تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

 

 http://m5736z.blog.ir/post/40Hadis1

 

 

اختلاف قراآت

  قرائتهاى قرآن مجید، به هفت نفر قارى مشهور مى رسد، که چهار نفر از آنها شیعه و سه نفر از اهل سنت است . چهار نفر اولى عبارتند از:                                      . 1. عاصم بن ابى الجنود او قرآن را بر ابوعبدالرحمن سلمى، خوانده و او نیز بر علی علیه السلام خوانده. قرائت عاصم از نظر شیعه و اهل سنت مقبول و همه قرآنهاى روى زمین با قرائت عاصم نوشته شده، و او در سال 128هجرى از دنیا رفته است.

2. ابو عمرو بصرى ؛ : او از شیعه مى باشد و قرآن را بر سعید بن جبیر شهید، خوانده است. امام صادق علیه السلام به او فرموده یَا أَبَا عُمَرَ إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّینِ فِى التَّقِیَّةِ تقیه در 9 چیز در دین لازم است. او از ترس حجاج بن یوسف، گریخت و تا حجاج زنده بود، او متوارى زندگى مى کرد. و معلم قرائت قرآن بود.                 

3. حمزة بن حبیب زیات : او از شیعیان است و قرآن را بر امام صادق علیه السلام خوانده است. در رجال خویش، او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است. 

4 . على بن حمزه کسایى او شیعه مى باشد و قرآن را بر شیوخ شیعه خوانده است از قبیل حمزه و ابان بن تغلب، و حمزه نیز بر امام صادق علیه السلام خوانده است او معلم قرائت قرآن بوده است.

5 . عبدالله بن عامر دمشقى رئیس اهل مسجد در زمان ولید عبدالملک مروان بود. او قرآن را بر مغیره بن ابى شهاب خواند، و او بعد از بلال بن ابى الدرداء، قاضى دمشق بود. اهل شام در قرائت، او را امام و پیشواى خود نمودند.

6 . عبدالله بن کثیر مکى او در اصل ایرانى و در سال 45 هجرى در مکه متولد شده و در 120 وفات یافته است. طبرسى(ره) مى گوید: او در دوران حیات خویش، قارى و معلم قرآن بوده است.                                                                                     . 7 . نافع بن عبدالرحمن المدنى. او یکى از قراء هفتگانه و از اصفهان است. قرائت قرآن را از عده اى از تابعان اهل مدینه فرا گرفته و در سال 169 هجرى از دنیا رفته، و در عصر خویش، معلم قرآن بوده است. غیر از این هفت نفر، سه نفر دیگر وجود دارند که البته در حد آن هفت نفر نیستند. و آنها عبارتند از: خلف بن هشام ، یعقوب بن اسحاق و یزید بن قعقاع. اختلاف قراآت، فقط در ترکیب کلمات است؛ مثلا یکى مالک یوم الدین خوانده و دیگرى ملک یوم الدین و یا یکى لنحرقنه را از باب افعال خوانده و دیگرى از باب تفعیل .                                                                      . خلاصه اختلاف، از ترکیب کلمات بیرون نرفته است. و این، سبب زیادى و یا نقصى در قرآن مجید نمى گردد. آیة الله خوئى در البیان مى فرماید: اهل بیت علیهم السلام شیعیان خویش را به یکى از قراآت منحصر نکرده اند.

این قرائتها در زمان آنها معروف بوده است و از هیچ یک منع نفرموده اند و اگر منع کرده بودند با تواتر و لااقل با خبر واحد، نقل مى شد. بلکه از آنها نقل شده که همه را امضا کرده و فرموده اند اقرء کما یقرء الناس، اقراءوا کما علمتم  و جایز است قرائت در نماز، با هر قرائتى که در زمان ائمه علیهم السلام متعارف بوده است.

مرحوم طبرسى در مقدمه مجمع البیان: ظاهر از مذهب امامیه آن است که اتفاق دارند بر جواز هر قرائت متدوال. و فقط به یک قرائت اکتفا نکردند. آیة الله خمینى: احتیاط در آن است که از قرائتهاى هفتگانه، تخلف نشود، و نماز با یکى از آنها خوانده شود.

از قرائتها فقط قرائت عاصم و حمزه به معصوم علیهم السلام مى رسد؛ قرائت عاصم، با یک واسطه به على علیه السلام و قرائت حمزه، بدون واسطه به امام صادق علیه السلام مى رسد. بعضى دیگر هم اگر به معصوم علیهم السلام برسد با واسطه زیاد مى رسد. همه قرآنهاى موجود طبق قرائت عاصم نوشته شده که از نظر شیعه و اهل سنت، مورد قبول است.

قرآن وجوه حسن و نیکی بسیاری دارد

که آن ها با صفاتی بیان می شوند و در خود قرآن تعدادی از این صفات بیان شده ،

1. با شکوه وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِیدِ (ق1)
2. کریم به معنای ارجمند إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ (واقعه77)
3. حکیم به معنای حکمت‌آموز وَ الْقُرْءَانِ الحْکِیمِ (یس2)
4. عظیم به معنای بزرگ وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِیمَ.(حجر87)
5. عزیز به معنای قوی و محکم وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ (فصلت41)
6. مبارک به معنای خجسته وَ هَذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ (انبیاء50)
7. مبین به معنای روشن‌گر وَ قُرْءَانٍ مُّبِینٍ (حجر1)
8 و 9. متشابه به معنای همانند کتابی که آیاتش در لطف‌، زیبایی‌، عمق و محتوا همانند یکدیگر است و مثانی به معنای مکرر اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحْدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانىِ (سورة زمر23)
10. عربی به معنای زبان روشن‌، گویا و فصیح قُرْءَانًا عَرَبِیًّا (یوسف‌2)
11. غیر ذی عوج به معنای کژ نبودن  قُرْءَانًا عَرَبِیًّا غَیرْ ذِى عِوَجٍ (زمر28)
12. ذی الذکر به معنای پراندرز  الْقُرْءَانِ ذِى الذِّکْرِ (ص‌1)
13و14. بشیر بمعنای بشارت‌گر. نذیر بمعنای هشدار دهنده بَشِیرًا وَ نَذِیرًا (فصلت‌4)
15. قیم به معنای راست و درست  قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا  (کهف 2)

اما از بین این اوصاف، دو وصف مشهورتر شده و غالبا همراه ذکر قرآن، بیان می شوند. که دو واژه کریم و مجید هستند. کریم از ماده کرم است و کرامت بمعنى سخاوت، شرافت، نفاست و عزّت است. پس کریم بمعنى سخى است همچنین بمعنى نفیس و عزیز است و هر چیزی که در نوع خود شریف است با کرم توصیف میشود

و قرآن کریم یعنى قرآن شریف و محترم و گرانقدر صفت کریم بیانگر آن است که قرآن عزیز و گرامی است، چون سخن خدا است که بر پیامبر صلی الله علیه و آله وحی شده. برخی گفته‌اند کریم است، چون عطا و بخشش آن زیاد است.

قرآن به صفت کریم نامیده شده، و قرآن مجید از ماده مجد به معنى گستردگى شرافت و جلالت است، و این معنى درباره قرآن کاملا صادق مى‏باشد، چرا که محتوایش عظیم و گسترده، و معانیش بلند و پرمایه است، هم در زمینه معارف و اعتقادات، و هم اخلاق و مواعظ، و هم احکام و سنن.

و آن اینکه این کتاب مجد و عظمتی به انسان می‌بخشد که هیچ کتابی دیگری نمی‌بخشد، زیرا کلام خدایی است که بالاتر از او چیزی نیست؛ نیز کتابی است که باطل در آن راه ندارد و دست تحریف بدان نرسیده، همچنین زیاده و کاستی در آن راه نیافته است (قاموس قرآن  ج‏6  تفسیر نمونه، ج‏26  تفسیر ثعلبی، ج9) .

ویژگیها و خصوصیات قرآن

 قرآن خصوصیاتى دارد که دیگر کتب آسمانى و کتاب هاى دیگر، آن ویژگیها را ندارند:

1. قرآن : هدیً هدایت کننده مردم به اسلام و ایمان است، به سوى آیینى دعوت مى کند که مستقیم ترین آیین ها از نظر عقائد و قوانین، اخلاق فردى و اجتماعى، اقتصادى و نظامى، عبادى و سیاسى و غیره مى باشد

2. قرآن : فرقان است ، یعنى جدا کننده حق از باطل

3. قرآن : یکجا در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان اول یا به قلب مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد

4. قرآن : شفیع، کسانى را شفاعت مى کند که آن را تلاوت کنند و مانوس مى باشند

5. قرآن : در هر عصر و زمانى تازگى دارد و کهنه نمى شود و ملال آور نیست، انسان با کثرت تلاوت و تکرار آن خسته نمى شود

6. قرآن خواندن و شنیدن و نظر کردن به آن عبادت است و نشستن در مجلس قرآن عبادت است

7. قرآن : احکام و آدابى دارد از جمله : نباید ترک و فراموش شود نباید گرد و غبار بر روى آن بنشیند، نباید بدون طهارت آن را لمس نمود

8. قرآن : کلام الله صامت و مجید است، کریم و شریف است، شاهد در هر مکان و زمان است و قیامت هم شهادت مى دهد

9. قرآن نور است ، آیات و عبارات و کلماتش نور است، افرادى که به دنبال رضایت و خوشنودى خداوند قدم برمى دارند، با نور خود آن ها را به راه راست هدایت مى نماید

10. قرآن : تلاوت آن ذکر است، و بهترین ذکر همان قرآن است. به واسطه آن انسان شرح صدر پیدا مى کند و قلب ها نورانى مى شود

11. قرآن: امام است. على علیه السلام : برشما باد به قرآن و تلاوت آن، قرآن را امام و رهبر خود قرار دهید (تا هدایت شوید)

12. قرآن : احسن الحدیث است. خودش مى فرماید: خداوند بهترین حدیث را نازل کرد که همان قرآن باشد.

از این جهت یک مسلمان واقعى باید کوشش کند که از قرآن جدا نباشد، آن را دقیقا فرا گرفته و صحیح تلاوت کند و به دستورات و احکام عالیه و روح بخش آن عمل نماید تا رستگارى دو جهان را به دست آورد.    

حروف مقطعه ، حروف رمز قرآن

 (حروف مقطعه) حروفى است که در اوایل سوره هاى : بقره، آل عمران، اعراف، یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم، حجر، مریم، طه، شعراء، نمل، قصص، عنکبوت، روم، لقمان، سجده، یس، ص، غافر، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، ق، واقع شده اند. و آنها عبارتند از                             :
الم : در سوره بقره . در سوره آل عمران . در سوره عنکبوت . در سوره روم . در سوره لقمان .در سوره سجده .                                           .
الر: در سوره یونس . در سوره هود. در سوره یوسف . سوره ابراهیم . سوره حجر.  المر: سوره رعد  المص : سوره اعراف کهیعص : سوره مریم . طه : سوره طه .
طسم : در سوره شعراء. در سوره نمل . در سوره قصص             .    
 یس : در سوره یس . ص : در سوره ص . ق : در سوره ق .. ن : در سوره قلم .
حم : سوره غافر. فصلت . سوره زخرف . سوره دخان . سوره جاثیه . سوره احقاف.  حم عسق : در سوره شورى                                   .
در رابطه با معنا که نه تعبیر این حروف، اقوالى هست که مرحوم امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان در سوره بقره آنها را به یازده قول رسانده است که آنها به قرار ذیل مى باشند:

اول از امامان شیعه نقل شده که آنها از متشابهاتند که علم آنها مخصوص خدا است. حروف مقطعه و تاویل آنها را جز خدا کسى نمى داند. اهل سنت از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده اند: ان لکل کتاب صفوة هذا الکتاب الحروف التهجى هر کتاب‌ گزیده‌ای‌ شاخص‌ دارد و گزیده‌ این‌ کتاب‌ (قرآن‌) حروف‌ مقطعه‌ در آغاز سوره‌ها می باشد.

 دوم این حروف نام سوره هایى هستند که در اوایل آنها واقع شده اند؛ مثلا نام سوره اعراف (المص)

سوم مراد از آنها (اسماء الله) است؛ مثل (الم) که سه حرف است (انا، الله، اعلم ) منم خداى داناتر. و المر که چهار حرف است :انا، الله، اعلم، ارى؛ منم خدا که مى دانم و مى بینم

 چهارم آنها اسماء الله که حرف حرف اند. و اگر مردم تالیف آنها را بدانند اسم اعظم را خواهند دانست 

 پنجم آنها سوگندهایى هستند که خداوند به آنها سوگند یاد کرده و آنها از (اسماء) خدا مى باشند.

  ششم آنها نامهاى قرآن کریم هستند

هفتم هر حرف از آنها کلید اسمى از اسماء الله است در میان آنها حرفى نیست مگر آنکه راجع به مدت قومى و اجل اقوام دیگر است .

  هشتم مراد از آنها مدت بقاى امت اسلامى است .

 نهم مراد بیان حروف تهجى که 28 حرف مى باشد با ذکر آنها احتیاج به ذکر حروف دیگر نبوده.

 دهم آنها براى وادار کردن کفار به شنیدن قرآن بوده است؛ چون کفار تصمیم داشتند که به قرآن گوش ندهند، ولى چون آن حروف را مى شنیدند، به نظرشان چیز دیگرى مى آمد که گوش مى کردند.

 یازدهم منظور از این حروف آن است که ایها الناس، این قرآن از همین حروف تالیف شده که در اختیار همه شماست. و از آنها در گفتار خود استفاده مى کنید. اکنون که نمى توانید نظیر آن را بیاورید، پس بدانید که این قرآن از جانب خداست

نظریه دکتر رشاد مصرى                                                                          . خلاصه نظریه او این است که این حروف اشاره است به اینکه (درصد) این حروف در این سوره بالاتر از درصد آنها در همه سوره هاى دیگر است. و آن جز اعجاز نمى تواند باشد. فکر نکنید که این عمل، کار آسانى است. نسبت این حرف (ق) به سایر حروف سوره (ق) که این حرف در آغاز آن واقع شده، از نسبت آن به تمام حروف سوره هاى 114 گانه بیشتر است.                                                         

ضمن محاسبه اى که روى (سوره مریم) و (زمر)، نسبت (درصد) مجموع حروف (ک،ه،ى،ع،ص) در هر دو سوره، مساوى است، با اینکه باید در سوره مریم بیشتر باشد؛ زیرا لفظ (کهیعص) فقط در آغاز سوره مریم آمده است. اما همین که نسبت گیرى را از رقم سوم اعشار بالا رود، روشن شد که نسبت مجموع این حروف در سوره مریم یک ده هزارم(0001/0) بیش از سوره زمر است.                           

این تفاوتهاى جزئى، راستى عجیب و حیرت آور است. آیا اگر مشاهده کردیم انسانى در مدت 23 سال با آن همه گرفتارى سخنانى آورد که نه تنها مضامین آنها حساب شده و از نظر لفظ و معنا و محتوا در عالیترین صورت ممکن بود، بلکه از نظر نسبت ریاضى و عددى حروف، چنان دقیق و حساب شده بود که نسبت هر یک از حروف الفبا در هر یک از سخنان او یک نسبت دقیق ریاضى دارد. آیا نمى فهمیم که کلام او از علم بى پایان پروردگار سرچشمه گرفته ؟ با این دقت آیا می شود حرف و کلمه ای از قرآن را حذف کرد.؟

سجده هاى واجب و مستحب در قرآن

در قرآن کریم در پانزده موضع، آیه سجده وجود دارد که در چهار مورد از آنها به محض خواندن یا شنیدن آیه، سجده کردن واجب است. و در بقیه مستحب مى باشد. سوره های :  سجده    فصلت     نجم     علق

1 . إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ سجده

بیاورده ایمان به آیات ما                        گروهى که آید چو نام خدا

به سجده بیفتند بر روى خاک                ستایش نمایند یزدان پاک

که هرگز به کبر و غرور و هوا                 نتابند صورت ز یکتا خدا


2 . وَ مِنْ آیٰاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لاٰ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لاٰ لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلّٰهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیّٰاهُ تَعْبُدُونَ فصلت

خود از جمله آیات پروردگار                   بود ماه و خورشید و لیل و نهار

نبایست در پیش خورشید و ماه             نمائید سجده شما هیچگاه

چو با جان و دل بر خدا عابدید              پرستید او را که کرده پدید

3 . فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا نجم

بسائید سر را به سجده به خاک عبادت نمایید یزدان پاک

 4 . کَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب علق

تو از او اطاعت مکن هیچگاه      بنه سر به سجده به یکتا اله
وجوب سجده در این آیات شریفه در مذهب اهل بیت علیهم السلام اجمالى است. و روایات آن در حدیث از جمله در وسائل الشیعه، ابواب قرائه القرآن، باب 42 - 43، منقول است. و آن را (سجده تلاوت) مى نامند اقرء ربک خلق . و النجم و تنزیل السجدة و حم السجدة

اما یازده موردى که سجده در آنها مستحب است عبارتند از:   1. اعراف   2. رعد  3. نحل  4. کهف  5. مریم  6. 7. حج  8. فرقان  9. نمل  10. صاد  11. انشقاق

1 . إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ اعراف206

کسانى که هستند نزد اله                       ز طاعت نپیچند سر، هیچگاه

نمایند تسبیح یزدان پاک                        بمالند در سجده سر را به خاک

2 . وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاًوَکَرْهاً وَظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصالِرعد15

هرآن چیز و هرکس که او را مکان             بود در زمین یا که هفت آسمان

به همراه آثار خود در وجود                    نمایند بر درگه حق سجود

چه با میل و رغبت چه اجبار و زور       شکورند بر درگه او شکور

3 . وَلِلَّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِکَةُ و هُم یَستَکبِرون نحل49

هرآنچه بود در زمین و آسمان                ملک باشد او یا ز جنبندگان

نمایند خود بى تکبر ثنا                          نمایند تسبیح و ذکر خدا

4 . إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا. اسرا 107

بگو گر به قرآن که یزدان بداد               چه کافر شوید و چه مؤمن نهاد

کسانى که دارند علمى تمام                     رسیدند، زین پیش بر این مقام

بر آنان چو گردد ز قرآن خطاب            نیوشند چون آیه هاى کتاب

بیارند سر بر اطاعت فرود                    نمایند خود با تضرع سجود

5. وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی‏ عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا مریم58

گزیدیم ما، این کسان را و چند                 بکردیم از لطف خود بهره مند

که چون آیه هایى ز رحمات ما                  بر ایشان تلاوت شود از خدا

سر بندگى بر زمین بر نهند                        ز دل اشک اخلاص را سر دهند

6 . أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ حج18

ندیدى تو آیا به دو چشم جان                 که هرچه بود در زمین و آسمان

ز خورشید و ماه و نجوم و درخت            جبال و همه مردم نیکبخت

ز جنبندگان هرچه دارد وجود                 نمایند ذکر خدا و سجود

7. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ حج77

پس اى مؤمنان پیش آن کان جود              نمایید هردم رکوع و سجود

نکویى کند هرکه در روزگار                      سرانجام خواهد شدن رستگار

8 . وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً فرقان60

چو بر خلق گوئى بیایید زود                     نمائیم بر ذات رحمان سجود

بگویند رحمان خداوند کیست                ندانیم منظور قولت که چیست

نمائیم سجده به فرمان تو؟                     به خاک خداوند رحمان تو؟

فزون مى شود نفرت این کسان               اگر خود تو دعوت کنى این خسان

9. أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْ‌ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ نمل25

خدائى که هفت آسمان و زمین               ز نورش منور شده این چنین

بود آگه از آشکار و نهان                         همه چیزها را بداند عیان

اطاعت نورزند ز آن کردگار                    گسستند از یاد پروردگار

10. وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ صاد24

بفهمید داود از این بیان                        نمودست ایزد ورا امتحان

در آن حال از آن سخنها و کار             طلب کرد آمرزش از کردگار
11 . وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ. انشقاق21

چو قرآن بخوانند بر منکران               نیفتند بر سجده این کافران

 اما در مذهب اهل سنت، ابوحنیفه سجده را همه موارد پانزده گانه، واجب مى داند. و شافعى همه آنها را مستحب مؤکّد گفته است .

اسامی و صفات قرآن

 قرآن و مُصحف (نام هایی که بشر بر قرآن قرار داده) اسم های عَلَم قرآن است. یعنی این‌گونه اسم ها نیازی به قرینه ندارد و ذهن مخاطب را به مسمّای خود رهنمون می‌کند. عناوین دیگری که در قرآن به‌طور یقین به صورت اسم برای آن مطرح شده عبارتند از :تنزیل، کتاب، فرقان و ذکر اما از میان صفات قرآن کریم، مشهور ترین آنها در خور قرآن عبارتند از : احسن الحدیث،‌ بشیر،‌ بلاغ، ‌مبارک، ‌بصائر، بیان،‌ حکیم، شفاء، ‌عزیز، حکیم، عظیم، مبین، مجید، کریم، متشابه، نذیر، مثانی البته صفات دیگری هم در نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و دیگر کتب روایی برای قرآن آورده شده که جز مواردی مانند ربیع القلوب، معمولاً از نامهای قرآنی استفاده شده. فرقان : در اصل مصدر است و به معنای فرق گذاردن. لکن در قرآن به معنای اسم فاعلی به کار رفته یعنی فارق و جدا کننده. در خیلی از موارد می شود آن را به معنای جداکننده حق از باطل گرفت. فرقان در برخی از روایات به آیات محکم اطلاق شده ولی قرآن همه آیات را شامل می‌شود. گفتنی است که این وصف از زبان پیامبرصلی الله علیه و آله درباره حضرت علی علیه السلام نیز به کار رفته. زیرا آن بزرگوار در قیامت، جداکننده مؤمنان از کافران و بهشتیان از دوزخیان خواهد بود. کتاب مبین : در آیه دوم سوره زخرف این که حقایق قرآن آشکار،‌ مفاهیمش روشن،‌ دلایل صدقش نمایان و راههای هدایتش واضح و مبین است . امّ در لغت به معنای اصل و اساس هر چیزی است . ام الکتاب یا لوح محفوظ به معنای کتابی است که اصل و اساس همه کتابهای آسمانی است و همان لوحی است که نزد خداوند از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفی محفوظ است و همان کتاب علم پروردگار است که همه حقایق عالم و حوادث آینده و گذشته و همه کتابهای آسمانی در آن درج شده است. پس منظور از ام الکتاب لوح محفوظ و مقصود از کتاب مبین صفتی از اوصاف قرآن است .

محکمات و متشابهات در قرآن

محکمات در قرآن مجید، آیاتى هستند که معناى آنها واضح و مراد خداوند متعال از آنها معلوم و روشن است. و آنها تقریبا هشتاد درصد قرآن را تشکیل مى دهند.

در شیوه تفسیری قرآن به قرآن برای نمونه می توان از آیات محکم و آیات متشابه نام برد. آیات محکم معنا و مغهوم واضح و آشکار است ولی آیات متشابه غالبا نیاز به آیات محکم برای دریافت معنا و مفهوم دارد. برخی مسائل مطرح در قرآن، به ویژه آنجا که سخن از امور غیب و ماوراء الطبیعه است، اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند. اما از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می برد

اما برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه ای طرح شده که باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر شود و غیر از این راهی وجود ندارد. برای نمونه مفهوم این عبارت که انسان می تواند خدا را با قلب خود شهود کند. در قالب این آیه بیان شده است وجوه یومئد ناضره . إِلی‏ رَبِّها ناظِرَةٌ (قیامه 22و23)

در آن روز افراد مؤمن به کیش                   ببینند پُرنور رخسار خویش

ببینند با چشم دل کردگار                          نظر کرده در روى پروردگار

 قرآن لفظ دیدن را به کار برده و لفظ مناسب تری برای ادای مقصود در اختیار نداشته است اما برای جلوگیری از اشتباه در جای دیگری توضیح می دهد لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ ... (انعام103) هیچ چشمی او را درک نمی کند، ولی او بینندگان را مشاهده می کند.

نشاید که هرگز به چشم و بصر                  کسى بر خداوند سازد نظر

و لیکن به هر حال و در هرکجا                   همه دیدگان را ببیند خدا

با این بیان خواننده متوجه می شود که با وجود تشابه لفظی، این امور سنخیتی با هم ندارند و کاملاً از یکدیگر جدا هستند. قرآن برای جلوگیری از مشتبه شدن آن معانی شامخ و عالی با معانی مادی، می گوید متشابهات را به محکمات ارجاع دهید هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتٰابَ مِنْهُ آیٰاتٌ مُحْکَمٰاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتٰابِ وَ أُخَرُ مُتَشٰابِهٰاتٌ (آل عمران7)

بلى او خدائیست کو بر صواب              به سویت فرستاده است این کتاب

که محکم بود برخى آیات آن                که اصل کتابست اندر بیان

 (یعنی دارای آنچنان استحکامی که نمی توان آنها را از معنی خود خارج کرده و معانی دیگر نتیجه گرفت) این آیات ام الکتاب (یعنی آیات مادر) هستند. به بیان دیگر، همان گونه که طفل به مادر رجوع می کند و مادر مرجع فرزند است و یا شهرهای بزرگ، ام القری. مرجع شهرهای کوچک تر به شمار می روند، آیات محکم نیز مرجع آیات متشابه به حساب می آیند. آیات متشابه برای فهمیدن و تدبر کردن هستند، اما باید به کمک آیات محکم در آنها تدبر کرد. بی گمان، فهم آیات متشابه بدون کمک آیات مادر، درست و معتبر نخواهد بود.

امام صادق علیه السلام مى فرماید اما المحکم فنؤمن به و نعمل و ندین به اما المتشابه فنؤمن به و لا نعمل به محکم آن است که به ایمان مى آوریم و عمل مى کنیم و متشابه آن است که به ایمان مى آوریم و عمل نمى کنیم. اما متشابهات آیاتى است که معناى آنها با برگردان به آیات محکم، معلوم مى شود.

در المیزان مى فرماید: محکمات به این جهت ام الکتاب نامیده شده که متشابهات به آنها برگردانده مى شوند                                                  . 
کلام امیرالمؤمنین در این که
مشتابهات قفلهاى ناگشودنى است و تا ابد پرده هاى آن برداشته نخواهد شد، صریح مى باشد. آن جناب در خطبه اشباح به کسى که از او خواست تا خدا را توصیف کند، چنین فرمود و اعلم یا عبدالله ان الراسخین فى العلم هم الذین اغنا هم الله .... فسمى ترکهم التعمق فیما یکلفهم البحث عنه (عن کهنه) رسوخا بدان اى بنده خدا! راسخون در علم کسانى هستند که خداوند آنها را بى نیاز کرده از داخل شده به درهایى که درهاى غیوب نامیده مى شوند. آنها اقرار مى کنند که تفسیر آن غیبهاى مستور را نمى دانند. لذا در مقام عجز گفته اند آمنا به کل من عند ربنا خداوند در مقابل این اعتراف، آنها را مدح فرموده و عملشان را در ترک تعمق در این گونه حقایق رسوخ در علم نامیده است . پس معلوم مى شود که این گونه آیات، پیوسته متشابه هستند و باید به مضمون آنها ایمان آورد و کشف حقیقت انها را به خداوند واگذار نمود. از آیات متشابه را به عنوان نمونه نقل مى نماییم :
-1  وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ نمل82

چو هنگامه قهر آید فرا                            که حتمى نمودست یکتا خدا

برانگیزد از ارض جنبنده اى                        که باشد به یزدان خود بنده اى

به مردم بگوید به آیات دین                    نگشتید مؤمن ز روى یقین

این حقیقت به درستى معلوم نمى شود در بعضى از روایات به على علیه السلام تفسیر شده است اما یقینى نیست .

-2  درباره معراج حضرت رسول صلی الله علیه و آله مى خوانیم وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى. عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ . عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌ . إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ ما یَغْشى‌ ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌ . لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى‌ (نجم 13 تا 17)

یکى بار دیگر رسول خدا                            به چشمان خود دید آن نور را

زمانى که در سدرة المنتهى                         به معراج بالا بشد مصطفى

بهشت است خود در همان جایگاه            همان جا بود جنت و پایگاه

پس آن سدره را آنچه پوشانده بود            بپوشانده بودش به امر ودود

نشد دیده اش منحرف آن رسول               نه بگذشت از حد خلاف قبول

 این آیات راجع به شب قدر و تعیین سرنوشت در آن مى باشد. ما قرآن را در یک شب پر برکت نازل کرده ایم. ما انذار کننده ایم. هر امر با حکمت در آن شب از هم جدا مى شود، روى فرمانى از جانب ما که ارسال کننده ایم. وقوع خارجى این آیات چیست، کارها چطور از هم جدا مى شود و نصیب هر کس چگونه به سوى او مى آید. اینها بر ما پوشیده است و تا ابد پوشیده خواهد ماند.
3.  تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ

ملائک و جبریل بر امر رب                         به پیغمبر و بر امامان به شب

نمایند از هر امورى بیان                           که تقدیر خلق است در آن نهان

ملائکه و روح در آن شب (شب قدر) براى تمشیت هر کارى با اذن خدا نازل مى شوند اما چطور نازل مى شوند؟ و چگونه تمشیت مى دهند و... براى ما نامعلوم است .

فلسفه آیات محکم و متشابه قرآن

علت وجود متشابه آن است که مردم به طرف اولیاء الله بروند و از آنها بخواهند. اما علت اولى را که ما اختیار کردیم، قانع کننده تر است. و همچنین به نظر بعضى : علت متشابه آن است که قرائن و استثناهاى یک آیه در آیات دیگر و روایات آمده است. و بدون آنها، مقصود از آیه روشن نمى شود. این سخن فى نفسه درست است ولى چون آن آیات به وسیله آیات دیگر و روایات روشن شدند، دیگر متشابهى نمى ماند. و حال آنکه دو صفت محکمات و متشابهات، پیوسته خواهند بود

 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: (بدان اى بنده خدا! راسخون در علم کسانى هستند که خداوند انها را بى نیاز کرده از داخل شده به درهایى که درهاى غیوب نامیده مى شوند. آنها اقرار مى کنند که تفسیر آن غیبهاى مستور را نمى دانند.

لذا در مقام عجز گفته اند آمنا به کل من عند ربنا  خداوند در مقابل این اعتراف، آنها را مدح فرموده و عملشان را در ترک تعمق در این گونه حقایق رسوخ در علم نامیده است

پس معلوم مى شود که این گونه آیات، پیوسته متشابه خواهند ماند و باید به مضمون آنها ایمان آورد و کشف حقیقت انها را به خداوند واگذار نمود.

لَوح مَحفوظ و اُمُّ الکتاب

لوح به هر صفحه از صفحه های چوب یا استخوان شانه جانوران گفته می شود که برآن چیزی نوشته می شود. اما لوح محفوظ که در آیاتی از جمله 22 بروج وَ اللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِیطٌ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ به آن اشاره شده،

محیط است بر کارشان کردگار                    بود آگه از فکر و احوال و کار

بلى هست قرآن کتابى مجید                        کتابى که از سوى یزدان رسید

که در لوح محفوظ آن ذوالجلال                شده ثبت با این شکوه و کمال

لوح خاصی است که به نظر می رسد کیفیت و چگونگی آن بر ما مخفی و نهان است و بشر اطلاعاتی از آن ندارد و یا اگر دارد بسیار اندک و کم است، به گونه ای که نمی توان براساس آن نسبت به کیفیت لوح سخنی گفت و تحلیل و تبیین ارایه نمود. (مفردات الفاظ ص750)

آگاهی و شناخت ما از لوح محفوظ به همان میزانی است که در اخبار برای ما روایت شده است. به نظر می رسد که در قرآن غیر از اصطلاح لوح محفوظ، اصطلاح دیگری برای بیان این مقصود و منظور وجود دارد که همان اصطلاح ام الکتاب است،         / ام الکتاب به معنای مادر کتاب ها و نوشته ها، چیزی است که در جانب راست عرش الهی واقع شده است (جامع البیان ج15 جزء30 ص140 و ج9، 10 ص711).

مفسران با توجه به روایات تفسیری در برخی از آیات، اصطلاح الکتاب. را به معنای ام الکتاب و لوح محفوظ گرفته اند. به عنوان نمونه، فخر رازی با توجه به آیه 6احزاب کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُورًا

بگردیده مسطور اندر ازل                       چه کس بر چنین کار ورزد عمل

براین باور است که مقصود از الکتاب. در این آیه، همان لوح محفوظ و ام الکتاب است. (محفوظ الکبیر مفاتیح الغیب ج9 ص159)

همچنین واژه کتاب را در آیه 52طه قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَ لَا یَنسَى به معنای لوح محفوظ دانسته (مجمع البیان ج7 و8 ص23)

بفرمود موسى به علم ازل                      همه ثبت گشته است حال و محل

که حال کسى را یگانه خدا                     فرامُش نخواهد کند یا خطا

زمخشری نیز واژه امام در آیه12 یس إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ را به معنای لوح محفوظ گرفته.

دگرباره ما زنده سازیم باز                       همه مردگان را ز خوابى دراز

وز اعمال پیشین و کار پسین                     ز پیش و پس مرگ اندر زمین

هرآنچه نمودند بنوشته است                 در آن کارنامه که گیرند دست

به یک لوح محفوظ ، پروردگار                نوشتست آن جمله را آشکار

این بدان معناست که از نظر مفسران بزرگ قرآن، برای اصطلاح لوح محفوظ، واژگان و اصطلاحات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که می توان آن را با توجه به ویژگی هایی که برای لوح محفوظ گفته اند، به دست آورد.

نقش باور به لوح محفوظ در زندگی

لوح دو کارکرد مهم و اساسی دارد؛ آنچه اتفاق می افتد و اتفاق افتاده در این لوح ثبت و ضبط میشود. شخصی که باور دارد که همه هستی در مسیر حکمت الهی تحت ربوبیت خداوندی حرکت میکند، هرگز نسبت به مصیبتی صبر و شکیبایی خود را از دست نمیدهد، زیرا میداند که خداوند به حکمت و علتی این مصیبت را بر او وارد ساخته است. به این معنا که تنبیه و مجازاتی است برای او یا آنکه می خواهد او را به ظرفیتی تازه و برتر برساند.                                                  .
از سوی دیگر، آنچه انجام میدهد نیز در همین لوح محفوظ ضبط و حفظ میشود و در حقیقت هرکسی خود را چنان میسازد که در لوح محفوظ ثبت میکند قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَ لَا یَنسَى   (طه51و 52 و مجمع البیان ج7و 8 ص23)

بپرسید فرعون برگو کنون                      که احوال پیشینیانست چون

بفرمود موسى به علم ازل                      همه ثبت گشته است حال و محل

که حال کسى را یگانه خدا                   فرامُش نخواهد کند یا خطا                                              .چنین باور و نگرشی نسبت به حقایق هستی انسان را به سوی نوعی از زندگی میکشاند که همان سبک زندگی لا جبر و لا تفویض بل منزله بین المنزلین است. در چنین حالتی انسان به نوعی آرامش دست می یابد که جز از طریق فهم و درک درست لوح محفوظ و مانند آن امکان پذیر نیست.

برای اینکه با اصطلاح قرآنی لوح محفوظ و نقش آن در هستی و زندگی بشر آشنا شویم، بهتر آن است پیش از هر بحثی، نگاهی به اوصاف و ویژگی لوح محفوظ از نگاه قرآن و وحی داشته باشیم.

اوصاف و ویژگی های لوح محفوظ

لوح محفوظ دارای ویژگی های چندی است که توجه به این ویژگی ها می تواند فهم ما را نسبت به جایگاه آن در مساله جبر و اختیار و قضا و قدر نیز افزایش دهد. از جمله ویژگی های مهمی که قرآن برای لوح محفوظ برشمرده، جامعیت آن است. خداوند در آیاتی چند از جمله آیه  أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَ الْأَرْضِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ حج70

ندانى که داند خداى جهان                          هرآنچه بود در زمین و آسمان

اگر اتفاقى فتد در عمل                                بر آنست آگه به علم ازل

چه سهلست این کار بر کردگار                 خدائى کزو یافت گیتى قرار

آیا ندانسته ‏اى که خداوند آنچه را در آسمان و زمین است مى‏ داند اینها (همه) در کتابى (مندرج) است قطعا این بر خدا آسان است

و 11 فاطر، لوح محفوظ را کتاب جامع حوادث مربوط به همه موجودات آسمان و زمین معرفی میکند. وَ اللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَ لَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ مَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَ لَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (کشاف زمخشری ج3 ص170 و مجمع البیان ج7 و8)

شما را خداوند روز نخست                       ز خاک و ز نطفه بکرده درست

که در خلقت آدمى کردگار                        شما را همى جفت داده قرار

زنان هرچه زایند و گیرند بار                      بود تحت دانائى کردگار

ز کوتاهى عمر و عمر دراز                       به علم الهى شده ثبت باز

که بسیار آسان بود بر خدا                    براند چنین کارها در قضا

اینکه خداوند در برخی از آیات از جمله آیه 4زخرف وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ آن را با نام ام الکتاب معرفی کرده

همانا که قرآن کتاب خدا                         بود ثبت در لوح محفوظ ما

ورا پایه بسیار باشد بلند                          اساسش بود محکم و پایبند

میتوان دریافت که همه هستی در این کتاب وجود دارد؛ زیرا ال. در الکتاب به معنای لام جنس و مفید استغراق است.

بنابراین، لوح محفوظ، مادر همه کتاب هاست و چیزی بیرون از آن نمی باشد. خداوند در آیه 75نمل وَ مَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ

یکى چیز اندر زمین و آسمان                          نبودست از دید یزدان نهان

کتاب الهىِّ پروردگار                                  همه چیز در آن بود آشکار

وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَ لَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ سبا3

بگفتند کفار هرگز به ما                           زمان قیامت نیاید فرا

تو سوگند مى خور به یکتا اله                   که البته آید قیامت ز راه

خدا هست آگه به غیب جهان                بداند همه آشکار و نهان

میان سپهر و زمین هیچ چیز                     اگرچه بود خرد همچون پشیز

نبودست صاحب کمال و وجود               مگر آنکه در علم حق ثبت بود

شده ثبت اندر کتاب مبین                      همه چیز در آسمان و زمین

 به جامعیت لوح محفوظ، نسبت به حقایق آسمان و زمین اشاره میکند

تفسیر و تاویل آیات قرآن

  بیان معنی آیات محکم را تفسیر گویند، و بیان معنی آیات متشابه و دیگر وجوه و احتمالات او را تاویل گویند .

کاربردهای تاویل

1. تاویل متشابه : تاویل آیه یعنی توجیه صحیح و معانی پنهانی آیه به گونه ای که عقل و نقل آن را بپذیرد. مانند رفتار حضرت خضر علیه السلام  که در پایان مصاحبتش با حضرت موسی علیه السلام  گفت ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً این بود تاویل (معنی پنهان) آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی.

در این موارد تاویل به معنی کشف معنی باطنی آیه می باشد که در بعضی احادیث هم آمده پاینده بودن کتاب خداست .

2. تاویل به معنی تعبیر خواب : این مفهوم در سوره یوسف علیه السلام  چند بار به کار رفته است مانند آیه 44 قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِینَ گفتند: خوابهایی است پریشان و ما به تعبیر خوابهای آشفته دانا نیستیم.

3. مآل و سرانجام کار : این معنا در اسراء 35 آمده وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذٰا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً

به میزان و با عدل سنجید چیز                 خیانت نورزید قدر پشیز

که این کار بهتر بود در صفت                   سرانجام آن نیز خوش عاقبت

یعنی عاقبتش بهتر است. با عنایت به تعریفی که درباره آیات متشابه شد روشن می شود که فهم معانی صحیح آنها، جز با تاویل صحیح یعنی استفاده از محکمات صورت نمی گیرد. زیرا معانی ظاهری مخالف عقل و اصول اعتقادی است. از این رو تاویل چنین آیاتی بایسته و ضروری است .

اعجاز قرآن مجید

قرآن مجید، وجوهى از اعجاز دارد. و علما آن وجوه اعجاز را چنین فرموده اند:
الف: قرآن کریم مشحون از زیباترین تشبیهات‌، استعارات و تمثیل‌هاست‌. بنیاد فنون بلاغت و صنایع ادبی‌، یعنی دانش معانی‌، بیان‌، بدیع‌، رهین کاربردهای قرآنی است‌; امّا در عین حال معیارهای اساسی حقیقت‌گویی‌، خردمحوری‌، ارزش‌های انسانی و اخلاقی‌، همواره مورد توجه و مراعات است‌. (کتاب مثل های اینجانب مراجعه شود) مثال حقّ، به آب و باطل به کفِ روى آب - شجره‌ى طیّبه و باطل به شجره‌ى خبیثه - تشبیه اعمال کفّار به خاکسترى در برابر تندباد – و یا تشبیه کارهاى آنان، به سراب - تشبیه بت‌ها و طاغوت‌ها به خانه عنکبوت  - مثال پشه و مگس و عجایب خلقت – مراحل آفرینش انسان -  مثال از منظومه شمسی -  مثال دانشمند بى‌عمل به الاغى که کتاب حمل مى‌کند.                  

 ب‌: اعجاز از جهت بیان مسائل ناشناخته علمی

در عصر قرآن مانند: خبر از حرکت زمین (نمل88);  توازن قوه جاذبه و دافعه در کرات آسمانی (رعد2); حرکت منظومه شمسی (یس‌38 و40); گسترش جهان (ذاریات47); زندگی در کرات دیگر (شوری29); زوجیت گیاهان (طه53);  علل نزول باران و تگرگ (نور43); و... (کتاب اعجاز علمی اینجانب مراجعه شود)

ج‌: اعجاز از جهت پیش‌گویی‌ها و اخبار غیبی‌ :

 پیروزی رومیان بر ایرانیان در کمتر از 10سال‌; - شکست مشرکان قریش که در مکّه پیش‌بینی شد; (قمر44 و 45)  - وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها و ادامه نسل پیامبرصلی الله علیه و آله (سوره کوثر) - عدم ایمان ابولهب و مرگ او در حال کفر، (سوره تبت‌)

- امدادهای غیبی که خدا در جنگ ها وعده داده و....درانتهای کتاب مشروح میآید

عناوینی که در قرآن به عنوان اعجاز وجود دارد

1 - اعجاز از نظر بلاغت و امی (معانی و حسن عبارت که مجموعاً به فصاحت بیان تعبیر می شود) و از جانب فردی که اُمّی می باشد و معلمی نداشته اند آمده است .      2- اعجاز قرآن از نظر معانی، قرآن معانی بلند و مطالب پیچیده را در یک عبارت کوتاه بیان فرموده که هیچکس قادر به بیان آن نیست

3- اعجاز از نظر محفوظ ماندن قرآن از گزند آسیب و تحریف‌ (حجر9)

4- اعجاز قرآن از نظر کثرت معانی که بشر قادر به ایراد آن نیست. که با پیشرفت علم معنا پیدا می کند.

5- اعجاز قرآن از نظر جمع علوم که بشر به آن احاطه ندارد.

6- اعجاز قرآن از نظر برهان و دلایل بر توحید. تمام آیات دال بر توحید و یگانه پرستی است.

7- اعجاز قرآن از نظر امدادهای غیبی . و احاطه بر اخبار و منویات و اندیشه و افکار انسانها.

8- اعجاز قرآن از نظر خبر دادن از ضمائر قلوب مردم که جز خدا کسی را بر آن وقوف نیست.

9- اعجاز قرآن از نظر نکات روانشناسی .

10- اعجاز قرآن از نظر چگونگی و پیدایش جهان هستی .

11- اعجاز قرآن در امکان طی الارض در گذشته و حال . حضرت سلیمان علیه السلام

12- اعجاز قرآن از نظر کثرت تلاوت، که هر اندازه قرآن بیشتر تلاوت گردد نه از فصاحت آن در ذوق سلیم کسر میشود و نه ملالت می آورد و طبع بشر مایلتر به تلاوت و فهم آن است.

13- اعجاز قرآن از نظر ترتیب کلام، در سخن گفتن نثر،

14- اعجاز قرآن از نظر عجز معارضه ناتوانی مقابله کردن ملل گوناگون با آن که هر چند کوشش و پشتیبانی از یکدیگر کردند نتوانستند حتی یک آیه نظیر آن بیاورند.

15- اعجاز قرآن از نظر معراج پیامبر. پیشگوئی از آینده و تاریخ گذشتگان و پیامبران.

16- اعجاز سماوی و در ارتباط با اجزای منظومه شمسی. شگفتی های اعضای بدن و طبی و سونگرافی قرآن. اعجاز جانوران و حیوانات و حشرات و عجایب خلقت و زندگی. اعجاز نباتی و گیاهان متنوع و زوجیت و .....

 قرآن کریم از ابعاد و زوایای مختلف مانند وضع قوانین‌، طرح مسائل تاریخی‌، پیشگویی‌ها و اخبار غیبی‌، علوم روز و مسائل ناشناختة علمی در عصر قرآن‌، معارف و طرح مسائل عقیدتی و... معجزه است.

شگفتی های قرآن

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برای قرآن ظاهری و باطنی است، ظاهر آن حکم و باطن آن علم است. ظاهر آن زیبا و دل ‏انــگــیــز و باطن آن ژرف و عمیق است. آن را نجومی، و بر نجوم آن نجومی است. شگفتی‏ های آن از شماره بیرون است و غرایب و عجایب آن کهنه نمی ‏شود، در آن چراغ های هدایت و مشعل های حکمت است ... قرآن را درست بخوانید و در جستجوی شگفتی های آن باشید (کافی ج2)  
امام سجاد علیه السلام : خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست ، و چنان قرار ده ... تا فهم شگفتی های قرآن را نصیب دل هـــای مـــــــا گردانی. صحیفه دعای 42
امام حسین علیه السلام : کتاب خدای ، عزّوجل ، دارای چهار بخش : عبارت ظاهر، اشاره، لطایف و حقایق (عبارت ظاهر برای عوام، اشارت برای خواص، لطایف برای اولیا و حقائق برای انبیاء است. (بحار الانوار، ج 92، ص 20)                                       .
امام صادق علیه السلام : قرآن را تأویلی است که بعضی از آن آمده و بعضی هنوز نیامده است، پس چـــون تأویل در زمـــان امـامی از امامان واقع شود، امام آن زمان، آن را خواهد دانست. (بحار الانوار ج92 ص20)

الف، شگفتی اعراب جاهلیت از قرآن عرب جاهلی از جهاتی درباره قرآن انگشت تعجب به دندان می گرفت. اگر پس از مرور زمان دانشمندان اسلام به جهات دیگری از اعجاز قرآن پی بردند و اعجاز آن را از جهات مختلفی ثابت نموده اند، مطلبی است صحیح و استوار ولی این جهات برای عرب معاصر قرآن مطرح نبوده و عقل و فکر و اندیشه آنان به آن نمیرسید

ب، اهرام مصر و سخن قرآن در مورد آن برای دانشمندان غربی روشن گردیده سنگهایی که از آنها برای ساختن اهرام در مصر استفاده می شده فقط از جنس گل بوده و این دانشمندان تصور می کنند که این کشف علمی اختصاص به آنان دارد ، درحالیکه قرآن کریم در 14 قرن پیش دراین کشف از آنان سبقت گرفته است ...!

ج، پس امروز جسد (بی جان) ترا نجات می دهیم

خداوند متعال اراده کرد که فرعون را غرق کند و سپس جسدش را باقی گذارد تا امروزه مردم عصر ما این جسد را ببینند تا جاییکه این موضوع اعجاب دانشمندان را برانگیزد و این در حالی است که جسد فرعون هنوز همچنان گذشته سالم باقی مانده !

دانشمندانی که کار سرپرستی جسد مومیایی او را به عهده دارند، از اینکه چگونه جسد فرعون علیرغم غرق شدنش نجات یافته، از اعماق دریا بیرون آورده شده و امروزه به دست ما رسیده است شگفت زده شده اند و این همان حقیقتی است که قرآن در آیه ای عظیم آن را بیان فرموده است . (به کتاب اعجاز علمی اینجانب مراجعه شود)

آیات و روایات ده گانه درباره آینده جهان

قرآن در باره سرنوشت جامعه ها به روشنى سخن گفته و با ملاحظه آیاتى که در این زمینه وارد شده مى توان نظریه قرآن را در جهات مختلف مسأله دریافت

1. صالحان وارثان زمین مى شوند آینده نگرى انسان او را وادار مى کند که از آینده جهان و سرنوشت بشر خبرى به دست آورد، قرآن معتقد است مشیت الهى بر این تعلق گرفته که در آینده، فقط صالحان وارثان زمین خواهند بود، و حکومت جهان و اداره امور را به دست خواهند گرفت و حق و حقیقت در موضع خود استوار خواهد بود و باطل بر آن پیروز نخواهد شد.

2. استقرار آیین خدا و گسترش امنیت در جهان قرآن در دو مورد از بر قرارى آیین اسلام در جهان، و پیروزى آن، بر دین هاى دیگر خبر داده است و این گزارش غیبى تاکنون محقق نگردیده و طبق روایات، ظرف تحقق آن، دوره دیگرى است که در آن، آخرین وصى پیامبر حضرت مهدى ارواحنافداه زمام امور را بدست مى گیرد و اسلام را در سراسر شرق و غرب منتشر مى سازد.

3. پیروزى پیامبران پیامبران در طول تاریخ براى اشاعه مکتب خود، مجاهدت ها و کوششها کرده اند، ولى هرگز نتوانسته اند مکتب خود را در سراسر جهان پیاده کنند و در هر عصرى گروههاى بى شمارى به مخالفت با پیامبران برخاسته و سد راه آنان بودند. ولى قرآن مبارزه هاى اهل باطل را با مکتب حق یک مبارزه موقت تلقى مى کند و معتقد است که سنگرهاى باطل سرانجام فرو ریخته و برنامه پیامبران در جهان گسترش پیدا خواهد کرد.

4. در مبارزه حق و باطل، حق، همواره پیروز است آیات قرآن نه تنها نظام تکوین را نظام خیر، و غلبه خیر بر شر مى داند، بلکه سرانجام، نظام اجتماعى انسان را نظام استوار مى داند که در آن نظام توحید بر نظام شرک و طاغوت غلبه کرده و پیروزى از آن صالحان و راستگویان خواهد بود .

5. کمک هاى غیبى در سرانجام جامعه ها قرآن معتقد است که در سرانجام جامعه ها، افراد، فداکارى پیدا مى شوند که با تمام قدرت در عزت اسلام و ذلت کفر مى کوشند و از این طریق به گروهکها هشدار مى دهد که اگر از جاده مستقیم توحید منحرف شوند و به وادى جاهلیت باز گردند،

هرگز آیین حق با انحراف آنان نابود نمى شود، و در طول تاریخ که جامعه انسانى رو به کمال است افرادى پیدا مى شوند که خداوند آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند، آنان در مقابل گروه با ایمان متواضع و در برابر کافران عزیز و سرکشند، در راه خدا کوشش مى کنند و از سرزنش سرزنش کنندگان نمى ترسند،

روایات از یک رشته تکامل ها و پیشرفت ها در عقول و خردها، در صنایع و تکنیک، گزارش داده همچنان که از جهانى شدن عدل اسلامى و آیین توحید قاطعانه خبر مى دهند، ( به این دو کتاب اعجاز علمی و منجی در قرآن مراجعه شود)

تَحدّی قرآن مجید

تحدّی یعنی مبارزه طلبی در اینجا یعنی قرآن همه مردم را در عمه عصرها دعوت به مبارزه می کند و از آنها می خواهد اگر می توانند یک سوره یا ده آیه مانند قرآن بیاورند اگر معتقدید قرآن معجزه نیست. ولى آنچه را که قرآن مجید، خود به آن تکیه مى کند؛ آوردن مِثل قرآن یا ده سوره و یا کتاب سوره از آن مى باشد. اگر مى گویید این کتاب از جانب خدا نیست و مخلوق بشر است پس شما نیز مانند او بشر هستید، نظیر آن را بیاورید فَاءْتُواْ بِسُورَةٍ مِّنْ مِّثْلِهِ ، و گاهى فرموده : ده سوره نظیر آن را بیاورید و گاهى نیز مى فرماید: مثل آن را بیاورید ولى نگفته.

1. معجزات انبیای گذشته مخصوص به زمان خاص خودشان بوده است و امروزه چیزی از آنها در دسترس ما قرار ندارد. در این میان، تنها قرآن را می‌یابیم که ادعا می‌کند یک معجزه همیشگی است.

2. قرآن کریم برای اثبات صحت ادعای خود، تمامی عالمیان را آشکارا به مبارزه می‌خواند تا اگر می‌توانند کلماتی مانند آیات قرآن بیاورند.

3. آن وجه اعجاز قرآن کریم که قرآن نسبت به تک تک سور خود بدان تحدی نموده، فصاحت و بلاغت آیات آن است. البته برای قسمتهای مختلف قرآن، علاوه بر فصاحت و بلاغت، وجوه دیگری از اعجاز وجود دارد.

4. از یکسو مخالفین اسلام در عمل چه در اعصار گذشته و چه در عصر حاضر از پر هزینه‌ترین و سخت‌ترین کارها برای بطلان اسلام دریغ نورزیده‌اند و از سوی دیگر در برابر ساده‌ترین اقدام که پاسخگویی به مبارز طلبی قرآن بود سکوت کردند و هیچ نمونه قابل توجهی که از لحاظ فصاحت و بلاغت، صاحبنظران، آن را همتای قرآن بدانند نیاورده‌اند و این در حالی است که هم انگیزه کافی داشتند و هم ادیبان عرب توانا. این خود بهترین دلیل از عجز آنها در برابر قرآن می‌باشد.                             .   5. در قرآن، در موارد متعددی اشاره به اسرار خلقت شده که سر آنها قرنها بعد معلوم شده. این حاکی از آن است که قرآن از سوی کسی نازل شده که احاطه کامل بر اسرار خلقت داشته است.

6. در قرآن، در موارد متعددی پیش‌گویی‌های غیبی آمده که بعدا محقق شده و این نشان می‌دهد که قرآن از سوی کسی نازل شده که احاطه به غیب دارد.

7. قرآن با این همه وجوه اعجاز که ذکر شد به‌وسیله پیامبری آورده شده که به گواهی تاریخ درس ناخوانده بوده . این امر به وضوح نشان می‌دهد که او قرآن را از پیش خود نیاورده است بلکه از سوی پروردگار عالمیان فرو فرستاده شده است.

قرآن معجزه‌ای است برای تمامی اعصار و برای تمامی ملتها و بنابراین، این کتاب مقدس از جانب خدا نازل گشته است. همچنین با مشخص شدن اعجاز قرآن، صدق ادعای نبوت پیامبر اسلام آشکار می‌گردد. بنابراین امروزه تمامی انسانها می‌توانند با تحقیق و بررسی در خصوص این کتاب و مشاهده اعجاز آن، به نبوت پیامبر اسلام و حقانیت آیین او پی ببرند.

گرچه قرآن کتاب علوم نیست و به منظور مسایل علمی نیز نازل نشده و منظور و هدف قرآن هدایت و رهبری جامعه بسوی سعادت دنیا و آخرت است ولی در عین حال قرآن در بسیاری موارد از این گونه مسایل در راه هدف خاص خود بهره برده و از آنها به صورت نشانه‌هایی از قدرت لایزال الهی یاد کرده . لذا در موارد متعددی، اشاره به بسیاری از اسرار خلقت نموده. این امر خود نشان دهنده آن است که قرآن از سوی کسی نازل شده که احاطه کامل به اسرار طبیعت داشته و او کسی نیست جز آفریننده طبیعت.

 مدعیانی که از قرآن شکست خوردند!

 معارضین قرآن هر چه بیشتر تلاش می‏نمودند، کمتر نتیجه مى‏ گرفتند و به‏ عجز خویش بیشتر آگاه مى‏ شدند و عظمت قرآن را گسترده‏ تر درک مى‏ کردند. در هنگام طلوع ‏خورشید اسلام و ظهور کتاب آسمانى قرآن، آن مشعل هدایت، به صحنه نبرد با حق ‏پرداخته و در برابر قرآن ایستادگى نموده ‏اند و چنین ادعا کردند: که قرآن مى‏ تواند، همانند داشته باشد؛ زیرا قرآن، کتابى فوق العاده و خارق العاده و معجزه نیست، قرآن کلام الهى نیست، بلکه کلام بشرى است و آن‌ها هم مى‏توانند، همانند آن را بیاورند. از آن جمع نادان و بى‏ خبر از خدا، عده‏ اى قدم فراتر نهاده و خود را پیامبر آسمانى نیز معرفى کرده‏ اند که تاریخ چهره این دروغگویان را براى نسلهاى بعد روشن ساخته است. اینان که به معارضه با قرآن پرداختند، کلامى آوردند که هیچ ‏تشابهى با قرآن نداشت و آن‌ها را بیش از پیش رسوا نمود. آن‌ها از معارضه با قرآن نه‏ تنها سودى نبردند، بلکه چهره دروغین آن‌ها بیشتر آشکار گردید

1. مسیلمه کذاب :  سه از جمله بافته‏ها و مجعولات او در معارضه با قرآن چنین گزارش شده:

الف. الفیل و ما الفیل و ما ادراک ما الفیل، له ذنب و بیل و خرطوم طویل.
ب. لقد انعم اللّه على الحبلى اخرج منها نسمة تسعى من بین صفاق ‏وحشى.
ج. و المبذرات زرعا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات‏ طحنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما. اهالّة و سمنا لقدفضلتم على اهل الوبر و ما سبقکم اهل المدر. هر کس با زبان عربى ‏آشنا باشد و قرآن را مطالعه نماید، به ساختگى آن‌ها پى مى‏برد.

2. عبداللّه بن مقفع  او کتاب کلیله و دمنه را به زبانی بدیع به عربی برگردانیده. او مى‏گوید: این قرآن از سنخ و جنس کلام بشر نیست و من همواره در این عبارت به فکر فرو رفته‏ام و نمى‏توانم مانند آن را بیاورم و آن چنین است.  وَ قِیلَ یا أَرْضُ اِبْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْماءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ اِسْتَوَتْ عَلَى اَلْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّالِمِینَ  هود44

زمین را بیامد از ایزد خطاب                      هم اکنون فروبر، به خود موج آب

برآن آسمان گفته آمد سُخن                    که باران خود را دگر قطع کن

به یک لحظه دریا بشد خشک و سفت     قضاى خداوند صورت گرفت

به جاماند کشتى به کوه جودى               دگر عمر آن ظالمان گشت طى

3. مشاهیر مادیین عرب، در مسجدالحرام گرد آمده و در مورد حج، اسلام و پیامبرصلی الله علیه و آله سخن مى گفتند. و ناراحتى خود را از نیرومندى مسلمانان بازگو مى کردند. سپس به اتفاق آراء تصمیم گرفتند با قرآن که اساس و محور اسلام است معارضه کنند. لذا هر یک از آنها تعهد کرد که تا یک سال، ربع قرآن را بسازد! سال دیگر که باز در موسم حج گرد هم آمدند، از عملکرد خود جویا شدند، هر کدام آیه اى را ذکر کردند که در آن وامانده بودند. ابن ابوالعوجاء گفت آیه لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا  مرا به خود مشغول کرد. در طول سال هر چه فکر کردم تا نظیر آن را بسازم، نتوانستم و واماندم

اگر جز خدا داشت ربى وجود                     خلل راه مى یافت در هرچه بود

همانا که پروردگار حیات                           بود پاک از این کلام و صفات

دیگرى گفت : یک سال، تمام فکرم به این آیه مشغول بود که یَا اَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ اِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً آخر راه به جایى نبردم و واماندم. حج73

اگر آنکه دارید عقلى و هوش                      بدارید بر این مثل نیز گوش

بتانى که خواندیدشان کردگار                     پرستش نمودید در روزگار

اگر جمع گردند هر شخص و کس               نباشند قادر به خلق مگس

چو چیزى از آنها ستاند مگس                   نباشند قادر که گیرند پس

چو معبود و عابد ذلیلند و خوار               ندارند قدرت بر انجام کار

سومى گفت : آیه وَ قِیلَ یا أَرْضُ اِبْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْماءُ مرا مات و متحیر کرده و یک سال تمام، به این آیه اندیشیده ایم ولى نتوانستیم چیزى بگوییم. بالاخره چهارمى گفت آیه فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا قٰالَ کَبِیرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبٰاکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللّٰهِ وَ مِنْ قَبْلُ مٰا فَرَّطْتُمْ فِی یُوسُفَ مرا عاجز کرده و در بلاغت آن توام با ایجاز در تفکر فرورفته ام. یوسف80

به خلوت برفتند با یکدگر                                  مگر چاره جویند بر این ضرر

در آن جمع آن کس که سردسته بُد         چنین راند صحبت به اخوان خود

گرفته پدر عهد و پیمان ز ما                     بخوردیم سوگند نام خدا

که در حق یوسف از این پیشتر              بکردیم خود کوتهى بیشتر

نیایم از اینجا برون من دگر                    مگر رخصت آید ز سوى پدر

به همین طریق : قرآن مجید در طى 23 سال به تدریج در حالات و اوقات مختلف آن حضرت، نازل شده ولى در مطالب توحید، نبوت، قصص، انبیاء، نظم جهان، احکام و غیره، هیچ اختلافى در آن نیست. و آنچه را که در گذشته گفته در آینده نقض نکرده است. و این دلیل بر این است که از جانب خدا بودن آن است. و اگر کار بشر بود، اختلاف زیادى در آن پدید مى آمد.

ادله ای بر نبودن لفظ قرآن از پیامبر صلی الله علیه و آله  قرآن در چند مرحله تحدّی و هم‌آورد خواستن خود را مطرح کرده است.

الف اگر تمام انس و جن گرد هم آیند و بخواهند همانند این قرآن بیاورند هرگز نتوانند، گرچه همگی همدست شوند قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلىٰ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذَا الْقُرْآنِ لاٰ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کٰانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً (اسراء، 88)

بگو اى پیمبر اگر جن و انس                       بگردند خود متفق هر دو جنس

که آرند بلکه کتابى چنین                          همانند آیات قرآن مبین

نگردند پیروز پایان کار                               اگر نیز با هم بگردند یار

بنابراین معجزه بودن آیا تاکنون مثل قرآن نیاورده‌اند؟ امروز اگر دشمنان اسلام به زور متوسل می‌ شوند و از راه جنگ نظامی و یا تهاجم فرهنگی به مبارزه با اسلام می‌پردازند برای این است که در مبارزه علمی و منطقی با قرآن شکست خورده‌اند.

ب آیه‌ای که می‌فرماید: پیامبر اختیار تبدیل و تغییر در قرآن را ندارد قُلْ مٰا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقٰاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّٰ مٰا یُوحىٰ إِلَیَّ إِنِّی أَخٰافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ یونس 15،

بده اى پیمبر جواب سخن                          که این کار هرگز نیاید ز من

که تبدیل آیات یکتا خدا                           کجا مى توانم نمایم کجا؟

بجز آنچه که وحى آید به من                    اطاعت نورزم ز دیگر سخن

اگر سربپییچم ز پروردگار                          به خشم الهى بگردم دچار

 این سلب اختیار، نشان دهنده آن است که الفاظ و عبارت قرآن از پیامبر نیست و گرنه هر انسانی می‌تواند آنچه را که گفته به تعبیر و بیان دیگر بگوید.

ج  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تلاش می‌کرد که آیات وحی شده را حفظ کند و از همین، در آغاز نبوّت آیات را مرتب در حال وحی تکرار می‌کرد تا این‌که خداوند او را از این کار نهی کرد و فرمود: زبانت را به خاطر عجله برای خواندن قرآن حرکت مده چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست پس هرگاه آنرا خواندیم از خواندن ما پیروی کن لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ . إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ . فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ . ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ (قیامت18و16) قبلا بیان شده

د پیامبر اکرم : حفظ وحی نشان می‌دهد که الفاظ و کلمات در اختیار پیامبر نبوده بلکه الفاظ و کلمات از سوی خداوند می‌باشد.

ه تفاوت قرآن و حدیث قدسی از لحاظ سبک و بیان و شیوه ترکیب کلمات، این تفاوت و دوگانگی که واقعیتی انکار ناپذیر است و با اندک توجهی آشکار می‌شود بهترین گواه بر عدم دخالت پیامبر در شکل گیری ساختار لفظی و بیانی قرآن است (وحیانی بودن الفاظ قرآن، ص ۳۳۳)

 

عدم تحریف قرآن

اگر چه هیچ مشکلی در اصل نزول قرآن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود ندارد اما آنچه که در حاصل حاضر مورد شک و تردید قرار گرفته آن است که آیا قرآنی که در دست ماست همان قرآن نازل نشده بر پیامبر است یا اینکه جملات و عبارت هایی از آن کم و زیاد شده است؟ از سوی دیگر هیچ کس معتقد نیست و همچنین مدعی نیست و هیچ سندی نیز وجود ندارد که اثبات کند قرآن نیز مانند سایر کتاب های آسمانی به طور کامل از بین رفته سپس در دوره های بعدی مجددا بازنویسی شده باشد.

عده ای معتقدند به قرآن عبارت هایی اضافه یا از آن کم شده است اما تمام دلایل خود را بر کم شدن عبارت های از قرآن متمرکز کرده اند و هیچ کس نتوانسته اثبات کند که به قرآن چیزی اضافه شده . در پاسخ به این افراد بر اساس آیات قرآن و تأیید ائمه معصومین و تحدی قرآن و بررسی کیفیت و زمان تدوین قرآن و اوصافی که در قرآن عصر نزول و عصر کنونی وجود دارد باید گفت ادعای تحریف قرآن غیر قابل قبول است.

 دلائل شیعه بر عدم تحریف قرآن

ما معتقدیم دلایل عقلى و نقلى فراوانى دلالت بر عدم تحریف دارد، زیرا از یک سو قرآن مى گوید إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ما قرآن را نازل کردیم و حفظ آن را بر عهده داریم (حجر9) و در جاى دیگر وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیم حَمِید این کتابى است قطعاً شکست ناپذیر، هیچ گونه باطلى نه از پیش رو نه از پشت سر به سراغ آن نمى آید، چرا که از سوى خداوند حکیم و حمید است (فصّلت 41و42)

آیا چنین کتابى که خداوند حفظ آن را بر عهده گرفته، کسى مى تواند دست تحریف به سوى آن دراز کند؟! از سوى دیگر قرآن کتاب متروک و فراموش شده اى نبود که کسى بتواند چیزى از آن بکاهد یا چیزى بر آن بیفزاید

کاتبان قرآن (کُتّاب وحى) که تعداد آنها را از 14 نفر تا حدود 400 نفر نوشته اند، به محض این که آیه اى نازل مى شد، ثبت و ضبط مى کردند. صدها حافظ قرآن در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که به محض نزول آیات آن را حفظ مى کردند.

قرائت قرآن در آن زمان مهمترین عبادت آنها محسوب مى شد و شب و روز تلاوت و قرائت مى شد. اضافه بر این قرآن قانون اساسى اسلام و آیین زندگى مسلمین بود و در تمام زندگى آنها حضور داشت. عقل و خرد مى گوید چنین کتابى ممکن نیست مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود.

 حدیث ثقلین که فریقین به طور متواتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند إنّى تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتى ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابدا إنّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض ؛ این حدیث که وجوب تمسک به قرآن را ایجاب مى کند، باید قرآن تحریف نشده باشد، وگرنه تمسک به قرآن محرّف معنایى ندارد و از ضلالت باز نمى دارد.

از حدیث استفاده مى شود که قرآن کریم در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به صورت کتاب مدوّن جمع آورى شده. زیرا در صورتى مى توان قرآن را کتاب نامید که همه ى آیات و مطالبش جمع باشد و در غیر این صورت به آن کتاب اطلاق نمى شود.

در نمازهاى یومیه لازم است که مسلمانان بعد از حمد یک سوره ى کامل بخوانند و کسانى که به تحریف معتقدند، نباید در صورت احتمال تحریف، در نمازشان سوره بخوانند با این که مى خوانند. (بحارالانوار، ج36، ص331)

روایات اسلامى که از امامان معصوم  علیهم السلام  به ما رسیده نیز بر اصالت و تمامیّت و عدم تحریف قرآن تأکید مى کند.

على  علیه السلام  در نهج البلاغه با صراحت مى فرماید: أنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَىْء وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ أزْمَاناً حَتَّى أکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا أنْزَلَ مِنْ کِتَاب، دِینَهُ الَّذِی رَضِىَ لِنَفْسِهِ ؛ خداوند قرآنى نازل کرده که همه چیز را بیان مى کند، خداوند آن قدر به پیامبر صلی الله علیه و آله عمر داد که دین خود را براى شما به وسیله قرآن کامل گرداند (خ 86)

در بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه سخن از قرآن به میان آمده، و در هیچ جا کمترین اشاره اى به تحریف قرآن نشده، بلکه کامل بودن قرآن را روشن مى سازد.

در حدیثى که امام محمّد بن على التقى علیه السلام  خطاب به یکى از یارانش پیرامون انحراف مردم از طریق حق سخن مى گوید، مى خوانیم: وَ کَانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْکِتَابَ أَنْ أقَامُوا حُرُوفَهُ وَ حَرَّفُوا حُدُودَهُ گروهى از مردم قرآن مجید را رها کرده اند، به این صورت که عبارات قرآن را برپا داشتند، امّا مفاهیم آن را تحریف نمودند (کافى ج8 ص53)

این حدیث و مانند آن نشان مى دهد که الفاظ قرآن دست نخورده باقى مانده و تحریف در معانى آن واقع شده، که گروهى مطابق میل نفسانى و منافع شخصى خود، آیات آن را برخلاف واقع تفسیر یا توجیه مى کنند. خداوند بزرگ، مواهب عظیمى به امت اسلامى داده، که از مهمترین آنها همین میراث بزرگ الهى قرآن است.

امت مسلمان را بر سایر امم برگزیده، و این نعمت را به آنها داده، ولى به همان نسبت که آنها را مورد لطف خاص خویش قرار داده، مسئولیت سنگین نیز بر عهده آنها گذارده است. و از این جا نکته مهمّى روشن مى شود که اگر در بعضى از روایات سخن از تحریف به میان آمده، منظور همان تحریف معنوى و تفسیر به رأى است نه تحریف در عبارات و الفاظ.

از سوى دیگر در بسیارى از روایات معتبرى که از امامان معصوم  علیه السلام  به ما رسیده مى خوانیم: براى پى بردن به درستى یا نادرستى روایات، به خصوص هنگامى که تضادّى در میان روایات مشاهده مى کنید، آنها را بر قرآن عرضه بدارید، آنچه موافق قرآن است صحیح است، به آن عمل کنید و آنچه مخالف قرآن است رها سازید

 اعرِضُوهُمَا عَلَى کِتَابِ اللهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ فَرُدُّوهُ (وسائل الشیعه ج18 ص80) این دلیل روشنى بر عدم تحریف قرآن است، چون در غیر این صورت مقیاس تشخیص حق از باطل نبود

ناسخ و منسوخ در قرآن

 نسخ در لغت به معنی زایل کردن و از بین بردن، باطل کردن چیزی را و چیز دیگر به جای آن آوردن است. در اصطلاح برداشته شدن حکمی دینی است در اثر سپری شدن مدت آن. در حقیقت پایان یافتن زمان حکمی است که در آیه منسوخ آمده و با آیه ناسخ آن اعلام می شود (ترجمه البیان ج1 ص 12) بحث درباره این موضوع و آیاتی که ادعای نسخ و ابطال حکم آنها شده و پاسخ کسانی که ایرادهایی بدان دارند، مبحث ناسخ و منسوخ را در موضوعات علوم قرآنی تشکیل می دهد

نسخ احکام دلیل تکامل، و مصداق تکامل مى باشد. معناى نسخ، آن نیست که احکام گذشته و شریعتهاى گذشته باطل بوده است، بلکه در اثر پیشرفت زمان و گسترش آن، احتیاج به جعل احکام دیگر و تغییر احکام گذشته پدید مى آید.

مثلا قبله مسلمین توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله مدت چهار سال و پنج ماه، بیت المقدس تعیین شده بود، سپس آیات قرآن، آن را نسخ کرد و کعبه را به عنوان قبله مسلمین تعیین کرد قَدْ نَرىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمٰاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضٰاهٰا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ وَ حَیْثُ مٰا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتٰابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا یَعْمَلُونَ (بقره 144).

ببینیم اى مصطفى این زمان                      که روى تو چون هست بر آسمان

که بسیار هستى در این انتظار                 یکى وحى آید ز پروردگار

بگرداند این قبله ات را خدا                        ز بیت المقدس به کعبه سرا

کنون پس خداوند روى ترا                         بدان قبله آرد که گردى رضا

کنون روى مى کن به مسجد حرام               ترا قبله باشد دگر این مقام

شما مسلمین نیز وقت نماز                        نمائید صورت برآن سوى باز

به خوبى بدانند اهل کتاب                          که تغییر قبله است کارى صواب

که دستور برحق ز یکتا خداست                فرود آمده از سوى کبریاست

نبودست پوشیده بر کردگار                     چه دارند در دل چه کردند کار

در اینجا حکم خارجى، توسط قرآن مجید، نسخ شده است، نه اینکه آیه اى، آیه دیگر را نسخ کرده باشد؛ یهودیان از تبدیل بعضی احکام قرآن، مانند تغییر جهت قبله از بیت المقدس به کعبه، به پیامبرصلی الله علیه و آله طعن می زدند و می گفتند: اگر فرمان پیشین حق بود چرا باطل شد، و اگر باطل بود، چرا چنین حکمی صادر شد؟ و نتیجه می گرفتند که قرآن ساخته و پرداخته خود پیامبر صلی الله علیه و آله است. در پاسخ خداوند می فرماید ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (بقره106)

هرآنچه ز قرآن مشحون ز پند                      نمائیم منسوخ آیات چند

و گر نیز احکام آن را تمام                             بسازیم متروک اندر کلام

بیاریم مانند، یا به از آن                              که این کار آید ز رب جهان

ندانى تو آیا که پروردگار                               توانا بود بر همه چیز و کار؟

 در نحل آیه 101 و چون آیه ای را جانشین آیه دیگر سازیم و خدا داناتر است که چه فرو فرستاده است، گویند تو دروغ زنی، چنین نیست، بلکه اکثرشان نمی دانند وَ إِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

چو منسوخ سازیم یک آیتى                           دگر آیه گوییم از حکمتى

که بهتر بداند یگانه خدا                              چه نازل نماید براى شما

بگویند کفارت اى مصطفى (ص)                که بس افترا مى زنى بر خدا

ندارند حقا شعورى درست                        همانا که تدبیرشان هست سست

از این رو نسخ از قبیل تناقض در گفتار نیست، بلکه با تغییر مصلحت که خدا بدان آگاه است حکم شرعی که در کتاب خدا یا سنت آمده است برطبق حکم و صواب دید جدید تغییر می یابد. زنان عرب در صورت مردن، شوهرانشان یک سال تمام از ازدواج خوددارى مى کردند. این حکم توسط قرآن مجید، نسخ شد. و عده وفات ، چهار ماه و ده روز تعیین گردید.

در تشریع روزه  قرار بود، در 24 ساعت، فقط هنگام افطار غذا بخورند. و در همه ماه رمضان از زنان دورى کنند، تا اینکه آیه 187 بقره، هر دو را نسخ فرمود و مقاربت در شبهاى ماه رمضان و نیز اکل طعامتا طلوع فجر، جایز گردید.

أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیٰامِ الرَّفَثُ إِلىٰ نِسٰائِکُمْ هُنَّ لِبٰاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبٰاسٌ لَهُنَّ ...

 نسخ احکام خارجى به وسیله آیات قرآن کریم، قابل قبول است ولى نسخ آیات با آیات دیگر با آن احتمالات، قابل قبول نیست

آیات انذاری و تبشیری در قرآن

 آیات قرآنی سرشار از دو دسته آیات انذاری و تبشیری است. انذارها از آن جهت است که مردم جلال خداوندی را بشناسند و از آن بگریزند و تبشیرها از آن روست که آدمی را به سوی جمال، ترغیب کند. لذا برای هرکسی سایق (سوق دهنده ای) از جلو به عنوان مبشر و محرکی از پشت سر به عنوان منذر است که با تازیانه ای از جلال به سوی جمال می راند.

در دعاها آمده است خدایا من از خودت به خودت پناه می برم؛ یعنی از جلال تو به جمال تو می گریزم که مصداقی از آیه فَفِرّوا اِلَی الله است. آدمی باید با خواندن آیات قرآنی از جلال خداوند همانند جمال او آگاه شود و همان اندازه که نگاهی به آیات بهشتی دارد نگاهی هم به آیات دوزخی داشته باشد.

 مهربانترین آیه قرآن کدام است؟

 گسترده ترین آیه در بعد رأفت و مهربانی زمر53 قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ  

بگو اى پیمبر برآن قوم و کیش               که اسراف کردند بر نفس خویش

مبادا که از رحمت کردگار                    بگردید مأیوس و نومید و خوار

هرآن کس کند توبه از هر گناه                ببخشاید او را یگانه اله

همانا غفورست و هم مهربان                یگانه خداوند رب جهان

در بعضی از احادیث ما وارد شده است که وقتی این آیه نازل شد شیطان رجیم از خشم و عصبانیت آنچنان صیحه و شیونی سرداد که به حالت غش در آمد و گفت با نزول این آیه من نا امید و بیچاره شدم و خداوند با این آیه کمر مرا شکست چرا که هر چه من در گمراهی و ضلالت انسان تلاش نموده و آنها را به گناه و معصیت وادار نمایم خداوند با این آیه به همه آنها وعده آمرزش و بخشش داده است. اگر کسی به نکات ظریف این آیه دقت کند نهایت مهرورزی و عطوفت خالق یکتا را نسبت به بندگانش مشاهده خواهد کرد و ما تنها به چند نکته اشاره می کنیم.

 1. تعبیر به یا عِبادِیَ آغازگر لطفی بی نهایت و مهربانی عظیم از ناحیه پروردگار است به کسانی که با گناه و معصیت خودشان را از عبودیت خدا خارج کرده اند.

 2. جمله لا تَقْنَطُوا آنچنان امید و نشاطی در بندگان خدا ایجاد می کند که عشق و محبت بنده را به گوینده این جمله ازدیاد می بخشد.

 3. جمله مِنْ رَحْمَةِ اللهِ بیانگر نهایت مهر و کمال عطوفت و مهربانی با خدا را به بندگانش می رساند.

 4. جمله إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ وعده ای را از سوی خداوند به بنده اش می دهد که بیانگر رساندن بنده به مقام عفو و بخشش ربوبی است.

 5. جمله جَمِیعاً تاکید بر این عفو و بخشش است آنهم نه فقط راجع به یک یا چند گناه بلکه راجع به همه گناهان.

 6. جمله هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ  در حقیقت مهر و امضاء خداوند بر این وعده است که همانا این همه لطف و رحمت از منبع و سرچشمه کسی بسوی بنده سرازیر شده است که خودش هم غفور و آمرزنده است و هم رحیم و مهربان.

شیو ه های احترام به قرآن

خداوند قرآن را کتابی با عظمت و دارای قداست و احترام معرفی می کند. (بقره 2 و ال عمران 58 و انعام 19 و آیات دیگر) در همه این آیات به اشکال مختلف چون آوردن اسم اشاره در ذلک الکتاب و تعبیر به ذکر حکیم، کوشیده است تا تعظیم، تفخیم و نیز شرافت، استحکام و استواری قرآن را بیان کند. (لسان العرب، ج 5، ص 51)

همین جایگاه بلند قرآن در پیشگاه خداوندی کَلَّا إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ (عبس11 تا 16 بروج 12) موجب می شود تا خداوند به آن سوگند یاد کند و القُرآن ِالمَجید (ق1) چنان که مقتضی آن است که حرمت و احترام قرآن حفظ شود و کسی به خود نتواند این اجازه را بدهد که آن را استهزا کرده و به تمسخر گیرد. یُکْفَرُ بِهَا وَ یُسْتَهْزَأُ بِهَا (نساء140)
خداوند در 57و 58 یونس قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ قرآن را برتر از دارایی های اهل دنیا برمی شمارد و نعمتی ارزشمندتر از تمام دارایی ها و مال و منال مردمان خوانده و در آیه30 نحل، آن را مصداق خیر از نظر متقین دانسته وَ لَدَارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ و در آیه3 یوسف، آن را دارای بهترین و زیباترین قصه ها به سبب وحیانی بودن آن معرفی کرده، اَحسَن الحَدیث.

و در آیه23 زمر، قرآن را در بردارنده بهترین سخن ها درباره دین و هدایت مردم دانسته اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ ... ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ. از این رو نمی توان کتابی شریف تر و بهتر و کامل تر و جامع تر از قرآن یافت و همین ویژگی ها و ویژگی های دیگر قرآن چون نزول مستقیم از سوی خداوند در الفاظ و معنا، موجب شده تا مورد تکریم و احترام و تقدیس قرار گیرد و به احترام و حرمت آن، از سوی خداوند تأکید شود.

آثار گوش سپاری و استماع قرآن

 خداوند در آیات، گوش سپاری به قرآن را یکی از عوامل راهیابی به حقایق قرآنی و اعتراف به حقانیت آن می داند. به این معنا که اگر انسان ها به محتوای قرآن گوش سپارند به سادگی به حقانیت آن آگاه می شوند و اقرار میکنند، چنان که گروهی از راهبان پس از استماع قرآن به این حالت و مقام درآمدند و قرآن را پذیرفتند و ایمان به آن آوردند.

از دیگر آثار و پیامدهای گوش سپاری به قرآن، اظهار خضوع و خشوع شنوندگان در برابر عظمت و حقایق قرآنی است که در آیات 106 سوره اسراء با گزارشی از برخی از اهل کتاب این معنا مورد تأکید قرارگرفته وَ قُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلًا.

کتابى که حق بر تو نازل نمود                       پراکنده آرى بیامد فرود

که تو نیز بر امتت این کتاب                         به تدریج خواندى به راه صواب

همانا که قرآن که از سوى ماست                 ز تنزیلهاى بزرگ خداست

همان گونه که سکوت در هنگام قرائت قرآن موجب میشود تا آدمی از رحمت الهی بهره مند شود و زمینه ای برای رحمت الهی در جان آدمی فراهم آید وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (اعراف204)

چو قرآن قرائت شود در میان                  سپارید برآن همى گوش جان

بمانید خاموش دل بر نوا                        که گردید مشمول لطف خدا

همچنین استماع و گوش سپاری به آیات قرآنی برای مردم کافر، عامل مهم در غضب و برافروختگی آنان می باشد وَ إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ (حج 72)

هرآنگه که بر کافران خدا                      تلاوت بگردد از آیات ما

به رخسارشان چون نمایى نظر               به حدى ز انکار بینى اثر

که نزدیک باشد ز فرط غضب                ز خشم فراوان و از تاب و تب

بگردند بر مؤمنان حمله ور                      بر ایشان رسانند زخمى و شر

به جرمى که آن مؤمنان خدا                    تلاوت نمایند آیات ما

بگو بر شما مى دهم من خبر                    به خشم و عذابى از این هم بتر

بُود دوزخ آن پایگاهى که باز                     همى وعده دادست آن بى نیاز

که بد جایگاهیست آن جایگاه                نیابند از خشم ایزد پناه

قرآن، وحی نامه اعجاز آمیز الهی است و متن قرآن از آن جایی که حتی الفاظ آن از سوی خداوند وحی شده، متنی مقدس است و همگان در صدور آن از جانب خداوند تبارک و تعالی، قطع و یقین دارند، از این رو حتی استماع و شنیدن الفاظ آن بسیار مهم و تاثیرگذار است و شفا و درمان گری آن به شکل مختلف در جسم و جان آدمی اثبات شده است.

آداب گوش سپاری

گوش سپاری و استماع آیات قرآنی خود آدابی دارد که می تواند قدرت تأثیرگذاری قرآن را افزایش دهد. از جمله سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن که در آیه 204 اعراف و 29 احقاف بیان شده. و (یاد آر) وقتی که ما تنی چند از جنّیان را متوجه تو گردانیدیم که استماع آیات قرآن کنند، چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند: گوش فرا دهید. وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا

به یاد آر آن وقت اى مصطفى (ص)             که از جنیان چند تن را خدا

فرستاد سویت که سازند گوش                   دمى لب ببندند از هر خروش

چو پایان رسید آن سخن و آن کلام               بگشتند مؤمن به قرآن تمام

سپس بازگشتند بر قوم خویش                  که خود راه تبلیغ گیرند پیش

البته فقها و مفسران سکوت و خاموشی در هنگام قرائت قرآن در برخی از موارد واجب می شود و در برخی موارد مستحب است، و سخن گفتن در این هنگام مکروه است. از دیگر آداب استماع و گوش سپاری قرآن، لزوم داشتن حالت خضوع و خاکساری است که در آیات 106 تا 109 اسراء و 85 مریم و 12 انشقاق به آن اشاره شده. هرگاه آیات خدای رحمن بر آنها تلاوت شود با گریه (شوق و محبت) روی اخلاص بر خاک نهند. إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُکِیًّا

که چون آیه هایى ز رحمات ما                 بر ایشان تلاوت شود از خدا

سر بندگى بر زمین برنهند                         ز دل اشک اخلاص را سر دهند

به سجده افتادن در هنگام استماع آیات قرآن نیز به عنوان یکی از آداب استماع و گوش سپاری در آیات مطلوب دانسته شده گریستن هنگام شنیدن آیات قرآنی نیز امری مطلوب و دارای فضیلت معرفی می شود.

در همین آیات با اشاره به برخی از اهل کتاب که هنگام گوش سپاری به قرآن این گونه رفتار می کردند از آنان تمجید و ستایش شده تا دانسته شود که مطلوبیت آن تا چه اندازه است. از نظر خداوند هرگونه بی اعتنایی، بی ادبی و بی احترامی و نیز استهزای قرآن هنگام استماع آن، عملی زشت و گاه گناهی بزرگ است. از این رو مؤمنان را از هم نشینی با کسانیکه قرآن را به استهزا میگیرند منع کرده (نساء 140 انعام 68)

فضیلت استماع قرآن

از صفات مؤمنان نیز گوش شنوا داشتن نسبت به قرائت قرآن در آیه 53 روم برشمرده شده؛ وَ مٰا أَنْتَ بِهٰادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلاٰلَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاّٰ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیٰاتِنٰا فَهُمْ مُسْلِمُونَ

در این کوردل مردم بى بصر                        نشاید که روشن نمائى نظر

بجز مؤمنانى که دل داده اند                    سر عجز و تسلیم بنهاده اند

 زیرا یکی از عوامل تأثیرگذار در ایمان و تقویت و افزایش ایمان همین استماع و گوش سپاری به قرآن است. چنان که خداوند در آیات ۲۹ تا ۳۱ احقاف استماع قرآن به وسیله گروهی از جنیان و رهنمون ساختن آن به حق و صراط مستقیم را عامل ایمان آنان به قرآن دانسته است. وَ إِذْ صَرَفْنٰا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمّٰا حَضَرُوهُ قٰالُوا أَنْصِتُوا فَلَمّٰا قُضِیَ وَلَّوْا إِلىٰ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ

به یاد آر آن وقت اى مصطفى (ص)             که از جنیان چند تن را خدا

فرستاد سویت که سازند گوش                    دمى لب ببندند از هر خروش

چو پایان رسید آن سخن و آن کلام               بگشتند مؤمن به قرآن تمام

سپس بازگشتند بر قوم خویش                   که خود راه تبلیغ گیرند پیش

قٰالُوا یٰا قَوْمَنٰا إِنّٰا سَمِعْنٰا کِتٰاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسىٰ مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَ إِلىٰ طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ

بکردند بر قوم خود این خطاب                 شنیدیم آیات قرآن کتاب

که از بعد موسى بیامد فرود                       ولى گوش ما این حقیقت شنود

که تصدیق مى کرد بر راستى                        هم انجیل و تورات بى کاستى

همى کرد دعوت بحق و به راست              به راه درستى که راه خداست

در آیات 1و 2و ۱۳ سوره جن، همین استماع قرآن و هدایت آنان به سوی رشد را عامل ایمان آوری گروهی از جنیان می داند. البته علت این که در مورد جنیان به ایمان آوری ایشان پس از گوش سپاری تأکید می شود، آن است که اصولاً جنیان قادر به خواندن قرآن نیستند و از طریق گوش سپاری به محتوای آن آگاه می شوند.

جنیان تنها از طریق انسانها می توانند به کمال خود دست یابند و آنان هر چند که موجودات عاقل و مکلف همانند انسان ها هستند ولی مسخر انسان ها می باشند، زیرا سجده ای که خداوند همه موجودات از جمله جنیان و ابلیس را بدان فرمان داده بود، سجده اطاعت و پذیرش ربوبیت انسان هاست.

 فضیلت تلاوت  رسول خدا صلی الله علیه و آله : هر کس در هر شب، ده آیه از قرآن را بخواند جزو غافلان و آنان که از پروردگارشان بى خبرند نوشته نمى شود. هر کس پنجاه آیه از قرآن را بخواند در لیست آشنایان و یادکنندگان خدا ثبت مى گردد. هر کس صد آیه تلاوت کند جزو عبادت کنندگان و هر کس دویست آیه بخواند نام وى در لیست خاشعین و افرادى که در پیشگاه پروردگارشان اظهار ذلت و کوچکى کنند خواهد آمد. هرکس سیصد آیه از قرآن بخواند از سعادتمندان و هر کس پانصد آیه تلاوت کند از کوشش کنندگان در عبادت و پرستش کنندگان ، نوشته خواهد شد. هرکس هزار آیه بخواند مانند کسى خواهد بود که مقدار زیادى از طلاى ناب و خالصى در راه خدا بذل و احسان کرده است.

 تلاوت غافلان امام صادق علیه السلام تلاوت کنندگان بدون عمل و کسانى که تلاوت را اصل و هدف مى دانند بر سه دسته تقسیم مى کند: برخى از مردم ، قرآن را تلاوت مى کنند تا مردم بگویند: فلانى قارى قرآن است. برخى دیگر قرآن را تلاوت مى کنند و قصد آنان این است تا به مال و منال، عنوان و مقام و دنیا برسند. در هیچ یک از این ها خیرى نیست. عده اى دیگر نیز قرآن را تلاوت مى نمایند و نیت آنان این است که در نماز و شب و روز از آن بهره گیرند نباید قرآن را (فقط) در تلاوت آن منحصر ساخت. بلکه باید تلاوت را مقدمه عمل به دستورات آن قرار داد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : هرکس حرام هاى قرآن را حلال بشمارد ایمان ندارد. و بیشترین منافقان این امت قاریان هستند

 آثار تلاوت تلاوت و پاکیزگى دهان قارى علاوه بر داشتن طهارت، مى بایست دهانش را از آلودگیها پاک کند، تا هم نزد خدا عزیز باشد و هم نزد مردم و ثواب بیشترى نیز به او عطا شود. یکى از خصوصیات رسول گرامى صلی الله علیه و آله این بود که هنگام عبادت، خصوصا تلاوت قرآن و نماز شب، دندان هایشان را مسواک مى زد و مسلمانان را بارها به این امر تشویق و توصیه مى نمود.

تلاوت و آراستگى ظاهر سزاوار است قاریان قرآن با بدن و لباس پاک و پاکیزه باشند. آلودگى ظاهرى را از خود دور کنند و بدن و لباس را تمیز بشویند. همچنین بهتر است قاریان قرآن وقت تلاوت، خود را معطر کنند و با سر و روى آراسته قرآن را قرائت نمایند، سعى کنند که این آداب را همیشه در قرائت رعایت نمایند. مى توانند الگویى براى دیگران باشد.

 تلاوت کفاره گناهان اگر انسان به هنگام تلاوت قرآن توجه اش معطوف به خدا و دستورات قرآن باشد، خداوند متعال گناهان او را مى آمرزد. روزى رسول گرامى صلی الله علیه و آله خطاب به سلمان فرمود: اى سلمان! بر تو است که تلاوت قرآن کنى؛

زیرا آن کفاره گناهان و پوششى براى آتش جهنم و امانى از عذاب قیامت است. مومن زمانى که قرآن مى خواند خداوند با نظر رحمت به او مى نگرد. خداوند درهاى رحمتش را به روى او مى گشاید و چیزى بعد از فرا گرفتن علم، بهتر و محبوبتر در نزد پروردگار از قرائت قرآن نیست، و با کرامت ترین افراد بعد از انبیاء، در نزد خداوند، علما و بعد از آن ها قاریان و حاملین قرآن هستند.

خارج مى شوند از دنیا مثل خارج شدن انبیاء و از قبرهایشان با انبیاء محشور مى شوند و با آن ها از صراط مى گذرند، آنان ثوابى مثل ثواب انبیاء دریافت مى کنند. و با شرافت ترین امت من دو طایفه هستند، یکى حاملین و عاملین قرآن، دیگرى شب زنده داران. چه نیکو است که حامل قرآن خود، از شب زنده داران باشد. تلاوت یک آیه براى قارى قرآن، ثواب و ارزش آن بهتر از آنچه زیر عرش تا زمین.

 تلاوت باعث دفع بلا از جمله امتیازاتى که تلاوت کننده قرآن دارد این است که خداوند سبحان به برکت قرآن و تلاوت آن ، بلاى دنیا و عذاب آخرت را، که به واسطه گناه و نافرمانى ، بر اجتماع حتم شده از اجتماع بر طرف مى کند.             .  پیامبرصلی الله علیه و آله : خداوند از تلاوت کننده کننده قرآن (و اجتماع) بلاى دنیا و عذاب و گرفتارى آخرت را دفع مى کند.

                                     .    

ادامه

http://m5736z.blog.ir/post/Quran2

http://m5736z.blog.ir/post/Quran1

http://m5736z.blog.ir/post/Quran3

http://m5736z.blog.ir/post/Quran4

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">