تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.
کتاب های منتشر شده
zarepoorketab.blog.ir 

اگر حسین علیه السلام دانسته شهید نمی شد  محاسن به خون خضاب... سلام! صورت خاک آلود... سلام! پیکر برهنه و بی پیراهن... سلام! دندان خیزران خورده... سلام!... سرافراز نیزه... سلام! السلام علی الشّیب الخضیب. السلام علی الخدّ التّریب اگر کشتند چرا آبش ندادند؟ جرمش چه بود مگر؟ گناه این جان گرامی که بر دوش پیامبر(صلی الله علیه و آله) جای داشت چه بود؟ این سینه که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) بارها بوییده و بوسیده بود، کدام گوهر را در خویش نهفته داشت که باید لگدکوب می شد؟ تن تشنه و سیصد جراحت؟!

حسین بن علی علیه السلام یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد. روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا 300 زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که زیر سم اسب ها لگدمال می شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد، جریمه حق پرستی را می دهد، جریمه روح شهید را می دهد.

از شعارهای روز عاشورای حسین علیه السلام یکی این است: الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار... مرگ در نزد من سزاوارتر و شایسته تر است از اینکه زیر بار ذلت تسلیم شدن.

شب تاسوعا که برای آخرین بار به او عرضه می دارند یا کشته شدن یا تسلیم، اظهار می دارد والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید. به خدا قسم که من هرگز نه دست ذلت به شما می دهم و نه مثل بردگان فرار می کنم (حماسه حسینی ج1).
حسین آمد تا میزان و موازنه و شاخصی باشد در سنجش نسبت انسان با
جبر و اختیار، آزادی و مسئولیت و حق و تکلیف... حسین آمد تا در هم تنیدگی جبر و اختیار، آزادی و مسئولیت، و حق و تکلیف را با فدیه جان خویش نشان دهد

و فدیناه بذبح عظیم حسین این بار به فرمان خداوند، خود باید فدا می شد. رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین  این آخرین شعار حضرت سیدالشهدا بود. اما نه از سر بی ارادگی. روح بزرگ او، این راه پرهزینه را از سر کرامت برگزیده بود که استدلال کرد.

کربلا نه سقیفه بود و نه شورای شش نفره و نه صفین.

ماجرای کربلا، زمینه ها و سینه ها را زیر و رو کرد تا در پهنه اختیار، اسرار پنهان فاش گردد. وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا شد و حُصِّلَ مَافِی الصُّدُوْرِ. دیگر نماز با علی و ناهار با معاویه (بی طرفی و میانه روی!) و حکمیت امکان نداشت. بیندیش عمر سعد! شبی به تو مهلت داده ابن زیاد. راه مُلک ری از کربلا می گذرد، از خون حسین! انتخاب کن! انسان چه قدر مجنون باشد که بشنود این سخن را «تو از گندم ری جز اندکی نمی خوری» و باز ریختن خون حسین را برگزیند! سعد ابی وقاص و ابن زیادبن ابیه چه کردید با «عمر»؟!

پیام و حرکت امام حسینعلیه السلام جهانی است

مردان الهی همانند رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) رحمه للعالمین اند. چون رحمه للعالمین اند، باید منطقه را کاملاً روشن کنند؛ هم منطقه داخله مسلمانها، هم منطقه داخله موحدان، أعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و مانند آن، و هم منطقه انسانیّت؛ خواه کسی موحد باشد یا ملحد.

وجود مبارک حسین بن علیعلیه السلام وضع خاورمیانه را کاملاً بررسی کرد؛ هیچ چاره ای ندید، مگر اینکه سفری آغاز بکند از مدینه به مکه، تا مردم را هم در بین راه روشن کند، هم در مکه با سخنرانی آگاه کند، و نائبی بفرستد برای کوفه که مردم را هدایت کند

وجود مبارک مسلم بن عقیل وارد سرزمین کوفه شد، و آن پیام را رساند، و سخنان معصوم را به مردم منتقل کرد، و آن شهادت غمبار را هم تحمّل کرد، و امانت الهی را هم حفظ کرد. 

شباهت کربلای حسینی با غدیر علوی

در جریان «غدیر خونین کربلا»، سنّت و سیرت سالار شهیدان، حسینعلیه السلام طوری بود که انسان می تواند کاملاً جریان مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. حس یأ مولاه را احساس بکند

اگر بعثت رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) در عصری بود که الحاد از یک سو، تشبیه و تجسیم خدا از سوی دیگر، و شرک از سوی سوّم، جهان را تهدید می کرد؛ قیام سالار شهیدان همچنین. گرچه توحید در بین برخی از مؤمنان رائج بود، امّا الحاد و تشبیه و تجسیم و شرک در جهان کم نبود. آنها هم که مسلمان بودند، به حسب ظاهر اسلام را وسیله قرار دادند برای طغیان گری، چه اینکه امویان نمونه بارز این کار بودند. شدنی است با دشمنان حسین آمیختن و از یزیدیان روزگار مرحبا شنیدن و حرمت شکنان عاشورا را «مردان خداجو» نامیدن و با این همه کاریکاتوری وارونه از انقلاب و اصلاح و عاشورا ساختن؟! جهان تا این حد بی حساب و کتاب است؟!

هیهات! ملتی وامدار شعار اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِیُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ محال است از روح تولا و تبرّا فاصله گیرد. مگر می شود فلسفه حیات چنین ملتی را مسخ کرد و به مسلخ برد؟ محبتی است حسین(علیه السلام) را در دل های مؤمنان که هرگز به سردی نگراید. کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی. ترور و تهمت و فتنه و فریب، با این جوانان ره به کجا تواند برد؟
تأملی بر تاریخ اسلام نشان می دهد که در طول هزار و چند صد سال پس از عاشورا هر روز این جمله که و الحق حکیمانه گفته اند
اسلام محمدی(صلی الله علیه و آله) الحدوث و حسینی(علیه السلام) البقاء است بهتر درک می شود

همچنانکه این کلام نبوی که: حُسَینٌ مِنی وَ اَنَا مِن حُسَین نویدی ماندنی است من از حسین هستم یعنی بقای اسلام ناب نبوی صلی الله علیه و آله در گرو عاشورای حسینی(علیه السلام) است که خط بطلانی بر تمام فرهنگ ها و گفتمان های جعلی و تحریفی کشاند برای همیشه تاریخ تا خط حق و شاخص حقیقت تابناک بماند. از همین روی، جریان و جماعتی که می پنداشتند می توانند چهره اصیل اسلام ناب را مات نمایند (اگر ممات ممکن نیست) نفهمیدند که حضرت زینب سلام الله برای تاریخ و آیندگان در مجلس یزید ترسیم کرد که ای یزید به خدا سوگند نمی توانی یاد آل محمد(صلی الله علیه و آله) را از میان ببری و قرآن و وحی را براندازی.                                      .
با طلیعه انقلاب اسلامی که پرتویی از عاشورای حسینی
(علیه السلام) است بار دیگر حرامیان و زیاده خواهان و قدرت طلبان تمامی توانمندی را به صحنه آوردند تا گفتمان انقلاب اسلامی که ترجمانی از اسلام ناب است را به حاشیه رانده و پروژه براندازی یا تضعیف نظام جمهوری اسلامی را عملیاتی نمایند. 

پیام جهانی امام حسین(علیه السلام) به (مؤمنان)، (موحدان) و (ملحدان)  پیامبر یک رهنمودهای خاصی برای حوزه اسلامی دارد برای آنها که مسلمان اصطلاحی اند.یک رهنمودهای توحیدی دارد برای آنهائی که مسلمان اصطلاحی نیستند، بلکه یهودی ها و مسیحی ها و مانند آن را هم در بر می گیرد. یک پیام انسانی دارد برای آنها که هیچ دینی را قبول ندارند، نه موحدند، نه یهودی اند، نه مسیحی اند و مانند آن

همانطوری که وجود گرامی رسول اکرم رحمه للعالمین است، برای این 3 گروه، پیام های خاص دارد؛ وجود مبارک أبی عبدالله در نهضت کربلا هم همین کار را کرد

هم برای مؤمنین، هم برای موحدان، هم برای ملحدان عالم. آنچه را که ما در جریان قتلگاه حسین بن علی(علیه السلام) به یاد داریم، از همین قبیل است. 

سالار شهیدان(علیه السلام) و دعوت دشمنان به آزاد مردی 

حضرت بعد از آن سخنرانی ها و آن نامه ها و آن اتمام حجّت ها و اینکه قرآن بر بالای سر گذاشت، فرمود: یا قوم ! بینی و بینکم هذا القرآن، همه این مراحل را پشت سر گذاشت؛

وقتی در قتلگاه، یعنی آن غدیر خونین افتاد، به پیروان اموی خطاب کرد، فرمود: یا شیعه آل ابی سفیان ! یا مَعشَرَ آلِ أبی سُفْیان إنْ لَمْ یَکُنْ لَکُم دینٌ وَ کُنْتُم لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أحْراراً فی دُنیاکُم (بحار الأنوار ج45) اگر شما مسلمان نیستید، و خدا و قیامت برای شما مطرح نیست، دین ندارید؛ لااقل آزاده باشید! ما درس آزادگی هم آوردیم. 

(حرّیت) از فضائل مشترک بین المللی اسلام است

انسان چه مسلمان باشد، چه موحد دیگر به نام یهودی یا مسیحی باشد، یا هیچ ملّت و نحلتی را نپذیرد، ملحد باشد؛ باید آزاد باشد. این آزادی یک وصف مشترک است. صدق یک کمال مشترک است، وفای به عهد کمال مشترک است، ادای امانت کمال مشترک است؛ اینها اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد. نظیر نماز و روزه نیست که مخصوص یک گروه خاص باشد. انسان چه مسلمان باشد، چه مسلمان نباشد؛ باید این حرّیت را و این عزّت را و این وفای به عهد را، و این ادای امانت را رعایت کند

فرمود: اگر دین ندارید، در دنیا آزاد مرد باشید. همین بیان نورانی را وجود مبارک زینب کبری (سلام الله) در مجلس شام فرمود : أَمِنَ العَدلِ یَابن الطَلَقَاءِ آیا این عدالت است، ای پسر آزادشدگان (بحار الأنوار ج45 ص134)! اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم پیام اسلامی آورد، هم پیام توحیدی، و هم پیام جهانی؛ در نهضت کربلا، یعنی غدیر خونین کربلا هم این 3 پیام کاملاً مشهود است.

 پیمان شکنی سران کفر، علّت مبارزه اسلام با آنان

خدای سبحان در قرآن کریم راجع به مشرکان فرمود: اینها درست است که مسلمان نیستند، یهودی و مسیحی نیستند؛ امّا باید ایمان، یعنی یمین، سوگند، تعهد، تفاهم، کنوانسیون و امضائی که طرفین برای تفاهم کرده اند؛ را محترم بشمارند

فرمود: این مشرکان نه تنها به اصول الهی آشنا نیستند و عمل نمی کنند، بلکه برای اصول انسانی هم ارزش قائل نیستند! فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الکُفرِ إِنَّهُم لا أَیمانَ لَهُم (توبه 12) برهانی که قرآن کریم برای جواز مبارزه با این ملحدان اقامه می کند، این است که اینها اهل اَیمان نیستند، نه اهل (ایمان)! نفرمود: رهبران کفر را بکشید، چون مؤمن نیستند! بسیاری افرادند که مؤمن نیستند، موحد نیستند، بلکه کافرند؛

ولایت، حقیقت و باطن اسلام

 آن حضرت علیه السلام با قیام خویش نشان داد که اسلام تنها ظواهر آن نیست، بلکه حقیقت اسلام همان ولایت است که در همه ابعاد از جمله عمل اجتماعی و سیاسی به شکل حکومت امام(ع) و اولوالامر تجلی و ظهور می یابد. اگر اهل اسلام همه احکام را به جا آورند ولی به اصل آن یعنی ولایت و امامت بی توجه باشند، هیچ از اسلام را انجام نداده اند؛ چرا که فاصله میان اسلام و ایمان همانند فاصله میان ظاهر و باطن است

حقیقت اسلام و باطن و ملکوت آن، همان ولایت و امامت است. لذا امامان معصوم علیه السلام بارها بر محوریت ولایت توجه داده اند و ایمان را به امامت معنا می کنند. در تفسیر امام حسین علیه السلام انسان یا در حزب الله است یا در حزب شیطان و طاغوت قرار میگیرد. این بدان معناست که هر جا حق یافت شد باطل نیست و هر جا باطل باشد، حق، آنجا نیست. براین اساس انسان یا تحت ولایت حق است یا تحت ولایت باطل قرار می گیرد و حد میانه و وسطی نیست

پس کسی نمی تواند بگوید که من اهل اسلام و ایمان هستم ولی ولایت را نمی پذیرم. از اینرو خداوند حکم میکند که اطاعت اولوالامر همان اطاعت خدا و رسول است. این بدان معناست که اولوالامر دارای عصمت در فکر و قول و عمل است و در هیچ مرتبه ای گرفتار باطل و اشتباه و خطا و مانند آن نمی باشد.

براساس آموزه های قرآنی در هر مرتبه ای عصمت موجب ولایت است. از اینرو مومنان که از مرتبه ای از عصمت برخوردار می باشند نسبت به یکدیگر ولایت دارند. ولایت امامان معصوم علیهم السلام و عصمت ایشان کامل است

زیرا عصمت آنان، عصمت ذاتی شهودی عنایتی است و در مومنان، عصمت برهانی اکتسابی با عنایتی از نوع دیگر است؛ چرا که تزکیه تنها از سوی خداوند انجام میگیرد. (نور12) ولایت فقیه که استمرار و مظهری از ولایت امامان علیهم السلام می باشد از نوع اخیر ولی با مرتبه ای قوی تر است. از این رو گفته شده که انسان یا ولایت فقیه عادل جامع الشرایط و منصوب عام از سوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را می پذیرد یا ولایت طاغوت را؛ چرا که کسی که از حق ولایت حق رو برگرداند به طور طبیعی به باطل گرائیده است. گرایش به باطل و ولایت آن و پشت کردن به حق و ولایت آن انگیزه قیام امام حسین علیه السلام بشمار میرود براین اساس او ماموریت الهی خویش را بسترسازی برای ولایت حق و تزلزل افکندن در ولایت باطل و طاغوت اعلام می کند. وظیفه ای که بر ماست که این چنین باشیم. حرکت حسینی برای حفظ اسلام ناب و اصلاح امت و رفتارهای آن و بازگشت به معروف و پسندیده هایی چون ولایت اهل حق و ابطال ولایت طاغوت بود.

کربلا، نگاه تراژیک یا حماسی؟

حسین علیه السلام یک‏ شخصیت حماسی است اما نه آن‌طور که رستم افسانه‏ای یک شخصیت حماسی است. حسین علیه السلام یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه‏ قومیت. سخن حسین علیه السلام ، عمل، حادثه، روح و همه چیز حسین علیه السلام هیجان است، تحریک است، درس است، القای نیروست،

در روایتی آمده است که امام علیه السلام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله فرمودند: جلو بایستید تا نماز ظهر را ادا کنم. آنان پیش ایستادند و امام علیه السلام در جماعتِ حدود نیمی از اصحاب خویش، نماز را نماز خوف گزاردند. آری امام حسین علیه السلام برای احیای دین رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) قیام کرده بودند و نماز ستون دین اسلام بود ایشان از هر فرصتی برای یادآوری اسلام و احکام آن استفاده می‌کردند ولی چه سود که قلب دشمنان امام علیه السلام آنچنان زنگارگرفته بود که هیچ سخن حقی را نمی‌شنید و هیچ عمل درستی را نمی‌دید.                                 .
امام حسین علیه السلام اسوه شجاع‌دلان و الگوی عبادت‌پیشگان هستند. دعاهای ایشان بهترین راه برای شناخت حق و درسی است برای اینکه خدا را چگونه باید صدا کرد
ادب دعا در بند بند ادعیه ایشان موج می‌زند. دعای عرفه، عشرات و دعاهای حضرت در هنگام درگیری با دشمنان اسلام بهترین یادگارهایی است که اکنون در دست هستند تا بتوان از طریق آنان راه صحیح بندگی کردن را آموخت و به سوی حق گام برداشت.

عظمت قیام امام حسین علیه السلام

نهضت امام حسین نهضتی مقدس، متعالی و روحانی بود. پاکی، خلوص، بی اعتنایی به دنیا، بری بودن از اغراض شخصی و آز و جاه طلبی و خودخواهی از ویژگیهای این قیام است انقلاب آن حضرت درس قسط، عدالت، توحید، شرافت، ایثار و فداکاری به مردم داد. فرزند پیامبرصلی الله علیه و آله با خون خویش درخت اسلام را که رو به خشکیدگی گذاشته بود، آبیاری کرد و در تاریکی ظلم و فساد بنی امیه درخششی بوجود آورد که آن محیط ظلمانی را نور و روشنایی بخشید و بزرگراه سعادت را نمایان کرد و ابرهای تیره و تاری از آسمان بر جوامع اسلامی بلکه جوامع انسانی پراکنده شد و چهره اسلام را چنان که هست بر جهانیان آشکار ساخت.

به همین جهت از امام صادق علیه السلام نقل شده که سوره فجر درباره حسین علیه السلام نازل شده و سوره حسین است. و چون آن جناب با اخلاص کامل در راه خدا خاندان و اموالش را فدا نمود، با اطمینان و اشتیاق فراوان به دیدار معبود خود شتافت و مصداق واقعی نفس مطمئنه واقع شد، و در نزد پروردگار در جوار رحمتش قرار گرفت.                                                لذا امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از نفس مطمئنه حسین و یاران اوست که صاحب نفس مطمئنه اند که در روز قیامت رضوان خدا برای ایشان است و خداوند از ایشان راضی است. او کسی است که با نیل به درجه رفیع شهادت جاودانگی یافت، به میزانی که در راه موضوعی فدا و فانی می شود ارزش آن را به خود می گیرد و کسب می نماید. حسین بن علی علیه السلام کسی است که تمام هستی و متعلقات خویش را با اخلاص در راه خدا که اصل و منشا تمام کمالات و تقدسهاست، فدا و فانی نموده است پس جای شگفتی نیست که بگوییم تمام تقدسها و کمالات و جاودانگی به وجود فدا شده اش انتقال یافته است

و نیز بی جهت نیست که محبت و عشق به آن حضرت در دلهای مؤمنان جایگزین شده به همان گونه که محبت و علاقه به خداوند در آن دلها جای دارد. لذا از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده: همانا برای شهادت حسین علیه السلام حرارتی وجود دارد که هیچ گاه سرد نمیشود و برای حسین علیه السلام در دلهای مؤمنان محبتی است

آری! حضرت سیدالشهدا علیه السلام که از روی خلوص به پیشگاه معبود خویش سر عبودیت فرود آورده و بر آن مداومت ورزیده، به اوج کمال و قرب رب ذی الجلال رسیده و آنقدر شرافت و قداست پیدا کرده که صحیح است او را به خدا نسبت دهند

مثلا بگویند: دست او، دست خدا، خون او خون خدا و گوش و زبان و چشم او، گوش و زبان و چشم خداست، و این بدان جهت است که توجه به خدا، فدا شدن در راه او، و استمرار بر طاعتش، چنان انقلابی در وی به وجود آورد که عظمت خداوندی به او نسبت داده می شود زیرا از معنویت ارتباط با خداوند متاثر گشته است

در این باره حدیثی از امام باقرعلیه السلام نقل شده می فهماند که آدمی با رشته ارتباط و بندگی خالصانه خدا به مقامی می رسد که در فکر نگنجد و شرافت و قداست و ابدیت ذات اقدس ربوبی او را متاثر میسازد و آن خصوصیات به او انتقال می یابد: ان الله قال: ما تقرب الی عبد من عبادی بشی ء احب الی مما افترضت علیه و انه یتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها. ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته. حسین علیه السلام که در راه خدا و در راه افکار عالیه اش شهید شد وجود مادی خود را نفی کرد اما به صورت منبع فضیلت و مرکز شرافت و عظمت وجود جاودانه خود را اثبات نمود عقل و دین حکم می کند که بزرگان و افراد برگزیده را در حال حیات و ممات ارج نهیم و آنان را دوست بداریم و از یاد نبریم و در سالروز وفات و شهادتشان مجالس یادبود برپا کنیم. به ویژه که آن شخص تمام هستی خودش را در طبق اخلاص نهاده و از هیچ فداکاری در راه خدا دریغ نورزیده باشد.

دعاهای تأثیر گذار امام حسین علیه السلام در کربلا

در نگاه عوام امام حسین (علیه السلام) مظهر شجاعت، ایثار و نماد جهاد در راه خدا هستند و در این طریق نه تنها از جان و مال خویش گذشتند بلکه خانواده خود را نیز به قربانگاه بردند تا عمق فاجعه نمایان‌تر شود اما شاید آنچه کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است معنویت بالا و روح عبادتی است که در کربلا موج می‌زند

امام حسین علیه السلام نه تنها سرور شهیدان، بلکه اسوه عرفان و تجلی والای انسان کامل هستند. دعاهای ایشان پیش از وقوع حادثه دهشتناک کربلا و در زمان حضور در مقابل یزید و یزیدیان به خوبی روح بلند و ملکوتی امام و یارانشان را به تصویر می‌کشد. خوف و خشیت از حضرت حق در کلمات امام حسین علیه السلام به خوبی دیده می‌شود.

سید بن طاوس عباراتی بسیار عارفانه را از سرور و سالار شهیدان گزارش کرده است که گواهی بر صدق این دعوی می‌باشد: بار الها! از تو توفیق هدایت‌یافتگان، اعمال تقواپیشگان، خلوص توبه‌کنندگان، آهنگ جدی صابران، پرهیز ترسایان، جویندگی دانشوران، زینت پارسایان و بیم ناله‌کنندگان را می‌طلبم

تا ای خدا! از تو بیم برم، بیمی که مرا از نافرمانی‌های تو بازدارد و تا از تو فرمان برم، آن‌چنانکه شایسته کرامتت گردم و تا از بیم تو، پاک و صمیمی، به تو برگردم (و توبه کنم) و تا از محبتت، در خلوص توبه، برای تو زلال شوم و تا از حسن ظنی که به تو دارم، در همه کارهایم بر تو توکل نمایم؛ چه پاکی و منزهی ای آفریدگار نور!                                         (آری) پاک و منزه است خدای بزرگوار و او را می‌ستایم. این کلمات از لسان فردی بیرون آمده است که سید جوانان اهل بهشت می‌باشد.

فردی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دیدنشان شاد می‌گشتند و بی‌تاب دیدارشان بودند

امام حسین علیه السلام حضور حق را در لحظه لحظه زندگی حس می‌نمودند و از خداوند یکتا استمرار این حال زیبا را طلب می‌کردند تا به ما بیاموزند بندگی کردن و عبودیت حقیقتی را .

روز عاشورا، روز آزمون و تحقق دوباره وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا بود. روزی بود که هر انسان پاکدلی با یادآوری‌اش طریق حق را می‌شناسد هر انسان خفته‌ای بیش از پیش به خواب غفلت می‌رود امام حسین علیه السلام بی هیچ واهمه‌ای پای در صحرای کربلا نهادند و بی هیچ هراسی در مقابل دشمن ایستادگی نمودند

لحظه لحظه این ماجرا درسی است برای تمامی عمر، درسی که ارزش قربانی شدن و اسارت کشیدن را داشت و روزی را رقم زد که تا ابد خون گریستن برایش کم خواهد بود. روح امام حسین علیه السلام و یارانشان آنقدر بلند بود که در هنگامه نبرد نیز یاد خدا را فراموش نکرده و برای اقامه نماز از دشمن امان می‌طلبند

دشمن در ابتدا به ایشان اجازه نمی‌داد تا آنکه ندای اذان امام علیه السلام در آسمان کربلا طنین‌انداز شد و پس از اذان روی به عمر بن سعد کرده و فریاد زدند: وای بر تو ای عمر بن سعد! آیا آیین‌های اسلام را از یاد برده‌ای؟! چرا دست از جنگ نمی‌کشی تا نماز گزاریم و سپس دوباره به جنگ بازگردیم؟!

اوج این رویداد با شکوه در روز عاشوراست. روح عبادت در این روز در میان لشکریان امام علیه السلام موج می‌زند. هر کس در خیمه خویش روی به سوی خدایش کرده و استقامت در راه حق و توفیق جهاد در راه خدا و حفظ جان امامش را از خداوند خواستار است

زمزمه خدا تمام صحرا را پر کرده بود و هیچ جنبنده‌ای به خود جسارت نمی‌داد این ارواح بی‌تاب برای دیدار حق را از حال خویش خارج سازد

امام حسین علیه السلام در سپیده‌ دم روز دهم محرم با یاران خویش نماز گزاردند و سپس رو به آنان گفتند: خدا به شما [شهید] شدن شما اجازه داد؛ بر شما باد صبر و پایداری. در آن هنگام که سپاه دشمن (برای نبرد) بر حسین علیه السلام روی آورد؛ امام علیه السلام دست نیاز به سوی حق دراز کرده و فرمودند: بارالها! در هر اندوهی تکیه‌گاه منی و در هر سختی، امید من می‌باشی، در هر حادثه ناگواری که بر من می‌آید، پشت و پناه و ذخیره منی؛ چه بسا غمی که در آن دل، ناتوان و چاره، نایاب و دوست، خوار و دشمن، شاد می‌شد و من، آن را به درگاهت آورده، به تو شکوه کردم،

تا از جز تو بریده، تنها به تو روی آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی؛ پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواسته‌ای .                .
واقعه‌ای که حتی شنیدن حقایقش جان بسیاری را ربوده است و امام
علیه السلام از حقیقت امر و آنچه در پیش بود خبر داشتند شهادت یاران، بی‌حرمتی به خاندان آل رسول (صلی الله علیه و آله)، تشنگی کودکان و اسارت خانواده بی‌شک قلب امام علیه السلام را به درد می‌آورد

 امامی که پرده غیب به رویشان گشوده بود و با اختیار خویش پای در صحرا گذاشته بودند در این میان تنها چیزی که می‌توانست آرامبخش جان باشد یاد خدا و همراهی او در شرایط سخت بود.

امام حسین علیه السلام با این دعا نه تنها به یاران و همراهان خویش بلکه به تمامی جهانیان آموختند که جز خدا به هیچ کس نباید توکل جست و جز راه حق، طریقی را نباید پیموند. روح امام حسین علیه السلام و یارانشان آنقدر بلند بود که در هنگامه نبرد نیز یاد خدا را فراموش نکرده و برای اقامه نماز از دشمن امان می‌طلبند.

فلسفه صوفیانه بر عاشورا

قیام عاشورای حسینی علیه السلام از مهمترین مقولات مورد مناقشه اندیشمندان و اسلام پژوهان بوده است. انگیزه اصلی امام حسین علیه السلام و فلسفه و دلایل حضرتشان از اقدام به قیام چه بوده است؟ آیا فلسفه قیام، دعوت کوفیان بوده؟ آیا دستیابی به حکومت، علت اصلی و غایت نهایی این نهضت بوده است یا ایجاد اصلاحات و تغییرهای محدود در ساختار حکومت اسلامی هم می توانست هدف امام علیه السلام را تأمین کند؟

اگر هدف اصلی قیام، اصلاح وضعیت امت و جامعه اسلامی بود آیا حضرت نمی‏توانست به شیوه مسالمت آمیز به هدف خویش جامه عمل بپوشاند تا مردم شاهد ریختن خون فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و به اسارت رفتن اهل بیت علیهم السلام آن حضرت نباشد؟ و...

نگرش عارفانه و صوفیانه

عارفان و صوفیان، حادثه عاشورا را در چارچوب عرفان نظری و عملی خود تفسیر می کنند. در این نوع نگرش، نهضت حسینی زاییده عشق است. قهرمانان عاشورا عاشقان پاک باخته ای بودند که به پیمان الست وفا کردند و عاشقانه به سوی حق شتافتند و فانی در او شدند و حضرت حق آنان را به مقام فنا و نوشیدن باده وصل رساند و در اعلا علیین جایشان داد.

در این دیدگاه آنچه اصالت دارد، عشق است، پس آنچه از حادثه عاشورا از عشق تهی باشد، تحریف شده باید پنداشت و هر چه با عشق هم خوانی دارد، همان واقعه عاشوراست.

از دیدگاه عارفان و صوفیان پاسخ این پرسش ها که: مگر امام حسین(علیه السلام) نمی دانست در کربلا کشته خواهد شد، پس چرا رفت و چرا وقتی خود را در میان لشکر انبوه دشمن تنها یافت، با آنان صُلح نکرد؟ مگر در اینجا عقل حکم به سازش نمی داد؟ پاسخ این سئوالها، در یک کلمه یعنی عشق خلاصه می‌شود و عقل از پاسخگویی عاجز می ماند. وقتی که عشق آتش به جان عاشق زند، جز معشوق هیچ چیز دیگر در نظرش مجسم نمی‌شود و با تمام توان و شتاب می خواهد به وصال معشوق برسد.

محو و فانی شدن در انوار معشوق برای عاشق وصال است و بس. در بینش صوفیانه، شهادت امام حسین علیه السلام همانند سر دار رفتن حلاج است.                             .                                             بر اساس این دیدگاه، مردان خدا با کشته شدن به هدف عالی خویش که همان راهیابی به محضر خداست، می رسند پس جای سرور و شادی‌ است نه جای حزن و اندوه!. با چنین دیدگاهی است که مُلای رومی روز عاشورا را روز فرح و شادمانی می داند. چون معتقد است که اباعبدالله علیه السلام و یارانش با شهادت، بند و قفس روحشان را شکسته به عالم ملکوت به پرواز در آوردند

از این رو او عزاداری و برپایی مجالس سوگواری برای آن حضرت را مورد مذمت و قدح قرار داده و براین باور است که عزاداران به سبب غفلت و بار سنگین گناهان خویش باید بر حال خود گریه و عزاداری کنند نه بر آن بزرگوار!

قیام امام حسین علیه السلام سند مظلومیت در همیشه تاریخ  کشتن و کشته شدن در راه حق یک فریضه و اصل است، اما آنکه آدمی بداند چه کسی را کجا و چگونه باید کشت یک اصل مسلم است که احتیاج به بصیرت و آگاهی دارد حکومت نوپای اسلامی در آن روزگار در دست قدرت طلبان بی دین افتاده و دین بازیچه ای در دست عاقلان پول پرست و چماقی در دست حاکمان شده بود، در فضایی که آیات خدا را به بهایی اندک می فروختند و بزرگان دین را بی خرد و افراد پست و دنیاطلب را بزرگ می شمردند. امر به معروف و نهی از منکر بر زمین مانده بود و از ترس آنکه کسی بیدار نشود دشمنان در گمراهی یکدیگر می کوشیدند و در چنین هنگامه ای مردی از تبار ابراهیم، به میدان آمد تا به جهانیان بگوید برای بدست آوردن عشق حضرت حق از هر چیزی حتی فرزند باید گذشت

شیرمردی به پا خاست، حج خود را نیمه رها کرد تا به جهانیان بگوید: گردش به دور کعبه اگر بدون حاکمیت ولایت باشد فایده ای ندارد حسین علیه السلام به پا خاست تا چون اجداد بزرگوارش حماسه ای ماندگار بسازد و در کربلا کعبه عشق ساخت کعبه ای که وجودش کعبه ابراهیمی را حیات دوباره بخشید.

قیام امام حسین علیه السلام سندی شد تا معرف و پشتیبان و آبروی کعبه ابراهیمی باشد، سندی که اگر نامحرمان قصد سوئی بدان داشته باشند، از طواف کنندگان کعبه کربلا خواهند هراسید. و حسین علیه السلام سند ضمانت کعبه را با خون نوشت تا به تاریخ بگوید کعبه در ضمانت خون ولایت و عاشقان ولایت است.

ولایت و شهادت دو خطر برای دشمن

امام حسین علیه السلام؛ منادی نهضت رهایی بشر دو اصل از اصول اساسی در دین مبین اسلام ولایت و شهادت عنوان می شود دو عاملی که همیشه موجب هراس دشمنان بوده و معبری برای دستیابی به پیروزی شده است. وفاداری یاران سیدالشهدا علیه السلام در کربلا و جانفشانی آنها برای احکام اسلام و عشق به شهادت علت پیروزی و ماندگاری قیام عاشورا بود.                                                                     .

امام حسین علیه السلام قیام خود را برای ماندگاری اسلام مفید می داند و مرگ را برای خود دلچسب برمی شمارد در همین زمان که استکبار جهانی با شناخت عناصر اصلی اسلام یعنی شهادت و ولایت به کمرنگ کردن این دو عنصر در جوامع اسلامی پرداخت اما تاثیر آن به خاطر بیداری اسلامی که رخ داده محال است که اتفاق بیفتد تا جایی که اندیشمندان غربی هم به این موضوع اعتراف می کنند

همان طور که مهاتماگاندی می گوید: من برای هند ارمغان جدیدی نیاوردم بلکه از مطالعاتم از نهضت عاشورا پی بردم که اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی علیه السلام پیمود و یا دانشمندان دیگری که معتقدند حسین با قربانی کردن عزیزترین افراد خود درس فداکاری و جانبازی به دنیا آموخت.

امام حسین علیه السلام نیز با وجود کمی یاران و یقین به شکست مادی و ظاهری در این جنگ (برای رسوا کردن یزید و مدعیان خلافت) مردانه جنگید و در دهم محرم سال شصت و یک هجری در سرزمین کربلا (به اتفاق بستگان و یارانش) شهید شد و همین اقدام حضرت باعث رسوایی و شکست خلفای بنی امیّه و محفوظ ماندن، اسلام از انحراف گردید.‏

قیام عاشورا به عنوان بزرگترین نقطه حیات انقلابی تشیع از جهات مختلف همواره مورد توجه قرار گرفته ابعاد نظری این فرازمندترین نقطه تاریخ حماسه یکی از مسائلی است که نقطه شروع تحلیل ها درباره آن محسوب می شود.

تبیین هدف و مخاطب گیری عاشورا در طول تاریخ در منظر تشخص حسین بن علی علیه السلام نیز طوری پررنگ است.

خط سرخی که امام حسین علیه السلام با خون خویش ترسیم می کند

در زمانی که ایشان قیام می کند، حقیقت دین با خون ایشان روشن می شود به گونه ای که دیگر تا قیامت نمی توان به سادگی مرزهای حق و باطل را برداشت و با متشابهات و شبهات و فتنه ها، به جنگ اسلام حقیقی رفت؛ زیرا همواره خط قرمزی میان حق و باطل کشیده شده است که به سادگی برای هرکسی که خواهان فهم باشد، روشن می شود. 
تا پیش از خط سرخی که امام حسین(علیه السلام) میان حق و باطل و اسلام راستین و دروغین کشید، همواره این خطر وجود داشت که حق و باطل در هم آمیزد و حتی اهل بصیرت را فریب دهد.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در عبارت فوق الذکر می خواهد بگوید خونی که از ذبیح الله بر زمین جاری می شود و اسلام حقیقی را از اسلام دروغین جدا می کند، خون پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؛ زیرا وجود حسینی همان وجود پیامبری است؛ چرا که هر دو حتی در عالم ماده و در دنیا، از نوعی یکتایی برخوردارند که از یگانگی در نفس فراتر است .

خون حسین همان ثارالله و خون خداست که در پیکر پیامبر  جاری

این قیام نیز انقلاب پیامبری است؛ بنابراین هرگونه تشکیک در این انقلاب به معنای تشکیک در حقانیت و صداقت انقلاب پیامبرصلی الله علیه و آله است. از این رو دشمنان هنگامی که با خط سرخ خون امام حسین علیه السلام مواجه شدند، عرصه کار را بر خود تنگ یافته و به سرعت رسوا شدند، به گونه ای که حتی در روزگار پس از هزار سال هنوز سرخی خط حسینی است که راهنمای مرزبندی میان حق و باطل است.

این که پیامبر صلی الله علیه و آله امام حسین علیه السلام را ذبیح می داند، از آن روست که این تقوای الهی در میان جامعه به خون حسینی جاری شد و انسانها توانستند، در خط سرخ و خونین امام حسین علیه السلام خط هدایت الهی را به روشنی بیابند و در آن مسیر حرکت کنند.

همه حرکتهای امام حسین علیه السلام الگو و اسوه است ایشان سخن و حکمش همان حکم الله و حکم پیامبر(صلی الله علیه و آله) می باشد و هرگونه تشکیک در این باره نارواست. در آینده ی بشر حرکت سرخ حسینی که قدرت تشخیص مردم را نسبت به حق و باطل افزایش می دهد. و همچنان اسلام جاهلی و وارونه را به نام اسلام واقعی به جهانیان معرفی کنند.

 حرکت سرخ امام حسین علیه السلام، این فرصت عظیم را برای مردم فراهم کرده تا با کوچکترین درنگ، حق را از باطل بازشناسند و اسلام واقعی و حقیقی را از اسلام دروغین و جاهلی تشخیص دهند. این هنری است که خط سرخ امام حسین علیه السلام در جهان نشان داده و هرگز آثار آن از میان نمی رود. به این معناست که دیگرانی، که حقیقت وجودی آن حضرت علیه السلام را درک نکرده اند، بدانند که حرکت او ادامه حرکت اصلاحی پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؛

وگرنه اگر کسی به حقیقت وجودی آن حضرت علیه السلام بر اساس سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله توجه می کرد، در می یافت که خود پیامبر صلی الله علیه و آله در کالبد حسینی است که قیام کرده است و این قیام امام از باب مظهریت از پیامبر صلی الله علیه و آله و یا عینیت از اوست. وقتی ما سخن از فنای ذاتی می کنیم؛ (انفال71) دست کم این است که خداوند از دست او استفاده می کند ولی در مرتبه برتر، خدا و بنده یکی است و نمی توان تفکیک کرد؛ چنان که آن معصومان علیه السلام درباره نسبت خود با خدا چنین گفته اند: نزلونا عن الربوبیه و قولو فینا ما شئتم؛ ما را از ربوبیت پایین تر دارید و هرچه خواستید در توصیف مقامات ما بگویید.

این حالت و نسبت میان پیامبرصلی الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام همان گونه است که امامان علیه السلام درباره نسبت خود با خدا آن را گفته اند: نحن مع الله حالات نحن فیها هو و هو فیها نحن و لکن هو هو و نحن نحن (ما را با خدا، حالاتی است که در آن حال، او ما است، و ما اوییم ولی او اوست و ما هم مائیم) به این معنا که حضرت امام حسین علیه السلام هرچند که امام است، ولی حقیقت امام حسین علیه السلام همان حقیقت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. براین اساس همه حرکتهای امام حسین علیه السلام الگو و اسوه است و ایشان سخن و حکمش همان حکم الله و حکم پیامبر(صلی الله علیه و آله) می باشد و هرگونه تشکیک در این باره نارواست.                                .
پیامبر صلی الله علیه و آله با بیان یگانگی و یکتایی وجودی خود و امام حسین علیه السلام خواسته است تا هرگونه تشکیک و تردیدی را نسبت به حقیقت راه و کلام و سخن امام حسین علیه السلام بزداید و اجازه ندهد تا دیگران در آینده نسبت به حرکت سرخ حسینی که قدرت تشخیص مردم را نسبت به حق و باطل افزایش می دهد، تشکیک روا دارند و یا بخواهند مشابهت را در بخشی یا جنبه ای محدود سازند

اوج ولایت پذیری در تاریخ اسلام در کربلاست

بی‌شک معارفی که در زندگی ائمه جاری است یکی از دو ثقلی است که خداوند متعال توسط پیامبرصلی الله علیه و آله در بین ما به ودیعه نهاده است. عترت فقط کلمات ائمه معصومین علیه السلام نیست، بلکه رفتار، منش و سیره امامان بزرگوار نیز برای ما درس آموز است که مسیر حرکت تاریخ را تغییر داده است. باید کلمات ائمه را بفهمیم و اجرا کنیم؛ تا این کار را نکنیم فایده‌ای از کلمات ائمه در زندگی ما مترتب نمی‌شود، ولی آنجا که ائمه عملی انجام دادند با عمل خود، عملاً مسیر حرکت تاریخ را تغییر دادند

کلمات ائمه تفسیر رفتارشان و رفتارشان تفسیر گفتارشان است و این منبع و ذخیره بسیار غنی برای معرفت و کمال در اختیار ما قرار دارد. در بین اعمال ائمه بی‌تردید مهمترین عملی که از زندگی چهارده معصوم شاهد بودیم، قیام اباعبدالله علیه السلام است

ما باید سطح تبلیغات خودمان را در مورد کربلا عوض کنیم الان شهادت در کار نیست و ما در اوج امنیت و عزت هستیم، درسی که اکنون باید از عاشورا بگیریم این است که آن گونه ای که شهدای کربلا ولایتمدار بودند، ما ولایتمدار باشیم.

حتی در رجزهای شهدای کربلا حمایت از حسین علیه السلام به عنوان حمایت از دین مطرح می‌شود و صحنه عاشورا صحنه ولایتمداری است، صحنه‌ای که همه فدای ولی خدا شوند. آیا این قدر که امروز عاشورا با حماسه، عزت، ظلم‌ستیزی و ... پیوند دارد در بین مردم عاشورایی ما، به ولایتمداری شهرت دارد؟ لازم است کاری کنیم که تا می‌گوییم عاشورا، مردم به یاد ولایتمداری بیفتند. هر چند اباعبدالله علیه السلام از شهدای کربلا امر را برداشتند اما آنها ماندند، حقیقت عاشورا اوج ولایتمداری است که در این باره سندها و بیان‌های متفاوتی وجود دارد. امام زمان 313 نفر عاشورایی می‌خواهد و عاشورایی یعنی کسی که در ولی خدا ذوب شده.

 حسین مکتب ایمان ‏حسین علیه السلام یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه‏ قومیت. سخن حسین علیه السلام عمل، حادثه، روح و همه چیز حسین علیه السلام هیجان است، تحریک است، درس است، القای نیروست. ‏از یک زاویه نگاه خاص، حادثه کربلا یک جنایت، تراژدی، مصیبت است. اما در صفحه حماسی و نورانی کربلا، قهرمان، حسین علیه السلام است. در آن صفحه، دیگر جنایت و تراژدی نیست، بلکه حماسه، افتخار و نورانیت است‏، تجلی حقیقت، انسانیت و حق ‏پرستی است. آن صفحه را که نگاه‏ کنیم، می‏گوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد. اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه می‏کنیم می‏بینیم، بشریت سر افکنده است. ‏چرا همیشه باید حسین‏بن علی علیه السلام از آن جنبه ای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ نگرش تک بعدی و صرفا جنایی به حادثه عظیم کربلا نوعی انحراف از اهداف اصیل و الهی و بنیادین حضرت ابا عبد الله در قبول این مصیبت اعظم است. حضرت حسین علیه السلام را یک روز با بلای عظیم به شهادت رساندند، اما حضرت حسین علیه السلام که فقط، تن و بدن مبارک حضرتشان نیست، حضرت حسین علیه السلام یک مکتب است و بعد از مرگش زنده‏تر می‏شود

دستگاه بنی‏ امیه خیال کرد که حسین علیه السلام را کشت و تمام شد ولی بعد فهمید که مرده حسین علیه السلام از زنده حسین علیه السلام مزاحمتر است، تربت حسین علیه السلام کعبه صاحبدلان است. قیام ها و تشکیل نهضت های آزادی بخش بعد از حادثه ی عاشورا نشان از زنده بودن امام و نهضت می باشد. حضرت زینب(سلام الله) نیز به یزید (لعن الله علیه) همین امر را فرمودند: هر نقشه ‏ای که داری بکار ببر ولی مطمئن باش تو نمی‏توانی برادر مرا بکشی و بمیرانی، او نمرد، بلکه زنده‏ تر شد (بحارالانوار، ج45، ص135 و اللهوف ص77 ) وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

امام حسین علیه السلام و محبوبیت بین غیر مسلمانان

امام حسین علیه السلام در میان امامان معصوم علیه السلام از برجستگی خاصی برخوردار است؛ چرا که مسلمانان، او را احیاگر اسلام نبوی و محمدی می دانند و غیر مسلمانان او را نماد آزادگی و عدالت خواهی می شناسند. هر گوشه ای از کشور شوروی سابق یا در آفریقا یا شرق دور یا حتی به آمریکای لاتین بروید، شاید از اسلام چیزی جز امام حسین علیه السلام ندانند و نشناسند چراکه امام حسین علیه السلام است که دین را زنده نگه داشته و محرم و صفر آن را جاودانه ساخته است.

در مناطق سیبری روسیه، یا کوه های هیمالیا در نپال یا بنگلادش و میانمار و هند و سریلانکا و اندونزی و حتی گویان و ترینیداد و توباگو در آمریکای لاتین اگر از اسلام یاد و خبری است با عزاداری امام حسین علیه السلام همراه است.                                                          آزادگان هندو مسلک هندوستان، خود را شاگردان مکتب آزادگی امام حسین علیه السلام می دانند و ارمنی ها و مسیحی های بسیار بلکه حتی هندو و بودایی به امام حسین علیه السلام عشق می ورزند و افتخار شاگردی او را می کنند.

هر یکی از امام حسین علیه السلام درسی از انسانیت گرفته است ما که خود شیعیان آن حضرت علیه السلام هستیم و این گونه ایشان را به نام خود زده ایم، تا چه اندازه با آموزه های انسانی و اخلاقی و تربیتی ایشان آشنا هستیم و تا چه اندازه به آن عمل می کنیم و شیعه گری خود را نشان می دهیم.

آشنایی با مکتب اخلاقی و تربیتی امام حسین علیه السلام به معنای دانستن صرف آموزه های ایشان نیست، بلکه به معنای پیروی و ساختن سبک زندگی خودمان براساس آن است. هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی آیا یاری کننده‌ای هست که مرا یاری کند؟ حضرت اباعبدالله علیه السلام به جامعه فاسدی می نگرد که حاکمش علناً فساد و فحشا می کند، حلال های خدا در آن حرام و حرام های الهی حلال شده است، حاکمی که به هیچ یک از حدود الهی پایبندی ندارد، شرابخوار و قمارباز و... است در این جا، حضرت انحراف ایجاد شده در دین خدا را جز با قیام و در نهایت شهادت خویش نمی تواند اصلاح کرده و دین خدا را به مسیر اصلی برگرداند.

حرکت سیدالشهداء علیه السلام و قیام و به پا خاستن حضرت، حرکت و پیامی است که در طول تاریخ؛ همه انسانها را مورد خطاب قرار می دهد و به انسانها تا روز قیامت این پیام را می رساند که هرگاه ظلم ظالم تثبیت شد و انحراف علنی گشت. باید به پاخاست و هدایت کرد و حضرت بشریت و انسانیت را هدایت کرده، نه فقط دین جدش را در این مسیر و این قیام حضرت ندای هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی را سرمی دهد یار می طلبد و این یارطلبی برای همیشه تا زمانی که انسان هست وجود دارد. امام حسین علیه السلام یار می طلبد ولی نه هر یاری، بلکه ناصر و یاوری را می طلبد که معرفت داشته باشد.

 تنها صرف کنار امام و پیامبر صلی الله علیه و آله بودن، برای هدایت شدن کافی نیست

تنها کسانی موفق می شوند که در مسیر یاری امام گام بردارند و همراه امام باشند، که نقشه راه را در دست داشته باشند. کسی که نقشه را داشته باشد، حتی اگر از لحاظ جسمی از امام دور باشد، هم در مسیر امام است

در تاریخ می بینیم بسیاری از افراد که صاحب ادعا و صاحب نام، همچون عبداله بن عباس، عبداله بن عمر و... به امام می گویند و به خیال خویش حضرت را نصیحت کرده و از سفر به کوفه منع می کنند اینها کسانی هستند که امام را دیده اند و حضور حضرت را درک کرده اند، پس چرا یار امام نشده اند؟

همین عبدالله عمر که حاضر نبود با یزید بیعت کند، با امام حسین علیه السلام نیز بیعت نکرد ولی بعدها به خاطر بیعت با عبدالملک مروان و با امیر او «حجاج بن یوسف ثقفی» جنایتکارترین فرد در زمان خود، بیعت کرد این نتیجه نداشتن نقشه راه یعنی نداشتن شناخت و معرفت است.

آیا واقعا نقشه راه در دستمان است؟ در سوره توبه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) : همه کسانی که در کنار تو هستند مومن نیستند بلکه منافقانی نیز در کنار تو به اسم اصحاب وجود دارند. با این اوصاف، ما باید خود را محک بزنیم و ببینیم آیا هم اینک جزو یاران و ناصران حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) قرار داریم یا فقط یک ادعای باطل در سر می پرورانیم؟

مرتبا آرزو می کنیم که ای کاش ما در کربلا بودیم و جان خویش را نثار اباعبدالله علیه السلام می کردیم، ندای یا لَیتَنا کُنَّا مَعَک ، سر می دهیم و اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ می خوانیم، در عزاداری شرکت می کنیم، نذری می دهیم، مجلس برپا می کنیم... آیا واقعا معرفت و شناختمان تکامل یافته است؟ آیا حقیقتا خصوصیات یاوران دین خدا را داریم؟

کسانی که در لشکر امام حسین علیه السلام قرار داشتند تا آخر پای جان ایستادند، دارای خصایص ویژه ای بوده اند، که این ویژگی ها برای همه افراد در همه زمان ها در برابر امام معصومشان صدق می کند.

این ها کسانی بودند که با در دست داشتن نقشه راه، بسیار مسئولیت پذیر بودند. یعنی احساس مسئولیت نسبت به دین خدا و ولی امرشان می کردند، آنچنان که گویی هیچ کس دیگر غیر از این ها نیست که به یاری بیاید.

بحث مسئولیت محوری، در همه زمان ها جاری است؛ ما چنان باید احساس مسئولیت کنیم که انگار تنها این من هستم که می توانم این کار را انجام دهم.

هرکس به هر نحوی که می تواند باید تلاش کند و منتظر نباشد تا دیگران بیایند و کاری کنند. در جریان واقعه عاشورا کسانی که در سپاه امام قرار می گیرند، به راستی غربال شده اند؛ آنهایی که مقابل حضرت ایستادند.

همان مسلمانانی بودند که خیلی از آنها نمازشب خوان و صوت قرآن و ... داشتند پس نماز و روزه و حج و حجاب و... ظواهر دینی ملاک سعادت نیست؛ این که ما تا چه اندازه احساس مسئولیت می کنیم و معرفت به حق و باطل داریم، مهم است.                                .
از خصوصیت برجسته افرادی که نقشه راه در دستشان است و معرفت دارند و انسان هایی مسئولیت پذیرند، این است که چنین افرادی گذشته از داشتن ایمان قاطع و یقین به رسالت و برخورداری از صفات روحی والا و تقوای الهی؛ اسلام را به عنوان اصلی اساسی در زندگی خویش پذیرفته و باور دارند.  به بیانی دیگر اسلام در متن زندگی آنها جاری است نه در حاشیه.  در زندگی خویش بررسی کنیم، آیا این اسلام است که در همه امور ریز و درشت زندگی من حرف اول را می زند؟

آیا اعمال کوچک و بزرگ من با معیارهای اسلامی همخوانی دارد؟ آیا من حج و نماز و روزه و شرکت در مجالس مذهبی دارم ولی در عمل هرچه را خودم دلم خواست انجام می دهم نه آن چیزی را که خدا از من خواسته است؟ خصوصیت بارز یاران حضرت، تسلیم محض شدن در برابر احکام و دستورات الهی است.

احکام و دستورات الهی، تنها تکالیف شرعی نیست

در روایتی از معصوم آمده است: که شیعیان ما را به بسیاری نماز و روزه و انفاق نشناسید، به طول رکوع و سجده نشناسید، بلکه به تسلیم بودن به امر ما بشناسید. اگر این تسلیم در ما وجود داشت، می توانیم امیدوار باشیم که از یاران قرار بگیریم، افراد تسلیم، بر سر عهد و پیمانی که می بندند باقی هستند، مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ

صادق بودن و باقی بودن بر سر عهد و پیمان، خصوصیت برجسته افراد «تسلیم» است.
ویژگی دیگر یاران واقعی پیامبر و ائمه
علیهم السلام ؛ این است که هرگز در مقابل امام نمی ایستند و این شاید همان برگرفته شده از تسلیم امر مولا بودن است. غلبه بر هوای نفس و پیروی نکردن از وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی، خصویت دیگر یاران ولایت است حب دنیا و قدرت طلبی و جاه طلبی و گرایش به سمت غرایز نفسانی، با اطاعت از امام جمع نمی شود .

بخش 3             علل قیام، وارونه شدن حقایق طی 50 سال

آن روز که خاتم رسل دست وصی خود را در غدیر بالا برد تا همگان بدانند تنها اوست که می‌تواند نهال نوپای اسلام را به درختی تناور تبدیل سازد و سکانداری کشتی هدایت مردم به ساحل فقط از حیدر کرار ساخته است

دین به دنیافروشان از همان روز توطئه فتنه را در ذهن خود طراحی کردند اما 70 روز طول کشید تا آن را پیاده سازند؛ 70 روزی که باید صبر می‌کردند تا پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) از این دنیا رخت بر بندد و به دیدار معبودش بشتابد

سقیفه را به عنوان مرکز این فتنه انتخاب کردند و در حالی که جسد رسول روی زمین بود، دموکراسی دروغین آنان در مقابل نص پیامبر(صلی الله علیه و آله) به میدان آمد و علمدار حق را خانه‌نشین کرد چرا که تا او بود امکان انحراف وجود نداشت

ابتدا از منع نقل حدیث نبوی طی بخشنامه ای آغاز کردند و بعد انحرافات یک به یک آغاز شد هر چند به خاطر نزدیکی با عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) امکان انحرافات جدی وجود نداشت اما گذر تاریخ این امکان را برایشان ایجاد کرد. خلافت به سلطنت تبدیل شد و زهد خلیفه مسلمین به شکم‌بارگی و هوی‌پرستی دربار اموی ‌فقط 50 سال طول کشید تا این انحرافات عمیق حاصل شود.

هوی‌پرستی دربار امویان کم‌کم به درون اجتماع نیز سرایت کرد هر که در دنیا‌پرستی و تملق به آنان شبیه‌تر بود مقرب‌تر و جایگاه حکومتی‌اش بالاتر، تا آنکه شرابخواری چون یزید بر تخت تکیه زد. تفاوت یزید با پدرش در آن بود که کمتر ظواهر را رعایت می‌کرد و فسقش در میان عامه مردم بیشتر شهره بود  اینجا بود که زمان قیام ثار‌ الله فرا رسید تا دین در حال زوال جدش را احیا کند اما این احیا چندان ارزان به دست نیامد؛ احیای دین با خون پاک سرور جوانان اهل بهشت و یاران صدیقش میسر شد شاید اگر هزاران انسان بصیر و عالم در آن عصر بودند نمی‌توانستند بصیرتی که خون حسین (علیه السلام) به امت اسلامی هدیه کرد را فراهم کنند

این خون پاک دیواری بلند میان حق و باطل در آن عصر و همه دوران‌ها کشید تا حق‌جویان راه را گم نکنند و در هر رخدادی پای علم حق تجمع کنند؛ فتنه‌ای که غبارش جلوی چشم خیلی‌ها را گرفت. انگار تقدیر بر این بود که بار دیگر تاریخ تکرار شود

دنیاپرستان فتنه‌ای را خلق کردند که چشم بسیاری از بزرگان را از دیدن حقیقت محروم کرد برخی مانده بودند که حق کجاست و حقیقت نزد کیست؟

آیا ممکن است کسانی که یک عمر در کنار بنیانگذار این انقلاب بوده و نفس کشیده بودند حال بر چهره انقلابش چنگ بکشند. هر چند روزها که سپری می‌شد غوغای فتنه در حال فروکش کردن بود اما هنوز این غبار مانع از شفافیت فضا بود تا اینکه نوبت به روز عاشورا رسید روزی که قرن‌هاست در این سرزمین مردم با فریاد لبیک یا حسین ندای ظلم‌ ستیزی او را سر می‌دهند و آرزو می‌کنند که ای کاش در کربلا بودند تا امامشان تنها نمی‌ماند

اما خبر نداشتند که سپاه عمر سعد در حال بستن زین و یراق است که ظهر عاشورا باز به میدان بیاید با همان هلهله و سوت و کف و تنها تفاوتش این بود که دیگر حسینی نبود که ذبح شود فدائیان حسین با نوحه و عزا به مولایشان لبیک می‌گفتند و وارثان سپاه عمر سعد هلهله می‌کردند،.

امام حسین علیه السلام و فتنه بزرگ اموی

نهضت امام حسین علیه السلام ابعاد و جنبه های گوناگونی دارد. یکی مبارزه با فتنه بزرگی بود که علی علیه السلام پیش از آن خبر داده بود این فتنه که از آن به فتنه اموی و فتنه قاسطین یاد می شود، فتنه ای بود که رسالت پیامبران و هدف اصلی آنان را هدف قرار داده بود و مهندسی فرهنگی اموی بر پایه نابودی عدالت سامان یافته بود زیرا فلسفه ای در پس زمینه آن طراحی شده بود که بر پایه جبر الهی، همه آن ها مشروعیت و مقبولیت شرعی می یافت.                           .
فتنه بزرگ عدالت ستیزان اموی در پیشگویی های پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به وضعیت آینده امت و حضرت امیرمومنان علی علیه السلام از گروه های سه گانه ناکثین، قاسطین و مارقین و سخن به میان آمده که وصف اخیر برای گروه معاویه و دولت اموی بوده است.

مسلمانان با اظهار ایمان خویش، با سنت الهی، یعنی سنت امتحان و ابتلا و فتنه رو به رو می شوند؛ نخستین فتنه بزرگ امت پس از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، مخالفت با انتصاب الهی غدیر خم و ولایت و خلافت امیرمومنان علیه السلام در سقیفه بنی ساعده و دو دستگی و تفرقه در امت بود.

پس از این آزمون بزرگ گرفتاری های امت آغاز می شود

جامعه در آزمون های کوچک و بزرگ شکست می خورد تا در نهایت با سه آزمون در عصر علوی، بسیاری از مومنان نیز از رستگاری باز ماندند

حضرت امیرمومنان پس از سرکوب ناکثین پیمان شکن در جنگ جمل که همراهانی از خاندان رسول(صلی الله علیه و آله) با نام ام المومنین همسر پیامبر و شماری از صحابه معروف حاضر در جنگ بدر چون طلحه و زبیر در آن حضور داشتند، به سراغ دسته دوم از فتنه گران می رود که اکنون با نام قاسطین. این گروه از فتنه گران، هر چند که همانند گروه نخست، از فتنه بزرگ سقیفه و مخالفت با نصب غدیر بیرون آمده اند ولی از ویژگی های خاصی برخوردار می باشند؛ و پایه گزار جنگ صفین و آثار بد آن حکمیت می باشند

هنوز حضرت امیرمومنان موفق نشده بود تا فتنه دوم قاسطین را سرکوب کند که از درون لشکر حضرت، گروهی از منافقان جدید به نام خوارج بیرون آمدند که پیامبر از ایشان به عنوان مارقین یاد کرده.

مارقین فتنه ای در درون دولت ولایی علوی بود که از سوی برخی از یاران بریده و توسط قاسطین ایجاد و فرماندهی می شد این گروه از فتنه گران، مشروعیت نظام سیاسی ولایی حکومت علوی را هدف گرفته بودند. آنان با فلسفه لا حُکْمَ إلاّ للهِ، که کلمه حقی بود و از آن اراده باطلی داشتند، می کوشیدند تا مشروعیت دینی و سیاسی دولت علوی را از میان بردارند و اطاعت از ولایت و حکومت وی را نامشروع و ضد حکم الهی قرار دهند

امیرمومنان ناچار می شود تا چشم فتنه (مخالفت با دولت قانونی با شعار قانونگرایی) را در آورد و با کشتن آنان به طور کلی از میان بردارد زیرا آنان اگر موفق می شدند، دیگر هیچ نظام مشروع سیاسی چه به شکل خلافت یا خلافت سلطنتی و یا نظام ولایی و مانند آن برای اسلام و مسلمانان باقی نمی ماند.

امویان که یک قبیله از قریش بودند، همانند یهودیان یک نژاد خاص بودند که بیشتر به شکل یک حزب عمل می کردند اینان با آن که از آغاز با اسلام مخالف بودند و در زمان تنزیل، اسلحه برداشتند، ولی در نهایت شکست خوردند و تسلیم شدند، هر چند که مسلمان نشدند و ایمانی نیاوردند

امویان در زمان عمر با قدرت یزید پسر معاویه در شام به درون نظام سیاسی راه یافتند و چنان نمایاند که مردم اسلام را جز به تفسیر معاویه نشناختند. امویان سپس در زمان عثمان بیت المال و ثروت را در اختیار گرفتند و پس از قتل عثمان به عنوان ولی خلیفه مقتول، قدرت پیدا کردند و پس از شهادت امیرمومنان علی علیه السلام قدرت دینی را نیز در اختیار گرفتند و شخصیت های دینی را به خدمت خود در آوردند.
مبارزه امام حسین علیه السلام با فتنه بزرگ امیرمومنان در طول مدت کوتاه چهار و نیم ساله حکومت خویش دو فتنه را از میان برداشت ولی عدم همکاری امت و مخالفت ایشان اجازه نداد تا ریشه شجره ملعونه را برکند

فتنه ای که موجب شد تا بوزینگان اموی بر شجره طیبه بتازند و منبر حکم رانی پیامبر را ابزار قدرت خویش خود قرار دهند

در بیست ساله حکومت شرایط به گونه ای تغییر کرد که روشنفکری باقی نماند و اهل بصیرت همگی یکایک کشته و از دور خارج شدند بدین ترتیب مردم به تفکر جبری، هر ظلمی را به سادگی می پذیرفتند و آن را به عنوان قسمت و تقدیر خویش قبول کردند. امام حسین علیه السلام برای رهایی امت و اصلاح امت جد خویش که با اسلام واژگونه به بردگی و بندگی کشیده شده بودند، قیام می کند و در نهایت می کوشد تا با جانفشانی و شهادت خویش راه بازگشت را بر مردم بگشاید.

اعلام منشور ولایت در سرزمین منا شیعیان امام على علیه السلام روزهاى سختى را در حکومت معاویه سپرى ‏مى ‏کردند. تعداد زیادى از آنان توسط معاویه به شهادت رسیده و بسیارى دیگر فرارى یا منزوى و در اضطراب و نگرانى به سر مى ‏بردند.

در منابر و اجتماعات اهانت‏ به امام على علیه السلام به صورت‏ رسمى رواج یافته بود و دلهاى عاشقان و دوستداران امیرمومنان را سخت جریحه دار کرده بود. اکنون دیدگان به سوى امام حسین علیه السلام دوخته شده و منتظر رهنمودها و دستورهاى آن حضرت است تا این سکوت مرگبار را بشکند و راهى به‏ سوى افقهاى حقیقت ‏بگشاید

امام حسین علیه السلام همراه عبدالله ابن عباس‏ و عبدالله ابن جعفر حج مى‏گذارد. در سرزمین منى فرصتى دست مى‏ دهد تا امام علیه السلام از اصحاب پیامبر و شیعیان و نیک مردان انصار دعوت کند و حقایق را براى آنان بازگو کند. بیش از هفتصد تن گرد امام ‏اجتماع مى‏ کنند که دویست نفر آنان از اصحاب پیامبرند

حضرت بپا خاست و پس از حمد وثناى الهى، فرمود: «این تجاوزگر (معاویه) بر ما و شیعیان ما سختیها و ناملایماتى‏ روا داشته است که خود دانسته و دیده ‏اید یا به شما رسیده است.  من از آن مى ‏ترسم که حق ولایت از بین رود و مغلوب گردد، اگرچه خدا نور خویش را به رغم خواست کافران، غالب خواهد گردانید. سپس آنچه از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله درباره پدر و مادرش و اهل ‏بیت علیهم السلام بود، براى آنان قرائت کرد. همگى گفتند: اللَّهُمَ نَعَم قَد سَمِعنا وَ شَهِدنا همین طور است ما خود شنیدیم‏ و افراد مورد اعتماد براى ما آنچه فرمودید، نقل کردند..

حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند مى‏دهم آیا مى‏دانید که‏ پیامبر(صلی الله علیه و آله) على علیه السلام را در غدیر خم به امامت منصوب کرد و مردم را به‏ ولایت او فرا خواند و دستور داد که این پیام را حاضران به ‏غایبان برسانند؟ همگى گفتند: بلى ما شنیدیم. بدین ترتیب، امام علیه السلام در آن اجتماع بر حقیقت امامت تاکید ورزیده و رسالت و مسوولیت‏ خواص را براى ترویج مکتب ‏اهل‏ بیت علیهم السلام و مبارزه با استبداد اموى ترسیم کرد. سخنرانى حضرت در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در همین راستا است.

 اعتراض به ولایتعهدى یزید

معاویه تصمیم به ولایتعهدى یزید گرفت راهى حج‏ شد; به مدینه آمد و از مردم براى او بیعت گرفت سپس‏ منبر رفت و یزید را این چنین ستود: یزید دانا به سنت و قرآن‏ شناس است و حلم و بردبارى‏اش بر سنگهاى سخت افزون است

امام‏ حسین علیه السلام برخاست و پس از ستایش خدا و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هرگز سخنورى هر چند سخن به تفصیل گوید نتوانسته است ‏حق اندکى از صفات ممتاز پیامبر صلی الله علیه و آله را ادا کند

اى معاویه! از واقعیت دور مانده ‏اى، سپیده صبح تاریکى شب را رسوا ساخته و نور خورشید پرتو روشنایى چراغ را بى‏ فروغ ساخته است. در برترى برخى سخن به زیاده‏ گفتى و در گزینش عده ‏اى حق دیگران را ضایع کردى و از بیان فضیلت ‏صاحبان آن بخل ورزیدى و بیش از حد ستم روا داشتى. نشد که اندکى از فضیلت صاحبان حق را بپردازى و در همان حال ‏شیطان بهره فراوان و نصیب کامل خویش را برنگیرد دانستم آنچه‏ درباره یزید از سیاستمدارى و کمالش گفتى، مى‏خواهى مردم را با این سخنان به اشتباه اندازى.

گمان مى‏کنى انسانى ناشناس و دور از چشم مردم را تعریف مى‏کنى و از آنچه فقط خودت به آن دست‏ یافته‏ اى، خبر مى‏دهى: فَخُذ لِیَزیدُ فیما اَخَذ بِه ِمن ِاستَقَرّائه الکَلاب.......... وَ ضُرُوبِ المَلاَهِی‌؛ تِجِدْهُ نَاصِراً و همین کارهایى که یزید کرده، بگیر; همین که سگان را به حال پارس و گلاویزى مى‏ خواند و کبوتران‏ بازى‏ را به سوى همقطارانش و نیز کنیزکان آوازه خوان و انواع بیهوده‏ گرى و هوس بازى‏هایش کافیست که تو را در وصف خویش یارى کرده‏ باشد.

انحراف دولت اسلامی مبنای قیام امام حسین علیه السلام

یکی از دفاع هایی که در اسلام در مقابل تجاوز علیه دین وجود دارد، قیام سیدالشهدا(علیه السلام) است. امام حسین علیه السلام در طول بیست سال نتوانست مردم شهر خود را که پای منبر پیغمبرصلی الله علیه و آله) بزرگ شده بودند درست قانع کند که باید در مقابل این دولت غیراسلامی که به نام اسلام حکومت می کند ایستاد (ده سال در زمان حیات امام حسن علیه السلام و ده سال بعد هم در زمان خود)
آرام آرام چند نفری را در گوشه و کنار آماده کرد و به این ها فهماند که ما نباید در مقابل این قدرت شیطانی که در شام بوجود آمده آرام بنشینیم
بعد از مرگ معاویه، زمانی که یزید، همان شخصیت رسوایی که مردم او را می شناختند، سرکار آمد، زمینه ای فراهم شد که امام حسین علیه السلام حرفش را صاف و پوست کنده به مردم بزند که این، خلیفه پیغمبر نیست و نمی توان با او بیعت کرد. تا آن زمان هنوز تربیت شدگان خود پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله) باور نمی کردند که این دستگاه، دستگاه ضداسلامی است! خیال می کردند روزی خلفای حکومت کردند و روزی هم معاویه باید جای آنها بنشیند و همان رفتار آنها را ادامه دهد. نمی دانستند که در پس پرده چه چیزهایی است.                   

راه بنی امیه برای حکومت بر مردم

کسانی روی انگیزه های دنیاپرستی، شهوترانی توسعه طلبی، کشور گشایی و قدرت طلبی خواستند از مفاهیم اسلامی سوءاستفاده کنند و به نام خلافت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بر مردم حکومت کنند و هیچ دغدغه ای نسبت به اجرای احکام اسلامی نداشتند، بلکه اگر دغدغه ای داشتند در این بود که چرا احکام اسلام اجرا می شود و به خاطر همان تیزهوشی هایی که داشتند بلد بودند که چه جور با مردم سخن بگویند که آن ها را فریب بدهند و سال ها به نام خلافت اسلامی بر مردم حکومت کردند. این ها برای دنیاپرستی و از روی حسد نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندان پیغمبر می خواستند همه ارزش ها را نابود کنند أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ نساء54 صدای اذان بلند شد. وقتی نام پیغمبر صلی الله علیه و آله در اذان برده شد معاویه گفت: ببینید محمد اسم خودش را در کنار اسم خدا گذاشته، از حالت خشم، رگ های گردنش پر شد و غضب در او ظاهر شد و اظهار کرد که من باید این را از بین ببرم! کسی که به نام خلیفه رسول الله(صلی الله علیه و آله) حکومت می کرد، از این که نام رسول الله(صلی الله علیه و آله) در اذان برده می شود ناراحت می شد و همچنین کلامی که یزید ملعون در مجلس در حال مستی گفت: لعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا / خَبَرٌ جاءَ وَلا وَحْیٌ نَزَلْ با سلطنت بازی کردند وگرنه نه نبوتی در کار بود و نه وحیی.

علت تأخیر قیام تا سلطنت یزید تا معاویه زنده بود، سیدالشهداء(علیه السلام) خون دل خورد و تنها به ملاقات های بسیار محرمانه و خصوصی و یک نوع کادرسازی اکتفا می کرد. و الا برای عموم مردم همین دست پرورده های پیغمبر صلی الله علیه و آله که بسیاری از آن در جنگ ها و جهادها شرکت کرده بودند نمی توانست اثبات کند که معاویه صلاحیت جانشینی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را ندارد. خیلی از مردم بخصوص جوانان اسلام اموی و معاویه ای را تجربه کرده بودند و در نماز جماعت پدر امام لعن می شد و اگر ترک می شد بایستی قضا می کردند. تبلیغات بر علیه خاندان پیامبر بسیار بد بود و بد شنیده بودند. بعضی هم می گفتند چه فرقی می کند چهار روز هم دست این ها باشد، دنیا که ارزشی ندارد. چرا سیدالشهداء(علیه السلام) در آن تاریخ قیام را شروع کرد؟ برای این که جلوتر کسی حرفش را نمی شنید.

قیام و نهضت حسینی؛ چگونه، از کی و از کجا؟

در شرایط موجود پس از انعقاد قرارداد صلح و آغاز خلافت اموی به صورت رسمی احتمال تغییر و احتمال اثربخشی و پیروزی بر جریان حاکم و براندازی طاغوت چه میزان امیدبخش است؟ آیا به صرف این احتمالات ضعیف می توان علم مبارزه را برافراشت؟ روی چه میزان از مردم ایالات و ولایات می توان حساب کرد؟ باید شرایط جدیدی را انتظار داشت

با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید که طبل بی کفایتی و بی لیاقتی و فسق و فجورش نواخته شده و طشت بی لیاقتی اش از بام افتاده بود و عدم مقبولیت او نزد مردم، این همان شرایط جدید بود

امام در پاسخ نامه معاویه نوشت: تو در نامه خود آورده ای «این امت را به آشوب و فتنه بر مگردان» من برای این امت، فتنه ای بزرگتر از فرمانروایی تو بر آنان، سراغ ندارم. و آورده ای که: «در کار و اندیشه خود و دین خود و امت محمد(صلی الله علیه و آله) باش» به خدا سوگند! من هیچ کاری را برتر از پیکار با تو، نمی شناسم؛ اگر آن را انجام دهم، برای تقرب به خداست و اگر انجام نداده ام، برای دینم از خدا آمرزش می طلبم. امام به هر دو عامل تغییر پیش گفته توجه داشته و هم حاکم را مذمت کرده و منقصتش را فاش می کرد و هم مردم را ارج نهاده و به دعوتشان توجه می شود. حرکتی که از مدینه پیش و پس از مرگ معاویه شروع می شود و از حجاز تا عراق گسترده می شود و امام در راه عراق است که باز مردمی که در بیعت امام بودند جا زدند به گفته فرزدق آنانی که دلهایشان با امام بود شمشیر بر امام کشیدند و این تغییر سیاسی، اجتماعی را جوری دیگر رقم زدند و حادثه عاشورا بوجود آمد.

 امام حاکم و حکومت اموی را تخطئه فرمودند و عدم شایستگی بر تصدی امور مسلمانان را آشکارا فریاد زدند و مردمی را که با مرگ معاویه فرصت را مناسب برای بیعت با امام می دیدند اجابت فرمودند اما دست خیانت و بیعت شکنی و عافیت طلبی نااهلان و قهر و غلبه امویان ورق را برگرداند و شد آنچه نباید می شد

امام فرموده بود من برای امر به معروف و نهی از منکر و احیاء و اجرای سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و شیوه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام قیام کردم و سپس فرمودند: هر که جان بر کف و سرباز است با من همراه شود و هر که ندارد هوای ما ره گیرد برون رود از کربلای ما دیدیم که یارانش چه پاسخ دادند و امثال نافع بن هلال گفت: والله ما کرهنا لقاء ربنا و انا علی نیاتنا و بصائرنا نوالی من والاک و نعادی من عاداک (لهوف211)

به خدا سوگند؛ ما از مرگ ناخرسند نیستیم و همانا بر نیت هایمان و بصیرت و آگاهی هایمان هر که را که دوست شما باشد دوست داریم و هر که را دشمن شما باشد دشمن می داریم پایه و مایه نهضت عاشورا بر بصیرت اهالی ایمان و بی بصیرتی سست عنصران است. امام هدف را معلوم و نشانه گذاری کرده بود و فرموده بود در چنین شرایطی لیرغب المؤمن فی لِقاءَ الله محقا، فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً؛ (لهوف211) واجب است که مؤمن (در چنین شرایطی) با جان و دل مشتاق دیدار پروردگارش باشد، همانا که من مرگ را سعادت و زندگی با ظالمان را جز خواری و ذلت نمی دانم. آثار و پیامدهای این نهضت از همان ظهر عاشورا نمایان شد و امام حسین علیه‌السلام با کشته شدن، احیاء بلکه جاودانه شد و این شعر تداعی می شود که؛ آینه گر بشکند صدها چو خود آیینه است /  خرد گشتن را نباشد هیچ ملال بر آینه سنگ را سازش چرا؟! چون عاقبت آیینه است.

مشروعیت و مقبولیت سلطنت امویان  دو استراتژی مهم و اساسی خلافت اموی عبارت بود از جعل مشروعیت و تحمیل مقبولیت؛ به این معنی که معاویه که خود و امویان را تنها خویشان و اقربای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) معرفی کرده بود، سابقه صحابی بودنش گرچه اندک بود و نیز مردم را به دلیل قرابت قریبه به پیامبر و با استناد به حق خلافت برای قریش، متقاعد و رقبای غیرقریشی را حذف کرد. و با ترویج اعتقاد به جبر، خلافت را عطیه الهی پنداشته و هواداران اموی و شاعران مدیحه سرای آنان با تبلیغات گسترده برای حاکم، جایگاه خلیفه اللهی ترسیم کرده و برای حاکم هاله ای از جلالت و قداست ساخته و اعتراض و مخالفت با آن را حرام و مستوجب عقاب دانسته، مردم را به سکوت و تسلیم مجبور می کردند.

جبریگری در خلافت یعنی خدایی بودن حکومت امویان و خویشتن را اوصیای خداوند بر بندگان و اولیای او در زمین پنداشتند. آنان به اراده خداوند حکم می رانند و به خواست و مشیت او در امور دخل و تصرف می کردند. این بن مایه اندیشه سیاسی در مشروعیت بخشی به خلافتی بود که بر تزویر استوار گشته بود.

معاویه خود را خونخواه عثمان خواند و خلافت را سهم الارث خویش از ماترک عثمان دانسته، می گفت عثمان با رأی شورا به خلافت رسید و همان خلافت به من منتقل شد. او در یکی از سخنرانی هایش برای مردم مدینه، اعتراف کرد که «وی از طریق انتخاب امت و اجماع و پذیرش و رضایت آنان به مقام خلافت نرسیده بلکه در این راه به جنگ متوسل شده تا آن را به چنگ آورده است.  به خدا سوگند من خلافت را با میل و رضایت شما به دست نیاوردم، بلکه در راه به دست آوردنش با شمشیرم با شما جنگیدم. او مردم را با تهدید، تطمیع، تحقیر، تحمیر، و با استبداد و استثمار و با ضرب زر و زور و حربه کارساز تزویر و فریب و تبلیغات گسترده و عوام فریبی به سکوت و تسلیم مجبور کرده و مخالفان را از سر راه برمی داشت. طوری کار کرده بود که مردم اطاعت از خلیفه را بر خود لازم و مخالفت با او را حرام و حتی خاطی را مهدور الدم می دانستند. این همان تحمیل مقبولیت خلافت بر مردم است.

قیام برای اصلاح امت اسلام

وصیت نامه امام مظلوم حسین بن علی(علیه السلام) به برادرشان محمد بن حنفیه:... وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی، اُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ و گواهی می‌دهم که از مدینه به قصد فساد و تکبر و داعیه سلطنت بیرون نیامدم بلکه برای اصلاح در میان امت جدم آهنگ خروج کردم که امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیرت پسندیده جد خود احمد مختار و پدر گرامیم حیدر کرار رفتار نمایم.

آیا قبل از امام حسین(علیه السلام) این خرابی‌ها نبوده، در دوران امامت ایشان در ده سال اول این خرابی‌ها نبوده؟ چرا سال آخر که با یزید مواجه شد این اصلاح لازم شد؟ در عرض پنجاه سال پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن‌قدر فساد ایجاد شد که امام لازم بداند این‌ همه مصیبت و شهادت خود و یاران و اسارت خاندان را.

لَقَد عَظُمَتِ الرَّزِیه وَ جَلَّت وَ عَظُمَتِ المَصیِبَهُ بِکَ عَلَینَا وَ عَلَی جَمِیعِ أَهلِ الإِسلَام هر آینه بزرگ است سوگ تو و سخت و عظیم است مصیبت تو بر ما شیعیان و بر تمام اهل اسلام و بزرگ و ناگوار است مصیبت تو در آسمان‌ها بر تمام اهل آسمان..

قرآن چون کتاب هدایت است، فشرده و کوتاه می‌گوید، و به پیامبر می‌گوید: وقایع را به مردم بگو باشد که تفکر کنند (بقره42) وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ  و حق را به باطل نیامیزید و حقیقت را پنهان نکنید درحالی که می‌دانید.                                                اگر کسی نداند و حق را بپوشاند وقتی متوجه شود، پشیمان می‌شود و عذرخواهی می‌کند (توبه) ولی کسی که می‌داند دارد شیطنت می‌کند فرق می‌کند و آیه می‌فرماید (در حالی‌که می‌دانید) پس کسانی در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند که می‌دانند و کتمان می‌کنند و لذا از زمان خود پیامبر فساد شروع شد البته به صورت منافقانه وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیمٍ و بعضی از اعراب بادیه‌نشین اطراف شما (اطراف مدینه) منافقند و بعضی اهل شهر مدینه هم منافق و بر نفاق ماهر و ثابتند که تو از آنها آگاه نیستی، ما از آنها آگاهیم، آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد (در دنیا قبل از مرگ و در برزخ بعد از مرگ) و عاقبت هم به عذاب سخت ابدی دوزخ بازگردانیده می‌شوند. (101توبه).

آیه 70 و 71 آل عمران : یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ  ای اهل کتاب! چرا حق را به باطل می‌آمیزید و حقیقت را با آنکه می‌دانید پنهان می‌کنید؟ و در آیات (بقره 49) همین مطالب به قوم بنی‌اسرائیل گفته می‌شود و نشان از نجات بنی‌ اسرائیل از دست فرعونیان دارد و غرق شدن فرعونیان. وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ  و (به یاد آرید) هنگامی که شما را از ستم فرعونیان نجات دادیم که از آنها سخت در شکنجه بودید، (به حدّی که) پسران شما را کشته و زنانتان را زنده نگاه می‌داشتند، و آن بلا و امتحانی بزرگ بود که خدا شما را بدان می‌آزمود.

در آیه 51 بقره می‌فرماید: وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ  و آن‌گاه که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم، آن‌گاه در غیاب وی گوساله را به پرستش گرفتید و شما ستمکارید

با اینکه دیدند چطور از دریا نجات پیدا کردند ولی گوساله پرست شدند. اگر تا قبل از آن فرعون را خدا می‌دانستند از این مرحله به بعد گوساله را خدا می‌دانند. و این گوساله سامری در هر زمانی هست؛ گاهی به شکل پول، مقام، زن، فرزند، منیت، تکبر و ... پس جای تردید نیست که امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم می‌تواند دچار انحراف شود با اینکه به چشم دیدند و با گوش شنیدند پیامبر فرمودند: یا علی، تو مانند هارونی برای من ولی بعد از من پیامبری نیست

و این را سعد وقاص که از صحابه پیامبر بود در جواب معاویه می‌گوید که پرسید چرا تو علی را سب نمی‌کنی؟ سعد در جواب گفت من سه مطلب از پیامبر نسبت به علی می‌دانم و خود حضور داشتم لذا نمی‌توانم او را سب کنم. فرمودند یا علی نسبت تو به من مانند هارون است به موسی که در ماجرای (جنگ تبوک) بود و توطئه منافقین در مدینه پیامبر (ص) فرمود وضعیت مدینه چیز دیگری است و تو باید جای من بنشینی همان‌طور که موسی به هارون گفت اخلفنی ولی تو بعد از من نبی نمی‌توانی باشی ولی وصی می‌توانی باشی

(هیچ ‌یک از امتیازاتی را که پیامبر به علی(ع) دادند به هیچ احدی ندادند) سعد وقاص دو مورد تاریخی دیگر یکی در جنگ خیبر و یکی در روز مباهله را مطرح کرد . و لذا در واقعه جنگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) مجروح و بیمار است،

حضرت زهراسلام الله بالای بستر پیامبر اشعاری را که حضرت ابوطالب سروده بود می‌خواند. این آیه نازل می‌شود. پیامبر به دخترش فرمود آن را بخواند (144 آل عمران) وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ  أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى  أَعْقَابِکُمْ  و محمد(صلی الله علیه و آله) نیست جز فرستاده‌ای که پیش از او هم پیامبران آمدند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود عقبگرد می‌کنید؟ و هرکه عقبگرد کند هرگز به خدا زیانی نمی‌رساند، و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد

و پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌خواهد بفرماید که بعد از من هم‌چنین می‌شود.  و امام حسین(علیه السلام) می‌فرماید که در امت جد من فساد ایجاد شده و این فساد از زمان حیات جدش شروع شده و در این زمان به حدی رسیده که باید اصلاح شود.

سیوطی: که بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌خواستند آیات قرآن را به دلخواه خود تغییر دهند. امام حسین علیه السلام) : اگر دین جدم جز با کشته شدن من پابرجا نمی‌شود پس شمشیرها مرا در بر گیرید. بحث حفظ دین است. همه امامان بعد از پیامبر می‌خواهند چنین کنند ولی شرایط زمان فرق می‌کند. امام علی علیه السلام) با 25 سال سکوت و 5 سال حکومتش، امام حسن علیه السلام) با صلحش که معاویه در انتظار تخلف امام از عهد نامه صلح بود.

و امام باقر علیه السلام) و امام صادق علیه السلام) با توجه به جوّ حاکم بر جامعه (درگیری بنی‌امیه و بنی عباس) ایجاد کلاس درسی کردند و شاگردان بسیاری تربیت نمودند و همین‌طور سایر ائمه علیه السلام) با تدبیر در شرایط زمان خود و هرکدام جای دیگری بود فرقی نمی‌کرد. حالا امام حسین علیه السلام) در مقابل پلیدی چون یزید قرار گرفته و باید قیام کند و کرد. بررسی و تحقیق در این رابطه نشان می‌دهد علاوه بر کتب شیعه در کتب معتبر اهل سنت هم همین‌ است مثل

1- صحیح بخاری ج8 و ج9 حدیث شماره 1    2- صحیح بخاری ج5 باب غزوه حدیبیه   3- تاریخ طبری ج سوم ص241    4- تاریخ ابن اسیر ج 3  و ج6ص321  و همین‌ها باعث فساد در دین و سبب حرکت و قیام امام شد

در واقع کاربه‌جایی رسید که شخص فاسدی چون یزید بگوید من خلیفه مسلمین هستم و امام می‌فرماید اگر اسلام دست امیری چون یزید باشد وای به حال اسلام. بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله چه وقایعی رخ داد تا منجر به فساد در دین و حرکت امام شد که کسی چون علی علیه السلام قرآن را تفسیر نکند ولی کعب الاحبار یهودی و ابوهریره هرچه می‌خواهند بگویند! پول از خلیفه بگیرند و حدیث جعل کنند و از خود بسازند و به خورد مردم عادی بدهند و یا آیاتی که در شان اهل بیت و بخصوص امام علی علیهم السلام نازل شده در شان افراد فاسد بیان کنند.

در زمان معاویه قحطی شد (یک مقدار گرانی و گاهی قحطی) و عده‌ای معترض شدند. معاویه در مسجد بالای گفت: شما این آیه را قبول دارید (21حجر) وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (هیچ چیزی نیست مگر خزائن آن نزد ما باشد و ما معلوم نکردیم مگر به‌قدر معلوم) پس اگر ما کمبود داریم بخاطر این است که خداوند نازل نکرده. احنف بن قیس جوابی داد به این شرح: این مطلب که از قرآن گفتی سه قسم است؛ دو مطلب را درست گفتی ولی یک مطلب را نگفتی که خداوند به اندازه لازم نازل کرده، تو ضبط کرده‌ای و به مردم نمی‌دهی. پس می‌خواهند مردم فکر نکنند و معاویه بشود مفسر قرآن و آنچه بخواهد بگوید (ابن ابی الحدید معتزلی در ج4 ص73 نهج البلاغه)

معاویه چهار هزار درهم به سمره بن جندب داد که آیه 207 بقره را که می‌فرماید از مردم کسی است که در طلب رضای خدا از سر جان می‌گذرد (چون علی در بستر پیامبر) و خداوند به بندگان مهربان است. بگوید در شان ابن ملجم نازل شده ! اینها نمونه است از هزاران نیرنگ معاویه. در نهج البلاغه می‌فرماید: در جایی که دهان عالم را ببندند و به او بی‌احترامی کنند و جاهل را اکرام کنند نتیجه چه می‌شود.

و یک مستشرق غیر مسلمان می‌گوید موقعی که امام علی علیه السلام می‌فرمود: بپرسید از من آنچه را نمی‌دانید افسوس که به‌جای قلم به دست او بیل دادند و خوراک سالم را از مردم گرفتند و خوراک باطل دادند. و لذا حاصل مشرکی و منافقی چون ابوسفیان و هند جگر خوار می‌شود معاویه و حاصل معاویه با این افکار و رفتار پلیدش می‌شود یزید فاسدی که ریشه اسلام را می‌خواهد بزند و امام در مقابل او می‌ایستد. و حاصل توطئه منافقین (توبه101) آن می‌شود که پسر پیامبر را می‌کشند و سرها بر فراز نیزه و زن و فرزندان را اسیر و وارد شام می‌کنند در حالی که شهر را ‌ آذین بسته‌اند و جشن و پایکوبی می‌کنند و می‌گویند اینها خارجی هستند!

اینها حاصل تبلیغات ضد اسلام حقیقی معاویه است. برای فریب مردم و به نام اسلام، نه اسلام محمدی بلکه اسلام اموی و آنچه که معاویه به مردم تحمیل کرده است. از راه های مختلف استفاده کرد، گوسفند به نام هدیه بین بچه ها تقسیم می شد و بعد از پروار شدن، یارانش به اسم یاران علی علیه السلام شبیخون زده و می دزدیدند. (بدنام کردن مولا) و یا آنقدر در مورد مولا تبلیغات کرده بودند که زمانی امام در محراب به شهادت رسید، عده ای می گفتند مگر علی نماز هم می خواند.

هدف اصلی قیام امام حسین علیه السلام

1- بیعت خواهی یزید و امتناع حضرت از بیعت یزید به والی خود در مدینه نوشت: حسین علیه السلام و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را احضار نموده و از آنها بیعت بگیر و اگر بیعت نکردند آنها را گردن بزن و سرشان را برای من به شام بفرست. امام در جواب این هتاکی شجاعانه فرمود: هنگامی که امت اسلامی به پیشوائی مثل یزید گرفتار گردد باید فاتحه اسلام را خواند و بدین جهت از بیعت با یزید امتناع ورزید.

2 - امر به معروف و نهی از منکر امام حسین (علیه السلام) در بیان هدف قیام شان می فرماید: منظورم (از این قیام) امر به معروف و نهی از منکر است.

3- اصلاح امت و مبارزه با فساد چنان که خود حضرت فرمود: انگیزه ام از قیام، اصلاح امت جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است به عبارت دیگر؛ یکی از علل قیام امام حسین علیه السلام زنده کردن ارزشهای اسلامی بوده است

ارزش هایی همچون وحدت امت اسلامی، حریت (آزادی و آزادگی)، اخلاق اسلامی و انسانی، زنده کردن معارف حق و از بین بردن بدعت ها و... این هدف آن چنان عالی است که امام می فرماید: «مگر نمی بینید که بحق عمل نمی شود و ... (اگر برای تغییر این وضعیت) مومن مشتاق دیدار پروردگارش باشد (و جان خود را فدا کند) شایسته است

4- دعوت کوفیان و تشکیل حکومت وظیفه امام این است که در صورت آماده بودن زمینه، در جامعه اسلامی حکومت حقه اسلامی را تشکیل دهد و بحسب ظاهر چنین زمینه ای آماده بود، چون مردم کوفه با ارسال حدود 12 هزار نامه برای امام (علیه السلام) آمادگی خود را برای کمک به امام با لشکر صد هزار نفری اعلان نمودند معلوم است که اگر امام اجابت نمی فرمود، چه بسا در برابر خدا و امت اسلامی و تاریخ مسئول بوده و مواخذه می گردید.

 در اینکه فلسفه واقعی قیام امام حسین(علیه السلام) چه بوده است نظریات مختلفی ارائه شده از جمله این نظرات می توان به تشکیل حکومت اسلامی - امر به معروف و نهی از منکر - شهادت و ... اشاره کرد همه این نظریات در اینکه هدف اصلی امام حسین علیه السلام اصلاح جامعه بوده مشترک هستند.

مرحوم علامه عسکری : قیام امام در حقیقت بر ضد انحراف از سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده (المعالم المدرستین ج3، ص7) در اواخر دوره معاویه از اسلام جز اسم و از قرآن جز رسمش باقی نمانده بود. وقتی معاویه از دنیا رفت و پسرش یزید در سال 60 به حکومت رسید، نیز همین اوضاع وجود داشت

در این زمان فقط سه راه برای امام باقی مانده بود :  بیعت   جنگ  سکوت

بیعت با یزید به معنای این بود که اقوال و روش یزید را قبول دارد اما، از بیعت خودداری کرد و در این راه به شهادت رسید. سکوت با این شرایط هم جایز نبود فنای اسلام به دست یزید تقریبا همه اتفاق نظر دارند که هدف امام حسین(علیه السلام) اصلاح جامعه بود. برخی قائلند امام می خواست حکومت تشکیل دهد.

صافی گلپایگانی قائل است که تاسیس حکومت اسلامی امکان نداشت و چون امکان نداشت پس هدف قیام هم نبود! شما گمان می کنید اینکه می گوییم کشته شدن مطلوب امام بوده با صرف نظر از آثار فوائد آن بوده؟

شما کاملا در اشتباه هستید ... اینکه می گوییم شهادت محبوب امام بوده و امام به آن اشتیاق داشته یعنی در زمینه دوران امر میان بیعت با یزید و تصویب حکومت او و شهادت البته شهادت محبوب است. پر واضح است که حکومت مردی شریر... مانند یزید برای اسلام بزرگ ترین خطر و ضربه بود و اگر بدون عکس العمل جلو می رفت، و از طرف کسی انکار نمی شد مفاسد آن جبران ناپذیر و سبب محو آثار اسلام می گشت

بنابراین ایشان هم، هدف امام حسینعلیه السلام را اصلاح جامعه می داند، جامعه ای که با حکومت یزید به سوی خطر و نابودی در حال حرکت بود. اگرچه تاسیس حکومت حق مبتنی بر قسط و عدالت از اهداف عالیه دعوت اسلام و از عناصر مهم اجتماعی اسلام است که در هر عصر مسلمانان وظیفه دارند آن را راس برنامه های اصلاحی و اجتماعی خود قرار داده و در تاسیس آن کوشا باشند، اما از منظری دیگر خود حکومت اسلامی به عنوان فلسفه غایی یک مسلمان موحد به حساب نمی آید و در این نگاه حکومت اسلامی بهترین وسیله برای تحقق آرمان ها و ارزش های الهی و انسانی است که در پرتو آن مسلمانان بتوانند در یک جامعه توحیدی هرچه بیشتر در مسیر قرب الهی گام بردارند و از کمالات الهی و انسانی بهره مند گردند 

 

«جهل زدایی» و قیام امام حسین علیه السلام است

ریشه تمام مفاسد بشر در جهل، نهفته است از این رو جهل‌زدایی نه تنها هدف قیام امام بلکه هدف بعثت خاتم‌ الانبیا(صلی الله علیه و آله) و نزول قرآن است کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ کتابی است که آن را به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون آوری

اصلی‌ترین علت قیام و شهادت امام حسین علیه السلام مبارزه با نادانی است در این باره از امام صادق علیه السلام گزارش کرده‌اند ایشان در دعایش به درگاه خدا می‌گوید: و بذل مهجته فیک لیستنفذ عبادک من الجهاله و خیره الضلالة و خونش را به خاطر تو بذل کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی و گمراهی بیرون آورد. همه آنچه که در تبیین هدف قیام و حکمت شهادت امام حسین علیه السلام بیان می‌شود در تعبیر جهل زدایی خلاصه شده است.

هدف از بعثت پیامبران پیشین نیز جهل‌زدایی بوده وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ما موسی را به آیات خود فرو فرستادیم و به او دستور دادیم که قومت را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون بیاور. در حقیقت، جهل ریشه همه مصائب و مفاسد جامعه بشر است بر این اساس اصلی‌ترین کار انبیاء و اولیای الهی ریشه کردن بیماری جهل در جامعه است زیرا تا این بیماری علاج نشود نمی‌توان انتظار داشت که ارزش‌های دینی بر جامعه حاکم شود

امام حسین(علیه السلام) نیز برای تحقق این آرمان بلند خون پاک خود را در راه خدا اهدا کرد و بدین سان اصلی‌ترین دلیل پیروان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام برای زنده نگه داشتن مکتب شهادت به وسیله عزاداری برای امام حسین نیز جهل زدایی از جامعه اسلامی است و تا درمان کامل این بیماری خطرناک اجتماعی و استقرار حاکمیت مطلق ارزش‌های اسلامی در جهان تداوم این مکتب ضرورت دارد.

نا امنی یکی از عوامل حرکت امام حسین(علیه السلام)  یکی از عوامل فقدان امنیت به عنوان اصلی ترین و اساسی ترین نیاز بشری است؛ چنان که از اهداف قیام وی نیز ایجاد بستری برای سعادت و تکامل جامعه اسلامی و بازگرداندن دولت به مسیر اصلی وظیفه و کارکرد آن بود. امام حسین علیه السلام هم به عنوان حق شهروندی و هم به عنوان وظیفه ای دینی برای بازگرداندن دولت به راه درست دست به شمشیر برد.

فقدان امنیت  آن حضرت در گفت وگوی خود با عبدالله بن عباس می فرماید درباره کسانی که دختر زاده پیامبر را از خانه و کاشانه و شهر و دیار خود اخراج کرده و او را از مجاورت قبر و مسجد پیامبر محروم کرده اند و چنان او را ترسانده اند که هیچ قرارگاهی ندارد و می خواهند او را بکشند. درحالی که نه شرک ورزیده و نه سنت رسول خدا را تغییر داده، چه می گویی گفت: من آنها را از دین به دور می دانم.

در همین باره به عبدالله بن عمر نیز می فرماید: اینها اگر به من دست بیابند رهایم نمی کنند و اگر دست نیابند به دنبالم می آیند و تا بیعت کنم اگر بیعت نکنم مرا نکشند و دست بردار نیستند. ای اباعبدالرحمن! آیا نمی دانی که یکی از نشانه های پستی این دنیا نزد خدا این است که سر یحیی پیامبر را برای یکی از روسپیان بنی اسرائیل هدیه بردند

آیا نمی دانی که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع خورشید هفتاد پیامبر می کشتند و آنگاه در بازارها می نشستند و خرید و فروش می کردند، چنانکه گویی هیچ نکرده اند، با این حال خدا در عذاب ایشان شتاب نکرد، ولی در نهایت آنها را گرفتار عذاب و انتقام نمود. در همه این گفت وگوها آن چه به خوبی خود را نشان می دهد فقدان امنیت است.

فقدان مشروعیت حکومت  نگرش امام علیه السلام به مسئله فقدان مشروعیت حکومت به جهت زیرپا گذاشتن ارزش هایی که مشروعیت حکومت و دولت را موجب می شد را می توان در سخنانی که میان آن حضرت و مروان رد و بدل شد یافت

حضرت پیش از این در خانه ولید در آن بیعت نهانی که می خواست از وی گرفته شود اصل مشروعیت حکومت را زیر سؤال می برد و می فرماید: ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگانیم، رحمت خدا بر خانه های ما نازل می شود، خدا آفرینش را با ما آغاز کرد و با ما پایان می دهد. و یزید مردی شرابخوار و آدمکش است که آشکارا مرتکب فسق می شود و کسی مثل من با کسی چون او بیعت نمی کند، با این حال تا صبح صبر می کنیم تا ببینیم کدام یک به خلافت سزاوارتریم.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein3

http://m5736z.blog.ir/post/Fetneh4
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

نظرات  (۲)

  • ابراهیم غنی پور
  • احسنت واقعاعالی بود،نهایت استفاده روبردم،ان شاالله که همیشه موفق باشید،یاحق
    ممنونم از مطالب خوبتون !
    واقعا استفاده کردم!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">