بسم الله الرحمن الرحیم
منظور از قهر الهی چیست ؟
قهر و غضب در انسان حالتى است که در اثر عوامل مخصوصى به فرد عارض مىشود و آن توأم با تأثر و تغییر حالت است. ذات خداوند بارى تعالى ثابت و نا متغیر است. پس باید دید مراد از غضب خدا که در بسیارى از آیات آمده است چیست؟
اثر گناه دوری از رحمت واسعه خداوند است وقتی بنده ای از بندگان خداوند از دستور حضرت حق سرپیچی می کند اثرش دوری از رحمت خداست نه اینکه خداوند خود بخواهد بر آن فرد غضب کند بلکه اثر گناه و سرپیچی از فرامین الهی، دوری فرد از رحمت واسعه الهی است. شخصی در مورد آیه وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوى (طه81) از امام باقر علیه السلام سوال کرد که منظور از غضب خدا چیست؟
فرمود : غضب خدا همان عقاب الهی است (که آثار گناهان خود شخص میباشد) یا بَنِی إِسْرائِیلَ قَدْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ واعَدْناکُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى (طه 80) مَنّ (ترنجبین) و السَّلوای (مرغ بریان)
شما اى که هستید قوم یهود رهاندیمتان از بلاى جنود
شبى جانب راست کوه طور نهادیم وعده براى حضور
بسى مرغ بریان و گز انگبین شما را فرستاد یزدان دین
کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لاتَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوى (طه81)
بدادیم دستور زین رزق پاک تناول نمایید در روى خاک
مبادا نمایید گردنکشى مسازید از امر من سرکشى
وگرنه بخواهید شد مستحق بیاید شما را عذابى ز حق
هرآن کس که مستوجب خشم شد سرانجام او خوارى و مرگ بُد
إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى طه83
ولى توبه جویان پروردگار که مؤمن بگشتند و نیکوى کار
هدایت بگردند بر راه راست که بى انتها لطف یکتا خداست
و در تفاسیر نیز ذیل آیه 39 فاطر به این مطلب اشاره شده : .خشم و غضب در مورد پروردگار نه به آن معنى است که در مورد انسانها مىباشد، زیرا خشم در انسان یک نوع هیجان و برافروختگى درونى ست که سرچشمه حرکات تند و خشن مىشود، و نیروهاى وجود انسان را براى دفاع، یا گرفتن انتقام، بسیج مىکند، ولى در مورد پروردگار خشم الهى به معنى برچیدن دامنه رحمت و دریغ داشتن لطف از کسانى است که مرتکب اعمال زشتى شدهاند. (تفسیر نمونه ج18 ص284)
آن چه که از خداوند به ما می رسند نعمت است و قهر و غضب الهی نتیجه اعمال خودمان است. وَ قالُوا لَن تَمَسَّنا النّارُ اِلّا اَیّامًا مَعدُودَهً قُل اَتَّخَذتُم عِندَاللهِ عَهدًا فَلَن یُخلِفَ اللهَ عَهدَهُ اَم تَقُولُنَ عَلی اللهِ ما لا تَعلَمُونَ (بقره 80)
یهودان بگفتند جز چند روز نسوزیم در آتش قهر و سوز
به آنان بگو بر چنین ادعا مگر عهد بستید با کبریا؟
که هرگز خداوند از آن قرار تخلف نورزد در انجام کار؟
و یا اینکه از روى جهل و خیال بگویید اینهاست از ذوالجلال
یکی از مهمترین عواملی که باعث شد قوم یهود به غضب خداوند گرفتار شود، این موضوع بود که آنها نژاد یهود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود میدانستند و بر این عقیده بودند که اگر ما گناهکار هم باشیم عذاب نمیشویم و اگر هم عذاب شویم مدت آن بسیار محدود است، چون ما یهودی هستیم و خداوند این قوم را برتر از باقی قوم ها قرار داده و برای این قوم در روز جزا ارزش و امتیاز قائل است.
اما خداوند در قرآن کریم بر این طرز فکر غلط آنها خط قرمزی میکشد و میفرماید همه در برابر قانون خداوند در روز جزا یکسانند و خداوند برای هیچ قومی تبعیض قائل نیست. و وعده و پیمانی برای نجات قومی خاص نداده است. (ما مسلمانها به جهنم نمی رویم و اگر هم برویم بعد از مدتی محدود خارج میشویم چون از امت رسول خدا هستیم!) ناآگاهی از معرف دینی و قرآن سبب نسبت دادن خرافات به دین است.
امتیاز طلبی و قوم برتر بینی آرزوی خام و خیالی باطل است و کسانی که با این تفکرات زندگی می کنند مغضوب خداوند هستند، چرا که بهشت به قومیت کسی داده نمیشود، بلکه ایمان به خدا و انجام عمل صالح و تقوای الهی لازم است.
رسول خدا : در نزد خداوند متعال تو از سرخ پوست و سیاه پوست بهتر نیستی، جز آنکه از او در تقوا برتر باشی (اصول کافی ج2)
وَ إِذْ أَخَذْنٰا مِیثٰاقَکُمْ وَ رَفَعْنٰا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مٰا آتَیْنٰاکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قٰالُوا سَمِعْنٰا وَ عَصَیْنٰا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمٰا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمٰانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (بقره93)
گرفتیم پیمان به دور قضا چنین عهد بستید با کبریا
فراز شما این چنین باشکوه به قدرت برافراشتم طور کوه
بگفتیم بر آنچه پروردگار فرستاد بر سویتان آشکار
بیارید ایمان و مؤمن شوید سخنهاى حق را به جان بشنوید
بگفتند آن قوم فارغ ز هوش شنیدیم لیکن نگیریم گوش
چو گشتند کافر به پروردگار براندند انکار بر کردگار
به گوساله اى دل نهادند سخت چو بودند گمراه و برگشته بخت
بگو اى پیمبر به قوم یهود که ایمانتان چون از این گونه بود
شما را کند امر بر کار بد که کردار بد از شما سرزند
بی تفاوتی نسبت به دستورات خدا اما دومین عاملی که باعث شد قوم یهود به غضب خداوند گرفتار شود کم ارزش شمردن و بی تفاوتی آنها نسبت به دستورات خدا در تورات بود، خداوند برای اینکه این قوم از اهمیت و ارزش تورات کتاب آسمانی که به آنها هدیه داده بود را گوش زد کند، کوه طور را از جا کند و بالای سر آنها برد و از آنان پیمان گرفت که باید با قدرت و عزمی جزم دستورات او را اجرا کنند اما آنان بعد از این واقعه به تنها چیزی که اهمیت ندادند دستورات خدا در تورات بود. و کتاب خدا را متروک کردند، از این رو خداوند آنها را لعن کرد و آنها به غضب خدا گرفتار شدند. آیا از انحرافات و اشتباهات قوم یهود (نژاد پرستی و متروک کردن کتاب آسمانی) عبرت میگیریم یا ما هم روزی به حسرتی که آنان دچار شدند، دچار می شویم؟
در قرآن داریم: اگر شما نیکوکار باشید رحمت خدا شامل حال شما می شود. اِرحَم، تُرحَم رحم کنید تا به شما رحم کنند.
نتیجه اینکه : قهر و غضب با معنی مصطلح در عرف ما انسان ها متفاوت است، غضب در انسان توأم با تغییر و تحول در اخلاق و رفتار انسان می شود اما در خداوند چون تغییر و تحول و تاثیر و تاثر معنی ندارد به معنی عقاب الهی است، عقاب الهی نیز همان آثار گناهان خود شخص است؛ هر گناهی که انسان مرتکب میشود اثر خاصی دارد که در وجود و روح او می گذارد این اثر عقوبت الهی است که متصف به قهر الهی میشود.
همچنانکه در این دنیا برخی اعمال آثار بدی بر وجود انسان می گذارند. میدانیم که فرو بردن سوزن در چشم مساوی است با کوری و تاریکی که اثر فرو رفتن سوزن در چشم کوری است، در این جا نیز اثر گناه دوری از رحمت واسعه خداوند است وقتی بنده ای از دستور حضرت حق سرپیچی می کند اثرش دوری از رحمت خداست نه اینکه خداوند خود بخواهد بر آن فرد غضب کند بلکه اثر گناه دوری فرد از رحمت واسعه الهی است . مدعیان دوستی و دشمنی ایمانی این در حالی است که بسیاری از مردم تنها مدعیان ایمان هستند و هرگز معیار دوستی و دشمنی هایشان خدا نیست، بلکه خواسته ها و هواهای نفسانی شان حرکات و سکنات ایشان را تعیین و مشخص می کند و خواسته های دل است که ریسمان بر گردن آنان افکنده و به هر سوی که بخواهد می کشاند. بسیاری از مومنان همچون یهودیانی هستند که مدعیان محبت الهی و مدعان دوستی با خدایند.
وَ قَالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاء اللّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ (مائده 18)
بگفتند قوم نصار و یهود که ماییم ابناء رب وجود
رفیقان یکتا خداییم نیز نداریم با شیوه او ستیز
بگو گر چنین است چون بُد سبب که کیفر بدیدید از سوى رب؟
بلى یک بشر، بیشتر نیستید گمان مى نمایید خود کیستید؟
ببخشاید ایزد کسى را که خواست معذب نماید چو میلش بخاست
زمین و سماوات و بالا و پست همه از خداوند بودست و هست
همه چیز در آخر سرگذشت نماید به سوى خدا بازگشت
خداوند برای این که دوستان واقعی از مدعیان شناخته شود در سوره نساء 69 شماری از گروه ها و اقشار مومنان را که دوستان واقعی خدایند معرفی می کند و می فرماید این افراد دوستان واقعی خدا هستند و بر همین اساس در دنیا و آخرت از نعمت های خاص الهی برخوردار و بهره مند می باشند. وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً
کسى کز کلام خدا و رسول اطاعت نماید به میل و قبول
به همراه آنان که یکتا خدا بر آنها بکردست لطفى عطا
به همراه پیغمبران طریق شهیدان و افراد پاک و صدیق
به همراه افراد شایسته کار بگردند محشور روزِ شمار
یقین دان که این نیک مردان راد نکو همرهانند زاهل وداد
این گروه دوستان واقعی خدا، کسانی چون پیامبران، صدیقان، شهیدان یا گواهان اعمال مردم، صالحان و همه همراهان نیک و صادق پیامبر(صلی الله علیه و آله)هستند که در اطاعت مطلق اویند. از نظر قرآن، دوستان واقعی کسانی هستند که در اطاعت از پیامبر(صلی الله علیه و آله)چون و چرا نمی کنند و مطیع محض آن حضرت هستند. اما مدعیان دروغین، حب و بغض و دشمنی و دوستی شان مبتنی بر هواهای نفسانی است. از این رو با مؤمنان سر لجبازی دارند و کینه شان را به دل می گیرند، چرا که آنان را از منکر و زشتی برحذر داشته یا به نقد رفتار و گفتار آنها پرداخته اند.
نظارت دیگران را که حکم و وظیفه مسلمانی است، فضولی در کار خود می دانند و بی تفاوتی کافران نسبت به رفتار و گفتار را عین تمدن و مدنیت می دانند و به این گونه تفکر و رفتار گرایش می یابند. این گونه است که دوستان خویش را از کافران و مشرکان قرار می دهند که کاری به کارشان ندارند و به اصطلاح در حریم خصوصی و شخصی ایشان دخالت نکرده و فضولی نمیکنند.
برخی از این مدعیان ایمان، کسانی هستند که کارهای مؤمنان را به تمسخر میگیرند و نماز و عبادت شان را استهزا می کنند. اینان هر چند که خود را در سنگر ایمان و مؤمنان معرفی میکنند، ولی با ساختن جوک و لطیفه درباره مؤمنان و اهل آن، زمینه سرزنش و نکوهش مؤمنان را فراهم می آورند و آب به آسیاب دشمن میریزند و جو اجتماعی را علیه مؤمنان فراهم میکنند. از این رو خداوند به کسانی که برای اهل ایمان و کارهای مؤمنان، لطیفه و جوک میسازند. و خواسته و ناخواسته هنجارها و ارزش های بلند و والای اجتماعی را به تمسخر می گیرند و از ارزش می اندازند و یا با بیان برخی از نکات و لطایف، زشتی ها را خوب و ارزشی جلوه می دهند، هشدار می دهد و آنان را از این رفتار زشت برحذر می دارد؛ زیرا این گونه رفتار و کردار هماهنگی و همکاری با دشمنان و کافران و مشرکان است.
خداوند در آیات 57 و 58 مائده به یکی از مصادیق این رفتار تمسخر آمیز اشاره می کند و به کسانی که هماهنگ با دشمنان و کافران به استهزای نماز و اذان و آیین های اسلامی می پردازند و بر رسوم و آداب اسلامی خرده می گیرند و با لطیفه و جوک سازی علیه آیین های اسلامی عمل می کنند، هشدار شدید میدهد و از این گونه دوستی و همکاری با دشمنان می ترساند. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَ اتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿مائده 57﴾
بگو مؤمنان را مگیرید یار ز اهل کتاب و ز کفار خوار
که کردند بر دینتان ریشخند به بازیچه آن را گرفتند چند
بترسید از ایزد اگر مؤمنید ز روى حقیقت اگر موقنید
وَ إِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَ لَعِبًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّیَعْقِلُونَ ندا چون نمایید بهر نماز مائده 58 درى از تمسخر نمایند باز
که هستند خود مردمى بى خرد تعقل بر آنها زده دست رد
مخالفان جامعه در هر جامعه ای اشخاصی یافت می شوند که با نظام اجتماعی و سیاسی موجود برخورد دارند و به عنوان فعالان سیاسی به مخالفت با آن می پردازند، هر چه جامعه بازتر باشد و قدرت سیاسی و یا سنت های اجتماعی، اجازه مخالفت را به شکل مدنی به شهروندان خود بدهد، این امکان وجود دارد که مخالفان با نظام سیاسی یا نظام اجتماعی به طور علنی به مخالفت برخیزند و به شکل روشن دیدگاه ها و نگرش های خود را بیان کنند. قرآن برای بازسازی جامعه برتر همراه با آزادی های معقول و مقبولی که اصل نظام سیاسی و اجتماعی را با خطر و بحران های متعدد مواجه نسازد، خواهان مشخص شدن حدود و مرزهای مخالفت و مخالفان و موضع گیری های آنها در درون نظام سیاسی شده و اصول مهمی را برای تعیین و تبیین مسئله مخالفان بیان داشته است. از جمله این اصول می توان به اصل تبری و برائت جویی و تعیین خودی از غیرخودی بر پایه این اصل اشاره کرد.
در بیان راههای استحکام دوستی دوری از انتقام
بدون شک لازمه یک زندگی اجتماعی ایدهآل آن است که انسانها با یکدیگر روابطی دوستانه و صمیمانه داشته باشند و هریک بهگونهای جهت حفظ و استحکام این روابط کوشش کنند و عواملی که این صمیمیت و صداقت را به خطر میاندازند شناسایی و آنها را از صحنه روابط اجتماعی و رفتارها و برخوردهای گروهی و جمعی محو کنند و تمام قواعد لازم و مؤثر در ایجاد روابط دوستانه و صمیمانه را به کار گرفته، بیکم و کاست رعایت نمایند.
حضرت علی(علیه السلام) در سفارش خود به امام مجتبی (علیه السلام) اصولی را بیان میفرمایند که رعایت آنها برای حفظ و ادامه رفاقت و دوستیهایی که بر اساس موازین اسلامی و صحیح صورت گرفته، ضروری است .
استمرار در رفاقت : بیتردید حالات انسان در زندگی مختلف است. گاه فقیر است و گاه غنی، زمانی بیمار است و وقت دیگر سالم و... و در شرایط و حالات مختلف زندگی مشکلات و گرفتاریهایی دارد و برای علاج آن مشکلات و رفع گرفتاریها نیازمند کمک است.
توصیه امیرالمومنینعلیه السلام به امام حسن (علیه السلام) این است که وقتی با کسی دوست هستید در هر حالی یار او باشید. مبادا فقط به وقت دارایی رفیقش باشید و در هنگام فقر و تنگدستی رهایش کنید؛ یا وقتی که موقعیت اجتماعی خوب و برجستهای دارد با او رفاقت ساز کنید، اما اگر حادثهای پیش آمد و آن موقعیت اجتماعی از دست رفت، وی را فراموش کنید. رفاقت خود را در همهجا و همه حال حفظ کنید و در هر حالی دوست و رفیق خود را کمک کنید. البته فرض سخن حضرت علی(علیه السلام) آن است که رفاقت، به شکلی صحیح و پسندیده صورت گرفته و مورد توصیه و امضای اسلام است. لذا این گونه نیست که این فرمایشات گهربار درباره دوستیهای نابهجا و خلاف شرع نیز قابل اجرا و سفارش باشد.
اگر با فاسد و فاسق باب رفاقت گشودهاید، دیگر نمیتوان طبق این توصیه، هرجا که آن فاسق میرود همچون سایه او را همراهی کرد و به هر گرفتاری و مشکلی که در مسیر این زندگی ناپاک و شیطانی مبتلا شد، یاریاش داد و...؛ بلکه مقصود حضرت، آن است که اگر دوست خوب و صالحی یافتید او را رها نکنید. و اگر در جایی مرتکب اشتباهی شد، در اصلاح آن بکوشید و اگر احتیاج به کمک مالی داشت، از کمک به او مضایقه نکنید و حتی در این مسیر باید منافع مادی و گاه منافع معنوی خود را فدای پیوند رفاقت سازید. این سخنان نهایت اهتمام اسلام را به حفظ رفاقت و صمیمیت نشان میدهد و هرچه این روابط صمیمانهتر باشد، نفع هر دو طرف نیز بیشتر و مطلوبتر خواهد بود.
دوری از انتقام : دو ضرورت بر زندگی اجتماعی انسان سایه افکنده است: یکی لزوم معاشرت با دیگران و دیگری مصون نبودن آدمی از خطا. حال با عنایت به این سخن اگر یکی از دو دوست دچار لغزشی شود، نه تنها در زندگی شخصی وی تأثیر میگذارد؛ بلکه در معاشرت او نیز مؤثر است. وقتی دوستی با دوست خود بد رفتاری میکند و آداب و موازین اخوت و صداقت را زیر پای مینهد راهی برخلاف دوستی در پیش گرفته است. در مقابل چنین فردی چه باید کرد؟
علی(علیه السلام): لا تَطلُبنَ مُجازاتِ اَخیکَ؛ اگر اشتباهی از دوست شما سر زد و نسبت به شما کوتاهی کرد یا حتی کار زشت و بدی مرتکب شد، فوراً درصدد انتقام بر نیایید و مقابله به مثل نکنید او را راهنمایی کنید تا به اشتباه خود پی ببرد و در صدد جبران برآید و عذرخواهی کند، نه اینکه شما هم در مقابل خطای او، مرتکب خطای دیگر شوید.
معیار و محدوده دوستیها اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ مَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (توبه31)
پرستند جاى خداى جهان هم اندیشمندان و رهبانیان
همین گونه گفتند عیسى خداست مسیح بن مریم خداوند ماست
اگرچه که مأمور بودند چند که تنها خدا را عبادت کنند
یگانه خدایى که او ماندنیست بجز او خدایى نبودست و نیست
منزه تر از آن بود کردگار که بر او شریکى بخوانند و یار
اَحبار، جمع حِبر دانشمند و رُهبان، جمع راهب به معنای تارکِ دنیا و دیرنشین است. آنان با همه قداستشان بنده خدایند، نه معبود.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: اهل کتاب برای علمای خود، نماز و روزه انجام نمیدادند، بلکه علمای آنان حرامهایی را حلال و حلالهایی را حرام کرده بودند و مردم از آنان پیروی میکردند. اطاعت بی قید و شرط از دیگران، نوعی پرستش آنان است.
و فرمود: مَن اطاعَ رجلاً فی معصیة اللهِ فقد عَبَدَه هر کس در راه معصیت خدا، از دیگری پیروی کند، او را پرستش کرده. بنابراین عشقها، دوستیها و اطاعتها باید حدّ و مرز داشته باشد. هر نوع نظام، قطب، مراد، مرشد، اطاعت تشکیلاتی و حزبی و...، اگر سرچشمهاش وحی و امر خدا نباشد، همچنین غلوّ و زیاده روی درباره انبیا، پرستش انبیا و یا آنان را فرزند خدا دانستن، شرک است.
بخش 6 : روش برخورد با مخالفان از منظر قرآن
انسان به علل و عوامل درونی و بیرونی چندی، خواسته یا ناخواسته با گروهی از افراد جامعه درگیر می شود. این درگیری دارای مراتبی است که از جمله می توان به درگیری در سطح مخالفت های قلبی و یا زبانی یا رفتاری اشاره کرد؛ .
مخالفان و مخالفت های اجتماعی
از آن جایی که انسان نمی تواند بدون حضور در اجتماع هر چند کوچک زیست کند، لذا باید شیوه های رفتار اجتماعی را نیز بیاموزد. بخش بزرگی از آموزه های انسانی، به آموزه های اجتماعی اختصاص دارد؛ چرا که انسان کم تر به مطالب و آموزه هایی نیاز دارد که تنها به حوزه فردی محض باز می گردد؛ بلکه حتی همان آموزه های اندکی که به حوزه های فردی اختصاص یافته به گونه ای مرتبط با حوزه های اجتماعی است.
شیوه های پیامبری در برخورد با مخالفان
شاید بهترین روش ها را در این حوزه همانند دیگر حوزه ها بتوان از شیوه و سبک زندگی پیامبران(صلوات الله علیهم) بویژه پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) به دست آورد؛ زیرا ایشان به سبب این که بزرگ ترین دعوت کننده به سوی حق و عدالت بود، با بیش ترین مخالفت ها و واکنش ها از سوی اقشار مختلف جامعه و طبقات اجتماعی مواجه شد و بیش ترین اذیت و آزارها را تحمل کرد. ما أوذِی نَبیّ مِثلَ ما اوذیت؛ هیچ پیامبری چون من اذیت و آزار نشد. (بحارالانوار ج39 ص56)
خداوند در آیاتی از جمله آیه2 طه مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى
نه قرآن بیامد ز یکتا خدا که در رنج افتى تو اى مصطفى
(از کثرت عبادت خدا و جهد و کوشش در هدایت خلق)
لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ شعراء 3
پیمبر تو اى مرد یزدان پرست دهى جان خود را ز غصه ز دست
از این غم که مردم به روز شمار نیارند ایمان و بر کردگار
(ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمیآورند هلاک سازی.
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَ إِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ کَفُورٌ شوری48
اگر رو بتابند بار دگر نمایند اعراض از این خبر
نگهبان آنان نخواهى تو بود که بر تو جز ابلاغ چیزى نبود
چو بر آدمى رحمت آید زیاد شود نیک خوشحال و سرمست و شاد
ولى گر سزاى عملهاى زشت بر او کیفر و قهر شد سرنوشت
بپوید ره کفر و فسق و فجور شود از طریق خداوند دور
به مشقت و رنج و اندوهی که از سوی مخالفان تحمل میکرد، اشاره میکند و او را دلداری میدهد و میفرماید که وظیفه وی تنها رساندن پیام است و نمی بایست خود را به مشقت و رنج افکند و از فشارهای آنان و مخالفت هایشان اندوهگین شود.
آن حضرت همانند هر انسانی از مخالفت ها و مخالفان در رنج و عذاب بود؛ بلکه به یک معنا حزن و اندوه ایشان از مخالفت ها بیش از دیگران بود، چرا که هم آثار ابدی این مخالفت ها را در عذاب های دوزخ برای آنان می دید و هم این که از نظر عواطف و رحمت؛ قوی تر از دیگران بود. از این رو خداوند او را به عنوان رحمت برای جهانیان می ستاید وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ (انبیاء107)
خدا برگزیدت به پیغمبرى مقامى ترا داد بر رهبرى
که بر مردمان خوان رحمت نهى بشارت به لطف الهى دهى
و به خاطر رافت و رئوف بودن مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (توبه128)
پریشانى و فقر و جهل شما بر او ناگوارست و بس ناروا
نجات شما راست خواهان به جان رئوف و رحیم است بر مؤمنان
و اذن بودن و شنیدن سخنان حتی مخالفان وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (توبه 61)
گروهى از ایشان نبى را مدام رسانند آزار و گویند خام
عجب ساده شخصى است آرى رسول هرآن چیز گوئى کند او قبول
بگو اى پیمبر که لطفى است این که باشد مرا خوى و خلقى چنین
محمد(ص) که نیکوترین بنده است دل از حُبّ ایمان بیاکنده است
بر افراد مؤمن کند اعتماد بود مطمئن ز آن کسان در بلاد
که بر مؤمنان، رحمتى ایزدیست که لبریز خوبى، تهى از بدیست
بیازارد ار کس، رسول خدا عذابى الیمست بر وى سزا
پیامبر(صلی الله علیه و آله) از انکار و مخالفت ها و تکذیبهای مخالفان، اندوهگین میشد قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ انعام33
بدانیم حقا که این کافران که هستند بر دینت از منکران
سخنهاى خامى بگویند چند که بسیار گردى غمین و نژند
همانا که این ظالمان دنى نکردند تکذیب تو اى نبى
به واقع بدین گفته ها و نسق نمایند تکذیب آیات حق
وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جَاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ 34
دگر مرسلین را از این پیشتر نمودند تکذیب از این بیشتر
على رغم آزارهاى زیاد صبورى نمودند اندر بلاد
نمودند بس روزگاران شکیب که شد یارى حق بر آنها نصیب
کسى را نباشد توان و سزا که آیات حق را کند جابجا
ز دیگر رسولان ازین پیشتر ترا آمد اکنون پیام و خبر
و از اینکه میدید سخنان به حق و عقلانی و عقلایی اش را به تمسخر میگیرند و آن را باطل و سحر می شمارند، شگفت زده میشد
بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ. وَ إِذا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ. وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ.. (صافات 12 تا 15)
تو کردى تعجب ز گفتار من نیامد مگر باورت این سخن
تمسخر نمودند کفار خام بر این گفتۀ حىّ والامقام
بر آنها چو گویند اندرز و پند نخواهد فتد هیچ گه سودمند
بگویند حاشا که پیداست این که سحریست بس آشکار و مبین
ولی دلسوزانه از آنان می خواست که به جای این شیوه نادرست برخوررد باحق و سخنانش، به درستی گوش کنند و تفکر و تدبر در آن نمایند تا در مسیری قرار نگیرند که به جرم و گناه ختم میشود
وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (یونس41)
چو تکذیبت اى مصطفى کرده ان بسى افترا بر تو آورده اند
بگو کار من باشد از خویشتن سرانجام آن هرچه شد مال من
که کار شما نیز از بهر خود سرانجام آن نیک و بد، هرچه بُد
شمایید از کار نیکم جدا که بیزار هستم ز فعل شما
و سرانجام شوم ابدی برای آنان به عنوان کافران رقم میخورد وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ ثَمُودُ (حج42 و 44)
اگر کافران دین پاک تو را دروغین بخوانند اى مصطفى
مشو تنگدل چون که دیگر ملل بکردند زین پیشتر این عمل
بکردند تکذیب، عاد و ثمود که بر نوح هم، شرّشان رو نمود
و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسی نیز تکذیب شد و من هم کافران را (برای امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است!
وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتَابِ الْمُنِیرِ
مبادا خورى غم تو اى مصطفى چو تکذیب کردند قول تو را
که پیشینیان هم از این پیشتر دروغین بخواندند زین بیشتر
رسل را که با حجت و بیّنات فرود آمدند از خداى حیات
دروغین بخواندندشان در کلام بر ایشان براندند کذبى تمام
ام أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ (فاطر25 و26)؛
مجازات کردیم آنگه شدید همه کافران شقى و پلید
چسان سخت بود و گران قهر من چه سنگین بُدى آن عقاب و محن
چرا که اینگونه برخورد با حق و سخن حق، چیزی جز گرایش به ظلم و ظالمان نیست وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ. (نحل 113)
چو از بین ایشان رسولى بخاست که سازد هدایت بر آیین راست
دروغین بخواندند گفتار وى نمودند آیین تکذیب طى
ستمها نمودند بر نفس خویش بر آنها عذابى بیامد به پیش
اما دلسوزی ایشان و تحمل عظیم در برابر فشارها و برخوردهای نادرست مخالفان، موجب نشد تا بسیاری از ایشان در مسیر حق قرار گیرند و یا اگر قرار گرفتند در این مسیر تا پایان پایدار نبودند و به کم ترین چیزی چون مال و ثروت و وسوسه قدرت و جاه و مانند آن کفر ورزیدند و بر علیه خلیفه و ولی الله قیام کردند و او را از مقام برحق خویش دور ساختند و گمراه شدند.
روش های برخورد با مخالفان
از شیوه های برخورد پیامبر(صلی الله علیه و آله) که در قرآن گزارش شده می توان چند شیوه مهم و اساسی را به دست آورد که در این جا به آن ها اشاره می شود. .
1- صبر : شاید تحمل در برابر مخالفان و مخالفت ها، مهمترین و اساسی ترین اصل باشد که از سبک زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دیگر پیامبران بویژه اولوالعزم آنان به دست می آید. آنان نشان دادند که می توان آستانه تحمل را چنان بالا برد که صدها سال دشنام و تحقیر و استهزاء را تحمل کرد، چنانکه نوح(علیه السلام) انجام داد و یا حتی در تمام عمر خشم و غضبی نگرفت و نفرین عمومی در حق ایشان نکرد، چنانکه حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) انجام دادند.
خداوند پیامبر را اسوه صبر و بردباری در برابر مخالفت ها و مخالفان معرفی میکند. آن حضرت چنانکه از آیات33 و34 انعام برمی آید، در برابر تکذیب و مخالفت ها صبر پیشه کرد فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا و آن را امری شایسته برای خود و دیگران دانست.
وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
بر افراد مشرک به یکتا خدا انعام108 مگوئید دشنام یا ناسزا
مبادا که از جهل و عیب سرشت به یزدان بگویند دشنام و زشت
که هر قوم و هر اُمت و هر ملل هرآنچه نمایند اندر عمل
به چشمانشان جلوه دادیم خوب که آن را ببینند دور از عیوب
پس آنگاه بینى که در سرگذشت نمایند سوى خدا بازگشت
بگرداند آگاهشان کردگار به کل سخنها و پندار و کار
2- تذکر و یادآوری و معرفی حق: به معنای این است که احتمال دهیم آنان حق را نشناخته اند و با این ذهنیت به گفتگو و تذکر اقدام کنیم. به سخن دیگر، اصل این است که از روی عناد و لجاجت و جحد به انکار نپرداخته اند، بلکه به سبب عدم شناخت و یا نادرستی در فهم و اشتباه در تشخیص حق از باطل، به باطل گرایش یافته اند.
بنابراین میتوان با تذکر و یادآوری، آنان را به سمت حق و حقیقت کشاند. از این رو خداوند در سوره انعام به پیامبرش یادآور می شود که اگر ایشان از در تکذیب وارد شدند، به آنها از رحمت گسترده خداوند در دنیا و آخرت سخن بگو و با این برخورد مناسب اجازه ده تا با فهم و شناخت از حق و باطل موضع گیری نمایند. به هرحال، تذکر و یادآوری حق گام مهمی در برابر مخالفان است. .
3- اعراض: شیوه هایی که در قرآن در برابر مخالفان اتخاذ می شود، شیوه گام به گام است. نخستین گام در برابر ایشان صبر و صبوری است. اعراض نوعی طرد اجتماعی است که می تواند آنان را به خود آورد. مخالفان باید درک کنند که مخالفت هایشان همواره بی پاسخ نخواهد ماند و دست کم نخستین پاسخ عملی به زشت گویی های آنان دوری و اعراض از آنان است.
خداوند در آیه 11 مزمل به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمان میدهد که از مخالفان به ویژه تکذیب کنندگان اعراض کند وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا و کار آن کافران مغرور نعمت و مال (حرام) را به من واگذار و اندک زمانی به آنها مهلت ده
همه کاذبان را به من واگذار کمى ده تو مهلت بدان قوم خوار
(تا وقت انتقام به زودی فرا رسد)؛ چراکه اینان قدر حق و حقیقت را ندانسته و شاکر نعمت های الهی نیستند. پس نوعی محدودیت در ارتباطات اجتماعی و طرد اجتماعی آنان میتواند زمینه هوشیاری و بیداری آنان را فراهم آورد و آنها را به راه حق و حقیقت بازگرداند. .
4- تبری: گام نهایی درباره مخالفان، تبری جویی است. هر انسانی لازم است که دلبستگی خویش به حق و ولایت مداری خود را نسبت به آن ابراز و اظهار نماید و نسبت به مخالفان و دشمنان، برائت و بیزاری جوید. این گام تاثیرات روانی و تربیتی نیز دارد؛ زیرا برخی از افراد تنها زمانی هوشیار و بیدار می شوند که فراتر از طرد اجتماعی و اعراض، از آنان به عنوان دشمنان حق و دوستان باطل برائت و تبری جسته شود.
اعلان و اظهار بیزاری می تواند ایشان را هوشیار و بیدار کند. بعلاوه این گونه رفتار، موجب می شود تا مرزهای میان حق و باطل شناخته شود و دیگران که در دام فتنه ها گرفتار میشوند بتوانند حق را بشناسند و موقعیت خود را بازسازی و تبیین نمایند ثُمَّ جَعَلْنٰاکُمْ خَلاٰئِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (یونس14)
پس از آن همه قومها در زمین شمایید اکنون در آن جانشین
ببینیم تا چون عمل مى کنید هواخواه حق یا که اهریمنید
در حقیقت اعلان و اظهار برائت کارکردهای چندگانه ای دارد که از جمله هشدار به مخالف برای بیداری، هوشیار کردن دیگران برای رهایی از دام فتنه و مرزبندی میان حق و باطل است.
بی گمان تبری جویی رسمی از مخالفان به ویژه کسانی که در اصول اساسی با شما در اختلاف و تضاد هستند، به معنای شفاف سازی موضع و همچنین موقعیت است و اجازه نمی دهد تا کسانی از عدم شفافیت مواضع و موقعیت استفاده کنند و زمینه فتنه را فراهم آورد.
برای جلوگیری از هرگونه شبهه افکنی و بسترزدایی از فتنه ها لازم است که شفاف سازی در این زمینه صورت گیرد.
از این رو تبری و برائت جویی از مخالفان و مخالفت ها در سطوح عالی لازم و ضروری است.
البته در شرایطی که مخالفان به دشمنان تبدیل می شوند و در مقام عمل بر می آیند، شیوه های عمل نیز به همان اندازه تغییر می یابد که این بحث بیرون از موضوع می باشد و درجای خود به آن پرداخته می شود.
شیوه برخورد با معاندان
راه صحیح و منطقی در این اختلافات این است که سعی کنیم با دلیل و منطق و با شیوه ای که تعصبات طرف را تحریک نکند حقیقت را به طرف مقابل بشناسانیم. مرحوم آیت الله بهجت فرمودند: این صحیح نیست که ما از اول با یک نفر سنی مذهب درباره مسائلی که موجب ناراحتی شان می شود با شدت و حدت بحث کنیم. بهترین راه این است که ما به آنها بگوییم شما در فقه تابع چهار نفر از علمای بزرگ هستید؛ ابوحنیفه، شافعی، مالک و احمدبن حنبل. ابوحنیفه و مالک مستقیما شاگرد امام صادق علیه السلام بودند. خودشان هم افتخار میکردند.
برخورد با معاندان؛ بحث منطقی توأم با ادب
اما در برابر معاندین و یا کسانی که آن چنان تحت تأثیر تبلیغات اینان قرار گرفته اند که یقین کرده اند که مذهبشان حق و مذهب شیعه باطل است، چه وظیفه ای داریم؟ اگر ما در بیان حق و اثبات بطلان مذاهب باطل، کوتاهی کنیم به خدا، به پیغمبر، به انسانیت، به شهدا، به گذشتگان و به آیندگان خیانت کرده ایم.
در این صورت ما هم عملا جز شیاطینی شده ایم که راه حق را مسدود میکنند و انهم لیصدونهم عن السبیل و یحسبون انهم معتهدون قصص38 وقتی حقیقت را بیان نکنیم آنها سوءاستفاده می کنند و می گویند: اگر مطلبی داشتند می گفتند و از خودشان دفاع می کردند. پس وظیفه برابر این افراد چیست؟ .
اصل مسأله حفظ وحدت در این جاست. اگر ما با اینها برخورد پرخاشگرانه و تند و متعصبانه داشته باشیم چه نتیجه ای دارد؟
نتیجه اش این است که بر عناد آنهایی که معاند هستند افزوده می شود و برای آنهایی که در اثر جهل به باطل مبتلا شده اند بهانه ای پیدا می شود که از ما رو برگردانده و بگویند: اگر حق بودند چرا باید درشتی کنند؟! مطلب حقشان را با دلیل بیان میکردند.
چنین روشی باعث می شود ما را باطل محسوب کنند. ممکن است گفته شود که: در بعضی زیارتها برخی افراد لعن شده اند، و ما بر اساس همین زیارات مصادیق آنها را لعن میکنیم.
ولی در این روایات و زیارات گفته نشده است که بروید بالای مناره بایستید و لعن کنید، یا بروید پشت بلندگو لعن کنید!
بله، قرآن هم خیلی جاها صریحا افرادی را لعن کرده است؛ بلکه می گوید: اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون خداوند آنها را لعن میکند و لعنت همه لعن کنندگان بر این افراد باد! این لعن قرآن است؛
پرهیز از دوستی و تعامل با ظالم
«صفوان بن مهران» یک مرد سرمایه دار و شتردار بود و به مردم شتر کرایه می داد صفوان نزد هارون منزلتی داشت و در سفرها به او شتر کرایه می داد، ضمن اینکه از محبین امام موسی بن جعفر(علیه السلام) هم بود. روزی امام او را احضار کردند و فرمودند: من تو را آدم خوبی می دانم، ولی یک کار تو بد است! عرض کرد: آقا؛ آن کار چیست؟ بفرمایید تا آن را ترک کنم. فرمود: شترهای خود را به این مرد (هارون) کرایه می دهی، این کار تو را نمی پسندم.
عرض کرد: من این شترها را در سفر معصیت به او نمی دهم، در سفر حج به او کرایه می دهم و خود هم همراهشان نمی روم، کارگران من می روند. فرمود: آیا پس کرایه اش می ماند تا برگردد و بدهد یا خیر؟ گفت: بله، مقداری را اول می دهد و بقیه را بعد از مراجعت. فرمود: طبعا دوست داری که او زنده بماند تا برگردد و پول تو را بدهد. آیا این طور نیست؟ گفت: بله، همین طور است. فرمود: من احب بقاء هم فهو منهم هر کس دوستدار زنده ماندن ظالمان باشد از آنها حساب می شود. او سخت دگرگون و وحشت زده شد، رفت و تمام شتران خود را فروخت تا آخر عمری در جرگه ظالمان نباشد.. (صفیر هدایت، آیه الله ضیاء آبادی، جزوه توبه)
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿٦﴾
کسانى که گشتند از کافران برفتند در زمرۀ منکران
اگر خود نگوئى و گوئى تو پند تفاوت ندارد که مؤمن نیند
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿٧﴾
نهاده خدا مهر بر قلب و گوش دو چشمانشان را شده پرده پوش
همانا که از سوى یزدان پاک برایشان عذابى است بس دردناک
و یا در سوره یس می فرماید: وَ جَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ ﴿٩﴾
طریق نکو را ز پیش و ز پس بر آنها بکردیم مسدود و بس
فکندیم پرده به چشمانشان که از حق نبینند هرگز نشان
وَ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿١٠﴾
گر خود نگوئى و گوئى تو پند تفاوت ندارد که مؤمن نیند
که دانسته و آگه از وصف حال نمایند با راه برحق جدال
این طور نیست که همه تابع دلیل و برهان باشند؛ اما نباید گمان کنیم که همه معاندند. شاید اکثریت مردم این گونه اند که اگر حقیقت را بشناسند، به آن ایمان می آورند.
بخش 7 : 10 دستور مهم اخلاقى قرآن کریم در مقابله با مخالفان
پایان سوره (نحل) یک رشته دستورات مهم اخلاقى از نـظـر بـرخورد منطقى, و طرز بحث, چگونگى کیفر و عفو, و نحوه ایستادگى در برابر توطئه ها و مـانـنـد آن, بـیـان شـده است که مى توان آن را به عنوان اصول تاکتیکى و روش مبارزه در مقابل مـخـالـفـیـن در اسـلام نـامگذارى کرد و به عنوان یک قانون کلى در هر زمان و در همه جا از آن استفاده نمود.
1ـ نـخـسـت مى گوید: به وسیله حکمت به سوى راه پروردگارت دعوت کن اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبّکَ بِالحِکمَة. نخستین گام در دعوت به سوى حق, استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است, و به تعبیر دیگر دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت درآوردن آن و بیدار ساختن عقلهاى خفته نخستین گام محسوب مى شود.
هـرگـاه تـمام این زحمات در زمینه تبلیغ و دعوت به سوى خدا و در زمینه عفو و گذشت و شیکبایى کارگر نیفتاد باز نباید مایوس و دلسرد شد, و یا بى تابى وجزع نمود, بلکه باید باحوصله و خـونـسـردى هر چه بیشتر همچنان به تبلیغ ادامه داد, لذا در هفتمین دستور مى گوید: بر آنها اندوهگین مباش وَ لا تَحزَن عَلَیهِم .
2ـ و به وسیله اندرزهاى نیکو وَ المَوعِظَةَ الحَسَنَة یـعـنـى اسـتفاده کردن از عواطف انسانها, چرا که موعظه, و اندرز بیشتر جنبه عاطفى دارد که با تحریک آن مى توان توده هاى عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت .
3ـ و با آنها (مخالفان) به طریقى که نیکوتر است به مناظره پرداز وَ جادِلهُم بِالّتى هِىَ اَحسَن. و این سومین گام مخصوص کسانى است که ذهن آنها قبلا از مسائل نادرستى انباشته شده و باید از طریق مناظره ذهنشان را خالى کرد تا آمادگى براى پذیرش حق پیدا کنند.
و در پـایـان آیه اضافه مى کند: پروردگارت از هر کسى بهتر مى داند, چه کسى از راه او گمراه شـده اسـت و چـه کـسـانـى هـدایـت یـافته اند اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ اَعلَمُ بِالمُهتَدین. اشـاره بـه ایـن کـه وظیفه شما دعوت به راه حق است, از طرق سه گانه حساب شده فوق, اما چه کـسـانى سرانجام هدایت مى شوند, و چه کسانى در طریق ضلالت پافشارى خواهند کرد آن را تنها خدا مى داند و بس. .
4- تـاکـنون سخن از این بود که در یک بحث منطقى, عاطفى و یا مناظره معقول با مخالفان شرکت کنیم, اما اگر کار از این فراتر رفت و درگیرى حاصل شد و آنها دست به تعدى و تـجـاوز زدند, در اینجا دستور مى دهد: اگر خواستید مجازات کنید فقط به مقدارى که به شما تعدى شده کیفر دهید و نه بیشتراز آن وَ اِن عاقِبتُم فَعاقِبوا بِمِثلِ ما عوقِبتُم بِهِ
5ـ ولـى اگر شکیبایى پیشه کنید (و عفو و گذشت) این کار براى شکیبایان بهتر است وَ لَئِن صَبَرتُم لَهُوَ خَیرٌ لِلصّابِرین در بـعـضـى از روایـات مى خوانیم که این آیه در جنگ (احد) نازل شده، هنگامى که پیامبر(صلی الله علیه و آله) وضع دردناک شهادت عمویش حمزة بن عبدالمطلب را دید (که دشمن به کشتن او قناعت نکرده, بلکه سینه و پهلوى او را با قساوت عجیبى دریده, و کبد یا قلب او را بیرون کشیده, و گوش و بینى او را قطع نموده بسیار منقلب و ناراحت شد و فرمود: خدایا! حمد از آن توست و شکایت به تو مى آورم , و تو در برابر آنچه مى بینم یار و مددکار مایى.
سـپـس فـرمود: اگر من بر آنها چیره شوم آنها را مثله مى کنم, در این هنگام آیه فوق نازل شد. بلافاصله پیامبر عرض کرد: اَصبِرُ اَصبِرُ خدایا! صبر مى کنم , صبر مى کنم!. بـا ایـن کـه این لحظه شاید دردناکترین لحظه اى بود که در تمام عمر, بر پیامبر گذشت, ولى باز پیامبر بر اعصاب خود مسلط گشت و راه دوم که راه عفو و گذشت بود انتخاب کرد.
6 - این عفو و گذشت و صبر و شکیبایى در صورتى اثر قطعى خواهد گذارد که بدون هـیچ چشم داشتى انجام پذیرد یعنى فقط به خاطر خدا باشد, و لذا قرآن اضافه مى کند: شکیبایى پـیـشـه کـن و این شکیبایى تو جز براى خدا (و به توفیق پروردگار) نمى تواند باشد وَ اَصبِرُ وَ ما صَبرُکَ اِلّا بِاللّه .
7ـ هـرگـاه تـمام این زحمات در زمینه تبلیغ و دعوت به سوى خدا و در زمینه عفو و گذشت و شیکبایى کارگر نیفتاد باز نباید مایوس و دلسرد شد, و یا بى تابى و جزع نمود, بلکه باید باحوصله و خـونـسـردى هر چه بیشتر همچنان به تبلیغ ادامه داد, لذا در هفتمین دستور مى گوید: بر آنها اندوهگین مباش وَ لا تَحزَنُ عَلَیهِم .
8ـ بـا تـمـام این اوصاف باز ممکن است دشمن لجوج دست از توطئه بر ندارد و به طرح نقشه هاى خـطـرنـاک بـپـردازد, در چنین شرایطى موضعگیرى صحیح همان است که قرآن مى گوید: و بـه خـاطر (کارهاى) آنها, اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئه هاى آنها, در تنگنا قرار مگیر وَ لا تَکُ فى ضَیقٍ مِمّا یَمکُرون.
نخستین گام در دعوت به سوى حق, استفاده از منطق صحیح و استدلالات حساب شده است, و به تعبیر دیگر دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت درآوردن آن و بیدار ساختن عقلهاى خفته نخستین گام محسوب مى شود. چـرا کـه تکیه گاه شما خداست و با استمداد از نیروى ایمان و استقامت و پشتکار و عقل مى توانید این توطئه ها را خنثى کنید و نقش بر آب.
9ـ خداوند با کسانى است که تقوا را پیشه کنند اِنَّ اللّهَ مَعَ الّذینَ اتَّقَوا. تـقـوا در هـمـه ابعاد و در مفهوم وسیعش, از جمله تقوا در برابر مخالفان, یعنى حتى در برابر دشمن باید اصول اخلاق اسلامى را رعایت کرد, با اسیران معامله اسلامى نمود, با منحرفان رعایت انـصاف و ادب کرد, از دروغ و تهمت پرهیز نمود, و حتى در میدان جنگ همانگونه که در اصول تـعـلـیـمات جنگى اسلام وارد شده باید تقوا و موازین اسلامى حفظ شود:
به بى دفاعان نباید حـمـلـه کـرد, مـتـعـرض کـودکان و پیران از کار افتاده نباید شد, حتى چهار پایان را نباید از بین بـرد, مـزارع را نـبـایـد نـابـود کـرد, آب را نـبـاید به روى دشمن قطع نمود; خلاصه تقوا و رعایت اصول عدالت در برابر دوست و دشمن عموما باید انجام گیرد و اجرا شود.
10ـ و (خداوند) با کسانى است که نیکوکارند وَ الَّذینَ هُم مُحسِنون احـسـان و نـیکى اگر به موقع و در جاى خود انجام پذیرد, یکى از بهترین روشهاى مبارزه است, و تـاریـخ اسـلام پر است از مظاهر این برنامه, مثل رفتارى که پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مشرکان مکه بعد از فتح نمود.
دقـت در مـوارد ده گانه برنامه فوق که تمام خطوط اصلى و فرعى برخورد با مخالفان را مشخص مى کند نشان مى دهد که از تمام اصول منطقى, عاطفى, روانى تاکتیکى و خلاصه همه امورى که سبب نفوذ در مخالفین مى گردد باید استفاده کرد.
و اگـر مـسلمانان در برابر مخالفان خود این برنامه جامع الاطراف را به کار مى بستند, شاید امروز اسلام سراسر جهان یا بخش عمده آن را فرا گرفته بود.
بخش 8 : مواضع مخالفان اسلام
- سیمای جامعه کفر و نفاق، سبقت در فساد و گناه است. 61 و 62 مائده
- قدرت های استکباری با صرف ثروت های کلان که از راه نامشروع به دست آورده سعی می کنند سدّ عن سبیل الله شده و مردم را از حق بازدارند تا هرچه بهتر و بیشتر بتوانند به غارت منابع و ملت ها بپردازند . 36 انفال87 طه
- روش قدرت های نرم طاغوتی در برابر برخورد نرم اولیای الهی تعدی و تداوم طغیانگری است. طه45 و 56 . 57 .60 .
- دین سازی، بدعت و نوآوری در دین و آیین و تحریف که توسط دانشمندان و علمای وابسته به کفار صورت می گیرد، یکی دیگر از راهکار های مخالفین اسلام جهت موازی سازی با اسلام و مبارزه و نابودی آن است. 79 بقره
- سران کفر به جای پرستش خدای یگانه، نمادهای مادی را مورد پرستش قرار می دهند و دیگران را نیز به آن دعوت می نمایند. 51 و 54 بقره
- فاسقان پیمان با خدا را می شکنند، پیوندها را قطع می کنند و در زمین فساد می نمایند 27 بقره
- طاغوت ها از مشاوران، و علمای وابسته و هنرمندان و سوءاستفاده از برتری های علمی درجهت منحرف کردن مردم از جبهه حق و غارت منابع آنان بهره می گیرند. 85 و 98 طه 184اعراف 34توبه 67 احزاب36 و 37 غافر
- پیروی از گمان و هوای نفس، ضایع کردن نماز و احکام اسلام و تکبر و حسادت در برابر جبهه حق یکی دیگر از راهکارهای مخالفان اسلام است. 16 طه- 87 بقره- 59 مریم- 116انعام- 36 یونس- 59 هود
- بهره گیری از فنون هنری و هنرهای نمایشی و تجسمی و تبلیغات رسانه ای با استفاده از سخنگویان باطل و اظهارنظرها و القای شبهات خصوصا برای نسل جوان با برگزاری جلسات اعم از سمینار و... جهت خاموش کردن نور الهی و شست وشوی مغزی مردم از دیگر راهکارهای دشمنان اسلام است. 32 توبه 85 و 88 طه 45 اعراف 19 هود
- مشرکان، منافقان و مخالفان پیامبران به پیمان ها و قراردادهای منعقده طرفین پایبند نیستند و زبان و دل آنان یکی نیست. 7 و 8 و 9 و10 توبه- 155 نساء -منافقان پیمان شکنی کرده و روحیه دروغگویی و نفاق دارند. 77 توبه
- مخالفان با گذشتن دست بر دهان حقگویان صدای آنان را در گلو خفه می کنند. 9 ابراهیم
- کفار همه را به کیش خود می خوانند در صورتی که مقاومت نمایند آنان را اخراج و تبعید می نمایند. « 13 ابراهیم» و کسانی را که بگویند «ا... پروردگار ماست» از شهر و دیار خود به ناحق اخراج می کنند. 40 حج
- کفار در تبلیغات خود بر ضد پیامبران و رهبران الهی، خلقت هستی را بی هدف و باطل می پندارند. سوره ص 27
- تهدید، ارعاب، شکنجه، قطع اعضای بدن، تعقیب، اخراج، تبعید، سنگسار کردن، قتل و سوزاندن، شبیخون به آنان و جاسوسی علیه پیامبران و رهبران الهی و پیامبران آنان در رأس برنامه های مخالفین اسلام اعم از کفار و منافقین است. 30 انفال- 103 اسراء- آیه 20 سوره کهف- 61، 85، 87، 246 بقره- 155، 156 و 157 نساء- 49و 56 نمل- 88 اعراف- 29، 116 و 167 شعرا- 74 توبه- 83 یونس
- مخالفین انبیاء تبلیغات درون گروهی داشته به طوری که روش های شیطنت آمیز را به یکدیگر می آموزند و به تبادل تجربه در گمراه کردن هرچه بیشتر مردم می پردازند. 112 انعام- 69 آل عمران
- یکی از راهکارهای مخالفین اسلام نفوذ در دل جبهه حق با ایمان آوردن ظاهری برای جمع آوری اطلاعات و شناسایی افراد حقجو و در نهایت بازگشت از ایمان و اظهار آن به افراد مؤمن جهت تضعیف جبهه حق می باشد. 72 آل عمران . - اگر خوبی و موفقیت به اهل حق رسد دشمنان غمگین و هراسان می شوند و اگر شکست یا بد به اهل حق وارد شد آنان به خوشحالی می پردازند. 120 آل عمران
- مخالفان آگاهانه و از روی غرض ورزی به انکار و کتمان حقایق می پردازند و هم خود و هم دیگران را گمراه می سازند. 70 آل عمران- 44 نساء- 146 بقره
- منافقین داخلی اسلام نداشتن تخصص و فنون در برخی زمینه ها اعم از نظامی و... را بهانه ای برای ترک وظیفه خود خصوصاً در هنگامه سختی ها و خطرات قرار می دهند. 167 آل عمران
- منافقین در جبهه های حق و باطل اعم از احزاب و گروه های گوناگون و... نیرو داشته و با ظاهرسازی و عدم بیان روشن مواضع در دل پایگاه های مسلمانان و دشمنان اسلام جای پایی برای خود پیش بینی می کنند تا هر کدام موفق شدند منافعشان حفظ شود. 142 نساء
- قرآن کریم وضعیت منافقان را این چنین ترسیم می کند: بین کفر و ایمان سرگشته اند، نه با این گروهند و نه با آن گروه و خداوند هر که را گمراه کند برای او راه نجاتی نخواهی یافت. 143نساء
- نبوت یک جریان و سنت دائمی و همچون زنجیر به هم پیوسته است. مخالفین انبیاء با تأیید بعضی پیامبران و تکذیب بعضی دیگر می خواهند در این میانه راهی در پیش گیرند که مطابق هوس آنان باشد. 150 نساء
- مخالفان برای انکار دعوت های الهی به پیامبران می گفتند: شما هم مثل ما بشرید و ادعای نبوت دروغ است 15 یس 186 شعرا 7 فرقان 4 ص 24 غافر منافقان گفتند: خدا و پیامبرش جز وعده های فریبنده به ما ندادند12 احزاب
- منافقین تو دل مردم را خالی می کنند و همچنین آنان در موضع گیری ها، بیانیه ها و تمام مطالب مربوط به فرهنگ اسلامی و دینی را سانسور می کنند و جملات و کلمات و اصطلاحات خودشان را می گنجانند . احزاب 13
- استفاده از خوانندگان، گویندگان وابسته و منحرف که با سخنان باطل و بیهوده مردم را سرگرم نموده و از حق بازدارند 6 لقمان
- هرگاه پیامبران و رهبران الهی، قانونی آورند و پیاده کنند که با سلیقه آنان هماهنگ نباشد و منافع آنان را تأمین نکند با تکبر مقابل آن می ایستند. 87 بقره- 66 تا 70 مؤمنون
- تمدن و رفاه کاذب کفار، عامل غرور و مانع حق پذیری آنان است. 128 و 129 شعراء
- کشتن نیروهای کارآمد و مستعد و زنده نگه داشتن افرادی دیگر اعم از زنان و... بهره کشی فکری، کاری و جنسی از آنان و ایجاد تفرقه و دشمنی بین افراد و ملت ها از راهکارهای طاغوت ها در طول تاریخ بوده است. «25 غافر- 127 اعراف- 6 ابراهیم- 32 روم»
- مشرکان لجوج با تحریف حقایق موجب اختلاف و تفرقه در جهان شده و همواره در ستیزه ای عمیق با اهل حق هستند. « 176 بقره»
- سردمداران کفر با روش های مختلف سعی دارند پیام های رهبران الهی به مردم حق طلب نرسد. با استفاده از رسانه ها، پارازیت، جار و جنجال کردن، افسانه بافی، ایجاد تردید و سؤالات نابجا، ایجاد نیروهای کاذب و... انحراف مسیر حق را در نظر دارند. 26 فصلت- 86 اعراف- 47 انفال. - سردمداران کفر نه تنها خود ایمان نمی آورند بلکه راه ایمان آوردن دیگران را نیز سد می کنند و مردم را از قرآن و پیامبر باز می دارند و خودشان نیز از هدایت محروم می شوند. « 20 دخان- 26 انعام»
- معیار شایستگی مدیریت و رهبری جامعه از دید سران کفر و پیروان آنان، ثروت و مادیات است 247 بقره
- مخالفین اسلام حتی برای گمراه ساختن پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) و مدیران ارشد سطوح گوناگون جوامع اسلامی برنامه داشتند و دارند. 113 نساء
- کفار هم به قرآن اشکال می کردند که نوآوری ندارد بلکه افسانه های قدیمی است و هم شخص پیامبر را زیر سؤال می بردند که رونویسی کرده است و هم یارانی خیالی در دیکته کردن برای پیامبر درنظر می گرفتند. تهمت تحجر، سنت گرایی و کهنه پرستی از قدیمی ترین تهمت به رسولان الهی در طول تاریخ بوده است. 5 سوره فرقان- 24 حجر25 و 105 انعام- 31 انفال- 83 مؤمنون.
- مشرکان لجوج به قدرت های توخالی خود می نازند لذا می بینیم (مخالفان) گفتند، ای نوح! تو واقعاً با ما جدال و جر و بحث زیادی نمودی (اکنون دیگر بس است) اگر راست می گویی، آنچه را (از عذاب الهی» که به ما وعده می دهی بر سر ما بیاور؟! 32 هود
- کفار در برابر رهبران الهی، از تمام ظرفیت های خود بهره می گیرند. طه 60
- مشرکان و منافقان که ولایت غیرالهی را برگزیدند و شرک ورزیدند بنیاد و پایه حکومت هایشان مانند خانه عنکبوت بی اساس است عنکبوت 41 - مخالفین پیامبران و رهبران الهی خصوصاً نفوذی ها مانند منافقین داخلی جهت ضربه زدن به مسلمانان و نفوذ بهتر در جبهه حقگویان حالات، وضعیت، قیافه و چهره خود را تغییر داده و یا می پوشانند تا شناسایی و شناخته نشوند هود 5
-مشرکان،کفار و منافقین نه تنها مسلمانان بلکه انبیای الهی را نیز گمراه تلقی می کنند اعراف51
- سران کفر با گستاخی و با بی شرمی انبیای الهی را بی خرد و دروغگو خطاب می کنند اعراف66
- سران و اشراف مشرک، پیروی مردم از انبیاء و رهبران الهی را زیانبار معرفی کرده و برعلیه آنان جوسازی می کنند. 90 اعراف
- اشراف و سران مشرکین، جوسازی می کردند که انبیای الهی می خواهند مردم را از سرزمینشان بیرون کرده و خود صاحب آن جا شوند. یونس 2و 78. 109 اعراف123 طه 57، 62. 63. شعراء 35
بخش 9 : چرائی دشمنی با دشمنان خدا
اگر باید با اولیای خدا دوستی کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد. این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت انسانی است.
اگر دشمنی با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته رفتار انسان با آنها دوستانه میشود و در اثر معاشرت، رفتار آنها را میپذیرد و حرف هایشان را قبول میکند. کم کم شیطان دیگری مثل آنها میشود
قرآن: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً (نساء 140)
خدا داده دستور گر که شما ببینید بر آیه هاى خدا
تمسخر برانند و تکفیر و ظن نگردید با آن کسان هم سخن
که تا دست شویند ز آن ریشخند به بحثى دگر داخل آیند چند
اگر در زمان تمسخر به دین بگردید با آن کسان همنشین
شما هم چو آن مردمان دورو منافق بگردید بى گفتگو
دورویان و کفار را کردگار به دوزخ کشاند به روزِ شمار
چنانچه ببینی کسانی نسبت به دین بدگویی و اهانت میکنند، با سستی و با زبان مسخره و استهزا سخن میگویند، به آنها نزدیک نشو. هرچه گفتند، گوش نده تا زمانی که به بحث دیگری بپردازند.
سرانجام کسانی که نسبت به استهزاکنندگان دین محبت میورزند و به آنها روی خوش نشان میدهند این است که تدریجا حرفهای استهزاکنندگان برآنها اثر میگذارد. وقتی حرفهایشان اثر کرد، در دل هایشان شک به وجود میآید و اگر شک ایجاد شد، اظهار ایمان نفاق میشود.
دشمنی با دشمنان، سیستم دفاعی در برابر خطرها
دشمنی با دشمنان، سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد میکند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبهای دارد که مواد مفید را جذب میکند، یک سیستم دفاعی نیز دارد که سموم و میکروبها را دفع میکند. اگر بگوییم ورود میکروب به بدن ایرادی ندارد! به میکروب خوش آمد گفته و بگوییم مهمان هستید! احترامتان واجب است! آیا در این صورت بدن سالم میماند؟ باید میکروب را از بین برد. این سنت الهی است. این تدبیر و حکمت الهی است که برای هر موجود زندهای دو سیستم در نظر گرفته، یک سیستم برای جذب و دیگری سیستم دفع. در روح انسان نیز باید چنین استعدادی وجود داشته باشد.
باید یک عامل جاذبه روانی داشته باشیم تا از کسانی که برای ما مفید هستند خوشمان بیاید، دوستشان بداریم، به آنها نزدیک شویم، از آنان علم، کمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم. و در مقابل، باید عملاً با کسانی که برای سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنی کرد.
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ ... شما باید به حضرت ابراهیم (علیه السلام) و یاران او تأسی کنید. میدانید که حضرت ابراهیم (علیه السلام) در فرهنگ اسلام جایگاه بسیار رفیعی دارد، آن گاه که به (کفار) قوم خود گفتند: حتما ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم،
ما به (آیین و خدایان) شما کفر ورزیدیم، و همیشه میان ما و شما عداوت و دشمنی پدیدار است تا آن گاه که به خدای یگانه ایمان آورید جز گفتار ابراهیم به پدرش (یا ناپدری یا عمویش) که من برای تو (از خدا) آمرزش خواهم خواست و من برای تو از خدا (جز درخواست) چیزی را مالک نیستم پروردگارا، ما بر تو توکل کردیم و (به دل) به سوی تو بازگشتیم، و بازگشت (همه) به سوی توست.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم میفرمود من تابع ابراهیم هستم. اسلام هم نامی است که حضرت ابراهیم علیه السلام به این دین و آیین داد: .... هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ... (حج 78) آیین پدرتان ابراهیم است و او شما را از پیش، و هم در این قرآن، مسلمان نامید....
و اینکه ابراهیم را پدر مسلمین خواند به جهت آنست که او کسی است که تسلیم خدا شد. و فرمود هر کس از من پیروی کند، از من است، پس تمامی مسلمانان دنیا در هر جا که باشند فرزندان ابراهیم و ذریه او محسوب می شوند.
آنگاه می فرماید: مسلمان نامیدن، معلوم می شود خداوند بر مؤمنان منت نهاده و اسلام آنها را پذیرفته است.
و این برای آنست تا رسول گرامی اسلام شاهد و گواه بر اعمال خلائق باشد و امت اسلام نیز گواه بر اعمال سایر امتها باشند.
پس بنابراین واجب است بر شما که واجبات عبادی و مالی را بجا آورید و در همه احوال به خدا متمسک شوید و به آنچه امر می کند، عمل کرده و از آنچه نهی می کند خودداری کنید.
آمیزه از عشق و نفرت، تولی و تبری
زیارت نامه اولیاء آمیزه اسلام و لعنت است، عشق و نفرت، خواندن و راندن و این فرهنگ رویکرد تعادل رفتاری و نگرشی را تضمین میکند . در قرآن باورمندان پیامبر و همراهان او مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً (فتح 27) در این آیه، شیوهى ارتباطات یک مؤمن ترسیم شده است:
رابطه با بیگانگان. «أَشِدَّاءُ» شدت و سختى.
با خودىها. «رُحَماءُ» محبت و مهربانى.
با خداوند. «رُکَّعاً سُجَّداً» عبودیت و بندگى.
با خود. «یَبْتَغُونَ» تلاش و کوشش و امید به فضل خدا.
معرفی شده اند یعنی در رویاروی ستم همه خشم، نفرت بغض و شدت اند و با دوستان و همراهان همه عشق، رحمت و لطافت هستند.
امام صادق تبری را نشانه صداقت در صحت دانسته، فرمود: دروغ می گوید آن که ادعای دوستی ما دارد و از دشمنان ما دوری نمی گزیند .
در رجزهای یاران، نفرت از آل زیاد و آل مروان فراوان است و در همان رجزها تموج ارادت و ولایت اهل بیت و عشق ورزی به ابا عبدالله(علیه السلام) دیده می شود.
شکوهمندترین نمونه های آن رجز عباس(علیه السلام) است که حسین را مولا و سید می خواند و در شهادت عطش، همه هستی خود را به پای امام صادق الیقین می ریزد
و اللهَ اِن قَطَعتُموا یَمینی اِنّی اُحامی اَبَدَا عَن دینی و عَن امام صادق الیَقین نجلی النبی الطاهر الامین ملتها برای پی بردن به عینیت مفهوم تولی و تبری در دین، به فرهنگ عاشورا که از هر چیز دیگری بهتر این مفاهیم را تداعی می کند توجه و تفقه داشته باشند.
تبری از فروعات دین و واجب است
خداوند میفرماید شما باید به ابراهیم (علیه السلام) تأسی کنید. کار ابراهیم بت شکن چه بود؟ ابراهیم نبیّ و یارانش به بت پرستانی که با آنها دشمنی میکردند و ایشان را از شهر و دیار خود بیرون راندند گفتند: اَنَا بُرَئاءُ مِنکُم من از شما بیزارم. اعلان برائت کردند. بعد به این هم اکتفا نمیکند. میفرماید بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و کینه برقرار است، مگر اینکه دست از خیانتکاری خود بردارید. اینکه ما نسبت به دشمنان اسلام و شیطان بزرگ اینقدر کینه داریم و اجازه نمیدهیم شعار «مرگ بر آمریکا» حذف شود، تأسی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) است.
قرآن میفرماید شما باید از ابراهیم یاد بگیرید و صریحاً بگویید مرگ بر دشمن اسلام و عداوت و دشمنی خود را نسبت به دشمنان دین اعلام کنید. همه موارد، جای لبخند نیست. در بعضی موارد باید عبوس بود، باید اخم کرد، باید صریحاً گفت ما دشمن شماییم، ما آشتی نمیکنیم، مگر دست از خیانت بردارید این دستور قرآن است.
دو فرع تولّی و تبری را نیز جزء فروع دین به حساب میآورند. یعنی از جمله واجباتی که همه مسلمانها باید توجه داشته باشند و به آنها عمل کنند، این است که باید دوستان خدا را دوست بدارند و با دشمنان خدا نیز دشمنی کنند. تنها دوستی دوستان خدا کافی نیست؛ اگر دشمنی با دشمنان خدا نباشد، دوستی دوستان هم از بین خواهد رفت. اگر سیستم دفاعی بدن نباشد، آن سیستم جذب هم، نابود خواهد شد. آنچه مهم است این است که ما جای جذب و دفع را درست بشناسیم.
ما نمیتوانیم از برکات حسینی استفاده کنیم، مگر اینکه اول دشمنان او را لعن کنیم
اما در مورد دشمنان غدار، کینه توز و قسم خورده. وَ لَنْ تَرْضىٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصٰارىٰ حَتّٰى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّٰهِ هُوَ الْهُدىٰ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جٰاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَکَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاٰ نَصِیرٍ تا دست از انقلابتان بر ندارید، آمریکا از شما راضی نخواهد شد.
بدان اى پیمبر نصار و یهود ز کارت نخواهند خشنود بود
مگر آنکه زان دین کنى پیروى که ایشان نمایند زان رهروى
بگو اى پیمبر که آیین راست به تنهائى آئین یکتا خداست
پس از آنکه حق شد ترا آشکار خداوند دیگر ترا نیست یار
گر از دین آنها اطاعت کنى هواهاى ایشان اجابت کنى
بزرگداشت مراسم سیدالشهداء بازسازی حیات حسینی است، تا از آن حیات به نحو احسن استفاده شود و نباید به بحثهای علمی اکتفا شود. چون انسان به برانگیخته شدن عواطف و احساسات احتیاج دارد. نباید به عواطف مثبت، به شادی، به خنده، بسنده کرد، زیرا زنده نگه داشتن خاطره سیدالشهداء(علیه السلام) و مظلومیت او از راه احساسات شورانگیز حزن سوگواری امکان دارد. و بالاخره همراه با آن همه درود و سلام و عرض ارادت به خاک پای حسینی و به خاک قبر حسینی، باید بر دشمن حسین(علیه السلام) دشمن اسلام و دشمنان خدا لعن و نفرین کرد. تنها سلام و درود مشکل را حل نمیکند.
ما نمیتوانیم از برکات حسینی استفاده کنیم، مگر اینکه اول دشمنان او را لعن کنیم، بعد بر او سلام بفرستیم، قرآن هم اول میفرماید: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم پس در کنار سلام، باید لعن هم باشد. در کنار ولایت، باید تبری و اظهار دشمنی نسبت به دشمنان اسلام هم باشد. اگر این گونه شدیم، حسینی هستیم؛ وگرنه خودمان را به حسین (علیه السلام) نسبت ندهیم. شاید برای برخی ها این امر غیرمنطقی و نابخردانه باشد که انسان یا جامعه ای یا کشوری با ملتی یا نظام سیاسی دشمنی ورزد و به هیچ وجه حاضر به کنار آمدن با آن یا مذاکره و گفتگو و معامله با آن نشود. به نظر می رسد که چنین رفتار و رویه ای به دور از عقلانیت و انسانیت باشد؛ اما به نظر می رسد که سیاست های اسلامی و اندیشه سیاسی اسلام رویه ای را در پیش گرفته است که جنگ و جهاد را در آن پایانی نیست. این دشمنی نسبت به کافران و مشرکان بلکه حتی اهل کتاب در آیات قرآن به گونه ای بیان شده که گویی پایانی بر آن نیست.
در جهان امروز همین سیاست با خاستگاه آموزه های وحیانی قرآن، بیش از سی سال است که میان ایران و آمریکا و اسرائیل دشمنی افکنده. بگونه ای که امکان پایانی برای این جنگ سرد و گرم و نرم و سخت متصور نیست. امروز نیز وظیفه ما مسلمانان به خصوص رهبران جامعه اسلامی، عمل به دستورات فروع دین است و بدون عمل به آنها، پیروزی بر خیل دشمنانی که از هر سو ما را احاطه کردهاند ممکن نیست. .
امام خمینی(ره) در مورد نگرانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از استقامت یارانش در مقابل دشمنان میفرماید: «پیغمبر اکرم نگران بود راجع به این که آیا ملتش در مقابل عداوت بعضی استقامت میکنند یا نه؟ به نظر میرسد که نگران بوده است از اینکه مبادا ملتش، امتش خدای نخواسته استقامت نکنند. (صحیفه نور، ج 19، ص 124)
بخش 10 : ظهور تولّی و تبرّی در زیارت عاشورا
از تأکید بر زیارت امام حسین به گونه کلی و زیارت آن حضرت در روز عاشورا و خواندن زیارت عاشورا در همه ایام استفاده می شود که یکی از نکات مورد توجه تجلی و ظهور تولی و تبری در زندگی شیعیان و پیروان اهل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) است. در زیارت عاشورا تولی و اظهار ولایت و پذیرش آن به خوبی آشکار است و همچنین تبری و اظهار برائت و انزجار از ظالمان و ستمگران و کسانی که آنها را به شهادت رساندند.
فرازهایی که گویای تولّی است
الف: در فراز اول که با سلام و درود بر آن حضرت آغاز می شود و زائر میگوید: السَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ الله ....... سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیرالمؤمنین و سرور اوصیاء، سلام بر تو ای فرزند فاطمه سرور زنان جهان، سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا و یگانه روزگار، سلام بر تو و جان های پاکی که در آستانه تو فرود آمدند، سلام الهی بر همه شما در همیشه زمان، تا هنگامی که من زنده ام و روز و شب پایدار باقی است. ای اباعبدالله، بی تردید مصیبت تو بسیار سخت و تحمل آن بر همه انسان های مسلمان بسی دشوار است نه تنها بر موجودات زمینی بلکه دیدن آن صحنه های دلخراش و جانکاه برای ساکنان آسمان ها نیز سنگین بود.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ سلام بر تو و بر روانهائی که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگی از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من برجایم و برجا است شب و روز
و بار دیگر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین.
ب: یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، ای اباعبدالله، بی شک تا روز رستاخیز بر این عقیده استوار می مانم که در کنار یاران شما بوده و در جبهه همرزمان شما باشم.
ج: بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى ، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ ، وَ اَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد(صلی الله علیه و آله) اَللّهُمَّ ٱجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ ، پدر و مادرم فدای تو باد، تحمل مصیبت تو بسیار سخت است، از خدایی که منزلت کریمانه ای به تو بخشید و مرا در سایه آشنایی با تو گرامی داشت مشتاقانه خواستارم در رکاب پیشوای پیروزی از خاندان نبوی(صلی الله علیه و آله) که به هدف خونخواهی تو برمی خیزد، توفیق حضور داشته باشم.
بار خدایا مرا در پرتو الطاف سالار شهیدان در دنیا و آخرت جزء رو سفیدان و آبرومندان درگاهت قرار ده. در فراز بعدی، زائر راه تقرب به خدا و پیامبر خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را ولایت و محبت امام حسین(علیه السلام) و بیزاری از دشمنان آنها می داند.
زیارت عاشورا نیز زنده نگاه داشتن خط سرخ شهادت و اهداف و مقاصد والای مجاهدان فی سبیل الله و شهیدان والامقام و بستن پیمان مجدد با آرمان های آنان است. اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى خدایا مخصوص تو است ستایش سپاسگزاران تو بر مصیبت زدگى آنها، ستایش خداى را بر بزرگى مصیبتم
اَللّهُمَّ الرْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ خدایا روزیم گردان شفاعت حسین علیه السلام را در روز ورود (به صحراى قیامت )
وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ و ثابت بدار گام راستیم را در نزد خودت با حسین علیه السلام و یاران حسین آنانکه بى دریغ دادند جان خود را در راه حسین علیه السلام.
امام حسین علیه السلام در عصر تاسوعا، در جمع اصحاب خود، حمد و ستایش الاهی را در حال خوبی و ناراحتی به جا میآورد: احمده على السرّاء و الضرّاء؛ خدا را در حالی که در وضع مناسب و خوب یا در وضع ناراحتی هستم، حمد و ستایش میکنم. یاران حضرت، حمد و ستایش الاهی را به جا میآوردند، به جهت آن که توفیق یاری حضرت و شهادت همراه امامشان را پیدا کردند:
الحَمدُ للهِ الذی اَکرَمَنا بِنَصرِکَ وَ شَرَّفَنا بِالقَتلِ مَعَک ؛ حمد و سپاس خدایی را که نصرت و یاریت را به ما کرامت فرمود، و ما را به شهادت در کنارت مشرف نمود.
زائری که زیارت عاشورا را قرائت می کند خواسته هایی دارد که از جمله آن خواسته ها این است که خدای سبحان حیاتش و مماتش و زندگی و مرگش را زندگی و مرگ پیامبر و اهل بیت آن حضرت قرار دهد و می گوید: اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدایا مرا در این جایگاهی که هستم از کسانی قرار ده که از درود و تحیت، لطف و رحمت و عفو و مغفرت تو بهره مند باشد. خدایا زندگی و مرگ مرا با حیات و ممات پیامبر و اهل بیتش همگون قرار ده. در این فراز، زائر می گوید: زندگی پیامبر و اهل بیت آن حضرت زندگی همراه با انس با خدا و عزت و طهارت و در واقع زندگی پاکیزه وحیات طیب بوده است به من نیز همان زندگی را اعطا کن و مرگی ده که در آن عزت و با عشق به لقای الهی باشد. چنان که مرگ آنها نیز مرگ با عزت و همراه با عشق به لقاء الهی بوده است.
زیرا معیار حیات پاکیزه و زندگی سعادتمندانه چیزی جز همراهی و هماهنگی با آن بزرگواران نیست. آنها هستند که اسوه و الگوی آدمیان هستند، بنابراین انسانی که میخواهد زندگی و مرگ سعادتمندانه داشته باشد باید الگوهای زندگی و مرگ سعادتمندانه را که معصومین علیهم السلام هستند بشناسد و با ابعاد زندگی آنها آشنایی پیدا کند و در عمل نیز در همه ابعاد زندگی از آنها پیروی نماید. در این صورت است که مرگ او و حیات او مرگ و حیات سعادتمندانه خواهد شد.
زیارت عاشورا نیز با تأسی به آیات قرآن، پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاک او را الگوی انسان ها معرفی نموده؛ اهل بیت ، در زندگى و مرگ، در اخلاق و جهاد، در کمالات انسانى و چگونه زیستن و چگونه مردن، براى ما سرمشق اند لذا از خواسته هاى ما است که حیات و ممات ما چون زندگى و مرگ محمد و آل محمّد باشد.
می کنم آغاز با نام اله مهربانی که ببخشد هر گناه
یا حسین بر تو درود بی شمار ای تو فرزند رسول کردگار
بر تو ای پور علی بادا سلام آنکه آقای وصیین یافت نام
باد بر فرزند زهرا بس درود آنکه سالار زنان جز وی نبود
بر تو و بابای مطلومت سلام که خدا خون خواهتان باشد مدام
ای تو تنهایی که تنها مانده است انتقام خون او جا مانده است
بر تو و ارواح پاک آن حرم هدیه بادا این تحیت دم به دم
تا ابد چون روز و شب باشد عیان بر شما از من درود حق روان
ای حسین سخت است این عزا بر مسلمانان و هم بر قلب ما
نیز گشته ناگوار و دردناک بر تمام آسمان و اهل خاک
فرازهایی که به بیان تبرّی می پردازد؛
الف: در مجموع این زیارت تبری به صورت لعن و نفرین نسبت به کسانی که اساس ظلم و ستم را بنیان نهادند بیان می شود. از جمله می فرماید:
فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُم، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیائِهِمْ لعنت خداوند بر کسانی که اساس ظلم بر شما خاندان نبوی را بنیان نهادند، لعنت خدا بر نامسلمانانی که منزلت خدا دادی شما را نادیده گرفتند و شما را از جایگاه امامت بیرون راندند و خلافت الهی شما را به یغما بردند.
لعنت خدا بر کسانی که بر اثر ترس و جهالت و سفاهت به طاغوت زمان پیوستند و زمینه کشتار شما را فراهم ساختند، از همه این افراد و کسانی که سبب شیوع و گسترش تفکر اموی شدند و گروهی که به جای پذیرش ولایت الهی ولایت طاغوت را پذیرفتند و افرادی که طوق بندگی و پیروی بی چون و چرای آنان را به گردن آویختند از همگی آنان گسسته، به خدا و خاندان پاک شما می پیوندم.
در فراز بعدی مصادیق ظالمان را متذکر شده و از افرادی چون آل زیاد و آل مروان و همه فرزندان امیه و ابن مرجانه (ابن زیاد) و عمر بن سعد و شمر یاد می کند که ملعون هستند و در پایان این فراز می گوید: نه تنها این افراد مورد لعن و نفرین خدایند بلکه کسانی که مقدمات پیکار با حسین(ع) را فراهم ساختند مورد لعن قرار داده و فرمود: وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ لعنت خدا بر سپاهیانی که با آماده سازی مقدمات و ساخت زین و لگام برای اسب های جنگی و پوشیدن نقاب زمینه کشتار شما را فراهم کردند.
ب: در یک فراز اظهار برائت و انزجار می کند از کسانی که پایه گذار ستم بر اهل بیت و شیعیان آنها بودند و از خدا می خواهد که این اظهار برائت را روزی آنان قرار دهد و در شعار ویژه ای که گفته شد صد بار آن را بگویید، به صورت کلی می گوید: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ ، وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً
خدایا نخستین ستمگر بر اهل بیت پیامبر و همه پیروانش را لعنت کن گروهی که به جنگ با امام حسین(علیه السلام) برخاستند و آنان که سپاهیان جهالت و سفاهت را بدرقه کردند و کسانی که به این جنایت هولناک رضایت دادند، افکار آنان را پسندیدند و به کردار آنان شادمان شدند، خدایا همگی آنان را لعنت کن.
پس خدا لعنت کند آن ظالمین بانیان ظلم و جوری اینچنین
بس جفا کردن بر اهل نبی آن گروه ظالم پست شقی
باد نفرین امتی را که به زور آن مقامات از شما کردند دور
آن مقامی را که حق بخشیده بود با ستم بگرفتند آن قوم عنود
لعنت و نفرین داور باد نیز بر گروه قاتلانت ای عزیز
مردمی را که به امر ظالمین راه بربستند بر سلطان دین
باسپاه حق نموده کارزار لعنت حق باد بی حد و شمار
یا حسین من ز آن گروه ظالمین پیروان و دوستان و تابعین
بر شما و بر خدا رو آورم از همه ابراز بیزاری کنم
تا قیامت دوستم با یار تو دشمنم با دشمنان خار تو
لعنت حق باد بر آل زیاد همچنین بر آل مروان بیش باد
بر امیه و آل او از مرد و زن لعنت پرودگار ذوالمنن
ابن مرجانه تو را همچون پور سعد لعن و نفرین، لعن و نفرین تا ابد
نیز بر شمر خبیث نابکار لعنت حق باد تا روزشمار
باد نفرین خداوند بر گروه پست و بی رحم و عنود
آن سوارانی که بر قتل امام اسبها زین کرده و بسته لگام
از مجموعه این زیارت چند مطلب استفاده می شود؛
اول: تقرب به خدا از راه دوستی و ولای امام حسین علیه السلام و اهل بیت به طور کلی و دوستی و موالات دوستان آنها و برائت و انزجار از ظالمان و ستمگران و پیروان و دوستان و زمینه سازان گسترش تفکر ستم و ستمگری حاصل می شود. بنابراین کسانی که تنها با ابراز محبت و دوستی و پیوند با آنها بخواهند به مقامات معنوی نایل شوند پنداری بیش نیست بلکه این ولایت و دوستی باید ملازم با برائت و انزجار از ظالمان و دوستان آنها نیز باشد.
دوم: برائت تنها به این نیست که آدمی از ظالمان و ستمگران اعراض کند بلکه باید با اظهار تبری از آن و هر کسی که به گونه ای با ظلم و ستم همراه است نیز ملازم باشد. از این رو کسانی که مستقیماً به اهل بیت ستم کرده اند یا ستمگران را یاری نمودند و یا به ستم بر آنان راضی باشند هر سه گروه در ستم سهیمند و تبری و انزجار از آنها نیز لازم است.
سوم: از زیارت عاشورا استفاده می شود که برائت از ظالمان و ستمگران به این است که آنها را مورد لعن قرار دهند. در واقع این گروه از رحمت و مغفرت خدا محرومند. چنان که ملاحظه می شود که در قرآن گروه هایی چون ظالمان، دروغگویان، کافران و کسانی که حق را کتمان کرده اند مورد لعن خدای سبحان قرار گرفتند و بلکه برخی علاوه بر لعن خدا، مورد لعن لعن کنندگان نیز قرار گرفتند، خواه فرشتگان باشند یا مؤمنان یا هر کسی. بنابر این اگر در زیارت عاشورا کسانی که به پیامبر و اهل بیت آن حضرت ستم کرده اند، مورد لعن قرار گرفتند باید توجه داشت که این مطلب ریشه قرآنی دارد.
چهارم: زائری که زیارت عاشورا را قرائت می کند خواسته هایی دارد که از جمله آن خواسته ها این است که خدای سبحان حیاتش و مماتش و زندگی و مرگش را زندگی و مرگ پیامبر و اهل بیت آن حضرت قرار دهد و می گوید: اَللّهُمَّ اجْعَلْنی فی مَقامی هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ و مغفرة، اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خدایا مرا در این جایگاهی که هستم از کسانی قرار ده که از درود و تحیت، لطف و رحمت و عفو و مغفرت تو بهره مند باشد. خدایا زندگی و مرگ مرا با حیات و ممات پیامبر و اهل بیتش همگون قرار ده.
زیارت عاشورا نیز با سلام و درودهای خویش بر اوصیاء و اولیای الهی و نفرین هایش بر ظالمین و فاسدان و طواغیت، پیوند انسان را با اولیای الهی وثیق تر و نفرت و انزجار و دوری جستن از دشمنان خدا را صد چندان می سازد. بَرِئتُ ها و الّلهُمَّ العَن های زیارت .
بَرِئْتُ اِلَی اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیاَّئِهِم بیزاری جویم بسوی خدا و بسوی شما از ایشان و از پیروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان
بَرِئْتُ اِلَی اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکُمْ
بیزاری جویم بدرگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان و تقرب جویم بسوی خدا سپس بشما بوسیله دوستیتان و دوستی دوستان شما .
وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ
و به بیزاری از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بیزاری از یاران و پیروانشان
وَ اَیّامِ حَیاتی بِالْبَراَّئَهِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ و در تمام دوران زندگیم به بیزاری جستن از اینها و لعنت فرستادن بر ایشان و بوسیله دوست داشتن پیامبرت و خاندان پیامبرت که بر او و بر ایشان سلام باد.
بخش 11 : فلسفه لعن و برائت در زیارت عاشورا :
این همه لعن و اظهار برائت در زیارت عاشورا چه لزومی دارد و علت تبری از دشمنان دین و اهل بیت در کنار اظهار عشق وارادت به چه منظور است. این روحیه لعن و تبری و پشت کردن به دیگران خشونتهایی است که به 1400 سال پیش، یعنی زمانی که امام حسین علیه السلام را کشتند بر میگردد و با آن زمان مناسبت دارد.
اما امروز دیگر جامعه و مردم این کارها را نمیپسندند بیایید به جای اینها راه آشتی را پیش بگیرید، به روی دشمنان هم لبخند بزنید، به آنها هم محبت کنید مگر اسلام دین محبت، دین رأفت و رحمت نیست؟ این چه کاری است که شما دائماً لعن و بدگویی میکند؟
همان گونه که شادی در وجود ما هست، غم هم هست. خدا ما را این گونه آفریده است تعطیل کردن بخشی از وجودمان، به این معنی است که از دادههای خدا در راه آنچه آفریده شده استفاده نکنیم. دلیل اینکه خدا در ما گریه را قرار داده، این است که در مواردی باید گریه کرد. گریه برای خدا، به انگیزه خوف از عذاب یا شوق به لقای الهی و شوق به لقای محبوب در تکامل انسان نقش دارد. انسان در اثر دلسوزی نسبت به محبوب مصیبت دیده خود، رقت پیدا میکند؛ این طبیعت انسان است که در مواردی باید رقت قلب پیدا کند و در اثر آن گریه سر دهد.
خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانی که به ما خدمت میکنند، نسبت به کسانی که کمالی دارند، خواه کمال جسمانی، کمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی، به ابراز علاقه و محبت بپردازیم. هنگامی که انسان احساس میکند در جایی کمالی و یا صاحب کمالی یافت میشود، نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا میکند.
علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بغض و دشمنی قرار داده شده است. همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسی را که به او خدمت میکند دوست بدارد، فطرتش نیز بر این است که کسی را که به او ضرر میزند دشمن بدارد البته ضررهای مادی دنیوی برای مؤمن اهمیتی ندارد چون اصل دنیا برای او ارزشی ندارد. اما دشمنی که دین را از انسان بگیرد، دشمنی که سعادت ابدی را از انسان بگیرد، آیا قابل اغماض است؟ قرآن میفرماید: إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا شیطان دشمن شما است، شما هم باید با او دشمنی کنید. با شیطان دیگر نمیشود لبخند زد و کنار آمد وگرنه انسان هم میشود شیطان. لعن دشمن و کثرت آن هم بدین دلیل است که به دام شیطان و عوامل شیطان که همان ظالمین و ستمگران نیافتیم
در زیارت عاشورا حدود ۱۸ دعا میکنیم که متناسب با آن، ۱۸ مقام را از خدا میخواهیم.
درخواستهای انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است.
در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، ۱۸ مقام را از خدا درخواست میکنیم که بعضی از آنها بهقدری بالاست که اگر در زیارت عاشورا نبود، کمتر کسی به خود اجازه می داد که آنها را از خدا درخواست کند! خواستههای بسیار بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد میگیرد، چون از پایین شروع میشود و به بالا میرسد. و اما آن مقامها:
۱- مقام خونخواهی امام حسین علیهالسلام ان یرزقنی طلب ثارک اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابیعبدالله، امام زمان است.
۲- مقام وجاهت عند الله (آبرومندی نزد خدا) اللهم اجعلنی عندک وجیها
۳- مقام معِیَّت(همراهی) با معصوم ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة مع امام منصور (این درخواست، بسیار ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشتهاند).
۴- مقامی که درخواست میکنیم تمام مراحل زندگی ما، درهمتنیده با معصوم باشد. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...
۵- مقام شهادت و مماتی ممات محمد و آل محمد چون مرگ همه معصومین از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهمالسلام، با شهادت بوده.
۶- رسیدن به مقام محمود ان یُبِلِّغنی المقام المحمود در قرآن آیهای داریم که به پیامبر میگوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت. خود شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمیرسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمیرسد). حالا یک مقامی هست که از شفاعتشدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعتکردن است و ما در این فراز، این را از خدا میخواهیم.
۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم... (یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم میدانم) الحمد لله علی عظیم رزِیّتی (دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش میداند) این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید دربارهاش بحث کرد.
داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکیشدن با اهلبیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم.
۸-مقام برائت (برای دوری و تبرّیجستن از بعضی جریانها و افراد و نیز بعضی خصوصیتها) و بالبرائة من اعدائکم
۹- مقام لعن این مقام، آنقدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صدتا لعن میدهیم و بعد صد سلام. (جاروب کن خانه سپس میهمان طلب) اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده میشود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمیفهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بودهاند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کردهاند.
ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمیدانیم و درک نمیکنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق میافتد. یعنی وقتی ظهور انجام میشود و میفهمیم چه چیزی را از ما گرفتهاند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد.
۱۰- مقام سِلم انی سلم لمن سالمکم و ولیّ لمن والاکم این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهلبیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان.
۱۱- مقام حَرب حرب لمن حاربکم این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهلبیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر. آیا شما فکر میکنید هر کسی میتواند به مقام مجاهدت برسد؟
۱۲- مقام ایثار ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست میکنیم و لااقل ادای آن را درمیآوریم. ایثار یعنی بذل بهترینها، و ما زیارت عاشورا بهترین داشتههای خود را فدای امام میکنیم. بابی انت و امی
۱۳- مقام قربة الی الله باید گفت: مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّخدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن میشود. انی اتقرب الی الله... اللهم انی اتقرب الیک...
۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهلبیت انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ... این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است. ۱۵_مقام معرفت اهلبیت (چرا که در حدیث داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة) اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم...
۱۶- مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن ان یثبّت لی عندکم قدم صدق ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین...
۱۷- مقام رجعت، که هرکسی قادر نیست به این مقام برسد و شخص باید خیلی کارها در این راه انجام دهد. و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور
۱۸- مقامی که خدا به ما درود بفرستد اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة ما در زیارت عاشورا، خیلی از این مقامها و خواستهها را بهصورت لامکان و لازمان میخواهیم. یعنی درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمیکنیم. فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی (یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم) و لا جعله الله آخر العهد منی... (یعنی الیالابد باشد و محدود به حال نباشد)
اکنون در پایان این مطلب باید گفت که هدف خلقت ما انسانها، رشد نامحدود ما از طریق کسب معرفت و محبت و خشوع در برابر خدا و همچنین ولی خداست.
لذا این درخواستهای بیانتهایی که ما در زیارت عاشورا به درگاه خدا عرض میکنیم، کاملاً همسو با هدف خلقت ماست. یعنی اگر به مقامات فوق دست یابیم، در واقع تا سطوح بسیار بالایی از هدف خلقت دست یافتهایم.
ده نکته از زیارت عاشورا
یا به هنگام خواندن زیارت عاشورا به نکات زیر توجه می کنیم
۱. زیارت عاشورا به دو قسمت تولی ( سلام بر افراد جبهه ی حق ) و تبری ( لعن بر افراد جبهه ی باطل ) تقسیم می شود.
۲. در زیارت عاشورا می آموزیم عبادتی که با اطاعت نباشد فریبی بیش نیست زیرا انسان به وسیله عبادت توام با اطاعت است که میتواند به درجه عبد (بندگی) برسد.
۳. در زیارت عاشورا یزید و شمر متهمان ردیف اول نیستند بلکه لعن اول متوجه پایه گذاران ظلم می باشد. پس یاد بگیریم که هرکاری که خواستیم انجام دهیم آینده آن را تصور کنیم و بدون بصیرت هیچ اقدامی نکنیم. زیرا که می تواند موجب لعن خدا بر خود و خاندانمان شود.
۴. در زیارت عاشورا آخرین نفرین بر «تابعین» است؛یعنی کسانی که به کشته شدن یاران خدا رضایت دارند. پس مواظب اعمالمان و مواظب تایید کردن ها و رد کردن های زبانی خود باشیم. بدانیم که هر رای و نظر ما در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.
۵. در زیارت عاشورا کسانی که برای جبهه ی باطل اسب آماده کردند لعنت شده اند. پس مواظب کمک های مادی خود به این و آن باشیم؛ زیرا یاری ما نیز در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.
۶. در زیارت عاشورا می آموزیم که گفتن یک مرگ بر دشمنان ولایت اهل بیت و یا یک درود بر پیروان ولایت اهل بیت، کافی نیست، بلکه باید صد مرتبه بگوییم تا تمام دوستان خدا و دشمنان خدا بفهمندکه خط و مرام ما چیست؟ پس با قدرت ؛ "موضع" خود را مشخص کنیم .
۷. در زیارت عاشورا می آموزیم فدا شدن در راه خدا کافی نیست، بلکه باید فدا شدن ما بر محور ولیّ معصوم خدا باشد. (حَلَّت_بِفَنَائِک) .
۸. در زیارت عاشورا می خوانیم که باید خانواده خود را آل رسول الله کنیم که اگر نکردیم جزء آل امیه وآل مروان و آل زیاد خواهیم شد
۹. در زیارت عاشورا هیچ سخنی از گروه سومی نیست (یا حق ؛ یا باطل) پس ما هر چه زودتر خط خود را مشخص کنیم (حسینی یا یزیدی) (مهدوی یا دجّالی)؟
۱۰. از زیارت عاشورا می آموزیم که باید سه توانایی خود را ارزیابی کنیم : توانایی در تشخیص دوست و دشمن (جبهه ی حق و باطل)
توانایی در یاری کردن دوستان خدا (تولی به جبهه ی حق)
توانایی در مبارزه کردن با دشمنان خدا (تبری از جبهه باطل)
(بایدبدانیم زیارت عاشورا زیارت تنها نیست، بلکه درس بصیرت، آماده باش نظامی، بیعت باشهیدان، ومیدان رزم نرم باجبهه باطل است)
منابع : تفسیر المیزان . نمونه . نور
رسانه های داخلی
و برداشت های مولّف
ادامه مطالب
http://m5736z.blog.ir/post/tavalla
http://m5736z.blog.ir/post/tavalla2
به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی
از سال 1354 و بارگزاری آن در سال 1380 در سایت
تاریخی فرهنگی قرآنی
و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده
و به حول قوه الهی در مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.
نام : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336
کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر و 25 سال مدیریت مدرسه