فضای علمی، شرایط پیچیده ای را رقم می زند که حضور یک امام از خاندان نبوت را برای کنترل اوضاع می طلبد.

اصلاح فکری و دینی امام رضا(علیه السلام) سعی می کردند انحرافهای فکری را با پاسخهای قاطع در همان عرصه جوابگو باشند. اوج این امر در مناظره با سران ادیان و زنادقه است. ایشان سعی کردند از فرصت ولایتعهدی استفاده کنند و به شبهات بینشی و باورها پاسخگو باشند.

در بعد اخلاقی هم به احیای خلق و خوی پیامبر پرداختند و در سیره عملی با برخی رفتارها، مکارم اخلاق نبوی را در عصر خود زنده کردند. همچنین، در بعد نظری کلمات قصار از ایشان به جا مانده که بسیار حائز اهمیت است. سفارش به حفظ بهداشت و حفظ حریم خانواده و... از دیگر حوزه هایی بود که امام در آن به خدمت رسانی و اصلاحگری پرداختند، هر سه بعد را نشانه رفت و حیات طیبه و مدینه فاضله را بنا گذاشت.

 امام در بعد سیاسی هم در انزوا نبودند، بلکه همین که وارد عرصه ولایتعهدی شدند آن هم به گونه ای که وجهه امامت ضربه نبیند، نشان دهنده همین مساله است.

نقش مدیریت های کارآمد در بهره وری صحیح از امکانات حکومتی زمامداران و دولتمردان با مدیریت صحیح و کارآمد می توانند بر مشکلات و موانع غالب آیند. حضرت در کلامی عمیق و آگاهی بخش می فرماید کوتاهی و بهره نبردن از امکانات مصیبت و رنجی است برای صاحبان قدرت و حکومت. از یکسو اهمیت بهره وری صحیح از امکانات را توسط صاحبان قدرت و حکومت می نمایاند و از دیگر سو قصور و مسامحه در استفاده از امکانات فراهم آمده در تشکیلات حکومتی برای پیشبرد امور و رشد و توسعه جامعه و کشور را یک رنج و مصیبت بزرگی است و بوده.

بخش 11 : آموزه ها :

خوشه ای از معارف رضوی آموزه اول: کمال عقل یک مسلمان

عقل مسلمان به نقطه کمال نمی رسد، مگر آنگاه که دارای ده ویژگی باشد:

1- مردم از او امید خیر داشته باشند

2- از شر او در امان باشند.
3- کار خیر دیگران را زیاد بشمار آورد

4- کار خیر خود را کم بشمار آورد.
5-هرچه از او یاری و کمک خواسته شود، دلتنگ و ناراحت نگردد.
6- در تمام طول عمر خود از تحصیل علم خسته و ملول نشود.
7- نداری در راه خدا را محبوب تر و ارزشمندتر از ثروت بداند.
8- خواری در راه خدا از عزتمندی در پیشگاه «دشمنان» ارزشمندتر بداند.
9- گمنامی را از مشهورشدن بیشتر دوست بدارد.

10- سپس امام(علیه السلام) فرمود: احدی را ننگرد الا اینکه بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.» زیرا مردم دو دسته اند: گروهی که از او بهتر و پرهیزکارترند و گروهی که از او بدتر و زبون تر هستند.

هرگاه با گروه اول مواجه شود، برای آنان تواضع کند تا به مقام آنها دست پیدا کند. وقتی چنین کرد، عظمت و بزرگیش اوج خواهدگرفت، کارهای خوب وی سامان یافته و لباس پاکیزگی بر آنها پوشانده می شود، نام او را در دنیا به نیکی می برند و در نتیجه سرور اهل زمان خود خواهدگشت

اما قضاوت مسلمان عاقل درباره گروه دوم، این باید باشد که شاید درون آنان بهتر باشد و این خوبی درون برای آنها بهتر است، درحالی که خوبی من ظاهر است و ممکن است خوبی ظاهر برای من بدتر و ناگوارتر باشد. (تحف العقول ص467)

آموزه دوم: ارزش سکوت و خاموشی

امام رضا(علیه السلام)  فرمودند: سه ویژگی از نشانه های فهم است: حلم، علم و سکوت. به طور قطع خاموشی یکی از درهای حکمت است زیرا محبت دیگران را جلب می کند و آدمی را به هر امر خیر و نیکی رهنمون می شود. (اصول کافی ج 3 ص 174) و نیز می فرمایند: هرگاه مردی از بنی اسرائیل می خواست عبادت کند، ده سال پیش از آن، سکوت اختیار می کرد. (همان ص 178)

لقمان به پسرش گفت: پسرجان اگر خیال می کنی که سخن گفتن از نقره است، بدان که خاموشی و سکوت از طلاست. (همان ص 175)  باید توجه داشت که با سکوت، بسیاری از بداخلاقی ها و آفات زبانی و گناهان بزرگ خودبخود فرصت بروز و ظهور پیدا نمی کنند. از جمله غیبت، تهمت، ناسزا، دروغ که کلید همه گناهان است، تمسخر و استهزاء، سرزنش و نکوهش، مجادله  سخن باطل و لغو، لعنت کردن، افشای اسرار دیگران، شوخی های ناهنجار، سوگند، و...                                    . آموزه سوم: بهترین بندگان خدا

بهترین بندگان خدا پنج خصوصیت گرانبها دارند:
1- هرگاه به دیگران نیکی و احسان کنند، از عملکرد خود شادمان می شوند.
2- هرگاه مرتکب عمل زشت و رفتار نامناسب گردند، از خداوند طلب آمرزش کنند.
3- هرگاه به آنها نعمتی عطا شود، شکرگزاری نمایند.
4- هرگاه دچار بلا و مصیبت گردند، صبر پیشه کنند.
5- هرگاه خشمگین شوند، گذشت و عفو را پیشه کنند (تحف العقول ص469)

آموزه چهارم: جایگاه انسان مؤمن در پیشگاه خداوند

امام فرمود: مثل شخص مؤمن در نزد خداوند همانند فرشته مقرب درگاه است. بدون تردید انسان مؤمن مقامش پیش خدا از آن هم بالاتر است.

هیچ چیز نزد خدا، محبوب تر از مرد مؤمن توبه کار و یا زن مؤمن توبه کار نخواهد بود. (عیون اخبارالرضا(علیه السلام) . ج2 ص 17) و نیز فرمودند: آیا سخن رسول خدا را نشنیده اید که فرمودند: از فراست و زیرکی مؤمن برحذر باشید. چون شخص مؤمن با نور الهی می نگرد. هر مؤمنی فراستی دارد که خداوند را به اندازه ایمان و بصیرت و علم خود می بیند. (همان ص480- مسندالامام الرضا ج 2 ص 133)                                 .آموزه پنجم: پنج دستور ارزشمند

امام هشتم(علیه السلام)  فرمودند: پنج دستور است که هرچه درپی آنها بگردید ولو اینکه سواره باشید، مانند آنها را پیدا نخواهید کرد.
1- هیچ کس جز از گناه خود بیم و هراس نداشته باشد.
2- جز به پروردگار خود به هیچ کس امید نداشته باشد.
3- اگر پرسشی از او شود که آن را نمی داند، بدون خجالت بگوید نمی دانم.
4- اگر چیزی را نمی داند، ننگ نداند از اینکه آن را از اهلش بپرسد.
5- ارزش صبر و بردباری نسبت به ایمان مانند ارزش سر است نسبت به بدن و ایمان نخواهد داشت کسی که صبوری نمی کند. (عیون اخبار الرضا ج2 ص57)

آموزه ششم: شرایط قبولی نماز، سپاسگزاری، تقوا

خداوند سه وظیفه دینی را در همراهی سه وظیفه دیگر معرفی نموده است. به نماز و زکات (مانند خمس و زکات) امر فرمود، بطوری که هرکس نماز بخواند اما زکات نپردازد، نمازش مقبول نخواهد بود. به سپاسگزاری از خویش و والدین امر فرموده است، به طوری که هرکس از پدر و مادر خود تشکر و سپاسگزاری نکند، در واقع از خدای خود سپاسگزاری نکرده. و به تقوا و صله رحم امر نموده است. بطوری که هرکس صله رحم نکند، در واقع تقوا نداشته است. (همان ج1 ص532)

پرداخت زکات، رعایت احترام پدر و مادر، سرکشی و دیدار فامیل که از جمله حقوق مردم محسوب می شود، از چنان اهمیتی برخوردار است که اگر نسبت به آنها سهل انگاری نماییم، انگار در واقع حقوق الهی (نماز- تقوا- شکرگزاری) پایمال شده است.

.آموزه هفتم: ترس از گناه

کسی که در گناه اندک از خدا نترسد، قطعاً در گناه بسیار هم از او نمی ترسد. (میزان الحکمه ج21/339) نیز فرمودند: گناهان صغیره راهی به سوی گناهان کبیره هستند. شخصی که در برابر خدا از گناه کم ترس نداشته باشد، در گناه زیاد نیز از او نخواهد ترسید. از رسول خداصلی الله علیه و آله: همانا مؤمن، گناه خود را همچون تخته سنگی بزرگ می بیند که می ترسد به روی او بیفتد و کافر، گناه خویش را مانند مگسی می بیند که از جلوی بینی اش رد می شود. (همان)                             .
آموزه هشتم: تعجب خدا از چهار گروه

امام رضا(علیه السلام)  به نقل از امام حسین(علیه السلام)  : در زیر دیوار شهری، لوحی بدست آمد که در آن نوشته بود، من معبود یکتایم. معبودی جز من نیست و محمدصلی الله علیه و آله پیامبر من است و :
1- عجب دارم از کسی که یقین به مرگ دارد، چگونه خوشحال است. (یعنی نسبت به آخرت و حساب)
2- عجب دارم از کسی که به تقدیرات الهی ایمان دارد، چگونه ناراحت و محزون است. (نسبت به دنیا)
3- عجب دارم از کسی که دنیا را دیده و آزمایش کرده، چگونه به آن دل بسته.
4- عجب دارم از کسی که به حساب یقین دارد، چگونه گناه می کند. (عیون اخبار الرضا ج2 ص58)

آموزه نهم: ملاک بهشتی و جهنمی بودن                                                          . یکی از برادران امام، زید نام داشت. او گمان برد که چون از خاندان فاطمه(سلام الله علیها) است، هر عملی که انجام دهد و به هرکاری دست بزند، فرقی ندارد و او به پاداش الهی دست خواهد یافت. اما امام با او برخورد کرد و یادآور شد که پاداش و جزای الهی و برتری ‌یافتن به کارهای شایسته و نیک انسان‌ها بستگی دارد نه خویشاوندی آنان با نیاکانی چون خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله

آموزه دهم: آفت بخل

حضرت فرمودند: بخل آبرو را بر باد می دهد (میزان الحکمه ج 1 ص123) برای انسان بخیل آسایش و آرامش روانی وجود ندارد. (تحف العقول ص473)

شخص بخشنده از غذای مردم می خورد تا مردم از غذایش بخورند. اما بخیل از غذای مردم نمی خورد تا آنها نیز از غذایش نخورند. (عیون اخبار الرضا ج2 ص 666) شخص باسخاوت، به خدا و بهشت و مردم نزدیک و از آتش جهنم دور است. اما بخیل از بهشت و مردم دور و به آتش نزدیک است.

آموزه‌هایی از مکتب اخلاقی رضوی (2)

 چشیدن شهد شیرین از گلبرگ‌های کلام و سخنان حضرت امام رضا(علیه السلام)  خود می‌تواند ما را در رسیدن به مکتب اخلاقی ایشان و تخلق به خلق رضوی(علیه السلام) یاری رساند از همین رو، در این جا به گوشه‌ای از شهد شیرین و انگبین شفابخش سخنان ایشان تمسک و توسل می‌جویم تا دردهای فراق را بدان شهد شیرین سخن ایشان درمان کنیم.

1- دوستی اهل بیت(علیه السلام)  در سایه عمل صالح

محبت در حقیقت ایجاد علقه و پیوند با عمل است. انسان اگر بخواهد محبت خوش را به دیگری بیان کند می‌بایست خود را همانند محبوب سازد و صفات او را تخلق نماید و از هر چه که او بیزار است دوری ورزد و هر صفت و کار خوب از منظر محبوب را به جا آورد. از همین روست که تخلق به اخلاقی الهی محبوبیت و تقرب به خدا را موجب می‌شود. بنابراین، مدعی دروغین خواهد بود کسی که مدعی محبت محبوبی است و در عمل برخلاف رضا و خشنودی او رفتار می‌کند

اگر کسی واقعا مدعی محبت محبوبی است و در عمل برخلاف رضا و خشنودی او رفتار می‌کند. اگر کسی واقعا مدعی محبت اهل بیت(علیهم السلام) است چگونه می‌تواند رفتار ضداخلاقی خود را توجیه کند و آن چه را موجب ناخشنودی آنان است، به جا آورد؟

امام رضا(علیه السلام) در بیان حقیقت محبت به این نکته اشاره می‌کند و کسانی که مدعی محبت هستند ولی خلاف محبوب عمل می‌کنند، نادرست و غلط می‌داند و می‌فرماید: لاتدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العباده.... فانه لا یقبل احدهما دون الاخر؛ مبادا اعمال نیک را به اتکای دوستی آل محمد رها کنید و مبادا دوستی آل محمد را به اتکای اعمال صالح از دست بدهید؛ زیرا هیچ‌کدام از این دو، به تنهایی پذیرفته نمی‌شود. (بحارالانوار ج78، ص348)

2- خیرجویی از خوش خلقی

اخلاق معیار سنجش در دنیا و آخرت است. اگر کسی اخلاق نداشته باشد، چیزی ندارد. آن حضرت(علیه السلام) می‌فرماید که انسان نمی‌تواند از برخی افراد به سبب موقعیت و مناسبت‌ها یا خلق و خوی بدی که بدان تربیت شده، انتظار امر خیری داشته باشد. آن حضرت می‌فرماید: لیس لبخیل راحه-و لا لحسود لذه- ولا لملوک وفاء- ولا لکذوب مروه، بخیل را آسایشی نیست، و حسود را خوشی و لذتی نیست، و پادشاهان را وفایی نیست، و دروغگو را مروت و مردانگی نیست (تحف العقول ص450)

پس از این دسته افراد نمی‌توان انتظار خیر و خوبی داشت و بدان‌ها امیدوار بود. این مساله گاه به سبب همان موقعیت شغلی چون پادشاهی ایجاد می‌شود، زیرا ملوک نمی‌توانند به وعده‌ای که می‌دهند وفادار باشند و در نهایت پیمان‌شکنی می‌کنند و برخلف وعده می‌کنند و وفایی از ایشان انتظار نمی‌رود و گاه دیگر به سبب همان عادت به خلق زشت است که چنان که از دروغگو نمی‌توان انتظار مروت و مردانگی داشت، زیرا هرگز قول و فعلش هماهنگ نیست و بر صدق و صداقتی را نمی‌توان از او انتظار داشت.

3- رفتار مناسب

امام رضا(علیه السلام) با توجه به موقعیت افراد و اشخاص و نیز جایگاه هر کسی خواهان رفتار مناسب با اوست، نباید در رفتارهای خودمان همیشه یک گونه عمل کنیم. در آموزه‌های قرآنی آمده است که نسبت به مومنان نرم و دشمنان سخت باشیم (فتح29) بنابراین، براساس مناسبت حکم و موضوع باید عمل کرد و رفتار مناسبی را در شرایط متفاوت و نسبت به افراد مختلف باید در پیش گرفت. به عنوان نمونه تواضع در برابر متکبر موجب می‌شود تا او گستاخ شود،

بلکه باید با او همانندش عمل کرد تا از تکبر دست بردارد. پس شناخت موقعیتها و درک آن‌ها برای اتخاذ مواضع مناسب و رفتار مفید و سازنده بسیار اساسی است. اصولا حکیم و خردمند کسی است که موقعیت زمانی و مکانی را بشناسد و براساس آن رفتار مناسبی را در پیش گیرد ز همین روست که گفته‌اند: هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد

اما رضا(علیه السلام) می‌فرماید: اصحاب السلطان بالحذر و الصدیق بالتواضع و العدو بالتحرز و العامه بالبشر، با سلطان و زمامدار با احتیاط همراهی کن، و با دوست با تواضع و فروتنی، و با دشمن در پناه حرز، و با مردم با روی خوش رفتار کن. (بحارالانوار ج78 356)

4-آمد و شد عامل محبت

انسان موجودی اجتماعی است. این گرایش به اجتماع چه به قصد تسخیر باشد یا هر عامل دیگری، امری ذاتی انسان است. انسان بدون جفت و زوج نمی‌تواند زندگی کند و در نهایت انسانی ناتمام خواهد بود، زیرا این جفت است که انسان را به تمامیت می‌رساند و از نقص می‌رهاند

ارتباط و آمد و شدها می‌بایست در چارچوب عقل و شرع باشد تا از مشکلات غیراخلاقی جلوگیری کند. امام رضا(علیه السلام) آدابی را برای ارتباط بیان می‌کند که برخی از آن‌ها در این سخن ایشان تجلی یافته است تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحارالانوار، ج78،)

از نظر امام رضا(علیه السلام) یکی از نشانه‌های خوشی در زندگی دنیایی این است که انسان دارای دوستان و محبان بسیاری باشد و این جز با رفت‌وآمد خوب و مناسب شدنی نیست: سعه‌المنزل و کثره‌ المحبین؛ درباره خوشی در دنیا سؤال شد، فرمود وسعت منزل و زیادی دوستان (بحارالانوار، ج76، ص152) البته دید و بازدید از بستگان و خویشان در اولویت است؛ زیرا آنان بیش‌تر از دیگران نیاز و انتظار دارند که به دیدار آنان بروید

امام(علیه السلام) در این‌باره می‌فرماید: پیوند خویشاوندی را برقرار کنید گرچه با جرعه آبی باشد؛ و بهترین پیوند خویشاوندی، خودداری از آزار خویشاوندان است. (تحف‌العقول، ص445) آن حضرت(علیه السلام) در جایی دیگر بدترین مردم را کسی می‌داند که از ارتباطات با مردم خودداری می‌کند و حتی با دیگران غذا نمی‌خورد

و به تنها خوری عادت دارد و اجازه نمی‌دهد تا خیری به دیگران برسد. چنین افرادی در حقیقت به سبب عدم ارتباطات اجتماعی از اخلاق انسانی به دور هستند؛ زیرا خلق و خوی انسانی بر اجتماع و ارتباطات بلکه کمک به دیگران در قالب مظهریت در خلافت ربوبیت الهی است. آن حضرت(علیه السلام) می‌فرماید: به راستی که بدترین مردم کسی است که یاری‌اش را (از مردم) باز دارد و تنها بخورد و افراد تحت امرش را بزند. (تحف‌العقول، ص448)

5. ادخال سرور

مؤمن باید اهل سرور و شادی باطنی باشد و هرگز تبسم و لبخند از لبانش محو نشود. این‌که شخص عبوس باشد و با گشاده‌رویی با مردم برخورد نکند، از رذایل اخلاقی است. مسلمان نه تنها باید شاد باشد بلکه این شادی و سرور خود را به دیگران نیز منتقل کند به طوری‌که هر کسی با او دیدار می‌کند از دیدارش مسرور و شادان شود و غم و اندوه از دلش برود

البته نباید در ایجاد سرور راه‌های باطلی رفت و نیازی هم نیست که با ابزارهای باطل بخواهیم کاری مفید انجام دهیم؛ زیرا وقتی ابزار آلوده باشد، سرور نیز دروغین و واهی خواهد بود. از همین‌روست که پس از سرورهایی که از ابزارهای باطل پدید می‌آید، غمی سنگین بر جان مستولی می‌شود و شخص را به افسردگی دو چندان می‌کشاند. باید از ابزارهای سرور مباح و جایز بهره برد و زمینه و بستر زیارت را به شادی مباح رنگین کرد

این‌گونه اعمال پس از عبادت محض چون نماز و روزه از مهم‌ترین اعمال عبادی بشر است. از این‌روست که امام رضا(علیه السلام) در تشویق مردم به این عمل می‌فرماید: بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجاد خوشحالی برای مومن، نزد خداوند بزرگ نیست. (بحارالانوار، ج78، ص347) چرا که با ایجاد سرور در محیط ارتباطی، خوش‌خویی خود را دو چندان به نمایش گذاشته است و افزون بر این که زیارت‌کنندگان از ایشان بهره معنوی و مادی می‌برند از نظر روحی و روانی نیز تقویت می‌شوند و آثار آن در ارتباطات دیگر ایشان نیز نمایان می‌شود.

6. رفع مشکلات مردم

انسان تا می‌تواند می‌بایست در کمک به خلق خدا بکوشد. مک به انسان‌ها به طور اولویت باید در دستور قرار گیرد و اگر کسی این گونه عمل نکرد باید او را از دایره انسانیت به دور دانست؛ چه رسد که اورا انسانی اخلاقی دانست

خلق الهی انسان اقتضاء می‌کند که در مقام خلافت الهی در رفع مشکلات دیگران بکوشد. اگر انسان بتواند در حد مقدورش از دیگران مشکلی را حل کند به همان میزان ارزش و اعتبار خود را افزوده است

البته آثار این گونه اعمال تنها محصور به دنیا نیست بلکه همان گونه که در دنیا موجبات رضایت خاطر خود را فراهم می‌آورد و انسانیت خود را بروز می‌دهد، زمینه اندوه‌زدایی اخروی خود را نیز فراهم می‌آورد؛ یعنی زمانی که همه در قیامت از هول و هراس آن در اندوه هستند خداوند گشایشی در گره‌های قیامتی او می‌گشاید و دلش را شاد می‌گرداند. امام رضا(علیه السلام)  می‌فرماید: من فرج عن مومن فرج‌الله عن قلبه یوم‌القیمه؛ هر کس اندوه و مشکلی را از مومنی برطرف نماید خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد. (اصول کافی، ج3، ص268)

7. مدارا با مردم

مودت با مومنان و مدارا با مردم از خصلت‌های نیک اسلامی انسانی است. انسان‌ها در موقعیت‌های گوناگون شاید رفتارهای نادرستی داشته باشند و اشتباهاتی بکنند.

از این رو می‌بایست با مردم کنار آمد و سخت‌گیری نکرد.

این که بخواهیم نسبت به مردم سخت‌گیری کنیم ومته روی خشخاش بگذاریم و گیر بدهیم کاری ضداخلاقی انجام داده‌ایم

سنت و سیره عملی پیامبرصلی الله علیه و آله این گونه بود که حتی نسبت به منافقان و دشمنان و مخالفان خود کوتاه می‌آمد و ا آنان مدارا می‌کرد که گویی چیزی از آن نمی‌ داند و حرف‌های نادرست ایشان را گوش می‌داد و گاه با آن که می‌دانست دروغ می‌گویند ولی به همان ظاهر کلام ایشان بسنده می‌کرد به طوری که ایشان را به تحقیر و استهزاء و تمسخر «اذن» می‌گفتند (توبه61)

امام رضا(علیه السلام) می‌فرماید: و من، مؤمن واقعی نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنتی از پروردگارش و سنتی از پیامبرش و سنتی از امامش

اما سنت پروردگارش، پوشاندن راز خود است؛ و ما سنت پیغمبرش، مدارا و نرم‌رفتاری با مردم است؛

و اما سنت امامش، پس صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است. (اصول کافی ج3، ص339 و تحف‌العقول ص442)

سیره و سبک زندگی در نگاه امام رضا (علیه السلام)

حضرت(علیه السلام)  بر رازداری تاکید می کند زیرا که انسان نمی تواند هرآن چه را از علم دانست یا از معرفت دید یا از مردم شنید بر زبان آورد. حضرت(علیه السلام) می فرماید: علیکم فی امورکم بالکتمان فی امور الدین و الدنیا …فلا یقف علیه ولیک؛ بر شما باد به رازپوشی در کارهاتان در امور دین و دنیا. روایت شده که افشاگری کفر است و روایت شده کسی که افشای اسرار می کند با قاتل شریک است و روایت شده که هرچه از دشمن پنهان می داری، دوست تو هم بر آن آگاهی نیابد. (بحارالانوار، ج78) خاموشی و سکوت گاهی تنها راه نجات بشر است. چرا که گاهی سخن گفتن عین گمراهی و رنج است. مومن، انسانی دارای فهم و فقه است و می داند چگونه در زندگی عمل کند که خود و دیگران را به رنج و زحمت نیفکند

گاه نیاز است که نسبت به چیزی سکوت کرد هر رازی را بر زبان نراند و با صمت و تفکر می توان بهترین کار را انجام داد. چنین سکوتی گاه لازم و بلکه واجب است، چرا که نجات دین و دنیا بر آن است. از امام رضا(علیه السلام) درباره بهترین بندگان سوال شد. فرمود: آنان که هرگاه نیکی کنند خوشحال شوند و هرگاه بدی کنند آمرزش خواهند و هرگاه عطا شوند شکرگزارند و هرگاه بلا بینند صبر کنند و هرگاه خشم کنند درگذرند. (تحف العقول، ص445) تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لا تحاشموا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحارالانوار، ج 78).

امامان علیهم السلام  قرآن ناطق و امامت تبلور هدایت و نور قرآن در پهنه زمین و زمان و سیره ائمه اطهار(علیهم السلام) تفسیر آیات زندگی بخش آن است.  اگر قرآن کریم مردم را به حیات طیبه فرا می خواند، منش و روش زندگی و اصول حاکم بر رفتار و عمل امامان معصوم(علیه السلام)  تجسم حیات طیبه ای است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و قرآن کریم بشر را به آن فراخوانده اند

دستگیری از نیازمندان

انفاق و تأمین نیازهای مادی و دستگیری از نیازمندان جزو اصول مسلم قرآنی و از آیات محکم الهی است. به این معنا که از منظر قرآن کریم، انسان نباید سر در لاک خود فرو برد و فارغ از دغدغه همنوع و همشهری و هم وطن خود باشد. در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)  نیز انفاق و کمک به نیازمندان روشی بسیار معمول و متعارف بود، از این رو همواره فقرا بر سر راه آنان می نشستند یا در خانه آنان را می زدند. پیشوایان ما حتی پیش از آن که نیازمندان عرض نیاز کنند، به آنان انفاق می کردند.

.سادگی در سبک زندگی

شیخ صدوق در روایتی دیگر از ابی عباد، ساده زیستی را روش حضرت امام رضا(علیه السلام)  در پوشش می شمارد و زندگی حضرت را این گونه توصیف می کند: در تابستان فرش حضرت رضا(علیه السلام)  حصیر و بوریا بود و در زمستان روی نمد می نشست و پیراهنی زبر و خشن می پوشید، مگر آن که بخواهد پیش مردم آید که در آن وقت لباس سنگین و بهتر می پوشید.  

ادب معاشرت

هرگز ندیدم حضرت رضا(علیه السلام) در سخن گفتن با کسی درشتی کند و هیچ گاه ندیدم سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند بلکه صبر می کرد تا طرف سخنش تمام شود و بعد اگر لازم می دید سخن می گفت، هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمود و هرگز نزد کسی پای خود را دراز نمی کرد و در برابر همنشین تکیه نمی داد. هرگز او را ندیدم که از خدمتکاران و کارگزاران خود کسی را بد بگوید یا در پیش چشم کسی آب دهان بیندازد، هرگز ندیدم که هنگام خندیدن قهقهه زند بلکه خنده اش تبسم بود و چون مجلس او از مردم خالی و سفره غذا انداخته می شد، همه خدمتکاران را فرا می خواند و به دور سفره غذا می نشاند.

پذیرایی از میهمان در فرهنگ ما این جمله معروف است که میهمان حبیب خداست و به این گونه برای میهمان ارج و احترام قائل می شویم. این رفتار و نگرش پسندیده ریشه در آموزه های اسلامی و سنت و سیره امامان معصوم دارد. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) از یک میهمانی ویژه گزارشی می دهد که در آن نحوه پذیرایی از میهمان و ادب میهمان داری را بازگو می کند

احمد بن ابی نصر از اصحاب برجسته امام رضا(علیه السلام) نقل می کند که در ایام حضور آن حضرت در مدینه، روزی حضرت رضا(علیه السلام) برایم مرکبی فرستاد که نزد آن حضرت بروم. من نیز سوار بر مرکب شدم و به خدمت حضرت رسیدم و تا پاسی از شب نزد ایشان ماندم. چون امام(علیه السلام) خواستند از مجلس برخیزند، به من فرمودند: فکر نمی کنم در این موقع بتوانی به مدینه برگردی. عرض کردم: آری فدایت شوم. فرمودند: امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدا حرکت کن. عرض کردم: مانعی ندارد همین کار را می کنم فدایت شوم.                                   .
حضرت خدمتکارشان را صدا زدند و به او فرمودند: بستر خواب مرا برای او پهن کن و ملحفه مرا که زیر آن می خوابم بر آن بستر بیفکن و بالش مرا هم زیر سر او بگذار. با خود گفتم: کیست که این اندازه مقام و منزلتی که نصیب من شده، نصیبش شده باشد؟! خداوند نزد حضرت مقامی به من عطا فرموده که به احدی از اصحاب و شیعیان ما عطا نکرده است، احمد ادامه می دهد: من نشسته بودم و این خیالات را در دل می گذراندم که ناگهان امام(علیه السلام) فرمودند: ای احمد! امیرمومنان علی(علیه السلام) وقتی صعصعه بن صوحان مریض بود به عیادت او رفت و صعصعه این را سبب افتخار خود شمرد و بر مردم به آن فخر می کرد، پس تو این کار را نکن و از برای خدا تواضع و کوچکی کن، سپس آن حضرت بر دست خویش تکیه کردند و از جا برخاستند.

سبک خوردن غذا . راز سلامتی از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)

حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) می فرمایند اگر مردم در خوردن و آشامیدن از حیث مصرف، میانه روی کرده و اقتصاد را رعایت می نمودند، سلامتی انسان مستمر می ‌شد. امام هشتم(علیه السلام) ، همواره قبل از غذا دست‌ های خود را می ‌شستند، شستن دست ها قبل از غذا، خشک نکردن دست‌ های شسته شده و بسم الله و الحمد لله گفتن در قبل، حین و بعد از غذا، از آداب غذا خوردن است

حضرت (علیه السلام) ، همواره غذای خود را با طعام سبک و ساده، قبل از غذا ماست شیرین کم چرب و یا دوغ بخورد. این کار ضمن اینکه بخشی از فضای معده خود را پر شروع می ‌کردند تا فشار اضافی به دستگاه گوارش وارد نشود. فردی که دارای اضافه وزن، چاقی شکم و یا عادت می کند، معده را برای ورود غذاهای سنگین آماده می ‌نماید. در هنگام غذا خوردن از سبزی‌ های مفید همانند کاسنی، خرفه، جعفری و هویچ زرد نیز استفاده کنید. این نوع غذا خوردن، سنت رسول گرامی اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و همچنین امام رضا (علیه السلام)  بوده است

خوردن نمک و آویشن در ابتدا و انتهای غذا مفید است، افرادی که دارای بیماری ‌های متابولیک و یا فشار خون بالا هستند، در ابتدا و انتهای غذا یک تا دو گرم سرکه انگور عسکری میل کنند. استفاده از یک قاشق آبغوره طبیعی، بدون نمک و آفتاب ندیده به همراه روغن زیتون در حین غذا، امری مطلوب است

سفارش امام رضا (علیه السلام)  به پاسداشت حقوق والدین

در میان تعالیم ادیان الهی در باره والدین و حقوق آنها، نگاه مکتب اهل بیت (علیهم السلام)  به این مسئله از ویژگی های خاص و ظریفی برخوردار است. بدان که حق مادر، لازم ترین حقوق و واجب ترین آنهاست؛ زیرا او بار سنگین فرزند خویش را تحمل کرد؛ به گونه ای که هیچ کس حاضر نیست دیگری را این گونه به دوش بکشد.

مادر، کودک خویش را با چشم و گوش و همه وجودش، نگهداری کرد و بدین کار شادمان و خوشحال بود. او راضی است تا خود گرسنه بماند، اما فرزندش سیر باشد و خود تشنه بماند، ولی کودکش سیراب گردد و خود بی جامه باشد، اما فرزندش در جامه به سر برد و کودکش در زیر سایه قرار گیرد؛ در حالی که خود او به زیر آفتاب است

پس تا بدین اندازه باید سپاسگزار مادر بود و به او نیکی نمود و با او با مدارا رفتار کرد؛

پدر نیز از نظر امام رضا (علیه السلام)  دارای احترام و حقوق فوق العاده ای می باشد. باید از پدر اطاعت کنی و نسبت به او نیکی نمایی و در برابرش تواضع و خضوع کرده و به بزرگی از او یاد کنی و مورد احترام خویش قرارش دهی و در محضرش آهسته سخن گویی؛ چرا که پدر اصل و ریشه فرزند است و فرزند، بخشی از اوست. اگر پدر نبود، فرزند هم نبود

امام رئوف؛ بهترین همسایه

از هزار واندی سال پیش که قلب نازنین امام ابوالحسن الرضا(علیه السلام)  از تپش ایستاد و از آن لحظه که پیکر پاکش را به آغوش خاک تیره سپردند و شیعیان و دوستداران حضرتش گرداگرد قبر مطهرش بی قرار در مدار عشق به او جاودانه می گردیدند تا به امروز، حضور مبارکشان در ایران و وجود مرقد مطهر و بارگاه ملکوتی ایشان در ارض اقدس رضوی همواره مایه برکت و مباهات مردم ایران زمین بوده و این نعمتی بس بزرگ برای ایرانیان است که کسی در بین آنان نتواند از عهده شکرش به در آید.

امام کانون مهر و عاطفه نسبت به مردم و مظهر عشق و محبت نسبت بدانان بود. از این رو، در زیارت نامه آن حضرت یکی از ویژگی هایش رأفت و مهربانی وی یاد شده است و چنین می خوانیم: السلام علی الامام الرئوف؛ سلام و درود بر امام و پیشوای با رأفت و مهربان (مفاتیح الجنان)

به راستی باید گفت: این لقبی است که از سوی پروردگار درباره آن بزرگوار عنایت شده است. مهربانی، محبت و رافت آن بزرگوار بر کسی پوشیده نیست. امام رضا(علیه السلام) یاور درماندگان و پناه بی پناهان بود. زیرا چه بسا یتیمانی که گرمی دست او را بر سر و صورت خود احساس کرده اند و چه بسیار بودند مستضعفان و گرفتارانی که در سایه یاری رساندن های او به خیری دست یافتند.

آری، او پناه غم دیدگان و فریادرس دردمندان بود. همسایگی و مجاورت ایرانیان با امام مهربانی ها و عالم آل محمد حضرت رضا(علیه السلام) توفیق و نعمتی است که بلاشک خداوند متعال از چگونگی بهره مندی ما از این فرصت در روز قیامت سئوال می نماید. مگر نه این است که بر طبق آموزه های دینی ما همسایه بر همسایه حقی دارد که باید نسبت به ادای حق او اهتمام ورزد؟ پس اکنون که توفیق با ایرانیان در همراهی با بهترین همسایه رفیق بوده است باید فرهنگ رضوی را در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود جاری ساخته و خود را در محضر امام ببینند و رفتار و گفتار و کردار خویش را با آموزه های رضوی همسو و هماهنگ سازند.

سه رذیله اخلاقی از نگاه امام رضا (علیه السلام) 

حسد یکی از رذایل اخلاقی است که به معنای آرزوی زوال نعمت از غیر توسط انسان است. روی عن ابی الحسن الرضا قال: إِیَّاکُمْ وَ الْحِرْصَ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُمَا أَهْلَکَا الْأُمَمَ السَّالِفَةَ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْبُخْلَ فَإِنَّهَا عَاهَةٌ لَا تَکُونُ فِی حُرٍّ وَ لَا مُؤْمِنٍ إِنَّهَا خِلَافُ الْإِیمَان  از 3رذیله اخلاقی بپرهیزید: اوّل؛ حرص و دوم؛ حسد! سوم بخل (بحارالانوار ج75)

حرص یعنی انسان،‌ چیزی از امور دنیایی‏ که مورد احتیاجش نیست را انباشته کند؛ به عبارت دیگر: زیاده طلبی در امور مادّی و مالی؛  حسد یعنی انسان آرزوی زوال نعمت از غیر کند و ناراحت باشد از این‏که خداوند به غیر نعمتی را عطا فرموده؛ حسد دو نوع است: گاهی آرزوی زوال نعمتی را از دیگری می‏کند در حالی‏که خودش از آن نعمت محروم است، یک وقت خودش هم نعمت را دارد، امّا نمی‏خواهد غیر آن‏را داشته باشد؛ این حالت بدترین نوع حسد است.

از رذیله بخل هم بپرهیزید! بخل یعنی انسان آنچه از نظر عقلی و شرعی سزاوار است در جایی مصرف کند را ‌مصرف نکند. مثلاً: قدرت انفاق فی سبیل الله دارد، امّا انفاق نکند، حضرت تعبیر می‏فرمایند: فَإِنَّهَا عَاهَةٌ، بخیل آفت روحی دارد، آزاده و مؤمن مبتلا به بخل نمی‏شوند و بخل با ایمان ناسازگار است. حال چرا بخیل از مصرف در جایی که سزاوار است امتناع می‏کند؟ چون می‌ترسد جایش پر نشود. مؤمن چنین ترسی ندارد و می‏گوید: همان خدایی که نعمت را به من داده و گفته اینجا مصرف کن، جایش را پر می‏کند، چون مؤمن به خدا اعتقاد دارد، تمام نعمت‏ها را از ناحیه او می‏داند؛ آیا چنین فردی وقتی خدا به او می‏گوید: در این راه مصرف کن! امتناع می‏کند؟ پس بخیل ضعف در اعتقاد به خدا دارد. در نتیجه امام سه رذیله حرص، حسد و بخل را مطرح فرمودند. این رذائل هم انسان را از انسانیت بیرون می‏کند و هم ضربه به ایمان او می‏زند.

مردی که به پیامبر گفت: من ثروتمند هستم و هر وقت گدائی و درخواست کننده ای رو به من می آورد، گویا شعله آتشی به من رو می کند. پیامبر فرمود: از من دور شو و مرا به آتش خود مسوزان.

قسم به خدای بزرگ که اگر میان رکن و مقام بایستی و دو هزار سال نماز بخوانی و چنان گریه کنی که نهرها از اشک هایت جاری شود و درختان از آن سیراب گردند، آن گاه با بخل و پستی بمیری، خدا تو را به جهنم می افکند. مگر نمی دانی خدا فرمود: هر کس بخل ورزد، نسبت به خود بخل کرده است و خدا بی نیاز است. هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ....  آری شما همان مردمید که برای انفاق در راه (تبلیغ دین) خدا دعوت می‌شوید باز بعضی از شما بخل می‌ورزند، و هر که بخل کند بر ضرر خود اوست و گرنه خدا (از خلق) بی نیاز است و شما فقیر و نیازمندید. (محمد 38)

افق های اخلاقی در سیره معصومین و امام رضا(علیه السلام)

بی گمان چهارده معصوم(علیه السلام)  چهارده خورشید آسمان معنویت و انسانیت هستند. هرچند که همه آنان بازتاب نور یگانه محمدی صلی الله علیه و آله هستند، ولی جلوه های گوناگون را به نمایش گذاشته اند تا هرکسی از پنجره انوار و تاب مشکین عشق و محبت یکی از ایشان به حق بیاویزد و با توسل به عروه وثقای وجودیشان به سببی چنگ زند که میان حق و زمین آویزان است و آنان را تا کمال مقصود بالا می برد. خداوند در قرآن امامان را سرمشق زندگانی بشر دانسته و از همگان خواسته است تا با بهره گیری از سیرت و سیره آنان، در مسیر خلافت انسانی گام بردارند و به اطاعت و عبودیت ایشان، کمال عبودیت و اطاعت از خدای یگانه را تجربه نمایند و به مقام عبودیت ربوبی دست یابند. یکی از انوار و اسباب الهی که می توان به ریسمان استوار وجودش آویخت و به ولایت حبی و اطاعت، به حق متوسل شد، حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)  است

ضرورت تأسی به سیرت امام رضا(علیه السلام)  امامان معصوم(علیه السلام)، مفسران قرآن و بیان کنندگان اسرار و رازهای بی شمار آن هستند. آنان هم چنین در سیره خود آن چه را درک کرده اند به نمایش می گذارند و حقیقت را در جامه عمل به مردم نشان می دهند. سخنان ایشان هم در بردارنده جوامع الکلم در هر حوزه و عرصه ای است و هم آینه ای از حقایق عرشی و رموز عرفانی است که زندگانی بشر را متحول می سازد. همان طورکه سیرت آنان، ناطق حقایق قرآنی است، سخنان ایشان نیز گوهرهائی است که از ژرفای هفت یا هفتاد بطن قرآن بیرون آمده تا انسان ها از آن بهره گیرند. از آن جایی که امامان از قرآن جدایی ندارند و قرآن از ایشان جدا نیست؛

زیرا از نظر حقیقت باطنی، یگانه و یکتا هستند و هریک، تفسیر و تجلی آن دیگری می باشد؛ باید ایشان را قرآن ناطق و قرآن را حقیقت صامت ایشان دانست.

به این معنا که حقیقت محمدی به دو شکل، جلوه گری نموده : گاه به شکل قرآن صامت در آمده و گاه دیگر در جلوه انسان کاملی خودنمایی کرده. بنابراین اگر انسان کامل می خواست به شکل کتاب درآید، قرآنی می شود و قرآن اگر می خواست به شکل انسان کامل ظهور نماید، به شکل معصومان(علیه السلام)  در می آید. بر این اساس می توان هر سخن انسان کاملی چون امام رضا(علیه السلام)  را تفسیری انفسی از حقیقت قرآنی دانست و هر سیرت و صورت امام رضا(علیه السلام)  را تجلی حقیقت دیگری از قرآن یافت؛

زیرا قرآن و انسان کاملی چون امام رضا(علیه السلام)  و دیگر معصومان(علیهم السلام)  دو صورت از یک حقیقت هستند که گاه از آن به حقیقت و نور محمدی صلی الله علیه و آله تعبیر می شود و گاه به عنوان صادر نخست، عقل اول، روح اعظم، اسم اعظم، اسم مستاثر، نور اول و مانند آن یاد می کنند.

اگر در سخن نبوی صلی الله علیه و آله گفته شده که الحق مع علی و علی مع الحق این معنا مورد تاکید است که بی علی، حقی نیست و اصولا حق و علی، یگانه و یکتا هستند و دوگانگی میان آن دو، دوگانگی مفهومی است نه دوگانگی مصداقی.

بر این اساس اگر بر ترازوی حقانیت خداوندی چیزی باقی است و سنگینی می کند، حقانیت علی (علیه السلام)  است و اگر چنین چیزی وجود نداشته باشد، وزنی و حقی نیست و تنها باطل و پوچی است. از این رو علی(علیه السلام)  را میزان و صراط مستقیم و مانند آن گفته اند.

امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)  به حکم یکتایی و یگانگی نورانیت نیز، مصداق همین معنا و کلام است. بر این اساس اگر کسی بخواهد در مسیر شدن واقعی قرار گیرد می بایست به این سیرت و سیره متوسل شود؛ زیرا هر یک از آنان، شرایطی را فراهم می آورند تا انسان ها با همه شرایط و گوناگونی بتوانند درمسیر شدن، سرمشق و اسوه ای داشته باشند.

اخلاق اتمامی رضوی(علیه السلام)

اخلاق امام رضا(علیه السلام) همانند اخلاق دیگر اسوه های کامل و تمام الهی، اخلاق تمامیت در مکارم و محاسن اخلاق است؛ زیرا ایشان به عنوان یکی از چهارده معصوم(علیه السلام) در چنان جایگاهی نشسته که بهترین بهترین ها را میشناسند و میداند و عامل بدان است. بنابراین نیکوترین نیکوها را در تمامیت آن می گوید و انجام می دهد. پس سیره ایشان همانند سنت ایشان در اوج تمامیت است، به گونه ای که نمی توان کمالی را یافت که ایشان در تمامیت این سخن نگفته یا انجام نداده باشد.

از آنجایی که شرایط برای فهم همه مکارم و محاسن اخلاقی در شکل جزیی و عملی آن برای مردم زمان پیامبرصلی الله علیه و آله فراهم نبود؛ زیرا درک و فهم بشر به آن حد نرسیده بود که واقعا همه علوم و معارف آن حضرتصلی الله علیه و آله را درک و عمل کنند؛

امام رضا(علیه السلام)  با توجه به شرایط و مقتضیات زمان خود بخشی از معارف الهی را در سنت و سیره خود به نمایش گذاشت و بیان کرد آنچه در مقاله حاضر بیان می شود تنها گوشه ای از آن معارف است که آن حضرت(علیه السلام) بیان کرده و یا انجام داده. اخلاق انسانی در خوش خلقی اخلاق الهی انسانی در سایه خوش خلقی پدید می آید. در این باره امام رضا(علیه السلام)  می فرماید: ایاکم و سوءالخلق فان سیئ الخلق فی النار لامحاله ؛ از بداخلاقی بپرهیزید، زیرا بداخلاق بدون تردید در آتش است. (عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 43)

 به این معنا که کسی که بدخوست درحقیقت سازه وجودی اش، دوزخی است و آن باطن این گونه خودنمایی می کند. در مقابل، خوشخویی به معنای سازه بهشتی شخص، نشان از بهشت و خرمی و خوشی و آرامش بهشتی می دهد..مؤمن با اخلاق خود است که خدایی بودن خود را نشان می دهد و اعتراض فرشتگان و مدعای ابلیس را باطل می سازد و جایگاه ارزشی انسان برای خلافت الهی را اثبات می کند.کردار و اخلاق مؤمن می بایست بندگی خداوند باشد که در اشکال گوناگونی به ویژه کمک به هم نوعان خودنمایی می کند

در آیات نخست بقره که به مسئله اصلی ایمان اشاره دارد، حقیقت ایمان را در دو شکل نماز برای خدا و زکات به مردم نشان می دهد. به این معنا که جلوه ایمان را می بایست در زندگی به شکل اعمال عبادی محض و کمک به هم نوعان و احسان به آنان جست وجو کرد.

امام رضا(علیه السلام) نیز در این باره می فرماید که مؤمنان باید به گونه ای عمل کنند که خداوند بر آنان افتخار و مباهات کند و به فرشتگان نشان دهد که خلقت انسان ارزش آن را داشته است که از برخی نقاط ضعف انسانی چون خونریزی و کشتار چشم پوشید. امام می فرماید با کارهای خوب و نیک در خدمت مردم باشید تا خداوند به این رفتار اخلاقی شما بر فرشتگان مباهات ورزد: من فعل ما لزمه من امر المؤمنین باهی الله تعالی به و ملائکته؛ هر کس وظایف خود را نسبت به مؤمنان انجام دهد خداوند و فرشتگان به او مباهات می کنند. (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 314)

بی گمان پرداختن به همه حوزه هایی که در سنت و سیره آن حضرت(علیه السلام)  آمده در یک مقال کوتاه ناشدنی است. از این رو به همین مقدار بسنده می شود.

با نگاهی به آنچه بیان شد می توان دریافت که انسان مؤمن، انسانی اخلاقی است و اخلاق در تاروپود وجود او ریشه دوانده است.

اهل بیت (علیهم السلام) کشتی نجات امام (علیه السلام) همانند قرآن و دیگر معصومان(علیهم السلام)  به انسانها هشدار می دهد که همواره باید مواظب و مراقب دشمن سوگندخورده خود یعنی ابلیس باشند؛ زیرا ابلیس اجازه نمی دهد تا انسان تقوای عقلانی و وحیانی را پیشه کند و سازه الهی خود را تکمیل کرده و به اتمام برساند. ابلیس اگر در کمین همگان است تا از عقل خود بهره نبرند و در سایه عقل، دینداری و حیا نورزند،

بیش از پیش مترصد انسان مؤمن است تا او را به غفلتی گرفتار کرده و تحت ولایت خویش ببرد و از عبادت خدا به عبادت خود بکشاند. بنابراین، مؤمنان می بایست هوشیار و بیدار باشند تا گرفتار غفلتی نشوند تا فرصتی به ابلیس برای هجوم و پیروزی فراهم شود. امام رضا(علیه السلام)  از پیامبرصلی الله علیه و آله نقل می کند که آن حضرت فرمود: لایزال الشیطان ذعرا من المومن ما حافظ علی الصلوات الخمس؛ فاذا ضیعهن تجرا علیه و اوقعه فی العظائم؛ شیطان پیوسته از شخص با ایمان که مواظب انجام نمازهای خویش است بیم دارد، تا آن زمانی که آن را ضایع کند و اهمیت به اوقات آن ندهد، در چنین وقت است که بر وی دست یافته و اورا در گناهان می افکند.

بنابراین، همگان جز عبادالله و اولیای خاص الهی(ص، آیات ۸۲و ۸۳) باید خود را در کمینگاه دشمنی بیابند که او می بیند ولی دیده نمی شود. (اعراف، ۲۷) هرگونه غفلت حتی از جانب افرادی که به مقامات بلندی در انسانیت رسیده اند می تواند ابلیس را بر آنان مسلط سازد و گرفتار خسران و زیان ابدی گرداند (سوره عصر) چنان که سامری (طه، ۹۶) و بلعم باعورا (اعراف، ۱۷۵و ۱۷۶) را از اوج به حضیض کشاند و به دوزخ افکند.

تنها راه نجات، تمسک و توسل به اسباب الهی (مائده، ۳۵)، ریسمان خداوند (آل عمران۱۳۰) و دستگیره محکم و استوار عروه الوثقی(بقره۲۵۶) است. از این رو امام رضا(علیه السلام)  از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می فرماید: مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها زخ فی النار؛ مثل اهل بیت من در بین شما مثل کشتی نوح است که هر کس در آن درآمد نجات یافت و هرکس تخلف نمود، در آب غرق و در آتش پرت شد.

بنابراین، اگر کسی بخواهد از دام ابلیس و خسران ابدی رهایی یابد می بایست به حکم عقل از اهل بیت(علیه السلام)  پیروی و اطاعت کند و تقلید از ایشان را عین خردورزی بداند؛ زیرا تعبدی که ریشه در تعقل داشته باشد عین تعقل است

و در حقیقت این عقل است که به تقلید از امام معصوم(علیه السلام)  فرمان می دهد. برخی ها مدعی شیعه گری و پیروی از اهل بیت(علیه السلام) هستند در حالی که این گونه نیست و تشیع تنها لقلقه زبان ایشان است؛ زیرا کسی که شیعه است گام به گام از ایشان اطاعت و پیروی می کند. می گویند که حضرت سلمان محمدی در پس امیرمومنان(علیه السلام) حرکت می کرد.  

وقتی به جایی رسیدند، شخصی که به ملاقات آنان رفته بود، نگاهی به ردپاهای آنان افکند و دید یک جای پا بیشتر نیست. به سلمان عرضه داشت: جا پاهای تو کدام است؟ آن بزرگوار فرمود: من سعی کردم چنان گام بردارم که گام من دقیقاً بر جای پای آن حضرت(علیه السلام)  قرار گیرد.               .                                      

.امام رضا(علیه السلام) کسی که مدعی تشیع و پیروی از اهل بیت  است و مانند ما اطاعت خداوند نکند، نمی تواند مدعی تشیع باشد  من کان منا و لم یطع الله فلیس منا هرکس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست (سفینه البحار)

امام رضا(علیه السلام) ، انسان نمونه اخلاقی

در مورد فضائل اخلاقی امام رضا شامل تواضع و فروتنی، جود و بخشش، بردباری، عزت نفس، انس و تفکر در قرآن، اطاعت و پیروی از ولی امر، احترام و محبت به دیگران، رسیدگی به مستمندان، صدقه دادن، با خدمت گزاران سر یک سفره نشستن، تفاوت قائل نشدن بین غلامان و اشراف مگر به تقوا، تبسم کردن و خوشبو بودن، سهم غذای گرسنگان را کنار گذاشتن،

نشست و برخاست بافقرا، همدردی با مردم و در تشییع جنازه شرکت کردن، خنده نکردن با صدای بلند و قهقهه، گره گشایی و رفع نیاز مؤمنان، ساده زیستی، نرنجاندن افراد با زبان، کردار و پندار، رعایت ادب در مجالست با دیگران، عفو گناهان، پرهیز از اسراف و تبذیر، کمک به دیگران، انجام دادن کارهای شخصی خود، نظافت سر و وضع و لباس خود، رأفت و خوشرویی با دیگران و فروتنی، بسیار گفته اند که همه اینها خرمن کوچکی از فضائل اخلاقی اوست.

تلفیق اخلاق حسنه و علم آموزی ایشان که با عیسویان و یهودیان و حتی مشرکان و کافران به صورت گفت وگو و مناظرات در تاریخ ثبت شده است باعث گردید که بسیاری دست از عقاید پیشین خود کشیده و به دین اسلام گرایش یابند.                .            
علی بن موسی الرضا(علیه السلام)  مانند دیگر پیشوایان معصوم چنان از فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بالا برخوردار بود که گفتار و کردار و رفتارش سرمشق دیگران می شد. مأمور مأمون برای بردن امام رضا از مدینه به خراسان نقل می کند که: من از مدینه تا مرو همراه و مراقب امام بودم، سوگند به خدا کسی را در پرهیزگاری و افزونی ذکر در تمامی اوقات و شدت خوف از خدای تعالی ندیدم،

سپس بطور تفصیل برنامه های عبادی آن حضرت را در طول شب و روز بیان می کند. مأمون وقتی گزارش رجا را شنید، گفت: ای پسر ابی ضحاک آنچه که گفتی درست است او از بهترین، داناترین، عابدترین مردم روی زمین است، سپس به وی توصیه کرد که مشاهدات خود را برای دیگران نقل نکند. (بحارالانوار ج 49ص 95)

 براساس مکاتب فلسفه اخلاق که (عفت، شجاعت، حکمت) را سه فضیلت اصلی می دانند می توان سیره اخلاقی امام رضا(علیه السلام)  را مرور کرد. امام رضا در بعد فضیلت عفت در تمام ابعاد نفسانی خویش فراتر از یک انسان عادی برجسم و روح خویش تسلط داشت و این فضیلت را در منتها درجه آن با وجود خویش آمیخته بود.

در بعد فضیلت (شجاعت) نیز امام رضا(علیه السلام) مشهور بوده چرا که او در دربار و دستگاه خلیفه نیز براساس آنچه حکمت داشت و مصلحت می دانست عمل می کرد و از هیچ کس هراسی نداشت به طوری که این فضیلت، همراه با وضع اجتماعی منجر به ولایتعهدی او در زمان مأمون شد.

امام رضا(علیه السلام)  فضیلت عدالت را در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود اجرایی نموده و به اخلاق حسنه بطور کامل آراسته بود و حتی در برخی موارد که به عنوان مشاور خلیفه در دادرسی ها عمل می نمود به عدالت حکم می کرد

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/Reza3

http://m5736z.blog.ir/post/RE
ZA

http://m5736z.blog.ir/post/selseltzahb

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگذاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">