تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

موضوعات قرآنی ؛ دینی و آموزشی : مطالب طبقه بندی شده جهت تحقیق ؛ جزوه ؛ کتاب و .....

مشخصات بلاگ
تاریخی فرهنگی قرآنی ۲

آشنائی با تاریخ اسلام :
عبرت آموزی (و لقد اهلکنا القرون من قبلکم .... گذشته چراغ راه آینده است)
آشنایی با علوم و موضوعات قرآنی ( هدی و رحمه للمتقین)

آخرین نظرات

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

  

بسم الله الرحمن الرحیم

(تولّی   و   تبرّی) (حبّ    و بغض)  (دوستی    و   دشمنی)

چرا  مرگ   و نفرین  بر  ..... ؟

 مولّف : محمود زارع پور

کتاب های منتشر شده

zarepoorketab.blog.ir 

 

مقدمه

انسان در جامعه ایمانی، بر اساس ایمان و تقوا و اخلاق حرکت کرده و تصمیم می گیرد. اقتضای اخلاص در عمل این است که در مسایل سیاسی و اجتماعی نیز این گونه عمل کنیم.

قرآن برای بازسازی جامعه برتر همراه با آزادی های معقول و مقبولی که اصل نظام سیاسی و اجتماعی را با خطر و بحران های متعدد مواجه نسازد، خواهان مشخص شدن حدود و مرزهای مخالفت و مخالفان و موضع گیری های آنها در درون نظام سیاسی شده و اصول مهمی را برای تعیین و تبیین مسئله مخالفان بیان داشته است.

از جمله این اصول می توان به اصل تبری و برائت جویی و تعیین خودی از غیرخودی بر پایه این اصل اشاره کرد

بدون شک لازمه یک زندگی اجتماعی ایده‌آل آن است که انسان‌ها با یکدیگر روابطی دوستانه و صمیمانه داشته باشند و هریک به‌گونه‌ای جهت حفظ و استحکام این روابط کوشش کنند و تمام قواعد لازم و مؤثر در ایجاد روابط دوستانه و صمیمانه را به کار گرفته، بی‌کم و کاست رعایت نمایند. و عواملی که این صمیمیت و صداقت را به خطر می‌اندازند محو کنند.

حضرت علی(علیه السلام) در سفارش خود به امام مجتبی (علیه السلام) اصولی را بیان می‌فرمایند که رعایت آنها برای حفظ و ادامه رفاقت و دوستی‌هایی که بر اساس موازین اسلامی و صحیح صورت گرفته، ضروری است. وقتی با کسی دوست هستید در هر حالی یار او باشید.

ولی همین دین اجازه می دهد که در مقابل دشمن که عناد داشته و احساس خطر از جانب او می کنی برائت داشته و به مقابله بپردازی.

در کتاب پیش رو سعی شده حبّ و بغض و دوستی و دشمنی را با توجه به آیات الهی و روایات معصومین پرداخته و روش برخورد با مخالفان و معاندان را از منظر قرآن و پرهیز از دوستی و تعامل با ظالم

همچتین در انتهای کتاب فرازهایی از زیارت عاشورا، که دوستی با اهل بیت علیهم السلام و دشمنی با دشمنان خدا و اهل بیت را بیان شده است.

ضمنا آیات الهی را با ترجمه به شعر از کتاب ارزشمند قرآن منظوم مشاهده خواهید کرد .

مولف : محمود زارع پور

 

بخش 1 :    (تولّی و تبرّی) (حُبّ و بُغض) (دوستی و دشمنی)

در حدیثی، راوی از امام صادق علیه‌ السلام می‌پرسد که آیا حب و بغض جزء ایمان است؟ امام پاسخ می‌دهد: هَلِ ‌الدّینُ الایمانُ إلَّا الحُبّ وَ البُغض، یعنی که نقش عواطف و احساسات و ظهور و بروز آن در رفتار آدمی، در تحقق ایمان بسیار محوری است. 

از اینرو تولی و تبری به عنوان یکی از اصول دین و مذهب تعیین می شود؛ زیرا کنش و واکنش های ایمانی می بایست بر محوریت تولّی و تبرّی و حبّ و بغض باشد. البته نباید از این نکته اساسی نیز غفلت ورزید که حُبّ و بغض باید تنها برای خدا باشد حُبُّ فِی الله وَ بُغضُ فِی الله از تا حب و بغض ایمانی تحقق یابد.

حُبّ در لغت، از جمله به معنای لزوم و ثبات و نیز دوستی و کشش نفس به سوی چیزی خواستنی است و این معنا از همان لزوم و ثبات اخذ شده است. در مقابل، بغض به معنای دشمنی و تنفر از چیزی است که مورد پسند انسان نباشد.

تولّی به معنای دوست داشتن و تبرّی به معنای بیزای جستن و تنفّر است. که این دو از فروع دینی اسلام به شمار می روند. و هر مسلمانی باید با اهل حق دوستی کند و از اهل باطل بیزاری بجوید. که اوج این دوستی ها در اهل بیت (علیهم السلام) است

و اوج بیزاری جستن، از سران شرک و کفر می باشد. درباره مقصود از حُبّ و بُغض در این روایات، چند احتمال بیان شده است:

1. دوستی با اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و دشمنی با دشمنان آنان.

2. دوستی با افراد با ایمان علاوه بر محبت اهل‌بیت(علیهم السلام)

 3. گسترش محبّت اجتماعى؛ دین، جز دوستى انسان‌ها با هم نیست.

به نظر می‌رسد مقصود از روایاتی که توصیه به دوستی مهرورزی می‌کنند، شامل هر نوع از دوستی‌ها است که رضایت خدا را به دنبال داشته باشد؛ چنان‌که در دسته‌ای از روایات قید فی الله آمده است. بر این اساس، هر نوع دوستی (به عنوان نمونه دوستی با معاندانی که در برابر دین ایستاده‌اند) نمی‌تواند مشمول دامنه این روایات شود.

حُبّ و بغض جرئی از ایمان

رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در حدیثی حب و بغض در راه خدا و دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او را محکم ‌ترین دستگیره ایمان می‌داند. با استناد به این حدیث، نتیجه گرفته که لازم است انسان دشمنانی داشته باشد که در راه خدا به آنان بغض ورزد و دوستانی که در راه خدا آنان را دوست بدارد.

حُبّ ممدوح و حُبّ مذموم  حب به خدا و دوستان خدا و آنچه انسان را به خدا نزدیک می‌کند ممدوح است و دوست داشتن آنچه مبغوض خداست و چیزی که باعث از بین رفتن محبت خدا یا کاهش آن می‌شود، مذموم است. در ذیل آیه زُینَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوات در تبیین محبت مذموم، معتقد است مقصود از حب شهوات، علاقه عادی نیست زیرا اصل علاقه‌ مندی، امری فطری است، بلکه مراد دلدادگی و دوستی شدید دنیاست.

زُیِّنَ لِلنّٰاسِ حُبُّ الشَّهَوٰاتِ مِنَ النِّسٰاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنٰاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعٰامِ وَ الْحَرْثِ ذٰلِکَ مَتٰاعُ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا وَ اللّٰهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ آل عمران 14

بلى شهوت نفس آراستن      بسى میل فرزند و زن خواستن

زر و سیم در کیسه کردن تمام     نشان دار اسبان نیکو خرام

بسى کشتزاران و گرد رمه      چه زیباست در چشم مردم همه

متاعیست اینها به دار الفنا که تنها دو روزى بیابد بقا

فقط هست در پیش یکتا اله      مقامى بلند و نکو جایگاه

دوستی با اهل بیت ذیل آیه قُل لا اَسْئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً إلّا الْمَوَدَّه فِی‌ الْقُربی سوره شوری 23 از رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درباره مقصود از القربی، در این آیه دوستی با آنان مقصود علی و فاطمه و دو پسر آن‌ها حسن و حسین علیهم السلام هستند.

در تبیین جایگاه آل محمد، حدیثی از رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل می‌کند که هر کس با محبت آل محمد از دنیا برود شهید و بخشوده و دارای ایمان کامل است.

در قرآن : در قرآن کریم حُب و مشتقات آن ۸۲ بار و البَغضاء، که تنها شکل به کار رفته از مادّه بغض است، پنج بار به‌کار رفته است. در برخى آیات قرآن به رابطه حب میان خدا و بندگان اشاره شده است.

حب خدا به بنده را احسان خاص او دانسته است که از صفات فعل الهى اوست. وى حب خدا به انسان را گسترش رحمت او بر شخص و کشیده شدنش به سوى خدا و بغض خدا را دورى رحمت‌ الهى از انسان می‌داند.

خدا حب خود به بنده را در امورى همچون اعطاى توفیق طاعت و عبادت، هدایت به دین، برداشتن حجاب از قلب، بخشایش و پاداش جلوه‌گر می‌سازد.

بهره‌مندان از حب‌الهى براساس آیات قرآن، برخى بهره‌مندان از حب‌الهى عبارت‌اند از : توبه‌کنندگان، پرهیزکاران، مجاهدان در راه خدا، توکل‌کنندگان به خدا شکیبایان و پیروى کنندگان از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم همچنین بر اساس روایات، علم‌آموزى، بی‌رغبتى به دنیا،  نیکى به والدین، شاد کردن دل مسلمان یارى رساندن به دادخواهان و تلاوت قرآن از اعمالى است که خدا آن‌ها را دوست دارد.

نشانه‌هاى دوستى خدا با بنده از نشانه‌هاى دوستى خدا با بنده، داشتن فهم عمیق در دین، قناعت، قلب سلیم و ابتلا است. و به جاآوردن نوافل، شکسته شدن قلب در پیشگاه خدا و مناجات با او را از عوامل جلب محبت‌الهى است. بنابر حدیث نبوى مشهور به «حدیث قرب نوافل»، هرگاه بنده از طریق نوافل به خدا تقرب جوید خدا او را دوست خواهد داشت و آنگاه که دوستش بدارد گوش و چشم و دست و پاى او می‌شود و هر آنچه بخواهد به او عطا می‌کند. محرومان از دوستى خدا براساس آیات قرآن، از جمله محرومان از دوستى خدا اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ ال..... عبارت‌اند از : کافران، تجاوزکاران، مفسدان، اسراف‌کنندگان  ستمکاران، مستکبران و خیانت‌ پیشگان. مفسدان [مائده 64،قصص77] اسراف‌کنندگان [انعام141،اعراف31] ستمکاران [آل عمران57،140] مستکبران [ نحل23 ] و خیانت‌ پیشگان [ انفال58 ]

بنابر روایات، دشنام دهندگان، لعنت کنندگان و طعنه زنندگان بر مؤمنان،  پیشوایان ستمکار، سخن‌چینان و تفرقه‌افکنان از جمله کسانى هستند که خدا آن‌ها را دشمن می‌دارد. در این منابع، دین و ایمان را چیزی جز حب و بغض ندانسته‌اند. بنابر روایات، سعادتمند‌ترین مردم در آخرت کسى است که حب او به خدا در دنیا بیشتر باشد.

سعادتمند‌ترین مردم در آخرت کسى است که در دنیا بیشترین میزان حب‌الهى را داشته باشد، زیرا درجه لذات انسان‌ها در آخرت متناسب با میزان حب آنان به خداست. علامه طباطبائى، با استناد به آیه ۱۶۵ سوره بقره، حب بنده به خدا را حقیقى و متعلَّق حب را فرا‌تر از امور مادّى دانسته است. وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّٰهِ أَنْدٰاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّٰهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّٰهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذٰابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّٰهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللّٰهَ شَدِیدُ الْعَذٰابِ 165

بلى بین مردم گروهى درند         که فرمان ز بتهاى دون مى برند

چنان دوست دارند بتهاى خوار     که گوئى پرستند پروردگار   

ولى مؤمنان به رب جلال              مُحبند بر او به حد کمال 

اگر مشرکان ستم پیشه کار             ببینند خود خشم پروردگار

ببینند با چشم، خشم خدا         بدانند قادر بود کبریا 

گر آگاه بودند از این سخن       پشیمان بگشتند از خویشتن

خدا هست حقا شدید العقاب   برآن مشرکان سخت رانَد عذاب

بخش 2 :      دوستی با دوستان خدا   آیات درباره ی تولّی

الف، إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیٰانٌ مَرْصُوصٌ صف 4

بحق دوست دارد خدا آن عباد      که اندر صفوف نبرد و جهاد

چنان سدى از سرب در کارزار      بجنگند پاینده و استوار

شاید آیه قبل، انتقاد از کسانى باشد که شعار جهاد و پیکار دادند، ولى به آن شعارها عمل نکردند، لذا خداوند فرمود: کسانى که عمل نکردند مورد غضب هستند، کَبُرَ مَقْتاً امّا در این آیه از کسانى که به شعار و وعده خود عمل کردند، تمجید کرده و محبوب خدا دانسته‌ است. إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ در تاریخ آمده است که در جنگ صفین حضرت امیر علیه السلام براى بالا بردن انگیزه یاران خود، این آیه را تلاوت فرمودند.

1-  در تربیت، قهر و مهر هر دو لازم است. (در آیه قبل سخن از قهر الهى بود و در اینجا سخن از مهر الهى است). 

 2-  جلب رضایت و محبت خداوند، بالاترین تشویق براى مؤمنان است، حتّى برتر از بهشت و امثال آن.

3- کارهاى سخت، انگیزه قوى لازم، بالاترین انگیزه‌ها، محبوبیت خدا 

4-  مؤمنانِ مجاهد، دوستداران خداوند هستند و در راه او مى‌کنند،

5-  در شرایط عادّى، وحدت و اتحاد و دورى از تفرقه لازم ولى در برابر دشمن، صفوف مؤمنان باید متّحدتر و نفوذناپذیر و مستحکم‌تر باشد

ب، قُل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى [شوری ۲۳]

به مردم بگو اى رسول خدا               نخواهم نه اجر و نه مزد از شما

مگر آنکه در حق خویشان من       محبت بورزید اندر وطن

امام باقر علیه‌السلام: انصار نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و گفتند:    ما به وسیله تو هدایت یافته ایم، از تو می‌خواهیم که مقدارى از اموال ما را که مورد احتیاج شما باشد، بگیرید سپس این آیه نازل گردید من براى رسالت و نبوت اجر و مزدى نمی‌خواهم جز مودت و دوستى با اهل بیت من

این مزد معنوى نیز یک بار اینطور آمده، من هیچ مزدى نمى‌خواهم جز آنکه هر که خواست راه خدا را انتخاب کند، قُلْ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّٰ مَنْ شٰاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلىٰ رَبِّهِ سَبِیلاً فرقان 57

به امت بگو اى نبى این سخن         که مزدى نمى خواهم از خلق من

همین بس که بر راه یزدان روید  امیدست خوشبخت و مفلح شوید

مزد رسالت دو چیز است: یکى انتخاب راه خدا و دیگرى مودّت قربى‌. جالب آنکه در هر دو تعبیر کلمه‌ إِلَّا مطرح شده است،

پیامبر اسلام از طرف خداوند یک بار مأمور مى‌شود که به مردم بگوید: مزد من تنها انتخاب راه خداست و بار دیگر مأمور مى‌شود که بگوید: مزد من فقط مودّت قربى است. در واقع باید این دو درخواست یکى باشد. یعنى راه خدا همان مودّت قربى‌ باشد.

از طرفى مودّت با دو چیز ملازم است: یکى شناخت و معرفت، زیرا تا انسان کسى را نشناسد نمى‌تواند به او عشق بورزد. دوم اطاعت، زیرا مودّت بدون اطاعت نوعى تظاهر و ریاکارى و دروغ و تملّق است. پس کسانى که دستورات خود را از غیر اهل بیت پیامبرعلیهم السلاممى‌گیرند، راه خدا را پیش نگرفته‌اند. از طرفی درخواست مزد از زبان خود پیامبر سنگین است، لذا پیامبر مأمور مى‌شود از طرف‌ خداوند بیان کند (قُل) ج، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّٰهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ [حجرات ۱۱]

همه مؤمنانند اخوان هم               نباید نمایند بر هم ستم

شما پس همیشه بگیرید پیش         ره صلح در بین اخوان خویش

خداترس باشید و پرهیزکار       امیدست رحمت کند کردگار

 این آیه، رابطه‌ى مؤمنان با یکدیگر همچون رابطه‌ى دو برادر دانسته  الف) دوستى دو برادر، عمیق و پایدار است.

 ب) دوستى دو برادر، متقابل است، نه یک سویه.

 ج) دوستى دو برادر، بر اساس فطرت و طبیعت ، نه جاذبه‌هاى  دنیوى د) دو برادر در برابر بیگانه، یگانه‌اند وبازوى یکدیگر.

ه) اصل و ریشه دو برادر یکى است.

 و) توجّه به برادرى مایه‌ى گذشت و چشم‌پوشى است.

ز) در شادى او شاد و در غم او غمگین است.

امروزه براى اظهار علاقه، کلمات رفیق، دوست، هم شهرى و هم وطن بکار مى‌رود، امّا اسلام کلمه برادر را بکار برده که عمیق‌ترین واژه‌هاست. در این آیه نیز مى‌فرماید: همه‌ى مؤمنان با یکدیگر برادرند، بعد مى‌فرماید: اکنون که همه برادر هستید، قهر و جدال چرا؟ همه با هم دوست باشید.

در صدر پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه هفتصد و چهل نفر در منطقه‌ى «نخیله» حضور داشتند که جبرئیل نازل شد و فرمود: خداوند میان فرشتگان عقد برادرى بسته است، حضرت نیز میان اصحابش عقد اخوّت بست و هر کس با کسى برادر مى‌شد. و علی با پیامبر عقد اخوت بستند. رابطه برادرى، در گرو ایمان است. (مسائل اقتصادى، سیاسى، نژادى، جغرافیایى، تاریخى و ...) نمى‌تواند در مردم روح برادرى به وجود آورد. برادرى بر اساس ایمان، مشروط به سنّ، شغل، سواد و درآمد نیست. آرى، میان والدین و فرزند برترى است، ولى میان برادران، برابرى است. خون مسلمانان با هم برابر است. و اگر به یکدیگر امان دادند، باید پایبند باشند.

د، یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ [توبه ۱۱۹]

الا مؤمنان به پروردگار                    که دارید ایمان به روزِ شمار

بترسید از کردگار مهین                 بگردید با صادقان همنشین

دوستى، همنشینى و همراهى با راستگویان، یکى از عوامل تربیت و جلوگیرىِ انسان از انحراف است. در روایات شیعه و سنى آمده که مقصود از صَّادِقِینَ، محمّدصلى الله علیه و آله و آل‌محمّد علیهم السلام مى‌باشند.  آیه 177 سوره‌ى بقره، اهل ایمان، انفاق، نماز، وفاى به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق مى‌شمارد و آیه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر، مهاجرانِ رنج کشیده و جان برکف را «صادق» شمرده است.

ه، وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ یُطِیعُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّٰهُ إِنَّ اللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [توبه ۷۱]

همه مؤمنان مرد و زن سربه سر    کنون دوست باشند با همدگر

نمایند وادار بر کار نیک            از اعمال بد بازدارند لیک

به رغبت بخوانند دائم صلات       ببخشند از ثروت خود زکات

اطاعت کنند از خدا و رسول           نمایند احکام دین را قبول

بر آنها رسد رحمت کردگار     که یزدان عزیزست و با اقتدار

آیه‌ى 67، درباره‌ى منافقان تعبیرِ «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» را آورده بود، امّا این آیه درباره‌ى مؤمنان مى‌فرماید: «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»، شاید اختلاف تعبیر به خاطر آن است که بر خلاف مؤمنان، وحدت عمیق و پیوند ولایت در میان منافقان نیست و هنگام بروز منافع شخصى، وفادار نیستند و وحدتشان ظاهرى و صورى است، تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى آنان را متّحد مى‌پندارى در حالى که دلهایشان پراکنده است. اولیاء: سرپرستان، دوستان. ولى در اصل به معنى نزدیکى است.

1. زن و مرد هر دو، در اصلاح جامعه تأثیر گذارند.  مؤمنان در جامعه‌ى اسلامى، نسبت به یکدیگر از طرف خداوند، حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بى‌تفاوت نیستند.

2. ایمان در اصلاح فرد و جامعه، نقش به سزایى دارد.  

3- زن ومرد در دریافت رحمت الهى یکسان مى‌باشند.  

4- امر و نهى، در سایه‌ى محبّت و ولایت قابل اجراست. بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ،

و،  اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره 257)

خداوند با مؤمنین است یار             بود یاور مؤمنان کردگار

کند مؤمنان را ز ظلمت برون          سوى روشنائى شود رهنمون

کسانى که گشتند کافر به دین         بود دیو و شیطانشان همنشین

که خارج نماید کسان را ز نور         دراندازد ایشان به ظلمات دور

از اصحاب نارند ایشان تمام          بسوزند در آتش آن مدام

ایمان آورندگان در این آیه کسانى هستند که قبل از اسلام به حضرت عیسى ایمان داشتند. وقتى که پیامبر ظهور نمود به او ایمان آوردند و این آیه درباره آنان نازل گردید و نیز در زمان عیسى عده اى به او ایمان آورده بودند و عده اى دیگر کافر گردیدند.

وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا گوشه‌اى از سیماى کسانى که ولایت خدا را پذیرفته‌اند:  آنکه ولایت خدا را پذیرفت، کارهایش رنگ خدایى پیدا مى‌کند. صِبْغَةَ اللَّهِ براى خود رهبرى الهى برمى‌گزیند. راهش روشن، آینده‌اش معلوم و به کارهایش دلگرم است یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ، إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ             .                                               

در جنگ‌ها و سختى‌ها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرت‌هاى غیر خدایى نمى‌هراسد از مرگ نمى‌ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهى راسعادت مى‌داند.

امام حسین علیه السلام فرمود: انّى لا ارى الموت الّا السعادة تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست، چون مى‌داند او زیر نظر خدا است.

ز، لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (ممتحنه 6)

بر آن کس که او هست اُمیدوار         به دیدار یزدان و روز شمار

چه نیکوست این اقتدا بر خلیل       که بر خود نمایید او را دلیل

هرآن کس که روى از خدا تافت     به آیین کفر و به عصیان شتافت

بداند که پروردگار حیات      بود بى نیاز و ستوده صفات

در این آیه و در آیه 21 سوره احزاب که سخن از الگو بودن حضرت ابراهیم و حضرت محمّد صلى الله علیه و آله است، داشتن امید به خدا و روز قیامت، شرط الگو پذیرى معرّفى شده است لِمَنْ کانَ یَرْجُوا   بعد از سه بار تکرار کلمه‌ى‌ رَبَّنا در آیات 4 و 5، باز هم مى‌فرماید: آنان اسوه هستند، یعنى نه تنها در برائت، بلکه در دعا و مناجات هم اسوه هستند .

1- الگوهاى الهى تاریخ مصرف ندارند. لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

2- نه فقط پیامبران، بلکه یاران صادق آنها نیز براى ما الگو هستند.

3- عقاید صحیح، زیر بناى الگوپذیرى در رفتار و اخلاق است. أسوة لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ (آرى کسانى از الگوهاى صحیح بهره‌مند مى‌شوند که نور امید در دلشان روشن باشد. «یَرْجُوا» و کسانى پشت مى‌کنند که افراد مأیوس و به اصطلاح بریده هستند. یَتَوَلَّ)

4- ایمانى ارزش دارد که ثابت باشد.

5- اعراض مردم از الگوهاى الهى، به خداوند و اولیایش ضربه‌اى نمى‌زند وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ  

ح، لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (احزاب 21)

به پیغمبر حق کنید اقتدا                پسندیده کاریست نزد خدا

هرآن کس که او هست امیدوار      به دیدار یزدان و روز شمار

خدا را همیشه کند ذکر و یاد         دل خویش بر مهر ایزد نهاد

پیامبر عظیم الشأن را به عنوان اسوه نیکو به جهانیان معرفی نموده است. أُسْوَةٌ در مورد تأسّى و پیروى کردن از دیگران در کارهاى خوب به کار مى‌رود. جالب آن که اسوه بودن حضرت ابراهیم در برائت از شرک و مشرکان است و اسوه بودن پیامبر در آیات مربوط به ایستادگى در برابر دشمن مطرح شده است. نقش پیامبر در جنگ احزاب، الگوى فرماندهان است: هدایت لشکر، امید دادن، خندق کندن، شعار حماسى دادن، به دشمن نزدیک بودن و استقامت نمودن. حضرت على علیه السلام فرمود: در هنگامه‌ى نبرد، خود را در پناه پیامبر اکرم قرار مى‌دادیم و آن حضرت از همه‌ى ما به دشمن نزدیک‌تر بود.

آیه در میان آیات جنگ احزاب است؛ امّا الگو بودن پیامبر، اختصاص به مورد جنگ‌ ندارد و پیامبر در همه‌ى زمینه‌ها، بهترین الگو براى مؤمنان است.

در الگو بودن پیامبر شک نکنید. الگو بودن پیامبر، دائمى است.

گفتار، رفتار و سکوت معنادار پیامبر حجّت است.

 معرّفى الگو، یکى از شیوه‌هاى تربیت است.

باید الگوى خوب معرّفى کنیم، تا مردم به سراغ الگوهاى بَدَلى نروند.

بهترین شیوه‌ى تبلیغ، دعوت عملى است. الگوها هر چه عزیز باشند؛ امّا نباید انسان خدا را فراموش کند.

 کسانى مى‌توانند پیامبر اکرم را الگو قرار دهند که قلبشان سرشار از ایمان و یاد خدا باشد. لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ‌ ...

ابراهیم اسوه تولی و تبری

قرآن کریم مسلمانان را به پیروی از ابراهیم(علیه السلام) و یارانش به عنوان اسوه حسنه و الگوی زیبا و پر ارزش دعوت کرده : قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ  (ممتحنه 4)

اسوه اى نیک داد ربّ جلیل               از خلیل و متابعان خلیل

چون بگفتند مردم خود را             هست بیزار جمع ما ز شما

ابراهیم از شایستگان آخرت:  وَ اِنَّهُ فِی الآخِرهِ لِمَنَ الصّالِحینَ بقره130

خود از صالحان است در رستخیز       به درگاه یزدان بود بس عزیز

ابراهیم صاحب قلب سلیم اِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ صافات84                                  

خود از صالحان است در رستخیز    به درگاه یزدان بود بس عزیز

ابراهیم دریافت‌کنندة‌ سلام الهی:  سَلامٌ عَلی اِبْراهیم  صافات 109

سلام و تحیت ز رب جلیل              بسى باد بر ابراهیم خلیل

ابراهیم از بندگان مؤمن خدا:  اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤمِنین (صافات 111)

که او بود در زمرۀ آن عباد            که دارند ایمان به رب و معاد

و خلاصه آیاتی که به عنوان دوست داشتن و به نیکی یاد کرده را می توان دوستان و دوست داران خدا یاد کرد.

بخشی از آیات تولی و تبری به خوبی استفاده می‌شود که مساله ی پیوند با ذات پاک خداوند و اولیاء الله، و بریدن از ظالمان و فاسدان و طاغوتها، و در یک کلمه حُبُّ فِی الله وَ بُغضُ فِی الله از اساسی‌ترین و اصولی‌ترین تعلیمات قرآن است، که اثر عمیقی در مسائل اخلاقی دارد.

این اصل قرآنی و اسلامی، در تمام مسایل زندگی انسان تاثیر مستقیم دارد اعم از مسائل فردی و اجتماعی و دنیایی و آخرتی. و از جمله در مسائل اخلاقی که مورد بحث است، نیز اثر فوق العاده‌ای دارد. مؤمنان را می‌سازد؛ آنها را تهذیب می‌کند؛ و به آنها تعلیم می‌دهد که در هر قدم، نیکان و پاکان مخصوصا پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم (علیهم‌السّلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند؛

و این از گام‌های مؤثر برای وصول به هدف آفرینش انسان یعنی تهذیب نفس و پرورش فضایل اخلاقی است. آنان سبک زندگی خود را چنان قرار می دهند که گام به گام بر سیره و سنت آن حضرت باشند و از آن تخطی نکنند و گفتار و کردار پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دیگر اسوه های مطلق الهی یعنی اهل بیت (علیهم السلام) را الگوی فکری و رفتاری خویش قرار می دهند

وَ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ   (بقره 177)

بخواند همیشه، به هرجا صلات        به بیچارگان نیز بخشد زکات

به عهدى که بسته است سازد وفا          شکیبا و صابر بود در بلا

کند صبر در موقع رنج و درد             صبورست در سختى آن نیک مرد

کسانى که دارند این سان صفات       چنین طى نمایند راه حیات

همه راستگویان این عالمند             خداترس مردان دور از غمند

از این رو در زندگی از سبک زندگی اهل بیت (علیهم السلام) سرمشق می گیرند و در برابر مؤمنان، فروتن یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ (مائده54)

که در راه دین خداوند پاک            ندارند از سرزنش هیچ باک

بلى این چنین است فضل خدا       که بر هرکه خواهد نماید عطا

که الطاف یزدان بود بیکران        بود آگه از حال اهل جهان

 و در برابر کافران سرفراز و اهل عزت (همان)، اهل اطاعت محض از فرمان های پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام)

 بی هیچ چون و چرا کردن قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ (آل عمران31) و (نساء 59)

بگو اى پیمبر اگر هم شما             به دل دوست دارید یکتا خدا

اطاعت نمایید از دین من              نیوشید پیوسته از من سخن

مگر دوست گیرد شما را خدا          ببخشاید آن کارهاى خطا

که بس مهربانست پروردگار        غفورست بر بندگان کردگار

اهل جهاد و مجاهدت  یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ  در راه خدا جهاد کنند و (در راه دین) از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند. (مائده54)

برانگیزد این قوم را بر جهاد             بجنگند در راه حق، در بلاد

که در راه دین خداوند پاک           ندارند از سرزنش هیچ باک

بی پروا در برابر مخالفان و سرزنش کنندگان، اهل انفاق در راه خدا وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ (بقره177) اهل اطعام وَ یُطعِمونَ الطّعام عَلی حُبّه (انسان8) و مانند آن می باشند.  اما مدعیان دروغین نه تنها سبک زندگی خویش را براساس آموزه ها و رفتار و گفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله)و اهل بیت (علیهم السلام) سامان نمی دهند، بلکه اهل دوستی حتی با دشمنان و کافران از مسیحیان و یهودیان و مشرکان هستند و با آنان ارتباط برقرار کرده و ارتباط پنهان و آشکاری با آنان دارند

بخش 3 :                        معیارهای دوستی ایمانی

دوستی و حب و بغض نسبت به دیگری می بایست بر اساس معیارهای اسلامی و ایمانی و طبق خواست خداوند باشد. نخستین معیار برای حب و بغض و گزینش دوست و دشمن این است که به ایمان آنان توجه شود.

 بنابراین، ایمان، معیار اصلی و تعیین کننده در این موضوع است که خداوند در آیاتی از جمله72 انفال وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا و 71 توبه وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ به آن اشاره کرده است.

هرآن کس که ایمان بیاورده است           ولى بار از بهر هجرت نبست

نباشید با آن کسان هیچ یار                مگر آنکه هجرت کنند از دیار

دومین معیار دوستی و دشمنی، تقواست. بر اساس آموزه های قرآنی، تقوا معیاری ارزشمند برای انتخاب دوست و نیز حب و بغض داشتن نسبت به افراد است (زخرف67) اگر کسی اهل تقواست، میتوان به او نزدیک شد و با او دوستی کرد و هر چه شخص از معیارهای تقوای عقلانی و عقلایی و الهی دورتر باشد، می بایست از او دورتر شد؛ زیرا رفتارهای اخلاقی دوستان تأثیر زیادی در رفتار آدمی به جا می گذارد. الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ  ﴿67﴾ در آن روز یاران جز پرهیزگاران بعضى‏شان دشمن بعضى دیگرند

در آن روز آنان که بودند دوست         عملها و رفتارشان چون عدوست

بجز اندکى خلق پرهیزکار       که هستند در دوستى پایدار

کسانی که اهل فسق و فجور هستند و برخلاف خوبی ها و نیکوئی های عرفی و اخلاقی رفتار می کنند، انسانهایی نیستند که آدمی بتواند با آنان ارتباط داشته باشد و یا علاقه و محبتی نسبت به آنان ابراز کند. به طور مثال ممکن است شخصی تقوا و ایمان بالائی داشته باشد اما ما از او به دلایل غیرایمانی خوشمان نیاید و لذا براساس خواسته و هوای دلمان رابطه با او را قطع یا کم می کنیم در صورتی که اگر معیارمان ایمان و تقوا و خواست خدا باشد باید با اینگونه افراد رابطه داشته باشیم ولو اینکه به دلیلی نفسانی و خودخواهانه از او خوشمان نیاید. پس معیار خوش آمدن از کسی یا بد شمردن کسی نباید خواسته دلمان بلکه خواسته خداوند باشد.                            .
از دیگر معیارهایی که خداوند در قرآن برای دوستی و حب و بغض داشتن بیان کرده می توان به صداقت و راستگویی، صلاح و درستکاری، علم و دانش و به سبب این که مقام پیامبری یا گواهی ارتباط تنگاتنگی با علم و دانش دارد) و دیگر اصول اخلاقی اشاره کرد وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ (نساء69).

کسى کز کلام خدا و رسول           اطاعت نماید به میل و قبول

به همراه آنان که یکتا خدا           بر آنها بکردست لطفى عطا

به همراه پیغمبران طریق                 شهیدان و افراد پاک و صدیق

به همراه افراد شایسته کار             بگردند محشور روزِ شمار

یقین دان که این نیک مردان راد      نکو همرهانند زاهل وداد

هر چه کمالات و فضایل اخلاقی در شخص بیشتر باشد، انتخاب وی برای دوستی و نیز دوست داشتن این شخص، بیشتر مورد تایید اسلام و قرآن است ولو اینکه هوای نفس ما چنین شخصی را خوش ندارد. به همان مقدار هر چه شخص گرایش به رذایل اخلاقی داشته باشد، می بایست از او پرهیز کرد و دشمنی نسبت به این جنبه های منفی او لازم است. بنابراین، شخص می بایست در انتخاب دوست به معیارهای ایمان و اخلاق توجه خاص داشته باشد.

یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ (مجادله22)

که با دشمنان رسول و خدا           درآیند از راه صلح و صفا

اگرچه که آن خصم باشد پدر         برادر بود طائفه یا پسر

به دلهاى این مردمان کردگار             نوشته است ایمان بس پایدار

به روح الهى خداى بشر               بر آنها گشودست باب ظفر

به هر حال، آن چه مورد تأکید است، اینکه معیارهای دوستی و دشمنی ما نسبت به دیگران نه خواسته های نفسانی و شیطانی ما بلکه می بایست ایمان و اخلاق باشد.

اقتضای اخلاص در عمل این است که در مسایل سیاسی و اجتماعی نیز این گونه عمل کنیم و برای جناح بندی های سیاسی و حزبی، موضع گیری های خود را نسبت به افراد سامان ندهیم؛

زیرا چنین رفتاری عین حب و بغض شیطانی است و به جای این که شخص معیارهای الهی را در نظر گیرد، در عمل بر اساس معیارهای شیطانی به داوری و عمل رو آورده است. در جامعه ایمانی، بر اساس ایمان و تقوا و اخلاق انجام میگیرد.

بسیاری از مواضع سیاسی و اجتماعی افراد به دور از معیارهای قرآنی انجام می گیرد و معیارهای شیطانی و هواهای نفسانی و خواسته های دلبخواهی است که موضع گیری های افراد را تنظیم می کند و مدیریت می نماید.

این خطر بزرگی است که جامعه ایمانی و اسلامی را تهدید می کند و به عنوان یک بحران اخلاقی در حال حاضر در سطوح مدیریتی کشور وجود دارد و می تواند در یک فرآیندی گسترش یافته و در سطوح میانی و پایین جامعه نیز فراگیر شود.

بخش 4 :         تبرّی، دشمنی با دشمنان خدا 

تبرّی به معنای بیزاری جستن از اخاص و یا چیزهایی که با اصول اسلامی سازگار نباشد. دوری جستن از دشمنان خدا. هدف از تبری که بیان آشکار و شفاف سازی است، نشان دادن تفاوت ها و مشخص کردن دوست ها و دشمن ها و نیز دوستی ها و دشمنی هاست. از آن جایی که مشخص کردن و بیان مرزها و خطوط قرمزها از اصول اساسی اسلام است، لذا به مسئله برائت توجه خاصی شده است.

در قرآن علاوه بر این که یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو برائت (توبه) نام گرفته است، در بیست سوره مجموعاً در 27 آیه مادّة برائت و مشتقات آن سی بار آمده است.

 تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان، تبرّی جستن ابراهیم از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان، تبرّی از شرک و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت.

قرآن برائت و تبرّی جدا شدن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است.

شیعیان اعتقاد به امامت پس از پیامبر، معصوم و منصوب از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است.

امامان نگهدارنده دین از هر گونه تحریف و فروکاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند.

بر پایه این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر کینه توزی داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است.

اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، از این رو این  عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.

در احادیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت البغض فی اللّهِ را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های ایمان مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ ذکر کرده اند.

امام صادق علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند.

 

آیات درباره ی تبرّی

الف، لاٰ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکٰافِرِینَ أَوْلِیٰاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّٰهِ فِی شَیْءٍ إِلاّٰ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّٰهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّٰهِ الْمَصِیرُ [آل عمران ۲۸]

نباید که افراد مؤمن به دین             بگیرند از کافران همنشین

که هرکس نماید بدین گونه کار     نباشد دگر دوست با کردگار

مگر آنکه خواهید تا بر حذر           بمانید از شرّ آنها دگر

شما را خداوند از قهر خویش          بترساند اى مؤمنان همچو پیش

سرانجام هرکس در این سرگذشت       به یکتا خدا مى کند بازگشت

افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه ‏اى با خدا ندارد. با توجّه به قدرت بى‌انتهاى الهى در آیات قبل، جایى براى پذیرفتن سلطه کفّار نیست.  بِیَدِکَ الْخَیْرُ، تُولِجُ اللَّیْلَ، لا یَتَّخِذِ ...

در این آیه سیماى سیاست خارجى، شیوه‌ى برخورد با کفّار، شرایط تقیّه و جلوگیرى از سوء استفاده از تقیّه بیان شده است. تقیّه، به معناى کتمان عقیده‌ى حقّ از ترس آزار مخالفان و ترک مبارزه با آنان به جهت دورى از ضرر یا خطرِ مهم‌تر است.

1. پذیرش ولایت کفّار از سوى مؤمنان، ممنوع (اگر مسلمانان جهان تنها به این آیه عمل مى‌کردند الآن وضع کشورهاى اسلامى این چنین نبود.)

2. در جامعه اسلامى، ایمان شرط اصلى مدیریّت و سرپرستى است.

3. ارتباط سیاسى نباید مُنجرّ به سلطه پذیرى یا پیوندقلبى با کفّار شود.

4. ارتباط یا قطع رابطه باید بر اساس فکر و عقیده باشد، نه بر اساس پیوندهاى فامیلى، قومى و نژادى.

 5. مبادا به خاطر کامیابى و رفاه چند روزه‌ى دنیا، سلطه‌ى کفّار را بپذیرید که بازگشت همه‌ى شما به سوى اوست. وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ 

6. ارتباط ظاهرى با کفّار براى رسیدن به اهداف والاتر، گاهی جایزست.

7. تقیّه، براى حفظ دین است. مبادا به بهانه‌ى تقیّه، جذب کفّار شوید و از نام تقیّه سوء استفاده کنید. یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ

ب، یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ [مائده ۵۱]

الا مؤمنان به پروردگار                        از اهل کتابى نگیرید یار

که بعضى از آنها رفیق همند               در آن بین افراد صالح کمند

هرآن کس از ایشان گزیدست یار      شود همچو آن مردم نابکار

خدا هرکسى را که او ظلم جست      هدایت نسازد به راه درست

ذکر یهود و نصارا در آیه، از باب نمونه است، وگرنه شکّى نیست که ولایت هیچ کافرى را هم نباید پذیرفت. دیگر قرآن استفاده مى‌شود که بهره‌گیرى از غذاهاى غیر گوشتى اهل کتاب، یا ازدواج موقّت با آنان، یا داد و ستد و زندگى مسالمت‌آمیز با آنان جایز است و هیچ یک از این مسائل به معناى سلطه‌پذیرى آنان نیست.

1- خداوند از بندگان مؤمنش، انتظارات خاصّى دارد... لا تَتَّخِذُوا ...

2- تبرّى از دشمن، از شرایط ایمان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا

3- اسلام، دین سیاست است و تنها به احکام فردى نمى‌پردازد.

4- وقتى یارى گرفتن از کفّار مورد نهى قرآن است، قطعاً در روابط و سیاست خارجى، پذیرش ولایت سلطه‌ى اهل کتاب و کفّار ممنوع است

5- ولایت کفّار و دشمنان را نپذیریم، چون آنان تنها به فکر هم مسلکان خویشند. آرزو دارند مسلمانان هم کیش خود سازند و وَدّوا لَو تکفرون

6- نتیجه‌ى پذیرش ولایت کفّار، قطع ولایت خداست. و ظلم است.

7- کفّار تنها نسبت به تعهّدات میان خودشان وفادارند، ولى نسبت به تعهّدات با مسلمانان پایبند نیستند.

8- دولت‌هاى اسلامى که ولایت و سلطه کفّار را پذیرفته‌اند، از کفّار محسوب مى‌شوند. فَإِنَّهُ مِنْهُمْ (دوستى با هر فرد و گروهى، انسان را جزو آنان مى‌سازد.) نه کفّار را ولىّ خود گردانید و نه با آنان که ولایت کفّار را پذیرفته‌اند،

ج، یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ توبه ۲۳

گر آباء و اخوانتان کافرند                 ز شیطان مطرود، فرمان برند

مبادا که اى مؤمنان به رب              از ایشان نمایید یارى طلب

که با آنکسان هرکه گردید دوست   شده ظالم و ظلم در نفس اوست

از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت است این آیه درباره حاطب بن ابى‌بلتعه نازل گردید. موقعى که به قریش نامه نوشت و آن‌ها را از اراده فتح مکه از طرف رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خبر داده بوده است. تهدیدهاى قرآن نسبت به پذیرش ولایت کفّار، تکان دهنده است. سوره مائده وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ هر که ولایت آنان را بپذیرد، جزو آنان است. همچنین در سوره آل‌عمران وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‌ءٍ هر که چنین کند، رابطه‌اش با خدا قطع شده است. بعضى از مسلمانان هنگام هجرت به مدینه، مورد خشم والدین کافر خود بودند، ولى حفظ دین خود را بر رضایت آنان ترجیح دادند. ولایت پدر و مادر کافر را نباید پذیرفت، ولى این غیر از نیکى به آنهاست.

1- پدر کافر، بر فرزند مسلمان ولایت ندارد و روابط مکتبى بر هر رابطه‌اى مقدّم است.  عواطف نباید بر ارزش‌هاى مکتبى غالب شود.  ولایت کافر ممنوع است، حتّى اگر نزدیکترین افراد باشد.

د، لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ  

نیابى تو یک قوم با اعتقاد     مجادله۲۲   بیاورده ایمان به ربّ و معاد

که با دشمنان رسول و خدا           درآیند از راه صلح و صفا

آیه درباره حاطب بن ابى بلتعه نازل شد. موقعى که به اهل مکه نوشته و خبر داده بود که رسول خدا صلى الله علیه و آله نابهنگام براى فتح مکه خواهد آمد. در صورتى که پیامبر این موضوع را مخفى کرده بود. ایمان با کفر سازگار نیست.

خداوند به نوح درباره‌ى فرزندش گفت قٰالَ یٰا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ هود46

بگفتا که اى نوح فرزند تو            نبودست همراه و پابند تو

ورا هست اعمال بسیار زشت     که تخمى نکشتست آن بدسرشت

هنگامى که براى ابراهیم ثابت شد عموى او منحرف است، از او برائت جست. وَ مٰا کٰانَ اسْتِغْفٰارُ إِبْرٰاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاّٰ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهٰا إِیّٰاهُ فَلَمّٰا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّٰهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَأَوّٰاهٌ حَلِیمٌ توبه114 حتّى پیامبر از استغفار براى مشرکان منع مى‌شود.

چو بهر عمویش ز رب جلیل            طلب کرد آمرزشى را خلیل

همه بود تنها بدین انتظار             که ایمان بیارد به پروردگار

ولى چون بر او گشت روشن که او        بود با خداوند یکتا، عدو

به پایان رسانید گفت و شنود           از او گشت بیزار و دورى نمود

چه دلسوز بود ابراهیم و صبور      دلى داشت آکنده از مهر و شور

در سوره مجادله بارها سخن از تولّى و تبرّى مطرح شده که بیانگر اهمیّت دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خداست. امام رضا علیه السلام فرمود: کمال الدین ولایتنا و البرائة من عدونا کمال دین، در پذیرش ولایت ما و دورى از دشمنان ماست.

به امام صادق علیه السلام گفتند: فلانى به شما محبت مى‌ورزد ولى نسبت به برائت از دشمنان شما ضعیف عمل مى‌کند. فرمودند: دروغ مى‌گوید امام صادق علیه السلام خدا به پیامبرى وحى فرمود که به مؤمنان بگو: مانند دشمنان من لباس نپوشند و مانند دشمنان غذا نخورند و در چگونگى زندگى و رفتار، مانند دشمنان نباشند، در این صورت دشمنانم من محسوب مى‌شوند. یک دل، دو دوستى بر نمى‌دارد. دوستى خداوند با دوستى دشمنان دین خدا قابل جمع نیست. عیب‌ها را از ریشه برطرف کنید. مودت دشمنان خدا انسان را به گرایش‌هاى فکرى، عملى و اخلاقى به سوى آنان وادار مى‌کند، لذا باید ریشه‌ى آن را خشکاند. خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خویشان اگر معاند باشند (پدر، پسر، برادر و فامیل)

ه، قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً [ممتحنه ۴]

که گفتند بر مردم بت پرست         بدان قوم بدکار و ناچیز و پست

که ما زین بتانى که جاى خدا           پرستش نمایید غرق خطا

تنفر بجوئیم از جان و دل             که هستید روز قیامت خجل

نماییم انکارتان پایدار                  عداوت بود بین ما برقرار

با توجّه به آیات قبل که بعضى از مسلمانان به خاطر دریافت حفظ بستگان خود، مخفیانه یا آشکارا با کفّار دوستى و مودّت داشتند، این آیه مى‌فرماید: برائت از کفّار و مشرکان را از حضرت ابراهیم و یارانش بیاموزید. هنگامى که حضرت ابراهیم، پایدارى پدر را به کفر و شرک دید و از هدایت او مأیوس شد، از او برائت جست و استغفار براى او، وعده‌اى بود که به پدر داد تا زمینه بازگشت او را فراهم سازد. 

1- همگامى، هماهنگى فکرى و عملى با رهبران الهى لازم است وَ الَّذِینَ مَعَهُ

2- صراحت در اظهار برائت از مشرکان، یک ارزش است ....انّا بُرَآؤُا.

3- پرونده‌هاى قومى و روابط اجتماعى نباید مانع اظهار حق شود لِقَوْمِهِمْ

4- محور برائت، شرک و اسباب شرک و دورى از خداست. بُرَآؤُا مِنْکُمْ

5- برائت باید مکتبى و هدفدار باشد نه انتقامى. بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ 

6-  معناى توکّل گوشه‌گیرى و انفعال نیست، بلکه در کنار اعلام برائت صریح و موضع‌گیرى شدید نسبت به مشرکان، توکّل معنا دارد.

7- توکّل داروى رفع نگرانى‌هاست. چون اعلام برائت آن هم با قاطعیّت و صراحت ممکن است آثار سویى را در پى داشته باشد، توکّل لازم است. إِنَّا بُرَآؤُا... کَفَرْنا ... تَوَکَّلْنا  .

و، بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (توبه1 تا 3) (اعلام جدائى)

خداوند و پیغمبرش بعد از این        برائت بجستند از مشرکین

که هرگاه بستند پیمان و عهد        شکستند میثاق چندین و چند

سوره، به دلیل محتواى قهرآمیزش بدون‌ «بِسْمِ اللَّهِ» شروع شده است، اعلام برائت، به خاطر پیمان‌شکنى کفّار بود که در آیه‌ى 7 و 8 مطرح شده ، و گرنه قانون کلّى، مراعات پیمان‌هاست و تا طرفِ مقابل به پیمان وفادار باشد، باید آن را نگهداشت. چنانکه در آیه‌ى 4 إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‌ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ

جز آن مشرکانى که بعد از قرار           بماندند در عهد خود پایدار

نه با دشمنى کاو شما را عدوست     بگردیده باشند همراه و دوست

شما پاس دارید عهدى که هست     در آن مدتى کان مقرر شدست

همیشه کند دوستى کردگار             بر آنها که هستند پرهیزکار

به میثاقتان با مشرکانى که پیمان نشکسته و توطئه‌اى نکرده‌اند، تا آخرِ مدّت وفادار بمانید. به علاوه مسلمانان به دلیل ضعف، تن به آن پیمان دادند، وگرنه خواسته‌ى مسلمانان، قلع و قمع هرچه سریعتر شرک است. ماجراى اعلان برائت: در سال 8هجرى مکّه فتح شد، امّا مشرکان همچنان براى انجام مراسم عبادى خود که آمیخته با خرافات و انحرافات بود، به مکّه مى‌آمدند. از جمله عاداتشان این بود؛ لباسى را که با آن طواف مى‌کردند، صدقه مى‌دادند. یک زن که مى‌خواست طواف‌هاى بیشترى انجام دهد، چون دیگر لباسى نداشت، به اجبار کفّار برهنه طواف کرد و مردم به او نگاه مى‌کردند. این وضع براى پیامبر و مسلمانان که در اوج قدرت بودند، غیر قابل تحمّل بود. پیامبر منتظر فرمان خدا بود که سوره در مدینه نازل شد. پیامبر به ابوبکر مأموریت داد تا آیاتى از آن را بر مردم مکّه بخواند. شاید انتخاب ابوبکر به دلیل آن بود که او پیرمرد بود و کسى نسبت به او حساسیّت نداشت. امّا وقتى او به نزدیک مکّه رسید، جبرئیل از سوى خدا پیام آورد که تلاوت آیات را باید کسى انجام دهد که از خاندان پیامبر باشد. آن حضرت، على را مأمور این کار کرد و فرمود: من از او هستم و او از من است. على علیه السلام در وسط راه آیات را از ابوبکر گرفت و به مکّه رفت و بر مشرکان قرائت نمود. این ماجرا در کتب اهل سنّت نیز آمده. برخى از اهل سنّت‌ تلاش کرده‌اند که آن را امرى عادّى جلوه دهند تا امتیازى براى حضرت على علیه السلام به حساب نیاید و تحویل مأموریت تلاوت را ، براى تألیف دلِ او دانسته‌اند، نه امتیازى براى او. در حالى که براى به دست آوردن دل کسى، کارى بى‌خطر به او محوّل مى‌کنند، نه تلاوت آیاتِ برائت از مشرکان، آن هم در منطقه‌ى شرک و توسّط نام 73 نفر که این ماجرا را نقل کرده‌اند آمده. نکاتى که توسّط على علیه السلام به کفّار اعلام شد عبارت بود از:

الف اعلام برائت و لغو پیمان‌ها

ب ممنوعیّت شرکت مشرکان در حج از سال آینده .

ج ممنوعیّت طواف در حالت برهنگى. 

د ممنوعیّت ورود مشرکان به خانه‌ى خدا .   

1. لغو اعتبار پیمان با مشرکان، از اختیارات رهبر است. بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (پیمان‌هاى بسته شده با مشرکان درباره‌ى عدم تعرّض به یکدیگر بوده)

2. وفا به پیمان آرى، تسلیم توطئه شدن، هرگز. بَراءَةٌ ... إِلَى الَّذِینَ عاهَدْتُمْ‌

 3. گرچه از نظر حقوقى، موظّفیم به پیمان وفادار باشیم، ولى برائت قلبى از مشرکان و منحرفان، یک اصل دینى است. بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ 

 4. گرچه قانونگذار خداست، لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً ولى در سیره و عمل، خدا و رسول در کنار هم هستند. مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.

 5. برائت، نشانه‌ى قاطعیّت و اقتدار است، همچنان که سکوت در برابر توطئه‌ها و پیمان‌شکنى‌ها نشانه‌ى ضعف است. بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ

6. پیمان بستن با مشرکان در شرایطى مانع ندارد. الَّذِینَ عاهَدْتُمْ

7. اگر به دلیل ترس از توطئه و خیانت، قراردادى لغو شد باید به مخالفان اعلام شود، تا غافلگیر نشوند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ (ممتحنه1)

الا مؤمنان به پروردگار               که هستید ثابت قدم و استوار

نبایست از کافران دغا              که خصم منند و عدوى شما

بگیرید یار و گزینید دوست        که این قوم، با اهل ایمان عدوست

همانا که در حق قرآن کتاب            ره کفر را کرده اند انتخاب

که با جرم ایمان به پروردگار           براندندتان با رسول از دیار

اگر ترک گفتید شهر و وطن         که خشنود گردم از این کار من

براى جهاد به راه خدا                 وطن را بگفتید ترک جلا

مبادا که با مردم کفرکیش            نهانى ره انس گیرید پیش

منم آگه از آنچه بندید کار          چه باشد نهان یا بود آشکار

هرآن کس کز این کار صورت بتافت     همانا به کفر و ضلالت شتافت

کلمه‌ى عدو هم به یک نفر و هم به گروهى از افراد اطلاق مى‌شود، ولى در اینجا مراد، گروه است؛ زیرا در مقابل آن، کلمه‌ى‌ «أَوْلِیاءَ» که جمع است، به کار رفته است.

إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدٰاءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ ممتحنه2

اگر کافران به یکتا خدا                 مسلط بگردند خود بر شما

همان دشمنانِ قدیمند و بس         ترحم نورزند بر هیچ کس

بکرده عداوت به حد توان            به دست و عمل با کلام و زبان

به دل دوست دارند کافر شوید   دگرباره بر راه کفران روید

1- جامعه ایمانى حق ندارد با دشمنان خدا، رابطه دوستانه و صمیمانه داشته باشد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ 

2- ایمان به خداوند با برقرارى پیوند دوستى با دشمن خدا سازگار نیست.

3- دشمن خدا در حقیقت دشمن مؤمنان نیز هست. عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ 

4- گرچه کفّار دشمن ما هستند، ولى دلیل متارکه‌، دشمنى با خداست.

5- ابراز دوستى با دشمنان، جرأت آنان را در برابر مؤمنان بیشتر مى‌کند.

6- در سیاست خارجى، برقرارى و قطع روابط بر اساس ملاک‌هاى دینى

7- دین از سیاست جدا نیست. (فرمان قطع رابطه با دشمنان یک دستور سیاسى است که در متن قرآن آمده است)

8- کفّار در عقیده مخالف شما نیستند، بلکه کمر به حذف شما بسته‌اند.

9- دشمنى کفّار با شما به خاطر ایمان شما به خداست. أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ 

10- برقرارى رابطه با کفّار در صورتى جایز است که آنها به ارزشهاى شما احترام بگذارند و در صدد توطئه نباشند.

11- اسلام خواهان عزّت مسلمانان است. (اظهار مودّت به گروهى که به مکتب شما کافرند و بر ضدّ شما توطئه مى‌کنند، ذلّت است). 

حب و بغض ایمانی، اقتضای این را دارد که شخص تولی و تبری و دوستی کردن و دشمنی کردن هایش را بر محور حق و ایمان سامان دهد. برائت جویی او مشرکان و کافران را به سبب شرک و کفر داشته باشد؛ چنان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) اسوه انسان ها این گونه بوده است. فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست از او بیزارى جست (توبه114)

ولى چون بر او گشت روشن که او            بود با خداوند یکتا، عدو

به پایان رسانید گفت و شنود                از او گشت بیزار و دورى نمود

چه دلسوز بود ابراهیم و صبور          دلى داشت آکنده از مهر و شور

بخش 5 :        لعنت و مرگ،  بیزاری از ستمگران، در قرآن (تبرّی)

لعن، اظهار تنفر از ستمگران، ابراز تنفر از آنان که سدّ راه سعادت شده و دیگران را از کمالات لایق انسانی محروم کرده اند در فرهنگ قرآن عوامل اصلی و فرعی این محرومیت مورد لعن قرار گرفته اند؛ لعن، اعلان برائت و تبیین خط مشی اعتقادی و سیاسی است از دیگر شیوه های قرآن است. لعن بر کسانی که دست خود و دیگران را از دست خداوند و دامان رهبران معصوم جدا کردند. لعنت در ادبیات اسلامی به طور کلی به معنی مطرود شدن، دور شدن، تبعید شدن، محروم از رحمت حق شدن است و منظور خداوند از اینکه کسی مورد لعنتش واقع شود به مفهوم کافر یا مشرک یا منافق و یا فاسق بودن اوست و به مفهوم دشمن بودن، اهل جهنم بودن، مغضوب علیهم بودن

مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظّٰالِمِینَ

پس آنگه منادى برآرد ندا

که بر ظالمان لعن اللّٰه باد    سبک هست اعمالشان همچو باد

الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ الْخٰاسِرُونَ بقره 27

 همانا کسى درجهان فاسق ست      که چون باخدا بست عهدى شکست

کسانى که بر طینتى ناروا                  گسستند فرمان یکتا خدا

به روى زمین غرق در صد عناد                نمایند اعمال زشت و فساد

همین مردُمانند «بس تیره بخت»       زیانها ببینند بسیار سخت 

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا

هرآن کس که آزرد رب ودود             رسول خدا را اذیت نمود

به دنیا و عقبى به هر دو سرا              فرستاد لعنت بر ایشان خدا

بر آنها مهیاست روز حساب          به خوارى و ذلت عذاب و عقاب

(لعنت بر نقض کنندگان پیمان و کذّابین و آزار دهندگان خدا و رسولش)

مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلا احزاب61 لعنت شدگان را راحت  نگذارید.

که هستند این مردمان پلید              ز درگاه حق راندگان بعید

هر آنجا که گشتند پیدا و یافت     ببایست بر قتل ایشان شتافت

 إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا احزاب ٦٤

خدا لعن فرمود بر کافران              که دوزخ مهیاست بر منکران

رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا احزاب61

 خدایا عذابت مضاعف بساز                برآن پیشوایان بیداد و آز

بر ایشان تو لعنت کن اى نیک رب       فزون تر نما آتش این غضب

 قُتِلَ أَصْحَابُ الأخْدُودِ (مرگ بر اصحاب اخدود) ... سوره بروج

کنون مرگ بادا ز پروردگار           بر اصحاب اُخدود ناراست کار

قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ کشته باد انسان (بى ایمان)  سوره عبس

پس انسانِ ناشکر، خود کشته باد      که این حد کند کفر و ورزد عناد

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ کشته باد آن که دروغ مى‌بندد. ذاریات 10

دگر کشته باد آنکه او افترا         ببندد به قرآن، کتاب خدا

امّا در مورد توطئه علیه پیامبر و قرآن، دو بار فرمود: فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ . ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّر  مدثر 20.19  

بگیرد خدا جان آن پست مرد      که اندیشه اى سخت باطل بکرد

ستاند تن و جان او را خدا            به فکرى که او کرد زشت و خطا

اسلام از مسلمانان میخواهد که موضع خویش را در هر موضوع و شخصی به صراحت و شفافیت بیان کنند و تنها استثنا در این باره حضور در نظام قدرت کفرست که در صورت عدم امکان مهاجرت و خروج از سرزمین ها می بایست اصل تَقیّه را با رعایت شرایط بیان شده، در پیش گرفت. برائت خواهی و تبری از اشخاص و نظام های سیاسی اجتماعی باطل، امری است که باید آن را رعایت کرد و با شفافیت تمام موضع خویش را آشکار سازد؛ زیرا نظام اسلامی خواهان آن است که حقایق کتمان نشود . و به شکل واضح و روشنی در اختیار همگان قرار گیرد. از آیات تولی و تبری به خوبی برمی آید که مسئله پیوند با ذات پاک خدا و اولیای الهی و جدا شدن از ظالمان و طاغوت ها در یک کلمه حُبُّ فِی الله وَ بُغضُ فِی الله، از اساسی ترین و اصولی ترین آموزه های قرآن که اثری عمیق در تمامی مسائل فردی و اجتماعی و دنیایی و آخرتی دارد.

برائت جویی از مخالفان و دشمنان

اسلام از مومنان و شهروندان خود می خواهد که نه تنها با مخالفان داخلی (در صورت شناسایی و اعلام علنی) و دشمنان بیرونی ارتباط برقرار نکنند و با آنان دوستی نورزند بلکه لازم است به طور علنی مخالفت خویش را با آنان بیان کنند و به روش های مختلف و گوناگون آن را ابراز کنند. تا حقوق مسلمانان را جدی بگیرند.

 در آیه 4 ممتحنه اعلام برائت و تبری جویی از موضع گیری و بینش و نگرش مخالفان و دشمنان را از رفتارها و منش های مهم حضرت ابراهیم(علیه السلام) دانسته و از مؤمنان خواسته تا با بهره گیری از این شیوه و منش، آن را در جامعه خویش نهادینه سازند..... شفاف سازی و بیان آشکار مواضع نسبت به نقش و نگرش می بایست به گونه ای باشد که هیچ گونه تردید و دودلی را به جا نگذارد و یا پدید نیاورد.  از این رو گاه می بایست جزئیات نیز بیان و تبیین گردد و به کلیات بسنده نگردد. از این رو می بینیم که آن حضرت در هنگام برائت به جزئیاتی چون برائت از آفتاب و ماه و ستاره اشاره میکند و از کفر عموی خویش آزر سخن میگوید و از او و معبودهایش برائت میجوید (انعام74تا78توبه114) وَ مٰا کٰانَ اسْتِغْفٰارُ إِبْرٰاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاّٰ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهٰا إِیّٰاهُ فَلَمّٰا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّٰهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَأَوّٰاهٌ حَلِیمٌ ﴿توبه 114﴾

این گونه شفاف سازی میان خودی و غیرخودی و بینش ها و نگرش ها آن چنان باید با روشنی صورت گیرد که همه دشمنان و مخالفان به محتوای پیام و برائت آگاه شوند و بهانه جویی ننمایند و به عنوان یک اصل دینی از مسلمانان بپذیرند. و بتوانند خود ایشان را بر برائت جویی و علل آن شاهد گرفت،

چنانکه حضرت هود(علیه السلام) در این باره اقدام کرد و از خود قوم بر علت برائت جویی گواهی گرفت: إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاکَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ قَالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ (هود 54)

نگوییم در باب تو حرف خام             بگوییم تنها تو را این کلام

که برخى خدایان ما خود دگر            رساندند بر تو زیان و ضرر

ز تو برگرفتند عقلت کنون               که اینک بگشتى دچار جنون

پس آنگاه لب بر سخن برگشود        به قومش کلامى بفرمود هود

که شاهد بگیرم یگانه اله                  شما نیز باشید بر این گواه

که بیزار هستم دگر از شما              از آنچه بخوانید جاى خدا

بنابراین در برائت جویی نباید هیچ گونه تسامحی کرد و در بیان مطلب و دیدگاهها کوتاهی نمود. جامعه اسلامی باید در انکار شخصیت مخالفان و دشمنان و علل آن به صراحت و روشنی اعلام موضع کند.

اعلام برائت از سوی مؤمنان اختصاص به مخالفان و دشمنان ندارد، بلکه باید نسبت به هرکسی انجام پذیرد که با دشمنان همراهی میکنند. به این معنا که اگر مؤمنان با کفار موالات و دوستی کنند و دوستی با آنان را مقدم بر دوستی و ارتباط با مؤمنان شمارند می بایست از این گروه از مؤمنان نیز اعلام برائت کرد لاٰ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکٰافِرِینَ أَوْلِیٰاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّٰهِ فِی شَیْءٍ إِلاّٰ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّٰهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّٰهِ الْمَصِیرُ  (آل عمران 28)

نباید که افراد مؤمن به دین          بگیرند از کافران همنشین

که هرکس نماید بدین گونه کار      نباشد دگر دوست با کردگار

مگر آنکه خواهید تا بر حذر              بمانید از شرّ آنها دگر

شما را خداوند از قهر خویش            بترساند اى مؤمنان همچو پیش

سرانجام هرکس در این سرگذشت   به یکتا خدا مى کند بازگشت

به هرحال شهروندان دولت اسلامی باید از دشمنان و مخالفان خویش برائت جویند و در صورت همراهی برخی از مؤمنان با دشمنان و مخالفان، از این گروه از مؤمنان نیز اعلام برائت نمایند. بنابراین تبیین و تعیین مرزها میان خودی و غیرخودی حتی در میان مسلمانان نیز ضروری است تا امکان هرگونه سوءاستفاده از سوی دشمنان و مخالفان از این بخش از جامعه سلب شود و افرادی که با دشمنان و مخالفان ارتباط دارند، احساس کنند که امت و جامعه از آنان ناخشنود هستند. با این روش می توان این گروه را تحت فشار قرار داد تا به بازسازی رفتار و منش خویش بپردازند. اگر با لبخند و یا کوتاه آمدن از اصول و خط قرمزها را متوجه شوند شدیدا استفاده خواهند کرد. و به ضرر جامعه ی اسلامی کار و اهدافشان را ادامه خواهند داد.

 

غلظت و شدت در قرآن کریم دو کلمه غلظت و شدت که هر دو مترادف با خشونت هستند به کار رفته اند. این واژه ها به معنی درشتی، تندخویی، صلابت و سختی هستند و در مقابل واژه رقت به معنی نرمی و مهربانی به کار میرود.  یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ جٰاهِدِ الْکُفّٰارَ وَ الْمُنٰافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوٰاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (توبه73) ای پیامبر! با کافران و منافقین جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! (و در مورد آنها خشونت به کار ببر!)

تو با کافران و دوریان خوار                بکن اى پیمبر کنون کارزار

برآن قوم جاهل کنون سخت گیر     مدارا مکن بیش از این اى بشیر

بود مسکن کافران در سقر                که بد جایگاهى بود آن مقر

یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قٰاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّٰارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ توبه123 باید در شما شدت احساس کنند!

سزد با خشونت بریزید خون             بیابید چون کافران را کنون

نمایید آغاز این را دگر                  ز هرکس شما راست نزدیکتر

ببایست بینندتان تیز چنگ          که ترسیده گردند در روز جنگ

همانا بدانید پروردگار                  بود یاور قوم پرهیزکار

مُحمّدٌ رَسولُ الله وَ الّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارُ رُحَماءُ بَینَهُم (فتح29)

محمد رسول است از کردگار               فرستاده گشته ز پروردگار

مریدان او یار همدیگرند                      که با مشفقى بار هم را برند

ولى سخت گیرند بر کافران               سخن تند رانند با منکران

این آیات و آیات مشابه آنها، همگی گویای جنبه قهرآمیز احکام اسلامی اند که در محل خود و با شرایط تعیین شده از سوی شرع مقدس به اجرا در می آیند. بنابراین، گرچه اسلام دین رحمت و عطوفت است و اصل مقدم در اسلام، رأفت و مهربانی است اما این واقعیت به معنای نفی ضرورت هرگونه برخورد قاطع و اعمال خشونت و شدت در موضع خود نیست. به همین دلیل، نظر کسانی که اسلام را نفی کننده هرگونه غلظت و خشونت اگرچه به دستور خود خدای متعال باشد معرفی می کنند، فاقد پشتوانه قرآنی است.

پس از اثبات وجود غلظت و خشونت در احکام اسلامی، لازم است حکمت و فلسفه آن را روشن سازیم. انسان موجودی مختار و آزاد است. اگر او از آزادی خود در این راستا بهره نبرد و برخلاف مسیر تشریعی که خداوند برای او ترسیم کرده است، گام برداشت، باید عذاب و عقوبتی نیز وجود داشته باشد تا حکمت و عدل الهی مخدوش نشود. هم در خلقت (تکوینیات) و هم در قوانین (تشریعیات)، اصل بر رحمت است و خشونت در اسلام، امری ثانوی و عرضی است، نه اولی و ذاتی.

رحمت و غضب پیامبر (صلی الله علیه و آله)

مردی خواست در حضور پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله)حرف بزند، هیبت رسول اکرم او را گرفت، زبانش لکنت پیدا کرد. آن حضرت لبخندی به صورت او زد و او را بغل کرد و فرمود: از چه می ترسی؟ من هم مثل شما هستم... و از خود شما هستم. حرف خود را بزن. آری؛ چون پیامبر اعظم مظهر رحمت خداست، با بندگان خدا نرم و لیّن است. ولی در عین حال خداوند متعال در مقابل کفار معاند با خشونت و غلظت رفتار کند .

چه موقع خدا قهرش می گیرد ؟  بر اساس فرمایش قرآن کریم خداوند صاحب فضل و رحمت است فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وٰاسِعَةٍ وَ لاٰ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ (انعام 147)

چو سازند تکذیب تو اى رسول          نکردند گر دین حق را قبول

به آنها بگو فاش پروردگار                 بود صاحب رحمت بى شمار

ولى زشتکاران و بدسیرتان                 نمانند از خشم او در امان

پروردگار شما صاحب رحمتى گسترده است‏. خداوند بندگان و مخلوقات خود را دوست دارد چنانچه یکی از اسمای الهی اسم شریف مُحِبّ می باشد؛ چنین خدایی به هیچ عنوان برای بندگان خود قهر نمی کند مگر اینکه بنده خود این چنین بخواهد، خدواند سبحان مبرا از قهر و غضب است بلکه بالعکس رحمت واسعه خدای تبارک و تعالی تمامی موجودات را فرا گرفته، چنین موجودی که عین رحمت و رحمه للعالمین است به یقین قهر و غضب در مورد ذات حضرت حق صدق نمیکند.                     .                                         
قهر و غضب یا عفو خداوند ؟!  هم قهر لازم است و هم عفو، در تمام دنیا هم زندان هست و هم تشویق. در مواردی مهر کارساز است و در مواردی مهر ضرر دارد. اصل قرآن بر رحم است ولی در جایی می فرماید که بر ستمکار رحم نکنید.

ادامه مطالب

http://m5736z.blog.ir/post/tavalla2

 

http://m5736z.blog.ir/post/tavalla

به نام خدا
مطالب جمع آوری شده در زمینه های مفاهیم قرآنی و تاریخی

از سال 1354   و    بارگزاری آن  در سال  1380 در   سایت

تاریخی فرهنگی قرآنی

و از سال 1393 به تدریج بعضی از مقالات تبدیل به کتاب شده

 و  به حول قوه الهی در  مهر سال 1399 به 40 جلد کتاب رسیده است.

نام  : محمود زارع پور متولد تهران محله قلهک شمیران 1336

کارشناسی علوم قرآن و دینی ، دبیر    و 25 سال   مدیریت    مدرسه

ویکی پرسش

جعبه‌ابزار

نظرات  (۴)

خوب بود....
پاسخ:
خواهش میکنم جهت اشاعه آن ثواب می کنید . با تشکر
عالی بود ممنون
عالی بود ممنون
منبع ندارد مطالب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">