تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.
 

  

                مرگ کوتاه و برزخی طولانی

برزخ چیست؟، آیا توقف در برزخ برای همه انسان‌ها یکسان است؟
آیا طولانی شدن توقف در برزخ برای عده‌ای با عدالت خداوند سازگار است؟
1. حد فاصل بین دو چیز را برزخ گویند و چون جهان بعد از مرگ حد فاصل بین زندگی موقت دنیا و حیات جاویدان عالم آخرت است در قرآن شریف و روایات اولیاء دین ، آن عالم به نام برزخ خوانده شده است.

2. کسانی که زودتر از دنیا رفته‌اند نسبت به افرادی که دیرتر از دنیا رفته‌اند یا میروند، توقف بیشتری در عالم برزخ خواهند داشت، علی علیه السلام فرمود مَن ماتَ قامَ قِیامَتُه، هرکس که مرد قیامتش برپا شد یعنی با مرگ مجازات بد و یا نعمت‌های اخروی شروع خواهد شد و در عین حال تکامل هم در جای خودش هست باید توجه داشت که بحث از زمان و مدت زمانی در مسأله برزخ به معنای مادی بودن برزخ نیست، بلکه در محاورات روایی بر اساس عرف محاوراتی مردم در دنیا تعبیر مدت و زمان مطرح شده است.

3. در برزخ نیز مانند قیامت هر کسی مهمان سفره عمل خویش است که با حسابرسی خاصی در برزخ، عده‌ای در حال آسایش و عده‌ای در حال عذاب به سر میبرند، انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در این دنیا انجام داده مورد بازپرسی خصوصی قرار میگیرد و پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه‌ای که گرفته شد به یک زندگی شیرین و گوارا، یا تلخ و ناگوار محکوم می گردد که با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر میبرند. حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه به حال کسی است که برای رسیدگی اعمالی که از وی سر زده به یک سازمان قضائی احضار شود و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته به تنظیم و تکمیل پرونده‌اش بپردازند، آنگاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سر برد. روح انسان در برزخ به صورتی که در دنیا زندگی می کرد به سر میبرد.

امام سجاد علیه السلام  فرمود: قبر (که همان عالم برزخ است) یا باغ و گلستانی از باغ‌ها و گلستان‌های بهشت است یا چاهی از چاه‌های آتش. و هرچه باشد نتیجه عمل خود انسان است.

برزخ و جریان تکامل یکی از مسایلی که در موضوع برزخ مطرح است جریان تکامل برزخی است، برزخ نظام مخصوصی است و وقتی که روح‌ها به آن عالم وارد شدند با قانون تحول پیش می‌روند نتایج تمام جزئیات عقاید اوصاف و اعمال را در برزخ خواهند دید . فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ . وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ . نتایج و تمام جزئیات اعمالمان را از خیر و شر خواهیم دید. بنابراین برزخ افراد با توجه به اعمال و افکار روح آنها رقم می‌خورد. برخی که بسیار پاک و زیبایند، مثل شهدا، یکسره به بهشت پای می‌نهند و از زیبایی‌های بهشت بهره می‌برند و برخی هم مدتی را در جهنم سپری کرده و بعد به بهشت می‌روند و بعضی نیز برای همیشه در جهنم باقی می‌مانند همچون سران کفر و الحاد.

از مجموع آیات و احادیث توقف افراد در عالم برزخ متفاوت است. در برزخ سه گروه با حفظ درجات، زندگی مختلفی دارند

 1ـ مومنان خالص که از نعمت‌های بهشتی به طور محدود بهره مندند و دعا می‌کنند که رستاخیز برپا شود.                                           .
2ـ سردمداران کفر و گمراهی و نفاق، در عین این که صبح و شام بدن برزخی آنها به آتش جهنم برزخی عرضه می‌شود، آرزو می‌کنند که قیامت برپا نشود. 

3ـ از برخی افراد در روایات به مستضعفان تعبیر شده است که ایشان نه از نعمت برخوردارند و نه از عذاب. این‌ها غالباً در حال خواب و یا غفلت و بی حسی به سر می‌برند، ولی در قیامت بیدار می‌شوند.

بنابراین با عدالت خدا نیز منافات ندارد، زیرا در عالم برزخ صورت‌ها و الگوهایی که موجودیت پیدا می‌کند و شاید باعث عذاب یا بهره وری از نعمت‌های الهی می‌شود، تابع زشتی‌ها و زیبایی‌های معنوی و زاییده کفر و ایمان و عقاید انسان است و با عدالت الهی ناهمگونی ندارد          

برزخ، شرح احوال انسان پس از مرگ تا قیامت

زندگی در مه نمونه این گونه زندگی را بارها در خواب و رویا تجربه کرده اید. انسان در هنگام رویا، به عالمی می رود که از آن به عالم مثال یاد می شود. در این عالم، همه چیز عالم دنیا و مادی به شکل دیگر وجود دارد. هر چیزی، شکل و صورت و ابعاد دارد. لذت و عذاب و خوشی و ناخوشی را می توان احساس و درک کرد. با این همه شباهتی تمام به عالم دنیا و مادیات ندارد. خداوند در آیه 42 زمر بیان می کند که انسان ها در خواب، مرگ را تجربه می کنند؛ زیرا روح آدمی از تن بیرون می رود و در عالم برزخ سیر و حرکت می کند و سپس به درون تن بازگردانده می شود.                                     .   
ویژگی های عالم برزخ عالم برزخ همانند عالم دنیا، دارای شب و روز است. (غافر 45 و 46) هم چنین عالم برزخ همانند عالم دنیا، دارای شرایط زیست بشر می باشد و انسان ها در آن جا می خورند و می آشامند و با هم گفت وگو می کنند و گرد هم می آیند. النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ

کنون نار دوزخ همه صبح و شام         بر آنان همى عرضه گردد مدام

چو وقت قیامت بیاید فرا                    خطاب آید این سان ز یکتا خدا

که فرعونیان را به روز حساب           چشانیدشان خود اشد عذاب

از این رو برای عالم برزخ همانند عالم آخرت، بهشت و جهنمی برزخی است. برخورداری شهیدان از آسودگی خاطر در پرتو عنایت الهی در عالم برزخ و بهشت برزخی وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بَالَهُمْ . وَ یُدۡخِلُهُمُ ٱلۡجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمۡ (محمد 4. 5. 6)

کسانى که در راه یکتا خدا        بکردند جان و تن خود فدا

همه رنج و اعمالشان هیچگاه        نخواهد که ضایع نماید اله

هدایت کند این کسان را غفور      به اصلاح آرد تمام امور

درآیند در باغ جنت تمام      که خود آشنایند با آن مقام

آنها را البته به راه سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح فرماید. از جمله مطالبی است که در آیاتی چند در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.

از آن جایی که عالم برزخ همانند عالم آخرت است، حیات برزخی که پس از مرگ دنیوی اتفاق می افتد

 قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ (غافر11)

بگویند ما را دو بار اى خدا                   بمیراندى و جان نمودى عطا

بگشتیم ما معترف بر گناه                    بگو هست آیا کنون هیچ راه

که آییم بلکه برون از عذاب               بجوئیم راه فرار از عقاب

 (یک بار در دنیا میراندی و در قبور و عالم برزخ زنده کردی، دوم بار در قبور میراندی و به قیامت زنده کردی) هر چند که برای انسان هایی که در دنیا زندگی می کنند، غیرقابل احساس و درک است وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ (بقره154)

به آن کس که در راه یکتا خدا           شده کشته و جان نموده فدا

مگوئید مرده که خود زنده اند          به پیش خداوند پاینده اند

که هستند آنها همه زندگان          ندانید این را، شما بندگان

 حیاتی واقعی است و این گونه نیست که این عالم یک خواب طولانی باشد. از این رو در عالم برزخ، مساله پرسش و پاسخ و سؤال و جواب مطرح می شود یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَ یُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّـٰلِمِینَۚ وَ یَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ (ابراهیم27)

همه مؤمنان را به هر روزگار              کند سخت ثابت قدم کردگار

چه باشد به دنیا چه در آخرت            بیابند بر این سبب منزلت

ستم پیشگان را کند پست و خوار     که هر کار خواهد کند کردگار

 و دو فرشته بر انسان وارد شده و از او درباره پروردگار، دین و پیامبر و امامانش پرسش می کنند. (مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 482)

همچنین در عالم برزخ، برای انسان ها رشد و تکامل هم چنان ادامه خواهد یافت و شخص آثار صالح و طالح خویش در دوره زندگی در عالم برزخ را می بیند. خداوند در آیات 4 و 5 محمد از اصلاح و رشد معنوی و قلبی شهیدان در عالم برزخ سخن به میان می آورد که این معنا خود بیانگر آن است که عالم برزخ نمی تواند عالمی همانند عالم خواب و رویا باشد.

به سخن دیگر، این که شهیدان، در عالم برزخ، پس از شهادت از هدایت های خاص الهی برخوردار می شوند و قلب و بال ایشان  اصلاح می شود، (مجمع البیان ج9،10ص145)

لازمه این اصلاح این است که در عالم برزخ شهیدان به رشد و تکامل معنوی خود ادامه می دهند. (المیزان، ج 18، ص 226) در عالم برزخ نوعی حسابرسی ابتدایی انجام می شود و اشخاص با توجه به ایمان و کفر و عمل نیک و بد خود، از امکانات بهشتی و یا دوزخی عالم برزخ بهره مند خواهند شد.

عذابهای برزخی خداوند در آیاتی از قرآن از عذاب برزخی ظالمان و ستمکاران در عالم برزخ سخن به میان می آورد (روح المعانی ج5 جزء7) و در آیاتی عذاب هایی را که برای کافران و اصحاب شمال در نظر گرفته، برمی شمارد. البته برای برخی تا روز قیامت ادامه می یابد و برای برخی زمان مند خواهد بود.

خداوند درباره کافران گزارش می کند که آنها در قیامت وقتی به حقیقت قیامت آگاه می شوند، زندگی خود را در دنیا و عالم برزخ کوتاه می پندارند. وَ یَوۡمَ یُعۡرَضُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ عَلَى ٱلنَّارِ أَلَیۡسَ هَٰذَا بِٱلۡحَقِّۖ قَالُواْ بَلَىٰ وَ رَبِّنَاۚ قَالَ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ احقاف 34

چو بر آتش داغ روز شمار                  نشان داده گردند کفار خوار

بپرسند آیا حقیقت نبود                      همان وعده هائى که یزدان نمود

بگویند آرى همه بود راست               قسم بر کسى که خداوند ماست

بگوید خدا پس چشید آن عذاب        که بودید کافر به روز حساب

 فَٱصۡبِرۡ کَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ وَلَا تَسۡتَعۡجِل لَّهُمۡۚ کَأَنَّهُمۡ یَوۡمَ یَرَوۡنَ مَا یُوعَدُونَ لَمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّن نَّهَارِۭۚ بَلَٰغٞۚ فَهَلۡ یُهۡلَکُ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ35

تو هم اى پیمبر صبورى نما            چو دیگر اولى العزمها بر سزا

تو تعجیل هرگز مساز و شتاب          که قوم ترا زود آید عذاب

بیاید یکى روز کاین وعده ها              ببینند بر چشم آن عده ها

چون آن وقت آید فرا آن زمان          به دل مى نمایند آنان گمان

که جز ساعتى را ز روز و نهار         توقف نکردند در روزگار

همانا کتابیست قرآن مبین              که ابلاغ سازى ره راستین

پس آیا بجز فاسقان روى خاک      کس دیگرى هم بگردد هلاک

 به هر حال، زندگی در عالم برزخ همانند زندگی در عالم دنیا نسبت به عالم قیامت که زندگی جاودانه است، بسیار کوتاه است. هم چنین زندگی در عالم برزخ، همانند زندگی دنیوی، در نهایت پایانی دارد که از آن به مرگ یاد می شود. از این رو کافران با دو مرگ و دو زندگی مواجه می شوند. عبارت است از اماته و میراندنی که پای آدمی را به عالم برزخ باز می کند و سپس احیا و زنده کردنی که در عالم برزخ اتفاق می افتد و سپس میراندنی که دروازه به سوی آخرت است و در نهایت احیا و زنده کردنی که در قیامت اتفاق می افتد. این همان چهار میراندن و زنده کردنی است که کافران به آن اشاره می کنند. کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ چگونه کافر می‌شوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز گردانده می‌شوید؟! (بقره، 28 و المیزان،ج1، ص 109 و 110)

چگونه به یکتا خدا کافرید                  چسان ره به انکار او مى برید؟

که چون مرده بودید روز نخست      خداوندتان کرد این سان درست

دگرباره سازد شما را هلاک                  سپس زنده سازد ز بالین خاک

چو ایام گیتى برفت و گذشت            نمائید بر سوى او بازگشت

برخی بر این باورند که آیات 30 و 33 مریم نیز از زندگی حضرت عیسیعلیه السلام در عالم برزخ سخن می گوید که در امنیت و سلامت در آن عالم می باشد.    از دیگر ویژگی های عالم برزخ این است که امکان بازگشت انسان به دنیا در آن وجود دارد. از این جاست که مسئله رجعت معنا می یابد.

در آیات قرآنی بارها این معنا بیان شده است که کسانی که مرده بودند، از عالم برزخ به عالم دنیا بازگردانیده شدند.

از جمله می توان به امت حزقیل اشاره کرد که پس از مرگ دسته جمعی به سبب ترک جهاد به طاعون و بیماری که خداوند بر ایشان حاکم می کند، دوباره زنده می شوند یا داستان زنده شدن مرغان حضرت ابراهیمعلیه السلام یا زنده شدن عزیر و الاغش و یا اصحاب کهف که در قرآن گزارش شده است

بنابراین، عالم برزخ برخلاف عالم قیامت، از این ظرفیت برخوردار است که شخصی که به آن عالم وارد شده به عالم دنیا بازگردد.

همین احتمال و امکان بازگشت و رجعت از عالم برزخ به دنیا مشرکان را وسوسه نموده تا از خدا بخواهند به ایشان امکان رجعت داده شود تا به دنیا بازگشته و کارهای نیک کرده و ایمان واقعی را بروز دهند (مومنون92 تا 100)  

برزخ و ارواح سه گانه  از قرآن مجید فهمیده مى شود که ارواح انسانها در عالم برزخ، به سه گروه تقسیم مى شوند، قسم اول کسانى هستند که داراى ایمان محض و کفر خالص بوده اند... ارواحى که در نعمت و شادى هستند.   قسم دوم آنهایى مى باشند که دراى ایمان محض و کفر محض نیستند.. ارواحى که در عذاب و زحمت مى باشند و قسم سوم ارواحى که در بى خبرى محض قرار دارند و چیزى نمى دانند بلکه فقط هنگامى که در قیامت زنده شدند، خواهند دانست که مدتهاى زیاد در برزخ بوده اند.

لذا پرونده عمل همچنان باز است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید اذا مات المومن انقطع عمله الا من ثلات صدقه جاریه او علم ینتفع به او ولد صالح یدعوله؛ هرگاه مؤمن از دنیا برود، عملش قطع می شود مگر سه عمل

 1. صدقه جاریه؛ انجام کارهایی که عموم مردم از آن نفع ببرند. مثل بناء مسجد، احداث مدرسه، بیمارستان

 2. عملی که دیگران از آن بهره مند گردند؛

 3. فرزند صالحی که برای او دعای خیر نماید (بحارالانوار، ج2، ص 22)

4. کتاب قرآن که از آن قرائت کند؛

بنابراین، هر کسی که باقیاتی را به جا گذاشته باشد، از آثار آن بهره مند می شود و یا اگر سنتی را به نام خود ثبت کرده و دیگری بر اساس آن سنت و الگوبرداری از آن کاری انجام دهد، پیامدها و آثار آن افزون بر عمل کننده برای سنت ساز نیز ثبت می شود

براساس برخی از روایات حتی اگر کسی به نام مرده، کاری را انجام دهد، آن کار خیر و در کارنامه عمل مرده در عالم برزخ ثبت می شود. از این جاست که قرآن و نماز خواندن برای مرده یا روزه گرفتن برای او، نقش مهمی در سامان یابی وضعیت مرده دارد. گاه گناهی از او برداشته می شود و آثار گناه یعنی عذاب از او کم میگردد و یا از وضعیت خوب به خوب تر و بهتر ارتقا می یابد..
ظهور اعمال دنیوی در برزخ و.ثمره شگرف در برزخ آنچه بندگان در برزخ یا قیامت می‌بینند، خودشان از پیش برای خود فرستاده‌‌اند: ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ یَدَاکَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّـٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ حج10

به پاداش اعمال ناچیز و زشت          که سر زد از آن مردم بدسرشت

خداوند بر کس نسازد ستم             که خود ظلم کردند بر خویش هم

 خداوند متعال، چرکی و خونی خلق نکرده، بلکه تهمت‌ها و سایر اعمال ناشایست انسان، این‌گونه بروز و ظهور می‌یابد. بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ بقره 81

بلى هرکه اندوخت اعمال زشت           گناهان بسیار بر خود نوشت

احاطه بر او کرد کردار بد                     عملهاى بس زشت زو سر بزد

از اصحاب نارست آن شخص خام     که در آتش آن بسوزد مدام

 آن کسانی که برای خودشان مار و عقرب و غل و زنجیر و آتش جهنّم تهیه کرده‌اند، در برزخ گرفتار می‌شوند که خود از پیش فرستاده‌اند.  

بخش 10 :                         اعراف و اعرافیان

از نظر لغت، اعراف از عُرْف گرفته شده به نقطه ى بلند از هر چیز عرف مى گویند اعراف جمع عرف بوده و مقصود از آن نقاط مرتفع است. و طبعاً اعرافیان کسانى خواهند بود که نقطه ى بلند، جایگاه آنان باشد.

صدوق در کتاب اعتقادات خود مى گوید: اعراف،‌ حجابى است بلند میان بهشتیان و دوزخیان و مردانى بر روى آن قرار دارند که همه ى اهل محشر را با سیما و چهره ى آنها مى شناسند بهشتیان وارد دوزخ نمى شوند. مگر این که آنان آنها را مى شناسند و دوزخیان وارد دوزخ نمى شوند مگر اینکه با انکار و نفرت آنان روبه رو مى شوند و در کنار همین حجاب مستضعفانى هستند که امید رحمت حق را دارند و به تعبیر قرآن اَلْمُرْجَونَ لأَمْرِ اللّه مى باشند و خدا مى تواند آنانرا عذاب کند و یا مورد عفو قرار دهد.

شیخ مفید» مى گوید: «اعراف» حصارى است میان آن دو و به طور مسلم اعراف نه جزء بهشت است و نه جزء دوزخ، و بر روى آن انسانهایى دانا هستند که بهشتیان و دوزخیان را از نشانه هایى که دارند مى شناسند.

1. وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلى الأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوا أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ اعراف 46

بود پرده اى بین آن دو گروه              که یک سوى آن زجر و یکسو شکوه

یکى پرده حائل بود آن میان               جدا کرده کفار از مؤمنان

در اعراف هستند مردان پاک            که سیماى آنهاست بس تابناک

برآرند بر اهل جنت ندا                     که بادا سلامى به روى شما

پس آن اهل اعراف یک همچو روز    نگشتند داخل به جنت هنوز

ولى در دل خویش این انتظار             کشند و ز شوقند بس بى قرار

2. وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ اعراف 47

چو اعرافیان را بر اهل سقر               به ناگاه افتد ز سوئى نظر

گشایند این گونه لب بر سخن           بگویند با ایزد خویشتن

که با این ستمکار مردان خوار         به یک جاى ما را مده خود قرار

3. وَ نادى أَصْحابُ الأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ اعراف 48

زنند اهل اعراف آنگه ندا                   به بانگ بلند و به صوتى رسا

به آنان که سیمایشان آشناست         کسانى که اعمالشان بر فناست

بگویند خود ثروت و جاه و مال           که در آن بدیدید حد کمال

هرآنچه برآن فخر بفروختید            چه سودى از آن حال اندوختید

4. أَهؤلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَة أُدْخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوف عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ اعراف 49

چه بسیار سوگند کردند یاد            که از نیک مردان مؤمن نهاد

نباشد خداوند هرگز رضا                  نگردند مشمول لطف خدا

نبینید آیا که در این زمان                  به جنت گزینند نیک آشیان ؟

بر آنها بیاید خطاب و ندا                 بیائید اندر بهشت خدا

نه هرگز بترسید از این ورود           نه هرگز شما را غم آید وجود

 اعرافیان باز به دوزخیان مى گویند: آیا این گروه (اشاره به بهشتیان) همانها هستند که شما درباره ى آنان سوگند یاد مى کردیدکه مشمول رحمت خدا نمى شوند (در این موقع به بهشتیان که به حکم آیه ى نخست هنوز وارد بهشت نشده و در انتظار آن هستند مى گویند) وارد بهشت شوید، بیمى بر شما نیست و اندوهگین نخواهید بود.

 از این جمله (که به بهشتیان مى گویند) (أُدْخُلُوا الْجَنّة) مى توان گفت که جمله ى (لَمْ یَدْخُلُوها) در آیه ى نخست مربوط به بهشتیان است که در مرز بهشت قرار گرفته اند و انتظار ورود به آن را دارند و پس از چنین مذاکره اى میان اعرافیان و دوزخیان به آنان گفته مى شود وارد بهشت شوید .           اعراف و اعرافیان از نظر کمالات معنوى داراى مراتب و درجات مى باشند و در میان آنان طبقه ممتاز و انبیا و اولیاى الهى هستند و در رده هاى پایین تر، افراد عادل و صالح هر امت و فقها و علما نیز در زمره ى اعرافیان مى باشند. در سراى دیگر که حکومت مطلقه ى خدا به طور کامل نمایان مى گردد نیز مانند این جهان سه گروه به چشم مى خورند:

الف. گروهى متنعم در نعمت ها و سعادتها. به خاطر اعمال نیک،

ب. گروهى در زندانها و کیفرگاهها. به خاطر بدرفتارى، محکوم به کیفر،

ج. گروه مجریان اراده ى خدا. که به تنظیم امور و تفکیک هر گروه از گروه دیگر مى پردازند بهشتیان را به سعادت و دوزخیان را به جهنم روانه مى سازند.

بخش 11 :                    مفهوم شناسی رَجعَت ‏

انسان با نگاهی به پیرامون و محیط زیست خود در طبیعت، تولد دوباره زندگی را در گیاهان مشاهده کرد و از رویش دوباره گیاهان در خاک مرده و سرد، زندگی دوباره و رستاخیز آن را دید؛ ولی کم توانست از این رستاخیز، درک درستی از رستاخیز انسان و جانوران به دست آورد؛ زیرا جانوری را ندید که همچون گیاه برخیزد و رستاخیز و تولدی دوباره داشته باشد. این جا بود که در تفسیر مرگ به معنای پایان مطلق یا پایانی برای زندگی دوباره، واماند. لذا وحی و سخن خداوند به کمک آمد .

رَجعت، از ماده رجوع به معنای یک‌بار بازگشتن یا بازگردانیدن است. یک‌بار برگشتن پس از مرگ، در عصر ظهور حضرت مهدیارواحنافداه است.

رجعت در اصطلاح کلامی عبارت است از بازگشت برخی از اموات به دنیا بعد از ظهور حضرت مهدیارواحنافداه و قبل از قیامت.‏ خداوند در هنگام ظهور حضرت، گروهی از شیعیان را دوباره زنده می‌کند تا به ثواب یاری آن حضرت نایل شوند و دولت [کریمه] او را مشاهده کنند و نیز جمعی از دشمنان آن حضرت را دوباره زنده ‌کند تا از آنان انتقام بگیرد [رسائل شریف مرتضی ج1 ص125‏]‏

شیخ مفید : خدا گروهی از مردگان را به همان صورتی که در گذشته بودند، به دنیا برمی‌گرداند، و گروهی را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل می‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت می‌بخشد و مظلومان را بر ظالمان و ستمگران غلبه می‌دهد.

قرآن 18 آیه صریح در باب رجعت هست. یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتبَعُهَا الرّادِفَه

«که از راه آید زمان نشور»         به لرزه در آرد جهان بانگ صور

یکى نفخۀ صور دیگر ز وى           به دنبال آن بانگ آید ز پى

روزی که زلزله‌ای بزرگ جهان را بلرزاند و به دنبال آن حادثة دومین رخ دهد. (نازعات 6-7) این دو آیه شریفه اشاراتی دارند به حوادثی که قبل از وقوع قیامت و رستاخیز روی می‏دهند که از جمله آنها زلزله ‏ای وحشتناک است که همه چیز را درهم ریخته و نظام جهان را دگرگون می‏سازد

ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا

و لیکن بگردید غالب به وى              ره فتح و نصرت نمایید طى

به اموال و فرزندهاى زیاد                  شما را مددها بخواهیم داد

نماییم تعدادتان را فزون                  که پیروز گردید بى چندوچون

 آن گاه شما را روب‏روی آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهیم و به مال و فرزندان نیرومند، مدد بخشیم و عده جنگجویان شما را بسیار گردانیم (اسراء 6).                                                   امام جعفر صادقعلیه السلام در تأویل این آیه فرموده ‏اند: لرزاننده، حسین بن علیعلیه السلام و حادثه دومین، علی بن ابی‏طالبعلیه السلام است. اول کسی که به دنیا برمی‏گردد؛ حضرت امام حسینعلیه السلام و اصحاب او و یزید و اصحاب او خواهند بود. پس همه ایشان را بکشد مثل آنکه ایشان کشته‏ اند وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُل أُمةٍ فَوْجًا ممن یُکَذبُ بآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُون

به مردم بگو روز سخت جزا                   برانگیزد از هر گروهى، خدا

هرآن کس به تکذیب همت گماشت       بماند در آن روز در بازداشت

 و (ای رسول، امت را به یاد آر) روزی که (به عرصه قیامت یا رجعت به دنیا در ظهور امام عصر) از هر قومی یک دسته را که تکذیب آیات ما می‌کنند بر می‌انگیزیم و آنها (برای سؤال) باز داشته خواهند شد. [نمل83‏]

وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ احداً  کهف47

یکى روز خواهد رسیدن چنین               بجنبند کوهسارها بر زمین

زمین را ببینى در آن روز چند             که خود صاف باشد نه پست و بلند

بگردند محشور خود از قبور            همه حاضر آیند اندر حضور

در آیات قرآنی بارها این معنا بیان شده است که کسانی که مرده بودند، از عالم برزخ به عالم دنیا بازگردانیده شدند.

از جمله می توان به اُمّت حزقیل اشاره کرد که پس از مرگ دسته جمعی به سبب ترک جهاد به طاعون و بیماری که خداوند بر ایشان حاکم می کند، دوباره زنده می شوند یا داستان زنده شدن مرغان حضرت ابراهیمعلیه السلام یا زنده شدن عُزیر و الاغش و یا اصحاب کهف که در قرآن گزارش شده است. بنابراین، عالم برزخ برخلاف عالم قیامت، از این ظرفیت برخوردار است که شخصی که به آن عالم وارد شده به عالم دنیا بازگردد.

همین احتمال و امکان بازگشت و رجعت از عالم برزخ به دنیا مشرکان را وسوسه نموده تا از خدا بخواهند به ایشان امکان رجعت داده شود تا به دنیا بازگشته و کارهای نیک کرده و ایمان واقعی را بروز دهند (مومنون92 تا 100)

 

تشیع و ادله رجعت ‏ ‏اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت پیش از قیامت به دنیا از باورهای مسلم و تردیدناپذیر شیعه است؛ تا بدانجا که پیروی مذهب تشیع و اعتقاد به رجعت متلازم یکدیگر است و برخی از یاران و پرورش ‌یافتگان مکتب اهل‌بیتعلیهم السلام با همین صفت معرفی شده‌اند و خرده‌گیران بر شیعه نیز همین اعتقاد را وسیله نکوهش و مخالفت خویش قرار داده‌اند.

دلایل اثبات و صحت رجعت از دیدگاه شیعه

1. رجعت از سنخ معاد جسمانی است با همان ادله‌ای که معاد جسمانی اثبات می‌شود، امکان رجعت نیز قابل اثبات است..

2. دلایل و شواهد قرآنی از نظر شیعه، قرآن به مسئله رجعت پرداخته و ثبوت و وقوع آن را هم در امتهای گذشته و هم در آخرالزمان و در آیات متعددی به صورت مفصل بیان کرده. آیات درباره رجعت وارد شده به دو دسته تقسیم کرد: وقوع رجعت در امتهای گذشته و وقوع آن در آینده .

دلایل ثبوتی و وقوعی رجعت استدلال به آیاتی را که حکایت از وقوع رجعت در امتهای گذشته : رجعت امری است که بارها در امتهای پیشین رخ داده و هر امری که در امتهای گذشته رخ داده باشد، در آینده و در دوران (امت پیامبرصلی الله علیه و آله) نیز واقع خواهد شد.

زنده شدن عُزیر و ... پس از صد سال مرگ : أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَ هِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجۡعَلَکَ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ 259

همانند آن کس که اندر سفر          به شهرى خرابش فتادى گذر

بگفتا چو آن جاى ویران بدید            نسیم سخن از شگفتى وزید

که بار دگر چون برآرد ز خاک ؟       چنین مردگان را ز بعد هلاک

بمیراند صد سال او را خدا                دگرباره جان کرد بر او عطا

به او گفت ایزد چه وقت و زمان      بکردى توقف تو در این مکان

بگفتا که یک روز خوابم ربود           و یا جزئى از روز هوشم نبود

خدا گفت صد سال بودى به خواب          کنون کن نظر بر طعام و شراب

که ناکرده تغییر همچون نخست      الاغ خودت نیز بنگر درست

که بر تو عیان گردد احوال و حال     ببینى ید قدرت ذوالجلال

ترا حجت خلق دادم قرار                  شوى آیت قدرت کردگار

برآن استخوانها نگر تا چسان           بپیوندد و گوشت روید برآن

چو واضح بر او گشت انجام کار        بگفتا بدانم کنون، کردگار

تواناست بر هرچه دارد وجود       به هرچه که باشد به هرچه که بود

عُزیر نبیّ در راه سفری طولانی از روستایی عبور کرد و با آثار مرگ و نیستی در این سرزمین روبه‌رو شد، به یاد رستاخیز و زنده شدن مردگان افتاد و در حالی‌که قدرت کامل خدا را باور داشت، با شگفتی از خود پرسید: مردگان این روستای ویران را بعد از درنگ دراز مدت در قبر چه کس حیات دوباره می‌بخشد؟ آن‌گاه پروردگار بزرگ با میراندن وی پاسخ این پرسش را بیان فرمود. او مرد، مرکبش از هم متلاشی شد، ولی غذایی که همراه داشت هیچ‌گونه دگرگونی نیافت. پس از صد سال زنده شد و گمان کرد که تنها یک نیمروز خوابیده است؛ زیرا هنگام ظهر جانش را ستاندند و پیش از غروب آفتاب به دنیا بازگشت؛ اما چون به مرکب پوسیده خود نگریست، دریافت که مرده و بار دیگر زنده شده است و هنگامی که این مرکب در مقابل دیدگان او زنده شد، باور کرد که خدای سبحان همه مردگان را در روز قیامت زنده می‌نماید این آیه شریفه صراحت دارد که شخص مزبور به مدت صد سال از دنیا رخت بربسته و سپس به اذن خداوند متعال حیات مجدد یافته است، و این نمونه‌ای روشن بر امکان بازگشت مجدد ارواح به دنیا می‌باشد. آنچه مسلم است، به نصّ قرآن ‌کریم خداوند شخصی را یکصد سال تمام میرانده، سپس او را زنده کرده و مرکبش را نیز در برابر دیدگانش زنده نموده است

هنگامی که عُزَیر به شهر آمد و به کسان خود گفت که من عُزَیر هستم، باور نکردند، پس تورات را از حفظ خواند، آن‌گاه باور کردند؛ زیرا کسی جز او تورات را از حفظ نداشت از امام علیعلیه السلام روایت شده که هنگامی که عُزَیر از خانه بیرون رفت، همسرش حامله بود و عُزَیر پنجاه سال داشت، اما چون به خانه بازگشت، او با همان طراوتِ پنجاه سالگی بود و پسرش صد‌ساله بود

این داستان یکی از روشن‌ترین ادله رجعت است که امام علیعلیه السلام در برابر ابن‌کوّا که از خوارج بود، به آن استدلال فرمود دیگر امامان معصومعلیهم السلام نیز به آن استدلال کرده‌اند و دانشمندان شیعه نیز در طول قرون و اعصار، در کتابهای تفسیری و عقیدتی خود به آن استناد نموده‌اند

مرگ چند هزار نفر و حیات دوباره آنان با درخواست حَزقیل نبیّ : آیات قرآنی و مصادیق مربوط بدان موجود است. أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ‌ بقره 243

ندیدید آیا که از ترس مرگ            ببستند از شهر خود، ساز و برگ

بکردند هجرت هزاران نفر             رهانند خود را مگر از خطر؟

به آنها خدا گفت میرید زود           بمردند و کس را گریزى نبود

سپس زنده فرمود بار دگر              که دارد خدا لطفها بر بشر

ولى اکثر خلق در حق او                نباشند خود شاکر و حمدگو

محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار یا پنج واسطه از امام باقر علیه‌السلام درباره نزول این آیه چنین روایت نموده است که اینان مردم شهرى از شهرهاى شام بودند که در آن شهر هفتاد هزار خانه بوده است و گرفتار مرض طاعون مى گردند. توانگران شهر که توانائى خروج را داشتند از شهر بیرون آمدند ولى فقراء و بیچارگان که توانائى خروج را نداشتند ماندند و از اثر مرض مزبور بیشتر آن‌ها به هلاکت رسیدند.

توانگران مى گفتند: اگر بیرون نمی‌آمدیم به هلاکت می‌رسیدیم و فقراء مى گفتند: اگر ما هم توانائى و وسیله خروج از شهر را می‌داشتیم از نفرات ما کمتر به هلاکت می‌رسیدند، سپس تصمیم گرفتند که همه با هم از ترس مرگ ناشى از مرض طاعون از شهر خارج شوند لذا از شهر بیرون رفتند تا به شهرى دیگر رسیدند که مخروبه افتاده و عده زیادى جلاى وطن نموده تا از مرض طاعون جان سالم بدر برند و عده زیادى دیگر نیز از مرض طاعون جان سپرده بودند. به ناچار در آن شهر فرود آمدند و به فرمان خداوند همه به هلاکت رسیدند و سپس خاکستر شدند تا این که پیامبرى از پیامبران بنى‌اسرائیل به نام حَزقیل بر آن‌ها گذشت. وقتى که استخوان‌هاى پوسیده آن‌ها را دید در عین حال عبرت گرفتن گریست و گفت: خدایا اگر آن‌ها را زنده گردانى به آبادانى شهرهاى تو پردازند و فرزندانى بوجود آورند که به عبادت تو مشغول گردند همچنان که خودشان نیز به عبادت تو خواهند پرداخت.

خداوند به حزقیل وحى فرستاد و فرمود: آیا دوست دارى که آن‌ها زنده شوند؟ گفت: بلى، سپس خداوند آن‌ها را زنده گردانید و به آن پیامبر فرمان داد که کلماتى را طبق دستور بر زبان براند.

زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل:

وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعى‌ قالَ یا مُوسى‌ إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ قصص20

در این حال از نقطه اى دوردست      یکى پیر آمد کنارش نشست

به موسى بگفتا کنون کن فرار               که فرعونیان مى کشندت به دار

من از ناصحانم به من دار گوش       تو را هرچه گویم به جان مى نیوش

فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ قصص21

به وحشت ازآن شهر موسى گریخت  که دانست خونش بخواهندریخت

همى گفت نالان به یکتا خدا             کزین ظالمان ساز من را رها

موسی هفتاد نفر از مردان را برای میقات ما برگزید، پس چون لرزش شدید آنان را فراگرفت، موسی عرضه داشت: پروردگارا اگر می‌خواستی من و ایشان را پیش از این هلاک می‌کردی. آن حضرت عرضه داشت: بار پروردگارا! اگر این گروه زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم خود بروم؟ آنها مرا به قتل اینان متهم خواهند ساخت! خداوند منان بر او منت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسی به سوی خانه و کاشانه خود باز گشتند

در مورد سرگذشت آنها هیچ اختلافی بین امت اسلامی نیست و قرآن ‌کریم به صراحت از مرگ آنها و سپس زنده شدنشان سخن گفته آن‌گاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم، تا شاید سپاسگزار باشید.

امام علیعلیه السلام در مورد این هفتاد نفر فرمود: این هفتاد نفر برگزیدگان حضرت موسیعلیه السلام پس از مرگ زنده شدند، به خانه‌های خود رفتند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرارسیدن اجلشان از دنیا رفتند.

4 . زنده شدن مقتول بنی‌اسرائیل:

وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فیها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ، فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی‏ وَ یُریکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ بقره 72

به یاد آورید آنکه خام و تباه            بکشتید یک نفس را بى گناه

چه بسیار تهمت به هم مى زدید     چه بسیار جنگ و جدل شد پدید

به دلها نمودید رازى نهان               خداوند فرمود آن را عیان

 این داستان پیرمردی است که ثروتی سرشار و نعمتی بی‌شمار و پسری یگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل می‌شد، ولی عموزادگانش که تهیدست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محله قومی دیگر انداختند و تهمت قتل را به آنها بستند و به خونخواهی برخاستند. اختلاف شدیدی پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسیعلیه السلام کشیده شد تا در میان آنها داوری کند. آن‌گاه خدا به حضرت موسی وحی کرد که به همان خویشاوندان فرمان دهد گاو ماده‌ای را ذبح کنند و قسمتی از بدن این گاو را بدن مقتول زنند تا او زنده شود و قاتل خود را معرفی کند.

هر گاو ماده‌ای را که ذبح می‌کردند کفایت می‌کرد، ولی آنان با پرسشهای بیجا کار خود را دشوار ساختند و در هر بار نشانه‌‌هایی گفته شد که آن نشانه فقط با یک گاو تطبیق نمود که متعلق به کودکی یتیم بود. ناگزیر آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهی زنده شد و گفت: ای پیامبر خدا! مرا پسر عمویم به قتل رسانیده، نه آنها که به قتل متهم شده‌اند و حضرت موسیعلیه السلام امر فرمود: پسر عمویش را قصاص کردند.

پروردگار مهربان پس از نقل این داستان می‌فرماید: و خدا این‌گونه مردگان را زنده می‌کند بدین معنا که رویداد مذکور نشانی از قدرت خلل‌ناپذیر الهی بر زنده کردن مردگان بوده و هیچ‌کس را نرسد که به انکار این و اقعیت مسلّم دستیازد.

در میان مفسران هیچ‌گونه اختلافی درباره این شرح آیات وجود ندارد.‏

از دیگر موارد رجعت که در امتهای گذشته رخ داده است، می‌توان به رجعت اصحاب کهف و برگشت اهل ایوب و رجعت ذی‌القرنین و... اشاره کرد؛

البته اذعان به رجعت در امتهای گذشته، اختصاص به قر‌‌‌آن ‌کریم ندارد، بلکه در برخی از کتب آسمانی ادیان دیگر نیز اشاراتی به رفته،.

پیامبر اعظمصلی الله علیه و آله می‌فرماید: هر چیزی که در امتهای پیشین رخ داده باشد، در این امت نیز رخ خواهد داد. و نیز فرمود: هر اتفاقی که در بنی‌اسرائیل رخ داده بدون اندکی (ذره‌ای) کم و زیاد در این امت هم رخ می‌دهد.

همچنین در کلامی دیگر می‌فرماید: به آن خدایی که جانم به دست اوست، شما مسلمانان با هر سنتی که در امتهای گذشته جریان داشته روبه‌رو خواهید شد و آنچه در آن امتها جریان یافته مو به مو در این امت جریان خواهد یافت، به طوری که نه شما از آن سنتها منحرف می‌شوید و نه آن سنتها که در بنی‌اسرائیل بود، شما را نادیده می‌گیرد

روزی که شیعیان از آن به روز رجعت تعبیر می‌کنند. استدلال به این آیه شریفه برای اثبات رجعت، بدان گونه که گذشت، مورد توجه و تأیید پیشوایان معصومعلیه السلام نیز بوده؛ زیرا براساس روایات زیادی ائمه اطهارعلیهم السلام نیز برای اثبات رجعت، به این آیه شریفه استدلال می‌کرده‌اند؛

مثلاً امام علیعلیه السلام در این‌باره می‌فرماید: اما پاسخ کسانی که رجعت را انکار کنند، این آیه شریفه است که می‌فرماید: که مربوط به این دنیاست.

اما در مورد برانگیخته شدن آخرت، پاسخ آنها آیه وَ یَوۡمَ نُسَیِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَ تَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَ حَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا  کهف47.

 یکى روز خواهد رسیدن چنین             بجنبند کهسارها بر زمین

زمین را ببینى در آن روز چند             که خود صاف باشد نه پست و بلند

بگردند محشور خود از قبور             همه حاضر آیند اندر حضور                            امام صادقعلیه السلام: اهل‌سنت در مورد سخن خداوند که می‌فرماید: روزی که از هر امتی گروهی را محشور می‌کنیم، می‌پندارند که منظور، روز قیامت است.آیا خدا در روز قیامت گروهی را برمی‌انگیزد و گروه دیگری را وامی‌گذارد؟ از حشر گروهی از هر امتی، در روز رجعت است و آیه قیامت آن است که حق تعالی می‌فرماید: همه را محشور می‌کنیم و از کسی چشم‌پوشی نمی‌کنیم.

در کتاب «مهدی موعود» آمده که تفسیر آیه 54 از سورة مؤمن را هُدٗى وَ ذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰابِ غافر54 ما فرستادگان خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در دنیا و روزی که شهیدان برمی‌خیزند،‌ یاری می‌کنیم. از امام صادق علیه السلام پرسیدند.

حضرت فرمود: به خدا قسم،‌ این در رجعت است. نمی‌دانی که بسیاری از پیامبران در دنیا یاری نشدند و کشته شدند و ائمه هم کشته شدند و کسی آنها را یاری نکرد؟ تأویل این آیه در رجعت است.

رجعت‌کنندگان چند دسته‌اند؟ چهار دسته از مردم رجعت می‌کنند :       . پیامبران: تمام پیامبران از آدم تا پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله به دنیا باز می‌گردند، امام صادقعلیه السلام: خداهیچ پیامبری را از حضرت آدم تا خاتم مبعوث نکرد، مگر اینکه به دنیا باز می‌گردند، دین را یاری کنند و با دشمنان بجنگند، همچنین بر رجعت پیامبر اکرم روایات معتبری دلالت دارند. از میان پیامبران رجعت‌کننده، اسماعیل بن حزقیل که همراه امام حسینعلیه السلام رجعت می‌کند، حضرت عیسی و حضرت خضر هم که زنده می باشند.حضرت ادریس و الیاس از رجعت‌کنندگان هست (تفسیرقمى ج۱ص۱۰۶تفسیرعیاشى ج۱،ص۱۸۱) اولین رجعت برای امام حسینعلیه السلام اتفاق می‌افتد، حضرت علیعلیه السلام چندین بار رجعت می‌کند (بحار الانوار ج۵۳ ص۴۶و۴۷ کافى ج۱ ص۱۹۷) امام صادقعلیه السلام می‌فرماید: رجعت عمومی نیست و فقط مؤمنان خالص و مشرکان خالص به دنیا باز می‌گردند. در بعضی روایات معصومان به افراد خاصی بشارت رجعت داده‌اند، مانند سلمان فارسی، مقداد‌ بن اسود، جابر‌بن عبدالله انصاری، ابود‌جانه انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمر، حمران بن اعین، داود رقّی و مؤمن طاق. در میان رجعت‌کنندگان، یاران پیامبران پیشین به چشم می‌خورد. امام صادقعلیه السلام در این باره می‌فرماید: 15 نفر از قوم موسیعلیه السلام، 7 تن از اصحاب کهف، یوشع وصی حضرت موسیعلیه السلام، مؤمن آل فرعون و ...

کافران و ظالمان خالص: روایات است که کافران خالص به این دنیا باز می‌گردند تا به سزای ابدی اعمال خود برسند و از آنان انتقام گرفته شود.

بخش 12 :                     عالم ذر چیست و کجا است؟

وحی و پیامبران به یاری بشر آمده تا پاسخهای مناسبی در اختیار بشر قرار دهد. چراکه با خردورزی نمی توان برای بسیاری از پرسش ها پاسخی مناسب یافت. مرگ و پایان دنیا، دو مسأله اساسی انسان زندگی را با مفهوم متقابل آن یعنی مرگ درک کرد. زمانی که مرگ زندگانی های دیگر را دید، دانست که زندگی مفهومی است که مرگ، آن را معنا می بخشد.

بنابراین، پرسشی در ذهن انسان شکل گرفت که آیا مرگ، پایان همه چیز برای اوست یا این که زندگی به شکلی دیگر برای او رقم می خورد، چنان که گیاه با ریشه های باقی مانده در خاک و یا دانه هایش، زندگی دوباره را تجربه می کند؟                          .
پرسش دیگری که برای انسان مطرح شد، مسئله جهانی است که در برابرش قرار دارد. آیا این جهان هم مانند گیاهان و جانوران، به پایان می رسد و مرگ را تجربه می کند؟ پاسخ به هر دو مسئله مرگ و پایان دنیا، از طریق خردورزی هرچند امکان پذیر باشد، ولی پاسخ ها نمی تواند از کلیت نفی و اثبات بیرون باشد و درباره چگونگی و یا چرایی، سخن و مطلبی ارایه دهد. این جاست که وحی به عنوان خرد بیرونی، به مدد انسان آمده و او را با حقیقت مرگ و پایان دنیا آشنا می سازد.

پاسخ وحی قرآنی به دو مسئله مرگ و پایان دنیا، پاسخی جامع و کامل همراه با چرایی و چگونگی آن است.                                                                         

موافقان عالم ذر  قبل از این حیات دنیوی، حیات دیگری یا به تعبیر دقیق تر نشئه دیگری وجود دارد که حقیقت و باطن این دنیاست به طوری که انسان ها از پروردگار خود منقطع نبوده و در پیشگاه او حاضر هستند و لحظه ای هم او را غایب نمی بینند لذا به وجود خدا و هر حقی که از جانب او باشد اعتراف دارند

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (اعراف 172) و هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم.

ز پشت بنى آدم بوالبشر               ز عهد الست آن شه دادگر

گرفت از ذرارى انسان گواه         که آیا نباشم شما را اله

بگفتند آرى گواهى دهیم              به یکتائیت نیز سر مى نهیم

از این روى یزدان بالا و پست       گواهى گرفت از شما در الست

که روز قیامت نگوئید ما             نبودیم آگاه از این ماجرا

مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در نشأه ذرّ و عالم روح و گواهی آنها به نور تجرّد و شهود به توحید خدا و ربّانیت او در عوالم ملک و ملکوت.         (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید:

ما از این واقعه غافل بودیم.  خداوند بعد از خلقت حضرت آدم نطفه های موجود در صلب او را خارج ساخته و سپس نطفه های موجود در آنها را نیز خارج کرد و همینطور ادامه داد تا تمام بشر را به صورت ذرات بی شمار در آورد، سپس هر یک از این ذرات را حیات دنیوی، عقل و ادراک داد و پس از آن خود را به آنها معرفی کرد و آنها نیز بر ربوبیتش اقرار کردند .

 البته برخی صادقانه و مطابق با باطنشان پاسخ دادند و عده ای نیز از روی نفاق اقرار کردند. بدین ترتیب همه به معرفت الهی آگاه شدند، پس از آن به شکل ذرات در صلب پدران خویش جای گرفتند در حالی که آن نوع حیات و زندگی را فراموش کردند تنها معرفت الهی را با خود به هنگام خلق مجدد همراه داشتند.

.قرآن نظر صحیح بر اساس آیه 21 حجر  وَ إِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَ مَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ و هیچ چیزی نیست مگر گنجینه های آن نزد ماست و ما آن را جزء اندازه ای معین فرو نمی فرستیم.

هرآنچه در عالم بود پابجا                  بود مخزنش نزد یکتا خدا

و لیکن فقط  قدر معلوم از آن            به پایین فرستد خداى جهان

اثبات می شود که برای هر موجودی در نزد خدای وجود وسیع و نامحدودی در گنجینه الهی هست که وقتی به دنیا وارد می شود دچار محدودیت میشود و این همان حقیقتی است که خدا از آن به ملکوت تعبیر کرده.  

وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ

نمودیم برآن رسول حنیف  (انعام75)   که بودى خداترس و پاک و عفیف

همه بطن هفت آسمان و زمین             که یابد مقامى چو اهل یقین

شاهد مثال در روایات  از امام صادقعلیه السلام سوال شد درباره ی عبارت أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ می فرماید: آن روز خداوند در آن ذرات کاری کرد و آن ذرات عکس العملی نشان دادند هم با زبان ها و هم با دلهایشان، نشان دهنده این است که وجود ذرات در آن روز طوری بوده است که اگر به دنیا منتقل می شدند، همان نحوه ی وجودشان، جواب زبانی را تصدیق کرد و هم آن را عین جواب با دل دانست.

سپس سوال کننده چون تصوری دنیایی از موضوع داشت، از مکان این سوال و جواب پرسش کرد، اما امام علیه السلام در پاسخ مکانی را تعیین نکرده بلکه فرمود: خداوند آن ها را طوری آفرید که سوال و جواب از آن ها ممکن باشد.

این توضیحات علاوه بر آنکه نظر صحیح را تأیید می کند. نشان می دهد که این سۆال و جواب یک امر حقیقی است نه مجازی. برای همه مردم گاهی اتفاقی رخ می دهد در حالی که برای اولین بار است. لکن تصور می کند این صحنه و اتفاق را قبلا به همین شکل دیده است. آن عالم ذر می باشد. یعنی در خلقت نوری خود تجربه کرده و حالا در دنیا آن را مشاهده می کند و این اتفاق حتی با صحنه ای کوتاه برایش تداعی شده است.

بخش 13 :            نفخ صور، امواج سهمگین نابودی

خداوند در قرآن، مرگ را انتقال از زندگی دنیوی به زندگی دیگر در عالم برزخ و سپس آخرت می داند؛ چنان که پایانی برای دنیا مطرح می سازد که پس از فروپاشی و نابودی آن، سرایی دیگر با کیفیت و اشکال دیگر پدیدار می شود که از آن به جهان اخروی یاد می شود.

دمیدن در صور، امواج سهمگین و رستاخیز وحی قرآنی برای پایان دنیا و آغاز جهانی دیگر، دو موج سهمگین را بیان می کند. این دو موج به نام نفخ صور در آیات قرآنی مطرح شده. نفخ به معنای دمیدن. خارج کردن باد از داخل چیزی به طور محکم است ، صور به معنای شاخی است که در آن دمیده میشود. (مجمع البیان ج5 و 6 ص766) در اصطلاح متکلمان و فلاسفه اسلامی، نفخ صور عبارت از افاضه روح و ایجاد و انشای زندگی و حیات.

افاضه دوم حق است که موجب بعث و حشر اجساد است در نشآت عالی اخروی، درباره نفخ صور گفته شده خداوند متعال آن را سبب بازگشت صورت ها و ارواح نسبت به جسم هایشان می کند. (مفردات ص498) براساس آموزه های قرآنی، دمیدن در صور، از نشانه های حتمی قیامت است. البته این بدان معنا نیست که نفخ صور یکی باشد؛ بلکه براساس آموزه های قرآنی نفخ صور، متعدد است. از آیه 87 نمل بر می آید که دو نفخ صور اتفاق خواهد افتاد: یکی از برای نابودی و اماته و دیگری برای احیا و زندگی است .

وَ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء

اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ

به روزى که اندر دمندى به صور         همه حاضر آیند اندر حضور

هرآنچه بود در زمین و آسمان               جز آن را که خواهد خداى جهان

به ترس و به وحشت بگشته دچار     همه حاضر آیند منقاد و خوار

خداوند در آیه 68 سوره زمر، بر وجود فاصله میان دو نفخ صور تاکید می کند به این معنا که نفخ صور نخست برای نابودی جهان دنیوی و مرگ همه موجودات هستی است و نفخ صور دوم برای ایجاد جهان اخروی و احیای زندگی موجودات پس از مرگ و رستاخیز آنان است

 وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِیَامٌ یَنظُرُونَ

چو از نفخۀ صور خیزد ندا             جز آن را که یزدان بخواهد بقا

هرآنچه بود در زمین و آسمان          بگردند مدهوش از هر کران

دمیدن بگیرد دوباره دمى                   دمیده شود نفخۀ دومى

خلایق بخیزند از خاک گور             ببینند آن منظر و آن نُشور

از پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله در معنای آیه 103 انبیاء، پرسیدند آن حضرت فرمود: یک صیحه بر مردم زده می شود و مرده ای نمی ماند، مگر اینکه زنده می شود و زنده ای نمی ماند مگر که می میرد؛ جز آن چه را که خدا بخواهد. سپس صیحه ای دیگر بر آنان زده می شود. آنان که مرده اند، زنده شده همگی به صف کشیده خواهند شد (نورالثقلین ج3)  لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ

نگردند محزون ز روز شمار               شود رحمت حق بر ایشان نثار

ملائک بر آن ها کنندى گذر               ز رحمت بر ایشان بداده خبر

بگویند اینست روز لقا                      که دادند وعده به دار الفنا

در آیاتی از جمله 48 تا 54 یس و 1 تا 14 نازعات از وجود دو نفخ صور به معنای نابودی زمین و مرگ همه موجودات و نفخ قیامت و رستاخیز و ایجاد جهان و زندگی دیگر سخن گفته (التفسیر المنیر ج30، ص35 مجمع البیان ج9.10)

خداوند به مسایل دیگری درباره نفخ صور و چرایی و چگونگی آن اشاره می کند و در آیات 20 و 22 ق، جهل و غفلت بشر نسبت به نفخ صور و پیامدهای آن را عاملی در رفتار نادرست بشر در دنیا و حرکت در مسیری برخلاف اهداف آفرینش و آموزه های هدایتی عقل و وحی بر می شمارد.

وَ نُفِخَ فِی ٱلصُّورِۚ ذَٰلِکَ یَوۡمُ ٱلۡوَعِیدِ 20  لَّقَدۡ کُنتَ فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا فَکَشَفۡنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ ٱلۡیَوۡمَ حَدِیدٞ 22 ق

در آن روز کاندر دمندى به صور      بود وقت میعاد و روز حضور

دریغا که اى جاهل اى تیره بخت       چه غافل بُدى از چنین روز سخت

ترا پرده انداختیمت ز کار                  که گردد حقایق ترا آشکار

چو چشم بصیرت تو را گشت باز   کنون گشتى آگه ز اسرار و راز

نفخ صور در هنگام قیامت به صورت یک صیحه و موج سهمگین است که هستی را درهم می پیچید و دوباره می سازد. یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (ق42) و (یس48 تا53)

نیوشند مردم در آن روز نیز             ندائى که مى آید از رستخیز

در آن روز کان هست روز نشور       برآیند مردم ز خاک قبور

 از ویژگی های نفخ صور این است که دارای صدای شدید و کر کننده است. فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ (عبس33) (تفسیر المیزان ج2 ص210)

چو هنگام محشر برآید ندا                 به گوش خلایق رسد آن صدا

 زمان دمیده شدن نفخ صور با توجه به این که دو نفخ و صیحه است، دو زمان متفاوت است. یکی از این نفخه ها در پایان دنیا و آغاز قیامت (انعام 73 کهف98 99 طه100 و 102)

یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا 102

چو گردد دمیده در آن نفخ صور        به محشر بیابند مردم حضور

گنهکار مردم به چشم کبود               بیایند در بارگاه شهود

براساس آیه 102 طه، دمیده شدن در صور و حشر در قیامت دو رخداد مرتبط با یکدیگر هستند. بنابراین ارتباط تنگاتنگی میان پایان دنیا و زندگی و رستاخیز و قیامت دوباره هستی و موجودات وجود دارد. از این رو خداوند در آیه فوق حشر را بر نفخ صور عطف کرده تا ارتباط این دو رخداد مهم هستی را با یکدیگر نشان دهد.

و دیگری پس از قیامت برای ایجاد و احیای هستی و زندگی دوباره است. (یس51 و 53)

وَ نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یَنسِلُونَ 51

دمیده چو گردد در آن نفخ صور        بخیزند ناگه همه از قبور

به سرعت شتابند سوى خدا             به حسرت بگویند اى واى ما

که ما را برانگیخت از خوابگاه            همین است روز جزاى اله            بود وعدۀ ایزد مهربان رسولان بگفتند حق است. .                                    .
نفخ صور امری صددرصد یقینی و وقوع یافتنی است (نازعات1 تا 7) و کسی نمی تواند در وقوع آن تردید افکند؛ زیرا امری به دور از هر گونه بطلان و بیهودگی و در مسیر اهداف آفرینش . و براساس اراده و مشیت مطلق الهی، مالکیت و خالقیت و علم و حکمت خداست؛ از این رو خداوند بدان وعده می دهد (انبیاء103) چرا که با وقوع آن اهداف آفرینش و خلقت هستی و دنیا و انسان معنا می یابد. مسئولیت این امر به عهده اسرافیل یکی از بزرگترین فرشتگان مقرب الهی که در ردیف جبرائیل، میکائیل و عزرائیل قرار دارد، انجام می شود.

در آیات قرآنی از اسرافیل به عنوان داعی (طه108 مجمع البیان ج7.8ص50) و منادی (ق41.42 المیزان ج18 ص361 و مجمع البیان  9.10ص226) یاد شده . از آیات 41 و 42 ق همچنین به دست می آید .

ایمنی از نفخ صور از این آیات و آیاتی دیگر به دست می آید که نفخ صور هرچند که از نوعی فراگیری و عمومیت برخوردار است، ولی این گونه نیست که همگان گرفتار نفخ صور و نابودی شوند و نیازمند به احیا و ایجاد دوباره باشند. به عنوان نمونه برخی از موجودات از نفخ صور اول در امان هستند. خداوند در آیه 87 نمل و 68 زمر بیان می دارد که دست کم اسرافیل که خود مسئول دمیدن است، از نفخ صور در امان است. از استثنایی که در این آیه مطرح شده و نیز از برخی روایات به دست می آید که افراد دیگری چون جبرائیل، میکائیل و عزرائیل (مجمع البیان، ج7 و 8، ص 370 و 792؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج8، ص574) در امان خواهند بود.                                      ..  
غیر از اینان، حاملان عرش (نمل87زمر68انوارالتنزیل،بیضاوی، ج3، ص291)، خزانه داران خدا، برخی از موجودات زنده و با شعور آسمانی (نمل87 زمر68) برخی از موجودات زمینی (همان)، حورالعین ، بهشتیان (انبیاء 101 و 102)، شهیدان (نمل87. زمر68 مجمع البیان، ج7 .8 ص370) و برخورداران از احسان خداوند (انبیاء101. 102) نیز از صیحه نفخ صور و ترس و هراس آن در امان خواهند بود. بی گمان مقام و منزلت پیامبرانعلیه السلام بویژه چهارده معصومعلیهم السلام برتر از همه این افراد گفته شده است،

آثار نفخ صور خداوند در آیات 8 تا 10 مدثر، لحظه دمیدن و نفخ صور در آستانه قیامت را، آغاز سختی ها و ناگواری ها برای اهل محشر می داند که اکثریت مردم را شامل می شود. فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ . فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ عَلَى الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ . ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً

در آن روز اندر دمندى به صور         چه سخت است هنگامۀ آن حضور

که بر کافران، نیز گردنکشان              ز آسایش آن روز نَبْوَد نشان

 پس هنگامى که در صور دمیده شود. پس آن روز، روز سختى است. بر کافران آسان نیست. همچنین نفخ صور، آغاز قیامت و رستاخیز انسانهاست که در آیاتی از جمله 73 انعام و 99 کهف و 100 تا 103 مؤمنون و طه و 51 تا 54 یس به آن توجه داده شده است.

از آثار نفخ نخست صور، اختلال در نظام هستی و پاشیدگی آن. حاقه13تا16

فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰاحِدَةٞ 13 وَ حُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَ ٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ 14 فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ 15 وَ ٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ 16

به یاد آر هنگامۀ آن نشور            به آواز اندر دمندى به صور

بگیرند کوه و زمین با شتاب            به یکباره سازند خرد و خراب

پس آنگاه موعود روز جزا               زمان قیامت بیاید فراشود

منهدم خود بناى سپهر                 شکافد ز هم ماه و ناهید و مهر

 حرکت کوهها همانند ابرها - ترس و خوف و وحشت همگانی - فروپاشی آسمان و پیچیده شدن آن چون طومار - متلاشی شدن کوهها - استقرار فرشتگان در اطراف و حمل عرش الهی از سوی هشت تای آنان به سوی جهان دیگر و نظام دیگر - بی هوشی موجودات در آسمان و زمین - از جمله بی هوشی کافران و مشرکان -  ترس و خوف همگانی و فرار بستگان و خویشان از همدیگر - غافلگیری همه انسانها - پایان عمر بشر و زندگی انسان در زمین و مانند آن می باشد. (جامع البیان، ج12، جزء23، ص17)

با این نفخ دنیای مادی پایان می یابد و اثری از این دنیای با عظمت و ستارگان و زمین و موجودات آن نمی ماند. پس از این نفخ مدتی سکوت همه جهان را در برمی گیرد. پس از آن است که زندگی دوباره با نفخ صور دوم آغاز می شود و جهانی دیگر از درون این آسمان و زمین متولد می شود. در این زمان است که همه این آسمان و زمین تولدی دیگر می یابد که با نظام دنیوی کاملا متفاوت است.

در نفخ صور دوم، زمین به واسطه عنایت خاص و نور خداوندی روشن می شود (زمر،68 و 69 و المیزان، ج 17،ص 295) و همگان ناگهان از قبر بیرون آمده و سراسیمه به سوی محشر می روند و در پیشگاه خداوندی (نمل، 87 و نباء 18 و نازعات،6 تا 14) حاضر شده تا برای حسابرسی اعمال و پاداش خود را آماده سازند. (همان و زمر،68 تا 70) این گونه است که زندگی به ظاهر پایان یافته و جهان به ظاهر نابود شده همانند ققنوسی از دل خاکستر بیرون می آید و رستاخیز آغاز و زندگی ابدی انسان در جهانی دیگر شروع می شود (انبیاء 103 و 104 و ق،19تا 21)

از آثاری که برای نفخ صور بیان شده، آورده شدن نامه اعمال در صحنه قیامت پس از نفخ دوم صور و احیای مردگان است که درآیات 68 و 69 زمر بیان شده است. در آن زمان نامه اعمال افراد به نام کتاب در دست هر کسی گذاشته می شود تا براساس آن، مجازات و کیفر یابند. (التبیان، ج 9، ص 47)                                            .
از آثار نفخ دوم، زنده شدن همه انسانها - زنده شدن دوباره موجودات آسمان و زمین پس از مردن به نفخ صور نخست - گرد آمدن همه انسانها درصحنه قیامت و محشر است. - اشتغال همه انسانها به خود و عدم توجه به حال و روز دیگران - انتظار سرنوشت - بازگشت به سوی خدا - پایان دوره تکذیب حق وحقیقت - تحقق تهدیدها و وعده ها و وعیدهای خداوند - و بی تاثیری چاره جویی ها - و مانند آن را بیان می کند.

به هرحال، داستان انسان و هستی، داستان بی پایانی است که در داستان نفخ صور تنها گوشه ای از این داستان بی پایان بیان شده است.

از همین گوشه ای که خداوند نشان داده می توان عظمت مسایل را دانست و برای این فرصت کوتاه عمر ارزشی بسیاردید و براساس اهداف و حکمت آفرینش تصمیم گرفت و زندگی کرد.

ویژگی های زلزله قیامت خداوند در حج آیه 1 برای ترسیم عظمت قیامت از آن به زلزله قیامت یاد می کند و می فرماید: ای مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید که زلزله رستاخیز امر عظیمی است. و در آیه بعد برای به تصویر کشیدن سختی آن روز می فرماید: روزی که آن را می بینید آنچنان وحشت، سراپای همه را فرا می گیرد که هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش می کند هر زن بارداری، جنین خود را سقط می کند و مردم را مست می بینی، در حالی که مست نیستند بلکه عذاب خدا شدید است.

آیه فوق یکی از صریحترین آیات در بیان احوالات قیامت است که تصویرسازی دقیق و زیبائی از آن روز ارائه می دهد بطوری که برای هیچ انسان عاقل غیر غافلی کوچکترین تردیدی باقی نمی ماند که برپایی قیامت همراه با وحشت و سختی و هول و هراس برای مردم خواهد بود و لذا حواس خود را جمع کرده و از هم اکنون که فرصت چند روزه عمر را در اختیار دارد                                                     برای مواجه شدن با آن روز وحشت زا خود را آماده می کند و در اندیشه تدارک و جبران مافات برمی آید و سعی می کند توشه کافی را برای آن روز (که به تعبیر قرآن هیچ مال و فرزندی برای او سودمند نخواهد بود) فراهم نماید. از ویژگی های این روز آن است که روزی تلخ برای کافران و مجرمان (قمر، 43 و 46 و47 ) و روزی امن، نور، آرامش و آسایش برای مؤمنان (تحریم، 8) و محسنان (یونس،26) است و چهره های مؤمنان و محسنان در آن زمان شادان به خداوند می نگرد و لذت معنوی می برد.

بخش 14 :                      خلقت بهشت و دوزخ     

از امام رضاعلیه السلام سؤال شد: یا ابن رسول الله! بفرمایید که؛ آیا بهشت و دوزخ، در حال حاضر آفریده شده و موجودند؟ امام رضاعلیه السلام قاطعانه فرمودند: البته که موجودند. هنگامی که رسول خداصلی الله علیه و آله به معراج برده شدند، وارد بهشت شده و دوزخ را نیز دیدند! خداوند فرمود رحمن43

 هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ٱلَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ 43 یَطُوفُونَ بَیۡنَهَا وَبَیۡنَ حَمِیمٍ ءَانٖ44

همین دوزخى هست تا بارها          دروغش بخواندند بدکارها

بمانند سرگشته آن قوم خوار        که ما بین جوشنده آبند و نار

این همان دوزخی است که مجرمان، آن را تکذیب میکنند، در حالیکه (هم اکنون) بین آن و آب جوشان می چرخند.  

ویژگیهای بهشت در قرآن

قرآن کریم در مقام ترسیم چهره و ویژگی های بهشت و بهشتیان آیات فراوانی را اختصاص داده است؛ البته جهت یادآوری وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون  این اوصاف و مثال ها مطابق عقل و درک انسان می باشد و با این اوصاف انسان پیش خود می گوید چه جالب و .... و الا اگر حقایق بهشت و جهنم و بالا بودن بهشت و پست بودن جهنم بیان می شد انسان درک و برداشت آن را ندارد.

ـ باغ های طرب انگیز که زیر درختان آن نهرها جاری است. این بیان حدود 70 بار در قرآن آمده است.
ـ درختان و سایه های آن مانند میوه هایش همیشگی است: و خوردنی هایش همیشگى و سایه آن برقرار است 
ـ فرشتگان بر بهشتیان وارد می شوند و سلام و تحیت می گویند      .     . 4 ـ لباس های آنان از حریر و پرنیان است.
ـ بر تخت ها تکیه زده، نه آفتاب سوزان می بینند و نه سرما.
ـ سایه درختان بهشتی بر سر بهشتیان و میوه هایش در دسترس آنان ست.
ـ ساقیان زیبارو و حوریان با جام های سیمین و بلورین دور می زنند.
ـ شراب هایی می نوشند که طبعش چون زنجبیل و عطرآگین است.         .  9 ـ چشمه ی سلسبیل در آن جاست.
10ـ جهانی است بزرگ و کشوری است پرنعمت.                                . .  11 ـ لباسشان از استبرق و دست بندهایشان نقره فام است.
12ـ ساقی شرابشان پروردگار، و شرابشان طاهر و پاک است.                  .  13 ـ در رخسارشان شادمانی نعمت های بهشتی پدیدار است                                                                         14ـ شرابشان ناب و سر به مهر و دست نخورده است. 

15 ـ ترکیب طبع آن شراب این که به مشک مهر کرده اند و از عالم بالا است: و مزاجه من تسنیم و ترکیب طبع آن شراب ناب از (چشمه اى از) عالم بالاست.             

تذکر: برخی از چشمه های بهشتی خالص و ناب است، مانند چشمه تسنیم و برخی از چشمه ها مزیجی و امتزاجی از تسنیم دارد مانند چشمه ی رحیق.                  16 ـ آب های بهشت هیچ گاه گندیده و طعمش تغییر نمی کند. (محمد 15) صفت بهشتى که پرهیزکاران بدان وعده شده اند (این چنین است که) در آن نهرهایى است از آبى که طعم و بویش برنگشته، و نهرهایى از شیر که طعمش تغییر نکرده، و نهرهایى از شراب که سراپا لذت است براى نوشندگان، و نهرهایى از عسل تصفیه شده، و براى آنها در آنجا از هر گونه میوه هست و نیز آمرزشى از جانب پروردگارشان (آیا اینان) مانند کسانى اند که در آتش جاودانه اند و آبى جوشان به آنها خورانده مى شود که روده هایشان را پاره پاره مى کند. از این آیه به خوبى مى توان دریافت که موجودات بهشتى از گزند تغیر، فساد، عیب و نقص مصون اند.

 17 ـ نهرهایی از شراب ناب که برای نوشندگان لذت بخش است و چشمه هایی از شیر که طعمش تغییر نیابد و چشمه هایی از عسل مصفا در آن جاست.

18 ـ جایگاه امن، امان و سلامتی است.                                  . 
19 ـ در آن جا برای بهشتیان از همه ی میوه ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست. و آنچه که انسان بخواهد و چشم ها را به شوق و لذت اندازد مهیاست و انسان در آن جاوید باشد. و در آنجا هر چه نفوس را بر آن میل و اشتهاست و چشمها را شوق و لذت، مهیا باشد و شما مؤمنان در آن بهشت جاویدان متنعم خواهید بود.                                 . 
20- بهشت جاى گاهى ابدى است که هیچ گونه فساد و تباهى در آن راه ندارد مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ أُکُلُهَا دَائِمٌ وَ ظِلُّهَا تِلْکَ عُقْبَى الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْکَافِرِینَ النَّارُ (رعد 35)

بهشتى که بر متقین وعده داد              به زیر درختانش جوها نهاد

که هم میوه هایش بود پایدار              هم آن سایه هایش بود برقرار

سرانجام افراد نیکوسرشت                 نشیمن گزینند اندر بهشت

سرانجام کفار دوزخ بود                     که هر کافرى سوى دوزخ رود

پس هم بهشت مصون از زوال و نابودى است و هم اهل آن. چنانکه درسوره فرقان میفرماید: قُلْ أَذَلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ (فرقان 15).

«چو گشتى تو با کافران روبرو»           همیشه به هرجا به آنان بگو

که جاى شما بِهْ بود یا بهشت ؟        که وعدست بر مردم خوش سرشت

به پاداش، یابند باغ جنان               نشیمن گزیده در آن آشیان

بهشت فى نفسه و به خودى خود جاودانه و فنا ناپذیر است، همچنان که کلمه (خالدین) در آیه بعدى، براى این آمده که دلالت کند بر اینکه اهل این بهشت در آن جاودانند، و فنا به ایشان راه ندارد.                                     . 
21- بهشتیان هر چه بخواهند دارا میشوند لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ خَالِدِینَ یعنى متقین در بهشت از ناحیه خدا و تملیک او مالک و دارنده چنین چیزى هستند، که هر چه را بخواهند دارا شوند، و البته معلوم است که خواست ایشان جز به چیزى که دوست دارند تعلق نمى گیرد.                                                                        

به خلاف اهل آتش که به حکم آیه (و حیل بینهم و بین ما یشتهون) میان آنان و آنچه دوست بدارند حائل و مانعى افکنده اند. البته متقین در آن روز و در بهشت دوست نمى دارند و نمى خواهند، مگر چیزى را که واقعا دوست داشتنى باشد، و آن چیزى که واقعا باید آن را دوست داشت همان چیزى است که خدا براى آنان دوست بدارد، و آن عبارت است از همان خیر و سعادتى که مستحق آن شده اند، و با آن به کمال مى رسند، و نه خود و نه دیگران از آن متضرر نمى گردند. زیرا به حکم این آیه اهل بهشت به چیزى راضى و علاقمند مى شوند که خدا نیز بدان راضى باشد

  آرى، آنان نمى خواهند مگر آنچه را که مایه خوشنودى خداست، پس هیچ وقت اشتهاى معصیت و کار زشت و شنیع، و کار لغو نمى کنند، لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا کِذَّاباً و نیز هرگز از چیزى که مایه ناراحتى دیگران است خوششان نمى آید، و نیز هرگز نمى خواهند که عذاب از اهل جهنم (که خدا عذاب آنان را خواسته ) برداشته شود، و هرگز آرزو نمى کنند که مقام بالاتر از خود را داشته باشند، چون آنچه که خود دارند خدا برایشان پسندیده، و آنان بدان راضیند،

و آنچه خدا دوست مى دارد دوست مى دارند. بنابراین: خواسته هاى اهل بهشت، همچون خواسته هاى خداوند در چهارچوب حکمت است. یعنى همان گونه که «یفعل ما یشاء» از طرف خداوند در قالب کار حکیمانه است. لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ  نیز از سوى مؤمنان در قالب تقاضاى حکیمانه است و چنین نیست که مؤمنان بخواهند اهل دوزخ رها شوند، یا درخواست کنند که به درجات انبیا راه یابند، زیرا این گونه تقاضاها حکیمانه نیست.

22ـ مؤمنان پس از عبور از صراط و مواقف دیگر به سوى بهشتى سوق داده مى شوند که درهاى آن باز و گشوده است.  وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ (زمر 73). در راه رسیدن به بهشت، ملائکه بهشتیان را همراهى مى کنند و نورى که مؤمنان در دنیا به واسطه ایمان و عمل صالح بدان منور شده اند راه آنان را روشن مى کند. یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ (حدید 12). اما قبل از ورود به بهشت هرناپاکى از هستى آنان به عذاب موقت یا مغفرت و شفاعت زدوده مى شود. زیرا بهشت سراسر طهارت و پاکیزگى است و هیچ گونه پلیدى را بر نمى تابد. گفتنی است قرآن در اوصاف بهشت و همچنین در ویژگی های جهنم، به بیان آن دسته از مطالبی که برای همگان قابل ادراک است پرداخته،

با بیان نمونه هایی که در این جهان وجود دارد مطلب را نزدیک ساخته است وگرنه، چنان که مکرر اشاره شد، نظام آخرت با نظام دنیایی تفاوت اساسی دارد و واژه دنیایی توان تفسیر کنه آن را ندارد؛ آن سان که جنین در رحم مادر توان درک واقعیت های خارج از رحم را ندارد. از این رو قرآن در موارد زیاد به مثال و نمونه اکتفا کرده، می فرماید:داستان بهشتى که به متقیان وعده دادند این است که

در آن باغ بهشت نهرهایى از آب زلال دگرگون ناشدنى است. وگرنه نعمت هایی فراهم آورده است که از دست رس فهم و ادراک بشر خارج و خرد را توان تعقل آنها نیست، بلکه هیچ کس بر آنها آگاه نیست: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ

ندانند افراد نیکوى کار               چه پاداش یابند از کردگار

چه نعمات و لذات بى انتها         کند چشم روشن، دهد دل صفا

هیچ کس نمی داند که پاداش نیکوکاریش چه نعمت ها و لذت های روشنی بخش دل و دیده است و در عالم غیب برای او چه ذخیره شده (سجده 17). با این که می دانیم قرآن مقام و مرتبه رضا و خشنودی خداوند را نسبت به بسیاری از مقام ها برتر به شمار آورده است: وَ رِضوانٌ مِنَ الله أکبر ذلِک هُو الفَوز العَظیم. و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودى خداست و آن به حقیقت فیروزى بزرگ است

بنابراین، نعمت ها و لذت های بی نهایت که روشنی بخش دل و دیده است به مراتب باید برتر از مقام رضا باشد.                                       . 
اشاره 1 ـ مقام رضا نازل تر از مقام تسلیم محض است و کمال تسلیم برتر از کمال رضاست.

البته در این گونه از مقام ها مجالی برای التذاد، توجه به لذت و مانند آن مطرح نیست، بلکه زمینه انقطاع از ماسوی الله و برتر از آن، یعنی کمال انقطاع فراهم است که از محدوده ی بحث کنونی بیرون است.

 2 ـ همان طور که برای پرهیزکاران کامل مقام هایی است که اوج آن ها نامعلوم است، برای تبهکاران، عنود و کنود درکاتی است که عمق حفره آنها معلوم نیست و کیفیت تعذب نفس پلید آنان در آن حفره معلوم نیست؛

چنان که ظاهر جمله ی وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ ؛ و آنچه تصورش را نمی کردند، از جانب خدا برایشان آشکار گردید، از چنین مکان سحیقی خبر می دهد.

دربهای بهشت و جهنم و اعجاز

خداوند متعال تعداد درب های بهشت را در قرآن کریم هشت درب ذکر کرده؛ همانطورکه که حضرت محمد صلی الله علیه و آله در حدیث متواتری فرموده فِی الْجَنَّةِ ثَمَانِیَةُ أَبْوَابٍ فِیهَا بَابٌ یُسَمَّى الرَّیَّانَ لا یَدْخُلُهُ إِلا الصَّائِمُونَ در بهشت هشت درب موجود است که یکی از آنها ریان نامیده می شود و غیر از روزه داران کسی از آن درب وارد نمی شود.

(به روایت بخاری و مسلم) از سوی دیگر خداوند متعال تعداد درب های جهنم را هفت درب ذکر کرده و در آیه ی 43و44 حجر می فرماید لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ

براى جهنم بود هفت راه               ز هر ره گروهى در آید تباه

با این حساب مجموع درب های بهشت و جهنم برابر 15= 7+8 می شود. (امام باقر علیه السلام) حال اگر کلمه ی (ابواب) را در قرآن کریم شمارش نماییم، در کمال تعجب میبینیم که بتعداد دربهای بهشت و جهنم یعنی 15 بار تکرار شده! آیا این برابری عددی می تواند تصادفی و اتفاقی باشد یا اینکه دلیل محکمی است بر حقانیت کتاب خداوند بلند مرتبه و صدق کلام مبارک او؟!

اصولاً دربهاى بهشت، همانند دربهاى دنیا که در مدخل باغ ها و قصرها و خانه ها مى گذارند، نیست. بلکه، این درب ها اشاره به اعمال و کارهائى است که سبب ورود به بهشت مى شوند، و لذا، در پاره اى از اخبار مى خوانیم بهشت درب هائى به نام هاى مختلف دارد، از جمله: دربى دارد که به عنوان باب المجاهدین! مجاهدان، مسلح به همان سلاحى که با آن جهاد کرده اند از آن درب وارد بهشت مى شوند، و فرشتگان به آنها خوش آمد مى گویند!

فردوس برترین جاى بهشت است و در آیات قرآن آمده که فردوس منزلگاه افراد با ایمان و صاحبان اعمال صالح است ممکن است در اینجا این سۆال پیش آید که اگر چنین است، مناطق دیگر بهشت نباید ساکنانى داشته باشد; چرا که غیر مۆمن را در بهشت راهى نیست.                                              .
جنّة المأوى چیست؟ جَنَّةُ الْمَأْوى بهشتى است که محل سکونت است، بعضى آنرا همان بهشت جاویدان جَنَّةُ الْخُلْدِ مى دانند، که در انتظار تمام اهل ایمان و پرهیزگاران است، و محل آن را در آسمان، و آیه 19 «سجده» را شاهد بر آن مى گیرند فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ براى مومنان صالح العمل باغ هاى بهشت است که در آن ساکن مى شوند، و این وسیله پذیرائى از آنهاست در مقابل اعمالى که انجام مى دادند.

نشیمن گزینند اندر بهشت         که بودند بس صالح و خوش سرشت

چرا که این آیه به قرینه آیه بعد از آن، مسلماً از بهشت جاویدان سخن مى گوید. ولى از آنجا که در جاى دیگر مى خوانیم: وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ براى رفتن به سوى مغفرت پروردگار و بهشتى که وسعت آن آسمان ها و زمین، بر یکدیگر پیشى گیرید آل عمران133

کنون سوى غفران یزدان خویش          شتابان بیایید و مشتاق پیش

به سوى بهشتى که پهناى آن           گرفتست خود ارض و هفت آسمان

که آن را بر افراد پرهیزگار                مهیا نمودست پروردگار

 بعضى، این معنى را بعید شمرده اند; زیرا ظاهر آیه مورد بحث، نشان مى دهد که جَنَّةُ الْمَأْوى در آسمان، و غیر از بهشت جاویدان است که وسعتش به اندازه تمام آسمان ها و زمین مى باشد. لذا گاهى آن را به جایگاه ویژه اى از بهشت تفسیر کرده اند که در کنار سدرة المنتهى، و محل خاصان و مخلصان است. و گاه گفته اند به معنى بهشت برزخى است که ارواح شهداء و مومنان، موقتاً به آنجا مى روند. تفسیر اخیر، از همه مناسب تر به نظر مى رسد، و از امورى که به روشنى بر آن گواهى مى دهد، این است که در بسیارى از روایات معراج آمده است که، پیغمبرصلی الله علیه و آله عده اى را در این بهشت، متنعم دید، در حالى که مى دانیم هیچ کس در بهشت جاویدان قبل از روز قیامت وارد نمى شود زیرا آیات قرآن به خوبى دلالت دارد که پرهیزگاران در قیامت، بعد از محاسبه، وارد بهشت مى شوند، نه بلافاصله بعد از مرگ، و ارواح شهداء نیز در بهشت برزخى قرار دارند زیرا آنها نیز قبل از قیام قیامت وارد بهشت جاویدان نمى شوند (تفسیر نمونه ج22)

فردوس برترین منزلگاه بهشتیان! فردوس برترین جاى بهشت است آیه 108 کهف که خداوند مى فرماید: کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغ هاى فردوس منزلگاهشان است إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً

ولى مؤمنان به پروردگار                       که صالح بگشتند و نیکوى کار

بر آنهاست منزل بهشت عدن       در آنجا بمانند از مرد و زن

 به هر فردى که ایمان و عمل صالح دارد، اشاره نمى کند، بلکه، درجه والائى از نظر ایمان و عمل صالح را معیار براى دخول در فردوس قرار داده، هر چند ظاهر آیه مطلق است، اما توجه به مفهوم کلمه «فردوس» آن را مقید مى کند. لذا، در سوره مومنون که صفات وارثان فردوس را بیان مى کند، حدّ اعلائى از صفات مومنان را ذکر کرده که در همه افراد وجود ندارد، و این خود قرینه اى است بر این که: ساکنان فردوس باید داراى صفات ممتازى علاوه بر ایمان و عمل صالح باشند. و نیز به همین دلیل، در حدیثى از پیامبرصلی الله علیه و آله مى خوانیم که مى فرماید: هر وقت از خدا تقاضاى بهشت را مى کنید مخصوصاً تقاضاى فردوس کنید که جامع ترین و کامل ترین منزلگاه هاى بهشت است.

اشاره به این که: همت افراد با ایمان، باید در همه چیز و در همه حال، عالى باشد، حتى در تمناى بهشت به مراحل پائین تر قناعت نکند، هر چند مراحل پائین تر هم غرق نعمت است. بدیهى است کسى که، چنین تقاضائى از خدا مى کند، لابد، باید خود را براى رسیدن به چنین مقامى آماده کند.

بخش 15 :               تأثیرگذاری اعمال در نظام آفرینش

در آموزه‌های وحیانی به عنوان یک سنت لایتغیر مطرح شده به صراحت تأکید می‌کند که اگر مردمی که در شهرها و آبادی‌ها زندگی می‌کنند ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، برکاتی از آسمان و زمین را بر آنها می‌گشودیم. ولی آنها (حقایق را) تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم (اعراف 96)

همچنین در بعد منفی و آثار سلبی رفتار انسان در سوره روم آیه 41 قرآن کریم تصریح می‌کند که به خاطر دستاوردهای (بد) مردم فساد در خشکی و دریا ظاهر شده است. و یا در سوره شوری آیه 30 خدای متعال می‌فرماید: هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاوردهای خود شماست.

مصادیق برکات آسمان و زمین در مورد مصادیق برکات آسمان و زمین نظریه‌های مختلفی ابراز شده است. بعضی برکات آسمان را باران، برف،‌ سرما و گرمای مناسب، به موقع و کافی و برکات زمین را روییدنی‌های بسیار، میوه فراوان. امنیت راه‌ها و شهرها و مانند آن شمرده‌اند (المیزان، ج 8، ص 201). بعضی دیگر اجابت دعاها را برکات آسمان و حل مشکلات زندگی را برکات زمین دانسته‌اند (مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 698) و بعضی نیز احتمال داده‌اند برکات آسمان نعمت‌های معنوی و برکات زمین نعمتهای مادی باشد (تفسیر نمونه، ج 6، ص 266)

چکیده و خلاصه معاد قیامت و ....

اعتقاد به معاد، یکی از موثرترین و کاربردی‌ترین نیروهای کنترل کننده برای انسان است؛ لذا علمای اخلاق و بزرگان دین، همواره به زنده نگه داشتن یاد معاد تأکید و پافشاری داشته و دارند و توصیه ایشان این است که انسان باید در شبانه روز، چندین مرتبه به یاد مرگ، قبر و قیامت باشد. از منظر قرآن کریم، نه تنها یقین، بلکه ظن و گمان به وقوع قیامت نیز، یک نیروی کنترل کننده برای انسان و مانع سقوط او است.                                     .
نابودی عالم هستی، پس از نفخ صور اوّل از آیات قرآن کریم و نیز از روایات، استفاده می‌شود که روزی عالم هستی نابود و عالم برزخ، تمام می‌شود. در آن زمان، که معلوم نیست چند سال یا چند میلیون سال تا وقوع آن طول بکشد، به جز خداوند سبحان، هیچکس وجود ندارد و حق تعالی می‌فرماید: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ خداوند متعال خطاب می‌کند: کسانی که گردنکشی می‌کردند و خود را قدرت محض می‌دانستند، کجایند؟ فرعون منش‌ها و کسانی که می‌گفتند: خانه‌ام و سلطنتم، کجا هستند؟ سپس خود خداوند پاسخ می‌دهد: احدی جز خداوند یگانه قهّار وجود ندارد.
اگر کسی آب کوثر را بنوشد، هرگونه زشتی و بدی از وجود او پاک می‌شود؛ اگر سیاه است، سفید می‌شود، اگر پیر است جوان می‌گردد، اگر بیمار است سلامتی می‌یابد، اگر ناقص العقل است، عقل او کمال پیدا می‌کند و خلاصه هرگونه بدی و زشتی، با خوردن آب کوثر از وجود انسان پاک می‌گردد و یک انسان به تمام معنا می‌شود.

نفخ صور اسرافیل و میکائیل نیز به این معناست که با اراده پروردگار، عالم هستی نابود می‌‌شود و بعد از شاید هزاران سال، دوباره اراده می‌کند و عالم موجود می‌گردد. عالمی که مجدّدا ایجاد می‌شود، خود عالم قبلی نیست، همانگونه که غیر آن هم نیست، بلکه «مثل» آن عالم است. همان که در آخر سوره یس، با تعبیر زیبایی می‌فرماید:

أَ وَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‏ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ آیا خدا نمی‌تواند این عالم را دوباره موجود کند؟ بلی، می‌تواند. وقتی اراده می‌کند، عالم وجود دوباره موجود می‌شود. قرآن کریم در آیه دیگری می‌فرماید: منکران معاد تعجّب می‌کنند از اینکه چگونه معاد جسمانی واقع می‌شود؟ سپس پاسخ می‌د‌هد که خداوند قادر متعال، نه تنها می‌تواند همه موجودات را پس از مرگ زنده کند، بلکه خط‌ های سر انگشتان انسان را نیز زنده می‌کند:                                       .
بَلى‏ قادِرینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ این آیه کریمه، یکی از معجزات تکوینی و تشریعی بزرگ قرآن کریم است. زیرا در روی کره زمین، خطوط سر انگشتان هیچ انسانی، شبیه انگشتان دیگری نیست و حتّی خطوط سرانگشت دو قلوها نیز متفاوت است. و در احیای مجدّد، آن خطوط نیز باز احیا می‌گردد. پس از آنکه با اراده خداوند سبحان، عالم نابود می‌شود: فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ، و خداوند یا اهل بیت پاسخ می‌دهند که همه چیز متعلّق به خداوند یکتا و قهّار است: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، و زمانی می‌گذرد، باز خداوند متعال اراده می‌کند و فوراً دوباره عالم را ایجاد می‌فرماید. عالمی که مجدّدا ایجاد می‌شود، همان عالَم قبلی است، امّا خودش نیست و غیر آن هم نیست، بلکه «مثل» آن‌ است.                                            .
وقتی خداوند قادر، اراده کند، عالمی که به طور کلی نابود شده است، باز همان عالم به تمام معنا و به طور کلّی زنده می‌شود. این زنده شدن مجدّد، به معنای معاد است. قرآن کریم می‌فرماید: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ پس از خلقت مجدّد عالم هستی و احیاء عالَم، خداوند متعال همه موجودات را گرد هم جمع می‌کند: وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً، البته در مورد اینکه کجا چنین اجتماع عظیمی تشکیل می‌شود، مطلب خاصّی نمی‌دانیم؛ اینکه چگونه همه انسان‌‌ها از زمان خلقت آدم«ع» تا قیامت، در یک مکان جمع می‌شوند، به راحتی قابل فهم نیست، ولی این را می‌دانیم که چنین کاری، برای خداوند متعال، سهل و آسان است و با اراده الهی، به راحتی چنین امری شکل می‌گیرد و همه یکجا جمع و محشور می‌شوند: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

تفکیک نیکوکاران و بدکاران در صحنه قیامت

در مورد اینکه خوبان و بدکاران چگونه از هم مشخّص می‌شوند، قرآن کریم می‌فرماید: مجرمان از چهره‏هایشان شناخته مى‏شوند. یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ در روایات نیز آمده است که امیرالمومنین با سعه وجودی خود، به صف محشر می‌آیند و شیعه را از غیر شیعه تمیز می‌دهند. صورت‌های شیعیان سفید و درخشنده است و ملائکه احترام خاصّی برای ایشان قائل هستند. امیرالمومنین علیه السلام شیعیان را زیر لوای حمد و در کنار حوض کوثر می‌برند. حوض کوثر، حقیقت حضرت زهراعلیهاسلام است و امیرالمومنین ساقی آن است. شیعیان به دست مبارک آن حضرت از آب کوثر سیراب می‌شوند. انسان‌ها با اعمال و رفتار خود، مانند نماز، روزه، صدقات، نیکی به مردم، انجام امور خیر، خدمت به خلق، رابطه مداوم و توجّه همیشگی به خداوند و ... می‌توانند بهشت را برای خود فراهم آورند که در سایه شفاعت اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» به آن دست یابند، یا با ظلم و ستم و ترک اوامر الهی و ... جهنّمی را برای خود بسازند که شنیدن سختی و عذاب آن نیز انسان را دچار ترس و وحشت می‌کند.                                 .
قیامت با تمام سختی‌‌هایش، برای چنین انسانی به مثابه یک لحظه گذراست و پس از آن، با جواز امیرالمومنین و پشت سر ایشان با یک چشم بر هم زدن، به بهشت وارد می‌شود. همانگونه که نیکوکاران و شیعیان امیرالمومنین با درخشندگی چهره‌هایشان شناخته می شوند، بدکاران و منکران ولایت نیز با چهره‌هایشان شناخته می‌شوند. چنانکه قرآن کریم، سیمای مجرمان را نشانگر بدی و زشتی آنان می‌داند. در حقیقت وقتی در پیشانی کسی مُهر و نشان ولایت نباشد، اهل جهنّم خواهد بود: نَحْنُ‏ نُوقَفُ‏ یَوْمَ‏ الْقِیَامَةِ بَیْنَ‏ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَمَنْ یَنْصُرُنَا عَرَفْنَاهُ بِسِیمَاهُ فَأَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ، وَ مَنْ أَبْغَضَنَا عَرَفْنَاهُ بِسِیمَاهُ فَأَدْخَلْنَاهُ النَّار

قرآن شربف در مورد بدکاران می‌فرماید: موهای سر و پاهایشان را می‌گیرند و آنها را به جهنّم پرتاب می‌کنند: فَیُوخَذُ بِالنَّواصی‏ وَ الْأَقْدامِ بدکاران باید در آتش جهنّمی که خود تهیه کرده‌اند، بسوزند و چاره‌ای جز سوختن ندارند. به راستی که عذاب جهنّم دشوار است و یک لحظه از آن، به اندازه هزاران سال سختی و رنج به همراه دارد. زمینه‌سازی شفاعت در دنیا خوشا به حال کسانی که در طول شبانه روز، مرتّباً به یاد قیامت و معاد هستند و با اصلاح کارها و امور روزمرّه، خود را برای آن شرایط دشوار و سخت آماده می‌کنند. اگر کسی در دنیا با اعتقاد کامل، به اصلاح امور دنیا و آخرت بپردازد و خود را در مسیر ولایت امیرالمومنین و حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهد، در آن روز سخت، با شفاعت اهل بیت علیهم السلام نجات خواهد یافت، ولی اگر کسی خود را در مسیر آنان قرار ندهد، چگونه انتظار دارد در روز محشر، در مسیر شفاعت ایشان واقع شود؟ پربار کردن نعمت‌های بهشتی یا برافروختن آتش جهنّم، به دست خود انسان و در دنیاست. انسان‌ها با اعمال و رفتار خود، مانند نماز، روزه، صدقات، نیکی به مردم، انجام امور خیر، خدمت به خلق، رابطه مداوم و توجّه همیشگی به خداوند و ... می‌توانند بهشت را برای خود فراهم آورند که در سایه شفاعت اهل بیت علیهم السلام به آن دست یابند، یا با ظلم و ستم و ترک اوامر الهی و ... جهنّمی را برای خود بسازند که شنیدن سختی و عذاب آن نیز انسان را دچار ترس و وحشت می‌کند.

مقایسه‌ی وضعیت مومنان با مجرمان در قیامت

منشأ بدبختی مجرمان، اعتقاد فاسد و گمان باطلشان دایر بر نفی معاد بود، و همین اعتقاد باعث غرور و سرور آنان شد، آنها را از خدا دور ساخت و در شهوات غوطه ور نمود؛ تا جایی که ایشان را گرفتار غذاب الهی ساخت. انشقاق 6- 15 یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ، فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ ، فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا ، وَ یَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا ، وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ ، فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا ، وَ یَصْلَى سَعِیرًا، إِنَّهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا ، إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ ، بَلَى إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیرًا  ای انسان، حقّا که تو به سوی پروردگارت به سختی در تلاشی، و به زودی او را ملاقات خواهی کرد. امّا کسی که کارنامه اش به دست راستش داده شود، به زودی اش حسابی بس آسان کنند، و شادمان به سوی کسانش باز گردد و امّا کسی که کارنامه اش از پشت سرش به او داده شود، زودا که هلاک [خویش] خواهد، و در آتش افروخته در آید. او در [میان] خانواده ی خود شادمان بود. او می پنداشت که هرگز بر نخواهد گشت. آری، در حقیقت، پروردگارش به او بینا بود.                          .                                        ..
اصحاب یمین با سرافرازی و افتخار و مباهات، نامه ی اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا می زنند هاوم اقروا کتابیه (حاقّه19) ای اهل محشر! بیایید و نامه ی اعمال ما را بگیرید و بخوانید.

امّا وقتی مجرمان تبهکار نامه ی اعمالشان را به دست چپشان می دهند آن ها از شرمساری و ذلّت، دست خود را پشت سر می گیرند، تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود؛ ولی چه فایده که در آن جا چیزی پنهان شدنی نیست.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/QYAMAT4

http://m5736z.blog.ir/post/Qyamat1

http://m5736z.blog.ir/post/Qyamat2

http://m5736z.blog.ir/post/Qyamat3

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">