تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

آخرین مناجات‌های امام علیه‌السلام

اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، ..... فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو! هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‌‏ها احاطه دارى! توبه‌‏پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‌‏رسى! چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى‌‏کنى!

حاجتمندانه تو را مى‌‏خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‌‏برم و با حال حزن به درگاه تو مى‌‏گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‏‌طلبم تنها بر تو توکّل مى‌‏کنم، میان ما و این قوم حکم فرما! اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‏‌ات امین ساختى.

پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.

آنگاه افزود: صَبْراً عَلى‏ قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، ..... احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‏‌ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست. بر حکم تو صبر مى‏‌کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه‌‏اى که پایان‏ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص 282)

راوی مى‏گوید: کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیه السلام را نظاره مى‏‌کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته‌‏اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره‌‏اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.

اگر حسین علیه السلام دانسته شهید نمی شد  محاسن به خون خضاب... سلام! صورت خاک آلود... سلام! پیکر برهنه و بی پیراهن... سلام! دندان خیزران خورده... سلام!... سرافراز نیزه... سلام! السلام علی الشّیب الخضیب. السلام علی الخدّ التّریب اگر کشتند چرا آبش ندادند؟ جرمش چه بود مگر؟ گناه این جان گرامی که بر دوش پیامبر(صلی الله علیه و آله) جای داشت چه بود؟

این سینه که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) بارها بوییده و بوسیده بود، کدام گوهر را در خویش نهفته داشت که باید لگدکوب می شد؟ تن تشنه و سیصد جراحت؟! حسین بن علی علیه السلام یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد. روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا 300 زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که زیر سم اسب ها لگدمال می شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد، جریمه حق پرستی را می دهد، جریمه روح شهید را می دهد.

از شعارهای روز عاشورای حسین علیه السلام یکی این است: الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار... مرگ در نزد من سزاوارتر و شایسته تر است از اینکه زیر بار ذلت تسلیم شدن.                                   .                                                                                                              شب تاسوعا که برای آخرین بار به او عرضه می دارند یا کشته شدن یا تسلیم، اظهار می دارد والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید. به خدا قسم که من هرگز نه دست ذلت به شما می دهم و نه مثل بردگان فرار می کنم (حماسه حسینی ج1).
حسین آمد تا میزان و موازنه و شاخصی باشد در سنجش نسبت انسان با جبر و اختیار، آزادی و مسئولیت و حق و تکلیف...

حسین آمد تا در هم تنیدگی جبر و اختیار، آزادی و مسئولیت، و حق و تکلیف را با فدیه جان خویش نشان دهد

و فدیناه بذبح عظیم حسین این بار به فرمان خداوند، خود باید فدا می شد. رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین                                    .                                                                                                                    این آخرین شعار حضرت سیدالشهدا بود. اما نه از سر بی ارادگی. روح بزرگ او، این راه پرهزینه را از سر کرامت برگزیده بود که استدلال کرد.

کربلا نه سقیفه بود و نه شورای شش نفره و نه صفین. ماجرای کربلا، زمینه ها و سینه ها را زیر و رو کرد تا در پهنه اختیار، اسرار پنهان فاش گردد. وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا شد و حُصِّلَ مَافِی الصُّدُوْرِ. دیگر نماز با علی و ناهار با معاویه (بی طرفی و میانه روی!) و حکمیت امکان نداشت.

بیندیش عمر سعد! شبی به تو مهلت داده ابن زیاد. راه مُلک ری از کربلا می گذرد، از خون حسین! انتخاب کن! انسان چه قدر مجنون باشد که بشنود این سخن را «تو از گندم ری جز اندکی نمی خوری» و باز ریختن خون حسین را برگزیند! سعد ابی وقاص و ابن زیادبن ابیه چه کردید با «عمر»؟!

دگرگونى عالَم طبیعت‏ پس از شهادت امام علیه‌السلام

طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونى‏‌هایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مى‏‌داد. روایات مربوط به دگرگونى‏‌هاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کرده‌‏اند از جمله: بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف:

در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است

وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون آنها که ستم کردند به زودى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا227)

بعد از شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا چه گذشت؟

بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام و یاران باوفای ایشان در عصر عاشورا، مشکلات و مصیبت‌های خاندان امام، صد چندان شد. ماجراهایی اتفاق افتاد که قلم از نوشتن آن و زبان از گفتنش شرم دارد. چنان سوزناک است که اشک هر انسان آزاده‌ای را سرازیر و هر جوانمردی را بی‌تاب می‌کند.                                                             * آمدن ذوالجناح به خیام‏: پس از شهادت امام، اسب آن حضرت شیهه‏‌زنان و ناله‌‏کنان در حالى که پیشانى خود را به خون امام علیه السلام آغشته کرده بود، به جانب خیمه‏‌ها شتافت. از امام باقر علیه السلام نقل شده که اسب آن حضرت در شیهه‌‏اش مى‏‌گفت: امان از ظلم و ستمِ امتى که فرزند دختر پیامبرشان را کشتند. زنان و خواهران و دختران امام علیه السلام با دیدن مرکب بى‏‌سوار ناله‏‌ها سر دادند و زار زار گریستند.            ام کلثوم، دستها را روى سر نهاد و فریاد زد: وامحمداه! واجدّاه، وانبیاه، وا ابالقاسماه، واعلیّاه، واجعفراه، واحمزتاه، واحسناه، این حسین است که در خاک کربلا روى زمین افتاده، سرش را از پشت سر جدا کردند، عبا و عمامه‌‏اش را به غارت بردند، و بیهوش بر زمین افتاد.

غارت سلاح و لباس‌هاى امام علیه‌السلام ‏: سپاه غارتگر ابن سعد، پس از شهادت امام علیه السلام براى غارت لباس‌ها و سلاح امام هجوم آوردند. حتى برخى آنقدر رذالت و پستى به خرج دادند که پیش از شهادت امام به این کار اقدام نمودند

«مالک بن بشیر کندى» کلاه آن حضرت را که با ارزش بود به‏ یغما برد و چون آن را به خانه‏‌اش برد، همسرش به وى گفت: اموال پسر پیغمبر را غارت مى‏‌کنى و آن را به خانه مى‌‏آورى؟! از نزد من خارج شو که خدا قبرت را از آتش پر کند. این مرد تا زنده بود با فقر و تنگدستى دست و پنجه نرم کرد و دستهایش خشک شد

و در زمستان خون و چرک از آن جارى بود. «اسود بن خالد» کفش‏‌هاى حضرت را برداشت. «بجدل بن سلیم کلبى» انگشتر امام علیه‌السلام را با قطع انگشت آن حضرت به چنگ آورد. بنا به نقل سید بن طاووس این انگشتر غیر از آن انگشترى است که از ذخائر نبوت است و امام آن را به فرزندش على بن الحسین علیه‌السلام داده است. شمشیر حضرت را «جُمیع بن خلق» یا «اسود بن حنظله» گرفت و این شمشیر غیر از ذوالفقار است که از ذخائر امامت شمرده مى‏‌شود در واقع هر کدام به غارت‏ چیزى از مختصات حضرت افتخار مى‏‌کردند ولى افتخارى که سرانجام سبب شرمندگى همه آنها شد. غارت لباس‌ها و سلاح‌‏ها نسبت به سایر شهدا نیز اتفاق افتاد. به گونه‌‏اى که سپاه کوفه بدن‌هاى آن عزیزان خدا را برهنه و عریان روى خاکها رها کردند.

غارت خیمه‌‏‌‌ها: سپاه روسیاه کوفه به فرماندهى «شمر» خیمه‌‏گاه را محاصره کرد. شمر دستور داد وارد خیمه‏‌ها شوند، و هر چه به دستشان مى‏‌رسد غارت کنند. اراذل و اوباش کوفه با شنیدن این فرمان بر یکدیگر سبقت گرفتند.

دختران رسول خدا و یادگاران حضرت زهراى اطهر علیها‌السلام از سراپرده بیرون آمدند و همگى مى‏‌گریستند. دشمن هر چه را مى‌‏یافت، مى‌‏گرفت،

حتى گوشواره حضرت ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را از گوشش کشیدند و گوش‏‌هاى او را پاره کردند. مردى پست از سپاه ابن سعد چشمش به خلخال پاى فاطمه بنت الحسین علیه‌السلام افتاد، و در حالى که مى‏‌گریست خلخال را از پایش کشید. دختر امام حسین علیه‌السلام با تعجب پرسید: چرا گریه مى‌‏کنى؟! گفت: چرا گریه نکنم در حالى که اموال دختر رسول خدا را غارت مى‏‌کنم. فاطمه بنت الحسین علیه السلام گفت: خوب، اگر کار بدى است چرا چنین مى‏‌کنى؟! گفت: مى‌‏ترسم اگر من نکنم دیگرى آن را انجام دهد!

در روایتى مى‌‏خوانیم: هنگامى که سپاه ابن سعد به خیمه‌‏ها یورش بردند، زینب علیهاالسلام فریاد زد: عمر سعد! اگر مقصودتان اسباب و زیورآلات است، خودمان‏ مى‌‏دهیم، به سپاهت بگو شتاب نکنند. مگذار دست نامحرمان به سوى خانواده پیامبر ص دراز شود. زینب خود لباس مندرس پوشیده بود به زنان فرمان داد هر چه وسایل و زیورآلات داشتند در گوشه‏‌اى جمع کنند، گوشواره‏‌ها را از گوشهایشان درآورند، حتى فاطمه دختر امام حسین علیه السلام که نوعروس بود عمه‏‌اش زینب از ترس آنکه مبادا دست نامحرمى به سویش دراز شود، اجازه نداد. زنان و کودکان در گوشه‌‏اى جمع شدند، آنگاه زینب فریاد زد: هر کس مى‏‌خواهد اسباب و وسایل دختران على و فاطمه علیهما السلام را به یغما ببرد بیاید.

عده‌‏اى از سپاه آمدند و هر چه بود را به غارت بردند. در این میان، تنها یک زن از قبیله بکر بن وائل که با شوهرش در سپاه ابن سعد بود این جسارت و بى‌‏حرمتى را تحمل نکرد و فریاد حمایت از دختران و زنان رسول خدا را سر داد، شمشیر گرفت و قبیله‌‏اش را مخاطب ساخت و گفت: اى قبیله بکر، دختران رسول خدا غارت مى‏‌شوند و شما نظاره مى‌‏کنید؟! هیچ فرمانى جز فرمان خدا نیست (کنایه از اینکه دیگر نباید از آل امیه اطاعت کرد) به خونخواهى رسول خدا بپاخیزید.

شوهرش آمد و او را به جایگاهش برگرداند. این اولین فریاد خونخواهى از خون‏‌هاى به ناحق ریخته مظلومان کربلا بود که از حلقوم زنى خارج مى‌‏شد. از فاطمه بنت الحسین علیه‌السلام روایت شده است که گفت: در جلو خیمه ایستاده بودم و به کشته‌‏ها نظاره مى‏‌کردم و در این اندیشه بودم که حال بر سر ما چه خواهد آمد؟ ناگاه متوجه شدم که مردى سوار بر اسب، زنان را با نیزه‌‏اش تعقیب مى‏‌کند و زنان در حالى که لباس‌‏ها و زینت‌‏هایشان به غارت رفته به یکدیگر پناه مى‌‏‌بردند و فریاد بر مى‌‏آورند: واجَدَّاه وا أَبَتاه، وا عَلِیَّاه، و... تا آنکه آن مرد متوجه من شد و با نیزه به سویم حمله کرد، من به صورت بر زمین افتادم، گوشهایم را درید و گوشواره از گوشم خارج کرد و مقنعه از سرم ربود. خون از گوشها بر گونه‌هایم جارى بود. با سر برهنه بیهوش بر زمین افتادم، چون به هوش آمدم دیدم عمه‌‏ام در کنارم نشسته گریه مى‌‏کند. گفتم: عمّه جانم! آیا پارچه‏‌اى هست که سرم را با آن بپوشانم؟! .عمه‌‏ام فرمود: دخترم! عمّه‌‏ات نیز مانند تو است. نگاه کردم دیدم عمه‌‏ام نیز سر برهنه است و تمام بدنش بر اثر ضربات دشمن سیاه شده است.

یورش به خیمه امام سجاد علیه‌السلام: شمر با گروهى از پیاده نظام به خیمه امام على بن الحسین آمد، امام از شدت بیمارى در بسترى آرمیده بود، همراهان شمر گفتند: آیا این بیمار را نمى‏‌کشى؟ بنا به نقلى دیگر، زینب چون از قصد شمر و یارانش مطلع شد فرمود: او هرگز کشته نمى‌‏شود مگر آنکه من کشته شوم آنان به ناچار دست از او کشیدند. در این هنگام عمر سعد نیز آمد. زنان حرم با گریه و خشم بر او اعتراض کردند و از رفتار بى‌‏شرمانه سپاهش شکایت نمودند. عمر سعد گفت: کسى حق ندارد وارد خیمه‌‏هاى زنان شود و متعرض این جوان بیمار شود. زنان از عمر سعد خواستند تا لباس‏‌هاى آنان را برگردانند تا خود را بپوشانند.

ابن سعد خطاب به سربازانش گفت: هرکس چیزى از این خیمه‏‌ها گرفته‌ ‏است آنها را برگرداند. حمید بن مسلم مى‏‌گوید: ولى به خدا سوگند، حتى یک نفر هم چیزى را بر نگرداند.

آتش زدن خیمه‏‌ها: از حوادث بسیار تکان دهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خیمه‏‌هاى آل رسول اللَّه بود. این صحنه جانسوز در شرایطى اتفاق مى‌‏افتاد که بدنهاى پاره پاره امام مظلومان و یاران ایثارگر و شهیدش در بیابان رها شده و قبل از آن خیمه‏‌ها غارت شده بود و جامه‏‌ها و زیورها از زنان پاک دامن هاشمى ربوده شده بود و آفتاب آن روز که شاهد شگفت‏‌آورترین حادثه تاریخ بود به سرعت رو به غروب مى‏‌شتافت و شب سیاه از راه مى‌‏رسید. در چنین وضعیت اسفبارى که غم و اندوه از هر طرف بر ذریه رسول خدا احاطه کرده بود، دشمن به قصد آتش زدن آشیانه‌‏هاى آن زنان مصیبت دیده، با شعله‏‌هایى از آتش به خیمه‌‏ها یورش بردند

در این حال یکى از سپاه ابن سعد فریاد مى‌‏زد: خیمه‌‏هاى ستمگران را آتش بزنید!. خیمه‏‌ها به سرعت مى‏‌سوخت و خاکستر مى‌‏شد، دختران رسول خدا سراسیمه از خیمه‌‏ها بیرون دویدند و برخى از کودکان یتیم به دامن عمه‏‌شان پناه بردند. بعضى راه‏ بیابان در پیش گرفتند و در آن متوارى شدند. تعدادى نیز به دشمن سنگدل استغاثه مى‌‏کردند و تقاضاى رحم و مروت داشتند. یادآورى این خاطره تلخ همواره اشک‏‌ها را از دیدگان امام سجاد علیه‌السلام جارى مى‌‏ساخت. او مى‏‌فرمود: بخدا سوگند، من هیچگاه به عمّه‌‏ها و خواهرانم نظر نمى‌‏کنم جز اینکه گریه گلویم را مى‌‏فشارد و یاد مى‌‏کنم آن لحظات را که آنها از خیمه‏‌اى به خیمه دیگر مى‏‌دویدند و منادى سپاه دشمن فریاد مى‌‏زد که: خیمه‏‌هاى ستمگران را آتش بزنید».

حتى امامان معصوم علیه‌السلام دیگر نیز با یادآورى آتش گرفتن خیام امام حسین علیه‌السلام به سختى متأثّر مى‌‏شدند. در روایتى مى‌‏خوانیم هنگامى که منصور دوانیقى درِ خانه امام صادق علیه السلام را آتش زد، تعدادى از شیعیان خدمت آن حضرت شرفیاب شدند، امام را گریان و اندوهگین دیدند، از دلیل آن پرسیدند، فرمود: گریه من براى آن است که وقتى آتش در دهلیزخانه زبانه کشید، زنان و دخترانم را دیدم که از این اطاق به آن اطاق و از این جا به آن جا پناه مى‌‏برند با آنکه (تنها نبودند و) من نزدشان حضور داشتم، با دیدن این صحنه به یاد بانوان جدّم حسین ع در روز عاشورا افتادم که از خیمه‏‌اى به خیمه دیگر و از پناهگاهى به پناهگاه دیگر فرار مى‌‏کردند.
آتش زدن خیمه‏‌هایى که زنان و کودکان خردسال در آن بودند، نشان مى‌‏دهد که هدف نهایى دشمن این بود که حتى نسل و ذریه پاک رسول خدا ص را ریشه‌‏کن کنند، این صحنه‏‌ها نشان از بى‌‏رحمى و سنگ‏‌دلى دشمنان و اوج مظلومیت خاندان اهل‌‏بیت
علیهم‌السلام‏ دارد. و خدا را شکر که این اعمال وحشیانه و ددمنشانه پرده از روى نیات شوم آنها برداشت و رسواى خاص و عام شدند.

تاختن اسب‌ها بر پیکر امام علیه‌‌السلام: برابر فرمانى که ابن زیاد صادر کرده بود، «ابن سعد» مأمور بود پس از شهادت امام بدن مبارکش را زیر سمّ اسبان قرار دهد؛ وى که به خاطر تقرّب به ابن زیاد و در خیال خامش براى رسیدن به حکومت رى از هیچ جنایتى خوددارى نمى‏‌کرد، در میان اصحابش فریاد زد: کیست که داوطلبانه بر پیکر حسین اسب بتازد تا سینه و پشت وى را زیر سم اسبان پایمال کند؟! شمر که قساوت فوق‏‌العاده‏اى داشت با شنیدن این فرمان، پیشقدم شد و بر بدن پاک زاده زهرا علیها‌السلام اسب تاخت. ده نفر دیگر نیز از وى تعبیت کردند که عبارت بودند از:

1-. اسحاق بن حُویّة. 2. هانى بن ثُبیت حضرمى. 3. واحظ بن ناعم. 4. اسید بن مالک. 5. حکیم بن طفیل طائى. 6. اخنس بن مَرثَد. 7. عمرو بن صُبیح. 8. رجاء بن مُنقِذ عبدى. 9. صالح بن وهب. 10. سالم بن خثیمه. اینان آن قدر با اسبان خویش بر پیکر مقدس فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله تاختند که استخوان‌‏ها را درهم شکستند. آنان نه تنها از این عمل ننگین خویش پروایى نداشتند که به آن افتخار هم کرده تقاضاى جایزه نمودند، چنانکه اسید بن مالک- یکى از این افراد- در برابر ابن زیاد چنین گفت: ما سینه حسین را بعد از پشت وى با اسبان قوى هیکل و نیرومند درهم کوبیدیم! ولى برخلاف انتظارشان ابن زیاد دستور داد به آنان جایزه ناچیزى دادند. بعدها مختار چون این عده را دستگیر کرد، دست و پاى آنان را بر زمین میخ‌کوب کرد و اسب بر بدنشان تاخت تا به هلاکت رسیدند.

فرستاده شدن سر امام علیه‌السلام به سوى کوفه‏: «ابن سعد» براى اینکه خبر پیروزى ظاهرى خویش را هر چه زودتر به عبیداللَّه بن زیاد برساند در عصر همان روز عاشورا سر امام را توسط «خولى بن یزید» و «حمید بن مسلم» به کوفه فرستاد. خولى که حامل خبرى عظیم بود خود را با شتاب به کوفه رساند و جلو دارالاماره آمد و چون در قصر را بسته یافت به ناچار به سوى خانه خود رفت و سرِ امام را زیر طشتى قرار داد و به نزد همسرش نوار دختر مالک بن عقرب حضرمى رفت. نوار از وى سؤال کرد: چه خبر؟ گفت: ثروت دنیا را برایت آورده‏‌ام! اینک سر حسین در خانه توست! گفت: شگفتا! مردم زر و سیم به خانه مى‌‏آورند، تو سر پسر دختر پیامبر خدا را. نه به خدا سوگند، هرگز سر من و تو در زیر یک سقف جمع نخواهد شد. این گفت و از اتاق بیرون آمد، مشاهده کرد نورى از آسمان تا زیر آن طشت کشیده‏ شده است و مرغان سفیدى اطراف طشت و در مسیر نور در پروازند. چون صبح شد خولى با عجله و شتاب سر امام علیه السلام را نزد عبیداللَّه برد.

تقسیم سرهاى شهدا: «ابن سعد» تا حدود ظهر روز یازدهم به دفن اجساد پلید کوفیان مشغول بود. پس از اتمام کار در حالى که پیکر پاک فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران پاکبازش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدنها جدا کنند و به قصد تقرّب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به کوفه ببرند.

این سرهاى پاک که مجموع آنها با سر امام علیه‌السلام به 72 سر نورانى مى‌‏رسید اینگونه بین قبائل تقسیم شد :

 1-. قبیله کنده به سرکردگى قیس بن اشعث، سیزده سر!

 2. قبیله هوازن به فرماندهى شمر بن ذى الجوشن، دوازده سر!

 3-. قبیله تمیم، هفده سر!                      4. قبیله بنى اسد، نه سر!

 5-.قبیله مذحج، هفت سر!                    6. سایر قبایل، سیزده سر!

اسارت اهل‏بیت علیهم‌السلام‏: عمر سعد پس از دفن اجساد پلید سپاهیانش نزدیک ظهر روز یازدهم دستور حرکت به سوى کوفه را صادر کرد. با این دستور زنان و دختران و کودکان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و همانند اسیران بلاد کفر به سوى کوفه‏ حرکت دادند. در میان اسراء دوازده پسر بچه و نوجوان از جمله آنها محمد بن الحسین و على بن الحسین علیه السلام بودند. از جمله زنان بزرگوارى که در کربلا به اسارت درآمدند عبارتند از: زینب کبرى ام کلثوم، فاطمه دختر امیرالمؤمنین ، فاطمه دختر امام حسین ، سکینه دختر امام حسین ، و دختر چهارساله امام حسین (رقیه)، و رباب دختر امرء القیس همسر با وفاى امام حسین ، رمله، مادر حضرت قاسم و همسر امام حسن مجتبى علیهم السلام.

اینان بازماندگان از عترت رسول اللَّه بودند که ابن سعد و سپاهش حرمت پیامبر را در حق آنها رعایت نکردند و با جسارت تمام آنان را چون اسیران جنگى به بند کشیدند و با خیل نامحرمان که قاتلان ذرارى پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش بودند، به سوى کوفه روانه ساختند.

عبور قافله اسیران از قتلگاه از دشوارترین لحظات تاریخ کربلا، که در عظمت و سنگینى با همه آسمانها و زمین برابرى مى‌‏کند، لحظه وداع جانسوز قافله اسیران با بدن‌‏هاى پاره پاره شهیدان است. دشمنان، اسیران دل‌‏سوخته را از کنار آن پیکرهاى پاک شهیدان عبور دادند، همان پیکرهاى غرقه به خونى که یکجا همه عزّت و مظلومیت را در خود جمع و خلاصه کرده بودند. بعضى از نقل‏‌ها، اسیران خود چنین درخواستى داشتند تا براى وداع با آن عزیزان شهیدشان از کنار قتلگاه شان عبور کنند.
ناگفته پیداست که ترک سرزمین کربلا در آن وضعیت غمبار و وحشتناک براى آن دل‏‌سوختگان بسیار دشوار و سخت بوده است. به ویژه آنکه دشمن اجساد پلید سربازانش را دفن کرده بود ولى پیکرهاى ذرارى پیامبر ص به خصوص پیکر پاک سرور جوانان بهشت بى‏غسل و کفن در بیابان رها شده بود. دشمن بدکینه نه خود به دفن آنها اقدام نمود و نه اجازه تدفین آنها را به کسى داد

مشاهده آن صحنه‏‌هاى دلخراش با آن بدن‏‌هاى پاره پاره و پایمال سمّ اسبان که عمدتاً قابل شناسایى نبودند، مى‏‌توانست هر بیننده‏‌اى را از پاى درآورد ولى طمأنینه و آرامشى که در زینب کبرى‏ یادگار صبر و شکوه على علیه اسلام ظهور کرد و صلابت و استحکامى که در کلمات دلنشین او موج مى‌‏زد، تا حدود زیادى آن فضاى سنگین را شکست و آن را براى آل رسول قابل تحمل کرد.

دفن اجساد پاک‏: بنا به نقل مشهور اجساد مطهر شهدا سه روز زیر آفتاب بر روى زمین مانده‏ بودند و باد صحرا بر آن بدنهاى پاک مى‌‏وزید تا آنکه طائفه بنى‌‏اسد که در غاضریه محله‏‌اى نزدیک کربلا منزل داشتند، پس از تخلیه کربلا از سپاه ابن سعد به کربلا آمدند و آن بدنهاى پاک را در خاک و خون مشاهده کردند. آنان از زن و مرد فریادشان به ناله و شیون بلند شد. وقتى که مصمم شدند آن بدنهاى پاک را دفن کنند، چون نه سر در بدن داشتند و نه لباسى بر تن، هیچ یک را نمى‏‌شناختند لذا متحیر و سرگردان بودند که چه کنند، ناگاه امام سجاد علیه السلام از سمت صحرا به‏ سوى آنان آمد و شهدا را به آنها معرفى کرد و قبل از همه به دفن پیکر پاک امام حسین علیه السلام اقدام فرمود. او در گوشه‏‌اى از کربلا کمى خاک را کنار زد، قبرى ساخته و پرداخته آشکار شد، دستها را زیر بدن قرار داد و به تنهایى به داخل قبر برد و فرمود: با من کسانى هستند که مرا یارى کنند

چون بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوى بریده پدرش گذاشت و در حالى که باران اشک چون ابر بهارى بر گونه‌‏هایش جارى بود، فرمود: خوشا به آن زمینى که پیکر پاک تو را در برگرفته، دنیا پس از تو تاریک شد و آخرت به نور جمال تو روشن گشت.

شبها دیگر خواب به سراغم نمى‌‏آید و اندوهم پایانى نخواهد داشت تا آن زمان که خداوند اهل بیت تو را به تو ملحق کند و در کنار تو جاى دهد درود و سلامم بر تو باد اى فرزند رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد. آنگاه از قبر خارج شد و آن را از خاک پوشاند و با انگشت روى قبر نوشت: این قبر حسین بن على علیه السلام است که او را با لب تشنه و غریب کشتند .

سپس بدن پاک على اکبر علیه السلام پایین پاى حضرت به خاک سپرده شد و بقیه شهدا از بنى‌‏هاشم و اصحاب نیز در یک قبر دسته‏‌جمعى پایین پاى امام علیه السلام دفن شدند.

آنگاه امام سجاد علیه السلام قوم بنى‏اسد را به طرف نهر علقمه محل شهادت حضرت عباس قمر بنى‏‌هاشم راهنمایى کرد و پیکر پاک آن حضرت را در همانجا دفن نمودند

امام زین العابدین علیه السلام در حال دفن عمویش گریه سوزناکى کرد و فرمود: اى قمر بنى‌‏هاشم! بعد از تو خاک بر سر دنیا، بر تو درود مى‌‏فرستم و رحمت و برکات خداوند را براى تو طلب مى‏‌کنم

سپس بنى‏‌اسد «حبیب بن مظاهر» را که بزرگ قبیله آنان بود، جداگانه- همانجایى که اکنون هست- دفن نمودند.

بخش 9 :     واقعه کربلا و مصادیق بصیرت عمل بهنگام، تنهایی امام

تجلی شعور و بصیرت حبیب بت مظاهر  و سلیمان خزائئ امام حسین علیه السلام شب یک شنبه، 28 رجب المرجب سال 60 هجری از مدینه رهسپار مکه می شوند. و قیام پرشور خود را آغاز می کنند. خبر خروج امام به شیعیان کوفه که سالها در زیر ستم آل امیه و حکومت زیاد بن ابیه و مغیره بن شعبه زجر کشیده اند می رسد و کوفیان در تدارک دعوت از ایشان برمی آیند

بزرگان شیعه در خانة سلیمان صرد خزاعی جمع می شوند و دعوتنامه ای به امضای سلیمان، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد و حبیب ابن مظاهر بدین مضمون برای حسین ابن علی علیه السلام می نگارند که: ... أنّه لَیس عَلَینا إمام فأقبلْ لَعلّ الله أن یَجمَعنا بِکَ علی الحَقّ و الْهُدی... ما رهبری نداریم. پس به سوی ما بیا، امید است که خدا به واسطه تو ما را در محور حق جمع کند. نامه توسط عبدالله بن سبع همدانی و عبدالله وال تمیمی به مکه فرستاده می شود و در دهم ماه رمضان به دست امام می رسد. ‏

در ذیل این نامه امضای دو نفر دیده می شود که سرنوشت بسیار متفاوتی دارند. سلیمان بن صرد خزاعی و حبیب بن مظاهر اسدی.

هر دو از یاران و شیعیان امام علی علیه السلام هستند و هر دو از بزرگان شیعیان کوفه محسوب می شوند. هر دو در رکاب علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام شمشیر زده اند؛ هر دو به امام حسین علیه السلام نامه می نویسند و از ایشان دعوت می کنند؛ هر دو در راه امام به شهادت می رسند اما حبیب در رکاب امام و سلیمان به خونخواهی از امام؛ حبیب فرمانده جناح چپ سپاه امام می شود و سلیمان فرمانده سپاه توابین

حبیب در میان 72 نفر به شهادت می رسد و سلیمان در میان 2000 نفر تواب؛ حبیب معروف و مشهور نزد هر شیعه ای است و سلیمان جز نزد اهل علم و تاریخ شناخته شده نیست. حبیب در کنار امامش آرمیده است و کسی از محل دفن سلیمان خبر چندانی ندارد؛ 

راز تفاوت اینجاست که حبیب به موقع تصمیم گرفت و نامش در میان شهدای کربلا ثبت گردید اما سلیمان به یاری امامش نشتافت و در رکاب او به شهادت نرسید. پس از دستگیری هانی و دستور مسلم به محاصره دارالحکومه، سلیمان خود را کنار کشید و گفت به انتظار امام می نشیند تا ببیند خود امام چه دستور می دهند و در کوفه ماند تا حسین به شهادت رسید. اما حبیب به یاری نایب امام شتافت و در محاصره دارالحکومه همراه او شد و بعد از شهادت مسلم نیز از کوفه بیرون زد و خود را به قافلة امام رساند. حبیب از نایب الأمام اطاعت کرد و توفیق شهادت در رکاب امام نصیبش شد اما سلیمان نایب الامام را تنها گذاشت و توفیق همراهی امام را نیز از کف داد.

عمل به موقع و در زمان مناسب

شاید مهمتر از خود عمل، هنگامه عمل باشد. وقت شناسی و خالی نکردن صحنه، از عواملی است که به حوادث رنگ و بوی دیگری می دهد. عمل بهنگام تأثیری دارد که عمل نابهنگام حتی اگر چندین برابر هم باشد، هرگز آن تأثیر را ندارد.                                              

قیام و شهادت 72 نفر که در موقع مناسب انجام گرفته است، تأثیری چنان شگرف در تاریخ می گذارد که پایه های تمام حکومتهای جور را در سراسر تاریخ می لرزاند و مکتبی می شود که غیرمسلمین نیز از چشمة فیاض آن سیراب می گردند. اما شهادت 2000 نفر به فرماندهی سلیمان صرد چون در غیرموقع خود انجام شده، اثر چندانی ندارد و خون هیچ مجاهدی را در رگ هایش به جوش نمی آورد. حسین حماسه آفرید و جاودانه تاریخ گردید اما سلیمان صرد در میان صفحات تاریخ ناپدید شد. ‏سلیمان نه تنها در حادثه عاشورا دیر عمل می کند بلکه در جنگ جمل نیز به یاری امیرالمؤمنین نمی شتابد و مورد عتاب امام قرار می گیرد.

بعد از جنگ جمل و آمدن امام به کوفه، امام سلیمان را به خاطر کوتاهی و یاری نکردن او در جنگ جمل مورد عتاب قرار می دهند و می فرمایند: وَ قَدْ کُنْتَ مِنْ أَوْثَقِ النَّاسِ فِی نَفْسِی وَ أَسْرَعِهِمْ فِیمَا أَظُنُّ إِلَی نُصْرَتِی تو نزد من از موثق ترین افراد بودی و گمان می کردم به سرعت به یاری من بشتابی.

سلیمان به امام می گوید: به گذشته اخذ نکن که در آینده حوادثی روی خواهد داد که دوست را از دشمن خواهی شناخت. اگر این نقل صحیح باشد، دیر عمل کردن در رفتار سلیمان صرد خزاعی مسبوق به سابقه می باشد و منحصر به واقعه عاشورا نیست. نوشداروی سلیمان بعد از مرگ سهراب می رسد و این عمل او گرچه بی فایده نبوده، اما در مقایسه با قیام حسین ابن علی علیه السلام، تأثیر بسیار ناچیزی از خود بر جای می گذارد.‏ یکی از مصادیق بصیرت، عمل به موقع و در زمان مناسب است. یعنی عملی که اولاً صحیح انجام گیرد و ثانیاً در زمان مناسب خود. اما اگر نابهنگام انجام گیرد، گاهی هیچ اثری نخواهد داشت.

یاری حسین علیه السلام در طول تاریخ امام حسین علیه السلام در روز عاشورا از همگان خواسته تا در مسیری که او در پیش گرفته به یاری و نصرت او بروند زیرا کاری که او با قیام عاشورایی خویش آغاز کرده اصلاح امت بود که نیازمند تداوم و استمرار از سوی امت مؤمن و شیعه وفادار است. هنگامی که آن حضرت علیه السلام پس از شهادت همه یاران خویش فریاد می زند و می فرماید: هل من ناصر ینصرنی؛ آیا یاوری هست که مرا یاری رساند؟! خطاب به تاریخ است؛ زیرا کسانی که در مقابل ایشان صف بسته بودند، شقاوت را به اوج خود رسانیده بودند و خطاب به ایشان که اشقی الاشقیاء در امت اسلام بودند، بی معنا بود او با خطاب خویش أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ آیا کسی نیست که به خاطر خدا ما را یاری بدهد؟! آیا کسی نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟! می کوشد تا حقیقت بزرگی را آشکار کند که امروز قیام پایان نمی یابد، زیرا حرم و حریم رسول الله(صلی الله علیه و آله) قرآن و عترت است که در میان مردمان گذاشته شده و می بایست تا قیامت از سوی امت حفظ و عمل شود. از این رو در تبیین استمرار و تداوم عاشورا گفته شده که کُلُّ یَومٍ عاشُوراءُ وَ کُلُّ أرْضٍ کَرْبَلاءُ هر چند که لْا یَومْ کَیوْمَکَ یااَباعَبْدِاللهْ ؛ روزی چون روز تو نیست. هر زمینی که در آن معروفی چون عدالت ترک و منکری چون ظلم وجود دارد، لازم است که مردم در آنجا عاشورایی و کربلایی و حسینی شوند. و در هر روزی که ظلم و ستمی در آن روا می شود مردم می بایست آن روز را چون عاشوراییان قیام کنند و سکوت نکنند. زیرا بازتاب سکوت ایشان به معنای پذیرش ظلم و خودگناهی بزرگ است؛ انسان اگر مظلوم شود و حق او ضایع و تباه شود، صاحب عذر است ولی اگر منظلم (پذیرنده ظلم) شود، هیچ عذر و توجیهی ندارد.

در آموزه های قرآنی آمده که انسان می بایست در برابر ظلم به خود، بایستد و قیام به عدالت کند و حتی اگر کسانی از مردم ناتوان و مستضعف مورد ظلم قرار گرفتند برای نجات آنان سلاح برگیرد و به جنگ برخیزد وَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ و کسانى که چون ستم بر ایشان رسد یارى مى‏جویند [و به انتقام بر مى‏خیزند]                  ( شوری39) یا (نساء57) از این رو یاری مظلوم بر هر دین و مذهب و آیینی باشد فرض و واجب است.

امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا؛ دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید (نهج البلاغه، نامه 74)  امام حسین علیه السلام در منازلی که به سوی کربلا می رفت همواره از مبارزه علیه ظالم و ستمگر سخن به میان می آورد و زندگی در حکومت ظالمان را ننگ و عار می شمارد  از جمله می فرماید: مَنْ رأی سُلطانا جائِرا مُستَحِلا لِحَرامِ اللهِ ناکثا عَهْدَهُ مُخالِفا لِسُنةِ رَسُولِ اللهِ... یا می فرماید: فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً؛ (بحار الانوار ج44ص183) بنابراین، اگر بخواهیم حسینی شویم می بایست او را به عنوان وارث همه آموزه های پیامبران بشناسیم و سبک زندگی او را کامل ترین سبک زندگی الهی بدانیم و هدفش را بزرگ ترین هدف بشماریم.

عوامل تنهایی ولی خدا در زیارت عاشورا به امام حسین علیه السلام این گونه خطاب می کنیم و الوتر الموتور. وتر، به معنای «تنها و یگانه» و موتور، یعنی «تنها شده»، یک احتمال درباره این معنا، یگانگی، منحصر به فرد بودن و بی بدیل بودن است احتمال دیگر این است که آن حضرت تنهاست و در این تنهایی «موتور» است یعنی حضرت با نقشه و طرح و برنامه، تنها شده است. به خصوص اگر به این نکته عنایت شود که مبارزات امام حسین علیه السلام مخفیانه و غیرعلنی نبود که بگوییم مردم و مسلمانان از آن مطلع نبودند. زمانی که آن حضرت از مکه خارج شد با صراحت اعلام کرد: کسی که حاضر است خون خودش را در راه ما بدهد و خودش را مهیای لقای خدا کرده، همراه ما کوچ کرده، همسفر ما شود (لهوف ص88) .

1- شبهه ها و فتنه ها در محیط سیاسی اجتماعی امام حسین علیه السلام شبهه ها و فتنه ها دست به دست هم داده و با ترکیب یکدیگر ولی خدا را مورد هدف قرار دادند شبهات فضا را تاریک کرده و فتنه ها تأثیرگذار می شوند، زیرا در فضای شفاف و روشن، فتنه ها کارساز نیستند. اعلان بی نیازی نسبت به ولی خدا و طرح حسبنا کتاب الله اولین و اساسی ترین شبهه ای است که از زمان حیات خود پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) آغاز شد جریان از اینجا شروع شد که اسلام نیازی به «ولی» ندارد، کتاب خدا برای ما کافی است. درحالی که شیعه و سنی به طور متواتر نقل کرده که حضرت به روشنی فرمود: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ ، کِتابَ الله وَ عِترَتی                               .
2- جعل شخصیت در مقابل اهل بیت علیه السلام بعد از این که جلوی نشر فضایل اهل بیت علیهم السلام را گرفتند، کم کم شروع به جعل شخصیت و شخصیت سازی کردند، کاری که در دنیای سیاست رایج است از این رو در مقابل علی علیه السلام که صاحب فضایل و کرامات است، برای دیگران فضیلت جعل کردند. معاویه گفت: احدی حق ندارد در فضایل علی و اهل بیت علیهم السلام حدیث نقل کند.                      .                                                                                مرحوم طباطبایی(ره) می فرمود: همه کتاب وسایل الشیعه را مطالعه کردم تا ببینم چند روایت فقهی از سید الشهداء علیه السلام نقل شده، سه روایت بیشتر پیدا نکردم معنای این حرف این است که مردم امام حسین علیه السلام را درحد یک مسأله گو هم قبول نداشتند در حالیکه ابوهریره ها به اسم صحابی، مراجع فتوا شده بودند همه اینها نشان میدهد که ولی خدا با برنامه ریزی و سازماندهی قبلی تنها شده است.

3- تعالی اهداف در دستگاه اولیای الهی یکی دیگر از عوامل تنهایی ولی خدا، این است که در کار اولیای خدا، هدف، خیلی بالاتر از آن است که اهل دنیا تعقیب میکنند. هدفی را که سیدالشهداء علیه السلام تعقیب میکرد، این نبود که انسانها را به رفاه و عیش دنیا یا حتی به آن چیزی که توسعه مادی و تکامل مادی نامیده میشود، برساند. نمونه اش جامعه جاهلی قبل از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) است که از نظر امنیت و رفاه خیلی عقب افتاده بود ولی حضرت در آغاز بعثت نفرمود که ای مردم! وضعتان بد است، دور هم جمع شوید تا اوضاع اقتصادی و سیاسی شما را سامان دهم. بلکه با اولویت بحث فرهنگی و اعتقادی و دعوت به مبدأ و معاد شروع و فرمود: قولوا لااله الاالله تفلحوا دعوتی که برای انبیا و اولیای خدا بسیار پرهزینه و سنگین بود.

4- فقدان خدعه، حیله و تزویر در منطق اولیای خدا عامل تنهایی اولیای خدا این بود که نمی خواستند با هر قیمتی شده، اگرچه با حیله و خدعه و تزویر مردم را به طرف خود و اهداف مورد نظر جلب نمایند بلکه می خواستند اگر مردم جذب راه و اهداف آنان میشوند از روی بصیرت، آگاهی و فهم باشد، زیرا فقط این نوع آمدن به سوی خدای متعال اصیل و پایدار است قُل هذِه‌ سَبیلی اَدعوا اِلَی اللهِ عَلی‌ بَصیرَةٍ ای پیامبر بگو! این راه من است که با بصیرت و آگاهی شما را به آن دعوت میکنم در حکومت دینی هدف این نیست که به هر قیمت و با هر روشی که شده مردم را در صحنه نگه داریم بلکه هدف، روشن شدن حق و باطل و پایداری بر ملاک های حق و دوری از ظلم و باطل است.                               .
5- رنگین تر بودن سفره جبهه باطل معمولاً در مقابل اولیای خدا و جبهه مخالفین آن بزرگواران، پول، قدرت و مظاهر دنیوی و شهوانی قرار دارد.

سفره معاویه رنگین تر بود، و آنان به هر قیمتی که بود، می خواستند مردم را جمع کنند و در این رابطه سران اقوام و قبایل را با پول و ثروت و قدرت، براساس انگیزه های مادی جمع میکردند و توده های مردم را در مقابل اولیای خدا قرار میدادند.                در حالی که امام علی و امام حسین علیهما السلام و اولیای خدا نمی خواستند طرفدارانشان با انگیزه های مادی در رکاب آن بزرگواران بجنگند. و طبیعی است که این راه ثقیل و سنگین است و به تعبیر مولا علی علیه السلام ان امرنا صعب مستصعب همانا راه ما مشکل و مشکل پذیر است که هر کسی توان تحمل آن را ندارد.

خیانت خواص به امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا ؟ حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ حب دنیا، عدم شناخت و معرفت کامل از ولایت و ولی امر و نیز گرفتار شدن در دایره حرکت های هیجانی فاقد عقل و تأسی به شور بدون شعور، اصلی ترین دلایل خیانت و عدم همکاری مردم آن روز کوفه در جریان عاشوراست. فلذا آسیب شناسی اجتماعی مردم کوفه و تعمیم آن با شرایط روز می تواند راهگشای خیلی از مسائل امروز ما باشد. جامعه ای که گرفتار گناه و رفاه طلبی و عدم شناخت حقیقت شده باشد به طوری که اصلی ترین شریان های اقتصادی آن با ربا، حرام، گناه و بازگشت به دوران جاهلیت آمیخته شده است، نمی تواند در چنین فضای آلوده و مسمومی، حسین علیه السلام را یاری کند شرایط حاکم بر کوفه آن دوران چنین بود. در واقع این همان چیزی است که امام حسین علیه السلام روز عاشورا به حبیب بن مظاهر فرمودند: ای حبیب! این جماعت، شکم هایشان از حرام پر شده و حرف مرا نمی شنوند. پر واضح است وجود چنین فضای آکنده از گناه، ربا و ریا، یاوری برای کمک به لشکر امام حسین علیه السلام در کربلا به وجود نخواهد آورد

واقعه عاشورا در تاریخ با خیانت کوفیان درهم آمیخته و ننگ ابدی را برای مردم این دیار رقم زده است. وضعیت کوفه آن دوران، درست مساوی با وضعیت دوران خلافت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود که آن حضرت در وصف این مردمان خیانت پیشه فرمودند: یا اشباح الرجال ولا رجال این روایت در واقع تبیین کننده وضعیت کوفه و کوفیان در زمان امام حسین علیه السلام نیز بوده است.

عدم دنیا طلبی از خصوصیات یاران و انصار امام است عمرسعد، مسلمان بود و اتفاقا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام حسین علیه السلام علاقه داشت و به خوبی می دانست که جنگ با امام حسین علیه السلام عاقبتی شوم دارد و مورد خشم پروردگار است؛ اما این حب دنیا و کسب جاه و مقام بود که او را به این درجه از پستی تنزل داد.

هنگامی که در واقعه عاشورا دقت می کنیم، در می یابیم که افراد مقابل امام که دست به جنایاتی آنچنانی زدند جزو شقی ترین انسان ها بودند، گرچه به ظاهر همگی مسلمان بودند و خودشان دعوت نامه برای حضرت فرستاده بودند، پس چرا به این درجه از شقاوت رسیدند؟

فرزدق شاعر معروف چنین ترسیم کرده یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ .... اینان اطاعت شیطان را سخت متعهدند و اطاعت رحمان را کنار گذاشته، در زمین تباهی پدید آورده، حدود الهی را معطل گذاشته اند، میگساری می کنند و اموال فقیران و محرومان را به خود اختصاص می دهند. و من از هر کس دیگر به یاری دین و عزت بخشیدن به شریعت او و جهاد در راه او شایسته ترم، باشد که سخن خدا برترین باشد.

هر قیام و انقلابی بسته به علل و عواملی است. یکی از مهم ترین عوامل، وجود حاکمان و سیاست و عملکرد آنان است. من رای سلطانا ... هر که حاکم ستمگری را دید که حرام های الهی را حلال کرد و عهد و پیمان با خدا را شکست و مخالفت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کرد بر مردم ظلم کرد و با قول و فعل در صدد تغییر برنیاید، سزاوار است خداوند او را با آن ستمگر در یک عذاب داخل کند. از آنجایی که وظیفه حاکم و خلیفه صیانت از دین و احیای سنت و ضمانت اجرای دستورات خداوند است، پس اگر کوتاهی و تعدی از حاکمان صورت پذیرد، این رویه از رأس هرم به سمت قاعده تنزل کرده و به مردم تسری می کند و فساد و تباهی همه جا را فرا می گیرد. عامل دیگر مردم اند. و نیز در جایی دیگر فرمودند: النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ‏ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ.... مردم بردگان دنیایند و دین لقلقه زبانشان است بر مدار معاش می چرخند و هنگامی که به بلا و گرفتاری آزموده می شوند دینداران اندکند. امیرالمؤمنین و امام مجتبی نیز از نامردمان گله ها داشتند و خود کشته جهل و حماقت مردم شدند. روزگاری امیرالمؤمنینعلیه و آله مردم سست عنصر کاهل وظیفه نشناس را چنین خطاب فرمود: یا اشباح الرجال و لاالرجال (خلاصه اش یعنی ای نامردان). حضرت سیدالشهداء فرمود: ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از آخرت نمی هراسید، آزاد مرد باشید. از موضع گیری برخی از یاران رسول خدا در زمان پیامبر و پس از او، این انحراف و کجی معلوم و شکاف عمیق میان ارزش های دینی و مردم با احیای رسوبات جاهلی در میان جامعه قابل پیش بینی بود چنانکه این تغییر و تحولات فکری، سیاسی- اجتماعی از سوی رسول خدا پیش گویی شده و فرموده بودند: بعد از 60 سال کسانی باشند که نماز را ضایع و شهوات را پیروی کنند و بزودی کجی و انحراف رخ خواهد داد.

پیام و حرکت امام حسینعلیه السلام جهانی است

مردان الهی همانند رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) رحمه للعالمین اند. چون رحمه للعالمین اند، باید منطقه را کاملاً روشن کنند؛ هم منطقه داخله مسلمانها، هم منطقه داخله موحدان، أعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و مانند آن، و هم منطقه انسانیّت؛ خواه کسی موحد باشد یا ملحد.

وجود مبارک حسین بن علیعلیه السلام وضع خاورمیانه را کاملاً بررسی کرد؛ هیچ چاره ای ندید، مگر اینکه سفری آغاز بکند از مدینه به مکه، تا مردم را هم در بین راه روشن کند، هم در مکه با سخنرانی آگاه کند، و نائبی بفرستد برای کوفه که مردم را هدایت کند. وجود مبارک مسلم بن عقیل وارد سرزمین کوفه شد، و آن پیام را رساند، و سخنان معصوم را به مردم منتقل کرد، و آن شهادت غمبار را هم تحمّل کرد، و امانت الهی را هم حفظ کرد. 

پیام جهانی امام حسین(علیه السلام) به (مؤمنان)، (موحدان) و (ملحدان)  پیامبر یک رهنمودهای خاصی برای حوزه اسلامی دارد برای آنها که مسلمان اصطلاحی اند.           یک رهنمودهای توحیدی دارد برای آنهائی که مسلمان اصطلاحی نیستند، بلکه یهودی ها و مسیحی ها و مانند آن را هم در بر می گیرد. یک پیام انسانی دارد برای آنها که هیچ دینی را قبول ندارند، نه موحدند، نه یهودی اند، نه مسیحی اند و مانند آن همانطوری که وجود گرامی رسول اکرم رحمه للعالمین است، برای این 3 گروه، پیام های خاص دارد؛ وجود مبارک أبی عبدالله در نهضت کربلا هم همین کار را کرد. هم برای مؤمنین، هم برای موحدان، هم برای ملحدان عالم. آنچه را که ما در جریان قتلگاه حسین بن علی(علیه السلام) به یاد داریم، از همین قبیل است. 

سالار شهیدان(علیه السلام) و دعوت دشمنان به آزاد مردی حضرت بعد از آن سخنرانی ها و آن نامه ها و آن اتمام حجّت ها و اینکه قرآن بر بالای سر گذاشت، فرمود: یا قوم! بینی و بینکم هذا القرآن، همه این مراحل را پشت سر گذاشت؛ وقتی در قتلگاه، یعنی آن غدیر خونین افتاد، به پیروان اموی خطاب کرد، فرمود: یا شیعه آل ابی سفیان ! یا مَعشَرَ آلِ أبی سُفْیان إنْ لَمْ یَکُنْ لَکُم دینٌ وَ کُنْتُم لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أحْراراً فی دُنیاکُم (بحار الأنوار ج45) اگر شما مسلمان نیستید، و خدا و قیامت برای شما مطرح نیست، دین ندارید؛ لااقل آزاده باشید! ما درس آزادگی هم آوردیم. 

 (حرّیت) از فضائل مشترک بین المللی اسلام است

انسان چه مسلمان باشد، چه موحد دیگر به نام یهودی یا مسیحی باشد، یا هیچ ملّت و نحلتی را نپذیرد، ملحد باشد؛ باید آزاد باشد. این آزادی یک وصف مشترک است. صدق یک کمال مشترک است، وفای به عهد کمال مشترک است، ادای امانت کمال مشترک است؛ اینها اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد. نظیر نماز و روزه نیست که مخصوص یک گروه خاص باشد. انسان چه مسلمان باشد، چه مسلمان نباشد؛ باید این حرّیت را و این عزّت را و این وفای به عهد را، و این ادای امانت را رعایت کند

فرمود: اگر دین ندارید، در دنیا آزاد مرد باشید. همین بیان نورانی را وجود مبارک زینب کبری (سلام الله) در مجلس شام فرمود : أَمِنَ العَدلِ یَابن الطَلَقَاءِ آیا این عدالت است، ای پسر آزادشدگان (بحار الأنوار ج45 ص134)!اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم پیام اسلامی آورد، هم پیام توحیدی، و هم پیام جهانی؛ در نهضت کربلا، یعنی غدیر خونین کربلا هم این 3 پیام کاملاً مشهود است.

 پیمان شکنی سران کفر، علّت مبارزه اسلام با آنان

خدای سبحان در قرآن کریم راجع به مشرکان فرمود: اینها درست است که مسلمان نیستند، یهودی و مسیحی نیستند؛ امّا باید ایمان، یعنی یمین، سوگند، تعهد، تفاهم، کنوانسیون و امضائی که طرفین برای تفاهم کرده اند؛ را محترم بشمارند

فرمود: این مشرکان نه تنها به اصول الهی آشنا نیستند و عمل نمی کنند، بلکه برای اصول انسانی هم ارزش قائل نیستند! فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الکُفرِ إِنَّهُم لا أَیمانَ لَهُم (توبه 12) برهانی که قرآن کریم برای جواز مبارزه با این ملحدان اقامه می کند، این است که اینها اهل اَیمان نیستند، نه اهل (ایمان)! نفرمود: رهبران کفر را بکشید، چون مؤمن نیستند! بسیاری افرادند که مؤمن نیستند، موحد نیستند، بلکه کافرند؛

ولایت، حقیقت و باطن اسلام

 آن حضرت علیه السلام با قیام خویش نشان داد که اسلام تنها ظواهر آن نیست، بلکه حقیقت اسلام همان ولایت است که در همه ابعاد از جمله عمل اجتماعی و سیاسی به شکل حکومت امام(علیه السلام) و اولوالامر تجلی و ظهور می یابد. اگر اهل اسلام همه احکام را به جا آورند ولی به اصل آن یعنی ولایت و امامت بی توجه باشند، هیچ از اسلام را انجام نداده اند؛ چرا که فاصله میان اسلام و ایمان همانند فاصله میان ظاهر و باطن است

حقیقت اسلام و باطن و ملکوت آن، همان ولایت و امامت است. لذا امامان معصوم علیه السلام بارها بر محوریت ولایت توجه داده اند و ایمان را به امامت معنا می کنند. در تفسیر امام حسین علیه السلام انسان یا در حزب الله است یا در حزب شیطان و طاغوت قرار میگیرد. این بدان معناست که هر جا حق یافت شد باطل نیست و هر جا باطل باشد، حق، آنجا نیست. براین اساس انسان یا تحت ولایت حق است یا تحت ولایت باطل قرار می گیرد و حد میانه و وسطی نیست. پس کسی نمی تواند بگوید که من اهل اسلام و ایمان هستم ولی ولایت را نمی پذیرم. از اینرو خداوند حکم میکند که اطاعت اولوالامر همان اطاعت خدا و رسول است. این بدان معناست که اولوالامر دارای عصمت در فکر و قول و عمل است و در هیچ مرتبه ای گرفتار باطل و اشتباه و خطا و مانند آن نمی باشد.

براساس آموزه های قرآنی در هر مرتبه ای عصمت موجب ولایت است. از اینرو مومنان که از مرتبه ای از عصمت برخوردار می باشند نسبت به یکدیگر ولایت دارند. ولایت امامان معصوم علیهم السلام و عصمت ایشان کامل است. زیرا عصمت آنان، عصمت ذاتی شهودی عنایتی است و در مومنان، عصمت برهانی اکتسابی با عنایتی از نوع دیگر است؛ چرا که تزکیه تنها از سوی خداوند انجام میگیرد. (نور12) ولایت فقیه که استمرار و مظهری از ولایت امامان علیهم السلام می باشد از نوع اخیر ولی با مرتبه ای قوی تر است.

از این رو گفته شده که انسان یا ولایت فقیه عادل جامع الشرایط و منصوب عام از سوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را می پذیرد یا ولایت طاغوت را؛ چرا که کسی که از حق ولایت حق رو برگرداند به طور طبیعی به باطل گرائیده است. گرایش به باطل و ولایت آن و پشت کردن به حق و ولایت آن انگیزه قیام امام حسین علیه السلام بشمار میرود براین اساس او ماموریت الهی خویش را بسترسازی برای ولایت حق و تزلزل افکندن در ولایت باطل و طاغوت اعلام می کند. وظیفه ای که بر ماست که این چنین باشیم. حرکت حسینی برای حفظ اسلام ناب و اصلاح امت و رفتارهای آن و بازگشت به معروف و پسندیده هایی چون ولایت اهل حق و ابطال ولایت طاغوت بود.

کربلا، نگاه تراژیک یا حماسی؟

حسین علیه السلام یک‏ شخصیت حماسی است اما نه آن‌طور که رستم افسانه‏ای یک شخصیت حماسی است. حسین علیه السلام یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه‏ قومیت. سخن حسین علیه السلام ، عمل، حادثه، روح و همه چیز حسین علیه السلام هیجان است، تحریک است، درس است، القای نیروست.

در روایتی آمده است که امام علیه السلام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله فرمودند: جلو بایستید تا نماز ظهر را ادا کنم. آنان پیش ایستادند و امام علیه السلام در جماعتِ حدود نیمی از اصحاب خویش، نماز را نماز خوف گزاردند.

آری امام حسین علیه السلام برای احیای دین رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) قیام کرده بودند و نماز ستون دین اسلام بود ایشان از هر فرصتی برای یادآوری اسلام و احکام آن استفاده می‌کردند ولی چه سود که قلب دشمنان امام علیه السلام آنچنان زنگار گرفته بود که هیچ سخن حقی را نمی‌شنید و هیچ عمل درستی را نمی‌دید.   
امام حسین علیه السلام اسوه شجاع‌دلان و الگوی عبادت‌پیشگان هستند. دعاهای ایشان بهترین راه برای شناخت حق و درسی است برای اینکه خدا را چگونه باید صدا کرد
ادب دعا در بند بند ادعیه ایشان موج می‌زند. دعای عرفه، عشرات و دعاهای حضرت در هنگام درگیری با دشمنان اسلام بهترین یادگارهایی است که اکنون در دست هستند تا بتوان از طریق آنان راه صحیح بندگی کردن را آموخت و به سوی حق گام برداشت.

بخش 10 :                  ویژگی های نهضت امام حسین علیه السلام

1. آزادگی آزادی و آزادگی دو خصلت بارز امام حسین علیه السلام است. ایشان در برابر انواع روشهای استعماری (خواهش، تطمیع، تهدید و...) با عزمی راسخ و با تشخیص شرایط سیاسی اجتماعی عصر خود، به مبارزه با یزید می پردازد کافی بود تا یک تصمیم از ده ها تصمیم حضرت علیه السلام در این حادثه بی بدیل، نادرست از آب درآید، آن وقت کل این حادثه بزرگ تحریف می شد و اثر خود را از دست می داد.

 2. علم  بی شک امام حسین علیه السلام دقیق ترین و عالمانه ترین روش را اتخاذ کرد و همواره تا لحظه های شهادت از مسیر علم، درایت و تدبیر خارج نشد. خروج او از مدینه، انتخاب مسیر، توقف در منزلگاه های مختلف، انتخاب سرزمین نینوا، سخنرانی ها و همه و همه از روی حکمت و درایت بود .

 ۳. صبر صبر در شرایطی برای انسان حاصل می شود که او چاره ای بر تحمل کردن ندارد. اما نوع برخورد با صبر مهم است. گاهی آدم ها از شرایط به وجود آمده گلایه و شکایت می کنند اما اولیاء الهی آن را با روئی گشاده می پذیرند. اما حلم بر عکس آن است. یعنی می تواند اقدام کند، ولی به دلائلی و یا به خاطر مصلحت اقوایی آن شرایط سخت را تحمل می کند و راضی و خشنود از مواجهه با سختی ها می باشد. حسین علیه السلام با حلم، صبر و استقامت بی نظیر خود و یاران، توانست پایه های کجی که به نام دین در جامعه رواج پیدا کرده بود را دوباره به مسیر اصلی برگردانده و همان سبب فروپاشی نظام نالایق بنی امیه شد.                                                                   . 4. معنویت : حضرت در اوج جنگ و مبارزه از توجه به معنویت، اخلاق، انسانیت، تلاوت قرآن و نماز باز نمی ایستد اساسا جنگ حسین علیه السلام با یزید بر سر همین اخلاق و معنویت و پرده برداری از چهره تزویر و ریای بنی امیه است که غاصبانه به نام دین و حکومت دینی، ریاست میکنند و کسی جز حسین علیه السلام نمیتواند این رسوایی را عیان کند،همان گونه کسی جز علی علیه السلام نتوانست چهره خوارج، آن جاهلان متنسک مقدس مآب را برملا کند

 5. تصمیم قاطع : تصمیم قاطع برای انسان های بزرگ خیلی حائز اهمیت است            زیرا با کوچک ترین حرکت نابجا، برای همیشه بازنده می شوند اما اگر قبل از تصمیم قاطع عناصری چون معنویت و تقوی، علم، درایت، تدبیر، شناخت دقیق شرایط جامعه وجود داشته باشد، جایی برای نگرانی وجود نخواهد داشت و حسین علیه السلام کسی است که همه آن شرایط را چون آئینه می دید و برایش از روز روشن تر بود او با تصمیماتی که می گیرد افراد کوته بین زمان خود را متحیر و آیندگان تیزهوش را از دوراندیشی خود به ستایش وامی دارد

 6 . دلسوزی یکی از صفات بارز امام حسین علیه السلام دلسوزی است. نه فقط برای دوستان، بلکه برای دشمنان هم، دل می سوزاند او همچون جدش(ص) رحمه للعالمین است. آب را بر دشمن نمی بندد اگر چه بین آنان، زن و کودک نبود! و به قاتل خود لبخند می زند و او را موعظه و نصیحت می کند

7. ایثار : مقام ایثار، مقام فنا شدن برای معبود است. ایثارگر، بیش از جان، چیز دیگری ندارد و آن را در طبق اخلاق گذاشته و گوید:                                   .                    جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم  /  این متاعی است که هر بی سروپایی دارد. در ایثار جای استدلال و دلیل نیست، جای عشق و عرض ارادت است

8 . حرکت از مجرای طبیعی : امام حسین علیه السلام به دلائلی ان الله شاء ان یراک قتیلا و برای جاودانه شدن حماسه اش، می بایست از راه اسباب و مسببات طبیعی این نهضت را به آخر برساند که اهم این حکمتها بدین قرار است:

الف  حرکت از راه های طبیعی و بدون استفاده از راه های میان بر و غیر متعارف       ب  عدم پذیرش کمک از امدادهای غیبی و پیشنهاد پیشوای اهل«جن»                                    د      برنابود کردن لشکر یزید به کمک همه جن های متدین   

ج    عدم خروج از شیوه جوانمردی

9. فرصت به دشمن درخواست امام حسین علیه السلام برای به تاخیر افتادن جنگ، سه علت عمده داشت  یک: خالص کردن یاران خود و برداشتن بیعت از آنان تا هر کس ذره ای غش و ناخالص در او هست جدا شود                                .                                                                                              دوم: رفتار عبادی و معنوی امام حسین علیه السلام و یاران در شب عاشورا بیانگر تدین واقعی آنان به دین اسلام می باشد و شاید اثر مقطعی خود را بر دشمن بگذارد که این چنین شد اگرچه اثر دراز مدت آن تحقق پیدا کرد

سوم: شاید فرصتی باشد برای کسانی که درخواب هستند که در نتیجه آن افراد بسیاری شبانه از سپاه یزید به جمع یاران حسین آمدند که به دلیل شهرت حُرّ ، بسیاری از آنان از دید مورخان حادثه، مغفول مانده اند. اما در بعضی از کتب که آمار شهدای کربلا را تا 140نفر ذکر کرده اند، بعید نیست که افراد اضافه شده همان پناهندگان به لشکر حسین علیه السلام باشند.

 10. دوری از ذلت شعار جاودانه حسین علیه السلام هیهات منا الذله، پـرچمی شد برای همه آزادی خواهان که تا امروز این شعار؛ خون تازه به کالبد مجاهدان در راه خدا می دهد مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا (فاطر10)، عزت فقط نزد خداست. حسین علیه السلام با خدا معامله کرد و ما ثمره اش را بعد از 14قرن هنوز می بینیم و ادامه خواهد داشت

 11. نوع نگاه به مرگ بررسی شعارهایی که حضرت اباعبدالله علیه السلام ایراد می فرمود نیازمند واکاوی شرائط آن زمان است. یکی از آن شعارها، شعار لااری الموت الاسعاده و الحیاه مع الظالمین الابرما است که می فهماند جامعه آن روز بی تفاوت و بی انگیزه شده بود. هرکس به فکر زندگی شخصی خود بود. حاضر به مبارزه و ایثار نبود. ارکان بنی امیه با ظلم و شکنجه های فراوان و به شهادت رساندن یاران علی علیه السلام هرگونه نشاط عمومی را از مردم سلب کرده بودند و آنها در برابر همه چیز، دیگر بی انگیزه شده بودند. برایشان فرق نمی کرد که یزید حاکم آنها باشد یا کس دیگر

امام حسین (علیه السلام) این سیاهی و ظلمت را می درد و در برابر حکومت ظالم و فساد یزید می خروشد و کاخ بی بنیان و پوشالی او را رسوا می کند و نوع نگاه به مرگ را از حالت ننگ، به سعادت و خوشبختی تغییر می دهد. و ده ها موضوع دیگر که هر کدام خود کتابی است برای هدایت و الگوپذیری از حادثه کربلا.

إن کان دینُ محمّدٍ لَم یَستقِم، إلاّ بِقَتلی فَیا سیوفُ خُذینی امام به خوبی آگاه است و میداند یزید ادامه حیات را در مکه به او نخواهد داد امام نمی خواست به هیچ وجه موافقتی با یزید و حاکمیت او داشته باشد حتی اگر این مخالفت به شهادت او منجر شود آنها اسلام را ابزار و ملعبه بازی گریهای خود کرده بودند

عظمت قیام امام حسین علیه السلام

نهضت امام حسین نهضتی مقدس، متعالی و روحانی بود. پاکی، خلوص، بی اعتنایی به دنیا، بری بودن از اغراض شخصی و آز و جاه طلبی و خودخواهی از ویژگیهای این قیام است انقلاب آن حضرت درس قسط، عدالت، توحید، شرافت، ایثار و فداکاری به مردم داد. فرزند پیامبرصلی الله علیه و آله با خون خویش درخت اسلام را که رو به خشکیدگی گذاشته بود، آبیاری کرد و در تاریکی ظلم و فساد بنی امیه درخششی بوجود آورد که آن محیط ظلمانی را نور و روشنایی بخشید و بزرگراه سعادت را نمایان کرد و ابرهای تیره و تاری از آسمان بر جوامع اسلامی بلکه جوامع انسانی پراکنده شد و چهره اسلام را چنان که هست بر جهانیان آشکار ساخت.

به همین جهت از امام صادق علیه السلام نقل شده که سوره فجر درباره حسین علیه السلام نازل شده و سوره حسین است. و چون آن جناب با اخلاص کامل در راه خدا خاندان و اموالش را فدا نمود، با اطمینان و اشتیاق فراوان به دیدار معبود خود شتافت و مصداق واقعی نفس مطمئنه واقع شد، و در نزد پروردگار در جوار رحمتش قرار گرفت.                                                لذا امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از نفس مطمئنه حسین و یاران اوست که صاحب نفس مطمئنه اند که در روز قیامت رضوان خدا برای ایشان است و خداوند از ایشان راضی است. او کسی است که با نیل به درجه رفیع شهادت جاودانگی یافت، به میزانی که در راه موضوعی فدا و فانی می شود ارزش آن را به خود می گیرد و کسب می نماید. حسین بن علی علیه السلام کسی است که تمام هستی و متعلقات خویش را با اخلاص در راه خدا که اصل و منشا تمام کمالات و تقدسهاست، فدا و فانی نموده است پس جای شگفتی نیست که بگوییم تمام تقدسها و کمالات و جاودانگی به وجود فدا شده اش انتقال یافته است

و نیز بی جهت نیست که محبت و عشق به آن حضرت در دلهای مؤمنان جایگزین شده به همان گونه که محبت و علاقه به خداوند در آن دلها جای دارد. لذا از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده: همانا برای شهادت حسین علیه السلام حرارتی وجود دارد که هیچ گاه سرد نمیشود و برای حسین علیه السلام در دلهای مؤمنان محبتی است

آری! حضرت سیدالشهدا علیه السلام که از روی خلوص به پیشگاه معبود خویش سر عبودیت فرود آورده و بر آن مداومت ورزیده، به اوج کمال و قرب رب ذی الجلال رسیده و آنقدر شرافت و قداست پیدا کرده که صحیح است او را به خدا نسبت دهند

مثلا بگویند: دست او، دست خدا، خون او خون خدا و گوش و زبان و چشم او، گوش و زبان و چشم خداست، و این بدان جهت است که توجه به خدا، فدا شدن در راه او، و استمرار بر طاعتش، چنان انقلابی در وی به وجود آورد که عظمت خداوندی به او نسبت داده می شود زیرا از معنویت ارتباط با خداوند متاثر گشته است

در این باره حدیثی از امام باقرعلیه السلام نقل شده می فهماند که آدمی با رشته ارتباط و بندگی خالصانه خدا به مقامی می رسد که در فکر نگنجد و شرافت و قداست و ابدیت ذات اقدس ربوبی او را متاثر میسازد و آن خصوصیات به او انتقال می یابد: ان الله قال: ما تقرب الی عبد من عبادی بشی ء احب الی مما افترضت علیه و انه یتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها. ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته. حسین علیه السلام که در راه خدا و در راه افکار عالیه اش شهید شد وجود مادی خود را نفی کرد اما به صورت منبع فضیلت و مرکز شرافت و عظمت وجود جاودانه خود را اثبات نمود عقل و دین حکم می کند که بزرگان و افراد برگزیده را در حال حیات و ممات ارج نهیم و آنان را دوست بداریم و از یاد نبریم و در سالروز وفات و شهادتشان مجالس یادبود برپا کنیم. به ویژه که آن شخص تمام هستی خودش را در طبق اخلاص نهاده و از هیچ فداکاری در راه خدا دریغ نورزیده باشد.

دعاهای تأثیر گذار امام حسین علیه السلام در کربلا

امام حسین علیه السلام نه تنها سرور شهیدان، بلکه اسوه عرفان و تجلی والای انسان کامل هستند. دعاهای ایشان پیش از وقوع حادثه دهشتناک کربلا و در زمان حضور در مقابل یزید و یزیدیان به خوبی روح بلند و ملکوتی امام و یارانشان را به تصویر می‌کشد. خوف و خشیت از حضرت حق در کلمات امام حسین علیه السلام به خوبی دیده می‌شود.

سید بن طاوس عباراتی بسیار عارفانه را از سرور و سالار شهیدان گزارش کرده است که گواهی بر صدق این دعوی می‌باشد: بارالها! از تو توفیق هدایت‌یافتگان، اعمال تقواپیشگان، خلوص توبه‌کنندگان، آهنگ جدی صابران، پرهیز ترسایان، جویندگی دانشوران، زینت پارسایان و بیم ناله‌کنندگان را می‌طلبم

تا ای خدا! از تو بیم برم، بیمی که مرا از نافرمانی‌های تو بازدارد و تا از تو فرمان برم، آن‌چنانکه شایسته کرامتت گردم و تا از بیم تو، پاک و صمیمی، به تو برگردم (و توبه کنم) و تا از محبتت، در خلوص توبه، برای تو زلال شوم و تا از حسن ظنی که به تو دارم، در همه کارهایم بر تو توکل نمایم؛ چه پاکی و منزهی ای آفریدگار نور!                                         (آری) پاک و منزه است خدای بزرگوار و او را می‌ستایم. این کلمات از لسان فردی بیرون آمده است که سید جوانان اهل بهشت می‌باشد.

فردی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دیدنشان شاد می‌گشتند و بی‌تاب دیدارشان بودند

امام حسین علیه السلام حضور حق را در لحظه لحظه زندگی حس می‌نمودند و از خداوند یکتا استمرار این حال زیبا را طلب می‌کردند تا به ما بیاموزند بندگی کردن و عبودیت حقیقتی را .

روز عاشورا، روز آزمون و تحقق دوباره وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا بود. روزی بود که هر انسان پاکدلی با یادآوری‌اش طریق حق را می‌شناسد هر انسان خفته‌ای بیش از پیش به خواب غفلت می‌رود امام حسین علیه السلام بی هیچ واهمه‌ای پای در صحرای کربلا نهادند و بی هیچ هراسی در مقابل دشمن ایستادگی نمودند

لحظه لحظه این ماجرا درسی است برای تمامی عمر، درسی که ارزش قربانی شدن و اسارت کشیدن را داشت و روزی را رقم زد که تا ابد خون گریستن برایش کم خواهد بود. روح امام حسین علیه السلام و یارانشان آنقدر بلند بود که در هنگامه نبرد نیز یاد خدا را فراموش نکرده و برای اقامه نماز از دشمن امان می‌طلبند

دشمن در ابتدا به ایشان اجازه نمی‌داد تا آنکه ندای اذان امام علیه السلام در آسمان کربلا طنین‌انداز شد و پس از اذان روی به عمر بن سعد کرده و فریاد زدند: وای بر تو ای عمر بن سعد! آیا آیین‌های اسلام را از یاد برده‌ای؟! چرا دست از جنگ نمی‌کشی تا نماز گزاریم و سپس دوباره به جنگ بازگردیم؟!

اوج این رویداد با شکوه در روز عاشوراست. روح عبادت در این روز در میان لشکریان امام علیه السلام موج می‌زند. هر کس در خیمه خویش روی به سوی خدایش کرده و استقامت در راه حق و توفیق جهاد در راه خدا و حفظ جان امامش را از خداوند خواستار است زمزمه خدا تمام صحرا را پر کرده بود و هیچ جنبنده‌ای به خود جسارت نمی‌داد این ارواح بی‌تاب برای دیدار حق را از حال خویش خارج سازد

امام حسین علیه السلام در سپیده‌ دم روز دهم محرم با یاران خویش نماز گزاردند و سپس رو به آنان گفتند: خدا به شما [شهید] شدن شما اجازه داد؛ بر شما باد صبر و پایداری. در آن هنگام که سپاه دشمن (برای نبرد) بر حسین علیه السلام روی آورد؛ امام علیه السلام دست نیاز به سوی حق دراز کرده و فرمودند: بارالها! در هر اندوهی تکیه‌گاه منی و در هر سختی، امید من می‌باشی، در هر حادثه ناگواری که بر من می‌آید، پشت و پناه و ذخیره منی؛ واقعه‌ای که حتی شنیدن حقایقش جان بسیاری را ربوده است و امام علیه السلام از حقیقت امر و آنچه در پیش بود خبر داشتند شهادت یاران، بی‌حرمتی به خاندان آل رسول (صلی الله علیه و آله)، تشنگی کودکان و اسارت خانواده بی‌شک قلب امام علیه السلام را به درد می‌آورد

 امامی که پرده غیب به رویشان گشوده بود و با اختیار خویش پای در صحرا گذاشته بودند در این میان تنها چیزی که می‌توانست آرامبخش جان باشد یاد خدا و همراهی او در شرایط سخت بود. امام حسین با این دعا نه تنها به یاران و همراهان خویش بلکه به تمامی جهانیان آموختند که جز خدا به هیچ کس نباید توکل جست و جز راه حق، طریقی را نباید پیموند. روح امام حسین علیه السلام و یارانشان آنقدر بلند بود که در هنگامه نبرد نیز یاد خدا را فراموش نکرده و برای اقامه نماز از دشمن امان می‌طلبند.

فلسفه صوفیانه بر عاشورا

قیام عاشورای حسینی علیه السلام از مهمترین مقولات مورد مناقشه اندیشمندان و اسلام پژوهان بوده است. عارفان و صوفیان، حادثه عاشورا را در چارچوب عرفان نظری و عملی خود تفسیر می کنند. در این نوع نگرش، نهضت حسینی زاییده عشق است. قهرمانان عاشورا عاشقان پاک باخته ای بودند که به پیمان الست وفا کردند و عاشقانه به سوی حق شتافتند و فانی در او شدند و حضرت حق آنان را به مقام فنا و نوشیدن باده وصل رساند و در اعلا علیین جایشان داد.

در این دیدگاه آنچه اصالت دارد، عشق است، پس آنچه از حادثه عاشورا از عشق تهی باشد، تحریف شده باید پنداشت و هر چه با عشق هم خوانی دارد، همان واقعه عاشوراست. مگر امام حسین(علیه السلام) نمی دانست در کربلا کشته خواهد شد، پس چرا رفت و چرا وقتی خود را در میان لشکر انبوه دشمن تنها یافت، با آنان صُلح نکرد؟

مگر در اینجا عقل حکم به سازش نمی داد؟ پاسخ این سئوالها، در یک کلمه یعنی عشق خلاصه می‌شود و عقل از پاسخگویی عاجز می ماند. وقتی که عشق آتش به جان عاشق زند، جز معشوق هیچ چیز دیگر در نظرش مجسم نمی‌شود و با تمام توان و شتاب می خواهد به وصال معشوق برسد. محو و فانی شدن در انوار معشوق برای عاشق وصال است و بس. در بینش صوفیانه، شهادت امام حسین علیه السلام همانند سر دار رفتن حلاج است. بر اساس این دیدگاه، مردان خدا با کشته شدن به هدف عالی خویش که همان راهیابی به محضر خداست، می رسند پس جای سرور و شادی‌ است نه جای حزن و اندوه!.

با چنین دیدگاهی است که مُلای رومی روز عاشورا را روز فرح و شادمانی می داند. چون معتقد است که اباعبدالله علیه السلام و یارانش با شهادت، بند و قفس روحشان را شکسته به عالم ملکوت به پرواز در آوردند. از این رو او عزاداری و برپایی مجالس سوگواری برای آن حضرت را مورد مذمت و قدح قرار داده و براین باور است که عزاداران به سبب غفلت و بار سنگین گناهان خویش باید بر حال خود گریه و عزاداری کنند نه بر آن بزرگوار!

 

بخش 11 :                 آثار و پیامدهای قیام عاشورا

اگر امام حسین(علیه السلام) قیام نمی کرد اگر در برابر دشمن کینه توز خود قد بر نمی افراشت، اگر او در سخت ترین حوادث روزگار استقامت نمی کرد امروز از اسلام نامی نبود و از هویت و امت مسلمین نشانی پدیدار نمی گشت

حسین(علیه السلام) با قیام خونین خود انقلابی بر پا ساخت هنوز خون گلویش خشک نشده بود که علم های انقلاب علیه یزید و بنی امیه بلند شد. هنوز سر او را با اسرای او نزد یزید نرسانیده بودند که پرچم مخالفت و خون بهایی به اهتزاز در آمد و کار به جایی رسید که یزید در خانه خود امان نداشت و هدف تیر ملامت حتی نزدیکان خود و حتی زن و بچه خود واقع شد. حضرت حسین(علیه السلام) زندگانی جاودانی را برای خود و امنیت و سلامت و سعادت را برای مسلمین تضمین فرمود

اگر حسین(علیه السلام) قیام نمی کرد آداب و رسوم از بین رفته بود، اگر حسین(علیه السلام) آن داعی حق و حقیقت آن پیشوای بی نظیر سیاست، آن نابغه عظمت و بزرگواری در مقابل فشار دشمن قدم سست کرده بود امروز یک میلیارد و نیم مردم دنیا با اتفاق کلمه شهادت بر یگانگی خدا و رسالت محمد و عظمت اسلام نمیدادند.                     .                                               بی جهت نیست که 14 قرن خردمندان، عقلا، سیاستمداران و دانشمندان در این سیاست ملی خضوع و خشوع کرده اند، بی سبب نیست میلیون ها بشر دنیا در طول سال ها احساسات دینی و اجتماعی نشان داده به پاس نهضت یک روز حسین(علیه السلام) هر سال نهضت ملی بر پا می کنند که تو گویی دیروز حسین کشته شده است.                                     این احساسات، این حق شناسی، این قدردانی و سپاسگزاری از پیشوای خود جهت آن است که حسین آن پیشوای دوراندیش اگر قیام نمی کرد این ملت محو و نابود شده بودند. 

حضرت حسین(علیه السلام) در سایه تعلیمات آسمانی که جدش تعلیم فرموده بود می خواند: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ  می دانست که در این معامله زیان نخواهد کرد دنیا آن قدر اعتبار ندارد که در راه یک امر معنوی قدم سست کند. او می دانست که نباید از زخم شمشیر و نیزه یا شماتت دشمن مانند بید لرزان شد او مصمم گردید جامعه مظلوم و رنجدیده را از زیر یوغ بیدادگران نجات دهد.

او می دانست فداکاری در راه حق و حقیقت زندگی ابدی است خلافت اندیشه و افکار آیین مرد بزرگ بود که با مشت آهنین بناهای مادیت را در هم شکست و کاخ بیدادگری را واژگون ساخت و ملت اسلام را از زیر فشار دشمن رهایی بخشید. او مرام و هدف خود را روی پرچمی سرخ نوشت و در خیمه سلطنتی جایی که اعداء بتوانند بخوانند نصب کرد و آن این جمله بود القتل خیر من رکوب العار والعار خیر من دخول النار کشته شدن با شرافت و عزت بهتر از ننگ و ذلت و بندگی است لا اری الموت الا سعاده و لاالحیوه مع الظالمین الا برما مرگ با شرافت جز سعادت نیست زندگی با بیدادگران جز درد و رنج نیست.

برخورد مسیحیان با کاروان داران یزید

شهادت مظلومانه سیدالشهداء (علیه السلام) و یارانش در کربلا، تأثیر بیدارگر و حرکت آفرین داشت و خونی تازه در رگ های جامعه اسلامی و حتی جهانی دواند، جو نامطلوب را شکست و امتداد آن حماسه، در طول تاریخ، جاودانه ماند حتی در همان سفر اسارت اهل بیت علیهم السلام نیز تأثیرات سیاسی این حادثه در اندیشه‏ های مردم آشکار شد.

گروهی از اسرا را که به شام می ‏بردند، چون به تکریتِ عراق رسیدند، مسیحیان آنجا در کلیساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشته شدن حسین(علیه السلام) ، ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند به شهر ینا نیز که رسیدند، مردم آنجا همگی گرد آمدند و بر حسین (علیه السلام) و دودمانش سلام و درود فرستادند، امویان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بیرون کردند

چون خبر یافتند که مردم جهینه هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند              به قلعه کفر طاب رفتند، به آنجا نیز راهشان ندادند.به حمص که وارد شدند، مردم تظاهرات کردند و شعار دادند: اکفرا بعد ایمان و ضلالا بعد هدی (کفر بعد از ایمان ؟ و گمراهی بعد از هدایت؟) یعنی شما با خاندان پیامبری که ادعای ایمان به او را دارید و هدایت تان کرده این اعمال را انجام می دهید ؟ و با آنان درگیر شدند و تعدادی را کشتند.                                                             

مسلمانان مظلوم جهان نیز برای نجات از جور ستمگران، قیام اباعبدالله«ع» را سرمشق و الگوی خود قرار می دهند. البته حادثه عاشورا، چنان شکوهمند است که حتی بر اندیشه غیرمسلمانان نیز اثر گذاشته و سبب برانگیخته شدن عشق و علاقه و احترام آنان به امام حسین علیه السلام شده است. در یک کلمه می توان گفت اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکت های حق طلبانه و عدالت خواهانه بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم

 تأثیرات نهضت عاشورا

1ـ قطع نفوذ دینی بنی امیه بر افکار مردم                       .
2ـ احساس گناه و شرمساری، به خاطر یاری نکردن حق و کوتاهی در ادای تکلیف‏
3ـ فرو ریختن ترس و رعب ها از اقدام و قیام بر ضد ستم‏.                  .
4ـ رسوایی یزیدیان و حزب حاکم اموی.                          .                                                                       5ـ بیداری روح مبارزه در مردم‏                             .
6ـ تقویت و رشد انگیزه‏ های مبارزاتی انقلابیون                            .
7ـ پدید آمدن مکتب جدید اخلاقی و انسانی (ارزش های نوین عاشورایی و حسینی).
8ـ الهام بخشی عاشورا به همه نهضت های رهایی بخش و حرکت های انقلابی
9ـ تبدیل شدن کربلا به دانشگاه عشق، ایمان، جهاد و شهادت برای نسل ها  
10ـ  به وجود آمدن پایگاهی نیرومند، عمیق و گسترده تبلیغی و سازندگی در طول تاریخ، بر محور شخصیت و شهادت سیدالشهداء علیه السلام                          .
11ـ پدید آمدن انقلاب های متعدد با الهام از حماسه کربلا از نهضت های شیعی پس از عاشورا، می ‏توان انقلاب توابین، انقلاب مدینه، قیام حسین بن علی، شهید فخ انقلاب مطرف بن مغیره انقلاب ابن اشعث قیام مختار، قیام زید و حرکت های دیگر را نام برد. تأثیر حماسه عاشورا را در انقلاب های بزرگی که در طول تاریخ بر ضد ستم انجام گرفته، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر.

حادثه کربلا، گشاینده جبهه اعتراض علیه حکومت امویان و سپس عباسیان شد، چه به صورت فردی که روح های بزرگ را به عصیان و افشاگری واداشت و چه به شکل مبارزه‏ های گروهی و قیام های عمومی در شهری خاص یا منطقه‏ ای وسیع، خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد.                       .                                                                    مسائل فرهنگی عظمت و محتوای عاشورا، انگیزه ها، اهداف و دستاوردهای فرهنگی و غنی آن را همواره در متن زندگی شیعیان و عمق باورها، جریان دار است

پیامدهای حماسه عاشورا                                   
پیروزی مکتب اسلام و حفظ آن از نابودی‏

هزیمت امویان از عرصه فکری مسلمین‏

شناخت اهل بیت علیهم السلام به عنوان نمونه‏ های پیشوایی امت‏

تمرکز شیعه از بُعد اعتقادی بر محور امامت‏.

5ـ وحدت صفوف شیعه در جبهه مبارزه‏

ایجاد حس اجتماعی در مردم‏.    

7ـ شکوفایی موهبت های ادبی و پدید آمدن ادبیات عاشورایی                    .
8 ـ منابر وعظ و ارشاد، به عنوان وسیله آگاه کردن مردم‏                        .
9ـ تداوم انقلاب به صورت زمینه سازی نهضت های پس از عاشورا

در هر جـامعه اى که ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى یزیدى بوده و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, کارى حسینی خواهد بود امام سال‌ها قبل از قیام عاشورا یکى از مسائلى که سخت بر آن تکیه و پافشارى نمود افشاگرى علیه چهره فاسد و نقاب‌دار معاویه و همین طور بیان رسوائى‏ها و مفاسد یزید ملعون بود . امام حسن ع هم توطئه‏اى شوم معاویه، باعث شهادتش شد. پیام قیام با شکوه سیدالشهداء علیه السلام منحصر به آن زمان نیست, بلکه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است. هر جا و در هر جامعه اى که به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابود شود. هر جا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار کنند.

قیام امام حسین علیه السلام جهان اسلام را چنان تکان داد و تحولی عظیم در مسلمانان بوجود آورد که علاوه بر ابعاد مهم و نتایج مثمرثمر باعث بیداری عمومی مسلمانان شد. در واقع امام حسین علیه السلام با نهضت جاودان خود به آیندگان این پیام را داد که هیچ گاه در برابر ظلم و بی عدالتی ساکت ننشینند و اگر شده با فدا کردن همه داشته های خود، عدالت و آزادگی و حق را پیروز سازند

آموزه های جاوید حماسه عاشورا

الف در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لا مذهبی جاهلیت که روش حکومت آن زمان بود

 ب احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام و یارانش در کربلا موجی شدید در وجدان هر مسلمانی برانگیخت و همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه ی انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود                      .                                                                               ج  قیام امام موجب زنده شدن اخلاق بلند نظرانه همچون ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی شد                               .                                                                                             د  روح مبارزه جویی؛ قیام حسین علیه السلام پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسان‏های مسلمان گردید                    .                                            امام سجاد و زینب علیهما السلام در بیداری مردم نیز نقش بسیار مهمی داشت.                         این قیام همه ی موانع را که مانع قیام و انقلاب می‏شد در هم فرو ریخت به نحوی که بعد از قیام حسین علیه السلام ، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد. در واقع امام حسین علیه السلام با نهضت جاودان خود به آیندگان این پیام را داد که هیچ گاه در برابر ظلم و بی عدالتی ساکت ننشینند و اگر شده با فدا کردن همه داشته های خود، عدالت و آزادگی و حق را پیروز سازند. این همان رمز جهانگیر شدن قیام عاشوراست که در رگ های تاریخ جریان داشته و بخشی جدا ناشدنی از حافظه تاریخی بشریت بوده و همواره و در همه جا، ضامن پیروزی حق بر باطل خواهد بود.‏ قیام امام حسین علیه السلام برای برپایی نماز و روزه و زکات و امر به معروف و نهی از منکر بوده است.

برکات اجتماعی نهضت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

1.  بقای شریعت اسلام:  مقاومت و پایداری سید الشهدا علیه السلام بود که شریعت اسلام را بعد از اینکه در اثر طغیان معاویه و جور و بیداد او رو به اضمحلال گذارده بود و تغییر و تبدیلی که او و پسر ناخلفش یزید در این دین بنا گذاشته و اساس دیانت را متزلزل بلکه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشید. نهضت این بزرگوار و قیام نیرومندانه‌اش، بقای دین را باعث گردیده و با خون خود و اصحاب و یارانش، گلستان دین را آبیاری و نهال گلستان شریعت را سرسبز و شاداب نمودند. اگر نهضت مقدس حسین نبود از اسلام به غیر از اسلام اموی و از دین جز دین یزیدی و دین تشریفاتی چیزی باقی نمانده بود.

2. احیای امر به معروف و نهی از منکر  آشکار ساختن اسلام صحیح و احیای امر به معروف و نهی از منکر نتیجه قیام بود تا بطلان اسلام انحرافی اموی که پس از رحلت نبی اکرم(ص) صورت گرفت، روشن شود. در زیارت وارث می‌خوانیم : أَشْهَدُ أَنَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوهَ، وَ اتَیْتَ الزَّکوهَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ بنابراین نهضت و شهادت سید الشهدا علیه السلام دو معنی داشت :

الف- نفی آنچه به نام اسلام مطرح بود

ب- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود مانند امر به معروف و نهی از منکر و این هر دو با هم یعنی احیای اسلام محمدی.

3. دمیدن روح استقامت و آزادیخواهی یکی دیگر از آثار و برکات سیاسی اجتماعی سید الشهدا علیه السلام این بود که نه فقط با حرف که درعرصه عمل هم روح استقامت و پایداری و آزادیخواهی و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بی‌روح مسلمین در همه اعصار دمید. امام حسین علیه السلام با استقامت خود در برابر بنای شرک و اساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستی خود در این را هم قدس باعث دمیده شدن روح پایداری و آزادگی در بین مردم گشت. به طوری که در قیام‌های بعد این امر به خوبی مشهود است

4. قیام حسینی الگوی قیام‌های مقدس دیگر

 اثرات نهضت امام حسین علیه السلام از خود دستگاه اموی و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبی که با حرارت رو به جوشیدن می‌رود، پس از به جوش آمدن نخست حبابهایی از ته دیگ بالا آمده و در روی آب می‌ترکد، پس از آن کم کم جوشیدن آغاز می‌گردد.

انقلاب یک جامعه علیه دستگاه ظلم نیز به همین شکل است. اول انتقادها و فریادهای عدالت خواهی و تظلم که به حکم حبابهای ته دیگ هستند از گوشه و کنار کشور برمی‌خیزند و رفته رفته جان گرفته و دیگ جامعه، جوشیدن آغاز می‌کند و دستگاه ستم را آن قدر بالا و پایین می‌برد که به صورت کف بی‌ارزشی بر روی زمین می‌ریزد.

بعد از شهادت امام حسین بلافاصله این فریادها و انتقادها که مقدمه فرو ریختن ارکان حکومت منحوس بنی امیه بود بلند شد. ریخته شدن خون پاک حضرت اباعبدالله و اصحاب باوفایش در یکی از بی نظیرترین صحنه های دردناک تاریخ بشریت، چنان جریانی نیرومند در مسیر تحولات تاریخ جهان اسلام پدید آورد که آثار عمیق،گسترده و ماندگار و تحول زای آن از «روز واقعه» تاکنون که بیش از 13 قرن می گذرد.

همچنان پابرجاست و نه تنها گذر زمان بر ابعاد و پیامدهای آن سایه فراموشی نیفکنده، بلکه تأثیر واقعه عاشورا بر حیات بخشی مهم و تعیین کننده از امت اسلام و آزاداندیشان اقصی نقاط جهان دامنه ای بسیار گسترده تر از گذشته نیز یافته است.

نگاهی به قیام ها

به گواهی تاریخ، قیام امام حسین علیه السلام سرمنشا بسیاری از نهضت‌ها و قیامهای برحق در اسلام بوده است. این قیام باعث تحکیم و بقای اسلام بود. امام حسین علیه السلام با قیام خود در ابتدا حاکم زمان را رسوا ساخت. یزید که قبل از حادثه عاشورا شخصی منفور در بین مردم بود بعد از حادثه عاشورا مردم او را بسیار لعن و نفرین می‌کردند

از دیگر نتایج قیام عاشورا این بود که بار دیگر مسلمین روحیه سلحشوری را به دست آورند. از جمله قیام‌هایی که بعد ازعاشورا رخ داد و می‌توان آن را از نتایج قیام عاشورا دانست :

قیام مدینه . واقعه حره سه روز مانده به پایان ذی الحجه سال 63 ق اتفاق افتاد. آگاهی مردم از فساد و فحشای دستگاه حاکمه و نیز اعلام و اعلان بی‌کفایتی یزید برای منصب خلافت ، مهمترین زمینه‌های قیام اهل مدینه بر ضد امویان درسال 63 قمری بود .(انقلابی علیه حکومت ستمگر) عبدالله بن حنظله با گروهی به شام رفته تا از نزدیک وضعیت یزید را ببینند، با خوشگذرانی و زندگی حیوانی روبرو میشوند باز میگردند و به مردم مدینه اطلاع می دهند و حرکت معترضین آغاز میشود. و بلافاصله خبر به یزید رسیده و تصمیم به سرکوب شورشیان میگیرد سپاهی را مامور میسازد عبد الله بن حنظله و عبدالله بن مطیع رهبران مهاجران و انصار، و معقل نیز فرماندهی تیره‌های مختلف مهاجران غیر قرشی را برعهده گرفته. طولی نکشید که سپاه اموی به فرماندهی مسلم بن عقبه، قیام را سرکوب کردند و پس از پیروزی، جان و مال اهل مدینه را برای سه روز بر سربازان شامی مباح گردانیدند. و عده زیادی را در سرزمین حره میکشند و باقیمانده ها که به قبر پیامبر پناه برده اند هم رحم نمیکنند و حرم پیامبر را آلوده میسازند.

امام سجاد علیه السلام هر چند با این حرکت موافق نبود برای جلوگیری از قتل عام مردم مداخله و در این جریان جان سالم میبرد و زمانی که با فرمانده سپاه یزید روبرو میشود به واسطه دعای مخصوصی که میخواند ترس بر فرمانده آشکار شده و تقاضای امام را مبنی بر آزاد گذاشتن حدود چهار صد نفر پناهنده را که به او متوسل شده اند میپذیرد. هدف این انقلاب خونخواهی نبود بلکه انقلابی بود علیه حکوت ستمکار بنی امیه.

شرکت کنندگان در این قیام یک هزار تن بودند که به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگری سرکوب گردید.                              .
 انقلاب مطرف بن مغیره: عبدالله بن حنظله در سال 77 هجری علیه حجاج بن یوسف شورید و عبد الملک بن مروان را از خلافت خلع کرد.

انقلاب ابن اشعث وی نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجری شورید و مجددا عبد الملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید. در آغاز، پیروزی‌های نظامی به دست آورد اما بعدها شکست خورد.

قیام حسین بن علی، شهید فخ  فخ نام وادی و محلی است در قسمت غربی و یک فرسخی شهر مکه و آنجایی است که حسین بن علی( صاحب فخ) علیه حکومت عباسی در سال 169 هجری قیام کرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وی یکی از سادات و علمای اسلام بود که برای عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یک قرن از ماجرای کربلا اثری عمیق در عالم تشیع به جای گذاشت.                    

انقلاب زید بن علی بن حسین در سال 122 هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید.

ولی زیدیه در طول مبارزه تا ۸۰ سال ادامه دادند و پیروزی هایی را بدست آوردند. و این نکته را باید اضافه کرد انقلاب‏ها در سطح جهان در ورای زمان‏ها تا به امروز به ویژه جنبش‏ها و نهضت‏های آزادی بخش اسلامی و شیعی بوده‏اند.

انقلاب‏ها و جنبش‏هایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد می‏کردند . پیام قیام با شکوه سید الشهدا علیه السلام منحصر به آن زمان نیست، بلکه این پیام پیامی جاوید و ابدی است و فراتر از محدوده زمان و مکان است، هرجا و در هر جامعه‌ای که به حق عمل نشود و از باطل خودداری نشود، بدعتها زنده و سنتها نابود شود،

هر جا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران با زور و ستمگری با مردم رفتار کنند، در هر جامعه‌ای که ویژگی‌های جاهلیت را داشته باشد آن جامعه، جامعه‌ای یزیدی بوده و مبارزه و مخالفت با مفاسد و آلودگی‌ها و آمران و عاملان آنها، کاری حسینی خواهد بود.

عاشورا و انتظار؛ مهدیارواحنا فداه ادامه حسین علیه السلام است و انتظار، ادامه عاشورا و فرهنگ انتظار برآمده از فرهنگ عاشورا و انتظار حسین دیگری را کشیدن این دو پیوندی دیرین و مستحکم با هم دارند. رمز قیام و به پا خاستن شیعه است، عامل حفظ و استمرار آن عاشورا. انتظار، تجلی آرزوها و آمال کربلا. انتظار، ثمره کربلاست بدون کربلا، انتظار بی معناست. یاران مهدی ارواحنا فداه ، همه کربلایی اند و در فراز و فرود تاریخ، غربال شده و آب دیده اند. مگر می توان بی عاشورا، انتظار داشت؟ انتظار بی عاشورا، انتظار بی پشتوانه است. انتظار و عاشورا، دو بال پرواز شیعه است؛ اگر این دو نبود، چشمه غدیر هم می خشکید. پیوند فرهنگ عاشورا و انتظار، دلایل و شواهد متعددی دارد.

بخش اول - پیوندها:  حضرت مهدی ارواحنا فداه فرزند حسینعلیه السلام ا ست و خونخواه امام حسینعلیه السلام اولین کلام امام عصر ارواحنافداه یاد جدشان حسین بن علی علیه السلام است. شعار یاوران قائم آل محمد ارواحنا فداه یالثارات الحسین است. یاری اباعبدالله علیه السلام یاری حجت بن الحسن العسکری ارواحنا فداه است. آن دو بزرگوار دارای لقب های مشترکی هستند نظیر: ثارالله، غریب و... . زیارت عاشورا از خونخواهی امام حسین علیه السلام در رکاب مهدی خبر می دهد                                .                                                                                               مطابق روایات، در روز عاشورا و میلاد امام حسین علیه السلام باید به یاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و در روز میلاد امام زمان ارواحنافداه و شب قدر با زیارت امام حسین علیه السلام به یاد اباعبدالله علیه السلام. روز ظهور قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله)، عاشوراست. شهر کوفه، پایگاه مشترک این دو امام معصوم است. امام عصر ارواحنافداه به قرائت زیارت عاشورا و زنده نگه داشتن یاد عاشورا عنایت دارند. هر دو امام علیه السلام با بیعت نکردن با طاغوت به اصلاح گری می پردازند.

بخش دوم - تحلیل ها:  از پیوندها، به تحلیل ها می رسیم. عاشورا، پشتوانه فرهنگی انتظار است و منتظران مهدی موعود ارواحنا فداه پرورش یافته مکتب عاشورا هستند. نقش زنان در قیام امام حسین علیه السلام و امام مهدی ارواحنافداه بسیار پر رنگ است.                                  اباعبدالله الحسین علیه السلام و امام زمانارواحنا فداه در اهداف، یاران و زمانه، اشتراک دارند. توجه به درگیری و نبرد بین حق و باطل، امری است ضروری و سنتی است الهی و جاری در این مسیر سختی ها و مشکلات فراوانی بوده است؛ حفظ دین دشوار است. سازش ناپذیری این دو امام، تدبیر و مدیریت و تلاش جهت جذب و نیروسازی از تحلیل های دیگری است که از عاشورا و انتظار به دست می آید                     .                                                      عاشورا و انتظار با تکیه بر سنت های الهی، دولت های باطل را به زوال و نابودی می کشانند عده ای پس از طلب یاری امام، از یاری او به خاطر مشکلات و... باز می مانند و با جدا شدن از سپاه حق به عذاب ابدی دچار می شوند و عده ای، پیروز میدان بوده و سعادتمند می گردند و.....                                .                                                                                                       
بخش سوم - رهیافت ها:  همه کسانی که خود را از منتظران واقعی حضرت می دانند، بایستی ضمن تبیین دین، فرهنگ عاشورا و بسیج را تبیین کنند و با الگوسازی؛ اقدام به جذب نیرو و تبلیغ نمایند. باید با توجه به عامل تنش زدایی، جامعه را آماده حرکت به سمت شناخت و معرفت امام کرد                           .
1- تبیین فرهنگ عاشورا : اگر عاشورا پشتوانه فرهنگی «انتظار» است، پس باید در جهت تبیین حرکت عاشورا و نیز برگزاری هر چه با شکوه تر مراسم عاشورا و معرفی اسوه های جاویدان آن، تلاشی دو چندان کرد. خیلی فرق است بین اینکه به «عاشورا» به عنوان پشتوانه و عقبه فرهنگی و الهام پذیرِ انتظار نگاه شود؛ یا یک سنت برخاسته از عواطف و احساسات قومی..کربلا، دانشگاه بزرگی است با کلاس ها و درس های بسیار که ابعاد و آموزه های این دانشگاه بزرگ، هنوز هم بر بسیاری پوشیده است. باید در این دریای عمیق، گسترده و پربار، غواصانی ماهر و زبردست، به صید بپردازند تا گوهرها و مرواریدهای گرانبهای آن را به چنگ آورده، در اختیار خواستاران و خریداران قرار دهند. هنوز هم این حرکت عظیم و منشور بی نهایت، زوایای پنهان و ابعاد گسترده ای دارد که تنها بر عاشقان طالب رخ مینماید .

۲- تبیین دین عصر حسین علیه السلام عصر غربت دین بود و عصر انتظار نیز چنین است قیام حسین علیه السلام و فرزندش مهدیارواحنا فداه برای احیای دین است                    .                                      منتظر مهدی ارواحنا فداه ، باید از دین، ضرورت، قلمرو و زبان آن و... تحلیلی عمیق داشته باشد تا در این عصر، بتواند زمینه ساز حرکت مهدی ارواحنا فداه باشد                        
3- الگو سازی: حسین علیه السلام و یارانش الگوی منتظرانند، از این رو باید در مبانی فکری و ویژگی های رفتاری و تربیتی آنان، درنگی شایسته کرد                       .
4- معرفت امام: کسانی می توانند شعار خود را یالثارات الحسین قرار دهند که به مقام ابوّت با امام رسیده باشند تا بتوانند خونخواه او باشند. این ممکن نیست مگر با معرفت به حق امام علیه السلام. شعار یا لثارات الحسین فقط یک شعار برخاسته از عواطف و عصبیت های قومی و نژادی نیست، بلکه برخاسته از معرفت به حق ولایت امام است.

این معرفت، شناخت حسب و نسب و فضایل آنان نیست، بلکه عرفان به حق ولایت آنان است. أَلَسْتُ أَوْلَی بِکُمْ مِنْکُمْ بِأَنْفُسِکُم .  و النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ آنان، از خودمان به ما آگاه تر و مهربان ترند و از همه هواهای نفسانی آزادند.

این شعار، شعار کسانی است که با درک اضطرار به وحی و حجت، از همه تقلیدها، تلقین ها، هوس ها، غریزه ها و... جدا شدند و رسول و امام را به عنوان مربی خود انتخاب کردند که: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه این درک از امام و این آگاهی از حق ولایت ایشان، ما را به مقام ابوّت و در نتیجه خونخواهی آنان می رساند؛

آن هم نه پدر جسمانی من که پدر روحانی، مربی، هادی و پیشوای من؛ آن هم پدری که «مصباح»، «سفینه»، «میزان»، «وارث»، «امین» و «اسوه» است و سبب سعادت و رستگاری، امنیت، حفظ، نجات، عزّت، قبولی اعمال و... است

قوام تشیع به « عاشورا» است آنچه که از منابع روایی حادثه کربلا به دست می آید حاوی مطالب بسیار است که طرح هر کدام می تواند یک جامعه را از بن بست خارج کند. مثلا روحیه شجاعت می تواند انسان را از وابستگی و استثمار برهاند و روحیه شهامت انسان را از جهل و شجاعت احمقانه نجات دهد

جایگاه شور و شعور در نهضت عاشورا

اگر چه عاشورای حسین (علیه السلام) از ابعاد گوناگون، به تمامی امت مسلمان و سایر ملل و جوامع، درسهای زیادی از جمله (عاشقانه زیستن) و (ایستادگی در برابر ظلم) و (مقاومت) و (صبر) را تعلیم نموده است. اما چگونگی و کیفیت تبیین این حماسه بی نظیر، و راز شکوفایی و (ماندگار بودن) آن نقش بسیار مهمی را در راستای تعریف واقعی از حماسه حسینی (علیه السلام) و ترکیب عینی و عملی بین شور و شعور برعهده داشته که این خود می تواند در حیطه مربوط به آن، به صورتی انکارناپذیر و غیرقابل تردید، اساسی، جلوه نماید.

بنابراین بررسی و تبیین و تطبیق و تأمل در شیوه ها و روشهایی که اعمال آنها سبب ارتقاء سطح جمع بین شور و شعور و یا بالعکس باعث کاهش این جمع باشد، ضروری و حتمی و به نوعی جدی خواهد بود. شور چه جایگاه و نقشی را در راستای تحقق اهداف عاشورای حسینی (علیه السلام) برعهده دارد؟ حادثه قیام عاشورا نه تنها مظهر حدوث یک فداکاری عظیم و بی مانند بوده بلکه از نقطه نظر توجیه علل روحی قضیه نیز، بسیار جالب و در نوع خود بی نظیر جلوه می نماید        

در بدو امر آنچه بسیار بدیع و غریبانه و در عین حال کاملا ملموس تلقی می گردد حوادثی است که بعد از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به وقوع پیوست. بر ضمیر و ذهن و وجدانهای بیدار مسلمانان همیشه این سؤال مطرح بوده که چگونه می توان تصور نمود فرزندان پیامبر و اهل البیت وی علیهم السلام که ولایت و امامت و جانشین رسول خدا، حق الهی آنان است، با توطئه ها و خدعه ها و نیرنگهای ابوسفیان و معاویه در حاشیه قرار گرفته و سپس به صورتی غیرقابل تصور، به شهادت برسند. این قضایا، در اولین روزهای بعد از شهادت حماسه سازان عاشورا، همچون ابری پربار و باران زا، آسمان شفاف «دید» و «منطق» و «وجدان» مسلمانان را بخود جلب نمود. و سپس این تفکر به یک «شعور» و همزمان و موازی با آن، به دنیایی از عاطفه و هیجان و احساس «شور» انقلابی مبدل گشت به طوری که از آن زمان و تا هنگامی که جامعه عدل اسلامی در جهان گسترده نگردیده.

جمع بین (شور) و (شعور)، در چارچوب و ساختار کلیدی حماسه عاشورا، نقشی بارز و اساسی دانسته اند و یکی از مهم ترین این ابزارها، شخصیت شاخص و الهی و بی نظیر و مرتبط با نبوت و امامت محور عاشورا یعنی سیدالشهدا (علیه السلام) می باشد. (شعور) واقعی، همواره در ذات انسانها نهفته شده و با یک منطق قوی که بالطبع در سرشت وجودی تمامی انبیا و اوصیاء و ائمه اطهار و صالحین تعبیه گردیده. این شعور به حد تعالی ارتقاء خواهد یافت و این خود، به تنهایی می تواند سرشت منطقی بودن شناخت علت جمع (شور) و (شعور) و ارتباط آن با قیام عدالت خواهانه و فرهنگی و معرفت گرایانه امام حسینعلیه السلام را به خوبی مشخص نماید                        .
اصولا قیامهای مردان بزرگ و مقدس دارای چنین ویژگی هستند که به این حرکت های عظیم و (آگاهانه) یکنوع ارتقاء سطح کیفی بسیار والایی می دهد از جمله این خصوصیات مقدس می توان به چند مورد عمده اشاره نمود:                          .                                                          الف- تقدس، یعنی پاک بودن از جنبه های سطحی از قبیل حسدها و کینه های شخصی و خودخواهی ها                               .                                                                                                 ب- عمومیت یافتن یا قطعیت داشتن زمینه های انقلاب، بطوری که برای رهبر این انقلاب، حدوث و تحقق انقلاب برای حال و آینده مردم و یا امت حیاتی و تعیین کننده و الزامی جلوه می نماید و لو اینکه هواداران یا (آگاهان) به این انقلاب از نظر کمیت ظاهراً در اقلیت، باشند.                                     .                                                                                                پ- تمامی انقلابهای حقیقی و مردمی و خدایی، یکنوع مرجعیت یا پیشوایان رهبری را در مرکز ثقل تصمیم گیریها دارند که جریان انقلاب را هدایت می کند و چون این انقلاب و رهبریت آن، منافع آحاد مختلف مردم را در راستای طیف جامعه و حق و حقیقت لحاظ می نماید لذا در هر حال پیروزی واقعی، نصیب این نهضت خواهد شد و لو اینکه ممکن است در نگاه اول، موفقیت نهایی و مشخص و معینی را کسب ننموده باشد

ت- ویژگیهای منحصر به فرد انقلاب به طور کلی جایگاه انقلابهای حقیقی و مذهبی و دینی که خالص ترین نوع انقلاب ها می باشند امام نیز با امعان به وظیفه خطیر و الهی خود که نشأت گرفته از «امر به معروف و نهی از منکر» است حماسه جاودانی آزادی و آزادگی را در دوران خفقان حاکمان وقت فریاد کشید. امام، که خود، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را عمیقاً درک کرده و خصوصیات یک انسان کامل خدایی و ربانی را به طور مستقیم و بواسطه رسالت جدش و امامت پدر معصومش در خود احساس نموده بود با عزمی عمیق و حقانیتی پرشکوه، برای اعاده حقوق حقه مردم مظلوم که با نیرنگ ها و دسیسه های بدخواهان و منافقان، از آنان سلب کرده بودند، به پا خاست و با خلق حماسه ای بی مانند تعریف کامل و جامع و قاطعی از (شرافت) انسانی را، برای تمامی جهانیان همه ازمنه و اعصار، معنی فرمود                               .                                                                              البته کیفیت تبیین حماسه کربلا، به فاکتورها و اهرمها و ادلأ ارزشمندی نیاز داشت که این ویژگی ها نیز در اجتماع و ترکیب و تلفیق دو عامل اصلی (شور) و (شعور) مفهوم عینی به خود گرفته است. چرا که شعور، باعث تجزیه و تحلیل و فراهم سازی بیان حماسه و انقلاب مقدس شده و زمینه ایجاد (شور) را در رهروان و پیروان حقیقی عدالت و جهاد مهیا می سازد.

 پیامدهای فرهنگی قیام عاشورا

 قیام عاشورا و پیامدهای آن، مؤثرترین و ماندگارترین رخدادی است که منشأ تحولاتی بنیادین در تاریخ اسلام شده است. آثار و نتایج این قیام منحصر به زمان وقوع حادثه و سالهای نزدیک به آن نیست                               .                                                                                قیام عاشورا ، حافظ اسلام راستین حفظ اسلام انقلابی و راستین و حفظ ارزشهای دینی و استمرار نهضت های اصلاح طلبانه در تاریخ اسلام، و همچنین حیات ملت انقلابی شیعه مرهون قیام عاشورا و فرهنگ متعالی این حادثه انسانی است. پس از واقعه عاشورا، خلفا و حکومتهای ستمگر در بلاد اسلامی، هراسان از تاثیر گسترده اهداف و پیامدهای فرهنگی نهضت عاشورا، با بکار گرفتن دین فروشان دنیاطلب به تحریف ابعاد این واقعه تاریخ ساز پرداختند. و از زمانی که استعمار نوین موفق به تجزیه بلاد اسلامی گردید و بر حکومتها و سرنوشت ممالک مسلمین استیلا یافت، دامنه تحریفها و بدعتها و جایگزینی خرافه ها به جای روح ظلم ستیز و قیام خیز واقعه عاشورا نیز وسعت بیشتری یافت. و نتیجه آن شد که روح عاشورا و مکتب و پیام عاشورا در زندگی مسلمانان به کمرنگی گرایید و جای خویش را به حفظ نمادهایی ظاهری و تشریفاتی و بی روح، و سوءاستفاده از این مناسبت حماسی داد.

 با دست اندازی دشمنان و تحریفهای دین فروشان راحت طلب، نگاه به عاشورا از یک مکتب ارزشی و معنوی و انقلابی به یک واقعه سوزناک شخصی اتفاق افتاده در قرن اول هجرت، فاقد هر نوع پیام و منطق و دست آوردی تنزل کرد و این حادثه به گونه ای ترسیم شد که تنها باید بر مصائب آن اشک ریخت و در تعزیت آن فقط به نوحه سرایی و سخنرانی های بی اساس و بی بهره از حقیقت پرداخت. آنهم غالبا موهن که نمونه هایی از آن در زمان طاغوت در ایران ترویج می شد و دلسوزان و مصلحانی همچون معلم شهید استاد مطهری به مقابله با این کج روی ها و تحریف ها پرداختند.

 دوام عزت و استقلال و افتخاراتی که به دست آورده ایم در گرو بازیابی فرهنگ عاشورا و نگرش اصلاحگرانه و آزادمنشانه به حقیقت عاشورا است.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein3

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein5

http://m5736z.blog.ir/post/Fetneh4

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein1

http://m5736z.blog.ir/post/Hosein2

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

نظرات  (۱)

سلام ممنون از شما با اجازه کپی شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">