تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

تلاوت باعث دفع بلا از جمله امتیازاتى که تلاوت کننده قرآن دارد این است که خداوند سبحان به برکت قرآن و تلاوت آن ، بلاى دنیا و عذاب آخرت را، که به واسطه گناه و نافرمانى ، بر اجتماع حتم شده از اجتماع بر طرف مى کند.             .  پیامبرصلی الله علیه و آله : خداوند از تلاوت کننده کننده قرآن (و اجتماع) بلاى دنیا و عذاب و گرفتارى آخرت را دفع مى کند.

 تلاوت با حالت حزن یکى از مستحبات تلاوت قرآن، آمیختن تلاوت با حزن و گریه است. قارى قرآن باید هنگام تلاوت، خود را محزون و اندوهگین، فروتن و با گریه جلوه دهد. امام صادق علیه السلام : قرآن همراه با اندوه شده پس با صداى حزین بخوانید. در همین مورد حفص مى گوید: ندیدم کسى را مانند امام کاظم علیه السلام که بر خود بیمناک و هم امیدوار باشد. قرآن را با حزن و اندوه مى خواند. هنگامى که قرآن را تلاوت مى کرد گویا انسانى را مخاطب خود ساخته. هنگامى که آن حضرت قرآن را تلاوت مى فرمود صدایش را حزن انگیز مى کرد و مى گریست

و شنوندگان تلاوت حضرتش نیز مى گریستند. تلاوت قرآن با صوت حزین اثر معنوى و روحانى خاصى را به قارى مى بخشد و زمینه بسیار خوبى براى گریه اش فراهم مى کند.

 راه محزون شدن قارى قرآن این است که در وعده ها و عهد و پیمان هاى قرآن دقت کند و سپس به اعمال خویش بنگرد که اگر در اجراى امرها و ترک نهى ها کوتاهى کرده است، محزون شود و گریه کند. امیرالمؤمنینعلیه السلام درباره صفات متقین مى فرماید: پرهیزکاران، با خواندن قرآن جان خویش را محزون مى سازند. علماى اخلاق حزن را چنین تعریف کرده اند: حسرت و ناراحتى براى از دست دادن شخصى که او محبوب انسان بوده، یا از دست رفتن چیزى که مطلوب او بوده .حزن جهت ترس از خدا: حزن متقین و قاریان حقیقى قرآن، به علت وعید الهى است، و این که مبادا این تهدیدها گریبان گیر آن ها شود .

 آداب قرائت قرآن

 فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ تا آنجا که میتوانید قرآن بخوانید (مزمل20) اگر با آداب و ترتیب خاصی که در متن قرآن آمده انجام گیرد، بیشترین تأثیر معنوی و تربیتی را برای انسان به ارمغان می آورد.

 آیاتی که این آداب قرائت قرآن را آموزش میدهد  :

1. طهارت  واقعه 79  لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ مس و لمس کلمات قرآن مجید، جز بر پاکان که غسل یا وضو دارند، روا نیست و هنگام تلاوت کلام الله داشتن طهارت شرعی مستحب است. همچنان که بهره معنوی بردن و منور شدن از قرآن، وابسته به طهارت روح و اعتقاد قلبی به آن است

فرستاده آمد ز رب جهان                               بجز دست پاکان نیاید برآن    

2. استعاذه استعاذه یعنی پناه جستن به خدا 98 نحل فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ

چو قرآن بخوانى در آغاز راه                        به یزدان از ابلیس آور پناه

هرکس که خواست قرائت قرآن را شروع کند، بر طبق این دستور باید با اَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ آغاز کند. بدیهی است چون انسان به آفریدگار دانا و توانا پناه جست، از اندیشه های بد و وسوسه هایی که به ذهن وارد می شود، در امان می ماند و آرامش فکر و تجمع حواس پیدا می کند و میتواند دریافتی صحیح و بهره ای روحانی از قرآن خواندن داشته باشد.

3. سکوت و استماع اعراف204 هرچند که هنگام خواندن هر کتابی لازمه فهمیدنش توجه و تمرکز بر آن است، اما مراعات این دستور نسبت به کلام وحی لازم تر است، زیرا در واقع زمان تلاوت قرآن، خداوند با خواننده سخن می گوید، پس باید نیکو استماع نماید، و با تمرکز بیاندیشد تا بهره معنوی بیشتری از آیات الهی ببرد.

4. تلاوت تلاوت کلمه ای است که برای دقیق و با تأمل خواندن قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی استعمال شده و معنی آن اخص از قرائت است، یعنی هر تلاوتی قرائت هست اما هر قرائتی تلاوت نیست.

معنی اصلی تلاوت متابعت و پیروی است و چون در مورد قرائت قرآن به کار می رود، متضمن این نکته لطیف هست که قاری باید از تعلیمات قرآن پیروی کند.

مصداق کامل چنین تلاوتی تلاوت پیامبرصلی الله علیه و آله بود، چنانکه اوست که در میان ناخواندگان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ (جمعه2)

5. ترتیل ترتیل واژه دیگری است که در کتاب خدا برای خواندن آن به کار رفته و به معنی هموار و آرمیده و پیدا. خواندن کلام است. به تعبیری دیگر ادای حروف و رعایت وقوف آن است.که در این صورت حروف باید از مخارج خود ادا شود و وقوف نیز رعایت گردد. مزمل4  أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً و قرآن را شمرده شمرده بخوان. اما روش تندخوانی که برای دوره خوانی و هر جزء را در یک ساعت خواندن عموما ترتیل نیز می گویند البته با رعایت قوائد و تجوید و اصول صحیح قرائت.

بیفزاى چیزى تو بر نیم شب                    که مشغول گردى به تسبیح رب

ز قرآن تلاوت کن آیات چند                  به نیکوترین وجه کافتد پسند

 خشوع و تدبر در تلاوت قاری  ادب باطنی است که به ترتیب در پی می آید فهمیدن اصل کلام تلاوت کننده، باید بداند که با چه سخن بزرگی مواجه است، سخنی که نشانه لطف و رحمت و عنایت آفریدگار هستی به آدمی است. سخنی که حقایق بسیار بلندی را تا مرز فهم و درک انسانها تنزل داده است. قاری قرآن بایستی کلام الهی را درس بگیرد و بیاموزد و به قرائت آن اکتفا نکند، چنانکه در اعراف آیه 169 آمده وَ دَرَسُوا مٰا فِیهِ وَ الدّٰارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ یعنی کلام الهی را فرا گرفتند.

على رغم آنکه گرفتند یاد                        هرآنچه خدا در کتب یاد داد

هماناست بهتر سراى ابد                         بر آنها که کردند دورى ز بد

نخواهید آیا تعقل کنید                          در این نیک صحبت تأمل کنید

همچنین قاری قرآن بایستی آیات الهی را با گوش جان بشنود و آن را به خاطر بسپارد، چنانکه در سوره حاقه آیه 12 آمده وَ تَعِیها اُذُنٌ واعِیةٌ  قرآن را گوش های حافظ به یاد می سپارند.. درک عظمت کلام الهی، جز با اندیشه در محتوای آن میسر نیست.

اگر قرآن صامت است چرا باید به آن رجوع شود؟!

الف چون فرض نموده‌اند که قرآن یعنی سطور نوشته شده بر روی چند صفحه کاغذِ قرار گرفته بین دو جلد، آن را صامت و خود را ناطق و برتر گمان نموده‌اند! قرآن کریم، به قلب پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله وحی شده و از طریق کلام او به انسان ابلاغ شده، قرآن. صامت نیست، بلکه فقط صورت این کتابی که در دست ماست (سطر، صفحه و کاغذ)، صامت است. قرآن عین کلام است و برترین کلام، چون کلام الله است.

ب اما در مقایسه انسان ناطق با همین صورت کتاب صامت نیز باید گفت: مگر هر ناطقی نسبت به هر کتابی رحجان دارد؟ بالاخره انسان تا وقتی لب به کلام نگشوده، او هم صامت است و وقتی حرف زد، کلامش با کلام مقایسه می‌شود تا فهمیده شود کدام رحجان دارد و برتر است؟ یعنی دو کلام با هم مقایسه می‌شوند.

در مقایسه بین دو چیز، باید سنخیت لحاظ شود. آیا می‌توان گفت: انسانی که چیزی از ریاضی و فیزیک نمی‌داند، به صرف این که موجودی ناطق است، بر علوم مندرج در کتب ریاضی و فیزیک ارجحیت دارد یا ندارد؟. کسی که نمی‌داند، باید مراجعه نماید تا بداند.

ببنیم چه زیبا بحث انسان. با علمِ انسان. را جدا مطرح نموده و می‌فرماید، بخوان، به نام پروردگارت که به انسان با قلمِ (صنع و خلقت و نیز کتابت) خود، آن چه را نمی‌دانست آموخت إقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (علق3تا5)
ج اگر قرآن کریم فقط به شکل کتابت نازل شده بود (که اصلاً بدین شکل نازل نشده)، چنین شبهه‌ای جای تأمل داشت، اما قرآن اول فرد است، انسان است و سپس کتابت. قرآن کتاب شرح انسان است.

خالق او، رب، جهان او، اول و آخر او، حقوق او، روابط او، بایدها و نبایدهای او، عوامل رشد و اسباب سقوط او را بیان کرده است: لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (أنبیاء10)

کتابى که آورد یکتا خدا                          دهد عزت و آبرو بر شما

نبایست آیا تعقل کنید؟                       به فهم حقایق تأمل کنید؟

 لذا اصل قرآن، همان انسان کامل است و نه کتابت. اگر به رسول وحی نشود و اگر رسول ابلاغ نکند و اگر به رسول  صلی الله علیه و آله رجوع نشود که قرآنی وجود نخواهد داشت.  در این مقایسه، معلوم است که قرآن ناطق (معصوم) بر قرآن صامت (کتابت) رجحان دارد. چنان چه علی علیه السلام در هنگامی که یارانش فریب قرآن صامت بر سر نیزه را خورده بودند و از امام خود مومن‌تر شده و به ایشان معترض شدند که: ما با قرآن نمی جنگیم فریاد بر می‌آورد که: قرآن منم. آن کتابتی بیش نیست که برای فریب بر سر نیزه‌ها رفته است.

آگاهی به عظمت متکلم

شایسته است که قاری قرآن، در آغاز تلاوت، به عظمت گوینده قرآن توجه کند و بداند که قرآن سخن بشر نیست، در هنگام تلاوت باید به خود گوشزد کرد که گوینده این سخنان، آفریدگار همه چیز و روزی دهنده همه جنبندگان است و همه، تحت سیطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند. اگر نعمت دهد از فضل اوست و اگر مجازات کند از عدلش، و در نهایت اوست که می گوید: اینان اهل بهشت و اینان اهل دوزخند. اندیشیدن به حقایقی از این قبیل، عظمت و تعالی گوینده قرآن را در دل مینشاند و کلام او را مؤثر می سازد. چرا که برای آدمیان، گذشته از اصل کلام، گوینده آن نیز اهمیت داشته و اعتبار کلام تا حد زیادی به اعتبار و شأن متکلم بستگی دارد.

 تدبر کسی که قرآن می خواند و کسی که به آن گوش می دهد، لازم است که در آیات کتاب الهی به تدبر و تفکر بپردازند و با اندیشیدن در مضامین آیات، خود را در معرض تابش نور الهی قرار دهند و در یک فضای معنوی تنفس کنند.

تدبر در آیات قرآنی انسان را در دنیایی از معارف والا و مفاهیم بلند قرار می دهد که هیچ چیز با آن برابری ندارد و آیات قرآنی به عنوان کلیدهای سعادت انسانی در اختیار او قرار می گیرند. و نیز در جای دیگر اهل معنا را به توجه و تذکر در آیات قرآنی که به آسانی در اختیار آنهاست و هیچ گونه پیچیدگی ندارد فرا می خواند وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ همانا قرآن را برای توجه به آن آسان قرار دادیم آیا توجه کننده ای هست؟

حضور قلب و ترک حدیث نفس ترک موانع فهم

 قاری قرآن بایستی در رفع موانع و حجب شیطانی بکوشد. مهم ترین حجابهای فهم چهار مورد است:

حجاب اول برخی از افراد (قاریان)، تمام تلاش و توجه خویش را صرف تلفظ صحیح کلمات قرآن می کنند تا مبادا حرفی را از مخرج نادرست، ادا کنند، در چنین وضعیتی دیگر برای توجه به معانی، مجالی باقی نمی ماند که این کار به عهده شیطان است که موکل بر قرآن شده تا با وسوسه، مردم را از درک معانی کلام الهی بازداشته و مردم را وا دارد که در ادا به حروف تردید نمایند.

حجاب دوم اینکه تلاوت کننده در مسایل، متقلد نظریه ای باشد که به تقلید آن را یاد گرفته و نسبت به آن جمود و تعصب داشته باشد. این چنین اعتقاد و تعصبی مانع از ارتقاء است و به او اجازه نمی دهد که غیراز مورد اعتقادش به مطلب دیگری بیندیشد.

حجاب سوم این است که قاری و تلاوت کننده قرآن بر گناهی اصرار ورزد و یا متکبر و یا مبتلا به هوای نفس باشد. این گناهان سبب تاریکی دل می گردد و مانند غبار بر آینه قلب نشسته، از تجلی حق جلوگیری می کند و این بزرگ ترین حجاب دل است و بیشتر مردم به این حجاب گرفتارند.

حجاب چهارم این است که تفسیر ظاهری آیه را بخواند و بپذیرد که کلمات قرآن در معانی خود منحصر به آن است که از ابن عباس و مجاهد و امثال آنها نقل شده است. و بقیه، تفسیر به رأی است و این خود از حجاب های بزرگ فهم قرآن است.

تخصیص تخصیص یعنی اینکه تلاوت کننده در نظر بگیرد که مقصود از هر خطاب قرآن، خود اوست پس اگر نهی از امری را در قرآن می خواند یا وعده و وعیدی را می شنود خود را مخاطب بداند و اگر داستان های انبیاء و اقوام گذشته را قرائت می کند آنها را به منزله افسانه تلقی نکند، بلکه بداند که مقصود از آنها عبرت است و قاری بایستی از لابلای آنها آنچه را مورد نیاز است برگیرد. در قرآن کریم می خوانیم وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ؛ یعنی ما قرآن را برای پند گرفتن آسان ساختیم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟

تأثیر تأثیر آن است که قرائت کننده قرآن، از آیات گوناگون کلام الهی متأثر شود و به حسب مضمون هر آیه حالت حزن و اندوه یا نشاط و شادی برایش حاصل شود، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود از آیات الهی متأثر بود. در این صورت قلب، آماده تأثیرپذیری می شود. قاری باید به تناسب معنای آیه حالتی مناسب در دل احساس کند، اگر به آیه عذاب می رسد احساس وحشت نماید و اگر به آیه مغفرت می رسد، شاداب باشد.                                                                                      . ترقی ترقی یعنی اینکه تلاوت کننده قرآن به مرحله ای ارتقاء یابد که گویا کلام را از خداوند می شنود.

تلاوت کننده با قلب خود شهادت دهد که پروردگار با الطافش او را مخاطب ساخته و مشمول نعمات خود قرار داده است، در این مرحله مقام قاری، مقام حیا و تعظیم و گوش دادن و فهم است. درجه امام صادق علیه السلام  می فرماید و الله لقد تجلی الله لحلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون به خدا قسم، خداوند در کلام خود تجلی کرد ولی آنان نمی بینند.

تبرّی تلاوت کننده قرآن، در هنگام تلاوت از نیرو و توان و توجه خود دوری کند و با چشم خشنودی و تزکیه به خود ننگرد، هنگامی که آیات بهشت و مدح صالحان را می خواند به خود تطبیق ندهد، بلکه برای اهل یقین و صدیقین گواهی دهد و ابراز اشتیاق نماید که به آنان بپیوندد و زمانی که آیه غضب و مذمت گناهکاران و مقصران را می خواند به خود تطبیق دهد و در خشیت و خوف، خود را مخاطب سازد.

امیرالمؤمنان علی علیه السلام؛ اذا مروا بآیه تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم وظنوا ان زفیر جهنم وشهیقها فی اصول آذانهم؛ هنگامی که به آیه ای بر می خورند که در آن ذکر تهدیدی است، با گوش قلب آن را می شنوند و چنین می اندیشند که صدای آتش جهنم در گوش هایشان است .

عدم اختلاف در قرآن کریم

آیه، مردم را ترغیب به تدبّر و تامّل در قرآن کریم مى کند. به این که در آیات الهى دقت کنند و ببینند که هیچ اختلافى در آیات قرآن وجود ندارد أَ فَلاٰ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کٰانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّٰهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاٰفاً کَثِیراً

نخواهند آیا تعقل کنند                              در آیات قرآن تأمل کنند

که گر این کتاب وزین و گران                      همى بود از غیر رب جهان

در آن یافت مى شد بسى اختلاف               بدیدند در آن کلام خلاف

همین عدم اختلاف در قرآن، مردم را به این مطلب هدایت مى کند که قرآن کتاب الهى است و از طرف غیر خدا نیست. زیرا اگر از جانب غیر خدا بود، از اختلاف سالم نمى ماند، چون نظام طبیعت بر اساس حرکت و تغییر استوار است. هیچ انسانى نیست که مشاهده نکند هر روز عاقلتر از دیروز است، هر عمل یا صنعت و یا هر نظریه و راءیى که دارد، در مرحله ى اخیر آن استوارتر از اولى است.

معارف و حقایق قرآن در ضمن آیاتى نازل شده که حدود ۲۳ سال به طول انجامیده و در حالات مختلف شب و روز، حضر و سفر، صلح و جنگ، سختى و خوشى، تنگى و گشایش نازل شده، با این وصف، نه در بلاغت و نه در معارف و نه در قوانین فردى و اجتماعى این کتاب، هیچ گونه فراز و نشیب و اختلافى وجود ندارد. بنابراین، اگر کسى در قرآن کریم تدبر کند، حکم خواهد کرد که این سخنان از کسى نیست که تحوّل و تکامل هستى در او مؤ ثّر باشد، بلکه گوینده ى آن خداوند واحد قهّار است.

پیامبر و شک در حقانیّت قرآن!

فَإِن کُنتَ فِى شَکٍّ مِّمَّآ أَنْزَلْنَآ إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ لَقَدْ جَآءَکَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (یونس94)

اگر که تو را هست شکى و ریب                 از آنچه بگفتیم بر تو ز غیب

از آن بى غرضهاى اهل کتاب                     چو پرسى ببینى که باشد صواب

ترا آمده حق ز سوى خدا                        در آن هیچ شکى نباشد روا

برخی از شبهه افکنان، ساده لوحانه گمان کرده اند که این آیه در پی اثبات این معناست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آنچه از سوی خداوند بدو وحی می شده است تردید داشته و لذا ایمان پیامبر به حقانیت قرآن را زیر سوال برده اند.

با آن که پیامبر ص هرگز در شک نبوده است؟ و عقل نمى‏پذیرد که پیامبرى، در وحى شک کند؟

1- کلمه‏ى اِن. (اگر) فرض است و نشانه‏ى حتمیّت و وقوع نیست.
2- در آیه‏ى 104 این سوره: اگر در دین من شکّ دارید. ان کنتم فى شکٍّ من دینى، پس خود آن حضرت شکّ نداشت، وگرنه تحدّى نمى‏کرد. همچنین قرآن مى‏فرماید: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ پیامبر به آنچه به او وحى مى‏شد ایمان داشت. اگر بنا باشد با این آیه، وحى زیر سؤال و شک برود، باید در حقّانیّت همین آیه هم که مى‏گوید:اگر شک دارى.، شک کرد!!
3- گاهى خطاب قرآن به پیامبر است، ولى مخاطبِ مورد نظر دیگرانند. مثل این آیه إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا ... اگر پدر و مادرت در نزد تو به سنّ پیرى رسیدند. در حالى که پدر حضرت رسول قبل از تولّدش و مادر او در سنّ کودکى آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام نزول این آیه، پیامبر پدر و مادرى نداشت تا پیر باشند. آیه از بابِ به در بگو تا دیوار بشنود. است، که در زبان عربى مى‏گویند: ایّاک اعنى و اسمعى یا جاره. در مسائل تربیتى هم گاهى خطاب به بزرگان و شخصیّت‏ها مى‏کنند، تا دیگران حساب کار خودشان را بکنند.
4- گاهى آیه‏اى خطاب به پیامبر است، ولى مسلمانان مورد خطاب‏اند مانند: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ ... به علاوه مى‏دانیم که پیامبر هرگز زنى را طلاق نداده است.
5 - اگر بنا باشد با این آیه، وحى زیر سؤال و شک برود، باید در حقّانیّت همین آیه هم که مى‏گوید: اگر شک دارى.، شک کرد!!
6- براى اهل کتاب، شک و سؤالى مطرح بود و از پرسیدن خجالت مى‏کشیدند، خداوند با این بیان راه سؤال را به رویشان گشوده است.
7- ممکن است از باب مماشات و همراهى با طرف در بحث باشد، مثل حضرت ابراهیم که به ستاره ‏پرستان گفت: هذا ربى. این (ستاره) خداى من است.
8 - رسول اکرم چون این آیه را شنید، فرمود: من شکّ ندارم. امام صادق ع نیز فرمود: و اللَّه پیامبر شک نداشت.

علوم و دانش قرآنی

 به طور کلی انسان در طول تاریخ برای کسب معرفت و شناخت همواره از دو منبع بهره میبرده. یکی وحی و حجت ظاهری الهی است که خداوند به واسطه پیامبران و از طریق کتب آسمانی، انسان را با حقایق پیدا و نهان جهان آشنا کرده است و منبع دیگر عقل و حجت باطنی است که آدمی از راه دقت در پدیده های طبیعی و تلاش فکری و تجربی به کسب معرفت و دانش نائل شده است.

در ابتدا که شناخت انسان ها از جهان بیکران ناقص و محدود بود با استفاده از رهبران دینی و کتاب های آسمانی راه زندگی و نحوه شناخت و آگاهی خود را از محیط به دست می آوردند. با گذشت زمان که کتب آسمانی توسط متنفذین و مستکبران مورد تحریف و تفسیر شخصی گرفت به علوم تجربی و انسانی موجود در کتابها و نوشته های علمی توجه گردید.

 اما با ظهور دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن و اصول و دانش نامتناهی آن بار دیگر توجه به دانش و علوم دینی مورد توجه قرار گرفت. بخصوص با توجه به بیان صریح و معجزه آسای قرآن که هیچگاه در طول تاریخ مورد تحریف قرار نگرفت، و در بیان بسیاری از علوم دینی و قوانین الهی مورد استفاده دانشمندان و محققان قرار می گیرد.

نسبت میان این دو منبع معرفت و بررسی رابطه معرفت دینی و تجربی که از آن در عرف محافل فکری به عنوان رابطه علم و دین نام برده می شود از مهمترین دغدغه های اندیشمندان و متفکران در هر دو حوزه فکری و معرفتی بوده و هست.

قرآن کریم در طول تاریخ گهربار اسلام همواره منبع مهم تحقیق و پژوهش برای اندیشمندان اسلامی بوده و از این رهگذر علوم و رشته های متعددی پایه گذاری شده و در گذر زمان به رشد و بالندگی رسیده اند.همچنین این کتاب مهمترین معیار برای سنجش و قضاوت در مورد علومی بوده است که از طریق ترجمه یا غیر آن به جامعه اسلامی راه یافته اند.

علاوه بر آن، با گذشت زمان و کشف و آشکار شدن علوم و دانش جدید بر اعتبار کتاب آسمانی مسلمانان افزوده می شود، زیرا بسیاری از رموز و اسراری که در لابه لای آیات قرآنی هست و انسان ها از معنا و مفهوم آن نا آگاه بودند کشف و روشن می گردد.

 با نگاهی کوتاه به تاریخ تحول فکری اسلامی در می یابیم که سعی دانشمندان اسلامی همواره معطوف به "قرآنی کردن" دانش هایی بوده است که به اقتضای زمان وارد عرصه های فکری جوامع اسلامی شده اند.

منطق و فلسفه اسلامی نمونه ای روشن از این گونه دانش هاست که با ورود به حوزه های فکری جوامع اسلامی سیر تحول خود را تا رسیدن به دانش دینی و قرآن به خوبی طی کرد. این دو علم در طول تاریخ توسط دانشمندان و محققان برجسته اسلامی نظیر ابوعلی سینا و فارابی با استفاده از علوم قرآنی کامل و نهایی گشت. امروزه از علوم قرآنی و دانش الهیات در تمامی کشورهای مسلمان و دیگر کشورها جهت تکامل علوم تجربی و انسانی مورد استفاده قرار می گیرد.

بیان علوم در قرآن

آیا همه علوم در قرآن وجود دارد، صحیح می باشد؟ درباره اینکه تا چه حدی علوم مختلف در قرآن وجود دارد دیدگاههای گوناگونی مطرح گردیده است که عبارتند از:

1- دیدگاه حداکثری بنابراین دیدگاه، تمام علوم در قرآن موجودند. به دلیل آیه 59 انعام وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ

نه خشک و ترى هست، نه مرگ و زیست            که اندر کتاب مبین ثبت نیست

و آیه 88 نحل وَ نَزّلنا عَلیکَ الکتابَ تِبیاناً لِکُلّ شَیء ما کتاب را بر تو نازل کردیم که روشن کننده هر چیزی است. براساس این آیات همگان می توانند با سعی و تلاش و متناسب با رشته تخصصی خود، حتی دانش های مختلف همانند :

علم فیزیک، شیمی و ... را از قرآن استخراج کنند و حقایق را کشف نمایند.  

2-دیدگاه حداقلی بنابراین دیدگاه، قرآن تنها به بیان عقاید و ارزش ها پرداخته است چنان که ظاهر بسیاری از آیات قرآن، درباره کارهای دنیایی مردم، جنگ و صلح آنها دقت در پدیده های طبیعی و زمین و آسمان می باشد.

3- دیدگاه اعتدالی قرآن کتاب هدایت است و برخی علوم دیگر به مناسبت های گوناگون، تنها مورد اشاره قرار گرفته اند.علامه طباطبایی و شهید مرتضی مطهری از این گروه میباشند. بنابراین دیدگاه، وَ نَزّلنا عَلیکَ الکتابَ تِبیاناً لِکُلّ شَیء گرچه مربوط به همین قرآن کریم است، ولی روشن کننده هر چیزی در موضوع خودش است و موضوع قرآن، هدایت بشر است؛ علوم تجربی و ریاضی و فیزیک، بلکه هرچیزی که درباره هدایت لازم باشد در قرآن وجود دارد. قرآن نیز کتاب هدایت و کتاب انسان سازی است و اگر گفته شود همه چیز در آن است. منظور چیزهایی است که مربوط به هدایت انسان می باشد. حال اگر سؤال شود که در آیه کل شیء آمده، مقصودش عموم است، قرآن کتاب هدایت بشر است و از آنچه در این باره لازم باشد فروگذار نشده است.

این در حالی است که درباره آیه وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ  گفته اند: منظور از کتاب مبین لوح محفوظ و کتاب علم غیب الهی می باشد که فراتر از این قرآن است. البته می توان گفت همین قرآن موجود نیز دارای لایه ها و بطون فراوانی است؛ البته کلید فهم آنها در اختیار مفسران اصلی و اهل بیت علیه السلام  است.

در روایات آمده: قرآن هفت بطن دارد و هر بطنی نیز هفت بطن دارد. بنابراین ما معتقدیم که همه علوم در قرآن نیست، بلکه اشاراتی در قرآن هست که خاستگاه کسب تمامی علوم می تواند باشد. حتی از بعضی آیات استفاده میشود که تمام کهکشان ها در حال حرکت هستند. مثل کُلّ فی فَلَکٍ یَسبَحون

همه چیز در حال سیر است ولی معنای آن این نیست که قرآن تمام مسائل علوم نجوم را بیان کرده است. با چنین نگاهی می توان گفت که تمامی علوم و یا بسیاری از دانش ها از قرآن قابل استخراج است که چنین کاری توسط پیامبر اعظم و امامان علیهم السلام  و راسخان فی العلم امکان دارد.

منظور از علوم قرآنی چیست؟

علوم قرآنی اصطلاحی است که درباره مسائل مرتبط با شناخت قرآن و شئون مختلف آن طرح می‌شود. تفاوت این ریشه با معارف قرآنی در آن است که علوم قرآنی بحثی بیرونی است و به درون و محتوای قرآنی از جنبه تفسیری کاری ندارد. اما معارف قرآنی کاملاً با مطالب درون و محتوای آن سر و کار دارد و در واقع یک نوع تفسیر موضوعی به شمار می‌رود. نظیر خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، نبوت، امامت، معاد، اخلاق و ..... به عبارت دیگر؛ علوم قرآنی شامل مجموعه‌ای از علوم و معارف مربوط به قرآن است که به‌طور خاص و ویژه در خدمت فهم قرآن می‌باشد، مثل: علم رسم، علم قرائات، علم اسباب النزول و ....

اصطلاح علوم قرآنی در قرن پنجم و ششم پدید آمد و علم تفسیر که تا آن زمان، علمی از علوم قرآنی به شمار می‌آمد، از آن جدا شده است.

 در یک تقسیم بندی کلی، می توان گفت : مهمترین مباحث علوم قرآنی عبارت است از : تاریخ قرآن (وحی، نزول، تدوین، جمع‌آوری قرآن و قرائات)، تحریف ناپذیری، اعجاز و تحدّی، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، تأویل و تفسیر. در این میان، برخی از مباحث مانند وحی شناسی،‌ نزول قرآن، شناخت وجوه اعجاز قرآن و تحریف ناپذیری قرآن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که این مباحث، الهی بودن قرآن را اثبات می کند و زمینه ساز تقویت اعتقاد و اعتماد و در نهایت ایمان راسخ خواهد شد. مباحث قرآنی شامل علوم قرآنی و معارف قرآن است.  

مراتب سه گانه بهره گیری از قرآن

قرآن، راهنمای کامل

قرآن راهنمای آدمی به سوی کمال و تمام انسانیت است. انسان با بهره مندی از آموزه های شناختی و دستوری آن می تواند راه و هدف خویش را بیابد و با عمل به آموزه های آن، خود را چنان بسازد که هدف آفریدگار و آفرینش است.

عبودیت راهی به سوی الوهیت و ربوبیت آدمی است. این عبودیت تمام و کمال نیز تنها در صراط مستقیمی به دست می آید که در آموزه های وحیانی قرآن ترسیم شده است.

آدمی در این مسیر عبودیت، تقرب به الوهیت می یابد و با رنگ خدایی گرفتن در گام نخست، اسمای الهی را صفت خویش می سازد و در گام بعدی، اسمای الهی را جزو ذات خود قرار می دهد و در مقام الحی القیوم می نشیند و متاله و خدایی می گردد. آن گاه در گام سوم، ماموریت می یابد تا در مقام ربوبیت ظاهر شود و ربانی گردد و ربوبیت دیگران را با خلافت الهی به عهده گیرد.

بنابراین، می توان گفت که قرآن کتاب شناختی و پرورشی است که انسان با هر آیه ای که قرائت میکند، خود و هستی و خدا را می شناسد و با هدف و راه کمال آشنا میشود و با عمل به آموزه های وحیانی که از آن به سعی و عمل صالح یاد میشود، خود را می سازد؛ چرا که انسان عمل را می سازد و عمل نیز انسان را می سازد و پرورش میدهد و تا مقام تقرب عبودیتی که کنه و جوهر و ذاتش الوهیت است خودسازی میکند.

آنگاه که با شناخت به همه گزاره های شناختی و عمل به همه آموزه های دستوری، متاله و کامل شد و تمامی اسمای الهی را جزو ذات خویش نمود، در مقام کامل کننده و مکمل ظهور می یابد و در مقام ربانی و ربوبیت می نشیند و خلافت الهی را به تمام و کمال به عهده می گیرد.

آسانی و سنگینی و اتقان قرآن

قرآن، کتاب هدایت انسان است. همین ویژگی موجب میشود تا از قابلیت هائی چون آسانی و روانی برخوردار باشد تا همه انسان ها به عنوان مخاطبان آن بتوانند از قرآن استفاده کنند؛ زیرا اگر این گونه نباشد، نمی تواند مسئولیت هدایتی بشر را به عهده گیرد.

در 97 مریم، قرآن را کتابی آسان و قابل فهم و درک بشر دانسته فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا

بگفتیم قرآن چه سهل و روان                     که راحت بیارى به روى زبان

که بر اهل تقوى بشارت دهى                      بر ایشان بسى خوان عزت نهى

بترسانى آن قوم را کز عناد                          نمایند لجبازى اندر بلاد

در 58دخان، 7 و 22 و 32 و 40قمر با آوردن یسر، بر آسانی آیات قرآنی برای بشر تاکید کرده و آن را قابل درک و فهم برای همگان دانسته وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ و همانا ما قرآن را براى پندپذیرى آسان نمودیم، پس آیا پندپذیرى هست؟

به قرآن چه آسان بود هر کلام         40       که مردم بفهمند پندش تمام

نیوشندۀ این سخن حال کیست                 که منظور قرآن بفهمد که چیست

در همین آیات در تبیین علت آسان سازی فهم معارف و مطالب متعالی قرآن برای بشر، به موهبت و عنایت خاص الهی به بشر توجه داده. به این معنا که قابل فهم سازی و آسان سازی مطالب سنگین و بلند برای بشر، موهبت الهی است که انسان می بایست آن را به یادآورد.

البته در این آیات تنها علت آسان سازی را این معنا ندانسته بلکه به علل دیگری نیز توجه داده . خداوند دراین باره می فرماید که به قصد پندگیری بشر و بشارت به اهل تقوا و انذار افراد لجوج و امکان بهره مندی همگانی از معارف بلند و مطالب متعالی، آیات قرآنی، آسان یاب شده است .

خداوند برای رسیدن به این منظور، از قصه و داستان های تاریخی و واقعی بهره گرفته تا همه بشر در همه سطوح فهم و ادراک بتوانند از این آموزه های بلند قرآنی بهره مند شوند کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ .... فَذُوقُوا عَذَابِی وَ نُذُرِ (قمر 9تا 40)

کزین پیش هم قوم نوح رسول                    نکردند اندرز او را قبول

بگفتند باشد دچار جنون                           ستمها کشیدى ز قوم زبون

.......

چه سخت است بنگر ز یزدان عذاب          چسان مى نماییم آرى عقاب

از نظر قرآن در مقام اثبات نمی توان از دو دلیل مهم در آسان سازی بی توجه گذشت به این معنا که زبان تکلمی پیامبر صلی الله علیه و آله و زبان عربی و ساختار بیانی و ادبی آن، این امکان را داده تا معارف بلند و متعالی درشکل آسان و قابل فهم برای همگان ارایه شود. بنابراین نمیتوان نقش اساسی زبان عربی در آسان سازی و تسهیل بیان معارف و محتوای بلند قرآن نادیده گرفت. و نیز نقش پیامبرصلی الله علیه و آله به عنوان واسطه آسان شدن محتوای بسیار عالی قرآن بی توجه بود. فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (دخان 58) آیه 97 مریم درصدد تبیین این معناست که حقایق و معارف قرآن بلندتر از آن است که دست افراد عادی به آن برسد، ولی این حقایق به زبان پیامبر آسان گشته است تا دیگران از آن بهره لازم را ببرند. (المیزان، ج14، ص 116)

از دیگر ویژگی های قرآنی، اتقاق و استحکام آن است تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ (یونس1) این اتفاق در کنار روشنی و آسانی قرآن، جلوه ای از حکمت الهی است.  این گونه است که قرآن در کمال آسانی و روشنی و در عین اتقان و استحکام و بلندی، در اختیار بشر قرار گرفت تا حجت بر همگان تمام شود. وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ (نور 34) و (نساء174 و و 46 و کهف 52تا 55)

فرستاد آیات روشن خدا                        هدایت بیابید شاید شما

بگفتا مثلها ز پیشینیان                            که رفتند زین پیشتر از میان

که پرهیزکاران نیکوسرشت                     بگیرند عبرت ز هر خوب و زشت

 این کتاب وحیانی در میان همه کتب آسمانی، بهترین کتاب است، زیرا در بردارنده بهترین سخن، درباره دین و هدایت است. اللّٰهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتٰاباً مُتَشٰابِهاً مَثٰانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلىٰ ذِکْرِ اللّٰهِ ذٰلِکَ هُدَى اللّٰهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشٰاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّٰهُ فَمٰا لَهُ مِنْ هٰادٍ  زمر23

فرستاده قرآن، خداى جهان                        احادیث برتر نهفته در آن

مشابه بود آیه هایش چو هم                     که تکرار گردد همى دم به دم

کسانى که ترسند از کردگار                          چو خوانند قرآن پروردگار

بر اندامشان لرزه افتد ز بیم                        دگرباره تسکینشان مى دهیم

که دلهایشان را به ذکر خدا                        نگهدارد این آیت کبریا

بلى این همان رحمت کبریاست                  کتاب هدایت ز سوى خداست

هدایت نماید کسى را که خواست                کند گمره آن را که خواهد، ز راست

کسى را که گمره نماید خدا                        چه کس بازش آرد ز راه خطا

خداوند در قرآن، به خصوصیات و ویژگی های قرآن اشاره دارد و آن را کتابی دارای برهان یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا (نساء174)،

پس اى خلق، بُرهان بس آشکار                  براى شما آمد از کردگار

رسولى ز یزدان بیامد فرود                          که چون نور تابنده اى ره نمود

 بینایی و بصیرت برای همه بشریت قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا  وَ مَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ (انعام 104 و جاثیه20)

 هرآنچه به دلها بصیرت بداد                    فرارویتان ایزد آن را نهاد

هرآن کس بصر یافت حقا که خود             به فیضى از اللّٰه نائل بشد

هرآن کس که او کور ماند از بصر                 فتادست اندر زیان و ضرر

(به غیر از رسولى مگر کیستم)                  که من حافظ جانتان نیستم

بیان حقایق و دلایل در اشکال و انواع مختلف برای فهم همگان وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَ مَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا   (اسراء40 و 41)،

هرآنچه به دلها بصیرت بداد                   فرارویتان ایزد آن را نهاد

هرآن کس بصر یافت حقا که خود           به فیضى از اللّٰه نائل بشد

هرآن کس که او کور ماند از بصر              فتادست اندر زیان و ضرر

(به غیر از رسولى مگر کیستم)                که من حافظ جانتان نیستم

دارای بینات و دلایل آشکار وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ‌ (بقره 99) و (158 و 209 و آیات دیگر)،

بسى روشن آیات، پروردگار                      فرستاد بر تو چنین آشکار

که جز فاسقان بداندیش و پست           دگر کس به انکار ناورد دست

تبیان هر چیزی وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (نحل89)،

تفصیل و تشریع هر چیزی و پیراسته از هرگونه ابهام و پیچیدگی وَ لَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (اعراف52 .173)

و فرقان و جداکننده حق و باطل شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ (بقره185)،

مبین و روشنگر وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا (نساء 174)

و نور روشنگر قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُبِینٌ (مائده15) معرفی می کند.

این بدان معناست که قرآن، کتابی آسان و روان و پیراسته از تعقید و پیچیدگی است.

نفوذ قرآن

در آغاز رسالت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، کفار قریش سعی می کردند تا نوای آسمانی حضرت را کسی نشنود. و افراد غریبی را که به مکه وارد می شدند توصیه می کردند که پنبه در گوش کنند تا مبادا صوت قرآن آنها را متحول سازد. ولی هر بار که آیه های نورانی بر لسان دلربای پیامبر صلی الله علیه و آله جاری می شد چنان جذبه ای داشت که غریبه ها، مشتاق به شنیدن آن می شدند و برای همیشه از بت و بت پرستی رو می گرداندند و به شهر و دیار خود میرفتند و قوم و خویشان را از دین نجات بخش جدید آگاه می ساختند و آنان نیز به رستگاری رهنمون می شدند. مشرکین مکه وقتی این اوضاع را می دیدند که کسی را یارای ایستادن در برابر کلام خدا نیست و سخنان محمد صلی الله علیه و آله نفوذ خاصی بر روی مردم آشنا و غریبه دارد و یکی پس از دیگری به او می پیوندند، به ستوه آمدند و به سراغ یکی از بزرگانشان به نام عتبه که در فصاحت استاد بود رفتند و او را به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادند تا راهی برای خاموش کردن و مبارزه با او را پیدا کنند. چند نفر خواستند وی را همراهی کنند تا مبادا او نیز تسلیم شود ولی عتبه گفت: خودم تنها می روم تا ببینم چه باید کرد؟ وقتی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، گفت: ای محمد از این اشعارت برایم بخوان.

رسول خدا فرمود: من اهل شعر نیستم. گفت: سخنت را بخوان. فرمود: سخن من نیست سخن رب العالمین است. گفت: بسیار خوب همین را برای من بخوان.

خواننده ای که پیامبر صلی الله علیه و آله باشد دیگر عاقبت آن معلوم است. عتبه با آن دیدگاه و غلظتش گوش گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله هم حم دخان را برایش خواند تا رسید به این آیه فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ اگر روی گرداندند پس بگو شما می ترسانم بصاعقه ای چون صاعقه عاد و ثمود. عتبه با آن قلدری تکان خورد دیگر نمی توانست تحمل کند دستش را نزدیک لبان مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و آن بزرگوار را قسم داد که ادامه ندهد.

گیج و منگ به سوی مشرکین برگشت، ابوجهل و دیگران به او شماتت کردند و گفتند: آیا به محمد صلی الله علیه و آله گرویدی؟ گفت: نه، لیکن کلامش نه شعر است نه خطابه و اصلا کلام بشر نیست مرا آتش زد! (قلب قرآن ص38)

پیام آور صلح و دوستی برای تبلیغ دین رنج و مرارت بسیار کشید، مشرکان برای جلوگیری از نفوذ کلام الهی از هیچ آزار و اذیتی بر او و یارانش دریغ نکردند، جنگها و فتنه های بیشمار به راه انداختند ولی غافل از آن که فرمان حکمران هستی این است که فتنه باید ریشه کن شود و حق نمایان گردد وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا  قرآن بعد از حیات پر برکت رسول الله هم چنان جاویدان مانده و در طول تاریخ راه رسیدن به کمال را به پناهندگانش نمایان کرده است.

بگو خود رسولى ز حق آمدست              که باطل از او گشته نابود و پست

چو باطل بُوَد راه ناراستى                        سزاوار محوست بى کاستى

هماره این کتاب سدّ محکمی بوده در برابر هجوم اندیشه های کفر و الحاد. سردمداران ظلم و جور هیچ وقت نتوانسته اند با بودن کلام الهی در میان مردمانشان آسوده حکومت کنند و چه نیرنگ ها کردند تا جلوی نفوذ دلنشین آیات نورانی قرآن را بگیرند اما تیرشان به سنگ خورده و عاقبت سرنگون شدند.

بزرگترین دلیل پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و استواری تداوم این نظام الهی به زعامت امام راحل، سرلوحه قرار دادن قرآن در رأس تمامی امور است و تا کتاب خدا بر کشور ما حکومت نماید هیچ تهدیدی نمی تواند به مملکت عزیزمان آسیبی برساند.

حفظ و تلاوت، نگاه کردن و گوش دادن به آیات نورانی خداوند نه تنها اجر و ثواب عظیم دارد که موجب آرامش دل انسان می شود و آدمی را از هرگونه اضطراب و شک دودلی و افسوس به دور نگه می دارد. به مسلمان و غیرمسلمان سفارش شده است که در آیات آن تدبر کنند و راه رستگاری را برگزینند لِیَدَّبَّروا آیاتِهِ

انس با قرآن

یکى از مسائل بسیار مهم اسلامى و یکى از وظایف هر انسان مومن و معتقد، مانوس بودن با قرآن است. اولا ما باید قرآن بیاموزیم و در مرحله بعد درست و صحیح تلاوت نماییم و بعد از آن در آیاتش تدبر کرده، و رابطه تنگاتنگ و جدى با آن داشته باشیم چرا که قرآن، کتاب کامل انسان ساز و حاوى تمام برنامه ها و رموز تکامل است، سخن خداوند متعال بوده و عمل به آن موجب پیروزى و رستگارى دنیا و آخرت است

انس، یعنى علاقه آمیخته با عشق و معرفت، الفت ناگسستنى که موجب اتصال و به هم پیوستگى مى شود. مثلا علی (علیه السلام) علاقه اش به مرگ را، با کلمه انس تعبیر نموده است، مثال انس کودک به شیر مادر را ذکر کرده و می فرمایند وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِى طالِبٍ انَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ أُمِّهِ بخدا سوگند، انس پسر ابى طالب به مرگ (شهادت) از انس طفل شیر خوار به پستان مادرش بیشتر است. چنین علاقه اى یک انس حقیقى است. قطعا اگر با قرآن چنین پیوندى برقرار کنیم هم در دنیا و هم در آخرت رستگار مى شویم و حتى از دورى برادران دینى، نیز دلتنگ نشده و خود را نمى بینیم.

علی علیه السلام : هر کس به تلاوت قرآن انس گیرد، دورى برادران ایمانى او را دلتنگ و تنها نسازد. اگر انسان خواسته باشد به چنین انسى برسد، نخست، باید عظمت قرآن را بشناسد و با تمام وجود درک کند که قرآن غذاى کامل روح است و موجب رشد معنوى و تکامل همه جانبه او خواهد شد

شناخت قرآن، این است که در آیاتش، تدبر کنیم و در محضر استادان و دانشمندان اسلامى از تفسیر آن آگاهى یابیم. درباره تدبر نکردن در آیات قرآن، کافران و مسلمانان بى اعتنا به آن را سرزنش مى کند افَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها (سوره محمد 23)

(چرا کفار و عده اى از مسلمانان) آیات قرآن را بررسى نمى کند؟ چرا چشمهاى قلب خود را بسته اند و در آیات الهى نمى اندیشند (آیا بر قلب هاى آنان قفل بدبختى و شقاوت) خورده است؟ علاوه بر تدبر، قرآن انسان را به تفکر در آیات الهى دعوت کرده است. کذلِک نُفَصِّلُ الأیـتِ لِقَوم یتَفَکرون (یونس 24) ما اینگونه، آیات قرآن را براى گروهى که (صاحب فکرند) و مى اندیشند، بیان مى کنیم.

اهمیت تفکر و تدبر موانع اساسی در فهم حقایق قرآنی

تنها تلاوت ظاهری قرآن مورد توجه و عنایت ذات احدیت و رسول مکرمش نیست و به مسلمان و غیرمسلمان سفارش شده است که در آیات آن تدبر کنند و راه رستگاری را برگزینند لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید قرآن ظاهرش زیبا و باطنش ژرف است.

ای مردم در دنیایی به سر می برید که زمان به سرعت برق می گذرد و شب و روز هر تازه ای را کهنه و هر دوری را نزدیک می کند و شما را به وعده گاهتان میبرد، پس هرگاه فتنه ها چونان شب تار شما را فرا گرفت، به قرآن تمسک جویید، چه قرآن شفات کننده ای مقبول است و شاهدی راستین، هر کس آن را پیشوای خویش گیرد، به فردوس برین هدایت شود، و هر کس آن را رها سازد، به آتش دوزخ فرو افتد

قرآن راهنمایی است که انسان را به بهترین راه دلالت میکند. ظاهرش پندآمیز است و باطنش علم شگفت انگیز، عجایب احکامش با گذشت زمان پایان نیابد؛ و غرایب اسرارش در اثر کثرت تلاوت کهنگی نپذیرد.

قرآن ریسمان استوار خدا و راه راست اوست.  هرکس طبق فرامین آن لب به سخن گشاید، راستگو بود؛ هرکس بنا بر احکام آن حکم کند، دادگستر باشد و هرکس دستورات آن را به کار بندد رستگاری یابد (ارشادالقلوب دیلمی ج1) .

صدیقه کبری حضرت زهرا(سلام الله علیها) که خود همیشه شاهد نزول قرآن بوده و پرورش یافته در خانه وحی و نبوت است و خداوند او را کوثر نامیده است؛ بزرگترین مرجع و راهنمای مسلمانان را کتاب خدا می داند: کفیل سعادت و زعیم شما قرآنست. شما را به رضوان و به نجات می رساند... شئون دینی و اصول و فروع احکام تمام در این قرآن مجید است

مولی الموحدین علی(علیه السلام) : بر شما باد عمل کردن به قرآن که ریسمان محکم الهی و نور آشکار و درمانی سودمند است که تشنگی را فرونشاند، نگه دارنده کسی است که به آن تمسک جوید و نجات دهنده آن کسی است که به آن چنگ آویزد، کجی ندارد تا راست شود و گرایش به باطل ندارد تا از آن بازگرداننده شود، و تکرار و شنیدن پیاپی آیات، کهنه اش نمی سازد و گوش از شنیدن آن خسته نشود.

کسی که با قرآن سخن بگوید راست گفته و هر کس که به آن عمل کند پیشتاز است (نهج البلاغه خ156).

 هرکس به تعلیم و تربیت قرآنی خو پذیرد و بدان حبل متین الهی چنگ ارادت در زند، حق از باطل، رشد از غی، نور از ظلمت، ایمان از کفر، خیر از شر، عدل از ظلم، هدایت از ضلالت و عزت از ذلت نیک باز شناسد؛ آنگاه از لطف و عنایت پروردگاری بهره ور گشته به نیک بختی دو جهانی نائل آید (اعجاز قرآن ص6).

رهبر فرزانه در دیدار با قاریان فرمودند: دلهای ما باید قرآنی بشود. هر باری که شما با قرآن نشست و برخاست کنید، یک پرده از پرده های جهالت شما برداشته می شود؛ یک چشمه از چشمه های نورانیت در دل شما گشایش پیدا می کند و جاری می شود. انس با قرآن مجالست با قرآن تفهم قرآن، تدبر در قرآن، اینها لازم است.

گلایه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از مهجوریت قرآن

مهجوریت قرآن به این است که انسان به جای استفاده از قرآن جهت پاسخ‌گویی به پرسشها و نیازها، به سراغ غیر قرآن برود و راهکار را از غیر آن بخواهد .

علت این مراجعه به غیر قرآن، به هر عنوان که باشد عین مهجور سازی قرآن است. اگر برای یک مشکل روانی یا اجتماعی نخواهیم از قرآن بهره بریم، به این معناست که در وعده خداوند جهت هدایت بشر تردید روا داشته‌ایم

 و اگر در مراجعه به قرآن و استنباط نظریه و راهکار نتوانیم موفق باشیم، باید در بیان، روشن بودن، تبیان و روشنگری قرآن شک داشته باشیم. در حالی که خداوند قرآن را کتاب کامل، جامع، روشن و مبین دانسته است.

مسلمانان در عصر بعثت در حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) به جای اینکه قرآن را سبک زندگی خویش قرار دهند، به نظریه‌ها و فرضیه‌ها، قوانین و داوری‌های دیگران مراجعه می‌کردند و با این رفتار خویش قرآن را مهجور می‌ساختند.

از این رو پیامبر(صلی الله علیه و آله) از رفتار امت گلایه و شکایت می‌کند وَ قَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا  (فرقان30)

در آن روز، پیغمبر مصطفى (ص)                کند شِکوه از مردمان بر خدا

که کردند این قوم ترک کتاب                   به کنجى نهادند قرآن ناب

مهجوریت زدائی از قرآن

امّا مطلب مهم این است که ما چه جور قرآن را از مهجوریت در بیاوریم. وقتی قرآن در سطح جهان از مهجوریت در می آید که ما این توان را داشته باشیم که هر مکتبی از مکتب هائی که مربوط به جهان بینی است،

یک؛ وحی و نبوّت و رسالت و امامت است،     دو؛ انسان شناسی است، 

سه؛ و شعب فرعی که به این 3 رشته بر می گردد.

اوّلاً؛ بر قرآن کریم عرضه کند،    ثانیاً؛ و حق و باطل بودن آن راه را از قرآن بیابد  ثالثاً؛ این می طلبد که خود انسان سالیان متمادی در خدمت قرآن کریم باشد.

عدّه ای مکتب شناس باشند که چه مکتبی، چه شبهه ای، چه حرفی در جهان پیدا شده؛ اگر سکولاریزم است، یعنی چه؛ اومانیسم است، یعنی چه؛ فمینیسم است، یعنی چه؛ اینها را کاملاً بفهمد، بعد بر قرآن عرضه کند و از آن پاسخ بگیرد؛ تا بشود جهانی ! اگر نَذیراً لِلعالَمین است، این است.

الآن دنیا تشنه معارف است؛ شما می بینید در بخشی از کشورها همین که معارف الهی آنجا ظهور کرد، خواهان فراوانی هم دارد. به لطف الهی، به برکت خون های پاک شهداء مشرق و مغرب عالم الآن متوجه اسلام است. یک وقتی بود سخن از اُطلُبوا العِلمَ و لَو بِالصِّینِ بود، این ها واقعاً تشنه اند. ما باید این مکتب ها را کاملاً شناسایی بکنیم، بعد بر قرآن کریم عرضه بکنیم و پاسخ را از قرآن بگیریم.

تبصره : انس با قرآن و تدبر در قرآن و مهجوریت از قرآن در کتاب مستقل از مولف چاپ شده است

ضرورت تقدیس پیامبران الهی و کتابهای آنان

از نظر قرآن، کتب آسمانی چون تورات، دارای ارزش و جایگاه بسیار والاست و بر مومنان است که به آن ایمان آورده و احترام و تکریم و تقدیس آن را مراعات کنند. قُولُوا آمَنّٰا بِاللّٰهِ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْنٰا وَ مٰا أُنْزِلَ إِلىٰ إِبْرٰاهِیمَ وَ إِسْمٰاعِیلَ وَ إِسْحٰاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبٰاطِ وَ مٰا أُوتِیَ مُوسىٰ وَ عِیسىٰ وَ مٰا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لاٰ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره136 مائده44)

چو دارید باور به پروردگار                    بگویید این نکته را آشکار

که هستیم مؤمن به یکتا خدا               بر آنچه فرستاد بر مصطفى

بر آنچه بیاورد سوى خلیل                   به یعقوب و اسحاق و هم اسمعیل

به اخلاف یعقوب و موسى کلیم          به عیسى و پیغمبران سلیم

تفاوت ندارند در چشم ما                   که هستند جمله ز سوى خدا

بجوئیم آیین مردان پاک                     مسلمان بر اوئیم در روى خاک

 همین مطلب نیز از نظر قرآن نسبت به انجیل و پیامبران بزرگواری چون حضرت موسی و حضرت عیسی بن مریم علیهم السلام  مطرح شده و از مسلمانان خواسته شده است که هرگز همانند یهودیان و مسیحیان رفتار نکنند و اگر آنان به قرآن و حضرت محمد صلی الله علیه و آله کفر ورزیدند و اهانت روا داشتند، مسلمانان حق ندارند که رفتاری مشابه داشته باشند، زیرا مسلمان در حقانیت پیامبران و کتب آسمانی چون تورات و انجیل شک و تردیدی ندارد.

بنابراین نمی تواند به جز تکریم و تقدیس و احترام در حق ایشان کلامی بگوید و رفتاری داشته باشد. براساس آیه 12 سوره مائده، احترام به انبیاء و پیامبران الهی چون حضرت موسی و عیسی بن مریم علیهما السلام  در پی دارنده بخشش گناهان و ورود در بهشت است.

وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَاالْأَنْهٰارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذٰلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوٰاءَ السَّبِیلِ

شما را کنم داخل در جنان            که جویست زیر درختان آن

پس از این همه حجت و این سخن       هرآن کس که او کفر ورزد به من

بگردیده گمراه از راه راست         شده دور از شیوه اى کان سزاست

 بنابراین هر مسلمانی می کوشد برای بهره مندی از بخشش و مغفرت الهی و رهایی از آتش دوزخ و ورود به بهشت رضوان الهی، با احترام گذاری و تکریم پیامبران الهی، از این نعمت ها برخوردار گردد. از این رو همان تکریم و احترامی را که نسبت به حضرت محمد صلی الله علیه و آله روا می دارد در حق دیگر پیامبران الهی و کتب ایشان روا داشته

و حقشان را به درستی ادا می کند. از نظر مسلمانان، پیامبران الهی به ویژه اولوالعزم از پیامبران، الگوهای هدایتی هستند که می بایست از ایشان و آموزه های وحیانی آنان تبعیت کرد وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلىٰ مٰا کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّٰى أَتٰاهُمْ نَصْرُنٰا وَ لاٰ مُبَدِّلَ لِکَلِمٰاتِ اللّٰهِ وَ لَقَدْ جٰاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ 34 (انعام 33.34.35.90)

دگر مرسلین را از این پیشتر                        نمودند تکذیب از این بیشتر

على رغم آزارهاى زیاد                               صبورى نمودند اندر بلاد

نمودند بس روزگاران شکیب                      که شد یارى حق بر آنها نصیب

کسى را نباشد توان و سزا                          که آیات حق را کند جابجا

ز دیگر رسولان ازین پیشتر                       ترا آمد اکنون پیام و خبر

 و تمسخر و استهزای پیامبران، مصداقی از جرم و تبهکاری و کفر است. ذٰلِکَ جَزٰاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمٰا کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آیٰاتِی وَ رُسُلِی هُزُواً (کهف 106 حجر 11 و 12)

تمسخر نمودند این کافران                         به پروردگار و به پیغمبران

پس اکنون به دوزخ بیفتند زار                  بسوزند در آتشش بى قرار

قرآن در زندگی بشر کجاست؟

نقش قرآن در زندگی بشری در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و حتی بین المللی، قابل دقت و بررسی است که به طور مختصر به بعضی از آنها اشاره می شود

یک انسان نیازمند ارتباط مستقیم با آفریننده و هستی بخش خود است. این ارتباط اگر چه از طریق مناجات و رازگویی درونی و قلبی انجام می گیرد؛ اما دسترسی به کلمات خود خداوند، بسیار لذت بخش و اطمینان آور است. اگر می خواهی خدا با تو سخن بگوید، قرآن بخوان. این ویژگی به طور کامل، تنها برای قرآن مجید باقی مانده و هیچ کتاب آسمانی دیگر، چنین جایگاهی ندارد.                                                          . دو انسان در تکاپو و جستجوی آگاهی های صحیح و معارف بلند و پرمعنا است. البته با استفاده از تجربیات بشری و تلاش های علمی، به بسیاری از آگاهی ها می توان دست یافت؛ اما برای اطمینان به درستی یافته های خود و آگاهی به آنچه برای او دست نایافتنی است، نیاز به یک منبع اصیل و غنی بسیار محسوس است؛ چنان که از زبان امام راحل(ره) گفته شده است: اگر قرآن نبود، درهای معرفت بر ما بسته بود. قرآن مجید در این باره جایگاه ممتازی دارد.

تعریفی که قرآن از انسان دارد إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً بقره30

همانا نمایم من کردگار                         به روى زمین جانشین برقرار

 و تعریفی که قرآن از خداوند ارائه کرده لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ شوری11،

که همتا ندارد یگانه خدا                    سمیع و بصیرست آن کبریا

 همراه با بیان صفات جمال و جلال و تعریفی که از نظام هستی و حیات و شعور همگانی موجودات ارائه داده تُسَبِّحُ لَهُ السَّمٰاوٰاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لٰکِنْ لاٰ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کٰانَ حَلِیماً غَفُوراً 44اسراء

نه تنها زمین بلکه هفت آسمان                 ستایش نمایند رب جهان

نبودست چیزى و نه هیچ کس                  جز آنکه کند ذکر یزدان و بس

ستایش نمایند و ذکر خدا                         نفهمید تسبیحشان را شما

بسى بردبارست پروردگار                          غفورست بر بندگان کردگار

 و بیانی که از پیوستگی و هماهنگی منظم همه کرات و افلاک و زمین و آسمان دارد وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها شمس. و...

 قسم باد بر شمس گیتى فروز                    چو روشن نماید جهان را به روز

قسم باد بر قدر تابنده ماه                          که دنبال خورشید آید ز راه

قسم باد بر روز چون با حضور                   منور نماید جهان را به نور

قسم باد بر شب چو آن تیره شام                جهان در سیاهى کشاند تمام

 نیازمندی همه جامعه بشری و پویندگان راه حق و حقیقت را به این کتاب آسمانی ضروری و آشکار ساخته است؛ زیرا بعضی از دانش ها به جز از طریق قرآن، برای بشر دست یافتنی نیست وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ بقره151 و آنچه را نمی دانستید به شما یاد می دهد... از جمله آگاهی هایی که جز از طریق قرآن راهی برای دریافت آن نیست، آگاهی درباره جهان پس از مرگ و جزئیات جهان آخرت است؛  زیرا هیچ کدام از افراد بشر، تجربه تکرار و رفت و آمد آن را ندارند و درک بشری، هیچ گونه سابقه ذهنی از آن ندارد. در حالی که در سوره واقعه.، صافات.، مرسلات. و... صحنه قیامت به تصویر کشیده شده است.

سه نقش برجسته دیگر قرآن این است که از سابقه تاریخ بشر، خبرهای درست و مطابق واقع را نقل کرده و سرگذشت پیامبران و محتوای پیام آنان را بدون هرگونه تحریف و دسیسه بشری به انسان ها رسانده است. از این رو قرآن حتی بر پیروان تورات و انجیل، منّت شایان توجهی دارد که چهره پیامبران بنی اسرائیل را به درستی معرفی کرده و حضرت موسی، عیسی، زکریا و... علیهم السلام را آن گونه که بوده اند به دور از هر گونه تهمت و توهینی شناسانده و دست تحریف گران و دسیسه گران را نقش بر آب ساخته است. مائده116 وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ

به یاد آر کان ایزد بى نیاز                        به عیسى ابن مریم چنین گفت باز

که آیا تو بر امت خویشتن                     بدین گونه راندى کلام و سخن

که اکنون من و مادرم را شما                  بخوانید دو رب، سواى خدا

به پاسخ چنین گفت آن مرد نیک           خدایا تویى پاک از هر شریک

کجا هست شایسته قدر من                که این گونه ناحق برانم سخن

چهار نقش برجسته دیگر قرآن برای جامعه بشری، این است که ظرفیت جهان شمولی دارد و پیام های آن برای تمام مصلحان جهان و حافظان حقوق بشر، قابل اعتنا و کاربردی است. تکیه بر نقاط مشترک پیروان ادیان آسمانی و پایبندی به اصول انسانی (مانند عدالت گستری، امانت داری و...)، تلاش برای ریشه کنی هرگونه ناهنجاری، ناپاکی و اختلاف و مخالفت با حق و درستی و... همگی شاخص هایی است که ظرفیت جهان شمولی قرآن را به نمایش گذاشته است.

آیات نورانی قرآن، تمامی اصلاحگران و حق گرایان را به سوی محور وحدت و پاکی، به دور از هر گونه تعصب و خودخواهی، دعوت کرده قُلْ یٰا أَهْلَ الْکِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ کَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَیْنَنٰا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لاٰ یَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّٰا مُسْلِمُونَ آل عمران64

بگو اى پیمبر به اهل کتاب                       بیایید جوییم راه صواب

ز امرى که شد بین ما مشترک                  اطاعت نمائیم خود یک به یک

اطاعت نمائیم یکتا اله                            از او راه جوئیم در طى راه

مبادا بدان ذات اقدس، شریک                 بخوانیم چون نیست این کار نیک

مبادا کنون جاى یکتا خدا                       پرستش کنیم بعضى افراد را

اگر رخ بتابند از امر حق                          نپویند بر این ره و این نسق

بگویید، باشید اینک گواه                        که ماییم تسلیم یکتا اله

بی تردید گستردگی دانش بشر، تحولات شایان توجهی داشته و شکوفا سازی طبیعت و سلطه بر آن، به دست قدرت علمی و اطلاعاتی انسان و تجربه های بشری، تا حدود زیادی تأمین شده است. قرآن خود این تحول آفرینی را در گستره ظرفیت های انسان دانسته است هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها؛ هود61

شما را ز خاک آفرید و بداشت                 بر آبادى این زمین برگماشت

خداوند شما را در زمین ایجاب کرد و وظیفه شکوفایی و آبادانی و استخراج ظرفیت های زمین را به شما واگذار کرد رسالت دین و قرآن، شکوفایی متوازن، متعادل و هماهنگ انسان است. بر این اساس باید انسان را شناخت و آغاز و انجام او را دانست. باید جایگاه انسان را در کل هستی به درستی تعریف کرد و رابطه او با خدا، خود، جامعه و طبیعت را تنظیم نمود. رسالت علم ساخت جهان و رسالت قرآن، رشد ایمان و جهت دهی به حرکت انسان است و با توجه به اسارت علم در دست برخی از انسان های آلوده به قدرت و ثروت و فزون خواه، ضرورت پایبندی به کتاب آسمانی به دور از تحریف و یک مکتب الهی آشکار شده است.

آورنده قرآن کریم یکی از مسایل مسلم در زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و آله که بسیار روشن و غیر قابل انکار است امی بودن آن حضرت است. بدین معنا که آن حضرت نه خوانده بودند و نه نوشته بودند و نه اساسا معلمی دیده بودند. بر این اساس صدور الفاظی مانند کلمات قرآن کریم که آن همه جنبه‌های اعجازی اعم از فصاحت و بلاغت و اسرار خلقت و اخبار غیبی و  در آن نهفته است از یک چنین شخصی، قطعا دلیل آن خواهد بود که این کار خدایی است و این علم علمی است که از طریق وحی کسب شده است. قرآن کریم خود در این مورد می‌فرماید وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لارْتابَ الْمُبْطِلُونَ (عنکبوت 48)

از این پیشتر نه سواد و نه خط                  نبودى ترا هیچ بر این نمط

مبادا به قرآن بورزند ریب                         بگویند هست از محمد(ص) نه غیب

یکی از مهمترین اختصاصات پیامبران است تا با ارائه آن به طالبان حقیقت صدق دعوی خود را بر همگان آشکار سازند. معجزه جاویدان پیامبر اسلام است. از آنجا که دین محمدی آخرین و کامل‌ترین ادیان، و شریعت اسلام ختم همه شرایع گذشته‌است و کلام و وحی خدا بر پیامبر ما جاودانه است، معجزه او نیز در طول تاریخ برای گروندگان و راه یافتگان لازم است که جاودانه باشد و این معجزه جاودان، کتاب اوست.

پیامبران پیشین معجزه‌هایی که همگی مقطعی و مخصوص به مخاطبان خاص بوده‌اند و امروز دیگر ما به چشم آنها را نمی‌بینیم؛ ولی قرآن در عین اینکه کتاب محمد است، برهان قاطع رسالت او نیز هست. برهانی که نه تنها در طول زمان جاودان می‌ماند، بلکه پیشرفت‌های علمی، جنبه‌های مجهولی از اعجاز این کتاب الهی را بیش از پیش بر جهانیان آشکار می‌کند. عصر خاتمیت، عصر رشد علم و فرهنگ است لذا معجزه پیامبر این عصر نیز کتاب است.

 معجزه‌ای متناسب با دوران آخرین پیامبر. علاوه بر آنکه وقوع بسیاری از معجزات دیگر چون شق القمر یا جوشیدن آب فراوان از چشمه‌ای خشک شده در جنگ تبوک برای پیامبر ثبت شده‌ است، ولی قرآن معجزه اصلی و ماندگار آن حضرت است.

 

قرآن کریم برای آینده و مدرن برنامه ای دارد؟

دلیل‌های زیادی را می‌توان آورد که قرآن جاودانه و برای تمام زمان‌ها بوده و مخصوص یک زمان نمی‌باشد:

1ـ خطابات عام قرآن : بسیاری از آیات قرآن خطاب‌هایی دارد که برای تمام مردم و هر مکلفی می‌باشد. یَا أَیُّهَا الرسول .  یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ . یَا أَیُّهَا المزمل . یَا أَیُّهَا المدثر . یَا أَیُّهَا الذین آمنوا  . یَا أَیُّهَا الناس  . یَا أَیُّهَا الانسان

طرز بیان قصه‌های قرآن: در قرآن داستان‌های فراوانی از پیامبران و امت‌های گذشته ذکر شده، ولی چون هدف قرآن هدایت انسانهاست، این داستان‌ها را به طور کامل و مرتب بیان نکرده و آنچه را برای هدایت مفید بوده، آورده است تا بندگان از آن جریانات پند گیرند. بنابراین نمی‌شود گفت این جریانات برای گذشته بوده و ربطی به آینده ندارد، پندگیری از یک جریان برای همیشه است.

آیاتی که قرآن را جاودانه معرفی می‌کند: قرآن کتابی جهان شمول است و اختصاصی به زمان، مکان، نژاد، آداب و سنن خاص ندارد؛ زیرا قرآن خود را چنین معرفی می‌نماید ان هو الا ذکری للعالمین قرآن جز یک پند برای عالمیان نیست. نذیراً للبشر بیم دهنده تمام انسان‌ها است. لازمة این کلیّت و دوام و نیز نیازمندی همیشگی بشر به آن، این است که هیچ گاه گرد کهنگی بر آن نشیند و همیشه تازه باشد.

4. روایات: از روایات استفاده می‌شود، محتوای قرآن کریم به گونه‌ای تنظیم شده تا همانند سفره‌ای همگان در هر عصری بر سر آن بنشینند، و از نعمت‌های معرفتی آن استفاده برند:

از امام صادق علیه السلام : تازگی قرآن خدای تبارک و تعالی آن را برای زمان موقّت یا مردم خاص نفرستاده و چون همیشگی و همگانی است، در هر زمان جدید است، و در نزد هر مردمی تا روز قیامت شیرین و پر جذبه است .

امام باقر علیه السلام : قرآن همانند خورشید و ماه همیشه در جریان است، و زندگی انسان‌ها را تا پایان دنیا روشن می‌سازد.

باطن داشتن قرآن کریم: قرآن علاوه بر ظاهر، دارای باطن است. و ظاهر قرآن همان دلالت ظاهری قرآن است که از قرائن، از جمله شأن نزول آیه به دست می‌آید و جنبة خصوصی دارد؛ ولی باطن قرآن با قطع نظر از قرائن موجود، برداشت‌هایی کلی است که از متن قرآن به دست می‌آید، و همه جانبه و جهان شمول است، لذا پیوسته مانند جریان خورشید و ماه در جریان است.

 اگر چنین نبود قرآن از استفاده دائمی ساقط می‌گردید.لذا همین برداشت‌های کلی و جهان شمول است که تداوم قرآن را برای همیشه تضمین کرده و آن را همواره زنده و جاوید نگاه داشته است و اگر چنین نبود می‌بایست با از بین رفتن گروهی، آیة مخصوص آنها نیز باطل می‌شد.

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: اگر آیه‌ای در مورد قومی نازل شود و آن قوم بمیرد، آیه هم می‌میرد، و برای قرآن چیزی باقی نمی‌ماند، ولی قرآن تا آسمان و زمین باقی است، جریان دارد. پس بنابراین باید از قرآن معنایی به دست آورد که برای عموم افراد تا قیامت باشد :

بت‌پرستی: اولاً بت‌پرستی مخصوص زمان پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله نبوده، زیرا هم اکنون تعداد زیادی از افراد در کشورهایی چون ژاپن، هند و ... بت‌پرست هستند

ثانیاً بت‌پرستی در هر زمانی جلوه‌ای دارد، در آن زمان چوب و سنگ بود، و هم‌ اکنون صورت‌های دیگری چون دنیاپرستی، پول‌پرستی، مقام‌پرستی و... دارد .

اما این که قرآن در رابطه با آینده سخنی ندارد، باید گفت: کتاب‌هایی که اعجاز قرآن را بیان کرده‌اند، یک بخش را اختصاص به اعجاز علمی داده‌اند که قرآن مطالبی را بیان کرده که برای آن زمان مشخص نبود، و بعداً با پیشرفت علم معنای آیه خوب روشن شده است، مانند دشواری تنفس با افزایش ارتفاع که امروزه، علم به آن رسیده است خداوند در آیة 125 انعام می‌فرماید: ... خداوند هر که را خواهد گمراه کند، سینة او را آنچنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان برود.

جامعیت قرآن : ‏یکی از ویژگی‌های مهم قرآن جامع و کامل بودن آن است. جامعیت قرآن بدین معناست که این کتاب آسمانی، در تمامی ابعاد مربوط به شان هدایتگری انسان، به سوی کمال و فلاح، تام و کامل است و هیچ گونه نقص یا نارسایی در آن راه ندارد. خداوند متعال کلیه تعالیم و حقایق لازم برای هدایت و نجات مادی و معنوی انسان را در کتاب خود بیان کرده است: و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء؛ و کتابی را بر تو فرو فرستادیم که بیانگر همه چیز است نحل89).

‏امیرالمؤمنین  علیه السلام  در سخنی تاکید می‌کند که خداوند ب‌وسیله قرآن، هدایت خود را به کمال رسانده و پیامبر نیز تمام احکام هدایتگر خدا را بیان کرده است: خدای متعال نور هدایت خود را تمام و دین خود را به‌وسیله قرآن کامل کرده است. زمانی جان پیامبر را گرفت که ابلاغ هدایت‌های قرآنی را به پایان برده بود. پس خدای سبحان را چنان بزرگ دارید که او خود خویشتن را بزرگ داشته؛ زیرا چیزی از دین خود را بر شما پوشیده نداشته . هیچ چیز نیست که او را خشنود سازد یا سبب کراهت او گردد، مگر آنکه برای آن نشانی روشن و آیه‌ای محکم قرار داده که از مکروهات باز می‌دارد و به آنچه خشنود است فرا می‌خواند (نهج‌البلاغه خ182).

گاه امام علی  علیه السلام  از جامعیت قرآن این گونه تعبیر کرده : بدانید که علم آینده و سخن گذشته، و درمان دردهایتان و سامان زندگیتان در قرآن است (خ157) فی القرآن نبأ ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم؛ خبر و گزارش آنچه پیش از شما و آنچه پس از شماست و حکم آنچه اکنون در میان شماست همه در قرآن است (غررالحکم، ج2، ص311).

در جای دیگری پس از گزارش ویژگی‌های دوران جاهلیت، به رسالت پیامبر و نزول کتابی آسمانی اشاره می‌کند که شامل مطالب کتابهای آسمانی پیشین و تصدیق کننده آنها و بیانگر احکام حلال و حرام است: پس پیامبر رونوشت آنچه را در صحیفه‌های نخستین بود و تصدیق‌کننده پیامبران و کتابهای پیشین است و شرح و بیان حلال و حرام را برایشان آورد...

در آن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است (تفسیر القمی ج1 ص2). در سخنی دیگر امام با بیان اینکه قرآن منبع تشریع و قانونگذاری اسلامی است و احکام و حدود خدا در آن آمده است، از جامعیت قرآن پرده برمی‌دارد: قرآن امرکننده و بازدارنده است، حدود در آن مشخص و سنت‌های خدا در آن مقرر و مثلها بیان شده و دین در آن تشریع شده است (التفسیر ج1 ص7).

زبان دل در گرو قرآن

مخاطب قرآن عقل انسان است و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن می گوید. اما قرآن به جز این زبان، زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. کسی که می خواهد با قرآن آشنا شود و به آن انس بگیرد، باید با هر دو این دو زبان آشنا باشد و از هر دو در کنار هم استفاده کند. تفکیک این دو از یکدیگر، خطا و اشتباه را به دنبال خواهد داشت.

منظور ما از دل، احساسی بسیار عظیم و عمیق در درون انسان است که گاهی به آن احساس هستی می گوییم؛ یعنی احساسی از ارتباط انسان با هستی مطلق. کسی که زبان دل را بداند و با آن انسان را مخاطب قرار دهد، او را از اعمال هستی و کنه وجودش به حرکت درمی آورد، آن وقت دیگر تنها فکر و مغز انسان تحت تأثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تأثیر قرار می گیرد.

یکی از عالی ترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبی و فطرت خداجویی اوست و قرآن این حس شریف و برتر را مخاطب خود قرار می دهد. قرآن توصیه می کند که او را با آهنگ لطیف و زیبا بخوانند. با همین نوای آسمانی است که قرآن با فطرت الهی انسان سخن می گوید و آن را تسخیر می کند. چرا تلاوت قرآن عبدالباسط این قدر در تمام کشورهای اسلامی گسترش یافته است؟ برای اینکه عبدالباسط با صدا و آهنگ عالی و با دانستن انواع قرائت ها و آهنگ ها و شناختن آهنگ هر سوره آن را می خواند.

در احادیث آمده است که بسیاری از ائمه از جمله امام سجاد و امام باقر علیهم السلام قرآن را با صدا و آهنگ بلند و دلپذیر می خواندند، به گونه ای که صدایشان به کوچه می رسید و هر کس از کوچه می گذشت، برای شنیدن صوت قرآن می ایستاد. هنگامی که امام در خانه اش قرآن را با آهنگ لطیف و زیبا قرائت می کرد، پشت در خانه جمعیت جمع می شد و راه، بند می آمد. به بیان قرآن، کتاب الهی دو زبان دارد؛ قرآن گاهی خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفی می کند و گاهی کتاب احساس و عشق. به دیگر سخن، قرآن فقط غذای عقل و اندیشه نیست غذای روح هم هست

آهنگ پذیری قرآن

مسئله آهنگ پذیری قرآن خیلی عجیب است. تا آنجا که نشان داده اند در زبان ها جز شعر چیز دیگری آهنگ نمی پذیرد، آهنگ واقعی که یک نفر موسیقیدان بتواند برای آن آهنگ بسازد، شعر است که آهنگ می پذیرد. البته هر نثری را می شود با آواز بلند خواند اما آن کسی هم که آهنگها را نمی شناسد می فهمد که اگر این راه ساده بخوانند بهتر از آن است که با آواز بخوانند.

ولی یک چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ می خوانند آن را بهتر بیان می کند تا وقتی که ساده می خوانند. به این می گویند آهنگ پذیری؛ یعنی آهنگ، آن را بهتر می توان بیان کند از غیر آهنگ. قرآن از طرفی ما می بینیم شعر نیست، چون نه وزن دارد نه قافیه و نه هجاهایش هماهنگ با یکدیگر است.

از نظر محتویات هم، چون شعر اصلا به تخیل بستگی دارد، تخیل در آن نیست، آن تشبیهات و خیالات شاعرانه در آن نیست.

قرآن یگانه نثری است آهنگ پذیر. همین قرائتهایی که می خوانند. کسانی که اهل قرائت هستند- با آهنگ می خوانند. حالا شما یک کلام دیگر، خود خطبه های پیغمبر را بیایید با آهنگ بخوانید، اصلا نمی پذیرد. تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است. اینکه توصیه شده است که قرآن را به صوت حسن بخوانید برای همین بوده است که در قرآن چنین استعداد و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می توانسته است خودش را نشان بدهد و نمایان کند.

منابع : قرآن مجید و تفاسیر : المیزان، نور و نمونه

تفسیر تسنیم : آیت الله جوادی آملی

برداشت های مؤلّف

قرآن منظوم امید مجد

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/Quran2

http://m5736z.blog.ir/post/Quran1

http://m5736z.blog.ir/post/Quran3

http://m5736z.blog.ir/post/Quran4

 

 

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

 

- با تلاوت آیه اى حافظ قرآن شد

عبدالله مبارک گوید: در سالى به مکه مى رفتم . در بین راه با زنى که حافظ قرآن بود، آشنا شدم و به مهمانى او در آمدم ! بعد از خداحافظى فرزندان او تا بیرون خیمه مرا مشایعت کردند. از آنان پرسیدم : اى جوانان ! آیا مادر شما به جز قرآن سخن نمى گوید؟ چگونه او حافظ تمام قرآن شده؟ در پاسخ گفتند: مادر ما در روزى در مسجد الاقصى نماز مى خواند و قرائت قرآن مى نمود

چون به این آیه شریفه رسید لو انزلنا هذا القرآن على جبل لراءیته خاشعا متصدعا من خشیه الله و تلک الاءمثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون اى رسول گرامى اگر ما این قرآن (عظیم الشاءن) را (به عوض جان و دل مردم) بر کوه نازل مى کردیم، مشاهده مى نمودى که کوه از ترس و خشیت الهى خاشع و ذلیل مى شد و از هم متلاشى مى گردید. ما این گونه مثالها را (در قرآن) براى مردم بیان مى کنیم شاید که اهل تعقل و تفکر شوند

بى هوش شد و بر روى زمین افتاد. بعد از مدتى به هوش آمد، در حالى که ما اطراف او نشسته بودیم . رو به ما کرد و گفت : پس دلهاى این مردم از سنگ سختر است آیا در این مثل فکر و اندیشه نمى کنند که در پیش چه دارند؟ از آن روز تا به حال مادر ما سخن نگفته است ، مگر با قرآن. عبدالله گوید: چون این سخن را شنیدم، بر سر خود زدم و گفتم: واى بر من، اگر این همه علم و فضیلت را در این زن ندیده بودم، به علم خود مغرور بودم و به آن مى بالیدم

ولى الان معلوم شد که خود از دروغ گویانم. آرى انسان وارسته و خدا ترس باید آن گونه تلاوت قرآن کند و این گونه به دستوراتش عمل کند. وقتى انسان با دل پاک و خالى از کبر و منیت و ریا، به سوى قرآن کریم آورد، قرآن نیز این طور در دل او اثر مى کند و او را منقلب مى سازد.بعضى گویند: این خانم باتقوا فضه، خادمه حضرت زهرا بوده. ولى بعضى دیگر مى گویند:این زن دختر زاده فضه بوده که در داستان انس با قرآن گذشت

تاثیر قرآن در جان انسان

1- درسى از یک آیه در زمان حضرت رسول  صلی الله علیه و آله شخصى داخل مسجد شد و گفت : یا رسول الله ! به من قرآن بیاموز، حضرت او را به یکى از یارانش سپرد.او دست این تازه وارد را گرفت و به گوشه اى از مسجد برد و براى آن شخص سوره زلزال را تلاوت نمود و آن را به او یاد داد، تا رسید فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره هر کس به مقدار ذره اى کار خیر یا شرى انجام دهد،(در روز قیامت) آن را خواهد دید. شخص تازه وارد کمى به فکر فرو رفت. و رو به معلم کرد و گفت : آیا این جمله، از جانب خداست؟ معلم گفت بلى گفت بس است (من درس خود را از همین آیه گرفتم

اکنون که ریز و درشت کارهاى مخفى و آشکار ما در این جهان حساب دارد، تکلیفم روشن شد! این جمله براى زندگى من کافى است، من رفتم. و از مسجد خارج شد. معلم با تعجب، خدمت حضرت رسول خدا  صلی الله علیه و آله آمد و گفت : یا رسول الله ! این شاگرد امروز خیلى کم حوصله بود. حتى نگذاشت من بیش از یک سوره کوچک براى او بخوانم و گفت: در خانه اگر کس است یک حرف بس است! من درسم را گرفتم و رفتم ! پیامبر  صلی الله علیه و آله فرمود:او به مقام فقاهت و شناخت عمیقى که باید برسد، رسید!

2- صعصعه نیز از آن آیه درس گرفت زمانى که مردم جاهلیت در زمان فقر و ننگ داشتن دختر، آنان را زنده به گور مى کردند، شخص بادیه نشینى با نام صعصعه بن ناجیه (جد فرزدق شاعر آل البیت) دلش براى دختران بى گناه به رحم آمد و در برابر این عمل ننگین قیام نمود و تا سر حد امکان از آنان دفاع کرد. تا آنجایى که در عوض هر دخترى که پدرش مى خواست او را زنده به گور کند، سه شتر مى داد و دختر را از زنده به گور کردن نجات مى داد. این شخص با وجدان، در طول عمرش 750 شتر داد و در عوض دویست دخترى که پدرانشان مى خواستند آنان را زنده به گور کنند خرید و از مرگ نجات داد. بعد از آن که پیامبر اسلام  صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد، صعصعه به حضور آن حضرت شرفیاب شد و تقاضاى موعظه نمود

حضرت فرمود: اى صعصعه ! مواظب پدر و مادرت باش و به آنان احترام کن. عرض کرد: یا رسول الله ! زیادتر فرما، فرمود: آنچه از دهانت خارج مى شود (یعنى گفتار خود) و قوه شهویه اى که تو را به مصیبت وادار مى کند محافظت کن، تا آلوده نشوى و به گناه و حرام نیفتى. عرض کرد: یا رسول الله ! از دل و جان اطاعت مى کنم، بیشتر موعظه ام کن. حضرت این دو آیه را تلاوت فرمود فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره صعصعه وقتى آنها را شنید، تکان خورد و عرض کرد: اى رسول خدا! دیگر نخوان، این مقدار کافى است. من دیگر ترسى ندارم، اگر از قرآن غیر از این دو آیه چیز دیگرى نشنوم، همین مرا کفایت مى کند.

3- جان دادن طفلى با شنیدن آیه اى مردى فرزندش را براى خواندن درس به مکتب فرستاد، وقتى آن پسر از مکتب برمى گشت . پدر دید او عوض شده و منقلب است، رنگش تغییر نموده و تب کرده. گفت : اى فرزند! چرا منقلبى و رنگت زرد شده است ؟! پسر شروع به گریه کرد و گفت : امروز، استاد این آیه را به ما درس داد فکیفتتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا اگر شما کافر شوید چگونه خود را از عذاب شدید الهى برکنار مى دارید؟ روزى که کودکان را پیر مى کند (و موى آنان را سفید مى نماید)؟! آن پسر در اثر همان آیه ، تب کرد و مریض شد. بعد از مدتى هم از دنیا رفت، در حالى که هنوز مکلف نبود. جنازه او را دفن کردند. پدر هر وقت بر بالین قبرش مى آمد، مى گفت : اى فرزند! حق من بود که از ناپاکى بمیرم، نه تو که گناه نکرده بودى .

4- آیاتى که در روح ام عقیل اثر گذاشتام عقیل زنى بادیه نشین بود. اسلام را با جان و دل پذیرفته و با ایمان راستین به قوانین آن عمل مى کرد. این زن پسرى داشت به نام (عقیل) که شترانشان را به چرا مى برد. روزى دو میهمان به خانه اش وارد شدند. ضمن پذیرایى از میهمانان برایش خبر آوردند که : در نتیجه ازدحام شتران، پسرت به چاه افتاده و جان سپرده. ام عقیل بدون آنکه خود را ببازد و بدون آنکه موضوع را به اطلاع مهمانان برساند، به پیام آور گفت: از مرکب خود پیاده شو، این گوسفند را ذبح کن و طعامى براى میهمانان و خویشان درست کن

پس از خوردن غذا، میهمانان از ماجراى کشته شدن پسرش باخبر شدند و همه از صبر و روحیه عالى این زن تعجب کردند و در شگفت شدند! وقتى سفره را جمع کردند. ام عقیل در مجلس حاضر شد و گفت : اى جماعت ! آیا در میان شما کسى هست که از کتاب خدا چیزى بداند و با تلاوت آن مرا تسلى خاطر دهد؟ یکى از حاضران گفت: بله، من قرآن را مى دانم. آن بانوى محترمه گفت: از آیات قرآن برایم بخوان تا در مصیبت پسرم دلم آرام گیرد. آن شخص این دو آیه را تلاوت نمود و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون، اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون اى محمد! بشارت ده افراد صابر را، آنان که وقتى دچار مصیبت و بلا مى شوند، مى گویند ما از خدا و به فرمان او آمده ایم و آخرالامر به سوى او رجوع خواهیم کرد. این ها مشمول دعا و رحمت پروردگارشان هستند و ایشان هدایت شده گانند.

مروری بر ماجرای حافظ قرآن شدن کربلایی کاظم ساروقی نوری از آفاق ایمان

آیت الله العظمی مکارم شیرازی نقل می کنند: حدود چهل سال قبل، وقتی طلبه نوجوانی بودم، برای تبلیغ ایام ماه محرم، به منطقه ای در اطراف ملایر، رفته بودم. در مجلس به من گفتند پیرمردی اینجاست که حافظ تمام قرآن است و داستان عجیبی دارد. او کشاورز ساده ای است که روزی خسته و ناتوان، بعد از کار روزانه، از کنار امامزاده ای در حوالی همان منطقه عبور می کرده، و طی ماجرایی، این موهبت الهی نصیبش شده که بدون هیچ سابقه قبلی حافظ تمام قرآن میگردد. من از ماجرا خوشحال شدم و مایل بودم سئوالاتی از او بپرسم و امتحانش کنم. قرآن به دست گرفتم و او را آزمودم، دیدم یا للعجب این مرد دهاتی بی‌سواد، با تسلط کامل سئوالات را پاسخ می گوید.

خدمت مراجع و آیات بزرگ همچون آیت الله العظمی بروجردی رسید و طلاب در مدرسه فیضیه مثل پروانه اطراف وجود او را می گرفتند، گاهی بعضی از طلاب چند جمله از آیات مختلف قرآن را از سوره های متعدد گرفته، با هم تلفیق می کردند و می گفتند: کل کاظم! این آیه در کدام سوره است؟ او خنده ای می کرد و میگفت:ناقلاگری میکنی؟ جمله اول در فلان سوره و قبل و بعدش این است، جمله دوم در فلان سوره و قبل و بعد آن چنین است و همچنین جمله های دیگر. از حفظ قرآن مهمتر، این بود که یافتن آیات از روی قرآن، برای او همچون آب خوردن بود و هر قرآنی را اعم از چاپی یا خطی به او می دادی و می‌گفتی:کل کاظم! فلان آیه را بیاور مثل استخاره کردن با قرآن که قرآن را باز می کنند، باز می کرد و آیه در یکی از دو صفحه مقابل بود.

آیت الله خزعلی می گفتند: من بعد از فوت کربلایی کاظم متوجه شدم که به او اسرار آیات و باطن قرآن را هم تعلیم داده بودند. یعنی اگر کسی برای شفای مرض ناعلاج، پیدا شدن گمشده، طی الارض و مانند اینها از او سئوال می کرد، او با قرآن جواب می داد. مثلاً به او گفته شد فلانی بسیار مقروض است و از شما تقاضای دعا دارد. در جواب گفته بود من جز قرآن چیزی بلد نیستم. به او بگویید آیه و من یتق الله یجعل له مخرجاً تا آخر را تا ده روز فلان تعداد بخواند. ولی نباید به کسی بگوید که اثرش از بین می رود. آیت الله دستغیب(ره) نیز در کتاب داستان های شگفت، ماجرای کربلایی کاظم را نقل کرده‌است.

مرحوم ابوی، روستازاده و کشاورز بود. یک روز که پای منبر واعظ روستای خود ساروق. نشسته بود و به سخنان او دل سپرده بود؛ از زبان واعظ می شنود که: هر کس زکات مال خود را ندهد، نمازش درست نیست؛ و مالش غصبی است. اگر ملکی و خانه ای از درآمد مالش بخرد، غصبی خواهد بود و در قیامت، خدا او را مؤاخذه خواهد کرد. کربلایی کاظم پس از شنیدن این مطلب در چند سخنرانی، به گونه ای جدی به مسئله پاکسازی اموال خود از طریق زکات اهتمام میکند. با اندکی توجه درمی یابد صاحب ملکی که او برایش کشاورزی میکند، زکات مال خود را نمی دهد و طبعاً زمینهای او غصبی است.با درک این مطلب، کشاورزی را رها میکند و برای امرار معاش از ساروق خارج شده و در مابین اراک و قم، که جاده ماشینی ساخته میشد، به کارگری میپردازد. پس از نزدیک به یک سال که برای سرکشی به ارحام و بستگان خود به روستا می‌آید متوجه می شود که صاحب ملکی که برایش کار میکرد، توبه کرده و اکنون زکات مال خود را میدهد. از طرفی از بستگان کربلایی کاظم تقاضا کرده تا کربلایی را به سر ملک و کشاورزی او در آن برگردانند. ایشان پس از اطمینان کامل از توبه صاحب ملک، به شغل رعیتی بازمی گردد و صاحب ملک، قطعه زمین کوچکی را نیز به کربلایی کاظم میدهد تا افزون بر کار برای ارباب، بر روی زمین خودش نیز کار کند.

روزی عازم منزل می شود. سر راه، نزدیک امامزادگان هفتاد و دو تن.، دو نفر سید خوش سیما را می بیند که جلوی درب امامزاده ایستاده و او را به نام صدا میزنند و از او می خواهند علوفه را روی سکوی جلوی در گذاشته و به اتفاق آنها به داخل برود. آن دو سید بزرگوار داخل امامزاده اوّلی شده، فاتحه میخوانند و به سمت چهل دختران میروند و داخل میشوند؛ و به مرحوم پدرم میگویند: شما هم بیایید.مرحوم پدرم میگوید: متولیان امامزادگان می‌گویند: فقط زنها می توانند داخل این قسمت شوند و ممنوع است آقایان به این قسمت وارد شوند. آن دو بزرگوار می گویند: بیایید داخل؛ اشکال ندارد. ایشان هم داخل میشود و پس از قرائت فاتحه برای آنان به سمت امامزادگان قسمت شرقی عازم میشوند که مدفن امامزاده عبیدالله بن علی الصّالح و سایر امامزاده ها را زیارت کنند. پس از زیارت و خواندن فاتحه، نماز و دعا، یکی از آن آقایان که کربلایی هیچ یک را قبلاً ندیده و نمی شناخت؛ به بالای حرم، دور تا دور سقف اشاره میکند و به پدرم میگوید: این کتیبه ها را ببین و بخوان. پدرم به محل مورد اشاره نگاه میکند و در آنجا خط هایی نورانی می‌بیند؛ که گویی با آب طلا نوشته شده؛ خط هایی که آنها را هیچ گاه در گذشته که بارها و بارها به امامزاده آمده بود، ندیده بود. به آنها میگوید: من درس نخوانده ام و هیچ سواد ندارم و نمی توانم بخوانم؛ تشخیص می دهم که خط هایی نورانی در آنجا نوشته شده که تا کنون ندیده ام؛ ولی قادر به خواندن آنها نیستم.

یکی از آقایان سادات میفرماید: محمدکاظم! بخوان؛ میتوانی بخوانی. باز عرض میکند: نمیتوانم بخوانم؛ سواد ندارم. باز هم همان آقا می فرماید:بخوان می توانی. در حین خواندن آیه به وسیله یکی از آقایان و تکرار آن به وسیله کربلایی کاظم؛ بر سینه کربلایی دست می کشند. کربلایی به گونه ای غرق در خواندن کلام الله با لهجه خوش آن بزرگوار می شود که حضور آنان را از یاد میبرد؛ وقتی به خود می آید، می بیند آن دو بزرگوار از نظر غایب شده‌اند! بی هوش میشود.شب فرا رسیده و پاسی از شب گذشته بود، نماز صبح را در امامزاده خواندم. به این امید که آن بزرگواران را دوباره ببینم، چند بار به محل واقعه آمدم؛ ولی از آنان خبری نبود. از کتیبه ها و آیاتی که بر روی قسمت فوقانی دیوار نوشته شده بود نیز اثری باقی نمانده بود. از امامزاده بیرون آمدم و علوفه را از همانجا که گذاشته بودم، برداشتم و به طرف خانه حرکت کردم. در راه، با خود زمزمه میکردم!گویا چیزهایی می دانستم؛ مطالبی را می خواندم؛ سینه ام مملو از کلماتی بود که معانی آن را نمی دانستم؛ ولی هر گاه آنها را می خواندم، قلبم آرامش پیدا میکرد، احساس سرحالی و سبکی میکردم. بین راه که مردم با من برخورد میکردند، سلام و علیکی می گفتند و می پرسیدند: از دیروز تا کنون کجا بودی؟ سراغت را می گرفتند و می گفتند فرزند کربلایی عبدالواحد گم شده. به منزل آمدم؛ خانواده و پدر و مادرم دورم جمع شدند و پرسیدند از دیشب تاکنون کجا بودی؟ همه جا سراغت را گرفتیم؛ ولی تو را پیدا نکردیم. منزل همه دوستان، بستگان و آشنایان را جویا شدیم ولی اثری از تو نیافتیم.حتی سر خرمن و باغ هم رفتیم؛ هیچ جا از تو نشانی نبود. گفتم: من شب را در امامزاده به صبح رساندم؛ و آنها گفتند: مگر دیوانه شده ای! تا صبح، در امامزاده چه میکردی؟

پیوسته در خفا به خواندن قرآن مشغول بودم و البته خودم نیز آن طور که باید قدر خود را ندانسته و به درستی درک نکردم که خدای متعال چه موهبت بزرگی به من عطا کرده است! کربلایی کاظم می‌ گوید: من سه چیز را رعایت می ‌کردم که شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم:

1- اینکه هرگز لقمه حرام نخوردم،

2- هرگز نماز شبم ترک نشد، 3- پرداخت خمس و زکاتم را هرگز قطع نکردم.

 

وقتمان را صرف تلاوت قرآن کنیم یا تدبر آن؟!                    

از آن جا که قرآن کریم، کلام آفریننده انسان هاست با دیگر سخن ها تفاوت اساسى داشته و داراى آثار ویژه اى است که در هیچ کلام دیگرى یافت نمى شود

خواندن قرآن و شنیدن آن حتى براى کسانى که با زبان عربى آشنایى نداشته و معناى آیات الهى را نمى فهمند به عنوان عملى نیک در پرونده اعمالشان ثبت شده، آمرزش گناهان، نورانیت دل و ثواب اخروى را در پى دارد

افزون بر این، مطابق روایت امام صادق (علیه السلام) حتى نگاه کردن در قرآن نیز عبادت بوده و وجود داشتن یک جلد از قرآن در خانه، موجب طرد شیاطین از آن خانه مى شود.

در حدیث مشهورى پیامبر اسلام  صلی الله علیه و آله فرموده اند: خانه هاى خود را با تلاوت قرآن نورانى کنید؛ زیرا هر خانه اى که در آن قرآن، بسیار تلاوت شود خیر آن خانه زیاد شده و اهل آن گشایش مى یابند و آن خانه براى اهل آسمان نور افشانى مى کند چنان که ستارگان آسمان براى اهل دنیا نور افشانى مى کنند

إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ. اما باید دانست که گرچه قرآن کریم به دلیل آن که مبارک  است، براى هر یک از اقشار جامعه بهره مناسبى داشته و حتى تلاوت آن نیز روح افزا و دلکش است ولى حدیث تدبر در قرآن حدیث دیگرى بوده و قلّه رفیع آثار دنیوى و اخروى آن بسى مرتفع تر از آثار تلاوت بدون تدبر است.

سرّ مطلب آن است که غرض اصلى از نزول قرآن، هدایت انسان ها به سوى کمال و سعادت واقعى آنان است و این غرض تنها با عمل کردن به دستورات قرآن محقق مى گردد و عمل به قرآن میسر نیست مگر پس از فهمیدن آن چه قرآن در صدد بیان آن است و تنها راه رسیدن به این درجه از فهم، تدبر و تفکر در آیات الهى است. در حقیقت تلاوت قرآن نیز مقدمه اى براى تدبر در آیات آن است. بى سبب نیست که قرآن کریم، خود نه تنها در بیش از سیصد آیه به تفکر و تذکر و تعقل دعوت کرده، بلکه هدف از فرو فرستادن قرآن را تفکر، تعقل و تدبر در آیات الهى دانسته است. کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ..

دقت به  چند نکته:

 1- بدون شک بر اساس روایات و سیره عملی پیامبر و امامان ـ علیهم السلام ـ تلاوت قرآن به خودی خود امری پسندیده و دارای آثار تربیتی، معنوی و مادی در جسم، جان، و زندگی یک مومن است.در روایات آمده است که هر چیزی زنگار می گیرد و نیازمند صیقل است، دل آدمی هم در هنگام زنگ زدگی با تلاوت قرآن جلا می یابد. از طرف دیگر تلاوت قرآن، مقدمه انس با قرآن و انس با قرآن، مقدمه آشنایی و فهم معارف آن و فهم معارف و ارزش های قرآن، مقدمه عمل به آن و رسیدن به یک زندگی قرآنی است. از این رو نمی توان به بهانه تلاوت قرآن، از تدبر و تعمق در معارف آن چشم پوشید و یا به بهانه آشنایی با معارف آن از تلاوت آیات، غفلت کرد. در حدیثی آمده است که امام سجاد ع فرمود: قرآن عهدنامه خداوند با انسان مومن است: از این رو سزاوار است که هر مسلمان دست کم در روز 50 آیه از این عهدنامه را بخواند و با گوش جان بیندیشد و به امر و نهی و مواعظ آن دل سپرده و عمل کند.

2- ثواب تلاوت قرآن همراه با تدبر، مسلّماً برابر با تلاوت بدون تدبر نیست، اکتفا کردن به تلاوت تنها، ما را از معارف عمیق و غذاهای روحانی این مائده آسمانی محروم می کند.

3- یک انسان مومن بدن شک هنگامی که برای زندگیش برنامه درستی را تعریف کند و در چنین برنامه ای سهم قابل توجهی به عبادت و انس با خدا قرار دهد، خواهد توانست هم از لذت تلاوت و نورانیتش با نام خدا بهره ببرد و هم با تأمل در ترجمه و مفاهیم آیات کریمه، عقل تشنه و روح گرسنه خود را از مائده آسمانی معارف قرآن سیر و سیراب کند.

وظیفه علمی و عملی ما در برابر قرآن

خداوند دو وظیفه اصلی و مهم برای مسلمانان نسبت به کتاب الهی بیان کرده است

خداوند در آیه 63 سوره بقره می‌فرماید: خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّهًٍْ؛ آنچه به شما داده شده را با قوت بگیرید.. این گرفتن باید به دو شکل علمی و عملی باشد. یعنی تدبر و فهم دقیق و عمیق و عمل درست و کامل.
از امام صادق علیه السلام  ذیل همین آیه می‌پرسند: أقوهْ فی الأبدان أم قوّهْ فی القلوب؛ آیا به نیروی جسمها یا دلها؟. آن حضرت می‌فرماید: فیهما جمیعا؛ به هردو.(بحارالأنوار، ج13، ص226)
خداوند در آیه 29 سوره  ص می‌فرماید: کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ؛ این کتابی مبارک است که به سوی تو فرستاده شده تا در آیات آن تدبر کنید.. و در آیه 24 سوره محمد نیز می‌فرماید: أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ چرا در قرآن تدبر نمی‌کنند، آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟
این دو آیه وظیفه علمی ما را نسبت به قرآن بیان می‌کند. اما در باره وظیفه عملی نیز می‌فرماید که مسلمانان باید این گونه باشند: کانهم بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ.( صف، آیه 4) یعنی مسلمانان باید به گونه‌ای عمل کنند که دیگر نفوذ ناپذیر شوند و کسی قصد و نیت حمله پیدا نکند. باید اهل استقامت و پایداری در دین باشند: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ پس، همان گونه که دستور یافته‏اى، ایستادگى کن و هر که با تو توبه کرده (نیز چنین کند) و طغیان مکنید که او به آنچه انجام مى‏دهید بیناست.(هود، آیه 112) مسلمان باید به گونه‌ای باشد که دشمن وقتی می‌آید می‌بیند که نمی‌تواند نفوذ کند و وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهْ؛ باید در شما غلظت و ستبر و سختی باشد. که کسی دیگر طمع نورزد.(توبه، آیه 123) البته در میدان جهاد باید حمله کرد و غلظت داشت: جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ؛ با کفار و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر!(توبه، آیه 73)
اما در حالت عادی نمی‌خواهد این گونه رفتار کنید بلکه باید کسی که از بیرون شما را ببیند دژی استوار و نفوذ ناپذیر ببیند و لازم نیست حمله کنید تا غلظت و ستبری خود را در حمله به نمایش بگذارید، بلکه همین غلظت و ستبری و سختی را در شما بیابند.
پس وظیفه هر مسلمانی نسبت به قرآن این است که در آن تدبر کند و مفاهیم آن را بفهمد و در مقام عمل به شدت بر عمل به آن مراقبت و مواظبت نماید و کوتاه نیاید و از حدود الهی تجاوز نکند و اجازه تجاوز و عصیان ندهد.

 

اسرائیلیات در تفاسیر قرآن

واژه‌ی اسرائیلیات جمع اسرائیلیه است و بر داستان‌ها و اخبار یهودی و نصرانی که در مجامع روایی و تاریخی اسلامی نفوذ کرده است، اطلاق می‌شود. و از طریق فرهنگ یهودى وارد حوزه اسلامى شده اند (التفسیر و المفسرون، ذهبى 1/165) ؛ اما در یک معنای گسترده، به هر روایت و یا حکایتی که از منابع غیر اسلامى وارد قلمرو فرهنگ اسلامى شده اسرائیلیات گفته می شود (اسرائیلیات در تفاسیر، ص371-377

روایات متعدّدى در منع از مراجعه به اهل ‏کتاب از پیامبر ص و صحابه وارد شده است؛ از جمله در روایتى نقل شده که پیامبر پس از مشاهده نسخه‏اى از تورات در دست عمر، به شدّت خشمناک شد و مسلمانان را از پرسش از اهل ‏کتاب منع کرد. سپس فرمود: اگر موسى ع نیز اکنون زنده بود براى او پیروى جز از دین من جایز نبود (مسند احمد 4/376- 377)
چگونگی رهیابی اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی
با طلوع اسلام و درخشش اسلام در منطقه و بعد استقرار حکومت اسلامی در مدینه همچنان آن ارتباط و مراجعه علمی به یهودیان ادامه داشت و مشرکان و برخی نو مسلمانان برای پاسخ به سوالاتی مربوط به خلقت، تاریخ ملّتهاى گذشته و ... که گمان می کردند جواب آن در اسلام نیست به آنها رجوع کرده و پاسخ آنها را وارد فرهنگ جامعه اسلامی می کردند. رجوع به اهل ‏کتاب به همین منوال ادامه داشت

تا اینکه پیامبر اکرم ص به ‏طور صریح مسلمانان را از مراجعه به آنان منع کرد ؛ ولى با وجود این نهى صریح، گروهى از مسلمانان همچنان این کار را ادامه می دادند. با رحلت پیامبر خدا ص و کنار گذاشتن جانشین عالِم و دروازه علم آن حضرت یعنی، على علیه السلام و صحابیان دانشمندى همچون ابن‏ عباس و ابن ‏مسعود از سوی عده زیادی از مسلمانان، راه برای سرازیر شدن اسرائیلیات به فرهنگ اسلامى بازتر شد

به همین جهت، ذهبى مى‏نویسد: داخل شدن اسرائیلیات در تفسیر از امورى است که به دوران صحابه باز مى‏گردد (التفسیر و المفسرون، ذهبى 1/169) بخش فراوانی از اسرائیلیات، خرافه هایی هستند که اهل ‏کتاب در عهد صحابه ساختند و در پوشش تظاهر به اسلام آنها را وارد فرهنگ اسلامى کردند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">