تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات
  • ۴ خرداد ۰۱، ۱۷:۲۱ - خرید پیج اینستاگرام ارزان
    Great post.

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

حفظ حرمت حرم خدا

آن حضرت روز هشتم ذی حجه عمره مفرده خود را تمام می کند و از مکه بیرون می رود حضرت به دو دلیل این روز خاص را برای حرکت انتخاب کرد:

اول این که اگر حضرت پس از پایان مراسم حج، مکه را ترک می کرد، حرکت آن حضرت هیچ موج و بازتابی نداشت، چراکه ترک مکه پس از مراسم حج یک حرکت معمولی است. ولی در روزی که مراسم حج شروع می شود و در شرایط عادی خروج از حرم و ترک مراسم حج، حرام است، خروج ایشان چنان غیرعادی و سؤال برانگیز است که همه مسلمانان را به اندیشه وامی دارد.                             .
دوم این که یزید تعدادی از مزدوران بنی امیه را به مکه فرستاده بود تا به عنوان حاجی در مراسم شرکت کرده و مترصد باشند که در یکی از مواضع ازدحام جمعیت مثل طواف و رمی جمرات حضرت را ترور کنند و اگر چنین اتفاقی می افتاد اولاً حرمت حرم شکسته می شد، ثانیاً شهادت حضرت هیچ تأثیری در تغییر وضع جامعه نداشت

در نگرش امام حسین علیه السلام حکومت یزید به علل و عوامل چندی از مشروعیت سیاسی و دینی ساقط است؛ از این رو اعمال وی و دیگر دولتمردان آن فاقد هر گونه مشروعیت است.                              .
آن حضرت فقدان مشروعیت دولت و حکومت را چنین تشریح می کند: ای مردم! رسول خدا فرمود: هرکس سلطان ظالمی را ببیند که حرام خدا را حلال می شمرد، عهد خدا را می شکند و مخالف سنت رسول خدا
(صلی الله علیه و آله) رفتار می کند و با بندگان خدا ظالمانه برخورد می کند، ولی با زبان یا عمل بر او نشورد.  خداوند او را با آن ظالم محشور خواهد کرد بدانید که طایفه یزیدیان اطاعت خدا را رها کرده و به اطاعت شیطان گردن نهاده اند فساد را آشکار، حدود را تعطیل و اموال عمومی را به نفع خود تصاحب کرده اند، حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کرده اند و من برای قیام بر آنها سزاوارترینم. و در سخنرانی روشنگرانه خود به یاران و همراهان خود می فرماید: خود می بینید چه مصیبتی بر ما نازل شده است.

دنیا دگرگون و ناخوشایند شده، نیکی ها و فضیلت ها روی گردان شده و چون شتری سبکبار از میان ما رخت بربسته است. از زندگی دنیا جز اندکی همانند ته مانده ظرف آب باقی نمانده است زندگی سخت ننگین و چون چراگاهی سنگلاخی و بی ارزش شده است آیا نمی بینید کسی به حق عمل نمی کند و از باطل روی گردان نیست در چنین شرایطی مؤمن باید از این زندگی دل بکند و مشتاق زیارت پروردگارش باشد.

من در این محیط ننگین، مرگ را جز سعادت و خوشبختی و زندگی با ستمکاران را جز رنج و دل آزردگی نمی بینم.  اینها نمونه هایی از تاریخ است که بیانگر یکی از علل و اهداف قیام است. در همه این موارد به خوبی و روشنی معلوم می شود که عنصر امنیت هم در علت نهضت و هم به عنوان هدف نهضت مطرح بوده است. هر انسان شجاع و روشنی می بایست به عنوان حق شهروندی ضدسلطه نامشروع قیام کند و در تغییر ساخت و ساختار دولت بکوشد. چنان که همین مسئله مورد توجه آزادگان و روشنفکران جهان قرار گرفته است و امام حسین را هم به عنوان سرمشق و هم به عنوان شهروندی فداکار و وظیفه شناس ستوده اند.

حضرت حسین بن علی علیه السلام از خرد سالی تربیتش بر این بود که با صراحت لهجه از حق و حقیقت دفاع فرماید و هر گاه لغزش دید با شجاعت شهادت خود کتباً و شفاهاً تذکر دهد و نگذارد دین مبین اسلام که برای ابقای آن خون هایی ریخته شده باشد قربانی هوسرانی بنی امیه گردد.

و لذا تا آنجا که مقتضیات اجازه می داد دادخواهی خود را به صورت نامه ها و قاصدها به طرف عثمان و معاویه می فرستاد و با یک بیان سحر آمیز آنها را از راه نصیحت و اندرز از تخطی و تجاوز و تعدی باز می داشت و همواره خط مشی جدش و پدرش را گوشزد می فرمود.

 قیام و نهضت حضرت امام حسین علیه السلام ابعاد مختلفی داشت:

1- قیام او جنبه تقوایی داشت یعنی نهضت او ماهیت عکس العملی آن هم عکس العمل منفی داشت، یعنی در مقابل تقاضای نامشروع یزید و دار و دسته اش که از حضرت خواستند بیعت کند، او جواب نه داد و زیر بار نرفت و اگر می رفت نه تنها با یزید بیعت کرده بود بلکه تمام کارهای معاویه و یزید را مهر تایید می زد.

2- قیام او جنبه تعاونی داشت ماهیت عکس العمل مثبت، یعنی با دعوت مردم کوفه، بایستی دعوت را بپذیرد و به آنها جواب مثبت بدهد.

3- عامل سوم عامل امر به معروف و نهی از منکر بود و اگر از او بیعت هم نمی خواستند و مردم کوفه هم از او دعوت نمی کردند، به حکم وظیفه شرعی و الهی می بایست قیام کند.

حضرت امام حسین (علیه السلام) قیام کرد و قیام خونین او دنیایی را تکان داد و با یک نهضت خونین حقیقتی را به دنیا تعلیم داد که دشمن هر اندازه ای قوی باشد می توان با فداکاری از راه مظلومیت او را از جای بر کند.

حرکت امام(علیه السلام)  در مقابل یزید برای ابقای هویت و ماهیت مسلمین بود حضرت برای مصلحت جامعه قیام کرد و او همیشه نفع عمومی را بر منافع شخصی ترجیح می داد.

امام در اولین برخورد با سپاه حر خطبه‌ای می‌خواند و علت قیام را بیان می کند  که در تاریخ طبری ج چهارم ص34 نقل شده : ای مردم پیامبر فرمودند اگر کسی سلطانی را بیابد که جائر است و آنچه را خدا حرام کرده حلال کند و آنچه را که خدا حلال کرده حرام کند، عهد الهی را نقض کند، مخالف سنت خدا و پیامبر عمل کند، در میان بندگان عمل به ظلم و ستم و ناروایی داشته باشد. اگر کسی این را ببیند و سکوت کند و در مقابل آن سلطان برنخیزد و به دفاع از مردم مظلوم قیام نکند همانجایی که آن سلطان جائر را می‌برند حق است که او را هم آنجا ببرند. (یعنی جهنمی که برای آن ظالم است برای او هم هست)  و اینها فساد در عقیده بود و قرآن می‌فرماید با توبه می‌توانید خود را عوض کنید و همچنین نظام اجتماع را. و لذا نباید ساکت نشست و امام کاری کرد که انسان‌ها فهمیدند اراده دارند، اختیار دارند. لذا بعد از واقعه کربلا توابین پیدا شدند، عده‌ای اعتراض علیه حکومت بنی امیه کردند، ابراهیم مالک اشترها و مختارها قیام کردند و ... یک فساد دیگر، تحریف شخصیت‌ها بود که با کمال تاسف بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ادامه پیدا کرد. 

ویژگی های اصلاحات حسینی، رابطه و نسبت میان اصلاحات و انقلاب

انقلاب، تغییرات ساخت شکنانه و سریع همراه با خشونت است، در حالی که اصلاحات هر چند در نهایت ممکن است در ساخت سیاسی و اجتماعی تغییراتی را ایجاد کند، ولی همواره نرم و آهسته و به دور از هرگونه خشونت است.                            .
ویژگی اصلاحات حسینی امام حسین علیه السلام چنانکه خود به صراحت بیان می کند، یک انقلابی اصلاح گر است. از این رو از ایشان به عنوان ثار الله و مصلح از سوی شیعیان و خارجی از سوی دشمنان یاد می شود.

ثار الله همان انقلابی است که قیام و انقلاب او در مسیر الله و اهداف الهی است و بیانگر این معناست که ایشان قیام خود را در چارچوب اهداف و فلسفه الهی تعریف کرده و از همین رو ایشان را وارث انبیاء و پیامبرانصلی الله علیه و آله می دانند؛ چرا که همان اهداف پیامبران به ویژه عدالت خواهی آنان را پیگیر بوده (حدید25)                    

با بررسی اتهاماتی که دشمنان به ایشان می زنند، معلوم است که آن حضرت به عنوان یک انقلابی وارد صحنه سیاسی شده است؛ چرا که عنوان خارجی و خوارج در فرهنگ سیاسی و اجتماعی آن زمان به کسانی گفته می شد که علیه نظام سیاسی و خلافت وقت قیام کرده و نه تنها از بیعت سرباز زده بلکه به دلیل عدم پذیرش مشروعیت الهی و قانونی، دست به سلاح برده و خواهان تغییر نظام سیاسی و جابه جایی قدرت از طریق اعمال خشونت و جنگ می شود.                           .
هنگامی که اسیران واقعه عاشورا را در شهرها می گرداندند، آنان را به عنوان گروهی خارجی معرفی می کردند که علیه نظام سیاسی و خلافت مشروع وقت قیام کرده و دست به سلاح برده و جنگی را علیه دولت و خلافت اسلامی راه انداخته اند. از همین رو مردم بطور طبیعی همراه دولتمردان شده و به تعرض و تعریض اسراء مشغول می شوند؛ چراکه خروج علیه نظام سیاسی، مشروعیت نداشته و هر کسی اقدام به این کار می کرد به عنوان اهل بغی شناخته می شد و مجازات آن مرگ و اسارت و مانند آن بوده است. 
امام حسین
(علیه السلام) خود را خروج کننده معرفی می کند؛ چرا که آن حضرت در وقت خروج از مدینه در وصیتی که به برادرش محمد حنفیه کرده، در بیان علل خروج خود علیه نظام سیاسی وقت، به هدف اصلاح گری اشاره فرموده و خروج خویش را با انگیزه طلب اصلاح در امت پیامبر، ذکر میکند (بحارالانوار ج44 ص 329باب 37روایت2)

پس آن حضرت یک خارجی علیه نظام سیاسی است، اما امری، ایشان را از اهل بغی جدا می کند و خروج ایشان را از دایره فساد بیرون می سازد. به این معنا که هر خروجی علیه نظام سیاسی را نمی توان خروج به معنای بغی یعنی فساد و زخم و ورم در جان جامعه و امت دانست (مفردات الفاظ قرآن) بلکه خروجی، بغی تلقی می شود که همراه با فساد در نظام اجتماعی و سیاسی جامعه باشد.

مهم ترین ویژگی اصلاحات حسینی

1. اصلاحات حسینی، یک اصلاحات انقلابی است. به این معنا که ساخت شکنانه است و می خواهد تغییرات بنیادین در جامعه و نظام سیاسی و اجتماعی پدید آورد. از این رو ایشان از اصلاحات در امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) سخن به میان می آورد.              .
2. خروج علیه نظام سیاسی: ایشان به صراحت از خروج سخن به میان می آورد؛ چرا که اصولا حاضر به بیعت با خلیفه نیست و او را برای این پست و منصب شایسته نمی داند. هر چند مدتی به سکوت می نشیند تا جامعه با درک و شناخت از خلیفه یزید، علیه او قیام کند و او را همانند عثمان کنار زند، ولی چنین اتفاقی نمی افتد و به دلایل متعدد از جمله وظیفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر و فشارهای سخت گیرانه حکومت غاصب یزیدی، ناچار به خروج علیه نظام سیاسی می شود.
3. خروج به دور از بغی: این خروج امام حسین علیه السلام به دور از هرگونه بغی و فساد است لذا حضرت از مدینه خارج می شود تا قیام او به مردم مدینه که همراه وی نیست آسیبی و فسادی نرساند. همچنین حج خویش را ناتمام می گذارد؛ چرا که می بیند دولت فساد، نه تنها پایبند هیچ معروفی نیست بلکه به هنجارشکنی دست می زند و منکری چون قتل بی گناه در حرم مقدس مکه را مرتکب می شود؛ از این رو از مکه خارج می شود تا حریم حرمت مکه و قداست آن شکسته نشود و خونی در ماه حرام و در حریم قدس الهی در مکه و کعبه ریخته نشود.                            .
4. خروج به دور از هرگونه مقاصد شخصی و دنیوی: خروج علیه نظام سیاسی می تواند به جهت منافع شخصی یا هوا و هوس باشد و یا شخصی بخواهد خود را در جامعه مطرح کند و شهوت شهرت و معروفیت دارد؛ چنان که بسیاری این گونه در مسایل سیاسی وارد شده و بخاطر شهوت قدرت و شهرت، علیه نظام سیاسی رفتارهای خشونت آمیز را درپیش می گیرند؛

اما خروج امام حسین علیه السلام و قیام ایشان علیه نظام سیاسی، به قصد خوشگذرانی و تفریح نیست؛ یعنی ایشان در انگیزه های قیام علیه نظام سیاسی و خروج علیه آن، هیچ نیت و مقصد دنیوی در دل ندارد و نمی خواهد با این کار خود تفریحی کرده باشد و مردم را به جنگی سرگرم کند یا آشفتگی در جامعه ایجاد کند و یا بخواهد خودنمایی کند و خودش را مطرح سازد و شهرت و قدرتی را به دست آورد.                 .
5. خروج به دور از فساد و ظلم: قیام علیه نظام سیاسی می تواند همراه با فساد در زمین و ایجاد اختلال جدی در نظم اجتماعی و به آتش کشیدن حرث و نسل و تباهی محیط زیست و خانه و کاشانه مردم باشد و ظلم و بیدادی را در میان مردم و جامعه سبب شود؛ اما آن حضرت علیه السلام به گونه ای عمل می کند که هیچ فساد و تباهی به زمین و زمان و مردم و جامعه نرسد، انقلاب اصلاحگرانه او به دور از این امور مردم را به آگاهی و روشنگری برساند و موجبات قیام توده های مردم علیه نظام بیداد و ستمگر شود، چنان که رویه و هدف پیامبران است. (حدید 25)                   .
6. اصلاحات در جامعه: ایشان بر این باورند که مشکل جامعه آن روز، مشکل فساد و تباهی است که در خود جامعه ریشه دوانده است و بدون اصلاحات نمی توان اهداف پیامبران و مقاصد رسول الله(صلی الله علیه و آله) را تامین و تضمین کرد. حضرت می بیند که نشانه های دین از جامعه برداشته شده و معیارهای اسلامی در جامعه جریان ندارد، بلکه معیارهای جاهلی است که حاکمیت یافته است و ارزش ها ضدارزش و ضدارزش ها ارزش تلقی می شود.

معروف جای منکر نشسته و منکر به عنوان معروف عمل و تشویق می شود. آن حضرت با تعبیری چون لطلب الاصلاح نکته ای را یادآور می شود: امام علیه السلام نفرمود: انما خرجت للاصلاح بلکه فرمود: انما خرجت لطلب الاصلاح یعنی من در جست وجو و در پی اصلاح هستم.

امام حسین علیه السلام در خطبه معروف منطقه منی با اشاره به جایگاه و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در اصلاح سازی جامعه می فرماید: خداوند در این آیه 17 توبه: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ امر به معروف و نهی از منکر را اولین فریضه قرار داد. زیرا اگر به انجام این فریضه اقدام گردد تمام فرائض چه آسان و چه دشوار عملی شود، علاوه براین امر به معروف و نهی ازمنکر، دعوت کردن به اسلام است، هرگامی در طرد ستمگری ها و مخالفت با ستمگران دعوت کردن به تقسیم عادلانه بیت المال و غنایم و گرفتن مالیات از چیزهایی که در اسلام مشخص گردیده و مصرف آن در جایگاه اصلی خویش است.
7- تاکید بر وابستگی عاطفی با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ادامه قیام: امام حسین علیه السلام با تاکید بر فی امه جدی براین است که رابطه عاطفی و احساسی میان قیام خود و قیام پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایجاد کند و مسئولیت اخلاقی خود را نسبت به اصلاحات و انقلاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) علیه نظام فکری و عملی جامعه جاهلی و دستاوردهای آن تشریح کند و افزون برمقام امامتی که او وارث آن است، به عنوان فرزند رهبر این انقلاب اسلامی، به دفاع از دستاوردهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حفاظت و صیانت آن بپردازد. ایشان با تاکید بر حرکت براساس سنت و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) برآن است تا بیان دارد که خروج ایشان همانند خروج پیامبر(صلی الله علیه و آله) علیه نظام جاهلی است و تلاش ایشان نیز همانند تلاش ها و مجاهدت های پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و می خواهد تا آب رفته دوباره به جو بازگردد و در مسیر درستی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) تعیین کرده ادامه یابد.                             .
8- خروج علیه انحرافات پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام ): از نظر امام نظام اجتماعی که به عنوان امت اسلام و امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) مشهور است، در دوره ای دچار انحراف شدید شده است. از این رو، نمی خواهد همه تاریخ اسلام را تایید کند، بلکه با انتخاب دقیق می خواهد مسیر درست را نشان دهد. امام با انکار سنت و سیره خلفایی چون ابوبکر و عمر و عثمان و نیز معاویه غاصب، بر آن است تا سنتی را احیا کند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرمومنان علی(علیه السلام) آن را ایجاد و ثبت کرده اند.

از نظر ایشان اصلاحات انقلابی او نمی تواند جز با انکار دیگران و اثبات سیره عملی محمدی (صلی الله علیه و آله) و علوی علیه السلام صورت گیرد. سیره همان نظام رفتار و عملی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرمومنان علی علیه السلام در پیش گرفتند و در عمل به قرآن و آموزه های اسلامی در جامعه نهادینه کردند. پس هرگونه اصلاحاتی می بایست تنها در این چارچوب و براساس معیارهای مشخص باشد.  .
9- اصلاحات در چارچوب معیارهای مشخص شده : از سخنان امام حسین علیه السلام چنین برداشت می شود که اصلاحات نمی تواند بدون برنامه و معیارهای از پیش تعیین شده باشد. به این معنا که ایشان از همان آغاز، هم هدف را مشخص کرده و هم راه و روش دست یابی به هدف را بیان می کند تا هرگونه توهم توطئه و یا ایجاد کژی در نهضت، غیر ممکن شود. ایشان با تاکید بر سیره عملی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی علیه السلام برآن است تا معیارهای مشخص حرکت اصلاحی و انقلابی خود را بیان کند و اجازه ندهد که در میانه نهضت یا پس از آن کسانی سوار برموج آن شده و جریان انحرافی را در نهضت رقم زنند.                                 .
10- اصلاحات فراگیر و جامع در امت: اصلاحات ایشان که در امت پیامبر صلی الله علیه و آله می گیرد نمی تواند تنها به بخشی اختصاص یابد، بلکه اصلاحات فراگیر است که همه ابعاد جامعه و ملت و دولت را در برمی گیرد. پس تلاش ایشان شامل اصلاح در نظام سیاسی امت نیز خواهد بود؛ چنانکه امام حسین علیه السلام در بخشی از دعای عرفه می گوید: خدایا! تو را شکر می کنم که مرا در دولت زمامداران کفر به دنیا نیاوردی؛ چون اگر قبل از اسلام به دنیا می آمدم از نعمت اسلام و معارف عمیق آن محروم می شدم، اما تو بر من منت نهادی و پس از سپری شدن دولت کفر و استقرار دولت اسلام مرا به دنیا آوردی. بنابراین، ایشان اصل نظام سیاسی که پیامبر صلی الله علیه و آله ساخته را درست می داند و خواهان اصلاحاتی است تا این نظام سیاسی در دست حاکم عادلی باشد که بر معیارهای اسلامی تربیت شده و عمل می کند.                    .
11. احیای سنت و مبارزه با بدعت: از دیگر ویژگی های اصلاحات حسینی احیای سنت های نیک اسلامی است که پیامر صلی الله علیه و آله به آن فرمان داده و در جامعه و امت اسلام پدید آورده بود؛ اما به سبب عملکرد برخی از بدعت گذاران، آن سنت ها مرده و به جای آن بدعت هایی به نام اسلام در جامعه رواج و گسترش یافته بود.

امام حسین علیه السلام در نامه ای که خطاب به مردم بصره می نویسد: و أنا اَدْعُوکُمْ إلی کتابِ اللهِ و سُنَّهِ نَبِیِّهِ (ص) فَإنَّ السُّنَّهَ قَدْ أمِیتَتْ.... ؛ من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر فرا می خوانم. سنت، مرده و بدعت زنده شده. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی کنید، شما را به راه رشد هدایت میکنم (تاریخ طبری، ج4)

ایشان همچنین در مسیر راه، وقتی به فرزدق برمی خورد، اوضاع را چنین ترسیم می کند: ای فرزدق این جماعت، اطاعت خدا راه گذاشته اند، پیرو شیطان شده اند، در زمین به فساد می پردازند، حدود الهی را تعطیل کرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آن خویش ساخته اند. من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم، برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آنکه «کلمه الله» برتر باشد

حرکت حسینی و حرکت محمدی  اما با همه اینها در عالم ماده و دنیا، تقسیم کاری شده و هریک از امامان مسئولیتی را به عهده گرفته اند و اختصاصاتی براساس این مسئولیت ها نیز دارند. بر پایه این مساله، امام حسین علیه السلام نیز مسئولیتی خاص به عهده گرفته است براساس این مسئولیت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت خویش را با او چنین بیان می کند: حسین منی و انا من حسین؛ حسین از من و من از حسین هستم. این تعبیر فراتر از تعبیر نفس است به این معنا که نوعی یکتایی حتی در عالم ماده میان امام حسین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله وجود دارد؛ زیرا مسئولیتی که امام حسین علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله به عهده می گیرد، از سنخ مسئولیت پیامبر صلی الله علیه و آله است

نقش احیاگری و اصلاح گری امام حسین علیه السلام

اگر پیامبر صلی الله علیه و آله همه اسلام است و حقیقت دین به ایشان، تمام و کمال یافته و احیا و اصلاح شده است، نقش احیاگری و اصلاح گری پس از فترتی به عهده امام حسین علیه السلام نهاده می شود و حرکت حسینی همان حرکت محمدی است

زیرا اگر به بخشی از وجود خود چون نفس و یا بضعه اشاره می کرد؛ دیگران می توانستند این همانندی را در بخشی از وجود و افعال و افکار و اندیشه ها و نیز سنت و سیره امام حسین علیه السلام محدود کنند و بگویند که رفتار ایشان در همه مسایل و ابعاد همان سنت و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله نیست و تنها در اموری خاص که از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سنت و سیره ایشان تایید شده می باشد. اما هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله یکتایی وجودی را در عالم مادی برای خود و امام حسین علیه السلام اثبات میکند؛ بدان معنا خواهد بود که امام حسین علیه السلام همان حقیقت وجودی پیامبر صلی الله علیه و آله است و هرگونه تشکیک و تردیدی در سنت و سیره امام حسین (علیه السلام) به معنای تردید و تشکیک در حقانیت پیامبر خواهد بود.

مسئولیت اصلاح و احیاگری  براین اساس حقیقت وجودی امام حسین (علیه السلام) همان حقیقت وجودی پیامبر صلی الله علیه و آله است و امام حسین علیه السلام همان نقش را درهستی ایفا می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله ایفا می کند و تنها تفاوت در دوره زمانی است

به این معنا که پیامبر صلی الله علیه و آله در زمانی به این شکل تجلی یافته و در زمانی دیگر به شکل امام حسین علیه السلام خودنمایی و مظهریت یافته است. براین اساس، حرکت اصلاحی امام حسین علیه السلام همان حرکت اصلاحی پیامبر صلی الله علیه و آله است.
اگر پیامبر
صلی الله علیه و آله احیاگر دین اسلام به عنوان یک حقیقت مستمر از زمان هبوط آدم علیه السلام به زمین تا قیامت است، امام حسین علیه السلام جلوه و مظهر دیگر از همان حقیقت احیاگری پیامبر صلی الله علیه و آله است

امام حسین توانست همانند پیامبر، اسلام را احیا و اصلاح و اکمال و اتمام بخشد

پیامبر صلی الله علیه و آله با این عبارت کوتاه (حسین منی و انا من حسین) بر آن است تا حقیقت وجودی امام حسین علیه السلام و مسئولیت ایشان را در هستی تبیین کند. اگر پیامبر صلی الله علیه و آله حقیقت دین را احیا و اصلاح و اتمام و اکمال کرده،  امام حسین علیه السلام در برهه ای دیگر از زمان همان کار را انجام داده است. بنابراین، حضرت رسول صلی الله علیه و آله با این حدیث، فراتر از کمال اتحاد روحی و اتصال معنوی و پیوند قلبی بین خود و حسین علیه السلام را بیان فرموده اند.

 پس اگر وجود امام حسین علیه السلام نبود، هرگز چیزی به نام اسلام و دین در جهان باقی نمی ماند و آن حضرت علیه السلام با انجام درست مسئولیت خویش، توانست همانند پیامبر صلی الله علیه و آله ، اسلام را احیا و اصلاح و اکمال و اتمام بخشد.                    در حقیقت، شرایط زمانی که امام حسین علیه السلام قیام خویش را در آن بر پا می دارد همانند زمان قیام پیامبر صلی الله علیه و آله است

پیامبر مسئولیت می یابد تا حقیقت دین را زنده کند ولی امام حسین حقیقت اسلام را

پیامبر صلی الله علیه و آله با عصر جاهلی مواجه بود که از دین و کتاب و هدایت چیزی باقی نمانده بود و پوستین وارونه دین. در این زمان، پیامبر صلی الله علیه و آله مسئولیت می یابد تا حقیقت دین را به تمام و کمال به جهانیان بشناساند و علیه دینها و شرایع دروغین و تحریف شده قیام کند و ریشه آنان را بسوزاند.                            .
امام حسین علیه السلام نیز در زمانی قیام می کند که دین جاهلی به نام دین اسلام حاکمیت را در اختیار گرفته و گفتمان جوامع بشری شده است

اگر پیامبر صلی الله علیه و آله قیام نمی کرد و آن همه اذیت و آزارها را تحمل نمی کرد (ما اوذی نبی کما اوذیت) هرگز اسلام نمی توانست در صحنه هستی پاگیرد و حقیقت دین برای توده ها آشکار شود؛ همین شرایط نیز برای امام حسین علیه السلام پیش می آید و ایشان ناچار می شود تا با خون خود خط هدایت را نشان دهد و از خطوط دروغین جدا سازد

دفاع از ارزش های اسلامی؛ هدف قیام سیدالشهداء علیه السلام حضرت برای چه هدفی قیام کرد؟ آیا این را دفاع می گویند: که آدم بجنگد، خودش کشته شود، زن و بچه هایش اسیر بشوند حتی بچه شیرخواره اش کشته شود؟ البته ما مفهوم دفاع را درست نفهمیده ایم.                                                                               . آن دفاعی که در اسلام واجب است تنها در میدان نظامی نیست، بلکه دفاع از ارزش ها هم هست که نتیجه آن زنده شدن ارزش های دینی می باشد ولو با فداکردن جان عزیزترین انسان ها باشد که لازم است.

 قیام سیدالشهداء علیه السلام دفاع از ارزش های اسلامی بود نه از جان یا سرزمین و آب و خاک مسلمان ها. حضرت خود اموال زیادی را در مدینه و اطراف مدینه داشت و دلش برای آنها نمی سوخت و آنها را رها کرد وقتی با عمرسعد صحبت می کرد گفت این مقابله تو با من باعث شقاوت تو می شود و عذاب ابدی را برای خودت می خری عمرسعد گفت: ابن زیاد خانه ام را خراب می کند و اموالم را از بین می برد

حضرت فرمودند من بهتر از این خانه و اموال خود در مدینه به تو می دهم زیرا سیدالشهداء علیه السلام از مکتبی برخوردار بود که می توانست عمرسعد و ده ها مثل او را تامین کند؛ ولی همه را رها کرد. ما معتقدیم و می دانیم و شواهد قطعی وجود دارد که سیدالشهداء علیه السلام می دانست کشته می شود، پس برای دفاع از جانش نیامده بود و به جنگ کفار و مشرکین هم نرفت؛ به جنگ کسی رفت که خودش را خلیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) وانمود می کرد و مردم را فریب می داد.

دستگاه بنی امیه وسایل تبلیغی در اختیار داشت و چقدر شعرای مسلمان و غیرمسلمان را استخدام کرده بود که علیه خاندان پیغمبر شعر بسرایند و آنها را هجو کنند کاری کرد که سالیان دراز در نماز جمعه لعن بر امیرالمؤمنین جزو واجبات بود خیال می کنید اینها یک دفعه پیدا می شود؟ رسانه های گروهی و پول ها در اختیار او بود و دیگران را متهم می کرد به اینکه اموال مردم را بیجا می خورند اما اموال دزدی از بیت المال و مردم را حق خودش وانمود می کرد. خطیبی فراموش کرد در نماز علی را لعن کند، بعد از نماز در راه به منطقه ای رسید و یادش آمد که امروز لعن علی را نکرده، همانجا بنا به لعن کردن و مسجدی بنا کرد به افتخار این که آنجا یادش آمده است!

امام حسین علیه السلام در مقابل این تبلیغات چه کند؟ دیده بود که یاران پدرش با پدرش چه کردند، دیده بود که با برادرش چه رفتاری کردند و چه طور پول های معاویه آن ها را آبستن کرد و از دور امام حسن علیه السلام پراکنده و به صفوف معاویه ملحق کرد؛ پسر عموهای خودش از بنی هاشم با پول معاویه خریده شده و به حوزه معاویه ملحق شدند، در مقابل اینها چه می توانست کند؟ چگونه عقاید اسلامی و ارزش های اسلامی را در چنین جامعه ای زنده کرد؟ خوب اندیشید و خدا برای او تدبیر کرد که جز با شهادت مظلومانه اش این کار عملی نمی شود وگرنه امام حسین علیه السلام اینقدر از سیاست دور نبود که لااقل بعد از اینکه مسلم در کوفه به شهادت رسید اقلا در روشش تجدید نظر کند، خبر شهادت مسلم قبل از رسیدن به کربلا به سیدالشهداء علیه السلام رسید ولی او راهش را ادامه داد

ما باید بفهمیم که دفاع فقط این نیست که ما بخواهیم دشمن را مغلوب کنیم، گاهی در صحنه ای که در ظاهر انسان مغلوب می شود دفاع انجام می گیرد. نزدیک به1400سال میلیون ها انسان به برکت نام سیدالشهداء علیه السلام مسلمان شدند و از معارف اهل بیت علیهم السلام استفاده کردند؛ این پیروزی نیست؟

و الله اگر شهادت سیدالشهداء علیه السلام نبود، من و شما امروز از اسلام خبری نداشتیم و برای اهل تسنن نیز همان قدر از اسلام که امروز دارند هم باقی نمانده بود. برای این که منطق «لعبت هاشم بالملک» شیعه و سنی نمی شناسد.  

محو سنتها و رواج بدعتها  آن حـضرت پـس از ورود بـه مکه, نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت: (... اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى کنم, زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده اگر سخـن مرا بـشنوید, شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد... دیگر به حق عمل نمى شود. حسین بـن على علیه السلام در راه عراق در منزلى بـه نام ذى حـسم در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود: پـیشامدها همین است که مى بـینید, اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندکى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است.

مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى, همچون چراگاهى سنگلاخ, و کم علف, به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است. آیا نمى بینید که دیگر بـه حق عمل نمى شود, و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد که شخص بـا ایمان (از جـان خود گذشتـه) مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى, مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم...)

چرایی قیام، فساد بنی امیه، علت قیام عاشورا

اگر امام در مقابـل چنین حکومتى, بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند, بـرخـداوند است که آن فرد ساکت را به کیفر همان ستمگر (آتش جهنم) محکوم سازد.

مسخ هویت دینى مردم : حاکمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان, هویت دینى مردم را مسخ کرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین رفته. امام در دنباله سخنان خود فرمود: مردم بندگان دنیایند, دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود, تا زمانى که معاش و زندگى مادیشان رونق دارد, در اطراف دین گرد مى آیند, اما زمانى که بـا بلا و گرفتارى آزمایش شوند, دینداران در اقلیت هستند.

فتنه اموی، جنگ با اصول اسلام: بی گمان یکی از مهم ترین فتنه های عصر نخست اسلامی پس از سقیفه، سلطنت اموی بود. این فتنه در تاریخ اسلام چنان نقش مهم و اساسی ایفا کرد که شکاف نخست در سقیفه را به عنوان یک شکافی در پیکره اسلام تثبیت کرد. بطوری که هنوز هم آثار این فتنه ها در جامعه کنونی باقی و برقرار است و پیکره اسلام از این زخم هنوز التیام نیافته است. فتنه اموی، فتنه ای است که با جنگ تنزیلی با پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز و با جنگ تاویلی با تفکر نظام ولایی علیه امامان علیه السلام ادامه یافت

فتنه اموی به سبب ویژگی ها و صفات شیطانی آن، همواره حق را به نام حق سرکوب کرد و اجازه نداد تاحق چنانکه شایسته و بایسته است نمود پیدا کند اگر مقابله های علی علیه السلام و پس از آن امام حسن مجتبی علیه السلام و در نهایت حرکت انقلابی امام حسین (علیه السلام) نبود، بی گمان فتنه اموی به هدف خود یعنی نابودی تنزیل همانند تاویل می رسید و دیگر نامی از اسلام و قرآن باقی نمی ماند. اما رشادت های امامان علیه السلام و جانفشانی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام موجب شد تا تنزیل، همچنان در عرصه توده ها باقی بماند و تاویل در میان خواص ریشه دواند. بی گمان درک لحظه های تاریخی و تاریخ ساز، تنها از اهل بصیرت برمی آید.

مبارزه برای محو بی عدالتی حرکت امام حسین علیه السلام اصلاح بی عدالتی و ظلم و فسادی بود که در امت اسلام و جامعه اسلامی به نام اسلام و خلیفه اسلام روا می شد. هرکسی در برابر این ظلم و فساد می ایستاد به عنوان خروج از دین شناسایی و معرفی شده و به شدت سرکوب می شد. بسیاری از اصحاب امیرمومنان علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام به همین عنوان معرفی و به شهادت رسیده بودند که از آن جمله می توان به حجر بن عدی بن حاتم طائی و همراهانش اشاره کرد

بنابراین، در حالی که جان در طبق اخلاص نهاده بود برای اصلاح امت جدش(صلی الله علیه و آله) قیام می کند تا این پوستین وارونه برکند و به درستی بر تن امت کند هرچند که امت از این جراحی سخت و عمیق برخود بپیچد و جان جراح را نیز بگیرد. پس آن حضرت صلی الله علیه و آله خود را قربانی امت کرد تا امت از فساد و ظلم بیدار شده و علیه آن برخیزد و اصل نخست بعثت پیامبران یعنی قیام به عدالت را تجربه کند. (حدید 25)

این وصیت من به توست ای برادر! و توفیق از طرف خداست. بر او توکل می کنم و برگشتم به سوی اوست (مقتل خوارزمی، ج1، ص881)  بنابراین، آن حضرت صلی الله علیه و آله خود را همانند پیامبران مأمور می داند که در برابر بی عدالتی و ظلم قیام کند و مردم را به قیام دعوت نماید و آنان را راهنمایی و مدیریت کند. آن حضرت علیه السلام می خواهد تا با حرکت براساس سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و علی(علیه السلام) مردم را به اسلام حقیقی رهنمون کند و نشان دهد که اسلام بی عدالتی و ظالمانه، هیچ عنصری از اسلام در خود ندارد و بویی از اسلام و اسلامیت از آن به مشام انسان نمی رسد.

آنچه از اسلام به عنوان راه سعادت و صراط مستقیم سعادت دنیوی و اخروی معرفی شده است، غیر از آن چیزی است که در اسلام خلافتی و اموی به مردم ارایه می شود.

این اسلام تنها شباهتی که با اسلام حقیقی و واقعی دارد در اسلام و ظواهر آن است وگرنه از حقیقت اسلام چیزی در آن نیست. این خلافت و اسلام را می توان رد کرد و با آن مبارزه کرد. خروج بر چنین آیین اسلام و مبارزه با آن عین دفاع از اسلام و مسلمانان است. بر انسان ننگ است که چنین اسلام دروغین و پوستین وارونه ای از اسلام را به عنوان اسلام بپذیرد و در چارچوب آن خدمت یا زندگی کند.

حضرت علیه السلام در روز عاشورا در اشعاری چنین خود و هدف قیامش را تبیین می کند: الموت اولی من رکوب العار/ والعار اولی من دخول النار/ انا الحسین بن علی/ احمی عیالات ابی/ آلیت ان لا انثنی/ امضی علی دین النبی  مردن از آلودگی به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر. من حسین فرزند علی هستم، از خاندان پدرم حمایت می کنم، سوگند خورده ام که به دشمن پشت نکنم؛ و پیرو دین نبی اکرم صلی الله علیه و آله باشم.

براساس آموزه های اسلامی، سکوت در برابر ظلم و ظالمان، گناهی بزرگ است. هر انسانی واجب است به حکم امر به معروف و نهی از منکر به نفع عدالت سخن بگوید و عمل کند.

امام حسین علیه السلام حتی اگر برای اصلاح امت جدش قیام نمی کرد، خود را موظف می دانست تا برای دفاع از مظلوم قیام کند حتی اگر بداند در این راه کشته می شود؛ زیرا حکم خدا و سیره پیامبر و امیرمؤمنان علیهم السلام دفاع از مظلوم در برابر ظالم بوده است کُونَوا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید (نهج البلاغه) ذآن حضرت علیه السلام همانند جد و پدرش که برای عدالت شهید شدند، شهید شد تا نشان دهد که اسلام جز تحقق عدالت و قسط چیزی نیست و اسلام بی عدالت، پوستین وارونه و دروغین است.

امام حسین علیه السلام و مشروعیت زدایی از نظام سیاسی جور امامان معصوم علیه السلام هر یک ماموریتی خاص داشته اند. مجموعه زندگی آنان که از آن به سنت عترت طاهره تعبیر می شود در کنار قرآن، سبک زندگی اسلامی را به ما می آموزد تا بتوانیم در شرایط مختلف و گوناگون بهترین گزینه ها را برای زندگی انتخاب کنیم و هرگز از ارایه راهکاری مناسب در زندگی خود با استفاده از کتاب و سنت در نمانیم. امام حسین علیه السلام نه تنها در تبیین سبک زندگی اسلامی تلاش کرد، بلکه کوشید تا حقیقت اسلام را چنان که خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) ارایه کرده بودند، احیا کند؛ از این رو گفته اند: اَلاِسْلامُ مُحَمَّدیُّ الْحُدُوثِ وَ حُسَیْنیُّ الْبَقاءِ؛ اسلام با پیامبر ایجاد و با امام حسین علیه السلام بقا یافت.

قیام امام حسین علیه السلام را از چند نظر می‌توان مهمترین عمل تلقی کرد

یکی به این دلیل که اساساً شهادت مهمترین عمل است و عالی‌ترین نوع، شهادت اباعبدالله علیه السلام است که به اذن خدا صورت گرفت

تمام اسلام وابسته به شهادت امام حسین علیه السلام بوده و با این شهادت اسلام بیمه شد پس از شهادت امام حسین علیه السلام ، تا ظهور و پس از آن نیاز به بیمه ساختن اسلام نبوده است و هر اقدامی که پس از آن شده تنها در راستای تقویت و تکامل بوده است. اباعبدلله علیه السلام حقیقت محبت اهل بیت علیهم السلام عصمت و طهارت را به معرض نمایش گذاشت همین امروز قیام امام حسین علیه السلام می‌تواند برای جامعه ما درس آموز باشد، در همین مقاطع گذشته انقلاب هر روز، یک گونه از حماسه حسینی درس گرفتیم و از پیام‌های آن حضرت استفاده کردیم و گره‌های‌مان را گشودیم و به این کمال کنونی رسیدیم

زمانی که بعضی‌ها می‌خواستند عاشورا را در حد یک رابطه عاطفی با اباعبدالله تنزل دهند و آن را غیر انقلابی کنند،

حقیقت قیام اباعبدالله علیه السلام ، همانا امر به معروف و نهی از منکر است اباعبدالله علیه السلام شب عاشورا سخنان تاریخی عجیبی بیان کردند و خطاب به یاران شان فرمودند که من بیعت را از شما برداشتم و از شما راضی هستم کار شما اینجا به پایان رسیده است، من را می‌کشند و شما بروید. شعار اصلی عاشورا هیهات منا الذله است و مرحله دوم قیام، درگیری برای سرنگونی یزید و نجات امت اسلام نیست، بلکه این مرحله دفاع جانانه، عزتمندانه، سلحشورانه و پرحماسه برای حفظ عزت است. حفظ عزت توسط امام حسین به قیمت شهادت خود و فرزندان و یارانش و اسیرشدن اهل بیتش انجامید، حفظ عزت یک امام در موقعیت خطیر مساوی با حفظ اصل اسلام است.

یاران شب عاشورا تمنا کردند پای رکاب اباعبداللهعلیه السلام به شهادت برسند

فقط برای اینکه شهادت امام حسین علیه السلام را چند لحظه به تعویق بیندازند،  زیرا نمی‌توانستند تحمل کنند که آنها بمانند و ولی خدا به شهادت برسد.

شهدای کربلا به اذن ولی خدا و برای دفاع از ولایت به شهادت رسیدند، حقیقت حماسه عاشورا برای یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام دفاع از ولایت بود و شهدای کربلا شهدای راه ولی الله اعظم بودند

شهدای کربلا دیگر شهدای راه ظلم ستیزی نبودند زیرا مبارزه با ظلم یزید به پایان رسیده است؛ بلکه شهدای راه عزت بودند، نه شهدای راه عزت خودشان، زیرا آنها برای حفظ عزت ولی خدا جنگیدند. بی‌تردید شهدای کربلا مستقیم فدای ولی الله شدند، بی‌شک حماسه عاشورا بدون یاران اباعبدالله الحسین(علیه السلام) شکل کامل خودش را پیدا نمی‌کرد.

 واقعه کربلا و مصادیق بصیرت عمل بهنگام  ، تجلی شعور و بصیرت حبیب و سلیمان خزائئ

امام حسین علیه السلام شب یک شنبه، 28 رجب المرجب سال 60 هجری از مدینه رهسپار مکه می شوند. و قیام پرشور خود را آغاز می کنند. خبر خروج امام به شیعیان کوفه که سالها در زیر ستم آل امیه و حکومت زیاد بن ابیه و مغیره بن شعبه زجر کشیده اند می رسد و کوفیان در تدارک دعوت از ایشان برمی آیند

بزرگان شیعه در خانة سلیمان صرد خزاعی جمع می شوند و دعوتنامه ای به امضای سلیمان، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد و حبیب ابن مظاهر بدین مضمون برای حسین ابن علی ع می نگارند که: ... أنّه لَیس عَلَینا إمام فأقبلْ لَعلّ الله أن یَجمَعنا بِکَ علی الحَقّ و الْهُدی... ما رهبری نداریم. پس به سوی ما بیا، امید است که خدا به واسطه تو ما را در محور حق جمع کند.  نامه توسط عبدالله بن سبع همدانی و عبدالله وال تمیمی به مکه فرستاده می شود و در دهم ماه رمضان به دست امام می رسد. ‏

در ذیل این نامه امضای دو نفر دیده می شود که سرنوشت بسیار متفاوتی دارند. سلیمان بن صرد خزاعی و حبیب بن مظاهر اسدی.

هر دو از یاران و شیعیان امام علی علیه السلام هستند و هردو از بزرگان شیعیان کوفه محسوب می شوند.

هر دو در رکاب علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام شمشیر زده اند؛ هردو به امام حسین علیه السلام نامه می نویسند و از ایشان دعوت می کنند؛ هر دو در راه امام به شهادت می رسند اما حبیب در رکاب امام و سلیمان به خونخواهی از امام؛ حبیب فرمانده جناح چپ سپاه امام می شود و سلیمان فرمانده سپاه توابین

حبیب در میان 72 نفر به شهادت می رسد و سلیمان در میان 2000 نفر تواب؛ حبیب معروف و مشهور نزد هر شیعه ای است و سلیمان جز نزد اهل علم و تاریخ شناخته شده نیست. حبیب در کنار امامش آرمیده است و کسی از محل دفن سلیمان خبر چندانی ندارد؛ 

راز تفاوت اینجاست که حبیب به موقع تصمیم گرفت و نامش در میان شهدای کربلا ثبت گردید اما سلیمان به یاری امامش نشتافت و در رکاب او به شهادت نرسید. پس از دستگیری هانی و دستور مسلم به محاصره دارالحکومه، سلیمان خود را کنار کشید و گفت به انتظار امام می نشیند تا ببیند خود امام چه دستور می دهند و در کوفه ماند تا حسین به شهادت رسید. اما حبیب به یاری نایب امام شتافت و در محاصره دارالحکومه همراه او شد و بعد از شهادت مسلم نیز از کوفه بیرون زد و خود را به قافلة امام رساند. حبیب از نایب الأمام اطاعت کرد و توفیق شهادت در رکاب امام نصیبش شد اما سلیمان نایب الامام را تنها گذاشت و توفیق همراهی امام را نیز از کف داد.

در حوادث زمانه فقط عمل صحیح مهم نیست

شاید مهمتر از خود عمل، هنگامة عمل باشد. وقت شناسی و خالی نکردن صحنه، از عواملی است که به حوادث رنگ و بوی دیگری می دهد. عمل بهنگام تأثیری دارد که عمل نابهنگام حتی اگر چندین برابر هم باشد، هرگز آن تأثیر را ندارد. 

قیام و شهادت 72 نفر که در موقع مناسب انجام گرفته است، تأثیری چنان شگرف در تاریخ می گذارد که پایه های تمام حکومتهای جور را در سراسر تاریخ می لرزاند و مکتبی می شود که غیرمسلمین نیز از چشمة فیاض آن سیراب می گردند. اما شهادت 2000 نفر به فرماندهی سلیمان صرد چون در غیرموقع خود انجام شده، اثر چندانی ندارد و خون هیچ مجاهدی را در رگ هایش به جوش نمی آورد. حسین حماسه آفرید و جاودانه تاریخ گردید اما سلیمان صرد در میان صفحات تاریخ ناپدید شد. ‏سلیمان نه تنها در حادثه عاشورا دیر عمل می کند بلکه در جنگ جمل نیز به یاری امیرالمؤمنین نمی شتابد و مورد عتاب امام قرار می گیرد.

نصر بن مزاحم در کتاب "وقعة صفین" نقل می کند که بعد از جنگ جمل و آمدن امام به کوفه، ایشان سلیمان را به خاطر کوتاهی و یاری نکردن او در جنگ جمل مورد عتاب قرار می دهند و می فرمایند: وَ قَدْ کُنْتَ مِنْ أَوْثَقِ النَّاسِ فِی نَفْسِی وَ أَسْرَعِهِمْ فِیمَا أَظُنُّ إِلَی نُصْرَتِی تو نزد من از موثق ترین افراد بودی و گمان می کردم به سرعت به یاری من بشتابی

سلیمان به امام می گوید: به گذشته اخذ نکن که در آینده حوادثی روی خواهد داد که دوست را از دشمن خواهی شناخت. اگر این نقل صحیح باشد، دیر عمل کردن در رفتار سلیمان صرد خزاعی مسبوق به سابقه می باشد و منحصر به واقعه عاشورا نیست. نوشداروی سلیمان بعد از مرگ سهراب می رسد و این عمل او گرچه بی فایده نبوده، اما در مقایسه با قیام حسین ابن علی علیه السلام، تأثیر بسیار ناچیزی از خود بر جای می گذارد.‏

یکی از مصادیق بصیرت، عمل به موقع و در زمان مناسب است

یعنی عملی که اولاً صحیح انجام گیرد و ثانیاً در زمان مناسب خود. اما اگر نابهنگام انجام گیرد، گاهی هیچ اثری نخواهد داشت مثل انجام مناسک حج تمتع در خارج از ایام حج و یا وضو گرفتن پس از اقامة نماز؛ گاهی هم اثر دارد اما اثر آن ناچیز است، مثل وصیت به خواندن نماز قضا بعد از مرگ. پیامبر اکرم در حدیث شریفی می فرمایند: الْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ مؤمن زیرک است. شخص زیرک مسئولیت خود را می شناسد و بهنگام عمل می کند. برای شناخت مسئولیت، علم به زمان لازم است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَاتَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس‏ کسی که به زمان و زمانه خود عالم است و جامعه و شرایط را می شناسد، فتنه ها به او هجوم نمی برند و در توفان حوادث سرگردان نخواهد شد. همچنین برای عمل به موقع شجاعت لازم است. گاهی انسان وظیفه خود را می شناسد اما شجاعت عمل کردن به وظیفه را ندارد. هر دو امر را می توان در ذیل عنوان بصیرت جمع کرد یعنی بصیرت در شناخت وظیفه و بصیرت در شناخت زمان عمل کردن.

یاری حسین علیه السلام در طول تاریخ امام حسین علیه السلام در روز عاشورا از همگان خواسته تا در مسیری که او در پیش گرفته به یاری و نصرت او بروند زیرا کاری که او با قیام عاشورایی خویش آغاز کرده اصلاح امت بود که نیازمند تداوم و استمرار از سوی امت مؤمن و شیعه وفادار است. هنگامی که آن حضرت علیه السلام پس از شهادت همه یاران خویش فریاد می زند و می فرماید: هل من ناصر ینصرنی؛ آیا یاوری هست که مرا یاری رساند؟! خطاب به تاریخ است؛ زیرا کسانی که در مقابل ایشان صف بسته بودند، شقاوت را به اوج خود رسانیده بودند و خطاب به ایشان که اشقی الاشقیاء در امت اسلام بودند، بی معنا بود او با خطاب خویش أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ آیا کسی نیست که به خاطر خدا ما را یاری بدهد؟! آیا کسی نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟! می کوشد تا حقیقت بزرگی را آشکار کند که امروز قیام پایان نمی یابد، زیرا حرم و حریم رسول الله(صلی الله علیه و آله) قرآن و عترت است که در میان مردمان گذاشته شده و می بایست تا قیامت از سوی امت حفظ و عمل شود. از این رو در تبیین استمرار و تداوم عاشورا گفته شده که کُلُّ یَومٍ عاشُوراءُ وَ کُلُّ أرْضٍ کَرْبَلاءُ هر چند که لْایَومْ کَیوْمَکَ یااَباعَبْدِاللهْ ؛ روزی چون روز تو نیست. هر زمینی که در آن معروفی چون عدالت ترک و منکری چون ظلم وجود دارد، لازم است که مردم در آنجا عاشورایی و کربلایی و حسینی شوند. و در هر روزی که ظلم و ستمی در آن روا می شود مردم می بایست آن روز را چون عاشوراییان قیام کنند و سکوت نکنند. زیرا بازتاب سکوت ایشان به معنای پذیرش ظلم و خودگناهی بزرگ است؛ انسان اگر مظلوم شود و حق او ضایع و تباه شود، صاحب عذر است ولی اگر منظلم (پذیرنده ظلم) شود، هیچ عذر و توجیهی ندارد

در آموزه های قرآنی آمده که انسان می بایست در برابر ظلم به خود، بایستد و قیام به عدالت کند و حتی اگر کسانی از مردم ناتوان و مستضعف مورد ظلم قرار گرفتند برای نجات آنان سلاح برگیرد و به جنگ برخیزد وَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ و کسانى که چون ستم بر ایشان رسد یارى مى‏جویند [و به انتقام بر مى‏خیزند] ( شوری39) یا (نساء57)

از این رو یاری مظلوم بر هر دین و مذهب و آیینی باشد فرض و واجب است.

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید (نهج البلاغه، نامه 74)  امام حسین علیه السلام در منازلی که به سوی کربلا می رفت همواره از مبارزه علیه ظالم و ستمگر سخن به میان می آورد و زندگی در حکومت ظالمان را ننگ و عار می شمارد  از جمله می فرماید: مَنْ رأی سُلطانا جائِرا مُستَحِلا لِحَرامِ اللهِ ناکثا عَهْدَهُ مُخالِفا لِسُنةِ رَسُولِ اللهِ...    یا می فرماید: فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً؛ (بحار الانوار ج44ص183) بنابراین، اگر بخواهیم حسینی شویم می بایست او را به عنوان وارث همه آموزه های پیامبران بشناسیم و سبک زندگی او را کامل ترین سبک زندگی الهی بدانیم و هدفش را بزرگ ترین هدف بشماریم.

اهمیت امر به معروف : حسینی ماندن ما به این است که همواره در اندیشه خدایی و ربانی شدن باشیم و پس از حضور در کلاس عاشورائیان در ماه های محرم و صفر، عامل و آمر به معروف به ویژه عدالت و تارک و ناهی از منکر به ویژه ظلم باشیم. و در این راه از همه سرمایه مادی و معنوی و جسمی و جانی خود بگذریم و از مرگ و شهادت در این راه نهراسیم که خُطَّ الْمَوْتُ عَلی ‏ وُلْد ادَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی ‏ جیدِ الْفَتاةِ ؛ خط مرگ بر فرزند آدم هم چون جای گردن بند در گردن دختران جوان کنده و حک شده است. (لهوف ص35 بحارالانوار ج 44ص663)

براساس گزارش های قرآنی تنها امتی که در چارچوب معیارهای عقلانی و وحیانی توانست به این مهم عمل کند و جامعه برتری را ارائه دهد، امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در دوره و عصر حضور ایشان بوده (آل عمران 110) خداوند در این آیه در بیان علت نامگذاری امت پیامبر صلی الله علیه و آله در عصر آن حضرت صلی الله علیه و آله به عنوان جامعه برتر و نمونه، مولفه هایی را بیان می کند که می تواند بیانگر عناصر جامعه برتر هر جامعه دیگر باشد.

خداوند می فرماید: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند قطعا برایشان بهتر بود،...

عوامل تنهایی ولی خدا  در زیارت عاشورا به امام حسین علیه السلام این گونه خطاب می کنیم و الوتر الموتور. وتر، به معنای «تنها و یگانه» و موتور، یعنی «تنها شده»، یک احتمال درباره این معنا، یگانگی، منحصر به فرد بودن و بی بدیل بودن است احتمال دیگر این است که آن حضرت تنهاست و در این تنهایی «موتور» است یعنی حضرت با نقشه و طرح و برنامه، تنها شده است. به خصوص اگر به این نکته عنایت شود که مبارزات امام حسین علیه السلام مخفیانه و غیرعلنی نبود که بگوییم مردم و مسلمانان از آن مطلع نبودند. زمانی که آن حضرت از مکه خارج شد با صراحت اعلام کرد: کسی که حاضر است خون خودش را در راه ما بدهد و خودش را مهیای لقای خدا کرده، همراه ما کوچ کرده، همسفر ما شود (لهوف ص88) .

1- شبهه ها و فتنه ها در محیط سیاسی اجتماعی امام حسین علیه السلام شبهه ها و فتنه ها دست به دست هم داده و با ترکیب یکدیگر ولی خدا را مورد هدف قرار دادند شبهات فضا را تاریک کرده و فتنه ها تأثیرگذار می شوند، زیرا در فضای شفاف و روشن، فتنه ها کارساز نیستند. اعلان بی نیازی نسبت به ولی خدا و طرح حسبنا کتاب الله اولین و اساسی ترین شبهه ای است که از زمان حیات خود پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) آغاز شد جریان از اینجا شروع شد که اسلام نیازی به «ولی» ندارد، کتاب خدا برای ما کافی است. درحالی که شیعه و سنی به طور متواتر نقل کرده که حضرت به روشنی فرمود: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ ، کِتابَ الله وَ عِترَتی                               .
2- جعل شخصیت در مقابل اهل بیت علیه السلام بعد از این که جلوی نشر فضایل اهل بیت علیهم السلام را گرفتند، کم کم شروع به جعل شخصیت و شخصیت سازی کردند، کاری که در دنیای سیاست رایج است از این رو در مقابل علی علیه السلام که صاحب فضایل و کرامات است، برای دیگران فضیلت جعل کردند. معاویه گفت: احدی حق ندارد در فضایل علی و اهل بیت علیهم السلام حدیث نقل کند.                       مرحوم طباطبایی(ره) می فرمود: همه کتاب وسایل الشیعه را مطالعه کردم تا ببینم چند روایت فقهی از سید الشهداء علیه السلام نقل شده، سه روایت بیشتر پیدا نکردم معنای این حرف این است که مردم امام حسین علیه السلام را درحد یک مسأله گو هم قبول نداشتند در حالیکه ابوهریره ها به اسم صحابی، مراجع فتوا شده بودند همه اینها نشان میدهد که ولی خدا با برنامه ریزی و سازماندهی قبلی تنها شده است.

3- تعالی اهداف در دستگاه اولیای الهی یکی دیگر از عوامل تنهایی ولی خدا، این است که در کار اولیای خدا، هدف، خیلی بالاتر از آن است که اهل دنیا تعقیب میکنند. هدفی را که سیدالشهداء علیه السلام تعقیب میکرد، این نبود که انسانها را به رفاه و عیش دنیا یا حتی به آن چیزی که توسعه مادی و تکامل مادی نامیده میشود، برساند.

نمونه اش جامعه جاهلی قبل از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) است که از نظر امنیت و رفاه خیلی عقب افتاده بود ولی حضرت در آغاز بعثت نفرمود که ای مردم! وضعتان بد است، دور هم جمع شوید تا اوضاع اقتصادی و سیاسی شما را سامان دهم. بلکه با اولویت بحث فرهنگی و اعتقادی و دعوت به مبدأ و معاد شروع و فرمود: قولوا لااله الاالله تفلحوا دعوتی که برای انبیا و اولیای خدا بسیار پرهزینه و سنگین بود
4- فقدان خدعه، حیله و تزویر در منطق اولیای خدا عامل تنهایی اولیای خدا این بود که نمی خواستند با هر قیمتی شده، اگرچه با حیله و خدعه و تزویر مردم را به طرف خود و اهداف مورد نظر جلب نمایند بلکه می خواستند اگر مردم جذب راه و اهداف آنان میشوند از روی بصیرت، آگاهی و فهم باشد، زیرا فقط این نوع آمدن به سوی خدای متعال اصیل و پایدار است قُل هذِه‌ سَبیلی اَدعوا اِلَی اللهِ عَلی‌ بَصیرَةٍ ای پیامبر بگو! این راه من است که با بصیرت و آگاهی شما را به آن دعوت میکنم در حکومت دینی هدف این نیست که به هر قیمت و با هر روشی که شده مردم را در صحنه نگه داریم بلکه هدف، روشن شدن حق و باطل و پایداری بر ملاک های حق و دوری از ظلم و باطل است. 
5- رنگین تر بودن سفره جبهه باطل معمولاً در مقابل اولیای خدا و جبهه مخالفین آن بزرگواران، پول، قدرت و مظاهر دنیوی و شهوانی قرار دارد. سفره معاویه رنگین تر بود، و آنان به هر قیمتی که بود، می خواستند مردم را جمع کنند و در این رابطه سران اقوام و قبایل را با پول و ثروت و قدرت، براساس انگیزه های مادی جمع میکردند و توده های مردم را در مقابل اولیای خدا قرار میدادند. در حالی که امام علی و امام حسین علیهما السلام و اولیای خدا نمی خواستند طرفدارانشان با انگیزه های مادی در رکاب آن بزرگواران بجنگند. و طبیعی است که این راه ثقیل و سنگین است و به تعبیر مولا علی علیه السلام ان امرنا صعب مستصعب همانا راه ما مشکل و مشکل پذیر است که هر کسی توان تحمل آن را ندارد.

خیانت خواص به امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا ؟ حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ حب دنیا، عدم شناخت و معرفت کامل از ولایت و ولی امر و نیز گرفتار شدن در دایره حرکت های هیجانی فاقد عقل و تأسی به شور بدون شعور، اصلی ترین دلایل خیانت و عدم همکاری مردم آن روز کوفه در جریان عاشوراست. فلذا آسیب شناسی اجتماعی مردم کوفه و تعمیم آن با شرایط روز می تواند راهگشای خیلی از مسائل امروز ما باشد. جامعه ای که گرفتار گناه و رفاه طلبی و عدم شناخت حقیقت شده باشد به طوری که اصلی ترین شریان های اقتصادی آن با ربا، حرام، گناه و بازگشت به دوران جاهلیت آمیخته شده است، نمی تواند در چنین فضای آلوده و مسمومی، حسین علیه السلام را یاری کند شرایط حاکم بر کوفه آن دوران چنین بود. در واقع این همان چیزی است که امام حسین علیه السلام روز عاشورا به حبیب بن مظاهر فرمودند:

 ای حبیب! این جماعت، شکم هایشان از حرام پر شده و حرف مرا نمی شنوند. پر واضح است وجود چنین فضای آکنده از گناه، ربا و ریا، یاوری برای کمک به لشکر امام حسین علیه السلام در کربلا به وجود نخواهد آورد

واقعه عاشورا در تاریخ با خیانت کوفیان درهم آمیخته و ننگ ابدی را برای مردم این دیار رقم زده است. وضعیت کوفه آن دوران، درست مساوی با وضعیت دوران خلافت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود که آن حضرت در وصف این مردمان خیانت پیشه فرمودند: یا اشباح الرجال ولا رجال این روایت در واقع تبیین کننده وضعیت کوفه و کوفیان در زمان امام حسین علیه السلام نیز بوده است.

عدم دنیا طلبی از خصوصیات یاران و انصار امام است

عمرسعد، مسلمان بود و اتفاقا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام حسین علیه السلام علاقه داشت و به خوبی می دانست که جنگ با امام حسین علیه السلام عاقبتی شوم دارد و مورد خشم پروردگار است؛ اما این حب دنیا و کسب جاه و مقام بود که او را به این درجه از پستی تنزل داد. امکان ندارد که ما گرایش به سمت دنیا داشته باشیم و بتوانیم ادعای کمال و خوبی بنماییم مبارزه با هوای نفس و ریشه کن کردن حب دنیا کاری سخت و دشوار است که مجاهدت و ممارست لازم دارد. دنیا حتی به سمت اولیای خدا نیز می رود و خودنمایی می کند لیکن ایمان و باور بالای آنهاست که فریفته دنیا نمی گردند و اساسا حب به دنیا مانع تسلیم شدن و اطاعت از امام می گردد

همه این خصوصیات را بیان کردیم تا بیشتر بدانیم که یاران و اصحاب ائمه چگونه باید باشند و ما برای سربازی امام زمان (عجل الله تعای فرجه) خود را چگونه بسازیم برای خدمت به حضرت و نصرت او، چه ویژگی ها در خود می بایست ایجاد کنیم

هنگامی که در واقعه عاشورا دقت می کنیم، در می یابیم که افراد مقابل امام که دست به جنایاتی آنچنانی زدند جزو شقی ترین انسان ها بودند، گرچه به ظاهر همگی مسلمان بودند و خودشان دعوت نامه برای حضرت فرستاده بودند، پس چرا به این درجه از شقاوت رسیدند؟

یاری امام   مبانی قیام عاشورا  فرزدق شاعر معروف چنین ترسیم کرده است: یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمانِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ …. اینان اطاعت شیطان را سخت متعهدند و اطاعت رحمان را کنار گذاشته اند، در زمین تباهی پدید آورده اند، حدود الهی را معطل گذاشته اند، میگساری می کنند و اموال فقیران و محرومان را به خود اختصاص می دهند. و من از هر کس دیگر به یاری دین و عزت بخشیدن به شریعت او و جهاد در راه او شایسته ترم، باشد که سخن خدا برترین باشد. هر قیام و انقلابی بسته به علل و عواملی است.

یکی از مهم ترین عوامل، وجود حاکمان و سیاست و عملکرد آنان است. من رای سلطانا جانرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهدالله، مخالفا لسنه رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم .... هر که حاکم ستمگری را دید که حرام های الهی را حلال کرد و عهد و پیمان با خدا را شکست و مخالفت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کرد بر مردم ظلم کرد و با قول و فعل در صدد تغییر برنیاید، سزاوار است خداوند او را با آن ستمگر در یک عذاب داخل کند.

از آنجایی که وظیفه حاکم و خلیفه صیانت از دین و احیای سنت و ضمانت اجرای دستورات خداوند است، پس اگر کوتاهی و تعدی از حاکمان صورت پذیرد، این رویه از رأس هرم به سمت قاعده تنزل کرده و به مردم تسری می کند و فساد و تباهی همه جا را فرا می گیرد. عامل دیگر مردم اند. و نیز در جایی دیگر فرمودند: النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ‏ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ.... مردم بردگان دنیایند و دین لقلقه زبانشان است بر مدار معاش می چرخند و هنگامی که به بلا و گرفتاری آزموده می شوند دینداران اندکند. امیرالمؤمنین و امام مجتبیعلیه و آله نیز از نامردمان گله ها داشتند و خود کشته جهل و حماقت مردم شدند.

روزگاری امیرالمؤمنینعلیه و آله مردم سست عنصر کاهل وظیفه نشناس را چنین خطاب فرمود: یا اشباح الرجال و لاالرجال (خلاصه اش یعنی ای نامردان). حضرت سیدالشهداء علیه و آله نیز فرمود: ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از آخرت نمی هراسید، آزاد مرد باشید.

از موضع گیری برخی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان پیامبر و پس از او، این انحراف و کجی معلوم و شکاف عمیق میان ارزش های دینی و مردم با احیای رسوبات جاهلی در میان جامعه قابل پیش بینی بود چنانکه این تغییر و تحولات فکری، سیاسی- اجتماعی از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش گویی شده و فرموده بودند:

بعد از 60 سال کسانی باشند که نماز را ضایع و شهوات را پیروی کنند و بزودی کجی و انحراف رخ خواهد داد. در این فرمایش ملاک های ارزشی و ضدارزشی و دگرگونی نامیمون و نامبارک اجتماعی به وضوح روشن است، چنانچه به گواهی قرآن در امت های گذشته نیز همین پسرفت و تنزل و انحطاط دینی و اخلاقی رخ داده بود (مریم95)

 روی سخن با که بود ؟! مولای ما...، ندای هل من ناصر ینصرنی سر دادید. وقتی صدایتان در فضای غم گرفته کربلا پیچید، شیطان انگشت حیرت به دندان گزید که فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را چه میشود؟ چه کسی را به یاری می طلبد؟! در این سو که یارانش همه به خون غلتیده اند و در آن سوی دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده اند، پس، حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تب دار، کدام لبیک را انتظار می کشد؟! شاید شنیده بود که اگر در منا ماجرای ذبح اسماعیل با وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ خاتمه یافته ولی در کربلا سخن از یا حُسَینُ اُخْرُجْ فَاِنَّ اللَّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یراک قَتِیلاً در میان است.

 شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی حسین باقی نمانده است ولی او ندای «هل من ناصر» بر لب دارد! فرزند زهرا، با که سخن می گوید؟ و کدام جماعت را به یاری می طلبد؟! اینجا که کسی نیست! شیطان نمی دانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمین ها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها. نمی دانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا شروع ماجرا. این گردونه با هر دو طایفه حسینی ها و یزیدی ها چرخید و چرخید تا به عصر خمینی رسید.

اما، عاشورای عصر خمینی نه یک روز، که 40 سال به درازا کشیده و دو حریف با هم به گردنه ای سخت و نفسگیر رسیده اند و این در حالی است که عاشورائیان امروز بر فراز این گردنه، هر روز نفس تازه می کنند و حریف را (به اعتراف خود) از نفس انداخته اند. تا آنجاکه سران آمریکا مینویسند دکترین پایان تاریخ فوکویاما را به فراموشی بسپارید که می گفت آغاز هزاره سوم، آغاز فراگیری لیبرال دموکراسی آمریکایی در جهان است

 چرا که امروزه در نخستین سال های هزاره سوم، شاهد حضور قطب قدرتمند اسلام هستیم. سران صهیونیستی با وحشت اعتراف می کند به هر طرف نگاه می کنم خمینی و خامنه ای را می بینم که در جای جای خاورمیانه خیمه زده اند.. همه جا سخن از تولد قطب قدرتمندی به نام اسلام و با پرچم شیعه است

الگویی که خمینی(ره) برجای نهاده را نباید با هیچ الگوی اسلامی دیگر، مثلا دولت عثمانی در ترکیه و یا اسلام حاکم در عربستان مقایسه کرد. الگوی انقلاب اسلامی بعد از پیدایش، در یک جنگ تمام عیار 8 ساله در مقابل همه قدرت های غربی و منطقه ای ایستاد.

همین الگو وقتی به لبنان رسید، حزب الله را پدید آورد. در فلسطین، انتفاضه را آفرید. آن روزها هنوز انقلاب های اسلامی در منطقه شکل نگرفته بود) و اما، امروزه، عقبه های استراتژیک حریف در منطقه، سوریه، یمن، عراق. لبنان و... نه فقط از دست حریف خارج شده است. بلکه به نفع انقلاب اسلامی تغییر ماهیت داده است و ایرانی ها دو بار به مدیترانه آمدند.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein3

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein5

http://m5736z.blog.ir/post/Fetneh4

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein1

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein2

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۱)

سلام ممنون از شما با اجازه کپی شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">